-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

Posts from Khodnevis for 05/17/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



یک سال گذشت

یک سال گذشت، یک سال تلخ وتاریخی. ۲۶ اردیبهشت سال گذشته برای اولین بار نگاهم در نگاه او گره خورد. آن روز‌‌، سالن اجتماعات سازمان میراث فرهنگی برای لحظاتی ایستگاه توقف چشمان دوزن بود. چشمانی که از دنیا نرفت و نیمه باز ماند و چشمانی که هنوز خیس‌اند. طی این یک سال بارها از خودم پرسیدم اگرآن روز به من می‌گفتند که این نگاه خیره ومعصوم باز از جهان رخت بر می‌بندد ومن نیز پی او آواره می‌شوم چه می‌کردم؟

روز اهدا جوایز به خبرنگاران وعکاسان برگزیده حوزه میراث فرهنگی و گردشگری بود وقتی وارد سالن شدم جا نبود و دوستانم صندلی را کنار خودشان برای من نگه داشته بودند "ندا آقاسلطان" را برای اولین بار در آنجا دیدم. ظاهراً آرام به نظر می‌رسید اما با چشمانش همه را دنبال می‌کرد‌.

من که مانند همه خبرنگاران منتقد دولت در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد مورد خشم وغضب روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بودم و بارها از حضور‌م در مراسم رسمی و خبری جلوگیری شده بود، آن روز فقط برای این که اعتراضم را با صدای رساتری به گوش همه برسانم درآن مراسم شرکت کرده بودم. به همین جهت هنگامی که برای گرفتن جایزه به جایگاه رفتم از مجری برنامه (ناصرخیرخواه) خواستم که بلندگو را برای لحظاتی دراختیارم بگذارد و او که از نمک پروردگان سازمان صدا وسیما است مخالفت کرد. اما با پا درمیانی "مشائی" برای چند دقیقه‌ای کوتاه حرف زدم و گفتم: "در ابتدا از استادان روزنامه نگاری‌ام تشکر می‌کنم که به من آموختند چگونه درفضای سانسور هم بنویسم. اما نمی دانم با توجه به عملکرد روابط عمومی این سازمان بخصوص طی یک سال گذشته که حتی اگر با کارشناسی  مصاحبه می‌کرد مورد توبیخ قرار می‌گرفت و بارها مرا نیز به طور مستقیم تحدید کرده است، دو هفته مانده به انتخابات این جایزه را آن هم در بخشی که من شرکت نکرده بودم به چه حسابی بگذارم؟"

مراسم تمام شد‌. "ندا" که به همراه "کاسپین ماکان" درآن مراسم حضور پیدا کرده بود فقط نگاه می‌کرد. نمی‌دانم در نگاه آن دختر چه بود. نگاهی که درپی کودتای ننگین ۲۲ خرداد دنیا را تکان داد. نگاهی که سراسر فریاد شد.

امروز یکی از سخت‌ترین روزهای زندگی‌ام است. همه لحظات ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸ با من است. فاصله ریاضی دو عدد ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ یک سال را نشان می دهد. اما نمی‌دانم چرا احساس می‌کنم سال‌ها گذشته است‌. البته حوادثی که طی یک سال اخیر به وقوع پیوست نیز حکایت از زمانی طولانی تر دارد. چرا که جمهوری اسلامی ۳۰ سال جنایتش را یک شبه در جهان به نمایش گذاشت. عناصری را که ۳۰ سال همراهش بودند یک شبه به بند کشید و چهره واقعی ولایت مطلقه فقیه را نشان داد.

خیابان‌های تهران سنگ فرش خون شد و چند میلیون ایرانی همصدا به دامن میدان آزادی پناه بردند."ندایی‌" کشته شد اما "ندا" و"سهراب" و"اشکان"ها روئیدند.

تجاوز درخفا وکتمان، که سابقه‌ای دیرینه درنظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی دارد، این بار فریاد شد‌.

قتل‌های زنجیره‌ای وسعتش به کوچه پس کوچه‌های همه شهرهای ایران کشیده شد و سعید امامی‌ها‌، قداره به دست وعربده کشان به خیابان‌ها ریختند و درپی این اتفاقات نام هر آزادی خواهی، درلیست محاربان قرار گرفت‌. به تیرک هر محله‌ای طناب داری آویختند. اهل قلم را یک جا، سوار اتوبوسی کردند و تحریریه‌ای دراوین بپا شد. نمایش پشت نمایش از اعتراف‌های اجباری.

چون بگیر و ببندهای شان فایده نداشت و براوج صدای اعتراضات افزود، قداره را بر زمین نهاده و پا را روی پدال گاز ماشین فشردند‌.

خس وخاشاک یک صدا بپا خواستند و مردان روسری بسر کردند و روسری از سر زنان فرو افتاد. مادر داغدیده را به حبس بردند وسنگ قبر شکاندن.

یک سال گذشت ومن راه خانه‌ام را درپی نگاهی گم کردم  و برای پیدا کردن تنها یک برگه رای به غربت پیوستم.


 


چنینت دوست می‌دارم


تقدیم به همسرم

چنانت دوست می‌دارم که ماهی آب دریا را

ستاره آسمان‌ها و شقایق دشت و صـحرا را

کنار ساحــلی خامــوش و نــور نازک مهتاب

نشـــسته منتظر، دیدار غمــگین مرد تنها را

اسیررفته ازیادی، به‌خــواری مــانده درزندان

زجـــان خـــــــواهد براوآرند، آزادی فــــردا را

زجانش شسته دستی‌را که‌ درآن لحظه آخر

دمد جان‌ عیسی اش براو،دم گـرم‌مسیحا را

پریشان، ســوخته، شوریده مجنون‌بیابان‌گرد

که بیــــــند یک نظـــر دیدار شـورانگیز لیلا را

به‌ره افتاده‌ای تشنه‌،که گرما‌ گیردش جان‌را

بخواهد ســرکشد یک‌باره جام سرد سقا را

چو درگل مانده زال زر، بســــوزاند پرسیمرغ

ببیند ناگــهان برسر، فـــــــرشته بال عنقا را

به ســان بی‌نوا طــــــفل یتیمی رفته دربازار

گــرفته دست مردی، برلب آرد لفـــظ "بابا"را


 


شادی صدر فعال حقوق زن‌ها یا  فعال ضد آقایان!

وقتی وارد وبلاگ شادی صدر می‌شوم نا خود آگاه احساس می‌کنم وارد نماز جمعه‌های تاریخی ایران شده ام که رهبر ایران با شور و تاب از دشمن صحبت می‌کند و هر چند وقت یک بار همه چیز حتی زلزله بم را گردن این دشمن میندازد! خودتان به تیتر آخرین پست‌های ایشون نگاه کنید و قضاوت کنید هر جا که شده این آقایان خونخوار را مورد حمله قرار داده!

خوشحالم که دردتان آمده آقایان

آب در خوابگه مورچگان (که منظور از مورچگان همان آقایان است)

یک سوزن به آقایان

شعبده را ببینید!‌ الکی دل خودتان را خوش نکنید در این پست گفته شده: وقت آن نرسیده که از طرف قربانیان، شاکیان و خودمان، مردم ایران، بگوییم:  آقایان! شعبده بازی بس است!

خانم شادی صدر که  در سر در وبلاگتان نوشتید نوشتن، شفا می‌دهد امیدوارم روزی همه شفا بگیرند... مخصوصاً آن قاضی که ببخشید آن آقای قاضی که وقتی میداند شما اون ور دنیا هستید به کمک وزارت اطلاعات ببخشید آقای وزارت اطلاعات برای شما حکم شلاق و ... میبرد! البته میدانم شما چند وقتیه که از ایران رفتید اما خواستم بگویم که در این چند وقت که نبودید خیلی چیزها تغییر کرده:

۱. عده‌ای آقای چادر به سر خونخوار به اسم گشت ارشاد دختران بد حجاب را به زور مشت و لگد سوار ماشین‌های ارشاد می‌کنند!

۲. عده‌ای آقای چادر به سر در وزارت اطلاعات همراه آقایان دمپایی پوش به شغل شریف جاسوسی مردم مشغول شده‌اند!

۳. یک آقایی به اسم پروین احمدی نژاد که گفته می‌شود برادر احمدی نژاد می‌باشد و چادر هم سرش می‌کند گفته باید با افراد لجوج در مسئله حجاب برخورد شدید شود!

۴. عده‌ای آقایان چادر به سر در نمایشگاه نیروی انتظامی حسابی جای رمبو و بروسلی را پر کردند

و آنچنان ملق و پشتک میزدند که مو بر تن آقای اوبامای ظالم سیخ شد!

در کل خواستم بگویم این چند وقت که شما نبودی عده ای از آقایان چادر به سر خیلی حق خانم ها را خوردند و کلاً همه چی زیر سر آقایان بوده و بنده از همین جا مسئولیت هر مشکلی که برای شما پیش بیاید به عنوان یکی از آقایان قبول می‌کنم.

فقط خواهشاً شما بی خیال این جنبش زنان بشوید می‌ترسم با عقاید که شما دارید و اعتقاد دارید که" آدم ها کلاً دو دسته هستند یا زن هستند یا نیستند و اونهایی که زن نیستند اصلاً آدم نیستند!!!"اگر خدایی نکرده به قدرتی برسید اعدام های دهه ۶۰ دوباره تکرار شود و همه آقایان اعدام شوند!

در متن فوق ۱۳ بار از کلمه آقایان استفاده شد و رکورد استفاده از کلمه آقایان زده شد رکورد قبلی در اختیار شادی صدر بود با ۷ بار استفاده در صفحه اول وبلاگش!


 


توصيه احتمالی هاشمی رفسنجانی درباره قوه قضاييه جمهوری اسلامی

آقای هاشمی رفسنجانی در اواخر فروردین ۸۹ و زمانی كه بحث بی اعتمادی مردم به انتخابات‌های احتمالی آتی كه توسط جمهوری اسلامی برگزار خواهد شد- بالا گرفته بود در دیداری و در پاسخ به پرسشی چنین فرمودند كه:

«مصلحت مردم و حكومت در اینست كه مردم به انتخابات اعتماد و اطمینان داشته باشند و در آن شركت كنند.»

در پی نارضایتی‌های گسترده مردم پس از اعدام‌های اخیر، توصیه احتمالی رییس تشخیص مصلحت نظام برای مردم چنین چیزی خواهد بود:

مصلحت مردم در این است كه به اعدام‌هایی كه نظام انجام می‌دهد اعتماد واطمینان كامل داشته باشند.‌


 


ارتباط فرانسوی؛ تبادل اسرا از سوی ایران و فرانسه

 

این معلم زبان فرانسه، برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی شش ماه به دانشگاه اصفهان آمده بود. وی در جریان حوادث پس از انتخابات به اتهام «عکس برداری از اعتراضات خیابانی و ارسال آنها توسط ایمیل برای دوستان خود در خارج از ایران» بازداشت شده بود.

 

وی در دومین جلسه دادگاه برگزار شده برای متهمان پس از انتخابات نیز حضور داشت و سخنانی را در دادگاه مطرح کرد. خانم ریس، پس از آزادی، در سفارت فرانسه در تهران به سر می برد. وی دردادگاه اولیه به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود.

 

در زمان حضور کلوتید ریس در ایران، مقامات فرانسوی و همچنین برخی از مقامات اتحادیه اروپا خواستار آزادی وی شده بودند. در همان زمان جمهوری اسلامی پیشنهاد مبادله میان «کلوتید ریس» با «مجید کاکاوند» را مطرح کرد.

 

این حدس و گمان ها در پی آن مطرح شده است که محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران در دسامبر سال گذشته به خبرگزاری فرانسه گفته بود آماده آزاد کردن خانم ریس است اما این تصمیم را منوط به عملکرد مقامات فرانسوی دانسته بود.

 

در آن زمان برخی از منابع  خبری اعلام کرده بودند که پایان خوش مساله کلوتیلد ریس بستگی به آزادی «مجید کاکاوند» و همچنین «علی وکیلی راد» - دیگر ایرانی زندانی در فرانسه که به اتهام قتل شاهپور بختیار، آخرین نخست وزیر حکومت پهلوی، بازداشت شده بود – دارد.

 

مجید کاکاوند در اسفند ماه سال ۸۷، و هنگامی که از مسکو وارد پاریس می شد، در فرودگاه شارل دوگل بازداشت شد. وی بنا به درخواست دادگاهی در کالیفرنیا و با حکم پلیس اینترپل به اتهام خرید ابزار الکترونیکی مانند مقاومت الکترونیکی، خازن و دستگاه های اندازه گیری – که کاربرد دوگانه دارند – بازداشت شده بود. وی پس از چند ماه از زندان آزاد شد، اما تحت نظر پلیس فرانسه قرار داشت. در دادگاهبه کاکاوند ۱۱ مورد اتهام از جمله پول شویی، قاچاق، اعلام غیرواقعی اموال و ... وارد شد. همچنین ایالات متحئده آمریکا، خواستار آن شد که کاکاوند به این کشور تحویل داده شود تا بتوان از وی درباره برنامه هسته ای ایران اطلاعات کسب کرد.

 

گرچه دادگاه اولیه، حکم به استرداد کاکاوند به آمریکا داده بود، اما این حکم در دادگاه تجدیدنظر نقض شد و کاکاوند، هفته گذاشته به ایران بازگشت.

 

گرچه پیش از این نیکلا سارکوزی رییس جمهور فرانسه اعلام کرده بود که به این «مبادله تن نمی دهد» و برنارد کوشنر، وزیر امورخارجه فرانسه، این پیشنهاد را «شرم آور» خوانده بود، اما برخی احتمال می دهند اجازه خروج کلوتید ریس از ایران در ارتباط با حکم دادگاه فرانسه برای بازگشت کاکاوند به ایران صادر شده باشد.

 

با این حال برنارد کوشنر، وزیر امور خارجه فرانسه در گفتگو با یکی از رادیو های فرانسه هر گونه چانه زنی و یا وجود توافقی پنهانی با حکومت ایران برای آزادی کلوتید ریس را رد کرد.

 

 

 

 

 

 


 


۱۰ سال بعد از کنفرانس برلین
 


فلاش بکی بر جنبش سبز

این نوشته فلاش بکی است بر جنبشی سبز که به گفته شاهدان عینی طرفداران بیشماری دارد و البته اسنادش هم موجود است.

داستان شروع می‌شود از میدان ولی عصر. هر چه نباشد مملکت امام زمان است دیگر. جنبش‌‌اش هم باید از میدان ولی عصر شروع شود. روزهای قبل از انتخابات بود و مردم مثل هر عصر از سر کارهایشان مثل بچه‌های خوب سرشان را پایین می‌انداختند و می‌رفتند خانه شان. یک روز همان طور که سرشان را پایین انداخته بودند با کله خوردند به عده‌ای جوان سبز بند و سبز پوش که بحث می‌کردند که چرا موسوی و چرا رای.‌ کم کم آدم‌ها دور این جماعت روبان دوست جمع شدند و لذت بردند از در خیابان جمع شدن. روز‌های بعد تبدیل شد به شب‌های بعد. حالا علاوه بر شعار کلیدی "هر چی جواد مواده با احمدی نژاده" می‌توانستند در خیابان ولی عصر بوق بزنند و کم کم برقصند و شب را به صبح برسانند و به واسطه روبان سبز به همدیگر لبخند بزنند بجای اینکه خون همدیگر را در شیشه کنند. همه چیز شبیه هاله نور بود ، این بار سبز. کم کم متوجه شدیم که زمان نخست وزیری میرحسین هم زمانی بوده است برای خودش. بهشتی بوده است که تاریخ نویسان نیز قادر به نگارش آن نبوده اند. برای همین ننوشته‌اند.

شب‌ها و روزهای قبل انتخابات گذشت و نن جون کروبی خاطره شد‌، حتی ۶۷ با معنی تر از ۶۹ شد برای جوانان غیور این مملکت‌‌. همگی دو شاخه به دست و خودکاری بر لب به پای صندوق‌های رای رفتند تا مبادا چینی‌ها در انتخابات دخالت کنند و رای سبز مردمی سبز محو شود. بهر حال رای‌ها داده شد. شب شد. ساعت یازده یا همین حوالی سبز بود که فارس نیوز رای ها را تند تند شمرد و احمدی نژاد سبز شد. احمدی مقدم هم اعلام کرد که دیسکوی ولی عصر از فردا تعطیل است و دوباره سرتان را می اندازید پایین و می روید و می آیید.

اما خوب مزه کرده بود ، سیاسی شده بودند‌، غیور ، هاردکور. آمدند بیرون و گفتند رای من کجاست.‌ پاسخ معلوم بود‌‌، همان جایی که باقی چیز ها بود. همان جا که حق مادرانتان بود ، همان جا که حقوق ماهینه کارگرانتان بود ، همان جا که اکبر محمدی خوابید‌، همان جا که سلام بود ، همان جا که ریش تراش بود همان جا که خاوران ، همان جا که شصت و هفت.

جنبش از امام حسین جنبید تا به آزادی برسد.‌ نرسیده به آزادی رگبار زد‌، خون پاشید‌‌، مثل همیشه. این بار اما تازه بود برای تازه جنبیده‌ها ‌، خونشان به جوش آمد. یا حسین‌، میر حسین. سکوت. حالا مستی آن شب ها پریده بود و خماری بود و خون. بیانیه می زدیم پشت بیانیه . به سلامتی.
شروع کردیم به سبز کردن ، نماز جمعه سبز ، اتوی سبز ، بوق سبز ، نود سبز ، قدس سبز ، استادیوم سبز ، اسکناس سبز ، عاشورای سبز ، عالیجناب سرخ و سبز ، بیست و دو بهمن سبز ، و اگر بسته بود می رویم به طرف صدا و سیما. رهبر اپوزوسیونمان شده مورد تایید شورای نگهبان ، پدر خوانده جنبش هم بی هیچ جنبشی سمت راست آقا نشسته است و ما می گوییم که او دارد زیر زیرکی کارش را می کند. روز های جنبیدن هم شده است روزهای خاطره انگیز حکومت امام زمان. قدس‌، عاشورا‌، بیست و دو بهمن. حالا هم که نشد که برویم به سمت صدا و سیما می رویم سراغ کوکتل مولوتوف سبز و چهارشنبه سوری. چقدر هماهنگ است این نحوه جنبش با همان شعار پر معنای هر چی جواد مواده.

فلاش بک تمام شد. برای آهنگ تیتراژ هم آفتاب کاران را در ذهنتان مرور کنبد.

این چند خط را نوشتم تا بگویم از زمانی که یادم می‌آید برای ۸ مارس ، ۱۸ تیر‌، کمپین زنان‌، روز کارگر و .. همیشه بیشتر از دو هزار نفر نبودیم.‌ حالا هم که جنبش سبز کرده‌ایم دو روز دیگر ۸ مارس است و ما از چهارشنبه سوری سبز می‌گوییم و اگر بسته بود می‌رویم به سوی صدا و سیما. این وسط تنها موبایل حمید در ضلع جنوب شرقی میدان ولی عصر هنوز بسته است.

 


 


برداشتن چادر از سر عروس رئيس خبرگان

 

متن كامل نامه او به مدير مسول جهان‌نيوز به شرح زير است:

 

«تمام پلیدی‌ها و زشتی‌ها در خانه‌ای نهاده شده که کلید آن دروغگویی است.» امام حسن عسگری(ع)

 

مدیر مسئول سایت جهان نیوز

 

باز قلم دروغ به کار افتاد و قلم به دستی دیگر، اتهامی ناروا به خانواده هاشمی رفسنجانی روا داشت. کم نبود هر چه درباره همسرم، مهدی هاشمی نوشتید و نوشتند،که اینک خبر از خروج من و دو فرزندم نیز از ایران می دهید؛ داستان را هم خود ساخته و پرداخته‌اید. وشته اید: «همسر و دو فرزند مهدی هاشمی با هدف دور شدن از فضای سیاسی جامعه از کشور خارج شدند.»

 

 

عروس رييس خبرگان رهبري ادامه مي دهد: «محل اقامت ما شد "لندن" و"اطرافیان ما" هم به شما خبر دادند که: خانم فرشته هاشمی، همسر مهدی هاشمی به همراه دو فرزندش به لندن رفته و قبل از پیوستن به همسر، به برخی اطرافیان خود اعلام کرده است که قصد بازگشت به ایران را ندارد.»

 

اینک به موجب قانون مطبوعات ـ که می دانم شما و یاران‌تان الزامی به رعایت نداریدـ از شما می‌خواهم متن زیر را درج کنید و به خاطر داشته باشید که جهان اگر قرار بود همواره بر یک مدار بگردد، نه امروز شما آنجا بودید و نه فردا، کسی دیگر به جای شما.

 

همسر مهدي هاشمي مي‌افزايد: «از پاسخگویی به تهمت‌هایی که به همسرم زده‌اید، می‌گذرم و جواب را به خود او وامی‌گذارم که می‌دانید و بالاتری‌هایتان نیز می‌دانند که پاسخ‌های بسیار برایتان دارد و روزی آنها را، نه تنها با شما، که با همگان، مطرح خواهد کرد. اما در باره خروج من. خبری نوشته‌اید که از سطر، سطر آن دروغ می‌بارد و همه هم بی‌توجه به آن که «برخورداری کمی است در دنیا دروغ‌گویان را و برای ایشان عذابی دردناک است در آخرت» (سوره نحل آیه ۱۱۶). نوشته‌اید من در لندن هستم؛ این دروغ اول. نوشته‌اید قصد بازگشت به ایران را ندارم؛ این دروغ دوم. نوشته‌اید "عروس آقای هاشمی رفسنجانی در جریان ناآرامی‌ها روز ۱۲ مرداد سال ۸۸، در اطراف میدان ونک دستگیر شده بود." این نیز تحریفی دیگر

 

فرشته هاشمي مي‌نويسد: «در جواب این همه دروغ، آن هم در شرایطی که شما و دوستان نزدیک‌تان در نظام امنیتی ـ اطلاعاتی کشور، قاعدتا باید اطلاعات دقیق‌تری داشته باشيد، اول به حرف امام صادق (ع) استناد می‌کنم که فرمودند :"کسی که با آگاهی قسم دروغ بخورد با خدا به مبارزه و جنگ برخاسته است." و دوم برایتان روشن می‌دارم که بدانید و بدانند بالاتری‌هایتان که:

 

۱- من در لندن نیستم.

 

۲- من هرگز به کسی نگفته‌ام «قصد بازگشت به ایران را ندارم». و اصولا چرا گفته باشم؟ ایران، خانه ماست، و ما خانه‌مان را به دروغگویان واگذار نمی‌کنیم.

 

۳- خبر از دستگیری من در جریان به گفته شما «ناآرامی‌های» اخیر داده‌اید. من، از باب احترام به انقلاب و آرمان‌های آن، داستان دستگیری خود را آن گونه که روی داد، اعلام عمومی نکرده‌ام، اما اینک که قلم در دست دروغگویان است، و «اصولگرایی» نامی شده است برای پا ‌گذاری برهمه اصول دینی و اخلاقی، از فرصتی که شما فراهم کرده‌اید، استفاده می‌کنم تا ماجرای دستگیری خود را «اعلام عمومی» کرده باشم و همان گونه که روی داد، نه آن طور که شما نوشته‌اید.

 

عروس رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام اضافه مي‌كند: «در روز مورد نظر، برای خرید به خیابان رفته بودم که ناگهان، چند نفری برسرم ریختند و به تحکم گفتند: به آن طرف خیابان نرو! به آنان مودبانه گفتم: ماشین من در آن سوی خیابان است ..اما هنوز کلام منعقد نشده، آقایان با مشت و لگد برسر من ریختند، چادر از سرعروس رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام کشیدند، بر موهای عروس رئیس مجلس خبرگان نظام، چنگ زدند، او را بر زمین کشیدند و عاقبت نیز بردند. داستانی که بازگویی‌اش، انداختن تف سربالا بود. در کشوری اسلامی که در آن حجاب، نشانه عفت است و تقوی، با زنان چنین می‌کنند و برآنان چنین روا می دارند

آقای

 

من از کودکی آموخته‌ام که اصولگرایی و رهپویی راه دین و اسلام، قواعدی دارد و آدابی. حفظ حجاب، از جمله این اصول بوده است. شما را اما چه شده است که نام اصولگرا و رهپوی انقلاب با خود به این سو و آن سو می‌برید، اما به خاطر منافع زودگذر مادی، در برابرکشیدن چادر از سرزنی، سکوت می‌کنید و به دروغ آن را وارونه جلوه می‌دهید؟ چه شده است که در خانه بنا شده بر دروغ، سخن از اصولگرایی می‌گویید؟ فراموش کرده‌اید که به گفته مولایمان علی (ع) «دروغ‌گویی مایه ننگ و عار در دنیا و موجب عذاب آتش در آخرت» است؟ نشنیده‌اید سخن امام اول شیعیان را که «دروغگو و مرده هر دو یکسانند، زیرا برتری زنده بر مرده این است که به او اعتماد می‌شود، پس وقتی در اثر دروغگویی به سخن او اعتماد نشود، زنده بودن او بی فایده گشته، همانند مرده می شود.»؟

 

همسر مهدی هاشمی در پایان می‌نویسد: «آقایان! منتظر«اخبار تکمیلی» باشید. آن روز دور نیست

 

 

 

 

 

 


 


نماينده پارلمان عراق: خسارت ايران را نمي‌دهيم

 

سامى اتروشى، عضو کمسیون اقتصادی پارلمان عراق در گفت‌وگو با سایت رسمی حزب اتحاد اسلامی کردستان گفت: «عراق به‌ هیچ وجه‌ خسارات ایران را پرداخت نخواهد کرد، زیرا هیچ تعهدی نسبت به‌ آن ندراد و تنها خسارت کشور کویت را پرداخت خواهد کرد.»

 

اتروشی در مقابل، بر ضرورت پرداخت خسارت‌های دیگر کشورها از سوی عراق تأکید کرد و گفت: «عراق آماده‌ پرداخت خسارت کشور کویت بوده و نسبت به‌ آن تعهد داده‌ است.»

 

اين اظهارات نشان مي‌دهد حاكميت جمهوري اسلامي تا چه ميزان در احقاق حق كشور ناتوان است و اظهارات رييس كابينه‌اش جز رجزخواني چيز ديگري نيست.

 

به گزارش تابناك، حزب اتحاد اسلامی کردستان که در تهران نیز نمایندگی رسمی دارد، از سوی احزاب اتحادیه‌ میهنی و پارت دمکرات کردستان، همواره‌ به‌ دریافت امکانات مادی و معنوی از مقامات عربستان سعودی متهم شده و‌ احتمالا این اظهارات از آنجا سرچشمه گرفته‌ باشد.

 

تابناك افزود، اظهار نظر اخیر این نماینده مجلس عراق، این پیام را با خود به همراه دارد که سهل انگاری مقامات مسئول کشورمان در پیگیری موضوع دریافت غرامت جنگ تحمیلی از عراق، سبب خواهد شد تا در آینده نه تنها چنین موضوعی محقق نشود، بلکه طرف عراقی ژست طلبکاری نیز به خود بگیرد.

 

پیش از این نیز نمایندگان دیگری از پارلمان عراق مانند محمود عثمان، اظهار نظرهای مشابهی داشتند؛ اما به رغم یادآوری متعدد رسانه‌ها، دولت تاکنون کار ملموسی درباره گرفتن غرامت جنگ تحمیلی از عراق نکرده است. اين در حالي است كه محمود احمدي‌نژاد از ارتباط بسيار خوب با مردم و حاكميت عراق در بازگشايي كارخانه گندله سيرجان خاطراتي نقل كرد، 

 

شايان ذكر است آن كارخانه حدود يك ماه بعد تعطيل شد.

 

 


 


شجريان: من صداي خس‌وخاشاكم

 

استاد آواز ايران در اين مصاحبه گفت: «ما هنرمان را برای مردم نگه می‌داریم و برای مردمی که دوستشان داریم و با آنها زندگی می‌کنیم. برایم خیلی لذت بخش است که با مردمی زندگی می‌کنم که آنها را دوست دارم و آنان نیز مرا دوست دارند.»

 

او ادامه داد: «من هنگامی آواز می‌خوانم که حرفی برای گفتن به این مردم داشته باشم. روی صحنه می‌روم و هر آنچه را که در درونم انباشته شده، مثل زني حامله كه زايمان مي‌كند، بیرون می‌ریزم.»

 

 شجريان گفت: «رئیس جمهوری آمد و به مردم معترض توهین کرد و آنان را خس و خاشاک خواند. گفتم من هم یکی از همین خس و خاشاکم و برای همین خس و خاشاک می‌خوانم و شما حق ندارید صدای مرا از رادیو و تلویزیون‌تان پخش كنيد.»

 

او با تاکید بر این مطلب که چون تلفیق دین و حکومت برای مردم ایران نتیجه خوبی نداشته، حالا مردم با آن مخالفند، ادامه داد: «حکومت قوانین تغییر ناپذیری دارد که می گوید قوانین الهی است و راه خودش را می رود. ما هم راه خودمان را می رویم.»

 

قرار است امروز يك‌شنبه ۲۶ ارديبهشت برنامه‌اي مستند درباره استاد آواز ايران از تلويزيون بي‌بي‌‌‌‌سي فارسي پخش شود.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته