-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 11/05/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



در این لحظه دولت ایالات متحده به کنگره اعلام کرد قصد دارد یکی از بزرگ ترین فروش های اسلحه را در تاریخ آمریکا و به یکی از سرکوبگرترین حکومت های جهان انجام دهد. عربستان سعودی از دولت آمریکا چراغ سبز گرفته تا ۶۰ میلیارد دلار برای ۸۴ جنگندۀ اف ۱۵ و ده ها هلیکوپتر مدرن و موشک و بمب و ابزار بسیار پیشرفتۀ نظامیِ ساخت صنایع جنگ افزارسازی آمریکا خرج کند.

عربستانی که ۱۵ نفر از ۱۹ هواپیماربای یازده سپتامبر از آنجا می آیند، کشوری است دیکتاتوری که به دست خانواده ای اداره می شود، در این دیکتاتوری احزاب سیاسی و مطبوعات آزاد وجود ندارد و هرگونه مخالفت سیاسی به شدت سرکوب می شود. به ما می گویند باید افغانستان را اشغال کنیم تا حق بیشتری به زنان بدهیم، البته باید گفت در این مورد طالبان در سنجش با حکومت سعودی تقریباٌ لیبرال می نماید. به ما می گویند سیاست تهاجمی ما علیه ایران به دلیل مقررات سخت اسلامی و زیر پا گذاشتن حقوق بشر در این کشور است درحالیکه هیچگاه از حکومت سعودی که در آنجا مقررات اسلامی سخت تری اجرا می شود صحبتی نیست.

بنابراین چرا باید دولت ایالات متحده که سالانه صدها میلیارد دلار خرج می کند و صدها پایگاه در آنسوی جهان دارد تا در دنیا دمکراسی را بسط دهد چنین معامله ای با چنین حکومتی کند؟ پیتر وایزمان پژوهشگر مؤسسۀ استکهلم به واشینگتن پست گفت: «معلوم است که اینها علیه ایران است. معلوم است که اینها علیه یمن است. این کشورها می توانند بین جمله ها را بخوانند... اما در این مورد موضع گیری رسمی وجود ندارد.» گرچه باید کنگره اجازۀ این معامله را بدهد امید چندانی به مخالفت کنگره نمی رود، به دلایل پیش گفته.

تصور کنید که چین یک مکزیکِ مهاجم و ضد آمریکا را تا بن دندان مسلح می کرد. چه احساسی می داشتیم؟ خودمان را در معرض تهدید می دیدیم؟ ایران هم با توجه به این فروش گستردۀ سلاح به عربستان سعودی چنین احساسی دارد. برای تأکید بر این منظور، ایالات متحده در ابتدای ماه اعلام کرد ۲۰ جنگندۀ اف ۳۵ که قابل رهگیری با رادار نیست به اسرائیل می فروشد. با توجه به اینکه خرید اسلحۀ اسرائیل با کمک ها ایالات متحدۀ آمریکا پرداخت می شود باید بدانیم اسلحه هایی که ایران را نشانه گرفته اند ساخت آمریکا هستند و بیشترشان با پول مالیات دهندگان آمریکایی پرداخت می شوند. ایران مطمئناٌ این نکته را می فهمد. آیا این اقدام تحریک آمیز که دو کشور ضد ایران را تا بن دندان مسلح می کند به جایی می رسد که اشغال کامل ایران را باعث شود؟ تنها یک چیز از این سونامی اقتصادی که در پی چنین تحولاتِ خطرناکی رخ خواهد داد بیشتر است و آن مرگ و نابودی در منطقه است – و به احتمال فراتر از منطقه.

برخی خواهند گفت این معامله ها، تجارتی بین المللی است که ما باید ترغیب و تأیید کنیم. با تأسف آمریکا دیگر خیلی کالا تولید نمی کند که بتوان آنها را صادر کرد. البته این یک واقعیت است که مالیات هندگان آمریکایی ضامن صنایع تسلیحاتی این کشور هستند. از پژوهش و ساخت گرفته تا پیدا کردن خریدار، هزینۀ صنایع تسلیحاتی ایالات متحدۀ آمریکا را مردم آمریکا تأمین می کنند.

البته همانطور که در شرکت های خصوصی اینگونه است سودهای سرشاری که فروش این سلاح ها به کشورهایی چون عربستان سعودی حاصل می کنند به جیب افراد حقیقی می رود. بنابراین هزینه ها اجتماعی و سود خصوصی است. برای این ترکیب نامی وجود دارد – «سرمایه داری» این نام نیست.

* از: ران پاول / در: برلینر اُومشاو

نویسنده عضو مجلس نمایندگان آمریکاست.


 


به ندرت می توان نیت خوب را خوب هم عملی کرد. این مطلب در موردِ دور جدیدِ تشدید تحریم های اتحادیۀ اروپا علیه ایران نیز صادق است. از سویی به درستی تحریم هایی برای طرح های بزرگ گاز و نفت این دومین کشور بزرگ صادرکنندۀ اوپک در نظر گرفته شده است. نفروختن فناوری شنود و ماشین های آب پاش هم به سپاه پاسدارانی که روز به روز قوی تر و بی رحم تر می شود کاملاٌ درست است. این کار به نقطۀ حساس حکومت روحانیون ضربه می زند. و هرکس می خواهد به رئیس جمهور افراطی محمود احمدی نژاد فشار بیاورد باید سپاه را هدف بگیرد.

اما وزیران خارجۀ اروپا در تلاش خود برای اینکه معامله با ایران را برای شرکت ها غیرِ جذاب کنند، دستگاهِ کاغذ بازیِ عریض و طویل و بیهوده ای هم به وجود آورده اند: نظارت بر امور مالی و بانکی. پرداخت به شرکت های ایرانی یا پرداختِ شرکت های ایرانی از ۱۰ هزار یورو به بالا باید به تصویب سازمان نظارتی هر کشوری از اعضای اتحادیۀ اروپا برسد و رقم های بیش از ۴۰ هزار یورو حتی به اجازه نیاز دارد.

از سویی با نظارت بر نظام پرداخت الکترونیکی، ایران بیشتر به پرداخت نقدی سوق داده می شود که به زحمت نظارت پذیر است. از این گذشته ناظران غرقِ وظایفی می شوند که هیچ فایده ای هم ندارند. زیرا ۹۹ درصد صادرات به ایران جنبۀ غیر نظامی دارد، بنابراین کاملاٌ مجاز است و از این رو به تأیید نیاز ندارد. بعلت موج نظارت های بی جهتِ چند باره، نهادهای مسئول – بانک فدرال و ادارۀ فدرال اقتصاد و نظارت بر صادرات – کمتر وقت برای نظارت دقیق بر صادرات مشکوک کالاهای به اصطلاح دو منظوره خواهند داشت، یعنی کالاهایی که هم کاربرد نظامی و هم کاربرد غیر نظامی دارد.

بدین ترتیب به قیمت برخورد شدیدتر با ایران، مجموعۀ دستگاه نظارت بر صادرات به خطر می افتد. زیرا ایران تنها کشوری نیست که با تمام توان دنبال بمب اتمی و تجهیزات نظامیِ است. تردیدی نیست که ایران با تمام توان می کوشد آنچه را برای برنامۀ اتمی خود لازم دارد با دور زدن تحریم ها بدست بیاورد. بنابراین نظارت دقیق بسیار ضروری است.

اما بازرسان اروپایی فقط در انجام کار خود با مانع روبرو هستند زیرا هر شرکت اروپایی می توان صادرات به ایران را از طریق شعبه هایی در ۲۷ کشور عضو اتحادیۀ اروپا انجام دهد. در این صورت باید مقام های نظارت بر صادرات و اموربانکی بلژیک صادرات شرکت های اسپانیایی را مورد بررسی قرار دهند یا کارمندان بلغاری کار صادرات شرکت های انگلیسی را انجام دهند. به جای اینکه نظارت مؤثرتر و دقیق تر باشد دستگاه دیوان سالاری رشد تصاعدی می کند.

بانک فدرال و ادارۀ صادرات و نظارت بر صادرات برگ بازنده را در دست دارد: از آنجا که بانک تجارتی اروپا- ایران در هامبورگ است و بسیاری از دیگر کشورهای اتحادیۀ اروپا در این فاصله کارهای معامله با ایران را از طریق این مؤسسۀ مالی انجام می دهند باید ناظران آلمانی در آینده معاملۀ شرکت های ایتالیایی و رومانیایی و لیتوانیایی را مورد بررسی قرار دهند. اگر قرار باشد کاری خوب انجام شود این راهش نیست.

اما صادرکنندگان آلمانی هم نباید ناامید شوند: بیشتر صادرت به ایران کاملاٌ قانونی است و همچنان می تواند انجام گیرد – اگر هم لازم باشد می توان احتمالاٌ اداره های آلمان را که سرشان شلوغ است دور زد و کار را از طریق شعبه های دیگر در سایر کشورهای اروپایی انجام داد. بنابراین شرکت های آلمانی باید خوب با مقررات جدید آشنا شوند و از اتحادیه های مربوط مشاوره بگیرند.

باید از صادارات کالاهای ممنوع به ایران جلوگیری شود. اگر طبق مقررات جدید یاید جلوی صادرات کالاهایی را هم گرفت که قرارداد آنها در گذشته بسته شده است اکنون چهارچوب حقوقی مناسبی برای جلوگیری از درخواست خسارت از سوی ایران وجود دارد. دست کم این کار خوب انجام شده است.

شرکت های آلمانی – حتی شرکت های بزرگِ بازار بورسِ داکس که زیر فشار آمریکا قرار دارند – نباید مناسبات خود را با ایران قطع کنند. شرکت های ایرانی به دری به سوی دنیا نیاز دارند. این شرکت ها درخانه به اندازۀ کافی زیرفشار روز افزون سپاه هستند. نباید گذاشت احمدی نژاد از راه ممنوعیت ورود کالاهای حتی مجاز به ایران بتواند توجه را از مسئولیت خود منحرف کند.

رئیس جمهور مسئول سیاست اقتصادی است که ایران را دچار مضیقه های فراوانی کرده است. یارانه های بیجا و استفاده از درآمد نفت در راه سیاست اتمی و تسلیحاتی و سیاست تهاجمی در برابر شرکت های خصوصی، کشورِ سربلند ایران را به پرتگاه می کشاند. غرب نباید با سیاستِ تحریمِ غلط بهانه به دست احمدی نژاد برای رد گم کردن بدهد.

* از: ماتیاس بروگه مان / درک: هَندِلس بلات


 


باید نوشته آخر هفته را این بار به بیروت اختصاص داد آن هم با یک سابقه پر و پیمان. حقیقت هم همین است. وقتی محمود احمدی نژاد وارد شد تا با سعد حریری، نخست وزیر لبنان غذا صرف کند، آن هم سعد که فرزند رفیق حریری است که دیگر می دانید چطور به قتل رسید. سعد تلاش کرد تا حتما موسیقی بتهوون پخش شود که البته سمفونی نهم بتهوون، «قطعه ای برای آزادی» بود. درست زمانی که احمدی نژاد در مقابل سعدحریری نشست، به او گفت:«غذا را فراموش کنیم و بگذاریم کنار. بیایید ساندویچی با هم بخوریم و در کنار هم به جنوب لبنان برویم.»

حالا مشکل این جا بود که درست شد. سعد، یک مسلمان سنی است اما محمود مسلمان شیعه است و احمدی نژاد از نخست وزیر لبنان خواست به میان شیعیان و در نزدیکی مرز اسراییل رفته و در «خط مقدم» کنار او باشد. سعد با احترام این دعوت را رد کرد و گذاشت تا محمود برود و در میان هوادارن جمع بندی شده اش در بنت جبل سخنرانی کند. جوانان لبنانی پیش از فرود بوئینگ ۷۰۷ احمدی نژاد، نگرانی های خود را نشان داده بودند. مگر قبلا فرود هواپیماهای بوئینگ ۷۰۷ به فرودگاه بیروت ممنوع نشده بود؟ ولی خوب ممنوعیت برداشته شد.

بعد هم که تظاهرات هواداران در حومه پایتخت لبنان بود و جمع حزب الله (بخوانید بخش ایران در لبنان) که گردآوری شده بودند. موسیقی و شعارهای زنده باد احمدی نژاد و زنده باد لبنان، زنده باد حریری و خیلی از فریادهای اعتراضی. حالا آیا به مدد سید فضل الله ایران نبض تنفس لبنان شده و یا این که ایران جنگ با اسراییل را با خود به لبنان آورده است؟

پوسترهایی که روز اول در مسیر فرودگاه نصب شده بود، روز بعد به جنوب لبنان منتقل شد. تصاویری از خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد در لبنان نقش بسته بود. و سیب نیمه گاز زده ای که نماد جمهوری اسلامی است. دو روز بعد از سفر، سفارت ایران در بیروت از ارتش لبنان خواست که پرچم ها را اگر می شود به آنها بازگردانند. آنها هم سریعا این کار را کرده و جای پرچم ها را با تصاویر زنان نیمه عریان و ساعت و مد های لباس و ویسکی عوض کردند. سوریه خیلی از دست ایران عصبانی بود. چرا هیچ تصویر و پوستری از بشار اسد در جریان دوستی ایران و حزب الله لبنان نصب نشده بود؟

احمدی نژاد در راه و در دمشق به بشار اسد گفت که می خواهد نوری المالکی نخست وزیر عراق شود. مرجع این خبر البته موثق است – و اسد هم به کابینه اش گفت که دوستمان مالکی را می خواهد. احمدی نژاد هم مانند سوریه ای ها با دادگاه لاهه مخالف است. دادگاهی که ممکن است چند تن از سران حزب الله لبنان و نزدیکان سید حسن نصر الله را به عنوان دستیار در قتل رفیق حریری نشان دهد.

می گویند بی معنی است البته. مگر نمی گفتند این سوریه ای ها بودند که حریری را کشتند (یا حداقل نیویورک تایمز و لندن تایمز به ما این طور قبولاندند) و ماشین حامل او را دود هوا کردند و به جز او، ۲۱ تن دیگر هم در کنارش کشته شدند. آن هم در روز والنتاین سال ۲۰۰۵؟ نه. از وقتی که سوریه ای ها پیشنهاد کمک و همکاری به آمریکا دادند و گفتند در عراق با آمریکا همراه خواهند شد، دیگر این ایرانی ها هستند (باز هم به نقل از نیویورک تایمز و لندن تایمز و مجله تایم) که با کمک همدستان خود در حزب الله لبنان مقصر این کشتار شناخته شدند. یادتان باشد که چطور ایران و سوریه در جریان بمبگذاری لاکربی و پس از کمک سوریه به آزاد سازی کویت در سال ۱۹۹۱ نقش شان جابجا شد.

به هر حال احمدی نژاد به حد کافی بر سر دادگاه لاهه برای مرگ رفیق حریری آتش ریخت (که شاید و شاید هم نه، حزب الله را محکوم کند) ولی با این حال دو تن از بازرسان هیات تحقیق پرونده قتل و ترور رفیق حریری، به جنوب لبنان رفتند تا شواهد و مدارک را بررسی کنند.

البته سخنگویان هیات تحقیق لاهه از این مسئله چیزی نمی گویند. ولی در یک کلینک که زنان پرستار و متخصصان زنان کار می کنند، این هیات اعزامی موبایل ها و تلفن های آنها را کنترل کرده اند تا احتمال تلفن هایی که از آن ها زده شده را بررسی کنند. شاید که همسران آنها از این تلفن ها برای رد گم کردن، استفاده کرده باشند.

حالا ولی یازده تن از اعضای گروه موبایل آلفا در لبنان (که البته موبایل من هم در لبنان از همین شرکت گرفته شده) به اتهام جاسوسی برای اسراییل دستگیر شده اند. حزب الله مدعی است اسراییل تمامی مکالمات موبایل در تاریخ ۱۴ فوریه ۲۰۰۵ را ثبت کرده و تلفن های اصلی از شرکت بریتانیایی ترودوس در قبرس بوده و این کار را کرده تا مدرک ثبت کند. از همین رو ماموران تحقیق لاهه آمدند تا بر روی تماس ها تحقیق کنند ولی بیش از ۱۵۰ زن در این کلینیک کار می کنند و چطور می شود رفتار حزب الله را کنترل و بررسی کرد؟ حزب الله البته می گوید هیچ خبری در این مورد نشنیده است. اما زنان مترجم گفتند که ماموران تحقیق یک کیف دستی خود را هم گم کرده اند.

البته لازم به گفتن نیست که هویت آن دو مامور ساده لوحی که فکر کردند در یک منطقه حزب الله می توانند تحقیق کنند، اعلام نشده است.اما من خبر دارم که یکی از آنها فرانسوی و دیگری استرالیایی بوده است.

ماموران ساعت نه صبح حاضر شده و درخواست دیدار با رییس کلینیک را کرده اند. این قرار البته خیانت به حزب الله بوده و آنها نتوانستند حتی تلفن موبایل و تلفن خانه اعضا را به دست آورند. فقط یک کیف دستی خود را هم از دست داده اند. همین حالا که دارم می نویسم، محتویات آن دارد از سوی حزب الله ترجمه می شود. چه امیدی به دادگاه بین المللی لاهه هست؟ و چه امیدی می توان برای لبنان متصور شد؟

* از: رابرت فیسک / در: ایندیپندنت


 


در ایران چه خبر است؟ بعد از انقلاب اسلامی در سال های ۱۹۷۸/۷۹ کارشناسان و سیاستمداران غربی می کوشند نظام سیاسی جمهوری اسلامی را بفهمند و بشناسند، اینکه در هر دوره کدام مرکزِ قدرت حرف آخر را می زند، اینکه کدام آرایشِ سیاسیِ داخلی سیاست خارجی را تعیین می کند. اگر نبود این ایدئولوژی عجیب اسلامی می توانستیم بررسی ایران امروز را با کرملین شناسی بسنجیم، آن مطالعۀ شبه علمیِ حرکت های چهرۀ اعضای دفتر سیاسی، به این امید که نکته هایی در مورد سیاست آیندۀ شوروی سابق به دست آید.

بویژه بعد از انتخاب دوبارۀ محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری در ژوئن ۲۰۰۹ که در خود ایران هم مورد اختلاف است و اعتراض های بعد از آن که وحشیانه سرکوب شد، غرب به گمانه زنی پرداخته که ایران به کدام سو می رود. آیا موقعیت رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای تضعیف شده است؟ احمدی نژاد واقعاٌ چه میزان قدرت دارد؟ کجایند جوانان ناخرسند از اوضاع؟

تصویرهای مردان و زنان شجاع را که به انتخاباتی اعتراض می کردند که به باور آنها در آن تقلب شده بود همۀ ما هنوز در خاطر داریم. برخی آن موقع در خارج کارِ حکومت را پایان یافته می دانستند. اما سرکوب پیروز شد. با این وجود حکومت با روش به غایت سخت خود میزان زیادی از مشروعیت برجا مانده اش را از دست داد. از آن به بعد ایران در مقابل غرب بیشتر سَر در لاک خود فرو برده، تنها اندک روزنامه نگارانی اجازه رفتن به ایران پیدا می کنند و رسانه های ایرانی بیش از گذشته زیر فشار قرار دارند. بسیاری در زندانند. در عین حال کار در مناقشۀ اتمی با ایران بالا می گیرد: در ایران تعداد سانتریفوژها و درصد غنی سازی اوزانیوم فزونی می یابد، در غرب میزان تحریم های اقتصادی علیه ایران.

با همۀ اینها قرار است در میانۀ نوامبر بار دیگر بکوشند تا این دعوا را که به نظر بصورتی ممانعت ناپذیر به سوی برخورد می رود بخوابانند. گروه پنجِ به علاوۀ یک، عضوهای پیوستۀ شورای امنیت به همراه آلمان، می خواهند با هدایت مسئول سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا کاترین اشتون با ایران در مورد معامله ای گفتگو کنند که فضای لازم را برای راه حل های سیاسی ایجاد می کند. در اکتبر گذشته توافق در مورد غنی سازی اورانیوم ایران در خارج به علت کشمکش های سیاسی در ایران شکست خورد. به مصالحه ای دیگر از این دست که با میانگیری ترکیه وب رزیل در ماه مه ۲۰۱۰ انجام شد آمریکا و غرب اعتنا نکردند. وضعیت ایران اکنون چگونه است، دو هفته قبل از احتمالاٌ آخرین تلاش برای توافق در مناقشۀ هسته ای؟

یکسال بعد از تظاهرات گستردۀ مردمی دیگر صحبت از سرنگونی حکومت نیست. سرکوبِ شدید نتیجه داد. به گفتۀ عفو بین الملل بیش از ۵ هزار نفر بازداشت شده اند، صدها نفر هنوز در زندان هستند، پیوسته متهمان را به مجازات های زندان محکوم می کنند. برعکس، طرفداران حکومت پیروزی خود را مشروع می دانند. یک مشاور سیاسی می گوید: «تظاهرات کنندگان مبارز نبودند. وقتی نیروی انتظامی وارد می شد همه به سرعت می گریختند - جز چند هزار نفر که واقعاٌ می خواهند حکومت را سرنگون کنند.» به باور وی تظاهر کنندگان – برخلاف انقلابی های سال ۱۹۷۹ – واهمه داشتند «بهای سرنگونی را پرداخت کنند.» این محافظه کار می گوید مردم، انقلابی دیگر و حتی از نوع نرم آن را نمی خواهند. وی در توجیه حرف خود می افزاید شاید به این دلیل که حکومت اینقدرها هم تحمل ناپذیر نیست.

در مورد تحمل ناپذیری حکومت، مخالقان که یکدست نیستند باورهای مختلف دارند. البته تحلیل طرفداران حکومت در مورد آمادگی برای خشونت با نظر کسانی که آن موقع به خیابان رفتند همپوشانی دارد. اینان می گفتند انقلابِ دیگری و خون ریزی دیگری نمی خواهند. تجربۀ دیدن خشونت در سقوط شاه و جنگ هشت ساله علیه مهاجمان عراقی که در آن به تخمین نیم میلیون ایرانی جان باختند عمیقاٌ در ذهن وروح مردم نشسته است. دانشجویی می گوید: «ما نه جنگ سنگ ها که برخوردِ اندیشه را می خواهیم.»

اما این روزها ترس بر ایران چیره است. بسیاری از مخالفان از دیدار با هیأت های خارجی خودداری می کنند. خیلی زود اتهام جاسوسی زده می شود. نیز خیلی از ایرانی ها دعوت به مهمانی ها و گردهمایی های فرهنگی را در سفارتخانه های غربی نمی پذیرند؛ نیروهای امنیتی بارها مدارک مهمان ها را که از سفارتخانه ها بیرون می آمدند بررسی کرده اند.

این در حالی است که علاقۀ جوانان به تماس با غرب بسیار زیاد است. این نکته را اعضای کمیسون فرهنگی مجلس آلمان شاهد بودن که در دیدار خود از تهران در اکتبر با هنرمندان و نمایندگان فرهنگی جوان گفتگو کردند. گروهی از مؤسسۀ علم و سیاست که همزمان در ایران بوده اند تجربۀ مشابهی از دیدار با گروهی از دیپلمات های آینده داشته اند. در عین حال تندروها تلاش می کنند در دانشگاه ها پاکسازی کنند. به اصطلاح استادانِ دین جدا خواه کنار گذاشته می شوند، برنامه های درسی از افکارِ «غربی» در رشته هایی مانند فلسفه خالی می شود. تازگی پنج استاد دیگر از دانشگاه آزاد اخراج شدند که به دست رقیب احمدی نژاد یعنی اکبر رفسنجانی بنیاد گذاشته شده و با شعبه هایش در شهرهای مختلف بزرگترین نهاد دانشگاهی کشور است.

اگرچه چنین می نماید که تندروها باز هم محکم سرجایشان نشسته اند رخدادها اما آثاری از خود به جای گذاشته اند. بویژه مقام رهبری، قدرتمندترین فرد کشور، تا حد زیادی اقتدار و مشروعیت سیاسی خود را از دست داده است. زیرا به باور بسیاری از ایرانی ها علی خامنه ای خیلی زود جانب دست پروردۀ خود را گرفت و اتهام تقلب درانتخاباتِ طرف مقابل را نپذیرفت.

وی این دیگراندیشان را «میکروب» می نامد. البته این نحوه جانبداریِ یک طرفه باعث شده مصونیت سیاسی رهبر که او را از انتقاد علنی حفظ می کرده از دست برود. بعد از انتخابات مخدوش ریاست جمهوری بسیاری از مراجع تقلید نیز که بالاترین مقام را در شیعه دارند از پذیرش نتیجۀ انتخابات خودداری کنند. آیت الله معروف حسینعلی منتظری حتی از برخورد خشونت آمیز حکومت انتقاد کرد و مشروعیت خامنه ای را زیر سؤال برد. مرگ این رهبر مذهبیِ اصلاح طلبان در دسامبر ۲۰۰۹ ضربۀ سختی برای مخالفان بود. اما هنوز هم مخالفانی مانند آیت الله یوسف صانعی و علیمحمد دستغیب وجود دارند که صفحه های اینترنتی آنها به تازگی بسته شد. با توجه به این پیش زمینه است که رهبر مذهبی در آخرهای اکتبر برای نه روز به قم رفت، دژ روحانیت شیعه با صدها درس و مدرسه. این دیدار که از رسانه های دولتی اغلب زنده پخش شد قرار بود نشان دهد که خامنه ای روحانیت را پشت سرخود دارد و دست کم مشروعیت مذهبی او برقرار است. در عین حال موضوع به جهت گیری جدید روحانیت هم مربوط می شد که بعضاً بسیار مستقل عمل می کند: «اندیشگاه های» مذهبی جدید که به رهبر مذهبی نزدیکند ایجاد می شوند، برنامه های درسی حوزه بازنگری می شود.

احتمالاٌ خامنه ای می خواهد با این کار نقش خود را در مقابل دست پرورده اش احمدی نژاد و گروه هایی چون سپاه تقویت کند. این درست که رئیس جمهور تنها توانست با حمایت خامنه ای بار دیگر به ریاست جمهوری برسد؛ اما چنین می نماید که پایۀ قدرت احمدی نژاد در محدوۀ خود تقویت شده باشد. برای نمونه د رتابستان کوشید سیاست خارجی را به دست بگیرد، به این شکل که شش نمایندۀ ویژه برای منطقه های مختلف جهان تعیین کرد. وقتی رهبر او را سر جای خود نشاند تا جلوی موازی کاری را در سیاست خارجی بگیرد احمدی نژاد نمایندگان خود را به «مشاور» تبدیل کرد که تا حدودی نشان از گستاخی او دارد. احمدی نژاد بعد از دیداری از لبنان نیز احساس قدرت کرد، جایی که شیعیان و حزب الله از او همچون مسیحا استقبال کردند. بازندۀ اصلی در این جنگ قدرت بر سر تسلط در سیاست خارجی وزیر خارجه است که همواره ضعیف تر می شود.

در اردوگاه محافظه کاران سنتی آدم های متنفذی وجود دارند که خواهان تغییراتی برای نجات نظام هستند. یکی از متفکران وابسته به اصول گرایان سنتی امیر محبیان که روزگاری از رفسنجانی و بعد از احمدی نژاد پشتیبانی کرد آشکارا می بیند که مردم را دیگر نمی توان با نهی ها مهار کرد. محبیان که در آلمان مهمان است می گوید: «ما بعد از انقلاب خواسته های حداکثری از مردم داشته ایم. کارآیی ندارد. باید خواسته هایمان حداقلی باشد و به فرد و زندگی خصوصی او بیشتر احترام بگذاریم.» وی نگران کنار گذاشتن اصلاح طلبان از زندگی سیاسی و ایجاد نظام تک حزبی است. این انتقاد را می توان در مطبوعات ایران خواند.

محبیان بر این باور است: «ایرانی ها انقلاب کردند، اینان مردمی سیاسی هستند – نمی توان سیاست را ممنوع کرد.» از این رو به گفتۀ وی چین برای ایران الگو نیست. به عقیدۀ ناظران این خطر کاملاٌ وجود دارد که مبارزۀ قدرت بین جناح محافظه کار منجر به دیکتاتوری نظامی شود.

حالا اگر فعلاٌ محافظه کاران که بین آنها اختلاف هست در قدرت بمانند این پرسش مطرح می شود که آیا تحریم ها باعث تغییر در مسئلۀ هسته ای می شود یا نه؟ چیزی دال بر این موضوع وجود ندارد. مسئولان در ایران بی پرده پوشی می گویند که تحریم های اقتصادی آزار دهنده هستند. بویژه خروج بانک های بین المللی از معامله با ایران. اما ایران سی سال است که به تحریم عادت کرده و دست کم از نظر روانی مصون می نماید. شرکت ها و مؤسسه های بزرگ که ثروت سپاه را تضمین می کنند همواره واسطه هایی را در خارج پیدا کرده اند که از طریق آنها معامله های خود را انجام می دهند. طبقۀ متوسط که برای تحولات سیاسی مهم است با واحدهای کوچک ترِ خود از تحریم ها بسیار بیشتر آسیب می بینند.

اما هنوز هم برای دولت ایران معماست که کشورهایی مانند آلمان نقش سنتاٌ مهم خود را بعنوان شریک بازرگانیِ ایران به سود سیاست مشترک اتحادیۀ اروپا کنار می گذارند. همواره می کوشند دوستی دیرینه را یادآوری کنند، علاقه به آلمان مورد تأکید قرار می گیرد. به آلمانی ها گوشزد می شود که آمریکایی ها که بیشتر از همه پافشاری می کنند چیز زیادی از دست نمی دهند زیرا رسماٌ مناسباتی با ایران ندارند. و اینکه شرکت های آمریکایی معامله های خوبی با ایران انجام می دهند، برای نمونه از طریق فروش خودروهای مزدا که شرکت خودروسازی فورد در آن سهم دارد. گاهی تقریباٌ با تهدید گفته می شود که اروپا طرحی دراز مدت برای تأمین انرژی خود ندارد – که برای این کار به ایران بعنوان وزنه ای در مقابل روسیه نیازدارد.

دیر یا زود دنیا، به دیگر سخن غرب به این مرحله می رسد که باید تصمیم بگیرد: یا جنگ جدیدی علیه کشوری اسلامی یا زندگی با این خطر که احتمالاٌ ایران روزی به بمب اتمی دست یابد. اگر غرب نمی خواهد بعد از تجربه های افغانستان و عراق درگیری نظامی دیگری آغاز کند زمان آن رسیده که ایران را لحاظ کند به جای اینکه کنار بگذارد. در افغانستان و در مبارزه با مواد مخدر یا مبارزه با دزدی دریایی منافع مشترکی وجود دارد که می تواند آغازی برای همکاری عملی باشد. باید مثبت ارزیابی کرد که ایران هم اکنون یک نمایندۀ آفغانستان دارد که به تازگی در گردهمایی جامعۀ جهانی در رم شرکت داشت. برای جلوگیری از انزوای اجتماعی باید تبادل فرهنگی و علمی بار دیگر گسترش یابد. و چنین می نماید حتی «گفتگوی انتقادیِ» پر زحمتی که اروپا در دهۀ نود با ایران داشت و به دلیل اختلاف بر سر حقوق بشر شکست خورد آنقدرها هم بی نتیجه نبوده است. توقف اجرای حکم سنگسار که در سال ۲۰۰۲ صورت گرفت اما همیشه هم رعایت نشد در محافل وزارت خارجۀ ایران به این کشمکش های پردرد سر با طرف های غربی و استدلالشان نسبت داده می شود.

* از: آندرِئا نوسِه / در: دِرتاگس اشپیگل

کارتون از: Stuttmann منتشر شده در همین نشریه


 


نزدیکی هند و ایران باعث شده است که تهران شریکی مهم برای هند به شمار برود: تهران با باز کردن راه‌های دسترسی ویژه به افغانستان و آسیای مرکزی، به هند اجازه می‌دهد که پاکستان را دور بزند. به علاوه، هر دو کشور با رژیم طالبان ( ۱۹۹۶-۲۰۰۱) دشمن بودند.

بعد از سقوط طالبان، دهلی نو، کابل را تشویق کرد که با ایران رابطه برقرار کند تا وابستگی افغانستان به پاکستان کاهش یابد. هند و ایران با همدیگر در جنوب افغانستان جاده‌ای ساخته اند که تا مرز ایران می‌رسد (میان زرنج و دلارام)، در حالی‌که بندر چابهار که در کنار دریای عمان قرار دارد، دوباره بازسازی شد. هدف از این عملیات، کشیدن خط راه آهن میان این بندر و جاده‌های افغانستان است. در پایان، برای برآورده کردن نیازهای فزاینده هند در زمینه انرژی، هند روی پتانسیل قوی همکاری با ایران حساب می‌کند.(۱)

بر اساس منافعی مشترک، همکاری استراتژیکی از سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۰۵ شکل گرفت که نه تنها مربوط به بخش انرژی و افغانستان می‌شد، بلکه مبادلات نظامی و فروش اسلحه را نیز شامل می‌شد.

به هر صورت، این همکاری با مانع درگیری‌های هسته‌ای و تردیدها درباره فعالیت‌های هسته ای مخفی ایران برخورد کرد، در حالی‌که دهلی نو، که سلاح هسته‌ای دارد ولی معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته ای را امضا نکرده است، با ایالات متحده بر سر تعهدنامه‌ای منطبق با خواست دو طرف مذاکره می‌کردند.

هند که با قراردادی که با امریکا بسته است، خیالش راحت است، در مساله منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، کشوری متعهد و به دنبال عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل متحد است. هند در قطعنامه‌های علیه جمهوری اسلامی و دیگر ابزارهای فشار چند جانبه شرکت کرده است. این کشور تاکنون سه بار علیه ایران (در سال‌های ۲۰۰۵، ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹) در شورای سران کشورهای عضو آژانس بین‌المللی انرژی اتمی رای داده است و از سال ۲۰۰۶ متعهد شده است که تحریم‌های مصوب شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران را اجرا کند. به همین دلیل هم قراردادهای همکاری میان ایران و هند شکننده شدند.

با این حال، هند در برابر این ابزارهای تنبیهی مقاومت نشان می‌دهد و به دنبال راه‌حلی دیپلماتیک است. هند از همه بیشتر نسبت به تحریم‌های ایالات متحده و اتحادیه اروپا علیه ایران شکایت دارد- مخصوصا از این جهت که این تحریم‌ها فعالیت‌های شرکت‌های هندی را متاثر می‌ کند. خانم نیروپاما رائو، وزیر امور خارجه هند، از «تاثیر مستقیم و منفی این تحریم‌ها روی شرکت‌های هندی و از همه بدتر، روی مساله تامین انرژی هند و تلاش‌های این کشور برای پاسخ‌گو بودن به نیازهای توسعه مردمان کشورش» سخن گفته بود. اما فرای حفاظت از منافع اقتصادی‌اش، هند دو مشغله ذهنی اصلی دارد: زمین ایران را برای چین خالی نگذارد؛ و مانع از آن شود که بحران ایران بیش از قبل منطقه را، که با جنگ افغانستان و بدتر شدن اوضاع داخلی پاکستان بسیار ضعیف شده است، ناپایدارتر نکند.

به همین دلیل هم دهلی نو با فشارهای امریکا برای پیوستن به سیاست سخت‌گیرانه در برابر ایران مشکل دارد. واشنگتن به هند یادآوری کرده است که به عنوان شریک استراتژیک باید نه تنها دوستانش را انتخاب کند، بلکه باید برای رها کردن جمهوری اسلامی جدیت بیشتری از خود نشان دهد.

اما این پرونده راهی شده است برای آنکه هند بتواند ثابت کند که همیشه با ایالات متحده همراه نخواهد بود، و راهی است برای پیغام فرستادن زمانی‌که واشنگتن به بهانه جنگ علیه تروریسم بیش از حد با پاکستان راه بیاید. دولت هم به دنبال برقرار کردن و حفظ روابط در سطح بالا با تهران است. سفرهای محمود احمدی نژاد در ماه مه سال ۲۰۰۸ و وزیر امور خارجه، منوچهر متکی به هند همگی شاهد همین قضیه هستند.

* از: ایزابل سن- مِزُر / در: لوموند دیپلماتیک


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته