-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

Lates News from Iran Christian for 04/23/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



والتر میکسا، اسقف معروف آلمان که به ضرب و شتم جوانان متهم بود سرانجام استعفا کرد. استعفای او همزمان با بحران سخت کلیسای کاتولیک آلمان است.به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان به نقل از  خبرگزاری آلمان،  والترمیکسا، اسقف معروف شهر آوگسبورگ آلمان و نماینده‌ی ارشد کلیسای کاتولیک این کشور در مسائل مذهبی و اخلاقی ارتش سرانجام استعفا کرد.
میکسا از همان سال ۲۰۰۰ که به مقام‌های یادشده رسید با ابرازنظرهای فوق محافظه‌کارانه خود بحث و جدل‌های بسیاری برانگیخت. اما آنچه که او را درماه‌های اخیر با فشارها و اعتراض‌های اجتماعی روبرو کرد، برملاشدن ضرب و شتم شماری از جوانان مسیحی توسط وی بود. قربانیان این ضرب و شتم‌ها بیش از پیش لب به سخن گشودند و شهادت دادند که در دهه‌های هفتاد و هشتاد که آنها به عنوان نوجوان و جوان در موسسات وابسته به کلیسا تحت آموزش‌های مذهبی قرار داشته‌اند با بدرفتاری و تنبیهات بدنی از سوی میکسا مواجه بوده‌اند. انکار میکسا سبب شد که قربانیان در مراجع رسمی ادای شهادت کنند و سوگند بخورند که در باره‌ی او کلامی به دروغ نمی‌گویند.
به این ترتیب باقی ماندن میکسا در مقامش روز به روز دشوارتر شد، به ویژه که اتهام مربوط به استفاده‌های نامشروع از اموال کلیسا هم علیه او مطرح بوده است. سایر مراجع و نهادهای کلیسای کاتولیک نیز برایشان سخت شده بود که همچنان از ادامه کار میکسا دفاع کنند. با این همه تا روز آخر هم بندیکت شانزدهم، رهبر کلیسای کاتولیک در واتیکان حاضر نشد رسماَ از او بخواهد که از مقام کلیسایی خود استعفا دهد.

بحران کلیسای کاتولیک آلمان
ماجرای جنجال‌برانگیز میکسا در همان زمانی بالا گرفته است که کلیسای کاتولیک آلمان در عرصه‌‌ای دیگر نیز به سختی زیرفشار است. در ماه‌های اخیر برملاشدن سوءاستفاده‌های جنسی کشیش‌های کاتولیک آلمان از کودکان و نوجوانانی که در موسسات آنها مشغول یادگیری فرائض مذهبی بوده‌اند ضربه‌ای سخت بر وجهه و اعتبار این کلیسا ی كاتولیك وارد آورده است. این اتهام که رهبران کلیسا برای روشنگری در باره‌ی ابعاد این سوءاستفاده‌ها حاضر به همکاری با خانواده‌ها و نهادهای قضایی مربوطه نیستند و متهمان را در زیر حمایت خود گرفته‌اند نیز، وضعیت را برای کلیسای کاتولیک سخت‌تر از هر زمان دیگری کرده است.
کم نیستند کارشناسانی که فضای بسته محیط‌های کلیسایی و ممنوعیت ازدواج برای کشیش‌های کاتولیک را از جمله عوامل گرایش کشیش‌های کاتولیک به سوء استفاده جنسی از کودکان و نوجوانان می‌دانند. افزون بر آن حضور نداشتن زنان در رده‌های بالای این کلیسا نیز، در تشدید جو خشک و انعطاف‌ناپذیر این نهاد نقش دارد.

اظهاراتی جنجال‌برانگیز
از نظر منتقدان یکی از معروف‌ترین و بحث‌برانگیزترین اظهارات میکسا به توجیه همین سوءاستفاده‌های جنسی در کلیسا برمی‌گردد. میکسا دراواسظ ماه فوریه گذشته "انقلاب جنسی" را از عوامل بروز این سوءاستفاده‌ها دانست. انقلاب جنسی به تحولاتی گفته می‌شود که در دهه‌های هفتاد و هشتاد قرن گذشته در کشورهای غربی روی داد و زمینه‌های برابری و آزادی بیشتر زنان و مردان را در مسائل و مناسبات جنسی‌اشان در پی داشت. کارشناسان تحقق یافتن بخش قابل اعتنایی از برابری حقوقی زن و مرد در غرب را ناشی از انقلاب فوق می‌دانند.
سه سال پیش میکسا با ایده‌ی گسترش مهدکودک‌ها که از سوی وزیر دمکرات مسیحی کابینه آلمان دنبال می‌شد نیز به مخالفت برخاست. او گفت که چنین طرحی زنان را از بچه‌داری معاف می‌کند و از آنها تنها یک "ماشین بچه‌سازی" می‌سازد. سخنان یک سال پیش میکسا علیه آته‌ایسم نیز بحث‌ها و اعتراض‌های زیادی برانگیخت. او جنایات نازی‌ها را تحقق عملی "آته‌ایسم کاربردی" توصیف کرد. منتقدان گفتند که این نظر میکسا در خدمت انحراف افکار عمومی از پرونده همچنان بررسی‌نشده همکاری‌های کلیسای کاتولیک با رژیم هیتلری است.

سقط جنین و هولوکاست

مقایسه سقظ جنین با هولوکاست ( کشتار و سوزاندن جمعی یهودیان در جریان جنگ جهانی) نیز از دیگر اظهارات جنجال‌برانگیز میکسا بوده است. این مقایسه را شماری از منتقدان تلاش خواسته یا ناخواسته برای کاستن از قبح و پلیدی ابعاد جنایت هولوکاست ارزیابی کردند.
با این همه، دست‌کم برخی از اظهارات میکسا با استقبال برخی از محافل سیاسی و اجتماعی روبرو شدند. از آن جمله می‌توان از انتقاد او به جرج دبلیو بوش به خاطر "سوء استفاده از مذهب برای توجیه جنگ عراق" و نیز ارزیابی او از اقتصاد سرمایه‌داری به عنوان "غیرانسانی و غیرعادلانه‌" اشاره کرد.

از استعفای کسمن تا استعفای میکسا
میکسا گرچه در شمار رهبران اصلی کلیسای کاتولیک آلمان به شمارنمی‌آمد، اما نقطه‌نظرات فرامحافظه‌کارانه‌اش در رأس و بدنه کلیسا با هواداری همراه بود. استعفای نسبتاَ دیرهنگام و توام با کش و قوس میکسا از آن جهت بحث‌برانگیز شده که یک ماه پیش نیز خانم مارگوت کسمن، رهبر کلیسای پروتستان از مقام خود استعفا داد. او به دلیل صرف مشروب شب‌هنگام از چراغ قرمز عبور کرد و توسط پلیس شناسایی شد. یک سال محرومیت از رانندگی و جریمه نقدی پیامد این اقدام بود. با این همه، کسمن بی‌آن که برای استعفا زیر فشار باشد، داوطلبانه و با این استدلال که مشروعیت و اعتبار اخلاقی‌اش دیگر در حدی نیست که برای دیگران الگو و مشاور باشد، از رهبری ۲۵ میلیون پروتستان آلمان کناره گرفت، اقدامی که نمونه‌وار توصیف شد و تحسین و احترام اجتماعی بسیاری برانگیخت.
 


"یوناتن بت كلیا" كسی كه عنوان نماینده اقلیت آشوریان ایران در مجلس شورای اسلامی را یدك میكشد باز هم از رفتار بسیار خوب حكومت جمهوری اسلامی با اقلیت های مذهبی ونبودن فشار بر آنها گفت!بی شك بسیاری فارسی زبانان حكایت "عابر آبرومند و زنگی مست" را شنیده یا خوانده اند . در آن داستان شخصی با آبرو كه قصد عبور از گذرگاهی تنگ را دارد با آدمی هیكل درشت و قوی پنجه روبرو میشود كه در حال مستی و بی عقلی كامل در حالیكه نیمه لخت است تیغی برّان به دست گرفته و از روی عمد به هركس كه از كنارش رد میشود ناسزا میگوید تا اگر جواب و اعتراضی شنید تیغ را بر پهلویش فروكند . شخص آبرومند هیچ چاره ای ندارد جز اینكه راه خود را كج كند و از مسیری هرچند دورتر ، راهی مقصد شود یا ناسزاها را به جان بخرد و با گذاشتن دندان بر روی جگر با سكوت از كنار آن دیو عبور نماید .
گاهی اوقات حكایت مردم جامعه اقلیت های مذهبی در كشور ما مثل داستان عابر و زنگی مست می ماند ، یا باید توان كج كردن راه و بستن كوله بار سفر را داشته باشند و به آن سوی آب بیندیشند و یا اگر خانه را میخواهند و توان دل كندن از آن به هیچ روی ندارند ، چاره ای برایشان نیست به جز سكوت و گذشتن آرام از كنار قلدران زورمدار بی منطق تیغ در دست كه فقط در یك صورت تیغ به پهلویشان نمیرسانند كه سرخود بگیرند و حرفی نزنند .
این وضعیت برای همه قابل درك است كه چرا اقلیت های مذهبی در یك جامعه دیكتاتوری زده مثل جامعه امروز ایران اینقدر باید دست به عصا راه بروند و در حركتهای اجتماعی و حتی اظهار نظرهای ساده و معمولی نیز باید جانب احتیاط را بسیار مراعات كنند. در حالیكه سكوت در برابر جباران برای مردم غیر اقلیت یك كشور میتواند خیانت قلمداد شود و نمره منفی به پایشان بنویسند ، سكوت مردم عضو جوامع اقلیت مذهبی نوعی اجبار پذیرفته شده محسوب میشود كه چندان هم مذموم نیست .
اما تصور كنید آن عابر داستان ما چندان هم با آبرو نباشد . بیاید و در عربده كشی و تیغ اندازی به زنگی مست بخواهد كمك كند . بطوریكه وقتی آن دیوانه از خود بیخود، میخواهد این و آن را زخمی كند به او با گرفتن و بستن دست و پای عابران بیگناه یاری رساند . یا با سخن چینی و سر و صدا راه انداختن با رجز خوانی های خود به كمك نره غول برود و مانع شنیدن صدای یاری طلبانه عابران مظلوم تیغ در پهلو بشود .
شخصی كه به كمك قلدران و زورگویان همت میبندد اگر از اقلیت های مذهبی جامعه باشد نه تنها عذرش موجه نیست بلكه جرمش بیشتر هم هست . چون خود را در مهلكه ای انداخته كه برایش ضروری نبوده است . وقتی كه فقط لازم بود سكوت كند و از بلا بگذرد تا جان در برد ، اما عمله ظلم شده است و شریك جنایت ، چه جای توجیه پسندیده ای باقی میگذارد . متاسفانه این روی داستان نیز در ایام اخیر در جامعه ما چند بار دیده شده است .
جوامع "اقلیت های مذهبی" ایران كه در قانون اساسی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شده اند هرچند اقلیت مذهبی نامیده میشوند ولی در عمل به عنوان اقلیت های قومی هستند كه دارای مذهب متفاوتی میباشند . چنانكه در مورد اقلیت مسیحی دو قوم ارامنه و آشوریان در قانون اساسی با رندی خاصی تنها مسیحیان ایرانی قلمداد شده اند . این اقلیت ها به دلایل مختلف مجبور به سكوت در برابر وقایع جامعه میباشند و بدیهی است وقتی اجازه ندارند ساختمان كلیسا بنا كنند و آئینهای مذهبی خود را آزادانه آنطور كه میخواهند برگزار كنند و دین خود را آنگونه كه دستور دارند ترویج و بشارت نمایند چگونه بیایند ودر مورد انتخابات آزاد و نظارت استصوابی و و بی عدالتی های سیاسی نظر بدهند . پس سكوت پیشه میكنند و دندان بر دندان میفشارند ؛ این قاعده بیش از سه دهه گذشته است .
اما اخیرا یك استثناء در این قاعده سی ساله پیدا شده كه خلاف عمل میكند و نه تنها با ظلم مخالفت ندارد یا در قبال آن سكوت پیشه نمیكند بلكه مهر تائیدی شده است بر پای آن . این جناب كه سالهای متمادی است كه به داشتن عنوان نماینده جامعه آشوریان ایران در مجلس شورای اسلامی مفتخر میباشد ، در ایام اخیر هم یك پای ثابت همراهان احمدی نژاد در سفرهای پر سر و صدای خارجی رئیس جمهور محبوب و مردمی بود، تا نشانی باشد بر رافت و مهر ورزی دولت اسلامی با اقلیت ها ! و هم عضو هیئت حقوق بشر جمهوری اسلامی در اولین اجلاس سالانه شورای حقوق بشر ملل متحد در ژنو ، تا بگوید در ایران هیچ مشكلی برای اقلیتها ی مذهبی به ویژه مسیحیان وجود ندارد و هرآنچه از نقض حقوق مسیحیان در ایران گفته میشود نادرست است !
آقای "یوناتن بت كلیا" كه اكنون چند دوره متوالی است ظاهرن بدون نیاز به رای جامعه آشوری كشور یكه تاز و بی رقیب تبدیل به نماینده ثابت، دائم و غیر قابل تعویض جامعه آشوری ایران در مجلس اسلامی شده است ، در ماههای اخیر كه به دنبال نقض گسترده تر از پیش حقوق بشر صدای اعتراض عمومی بر علیه حاكمان بالاتر رفته است ، بطور متوالی هرچند یك بار با بیاناتی درباره رفتار بسیار خوب و بشردوستانه حكومت جمهوری اسلامی با اقلیت های مذهبی ، نشان میدهد كه نه نماینده جامعه آشوری در حكومت اسلامی بلكه  بالعكس گویا نماینده جمهوری اسلامی در جامعه آشوریان ایران است.
این نماینده محترم مجلس شورای اسلامی در حالیكه ۴ نماینده دیگر اقلیتها نیز ( ارامنه جنوب و شمال ایران، زرتشتیان و كلیمیان) در همان مجلس راه سكوت برای گذشتن بی سروصدا از كنار زنگی مست تیغ در دست حكایت ما را برگزیده اند ، درروزهای اخیر ناگهان یكه تاز میدان دفاع از وضعیت ناهنجار حقوق بشر در جمهوری اسلامی شده اند تا شاید به این وسیله مانع رسیدن فریاد اسیران در بند زنگی به گوش جهانیان شود . البته آقای " بت كلیا" با فشار آوردن برای تعطیل كردن كلیساهای آشوری شهر آرای تهران ، ارومیه و كرمانشاه كه درهایشان بر روی همه هموطنان باز بود نشان داده است كه در بستن دست وپای مظلومان نیز بسیار ماهر و كار آمد میباشد.

ایشان در ایام اخیر در دیدار ی با دو تن دیگر از نمایندگان مجلس اسلامی به مناسبت سال نو آشوری كه تقریبا با نوروز همزمان است ، ضمن ابراز خرسندی از وضعیت اقلیتهای مذهبی بخصوص مسیحیان در ایران اظهار داشته اند كه بر جامعه مسیحی ایران نه تنها هیچ زور و فشاری نیست بلكه "جامعه مسیحی ایران در كمال آزادی و به دور از هر فشاری از سوی حكومت تقویت هم میشود و به زبانی از جمهوری اسلامی به این خاطر تشكر هم كرده اند" . اما این عزیز روشن نساخته اند كه آیا همین بستن كلیسای كرمانشاه و بازداشت ۵۰ روزه كشیش سپید موی آشوری آن كه در چند ماه گذشته اتفاق افتاد و همه رسانه های آزاد دنیا راجع به آن مطلب نوشته اند اگر نشانه فشار و زور نیست نشانه چه چیز دیگری است ؟
بجاست است كه این نماینده اقلیت محترم مجلس شورای اسلامی حداقل اخبار و یا "گزارشات سالانه جفا بر مسیحیان ایران" را كه در دنیا به زبانهای مختلف منتشر می شود را مطالعه نمایند تا بدانند كه حتی یك آشوری نیز در این لیست به جرم ایمانش ۵۰ روز بازداشت و سپس با وثیقه بطور موقت آزاد شده است . دیگر مسیحیان غیر آشوری كه اكنون در زندان به سر میبرند و هرچند وقت تعدادی از آنها فقط بخاطر اعتقاداتشان به چیزی كه  شاید شما هم به آن ایمان داشته باشید (!) مورد بازداشت و بد رفتاری قرار میگیرند پیشكش.
و بی دلیل نمی تواند باشد كه بر اساس لیست سالیانه ای كه از سوی برخی سازمانهای بزرگ مسیحی در جهان منتشر میشود، حكومت جمهوری اسلامی كه شما هم نماینده و سخنگوی آن هستید ، پس از كره شمالی صاحب بد ترین رفتار با مسیحیان شناخته شده است. و در بین ۵۰ كشور در سال گذشته از رتبه سوم با یك درجه ترفیع به مقام دوم جهان از نظر پایمال كردن نقض حقوق انسانی رسیده است.
البته شاید ایشان فقط نشریات و رسانه های وابسته به قدرت حاكم را مطالعه میفرمایند و شاید هم چشم خود را به عمد بر روی حقایق بسته اند تا موقعیت شان ! به خطر نیفتد . و برای همین است در حالیكه دیگر طشت نقض حقوق بشر در ایران از بام افتاده است ایشان نشسته اند و با خوشنامترین رسانه های جمهوری اسلامی از نظر صداقت(!) مصاحبه كرده اند و فرموده اند كه حرفهای شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل در اجلاس جهانی حقوق بشر در ژنو مانند پهن كردن رخت چرك در چشم انظار ناصواب و زشت بود .!
باز جای شكرش باقیست كه ایشان میدانند رفتار و كردار جمهوری اسلامی در زمینه حقوق بشر مانند رخت چرك ناپاك و بد منظر است و فقط با رو كردن و نشان دادن آن به جهانیان مخالفند. ای كاش آقای "بت كلیا" حداقل همین سایت های خبری وابسته به قدرت ؛ فارس نیوز و جوان و آتی نیوز را كه تازگی به تمجید گویی از ایشان شده اند به دقت مطاله می كردند تا ملاحظه میكردند آنها بدون پرده پوشی چه چیزهائی بر علیه اقلیت های مذهبی به خصوص مسیحیان ایران نوشته اند و مینویسند! .

در اینجا جای یك سوال از جامعه محترم آشوری كشور وجود دارد .
- بسیاری از مسیحیان ایران و خانواده های زندانیان در بند مسیحی از هموطنان هم كیش آشوری خود این سوال را می پرسند كه آیا میدانند و به این موضوع توجه دارند كه آقای "بت كلیا" كه خود را نماینده آنها معرفی میكند چه میگوید و چه اندیشه ای در سر دارد كه بخاطر آن تلاش میكند تا حقایق كشور و جامعه مسیحیان را وارونه جلوه دهد؟
- آیا آنان به این نكته عنایت دارند كه حرفهای این جناب ممكن است نه به نام كوچك او كه فراموش میشود بلكه به نام قوم بزرگ آشوری در حافظه تاریخی ملت ایران ثبت شود ؟
قوم آشوری یكی از قدیمی ترین اقوام متمدن تاریخ جهان است و در حال حاضر شاید بتوان آنها را قدیمی ترین اقوام ساكنان فلات ایران دانست . این قوم بزرگ همواره در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود نمایانگر یك تمدن شگرف و بسیار غنی از نظرفرهنگ بوده و هست . این چندان اهمیتی ندارد كه امروز به علت فشار زورمداران كه آقای" بت كلیا" منكر آن است تعداد بسیاری از آنان مجبور به كوچ اجباری شده اند و چندین ده هزار نفر آنها بیشتر در سرزمین اصلیشان باقی نمانده اند . این مهم است كه نام قوم سرافراز آشور همچنان در سرزمین باستانی نیاكانشان زنده و مورد احترام است .  از سوی دیگر مسیحی بودن و پرستش عیسی مسیح  بعنوان  یگانه راه نجات كه این اعتبار و آبرو را در بین سایر ایرانیان دو چندان كرده است و میكند مزید بر علت است تا همه آزادیخواهان ایران زمین از جمله مسیحیان بشارتی انتظار بیشتری از جامعه آشوری كشور برای همراهی و همدلی داشته باشند.
شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان

 


شاید روزی برای هر فردی اتفاق بیافتد چیزی که برای سپیده رخ داده است. روزی که نه راه بازگشت داشت و نه راه رفتن، روزی که محکوم به ماندن شد در سرزمینی که آن را کشور دوم خواندند.سپیده از ۸ ماه زنده‌گی در این زندان سخن می‌گوید، زندانی در کشوری غریب، با زندان‌بانانی که هر روز به بهانه‌یی پول می‌گرفتند تا اجازه‌ی زنده‌گی به آن‌ها دهند. او می‌گوید: می‌ترسم بگویم، می‌ترسم از تمام آن چیزهایی که در ۸ ماه زنده‌گی در آن زندان دیدم حرف بزنم، شاید ما را پیدا کنند و به آن‌جا بفرستند.
فرزندش را از درس خواندن محروم کردند به دلیل این‌که توان پرداخت هزینه‌ی مدرسه را نداشت. روزی که او را با دختر ۹ ساله و همسرش به زندانی در استانبول منتقل کردند؛ در سالنی که ۱۵۰ زن، از کشورهای مختلف و با مشکلات و سوابق مختلف در میان‌شان بودند، در ساختمانی که سالن طبقه‌ی پایین‌اش مخصوص مردانی بود که به صورت قاچاق وارد خاک ترکیه شده بودند و در حال خروج از آن بودندو توسط پلیس ترکیه بازداشت شدند. سپیده و همسرش و دختر ۹ ساله‌شان محلی به نام «یابانجی شعبسی» وارد شدند تا یا به کشورهای‌شان بازگردانده شوند و یا به سازمان ملل معرفی شوند.
سه سال زندگی در سخت‌ترین شرایط در ترکیه، پناه‌جو بودن و به عنوان پناهنده شناخته نشدن، استیناف خوردن به پرونده در سازمان ملل، تحمل شرایط سخت و دیدن مردی که به عنوان همسر در گوشه‌ی خانه در حال کور شدن است از آن‌جهت که ۸ ماه گریه کرده و توان پرداخت هزینه‌ی عمل جراحی را ندارد را هر طور که شده تحمل کرده است، اما این روزها غم بزرگ‌تری گلوی‌اش را می‌فشارد و آن هم فرزندی است که در راه دارد و تا یک ماه دیگر به دنیا می‌آید و مادر و پدرش هیچ پولی برای به دنیا آوردن‌اش ندارند.
با سپیده در مورد تمام آن‌چه که در این سال‌ها در کشور ترکیه بر او گذشته صحبت می‌کنم. اولین در خواست‌ام از او بازگو کردن آن ۸ ماهی است که پلیس ترکیه او را بدون هیچ مدرکی در زندان نگه داشته و او می‌گوید: می‌ترسم بگویم، می‌ترسم از تمام آن چیزهایی که در ۸ ماه زنده‌گی در آن زندان دیدم حرف بزنم، شاید ما را پیدا کنند و به آن‌جا بفرستند.
برای‌اش می‌گویم: چنین نیست سپیده، تو دارای حق و حقوقی هستی به عنوان پناهنده، تو خودت را به سازمان ملل معرفی کردی و آن‌ها موظف‌اند که از تو حمایت کنند.
می‌گوید: دختر ۹ ساله‌ام در آن ۸ ماه صحنه‌هایی را به چشم دید که هر شب اشک می‌شد به چشم من و پدرش. غصه می‌شد در دل من که مادرش بودم، شب‌هایی که زنان مست روس را از دیسکوهای استانبول به داخل سالن می‌آورند، روزهایی که وارد توالت‌های زندان می‌شد و آن صحنه‌ها را می‌دید و چشمان کوچک‌اش گشاد می‌شد و زل می‌زد و زبان‌اش بند می‌آمد.

می‌پرسم به چه جرمی شما را به آن زندان منتقل کردند؟
می‌گوید: ما به دلیل مشکلاتی که در ایران داشتیم مجبور به ترک ایران، آن هم به صورت غیرقانونی، در شهر استانبول و در حالی‌که قرار بر این بود که به یکی از کشورهای اروپایی منتقل شویم به دست پلیس ترکیه افتادیم و ما را به زندان منتقل کردند، در این زندان اگر یک ایرانی وارد می‌شد، تنها چند روز می‌ماند اما ما را به دلیل این‌که مقداری پول به همراه داشتیم و هیچ یک از قوانین را نمی‌دانستیم به مدت ۸ ماه نگه داشتند و هر روز به بهانه‌یی از ما پول می‌گرفتند.

اجازه‌ی ملاقات با همسرت را داشتی؟
می‌گوید: شب‌ها به مدت ۱ ساعت می‌توانستم ببینم‌اش اما از آن‌جایی که می‌دانستند ما تحمل دوری از هم را نداریم و حاضر هستیم برای ملاقات با هم حتا پول هم بپردازیم، برخی شب‌ها اجازه‌ی ملاقات نمی‌دادند تا بیش‌تر از ما پول بگیرند. یک‌بار هم که قرار بود از سازمان ملل به آن ساختمان بیایند و از آن‌جا بازدید کنند، همه‌ی ما را از آن‌جا به زندان‌های دیگر و بدتر از آن‌جا منتقل کردند و وانمود کردند که در آن ساختمان مشغول بازسازی هستند تا سازمان ملل، آن‌ها را محکوم نکند.

چه شد که از آن‌جا بیرون آمدید؟
می‌گوید: ما پرونده‌ی خودمان را به سازمان ملل فرستادیم و آن‌ها کارهای‌مان را پیگیری کردند و حکم آزادی ما را صادر کردند و ما را به یکی از شهرهای کوچک ترکیه منتقل کردند.

وضعیت پرونده‌ی شما در سازمان ملل الان در چه مرحله‌یی است؟
می‌گوید: پرونده‌ی ما در سازمان ملل استیناف خورده و از آن‌جایی که همسرم بسیار سرخورده و افسرده شده است، با وجود تلاش‌های مکرر، پرونده‌ی ما در سازمان ملل بسته شده است، همین فشارها باعث شده تا همسرم بینایی صد در صد چشمان‌اش را از دست دهد، پزشکان گفته‌اند اگر تا چند ماه آینده جراحی نشود، کاملا نابینا خواهد شد.

چرا به سراغ جراحی نمی‌روی؟
با پوزخندی می‌گوید: چند سال به دلیل این‌که پول کافی نداشتیم، دخترم را نتوانستیم به مدرسه بفرستیم، دخترک‌ام که الان باید در کلاس سوم راهنمایی درس بخواند، کلاس پنجم ابتدایی است. آموزش فرزندم را نتوانستیم به درستی تامین کنیم، حالا چه‌طور می‌توانیم هزینه‌ی جراحی را بپردازیم؟ آن‌هم در شرایطی که هیچ نهادی در این کشور کم‌ترین کمکی به ما نمی‌کند.
از فرزندی می‌پرسم که در راه دارد..
این‌بار چشمان‌اش پر از اشک می‌شود و می‌گوید: نمی‌دانم، هر بار که به روز زایمان فکر می‌کنم گیج می‌شوم، با خودم می‌گویم حالا که حاضر نشدم با وجود شرایط سخت زنده‌گی، زنده‌گی را از او دریغ کنم، شاید به طریقی کمکی شود تا بتوانم او را به دنیا بیاورم.
می‌گوید: همسرم بی‌کار است، یا اگر شاغل شود به کارهای فصلی مشغول است، در خرج روزانه‌ی‌مان مانده‌ایم و تنها یک ماه به زایمان‌ام باقی مانده. نمی‌دانم پسرم چه‌گونه به دنیا خواهد آمد. برای‌اش دعا کن.
می‌گویم: در این ۳ سال سخت‌ترین‌ها را تجربه کرده‌ای، اما سالم زنده‌گی‌ات را ادامه داده‌یی، صبوری کن.
بغض گلوی‌ام را فشار می‌دهد. بعد از انتخابات خیلی‌ها از ایران خارج شدند، به ترکیه پناه بردند و از آن‌جا به کشورهای دیگر منتقل شدند، کمک‌های زیادی به آن‌ها شد، چه از نظر مالی و چه از نظر حمایت‌ در جهت تسریع در پرونده، اما حتا آن‌هایی که کمک می‌کردند، کم‌تر به یاد آن‌هایی بودند که از پیش از انتخابات در ترکیه بودند و بررسی پرونده‌های‌شان در سازمان ملل به دلیل خروج حدود 5 هزار نفر از ایران پس از انتخابات به تعویق افتاده است.
حالا من و شما می‌مانیم با وجدانی که باید در مورد این پناه‌جویان به قضاوت بنشیند. من و شما می‌مانیم و بار سنگینی که پس از آگاهی از وضعیت سپیده و سپیده‌ها بر دوش‌مان مانده است.

پی‌نوشت:
به علت ترس این پناهنده از بازگشت به زندان در ترکیه و تکرار خاطرات هولناکی که پلیس ترکیه برای آنان رقم زده است. برخی از اطلاعات هم‌چون نام و مدت زمان حضور وی در ترکیه حذف شده است. هم‌چنین برخی از وقایع بسیار تلخی که در این زندان بر وی گذشته است به خاطر همین مساله بازگو نشده است.
مشخصات این پناهنده نزد نویسنده و سایت خودنویس محفوظ است
تصویر از آرشیو میباشد.

 


سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران اعلام كرده است كه سه نفر از اعضاي اين نيرو در يك درگيري در شمال غرب كشور كشته شده اند اما ماهيت طرف درگيري نيروهاي سپاه را فاش نكرده است.براساس اين اطلاعيه كه توسط خبرگزاري دولتي ايران از جمله مهر منتشر شده است محسن قريشي، مهدي جودكي و حميد آسنجراني از اعضاي "تيپ پياده 71 سپاه روح الله استان مركزي" روز سه شنبه در شهرستان خوي كشته شدند. تشييع جنازه اين سه نفر روز پنجشنبه برگزار خواهد شد.
در اين بيانيه تنها گفته شده كه اين افراد به دست نيروهاي "ضدانقلاب" كشته شدند و در آن هيچ اشاره اي به ماهيت طرف درگيري با اعضاي سپاه نشده است.
اما اين منطقه اغلب محل درگيري نيروهاي دولتي ايران با شورشيان كرد است.
در اواخر دي ماه گذشته دادستان عمومي و انقلاب شهر خوي، در مقابل منزلش به ضرب گلوله كشته شد كه مقام هاي جمهوري اسلامي به گروه شورشي پژاك نسبت دادند.
مقام هاي ايراني هشت روز پس از آن ترور اعلام كردند كه مسئول قتل دادستان خوي را در يك درگيري با اعضاي پژاك دستگير كرده اند اما نام وي را فاش نكردند.
گروه موسوم به حيات آزاد كردستان - پژاك - يك سازمان كرد مخالف جمهوري اسلامي است كه هدف خود را حمايت از حقوق ايرانيان كرد در چارچوب يك نظام دموكراتيك در اين كشور اعلام داشته است.
گفته مي شود كه اين گروه با حزب كارگران كردستان - پ كا كا - كه يك گروه جدايي طلب كرد تركيه است ارتباط دارد اما پژاك تاكيد داشته كه خواستار تجزيه ارضي ايران نيست و از جايگزيني نظام جمهوري اسلامي با يك نظام فدرال حمايت مي كند.
منابع امنيتي جمهوري اسلامي در چند سال اخير بارها از عمليات مسلحانه چرِيك هاي پژاك در مناطق مرزي ايران با كردستان عراق و تركيه و درگيري افراد مسلح اين گروه با نيروهاي دولتي خبر داده اند كه باعث ده ها كشته از هر دو طرف شده است.

 


دکتر جلیل قلمقاش در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره حرکت ابرهای خاکستر آتشفشان "ایجاف جالاجوکول" ایسلند افزود: پس از انفجار آتشفشان ایجاف جالاجوکول ابرهای خاکستر ناشی از این انفجار ایجاد می شود. وی با اشاره به حرکت این ابر در اروپا اظهار داشت: در حال حاضر ابرهای خاکستر این آتشفشان به ترکیه در ساحل دریای سیاه رسیده است
مدیر امور زمین شناسی منطقه ای سازمان زمین شناسی و اکتشاف معدنی کشور با تاکید بر اینکه ورود این ابر به ایران حتمی است خاطرنشان کرد: از آنجا که هر چه این ابر از مرکز آتشفشان دورتر می شود، رقیق تر و احتمال خسارت و خطر کم می شود از این رو این ابر پس از ورود به ایران به دلیل کاهش غلظت آن به دلیل دوری ایران از ایسلند اختلالی در کشور ایجاد نخواهد کرد.
وی ورود گرد و غبار از عراق به ایران را نمونه مشابهی از ابرهای آتشفشانی ذکر کرد و یادآور شد: این گرد و غبار در اهواز که به کانون این ذرات نزدیک است اختلالاتی را در پروازها و انجام امور روزمره ایجاد می کند ولی در تهران به دلیل دوری از مرکز، اختلالی ایجاد نمی کند.
غوطه ور شدن ایسلند در میان خاکستر و سیلاب و ایجاد پدیده زیبای توفان تندری
قلمقاش با اشاره به جزئیات انفجار آتشفشان ایسلند اظهار داشت: آخرین فوران آتشفشان "ایجاف جالاجوکول" (Eyjafjallajokull) در جنوب جزیره ایسلند 189 سال قبل رخ داده است. فورانهای جدید آتشفشان ایجاف‌جالاجوکول از 20 مارس (اول فروردین) 2010 همراه با زلزله هایی به بزرگی 5/3 در مقیاس ریشتر آغاز شد.
وی با اشاره به فوران روز 14 آوریل (25 فروردین) به مهر گفت: این فوران با خروج گاز همراه با جریان های خاکستر به وقوع پیوست. ارتفاع فورانهای خاکستر به 11 کیلومتری سطح زمین رسیده است. فورانهای اولیه ترکیب "بازالتی" (سنگ آتشفشانی تمام بلورین) و فورانهای فعلی ترکیب "آندزیتی" (سنگهایی که هم به صورت گدازه های آتشفشانی دیده می شوند) دارند.
مدیر امور زمین شناسی منطقه ای سازمان زمین شناسی به تشریح نتایج این فوران پرداخت و ادامه داد: در اثر گرمای فعالیت آتشفشانی در اطراف دهانه جدید، یخها ذوب شدند و با ذوب یخها و ورود سیلاب به رودخانه های دامنه های "ایجاف جالاجوکول" ارتفاع آب بیش از 84 سانتیمتر بالا آمد.
وی خاطرنشان کرد: جاری شدن سیلاب علاوه بر محاصره 45 نفر در دره شمالی کوه آتشفشان، تخلیه 800 نفر از منطقه خطر سیلاب و تخریب و انسداد بخشی از آزاد راه حلقوی پیرامون جزیره به دلیل سیل را در پی داشت.
قلمقاش با تاکید بر اینکه جهت حرکت جریان غبار آتشفشانی توسط باد کنترل می شود به مهر گفت: از ابتدا ابرهای متشکل از خاکستر، گاز، قطعات شیشه و سنگ به طرف انگلستان حرکت کرده و برفراز این کشور تقسیم و به سمت مرکز و شرق اروپا حرکت کرد.
وی اضافه کرد: در پی فورانهای آتشفشانی در پی هشدار کارشناسان مبنی بر انسداد و از کار افتادن موتور هواپیما در اثر ورود ذرات کوچک سنگ، شیشه و شن موجود در غبار خاکستر آتشفشانی، فرودگاهها به حالت تعطیل درآمدند که لغو 63 هزار پرواز در اروپا را به همراه داشت.
قلمقاش در عین حال از ایجاد پدیده زیبای "توفانهای تندی" در این جزیره خبر داد و گفت: در کنار زیانهای یاد شده از فوران آتشفشانی کوه "ایجاف جالاجوکول" پدیده‌ زیبا و نادر توفانهای تندری به نام "dirty thunderstorm"  بر فراز این آتشفشان اتفاق افتاد. این پدیده مهیج و کم نظیر در اثر ترکیب مذاب، خاکستر و یخ رخ می دهد که موجب حضور کارشناسان و مستندسازان از نقاط مختلف دنیا برای شکار توفانهای‌ تندری شد.
مدیر امور زمین شناسی منطقه ای سازمان زمین شناسی خاطرنشان کرد: محققان امیدوارند با شوکی که آتشفشان ایسلند ایجاد کرده است منابع لازم برای تامین تحقیقات چند رشته ای پایش و مطالعه آتشفشان های نیمه خاموش ادامه یابد.

 


دوستي مي‌ گفت هر وقت اخبار بد را مي ‌شنوم دلشوره مي ‌گيرم و تصور مي ‌كنم اگر اين اتفاق ناخوشايند براي خانواده‌ ام بيفتد چه كنم؟ آيا توصيه مي ‌كنيد در شرايطي قرار بگيرم كه هيچ خبري اعصاب‌ ام را بر هم نزند؟به او گفتم مگر مي ‌شود اين‌ طور زندگي كرد و در بي ‌خبري محض ماند؟ وقتي در زندگي روزمره‌ مان در معرض استرس‌ هاي مختلف قرار مي ‌گيريم بايد بتوانيم آن ها را مديريت كنيم و گر نه فرار كردن از آن ها و يا ماندن در اين استرس‌ ها ما را از پاي در مي ‌آورد و باعث به وجود آمدن بيماري ‌ها و اختلالات مختلف مي ‌شود
تنظيم اين كه چه‌ طور به محرك‌ هاي محيطي پاسخ دهيم تا حدي در اختيار خودمان است. درست است كه تيپ شخصيتي ما و نوع نگرش‌ مان به مسايلي كه به وقوع مي‌ پيوندند نقش مهمي در اين ‌باره دارند اما خودمان هم بايد كمك كنيم تا بدن ‌مان پاسخ مناسبي در مواقع لازم ارايه كند. مانند كسي كه دزدگير ماشين‌ اش را طوري تنظيم مي ‌كند كه فقط وقتي دزدي قصد ربودن آن يا صدمه زدن به آن را كرد، آژير بزند اما شخص ديگري آن‌ قدر آن را حساس مي ‌كند كه تا از كنارش رد مي‌ شويد آژير مي ‌زند.
بايد به خودتان كمك كنيد تا اضطرابي كه به دليل استرس ‌هاي مختلف محيطي دچار آن مي ‌شويد در حد معقول و كنترل شده باشد. اگر نتوانيد چنين تعادلي را در بدن‌ تان ايجاد كرده و استرس ‌ها را مديريت كنيد، اضطراب مي‌ گيريد و با علايم جسمي، رواني و هيجاني آن درگير خواهيد شد.
بعضي ‌ها دلشوره مي ‌گيرند، برخي مشكلات معده و تپش قلب، بعضي ديگر علامت ‌هاي رفتاري مانند ناخن جويدن، و... كه بارها در موردش شنيده‌ ايد.
اين كه كسي بخواهد به جاي رفتار صحيح و ارزشمند، از مشكلات فرار كند در واقع به يك مكانيسم ناپخته روي آورده است. ما فقط به كساني كه بيمار هستند و مبتلا به وسواس فكري هستند(يعني مدام يك فكر آزاردهنده در ذهن‌ شان مي ‌آيد و تكرار مي ‌شود) و تحت درمان‌ هستند توصيه مي ‌كنيم دنبال اخبار بد نروند، صفحه حوادث را نخوانند و يا اگر در خيابان با دعواي كساني مواجه شدند، از آن جا دور شوند. اما در مورد ديگر افراد توصيه مي‌ كنيم به جاي اين كه سرشان را مانند كبك در برف بكنند و در اين خيال باشند كه هيچ خبري نيست، با واقعيات رو به‌ رو شوند و آن را آن‌ طور كه هست، ببينند.
اگر شما جزو كساني هستيد كه نمي ‌دانيد چه‌ طور بايد از دست اين دلشوره‌ ها رها شويد و مدام با آن درگير هستيد، چند توصيه ساده براي تان دارم. بهتر است اين توصيه‌ ها را عملي كنيد و اگر پاسخ مناسب دريافت نكرديد و همچنان دلشوره داشتيد به پزشك مراجعه كنيد:
كلاه خودتان را قاضي كنيد:
يك كاغذ و قلم برداريد و بنويسيد چند وقت است كه بدون دليل منتظر دريافت خبرهاي بد هستيد و مدام دلشوره داريد؟ اگر فرزندتان دير كند مي ‌گوييد حتما تصادف كرده؟! اگر تلفن زنگ بزند و قطع شود دلهره مي‌ گيريد كه حتما كسي مي ‌خواسته خبر بدي را به شما بدهد اما تماس ‌اش قطع شده است؟!
حالا بنويسيد چند بار اين دلشوره‌ ها واقعا صحت داشته و اضطراب شما به دليل آن محرك واقعي بيروني بوده است؟ سپس كلاه خودتان را قاضي كنيد و دريابيد كه نبايد همه‌ چيز را تعميم داد و در آينده كه دلشوره گرفتيد يادتان بيايد انتهاي اين ماجرا چيزي نخواهد بود و تا چند لحظه ديگر همسرتان مي ‌آيد و مي‌ گويد كه در ترافيك بوده يا شارژ تلفن ‌اش تمام شده است، به همين سادگي.
ذهن ‌خواني، ممنوع! پيش ‌داوري را كنار بگذاريد:
اگر مي ‌بينيد همكارتان در حال گفتگو با رييس است و نگاهي به شما مي ‌اندازد يا با آمدن ‌تان حرف ‌اش را قطع مي ‌كند بي‌ جهت دلشوره نگيريد كه حتما درباره شما صحبت مي‌ كرده و بايد تا پايان روز منتظر وقوع حادثه بدي باشيد.
در مورد آنچه شما را مي ‌آزارد با يك هم‌ راز صحبت كنيد:
كسي كه قابل اعتماد باشد و از نظر شخصيتي مانند شما نباشد (اهل دلشوره نباشد) مي ‌تواند گوش شنواي شما شود و انرژي مثبت بدهد و باعث شود شما با گفتن و گفتن از بار استرس و غمي كه در دل داريد بكاهيد. البته بايد دقت كنيد سفره دل‌ تان را پيش هر كسي باز نكنيد.
از تكنيك ‌هاي آرام‌ سازي استفاده كنيد:
انجام بعضي حركات نرمشي يا شل و سفت كردن عضلات مي‌ تواند كمك‌ كننده باشد و از اضطراب و دلشوره ‌تان بكاهد. حتما و حتما ساعتي را به خودتان اختصاص دهيد و آن كاري را كه مايه لذت‌ تان است انجام دهيد.
اگر همه لحظات شبانه‌ روز درگير همسر و فرزند و كار باشيد و اصلا خودتان را فراموش كنيد، كم مي‌ آوريد و به مرور حتي در انجام وظايف خود در قبال آن ها نيز موفق نخواهيد شد. شايد در اين يك ساعت دل‌ تان بخواهد پياده ‌روي كنيد، مجله بخوانيد، يا دوستي را ملاقات كنيد. اين كه اهل معاشرت باشيد مي ‌تواند در كاهش دغدغه و دلشوره شما موثر باشد.
اگر هيچ كدام از توصيه ‌ها فايده نكرد و همچنان مشكل باقي بود، قدم پنجم مراجعه به روان‌ پزشك است كه بتواند در كاهش اضطراب كمك‌ تان كند.
دكتر محمدرضا خدايي – روان ‌پزشك

 


در يك پديده نادر در جهان خروسي در ايالت تاسكني ايتاليا در پي حمله يك روباه دچار ترس شد و هم اكنون تخم مي گذارد.به گزارش خبرگزاري مهر، اين جوجه خروس كه نامش "جياني" است در اثر حمله يك روباه به محل زندگي اش دچار ترس شد و هم اكنون تخم مي گذارد.گفته مي شود كه اين حادثه خارق العاده پس از آنكه روباه تمام مرغهاي اطراف او را كشت براي جياني رخ داده است.
جياني بر روي تخمهايي كه مي گذارد مي نشيند و مي خواهد از آنها جوجه در بياورد.
بر اساس گزارش سايت اينترنتي اكسپرس در انگليس،‌ هم اكنون سازمان كشاورزي و غذاي سازمان ملل متحد (FAO) در حال مطالعه بر روي DNA جياني است تا علت اين تغيير جنسيت را روشن كند.
پروفسور "دوناتا ماتاسيني" رئيس گروه پژوهشي مي گويد: اين خروس- مرغ روز گذشته تحت حفاظت به آزمايشگاههاي كونسدابي در ناپل ايتاليا منتقل شد تا بر روي آن يكسري آزمايش هاي رفتاري و ژنتيكي صورت گيرد.

 


«شيخ عبدالله بن زايد آل نهيان» در يك جلسه پرسش‌و پاسخ در «شوراي ملي فدرال» مدعي شد «تصرف هر يك از سرزمين‌هاي عربي اشغال است».وزير خارجه امارات متحده ( استان جلفاوه سابق ايران ) روز سه‌شنبه در اظهاراتي گستاخانه حاكميت ايران بر جزاير سه‌گانه در خليج فارس را به اشغال مناطق عربي توسط رژيم صهيونيستي اسراييل تشبيه كرد.
به گزارش خبرگزاري فرانسه «شيخ عبدالله بن زايد آل نهيان» در يك جلسه پرسش‌و پاسخ در «شوراي ملي فدرال» مدعي شد «تصرف هر يك از سرزمين‌هاي عربي اشغال است».
او با اشاره به جزاير ايراني تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي گفت «ميان اشغال بلندي‌هاي جولان، جنوب لبنان، كرانه باختري يا غزه توسط اسراييل هيچ تفاوتي وجود ندارد، چنان كه اشغال، اشغال است...هيچ سرزمين عربي گرانبهاتر از ديگري نيست».
وزير خارجه امارات متحده ( استان جلفاوه سابق ايران )اظهار داشت «به عنوان يك اماراتي، طبيعي است كه من بايد بيشتر نسبت به بخش اشغال شده امارات متحده عربي حساس باشم تا ساير سرزمين‌هاي عربي. وگرنه، خود فريب خواهد بود».
اظهارات وزير خارجه مذكور در حالي است كه اگر بنا باشد تاريخچه كشور مذكور بررسي شود اين واقعيت آشكار مي شود كه اساساً كشور امارت خودش بخشي از خاك ايران بزرگ بوده است كه حالا جدا شده است و اينكه يك استان جدا شده خودش مدعي بخشي از خاك ايران شود به نظر مضحك ميرسد .
با اين حال شايد بد نباشد كه شيوخ حاكم بر امارات جنوبي ايران از صبر و تحمل مردم نجيب ايران بيش از اين سوء استفاده نكنند و مطمئن باشند در صورت تكرار چنين ادعاهاي واهي سيلي محكمي از مردم ايران خواهند خورد .

اما مروري بر ديدگاه كارشناسان در زمينه حاكميت ايران بر خليج فارس و سرزمين هاي اطراف آن خالي از لطف نيست :
از لحاظ تاريخي اولين ارتباطي كه جامع ايراني با اين پهنه آبي پيدا مي كنند دقيقاً به هفتصد قبل از ميلاد باز مي گردد و شايد بيشتر، در حقيقت وقتي است كه زمان دولت مادها فرورتيش موفق مي شود كه منطقه پارسوا، دولت انشان را جزء قلمرو خودش كند و به سواحل خليج فارس گسترش مي يابد بخصوص زمان سياكزارسُس كه همان هووخشتره است. وقتي ايراني ها موفق مي شوند امپراطوري مقتدر و ميليتاريستي آشور را از بين ببرند و سرزمين عاشور بين مادها و بابلي ها تقسيم مي شود؛ خليج فارس گريز ناپذير در قلمرو مادها قرار مي گيرد.
با تشكيل دولت امپراطوري هخامنشي (كه عنوان آن امپراطوري جهاني هخامنشي است) مسئله قلمرو و امنيتش به درياي سرخ، خليج عدن، و غيره تسري مي يابد حتي براي استمرار نظم امپراطوري و براي تسريع ارتباط با مصر- بين درياي سرخ و رود نيل – نياز به حفر آبراهه مي شود و يا فرض بفرمايد خشايارشاه براي تسهيل عمليات نظامي اش آن آبراهه را در شبه جزيره آتوس حفر مي كند. طبيعتاً خليج فارس به منظرة يك درياچه ايراني در چارچوب امپراطوري جهاني هخامنشي است.
در زمان اشكانيان، از آغاز سلطنت مهرداد اول- بعد از اين كه سلوكيان از صحنه خارج مي شوند- گسترة قلمروشان تمامي جنوبي خليج فارس، حتي عمان را در بر مي گرفت.
بدون ترديد اين استمرار را زماني ساسانيان هم شاهديم و خصوصاً اواسط قرن چهارم بعد از ميلاد كه شاپور دوم موفق شد نظم و امنيت را برقرار كند .
همزمان با انوشيروان رقيبش در امپراطوري روم، ژوستي نيان كه بزرگترين امپراطور روم شرقي بود و موفق شد براي مدتي روم غربي را هم ضميمه كند حتي گسترش فتوحات نظامي اش تا اسپانيا هم پيش رفت. در آن زمان راه ابريشم از داخل امپراطوري ساساني عبور مي كرد، انوشيروان براي تضعيف روميها سعي كرد حق ترانزيت ابريشم را بالا ببرد. ژوستي نيان براي خنثي كردن اين اقدام ايرانيان بر آن شد كه از طريق بحرپيمايان حبشي، راه ابريشم از طريق دريا منتقل بكند. ولي انوشيروان در واكنش به اين اقدام او سعي كرد از يك طرف جزيره سدان يا سرانديب (سريلانكا) و از طرفي يمن را تحت تصرف در آورد. البته ظاهراً به تحريك رومي ها، حبشي ها به يمن حمله كرده بودند و تا باب المندب را تحت كنترل خودشان درآورده بودند و «سيف ابن ذي يزن» از انوشيروان كمك خواست ايرانيها به عنوان كمك به يمانيها ، حبشي ها را شكست دادن و مستقر شدند؛ مرزبانان ايراني در اين منطقه مسئوليتي را احراز كردند.
در تعاملات دريايي آن تاريخ وقتي يك زاويه به سريلانكا مي رود و زاويه ديگر به يمن، حاكي از آن است كه خليج فارس گريز ناپذير يك درياچه صرف ايراني است .
در هر حال كساني كه بر فارس حكومت داشتند و پادشاهان محلي، بر تماميت خليج فارس در اين برهه، از زمان سلجوقيان تا ظهور پرتغالي ها, بر خليج فارس، حكومت داشتند.
با ظهور پرتغالي ها در اوايل قرن 16 م براي يك صد سال خليج فارس تحت سلطه پرتغاليها بود البته امراي هرمزي پا برجا مانده و قلمروشان هم كم و بيش حفظ شده بود ولي خراج گزار پرتغالي ها بودند.
مطامع اوليه ايرانيان در زمان شاه اسماعيل، به دليل مشكلاتي كه با آن روبرو بود در مرزهاي غربي و
شرقي به نتيجه نرسيد ولي در زمان شاه عباس، حاكميت ايران بر خليج فارس اعاده مي شود.
شاه عباس در سال 1602 م بحرين را از [اختيار] پرتغالي ها خارج مي كند و در سال 1612م «جلفاوه » كه امروزه امارات متحده است را اعاده حاكميت مي كند.
و تنها در1820 م بعد از گرفتن قشم و در محاصرة هرمز كه چند كشتي انگليسي به كمك گرفته مي شوند، هرمز تسخير مي شود . بنابراين بحرين در سال 1602 م و جلفاوه در 1612 م بدون دخالت انگلستان اعاده حاكميت مي شود. بنابراين در زمان صفويه حاكميت ايران بر خليج فارس مسلم است.
تا زمان نادر شاه، كه سقوط صفويه سبب مي شود كه عماني ها فعاليت راهزني دريايي و عدم نظم را در خليج فارس ايجاد بكنند. با ظهور نادر شاه اعاده حاكميت تمام و كمال مي شود و بر تمامي پهنه خليج فارس و حتي منطقه عمان( كه عماني ها از تضاد داخلي استفاده كرده بودند) به نوعي اعاده سلطة ايراني ها بود.
سلطه ايران در دوران كريم خان كم و بيش ادامه داشت و به موجب قراردادهايي كه با هلندي ها و انگليسي ها منعقد شد, ايران متعهد به برقراري امنيت در منطقه خليج فارس بود.
با ورود انگليسي ها در 1820 م, يعني ورود و حضور مستمر شان, به تدريج يك استراتژيي را اتخاذ مي كنند بنام استراتژي ايران زدايي، يعني بر آن مي شوند كه مباني اعمال حاكميت و نفوذ فرهنگي موثر ايران را تا آنجا كه امكان دارد، بي رنگ بكنند. در اين رابطه، از جمله اولين اقداماتي كه مي كنند جلوگيري از ايجاد يك نيروي دريايي سيستماتيك و مدرن(به صورت آن روزي كه در اروپا مطرح بود) به وسيله ايرانيان است چون در زمان نادرشاه با استفاده از التون و هلندي ها و خريدن كشتي برقرار شده بود. انگليسي ها بر آن شدند كه اجازه ندهند ايران نيروي دريايي فعالي داشته باشد و همواره اين نگراني را داشتند كه اگر ايران صاحب نيروي دريايي بشود اعاده كامل حاكميت و اعمال موثر حاكميت مي كند. بنابر اصل «ايران زدايي »برآن شدند، كه فرهنگ ايراني و زبان فارسي را بخصوص در مناطق جنوبي خليج فارس به تدريج بي رنگ كنند، به ويژه در بحرين كه مورد ادعاي ايران هم بود و جمعيتي از آن ايراني الاصل و متصل به تشيع هم بوده اند. و بنابراين سعي كردند كه مكتب يا مدرسه اي به زبان فارسي در آنجا داير نشود. حتي ارتباط بحريني ها با ايران در تاريخي كه هنوز پاسپورت در جهان و اروپا مطرح و اجباري نبود، تذكره براي بحريني ها درست كرده بودن كه اگر مي خواهند به ايران بروند بايد تذكره داشته باشند.
متاسفانه اين استراتژي فرهنگ زدايي فقط در اين منطقه هم نبود بلكه در تمام حوزه هاي فرهنگي ايراني دست به كار شدند تا مباني فرهنگي ايراني را از بين ببرند.
در هندوستان كه زبان فارسي، زبان درباري بود بخصوص از 1850م سعي شد به كلي زبان فارسي آن جايگاهش را از دست بدهد.
گذشته از بحرين, در افغانستان بعد از قرارداد پاريس مي بينيم كه تاريخ 2500 ساله خاصي براي افاغنه ساخته مي شود( افغانها مدعي بودند كه سه بار در طول تاريخ اشغال خارجي شدند: در زمان هخامنشيان، ساسانيان و صفويه). همين برنامه را تزارهاي روس در آسياي مركزي و قفقاز, و بعد كمونيستها داشتند.
نكته سوم اين كه اجازه ندادند ايران بر منطقه و جزاير ايراني اعمال حاكميت كند. حتي در مورد فانوسهاي دريايي كه در جزاير ايراني بود اين اجازه داده نمي شد كه خود ايراني ها آنها را اداره كنند. معتقد بودند اين، لطمه به سلطة بالامنازع بريتانيا وارد خواهد كرد. و فراتر از آن تحت عناوين مختلف مبارزه با راهزنان دريايي، مبارزه با تجارت برده، مبارزه با قاچاق اسلحه و ... بر آن بودند كه اين امور را در انحصار خاص خودشان نگه دارند. حتي در زمان رضاشاه ، ايراني ها در مذاكرات بريتانيا در مورد قرار داد امور خليج فارس كه تيمورتاش سرمذاكره كننده بود، وقتي ايران پيشنهاد كرد كه تنب بزرگ كه اشغال غير قانوني شده، به عنوان ديپورت قاچاقچيان براي جلوگيري از قاچاق به ايران سپرده شود نظر وزارت خارجه انگليس آن بود كه اگر ما بخواهيم ايران را مشاركت بدهيم به سلطه ما لطمه وارد مي شود.
بنابراين در طول قرن 19 انگليسي ها گذشته از تثبيت سلطه خودشان بر آن بودند كه استراتژي ايران زدايي را در پيش بگيرند. خط مشي ديگري كه در اين استراتژي مطرح شد, جزاير ايراني مانند قشم و هنگام را به نام امام يا سلاطين مسقط و عمان، فارسي را به نام كويت، و تنب ها و ابوموسي را همان طور كه مي دانيد به نام شارجه و راس الخيمه، ادعا كردند. در اين زمان آخرين تلاششان براي ايران زدايي علاوه بر ادعاي جزاير ايراني، تغيير نام خليج فارس بود، كه پرونده اي است يك برگي تحت عنوان پيشنهاد تغيير نام خليج فارس به خليج عربي(به سال 1938 م در ايودي آفيس و ركورد آفيس)
پهنه آبي كه 2500 سال در تعاملات تنگاتنگ جامعه ايراني بوده است، در حالي كه جوامعي كه در آن طرف خليج فارس ظاهر شدند، حياتشان از 200 تا 250 سال تجاوز نمي كند. آغاز مهاجرت آنها به منطقه خليج فارس مهاجرت اعراب «اتوبي» است كه يك شاخه به كويت رفتند به نام «آل صبا» و شاخه اي به بحرين رفتند و در اواخر قرن 18 يعني يكسال قبل از مرگ كريم خان در آنجا ظاهر شدند. اعراب «بني يال» و «ابوالفلاسه» كه هم زمان در دبي و ابوظبي مستقرشدند, در نيمه قرن 18 م از صحراي نجد وارد منطقه خليج فارس شدند. و به همين طريق «آل ثاني» و «آل سُحريان» و اعراب «بني كعب». تنها «قاسمي»‌ها هستند كه در موردشان اختلاف نظر وجود دارد، بعضي مي گويند جايگاه اولشان سيراف بوده كه در زلزله ويران شد و نظريه ديگر اين است كه از نجد آمده‌اند(و خودشان هم به نظريه دوم معتقد هستند). «وهابيان» در آغاز قرن 19 موفق شدند كه قلمرو سرزميني شان را گسترش دهند و به سواحل خليج فارس برسند
بنابراين كساني كه از لحاظ هويت تاريخي، 2700 سال بطور مستمر در التفات تعاملات گسترده‌ي خليج فارس ـ درياچه‌ا‌ي ايراني ـ بوده‌اند در طيف جاذبه‌ي امنيتي اقتصادي و سياسي اين جامعه قرار داشتند و بعضي از آنها از 1970 م به بعد شكل گرفته‌اند چنين ادعايي را مطرح مي كنند.
عصر ايران

 


يك متخصص طب اورژانس بيمارستان حضرت رسول(ص) با اشاره به قيمت پايين ‌تر كراك(Crack) نسبت به مواد مخدر قبلي؛ هشدار داد: اگر مسئولين چاره‌ اي نينديشند، درگيري جوانان به كراك هم چنان به صورت صعودي افزايش مي ‌يابد.دكتر پيمان حافظي مقدم در گفت وگو با خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران، ايسنا، واحد علوم پزشكي ايران با اشاره به افزايش آمار مراجعه كنندگان به بيمارستان ‌ها به علت اوردوز مصرف داروهاي مخدر طي سال‌ هاي گذشته، گفت: سرعت ايجاد وابستگي به مواد مخدر صنعتي ده‌ ها برابر بيش تر از انواع سنتي مواد مخدر است.
وي وجود كرم‌ هايي كه به دنبال مصرف كراك در بدن گذاشته مي ‌شود را ناشي از مواد اسيدي اضافه شده به كراك مصرفي دانست و گفت: به علت زيرزميني ساخته شدن اين مواد و مشخص نبودن مواد اصلي سازنده آن، مواد اسيدي مذكور نيز هنوز كاملا شناخته نشده است.
وي افزود: به منظور سنگين ‌تر شدن كراك، موادي به آن اضافه مي ‌كنند كه مي ‌تواند سرب يا مواد اسيدي باشد.
اين عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران با اشاره به اين كه كراك بسيار مُضرتر از هروئين است، زيرا تركيبات آن كاملا غيراستاندارد و دست ساز است؛ گفت: زماني در استان ‌هاي جنوب شرقي مصرف مواد مخدري چون ترياك و مسموميت ناشي از آن را بسيار شاهد بوديم، در صورتي كه مصرف هروئين براي مدتي كم شده بود اما سپس ماده مخدر جديدي به اسم كراك وارد بازار شد كه اگر چه ميزان مصرف آن در سال 1383 كمتر از 5 درصد بود اما ظرف 4 سال بعد، آمار مراجعه كنندگان به بيمارستان ‌ها به دنبال اوردوز داورهاي مخدر، بيش از 5 برابر شد.

 


وزارت دارايي آمريكا از طرح جديد اسكناس ۱۰۰ دلاري رونمايي كرده است.يكصد دلاري جديد كه از نظر امنيتي ارتقا يافته، با هدف مقابله با جاعلان اسكناس تهيه شده است.اين اسكناس كه از طراحي و اندازه كلي ۱۰۰ دلاري هاي فعلي برخوردار است از فوريه ۲۰۱۱ روانه بازار مي شود و به تدريج جايگزين اسكناس هاي قبلي مي شود.
تصوير بنجامين فرانكلين، از پيشگامان استقلال آمريكا همچنان در روي اين اسكناس به چشم مي خورد.
از مشخصات اسكناس جديد، نوار امنيتي سه بعدي آبي رنگي است كه با تغيير زاويه ديد، نقش ناقوس و عدد ۱۰۰ در درون آن ديده مي شود.
در قسمت جلوي اسكناس نيز نقش يك ناقوس و عدد ۱۰۰ ديده مي شود كه با تغيير زاويه ديد، رنگ آن از مسي به سبز و برعكس تغيير مي كند.
هزينه چاپ ۱۰۰ دلاري جديد از انواع قبلي بيشتر است.
تيموتي گايتنر، وزير دارايي آمريكا در مراسم رونمايي از اين اسكناس گفت: "در طراحي اين اسكناس از بهترين فناوري موجود استفاده شده است تا مطمئن شويم جلوتر از جاعلان حركت مي كنيم."
يكصد دلاري اسكناس مورد علاقه گروه هاي تبهكار بين المللي است. در داخل آمريكا، اسكناس ۲۰ دلاري بيشتر مورد توجه جاعلان است.
در سال هاي اخير جاعلان اسكناس در كره شمالي موفق به توليد نمونه اي از ۱۰۰ دلاري شده اند كه بسيار شبيه به پول اصلي است و شناسايي آن كار مشكلي است.
مقام هاي آمريكايي مي گويند طراحي جديد اسكناس ۱۰۰ دلاري به مردم كمك مي كند راحت تر به اصالت پول مورد استفاده پي ببرند.
ارزش كل اسكناس هاي ۱۰۰ دلاري در گردش در سراسر جهان شش و نيم ميليارد دلار است.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به iranchristian-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به iranchristian@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته