دانشجویان سبز دانشگاه سراسری و آزادِ اراک، به مناسبت اول ماه مه و روز جهانی کارگر، بیانیه ای در حمایت از کارگران و جنبش کارگری کشور صادر کردند و همزمان دانشجویان برخی از دانشگاههای سراسر کشور اعلام کردند که در روز جهانی کارگر (۱۱ اردیبهشت) دست به اعتصاب خواهند زد.
به گزارش اخبار واصله به جـــرس، دانشجویان سبز دانشگاههای اراک، در بیانیه ای تحت عنوان "بابا نان ندارد"، ضمن شرح آنچه در موقعیت فعلی بر کارگران کشور و سایر اقشار و طبقات كشور می گذرد و توصیفِ "روزهای تلخِ بی عدالتی در دورۀ عدالت و مهرورزیِ دولتمردان"، وضعیت فعلیِ معیشتی کارگران کشور را بسیار سخت ذکر کرده و خاطرنشان می کنند:
"...در این بین كارگران همشهری ما ، همچون كارگران شركت صنایع اراك ، آونگان ، واگن پارس ، آذرآب و.... در سالی كه گذشت حتی ماه ها دستمزد ناچیز خود را دریافت نكردندو این بود سهم واقعی آنان از عدالت دروغینی كه مدام از آن دم زده می شود. كارگری كه ماه ها زحمت كشیده و حقوق اندكش نیز از او دریغ شده است چگونه قادر به تامین هزینه های سر سام آور زندگی می باشد؟ چه بسیارند كارگرانی كه خانواده ، فرزندان و سلامت جسمی و روانیشان را به دلیل فشارهای وارده از دست داده اند ."
دانشجویان سبزِ اراک همچنین یادآور شدند "پاسخ تجمعات مسالمت آمیز و متعدد کارگرانی كه خواهان احقاق حقوق پایمال شده شان بودند نیز، چیزی جزبی توجهی و وعده های دروغین مسوولین نبود و مهرورزی دولت نیز در ضرب و شتم، تهدید ، بازداشت و اخراج كارگران معترض متبلور گردید."
دانشجویان خطاب به کارگران کشور اعلام کردند: "ما به عنوان دانشجویان و فرزندان شما ستایش و دورود فراوان خود را به حركت حق طلبانه و عدالتخواهانه ای كه شما در پیش گرفته اید نثار می كنیم و با تمام هجمه ای كه بر دانشگاه و دانشجویان وارد گردیده است، هرگز میدان را خالی نخواهیم كرد .و امروز این نوید را به شما می دهیم كه علیرغم همه فشار ها ، استوارو مصمم تر از همیشه در كنار شما كارگران عزیز و دوشادوش سایر اقشار زحمتكش در راستای احقاق حقوق پایمال شده ملت ایران گام بر می داریم."
همزمان سامانه خبری دانشجو نیوز از اعتصاب قریب الوقوعِ گروهی از دانشجویانِ کشور خبر داد و خاطرنشان کرد "این اعتصاب در روز ۱۱ اردیبهشت (۱مه) و به مناسبت روز جهانی کارگر و ۱ روز پیش از روز معلم، در همبستگی با معلمان و کارگران سراسر کشور برگزار خواهد شد."
صادر کنندگانِ بیاینۀ اعتصاب اعلام کرده اند "قصد دارند با اعتصاب نمادین، اعتراض خود را نسبت به وضعیت سخت معیشتی و مشکلات کارگران و معلمان و فشارهای اجتماعی بر آنان اعلام نمایند. در این اعتصاب، دانشجویان ضمن حمایت از تمامی کارگران، همبستگی خود با معلمان و به خصوص اساتید سراسر کشور را اعلام خواهند کرد."
لازم به ذکر است اعتصاب غذای دانشجویان در صحن دانشگاههای مختلف کشور، روز شنبه ۱۱ اردیبهشت برگزار خواهد شد.
: بنا به گزارش سامانه های خبری و فعالان حقوق بشر، وضعیت پروندۀ فرزاد کمانگر، معلمِ کردِ محکوم به اعدام نامعلوم و به دلیل اعمال نفوذ برخی قضات و بازجویان پرونده، ابعاد نگران کننده ای یافته است و همزمان معصومه یاوری اززندانیانِ گمنامِ اعتراضات ماههای اخیر، از جمله کسانی است که توسط دادستان برایش حکم اعدام درخواست شده و از وضعیت نگران کننده ای در زندان برخوردار می باشد.
به گزارش سامانه خبری هرانا، پروندۀ فرزاد کمانگراز فعالان صنفی و حقوق بشری که به اعدام محکوم شده بنا به دلایل نامعلوم مفقود شده که این مهم منجر به تداوم قطعیت حکم اعدام وی و دو هم پرونده ای ایشان به نامهای فرهاد وکیلی و علی حیدریان شده است.
بر اساس این گزارش، امرداد ماه سال گذشته، خلیل بهرامیان، وکیل کمانگر درخواست اعمال ماده ۱۸ (بررسی مجدد) را به دفتر سعید مرتضوی دادستان وقت تهران ارائه نموده بود که از سرنوشت این پرونده، بعد از ورود به دفتر مرتضوی اطلاعی در دست نیست.
هرانا خاطرنشان کرد حتی بعد از انتصاب جعفری دولت آبادی به سمت دادستان تهران که به وکیل کمانگر اطلاع داده شد پرونده موکلش پیدا شده، با اینحال هیچ تغییر و تعیین تکلیفی در مورد پرونده صورت نگرفته و بنا به گفتۀ خلیل بهرامیان، هر لحظه امکانِ اجرای حکمِ اعدامِ موکل وی وجود دارد.
فعال مدنی و معلمِ زندانی فرزاد کمانگر، متهم به همکاری با گروه پژاک شده بود که وی این اتهام را قویا رد کرده است.
هم اکنون شانزده زندانی سیاسی کرد منتظر اجرای حکم اعدام هستند.
این سامانه خبری همچنین اعلام کرد معصومه یاوری ازمعترضان به نتیجه انتخاباتِ ریاست جمهوری، از جمله کسانی است که برایش حکم اعدام درخواست شده و وی تنها در روز دادگاه اول توانسته بود از حق داشتن وکیل برخوردار شود.
محمد سیف زاده وکیل وی در این باره می گوید: دادگاه خانم یاوری روز ۱۵ اردیبهشت برگزار خواهد شد و دادستان برای وی تقاضای حکم اعدام کرده است.
وی همچنین خاطرنشان کرد "موکلم را تا زمان برگزاری دادگاه اول ندیده بودم و وی از دسترسی به وکیل تا این زمان محروم بوده است."
یاوری بیش از شش ماه است که در بازداشت به سر می برد و شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به سرپرستی قاضی مقیسه، مسئول رسیدگی به پرونده وی است.
لازم به ذکر است عدم دسترسی به وکیل تا قبل از دادگاه اول، از جمله مسایلی است که بیشتر بازداشت شدگان سیاسی با آن روبرو هستند. این در حالی است که قانونا وکیل حق دارد تا قبل از برگزاری دادگاه پرونده موکل خود را بررسی کرده و دفاع مناسبی از وی به عمل بیاورد اما تاکنون در بیشتر موارد این خواسته محقق نشده است
قشر کارگر هم مانند بسیاری دیگر از اقشار جامعه مان این روز ها با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کند. کمتر کسی را می توان یافت که منکر وخامت وضعیت کارگران در کشورمان باشد. گویا ترین شاهد این مدعا میزان دستمزد تعیینی بسیار پایین آنها است. مبلغی نزدیک 300 هزار تومان که در مقایسه با خط فقر اعلام شده 900 هزار تومان، فاصله ای از زمین تا آسمان دارد. در سویی دیگر نرخ بیکاری اعلام شده از سوی مجله اکونومیست در کشور ایران رقمی برابر 2/13 درصد می باشد که بیانگر افزایش بیکاری 3/0 درصدی در مقایسه با سال گذشته است. از بعدی دیگر زندانی بودن بسیاری از فعالین کارگری نظیر منصور اسانلو، ابراهیم مددی، فرزاد کمانگر و . . . که همگی در پی برآورده کردن حداقل مطالبات صنفی خود بوده اند و همچنین اعتصابات و اخراج های کارگران در استان های گلستان و اصفهان و قم و اراک و تهران . . . همه و همه از مصیبت های گریبانگیر این قشر زحمتکش حکایت دارد.
علت این وضعیت را شاید بتوان در سیاست های اقتصادی اشتباه دولت یافت که نقد آن این روزها نقل محافل است. سیاست های نابخردانه ای که به دلیل وابستگی شدید آن ها به نفت چیزی جز افزایش نقدینگی و بالا رفتن نرخ تورم و بالا و بالا تر رفتن خط فقر ، عاید جامعه مان نمی کند. نه تنها حوزه اقتصادی بلکه اشتباه در سیاست گذاری بین المللی و نیز داخلی منجر به از بین رفتن امنیت سرمایه گذاری در کشورمان گردیده که خود رکود اقتصادی روز افزون را به دنبال دارد. حاصل آن می شود که دیر زمانی نمی گذرد تا کارفرمایان نا توان از پرداخت حقوق کارگران شوند و به دنبال آن اخراج ها و اعتصابات و قس علی هذا. از نگاهی کلی تر و ریشه ای تر می توان علت اصلی را در سه جانبه گرایی هنگام تعیین سیاست های مربوط به کارگران دانست. جایی که 3 طرف شامل دولت ،کارفرما یا همان سرمایه دار و کارگر برای تصمیم گیری در زمینه اقتصاد و صنعت کشور گرد هم می آیند. از آن جایی که اقتصاد کشور ما اصولا اقتصادی دولنی است و دولت نیز خود یک سرمایه دار به حساب می آید، بدیهی است که همدستی دولت سرمایه دار و کارفرمای سرمایه دار کفه ترازو را به نفع سرمایه دار و به ضرر کارگر جابجا می کند و کارگر را در رسیدن به حداقل حقوق خود ناکام می گذارد.
پر واضح است که شرایط اجتماعی ایران به نحوی نیست که کارگران بتوانند در قالب NGO ها و سندیکا ها به طلب مطالبات خود بپردازند و در واقع نبود چنین تشکلاتی وضع را به این جا رسانده است. اما تحول بزرگی که تحت نام جنبش سبز در کشورمان پدید آمد می تواند بستر مناسبی برای برآورده کردن و بر طرف کردن نیاز ها و مشکلات کارگزان باشد. جنبش سبز جنبشی است که از ابتدا تا کنون توانسته اقشار مختلفی از جمله دانشجویان ، روشنفکران ، زنان ، . . . را در بر گیرد. اما هنوز جای خالی قشر کارگر در آن خالی است. جنبش سبز و قشر کارگران می توانند در تعاملی دو طرفه و با کمک هم به اهداف خود به صورت منسجم تر دست یابند. همانطور که گفته شد جنبش سبز می تواند در قالب یک تشکل غیر دولتی اهداف کارگران را هم دنبال کند و از طرف دیگر جنبش هم به دلیل وابسته بودن حاکمیت در کوتاه مدت به کارگران، می تواند از حضور این قشر در به عقب راندن حاکمیت و دستیابی به اهداف خود بهره ببرد. نبود قشر دانشجو و یا روشنفکر در عرصه اجرایی کشور معضلی است که تبعات منفی آن در دراز مدت و پس از سالیان آشکار می شود. اما برتری کار گران بر دیگر اقشار همین آشکار شدن سریع تبعات منفی عدم حضور آنها در عرصه اجرایی کشور می باشد. حاکمیت هم که حال تنها پیش پای خود را نظاره می کند قطعا به وابستگی خود به کارگران آگاه است و مسلما اعتصابات کارگری اگر در قالب جنبشی مانند جنبش سیز رخ دهد، موثر تر و نتیجه دهنده تر از اعتصابات دانشجویی و خیابانی می شود.
اینجا است که رهبران جنبش سبز بایستی حضور قشر کارگر را در میان جنبش به رسمیت بشناسند و فاصله خود را با آنان روز به روز کمتر کنند همچنان که تا امروز برای رسیدن به هدف تلاش نموده اند نا فواید این تعامل همه را شامل شود.
در ادامه سناریوی تخریب و تهدید رهبران جنبش سبز سایتهای وابسته به دولت کودتا موج جدیدی از جنگ روانی را برای ایجاد توهم تفرقه و اختلاف میان رهبران جنبش کلید زده اند.
روزنامه رسالت با درج خبری مربوط به ملاقات مهدی کروبی و میر حسین موسوی نوشته است: «اخبار نقل شده توسط نزديکان کروبي حاکي است اين دو نفر از سياست هاي دو گانه خاتمي به شدت گله مند بوده و قرار گذاشته اند در هيچ برنامه اي که با مديريت خاتمي طراحي مي شود، شرکت نداشته باشند. موسوي در اين جلسه از اينکه خاتمي تاکنون حاضر نشده نامي از جنبش سبز ببرد به طور جدي ابراز نارضايتي کرده و کروبي هم خاتمي را به سازشکاري و تلاش براي رسيدن به قدرت از هر طريق متهم کرده است. »
این حملات و سناریو سازی های هدفمند از سوی سایر سایت های وابسته به دولت کودتا نیز ادامه یافت، سایت رجا نیوز که کاملا بخش گزارش خود را صرف کمک به اینگونه پروژه های خود ساخته کرده است در متنی با عنوان جدال مانیفستها در اردوگاه فتنه اینگونه دروغ پردازی ها را دامن زده است که «این روزها دوئل سران اصلاحات برای تصاحب جایگاه رهبری این قوم به مراحل پایانی خود نزدیک میشود و هرکدام سعی دارند با استفاده از تاکتیکهای مختلف، افسار این کاروان بیساربان را از آن خود کنند»
سایت حامی دولت کودتا با چنان آشفتگی سرگرم ایجاد موج جدید علیه جنبش سبز است که حتی کمترین دقتی در منتشر کردن گزارشات خود نمیکند ، همین سایت در گزارشی در تضاد با گزارشات مربوط به اختلاف رهبران جنبش سبز با عنوان «بحرانسازی خاتمی با قالب وارونه» صحبت های خاتمی با جمعی از دانشگاهیان را منتشر وعنوان میکند که خاتمی از سران فتنه و اغتشاشگران حمایت کرده و با طرح اینکه امسال با بحران اجتماعی مواجه هستیم همسو با سران فتنه مردم را به اغتشاش و ایجاد نا آرامی دعوت کرده است»
سناریو سازی های رسانه های وابسته و اینگونه گاف های رسانه ای نشان دهنده وحشت دولت از آغاز موج جدیدی از اعتراضات مردمی در آستانه سالگرد کودتای انتخاباتی است.
گفتنی است رهبران جنبش سبز مردم را برای حضور گسترده در سالگرد کودتای انتخاباتی دعوت کرده اند.
فتیان، منبع نشر دیجیتال منابع معرفتی انقلاب اسلامی اسناد مبارزاتی آیت الله مصباح یزدی در ساواک را منتشر کرد و در یکی از این اسناد، تصویر نامه ساواک مبنی بر ناکامی از شناسایی دستخط وی را به عنوان یک سند مبارزاتی عنوان نمود.
در این خبرکه مورد استقبال سایت های حامی کودتاگران مانند رجانیوز هم قرار گرفته است، از نامه به امام خمینی، نوشتن اساسنامه هیات مدرسین حوزه علمیه قم با دستخط آقای مصباح و ارسال اعلامیه از قم به تهران به عنوان سایر اسناد مبارزاتی این روحانی حامی محمود احمدی نژاد نام برده شده است .
بابای خوبم، سلام. به روح بلندت سلام،به وجود پر صلابت و عاشقت سلام، به روحیه قوی ات سلام، به تن بیمارت سلام. قلبم برای سلامتی تو عجیب می تپد. سلامتی که در یک سلول سخت و نامناسب در دوره قبلی زندان عارض تو شد. سال 88 به پایان رسید در حالی که تو نبودی و امروز چهارم دومین ماه بهار، 118 روز از بازداشت تو می گذرد. چقدر تا لحظه تحویل سال نو امیدوار بودیم که زنگ در به صدا در آید و تو بیایی اما بعدا شنیدیم که آن شب را میهمان بیمارستان شده بودی... وثیقه گرفته و گفته بودند می آیی. شب چهارشنبه آخر سال را تا نیمه شب به درب زندان چشم دوخته بودیم و امیدوار بودیم که لحظه تحویل سال دیگری را کنار هم دعا کنیم که مقدرات ما و میهن مان احسن الحال باشد اما نگذاشتند. برای محمد هم چنین شده بود و تو با ما تا نیمه های شب جلوی در اوین ایستاده بودی اما او آن شب آزاد نشد. اما ما همچنان دل به پرودگار آگاه ازاسرار غیب بسته ایم. اولین شب عید که پس از سه هفته موفق به شنيدن صدايت از پشت گوشی تلفن شديم هرچند كوتاه، اين بيت حافظ را زمزمه كردي كه: هان مشو نوميد چون واقف نه اي از سر غيب / باشد اندر پرده، بازي هاي پنهان غم مخور.
این پنجمین بهاریست که برای ما حال و هوای زندان دارد و تو در زندانی. بابای عزیزم متاسفم که در خود سانسوری ناخواسته ناچارم برخی سر گذشت روزهای بدون تو را بگذارم تا زمانی دیگر و شاید بماند تا هنگامی که تو آمدی تنها در گوش تو واگویه کنم که بر ما چه گذشت وبا ما چه کردند. این سومین بار است که باز هم زندان، این روش که در کشورهای توسعه نیافته و جهان سومی برای محدود کردن اندیشمندان و مجازات سخن به کار می رود، نصیبت شده است. هنوز يك سال از آزادي تو نگذشته بود كه انتخابات 22 خرداد رخ داد و خانه ما از وجود محمد خالي شد. مدتی از آزادي او نگذشته بود كه رحلت فقيه بزرگوار عرق سردي بر پيشاني مان نشاند و فرداي هفتمٍ آن عزيز رفته و عاشوراي حسيني، تو را با رخت سياه عزا بر تن، از خانه بردند.
سال های پبش که در زندان بودی بارها شکوه هایم از روزگار و دلتنگی هایم را برایت نوشتم. آن روزها تعب و درد ما کمتر درک می شد و مانند این روزها که زندان فراگیر تر شده است نبود. ما یاد گرفته بودیم که درد را برای دل خود بگذاریم، نه برای یکدیگر و من تلاش می کردم که مادر و خواهر و دیگران نفهمند که در کنج دلم غم بزرگی لانه کرده و رنج مرا می فرساید و محمد نباید آزرده شود تا قلمش آزاد باشد و آن ها هم همینطور بودند - حتی مینا که کوچکتر از همه و کودکی دبستانی بود- پرده پوشی را خوب یاد گرفته بود. کاغذ و قلم انیس و مونسم شده بود. روزهایی که محمد نبود اما من پیمان پرده پوشی را بیش از همه پیش تو نقض کردم و تو مثل همیشه چه مهربانانه مرا به امید و آرامش فرا می خواندی و این روزها که تو نبودی باز هم بیش از همه با کاغذ و قلمم درددل کردم، در چهلمین روز، شصتمین روز، هفتادمین روز، هشتادمین روز... و همه را پیش خود نگاه داشتم... گرچه خسته ام از نوشتن. خسته ام از قلمی کردن نامه هایی که همه می توانند بخوانند الا مخاطبش و یا دست نوشته هایی که به هزار دلیل مصلحت اندیشانه اطرافیانم در بایگانی خاطراتم ضبط می شود و از نوشتن نامه های بی پاسخ به قاضی و قاضی القضات و قصیده هایی که از هجران در دلم می سرایم، اما خون در رگ هایم با ايمان به انديشه خير خواهانه تو مقاومت را فریاد می کند. من به خدا هم نامه نوشته ام و می دانم او تنها کسی است که فریادرس ماست و تنها وقتی به یاد آیات او می افتم آرام می گیرم. " انی اعلم و مالا تعلمون- من چیزی می دانم که شما نمی دانید" (بقره-30)، "و عسی ان تکرهوا شيئا و هو خير لکم و عسی ان تحبوا شيئا و هو شر لکم. و الله يعلم و انتم لا تعلمون - در آن چه که بد می پندارید ممکن است خیری باشد برای شما"(بقره-216) و باز به سفارش تو که آیه صبر می خواندی "واستعینوا بالصبر و الصلوه"(بقره-45) صبر می کنیم و خستگی مانع ایستادگی نمی شود که تو هماره برای من و ما اسطوره ایستادگی بوده ای.
جمعه ها چه روزهای غریبی شده اند. انتظار را به انتظار پیوند می زنند. "لحظه های هبوط"، روز دلشوره های دم غروب.... پایان دو ماه بازداشت، روزی که دیگر انتظار داشتیم پایان این مرحله از زندان به جرم بیان عقیده باشد، شب جمعه بود. چهلمین روزی که میله های زندان محصورت کرده بودند هم جمعه بود، اربعین شهید آزادی در کربلای مقاومت و ایستادگی و اربعین دوری از تو، پدر. چه تقارنی دارند این روزها. آن هنگام که محمد را نیمه شب از جلوی چشمانم به زندان بردند پایان روز 30 خرداد، جمعه بود و زمانی که خدا او را باز شبانه آزاد کرد بامداد جمعه بود و روز هشت هشت هشتاد و هشت، ميلاد امام هشتم. آخرین روز سال 88 باز هم جمعه بود و ما این بار با امیدی که برای آمدن تو داده بودند غرق در انتظار بودیم و نمی دانم آخرین جمعه انتظار در انتظار برایمان کدام است.
اين تقدیر سال هاي سال ماست تشويش و تفتیش و دادگاه و بازجویی و زندان. پيش تر هزار و پانصد روز زندان را تجربه كرده اي يعني كودكي مينا، نوجواني منيره و جواني من و حتي هنگامه ازدواجم. ده سال پيش محمد كه بعد از تو روانه زندان شد چندي نگذشت كه آزاد شد. ما هنوز به عقد یکدیگر در نیامده بودیم و تو محكوم به چند سال زندان بودي. با قول اینکه تو از زندان می آیی به عقد نشستيم. مراسم آغاز شده بود در حالی که چشم انتظار تو بودیم. گفته بودند باید با لباس زندان و دستبند، تحت الحفظ بیایی و تو توسط یکی از هم بندیانت این پیغام تلخ را تلفنی برایمان فرستادی: "به همسرم فاطمه بگویید من عروسی دخترم مریم را اینجا جشن می گیرم. می دانم این گونه راضی نیستید در این شادی حاظر شوم. " تمام آن مجلس را در دل گریستیم و هنگامی که آخرين لحظات با تلاش های رئیس مجلس وقت و برخی دیگر، تو را آوردند آن گریه های در دل به هق هق های بلند تبدیل شد.... در دوره دولت نهم هم يك بار ديگر طعم زندان را چشيدي كه دشوارتر از پيش بود و امسال اين سال نفرين شده، ابتدا محمد بود كه روانه زندان شد و سپس دوباره تو. ديوارهاي بلند سلول هاي باريك بند 240 ميزبانت شده اند و روزهاست كه آن ديوارها تنها تصوير جلوي ديده گان تو اند. كاش ميهمان سلول كوچكت مي شدم و شانه های ستبرت را غرق بوسه مي كردم و مي گفتم عیدت مبارک بابا، مثل هميشه به تو مي بالم. مي دانم روح بزرگ تو در آن سلول كوچك محصور نيست، روح سرشار از اخلاص و صداقت و صميميت. گرچه قرآن را هم نزدیک به 50 روز از تو دريغ کرده بودند اما می دانم زمزمه مي کردی و می کنی آيه هاي وحي را و به تو مي تابد پرتو نور پروردگار كه آنجا به او نزديكتري. هيچ چيز در آن سلول نيست جز معنويت. گناه تواين است كه تحمل و مدارا، صلح و دوستي، احترام به كرامت انساني، حق حيات و به بند نكشيدن حتي مخالف را مطالبه مي كني. براي تو اين و آن معيار راستي و درستي نيستند و ميزان و معيار سنجش تو براي نيكي و بدي كردار است همان چيزي كه خداوند معيار مي داند و انسان را به كردار مي آزمايد و برتري مي دهد "... و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون"(تین-6/انشقاق-25)
در اين روزها شايد به دور از چشمان ما كه مي پاييدند تو را، آسوده تر براي آن استادت در فراغش به سوگ نشستي. در اين روزها نبودي تا شاهد باشي چیزهایی که همیشه رنجت می داد. مي توانم حدس بزنم اگر بودي برای هر حکم اعدام چه بي قرار مي شدي. هميشه هرگاه كسي طناب دار در تقديرش بود حتي اگر گناهكار هم بود تمام تلاشت را مي كردي تا مجازاتی جایگزین برای او تعیین شود. اگر قصاص بود گاه تا پاي دار براي رضايت خانواده مقتول مي كوشيدي و اگر اعدام در انتظار مجرمي بود از نامه نگاري به مقامات تا نوشتن مقالات را وا نمي گذاشتي. کتاب "حق حیات" تو در دو جلد تدوین شد اما مانند چند کتاب دیگراز کتاب هایت که در ایران هرگز اجازه نشر نگرفت یا به محاق توقیف رفت به مخاطبان نرسید، گرچه در مصر و لبنان به طبع رسید اما چقدر دوست داشتی که آن ها در ایران خوانده شود. چقدر امید داشتی به تدریج فرهنگ صلح و مدارا نهادینه شود اما چه شد! چرا راه رسیدن به آزادی و آرامش و صلح، چنین پر سنگلاخ و تاریک و باریک است؟ غم مخور بابا، این نیز بگذرد... اكنون در آن سلول شايد كمتر شاهد غم ديگراني. مي دانم غم ديگران رنجيده ترت مي كرد. در این روزها نبودی تا بار دیگر برای توقیف نشریه مان دلداری مان بدهی. دیگر تعداد توقیف نشریاتمان آن قدر بالا رفته از یادمان رفته است و این بیکاری گاه به گاه گویی قرار است این بار طولانی تر از همیشه باشد.
پدرم، اگر روزی صدای آزادی خواهی و حق طلبی معدودی به گوش می رسید اینک صداها تکثیر شده اند. با حبس هر صدا صدها و هزارها ندای آزادی از هرجا می خیزد. یکی از هم بندی هایت که چندی است آزاد شده، دو سه سلولی با سلول تو فاصله داشت. گفت گاه صدای تو را می شنید. ماموری گفته بود، صدایت بلند نشود و تو می گویی "ما خود حبسیم، صدایمان که حبس نیست." آری عزیز دلم صدای تو حبس نیست. صدای تو از هزار توی آن دیوارهای بلند و بتونی زندان اوین همه کوچه های شهر را در می نوردد و هم صدا بسیار داری. صدای تو ندای آزادی و عدالت است پس چرا تو را دشمن می پندارند؟! اینک شمار کسانی که دشمن پنداشته می شوند هر روز بیشتر و بیشتر می شوند. بسیاری از خانواده شهیدان، کسانی که هنوز غم به دل دارند برای حفظ و پایداری آرمان های انقلاب چه ناباورانه به ضدیت با آن متهم می شوند. خانواده هاي شهيد بهشتي، شهيد رجايي و حتي شهيد مطهري، شهيد قدوسي، شهيد باكري،شهيد همت، خانواده امام (ره) و بسياري از انقلابيون چنین داوری مي شوند. نمي دانم در چه خيالند كه گاه شما و آن ها را به دست داشتن در دست بيگانه براي ضربه زدن به انقلابي كه خود ساخته ايد متهم مي كنند و يا منافق می نامند. منظورشان چیست؟ من نفاقی میان قلب و قلم، درون و برون و میان افکار با بیان و کلام و کردارتان ندیده ام. نمی دانم چرا واژه ها بی مهابا تهمت تیز و تهی و بی مسمایی می شوند برای تهدید و تحدید منتقدان. آيا جز اين است كه اصلاح طلبان تنها اصلاح مي خواهند و وفاداري به همه آرمان هاي انقلابي كه نتيجه صد سال مبارزه براي از ميان برداشتن سلطنت و ديكتاتوري بود؟ آيا آزادي در كنار جمهوريت و اسلاميت از شعارهاي اصلي انقلاب ايران نبود؟ مگر در خیابان های استبداد زده آن روزها شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را سر نمی دادید؟
وقتي بسياري از دوستانت در زندان بودند و محمد هم آنجا بود تاب نداشتي گويي اگر چاره اي نمي توانستي بيابي بايد خود هم در بند باشي. گرچه در فواصلي كه آزاد بودي هم گويي در حبس بودي. نه امكان كار فراهم بود كه بيش از بيست بار کار تو را تعطیل و مانع از نشر کتاب، نشر روزنامه تا تدریس و تحقیق شده اند و نه امكان فعاليتي باقی گذاشتند كه در سال گذشته حتي انجمن دفاع از حقوق زندانيان که از ریاست آن کناره گرفته بودی تا مبادا حضور فعال تو موجب تعطیلی آن شود، هم پلمپ شد. تو مانده بودي و كنج كوچك اتاق با رايانه اي كهنه و قلمي كه از آن خون دل مي چكيد. اين را هم تحمل نداشتند. تو نقاد بوده اي نه معاند و آنان تو را به دشمني هر از گاه مي آزارند. اما باز تو به ما كه در این حرمان، حیران مانده ایم و مبهوت و استفهام سراسر وجودمان را فرا گرفته است، زنده باد مخالف من مي گويي و نويد صلح و آرامش مي دهي. جز اين است كه خداوند به ميوه زيتون، نماد صلح و دوستي، سوگند مي خورد و به بلد امين،آن شهر امان يافته مكه قسم ياد مي كند. اما پدرم، مدينه فاضله ات، آرمان شهري كه تو مي خواهي در اين ديار رويا شده است. آن رفيق تو قيصر نيست تا اين زمانه تلخ را با بلند ترين اشعار بسرايد، نيك گفته است که "... شاعران آرمان شهر را آفريدند، كه در خواب هم، خواب آن را نديدند." آن آرمان شهر را تاكنون در شعرها و قصه ها خوانده ام اما اين دليل نمي شود كه بخواهم زبانت در نيام باشد كه ما آفريده شديم براي جستجوي حقيقت، بيان واقعيت و تلاش براي رفع ظلم و شقاوت و نيل جامعه به سعادت. اگرچنين نباشد پس چه فرق با چارپايان.
در این 118 روز سه بار دیدمت، کوتاه. دقایق برایم مهم شده بود و کاش می شد آن 20 دقیقه را به آزادیت پیوند زد. پدر، به شنیدن صدای با صلابت تو از پشت خط تلفن، به ملاقات در آن سالن هایی که سال های قبل هم در آن قدم زده بودم و هر دفعه دعا می کردم که آخرین بار باشد، به آغوشت که در فرصتی کوتاه باید میان من و خواهران و مادرم تقسیم می شد، به دست های حلقه شده مینا به دور گردنت که هنگام خداحافظی به سختی باز می شد، به چشمان منیره که از دیدن تو سیراب نشده باید به روی لحظه های بدون تو باز می شد و تا آخرین لحظه ای که می شد تو را دید و درب پشت ما بسته نشده بود تو را تعقیب می کرد،... به هیچکدام عادت نکرده ام. همه می گویند تجربه ما در سابقه زندان بودن شما اوضاع را برایمان عادی کرده است اما هرگز عادی نشده، تنها جراحت های قلبمان عمیمق تر و زخم هایمان کهنه تر شده اند و اینک رنجورتر از همیشه ایم. چگونه عادت کنم به چهره مادرم که با وجودی انباشته از تحمل و صبر، لبخند تصنعی تحویلمان می دهد. به اضطراب ها و دلتنگی ها و همه دشواري هایی که خواهران کوچکترم پشت سر می گذارند و سعی می کنند پشت نقاب بی خیالی چهره شان مخفی کنند. نه، من عادت نکرده ام بابا. حتی به دیدن مردمی که هر روز در کوی و خیابان مانند ماشین های کوکی می دوند در پی لقمه نانی برای شکم های خالی فرزندانی که با شعار عدالت و رفع فقر و تبعیض بزرگ می شوند و دم بر نمی آرند چون از عواقب خود و فردای همان فرزندانشان می هراسند و... عادت نمی کنم.
شاید این میراث توست که در من جاودانه مانده است. چون گناه تو این است که به دیدن غم های دیگران و رفتارهای ناهنجار خو نمی کنی و هر اعتراض و انتقاد کوچکی از تو کافی است برای پاتکی بزرگ علیه تو، مانند زندانی کردن و من به زندان بودن تو و امثال تو عادت نمی کنم و هر لحظه فراموش نمی کنم پشت دیوارهای بلند زندانی در منتهی الیه شمال غربی این شهر و زندان هایی در این حوالی، هستند کسانی که گناه شان تنها انتقاد برای اصلاح است. همان شیوه ای که پیامبران و امامان به ما آموختند. به تو که با بال هایی بسته اما دلی آکنده از ایمان و اندیشه ای استوار در قفس آنانکه انتقاد را بر نمی تابند، نشسته ای می گویم بابای عزیزم، آزاد و رسته حقیقی از بند تویی.
گرچه آرزوي آزادي تو و همه هم بنديانت را دارم اما مي دانم كه هر كجا باشي خداوند عماد با توست. وقتي آن فقيه بزرگوار كه براي گفتگو با او، اکنون زندان قسمت توست، مي ديد تو را، اين جمله از دعاي جوشن كبير را مي خواند كه" لاعماد من لا عماد له". آري تنها اوست تكيه گاه كسي كه براي او تكيه گاه و پناهي نيست و من تو را كه نامت تركيب اسماء الهي است به عماد هستي مي سپارم. به آن عماد باقي.
هنوز هر زنگی که به صدا در می آید دلمان می ریزد که نکند تو باشی. کاش نحسی در سالی که گذشت بماند و این بهار، بهار آزادی تو از زندان باشد. منتظرت هستیم.
سال هاي گذشته كه در زندان بودي یکی از دوستانی که شعري را نوشته و تقديم تو كرده بود، روانشاد مجتبي كاشاني بود و من آن را اين روزها با خود زمزمه مي كنم.
هركه را مسيح در نفس است
جاي او در ميانه قفس است
هركجا مرغك خوش الحاني ست
مبتلا و اسير و زنداني ست
ماهي از رقص دلفريب خودش
مي كند تنگ را نصيب خودش
هركه حسني به طالعش دارد
روزگارش چنين بيازارد
سيه آواز و چهره اي چو كلاغ
به رهايي پرد ميانه باغ
هر قناري چو قار قار كند
خويش را از قفس كنار كند
چون بپوشد به تن لباس سياه
مي دهندش ميان باغ پناه
يا كلاغ و رهايي و يله گي
يا قناري و اين قفس زدگي
باز در تنگ در قفس بودن
بهتر از زشت و بد نفس بودن
با فروغ فرشته زنداني
بهتر از زاغكي به مهماني
مریم باقی
به گزارش پارسینه، اخیرا شرایط گرفتن مجوز برای دایر نمودن سالن اینترنت حضوری (کافی نت) در مشهد افزایش یافته است که برخی از این شروط قابل توجه و حتی عجیب است و موجب اعتراض برخی کافی نت داران مشهدی نیز شده است.
متن کامل این شرایط از این قرار است:
1_متقاضی باید دارای حداقل 30 سال سن و متاهل باشد.
2_ دارا بودن گواهی پایان دوره ICDL از مراکز معتبر یا تحصیلات مرتبط با رایانه ، شبکه و اینترنت و یا تایید کمیسیون فنی اتحادیه.
3_نصب دوربین مدار بسته (مشخصات فنی دوربین توسط اتحادیه پس از اخذ تاییدیه از کمیته تخصصی تعیین خواهد شد )
4_ واحد صنفی باید در حاشیه خیابان باشد.
5_ واحد صنفی داخل پاساژ نباشد.
6_ واحد صنفی داخل طبقه نباشد.
7_واحد صنفی نزدیک مراکز آموزشی دخترانه نباشد
8_واحد صنفی کاملا آکواریوم و دارای شیشه بیرنگ باشد به طوریکه داخل واحد صنفی از بیرون کاملا قابل رویت باشد.
9_چسباندن هر نوع پوستر یا کشیدن پرده یا حصیر که باعث شود داخل مغازه از بیرون قابل رویت نباشد ممنوع است.
10_نشستن زن و مرد حتی محارم کنار یکدیگر ممنوع است.
11_از گذاشتن نام خارجی و اصطلاحات بیگانه جهت واحد صنفی جداخودداری نمایید.جهت انتخاب نام با دبیرخانه هماهنگی نمایید.
12_داشتن کپسول ضد حریق و جعبه کمک های اولیه الزامی است .
13_ساعت ورود و خروج مراجعان باید در دفتر مخصوصی ثبت گردد.
14-ارائه خدمات به کاربران بدون ارائه مدارک هویتی معتبر ممنوع است ..متصدی مکلف است پس از رؤیت اصل مدارک هویتی معتبر و تطیبق عکس ، نام و نام خانوادگی ،نام پدر ، شماره شناسنامه ، محل صدور و کد ملی را دقیقا" ثیت نماید.
15_متصدی مکلف به نگهداری اطلاعات مندرج در بند 14 به مدت 6 ماه و نگهداری اطلاعات دوربین مدار بسته به مدت 3 ماه میباشد.در غیر این صورت مسئولیت قانونی خواهد داشت
بند های 3 و 7 و 10 و 13 و 14 و 15 درقوانین صنفی هیچ کجای کشور و حتی در مشهد مقدس که این قانون لازم الاجراست جامه عمل نمی پوشد سوال اینجاست که آیا متصدی کافی نت میتواند واقعا این قوانین را در محل کار خود اجرا نموده و به ثبت مشخصات شناسنامه ای و کد ملی مراجعین و مانع شدن از نشستن محارم در کنار یکدیگر بپردازد ؟
آیا امکان این هست که زن و شوهری برای ثبت نام عتبات عالیات پشت کامپیوتر نشسته اند و یا پدر و دختری که در حال انتخاب واحد و پرداخت الکترونیک شهریه دانشگاه میباشند را به دو قسمت مجزای کافی نت هدایت کرد ؟
در روزگاری که قریب به اتفاق امور اینترنتی شده و دولت محترم نیز سعی در نهادینه کردن دولت الکترونیک مینماید و اکثر مراجعین به اینگونه امور میپردازند چنین قوانینی منطقی به نظر میرسد ؟ شاید در گوشه و کنار شهر همکاران بدون مجوز و غیر مسئول در محل کسب خود رعایت شئونات اسلامی را ننمایند که بسیار پسندیده است با اینگونه همکاران برخورد جدی شود و حتی در صورت داشتن پروانه کسب اتحادیه محترم میتواند پروانه فرد خاطی را باطل کند اما بسط دادن این گونه جرایم به کلیه کافی نت ها و بجای نظارت دقیق و برخود قاطع صدور چنین بخشنامه هایی که نمیتوان اجرا نمود جای تامل بیشتری دارد .
آیا با نظارت دستگاههای موازی متعدد نظیر بازرسی اتحادیه ; مجمع امور صنفی ; بازرسی اداره بازرگانی ; اداره نظارت بر اماکن عمومی ; و حتی پاسگاه انتظامی محل ! بر کار کافی نت ها بازهم در این صنف تخلف صورت میگیرد ؟
ندای سبز آزادی - مسعود پیوسته: دکتر حبیب اله پیمان – دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز – در ماه های قبل از انتخابات 22 خرداد در نوشته ها و سخنانش می شد دعوت به حضور فعال و اتفاقا حمایت ضمنی از میر حسین موسوی را دریافت که این بار و در این انتخابات می باید همه ( طبقه متوسط شهری بیرون نگاه داشته شده در طی سال های گذشته ) در صحنه حاضر باشند . چه ، ادامه قهر و بی تفاوتی موجب دورترشدن خود از صحنه اجتماعی و سیاسی می شود . انتخابات برگزار شد و علامت سئوال بزرگی برای بخش های گسترده ای از مردم ایران به وجود آمد ودر پی آن ، جریان جنبش سبز رسما با طرح پرسش و برگزاری راهپیمایی های مسالمت آمیز آمیخته با سکوت از 25 خرداد 88 متبلور شد که در ماه های بعد مبتلا به نامدارایی حکومتی شد و در کنش ها و واکنش ها و بر اثر برخوردهای پلیسی و خشونت گرایانه حاکمیت ، حضور خاموش و زنده در خانه هارا بر حضور خیابانی ترجیح داد . تقریبا مقارن با برگزاری انتخابات ( از همان 23 خرداد به بعد) خیلی از فعالان سیاسی و بازیگران در چارچوب نظام اما مخالف وضع موجود از احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب و کارگزاران و اعتماد ملی و نهضت آزادی و جنبش مسلمانان مبارز و بسیاری از اهالی رسانه های منتقد ، استادان دانشگاه ها و محققان و پژوهشگران اجتماعی سیاسی بازداشت شدند .
این گفت و گو سفارش هیچ رسانه یا روزنامه ای نیست، به عنوان یک روزنامه نگار که آن موقع یعنی در دهه شصت خواننده هفته نامه " امت " بودم امروز پس از این همه فراز و فرود انقلاب اسلامی ، می خواستم تازه ترین تحلیل دکتر پیمان از جریان جنبش سبز را بدانم . به خصوص که در این نه ماه اخیر کمتر در رسانه ها دیده شده . بماند که این گفت و گو را نمی دانیم به کدام روزنامه بدهیم که سالم و کم جرح منتشر کند . جمعه ( هفدهم اسفند) پس از گذشت 9ماه از انتخابات دهم ریاست جمهوری اسلامی با آقای دکتر پیمان در منزلش در باره جنبش اجتماعی مردم ایران صحبت کردیم . او با نگاه تاریخی به جریان جنبش سبز ، به وضعیت دیروز و امروز و فردای این جنبش پرداخت و به تفصیل از راهبردها و راه کار های آن گفت.
آقای دکتر! چه نگاهی به جریان جنبش سبز دارید ؟ این جنبش چه اهدافی را دنبال می کند و راهبردهایش چیست ؟
دکتر پیمان : با تشکر از این فرصت برای این چنین گفت و گویی . فکر میکنم برای اینکه بتوانیم هدف ها و راهبرد جنبش سبز را که از پیش از انتخابات 22خرداد به این طرف شکل گرفته و ادامه دارد خوب تصویر کنیم باید شرایط مرحله ای و دورانی و کنونی جامعه ایران را هرچند خیلی کلی مد نظر داشته باشیم .
شرایطی که از انقلاب مشروطه به این طرف به وجود آمده و همچنان ادامه دارد . یک گسست در واقع بین شرایط پیش از مشروطه و بعد از آن ما شاهد هستیم .اگر ویژگی این دو و ویژگی های دوران بعد از مشروطه را که دوران گذار نامیده شده است در نظر بگیریم ، آن وقت مشخص می شود جنبش سبز یا جنبش های پیش از آن مثلا جنبش اصلاحات یا حتی قبل از آن نهضت ملی شدن صنعت نفت یا انقلاب اسلامی سال 57 در این دوران چه جایگاهی دارند و به تحقق چه هدفی کمک کرده اند .
در شرایط پیش از مشروطه ، جامعه ما از سه بعد در انقیاد به سر می برد . به لحاظ سیاسی ، در انقیاد نظامات استبدادی و خودکامه بود . دولت ها نه منتخب و برآمده از آرا و رضایت مردم بودند و نه مقید به قانون . به لحاظ اجتماعی هم جامعه ارباب رعیتی بود . اقلیتی ، همه منابع را در اختیار داشتند و مالک کار و زمین و منابع بودند . به لحاظ فرهنگی هم ، اکثریت مردم ، امکان آزاد فکرکردن و مستقل اندیشیدن و تصمیم گرفتن و قضاوت کردن نداشتند . به لحاظ فکری و ارادی ، وابسته به مراجعی بیرون از خرد و شعور خودشان بودند . به واقع سه انقیاد فرهنگی اجتماعی و سیاسی اقتصادی وجود داشت . ظاهرا انقلاب مشروطه قرار بود نقطه پایانی باشد بر استبداد سیاسی و اسارت فکری فرهنگی تا در سایه وضعیت جدید ، مردم به آزادی برسند و حاکم بر سرنوشت خود شوند و با آشنایی و استفاده از علوم و فنون جدید ، منبع طبیعی را مورد بهره برداری قرار داده و زندگی مرفهی برای خود فراهم کنند و در مناسبات میان خود ، اصول عدالت و برابری حاکم گردد . حال آنکه پیش از آن در شرایط تبعیض و نابرابری به سر می بردند . و سوم اینکه به لحاظ فکری فرهنگی از آزادی عقیده و استقلال وجدان بهره مند گردند . زیستی اجتماعی برپایه شعور خودآگاه فردی و جمعی بنا نمایند . به عبارت دیگر ، مرجع تصمیم گیری از بیرون به درون و به خرد خودآگاه افراد باز گردد و در یک کلام به سلطه و بردگی سیاسی اجتماعی و فکری و فرهنگی پایان داده شود .
با انقلاب مشروطه قانون اساسی به عنوان یک دستاورد بزرگ تاریخی با هدف تحقق اصول و هدف هایی که گفتیم تدوین و مصوب شد . در این سند ، اصول آزادی وبرابری که شعار اصلی مشروطه خواهان بود به رسمیت شناخته شد و قراربراین شد که به جای دولت مستبد و خودکامه ، دولتی ملی برخاسته از رضایت مردم و منتخب و مشروط و مقید به قوانین مصوب ملت تاسیس گردد . به علاوه سه قوه مقننه و مجریه و قضائیه ، مستقل و منفک از یکدیگر باشند. جامعه ایران از دوران حاکمیت استبدادی و انقیادهای سه گانه رهایی یافته و به دوران حاکمیت ملی به آزادی و استقلال فکر و اراده گام نهد .
ارکان اصلی نظام مشروطیت عبارت بود از: انتخابات آزاد ، مجلس و دولت ملی ، احزاب آزاد و مطبوعات آزاد و تفکیک قوا که همه در قانون پیش بینی شده بود . اینها شرایط ضروری و پیش زمینه های اساسی برای تولد انسان ( فرد و جامعه ) آزاد و خودآگاه و حاکم بر خود محسوب می شوند . جامعه ای که مردم آن بتوانند آزادانه و بر اساس خرد جمعی در باره کشور و امور عمومی جامعه خود تصمیم بگیرند و همه اینها شرط اساسی تحول به دوران زیست دمکراتیک به شمار می رفت . اما در این یکصد سال ، پیوسته حوادثی اتفاق افتاد که این مهم تحقق نیافت . حتی شرایط ضروری آغاز یک زندگی دموکراتیک فراهم نشد و نهاد های برآمده از انقلاب مشروطیت استقرار نیافته پایداری نشان ندادند . به صورت تناقض آمیزی همراه با مسیر تحولات جنبش مشروطیت ، به ویژه از لحظه پیروزی و در جریان فعالیت در مجالس اول و دوم، دولت های استبدادی فعال گردیدند . بعد ها نهضت ملی ایران به وجود آمد تا همان قانون اساسی را که اجرا نشده بود اجرا کند . برای این منظور در درجه اول لازم بود شرایط برگزاری انتخابات آزاد فراهم شود و به همین خاطر یک ماده از دو ماده اصلی برنامه دکتر مصدق ، اصلاح قانون انتخابات بود . و ضمن آنکه دولت ملی از آزادی مطبوعات و احزاب حراست می نمود . برنامه دیگر دولت ملی ، قطع مداخله قدرت های خارجی ، مشخصا استعمار انگلیس بود که از اعمال حق حاکمیت ملی جلوگیری می کردو دولت های ارتجاعی و خودکامه راحمایت می کرد .بنابراین خلع ید از شرکت نفت انگلیس و اجرای قانون ملی شدن نفت در صدر برنامه های دکتر مصدق قرار گرفت . تحت تاثیر همان عوامل بازتولید دیکتاتوری و خودکامگی در هر دو جبهه ملت و قدرت های ارتجاعی و استبدادی ، اهداف این این جنبش هم محقق نشد و با کودتای 28مرداد دیکتاتوری دوباره برقرار شد . 25 سال دیگر گذشت تا اینکه انقلاب دیگر پدیدآمد و به پیروزی رسید . در قانون اساسی جدید نیز ، آزادی مطبوعات و احزاب و انتخابات و دولت منتخب و مقید به قانون تضمین شد . تفتیش عقاید طبق قانون ممنوع شد . هر آن چه که متضمن انقیاد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ... بود جایش را به آزادی و برابری و استقلال فکر داد . همه اینها در قانون اساسی آمد . البته پیش نویس اول قانون اساسی که از این بابت یکدستی و انسجام بالایی داشت با تغییراتی که بعد در مجلس خبرگان داده شد دچار برخی تناقضاتی شد که در زمان مناسب قابل اصلاح می باشد .
آقای دکتر! این اتفاق اجرایی شدن اصول قانونی توام با فضای باز که حاصل شد پس از انقلاب تا کی دوام داشت؟
دکترپیمان: دو سال اول مانند هر جنبش و انقلاب اجتماعی اصیلی ، مردم از آزادی و حقوق اساسی خود برخوردار شدند . این اصول کم و بیش اجرا شد اما حوادث سال 60 و وقوع جنگ، شرایطی پیش آورد که تدریجا روند پیشرفت انقلاب و تحقق ارزش ها و هدف های آن متوقف شد و آزادی ها و حقوق اساسی ملت مورد بی اعتنایی واقع شد و سپس به طور وسیعی نقض گردید . قرار بود در اجرای برگزاری انتخابات ، شورای نگهبان فقط نظارت کند اما اتفاق دیگری افتاد و اختیاراتی بر نظارت اضافه شد که به آن حق مداخله در حقوق مردم می داد و خود این امر موجب مشکلاتی شد . زیرا هربار ، بخشی از نیروها به دلایل سیاسی و عقیدتی رد صلاحیت می شدند . رویه نادرستی که همچنان ادامه دارد . فعالیت آزاد و مطبوعات و احزاب هم محدود شدند .
در کلیه موارد ، انقلاب مشروطه ، نهضت ملی ، انقلاب اسلامی و جنبش اصلاحات ، دو عامل ، دست در دست یکدیگر اسباب شکست مقطعی جنبش ها را فراهم می کردند . اول جریان های ارتجاعی و اقتدارگرا که همچنان در حفظ یا باز پس گیری و یا کنترل اصرار می ورزند . آنها اصول آزادی و برابری حقوق عموم مردم را نمی پذیرند و از قوانین اساسی و میثاق های جمعی تمکین نمی کردند . بلکه در همه حوزه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مداخله کرده خواهان امتیازات ویژه هستند . نقش مخرب این جریان ها در متوقف ساختن جنبش های ملی و مردمی و رهایی بخش برکسی پوشیده نیست . دوم ، عاملی که موجب می شد بعد از هر پیروزی فضای سیاسی و اجتماعی جامعه دوباره به سمت انسداد و تجدید انقیاد پیش برود . تند روی ها و شتابزدگی و یا خود محوری افراد و شخصیت ها و یا گروه هایی از میان صفوف منتقدین و آزادیخواهان بوده است که بعضا بدون در نظر گرفتن پیش شرط ها و لوازم تحقق آرمان ها و ظرفیت و توان فکری و عملی نیروها و توازن قوا می خواستند به سرعت در کوتاه ترین زمان به هدف برسند . و آنچه را که آرمان بود همانند یک پروژه اراده گرایانه به عمل در آورند . شتابزدگی ها و کنش هایی پرخاشجویانه و فرقه یا گروه گرایانه ای که بی شباهت به رفتار کودکانه نیست . آنان اختلافات شان را به جای فیصله دادن از طریق گفت و گوی منطقی با پرخاش و ستیز ، جدال میان خود را حل می کردند . نحوه رفتاری که منجر به تفرقه و خصومت میان شخصیت ها و نیروها می شود .
تفرقه و آشوب حاصله از چپ روی و افراط گری و شتاب زدگی ها بهانه لازم را به جریان های اقتدارگرا می داد تا با اعمال خشونت ، آزادی ها را محدود کنند و تمام منابع قدرت را در اختیارگرفته ، تغییرات رامتوقف و از پیشرفت بازدارند . و به طور کلی اعمال خشونت و سرکوب از سوی اقتدارگرایان از یک طرف ضعف یا فقدان خودآگاهی و بلوغ فکری و سیاسی ومقاومت برخی جریان های روشنفکری از سوی دیگر ، فرصت های تاریخی را که برای استقرار حاکمیت ملت و قانون و دستیابی به حقوق و آزادی های مردم و تاسیس نهاد های منتخب ملی و مدنی در اثر مجاهدت های ملت و نیروهای پیشرو و آزادیخواه به دست می آمد ، از کف ملت خارج می ساخت .
هدف های جنبش سبز در اصل در ذیل گفتمان عصر مشروطیت قرار می گیرد . ادامه همان جنبش هایی است که هدف شان تاسیس و استقرار نهاد قانون اساسی ( متضمن حقوق اساسی مردم ) آزادی مطبوعات و انتخابات ، آزادی فکرکردن ، تقید دولت به قانون ورزی و رضایت مردم ، حفظ حریم خصوصی و حرمت عرصه عمومی و جامعه مدنی بوده است .
جنبش سبز در این مرحله پافشاری بر اجرای اصول به جای مانده و مغفول قانون اساسی را که همه مرتبط با حقوق حاکمیت ملت و آزادی ها و حقوق شهروندی است ، در دستور کار قرارداده است . زیرا کشور تنها در شرایط امن و آزاد ، قادر به توسعه و پیشرفت است . پس خواسته جنبش سبز ، ادامه همان خواسته است که انقلاب مشروطه و جنبش های ملی و اجتماعی بعدی دنبال می کردند اما هرگز به طور کامل محقق نشد ند . نهضت ملی می خواست اما با کودتا متوقف شد . انقلاب اسلامی 57 نیز در همان راستا پدید آمد . قانون اساسی جدیدی تدوین شد اما تحقق آن خواسته ها و اصول با موانع جدی از جمله از سوی اقتدارگراها روبرو شد . سی سال دیگر گذشت و کوشش ها یی جمعی و متناوب برای اعاده حقوق پایمال شده ادامه یافت . درست است که آن تلاش ها به نتایج مورد انتظار نرسید اما تحمل آن رنج ها و مصائب و محرومیت ها و تجربیات تلخ و شیرین و تداوم کوشش ها و خرده جنبش ها و گفت و گو ها و تعامل های در عرصه عمومی به انباشت نیروهای محرکه ذهنی و بیداری شعور خودآگاه ملی یاری رساند و سرانجام در فرصت انتخابات خرداد 88 به ظهور جنبش با شکوه سبز انجامید .جنبش سبز در حقیقت رهایی از انقیاد های سه گانه پیش گفته را از طریق پافشاری در اجرای اصول اجرا نشده قانون اساسی هدف گرفته است .
آقای دکتر! پس می توان گفت برای آنکه آنچه در یکصد سال اخیر برما و جامعه ما گذشته تکرار نشود ، پس از انتخابات 22خرداد ، حضور معترضانه مردم ، توام با روحیه مسالمت آمیز همراه با سکوت بوده و آنکه سطل های زباله را آتش زده ، اتفاقات حاشیه ای جنبش بوده است ؟
دکترپیمان : نیروی اجتماعی اصلی جنبش سبز در خیزش خود ملهم از تجربیات تاریخی و ارزش های فرهنگی و معنوی ماندگار و خلاقیت های خود آگاه و شعور ملی ایرانیان است که در مواجهه مشترک با حوادث سهمگین و در جریان تحمل رنج ها و مصائب و مقاومت ها و مجاهدت ها شکل گرفته و تکامل یافته است . در دوره هایی که شدت فشار و خشونت ، کمترین امکانی برای فعالیت شعور باقی نمی گذارد ، جامعه به رکود و نازایی مبتلا می شود . چاره ای جز توسل به کنش های دفاع شبه غریزی و کودکانه نمی یابد . یعنی بی اراده و به طور عکس العملی یا دست به خشونت می زنند و پرخاشجو می شوند و اگر نتوانستند راه گریز پیش می گیرند . اگر آن هم ممکن نبود برای کسب امنیت ، تسلیم قدرت مسلط و مهاجم می شوند . واکنش هایی که هرچند دفاعی اند اما آسیب زننده هم به خود فرد است و هم برای جامعه و کشور ، مخرب و آسیب زا ست . در موقعیت هایی نظیر خیزش های عمومی برای رهایی از انواع قیود مادی و سیاسی و اجتماعی و فکری و فرهنگی ، شعور خودآگاه بیدار و فعال می شود و عمل جمعی خلاق و مبتنی بر خرد ورزی و دور اندیشی ، همبستگی و مهربانی و عدم خشونت در عین پایداری و سرسختی ، جایگزین واکنش های غریزی و کودکانه می شود.
آقای دکتر ! فکر می کنید این راهکارهایی که برشمردید و عمدتا هم مسالمت آمیز اند و گفت و گو محور، در این شرایطی که بخش عمده ای از رسانه ها و روزنامه ها و سایت ها به هرحال تعطیل و توقیف و فیلتر اند، چگونه قابلیت اجرایی دارند ؟
دکتر پیمان : درست است که دسترسی به روزنامه ها و رسانه های آزاد و مستقل دشوار است ولی همه راه های گفت و گو و تعامل خلاق بسته نیست . انقلاب رسانه ای ، به نحو بی سابقه ای همه انسان ها را در سراسر جهان مستقیما به یکدیگر مرتبط ساخته است . هنوز راه های متعددی برای ارتباط چهره به چهره و گفت و گو و تعامل در عرصه عمومی وجود دارد . از همان طریق می توان دست کم با آن دسته از عناصر و جریان های درون حاکمیت که گوشی برای شنیدن انتقادات و خواسته های مردم دارند ، وارد گفت و گوی انتقادی شد . در این مواجهه و گفت و گو ، معیاری که جنبش سبز برای نقد و ارزشیابی و داوری رفتار هردو طرف حاکمیت و نیروهای معترض و تحول خواه پیشنهاد می کند در درجه اول میثاقی است که زمانی در گذشته هردو طرف پای آن را امضاء و خود را متعهد و ملتزم به اجرا و رعایت آن کرده اند . میثاق قانون اساسی که هنوز هیچیک از دو طرف اصلی رسما از التزام به آن انصراف نداده اند . در کنار این میثاق برخی دغدغه های اصلی که به نظر می رسد هردو طرف روی آنها حساسیت دارند نیز می تواند مبنای گفت و گو قرار گرفته رفتار و سیاست ها با توجه به آنها نقد و داوری شوند. از آن جمله است منافع ملی ، امنیت ملی ، اقتدار و توان ملی کشور ، حقوق ملی در عرصه تعامل های جهانی ، و بالاخره نسبت ارزش های اخلاقی و دینی با سیاست و مسئولیت های امور عمومی .
اگر طرفین ورود به یک گفت و گوی انتقادی مستدل و مبتنی بر واقعیت ها ( حقایق ) را بپذیرند ، و شرایط لازم برای این کار که تامین آزادی کامل بیان و امنیت فکری و سیاسی و اخلاقی و حیثیتی است فراهم شود ، قطعا می توان به توافق هایی بر پایه اصول مشترک دست یافت . با وجودی که در حال حاضر این شرایط بسیار دور از دسترس است ، نباید از تلاش های هموار کردن راه دست کشید . ولی مهمتر و حیاتی تر از این تعاملی است که باید در درون جامعه میان نیروهای اجتماعی خواهان اصلاح و تغییر با هدف ایجاد تحول در هستی اجتماعی و نوسازی حیات و مناسبات اجتماعی و فرهنگی و معنوی میان مردم صورت گیرد . هدفی که برای جنبش سبز اهمیت حیاتی و استراتژیک دارد و بحث تغییر قدرت سیاسی را در سایه خود قرار می دهد بلکه برای جلوگیری از فروغلطیدن بیشتر نیروهای اجتماعی در بحران های مهیب اجتماعی ، اخلاقی کنونی و تضعیف بیشتر توان و همبستگی ملی و انگیزه مقاومت و سازندگی ، اهمیت فوری دارد . بارها گفته ام که وضعیت جامعه ما بی شباهت به وضعیت بحرانی نیست که نوح را برآن داشت تا به کمک یاران مومن خود ، دست به کار ساختن سفینه ای شود که می باید انسان های خواهان اصلاح را از غرق شدن در فساد و تباهی ، خشونت و ستم پذیری و ستم گری باز دارد و بستری عملی و تجربی برای عمل به ارزش های انسانی یعنی زندگی در آزادی و روابط صلح آمیز و برادرانه و برابر فراهم آورد . تبعیض ها و فقر و فساد و بی حرمتی هایی که هر روز با آن مواجه ایم و بسیاری ناگزیر در معرض آن قرار می گیرند ، همان طوفان یا بحرانی است که سلامت جسمی و روحی و فکری و اخلاقی و اجتماعی همگان را تهدید می کند ، سفینه ای از روابط و تعامل و همبستگی اجتماعی و زیستی لازم است تا ما را از آسیب وضعیتی که در آن گرفتار آمده ایم حفظ کند.
معنقدم نیروهای اجتماعی تحول خواه در جنبش سبز ، بیش از آنکه منتظر تغییر ساختار و مناسبات قدرت و روابط حاکم بر عرصه های اقتصاد ، سیاست و فرهنگ در مقیاس ملی و در سطح ساختار باشند باید خود یاد بگیرند که چگونه با ارزش ها و اصول مورد نظر خود زندگی کنند . باید رفتاری را که میلیون ها از این مردم در 25 خرداد در جریان راه پیمایی با شکوه خود از خود بروز دادند ، به متن زندگی روزمره خود در عرصه های مختلف وارد کنند و آن آزادگی ، عدم خشونت ، بلوغ سیاسی ، مهربانی ، مدارا و برابری و دوستی و سعه صدر و خیر خواهی و صبوری و اعتماد به نفس ، ظلم ستیزی و فداکاری به بخشی از فرهنگ و الگوی زندگی و تعامل اجتماعی ما تبدیل و درونی و نهادینه شود .
شورای برگزاری مراسم روز جهانی كارگر در سال ۸۹، با صدور دومین بیانیه رسمی خود، ضمن بیان اینکه سال جاری آبستن بزرگترین اعتراضات و اعتصابات مردمی و كارگری نیز خواهد بود، با دعوت مجدد مردم و کارگران برای بزرگداشت مراسمِ روز کارگر (شنبه ۱۱ اردیبهشت)، مطالبات پنج گانه ای را بعنوان خواسته های اولیه و حداقلیِ خود مطرح کرد.
بنا به اخبار واصله به جرس، این بیانیه که تحت عنوان «روز جهانی كارگر، حلقه مفقوده مبارزات»، منتشر شده، ضمن بیان این نکته که "نگاه ما باید به سازماندهی از پایین و توسط خود مردم و بر اساس مطابات اقتصادی – سیاسی– اجتماعی خود مان باشد و این است درس بزرگی که باید از تجارب گذشته و حالمان پیش روی خود قرار دهیم"، خاطرنشان شده است "تنها ضامن ایجاد و تثبیت دموكراسی و آزادی، قدرت و عرض اندام تشكل های مستقل در اصناف و اقشار مختلف است، قدرتی سراسری، متحدانه و سیلاب وار كه هرگونه دست اندازی و تجاوز به مطالبات مردمی را پاسخی درخور دهد."
شورای برگزاری مراسم روز جهانی كارگر در بیانیه شماره دو خود، همچنین تصریح کرده است "سال ۸۹ آبستن بزرگترین اعتراضات و اعتصابات مردمی و كارگری نیز خواهد بود."
این فعالان کارگری در پایان این بیانیه هشت خواسته مطرح کردند که بدین شرح می باشد:
1-آزادی فوری و بدون قید وشرط تمامی زندانیان سیاسی، اعم از زندانیان كارگری و معلمان، دانشجویان، زنان فعالین حقوق كودك ، روزنامه نگارانو تمامی زندانیان عقیده و بیان و تمامی زندانیان حوادث اخیر
2- آزادی تشكل های مستقل طبقاتی، آزادی انجمن ها، تحزب، اعتراض و اعتصاب و آزادی مطبوعات
3- اعلام حداقل دستمزد توسط نمایندگان مستقل كارگری و براساس حداقل های یك زندگی شرافتمندانه و انسانی
4- عدم حذف یارانه ها
5- برچیده شدن قوانین بردگی مدرن و روش های آن از جمله قراردادهای سفید امضا و قراردادهای موقت
6- برخورداری تمامی افراد جامعه از آموزش، بهداشت و خدمات عمومی رایگان
7- عدم تعرض به جنبش های اجتماعی دیگر مانند جنبش زنان، جنبش حقوق كودك و جنبش دانشجویی
8- حمایت از كارگران مهاجر در ایران از جمله مهاجرین افغان
شورای برگزاری مراسم روز جهانی كارگر ضمن تقاضای تعطیلیِ رسمیِ روز اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت)، خواهان لغو ممنوعیت مراسم روز کارگر شدند.
این فعالان کارگری، همچنین مراسم امسال روز کارگر را در تهران، راس ساعت ۱۷ روز شنبه ۱۱ اردیبهشت در خیابان آزادی، مقابل وزارت كار و سپس راهپیمایی به سمت میدان انقلاب و در شهرستان ها در مقابل ادارات كار یا مكان های منتخب خود كارگران، اعلام کردند.
این تشکل در بیانیه شماره یک خود که طی روزهای اخیر منتشر شده بود، ضمن دعوت از عموم مردم و کارگران برای حضور در مراسم روز کارگر، آنرا "روز تلفیق خواسته ها و مطالبات دموكراتیك و آزادیخواهانه با مطالبات اقتصادی و سیاسی همه مردم و کارگران" اعلام کرده بود.
عضو اصلاحطلب شورای شهر تهران معتقد است: بر اساس اصل هفتم قانون اساسی نهاد «شورا» در کنار قوای سه گانه، از ارکان تصمیم گیری و اداره امور کشور است.
احمد مسجد جامعی در گفتگو با پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران، به تشریح تاکیدات مرحوم امام خمینی(س) در خصوص اهمیت و جایگاه شوراها پرداخت و اظهار داشت: تعابیر ایشان در مورد جایگاه مردم در حکومت تعابیر زنده ای است. « استقرار حکومت مردمی در ایران » و « حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و اداره امور محلی توسط مردم » از جمله این تعابیر بلند است. یکی از بنیادی ترین راهکارهای امام برای تاسیس چنین حکومتی تاکید بر تشکیل نهاد « شورا » است. در فرمان امام به شورای انقلاب در آغازین روزهای استقرار نظام جمهوری اسلامی در ۹ اردیبهشت ۱۳۵۸در مورد تشکیل شوراها تاکید جدی وجود دارد ایشان تاکید می کنند که بی درنگ به تهیه آئین نامه اجرائی برای اداره امور محلی شهر و روستا در سراسر ایران پرداخته شود. شورا در اندیشه امام از ضرورت های نظام است اما به این امر ضروری آنگونه که امام می گفت، عمل نشد.
شوراها نماد حق تعیین سرنوشت
وی به جایگاه شورا در قانون اساسی اشاره کرد و گفت: در قانون اساسی کاربرد کلمه « شورا » بیش از هر کلید واژه دیگری است. در مذاکرات قانون اساسی علی رغم اختلاف نظرهای زیاد در مسائل مختلف ، راجع به اهمیت و جایگاه شورا اتفاق نظر وجود دارد. در قانون اساسی شوراها نماد تعیین سرنوشت مردم توسط خودشان و حضور مردم در اداره امور کشور است .
عضو شورای شهر تهران به ریشه یابی تاریخی شکل گیری مردم سالاری پرداخت و تصریح کرد: تفکری بر مبنای تمرکززدائی است که زمینه و مراحل شکل گیری یک نظام حقوقی اساسی بر مبنای تفکیک قوا را کامل تر می کند. تفکیک قوا را به عنوان ابزاری برای جلوگیری از استبداد، شاید بتوان ریشه شکل گیری شوراها دانست. اینکه اداره امور متمرکز بر یک اراده نیست و همه قوا از قوه مجریه تا مقننه و حتی نهاد رهبری اولا مبتنی بر آراء مردم هستند ثانیا مستقل از هم هستند و با هم تعامل دارند. در قانون اساسی علاوه بر این سه قوه به رکن دیگری بنام “شورا” اشاره شده است.
شوراها بی واسطه ترین حلقه ارتباطی شهروندان با حاکمیت
وی گفت: شورا باعث می شود که شهروندان همواره در صحنه باشند حضور مردم در نهادهای انتخابی دیگر بگونه ای است که آنها یکبار نماینده های خود را انتخاب می کنند و کار خود را به آنها می سپارند اما درمورد شورا، این گونه نیست. اعضائ شوراها دائما در ارتباط و گفتگوی دو سویه با شهروندان هستند از این رو شوراها را می توان بی واسطه ترین حلقه ارتباطی مردم و شهروندان با حاکمیت دانست. نحوه کار شورا بگونه ای است که دائما نظارت و همکاری مردم را می طلبد. انتخاب و تشکیل شورایاری ها یکی از جلوه های این همکاری مداوم است.
جنگ، اجرای اصول قانون اساسی از جمله اصل شوراها را تحت تاثیر قرار داد
مسجد جامعی در خصوص دلایل تاخیر بیست ساله در اجرای قانون شوراها علی رغم تاکید مرحوم امام گفت: در زمان حیات امام در معاونت سیاسی اجتماعی وزارت کشور واحدی برای شورا تشکیل شد که آیین نامه ها و طرح هایی تهیه کرد. شورای انقلاب هم پیش از این در سال ۱۳۵۸ در این خصوص مصوبه ای داشت. اما کشور در شرایط جنگی بود و همه مسائل تحت تاثیر آن قرار داشت. حتی در اجرای اصول دیگر قانون اساسی هم اغماض می شد. در سالهای پس از جنگ، آقای موسوی لاری تلاش زیادی برای اجرای قانون شوراها کرد زمانی که ایشان در مجلس برای کسب آراء به عنوان وزیر کشور اجرای قانون شوراها را جزو برنامه های سال اول خود مطرح کرد به نظر بلند پروازانه می آمد.
تمام نهادهای اجرائی از جمله فرمانداری باید به شوراها پاسخگو باشند
عضو شورای شهر تهران در پاسخ به این سوالِ خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران مبنی بر اینکه چرا هویت شورا بجای اینکه بر اساس قانون نظارتی باشد بیشتر سیاسی و اجرایی شده است؟، گفت: مشکل اساسی که در مورد شوراها وجود دارد این است که بجای اینکه شورا بر دستگاه اجرایی نظارت کند، دستگاه اجرایی بر شورا نظارت می کند. مثلا مصوبات شورا را باید فرمانداری تایید کند و در غیر این صورت اعتبار ندارد. در حالیکه این خلاف جایگاه شورا در قانون اساسی است و تمام نهادهای اجرائی از جمله فرمانداری باید به شوراها پاسخگو باشند. این روح حاکم بر قانون اساسی است که در اصل یکصدم به صراحت بر نظارت شوراها بر اداره امور مناطق مختلف کشور تاکید شده است.
جنس شورا از جنس مجلس است
عضو شورای شهر تهران درخصوص نسبت مجلس و شورا گفت: مجلس و شورا نسبت به هم همپوشانی دارند. جنس شورا از جنس مجلس است هر دو به دستگاههای اجرائی نظارت می کنند مجلس قانون می نویسد و شورا هم به وضع مقررات می پردازد مجلس بودجه تصویب می کند و شورا هم همین وظیفه را در قبال شهر و شهرداری دارد. اگر مجلس از وزیر سوال و پرسش می کند باید در مقیاسی کوچکتر شورا نیز از مدیر اجرایی شهر سوال کند و به کار آن نظارت داشته باشدبه این ترتیب مجلس در سطح ملی ملی عمل می کند و شورا در سطح محلی و منطقه ای.
دستگاه اجرایی با شورا مشارکت نمی کند
وی در خصوص نسبت دستگاه اجرایی با شورا گفت: سندهایی که در شورای شهر تهران تهیه و تصویب می شود نیاز به مشارکت دستگاه اجرایی دارد اما دستگاه اجرایی مشارکت نمی کند. شورا در حوزه نظارت بر دستگاههای اجرایی با آنچه که قانون اساسی بیان می کند فاصله دارد. شورا در این حوزه عملا اقتداری ندارد. چنین شورایی ، شورای شهر نیست ، شورای شهرداری است.
نظام مشارکتی خلقیات و ادبیات خود را می خواهد
مسجد جامعی در خصوص تنزیل شان و جایگاه شورا در هرم قدرت اظهار داشت: ما پس از قرن ها نظام جدیدی را بنیان گذاشتیم که نظامی مشارکت جو است، نظام مشارکتی خلقیات و ادبیات خود را می خواهد و نیاز به تغییرات اساسی در حوزه نگرش ها و باورهای فرهنگی و اجتماعی دارد.
وی افزود: در حالیکه امروزه بحث مدیریت واحد شهری یک ضرورت و مصوبه است نمی شود بدون همکاری و حمایت دستگاه اجرایی مثلا در امر مقاوم سازی در برابر زلزله کاری کرد.
من نگرانم که این مصلحت اندیشی ها باعث کاهش مشارکت بشود
عضو شورای شهر تهران در خصوص تجمیع انتخابات گفت: در تجمیع انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری، هزینه ها فرع قضیه است. نگاه نظام مشارکت جویانه است یکی از افتخارات نظام تعدد انتخابات در این مملکت است. اگر این مشارکت را محدود کنیم خلاف این مشی عمل کرده ایم . هزینه برای انتخابات ،نوعی سرمایه گذاری است. اینکه مردم سالی یکبار جمع شوند بحث کنند و مشارکت نمایند و نمایندگان خود را انتخاب کنند به منزله یک سرمایه بزرگ اجتماعی است. من نگرانم که این مصلحت اندیشی ها باعث کاهش مشارکت بشود.
توسعه پایدار نمی تواند بدون همراهی و مشارکت پیوسته شهروندان اتفاق افتد
این عضو شورای شهر تهران در خصوص نسبت توسعه و شورا اظهار داشت: توسعه پایدار نیازمند گفت گوی دو جانبه بین شهروندان و مدیران است. اگر هدف اداره امور شهری همراهی با نگاهی انسانی نباشد، توسعه راه بجایی نمی برد. هر چه نگاه انسانی در مدیریت ها بیشتر باشد مشارکت بیشتر می شود. توسعه پایدار نمی تواند بدون همراهی و مشارکت پیوسته شهروندان اتفاق افتد و ساختاری که این همیاری پیوسته را تامین و تضمین می کند شورا است.
وی به مصوبه ای در شورای شهر تهران اشاره کرد و اظهار داشت، باید در هر پروژه ای، سندی تنظیم شود تا پیوست فرهنگی اجتماعی و زیست محیطی آن پروژه را ترسیم نماید. این پیوست ها باید بر اساس مطالعه و اهمیت مکانی ـ زمانی موجود صورت بگیرد تا معلوم شود انجام این پروژه به رفاه و بهبود زندگی مردم کمک می رساند.
ما طبق قانون شورای شهر هستیم اما آنچه در عمل مشاهده می شود شورای شهرداری شده ایم
مسجدجامعی اضافه کرد: ما طبق قانون شورای شهر هستیم اما آنچه در عمل مشاهده می شود شورای شهرداری شده ایم ما برای مسائل مختلف شهر از بافت های فرسوده تا بحث زلزله وحتی امور فرهنگ و اجتماع مصوبه داریم اما کسی به این سند ها توجه نمی کند. انگار این مصوبات برای ثبت در تاریخ است.
از نگاه امام شورای شهر همه کارهای شهر را در دست دارد
احمد مسجد جامعی درباره ارزیابی کارنامه شورای شهر گفت: حضور شورای شهر، به عنوان نماینده مردم و مدافع منافع شهروندان در سطح جامعه می تواند بسیار مهم باشد. سه هزار و هفتصد وچهل شورایار در محله های تهران فعال شده اند تا اینها بتوانند به موازات شورای شهر در تنظیم آیین نامه ها و تدوین مصوبه ها شورا را یاری کنند. عملکرد مدیریت شهری در مجموع قابل دفاع است. فعالیت در شهرداری تهران قطعا از دستگاه اجرایی بیشتر است. ولی آنچه در نگاه امام بود و از قانون اساسی استفاده می شود با آنچه در سطح کنونی است فاصله بسیار دارد . از نگاه امام شورای شهر همه کارهای شهر را در دست دارد حتی امام صراحتا اعلام می کند که شهردار را همین شوراها تعیین می کنند و تمام کارهای شهر به عهده این شوراهاست.
در ادامه اظهارات و گمانه های مختلف مبنی بر اعمال فشارهایی از ناحیه برخی نزدیکان احمدی نژاد در عزل و نصب ها و جابجایی مدیران، الیاس نادران هم در یادداشتی بر این نکته تاکید کرده است.
به گزارش فردا، الیاس نادران نماینده اصول گرای مردم تهران در مجلس در یادداشتی با اشاره به تغییر و تحولات اخیر در بدنه مدیریتی و بخصوص حضور احمد قلعه بانی در وزارت نفت، نوشته است: « امروز محرز شده است كه سطح تصمیمگیری فراتر از وزرا است. این عزل و نصبها شائبه هدفگیری انتخاباتهای آتی كشور را تقویت میكند».
در یادداشت نادران آمده؛ انتشار خبر انتصاب بعضی مدیران دولتی موثر، آنهم در هفته ای كه مجلس شورای اسلامی جلسه علنی ندارد، مرا واداشت كه مطالبی را متذكر شوم:
1- از آقای احمدی نژاد انتظار میرفت كه براساس تجارب دولت نهم و شعارهایی كه در مبارزه با مفسدین اقتصادی و پاكدستی مسئولین داده است، در حلقه اول مدیریتی خود تجدیدنظر نماید و نقائص و كاستی های دولت نهم را مرتفع و دغدغه های مدافعان خود- بخصوص حزب الهیها- را بر طرف نماید. متاسفانه این اتفاق نیافتاد بلكه جهتگیریها عكس مطالبات اجتماعی و توقعات عمومی شكل گرفت: از یك سو حذف عناصر خدومی چون لنكرانی، فتاح، محسنی اژهای، صفار هرندی، جهرمی ... و از سوی دیگر اضافه كردن افرادی كه شخصیت نامناسب و منفی آنان بین اكثریت مردم بویژه نخبگان كشور شهره شهر شده است.
2- چند روز پیش وزیر نفت طی حكمی آقای قلعهبانی را به مدیر عاملی شركت ملی نفت ایران منصوب نمود. پیش از این نیز وقتی آقای قلعهبانی در شرف انتصاب ریاست سازمان گسترش و نوسازی صنایع قرار گرفت اسنادی از رفتار شبهه برانگیز مالی ایشان در سایت الف منتشر شد و مشارالیه علیه الف به عنوان مفتری شكایت كرد ولی شكایت به جایی نرسید و مسئول سایت در انتشار این اسناد از اتهام وارده تبرئه گردید. بنده نیز در كمیسیون صنایع و معادن مجلس هفتم به وزیر محترم صنایع و معادن گفتم اگر میخواهید از حزب... عنصری را بكار بگیرید چرا سراغ افراد دست سوم میروید؟ چرا همان آقای... را نگه نمیدارید؟ شاید راز این قصه كه تاكنون از افكار عمومی مخفی مانده است از مصاحبه با فعالان اقتصادی و صنعتی مرتبط با حوزه خودروسازی كشور و نقش آقای قلعه بانی در آرایش سیاسی كشور آشكار شود. آن روز تصور من این بود كه آقای وزیر صنایع براساس استراتژی موازنه مثبت و برای تداوم مدیریت خود دست به چنین اقدامی زده است. امروز محرز شده است كه سطح تصمیمگیری فراتر از وزرا است. بد نیست بدانیم كه اختیارات مالی مدیر عامل شركت ملی نفت ایران با هیچ شركت دولتی و غیر دولتی در كشور قابل مقایسه نیست.
3- این عزل و نصبها شائبه هدفگیری انتخاباتهای آتی كشور را تقویت میكند، خصوصاً اینكه خبر میرسد كه آقای مشایی در نشست ستادهای امتداد مهر (حامی آقای احمدی نژاد در انتخابات دهم ریاست جمهوری) در سالن اجتماعات وزارت كشور رهنمودهایی دادهاند، از جمله اینكه در انتخابات شورای های شهر و روستای پیش رو بنای ائتلاف با هیچكس نداریم. دقت داشته باشید این فرمایش معاون اول معزولی است كه علاوه بر ریاست دفتر رئیس جمهور تعداد كثیری مسئولیتهای اجرایی و فرهنگی دیگر در دولت دارد و بنا نیست مدیران دولتی در انتخابات دخالت و اعمال نظر نمایند.
بر این اساس بر خود واجب دیدم دل مشغولی و نگرانیهای عمیق خود را از این عزل و نصبها ابراز و به آقای احمدی نژاد عرض كنم: وقتی شما از لنكرانی و فتاح و اژهای و... به افرادی چون مشایی ، رحیمی، مرتضوی، قلعهبانی و... میرسید در تغییرات مدیریتی آینده (كه براساس پیشینه به زودی به وقوع خواهد پیوست) به كجا خواهید رسید؟ و ناچارم از سر درد بگوییم: آقای احمدی نژاد به كجا چنین شتابان؟!
یکی از زنان دستگیرشده روز عاشورا همچنان در بلاتکلیفی بسر می برد.
بنابه گزارشات رسیده به “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” یکی از دستگیرشدگان روز عاشورا بنام زهرا بهرامی از زمان دستگیری تا به حال دربند ۲۰۹ زندان اوین در بلاتکلیفی بسر می برد.
او در سلولی همراه با ۲ نفر دیگر زندانی است و از زمان دستگیر تا به حال از داشتن ملاقات حضوری با خانواده اش محروم بوده است. بهرامی در زندان دچار افسردگی شده است .
خانواده بهرامی در چند ماه اول بازداشت از وضعیت و شرایط عزیزشان بی خبر بودند و تاکنون از داشتن ملاقات حضوری محروم هستند.آنها در طی این مدت تحت فشارهای روحی و تهدیدات بازجویان قرار دارند که از انتشار وضعیت وشرایط خانم بهرامی خوداری کنند و گرنه آنها هم دچار مشکل خواهند شد.
بهرامی در جریان اعتراضات گسترده روز عاشورا با یورش مامورین دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد سپس او را به سلولهای انفرادی در زندان گوهردشت کرج انتقال دادند.
سردبیر هفته نامه پرتوسخن متعلق به موسسه آموزشی مصباح یزدی،در سخنانی در جمع تعدادی از مردم راور از برکناری آیت الله هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان و ردصلاحیت حجتالاسلام سیدحسن خمینی در انتخابات آتی ریاست جمهوری خبر داد.
به گزارش گفتارنو، حجت الاسلام روانبخش در پاسخ به سوالی درباره اینکه چرا مقام معظم رهبری هاشمی را از ریاست مجلس خبرگان برکنار نمی کنند گفت: ریاست مجلس خبرگان، منصوب شده از سوی مقام معظم رهبری نیست که بتوانند او را برکنار نمایند اما در انتخابات هیئت رئیسه که سال آینده برگزار می شود، ان شاءالله اعضای مجلس خبرگان او را برکنار خواهند کرد.
وی در خصوص ریاست هاشمی بر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز گفت: این مجمع یک مجمع تصمیم گیری نیست بلکه یک مجمع مشورتی است که حتی میرحسین موسوی و عبدالله نوری هم که 5 سال زندانش کردند عضو این مجمع هستند.
روانبخش گفت: لذا در مجمع تشخیص مصلحت نظام بودن یا نبودن به جایی لطمه ای نمی زند چون مرکز تصمیم گیری نیست، فقط نقش مشورتی دارد و مقام معظم رهبری می خواهند از همه افکار و سلایق مختلف در این مجمع حضور داشته باشند تا تضارب آرا برقرار باشد .
این روحانی حامی دولت افزود: اگر مقام معظم رهبری نظرات مجمع را تائید کردند اعتبار پیدا می کند و گرنه اعتبار قانونی ندارد مثل همان کاری که اخیرا آقای هاشمی رفسنجانی می خواست در مجمع تشخیص مصلحت انجام دهد و انتخابات را از دست شورای نگهبان بگیرد و آن را به کمیسیون انتخابات بدهد.
روانبخش با انتقاد از سکوت لاریجانی و باهنر در قبال جنبش سبز گفت: وقتی معظم رهبری فرمودند عمار کجاست آقای مهندس باهنر صدایش در نیامد و سکوت اختیار کرد بالاخره آقای باهنر میتوانست بیاید در تلویزیون و جنبش سبز را مورد مواخذه قرار دهد و یا در این شهر و آن شهر برود و روشنگری بکند اما مردم ما هرگز کلامی از باهنر نشنیدند.
وی اضافه کرد: در حالی که که آقای دکتر حدادعادل در مقابل جنبش سبز ایستاد و روشنگری کرد اما امثال باهنر و علی لاریجانی هیچگونه حرفی نزدند.عمارها کم بودند هرچه مقام معظم رهبری فریاد می زد عمار کجاست؟خبری نبود باهنر و علی لاریجانی سکوت کرده بودند .
عضو موسسه آموزشی مصباح یزدی گفت: میرحسین موسوی و کروبی خیلی دلشان می خواست تا دستگیرشان که قهرمان شوند کروبی داد می زد و می گفت یکی بیاید مرا بگیرد و با خود ببرد.
وی اضافه کرد:کروبی دلش می خواست قهرمان شود تا هر روز طرفدارانش در دانشگاهها تابلویی دست بگیرند و شعار بدهند که کروبی قهرمان شد.
روانبخش درباره احتمال نامزدی سید حسن خمینی درانتخابات آینده ریاست جمهوری گفت: ما امیدواریم که سیدحسن خمینی هم برای دوره آینده کاندیدای ریاست جمهوری شود تا معلوم بشود که چقدر جایگاه در بین مردم دارد.
وی با بیان اینکه سیدحسن خمینی رد صلاحیت می شود در این خصوص توضیح داد: سید حسن خمینی رد صلاحیت می شود چون یک رجل سیاسی نیست مگر می شود هرکسی از بیت رهبری باشد رجل سیاسی هم باشد رجل سیاسی تعریف خاص خودش را دارد.
وی افزود:آقای سید حسن خمینی متاسفانه مواضع خوبی ندارد چون بعد از اینکه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم آقای صانعی را فاقد صلاحیت برای مرجعیت اعلام کرد آقای سید حسن خمینی آمد خانه او و سایت جماران را در اختیار او قرا داد شما بگوئید این کار چه معنایی دارد؟
شایان ذکر است سخنرانی این فعال سیاسی حامی دولت به دعوت جمعیت پیروان روح الله شهرستان راور برگزار شده بود که بخش هایی از آن به دلیل عدم رعایت حرمت افراد منتشر نمی شود.
پارلمان نیوز: «تمامی بازداشتشدگانی که در طول دوران بازداشت با مشکلات جسمی یا بیماریهایی مواجه شدهاند که نتیجه عدم رسیدگی و فشار در بازداشتگاهها بوده، میتوانند با مراجعه به کمیسیون اصل نود مجلس، شکایت خود را تنظیم کنند. به نظر میرسد مجلس شورای اسلامی نیز باید درباره رعایت حقوق بازداشتشدگان قانون مشخصی را تصویب کند و رعایت حقوق اولیه انسانها در زندان ها را صرفا به پایبندی مسئولان به اصول اخلاقی واگذار نکند.»
این واکنش صریح سخنگوی فراکسیون خط امام(ره) مجلس به اخبار منتشر شده درباره نگرانی از وضعیت جسمی زندانیان سیاسی در بند و مشکلات قلبی و عصبی است که اکثر بازداشتشدگان به آن دچار شده و اخبار آن این روزها به گوش میرسد.
پیش از این نیز مصطفی کواکبیان از نمایندگان عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس که طراح طرح تحقیق و تفحص از بازداشتگاهها است، اعلام کرده بود:«موضوع سلامت جسمانی و بیماریهایی که زندانیان در طول دوران بازداشت به آن دچار میشوند میتواند زیر مجموعه طرح تحقیق و تفحص از بازداشتگاههای کشور مورد بررسی قرار گیرد.»
پیرو انتشار اخبار نگران کننده از وضعیت سلامت جسمی زندانیان سیاسی که در بازداشتگاهها به سر می برند و همچنین بستری شدن زندانیان آزاد شده از بند، در بیمارستان، توجه افکار عمومی و مجلسیان به اهمیت بررسی وضعیت بازداشتگاهها و حقوق زندانیان دربند جلب شد و تهیه گزارشی از سوی یک هیات بیطرف درباره برخوردهای صورت گرفته و شرایط نگهداری زندانیان در بازداشتگاهها از سوی نمایندگان مجلس ضروری احساس شد.
داریوش قنبری سخنگوی فراکسیون خط امام(ره) مجلس در خصوص اخبار منتشر شده درباره نگرانی از سلامت زندانیان سیاسی دربند و آزاد شدگانی که دچار بیماریهای عدیدهای شده اند به «پارلماننیوز»، گفت:«در بازداشت بودن افراد به این معنی نیست که از تمام حقوق انسانی محروم شوند.»
به گفته قنبری شاید یکی از دلایل خلاء قانونی در زمینه تامین شرایط لازم برای حفظ سلامتی جسمی زندانیان به این دلیل بوده که قانونگذار تصور کرده رعایت این امور، امری اخلاقی و ضروری است که نیاز به مصوبه و قانون ندارد.
سخنگوی فراکسیون خط امام(ره)مجلس میگوید:« این وظیفه اخلاقی هر انسانی است که زمانیکه فردی با مشکل و بیماری مواجه شده به او کمک کند و از ابتداییترین حقوق هر بازداشته شدهای این است که در چنین شرایطی زمینه انتقال او به بیمارستان و درمانش فراهم شود.»
قنبری با اشاره به حوادث رخ در داده در ده ماه گذشته و اخبار نگران کنندهای که این روزها از سلامت جسمی بازداشتشدگان منتشر میشود میگوید:« از آنجا که واگذاری امور به تعهدات اخلاقی امور را سلیقهای کرده و ممکن است توسط افراد مختلف با برداشتهای مختلف مواجه شود نیاز به تدوین قانون صریح و مشخص درباره رعایت حقوق بازداشتشدگان و تامین سلامت جسمی آنها است.»
از سوی دیگر عبدالفتاح سلطانی حقوقدان درخصوص قوانین و مقرارت موجود برای رعایت مسایل بهداشت و سلامت زندانیان در بازداشتگاهها به «پارلماننیوز»، گفت:« یکی از مشکلات در بحث امور مربوط به بازداشتگاهها این است که قانون مشخصی در این زمینه وجود ندارد و آنچه ملاک عمل است آیین نامهای است که توسط رییس قوه قضائیه درباره مسایل بهداشتی و سلامتی در هر زندان ابلاغ شده است.»
این وکیل دادگستری تصریح کرد:«در هر زندانی مسئولین موظف هستند به مشکلات جسمی و بیماری زندانیان رسیدگی کنند.در زندان ها باید بهداری وجود داشته باشد، اما درصورتی که بیماری یک زندانی به نحوی حاد باشد که در بهداری زندان قابل مداوا نباشد مسوولان زندان موظف به انتقال او به بیمارستان هستند.»
سلطانی میگوید:« متاسفانه در عمل بسیاری از این مسایل رعایت نمیشود بخصوص زمانیکه بیماری مشخص نیست و برای تشخیص آن نیازمند آزمایشات ویژه است.»
در عین حال این حقوقدان تاکید میکند:« افرادی که در دوران بازداشت خود دچار عوارض جسمی و بیماری شدهاند میتوانند این موضوع را از طریق شکایت مورد رسیدگی و اعتراض قرار دهند.»
تاکید بر ضرورت پاسخگویی و ارائه گزارشی درباره صحت و سقم بیماریهایی که برای بازداشت شدگان ایجاد شده نکتهای بود که حسین کروبی فرزند مهدی کروبی نیز در هفته گذشته بر آن تاکید کرد.
حسین کروبی در واکنش به شایعات و خبر سازی هایی که پیرامون وضعیت سلامت پدرش مطرح شده بود گفت:«آقای کروبی در سلامتی کامل به سر می برد و بهتر است این آقایان که زندانیان سیاسی و فرزندان ناشناس این کشور را در زندانهای غیراستاندارد به.... انواع بیماریها مبتلا کردهاند به خودشان زحمت بدهند و چند خطی هم در مورد وضعیت سلامتی عزیزان زندانی به مردم گزارش دهند.»
اما این همه واکنشها نیست که هم چنان دراخبار از شرایط نامساعدی بازداشت شدگان اخبار ناگواری منتشر میشود.نمونه هایی از زندانیانی که شرایط نامساعدی دارند به ترتیب زیر است .
مهدی محمودیان
هفته گذشته در خبرها عنوان شد بیماری ریوی مهدی محمودیان روزنامهنگار زندانی وخیم شده و در زندان تحت درمان قرار نگرنه است.
بر اساس گزارشهای منتشر شده مسئولان قضایی بیماری محمودیان را دروغ خواندهاند و این روزنامهنگار به نقل از پزشک عمومی زندان به خانواده خود گفته است که یکی از ریههایش به دلیل عفونت در حال از کار افتادن است.
بدرالسادات مفیدی
اخرین اخبار رسیده از وضعیت بدرالسادات مفیدی، روزنامهنگار در بند و رییس انجمن صنفی روزنامه نگاران حاکی از آن است که وضعیت جسمی و روحی وی در اثر فشارهای وارد شده رو به وخامت نهاده است. مسعود آقایی در آخرین گفتگو با رسانهها با تایید وضعیت ناگوار جسمی و روحی همسر خود اعلام کرد که با وجود گذشت بیش از یک صد روز از بازداشت مفیدی، او همچنان تحت فشارهای شدید جسمی و روحی کماکان بلاتکلیف و بدون تفهیم اتهام و در وضعیت بسیار بد روحی و جسمی در بند ۲۰۹ اوین به سر میبرد.
آقایی با اشاره به بازجوییهای متعدد صورت گرفته از همسرش، خبر داده که مفیدی به عارضه قلبی و ناراحتیهای شدید عصبی مبتلا شده و خواستار دسترسی همسرش به پزشکان معتبر خارج از زندان اوین شده است.
در حالی که آیین نامه اجرایی سازمان زندان ها تصریح کرده است که مسئولان زندان موظف هستند شرایط بهداشت، تغذیه وسایر موارد مربوط به سلامتی کلیه کسانی که به عنوان متهم و یا محکوم در زندان نگهداری میشود را تضمین و تامین کنند، گزارشهای متعدد حاکی از کمتوجهی مقامات زندان نسبت به وضعیت سلامتی زندانیان سیاسی استو
هاشم خواستار
هاشم خواستار، معلم بازنشسته مشهد و عضو کانون صنفی فرهنگیان استان خراسان نیز که در زندان وکیل آباد مشهد به سر میبرد با بیماریهای داخلی و قلبی دست و پنجه نرم میکند.
وی که 25 خرداد 88 بازداشت شد و پس از یک ماه و نیم از زندان آزاد شد، روز 25 شهریور 88 دوباره بازداشت شد و از آن موقع تاکنون همچنان در زندان به سر میبرد.
بر اساس اخبار منتشر شده، علیرغم عدم وجود سابقه قبلی بیماری قبلی، وی در طول مدت زندان بیمار شده و به مشکلات بینایی و فشار خون نیز مبتلا شده است.
عمادالدین باقی، فرید طاهری، هنگامه شهیدی، عیسی سحرخیز، نادر کریمی جونی، مجتبی لطفی، منصور اسانلو، فرید طاهری، جهانگیر عبداللهی، جعفر پناهی، محمدصدیق کبودوند، ابراهیم مددی و عباس خرسندی نیز در شرایط مشابه به سر میبرند.
از سوی دیگر بر اساس اخبار منتشر شده تعداد زندانیان بیمار که در اثر آلودگی آب به بهداری زندان گوهردشت کرج منتقل شدند رو به افزایش نهاده است.
اما جدای از افرادی که اکنون در داخل زندانها از بیماری های قلبی عصبی و عضلانی رنج میبرند و صدای خانوادههای نگران آنها به جایی نمیرسد، آزاد شدگانی هستند که از زمان زندان دچار ناراحتی و بیماریهایی شدهاند که اکنون مسیر آنها رفت و آمد بین خانه و بیمارستان شده است.
مصطفی تاجزاده تحت عمل جراحی قرار گرفت
سیدمصطفی تاجزاده که اوایل هفته جاری به دلیل شدت درد مجددا در بیمارستان بستری شده بود، تحت عمل جراحی دیسک قرار گرفت.
علی رغم آنکه تاجزاده به تجویز پزشکان در استراحت مطلق بسر میبرد مسئولان زندان از او خواسته بودند بدلیل عدم تمدید مرخصی او توسط قاضی صلواتی خود را به زندان معرفی کند.
معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات که اعلام آمادگی کرده بود که روز یکشنبه خود را به اوین معرفی کند اما به دلیل انجام عمل جراحی در بیمارستان تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار دارد.به گفته فخرالسادات محتشمیپور، بیماری دیسک تاجزاده دارای سابقه قبلی است اما در مدت بازداشت تشدید و علیرغم انجام امآرآی در زمانی که در بازداشت به سر میبرد برای معالجه و عمل او اقدامی صورت نگرفت در صورتی که اگر این عمل دو ماه پیش صورت گرفته بود بیماری تاجزاده تا این مرحله پیشروی نمیکرد.
ارمغان زندان برای فرزند پایهگذار دستگاه قضا
دکتر علیرضا بهشتی فرزند شهید آیت الله بهشتی از دیگر بازداشتشدگانی بود که در دور دوم بازداشتش در زندان اوین و در انفرادی دچار حمله قلبی شد.
فرزند شهید بهشتی که در بیست و سومین روز بازداشت به سر میبرد در اوین دچار حمله قلبی شد و مسئولان زندان بلافاصله دکتر بهشتی را به بهداری اوین منتقل کردند.
خانواده آیتالله بهشتی در آن دوران بارها درخواست بستری شدن دکتر بهشتی را در بیمارستان تخصصی و زیر نظر پزشک متخصص با تامین هزینه از سوی خانواده را به دادستان دادند که مورد موافقت قرار نگرفت.دکتر بهشتی سرانجام با تحمل بیش از 50 روز بازداشت و انفرادی آزاد شد.
تشدید بیماری قلبی بهزاد نبوی
بهزاد نبوی،عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از دیگر زندانیان سیاسی بود که در طول دوران بازداشت بیماری قلبی او تشدید شده و به بیمارستان منتقل شد.نبوی در این مدت مورد عمل جراحی قرار گرفته و گرچه به اصرار مسئولان پرونده به زندان برگشت اما پس از مراجعه به اوین، مسئولان زندان وی را بلافاصله به دلیل وخامت وضعیت جسمیاش به اورژانس بیمارستان خاتم الانبیاء فرستادهاند.
دکتر ابراهیم یزدی و محمد ملکی از دیگر زندانیان سیاسی بودند که بیماری آنها در دوران بازداشت تشدید و به دلیل بیماری قلبی در بیمارستان بستری و بعد از مدتی که حالشان رو به وخامت گذاشت آزاد شدند.
اما نکته مهمتر بروز بیماریهای قلبی در میان جوانان بازداشت شده بود.
مهدی عرب شاهی زیر نظر پزشک متخصص
مهدی عربشاهی، دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت ، با 30 سال سن از بازداشت شدگانی بود که در طول دوران بازداشت در زندان دچار حمله قلبی شد.در آن زمان خانواده وی اعلام کردند که مهدی پیش از ورود به زندان در سلامت كامل به سر می برد بر اثر نگهداری در بند 240 زندان اوین به بیماری قلبی مبتلا شده است.
عربشاهی در دوران بازداشت تا40 روز هواخوری نداشته و در یک سلول بسیار کوچک نگهداری می شد که در همانجا دچار حمله قلبی شد.شدت حمله قلبی به حدی بوده که پس از 2 بار انتقال به بهداری ماموران ناچار می شوند او را شبانه به بیمارستان قمر بنی هاشم منتقل میکنند.
دبیر تحکیم وحدت بیش از دو ماه در اوین بسر برد و بدلیل تشدید بیماری و حمله قلبی با وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد شد.به گفته نزدیکان عربشاهی او اکنون زیر نظر پزشک متخصص در حال پیگیری عوارض حاصل شده از حمله قلبی است.
دانشجوی نخبه تحت مراقبت ویژه پزشک
مهدی کلاری، دانشجوی المپیادی کارشناسی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف از دیگر جوانانی است که در طول دوره بازداشت دچار ناراحتی قلبی شده است.او که در آخرین روزهای سال گذشته با قید قرار وثیقه سنگین سیصد میلیون تومانی به مرخصی آمده بود، در آخرین روز فروردین ماه در حالی که به گفته نزدیکانش به دلیل مشکلات قلبی پیش آمده برای وی تحت مراقبت پزشک به سر می برد به زندان اوین فراخوانده شد و به زندان بازگشت.
علی پرویز دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر نیز که پیش از عید به مرخصی آمده بود با وجود شرایط وخیم جسمانی از بیمارستان به زندان اوین بازگردانده شد.
این دانشجوی خواجه نصیرالدین طوسی که در آستانه عید نوروز با وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمده بود، پس از مراجعه به پزشک به دلیل حملات مکرر آسم با تشخیص عفونت ریوی و خونریزی ریه که در زندان به آن دچار شده بود، در بیمارستان تخصصی مسیح دانشوری بستری شد. این بیمارستان تحت مدیریت دکتر علی اکبر ولایتی است.اما
هفته گذشته با اتمام زمان مرخصی، خانواده وی با مراجعه به نماینده دادستان در زندان اوین با توجه به بستری بودن وی درخواست تمدید مرخصی کردند که با وجود مراجعات مکرر خانواده پاسخی به آنها داده نشد و این دانشجو به زندان برگردانده شد.
در روزهای اخیر اخبار مربوط به سلامت زندانیان سیاسی در بند و چه آنها که به مرخصیهای موقت با قید وثیقه آمدهاند به حدی نگران کننده شده است که نمایندگان مجلس از ضرورت بررسی این موضوع در هیات های ویژه سخن گفتهاند.
اگر آنگونه که مصطفی کواکبیان نماینده سمنان و عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس گفته طرح تحقیق و تفحص از زندان های کشور در صحن علنی مجلس به تصویب برسد بررسی وضعیت سلامت و دلیل بروز بیماری در بازداشت شدگان که بیشتر بروز ناراحتی قلبی و عصبی بوده است، میتواند توسط این هیات مورد بررسی قرار گیرد. هدف اصلی طرح تحقیق و تفحص از وضعیت بازداشتگاهها تطبیق شرایط زندانهای ایران با استانداردهای جهانی است.
طرح تحقیق و تفحص از وضعیت بازداشتگاهها علیرغم تصویب در کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس برای بررسی در صحن علنی مجلس مدتها در دستور کار قرار نگرفت.
مصطفی کواکبیان نماینده طراح این طرح اینگونه برخورد با این موضوع را غیر قابل توجیه میداند؛ به گفته نماینده سمنان این طرح باید خارج از نوبت در دستور کار مجلس قرار میگرفته است.
داریوش قنبری نماینده ایلام اما معتقد است:« اگر قوه قضائیه از ابتدا همکاری و تعامل با نمایندگان مجلس داشت و هیات ویژه مجلس اجازه بازدید و بررسی بازداشتگاهها را مییافت نیاز به تهیه چینین طرحهایی نبود.»
پس از تذکرات و پیگیریهای صورت گرفته اکنون هیات رییسه مجلس طرح تحقیق و تفحص از بازداشتگاههای کشور را در دستور کار قرار داده و به گفته کواکبیان وعده دادهاند پس از بررسی طرحی مربوط به کشاورزی این موضوع مورد بررسی قرار گیرد.
اگر سرنوشت این طرح همچون گزارش کمیته ویژه مجلس از بررسی حوادث کوی دانشگاه و مجتمع سبحان نباشد، که هیچگاه در مجلس قرائت نشد و البته اخیرا هم توسط جمشید انصاری دبیرکمیته سیاسی فراکسیون خط امام(ره)مجلس اعلام شد که کسی منتظر قرائت این گزارشها نباشد چون کمیتهای از سوی مجلس برای بررسی این امور تشکیل نشده بود، باید منتظر ماند و دید نمایندگان درباره این مساله که به سلامت افراد و وضعیت بازداشتگاههای کشور که جمع کثیری از فعالان سیاسی در آن بسر میبرند، چگونه برخورد خواهد کرد.
دادگاه انقلاب اسلامی تهران، سه فعال دانشجویی بنامهای نصیر اسدی، سجاد ساده و محسن غمین را به حبس محکوم کرد و علی پرویز دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر از بیمارستان به زندان اوین بازگردانده شد. وضعیتِ مجید دری، فعال دانشجوییِ بازداشتی نیز همچنان وخیم و بلاتکلیف در بند ۳۵۰ اوین گزارش شده است.
دانشگاه تهران
به گزارش ایسنا، نصیر اسدی، دانشجوی فوقلیسانس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به هفت ماه حبس قطعی محکوم شد.
محمود علیزاده طباطبایی وکیل این فعال دانشجویی در این رابطه خاطرنشان کرد “شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر، محکومیت نصیر اسدی دانشجوی فوقلیسانس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران را به هفت ماه حبس کاهش داده است.”
این فعال دانشجویی پیشتر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، به دو سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
علیزاده طبابایی در مورد پرونده دیگر موکل دانشجویِ خود، سجاد ساده نیز گفت: ساده از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، به دو سال حبس محکوم شد که یکسال آن تعلیق شده بود که ما به رای صادره از سوی دادگاه بدوی اعتراض کرده ایم.
پلی تکنیک
همزمان دانشجو نیوز گزارش داد: “محسن غمین فعال دانشجویی سوسیالیست مقطع کارشناسی رشته مهندسی عمران دانشگاه پلی تکنیک تهران، در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به اتهام شرکت در مراسم ۱۶ آذر سال ۱۳۸۶ محاکمه و با اتهاماتی مانند “تبلیغ و تبانی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران” روبه رو شده است.
قاضی مقیسه که ریاست دادگاه را بر عهده داشته، این فعال دانشجویی را به ۲ سال حبس تعزیری محکوم کرده است.
خواجه نصیر
به گزارش سامانه خبری- تحلیلی کلمه، علی پرویز، دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر که پیش از عید به مرخصی آمده بود نیز، با وجود شرایط وخیم جسمانی توسط مامورین امنیتی از بیمارستان به زندان اوین بازگردانده شد.
این فعال دانشجویی که در آستانه عید نوروز با وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمده بود، پس از مراجعه به پزشک به دلیل حملات مکرر آسم با تشخیص عفونت ریوی و خونریزی ریه که در زندان به آن دچار شده بود، در بیمارستان تخصصی ریه مسیح دانشوری بستری شد.
این گزارش خاطرنشان می سازد مراجعات و فشارهای مکرر نمایندگان دادستان به بیمارستان موجب شد تا پزشک معالج پیش از اتمام معالجات تخصصی بیمار را مرخص نماید که پس از اعلام ترخیص وی، مامورین دادستان با هماهنگی قبلی با مسئولین بیمارستان برای دستگیری وی، بلافاصله در بخش محل بستری علی پرویز حضور یافته و در لحظه ترخیص وی را از خانواده جدا نموده و با آمبولانس به زندان اوین منتقل کردند.
مهم ترین اتهام این دانشجو، اعتراض در جریان سخنرانی صفارهرندی ،وزیر وقت ارشاداسلامی دولت احمدی نژاد در دانشگاه و اقدام علیه امنیت ملی و تبانی برای تجمع روز ۱۳ آبان اعلام شده بود که به ۳ سال حبس تعزیری محکوم گردید.
علامه طباطبایی
این سامانه خبری همچنین از وضعیتِ وخیم و بلاتکلیفِ مجید دری، فعال دانشجویی در بند ۳۵۰ اوین خبر داده و خاطرنشان کرده است با درخواست مرخصی وی مخالفت شده است.
دری، عضو شورای دفاع از حق تحصیل دانشجویی است که از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، به یازده سال حبس تعزیری محکوم شده است . وی از این یازده سال زندان، پنج سال را باید در زندان شهر ایذه بگذراند.
صدور ۵۰حکم نهایی انضباطی
در گزارشی دیگر از ایسنا، محمود ملاباشی معاون دانشجویی وزیر علوم، سهشنبه ۷ اردیبهشت ۸۹،طی نشستی مطبوعاتی به احکام انضباطی صادر برای دانشجویان پس از انتخابات سال ۸۸ اشاره کرده و گفت: “حدود ۵۰ حکم نهایی صادر شده که این احکام شامل توبیخ کتبی، درج در پرونده، تعلیق از تحصیل و یا جابجایی دانشگاهی بوده است.”
وی بدون اشاره به گستردگیِ حجمِ دانشجویان بازداشتی، اخراجی و مشمول احکام انضباطی طی چند سال اخیر، ادعا کرد: در دولت نهم تعداد دانشجویی که ما از دولت هشتم تحویل گرفتهایم دو میلیون نفر بود که هماکنون این تعداد به ۵/۳۳ میلیون نفر رسیده است که بر این اساس تعداد احکام بالا رفته است اما اگر تعداد دانشجو با تعداد احکام انضباطی نسبتی بگیریم در دولت نهم و دهم تعداد احکام انضباطی ۲۵ درصد کاهش یافته است.
آمار دانشجویان محبوس را نداریم
این مقام دولت دهم درخصوص دانشجویان بازداشتی در جریانات پس از انتخابات ، گفت: “در حال حاضر آماری در خصوص تعداد دانشجویان بازداشتی نداریم؛ ولی ما در جریان آزاد شدن عده بسیار زیادی از آنان بودهایم .
معاون دانشجویی وزارت علوم در پایان گفت: تعداد بسیار محدودی نیز در بازداشت به سر میبرند که این دانشجویان جزو دو سه دانشگاه هستند.
لازم به ذکر است فعالان حقوق بشر در ایران، طبق اسناد و شواهد جمع آوری شده در سال گذشته، از ۱۶۶۳ مورد بازداشت دانشجویان، ۳۱۱ مورد احضار آنها به دادگاه، ۱۹۲ مورد محاکمه دانشجویان، ۱۰۷ مورد صدور حکم دادگاه، ۷۳ مورد ممنوع الورودی به دانشگاه، ۴۳ مورد اخراج دانشجویان، ۱۴۱۵ مورد احضار به کمیته انضباطی و ۸۴۹ مورد صدور حکم توسط کمیته های انضباطی خبر داده بودند.
روزنامه جمهوری اسلامی امروز نوشت: از رشت خبر میرسد پس از خصوصی شدن شرکت مخابرات (در راستای اجرای اصل ۴۴ و واگذاری امور به بخش خصوصی بخشی از مخابرات به شرکت زیر مجموعه سپاه واگذار شد!) ارائه خدمات گزینشی به مردم موجبات نگرانیهای مختلف مردم را در پی داشته است.
در راستای موج انتصاب و تصدی پست های اجرایی توسط فرماندهان و پاسدارانِ نزدیک به رئیس دولت، سردار پاسدار علیرضا جوادی، روز چهارشنبه ۸ اردیبهشت ماه، بعنوان فرماندارِ جدید نجف آباد اصفهان منصوب می شود.
بنا به گزارش منابع خبریِ جرس، جوادی که از اعضایِ تندرو و افراطیِ سپاه می باشد، قبل از این فرماندار شاهین شهر بوده و از وابستگان به دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی استان محسوب می شود و بنا بر این گزارش، بسیاری از مردم و مقاماتِ محلی، خواهان تعویض و برکناریِ وی بودند.
این منبع مطلع همچنین خاطرنشان کرد در آستانه این انتصاب، نیروهای اطلاعات و امنیت، دور جدید تهدید مردم و مقامات نجف آباد، در مورد جمع آوری عکس های مرجع تقلید فقیدِ شیعه، آیت الله العظمی منتظری را شروع کرده و نسبت به نصب و الصاق تصاویر آن مرجع، به کسبه و شهروندان هشدار داده اند.
این گزارش خاطرنشان کرد هم اکنون عکس های آیت الله العظمی منتظری از جلوی تمامی مساجد جمع آوری شده است.
شهر نجف آباد از پایگاههای اصلیِ طرفداران و مقلدینِ آیت الله منتظری می باشد و شهروندانِ این شهر، تاکنون فشارها و هزینه های زیادی بابت این مسئله متحمل شده اند.
منبع خبریِ فوق همچنین خاطرنشان ساخت در حالی که بعد از انتخابات مجلس هشتم، بحث بازنشستگی فرماندار فعلی نجف آباد مطرح بوده و ایشان در این دوسال به ندرت در سرکار خود حاضر شده و اعلام بازنشستگی کرده بودند، ولی فرماندار جدیدی برای نجف اباد انتخاب نمی شد .
گزارش فوق افزود با توجه به شرایط جدیدی که بعد از ارتحال آیت الله العظمی منتظری و همسر ایشان در نجف آباد پیش آمده و هتک حرمت بیت ایشان و اخبار جدیدی که در مورد بستن دفتر ایشان در قم به گوش می رسد و همچنین در سالگرد انتخابات مهندسی شده ۲۲ خرداد، احتمالا باید آماده موج جدیدی از وقایع در نجف اباد باشیم.
لازم به ذکر است طی چند مدت اخیر، بسیاری از فرماندارانِ شهرهای مختلف کشور، از میان سردارانِ پاسدارِ حامیِ دولت نصب شده اند که از جمله می توان به سرتیپ پاسدار رضا فخاری فرماندار دماوند و سرهنگ پاسدار میربها، فرماندار قزوین اشاره کرد.
طی چند سال اخیر، سرداران سپاه، مناقصه های اقتصادی را نیز همچون مناقصه های سیاسی از آنِ خود کرده اند.
نامه پیش رو که توسط خواهر یک کارگر زندانی نوشته شده است اگر چه با نگارش مرسوم نامه های رسمی و یا ادبیات نامه نگاری فاصله دارد اما انتشار و انعکاس آن از آن جهت اهمیت دارد که افکار عمومی و احیانا وجدان های بیدار را با مشکلات روزمره ای که برای یک خانواده ی عادی که به بهانه های عجیب و غریب همچون انقلاب مخملی و اقدام علیه امنیت ملی به زندان افکنده شده اند آشنا می کند.
به گزارش خبرنگار کلمه، این مصائب که بوجود آورنده آن توهم صاحبان زور در مورد اعتراض ساده شهروندان است نه یک استثنا که قاعده ای برای اغلب زندانیان سیاسی است چرا که بر خلاف القائات رسمی و دولتی که جنبش سبز را جنبش طبقات متوسط به بالا ذکر می کنند اما اکثر زندانیان سیاسی گمنام از طبقات مستضعف و با سطح اقتصادی پایین جامعه هستند.
«اجدادی» هم از معترضان و زندانیان محروم و مستضعف جنبش سبز است. کارگر یک بقالی که صرفا یک شهروند معترض بود اما با اتهام هایی مانند اقدام علیه امنیت ملی ! از ده ماه پیش در زندان است. او یکی از معترضان ساده به نتایج انتخابات است که در تظاهرات مسالمت آمیز مردم در ۲۵ خرداد شرکت داشته و به اتهام شرکت در این تظاهرات به بیست و هشت ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
«مهدیه اجدادی» خواهر اکبر ، یازده ساله و کلاس پنجم ابتدایی است . او نامه ای به دادستان تهران نوشته و از تعیین وثیقه دویست میلیون تومانی برای برادر دربندش گلایه کرده است .وی به دادستان توضیح داده است که از قشرمحروم جامعه هستند ،در جنوب شهر تهران و درخانه اجاره ای زندگی می کنند و در عمرش چنین پولی را ندیده است.
به گزارش “کلمه” متن نامه این نوجوان خطاب به دادستان به شرح زیر است:
با سلام خدمت آقای دادستان
من خواهر اکبر اجدادی هستم که بسیار به برادرم وابسته ام و او را دوست دارم. آقای دادستان برادر من بی گناه است و کاری نکرده. آقای دادستان برادر من کارگر یک مغازه بقالی است .از ساعت ۶ صبح مغازه را باز می کرده و ۱۲ شب می بسته .
آخه این انصافه؟ برادر من هیچ وقت علیه امنیت کشور کاری انجام نمی دهد و بی گناه است. از شما خواهش می کنم برادر من را به آغوش خانواده برگردانید. پدر من بیسواد است و مادرم هم سواد ندارد. پدرم نگهبان پارک بود. سال گذشته او را اخراج کردند. می گفتند کارگرها زیادند. برادر م تنها نان آور ما بود .
من مهدیه اجدادی ، خواهر اکبر اجدادی از شما خواهش می کنم که برادر من را آزاد کنید. پدر و مادر من بیماری قلبی دارند و از وقتی برادرم دستگیر شده حالشان بدتر هم شده است .
من کلاس پنجم هستم . بعضی از برادرها و آشنایان دوستانم می گویند در سال قبل آنها هم در تظاهرات شرکت کرده بودند . برادر من هم رفته بود .
آخه انصافه آقای دادستان؟ از شما خواهش می کنم برادر من را آزاد کنید. به خدا قسم برادر من کاری نکرده است . چند هفته است که به ما گفته اند برای اینکه چند روزی به مرخصی بیاید باید ۲۰۰ میلیون تومان وثیقه به دادگاه بدهیم . من تا به حال این همه پول را ندیده ام . از پدر هم که پرسیدم او هم گفت نمی داند این همه پول را باید از کجا بیاورد . ما در قیامدشت ورامین زندگی می کنیم . در یک خانه اجاره ای. روزهای دوشنبه که پدر و مادرم برای ملاقات با برادرم به زندان اوین در شمال شهر تهران می روند ، وقتی برمی گردند ، خیلی خسته هستند . مادرم می گوید راهش دور است . خیلی دور . کرایه رفت و آمد هم زیاد است . خودم هم چند بار برای دیدن برادرم ، اکبر ، به اوین رفتم . برایم مثل یک مسافرت طولانی و خسته کننده بود . تا قبل از اینکه برادرم دستگیر شود به این جای تهران نرفته بودم .
در راه که می رویم ماشین ها و خانه های بزرگی را می بینم که تا به حال ندیده بودم . در قیامدشتی که ما زندگی می کنیم نه از این ماشین ها است و نه از این خانه ها . پدرم می گوید خیلی گران هستند . یک روز یک ماشین را به من نشان داد و گفت با پول این ماشین می شود برادرت را آزاد کرد .
آقای دادستان خواهش می کنم نامه ی این خواهر را بخوانید. من به عنوان خواهر کوچکتر اکبر از شما می خواهم برادر من را آزاد کنید.
با تشکر خداحافظ
مهرداد اصلانی ،حسین اعظامی و مهرداد ورشویی سه نفر از زندانی های حوادث پس از انتخابات که به صورت موقت آزاد شده بودند ،روز گذشته به زندان اوین بازگشتند.
به گزارش کلمه، هر سه این زندانی ها که با تودیع وثیقه سنگین و پس از تحمل نزدیک به یازده ماه حبس از زندان آزاد شده بودند ، پس از فراخوانده شدن از سوی دادستانی ،عصر امروز خود را به زندان اوین معرفی کردند.
این زندانی های کمتر شناخته شده ، از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات هستند که به دلیل شرکت در تجمع های اعتراضی مردم در روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد بازداشت و ازسوی دادگاه انقلاب به دو تا سه سال زندان محکوم شده اند.
متن زیر گزارشی درباره درددل های کارگران درباره شرایط سخت زندگی و مشکلات آنها است که خبرگزاری کار ایران(ایلنا) آن را منتشر کرده بود اما دقایقی بعد از انتشار از خروجی سایت حذف شد! متن گزارش به شرح زیر است:
فضای محوطه جلوی کارخانهها ، جاده اصلی ورودی به شهر ، مقابل فرمانداری ، خیابان مقابل استانداری مرکزی از نخستین روزهای سال ۸۸ شاهد جمعیتی از انسانهایی بود که در زیر ضربات پتک و صدای کوبیدن چرخ دندههای ماشین اگرچه فولاد درونشان آبدیده شد اما روح زخم خورده از سهل گذشتن بالا دستیها از ظلم روا شده به پائین دستیها فریاد آنان را به طلب حقوق از دست رفته صنفیاشان برانگیخت ، تا آنان هم دوش همسر و فرزندانشان ، بر روی سنگفرش خیابان و در زیر آفتاب سوزان تابستان ، سوز سرمای پائیزی و ریزش باران و برف در زیر چتر سوراخ شده عدالتی که قرار بود بر سر همه گسترانیده شود یک فریاد را به گوش مسئولان برسانند که : « حقوق و مطالبات ۶ ماهه ، ۷ ماهه و یکساله ،پاداش و عیدی سال گذشته و مستمری بازنشستگی تنها درخواست آنان است » اما … این نماهای حزنآور و این واگویههای درد که از حلقوم پر بغض و گلوی خسته از گفتگو و وامانده و افسرده از وعدههای انجام نشده مسئولان که تنها یک درخواست صنفی بود کمتر گوش شنوایی یافت و پاسخی آرام گرفت و بیشتر آن چه دریافت کرد یا حرفهایی از سر دلسوزی و تأیید بود و یا خشم و برخوردی پیدا و آشکارا !؟
« دیگر نمیدانیم چه کنیم این ماه هم حقوق نداریم »
کارگر پیمانی یکی از شرکتهای بحران زده است ، دانههای تسبیح را میان انگشتان شماره میکند و میگوید : این ماه هم رفت و هنوز حقوق نگرفتهایم ، دیگر نمیدانیم چه کنیم . سرمان پیش خانواده پائین است . جواب صاحبخانه را بدهم یا شکم گرسنه زن و بچه را ؟ موهای خاکستریش را که از زیر کلاه آبی رنگ بیرون زده در زیر لبه کلاه پنهان میکند و ادامه میدهد : از فشار زندگی سفید شده وگرنه ۴۳ سال بیشتر ندارم . او از درد خاموش جوانانی که در آغاز زندگی به دلیل بیکاری اجباری یا تعطیلی تحمیلی مدیران شرکت که بر سر امتیاز و مدیریت هنوز نزاعشان به پایان نرسیده هم از کار و دستمزد محروم شدهاند و هم آشیانه کوچکی که با مهر بنا کرده بودند با واژه تلخ طلاق از هم پاشیده سخن به میان آورده و ادامه میدهد : ۵۲۰ خانوار در حال از هم پاشیدگی است نبود درآمد ما را در لبه پرتگاه معضلهای اجتماعی قرار داده او میگوید : فقر ما در همه جداییها ، گرفتاریها مفاسد و بزه کاریهاست .
« دوباره یک لیست جدید اخراجی دیگر »
مردی که چهار زانو روی زمین مقابل یک دستگاه دولتی نشسته خود را جابجا میکند و روی تل خاک لم میدهد پاهایش را دراز میکند تا خستگی ناشی از بیکاریش را درکند ذهنش را مرور میکند انگار میخواهد کلمهای را بیابد تا بهتر و کوتاهتر سنگینی درد را بیان کند مکث کرده و میگوید : « انگار همین دیروز بود تعطیلات عید تازه تموم شده بود همه بر گشتن سرکار که پیمانکار اسم اخراجیها رو اعلام کرد . هر سال همینطوره اول سال با یک عده دیگه قرارداد میبندن تا سال بعد که دیگه با آنها قرار داد بسته نمیشه » او ادامه میدهد : « دیگه آسایش نداریم . تو این زمونه حتی کارگر اگه رسمی هم باشه باز کارفرما میتونه اخراجش کنه . دیگه وای به حال کارگر پیمانی و قراردادی که یه برگه سفید رو امضا میکنن و کار را شروع میکنن . وقتی هم که سرکار هستن بین ضایع شدن حقوقشان و بیکاری باید یکی رو انتخاب کنن آخرش هم بازهمون بیکاریه … »
« تکلیف بازنشستگی کارهای سخت و زیانآور با کرام الکاتبین »
زیر لب با خود چیزی میگوید با موهای جوگندمی و قامت چهارشانه میان سال به نظر میآید در شرکت واحد کار میکند در حالی که به اتوبوس تازه رنگ کردهاش تکیه داده از متوقف شدن اجرای بازنشستگی مشاغل سخت و زیانآور در محل کارش صحبت میکند : « جدیداً هر چه رانندههای شرکت واحد درخواست بازنشستگی میکنن سازمان تامین اجتماعی مخالفت میکنه میگن شماها چون در سازمان دولتی کار میکنید نمیتونید از قانون بازنشستگی سخت و زیانآور استفاده کنید هر روز یه بهونه هر روز یه ایراد این همه حق بیمه دادیم تا از حقمون تا زندهایم استفاده کنیم کی به داد میرسه فقط حرف …»
« کارفرما میگه بگو امضا کن طبق قانون کار حقوق میگیری »
زیر چشم های گود رفتهاش حلقههای درد و بر پیشانیاش خطوط رنج نشسته ، لثههایش سفید و بیرنگ و دستان کوچکش زبر و خشن شده خودش میگوید ۲۴ ساله است اما بیش از ۴۰ به نظر میآید کارتن سنگین را در میان بازوانش چون کودکی که نیاز به لایلای مادر دارد سخت میفشارد عمق درد در نگاهش آشکار است او در یک شرکت قطعهسازی کارگر ساده است . در فاصلهای کوتاه به بهانه خستگی گرفتن بار را برزمین گذاشته و خم میشود و دور از نگاه کارفرما که سخت ما را زیر نظر دارد سریع میگوید : کارفرما میگه هر کی پرسید بگو با قانون کار حقوق میگیرم اضافه کاری و پاداش هم دارم زیر برگهها را هم همینطور با این شرط امضا میکنیم همهمون از اون دختر ۱۴ ساله که قطعه میزنه تا زهرا خانم که ۴۰ سالشه و ۸ ساله اینجا کار میکنه و پسرش که ۱۵ سال بیشتر نداره و راننده اون بالابره همین وضع را داریم دوبار موقع کار زخمی شده شانس آورده قطع عضو نشده میگوید : کارتنها در رفتن افتادن روی بدنم خدا همراهم بود وگرنه میمردم .
« چرخهای نان خشکی مال اربابه »
پسرک به سختی چرخ سنگین مملو از گونیهای نان خشک و پلاستیک پاره و آهن قراضه را جابجا میکند و فریاد « نان خشکیه »او در کوچه میپیچد . سنگهای ترازو را درگونیای پیچیده و باطنابی ضخیم برگردن آویخته . بدن نحیفش توان سنگینی وزنهها را ندارد برای نوشیدن آبی که از شلنگ آب کارگر فضای سبز که در حال آبیاری است وضعیتی بدتر از پسرک از نظر حقوق کارگری دارد لختی میآساید خوب که سیراب شد برق در چشمان درشتش که هنوز میل به کودکی و شیطنت در آن موج میزند مینشیند و از باری که وبال گردنش شده میگوید : « چرخ و سنگها مال اربابه همه نون خشکیها تو این شهر یه صاحب کاردارن امتیاز فروش نون خشک مال اونه چرخها را امانت با سفته و قرار یا گرفتن گرویی و یا به کلفتی گرفتن مادر و خواهرامون به ما میسپره تا براش نون خشک جمع کنیم این پلاستیک و آهنها مال خودمه جدا میفروشم اما اگر ارباب ببینه پدرمو در میاره میگه چرخ زود فرسوده میشه . سنگها هم اگه گم بشه از درآمدمون کم میکنه اون هفته داداشم ( به پسربچه دیگری که در میان درختان دنبال پلاستیک و شیشهخالی نوشابه و … میگردد اشاره میکند ) گم کرد هم از ارباب کتک خوردیم هم حقوقمون را کم کرد هم ننهام یه روز بیمزد برای زنش کار کرد اینه دیگه !!
« بیمه کارگران ساختمانی کدام است همین دیروز چند نفر در سقوط مردند و رفتند »
پاشنه پای آسیب دیدهاش را به سختی بر زمین میگذارد تا قامت بلندش را برزمین استوار نشان دهد . زانوی راستش خوب خم نمیشود اما با آن که خط درد در جای جای صورتش نهان است به روی خود نیاورده و از پله بالا میآید او تنها بازمانده یک حادثه سقوط بالابر در یک ساختمان بلند است که در آن جا کارگران ساختمانی جوان و نوجوان بکار گرفته شده بودند . از آن حادثه کمتر از یکسال میگذرد او و ۴ نفر از دوستانش که همگی دانشجو بودند و برای امرار معاش و کسب درآمد در تعطیلات بین ترم به عنوان کارگر ساده ساختمان از طریق پیمانکار در یک واحد انبوهسازی مشغول بکار شده بودند در یک لحظه بدلیل فرسوده بودن تجهیزات با بالابر حمل مصالح ساختمانی از طبقه پنجم به پائین سقوط کردند آنها رفتند و او با جسمی رنجور باقی ماند تا در راهروهای تأمین اجتماعی بدنبال بیمه و در کریدورهای اداره کار و دادگستری بدنبال حقوق پایمال شدهاش بگردد . از آن تاریخ تاکنون او و خانوادهاش میلیونها تومان خرج کردند تا فقط زنده بماند هر چند او دیگر سلامتی ندارد تا کاری بکند و در روزهای آغازین جوانی فرسوده و از کارافتاده شده است او که پس از ماندن مدت طولانی در کما دوباره به زندگی بازگشته از بیمه کارگران ساختمانی که ظاهراً در مجلس تصویب و هرگز اجرایی نشده چیزی نمیداند هنوز صحنه آن روز در مقابل دیدگانش چون تصویری متحرک در جریان است و میگوید : « بیمه ؟ کدام بیمه ؟ همه مخارج درمان و دوا و بیمارستان را خودم دادم . دوستانم همین دیروز بود که در آن حادثه سقوط مردند و رفتند . خانوادههایشان هنوز دیه آنها را نگرفتهاند . قانون میگوید چون تنها بازمانده حادثه که ظاهراً زنده است طول درمان دارد به پرونده نمیشود لان رسیدگی کرد … »
« کار کودک ، انکار کودک ، حقوق پایمال شده زنان کارگر ، اخراج و خط فقر و حقوق کارگری »
حیف که نمیشود واژههای درد را راحت و بیدغدغه بر کاغذ روان کرد تا از پیمان نامه حقوق کودک که ایران نیز عضوی از آن است اما چنان فراموشی شده که کودکان کار را انکار میکند چیزی نوشت . نمیشود از پشتهای خمیده و پر درد دختران نوجوان و زنان بارداری که در کارگاههای پنهان پتک برآهن میکوبند ، چرخ دنده ماشین را جابجا کرده و بارهای سنگین را برپشت و بغل حمل میکنند از دخترکان قالیباف و سوزن زن در کارگاههای دوخت و دوز که سرانگشتانشان از زخم سوزن سوراخ سوراخ شده آنها که نه بیمهاند و نه حقوق قانون کار میگیرند و آرام میآیند و آرام با درد سل و خونریزی میمیرند هم قلم فرسایی کرد . حتی نمیشود از زخم دل کارگران رسمی که ماههاست از دریافت حقوق محرومند و کارگران پیمانی و قراردادی اخراجی و بازنشستگانی که به دنبال دریافت مستمری پیش هر کس و ناکس سر تعظیم فرود میآورند و فریادشان با ( … )سرکوب میشود هم به واقعیت درد آن چه که هست پرداخت . نمیتوان از جوانان تحصیل کردهای که واگویههای دردشان آنقدر سنگین است که اگر در این مقوله میآمد شاید چون با کلام قانون و لوایح و مصوبههای آمده و اجرا نشده آمیخته به آن انگ سیاسی زنند هم چیزی نوشت آنها که « سرمایهجاودانیاند و … » با مدرکهای دانشگاهی راننده آژانس و تاکسیاند . اغذیه فروش و سبزی فروش و … یا کارگری ساده !!؟
تنها میتوان این دردنامه را با خط فقر ۷۰۰ هزار تومانی که وزیرکار در بیانش به این جمله بسنده میکنه که : « نمیدانم خط فقر چقدر است ! و از چالشهای صنعت در سال ۸۹ با اجرایی شدن قانون هدفمندکردن یارانهها ، افزایش ۱۵ درصدی حقوق کارگران و کاهش قدرت خرید آنان ،رشد ۵۰ درصدی کارگران اخراجی از ابتدای سال جاری در کشور ، و اشتغال آرزویی که هم چنان رویاست به پایان آورد . روز کارگر بر همة محنتکشان شرکت آونگان و شرکتهای بحران زده ، زنان کارگر و دیگر شرکتهایی که زنان و کودکان کار بحرهکشی میکنند ، دیگر کارگران قراردادی و پیمانی بیمارستانها و فضای سبز ، کودکان دستفروش و طواف و کارگران ساختمان و همه آنان که با رنج و تلاش چرخ دندههای صنعت و خدمات اجتماعی را به گردش درمیآوردند مبارک !!!
در واکنش به اعلام درخواستِ جمهوریِ اسلامی برای عضویت در کمیسیونِ «مقام زنِ» سازمانِ ملل متحد، که بلافاصله بعد از انصراف دولتِ آن کشور از عضویت در شورای حقوق بشر ارائه شد، گروهی از فعالان حقوق زنان و کنشگرانِ مدنی، با انتشار نامه ای به سازمان ملل متحد، نسبت به این درخواست دولتِ ایران اعتراض کرده و خواستار مخالفت اعضای جهانی با این عضویت شدند.
به گزارش روز، خبر کاندیداتوری جمهوری اسلامی برای عضویت در کمیسون مقام زن در حالی منتشر می شود که انتخابات این کمیسیون روز چهارشنبه، هشتم اردیبهشت برگزار می شود و کشور پاکستان که قرار بود کاندیدای منطقه برای عضویت در این کمیسیون باشد، به نفع ایران کنار کشیده و ایران جایگزین آن شده است.
سامانه خبری بی بی سی در مورد نامۀ اعتراضیِ فعالین حقوق زنان پیرامون درخواستِ عضویتِ ایران در کمیسیونِ مزبور، خاطرنشان کرده است: "در این نامه که روز سه شنبه ۷ اردیبهشت (۲۷ آوریل) منتشر شده، از اعضای شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد خواسته شده است تا با عضویت ایران مخالفت کنند، یا چنانچه به دلایل سهمیه بندی منطقه ای مجبور به پذیرش ایران هستند، این کشور را به پایبندی به "پیمان های بین المللی حقوق برابر" ملزم کنند.
مخالفت دولتِ ایران با کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، در کنار نقض حقوق زنان و قوانین تبعیض آمیز، از مواردی است که نویسندگان این نامه برای مخالفت خود با عضویت ایران در جایگاه کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد عنوان کرده اند.
لازم به ذکر است جمعۀ گذشته، دیپلماتهای سازمان ملل متحد گزارش دادند ایران از نامزدی عضویت در شورای حقوق بشر که متشکل از چهل و هفت کشور و ناظر حقوق بشر در سراسر جهان است صرفنظر کرده است و وزارت خارجه جمهوری اسلامی خاطرنشان کرد "به دلیل تقسیم کاری که بین کشورهای آسیایی صورت گرفته، ایران به منظور عضویت در شورای جهانی حقوق زنان از نامزدی عضویت در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد صرفنظر کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر