-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه

Posts from Khodnevis for 04/26/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



توربین‌های بادی؛ ساحل دانمارک
 


جرس به کجا می‌رود؟ بزرگان کجایند؟

رسالت را جملگی می‌شناسیم، جریده ای که توسط گروه ۹۹ نفر معروف در میانه های دهه شصت در بحبوهه جنگ منتشر شد و نقش مخربش در دوران جنگ و تضعیف روحیه رزمندگان بر همه نمایان بود و کار بدانجا رسید که دستور بایکوت و عدم ارسالش را به جبهه دادند.

حکایت سایت جرس امروز دقیقا حکایت رسالت دیروز است.

جرس امروز رسما تبدیل شده به کارخانه تولید انواع تضادها، مصادیق را می توان تقریبا هر روزه در مندرجات این سایت مشاهده کرد.

وقتی مواضع منتشره در این رسانه را در کنار مواضع اصلاح طلبان داخلی هم  نشانی جز بی نشانی هیچ نشانی از قرابتشان یافت نمی‌گردد.

کافی‌است مثلا به صحبت‌های اخیر مهندس موسوی و تعابیر و تعاریف و توصیه‌های ایشان اندکی تامل کنیم.

اصولا گوئی مدیران و دست اندرکاران این رسانه هیچ انطباق عملی برای خود با اصلاح طلبان هم قائل نیستند.

فحش می‌ دهد، تهمت می‌زند،حمله می‌کند، چنگال نشان می‌دهد و می کشد و موضع حاد می‌گیرد در قبال وقایع و سوژه هایی که بعضا پرداختن به نامشان اساسا لزوم و فوریتی ندارد و بوی توطئه ابداع بسترهای جدید انشقاق و افتراق از این پرداخت های زهر آگین به مشام‌ها می‌رسد، آنهم در شرایطی که یک خصم مشترک موجودست و یک هدف مشترک و یک فردا و فوری ترین نیازها همدلی‌است.

قرار بود همه باهم باشیم، نه؟

کرارا اهانت می‌کند، دیگرانی را که از جنسی دیگر ولی همدل و همدرد جنبشند را عوضی می‌خواند، سرخ می‌نامد و از گود وجود بیرون می‌شمارد.

همه این افعال را انجام می‌دهد و ادعای نمایندگی جنبش سبز را هم چنان در بوق و کرنا فریاد می‌زند، تو گوئی سند جائی توسط ملت که فاعلان اصلی جنبش سبزند، به نامش زده شده و بالای چشمش خبری از ابرو نیست و قرار نیست باشد و اصلا جرس و ابرو؟

خود را محق به تحقق هر چیزی می‌پندارد و هر که نقدی، مخالفتی و اعتراضی داشت را به این اتهام که تند است و به مصلحت نیست و بروز نیست و لازم نیست و افتراق افکن است و منشق کننده و صف را بهم می‌زند و اتحاد را دچار آسیب  می‌کند، می‌نوازد و از دایره خط می‌زند.

اشتباه نکنیم، مهندس موسوی و شیخ الشیوخ اصلاحات از جنس این ترمز بریده‌ها نیستند و منش و روشی متفاوت از خود نشان داده‌اند و به غایت شایان تکریم و تحسینند، جمع جمیعی از اصلاح طلبان نیز به همین سان و سیاق، به سایت‌های دیگر منسوب به اصلاح طلبان هم نگاهی بیاندازیم، مشکل این روزها منحصرا معطوف به جرس است و رفتار به دور از اخلاق حرفه‌ای اداره کنندگانش.

باید دقت کنیم و در محاق تصورات و توهمات معدودی از افراد و جریانات که خودشان کم مساله دار نیستند و زبان ادعایشان بشدت دراز است، نیافتیم.

دشمن بیرونی و عینی نه فقط جنبش بل مشی اصلاح گر، همین نگاه بخشی نگر و تنگ نظر و فاقد التزام به اصول اخلاقی و حرفه‌ای مسلط بر جرس است که دامنگیر حلقه های همدلی و همزبانی سبز گشته.

جای بسی تاسف و تاثر و تعجب است که چگونه افسار رسانه‌ ای که می‌توانست و می‌تواند نقش مهم و قابل اعتنایی در پیشبرد اهداف میانی و بلند مدت جنبش از طریق نشر بی واسطه و جامع و مانع آگاهی ها و توسعه حوزه های پیوند و هم‌سرایی جریان های مختلف حاضر در جنبش داشته باشد به دست گروهی فاقد مسوولیت سپرده شده است و عدم حضور عینی  دکتر کدیورها و دکتر مهاجرانی‌هایی که به حسن ادب و رفتارشان آگاهیم اینچنین در مدیریت این رسانه احساس می‌شود.

جرس امروز نماینده همان روحیه سردمداران رسالت اواسط دهه شصت است.

تردید ایجاد می‌کند، جملگان را به شک وادار می‌نماید و فرادید را بسی مبهم در ذهن مخاطبان و منتقدان ترسیم می کند.

چندی پیش نقدی بر عملکرد دکتر محسن کدیور نوشتم و در پی آن، استاد محترم جناب اشکوری به نمایندگی از جناب کدیور شمشیر بر گرفتند و حسب روحیه مسبوق و مالوف تاختند و نواختند و متصل کردند و چسباندند و تحقیر کردند و خام شمردند و نادان فرض کردند و مقتدا ساختند و راقم را مطیع و مطاع خطاب نمودند و چه و چه ......................

در نقد مذکور خطاب به آقای کدیور بارها سخن از فاصله حق و مصلحت به میان آمد و لزوم و تاکید این جانب بر پرهیز از تعفن مصلحت اندیشی و ایمان و تعهد و ایفای حق طلبانه.

سخن از این بود که نکند در چنبره مصلحت اندیشی‌، محبوس بمانیم که این خود ظلمی به حقیقت است.

در پی آن نقد، ارتشی از حمله وران رو سوی اینجانب و نوشتار مذکور نمود و از آن جمله استاد محترم جناب آقای اشکوری.

هیچ نگفتم چه که هراس از آن داشتم که از وادی نقد به ورطه تضاد بیافتم و طبعا این بر خلاف اصول اخلاقی‌است که فارغ از هر گونه ادعا همواره سعی کرده ام در ایراد نظر و اعمال عمل بدان متقی و مومن بمانم.

تا به امروز زبان در کام گرفتم از همین رهگذر.

اینک اما به این نتیجه رسیدم که نمی‌توان ماند و خورد و تحقیر شد و خلاف  قول و ادعای خویش جانب مصلحت گرفت و سکوت پیشه کرد، که مبادا دشمنان شناخته شده روی تخت را خوش آید به کام.

عده ای از اساتید و دوستان و عدیدی از همکاران و همدلان تاختند بر این حقیر که برادر چرا؟ الان؟ که چه؟ خروجیش جز طرح لبخند بر لب دشمنان هم مگر هست؟

وقتی می‌پرسیدم مگر عوضی خطاب کردن بخشی از هموطنان و همدردان دوستی بود؟ فرافکنی و سفسطه به میان می آمد که حالا تا حدودی درسته لی شما و شرایط و البته فلان و ...................... 

اکنون می‌ خواهم فریاد بزنم نه را، بگویم اکنون وقت سکوت نیست، چگونه می‌توان تعبیر زیبا و صادقانه و درک مسئولانه موسوی را از بایدهای فراگیر و فرابین جنبش و لزوم دربر گیری همه افکار و اقشار را در کنار رفتار خلاف اخلاق و اصول رسانه ای آقایان مدعی و کلید بدست و شمشیر بسته جرسدار نهاد و سکوت اختیار کرد؟

بگذارید بگویند وقتش نیست، بگذارید بگویند، تند می‌روی برادر، بگذار بگویند اصلا شما؟

من از امروز راه را بهتر می‌شناسم.

حکایت امروز جرس چیست؟ 

با دوستی که مومنانه در راه و راستای رسالت سبز ملت برای این رسانه تلاش می‌کرده، صحبت کردم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که نمی‌شود و نباید و نمی توان کوتاه آمد.

بحث فریب و تحریک و تحقیر و عداوت است وکوتاه آمدن در چنین فضائی به نوعی خیانت به خود و به راه و به رسالت می‌تواند تعبیر و منتهی شود.

اگر قرارست بی‌اخلاقی و فریب رنگ عوض کرده و جامه ای دیگر برتن کند و رخ نمایان نماید و جای دشمنان شناسی امروز را پر کند، باید جلوی خورشید ایستاد و التماس کرد، که تا اطلاع ثانوی طلوع نکند.

مطمئنا قرار نیست اینگونه باشد. همانگون که پیشتر ذکر شد، جرس مترادف اصلاح طلبی و نماینده اصلاح طلبان نیست.

با دوست مذکور که همانگون که ذکر شد از همکاران و دست اندرکاران جرس بوده و چندیست به جبهه دلخوران افزوده شده مشغول صحبت در همین رابطه بودم که جمله ای ناب اندراین باب از زبان شیرینش برون تراوید و عمیقا اشاره به حال امروز جرسی داشت که قرار بود بانگ جرس سبز ملتی خون دل باشد و اکنون بی‌شباهت به صدای دشمنان ملت نیست.

دوست گفت: حکایت امروز ربط جرس با جنبش حکایت همان خر مورد اشاره مرحوم شریعتی‌است که هر چه می جست و می پیمود در  پایان به همان آغازش می‌رسد.

آری، حکایت امروز جرس را بر خلاف تفسیر عده ای از دوستان و دشمنان، حکایت کیهان نمی‌دانم و پسوند زیبا و آبرومند سبز برایش قائل نمی شوم.

قیاسی مع الفارق است این قیاس.

کیهان بی پرده پوشی دشمنی خود با ملت و حب به دشمنان ملت را فریاد می زند و از این حیث برش حرجی نیست.

حال جرس اما تعریف و تفسیرش متفاوت است. بوی تنگ نظری، بوی دروغ، بوی فریب، بوی تحقیر و بوی خودی و غیر خودی‌های مشهور از محتوای این روزهایش و رفتار حال مسئولانش به مشام می‌رسد و باید بسی بیش از کیهانی که حالش معلومست، مورد اعتراض واقع گردد.

به جرات می‌توان گغت جرس امروز فقط در پی تولید تضاد و تعارض است.

چرائی اینکه نه تنها جرس بل بسیاری از رسانه‌ها با  رنگ‌های نظری مختلف و غالبا متضاد این روزها به این حال و روز افتاده اند و بواسطه میدانداری معجونی از بی اخلاقی‌ها و بی فکری‌ها به ارگان های تعریضی حوزه های سابقا نه چندان بسیط اختلاف نظر تبدیل شده اند و اختلافات را با عملکردشان به تضاد تبدیل کرده‌اند، بر اهل انصاف و غور پوشیده نیست.

سخن اما از تا به کی ادامه یافتن این طریق معیوب و مغلوط و بگذارید بگویم مهوع است.

براستی تا کی؟

آیا می‌توان با نگاهی به شیوه امروز جرس این ادعای برخی که این‌روزها آن را بانک مرکزی تفرقه می‌دانند، را با قاطعیت محکوم و مطرود انگاشت؟

به نزد من آنکس نکو خواه توست / که گوید فلان چاه در راه توست /هر آنکس که عیبش نگویند پیش / هنر داند از جاهلی عیب خویش / وبال است دادن به رنجور قند / که داروی تلخش بود سودمند / چه خوش گفت آن مرد دارو فروش / شفا بایدت ؟ داروی تلخ نوش

ای کاش باور کنند که جز خیر، نیتی در این نقدها و اعتراضات نیست و دشمن انگاره‌های بدخیم‌شان جولانی اینگونه نمی‌داد و کمی هم گوش می‌کردند و بجای رنجاندن و طعن آگین کردن فضا کمی هم انصاف و اخلاق مهجور را معیار قضاوت و عمل قرار می دادند.

چه تراژدی عظیمی‌است، کار مان اینروزها شده است نقد ممتد و بی نتیجه رفتار یاران دیروز و پاسخمان اما نه از جنس تشریح و توضیح و اقناع و نه توجیه حتی، بل تخریب و تضریب است.

در پایان بد نیست جمله آخر این نوشتار را اختصاص دهم به همدردی یکی دیگر از دوستان در این رابطه و یک پرسش دو کلمه ای ، شاید بیشتر بدل نشیند:

تو آزادی که نقدشان کنی چون بی نقد نیستند  
اما دلم می‌سوزد که ما جماعت بغرنجی هستیم که در همین چند ماه هزاران بار به پر و پای هم پیچیدیم. کاش می‌شد کمی فقط کمی بزرگی کردن را مشق کنیم و هربار دل نشکنیم و ویرانگری نکنیم...ولی انگار به رویا شبیه است و این دعوا حالا حالا ها ادامه دارد.  
چقدر خسته‌ام از این دعوا و جالب است که دلم می سوزد برای رسانه‌ای که ................... حالا می‌بینم که هی همه را می‌رنجاند و همه می‌روند و به جای ساختن هی زخم می خوریم....

بزرگان کجایند؟

مسئولنا واقعی بروز و پرداخت این تعارضات در این شرایط حساس چه کسانی هستند؟

پروردگار نیاورد آن روز را که این شعر را با اشکمان زمزمه کنیم هر روز

در خانه ای نشسته‌ام که در بهار سرد است، در تابستان سبز، در پاییز طوفان برگ، در زمستان پوشیده از برف*** در خانه‌ای نشسته‌ام که در شب بیدار، در روز بیمار، در لحظه ها خمار، با دوستان بیشمار* * *در خانه‌ای نشسته‌ام که ایستادن نشستگی است، نگاهم، ندیدن، اما، خواندنم، نخواندن، خنده‌ام، گریستن * * * در خانه ای نشسته‌ام، که رنگ‌ها بی رنگ، صداها نا هنجار، خوابهایم کابوس، پاکی ها ناپاک* * *در خانه‌ای نشسته‌ام پر از کتاب‌های نخوانده، فکرهای نکرده، نوشته های نا نوشته،  
یادهای دور از یاد، یارهای دور از یار...


 


هشدار بانک جهانی نسبت به اجرای زود هنگام طرح هدفمند سازی یارانه ها

بانک جهانی اعلام کرد: پرداخت یارانه‌های عمومی از آن لحاظ که ثروتمندان نیز از آن برخوردار می‌شوند باعث به هدر رفتن منابع مالی دولت بدون دستیابی به نتیجه لازم در جهت ریشه‌کنی فقر در سطح جامعه می‌شود.براساس گزارش بانک جهانی ناعادلانه بودن نظام پرداخت یارانه‌های عمومی مختص برخی از کشورها نیست.

اجرای طرح پرداخت هدفمند یارانه‌ها دو مزیت مهم دارد؛ نخست آن که موجب می‌شود تا بخش کمتری از منابع مالی دولت برای حمایت از ثروتمندان صرف شود و به عبارت دیگر منابع مالی دولت بطور واقعی در جهت حمایت از افراد فقیر مصرف شود. مزیت دوم طرح هدفمندکردن یارانه‌ها آن است که با واقعی شدن قیمت مواد و کالاهای اساسی از میزان حیف و میل و اسراف این کالاها کاسته می شود. در حال حاضر مصرف کالاهایی که یارانه‌های دولتی به آنها اختصاص می‌یابد در سطح بالایی قرار دارد.

منبع: خبرآنلاین

 

 


 


کدامشان اسلام است؟





اگر به جغرافیای سیاسی خاور میانه نگاهی بیاندازیم، وجود دولت‌های گوناگون اسلامی مشهود است. دولت‌هایی که علیرغم ادعای اسلامی بودن، در ایده و استراتژی تفاوتهای فاحشی با یکدیگر دارند. بطور مثال ، حکومت‌های اسلامی در افغانستان، پاکستان، عربستان، اردن، ترکیه، مصر و ایران را بنگرید. هر کدام از این کشورها از لحاظ حقوقی، سیاسی و فرهنگی تفاوت‌ها و گاهی تضادهای مشخصی از خود بروز می‌دهند. در قبال مسئله‌ی حجاب‌، رابطه با اسرائیل و غرب‌، قوانین مجازات اسلامی و ... در این کشورها رویکردهای گوناگونی از طرف حکومتهای "اسلامی" انجام می‌پذیرد.

آنچه به راحتی هویداست، عدم تعریفی واحد از "اسلامی بودن حکومت" در تاریخ و در دنیاست.

اما انقلاب اسلامی ایران

از زمانی که فوکو، ایران را "روح یک جهان بی روح" و انقلاب اسلامی را " انقلابی با مولفه‌های پست مدرن" نامید، و از روزگاری که سید احمد فردید، فیلسوف بزرگ و بهترین دوست صادق هدایت(۱) ، "فره ایزدی" را در امام خمینی مشاهده کرد، سی سالی می‌گذرد. اما چه شد که نابغه‌ای به نام میشل فوکو با آن تحقیقات بزرگ تاریخیش و فیلسوف فقیدی چون فردید، مبناهای فلسفی انقلاب ایران را چنین ستودند؟ مسلما جو زدگی و احساسات انقلابی، دلیل این ستایش مبالغه آمیز نبوده است چرا که این آدم‌ها و امثال اینها کسانی نبوده‌اند که به این سادگی اسیر احساسات عمومی شوند. پس دلیل اصلی چیست؟

این جمله های میشل فوکو در مصاحبه با روزنامه لیبراسیون را به دقت بخوانید:

"مردم ايران با قيام شان با خود گفتند كه ما بايد همه چيز را اعم از تشكيلات سياسي، نظام اقتصادي و سياست خارجي را تغيير دهيم اما به ويژه بايد خودمان را تغيير دهيم و بايد شيوه بودن‌مان و رابطه مان با چيزها، با ديگران، با ابديت و خدا تغيير كند. من فكر مي كنم كه در همين جاست كه اسلام ايفاي نقش مي كند. مذهب براي آنان نويد و تضمين وسيله اي براي تغيير ذهنيت شان است. آنان مذهب تشيع را به منزله نيرويي انقلابي زيست مي كنند. هميشه از ماركس و جمله "مذهب، افيون توده ها" نقل قول مي كنند اما جمله اي درست پيش از آن جمله وجود دارد كه هرگز نقل نمي شود : "مذهب، روح يك جهان بي روح است" بايد گفت كه اسلام در سال ۱۹۷۸ در ايران افيون مردم نبوده است بلكه روح يك جهان بي روح بوده است. حال بايد پرسيد كه آيا اين جنبش قدرت آن را خواهد داشت كه از مرزهاي خود فراتر رود.... من از خودم مي پرسم كه اين راه منحصر به فرد كه طي آن مردم عليه سرنوشت شان و عليه همه آنچه براي قرن هاي متمادي بوده اند و در آن چيزي كاملآ متفاوت را جستجو مي كنند، آنان را تا كجا خواهد برد… نظام حقيقت آنان با نظام حقيقت ما يكي نيست".(۲)

و جمله‌های زیر از احمد فردیدند. فیلسوفی که به تعبیر اکثریت صاحبنظران، ترجمان نیچه و هایدگر در ایران بود.

"در نظر من غربزدگی از لحاظ فلسفه تاریخ مطرح است. نکته در مساله خودآگاهی است و من غربزدگی را چنین تعریف می کنم: غرب زدگی یعنی پذیرش قهری تمدن و فرهنگ غرب و پیروی بی چون و چرا کردن از آن ، بدون رشد به مرحله ی خودآگاهی ، که غربیان به هر صورت بدان رسیدند... نکوهش از غرب زدگی مستلزم ستایش دوره پیش از مشروطه و آرزوی خام بازگشت به زندگی نکبت بار و شریعت مآبی قلابی گذشته نیست. به هر حال من پیش خود همواره غرب زدگی را به دو نوع خوب و بد تقسیم می کنم. و این که گفتم صادق هدایت غرب زده خوبی بود برای آن است که در مقابل غرب زدگی آن روز به نحو دیگری از غرب زدگی طغیان کرده بود"(۳)

همه ی اینها یعنی طغیان در برابر غرب زدگی.... اینهارا هم بخوانید :

"اعلامیه جهانی حقوق بشر اثری از انسانیت ندارد. آنچه هست، انسان ممسوخ یعنی نسناس است. قرده خاسئه است که اعلامیه حقوق بشر را نوشته است"(۴)

"در دوره جدید ، بشر غربی و سایر جماعات تا آنجا که غرب زده اند تنها واجد ساحت واحدی هستند که آن ظواهر امور و واقعیت اشیا است و آنان را در ادراک ماهیات سرّ و سرّ سرّ آنان بهره ای نیست و سایر ساحات بر انسان فروبسته است" (۵)

"علوم انسانی اساسا اباطیل نفس اماره است...اصلا عقل جدید وهم و پندار است. آن عقل به معنی شریف لفظ...امروز دیگر نیست" (۶)

جهان بینی سید احمد فردید مبتنی بر طغیان بر مدرنیته است و از این منظر، پست مدرن. مفهوم " انسان پس فردا" نیز شباهت‌های زیادی با مفهوم "ابرمرد" نیچه دارد. همانطور که نازیسم ، نظرات خود را – درست یا نادرست- الهام گرفته از نیچه می‌داند، بسیاری احمد فردید را فلسفه ساز جریانی می‌دانند که – درست یا نادرست- به انقلاب اسلامی منجر شد. با همه‌ی این اوصاف ، آنچه فردید از اسلام تعریف می‌کند و آنچه فوکو از ایران می‌بیند، ( اگر فساد اداری تاریخی ایران و باند بازی ایرانی جماعت و به تبع آن ، بی عدالتی و فقر گسترده را از آن فاکتور بگیریم)، همان چیزی می شود که آقای خامنه‌ای به شکلی دیگر در سخنرانی‌هایش می‌گوید. و همان چیزی است که آقای خمینی می‌گفت و این روزها توسط لایه‌ای از جنبش سبز به نقد گرفته می‌شود.
میر حسین موسوی در جمع ایثارگران، جمهوری اسلامی کنونی را با ذکر مصداق‌هایی، غیر اسلامی معرفی کرده. بستن فضای انتقاد، رو گرداندن از دموکراسی، کشتن مخالفان و ... از جمله مصداق‌های آقای موسوی در نقد جمهوری اسلامی کنونی و عدم انطباق آن با اسلام است. اما به راستی اسلام چیست؟ آیا می توان تعریف واحدی از گستره‌ی وسیع مسلمانی و، در کنار آن ، شیوه ی حکومت داری ناب اسلامی نمود؟


میر حسین موسوی نیز برآمده از نظامی است که مبنای آن، طاغوت ستیزی، غرب ستیزی و حرکت به سمت "پست مدرن مذهبی" است. پست مدرنی که از الگوهای مدرنیته تبعیت نمی‌کند. علوم انسانی مدرنیته را ذاتا قبول ندارد چرا که در مفاهیم اولیه اش مردد است. از این منظر ، آقای خامنه‌ای به اصول انقلاب اسلامی ایران بیشتر پایبند است تا میر حسین موسوی- سخنان آقای خامنه‌ای در مورد علوم انسانی را با آخرین جمله‌ی فردید در بالا مقایسه نمایید- . با این حال آقای موسوی این روزها – به هر دلیلی- نماد "مدرنیته مذهبی" شده است. مدرنیته‌ای که نماد آن دموکراسی است ( مفهومی که امام مشخصا مخالف آن بود) . مدرنیته‌ای که آزادی مطبوعات و احزاب و نهادهای اجتماعی را سرلوحه قرار می‌دهد. مدرنیته‌ای که "آزادی" را با پایه و اساس لیبرالیسم تعریف می‌کند و هرچقدر هم که بخواهیم به آن رنگ و بوی اسلامی بدهیم، باز در مبنا و تعاریف، لیبرالیستی است.




شما می‌دانید؟
.................................................................................
میرحسین موسوی با این تعاریف، پیرو خط امام محسوب نمی‌شود. امام خمینی با نگاه عرفانی و فردید و پیروانش با فلسفه پسا مدرن مذهبی با رویکرد مبارزه با مدرنیته، به رهبری جامعه ایران پرداختند و میر حسین موسوی و جنبش سبز، نگاه به مدرنیته و آشتی با مبناهای جهان امروز غرب را سرلوحه حرکت خود قرار داده‌اند.





نگاه آقای خامنه‌ای و نگاه میر حسین موسوی ، هر دو اسلامی است. اما به راستی کدامیک اسلامی‌تر است؟ 1- برای توضیحات بیشتر در مورد رابطه ی صمیمی و محترمانه احمد فردید و صادق هدایت (علیرغم انتقادات آنها به یکدیگر) به کتاب "هویت اندیشان و میراث فکری احمد فردید" اثر محمد منصور هاشمی ، انتشارت کویر مراجعه کنید. 2- فوکو ، میشل ، "ایرانیان چه رویایی در سر می پرورند" نشر نی ، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. 3 و 4 و 5 و 6 – فردید،احمد ، "دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان" ، تالیف محمد مدد پور ، نشر نظر


 


فراخوان کارگران سبز برای برگزاری مراسم روز کارگر


بنا به نوشته سایت جرس، برنامه های روز کارگر جنبش سبزدر تهران، راس ساعت ۱۶ از مقابل وزارت کار (خیابان آزادی) شروع خواهد شد و تاکید می گردد: "در صورت ممانعت و درگیریِ ماموران و عدم امکان ادامه تجمع، به سمت وزارت کشور (خیابان فاطمی) حرکت خواهیم کرد ."


 

این منبع خبری همچنین خاطرنشان کرد این گروه از حامیان جنبش، از تمام شهروندان دعوت کرده اند تا در تمامی نقاطِ کشور، راس ساعت ۴ بعد از ظهر حضور یافته و با حضورِ سبز خود، از کارگران جامعه خود دفاع کنند.


 

این فراخوان شعارهای پیشنهادیِ روز کارگر را چنین اعلام کرده: آزادی عدالت این است شعار ملت؛ استقلال آزادی عدالت اجتماعی؛ هیهات من الذله ویا حسین میر حسین و خاطرنشان نموده است: در شهرستانها مقابلِ خانه کارگر تجمع خواهیم کرد و در صورت درگیری نیروی انتظامی و عدم امکان برگزاری مراسم، به سمت استانداریها در مراکز استان حرکت خواهیم نمود.


 

آدرس خانه کارگر در شهرستانها چنین اعلام شده است:


خانه کارگر کردستان : سنندج میدان مهر(مادر)اول بلوار بعثت
خانه کارگر تبریز :خ آذربايجان ـ اول خ آخوني ـ روبروي مسجد طالقان
خانه کارگر شیراز :بلوار سرد خانه فلکه فرصت شیرازی جنب اتحادیه اماکن
خانه کارگر اصفهان: خ بلوار دانشگاه رو بروی دژبانی ارتش
خانه کارگر مشهد :بلوار شهید قرنی بالاتر از تقاطع ابوطالب خ انقلاب
خانه کارگر اهوازاتوبان قدس(بلوار لشگر) جنب بیمارستان آپادانا
خانه کارگر بروجرد : خ مدرس خصبا کوی شهید روح الله گودرزی پلاک 20
خانه کارگر رشت :بلوار شهید بهشتی فلکه گاز جنب خبرگزاری
خانه کارگر اراک : دروازه تهران خ شیخ فضل الله نوری دروازه شهر بروجرد روبروی پارک شهر
خانه کارگر بند عباس : بلوار شهید حقانی خ شهید حمایتی روبروی مسجد اصغریه
خانه کارگر زاهدان : خ امام خمینی خ کامبوزیا پشت شهرداری مرکزی پلاک 10
خانه کارگر زنجان : دانشسرا اول بی سیم خ جمهوری روبروی بیمارستان حکیم هیدجی
خانه کارگر سمنان : میدان ابوذر خ ابوذر نرسیده به سه راه ابوذر روبروی شومینه آتش افروز
خانه کارگر شهر کرد : خ 17 شهریور نبش کوی 12
خانه کارگ قم : خ انقلاب نبش کوچه عشق علی ساختمان شیوا طبقه دوم .
خانه کارگر کرمانشاه : شهرک تعاون ایستگاه 6-18 متری جهاد
خانه کارگر گلستان: میدان 15 خرداد سر خواجه یکم
خانه کارگر لارستان : روبروی دارالرحمه
خانه کارگر یزد: تقاطع بلوار جمهوری خ انقلاب جنب مسجد ابوالفضل
خانه کارگر مهاباد :خ جام جم فلکه صدا و سیما مدرسه سابق صلاح الدین ایوبی
خانه کارگر یاسوج :ابتدای خ ارتش روبروی گلستان یک
خانه کارگر بیرجند :خ مدرس مدرس 57 پلاک 9
خانه کارگر همدان :خ طالقانی چهار راه امیر کبیر اول خ 20 متری، سنگ شیر
خانه کارگر قزوین : شهر صنعتی البرز خ جابر ابن حیان جنب گاراژ کازوییان
خانه کارگر قائم شهر : خ ساری روبروی بیمه آسیا
خانه کارگر خرم آباد : میدان امام حسین سه راه گلدشت خ ایران زمین جنب ایستگاه 115
خانه کارگر بوشهر : خ گمرک روبروی عباس علی جنب مدرسه گلستان کوچه جنب دبستان
خانه کارگر ارومیه :پایین تر از سه راه دخانیات محله قاسمیه بعد از مسجد
خانه کارگر آبادان : اول ایستگاه هشت میدان گاز صندوق پستی


 



 


آقای موسوی! اسلام همین است!

جناب آقای موسوی اسلام ناب محمدی که امام راحل شما آن را پایه گذاشت همین است که الان می‌بینید.

 

دردهه شصت در زندان‌ها آدم می‌کشت اکنون در خیابان این کار را می‌کند. امام راحل شما اقتصاد را متعلق به خر می‌دانست و برای روی کار ماندن هرکس را مخالفش بود از میان برداشت‌. اسلام امام راحل شما یعنی همه ساکت شوند تا حضرت امام و جیره خوارانش سر کار بمانند‌. درست مانند آن سال‌ها که شما نخست وزیرش بودید. حالا شما برای آن اسلام دلتنگی می‌کنید؟ نکند برای کرسی نخست وزیری دلتان تنگ شده است‌؟ چه تفاوتی داشت دوران خمینی با خامنه‌ای؟ تنها تفاوتش این بود که شما و هوادارانتان هر کدام مسند و مقامی داشتید ولی حال دستگاه خامنه‌ای همه کاره است و شما و یارانتان مقامی ندارید. تنها فرقش همین بود. آیا می‌خواهید یک ملت را برای به قدرت رسیدن دوباره گرفتاراسلام ناب محمدی خمینی کنید؟ دین اسلام باید درهمان مسجد باقی بماند.

 

اسلامی که از مسجد بیرون آمد و خواست حکومت کند ویران‌گر است. مانند هیولایی خونخوار همه رانابود می‌کند تا خودش بر سرکار بماند. اگر فکر می‌کنید ایران با بازگشت به آن اسلام مورد نظر شما که مدل اسلام خمینی است به آزادی و دموکراسی می‌رسد سخت در اشتباهید. بزودی طرفدارانتان هم متوجه خواهند شد که دیگر حکومت اسلامی در هر وجهش اصول گرا و اصلاح طلب به هیچ درد ایران نمی‌خورد و به جز نکبت و شرمساری و بدبختی و فساد هیچ ره آوردی برای ایران و ایرانی ندارد. ایرانیان یکبار در سال ۵۷ فریب امام راحل شما را خوردند این بلا سرشان آمد. انشاالله این بار دیگر فریب نمی‌خورند. هزار بار دیگر هم سخنرانی کنید و بیانیه بدهید اسلام همین است.


 


کروبی: برای راهپیمایی ۲۲ خرداد مجوز بدهید

به گزارش دویچه‌وله، مهدی کروبی  نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و دبیر کل حزب اعتماد ملی در مصاحبه‌ای با هفته نامه آلمانی اشپیگل که روز دوشنبه ( ۶ اردیبهشت) منتشر می‌شود، گفت:«تقاضای صدور مجوز برای راهپیمائی کرده‌ایم».

کروبی در باره وضعیت جامعه بعد از فراز و فرودهای یک سال اخیر گفت:«هرچند آرامش بازگشته‌ است، اما جامعه فقط منتظر یک جرقه است». مهدی کروبی در گفتگو با اشپیگل افزود:«مردم بدانند ما به مبارزه خود ادامه می‌دهیم. مبارزه ما نه بر علیه این جمهوری است، بلکه برای رعایت قانون اساسی است که در آن آزادی عقیده و دمکراسی تصریح شده است».


 


حقوق بشر
 


لطفا برنزه نشوید

به گزارش ایرنا، پلیس تهران بزرگ اعلام کرد که ارائه خدمات سولاریوم (اتاق برنزه) در واحدهای صنفی ممنوع است.

فشمی‌مقدم گفته است که پلیس نظارت بر اماکن عمومی بر اساس قوانین، با دایرکنندگان چنین مراکزی برخورد خواهد کرد.

به گفته این مقام پلیس، با توجه به «ممنوع» بودن این‌گونه خدمات از سوی وزارت بهداشت، نیروی انتظامی مجوز فعالیت این مراکز را صادر نمی‌کند.

فشم‌مقدم گفت: «مردم در صورت مشاهده فعالیت چنین مراکزی، می‌توانند موضوع را به مسئولان وزارت بهداشت اطلاع دهند.»

هنوز معلوم نیست که نظر مقام‌های نظام در برابر انواع دیگر برنزه شدن چیست؟ در سال‌های اخیر میزان رجوع خانم‌ها و آقایان به این مراکز افزایش یافته بود و البته باعث ایجاد حساسیت‌هایی نیز شده بود.


 


جناب رهبری ؛ ۱۰۰ سال است که می‌جنگیم تا حکام پاسخگو باشند

آیا می‌توان این حکومت را یک حکومت مردم سالاری خواند؟ 
کدام حکومت مردم سالاری؟ 

سخن جناب شجونی مبنی بر این که نامه‌های سرگشاده به رهبری قابل بخشش نیست؛ از نظر شرع، عرف، قانون اساسی، قوانین عادی، منطق و نص صریح قرآن دارای ایرادات فاحش و واضح می‌باشد.


اگر مقام رهبری با این نوع گفتار و رفتار غیر شرعی تندرویان حکومتی مخالفند، چرا هیچ گاه کوچک‌ترین تذکری نمی‌دهند و جلوی این خلاف شرع و قانون بیّن را نمی‌گیرند و اگر ایشان این نوع گفتار و رفتار امثال جناب شجونی را قبول دارند و تأیید می‌نمایند، چرا اعضای مجلس خبرگان کوچک‌ترین واکنشی نشان نمی‌دهند؟

نامه‌هایی همانند نامه آقای نوری زاد به رهبر نشان می‌دهند که انسداد سیاسی و میل حاکمیت به سمت استبداد است. مجلس که بطور طبیعی در هر دمکراسی واقعی باید نقش نمایندگی مردم را بر عهده داشته باشد، بدین گونه عمل نکرده بلکه بدنبال تامین اوامر حاکمیت و خوش خدمتی به آنهاست و همچنین قوه قضائیه ابزاری است بدست نهادهای امنیتی در جهت خفه کردن کوچک‌ترین صدای مخالف که در جامعه شنیده می‌شود.
از دیگر سوی، نامه آقای نوری زاد نشان میدهد هر کسی آقای خامنه‌ای را مورد خطاب قرار دهد از سوی ایشان مورد عتاب قرار می‌گیرند‌؛ چرا که آقای خامنه‌ای را به چالش کشیده و سیاست حاکمیت را که قصد دارند تا از ایشان یک شخصیت الهی بسازد را مخدوش می‌نماید.

 

 

در زیر به بازخوانی برخی از نظرات آقای خمینی در این زمینه می‌پردازیم.

 

«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت اگر بر خلاف وظیفه اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است.»
امام خمینی، صحیفه نور، ج ۴، ص ۱۹۰.

 

«البته ماها نباید گمان کنیم که ما هرچه می‌گوییم و می‌کنیم، کسی را حق اشکال نیست.»
امام خمینی، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۷۰.

 

«حق هم همین است، باید دخالت در امور بکنند، اگر دیدید من کج می‌روم، به من بگویید کج نرو.»
امام خمینی، روزنامه کیهان: ۱۱/۴/۱۳۶۰

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته