-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

Latest News from Norooz for 11/11/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



بسم الله الرحمن الرحیم
در صفحه های پر فراز و نشیب تاریخ، عبرت هایی برای انسان نهفته است که رشد و تعالی انسان در گرو استفاده از این تجربیات است.13 آبان یادآور حوادث و اتفاقاتی است که عبرت های مهمی برای مردم ایران به همراه داشته است. عبرت هایی که درس آموختن از آن ها می تواند مانع از تکرار اتفاقاتی باشد که سپهر توسعه ایران را درتاریکی فرو برده است.
آن هنگام که محمد رضا پهلوی حکم به تبعید امام خمینی (ره) در 13 آبان سال 1343 داد تصور می نمود که رابطه امام و یارانش را قطع و شعله های آتش تحول خواهی و ظلم ستیزی را بی فروغ کرده است. غافل از اینکه یاران امام آن روز در گهواره ها بودند و رابطه آن ها با امامشان نه رابطه ای دستوری بلکه رابطه ای استوار بر آرمانی مشترک و خواستی عمیق بود که بعد مسافت و زمان مانع از شکل گیری آن نمی شد. شور و شعور آگاهی طلبی همه گیر و آتشی در زیر خاکستر خفقان روزگار در حال گسترش بود. روحی تازه که در 13 آبان 57 دیگر بار از کالبد دانشگاه هماره استوار و بیدار بر تارک ظلم و استبداد شورید. اما باز این کشتار و سرکوب بود که خیال خام دولتمردان آن روز را از آینده ای موهوم مطمئن می ساخت. آینده ای که دیری نپایید آن خیال خام را به کابوسی مجسم برای آنان بدل کرد و شور آگاهانه جوانان با ایمان با تکیه بر مفاهیم عمیق اسلام بساط استبداد شاهنشاهی را به یکباره از ایران برچید و از آن همه اقتدار و عظمت آریامهری جز صفحه ای سیاه بر کتاب تاریخ باقی نماند.
13 ابان 58 اما خروشی بود برآمده از رنجی تاریخی. تجربه تلخ لطمه ها و سختی هایی که این ملت بارها با آن مواجه شده بود، دخالت های بیگانگانی که هیچ گاه آزادی و آبادانی این ملک دغدغه و مقصودشان نبوده و پیروزی هایی که به ناگاه دستانی پنهان خط بطلان و شکست را بر آن رقم زده بود، دانشجویان پیرو خط امام را به اقدامی اعتراضی واداشت. حرکتی که انتظار می رفت بیش از چند روز به طول نیانجامد. حرکتی که به رغم هزینه های بسیار، به نتایجی منجر شد که نمی توان به سادگی بر تاثیر مثبت آن در استقلال و آزادی ایران چشم پوشید.
آنچه در سال 43 اتفاق افتاد تلاش برای شکستن روحیه عدالت طلبی و آزادی خواهی با حذف یک فرد بر مبنای توطئه انگاری هر نوع اعتراض بود. تلاشی که شکست آن در سال 57 هنگامی مشخص گردید که ایرانیان آزاداندیش در ورای استبدادی دیرپا، راه را باز شناخته و شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را سر دادند. سیاست سرکوب اتخاذ شده در آن سال نه تنها به بقای رژیم شاه کمک نکرد بلکه سقوط رژیم دیکتاتوری آن روز را تسریع بخشید.
نخ تسبیح سلسله اتفاقات 13 آبان را می توان در ماجرای تسخیر سفارت امریکا به وضوح مشاهده کرد آنجا که رهبر نه به عنوان طراح و فرمانده بلکه به عنوان همراه و پشتیبان جامعه عمل نموده و قدرت و جسارت اندیشیدن و برنامه ریزی را به انحصار خود در نمی آورد و این یعنی جاری بودن روح آزادی در بطن جامعه در قالب یک جنبش اجتماعی. توطئه انگاری و تلاش برای یافتن ساختار توطئه بزرگترین اشتباهی بود که شاه در مواجهه با یک جنبش اجتماعی مرتکب شد. او بدون توجه به خواستگاه ها و خواسته ها بر اقتداری پای فشرد که نه بر رای و پشتیبانی مردم بلکه بر پول نفت و اسلحه استوار بود. غافل از آنکه حرکت های اجتماعی نه یک توطئه بلکه برونداد بیداری ناشی از بیدادی است که برجامعه روا داشته می شود . این چنین است که هر عضو جامعه خود یک متفکر و برنامه ریز است و علی رغم نبود ساختار و سازمانی واحد در ارتباط با سایر افراد جامعه به دنبال یک هدف است. با چنین حرکت هایی که ریشه در خواست مشترک عموم مردم دارد نمی توان با ابزارهایی نظیر سرکوب و زندان مقابله کرد چرا که این خواست ها جزئی لاینفک از زندگی و اندیشه مردم شده و این همه را نمی توان با ابزارهای مادی سرکوب و محدود کرد.
13 آبان 88 را به درستی می توان در زمره سلسله وقایع تاریخی این روز قرار داد. 13 آبانی که این بار برونداد بیداد ناشی از یک کودتای انتخاباتی توسط جریانی تمامیت خواه بود. روزی که دختری بی دفاع توسط پلیسی که باید حافظ و حامی او باشد مورد ضرب و شتم قرار گرفت و غریو الله اکبر با باتوم و گاز اشک آور پاسخ داده شد. آن چه در ایران امروز می گذرد تکرار مکرر همان اشتباه دیرین اما با شدتی بیشتر است. توطئه انگاری اعتراضات به حق مردمی و برخوردهای شدید امنیتی با آنچه به سبب دفاع از اعتقادات و حقوق اولیه مصرح شهروندان ظهور کرده، به جای به رسمیت شناختن حق اعتراض آنان، تکرار همان اشتباهی است که بساط حکومت دیکتاتوری شاه را در هم پیچید. متاسفانه همان نگاه در میان حاکمان فعلی نگاه غالب است به طوری که اثرات احتمالی شدید و طبیعی هدفمند کردن یارانه ها را نیز توطئه دیده و عنوانی چون فتنه اقتصادی بر آن می نهند و تلاش دارند که آن را توطئه جلوه داده، بی کفایتی و بی تدبیری خود را به توطئه ای موهوم نسبت دهند. چونان که ستون های ساختمانی را خود تخریب نموده، پائین آمدن سقف را توطئه همسایه بدانیم.
به یاد داشته باشیم شعارهای مردم در ابتدای حرکت سبزشان "رای من کو" و "خمینی کجایی موسوی تنها شده" بود و شعارهای ماه های بعد بر اثر همین بی اعتمادی به مردم و ترسیدن از توطئه ای خودساخته شکل گرفت. ایران امروز گرفتار پیوند نامیمون تحجر و دنیا پرستی است. گرفتار نابخردی ها، خرافه‌پرستی ها، قدرت طلبی ها، پول پرستی ها. نهادینه شدن دروغ ،سست شدن ارزش های اخلاقی، فرو ریختن بنیان های اعتقادی،..است و عمیق تر شدن شکافهای طبقاتی،مذهبی و قومی امروز تمام داشته هایمان را تهدید می کند. نگرانی و دغدغه امروز ما نه تنها حراست از میراث خمینی کبیر بلکه حفظ تمامیت ارضی کشور از گزند تهدید های خارجی وآسیب ها ی داخلی است.
یادگار 13 آبان برای ما حفظ استقلال و اقتدار جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان بود. چیزی که امروز از آن جز شعارها و ژست هایی ماجراجویانه و عوام فریبانه باقی نمانده است. کشور روز به روز منزوی تر شده و موقعیت ها و نقش هایی را که ثمره سالها اقتدار سیاسی و نظامی ایران در منطقه بوده است را یکی پس از دیگری به کشورهای کوچک و تازه به دوران رسیده منطقه می سپارد. تحریم ها بر صنعت و اقتصاد کشور آثاری ویران کننده داشته و کشور در معرض تهدیدهای قوی نظامی و اقتصادی است. در این میان اما متولیان امور مردم را نامحرمان و رقبای سیاسی را دشمنان خود می بینند.
امروز اگر حماسه آفرینان 13 آبان 57 در زندان به سر می برند به سبب آن است که هنوز به مرام و روش پیر جماران در جدا نشدن از جامعه و همراهی با آنان ایمان دارند. اما آیا این پایان راه است؟ آیا با بازداشت چنین مجاهدانی روند بیداری و آگاهی جامعه ایرانی متوقف میشود؟ چه بسیارند جوانانی که در دل شوری چون محسن میردامادی، محسن امین زاده و مصطفی تاجزاده دارند و چشم امید به آینده ای روشن بسته اند.
آرمانی که امروز در قالب جنبش سبز جاری است برآمده از تجربیات نسل ها تلاش و مبارزه است و عصاره ای از تمامی حرکت های تاریخ معاصر ایران را در خود دارد و بر فراز این تجربه های عظیم و گرانبهادر حرکت است و جاری بودن آن در زندگی مردم نوید روزهای خوب پیش رو را می دهد. حال اگرچه نفس ها حبس و دست ها بسته است اما عهد دیرین ما در آبادانی این سرزمین پا بر جا است. امروز در پی این تجربه های گرانسنگ همچنان بر منش اصلاح طلبی خود استوار بوده و مطمئن تر از گذشته اصلاحات را یگانه راه عبور از خطرات و تهدیدهای پیش روی کشور می دانیم.
شاخه جوانان و دانشجویان جبهه مشارکت ایران اسلامی ضمن گرامی داشت روز 13 آبان، به تمامی بزرگمردان و شیرزنانی که با مجاهدت خود این روز را در تاریخ ایران جاودانه کرده اند، درود می فرستد و از حاکمان امروز ایران می خواهد از سلسله وقایع این روز عبرت گرفته و بیش از این در بیراهه خودکامگی و استبداد فرو نروند و از این مسیر بدفرجام و پر از تباهی باز گردند.
شاخه جوانان و دانشجویان جبهه مشارکت ایران اسلامی
13/8/89
 


 


سید مصطفی تاجزاده در ملاقات کابینی این هفته خود با همسرش در ارتباط با مسائل روز مطالبی را بیان و تاسف خود را از فیلترشدن سایت شخصی رئیس جمهورسابق و سایت مؤسسه باران اعلام کرد.
متن کامل سخنان مصطفی تاجزاده به شرح زیر است:

شنیده ام در آزادترین کشورهای دنیا که مسئولانش اخیراً به نقض حقوق شهروندان کشورهای غربی و فیلترینگ سایت ها در آمریکا رسماً اعتراض می کنند، سایت مؤسسه باران و نیز سایت شخصی رئیس جمهور سابق کشورمان را که دوبار با آرای بیش از 20 میلیون انتخاب شده است، فیلتر کرده اند. این اقدام ضمن آن که تأسف برانگیز است، تعجب آور نیست چرا که وقتی رسماً و عملاً نظام اسلامی را ولایی و تک حزبی می خوانیم و منظور ما جز حزب پادگانی و حضور گسترده نظامیان در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی نیست و هنگامی که حتی در انحلال یک دانشگاه روش و منش نظامی ما حرف اول را می زند و تعطیلی آن را هم چون «اتاق فکر و فرمان ارتش دشمن» به شمار می آوریم که لازم است در یک عملیات رزمی شبانه به تسخیر نیروهای گوش به فرمان ما درآید، در چنین شرایطی فیلترینگ هیچ سایتی و انحلال هیچ حزب و تشکل و نهادی و بازداشت هیچ شهروندی و سرکوب هیچ اجتماع مسالمت آمیز مردمی تعجب آور نخواهد بود. در نظام ولایی تنها یک صدا باید شنیده شود. تعجب آور آن است که در عصر اینترنت و ماهواره و دموکراسی و در زمانه ای که حتی کودکان دبستانی نیز نسبت به رفتار دیکتاتورمنش ما از صدر تا ذیل حساسیت نشان می دهند، عده ای به فکر بازتولید مناسبات آمرانه و خشن و سرکوبگرانه افتاده اند. اکنون فرض کنیم ما بتوانیم همه سایت های منتقد را فیلتر و همه روزنامه های کشور را توقیف و سانسور و همه منتقدان را بازداشت و از انتشار آمار اقتصادی کشور جلوگیری کنیم، آیا در آن صورت با موج نارضایتی رو به گسترش ناشی از بی کفایتی ها، ندانم کاری ها، قوم و خویش سالاری ها، آقازاده سالاری ها و فسادهای حکومتی مواجه نخواهیم بود؟ مگر مشکلات مردم مانند گرانی و بیکاری و ناامیدی نسبت به آینده امری کاذب یا برآمده از تبلیغات سوء منتقدان و مخالفان است که با سانسور بتوان آن ها را خنثی کرد؟ آیا مردم با انتشار آمار یا مطالعه مطالب نشریات منتقدان متوجه می شوند که اوضاع اقتصادی کشور بد است؟ وقتی خود مدیران نمی دانند که تا هفته آینده قرار است کدام گام را برای اجرای بزرگترین و مهم ترین طرح اقتصادی کشور بردارند، سانسور و سرکوب منتقدان چه مشکلی را حل می کند؟ وقتی جناح حاکم سعی در ترویج پیامدهای بسیار گسترده مشکلات اقتصادی در زندگی شهروندان بویژه قشرهای مستضعف و محروم دارد و می تواند بخش قابل توجهی از آنان را از هستی ساقط کند اما در عین حال خود اختلاف نظر دارند و به گونه ای سخن می گویند که گویی از هم اکنون می دانند اقداماتشان ناموفق خواهد بود. آیا ممیزی وبگیر و ببند می تواند مانع آشکار شدن ندانم کاری های مدیریتی و اختلاف نظرها در عالی ترین سطوح حاکمیت شود؟ آیا مردم به علت فعالیت سایت باران متوجه شده اند که مدیران کنونی بیش از آن که به فکر اجرای درست طرح حذف یارانه ها باشند تا جراحی کنونی اقتصادی قشرهای کمتری را زیر چرخ های خود له کند، به فکر انتخابات ریاست جمهوری آینده هستند و از هم اکنون برای هم خط و نشان می کشند!
جالب آن که با وجود شعار همیشگی جناح اصولگرا که ما نمی گذاریم مشروطه تکرار شود و روحانیت پل پیروزی جماعتی قرار گیرد که پس از کسب قدرت آن را خراب کنند، ناگهان بخشی از اصول گراها که به خود آمده و می بینند که ای دل غافل چه کلاه بزرگی برسرشان رفته است! عده ای که در جلسات خصوصی می گویند ریشه مشکلات کشور روحانیت است، از دوش اصولگراها بالا رفته اند، اکنون بی اعتنا به روحانیت و مرجعیت درصدد تخریب یاران قدیم برآمده اند و قصد دارند در انتخابات آتی متحدان امروز خود را حذف کنند. متأسفم که ضدیت کور با اصلاحات و اصلاح طلبان و سبزها جایی برای مشاهده روند تمرکز قدرت و به حکومت رسیدن کسانی باقی نگذاشته است که هیچ نهاد مستقلی را چه دانشگاه باشد چه حوزه و چه احزاب باشند و چه تشکل های مستقل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی از هر دسته و گروه را برنمی تابند. تعجب آمیز فیلترینگ سایت آقای خاتمی نیست، چرا که تک صدایی چنین اقتضائی دارد. تعجب از افکار اصول گرایانی است که با حمایت خود پل پیروزی کسانی شدند که برخلاف شعارهای عوام فریبانه قبلی خود، اکنون عذر تقصیر به پیشگاه کورش هخامنشی می برند. کورش بزرگ که موجب اعتلای ایران بود و این ها با عملکرد خود باعث نابودی ایران هستند. این ها اکنون برخلاف تبلیغات رسمی و شبانه روزی متحدان اصولگرای خود، مدعی اند که شعارهای اسلام فقاهتی و نگاه سنتی به مسائل فرهنگی و اجتماعی پاسخ گوی نیازهای جامعه جوان و تحول خواه ایرانی نیست. روشن است که مشکلات جامعه ایرانی، چفیه نداشتن مجسمه کورش و سخن گفتن از مکتب ایرانی نیست. مشکل آن است که عده ای یک بار دیگر به جنگ دموکراسی و حقوق مدنی و سیاسی شهروندان رفته اند و با این گونه اقدامات می خواهند عدم کفایت خود را در اداره کشور، آن هم در زمان کسب درآمدهای افسانه ای نفت در ایران و جهش بزرگ اقتصادی برخی کشورهای همسایه، تحت الشعاع قرار دهند.

امیدوارم همه اصول گراها مانند سایر اقشار ملت متوجه شده باشند که افسانه انقلاب مخملی صرفاً بهانه و پوششی بود برای پنهان کردن کودتای انتخاباتی و تک صدایی شدن جامعه و بنابراین نباید در برابر این روند، سکوت کنند. حتی اگر فقط به فکر آینده خودشان باشند و دردهای کشور و مردم را به حساب نیاورند. من یک بار دیگر توجه آنان را به این نکته جلب می کنم که باوجود اتهامات فراوانی که متوجه اصلاح طلبان و سبزها کرده و می کنند، یک سال و نیم پس از بازداشت های غیرقانونی فعالان ستادهای انتخاباتی رقیب آقای احمدی نژاد و پس از ضرب و شتم و ها و انفرادی های طولانی مدت و باوجود اعترافات ساختگی که البته یکی پس از دیگری نمایشی بودن آن ها افشا شد، مقامات نظامی و امنیتی مسئول پروژه سرکوب به رغم همه ادعاها و اتهامات از ارائه حتی یک مدرک برای اثبات فساد مالی، اخلاقی و اتهامات سیاسی کسانی که اینک دربند و زندان گرفتارند، عاجزند. به همین دلیل اعلام می کنند که در آینده معلوم خواهد شد که این ها چه کرده اند و به کجا وصل بوده اند!آنان خود بهتر از هر کس می دانند که سندی در دست ندارند زیرا اساساً هیچ گونه ارتباط و طرح خائنانه ای وجود نداشته است. اگر کودتاگران حتی یک مورد سند قابل اثبات ادعاهایشان را داشتند، دست مایه ای برای برنامه های شبانه روزی رسانه میلی می شد. به هر حال تأکید می کنم آنان هرچند به ما اتهام می زنند و فرصت پاسخ گویی را از ما سلب کنند، خود نمی توانند پاسخ گوی کودتای انتخاباتی 88 و سرکوب های بعدی آن باشند. اگر ملت ایران به توپ بستن مجلس را در عصر مشروطه فراموش می کرد، حزب پادگانی نیز می توانست امیدوار باشد که ایرانیان کشتار سال 88 را فراموش خواهند کرد. مگر فاجعه 18 تیر 78 از یادها رفته که حمله به کوی دانشگاه در سال 88 و جنایات عاشورای آن سال از یاد مردم برود؟ مگر آنان در تبلیغات صداوسیما معترضان خیابانی را اراذل و اوباش نخواندند و مگر پس از شهادت بهترین جوانان وطن در شکنجه گاه کهریزک مجبور نشدند آنان را رسماً شهید بخوانند و به حساب بیاورند؟ آیا همین مسئله به تنهایی کافی نیست تا حقانیت و نیز اقتدار جنبش فراگیر سبز را ثابت کند؟ که مُهر رسوایی را نه سال ها بعد و پس ازشکست روش های غیردموکراتیک اقتدارگراها که در همان عصر سانسور مطلق و مجیزگویی افراطی بر پیشانی آنان زده است؟ امیدوارم همه از حوادث یک سال گذشته درس عبرت گرفته با رعایت حقوق مردم امکان ایجاد فضایی آزاد و مدنی را فراهم کنند تا همگان با فعالیت و رقابت سالم سیاسی و اجتماعی بتوانند این مرحله سخت تاریخی را در سطح ملی و منطقه ای پشت سر بگذارند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته