-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

Posts from Khodnevis for 05/11/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



تئوریسین اسب تروا "گاد فادر" جدید جنبش سبز؟

از قدیم گفته‌اند اگر آدم‌ها کم صحبت کنند، جای دوری نمی‌رود. وقتی قرار باشد هر چیزی که به ذهنت رسید، مکتوبش کنی، آن وقت باید یکی را هم پشت سر خودت راه بیاندازی که اصلا خوب نیست. چون هم مصرف آبت زیاد می‌شود و هم باید زود به زود فلاش تانکت را عوض کنی.


یکی از مصیبت های خارج نشینی هم این است که مخارجت بالاست و برای اینکه دخلت به خرجت برسد ناچار از تولید انبوه هستی و حجم تولید هم که بالا رفت دیگر همه اش که در و گوهر نمی شود.
سید ابراهیم نبوی در آخرین بخش از تولیداتش خطاب به عطاءالله مهاجرانی سخنانی گفته که شنیدنش خالی از لطف نیست:

«داستان این است که مقادیر معتنابهی از نشریات مخالف جنبش سبز به نقل از مصاحبه مهاجرانی با روزنامه الوطن العربی نقل کردند که مهاجرانی گفته است "جنبش سبز ولایت فقیه را قبول دارد." من که نمی‌دانم این احساس چطوری به آقای مهاجرانی دست داده، ولی جنبش سبز که قطعا بنده و امثال من بیشتر از آقای مهاجرانی در آن نقش داریم و خودمان را صاحب جنبش می‌دانیم، اظهارات ایشان را تکذیب می‌کنیم و اگر چنین حرفی را گفته باشد، برای خودش گفته. جنبش سبز نه ولایت فقیه را قبول دارد و نه اصولا با رابطه دین و دولت موافق است.»

تا پیش از این گمان می کردیم که تنها رضا پهلوی و مسعود رجوی در توهمند، اما انگار هر که پایش را از ایران بیرون می‌گذارد، همچون اسبی که به هویجش خیره شده، گمان می‌کند که به همه چیز سیطره دارد. من نمی دانم که جنبش سبز ولایت فقیه را قبول دارد و یا خیر، اما به خدمت جناب نبوی عارضم که آن چک سفیدی را که ده ماه پیش تقدیم آقای موسوی کردی، هنوز نقد نگشته. بد نبود قبل از آنکه احساس جنبش سبز را رصد کنی، یک استعلامی، مشورتی، چیزی، هم از جناب موسوی می کردی. یا حداقل یک صندوق رأی می گذاشتی و یک رفراندومی برگزار می‌کردی. با نظر سنجی‌های وبسایت شخصی و نقطه نظرات پری رویان فیسبوکی که کسی پدرخوانده نمی‌شود پدر من.


یک چیزی هم آن آخرش گفتی که خیلی به دلم نشست:

«آقای مهاجرانی هم ده بار دیگر از این حرف‌ها بزند، آن وقت ممکن است آدم حرف‌هایی بزند که اصلا خوب نیست و اصولا چرا آدم باید حرف بد بزند؟ »

منتها جناب نبوی! مدتها هست که یک چیزی توی گلوی من گیر کرده. بعضی لباسها به تن بعضی آدمها کمی گشاد است. جملهء فوق هم خیلی زیبندهء تئوریسین اسب تروا نیست. ۴ ماه تمام است که ما داریم روی اسب شما ماله می‌کشیم، هنوز صدرش به ذیلش، پنالتی می‌زند. مهاجرانی، هر کار بدی هم که کرده باشد، نظر خودش را گفته، برای جنبش که تاکنیک نداده. جملهء آخر را هم خطاب به خودم می‌گویم:


امیدوارم من از آن دسته آدم‌هایی نباشم که اگر کمی دور و برم شلوغ شد، ادعای پیامبری کنم.


 


آیا میر حسین واقعاً اعدام ها را محکوم کرد؟


در این یادداشت به دو خبر کوتاه می‌پردازم. خبر اول مربوط به بیانیۀ آقای موسوی در واکنش به اعدام پنج شهروند ایرانی است که امروز در سایت "کلمه" منتشر شد و خبر دوم بازتاب واکنش یا بیانیۀ آقای موسوی در سایت "رادیو فردا" است که با این عنوان منتشر شده است: «میر حسین موسوی اعدام های اخیر را محکوم کرد.»

خبر "کلمه" واضح بود؛ آقای موسوی ابتدا با رجوع به گذشتۀ قوه قضائیه و مقایسه آن با اوضاع فعلی، دربارۀ اعدام پنج شهروند ایرانی تردید آفرینی می‌کند و سپس دو سؤال مهم را مطرح می‌کند. او می گوید: "اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر از شهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده‌ای از اتهامات و روند دادرسی و محاکمات به مردم داده شود شبیه (تأکید از من) روند ناعادلانه‌ای است که در طول ماه‌های اخیر منجر به صدور احکام شگفت آور برای عده زیادی از زنان و مردان خدمتگذار و شهروندان عزیز کشور ما شده است." تا اینجای داستان روشن است؛ چیزی شبیه چیزِ دیگری‌است.

اما آقای موسوی در بیانیۀ خود روشن نمی‌کند که آیا اعدام آن پنج شهروند بالاخره عملی ناعادلانه بوده یا نه. آن را محکوم هم نمی‌کند. فقط می‌گوید شبیه روند ناعادلانه حکومت فعلی ایران است. مسلماً اعمال از نظر ظاهری می‌توانند بسیار به هم شبیه باشند بدون اینکه باطناً بتوان آنها را شبیه دانست.

به عنوان نمونه، فوتبالیستی را تصور کنید که به قصد دفع توپ خطایی انجام می‌دهد. حال همان فوتبالیست را تصور کنید که عمداً، برای صدمه زدن به بازیکن حریف، خطا می کند. اعمال ظاهراً شبیه هستند ولی باطناً متفاوت. جریمۀ خطای اول، در شرایطی خاص، می‌تواند یک ضربۀ آزاد باشد. خطای دوم، اما، معمولاً با اخطار و یا اخراج بازیکن همراه خواهد بود. بنابر این قصدِ عامل در این میان مهم است. به نظر می‌رسد که آقای موسوی کاملاً از قصد حکومت اسلامی ایران، و یا پرونده واعمال منسوب به آن پنج شهروندِ اعدام شده آگاه نیست برای اینکه بتواند آن را مشخصاً در بیانیۀ آخر خود محکوم کند. به همین خاطر کل بیانیه او، برای من، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. شاهد قضیه اینجاست که او می‌نویسد: "وقتی قوۀ قضائیه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت و مکنت بلغزد مشکل (تأکید از من) است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضایی گرفت." او در این فراز از مشکلی داوری دربارۀ احکام قضائی می‌گوید. پس تا اینجا ایشان اعدام آن پنج شهروند را، بر خلاف ادعای "رادیو فردا"، محکوم نمی‌کند.

دو سؤالی هم که در بیانیۀ ایشان آمده اند از این قرار هستند: "چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران و عاملان جنایت‌های کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان و روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد و عاشورای حسینی می‌گذرند و پرونده های فسادهای بزرگ را باز نشده می‌بندند و به صورت ناگهانی در آستانۀ ماه خرداد، ماه آگاهی و حق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز (تأکید از من) به چوبه های دار می‌سپارند، آیا این است عدل علوی که بدنبالش بودیم؟" در اینجا هم سخن از تردید بر انگیز بودن اعدام‌ها است. سؤال دوم هم یک سؤال کلی است از حکام ایران.

همانطور که ملاحظه می‌فرمائید در این سؤالها هم اعدام‌ها مشخصاً محکوم نشده‌اند. البته باید در اینجا به آقای موسوی حق داد از این بابت که دادگاه های پنج شهروند اعدام شده علنی نبوده و حتی وکلای آنها هم اطلاع کافی از پرونده‌ها و تاریخ اعدام آنها نداشته‌اند. آقای موسوی هم دقیقاً نمی‌داند که جرایم این پنج شهروند چه بوده لذا در هاله ای از ابهام سخن می‌گوید و نمی‌تواند اعدام ها را مشخصاً محکوم کند.

اما، "رادیو فردا" گویا این بیانیۀ کوتاه، که از فرط کوتاهی دو بار هم در سایت "کلمه" منتشر شده است، را نفهمیده و می‌نویسد: «میر حسین موسوی، از رهبران اصلاح طلب ایران، با صدور بیانیه ای اعدام پنج تن از شهروندان ایرانی را محکوم کرد و اجرای این اعدام ها را با سالگرد انتخابات ریاست جمهوری مرتبط دانست.» (رادیو فردا، ۱۳۸۹/۰۲/۲۰)

آیا موسوی می‌توانست در بیانیۀ خود بدون اینکه از پرونده و اعمال منسوب به آن پنج شهروند اطلاع موثقی داشته باشد اعدام آنها را محکوم کند؟ بله و نه. بله، از آن جهت که او می‌توانست بدون اینکه از مفاد پرونده و اعمال منسوب به اعدام شدگان خبر موثقی داشته باشد اصولاً جزای اعدام را محکوم کند. به این ترتیب هم یک موضع بشر دوستانه می‌گرفت و هم چیزی را که از آن اطلاع کافی نداشت بی جهت محکوم نمی‌کرد. و نه، از آن جهت که آقای موسوی یک مسلمان است و حکم اعدام اصولاً در اسلام برای واجدین شرایط آن قابل اجرا است.


 


سیاستمدار آنلاین، سیاستمدار آفلاین

قدیم‌ها، سیاستمداران بر اساس زمان انتشار روزنامه‌های روز بعد، واکنش خودشان را تنظیم می‌کردند. به عبارتی فضای رسانه‌ای جوری بود که زمان‌بندی کند خود را بر سیاسیون و مخاطبان تحمیل می‌کرد.

بعدها، تلویزیون و رادیو، این سد زمانی را تا حدی شکستند، اما وقفه‌ای بود بین واقعه‌ای و واکنشی. چرا که مردم می خواستند در اخبار آخر شب، وقتی سر شام هستند ببینند سیاسیون در برابر اتفاقات و دعواها چه واکنشی از خود نشان می‌دهند.

دیروز بعد از اعدام دلخراش تعدادی از شهروندان ایرانی، و با مرور سکوت برخی رسانه‌های حزبی و سیاسی و نیز عدم صدور بیانیه‌ای از سوی رهبران جنبش سبز، بسیاری منتظر ماندند تا اینکه امشب، میرحسین موسوی نسبت به اجرا شدن احکام اعدام از خود واکنش نشان داد.

بنا بر اطلاعات موثق، میرحسین از طریق یاران، اخبار رسانه‌ها و شبکه‌هاین اجتماعی را هر روز دنبال می‌کند. اما همیشه آنلاین نیست. چرا؟ موسوی عادت دارد پرینت‌ها را بخواند...

لازمه یک سیاستمدار آنلاین نشان دادن خصوصیت‌های یک فرد امروزی است. آشنا به زمان‌بندی‌های رسانه‌های جدید و واکنش به موقع به مسائل و وقایعی که دور و برش اتفاق می‌افتد.

خبر اعدام ۵ نفر در زندان اوین، یک بمب خبری بود. وقتی انفجاری رخ می‌دهد، واکنش به آن نمی‌تواند با فوت وقت همراه باشد.

موسوی اما به این اعدام‌ها کمتر از ۴۸ ساعت واکنش نشان داد. من شک دارم که بدون فشارهای وارده در شبکه‌های اجتماعی، موسوی از خود در این فاصله زمانی واکنش نشان می‌داد. اما همین را باید به فال نیک گرفت.

به نظرم همراهان موسوی باید هرچه بیشتر او را در خروج از وضعیت "آفلاین" نجات دهند. جامعه جوان ایران، یک موسوی "آنلاین" می‌طلبد.


 


تعطیلات شگفت انگیز

 

رامین مهمان پرست ، سخنگوی دستگاه دیپلوماسی ایران در گفتگو با خبر آنلاین گفت که ممکن است این تعطیلات جهت بهتر برگزار شدن اجلای هفته آینده گروه ۱۵ باشد که در تهران برگزار خواهد شد .

 امروز مرتضی تمدن، استاندار تهران در گفتگو با خبر گزاری فارس گفت که این تعطیلات فقط شامل مدارس و دانشگاه‌های حوزه فرمانداری شهر تهران و شمیرانات خواهد بود و شامل شهر های تابعه استان تهران نمی‌شود.

با این ترتیب مصوبه دیروز هیئت دولت که بر طبق آن قرار بود ادارات دولتی شهر تهران هم تعطیل باشند، لغو شده است و این مصوبه فقط شامل مدارس ودانشگاه‌ها می‌شود. 

هنوز معلوم نیست طرح دو روز پیش هیئت دولت چرا و بر اساس چه چیز تصویب شد و روز گذشته چرا و بر اساس چه چیز تغییر یافت؟

در کشورهای پیشرفته، چنین تغییری در تصمیم گیری میتواند به «جوک ملی» تبدیل شود ولی به نظر می‌رسد مردم ایران با اینگونه تصمیمات شتاب زده و تغییرات شتاب زده عادت کرده‌اند.


 


موسوی: « این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟»

میرحسین موسوی، ساعاتی پیش در بیانیه‌ای نسبت به اعدام ۵ نفر از شهروندان ایران واکنش نشان داد. به گزارش سایت کلمه، متن این بیانیه به شرح زیر است:

«اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر ازشهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده ای از اتهامات و روند دادرسی ومحاکمات به مردم داده شود شبیه روند ناعادلانه‌ای است که در طول ماه های اخیر منجر به صدور احکام شگفت آور برای عده زیادی از زنان ومردان خدمتگزار وشهروندان عزیز کشور ما شده است.

وقتی قوه قضائیه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت ومکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضایی گرفت. چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران وعاملان جنایتهای کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهای۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسینی میگذرند وپرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند وبه صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی وحق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز به چوبه‌های دار می سپارند؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟»

این در حالی است که بنا به گزارش‌هایی از تهران، رسانه‌های متعلق به موسوی و مهدی کروبی، خبر اعدام‌ها را منتشر نکرده بودند و برای انتشار خبر و احیانا واکنش به اعدام‌ها، از سوی تعدادی از روزنامه‌نگاران تحت فشار بوده‌اند.

روز گذشته سایت پارلمان نیوز در خبری، اعدام شده‌ها را اعضای گروهک‌های ضد انقلاب خوانده بود که باعث تعجب تعدادی از روزنامه‌نگاران نزدیک به میرحسین موسوی و مهدی کروبی نیز شد.


 


یعنی چی؟


 

 






اگر قبول کنیم اینان برای حفظ قدرت این اعمال را انجام می‌دهند، چطور می‌توانیم قبول کنیم عده‌ای از هم وطنان هم بدون اینکه از این رِِژیم بهره‌ای ببرند وفقط به خاطر باور‌های ساده لوحانه دینی‌شان این‌ها راتأیید می‌کنند؟

چطوراین حکومت با چنین ماهیتی بویی از خدای مهربان برده واین نابکاران نماینده اودرروی زمینند؟ این مردم چرا یک‌لحظه نمی‌اندیشندومگرنمی‌بینند شکنجه‌هارا، کشتار، بی‌عدالتی، تجاوز، دروغ، ریا وده‌ها صفت پلیدی که همین خودشان ازانجام آن شرم دارند؟ تاکی وتاکجا باید جوانان برومند وطن یکی یکی به چوبه‌های دار سپرده شوند تاآن‌ها ازاین باورشان دست بکشند؟ جوانی مثل فرزاد باچنین شغلی که خودشان شغل انبیا می‌دانند وبا چنین فکرو قلمی چرا باید اعدام شود؟ لعنت به جهالت، لعنت به تعصّب.



 


 


اندیشه کن

 

 

 

ای ستمکار از سرشک مادران اندیشه کن

از فغان و خشم و آه مردمان اندیشه کن

ور تو را باکی نباشد ز آه مظلومان، دمی

ز آتش خشم خداوند جهان اندیشه کن

شاخ استبداد کز آن میوه چینی رنگ رنگ

بشکند، از آن شکست ناگهان اندیشه کن

بس زدی تیر ستمکاری به قد سرو عدل

خم شده سرو عدالت، زین کمان اندیشه کن

چون قوی تر از تو بس شاهان به خاک افتاده اند

غره بر تاجت مشو، از این نشان اندیشه کن

گوی اقبال تو دائم نیست در چوگان بخت

یک زمان از بازی دور زمان اندیشه کن

داغ بنهادی به قلب مردمان و اشکها

شد روان، اینک ازین سیل روان اندیشه کن

« این جهان کوه است و فعل ما ندا» نشنیده ای؟

زانکه بر گردد بدیهایت به جان اندیشه کن

آه مظلومان بگیرد دامن ظالم، کنون

زانکه آهی در رسد بر آسمان اندیشه کن

دین فروشی را بود سود کم و غبن زیاد

گر خردمندی از این سود و زیان اندیشه کن

هر بهاری را خزانی لاجرم آید ز پی

ای بهارت رفته، از باد خزان اندیشه کن

چونکه چون خفاش دائم در گریزی ز آفتاب

از طلوع روشن خورشید، هان اندیشه کن

بر شب ظلم تو خواهد زد سپیده عاقبت

زانکه رازت گردد از پرده عیان اندیشه کن


 


امنیت شهروندان
 


کالبد شکافی بی بی سی (۱)

مقدمه

تلویزیون فارسی بی بی سی پدیده قابل توجهی است که طی دوران کوتاه آغاز به فعالیتش مراحل متنوعی را پشت سر گذاشته. مراحلی که می‌توان از آن بنوعی تحت عنوان شیفت از رسانه به ارگان نام بُرد.

با توجه به این شیفت قابل اثبات و بروز اختلالات و تنزلات از لوازم حرفه ژورنالیسم در ادامه کوشش شده تا با یک بررسی انتقادی از روند کاری این رسانه، چیستی و چرائی و کجائی آن را به تناوب مورد بررسی و موشکافی قرار دهم.

شخصاً بر این باورم که این رسانه تاکنون سه مرحله را از آغاز تاسیس پشت سر گذارده. 

مرحله نخست از ابتدای راه اندازی تا آغاز مدیریت صادق صبا بود که تقریباً مصادف شد با کشته شدن ندا آقا سلطان (دلیل انتخاب این نماد بعداً توضیح داده خواهد شد).

بعد از تقبل مدیریت توسط صادق صبا، بی بی سی وارد دورانی متعادل و بعضاً حرفه‌ای تر شد اما تحقیقاً از یک ماه قبل از آغازسال ۸۹ این رسانه کاملاً شیفت کرد و اینکه کجا رفته و یا کجا دارد می‌رود؟ پرسشی است که در این سلسله مقالات سعی خواهد شد به تدریج به آن نزدیک شوم. اما اجمالاً اصلی ترین دلیل چنان شیفتی را می توان محصول حضور موثر چند چهره شاخص در بی‌بی‌سی تلقی کرد که بقاعده یک باند در این رسانه عمل کرده و توانسته جهت‌گیری این تلویزیون را به تناوب بر اساس امیال و غرائض خود هدایت کرده و فرصتی که می توانست مُبدل به یک اثر ماندگار از یک رسانه شود را خویش سالارانه  در سراشیبی تنزل به یک بوق تبلیغاتی و تشریفاتی قرار داده اند.

طبیعتاً مدیریت بی‌بی‌سی علی رغم وابستگی این رسانه به دولت انگلستان باید بپذیرد اعتبار رسانه تحت مدیریت خود را در کنار برخورداری از کادرهائی مُجرب و همت و تلاش مضاعف کارمندانش مدیون مخاطبان میلیونی خود در سرتاسر دنیا بوده که با اعتماد به اعتبار حرفه‌ای بی‌‌بی‌سی این رسانه را در سبد مطالعات و استماعات روزانه رسانه ای خود قرار داده و می‌دهند.

بر همین مبنا مخاطبان بی‌بی‌سی خود را مُحق دانسته تا ولو از سر خودخواهی! توام با خیرخواهی، بیان کننده انتقاد به رسانه ای باشند که بخشی از ساعات روزانه زندگی خود را به آن اختصاص داده‌اند.

بر این اساس تلاش خواهم کرد به سهم و بضاعت خود طی سلسله مقالات «کالبد شکافی بی‌بی‌سی» متناوباً ابتلائات بی‌بی‌سی را مورد نقد و ارزیابی قرار دهم.

در این مجموعه مقالات ابتدا ذره بین نقد را متوجه چهره های شاخص تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی کرده و در ادامه برنامه‌های این رسانه از حیث محتوا مورد کنکاش قرار خواهد گرفت و در خاتمه از جنبه کارکردی و مبانی رسانه‌ای بی‌بی‌سی را مورد نقادی قرار خواهم داد.

بخش اول:

مُجریان بی‌بی‌سی ـ نخست مسعود بهنود

مسعود بهنود را به ضرس قاطع می توان نماد نسلی بدشانس از ایرانیان بشمار آورد که از بد حادثه آغاز فصل اشتهار و اقبال و موفقیت شغلی‌اش مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی شد.

بهنود که در سال ۵۷  تحت تاثیر جوزدگی عمومی آن ایام و یا شاید استعداد فرصت شناسانه‌اش خود را همراه انقلاب کرده بود، شاید در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید که در فردای پیروزی انقلاب جائی در مطبوعات کشور برای وی و هم سلک های وی در نظر گرفته نمی‌شود.

هر چند روزنامه کیهان و شخص حسین شریعتمداری اصرار دارد تا بهنود را یک سلطنت طلب معرفی کند اما واقعيت آن است که بهنود سلطنت طلب نیست. بهنود را تنها می‌توان یک روزنامه نگار منسوب به جامعه معمولی ایرانیان به شمار آورد.

قشری که چندان مُقید یا مُعذب از نوع رژیم حاکم بر ایران نبوده و تنها مایلند زندگی کنند. زندگی راحت و خوش در کنار همسر و فرزندان و اوام با رشد و پیشرفت و موفقیت شغلی احیاناً «چاشنی نامه نوشتن دختر خانم‌ها» و فعالیت در خوشنامی و خوش اقبالی و بعد از سی و چهل سال به بازنشستگی رفتن و برای فرزندان و نوه‌ها و دوستداران حکایت های ایام شباب و شيطنت ها را بازگو کردن.

حیاتی مانند عموم انسان هائی معمولی که می آیند و می زیند و می‌روند و به قول بهنود و عاریت از پوپر اگر باران هم بيآید بجای مبارزه با آن ترجیح می‌دهند چتر به دست بگیرند. با این تفاوت که ظاهراً بهنود برای اقبال و شهرت چندان هم بی‌رغبت نیست تا از پلکان کذب و مغلطه نیز به تناوب و حسب نیاز بهره برده تا جائی که صدای اعتراض رفیق دیرینه اش «آیدین آغداشلو» را نیز بلند کند که:

بهنود نثر مهمل و بی سر و تهی را برای خودش جعل کرده […] در دوره‌ی من روزنامه ‌نگاری مترادف بود با بی‌سوادی، کلی‌گویی، پرت‌گویی. نمونه زنده‌اش هم که تا امروز به کارش ادامه داده، دوست بسیار عزیز و نازنین من مسعود بهنود است. هر چه که در باره‌ی تاریخ نوشته، به عنوان یک روزنامه‌نگار، جای چون و چرا دارد. یک کتاب نوشت به نام ” از سید ضیاء تا بختیار” در باره‌ نخست وزیرهای ایران که هر کسی مقاله‌ای در باره‌اش نوشت، پنجاه تا غلط از  بهنود گرفت. همچنان در حال نوشتن است. احساساتی می‌نویسد. نثر زیبایی … داشت، حالا دیگر ندارد. بهنود عادت کرده بود و همچنان این عادت را دارد که بی‌مسئولیت و ول بنویسد. به این که فکر کند روزنامه یک روز می‌ماند و اگر چیزی هم غلط بود اشکالی ندارد.

آیدین آغداشلو ـ مصاحبه با هفته نامه شهروند ـ دی ماه ۸۶

http://www.sokhan.info/Farsi/Aghdashloo.htm

مصاحبه اسفند سال ۸۶ رادیو زمانه با بهنود سند معتبری از مساله مورد ادعای آغداشلو در باره بهنود است آنجا که وی در آن مصاحبه بدون توجه به حافظه تاریخی شنوندگان مدعی شد:

«شب ۱۶ شهریور سال ۵۷ وی با وقوف بر کشتار میدان ژاله در فردای آن شب! تعمداً و خودسرانه و از سر همراهی با موج انقلاب عکس امام خمینی را در برنامه زنده تلویزیون پخش کرده و فردای آن شب مرحوم بهشتی با ایشان تماس گرفته و پیغام تشکر امام از نوفل لوشاتو را به وی ابلاغ کرده.»

http://www.sokhan.info/Farsi/Zamaneh.htm

بهنود در مصاحبه با رادیو زمانه در حالی برای خود جعل سابقه انقلابی می‌کند و مدعی تماس آیت الله بهشتی با وی جهت ابلاغ تشکر آیت الله خمینی از «نوفل لوشاتو» می‌شود که اساساً مرحوم خمینی تا اواسط مهرماه سال ۵۷ در نجف مستقر بودند ودقیقاً روز ۱۳ مهر سال ۵۷ وارد فرانسه شد.

اما مشارالیه با پایمردی بر جعلیات تاریخی، نه وقعی به صدای اعتراض افرادی نظیر ایرج مصداقی گذاشت که با وسواس یکایک جعلیات تاریخی ایشان را طی دو مقاله «بهنود پدیده ای که از نو باید شناخت» و «روایت وارونه مسعود بهنود و محسن سازگارا از ۳۰ خرداد» اطلاع رسانی موشکافانه کرد و نه بر خود لازم می دید بابت نشر چنان اکاذیبی از مخاطبانش عذرخواهی کند.

http://www.sokhan.info/Farsi/IAfsharee.htm

نمونه ای دیگر از جعلیات تاریخی بهنود، جهد ایشان در جریان انتشار فراخوان هشت نفره رفراندوم تغییر حکومت در ایران است که در پائیز سال ۸۳ با امضای خانم مهرانگیز کار و آقایان علی افشاری و رضا دلبری و ناصر زرافشان و محسن سازگارا و اکبر عطری و محمد ملکی و عبدالله مومنی منتشر شد.

لینک طرح رفراندوم تغییر حکومت در ایران

http://akhbar.gooya.com/politics/archives/019577.php

بهنود در آن تاریخ با جدیت به سهم خود کوشید تا جهت اقبال به این طرح امداد رسانی لازم را به عمل آورد ولو آنکه جنس امدادش جعلی باشد. به همین منظور وی با استناد به خبری تائيد نشده و بصورتی کاملاً شتابزده با تکيه بر اعتبار راديو بی‌بی‌سی اقدام به ارائه گزارشی در اين راديو کرد و همزمان آن گزارش را در سايت فارسی اين راديو نیز قرار داد مبنی بر آنکه آيت الله منتظری از طرح فراخوان رفراندوم تغيير قانون اساسی حمايت کرده.

بهنود در اين گزارش با استناد به خبر مجعول فتوای آيت‌الله منتظری در خصوص لزوم برگزاری رفراندوم مزبور، صراحتاً اعلام کرد: 

« ... فتوای صريح آيت الله منتظری فقيهی که به عنوان رييس مجلس خبرگان تدوين قانون اساسی جمهوری اسلامی جايگاهی يگانه در تاريخ ربع قرن اخير ايران دارد، و تائيد وی از طرح رفراندوم تغيير قانون اساسی گامی مهم در راه عمومی کردن و تعميق نظری تلقی می شود که تاکنون جمع کثيری از فعالان سياسی ايران را با خود همراه کرده است.»

۲۱/۱۲/۲۰۰۴ بی بی سی

اما تنها ۲۴ ساعت بعد از پخش و درج اين گزارش در بی‌بی‌سی بود که اين خبر از اساس توسط فرزند آيت‌الله منتظری در مصاحبه با بی بی سی تکذيب شد و از همان مقطع گزارش بهنود نیز بدون کمترين توضيحی از سايت فارسی بی بی سی محو و ناياب شد.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2004/12/041221_mj-ir-montazeri-referendum.shtml

در مجموع بهنود با چنین استعداد و روحياتی خود را به جامعه مطبوعات ایران ملحق کرد.

[به نظر می‌رسد] وی از نظر شخصیتی برخوردار از روحیه‌ای بعضاً دوگانه بوده و بارها طی نوشته ها و گفت و گوهایش مدعی شده و می شود دوران جوانی اش برخلاف نسل جوان واقع بین امروز در آرمان خواهی گذشته.

مصاحبه سایت قاصدک با مسعود بهنود:

http://www.sokhan.info/Farsi/Ghasedak.htm

بهنود در حالی ادعای آرمان خواهی در ایام جوانی را دارد که اساساً به استعداد خوش بیانی و خوش قلمی و توانائی‌های ذاتی‌اش در روزنامه‌نگاری ولو بدون تحصیلات عالیه و دانشگاهی توانسته بود در همان ایام شباب که هم نسلان و همکارانش همچون خسرو گلسرخی جان خود را فدیه آرمان های‌شان در مبارزه با حکومت پهلوی می‌کردند در همان رژیم آرمان ستیز ستاره اقبال و موفقيت خود را بدرخشاند و از مجله روشنفکر و روزنامه اطلاعات و تهران مصور و مجله آرش و نهایتاً با توصیه داریوش همایون از روزنامه آیندگان و تلویزیون جام جم سر درآورد.

مقاله این سه تن ـ سهند شمس اسحاقی

http://www.sokhan.info/Farsi/Bhnood.htm

اما ظاهراً دست تقدیر مقرر کرده بود تا مشارالیه در بهترین ایام رشد و موفقیت زمینگیر انقلابی شود که برخلاف تصور اولیه بهنود همدلی با وی و هم نسلان وی از خود نشان نداد.

هر اندازه بهنود توانسته بود برخلاف هم نسلانش با اتکای بر اعتماد بنفس و استعداد و خوش بیانی و قریحه و خوش قلمی ذاتی، خود را به جامعه مطبوعات ایران ملحق کرده و ترفیع بگیرد اما بعد از انقلاب این هم نسلان وی از قبیل علیرضا نوری‌زاده و علیرضا میبدی و شهرام همایون و جمشید چالنگی بودند که توانستند با اتکای بر یک مدرک تحصیلی و حداقلی تسلط به زبانی خارجی از تنگنای محدویت‌های انقلاب گریخته و با ترک ایران حیات روزنامه‌نگاری خود را در خارج از کشور تعقیب کنند. اما بهنود اولاً برخوردار از مدرکی آکادمیک نبود تا از قبال آن بتواند ضمن کسب اعتماد بنفس بخت روزنامه نگاری خود را در خارج از کشور بيآزماید و گذشته از آنکه برخلاف طیف گسترده همکاران جلای وطن کرده‌اش به هر حال فرد خودساخته‌ای بود که هر چند از خانواده ای اشرافی و منسوب به دربار و حاکمیت بشمار نمی‌رفت و هر چند شرط نخست رشد و پیشرفت در حکومت پهلوی انتسابات خانوادگی و قرابت به محافل قدرت بود اما به هر حال بهنود توانسته بود در همان مناسبات و شرایط ناسالم بر روی پاهای خود بایستد و سهم و حق مطمح نظر خود از اقبال و موفقیت در زندگی حرفه‌ای را با اتکای بر توانائی های قلمی‌اش، کسب کند.

همین مسئله به اندازه کافی می‌توانست نور امید را در دل بهنود روشن نگاه دارد که علی‌رغم بی‌مهری انقلاب به او، باز هم می‌تواند برگردد و همه آن ایام خوش اقبالی و موفقیت را بازتولید کند. امیدی که ۲۰ سال فرصت لازم داشت تا محقق شود و در فردای دوم خرداد ۷۶ این ماشاالله  شمس الواعظین بود که با به راه انداختن قطار «روزنامه جامعه» و دعوت همکاری از بهنود، همان کاری را با وی کرد که ۳۰ سال قبل تر داریوش همایون کرده بود.

اما لطف شمس الواعظین تنها شامل بهنود نشد و با گشاده دستی شمس کسر متنوعی از نوقلمان نیز وارد روزنامه جامعه و نشریات دوم خردادی بعد از جامعه شدند.

روزنامه نگاران متنوعی که کیفیت را قربانی شهرت و سرعت کردند تا جائی که در کمتر از دو سال با نهیب آیت الله خامنه‌ای و توصیف وی از مطبوعات تحت عنوان  «پایگاه دشمن» ضمن توقیف فله‌ای مطبوعات بخش کثیری از همآن روزنامه نگاران  ظاهراً تعمد ورزیدند تا بمنظور اثبات ادعای آیت‌الله خامنه ای ضمن خروج از کشور به استخدام رسانه‌های دولتی یا وابسته به دولت‌های غربی نظیر رادیو فردا و رادیو زمانه و رادیو و تلویزیون بی‌بی‌سی و صدای آمریکا و سایت روزنت و گذار درآیند که بنا بر نُرم سیاسی «پایگاه های دشمن» عليه ایران محسوب می‌شوند.

هیچ کدام از ایشان نیز آنقدر استعداد یا لیاقت و توان از خود نشان ندادند تا مانند کریستین امانپور شکار رسانه‌های معتبری همچون CNN شوند.

در این میان سهم مسعود بهنود نیز تلویزیون فارسی زبان بی‌بی‌سی شد. تلویزیونی که از خوب یا بد حادثه تعلق به دولت بریتانیائی دارد که شوربختانه پنجاه سال پیش تر در کودتا علیه مقتدای مسعود بهنود، همین بی بی سی را به خدمت گرفته بود و امروز بهنود را مواجب بگیر ملکه ای کرده که پیشتر معزول کننده مقتدایش بود.

مقتدائی که به استناد روایت تاریخی بهنود:

وقتی دربار برای درمان سرطان مصدق مرحمت کرد و اجازه خروج از کشور به قصد درمان را به وی داد این مقتدای بهنود با عتاب به فرزندش غلامحسین خان که راوی آن بشارت شده بود گفت:

مگر غلام ساواکی شده‌ای؟ من می‌خواهم همین جا کنار شهیدان سی تیر دفن شوم. این ها آرزو دارند من خارج باشم و خارج بمیرم. این آرزو را به دلشان می گذارم آن گذرنامه را پاره کن.

شما پیروزید، عربده شان از ترس است ـ مسعود بهنود

http://behnoud-blog.blogspot.com/2010/01/blog-post_25.html

و اکنون همان تاریخ، شیطنت آمیزو بازیگوشانه بهنود را مجبور می کند تا در توجیه چرائی خروج و ماندگاری اش در خارج از کشور، برخلاف مقتدایش اقرار کند:

وقتی از کشور برای سخنرانی خارج شدم دادگاه حکم احضارم را صادر کرد. گفتم برمی گردم. پسرمان تلفن زد که کجا می‌خواهی برگردی و مگر دیوانه‌ای و از این حرف‌ها. بعد دیگر ماندم!

http://www.sokhan.info/Farsi/Ghasedak.htm

اما هر اندازه ماندن بهنود در انگلستان اسباب آسایش خیال خانواده ایشان شد، ظاهراً اشتغال وی در بی‌بی‌سی و اشتباهات یا شیطنت‌هایش در این رسانه تا حدود زیادی توانسته اسباب کاهش اعتبار حرفه‌ای وی و به تبع آن تلویزیون بی‌بی‌سی را نیز فراهم کند.

بهنود که در حال حاضر مسئولیت تهیه و اجرای برنامه «بررسی مطبوعات» در برنامه ۶۰ دقیقه تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی را به عهده دارد تاکنون و برخلاف انتظار نتوانسته در قد و قواره یک برنامه ساز حرفه‌ای در ۶۰ دقیقه ظاهر شود.

نخستین انتقاد جدی به بهنود در برنامه «بررسی مطبوعات» بلاموضوعی اصل این برنامه است. ظاهراً مدیریت تلویزیون بی‌بی‌سی قبل از آنکه دغدغه تمهید برنامه‌ای حرفه‌ای جهت بررسی مطبوعات در حوزه مخاطبان این رسانه را داشته باشد صرفاً در صدد تمهید شغلی در بی‌بی‌‌سی برای بهنود بوده تا مشارالیه در لندن بیکار نمانده و از عوايدی نیز برخوردار باشد. امری که در صورت صحت هر چند از حيث اخلاقی می‌توان آن را اقدامی انسان دوستانه معنا کرد اما جای این سوال را نیز باقی می گذارد که آیا برخلاف توقع از برون داد یک رسانه معتبر بین المللی این رسانه حق آن را دارد تا اعتبار و مسئولیت حرفه ای خود را قربانی اهداف خیراندیشانه کند؟

مدیریت تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی اخلاقاً موظف به پاسخگوئی به مخاطبانش در قبال این پرسش بدیهی می باشد که:

بر اساس کدام حجت عقلی یا دلیل منطقی، رسانه‌ای که مخاطب خود را فارسی زبانان در سه حوزه جغرافیائی ایران و افغانستان و تاجیکستان تعریف کرده در بررسی روزانه مطبوعات تنها نشریات ایرانی را مورد امعان نظر قرار می‌دهد؟

طبعاً کابل و دوشنبه نیز به اندازه کافی برخوردار از روزنامه و مطبوعه و سایت های خبری هستند که شایسته بررسی روزانه کارشناسان بی‌بی‌سی در کنار مطبوعات تهران باشند.

اینکه بی‌بی‌سی صرفاً بمنظور ایجاد شغل برای مسعود بهنود و اینکه مشارالیه صرفاً دستی در رسانه‌های ایرانی دارد اقدام به ارائه برنامه بررسی «مطبوعات ایرانی» در بی‌بی‌سی کند، صرف نظر از اهانت آمیز بودن نفس چنین اقدامی در حق مخاطبان افغان و تاجيک دلیل موجهی را نیز برای محروم نگاه داشتن مخاطبان افغان و تاجیک توسط بی‌بی‌سی فراهم نمی‌کند. بر این اساس می‌توان تا اطلاع ثانوی چنان حکم داد که ظاهراً در «۶۰ دقیقه» بررسی مطبوعات را صرفاً برای بهنود ساخته‌اند و نه بهنود را برای بررسی مطبوعات فارسی زبان!

از حيث محتوا نیز اجرای بهنود در برنامه بررسی مطبوعات آکنده از سنت مألوف و سيئه مغلطه و جعل است.

دو نمونه متاخر آن یکی استناد مجعول بهنود در بررسی مطبوعات روز چهارشنبه ۱۲ اسفند بود که در ارائه خبری از روزنامه کیهان به دلیل عدم آشنائی‌اش با ترمینولوژی مذهبی، انگشتر حدید را جدید خواند و متوجه اشتباه تایپی موجود در خبر نشد و به این نیز قناعت نکرد و بر اساس یک «خبر غلط خوانده شده» داوری سمت گیرانه خود را نیز بی پروا به مخاطب تحمیل کرد مبنی بر آنکه قهراً و پیشتر و در پشت پرده بده و بستان هائی با اعطای انگشتر نخست صورت گرفته که اینک اعطای انگشتری جدید ضرورت پیدا کرده (نقل به مضمون)

متن خبر کیهان:

با تقدير از فضلي نژاد همايش پاسداشت 8 ماه جنگ اينترنتي برگزار شد 
همايش پاسداشت 8 ماه جنگ اينترنتي با هدف اتحاد و همگرايي در بين نيروهاي مردمي مدافع انقلاب اسلامي در فضاي سايبر برگزار شد. 
به گزارش خبرنگار كيهان در اين همايش كه صفار هرندي، وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز حضور داشت از پيام فضلي نژاد، عضو دفتر پژوهش هاي مأسسه كيهان به عنوان جانباز جنگ نرم تقدير شد. وي دو هفته پيش در يك اقدام مشكوك به شدت مجروح شده بود. صفار هرندي با اهداء يك حلقه «انگشتر جديد» به پيام فضلي نژاد از وي تقدير كرد. 
پيام فضلي نژاد در اين همايش در سخناني گفت: اين جايزه يكي از عزيزترين تقديرهاي عمرم خواهد بود چرا كه برخاسته از تصميم متن فرزندان جهادي حزب الله و دست اندركاران رسانه هاي اصولگراست.


لینک خبر:

http://www.kayhannews.ir/881212/14.htm#other1409


مورد دوم استناد مجعول بهنود به خبر شماره 8902060213 خبرگزاری فارس در مورخه ششم اردیبهشت ماه جاری مبنی بر انتقال و نمونه سازی از ببر سیبری برای تولید ببر مازندرانی بود که طی آن گزارشگر فارس با استناد بر ادعای معاون محيط طبيعی سازمان حفاظت محيط زيست مبنی بر احیای ژن ببر منقرض شده مازندران از طریق مشترکات ژنتیکی با ببر سیبری پرسیده بود چرا از روش مورد نظر برای دايناسورهای «منقرض شده» استفاده نمي‌شود؟

بهنود با حذف بازیگوشانه کلمه «منقرض شده» از متن خبر در برنامه هشتم اردیبهشت بررسی مطبوعات کوشید ضمن عدم رعایت اصل امانت‌داری در انتقال خبر، ماهیت جدی خبر را مُبدل به طنز کرده و به دلیل جهتگیری سیاسی خبرگزاری فارس و تعلق آن به اردوی اصولگرایانی که علی القاعده در جبهه مخالف بهنود تعریف شده‌اند این گونه به مخاطب القا کند که جبهه مخالف تا این حد فاقد سواد است که نمی داند دایناسورها میلیون‌ها سال پیش منقرض شده‌اند!


لینک خبر:

http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8902060213


آشنایان با سنت ژورنالیزم بویژه ژورنالیزم تصویری بخوبی بر این نکته واقفند که اولین اصل در امانتداری و حرفه‌ای عمل کردن یک رسانه خصوصاً یک رسانه دیداری رعایت کامل بی طرفی و اجتناب از جانبداری و داوری است. اجتنابی که در رسانه تصویری محدود به کلام نمانده و جمیع رفتار و حالات مُخبر یا مجری برنامه را شامل می شود. این وسواس به قدری در رسانه دیداری بالاست که گاه حتی یک پوزخند ساده یا یک خم ابرو، اتخاذ گویشی نامتعارف یا بازی کردن با  صدا و بالا و پائین بردن معنادار لهجه و گویش در خواندن یک خبر و یا یک  تکه پرانی بلاموضوع می تواند کلیت و لزوم رعایت اصل بی طرفی یک رسانه تصویری را زیر سوال ببرد. این در حالی است که مشاهده می شود مسعود بهنود علی رغم کبر سن و توفیق برخورداری از سال‌ها تجربه کار خبری، بارها با تخطی از این لوازم و اقتضائات بدیهی روزنامه‌نگاری، مکرراً مخدوش کننده بی طرفی لازم الرعایه در برنامه‌های خود در تلویزیون بی‌بی‌سی است.

از سوئی دیگر برنامه بررسی مطبوعات که در قاموس خود برنامه‌ای جدی تعریف شده به تدریج و تعمداً توسط بهنود از جایگاه یک برنامه جدی خارج و مُبدل به برنامه‌ای طنز شده. طنزی که بیرون از توقع مخاطب و تعریف برنامه است.

طبيعتاً کمدی کردن یک برنامه جدی نوعی ابتذال و توهین به شعور مخاطب و مخدوش کردن فرصت طلبانه اعتبار یک رسانه از طریق نابلدی سهوی یا شیطنت عمدی است.

همچنین بارها مشاهده شده و می شود ایشان در ارائه یک مقاله یا کاریکاتور از مطبوعات ایران در بیانی بظاهر ساده و غیرقابل اعتنا از لفظ «بچه‌ها» استفاده کرده و می‌کند. بدین مضمون که مثلاً:

امروز بچه ها در روزنامه ایکس این کاریکاتور رو کشیدند!

طبیعتاً استفاده از همان یک کلمه بظاهر غیر قابل اعتنای «بچه ها» در مقابل دوربین یک رسانه دولتی بمعنای مصادره تریبون بی بی سی به سمت منافع و امیال و یارگیری های شخصی است که بازخوردی سیاسی نزد مخاطب دارد.

استفاده از کلمه صمیمانه «بچه ها» در توصیف کارمندان یک روزنامه داخل کشور سوء استفاده شخصی از آنتن بی بی سی و اعتماد مخاطب است که ضمن آنکه از حیث اخلاقی مورد نکوهش و ملامت است القا کننده همآورد طلبی و رویاروئی شخصی و قدرت نمائی بهنود و «بچه هایش»! در داخل کشور با جمهوری اسلامی از مجرای تریبون بی بی سی است.

قدرت نمائی که اگر می تواند برای تامین نیازهای عاطفی بهنود با پناه گرفتن وی در گارد بی‌بی‌سی موثر واقع شود اما متقابلاً از آن درجه از استعداد نیز برخوردار هست تا برای پایوران حکومت در ایران ایجاد ظن و گمان و تضییع نسبت به «بچه های فرضی بهنود» را فراهم کند.

در بخش انعکاس کارتون و کاریکاتور نیز متاسفانه بهنود اصرار زیادی دارد که در معرفی چنان طرح‌هائی اقدام به ارائه منظور و نیت طراح نیز بنماید. اقدامی که از اساس نالازم است و مخاطب را در تشخیص نظر طراح باید آزاد و مُخیـّر گذاشت اما علی رغم این و اصرار بهنود در دادن کامنت بر روی طرح ها تاکنون در عموم طرح ها و کاریکاتورهای ارائه شده در برنامه بررسی مطبوعات مشاهده شده و می شود که بهنود قاصر از درک صحیح طراحان و کاریکاتوریست‌ها از کارهایشان اصرار داشته و دارد تا جسورانه برداشت ناصحیح خود را به مخاطب منتقل کند.

این در حالی است که مجریان برنامه ۶۰ دقیقه که منطقاً باید مانع از بروز چنین تخطیاتی در مقابل دوربین شوند عموماً خود نیز نابلدانه نه تنها مانعی در این روند ایجاد نکرده بلکه بعضاً نقش مشوق و پامنبری را نیز در برنامه بررسی مطبوعات برای مسعود بهنودعهده داری می کنند. تنها مهدی پرپنچی و سیما علی نژاد بودند که متبحرانه و با اجرائی حرفه‌ای و مسلط، بهنود را در اجرای برنامه هایش مقتدرانه مدیریت می‌کردند.

اگر کلیت مسائل بالا بتوان در یک جمله خلاصه کرد آن جمله عبارت از این است که بی‌بی‌سی مسعود بهنود را در جای خودش تعریف نکرده.

 

----

 

خودنویس هیچگونه دیدگاهی ندارد. خودنویس موافق یا مخالف دیدگاه‌های اعضا نیست..


 


مضاعف جان باز هم باختی برنده بازی کسی نبود جز فرزاد و رفقا...

 


خوب دیگه داریم به نصفه های شب نزدیک میشویم بریم به سراغ شیخ شجاع! سلام شیخ خیلی دوست دارم بدونم امشب که خبر اعدام فرزاد و رفقا را شنیدی باز هم حالت بد شد باز هم دوش آب سرد گرفتی باز هم برای آرام شدنت نماز شب خواندی شنیدم که در بیمارستان برای شفای دکتر معتمدی هفت بار سوره شریفه حمد را خواندی!خوب هشت بار میخواندی کار که از محکم کاری عیب نمیکند!ولی میترسم یکی از همین روزها در برنامه مستند مکث(مستند پخش شده  در مورد رمال ها و دعا نویس ها!) ببینمت که داری اعتراف میکنی!راستی با این وضعیت روحی که من از شما سراغ دارم فکر کنم سال ۶۷ غسل لازم شده بودی اونم در یک استخر آب یخ!



خوب دیگر صبح شده بزار یه تبریکی هم بابت محارب شدن جناب مهندس بگوییم مهندس موسوی، ای باقلوا، ای مو قشنگ، ای سفید مو، ای سکوت مرد، ای چیز ندار، ای قانون مند، ای یار امام، اون سکوتت منو کشته! سال قبل خدایی خیلی بهتر بودی این دید بازدید‌های عید تو را از راه به در کرد افتادی از این خانه با اون خانه بازدید کردن اصلاً یادت رفت کجای کار بودی راستی تا حالا فکر کردی که هم فرزاد و رفقا محارب بودند هم شما محارب! ولی فرزاد الان آزاده و شما درگیر دید بازدید‌های عید هستید هنوز! فیس بوقتان هم که مثه خودتان کمی بووق شده و ملتزم به ولی فقیه شده انگاری! راستی من جای شما جواب الهام را می‌دم: الهام جان من هم تا قبل از انتخابات فکر می‌کردم شما فقط چند شغله هستی ولی احساس می‌کنم چند پدره هم هستی! راستی تو اصلاً اگه مرد هستی پس چرا الهام هستی



اوه اوه ممد خاتمی  رو بی خیال که فیلاً ناراحت کادوی ولنتاینی که به خاطر خوشگلی و خوشتیبیش از ملک عبدالله گرفته بود !


و در آخر هم تشکرات خود را بابت شکستن سکوت اصلاح طلب ها اعلام می‌داریم و می‌گویم شما همان ساکت بودید بهتر بود حرف نزنید کسی نمیگه لالید!




پارلمان نیوز : پنج تن از عوامل گروهكهای ضد انقلاب اعدام شدند 


 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته