-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 04/28/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



پیش بسوی راهپیمایی ۲۲ خرداد
 


در باب مسوولیت جمعی

خانم شادی صدر در نوشته‌ای به مناسبت شوخی گسترده‌ای که این سوی جهان در جریان هست و آن را ممه لرزه گذاشته‌اند ، یک مطلب جدی نوشت .


منطق نوشته بسیار همه فهم و ساده هست: مردان ایرانی، در بهترین حالت هم زنان را برابر با خود نمی‌دانند. مهم اعتقادات مردان یا باورهایشان نیست البته. مهم این است که آمار و ارقام سخن از نابرابری واضح جنسیتی در ایران می‌دهد. در کشور های دیگر اسلامی که اوضاع برای مطالعه و تحقیق فراهم تر است و تحقیق کننده به زندان نمی‌افتد، آزار و اذیت جنسی زنان به ارقام هولناکی اشاره می‌کند. عده ای همواره مقایسه میان کشورهای اسلامی با هم را نادرست می‌دانند ولی یک نظرخواهی ساده از زنان و همسران تان نشان می‌ دهد که اوضاع در ایران خیلی نباید متفاوت باشد. «سرطان» آزار جنسی در ایران محصول هزار و یک علت است. اما تنها جایی که شاید بشود با آن مبارزه کرد، فراخواندن مردان ایرانی به تعقل و پذیرش مسئولیت است. ناآشنایی با حقوق زنان و برآمدن از یک فرهنگ مطلقا مرد سالار دلیل عدم پذیرش مسئولیت نیست. صبحت هم اقلا در مقاله خانم صدر از اینکه عده‌ای آزار نمی‌دهند و عده‌ای می دهند نیست. خانم صدر تلاش می‌کند که به ما مردان نشان دهد گرفتار چه سرطان صعب العلاجی در جامعه‌مان هستیم: تجربه شخصی، معیاری درست در قضاوت امری همگانی نیست، ولی در مورد نگارنده، نگاه مردان تحصیل کرده و فرنگ رفته هم به زنان خجالت بار است. موضوع فقط طرفداری از آپارتاید جنسی حاکم بر ایران به پشتوانه قواعد مصرح اسلامی نیست، که البته در جای خود بسیار نگران کننده است که قشر تحصیل کرده ایرانی همچنان می‌خواهد روابط خود را با جنس مخالف از متون مذهبی استخراج کند. بلکه قضیه زمینه‌ای عمیق و فرهنگی دارد، به شکلی که در مقاله خانم صدر هم به آن اشاره شده است.


نوشتار کوتاه حاضر نمی‌کوشد که دفاع از خانم صدر را بر عهده گیرد، برپایه باور نگارنده، برابری جنسیتی جنگی ست که خانم‌ها خود می بایست پیش ببرند. به علاوه سوابق خانم صدر شجاع ترین ها را هم به احترام وا می دارد. هدف از این نوشته، در انداختن بحثی ست که نوشته های سفسطه آمیز و سبک سرانه‌ای از این دست با تمام قوا تلاش دارند از آن احراز کنند‌: اینکه غده بدخیم هرزه انگاری جنس دیگر، با تمام وامداری‌اش به باورهای مذهبی اسلامی و حمایت فرهنگ شوونیستی ایرانی‌، دست آخر توسط مردان است که اجرا می‌شود. فراخوان پذیرش مسئولیت جمعی برای یک معضل اجتماعی که در فرآیند آن حقوق بخشی از جامعه ( زنان ) پایمال شده فرصتی ست برای بلوغ اجتماعی یک ملت. بلوغی که در خیابان های سال ۸۸ علایمی آشکار از آن در زمینه سیاسی مشاهده شد و جهان را به فکر واداشت. واکنش‌های مردان تا اینجا به نوشته‌های خانم صدر اما انگار نشان از این دارد که برای این یکی زمینه ها هنوز فراهم نیست.


صمیمانه امیدوارم که این چنین نباشد.


 


معلم

 


 

 





با ســـرخطی زعلـم وسرانگشت مهر او
راهی زخــــاك به افـــــــــــــلاك پیدا شد
پوشیده پردهٔ جــهل بشــــــــــــر فروفتاد
گل واژه‌های كشـــــف حقیقت هویدا شد
خلقت شنــــاخت راه تكامل، چوپیش رفت
پرچـــم به دست پاك معلم فتاد وابقا شد
ایثار و عــزّت و عشقی به جان‌ او آویخت
صبر و سخاش گذشت از حد و شكیبا شد
شمعی شد و بســوخت ســراپا به پای غیر
ازجــان گذشت ‌ودردل پروانگانش‌ احیاشد
ازذات ناب بشــر او خمــیره‌ای نوساخت
روحی زعالم علــیا دراو دمید،‌ مسیحا شد
با مرغـــكان سـوی قــاف حقیقت او پرزد
پیمــــــوده راه سخت بلنـدای قلّه، عنقا شد
برلوحـهٔ ‌ضمـیرمن‌ ازیاوران‌ صادق و پاك
نام قشنگ معلم به صــدر رفت و اعلا شد



 


سبزاللهی‌ها چرا از روز جهانی کارگر حرف نمی‌زنند؟

خیلی ساده است! به این بیانیه کارگران شرکت واحد که در کوران تبلیغات انتخاباتی منتشر شد توجه کنید:



شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به عنوان یک نهاد کارگری وظیفه خود می‌داند از تمام کاندیداها بپرسد تا در صورت ارائه جواب منطقی، کارگران تصمیم خود را در این رابطه بگیرند. ولی متاسفانه کاندیداهای ریاست جمهوری تا به حال در مطبوعات و کنفرانس ها و نشست های خبری و سفر های شهرستانی هیچ گونه اظهار نظری در مورد کارگران و بیکاران و مطالبات آنها نکرده اند.


و

امروزه برای کارگران و خانواده هایشان تشویق به شرکت در انتخابات یکی از بی معنا ترین بحث های موجود می باشد چرا که کارگران در سه دهه گذشته، تمام روسای جمهور از دوره جنگ و دوره سازندگی و دوره اصلاحات و هم چنین رئیس جمهور مهرورز را تجربه کرده اند. ( سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه اردیبهشت 1388 )



کارگران ایران به خوبی ماهیت ارتجاعی این جریان‌های بی ربط به مطالبات مردم ایران را می‌دانند. برای همین سبزاللهی‌ها از روز جهانی کارگر حرف نمی‌زنند چون نه کارگران و توده وسیع مردم به آنها توهمی دارند و چیزی از روز جهانی کارگر جز رسوایی بیشتر رژیم مورد دفاعشان برایشان به ارمغان نمی آید. حتی هر تلاشی برای بایکوت این مراسم انجام دهند، به ضد خود تبدیل خواهد شد و مردم از آن برای رسیدن به خواسته های خود بهره خواهند گرفت به این دلیل خیلی ساده که روز جهانی کارگر امسال، روز انقلاب است.


روز جهانی کارگر مصافی واقعی بین مردم و جمهوری اسلامی است. اعتراض طبقه کارگر ایران به وضعیت به غایت ضد انسانی خود، در روز جهانی کارگر نمود پیدا می‌کند و هر ساله، تجمعات و مراسمهای کارگران با قصاوت هر چه تمامتر سرکوب شده است. امسال هم در شرایطی به استقبال روز جهانی کارگر می رویم که یک جامعه هفتاد میلیونی بلند شده و در کنار طبقه کارگر، با همان اهداف، با همان نوع اعتراض به خیابان‌ها آمده و اعلام کرده که دیگر بس است و این وضع را نمی‌خواهیم. روز اول ماه مه روزی است که این جامعه کیفرخواست خودش را از زبان طبقه کارگر بر علیه سرمایه داری اعلام می‌کند. با آن سیاست‌ها، اهداف و آرمان‌هایی که کارگران همیشه اعلام کرده‌اند. کارگران نه می‌خواهند استثمار شوند و نه هیچ نفعی در استثمار کسی دارند. کارگران فقط وقتی می‌توانند آزاد شوند که همه جامعه آزاد شود و به همین خاطر، پرچم، سیاست و افق کارگری یعنی سوسیالیسم، لغو استثمار و سودپرستی، با منافع اکثریت عظیم مردم در ایران و در کل جهان کاملا بهم مربوط و منطبق است. از عالیجنابان خیلی دمکرات سبزاللهی واقعا نباید انتظار داشت که از این روز بگویند.


این مورد را هم نباید نادیده گرفت که در سال‌های قبل، با هر یورش وحشیانه رژیم به کارگران، محافل کارگری بین المللی نیز فشارهای سیاسی فراوانی برای آزاد شدن فعالین در بند انجام می دادند و این باعث انزوای سیاسی بیشتر رژیم می‌شد. حالا امسال، در دل یک انقلاب قدرتمد طبقه کارگر دارد روز جهانی کارگر را هم برگزار می‌کند، هر باتومی که بر سر فردی کوبیده شود و هر فردی که دستگیر شود، موجی از اعتراضهای بین الملی  متفاوت تر از ۱۰ ما گذشته علیه رژیم اسلامی را هم همراه خواهد آورد. اینبار در صف اول اعتراضات، کارگران قرار دارند. کارگرانی که جز به منافع طبقانتی خود، به هیچ چیز دیگری نمی اندیشند. موجی که تنها و تنها به انزوای همه جانبه و هر چه بیشتر رژیم اسلامی منجر خواهد شد و راه را برای سرنگونی هموار تر خواهد کرد.


حالا در این میان، سبز اللهی‌ها خوب می‌دانند اگر یک کلمه از روز جهانی کارگر بگویند، شعله آتش خشم مردم علیه رژیم را شدیدتر می‌کند و حضور وسیعتری را شاهد خواهیم بود. سبزاللهی‌ها این را نمی‌خواهد. ( کما اینکه تا همینجا هم برنامه ریزی و فراواخوان‌ها با تمام محدودیت‌ها و سانسورهای رسانه‌ای بسیار وسیع است ). آنها که از بازگشت به دوران طلایی امام و قانون اساسی حرف می‌زنند، قانون اساسی که بندهای مربوط به قوانین کارش، ضد انسانی‌ترین و خشن‌ترین فرم سرکوب و استثمار عریان را علیه کارگران سازمان داده است و ۳۰ سال است که کارگران علیه آن مبارزه می‌کنند ( و چه جالب که یکی از مطالبات کارگران، طلب ۸ سال عدم افزایش حقوقهای‌شان در دوران جنگ است! )، طبیعی است که از روز جهانی کارگر هم حرفی نخواهد زد.


اینها اما در عوض، با خیال خام بازگرداندن فضای اعتراضی به حال و هوای انتخابات، تمام نیرو و تلاششان را برای ۲۲ خرداد نگه داشته‌اند و برای آن روز تبلیغ می‌کنند. اما کیست که نگوید از حالا، ۲۲ خرداد، بوی خوش سرنگونی جمهوری اسلامی را به مشام می‌آورد؟



 


جنبش سبز و لزوم اطلاع رسانی

حال در صحبت‌ها و مصاحبه‌های چند گذار گذشته از سوی رهبران ضمنی جنبش به اطلاع رسانی به تمامی اقشار موجود در جامعه و همراه ساختن آنها با اهداف جنبش سبز بسیار تاكید شده است و در این حركت، چشم انداز  كوتاه مدت و طولانی مدت دیده شده است. چشم انداز بلند مدت، همان اصل صبر و استقامت تا رسیدن به اهداف تمام اقشار است نه وصول ابتدایی به خواست های جنبش سبز.

اما در خصوص چشم انداز كوتاه مدت، مطمئنا چشم به خرداد همیشه حادثه ساز است كه باز این حركت سیال را به سیل خروشان اعتراض مدنی مبدل سازد. سیر حركت كُند، و بنابر نظر برخی تحلیل گران حركت مردمی در نقطه ای در حال سکون است و این امرموجب فرسایشی شدن ودورافتادن دوباره بخشی از همراهان گردد.

جنبش سبزدر مقطع فعلی كمبود اطلاح رسانی را كاملا احساس می كند و حال این نقش پررنگ ماست كه بایستی با اتخاذ تصمیمات وشیوه های متفاوت  اطلاع رسانی خون تازه ای در رگ های جنبش تزریق كنیم.


وسعت جنبش سبز باعث شده است چتري فراگير بر سر تمامي اقشار همراه و غير همراه آورده شود و اين كثرت و تفاوت، در عين اتحاد دليلي مي شود بر لزوم وجود شيوه هاي اطلاع رساني مختلف تا تمامي اقشار از آن بهره مند گردند اما نكته ديگري كه در اين ميان هست همراه كردن بخش خاكستري است و اين باعث شادماني است كه رهبران جنبش اين بار به اين بخش خاكستري و نقش نفي ناشدني آن ها چشم دوخته اند تا همگان در عين تفاوت و حتي تضاد بر سرمنزل مقصودي متعالي دست يابيم. میرحسین موسوی در روزهای  اخیر از جایگاه بخش خاکستری و اهمیت آن سخن به میان آورد و از تمامیت خواهی و یک سو نبودن پیکان اهداف خبر داد. همین موضوع روش های گوناگون اطلاع رسانی را طلب می کند تا نسبت به هر قشر جامعه با نگاهی مخصوص به آنها عمل شود.

اميدوارم در اين مقطع فعلي زمان را از دست ندهيم و با تفكر بر شيوه هاي اطلاع رساني  و تمركز بر شيوه هاي كم خطرو كم هزينه اما ميسر به هدف، باز طرحي به ياد ماندني در اين حركت مدني اصيل بيافرينيم.


 


آیدن وایت، رئیس فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران
 


قصهً بالاترین و جنبش سبز
وبسایت بالاترین در تابستان ۲۰۰۶ با کپی برداری از نسخه خارجی دیگ، پا به عرصه دنیای مجازی گذاشت. دلایل فراوانی را می توان برشمرد که نشان دهنده مقصود اصلی سازندگان آن باشد. اما هر چه که بود، بدون شک تبدیل گشتن به رسانهء یک گروه یا طبقهء خاص و یا مبدل گشتن به تریبون یک حزب و یا یک جنبش اجتماعی، در مخیلیهء پدیدآورندگان آن نیز نمی‌گنجید.


اما بسته شدن مطبوعات و کشیده شدن مخالفان و منتقدان حاکمیت به سمت فضای مجازی، فیلتر شدن آن در داخل کشور و سرعت پایین و هزینه بالای اینترنت در داخل کشور و متعاقب آن جهت پیدا کردن مخاطبان این وبسایت به سمت ایرانیان خارج نشین، سبب شد تا این وبسایت نه تنها به سمت گرایشی خاص "بایاس" گردد، بلکه هر چه که از عمر آن می‌گذشت، بیشتر از قبل رنگ و بوی سیاسی پیدا کند.


بالاترین، وبسایتی است که کاربرانش، لینکهای وبسایت ها و وبلاگهای دیگر را، با توجه به قوانین بالاترین، به این وبسایت عرضه می کنند و دیگر کاربران با رأی های مثبت و منفی خود، برترین لینکها را بر می گزینند. این کاربران، شامل افرادی عادی و یا فعالین سیاسی هستند که هریک بنا به دلیلی، کاربر این وبسایت گشته اند. برخی به دلیل بالا بردن ترافیک وبسایت خود، برخی به دلیل ترویج اندیشه و دیدگاه خود و برخی به دلیل سرگرمی و گذران وقت.


به گفتهء دست اندرکاران بالاترین، این وبسایت تا ۳۱۰۰۰ کاربر ثبت شده دارد که تقریبا بیش از نیمی از آنان کاربران غیر فعال می باشند. شاید چیزی حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد این تعداد، کاربرانی هستند که گاه و بیگاه یه این وبسایت مراجعه می کنند. باز به استناد آمار خود وبسایت، هر روز چیزی بین ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ کاربر به این وبسایت مراجعه می کنند و هر لینک با رایی بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ رأی می تواند در زمرهء برترین لینکهای روز قرار گیرد. از میان این کاربران، عده ای دارای گرایش سیاسی می‌باشند و برخی هیچ تمایلی به پی‌گیری مسایل سیاسی ندارند و حوزهء علاقمندی آنان، تنها لینکهای ورزشی و یا سرگرمی می‌باشد.


آیا وبسایتی با این تعداد کاربر که دارای هیچ گونه هویتی نیستند و هیچ گونه مسئولیتی در برابر نظراتی که در هر لحظه ابراز می کنند، دارا نمی باشند، می تواند به عنوان تریبون و مرجعی برای بیان دیدگاههای یک حزب یا یک گروه یا یک جنبش باشد؟


وقتی که برترین لینکهای این وبسایت با رأیی حدود ۲۰۰ رأی به صدر لینکهای روز می رسند، آیا توان تسخیر این وبسایت، توسط هر گروه سیاسی میسر نیست؟
از آنجایی که بنا نبود که وبسایت بالاترین، محل جولان گروههای سیاسی باشد، مدیران این وبسایت، در نخستین روزهای پس از بلوای ۲۲ خرداد، با مشاهدهء هجمهء فراوان اعضای جدید، مسیر عضوگیری این وبسایت را مسدود نمودند، اما آیا حکومتی که به یک وبلاگ با کمتر از ۵۰ خواننده هم رحم نمی‌کند، برای رسوخ در تار و پود این وبسایت، به انتظار بلوای ۲۲ خرداد می‌ نشیند؟


آیا ادعای داشتن ده‌ها آیدی در بالاترین، توسط دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی، ادعایی گزاف است؟


آیا برای یافتن مسیر حرکت، تیم امنیتی کودتا در این وبسایت، باید به انتظار لینک‌هایی در مدح دولت کودتا بنشینیم؟


به راستی چرا در وزن و تأثیرگذاری وبسایتی با این تعداد اندک کاربرآن هم غیرحرفه ای در عالم سیاست( که بخش عمدهء آن نیز در خارج از ایران به سر می‌برند) تا این حد بزرگنمایی شده است؟ آیا بالاترین اتاق فکری در اختیار دارد؟ آیا جز این است که همین چند صد کاربر فعال و مجهول الهویهء بالاترین، چند صد نظر متفاوت و گاها متناقض دارند؟ آیا حوزهء تأپیرگذاری این وبسایت از وبسایت‌های رسمی‌تری که خط فکری مشخص تری را دنبال می کنند و با هویت مشخص، مسئولیت نظرات و گفته های خویش را برعهده می گیرند، بیشتر است؟


واقعیت این است که کاربران بالاترین نه سیاستمداران و تحلیلگرانی مجرب هستند و نه حتی نمونه ای درستی از جامعهء آماری ایران.

آیا بزرگنمایی اثرگذاری بالاترین برجنبش سبز، از سوی دستگاه‌های اطلاعاتی کودتا، از آن جهت نیست که از میان همه رسانه های جنبش سبز، وبسایت بالاترین، قابل تسخیرترین آن است؟

مدیران بالاترین، نه می خواهند و نه می توانند که بدل به تریبون جنبش سبز گردند. آنکه در این میان بیش از همه تمایل داشته و دارد که بالاترین را رسمی ترین تریبون رسمی جنبش سبز بداند، کسی نیست جز اتاق فکر کودتای ۲۲ خرداد.

حاکمیت کودتا با داشتن ده‌ها آی‌دی پنهان و آشکار، سازماندهی شده‌ترین گروهی هستند که دقیقا می‌دانند که از وبسایت بالاترین چه می‌خواهند. پر واضح است که اگر این گروه حرفه ای هرگز ماهیت خویش را در حمایت از حاکمیت کودتا عیان نمی‌گردانند. لذا آنچه که اینان به دنبالش می‌گردند، تبدیل بالاترین به رسانهء کودتا نیست، بلکه تبدیل بالاترین به اصلی ترین رسانهء جنبش سبز و سپس جهت دهی آن به هر سمتی است که خواهانش می باشند.

یک مثال

بهمن ۸۸، درست همان جایی بود که حاکمیت عزم آن داشت تا کار جنبش سبز را از صدر تا ذیل، تمام شده بداند. روزهای پس از عاشورای ۸۸، روزهای ترکتازی حکومت کودتا بود.

درست در همان روزهایی که حاکمیت می رفت تا کار جنبش سبز و رهبرانش را یک سره کند، وبسایت بالاترین، مملو از صدها لینکی بود که بر خلاف نظر رهبران جنبش سبز، از براندازی و آکسیون نهایی و سرنگونی رژیم سخن می‌راند. روزهایی که اصلی ترین لینکهای بالاترین همگان را به تهیه ابزار براندازی و خارج کردن حسابهای بانکی و تبدیل آن به طلا و ارز ترغیب می کردند،.....


فردای ۲۲ بهمن، پس از یک ماه رجزخوانی کاربران بالاترین، هیچ خبری از ارائه دهندگان آن لینک های پر سر و صدا نبود. تنها مقصر واقعه ۲۲ بهمن، از نگاه کاربران بالاترین، سایت جرس بود.

بالاترین و جرس

در طول چند ماه گذشته، ده‌ها لینک در مذمت وبسایت جرس، در زمرهء برترین لینکهای بالاترین در آمده است؟ براستی اتهام جرس چیست؟


جرس وبسایتی است که گردانندگان آن گرایش اصلاح طلبی دارند. در میان تمام وبسایت و نشریات خارج از کشور، نزدیک ترین گروه مطبوعاتی به رهبران جنبش سبز هستند که گرایش سیاسی آنان از جنس همان اصلاح طلبان نامداری است که اینک در اوینند.


خارج نشین بودنشان آنان را از دسترس تیم امنیتی کودتا دور نگهداشته و قرابت آنان با اصلاح طلبان داخل، منابع فراوان خبری را در اختیار آنان قرار داده. همین دو عامل کافی است تا کودتاچیان خشمگین را به فکر راهی برای مقابله با فراگیرتر شدن این رسانهء قدرتمند بیاندازد و چه راهی بهتر از تقابل از درون.


جرس کاری را به انجام می‌رساند که دهها وبسایت دیگر سالها بدان مشغولند. جرس نه امکان انحصار طلبی در فضای مجازی را اختیار دارد و نه از رانتی بهره می‌برد که دیگر وبسایت‌ها از داشتن آن محروم باشند. آیا این همه تهاجم تنها به دلیل درج یک مطلب وارده در وبسایت جرس بود به نام "اسب تروا"؟ آیا حجم عظیم این حملات نشان از سازماندهی آن از یک مرجع خاص ندارد؟


کودتاچیان با رسوخ در بین شبکه های جنبش سبز و رصد کردن اختلافات نحله های متفاوت این جنبش، تخم نفاق می‌پاشند.


اپوزیسیون برانداز و حاکمیت کودتا، از دیر باز، در توافقی نانوشته که قدمت آن به کنفرانس برلین باز می گردد، با دو نیت واز دو سو در قلع و قمع گفتمان اصلاح طلبی به یاری یکدیگر می‌شتابند.


مهم این نیست که مطالبی که در بالاترین در ذم وبسایتهای اصلاح طلب نگاشته می‌ گردد(مطالبی که گاها تنها یک تیتر و یک خط مطلب در تویتر بیش نیستند) و به برترین لینک روز بدل می گردند، توسط تیم سایبری کودتا نگاشته می‌گردند و یا توسط اپوزیسیون برانداز و یا توسط یک کاربر مستقل. آنچه مهم است این است که این لینک‌ها با دوپینگ اپوزیسیون برانداز و تیم سایبری کودتا، بدل به برترین لینک های روز می‌گردند. دو گروهی که برای مهار اصلاح طلبی در خارج از مرزهای ایران، به شدت به یاری یکدیگر نیازمندند.


یک آی دی بی نام و نشان و تنها چند خط مطلب در تویتر با یک تیتر جذاب و رادیکال وعامه پسند و یک گنگ با ۳۰ یا ۴۰ آی دی، همه آن چیزی است که طراحان این بازی بدان نیازمندند. بدون نیاز به راه اندازی یک وبسایت و یا حتی یک وبلاگ. می‌نویسند و رأی‌هایشان را به پای آن تیتر می‌ریزند و می‌روند. نه نشانی از نویسندهء تیتر و لینک و نه مسئولیتی برای فرداهای بعد.


بالاترین مملو است از کاربران فاقد هویتی که یک رأی و نظری ارائه می‌کنند و پس از جهت دهی فضا به سمت و سوی خاصی، زیرکانه و بی هیچ ردی محو می‌گردند.


هرچند که بالاترین، به دلیل فراگیر نبودن و برخورداری از نمونهء آماری اندک و ماهیت غیر حرفه‌ای کاربرانش، به همان سهولت که به خدمت جنبش سبز درآمد، می‌تواند بر ضد جنبش و به نفع کودتاچیان عمل نماید. اما در این فضای سانسور و فیلترینگ، بالاترین یکی از چندین شبکه‌ای است که خدمات ارزنده‌ای به جنبش سبز ارائه کرده. لذا آنچه که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد، معقول نمودن سطح انتظارات از چنین رسانه‌ای است.


 


جنبش سبز و لزوم اطلاع رساني

در روزهايي كه سپري شد رهبران جنبش به تكاپو افتاده و سعي در به حرکت در آوردن بیش از پیش  جنبش سبز  دارند. بعد از ۲۲ بهمن جنبش سبز در زمينه حضور خياباني افول محسوسي داشته كه اين دلايل گوناگوني دارد، از جمله خستگي بخشي از جنبش از حضور خياباني و صدمات وارده از طرف حكومت. اما نكته‌اي كه بايد بيش از ديگر دلايل به آن پرداخت خاموش شدن بخشي از جنبش به دليل دور افتادن از بطن اصلي تحركات است كه آن دليلي به جز بي خبري و كم اطلاعي از وقايع اتفاقيه ندارد.


 


در سرزمین شیرینی «گل محمدی»

حضور آیدن وایت، رئیس فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران که خیلی هم جدی بود کمک کرد تا مبحث ایجاد انجمن یا اتحادیه‌ای برای روزنامه‌نگاران ایرانی خارج از کشور، یا انجمن بین المللی روزنامه‌نگاران ایرانی تبدیل به موضوعی برای پیگیری از سوی همکاران ایرانی مقیم خارج از کشور شود. الان در موقعیتی هستیم که می‌توانیم با حضور صدها روزنامه‌نگار ایرانی که برای رسانه‌های مختلف کار می‌کنند و مالیات می‌پردازند، چنین نهادی را بوجود بیاوریم که در درجه اول، نیازهای حرفه‌ای همکاران را پیگیری کند. نمی‌توان از این نکته گذشت که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، تعداد زیادی از روزنامه‌نگاران ایرانی بنا به هر دلیلی از ایران خارج شده‌اند. این گروه بزرگ پتانسیلی بی‌نظیر دارد. آگاه به مسائل داخلی، و آشنا به نیازهای روز جامعه. خیلی بیشتر از کسانی چون من که حداقل ۶ سال از مملکت دور بوده‌اند.


اگر بتوان از طرق مختلف، تلاش کرد تا شرایط کار این گروه را ایجاد نمود، از اتلاف بی‌جای این نیروی بالقوه خودداری کرده‌ایم. به نظر من اگر ایرانیان خارج نشین دل‌نگران مسائل داخلی و کسانی در پی واقعیت‌ها هستند از اخبار یک طرفه غیرواقعی خسته شده‌اند، روی این گروه سرمایه‌گذاری کنند، تحول بزرگی در رسانه‌های فارسی زبان ایجاد خواهد شد. رسانه‌ای ملی می‌خواهیم که تابع سیاست‌های وزارت خارجه این کشور و آن کشور نباشد و سرمایه‌گذار و سهام‌دارش ایرانی باشد. بسیاری از ایرانیان می‌توانند با ایجاد رسانه‌هایی خودگردان، هم فضای فعلی را تغییر دهند، و هم بدانند که پول‌شان دقیقا صرف چه می‌شود. باید بحث معافیت مالیاتی رسانه‌های عمومی را پیگیری کرد.

در این باره بیشتر خواهم نوشت.


 


گشت ارشاد: دغدغه اصلی نظام

امامان جمعه از مساله زلزله شروع کردند و در خانه همیشگی فرود آمدند. رهبر معظم هم در دیدار با بر و بچه‌های نیروی انتظامی با تشکر از عمل کرد گذشته نیرو در برخورد با پدیده بسیار خطرناک و ویران گر بد حجاب، مستقیما از ایشان ادامه راه را طلب کرد.

این که بالاخره رهبری آشکارا به مساله ورود پیدا کردند برای احمدی نژاد خبر خوبی است. دست او باز است تا به طرف داران بد حجاب خود، که کم هم نیستند- به شهادت عکس‌های فارس و رجانیوز از روزهای تبلیغات انتخاباتی و روزهای راه پیمایی های حکومتی-، همان گونه که بارها اعلام کرده، نشان دهد او موافق این طرح نیست. چنین است که فرمانده‌اش احمدی مقدم رسما در مجلس زیر بار طرح نرفت و گفت که کار کاری است فرهنگی و همه نهادهای مربوطه باید ورود پیدا کنند؛ تا حدودی منظورش این بود که آخوندهای گرامی که واقعا دغدغه مانتو و روسری دارند تشریف بیاورند و «ون» های مربوطه را قربتا الی الله تحویل بگیرند.

ظاهرا رادان به شیکی احمدی مقدم نیست و به رهبر فرزانه قول های مساعد داده است.

تابستان جالبی خواهد بود. اگر رادان بتازد، داد ملت به هوا بلند خواهد شد. و اگر احمدی مقدم پیروز شود، فغان رهبر و حوزه به هوا بر خواهد خاست. در هر حال فرصتی است برای کمی زندگی بیشتر برای جوانان مملکت مان.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته