امروز:رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تقدیر از فعالیتهای خانه کارگر تاکید کرد:فعالیتهای مفید تشکلهای کارگری روزنههای امید برای بهبود وضع کارگران را هر روز بیشتر میکند.
آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در دیدار دبیرکل خانه کارگر و جمعی از نمایندگان تشکلهای کارگری سراسر کشور، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران را سرشار از تلاش و فداکاری قشر کارگر خواند و با اشاره به هوشیاری، ایمان، وفا، قناعت و سختکوشی این قشر عزیز گفت: کارگران قشری از جامعه هستند که هیچکس نمیتواند ادعا کند مزاحم اقشار دیگر هستند و برعکس حقوق حقهشان در اغلب مواقع جبران نشده است.
رئیس مجلس خبرگان رهبری، نقش پررنگ کارگران در تمام شئون زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور را یادآور شد و تصریح کرد: پیش و پس از انقلاب اسلامی کارگران جزو بهترین، فعالترین و موثرترین اقشار جامعه بودند و انقلاب با حرکات تمامکننده کارگران در قالب اعتصابات به پیروزی رسید.
هاشمی رفسنجانی با توجه به اینکه کارگران همواره در خدمت انقلاب و آرمانهای نظام اسلامی آن بودهاند، گفت: در سالهای ابتدای پس از پیروزی انقلاب که گروههای چپ فعالیت گسترده با شعارهای کارگرپسند داشتند، کارگران با هوشیاری و وفاداری از افتادن در دام آنها پرهیز و خود را وقف نظام اسلامی کردند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نقش کارگران در دوران جنگ، سازندگی و پس از آن را بینظیر عنوان کرد و تاکید کرد: این قشر معزز در ابتکار، تولید و جنگ هیچ چیزی کم نگذاشتند و ملت ایران همواره قدردان زحمات آنان و خانوادههایشان خواهد بود.
رئیس مجلس خبرگان رهبری دست کارگر را دستی مبارک و پربرکت خواند و گفت: قشر کارگر همواره در طول سالیان پیش و پس از انقلاب، کمتر توانسته است به حقوق خود دست یابد و مسوولان همواره مدیون همت و قناعت کارگران خواهند بود.
هاشمی رفسنجانی، نظام جمهوری اسلامی را دارای توانمندیهای بسیار خوبی راز جهت زیربنایی و نیروی انسانی توصیف کرد و گفت: مایه تاسف است که عده زیادی از نیروهای جوان، لایق و تحصیل کرده آماده کارند ولی کار و شغلی برای آنان وجود ندارد.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از سخنانش با تقدیر و تشکر از خانه کارگر، این تشکل را خدمتگذار قشر عزیز کارگر خواند و گفت: فعالیتهای مفید و ثمربخش تشکلهای کارگری روزنههای امید برای بهبود وضع کارگران را هر روز بیشتر می کند.
رئیس مجلس خبرگان رهبری نقش تشکلهای کارگری را در دوران پس از انقلاب موثر و سازنده خواند و با اشاره به توطئههای گوناگون قدرتهای استکباری برای به زانو در آوردن انقلاب اسلامی، هوشیاری، صبر و همدلی را رمز عبور نظام اسلامی از گردنههای سخت کنونی عنوان کرد و گفت: مردم و مسوولان باید با صبر، متانت و تدبیر صحیح یار و یاور انقلاب و نظام اسلامی باشند.
گفتنی است در ابتدای این دیدار آقای علیرضا محجوب دبیرکل خانه کارگر با ارائه گزارشی از عملکرد و فعالیتهای این تشکل از ابتدای تاسیس تاکنون، سال ۸۸ را به لحاظ عضوگیری سال شکوفایی تشکلهای کارگری خواند و گفت: خانه کارگر و سایر تشکلهای کارگری تلاش نمودهاند، در ابعاد گوناگون آموزشی، خدمات رفاهی، صنفی و احقاق حقوق کارگران به نقش و وظیفه خود به خوبی عمل کنند و موفقیتهای چشمگیری نیز در این زمینه به دست آوردهاند.
امروز: در حالی که منوچهر متکی، وزیر خارجه ایران در راس هیاتی سیاسی - اقتصادی در سارایوو به سر می برد، دفتر رئیس شورای ریاست جمهوری بوسنی و هرزگوین با صدور بیانیه ای رسمی حمایت این کشور از تحریم های احتمالی شورای امنیت علیه ایران را اعلام کرد !
به گزارش پایگاه خبری ایران بالکان این موضع غیرمنتظره که در زمان حضور وزیر خارجه ایران در سارایوو اعلام شد، در حالی اتخاذ شده که بر اساس اخبار خبرنگاران ایرانی همراه متکی، فضای دیدارهای روز گذشته وزیر خارجه ایران با حارث سیلایجیچ رئیس شورای ریاست جمهوری بوسنی و همچنین وزیر خارجه این کشور مثبت بوده است.
متکی در دیدارش با حارث سیلایجیچ ضمن اشاره به استمرار رایزنیهای دو کشور در سطوح مختلف طی سال های گذشته با اشاره به اینکه دوستی ایران و بوسنی در دوران سختیها آغاز شده، گفته بود: ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران همچون گذشته برای همکاری بیشتر در کنار دولت و ملت بوسنی و هرزگوین هستند.
او با تاکید بر مواضع محمود احمدی نژاد در خصوص لزوم اصلاح منش قدرتهای بزرگ، خطاب به رئیس شورای ریاست جمهوری بوسنی به عنوان کشوری که در حال حاضر یکی از اعضای غیردائم شورای امنیت سازمان ملل متحد است، یادآور شده بود که « بوسنی و هرزگوین به عنوان یکی از اعضای غیردائم شورای امنیت مسئولیت ها و وظایف مهمی در قبال مسائل مهم بینالمللی دارد.»
متکی در این دیدار در خصوص فعالیت های هسته ای ایران نیز اعلام کرد که اگر در طرف های مقابل تهران اراده سیاسی لازم وجود داشته باشد، پیشنهاد مبادله سوخت، موضوعی که میتواند موجب اتفاق و همکاری گردد و به نوعی به اعتمادسازی منجر گردد، همچنان روی میز قرار دارد.
از دیگر نکات دیدار دیروز متکی با این مقام ارشد بوسنیایی «ابلاغ سلام گرم» و «دعوت محمود احمدینژاد از اعضای شورای ریاست جمهوری بوسنی برای سفر به ایران» بود.
به گزارش ایربا، اما دفتر حارث سیلایجیچ که روز گذشته در دیدارش با متکی بر روابط حسنه تهران - سارایوو و لزوم تداوم آن تاکید کرده بود، به هنگام دیدارش با وزیر خارجه ایران در بیانیه ای رسمی اعلام کرد که «بوسنی با همپیمانان غربی خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص تحریمهای احتمالی علیه ایران به علت برنامه هستهای تهران، متحد خواهد شد.»
بر اساس این بیانیه رسمی « بوسنی زمانی که در نشستهای بینالمللی از جمله شورای امنیت سازمان ملل متحد، تصمیمگیری میکند، باید به منافع استراتژیکی که در ارتباط با امنیت و شهروندان خود است، توجه داشته باشد.»
رئیس شورای ریاست جمهوری بوسنی پیش از آنکه این بیانیه در رسانه ها منتشر شود، خطاب به متکی گفته بود: «مردم بوسنی کم حافظه نبوده و همیشه قدردان حمایتهای ایران در دوران جنگ و حمایت از آنها در مسیر توسعه و همگرایی پس از جنگ خواهند بود.»
امروز: مصطفی کرباسیان: تداوم سیاستهای ضداقلیت و ضدقومی در ایران حاکی از آن است که راهبردی برنامهریزی شده و طراحی شده در بارة اقلیتهای دینی و نیز قومیتهای ایرانی دنبال می شود و روشن است که ادعاهای رسمی به اندازهای که سیاستگذاری ها یا تولید ات رسانهای ذیمدخل و مؤثر است، تعیین کننده نیستند.
یک نمونه از مظاهر این نوع سیاستگذاری را میتوان در برنامههای صداوسیما مشاهده کرد.
سالها است که صداوسیما در سریالهای تلویزیونی خود چهرهها و شخصیتهایی را به تصویر میکشد که با زبانها و لهجههای ایرانی سخن میگویند و قرار است که سریال را جذاب کنند و در بیننده انبساط خاطر و فرحناکی پدید آورند و لحظات خوشی را برای او رقم بزنند. این شخصیتها اغلب ترک، گیلک، لر، اصفهانی، آبادانی، و غیره اند. در وهله نخست آدمی عیبی در این کار نمیبیند زیرا ابتدا بدین نکته میاندیشد که کارگردانان و یا فیلمنامهنویسان ایرانی فقط قصد دارند از غنای فرهنگ ایرانی -که متشکل از خرده فرهنگهای گوناگونی است- در جهت تولید آثار هنری جذاب بهره ببرند و این به خودی خود نه تنها ایرادی ندارد بلکه پسندیده هم هست و میتواند سبب آشنایی بیشتر بینندگان تلویزیون با همة خرده فرهنگها و اقوام ایرانی باشد و به کودکان ایرانی بیاموزد که ایران از اقوام و فرهنگهای گوناگونی تشکیل شده است.
اما یک پرسش ساده همیشه آزارم داده است: چرا در برنامهها و سریالهای تلویزیونی هیچ گاه چهرهای مثبت و مطلوب از ترک ها، گیلک ها، لرها و دیگر اقوام ایرانی به نمایش درنمیآید؟ آیا نمیتوان از عناصر زبانی و دیگر عناصر خردهفرهنگی به شکل مثبت و در جهت تمجید از اقوام ایرانی بهره گرفت؟ وانگهی، چرا برخی از کودکان و جوانان متعلق به اقوام ایرانی که در این ۳۰ سال به دنیا آمده و پرورش یافته اند، یا هر چه بیشتر از قوم و قبیلة خود دور گشته اند و از آن دوری میکنند و بیزاری میجویند و روی به انکار هویت قومی خود آورده اند و یا بر عکس(هرچند اندک) علیه فارسها جبهه گرفته اند و از جداییطلبی از ایران دم میزنند؟
چگونه است که مثلا این یا آن دختر و پسر ترک از مادر خودش میخواهد که در مترو و دیگر مراکز عمومی به ترکی سخن نگوید و این یا آن جوان ترک از فارسها نفرت دارد و آنان را دشمن خود میپندارد؟ مگر آن «گریز از هویت خود» و این «نفرت از فارسها» یک شبه پدید آمده اند یا بر اثر سیاستهای فرهنگی شکل گرفته اند؟ صداوسیمای جمهوری اسلامی بهعنوان یک رسانة سراسری و فراگیر و بلند دامنه چه نقشی در این امر دارد؟ تلویزیون چه نقشی در شکلگیری آن گریز از مرکز و بیگانگی سیاسی و این نفرت دارد؟
قومیت، همچون سرمایه یا همچون عنصری مخرّب؟
جامعهشناسان قومیت را در کنار جنسیت، ملیت، و نژاد یکی از چهار متغیر زیستی-اجتماعی (bio-social) معرفی می کنند و اینها متغیرهایی هستند که در تاریخ اغلب عامل تبعیض و جداسازی بوده اند و سبب انواع تبعیضها و اقدامات ضدبشری. در تاریخ بشر عوامل و متغیرهای گوناگونی این نقش مخرب و ضدانسانی را ایفا کرده اند. دین نیز در بسیاری مواقع همین نقش جداسازی را ایفا کرده است. اما البته ادیان توحیدی در آغاز ظهورشان نوعی عامگرایی را پرورده اند و چتری برای همة بشریت گسترده اند. بهعنوان مثال، قرآن از تنوع جمعیتی همچون نوعی سرمایة انسانی و اجتماعی سخن میگوید: یاایهاالناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عنداللّه اتقاکم انّالله علیم خبیر (ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیلهقبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید.
در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.بیتردید، خداوند دانای آگاه است) (آیة ۱۳ سورة حجرات). جالب این است بدانیم که قرآن در آیة ۱۲ همین سوره (یعنی یک آیه قبلتر) مردم را از بدگمانی نسبت به دیگران و جاسوسی دیگران و غیبت دیگران برحذر داشته است و در دو آیه قبلتر نیز گفته است: "ای کسانی که ایمان آورده اید، نباید قومی قوم دیگر را ریشخند کند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانی زنان دیگر را ریشخند کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و از یکدیگر عیب مگیرید، و به همدیگر لقبهای زشت مدهید؛ چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان. و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند" (آیة ۱۱ سورة حجرات). اما متاسفانه این نگاه فراگیر و تلقی تنوع جمعیتی بهمثابه سرمایه، در تاریخ ادیانی نظیر اسلام و مسیحیت و غیره جای خود را به نوعی خاصگرایی و نژادپرستی و قومپرستی غیرانسانی داد.
در مجموع، وقتی از امروز به گذشته مینگریم، تنوع جمعیتی بیشتر نقشی مخرب ایفا کرده است تا نقشی مثبت. اما تنوع جمعیتی به خودی خود نه عاملی مثبت است و نه منفی. تنوع جمعیتی نیز همچون دگر عوامل اجتماعی میتواند کارکردهای مثبت و منفی داشته باشد و هیچ پدیدهی اجتماعی نیست که یکسره منفی یا مثبت باشد. دورکیم نشان میدهد که حتی پدیدهای چون جرم کارکردهای مثبتی هم دارد. بنابراین، نگرش غالب است که تعیین میکند تنوع جمعیتی همچون سرمایهای اجتماعی عمل کند یا همچون عنصری مخرّب.
صداوسیما و بدل کردن قومیت به مؤلّفهای مخرب
این روزها از صداوسیما سریالهای متعددی پخش میشود. گذراندن لحظات خوش با خانواده انگیزهای است که مرا وامیدارد به پای تلویزیون بنشینم و برخی از آنها را ببینم. در میان این همه سریال تلویزیونی تنها سریالی که مرا مجذوب خود کرد، سریال «زیر تیغ» بوده است. بعضی از سریالها نیز برای گذراندن وقت و سرگرم شدن نیز تا حدی قابل قبول بوده اند؛ اگر چه هر کدام معایبی داشته اند.
البته بهترین برنامة تلویزیون در این سالها همان برنامة نود بوده است که پس از دوم خرداد ۸۸ و عملکرد تلویزیون در تولید آگاهی کاذب و در دشمنی علیه جنبش سبز (که در واقع نتیجة عملکرد تلویزیون بهعنوان دستگاه ایدئولوژیک دولتی است و انتظار دیگری نیز از تلویزیون دولتی در بحرانهای سیاسیِ از اینگونه نباید داشت)، رغبت دیدن آن را نیز در ما از بین برد.
اما یکی از موضوعاتی که در این سالها دائما در برنامهها و سریالهای تلویزیونی تکرار شده و بسیار آزار دهنده بوده است، نحوة به تصویر کشیدن مردمانی از اقوام ایرانی مثل ترک و لر و گیلک بوده است. ترکها، لرها، گیلکها و دیگر اقوام غیرفارس ایرانی همیشه در چهرهها (کاراکترها)ی زیر در این برنامهها ظاهر شده اند: از نظر جسمانی کژ و کوژ و معیوب و زشتروی اند؛ از نظر اجتماعی، حاشیهای و صاحب مشاغل پست و دونپایهاند؛ از نظر روانی، قابل ترحم و فاقد شخصیت سالم و منسجم اند؛ از نظر اقتصادی، فقیر و بدبخت اند؛ از نظر فرهنگی، بیسواد و کممایهاند؛ و از نظر عقلی، کمهوش و بیخرد و یا حتی زبان نفهم اند.
این چهرهای است که صداوسیمای ما حداقل در دو دهة اخیر بهتناوب از هموطنان غیرفارس ما به تصویر کشیده است و همچنان بدین کار ادامه میدهد. من مدتها بر این گمان بودم که قصد و غرضی در کار نیست و تنها از سر بیدقتی یا کمخردی یا ناتوانی در فیلمنامهنویسی و شخصیتپردازی و یا عدم مشاوره گرفتن از جامعهشناسان و روانشناسان این اتفاق میافتد و تعمدی در کار نیست. اما تکرار مداوم این پدیده در برنامهها و سریالهای صداوسیما شکی باقی نمیگذارد که سیاست راهبردی تلویزیون تخریب اقوام گوناگون ایرانی و تحقیر آنها و تضعیف هویت قومی آنان است.
تاکنون هزار عیب و ایراد به صداوسیمای جمهوری اسلامی -گاه بهحق و گاه به ناحق- گرفته شده است. اما سیاست ضدقومی صداوسیما متأسفانه چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفته است. دیدن سریالهای نوروزی سال ۱۳۸۹ تلویزیون، این بار مرا برانگیخت تا در این باره قلم بزنم و این سیاست مخرب و ضدانسانی صداوسیما را به نقد بکشم. اگر به این سریالها نگاه کرده باشید، مصادیق چنین سیاستی را به آسانی خواهید یافت.
در سریال زنبابا که از شبکة سوم پخش می شد، پیرزنی ترک در قالب شخصیتی حاشیهای و فاقد همسر و با پسر پیر ترشیدة طاسِ زشترویْ نقش زنی «غرغرو» و فقیر و «آس و پاس» و «ندید بدید» را بازی میکند که بهمثابه زنی «فضول» دائما در کار پسر پیر و همسایههای خود دخالت میکند و وقتی پیک موتوری پیتزای سفارش شده را به در خانة صاحبخانهاش میآورد، با لهجة غلیظ ترکی میگوید: "آخ جون پیتزا!".
همبازی مقابل او در نقش فردی «لات و لاشخور» و «همهفن حریف» و «پشت همانداز» (که نقشش را آقای صادقی ایفا میکند) به او جملهای قریب به این مضمون میگوید: "تو حالا بربری تو بزار تو فِر تُست بشه"! در موارد متعددی پیرزن با لهجة غلیظ ترکی از قطع اینترنت شکایت میکند! تمام حالات و سخنانی که این چهره بروز میدهد، دقیقا مصداق ویژگیهایی است که بر شمرده ام: از نظر جسمانی کژ و کوژ و معیوب و زشتروی؛ از نظر اجتماعی، حاشیهای و صاحب مشاغل پست و دونپایه؛ از نظر روانی، قابل ترحم و فاقد شخصیت سالم و منسجم؛ از نظر اقتصادی، فقیر و بدبخت؛ از نظر فرهنگی، بیسواد و کممایه؛ و از نظر عقلی، کمهوش و بیخرد و یا حتی زبان نفهم.
در سریال «چاردیواری» که از شبکة یک پخش میشد، شخصیتها و چهرههایی که خاستگاه قومی دارند (یعنی به یکی از اقوام ایرانی تعلق دارند) باز هم همگی همین ویژگیها را دارند. یکی از آنها شخصیتی است به نام «تقی تاکسی» با نقش آفرینی هنرمندانه آتیلا پسیانی که پدر «نادر»، قهرمان سریال است، دقیقا همان شخصیتی را به تصویر کشیده است که در لطیفههای عوامانه و نادرست علیه ترکها معرفی میکنند: دیرفهم و گیج که چند و چون گفته خودش را نیز درک نمی کند (مثل این جملة تقی تاکسی رو به پسرش ناصر: "ناصر ، به نظر تو که معلمی من حرف بدی زدم؟" و ناصر با حجب و حیا و در عین حال شرمساری می گوید: "چی بگم بابا." که تازه بابا باید خود بخواند حدیث مفصل از آن مجمل!!)، از طبقة پایین، «بدقِلق»، سمج و «بدگیر»، دست و پاچفتی، و فاقد تدبیر، آدابنادان که البته دروغگویی هم بدان اضافه شده است.
در سریال «چاردیواری» یک چهرة ترک زبان دیگر هم بود که شغلش سیاهی لشکر بود که منزلت اجتماعی پَستی دارد و آدابنادان است و شخصیتی سخیف دارد و گاه و بیگاه و اغلب نابجا به زبان ترکی شروع به خواندن میکند و لودگی میکند و در جای خود نیز با سبیلهای آبادش بدل به «لاتی» گردن کلفت میشود. در همین سریال یک مرد طاس گیلکزبان هم بود که «بوقچی فوتبال» و بهخاطر آنکه زیادی در ورزشگاه بوق زده و فریاد کشیده اسباب خنده و تمسخر است. شخصیتی کاملا لوده داشته ، به دنبال کار دیگری بود و موقعیت اجتماعی تحقیرآمیزی داشت.
در سریال «دارا و ندار» که از شبکة پنج پخش میشد نیز، ندارها همه، یا اغلبشان شهرستانی اند: کُرد و گیلک، مازندرانی، مشهدی و غیره. این چهرهها هم غیر از اینکه از نظر اقتصادی فقیر اند و از نظر اجتماعی منزلت پایینی دارند، از نظر فرهنگی بیسواد و کممایهاند، برخیشان از نظر شخصیتی نیز مشکل دارند: مردی که به زبان کردی سخن میگوید، نسبت به خواهر خودش غیرت و جوش و خروش غیرمتمدنانهای را بروز میدهد و دائما و با دلیل و بیدلیل خود را میزند!؛ آنکه به زبان (احتمالا) مازندرانی سخن میگوید نیز مرتب از زن خود کتک میخورد و زنذلیل است و سر شکستة خود را همچون یک «راز» به این و آن نشان میدهد. بقیة نمونهها را خودتان از لابلای برنامهها و سریالهای تلویزیون بیابید.
من در سربازی، در دورة تحصیل دانشگاهی، در محل کار، و در دیگر موقعیتها از میان مازندرانیها، گیلکها، کردها، مشهدیها، لرها و نیز بیشتر از همه از میان ترکها دوستان و آشنایان متعددی داشته ام و آنها را مردان و زنانی بافرهنگ، متمدن، چیزفهم، شریف، محتشم و صاحب مکنت، گاه صاحب مقام و منزلت بالا، و ای بسا بسیار خوشاندام و زیبارو یافته و شناخته ام و سخت در شگفتم که چرا صداوسیما ترکها، گیلکها، لرها و دیگر اقوام ایرانی را هیچگاه با ویژگیهای فوق نشان نمیدهد بلکه دائم یا اغلب آنها را با همان ویژگیهایی به تصویر میکشد که در لطیفههای عامیانه علیه اقوام بیان میشود. ظاهرا تصویری که رئیس دولت یعنی آقای احمدینژاد از زنان گیلک داشت نیز از همین لطیفههای عامیانه أخذ شده بود: به طوری که رئیس دولت در سفر به گیلان گفته بود که زنان گیلان زنان باغیرتی اند و اصلا آنطور که گفته میشود نیستند! [۱] و البته اعتراض نمایندة رشت به رئیس دولت نیز گم شد و فراموش گشت و یا لااقل منجر به عذرخواهی آقای احمدینژاد نشد.
نتیجهگیری
آنچه از خلال بررسی برنامهها و سریالهای صداوسیما بدان رسیده ام این است که سیاست فرهنگی راهبردی صداوسیمای جمهوری اسلامی لااقل از زمان پس از جنگ ایران و عراق، تخریب اقوام گوناگون ایرانی و تحقیر آنها و تضعیف هویت قومی آنان است. [۲]
حالا یکبار دیگر از شما میخواهم نگاه قرآنی را که تنوع جمعیتی و قومی را همچون سرمایه میبیند و نگرش عملا حاکم بر صداوسیما را که تنوع جمعیتی و قومی را به مؤلفهای مخرب بدل میسازد و سبب بیگانگی سیاسی و اجتماعی-فرهنگی اقوام ایرانی میشود و در آنها نیروی گریز از مرکز پدید میآورد را با هم مقایسه کنید. و شما را دعوت میکنم آیات سورة حجرات را بخوانید و آن را با سیاست فرهنگی صداوسیمای جمهوری اسلامی (اسلامی!) مقایسه کنید و داوری کنید که آیا سیاست فرهنگی صداوسیما در قبال اقوام گوناگون ایرانی با نگرش قرآنی مطابقت دارد یا نه: "ای کسانی که ایمان آورده اید، نباید قومی قوم دیگر را ریشخند کند، شاید آنها از اینها بهتر باشند ... و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند. ... ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملّتملّت و قبیلهقبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بیتردید، خداوند دانای آگاه است" (آیة ۱۱ و ۱۳ سورة حجرات).
به خاطر داشته باشیم که تلویزیون بهعنوان یک رسانة بزرگ و فراگیر بسیار تأثیرگذار است. وقتی که رسانهای مثل تلویزیون چهرهای منفی از اقوام ایرانی را به تصویر میکشد، کودکان و نوجوانان اقوام ایرانی دچار سرخوردگی، یأس، و عدم اعتماد به نفس میشوند و ناخودآگاه نگاهی منفی به خود پیدا میکنند و مردان و زنان در زایل سازی این تصویر غلط از ذهن کودکان و نوجوانانشان دچار زحمت و مشکل میگردند و فاقد رسانة نیرومندی برای دفاع از هویت خویش اند. کودکان ترک و لر و گیلک و غیره در مدارس از سوی همکلاسیهای خود مورد تمسخر قرار میگیرند و بتدریج نوعی خودکمبینی و تحقیر در آنان نهادینه میشود و این تحقیرشدگی در خودپنداره (self-concept) یا تصویری که آنان در طی فرآیند اجتماعی شدن از خود میسازند، وارد میشود.
این همه از یک سو بذر نفرت را در ذهن و قلب مردان و زنان از قومیتهای مختلف میکارد و از سوی دیگر سبب عدم اعتماد به نفس در فرزندان آنان و گریز از هویت قومیشان میشود و سبب میشود در آنان نوعی خودباختگی و از خود بیگانگی شکل بگیرد. این وضعیت بویژه زمانی که فرزندان ترک و لر و گیلک و غیره در موقعیتهای اجتماعی مختلف در برابر فارسها قرار میگیرند، بیش از پیش نمایان میگردد. آنان در دفاع از خود در موقعیتهای اجتماعی نیز به شدت دچار زحمت و عذاب میگردند زیرا طرف مقابل بهآسانی و با گفتن ناسزایی قومیتی میتواند شخصیتشان را زیر سؤال ببرد و آن عدم اعتماد به نفس ریشه دوانده در دوران کودکی را مجددا زنده کند و نفرتی شدید و بسیار مخرب را علیه فارسها دامن بزند. بدین ترتیب، دیالکتیکی از خودباختگی و عدم اعتماد بنفس از یکسو و نفرت و بیگانگی سیاسی و گریز از مرکز از سوی دیگر شکل میگیرد.
وقتی شاعر بزرگ و فرهیختهای چون شهریار ناچار میشود در دفاع از قوم خود و دیگر اقوام ایرانی واکنش نشان دهد و ترجیعبند "اَلا تهرانیا انصاف میکن خر توئی یا من" را بسراید، مردم عادی چقدر باید در واکنش به تحقیرهای قومی توان صرف کنند؟! آیا مردم عادی از فرهیختگی کسانی چون شهریار برخوردارند که تحقیر شدنها را با پختگی و درایت پاسخ دهند و بذر کینه و نفرت را از این طریق از وجود خود بزدایند؟!
تا آنجایی که من اطلاع دارم، برخی از هموطنان آذربایجانی ما به خاطر نفرتی که از روزنامة ایران بر سر چاپ کاریکاتور کذایی پیدا کرده اند، از این روزنامه در اموری چون کارواش و دیگر موراد مشابه استفاده میکنند. طبیعی است که آنان و دیگر اقوام هموطن ما از صداوسیما نیز بدلیل پیگیری چنین سیاستی گریزان شوند و به رسانههای دیگر از جمله رسانههای خارجی نظیر تلویزیون باکو، ترکیه، عرب، آمریکا، و انگلیس روی آورند.
حتی اگر بخواهیم خوشبینانه داوری کنیم و احتمال بدهیم که صداوسیما تعمدی در اینگونه برنامهسازیها و سریالسازیها نداشته است، آنچه در عمل روی داده منجر به دستاوردهای ضدقومی پیشگفته شده است و این بسیار فرق دارد با آن ادعاهایی که در سخنرانیها و محافل رسمی از سوی مقامات سیاسی و رسانهای مطرح میشود. روشن است که ادعاهای رسمی به اندازهای که تولید رسانهای ذیمدخل و مؤثر است، تعیین کننده نیستند.
پینوشت
=========================================
۱٫ این خبر را آفتاب نیوز (http://www.aftabnews.ir/vdcb8abrhzbws.html) منعکس کرد و ظاهرا خبرگزاری شمال نیوز خبر را عینا به نقل از آفتاب نیوز اما با تغییر تاریخ خبر منعکس کرده است:
"اظهارات عجیب احمدینژاد درباره زنان گیلانی
تاریخ و ساعت : ۱۱ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۲:۰۳ کد خبر : ۲۶۵۳
شمال نیوز: محمود احمدینژاد در جمع نخبگان استان گیلان بار دیگر اظهاراتی غیرمنتظره و بهتآور بر زبان آورد و گفت «برخلاف دیدگاه بعضی افراد، من معتقدم زنان گیلانی با حفظ عفاف خود در عرصههای مختلف کشاورزی حضور داشتهاند»! این اظهارات که ظاهراً ناظر به برخی لطیفههای سخیف افواهی بوده است و اصلاً در جایگاه عالیترین مقام اجرایی ایران نیست با انتقاد شدید رمضان علی صادقزاده نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی مواجه شد. تا آنجا که صادقزاده به گلایه تاکید کرد «سایر مواضع ایشان نیز همین گونه است»!
رمضان علی صادقزاده ضمن انتقاد از این اظهارات احمدینژاد، افزود: ایشان مهمان ما در گیلان بودهاند، اما در چند ماه آینده اعتراضات خویش را به اطلاع مردم میرسانیم. وی خاطرنشان کرد: زنان گیلانی در عرصه کار و کوشش در تمام زمینهها دوشادوش مردان فعالیت میکنند و حتی بیش از مردان در زمینههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و کشاورزی مشغول به فعالیت هستند. وی افزود: در طول تاریخ، مردان و زنان گیلانی باعث تقویت تشیع شدهاند وفور امامزادهها در سراسر استان، نشانه این امر است. آیتالله بهجت که یکی از علمای شیعه هستند نیز از این سرزمین برخواستهاند [غلط املایی کذا فی الاصل هم در آفتاب نیوز و هم در شمال نیوز! یعنی کپی برابر اصل!]"./aftabnews (http://www.shomalnews.com/index.php?view&sid=2653).
2. برای اینکه تصور نشود مدعاهای من غیرواقعی است، دو نمونه از اعتراضات کارگزاران نظام جمهوری اسلامی را در باب عملکرد غلط صداو سیما در مورد اقوام ایرانی در زیر ذکر میکنم:
نمونة اول: اعتراض امام جمعة اردبیل در سال ۱۳۸۶
"انتقاد شدید امام جمعه اردبیل از صداوسیما
حجت الاسلام عاملی گفت: من اشتباهات صدا و سیما در زمینه اقوام را مرتبا یادداشت و به رهبر معظم انقلاب گزارش می کنم. مهر: استراتژی سکوت " در برابر قومیت ها دیگر پاسخگو نیست و اشتباهات صداو سیما یکی از دلایل عمده بروز حساسیت های قومی در کشور است.
حجت الاسلام سید حسن عاملی نماینده ولی فقیه و امام جمعه اردبیل درهمایش ملی اتحاد ملی راهبردها و سیاستها با موضوع لزوم تصحیح سیاستهای غلط در مورد قومیت ها به ایراد سخنرانی پرداخت. وی با اشاره به اینکه گسترش و تثبیت مکتب اهل بیت بر دوش دو قومیت آذری و فارس بوده است گفت: اگر تفرقه بین این دو قوم ایجاد شود باید فاتحه تشیع را خواند. وی با انتقاد از سیاست فعلی در برابر قومیت ها گفت: " استراتژی سکوت " در برابر قومیت ها دیگر پاسخگو نیست و اشتباهات صداو سیما یکی از دلایل بروز حساسیت های قومی در کشور است. عاملی با تاکید بر لزوم تبیین و تبلیغ بخشهایی از تاریخ کشورمان بخصوص جنگ ایران وروس و جنگ ایران و عثمانی ، عدم توجه به این واقعیت های تاریخی را عامل اصلی سو استفاده عناصر افراطی و تجزیه طلب معرفی کرد و گفت: اجابت خواسته های قومی نباید به عنوان عامل واگرایی شناخته شود.
نماینده ولی فقیه با اشاره به تحرکات برخی کشورهای منطقه نسبت به فرهنگ ملی ایران گفت: با تشکیل فرهنگستان زبانهای محلی و تدریس زبان های محلی می توان جلوی بسیاری از این سو استفاده ها را گرفت. امام جمعه اردبیل با اشاره به اینکه زبان آذری کارکرد دینی و مرثیه ای در قوم شیعه دارد گفت: تقویت زبان آذری تقویت تشیع است. به گزارش خبرنگار مهر ،سخنان امام جمعه اردبیل که با استقبال و تشویق حضار مواجه بود چنین ادامه یافت: اگر وضعیت به گونه فعلی پیش رود در آینده ای نزدیک زبان آذری نماد مخالفت با نظام خواهد شد.
وی تاکید کرد: من اشتباهات صدا و سیما در زمینه اقوام را مرتبا یادداشت و به رهبر معظم انقلاب گزارش می کنم. عاملی که خود را غیر آذری و وابسته به طایفه معرف جبل عامل لبنان معرفی کرد ، گفت: ما باید سیاست صفویه را ادامه دهیم که این نکته هم مورد تاکید آقای هاشمی رفسنجانی قرار گرفته است. وی تاکید کرد: الان در مدارس و دانشگاههای آذربایجان علی رغم بخشنامه های رسمی دروس به زبان ترکی تدریس می شود که بهتر است این مسئله از حالت ممنوعیت در بیاید و تدریس به زبان ترکی آزاد شود. نماینده ولی فقیه به نقل از استالین دیکتاتور شوروی گفت: تغییر حروف در قفقاز از انقلاب کمونیستی هم مهمتر بود و امروز کشوری مثل آذربایجان و ترکیه با تغییر زبان و حروف رسمی خود بین هویت امروز و دیروز خود فاصله انداخته اند.
عاملی با بیان اینکه ترکیه می خواهد عثمانی نوین شود گفت: بی شک زبان فارسی شانش بالاتر از آن است که با تقویت زبان های محلی تضعیف شود. وی در پایان سخنان خویش هند و سوئد را از نمونه های موفق اتحاد ملی توصیف کرد" (۲۱ آبان ۱۳۸۶ ) http://www.fardanews.com/fa/pages/?cid=38945 کد خبر ۳۸۹۴۵،
نمونة دوم: اعتراض نمایندة ایلام در سال ۱۳۸۸
"رئیس مجمع نمایندگان استان: صداوسیمای ایلام دید منفی خود نسبت به اقوام مختلف استان را از بین ببرد
در مراسمی با حضور جمعی از مسؤولان سازمان صداو سیما و مسؤولان محلی جشن پوشش صد در صدی شبکههای اول و دوم و سوم و شبکه استانی سیمای استان ایلام بر گزار شد. به گزارش گروه دریافت خبر ایسنا، برای پوشش صد در صدی شبکه های اول ، دوم ، سوم و شبکه ی استانی سیمای استان ۳۹۶ دستگاه فرستنده و ۴۵ ایستگاه ماهوارهای کابلی نصب شده است.
نماینده دره شهر ، دهلران و آبدانان در مجلس شورای اسلامی مهمترین رسالت صدا و سیما در این برهه دفاع از ارزش های مواضع سازنده ی نظام در عرصه ی بین المللی دانست و تصریح کرد : رسانهی ملی در جامعه هم باید در برنامههای خود مسائل و مشکلات مردم را منعکس کند. عزتی با انتقاد از پخش اخبار به زبان کردی در سیمای ایلام گفت: این اخبار که واقعا معلوم نیست به زبان کردی است یا فارسی اصالت زبان کردی را تا حد زیادی از بین میبرد تا جایی که یک فارسزبان ۹۰ درصد اخبار را متوجه میشود.
رئیس مجمع نمایندگان استان ایلام از مسئولین صدا و سیمای مرکز ایلام خواست به جای پخش بیش از حد برنامه های طنز که به زبان کردی پخش می شود و با دید تمسخر آمیز به فرهنگ و زبان مردم نگاه میکند با معرفی استعداد های استان در برنامه های داخلی استان و پخش سراسری برای جذب سرمایهگذار اقدام کنند. عزتی افزود زمان آن فرا رسیده که سیمای مرکز ایلام به معرفی جاذبههای گردشگری استان با تولید برنامههای قوی با استفاده از کارگردان های مستند ساز باتجربه و استفاده از افراد تحصیلکرده ی مسلط به زبان مادری(از همهی قومیت ها) بپردازد.
این نماینده مجلس اظهار داشت:صدا و سیمای مرکز ایلام در بیان مشکلات و کمبودهای استان ایلام در زمینه حمل و نقل، اجرایی نشدن مصوبات استانی، کمبودهای پزشکی، کمبودهای مرز مهران و پتانسیلهای میراث فرهنگی و تخریب آثار تاریخی کمتر خبری در کشور داشته است. نماینده دهلران،دره شهر و آبدانان ادامه داد:صدا و سیما می تواند مشکلات مردم استان ایلام را به خوبی در کشور انعکاس دهد ولی تاکنون به دلایل متعددی نتوانسته است حتی پتانسیلهای استان را در رسانه ملی بیان کند.
وی ادامه داد: فقر و محرومیت استان ایلام را باید با تصویر به مسئولان کشوری رساند که بدانند در این استان چه می گذرد و شاید از این رهگذر بتوان به حل مشکلات استان امید بست. "علی عزتی" با اشاره به زبانهای گفتاری رایج در میان مردم استان ایلام از جمله کردی، لکی، لری و عربی گفت: با توجه به جمعیت حداکثری لر استان ایلام متاسفانه صدا و سیمای ایلام اصلا برنامه ای به زبان لری ندارند و از پخش سرود های لری،لکی و عربی کوتاهی می کند و فرهنگ غنی لری از هر بابت در این شبکه جایی ندارد.
این نماینده مجلس با انتقاد از عملکرد رسانه ملی در استان ایلام و لزوم فرهنگ سازی افزود:در صورتی که صدا و سیما استان دیدگاه منفی خود نسبت به اقوام منطقه را از بین نبرد و همچنان گویش¬های مردم شهرهای حوزه¬های جنوبی دهلران، دره شهر و آبدانان محدود شوند، به زودی در دیدار با مقامات عالیرتبه کشور این مساله را پیگیری خواهد کرد تا قوم لر هم در کنار قوم کرد که هر دو از اقوام اصیل ایرانی اند به جایگاه شایسته خود در رسانه ملی برسد. وی با تاکید بر سیاست اصلی صداوسیما در رعایت اصل بیطرفی گفت:صدا و سیمای مرکز ایلام باید به فرهنگ گذشته این استان توجه کند، به هر حال به نظر من صدا و سیمای مرکز ایلام باید با دقت نظر و وسواس برای فرهنگ و زبان لُری برنامه بسازد و پخش کند و گستره جغرافیایی خود را به این مناطق هم بکشاند.
نماینده دهلران،دره شهر و آبدانان در مجلس هشتم اظهار داشت:زبان کردی در استان ایلام دارای گویشهای گوناگونی در شهرستان های مختلف است که متاسفانه صدا و سیمای ایلام فقط به کردی شهرستان ایلام توجه می کند و این موضوع باعث شده که به هنگام مصاحبه سیمای ایلام با یک شهروند لر مجبور به صحبت کردن به زبان کردی شود که این امر موجب گلایه شهروندان حوزه انتخابیه ام شده که امیدوارم با تبدیل شبکه شهرستان ایلام به شبکه استانی ایلام تمام اقوام این استان در کنار هم با اتحاد و همدلی برای توسعه استان تلاش کنند.
در تیرماه سال ۸۳ با حضور مهندس ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیمای کشور شبکه استانی ایلام افتتاح شد و پس از ماهواره ای شدن این شبکه در سال گذشته شهرستان های جنوبی استان هم از دریافت شبکه استانی ایلام برخوردار شدند" (http://www.ezati.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=410&Itemid=68 24/8/1388).
امروز : مهرداد اصلانی ،حسین اعظامی و مهرداد ورشویی سه نفر از زندانی های حوادث پس از انتخابات که به صورت موقت آزاد شده بودند ،روز گذشته به زندان اوین بازگشتند.
به گزارش کلمه، هر سه این زندانی ها که با تودیع وثیقه سنگین و پس از تحمل نزدیک به یازده ماه حبس از زندان آزاد شده بودند ، پس از فراخوانده شدن از سوی دادستانی ،عصر امروز خود را به زندان اوین معرفی کردند.
این زندانی های کمتر شناخته شده ، از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات هستند که به دلیل شرکت در تجمع های اعتراضی مردم در روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد بازداشت و ازسوی دادگاه انقلاب به دو تا سه سال زندان محکوم شده اند.
امروز: چند روزی است که قیمت شیر یارانه ای به میزان ۱۰۰ تومان افزایش پیدا کرده و این مسئله نارضایتی مردم را به دنبال داشته و باعث شده در برخی شهرستان ها برای خاموش کردن اعتراض های مردمی ترفند هایی هم به کار گرفته شود.
به گزارش خبرنگار کلمه، این افزایش قیمت بر روی نرخ سایر مواد لبنی تاثیر گذاشته است اما روز گذشته معاون وزیر بازرگانی گفت: طرح افزایش قیمت شیر در ازای افزایش سهمیه آن و گستردگی توزیع آن سال گذشته در استان های کشور به طور آزمایشی برگزار شد که همراه با رضایت مردم بود.
در حالی معاون وزیر بازرگانی از رضایت مردم سخن می گوید که از برخی شهر ها و شهرستان ها خبر رسیده است همزمان با روز نخست افزایش قیمت شیر یارانه ای از ۲۵۰ به ۳۵۰ تومان که به طور غیر منتظره ای اعمال شد اعتراض مردم در صف های شیر هم شدت گرفت.
اما از سوی دیگر خبر رسیده است که به طور مثال در بروجرد طرفداران دولت در ترفندی برای خاموش کردن اعتراض ها در صف های شیر فریاد می زنند: احمدی نژاد قرار است به همه پول دهد پس نگران اندک افزایش قیمت شیر نباشید!
امروز -گروه اقتصادی: از ۲۵ میلیون جمعیت فعال و بالای ۱۰ سال ایران ، دست کم چهار میلیون نفر بیکار است . یعنی از هر پنج نفر فعال و جویای کار، یک نفر بیکار. این رقم در میان جوانان بالای ۱۶ تا ۳۰ سال تقریبا دو برابر است. البته کارشناسان اقتصادی و منتقدین دولت آمارهای ارائه شده را قابل اتکا نمی دانند و معتقدند که نرخ بیکاری بالاتر از آن چیزی است که گفته می شود.
به گزارش کلمه، بر اساس تعریف وزارت کار و مرکز آمار ایران هر فرد بالای ۱۰ سال ، آمادگی وارد شدن به بازار کار را دارد. به همین دلیل برای بیان نرخ بیکاری از ۱۰ سال به بالا را ملاک ارزیابی قرار می دهند. علاوه بر این در دولت احمدی نژاد برای کاهش نرخ بیکاری تغییری در تعریف نیروی کار به عمل آوردند. با لحاظ این تعریف هم اکنون نرخ بیکاری را حدود ۱۱ درصد اعلام می کنند. بر این اساس هر فرد بالا ۱۰ سال که در هفته دوساعت کار می کند شاغل محسوب می شود .
این در حالی است که در بسیاری از کشورها استفاده از کودکان به عنوان نیروی کار را غیر قانونی و نقض کننده حقوق کودکان و نوجوانان می دانند. تا پیش از تغییر تعریف کار در دولت نهم ، کسی شاغل محسوب می شد که در هفته دو روز را به کاری که درآمد زایی دارد، مشغول باشد. مجموعه این انتقادها کارشناسان را به اینجا رسانده که بگویند نرخ بیکاری بسیار بالاتر از نرخی است که گفته می شود .
گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۱۰ میلادی نشان می دهد که رتبه ایران در میان ۱۸۳ کشور جهان ۱۳۷ است . بر این اساس وضعیت ایران در زمینه ارائه تسهیلات ، ثبت مالکیت ، استخدام نیروی کار و اصلاح قرار دادهای کار با مشکلات گسترده روبرو است . همه این موارد موجب شده که حتی اگر زمینه برای سرمایه گذاری داخلی و خارجی فراهم باشد ، نتوان در ایران فرصت های جدید شغلی ایجاد کرد. این در حالی است که سرمایه گذاران داخلی و خارجی کمترین رغبتی برای سرمایه گذاری در ایران از خود نشان نمی دهند . آنها به آینده سیاسی و اقتصادی ایران امیدوار نیستند . برای همین خارجی ها کشورهای دور و بر ایران ، چون ترکیه ، هند ، چین و پاکستان را نشانه رفته اند و سرمایه های داخلی هم یا از کشور خارج می شوند و یا به واسطه گری و فعالیت های غیر مولد رو آورده اند . فعالیت هایی که شغلی برای بیکاران ایران در پی ندارد .
در میان بیکاران ، وضعیت تحصیل کردگان و زنان بغرنج تر گزارش می شود . وضعیت بازار کار زنان در ایران در سالهای مختلف نوساناتی داشته و آمار و ارقام بیانگر آن است که طی این سالها بر میزان مشارکت زنان در عرصههای اقتصادی افزوده شده و به تبع آن نرخ بیکاری نیز در حال افزایش است.
نرخ بیکاری زنان در سال ۴۵ برابر با ۲درصد بوده و در سال ۱۳۷۵ ، ۳/۱۳ درصد و در سال ۸۰ به ۳/۱۸ درصد افزایش یافته است. کارشناسان یکی از دلایل مهم افزایش نرخ بیکاری زنان را افزایش توانایی و میزان مشارکت آنان و در مقابل ناکافی بودن فرصتهای شغلی برای زنان جویای کار، بویژه در سالهای اخیر می دانند .
بر مبنای آمارهای رسمی ارائه شده مرکز آمار ایران ، نرخ بیکاری زنان در سال ۸۵ نسبت به دو دهه قبل، از ۳ / ۱۳ درصد به ۳ / ۲۳ درصد رسیده است. در این سال آمار مردان بیکار رشد ۱ / ۶ درصدی و در مورد زنان رشدی ۱ / ۱۲ درصدی داشته است.
در سال ۸۵، حدود ۵۷ درصد از اشتغال زنان در بخش خدماتی و ۲۵ درصد در بخش کشاورزی بوده است. در این سال فعالیت شغلی مردان و زنان در بخش کشاورزی حدود ۱۹ و ۱۵ درصد کاهش یافت.
نسبت تحصیلات عالی زنان شاغل از ۱ / ۱۸ درصد در سال ۶۵ به ۵ / ۲۷ درصد در سال ۷۵ و ۷ / ۳۶ درصد در سال ۸۵ افزایش یافت. کارشناسان علت این امر را میل زنان به استقلال مالی، افزایش سطح تحصیلات، توانمندسازی زنان و دختران از طریق مهارتهای شغلی در کنار افزایش سطح تخصص افراد میدانند.
هر چند از سال ۸۵ به این سو آمار دقیقی از میزان مشارکت و بیکاری زنان ارائه نشده ، اما کارشناسان و اقتصاددانان وضعیت را به مراتب بدتر و شکننده تر از گذشته ارزیابی می کنند .
بازار کار ایران از مسائل دیگری هم رنج می برد . هم اکنون نرخ رکود اقتصادی حدود ۶۰ درصد گزارش شده است. این رقم را مرکز پژوهش های مجلس می گوید. مفهوم این رقم این است که به طور متوسط صنایع و کارخانه های تولیدی ایران با کمتر از ۴۰ درصد ظرفیت خود کار می کنند. بزرگترین صنایع ایران و در عین حال کاربر ترین آنها، صنایع نساجی که قدیمی ترین صنایع ایران هستند ، بدترین شرایط را دارند .
دولت برای کاهش تورم ، واردات را سر لوحه برنامه های خود قرار داده است. آنها تورم و پائین نگه داشتن آن را بر کاهش تولید، بیکاری و رکود اقتصاد داخلی ترجیح داده اند. به همین دلیل هر آنچه را که می شده وارد کرده اند. آن هم از چین و به قیمت از بین رفتن تولید و رشد بیکاری در ایران. چیزی که در گزارش های رسمی و دولتی دیده نمی شود. اما مردم آن را می بینند و حس می کنند.
به طور مثال تنها در چهار سال گذشته نزدیک به ۵/۳ میلیارد دلار میوه وارد کشور شده است . ایران در ۳۰ سال پس از انقلاب هرگز با این همه واردات گسترده و عمومی میوه و محصولات کشاورزی روبرو نبوده است. این در حالی است که هم اکنون ایران بزرگترین وارد کننده گندم جهان شناخته می شود و بیش از پنج میلیون تن وارد می کند.
در مجموع و مطابق آمار رسمی در پنج سال گذشته نزدیک به ۳۰۰ میلیارد دلار کالا وارد کشور شده است. این در حالی است که در هشت سال دولت خاتمی ۱۷۰ میلیارد دلار کالا وارد کشور شد. نتیجه اینکه در واقع دولت به بهانه حفظ منافع محرومان و کارگران، در عمل اقداماتش بر خلاف منافع کارگران و محرومان بوده است.
امروز :نامه پیش رو که توسط خواهر یک کارگر زندانی نوشته شده است اگر چه با نگارش مرسوم نامه های رسمی و یا ادبیات نامه نگاری فاصله دارد اما انتشار و انعکاس آن از آن جهت اهمیت دارد که افکار عمومی و احیانا وجدان های بیدار را با مشکلات روزمره ای که برای یک خانواده ی عادی که به بهانه های عجیب و غریب همچون انقلاب مخملی و اقدام علیه امنیت ملی به زندان افکنده شده اند آشنا می کند.
به گزارش خبرنگار کلمه، این مصائب که بوجود آورنده آن توهم صاحبان زور در مورد اعتراض ساده شهروندان است نه یک استثنا که قاعده ای برای اغلب زندانیان سیاسی است چرا که بر خلاف القائات رسمی و دولتی که جنبش سبز را جنبش طبقات متوسط به بالا ذکر می کنند اما اکثر زندانیان سیاسی گمنام از طبقات مستضعف و با سطح اقتصادی پایین جامعه هستند.
«اجدادی» هم از معترضان و زندانیان محروم و مستضعف جنبش سبز است. کارگر یک بقالی که صرفا یک شهروند معترض بود اما با اتهام هایی مانند اقدام علیه امنیت ملی ! از ده ماه پیش در زندان است. او یکی از معترضان ساده به نتایج انتخابات است که در تظاهرات مسالمت آمیز مردم در ۲۵ خرداد شرکت داشته و به اتهام شرکت در این تظاهرات به بیست و هشت ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
«مهدیه اجدادی» خواهر اکبر ، یازده ساله و کلاس پنجم ابتدایی است . او نامه ای به دادستان تهران نوشته و از تعیین وثیقه دویست میلیون تومانی برای برادر دربندش گلایه کرده است .وی به دادستان توضیح داده است که از قشرمحروم جامعه هستند ،در جنوب شهر تهران و درخانه اجاره ای زندگی می کنند و در عمرش چنین پولی را ندیده است.
به گزارش "کلمه" متن نامه این نوجوان خطاب به دادستان به شرح زیر است:
با سلام خدمت آقای دادستان
من خواهر اکبر اجدادی هستم که بسیار به برادرم وابسته ام و او را دوست دارم. آقای دادستان برادر من بی گناه است و کاری نکرده. آقای دادستان برادر من کارگر یک مغازه بقالی است .از ساعت ۶ صبح مغازه را باز می کرده و ۱۲ شب می بسته .
آخه این انصافه؟ برادر من هیچ وقت علیه امنیت کشور کاری انجام نمی دهد و بی گناه است. از شما خواهش می کنم برادر من را به آغوش خانواده برگردانید. پدر من بیسواد است و مادرم هم سواد ندارد. پدرم نگهبان پارک بود. سال گذشته او را اخراج کردند. می گفتند کارگرها زیادند. برادر م تنها نان آور ما بود .
من مهدیه اجدادی ، خواهر اکبر اجدادی از شما خواهش می کنم که برادر من را آزاد کنید. پدر و مادر من بیماری قلبی دارند و از وقتی برادرم دستگیر شده حالشان بدتر هم شده است .
من کلاس پنجم هستم . بعضی از برادرها و آشنایان دوستانم می گویند در سال قبل آنها هم در تظاهرات شرکت کرده بودند . برادر من هم رفته بود .
آخه انصافه آقای دادستان؟ از شما خواهش می کنم برادر من را آزاد کنید. به خدا قسم برادر من کاری نکرده است . چند هفته است که به ما گفته اند برای اینکه چند روزی به مرخصی بیاید باید ۲۰۰ میلیون تومان وثیقه به دادگاه بدهیم . من تا به حال این همه پول را ندیده ام . از پدر هم که پرسیدم او هم گفت نمی داند این همه پول را باید از کجا بیاورد . ما در قیامدشت ورامین زندگی می کنیم . در یک خانه اجاره ای. روزهای دوشنبه که پدر و مادرم برای ملاقات با برادرم به زندان اوین در شمال شهر تهران می روند ، وقتی برمی گردند ، خیلی خسته هستند . مادرم می گوید راهش دور است . خیلی دور . کرایه رفت و آمد هم زیاد است . خودم هم چند بار برای دیدن برادرم ، اکبر ، به اوین رفتم . برایم مثل یک مسافرت طولانی و خسته کننده بود . تا قبل از اینکه برادرم دستگیر شود به این جای تهران نرفته بودم .
در راه که می رویم ماشین ها و خانه های بزرگی را می بینم که تا به حال ندیده بودم . در قیامدشتی که ما زندگی می کنیم نه از این ماشین ها است و نه از این خانه ها . پدرم می گوید خیلی گران هستند . یک روز یک ماشین را به من نشان داد و گفت با پول این ماشین می شود برادرت را آزاد کرد .
آقای دادستان خواهش می کنم نامه ی این خواهر را بخوانید. من به عنوان خواهر کوچکتر اکبر از شما می خواهم برادر من را آزاد کنید.
با تشکر خداحافظ
این ماه هم رفت و هنوز حقوق نگرفتهایم ، دیگر نمیدانیم چه کنیم . سرمان پیش خانواده پائین است . جواب صاحبخانه را امروز:متن زیر گزارشی درباره درددل های کارگران درباره شرایط سخت زندگی و مشکلات آنها است که خبرگزاری کار ایران(ایلنا) آن را منتشر کرده بود اما دقایقی بعد از انتشار از خروجی سایت حذف شد! متن گزارش به شرح زیر است:
فضای محوطه جلوی کارخانهها ، جاده اصلی ورودی به شهر ، مقابل فرمانداری ، خیابان مقابل استانداری مرکزی از نخستین روزهای سال ۸۸ شاهد جمعیتی از انسانهایی بود که در زیر ضربات پتک و صدای کوبیدن چرخ دندههای ماشین اگرچه فولاد درونشان آبدیده شد اما روح زخم خورده از سهل گذشتن بالا دستیها از ظلم روا شده به پائین دستیها فریاد آنان را به طلب حقوق از دست رفته صنفیاشان برانگیخت ، تا آنان هم دوش همسر و فرزندانشان ، بر روی سنگفرش خیابان و در زیر آفتاب سوزان تابستان ، سوز سرمای پائیزی و ریزش باران و برف در زیر چتر سوراخ شده عدالتی که قرار بود بر سر همه گسترانیده شود یک فریاد را به گوش مسئولان برسانند که : « حقوق و مطالبات ۶ ماهه ، ۷ ماهه و یکساله ،پاداش و عیدی سال گذشته و مستمری بازنشستگی تنها درخواست آنان است » اما ... این نماهای حزنآور و این واگویههای درد که از حلقوم پر بغض و گلوی خسته از گفتگو و وامانده و افسرده از وعدههای انجام نشده مسئولان که تنها یک درخواست صنفی بود کمتر گوش شنوایی یافت و پاسخی آرام گرفت و بیشتر آن چه دریافت کرد یا حرفهایی از سر دلسوزی و تأیید بود و یا خشم و برخوردی پیدا و آشکارا !؟
« دیگر نمیدانیم چه کنیم این ماه هم حقوق نداریم »
کارگر پیمانی یکی از شرکتهای بحران زده است ، دانههای تسبیح را میان انگشتان شماره میکند و میگوید : این ماه هم رفت و هنوز حقوق نگرفتهایم ، دیگر نمیدانیم چه کنیم . سرمان پیش خانواده پائین است . جواب صاحبخانه را بدهم یا شکم گرسنه زن و بچه را ؟ موهای خاکستریش را که از زیر کلاه آبی رنگ بیرون زده در زیر لبه کلاه پنهان میکند و ادامه میدهد : از فشار زندگی سفید شده وگرنه ۴۳ سال بیشتر ندارم . او از درد خاموش جوانانی که در آغاز زندگی به دلیل بیکاری اجباری یا تعطیلی تحمیلی مدیران شرکت که بر سر امتیاز و مدیریت هنوز نزاعشان به پایان نرسیده هم از کار و دستمزد محروم شدهاند و هم آشیانه کوچکی که با مهر بنا کرده بودند با واژه تلخ طلاق از هم پاشیده سخن به میان آورده و ادامه میدهد : ۵۲۰ خانوار در حال از هم پاشیدگی است نبود درآمد ما را در لبه پرتگاه معضلهای اجتماعی قرار داده او میگوید : فقر ما در همه جداییها ، گرفتاریها مفاسد و بزه کاریهاست .
« دوباره یک لیست جدید اخراجی دیگر »
مردی که چهار زانو روی زمین مقابل یک دستگاه دولتی نشسته خود را جابجا میکند و روی تل خاک لم میدهد پاهایش را دراز میکند تا خستگی ناشی از بیکاریش را درکند ذهنش را مرور میکند انگار میخواهد کلمهای را بیابد تا بهتر و کوتاهتر سنگینی درد را بیان کند مکث کرده و میگوید : « انگار همین دیروز بود تعطیلات عید تازه تموم شده بود همه بر گشتن سرکار که پیمانکار اسم اخراجیها رو اعلام کرد . هر سال همینطوره اول سال با یک عده دیگه قرارداد میبندن تا سال بعد که دیگه با آنها قرار داد بسته نمیشه » او ادامه میدهد : « دیگه آسایش نداریم . تو این زمونه حتی کارگر اگه رسمی هم باشه باز کارفرما میتونه اخراجش کنه . دیگه وای به حال کارگر پیمانی و قراردادی که یه برگه سفید رو امضا میکنن و کار را شروع میکنن . وقتی هم که سرکار هستن بین ضایع شدن حقوقشان و بیکاری باید یکی رو انتخاب کنن آخرش هم بازهمون بیکاریه ... »
« تکلیف بازنشستگی کارهای سخت و زیانآور با کرام الکاتبین »
زیر لب با خود چیزی میگوید با موهای جوگندمی و قامت چهارشانه میان سال به نظر میآید در شرکت واحد کار میکند در حالی که به اتوبوس تازه رنگ کردهاش تکیه داده از متوقف شدن اجرای بازنشستگی مشاغل سخت و زیانآور در محل کارش صحبت میکند : « جدیداً هر چه رانندههای شرکت واحد درخواست بازنشستگی میکنن سازمان تامین اجتماعی مخالفت میکنه میگن شماها چون در سازمان دولتی کار میکنید نمیتونید از قانون بازنشستگی سخت و زیانآور استفاده کنید هر روز یه بهونه هر روز یه ایراد این همه حق بیمه دادیم تا از حقمون تا زندهایم استفاده کنیم کی به داد میرسه فقط حرف ...»
« کارفرما میگه بگو امضا کن طبق قانون کار حقوق میگیری »
زیر چشم های گود رفتهاش حلقههای درد و بر پیشانیاش خطوط رنج نشسته ، لثههایش سفید و بیرنگ و دستان کوچکش زبر و خشن شده خودش میگوید ۲۴ ساله است اما بیش از ۴۰ به نظر میآید کارتن سنگین را در میان بازوانش چون کودکی که نیاز به لایلای مادر دارد سخت میفشارد عمق درد در نگاهش آشکار است او در یک شرکت قطعهسازی کارگر ساده است . در فاصلهای کوتاه به بهانه خستگی گرفتن بار را برزمین گذاشته و خم میشود و دور از نگاه کارفرما که سخت ما را زیر نظر دارد سریع میگوید : کارفرما میگه هر کی پرسید بگو با قانون کار حقوق میگیرم اضافه کاری و پاداش هم دارم زیر برگهها را هم همینطور با این شرط امضا میکنیم همهمون از اون دختر ۱۴ ساله که قطعه میزنه تا زهرا خانم که ۴۰ سالشه و ۸ ساله اینجا کار میکنه و پسرش که ۱۵ سال بیشتر نداره و راننده اون بالابره همین وضع را داریم دوبار موقع کار زخمی شده شانس آورده قطع عضو نشده میگوید : کارتنها در رفتن افتادن روی بدنم خدا همراهم بود وگرنه میمردم .
« چرخهای نان خشکی مال اربابه »
پسرک به سختی چرخ سنگین مملو از گونیهای نان خشک و پلاستیک پاره و آهن قراضه را جابجا میکند و فریاد « نان خشکیه »او در کوچه میپیچد . سنگهای ترازو را درگونیای پیچیده و باطنابی ضخیم برگردن آویخته . بدن نحیفش توان سنگینی وزنهها را ندارد برای نوشیدن آبی که از شلنگ آب کارگر فضای سبز که در حال آبیاری است وضعیتی بدتر از پسرک از نظر حقوق کارگری دارد لختی میآساید خوب که سیراب شد برق در چشمان درشتش که هنوز میل به کودکی و شیطنت در آن موج میزند مینشیند و از باری که وبال گردنش شده میگوید : « چرخ و سنگها مال اربابه همه نون خشکیها تو این شهر یه صاحب کاردارن امتیاز فروش نون خشک مال اونه چرخها را امانت با سفته و قرار یا گرفتن گرویی و یا به کلفتی گرفتن مادر و خواهرامون به ما میسپره تا براش نون خشک جمع کنیم این پلاستیک و آهنها مال خودمه جدا میفروشم اما اگر ارباب ببینه پدرمو در میاره میگه چرخ زود فرسوده میشه . سنگها هم اگه گم بشه از درآمدمون کم میکنه اون هفته داداشم ( به پسربچه دیگری که در میان درختان دنبال پلاستیک و شیشهخالی نوشابه و ... میگردد اشاره میکند ) گم کرد هم از ارباب کتک خوردیم هم حقوقمون را کم کرد هم ننهام یه روز بیمزد برای زنش کار کرد اینه دیگه !!
« بیمه کارگران ساختمانی کدام است همین دیروز چند نفر در سقوط مردند و رفتند »
پاشنه پای آسیب دیدهاش را به سختی بر زمین میگذارد تا قامت بلندش را برزمین استوار نشان دهد . زانوی راستش خوب خم نمیشود اما با آن که خط درد در جای جای صورتش نهان است به روی خود نیاورده و از پله بالا میآید او تنها بازمانده یک حادثه سقوط بالابر در یک ساختمان بلند است که در آن جا کارگران ساختمانی جوان و نوجوان بکار گرفته شده بودند . از آن حادثه کمتر از یکسال میگذرد او و ۴ نفر از دوستانش که همگی دانشجو بودند و برای امرار معاش و کسب درآمد در تعطیلات بین ترم به عنوان کارگر ساده ساختمان از طریق پیمانکار در یک واحد انبوهسازی مشغول بکار شده بودند در یک لحظه بدلیل فرسوده بودن تجهیزات با بالابر حمل مصالح ساختمانی از طبقه پنجم به پائین سقوط کردند آنها رفتند و او با جسمی رنجور باقی ماند تا در راهروهای تأمین اجتماعی بدنبال بیمه و در کریدورهای اداره کار و دادگستری بدنبال حقوق پایمال شدهاش بگردد . از آن تاریخ تاکنون او و خانوادهاش میلیونها تومان خرج کردند تا فقط زنده بماند هر چند او دیگر سلامتی ندارد تا کاری بکند و در روزهای آغازین جوانی فرسوده و از کارافتاده شده است او که پس از ماندن مدت طولانی در کما دوباره به زندگی بازگشته از بیمه کارگران ساختمانی که ظاهراً در مجلس تصویب و هرگز اجرایی نشده چیزی نمیداند هنوز صحنه آن روز در مقابل دیدگانش چون تصویری متحرک در جریان است و میگوید : « بیمه ؟ کدام بیمه ؟ همه مخارج درمان و دوا و بیمارستان را خودم دادم . دوستانم همین دیروز بود که در آن حادثه سقوط مردند و رفتند . خانوادههایشان هنوز دیه آنها را نگرفتهاند . قانون میگوید چون تنها بازمانده حادثه که ظاهراً زنده است طول درمان دارد به پرونده نمیشود لان رسیدگی کرد ... »
« کار کودک ، انکار کودک ، حقوق پایمال شده زنان کارگر ، اخراج و خط فقر و حقوق کارگری »
حیف که نمیشود واژههای درد را راحت و بیدغدغه بر کاغذ روان کرد تا از پیمان نامه حقوق کودک که ایران نیز عضوی از آن است اما چنان فراموشی شده که کودکان کار را انکار میکند چیزی نوشت . نمیشود از پشتهای خمیده و پر درد دختران نوجوان و زنان بارداری که در کارگاههای پنهان پتک برآهن میکوبند ، چرخ دنده ماشین را جابجا کرده و بارهای سنگین را برپشت و بغل حمل میکنند از دخترکان قالیباف و سوزن زن در کارگاههای دوخت و دوز که سرانگشتانشان از زخم سوزن سوراخ سوراخ شده آنها که نه بیمهاند و نه حقوق قانون کار میگیرند و آرام میآیند و آرام با درد سل و خونریزی میمیرند هم قلم فرسایی کرد . حتی نمیشود از زخم دل کارگران رسمی که ماههاست از دریافت حقوق محرومند و کارگران پیمانی و قراردادی اخراجی و بازنشستگانی که به دنبال دریافت مستمری پیش هر کس و ناکس سر تعظیم فرود میآورند و فریادشان با ( ... )سرکوب میشود هم به واقعیت درد آن چه که هست پرداخت . نمیتوان از جوانان تحصیل کردهای که واگویههای دردشان آنقدر سنگین است که اگر در این مقوله میآمد شاید چون با کلام قانون و لوایح و مصوبههای آمده و اجرا نشده آمیخته به آن انگ سیاسی زنند هم چیزی نوشت آنها که « سرمایهجاودانیاند و ... » با مدرکهای دانشگاهی راننده آژانس و تاکسیاند . اغذیه فروش و سبزی فروش و ... یا کارگری ساده !!؟
تنها میتوان این دردنامه را با خط فقر ۷۰۰ هزار تومانی که وزیرکار در بیانش به این جمله بسنده میکنه که : « نمیدانم خط فقر چقدر است ! و از چالشهای صنعت در سال ۸۹ با اجرایی شدن قانون هدفمندکردن یارانهها ، افزایش ۱۵ درصدی حقوق کارگران و کاهش قدرت خرید آنان ،رشد ۵۰ درصدی کارگران اخراجی از ابتدای سال جاری در کشور ، و اشتغال آرزویی که هم چنان رویاست به پایان آورد . روز کارگر بر همة محنتکشان شرکت آونگان و شرکتهای بحران زده ، زنان کارگر و دیگر شرکتهایی که زنان و کودکان کار بحرهکشی میکنند ، دیگر کارگران قراردادی و پیمانی بیمارستانها و فضای سبز ، کودکان دستفروش و طواف و کارگران ساختمان و همه آنان که با رنج و تلاش چرخ دندههای صنعت و خدمات اجتماعی را به گردش درمیآوردند مبارک !!!
امروز: دبیرکل و سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران در آستانه روز معلم به وزارت اطلاعات احضار شدهاند.
به گزارش هرانا از علیاکبر باغانی و محمد بهشتی لنگرودی تلفنی خواسته شده است تا روز شنبه به وزارت اطلاعات مراجعه کنند.
این در حالیست که به تازگی ماموران وزارت اطلاعات سه فعال حقوق معلمان در شهر همدان را پس از احضار، بازداشت کردهاند.
در آستانۀ ۱۲ اردیبهشت (روز معلم)، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان نیز اعلام کرده است که در اعتراض به صدور احکام سنگین حبس و اعدام برای معلمان زندانی، از ۱۲ تا ۱۸ اردیبهشت به اعتصاب غذا دست میزند.
امروز:علی پرویز دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر که پیش از عید به مرخصی آمده بود با وجود شرایط وخیم جسمانی توسط مامورین امنیتی از بیمارستان به زندان اوین بازگردانده شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، علی پرویز دانشجوی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی که در آستانه عید نوروز با وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمده بود، پس از مراجعه به پزشک به دلیل حملات مکرر آسم با تشخیص عفونت ریوی و خونریزی ریه که در زندان به آن دچار شده بود، در بیمارستان تخصصی ریه مسیح دانشوری بستری شد. این بیمارستان تحت مدیریت دکتر علی اکبر ولایتی است .
هفته گذشته با اتمام زمان مرخصی، خانواده وی با مراجعه به نماینده دادستان در زندان اوین با توجه به بستری بودن وی درخواست تمدید مرخصی کردند که با وجود مراجعات مکرر خانواده پاسخی به آنها داده نشد. بلافاصله پس از اعلام بستری بودن علی پرویز به زندان اوین، نمایندگان دادستان شب هنگام در بیمارستان حاضر شده و بیمار و تمامی پرسنل بخش را مورد پرسش قرار داده و جزئیات پرونده پزشکی وی را خواستار شدند.
مراجعات مکرر نمایندگان دادستان به بیمارستان و نیز حضور نمایندگی پزشکی قانونی از سوی دادستان موجب شد تا پزشک معالج در اثر فشارهای وارده، پیش از اتمام معالجات تخصصی بیمار را مرخص نماید. پس از اعلام ترخیص وی، مامورین دادستان با هماهنگی قبلی با مسئولین بیمارستان برای دستگیری وی، بلافاصله در بخش محل بستری علی پرویز حضور یافته و در لحظه ترخیص وی را از خانواده جدا نموده و با آمبولانس به زندان اوین منتقل کردند.
لازم به ذکر است که علی پرویز در تاریخ ۱۲ آبان ۸۸ با یورش مامورین امنیتی به منزل مسکونی اش بازداشت شده و مدتها در سلول انفرادی و مورد بازجویی های مکرر قرار گرفت. وی در دادگاه بدوی شعبه ۲۸ به ریاست قاضی مقیسه به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد. علی پرویز ،داشنجوی مهندسی کامپیوتر داشنگاه خواجه نصیر بود.
مهم ترین اتهام وی اعتراض و اخلال در سخنرانی حسین صفارهرندی ،وزیر وقت ارشاداسلامی دولت احمدی نژاد در این دانشگاه بوده است.از دیگر اتهامات وی اقدام علیه امنیت ملی و تبانی برای تجمع در روز ۱۳ آبان اعلام شده است.
بازپرس و قاضی بدوی پرونده در طول ۵ ماه با وجود بیماری شدید آسم از تبدیل قرار وی به وثیقه خودداری نموده بودند و نهایتا در آستانه عید نوروز با وثیقه سنگین ۳۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمده بود.
امروز:معاون دانشجویی وزارت علوم گفت: پیگیری وزارت علوم همیشه در این رابطه بوده است و نیاز به سئوال هم ندارد خانوادهای که فرزندش گم میشود حتما پیگیری میکند ولی اینکه تعداد دانشجوهای بازداشتی چقدر است، تعدادی ندارم اما باید اعلام کنم که تعداد بسیار محدودی در بازداشت هستند.
به گزارش ایلنا محمود ملاباشی معاون دانشجویی وزارت علوم در پاسخ به سئوال خبرنگاری مبنی بر اینکه آیا احکام انضباطی وزارت علوم و کمیتههای انضباطی دانشگاهها پس از انتخابات سال گذشته افزایشی داشته است، یا خیر، گفت: وظیفههای کمیته انضباطی در دانشگاهها در قبل از انتخابات بعد از انتخابات و یا حتی بعد از انقلاب مشخص است و کمیته انضباطی در دانشگاه یک ارزش برای نظام است و اگر کسی مدعی است که قوای انتظامی در کشور باید نظم را برقرار کند همین قوای انتظامی به دانشگاهیان حرمتی قائل شده است و گفته است که مسائل انضباطی را در خود دانشگاهها و حتی کمیتههای انضباطی حل کنید.
وی با تاکید بر اینکه اگر در دانشگاه مشکلی پیش آمد نباید به پلیس ۱۱۰ تماس گرفت گفت: وظیفه کمیته انضباطی همین است که مسائل توجه کند و آنچه که در داخل دانشگاه رخ میدهد و مخالف قوانین است به عهده مسئولین کمیته انضباطی است که پیگیری کند و در جریان مسائل پیش آمده اگر پیگیری نکردند باید آنها را بازخواست کنیم.
وی با اشاره به اینکه تعداد احکام نهایی دانشجویان طبق روال هر ساله بوده و این تعداد با توجه به افزایش تعداد دانشجو نسبت عکس داشته است، گفت: هماکنون چیزی در حدود ۵۰ درصد احکام نهایی شده است که سیر این احکام اینچنین است که اول هیات بدوی رای صادر میکند بعد از آن هیات تجدیدنظر و پس از آن حکم نهایی صادر میشود که در همه این مسائل دانشجو حق اعتراض دارد. در مجموع تعداد احکام نهایی که بعد از خرداد سال ۸۷ صادر شده است رقمی در حدود ۵۰ حکم نهایی است.
معاون دانشجویی وزارت علوم در پاسخ به سئوال خبرنگار ایلنا، با تاکید بر اینکه در دولت نهم و دهم نسبت احکام کمیتههای انضباطی نسبت به دولت هشتم ۲۵ درصد کاهش داشته است، گفت: در دولت نهم تعداد دانشجویی که ما از دولت هشتم تحویل گرفتهایم دو میلیون نفر بود که هماکنون این تعداد به ۵/۳۳ میلیون نفر رسیده است که بر این اساس تعداد احکام بالا رفته است اما اگر تعداد دانشجو با تعداد احکام انضباطی نسبتی بگیریم در دولت نهم و دهم تعداد احکام انضباطی ۲۵ درصد کاهش یافته است.
وی در پاسخ به دیگر سئوال دیگری مبنی بر اینکه در حال حاضر چه تعداد دانشجوی بازداشتی سیاسی داریم و وزارت علوم در این رابطه چه پیگیریهایی را انجام داده است، گفت: پیگیری وزارت علوم همیشه در این رابطه بوده است و نیاز به سئوال هم ندارد خانوادهای که فرزندش گم میشود حتما پیگیری میکند ولی اینکه تعداد دانشجوهای بازداشتی چقدر است، تعدادی ندارم اما باید اعلام کنم که تعداد بسیار محدودی در بازداشت هستند.
وی در ادامه در مورد وام شهریه دانشگاهیان گفت: وام شهریه همه ساله به صورت یک کاسه به صندوق رفاه دانشجویان داده میشود که متاسفانه در سال گذشته ما تنها توانستیم حدود ۱۲ درصد از درخواستهای وام دانشجویی را پوشش دهیم در صورتی که ۵۰ تا ۷۰ درصد دانشجویان متقاضی دریافت وام بودند.
وی افزود: سال گذشته تنها حدود ۲۵ درصد دانشجویان و متقاضیان دریافت تسهیلات موفق به دریافت وام شدند که اگر اعتبارات در سال جاری به وقت به دستمان برسد، سعی میکنیم ۷۰ درصد متقاضیان را تحت پوشش قرار دهیم.
در راستای موج انتصاب و تصدی پست های اجرایی توسط فرماندهان و پاسدارانِ نزدیک به رئیس دولت، سردار پاسدار علیرضا جوادی، روز چهارشنبه ۸ اردیبهشت ماه، بعنوان فرماندارِ جدید نجف آباد اصفهان منصوب می شود.
بنا به گزارش منابع خبریِ جرس، جوادی که از اعضایِ تندرو و افراطیِ سپاه می باشد، قبل از این فرماندار شاهین شهر بوده و از وابستگان به دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی استان محسوب می شود و بنا بر این گزارش، بسیاری از مردم و مقاماتِ محلی، خواهان تعویض و برکناریِ وی بودند.
این منبع مطلع همچنین خاطرنشان کرد در آستانه این انتصاب، نیروهای اطلاعات و امنیت، دور جدید تهدید مردم و مقامات نجف آباد، در مورد جمع آوری عکس های مرجع تقلید فقیدِ شیعه، آیت الله العظمی منتظری را شروع کرده و نسبت به نصب و الصاق تصاویر آن مرجع، به کسبه و شهروندان هشدار داده اند.
این گزارش خاطرنشان کرد هم اکنون عکس های آیت الله العظمی منتظری از جلوی تمامی مساجد جمع آوری شده است.
شهر نجف آباد از پایگاههای اصلیِ طرفداران و مقلدینِ آیت الله منتظری می باشد و شهروندانِ این شهر، تاکنون فشارها و هزینه های زیادی بابت این مسئله متحمل شده اند.
منبع خبریِ فوق همچنین خاطرنشان ساخت در حالی که بعد از انتخابات مجلس هشتم، بحث بازنشستگی فرماندار فعلی نجف آباد مطرح بوده و ایشان در این دوسال به ندرت در سرکار خود حاضر شده و اعلام بازنشستگی کرده بودند، ولی فرماندار جدیدی برای نجف اباد انتخاب نمی شد .
گزارش فوق افزود با توجه به شرایط جدیدی که بعد از ارتحال آیت الله العظمی منتظری و همسر ایشان در نجف آباد پیش آمده و هتک حرمت بیت ایشان و اخبار جدیدی که در مورد بستن دفتر ایشان در قم به گوش می رسد و همچنین در سالگرد انتخابات مهندسی شده ۲۲ خرداد، احتمالا باید آماده موج جدیدی از وقایع در نجف اباد باشیم.
لازم به ذکر است طی چند مدت اخیر، بسیاری از فرماندارانِ شهرهای مختلف کشور، از میان سردارانِ پاسدارِ حامیِ دولت نصب شده اند که از جمله می توان به سرتیپ پاسدار رضا فخاری فرماندار دماوند و سرهنگ پاسدار میربها، فرماندار قزوین اشاره کرد.
طی چند سال اخیر، سرداران سپاه، مناقصه های اقتصادی را نیز همچون مناقصه های سیاسی از آنِ خود کرده اند.
امروز: عضو جبهه اصولگرايان منتقد تاكيد كرد: ما به دنبال اصلاح جريان اصولگرئي هستيم و نه حذف اصلاحطلبان.
حسين كنعاني مقدم در گفتوگو با خبرنگار ايلنا ،در تحليل خود از احتمال جايگزيني اصولگرايان منتقد به جاي اصلاحطلبان اظهار داشت: اين تصور كه با فعاليت جدي اصولگرايان منتقد و حضورشان در صحنه قرار است آنها جايگزين اصلاحطلبان شوند درست نيست و جريانهاي سياسي در كشور داراي عمق ، تاريخچه و مباني هستند و نميتوان آنها را با فرآيندي مثل انتخابات از عرصه سياسي كشور حذف كرد.
وي ادامه داد: حتي جريانهاي سياسي قبل از انقلاب كه بعد از انقلاب هم مورد خشم ملت قرار گرفتند هنوز هم با فكر و انديشه به دنبال احياي موجوديت خود هستند.
دبيركل حزب سبز با تاكيد بر اينكه اصولگراين منتقد به دنبال اصلاح جريان اصولگرائي هستند و نه حذف اصلاحطلبان،تصريح كرد: ما به دنبال اين هستيم كه اصولگرايان دولتي نشوند بلكه دولت اصولگرا شود و از سوي ديگر به دنبال پيگيري مطلبات مردم هستيم.
كنعاني مقدم با اشاره به جلسه اخير جبهه اصولگرايان منتقد با بيان اينكه در اين جلسه از جريانهاي سياسي كشور تقسيم بندي صورت گرفت، تصريح كرد: به اعتقاد ما منتقدان و مخالفان دولت دو بخش هستند گروهي با هدف تقويت نظام از دولت انتقاد ميكنند و گروهي ديگر با انتقاد از دولت به دنبال تضعيف آن هستند.
وي در تقسيم بندي از گروههاي موافق دولت ادامه داد: يگ گروه در اين ميان كساني هستند كه با موافقت با دولت به دنبال منافع و حفظ قدرت خود هستند و گروهي هم با تقويت دولت به دنبال حفظ نظام هستند.
عضو جبهه اصولگرايان منتقد گفت : در ميان معترضين نيز كساني هستند كه با حفظ اصل نظام اعتراضات خود را پيگيري ميكنند و گروهي ديگر نيز از معترضين كه اصل نظام را زير سوال ميبرند .
كنعاني مقدم ادامه داد: ما صف معترضين موافق نظام و اصلاحطلبان را خارج از نظام نميدانيم بلكه آنها را در چارچوب نظام ميدانيم.
دبيركل حزب سبز تصريح كرد: در دورهاي مختلف گروهاي مختلف اصلاح طلب در عرصهسياسي كشور حضوري فعال داشتند و با يك جريان انتخابات در كشور نميتوان يك جريان فكري را از جامعه كنار زد، بلكه ميزان تاثيرگزاري آنها در جامعه به استقبال مردم بستگي دارد.
امروز: فدراسیون وزنه برداری ایران در حالی شرایط تعلیق را سپری کرده و موفق شده در عوض تعلیق به شکل نقدی مشکل را حل کند و 500 هزار دلار بدین منظور به رئیس یهودی فدراسیون بینالمللی وزنه برداری پرداخت کند که حسین رضازاده سرپرست فدراسیون کشورمان در ماههای اخیر بارها در کمال خونسردی تعلیق ایران را تکذیب کرده اما مطلب خلاف واقعی که به افکارعمومی غالب شد در متن نامه رضازاده به رئیس سازمان تربیت بدنی نگنجید و او برخلاف مصاحبههای مکررش که به شدت چنین اتفاقی را رد کرده بود، در نامهای به علی سعیدلو خواستار پرداخت جریمه 500 هزار دلاری، برای بازگشت شرایط به حال اولیه شد تا از دروغی بزرگ در این رشته رونمایی شود.
به گزارش تابناک؛ وزنه برداری ایران به همان میزان که به واسطه مدال آوری حسین رضازاده در جهان شهره است، در دوپینگ نیز توانسته یکی از سرآمدان باشد و هر چند مدت دستهای از شاخص ترین وزنه برداران ایران با دوپینگ مواجه میشوند. یک بار گروهی نه نفره به این سرنوشت دچار شد و تنها اعلام گردید رضازاده پاک است و این بار که ناییج و علی حسینی زیر چرخ دنده دوپینگ له شدند، مدعی دوپینگ حسین رضازاده در همان نوبت پیشین نیز شدند و عجیب آنکه با وجود تکذیب رضازاده، تعدادی از اهالی وزنه برداری صداقت گفتار سعید علی حسینی مردی که میخواست و میتوانست جانشین رضازاده شود و رکوردش را بشکند، تایید کردند.
این آغاز یک مناقشه بزرگ بود؛ مناقشهای میان سرپرست تازه وارد فدراسیون که بسیاری از اهالی این رشته نیز مخالف ریاستش بر وزنه برداری بودند و قهرمانان، مربیان و پیشکسوتانی که پیه همه چیز را به تن مالیده بودند. غوغایی که برپا شد استمرار یافت و گریز تنی چند از وزنه برداران از ماموران ستاد ملی مبارزه با دوپینگ در حضور حسین رضازاده که با محرومیت این عده همراه شد، بر اوضاع نابسامان این فدراسیون دامن زد و در همین ایام بود که شایعه تعلیق وزنه برداری ایران شدیدتر از قبل شنیده میشد. واکنش سرپرست فدراسیون وزنه برداری چه بود؟ تکذیب پشت تکذیب با ادبیاتی تند که هیچ کس را به شک نمیاندازد.
اما واقعیت چیز دیگری بود و تاماش آیابان رییس فدراسیون جهانی وزنه برداری با استناد به بند1 تبصره 1 ماده 3 قانون 12 قانون ضد دوپینگ فدراسیون جهانی ایران را به دلیل وجود سه دوپینگ در سال 2009 میلادی و همچنین سوابق گذشته محروم کرد. در این قانون به صراحت آمده است: "اگر تعداد دفعات خلاف ورزشكاران ملی از حد مجاز خارج شود طبق قوانین آنتی دوپینگ بند2.4 یا 10.3) تخلف كند، هیات رئیسه IWF می تواند عضویت فدراسیون ملی را تا 4 سال تعلیق كند. به علاوه این چنین فدراسیون هایی اجازه نخواهند داشت ورزشكاران خود را در بازی های المپیك آتی شركت دهند. چنانچه فدراسیون ملی اجازه شركت ورزشكارانش در رویدادهای انتخابی المپیك آتی پیدا كند، این شركت تضمینی برای بدست آوردن امتیاز انتخابی المپیك برای فدراسیون ملی در بر نخواهد داشت." اما باز هم تعلیق و محرومیت وزنه برداری ایران تکذیب شد.
این تکذیب در ادامه و پس از رفت و آمدهای رضازاده و نایب رئیسش به فدراسیون جهانی با چنین خبری تکمیل شد که ایران محکوم به پرداخت 500 هزار دلار جریمه برای دوپینگ شده و اگر نگوییم این بار هم خلاف گفته شده، باید تاکید کرد که بخشی از واقعیت بیان نشده است؛ واقعیتی که باعث میشد برخی از خلاف واقع گویی های گذشته برملا شود. اما او به رئیس سازمان تربیت بدنی دیگر نمیتوانست خلاف واقع بگوید و به همین دلیل در نامهای به سعیدلو تاکید کرد که فدراسیون بینالمللی وزنه برداری با رفع تعلیق ایران موافق کرده است؛ همان تعلیقی که رضازاده از بیخ و بن تکذیب کرده بود!
او در نامهای که دهم فروردین ماه سال جاری خطاب به رئیس سازمان تربیت بدنی زد، عنوان کرد:
«جناب آقای سعیدلو
معاون محترم رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی
با سلام،
احتراماً با آرزوی سلامتی و عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن سال نو، به پیوست نامه واصله از فدراسیون بینالمللی وزنه برداری IWF مربوط به اعلام تصمیم هیات رئیسه فدراسیون مذکور مبنی بر رفع تعلیق و صرفاً اخذ جریمه 500000 دلاری فدراسیون وزنه برداری ایران تقدیم میگردد. لذا همانطوری که مسحتضرید در سال جاری رشته وزنه برداری در سال 89 در رویدادهای مهمی همچون المپیک نوجوانان در سنگاپور، بزرگسالان جهان (انتخابی المپیک 2012) در ترکیه و بازیهای آسیایی 2010 در چین حضور یابد، خواشمند است در خصوص پرداخت مبلغ مذکور دستور مقتضی را صادر فرمائید.
حسین رضازاده
سرپرست فدراسیون»
با این تفاسیر باید پرسید وزنه برداری ایران قرار است با تکیه بر دروغ و پنهان کاری به کدام قله برسد و اصولاً چرا حسین رضازاه به مردم ایران خلاف واقع گفته و منکر تعلیق وزنه بردای ایران شده است، حتی اگر این تعلیق در مدت کوتاهی برقرار بوده باشد. تلاش رضازاده برای بازگشت این رشته به حالت خروج از تعلیق در حالی با چنین پنهان کاریهایی همراه بود که پیشکوستان این رشته اعتقاد دارند در چنین شرایطی که بسیاری از وزنه برداران شاخص و امیدها مدال آوری ایران در مسابقات قهرمانی جهان با دوپینگ و محرومیت دست و پنجه نرم میکنند، تعلیق کشورمان و تلاش برای پاک سازی وزنه برداری در این مدت، تنها راه علاج است و نباید باج 500 هزار دلاری به یک پیرمرد پول پرست یهودی داد که در راس فدراسیون بین المللی وزنه برداری بارها چنین ارقامی دریافت کرده است.
این پیشکسوتان که از میان آنها منوچهر برومند، محمد نصیری ، نصرالله دهنوی، مهدی عطار اشرفی، دکتر علی اصغر شهابی، سعید نیریزی، محمد نوری، محسن کله گیری و علی والامنش قابل ذکر هستند، بهمن ماه سال گذشته در این نامه متذکر شده بودند: «پیشکسوتان وزنه برداری (که در بالا نام برده شد) و تعداد زیادی از روسای هیئت های استانی به اضافه داوران و مربیان ارشد و زحمتکش بومی وزنه برداری و عاشقان و دلسوختگان این رشته همگی خواهان به تعلیق درآمدن فدراسیون وزنه برداری ایران و پاک سازی آن از لوث وجود ناپاکان و همچنین ندادن جریمه برای سومین بار از بیت المال به فدراسیون جهانی که رئیس آن یک یهودی است (جهت اخاذی و به قول بعضی ها پرونده ایران را باز نگه داشته تا هشتصد هزار دلار به حساب ایشان واریز گردد) می باشیم. با توجه به اینکه هنوز آلودگی در وزنه برداری و کادر اجرایی این فدراسیون بسیار زیاد می باشد و هیچ حسابی نمی توان برای گرفتن مدال در میادین پیش رو به خصوص بازیهای آسیایی گوانگژو که حدود 10 ماه آینده برگزار می شود باز کرد، بهتر است در آینده همه ما برای پاک سازی و پاک نگه داشتن این رشته ورزشی قهرمانی تلاش کنیم.»
با این تفاسیر تنها یک دلیل برای پرداخت چنین رقمی باقی میماند و آن سرپوش گذاشتن بر خبر عدم تعلیق وزنه برداری ایران است که با پرداخت چنین رقمی و رفع این تعلیق، دیگر دیوار حاشای آن برای همیشه بلند خواهد بود. وزنه برداری ایران که در شرایط بحرانی به سر میبرد دلخوش به این کرده که دستههای دلار را تقدیم پیرمرد پول پرستی کند که بیش از 30 سال به بهانه مبارزه با پدیده دوپینگ، سرمایه کشورها را چپاول کرده و در مسیرهای ناصواب، خرج می کند؛ مردی که شائبه صهیونیست بودن وی نیز مطرح شده است اما نباید چندان به این مسائل توجه کرد و مهمترین اولویت آن است در وزنه برداری جهان که میتوان هر تخلفی را با پرداختهای مالی برطرف ساخت، از همین راه جلو رفت و تعلیق صورت نپذیرفته ایران(!) را رفع کرد.
وزنه برداری ایران برای سومین بار این دور باطل را با پرداخت باجی دیگر به عنوان جریمه به فدراسیون جهانی طی میکند و هیچ کس نمیپرسد تا کی باید وزنه برداری کشورمان از بالا تا پایین درگیر این معزل بزرگ باشد و یک به یک اسطورههای خودساختهمان در این رشته قدرتی با تست مثبت دوپینگ دستمایه هزار و یک کاریکاتور شوند و تمامی موفقیتهایشان به همین سادگی لوث شود. یک بار دیگر بر روی وقایعی که به وقوع میپیونند، چشمانمان را میبندیم و در برابر اتفاقات اینچنینی سکوت اختیار میکنیم تا شاید اوضاع از این بدتر نشود و سرپرست جوان وزنه برداری که هیچ کس توان کنار گذاشتنش را ندارد، سر جایش باقی بماند.
امروز: حدود ۹۵ درصد کاربران خبرآنلاین با طرح افزایش جمعیت تا ۱۵۰ میلیون نفر مخالف و تنها ۵ درصد موافق بودند.
پس از آنکه محمود احمدی نژاد، در گفت و گویی تلویزیونی اعلام کرد با توجه به امکانات و منابع، جمعیت کشور باید به ۱۵۰ میلیون نفر برسد، شخصیت های علمی و سیاسی کشور واکنش های متفاوتی نسبت به این سخنان داشتند.
سرویس اجتماعی سایت خبرآنلاین پس از این سخنان در نظر سنجی که در این صفحه منتشر کرد و این موضوع را به داوری مردم گذاشت که ۹۵ درصد شرکت کنندگان با این طرح مخالفت کردند.
4
تشکل هویت طلب آرمان دانشجوی دانشگاه آزاد تبریز منحل اعلام شد. مدیران دانشگاه آزاد واحد تبریز طی ابلاغیه ای با اعلام انحلال این تشکل دانشجویی از مسئولان تشکل خواسته اند که اتاق تشکل فوق الذکر را تحویل دانشگاه دهند.
تشکل آرمان دانشجو بعنوان یکی از چهار تشکل رسمی دانشگاه آزاد تبریز فعالیتهای خود را در بیان خواسته های قانونی مردم آذربایجان از جمله اجرای اصل فراموش شده ی 15 قانون اساسی متمرکز کرده بود
امروز:رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، گفت: اگر دو نفر شرایط مساوی برای قبول حاکمیت جامعه اسلامی را داشتند، باید شیر یا خط کنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا از قم،محمد تقي مصباح یزدی دوشنبه شب در نشستی با عنوان تبیین علمی موضوع ولایت فقیه که در سالن اجتماعات مدرسه فیضیه قم برگزار شد، اظهار داشت: امکان ندارد که دو نفر از همه نظر با هم مساوی باشند، ولی اگر دو نفر در مورد حاکم شدن بر جامعه اسلامی تمام شرایط شان مساوی بود، اینجاست که خبرگان به کار میآید و باید در نهایت قرعه کشی کنند.
وی گفت: اگر شخصي در جامعه حضور دارد كه هيچ خطايي از او سر نميزند و در واقع معصوم است نبايد از حكومت كنار گذاشته شود، اما اگر مصلحت صد درصد قابل تعيين نبود، بايد 99 درصد مصلحت را به دست آورد.
این استاد حوزه علمیه گفت: كسي كه براي راي آوردنش صدها نفر كشته ميشوند و كسي كه اموال بيتالمال را خود و خانوادهاش بلعيدهاند حق حاكميت ندارد و باید دانست که كسي ميتواند به جاي معصوم حكومت كند كه شبيهتر به معصوم باشد.
مصباح يزدي افزود: براي آن كه كسي مجري قانون باشد بايد در سه چيز مهارت داشته باشد، نخست آن كه عالم به قانون باشد و دوم آن كه مورد اعتماد مردم و سوم باتقوا باشد.
وي با بيان اينكه نميتوان گفت يك نفر همزمان هم افقه باشد، هم اعلم باشد و هم در تشخيص مسائل جامعه برتر باشد، تصریح کرد: امام(ره) در اوايل نهضت خود مرجعيت كلي نداشت و صرفا به دليل افقه بودن رهبر شد.
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)گفت: اگر کسانی باشند که شرایط حاکمیت نداشته باشند و حکومت را به دست بگیرند، حکومت آنها مشروع نیست، اما ولی فقیه برای پذیرش حکومت تکلیف دارد و برای او واجب کفایی است و اگر چند نفر واجد شرایط بودند و نپذیرفتند و تنها یک نفر پذیرفت، برای او هم تکلیف و هم واجب است که حاکمیت را به دست گیرد.
مصباح یزدی ادامه داد: با این شرایطی که گذشت حال اگر مردم او را نخواستند او نمیتواند حاکمیت کند چرا که او به تنهایی نمیتواند وظایفش را انجام دهد ولی اگر کسانی آمدند و با او همراهی کردند که اداره جامعه را بپذیرد، او واجب است که حاکم جامعه باشد.
وي با بيان اينكه فقيه در زمان غيبت حق حاكميت دارد، افزود: زماني كه دسترسي به امام معصوم وجود ندارد، فقيه واجد شرايط حق حاكميت دارد.
استاد حوزه علميه قم تصريح كرد: اگر شرايطي پيش آيد كه مردم حاضر باشند حاكميت فقيه را بپذيرند و اگر او اين حاكميت را بر عهده نگيرد، حاكميت به غيرفقيه ميرسد، در اين شرايط اقامه حكومت براي فقيه به يك امر واجب تبديل ميشود.
مصباح يزدي تاكيد كرد: در زمان حضور امام معصوم قطعا اين امام معصوم است كه حق حاكميت دارد، اما وقتي شروطي براي تصدي يك پست تعيين ميشود و شروط به صورت كامل مسير نميشود، كسي كه اقرب واجد اين شروط است، بايد متصدي آن پست شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر