سیاوش شهابی: آقای حبیبینیا چه اتفاقی در تونس و مصر دارد میافتد؟
امید حبیبی نیا: آنچه در این لحظه میتوان گفت این است که در هر دو کشور یک انقلاب و تحول اجتماعی گسترده در جریان است. در هر دو کشور به فاصله کوتاهی جنبش های زیرزمینی و نیمه علنی که تحت فشار دیکتاتوری بودند موفق شدند تا خواستههای جنبش خود به خودی اولیه را رادیکالتر و سازمان یافتهتر بکنند.
در تونس به دلیل وجود احزاب آلترناتیو و به ویژه سطح تعامل سیاسی که بین نیروهای سیاسی وجود داشته است به نظر میرسد که چشم انداز گذار به دمکراسی بسیار روشن باشد زیرا در این کشور احزاب چپ و دمکرات موفق شدهاند تا وارد عرصه تاثیرگذاری بر روند تحولات بشوند.
در تونس مردم فریب اصلاحات دیرهنگام و نمایشی را نخورده اند و همچنان در خیابان حضور دارند. این حضور هر روز و بیوقفه در خیابان سبب میشود تا ماشین سرکوب نهاد قدرت از کار بازبماند. از سوی دیگر مردم نشان میدهند که خواستار سرنگونی کامل رژیم و استقرار یک حکومت تازه هستند و نه عوض شدن روبنای ظاهری قدرت.
در مصر نیز کمابیش همین جریان در حال وقوع است، یعنی پس از سخنان حسنی مبارک و تشکیل دولت جدید باز هم مردم مصر به تظاهرات خود ادامه دادند و به این هم بسنده نکردند بلکه کنترل بخش هایی از شهر را به دست گرفتند و خود را مسلح کردند.
جامعه مصر به نظر جامعه سنتی تر میرسد و از همین رو خطر موج سواری اسلام گرایان و به ویژه اخوان المسلمین میرود اما در این یک هفته اخیر که خیزش مصر به اوج خود رسیده است به نظر میرسد که اسلامگرایان سخت از سیر وقایع جا افتادند. در تئوریهای انقلاب میگویند در این شرایط رخدادها آنی و لحظهای ست و روند وقایع چنان شتابی به خود میگیرد که قابل مقایسه با گذشته نیست.
به اعتقاد من، مردم ایران و نیروهای سیاسی از این دو انقلاب درسهای بزرگی میتوانند بگیرند. شاید مهمترین درس این پیروزیهای سریع و شگفت انگیز در عقب راندن حکومتهای دیکتاتوری با قدمتی بیش از دو دهه، باقی ماندن در صحنه خیابان بود. انقلاب عالیترین و زیربناییترین شکل از پویایی اجتماعی است بنابراین باید آن را تا به آخر و پیروزی پیش برد.
البته روشن است که نقش نیروهای سیاسی و نهادهای مدنی در سازماندهی این اعتراضات قابل توجه است اما واقعیت آن است که انقلابهای تونس و مصر برخلاف جنبش انقلابی که در ایران پس از «نمایش انتخابات» رخ داد متکی بر طبقه فرودست بود، طبقه فرودست به لحاظ جامعه شناسی و اقتصاد سیاسی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که از جمله پیگیری، شجاعت و ایستادگی آن است از همین روست که هر گاه این طبقه وارد حیطه عمل انقلابی شود، کار رژیم تمام است.
در جنبش ما رهبری و بدنه اصلی آن بردوش طبقه متوسطی شهری و بهطریق اولی بخشهایی از مردم تهران گذارده شده بود، بدیهی است که مردم پس از مدتی در حالی که نمیدانستند باید سکوت کنند، مقابله کنند یا به خانه بازگردند و منتظر چانه زنی از بالا باشند. رفته رفته تحلیل رفتند و درحالی که فرصت بینظیری برای سرنگونی رژیم فراهم شده بود، موفق نشدند حمایت کامل طبقه فرودست و طبقه فرادست را کسب کنند و به دلیل اینکه طبقه متوسط با هزاران بند به نهاد قدرت وصل است، به تدریج قدرت جنگندگی خود در عرصه خیابان را از دست داد و به خانه بازگشت، البته در این میان نقش اصلاح طلبان داخل و خارج از کشور برای خاموش کردن این جنبش کاملا بارز بوده است.
با این حال آن چه امروز در برابر چشمان مردم در حال وقوع است انقلابی برق آسا و پرشور در تونس و مصر است که به صورت دومینو به کشورهای دیگر منطقه نیز سرایت کرده است. آن چه در این کشورها می گذرد می تواند برای مردمی که همواره به دلیل شکست انقلاب پنجاه و هفت آنها را از انقلاب ترساندهاند، بسیار آموزنده باشد.
سیاوش شهابی: شبکه های اجتماعی مانند تویتر و فیس بوک همچون ایران، نقش بزرگی در سازماندهی اعتراضات مردم در این دو کشور و بخصوص مصر ایفا کردند. بطوریکه از اعتراضات تونس و مصر، با عنوان انقلابات تویتری نیز نام می برند. نظر شما چیست؟
امید حبیبی نیا: تویتر و به خصوص فیسبوک نقش موثری در سازماندهی مردم و جوانان که موتور محرکه انقلاب در این دو کشور بوده اند داشتهاند. در واقع میدانیم که سازماندهی های نخست برای تظاهرات گسترده در قاهره توسط یک گروه از جوانان مصری در فیسبوک صورت گرفت. در تونس نیز یک گروه از دانشجویان با راه انداختن صفحات فیسبوکی مختلف به گزارش لحظه به لحظه وقایع پرداختهاند.
در هر دو کشور تعداد زیادی از مردم به اینترنت دسترسی دارند، در تونس بیش از سی و پنج درصد و در مصر بیش از بیست درصد از مردم از اینترنت استفاده میکنند. آمار کاربران فیسبوک در تونس شگفتی انگیز است یعنی از هر دو کاربر اینترنت یکی عضو فیسبوک است.
در هر دو کشور نیروهای امنیتی کوشش بسیاری برای خرابکاری در فعالیتهای اینترنتی مخالفان کردند، در هر دو کشور اینترنت و شبکههای ارتباطی در هنگام به اوج رسیدن خیزش مردم قطع شدند و در هر دو کشور این امر هیچ تاثیری بر کند شدن جریان رخدادهای انقلابی نداشته حتی شاید به تشدید حضور مردم در خیابانها هم منجر شده است زیرا وقتی شما نه اینترنت دارید، نه تلفن و نه مثلا الجزیره، خب ترجیح میدهید تا به خیابان بروید و ببینید چه خبر است!
این شور، ایستادگی، پیگیری و سازماندهی در تونس و مصر اساسا با وقایعی که پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در ایران رخ داد قابل مقایسه نیست، که باز باید تاکید کنم دلیلاش آن است که طبقه فرودست که چیزی برای از دست دادن ندارد، پیشروی مبارزه شده است. این طبقه قرار نیست به خانه بازگردد و پای ماهواره و اینترنتاش بنشیند تا ببیند چه خبر بوده است خودش در خیابان میماند و خبر میسازد و خودش قهرمان و نقش اصلی این داستان میشود.
در ایران با وجود نقش بی نظیر فیسبوک، تویتر و سایر شبکههای اجتماعی برای سازماندهی ابتدایی و بیش از همه خبررسانی اما به دلیل آنکه عوامل انحرافی بسیاری در این میان نقش ایفاء کردند از تاثیرگذاری در ماههای بعدی بازماند و یا عاملی شد برای رواج پدیدهای که من اسمش را «مبارزان اینترنتی» گذاردهام یعنی کسانی که مبارزه در عرصه پراتیک را رها کردهاند و با پتیشنهای بیسروته خطاب به سران رژیم و یا مثلا اعلام فراخوان تلفن زدن به تلفنچی دادگستری تصور میکنند که در حال مبارزه با رژیم هستند.
طبعا آن چه ما در عرصه شبکههای اجتماعی در مصر و تونس میبینیم یک جنبش گسترده برای سازماندهی، خبررسانی و در عین حال تجزیه و تحلیل وقایع است، به ویژه در میان تونسیها شبکه های اجتماعی ابزاری شدهاند برای بحث و دیالکتیک انقلابی جهت تبیین آلترناتیوهای پیش رو، امری که در جنبش ما غایب است زیرا بدون تعارف بخش مهمی از جوانانی که وارد عرصه فعالیت سیاسی شدند و هنوز در حد سرگرمی- سیاسی فیسبوکی در صحنه باقی ماندهاند از مطالعه یک کتاب تاریخی یا تحلیل جامعه شناسی سیاسی هم طفره میروند.
در حالی که من وقتی بحثهای تونسیها را دنبال می کنم نه تنها رد مباحث علمی مربوط به انقلاب را پیدا میکنم بلکه به نظر میرسد درک و شناخت بهتری از مسائل اجتماعی، نظریهها و راهکارهای آلترناتیو دارند.
سیاوش شهابی: برخی منتقدان بر این عقیده هستند که واژه انقلاب تویتری بیمعنی است. اشاره آنها به وقایع بعد از دیماه در ایران بود که علیرغم فعالیت گسترده فعلان در شبکههای اجتماعی، اعتراضات فروکش کرد و در نهایت مردم از خیابانها بیرون رفتند. به نظر وقایع تونس و مصر خلاف این را میگوید.
امید حبیبی نیا: همانطور که اشاره کردم ماهیت و شکل متفاوت این جنبشها و از سوی دیگر چگونگی به کار گیری شبکههای اجتماعی در ایران با تونس و مصر متفاوت بوده است.
در ایران شبکههای اجتماعی نقش موثری در اطلاع رسانی و تا حدودی سازماندهی ابتدایی داشتند اما این شبکههای اجتماعی در اغلب موارد به نهاد انقلابی بدل نشده بودند که در عرصه خیابان حضور فعال داشته باشد و بتواند تاثیرگذار باشد. بخشی از نیروی این شبکه به بازنشر فرمانهای ترمز از سوی اصلاحطلبان صرف می شد که انبوه خلق متکی بر طبقه متوسط شهری تا مدتها ترجیح می دهد زیر چتر آنها باقی بماند.
بخشی از وبلاگنویسها و روزنامهنگارانی که به خارج از کشور آمده بودند و به برکت جنبش به شهرتی رسیده بودند نیز ناچار بودند هم برای منافع اقتصادی خود و هم همراهی با جریان پوپولیستی روز با اصلاحطلبان یا رسانههای اصلاحطلبان که با تمام توان برای توقف جنبش فعالیت میکردند همکاری کنند.
در نهایت با تاکتیک «اسب تراوا» این مساعی به ثمر نشست و اصلاحطلبان موفق شدند تا مردم را به خانه ها بازگردانند تا سرنگونی رژیم که در روز ششم دی (عاشورا) در دستور کار مردم نباشد و نیروهای سرکوبگر نیز از زیر فشار و ریزش شدید نجات پیدا کنند و به این ترتیب امکان سازش با جناح غالب به پاداش چنین خوش خدمتی فراهم آید.
بنابراین میتوان گفت که در مصر و تونس تویتر و فیسبوک توانستند موتور انقلاب را روشن کنند و هر روز به سرعت آن اضافه کنند اما در ایران این شبکه های اجتماعی نتوانستند مردم را در خیابان نگه دارند زیرا کسانی که قرار بود در خیابان مبارزه کنند، کاربر فیسبوک و تویتر نبودند و از سوی دیگر چشمانداز سیاسی روشنی در پیش چشم مردم قرار نداشت. البته نباید این نکته را هم از نظر دور داشت که حجم نیرویی که رژیم برای مقابله با فعالان در این شبکه ها گذاشت خود عاملی شد برای کند شدن جریان تاثیرگذار بر جنبش در شبکههای اجتماعی این امر هم ناشی از آن بود که مبارزات در عرصه خیابان مداوم و مستمر، با تاکتیک های موثر مانند تظاهرات در چند نقطه متفاوت و با جنگندگی مناسب نبود، اگر مردم برای چند هفته در خیابان باقی میمانند طبعا توان نیروهای نظامی و امنیتی برای سرکوب صدها هزار نفر یا میلیونها نفر به سرعت تحلیل می رفت و اتفاقی میافتاد که در روز ششم دی رخ داد. نظیر چنین اتفاقی البته سی و دو سال پیش هم افتاد و بزرگترین ارتش خاورمیانه با تظاهرات عظیم و هر روزه و درگیریهای پراکنده چند ماهه از پا درآمد و در روز بیست و دوم بهمن که قیام مسلحانه آغاز شده بود اعلام بی طرفی کرد.
سیاوش شهابی: یک سوالی بین همه محافل سیاسی، روزنامهنگاران و مردم در جریان است که اتفاقی که در تونس افتاد، چرا در ایران نیافتاد یا هنوز نیافتاده. شما چه فکر میکنید؟
امید حبیبی نیا: چند پارامتر در اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد:
موتور انقلاب تونس را طبقه فرودست روشن کرده است، در ایران جنبش اعتراضی را طبقه متوسط شهری پیش میبرد که به لحاظ جامعهشناسی سیاسی طبقهای ناپیگیر وسازشکار است.
در تونس نهادهای مدنی و احزاب آلترناتیو به سرعت توانستند جنبش خود به خودی را بدل به انقلاب کنند ولی در ایران نهادها و احزاب اصلاحطلب تمام تلاش خود را به خرج دادند که جنبش وارد مرحله انقلابی نشود و کنترل اوضاع از دست هر دو جناح خارج نشود.
در تونس با اینکه میزان دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاههایش از ایران به نسبت جمعیت به مراتب کمتر است اما موفق شدند تا نقش مستقل و تاریخی خود را ایفاء کنند. در ایران جنبش دانشجویی جز نیروهای چپ که در سالهای اخیر رشد کردهاند، سایر نهادهای علنیاش زیر سایه اصلاحطلبان قرار داشته است و خود عاملی برای ترمز و رادیکال شدن جنبش بوده است، از آنجا که دانشجویان یکی از گروههای مرجع و از اتفاق مهمترین نقش آفرین عرصه انقلاب هستند، نقش و عملکرد آنها میتواند در چگونگی روند وقایع تاثیر بگذارد.
در تونس نیروهای امنیتی به سرعت دریافتند که از پس سرکوب جنبش با تظاهرات بی وقفه و گسترده شدن روز به روزش برنمی آیند، در ایران با وجود تظاهرات چند هفته در میان نیروهای امنیتی و نظامی فرصت تجدید قوا داشتند.
در تونس بین طبقات شرکت کننده در انقلاب تفاهم و توافق اجتماعی برای دستیابی به خواسته های اقتصادی- سیاسی صورت گرفت، در ایران طبقات دیگر در جنبش اعتراضی شرکت نداشتند و یا اگر داشتند نقش سیاهی لشگر را داشتند.
سیاوش شهابی: اتفاقاتی که در این دو کشور میافتد، چقدر بر اوضاع خاورمیانه و جهان تاثیر گذار است؟
امید حبیبی نیا: به اعتقاد من بسیار مهم است، در تونس امید بسیاری وجود دارد که رژیم بطور کامل سرنگون شود و یک حکومت دمکراتیک جایگزین شود. رخدادهای مصر نیز بسیار امیدوار کننده است و از همه قابل توجه تر آن که اسلام گرایان در هر دو کشور در عرصه انقلاب غایب بوده یا عقب ماندهاند.
چنانچه در مصر و تونس که دو کشور با دهها سال حکومت دیکتاتوری بودهاند، دمکراسی نهادینه شود، تمام منطقه و خاورمیانه دستخوش یک انقلاب درونی خواهد شد، همانطور که امروز هم در یک جریان دومینو میبینیم در الجزایر و اردن نیز رخدادها در حال بدل شدن به «مرحله انقلابی» هستند. در سوریه نیز پتانسیل زیادی وجود دارد که جرقه های انقلاب را جذب خود کند.
در صورت پیروزی مطلق این دو انقلاب در مصر و تونس در کوتاه مدت تمام منطقه به خروش خواهد آمد و حتی دامنه این تحولات ممکن است به کشورهای خلیج فارس هم برسد.
در ایران نیز بسیاری از مردم با تحسین و دقت رخدادهای مصر و تونس را دنبال می کنند. به اعتقاد من مردم و بخصوص نیروهای بالقوه انقلابی در ایران درس های بسیاری از این رخدادهای انقلابی در این کشورها خواهند آموخت.
سرنگونی انقلابی رژیم های دیکتاتوری در منطقه سبب خواهد شد تا باردیگر انقلاب در دستور و چشم انداز مردم منطقه و از جمله ایرانیان قرار بگیرد، انقلاب به عنوان تنها راه باقی مانده در برابر رژیم هایی که اصلاح پذیر نیستند و باید نظام اقتصادی- سیاسی- فرهنگی و اجتماعی آنها را از ریشه درآورد و به جایش نهادهای دمکراتیک را جایگزین کرد، بیشتر از قبل خود را به رخ خواهد کشید و چشم انداز پیروزی را در افق چشم مردمی که دهها سال اسیر رژیم های دیکتاتوری بوده اند قرار خواهد داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر