-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 11/15/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



مهتاب میرقادری به همسرش اشاره می کند که مکان مصاحبه را ترک کند. او می گوید:«او متنفر است که از زندگی ام در ایران و قبل از این که همدیگر را ملاقات کردیم، چیزی بداند.»«او خیلی ناراحت و عصبانی می شود.»

صالح شهسوار، سیگارش را از روی میز لابی هتل در آنکارا برمی دارد و جایی می ایستد که صدای همسرش را نشنود؛ یک زن ۳۰ ساله با موهای بلوند پرپشت، گونه های استخوانی برجسته و چهره ای ظریف، چشمهایش را روی هم می گذارد و به زمان گذشته برمی گردد.

پنج سال قبل، وقتی که در تهران زندگی می کرد، مادر میرقادری به او ۳ میلیون دلار برای جراحی تغییر جنسیت دارد، یک پروسه درمانی که آنها متقاعد شده بودند مشکلات شان را حل می کند.

یک شرط وجود داشت: وقتی که پسرش تبدیل به زن شد، وقتی که جراحی تمام شد، میرقادری باید از خانواده اش که شامل پنج خواهر و دو برادر می شود، دور بماند.

«مادرم گفت نمی خواهم دیگر تو را ببینم. او گفت که برادرم، مرا می کشد. حالا هیچ رابطه ای با خانواده ام ندارم.»

میرقادری سه سال قبل با دوست پسرش، شهسوار، از ایران فرار کرده است. آنها به زودی بعد از رسیدن به ترکیه با هم ازدواج کردند. سه سال است که آنها با حمایت های پناهندگی موقت در آنکارا زندگی کرده اند.

شهسوار ۲۸ ساله خوش چهره و بلندقد است. میرقادری می گوید: «وقتی به او گفتم که پسر بودم، باور نمی کرد ولی الان برایش اهمیتی ندارد.»

شهسوار از ابتدا جزئیات دلخراش زندگی همسرش در ایران را می داند ولی هنوز هم متوجه جزئیاتی می شود که بیشتر از تحملش است.

وقتی که میرقادری جوان بود، پدرش فوت کرد و او تحت مسئولیت برادر سخت گیرش قرار گرفت؛ برادری که او را به خاطر این که به اندازه کافی پسرانه رفتار نمی کرد، مورد ضرب و شتم قرار می داد. او می گوید دکتری که او را مورد جراحی قرار داده، همه چیز را سمبل کاری کرده است: «رابطه جنسی برایم دردناک است.»

میرقادری بعد از عمل جراحی، کارش در آرایشگاه مردانه را از دست داد، دست خالی و بینوا، خلاصه این که به فاحشه گری روی آورد. او دستگیر و به دلیل اخلاق فاسد به ۳۰ ضربه شلاق محکوم شده بود.

تغییر جنسیت در ایران از زمانی که آیت الله خمینی، رهبر معنوی انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران، ۲۵ سال قبل یک فتوای شرعی مبنی بر دادن اجازه به جراحی «ترانس سکشوال های تشخیص داده شده» صادر کرد، قانونی شده است.

پزشکان در تهران که اغلب پایتخت تغییر جنسیت دنیا نامیده می شود، جراحی های باز انتقال جنسیت را برای تعداد بی سابقه ای از افراد انجام می دهند. دولت ایران به انجام این جراحی ها که به مردم کمک می کند تا خودشان را به عنوان یک زن و یا مرد تعیین کنند، کمک و حتی سوبسید ارائه می دهد.

در مستند «مثل دیگران بودن» که از سوی طناز عشاقیان، فیلمساز ایرانی-آمریکایی، در سال ۲۰۰۸ تهیه شده، یک روحانی ایرانی منطق و استدلال ساده دولت در این باره را توضیح می دهد: اگر از یک موضوعی به صورت ویژه در قرآن صحبت نشده، این گناه نیست. از ترانس سکشوال ها نامی برده نمی شود، پس چنین تغییراتی هم مجاز و حتی مورد حمایت است.

روحانی می گوید: «شما گندم را می گیرید و آن را به آرد تبدیل می کنید و آرد را به نان تبدیل می کنید. این یک تغییر است. شما درختی را قطع می کنید و از آن میز و یا صندلی می سازید.»

دکتر بهرام میرجلالی، جراح تحصیلکرده در پاریس و متخصص برجسته ایرانی در جراحی تغییر جنسیت است. او در این مستند به اغراق می گوید: «ایران، بهشت بیماران ترانس سکشوال است.» میرجلالی در یک سال بیشتر از ده سال پزشکان فرانسه، جراحی های تغییر جنسیت انجام می دهد.

آرشام پارسی می گوید: «آمار و ارقام، داستان نگران کننده ای را فاش می کند.» آرشام پارسی در تورنتو، سازمان «ایرانین کوئیر ریلرود» را اداره می کند؛ یک سازمان غیردولتی که به افراد گی و لزبین مورد آزار قرار گرفته در ایران کمک می کند تا بیشتر از طریق ترکیه، پناهگاهی در دیگر کشورها پیدا کنند.

پارسی می گوید که در (ایران) کشور عمل های «درمانی» خیلی زیادی انجام می شود. او تخمین می زند که حداقل ۴۰ درصد افراد «تغییر جنسیت داده» - ترانس جندر- در ایران اصلا نباید چنین عملی را انجام می دادند. او توضیح می دهد بسیاری از پزشکان، جراحی هایی را بر روی زنان و مردانی انجام می دهند که در حقیقت «گی» هستند، اما آنها را تحت جراحی قرار می دهند تا باعث خشنودی خانواده و جامعه که این افراد را قبول ندارند، بشوند. پارسی تائید می کند که «ترنس جندر»های زیادی در ایران مطمئن نیستند که باید جنسیت شان را تغییر بدهند.

بسیاری از مردان گی و زنان در ایران خود را متقاعد می کنند که عمل جراحی تنها انتخاب آنهاست. آنها مورد احترام خانواده هایشان قرار خواهند گرفت، و حداقل به فرض، اجازه خواهند داشت تا به کسانی که از لحاظ جنسی مجذوب آنان شده اند ازدواج کنند و یک زندگی معمولی و نرمال داشته باشند. پارسی می گوید که اگرچه اغلب، این تصمیم به افسردگی و خودکشی منجر می شود.

خانواده شهسوار هم از زمانی که این زوج با هم قرارهای عاشقانه گذاشتند، او را نپذیرفتند. او می گوید: «من باید انتخاب می کردم.»«بهش نگاه کنید. او خوشگل است. من بلافاصله عاشقش نشدم. ولی وقتی درباره گذشته و تمام سختی هایش شنیدم، عاشقش شدم. من خیلی چیزها درباره خودم را از او یاد گرفتم، که عشق همیشه رومانیتک و خوب نیست.» او اضافه می کند: «یاد گرفتم که من دنباله رو نیستم.»

اواخر همان شب، این زوج کنار هم در «برایت برگرکینگ آنکارا» نشستند و در حالی که به سختی حرف می زدند، سیب زمینی های سرخ شده شان را با هم تقسیم کردند.

مورد آنها دوبار از سوی کمیسیاریای عالی پناهندگان سازمان ملل در آنکارا رد شده است. فقط یک شاهد و دلیل جدید و یا تقاضای همگانی برای آنها می تواند این اداره را متقاعد کند که پرونده پناهندگی آنها را مجددا باز کنند. پارسی، چنین طرحی را در وی سایش آغاز کرده است: www.irqr.net [http://www.irqr.net]. در حالی که مقامات کمیسیاریای عالی پناهندگان اصرار دارند که دپورت پناهندگان، ربطی به ترکیه ندارد اما این زوج می گویند که نامه ای دریافت کرده اند مبنی بر این که دپورت آنها در حال اجرا است.

میرقادری می گوید: «من خواهم مرد، قبل از این که به ایران برگردم.»«اگر تنها بودم تا الان منصرف شده بودم.»

شوهرش بازوهایش را جلوی سینه اش می گیرد و به عضله هایش فشار وارد می کند: «من قوی هستم، می توانم از ما مراقبت کنم.»

* از: دیوید گراهام /در: تورنتو استار

عکس از: تورنتو استار


 


دولت اوباما از تابستان در تلاش دیگری برای نزدیک شدن به ایران و «دراز کردن دست همکاری» به سوی این کشور، یک پیشنهاد جدید دیپلماتیک آماده می‌کند تا مشکل هسته‌ای را حل کند. این تصمیم بر اساس اطلاعات ما، با مخالفت شدید مقامات فرانسوی و انگلیسی مواجه شده است. بدین ترتیب مساله اتحاد میان قدرت‌های بزرگ در این پرونده میان کشورهای دو سوی اقیانوس آتلانتیک مطرح شده است.

پاریس و لندن در این مساله مخالفت شدید خودشان را بروز داده اند: هم درباره روش امریکا که قبل از آن که با اروپایی‌ها حرفی بزند، در ابتدا با روسیه و چین از آن حرف زده است؛ و همین‌طور درباره محتوای روش پیشنهادی که امکان دارد به فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم ایران مشروعیت ببخشد، در حالی‌که شورای امنیت سازمان ملل متحد از سال ۲۰۰۶ خواستار معلق شدن این فعالیت‌هاست.

پیشنهاد جدید امریکا- که ما نمی‌دانیم که آیا به صورت رسمی به تهران منتقل خواهد شد یا خیر- در حالی مطرح شد که جزئیات آن دو بار درز کرد: در مقاله نیویورک تایمز در روز ۲۹ اکتبر، و بر روی سایت متخصص امریکایی، دیوید آلبرایت که بسیار مطلع است و ریاست موسسه علوم و امنیت بین‌المللی در واشنگتن را برعهده دارد.

محتویات این پیشنهاد چیست؟ پروژه جدیدی از انتقال اورانیوم غنی شده ایران به خارج از کشور، با میزانی بسیار بیشتر از آنچه در ماه اکتبر سال ۲۰۰۹ پیشنهاد شده بود (اما تهران این پیشنهاد را هم رد کرده بود). هدف آن است که ایران را برای مدت زمان مشخصی، از رسیدن به امکان تولید مواد هسته‌ای برای استفاده در بمب، محروم کنند.

شخصیت اصلی این پروژه جدید رابرت آین هورن، مسئول وزارت امور خارجه امریکا در مسائل گسترش سلاح است که در این چند ماه اخیر رفت و آمدهای بسیاری به چین و روسیه کرده است.

مساله جدید در این میان آن است که واشنگتن پیشنهاد کرده که ایران از ۳۰۰۰ کیلوگرمی را که تا حالا تولید کرده است، ۲۰۰۰ کیلوگرم اورانیوم با درصد خلوص پایین (کمتر از ۵٪) را به روسیه بفرستد. این اورانیوم برای استفاده در مرکز هسته‌ای بوشهر (ساخته دست روسیه) تبدیل به سوخت هسته‌ای خواهد شد. به نقل از دیوید البرایت که نظرش با تحلیل پاریس و لندن یکی است، چنین پروژه‌ای «برای غنی‌سازی اورانیوم به ایران مشروعیت بین‌المللی‌ای را می‌دهد که مدتهاست به دنبالش بوده است.» با این روش، که به تهران امکان ادامه دادن به راه قبلی را می‌دهد، پی بردن به زیرپاگذاشتن قوانین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در نطنز از راه بازرسی بسیار مشکل‌ خواهد بود.

این پروژه امریکا دو نکته دیگر هم دارد: ایران باید بپذیرد که تمامی اورانیوم غنی‌شده تا ۲۰ درصد را (به گفته تهران، حدود سی کیلوگرم تا امروز) که از ابتدای سال تولید کرده است، تحویل بدهد. و بعد، بر طبق قراری که اکتبر سال ۲۰۰۹ با قدرت‌های بزرگ گذاشته شده بود، ۱۲۰۰ کیلوگرم غنی‌شده تا خلوص ۵ درصد را که قرار است برای سوخت در راکتور تهران استفاده شود، باید به خارج فرستاده شود.

روز سه‌شنبه دو نوامبر در لندن در حاشیه نشست فرانسه و انگلیس، پیشنهاد امریکا یک بار دیگر میان مقامات دو کشور به بحث گذاشته شد. پس از این نشست، یک بیانیه مشترک بر لزوم پیداکردن راه حل «معتبر» برای مساله ایران و «با احترام به قطعنامه‌های سازمان ملل متحد» تاکید می‌کرد.

آیا دولت اوباما خودش برنامه‌ای به تنهایی برای دیپلماسی با ایران در سر دارد که ممکن است اروپا را به حاشیه بکشاند؟ فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها در گفتگوها با مقامات امریکا تاکید کردند که جبهه مشترکشان باید به دقت حفظ شود. انها معتقدند که پیشنهادی جدید به ایران زودهنگام خواهد بود، مخصوصا در زمانی که تحریم‌های یک‌جانبه، که واشنگتن مدام در موازات مشغول افزایش شان است، کم کم دارد اثر خودش را می‌گذارد.

به ویژه با توجه به حرف عده‌ای از متخصصان که از مجموعه‌ای حادثه اسرارآمیز می‌گویند و از امکان عملیات‌های خرابکاری برای کاهش ظرفیت‌های صنعتی ایران پرده بر می‌دارند. مثلا انفجار موشک‌های در حال بلند شدن سپاه پاسداران در روز ۱۲ اکتبر در مرکز امام علی، یا مشکلاتی که ویروس استاکس‌نت در بعضی از پایگاه‌های ایران ایجاد کرد.

یک مقام امریکایی بلندمرتبه که با لوموند به تازگی سخن می‌گفت، مقاومت‌های اروپا را به این مساله مرتبط می‌دانست که «ما پیش از حرف زدن از این ایده با آنها، با روس ها حرف زدیم.» واشنگتن به نظر می‌رسد که هم‌چنان قصد دارد اروپایی‌ها را مجاب کند. اوایل ماه اوت، باراک اوباما در مقابل خبرنگاران درباره لزوم پیشنهاد «راهی» به ایران سخن گفته بود که به تهران اجازه بدهد قسمتی از برنامه هسته‌ایش را نگه دارد و همزمان این «اعتماد» را به جامعه بین‌الملل بدهد که به دنبال تولید سلاح هسته‌ای نیست.

* از: ناتالی نوگَیرِد / در: لوموند


 


به نظر می رسد هر فصل، دور جدیدی از دیپلماسی هسته ای با ایران را به همراه دارد. این امر باعث می شود که در آینده نزدیک دیگر وعده های متفاوتی برای اجرا وجود نداشته باشد؛ اگر نقشه ها و پیش بینی های فعلی نگه داشته شود، واشنگتن و تهران درباره تلاش و اصرار مداوم ایران برای دستیابی به توانایی اتمی اش با هم به مذاکرات تازه می نشینند.

اما واقعا چه چیزی برای گفتگو و مذاکره وجود دارد؟ مقامات ایرانی از همین حالا، این امر را مشخص کرده اند که دقیقا چیزی که جامعه بین المللی با ناامیدی می خواهد از آن سخن بگوید- برنامه هسته ای ایران- بدرستی و صادقانه برای شرط بندی آینده روی میز نخواهد بود. علی اکبر جوانفکر، مشاور رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد، چندهفته قبل به خبرنگاران گفت: «ما با طرف غربی درباره مساله انرژی هسته ای در این دوره از مذاکرات گفتگو نخواهیم کرد.» به تازگی هم خود آقای احمدی نژاد، این احتمال را که پرونده هسته ای ایران در طول مذاکرات اولیه با گروه ۵+۱ (ایالات متحده، روسیه، چین، فرانسه، بریتانیای کبیر و آلمان) مطرح خواهد شد، رد کرده است. این یعنی این که تهران در حال دسیسه چینی برای مذاکرات است تا در مورد امکان مذاکرات بیشتر بحث کند؛ مذاکراتی که شاید در برخی موضوعات آن، تماس و برخوردی هم با مساله هسته ای این کشور صورت بگیرد.

همه اینها در استراتژی آزمایش شده قابل اطمینان ایران، یعنی خرید زمان تا وقتی که به محدوده مرزی برنامه هسته ای ایران برخورد کند، می گنجد. این رویکردی است با نتایج مثبت که تهران قبل از این هم آن را امتحان کرده است. هشت سال گذشته فاش شد که ایران در حال ایجاد برنامه عظیم هسته ای پنهانی است. این امر، نشست های دیپلماتیک آشفته سه کشور اتحادیه اروپا؛ آلمان، فرانسه و بریتانیای کبیر، را برانگیخت. این پروسه ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل را به مدت دو سال به تاخیر انداخت و ایران زمان باارزشی را برای پیش بردن تلاش های هسته ای خود خرید.

همین اواخر هم، ایران با زبردستی از تمایل شدید دولت اوباما به «تعامل» در جهت منافع خودش بهره برداری کرد. ایران در طول سال ۲۰۰۹، پیشنهادات دیپلماتیک کاخ سفید را سرسری گرفته است و هرگز وارد مسیر مذاکرات پایدار نشده است تا صادقانه، اقدامات هسته ای خود را با شیوه ای عملی و معنادار روی میز مذاکره بگذارد. ولیکن وعده اغفال کننده همکاری ایران برای تعدیل اشتیاق دولت اوباما به تحریم های جدی انرژی، حداقل به صورت موقت، کافی بود.

البته هیچ وقت ایران قصد تعدیل و تغییر در مسیر هسته ایش را نداشته است- و یا حتی قصد کندکردن سرعت پیشروی های هسته ایش را تا اندازه ای که نگرانی های بین المللی را کاهش بدهد. ایران یک حقیقت ساده درباره رفتار مذاکره کننده آمریکایی را فهمیده است: ایالات متحده تمایل دارد تا سیاست هویچ و استراتژی چوب را به عنوان سیاست دائمی و همیشگی بکار ببرد به جای این که از آن به عنوان سیاست متمم و تکمیلی استفاده کند.

برای توضیح علاقه باز احیا شده امروز ایران به «تعامل» راه درازی را باید رفت. از بعد از تصویب تحریم های جدید انرژی بین المللی و ایالات متحده در تابستان گذشته، مبادلات انرژی جمهوری اسلامی نزول شدید داشته است. فروشندگان خارجی ترسو، با هوشیاری و احتیاط نسبت به جریمه های اقتصادی بالقوه از طرف ایالات متحده و کشورهای اروپایی، محموله های بنزین خود به ایران را کاهش داده اند که نتایج قابل توجهی به دنبال داشته است. واردات نفت خام تصفیه شده ایران- که تخمین زده می شود ۳۰ درصد مصرف سالانه انرژی رژیم ایران است- در سه ماه گذشته به میزان دو سوم و یا حتی بیشتر کاهش یافته است. در نبود ظرفیت کافی پالایش داخلی، حققیتا ایران در حال تمام کردن گاز است. مقامات رسمی تهران آشکارا امیدوارند تا با از سرگیری تعامل با واشنگتن، این روند را کند- و یا حتی برعکس- کنند.

ناراحت کننده این که به نظر می رسد تیم اوباما متمایل شده تا به ایران این اجازه را بدهد. مقامات کاخ سفید در روزهای اخیر این مساله را مشخص کرده اند که دیدگاه آنان در رویکرد به ایران تقریبا همان شیوه ای است که در یک سال گذشته اتخاذ کرده اند: به عنوان یک گزینه و انتخاب ساده بین «تعامل و یا فشار». این فرمول به صورت جدی، احیای مجدد مذاکرات بین واشنگتن و تهران به همراه کاهش فشارها و محدودیت های اقتصادی به عنوان اقدامی برنامه ریزی شده برای اعتمادسازی را پیشنهاد می دهد تا با اطمینان همکاری ایران را به دست آورد.

و البته این دقیقا همان سرانجام و نتیجه ای است که جمهوری اسلامی می خواهد. و این دقیقا همان چیزی است که ایالات متحده باید از آن دوری کند. بعد از سالها ایجاد ابهام و تاخیر، ایران الان به خوبی می داند که چه کاری باید انجام دهد تا ثابت کند که تمایل به تعامل واقعی با ایالات متحده درباره برنامه هسته ایش دارد- و به جامعه بین المللی اطمینان دوباره بدهد که تلاش های هسته ایش صلح آمیز است. سیاست تحریم های ما باید این واقعیت را انعکاس دهد و رژیم ایران را در حال حساب پس دادن نگه دارد. هر چیزی کمتر از این می تواند ضربه ای به امنیت بین المللی و لطف و بخششی به جاه طلبی های هسته ای ایران باشد.

* از: ایلان برمن / در: واشنگتن تایمز

ایلان برمن، نائب رئیس شورای سیاست خارجی آمریکا است.


 


۳۰ سال است که وقتی سخن از اقدامات ایران در جنگ با امریکا به میان می آید، واکنش ما شبیه اعضای «کشتی ابلهان» است: ایران منشا سازماندهی تروریسم بوده است و ما با ایران چون مهرابه ای مقدس و پناهگاهی امن رفتار کرده ایم. ایران با پرداخت هزینه اقدامات تروریستی در برابر ایالات متحده و پشتیبانی، آموزش و همچنین تجهیز دشمنان امریکا، آنان را سرپرستی و رهبری می کرده است. نمایندگان ایران و نیروهای سپاه قدس همیشه جبهه روبروی ایالات متحده را در مکان های درگیری افغانستان و عراق، پشتیبانی کرده اند. انگار از زمان رییس جمهور کارتر، تمام روسای جمهوری ایالات متحده تصمیم گرفته اند که چشمان خود را ببندند و وانمود کنند که پشت این ترورهای پی در پی و کشتن هزارن سرباز امریکایی در میدان های جنگ و صدها شهروند امریکایی، گویی دست دین سالاریِ (حکام) ایران در کار نیست. پیش از این هرگز ننگی اینچنین شرافت ما را لکه دار نکرده بود.

ننگ از نوامبر ۱۹۷۹ (آبان ۱۳۵۸) آغاز شد، با اشغال سفارت امریکا در ایران و ۴۴۴ روز گروگان گیری کارکنان سفارت. پادگان نیروی دریایی بیروت در ماه اکتبر سال ۱۹۸۳، ۲۴۱ تن از بهترین پرسنل نظامی خود را از دست داد. اکنون اثبات شده است که دستور این حملات از سوی وزارت امور خارجه ایران به سفیر ایران در دمشق ابلاغ شده بود. با این که جای گروهک تروریستیِ ایرانی الاصلِ مسئول حادثه به نام «اَمَل» (پیش از تاسیس حزب الله) را می دانستیم در کمال ناباوری در پادگان پیشین ارتش لبنان در بالای شهر بَعَلبِک درنگ کردیم. این پادگان در ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۳ (۲۵ شهریور ۱۳۶۲) با کمک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به تصرف در آمد. برای ثبت در گزارش ها، هواپیماها را مسلح کردیم و آماده حمله شدیم ولی مقامات راضی به استفاده از این تجهیزات نشدند. اسامه بن لادن اغلب به واکنش نارسای ما در شکست هایمان اشاره می کند و نتیجه می گیرد که امریکایی ها فرار را بر قرار ترجیج می دهند.

از آن زمان تاکنون، ایران به ساماندهی مبارزه در برابر ایالات متحده ادامه داده است؛ جنگ نفتکش ها در خلیج فارس، در اواخر دهه ۸۰ (در زمان جنگ ایران و عراق) و بمب گذاری برج خبار در عربستان سعودی که به کشتار ۱۹ سرباز امریکایی انجامید نیز در شمار این موارد اند. و بیش از این، پشتیبانی ایران از شورش های عراق و طالبان در افغانستان همچنان با همان شدت ادامه دارد.

تازه ترین پرداخت نقدی ایران مبلغ ۱ میلیون یورو بود که در یک کیسه پلاستیکی به دولت فاسد آقای کرزای در افغانستان تحویل داده شد: برای «خرید» نفوذ در کابل. در همین حال ایران از طالبان پشتیبانی می کند تا دولت افغانستان را سرنگون کند. این همان فرمولی است که ایران آن را در عراق نیز با موفقیت پیاده کرده است. جالب این است که ما از همان ابتدا از پرداخت این رشوه ها خبر داشتیم. وزارت امور خارجه ایالات متحده در مورد لزوم به گونه ای رقت انگیز تنها پاسخ می دهد که امیدوار بود ایران می توانست تاثیر سازنده ای در آینده افغانستان داشته باشد.

هنگامی که بهترین افراد ارتش خود را بدون معرفی مسئله اصلیِ جنگ- یعنی ایران، بدون آگاهی از مشکل اصلی به دو میدان نبرد می فرستیم یعنی ترک وظیفه کرده ایم، یعنی آنان را تقریباً به کشتن داده ایم. چرا بیش از سه دهه است که موضوع ایران «منطقه ممنوعه» انگاشته می شود؟ بدبختانه، اگر به ایران حمله می کردیم (که نکردیم) عامل ترس درباره این که ایران در عراق و افغانستان چه می تواند بکند تاکنون نابود شده بود. همچنین ترسی وجود نداشت که حماس و حزب الله چه شرارتی در برابر دولت اسراییل خواهند کرد و تمام نگرانی ها درباره دخالت ایران در جریان و عبور نفت از تنگه هرمز از میان رفته بود. آیا از واکنش هم پیمانِ ایران، چین، هراسیده ایم که منبع کلیدی برای دستیابی قاعده مند تهران به موشک و حتی فن آوری هسته ای بوده است؟

به یاد بیاوریم که با دشمنانی سرسخت تر از ایران جنگیده ایم. شکی نیست که توانایی نظامی شروع و ادامه حمله به ایران را داریم. این رهبری ماست که موجب شکست مردم امریکا شده است. آخرین خبری که از حکومت غیر مشروع خامنه ای- احمدی نژاد دارم این است که از درون ترَک برداشته است. با این همه، نمی توانیم نادیده بگیریم که در مسابقه هستیم و این رژیم فاسد پیش از سرنگونی می تواند به جنگ افزار هسته ای یا بمب اتم دست یابد. مخالفان حکومت ایران آماده عمل اند، اما به پشتیبانی خارجی هم نیاز دارند. این ماجرا می تواند به گونه های مختلفی اتفاق افتد که ما با موفقیت در گذشته استفاده کرده ایم. پشتیبانی مالی یکی از ارکان کلیدی تشکیل دولت سایه و جایگزینی آن با دولت کنونی است. برای تغذیه جنبش مقاومت، حادثه ای سونامی گونه باید اتفاق افتد. چنین ماجرایی باید طی یک برنامه حمله راهبردی (اس اس پی- استراتژیک استرایک پلن) برای به نتیجه رساندن کار در کمترین زمان به اجرا در آید. مرحله یکم از این برنامه باید با تمرکز حمله به تاسیسات زیرساختاری هسته ای و مراکز کلیدی از این دست انجام شود. شبکه انرژی حمایتگر این مراکز نیز در شمار نقاط کلیدی است. عنصر کلیدی برنامه حمله باید بتواند طرح های جاری رهبری ایران را خنثی و بی اثر کند.

شکی نیست که چنین اقدامی فراتر از خاورمیانه طنین خواهد داشت. تعهدی که به آزادی و مردم سالاری داریم نمود پیدا می کند. دیگر پناهگاهی (برای تروریسم) وجود نخواهد داشت و افتخار به سوی ما بر می گردد. این را مدیون هزاران تنی هستیم که واپسین هزینه را پرداخت کرده اند.

* از: جیمز اِی لیونز / در: واشینگتن تایمز

دریاسالار بازنشسته، جیمز.اِی لیونز فرمانده کل ناوگان اقیانوس آرام امریکا و نماینده ارشد نظامی ایالات متحده در سازمان ملل متحد است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته