-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
انتخاب میان کیبُرد یا کلت کمری، انتخاب میان ایست بازرسی خیابانی یا ایست بازرسی در بزرگراه وبسایتها و وبلاگها، انتخاب میان تجمعهای سازماندهیشده مقابل سفارتخانههای غربی و خانه مخالفان نظام یا تولید محتوای سازماندهی شده در جهان بدونمرز اینترنت. بسیجیان مدتی است که با این انتخاب روبرو هستند. گروهی از آنها در نهایت تصمیمشان را گرفتهاند و کیبُرد را جایگزین کلت و باتوم کردهاند، اما در این دنیای جدید نیز آنان هنوز به دنبال جنگ و ستیز هستند.
اینترنت برای آنها میدان رزم است با دشمنانی قدر قدرت، نه میدان آشتی و تعامل فرهنگی. بسیجیان میخواهند هر نوشته وبلاگشان تیری به سمت دشمنان فرضی مجازی باشد و واژههایشان هم گاهی باتومهای شبیهسازیشده است. مثل دنیای واقعی در وبلاگهایشان هم داد میزنند تا صدایشان شنیده شود. هدف نهایی آنها فتح سنگرهای نامریی در جنگی مجازی است. جنگی که شرکت در آن از جانب بزرگان حکومت تجویز شده و آنان خود را در نقش پیاده نظامهای جان برکف میبینند.
آخرین تیر ترکش
پایین نگاه داشتن عامدانه سرعت اینترنت، فیلترینگ سایتهای اینترنتی ناخوشایند برای حکومت، تهدید و بازداشت فعالان اینترنتی مستقل و انبوهی از موانع ریز و درشت دیگر از جاذبه اینترنت برای جوانان ایرانی نکاسته است. اینترنت در سالهای اخیر به رسانهای بیرقیب برای جوانان طبقه متوسط تبدیل شده و گسترش شبکههای اجتماعی در این رسانه که به بالا رفتن قدرت سازماندهی جامعه مدنی در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی کمک کرده، زنگ خطر را برای حکومت به صدا در آورده است.
تئوریسینهای حکومت پس از شکست پیاپی ترفندهایشان در کماثر کردن اینترنت اکنون سراغ آخرین تیر ترکش رفته و سودای سازماندهی گروهی وبلاگنویسان حامی حکومت را برای تسلط بر فضای وب فارسی در سر پروراندهاند. پروژه وبلاگنویسی حکومتی ذیل استراتژی مقابله با جنگ نرم کلید خورده است.
بر اساس این استراتژی، وبلاگنویسهای حامی حکومت باید محتوایی را در اینترنت به ثبت برسانند که قادر به تاثیرگذاری بر تولیدات مخالفان و خنثی سازی آن باشد. برخی گزارشها حاکی از این است که وبلاگنویسهای حکومتی دستمزدهای قابل توجهی بابت فعالیتهایشان در فضای اینترنت دریافت میکنند. بر اساس یکی از این گزارشها بسیجیان وبلاگ نویس بابت هر پستی که به ثبت می رسانند مبلغ ۶۰ هزار تومان میگیرند. صحت و سقم این گزارشها به طور کامل مورد تایید نیست، اما با توجه به بودجه نجومی در نظر گرفته شده از سوی دولت ایران برای مقابله با جنگ نرم، چنین مسالهای چندان هم دور از ذهن به نظر نمیرسد.
“تئوریسینهای حکومت پس از شکست پیاپی ترفندهایشان در کماثر کردن اینترنت اکنون سراغ آخرین تیر ترکش رفته و سودای سازماندهی گروهی وبلاگنویسان حامی حکومت را برای تسلط بر فضای وب فارسی در سر پروراندهاند”
شکست پشت شکست
پروژه گسیل بسیجیان برای وبلاگنویسی با محتوای سازماندهیشده و فرمایشی، مدتی قبل از انتخابات ریاستجمهوری کلید خورد و نخستین باردر آبان سال ۸۷ بود که سازمان بسیج ، اینترنت را ابزار جنگ نرم خواند و از راهاندازی ۱۰ هزار وبلاگ با محتوای ارزشی توسط اعضای این سازمان خبر داد. این سازمان همان زمان مدعی شد که به زودی فضای فارسی اینترنت را به تسخیر خود در خواهد آورد اما تحولات مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بطلان پیشبینیهای بسیج را ثابت کرد.
در جریان تبلغیات انتخاباتی و تحولات پس از آن، فعالان اینترنتی مخالف حکومت استفادهای شگفتانگیز از اینترنت کردند و برخی ناظران بینالمللی را واداشتند که تجربه جنبش سبز را نخستین تجربه جنبشهای تکنولوژیک به حساب بیاورند. نهادهای حکومت برای کماثر کردن تحرک مخالفان در اینترنت ابتدا تشدید سیاستهای سلبی نظیر فیلترینگ سایتهای اینترنتی، پایین آوردن بیش از پیش سرعت و تهدید فعالان اینترنتی به مقابله امنیتی و هک برخی پایگاههای مخالفان را در دستور کار قرار دادند، اما این اقدامها برای تئوریسینهای حکومت راضی کننده نبود.
آنها پس از پشت سر گذاشتن شوک ناشی ار اعتراضها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، پروژه وارد کردن بسیج به عرصه وبلاگنویسی را با جدیت بیشتری دنبال کردند و در بهمن ماه سال گذشته، محمدعلی نایینی، معاون فرهنگی- اجتماعی سازمان بسیج اعلام کرد که “این سازمان با سرشاخانههای وبلاگنویسان طرفدار انقلاب در سراسر کشور ارتباط برقرار کرده و روند تولید سوژه و محتوا در بسیج در حال تکوین است.” لینک به شورای هماهنگی فعالان سایبری انقلاب اسلامی)
گردهماییها و سمینارهای متعدد و طراحی مسابقههایی با موضوعاتی نظیر «بسیج در نگاه ولایت»، «نقش بسیج در اقتدار و امنیت کشور»، «بسیج و نهضت نرمافزاری و تولید علم» در همین راستا در دستور کار قرار گرفت و کلاسهای آموزشی نیز با سرفصلهایی مانند “شبکههای اجتماعی، عملیات روانی و حفاظت جاسوسی اینترنتی” برای بسیجیان داوطلب تدارک دیده شد. ماحصل این آموزشها تاسیس وبلاگهایی بوده که در فرم و محتوا از قاعدهای خاص پیروی میکنند.
پول بگیر، بنویس
بلاگرهای بسیجی در فضای مجازی هم ادبیات خاص خود را حفظ کردهاند. پرخاشگری به مخالفان، تهدید و گاهی فحشهای رکیک چاشنی نوشتههای آنهاست. در زیر پوست این نوشتهها میتوان به خوبی ردپای یک تفکر مرکزی را پیدا کرد که همه را به اندیشهای همسان و نگارشی همشکل دعوت میکند. مضامین بسیاری از پستهای وبلاگهای بسیجیان، مدح و ثنای آیتالله خامنهای است.
برخی وبلاگها اساسا با این نیت تاسیس شدهاند. شعر و داستان و خاطرههایی که در همه آنها رهبر جمهوری اسلامی، قهرمانی همهچیزدان و شکستناپذیر توصیف می شود و دشمنانش را یکی پس از دیگری مبهوت و مقهور میکند. سایر وبلاگهای بسیجیان نیز از این قاعده مستثنی نیستند، اما برای بسیاری از آنها دستور کارهای دیگری نیز تجویز شده است.
این وبلاگها را در مجموع می توان به دو گروه مجزا با دو دستور کار مشخص تقسیم کرد. گروهی که برای تبلیغات ایجابی به نفع حکومت تاسیس شدهاند و در آنها سعی میشود چهرهای قدسی از نظام جمهوری اسلامی و رهبری آن ارایه شود، و گروه دیگری که وظیفهشان اقدامهای سلبی علیه مخالفان نظام است و در آنها انواع و اقسام تهمتها و توهینهای کلامی علیه مخالفان به کار گرفته میشود.
“بعید نیست که چند صباحی دیگر بسیجیان کیبُرد به دست از جنگ فرسایشی با دشمن فرضی در اینترنت خسته شده و دوباره کلتها و باتومهایشان را جایگزین کیبردهایشان کنند”
با این وجود پروژه وبلاگنویسی به عنوان روش مبارزه بسیج در فضای مجازی هنوز اقبال همه اعضای بلندپایه این سازمان را به دست نیاورده است. نگاهی به برخی نوشتههای بسیجیان در وبلاگهایشان این مساله را فاش میکند. برای نمونه نویسنده وبلاگ “سربازان امام سید علی خامنهای” چندی پیش در یکی از پستهایش ماجرای گفتوگوی خود با سردار بسیجی “سعید قاسمی” را بازگو کرده و گفته بود که وقتی قضیه وبلاگش را برای سردار قاسمی تعریف کرده، او عصبانی شده و گفته است که وبلاگنویسی “وظیفه بسیج خواهران است” و او باید وقت خود را برای آموزشهای عملی بگذارد. این وبلاگنویس البته بعد از بازگو کردن دیدگاه سردار قاسمی دست از وبلاگنویسی برنداشته، اما بههرحال این ماجرا گویای اختلافی میان اعضای ارشد بسیج در زمینه فعالیت اینترنتی اعضای آن است.
نوع دیگری از اختلاف نیز میان نیروهای بسیج در پروژه وبلاگنویسی قابل مشاهده است که به مزایای مالی حاصل از پروژه وبلاگنویسی مربوط میشود. این اختلاف را وبلاگ “جهاد مجازی” برملا کرده و طی نوشتهای با گلایه از عدم تخصیص بودجه به یک وبلاگ گروهی بسیجیان ادغان کرده که در پروژه وارد کردن بسیج به دنیای مجازی بودجه کلانی حیف و میل شده است.
او افشا کرده که در پروژه سازمان بسیج، سالانه ۶۰۰ میلیون تومان برای شبکههای اجتماعی، ۵۵ میلیون برای ارسال ۱۰ خبر در روز و ماهی ۷۰۰ هزار تومان برای وبلاگ نوشتن به نیروهای بسیج اختصاص مییابد. این در حالی است که گزارشها همچنان از تداوم صرف بودجههای کلان در پروژه وبلاگنویسی بسیجیان حکایت میکند و در آخرین مورد از این دست میتوان به تلاش سازمان بسیج برای وارد کردن 2 هزار نفر از طلاب حوزههای علمیه به دنیای مجازی اشاره کرد.
با این حال این تلاشها هنوز رضایت خاطر طراحان پروژه حضور بسیج در فضای مجازی را فراهم نکرده است. معاون فرهنگی بسیج چند ماه پیش با ابراز نارضایتی از عملکرد بسیج در فضای مجازی اعتراف کرد که نیروهای این سازمان درک درستی از فضای مجازی ندارند و اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی نیز سال گذشته خواهان حضور باز هم بیشتر افراد به گفته او “متدین” در فضای اینترنت شد. دعوت روزافزون به حضور بسیجیان در فضای وب فارسی در کنار گزارش نهادهای معتبر جهانی که ایران را یکی از اصلیترین دشمنان اینترنت معرفی میکند، سیاستهای یک بام و دو هوای حکومت برای غلبه بر فضای مجازی را فاش میسازد.
آنان از یک سو انواع تهدیدها و محدودیتهای ممکن را برای فعالان اینترنتی مستقل به کار میگیرند و از سوی دیگر تسهیلات دست و دلبازانه وسوسهانگیزی را در اختیار نیروهای حامی خود جهت ورود به دنیای مجازی ارائه میکنند. این سیاست اما تاکنون کمک چندانی به افزایش توان حکومت در تسلط بر محتوای فارسی فضای مجازی نکرده است. خصلت رامنشدنی اینترنت، استراتژی حکومت برای تشکیل ارتش وبلاگنویسان مزدبگیر را با شکست روبرو ساخته و بعید نیست که چند صباحی دیگر بسیجیان کیبُرد به دست از جنگ فرسایشی با دشمن فرضی در اینترنت خسته شده و دوباره کلتها و باتومهایشان را جایگزین کیبردهایشان کنند.
Imagine this: an organization with five hundred million staff, all of whom are spies. No secret service, i.e. CIA, Mousad, KGB, MI6 can even dream of going head to head with it. To authorities of the Islamic republic of Iran, Facebook is such a phenomenon; an organization of five hundred million users who are gathering intelligence for western security networks, and who launch revolt and plot the overthrow of the government.
Each and every government, it goes without saying, cracks down hard on foreign agents. The Islamic republic, too, wants the same effect. It has blocked Facebook and browbeat Facebook users. The act is for sure justified, for Facebook users are indeed agents. They share substantial bulk of news on a daily basis, and follow up with forming opinions of their own regarding current events. Is it not an attempt of overturn? To the eyes of IR officials, it is definitely nothing but overturn.
Dangerous Deposers
The distorted word "overturn" has remained to be one of the most popular and practical lexicons of the IR political literature and propaganda. Charging opponents with attempts at overturning the revolution has its roots in a thirty-year-old tradition that has only been slightly modified over this period. During the first years after the revolution, the armed contenders of the ruling system were accused of plotting the overthrow of the government.
Closely following that, certain nationalist and national-religious groups had to exit the arena on similar charges. Eventually, it came to left wing reformists; a new attribute has been invented by the security organizations in Iran for this group – a soft overturn – by means of which they could possibly be forced off political stage.
Satellite feeds and websites are the main offenders of this type of overthrow. The regime has pressed into use all means to harness such obtruders. Huge sums have gone to sending jamming signals on the Opposition's satellite feeds; still huger sums have been spent on intelligent filtering of the internet, as well as monitoring and tracking down internet users' communications and activities online. This new trend of criminals, however, neither exits the arena nor fades away. And Facebook, to the IR officials is among the most dangerous tools of this treacherous plotting.
Thousand-Handed Monster
Facebook is monster; you chop a hand off, it bears ten instead; you censor it, purpose-built anti-censorship softwares are designed; you threaten its users of retribution, new users flood the network. Summarily, the harder the regime bangs the drum of threat and intimidation against Facebook users as spies, foreign agents, etc., the more the users lampoon and mock the threat in their profile status and comments.
The government, just the same, does not give in. Last year, immediately before the combined court sessions of the members of the reformist movement, the intelligence service played the ace up its sleeve. Somewhere in the arraignments, it was argued that, "Western countries had provided the rioters with special services not only with TV broadcasts but also with internet communications… Popularizing the American social networking website – Facebook – had been meant to facilitate communications between Iranian users and the rest of the world, … and this company experimented its trial Farsi version at the time of the riots in order to help the rioters use it easily."
A few days later, the political reform activist, Mohammad Ali Abtahi's confessions were aired, in which he declared, "… Summoning people onto the streets, setting routes, providing equipments, and minutely reporting the events via Facebook were among the things reformists planned on even before the election. They wanted to turn the protests into a huge movement." To hear such acknowledgments from Abtahi, who disclosed intra-governmental issues or modifications within the reformist movement before the 2009 presidential elections in his very popular weblog, was rather thought-provoking.
To make such a figure acknowledge the role of social networking websites in the post-election unrests clearly displays what his interrogators has been playing at. They want to proclaim that internet has been, and is, a inherent threat to the maintenance of the IR; a threat which has been further spread by popularizing networks such as Facebook, and which has nullified the elephantine financing for the dominance of the regime over news outlets.
Censorship Hidden Enemies
The 500 million dollars budget as part of the 1389 Iran's budget pinpoints that the regime plans to display its whip hand, no matter how fruitless the attempt. Dislodging Facebook is part of the plan. A large number of web pages, bearing similar names, have started writing about the disadvantages and dangers of internet social networking systems. They cover a wide range of assaults from the promotion of corruption, divorce and immorality to the encouragement of rioting and overturning.
The references of their arguments are either fake or little-known media whose press release is of little or no significance. By fighting this losing battle only adds to the fear of security officials, a projection of which can be traced in a recent documentary about maneuvers behind the scenes of Facebook that was aired from IRIB first channel.
Facebook creator is introduced, in this report, as a Jew who is among the fifty most famous atheists. He is claimed to be backed by Israel for the promotion of Facebook, so that, "Suitable persons for operating in western intelligence organizations could be recruited." Following this sequence, two men appear on the screen who acknowledge that they are using Facebook to gather intelligence for the such organizations.
The climax of the report follows these two fellows where the all-knowing voice of the researcher declares, "Iran witnessed a huge propagandist attack from Facebook at the time of the presidential elections, and the events which followed." The prohibitive voice finishes the effect by murmuring into the ears of its audience, "These are the hidden enemies." The aim is to scare the audience away, or at least to question the functioning of Facebook. Alas, it fails.
The YouTube link of this report is shared by many Iranian Facebook users within an hour of its broadcast. The comments show how ridiculous and entertaining the security and propagandist mentality of the regime is for the users. Nevertheless, the propagandist tools of the regime will definitely air such documentaries again. "Universal Zionism" and "intelligence services" will be summoned, and social networking users will be called "deceived, misled, naïve," and "intelligence agents of the West." The regime does not have another way out.
So far in the history of Iran, all opposing groups and parties have been marginalized using such techniques, and it is obvious that social networking systems are no exception. The exception lies somewhere else. The scarier and the more mafia-like the propaganda of the intelligence service of the regime shows such websites, the more popular and inviting they would become. Right now, many employees of IRIB and other propagandist services of the regime have pages and profiles on Facebook, making it probable that even the prohibitive gentleman voicing the Facebook documentary is himself on Facebook and is gathering intelligence. He probably has access without the average filtering, which enables him to gather information and form opinions. This is altogether not far-fetched.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر