-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

Part 2 -روزنامه اینترنتی 1389/2/23 - News To Inbox May 13, 2010


NewsToInbox Logo


donation - برای همیاری به سایت لطفا این لینک را کلیک نمایید
همیاری شما به سایت تا امروز مبلغ 0.00 دلار می باشد
 


May 13, 2010 - 1389 پنج شنبه, 23 اردیبهشت
Website : NewsToInbox.com
Email : a.newstoinbox@yahoo.com | Unsubscribe
اخبار روزانه
 
شنيدنيها
(پارلمان نیوز) وزیر علوم: مجبور به تعطیلی دانشگاه‌های تهران شدیم
(جام جم آنلاین) آقازاده‌ها در ليست بدهکاران بانکي
(فرارو) آخرین وضعیت دکتر معتمدی و پیگیری پرونده ضارب
(ایران پرس نیوز) بيانات بى دنده و ترمز احمدى نژاد در کهکیلویه
(فرارو) "اگر ناشران شکایتی دارند، ما پیگیری می‌کنیم"
(کلمه) روزنامه رسالت:موسوی به خانواده‌های زندانیان سیاسی ۱۵ تا ۳۰ میلیون پرداخت می‌کند
(بی بی سی) ابراز رضایت از حال سفیر پاکستان در ایران
(فرارو) پاسخ استفتاء از مراجع درباره دخیل بستن
(ایران پرس نیوز) مجسمه دزدی؛ دعوای حراست دانشگاه با نیروی انتظامی
(ایران پرس نیوز) برنج‌ های آلوده‌ همچنان وارد می ‌شوند
(رادیو زمانه) توقیف شش شناور عراقی از سوی ایران
(رادیو فردا) انتخاب نخست وزير جديد؛ بريتانيا در آستانه تغييرات بزرگ
(خبر آنلاین) والت دیسنی کره‌ای می‌شود
(خبر آنلاین) اندونزی، موزه دریایی می‌سازد
(بی بی سی) جریمه سنگین شرکت بریتانیایی برای فروش هواپیما به ایران
(صدای آمریکا) نتانیاهو: ایران می خواهد بین اسراییل و سوریه جنگ به راه اندازد
(رادیو فردا) رامین مهمانپرست از ارایه فرمول‌ تازه‌ای برای مبادله سوخت هسته‌ای خبر داد
(NewsToInbox) در سردابه های شیطان
(رادیو فردا) شلیک به رهبران سبز در بازی مبارزه با «سران فتنه»
(انقلاب) مردم شهر یاسوج از احمدی نژاد با شعارهایی مانند دروغگو، دروغگو و مرگ بر دیکتاتور استقبال کردند
(فرارو) خانواده مهدي هاشمي از كشور خارج شدند؟
(انقلاب) موسی قربانی خطاب به خبرنگاری که در رابطه با کهريزک پرسيد : تو غلط کرده‌ای/ اسمت را به حراست می‌دهم تا گوشت را بگیرند و از مجلس بیرونت کنند
(ایران پرس نیوز) بیانیه معلمان کامیاران به مناسبت اعدام فرزاد کمانگر
(راه سبز) انتفاد هاشمی رفسنجانی از سنگ اندازی های دولت در برابر دانشگاه آزاد
(رادیو زمانه) دیده‌بان: ۱۷کرد در آستانه اعدام هستند
(ایران پرس نیوز) یاسوج، استقبال از احمدی نژاد با شعار مرگ بر دیکتاتور
(رادیو فردا) احمدی نژاد: قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل پشیزی ارزش ندارد
(خبرگزاری موج) از طريق پورتال، وارد فرودگاه مهرآباد شويد
(پیک ایران) بند ۳۵۰ زندان اوین منحل شد
(پیک نت) سخنرانی مصباح یزدی در کنگره "پیروان ولایت" در قم , بحث های جدی، برای روزهای پس از خامنه ای
(بی بی سی) به دنبال ردپای لنین در لندن
(خبرگزاری موج) استفاده از هواپيماهاي توپولف 154 در جهان غير قانوني اعلام شد
(تابناک) سالارکیا: معتاد مجرم است
(پیک نت) اعتراف مرتضی نبوی، رئیس بنیاد رسالت: اصول گرایان بریده اند و معدودی از خامنه ای دفاع می کنند!
(پیک ایران) موسی قربانی خطاب به خبرنگاری که در رابطه با کهريزک پرسيد : تو غلط کرده‌ای/ اسمت را به حراست می‌دهم تا گوشت را بگیرند و از مجلس بیرونت کنند
(فرارو) ایران بنزین صادر می‌کند
 
مقاله, مصاحبه و تفسير
(راه سبز) اعدام پنج نفردیگر؛ سایه مرگ بر سر ایران سنگین است
(خبر آنلاین) عزت الله سحابی:برای حفظ جمهوری اسلامی، احمدی نژاد باید برکنارشود!
(خبرگزاری روز) نپرس چه باید کرد بپرس چه باید بود
(خبرگزاری روز) در نقد نسخه پیچی های دو خطی
(خبرگزاری روز) ماهی کوچکی بر بالای دار
(راه سبز) هشداری به حوزه , سید محمد ناظم زاده
(خبرگزاری روز) بريتانيا در تيررس
(راه سبز) فرمان علیهِ فهم , محمد مجتهد شبستری
(راه سبز) روش شناسی شهید بهشتی , فرشاد مومنی
(راه سبز) سید عطاالله مهاجرانی ;انتخابات انگلستان، انتخابات ما
(خبرگزاری روز) لطفا برو کرببلا، مهدی نیا مهدی نیا , ابراهيم نبوي
(پارلمان نیوز) سرمقاله مردمسالاری/ دیپلماسی مشکوک کرملین
(خبر آنلاین) گوردون براون قربانی تونی بلر شد/نگاهی به دلایل شکست حزب کارگر
(خبرگزاری روز) موافقت با سفر مادر کوهنوردان اسیر به تهران , گزارش سانفرانسیسکو گیی از بازی احمدی نژاد
(ایران پرس نیوز) یادنامه ای برای فرزاد و علی و فرهاد/ مجید توکلی
(خبرگزاری روز) روز عزای عمومی , عبدالله مهتدی
(پارلمان نیوز) سرمقاله جمهوری اسلامی/عوارض آمارهای متناقض
(دویچه وله) گفتگوبا مهدی یحیی‌نژاد، مؤسس «بالاترین» , «بالاترین»، تمرین دموکراسی و آزادی بیان
(کلمه) رجحان رویکرد اصلاحی در ایران , دکتر حمیدرضا جلایی پور
(گویا نیوز) در سوگ کشتار لاله‌های اوين! جمشيد طاهری‌پور
(گویا نیوز) دموکراسی: سلطنتِ حرف، آرش جودکی
(پیک نت) در آستانه سفر رئیس جمهور برزیل به ایران ,گفتگوی اشپیگل با وزیر مشاور تسلیحات برزیل , برزیل با کودتا و خرافات عضو باشگاه اتمی نشد!
(ایران در جهان) مُشتِ گره کرده در تهران
(رادیو زمانه) اکبر گنجی :زبان پیمان، هاشمی رفسنجانی و چپ‌های مجلس
(بی بی سی) چرا کتاب ها از نمایشگاه کتاب جمع می شود؟
 
خارجي
(رادیو فردا) لیبرمن: کره شمالی به ایران و سوریه سلاح می فرستد
(صدای آمریکا) آلمان، کنفرانس نيروی بين المللی کمک به امنيت افغانستان را در برلن دعوت می کند
(خبر آنلاین) آلمانها بودجه هنگفت مرکل برای اروپا را نمی‌پذیرند
(بی بی سی) دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا شد
(بی بی سی) حامد کرزی به دیدار باراک اوباما می رود
(ایران پرس نیوز) تحویل پدافند موشکی به رژیم؛ آمریکا به روسیه هشدار داد
(خبر آنلاین) ادعای تازه علاوی در مورد ایران
(ایران پرس نیوز) مخالفان دولت تايلند هشدارهای دولت را رد كردند
(صدای آمریکا) کره شمالی اعلام کرده است که در انجام فيوژن هسته ای به موفقيت نائل شده است
(دویچه وله) تشکیل دولت جدید در بریتانیا
(رادیو فردا) مشاور ارشد اوباما: روند دستیابی ایران به بمب اتمی کند شده است
(خبر آنلاین) کره‌شمالی باز هم رو دست زد
(بی بی سی) یک پاکستانی در سفارت آمریکا در شیلی بازداشت شد
(بی بی سی) سوءقصد به طراح سوئدی کاریکاتور 'موهن' پیامبر اسلام
(صدای آمریکا) بازداشت یک مرد پاکستانی در شیلی
(بی بی سی) مدودف و اسد خواهان خاورمیانه عاری از سلاح هسته‌ای شدند
(رادیو فردا) کلینتون: آمریکا حتی پس از خروج نیروهای نظامی، از افغانستان حمایت می کند
(بی بی سی) هشدار پاپ درباره 'گناه های داخلی' کلیسای کاتولیک
(بی بی سی) وزرای خارجه هند و پاکستان در اسلام آباد دیدار می کنند
(خبرگزاری مهر) نتایج بازشماری آرا در استان بغداد جمعه اعلام می شود
(تابناک) حمله شیمیایی طالبان به یک مدرسه
(ایسنا) پارلمان فرانسه ممنوعيت استفاده از روبند را تصويب كرد
(رادیو فردا) قرارداد 20 میلیارد دلاری ساخت اولین نیروگاه اتمی ترکیه با روسیه ا امضاء شد
(رادیو فردا) نورسلطان نظربایف، رئیس جمهوری قزاقستان لقب «پدرملت» گرفت
 
ورزشي
(جام جم آنلاین) واليبال نوجوانان آسيا , ايران به‌دنبال‌شيرين‎‌ترين قهرماني است
(خبر آنلاین) درخواست وزیر ورزش ترکیه از فاتح تریم برای همکاری با استیل‌‌آذین
(فرارو) تماس با فاتح تریم برای حضور در استیل‌آذین
(فرارو) پوشش جدید دختران فوتبالیست؛ کلاه و یقه اسکی
(جام جم آنلاین) آزادكاران حريفان خود را شناختند
(جام جم آنلاین) ايران و عراق صعود مي‌كنند
(جام جم آنلاین) مي‌خواهم در ذوب‌آهن بمانم
(خبر آنلاین) غیبت زانتی، کامبیاسو، گاگو و میلیتو در جام جهانی
(فرارو) اسامی 30 بازیکن تیم ملی انگلیس در جام جهانی اعلام شد
(بی بی سی) حذف استقلال از لیگ فوتبال قهرمانان آسیا
(خبرگزاری مهر) ذوب آهن با پیروزی برابر مس کرمان به جمع 8 تیم برتر آسیا صعود کرد
(خبرگزاری مهر) قطعی برق ورزشگاه و استقبال کم تماشاگران/ ابراهیم‌زاده سمت بوناچیچ نرفت!
(خبرگزاری مهر) حمله یک فرد ناشناس به علی دایی در تبریز / سرمربی سرخ‌ها مجروح شد
(ایسنا) سرمربي ذوب‌آهن اصفهان:اين پتانسيل را داريم كه تا مراحل پاياني صعود كنيمسرعت دادن به بازي مهمترين حربه ما براي كسب اين پيروزي بود
(ایسنا) لوكابوناچيچ:ذوب‌آهن فرصت‌هاي زيادي نداشتگل را به حريف تقديم كرديم
(خبرگزاری موج) پرسپوليس در تبريز گسترش فولاد را شكست داد
(تابناک) کمک داور ذوب آهن - مس مریض شد!
(تابناک) خط قرمز دونگا روي نام رونالدينيو و رونالدو
(تابناک) هلند بی نيستلروي به جام‌ جهاني‌ ‌مي‌رود
(تابناک) بازتاب حذف استقلال از ليگ قهرمانان آسيا در رسانه‏های بین المللی
(تابناک) کاپلو و سایت آنلاین ارزش‌دهی بازیکنان
(برنا نیوز) پرسپولیس به فتح جام نزدیک شد
(ایسنا) حجازي:بازگشتم به استقلال با وجود هيات مديره فعلي محال است
(ایرنا) ليگ برتر واليبال ايران؛ داماش گيلان سوم شد
(ایسنا) عباس خلقي دار فاني را وداع گفت
(ایرنا) 4 بازيکن از اردوي تيم ملي فوتسال ايران کنار رفتند
(تابناک) زولا از مربيگري وستهام بركنار شد
(ایرنا) مورينيو: با هيچ باشگاهي تماس نداشته ام
(ایسنا) انتقاد عنايت از عملکرد داور ژاپني ديدار استقلال و الشباب
(خبرگزاری موج) عربستان از مسابقات فوتبال جام کشورهاي عربي خليج فارس کناره گيري کرد
(تابناک) ويه‌را: فكر ‌كردم مسافر جام جهاني هستم
(تابناک) مورينيو: مذاكره با رئال مادريد سري‌ترين اتفاق زندگي‌ام بود
(ایرنا) شش ماه دوري از ميادين فوتبال براي بازيکن آنگولايي الشباب
 
فرهنگي و هنري
(خبر آنلاین) فارل و کوتیار در فیلم جدید کراننبرگ بازی می‌کنند
(رادیو زمانه) علی امینی: با انگ «فیلم جشنواره‌ای» مخالفم
(خبر آنلاین) کتابهای سینمایی و محرومیت از نعمت نقد شدن
(خبر آنلاین) تئاتر دیجیتال؛ موجی نو با فراز و نشیب​های فراوان
(رادیو فردا) شصت وسومين جشنواره‌ی فيلم کن امروز آغاز می‌شود
(فرارو) سيدعلي صالحي در ccu بستري شد
(رادیو زمانه) صندلی خالی پناهی در افتتاحیه کن
(ایسنا) ران هاوارد پروژه كمدي «متقلب‌ها» را كارگرداني مي‌كند
(ایران پرس نیوز) دولت فرانسه خواستار آزادی فوری جعفر پناهی شد
(ایسنا) سيدعلي صالحي در سي‌سي‌يو بستري شد
 
بهداشت و درمان
(سلامت نیوز) ناز کودک بذغذای خود را نکشید
(جام جم آنلاین) مناسب‌ترين رنگ براي عينك‌ آفتابي
(ایران پرس نیوز) موارد ابتلا به سالک در ایران روبه افزایش است
(خبر آنلاین) انفلوآنزای فصلی برای کودکان خطرناک‌تر از انفلوآنزای آ است


شنيدنيها
(پارلمان نیوز)
وزیر علوم: مجبور به تعطیلی دانشگاه‌های تهران شدیم
پارلمان‌نیوز: كامران دانشجو گفت: تعطیلی دانشگاه‌ها در ابتدا از طرف دولت مطرح نبود اما به دلیل اشتباه برخی سایت‌ها و خروج دانشگاهیان از سردرگمی مجبور شدیم شنبه و یكشنبه 25 و 26 اردیبهشت را تعطیل اعلام كنیم و این تصمیم نهایی است. به گزارش فارس، كامران دانشجو وزیر علوم، ‌تحقیقات و فناوری شب گذشته در پاسخ به سوال خبر 22:30 شبكه 2 تلویزیون در ارتباط با بلاتكلیفی دانشگاهیان در خصوص تعطیلی یا عدم تعطیلی دانشگاهها و مراكز آموزش عالی در روزهای شنبه و یكشنبه 25 و 26 اردیبهشت‌ماه با توجه به اخبار و اطلاع رسانی‌های متفاوت، گفت: واقعیت این است كه دولت تصمیم گرفت با توجه به اجلاس سران گروه 15 در تهران و اینكه رفت و آمد سران كشورهای پانزده‌گانه و هیأت‌های همراه در تهران ترافیك زیادی ایجاد می‌كنند، در راستای رفاه حال شهروندان عزیز تهرانی و كاهش بار ترافیك مدارس كلیه مقاطع در شهر تهران را تعطیل اعلام كند كه این موضوع از طریق آموزش و پرورش اطلاع‌رسانی شد. وی افزود :در این مقطع اصلاً بحث تعطیلی دانشگاه‌ها مطرح نبود اما متأسفانه بعضی از سایت‌ها و نیز منابع غیرمرتبط عجله كردند و قبل از اطلاع‌رسانی دولت خبری را بدون هماهنگی با دفتر دولت اشتباهاً‌ اطلاع‌رسانی كردند كه دانشگاه‌ها نیز در این 2 روز تعطیل هستند، بر این اساس دانشگاهیان برنامه‌ریزی‌های خود را انجام دادند. وزیر علوم، ‌تحقیقات و فناوری اضافه كرد: این خبر نادرست بعداً ‌توسط دفتر دولت اصلاح شد اما به هرحال اطلاع‌رسانی اشتباه اولیه توسط برخی سایت‌ها و منابع غیرمرتبط باعث بلاتكلیفی دانشگاهیان شد. دانشجو در ادامه گفت: علی‌رغم اینكه به هیچ وجه بحث تعطیلی دانشگاه‌ها از طرف دولت مطرح نبوده است اما با توجه به وضعیت موجود و برای خروج دانشگاهیان از این بلاتكلیفی و سردرگمی بوجود آمده اعلام می‌كنم كه كلیه دانشگاهها و مراكز آموزش عالی در تهران بزرگ روزهای شنبه و یكشنبه 25 و 26 اردیبهشت ماه تعطیل است و این تصمیم نهایی است. وی با بیان اینكه از اساتید محترم هم خواهش می‌كنم كلاس‌هایی را كه در این روزها از دست می‌دهند سریعاً‌ جبران كنند تا مشكلی پیش نیاید، ادامه داد: امیدورام همه دانشگاهیان عزیز از این به بعد در موارد گوناگون تنها به اطلاع‌رسانی كه از طرف وزارت علوم و روابط عمومی آن صورت می‌گیرد استناد كرده و از منابع غیرمرتبط اطلاعات خود را دریافت نكنند تا انشاءالله من‌بعد با چنین مشكلاتی روبرو نشویم. دانشجو در پایان بار دیگر تاكید كرد: در هرصورت تصمیم نهایی این است كه شنبه و یكشنبه 25 و 26 اردیبهشت‌ماه دانشگاهها و مراكز آموزش عالی تهران بزرگ تعطیل باشند. ]]>

 
(جام جم آنلاین)
آقازاده‌ها در ليست بدهکاران بانکي
جام جم آنلاين: وزير اطلاعات با بيان اينکه اعلام اسامي دانه درشت هاي بدهکاران بانکي نياز به حکم دستگاه قضايي دارد، گفت: در اين ليست اسامي آقازاده‌ها نيز مي‌گنجد. به گزارش مهر ، حجت الاسلام حيدر مصلحي در حاشيه نشست شوراي پول و اعتبار در جمع خبرنگاران در خصوص اعلام اسامي دانه درشتهاي بدهکاران بانکي گفت: اعلام اسامي دانه درشت ها نياز به قوانين خاص خود دارد و بدون هماهنگي با دستگاه قضايي نمي‌توان اسامي آنها را اعلام کرد. وي افزود: بعد از اينکه وزارت اطلاعات از دستگاه قضايي درخواست بررسي پرونده متهم و انجام اقدامات لازم را کرد و کارهاي محاکمه آنها نيز به نتيجه برسد، پس از آن طبق قوانين مي توان اسامي آنها را اعلام کرد. وزير اطلاعات در پاسخ به اين سئوال که آيا بيشتر اسامي آقازاده ها‏ ليست دانه درشتها را تشکيل مي‌دهند،گفت: در اين ليست هم آقازاده ها و هم غير آقازاده ها هستند. مصلحي در پاسخ به اين سئوال که با آقازاده ها چگونه برخورد خواهد شد، اظهار داشت: آنها را نيز به دستگاه قضايي معرفي مي کنيم. وي درباره نحوه برخورد با آنان گفت: مثل همه آقازده ها و کساني که مشکل دارند، اين کار صورت خواهد گرفت. وزير اطلاعات در پاسخ به پرسشي درباره پرونده مهدي هاشمي (فرزند رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام) گفت: اين موضوع ديگر در اختيار ما نيست و در اختيار دستگاه قضايي است و براي اقدام نياز به دستور قضايي دارد. براساس جديدترين آمارهاي بانک مرکزي،حجم مطالبات معوق نظام بانکي به 45 هزار و 500 ميليارد تومان رسيده است. اصغر ابوالحسني معاون وزير امور اقتصادي و دارايي اخيرا گفته بود؛ 1100 شرکت مطالبات معوق را به خود اختصاص داد‌ه‌اند که از بين آنها، 100 شرکت بالاترين ارقام مطالبات معوق را داشته اند. در بين 100 شرکت مذکور 99 درصد مطالبات معوق حقوقي بوده و تنها يک درصد آنها حقيقي است و 20 درصد مطالبات معوق دولتي و 80 درصد غير دولتي است. البته 23 درصد تسهيلات پرداختي توسط شبکه بانکي به مطالبات معوق تبديل شده که در بسته امسال بانک مرکزي، رقم هدف گذاري آن 10 درصد در نظر گرفته شده است.

 
(فرارو)
آخرین وضعیت دکتر معتمدی و پیگیری پرونده ضارب
فرزند وزیر اسبق وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات که هفته گذشته در دفتر کار خود در دانشگاه امیرکبیر توسط فردی ناشناس به وسیله چاقو مورد ضرب و جرح قرار گرفت ، وضعیت جسمانی پدرش را رضایت بخش اعلام و توضیحاتی در این زمینه ارائه کرد. محمدرضا معتمدی با بیان اینکه پیگیر اتفاق رخ داده شده برای پدرم هستیم گفت: برخی پرونده های موجود در مخابرات نشان می دهد که ضارب در سال 83 به دلیل اختلاف با یکی از مراکز مخابراتی بر سر مبلغی حدود 10 هزار تومان که منجر به درگیری شده به زندان محکوم شده است اما با رای دادگاه تجدید نظر درسال 85 این شخص به سه ماه و یک روز زندان محکوم شد. وی ادامه داد: این درگیری ها هیچ ارتباطی با پدرم که در آن زمان سمت وزارت ارتباطات را به عهده داشت، نداشته و این قبیل داستان ها نمی تواند انگیزه این فرد برای ضرب و جرح باشد. معتمدی با تاکید براینکه به این فرد دسترسی نداریم و پیگیری ها برای مشخص شدن انگیزه این اقدام از سوی پلیس امنیت ملی در حال انجام است ضمن بیان اینکه ضارب فارغ التحصیل سال 72 دانشگاه امیرکبیر بوده و برخی اخبار نیز از بازنشستگی وی در شرکت مخابرات حکایت دارد با اظهار گلایه از برخی مسئولان که حمله به دکتر معتمدی را مسئله شخصی تلقی کردند گفت: پدرم با هیچ کس خصومت شخصی نداشته و اینکه به مشکل پیش آمده به واسطه زمان خدمت به این کشور، جنبه شخصی دهیم بسیار توهین آمیز است. وی گفت: از صدا و سیما نیز خواسته ایم تا اخبار منتشر شده در این رسانه را که مبنی بر خصومت شخصی پدرم با فرد ضارب پخش شده را اصلاح کند اما تاکنون این اقدام انجام نشده است. دکتراحمد معتمدی که وزارت ارتباطات در دولت هشتم را به عهده داشت روز 13 اردیبهشت ماه به دلایلی نامشخص از سوی فرد ناشناسی مورد حمله قرارگرفت و هم اکنون در بیمارستان بستری است. دانشگاه امیرکبیر در این مورد اعلام کرد که فرد ضارب وزیر اسبق ارتباطات و فناوری اطلاعات، بازنشسته اداری است که مدعی است به دلیل زیانی که در زمان وزارت معتمدی به وی وارد شده و پیگیری موضوع از طرق مجاری قانونی نتیجه ای نداده شخصا تصمیم به جبران ضرر کرده است. مرجع : مهر

 
(ایران پرس نیوز)
بيانات بى دنده و ترمز احمدى نژاد در کهکیلویه
تلویزیون رژیم: آقای احمدی نژاد امروز در سخنان خود در استان کهکیلویه و بویراحمد تصریح کرد: تا پیش از این ما با سیاستمداران جهان که صحبت می‌کردیم، تقریبا همگی به ما می‌گفتند ''ما با شما همراه و همدلیم، اما آمریکا یک قدرت شکست‌ناپذیر است''. وی افزود: آنها می‌گفتند ''اگر آمریکا تصمیم به انجام دادن کاری بگیرد، کسی نمی تواند در برابر آن ایستادگی کند''. آقای احمدی‌نژاد گفت: این باور، حاصل ده‌ها سال فشار دولت‌های متوالی آمریکاست که سال‌هاست قصد دارند القا کنند اگر آمریکا تصمیمی بگیرد، کسی نمی‌تواند در برابر آن ایستادگی کند. اما اتفاق نیویورک در قلب آمریکا و در جایی رخ داد که در طول تاریخ، غیر از دو - سه کشور تا امروز از دولت آمریکا انتقاد نکرده بودند. به لطف خدا و ایستادگی و هوشیاری شما، حرف و منطق ملت ایران در تریبون کنفرانس بازنگری ان.پی.تی، این باور و اندیشه غلط را در همه ذهن‌ها در هم شکست. آقای احمد‌ی نژاد افزود: از امروز به بعد شاهد خواهید بود که انشاءالله کشورها، دولت‌ها و ملت‌ها یکی پس از دیگری در برابر خواسته‌های ناحق و زورگویی آمریکا خواهند ایستاد. رییس جمهور تصریح کرد: حادثه رخ داده در واقع کلید افتادن آمریکا به سرازیری سقوط است. وی اضافه کرد: در آینده نزدیک خواهید دید که ریشه اهریمنی، شیطانی و ضدبشری آمریکا از همه جهان برچیده خواهد شد. آقای احمدی‌نژاد خطاب به دولت‌های زورگو گفت: از خر شیطان پایین بیایید و مثل آدم و انسان‌های سالم بر پایه عدالت، دوستی و محبت زندگی کنید. منطقه را و افغانستان و عراق را ترک کنید و به کشور خود بازگردید و کشور خود را آباد کنید. بدانید اگر به این نصحیت دلسوزانه توجه نکنید، دست همه ملت‌ها که تجلی قدرت خدا و در پیشاپیش آنها دست ملت ایران است ، آنچنان سیلی به شما خواهد زد که راه خانه خود را هم گم کنید.

 
(فرارو)
"اگر ناشران شکایتی دارند، ما پیگیری می‌کنیم"
فرارو- عضو کمیسیون فرهنگی مجلس می‌گوید: «اگر ناشران درباره جمع آوری کتاب‌ها شکایتی دارند، راهش این است نامه‌ای به کمسیون فرهنگی مجلس بنویسند تا ما پیگیری ‌کنیم. ولی تا جایی که من می‌دانم حرفی در این رابطه که کتاب‌هایی جمع شده‌اند، نبود.» بيست‌وسومين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران بیش از دوره‌هاي گذشته حاشیه‌ داشت، از همان روزهای نخست خبر و شایعه از جمع‌آوري برخي كتاب‌ها و تذكر درباره‌ي عرضه‌ي برخي آثار دیگر سر زبان‌ها بود. شاید مهمترین خبری که به گوش ‌رسید عدم مجوز عرضه به کتاب‌هایی بود که قبل از سال 84 چاپ شده‌اند. براساس خبرها، ناشران آثار صادق هدايت از جمله نشر آواي مهر، ارمغان، مجيد، سپهر ادب و نيك‌فرجام از ارائه‌ي كتاب‌هاي اين نويسنده در نمايشگاه كتاب منع شده‌اند. انتشارات نيلوفر هم از عرضه‌ي رمان‌هاي هوشنگ گلشيري در نمايشگاه كتاب منع شده است. از سويي دیگر گفته شده بود، آثار آيت‌الله يوسف صانعي از نمايشگاه جمع‌آوري شده است. اما مسؤول غرفه‌ي نشر ميثم تمار مي‌گويد، کتاب‌هاي آيت‌الله صانعي را روز چهارشنبه‌ي گذشته جمع‌آوري کردند و بعد از اين‌که موضوع بازتاب يافت، آن‌ها را برگرداندند. در روزهای ابتدایی برگزاری نمایشگاه کتاب نیز خبرگزاری ایلنا از راه ندادن بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید بهشتی به این فستیوال فرهنگی خبر داد. طبق گفته یک مقام مسئول در این بنیاد دلیل لغو مجوز حضور به بنیاد نشر آثار شهید بهشتی انتشار و عرضه اثر جدیدی از شهید بهشتی با عنوان مواضع تفصيلي حزب جمهوري اسلامي بوده است. اما محسن پرویز رئیس بیست و سومین نمایشگاه کتاب تهران درباره اینکه آیا طبق اظهار برخي ناشران، كتاب‌هايي كه مورد تأييد يا وثوق هستند، اجازه‌ي عرضه دارند؛ اما آثار برخي نويسندگان نه، گفت: «اين درست نيست. اصلا موضوع به «برخي نويسندگان» ربطي ندارد. اين ضابطه كه آثار از يك سالي به قبل مجاز به حضور نيستند، حدود 10 سالي هست كه در نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران جزو مصوبات است.» او همچنين درباره‌ي مشكل ناشر آثار آيت‌الله شهيد بهشتي براي حضور در نمايشگاه كتاب، گفت: «انتشاراتي به عنوان ناشر آثار شهيد بهشتي نمي‌شناسم و شهيد بهشتي انتشارات ندارد.» اگر ناشران شکایتی دارند ما پیگیری می‌کنیم اما سید رضا اکرمی عضو کمسیون فرهنگی مجلس در این‌باره به خبرنگار فرارو گفت: « بخش جمع آوری مربوط به کتاب‌های ممنوعه خارجی بود و کتاب‌هایی را که شما نام بردید من ندیدیم.» وی ادامه داد: «اگر ناشران درباره جمع آوری کتاب‌ها شکایتی دارند، راهش این است نامه‌ای به کمسیون فرهنگی مجلس بنویسند تا ما پیگیری ‌کنیم. ولی تا جایی که من می‌دانم حرفی در این رابطه که کتاب‌هایی جمع شده‌اند، نبود.» اکرمی در پاسخ به این سوال که چرا به ناشر آثار شهید بهشتی مجوز حضور در نمایشگاه داده نشده است، اظهار کرد: «من هم خبر آن را دیدیم ولی دراین باره هم کسی قرص و قاطع به ما چیزی نگفت و نفهمیدم که آیا خبر درست است یا ساختگی.» وی افزود:« 2900 ناشر در نمایشگاه کتاب حضور دارند حالا نمی‌شود برای 29 ناشری مشکل برایشان پیش آمده کل نمایشگاه را زیر سوال برد.» این عضو کمسیون فرهنگی درباره عدم مجوز عرضه به کتاب‌هایی که قبل از سال 84 چاپ شده‌اند، گفت: «لابد دنبال این بودند که به نوآوری و کالای جدید توجه شود.» همچنین اکرمی با انتقاد از محل برگزاری نمایشگاه کتاب افزود: «باید یک مرکز ثابتی برای برگزاری نمایشگاه های بین المللی داشته باشیم که مصلا برای این کار مناسب نیست. از طرف دیگر ظرف این ایامی که نمایشگاه درحال برگزاری است باید پای صحبت ناشران بنشینیم و به مشکلات اینها را بشنویم و این فرصتی است که این مسایل هم می‌توان رسید.» یکی از گزینه شعرهایم جمع آوری شده است اما شمس لنگرودی از جمله نویسندگانی است برخی از آثارش از نمایشگاه جمع آوری شده است. وی در این باره به خبرنگار فرارو گفت: «تمام آثارم جمع آوری نشده است. یکی از کتاب‌هایم را که گزینه شعری است به اسم "مرا ببخش خیابان بلندم" و شاعری به نام غلامرضا بروسان این اشعار را از میان کتابهای دیگرم جمع آوری کرده و نشر شاملو ناشر آن است؛ جمع آوری کرده‌اند ولی بقیه کتاب‌هایم را نه.» این پژوهشگر ادبیات معاصر با انتقاد از جمع آوری آثار نویسندگان از نمایشگاه کتاب اظهار کرد: «هر کسی که در هر کشوری می‌خواهد زندگی کند تلاشش را انجام می‌دهد تا قوانین آن کشور را رعایت کند. مشکل این است که گاهی قانونی که خودشان مدعی آن هستند اجرا نمی‌شود. در مجموع می‌شود گفت که اگر قرار است کتابی عرضه نشود چرا از اول اجازه چاپ داده می‌شود. یعنی به کتابی اجازه نشر می‌دهند و بعدا خودشان هم جمع آوری می‌کنند. اشکال عمده کار این است.» وی افزود: «البته این به این معنا نیست که به کتاب‌هایی هم که اجازه چاپ و نشر نمی‌دهند، کار پسندیده‌ای انجام می‌دهند. این کار غلطی است. ولی حالا که اجازه میدهند چرا جلوی پخش و فروش آن را می‌گیرند. به ویژه که ناشر سرمایه گذاری کرده و اگرقرار باشد چندین کتاب به این شکل جمع آوری و جلوی فروش‌شان گرفته شود، ناشر عملا فلج شده و کار را تعطیل می‌کند.» نویسنده کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو گفت: «نباید اسم این را بگذارند نمایشگاه کتاب. باید اسمش را بگذارند نمایشگاه کتاب‌هایی که اجازه نشر یافته‌اند. چون همه کتاب ها که اجازه نشر پیدا نمی‌کنند و الان چند جلد از کتاب‌های من به مدت‌ طولانی در ارشاد بوده و تاکنون اجازه نشر پیدا نکرده است.»

 
(کلمه)
روزنامه رسالت:موسوی به خانواده‌های زندانیان سیاسی ۱۵ تا ۳۰ میلیون پرداخت می‌کند
کلمه:روزنامه رسالت که اخیرا آشکار در ستون شنیده‌ها و نکته‌های خود اقدام به انتشار انواع تهمت ها و اتهامات ناروا و خلاف رویه مسلمانی می کند در شماره امروز خود دروغ بزرگ دیگری را علیه میرحسین موسوی منتشرکرد. مدیرمسئول این روزنامه که از هزینه بیت المال اداره می شود آقای مرتضی نبوی است که متاسفانه داعیه اصولگرایی نیز دارند. کلمه این خبر را صرفا به عنوان نمونه ای از هتاکی های ماههای اخیر این روزنامه و برای اطلاع آقای نبوی منتشر می کند به این امید که انشالله ایشان در جریان درج این گونه اخباردر روزنامه اش نیست. در این روزنامه آمده است: ميرحسين موسوي که از ابتداي سال جديد و با کوتاه شدن دست وي از فرهنگستان هنر اوقات فراغت بيشتري پيدا کرده است، ديد و بازديد از خانواده هاي زندانيان و محکومان دادگاه ها را جزء برنامه هاي اصلي خود قرار داده است و مرتب با همسرش به ديدار زندانيان و خانواده هاي آنان مي رود.. دو نکته تبعيض آميز و گزينشي در ديد و بازديدهاي موسوي و همسرش با اين خانواده ها و زندانيان مشخص شده که اسباب نارضايتي را به همراه داشته است نکته اول اينکه موسوي و همسرش فقط به ديدن خانواده هايي که همسر و يا فرزندان آنها به خاطر مقابله با نظام، هتاکي به مسئولين و شرکت داشتن در حوادث و آشوب هاي خياباني دست داشته اند مي روند و خانواده هايي که حامي جنبش فتنه و يا سبز مورد علاقه موسوي نباشند در ليست بازديدهاي موسوي قرار نمي گيرند و نکته دوم اينکه ميرحسين موسوي در اين ديدارها به تناسب حمايت و تلاش آن خانواده و يا عضو زنداني از موسوي آنان را مورد حمايت مالي ويژه قرار مي دهد. اخبار رسيده حاکي است که موسوي در ديد و بازديدهاي سياسي کارانه خود مبالغي بين15 تا30 ميليون تومان به خانواده هاي مختلف پرداخت کرده است که درز کردن اين مطلب به علت دلخوري و نارضايتي خانواده هاي زنداني شده که چرا بايد با برخوردهاي گزينشي و تبعيض آميز موسوي روبه رو شوند؟!

 
(بی بی سی)
ابراز رضایت از حال سفیر پاکستان در ایران
مقام های ایران و پاکستان گفته اند که محمد بخش عباسی، سفیر پاکستان در ایران هرچند در تهران مورد حمله قرار گرفت، آسیب جدی به او وارد نشده است. رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران، گفته است که مهاجم، یک مرد افغان، فاقد سلاح بوده و سفیر پاکستان را مورد ضرب و شتم قرار داده است. اما خبرگزاری آسوشیتدپرس پاکستان (ای پی پی) به نقل از مقام های این کشور نوشته است که مهاجم با چاقو به محمد بخش عباسی حمله کرده است. دولت ایران این حمله که روز سه شنبه ۲۱ اردیبهشت (۱۱ مه) رخ داد را محکوم کرده و می گوید که مهاجم را دستگیر کرده است. رامین مهمان پرست به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت: '' حال عمومی سفیر خوب است و برای مداوی سطحی به بیمارستان مراجعه کرده است.'' ایسنا به نقل از سردار حسین ساجدی ‌نیا، فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ، گزارش داد که سفیر پاکستان در طول هفته چند بار بدون محافظ مسیری را در خیابان پاسداران برای رفتن به یک سالن ورزشی طی می‌کرده است. به گفته او: ''... سفیر پاکستان در حالی که در حال طی مسیر بود، با یک افغانی ۲۱ ساله درگیر می‌شود که در پی آن از ناحیه سر مجروح شده و از ناحیه دست به زمین می‌خورد.'' او افزود: ''در پی این حادثه با تماس مردم، ماموران پلیس به‌سرعت در محل حاضر و فرد مذکور را دستگیر کرده و سفیر پاکستان نیز به بیمارستان ایران مهر منتقل می‌شود.'' هویت مهاجم هنوز اعلام نشده است. مقام های ایرانی گفته اند که بازجویی از این شخص ادامه دارد.

 
(فرارو)
پاسخ استفتاء از مراجع درباره دخیل بستن
مراجع عظام آیت‌الله وحید خراسانی، آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی و آیت‌الله نوری همدانی در پاسخ به استفتاء دخیل بستن را بدعت و خرافات اعلام کردند. مؤمنین مسلمان همواره از انجام اموری که وهن مذهب را در پی دارد منع شده‌اند. یکی از این امور که شاید عده‌ای از روی غفلت مرتکب آن می‌شوند مسئله دخیل بستن به ضریح، بستن نخ، قفل و تسبیح است. دفتر آیت الله وحید خراسانی دخیل بستن را بدعت دانست و در ادامه یادآور شد: "باز کردن قفل برای مسئولین نگهداری اماکن متبرکه مستلزم مشقات بسیاری است. بهتر است به جای این کار نخ دل خود را به نخ دل حضرت دوست ببندند. انجام ندادن این کار بهتر است چرا که بدعت و خرافات محسوب می شود. اگر هزاران نفری که برای زیارت به این اماکن می روند هر کدام یک نخ را به ضریح ببندند بازکردن این نخ ها برای مسئولین حفظ و نگهداری اماکن متبرکه مستلزم مشقات بسیاری است". دفتر آیت الله ناصر مکارم شیرازی در پاسخ به استفتائی که در این رابطه صورت گرفته آورده است: "این کار از خرافات است و از آن بپرهیزید". دفتر آیت الله نوری همدانی نیز در پاسخ به استفتاء در رابطه با دخیل بستن به ضریح اماکن متبرکه این اقدام را بدعت و حرام دانست. بستن نخ به شاخه های یک درخت، قفل زدن به نرده های اطراف اماکن مقدس و متبرکه یا بستن نخهای رنگی برای برآورده شدن حاجات و نیازهای فردی تنها مختص به پیروان یک دین یا مذهب خاص نیست بلکه این گونه اقدامات در میان پیروان مذاهب و ادیان بسیاری در سراسر دنیا متداول است و به رغم هشدارهای رهبران دینی بسیاری از افراد هنوز هم براساس باورهای شخصی بدون توجه به دیدگاه رهبران دینی این امر را تکرار می‌کنند. در اسکاتلند درختی وجود دارد که شاخه ها و بدنه آن با صدها سکه پوشانده شده است، براساس باورهای شایع میان مردم محلی هرکدام از این سکه ها آرزویی را برآورده کرده اند. درختها و باورهایی از این دست در کشور بریتانیا به وفور مشاهده می شود.

 
(ایران پرس نیوز)
مجسمه دزدی؛ دعوای حراست دانشگاه با نیروی انتظامی
مدیرکل حراست دانشگاه تهران نسبت به اظهارات رئیس پلیس تهران بزرگ که اظهار کرده بود دانشگاه تهران گزارش سرقت مجسمه ''گوساله'' دانشکده دامپزشکی را به پلیس ارائه نکرده است واکنش نشان داد. به گزارش مهر،مصطفی خسروی گفت: ''پس از اینکه متوجه سرقت مجسمه گوساله دانشکده دامپزشکی شدیم گزارش این سرقت را به نیروی انتظامی منعکس کردیم و از آگاهی تهران بزرگ نیز در محل حاضر شدند.'' مدیرکل حراست دانشگاه تهران با ابراز تعجب از اظهارات رئیس پلیس پایتخت مبنی بر اینکه دانشگاه تهران سرقت مجسمه ''گوساله'' دانشکده دامپزشکی را به پلیس گزارش نکرده است، گفت: ''خلاصه پرونده مربوط به سرقت این مجسمه را برای شخص رئیس پلیس پایتخت ارسال می کنیم تا در جریان قرار بگیرند.'' به گزارش مهر، مجسمه گوساله دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران در نخستین روزهای تعطیلات نوروزی امسال به سرقت رفت که پس از 5/1 ماه از سرقت بالاخره سرقت آن خبری شد. مدیرکل حراست دانشگاه تهران پس از تایید خبر سرقت مجسمه گوساله عنوان کرد که گزارش این سرقت به نیروی انتظامی ارائه شده است اما سردار ساجدی نیا رئیس پلیس پایتخت این موضوع را تکذیب کرد و درباره سرقت مجسمه گوساله دانشگاه تهران گفت: ''سرقت این مجسمه گزارش نشده است.''

 
(ایران پرس نیوز)
برنج‌ های آلوده‌ همچنان وارد می ‌شوند
روزنامه ابتکار: در حالي كه در چند روز اخير آلوده بودن برخي از برنج‌هاي وارداتي از سوي مجلس تاييد شده، اما طبق اعلام وزارت بازرگاني كه ثبت سفارش اين واردات و گمرك كشور كه ترخيص كالاي وارداتي را انجام مي‌دهد، هنوز ممنوعيتي در واردات اين برنج‌هاي آلوده اعمال نشده است. موضوع آلودگي برخي از برنج‌هاي وارداتي به كشور هرچند مدتي مسكوت بود اما در چند روز اخير از سوي مجلس اخباري منتشر شده كه اين موضوع را تاييد مي‌كند. در حالي كه قبل از اين توافق شده بود تا مجدد از برنج‌هاي وارداتي به كشور نمونه‌برداري شود، اين نمونه‌برداري در اواخر سال گذشته انجام شد و اخيرا نتايج آزمون اين نمونه‌برداري در اختيار مجلس و كميسيون بهداشت و درمان قرار گرفت. در اين مورد انوشيروان محسني بندپي نايب رئيس کميسيون بهداشت مجلس 14 ارديبهشت ماه امسال از غيراستاندارد بودن 13 نوع برنج وارداتي به كشور به دليل غيرمجاز بودن سطح سرب و آرسنيك آن‌ها با حدود مجاز خبر داد. نتايج اين آزمون مربوط به 62 مورد برنج وارداتي بوده كه براي سنجش ميزان فلزات سنگين موجود در آن‌ها از استاندارد كشور چين استفاده شده است. به گفته نايب رئيس کميسيون بهداشت مجلس از ميان 62 نمونه برنج وارداتي، برنج‌هايي با نام‌هاي سوفي کلاسيک، شيرخوان، فرهادجان، آريا (خرده‌فروشي در تهران)، آريا ( نمونه‌گيري از مبادي ورودي) و کمال ملکي داراي آرسنيک بالاتر از حد مجاز شناخته شدند. همچنين ميزان سرب آزمايش شده در اين 62 نمونه نشان داد كه نمونه‌هاي عطر گل ياس، دل مبارکه کامونکي، سارال، کيميا، جادوگر، هاشمي 1121، عررمان و حاجي مرداي سرب بالاتر از استاندارد را دارا هستند. به هرحال با اين اظهارنظر اين نماينده مجلس آلوده بودن برخي از برنج‌هاي وارداتي مسجل شد كه در اين مورد نيز مخبر كميسيون بهداشت و درمان به ايسنا خبر داد كه اسامي برنج‌هاي وارداتي آلوده به سرب و آرسنيك يكشنبه هفته آينده اعلام مي‌شود. محمدرضا رضايي در اين مورد توضيح داده است: برنج‌هاي وارداتي به سه فلز سرب، آرسنيك و كاديوم مشكوك هستند به همين منظور ميزان اين سه فلز را در 62 نمونه برنج وارداتي مورد سنجش و بررسي قرار داديم، در بررسي‌ها مشخص شد كه كادنيوم در برنج‌هاي وارداتي وجود دارد اما ميزان سرب هشت نمونه از اين برنج‌ها بالاتر از حد استاندارد و نرمال است. با وجود اين از سوي گمرك كشور كه وظيفه ترخيص برنج‌هاي وارداتي را بر عهده دارد اعلام شده كه اين دستگاه هنوز دستوري براي ممانعت از ورود اين برنج‌ها دريافت نكرده است.

 
(رادیو زمانه)
توقیف شش شناور عراقی از سوی ایران
نیروهای مرزبانی ایران، پس از توقیف شش قایق عراقی، ۱۲ خدمه آنها را به جرم ورود «غیر قانونی» به آب‌های این کشور بازداشت کردند. به گزارش شبکه تلویزیونی انگلیسی‌زبان پرس تی‌وی، نیروهای مرزبانی ایران، این قایق‌ها را که در «ظاهر قایق‌های ماهیگیری بودند»، متوقف کرده و آنها را به ساحل ایران منتقل کرده‌اند. یدالله شرفی، فرمانده نیروهای مرزبانی ایران گفته که ۱۲ خدمه این قایق‌ها بازداشت و برای بازجویی به یک پایگاه مرزی ایران منتقل شده‌اند. آقای شرفی به خبرگزاری فارس گفته است: «برخی صیادان عراقی متاسفانه بدون لحاظ کردن حریم دریایی به طور غیر‌قانونی وارد ساحل ایران می‌شوند که مرزبانان ایرانی را مجبور به برخورد می‌کنند.» این فرمانده نظامی در عین حال از آمادگی کامل نیروهای امنیتی مستقر در مرز، برای برخورد با هرگونه تحرک غیرقانونی خبر داد. ایران و عراق با وجود امضای معاهده ۱۹۷۵ الجزایر، در پاره‌ای مواقع بر سر حقوق کشتیرانی در اروند رود با یکدیگر اختلاف دارند. این دو کشور در ۱۵ اسفند سال ۱۳۵۳ طی معاهده ۱۹۷۵ الجزایر، اروند رود را به عنوان خط مرزی میان دو کشور تعیین کردند.

 
(رادیو فردا)
انتخاب نخست وزير جديد؛ بريتانيا در آستانه تغييرات بزرگ
سنتى ترين نظام حكومتى جهان با تشكيل يك دولت ائتلافى ميانه رو متمايل به راست در لندن، به جاى دولت كارگرى سابق، در آستانه تغييرات بى سابقه اى قرار گرفته است. آمريكا از نتايج اين تغييرات خشنود و جامعه اروپا تا حدود زيادى نگران نتايج آن است. سنتى ترين نظام حكومتى جهان با تشكيل يك دولت ائتلافى ميانه رو متمايل به راست در لندن، به جاى دولت كارگرى سابق، در آستانه تغييرات بى سابقه اى قرار گرفته است. آمريكا از نتايج اين تغييرات خشنود و جامعه اروپا تا حدود زيادى نگران نتايج آن است. باراك اوباما كه از نزديك جريان پنج روز مذاكرات سه حزب بزرگ را براى رسيدن به توافق و تشكيل يك دولت ائتلافى تعقيب مى كرد، اولين شخصيت سياسى خارجى بود كه طى يك مكالمه تلفنى، اندكى پس از بازگشت ديويد كامرون رهبر حزب محافظه كار از كاخ باكينگهام تصدى نخست وزيرى بريتانيا را به او تبريك گفت. در مورد نحوه بر خورد با ايران، حزب محافظه كار بسيار سختگيرتر از دولت سابق كارگرى است و از اعمال تحريم هاى شكننده عليه جمهورى اسلامى حمايت مى كند. از اين لحاظ، حزب ليبرال دمكرات حتى از حزب محافظه كار نيز سختگيرتر به نظر مى رسد. در دولت ديويد كامرون، ويليام هيگ، رهبر اسبق حزب، مقام وزير امور خارجه و جورج ازبورن منصب وزير خزانه دارى را بر عهده خواهند داشت. پست تشريفاتى معاون نخست وزير نيز به نيك كلگ، رهبر حزب ليبرال دمكرات واگذار شده است. هر سه شخصيت ياد شده، همانند نخست وزير تازه، در ميانه چهل سالگى و از جمله جوانترين چهره هاى سياسى آن كشور به شمار مى روند. دورى از اروپا ويليام هيگ يك سياستمدار دست راستى و از طرفداران جدى خانم تاچر نخست وزير پيشين آن كشور به شمار مى رود. سرپرستى هيات مذاكره كننده براى تشكيل دولت ائتلافى با حزب ليبرال دمكرات را هيگ عهده دار بود. وزير امور خارجه جديد بريتانيا طرفدار توسعه مناسبات لندن با واشنگتن و تعديل روابط با جامعه اروپا است. با حضور هيگ در وزارت امور خارجه بريتانيا پيوستن آن كشور به پول اروپايى و حمايت لندن از گسترش جامعه اروپا منتفى خواهد شد. جورج ازبورن، وزير خزانه دارى مصمم به كاهش كسرى بودجه و صرفه جويى در هزينه هاى جارى دولت است. اجراى اين تصميمات مى تواند در شروع كار دولت جوان ائتلافى، به بروز نارضايتى هايى به خصوص در اسكاتلند و ولز منجر شود. با وجود اين، دولت تازه به منظور پيشگيرى از قرار گرفتن در شرايط ورشكستگى مشابه يونان و دشوارى هاى مالى اسپانيا مصمم به پيگيرى اين صرفه جويى ها است. حجم بدهى مالى سال جارى دولت در حدود ۱۵۰ ميليارد پوند ( ۲۲۰ ميليارد دلار ) برآورد شده است. اين مبلغ برابر مجموع بودجه سالانه يونان و بيش از كليه هزينه هاى جارى دولت ايران در سال جارى است. دولت ديويد كامرون قصد دارد ميزان كسرى اعتبارات سال جارى را تا ۱۸ ميليارد پوند كاهش دهد. دولت تازه بريتانيا همچنين موافق كاهش ماليات هاى عمومى است و لى با توجه به شرايط بسيار دشوار اقتصادى در آن كشور، كاهش درآمدهاى مالياتى دولت به هيچ وجه عملى به نظر نمى رسد. مهاجرين و پناهندگان مسئله مهاجرت يكى از عمده ترين موضوعات مورد بحث در جريان مبارزات يك ماهه انتخاباتى سه حزب بود. در حال حاضر بيش از يك ميليون مهاجر غير قانونى در بريتانيا به سر مى برند. بر اين تعداد هر ساله چند صد هزار نفر پناهنده و مهاجر تازه افزوده مى شوند. ديويد كامرون در صورت ماندگارى قابل انتظار بر اريكه قدرت، مخلوطى از شخصيت ديزرائيلى، نخست هشيار و با تدبير دوران گذشته بريتانيا و شهرت و محبوبيت جان اف كندى، رييس جمهور پر طرفدار اوائل دهه ۶۰ آمريكا را در انتظار خود خواهد ديد. پناهندگان خارجى عموما از كشورهاى عراق، مناطق كرد نشين خاورميانه، افغانستان، ايران و پاره اى كشورهاى افريقايى خود را به بريتانيا مى رسانند. مهاجرين خارجى را بيشتر اتباع اروپاى شرقى و اعضاء تازه جامعه اروپا بويژه لهستان، رومانى و آلبانى تشكيل مى دهند. نيك كلگ، رهبر حزب ليبرال دمكرات و شريك محافظه كاران در دولت ائتلافى، معتقد است كه به پناهندگان و مهاجرين كنونى حق اقامت قانونى داده شود و مهاجرين آينده با به كار گرفتن يك جدول امتيازى در مناطق مختلف بريتانيا پذيرفته شوند. ديويد كامرون مصمم است كه تعداد مهاجرين و پناهندگان سياسى را از چند صد هزار نفر در سال به چند ده هزار نفر كاهش دهد. كامرون همچنين مصمم به اصلاح مقررات برخوردارى افراد از حقوق بيكارى و حقوق معلولين و مزاياى عدم قابليت اشتغال به كار است. دولت بريتانيا سالانه صدها ميليون پوند به دليل سوء استفاده بيكارنمايان از مقررات كنونى زيان مى بيند. حزب محافظه كار و نخست وزير تازه آن كشور مخالف اجراى بسيارى از قوانين مصوب پارلمان اروپا و محدود شدن قوانين ملى و محلى در نتيجه اجراى قوانين اروپا هستند. حزب كوچكتر ليبرال دمكرات طرفدار پيوستن كامل بريتانيا به جامعه اروپا و جايگزينى پوند با يورو است. با وجود تشكيل دولت ائتلافى، هيچ يك از دو هدف ياد شده به هيچ وجه در دستور كار دولت كنونى قرار نخواهد گرفت. تسليحات اتمى و جنگ حزب ليبرال دمكرات طرفدار خلع سلاح يك جانبه اتمى بريتانيا و دست كشيدن از تجهيز و نوسازى زير دريايى هاى اتمى مجهز به موشك هاى اتمى ترايدانت است. هزينه اجراى اين طرح تا ۱۵۰ ميليارد دلار برآورد شده كه در طول چند سال قرار است به تدريج تامين شود. اين طرح نيز با وجود مخالفت حزب ليبرال همچنان دنبال خواهد شد. در مورد ادامه جنگ در افغانستان، سياست دو حزب ائتلافى در تقابل آشكار با يكديگر اند. حزب ليبرال دمكرات مخالف جدى جنگ در عراق و افغانستان بوده و همواره خروج فورى نيرو هاى بريتانيا از جبهه ها را خواستار شده است. در مورد مناسبات بريتانيا با اسرائيل، حزب ليبرال دمكرات معتقد به اعمال فشار هاى بيشتر عليه تل آويو و افزايش حمايت از حقوق فلسطينيان است. در اين زمينه نيز به نظر نمى رسد كه هدف هاى اعلام شده حزب ليبرال دمكرات در عرصه سياست خارجى شانس زيادى براى پيگيرى و تحقق بدست آورد. برخورد با ايران در مورد نحوه بر خورد با ايران، حزب محافظه كار بسيار سختگيرتر از دولت سابق كارگرى است و از اعمال تحريم هاى شكننده عليه جمهورى اسلامى حمايت مى كند. از اين لحاظ، حزب ليبرال دمكرات حتى از حزب محافظه كار نيز سختگيرتر به نظر مى رسد. علت مخالفت شديد حزب ليبرال دمكرات با جمهورى اسلامى، مخالفت سنتى آنها با تسليحات اتمى از يك سو و از سوى ديگر جانبدارى آنها از حقوق اجتماعى و آزادى هاى سياسى در جهان است. از اين لحاظ، ايران تنها نقطه مشترك در زمينه سياست خارجى است كه پيرامون آن دو حزب تشكيل دهنده دولت ائتلافى از هماهنگى كامل برخوردارند. البته حزب ليبرال دمكرات مخالف جنگ با ايران براى متوقف ساختن برنامه هاى اتمى آن كشور است، حال آنكه حزب محافظه كار همسو با دولت آمريكا، استفاده از هر گزينه، منجمله استفاده از ظرفيت نظامى، براى متوقف ساختن جمهورى اسلامى را مردود نمى داند. تشكيل دولت ائتلافى در بريتانيا رويدادى بسيار نادر به شمار مى رود. آخرين نمونه از اين دست در حدود ۷۰ سال پيش تجربه شد. بر خلاف تجربه گذشته، دولت ائتلافى تازه از اكثريت خوبى در پارلمان برخوردار است. از اين لحاظ به نظر مى رسد كه دولت كنونى بتواند تا چهار سال آينده و برگزارى انتخابات بعدى در قدرت باقى بماند. از عمده ترين مسائل مورد توافق ميان دو حزب شريك كه تشكيل دولت ائتلافى تازه را ممكن ساخته، تغيير قوانين انتخاباتى است. تاكنون دو حزب بزرگ كارگر و محافظه كار به تناوب برنده انتخابات اعلام شده و مسئوليت اداره كشور را عهده دار مى شدند. بر اساس قانون كنونى، هر نامزد انتخاباتى كه راى بيشترى به دست آورد، برنده نهايى اعلام مى شود. از اين لحاظ آراء نفرات بعدى به هيچ وجه محل اثر نخواهند بود. در روش مورد علاقه حزب ليبرال دمكرات تعداد نمايندگان هر حزب در مجلس به نسبت آراء كلى آنها تعيين خواهد شد. بر مبناى راه حل ميانه اى كه حزب محافظه كار نيز از آن حمايت مى كند، نفر برنده در حوزه بايد بيش از پنجاه در صد آراء هر حوزه را به خود اختصاص دهد. در غير اين صورت، تكليف حوزه هاى فاقد برنده پنجاه در صدى يا بيشتر، از راه تقسيم نمايندگان بر اساس نسبت آراء احزاب صورت مى گيرد. استفاده از اين روش به كاهش سهم دو حزب بزرگ در انتخابات و افزايش نفوذ احزاب كوچك خواهد انجاميد. اين تغيير مى تواند نظام سياسى سنتى و با ثبات بريتانيا را دگرگون ساخته و به تشكيل دولت هاى ائتلافى بيشترى در بريتانيا منجر شود. نخست وزير تازه بريتانيا كه جوانترين رييس دولت آن كشور از زمان بروى كار آمدن لرد ليورپول در سال ۱۸۱۲ است، قصد دارد به جز اصلاح مناسبات خارجى، تعديل بودجه، تغيير قوانين مهاجرت، تغيير ضرايب مالياتى، ساختار مجلس سنتى لردان را نيز تغيير دهد. از اين لحاظ، مجلس لردان در صورت منسوخ شدن شيوه كنونى انتصابى و ارثى اعضاء آن مى تواند كوچكتر شده و در نقش مجلس انتخابى سنا ظاهر شود. آميزه اى از ديزرائيلى و كندى ديويد كامرون، نخست وزير تازه بريتانيا، اگرچه دانش آموخته مدرسه سنتى ايتون و دانشگاه اكسفورد و متعلق به يك خانواده اشرافى است، در عين حال سياستمدارى است سنت شكن و مخالف تشريفات كهنه. او اغلب براى حضور در محل كار از دوچرخه استفاده مى كند و راندن كالسكه فرزندان كوچك خود را در خيابان شخصا عهده دار مى شود. عدم استفاده از اسكورت پليس حتى در روز معرفى او به ملكه و متوقف شدن اتومبيل وى در ترافيك لندن، مانند ساير شهروندان عادى ديگر، موجب شد كه ملكه سالمند بريتانيا دقايقى طولانى به انتظار ديدار نخست وزير تازه خود باقى بماند. ديويد كامرون در صورت ماندگارى قابل انتظار بر اريكه قدرت، مخلوطى از شخصيت ديزرائيلى، نخست هشيار و با تدبير دوران گذشته بريتانيا و شهرت و محبوبيت جان اف كندى، رييس جمهور پر طرفدار اوائل دهه ۶۰ آمريكا را در انتظار خود خواهد ديد.

 
(خبر آنلاین)
والت دیسنی کره‌ای می‌شود
استودیو والت دیسنی و اس‌کی تله‌کام، شرکت خدمات مخابراتی کره جنوبی روز سه‌شنبه از راه‌اندازی شبکه‌ دیسنی به زبان کره‌ای در این کشور خبر دادند. به گزارش خبرآنلاین، این اولین شبکه تاریخ دیسنی است که با سرمایه‌گذاری مشترک برپا می‌شود. اس‌کی تله‌کام 51 درصد و دیزنی 49 درصد سرمایه‌گذاری را متقبل شده است. این شبکه کره‌ای زبان برنامه‌های خانوادگی و کودکان شبکه دیسنی و پلی هاوس را به مخاطبان کره جنوبی ارائه می‌دهد. شبکه کره‌ای زبان دیسنی قرار است بهار سال 2011 آغاز به کار کند، اما همه چیز به نظر مقامات کره جنوبی بستگی دارد. این شبکه برنامه‌هایش را از طریق سرویس‌های خدمات کابلی و اینترنتی عرضه می‌کند.

 
(خبر آنلاین)
اندونزی، موزه دریایی می‌سازد
دولت اندونزی به منظور حفاظت از زیورآلات، صنایع دستی و اشیا گرانبهای کشف شده از یک کشتی غرق شده در آب‌های این گشور اقدام به ساخت موزه زیرآب در جاکارتا می‌کند. به گزارش میراث آریا،‌ وزیر شیلات و امور دریایی اندونزی پس از افتتاح کنفرانس اقیانوس شناسی دربالی گفت:‌ دولت اندونزی درصدد است برای حفظ اشیا گرانبهایی که در طول سال‌ها از کشتی‌های غرق شده چند صد ساله این کشور به دست آمده اند، موزه‌ای اختصاصی احداث کند. وی افزود:‌ گنجینه‌ها و آثار ارزشمند فراوانی از کشتی‌های غرق شده تاجران عرب و چین به همراه کشتی‌های نظامی هلندی‌ها که در حدود صد سال پیش این کشور را تحت سلطه خود داشته اند در آب‌های اندونزی وجود دارد که در حال حاضر بسیاری از این اشیا در موزه‌های شهرهای مختلف اندونزی قرار دارند. وی افزود: این موزه جدید که به زودی مراحل انتهایی ساخت آن به اتمام می رسد تمام آثار موجود در موزه‌های مختلف را گردهم آورده و در قالب یک موزه واحد در معرض دید عموم قرار می دهد.

 
(بی بی سی)
جریمه سنگین شرکت بریتانیایی برای فروش هواپیما به ایران
دادگاهی در واشنگتن دی سی یک شرکت هواپیمایی بریتانیایی را به جرم فروش غیرقانونی سه فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ به ایران به پرداخت ۱۷ میلیون دلار جریمه محکوم کرده است. شرکت هواپیمایی بالی در ماه فوریه اتهام مربوط به صادرات غیرقانونی هواپیمای مسافربری به ایران پذیرفته بود. این شرکت پذیرفته است که بین سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ سه فروند بوئینگ ۷۴۷ ساخت آمریکا را به ایران فروخته است. گزارش ها همچنین بیانگر آن است که بالی سه فروند هواپیمای دیگر را هم از طریق اجاره به یک شرکت هوایی در ارمنستان به ایران منتقل کرده است. قاضی دادگاه روز سه شنبه با افزایش دو میلیون دلاری جریمه شرکت هواپیمایی بالی، آن را به پرداخت ۱۷ میلیون دلار و ممنوعیت پنج ساله هرگونه صادرات محکوم کرد. شرکت هواپیمایی بالی پس از پذیرش جرم خود در ماه فوریه، به پرداخت ۱۵ میلیون دلار جریمه محکوم شده بود. مقام های قضایی آمریکا می گویند بالی پیش از واگذازی هواپیماهای مورد بحث باید از دولت آمریکا مجوز دریافت می کرد. قوانین آمریکا فروش هواپیما و قطعات مورد استفاده در صنایع هواپیماسازی به ایران را منع می کند و شرکت بوئینگ نیز یک شرکت آمریکایی است.

 
(صدای آمریکا)
نتانیاهو: ایران می خواهد بین اسراییل و سوریه جنگ به راه اندازد
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل، ایران را به تلاش برای راه انداختن جنگ بین اسراییل و سوریه متهم کرد. آقای نتانیاهو روز سه شنبه در دیداری از یک تاسیسات نظامی اسراییلی در نزدیکی لبنان گفت، ایران سعی دارد با دروغ هایش به تنش های منطقه ای دامن بزند. او گفت اسراییل هیچ نیتی برای حمله به همسایگان خود ندارد و آماده است مذاکرات صلح را با سوریه بدون هیچ پیش شرطی آغاز کند. تهران واکنشی به این اتهام نشان نداده است. رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، به تازگی ایران و سوریه را به مسلح کردن شبه نظامیان حزب الله در لبنان با راکت و موشک های پیشرفته، متهم کرد. شیمون پرز، رییس جمهوری اسراییل نیز گفت سوریه موشک های دوربرد اسکاد را به حزب الله تحویل داده است که می تواند تهدیدی برای اسراییل باشد. سوریه این اتهام را رد کرده است. سوریه می خواهد بلندی های جولان را که منطقه ای استراتژیک است و اسراییل آن را پس از یک جنگ ۶ روزه تسخیر و ضمیمه کشور خود کرد، باز پس بگیرد. اسراییل ایران را تهدیدی برای خود می داند و احتمال حمله پیش گیرانه نظامی به ایران را به دلیل برنامه های هسته ایش رد نمی کند.

 
(رادیو فردا)
رامین مهمانپرست از ارایه فرمول‌ تازه‌ای برای مبادله سوخت هسته‌ای خبر داد
سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی از ارایه فرمول‌های تازه‌ای در باره تبادل سوخت اورانیوم غنی‌شده ایران با سوخت هسته‌ای رآکتور تحقیقاتی تهران خبر داده است. سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی از ارایه فرمول‌های تازه‌ای در باره تبادل سوخت اورانیوم غنی‌شده ایران با سوخت هسته‌ای رآکتور تحقیقاتی تهران خبر داده و گفته است کشورش سرگرم مذاکره با ترکیه و برزیل در این باره است. به گزارش خبرگزاری‌های داخلی ایران رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران روز سه‌شنبه در نشست خبری خود در تهران اعلام کرد، کشورش با ترکیه و برزیل سرگرم مذاکره در باره فرمول‌های تازه‌ای در مورد مبادله سوخت هسته‌ای است. بیشتر بخوانید: اشتون: تحریم‌ها علیه ایران احتمالا تا شش هفته دیگر نهایی می‌شود درخواست روادید ایران برای خانواده سه کوهنورد بازداشت‌شده آمریکایی وی با بیان این که «فرمول جدید ترکیه - برزیل می‌تواند زمینه تفاهم برای تبادل سوخت را فراهم کند» اظهار داشت: «امیدواریم سه کشور آمریکا، فرانسه و روسیه آمادگی خود را برای مبادله سوخت اعلام کنند و نشان دهند که در این کار جدیت دارند». این سخنان سخنگوی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی در حالی بیان می‌شود، که تهران با وجود موافقت اولیه با پیشنهاد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در باره مبادله اورانیوم غنی‌شده ایران با سوخت هسته‌ای رآکتور تحقیقاتی تهران، از پذیرفتن آن خودداری کرد که این امر بالا گرفتن تنش بر سر برنامه اتمی ایران را در پی داشته است. بر اساس این پیشنهاد قرار بود، جمهوری اسلامی ایران ۱۲۰۰ کیلوگرم از اورانیوم غنی‌شده ۳.۵ درصدی خود را برای غنی‌سازی بیشتر و تبدیل آن به میله‌های سوخت به روسیه و فرانسه ارسال کند و در مقابل ۱۱۶ کیلوگرم سوخت مورد نیاز برای رآکتور تحقیقاتی تهران دریافت کند. جمهوری اسلامی ایران در ماه‌های گذشته در واکنش به تشدید فشارهای جهانی بارها خواستار تغییراتی در این پیشنهاد و از جمله مبادله اورانیوم در داخل خاک ایران شده است که این درخواست‌ها با مخالفت قدرت‌های بزرگ روبرو شده است. در همین حال و در حالی که کشورهای غربی و به ویژه ایالات متحده آمریکا برای تصویب دور تازه‌ای از تحریم‌ها علیه ایران در شورای امنیت آماده می‌شوند، چند روز پیش سخنگوی وزارت امور خارجه ایران از ارایه پیشنهاد تازه‌ای از سوی ترکیه و برزیل درباره مبادله سوخت هسته‌ای خبر داده، ولی وی به جزئیات این پیشنهاد اشاره‌ای نکرده بود. رامین میهمان‌پرست در ادامه سخنان روز سه‌شنبه خود با تاکید دوباره بر لزوم مبادله سوخت در داخل ایران از آن با عنوان «تضمین عینی» برای انجام تبادل یاد کرده و گفته است: « اگر آمادگی سه کشور آمریکا، فرانسه و روسیه مشخص شود این فرمول به نتیجه خواهد رسید». وی همچنین افزوده است:« فقط درصورت مبادله سوخت در خاک ایران تضمین عینی ایجاد خواهد شد مگر آن که کسی بتواند شکل جدیدی را برای ایجاد تضمین عینی معرفی و اثبات کند. اما ما فکر نمی‌کنیم کسی بتواند چنین تضمینی را ایجاد کند و این تضمین عینی از نظر ما جز از طریق تبادل سوخت در خاک ایران ایجاد نمی‌شود». سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی همچنین در باره احتمال حمله اسراییل به تاسیسات هسته‌ای ایران نیز گفته است: « رژیم صهیونیستی وضعیت مناسبی در داخل کشور ندارد و بعد از شکست‌هایی که در منطقه خاورمیانه از سوی گروه‌های مختلف مقاومت متحمل شده است،حیثیت خود را زیر سوال می‌بیند و تلاش می‌کند با طرح حرف‌ها و اظهارات نسنجیده آبروی رفته خود را بازگرداند». با وجود این که اسراییل از تلاش‌های جهانی برای حل مساله هسته‌ای ایران حمایت می‌کند، اما این کشور استفاده از گزینه نظامی برای حل مساله هسته‌ای ایران را منتنفی ندانسته است. صدور ویزای مادران سه آمریکایی بازداشت شده در ایران سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود اعلام کرد، ویزای مادران سه کوهنورد آمریکایی بازداشت‌شده در ایران آماده شده است. سه کوهنورد جوان آمریکایی به نام‌های سارا شورد، ۳۱ ساله، جاش فتال، ۲۷ ساله و شین باوئر، ۲۷ ساله روز نهم مرداد ماه سال گذشته خورشید و هنگام گردش در مناطق مرزی عراق و ایران به اشتباه وارد خاک ایران شده و توسط مرزبانان ایرانی بازداشت‌ شدند. بازداشت این افراد همزمان با اوج گرفتن اعتراض‌ها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران صورت گرفته بود و مقام‌های جمهوری اسلامی همزمان با متهم کردن کشورهای خارجی به مشارکت در آنچه آن را «اغتشاشگری» می‌خواندند، این سه کوهنورد آمریکایی را هم به جاسوسی متهم کردند. منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران، در دی‌ماه سال گذشته در این باره گفته بود، این افراد «با اهداف مشکوک» وارد ایران شده و قوه قضاییه جمهوری اسلامی آنها را محاکمه خواهد کرد. همچنین حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی هم روز بیستم فروردین ‌ماه به شبکه تلویزیونی «پرس‌تی‌وی»گفته بود: « مدارک مستندی وجود دارد که نشان می‌دهد سه کوهنورد بازداشت شده آمریکایی در ایران با سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا همکاری می‌کردند و اسناد و مدارک این موضوع به زودی در اختیار رسانه‌ها قرار خواهد گرفت.» این در حالی است که خانواده‌های این سه کوهنورد بازداشت شده و همچنین وزارت امور خارجه آمریکا همواره ارتباط این سه شهروند جوان آمریکایی را با سازمان اطلاعاتی آمریکا رد کرده‌اند. پیشتر مقام‌های آمریکایی از ایران خواسته بودند، به مادران سه کوهنورد آمریکایی که از ماه‌ها پیش به دلیل ورود اشتباهی به خاک ایران بازداشت شده‌اند، اجازه سفر به ایران و دیدار با فرزندانشان را بدهد. مهمانپرست در باره صدور روادید برای این افراد گفته است: « این اقدام انسانی و در چارچوب مسایل انسان دوستانه انجام شده است هر چند که ما عمل متقابل انسانی در خصوص اتباع خود را از سوی آمریکا مشاهده نکرده ایم».

 
(NewsToInbox)
در سردابه های شیطان
استنلی میلگرم در سال 1963 یک آگهی در روزنامه های امریکا به چاپ رساند و از داوطلبانی که می خواستند قدرت حافظه خود را آزمایش کنند،خواست تا آخر هفته به آزمایشگاه او بیایند.در این آگهی امده بود که این آزمایش بیشتر از یک ساعت وقت انها را نمی گیرد و به هر داوطلب 5 دلار دستمزد داده می شود.روز مقرر نزدیک به صد نفر مقابل آزمایشگاه میلگرم صف کشیدند.دکتر میلگرم نگاهی به جمعیت انبوه انداخت...آدم ها از بیست تا پنجاه ساله خودشان را به آنجا رسانده بودند.قسمت اول نقشه اش درست از آب در آمده بود. بعد دکتر ،آنها را یکی یکی به اتاق آزمایش برد.به آنها گفت که برنامه آزمایش کمی تغییر کرده و آنها می خواهند میزان تاثیر تنبیه بر یادگیری را اندازه گیری کنند.خودش پشت میزی نشست و از داوطلب (الف) خواست پشت دستگاهی شوک الکتریکی بنشیند.آن دو از پشت دیوار شیشه ای ،شخص سومی را می دیدند که در اتاق مجاور روی یک صندلی شکنجه نشسته بود و دست ها و پاهایش را بسته بودند.دکتر از شخص سوم سوال می کرد و هر بار که او اشتباه جواب می داد،از داوطلب (الف) می خواست دکمه شوک را فشار دهد.بعد فریاد های مرد بیچاره اتاق را پر می کرد. دکتر برگه سوال ها را کنار می گذاشت و دستور می داد که شوک دوباره تکرار شود.شرکت کننده (الف) که حسابی از ماجرا خوشش آمده بود،باز دکمه را فشار می داد و بار دیگر فریاد های طرف سوم بلند می کرد.دکتر می دانست که دستگاه شوک خراب است.شرکت کننده (ب) هم که به صندلی بسته شده بود،یک بازیگر حرفه ای بود و وظیفه داشت بعد از فشار هر دکمه،نقش یک انسان شکنجه شده را بازی کند؛فریاد بکشد،گریه کند و ملتمسانه از آنها بخواهد که او را رها کنند.اما هیچ کدام از فریاد های او،داوطلب (الف) را از فشار دکمه ها باز نمی داشت.دکتر دستور می داد و داوطلب با هیجان دکمه را فشار می داد.بعضی وقت ها،داوطلب (الف) خودش وارد عمل می شد،سوال می پرسید،وقتی جواب اشتباه می شنید،ولتاژ را بالا می برد و دکمه را فشار می داد! آزمایش های میلگرم واقعا بی رحمانه بود،اما بی رحمی انسان ها را هم بر ملا می کرد. او با این آزمایش ساده نشان می داد ،انسانها بیشتر از آنکه به حال زیر دستان خود دل بسوزانند،نگران اطاعت از دستورات ما فوق هستند.آدم ها بیشتر از آنکه به وجدان خود فکر کنند،تحت تاثیر موقعیتی قرار می گیرند که در آن قرار گرفته اند. پیش از آزمایش میلگرم،آدم ها هنوز در این فکر بودند که چگونه سرباز های نازی حاضر شده بودند روزانه پنج هزار نفر را در کوره های آدم سوزی بیندازند و عین خیالشان هم نباشد،آیا آنها تحت تاثیر مواد مخدر و یا هیپنوتیزم بودند؟ آزمایش های میلگرم جوابی برای این سوال پیدا کرد. سرباز ها اگر چه مجبور به کاری غیر انسانی شده بودند،پیش از هر چیز به اطاعت و تبعیت می اندیشیدند.آنها هنگامی که با شلیک گلوله دیگران را از پا در می آوردند و میلیون ها نفر را در گورهای دسته جمعی می ریختند،حتی لحظه ای هم به وجدان خود رجوع نمی کردند.پشت دستگاه شکنجه نشسته بودند و بعد از شنیدن هر فرمان دکمه را فشار داده بودند. دکتر میلگرم در مقاله ای با عنوان (( خطرات سر سپاري)) نوشت من در آزمایش های خود نشان دادم که که یک انسان عادی حاضر است صرفا به خاطر دستور یک دانشمند پیش پا اُفتاده ،انسان دیگری را تا حد مرگ عذاب دهد.جیغ های مرد شکنجه شونده هیچ تاثیری بر وجدان او ندارد.انسان ها دوست دارند وقتی دستوری به آنها داده می شود تا آخر ان را عملی کنند. در همان سالها بود که گروه (پینک فلوید) در البوم دیوار خود سرود:((وقتی بزرگ شدیم و به مدرسه رفتیم/معلم هایی بودند که هر طور می توانستند/بچه ها را آزار می دادند/با طعنه زدن/و افشا کردن هر نقطه ضعفی که آنها با وسواس پنهان کرده بودند/اما در شهر همه خوب می دانستند/وقتی معلم ها شب به خانه بر می گردند/زنان چاق و روانی شان/آنها را میان انگشتشان فشار می دهند/تا جانشان در آید.)) شش سال بعد،در اوج جنگ ویتنام،میلگرم نامه ای از یک سرباز آمریکایی دریافت کرد که در سال 1963 در آزمایش او شرکت کرده بود.سرباز نوشته بود:((من نمی دانستم چرا در آن لحظه باید کسی را عذاب دهم.اما حالا که در جنگ هستم می فهمم که تنها عده معدودی از آدم ها وقتی کاری خلاف وجدانشان انجام دهند،متوجه اشتباهشان می شوند.در جنگ هر روز و هر ساعت تجربه اتاق شکنجه تکرار می شود.ما تحت تاثیر دستور ما فوق دست به کارهای می زنیم که با اعتقاداتمان تضاد کامل دارد.)) میلگرم مدت ها درباره آزمایشش در روزنامه ها حرف زد و مصاحبه کرد. او می گفت :قدرت مطلق،فساد مطلق می آورد.انسان هایی که ناگهان در جایگاه قدرت قرار گرفته اند،طبیعت حیوانی خود را بر ملا می کنند و از آزار دادن دیگران لذت می برند.اما ایا قدرت ذاتا فساد آور است؟ در سال 1971 دکتر زیمباردو در دانشگاه استنفورد آزمایشی انجام داد که بار دیگر جهان را لرزاند. گويي اين دو دوست كمر بسته بودند تا هويت انسان را لگد مال كنند و به بشريت بفهمانند كه انسانها،انسان نيستند كه گرگ يكديگرند.آزمايش فيليپ زيمباردو كه به (( زندان استنفورد)) مشهور شد آنقدر براي جهان تلخ و تكان دهنده بود كه مي توانيد صدها مقاله پيرامون آن در سايتهاي اينترنتي پيدا كنيد زیمباردو از طریق یک آگهی در یک روزنامه افراد داوطلب را جمع کرد.به داوطلبان گفته شد که آنها قرار است دو هفته نقش زندانی و زندانبان را بازی کنند و به ازای هر روز 15 دلار خواهند گرفت.پنجره های آزمایشگاه دانشگاه استنفورد را پوشاندند و آنجا را تبدیل به زندان کردند.داوطلبان هر کدام در نقش خود (زندانبان و یا زندانی) وارد آزمایشگاه زندان شدند.دوربین های مدار بسته،مستقیما رفتار آنها را برای گروه آزمایش کننده پخش می کرد.بعد گذشت چند روز خشونت آنچنان بالا گرفت که کنترل داوطلبان از دست خارج شد و دکتر زیمباردو ازمایش را نیمه کاره پایان داد. واقعا عجیب بود.زیمباردو و گروه او از میان هفتاد نفر داوطلبی که به دانشگاه آمده بودند،24 نفری را انتخاب کرده بود که از نظر روانی سالم تر به نظر می رسیدند.اما همه آنها در روزهای پایانی رفتاری کاملا سادیستی از خود نشان می دادند.زندانبان ها حتی رفتن به دستشویی را هم موکول به اجازه کرده بودند و به هیچ کس اجازه نمی دادند که به دستشویی برود.بعد زندانی ها را به دستشویی بردند و آنها را مجبور کردند که با دستهای خالی توالت ها را تمیز کنند!بعضی را مجبور کردند بدون لباس روی زمین سفت بخوابند!!در پایان ،کار به شکنجه های جسمی و جنسی هم کشیده شد زیمباردو کاملا اتفاقی (با انداختن سکه) افراد را به دو گزوه زندانیان و نگهبانان تقسیم کرده بود،اما بعد از آزمایش زندانی ها آنقدر ترسیده بودند که فکر می کردند زندانبان ها به خاطر جثه بزرگترشان انتخاب شده اند..حقیقت این بود که هیکل زندانیان و زندانبان ها با یکدیگر زیاد تفاوت نداشت.آنچه باعث شده بود زندانیان اینقدر احساس حقارت کنند لباس آنها بود.زندانبان ها یونیفرم های تمیز و اتو کشیده به تن داشتند،در صورتی که لباس زندانیان کرباس بود،آنها حتی لباس زیر هم نداشتند.نگهبان ها باتوم های چوبی نیز داشتند و مهم تر اینکه عینک های آفتابی که با زندانی ها چشم در چشم نشوند. روز قبل از آزمایش،زندانبان ها را در یک سالن جمع کردند.به آنها هیچ دستورالعمل خاصی داده نشد.جز اینکه حق ندارند از خشونت جسمانی استفاده کنند.(( شما مسئول کنترل و اداره زندان هستید.به هر شیوه که می خواهید)) اما تنها بعد از گذشت چند روز زندانبان ها چنان خشن شده بودند که زیمباردو هم از آنها می ترسید.زندانبان ها بر عکس زندانی ها می توانستند در ساعات خاصی به مرخصی و خانه بروند آنها انقدر از این این قدرت سادیستی خوششان آمده بود که در ساعت های اضافه کاری هم آنجا می ماندند بدون اینکه توقع افزایش حقوق داشته باشند. زندانی ها دمپایی پلاستیکی به پا داشتند و به جای اسم با شماره آنها را صدا می زدند.یک زنجیر هم به دور پای آنها بسته بودند تا مدام به آنها یاد آوری کنند که زندانی هستند،نه موجودات آزمایشی.برای اینکه موقعیت طبیعی تر جلوه کند پیش از آزمایش به زندانیان گفته شد که در خانه بمانند و منتظر تماس آنها باشند.بعد پلیس ها را به در خانه آنها فرستادند تا آنها را به جرم حمل اسلحه دستگیر کنند.پلیس ها هنگام دستگیری حقوقشان را به آنها متذکر شدند.در اداره پلیس از آنها انگشت نگاری شد و بعد با ماشین حمل زندانی به ((آزمایشگاه زندان)) منتقل شدند. رفتار زندانبان ها آنقدر بد بود که روز دوم شورشی در زندان آغاز شد.نگهبانان با مهارت ((و البته با خشونت)) شورش را مهار کردند.بعد زندانیان را به دو گروه تقسیم کردند.بعضی ها را سلول خوب اسکان دادند و بقیه را در سلول های بد.به این ترتیب آنها در بین زندانیان این تصور را به وجود آوردند که بین آنها خبر چین وجود دارد..این شیوه به قدری موثر بود که دیگر شورش کلانی در زندان صورت نگرفت.جالب تر از همه اینکه در همان زمان این شیوه عینا در زندان های آمریکا صورت میگرفت .آیا ریشه های خشونت طلبی انسان ها در اعماق وجودشان،ریشه ها و سر چشمه های مشترکی دارد؟ زیمباردو خودش شخصا اعتراف کرد که آنقدر جذب آزمایش شده بود که از روز سوم خودش هم به عنوان رئیس زندان وارد عمل شد.روز چهارم خبر رسید که زندانی ها نقشه فرار دارند.زندانبانها تصمیم گرفتند که زندانیان را به یک زندان متروک که دیگر پلیس از ان استفاده نمی کرد ،منتقل کنند.خوشبختانه پلیس به انها اجازه استفاده نداد.((به خاطر مسائل بیمه)). و این عصبانیت زندانبان ها را بر انگیخت.در روز های بعد سختگیری به اوج خود رسید.آنها زندانیان را مجبور می کردند ساعتها شنا بروند و یا برایشان آواز بخوانند.آنها را برهنه می کردند و به تحقیرشان می پرداختند.بعد برای شکنجه،غذای آنها را به حداقل رساندند. شب ها وقتی گمان میشد دوربین ها خاموش است و گروه آزمایش کننده دانشگاه را ترک می کردند،رفتار های سادیستی زندانبان ها به اوج می رسید.گروه آزمایش با دیدن صحنه های خشونت در نیمه شب به راستی شوکه شدند.بسیاری از شرکت کننده ها تا مدت ها از فشار روانی رنج می بردند.آزمایش در روز ششم تمام شده اعلام کردند.تقریبا تمام زندانبان ها از پایان زود هنگام آزمایش ناراحت بودند. تجربه زندان استنفورد در رسانه ها بازتاب گسترده ای داشت.این آزمایش(( به پيروي از آزمايش ميلگرم)) به آدم ها فهماند خیلی هم به مهربانی هم امید نبندند.شهروندان بی آزارند چون دست و پایشان بسته است.کافی است کمی به آنها مجال بدهی تا وحشیانگی درون خود را آشکار کنند. دو زندانی استنفورد در روز های اول آنچنان تحت فشار عصبی قرار گرفتند که زیمباردو بلافاصله آنها را با دو نفر دیگر جایگزین کرد.یکی از زندانی ها خود زنی کرد.یکی از شدت ترس لال شده بود ((البته معلوم شد او خودش را به مریضی زده تا از آن زندان لعنتی خلاص شود.زیمباردو او را معالجه کرد و به زندان بر گرداند.)) زندانی شماره 416 آنقدر از رفتار زندانبان ها آزرده بود که دست به اعتصاب غذا زد.او را به سلول انفرادی انداختند.بعد زندانبان ها به زندانیان گفتند اگر می خواهند زندانی شماره 416 از انفرادی آزاد شود باید همه پتو های خود را تحویل دهند.زندانیان ترجیح دادند همه پتوهای خودشان را داشته باشند و زندانی شماره 416 تا صبح از سرما بلرزد.زیمباردو از این رفتار آنقدر شوکه شده بود که شخصا وارد عمل شد و به زندانبانها گفتند زندانی انفرادی را آزاد کنند. بعد زیمباردو به زندانیان گفت که اگر تمام در آمد خود را((روزی 15دلار)) به زندانبان ها ببخشند،همان روز آزاد می شوند.بیشترشان بلافاصله قبول کردند..زیمباردو نوار های زندان را برای پنجاه نفر از دوستانش نمايش داد.تنها يك نفر از آنان – يك زن – گفت كه اين آزمايش غير اخلاقي بوده است.٤٩ نفر ديگر يا خنديدند و يا آرزو داشتند كاش جاي زندان بانها بودند دو ماه بعد از آزمایش،مجری برنامه تلویزیونی توانست زندانی شماره 416 )که بیش از دیگران مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود) و خشن ترین زندانبان (که خود را جان وین می نامید) روبروی هم قرار دهد.آنها گفتند رفتارشان آن طور بوده چون فکر می کردند از آنها چنین انتظاری می رود و قرار است کلیشه زندانیان و زندانبانها را در سینما بازی کنند.با این حال هر دو اعتراف کردند ماجرا در ابتدا با بازی کردن شروع شده و بعد این نقش انقدر درونی شده که کنترل از دستشان خارج شده است.پس از آن اریک فروم نقد تندی بر آزمایش زندان استنفورد نوشت.او گفت نتیجه زیمباردو از این آزمایش بسیار ساده انگارانه بوده است و نتایج حاصل از این زندان آزمایشگاهی را نمی توان به جامعه واقعی تعمیم داد. زیمباردو به این انتقاد ها جوابی نداد،چرا که شانس با او یار بود.چند ماه بعد از پایان آزمایش او،رسوایی های زندان های سن کوئنتین و اتیکا در آمریکا بر ملا شد. زندانیان اتیکا در سال 1971 شورشی عظیم به راه انداختند.آنها خواستار امکانات رفاهی،حمام و امکان ادامه تحصیل بودند.شورش با حمله پلیس و کشته شدن 40 نفر پایان یافت.رسانه ها نوشتند زندانی ها در هنگام حمله گلوی گروگانها را بریده اند.اما بعد خبر رسید بیشتر گروگانها با گلوله های پلیس از پای در آمده اند.تجربه زندان اتیکا نتایج آزمایش زیمباردو را به کلی تایید کرد آدمها وقتی اجازه بیابند هر کاری را که بخواهند انجام می دهند.یک افسر پلیس وقتی به این مقام می رسد،مکن است به راحتی سو استفاده از دیگران را آغاز کند.در واقع موقیعت است که رفتار آدمها را شکل می دهد و نه باورهای شخصی آنها. تجربه زندان استنفورد و اتیکا و سن کوئنتین در هزاره سوم هم تکرار شد.زندان ابو غریب که در زمان رژیم صدام به زندان شکنجه مشهور بود،بعد از حمله آمریکا و سقوط صدام باز هم شکنجه گاه باقی ماند.عکس هایی که از زندانیان برهنه ابوغریب به بیرون نشت کرد،اگر چه برای روزنامه ها بسیار جنجال آفرین بود، اما خبر تازه ای در بر نداشت.سربازان آمریکایی و انگلیسی این بار در عراق به مدل میلگرم و زیمباردو تجسم بخشیده بودند. در سال 1984 تنها 4000هزار زندانی سیاسی در این زندان کشته شده بودند و اجسادشان تحویل کارخانه های صابون سازی شده بود.اما در سال ٢٠٠٣ و ٢٠٠٤ وحشيگري تفاوتي با رژيم بعثي سابق نداشت.زندانبانها سگ ها را به جان زندانیان برهنه می انداختند.آنها را با صندلی کتک می زدند و با پوتین بر روی پاهای برهنه شان می پریدند.مردها را مجبور می کردند لباس زنانه بپوشند و از زندانیان برهنه زن و مرد فیلمبرداری می کردند.یک بار یک زندانی را روی جعبه ای قرار دادند و کیسه های ماسه روی سرش گذاشتند و به اعضای بدنش سیم وصل کردند تا ادای شوک الکتریکی را در آورد.(تکرار عینی آزمایش میلگرم در دنیای واقعی).زندانبانهای زندان ابو غریب روی بدن زندانیان دشنام می نوشتند،به گردن آنها قلاده می بستند،لامپهای شیمیایی را می شکستند و روی بدن زندانیان مایع فسفری می ریختند،روی آنها ادرار می کردند،اسلحه خود را روی شقیقه شان فشار می دادند،به آنها تجاوز جنسی می کردند.یک بار صورت یک زندانی را به دیوار کوبیدند و بعد خودشان بخیه زدند.عکس های بعدی از این هم تکان دهنده تر بود.زنها و مردهایی که کنار اجساد ایستاده بودند و عکس یادگاری انداخته بودند. زیمباردو گفت بار دیگر کسالت زندانبانها و احساس قدرت،آنها را به سوی سوءاستفاده های غیر انسانی و رفتار پورنو گرافیک سوق داده است.زندان ذاتا یک تجربه غیر انسانی است و در هر دولتی نمود پیدا کند (رژیم صدام و یا آمریکا) به سوءاستفاده خواهد انجامید.سربازان امریکایی در موقعیتی مشابه زندان استنفورد قرار گرفته بودند و طبیعی بود که دست به چنین کاری بزنند.بعد گفته شد سربازان تحت تاثیر مافوقهای خود در پنتاگون بوده اند و از دونالد رامسفلد مجوز رسمی داشته اند.تفاوتی نداشت.این مدل هم تجربه تلخ تر از میلگرم را اثبات می کرد. زندانبانهای ابوغریب با پوشاندن سر زندانیان در یک گونی،بیش از هر چیز انسان بودن انها را انکار کرده بودند. اگر شما بر انسانی قدرت بیابید که به خاطر لباس و یا طرز زندگی اش در زندان،شباهتی به انسان ندارد،راحت تر به رفتارهای غیر انسانی روی می آورید. شیفتگان نازی آنچنان شیفته خون آریایی خود بودند که به راحتی یهودیان را در کوره ها می انداختند.با این همه یک سوال هنوز ذهن را می آزارد. اگر قدرت ذاتا فساد آور است،آیا همه ما مشغول سوءاستفاده از زیر دستان خود نیستیم؟

 
(رادیو فردا)
شلیک به رهبران سبز در بازی مبارزه با «سران فتنه»
به تازگی سی دی ِ يک بازیِ رايانه ای در سطح وسيعی درشهر اصفهان توزيع شده که بازيگر در آن به مبارزه با «سران فتنه» می پردازد، معنا و مفهومی بيش از طراحی يک بازی کامپيوتری ساده خواهد داشت. در اين بازی رايانه ای، بازيگر، سوار برهواپيما به اهداف مورد نظر که در واقع تصاويری از ميرحسين موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی هستند شليک کرده آنها را نابود ساخته و امتياز می گيرد.به تازگی سی دی يک بازیِ رايانه ای در سطح وسيعی درشهر اصفهان توزيع شده که بازيگر در آن به مبارزه با «سران فتنه» می پردازد، معنا و مفهومی بيش از طراحی يک بازی کامپيوتری ساده خواهد داشت. در اين بازی رايانه ای، بازيگر، سوار برهواپيما به اهداف مورد نظر که در واقع تصاويری از ميرحسين موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی هستند شليک کرده آنها را نابود ساخته و امتياز می گيرد. موسيقی پس زمينه اين بازی نيز سرود ياردبستانی است که به طور معمول منتقدان و معترضان به نتيجه انتخابات در اعتراضات خود می خوانند. اينکه چه کسانی بازی مبارزه با سران فتنه يا جدال با فتنه گران را طراحی و منتشر کرده به طور مشخص روشن نيست، اما مسوولان يک سايت اينترنتی نزديک به اصولگرايان، اين بازی را برای دانلودکردن و استفاده همگان منتشر کرده است. هرچند اين سايت شناسنامه روشنی ندارد و گردانندگان يا مسوولان آن مشخص نيستند، اما مطالبی از بيژن مقدم، مدير مسوول روزنامه جام جم که روزنامه وابسته به راديو وتلويزيون دولتی ايران به شمار می رود به عنوان سرمقاله‌های اين سايت منتشر شده است. بيژن مقدم، پيشتر معاون خبر خبرگزاری فارس بود که از آن به عنوان سايت خبری نزديک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ياد می شود. آزاده کيان، استاد جامعه شناسی دانشگاه پاريس بر اين باور است طراحان اين بازی خاص همان کسانی هستند که افزايش خشونت در جامعه را دنبال می کنند. روان‌شناسان و جامعه‌شناسانی که در حوزه آثاربازی‌ها در جامعه تحقيق می کنند باور دارند که خشونتهای تخيلی و فانتزی در بازی‌ها موجب هدايت کودکان، نوجوانان و بازيگران اين بازی ها به‌ خشونتهای واقعی می شود.

 
(انقلاب)
مردم شهر یاسوج از احمدی نژاد با شعارهایی مانند دروغگو، دروغگو و مرگ بر دیکتاتور استقبال کردند
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،تعداد زیادی از مردم یاسوج بر علیه حضور احمدی نژاد در یاسوج و در حین سخنرانی وی اقدام به سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور و دروغگو،درغگو نمودند. روز چهارشنبه 22 اردیبهشت ماه احمدی نژاد به شهر یاسوج وارد شد و در پارکی نزدیک میدان معلم اقدام به سخنرانی کرد. علیرغم اینکه نیروهای امنیتی و نظامی این منطقه را در کنترل شدید خود داشتند و به صورت گزینشی اجازه ورود به محل سخنرانی می دادند. ]]>

 
(فرارو)
خانواده مهدي هاشمي از كشور خارج شدند؟
همسر و دو فرزندش مهدی هاشمی با هدف دور شدن از فضای سیاسی جامعه از کشور خارج شدند. به گزارش خبرنگار جهان خروج خانواده مهدی هاشمی از کشور در حالی است که دستگاه انتظامی همچنان حکم جلب مهدی هاشمی فرزند آقای هاشمی را در دست دارد. در همین راستا شبکه ایران نیز نوشت که خانم "فرشته هاشمی" همسر مهدی هاشمی به همراه دو فرزندش به لندن رفته و قبل از پیوستن به همسر، به برخی اطرافیان خود اعلام کرده است که قصد بازگشت به ایران را ندارد.

 
(انقلاب)
موسی قربانی خطاب به خبرنگاری که در رابطه با کهريزک پرسيد : تو غلط کرده‌ای/ اسمت را به حراست می‌دهم تا گوشت را بگیرند و از مجلس بیرونت کنند
پارلمان‌نیوز: در ادامه روند ممنوع‌ الورد کردن خبرنگاران پارلمانی به مجلس، موسی قربانی نماینده قائنات در واکنش به سئوال یک خبرنگار که از وضعیت رسیدگی به پرونده کهریزک جویا شد و در حصوص اتفاقات آن واژه ''جنایت'' را به کار برد ، واکنش تندی انجام داد و وی را نیز تهدید کرد. به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام مجلس«پارلمان‌نیوز»، خبرگزاری مهر گزار شداد که موسی قربانی نماینده قائنات درحاشیه جلسه علنی امروز چهارشنبه مجلس ، در برابر یکی از خبرنگاران و سئوال وی با فریاد بر سر او تهدید کرد که وی رابه حراست معرفی خواهد کرد. ]]>

 
(ایران پرس نیوز)
بیانیه معلمان کامیاران به مناسبت اعدام فرزاد کمانگر
خبرگزاری هرانا - معلمان کامیاران با صدور بیانیه ای ضمن ابراز تاسف از اعدام فرزاد کمانگر، برای شرکت در اعتصاب پنج شنبه، 23 اردی بهشت ماه اعلام آمادگی نمودند. به نام جانباختگان راه آزادی مردم آزادیخواه و معلمان راستین درسراسر ایران و کردستان ما معلمان کامیاران در نهایت افتخاربه همکار بودن با معلمی انسان دوست و آزاداندیش و راستین همچون ((شهیدفرزادکمانگر)) ضمن اعلام انزجار و نفرت از اعدام بی گناهانه این معلم شهید از صمیم قلب به خانواده ی ایشان و جامعه فرهنگیان سراسر ایران بخصوص کردستان تسلیت عرض نموده و خود راصاحب عزای این معلم شهید می دانیم. ما معلمان کامیاران هیچ گاه تلاش ها و زحمات اثرگذار این همکار شهید خود را فراموش نخواهیم نمود. و یاد وخاطره او در قلب هایمان جای داشته و خواهد داشت. و آرمانهای انسان دوستانه و عاشقانه این شهید سرلوحه ی کار و پیشه ی مان خواهد بود. ما هرگز شیوه ی معلم بودن او را فراموش نخواهیم نمود و هر روز و هرسال به دانش آموزان مان ازعشق وی به انسان و انسانیت و گذشت و فداکاری و تحمل رنج و مرارت بسیار وی برای آزادی خواهیم گفت. خواهیم گفت: که در دور افتاده ترین روستاها با چه انگیزه ای به محروم ترین دانش آموزان این مرز و بوم درس ایثار و از خود گذشتگی میداد و چگونه در چندین روستا برای دانش آموزان و جوانان کتابخانه تاسیس نمود.و خواهیم نوشت روی تخته ی کلاس هایمان که فرزاد حقوق ناچیزش را به دانش آموزان بی بضاعت می داد که بی کفش و بی دفتر نباشند.فریاد خواهیم زد که فرزاد با چه خون دلی سعی در راه اندازی انجمن صنفی معلمان کامیاران نمود.و باچه همتی نشریه ی ماندگار((رویان ))را به راه انداخت و هرگزحسادت و طعنه باعث نشد از تاسیس انجمن سبز ((آسک))دلسرد شود. آیا ما معلمان میتوانیم قرائت آتشین بیانیه اولین تحصن معلمان کامیاران را توسط این شهید از یاد ببریم.آیامعلمان کامیاران افشاگریهای صریح وصادقانه ی فرزاد را در مورد تعاونی مسکن و فروشگاه فرهنگیان و دهها کار تاثیر گذار و ماندگار را ازیاد خواهند برد؟ آیا دانش آموزان فرزاد که به همت وی خواندن ونوشتن به زبان مادری را آموختند او را می توانند فراموش کنند؟ فرزاد تا زمانی که در میان ما بود یکپارچه شور وعشق وحماسه ساز بود برای مردم و معلمان کامیاران که تاریک اندیشان به خیال خویش با زندانی نمودن وی معلمان کامیاران دیگرصدایی نخواهند داشت. اماغافل از اینکه فرزاد در زندان به صدای معلمان و تمامی انسانهای آزادیخواه ایران وجهان تبدیل می شود.و با خلق نامه های ماندگارخویش خود و معلمان کامیاران را جهانی می نماید. ما معلمان کامیاران به پاس قدردانی از این معلم شهید روز 19اردیبهشت را به نام روز معلم نامگذاری می نماییم. همچنین یکدل و یک صدا از تمامی معلمان ایران و کردستان میخواهیم که همگام با سایر اقشار مختلف جامعه کلاس های خود را در روز پنج شنبه 23/2/ 89 تعطیل نموده و به اعتصاب سراسری بپیوندند. زنده باد یاد و خاطره معلم شهید فرزاد کمانگر و شهیدان '' شیرین علم هولی-علی حیدریان-فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان'' 21/2/89 معلمان کامیاران

 
(راه سبز)
انتفاد هاشمی رفسنجانی از سنگ اندازی های دولت در برابر دانشگاه آزاد
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، آیت‌الله اكبر هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از اعضای هیات علمی و دانشجویان نخبه دانشگاه آزاد اسلامی ونمایندگان تشكل‌های سیاسی این دانشگاه، علم و دانش را محور و موتور محرك سند چشم انداز 20 ساله كشور دانست و با تاكید بر اینكه بنیاد پیشرفت در آینده براساس سیاست‌های كلی مورد تایید رهبر معظم انقلاب توجه و تاكید بر علم ودانش است گفت: كشورهایی كه از نیروی انسانی عالم و دانشمند به درستی استفاده می‌كنند نیاز به اسراف و حیف و میل دیگر منابع خود ندارند. رئیس مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اینكه اكنون پس از گذشت 4 سال از ابلاغ سند چشم انداز توسط رهبری حركت چشمگیری در این زمینه دیده نمی‌شود گفت: براساس سند چشم انداز ابلاغی باید هر ساله 2.5 درصد به بهره‌وری كشور افزوده شود كه این امر محقق نشده است. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام توسعه و گسترش مقاطع تكمیلی و عالی را نیاز كنونی جامعه و دانشگاه‌های كشور خواند و تصریح كرد: همان نیازی كه ابتدای انقلاب موجب شد دانشگاه آزاد اسلامی برای مقاطع كارشناسی شكل بگیرد اكنون برای خیل عظیمی از فارغ التحصیلان در مقاطع بالاتربه شدت احساس می‌شود. آیت الله هاشمی رفسنجانی با تاكید به اینكه مسوولان دانشگاه آزاد اسلامی به سهم خود برنامه وسیعی برای توسعه و گسترش تحصیلات تكمیلی پیش‌بینی كرده‌اند گفت: انشاء‌الله در آینده نزدیك تشنگان تحصیل در مقاطع عالی از مواهب این تصمیمات بهره‌مند خواهند شد. رئیس مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اینكه در حال حاضردانشگاه آزاد و فارغ التحصیلان آن سهم بزرگی درمدیریت كشوردارند وبارهای بسیاری را از دوش دولت برداشته‌اند گفت: متاسفانه گاهی مشاهده می‌شود كه برخی مسوولان به جای حمایت و تسهیل در امور این دانشگاه كه بسیاری از وظایف دولت را بر دوش دارند موانع را تشدید نموده و یا دست اندازهایی ایجاد می‌كنند. رئیس هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به حركت خیرخواهانه اخیر این هیات به دور از هیاهوهای سیاسی در وقف سرمایه‌های عظیم دانشگاه آزاد گفت: به گفته صاحب نظران اكنون دانشگاه آزاد به بزرگ‌ترین وقف دنیا و جهان اسلام تبدیل شده است و این وظیفه همگان را در حفظ و حراست از سرمایه‌های این موسسه عظیم جهان اسلام تشدید می‌كند تا انشاءالله بركات این حركت به نسل‌های آینده این كشور و منطقه منتقل گردد. در ابتدای این دیدار دكتر زارع معاون پارلمانی ریاست دانشگاه ازاد اسلامی و نیز آقایان دكتر امیدوار، دكتر آل طه، دكتر غضنفری و دكتر برازوان از مسوولان منطقه 7 دانشگاه آزاد اسلامی گزارشی از فعالیت و عملكرد منطقه 7 دانشگاه آزاد اسلامی ارائه كردند و خواستار حمایت بیش از پیش آیت الله هاشمی رفسنجانی در رفع مشكلات این دانشگاه شدند. همچنین تعدادی از نمایندگان تشكل‌های سیاسی و انجمن اسلامی دانشگاه آزاد با اشاره به فعالیت‌های این تشكل هاوموانع و مشكلات موجود بر سر راه آنان خواستار مساعدت آیت الله هاشمی رفسنجانی در مرتفع كردن این موانع شدند. ]]>

 
(رادیو زمانه)
دیده‌بان: ۱۷کرد در آستانه اعدام هستند
سازمان دیده‌بان حقوق بشر، با محکوم کردن اعدام پنج زندانی سیاسی، درباره به اجرا گذاشته شدن حکم اعدام ۱۷ کرد زندانی در ایران هشدار داد. این سازمان اعلام کرده که اجساد چهار کرد ایرانی زندانی که هفته جاری در تهران اعدام شدند، «تاکنون به خانواده‌های آنها تحویل داده نشده است.» فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و شیرین علم هولی، چهار کرد ایرانی هستند که به همراه مهدی اسلامیان، یکشنبه هفته جاری در زندان اوین به دار آویخته شدند. جو استورک، معاون بخش خاورمیانه سازمان دیده‌بان حقوق بشر گفته است: «به دار آویختن این چهار زندانی کرد، یکی از جدیدترین نمونه‌های به کار گیری ناعادلانه حکومت ایران از مجازات مرگ علیه اقلیت‌های نژادی دگراندیش است.» استورک اضافه کرده است: «قوه قضائیه در تلاش برای در هم شکستن و نابود ساختن نارضایتی، مرتباً ناراضیان کرد را به وابستگی به گروه‌های مسلح تجزیه‌طلب متهم کرده و آنان را به مرگ محکوم می‌کند.» وی اظهار داشته که «قوه قضائیه ایران باید فورا برای تمام اعدام‌ها مهلت قانونی صادر کند. این امر شامل ۱۷ ناراضی کردی که در معرض اعدام قرار دارند نیز می‌شود.» رستم ارکیا، حسین خضری، انور رستمی، محمد امین عبداللهی، قادر محمدزاده، زینب جلالیان، حبیب‌الله لطیفی، شیرکو معارفی، مصطفی سلیمی، حسن طلعی، ایرج محمدی، رشید اخکندی، محمدامین اگوشی، احمد پولادخانی، سمی حسینی، سیدجمال محمدی و عزیز محمدزاده، ۱۷ کردی هستند که در آستانه اعدام قرار دارند. اعدام‌های اخیر در ایران با واکنش نهاد‌های مدافع حقوق بشر و سازمان‌های بین‌المللی مواجه شده است. سازمان گزارشگران بدون مرز، فدراسيون بين‌المللی جامعه‌های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران، فدراسیون جهانی اتحادیه‌های معلمان، کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران و سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، از جمله سازمان‌های مدافع حقوق بشر هستند که اعدام‌های اخیر در ایران را محکوم کرده‌اند.

 
(ایران پرس نیوز)
یاسوج، استقبال از احمدی نژاد با شعار مرگ بر دیکتاتور
مردم شهر یاسوج از احمدی نژاد با شعارهایی مانند دروغگو، دروغگو و مرگ بر دیکتاتور استقبال کردند بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،تعداد زیادی از مردم یاسوج بر علیه حضور احمدی نژاد در یاسوج و در حین سخنرانی وی اقدام به سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور و دروغگو،درغگو نمودند. روز چهارشنبه 22 اردیبهشت ماه احمدی نژاد به شهر یاسوج وارد شد و در پارکی نزدیک میدان معلم اقدام به سخنرانی کرد. علیرغم اینکه نیروهای امنیتی و نظامی این منطقه را در کنترل شدید خود داشتند و به صورت گزینشی اجازه ورود به محل سخنرانی می دادند. اما تعدادی از مردم یاسوج هنگام سخنرانی که در دسته های 30 الی 50 نفره بودند و در قسمتهای مختلف قرار داشتند اقدام به سر دادن شعارهایی علیه احمدی نژاد نمودند.شعارهایی که مردم هنگام سخنرانی علیه او سر می دادند عبارت بود از، دروغگو ،دروغگو،دروغگو/ دروغه دروغه دروغه و همچنین در مواردی شعار مرگ بردیکتاور سر می دادند. نیروهای لباس شخصی که در بین مردم حضور داشتند اقدام به ضرب و شتم و بیرون کردن شعار دهندگان از محل سخنرانی می نمودند. شعار دادن مردم تا پایان سخنرانی احمدی نژاد ادامه داشت. از روز گذشته از طرف ستاد خبری وزارت اطلاعات با فعالین دانشجوئی و مدنی شهر تماس گرفته می شد و از آنها خواسته می شد که از صبح امروز خود را به ستاد خبری وزارت اطلاعات در این شهر معرفی کنند. از شب گذشته و امروز فضای شهر امنیتی و نظامی بود و مامورین در همۀ میادین و نقاط اصلی شهر مستقر شده بودند. 22 اردیبهشت 1389 برابر با 12 می 2010 http://hrdai.blogspot.com

 
(رادیو فردا)
احمدی نژاد: قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل پشیزی ارزش ندارد
محمود احمدی نژاد در جریان سفر استانی اش به یاسوج در استان کهکیلویه و بویر احمد، گفت: قطعنامه های شورای امنیت برای تحریم ایران پشیزی ارزش ندارد. او درباره اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها نیز گفت: اگر موانعی نباشد، با اجرای درست این طرح همه ایران آباد می‌شود و حتی یک فقیر در ایران پیدا نمی‌شود و نیازی به نهادهای حمایتی در کشور نخواهد بود.

 
(خبرگزاری موج)
از طريق پورتال، وارد فرودگاه مهرآباد شويد
به گزارش موج به نقل از روابط عمومي فرودگاه مهرآباد، مكان‏يابي موقعيت‏هاي گوناگون و پراكندگي آنها در محوطه فرودگاهي، ترمينال‏ها و شبكه‏هاي دسترسي آنها با قابليت Zoom in و Zoom out با حجم كم كه با سرعت dial up نيز سريعاً loud مي‏شود، از خصوصيات منحصر به فرد اين نقشه‏ها در سامانة پورتال فرودگاه محسوب مي‏شود. لازم به ذكر است قابليت اجراي اين سيستم بر روي fire fox و Internet explorer، بدون نياز به نصب هرگونه نرم افزار ديگري از قابليت‏هاي ديگر آن است. براي ديدن نقشه‌ها، پس از ورود به سايت در ابتداي صفحه موقعيت‏هاي مورد نياز مسافران اعم از اطلاعات پرواز، اطلاعات فرودگاه، دسترسي فرودگاه و تسهيلات فرودگاهي قابل رؤيت و با كليك بر روي هر كدام مي‏توان اطلاعات لازم را دريافت كرد. يكي از قسمت‏هاي با اهميت در ميان موارد بالا، نقشه‏هاي محوطه فرودگاهي است كه مسافران مي‏توانند با اين قابليت، مكان‏هاي مورد نياز خود را در هر نقطة از فرودگاه، شناسايي و موقعيت يابي نمايند.

 
(پیک ایران)
بند ۳۵۰ زندان اوین منحل شد
خبرگزاری هرانا - پس از آنکه روز شنبه ی گذشته فرهاد وکیلی زندانی سیاسی کرد از سالن سیاسی بند ۳۵۰ (زیر زمین) به مقصدی نامعلوم انتقال یافته و سپس روز یکشنبه به همراه ۴ زندانی سیاسی دیگر اعدام گردید، روز گذشته زندانیان سیاسی ۳۵۰ که هم بند خود را از دست داده بودند اقدام به سوگواری نمودند که این عمل با واکنش بزرگ نیا، رئیس بند وابسته به وزارت اطلاعات بند ۳۵۰ مواجه می شود. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در پی این واکنش جمعیت ۱۸۰ نفری زندانیان سیاسی اقدام به اعتراض و تحویل نگرفتن غذا نموده، اعلام اعتصاب غذا می نمایند. بر اساس این اعتراضات و به دستور صداقت رئیس زندان اوین روند انحلال بند سیاسی ۳۵۰ آغاز شده و زندانیان سیاسی مجددا به صورت پراکنده در میان مجرمان عادی، به اندرزگاههای ۷ و ۸ زندان اوین و نیز زندان رجایی شهر کرج انتقال می یابند. یکی از زندانیان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم که به اندرز گاه ۸ انتقال یافته طی تماسی از این اندرزگاه از انتقال حداقل ۵۰ نفر از بند ۳۵۰ به اندرز گاههای ۷ و ۸ و زندان رجایی شهر از صبح امروز خبر داد. گفتنی است بند سیاسی ۳۵۰ که پیش تر در سال ۸۶ منحل شده بود آبان ماه گذشته به دستور جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، مجددا احیا شده بود.

 
(پیک نت)
سخنرانی مصباح یزدی در کنگره "پیروان ولایت" در قم , بحث های جدی، برای روزهای پس از خامنه ای
نشست (کنگره) "پیرامون ولایت" در مدرسه فیضیه قم برپا شد. مصباح یزدی که حزب نیمه پنهان "پیروان ولایت" از زیر مجموعه های تحت نظارت اوست، دراین نشست شرکت و سخنرانی کرد. وی در این سخنرانی هر نوع پیشنهاد شورائی شدن رهبری را نه تنها رد کرد، بلکه آن را توطئه دانست. دفاع او از رهبری یکنفره، در واقع دفاع از سلطنت مطلقه بود و البته با استدلال های عوامفریبانه ای که می خوانید. او خط بطلان بر قانون اساسی، قوانین، ارگان های اجرائی و مقننه و قضائیه و خلاصه تمام ساختارهای معمول در جهان اسلام و مسیحیت کشید و به شیوه قرون وسطی یک فرد را حاکم بر جان و مال مردم و سرنوشت جامعه و کشور را تائید کرد. این که نشست پیروان ولایت با چه انگیزه ای تشکیل شده و مصباح یزدی چرا در این نشست حاضر شده و علیه شورائی شدن رهبری سخنرانی کرده، حدس و گمان هائی را موجب شده است. از جمله تخت و تاجی که او برای خویش در نظر دارد. یعنی رهبر شدن! در عین حال، شایعه پیرامون کوتاه شدن دم به دم عمر علی خامنه ای بدلیل چند بیماری که گفته می شود گریبان او را گرفته نیز در شتاب گرفتن این نوع نشست ها و سخنرانی ها مطرح است. از جمله سخنرانی مشابهی که شیخ محمد یزدی همزمان با برپائی همین نشست کرده است و یا حضور مصباح یزدی در صنایع نظامی و یا ردیف کردن عده ای از کارکنان وزارت دفاع به همراه وزیر دفاع در پیشگاه محمد یزدی. همه این اخبار نشان میدهد که خر را داغ کرده اند و عده ای بوی کباب به مشامشان خورده است! مصباح یزدی در نشست پیروان ولایت گفت: عده ای مساله شورای رهبری را مطرح کرده اند. این یک شبهه است. در طول تاریخ حکومت پیامبران و یکهزارو چهارصدساله شیعه، مساله حکومت شورایی مطرح نبود وهیچ پیامبری را نداشتیم که با مجموعه ای از پیامبران حکومت کرده باشد. ممکن است امروز برخی افکار غربزده چیزهایی بنویسند. انسان احتمال می دهد که در پشت مطرح کردن مساله شورای رهبری، دست ناصالحی برای تضعیف حکومت و ولایت فقیه در کار می باشد. درصورت شورایی بودن رهبری، اگر قرار است یک تصمیم قاطع گرفته شود همه باید منتظر بمانند تا اعضای شورا از استان های مختلف بیایند، اما اگر یکی از اعضای شورا مریض شده باشد و یا جلسه به حد نصاب نرسد، در این صورت تکلیف جامعه اسلامی چه خواهد شد؟ ممکن است کسی که می داند رهبر نمی شود، فکر کند اگر شورایی باشد در آن شورا حضور پیدا خواهد کرد. حاکمیت یک فرد پیوسته مورد قبول بوده است و در سیره عقلا و متشرعین، مردم در اجرای حکومت همیشه به فرد مراجعه می کرده اند نه به گروه. مساله حکومت تاخیربردار نیست و در بسیاری از مسائل، رهبری باید تصمیم قاطع و نهایی را بگیرد. در اسلام مشورت داریم ولی مشورت با تصمیم گیری متفاوت است.

 
(بی بی سی)
به دنبال ردپای لنین در لندن
تنها عده کمی می‌دانند که یک پروژه خانه‌سازی به نام ولادیمیر ایلیچ لنین، در اوایل دهه ۴۰ میلادی قرن بیستم در لندن افتتاح شد. این پروژه که به وسیله برتولد لوبتکین، معمار مهاجر روسی که اکنون یکی از بزرگان جنبش کنستراکتیویسم یا ساخت‌گرایی ا‌ست، طراحی شده بود، ''سرای لنین'' نامگذاری شد. اما در ابتدای دهه ۵۰ هنگامی که پروژه نزدیک به اتمام بود جنگ سرد در اوج خود قرار داشت. در نتیجه، ساختمان به افتخار ارنست بوین، وزیر امورخارجه به شدت ضد کمونیست بریتانیا به ''سرای بوین'' تغییر نام داد. کریگ فورد که یکی از ساکنان این ساختمان است می‌گوید: ''من هنوز در آدرس پستی‌ام به جای سرای بوین می‌نویسم سرای لنین، نامه‌ها درهرصورت به خاطر کدپستی درست تحویل داده می‌شوند.'' آقای فورد که گرایشات چپ دارد بارها پیشنهاد داده که نام ساختمان دوباره به ''سرای لنین'' تغییر پیدا کند و در میدانی در همان نزدیکی، بنای یادبود لنین دوباره نصب شود. این بنای یادبود در سال ۱۹۴۲ به وسیله لوبتکین طراحی و در محل اقامت لنین در میدان هولفورد قرار داده ‌شده بود. این مکان که به نوعی زیارتگاه کمونیست‌های بریتانیایی شده بود، به طور مرتب تخریب می‌شد و نیاز به مراقبت ۲۴ ساعته‌ پلیس داشت. بعد از بروز جنگ سرد این بنای یادبود تعطیل و مجسمه‌ نیم‌تنه‌ لنین از آن جا برداشته شد. لوبتکین به طور مخفیانه پلاک یادبود را پنهان کرد. آقای فورد می‌گوید: ''در مراحل پایانی ساخت ''سرای بوین''، لوبتکین یک جرثقیل اجاره کرد و پلاک یادبود را به این‌جا آورد تا در زیر زمین ساختمان دفن کند.'' علی‌رغم واهمه‌ لوبتکین، مجسمه لنین از گذر روزگار جان سالم به در برده است. این مجسمه سال‌ها در انباری دفتر شهردار در ایزلینگتن خاک می‌خورد اما اکنون قسمتی از کلکسیون موزه ایزلینگتن است. الکس اسمیت که در موزه مشغول به کار است می‌گوید: ''پس از آن که بنای یادبود بارها تخریب شد، لوبتکین چند نمونه‌ مشابه از مجسمه‌ی نیم‌تنه درست کرد. برای مدت مدیدی ما مطمئن بودیم که چیزی که در موزه داریم یکی از این کپی‌هاست.ولی بعدها دریافتیم که آن چه داریم نمونه‌‌ی اصلی ا‌ست.'' امروز یک تابلوی کوچک که در میدان هولفورد نصب شده به رهگذران یادآوری می‌کند که رهبر طبقه‌ کارگر جهان در سال ۱۹۰۵ در آن جا زندگی می‌کرد. لندن، سمبل اهریمن سرمایه داری لنین شش بار به لندن آمد و هر بار مدت زیادی را در کتابخانه بریتانیا گذراند، جایی که برای اولین بار به آثار کارل مارکس دسترسی پیدا کرد. هلن راپوپورت، تاریخ‌نگار می‌گوید: ''خیلی از کسانی که در کتابخانه بودند از لنین به عنوان مرد کوتاه قامت و سخت‌کوشی یاد می‌کردند که مشتاقانه مطالعه می‌کرد. او هر بار تعداد زیادی کتاب سفارش‌ می‌داد و با سرعت و انگیزه‌ متحیرکننده‌ای آنها را می‌خواند.'' به گفته او، لندن برای لنین تبدیل به سمبل اهریمنی شد که او در پی نابودی‌اش بود. او اغلب دوستانش را به قدم زدن تا شرق لندن دعوت می‌کرد تا فاصله طبقاتی موجود را نشان‌شان دهد. خانم راپوپورت با لبخند اضافه می‌کند: ''طعنه آمیز است این که کشور سرمایه داری مانند بریتانیا امکاناتی چون دسترسی به کتب، آزادی عمل و کمک مالی در اختیار فردی چون لنین بگذارد. لنین دقیقا همین جا در لندن کتابهایش در مورد نابودی سرمایه داری را نوشت.'' در کتابخانه یادمان مارکس در لندن یک نقاشی دیواری وجود دارد که در سال ۱۹۳۵ کشیده شده است. در این نقاشی یک کارگر با سینه برهنه نشان داده شده درحالی که بوسیله لنین چشم آبی و مارکس و انگلس احاطه شده است. او در حال پاره کردن زنجیرهای اسارت و زیرو رو کردن تمام دنیاست و برج بیگ‌بن با سقوط خود سرمایه داری را مدفون می‌کند. جان کالو، مدیر بایگانی این کتابخانه می گوید: ''واضح است که نقاش، لنین را از روی یک عکس سیاه و سفید نقاشی کرده است. در زمان جنگ جهانی دوم و وقتی که یک بمب روی سقف ساختمان ما افتاد، این نقاشی دیواری به شکل عجیبی سالم باقی ماند.'' در این کتابخانه یک اتاق نیز وجود دارد که بین سالهای ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۳ او در آن روزنامه ''ایسکرا'' را ویرایش و چاپ می‌کرد. امروزه در این اتاق تعداد زیادی مجسمه نیم‌تنه لنین نگهداری می‌شوند، مجسمه‌هایی که توسط هیئت‌های نمایندگی اتحاد شوروی اهدا شده‌اند. میخائیل گورباچف، نیکیتا خروشچف و بسیاری دیگر از سیاستمداران روسی نیز در زمان دیدارشان از لندن، از این اتاق دیدن کرده‌اند. آقای کالو می گوید: ''می‌توانید به لنین عشق بورزید یا از او متنفر باشید اما به هر حال او قسمتی از تاریخ است، قسمتی که بدون او تاریخ به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.'' دیدار تاریخی بر طبق یک فرضیه، لنین و استالین بار اول یکدیگر را در سال ۱۹۰۵ در لندن ملاقات کردند. حداقل کارکنان میخانه کراون تاورن واقع در کلرکن‌ول لندن این گونه می‌گویند. ظاهرا این میخانه جایی ا‌ست که این ملاقات تاریخی به وقوع پیوسته است. جیسون رابین‌سون مدیر این میخانه می‌گوید: ''می‌دانیم که لنین اغلب به پاتوق ما می‌آمد، این حتی در کتاب این میخانه هم نوشته شده است. طبق آنچه در آرشیو ما موجود است، لنین در سال ۱۹۰۵ در اینجا جلسه‌ای با استالین داشته است.'' ظاهرا برای برخی افراد، سالهای مهم زندگی لنین در لندن تا امروز هم اهمیتش را از دست نداده ‌است.

 
(خبرگزاری موج)
استفاده از هواپيماهاي توپولف 154 در جهان غير قانوني اعلام شد
محمد حسن کرماني، رئيس انجمن صنفي دفاتر خدمات مسافرت هوايي در گفتگو با خبرنگار موج با اشاره به اظهارات اخير وزير راه و ترابري در رابطه با حذف هواپيماهاي توپولف 154 در کشور اذعان داشت: حذف هواپيماهاي فوق در شرکت هاي هواپيمايي نيازمند رديف اعتبار جداگانه اي است. وي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به تحريم هاي صورت گرفته عليه ناوگان هوايي ايران طي سال هاي گذشته خاطرنشان ساخت: در صورت تامين اعتبار ايران مي تواند نسبت به خريد هواپيماهاي نو غربي در کشور اقدام کند. وي با تاکيد بر لزوم ارتقاء ايمني ناوگان هوايي ايران گفت: دولت جمهوري اسلامي ايران در زمينه ارتقاء ناوگان ايمني بايد به شرکت هاي هواپيمايي اعتبارات جداگانه اي را تخصيص دهد. رئيس انجمن صنفي دفاتر خدمات مسافرت هوايي اجراي سياست هدفمند سازي يارانه ها را موجب افزايش ظرفيت ناوگان هوايي ايران عنوان کرد و خاطرنشان ساخت: در صورت آزاد سازي نرخ بليت هواپيما ظرفيت ايمني ناوگان هوايي ايران ارتقاء خواهد يافت. به گفته رئيس انجمن صنفي شرکت هاي هواپيمايي، نرخ بيلت هواپيما در ايران از استاندارد هاي جهاني به ميزان 50 تا 60 درصد کمتر است.

 
(تابناک)
سالارکیا: معتاد مجرم است
یک کارشناس حقوقی با اشاره به اینکه وظیفه سازمان زندانها درمان معتادان نیست گفت: از دیدگاه دستگاه قضایی معتاد مجرم است و سازمان بهزیستی مسئول نگهداری و جمع آوری معتادان جامعه است که پیشرفت چندانی در این امر حاصل نشده است. محمود سالارکیا با بیان اینکه سازمان بهزیستی مسئول نگهداری و بازپروری معتادان جامعه است گفت: متاسفانه بهزیستی تا کنون پیشرفت چندانی در این امر نداشته است.وی گفت: ستاد مبارزه با مواد مخدر باید سازمان بهزیستی را در ایجاد مراکز بازپروری متناسب با ظرفیت معتادان یاری کند و اعتبار لازم را نیز در اختیار آنان قرار دهد.معاون سابق دادستان تهران با بیان اینکه زندان جای مناسبی برای ترک اعتیاد نیست اظهار داشت: اعتقاد داریم ارجاع و نگهداری معتادان در مراکز بازپروری به جای زندان در اصلاح و درمان این قشر بسیار تاثیرگذارتر است بنابراین باید به دنبال گسترش این مراکز باشیم.

 
(پیک نت)
اعتراف مرتضی نبوی، رئیس بنیاد رسالت: اصول گرایان بریده اند و معدودی از خامنه ای دفاع می کنند!
عطاء الله مهاجرانی، وزیر ارشاد در کابینه محمد خاتمی، یادداشتی در ستایش از یکی از اشعار شفیعی کدکنی نوشته و در وبلاگ خویش منتشر کرده است. این یادداشت شامل دو بخش است. یک بخش در ستایش شفیعی کدکنی و بخش دیگری حاوی چند نکته خبری- تفسیر مرتبط با کودتای 22 خرداد. بخش دوم را برای بازانتشار انتخاب کرده ایم که می خوانید: «... سال پیش در همین روزها کشور ما سرشار از شور مردم و جوانان بود. همه به صحنه آمده بودند. همه می خواستند در سرنوشت خویش مشارکت کنند. همه به دولت و حکومت اعتماد نسبی داشتند که رای آن ها را محترم می شمرد. انتخابات واقعا می توانست یک محفل شادمانی ملی برای همه باشد، حتی برای آنانی که در اقلیت بوده و هستند. بر شادی و حضور مردم قلم کشیده شد. خطی از خون و کینه. دفاتر انتخاباتی کاندیدا ها پلمپ شد. شخصیت های سیاسی دستگیر شدند، موبایل و اینترنت قطع شد. همه چیز به فرمان شکل گرفت و فضای کشور امنیتی و پلیسی شد. فرمانده پلیس بعدا گفت که همکاران او دچار افسردگی هستند. حتی مرتضی نبوی(سردبیر روزنامه رسالت و رئیس بنیاد رسالت) بتازگی (در مصاحبه ای که با انجام و منتشر شده) گفته: دوستان نزدیک اصول گرای او می گویند بریده اند و افراد معدودی از مواضع رهبری دفاع می کنند. شادی را از ملت ایران گرفتند و سرکوب را جانشین کردند. کاش می شد به درون بازجو ها و همانانی که با باتوم بر سر جوانان می کوبیدند، راهی پیدا می کردیم تا ببینیم آنان در خلوت خود و خانواده شان چه روزگاری را می گذرانند؟ اگر دل آن ها به تعبیر قران مجید از سنگ هم سخت تر باشد، در برابر سکوت مردم، اجتماع خانواده زندانیان در برابر زندانها، رنج های سنگین زندانیان... فروخواهند ریخت. به تعبیر ژنرال های شاه مثل برف آب خواهند شد. مدال کهریزک بر سینه چه کسی ست؟ نه تنها شادی از زندگی خانواده های قربانیان برای همیشه رخت بر بست، بلکه همان شکنجه گران نیز روزگاری سیاه خواهند داشت. وقتی در خلوت خویشند، وقتی می خواهند چشم بر هم بگذارند و بخوابند، مگر آن تصویر رنج و درد و جان دادن قربانیان، همانان که دادستان سابق گفت، بر اثر بیماری مننژیت مرده اند...»

 
(پیک ایران)
موسی قربانی خطاب به خبرنگاری که در رابطه با کهريزک پرسيد : تو غلط کرده‌ای/ اسمت را به حراست می‌دهم تا گوشت را بگیرند و از مجلس بیرونت کنند
پارلمان‌نیوز: در ادامه روند ممنوع‌الورد کردن خبرنگاران پارلمانی به مجلس، موسی قربانی نماینده قائنات در واکنش به سئوال یک خبرنگار که از وضعیت رسیدگی به پرونده کهریزک جویا شد و در حصوص اتفاقات آن واژه "جنایت" را به کار برد ، واکنش تندی انجام داد و وی را نیز تهدید کرد. به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام مجلس«پارلمان‌نیوز»، خبرگزاری مهر گزار شداد که موسی قربانی نماینده قائنات درحاشیه جلسه علنی امروز چهارشنبه مجلس ، در برابر یکی از خبرنگاران و سئوال وی با فریاد بر سر او تهدید کرد که وی رابه حراست معرفی خواهد کرد. این خبرنگار درحاشیه برگزاری جلسه علنی روز چهارشنبه ازقربانی پرسید رسیدگی به پرونده کهریزک به کجا رسیده است که قربانی درپاسخ به وی گفت: این موضوع دیگر تمام شده است. خبرنگار مجددا پرسید با توجه به جنایات انجام گرفته درکهریزک قوه قضائیه چرا پرونده را پیگیری نمی کند؟ این سئوال خبرنگار موجب برآشفتن قربانی شد و وی با فریاد خطاب به خبرنگار گفت : شما غلط کرده ای و ... این درحالی است کهخامنه ای در پی تخلفات صورت گرفته در بازداشتگاه کهریزک بلافاصله دستور تعطیلی این بازداشتگاه و رسیدگی به اتهامات متخلفین را به شورای عالی امنیت ملی دادند و بعد ها نیز به صراحت از این حوادث به عنوان جنایت و تخلف یاد کرده و از خانواده حادثه دیدگان نیز دلجویی کردند. ضمن اینکه کمیته ویژه مجلس نیز گزارش مبسوطی در این زمینه ارائه داد. قربانی پس ازدور شدن خبرنگار از وی نام او را ازسایر خبرنگاران جویا شد و سپس با صدای بلند گفت : اسمت رابه حراست می دهم تا گوشت را گرفته و ازمجلس بیرون کنند! پس ازاین اتفاقات تعدادی از خبرنگاران که شاهد این ماجرا بودند با محبی نیا عضو هیئت رئیسه مجلس گفتگو کردند و وی ضمن عذرخواهی از خبرنگار سئوال کننده قول مساعد داد تا موضوع را به اطلاع لاریجانی رئیس مجلس برساند . محبی نیا به کرات از این خبرنگار و سایر خبرنگاران به خاطر رفتار قربانی عذرخواهی کرد. دقایقی بعد نخعی مدیر کل حراست مجلس نیز ضمن اطلاع از این ماجرا با حضور نزد خبرنگار مذکور به صدای ضبط شده قربانی و این خبرنگار گوش کرد تا موضوع را پیگیری کند.

 
(فرارو)
ایران بنزین صادر می‌کند
معاون رئیس شرکت ملی نفت ایران از آمادگی جمهوری اسلامی برای صدور سوخت کوره و سپس بنزین خبر داد. به گزارش اینترفکس، حجت الله غنیمی فرد در مصاحبه ای که با مجله MinTop داشت، افزود: "قصد ما این است که در نوبت اول سوخت کوره صادر کنیم ولی بعد از آن درصدد هستیم به صادرات بنزین هم مبادرت ورزیم". به گفته وی، تولید محصولات نفتی روشن یعنی بنزین، نفت سفید و سوخت دیزل اولویت خواهد داشت. وی گفت‌: "قرار است این محصولات 53 درصد محصولات نفتی را که ما تولید می کنیم، تشکیل دهد". غنیمی فرد همچنین اطلاع داد که ایران در حال حاضر نیازهای خود را به محصولات نفتی به میزان قریب به 60 درصد تامین می‌‌کند. وی افزود:‌ "ما در ایران حدود 60 میلیون لیتر بنزین در روز مصرف می‌‌کنیم. از این مقدار حداکثر22 میلیون لیتر وارد می‌شود. به شما اطمینان می‌‌دهم که ما به مرور زمان صادرات این محصولات را شروع خواهیم کرد. ما کوچکترین شکی نداریم که تقاضای جهانی محصولات نفتی رو به افزایش خواهد گذاشت". معاون رئیس شرکت ملی نفت ایران خاطرنشان کرد که امروز ایران قادر است 4.230 میلیون بشکه نفت در روز تولید کند ولی سطح تولید نفت در ایران از سهمیه‌ ای که اوپک تعیین کرد، پائین‌تر است. وی اطلاع داد که مقامات ایران آگاهانه تولید نفت را محدود می‌کنند و صنعت فرآوری نفت را توسعه می‌‌دهند. غنیمی فرد ضمن اشاره به قیمت‌ نفت اظهار عقیده کرد که قیمت جاری که معادل حدود 80 دلار بابت یک بشکه است، برای بسیاری از مصرف کنندگان غربی قابل قبول است و اینکه آنها نمی خواهند قیمت‌‌های جهانی پایین‌تر آید. به گفته وی، این امر ناشی از آن است که در حال حاضر چین مصرف کننده بزرگ انرژی است. وی افزود: ‌"قیمت های پایین به چینی‌ها کمک خواهد کرد تولیدات خود را سریع‌تر توسعه دهند. کالاهای ارزان آنها بیش از پیش بازارهای غربی را پر خواهند کرد که این امر بر صنایع بومی که نمی‌‌تواند با صنایع چین رقابت کند، اثر منفی خواهد گذاشت. به همین علت است که مصرف کننده‌ای که به ظاهر به قیمت پایین علاقمند است، در واقع قیمت پایین را نمی‌‌خواهد". این مقام نفتی ایران همچنین معتقد است که سهمیه‌‌های استخراج نفت اوپک می‌‌تواند لغو شود:"اوپک همیشه سهمیه نفتی نداشت. تصمیم درباره کنترل تولید نفت که همه اعضای سازمان طبق توافق مشترک آن را کاهش یا افزایش دهند، در مرحله معینی در سال 1982 اتخاذ شد. امر مسلم و قطعی نیست که سهمیه‌‌های اوپک همیشه وجود داشته باشد. در نهایت امر این سهمیه‌‌ها بر وضعیت قیمت‌ها اثر چندان زیادی نمی‌‌گذارد". مرجع : مهر

 
مقاله, مصاحبه و تفسير
(راه سبز)
اعدام پنج نفردیگر؛ سایه مرگ بر سر ایران سنگین است
یلدا آراسته - آنچه بیش از هر چیز خشم گروه های مختلف را درایران برانگیخته، اعدام این افراد بدون اطلاع رسانی ، بدون حضور وکیل و بدون اطلاع خانواده هایشان بود . پیش از این نیز در ایران کسانی با همین جرم به دار آویخته شده اند و بیشتر آنها از قومیت های مختلف بودند. اما شاید آنچه این اعدام ها را این بار پر رنگتر کرد و با اینکه نخستین بار نبود که ایران شاهد اعدام هایی از این دست بود ، همزمانی آن با نزدیک شدن سالگرد 22 خرداد بود . تفکری در ایران می گوید اجرای این احکام نه از روی عدالت خواهی حکومت که برای سرکوب کردن و هراساندن معترضانی است که خرداد ماه را مفری برای بازگو کردن دوباره اعتراض هایشان می دانند. هراس از اعتراض 22 بهمن ماه سال گذشته روز بزرگی بود که رهبران جنبش سبز نیز از مردم خواستند تا به خیابان ها بیایند و در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب شرکت کنند. ماه های پیش از بهمن ماه روزهای سختی بر معترضان گذشته بود. دی ماه و به دنبال برگزاری عاشورا و تاسوعایی خونین در تهران ، تعداد زیادی از معترضان دستگیر شدند . برای دستگیر شدگان آن روز جرم محاربه اعلام شد. حکومت در هراس حضور معترضان در 22 بهمن فشار را بر مردم بیشتر می کرد و هرچه به این تاریخ نزدیکتر می شد، شگردهایی تازه تر به کار می برد . دو نفر به دار آویخته شدند در اقدامی ناباورانه 8 بهمن ماه "محمدرضا علي‌زماني " و "آرش رحماني‌پور " به حکم دادگاه جمهوری اسلامی و به جرم محاربه به دار آویخته شدند. جرم این دونفر نیز عضويت در گروهك مسلح انجمن پادشاهي ايران و سازمان مجاهدین خلق بود . این اعدام ها به جرم محاربه به دنبال آن صورت گرفت که پس از حوادث عاشورا بسیاری از دستگیر شدگان محارب خوانده شدند و احکامی از پیش برای کسانی هم که دستگیر نشده بودند، صادرشد. حکم محارب اعدام است مصطفی نجار وزیر کشور15 دی ماه اعلام کرد بعد از روز عاشورا اگر کسي در اغتشاشات شرکت کند حکم محارب و اقدام کننده عليه امنيت کشور را دارد. وی تصريح کرد: "با توجه به پاسخي که مردم بعد از روز عاشورا به اغتشاشگران دادند اگر کسي در اغتشاشات شرکت کند حکم محارب و اقدام کننده عليه امنيت کشور را دارد." سید احمد علم الهدی امام جمعه مشهد نیز معترضان روز عاشورا را به حکم امام خمینی برای مجاهدین خلق محارب دانست و در نامه ای در پاسخ به میر حسین موسوی آورد : "محارب بودن اغتشاشگران روز عاشورا مستند به حکم امام رحمت الله عليه درباره منافقين در هنگام عمليات مرصاد بوده است." وقتی که کمتر از یک ماه بعد از این اظهارات دو نفر به جرم محاربه در زندان اوین به دار کشیده شدند ، دیگر همه می دانستند که اجرای این حکم بی ارتباط به اعتراضات برای ترساندن آنها از حضورشان در راه پیمایی های اعتراض آمیز است. اعتراض به کشتار اعدام زمانی و رحمانی پور بار دیگر انگشت اتهام جهان را به سوی ایران نشانه گرفت . 211نفر از اعضای پارلمان اروپا، با امضای بیانیه ای، از شورای امنیت سازمان ملل، شورای اروپا و اتحادیه اروپا خواستند تا اقداماتی فوری برای آزادی زندانیان سیاسی انجام بدهند و از سرکوب معترضین جلوگیری کنند. همچنین کمیته ایتالیایی پارلمانترها و شهروندان برای ایران آزاد، کمیته "دوستان ایران آزاد" در دانمارک و کمیته استرالیائیهای حامی دموکراسی در ایران، اعدام محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور را محکوم کردند. وزیر خارجه کانادا نیز اظهار داشت : "کانادا عمیقا از این که دولت ایران روز ۲۸ ژانویه ۲۰۱۰ محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور را اعدام کرده است متاسف است." سازمان گزارشگران بدون مرز نیز با صدور اطلاعیه ای هشدار داد که روزنامه‌نگاران و وب نگاران را به "اتهام محاربه" تهدید به اعدام می کنند. حکم اعدام مایه تاسف است از میان گروه های داخلی نیز جبهه مشارکت اسلامی با بیان اینکه هیچ قرابت فکری با اعدام شدگان نداشت این کشتار را محکوم کرد. این حزب با ارسال نامه ای برای لاریجانی رئیس قوه قضائیه آورد : " "حکم اعدام برای هر کسی که صادر شود مایه تاسف است؛ فارغ از اینکه شخص مجرم واقعا مستحق چنین مجازاتی باشد یا خیر، و ما بدون اینکه ذره ای قرابت فکری یا عملی با این افراد داشته باشیم امروز نگران آن هستیم که قوه قضاییه تحت تاثیر تریبون هایی که هر روز و شب فرمان خونریزی و اعدام بیشتر صادر می کنند قرار گیرد." می خواهند مردم را بترسانند میر حسین موسوی و مهدی کروبی نیز این اعدام ها را محکوم و اعلام کردند : "به نظر می رسد کسانی که اقدام به اعدام آنها شد ماهها قبل از جریان برگزاری انتخابات دستگیر شده و پرونده آنها نیز ارتباطی با حوادث انتخابات اخیر نداشته است و به گفته وکلایشان آنها تنها توانسته اند دیداری کوتاه با موکلان خود داشته باشند و مراحل دادرسی برای آنها انجام نشده است . به نظر می رسد که چنین اقدامی برای ایجاد خوف در مردم جهت عدم حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن است." بازهم بکشید با این حال کسانی نیز از این اعدام ها حمایت کردند ازجمله احمد جنتی دبیر شورای نگهبان که از تریبون نماز جمعه اعلام کرد : " دو نفر را کشتید دست شما درد نکند ." او همچنین خواستار اعمال خشونت بیشتر شد . از سوی دیگر امام جمعه ارومیه نیز اعلام کرد که برای آنکه این اعدام ها برای همه درس عبرت بشود ، جنازه ها را در شهر بگردانید . شاید به دنبال همین دلگرمی ها بود که 13 بهمن ماه سید ابراهیم رئیسی معاون اول قضائیه اعلام کرد که 9 نفر از کسانی که جرمشان محاربه است و دستگیر شده اند به زودی اعدام می شوند . هر چند که این خبر را دادستان تهران تائید تکرد و از این خبر داد که حکم این 9 نفر هنوز تائید نشده است. اما سایه مرگ از سر جامعه کم نشد. یک حکم اعدام دیگر 11 اسفند ماه باز هم زمزمه هایی از اعدام در ایران بلند شد . اسفند ماه دادستانی انقلاب اسلامی در اطلاعیه ای تائید حکم اعدام محمد امین ولیان در دادگاه تجدید نظر را اعلام کرد . 25 دی ماه 16 پرونده به دادگاه انقلاب اسلامی فرستاده شد که پنج نفر از متهمین جرمشان محاربه اعلام شده بود. پرونده ولیان یکی از آن 5 مورد بود. ولیان دانشجوی دامغانی بود که در فعالیت های انتخاباتی شرکت داشت و 22 دی ماه دستگیر شده بود . ولیان در دادگاهی با ریاست صلواتی ، به محاربه، افساد في‌الارض، اجتماع و تبانی جهت انجام جرائم علیه امنیت كشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و توهین به مقامات ارشد نظام متهم شد. او در دادگاه هیچ یک از اتهاماتش را نپذیرفت .به گزارش ایسنا ، در دادگاه اعلام کرد که تنها درراهپیمایی ها شعار"مرگ بر دیکتاتور " داده است و در روز عاشورا سه سنگ پرتاب کرده است که به کسی اصابت نکرده است. حکم را متوقف کنید با این حال حکم محاربه برای او صادر شده بود . آیت الله مصطفی محقق داماد با مراجعه به دفاتر مراجع و علما در قم، خواستار موضع گیری آنها درباره صدور حکم اعدام برای ولیان شد. محقق داماد، فرزند مرحوم آیت‌الله محمد داماد، از مراجع تقلید زمان خود، و نوه دختری شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم، است و به همین دلیل وجاهت و احترام بالایی نزد مراجع و علمای شیعه دارد. دفتر تحکیم وحدت دانشجویی نیز در تندترین بیانیه خود در ماه های گذشته خواستار توقف اجرای حکم ولیان شد و اعلام کرد اگر این حکم اجرا شود حکومت تاوان سنگینی می پردازد. در همین حال فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران در بیانیه مشترک خود حکم اعدام محمد امین ولیان را بشدت محکوم کردند و مراتب نگرانی عمیق خود را نسبت به سرنوشت دیگر فعالان که آنان نیز به اعدام محکوم شده اند را اعلام کردند. این در حالی بود که دولت آمریکا نیز نسبت به حکم اعدام محمد امین ولیان ابراز نگرانی شدید کرد و خواهان آزادی فوری او شد. سایه مرگ ولیا ن اعدام نشد و وکیل وی اعلام کرد که هنوز حکمش قطعی نشده است با این حال فضای ایران آلوده به مرگی است که هر روزی ممکن است گریبان کسی را بگیرد . میر حسین موسوی در بیانیه ای اعلام کرد که اعدام های اخیر برای ایجاد رعب و وحشت است . وی در بیانیه خود آورد : " اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر ازشهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده ای از اتهامات و روند دادرسی ومحاکمات به مردم داده شود شبیه روند ناعادلانه ای است که در طول ماه های اخیر منجر به صدور احکام شگفت آور برای عده زیادی از زنان ومردان خدمتگزار وشهروندان عزیز کشور ما شده است." خانواده های این پنج اعدامی هنوز نتوانسته اند اجساد عزیزانشان را تحویل بگیرند. خواهر و مادر شیرین علم هولی بازداشت شده اند و خانواده دیگر کشته شدگان مقابل اوین منتظر هستند . هنوز هم دادگاهی برای جنایات کهریزک ، قاتل ندا آقا سلطان ، حمله به کوی دانشگاه تشکیل نشده است .هنوز هم قاتل علی موسوی و مسعود علی محمدی پیدا نشده است . در قوه قضائیه ایران پرونده های بسیاری گشوده مانده است "چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران وعاملان جنایتهای کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهای۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسینی می گذرند وپرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند وبه صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی وحق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز به چوبه های دار می سپارند؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟" و این شاید سوال مردم تمام مردم معترض است که از زبان میر حسین موسوی گفته می شود . ]]>

 
(خبر آنلاین)
عزت الله سحابی:برای حفظ جمهوری اسلامی، احمدی نژاد باید برکنارشود!
عزت الله سحابی گفت ما برانداز و ساختار شکن نیستیم. وی که با یک سایت خبری وابسته به اصلاح طلبان خارج از کشور گفتگو کرده است اظهار داشت:" اینک پس از تجارب تمام عمرم، برای من دغدغه اصلی حفظ ایران است و بر این اساس است که می‌گویم امروزه ما به خاطر بقای ایران، برانداز نیستیم" سحابیبا اینکه گفته است قصد ساختار شکنی ندارد در اظهاراتی متناقض افزود:مقامات جمهوری اسلامی برای حفظ حاکمیت هم که شده بایستی احمدی‌نژاد را برکنار کنند. چه برای حفظ ایران و چه برای جمهوری اسلامی برکناری احمدی‌نژاد امری حیاتی و مهم است! وی با ابراز امیدواری نسبت به آینده جنبش سبز از هواداران جنبش خواست تا " شیب را کم کنند. ابراز انتقادات و اعتراضات را آرام‌تر کنند و فکر پیروزی کوتاه‌مدت نباشند. ولی آنقدر روحیه داشته باشند که هر چه طرف مقابل ضربه می‌زند کوتاه نیایند و از طرف دیگر تندروی و عجله نکنند.

 
(خبرگزاری روز)
نپرس چه باید کرد بپرس چه باید بود
در اخلاق فضیلت چند نكته وجود دارد. یكی اینكه مكتب اخلاق هنجاری است و همانطور كه همه مكاتب دیگر طرح شده‌اند خوب است این مكتب هم طرح شود. بعد از انقلاب در كشور ما، بیشتر كتاب‌های فلسفه اخلاق یا وظیفه‌گرایانه است یا نتیجه‌گرایانه و به اخلاق فضیلت کمتر پرداخته شده است و خوب است كه به عنوان یك مكتب حقش ادا شود. كما اینكه حق بقیه مكتب‌ها نیز باید ادا شود و اما نكته دوم این است كه اخلاق فضیلت در فرهنگ ما یعنی فرهنگ اسلامی ما و جامعه ما نوعی انس فرهنگی با آن دارد. وقتی اخلاق فضیلت را طرح می‌كنیم گویی بازمی‌گردیم به سنت رایج خودمان. نكته سوم اینكه من شخصا به اخلاق فضیلت علاقه دارم چون آن را حق می‌دانم و باور دارم كه رجحان انكارناپذیری به رقبای خود دارد. در واقع احساس می‌كنم كه موضع قابل دفاع‌تری دارد و شخصا علاقه دارم كه این مكتب رایج شود و كتاب‌های این حوزه ترویج شود. قدمای ما اگرچه به مباحث دقیق امروزی توجه نداشتند اما ‌آگاهانه از این مكتب دفاع می‌كردند. مانند كتاب طهاره‌الاعلاء از ابن‌مسكویه، السعاده و الاسعاد عامری و حتی اخلاق ناصری خواجه نصیر و اخلاق محتشمی خواجه نصیر همه مروج اخلاق فضیلت‌اند و ‌آگاهانه این مكتب را ترویج می‌كردند. اخلاق فضیلت دوباره از آغاز دوره رنسانس آهسته آهسته به سود دو رقیب دیگر كنار رفت، در غرب هم همه جا اخلاق فضیلت رایج بود. افلاطون، ارسطو و توماس آكونیاس، بزرگان اخلاق فضیلت بودند اما از دوره رنسانس به این طرف دو مكتب اخلاقی ظهور كردند یكی اخلاق وظیفه‌گرایی كانت و دیگری اخلاق پیامدگرایی یا نتیجه‌گرایی كه مبدا آن جرمی‌بنتام و جان استوارت میل بودند. این دو دیدگاه آهسته آهسته اخلاق فضیلت را عقب زدند و در نیمه اول قرن بیستم اخلاق فضیلت دیگر هیچ جایگاهی نداشت و در واقع مغفول واقع شد و همه متفكران یا اخلاق نتیجه را قبول داشتند (مخصوصا بنتام را كه معتقد به سودگرایی است) یا اخلاق وظیفه را كه كانت مبدع آن بود. در اواسط قرن بیستم بود كه آهسته‌آهسته كسانی مانند الیزابت آنس‌كم، شاگرد ویتگنشتاین و خانم فیلیپافوت و دیگران به صحنه آمدند و با قوت خود از ضعف‌های دو مكتب دیگر استفاده كردند و مباحث اخلاق فضیلت را طرح كردند. به عبارتی صحنه كاملا آماده شده بود، بعد از آنها خانم آیرس مرداك در كتاب «مابعدالطبیعه به مثابه راهنمایی برای اخلاق» كه مجموعه سخنرانی‌های ایشان است و نیز خانم روزاینی هرتس هرت وارد میدان شدند. نكته قابل توجه در اینجاست كه طرفداران اخلاق فضیلت عمدتا فیلسوفان خانم هستند. كسانی مانند مارتا نونس باون، كارا دایاموند (فیلسوفان آمریكایی) و دیگران، البته در میان آقایان هم متفكرانی نظیر مایكل استاك‌رو بعدها با تفاوتی الستر مكین‌تایر ظهور كردند. در واقع بعد از جنگ جهانی دوم به این طرف اخلاق فضیلت رواج پیدا كرد و از دهه 1980 به بعد بر آن توجه ویژه‌ای شد. بعد از رنسانس توسط دو رقیب دیگر از میدان به در شده و از جنگ جهانی به بعد به میدان آمده ولی دیگر تك‌سوار نیست و دو مكتب دیگر هم وجود دارد. درباره تفاوت این مكتب‌ها در حد ساده‌سازی چنین می‌توان گفت كه تمام بحث بر سر این است كه چه چیزی به یك فعل ارزش اخلاقی می‌دهد، در واقع ارزش مثبت یا منفی می‌دهد؟! دیدگاه وظیفه‌گرایانه می‌گوید خود فعل است كه فی‌نفسه دارای ارزش مثبت یا منفی است اما در نتیجه‌گرایانه می‌گوید فعل مطلقا ارزش ندارد بلكه به اعتبار آثار و نتایج است كه دارای ارزش می‌شود. اما در اخلاق فضیلت نه خود فعل فی‌نفسه ارزش دارد نه به اعتبار آثار و نتایج بلكه به اعتبار فاعل فعل است كه دارای ارزش می‌شود. پس اخلاق فضیلت، فاعل‌محور است، اخلاقی كه به فاعل نگاه می‌كند. كانت می‌گوید راست بگو ولو افلاك درهم بریزند. در واقع وظیفه آدمی راست‌گفتن است. خود افعال حسن و قبح دارند، اما دیدگاه بعدی می‌گوید: راست گفتن فی‌نفسه نه خوب است، نه بد، نه زشت و نه زیبا، آنچه بد و خوب است آثار و نتایج آن است. اگر آثارش مثبت است می‌تواند خوب باشد ولاغیر. در واقع هیچ قداستی در راست گفتن نیست و هیچ قبحی در دروغ گفتن نیست. ما شیفته هیچ فعل اخلاقی نخواهیم بود. وقتی گفته می‌شود چه آثار و نتایجی خوب‌اند، در اینجا اختلاف وجود دارد. بنتام و جان استوارت میل و جیمز میل می‌گفتند اثر و نتیجه‌ای كه باید به آن نگاه كرد و به اعتبار آن حكم داد آثار و نتایج نازل به لذت است. یعنی اینكه یك فعل آیا بیشترین لذت را برای بیشترین افراد ممكن فراهم می‌آورد یا نه. پس صرف اینكه به اعتبار آثار و نتایج قائل باشیم حسن و قبح دارند. در حالی كه خود این مساله نشان نمی‌دهد كه چه آثار و نتایجی خوبند. این آثار یك روایتش به میزان لذت‌بخشی بستگی دارد. یكی می‌گوید قدرت، یكی می‌گوید معرفت، یكی می‌گوید سعادت، یكی می‌گوید خودشكوفایی، در این مكتب فعلی بد است كه مانع خود شكوفایی بشود. به اعتبار دیگر آیا باید نتیجه برای فاعل باشد یا برای دیگران، آیا لذت باید عاید فاعل شود یا نه، شامل حال همه انسان‌های دیگر شود یا بعضی از انسان‌های دیگر. آن دیدگاه كه بیشترین رواج را داشت، نتیجه‌گرایی و لذت‌گرایی بود كه می‌گفت اولا درد و رنج را كمتر كند و لذت را بیشتر. پس كاری بكن كه بیشترین لذت ممكن را به بیشترین افراد ممكن برساند و این «دیدگاه فایده‌گرایی است». از اواسط قرن نوزدهم تا بیستم بیشتر فیلسوفان اخلاق یا كانتی بودند یا نتیجه‌گرا با روایت بنتام كه همان روایتی است كه گفتیم. در اخلاق فضیلت‌گرا كه میراث یونان و روم است، آثار و نتایج مهم نیست. مهم این است كه چه كسی این كار را انجام می‌دهد به این معنی كه اگر انسان صاحب فضیلت تكبر داشته باشد درست است. اگر دروغ هم بگوید درست است و معنایش این است كه هیچ قاعده كلی اخلاقی وجود ندارد كه بگوییم چه چیزی حسن است و چه چیزی قُبح. در واقع اخلاق فضیلت یعنی اخلاق بدون قاعده كلی به این معنی كه فعل واحد اگر از من صادر شود چون رذیلت‌مندم كاربدی است ولی اگر از كسی باشد كه فضیلت‌مند است خوب است. در واقع پرسش اصلی این نیست كه چه باید بكنم باید گفت چه كسی باید باشم. در اخلاق نتیجه و وظیفه، ما انسان‌ها همین انسان‌ها هستیم و مناسباتمان سالم‌تر است و تنها بهتر زندگی می‌كنیم. اما در اخلاق فضیلت ما انسان‌ها دگرگون می‌شویم در واقع آنها می‌گویند تو همین كسی كه هستی خواهی بود و اخلاق تنها زندگی را مطلوب‌تر می‌كند، در حالی كه در اخلاق فضیلت به شما می‌گویند كه تو باید آهسته‌آهسته بزرگ شوی و به انسانِ مرتبه بالاتر نزدیك‌تر شوی. یک مثال ملموس در این باره، فرض كنید از شما دعوت می‌كنند یك سخنرانی كنید كه در این سخنرانی 10هزار مستمع شركت می‌كنند و گفتار شما به آنها سود می‌رساند، نفع می‌رساند. فرض می‌كنیم كه این سخنرانی آنها را بهره‌مند می‌كند ولی اگر شما در آن شركت كنید، عُجب شما را بگیرد، شما مغرور شوید. اگر ما نتیجه‌گرا باشیم در این سخنرانی شركت می‌كنیم چون بیشترین سود برای بیشترین افراد حاصل می‌شود. اما اگر فضیلت‌گرا باشید به این فكر می‌كنید كه شما خودتان بزرگتر می‌شوید یا كوچكتر؟! و اگر به این نتیجه برسید كه عجب و غرور باعث كوچكتر شدن شما می‌شود، نباید شركت كنید. در واقع اخلاق فضیلت به شما می‌گوید كاری كن كه در درون بزرگتر شوی. تو باید ببینی در درون خود چه می‌شوی؟! تو مسئول بیشتر كردن لذات دیگران نیستی. در اینجا مهم نیست كه فعل چیست و چه آثاری دارد مهم این است كه فاعل كیست. این یكی از نقدهایی است كه البته پاسخ‌های دقیقی دارد. حالا چه انسانی فضیلت‌مند است و چه انسانی رذیلت‌مند؟ در اینجا باید مباحث ارسطو را مطرح كرد، او دیدگاهی كاركردگرایانه به انسان داشت. مثالی می‌زنم: شما فكر می‌كنید وجه مقایسه یك كارد با تمام كاردهای دیگر عالم در چیست؟ قطعا در برندگی، در واقع بهتر بودنش به برندگی آن است. پس یك كاركرد در نظر می‌گیریم به نام برندگی و برای یك كارد بهتر بودن یا نبودن براساس كاركرد برندگی تعبیر می‌شود و نمی‌توان غیر از برندگی چیز دیگری را رجحان داد بنابراین بهتر بودن كارد به هیچ چیز دیگری نیست و برندگی غایتی است كه برای او درنظر گرفتند. در واقع ما باید غایت همه‌چیز را درنظر بگیریم و براساس آن بسنجیم. پس بهتر بودن و بدتر بودن به كاركرد بستگی دارد. در زبان یونانی به این كاركرد آرِته می‌گفتند همان كه بعدها در انگلیسی تبدیل به آرت (Art) شد. (یعنی هنر) حالا نكته در اینجاست كه ما این حرف را در مصنوعات می‌توانیم بپذیریم ولی درباره انسان چطور؟! ارسطو معتقد است كه انسان را هم برای چیزی ساختند. پس انسان‌ها را برای یك آرتی ساختند. همان آرته در زبان یونانی پرتُس كه انگلیسی ویرچو (Virtu) است و ما آن را به فضیلت ترجمه می‌كنیم. امروزه بعضی از فیلسوفان طرفدار فضیلت این دیدگاه كه انسان مصنوع خدا است را قبول ندارند بلكه معتقدند انسان فضیلت‌مند یعنی انسانی كه آن هنر را دارد. شما ببینید اگر تلویزیون همه كاری كند ولی تصویر و صدا نداشته باشد، تلویزیون نیست. آن شیء را برای صدا و تصویر ساخته بودند نه چیز دیگر. ارسطو و افلاطون معتقد بودند انسان برای كار خاصی آفریده شده است. و اگر به آن فضیلت اصلی نپردازد انسان نیست. البته انسان‌ها این فضیلت را در مراتب پیدا می‌كنند. كمااینكه كارد وقتی با سوهان تیز می‌شود هر آن نسبت به قبل تیزتر است و در جهت تیزتر شدن پیش می‌رود، پس ما هم می‌توانیم انسان‌تر شویم و فضیلت‌ انسانی‌‌مان بیشتر شود. ارسطو اگرچه متشتت صحبت كرده اما گفته غایت‌ انسان شناخت هرچه بیشتر جهان است- در واقع آدمی باید هرچه بیشتر جهان ذهنی‌اش را به جهان عینی‌ نزدیك كند. گویی افكار ذهنی است، عملی نیست. پس ما باید نظر مطابق با واقع پیدا كنیم. افلاطون می‌گفت آرِتّه‌ انسان چهار تا است: حكمت، شجاعت، عدالت، عفت. گاهی از عفت به اعتدال هم تعبیر می‌كردند. پس بنابراین آدم‌ها بسته به اینكه از چهار حیث آدم‌تر می‌شوند قابل احترام‌ترند. البته رواقیون باز تفاوت‌هایی قائل بودند و نظرات درباره تعداد فضائل فرق می‌كرد. در قرون وسطی مسیحیان می‌خواستند این چهار فضیلت را قبول كنند اما كتاب مقدس چیز دیگری می‌گفت؛ پولس می‌گوید این آرته عبارتند از: ایمان، عشق و امید و می‌گوید كه عشق از آن دو برتر است. بعضی از الهی‌دانان گفتند، ما آن چهار فضیلت را به این سه تا اضافه می‌كنیم و هفت ستون آدم را پایه‌ریزی می‌كنیم، چهارستون ناسوتی و سه فضیلت لاهوتی یا دینی. كسانی هم آمدند و جرح و تعدیل كردند. رواقیون می‌گفتند كه بین فضایل رابطه طولی وجود دارد در واقع رابطه تولیدی وجود دارد و یكی مولد دیگری است اما بحث دیگر این بود كه آیا می‌شود یكی را داشت و دیگری را نداشت؟ اگر كسی حكمت داشت اما عفت نداشت چه باید كرد؟! بعضی‌ها می‌گفتند فضایل در جمع خود فضیلتند. افلاطون براین قائل بود كه همه را باید با هم داشت. اگر همه را داشته باشی مهم است در واقع اگر شجاعت داشته باشی و حكمت نداشته باشی مغرور می‌شوی. بقیه اعضا هم باید تحقق داشته باشند. خیلی جالب است اما ابهامات فراوانی دارد. در طول این پنجاه سال درباره تمام فضائل كار فكری بسیاری صورت گرفته، ابهام‌زدایی فراوان شده و اما اگر یك امری در سطوح عمیقش ابهام داشته باشد نشان‌دهنده دست برداشتن از سطوح روشن آن نیست. این فلسفه می‌گوید اگر دیدید سقراط انسان با فضیلتی هست دیگر نمی‌توان بر او عیب گرفت. او انسان‌تر از دیگران است. نظیر این عبارت كه هرچه آن خسرو كند شیرین بود. هرچه از او ساطع شود درست است مانند اینكه می‌گوییم خدا مَكر می‌كند( انتقام می‌گیرد). وقتی می‌گفتند كه یك عارف بددهن است اگر از دید این اخلاق ببینید او آرته انسان دارد پس تندخویی او را باید پذیرفت. فیلسوفان اخلاق فضیلت می‌گویند آن حداقلی از ضوابط كه همه باید رعایت كنند قانون است نه اخلاق. آنچه نظم، رفاه، امنیت، عدالت و آزادی را از بین می‌برد و جامعه را متلاشی می‌كند بی‌قانونی است و اگر كسی آن حدود را رعایت نكرد جرم مرتكب شده اما بحث...

 
(خبرگزاری روز)
در نقد نسخه پیچی های دو خطی
دوست گرانقدر آقای محمد قوچانی در سرمقاله شماره دوم مهرنامه در یادداشتی تلاش کرده تا با ارائه تحلیلی از خاستگاه فکری پاره ایی از روشنفکران، بیانیه یا به تعبیر خود'' بیان نامه ایی'' درخصوص روشنفکری ایرانی صادر کند. برخی تلاش کردند تا نشان دهند که مقاله سفارشی ست و توصیه کردند که بی توجهی به چنین نوشته هایی بهترین راه پاسخ گفتن به آنهاست. غافل از آنکه نگاهی به گذشته چنین چیزی را اثبات نمیکند و بهترین راه برخورد با چنین مقالاتی نشان دادن سستی و بی بنیادی آن می نماید. پس در این نوشتار سعی میکنم روش وی در برخورد با مساله را نقد کنم و نشان دهم که این رویه همان بی راهه ایست که برای سالهای متمادی استعداد پاره ایی از نویسندگان ایرانی را هدر داده است. این روش همان ساده سازی بیش از حد مفاهیمی است که درباره آنها بحثهای عمیقی درجریان است تا نهایتا برای آنها به سادگی نسخه پیچی کند. در ادامه بطلان این روش را تنها در مورد نمونه عبدالکریم سروش نشان خواهم داد و درپایان به اختصار درباره فرصتهایی که فراروی نسل جدید فرهیختگان و نویسندگان است سخن خواهم گفت. پیشاپیش تاکید میکنم که انگیزه کاوی را عملی ناصواب میدانم که در غیر اینصورت رد چنین دیدگاههایی بسیارآسان مینمود. چراکه امروزه دراین فضای سرکوب و فشار روشن است که قیاس و چسباندن روشنفکران دینی به مجاهدین خلق(که با همنشینی با بدنام ترین دشمن ایران کارنامه سیاهی نزد ملت دارند) پروژه رسوا و قدیمی چه کسانیست و دراین فضا چه کسانی را مجبور به گفتن و نوشتن در این خصوص می کنند و اساسا نگاه داشتن یک جریده به چنین بهایی دور از جوانمردی و انصاف است. جدا از این حامیان سکولار جنبش در خارج که عقلایشان رهبری داخل را پذیرفته اند و بقیه آنها هم که گردش هایشان بیشتر از خود و معدود اطرافیانشان مخاطبی ندارد که بخواهد تا این اندازه پررنگ شوند و هم اندازه رهبران جنبش در داخل تلقی شود. سبک تحلیل نگارنده روش نا آشنایی نیست و تاریخ روزنامه نگاری ایران هم با این روش بیگانه نیست جدا از آن صندلی مسافرکش های تهران هم از این گونه حرفها کم نشنیده است. بیش ازآنکه معرفتی به حساب بیاید تا لازم باشد در باب صدق و کذب و آن استدلال شود از جنس پندارهائیست که باید علت باور داشتن به آنها بررسی شود. اتفاقا در این مورد هم، یافتن علت دشوار نیست چراکه در پس هر دوره سرکوب و فشار جماعتی مایوس و سرخورده میشوند در پاره ایی از موارد یاس به شبکه باورهای فرد رسوخ میکند و گناه شکست جنبش به گردن باورهای پایه گذاشته میشود. برخی در اینگونه موارد میگویند که همیشه نباید بدنبال تئوری های پیچیده بود و باید تاثیر عوامل بیرونی نظیر سرکوب را درغلبه چنین سبکی در نظر گرفت. ولی اتفاقا تئوری هم در نقد این مقاله یاریگر ماست. در مقاله ''چرا نباید لائیک بود؟'' با انبوهی از حکم های بدون ارجاع پیرامون تاریخ غرب و ایران، جامعه شناسی و سیاست، فلسفه، فقه ، آرا روشنفکران و... مواجهیم. بعضی از اساس مبهم است، برخی از آنها با سایر حکم های مقاله در تضاد است و پاره ایی دیگر با واقعیتهای روشن تاریخی در ایران یا غرب همخوانی ندارد. و بعضی مبتنی بر قیاسهای غریب و مع الفارق است واز آن مهمتر بسیاری از آنها نیازمند بررسی عالمانه است. که یا باید در متن مقاله انجام شود یا به منبع مناسب ارجاع شود که هیچ کدام از ایندو انجام نشده است. بعنوان مثال نگارنده در پاره سوم(1) این گونه القا میکند که در سالهای قرون وسطی فلسفه افلاطون و ارسطو در غرب کفر پنداشته میشد در حالیکه فلسفه ارسطویی به عنوان مکتب رسمی از جانب کلیسای قرون وسطی ترویج شده و اساسا آن سالها به عنوان یکی از ادوار اوج فلسفه ارسطویی به شمار میرودو بالعکس کم نبودند فیلسوفانی که در همان دوره تمدن اسلامی تکفیر شدند. در همان قسمت نویسنده اشاره میکند که اروپائیان تازه امروز فهمیده اند که بسیاری از مبانی حقوق مدرن در آن سالها نهفته است(2). حال آنکه درباب تاثیر اندیشه های قرون وسطی بر فکر مدرن از دهه های قبل بسیار نوشته اند که حتی از همان دوران به آثار مترجمان فکر فلسفی در ایران راه یافته است به عنوان نمونه فروغی در سیر حکمت در اروپا که نوعی ترجمه و شرح بر تاریخ فلسفه های وقت بوده به این موضوع اشاره کرده است. قوچانی در جای دیگری با مقایسه پروتستانیسم با نومحافظه کاری در آمریکا، جورج بوش را درتضاد با کارترو اوبامای لیبرال، وارث لوتر دانسته که مبتنی بر قیاسی سست و بی بنیاد است و اگر مختصر نگاهی به تاریخ آمریکا کرده بود، میدانست که اساسا کارتر به مراتب بیش از بوش به دنبال مسیحیت پروتستان بوده است و حتی ارزشهای لیبرالش را هم از آموزه های مسیحی استخراج میکرد.(3) قیاس فقه با شهریارهم به مراتب بی بنیادترازلوتر با بوش است و انتساب قناعت به سروش هم نشان میدهد که اخلاق خدایان او را نخوانده است. از این دست احکام بی پایه که با خوش بینی می توان آنها را ناشی از بی دقتی نگارنده دانست در متن مقاله کم نیست که به چند مثال آن بسنده کردم. ولی از آن مهمتر نتیجه گیری هائیست که از دل این گزاره های سست بنیاد بیرون می آید. به عنوان مثال قوچانی دیدگاههای سروش را منشا کج رویهایی دانسته که نتیجه آن امثال مجاهدین خلق است. در این قسمت با نیم نگاهی به نظام فکری سروش، صحت و دقت مدعیات قوچانی را درباره او بررسی می کنم. هرچند قبل از آن به جاست یادآوری کنم که اگرچه دیدگاههای سروش هم نیازمند نقد عالمانه است اما اگر اندیشه های او تا این اندازه سست و منحرف بود بانی چنین نقش اجتماعی قابل توجهی نمی گردید که حتی پس از دو دهه نیازمند پروژه سازی های اینچنینی علیه آن باشند. قبل از هر چیز باید بدانیم که مساله ذهنی سروش چیست تا اجزا فکر او قابل فهم شود. سروش بیش از آنکه پروژه ایی در عالم سیاست داشته باشد درد دین داشته است. یکی ازمهمترین مسائل ذهنی او اثبات امکان دینداری و باور به دین در فضای توفان زده تئوری های مدرن بوده است در این راه او بدنبال دینی حداقلی است با گوهری اخلاقی و عرفانی، که بیش ترین دوام را در فضای مدرن دارد. پس او قبل از هر چیز نیازمند بنیانهای معرفتیست و چه چیزی بهتر از سنت عرفانی ما این نیاز را برآورده میکند؟ پس تمسک او به عرفان و درویشی بیش از هر چیز خاستگاه معرفتی دارد. اما قوچانی در بند ''ج'' مقاله اش چنین القا میکند که سروش با فردگرایی درویشی بدنبال ساختن فرد گرایی مدرن بوده. این نظر از اساس بی ربط است چراکه سروش از اساس چیز دیگری را از تصوف طلب می کرده است. در همانجا برای روشنفکران دینی نسخه پیچی می کند که کاش قبل از اظهار نظر سیاسی، علم سیاست خوانده بودند تا به'' مقام فرد'' به عنوان ''اساس آزادی های مدرن'' توجه می کردند. اگر مراد از اظهار نظر، کنش سیاسی است که بسیارند فعالان سیاسی ای که علم سیاست نخوانده اند و بسیار هم موفقند واگر ناظر به عرصه تئوری پردازیست که اساسا سروش در این عرصه بدنبال یک چیز است و علم سیاست بدنبال چیز دیگری. سروش پروژه ایی معرفتی و اخلاقی را دنبال میکند و علم سیاست اینستیتیوشن ها را مطالعه میکند. حال که مطالعه علمی به دیگران توصیه میشود بد نیست که این سبک نسخه پیچی را هم با یک مثال بررسی کنیم. بر اساس این سبک نسخه پیچی، مطالعه فلسفه، حداقل باعث احترام به مقام عقل وعقلانیت میگردد. اما مقایسه کنید جایگاه عقلانیت را بین مصباح یزدی(که برجسته ترین شارح فلسفه صدرایی درحال حاضر است) با مرحوم بازرگان (که فلسفه را از اساس معادل مهملات و حرافی و بیکارگی میدانست). کدامیک بیشتر به عقلانیت احترام می گذاشت و از آن بهره می برد؟ نیاز به توضیح ندارد که دراین مثال فلسفه خواندن با احترام به عقلانیت نسبت معکوس دارد. اساسا آنچه خواندن یک علم را برای فردی مفید میسازد رویکرد و مسائل ذهنی اوست. مرحوم مطهری برمرحوم شریعتی انتقاد می کرد که فلسفه نخوانده چراکه خود بر نوعی از عقلانیت باور داشت و آنرا در فلسفه وکلام اسلامی میجست تا مسائل فکری اش را با آن حل و فصل کند ولی همگان با این رویکرد فلسفه نمی خوانند و گاه ممکن است خواندن علمی به جای فراخ تر کردن دید آدمی بر توهم استغنا بیفزاید آنگونه که در مثال مصباح- بازرگان دیدیم. مرحوم شریعتی هم با آنکه فلاسفه را پفیوز می خواند، خود عمیقا به مکتبی فلسفه دلبسته بود. مکتبی که به جای شناخت هستی به دنبال انسان و کاستن از درد و رنج او بوده است. پس حتی اگر فلسفه هم می خواند احتمالا از آن برای اثبات این مدعایش بهره میبرد که ''چگونه جماعتی در تاریخ با مهمل بافی از درد و رنج فرودستان غفلت کرده اند'' ودر نهایت آنچه مرحوم مطهری میخواست عملی نمیشد. پس سیاست خواندن بدون داشتن مساله ذهنی لزوما به آنچه قوچانی میگوید منجر نمیشود. آنچه در این معرکه مورد غفلت واقع شده همانا مساله ذهنی سروش و نوع نگاه او به عرفان و اخلاق و سیاست است. در مجموع انتقاد به روشنفکران دینی، با تکیه بر جایگاه فقه و رد عرفان محوری آنان، حرف جدیدی نیست و روشنفکرانی نظیر سیدجواد طباطبایی قبلا به تفصیل در این باب سخن گفته اند و مقاله قوچانی تنها طرح ضعیف و آشفته دیدگاههای طباطبایی ست. ایکاش قوچانی با ارجاع مناسب به طباطبایی، خواننده را از امکان دیدن روایتی قویترازاین نوع انتقاد بهره مند می کرد. ولی به هر حال رویکرد طباطبایی برای قوچانی و سایر دوستان که شهره به دینداریند چندان بهداشتی نمی نماید. چرا که آنان به جای توجه به صدق باورهای دینی به کارکردهای اجتماعی آن بها میدهند. گذشته از این مورد قوچانی در بند الف مقاله خود(4) غفلت از تاریخ را از دیگر مشکلات سروش و بازرگان دانسته مدعایی که مبهم است. اگر مراد فقط تعمق در تاریخ است که اینان همواره بدان توصیه و تاکید داشته اند. ولی اگرمنظور در نظر داشتن تاریخ به عنوان یکی از منابع شکل دهنده معرفت آدمی است سروش به علت تعلق و بستگی به فلسفه تحلیلی توان پذیرش آنرا ندارد چراکه با نظام فکری فلسفه تحلیلی در تضاد است و فیلسوفان تحلیلی مانند یان هکینگ که چنین نقشی برای تاریخ قائل شده اند به نوعی بر فلسفه تحلیلی خروج کرده اند.(5) اما اگر از سروش انتظار دارند که نظام فکری جدیدی تولید کند که تاریخ را به آن معنی در نظر بگیرد اساسا برای او تکلیف ما لا یطاق است چرا که او هیچ گاه داعیه و توانایی روشنفکر مولد بودن در این سطح را نداشته است. اینها تنها مشکلات مقاله قوچانی در مورد دکتر سروش بود. در سایر موارد هم مقاله قوچانی با مشکلاتی مشابه مواجه است که برای خوانندگان کم و بیش آشکار است و از ذکر آن صرفنظر میکنیم. این مشکلات عمدتا ناشی از رویکردی ست که تلاش میکند مسائل بنیادین را ساده کرده و نسخه های کوتاه چند جمله ایی برای آنها بپیچد. ساده دانستن جواب پرسشهای بنیادین و نسبت دادن ''جهل مضاعف'' به دهها انسان که سالهای عمر خود را صرف اندوختن و آموختن علم کرده اند بیش ازآنکه از آنها بکاهد اعتبار مدعی را از بین میبرد. اکنون که پرانتز کمونیسم بسته شده فرصتی طلایی برای نسل جوان نویسندگان و فرهیختگان فراهم آمده تا فارغ ازچارچوب تنگ تعصبهای ایده ئولوژیک با مسائل فکری برخوردی عالمانه داشته باشند. چراکه دیگر مارکس و مائو ناموس نویسندگان نیستند که مجبور باشند جواب هر متلکی به آنها را بدهند. یا آنکه ازحس سرخوردگی در برابر شرق وغرب ''وانچه خود داشت'' خیالی بسازند تا دردهایشان را تسکین دهد. یا آنکه دینداریشان در برابر کمونیستها را مدیون پاپر باشند تا مجبور باشند نظام معرفتی او را هم بپذیرند. و یا از فرط یاس چنان در پروژه های زبانی شان غرق شوند که فهم ترجمه فارسی شان بدون رجوع به متن انگلیسی ممکن نباشد. برای نسل ما این فرصت طلایی فراهم است که به نقد منصفانه روشنفکران از جمله سروش بپردازد. برای نسل جوان حتی، لیبرال دموکراسی آش کشک خاله ائیست که تاریخ به پایشان گذاشته است. پس انتقادات عالمانه بر آن را با رویی گشاده...

 
(خبرگزاری روز)
ماهی کوچکی بر بالای دار
نشريه واشنگتن تايمز يک سال پيش کمک کرد تا توجه دنيا به وضعيت بغرنج فرزاد کمانگر جلب شود. او معلمی از اقليت کرد ايران بود که توسط رژيم اسلامی تهران، به دروغ تروريست خوانده شده بود. او تقريباً چهار سال را زير شکنجه جسمی و ذهنی در زندان های ايران گذراند. درد و رنج آقای کمانگر روز يکشنبه در بالای چوبه دار به پايان رسيد. او 34 سال داشت. آقای کمانگر به همراه چهار ''محارب يا دشمن خدا''ی ديگر کشته شد؛ کسانی که به گفته رژيم «به ارتکاب اقدامات تروريستی محکوم شده بودند.» هنگامی که اين افراد به طور شتابزده ای اعدام می شدند، پرونده سه نفر از آنها هنوز در مرحله لازم الاجرای تجديد نظر قرار داشت. همزمان با آماده سازی و اجرای حکم اعدام اين افراد، ارتباط تلفنی با زندان اوين در آخرهفته گذشته قطع شد. رژيم از اطلاع رسانی قبلی به خانواده و وکلای اين افراد، که به موجب قانون الزامی است، خودداری کرد و آنها خبر اعدام ها را از رسانه ها شنيدند. رژيمی که ادعا می کند نماينده خداست، مانند مجرمانی رفتار می کند که گويی چيزی را مخفی می کند. جرم آقای کمانگر، تعلق داشتن به اقليت کرد بود. او در يک مدرسه ابتدايی در شهر کامياران در شمالغرب ايران تدريس می کرد و عضو اتحاديه معلمان کردستان بود. وی در بسياری از نشريات حقوق بشر مطلب می نوشت و به طور مخفيانه به دانش آموزانش زبان ممنوع شده کردی را تدريس می کرد و درباره تاريخ و فرهنگ شان، داستان ها می گفت. او را در ژوئيه 2006 دستگير کرده و تحت ضرب و شتم، ضربات شلاق، شوک برقی، بی غذايی، محروميت از خواب و حبس در سلول های سرد انفرادی و طاقت فرسا قرار دادند. صدای زجه های او در ميان صدای بلند نوارهايی که صفحات قرآن را بازخوانی می کردند، گم می شد. آقای کمانگر در فوريه 2008 در يک دادگاه پنج دقيقه ای حضور پیدا کرد. خليل بهراميان وکيل مدافع وی، سال گذشته در گفتگوی تلفنی با واشنگتن تايمز از تهران گفت: «اصلاً هيچ مدرکی دال بر ارتباط فرزاد با گروه و يا فعاليت تروريستی وجود نداشت.» او گفت: «فرزاد يک معلم، شاعر، روزنامه نگار، فعال حقوق بشر و يک انسان خاص است.» اصلاً چنين مدرکی در دادگاه ارائه نشد و يا به آن احتياج نشد تا حکمی که از پيش تعيين شده جاری شود. آقای کمانگردر آخرين نامه اش از زندان به يک داستان ايرانی به نام «ماهی سياه کوچولو» اشاره می کند که در سال 1967 توسط يک معلم مخالف به نام صمد بهرنگی نوشته شده بود. اين داستان يک ماهی کوچکی است که قوانين جامعه اش را زير پا می گذارد تا به سفری برای اکتشاف دريا برود. ماهی سياه کوچک پس از گذر از ماجراهای بسيار، آزادی را پيدا می کند اما در نهايت با مرگ روبرو می شود. او نوشته است: «آيا می توان معلم بود اما راه دريا را به ماهی سياه کوچولوی کشور نشان نداد؟ آيا می شود مسؤوليت سنگين معلم بودن و پاشيدن بذر دانش را بر دوش داشت و همچنان ساکت ماند؟ آيا می شود عقده ها را در گلوی دانش آموزان ديد، شاهد چهره های نهيف و گرسنه آنها بود و همچنان ساکت ماند؟... نمی توانم تصور کنم شاهد درد و فقر مردم اين زمين باشيم، و نتوانيم قلب هايمان را به رود و دريا، به خروش و طغيان بدهيم.» آقای کمانگر نوشته است: «ماهی کوچک به آرامی در دريا شنا کرد و فکر کرد: روبرو شدن با مرگ برای من سخت نيست، از آن پشيمان هم نمی شوم.» منبع: واشنگتن تايمز- 11 مه 2010

 
(راه سبز)
هشداری به حوزه , سید محمد ناظم زاده
حوزه علميه قم با اين حجم و وسعت حدود نود سال قدمت دارد؛ بعد از آنکه نجف نتوانست اين قدرت خدادادی که با زحمات فقهاي فحل بدست آورده بود را نگهدارد، اساتيد و دانش‏پژوهان حوزه دين به قم هجرت کرده و نجف خالي شد تا جايي که امروز به گفته صاحب‏نظران آنقدر نجف ضعيف شده است که حتي آيت الله سيستاني نيز شاگرداني نمي بيند تا درسش را آغاز کند. وقتي حوزه قم را در چند سال اخير واکاوي مي کنيم، ترس آن مي رود آيا آنچه بر سر نجف آمد بر سر قم نخواهد آمد؟ گرچه دلايلي متفاوت از حوزه نجف همچون آموزش، اقتصاد و سياست باعث ترس از افول حوزه علميه قم شده است. آنچه حوزه‏ها را از منظر آموزش از ديگر مراکز علمي مثل دانشگاه‏ها متمايز مي کرد و مزيت مي بخشيد، عدم مدرک‏گرايي در حوزه‏ها و حالت سنتي و علاقه دانش پژوهان به اصل علم و آموختن بود. سالها حوزه ها اينگونه آموزش داده اند که طلبه خود نزد استادي درس فرا گيرد و بعد از اينکه به اين نتيجه رسيد آنرا آموخته است به درس و کلاس بالاتر وارد شود. که با اين نوع آموزش است که علما و فقهاي بزرگ تاج تقوا را بر سر گذاشته و شيعه و اسلام را تا به اينجا رسانده اند. اما در اين سالها چه بر سر آموزش حوزه آمده است؟! خواستند حوزه را نيز مانند دانشگاه مدرکي کنند (البته شايد اين نوع آموزش براي دانشگاه ها مفيد است و امتحانش را نيز خوب پس داده) تا جايي که همينک مديريت حوزه نيز مثل مراکز آموزشي ديگر داراي تعداد زيادي معاونت شده و هر طلبه براي کارهاي آموزشي خود مدتها در اين اتاق و آن اتاق در حال رفت و آمد است؛ همچنين با تغيير و کم کردن کتب آموزشي اعم از کتب نحوي، منطقي، فقهي و اصولي به اعتقاد خود خواسته اند مطالب را ساندويچ‏وار به دانش پژوه بخورانند و آنها نيز معلومات خود را همين گونه سطحي به مردم عادي منتقل کنند. از نگاه اقتصادي نيز حوزه ها در گذشته متولي خود بوده اند که تا وقتي مومنين خمس و سهم امام و سهم سادات خود را به مراجع مي دادند، بزرگان حوزه نيز هر ماهه حقوقي را به طلاب پرداخت مي کردند، و اگر ماهي يا سالي مبلغ کمتري به دست مراجع تقليد مي رسيد به همان ميزان حقوق که همان شهريه يک طلبه است کاهش مي يافت. و هيچ گاه کمک دولتي و حکومتي براي حوزه تعيين نمي شد. غرض اينکه حوزه وابستگي خاصي به شخص، گروه، دولت و حکومتي نداشت تا اين وابستگي اقتصادي در تصميات و افکار سياسي طلاب و علماء و مراجع تاثير داشته باشد. اما متاسفانه در دوران اخير اين مزيت حوزه ها نيز در حال افول است، تا جايي که مي شنويم، بودجه هاي دولتي به حوزه ها سرازير شده و به گفته برخي مسوولين همانطور که دولت براي يک دانشجو هزينه گزافي مي پردازد به همان ميزان خرج يک طلبه نيز مي کند. اگر اين رويه ادامه يابد، طولي نمي کشد که با سر کار آمدن هر دولت و حکومت و حزبي، حوزه نيز بازو و دستمايه همان گروه خواهد شد و آزادي عمل و حريت فکري حوزه ها دير يا زود از بين خواهد رفت. دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 
(خبرگزاری روز)
بريتانيا در تيررس
دبورا هاينس به گزارش يک موسسه مطالعاتی معتبر، ايران بر روی ارتقای زرادخانه در حال گسترش خود از موشک های قاره پيما متمرکز شده است اما برای هدف قرار دادن لندن به دست کم چهار سال و يا بيشتر و برای تهديد کرانه شرقی آمريکا به بيش از يک دهه زمان نياز دارد. گزارش تحليلی موسسه بين المللی مطالعات استراتژيک پس از آن ارائه شد که تهران اعلام کرد مجموعه ای از موشک های کوتاه برد فجر را برای اولين بار در خليج فارس به طور آزمايشی شليک کرده است. يک موسسه خبری محلی به نقل از کيومرث حيدری معاون فرماندهی نيروهای زمينی ارتش ايران نوشت: «اين موشک ها از خشکی به دريا شليک شده اند و با دقت بالايی به اهداف اصابت کرده اند.» موشک فجر 5 به طول 6.6 متر (22 فوت) و دارای برد 75 کيلومتر (47 مايل) است. موسسه بين المللی مطالعات استراتژيک در گزارش خود نوشته است ايران ضمناً مشغول کار بر روی توسعه تسليحات با برد بسيار بيشتر است و تمامی موشک های دوربرد کشور بالقوه قادر به حمل بمب های هسته ای هستند. موسسه بين المللی مطالعات استراتژيک در اين گزارش تحت عنوان «توانمندی های موشکی بالستيک ايران» آورده است: «جمهوری اسلامی همزمان با تلاش های شتابزده خود برای توسعه قابليت های هسته ای، گام های بلندی را برای توسعه موشک های قاره پيما برمی دارد. به نظر می رسد اين دو برنامه با هدف دستيابی ايران به توانمندی حمل کلاهک های هسته ای تا آنسوی مرزهايش، به هم مرتبط باشند.» اين مؤسسه خاطر نشان کرده که البته تهران هرگونه علاقمندی به تسلیحات هسته ای را انکار می کند و اصرار دارد برنامه موشکی آن کشورماهيت دفاعی دارد. اين گزارش به مناظره موجود درباره نيات نظامی ايران دامن خواهد زد. ايالات متحده برای تصويب دور تازه ای از تحريم ها عليه اين کشور تلاش می کند و معتقد است ايران برای ساخت بمب های هسته ای، در حال پيگيری يک برنامه مخفيانه است. موسسه بين المللی مطالعات استراتژيک با دامن زدن به اين گمانه ها، اعلام کرد ايران سرگرم توسعه يک موشک ميان برد با سوخت جامد به نام سجيل-2 است که به طور بالقوه قادر به حمل يک کلاهک 750 کيلوگرمی تا برد 2200 کيلومتر خواهد بود. دکتر جان چيپمن مدير عامل و مدير اجرايی موسسه بين المللی مطالعات استراتژيک در يک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «ايران تنها کشوری است که قبل از ساخت تسليحات هسته ای، ابتدا دست به توليد موشکی با چنين برد زده است.» مؤسسه ياده شده که در لندن مستقر است اعتقاد دارد ايران مايل است پيش از متمرکز شدن بر روی تسليحات قاره پيما که قادر به هدف قرار دادن ايالات متحده هستند، موشک های ميان برد دقيق تری را توسعه بدهد. البته دستيابی به سطح قابل قبولی از دقت، نيازمند انجام ده ها شليک آزمايشی است. در اين گزارش آمده است: «بنابراين، بعید است ایران برای راه اندازی موشک هایی با سوخت مایع که قادر به رسیدن به اروپای غربی باشد، تا پیش از ۲۰۱۴ یا ۲۰۱۵ دست به اقدامی بزند.» اين مؤسسه می گويد: «تصور می شود تا توسعه موشک های قاره پيمای ايرانی بر اساس فن آوری های نو- دانگ و اسکاد - بيش از يک دهه فاصله داریم.» کشورهایی که همين حالا در شعاع 1600 کيلومتری هستند، شامل اسرائيل و ترکيه، در تيررس موشک ها قرار دارند اما دقت اين موشک ها هنوز يک معضل است. موسسه بين المللی مطالعات استراتژيک می گويد: «تخريب قطعی يک هدف خاص نظامی، به آن نياز دارد که ايران سهم بسيار زيادی، اگر نگوئيم همه موجودی موشکی خود را بر روی آن متمرکز کند.» معلوم شده است که مهندسان ايرانی کمتر به کمک خارجی نيازمند شده اند. اين کشور حتی توانسته است در سال 2008 يک ماهواره کوچک با توانمندی های احتمالی نظامی را در مدار پائينی از کره زمين قرار دهد. در گزارش آمده است: «دستاوردهای ايران ظرف پنج تا هفت سال گذشته جالب توجه بوده است.» به گزارش موسسه بين المللی مطالعات استراتژيک، ايران حتی در مقايسه با کره شمالی در زمينه توسعه موشک های قاره پيما، فعال تر و موفق تر بوده است. با اين حال به گفته اين موسسه، ايران هنوز به بخش های خاصی از فن آوری خارجی متکی باقی خواهد ماند. دستيابی به اين کمک ها سخت تر می شود زيرا روسيه و اوکراين، که زمانی اولين منبع تأمين موتورهای موشکی با سوخت مايع بودند، اکنون بيشتر به دستورالعمل های بين المللی در زمينه فن آوری موشکی متعهد شده اند. منبع: تايمز آنلاين- 11 مه 2010

 
(راه سبز)
فرمان علیهِ فهم , محمد مجتهد شبستری
1- مخالفت حکومت ما با علوم انسانی، مخالفت فرمان علیه فهم است. علوم انسانی ریشه در افکار و آراء دورۀ روشنگری Aufklärung دارد. روشنگری خود را در مخالفت با وحی مسیحی در معنای «مجموعه‌ای از آموزه‌ها که از عالم فوق عقلانی الوهیّت به انسان فرود آمده» معنا کرده است. این تعریف از وحی مسیحی موضع رسمی کلیسا در دوران روشنگری بود و کسی حق نداشت از آن تخلّف کند. این وحی منشأ و مبدأ فرمان‌هایی بود که کلیسا در زمینه‌های مختلف زندگی انسان صادر می‌کرد. 2- بنیانگزاران روشنگری فرمان‌های کلیسا را نقد عقلانی و اخلاقی کردند. این نقدها زمینه را برای پیدایش دانش‌هائی چون جامعه‌شناسی، علوم سیاسی و تاریخ و... آماده کرد. موضوع این دانش‌ها فهمیدن زندگی اجتماعی و سیاسی و تاریخی و حقوقی و اقتصادی و... جمعیت‌های انسانی بود. این دانش‌ها نشان می‌دادند که تحولات گوناگون جامعه‌ها چگونه اتفّاق می‌افتند، چگونه می‌توان آنها را پیش‌بینی کرد، چگونه می‌توان از آن‌ها جلوگیری کرد، و بالاخره چگونه می‌توان برای علاج مشکلات و نابسامانیهای زندگی انسان طرحی درانداخت. این دانش‌ها در حقیقت مرّوج ایده «پیشرفت و ترقی و توسعه» بودند. 3- این دانش‌ها «اصل فهم علیه فرمان» را بنیانگذاری کردند و به این جهت کلیسا با این دانش‌ها سرسختانه مخالفت کرد، زیرا آنها اتورتیه فرمان را ویران می‌کردند. منطق فرمان، اطاعت بی‌چون و چرا ست در حالی که منطق این دانش‌ها فهمیدن و چگونه فهمیدن بود. مخالفت کلیسا با این دانش‌ها دهه‌های زیادی طول کشید. اما عاقبت کلیسا ناچار شد منطق فرمان را کنار بگذارد و از فرمان دادن دست بکشد. اینکار وقتی مبنای تئوریک یافت که در مجمع واتیکان 2 (1964) تعریف وحی را عوض کردند. در آن مجمع گفتند وحی مسیحی «مجموعه‌ای از آموزه‌های غیبی» نیست بلکه ظهور خداوند برای انسان‌ها در ایمان مسیحی است. این ظهور که ذاتاً همه جائی و همگانی است به فرمان منتهی نمی‌شود و ایمان مسیحی در برابر هیچ گونه فهم و تفسیر عقلانی از تحولات زندگی دنیوی انسان قرار نمی‌گیرد. بدینسان علوم انسانی و حقوق بشر تقریباً تمام و کمال مورد پذیرش کلیسا قرار گرفت و الهیات مسیحی به خوبی از آن استفاده کرد. 4- پیش از ورود علوم انسانی جدید به ایران مردم این کشور با منطق فرمان زندگی می‌کردند، این فرمان یا فرمان دین بود و یا فرمان سلطان. بررسی تحولات گوناگون زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و تاریخی مردم این سرزمین موضوع علاقه و توجه کسی قرار نمی‌گرفت. گوئی همه محکوم سرنوشت و تقدیر بودند. تنها امور عملی دین نبود که بر اساس تقلید محض استوار گشته بود. در سیاست و اقتصاد هم تقلید می‌کردند. این تقلید مقتضای حکومت مطلقه فرمان در امر دین و دنیا بود. این همان بود که در تعریف امامت گفته بودند: «الرّیاسة العامّة فی امور الدّین و الدّنیا». 5- وقتی پای علوم انسانی به ایران باز شد حاکمیت مطلقه فرمان رقیب خطرناکی پیدا کرد، آن رقیب چیزی غیر از اصل «فهمیدن» نبود، فهمیدن واقعیات زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تاریخی. این فهمیدن‌ها آتوریته فرمان‌ها را به شدت زیر سؤال برد. این فهمیدن‌ها استبداد دینی و استبداد سیاسی در ایران را به چالش کشید، فقر و جهل و بیماری و عقب ماندگی را نه سرنوشت و تقدیر جامعه بلکه آفت‌هائی بشر ساخته و قابل علاج اعلام کرد و حاکمان را مسئول اصلی آن‌ها برشمرد. مردم چشم و گوششان باز شد و خواستار توسعه و پیشرفت شدند. مطالبه حقوق بشر و دموکراسی و عدالت با قوت تمام جامعه ایران را زیر سیطره خود گرفت. براساس همین فهمیدن‌ها و مطالبات ناشی از آن بود که دو انقلاب بزرگ در ایران رخ داد، انقلاب مشروطه و انقلاب سال 1357. اگر پای علوم انسانی به ایران باز نشده بود از این انقلاب‌ها خبری نبود. 6- در سالهای اخیر که فهمیدن‌های تقریباً صد ساله و بیشمار مردم ایران و به ویژه تجربیات پس از انقلاب 1357 مطالبات ملّت از حاکمیت را بسیار گسترده کرده و عطش دموکراسی و حقوق بشر شدت یافته است دوباره «فرمان» به جنگ «فهم» آمده است! علوم انسانی علوم شیطان شده است! این شیطان را باید رجّم (سنگسار) کرد تا اقتدارگرایان از شر «فهم» مردم راحت شوند. خرافات را هم باید تمام و کمال ترویج کرد تا فرمان در یک کشتزار نرم دوباره تقلید را در شریان زندگی مردم جاری سازد و همه آگاهی‌ها و فهمیدن‌های صد سال گذشته را در گورستان جهل دفن کند. 7- چند ماه پیش که مقاله «تفسیر حقوقی قانون اساسی تنها راه حاکمیّت ملت و نجات کشور است» از صاحب این قلم در اینترنت منتشر شد یکی از مروّجان شدید اللّحن فرمان علیه فهم گفت: اعتبار قانون اساسی هم به امضاء فقیه استوار است، این سخن نمونه بسیار روشن و گویا از سلطه فرمان علیه فهم است. در عصر حاضر نمایندگان یک ملت قانون اساسی را براساس درک و فهم عقلانی و تجربی خود از سیاست به عنوان یک میثاق ملّی می‌نویسند و به رأی می‌گذارند و مردم هم براساس این فهم‌ها و تجربه‌های خود آن را تصویب می‌کنند و با آن زندگی می‌کنند. قانون اساسی محصول فهمیدن‌ها و تجربه‌های یک ملّت از واقعیات سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و تاریخی خود است و نه محصول فرمان. وقتی می‌گویند اعتبار چنین قانونی هم از امضاء فقیه می‌آید در حقیقت با شمشیر فرمان، «فهم» را به قتل می‌رسانند. گیرم که کسانی با استظهارات فقهی خود به پندارند که اعتبار قانون اساسی از فتوای ولایت فقیه می‌آید. این نظر چه ربطی به این واقعیت دارد که پس از انقلاب 1357 بیش از 90 درصد مردم ایران بر اساس فهم خود از سیاست به یک میثاق ملّی رأی دادند و اعتبار آن را هم بر فهم و رأی خود استوار نمودند؟! 8- سیره حکومت ما شیوع علوم انسانی را موجب ضعف دین می شمرد. این دعوی مرا به یاد نکته ای مهم می اندازد که شاید چهل سال پیش در کتاب «تنبیه الامة وتنزیه الملة» میرزای نائینی در دفاع از آزادی و مساوات خواهی مشروطه طلبان خوانده ام. نائینی در آن کتاب می نویسد: طرفداران آزادی و مساوات با اعمال و رفتار ما در طول قرون گذشته مخالفت می کنند و نه با خدا. در عصر ما هم مطلب از همان قرار است. علوم انسانی با اقتدار گرایان به نام دین و غیر دین ستیز می کند و نه با خدا پرستی. ۹- سخن دیگری هم در باب دموکراسی دینی و غیردینی دارم. صاحب این قلم در آخرین نظرات مکتوب خود تأکید کرده است که دموکراسی، دینی و غیردینی ندارد. اینک که دوباره به این مسأله دامن زده می‌شود هشدار می‌دهم که مباد که تحت عنوان دموکراسی دینی، ناخواسته در صف منادیان و مروجان فرمان علیه فهم قرار گیریم. آن خون که در اندام دموکراسی باید جریان داشته باشد، سراسر از جنس فهم و تحلیل و عقلانیت و انتخاب است. من تاکنون هیچ تعریفی از دموکراسی دینی ندیده‌ام که به صورتی آشکار یا پنهان فرمان را بر فهم غالب نکرده باشد. چون چنین است به نظر می‌رسد دموکراسی دینی نه تنها تعبیری قابل دفاع نیست بلکه آب به آسیاب کسانی می‌ریزد که صحنه جنگ فرمان علیه فهم را رهبری می‌کنند. ۱۰- اگر قدرت‌های اقتدارگرای جهان کشور ایران را از خارج تحت فشار قرار داده‌اند متأسفانه در داخل کشور هم اقتدار گرایان این جامعه جنگ روانی ناخواسته و فرساینده فرمان علیه فهم را بر مردم ما تحمیل کرده‌اند. ما در جنگ فرمان علیه فهم به سر می‌بریم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * این یادداشت پاسخی است به پرسش های بعضی از دوستان از صاحب این قلم در باب مخالفت حکومت با علوم انسانی و مسأله دموکراسی دینی و غیردینی. معنا گرا *ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 
(راه سبز)
روش شناسی شهید بهشتی , فرشاد مومنی
درباره رابطه دین و توسعه به طور کلی و رابطه اسلام و توسعه به طور خاص از زوایای گوناگونی بحث‌هایی در بین متفکران و نظریه‌پردازان برجسته توسعه و فیلسوفان تاریخ و فیلسوفان علم و نیز برخی اسلام‌شناسان معاصر صورت گرفته که در مورد هرکدام از آنها طبیعتاً می‌توان مطالب مفصل و مبسوطی ارائه کرد. اما اگر قرار باشد در حالت اجمال طبقه بندی خیلی فشرده‌ای ارائه شود می‌توان به این نکته اشاره کرد که به طور کلی دربین مجموعه داده هایی که از این زاویه در اختیار ما هست کسانی هستند که راجع به امکان پذیری توسعه دینی بحث کرده اندو طبیعتا در بین طیف آنهایی‌ که بحث کرده‌اند کسانی که موافق امکان پذیری یا مخالف امکان پذیری هستند یا موافق و مخالف مشروط هستند زیاد است اما در بین کسانی که در اصل امکان پذیری توافق دارند به طور کلی می‌توان دو گروه را از یکدیگر تفکیک کرد: گروهی که به اعتبار ملاحظات متدولوژیک در این زمینه بحث کرده‌اند و گروهی که به اعتبار ملاحظات تجربی در این زمینه مباحثی را ارائه کرده‌اند. ملاحظات متدلوژیک گروه اول از آنهایی که به اعتبار ملاحظات متدولوژیک این بحث را مطرح می‌کنند و الگوی توسعه دینی را امکان پذیر می‌دانند یکی از مهمترین بحث هایشان حول مفهوم تیپ ایده‌آل در روش شناسی علوم اجتماعی دور می‌زند.در روش شناسی علوم اجتماعی مفهومی است به نام نمونه آرمانی (Ideal Type) و گفته می‌شود که تقریبا کوشش های فکری مهمی که از دل آنها ایده هایی برای توسعه و بنیان هایی برای تبیین روش مند توسعه وجود دارد عمدتا به لحاظ متدولوژیک بیش از آنکه مسائل و مباحثشان جنبه تجربی و اتکا به ما به ازاء خارجی داشته باشد ، به لحاظ متدولوژیک متکی بر نمونه های آرمانی است. برای مثال می‌گویند در هیچ کجای دنیا نشانه‌ای از آن الگویی که در چهارچوب ایدئولوژی سرمایه داری یا اقتصاد آزاد به عنوان بنیان های متدولوژیک رفتار اقتصادی ارائه شده وجود ندارد.کوششهایی که در ساحت مثلا اقتصاد متعارف صورت می‌پذیرد در ذات خود یک کوشش مبتنی بر روش‌شناسی نمونه آرمانی است. بنابراین، اگر می‌شود راجع به نمونه آرمانی توسعه یا عملكرد اقتصادی در چهارچوب الگوی سرمایه داری یا مارکسیسم نگاه کرد طبیعتا در مورد اسلام هم می‌شود این کار را کرد و البته هر نمونه آرمانی یک سلسله قاعده های رفتاری را ارائه می‌دهد این قاعده های رفتاری البته مشروط و مقید هستند به یک سلسله فروض و اعتبارات و مجادله‌ای که درروش شناسی علوم اجتماعی وجود دارد این است که این قید و شرط ها و نسبت آن با واقعیت چقدر بر روی اعتبار علمی آن الگوی نظری روشمندی که مثلا توسعه اسلامی را عرضه می‌کند یا توسعه مارکسیستی و یا سرمایه داری را می‌تواند اثر بگذارد که در هر حال چون موضوع مورد مناقشه‌ای هست الان به آن ورود نمی کنم ولی شخصا از زمره آن دسته کسانی هستم که معتقدند با هر چه واقعی‌تر بودن آن فروض، نظریه ارائه شده اعتبار بیش‌تری از لحاظ علمی پیدا می‌کند. پس به لحاظ متدولوژیک در کادر روش شناسی نمونه آرمانی می‌توان به ارائه تئوری در باره توسعه مبتنی بر اسلام اقدام کرد و این در ساحت علم پذیرفته است و اعتبار علمی آن هم از طریق آزمون‌های تجربی متناسب سنجیده می‌شود و صرف جهت‌دار بودن آن به لحاظ ارزشی، خدشه‌ای به آن وارد نمی‌كند و همانطور که اشاره کردم کسانی که باورهای ایدئولوژیک دیگری هم داشته‌اند این کار را انجام داده‌اند و به اعتبار اینکه این بنیان ایدئولوژیک وجود داشته کسی اعتبار علمی کوشش های نظری آنان را به چالش نمی کشد. برای اینکه اعتبار نظری تئوری ها مستقل از این مسئله سنجیده می‌شود و ما الان فاصله خیلی طولانی به لحاظ زمانی با دوره‌ای پیدا كرده‌ایم که گروهی از فیلسوفان و تاریخ شناسان علم فکر می‌کردند که لازمه ارائه گزاره‌های علمی ایدئولوژی زدایی از آنها است. تا آنجا که به حوزه ادبیات توسعه مربوط می‌شود شاید برای اولین بار گونار میردال اقتصاددان ممتاز و فقید سوئدی که جایزه نوبل هم برده است در 2 یا 3 نمونه از آثار برجسته‌اش که به یادگار مانده و بعضی از آنها به فارسی هم ترجمه شده خیلی مفصل و مبسوط توضیح داده که چرا دخالت داشتن ارزش های اخلاقی و دینی در کارهای فکری پژوهشگران اجتناب ناپذیر است.از این زاویه در حوزه نظری یک بحث خیلی مهم دیگری را اقتصاددانان نهادگرا به ذخیره دانش اقتصاد توسعه اضافه کردند و آن عبارت از این است که نهادگراها به درستی برروی مسئله نقص اطلاعات و اثرات آن بر روی اجتناب ناپذیری انواع و اقسام عدم اطمینان‌ها در ساحت عملی حیات جمعی ما همراه با كاستی‌های جدی در سطح فهم و ادراک بشر دست گذاشته و پیشبرد‌های علمی خیلی زیبایی را در این زمینه مطرح می‌کنند و از دل آن اینگونه نتیجه می‌گیرند که در طول تاریخ برای مواجهه با آن عدم اطمینان‌ها یکی از مهمترین واکنش هایی که مشاهده شده توسل به ایدئولوژی بوده و به همین خاطر اقتصاددانان بزرگ نهادگرا به درستی ادعا می‌کنند که اگر ما یک نظریه درباره ایدئولوژی نداشته باشیم اساسا قادر به درك عملكرد اقتصادی و تبیین عملکرد بلند مدت کشورها نخواهیم بود که آن هم درواقع بیان دیگری از مفهوم و مسئله توسعه و توسعه نیافتگی است. بنابراین، این هم یک زاویه دیگری است که هم برروی اجتناب ناپذیری مداخله ایدئولوژی در حرکت به سمت توسعه یا تبیین دلایل توسعه نیافتگی تاکید دارد و هم این که با یک مبنای روشمند و قابل اعتنای علمی در هم تنیدگی ایدئولوژی و عملکرد اقتصادی و به طور كلی حیات جمعی بشر با همه ابعادش در مقیاس زمانی بلند مدت را توصیح می‌دهد. یک نحوه ورود دیگری هم از این زاویه بعضی از متفکران و فیلسوفان علم انجام داده‌اند که در میان ایرانی هایی که این کار را کرده‌اند شاید برجسته‌ترین آنها در کتاب بسیار ارزشمند تفرج صنع مطرح شده و به یک شکل دیگری امکان پذیری توسعه مبتنی بر ارزش های دینی را بحث می‌کنند و آن عبارت از این است که گروندگان به هر عقیده و دینی هم به صورت آگاه و هم بصورت ناخوداگاه تحت تاثیر اوامر و نواهی دینی قرار دارند و بنابراین تمدنی که به هر صورتی شکل می‌دهند به گونه‌ای و البته در سطوحی و نه به صورت مطلق منبعث از نظام باورها و عقایدشان است. در کنار این هایی که به لحاظ نظری این مسئله را امکان پذیر می‌دانند ما با طیف گسترده‌ای از متفکران و نظریه پردازان دیگری هم روبه رو هستیم که در عین حال که اصل آن مبنای نظری را قبول دارند شواهد تجربی خیلی برجسته و ممتازی را هم مطرح می‌کنند و براساس آن ادعاهای خیلی بزرگی را مطرح کرده‌اند، مثلا فرض کنید یکی از احکام بسیار محکمی که این قبیل متفکران مطرح می‌کنند این است که می‌گویند هنگامی كه ما با یک رویکرد تاریخی به تجربه های موفق توسعه نگاه می‌اندازیم ملاحظه می‌کنیم که هیچ تجربه موفق توسعه‌ای وجود ندارد مگر اینکه این موفقیت را از طریق بازگشت به بنیان های فکری و فلسفی و به طور مشخص ایدئولوژیکی و فلسفه اخلاقی آن ها بتوان توضیح داد. مثلا ماکس وبر یا تاوونی یا سومبارت یا به یک تعبیر حتی امیل دورکهایم و پارسونز و این قبیل افراد در این دسته قرار می‌گیرند ، آنها بیش تر در حوزه تخصصی که دارند متمرکز می‌شوند بر روی واقعیت های مشاهده شده در تاریخ و بعضی از اینها مثل وبر یا تاوونی و در یک سطوحی پارسونز یا سومبارت اساسا می‌آیند و کل مسئله توسعه را در این چهارچوب توضیح می‌دهند یعنی از دیدگاه آنها اگر ما توسعه را یک فرآیند در نظر بگیریم نقطه عزیمت این فرآیند را آنها یک دگرگونی بنیادی در نظام ارزش ها واعتقادات به حساب می‌آورند . بعضی از متفکران دین‌دار نیز به طور مشخص با آمیزه‌ای از بنیان های نظری نهادگرایان و البته بیش تر به لحاظ متدلوژیك این بحث را مطرح می‌کنند که نظریه های سنتی علم اقتصاد نقطه عزیمتشان را برروی فرض اطلاعات کامل قرار داده بودند در حالی که ما می‌دانیم این فرض هیچ نسبتی با واقعیت ندارد و ما در نفس الامر در مناسبات فردی و اجتماعی می‌دانیم که هیچ انسانی با اطلاعات کامل در هیچ دوره‌ای از تاریخ وجود خارجی نداشته. البته آنها بحث های مفصل تر دیگری هم می‌کنند با این مضمون كه اطلاعات انسانها علاوه بر اینکه ناقص و محدود است تنگناها و محدودیت های دیگری هم دارد که باعث می‌شود پیچیدگی استفاده از همین اطلاعات ناقص موجود بسیار افزایش پیدا کند و این واقعیت‌ها روی عملکرد اقتصادی هم طبیعتا تاثیرات معنا داری خواهد گذاشت که از ذكر جزئیات آن صرف نظر می‌کنم و فقط این نکته را مطرح می‌کنم که از آنجایی که یک اتفاق نظر عمومی در بین متفکران علوم اجتماعی بویژه طی چند دهه اخیر پدید آمده روی مسئله نقص اطلاعات متفکران اجتماعی دین دار روی همین می‌آیند هم امکان‌پذیری و هم سودمندی استفاده از مبانی دینی برای پشبرد امر توسعه را استفاده می‌کنند مضمون بحث هایی که اینها مطرح می‌کنند این است که اگر از موضع دین دارانه به این ماجرا نگاه کنیم علم مطلق از آن خداوند است و خدا که انسان را خلق کرده با تکیه بر آن علم مطلق امر و نهی های مشخصی را به صورت قاعده های رفتاری برای ما مطرح کرده و اگر ما بتوانیم هوشمندانه و خردورزانه و با رعایت ضوابط روش‌شناختی مطالعات دینی یک ادراک مطابق با واقع از رهنمودهای خداوند که از کانال وحی در اختیار انسان ها قرار گرفته استفاده بکنیم طبیعتا ما می‌توانیم آن نقص ذاتی اطلاعات و دیگر كاستی‌هایی كه ادراك بشر از این ناحیه دارد را با تکیه بر وحی تکمیل کنیم و بنابراین می‌توانیم هم الگوی ثمربخش‌تر و هم بااطمینان‌تری از توسعه را طراحی کنیم . طبیعتا همه این ادعاها زمانی که در قالب یک تئوری توسعه دینی متجلی می‌شود با ضوابط و معیارهای دانش تجربی و متدولوژی علوم اجتماعی اعتبار علمی‌اش مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و بنابراین صرف تاثیر پذیری از آموزه های دینی به خودی خود اعتبار علمی آنها را مخدوش نمی کند اگر نگوییم که به اعتبار تصور بعضی از نحله های فلسفه علم تازه این واقعیت، اعتبار علمی آن تبیین‌های نظری را می‌تواند ارتقاء هم بدهد. اما به گمان من اگر این ایده ها را در كنار نظرات کسانی قرار بدیم که اصل امکان پذیری الگوی توسعه دینی را به همراه یک نکته‌ای مورد توجه قرار می‌دهند به نظر می‌رسد توجه به آن نکته می‌تواند برای ما هم حاوی درسها و راهگشایی های بسیار بزرگی باشد .اینها بحثشان در نهایت اختصار این است که در درجه اول نقش دین در عملکرد افراد و تمدن ها اجتناب‌ناپذیر و انکارناپذیر است و نکته دیگر اینکه این واقعیت که ما تحت تاثیر دین به سمت توسعه یا انحطاط کشیده می‌شویم بیش از هرچیز تحت تاثیر نوع استنباطی است که از آموزه های دینی پیدا می‌کنیم و بنابراین شخصاً جزو کسانی هستم که این ایده را صحیح می‌دانند و فکر می‌کنم که اگر به اقتضائات و استلزامات و پیامدهای این مسئله که به گمان من هم ریشه قرآنی دارد و هم تکیه‌گاه‌های بزرگی در عرصه نظریه های توسعه دینی دارد توجه داشته باشیم می‌تواند برای ما راهگشایی های خیلی بزرگی هم داشته باشد. در اینجا بحث بر سر این است که اولا دین فی نفسه در همه شئون زندگی انسان‌ها و از جمله توسعه دخالت دارد اما به همان اندازه که دین می‌تواند برای تبیین مسئله توسعه ثمر بخشی داشته باشد برای تبیین مسئله انحطاط هم می‌تواند ثمر بخشی داشته باشد و این برمی‌گردد به بحث نحوه شكل‌گیری سازه‌های ذهنی و نوع استنباطی که افراد از رهنمودهای وحی به طور مشخص دارند.این که ادعا کردم به طور مشخص ایده مزبور مبنای قرآنی هم دارد به این جهت است كه ما در قرآن مکرر مشاهده می‌کنیم که درباره فلسفه بعثت انبیاء یکی از نکاتی که ذکر می‌شود این است که از انجایی که برخی گروندگان ادیان پیشین به قاعده کج فهمی ها یا منفعت طلبی های کوتاه نگرانه در آموزه های دینی دست می‌برند و آن را تحریف می‌کنند یکی از فلسفه‌های ارسال نبی این است که با آن تحریف ها مبارزه کند و در میان اسلام شناسان بزرگ معاصر آیت الله شهید دکتر بهشتی در یکی از آثار بسیار ارزشمندشان که امیدوارم به زودی منتشر بشود و قبل از انقلاب انتشار محدودی داشته و من توفیق داشته ام آن را مطالعه كنم ایشان ادعا می‌کنند که اساسا از نظر قرآن یکی از مهمترین فلسفه های بعثت انبیاء مبارزه با تحریف هایی است که در دین خدا صورت گرفته است. از این زاویه به غیر از قرآن می‌توان این دیدگاه را حتی در نهج البلاغه هم به طور مشخص در خطبه 125 نهج البلاغه ردگیری كرد. در آنجا علی ابن ابیطالب(ع) خیلی صریح راجع به این مسئله صحبت می‌کنند این که چه فهمی از قرآن و توسط چه کسانی باشد چقدر اهمیت دارد خیلی مفصل و مبسوط بحث کرده‌اند. این که در بین متفكران بزرگ هم در غرب و هم شرق آن‌هایی که می‌خواستند منصفانه راجع به دین صحبت کنند. آنها نیز به این مسئله توجه نشان داده‌اند، مسئله بسیار جالب توجه و مهمی در حوزه اندیشه توسعه دینی است كه جای بسط هم دارد اما در اینجا می‌خواهم با ذکر این نکات دو نتیجه گیری بکنم که برای پیشبرد درست مسئله توسعه اسلامی می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد، با مراجعه به بحث های دیوید هیوم که یکی از اثرگذارترین متفکران تمدن غرب محسوب می‌شود در کتاب تاریخ طبیعی دین ملاحظه می‌شود او نیز صریح می‌گوید که یک دین به هر اندازه که معقول و منطقی باشد می‌تواند در اذهان مرم ناآگاه و بی دانش در معرض مسخ و تحریف قرار بگیرد و همین مسخ و تحریف یا کج فهمی منشا زیان های اجتماعی خیلی بزرگ هم می‌تواند بشود . بنابر این حتی هیوم هم در واقع به یک شکلی رویکردی هم دلانه با آنچه ماکس وبر در تبیین تجربه توسعه غرب مطرح کرده را نشان می‌دهد که می‌گوید اگر ما قرائت‌های متفاوتی از دین داشته باشیم عملکردهای متفاوتی را نیز شاهد خواهیم بود.حالا که از تمدن غرب مثال زدم از تمدن شرق هم مثالی می‌زنم که خوشبختانه آن هم کتابش به زبان فارسی منشر شده و در دسترس و قابل مراجعه است یکی از متفکران بزرگ و از جمله معماران تمدن میجی که در واقع نقطه عزیمت جهش توسعه‌ای در کشور ژاپن شده یک متفکر برجسته است به نام فوکوتساوا یوکیشی، یوکیشی در کتاب نظریه تمدن ادیان مختلفی را نام می‌برد و بعد می‌گوید که همه این ادیان دو ویژگی دارند ویزگی اولشان این است که همگی از ظرفیت های کافی برای هماهنگ شدن با اقتضائات عصر جدید برخوردارند و ویژگی دوم همه آنها هم این است که برای این هماهنگی با یک محدودیت اساسی روبرو هستند که به تعبیر او آن محدودیت اساسی سطح خرد و قدرت تعقل و اندیشه مردمانی است که به آن آیین ها و مذاهب اعتقاد دارند. شما می‌دانید كه كار ماكسیم رودنسون درباره اسلام و سرمایه‌داری نیز دقیقاً با همین مبنا صورت گرفته است و البته می‌دانید كه این رویكرد طرفداران مهم دیگری هم دارد. از جمله، یک کار درخشان دیگری که آن نیز به فارسی منتشر شده کتاب بسیار ارزشمند اریک فروم به نام روانکاوی و دین است، فروم در کتاب خود به طور مشخص روی نقش تعیین کننده نوع استنباط دینی در شکل دادن به سرنوشت جوامع بحث های بسیار ارزشمند و قابل تاملی را مطرح می‌کند و اگر ما این مبنا را بپذیریم که دین به صورت یک سویه روی توسعه تاثیر نمی گذارد بلکه از کانال آن ها که به آن دین باور دارند که اینها هم انسان هستند و مهمترین نقص انسان همان عقلانیت محدود او است اگر به این نکته توجه بکنیم به گمان من اگر کشوری بخواهد به طور مشخص براساس موازین دینی الگوی توسعه برای خود طراحی کند در اینجا مسئله روش شناسی معرفت دینی نیز نقش مرکزی و تعیین کننده‌ای را خواهد داشت.برآورد شخصی من بعد از نزدیک به 30 سال کار در حوزه مطالعات توسعه و همین طور با بهره گیری از انگیزه ها و علایق مشخص دینی در این زمینه این است که لااقل به اندازه صلاحیت های محدود و اندکی که دارم در بین اسلام شناسان معاصر در ایران شاید برجسته ترین و ممتازترین اسلام شناسی که روش شناسی او می‌تواند مبنای دست یابی به یک درک نظری و تدابیر عملی راهگشا برای توسعه در ایران بشود آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی است. طبیعتا این بحثی نیست که بشود در این مجال به صورت مبسوط درباره‌اش صحبت کرد فقط برای اینکه طرح مسئله شده باشد و بابی باشد برای اینکه ببینیم فهم دینی متفاوت چگونه به عملکرد اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی متفاوت می‌انجامد نکاتی را از روش شناسی شهید بهشتی مطرح می‌کنم که در این روش شناسی بدون اینکه ذره‌ای از خلوص معرفت دینی کاسته بشود چگونه راه باز می‌کند به سمت بصیرت نظری و عملی کافی برای نیل به توسعه براساس موازین اسلامی یکی از مهمترین مشخصه های روش شناسی آیت الله شهید دکتر بهشتی این است که ایشان با استناد به بعضی از آیات قرآن كریم تصریح می‌کنند که از دیدگاه قرآن و با تکیه بر منطق قرآن به سهولت می‌شود دریافت که مخاطب پیام دین اسلام و پیامبر گرامی آن، صرفاً مسلمانان نیستند. ازدیدگاه شهید بهشتی با استناد به قرآن اینطور دریافته می‌شود که مخاطب پیام اسلام مطلق ناس هستند یعنی همه انسان ها در همه زمانها و همه مکانها.خوب این می‌تواند به سهولت به عنوان پایه‌ای که برروی آن همه اسلام شناس ها توافق داشته باشند قرار بگیرد برای اینکه ما می‌توانیم به قاعده اینکه یکی از معجزات قرآن این است که در معرض تحریف قرار نداشته با هر سطح معرفت دینی مستقیما به قرآن مراجعه کنیم و ببینیم که آری این گونه است و مخاطب پیام اسلام از دیدگاه قرآن همه مردم هستند در همه زمان‌ها و مکان‌ها. شهید بهشتی در فرآیند کسب معرفت علمی می‌گویند اگر ما این مبنای متدولوژیک را بپزیریم این یک سلسله استلزاماتی به همراه دارد که همه کسانی که علایق و دغدغه های دینی دارند و در حوزه دین پژوهی کار می‌کنند یا به اعتبار بحث حاضر در تلاش برای ارائه نظریه اسلامی برای توسعه هستند، بایستی به آن پایبند باشند و آن هم این است که یك نقطه عزیمت مهم برای دین‌پژوهان مسلمان در جهت معرفی منطق های اسلام باید این باشد که این منطق ها به گونه‌ای عرضه بشود که مخاطب های منصف اما غیر مسلمان را بتواند متقاعد بکند. پس قطعاً اگر بخواهیم اینگونه اسلام را معرفی بکنیم یك معنایش این است که باید یک تفسیر عقلانی از اسلام داشته باشیم و این مبنا اساساً نظام آموزش های دینی ما را می‌تواند به طور بنیادین متحول بکند اگر این مبنا پذیرفته بشود حتی شکل تبلیغات دینی ما هم باید به صورت بنیادین دگرگون بشود و خیلی پیامدهای بزرگ دیگری می‌تواند داشته باشد و به سهولت می‌توانیم بسیاری از کارهای اسلام شناسان را از این زاویه مورد ارزیابی مجدد قرار بدهیم و ببینیم تبیین هایی که آنها در مقام اسلام شناس از آموزه ها و رهنمودهای دین داده‌اند چقدر متکی به این اصل موضوعه مهم است. این یک مؤلفه ممتاز و تعیین کننده است که اگر پذیرفته بشود در تنظیم روابط بین مسلمانان هم می‌تواند آثار شگرف و تعیین کننده‌ای داشته باشد که فرآیند توسعه را تسهیل می‌کند. نکته دوم در روش شناسی شهید بهشتی این است که ایشان به قاعده فهم و استباطی که از روح قرآن دارند و با تکیه بر آیات متعددی از قرآن از منظر انسان شناختی به یک بنیان متدولوژیک خیلی مهم دیگر باور دارند که به نظر می‌رسد این 2 بنیان کاملا در همدیگر تنیده شده‌اند و بسیار به هم مربوط هستند و حتی برروی اخلاق و سلوک مسلمانان هم تأثیرگذار می‌تواند باشد. مضمون نکته دوم روش شناختی شهید دکتربهشتی این است که از دیدگاه ایشان قرآن یکی از مهم ترین وظایف انسان مسلمان را برای اینکه وظیفه و مسئولیت خلیفه‌الهی خود را انجام بدهد عبارت از ضرورت تلاش برای برپایی جامعه آرمانی اسلام در عرصه حیات مادی می‌داند یعنی از نظر ایشان یکی از وظایف واجب که بر عهده هر مسلمانی قرار دارد این است که به اندازه وسع خود باید تلاش بکند تا نظام باورهای ایمانی اسلامی را تجلی عینی و عملیاتی ببخشد. این مسئله باز به نوبه خود مجموعه‌ای از استلزامات نظری و یک مجموعه‌ای از استلزامات عملی به دنبال دارد که در نهایت اختصار به چند مورد از آنها اشاره می‌کنم. یکی از این بحث ها یعنی یکی از مسائلی که به تبع آن پدید می‌آید این است که هر انسان مسلمان هر آنچه که در قلمرو آموزه اسلامی اعتقاد دارد اولا باید به شکل معقول به صورتی که مخاطب‌های غیرمسلمان و منصف اگر بشنوند، بپذیرند بتواند از آن دفاع کند و نکته دوم این است که این سطح از دانایی راجع به اسلام از نظر شهید دکتر بهشتی در بهترین حالت شرط لازم برای اینکه ما ادعا بکنیم به حدی از فهم از اسلام رسیده‌ایم را تامین می‌کند شرط کفایت آن است که تلاش کنیم و بفهمیم برای عینت بخشیدن به آن فرمان چگونه باید عمل کنیم وجه نظری این مسئله عبارت از این است که همان طور که الان به صراحت در نظریه‌ها و روش‌شناسی توسعه شاهد هستیم که می‌گویند برای پیش برد امر توسعه دانستن این که «چه» کارهایی باید بکنیم لازم است اما کافی نیست و شرط کفایت این است که بگوییم «چگونه» این کار اجرا بشود، در روش‌شناسی شهید بهشتی نیز دانستن چگونگی (Know-How) اگر نه بیش از دانستن چیستی (Know-What) كه حداقل به اندازه آن اهمیت دارد. این رویكرد نگاهی به آینده را نیز به همراه دارد چرا كه در ادبیات اقتصاد دانایی هم در این ارتباط طبقه بندی جدیدی از دانایی و علم ارائه شده و آن را به دو گروه دانش آشکار و ضمنی تقسیم بندی کردند که در جای خود قابل بحث و گسترش فوق العاده هم است در واقع می‌خواهم این را عرض کنم که آیت‌الله شهید دکتر بهشتی شاید جز اسلام شناسانی هستند که بر روی نقش بسیار تعیین کننده «چگونگی» عینیت بخشیدن به آرمان‌های اسلامی به همان اندازه شناخت آن آرمان‌ها تأكید دارند و بنابراین، بر روی نقش بسیار تعیین‌کننده بصیرت‌های موسوم به دانش ضمنی در قلمرو معرفت اسلامی تأکید ورزیدند و به نظر می‌رسد این جنبه اخیر یکی از مهمترین شکاف‌ها و حفره‌های معرفتی مسلمانان در طول تاریخ بوده است و اگر این مبنای متدولوژیک را بپذیریم به کلی باید نظام آموزش‌های خود را مورد بازبینی قرار بدهیم ما نیاز داریم دانش ضمنی خود را تقویت کنیم و برای این که اهمیت این مسئله درك شود کافی است فقط به این نکته اشاره بکنم که بعضی از نظریه پردازان بزرگ اقتصاد دانایی می‌گویند اگر کل پیکره ی معرفت بشری را به دو قسمت دانش آشکار و ضمنی تقسیم کنیم آنها این پیکره را تشبیه به یک کوه یخ می‌کنند. بدنه اصلی معرفت توسعه‌ساز دانش ضمنی است که به اصطلاح ناظر بر آن قسمت از كوه یخ است كه زیر آب قرار گرفته است و متاسفانه به واسطه این که جز دوره کوتاهی در صدر اسلام ما تجربه چندانی در حکومت دینی نداشته‌ایم بصیرت های عالمانه دینی ما در مورد دانش ضمنی بسیار اندک و ناچیز است و اگر مبانی متدولوژیك آیت‌الله شهید دکتر بهشتی برای فهم اسلام مورد توافق قرار بگیرد راه برای کسب و تکمیل این نوع از دانش هم از منظر اسلامی گشوده می‌شود به عنوان آخرین نکته اگر ما می‌بینیم حرکت آزادی بخش تجربه شده در ایران در پرتو انقلاب اسلامی جزو معدود انقلاب های بزرگ اجتماعی است که در کشورهای در حال توسعه صورت گرفته و در آن توانسته‌ایم در عرض کمتر از یک سال که از انقلابمان گذشته است یک قانون اساسی ارائه کنیم که به صورت سیستمی سازو کارهای عملیاتی کردن آرمان‌ها را نشان داده فکر می‌کنم در ایران هیچکس اجازه تردید راه دادن به خود ندهد که بیش از هرچیز و هر کس این دستاورد عظیم مدیون شهید بهشتی است . و اینکه شهید بهشتی توانستند کار به این بزرگی را در مجلس خبرگان مدیریت كنند به خاطر این است که با این الگوی روش‌شناختی برای فهم اسلام تلاش کرده بودند و به لحاظ نظری ما اگر بخواهیم بابی را که شهید بهشتی گشوده‌اند صادقانه ادامه بدهیم لازمه‌اش این است که از آن روش‌شناسی تبعیت بکنیم و به لحاظ اجرایی و عملیاتی هم لازمه‌اش این است که از نظر اخلاقی خود را متعهد بکنیم که به قانون اساسی و همین طور تلاش‌های بعدی که انشاءالله متفکران مسلمان و اسلام‌شناسان از این به بعد انجام خواهند داد بدانیم که همان‌طور كه به اسلام می‌بایست به مثابه یك منظومه نظام‌وار و همه‌جانبه نگاه كنیم این عمل سیستمی به قانون اساسی است كه می‌تواند سرنوشت ساز باشد و اگر از این منظومه با برخورد گزینشی اجزایی را بگیریم و اجزایی را قربانی کنیم هم اسلام را بدنام کرده‌ایم هم قانون اساسی را و هم ناشکری کرده‌ایم نسبت به یک ذخیره دانایی بزرگی که میراث بزرگ شهید بهشتی و اسلام شناسان مسلمانان انقلابی و ارجمند صدر انقلاب بوده است. اینجانب به مناسبت‌های دیگری در سال‌های دور و نزدیك گذشته این مسئله را در حوزه تخصصی خود مطرح كرده‌ام كه در تبیین مشكلات جدی اقتصادی موجود كشور سؤالی كه می‌بایست به دقت مطرح كرده و منصفانه و عالمانه به آن پاسخ داد، این است كه آیا طی سه دهه گذشته ما به صورت نظام‌وار به قانون اساسی پایبندی نشان دادیم و به این خاطر با مشكلات موجود روبرو شدیم یا چون به هر دلیل و با هر توجیه بخش‌هایی از آن را كنار گذاشته‌ا یم و مصلحت‌اندیشانه نادیده گرفتیم به مشكل برخوردیم. ادعای اینجانب آن است كه منشأ اصلی مشكلات ما رویه اخیر بوده و فقط با پندگیری از تجربه‌های گذشته و بازگشت تمام عیار و سیستماتیك به قانون اساسی خواهیم توانست به نمونه آرمانی مورد نظر شهید بهشتی و همه رهپویان انقلاب اسلامی عینیت ببخشیم. منبع: وبسایت بنیاد نشر آثار شهید آیت الله بهشتی ]]>

 
(راه سبز)
سید عطاالله مهاجرانی ;انتخابات انگلستان، انتخابات ما
سید عطاالله مهاجرانی - نخست وزیر جدید انگلستان دیوید کامرون از شامگاه روز سه شنبه کارش را آغاز کرد. دو حزب محافظه کار و لیبرال دموکرات ائتلاف کردند و با احراز362 کرسی از 650 کرسی به حاکمیت سیزده ساله حزب کارگر پایان دادند. چند نکته به نظرم می رسد: (1)-در هیچ جا سخنی از تقلب نبود. به دلیل این که امکان تقلب وجود ندارد. حوزه های انتخاباتی تعریف شده است و کاندیداها فقط در حوزه انتخاباتی خود فعال هستند. از سویی رای دهندگان مشخص است که در محله خود، به کدام حوزه انتخاباتی بایست مراجعه کنند. از این رو هیچکس نمی تواند در شهر دیگری یا محله دیگری رای بدهد. هیچکس امکان رای مجدد را ندارد. (2)- دیوارها و میدان ها غرق پوستر های تبلیغاتی نشد. (3)- مقامات نظامی و انتظامی مطلقا حضوری در انتخابات نداشتند. هیچ مقام انتظامی - نظامی وارد بحث مقوله انتخابات نشد. (4)- در هیچ جا از سخنرانی کاندیدای انتخاباتی جلوگیری نشد. بودجه های دولتی صرف ترویج کاندیداها نشد. (5)- نخست وزیر سابق از رهبری حزب کارگر و نخست وزیری استعفا داد و اعلام کرد مسئولیت شکست حزب با اوست و بقیه عمر را صرف خدمات اجتماعی می کند و از سیاست کناره می گیرد. (6)- وجدان عمومی جامعه نتیجه انتخابات را پذیرفته است. بر این نکات می توان نکات دیگری را هم افزود. در یک کلام جامعه قرار و آرام دارد. درست برخلاف دروغ سایت رجا نیوز که البته سایت الف به نقد و رد آن پرداخت، نه اعتراضات خیابانی شکل گرفت و نه کسی مدعی تقلب شد. حزب لیبرال دموکرات شرط ائتلاف با حزب محافظه کار را تجدید نظر در قوانین و شیوه انتخابات دانست. حزب محافظه کار هم پذیرفت. بسیاری که در دوره گذشته به حزب کارگر رای داده بودند، این بار به حزب محافظه کار ویا به حزب لیبرال دموکرات رای داده اند. آنها نسبت به مداخله دولت حزب کارگر در عراق وافغانستان توجیه نبودند. یکی از آنها می گفت: برای من هر کدام از جوانانی که در عراق یا افغانستان کشته شدند، از نخست وزیر مهم ترند. با کشته شدن هر جوانی یک زندگی ویران شده، و تمام زندگی هایی که در شعاع آن زندگی بودند، مادر و پدر و همسر و...آسیب دیده اند. وقتی در باره انتخابات در انگلستان گزارش های خبری را می خواندم، انگار در بین سطور وضعیت انتخابات در ایران در برابرم زنده می شد. انتخاباتی که از همان نظارت شورای نگهبان، بی عدالتی آغاز می شود. مثلا یک باره نزدیک به صد نماینده مجلس دوره ششم صلاحیتشان مردود می شود. انتخاباتی که دستگاه های اطلاعاتی و نظامی تصمیم گیرنده اصلی محسوب می شوند. و جهت انتخابات به فرمان تعیین می شود. و رییس مجلسش می گوید: "برای مجلس هفتم مهمترین مصلحت عمل به فرمان رهبری است. ایشان مصلحت کشور و مجلس را بهتر از ما تشخیص می دهند." به جای این که انتخابات مرکز و منشاء قرار و تعادل و رضایت جامعه شود، بر عکس موجب عدم ثبات و کشاکش های اجتماعی می شود. رییس جمهورش هم که می خواهد دنیا را اداره کند، از تعیین معاون اول خودش و یا الحاق یک سازمان از بخشی به بخش دیگر عاجز می ماند. انتخابات که می بایست به جای دارو در کاهش دردها افاقه کند، خود تبدیل به یک بیماری مزمن می شود و نهایتا مجلسی که به فرمان شکل می گیرد در مهمترین تصمیم گیری ها نظرش وتو می شود. مجلس صغیری که بایست تحت قیمومیت عمل کند. واقعیت این است که مهمترین بخش قانون اساسی که به هیچ گرفته شده است، همان بخش حقوق ملت است. حقوقی که ملت از راه انتخابات اعمال می کند. اگر حاکمیت فعلی بخواهد بماند راهی جز بازگشت به التزام به حقوق ملت و انتخابات حقیقتا آزاد ندارد.

 
(خبرگزاری روز)
لطفا برو کرببلا، مهدی نیا مهدی نیا , ابراهيم نبوي
در راستای اینکه یکی از مهم ترین کارهایی که در پیش داریم، برگزاری مراسم سالگرد آغاز جنبش سبز می باشد و در همین راستا آدم نباید وقتش را برای موضوعات دیگری که به هر چیزی مربوط می شود، مصرف کند. و با توجه به اینکه موسوی از اعدام پنج هموطن کرد شدیدا انتقاد کرد، ولی اگر راست می گوید پس چرا خودش را اعدام نکردند و هنوز زنده است، به همین دلیل پیشنهاد می کنم که برای جلوگیری از تنبلی ذهن تان، به برخی سووالاتی که در طول تاریخ مطرح می باشد و ربطی به هیچ جغرافیایی ندارد، پاسخ داده و متن پاسخنامه را لازم نیست حتی یک بار دیگر نگاه کنید. ول کنید بابا، اصلا مگر با پاسخ دادن کسی به جایی می رسد؟ سووال اول: چرا خبرگزاری های دولتی گفتند چون موسوی علیه اعدام پنج نفر کرد اطلاعیه داد، طرفدار کسانی است که حسینیه شیراز را منفجر کردند؟ گزینه اول: چون انفجار خیلی پرسروصداست. گزینه دوم: چون شقیقه اطراف گوش است. گزینه سوم: چون اگر انفجار بشود آدم شقیقه اش درد می گیرد و ممکن است صدا هم بدهد. گزینه چهارم: چون بقیه چیزها هم به هم مربوط نیست. سووال دوم: با توجه به اینکه حجت الاسلام ذوالنور، نماینده ولی فقیه در یک جای سپاه گفته است: " وقتی همه فریاد می زنند مهدی بیا، آقای هاشمی می گوید مهدی نیا." چرا مهدی نباید بیاید؟ گزینه اول: کسانی که می گویند مهدی بیا، می خواهند او ظهور کند و او را بگیرند. گزینه دوم: مهدی اگر بیاید به جای اینکه ظهور کند، به غیبت صغری می رود. گزینه سوم: اگر آن مهدی بیاید به جمکران می رود، اگر این مهدی بیاید به اوین می رود. گزینه چهارم: می خواهند مهدی بیاید او را بیاندازند توی چاه جمکران. سووال سوم: چرا سخنگوی وزارتخارجه گفت " کسانی که علیه سفارت ایران در کابل تظاهرات کردند، حامی جندالله هستند." گزینه اول: چون دولت همزمان به نیروهای جندالله امان نامه دادند. گزینه دوم: چون دولت می خواهد اثبات کند جندالله وجود دارد که بعد آن را از بین ببرد. گزینه سوم: چون هر چه گشتند در افغانستان چیز دیگری پیدا نکردند. گزینه چهارم: این را هم نمی گفت چی می گفت؟ سووال چهارم: رحیمی، معاون احمدی نژاد که به فساد مالی متهم است، گفت: " اگر اتهامات من ثابت شود، حاضرم دستم را قطع کنم." منظور او از این جمله چیست؟ گزینه اول: می خواهد سریعا رهبر کشور شود. گزینه دوم: نمی خواهد سریعا رهبر کشور شود، بلکه می خواهد دست راست باقی بماند. گزینه سوم: زیادی مطمئن است، ضمنا می خواهد رهبر کشور هم بشود. گزینه چهارم: شما جواب بده پولا چی شد، کی چی کار داره با دست تو؟ البته درباره صدها هزار رای قلابی در انتخابات دوم خرداد در کردستان هم اگر وقت کردی و دست داشتی توضیح بده. سووال پنجم: با توجه به اینکه گفته شده است بزودی " کارت خوش حجابی داده می شود" و در مراسمی خوش حجاب ترین زنان انتخاب می شوند، و از طرف دیگر حجاب وسیله ای است که زنان از آن استفاده می کنند تا جلوی تبرج شان گرفته شود و دیده نشوند، لطفا بگوئید که از چه راههایی برای انتخاب خوش حجاب باید استفاده کرد؟ گزینه اول: تعدادی از خانمهای باحجاب را به یک سالن می آوریم، هر کدام را که توجه مان را جلب نکرد انتخاب می کنیم. گزینه دوم: تعدادی خانم با حجاب را به یک سالن می بریم، هر کدام جالب بودند به عنوان متبرج دستگیر می کنیم و بقیه را انتخاب می کنیم. گزینه سوم: اگر زنی خوش حجاب باشد، اصلا دیده نمی شود، به همین دلیل به تعدادی چادر جایزه می دهیم. گزینه چهارم: راه دیگری وجود ندارد، بیخودی زور نزنید. سووال ششم: با توجه به اینکه فریدالدین حداد عادل گفته است: " اوباما حرف احمدی نژاد را می فهمد." چه نتیجه ای می گیریم؟ گزینه اول: اوباما حرف احمدی نژاد را می فهمد، احمدی نژاد حرف اوباما را نمی فهمد. گزینه دوم: اگر اوباما حرف احمدی نژاد را نمی فهمید به نامه هایش جواب می داد. گزینه سوم: بخاطر همین احمدی نژاد انتخاب اوباما را تبریک گفت، اما اوباما تبریک نگفت. گزینه چهارم: به همین دلیل اوباما گفت من حرفهای احمدی نژاد را جدی نمی گیرم. سووال هفتم: در راستای اینکه رحیمی معاون احمدی نژاد گفته است " احمدی نژاد شیرین ترین رطب جهان است." خصوصیات خرمای مذکور را ذکر کنید. گزینه اول: برای تولید انرژی استفاده می شود، اما وقتی آن را می خوریم داغ می کنیم. گزینه دوم: خرما نخورید چون جوش می زنید و جوش می آورید و کارهای نامعقول می کنید. گزینه سوم: من هم اگر چند میلیارد دزدی کرده بودم، به او می گفتم قند و نبات و زلوبیا. گزینه چهارم: کلا آدم وقتی خودشیرینی می کند همین می شود. سووال هشتم: از این جمله حجت الاسلام ذوالنور که " سران فتنه هم اکنون در زندانی گرفتارند که زندانبان آن مردم هستند." چه می فهمیم؟ گزینه اول: سران فتنه، کلا زندانی هستند و شایعات صحیح است. گزینه دوم: ایران کلا زندان است و کسی نمی تواند از آن تکان بخورد. گزینه سوم: زندانبانان خیلی زیاد هستند، بیخودی زور نزنید. گزینه چهارم: سران فتنه مثل بقیه مردم هستند، بقیه مردم هم زندانی هستند.

 
(پارلمان نیوز)
سرمقاله مردمسالاری/ دیپلماسی مشکوک کرملین
علی ودایع: نقد عملکرد روس ها در پرونده هسته ای ایران تمام شدنی نیست; تناقض گویی های کرملین با تداوم سیاست دو پهلوی روسها نشان می دهد که آنها خواهان امتیازگیری کلا ن از طرفین معادله هستند. درابتدا رد پیشنهاد مبادله سوخت ایران وغرب که قرار بود با میانجیگری روسیه انجام شود باعث شد روسیه نقاب از دیپلماسی برداشته و همصدا با غرب ایران را تهدید به تحریم کند و برای حفظ ظاهر طرفین را به خویشتنداری فراخواند. البته ورود روسیه و غرب به روزهای رویایی که برخی از آن به ماه عسل واشنگتن و کرملین تعبیر می کنند و قراردادهای نظامی و تجاری با اروپا در این امر نیز بی تاثیر نبود. امادر این بین تغییر ضمنی دیپلماسی ایران برخی معادلا ت را بر هم زد. ایران به صورت لفظی اعلا م کرد حاضر است با میانجیگری ترکیه و برزیل اقدام به مبادله سوخت با غرب کند. ترک ها که این روزها به همه جای خاورمیانه سرک می کشند تا نقش محوری ایفا کنند با تمام قوا تلا ش می کنند که این امر محقق شود. این که روسها شاهد ورود کشور یا بازیگران سوم به حیطه همکاری های ایران باشد، به هیچ وجه برای آنها خوشایند نیست. آنها با تمام وجود می خواهند همچنان نقش اصلی را در پرونده هسته ای ایران ایفا کنند و تنها کانال گفت وگوی ایران و غرب باشند.روسیه از یک طرف به ایران فشار میآورد که از خود انعطاف درمقابل غرب نشان دهد و از طرف دیگر با انجام مذاکرات پشت پرده و چراغ خاموش با برخی شرکای ایران ،تهران را تنها بگذارد. روس ها گرچه درظاهر تمایلی به اتخاذ دور چهارم تحریم ها علیه ایران ندارند اما برای روس ها، ایران تنها و منزوی که هیچ رابطه ای با غرب نداشته و حتی دچار جنگ لفظی شدیداللحن با آنها باشد بسیار مطلوب می نماید. مسکو از واشنگتن رسما درخواست کرده است که در صورتی که از تحریم ها علیه ایران حمایت کند، آمریکا ممنوعیت تجارت با چهار شرکت صادر کننده تسلیحات این کشور از جمله روس آبارون اکسپورت و سه شرکت دیگر که تحت تحریم های آمریکا قرار دارند لغو کند. مدودف که میهمان بشار اسد رئیس جمهور سوریه بود، روز گذشته خواهان آن شد که ایالا ت متحده نقش مهمتری را در روند تلا شهای صلح خاورمیانه و سوریه ایفا کنند. مدودف پشت درهای بسته با بشار اسد مذاکراتی داشت و در نهایت خبر عقد قراردادهای جدید انرژی، تسلیحاتی بین طرفین اعلا م شد. رئیس جمهور روسیه که عصر روز گذشته رهسپار ترکیه شد قرار است با مقامات آنکارا هم مذاکراتی داشته باشد. آن گونه که برخی محافل ترکیه اعلا م کرده اند روسیه قصد دارد در ترکیه یک نیروگاه اتمی احداث کند در حالی که ایرانی ها همچنان در انتظار برق نیروگاه بوشهر و موشک های اس300 هستند. شرکت گاز پروم و روس اویل قصد دارند در بخش انرژی ترکیه و سوریه سرمایه گذاری وسیعی انجام دهند. در همین حال در روسیه به شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی دکترای افتخاری اعطا شد و تل آویو وجود یک میلیون یهودی مهاجر روس را دلیلی برای تحکیم روابط متقابل می داند. مدودف که به خوبی از همتایان آمریکایی خود آموخته است از خلع سلا ح و صلح سخن بگوید در ظاهر دیپلماسی فعالی را در منطقه خاورمیانه در پیش گرفته است. اما جای یک سوال مطرح است: روسیه چگونه است که این حجم قراردادها را ناگهان با کشورهایی امضا می کند که به نوعی در پرونده هسته ای ایران دخیل هستند و از دوستان نزدیک ایران محسوب می شوند؟ مدودف می گوید قصد گسترش روابط با لبنان را دارد که ریاست دوره ای شورای امنیت را برعهده دارد و از میشل سلیمان برای سفر به روسیه دعوت به عمل آورده است. گویی کرملین در چارچوب گسترش روابط با غرب و معامله بزرگ قصد دارد، منفعت طلبی خود را بر تهران تحمیل کند. ]]>

 
(خبر آنلاین)
گوردون براون قربانی تونی بلر شد/نگاهی به دلایل شکست حزب کارگر
امروز اگرکسی گوردون بروان، نخست وزیر مستعفی و اسبق انگلیس را مسئول همه ناکارآمدی های حزب کارگر بداند، سخت در اشتباه است. نگاهی به عملکرد حزب کارگر از زمان انتخابات پارلمانی سال 1997 که به سلطه 18 ساله محافظه کاران بر انگلیس پایان داد تا سال 2010 که دوباره قدرت را به آنها پس داد نشان می دهد که براون در واقع بیشتر یک سیاستمدار کم شانس و یک قربانی عملکرد نسبتا خودسرانه تونی بلر بوده است. بدون تردید آنچه سبب شد تا محبوبیت حزب کارگر در انگلیس سیر نزولی را آغاز کند، همراهی بدون چون و چرای تونی بلر با جورج دبلیوبوش در دو جنگ افغانستان و عراق بود، اما کسی که تاوان همه بدنامی این همراهی را به دوش کشیدو نهایتا طعم تلخ شماتت هم حزبی ها را نیز به خاطر شکست سختشان در انتخابات پارلمانی این کشور چشید گوردون براون بود. در واقع سوال اینجاست که گوردون براون، صاحب دکترای تاریخ از دانشگاه ادینبورو، چه کار می توانست بکند که نکرد و چرا آنچه او کرد رای اصلاح امور میسر نیفتاد. پاسخ این سوال البته در چند سطر و چند صفحه خلاصه نمی شود اما سرنخ های روشنی از علل این شکست را می توان به دست آورد که بسیار حائز اهمیت است. اولین ضربه به اعتبار و موفقیت های چشمگیر حزب کارگر را تونی بلر شخصا به حزب وارد کرد. به همان میزان که عملکرد شخصی تونی بلردر احیای حزب کارگر و پیروزی بسیار حیرت انگیز حزبش در انتخابات سال 1997 موثر بود عملکرد ناصحیحش در همراهی با آمریکا در جنگ افغانستان و به ویژه جنگ عراق در ویران کردن این دستاوردها موثر بود. بلر، بقدری برای انگلیسی ها شگفت انگیز و پدیده ای نونوار بود که تونی هیچنز در کتاب " فروپاشی بریتانیا" فصلی را به نام " تونی بلریسم " در همین باب نگاشته است و اگرچه در آن فصل به سیاست های عوام فریبانه و آمریکا گرایانه او انتقاد کرده اما اعتراف کرده است که وی فصل تازه ای را در سیاست ورزی باز کرده است که منحصر به خود اوست. با این همه این دستاوردهای شگفت انگیز حزب کارگر در خلال سال های 1997 تا 2002 که حتی سبب شد برخی از کارشناسان انگلیسی مرگ همیشگی حزب محافظه کار را اعلام کنند ناگهان رو به افول گذاشت. همه آنهایی که می گفتند حزب محافظه کار دیگر چیزی برای ارائه در برابر داشته ها و توانمندی های حزب گارگر ندارد از اواسط سال 2002 و از زمان آغاز زمزمه ها برای راه انداختن جنگ دوم در خاورمیانه شروع به تجدید نظر در اظهارات خود کردند. در همین فاصله یک سیاستمدار جوان به نام دیوید کامرون توانسته بود به آرامی و بدون جارو جنجال رشد کند و پس از ورودش به پارلمان در سال 2005 پیروپاتال های محافظه کار را کنار زد و خود را تا رهبری حزب بالاکشید. کامرون به زودی دریافت که جنگ عراق و اتحادیه اروپا دو محوری است که می توان از طریق آنها به حزب رقیب تاخت، در سال 2009 افزایش تلفات انگلیسی ها در افغانستان نیز برگ برنده ای برای او در مبارزات انتخاباتی شده بود. بزرگترین کمک به حزب محافظه کار را روزنامه نگارانی کردند که رسوایی دروغگویی بلر و حزب کارگر درباره عراق را برای افکار عمومی فاش کردند. دروغگویی های بلر درباره جنگ عراق، سلاح های کشتار جمعی، نفت، فروش اسلحه، شکنجه شدن شهروندان توسط نیروهای سلطنتی بریتانیا و ... یکی پس از دیگری در رسانه ها فاش شد و انگلیسی ها که ذاتا نسبت به مردم آمریکا باهوش تر هستند و چشم و گوش بسته ادعاهای سیاستمداران خود را باور نمی کنند، فشار بر حزب کارگر را زیاد و زیادتر کردند. تونی بلر نهایتا مجبور به استعفا شد و اگرچه در همان زمان مشخص بود که دیوید کامرون گزینه مناسبی برای جانشینی او نیست، این پست سرانجام به او رسید. به محض کنار رفتن بلر، همه چیز عیان شد. گویی او توانسته بود در همه این سال ها با سالوسی، شیادی، حقه بازی، نرم زبانی و چرب زبانی معضلات را مخفی نگهدارد. کاری که گوردون براون می خواست انجام دهد اما نه شانس با او همراه بود و نه به خوبی بلر توانایی آن را داشت. به اجمال می توان گفت آنچه سبب شد تا حزب کارگر در مدت زمان حضور براون در پست نخست وزیری اینگونه به شدت سیر قهقرایی را طی کند از قرار زیر است: 1- بلر سخنوری بسیار ماهر است و شخصیتی با کاریزمای بالاست. او یکی از بزرگترین سیاستمداران انگلیسی از لحاظ فن بیان است. این توانمندی خصوصا در کشوری که مردمش فن بیان را بسیار دوست می دارند امتیاز منحصر بفردی است. بلر بسیاری از اشتباهات، رسوایی ها، دروغگویی ها و تبانی هایش با جرج بوش در ستمکاری به مردم دیگر کشورها را در پس این سخنوری و بلاغت مثال زدنی اش مخفی می کرد. 2- در آن زمان دنیا وخصوصا کشورهای غربی با بحران مالی و اقتصادی روبرو نشده بودندو وضع اقتصادی انگلیس نیز به این بدی که امروز است نبود. 3- در زمان استعفای بلر حجم رسوایی ها اولا کمتر بود، ثانیا هنوز برخی از آنها ثابت نشده بود و درحد حمله های رسانه ای بود و باور عمومی این بود که تغییر رهبری در حزب کارگر و نخست وزیری می تواند وضعیت را بهتر کند 4- در ژوئن سال 2007 افغانستان هنوز به پاشنه آشیل دوم حزب کارگر تبدیل نشده بود و انگلیسی ها در آنجا اوضاع قابل قبولی داشتند. 5- مهاجران انگلیسی تحت فشار اقتصادی نبودند و هنوز حزب کارگر را حمایت می کردند 6- برنامه های اقتصادی، اجتماعی و آموزشی حزب محافظه کار به درستی آماده نشده بود و شعارهای زیبای آنها به گوش مهاجران و مردم انگلیس نرسیده بود 7- حزب لیبرال دموکرات در خفا برای حضوری جدی در انتخابات سال 2010 برنامه ریزی می کرد و کسی آنها را جدی نگرفته بود 8- سیاست های اتحادیه اروپا تا این میزان در تضادبا منافع انگلیس نبود و لذا مردم چندان به حمایت همه جانبه حزب کارگر از اتحادیه اروپا اهمیتی نمی دادند. این شرایط اما در سال 2010 و برای گوردون براون به گونه ای دیگر بود: 1- براوان به عنوان فرزند یک کشیش اسکاتلندی، مانند همه سیاستمداران دیگر حرف می زند. با تحکم، جدی ، انعطاف ناپذیر و انگار که آیه های انجیل را تفسیر می کند. او هیچ وقت کاریزمای یک سیاستمدار محبوب را نداشت، چه برسد به کاریزمایی که در شخصیت بلر، ولو فاسد و دروغگو، وجود داشت. 2- در سال 2010 تبعات ناشی از بحران بزرگ اقتصادی به شدت ظاهر شده ودامنگیر انگلیسی ها نیز شده بود. در این زمان وضعیت اقتصادی مردم انگلیس به شدت نگران کننده و غیر قابل تحمل شد. 3- حجم رسوایی های حزب کارگر در این سال به شدت افزایش یافت و برخی از اتهاماتی که درباره دروغگویی ها و فریب دادن ملت توسط بلر و حزبش در حد رسانه ای بود به دادگاه کشانده شده و ثابت شد. احساس بدی از این لحاظ به مردم انگلیس دست داد و دیگر سخنوری مانند بلر در صحنه نبود تا بر این رسوایی ها ماله کشی کند. 4- در سال 2010 وضعیت نظامیان انگلیسی در افغانستان به شدت زیر ذره بین رسانه ها بود. افزایش تلفات نظامیان انگلیسی در این کشور و رسوایی ارسال نکردن تجهیزات لازم برای آنها به دومین پاشنه آشیل حزب کارگرد در داخل تبدیل شد. 5- مهاجران به شدت تحت فشار اقتصادی قرار گرفتند و برخی از آنها به سمت سیاست های نوگرایانه حزب محافظه کار و لیبرال دموکرات جذب شدند 6- برنامه های اقتصادی، اجتماعی و آموزشی حزب محافظه کار در سطحی وسیع و در خلال مناظره های تلویزیونی برای افکار عمومی تبیین شد و شعارهای زیبای آنها به گوش مهاجران و مردم انگلیس رسید. 7- حزب لیبرال دموکرات ناگهان به عنوان یک پدیده سیاسی جدید در مناظره های تلویزیونی قد علم کرد و اشتیاق و حرارت زیادی را در میان جوانان انگلیسی ایجاد کرد. 8- سیاست های اتحادیه اروپا به شدت در برابر منافع انگلیس قرار گرفت به گونه ای که کامرون رئیس حزب محافظه کار توانست به عنوان اصلی ترین مخالف الحاق انگلیس به اتحادیه اروپا از آن استفاده کند.

 
(خبرگزاری روز)
موافقت با سفر مادر کوهنوردان اسیر به تهران , گزارش سانفرانسیسکو گیی از بازی احمدی نژاد
وزیر امور خارجه ایران اعلام کرد که ایران با دیدار مادران کوهنوردان آمریکایي که در ماه ژوئیه سال گذشته در مرز ایران و عراق دستگیر شده بودند، موافقت کرده است. وي روز دوشنبه گفت که این تصمیم به لحاظ انساني اخذ شده است. این اولین سیگنال مثبت از سوي ایران است که از بعد از بالاگرفتن تنش بین دو کشور که به خودي خود به دلیل سرکوب معترضان و برنامه هاي اتمي ایران داغ بود، داده شده است. در نه ماهي که این سه نفر در ایران زنداني بودند، ابتدا متهم به جاسوسي شدند اما دادگاهي برایشان تشکیل نشد و حتي اتهامشان نیز رسما ابلاغ نشد. در ماه فوریه زماني که محمود احمدي نژاد به ایرانیاني که در آمریکا زنداني هستند اشاره کرد، این ترس قوت گرفت که مبادا آنها طعمه معامله شده باشند. ایران شین بوئر، سارا شرود و جاش فاتال را متهم به ورود غیر قانوني به مرز، جاسوسي و ارتباط با سازمان هاي اطلاعاتي آمریکا کرده بود و گفته بود که برایشان دادگاه برگزار مي شود. خانواده آنها و دولت آمریکا اتهام جاسوسي را رد کردند و خواستار آزادي آنها شدند. خانواده این سه نفر که دانشجویان دانشگاه برکلي بودند، مي گویند که آنها براي کوهنوردي به کردستان عراق رفته بودند و سهوا از وارد ایران شدند. به گفته آقاي متکي، این موضوع قبل از اجلاس بازنگري معاهده ان.‌پي‌.تي در نیویورک در تهران مطرح شده بود و دولت ایران « به لحاظ انسانی» در مورد آن تصمیم‌گیری کرده بود که برای این سه مادر روادید صادر شود تا بتوانند به ایران بیایند و فرزندانشان را ببینند. این سه مادر به نیویورک رفتند به این امید که با احمدي نژاد ملاقات کنند و شخصا خواستار آزادي فرزندانشان شوند اما به آنها اجازه ملاقات داده نشد. متکي مشخص نکرد که روادید را کدام مرجع براي آنها صادر خواهد کرد؛ سفارت پاکستان در واشنگتن که حافظ منافع ایران است یا دفتر ایران در سازمان ملل در نیویورک. این سه مادر روز سه شنبه گفتند که از شنیدن این خبر بسیار خوشحال هستند اما تا زماني که به آنها گفته نشود که مي توانند ویزا هایشان را بگیرند، روي این سفر حساب نمي کنند. لورا فاتال، مادر جاش فاتال، گفت:« بله ما خوشحال هستیم از اینکه به ایران سفر مي کنیم، اما هنوز به خود ما گفته نشده است که بیایید ویزا هایتان را بگیرید. ما فعلا نفس هایمان را در سینه حبس کرده ایم. به محض اینکه ویزا بگیریم، به ایران مي رویم». مادر شین بوئر گفت که اعضاي خانواده اش قبلا هم دچار چنین هیجاني شده اند و این بار سعي مي کنند زیاد از حد خوشبین نباشند. اما باید بگویم که این بار از همیشه امیدوارترم. نورا شرود هم گفت:« براي دیدن بچه ها لحظه شماري مي کنیم». مقامات آمریکایي گفتند که وزارت امورخارجه ایران به سفارت سوئیس در تهران که حافظ منافع آمریکا است اعلام کرده است که ویزا ها صادر خواهد شد اما زمان آن مشخص نیست. پي جي کرولي، سخنگوي وزارت کشور به خبرنگاران گفت:« ما در حال تلاش و پیگیري براي اخذ ویزا براي خانواده هاي این سه کوهنورد هستیم تا با عزیزانشان دیدار کنند. ما این موضوع را به مقامات ایران گفته ایم. تا این لحظه ویزایي صادر نشده است». تنها ارتباط خانواده سه کوهنورد با آنها در ماه مارس و یک تماس تلفني کوتاه بوده است. ماه گذشته، بعد از دیدار دیپلمات هاي سوئیسي، مادران شرود و بوئر اعلام کردند که به آنها گفته شده است که وضع سلامتي آنها خوب نیست. به گفته مادران آنها در ماه آوریل، شرود در زندان دچار عفونت دستگاه تناسلي شده است و بوئر هم از بیماری معده رنج مي برد. به گفته دیپلمات هاي سوئیسي، بوئر و فاتال در یک سلول هستند. شرود اجازه دارد روزي یک بار و به مدت چند دقیقه با آنها دیدار کند. بوئر که روزنامه نگار مستقل است براي گزارش انتخابات کردستان عراق به آنجا رفته بود اما برنامه کوهنوردي در زمان تعطیلات اجرا شده بود. او و شرود با همدیگر در دمشق زندگي مي کردند. شرود انگلیسي درس مي داد و بوئر براي سایت هاي متفاوتي مي نوشت. فاتال بعد از یک سفر به دیدار آنها رفته بود. منبع: سانفرانسیسکو گیت 10 مه

 
(ایران پرس نیوز)
یادنامه ای برای فرزاد و علی و فرهاد/ مجید توکلی
خبرگزاری هرانا - مجید توکلی، فعال دانشجویی دربند با نگاشتن نامه ای از زندان اوین، یاد و خاطره زندانیان عقیدتی اعدام شده، فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی را گرامی داشته است. متن این نامه به نقل از خبرگزاری هرانا عیناْ در پی می آید: اعلام کرده بودند که علی اعزام به ۲۰۹ است. تلفن های سالن آن ها قطع بود. رفتم از سالن خودم تماس بگیرم ولی تلفن های آنجا هم قطع بود. بالا که برگشتم فرزاد گفت که اعلام کرده اند او هم اعزام به ۲۰۹ است (و دروغ بود و به ۲۴۰ منتقل شدند). این اعزام عصر شنبه همه ی ما را نگران کرده بود؛ معمولا اعزام برای اعدام های سیاسی عصر شنبه بوده است. ناراحتی دیوانه کننده ای سراسر وجودمان را فرا گرفته بود ولی فرزاد می گفت چیزی نیست و احتمالا چند سوال می خواهند بپرسند. او می دانست ولی مثل همیشه چنان پرروحیه بود که اصلا به روی خودش نمی آورد. باورکردنی نبود؛ تا چند دقیقه قبل با هم در کتابخانه بودیم. علی هم که والیبال را نیمه کاره رها کرده بود و سر و رویش را شسته بود و داشت آماده می شد. خیلی سخت و دردناک بود؛ معمولا همین ساعت هر روز، علی پس از ورزش می آمد تا با هم فیزیک بخوانیم. می خواست یکی دو درس باقیمانده از دیپلمش را در خرداد امتحان دهد و برای کنکور خودش را آماده کند. با آن روحیه کسی باور نمی کرد که او حکم اعدام داشته باشد. اگر در مورد علی می پذیرفتند، فرزاد به هیچ وجه قابل باور نبود. او هم برای امتحانات دانشگاه خودش را آماده می کرد. ماجرای نامزدی و ازدواجش هم بی نظیر بود. در مقابل این همه روحیه و انرژی آن دختری که ازدواج با یک اعدامی را می پذیرفت، احساس حقارت تمام وجودم را فرا می گیرد. این اولین باری نبود که این چنین دوستان را دیده بودم. تابستان ۸۶ و دیدار با دوستان در بند ۲۰۹ اوین. اولین کسی که بعد از روزهای سخت انفرادی دیدم فرهاد بود که از قندیل می گفت و نقاشی های پسر خردسالش و اراده عزمش، پشتوانه ای برای همه ی ما بود. بعد از چندی علی و فرزاد را هم دیدم؛ علی که آرامش و متانتش آرامش بخش بود و فرزاد که اسطوره ای بود در میان ما. ملتی بود به تنهایی و ایستاده. همیشه خندان و امید بخش در برابر همه ی سختی ها و در لحظه های سخت اشک و خون و بازجویی و احکام ناعادلانه ی دادگاه انقلاب... و باز او را دیدم در روزهای مکرر. آن هنگام که از بازداشتگاه خوفناک سنندج برای دومین بار فرزاد به اوین آمد. گردنش را آتل بسته و کتفش در رفته بود و دندان هایش شکسته بود اما اراده و ایستادگی اش استوار تر شده بود. همان چند روز حضورش در هفت، باعث می شد به بهانه هایی سخت از هشت برای دیدنش با دوستان عازم شویم و سال گذشته نیز هنگامی که علی و فرزاد را از رجایی شهر برای اعدام به ۲۴۰ اوین آوردند. در حالیکه در سلول انفرادی منتظر ساعت ۴ صبح نشسته بودند – و من در حال اعتصاب غذا با توانی کم می دانستم که آن ها را برای چه آورده اند، دستم کوتاه تر از همیشه بود- فرزاد به من روحیه می داد که همه چیز خوب است و علی باز آرامشی بود در برابر همه ی سختی ها. در همه ی روزهای آزادی ام با تماس های روحیه بخش فرزاد و با صدای گرمش که مادرم را در روزهای انفرادی من تنها نمی گذاشت، دیدم که یک انسان اگر در بدترین شرایط هم باشد می تواند بزرگترن کارها را انجام دهد. ...و برادر بزرگم را کشتند. برادری کرد که او را عاشقانه دوست داشتم. برادر و معلم من. معلمی برای مقاومت و معلمی برای همه ی فرزندان ایران. آن روزها که الفبای ایستادگی در مقابل بدترین شکنجه ها و پرونده سازی ها را از او آموختم؛ آموختم که ایمان و اعتقاد انسان در برابر این مشکلات ارزشمندترین داشته است؛ آموختم می توان بارها در اتاق بازجویی و سلول های تنگ انفرادی جان را تسلیم کرد و عقیده را پاس داشت. او معلم من بود. معلمی که آموخت می توان همیشه لبخند زد و به همه ی انسان ها - فارغ از هر اختلاف و تفاوتی- انسانی نگریست. حال او رفته است در حالی که حاضر نبود خداحافظی کند و می گفت فردا می بینمت. نگذاشت ببوسمش و در آغوشش بگیرم و گفت فردا می بینمت. می دانم گام های استوارش را با گام های استوار دوستانش برداشته و به میدانگاه نزدیک شده. او بارها قول داده بود که نگذارد قوم پر کینه ی استبداد چهارپایه را از زیر پایش بکشند. او قول داده بود که خودش چهارپایه را خواهد زد. او نمی گذاشت دستان پلید استبداد جان او را بگیرد و من می دانم او به قولش عمل کرده است. من می دانم به مرگ هم لبخند زده است؛ لبخندی که فریاد برآورده اسطوره ای از میان ما رفته تا جاویدان شود. او و دیگر یاران بی گناهش رفتند و یادشان به نیکی برای همیشه ماند. او خوشنام رفت و معلمی جاودان شد. معلمی جاودان برای همیشه ی تاریخ ایستادگی و مقاومت. اسطوره ای برای امیدواری. نشانه ای برای همیشه ی روحیه بخشی به انسان های آزادی خواه. او اینک نیست تا با هم از خاطرات خوش گذشته بگوییم. آن هنگام که وزارت اطلاعات در برابر روحیه ی یک نسل زانو زد. وزارتی که عاجزانه لب به اعتراف گشود تا در بازگشت های بعد فرزاد به ۲۰۹ بگوید که دیگر آن تابستان ۸۶ را در ۲۰۹ تکرار نکند. دیوارهای هواخوری را سنگ کرده بودند و آن صندوق پستی ما را برداشته بودند! گویا توانسته بودند پس از آن تابستان سرودهای دسته جمعی را سرکوب کنند اما فرزاد باز هم لبخند زده بود تا بگوید تا همیشه ی همیشه ایستاده ایم. ... و اینک گروگان ها را بردند تا بگویند از ایستادگی چنین زندانیانی خسته شده اند. بگویند قدرت استبداد در برابر عزم و اراده ی فرزندان کردستان هیچ است. بگویند تحمل زنده بودن مظهر شکستشان را ندارند. فرزاد می گفت که بازجویش گفته ''شما به ریش ما وزارتی ها می خندید که الان در زندان درس می خوانید و می خواهید ازدواج کنید'' این روحیه ی جنگندگی فرزاد و علی و فرهاد بی نظیر بود. امروز در سوگ چند دوست نشسته ام که فقط چند ''نفر'' نبودند. فرزاد که خود یک ملت بود، علی رفیع و بزرگ و فرهاد چون کوه قندیل استوار و سخت، فرزاد یک ملت بود؛ اینگونه بود که در روزهای ناراحتی با توجه به دستور جدا ماندن از دیگر سیاسیون خبر حضور فرزاد در اندرزگاه هفت برایم امید بخش بود. همان چند ساعت به بهانه ی کتابخانه برای در کنار ملتی بودن کافی بود. فرزاد اگرچه با امید به آینده از ما جدا شد و رفت اما دلخوری هایی هم داشت؛ از باند بازی هایی که هنوز برچیده نشده. از اینکه عده ای همه کس و همه چیز را می خواهند مصادره کنند. این روزها داشت یادداشتی می نوشت که عنوانش این بود: ''من یک ایرانی هستم؛ من یک ایرانی کرد هستم'' و می خواست بگوید که هر چند کرد بودن یعنی تحت ظلم و محرومیت اما از سویی قومی کردن مبارزه ی کرد ها نیز ظلم و محرومیتی دیگر است. او همه ی تلاشش را کرد تا نگاه حقوق بشری و نگاه انسانی در مساله ی کرد و اساس حقوق قومیت ها و اقلیت ها حاکم شود. او تا آخربن لحظات ناراحت و نگران بود از این که فارغ از اختلاف و تفاوت، نگاه حقوق بشری به مسائل و مشکلات مردم کرد صورت نگیرد. او فرزند ملت کرد بود و ولی قصه دگرگونه شد تا این بار او که خود یک ملت بود برای مردمش نگران باشد. او می رفت در حالی که دوست داشت کسی به او بگوید مطمئن باشد که آرمان هایش به سرانجام می رسد و درس هایش ثمربخش خواهد بود. او می خواست همه بدانند که اگر قصه ی خشونت و محرومیت و ظلم در کردستان به پایان نرسد هم چنان بی گناهانی چون خود او و دوستانش قربانی پرونده سازی ها و گروگان گیری ها می شوند. او می خواست همه بدانند اگر خشونتی هم در آن دیار است، خشونت آفرینی تنگ نظران و تمامیت خواهی قوم استبداد است. آه، آه که چه پلید است استبداد که ترسید از اینکه فردا نتواند جنایت کند. ترسید از اینکه جنایت های تا امروزش ایستادگی فرزاد ما را بیش تر کرده است. ترسید از لبخند و ایستادگی او و ترسید که تلفن ها را قطع کرد. ترسید که گرفتن مراسم و خواندن فاتحه و پخش حلوا و خرما را ممنوع کرد. ترسید که بارها ما را احضار کرد که یادی از او نکنیم؛ غافل از اینکه همه از آن ها گفتند و یادشان را گرامی داشتند. ترسید که حکومت نظامی راه انداختند. ترسید که مدام فریاد بلند کرده که تروریست ها را اعدام کرده و حال آنکه همه می دانند تروریستی در کار نبوده. می دانند که بمب و بمب گذاری در کار نبوده. می دانند که چگونه فرزاد را در ان پرونده وارد کردند و به چه علت او را متهم کرده اند. ولی مرگ، او نیز پایان نبود؛ آغازی برای فهم این مسئله که دیگر استبداد نمی تواند فرزندان سرزمینمان را بی بها بر دار برد. ...و امروز باز به کتابخانه رفتم. فرزاد و علی نبودند. فرزاد نبود تا از خاطرات گذشته و دوستانمان بگوییم؛ امید و شادی را بیدار کنیم و به مشورت بنشینیم و چاره ای برای درد استبداد بیابیم. آینده ای روشن ترسیم کنیم و ترانه ای برای آزادی بخوانیم. علی نبود که در میان صفحات کتاب ها آرامش و روحیه را ورق بزنیم. اما یاد فرزاد و علی و فرهاد مانده است. به فرزاد قول داده ام گریه و شکوه نکنم که از استبداد جز بیداد انتظاری نیست. اما برادرم فرزاد بداند که چون همه ی فرزندان این ملت عهدی بسته ام که راهش را فراموش نکنم. مجید توکلی زندان اوین ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹

 
(خبرگزاری روز)
روز عزای عمومی , عبدالله مهتدی
اعدام دسته جمعی پنج تن از زندانیان سیاسی ایران، که چهار تن از آنان کرد بودند، در سحرگاه یکشنبه نوزدهم اردیبهشت ماه موجی از تأسف و اندوه و در عین حال انزجار و اعتراض نسبت به این جنایت به راه انداخته است. هدف رژیم جمهوری اسلامی از دست زدن به این جنایت زهرچشم گرفتن از مردم کردستان و دادن هشداری به همه مردم ایران در آستانه سالگرد جنبش اعتراضی علیه تقلب بزرگ انتخاباتی است. اما برخلاف تصور سردمداران رژیم، این اعدام دسته جمعی نه تنها موجب ارعاب و پس کشیدن مردم نشده و نخواهد شد، بلکه به احتمال قوی همچون جرقه­ای خواهد بود که حرکتهای مردمی فراوانی را شعله­ور خواهد کرد. هم اکنون کردستان در حالت تألم و ناآرامی شدیدی به سر میبرد. مردم در انتظار فرصتی هستند که بتوانند همدردی و همبستگی خود را با خانواده­های داغدار و نیز نارضایتی و اعتراض خودشان را به این اعدامها نشان دهند. در پیوند با این وضعیت، تلاشهای زیادی برای ایجاد یک اجماع گسترده در میان احزاب کرد و نیز نهادهای مدنی، دانشجویان، فعالان کارگری و زنان و فعالان حقوق بشری به عمل آمده تا زمینه برای یک اتحاد عمل عمومی فراهم شود که خوشبختانه نتیجه هم داده و روز پنج­شنبه پس فردا به عنوان روز عزای عمومی و تعطیل عمومی در کردستان اعلام شده و تمام احزاب و گروههای سیاسی اطلاعیه­هائی با همین مضمون و همین فراخوان تا هم الان منتشر کرده و یا بزودی منتشر خواهند کرد. بنابراین ما در اولین قدم با یک اجماع وسیع در میان همه احزاب سیاسی و نیز فعالان مدنی و سیاسی کرد در داخل کشور بر سر این موضوع روبرو هستیم و در وهله دوم حرکتهای اعتراضی مردمی را در روز پنج شنبه باید شاهد باشیم. آنچه باید همین جا اضافه کرد لزوم حفظ متانت و دوری گزیدن از خشونت در حرکتهای مردمی است که بدون شک مورد قبول همه نیروهای سیاسی و شرکت­کنندگان در تعطیل عمومی پس­فردا هست و اگر نیروهای مسلح رژیم ابراز همدردی و احتمالا تجمعات مسالمت­آمیز مردم را، مانند آنچه در تمام سال گذشته شاهد بوده­ایم، به خشونت نکشند، بیگمان ما تعطیل عمومی و اعتراض مدنی گسترده مردم کردستان را شاهد خواهیم بود. حرکت روز پنجشنبه ضمن ابراز همدردی با خانواده­های قربانیان این اعدامها، اقدامی است برای نشان دادن یک اعتراض عمومی به اعدامهای سیاسی. مردم میخواهند نشان دهند که اینگونه اعدامها برای جمهوری اسلامی چندان ارزان و کم­هزینه هم تمام نمیشود. بنابراین باید حرکت روز پنجشنبه و تصمیم به برگزاری آن را وسیعا رسانه­ای کرد. باید همبستگی سراسری مردم ایران را نسبت به جانباختگان و به طور کلی نسبت به مردم کردستان جلب کرد. دست همبستگی و کمکی که در دوران مصیبت و اندوه بسوی کسی دراز میشود هرگز فراموش نخواهد شد. اعدامهای کردستان در عین حال یک نوع تست کردن افکار عمومی مردم ایران و جنبش دموکراسی خواهی هم هست. دیکتاتور گمان برده است اگر اعدامی کرد باشد و یا اگر اعدامی با نظام پادشاهی تداعی شود، امکان اعتراض به آن را در افکار عمومی کاهش می­دهد. مگر نه اینکه کردها «محارب» هستند؟ مگر نه اینکه قبلا هم خیلی­هایشان اعدام شده­اند و چندان واکنشی هم تولید نکرده است؟ پس کشتن آنها «فرق» میکند و واکنش به آن هم باید «متفاوت» باشد. این توطئه­ای است تفرقه­اندازانه که سالها برای سرکوب یکی پس از دیگری همه ما از آن استفاده شده است. نشان دهیم که این ترفندها در جنبش نوین دموکراسی خواهی ایران اثر ندارد. نشان دهیم که طاعون فرهنگ «خودی» و «غیرخودی» را، که متأسفانه برخی ها در گسترش و یا دست کم در پذیرش آن سهیم بوده و هنوز هم هستند، از سیاست خود و تفکر خود به تمامی زدوده­ایم. نگذاریم زهر این ایدئولوژی مسموم آپارتایدی فضای جنبش دموکراسی خواهی ما را آلوده کند. شرط اولیه و ابتدائی دموکراسی را که همانا آزادی و برابری همه شهروندان کشور، صرفنظر از نژاد، قومیت، جنسیت، آئین و مذهب و عقیده سیاسی است، به خاطر هیچ «مصلحتی» قربانی نکنیم. در این سی و یک ساله عمر جمهوری اسلامی، تا جائی که من به خاطر دارم، هر موقع خواسته­اند درس عبرتی به تهران بدهند کردها را قربانی کرده­ و پوستشان را جلوی چشم دیگران کنده­اند. گرچه واقعیت تلخی است، اما باید بپذیریم که رژیم تنها به کمک زور صرف نبوده که این سیاست را پیش برده بلکه نوعی باورهای مشترک، نوعی همدلی، و یا دست کم نوعی سکوت، این وضع را تداوم میداده است. ایران جدیدی که دارد در مقابل چشمان ما متولد میشود نمی­تواند و نباید باید با اینگونه تفکر و رفتار تبعیض­گرایانه هیچگونه سر آشتی داشته باشد.

 
(پارلمان نیوز)
سرمقاله جمهوری اسلامی/عوارض آمارهای متناقض
دلیل نخست كه از منظر افكار عمومی مورد توجه قرار گرفته، آغاز اصلاحات اطلاعات اقتصادی خانوارها برای اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها و پرداخت نقدی آن است. در دور نخست این اقدام كه با حاشیه‌های فراوانی نیز همراه بود، مشخص شد بانكهای اطلاعاتی كشور در تمامی حوزه‌ها دارای نواقص و ایرادات فراوانی هستند كه همین مشكلات پیامدهای ناگوار و بسیاری را برای نظام برنامه‌ریزی و مدیریت كشور فراهم آورده است. حضور مشترك تعداد زیادی از افراد در فهرست نهادهای مختلف حمایتی مانند بهزیستی، امداد و... و درعین حال محرومیت بسیاری دیگر از این حمایتها، تنها یكی از مواردی بود كه بر نواقص بانكهای اطلاعاتی كشور گواهی می‌داد. اعلام نتایج حاصل از استخراج و راستی‌آزمایی اطلاعات اقتصادی ارائه شده از سوی خانوارها در جریان مقدماتی طرح هدفمندی یارانه‌ها كه به انتقاد و اعتراض بسیاری از مردم و ملغی اعلام شدن آن از سوی رئیس جمهور انجامید، گوشه‌ای دیگر از معضلات نظام آماری كشور و بانكهای اطلاعاتی آن را نمایان ساخت و نشان داد كه درصورت عدم رفع این نواقص، طرحهای بزرگی همچون هدفمندی یارانه‌ها معطل مانده و یا متوقف خواهند شد. حال و با آغاز دور دوم ارائه این اطلاعات كه با هدف اصلاح و تكمیل اطلاعات جمع‌آوری شده دوره قبل انجام می‌شود، این پرسش مطرح است كه در فاصله زمانی بین این دو مرحله كه حدود 2 سال بوده، چه اقداماتی برای انجام اصلاحات زیرساختی در نظام آماری كشور ا نجام شده است؟ دلیل دومی كه موضوع اصلاح نظام آماری را این ایام برای چندمین بار مطرح كرده، تغییر رئیس مركز ملی آمار ایران است. رئیس جدید مركز آمار در نخستین اظهارات خود در سمت ریاست مركز آمار بر ضرورت اصلاح نظام آماری و یكپارچه‌سازی آن تاكید كرد و قول مساعد شخص رئیس جمهوری را برای كمك به انجام این مهم یكی از دلائل پذیرش این سمت دانست. آنچه مورد تاكید رئیس مركز آمار قرار گرفته، زخمی كهنه است كه از دیرباز در عرصه مدیریتی كشور وجود دارد و هر چند وقت یكبار نیز محتویات ناپاك خود را بیرون ریخته ولی متاسفانه در تمام این دوران جز تسكین‌های موقتی، علاجی برای این زخم انجام نگرفته است. وجود مراكز جمع‌آوری اطلاعات و آمار و روشهای متفاوتی كه این نهادهای موازی در گردآوری و پردازش این اطلاعات بكار می‌بندند همواره به حصول نتایج مختلف و متناقضی منجر شده كه نه تنها امر تصمیم‌گیری را برای مسئولان دشوار ساخته بلكه اعتماد عمومی را نیز نسبت به آمارهای ارائه شده كمرنگ كرده است. یكی از مشهورترین این نمونه‌ها، اختلافی است كه بانك مركزی و مركز آمار ایران بر سر محاسبه و اعلام نرخ تورم داشته و دارند. هر دو نماد مدعی این هستند كه محاسبه و اعلام این شاخص مهم و حساسیت‌برانگیز اقتصاد در حیطه مسئولیت آنان است كه هر دو نیز دلایل خاصی برای اثبات این حقانیت اقامه می‌كنند. صرف‌نظر از اینكه حق با كدام طرف است و دلایل كدام نهاد متقن و موجه است، باید متذكر بود كه ادامه این دوگانگی و كشمكش تبعات بسیار نامطلوبی برای اقتصاد، سیاستها و اعتماد عمومی به نهادهای تصمیم‌سازی و اجرایی كشور دارد كه تنها گوشه‌ای از آن را در مورد بی‌اعتمادی نسبت به نرخ تورمی اعلام شده از سوی بانك مركزی طی ماه‌های اخیر شاهد بودیم. شاید نیازی به تذكر نباشد كه تهیه و بهره‌مندی از آمارهای درست، دقیق و روزآمد یكی از مقتضیات غیرقابل چشم‌پوشی برای تدوین و اعمال سیاستهای منطبق بر واقع در هر حوزه است. از این رو حل معضل تهیه آمارهای موازی و متفاوت این روزها یكی از اولویت‌های اساسی و اصلی نظام تصمیم‌گیری و اجرایی كشور به حساب می‌آید كه باید هرچه سریعتر به آن پرداخت.

 
(دویچه وله)
گفتگوبا مهدی یحیی‌نژاد، مؤسس «بالاترین» , «بالاترین»، تمرین دموکراسی و آزادی بیان
"بالاترین" درکنار تویتر و فیس بوک در یک‌سال اخیر به عنوان یک ابزار رسانه‌ای مؤثر جنبش سبز مورد توجه معترضان و مورد انتقاد حکومت بوده است. دکتر مهدی یحیی‌نژاد‌، مدیر آن می‌گوید: هدف "بالاترین"، حمایت از آزادی‌بیان است. یکی از وب‌سایت‌هایی که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ایران نامش بیش از گذشته بر سر زبان‌ها افتاد، سایت اجتماعی «بالاترین» بود. در بخش راهنمای این وب‌سایت آمده است: «بالاترین اولین وب‌سایت به زبان فارسی است که با استفاده از فیدبک خوانندگان، لینکهای جالبتر را به خوانندگان خود معرفی می‌کند. خوانندگان این سایت با دادن نمره مثبت و منفی به لینکها بر اساس جالب بودنشان، به بقیه خوانندگان کمک می‌کنند که لینکهای بهتر را ببینند. بالاترین سال ۲۰۰۶ به راه انداخته شده است و هر ماه نزدیک به یک میلیون بازدید کننده متفاوت دارد.» پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم رسانه‌های هوادار دولت احمدی‌نژاد بارها این این سایت اشتراک‌گزاری لینک را به عنوان یکی از تارنماهایی که در پی انجام انقلاب مخملی در ایران است معرفی کرده‌اند. حتا روزنامه کیهان، زیر نظر حسین شریعتمداری، نماینده‌ی آیت‌الله خامنه‌ای در این روزنامه، بارها نظرات بازدید کنندگان این وب سایت را با عنوان «بالاترین اعلام کرد» در روزنامه خود نقل کرده است. این موضوع در خود «بالاترین» باعث اظهار تعجب و تمسخر کاربران شده است. آنان می‌نویسند، گویا مسئولان این روزنامه و وب‌سایت‌های حکومتی تعریف و کارکرد وب‌سایت های اجتماعی را نمی‌دانند. مصاحبه با مدیر و مؤسس "بالاترین" به بهانه سالگرد جنبش اعتراضی برآمده با انتخابات ۲۲خرداد ۱۳۸۸ مصاحبه‌ای کرده‌ایم با دکتر مهدی یحیی‌نژاد، دانش آموخته فیزیک و مدیر و مؤسس «بالاترین» در مورد نقش و تأثیر این وب‌سایت در حوادث سیاسی یک ساله گذشته در ایران. دویچه‌وله: از زمانی که وب سایت «بالاترین» شروع به فعالیت کرده، جایگاه ویژه‌ای در میان کاربران اینترنت در ایران داشته است. در سال گذشته به اشکال مختلف نام «بالاترین» شنیده می‌شد. شما به عنوان مدیر و کسی که سایت را راه‌اندازی کرده، نقش این وب سایت را در تحولات پیش و پس از انتخابات اخیر ایران چگونه ترسیم می‌کنید؟ مهدی یحیی‌نژاد: بالاترین کارش را حدود ۴ سال پیش شروع کرد. این زمانی بود که به عنوان یک وبلاگ نویس وبلاگ می‌نوشتم و دوست داشتم صدای وبلاگ‌نویس‌ها انعکاس بیشتر پیدا کند، و «بالاترین» در واقع یک فرایند دموکراتیک به وجود آورد برای کاربران که بتوانند مسائل بهتر را انتخاب کنند، به‌نحوی که همه بتوانند مسائلی را که در دنیای وبلاگ نویسی فارسی انتشار پیدا می‌کند، پیدا کنند و گزیده‌اش را ببینند. این عملا هیچ ربطی به مسائل انتخابات نداشت و سال‌ها قبل از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ شروع شد. محور اصلی‌اش هم سالها لزوماً مسائل سیاسی نبود. مسائل اجتماعی، تکنیکی یا تفریحی جزو مطالب مهم بالاترین بودند. منتهی به دلیل همین مکانیزم دموکراتیکی که در وب سایت وجود داشت، زمانی که انتخابات سال گذشته اتفاق افتاد و جامعه به طور کلی سیاسی‌تر شد و مردم اهمیت بیشتری به مسائل سیاسی دادند، «بالاترین» هم در واقع انعکاس همین تغییر جو جامعه بود. حجم بسیاری از مطالب راجع به انتخابات‌، بحث‌تحریم و یا شرکت و یا پس از انتخابات‌، بحث‌های مربوط به تقلب‌، اعتراضات و تظاهرات‌های گسترده‌، داغ بود و در «بالاترین» انتشار پیدا کرد. شما به انعکاس جو جامعه‌ی ایران اشاره می‌کنید. فکر نمی‌کنید این انعکاس جو کاربران اینترنت ایرانی باشد، نه این که کل جامعه‌ی ایران؟ در تمام کشورهای در حال توسعه اینترنت هنوز گسترش به تمام افراد جامعه پیدا نکرده است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. کسانی که سواد بیشتری دارند یا در دانشگاهها هستند یا روزنامه‌نگارند، دسترسی‌شان به اینترنت بیشتر است. این عملا طبیعی است که اتفاقاتی که در اینترنت می‌افتد، بیشتر انعکاس نظرات آن‌هاست و هنوز تا جایی که اینترنت بتواند انعکاس‌دهنده‌ی نظرات تمام مردم ایران باشد فاصله داریم. ولی بالاخره این افراد روشنفکران و دلسوز جامعه‌اند و نظراتشان اهمیت دارد و در تمام کشورهای دیگر هم کسانی که در روزنامه‌ها مطب می‌نویسند یا در تلویزیون‌ها نظر می‌دهند، از همین طبقه‌ی روشنفکران جامعه می‌آیند. شما اشاره کردید که این سایت براساس قوانین دموکراتیک اداره می‌شود. ولی بارها رسانه‌های هوادار دولت آقای احمدی‌نژاد شما را متهم به همکاری با سرویس‌های امنیتی کشورهای متخاصم با ایران کرده اند. در این مورد چه توضیحی دارید؟ این‌ها واقعا آنقدر مسخره است. به تک تک‌شان هم نمی‌شود جواب داد و فرصتش نیست. کد «بالاترین» را خودم نوشتم و کسانی هم که وبلاگ من را می‌خوانند، با شروع کار «بالاترین» کاملا آشنا هستند و هنوزهم تاریخچه‌اش را در آنجا می‌توانند پیدا کنند. واقعا راه‌انداختن سایتی مثل «بالاترین» راحت‌است، به گونه‌ای که چندین وب سایت دیگر شبیه به بالاترین راه انداخته شده است. ارزش «بالاترین» به کاربرانی است که آمده‌اند و در آن فعالیت می‌کنند و خواننده‌هایی که دارد که همان مطالب را می‌خوانند و به صورت‌های دیگر در فیس بوک یا توییتر انتشار می‌دهند. هر کسی که با وب۲ آشنایی داشته باشد، می‌داند که کاربران حقوق نمی‌گیرند، کاربران به دلایل علاقه‌ی شخصی‌شان عضو این وب‌سایت‌ها می‌شوند و به فعالیت می‌پردازند و کسانی هم که این وب‌سایت‌ها را اداره می‌کنند، معمولا نقش بسیار کمی در خط دهی فضای کلی دارند. البته برای محبوبیت وب سایتی مانند بالاترین بهتر است که افکار متفاوت آنجا انعکاس پیدا کند، نه این که فقط صدای یک بخش از جامعه باشد. شما بارها نکاتی را در صفحه‌ی اول وب‌سایت‌تان اعلام کرده‌اید که به نظر می‌رسد خودتان را بالاخره بخشی از مبارز‌ه‌‌ی مردم ایران برای دموکراسی می‌دانید. این تلقی از وب‌سایت شما درست است ؟ علاقه‌ی من این است که یک زمانی برسد که آزادی بیان در ایران فراگیر شود. چه به طور قانونی، چه به طور فرهنگ جامعه. «بالاترین» واقعا یک نمونه‌ی بارز آزادی بیان است، چون شما می‌توانید بیایید هر چیزی که دوست دارید آنجا ارسال کنید و هر نظری که دارید بگویید. واقعا درخواستی که برای آزادی بیان داریم و این هدفی که «بالاترین» برای آوردن آزادی بیان دارد، احتمالا تنها در یک جامعه دموکراتیک می‌تواند اتفاق بیفتد. برای همین، با این که خود وب‌سایت هیچ خط و مشی سیاسی ندارد، ولی واقعا برای کارکرد سالم و بدون مشکلش به یک فضای دموکراتیک نیاز دارد. آیا فکر نمی‌کنید الان این جنبش اعتراضی که در ایران شکل گرفته، بیش از اندازه به فضای مجازی وابسته شده است؟ در ایران هر گونه تجمعی ممنوع است. حالا درست است که براساس قانون اساسی تجمع‌ها مجاز است، ولی در عمل همه می‌دانیم که هر تجمعی در ایران ممنوع است. تجمعی که نخواهد در حمایت از حکومت باشد، ممنوع است. به این دلیل همه به اینترنت روی می‌آورند که افکارشان را ابراز کنند و همین طور بتوانند کارهایی را که می‌خواهند انجام دهند، با همدیگر هماهنگ کنند. در نتیجه برای همین است که فضای مجازی این قدر مهم‌تر شده است و هر زمان که سرکوب‌ها بالاتر می‌رود، اهمیت فضای مجازی بیشتر می‌شود. به همان میزان آیا برای امنیت کاربران و راههای ایمن‌سازی‌شان فکر شده یا آموزش‌هایی در اختیارشان قرار گرفته؟ دقیقا این نکته که گفتید خیلی مهم است. همه فکر می‌کنند وقتی با یک کاربر ناشناس فعالیت می‌کنند، مخفی می‌مانند. ولی می‌دانیم که کسانی که در ایران هستند، بدون چیزهایی مثل وی‌پی‌ان (vpn) به وب‌سایت‌های مختلف به وب‌سایت‌های مختلف مراجعه می‌کنند، به راحتی توسط نهادهای امنیتی و یا مخابرات می‌توانند ببینند که چه چیزها‌یی را می‌خوانند و به کدام وب‌سایت‌ها می‌روند. همین طور هک شدن ایمیل‌ها، هک شدن وب‌سایت‌ها. همه‌ی این‌ها واقعا نشان می‌دهد که اینترنت این قدر هم امن نیست و کاربران باید هرچه بیشتر در این زمینه یاد بگیرند و ما هم در و‌ب‌سایت «بالاترین» سعی می‌کنیم، هر از گاهی به کاربران خبر دهیم که مثلا مرورگری بروز می‌شود یا نرم‌افزارهایی هستند که مشکل امنیتی دارند، تا کاربران بروند نسخه‌ی جدیدش را دانلود کرده و از آن استفاده کنند. مصاحبه‌گر: مهدی محسنی تحریریه: رضا نیکجو

 
(کلمه)
رجحان رویکرد اصلاحی در ایران , دکتر حمیدرضا جلایی پور
کلمه:این مقاله یک سال پیش از خیزش جنبش سبز به قلم دکتر حمیدرضا جلایی پور نوشته شده است .به نظر می رسد خواندن آن برای علاقمندان به تغییر و همچنین حکمرانان هنوز می‌تواند سودمند باشد. مقدمه:جامعۀ ایران در تاریخ معاصر خود شاهد انقلاب‌ها و جنبش‌های سراسری بوده است. در سه دهۀ گذشته، اگرچه این جامعه میزبان جنبش‌های اقشاری‌ای چون جنبش دانشجویی، جنبش قومی و جنبش زنان بوده اما تجربه کم‌نظیر انقلاب اسلامی (۱۳۵۷) و جنبش اصلاحات (پس از ۱۳۷۶) دو نمونه از جنبش‌های فراگیر و ملی است که بر نحوۀ تغییرات و ساماندهی جامعۀ ایران تأثیرات اساسی گذاشته است و می‌گذارد. این مقاله برای فهم بهتر دو رخداد مذکور دو هدف اصلی را پی می‌گیرد. اول مضمونِ رویکردهای انقلابی و اصلاحی با توجه به رویکردهای حاملان تغییر در تاریخ دو سدۀ جوامع معاصر (و مدرن) مورد بررسی قرار می‌گیرد و سعی می‌کند معانی روشنی از آنها ارائه شود. دوم تجربۀ دورۀ اصلاحات از دیدگاهِ رویکرد اصلاح‌طلبی ارزیابی می‌گردد. به بیان دیگر این جستار می‌کوشد انقلاب و جنبش اصلاحی را از زاویۀ گونه‌شناسیِ «رویکردهای تغییر» مورد واکاوی قرار دهد. بررسی از طریق «رویکردهای تغییر» ما را با مجموع عوامل وقوع انقلاب یا جنبش‌ها آشنا نمی‌کند بلکه به طور عمیق به یکی از علل عمدۀ انقلاب و جنبش‌ها آگاه می‌کند. از طریق آگاهی از «رویکردهای تغییر» می‌توانیم با استدلالات حاملان و هستۀ اصلی هدایت‌کنندۀ تغییرات در جامعه آشنا شویم: اینکه چرا و به چه دلایل عده‌ای راه انقلاب و عده‌ای راه‌های غیر انقلابی را در پیش می‌گیرند. این نوع آگاهی از تغییرات به سنت ماکس‌وبری در جامعه‌شناسی نزدیک است، زیرا ما را از ناحیۀ فکر و ایده‌هایی که حاملانِ تغییر به آن معتقدند، با تغییرات آشنا می‌کند (کرایب، ۱۳۸۲: ۱۰۴-۱۰۱). با این همه باید تأکید کرد که با آگاهی از «رویکردِ حاملان تغییر» نمی توان پیش‌بینی کرد که در جامعه جنبشی انقلابی یا جنبشی غیر انقلابی در جریان است یا در حال پیروزی است، بلکه تنها می‌توان گفت احتمال وقوع چه نوع تغییراتی در جامعه بیشتر است. از منظر نظری، محافظه‌کاری، اصلاح‌طلبی و انقلابی‌گری سه رویکرد اصلی جنبش‌ها (حتی احزاب و حتی دولت‌ها) در مواجهه با معضلات جامعه به شمار می‌روند. به‌طوری که با وجود تنوع «ایدئولوژی»‌ها در جنبش‌ها که هر یک پاسخی به شرایط متغیر جامعه هستند و علیرغم آن‌که در متون جامعه‌شناسی سیاسی از حدود بیست نوع ایدئولوژی نام برده می‌شود، در مقام عمل معمولاً فرض بر این است یکی از رویکردهای محافظه‌کاری، اصلاحی و یا انقلابی در میان حاملان این ایدئولوژی‌ها غلبه دارد؛ به‌عنوان نمونه یک جنبش لیبرالی، سوسیالیستی، مذهبی، فمینیستی و یا ناسیونالیستی در تنظیم رفتار حاملانش و برای رسیدن به اهداف خود، می‌تواند یکی از رویکرد‌های اصلاحی، انقلابی یا محافظه‌کاری را داشته باشد. اما این جستار قصد دارد با توجه به تنوع تجربه‌های تغییر در جوامع معاصر با ارائه تقسیمات فرعی از رویکردهای سه گانه مزبورنگاهی دقیقتر و راهگشاتری را ارائه دهد. از این رو بررسی رویکردهای سه‌گانة مذکور و تقسیمات فرعی آن‌ها هم برای علاقمندان به تفسیر و هم علاقمندان به تغییر ابعاد نامطلوب جامعه می‌تواند مفید باشد. ۲- روش مطالعه این مقاله برای مطالعۀ تجربه‌های انقلاب و اصلاحات از دریچه «رویکردهای تغییر» به شیوۀ پیشینی عمل نمی‌کند. بدین معنا که سعی نمی‌کند از «رویکردهای تغییر» قبل از وارسی تجربۀ جهت‌گیری‌های تغییر (که در تجربه‌ها و جنبش‌های اجتماعی واقعی اتفاق افتاده) تعریفی پیشینی به دست بدهد. در مقابل این جستار سعی می‌کند به شیوۀ پسینی از طریق احصاء «گونه‌های تغییر» که در جریان انقلاب‌ها و جنبش‌های واقعی دو سدۀ اخیر در دوران معاصر اتفاق افتاده است، ویژگی گونه‌های تغییر را مشخص کند. چنان‌که در این مطالعه خواهد آمد، ذیل سه رویکرد اصلی تغییر محافظه‌کاری، اصلاح‌طلبی و انقلابی‌گری دوازده «گونه تغییر» احصا شده و مورد شناسایی قرار گرفته است و سعی شده ویژگی‌هایِ اصلی‌ هر یک از این گونه‌ها به منزلۀ یک سنخ مفهومی بیان شود. در این تحقیق سنخ یا تیپ آرمانی ، یک ابزار مفهومی- تجربی است که به ما کمک می‌کند انواع متنوع رویکردهای تغییر را در جنبش‌های اجتماعی مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. به بیان دیگر سنخ‌ چارچوبی مفهومی و اکتشافی است که حوزۀ مورد بررسی (در اینجا رویکردهای تغییر) را سامان می‌دهد و وجوه مورد مناقشه را مشخص می‌کند (کرایب، ۱۳۸۱: ۱۰۶-۱۰۴؛ بودِن، ۱۳۸۳: ۹۷-۹۲؛ دیلینی، ۱۳۸۷: ۲۰۷-۲۰۶). یافته‌های این تحقیق در دو قسمت ارائه می‌شود. در قسمت اول دوازده گونۀ تغییر بر اساس منابع کتابخانه‌ای ارائه می‌شود. در قسمت دوم تجربه انقلاب وخصوصاً جنبش اصلاحی ایران از دریچۀ «رویکرد اصلاحی» مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. در ارزیابی قسمت دوم برای فاصله گرفتنِ نسبی از ارزیابی شخصی با پانزده نفر از صاحبنظرانی که مسائل کنونی جامعۀ ایران را مورد مطالعه قرار می‌دهند، مصاحبۀ عمیق صورت گرفته است. ۱) گونه‌های تغییر ۱-۱) رویکردهای محافظه‌کاری معمولاً محافظه‌کاری به ایده‌ها و رفتارهایی گفته می‌شود که توجیه‌کننده و حافظ وضع موجود در جامعه هستند و از این جهت در برابر ایده‌های انقلابی و اصلاحی قرار می‌گیرند که از تغییر وضع موجود دفاع می‌کنند. این برداشت از محافظه‌کاری برداشتی ساده، مجمل و حتی گمراه‌کننده است. بر مبنای یکی از تقسیم‌بندی‌ها (Heywood, 1994: 285-313)، رویکردهای محافظه‌کاری در احزاب و جنبش‌های اجتماعی بر سه گونه است که در دو گونة آن اتفاقاً از تغییرات اجتماعی دفاع می‌کنند. ۱-۱-۱) گونة اول «محافظه‌کاری سنتی» است. در این محافظه‌کاری حفظ وضع موجود نسبت به تغییر آن از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا وضع موجود، برغم همة ناخوشایندی‌هایش، برای ما آشناست؛ اطمینان، ثبات و امنیت در این وضع از ضمانت بیشتری برخوردار است. در حالی که تغییر وضع موجود، یعنی قدم گذاشتن در سفری ناشناخته که تهدید و ناامنی از لوازم آن به شمار می‌رود. به عبارت دیگر در این گونه محافظه‌کاری امورآشنا در برابر ناآشنا، آزمون شده در برابر ناآزموده، حقیقی- در برابر رازآلود، معلوم در برابر مجهول، قطعی در برابر محتمل، محدود در برابر نامحدود، نزدیک در برابر دور، کافی در برابر بسیار، متعارف در برابر کامل و حال خوش فعلی در برابر خوشی موعود در وعده‌های خیالی، ارجحیت دارد. به دلیل همین ارجحیت‌هاست که در این نوع محافظه‌کاری توجه به «سنت»، یعنی آن چیزی که از گذشته به دست ما رسیده و به آن عادت کرده‌ایم، اهمیتی اساسی و اصولی پیدا می‌کند؛ زیرا «سنت» مجموعه‌ای از اعتقادات، تجربیات و بصیرت‌های شناخته‌شده‌ای است که در طول زمان آزمون خود را پس داده‌ است و می‌تواند راهنمای قابل اعتمادی برای رفتار کنونی ما باشند. به عنوان نمونه از منظر این محافظه‌کاری، جنبش‌های مردم‌سالار که بر «دموکراسی پارلمانی» تأکید دارند، چشم به سراب دوخته‌اند و نمی‌دانند که از درون این دموکراسی‌ها چه غول‌های نامعلوم و ویرانگری (همچون هیتلر در نتیجة انتخابات جمهوری وایمار در آلمان-۱۹۳۳) سر برون خواهندآورد، اما نظام سلطنتی در «سنت سیاسی» پیشینیان آزمون خود را در برقراری نظم و امنیت پس داده است. از این‌رو چه باک از این‌که امروزیان این نظام مستقر را قبول ندارند!؟ تجربة هزاران انسان در گذشته پشتوانة مطمئن این «سنت سیاسی» است. به همین دلیل از منظر محافظه‌کاری سنتی، «دموکراسی مردگان» بر «دموکراسی زندگان» ارجحیت دارد (Burke, 1973). افزون بر این‌ها، محافظه‌کاری سنت‌گرا بر خلاف دوگونة دیگر، خود را بیشتر در حوزه‌های فکری (خصوصاً در نقد رویکردها و اندیشه‌های اصلاحی و انقلابی) نمایان می‌کند و در حوزة عمل سیاسی احزاب و جنبش‌ها کمتر مطرح بوده است. ۲-۱-۱) گونة دوم «محافظه‌کاری بازگشتی» است. این محافظه‌کاری اوضاع اجتماعی جامعة مدرن را برنمی‌تابد و به دنبال تغییر اساسی وضع موجود است و از این نظر یک نیروی انقلابی است؛ اما این نیروی انقلابی، بر خلاف انقلابیون مدرن، رو به آینده ندارد و به گذشته می‌نگرد. این محافظه‌کاری هم به حال و هم به آینده بدبین است و راه برون رفت از بحران‌های جامعة جدید را در بازگشت به «دوران‌های طلایی گذشته» جستجو می‌کند. به دلیل مزبور به آن محافظه‌کاری بازگشتی گفته می‌شود. این‌گونه محافظه‌کاری برخلاف محافظه‌کاری سنتی خود را مقید به «سنت» نمی‌داند. زیرا «سنت» مجموعه‌ای است که در آن تجربیات پی در پی نسل‌ها ذخیره شده است و همچون دالانی گذشته‌های دور را به زمان حال وصل می‌کند. در محافظه‌کاری بازگشتی، همه چیز پس از عصر طلایی در مسیر زوال و فساد افتاده است و نکبت از سر و روی جهان می‌بارد. لذا راه نجات بشر بازگشت به «عصر طلایی» است (Scruton: 1984). رویکردِ بازگشتی آشکارا از عدم رضایت این نوع محافظه‌کاری از وضع موجود و بی‌اعتمادی به آینده حکایت دارد. در طول تاریخ این نوع بازگشت به گذشته، بارها اتفاق افتاده و تا دوران جدید نیز تداوم داشته است. نمونه‌های مشهور محافظه‌کاری بازگشتی را می‌توان در جنبش نازیسم و فاشیسم (دهة ۱۹۳۰) آلمان و ایتالیا مشاهده کرد؛ در اولی، عصر لشکریان منظم امپراطوری رم و در دومی امپراطوری رم مقدس (یا دورة رایش سوم) به عنوان عصر طلایی شناخته می‌شدند (Griffin: 1995). شکل خفیف‌تر این نوع محافظه‌کاری در دوران تاچریسم و ریگانیسم (در این دو جنبش از کوچک کردن مسئولیت دولت به هر قیمت – حتی به قیمت رشد افراد بی‌خانمان در شهرها – دفاع می‌شد) نیز قابل ردیابی است. عصر طلایی تاچریسم، بازگشت به دوران ویکتوریا در قرن نوزدهم انگلستان بود که در آن سعی می‌شد ارزش‌های خوداتکایی، خودسازماندهی و نجابت انگلیسی این دوره برجسته و تبلیغ شود. عصر طلایی ریگانیسم، دوران حضور اولیة مهاجران انگلوساکسون در قارة آمریکا بود که در آن از روحیة خطر‌پذیری، کار سخت و خود‌گردانی مردم این دوره دفاع می‌شد (بابیو، ۱۳۷۹: ۱۱۵-۱۰۹). محافظه‌کاری بازگشتی را به دلیل بازگشت به نمونه‌های عصر طلایی، یعنی بازگشت به دوران‌هایی مشخص و قابل فهم که باید «بنیادی» برای احیای زمان حال قرار گیرند، محافظه‌کاری «بنیادگرا» هم نامیده‌اند. در نظر آنان هزینه‌های سنگینی که برای بازگشت به این بنیادها به جامعه تحمیل می‌شود، به مراتب کمتر از هزینه‌ای است که مدرنیست‌ها یا نوگراها (چه نوع اصلاح‌طلب و چه نوع انقلابی آنان) برای تغییر جامعه به سوی آینده‌ای نامعلوم تحمیل می‌کنند. در مقابل، نوگراها، محافظه‌کاری بازگشتی را به شدت مورد انتقاد قرار می‌دهند. از نظر آن‌ها، حرکت بازگشتی محافظه‌کاران، حرکتی غیر واقعی و غیر قابل اجرا است و بلکه در اصل حرکتی رمانتیک است که حاملان آن در جامعة پر تحول کنونی، موقتاً احساس تشفی، امنیت و ثباتِ رازآلود می‌کنند. این محافظه‌کاری اساساً قادر نیست نسبت به پیچیدگی‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعة جدید، که نمونة‌ پیچیدگی‌های آن در هیچ عصری قابل مشاهده نیست، تبیین درخوری ارائه ‌دهد. این محافظه‌کاران با تأسی به اسطورة عصر طلایی، به دنبال بنیادی برای تغییر وضع موجود هستند که هزینه‌های گرانبار انسانی و مادی عظیمی را بر جامعه تحمیل می‌کند. این اشتیاق به تغییر وضع موجود بر مبنای گذشته، باعث شده است محافظه‌کاری بازگشتی خود را در چارچوب جنبش‌های رادیکال و انقلابی نشان دهد که بنیادگرایی مذهبی طالبان در افغانستان نمونة‌ شفاف و بی‌پیرایة آن (۱۹۹۰-۲۰۰۰) در همسایگی ما است. طالبان می‌خواست به هر قیمت جامعة افغانستان را بر اساس آن تصویر محدودی که از جامعة قبایلی صدر اسلام در سر می‌پروراند، از نو بسازد (Marty and Appleby, 1993). طالبان دغدغۀ این را که اگر امروز پیامبر اسلام‌(ص) زنده بودند، چه می‌کردند را ندارد. ۳-۱-۱) گونة سوم «محافظه‌کاری روشن‌اندیش» است. این نوع از محافظه‌کاری نیک می‌داند که دفاع از ارزش‌ها و نهادهای مذهبی و تقویت اقتدار نهاد حکومت و خانواده در جامعة پیچیده و منحصر به فرد کنونی، بدون قبول تغییرات اجتماعی ممکن نیست. در این دیدگاه مقاومت در برابر تغییرات و مطالبات اجتماعی زمینه‌ساز روندها و اتفاقاتی ویرانگر و غیر قابل پیش‌بینی است. به همین دلیل از نظر محافظه‌کاران روشن‌اندیش، تحمل برنامه‌های اصلاحی بهتر از مواجه شدن با اموری چون نارضایتی‌های عمدة اجتماعی و انقلاب است. این محافظه‌کاران به زبان تمثیل می‌گویند: در برابر طوفان‌های ناشی از تغییرات اجتماعی باید مانند درخت بید، سر خم کرد، چرا که غرور و ایستادگی درخت به ظاهر سر به فلک کشیدة بلوط در برابر این طوفان‌ها منجر به شکسته شدن و ریشه‌کنی آن می‌شود. برابر همین تمثیلِ راهنما، محافظه‌کار روشن‌‌اندیش در انتقاد از محافظه‌کار سنتی و بازگشتی می‌گوید: اگر محافظه‌کاران سنتی در قرن ۱۸ در فرانسه زیر بار تغییرات و مطالبات سیاسی می‌رفتند و تن به تبدیل «نظام سلطنتی مطلقه» به «نظام سلطنتی مشروطه» می‌دادند (مانند آنچه که محافظه‌کاران انگلیس در قرن هفدهم انجام دادند)، جامعة فرانسه متحمل انقلاب و هزینه‌های ناشی از آن نمی‌شد. همین خطا را محافظه‌کاران سنتی روسی در ۱۹۰۵ مرتکب شدند تا آنجا که در طوفان انقلاب ۱۹۱۷ ریشه‌کن شدند. در دوران حساس جنگ جهانی دوم در جامعة آلمان و ایتالیا نیز محافظه‌کاران بازگشتی، جوامع خود را چندین دهه به عقب ‌راندند، ولی در همان زمان محافظه‌کاران روشن‌اندیش انگلوساکسون با پذیرش مکانیزم‌های تغییرات اصلاحی (مانند پذیرش نتایج دموکراسی‌های پارلمانی و سیاست‌های دولت کارگری و دولت رفاه) جوامع انگلیسی زبان را با هزینة کمتری اداره کردند (Heywood, 1994: 292). برابر آنچه آمد و بر خلاف برداشت‌های رایج، واکنش گونه‌های سه‌گانة محافظه‌کاری در برابر تغییرات اجتماعی و تغیییر ابعاد نامطلوب جامعه، متفاوت است. محافظه‌کاری سنتی با غفلت از طبیعت قابل تغییر تاریخ جوامع انسانی و اعتقاد به تداوم و اتصال نهادهای اصلی جامعه به گذشته و با تأسی به «سنت»، نسبت به تغییرات روی خوش نشان نمی‌دهد، اما محافظه‌کاری بازگشتی نسبت به تاریخ بدبین است و معتقد است «امور بدتر می‌شوند و نه بهتر»، لذا به دنبال بازگرداندن امور به بنیاد و گذشتة طلایی است. اما در محافظه‌کاری روشن‌اندیش، تغییرات غیر قابل بازگشت تلقی می‌شوند و جامعه و تاریخ عظیم‌تر و پیچیده‌تر از آن محسوب می‌گردد که بتوان مجموعة آن‌ها را فهمید، لذا کنترل آن خیالی بیش نیست. در اندیشة‌‌ اینان، تغییرات اجتماعی و جنبش‌های ناشی از آن مانند موج‌های سهمگین دریا است که ایستادگی در برابر آن‌ها ممکن نیست و فقط می‌توان در مسیر موج‌ها شنا کرد و تن به تغییرات داد و خود و جامعه را نجات داد. ۲-۱) رویکردهای اصلاحی معمولاً در برداشت‌های رایج، این گونه فرض می‌‌شود که رویکردهای اصلاحی، مانند رویکردهای محافظه‌کاری، در برابر تغییرات و معضلات جامعه جبهه نمی‌گیرند و بر خلاف رویکرد انقلابی بر تغییرات بنیادی و ناگهانی تأکید نمی‌کنند، بلکه به دنبال تغییرات صوری هستند؛ یا گفته می‌شود رویکردهای اصلاحی به دنبال تغییرات و اصلاحات در چارچوب ساختارهای موجود نظام سیاسی – اجتماعی‌ هستند و همانند انقلاب‌ها در پی تغییرات ساختاری در نظام سیاسی و اجتماعی نیستند. این نوع برداشت‌ از رویکرد اصلاحی، همانند برداشت‌های رایج از رویکرد محافظه‌کاری، برداشتی ساده‌انگارانه است. باید توجه داشته باشیم که تعداد جنبش‌ها، احزاب و دولت‌های اصلاح‌طلب به مراتب بیشتر از نمونه‌های انقلابی و محافظه‌کاری است، زیرا عمر رویکردهای اصلاحی، از نظر تجربی و نظری، هم‌پای عمر تحولات و تغییرات دو قرنه در جامعة جدید است و معمولاً از این میراث غنی اصلاح‌طلبانه، خصوصاً از میراث نظری آن در جامعة جدید، غفلت می‌شود (Nisbet, 1980). به همین دلیل برای تشریح دقیق‌تر موضوع، توجه به سه سطح از توضیحات زیر ضروری است. سطح اول، بنیادهای نظری اصلاح‌طلبی است. بنیان‌های نظری اصلاح‌طلبی بر بنیان‌های نظری دوران نهضت فرهنگی روشنگری استوارند که چنین عنوان می‌شوند: بشر باید ابتدا به عقل خود اتکا کند، نه لزوماً به میراث گذشتگان (یا سنت)؛ بشر با کمک عقل، عناصر سازنده خزانة عظیم «سنت» را وارسی می‌کند (حتی انسان روشن‌نگر، اصول دین خود را با اتکا به عقل خود انتخاب می‌کند) و سپس آن را مبنای رفتارش قرار می‌دهد. بنابراین حضور «سنت» در جهان کنونی، نوعی «بازخوانی سنت» است (به همین دلیل پاره‌ای از جامعه‌شناسان، همچون آنتونی گیدنز، تداوم و حضور سنت در جامعة جدید را در اصل، نوعی تداوم سنت بازسازی شده و بازخوانی «سنت» می‌دانند) (گیدنز، ۱۳۷۹: ۸۷-۷۱). بشر می‌تواند با کاربرد توانایی عقلانی‌اش (با التزام به اخلاق، حقوق مدنی و حقوق برابرِ سیاسی)، جامعه و جهانش را بسازد و از بندهایی که گذشتگان در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بر دست و پای او انداخته‌اند، «رهایی» یابد. نمونة برجستة الگوی عقلانی، عقلانیت معمول در علوم تجربی است (البته متفکرینی همچون هابرماس عقلانیت را فقط در الگوی علوم تجربی خلاصه نکرده و از عقلانیتی تفهمی و انتقادی نیز دفاع می‌کنند). این عقلانیت قابل وارسی و سنجش است و به انسان قدرت شناخت، کنترل، تغییر و آینده‌نگری می‌دهد. الگوی کارساز عقلانیت علوم تجربی، قابل تسری به امور و علوم انسانی است و همان‌طور که بشر قادر است «طبیعت» را بشناسد و آن را به کنترل درآورد، می‌تواند «جامعه و تاریخ» خود را با کاربرد علوم انسانی بشناسد و بسازد. چنان‌که بر پیشانی جامعة جدید حرکت به سوی ترقی و پیشرفت حک شده است و امیدواری به آینده‌ای بهتر امری واقعی است، نه آرزویی دست نیافتنی (Yolton, 1991). به این ترتیب اعتماد به عقلانیت افراد، تعهد به قول و قرارها و حقوق یکدیگر، کارآیی علوم تجربی، خوش‌بینی، رهایی از سنن دست و پاگیر و امید به ترقی و پیشرفت، بنیان‌های نظری رویکرد اصلاحی را تشکیل می‌دهند. نظریه‌های نوسازی و توسعه (صرف‌نظر از میزان تطبیق‌شان با اوضاع و احوال جوامع مختلف) نمونه‌ای ازکوشش‌های بشری برای تبیین چگونگی تغییر تدریجی و اصلاح معضلات جامعه هستند. به عنوان مثال در نظریة «نوسازی سیاسی» تغییرات و اصلاح جامعه (و مطالبات فزایندة آن) این گونه سامان می‌یابد که: حکومت پاسخگو و محدود شود؛ آزادی‌ها و حقوق مدنی شهروندان تضمین و نهادینه گردد؛ نظام رقابتی حزبی برقرار شود تا شهروندان، یعنی همان افرادی که به عقل‌شان تکیه می‌کنند و از حقوق خود آگاهی دارند، بتوانند به برنامه‌های اصلاحی و پیشنهادهای احزاب رأی دهند؛ دولت موظف می‌شود با برگزاری انتخابات آزاد، کرسی‌های حکومتی را در اختیار منتخبین مردم قرار دهد؛ «عرصة عمومی» برای طرح انتقادات متفکران، روشنفکران، محققان، کارشناسان و روزنامه‌نگاران از عملکرد احزاب، حکومت و جامعه فراهم می‌گردد و رسانه‌های عمومی قادر می‌‌شوند افکار عمومی را از این انتقادها آگاه سازند تا شهروندان در هنگام رأی دادن بهتر تصمیم بگیرند (Larrain, 1989). از طریق این مکانیزم‌ها جامعه به تدریج در مسیر اصلاح، پیشرفت، ترقی و توسعه قرار می‌گیرد (پیش فرض این دسته از نظریه‌های اصلاحی آن است که هیچ نظریه و الگوی قابل اعتمادی وجود ندارد که بر اساس آن بتوان جامعه و تاریخ را به یکباره دگرگون کرد و توسعه بخشید). به اصلاح‌طلبی فوق، اصلاح‌طلبی مدنی هم گفته می‌شود. در برابر این اصلاح‌طلبی، عده‌ای برای کشورهای در حال صنعتی شدن، اصلاح‌طلبی از بالا به پایین یا آمرانه را توصیف و تجویز می‌کنند. طبق این دیدگاه، مشکل اصلی جوامعی که هنوز دارای ساختار صنعتی و تمایزیافتة اجتماعی نیستند، نه مردم‌سالاری که «نظم» و ثبات اجتماعی است. به همین دلیل در این جوامع، ابتدا یک دولت متمرکز و مقتدر و نوگرا باید اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انجام دهد تا بعد نوبت به اصلاحات و نوسازی سیاسی برسد (Huntington, 1968). وجه آمرانة این اصلاح‌طلبی باعث شده است عده‌ای این نوع اصلاح‌طلبی را در اصل «اِعمال طرح انقلاب اجتماعی از بالا» قلمداد کنند و آن را در ردیف انواع انقلاب‌ها طبقه‌بندی نمایند. با این همه در مقابل هر دو گونة اصلاح‌طلبی (مدنی و آمرانه)، محافظه‌کاران سنتی معتقدند نظریه‌های اصلاحی، «درمانی» است که از «درد» بدتر است و تجربة بشری حکم می‌کند آدمیان فریب افکار اصلاحی و مدعی ترقی را نخورند. در واقع افکار اصلاحی مبتنی بر عقلانیت بشری، «رهایی‌بخش» نیستند و بشر باید به ذخیرة قابل اعتماد خود، یعنی «سنت» تأسی کند. سطح دوم، توضیح دربارة تقابل «رویکرد اصلاحی» با «رویکرد انقلابی» است. وفاداری به رویکرد اصلاحی به این معناست که نسخه‌های «تغییرات تحولی و تدریجی» به نسخه‌های «تغییرات انقلابی و ناگهانی» ترجیح داده شود. همان‌طور که در خلقت موجودات زنده، هر موجودی از یک نطفه‌ای به تدریج تبدیل به بافت، اندام و ارگانیزم پیچیده تبدیل می‌شود، جامعة انسانی هم به تدریج از واحدهای ساده به سیستم‌های پیچیده رشد و تکامل پیدا می‌کند. در واقع، اصلاح‌طلبان می‌خواهند با اجرای برنامه‌های اصلاحی سیاسی، اقتصادی و حقوقی در جامعة جدید، حاملان و کارگزاران تحقق این حرکت تدریجی و تکاملی باشند. به عنوان نمونه، لیبرال‌های اصلاح‌طلب در قرن نوزدهم با تأکید بر اصلاحات سیاسی مبتنی بر دموکراسی فراگیر (یعنی تعهد به انجام دوره‌ای انتخابات، رأی همگانی و مخفی) مطمئن بودند که جامعة سلسله مراتبی، اشرافی و سلطنتی انگلستان را به جامعة مدرن، برابر و مبتنی بر دموکراسی پارلمانی تبدیل می‌کنند. یا «سوسیالیست‌های اصلاح‌طلب» با تأکید آشکار بر «گریزناپذیری تحول تدریجی» با ایدة «سوسیالیزم انقلابی» به مخالفت برخاستند و معتقد بودند با کوشش‌های بی‌وقفه و آگاهانة طبقة کارگر از طرق مسالمت‌آمیز و انتخاباتی- پارلمانی، جامعة برابر سوسیالیستی بر دوش جامعة نابرابر سرمایه‌داری مستقر خواهد شد. از نظر آنان استقرار دولت‌های رفاهی در اروپا، مرهون چنین اندیشه و فعالیتی است (Eseinstadt, 1991). از نظر حاملان اصلاح‌طلبی مدنی، فرآیندهای اصلاحی و تدریجی حداقل سه مزیت اساسی نسبت به فرآیندهای سریع و انقلابی دارند. اول اینکه با انجام اصلاحات و تغییرات تدریجی، آرام و صلح‌آمیز، «انسجام و همبستگی اجتماعی» جامعه مختل نمی‌شود. در چنین شرایطی، حتی اگر اصلاحات تدریجی به تغییرات بنیادی منجر شود، از آن‌جاکه قدم به قدم و در زمان طولانی صورت می‌گیرد با واکنش جدی مخالفان اصلاحات روبرو نمی‌شود. تجربة دموکراسی‌های پارلمانی در جوامع غربی نیز نشان می‌دهد که این دموکراسی‌ها یک شبه ایجاد نشده‌اند؛ به عنوان نمونه دستیابی کارگران و سپس زنان به حق رأی، به تدریج و در جریان کوشش‌های مستمر صورت گرفت و برای محافظه‌کاران با یک شوک ناگهانی همراه نبود. اما در رویکرد انقلابی قرار است جامعه به سرعت زیر و رو و «برابر» شود، به همین دلیل «انسجام جامعه» موقتاً از هم گسیخته می‌شود و هزینه‌های سنگینی بر دوش جامعه تحمیل می‌گردد. دوم اینکه در فرآیندهای اصلاحی آنچه در جامعه موجود است، از اعتبار نمی‌افتد و قصد ویرانی آن‌ها در کار نیست، بلکه تغییرات بر مبنای اصلاح «آنچه که هست» استوار است، به این معنا که اصلاحات متکی به روش‌های سیاسی عملگرایانه است و از نظریه‌های انتزاعی و آرمان‌گرایانه سر‌مشق نمی‌گیرد. به همین دلیل گفته می‌شود که اصلاح‌طلبی از این زاویه، نزدیک به این اندیشه محافظه‌کاری است که: همة سیستم‌ها و نسخه‌های فکری بشری مستعد بروز عیب‌اند، پس بریدن از گذشته و اقدام به عمل انقلابی، به معنای ورود به منطقه‌ای ناشناخته و بدون نقشه است. سوم اینکه اصلاح‌طلبی بر اساس روش تجربی و مبتنی بر آزمون و خطا پیش می‌رود. به عبارت دیگر، ترقی و پیشرفت از طریق اصلاحاتی صورت می‌گیرد که پیامد‌های آن قابل مشاهده و ارزیابی مستمر است. لذا اصلاح‌طلبی همچون انقلابی‌گری که در آن «آرزو» ی تغییر جهان از «معرفت» ما نسبت به جهان و جامعه (و این‌که چگونه کار می‌کند) پیشی نمی‌گیرد. در مقابل، انقلابیون اصلاحات را «فریبی» برای حفظ بهتر وضع موجود و منافع بلند مدت طبقات حاکم می‌دانند و اصلاح‌طلبان را تخطئه ‌می کنند و سازشکار می‌نامند؛ زیرا از نظر آنان اصلاح‌طلبی همان سیستمی را که باید اصلاح کند، تداوم می‌بخشد. از دید آنان اصلاح‌طلبی وسیلة ترقی، پیشرفت و برابری اجتماعی نیست، بلکه ستون پشتیبان جامعة نابرابر سرمایه‌داری است (Tucker, 1970). به عنوان نمونه «سوسیالیست‌های انقلابی» آشکارا معتقدند دموکراسی پارلمانی در اصل همان دموکراسی بورژواها و سرمایه‌دارهاست و مشارکت کارگران در انتخابات، امری زینتی است که به انجام اصلاحات واقعی منجر نمی‌شود. انتخابات پارلمانی وسیله‌ای است برای آن‌که هر چند سال یک‌بار طبقة حاکم بتواند از طریق پارلمان مردم را راحت‌تر و در عین حال نرمتر کنترل و مهار کند. از نظر سوسیالیست‌های انقلابی، اصلاح‌طلبی از دو جهت محکوم است: یکی این‌که اصلاح‌طلبی امور بنیادی و ساختاری را فراموش می‌کند و مسائل حاشیه‌ای را مورد توجه قرار می‌دهد. به اعتقاد سوسیالیست‌های انقلابی «سلطه» و «استثمار» توسط طبقة حاکم ریشه در نهاد «مالکیت خصوصی» دارد، ولی اصلاح طلبان توجه خود را به مسائل غیربنیادی دیگری چون امنیت اقتصادی، حقوق رفاهی کارگران و مبارزه برای گسترش حقوق مدنی معطوف می‌کنند. به اعتقاد آنان حتی اگر طبقة کارگر از طریق دموکراسی پارلمانی جان بگیرد، باز به دلیل آن‌که طبقة سرمایه‌دار دست نخورده باقی می‌ماند، تغییری در اوضاع حاصل نمی‌شود. دوم این‌که اصلاح‌طلبی حتی به تقویت سیستم سرمایه‌داری منجر می‌گردد، زیرا دموکراسی پارلمانی و سیاست‌های دولت رفاه، تودة کارگر را با استثمارگران سازش می‌دهد و از خشم انقلابی آنان می‌کاهد. به این ترتیب از نظر سوسیالیست‌های انقلابی، اصلاح‌طلبی در اصل همان محافظه‌کاری است. سطح سوم به توضیح دربارة این سؤال باز می‌گردد: آیا با توجه به عوارض ناشی از تغییرات و اصلاحات مستمر در جامعة مدرن، باز سخن گفتن از برنامه‌های اصلاحی و پیشرفت و ترقی جامعه، سخن درستی است؟ تداوم برنامه‌های اصلاحی و رشد و توسعه در طول چند دهة گذشته عوارضی را برای جامعة مدرن به دنبال داشته است که برخی از مهمترین آن‌ها عبارتند از مشکلات ناشی از سیاست‌های رفاهی (که از دستاوردهای سوسیالیست‌ها و حتی لیبرال‌های اصلاح‌طلب بود) و تنبلی‌های نهادینه شده در جامعه که در دو دهة گذشته میدان را برای سیاست‌های نولیبرال (یا بنیادگرایی مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد) که در صدد کوچک کردن نقش، وظائف و اندازة دولت هستند، باز کرده است. در مقابل، احزاب سوسیالیست اصلاح‌طلب و دموکرات مجبور شده‌اند برای جلب افکار عمومی (خصوصاً برای جذب طبقة متوسط جدید که اندازة آن با رشد فزاینده‌ای روبرو است) به حمایت از نیروهای بازار آزاد بپردازند و به جای تأکید بر مدیریت اقتصادی، رفاهی و تعمیم عدالت اجتماعی به حمایت از مسئولیت، خود اتکایی و شأن فردی بپردازند و موضوع کاهش مالیات را که به نفع سرمایه‌دارهاست، در برنامه‌های خود قرار دهند. پس از جنگ جهانی، خصوصاً از دهة ۷۰ به بعد اصلاحات اقتصادی مبتنی بر رونق و رشد با موانع جدی اقتصادی روبرو شده و سرمایه‌گذاری عمومی را با مشکل مواجه کرده است؛ رشد صنعتی منجر به افزایش جمعیت، آلودگی گسترده و پایان یافتن منابع طبیعی شده و محیط زیست بشری را در معرض نابودی قرار داده است (Beck, 1999). بنابراین، آن خوش‌بینی‌هایی که پیش‌فرض اصلی اندیشة اصلاحی بود ظاهراً با چالش‌های جدی روبرو شده‌اند. براساس رویکرد اصلاحی قرار بود امور در آینده بهتر شوند، دانش و بصیرت بشری بیشتر و متراکم‌تر گردد، تاریخ بشر بلا انقطاع به سوی ترقی پیش برود و اصلاح‌طلبان با راهنمایی علوم انسانی و با کوشش نخبگان سیاسی، روشنفکران، بروکرات‌ها، تکنوکرات‌ها و محققان و با استفاده از مکانیزم‌های دموکراسی پارلمانی و «حق رأی همگانی»، جامعه‌ای پر رونق و عادلانه را مهندسی کنند. به عبارت دیگر، از منظر لیبرال‌ها و سوسیالیست‌های اصلاح‌طلب قرار بود پیشرفت از سطوح پایین تمدن به سطوح بالای آن در حرکت باشد. ثروت عمومی، فراوانی گسترده، ثبات اجتماعی، آزادی‌های فردی، خودمختاری و توسعة فردی بیشتر شود؛ اما ظاهراً در صحنة عمل این خوش‌بینی‌ها مطابق انتظار تحقق نیافته‌اند. به این ترتیب، عوارض برنامه‌های اصلاحی، احزاب و جنبش‌های اصلاحی را با چالش‌های جدیدی روبرو کرده ‌است. یکی از این چالش‌ها، دعاوی و انتقادهای پست مدرن است. گرایش پست مدرنیسم که بیشتر گرایشی فکری – فرهنگی در نقد پیش‌فرض‌ها و مبانی جامعة مدرن است، این عوارض را علامت شکست بنیان‌های نظری جنبش‌ها و حرکت‌های اصلاحی می‌داند و از ورود جامعة مدرن به جامعة پست مدرن خبر می‌دهند (سیدمن، ۱۳۸۶: ۲۱۳-۲۱۱). در مقابل، جامعه‌شناسان مدرن این عوارض را ناشی از «شدت مدرنیته» ‌می‌دانند و جنبش‌های جدید در سطح اروپا و جهان را (مانند جنبش‌های زنان، محیط زیست، صلح، ضد جهانی شدن، اجتماع گرایان) همچنان جنبش‌هایی اصلاحی و رهایی‌بخش می‌دانند که قصد دارند عوارض موجود جامعه مدرن را مهار کنند (گیدنز، ۱۳۷۸: ۴-۱). ۳-۱) رویکردهای انقلابی الگوها و اندیشه‌های «انقلابی» بر خلاف اندیشه‌های «محافظه‌کاری» نسبت به تغییرات اجتماعی محتاط و بدبین نیستند، بلکه خوش‌بینانه، مشتاقانه و بی‌محابا به استقبال این تغییرات می‌روند. با این همه برخلاف برداشت رایج، همة اندیشه‌های «انقلابی» به دنبال تغییرات بنیادی در همة اجزای جامعه نیستند. بلکه بر اساس تجربة جنبش‌های انقلابی در تاریخ جوامع مدرن، حداقل از چهار گونه اندیشة انقلابی می‌توان یاد کرد که در هر یک از آن‌ها تغییرات در عمق خاصی از جامعه حمایت می‌شود. ۱-۳-۱) اول «انقلاب سیاسی» است. این اندیشه متکی بر تفکر لیبرالی دوران روشنگری است که در آن حکومت‌های شخصی، خودکامه، انحصاری و فاسد مورد انتقاد قرار می‌گرفت؛ برآثار زیانبار این حکومت‌ها که ناشی از عدم درک و پاسخگویی به پویایی‌ها وتغییرات جامعة جدید بود، تأکید می‌شد؛ و از برابری سیاسی همة شهروندان و از لزوم نهادینه، قانونمند و پاسخگو شدن حکومت‌ها دفاع می‌شد. این مطالبات از خواسته‌های جدی انقلابیون انگلیس (در ۱۶۶۴) و آمریکا (در ۱۷۷۶) بود که در اولی، در نتیجة انقلاب، حکومت مطلقه به مشروطه تبدیل شد و در دومی (به جز استقلال ایالات مستعمرة آمریکا از انگلیس) قانون اساسی به ثمر رسید (آرنت، ۱۳۶۱: ۳۶-۲۳). انقلابیون در این دو انقلاب به دنبال ایجاد تاریخ و جامعه‌ای نوین نبودند بلکه اعتقاد داشتند از طریق انقلاب سیاسی نظم از دست رفته جامعه مجدداً به حال اول باز می‌گردد. به عبارت دیگر، انقلاب به معنای زیرو رو کردن جامعه نبود، بلکه به معنای چرخاندن جامعه (To revolve) به حالت متعادل، طبیعی و قابل قبول بود. در آن دوران اندیشة انقلاب سیاسی معمولاً در شرایط انسداد سیاسی، اضطرار و ناچاری مورد توجه شخصیت‌ها، افراد و گرایشات لیبرالی و مردم‌سالار قرار می‌گرفت. ۲-۳-۱) گونة دوم «انقلاب اجتماعی» است که ریشه در تفکر انقلابی میراث دوران روشنگری دارد. در این اندیشه نه تنها رویکرد محافظه‌کاری و اصلاحی که الگوی «انقلاب سیاسی» هم تخطئه می‌شود (یا فقط به عنوان یک مرحلة گذار مورد توجه قرار می‌گیرد). در این اندیشه اگرچه انقلاب‌های سیاسی کوششی برای برقراری «برابری سیاسی» همة شهروندان بر اساس مکانیزم‌های پارلمانی است ولی این دموکراسی‌ها صوری هستند. زیرا در موقعیتی که شهروندان از شرایط برابر اجتماعی (مثل داشتن مسکن، بهداشت، آموزش، شغل و درآمد) برخوردار نیستند، نمی‌توانند از حقوق برابر سیاسی خود دفاع کنند. لذا از نظر این افراد قدرت سیاسی ناشی از مکانیزم‌های دموکراسی معمولاً در خدمت طبقات سرمایه‌دار و برخوردار است. به همین دلیل انقلاب واقعی را باید در انقلاب‌های اجتماعی که خبر از تغییرات ساختاری (مثل تغییر نظام تولیدی، نظام مالکیت و بالأخره محو طبقات جامعه) و ایجاد برابری اجتماعی در جامعه می‌دهد، جستجو کرد (گلدستون، ۱۳۸۵: ۲۶۷-۲۶۵). در میراث تفکر انقلابی و مارکسیسم، دو تفسیر از انقلاب اجتماعی قابل ردیابی است؛ یکی انقلاب مبتنی بر مدل انقلاب فرانسه است. این انقلاب از این جهت «اجتماعی» است که تغییرات سیاسی در بالای هرم جامعه، ناشی از تحولات ساختاری در متن جامعه است و چالش اصلی در میان طبقات اصلی جامعه است. در یک طرف طبقة بورژوا با مناسبات صنعتی، خواهان پیشرفت و توسعه است و در طرف دیگر طبقة فئودال مبتنی بر مناسبات کهن کشاورزی قرار دارد که در برابر تغییرات و مطالبات جدید اجتماعی مقاومت می‌کند. لذا در این دیدگاه، ظهور پدیدة انقلاب در سطح سیاسی جامعه در اصل آشکار شدن تضاد نهفتة طبقاتی در جامعه است. از نظر مارکس که به آیندة جامعه و تاریخ خوشبین است، انقلاب اجتماعی که ناشی از چالش طبقاتی است، لوکوموتیو پیش‌برندة جامعه و تاریخ به سوی ترقی است (سینگر،۱۳۷۹: ۵۶-۵۱). با پیروزی طبقة بورژوا و گسترش صنعتی شدن، طبقة کارگر صنعتی ظهور می‌کند و چالش میان بورژواها و کارگران، نوید دهندة انقلابی سوسیالیستی است، انقلابی که در آن پس از آگاهی و سازماندهی طبقة کارگر برای جلب منافع خود در شرایط دردناک استثماری، بورژواها مغلوب می‌شوند و با در اختیارگرفتن قدرت سیاسی و لغو مالکیت خصوصی (یعنی ایجاد جامعه سوسیالیستی) جامعه به سوی یک جامعه کمونیستی و بی‌طبقه به پیش می‌رود. اما تفسیر دوم «انقلاب اجتماعی» در میراث مارکسیسم، وصف دیگری دارد. آن‌طور که مارکس پیش‌بینی کرده بود، ایدة انقلاب اجتماعی به شرح فوق در قرن ۱۹ و ۲۰ تکرار نشد و اتفاق نیفتاد. در آغاز قرن بیستم، شاهد برجسته شدن مدل دیگری از انقلاب اجتماعی بودیم که بیشتر متأثر از نمونة انقلاب روسیه ۱۹۱۷ بود. در گونة اول، انقلاب اجتماعی مبتنی بر تخاصم طبقاتی است و انقلاب به تدریج با رشد تخاصم طبقات اصلی در جامعه پخته می‌شود و وقوع آن گویی خود به خودی و ضروری است. اما لنین رهبر انقلاب روسیه می‌گفت: نباید منتظر ظهور انقلاب اجتماعی بود تا خودش از راه برسد، بلکه باید آن را ساخت و به میان آورد. به بیان دیگر، انقلاب‌ها خود «نمی‌آیند»، بلکه آنها را باید «آورد» (Lenin, 1943). در این انقلاب اجتماعی سطح تحولات اجتماعی و طبقاتی مورد توجه قرار نمی‌گیرد، بلکه «ارادة» آن گروه انقلابی مهم است که قصد دارد با ایجاد صف‌بندی میان زحمت‌کشان (اعم از دهقانان روستایی، کارگران محروم و خرده‌فروشان شهری) در برابر طبقة حاکم، قدرت سیاسی را به زیر بکشد و با یک حزب قدرتمند سیاسی و با در دست گرفتن ارکان حکومت، انسان و جامعه‌ای نوین، برابر و بدون طبقه بسازند. به چنین اندیشة انقلابی‌ای، «مدرنیزاسیون انقلابی» هم گفته‌اند (که شباهت زیادی با گونة اصلاح‌طلبی آمرانه یا مدرنیزاسیون از بالا دارد)، الگویی که پس از انقلاب روسیه در چین اتفاق افتاد و سپس در طول قرن بیستم، خصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم، مورد اقبال بسیاری از گروه‌های انقلابی در جوامع جهان سوم (یا در حال توسعه) که فاقد ساختار صنعتی بودند، مانند کوبا، الجزایر، ویتنام و نیکاراگوئه، قرار گرفت. این مدل از انقلاب اجتماعی با توجه به اهداف اساسی خود که قصد زیر و رو کردن ساختار جامعه را دارد، به مراتب خشونت‌آمیزتر از انقلاب‌های سیاسی است تا جایی‌که هانا‌آرنت (فیلسوف سیاسی ضد خشونت قرن بیستم) این نوع انقلاب‌های اجتماعی را مساوی با خشونت‌طلبی و مولّد نظام‌های توتالیتر و عقب‌روی انسانیت در عصر مدرن می‌داند. آرنت فقط از انقلاب‌های سیاسی که مدافع حقوق شهروندی هستند، دفاع می‌کرد (آرنت، ۱۳۶۱). ۳-۳-۱) گونة سوم «انقلاب فرهنگی» است. هم انقلاب‌های سیاسی و هم انقلاب‌های اجتماعی به دنبال انقلاب فرهنگی هستند، یعنی انقلابی که بتواند اعتقادات، اندیشه‌ها، ارزش‌ها و آموزه‌هایی را که حامی رژیم سابق یا طبقات حاکم بوده‌اند، ریشه‌کن کند و به جای آن‌ها مجموعه‌ای از ایده‌ها و ارزش‌های جدید را که مدافع انسان، جامعه و سیاست جدید باشد، برقرار کند. به عنوان نمونه، در انقلاب آمریکا تلاش می‌شد مجموعة اندیشه‌ها و ارزش‌های حامی حکومت مطلقه و وابسته به انگلیس به وسیلة مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و ارزش‌های لیبرالی یعنی اعلامیة استقلال، قانون اساسی آمریکا وحقوق بشر جایگزین شود تا این انقلاب فرهنگی، پشتوانة «جمهوری جدید» باشد. در انقلاب‌های اجتماعی (یا مارکسیستی) ایدئولوژی بورژوازی میوة درخت سرمایه‌داری قلمداد می‌شد که می‌توانست طبقة کارگر را فریب دهد. از این‌رو انقلاب فرهنگی یعنی تبلیغ ایدئولوژی سوسیالیستی از طریق آموزش حزبی، نظام آموزش و پرورش و رسانه‌های عمومی و بیرون آوردن کارگران از انفعال و فریب بورژوازی. تنها در پناه این «انقلاب فرهنگی» است که «انسان نوین سوسیالیست» ظهور می‌کند و «خیر عمومیِ» سوسیالیستی بر «خیر شخصیِ» بورژوازی غلبه می‌یابد(Goodwin and Jasper, 2004). در تجزیه و تحلیل نهایی، سرنوشت انقلاب‌ها به وقوع انقلاب فرهنگی بستگی دارد تا به وسیلة آن ریشه‌های مشروعیت رژیم جدید، آبیاری و مستحکم شود. از این منظر، سقوط رژیم‌های کمونیستی در کشورهای بلوک شرق در دهة ۹۰، به این معنا بود که پس از ۷۰ سال، این انقلاب فرهنگی رخ نداده است. اینک با اشاره به سه تجربة متفاوت، الگوی «انقلاب فرهنگی» و ابعادِ احتمالیِ تاریک آن بهتر روشن می‌شود. اول اینکه در آلمان علی‌رغم این‌که حکومت هیتلر از طریق مکانیزم انتخاباتی دموکراتیک بر روی کار آمده بود، ولی جنبش نازیسم به رهبری او از طریق استقرار یک حکومت توتالیتر، نظام تک حزبی و با استفادة همه جانبه از رسانه‌های جمعی و شبکه‌های آموزشی به دنبال ایجاد «انقلاب فرهنگی» بود. هدف این انقلاب، ایجاد یک تغییر اساسی در «روان بشر» و تولید انسان جدید یا انسان نازیستی بود که بتواند در برابر ارزش‌های دموکرات مسیحی و سوسیالیستی جامعة آلمان مقاومت کند و ملت آلمان بتواند از نژاد پاک ژرمن‌ها و افتخارات آن‌ها در جنگلِ نظام بین‌المللی دفاع کند. مراسم سوزاندن کتاب در سال ۱۹۳۳، یعنی کتاب‌هایی که به قلم بیش از بیست هزار نویسندة لیبرال، سوسیالیست و یهودی نوشته شده بود، نشان‌دهندة عزم راسخ نازیست‌ها به انجام این انقلاب بود (GrifinT 1995). تجربة دوم، انقلاب فرهنگی چین است. مائوئیست‌ها بیست سال پس از انقلاب چین بر بازگشت به ریشه‌ها و اصول انقلاب اولیه تأکید کردند و به گرایشات لیبرالی و خروشچفی (رییس جمهور وقت شوروی که به دنبال اصلاحات بود) در درون حزب کمونیست چین تاختند. مائوئیست‌ها دشمن تجدیدنظرطلبان و بورژواهای داخلی و خارجی بودند. روشنفکران، تکنوکرات‌ها، بروکرات‌ها، رهبران حزبی و دانشجویانِ امروزی (یا حاملان جنبش اصلاحی) جاده صاف‌کن سرمایه‌داری و لیبرالیسم قلمداد می‌شدند؛ ارزشیابیِ «اصالت ایدئولوژیکی» رفتار و منش شهروندان، در دستور کار آن‌ها قرار داشت؛ کسانی که رفتارشان تأیید کنندة اصول انقلاب نبود، مجرم سیاسی شناخته می‌شدند و لازم بود روی آن‌ها «فرآیند آموزش سیاسی مجدد» اجرا شود. فرآیندی که هدفش ریشه‌کنی ارزش‌های بورژوازی و کاشتن ارزش‌های جدید انقلابی بود. در فاصلة ۶۹- ۱۹۶۵ که چین در معرض این انقلاب فرهنگی قرار داشت، گارد قرمز و گَنگ‌ها یا دسته‌های دانشجویی متعصب (فناتیک) حاملان این انقلاب بودند که به کتاب قرمز کوچک مائو مسلح بودند (کتابی که افکار ساده شدة مائو را در بر داشت) (گلدستون، ۱۳۸۵: ۲۹۰-۲۷۷). تجربة سوم، انقلاب فرهنگی خمرهای سرخ در سال‌های ۷۹- ۱۹۷۵ در کامبوج، تحت رهبری پل پوت بود. خمرها واقعاً قصد داشتند تاریخ را دوباره از صفر شروع کنند. شهرها و روستاها را از سکنه خالی کردند تا مردم دوباره بر اساس معیارهای نوین سازماندهی و ساکن شوند؛ هر نشان و کلمه‌ای که حکایت از رژیم سابق داشت، باید نابود می‌شد و هر مخالف و ناراضی‌ای محکوم به اعدام یا زندان بود. این انقلاب فرهنگی جان سه میلیون از هفت میلیون جمعیت این کشور را گرفت (Heywood, 1994:310-313) (در سال ۱۹۷۹ رژیم پل پوت با حملة ارتش ویتنام به کامبوج ساقط شد و جامعة آرمانی و برابر خمرها برقرار نشد). آنچه تاکنون دربارة گونه‌های انقلابی گفته شد، جنبۀ‌ سنخی و نظری داشت. ظاهراً در هر یک از انقلاب‌هایی که در این دو قرن رخ داده است، می‌توان مصادیقی از گونه‌های انقلاب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را یافت و پس از انجام مطالعات موردی و تجربی است که می‌توان وزن و سهم هر یک از این گونه‌ها را در هر انقلاب مشخص کرد. با این همه و برغم تنوع گرایش‌های انقلابی در میان انقلابیون، جامعه‌شناسان کلیة جنبش‌های انقلابی را از نظر دارا بودن چهار ویژگی، مشترک دانسته‌اند. اول اینکه انقلاب‌ها با دوره‌ای از تغییرات ناگهانی، هیجانی و فاحش در زمان کوتاه همراه هستند. لذا وقتی برای بیان تغییراتی بلند مدت مانند تحولات ناشی از انقلاب صنعتی از واژة «انقلاب» استفاده می‌شود، کاربرد این واژه جنبة استعاری دارد، نه تخصصی. البته ممکن است پس از پیروزی انقلاب، جامعه با تغییرات بلند مدت روبرو شود، مانند انقلاب روسیه که در ۱۹۱۷ اتفاق افتاد و تا سال ۱۹۹۱ تغییرات دراز دامنی را برای تحقق «جامعة نوین سوسیالیستی شوروی» به همراه داشت که البته به هدف مورد نظر ایدئولوژی حزب کمونیست نرسید. دوم اینکه تا یکی دو دهة پیش، معمولاً انقلاب‌ها با خشونت (کم یا زیاد) در برابر حکومت همراه بودند. سوم اینکه انقلاب‌ها معمولاً با «عمل مردمی و توده‌ای فرا قانونی» همراه هستند که از طریق تظاهرات، اعتصابات، راهپیمایی‌ها و سایر حرکت‌های مردمی صورت می‌گیرد. ویژگی حضور توده‌ها، انقلاب‌ها را از کودتاهای سیاسی که توسط یک گروه کوچک معمولاً نظامی انجام می‌گیرد، جدا می‌کند. و سرانجام ویژگی آخر انقلاب‌ها آن است که معمولاً به دنبال طرح‌ها و تغییرات بنیادی (حداقل در سطح سیاسی) هستند و همین ویژگی انقلاب‌ها را از شورش‌های کور مردمی جدا می‌کند. با این همه، پیامدهای این تغییرات بنیادی پس از انقلاب به راحتی قابل ارزیابی نیست و محل اختلاف نظرهای جدی است. ۴-۱) انقلاب آرام پس از رخداد انقلاب اسلامی ایران (۱۳۵۷)- انقلابی که یکی از ویژگی‌هایش بر خلاف انقلاب‌های مارکسیستی/ لنینیستی، مردمی و غیرخشونتی بودن بود- به تدریج واژة انقلاب مخملی (به معنای انقلابی غیر خونین) کاربرد پیدا کرد. همچنین پس از وقوع انقلاب‌های تا حدودی مسالمت‌آمیز در بلوک شرق (یا کشورهای اقمار اتحاد جماهیر شوروی سابق) در دهة ۱۹۹۰ و انقلاب یک روزة یوگسلاوی در سال ۲۰۰۰، واژة «انقلاب‌های آرام» بیشتر به کار رفت. انقلاب آرام مثل خود پدیدۀ انقلاب همان حرکت جمعی و اعتراضی مردم علیه نظام سیاسی است. این اقدام جمعی بیرون از ساختارهای قانونیِ حکومت موجود انجام می‌شود ولی حاملانِ اصلی و انقلاب به کاربرد خشونت اعتقاد ندارند، لذا این انقلاب‌ها را انقلاب آرام نامگذاری کرده‌اند. در ضمن با تحولات سیاسی در چند سال اخیر در اکراین، گرجستان و قرقیزستان اتفاق افتاد واژة «انقلاب‌های رنگی» را نیز وارد ادبیات جامعه‌شناسی سیاسی شد. از این رو در ادامۀ احصایِ رویکردهای انقلابی تغییر باید به دو زیر گونه از تجربۀ انقلاب آرام نیز توجه کنیم. ۱-۴-۳) تجربۀ اصقلابی رویکرد‌های اصقلابی در یک ویژگی با رویکرد اصلاحی و در یک ویژگی با رویکرد انقلابی شریک‌اند. از یک طرف، گفتمان این جنبش‌ها مثل جنبش‌های اصلاحی، گفتمانی مسالمت‌آمیز و مخالف خشونت است و از طرف دیگر ساختار حکومت، انسدادی است و تن به تغییرات اصلاحی نمی‌دهد. از این رو رویکرد اصقلابی کوشش می‌کند مطالبات جنبش را از بیرون ساختار حکومتی، اما بدون توسل به خشونت پیگیری کند. به همین دلیل یکی از محققان، جنبش‌های مبتنی بر رویکرد اصقلابی را «رفولوشن» می‌نامد که از ترکیب دو واژة رفورم (Reform) و رُولوشن (Revolution) به دست آمده است (اش، ۱۳۷۹: ۲۸-۱۱). بر همین سیاق نگارنده از این رویکرد عنوان رویکرد اصقلابی یاد می‌کند- واژه‌ای که از ترکیب دو واژة اصلاح و انقلاب به دست آمده است. تجربة جنبش‌های اصقلابی متکی بر تجربة کشور‌های اروپای شرقی در دو دهة پایانی قرن بیستم است. اَش تأکید می‌کند که انقلاب‌های اروپای شرقی که در پایان دهة ۱۹۸۰ و دهة ۱۹۹۰ منجر به فروپاشی حکومت‌های کمونیستی شدند، در واقع انقلاب نبودند، چون از شیوه‌های انقلابی و خشونت‌آمیز استفاده نکردند و به دنبال متراکم کردن کینة توده‌ها علیه حکومت‌های کمونیستی نبودند. او می‌گوید اگر نماد انقلاب‌های کلاسیک «گیوتین» بود نماد این انقلاب‌های غیر انقلابی «میز مذاکره» است. از منظر او می‌توان رویکرد و الگوی اصقلابی را این گونه تصویر کرد: مخالفت قطعی با هر گونه اعمال خشونت؛ تشویق مردم از راه‌های خلاقانه در عدم پیروی از دستورات احزاب حاکم کمونیستی؛ استفادة مؤثر از رسانه‌ها جهت تغذیة صحیح افکار عمومی؛ آمادگی سران جنبش برای مذاکره و سازش با کمونیست‌هایِ حکومتی؛ ترکیبی از تجمعات مسالمت‌آمیز و گفت‌و‌گوهای محرمانه؛ انتقال قدرت از کمونیست‌های حاکم به وسیلة قدرت افکار عمومی و با همکاری کمونیست‌هایی که به مردم پیوسته‌اند (اش، ۱۳۷۹: ۲۳). از نظر اَش جنبش‌های دموکراتیک اروپای شرقی (خصوصاً در کشور‌های لهستان، مجارستان، آلمان و چک) در مقایسه با جنبش‌های کلاسیک به یک معنا حرف جدیدی را برای عرصة عمومی جامعه به ارمغان نیاوردند؛ یعنی نه مانند انقلاب آمریکا (۱۷۷۶) بودند که بر آزادی فردی و «برابری سیاسی» از طریق تأکید بر نظام دموکراسی پارلمانی (صرف نظر از تعلقات قومی و مذهبی) اصرار کند، نه مانند جنبش انقلابی روسیه که بر «برابری اجتماعی» از طریق لغو مالکیت و اقتصاد دولتی و نظام متمرکز حزبی تأکید داشت. اما با این همه مهم‌ترین پیام جنبش‌های اصقلابی مذکور این بود که «چگونه» باید در پی هدفشان باشند و به دنبال «چه چیزی» بودن، برای آنان اولویت نداشت (همان:۲۲). به عبارت دیگر برای این جنبش‌ها، «چگونگی» رسیدن به هدف از خود «هدف» مهم‌تر بود. با توجه به همین ویژگی‌هاست که از اصقلاب‌های اروپای شرقی، تحت عناوین انقلاب‌های غیر انقلابی، خود محدودیت‌پذیر، مسالمت‌آمیز و مخملی هم یاد می‌کنند. ۲-۴-۱) تجربۀ انقلاب رنگی طرفداران رویکرد انقلاب‌های آرام و رنگی می‌گویند همان‌طور که اتخاذ رویکرد انقلاب‌های آرام در انقلاب‌های سه کشور اکراین، گرجستان و قرقیزستان به نتیجه رسید، می‌توان این رویکرد را در شرایطی که اصلاحات درون حکومتی به بن‌بست رسیده است، به علاقه‌مندان به تغییر توصیه کرد. عمده‌ترین ویژگی‌های انقلاب‌های رنگی را می‌توان به شرح ذیل خلاصه کرد: اول آن‌که حکومت آمریکا حامی طرفداران انقلاب‌های رنگی در این کشورها بود و حتی خشم آشکار دولت روسیه از وقوع این انقلاب‌ها باعث نشد آمریکا از حمایت خود دست بردارد. دوم آن‌که آمریکا در هر سه کشور، از دید تظاهرکنندگان به عنوان دولت و کشور دوست و حامی شناخته می‌شد و دشمن اصلی مردم و امپریالیست تاریخی آن‌ها، دولت روسیه بود. سوم آن‌که مسئولان حکومت‌های این سه کشور برای متوقف کردن تظاهرات از نیروی نظامی استفاده نکردند. چهارم‌ آن‌که «نارضایتی عمومی» مردم از حکومت‌های هر سه کشور، تقریباً پدیده‌ای سراسری بود. پنجم آن‌که یکی از عناصر موجد همبستگی در کلیة این انقلاب‌ها، نیروی قومی بود، خصوصاً در اکراین و قرقیزستان همبستگی قومی طرفداران انقلاب رنگی در برابر هیأت حاکمه که نمایندة قوم مخالف محسوب می‌شدند، جدی بود. اینکه، پیش از انقلاب، رهبران اصلی انقلاب‌های رنگی دارای سمت‌های مهمی چون نخست وزیری و وزارت در حکومت‌های مستقر بودند. هفتم آن‌که در اغلب این انقلاب‌ها مردم به دنبال برگزاری انتخابات آزاد بودند و برای شرکت در انتخابات، انجام رفراندوم برای تعیین نوع حکومت را به عنوان پیش شرط مطرح نکردند. تا اینجا به تفصیل کوشش کردیم در ذیل سه رویکرد اصلی محافظه‌کاری، اصلاح‌طلبی و انقلابی از دوازده گونه رویکرد در مواجهه با ابعاد نامطلوب جامعه یاد کنیم که خلاصه آن در قاب شمارة یک آمده است. ۲- تجربة ایران اینک می‌توان از زاویة رویکردها وگونه‌های تغییر، نگاهی به حرکت‌های اجتماعی و سیاسی در جامعة ایران انداخت. جامعة ایران بیش از یک‌صد سال در معرض تغییرات اجتماعی و اجرای سیاست‌های نوسازی قرار داشته و به موازات آن شاهد ظهور دولت‌ها، تشکل‌های سیاسی و جنبش‌های اجتماعی با رویکردهای گوناگون بوده است. هر یک از این جنبش‌ها (با احتساب ویژگی‌های خاص جامعة ایران) به یکی از گونه‌های فوق‌الذکر نزدیک‌تر بوده‌اند؛ به عنوان نمونه، انقلاب مشروطه (۱۲۸۵) نزدیک به گونة «انقلاب سیاسی»؛ حرکت سیاسی حامیان دولت متمرکز و بوروکراتیک رضا شاه (۱۳۰۵) نزدیک به گونة اصلاح‌طلبی آمرانه؛ جنبش ناکام کارگری و کمونیستی حزب توده (دهة ۱۳۲۰) نزدیک به گونة انقلاب اجتماعی روسی؛ جنبش ملی مصدق (۱۳۲۰) نزدیک به گونة اصلاح‌طلبی مدنی؛ جنبش مذهبی و اعتراضی ۱۵ خرداد (۱۳۴۲) (که اصلاح‌طلبان مذهبی در ائتلاف با محافظه‌کاران مذهبی از این قیام مردمی در برابر شاه حمایت کردند) و انقلاب اسلامی (۱۳۵۷) نزدیک به گونة انقلاب سیاسی و با عناصری از گونة انقلاب اجتماعی؛ و جنبش اصلاحی دوم خرداد، نزدیک به گونة اصلاح‌طلبی مدنی بوده است (آبراهامیان، ۱۳۷۷؛ جلائی‌پور، ۱۳۸۱). از سال‌های ۱۳۸۰ به بعد، خصوصاً پس از مهار جنبش اصلاحات در ایران، غیر از حامیان رویکرد اصلاحی، نیروهای سیاسی دیگری نیز با رویکرهای متفاوتی فعال شده‌اند. به عنوان نمونه بخشی از پویش دانشجویی، پویش زنان و پویش‌های قومی به رویکرد انقلاب آرام روی آوردند. بخشی از نیروهای مارکسیست- لنینیست و بخشی از پویش‌های قومی از رویکردهای قومی به رویکردهای انقلابی (از گونة اجتماعی) توجه کرده‌اند. توضیح تمامی این جنبش‌ها بر اساس رویکردهای غالب آن‌ها، خصوصاً با رعایت ظرافت‌های موجود در تقسیم‌بندی یازده‌‌گانه، هدفِ این جستار نیست، در این‌جا تنها جنبش اصلاحی ایران مورد توجه قرار می‌گیرد. ۱-۱) تجربة دورة اصلاحات ۱۳۸۴-۱۳۷۶ در سال ۱۳۵۷ دو پدیدۀ مهم رخ داد. اول اینکه اکثریت نیروهای خواهان تغییر، در برابر انسداد سیاسیِ حکومت پهلوی به رویکردهای انقلابی (که ترکیبی از طرفداران رویکرد انقلاب سیاسی، انقلاب اجتماعی از آن حمایت می‌کردند) توسل جسته بودند و رویکرد انقلابی گفتمان مسلط را تشکیل می‌داد. چنانچه در ابتدای این جستار اشاره شد، صرف حضور حاملانِ تغییر با رویکرد انقلابی، دلیل وقوع یک انقلاب نمی‌شود بلکه عواملِ شناخته‌شده و ناشناختة دیگری (که معمولاً در نظریه‌های تبیینیِ انقلاب مورد توجه قرار می‌گیرد) باید دست به دست هم بدهد تا یک انقلاب به وقوع بپیوندد و تازه یک انقلاب‌ در شرایط استثنایی به پیروزی می‌رسد. در سال ۵۷ طی شرایط و مراحلی خاص (جلائی‌پور، ۱۳۸۴: ۵۲-۵) انقلاب اسلامی به وقوع پیوست و به طرز شکوهمندی به پیروزی رسید. این انقلاب پس از پیروزی با چالش‌های بزرگی (مثل چالش چگونگی استقرار حکومت جدید، چالش جنگ تحمیلی عراق بر ایران، چالش خیز جنبش‌های قومی و غیره) روبرو شد. به نظر اغلب صاحبنظران، وقوع جنبش اصلاحی از سال ۱۳۷۶ به بعد، جنبشی در ادامۀ رخداد انقلاب اسلامی بود که قصد داشت اهداف تحقق نیافتۀ انقلاب اسلامی را (یا تحقق همان شعار اصلی انقلاب: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی که در بیان خاتمی در ذیل شعار توسعه سیاسی ارائه شد) پیگیری کند. نتایج غیرمنتظرۀ انتخابات هفتمین دورۀ ریاست جمهوری در دوم خرداد ۱۳۷۶ (که محمد خاتمی با بیست میلیون رأی پیروز شد) خبر از یک پویش و جنبش جدید در جامعه داد. از آن زمان تاکنون از این جنبش سه برداشتِ تحلیلی متفاوت ارائه شده است (جلائی‌پور، ۱۳۸۱: ۱۳-۱۷). اول، برداشت اصلاح‌طلبانِ معروف به دوم خردادی است که معتقد بودند این جنبش یک جنبش واقعی اجتماعی و با رویکرد اصلاحی است که در ایران به راه افتاده و همچنان برای حصول به اهدافش (یعنی تقویت ساز و کار مردم‌سالاریِ متناسب و سازگار با فرهنگ ایران) افتان و خیزان و با التزام به روش‌های مسالمت‌آمیز و انتخاباتی به پیش می‌رود. دوم، برداشت مخالفان دوم خرداد، مشهور به محافظه‌کاران است که این حرکت جمعی جدید را نه یک جنبش اجتماعی بلکه یک «غوغای سیاسی» ارزیابی می‌کردند که توسط چپ‌های مذهبی سابق (مشهور به نیروهای «خط امام» که بعد از مجلس سوم به تدریج از منصب‌های سیاسی جمهوری اسلامی کنار گذاشته شده بودند) ایجاد شده است. چپ‌هایی که از فرصت به دست آمده پس از انتخابات دوم خرداد استفاده کردند و به دنبال تضعیف رکن نظام سیاسی که ولایت فقیه هست، هستند و به همین دلیل، از دیدگاه طرفداران این برداشت، مخالفان داخلی و خارجی نظام سیاسی (مثل آمریکا) هم از آنان دفاع می‌کنند. لذا از نظر آنها جمهوری اسلامی و طرفداران انقلاب اسلامی وظیفه دارند در برابر این «غائلۀ سیاسی» بایستند و آن را مهار کنند. سوم، برداشت مخالفان غیرحکومتیِ اصلاح‌طلبان دوم خردادی، سلطنت‌طلبان و بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور بود که معتقد بودند جنبش اصلاحی دوم خرداد یک جنبش اصیل نیست. از نظر آنها تحولات اجتماعی از یک طرف و سیاست‌های غلط جمهوری اسلامی از طرف دیگر پس از انقلاب، جامعۀ ایران را مستعد یک جنبش واقعی و اصیل کرده بود، ولی این جنبش اصیل توسط اصلاح‌طلبان دوم خردادی مصادره شده است. از نظر اینان جنبش واقعی نطفه‌هایش در جامعه هست ولی هنوز به وقوع نپیوسته است. هدف این مقاله ارزیابی جامعه‌شناختی سه برداشت فوق نیست، بلکه دفاع از این ادعااست که «رویکرد اصلیِ تغییر» در جنبش دوم خرداد، یک رویکرد اصلاحی بود. جنبش‌اصلاحی به دنبال نوسازی سیاسی، تقویت مردم‌سالاری پارلمانی، تقویت نهادهای مدنی و جدی گرفتن خرده‌جنبش‌های اجتماعی و حقوق شهروندی آنها بود و می‌خواست از طریق روش‌های قانونی و مسالمت‌آمیز به مطالبات و بحران‌های دائمی جامعة پرتحول ایران پاسخ دهد. به بیان دیگر رویکرد غالب در این دوره برای حل معضلات و بحران‌های جامعه، اصلاحی و مدنی بود، نه آمرانه. به اعتقاد صاحب‌نظران، جامعة ایران با پنج بحران و معضل روبرو بوده و هست: بحران مشروعیت (مشروعیت چندمنبعی است و غیر از حاکمیت مردم منابع مشروعیت‌بخش دیگری نیز هست)؛ بحران مشارکت (محرومیت بخشی از شهروندان، مانند اقوام سنی مذهب، و لائیک‌ها از امکان ورود به سلسله مراتب سیاسی جامعه)، بحران هویت (تأکید بر یک هویت یکسان از بالا با ابزارهای فرهنگی حکومت)، بحران توزیع منابع (آنها که به منابع رانتیِ قدرت سیاسی متصل‌اند، برخوردارترند) و بحران کارآیی (اقتصاد رانتی می‌تواند با ابزار پول نفت مدیران کارآمد و کارشناسان برجسته در سیستم اداری را به حاشیه براند و سازمان‌ها و نهادهای موازی با مدیریت حامی‌پرورانه را تقویت کند) (بشیریه، ۱۳۷۹: ۳۱۶-۲۷۸). گویی هدف جنبش اصلاحی این بود که این بحران‌های پنج‌گانه را از طریق مکانیزم‌های مردم‌سالارانه و قانونی، به تدریج تغییر دهد و اصلاح‌کند. مخالفان حرکت اصلاحی با رویکرد‌های مختلفی به مخالفت و مقاومت در برابر آن می‌‌پرداختند. دسته‌ای با رویکرد انقلابی به مخالفت با جریان اصلاحی می‌پرداختند مانند اپوزیسیون ِ‌رادیکال خارج کشور. این مخالفان نمی‌توانستند در فضای مسلط افکار عمومی که با اصلاح‌طلبی مسالمت‌آمیز همدل بود، آشکارا نامی از رویکرد انقلابی ببرند. آن‌ها جنبش اصلاحی را صریحاً محکوم می‌کردند، زیرا آن را حافظ حکومت جمهوری اسلامی می‌دانستند و از آن به عنوان فتنة خاتمی یاد می‌کردند. گروه دیگری از مخالفان اصلاحات را می‌توان در میان محافظه‌کاران و در داخل کشور جستجو کرد. فعال‌ترین (و در عین حال کوچک‌ترین به لحاظ تعداد و پرقدرت‌ترین به لحاظ دسترسی به امکانات حکومتی) اعضای این گروه «محافظه‌کاران تندرو» بودند که مخالف سرسخت اجرای مطالبات جنبش اصلاحی بودند و تحقق این مطالبات را به ضرر دین، معیشت، فرهنگ و امنیت جامعه می‌دانست. این رویکرد معتقد بود باید با این جنبش قاطعانه برخورد کرد. (جلائی‌پور، ۱۳۸۱: ۳۵۷-۳۴۹). ظریف اینکه «محافظه‌کاران سنتی» به جنبش اصلاحی و مطالبات آن (با این که این جنبش از جامعة مدنی و استقلال نهادهای دینی از دخالت حکومت دفاع می‌کند) خوشبین نبودند و نیستند، ولی در عین حال مؤید روش‌های تخریبی محافظه‌کاران تندرو هم نبودند. از همین رو بیشتر از سیاست سکوت پیروی می‌کردند. «محافظه‌کاران روشن‌اندیش» نیز به اهمیت و لزوم تغییرات و مطالبات جنبش اصلاحی پی برده بودند و تحقق آن را برای جامعه و حفظ نظام مفید می‌دانستند، ولی حاضر نبودند هدف ضربات محافظه‌کاران تندرو قرار بگیرند. بنابراین، عملاً (نه نظراً) سیاست انفعال را در پیش گرفتند و در عرصة سیاسی جامعه مؤثر نبودند (همان). ۲-۲) رویکرد انقلاب آرام در شرایط پس از پایان ریاست جمهوری محمد خاتمی، جدی‌ترین منتقدان رویکرد اصلاحی، طرفداران انقلاب آرام بودند. در میان ارزیابی‏ها، جمعی از صاحب‌نظران (اعم از سوسیالیست، لیبرال و سوسیال دموکرات) یکی از علل شکست اصلاح‌طلبان را در انتخابات نهمین دورۀ ریاست جمهوری (۱۳۸۴) را «راهبرد عقیم اصلاح‏طلبی» می‌دانستند و می‏گفتند: راهبرد اصلاح‌طلبان این بود که از طریق پیروزی در انتخابات مجلس، ریاست‌جمهوری و شوراها، ابعاد نامطلوب جامعة ایران را تغییر دهند، غافل از این‌که موانع ساختاری در درون نظام جمهوری اسلامی (از جمله انواع نظارت‏های استصوابی به نام قانون و اقدامات گوناگون دولت پنهان) اجازة چنین کاری را به آن‌ها نمی‏داد؛ اصلاح‌طلبان به جای آن‌که به مردم رو کنند و با سازماندهی آن‌ها در پی حل موانع ساختاری باشند (که یکی از موانع قانون اساسی موجود است)، ناشیانه در جادة بن‏بست اصلاح‏طلبی حکومتی در جا زدند و فرصت‏ها و امکانات بی‏نظیری را برای انجام تغییرات بنیادی از کف دادند؛ متقابلاً مردم هم از آن‌ها خسته شدند و در سه انتخابات متوالی (انتخابات دومین دورة شوراهای شهر، انتخابات مجلس هفتم و انتخابات نهمین دورة ریاست جمهوری) آن‌ها را تنها گذاشتند. در نتیجه مخالفان تندرویِ اصلاح‌طلبان بر امور مسلط شدند و اصلاحات را مهار کردند. منتقدین فوق تأکید می‌کنند در دوران جدید (یعنی در دورانی که اصلاح‏طلبان حکومتی شکست خورده‏اند و مخالفان آنها، سکان دولت را به تنهایی در دست دارند)، باید از راهبرد اصلاح‌طلبی حکومتی فاصله گرفت و راهبرد دیگری که موانع ساختاری را مورد توجه قرار می‌دهد، اتخاذ کرد. البته آنان به راهبرد خود نام مشخصی نمی‏دهند و یا از عناوین گوناگون استفاده می‏کنند، اما با توجه به محتوای مباحث آن‌ها، می‏توان نام راهبردشان را «راهبرد انقلاب آرام» گذاشت. حرف اصلی این منتقدین این است که باید کاری را که اصلاح‏طلبان موسوم به دوم خردادی نظراً و عملاً جسارت انجامش را نداشتند، انجام داد. به این معنا که باید به مردم (به نهادهای مدنی و جنبش‌های خرد اجتماعی مثل دانشجویان، زنان، کارگران، اقوام و…) روی آورد و با حمایت و بسیج آن‌ها تغییرات ساختاری را به مخالفان قبولاند. پس از فرآیند مزبور است که امکان تحقق تغییرات واقعی در ایران میسر می‌شود. نگارنده این راهبرد انقلابی را از آن رو آرام می‏نامد که قائلان به تغییرات ساختاری، خود را ملزم به روش‌های مسالمت‏آمیز می‏دانند. اما بر خلاف نظر آنان، ویژگی‌های جامعة ایران به گونه‌ای است که همچنان برای تغییر ابعاد تبعیض‏‌آمیز سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه، راهبرد اصلاح‏طلبی عملی‌تر است. بدین منظور با شش توضیح ذیل، عملی نبودن (و آرمانی بودن) راهبرد انقلاب آرام را نشان می‌دهد. (در اینجا تأکید می‌شود هدف این مقاله در دفاع از رویکرد اصلاح‌طلبی در برابر راهبرد انقلاب آرام یک دفاع ایدئولوژیک و مسلکی نیست بلکه ارائه این بحث در عرصۀ عمومی است تا بهتر در معرض نقد و بررسی صاحبنظران و علاقمندان به سرنوشت جامعۀ ایران قرار گیرد). اول؛ اتخاذ راهبرد انقلاب آرام عملی نیست، زیرا لازمة آن این است که بتوان با پیروی از این راهبرد، میلیون‏ها نفر از مردم شهرها را به تدریج سازماندهی و بسیج کرد تا با اتکا به قدرت اجتماعی آن‌ها تغییرات ساختاری (مثلاً تغییر قانون اساسی) را به مخالفان تندرویِ اصلاحات بقبولاند. از این‌رو، اگر در افق نزدیک نتوان وقوع یک انقلاب آرام را انتظار داشت، راهبرد انقلابی بیشتر راهبردی ایده‏آلیستی و آرمانگرایانه خواهد بود. به عبارت دقیق‏تر، طرفداران راهبرد انقلاب آرام تکلیف خود را با این سؤال محوری که آیا انقلاب پدیده‏ای است که انقلابیون آن را «می‏آورند» یا «می‏آید»، به درستی روشن نمی‏کنند. معمولاً طرفداران راهبرد انقلابی فکر می‏کنند با اتخاذ راهبرد انقلابی می‏توان مردم ناراضی را به تدریج سازمان داد و نهایتاً انقلاب را «آورد». این در حالی است که در رحم جوامع جدید نطفة صدها انقلاب وجود داشته و دارد اما تنها ده‌ها انقلاب متولد شده و «آمده» اند و از میان آن‌ها هم تعداد کمی به پیروزی رسیده‌اند. به یاد داشته باشیم روند‌های نوسازی و مدرنیته، دائماً ناراضی تولید می‏کند، نه انقلاب. ارادة انقلابیون (یا اعمال راهبرد انقلابی) تنها یکی از شرایط وقوع انقلاب‏ است، ولی برای «آمدن» انقلاب به شرایط شناخته‌شده و غیرقابل پیش‌بینی نیاز است. طرفداران راهبرد انقلاب تفسیر ساده‌شده‌ای از انقلاب آرام دارند، در حالی که انقلاب‏، پدیده‏ای چند وجهی و نادر است و مثل موم در دستان انقلابیون قرار ندارد. انقلاب‏ها (چه خونین و چه آرام) پدیده‏هایی تکراری (پریودیک) نیستند، بلکه استثنائی (نورادیک) اند (گلدستون، ۱۳۸۵). دوم؛ اگر هدف منتقدان اصلاح‌طلبان، تقویت سازوکار دموکراسی در ایران است، آنها پاسخ به یک سؤال را، که نسبت به آن بی‌توجه‌اند، روشن می‌کردند. سؤال این است که آیا گذار به دموکراسی در جوامع غیرغربی لزوماً (و صرفاً) مشروط به خیزش جنبش‌های اجتماعی است یا خیر؟ تجربة‏ گذار به دموکراسی در آمریکای لاتین در دهة ۸۰ و اروپای شرقی در دهة ۹۰ نشان می‏دهد که اولاً جنبش‌های اجتماعی ممکن است (نه حتماً) بتواند به دموکراسی کمک کند؛ ثانیاً در بعضی از کشورها گذار به دموکراسی رخ داده است اما این گذار از بالا (یعنی در حوزة حکومت و جامعة سیاسی) و مصالحه میان اصلاح‏طلبان و اقتدارگرایان به نفع دموکراسی فراهم شده است (۲۰۰۰، Terry)، از این رو حتی اگر موضوع نادر بودن وقوع انقلاب‌ها و جنبش‌های کلان اجتماعی را مورد توجه قرار ندهیم و فرض کنیم که می‏توان جنبش‌های اجتماعی با رویکرد انقلاب آرام را «آورد»، باز این سؤال پیش می‏آید که از کجا معلوم از طریق این انقلاب آرام به جای تقویت دموکراسی یک وضعیت اقتدارگرایی جدید یا یک وضعیت هرج و مرج پیش نیاید. سوم؛ حتی اگر رابطة میان گذار به دموکراسی و جنبش‌های اجتماعی در تجربة جوامع اخیر را مورد توجه قرار ندهیم، ویژگی‌های اختصاصی جامعه و دولت در ایران ایجاب می‏کند که همچنان بر رویکرد اصلاحی برای ایجاد تغییرات تأکید شود. ظاهراً طرفداران راهبرد انقلاب آرام تصور ساده‏ای از رابطة میان دولت و جامعه در ایران دارند. آن‌ها فکر می‏کنند «جامعه» منتظر و شیفتة راهبردهای بنیادی است (یعنی همان راهبردی که اصلاح‏طلبان از آن غفلت کرده‌اند) و جامعة مسلح شده به راهبرد انقلابی می‏تواند با اعمال فشار، به اقتدارگرایی و انحصارطلبی پایان دهد و تغییراتی ساختاری به ارمغان بیاورد. در این برداشت طرفداران انقلاب آرام به اختصاصات منحصر به فرد جامعة ایران توجه ندارند. جامعة ایران به نحو خاص و استثتایی به دولت وابسته است و به شدت دولتی، نفتی، ایدئولوژیک ـ مذهبی، امنیتی و تبلیغاتی است. این جامعه بزرگ‌ترین حکومت را دارد (از هر دو نفر نیروی فعال، یکی از بخش عمومی- دولتی- حقوق می‌گیرد، در حالی‌که این نسبت در جوامع صنعتی یک به ده است)؛ این حکومت حجیم و عظیم به لحاظ اندازه برای نیازهای مالی‏اش به مالیات اخذ شده از فعالیت سازنده و تولیدی بخش خصوصی نیاز ندارد و منبع اصلی تغذیه‌اش منابع مالی ناشی از درآمد نفت است؛ برخلاف ترکیه که دولت آن وابسته به بخش خصوصی و خادم آن است، در ایران این بخش خصوصی است که محتاج منابع مالی دولتی است (بشیریه، ۱۳۸۰: ۱۱-۹)؛‏ حکومت در ایران خود را متولی دین مردم (که یکی از مهم‌ترین هستارهای زندگی روانی و اجتماعی آدمی است) می‏داند. درست است که همة مردم زیر بار سبک زندگی ناشی از تبلیعاتِ دینِ رسمی نمی‏روند، ولی بخشی از آن‌ها به این امر تن می‌دهند؛ حدود هفتاد هزار پایگاه بسیج با شصت هزار مسجد تحت تأثیر تبلیغ دین رسمی به هم پیوند زده شده است. شاید ایران جزء اندک جوامعی باشد که عظیم‏ترین رسانه‏های صوتی و تصویری‏اش همه حکومتی هستند و در برابر صدا و تصویر حکومتی، صدای و تصویر رسانه‏های خصوصی به گوش همة مردم نمی‏رسد. دولت ایران خود را به همة سازوکارهای مردم‌سالاری ملتزم نمی‏داند ولی خود را مخالف این سازوکارها هم نشان نمی‏دهد و خود را در تأسی و استفادة از سازوکارهای قانونی و انتخاباتی، صاحب تجربه می‏داند. حکومت در جامعة ایران در مقام ادعا خود را نه حکومت طالبانی، بلکه مدعی یک مدرنیتة اسلامی دیگر و چیزی جدا بافته از تجربة غرب می‏داند (حسینی‌زاده: ۱۷-۱۵) حکومت در ایران برای تقویت پایگاه مردمی خود به جهت‏گیری‌ها و سازماندهی توده‏ای جا افتاده‏ای مجهز شده است؛ این حکومت برای سازماندهی مدنی و غیر توده‏ای که نظارتش در دست حکومت نباشد (مثل نظام رقابتی چند حزبی و گسترش نهادهای مدنیِ غیر دولتی)، تقریباً اهمیت اساسی قائل نیست و به همین دلیل در جامعة ایران حتی شخصیت‏های مورد احترام مردم، خود را از نزدیکی به احزاب سیاسی بری می‏دانند (جلائی‌پور، ۱۳۸۱: ۳۴۸-۳۴۰). به عبارت دیگر، طرفداران انقلاب آرام در حالی می‏خواهند با سازماندهی یک جنبش در برابر دولتی پهن و بزرگ (که دارای پایگاه توده‏ای‏ است) مطالبات مردم‌سالارانه را پیگیری کنند که مخالفان تندرویِ تغییرات سیاسی با اتکا به امکانات حکومتی قادرند در برابر آن‌ها جنبش توده‏ای را قرار دهند؛ به این معنا که مخالفان دموکراسی در حکومت قادرند ده‌ها هزار جمعیت را به نام حفاظت از دین، انقلاب و نظام وارد صحنه کنند و خیزش‌های اجتماعی مبتنی بر انقلاب آرام را مهار کنند. لذا اتخاذ رویکرد اصلاح‌‌طلبی به جای راهبردهای انقلابی با توجه به شرایط کنونی جامعه ایران رویکردی واقع‌گرایانه است. چهارم؛ اگر روند مردم‌سالاری را به سه مرحلة «تمهید»، «گذار» و «تحکیم» مردم‌سالاری تقسیم کنیم، طرفداران راهبرد انقلاب آرام معتقدند که جامعة ایران مرحلة تمهید دموکراسی را (خصوصاً پس از یک‌صدسال در معرض نوسازی بودن) پشت سرگذاشته، ولی هنوز مرحلة گذار به مردم‌سالاری را طی نکرده است (شاخص گذار به دموکراسی، امکان برگزاری انتخابات آزاد و سالم برای تغییر مقامات کشور در هر دورۀ انتخاباتی است). ظریف این‌که طرفداران راهبرد انقلاب آرام برای گذار به مردم‌سالاری به اصل وقوع «حادثة تعیین‌کننده» معتقدند. البته در میان طرفداران انقلاب آرام در تعیین مصداق این حادثة تعیین‌کننده از تغییر قانون اساسی تا تغییر کل حکومت اختلاف‏نظر است. اما طرفداران انقلاب آرام روشن نمی‌کنند که این معیار «حادثة تعیین‏کننده» از کجا آمده است؟ در حالی که در تجربة‏گذار به دموکراسی در آمریکای لاتین بدون این‌که رژیمی تغییر کند یا حادثة تعیین‏کننده‏ای رخ دهد، گردانندگان نظامی دولت‏های اقتدارگرا (وقتی فهمیدند روند توسعة کشورشان به شدت کند شده است) به طرف پادگان‌ها بازگشتند، به انتخابات آزاد تن دادند و پس از چند سال قانون اساسی این کشورها اصلاح شد. دیگر اینکه حتی اگر معیار مذکور درست باشد، جامعة ایران در جریان انقلاب اسلامی تجربه و حادثة تعیین‏کنندة تغییر حکومت را پشت سر گذاشته است. پنجم؛ منتقدان رویکرد اصلاحی در مجموع دستاورد دوران اصلاحات را منفی و ناکام می‏دانند. این در حالی است که به داوری اغلب صاحبنظران، سال‌های ۸۴-۱۳۷۶ یکی از دوره‌های موفق تاریخ معاصر است که حاملان تغییر با هزینه کم (با شرکت در صحنه‌های انتخاباتی مؤلفه‏های اساسی جامعه (مثل دولت، سازمان‌های حزبی، نهادهای مدنی، بخش خصوصی و آگاهی‏های فردی) را به سمت مردم‌سالاری و فرهنگ سیاسی متناسب با آن تغییر دادند. در برابر این ارزیابی مثبت منتقدان اصلاح‌طلبی می‌گویند این چه موفقیتی است که به روی کار آمدن دولت نهم، که مخالف اصلاح‌طلبان بود، منجر شده است. در پاسخ می‌توان اشاره کرد که اگر «جنبش‌های کلان اجتماعی» را مثل جنبش اصلاحات در سال ۱۳۷۸ پدیده‏ای که «می‌آید» تلقی کنیم و آن را پدیده‏ای که فقط اصلاح‏طلبان «آوردند»، ندانیم، باید پذیرفت پیروزی اصلاح‏طلبان در انتخاباتی همچون مجلس ششم به خاطر حمایت جنبش اصلاحات بود، نه کار تشکیلاتی اصلاح‏طلبان. اما در سال ۸۴ دیگر «جنبشی» در عمل فعال نبود و مهار شده بود. ششم؛ جدای از پنج توضیح فوق در نقد راهبرد انقلاب آرام می‌توان به یک شاهد تجربی دیگر اشاره کرد و آن مقایسة دستاورد دو نیروی سیاسی از سال۱۳۸۰ به بعد با یکدیگر است. از این طریق باز می‏توان میزان کارآیی راهبرد انقلاب آرام و اصلاح‏طلبی را در زمینة ایرانی آن سنجید. نیروی اول همان فعالان دانشجویی و سیاسی بودند (که در قالب بخشی از نیروهای دفتر تحکیم وحدت انجمن‌های اسلامی دانشجویی فعالیت می‌کردند) که راهبرد اصلاح‏طلبی دوم خردادی را عقیم دانستند و عملاً به راهبرد انقلاب آرام امید بستند (یا همان طیفی که معتقد به عبور از خاتمی بودند؛ یا طرفداران نافرمانی مدنی؛ تحریمی‌‌های انتخابات؛ یا نهضت رفراندومی‌ها؛ یا مانیفستی‌ها). اینک باید دید دستاورد این جریان سیاسی در هفت سال گذشته چه بوده است. به نظر می‏رسد این جریان تاکنون- در هفت سال گذشته- دستاورد ملموسی به نفع گذار به مردم‌سالاری نداشت. حتی اتخاذ راهبرد انقلاب آرام موجب شد مخالفانِ اصلاحات منتقدانِ وضع موجود را با سوء ظن بنگرند و آن‌ها را براندازان خاموش بنامند. تشتت و ضعف در انجمن‏های اسلامی دانشجویی یکی دیگر از نتایج منفی اقدامات این فعالان دانشجویی بوده است. بخشی از تشکل‌های دانشجویی (تحکیمی) که روزی (مثل سال ۷۶) در تعیین دولت اصلاحی نقش داشتند، قادر نیستند حتی در دانشگاه‌های کشور جلسات تشکیلاتی خود را برگزار کنند؛ و عرصة عمومی نقد و بررسی در دانشگاه‌ها ضعیف شده است، زیرا انجمن‏های اسلامی امنیت گذشته را ندارند. آن‌ها با تحریم انتخابات نهم ریاست جمهوری هم به شکست انتخاباتی اصلاح‏طلبان کمک کردند و هم راه را برای مخالفان تندرویِ اصلاح‌طلبان در دولت باز نمودند. اما نیروی دوم همان اصلاح‏طلبان متعارف است. در انتخابات ریاست جمهوری نهم این اصلاح‌طلبان شکست خوردند اما از آنجا که این نیرو از راهبرد واقع‏بینانة اصلاح‏طلبی پیروی می‏کرد، ممکن است حذفش از صحنه حکومت ممکن باشد، ولی حذف آن‌ها از عرصة عمومی و جامعة مدنی ایران میسر نیست. به عبارت دیگر، راهبرد اصلاح‏طلبی اصلاح‏طلبان از یک طرف برای پیشبرد پروژة اصلاحی خود (که یکی از ابعاد آن محدود و پاسخگو کردن حکمرانان در چارچوب قانون اساسی موجود است) به مردم هزینۀ سنگینی تحمیل نمی‏کند و از طرف دیگر، هزینة مخالفان اصلاح را برای مهار مردم‌سالاری بالا می‏برد. بطوریکه هم‏ اکنون مؤثرترین ائتلاف نانوشته میان همة اصلاح‏طلبان در برابر قانون‏شکنی‏های مخالفان تندرویِ اصلاحات در پناه راهبرد اصلاح‏طلبی وجود دارد. از این رو مخالفان تندروی اصلاحات اقتدارگرا در شرایط کنونی ایران- که جامعه ایران برای انتخابات دهمین دورۀ ریسات جمهوری ۱۳۸۸ آماده می‌شود- از طرفداران انقلاب ناآرام نگران نیستند، اما از ائتلاف اصلاح‌طلبان که رویکردشان ریشه در بنیان‌های نظری اصلاح‌طلبی دارد و متکی بر تجربة انقلاب اسلامی و تجربة گرانبار دوره هشت‌ساله اصلاحات دارد، نگران‌اند. ۳- نقد رویکرد انقلاب رنگی همانطور که ذکر شد، اگرچه انقلاب‌های رنگی از مصادیق انقلاب‌های آرام‌اند، با این همه باید به طور اختصاصی به ارزیابی این الگو در مورد ایران پرداخت. زیرا پس از سال ۸۰ که بخشی از حاملان تغیر (مثل دفتر تحکیم وحدت انجمن اسلامی دانشگاه‌ها) از نتیجه بخش بودن اصلاحات دورۀ خاتمی ناامید شدند، این ناامیدی با وقوع انقلاب‌های رنگی در کشورهایِ سابق اتحاد جماهیر شوروی (مثل اکراین، گرجستان و قرقیزستان) همزمان بود. لذا برای عده‌ای از فعالان دانشجویی الگوی انقلاب رنگی نوعی راه خروج از بن‌بست اصلاح‌طلبی قلمداد می‌شد. در اینجا با شش دلیل نشان داده می‌شود که اتخاذ رویکرد انقلاب رنگی به جنبشی مؤثر که سازوکارهای دموکراسی را (مثل انتخابات آزاد، نظام رقابتی حزبی، رعایت حقوق اقلیت، مطبوعات و نهادهای مدنی مستقل، نظام رقابتی حزبی و دادگستری مستقل) تثبیت کند، منجر نمی‌شود. دلیل اول این‌که طرفداران انقلاب آرام در ایران، بر خلاف سه کشور اکراین، گرجستان و قرقیزستان، به دنبال شرکت در انتخابات نبودند و آن را بی‌فایده می‌دانستند و در عوض به دنبال انجام رفراندوم تغییر قانون اساسی بودند. این در حالی است که حکومت در ایران مخالف جدی انجام چنین رفراندومی بود. انجام پروژة رفراندوم به آسانی انجام انتخابات دوره‌ای و متداول نیست. دوم آن‌که رویکرد انقلاب رنگی در ایران حامی فعالی ندارد، به طوری‌که پس از شکست اصلاح‌طلبان در مجلس هفتم(۱۳۸۲)، عده‌ای از فعالان سیاسی که از شعار رفراندوم تغییر قانون اساسی دفاع کردند، موفق به جلب حمایت انبوه شهروندان طالب تغییر نشدند. طرفداران رفراندوم نام سایت اینترنتی خود را شصت میلیون دات کام گذاشتند و از مردم خواستند تا با کلیک در این سایت اینترنتی، حمایت خود را از ضرورت انجام رفراندوم اعلام کنند. طرفداران رفراندوم فکر می‌کردند میلیون‌ها نفر از مردم ناراضی از حکومت، بی‌صبرانه در انتظار این فراخوان نشسته‌اند. اما مخاطبان جدی این فراخوان به صد هزار نفر هم نرسید. دلیل سوم آن‌که در ایران نارضایتی‌های اجتماعی، متکثر و در عین حال متخالف است، به این معنا که عده‌ای از مردم از ناهنجاری‌های اجتماعی، عده‌ای از بیکاری، عده‌ای از رشد اعتیاد، عده‌ای از کمرنگ شدن ارزش‌های اسلامی، عده‌ای از بی‌اعتمادی موجود در روابط اجتماعی، عده‌ای از رشد شهروندان بی‌حس و بی‌مسئولیت، عده‌ای از فساد حکومتی، عده‌ای از تبعیض حقوقی علیه زنان، عده‌ای از تحمیل پوشش حجاب، عده‌ای از بدحجابی زنان، عده‌ای از تحمیل یک سبک زندگی به جوانان، عده‌ای از بی‌بندوبار شدن آن‌ها، عده‌ای از هژمونی روحانیت بر حکومت، عده‌ای از ضعف سازوکارهای دموکراسی، عده‌ای از ضعف بخش خصوصی و عده‌ای دیگر از قدرت گرفتن بخش خصوصی ناراضی‌اند. به عبارت دیگر، بر خلاف سه کشور مذکور، مردم همه از یک چیز ناراضی نبودند که همه حول محور آن جمع شوند. دلیل چهارم این‌که بر خلاف سه کشور مذکور، محافظه‌کاران اقتدارگرا در حکومت امکان به راه انداختن یک جنبش مردمی- اسلامی را در مقابل مخالفان در اختیار دارند. آن‌ها قادرند در مدت کوتاهی ده‌ها هزار نفر از مردم مسلمان را به نام دفاع از اسلام و نظام و به نام خنثی کردن توطئة آمریکا به خیابان‌ها بکشانند. از این‌رو بعید به نظر می‌رسد نتیجة چالش‌ دو جنبش مذکور (یکی جنبش طرفداران انقلاب رنگی و دیگری جنبش مذهبی مردمی- ضدآمریکایی) تثبیت سازوکارهای دموکراسی باشد. به احتمال قوی به جای تثبیت دموکراسی، فضای نفرت و کینه و اختلاف در جامعه گسترش می‌یافت. دلیل پنجم آن‌که فرض کنیم هم اکنون تقاضا برای رفراندوم در مرحلة جنینی است و روزی جنبش انقلاب آرام و رنگی با جدیت به راه بیفتد؛ حتی فرض کنیم مسئولان حکومتی نخواهند و یا نتوانند برای کنترل این انقلاب آرام از نیروی پلیس استفاده کنند، در این صورت باز هم به نظر می‌رسد پراکندگی و مردمی بودن بخشی از نیروهای امنیتی کشور، به گونه‌ای است که حتی خود مسئولان حکومتی هم در شرایط حاد و غلیان اجتماعی، نمی‌توانند نیرو‌های امنیتی- مردمی را کنترل کنند (زیرا گفته می‌شود در ایران حدود پنج میلیون نفر به‌ عنوان نیروهای تمام وقت،‌ نیمه وقت، پاره‌ وقت یا داوطلب در خدمت دستگاه امنیتی کشور هستند). دلیل ششم این‌که باز فرض کنیم طرفداران انقلاب آرام در ایران با اتکا به یک جنبش اجتماعی و بسیج نارضایتی مردم از گردنة صعب‌العبور جنبش مردمی- اسلامی و مقاومت حکومت ایران و نیروهای مسلح مردمی بگذرند، تازه این سؤال پیش می‌آید: از کجا می‌توان اطمینان داشت رهبران سیاسی انقلاب آرام پس از پیروزی قادر خواهند بود سازوکار دموکراسی را در عرصة عمومی ایران تضمین کنند؟ تجربة انقلاب شکوهمند، مردمی و پیروز سال ۵۷ پیش روی ماست. پس از گذشت سه دهه، تجربة انتخابات مجلس هفتم و نهمین دورة ریاست‌ جمهوری نشان می‌دهد انقلاب و جمهوری اسلامی همچنان با چالش انتخابات آزاد و کسری سازوکار دموکراسی روبروست. ۴-۴) اصلاح طلبی و تجربة دورۀ اصلاحات نقد راهبرد انقلاب آرام و رنگی در جامعه ایران و تأکید بر راهبرد اصلاح‏طلبی به معنای تأیید وضع موجود یا موفق تلقی کردن عملکرد اصلاح‌طلبان نیست، بلکه به معنای تأکید بر راهبردی مدنی و قانونی و مبارزه با انحصارطلبی و مداخله‏گری آنان (در قلمروهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی) در چارچوب قانون اساسی و نظام سیاسی موجود است. این مبارزه در چارچوب «نظام» به معنای توجیه ابعاد تبعیض‏آمیز نظام و به معنای توجیه عملکرد اشخاص و مقامات نیست. اصلاح طلبی با آگاه کردن افراد به حقوق و مسئولیت‌هایشان، با تقویت نهادهای مدنی و صنفی، با تقویت نظام رقابت حزبی، با مواجهة فعال با انتخابات برای تغییر ابعاد نامطلوب جامعه از طریق ورود به مجلس، دولت و شوراها (بدون این‌که اصلاح‏طلبان به دنبال تغییر کل حکومت باشند) سروکار دارد. راهبرد اصلاح‏طلبی، راهبردی عملی برای علاقمندان به توسعه، دموکراسی و سرنوشت جامعة ایران در شرایط فعلی است. به بیان‌ دیگر حتی اگر محافظه‌کاران تندرو، از ورود اصلاح‏طلبان به دولت و مجلس ممانعت کنند، فرآیند اصلاح‌طلبی بدین معنا است که اصلاح‏طلبان همچنان در حوزة جامعه (جامعة مدنی) انحصارطلبی‏ها، قانون‌گریزی‌ها و ناکارآمدی‌ها را بازگو و محکوم می‏کنند و به ایستادگی مدنی التزام دارند. با این همه این اصلاح‌طلبی می‌تواند از تجربیات ارزشمند هشت ساله دورۀ اصلاحات (۱۳۸۴-۱۳۷۶) نیز بهره بگیرد. لذا نقد منصفانة دوران اصلاحات توسط صاحب نظران، یکی از راه‌های تقویت و غنی‏سازی اصلاح‏طلبی در ایران است. روشن است که نقد دورۀ اصلاحات، همچمنان بحثی باز در عرصة عمومی است. در این‌جا به ۹ ضعف که در جریان مصاحبه با صاحبنظران به دست آمده است، اشاره می‌شود. ۱-۴- تجربة هشت سال اصلاح‏طلبی نشان داد که کافی نیست فقط حکومت مورد انتقاد قرار گیرد، بلکه سایر مؤلفه‏های اساسی جامعه نیز باید در معرض نقد قرار گیرند. در جامعة ایران این فقط مؤلفة حکومت نبود که با معضل انسداد و (استنکاف) روبرو بود، بلکه سایر مؤلفه‏های جامعة ایران، مثل جامعة سیاسی (حوزة احزاب و جریان‌های سیاسی)، حوزة نهادهای مدنی و صنفی، حوزة شخصیت‏های قابل اعتماد و با نفوذ سیاسی و فرهنگ سیاسی فرد فرد مردم با معضل و ضعف روبرو بود. بعنوان نمونه اگرچه هم اکنون وضعیت تحزب در جامعه ایران‏ بهتر از سال ۷۶ است اما طنزآمیز اینکه هنوز بسیاری از فعالان و علاقمندان به تغییر و اصلاح،‏ به حزبی نبودن خود خشنودند. جامعة سیاسی ایران بیش از این‌که تشکل و تحزب داشته باشد، با سیاسیون تک محور روبروست. بیش از ده هزار نهاد مدنی در ایران در دورۀ اصلاحات به ثبت رسیده است ولی تنها یک چهارم آن‌ها فعال هستند. نهادهای صنفی بیشتر از دولت احساس طلبکاری می‏کنند و در عرصة تصمیم‏سازی امور عمومی جامعه برای خود وظیفه‏ای قائل نیستند. آحاد و افراد جامعه دو سه بار شرکت در انتخابات و به اصلاح‏طلبان رأی دادندن، اما بخشی از آنها خسته شدند و در انتخابات شرکت نکردند (و منتظر ماندند تا دستی از غیب برون آید و کاری بکند). لذا اصلاح‏طلبیِ غنی شده یعنی از آفت سیاست‏زدگی (یعنی هر مشکل ریز و درشتی را به حکومت تقلیل دادن) آگاهی بیابد و فقط مردم را تمجید نکند، بلکه نیازمند نقد آن‌ها و بازیگران غیر دولتی نیز هست. ۲-۴- گفت‏ و شنود مستمر (چه در سطح رسانه‏ها و چه در سطح روابط چهره‏ به چهره) از چهار طرف در دوران اصلاحات با مشکل روبرو بود؛ به این معنا که گفت و شنود، مذاکره و تعامل با «بالا»، با خود اصلاح‏طلبان، با رقبای اصلاح‏طلبان و با نمایندگان اقشار و جنبش‌های خرد اجتماعی به طور مستمر صورت نمی‏گرفت. گفت‌ و شنود با «بالا» تقریباً به نازل‌ترین وجه در جریان بود. درست است که «بالا» و مقامات تعیین‌کننده، اصلاح‏طلبان را جدی نمی‌گرفتند و در پی گفت‌وگو با آن‌ها نبودند و مخالفان تندروی اصلاح‌طلبان چنان مقامات «بالا» را توجیه کرده بودند که از چشم مقامات، یک اصلاح‏طلب یک برانداز نظام محسوب می‏شد، اما با توجه به این‌که هدف اصلاح‌طلبی، تقویت مردم‌سالاری است و با توجه به اهمیت پیگیری دموکراسی از بالا در ایران (بر مبنای دلایلی که ذکر شد)، گفت‌ و شنود با «بالا» برای اصلاح‏طلبان یک اقدام راهبردی بوده و هست. اصلاح‏طلبان بیش از پیش از حمایت‏های مردمی در انتخابات مغرور بودند و پیگری دموکراسی از «بالا» را جدی نمی‏گرفتند و گویی آن را بی‏خاصیت می‏دانستند. اصلاح‏طلبی مستلزم رفع نقیصة گفت‌ و شنود با «بالا» است. اصلاح‏طلبان و محافظه‌کاران روشن‌اندیش و سنتی در «بالا» بحث‏های اساسی و مشترک زیادی دارند که باید پیرامون آن به کنکاش بپردازند؛ نباید معضلات زمین مانده را به نسل بعدی انتقال داد. از جمله بحث‏های بنیادی با «بالا» این است که: به یک اعتبار حداقل پنجاه سال از مبارزة متمرکز مسلمانان سیاسی ایران می‏گذرد و نزدیک سی سال است که مسلمانان سیاسی تجربة کشورداری دارند، اما هنوز روشن نشده است که آنان می‏خواهند چه الگوی سیاسی را به جهان اسلام و سایر جهانیان معرفی کنند؟ آیا الگوی آنها یک نظام پادگانی ـ ایدئولوژیک ـ مذهبی است؟ آیا الگوی آنها یک اسلام تندرو است (که بن‏لادن و ابومصعب زرقاوی القاعده پیشتاز آن هستند)؟ آیا از نوع جنبش مردمی ـ اسلامی است که اخوانی‌ها و یا حزب‌التحریری‏ها در مصر و کشورهای عربی پی آنند؟ آیا پس از سی سال نباید یک نظام سیاسی ایجاد کرد که حداقل نزدیک‏ترین دوست اهل سنت ایران (یعنی جنبش حماس) آن نظام را الگوی خود قرار دهد، نه نظام سیاسی ترکیه را؟ آیا پس از سی سال کشورداری نباید مشخص شود که جای فعالان سکولار در این کشور کجاست؟ آیا زنان فقط وظیفه دارند به خیابان‌ها بیایند و از حکومت دفاع کنند؟ حقوق تبعیض‌آمیز علیه زنان را چگونه باید اصلاح کرد؟ جای بخش خصوصی رقابتی و قانونمند در جامعه ایران کجاست؟ جای تأثیرگذاری نظام رقابتی حزبی کجاست؟ جای سرمایه‏گذاری خارجی در اقتصاد جهانی شده کجاست؟ و آیا کارشناسان و سرمایه‌گذاران خارجی که از خارج می‏آیند باید سبک زندگی یک شیعة سنتی را در زمانی که در ایران حضور دارند رعایت کنند؟ جای آزادی مطبوعات، آزادی بیان و تجمع و اثرگذاری آنها بر سیاست‌ها کجاست؟ چرا انقلاب اقتصادی که از اجرای اصل ۴۴ انتظارش بود آثارش در جامعه هویدا نمی‌شود؟ آیا پس از سی سال نباید نشان داد که کدام کشورهای اسلامی توانسته‌اند با اعمال سیاست‏های مستمر پاپولیستی کشورشان را به توسعه برسانند (آیا مقایسة کارنامة کشورهای مالزی، اندونزی و ترکیه در سی سال گذشته در مقایسه با ایران قابل توجه نیست)؟ آیا نباید علل عدم اجرای برنامة چشم‏انداز بیست ساله روشن شود؟ چرا پس از سی سال و آن همه ایثارگریِ علاقمندان به انقلاب، هم‏اکنون بین دو تا پنج میلیون معتاد، نه میلیون فقیر، بیش از سه میلیون بیکار، حداقل هفت میلیون نفر حاشیه‌نشین در ۳۲ شهر، ده میلیون افسرده، ده‌ها هزار نیروی کارآمد اما متقاضی مهاجرت به خارج از کشور و میلیون‌ها آدم بی‏اعتماد به هم داریم؟ چرا ایران نفتی حتی از لحاظ سوخت بنزین باید به خارج وابسته باشد؟ چرا پس از سی سال هنوز مشخص نیست با احساسات قومی مردم این سرزمین چه باید کرد؟ آیا معضلات مذکور و مشابه آن را بدون مشارکت و دخالت مسئولانة همة نیروی اجتماعی (یعنی همان پایبندی عملی حکومت به ساز و کار مردم‌سالاری)، بدون یک عرصۀ عمومیِ نقد و بررسی آزاد و ایمن، بدون یک بخش خصوصی قوی، یک بخش میانی قوی در جامعه (یا همان جامعة مدنی) و بدون تولید شهروند مدنی، می‏توان سامان داد؟ با تداوم تبلیغات آرمانگرایانه، غیرواقع‏بینانه و مردم‏انگیز (که به نظر می‌رسد علت استمرار آن این است که رگ‌های حیاتی‌ این شعارگرائی به بودجه‏های نفتی و تبلیغات دستگاه‌های عریض و طویل حکومتی وصل است) می‏خواهیم جامعه را به کدام سو ببریم؟ چرا نظام سیاسی زیر بار انتخابات منصفانه نمی‏رود و چرا کارش به جایی رسیده که مجبور است دائماً به صدها هزار ناظر بر سر صندوق‌ها حقوق بدهد (کاری که در هیچ کشوری انجام نمی‏شود) تا بتواند در یک روز، یک انتخابات برگزار کند؟ از اینرو اصلاح‏طلبی مبتنی بر تجربة هشت ساله، بحث و گفت‌وشنود دربارة موضوعات مزبور یا شبیه به آن را شایسته است مهم‌ترین موضوع گفت‏وشنود با «بالا» بداند. ۳-۴- همان‌طور که قبلاً ذکر شد، اصلاح‏طلبی یک حرکت تدریجی، مستمر، صادقانه، کارشناسی و غیرهیجانی است. اصلاح‏طلبی به رعایت حقوق برابر مردم حساس است و در عین حال توده‌باز و توده‌نواز نیست و انجام مسئولیت‏های اخلاقی و مدنی مردم را یکی از شرایط تحقق و استمرار مردم‌سالاری می‏داند. اصلاح‏طلبان اگر به حکومت راه پیدا کنند، حتی‏الامکان می‌کوشند شایستگان را در مسئولیت‌ها به کار گیرند (اتفاقی که به نظر مصاحبه شوندگان به نحو رضایت‌بخشی در دوران اصلاحات اتفاق نیفتاد). اگر به درون حکومت هم راه پیدا نکنند و از ناحیة آن در فشار قرار داشته باشند، توجیه کنندۀ وضع موجود نمی‌شوند، بلکه با ایستادگی مدنی از مواضع اصلاحی خود و حقوق شهروندان دفاع می‏کنند و در هر صحنه‌های انتخاباتی فعالانه وارد می‏شوند و از همان ابتدای کار سیاست تحریم را در دستور کار قرار نمی‏دهند. یکی از لوازم پیشبرد اصلاح‏طلبی به عنوان پروژه‌ای مستمر، حضور مدیران و رهبران سیاسی است که اهل عمل صریح، مستمر و صادقانه باشند و دائماً نظرات اصولی خود را تغییر ندهند و از پیگیری مستمر اصلاحات خسته نشوند. ضعف اصلاحات هشت ساله این بود که در بدنه از این نوع حاملان کم داشت و بیش از توجه به مدیر و رهبر صبور، به شخصیت‌های تک‌محور توجه داشت. ۴-۴- همچنان که اشاره شد یکی از نقاط ضعف اصلاح‏طلبان، کم‏توجهی به یکی از عوامل بنیادی دموکراسی، یعنی تقویت بخش خصوصی رقابتی و تولیدکننده بود. دموکراسی پایدار و جامعة مدنی غیر آویخته به حکومت، تقریباً بدون بخش خصوصی خوداتکا، رقابتی و مسؤل میسر نمی‌شود. اصلاح‏طلبی نباید از بخش خصوصی و رقابتی با ضعف دفاع ‏کند. اصلاح‏طلبی هزینه دارد، ولی هزینة آن باید از طریق کمک‌های آزادانة کارآفرینانی که فعالیت‌ سازندة اقتصادی دارند، تأمین شود. ۵-۴- اصلاح‏طلبی به این محدود نمی‌شود که‏ تنها نهاد لازم برای تغییر را نهاد حکومت بداند، بلکه نهاد خانواده، نهادهای مدنی، گروه‌های خودیاری و بخش خصوصی رقابتی را نیز موضوع و موتورهای تغییر و اصلاح محسوب می‌شوند. خصوصاً زمانی که اصلاح‏طلبان از خانة حکومت بیرون گذاشته می‌شوند، توجه به نهادهایِ دیگر تغییر (مثل نهاد خانواده و نهادهای مستقل از دولت) ضروری است. ۶-۴- همانطور که اغلب مصاحبه شوندگان تأکید داشتند یکی از نقاط ضعف اصلاح‏طلبان، کم‌توجهی به آموزش و پرورش به عنوان یک سازمان بنیادی تغییر در روند اصلاحات بود. علی الصول در جامعۀ در معرض تغییر ایران آموزش و پرورش (و صدا و سیما) بنیادی‌ترین نیاز جامعه را که تربیت شهروند مدنی است، باید در دستور کار خود قرار دهد. همه می‏دانیم حامل اصلاحات «شهروند مدنی» است و با افراد بدبین، بی‏اعتماد، غیرمسئول و غیراخلاقی نمی‏توان اصلاحات را به پیش برد. اصلاح‏طلبی در بررسی تغییرات بنیادی در متون درسی و سازماندهی آموزش و پرورش در دورۀ اصلاحات با جهت‌گیری پرورش شهروند مدنی و اخلاقی جدی نبود. ۷-۴- در جامعة ایران جنبش‌های خرد اجتماعی دانشجویان، زنان، اقوام، کارگران، محرومان اداری (معلمان) و حاشیه‏نشینان، کم و بیش فعالند و گاهی در فراز و گاهی در فرودند (جلائی‌پور، ۱۳۸۶: ۴۲-۴۱). اصلاح‏طلبان در فضاهای انتخاباتی از حمایت اغلب جنبش‌های خرد اجتماعی برخوردار بودند، ولی یک رابطة متقابل، مسئولانه و سازنده با نمایندگان متنوع جنبش‌های خرد اجتماعی برقرار نکردند. ۸-۴- اقدامات اصلاح‏طلبان در زمینة آزادی‌خواهی، دفاع از حقوق‏ شهروندی، تقویت نهادهای مدنی و دموکراسی‌خواهی بود. دموکراسی، سازوکار تأمین عدالت سیاسی (و حتی عدالت اقتصادی) در عرصة عمومی است، اما اصلاح‏طلبان در تبلیغات و سیاست‌های خود، نسبت اقدامات‌شان را با عدالت‏خواهی اقتصادی روشن نمی‏کردند. این خلأ به فقیردوستان فضا داد تا خود را به عنوان منجیان عدالت اقتصادی معرفی کنند. اصلاح‏طلبی و دموکراسی‏خواهی، ذیل عدالت‏طلبی می‏گنجد و ضروری بود که اصلاح‏طلبان نسبت بحث‏ها و اقدامات خود را با عدالت اقتصادی بیشتر روشن کنند تا عدالت‏طلبی سطحی پوپولیستی، در میان مردم امید کاذب ایجاد نکند. ۹-۴- اصلاح‏طلبان، هویت‏ دینی خود را از طریق شرکت در مراسم دینی و اجرای سایر قواعد مذهبی چندان برجسته نمی‏کردند، در حالی که میان هویت‏یابی دینی و جمعی با دموکرات بودن و اصلاح‏طلب بودن لزوماً ناسازگاری وجود ندارد. اصلاح طلبانی مانند حزب توسعه و عدالت در ترکیه بر هویت‏یابی دینی خود در عرصة عمومی (ضمن دفاع از اصل بی‏طرفی ایدئولوژیک دولت) تأکید می‌کنند و مثل طرفداران انقلاب آرام، حوزة دینی جامعه را به نفع مخالفانِ تندرویِ اصلاحات وانمی‏گذارند. نتیجه‌گیری ۱- گونه‌شناسی یازده‌گانه این جستار چه تفاوتی با گونه‌شناسی متعارف در عرصة عمومی و کنونی جامعة ایران دارد؟ در عرصة عمومی ایران، رویکردهای اصلاحی به عنوان یک «گونه» در برابر دو «گونه» رویکردهای انقلابی و محافظه‌کاری قرار دارد. در صورتی که طبق شرحی که در این مقاله ارائه شد، گونه‌های انقلاب سیاسی، اصلاح‌طلبی مدنی و محافظه‌کاری روشن‌اندیش و انقلاب آرام از یک طرف و گونه‌های انقلاب اجتماعی (نوع روسی)، اصلاح‌طلبی آمرانه و محافظه‌کار بازگشتی از طرف دیگر نزدیکی بیشتری با یکدیگر در برخورد با تغییرات و مطالبات اجتماعی در جامعه دارند. لذا تقسیم‌بندی رویکردهای سه‌گانه به رویکردهای انقلابی، اصلاحی و محافظه‌کاری، تقسیم‌بندی‌ای مبهم و مجمل است، زیرا از یک طرف، تحت عنوان اصلاح‌طلبی از وجوه مدنی و ضداستبدادی انقلاب سیاسی (مانند انقلاب اسلامی ۱۳۵۷) و محافظه‌کاری روشن‌اندیش در اصلاح جامعه غفلت می‌شود و از طرف دیگر، وجوه زیانبار محافظه‌کاری بازگشتی و اصلاح‌طلبی آمرانه، تحت عنوان این‌که انقلابی نیستند، نادیده گرفته می‌شود. از این رو این جستار پیشنهاد می‌کند به جای این‌که گونه‌های دوازده‌گانۀ تغییر را در ذیل در تقسیم‌بندی سه‌گانة متعارف (محافظه‌کاری، اصلاح‌طلبی و انقلابی) قرار دهد، آن‌ها را در دو دسته و گونة وسیع‌تر به نام رویکرد مدنی‌تر و آمرانه‌تر، جای دهد. رویکردهای مدنی مانند گونه‌های یکم، دوم، پنجم، هفتم و هشتم و رویکردهای آمرانه و سخت مثل گونه‌های سوم، چهارم، نهم و یازدهم. ۲- در شرایط کنونی ایران، از میان گونه‌های یازده‌گانة تغییر، راهبرد اصلاح‏طلبی به عنوان مبارزه‏ای آگاهانه، مستمر و بدون تخاصم با اساس حکومت و در چارچوب قانون اساسی، برای حل معضلات جامعه و پیشبرد دموکراسی راهبرد واقع بینانه‌تری است. اصلاح‏طلبی، با درس‌آموزی از نقاط ضعف دوران اصلاحات، همچنان راهبردی کارا است. مبارزة مستمر و پیگیرانة اصلاح‏طلبان، پروسه‌ای تدریجی است که مردم‌سالاری را به مخالفانش با هزینة کمتری القا می‏کند. اصلاح‌طلبی مبتنی بر حرکت مسئولانة اصلاح‌طلبان در زندگی سیاسی لزوماً به وقوع یک جنبش خیابانی از پایین امید ندارد. حتی اگر مخالفان تندروی اصلاحات با سیاست‌های خارجی و داخلی غیر مدبرانه خود یک انقلاب آرام را به جامعة ایران تحمیل کنند، باز این نیروی اصلاح‌طلبی است که می‌تواند در شرایط بحرانی به ایران کمک کند. ۳- در این جستار کوشش شد تا نشان داده شود رویکرد انقلاب آرام و رنگی ، رویکرد مؤثری برای تثبیت مردم‌سالاری در ایران نیست. اما با این ارزیابی نمی‌توان دربارة آیندة ایران به طور قاطع سخن گفت و از آینده آن مطمئن بود. خصوصاً در جامعه‌ای که سازوکار مردم‌سالاری در آن به درستی کار نمی‌کند، «ابعاد نامتعین و نامعلوم آینده» جدی‌تر می‌شود. در آینده ممکن است وضع موجود ادامه پیدا کند؛ ممکن است گذار به مردم‌سالاری به صورت آرام و حتی با همکاری محافظه‌کاران روشن‌اندیش و اصلاح‌طلبان، انجام بگیرد (و به‌طور مستمر انجام انتخابات سالم و منصفانه و عادلانه برگزار شود)؛ و ممکن است مخالفان تندروی اصلاحات، به طور ناخواسته یک انقلاب آرام را بر جامعه ایران تحمیل کنند، بدین معنا بدون این‌که کسی درصدد ایجاد انقلابی باشد، انقلابی «بیاید». لذا ارزیابی رویکرد انقلابی که موضوع این مقاله بود یک بحث است و «آمدن» انقلاب بحثی دیگر. در برابر چنین جامعه‌ای، نقش شهروندان آگاه و علاقمند به دموکراسی (چه شهروندانی که دستی در حکومت یا نهادهای مدنی دارند و چه شهروندانی که دستی در جایی ندارند، اما نگران آیندة ایران هستند) نقشی اساسی است. شهروندان مسئول می‌توانند برای گذار آرام به مردم‌سالاری به جای دل بستن به انقلاب آرام همچنان توجه خود را به رویکرد اصلاحی و راهبرد تقویت حوزه مدنی، نظام رقابتی حزبی، پاسخگو کردن دولت، از طریق التزام و تأکید بر «انتخابات منصفانه و آزاد» در چارچوب همین جمهوری اسلامی، معطوف کنند. تأکید بر انتخابات آزاد، شعاری ضد حکومت و در عین حال شعاری محافظه‌کارانه (که فقط متوجه وضع موجود باشد) نیست؛ شعاری است که مخاطبان وسیعی- از کارشناسان شورای امنیت تا اپوزیسیون قانونی کشور- را در بر می‌گیرد؛ شعاری است که برای تحقق آن لزوماً به ایجاد یک جنبش اجتماعی جدید نیاز نیست، بلکه بر جنبشی موقتی که در جریان هر انتخاباتی شکل می‌گیرد، تکیه دارد؛ شعاری که جامعة ایران را وارد فضای هیجانی وکینه و نفرت نمی‌کند و جامعه را به فضایی مبهم، تاریک و غیر قابل پیش‌بینی نمی‌برد. منابع □ آبراهامیان، یروند، ۱۳۸۴، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گل محمدی/ محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشرنی. □ آرنت، هانا، ۱۳۶۱، انقلاب، ترجمه: عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی. □ اش، تیموتی گارتن و دیگران، ۱۳۷۹، ده سال بعد، ترجمه: هرمز همایون‌پور، تهران، نشر فرزان. □ اش، تیموتی گارتن، ۱۳۸۰، “یادداشت‌هایی از آلمان شرقی”، در کتاب کندرا، میلان و دیگر، روایت انقلاب ترجمه فروغ پوریاوری، تهران، نشر فرزان. □ اسکاچپول، تدا ۱۳۷۶، دولت‌ها و انقلاب اجتماعی، سید مجتبی روشن تن، تهران، سروش. □ بابیو، نوربرتو، چپ و راست، ترجمه: علی اصغر سعیدی، تهران، نشر علم و ادب. □ بشریه، حسین، ۱۳۸۰، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران، گام نو. □ بودِن، ریمون، ۱۳۸۳، مطالعاتی در آثار جامعه‌شناسان کلاسیک، ترجمۀ: باقر پرهام، تهران، شر مرکز. □ حسینی زاده، سید محمد علی، ۱۳۸۵، اسلام سیاسی در ایران، قم، انتشارات دانشگاه مفید. □ جلائی‌پور، حمیدرضا، ۱۳۸۱، جامعه‌شناسی جنبش‌های اجتماعی، تهران، طرح‌نو. □ جلائی‌پور، حمیدرضا، ۱۳۸۳، “تأملی نظری در مورد دموکراسی در ایران کنونی” نامۀ علوم اجتماعی، شمارۀ ۲۳٫ صص ۲۰۰-۱۹۱٫ □ جلائی‌پور، حمیدرضا، ۱۳۸۴، «تبیین فرآیند پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۶-۱۳۵»، مجله دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم، ویژه نامۀ علوم اجتماعی، شمارۀ ۳، تهران. □ دیلینی، تیم، ۱۳۷۸، مطالعاتی در آثار جامعه‌شناسی، ترجمه: بهرنگ صدیقی/ وحید طلوعی، تهران، نشرنی. □ سیدمن، استیون، ۱۳۸۶، کشاکش آرا در جامعه‌شناسی، ترجمۀ: هادی جلیلی، تهران، نشرنی. □ فوران، جان، ۱۳۸۲، نظریه‌پردازی انقلاب‌ها، ترجمه: فرهنگ ارشاد، تهران، نشرنی. □ کراولی، تیموتی ویکام ،۱۳۸۲، نظریه‌پردازی ساختاری و شقوق مختلف آن در نظریه‌پردازی انقلاب‌ها، ترجمه: فرهنگ ارشاد، تهران: نشرنی. □کرایب، یان، ۱۳۸۱، نظری‌های اجتماعی کلاسیک، ترجمه: شهناز مسمی پرست، تهران نشرآگه. □کوهن، آلوین استانفورد، ۱۳۸۲، تئوری‌های انقلاب، ترجمه: علیرضا طیّب، تهران، قومس. □گلدستون، جک، ۱۳۸۵، تأملاتی نظری، تطبیقی و تاریخی در باب انقلاب‌ها، ترجمه: محمدتقی دلفروز، تهران، کویر. □ گیدنز، آنتونی، ۱۳۷۸، راه سوم، ترجمه: منوچهر صبوری کاشانی، تهران، شیراز. □ گیدنز، آنتونی، ۱۳۷۹، جهان رها شده، ترجمه: علی اصغر سعیدی/ یوسف حاجی عبدالوهاب، تهران، نشر علم و ادب. □ مشایخی، مهرداد، ۱۳۸۵، “سرگردانی میان نظام و جنبش”، مجلۀ آئین، شماره ۳، صص ۳۷-۲۶٫ □ معدل، منصور ۱۳۸۲، طبقه، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب، ترجمۀ: محمد سالار کسرایی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران. □ Beck, U. 1990, World Risk Society, London, Polity. □ Burke, E. 1973/1790. Reflections on the Revolution in France. Garden City, NY: Anchor Books. □ Eisenstadt, S.N. 1961, Essays on Sociological Aspects of Political and Economic Development, The hagu, Mouton. Farhi, F. 1990. States and Urban-Based Revolutions: Iran and Nicaragua. Urban/Chicago: University of Illinois press. □ Goodwin, J and Jasper, J.M, 2004, Rethinking Social Movement: Structure, Meaning and Emotion, Lanham, MD, Rowman and Littlefield. □ Griffin, R. (ed), 1995, Fascism, Oxford and New York, Oxford University press. □ Heywood, A. 1994. Political Ideas and Concepts, London, Macmillan. □ Huntington, S.P. 1968, Political Order in Changing Societies, New Haven, CT, Yale University press. □ Katz, M.N. 1997. Revolutions and Revolutionary Waves. New York: St. Martin`s press. □ Kelley, J. and H.S. Klein. 1977. “Revolution and the Rebirth of Inequality: A theory of Stratification in Post-Revolutionary Society.” American Journal of Sciology 83: 78-99. □ Keith, F. 1999, Political Sociology, Edinburgh, Edinburgh University press. □ Larrain, J. 1989, Theories of Development Cambridge, polity. □ Lenin, V. 1932/1943, State and Revolution, New Yrk, International. □ Marty, M.E. and Appleby, R.S. (eds), 1993, Fundamentalisms and the State: Re-making Polities, Economies, and Militance, Chicago and London, University of Chicago press. □ Mc Daniel, T. 1991. Autocracy, Modernization, and Revolution in Russia and Iran. Princeton, NJ: Princeton University press. □ Nesbet, R. 1980. History of the Idea of Progress,New York, Basic. □ Scruton, R. 1984, The Meaning of Conservatism, London, Macmillan. □ Selbin, E. 1993. Modern Latin Amercan Revolutions. Boulder, CO: Westview press. □ Smelser, Neil J. 1962. The Theory of Collective Behavior. Glencoe, IL: Free Press. □ Terry K, 2000, Democratization and Inequlity in Latin America: Chile as a Test Case, in From frei to frei, Santiage, Chile. □ Tilly, C. 1978. From Mobilization to Revolution Reading, MA: Addison-Wesley. □ Tucker, R. 1970, The Marxian Revolutionary Idea, London, Allen and Unwin. □ Vilas, C, M. 1995. Between Earthquake and Volcanoes: Market, State and Revolutions in Central America (Ted Kuster, Trans.). New York: Monthly Review press. □ Walton, J. 1984. Reluctant Rebels: Comparative Studies of Revolutions and Underdevelopment. New York: Cloumbia University press. □ Yolton, J.w. etal. Eds 1991, Blackwell Companion to the Enlightenment, Oxford, Blackwell. http://www.moscowtimes.ru http://www.sptimes.ru/archive http://www.bbc.uk.com http://www.primenewsonline.com http://www.geotimes.com http://www.nationsonline.org/oneworld/georgia http://www.irna.ir http://www.iran-emrooz.net http://www.100yearsoil.com قاب شمارة یک: رویکردهای دوازده‌گانة تغییر نسبت به معضلات جامعه رویکردهای انقلابی انقلاب سیاسی مانند انقلاب آمریکا ۱۷۷۶ گونة اول انقلاب اجتماعی مبتنی بر تحول اجتماعی (مانند انقلاب فرانسه ۱۷۷۹) گونة دوم مبتنی بر ارادة سیاسی انقلابیون (مانند انقلاب روسیه ۱۹۱۷) گونة سوم انقلاب فرهنگی نمونه‌های خشن آن مانند: آلمان ۱۹۳۳، چین ۱۹۶۵ و کامبوج ۱۹۷۰ و نمونه نرم آن مانند: گسترش فرهنگ لیبرالی در انقلاب آمریکا ۱۸۷۶ گونة چهارم انقلاب آرام گونه اصقلابی: مانند نمونه‌های کشورهای بلوک شرق سابق ۹۱-۱۹۸۶ گونة پنجم گونه رنگی: مانند تجربة کشورهای اکراین، گرجستان و قرقیزستان از سال ۲۰۰۰ به بعد گونة ششم رویکردهای اصلاحی اصلاحات مدنی و دموکراتیک مانند دوران اصلاحات در ایران ۱۳۸۴-۱۳۷۶ گونة هفتم اصلاح آمرانه مانند دوران آتاتورک در ترکیه و رضا شاه در ایران گونة هشتم رویکردهای محافظه‌کاری سنتی مانند گروه‌هایی که از تغییر نگرانند و کمتر به صورت جنبش درآمده‌اند گونة نهم بازگشتی مانند جنبش طالبان‌ها در افغانستان ۱۹۹۰-۲۰۰۰ گونة دهم روشن اندیش مانند گروه‌هایی که مخالفت با تغییر را به صلاح نمی‌دانند و کمتر به صورت جنبش درآمده‌اند گونة یازدهم

 
(گویا نیوز)
در سوگ کشتار لاله‌های اوين! جمشيد طاهری‌پور
انتظار اين است که سران نمادين جنبش سبز، از رنج کشتار لاله‌های اوين يک فضيلت بسازند و در پای‌بندی به مواعيد خود داير بر دفاع از آزادی و حقوق اساسی مردم، آزادی را برای همه‌ی نحله‌ی دينی، مسلکی، قومی، سياسی و اجتماعی ايران‌زمين بخواهند و در اعتراض به کشتار جنايت‌بار اوين، خاموشی اختيار نکنند و آن‌را محکوم بشناسند در سوگ کشتار انسان می نويسم. در سوگ کشتار لاله های اوين! به احترام آنان در آن کس که بودند. کشتار ناگهانی بوده، هيچيک از پنج زندانی سياسی – عقيدتی که در سحرگاه يکشنبه ۱۹ ارديبهشت در اوين به دار آويخته شدند، تا آخرين ساعت از اجرای حکم خبر نداشتند! وکلا و خانواده-هاشان نيز بی خبر بودند. همه-ی جريان محاکمه و صدور حکم، پشت در های بسته، بدون حضور وکيل، بدون هیأت منصفه-ای، بدون شاهد يا ناظری؛ و بدون آن که مجال دفاعی در کار باشد، فقط ۷ دقيقه طول کشيد که ۳ دقيقه آن قرائت کيفر خواست دادستانی بوده! تعيين بود و نابود ۵ انسان در ۴ دقيقه!! و... کشتار ۵ انسان تنها به اين خاطر که مثل باز جويان و شکنجه گرانشان نمی انديشيدند! و حاضر نشده بودند به خواست آنان گردن نهند و خود و شرافت-شان را به بدترين استبداد بفروشند! در بی کسی و بی حق و حقوقی و در بی قانونی محض، شيرين علم هولی - فرهاد وکيلی – علی حيدريان – مهدی اسلاميان و فرزاد کمانگر در قتلگاه اوين به دار آويخته می شوند! مادر فرزاد مويه نمی کند! خواهر فرزاد می گويد؛ " به همه-ی انسان هائی که وجدان بيدار دارند تبريک می گوئيم... احتياجی به تسليت نيست!" و وکيل اعدام شدگان می گويد؛ " کسانی که فکر می کنند با اجرای حکم، اين پرونده ها مختومه می شوند اشتباه می کنند ... پرونده موکلين من مختومه نيست... اين پرونده ها بعد از اجرای احکام زنده می شوند و قابل پيگيری هستند." اين يک آموزه از جنس زمان و نمونه-ای از آگاهی امروزين مردم ماست! استبداد؛ پرونده کشتارها را مختومه می خواهد و راه دست يافتن به چند و چون احکامش را می بندد. اما آزادی: خواهان روشنگری اين پرونده ها، و گسترش آگاهی نسبت به احکام آن در ميان مردم است. کشتار اوين موج تازه-ای از تأثر و انزجار، و خشم و نفرت عليه استبداد دينی در ايرانيان برانگيخته است. ايرانيان برون مرز در شش قاره جهان؛ در همبستگی با مردم درون مرز، يکپارچه عليه اعدام جوانان کشور به اعتراض برخا سته و آنرا محکوم کرده-اند. شايد اين کشتار، نخستين حلقه از زنجيره-ی کشتارهائيست که حکومت برای ارعاب همگانی و بازداشتن مردم از خيزش اعتراضی در سالروز کودتا، تدارک ديده است. تنها در حال حاضر ۱۶ زتدانی کرد ديگر و ۱۱ تن از معترضين به انتخابات که به مرگ محکوم شده-اند در خطر اعدام قريب الوقوع بسر می برند! اين بيم و خطر را همه احساس کرده-ايم و اين موج فراگير اعتراض، يک نيروی برانگيزنده-اش، همين احساس است. "موجی بر موجی می بندد...":۳۰ سال، نه! ۱۴۰۰ سال است که اين طور است! اصلا" همه-ی تاريخ ما اين طور بوده است؛ موجی بر موجی می بندد.. و ما در تسلسل امواج برخاسته از کشتار استبداد دينی و استبداد سياسی، ميراث اين تسسلسل خونين و خونريز را هميشه از نسل قبل گرفته و به نسل بعد تحويل داده-ايم! کشتار اوين، نشانه-ی هراس مرگبار حکومت ولائی – نظامی از بيداری مردم و گسترش آگاهی شهروندی در صفوف ملت ايران است. در پرتو همين آگاهی است که اعدام هر زندانی سياسی - عقيدتی ، با هر مرام و مسلک، با هر دين و آئين، با هر زبان و فرهنگ و از هر قوم و در هر موقعيت اجتماعی، موضوع مخالفت و موجب اعتراض ماست. اين نشانه آنست که ما از نکبت تقسيم ايرانيان به خودی و غيرخودی در حال رهائی هستيم و آزادی را برای همه و ايران را برای همه ايرانيان می خواهيم. "هگل"فيلسوف آلمانی که نظام فلسفی بزرگ قرن نوزده را آفريد، در باره ما داوری دارد؛ او نوشته: "ايرانيان نخستين قوم در تاريخ بودند که به مفهوم آزادی دست يافتند! اما درک آنها اين بود که آزادی برای يک تن است: شاه- پيامبر!". چاره استبداد؛ رهيدن از اين آزادی وحدانی است. همه-ی معنای استبداد ايرانی عبارت از آزادی سلطان ظل الله، - ولی فقيه بوده است. اعتراض يکپارچه عليه اعدام پنج تن از زندانيان سياسی – عقيدتی و انزجار توفنده از آمران بيدادگر آن؛ خود نشانه-ی پيدائی امکان شرايط رهائی از آزادی وحدانی و نويد عبور ايران از استبداد دينی است. انتظار اين است که سران نمادين جنبش سبز، از رنج کشتار لاله های اوين يک فضيلت بسازند و در پايبندی به مواعيد خود داير بر دفاع از آزادی و حقوق اساسی مردم، آزادی را برای همه-ی نحله-ی دينی- مسلکی – قومی – سياسی و اجتماعی ايران زمين بخواهند و در اعتراض به کشتار جنايتبار اوين، خاموشی اختيار نکنند و آنرا محکوم بشناسند کشتار اوين که بر لاله زاران کردستان خون باريده است، آزمون آزاديخواهی همه-ی ماست. بايسته-ی ماست که از اين آزمون سربلند برآئيم؛ به احترام آرمان آزادی، آرمان سربداران اين سرزمين که ميهن همه-ی ماست، در اعتراض به نقض بربرمنشانه-ی حقوق بشری و شهروندی هموطنان-مان، در پاسداشت حق حيات انسان و محکوميت اصل اعدام، برای آن که انسانيت از جنس زمان پايدار بماند و استواری بيشتر پيدا کند، بپا می خيزيم! بگذار دست-هامان يکديگر را در مقام شهروندان برابرحقوق و صاحب حق انتخاب شهروندی، پيدا کند و در آن کس که هستيم؛ بلوچيم و يا کرديم، ترک يا ترکمنيم، فارس و يا عرب تباريم، به گرمی بفشرد، در ميهنی يگانه و با يک نام؛ بنام ايران.

 
(گویا نیوز)
دموکراسی: سلطنتِ حرف، آرش جودکی
و حرف بايد که حرف بياورد تا کسی نباشد که حرف آخر را بزند: گردش آزادِ حرف در دهان. دهان‌هايی ‌که آزادی را فرياد می‌زنند با چنين گردشی آغاز می‌کنند و آن را فرجام فريادشان می‌خواهند. اين‌جاست که شکلِ حرف‌زدن، شکلِ سلطنتِ حرف می‌شود. و سلطنتِ حرف هم يعنی دموکراسی "و کلمه‌های بی‌دليل که بی‌دليل پهلوی همديگر قرار گرفته بودند پهلوی بی‌دليلِ همديگر بودند که حس و حالت می‌زاييد، بی نام، بی ارتباط، بی نامِ ارتباط. در شعر شکل بود. و شکل، شکلِ سلطنتِ حرف بود." رويايی، در سالهای شبانه...، ۱۳۴۷ برای ارسطو پرسشِ اساسیِ پوليتيک پرسشی است بر سر برابری و نابرابری. به همين خاطر آدمها را موجوداتی ذاتاً پوليتيک می‌دانست، زيرا بر خلاف جانوران که تنها از صدا برای بيان درد يا لذت استفاده می‌کنند، می‌توانند به لطف سخن، از داد يا از بيداد حرف بزنند و آن حرف را به ديگران هم بگويند تا از آن چيزی مشترک و مربوط به همگان بسازند. اما ارسطو نمی‌گويد که آنچه پوليتيک را کنشمندی ويژه‌ای می‌کند پيش از هرچيز اثبات توانايی سخنگويی است. از اين منظر همه حرفِ پوليتيک ـ که سپهری خاص می‌آفريند تا بتوان در آنجا ابژه‌هايی را همچون ابژه‌های همگانی و مشترک و سوژه‌هايی را همچون کسانی توانا به ناميدن آنها و توانا به استدلال درباره‌ی آنها آزمود ـ برسر حرف است، بر سر به رخ کشيدنِ توانايیِ حرف زدنِ آنهايی که تنها به بازتوليدِ صدا توانايشان می‌پنداشتيم نه به آفرينش سخن. اين حرفهايی که می‌خواهند حرف شناخته شوند نه صوت، در ابتدا و با توجه به شکلِ نظم موجود که در آن به هرکس از تقسيمات زمان و مکان و سخن و جا سهمی مشخص واز پيش مقرر می‌رسد، حرفهای بی‌دليلی به نظر می‌آيند که انگار بی‌دليل هم پهلوی همديگر قرار گرفته‌اند. چون در آن تقسيمات برای هر دهانی حرفی هم به اندازه همان دهان منظور شده است. اما وقتی حرفهايی ـ که بی هيچ ‌دليلی جز اينکه هر حرفی با حرف ديگر در حرف بودنش هم ارز است ـ پهلوی همديگر می‌نشينند تا تعريفی دوباره از آنکه به حرف زدن تواناست به دست بدهند، حس و حالتی ديگر زاييده می‌شود که مرزبندی ديگری از نظمی که امور حسی را به ديدنی و ناديدنی، گفتنی و ناگفتنی، شنيدنی و ناشنيدنی، شدنی و ناشدنی تقسيم می‌کند ارائه می‌دهد. آنان که اين حرفها را می‌زنند نامی ندارند، چرا که نام را هم که تعيين هويت می‌کند همان تقسيم بندیِ موجود امور حسی از پيش قسمت کرده بود. پس بی‌نامان، همنامی از خود حرف می‌گيرند وقتی که می‌خواهند شبکه ارتباطات موجود را بگسلند. اما در حرف بی‌ربطی که می‌زنند ارتباط جديدی را بنياد می‌کنند. پس آنان که حرف را محمل اثبات برابری می‌خواهند، نامی به خود می‌دهند که نام بی‌نامی است: مردم. که نه شمردنی است و نه شمارش‌پذير. ناشمردنی بودن‌شان از آنروست که با مردم ناميدن خود، خود را با همه يکی می‌گيرند. شمارش‌ناپذيری‌شان از آنرو که قاعده‌ای ديگر را برای سرشماری می‌طلبند. و حرف بايد که حرف بياورد تا کسی نباشد که حرف آخر را بزند: گردش آزادِ حرف در دهان. دهان‌هايی ‌که آزادی را فرياد می‌زنند با چنين گردشی آغاز می‌کنند و آن را فرجام فريادشان می‌خواهند. اينجاست که شکلِ حرف زدن، شکلِ سلطنتِ حرف می‌شود. و سلطنتِ حرف هم يعنی دموکراسی. که گردش بی‌دليل کلماتی است که پيوسته بی‌دليل پهلوی همديگر در دهان همان مردمی قرار می‌گيرند که اين حرفها در ابتدا برای دهانشان بی‌دليل قلمداد می‌شد

 
(پیک نت)
در آستانه سفر رئیس جمهور برزیل به ایران ,گفتگوی اشپیگل با وزیر مشاور تسلیحات برزیل , برزیل با کودتا و خرافات عضو باشگاه اتمی نشد!
“لولا” رئیس جمهوری برزیل بزودی راهی ایران می شود. او از جمله کسانی است که برای شرکت در کنفرانس روزهای شنبه و یکشنبه به تهران دعوت شده است. گفته می شود که قرار است برزیل پل تحویل اورانیوم 3 در صدی از ایران و تحویل اورانیوم 20 درصدی به ایران بشود و سفر “لولا” به ایران با این هدف انجام می شود. او رئیس جمهور پرجمعیت ترین کشور امریکای لاتین و قوی ترین اقتصاد در میان کشورهای امریکای لاتین است. کشوری که علیرغم قرار داشتن زیر گوش امریکا، توانسته است در عالی ترین سطح به تکنولوژی اتمی دست یابد و امروز نه تنها عضو باشگاه اتمی جهان است، بلکه کاندیدای عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل است. رهبران برزیل، در چارچوب یک حاکمیت ملی و بی نیاز از کودتا و سرکوب مردم و تحمیل رئیس جمهور به مردم و همچنین بی نیاز از ترویج خرافات مذهبی و جنجال های تبلیغاتی و شاخ و شانه کشیدن برای این و آن و بردن کشورشان به لبه پرتگاه یک فاجعه نظامی، توانستند گام به گام برزیل را به نخستین کشور اتمی امریکای لاتین تبدیل کنند. آنها کشورشان را در چارچوب یک سیاست ملی مجهز به تکنولوژی اتمی کردند و در ایران، حاکمیتی ماجراجو و سرکوبگر عملا می تواند سد راه دست یابی ایران به این تکنولوژِی شود. اشپیگل آنلاین، به همین مناسبت، یعنی سفر لولا به تهران و موقعیت اتمی برزیل مصاحبه ای با مشاور برزیل در امور تسلیحات گفتگو کرده است. این مصاحبه را می خوانید. آشپیگل آ: هانس رول کارشناس اتمی آلمان ادعا می کند که برزیل به مقامات بین المللی اتمی اجازه بازدید از سنتریفوژ های غنی سازی اورانیوم در ریسنده ، واقع در حومه ریو را نمی دهد ، زیرا این کشور مشغول تولید سلاحهای اتمی است. آیا برزیل بمب اتمی تولید می کند؟ گوئیمارائس: نه، درست نیست. برزیل به بازرسان اتمی ، طبق مقررات قرار داد منع گسترش سلاحهای اتمی اجازه بازدید از دستگاهای اتمی ریسنده را داده است. برنامه اتمی برزیل تابع قانون اساسی برزیل است. این قانون، بعنوان یگانه قانون در جهان تاکید کرده است که کلیه فعالیت های اتمی باید برای مصارف صلح آمیز و با اجازه کنگره باشند. آشپیگل: ولی برزیل قرارداد الحاقی منع گسترش سلاحهای اتمی را که امکان کنترل شدید تر دستگاههای غنی سازی را می دهد، امضاء نمی کند. چرا؟ گوئیمارائس: قرارداد های الحاقی می گویند که بازرسان مقامات اتمی، هر لحظه، بدون اطلاع قبلی می توانند هرجا را که بخواهند مورد بازرسی قرار دهند. در قانون اساسی برزیل ثبت شده که کلیه فعالیت های اتمی باید منحصرا در خدمت مقاصد صلح آمیز باشد. افزون بر این، ما یک قراداد تضمینی داریم، قراردادی که برای ما و مقامات بین المللی کاملا رضایت بخش است. طبق این قرار داد بازرسی های منظم مجاز است. هیچکس تردید ندارد که برنامه های اتمی برزیل در خدمت مقاصد صلح آمیز است. اشپیگل: آیا برزیل با این تصمیم خود را منزوی نمی کند؟ گوئیمارائس: برزیل برای دفاع از منافع ملی خود تنها نیست. اگر من چیزی را بدلیل ترس امضاء کنم، علیه علائق مردم خود گام برداشته ام. اشپیگل: شما به بازرسان مقامات بین المللی اجازه بازدید از سنتریفوژهای ویژه غنی سازس را نمی دهید. چرا؟ گوئیمارائس: ما مدرن ترین سنتریفوژهای جهان را داریم. اینها را برزیل با استفاده از تکنولوژی برزیلی ساخته است. این سنتریفوژها بسیار کارآمدند و دارای ارزش فوق العاده صنعتی هستند. دلیلی ندارد که بازرسان آنها را ببینند. اشپیگل: آیا برزیل به تکنولوژی تولید بمب اتمی مسلط است؟ گوئیمارائس: برای آن باید چاشنی داشت و کلی چیزهای دیگر. افزون بر این، به اورانیوم 90 درصدی نیاز است، ولی ما اورانیوم را سه درصد غنی می کنیم و برای کارهای پژوهشی گاهی تا 19 درصد. اشپیگل: درسال های دهه هفتاد و هشتاد نیروهای نظامی برزیل یک برنامه محرمانه برای تولید بمب اتمی داشتند… گوئیمارائس: باور نمی کنم، مبالغه می شود. آشپیگل: ایا برزیل قصد دارد در آینده بمب اتمی تولید کند؟ گوئیمارائس: نه، اصلا چنین انگیزه ای در کار نیست. قانون اساسی ما چنین اجازه ای را نمی دهد. اشپیگل: تکنولوژی سنتریفوژها از کجا آمده است؟ گوئیمارائس : بخش بزرگی از آن از خود برزیل ، به تنهائی، چون دست یابی به قطعات بسیار دشوار است. اما این موضوع بسیار محرمانه است. حتی عکسی هم از آن وجود ندارد. آشپیگل: پس شما آنرا از اسلحه فروشان بین المللی، مثلا پاکستانی، بدست آورده اید؟ گوئیمارائس: این هم حرف بی ربطی است. درست مثل این ادعای بی اساس که تروریست ها در منطقه سه ضلعی مرزی میان برزیل، آرژانتین، پاراگوئه هستند. این ادعا دائما تکرار می شود. آشپیگل: نیروی دریائی برزیل در حال ساختن یک زیردریائی اتمی است. برزیل چه نیازی به آن دارد؟ گوئیمارائس: ما یک ساحل عظیم داریم که باید برآن تسلط داشته باشیم. در اعماق دریا منابع عظیم نفت هست. ما هم مانند هر کشور دیگر نیاز به یک قدرت دفاعی کارا داریم. زیردریائی اتمی نسبت به یک زیر دریائی معمولی مدت بسیار بیشتری می تواند زیر آب بماند. اشپیگل: شما یکبار گفتید اشتباه بود که برزیل قرارداد منع گسترش سلاحهای اتمی را امضاء کرد… گوئیمارائس: برزیل وظائف خود را انجام می دهد. ولی برزیل اجازه نمی دهد در قرارداد دست برده شود و سرهم بندی شود. هم اکنون هم در این قرار داد توازن وجود ندارد و قدرت های اتمی در وضعیت بهتری قرار دارند. این قرار داد نه برای جلوگیری از گسترش سلاحهای اتمی، بلکه برای جلوگیری از جنگ اتمی تنظیم شده است. قرارداد قدرت های اتمی را موظف به خلع سلاح ساخته است. قدرت های اتمی در 42 سال گذشته این بخش از قرارداد را انجام نداده اند. آنها به تکامل سلاح های خود ادامه دادند و امروز بسیار موثر تر و خطرناکتر شده اند. امروز قدرت های اتمی دائما از منع گسترش سلاح های اتمی سخن می گویند و نه از خلع سلاح به تصویب رسیده. جنگ اتمی کجا ممکن است صورت گیرد؟ فقط آنجائی که بمب اتمی هست. اشپیگل: قدرت های اتمی بیم آن دارند که سلاح های اتمی بدست تروریست ها بیفتد. گوئیمارائس : برای تولید بمب اتمی باید صنایع بسیار پیشرفته داشت و برای پرتاب آنها باید موشک داشت. این استدلالات فقط بهانه ای هستند تا دیگر کشورها از حق خود برای دستیابی به تکنولوژی اتمی صرفنظر کنند. قدرت های اتمی در واقع خواستار آنند که قدرت انحصاری اتمی و غیر اتمی خود را تثبیت کنند. بسیار مهم است اگر یک قرار داد الحاقی دیگر هم وجود داشته باشد که طبق آن مقامات اتمی بین المللی بتوانند تجهیزات نظامی قدرت های اتمی را مورد بازرسی قرا دهند تا معلوم شود آیا انها به بازرسان مقامات بین المللی اجازه می دهند که از تمام دستگاه های آنها دیدن کنند؟ اشپیگل: پرزیدنت لولا هفته آینده برای یک دیدار رسمی به ایران سفر خواهد کرد. چرا او خواستار نزدیکی به ایران است؟ گوئیمارائس: مقامات بین المللی اتمی حتی یکبار هم ادعا نکرده اند که ایران یک برنامه اتمی نظامی را دنبال می کند. بنا بر این ما با فرضیه ای روبرو هستیم که آنرا می توان در مورد هرکشوری بکار برد. برای بر قراری روابط با کشورهای دیگر نیاز به کسب اجازه از کسی نداریم. اشپیگل: این روش ممکن است شانس برزیل را برای دستیابی به مسند دائمی در شورای امنیت سازمان ملل محدود کند… گوئیمارائس: مهم نیست، ما اجازه نمی دهیم ما را زیر فشار بگذارند. برزیل اجازه نمی دهد نامزدی اش برای عضویت دائمی در شورای امنیت مشروط به پذیرفتن شرائط سیاسی گردد. اشپیگل: ولی از لحاظ تاریخی برزیل هیچوقت به این منطقه توجهی نداشته است. گوئیمارائس: ما مدت زیادی است که با ایران مناسبات مهم بازرگانی داریم. در برزیل عده زیادی از افراد عرب تبار، فلسطینی ها و کسانی که اهل خاورنزدیک هستند، زندگی می کنند. افزون بر این عده زیادی یهودی در آنجا هستند. بنابراین ما در این منطقه علائقی داریم. کسانی که تاکنون کوشش کرده اند تا در خاورنزدیک بحران ایجاد کنند، موفقیت زیادی نداشته اند. ما قصد کمک داریم. ما در مورد مسئله اتمی ایران شاهد تشابهاتی با اشغال عراق هستیم. آن تجاوز را ضربه پیشگیرانه اعلام کردند، چون گویا عراق دارای سلاح های کشتار انبوه است. همانطور که امروز می دانیم این گزارش ها نادرست بودند. در مورد ایران هم استدلالات مشابه عراق است. از جمله این که ایران برنامه نظامی اتمی دارد و قصد دارد از این سلاح ها استفاده کند، ولی نشانی از آن دیده نمی شود. حتی سیا، چندی پیش تصریح کرد که ایران تا تولید سلاح اتمی فاصله زیادی دارد. اشپیگل: آیا برزیل اورانیوم غنی شده در اختیار ایران خواهد گذاشت؟ گوئیمارائس: نه، ما چنین تصمیمی نداریم، گرچه بازار اورانیوم غنی شده فوق العاده خوب بنظر می رسد. منابع اورانیوم برزیل در جهان در مرتبه ششم قراردارد و بزودی میتوانیم به مرتبه سوم برسیم. مسائل محیط زیست را بدون انرژی اتمی نمی توان حل کرد. از این رو اورانیوم پیوسته اهمیت بیشتری پیدا می کند.

 
(ایران در جهان)
مُشتِ گره کرده در تهران
وقتی آکادمی آمریکا در برلین دعوت به سخنرانی یا نشست محرمانه می کند بادِ سیاست جهانی در وانزِه، محل برگزاری، می وزد. این بار مارتین ایندیک آمده بود، یکی از مجرب ترین کارشناسان آمریکایی خاورمیانه و عضو شورای امنیت ملی از اولین روز ریاست جمهوری کلینتون و بعد دوبار سفیر آمریکا در اسرائیل و امروز نایب رئیس انستیتو بروکینگز. در این مؤسسه مشاوران سیاسی سابق و آینده برای مدتی کار اجرایی نمی کنند. کسانی که اکنون تصمیم گیر سیاسی نیستند اما هنوز از آگاهانِ زندگی سیاسی واشینگتن محسوب می شوند. مارتین ایندیک نیز. اوباما در ژانویۀ ۲۰۰۹ با "بازسازی" مناسبات با روسیه و وعده به ملت های مسلمان و دست دوستی به سوی ایران آغاز کرد: واکنش تهران مشت گره کرده بود و تهدید و تقلب در انتخابات. دراین فاصله با روسیه تشنج زدایی شده است. آمریکا و روسیه پی برده اند که منافع مشترک دارند. اما در خاورمیانۀ بزرگ، نامی که آمریکایی ها به کشورهای بین مدیترانه و پاکستان و دریای خزر و مصر می دهند، ایران قراردارد که با برنامۀ اتمی اش شورای امنیت سازمان ملل را در مجموع و آمریکا را بویژه به سخره گرفته است. گفتگوها به کندی پیش می روند و ایرانی ها با خیال راحت به کار خود ادامه می دهند و تهدید می کنند اگر فشار خارجی زیاد شود حزب الله را از شمال و حماس را از جنوب به جان اسرائیل بیندازند. عرب های محافظه کار به رهبری عربستان و مصر از برنامۀ اتمی ایران هراس دارند و مدت هاست گفته اند که می خواهند هرچه زودتر شاهد پایان بحران اسرائیل و فلسطین باشند. در این بحران سال هاست که ایرانی ها عرب تر از عرب شده اند. مردمان عرب را علیه حاکمان خود می شورانند و با تهدید اتمی رقیبان عرب خود را می ترسانند. هنوز آمریکاست که در زمین و آب و هوا و فضا توازن قوا را برقرار نگه داشته است. اما هزینۀ آمریکا بالا می رود وقتی دو خطر وجود دارد: در اسرائیل افزایش جمعیت عرب ها که آنها را در اکثریت قرار می دهد و به یهودیان جدایی را از طریق راه حل دوکشوری تحمیل می کند. اما در ایران خطر تسلیحات هسته ای بیشتر می شود که - اگر "غیر قابل قبول" فقط حرف نباشد - گامی عملی را می طلبد. منطقۀ خاورمیانه با تهدیدهایش، در عالمِ نظر، مجسمه ها جُنبای آلکساندر کالدِر را مانَد که نیم قرن پیش مردم را به خود جذب کردند: اگر به یک قسمت دست بزنیم تمام اجزا به تکان در می آیند. "راه حل نظامی" که اوباما در ابتدا منتفی دانسته بود، بعد از آنکه در پاییز گذشته پنتاگون دستور گرفت امکان عملی آن را بررسی کند، دوباره مطرح می شود. حضور بیش از شش ناو مسلح به موشک های پاتریوت در خلیج فارس نشان می دهد که آمریکا شوخی نمی کند.

 
(رادیو زمانه)
اکبر گنجی :زبان پیمان، هاشمی رفسنجانی و چپ‌های مجلس
سخن گفتن از زبان خاتمی و حبیب الله پیمان، سخن گفتن از زبان آنان در سال‌های اولیه‌ی انقلاب است. این پیشینه بخشی از فرایند شکل‌گیری و رشد این زبان است. تأثیر به کار گرفتن این زبان در سیر حوادث پس از انقلاب کاملاً روشن است. گفتمان مسلط بر انقلاب، گفتمان ضد غرب (ضد امپریالیستی به معنای لنینی، ضد مدرنیته بر مبنای تصویری غیر دقیق از آرای هایدگر) بود، به همین دلیل وقتی فرد یا گروهی را از طریق زبان با آمریکا و لیبرالیسم متصل می‌کردند، همین اتصال برای حذف او کفایت می‌کرد. ۳- زبان حبیب الله پیمان: در ابتدای انقلاب افرادی با حضور در دادگاه مهندس عباس امیر انتظام ، برعلیه وی شهادت داده و وی را به جاسوسی برای آمریکا متهم کردند. یکی از آن افراد، معادیخواه بود. وی در تاریخ ۱۳۸۱/۶/۳۱ طی نامه‌ای رسماً از وی به دلیل «رفتاری زشت و دور از باور ... رفتاری عاطفی و ناپسند ... با اسیری در بند... پوزش خواست.» زبان هتاکی و دشنام، پیامدهای عملی بسیار دارد. یکی از پیامدهای‌اش آن است که بستر سرکوب فرد مورد هتاکی قرار گرفته را مهیا می‌سازد. مهدی بازرگان و یدالله سحابی در برابر آن حجم عظیم هتاکی علیه امیر انتظام ایستادند و حاضر نشدند کوچک‌ترین همراهی از خود نشان دهند. گفتمان چپ بلشویکی در دهه‌ی ماقبل انقلاب، لیبرالیسم را به دشنام تبدیل کرده بود. پیروزی انقلاب، مبارزه‌ی با امپریالیسم و لیبرالیسم را پیش راند. در جهان واقع، لیبرالیسمی وجود نداشت. به همین دلیل، لیبرال دشنامی بیش نبود که با آن بستر حدف افراد و گروه‌های متفاوت را فراهم می‌آوردند. مارکسیست‌ها و چپ‌های مسلمان بازرگان و دولت‌اش را لیبرال و «جاده صاف کن آمریکا» قلمداد می‌کردند. بدین ترتیب بود که همه‌ی گروه‌ها با آیت الله خمینی، حزب جمهوری اسلامی و خط امامی‌ها یک جبهه‌ی واحد برای سرنگونی دولت بازرگان تشکیل دادند.در آن زمان حبیب الله پیمان و نشریه‌ی امت نقش مهمی در برساختن و تثبیت این زبان داشتند. امت دارای بیشترین حجم استفاده ی از این زبان بود. پیمان با استفاده‌ی از این زبان، بازرگان و دولت‌اش را منافق، ضد انقلاب، آمریکایی، مرتجع، مدافع فئودال‌ها، مسلح‌ساز فئودال‌ها، موافق نهاد سلطنت، جاسوس آمریکا قلمداد می‌کند. سپس بر مبنای این مقدمات حکم صادر می‌کند که دیگر نمی‌توان آن‌ها را مسلمان به شمار آورد. بعد هم گوشزد می‌کند که استعفای دولت موقت کافی نیست، باید آنان را از شورای انقلاب هم بیرون راند. به عنوان نمونه، حبیب الله پیمان طی مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی کیهان می‌گوید: «حاکمیت لیبرال‌ها و عملکرد دستگاه مسئول به گونه‌ای بود که پایگاه‌های اساسی آمریکا در داخل مورد حمایت قرار می‌گرفت... پایگاه‌های سرمایه‌داری وابسته بود که دولت موقت از آن دفاع می‌کرد... در رابطه با مناسبات فئودالی و بزرگ مالکی و سرمایه‌داری ارضی، دولت لیبرال از آن مناسبات دفاع می‌کرد... در رابطه با فرماندهان ارتش و عناصری که حتی مورد سوءظن بودند؛ دفاع می‌کرد... در رابطه با نیروهای مرتجع و رفرمیستی که با تغییرات انقلابی موافق نبودند و در مقابل انقلاب اسلامی ایستادگی می‌کردند، تفاهم و همکاری و نزدیکی نشان می‌داد...دولت لیبرال در سیاست خارجی دقیقاً همین خط را دنبال و رسماً از صدور انقلاب جلوگیری می‌کرد. تبلیغات انقلابی نمی کرد و حتی هم‌پیمانی و نزدیکی با کشورهای ضد امپریالیستی را نفی می‌کرد و به عکس سعی داشت مناسباتش را با کشورهایی که دارای چهره‌ی ضد امپریالیستی نبودند تقویت کند... امریکا مرتب حمایت خودش را از این دولت و این جناح‌ها اعلام می‌کرد... اگر این مواضع ادامه پیدا می‌کرد، انقلاب ما کم کم در خودش دفن می‌شد... مبارزه‌ی ضد امپریالیستی تمام این برنامه‌ها را به هم زده و اولین نتیجه‌اش این بود که دولت لیبرال که قدرت و کشش مبارزه را نداشت کنار رفت. اما این عقب نشینی کامل نبود، برای این که عناصر لیبرال وارد شورای انقلاب [شدند]... می‌باید شورا[ی انقلاب] هم خود را تصفیه کند. [باید]بقیه مواضع قدرت را از دست عناصر لیبرال و مرتجع خارج [کرد]... [اگر] اسناد [سفارت آمریکا] افشا بشود، عملکرد لیبرالی و سازش‌کاران و رفرمیست‌ها که برای توده‌ی مردم که دارای آگاهی کمتری هستند، مشخص می‌شود... در واقع این لیبرالیسم و سازش‌کاران و رفرمیست‌ها هستند که ترس دارند... . فئودال‌های وابسته به رژیم و سیاست‌های امپریالسیتی که مرعوب از انقلاب فراری شده بودند، این بار تحت توجهات و سیاست‌های دولت لیبرال رشد کرده و از سوراخ‌های خود بیرون خزیدند و تمام عناصر فرصت طلب و ضد انقلابیونی که از ترس انقلاب و در زیر فشارهای توده‌ای فراری شده بودند، اکنون نه تنها برگشته‌اند و مواضع شان را محکم کرده‌اند بلکه به اسلحه‌هایی که از مقامات گرفته اند، «نظم» منطقه را عهده‌دار شده‌اند... . لیبرالیسم اصولا با برداشت و بینش غلط خودش تنها دشمن را استبداد داخلی می‌پندارد و هرگز دشمنی به نام امپریالیزم را نمی‌شناسد و این بنیان ضعف لیبرالیسم است و در واقع همان برخوردی بود که امیر انتظام هم می‌کرد و عقیده داشت که این امر هیچ اشکالی ندارد و این توجیه به نظر من صادقانه است که با کمال حسن نیت این حرف را رئیس دولت لیبرال [مهدی بازرگان] هم می‌زند. زیرا که در بینش سیاسی لیبرالیسم، امپریالیسم جایی ندارد و تضادی برایش محسوب نمی‌شود... آمریکا [می‌خواهد] همان جناح‌های لیبرال داخلی را حفظ بکند. بنابراین یک ارتباط نزدیکی بین جناح لیبرال امریکایی و این جناح لیبرال حاکم وجود دارد. لیبرال‌های داخل کشور چشم امیدشان به سیاست امریکا بود که ببینند که کدام جناح امریکایی بر سر کار می‌آید... . تضاد اصلی آن‌ها با استبداد شاه بوده است، آن هم نه با نهاد سلطنت، اشتباه نکنیم... اگر شاه حاضر می‌شد حکومت مشروطه را بپذیرد و حکومت بکند نه سلطنت، با او کاری ندارند... با محافل آزادی‌خواه امریکایی هم خیلی دوست و نزدیکند، این است که از قبل با امریکایی‌ها ارتباط دارند و این را جاسوسی نمی‌دانند... قبل از مرحله سرنگونی [رژیم شاه]، لیبرالیسم پا به پای خط امریکا حرکت می‌کند و می‌گوید که ببینیم امریکا تا چه حدودی شاه را محدود می‌کند، همه‌ی استدلال‌شان در برخورد با امریکا همیشه چنین بوده است که ای امریکایی‌ها شما در ایران چه می‌خواهید... فقط ماییم که ایران را بهتر از همه می‌توانیم حفظ بکنیم. به همین دلیل می‌تواند با امریکا کنار بیاید و بعد هم در جریان انقلاب می‌گوید که چون امریکا دولت نیرومندی است و امریکا با شاه هم موافق نیست از این نظر پا به پای امریکا پیش می‌رود... دیگر این‌ها نمی‌توانند بگویند ما مسلمانیم... کسانی که قبلا منافق بودند ناچار می‌شوند به موضع اصلی‌شان که ضدانقلاب باشد برگردند... ناچارند که از صف انقلاب خارج شوند و به صف ضد انقلاب [بپیوندند]... لیبرال‌های مذهبی هر چند که حسن نیت هم داشتند اما دیدیم که قبل از انقلاب نتوانستند تضاد عمده را تشخیص بدهند، از این نظر در جهت انحرافی قدم می‌زنند و بعد از انقلاب هم سیاستشان انحرافی بود کمااینکه اکنون نیز هست.»91 ۴- زبان هاشمی رفنسجانی: اکبر هاشمی رفسنجانی یکی از مهم‌ترین نمادهای چپ‌های مذهبی در دهه‌ی اول انقلاب بود. سخن گفتن درباره‌ی زبان او نیازمند کتاب مستقل یا حداقل چندین مقاله است. اما در اینجا صرفاً برای درک زبان زمانه‌ای که همه‌ی گروه‌ها در راه تسخیر قهرآمیز دولت می‌جنگیدند، به یکی از خطبه‌های نماز جمعه‌ی او در روز ۱۳۶۰/۴/۱۹ اشاره می‌کنیم. هاشمی می‌گوید: «دو سال از انقلاب گذشته، امروز صفوف مشخص شده، جامعه می‌‌فهمد كه كدام روحانی حق و كدام ناحق است، چه كسی راست و چه كسی دروغ می‌گفته است. حادثه‌ای، مثل ریاست جمهوری آقای بنی‌صدر پیش می‌آید، صفوف مشخص می‌شود، سرمایه‌دارها، ول‌گردها، كافه‌چی‌ها، ساواكی‌ها، فرصت‌طلب‌ها، دشمنان اسلام همه خود را نشان می‌دهند. لیمیزالله الخبیث من الطیب: تا آن كه خدا پلید را از پاكیزه جدا سازد. این از خاصیت همین آزمایشات است. طبقه‌ی زحمتكش و مولد و جانباز و فداكار و مسلمان، كم‌كم صفوفشان مشخص شد و تشكیل حزب‌الله طیف وسیعی از خلق را در برگرفت. اكنون ما تكلیفمان را فهمیده و مسائلمان را درك كرده و دوست و دشمنان را از هم تشخیص می‌دهیم. یك سال قبل خیلی‌ها شعار می‌دادند كه امروز معلوم شد كه دروغ می‌گفتند. دو سال قبل كسانی كه شعار می‌دادند، بیشتر بودند و حالا معلوم شد كه آن‌ها هم دروغ می‌گفتند. اگر این آزمایش‌ها نبود، اگر این جامعه یكنواخت حركت می‌كرد، مجاهد از منافق، ایثارگر از فرصت‌طلب و حق از ناحق جدا نمی‌شد. جامعه در تباهی فرو می‌رفت، توطئه‌ها عمیق‌تر می‌شد... جبهه‌ی نفاق لیبرالیسم با جبهه‌ی نفاق چپ و سانترالیزم كه با هم بر افتادند... این حركت‌های اجتماعی باعث شد كه صف خوبان از صف بدان جدا شد... خداوند اراده كرده كه در كوران‌های اجتماعی بعضی از موجودات خبیث و جریانات خبیث را با بعضی دیگر، تركیب كرده و اینها را متراكم و جمع كند و جمع اینها را به سقوط بكشاند... خداوند به این نحو فرمول سقوط خبیث‌ها را در حركت‌های اجتماعی ساخته است، اینها را با هم جمع كرده و هنگامی كه جمع شدند، به جای این كه محاسن هم را ببینند، عیوب یكدیگر را می‌گیرند. به این نكته جالب توجه كنید: چپ‌گراها مانند جناح پیكار، مجاهدین خلق، فدائی خلق و تمام این تیپ‌ها كه عمری شعار می‌دادند، حقوق كارگر، حقوق محرومان، مبارزه با سرمایه‌دارها، مبارزه با امپریالیسم، مبارزه با ابرقدرت‌ها، و به خاطر این كه شعار طرفداری از محروحین را می‌دادند، عده‌ای را به این جهت جذب كرده بودند. هنگامی كه، با جناح لیبرالی كه سرمایه‌دارها و ساواكی‌های مخصوص تصفیه شده و دلال‌ها و مقاطعه‌‌كارها و زالوصفت‌ها را شامل می‌شد، متحد شدند، زرق و برق شعارهایشان را از دست داده و در صفوف خودشان ایجاد تردید كردند. یعنی كسی كه با نهایت خلوص به آنها پیوسته تا از حقوق محرومین دفاع كند، اكنون كه با چنین وضعی برخورد كرده و می‌بیند كه قبله و رهبر و مطلوب و مقصودش با لیبرالیست با هم ساخته‌اند، در حركت خود دچار تردید می‌شود... خبیث‌ها همه با هم جمع می‌شوند دفتر هماهنگی، روزنامه‌ی انقلاب اسلامی، دفتر رئیس جمهوری، پیكار، رنجبر، جبهه‌ی ملی، فدائی، مجاهد و تمام كجروان، سلطنت‌طلب‌ها، طرفداران بختیار، و همه‌ی این تیپ‌ها كه هر یك در محدوده‌ی كوچكی برای خویش رونقی داشتند، مجموعه‌ای تشكیل می‌دهند فیركمه جمیعاً فیجعله فی جهنم. این هم پایان كار: مجموعه به جهنم می‌‌رود. واقعاً اعجاز است... مصداق تمام آیه، همان اجتماع نیروهای شیطانی است كه روز دوشنبه ۳۰ خرداد، بعد از جریان عدم كفایت سیاسی آقای بنی‌صدر، به دور هم جمع شده بودند و خیال می‌كردند تهران و ایران را به خاك و خون می‌كشند اما به محض این كه بچه‌های حزب‌الله از كوچه‌های جنوب شهر پیدا شده و سپس چند موتورسوار به میدان آمدند، دیدیم كه این مجموعه‌ی متراكم خبیث (هواداران بنی‌صدر)، اصلاً گم شدند. كانه وجود نداشتند... وقتی كه جبهه‌ی خبثا جمع شد هر یك از این‌ها در عمل، مسئولیت اعمال خلاف دیگران را هم به عهده دارد، امروز هر گناهی كه مجاهد خلق بكند به پای بنی‌‌صدر هم نوشته می‌شود و هر گناهی كه باند بنی‌صدر انجام دهد، به پای مجاهد خلق هم نوشته می‌شود. پیكار و اقلیت و صدام و قاسملو و سادات و ارتجاع منطقه مطلقاً و آمریكا، مجموعاً در كشور ما مسئول جنایاتند و واقعاً هم مسئولند. یعنی جبهه‌ی نامقدس چپ و راست خبیث، مسئولیت این جنایت‌ها را به عهده دارد و ملت به پای اینها خواهد نوشت و این، از عوامل سقوط و عدم موفقیت آنهاست.»92 هاشمی رفسنجانی در طول سه دهه‌ی گذشته بارها از این زبان علیه متفاوت‌ها و مخالفان استفاده کرده است. عواقب و پیامدهای به کار گرفتن این زبان علیه متفاوت‌ها و مخالفان روشن است. هر کس که از این زبان استفاده می‌کند، از همین زبان علیه او هم استفاده خواهد شد. سرنوشت هاشمی رفسنجانی در سال‌های اخیر بهترین شاهد این مدعاست. کار به جایی رسیده است که کسانی که شاید آرزوی‌شان دیدن هاشمی بود، هر یک اینک با این زبان لگدی به او می‌زنند تا راه حذف «حضور تشریفاتی» و «فاقد قدرت» او را از ساختار دولت سرعت بخشد. تاریخ سه دهه‌ی اخیر هم به چالش او با طرفداران رهبر تبدیل شده است. آنان تشکیل حزب کارگزاران سازندگی را طراحی هاشمی قلمداد می‌کنند. اما او خود را مظلوم معرفی می‌کند و می‌گوید من مخالف تشکیل کارگزاران سازندگی بودم ولی به حکم شرعی آیت الله خامنه‌ای آنها اعلام موجودیت کردند.»93 ۵- زبان چپ‌های مجلس: در زمانی که هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس بود، اکثریت نمایندگان مجلس، چپ‌های مذهبی بودند. در سال ۱۳۶۵ آیت الله خمینی از مطالبی که در روزنامه‌ی رسالت علیه دولت مهندس موسوی طرح می‌شد انتقاد کرد. به دنبال آن، نمایندگان چپ مجلس طی نامه‌ای به آیت الله خمینی، به نمایندگان راست مجلس و روزنامه رسالت تاختند. به زبان این نامه توجه کنید که با چه الفاظی با جناح راست (محافظه‌کاران و اصول‌گرایان بعدی) برخورد می‌شود: «متعاقب فرمایشات گهربار امام عزیز...در رابطه با حرکت خلاف مصالح نظام و خلاف اسلام و دیانت عده‌ای که هر از چندگاه، موجبات تکدر آن وجود پربرکت را فراهم می‌آورند، و این بار نیز به جای فریاد زدن بر سر آمریکا، با فریاد زدن بر سر مسئولین ما، می‌خواستند شیرینی این پیروزی عظیم را به کام مردم تلخ نمایند، ما نمایندگان مجلس با کمال تأسف عرض می‌کنیم که این حرکت از همان طیفی سر زده که مدت‌هاست در جهت تضعیف دولت اسلامی، از طریق انتشار مطالب خلاف یا محرمانه در روزنامه‌ی وابسته به خود [رسالت] موضع‌گیری‌های منفی در مجلس، دفاع از پول‌داران و زمین‌خواران و محتکرین در مقابل محرومان و از همه قبیح‌تر و نابخشودنی‌تر، ایجاد نفاق بین نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در شرایط جنگی و توطئه‌های گوناگون متوسل شده‌اند، با توجه به وضعیت خاصی که این گروه اندک جدای از امام امت، در مجلس و خارج از مجلس بوجود آورده و هر روز به نحوی مسائل نظام و حرکت‌های دولت اسلامی را زیر سئوال می‌برند و نفعی جز تضعیف جبهه‌ی اسلام و تقویت جبهه ی مقابل ندارند، ما امضا کنندگان اکثریت مجلس، با ابراز انزجار و تبری از این گونه حرکت‌های شیطانی، اعلام می‌داریم که بیش از این تحمل و رنجش خاطر امام بزرگوار و عزیز را توسط گروهی پوچ و منحرف از اصول انقلاب نداشته، بر این میثاق تأکید می‌نمائیم که مجلس شورای اسلامی همچون گذشته، همواره در خط ولایت فقیه و تبعیت کامل از آن رهبر عالی‌قدر، همه‌جانبه خواهد کوشید.»

 
(بی بی سی)
چرا کتاب ها از نمایشگاه کتاب جمع می شود؟
محمود سالاری، مدیر کمیته ناشران داخلی نمایشگاه کتاب گفت که با همه‌ آثاری که قبل از سال ۸۴ چاپ شده‌اند و در نمایشگاه عرضه می‌شوند، برخورد می شود جز با کتاب‌های مرجع و ''کتاب‌های محققانه و عالمانه که اجازه‌ عرضه دارند.'' او در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، گفت:'' مثلا اگر صحیفه‌ سجادیه قبل از سال ۸۴ باشد، اجازه‌ عرضه‌اش را می‌دهیم.'' آقای سالاری گفت: ''هر بچه‌ای که به دنیا می‌آید، الزاما باید برود واکسن بزند؛ چرا هیچ‌کس نمی‌گوید این کار منع آزادی است؟ چرا در حوزه اندیشه و ادبیات و فرهنگ از این فضا دور می‌شویم؟ در حوزه فرهنگ هم برخی از این افکار بهتر است ترویج نشود. اگر می‌خواهد ترویج شود، بیرون از نمایشگاه باشد.'' مدیر کمیته ناشران درباره ممنوعیت عرضه کتاب‌هایی مثل آثار هوشنگ گلشیری، صادق هدایت و فروغ فرخزاد در نمایشگاه کتاب گفت:''این‌جا برای عرضه کتاب‌ها تخفیف می‌دهیم، این سوبسید را به چه کتاب‌هایی باید داد؟ به کتاب‌هایی که یک قشر خاص مخاطب دارد یا کتاب‌هایی که مخاطب عام دارد؟'' آقای سالاری خواندن این کتاب‌ها را سبب ''دورشدن از روحیه‌ خودباوری از انسان و تزریق روحیه‌ی یأس و بدبختی'' دانست و گفت ''ما سوبسید بدهیم این کتاب ها در نمایشگاه توزیع شود؟ انصاف است؟'' او گفت: ''من این‌ها را مانند همان فال و کف‌بینی و این چیزها می‌بینم.'' ''این‌جا ناشر دارد متری چقدر پرداخت می‌کند؟ برق و انرژی، حراست و امنیت و غیره برایش تأمین است. سوبسید دولت است؛ منتی بر سر کسی نیست؛ اما دست کم، آثار نویسندگان نسل نو، آثار نسل انقلاب باید بیاید، آثار حوزه‌ی اندیشه دینی ترویج شود.'' این در حالی است که تخفیف کتاب ها را ناشران می دهند و نه برگزارکنندگان نمایشگاه و ناشران برای شرکت در نمایشگاه و اجاره غرفه، کرایه می پردازند. در روزهای گذشته، از فروش آثار نویسندگان و شاعرانی از جمله هوشنگ گلشیری، صادق هدایت، فروغ فرخزاد، محمود دولت آبادی و عباس معروفی جلوگیری شده است. آثار آیت الله ها پیش از این، خبرهایی از جمع آوری آثار آیت الله حسینعلی منتظری و آیت الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعه و محسن کدیور، روشنفکر دینی، نیز از نمایشگاه کتاب تهران منتشر شده بود. مدیر کمیته ناشران نمایشگاه کتاب گفت که این کمیته در جمع آوری آثار آیت الله صانعی در نخستین روزهای نمایشگاه دخالتی نداشته است. به گفته محمود سالاری، کمیته نظارت و ارزشیابی قبل از شروع نمایشگاه، لیستی از کتاب های ممنوعه را به کمیته ناشران داخلی اعلام کرده که به ناشران ابلاغ شده است. آقای سالاری گفت که در این لسیت، آثار آیت‌الله صانعی نبوده است. او گفت ''قرار بود ارزشیابی این کتاب ها انجام شود؛ قرار نبود جمع‌آوری شود.'' آقای سالاری درباره جلوگیری از عرضه کتاب های آیت الله بهشتی در نمایشگاه گفت:''بنیاد حفظ آثار شهید بهشتی در نمایشگاه حتی ثبت ‌نام هم نکرده بود.'' این در حالی است که یکی از مسئولان دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله بهشتی، روز چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت (پنجم ماه مه) به خبرگزاری ایلنا گفته بود که مجوز برای برپایی غرفه انتشارات مربوط به آثار آیت الله بهشتی (نشر بقعه) صادر شده اما آنها پس از مراجعه به مسئولان برگزاری نمایشگاه مطلع شده اند که این انتشارات به طور کامل از حضور در نمایشگاه کتاب امسال محروم شده است. محمود سالاری درباره آثار آیت الله بهشتی گفت: ''شهید بهشتی مثل شهید مطهری نبود که آثار فراوانی داشته باشد. این جنجالی که امسال می‌شود، برایم جالب است. ما در سال‌های پیش اساسا چنین بحثی نداشتیم. این‌جور نبود که کسی بگوید من دنبال آثار شهید بهشتی در نمایشگاه می‌گردم.'' او درباره ممنوعیت عرضه آیت‌الله منتظری در نمایشگاه کتاب هم گفت: ''من بی‌اطلاعم. واقعا بی‌اطلاعم.'' محسن کدیور در گفت و گو با بخش فارسی بی بی سی، جمع آوری آثار از نمایشگاه را نقض صریح قانون اساسی ایران دانسته بود و با اشاره به جمع آوری کتاب های آیت الله منتظری و ایت الله صانعی و همچنین ممانعت از غرفه داشتن ناشر آیت الله بهشتی گفته بود: ''در سال های قبل، سانسور کتاب مخصوص دگراندیشان، اعم از غیر دینی و دینی، بود. اما در نمایشگاه امسال هر کسی که در یک سال اخیر به نحوی از آنها با جنبش سبز مردم ایران همراه بوده، کتاب هایش از نمایشگاه جمع شده یا می شود.'' نمایشگاه کتاب تهران از روز ۱۴ اردیبهشت در مصلای تهران آغاز شده و تا روز ۲۴ اردیبهشت ادامه خواهد داشت.

 
خارجي
(رادیو فردا)
لیبرمن: کره شمالی به ایران و سوریه سلاح می فرستد
آويگدور ليبرمن، وزير خارجه اسرائيل، در سفری به خاوردور، کره شمالی را به ارسال کاروان های سلاح برای ايران و سوريه، از جمله برای تحويل آن به حزب الله و حماس متهم کرده است.آويگدور ليبرمن، وزير خارجه اسرائيل، در سفری به خاوردور، کره شمالی را به ارسال کاروان های سلاح برای ايران و سوريه، از جمله برای تحويل آن به حزب الله و حماس متهم کرده است. آقای ليبرمن که در سفر رسمی به ژاپن بسر می برد، چهارشنبه در ادامه ديدار از توکيو، پايتخت ژاپن، افزوده است که کره شمالی، سوريه و ايران در چارچوب همکاری هائی در«محور جديد شرارت»، بدليل ساخت و تکثير سلاح های کشتار همگانی، بزرگ ترين تهديد برای امنيت جهانی هستند. آقای ليبرمن به عنوان شاهد مدعای خود به ماجرای توقيف هواپيمای برخاسته از کره شمالی در بانکوک، پايتخت تايلند، اشاره کرده و گفته است که «کره شمالی محموله های عظيم و متنوع سلاح را که قرار بود از ايران برای حماس و حزب الله قاچاق شود، به سوی ايران می فرستاد.» تايلند با آگاهی هائی که به گفته ناظران احتمالا از آمريکا دريافت کرده بود، دوازدهم دسامبر ۲۰۰۹، يک فروند هواپيمای باربری از مدل ايلوشين- ۷۶ را که از پيونگ يانگ برخاسته بود، در فرودگاه بانکوک، پايتخت تايلند متوقف و بازرسی کرد. مقامات تايلند اعلام کردند که سی و پنج تن محموله های هواپيما، سلاح بوده است در حالی که طبق قطعنامه های شورای امنيت، صادرات هرگونه سلاح از سوی کره شمالی ممنوع شده است. در بارنامه هواپيما ظاهرا نوشته شده بود که محموله ها تجهيزات حفاری نفتی است. پنج خدمه هواپيما؛ چهار قزاق و يک تبعه روسيه سفيد، در بازجوئی ها به مقامات تايلند گفتند که ازمحتوای محموله ها آگاهی نداشته اند، و با مبری شدن از داشتن هرگونه مسووليتی در اين ماجرا، پس از دو ماه و اندی توقيف در بانکوک، آزاد شدند. محموله های هواپيما همچنان در بانکوک در توقيف است و تايلند در اين زمينه گزارشی را نيز به کميسيون تحريم های شورای امنيت ارائه کرده است. سخنان مقامات اسرائيل در مورد ارسال سلاح از سوی کره شمالی برای ايران و سوريه در مواردی ديگر نيز تکرار شده اما اين نخستين بار است که می گويند که سلاح ها قرار است که از ايران و سوريه برای حماس و حزب الله نيز قاچاق شود. ایران بارها فرستادن سلاح به حزب الله و حماس را تکذیب کرده است. شيمون پرز، رئيس جمهوری اسرائيل هفته گذشته گفت که «کره شمالی مانند فروشگاه های معاف از ماليات برای ارسال سلاح به سوی ايران و سوريه عمل می کند و کاروان های پی درپی سلاح و موشک، مستقيما با هواپيما از کره شمالی به سوی ايران در حرکت است.» وزير خارجه اسرائيل ماه مه سال گذشته نيز برنامه های هسته ای ايران و کره شمالی را به يکديگر پيوند داده بود. وزارت خارجه جمهوری اسلامی ايران هفته گذشته تاييد کرد که بنا به دعوت رسمی ايران، کيم يونگ نام، مرد شماره دوم کره شمالی در آينده بسيار نزديک به ايران سفر خواهد کرد. محمد علی فتح اللهی، معاون آسيا و اقيانوسيه وزارت خارجه ايران ماه گذشته از پيونگ يانگ ديدار رسمی داشت و با شماری از مقامات حکومت کمونيستی کره شمالی ديدار و گفتگو کرد.

 
(صدای آمریکا)
آلمان، کنفرانس نيروی بين المللی کمک به امنيت افغانستان را در برلن دعوت می کند
آلمان از وزيران دفاع و رؤسای ستاد ارتش کشورهايی که در افغانستان نيروی نظامی پياده کرده اند دعوت کرد تا در کنفرانس روز سه شنبۀ نيروی بين المللی کمک به امنيت، موسوم به ئيساف، در برلن شرکت کنند. در همين حال کارل تئودور چو گوتنبرگ وزير دفاع آلمان نيز از نمايندگان پيمان ناتو، اتحاديه اروپا و افغانستان برای يک ملاقات غير رسمی دعوت بعمل آورد. چو گوتنبرگ ميگويد شانزده کشور با يک صدا و با شفافيت ميگويند که ما بر سر تعهد خود هستيم و کمک به مردم افغانستان را ادامه خواهيم داد. آقای گوتنبرگ افزود شانزده کشوری که به رهبری ناتو در افغانستان نيرو پياده کرده اند موافقت کردند که در اواسط سال آينده کنترل منطقه را به دولت آن کشور منتقل کنند. قرار است سربازان جديد، از جمله ۵ هزار سرباز آمريکايی وارد افغانستان شوند تا به آموزش نيروهای نظامی افغان کمک کنند. آمريکا می گويد در صورت مساعد بودن شرايط، نيروهای نظامی خود را در ماه جولای سال آينده از افغانستان خارج خواهد کرد ولی در ماه های اخير بر ميزان ناآرامی و خشونت در سراسر آن کشور افزوده شده است. روز سه شنبه در اثر انفجار بمب، دو سرباز آمريکايی در جنوب افغانستان کشته شدند. چو گوتنبرگ پيش از شروع کنفرانس در جمع خبرنگاران گفت که آلمان از نمايندگان افغانستان دعوت بعمل آورده است تا با آنها در مورد انتظارات ئيساف گفتگو کند. وی گفت که اعضای ئيساف با تمام قوا تلاش ميکنند تا مأموريت در افغانستان را با موفقيت به پايان برسانند. مارک سدويل نماينده ارشد غير نظامی ناتو در افغانستان ميگويد که نيروهای نظامی ئيساف و افغان تلاش می کنند تا در همکاری با يکديگر شورشيان و شبه نظامیان را شکست دهند.

 
(خبر آنلاین)
آلمانها بودجه هنگفت مرکل برای اروپا را نمی‌پذیرند
سرمایه‌گذاری بیش از حد آلمان در اتحادیه اروپا علت شکست ائتلاف مرکل بود. چندی پیش در خبرها آمده بود که ائتلاف مرکل در انتخابات ایالتی،با کاهش آراء مردم مواجه و در نتیجه ائتلاف دمکرات مسیحی اکثریت خود را در پارلمان از دست داد. برخی از کارشناسان سیاستهای مرکل در حوزه اقتصادی بالاخص کمک مالی عظیم آلمان به یونان را دلیل شکست ائتلاف او میدانند. همچنانکه در برخی از رسانهها نیز آمده بود که ژرمنها تمایلی به همراهی با اتحادیه اروپا و اتخاذ سیاستهای همگرایانه ندارند .اروپا در مقطع کنونی با بسیاری از بحرانهای اقتصادی و مالی دست و پنجه نرم میکند، که بدون شک، حل آنها نیازمند همگرایی بیشتر از سوی اعضاء و اعتماد بیشتر اروپاییان به رهبرانشان است. اما دستهای دیگر از کارشناسان بر این اعتقادند که اصولاً احزاب در آلمان قابلیت اجماع و حصول توافق را داشته و این مسئله تهدید مهمی برای آلمان نخواهد بود. بر همین اساس خبرآنلاین در مصاحبهای با دکتر مهدی ذاکریان،کارشناس مسائل سیاسی به بررسی ابعاد این موضوع پرداخته است. در خبرها آمده بود که ائتلاف مرکل با حضور حزب قدرتمند دمکرات مسیحی با کاهش آراء مواجه شد،حتی برخی از رسانهها نیز از امکان برگزاری انتخابات مجدد در آلمان خبر دادند ......... امکان برگزاری انتخابات مجدد در غرب زمانی اتفاق میافتد که احزاب نتوانند به ائتلاف و هماندیشی برسند و در آن صورت است که باید منتظر انتخابات مجدد باشیم.آنچه که در آلمان اتفاق افتاد این بود که حزب دمکرات مسیحی در ایالت وستفالی نتوانست حدنصاب را کسب کنند،اما اینکه این مسئله را تهدیدی برای انتخابات مجدد بدانیم،شاید محتمل اما امکان آن کم است.به اعتقاد من احتمال اینکه احزاب به تفاهم نرسند کم است. آیا بحران یونان را باید عامل اصلی شکست ائتلاف مرکل بدانیم؟ علت این شکست،بحران مالی یونان نیست.سرمایهگذاریهای بیش از حد آلمان در اتحادیه اروپا و هزینههای سنگین این کشور درقالب اتحادیه اروپا زمینهساز نارضایتی مردم شد.بنابراین طبیعی است که مردم در شرایط فعلی و با این اوضاع اقتصادی در مقابل این سیاست واکنش نشان داده و اعتمادشان را از دست بدهند. آیا میتوان سیاستهای مرکل در افغانستان را یکی دیگر از دلایل این شکست بدانیم؟ آلمان یکی از مهمترین و بزرگترین کشورهای سرمایهگذار در افغانستان است.حضور آلمانها در زمینههای مختلف آموزشی،نظامی،فنی و اقتصادی بسیار گسترده است.نیروهای آلمانی بخش عظیمی از سیستم آموزشی افغانستان اعم از آموزش نظامی،نیروهای پلیس،آتشنشان و بسیاری دیگر را بر عهده دارد. اینکه سیاست خارجی را عامل و دخیل در این شکست بدانیم،من چندان به این مسئله باور ندارم. اگر کشور دیگری را در نظر بگیریم مثلا آمریکا،قطعا سیاست خارجی در این مسئله تأثیر گذار خواهد بود،اما در خصوص آلمان نمیتوان به صراحت آن را تأیید کرد.

 
(بی بی سی)
دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا شد
در پی استعفای گوردون براون از مقام نخست وزیری بریتانیا، دیوید کامرون رهبر حزب محافظه کار به این مقام رسیده است. آقای کامرون، 43 ساله، بعد از رفتن به کاخ باکینگهام برای دریافت درخواست رسمی ملکه برای تشکیل دولت بعدی وارد دفتر نخست وزیری - واحد شماره ده خیابان دانینگ - شده است. او گفت که قصد دارد یک ''ائتلاف خوب و کامل'' با لیبرال دموکرات ها تشکیل دهد تا دولتی ''قوی و باثبات'' به وجود آید. منابع مطلع در حزب محافظه کار می گویند که نیک کلگ رهبر حزب لیبرال دموکرات معاون نخست وزیر در دولت تازه خواهد بود. آقای کامرون در نطقی در خارج اقامتگاه تازه خود گفت که او و آقای کلگ ''اختلافات حزبی را کنار خواهند گذاشت و برای خیر عمومی و منافع ملی همکاری خواهند کرد.'' او همچنین از گوردون براون به خاطر سال های مدید خدمت عمومی قدردانی کرد و قول داد به ''مشکلات عاجل'' بریتانیا شامل کسر بودجه و مشکلات اجتماعی رسیدگی کند و برای ''باز گرداندن اعتماد به نظام سیاسی'' کشور بکوشد. ورود آقای کامرون به دفتر نخست وزیری مصادف با پایان 13 سال حاکمیت حزب کارگر و تشکیل نخستین دولت ائتلافی پس از 70 سال است. این همچنین نخستین مورد ائتلاف دو حزب لیبرال دموکرات و محافظه کار در تاریخ این کشور است. آقای کامرون جوان ترین نخست وزیر از سال 1812 تاکنون است. تونی بلر هنگام رسیدن به نخست وزیری در سال 1997 شش ماه بزرگتر بود. باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا اولین رهبر خارجی بود که این موفقیت را در یک تماس تلفنی کوتاه به آقای کامرون تبریک گفت و او را برای سفر به کاخ سفید در ماه های تابستان دعوت کرد. آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان نیز ضمن تبریک گفتن به آقای کامرون او را به آلمان دعوت کرده است. نخست وزیر جدید بریتانیا تاکنون جورج اوزبورن و ویلیام هیگ را به ترتیب به عنوان وزرای دارایی و خارجه تعیین کرده است. ویلیام فاکس وزیر دفاع خواهد بود. استعفای براون در انتخابات روز پنجشنبه گذشته حزب محافظه کار ۳۰۶ کرسی، حزب کارگر ۲۵۸ کرسی و حزب لیبرال دموکرات ۵۷ کرسی کسب کردند. اما حزب محافظه کار به اکثریت لازم برای تشکیل دولت دست نیافت و مجبور به ائتلاف است. لیبرال دموکرات ها که اکنون به نظر می رسد با محافظه کاران توافق حاصل کرده باشند، همچنین با حزب کارگر مذاکراتی برای تشکیل ائتلاف داشتند که بی نتیجه ماند. پس از آنکه معلوم شد گفتگوهای این دو حزب بی نتیجه مانده است، گوردون براون استعفانامه خود را تسلیم کرد و گفت برای نخست وزیر بعدی آرزوی موفقیت می کند. آقای براون بعد از ظهر سه شنبه استعفانامه خود را رسما در کاخ باکینگهام تسلیم ملکه کرد و توصیه کرد که دیوید کامرون جانشین او شود. آقای براون در ژوئن ۲۰۰۷ به عنوان نخست وزیر جانشین تونی بلر شد و پیش از برای ده سال وزیر دارایی بریتانیا بود. کمیته اجرایی حزب کارگر اشاره کرده است که خواهان یافتن جانشین آقای براون به عنوان رهبر حزب در حداقل زمان ممکن، یعنی احتمالا تا پایان ژوئیه است. آقای براون در بیانیه ای که پس از خروج از دفترش قرائت کرد از کارکنان، همسر و فرزندانش تشکر کرد. او گفت که ''خدمت کردن یک امتیاز ویژه بوه است'' و افزود: ''من این شغل را دوست دارم نه به خاطر پرستیژ، القاب و عناوین و تشریفات - که هیچ علاقه ای به آنها ندارم - بلکه برای قابلیت آن برای ساختن کشوری عادلانه تر، با تساهل بیشتر، سبزتر، دموکراتیک تر، مرفه تر و منصف تر - یک بریتانیای واقعا کبیرتر.''

 
(بی بی سی)
حامد کرزی به دیدار باراک اوباما می رود
حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان که به واشنگتن سفر کرده است در کاخ سفید با باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا دیدار می کند. او سه شنبه ۱۱ مه (۲۱ اردیبهشت) با هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا گفتگو کرد. حامد کرزی همچنین در بیمارستان نظامی ''والتر رید'' در حوالی واشنگتن به ملاقات شماری از سربازان آمریکایی زخمی شده در افغانستان رفت. آقای کرزی گفت ملاقات کردن با این مجروحان جنگی تجربه ای بسیار غم انگیز است. هیاتی بلندپایه متشکل از وزیران ارشد دولت او در این سفر به همراه آقای کرزی به آمریکا سفر کرده اند. حامد کرزی چندی پیش دولت های خارجی را متهم کرد که می خواستند حکومت به گفته او مزدور در افغانستان روی کار بیاورند، اما او در آمریکا بر تحکیم روابطش با این کشور و کمک بلندمدت ایالات متحده به افغانستان تاکید کرده است. او در کنفرانس خبری وزارت امور خارجه آمریکا اختلاف نظرهایش با دولت آمریکا را پنهان نکرد. رئیس جمهوری افغانستان گفت: ''به عنوان دو ملت و دو دولت بالغ -- و اکنون دولت افغانستان نیز به بلوغ رسیده است -- ممکن است دو طرف هر از گاهی اختلاف نظرهایی داشته باشند.'' خانم کلینتون نیز تاکید کرد که آمریکا پس از خروج نیروهای این کشور از افغانستان نیز در خصوص حفظ امنیت افغانستان متعهد خواهد ماند. او گفت: ''ما مردم افغانستان را ترک نمی کنیم. تعهد غیر نظامی ما (به افغانستان) تا مدتها ادامه خواهد داشت.'' زلمی رسول، وزیر امور خارجه و عبدالرحیم وردک، وزیر دفاع افغانستان و تعداد دیگری از مقام های ارشد کابینه حامد کرزی نیز به واشنگتن آمده اند. وزیر امور خارجه آمریکا گفته سند همکاری استراتژیک بلندمدتی بین آمریکا و افغانستان در حال تنظیم شدن است. او در این خصوص جزئیاتی بیان نکرده است. مقام های ارشد افغان و آمریکایی سه شنبه مذاکرات فشرده ای داشتند. آن ها علاوه بر مسائل امنیتی و نظامی، درباره گسترش کمک های آموزشی، بهداشتی و کشاورزی به افغانستان نیز مذاکره کردند. دو هیات، برخلاف عرف دیپلماتیک پشت میز مذاکره مقابل هم قرار نگرفتند، بلکه به نشانه دوستی دور میز در کنار هم نشستند. باراک اوباما وعده داده است که ارتش آمریکا روند خروج از افغانستان را از ژوئیه سال ۲۰۱۱ میلادی آغاز خواهد کرد. باراک اوباما دستور اعزام سی هزار نظامی دیگر را به افغانستان را صادر کرده است و این نیروها به تدریج در حال ورود به افغانستان هستند. ارتش آمریکا قصد دارد به زودی عملیات گسترده ای علیه طالبان را در شهر جنوبی قندهار آغاز کند.

 
(ایران پرس نیوز)
تحویل پدافند موشکی به رژیم؛ آمریکا به روسیه هشدار داد
به گزارش رادیو آلمان، دولت آمریکا به روسیه هشدار داد که فروش سامانه دفاع موشکی به جمهوری اسلامی بر مناسبات میان مسکو واشنگتن تاثیر خواهد گذاشت. گری سامور، مشاور ارشد اوباما، افزود، مسکو از موضع آمریکا درباره تروریسم و تسلیحات به خوبی آگاه است و بعید است که روسیه موشک‌های ''اس ۳۰۰'' را به رژیم تهران تحویل دهد. این مقام آمریکايی تاکید کرد: «آمریکا آشکارا به روسیه گفته است که فروش این موشک‌ها به رژیم تهران بر روابط دوجانبه تاثیری اساسی خواهند نهاد.» به گفته‌ی کارشناسان نظامی، جمهوری اسلامی به کمک سامانه دفاع موشکی روسیه می‌تواند از تاسیسات اتمی خود در برابر حملات هوایی احتمالی محافظت کند.

 
(خبر آنلاین)
ادعای تازه علاوی در مورد ایران
ایاد علاوی نخست وزیر اسبق و رهبر فهرست العراقیه در خصوص وقوع جنگ فرقه‌ای در این کشور هشدار داد. به گزارش خبرآنلاین سایت عراق آزاد به نقل از روزنامه انگلیسی گاردین نوشت: علاوی هشدار داد که کشورش در معرض خطر وقوع یک جنگ جدید فرقه‌ای است و برخی سیاستمداران دشمن تلاش می‌کنند هواداران او را به حاشیه برانند و جامعه بین المللی نیز فقط نظاره گر است. علاوی مدعی شد که از زمان انتخابات هفتم مارس که در آن فهرست العراقیه 91 کرسی کسب کرد، گروه‌های سیاسی از تلاش برای تشکیل دولت متحد دست برداشتند و کشور را به سمت یک جنگ فرقه‌ای پیش می‌برند که ایران هم آن را تشویق می‌کند.

 
(ایران پرس نیوز)
مخالفان دولت تايلند هشدارهای دولت را رد كردند
به گزارش خبرگزاری فرانسه از بانکوک، مخالفان دولت تایلند امروز چهارشنبه ضرب الاجل دولت را مبنی بر قطع آب و برق رد کردند. ناتاووت سایکوار از رهبران معترضان به خبرنگاران گفت ما تصمیم گرفتیم به مبارزه برای برقراری عدالت ادامه دهیم. سایکوار که در همان محله مورد محاصره هزاران نفر در بانکوک صحبت می کرد افزود اگر دولت قربانیان دیگری می خواهد به این محل بیاید. بحران سیاسی که از نیمه ماه مارس آغاز شد تا کنون بیست و نه کشته و حدود هزار زخمی برجای گذاشته است. سرهنگ سونسرن کائوکمنرد سخنگوی ارتش و نهاد دولتی رسیدگی به عملیات بحران اعلام کرد دولت در صورتی که مخالفان به تجمع و محاصره این منطقه تجاری بانکوک پایان ندهند ، برق و آب و ارتباطات تلفنی آنها را قطع خواهد کرد. وی با اشاره به این که ساکنان این منطقه و همچنین سفارتخانه ها نیز تحت تاثیر این تدابیر سختگیرانه قرار خواهند گرفت ، افزود ما تامین غذای معترضان را نیز متوقف خواهیم کرد.

 
(صدای آمریکا)
کره شمالی اعلام کرده است که در انجام فيوژن هسته ای به موفقيت نائل شده است
دستيابی به فيوژن اتمی می تواند در نهایت به تکنولوژی ساخت سلاح های بسیار قدرتمند هسته ای منتهی می شود کره شمالی اعلام کرده است که در انجام همجوشی هسته ای (فيوژن) به موفقيت نائل شده است. دستيابی به فيوژن اتمی می تواند در نهایت به تکنولوژی ساخت سلاح های بسیار قدرتمند هسته ای، منتهی می شود. «رودونگ سينمون» روزنامه ارگان حزب کمونیست حاکم بر کره شمالی اين موفقيت را يک «رويداد دگرگون ساز» توصيف کرد که نشان می دهد کره شمالی در توليد «تحول انگيزترين تکنولوژی ها با جهش رو به جلو» حرکت می کند. رسانه های کره شمالی می گويند که اين دستاورد می تواند منبع انرژی سازگار با محیط زیست بشود. دانشمندان در سراسر جهان برای بهره برداری از انرژی حاصل از واکنش های همجوشی (فيوژن) تلاش بسيار کرده اند اما انجام این کار بدون خطرات ايمنی، قابل دستيابی نبوده است. با این حال واکنش های همجوشی می تواند باعث انفجار حرارتیِ اتمی شود که به مراتب قوی تر از انفجار ایجاد شده بوسيلۀ بمب های شکافت هسته ای است. اعلاميۀ کره شمالی هیچ اشاره ای به نقشۀ استفاده از اين تکنولوژی برای سلاح های اتمی بميان نياورده است. اما کره شمالی در حال حاضر انفجارهای اتمیِ سطح پايين را در چند آزمایش هسته ای خود پس از سال ۲۰۰۹ به انجام رسانده است و برای چندین دهه برنامه تسليحات اتمی خود را بر مبنای پلوتونیوم در رآکتور خويش در یونگ بیون، پيش برده است.

 
(دویچه وله)
تشکیل دولت جدید در بریتانیا
با استعفای گوردون براون از مقام نخست‌وزیری، دیوید کامرون رهبر حزب محافظه‌کار، مامور تشکیل دولت جدید در بریتانیا شد. توافق میان احزاب محافظه‌کار و لیبرال دمکرات راه را برای تشکیل یک دولت ائتلافی در بریتانیا فراهم ساخت. گوردون براون در شامگاه سه‌شنبه (۱۱ مه) استعفانامه‌ی خود را تقدیم ملکه‌ی بریتانیا کرد. پس از آن الیزابت دوم، ماموریت تشکیل دولت جدید بریتانیا را به دیوید کامرون، رهبر حزب محافظه‌کار داد. کامرون طبق آیین مرسوم در بریتانیا، با بوسه بر دست ملکه، بطور رسمی این ماموریت را پذیرفت و به عنوان سیاستمداری ۴۳ ساله، جوان‌ترین نخست‌وزیر بریتانیا از ۲۰۰ سال پیش تاکنون شد. ائتلاف با حزب لیبرال دمکرات نخست‌وزیر جدید بریتانیا اعلام کرد که حزب محافظه‌کار به کمک حزب لیبرال دمکرات، نیروی سوم در پارلمان بریتانیا، دولت ائتلافی تشکیل خواهد داد. کامرون افزود، وی خواهان ایجاد «ائتلافی واقعی و کامل» با حزب لیبرال دمکرات است. اظهارات کامرون بیانگر آن است که خطر تشکیل دولت اقلیت در بریتانیا رفع شده و حزب محافظه‌کار حاضر نیست که برای هر تصمیمی، خود را به حمایت‌های موقتی احزاب دیگر وابسته سازد. کامرون تصریح کرد که ائتلاف میان دو حزب باید ایجاد «دولتی نیرومند و باثبات» را تضمین کند. کامرون پس از اعلام رسمی نخست‌وزیری خود، ویلیام هیگ، رهبر پیشین حزب محافظه‌کار، را به سمت وزیر امور خارجه و جورج اوزبورن را به عنوان وزیر جدید دارایی بریتانیا معرفی کرد. هیگ در آغاز یکی از منتقدان سرسخت وحدت اروپا بود، اما در ماه‌های گذشته رویکردی معتدل در این باره اتخاذ کرده است. جورج اوزبورن ۳۸ ساله، تاکنون سخنگوی امور مالی حزب محافظه‌کار بوده و یکی از دوستان نزدیک کامرون به شمار می‌آید. تمامی فعالیت‌های شغلی وی یکسره در عرصه سیاست بوده است. دعوت آنگلا مرکل و باراک اوباما از کامرون کامرون پس از کسب ماموریت از سوی ملکه، به خانه‌ی شماره ۱۰ در "خیابان داونینگ" در لندن، محل سکونت نخست‌وزیران بریتانیا، رفت. کامرون در محل سکونت جدید خود نخستین تماس تلفنی را با اوباما داشت. اوباما ضمن تبریک به کامرون، وی را برای دیداری به آمریکا دعوت کرد. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، نیز از جمله نخستین رهبران جهان بود که به کامرون تبریک گفت. اولریش ویلهلم، سخنگوی دولت آلمان، گفت، رهبران آلمان و بریتانیا توافق کردند که درباره موضوعات مهم بین‌المللی همکاری نزدیکی با یکدیگر داشته باشند. به گفته ویلهلم، آنگلا مرکل کامرون را برای دیداری در آینده نزدیک به آلمان دعوت کرده است. گرچه حزب محافظه‌کار نیرومندترین فراکسیون در پارلمان عوام بریتانیاست، اما اکثریت لازم برای تشکیل دولت را در اختیار ندارد. ائتلاف میان احزاب محافظه‌کار و لیبرال دمکرات اکثریتی مطمئن را در پارلمان تضمین خواهد کرد. یکی از خواسته‌های اصلی حزب لیبرال دمکرات، اصلاح قانون انتخابات است. قانون کنونی انتخابات به ضرر احزاب کوچک در بریتانیا است. بطور مثال حزب لیبرال دمکرات با حدود ۲۳ درصد آرا تنها ۵۷ کرسی نمایندگی در اختیار دارد، اما حزب محافظه کار با حدود ۳۶ درصد آرا توانسته است ۳۰۶ نماینده به پارلمان بفرستد. حزب محافظه‌کار به نیک کلگ، رهبر لیبرال دمکرات‌ها، قول داده است که برای اصلاح قانون انتخابات یک همه‌پرسی در بریتانیا برگزار کند. ناکامی تاکتیک‌های حزب کارگر تا روزهای آخر، مذاکرات میان حزب کارگر و حزب لیبرال دمکرات در جریان بود‌، اما بنا به خبرهای رسیده، این گفت‌وگوها سرانجام در روز سه‌شنبه (۱۱مه) شکست خورد. در روز دوشنبه نیز گوردون براون با کناره‌‌گیری از مقام رهبری حزب کارگر کوشید، حمایت حزب لیبرال دمکرات را به دست آورد، اما سیر حوادث نشان داد که این تاکتیک نیز نتیجه‌بخش نبوده است. حال پس از ۱۳ سال فعالیت در اپوزیسیون، سرانجام حزب محافظه‌کار به رهبری دیوید کامرون موفق به کسب قدرت سیاسی در بریتانیا شده است.

 
(رادیو فردا)
مشاور ارشد اوباما: روند دستیابی ایران به بمب اتمی کند شده است
گری سامور، مشاور بلندپایه باراک اوباما، می‌گوید مشکلات و موانع پیش آمده در برنامه غنی‌سازی ایران، به طور چشمگیری شتاب تهران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را کند کرده است.گری سامور، مشاور بلندپایه باراک اوباما، می‌گوید مشکلات و موانع پیش آمده در برنامه غنی‌سازی ایران، به طور چشمگیری شتاب تهران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را کند کرده است. بیشتر بخوانید: آمریکا: ایران پیشنهاد برزیل را برای وقت‌کشی به میان کشیده است پنج عضو شورای امنیت برنامه اتمی ایران را خطری برای جهان خواندند گری سامور، مشاور رئیس جمهوری آمریکا در امور سلا‌حهای کشتار جمعی، همچنین تصریح کرده که واشینگتن به روسیه اعلام کرده است در صورت تحویل سامانه موشکی اس- ۳۰۰ به ایران مناسبات آمریکا و روسیه دچار لطمه جدی خواهد شد. مشاور بلندپایه باراک اوباما به خبرنگاران گفت که برای من جای بسی شگفتی خواهد بود که روسیه سامانه پدافندی اس- ۳۰۰ را به ایران تحویل دهد. ایران برای تقویت سامانه‌های پدافندی خود طی یک قرارداد ۷۰۰ میلیون دلاری که با روسیه امضا کرد موشک‌های تور-ام یک را نیز از این کشور تحویل گرفت. با این حال روسیه تاکنون از تحویل سامانه پدافندی اس- ۳۰۰ به ایران خودداری کرده است. نوع پیشرفته این سامانه پدافندی که «اس- ۳۰۰پی ام یو ۱» نام دارد می‌تواند تا شعاع ۱۵۰ کیلومتری خود را پوشش دهد و قادر است هواپیماها و موشک‌های بالستیک در ارتفاع کم یا زیاد را ردگیری کرده و هدف قرار دهد. با اینکه روسیه برای تحویل ندادن این سامانه را به «دلایل فنی» مربوط اعلام کرده، اما بسیاری معتقدند که فشار آمریکا و اسرائیل مانع اجرایی شدن این قرارداد شده است. گری سامور، مشاور رئیس جمهوری آمریکا، در ادامه گفت که سانتریفیوژهای ایران با مشکل مواجه هستند و فاش شدن تاسیسات غنی‌سازی قم نیز به برنامه اتمی ایران لطمه زده است. گری سامور گفت به خاطر این مشکلات پیش آمده، «عقربه‌های ساعت اتمی به آن سرعت که برخی می‌ترسیدند، حرکت نمی‌کند.» قدرت‌های غربی و در راس آنها آمریکا در تلاشند که تا چند هفته آینده قطعنامه تازه‌ای علیه برنامه اتمی ایران به تصویب برسانند. در همین حال آمریکا نیز به صورت یکجانبه تحریم‌های خود علیه ایران را شدت بخشیده و دو مجلس این کشور نیز طرح تازه‌ای برای تحریم‌های یکجانبه به تصویب رسانده‌اند؛ در این طرح به ویژه صادرات بنزین به ایران هدف قرار گرفته است. در میان اعضای دایم شورای دایم شورای امنیت، چین و در میان اعضای غیر دایم، برزیل و ترکیه نسبت به تحریم ایران از خود مخالفت نشان داده‌اند. چین با این حال در مذاکرات گروه ۱+۵ برای تحریم شرکت کرده است.

 
(خبر آنلاین)
کره‌شمالی باز هم رو دست زد
آمریکایی ها بار دیگر از عملکرد کره شمالی بهت زده شدند. خبرگزاری اسوشیتدپرس در این باره می نویسد: دل بستن به کره شمالی اشتباه محض است . هنوز چند روز از سفر کیم جونگ ایل رهبر کره‌شمالی به چین و اعلام خبر موافقت وی برای ازسرگیری مذاکرات شش جانبه نگذشته است که باز هم پیونگ‌یانگ خبر خوب هسته‌ای دیگری را راهی رسانه‌های بین‌المللی می‌کند . به گزارش آسوشییتدپرس ، کره شمالی اعلام کرد با موفقیت ازمایش جوش هسته ای انجام داده است و این اقدام را دستاوردی بزرگ در توسعه منابع انرژی توصیف کرد. با این حال هیچ مطلبی درباره استفاده از این فناوری جدید برای برنامه تسلیحات اتمی این کشور نوشته نشده است.از واکنشهای جوش هسته ای می توان برای بمبهای هیدروژنی استفاده کرد.این ازمایش موفق جوش هسته ای رویدادی بزرگ به شمار می رود و نشان دهنده پیشرفت سریع کره شمالی در علوم پیشرفته است. دانشمندان سراسر جهان در حال مطاله جوش هسته ای به عنوان راهی برای دستیابی به انرژی جدید ایمن و سازگار با محیط زیست است با این حل کارشناسان کره شمالی برای دستیابی به این فناوری به شدت تلاش کردند.

 
(بی بی سی)
یک پاکستانی در سفارت آمریکا در شیلی بازداشت شد
پلیس شیلی در حال بازجویی از یک مرد پاکستانی است که در سفارت آمریکا بازداشت شده است. به گفته مقام های قضایی شیلی، بقای مواد منفجره بر روی دست ها، تلفن همراه، کیف و کارت شناسایی محمد سیف الرحمن دیده شده است. آقای سیف الرحمن که ۲۸ سال سن دارد، پیش تر موفق به دریافت روادید سفر به آمریکا شده بود. بازداشت آقای سیف الرحمن از آن جهت اهمیت دارد که یک آمریکایی پاکستانی تبار هفته گذشته به اتهام دست داشتن در بمبگذاری نافرجام در نیویورک بازداشت شد. به گزارش رسانه های شیلی، محمد سیف الرحمن در ماه ژانویه با ویزای دانشجویی وارد شیلی شد. او دانشجوی صنعت گردشگری بود. پل سایمون، سفیر ایالات متحده در شیلی در گفتگو با رادیوی این کشور گفت به نظر او آقای سیف الرحمن قصد حمله به سفارت آمریکا را نداشته زیرا تنها بقایای مواد منفجره را به همراه داشته است. پی جی کراولی، سخنگوی وزارت امورخارجه شیلی گفته است که سفارت آمریکا در شیلی اطلاعاتی از آقای سیف الرحمن داشته است و برای تایید آن او را به برای گفتگو دعوت کرده بود. آقای کراولی از ارتباط محمد سیف و بمبگذاری نافرجام در نیویورک ابراز بی اطلاعی کرد. او گفت این شهروند پاکستانی تحویل پلیس شیلی شده است ولی آمریکا همچنان به کسب اطلاعات از او علاقمند است. سفارت آمریکا در شیلی پیش از این مورد حمله قرار گرفته است. در مدت کوتاهی پس از حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، نامی حاوی بمب به این سفارتخانه ارسال شد که به موقع خنثی و فرستنده آن دستگیر شد.

 
(بی بی سی)
سوءقصد به طراح سوئدی کاریکاتور 'موهن' پیامبر اسلام
لارس ویلکس، کاریکاتوریست سوئدی و طراح کاریکاتور توهین آمیز از پیامبر اسلام، از یک حمله جان سالم به در برده است. آقای ویلکس در حال سخنرانی در دانشگاه آپسالا بود که به وسیله گروهی از حاضران مورد حمله قرار گرفت و با ضربه یکی از مهاجمان به زمین خورد. عینک آقای ویلکس در این حمله شکست ولی به او آسیب نرسید. آقای ویلکس در حال سخنرانی درباره محدودیت های آزادی بیان در هنر بود. آقای ویلکس از سال ۲۰۰۷ بارها به خاطر انتشار کاریکاتوری که در آن پیامبر اسلام را به شکل سگ ترسیم کرده بود، تهدید شده ولی این نخستین بار است که او در دانشگاه آپسالا مورد حمله گرفته است. به گفته آقای ویلکس، گروهی پانزده نفره از حاضران در محل سخنرانی سعی داشتند با شعار دادن و به هم زدن نظم جلسه مانع از سخنرانی او شوند. اقای ویلکس به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: ''مردی به سمت من دوید و با ضربه بدنش من را به زمین پرت کرد. عینکم شکست ...'' سایت یک روزنامه سوئدی هم تصاویر ویدیویی این حادثه را منتشر کرده است. در این تصاویر، ماموران پلیس دیده می شوند که با استفاده از اسپری فلفل و ضربات باتوم سعی دارند گروهی از حاضران عصبانی را متفرق کنند. این معترضان فریاد الله اکبر سر داده بودند. دو نفر در این درگیری بازداشت شدند. پیش تر گزارش هایی منتشر شده بود که نشان می داد که آقای ویلکس هدف این توطئه قتل قرار گرفته بود. کالین لارز، از شهروندان آمریکا که از او به عنوان ''جهاد جین'' نام برده می شود از متهمان این اقدام بود. خانم لارز اتهام های خود را نپذیرفته است ولی در صورت مجرم شناخته شدن ممکن است به حبس ابد محکوم شود. در سال ۲۰۰۷، گروهی که به القاعده در عراق نزدیک بود جایزه ای یکصدهزار دلاری را برای قتل آقای ویلکس تعیین کرد. این گروه وعده داده است که اگر گردن ویلکز مانند یک گوسفند بریده شود، جایزه قتل او را ۵۰ درصد افزایش خواهد داد. کاریکاتور آقای ویلکس یک سال و نیم پس از انتشار کاریکاتورهای توهین آمیز از پیامبر اسلام در روزنامه یولاندز پوستن در دانمارک منتشر شد.

 
(صدای آمریکا)
بازداشت یک مرد پاکستانی در شیلی
به گفته مقامات در شیلی، یک مرد ۲۸ ساله پاکستانی به نام محمد سیف الرحمان، روز دوشنبه، پس از ورود به سفارت آمریکا در سانتیاگو، پایتخت شیلی، و ردیابی مواد منفجره بر روی لباس او بازداشت شد. به گزارش رسانه های محلی، او از ماه ژانویه برای آموزش گردشگری وارد شیلی شده و در یک هتل کار می کرده است. گزارشی در مورد نوع مواد منفجره بر روی لباس او داده نشده است. ماموران تحقیق، خانه مسکونی او را به دنبال اطلاعات، جستجو کرده اند. او قرار بود روز سه شنبه در دادگاه حضور پیدا کند. در واشنگتن، پی جی کراولی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده گفت این مرد برای یک «موضوع کنسولی» به سفارت آمریکا مراجعه کرده بود، اما مقامات دیگر می گویند ویزای او لغو شده بود. پی جی کراولی، گفت ایالات متحده در این تحقیقات با مقامات شیلی همکاری کامل خواهد کرد. آقای کراولی افزود او از ارتباط بین بمب گذاری نافرجام هفته گذشته در نیویورک توسط یک پاکستانی، و بازداشت این مرد پاکستانی در شیلی اطلاع ندارد.

 
(بی بی سی)
مدودف و اسد خواهان خاورمیانه عاری از سلاح هسته‌ای شدند
دمیتری مدودف، رئیس جمهور روسیه در دمشق با بشار اسد، رئیس جمهور سوریه دیدار و گفت و گو کرده است. آقای مدودف، اولین رئیس جمهور روسیه است که به سوریه سفر کرده است. رسانه های سوریه گفته اند این دیدار از اهمیت زیادی برای این کشور برخوردار است. سوریه خواهان آن است که روسیه نقش بزرگ تری در منطقه ایفا کند تا میان ائتلاف آمریکا و اسرائیل، تعادل برقرار کند. سوریه در زمان شوروی سابق روابط بسیار خوبی با این کشور داشت و در دوران جنگ سرد، متحد نزدیک شوروی بود. شوروی سابق در دهه هفتاد میلادی یک پایگاه دریایی در بندر سوری طرطوس در شمال غرب این کشور داشت. رسانه های روسیه طی سال های اخیر از تمایل روسیه به در اختیار گرفتن دوباره این پایگاه دریایی خبر داده اند. در هیاتی که همراه با آقای مدودف به سوریه سفر کرده، نمایندگان صنعت نظامی روسیه حضور پر رنگی دارند. سوریه یکی از مشتریان سلاح های ساخت روسیه است. ''نقش فعال تر برای آمریکا'' آقای مدودف در دمشق خواهان آن شده که آمریکا نقش فعالتری در روند تلاش های صلح خاورمیانه به عهده گیرد. رئیس جمهور روسیه گفته است وضعیت منطقه ''بسیار بد'' است و می تواند وخیم تر شود. آقای مدودف گفته است ''زمان آن رسیده که کاری انجام شود.'' رئیس جمهور روسیه در مصاحبه با یک روزنامه سوری، این کشور را یکی از مهم ترین مراکز سیاسی خاورمیانه دانست و خواهان گسترش هر چه بیشتر روابط سیاسی، اقتصادی و فن آوری های پیشرفته شد. بشار اسد، رئیس جمهور سوریه نیز خواهان همراهی روسیه برای خلع سلاح اتمی خاورمیانه شده و از تلاش های این کشور در روند صلح قدردانی کرده است. آقای اسد همچنین خواهان یافتن راه حلی دیپلماتیک در باره مناقشه هسته ای ایران شده است. رئیس جمهور سوریه هر گونه ''ماجراجویی نظامی'' در ارتباط با ایران را رد کرده و گفته است حمله نظامی، عواقب فاجعه باری در منطقه و کل دنیا خواهد داشت. دمیتری مدودف، رئیس جمهور روسیه نیز در کنفرانس خبری مشترک خود با بشار اسد، خواهان همکاری کامل ایران با جامعه جهانی شد. روسای جمهور دو کشور خواهان خاورمیانه عاری از سلاح های هسته ای شده و گفته اند شرایطی غیر از این، منجر به بروز فاجعه ای منطقه ای و احتمالا جهانی خواهد شد.

 
(رادیو فردا)
کلینتون: آمریکا حتی پس از خروج نیروهای نظامی، از افغانستان حمایت می کند
هيلاری کلينتون وزير خارجه آمريکا روز سه شنبه در واشينگتن تاکيد کرد ايالات متحده حتی پس از خروج کامل سربازان آمريکايی از افغانستان از این کشور حمايت خواهد کرد.هيلاری کلينتون، وزير خارجه آمريکا روز سه شنبه در واشينگتن تاکيد کرد ايالات متحده حتی پس از خروج کامل سربازان آمريکايی از افغانستان از این کشور حمايت خواهد کرد. آقای کرزی که قرار است فردا چهارشنبه، با باراک اوباما رييس جمهوری آمريکا ديدار کند، روز سه شنبه در وزارت خارجه آمريکا با خانم کلينتون ديدار کرد و دو طرف راه های مبارزه با شورش و ناآرامی های طالبان را بررسی کردند. به گزارش آسوشيتدپرس، روابط واشينگتن با دولت مرکزی کابل در ماه های اخير شاهد چالش ها و تنش هايی بوده و قرار است در جريان اين ديدار، ترميم هايی صورت گرفته و حمايت ها مورد تاکيد دوباره قرار گيرد. دولت اوباما پيشتر دولت مرکزی کابل را در مواردی چون فساد مالی و قاچاق مواد مخدر مورد انتقاد قرار داده و دولت کرزی هم واشينگتن را به کم کاری در حمايت از افغانستان متهم کرده بود. در ابتدای کنفرانس خبری مشترک خانم کلينتون و آقای کرزی، دو طرف تاييد کردند اختلافات پيش آمده باعث شده وضعيت ثبات در افغانستان و هشت سال پس از سرنگونی طالبان، هنوز با مشکل روبرو باشد. خانم کلينتون گفت:«توانايی اختلاف داشتن بر سر مسائل برای هر دو کشور و ملت مهم است و مانعی بر سر رسيدن به اهداف و انگيزه هايمان نيست، که بيشتر نشانه گفت وگوی معنادار و درصد اعتمادی است که برای هر رابطه همکاری استراتژيکی، ضروری است.» آقای کرزی هم گفت:«خيلی طبيعی است که دو طرف از ديدگاه خود و حتی در حالی که در حال همکاری باهم هستند، مسائل را متفاوت ببينند. ما به عنوان يک دولت بالغ و کامل، با دولت واشينگتن همکاری می کنيم هرچند تفاوت هايی هم پيش می آيد.» رييس جمهوری افغانستان از بيمارستان نظامی آمريکا که پذيرای سربازان زخمی و آسيب ديده آمريکايی است، ديدار کرده و از تلاش سربازان آمريکايی، قدردانی کرد. آقای کرزی قرار است روز جمعه اين هفته به قرارگاه نظامی فورت هود در ايالت کنتاکی رفته و مذاکرات گسترده تری درباره استراتژی عمليات نظامی در افغانستان، داشته باشد. آسوشيتد پرس گزارش داده تلاش خانم کلينتون نشان می دهد آمريکا ترديد مردم افغان را درک کرده و قرار نيست پس از پايان عمليات نظامی، اين کشور را به حال خود رها کند. وزيرخارجه آمريکا گفت:«ما مردم افغان را تنها نخواهيم گذاشت و تعهد ما در آينده و تا مدتی طولانی به قوت خود باقی خواهد بود.» هيلاری کلينتون همچنين وضعيت بهبود در افغانستان را مورد تقدير قرار داد و گفت:«ما کماکان از راه دشوار پيش رو در افغانستان باخبريم اما نبايد از دستاوردهای امروز هم بگذريم. در افغانستان امروز، جامعه مدنی در حال پيشرفت است، مطبوعات آزاد وجود دارد و بيش از ۱۵۰ شبکه راديويی و ۲۳ شبکه تلويزيونی فعاليت می کنند. هفت سال پيش حدود ۸۰ هزار خط تلفن موبايل در افغانستان بود که امروز به ۱۰ ميليون رسيده است. همچنين وضعيت بهداشت درمانی بهتر شده و در بخش آموزش هم، از ۹۰۰ هزار دانشجو در سرتاسر افغانستان در زمان طالبان، امروز شش ميليون دانشجو در حال تحصيل هستند که دو ميليون از آنها، زنان هستند.» ديدار روز سه شنبه هم بر امور سياسی و هم بر امور نظامی تمرکز داشت و دو طرف به طور خاص، بر روی يک استراتژی سياسی جامع که بتواند آشتی ملی ميان طرف های متخاصم را دولت افغانستان از جمله طالبان را فراهم کند، بررسی کردند.

 
(بی بی سی)
هشدار پاپ درباره 'گناه های داخلی' کلیسای کاتولیک
پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک های جهان گفته است که افشای روابط جنسی برخی کشیش ها با کودکان نشان می دهد که ''گناه های داخلی'' بزرگ ترین خطر علیه کلیسای کاتولیک است. پاپ این سخنان را سه شنبه ۱۱ مه (۲۱ اردیبهشت) در مسیر سفر به پرتغال بیان کرد. پاپ بندیکت شانزدهم خود متهم است که در مقام پیشین بعنوان کاردینال واتیکان به مخفی نگهداشتن موارد آزارهای جنسی کودکان کمک کرد و اقداماتی جدی در برابر آن ها انجام نداده بود. اما او گفته است: ''امروزه به طور وحشتناکی می بینیم که بیشترین آزار و اذیت کلیسای کاتولیک از سوی دشمنان خارجی نمی آید بلکه در داخل کلیسا زاده شده است.'' رهبر کاتولیک های جهان گفت که نیاز ''عمیقی'' برای ابراز ندامت و پشیمانی در کلیسای کاتولیک وجود دارد. او همچنین در نطقی که در لیسبون، پایتخت پرتغال داشت گفت که هیچ قدرت مخالفی نمی تواند کلیسای کاتولیک را نابود کند. رسوایی های جنسی کشیش های کاتولیک در اروپا و آمریکا انتقادهای گسترده ای را در پی داشته است. کلیسای کاتولیک متهم است به جای برخورد با کشیش های کودک آزار آنها را به مقام های دیگری گماشته و عملا کودکان بیشتری را در معرض آزار جنسی قرار داده است. پاپ اخیرا از مارشال ماسیل، بنیانگذار کودک آزار ''لژیونرهای مسیح'' به شدت انتقاد کرد و نماینده ای را مامور اصلاح این بخش از کلیسای کاتولیک کرده است. واتیکان سوء استفاده جنسی مارشال ماسیل از نوجوانان را ''غیراخلاقی'' دانسته و خواهان ''پاکیزه کردن'' لژیونرها مسیح شده است. ماسیل که در سال ۲۰۰۸ درگذشت از یک معشوقه پنهانی دارای دختری بوده و طی ۳۰ سال پسران و مردان جوان زیادی را آزار جنسی داد. او از حمایت پاپ پیشین ژان پل دوم برخوردار بود.

 
(بی بی سی)
وزرای خارجه هند و پاکستان در اسلام آباد دیدار می کنند
وزرای خارجه هند و پاکستان در تلاش برای از سرگیری گفت و گوهای رسمی صلح در اسلام آباد دیدار می کنند. اس ام کریشنا، وزیر خارجه هند گفت دعوت شاه محمود قریشی، وزیر خارجه پاکستان برای سفر به این کشور را پذیرفته و قرار است پانزده ژوئیه به اسلام آباد سفر کند. وزیر خارجه هند ابراز امیدواری کرده که این دیدار و مذاکرات دو طرف بتواند به اعتمادسازی میان دو کشور رقیب کمک کند. انتشار خبر دیدار وزیران خارجه هند و پاکستان چند روز پس از آن صورت می گیرد که دادگاهی در هند برای اجمل امیر قصاب، مهاجم پاکستانی حوادث خونین مومبای (بمبئی) مجازات مرگ تعیین کرد. مذاکرات هند و پاکستان پس از حملات مومبای هند در سال ۲۰۰۸ به حالت تعلیق در آمد. در این حملات، افراد مسلح در چندین نقطه حساس شهر، از جمله مراکز تجاری، ایستگاه های خط آهن و هتل های بزرگ، اقدام به تیراندازی و بمبگذاری کردند که این حملات به کشته شدن بیش از یکصد و هفتاد نفر، زخمی شدن بیش از سیصد نفر منجر شد و تاسیسات شهری نیز آسیب جدی دید. در جریان این حملات، ۱۰ مرد مسلح کشته شدند و اجمل امیر قصاب تنها مهاجمی بود که زنده ماند و دستگیر شد. هند و پاکستان کمابیش از زمان استقلال هند و تشکیل دو کشور در سال ۱۹۴۷ بر سر مسایل مرزی به خصوص حاکمیت کشمیر با یکدیگر اختلاف داشته اند که باعث تنش مداوم در روابط دو جانبه، درگیری های مکرر مرزی و سه جنگ تمام عیار بین دو کشور شده است. علاوه بر این، دو کشور در مورد یک رشته مسایل دیگر، از جمله منابع مشترک آب و فعالیت گروه های تندرو دارای اختلافات جدی هستند که تلاشی برای رفع آنها صورت نگرفته است.

 
(خبرگزاری مهر)
نتایج بازشماری آرا در استان بغداد جمعه اعلام می شود
کمیسیون عالی انتخابات عراق از اعلام نتایج بازشماری دستی آرای استان بغداد در روز جمعه این هفته خبر داد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی کمیسیون عالی انتخابات عراق، قاسم العبودی سخنگوی رسمی این کمیسیون گفت اعلام نتایج بازشماری دستی آرا تمام مراکز اخذ رای در استان بغداد، روز جمعه اعلام خواهد شد. وی خاطر نشان کرد : بازشماری آرا روز جمعه پایان خواهد یافت و امید می رود کمیسیون عالی انتخابات تمام داده های الکترونیکی نتایج بازشماری آرای استان بغداد را انجام دهد و سپس نتایج را اعلام کند در آن صورت مشخص خواهد شد که آیا تغییری در نتایج انتخابات صورت خواهد گرفت یا خیر؟ البعودی افزود : از نظر فنی و عملکرد کارکنان کمیسیون انتخابات، عالی بوده است و هیچ تقلب سازمان یافته یا شبه تقلبی وجود نداشته است. به گفته وی، نتایج آرای انتخابات در 17 استان عراق به استثنای بغداد به دادگاه عالی فدرال ارسال شده است تا درباره امکان تایید نتایج تصمیم گیری کند. کمیسیون عالی انتخابات عراق اخیرا در پی اعتراض برخی از جریانها از جمله ائتلاف دولت قانون که از تقلب در انتخابات سخن گفته بودند، با دستور کمیسیون ویژه قضایی تصمیم به بازشماری آرا در استان بغداد به عنوان بزرگترین حوزه انتخاباتی گرفت.

 
(تابناک)
حمله شیمیایی طالبان به یک مدرسه
شمار دختران دانش آموزی که در حمله افراد مسلح وابسته به طالبان با ماده شیمیایی به یک مدرسه دخترانه در استان قندوز در شمال افغانستان ، بیهوش شده اند به بیست و هشت نفر رسید. به گزارش واحد مرکزی خبربه نقل از خبرگزاری شین هوا ، مسئولان بیمارستان قندوز گفتند: بیست و هشت دانش آموز دختر در مدرسه دخترانه خدیجه کبری در شهر قندوز به علت بیهوشی در این بیمارستان بستری شده اند. این سومین مورد مسمومیت در بین دانش آموزان دختر در استان قندوز در یک ماه گذشته است . ناظم این مدرسه با تأیید خبر مسمومیت دختران دانش آموزش گفت: آنها بویی شبیه به ادکلن را استشمام کردند. مسئولان افغان گروه تروریستی طالبان را مسئول این حمله دانستند . طالبان در دوره حکومت خود در افغانستان تحصیل دختران را ممنوع کرده بودند .

 
(ایسنا)
پارلمان فرانسه ممنوعيت استفاده از روبند را تصويب كرد
قانونگذاران فرانسوي قطعنامه‌اي را به اتفاق آرا تصويب كردند كه به موجب آن روبند مغاير با اصول "آزادي و عدالت" تلقي شد و استفاده از آن در اين كشور ممنوع اعلام شد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين قطعنامه‌ي غير الزام‌آور با 434 راي موافق و بدون راي مخالف در پارلمان فرانسه تصويب شد كه بدين ترتيب زمينه براي اجراي قانون منع استفاده از روبند در محافل عمومي فرانسه از جمله خيابان‌ها فراهم شد. به گزارش خبرگزاري آسوشيتدپرس، در اين لايحه عنوان شد كه ممنوعيت جهاني بايد در مورد استفاده از روبند در فرانسه ايجاد شود. قرار است پيش‌ نويس اين لايحه در تاريخ 19 مه توسط كابينه فرانسه مورد بررسي قرار بگيرد. پيشتر در بلژيك نيز استفاده از روبند ممنوع شده بود. از پيش انتظار مي‌رفت‌ كه اين لايحه كه از حمايت حزب محافظه كار نيكولا ساركوزي، رئيس جمهور فرانسه برخوردار است، در مجمع ملي فرانسه نيز تاييد شود. فرانسه پيشتر در سال 2004 استفاده از روسري و ديگر نمادهاي مذهبي را پس از يك بحث جنجال برانگيز ممنوع اعلام كرده بود. انتهاي پيام

 
(رادیو فردا)
قرارداد 20 میلیارد دلاری ساخت اولین نیروگاه اتمی ترکیه با روسیه ا امضاء شد
در جریان دیدار دیمیتری مدودیف، رئیس جمهوری روسیه از آنکارا ، دوطرف قرارداد ساخت اولین نیروگاه اتمی ترکیه را امضاء کردند. این نیروگاه با چهار راکتور برای تولید برق در ساحل دریای مدیترانه ساخته خواهد شد. ارزش این قرارداد حدود 20 میلیارد دلار برآورد می شود. روسیه همچنین با سرمایه گذاری دراین نیروگاه، سهمی مدیریتی در آن خواهد داشت. همزمان دیمیتری مدودیف در کنفرانس خبری با عبدالله گل، رئیس جمهوری ترکیه، درباره برنامه هسته ای ایران، گفت که ایران باید روشی «سازنده» در پیش بگیرد. او افزود خاورمیانه باید عاری ازسلاح های هسته ای باشد و روسیه در اینباره با ایران و اسرائیل گفتگو خواهد کرد. دو طرف اعلام کردند که 20 توافق نامه همکاری در زمینه های دیگر نیز امضاء شده است.

 
(رادیو فردا)
نورسلطان نظربایف، رئیس جمهوری قزاقستان لقب «پدرملت» گرفت
پارلمان قزاقستان در مصوبه ای به نورسلطان نظربایف، رئیس جمهوری این کشور لقب «پدرملت» داد. به موجب این مصوبه، نورسطان نظربایف از هرگونه پیگیرد قانونی نیز مصون خواهد بود. نظربایف نزدیک به 20 سال است که از هنگام فروپاشی اتحاد شوروی سابق، رئیس جمهوری این کشور بوده و پیش از آن هم در سمت رهبری حزب کمونیست قزاقستان، قدرت را در دست داشت. قراربود دوره ریاست جمهوری او دوسال دیگر پایان یابد اما پارلمان قزاقستان سه سال پیش در مصوبه ای دیگر به او حق داد هرچند بار که مایل باشد خود را نامزد ریاست جمهوری کند.

 
ورزشي
(جام جم آنلاین)
واليبال نوجوانان آسيا , ايران به‌دنبال‌شيرين‎‌ترين قهرماني است
جام جم آنلاين: اگرچه قهرماني‏هاي متوالي تيم واليبال نوجوانان ، ايران را به پرافتخارترين تيم در آسيا تبديل کرده است اما تيم کشورمان مصمم به کسب يک مدال طلاي آسيايي ديگر است تا به واسطه آن علاوه بر دفاع از قهرماني پيشين خود ، هم المپيکي شود و هم جهاني. به گزارش مهر ، اين امر براي تيم واليبال نوجوانان ايران ميسر نخواهد شد مگر آنکه اين تيم بتواند در مصاف با 9 تيم آسيايي ديگر عنوان نخست هشتمين دوره مسابقات قهرماني آسيا را از آن خود. رقابت‎هايي که خود ميزبان آن است. مسابقات واليبال قهرماني نوجوانان 2010 آسيا از فردا پنجشنبه با شرکت 10 تيم در تهران آغاز مي‎شود. کره‎جنوبي ، سريلانکا ، قزاقستان ، تايلند ، چين ، استراليا ، هند و چين‎تايپه 9 تيم آسيايي هستند که براي حضور در اين دوره از مسابقات به تهران سفر مي‌کنند و به مدت 9 روز براي کسب بهترين جايگاه‎هاي آسيا با يکديگر رقابت خواهند داشت. اولين دوره مسابقات واليبال قهرماني نوجوانان آسيا سال 1997 به ميزباني فيليپيني‎ها در شهر مانيل برگزار شد. ايران طي سال‌هاي 2001 و 2005 در اصفهان و تهران ميزبان دو دوره از اين رقابت‎ها بود و اين براي سومين‎بار است که رقابت واليباليست‏هاي نوجوان آسيا در ايران برگزار خواهد شد. چين‏تايپه ، هند ، مالزي و سنگاپور نيز کشورهايي هستند که هر کدام يک بار برگزارکننده رقابت‏هاي واليبال قهرماني نوجوانان آسيا بوده‎اند. ايران تنها کشوري است که بيشتر از يک بار امتياز ميزباني اين مسابقات را بر عهده داشته است. ايران بالاتر از ديگر آسيايي‌هاست تيم کشورمان در شرايطي آماده رويارويي با حريفان خود در رقابت‎هاي واليبال 2010 نوجوانان آسيا شده که مدافع عنوان قهرماني است. در دوره پيشين اين مسابقات که سريلانکا ميزبان آن بود، تيم کشورمان با هدايت يوتسا ست‎کوويچ و محمد وکيلي و با شکست 3 بر صفر ژاپن در ديدار نهايي به عنوان نخست آسيا دست يافت. از مجموع برگزاري 7 دوره از رقابت‎هاي واليبال قهرماني نوجوانان آسيا، تيم کشورمان در 5 دوره آن حضور داشته است. 4 مدال طلا همراه با يک مدال نقره حاصل رويارويي واليباليست‎هاي نوجوان کشورمان با حريفان آسيايي است و از اين حيث آنها بالاتر از ديگر آسيايي‎ها قرار دارند. از نظر مدال آوري، کره‏جنوبي با يک طلا و سه نقره تيم دوم آسياست. هندي‏ها نيز با يک طلا، يک نقره و 2 برنز در رده سوم تيم‏هاي برتر آسيا قرار دارند. يک تير با سه نشان بهترين تيم شرکت‎کننده در هشتمين دوره مسابقات واليبال نوجوانان آسيا به عنوان قهرمان اين قاره سهميه المپيک جهاني نوجوانان سنگاپور را از آن خود مي‎کند. ضمن اينکه 2 تيم برتر اين رقابت‎ها نيز راهي پيکارهاي جهاني مي‎شوند. کسب مجوز حضور در اين دو رويداد جهاني اهداف تيم واليبال نوجوانان ايران را شکل داده‎اند. ضمن اينکه بازيکنان اين تيم ماموريت دارند تا از عنوان قهرماني ايراني‎هاي شرکت‎کننده در دوره پيشين اين رقابت‎ها نيز دفاع کنند. مرحله مقدماتي هشتمين دوره مسابقات واليبال قهرماني نوجوانان آسيا از روز پنجشنبه با برگزاري 4 ديدار آغاز خواهد شد. مدافع عنوان قهرماني و ميزبان اين مسابقات يعني ايران در روز نخست مرحله مقدماتي با قرعه استراحت مواجه است. تيم کشورمان که درگروه A اين رقابت‎ها قرار دارد، اولين ديدار خود را روز جمعه مقابل استراليا برگزار خواهد کرد. گروه‎بندي 10 تيم شرکت کننده در مسابقات واليبال قهرماني نوجوانان 2010 آسيا و برنامه ديدارهاي آنها به شرح زير است: گروه A: ايران، چين، سريلانکا، کره‎جنوبي و استراليا گروه B: ژاپن، هند، قزاقستان، چين‌تايپه و تايلند پنجشنبه (23 ارديبهشت‎ماه) کره‎جنوبي - سريلانکا قزاقستان - تايلند بعد از اين دو بازي مراسم افتتاحيه برگزار مي‎شود. چين - استراليا (پخش مستقيم) هند - چين‎تاپيه جمعه (24 ارديبهشت‏ماه) قزاقستان - هند کره‎جنوبي - چين ايران - استراليا (پخش مستقيم) ژاپن - چين‎تاپيه شنبه (25 ارديبهشت‎ماه) سريلانکا - چين تايلند - هند ايران - کره‎جنوبي (پخش مستقيم) ژاپن - قزاقستان يکشنبه (26 ارديبهشت‎ماه) استراليا - کره‌جنوبي چين‌تايپه - قزاقستان ايران - سريلانکا (پخش مستقيم) تايلند - ژاپن دوشنبه (27 ارديبهشت‎ماه) استراليا - سريلانکا هند - ژاپن چين‎تايپه - تايلند ايران - چين (پخش مستقيم) سه شنبه (28 ارديبهشت‏ماه) در اين روز با توجه به پايان ديدارهاي مقدماتي همه تيم‏هاي شرکت‏کننده با قرعه استراحت مواجه هستند. بعد از آن و از روز چهارشنبه شرکت کنندگان وارد دور دوم مسابقات مي‏شوند. ايران تنها قهرمان غربي است از سالي که برگزاري مسابقات واليبال قهرماني نوجوانان آسيا در تقويم AVC قرار گرفت، ايران تنها کشوري بوده که از منطقه غرب آسيا موفق به مدال آوري در اين رقابت‎ها شده است. به جز کشورمان و تيم‎هايي از ژاپن، کره‎جنوبي، چين‏تايپه، چين، هند و کره‎ شمالي نمايندگان ساير کشورها تاکنون مدالي از مسابقات واليبال قهرماني نوجوانان آسيا کسب نکرده‎اند. جدول سه تيم برتر مسابقات واليبال قهرماني نوجوانان آسيا از اولين دوره اين رقابت‎ها به شرح زير است: 1997 (فيليپين) 1- چين تايپه 2- کره‎جنوبي 3- ژاپن 1999 (چين تايپه) 1- کره‎جنوبي 2- ژاپن 3- چين 2001 (ايران - اصفهان) 1- ايران 2- کره جنوبي 3- چين تاپيه (مصطفي کارخانه و محمد وکيلي مربيان ايران در اين رقابت‎ها بودند) 2003 (هند) 1- هند 2- ايران 3- کره‎شمالي (ناصر شهنازي و عليرضا خوشرويي مربيان ايران در اين رقابت‏ها بودند) 2005 (ايران - تهران) 1- ايران 2- کره‎جنوبي 3- هند (احمد پورکاشيان، عليرضا خوشرويي و يوسف نعلبندي مربيان ايران در اين رقابت‎ها بودند) 2007 (مالزي) 1- ايران 2- هند 3- چين (ست کوويچ و محمد وکيلي مربيان ايران در اين رقابت‎ها بودند) 2008 (سنگاپور) 1- ايران 2- ژاپن 3- هند (يوتسا ست‎کوويچ و محمد وکيلي مربيان ايران در اين رقابت‎ها بودند)

 
(خبر آنلاین)
درخواست وزیر ورزش ترکیه از فاتح تریم برای همکاری با استیل‌‌آذین
وزیر ورزش ترکیه در تماس با فاتح تریم از وی خواست با باشگاه استیل‌آذین همکاری کند. حسین هدایتی، مالک باشگاه استیل آذین در نشست با فاروق نافذ اوزاک وزیر ورزش ترکیه که در حضور سفیر ترکیه برگزار شد گسترش همکاری های دوجانبه دو کشور در زمینه فوتبال را ضروری دانست. هدایتی در این نشست گفت:« ما می توانیم در زمینه های مختلف از جمله استفاده از دانش و تجارب مربیان فوتبال ترکیه همچنین استفاده از توان بازیکنان بزرگ فوتبال این کشور تعامل خوب و نزدیکی داشته باشیم. برپایی مسابقات دوستانه تورنمنت های مشترک و اردوهای آماده سازی یکی از اهداف مورد نظر ما در تعامل با فوتبال ترکیه است.» فاروق نافذ اوزاک وزیر ورزش ترکیه در پاسخ به درخواست رئیس هیات مدیره باشگاه استیل آذین پیرامون استفاده از مربیان ترک در فوتبال ایران و خصوصا در این باشگاه گفت: من با آقایان دنیزلی و تریم صحبت می کنم و امیدوارم یکی از این مربیان با باشگاه استیل آذین همکاری داشته باشند. اوزاک در همین نشست و در حضور هدایتی در تماس مستقیم با فاتح تریم از وی خواست با باشگاه استیل آذین در این خصوص همکاری کند و در صورت امکان زمینه برای حضور تریم در فوتبال ایران و باشگاه استیل آذین فراهم شود. وزیر ورزش ترکیه جهت برپایی یک تورنمنت چهارجانبه فوتبال با حضور دو باشگاه ایرانی و دو باشگاه ترک اعلام موافقت کرد. برپایی اردوی آماده سازی در ترکیه از دیگر توافقات صورت گرفته در این نشست بود. همچنین مقرر شد زمینه حضور بازیکنان بزرگ و ملی پوش فوتبال ترکیه در ایران فراهم شود و در مقابل باشگاه های ترک از توان ستاره های فوتبال ایران استفاده کنند. وزیر ورزش ترکیه همکاری باشگاه های خصوصی ایران و ترکیه را ارزشمند توصیف کرد و این اتفاق را عامل مهمی در پیشرفت فوتبال حرفه ای و خصوصی دانست.

 
(فرارو)
تماس با فاتح تریم برای حضور در استیل‌آذین
رئیس هیئت مدیره و مالک باشگاه استیل آذین در دیدار با وزیر ورزش ترکیه خواهان تقویت همکاری های دو کشور در زمینه فوتبال شد. در این دیدار با فاتح تریم مربی نامدار فوتبال ترکیه نیز برای قبول سرمربیگری تیم فوتبال استیل آذین تماس گرفته شد. حسین هدایتی در نشست روز سه شنبه با فاروق نافذ اوزاک وزیر ورزش ترکیه که در حضور سفیر ترکیه برگزار شد گسترش همکاری های دوجانبه دو کشور در زمینه فوتبال را ضروری دانست. حسین هدایتی در این نشست گفت: ما می توانیم در زمینه های مختلف از جمله استفاده از دانش و تجارب مربیان فوتبال ترکیه همچنین استفاده از توان بازیکنان بزرگ فوتبال این کشور تعامل خوب و نزدیکی داشته باشیم. برپایی مسابقات دوستانه تورنمنت های مشترک و اردوهای آماده سازی یکی از اهداف مورد نظر ما در تعامل با فوتبال ترکیه است. فاروق نافذ اوزاک وزیر ورزش ترکیه در پاسخ به درخواست رئیس هیئت مدیره باشگاه استیل آذین پیرامون استفاده از مربیان ترک در فوتبال ایران و خصوصا در این باشگاه گفت: من با آقایان دنیزلی و تریم صحبت می کنم و امیدوارم یکی از این مربیان با باشگاه استیل آذین همکاری داشته باشند. اوزاک در همین نشست و در حضور هدایتی در تماس مستقیم با فاتح تریم از وی خواست با باشگاه استیل آذین در این خصوص همکاری کند و در صورت امکان زمینه برای حضور تریم در فوتبال ایران و باشگاه استیل آذین فراهم شود. وزیر ورزش ترکیه جهت برپایی یک تورنمنت چهارجانبه فوتبال با حضور دو باشگاه ایرانی و دو باشگاه ترک اعلام موافقت کرد. برپایی اردوی آماده سازی در ترکیه از دیگر توافقات صورت گرفته در این نشست بود. همچنین مقرر شد زمینه حضور بازیکنان بزرگ و ملی پوش فوتبال ترکیه در ایران فراهم شود و در مقابل باشگاههای ترک از توان ستاره های فوتبال ایران استفاده کنند. وزیر ورزش ترکیه همکاری باشگاههای خصوصی ایران و ترکیه را ارزشمند توصیف کرد و این اتفاق را عامل مهمی در پیشرفت فوتبال حرفه ای و خصوصی دانست.

 
(فرارو)
پوشش جدید دختران فوتبالیست؛ کلاه و یقه اسکی
فرارو- فدراسیون فوتبال برای تیم ختران فوتبال کشورمان پوشش جدیدی در نظر گرفته است. پس از جنجال‌های ایجاد شده بر سر پوشش دختران فوتبالیست زیر 15 سال و مخالفت فیفا با حضور این در بازی های بین المللی به دلیل پوشش اسلامی آن ها گفته می‌شود، پوشش جدیدی برای دختران فوتبالیست ایران در نظر گرفته شده است که با پوشش سابق تفاوت دارد. سایت "فوتبال ما" در این باره از طراحی کلاه و پیراهن یقه اسکی برای دختران فوتبالیست ایران خبر داد. بر اساس این گزارش با توجه به این که کلاه مورد نظر نمی‌تواند گردن بازیکنان را پوشش دهد مسئولین فدراسیون تصمیم گرفتند چیزی شبیه به یک یقه اسکی نخی برای پیراهن بازیکنان طراحی نمایند.

 
(جام جم آنلاین)
آزادكاران حريفان خود را شناختند
جام جم آنلاين: وزن‌كشي 3 وزن اول رقابت‌هاي كشتي آزاد قهرماني آسيا عصر ديروز در هند برگزار شد و كشتي‌گيران ايران حريفان خود را شناختند. بر اين اساس در وزن 60 كيلوگرم مسعود اسماعيل‌پور در دور نخست با شان لين از چين تايپه ، در 74 كيلوگرم سعيد رياحي در دور نخست با چائو از چين و در 96 كيلوگرم رضا يزداني با لئو تين از چين تايپه ديدار مي‌كنند. اين رقابت‌ها در شرايطي از امروز آغاز مي‌شود كه پيش از اين قرار بود كشتي‌گيران دسته 120 كيلوگرم هم امروز روي تشك بروند، اما با تغيير برنامه رقابت‌ها ، پيكار كشتي‌گيران سنگين وزن به فردا موكول شد.

 
(جام جم آنلاین)
ايران و عراق صعود مي‌كنند
جام جم آنلاين: «مدير برنامه‌هايم در حال مذاكره با باشگاه‌هاي مختلف است و قصد اتخاذ تصميم عجولانه‌اي براي آينده فوتبال خود ندارم.» عماد محمدرضا مهاجم عراقي تيم سپاهان كه ركورددار گلزني در بين بازيكنان خارجي حاضر شده در ليگ ايران محسوب مي‌شود، ضمن بيان اين مطلب به جام‌جم توضيح داد: پيشنهادهايي از باشگاه‌هاي مختلف داخلي و خارجي در دست دارم كه تصميم‌گيري در مورد آنها را به جمع‌آوري اطلاعات كامل توسط مدير برنامه‌هايم واگذار كرده‌ام. عمادرضا ضمن اين‌كه خبر پيشنهاد باشگاه پرسپوليس را رد نكرد، تمايل سپاهاني‌ها به تمديد قرارداد را تاييد كرد اما در عين حال خبر از مذاكره جدي مدير برنامه‌هايش با 2باشگاه اسپانيايي و يك باشگاه هلندي داد. عمادرضا افزود: هيچ عجله‌اي در انتخاب تيم سال آينده خود ندارم و بعد از جمع‌آوري كامل اطلاعات در اين زمينه تصميم خواهم گرفت. بزودي سفري هم به اروپا خواهم داشت. آقاي گل ليگ برتر با اشاره به همگروهي تيم ملي كشورش (عراق)‌ با تيم ملي ايران در رقابت‌هاي جام ملت‌هاي آسيا گفت: من از آن دسته افرادي هستم كه اين گروه را گروهي دشوار ارزيابي مي‌كنم، چراكه ايران را با همه حرف و حديث‌ها و انتقادهايي كه به تيم ملي آن مي‌شود، همچنان تيمي قدرتمند مي‌بينم. عراق هم مدافع قهرماني و تيمي بسيار خوب است. امارات و كره شمالي هم در طول 2 سال گذشته قدرت بالاي خود را اثبات كرده‌اند و در مقدماتي جام جهاني با توانايي‌هاي بالاي اين دو حريف آشنا شده‌ايم. با اين حال فكر مي‌كنم ايران و عراق صعودكنندگان اين گروه دشوار باشند. مهاجم سپاهان در مورد حذف زودهنگام تيمش از دور اين رقابت‌ها گفت: طبيعت فوتبال اقتضا مي‌كند هر تيمي روزهاي بدي هم داشته باشد، مثل روز بازي ما با العين كه هم در باز كردن دروازه اين تيم با ناكامي روبه‌رو مي‌شديم و هم در بسته نگه داشتن دروازه سپاهان و به اين ترتيب از دور مسابقه‌ها حذف شديم. البته چنين طبيعتي كه فوتبال از خود نشان مي‌دهد منحصر بفرد سپاهان نيست و به عنوان نمونه، شما در ليگ قهرمانان اروپا هم شاهد حذف تيم‌هاي بزرگي مثل بارسلونا، منچستر يونايتد يا رئال مادريد و چلسي بوديد. ما بايد خدا را شكر كنيم كه در ليگ برتر به قهرماني رسيديم و نبايد اين موفقيت را دست‌كم گرفت.

 
(جام جم آنلاین)
مي‌خواهم در ذوب‌آهن بمانم
جام جم آنلاين: با وجود اين كه مصدوميت، او را 8 هفته از ميدان دور كرد ، اما فراز و نشيب كمي داشت، خودش معتقد است اگر آسيب نمي‌ديد ، آمار گلزني‌اش بهتر از 10 گل در 32 هفته مي‌شد. شماره 9 ذوب‌آهن كه چهارمين سال حضور خود در اين تيم را پشت سر مي‌گذارد، در طول اين سال‌ها اغلب از بهترين‌هاي ليگ برتر بوده است. محمدرضا خلعتبري در طول اين فصل نيز با به ثمر رساندن 10 گل در ليگ برتر و گلزني در ليگ قهرمانان آسيا ، بازيكن تاثيرگذاري براي ابراهيم‌زاده بوده است. در يكي، دو فصل اخير با نزديك شدن به پايان مسابقات همواره نام خلعتبري در ليست خريد پرسپوليس و استقلال قرار مي‌گرفت، اما امسال فرق مي‌كند. مهاجم رامسري ذوب‌آهن به پايان قراردادش با اين تيم نزديك مي‌شود و همين باعث شده تا شايعه انتقال و مذاكره سرخابي‌ها با خلعتبري چند هفته زودتر سر زبان‌ها بيفتد. حتما مي‌خواهيد بدانيد خودش كدام تيم را ترجيح مي‌دهد. اين گفتگو را بخوانيد: ذوب‌آهن با وجود فشردگي مسابقات در ليگ برتر، جام حذفي و ليگ قهرمانان آسيا خيلي خوب پيش مي‌رفت اما در شرايطي كه بايد اين ثبات به نتيجه مي‌رسيد، 3 باخت بد داشتيد. علت اين افت چه بود؟ امسال از ابتداي بازي‌ها هدف ذوب‌آهن قهرماني ليگ برتر بود. فكر مي‌كنم تيم ما نشان داد كه اصلا براي قرار گرفتن در بالاي جدول نيامده. ما مي‌خواستيم قهرمان شويم اما اتفاقاتي افتاد كه به هر حال از كورس قهرماني دور شديم كه البته من از همين جا قهرماني سپاهان را تبريك مي‌گويم. در جام حذفي مقابل فولادگستر فقط با بدشانسي حذف شديم و خوشبختانه در ليگ قهرمانان آسيا با وجود اين كه گروه سختي داشتيم، به مرحله بعد صعود كرديم. اما در مورد 3 باخت اخير ما به الوحده، فولادگستر و استقلال نمي‌خواهم توجيه كنم اما فكر مي‌كنم بدشانسي خيلي در نتيجه نگرفتن ما دخيل بود. بدشانسي يا همان اشتباهات داوري كه مسوولان باشگاه ذوب‌آهن را هم حسابي شاكي كرده بود؟ اشتباه داوري هم يك جور بدشانسي است. درست است اين اشتباهات براي همه تيم‌ها رخ مي‌دهد اما ذوب‌آهن، سه چهار هفته پشت سر هم در چند بازي حساس از اين بابت ضربه خورد. در بازي با الوحده پنالتي صد در صد براي ما اتفاق افتاد كه داور نگرفت. در بازي با استقلال يك پنالتي اشتباه براي حريف گرفته شد و در بازي با فولادگستر اشتباه كمك داور ما را از رسيدن به فينال محروم كرد. بعد از اين اشتباهات حرف و حديث‌هاي زيادي بر سر ناپاكي فوتبال درست شد. فكر مي‌كني عمدي در كار بود؟ نه اصلا، اتفاقا در بازي با فولادگستر به نظر من آقاي جهانبازي، كمك داور مسابقه كمي عجله كرد. از نظر من اين اتفاقات هيچ وقت عمدي نيست، چون داور هم مثل ما فقط دو چشم دارد و ممكن است اشتباه كند. شرايط مسابقات سخت است وگرنه يك درصد هم نبايد به داوران شك كرد. در اين چند سال اتفاقا داوران خوبي هم داشتيم. در مجموع اگر اشتباهي پيش مي‌آيد، عمدي نيست و فوتبال ناپاك وصله‌اي نيست كه به ليگ برتر و تيم‌هاي حاضر در آن بچسبد. قهرماني ليگ برتر كه براي ذوب‌آهن از دست رفته، جام حذفي هم همين طور. با توجه به اختلاف امتياز كم با استقلال چقدر كار تيمتان را براي نايب قهرماني تمام شده مي‌دانيد؟ ما خاطره بدي از اين شرايط داريم. پارسال هم در دقايق پاياني قهرماني ليگ برتر را از دست داديم. بنابراين بايد بگوييم اصلا قابل پيش‌بيني نيست، اما اگر با همين انگيزه پيش برويم، مطمئن هستم با نايب قهرماني سهميه ليگ قهرمانان آسيا را مي‌گيريم. اين كه ذوب‌آهن بتواند در ليگ قهرمانان آسيا قهرمان شود، شايد براي خيلي‌ها دور از ذهن باشد. براي شما چطور. تا كجا مي‌خواهيد پيش برويد؟ از اول كه شروع كرديم به عقيده كارشناسان ذوب‌آهن با حضور الاتحاد، بنيادكار و الوحده كار خيلي سختي داشت، اما خوشبختانه ثابت كرديم ذوب‌آهن هم كوچك نيست و با اقتدار صعود كرديم. در مرحله بعد با وجود اين كه كار سختي برابر مس داريم، اما از حريف خود شناخت داريم و شانس زيادي براي صعود داريم. اگر مس حريف شما در اين مرحله نبود، راحت‌تر بوديد يا الان خوشحال هستيد كه در ايران بازي مي‌كنيد؟ اگر نماينده ايران مقابل ما نبود، از طرفي كار راحت‌تر بود چون به همان نسبت كه ما از مس شناخت داريم،آنها هم تيم ما را خوب مي‌شناسند، ضمن اين كه در اين مرحله ما ميزبان بوديم و اگر حريف خارجي بود، از اين امتياز بهره مي‌برديم. در هر صورت تصور من اين است هر كدام از دو تيم ذوب‌آهن يا مس برنده اين مسابقه باشد، در مراحل بعد شگفتي‌ساز جام خواهد بود. در اكثر مسابقات اين فصل، در نوك حمله بازي كردي. از اين تغيير موقعيت در ميدان راضي بودي؟ اول اين كه اگر گلي توسط من به ثمر مي‌رسد، نتيجه زحمات همه بچه‌هاست؛ اما در مورد پست خودم بايد بگويم وقتي در خط حمله 2 فوروارد قرار مي‌گيرم، راحت‌تر هستم؛ چون علاوه بر گلزني، موقعيت گلسازي هم درست مي‌شود. فصل قبل بيشتر كنار خط قرار مي‌گرفتم و به همين دليل 15 پاس گل داده بودم؛ اما اين فصل بيشتر مهاجم نوك بودم. متاسفانه 8 هفته محروميت و دوري از ميدان هم كمي مرا عقب انداخت؛ اما در مجموع راضي هستم. باشگاه ذوب‌آهن، يكي از تيم‌‌هاي باثبات در فوتبال را دارد كه بازيكنانش سال‌ها در كنار هم هماهنگ شده‌اند، اصلي‌ترين عامل موفقيت اين تيم را چه مي‌داني؟ به نظر من، آقاي ابراهيم‌زاده يكي از فني‌ترين مربيان ايران است كه روي نقاط قوت و ضعف حريف خيلي خوب كار مي‌كند؛ اما واقعا در موفقيت ذوب‌آهن، مديريت نقش موثري دارد. آقاي دليلي با وجود مشكلات زياد هيچ وقت پاپس نكشيد و براي همه بچه‌ها سنگ تمام گذاشت. از نظر مالي، بازيكنان ما نه‌تنها مطالبات خود را دريافت كردند؛ بلكه تعدادي هم به دليل مشكلاتي كه داشتند، اضافه هم از باشگاه گرفتند و مثل خود من بدهكار هستند كه فكر مي‌كنم نايب قهرماني در ليگ و صعود به مراحل برتر ليگ قهرمانان آسيا بتواند اين زحمات را تا حدي جبران كند. مثل يكي، دو فصل قبل با نزديك شدن به پايان ليگ مورد توجه پرسپوليس و استقلال قرار گرفتي. حداقل در رسانه‌ها كه اين طور بوده است، حتي گفته مي‌شد كه از طرف حبيب كاشاني تماسي با شما گرفته شده است. من 4 سال است كه در ذوب‌آهن هستم و با به پايان رسيدن مسابقات، قراردادم با اين تيم به پايان مي‌رسد؛ اما بايد بگويم در ايران اگر شرايط جور باشد، اولويت اول من ذوب‌آهن است. از هيچ باشگاهي هم نه‌فقط پرسپوليس و استقلال، تا اين لحظه هيچ صحبتي براي فصل بعد با من نشده، از نظر اخلاقي هم تا اين سه هفته تمام نشود، تمايلي به مذاكره و فكر كردن به فصل آينده ندارم. براي خودت پرسپوليس و استقلال فرق مي‌كند يا جزو آن دسته از بازيكنان هستي كه مي‌گويند فرقي ندارد؟ طبيعي است كه هر باشگاهي با داشتن شرايط خاص خودش با ديگري فرق دارد. از نظر من هم همين طور است. از نظر علاقه شخصي گفتم، اين كه اگر قرار به انتخاب باشد، كدام‌ يك را انتخاب مي‌كني؟ يا مثلا خانواده‌تان توصيه مي‌كند به كدام تيم برويد؟ خودم خيلي اهل اين مساله نيستم. ترجيح مي‌دهم جايي باشم كه آرامش داشته باشم،‌چون اهل حاشيه نيستم، پدر و مادرم هم هميشه طرفدار تيمي هستند كه من در آن بازي مي‌كنم. خيلي از بازيكنان پرسپوليس و استقلال را انتخاب مي‌كنند كه به تيم ملي برسند؛ اما خلعتبري در ذوب‌آهن هميشه در ليست تيم ملي بوده است. اگر قرار باشد به تيم بزرگ‌تري بپيوندي، چه هدفي داري؟ نكته خوبي بود، خيلي‌ها پرسپوليس و استقلال را به خاطر اين كه هميشه ديده شوند انتخاب مي‌كنند، اما ذوب‌آهن اين سال‌ها هميشه در ديد بوده و به همين علت من به تيم ملي دعوت شدم، پوشيدن پيراهن تيم ملي براي يك بازيكن آرزوي بزرگي است كه اگر برآورده شود بالاتر از آن وجود ندارد. به همين دليل گفتم كه اگر در ايران باشم و موقعيت جور باشد در ذوب‌آهن مي‌مانم چون از اين تيم به آرزويي كه داشتم رسيدم. در مورد تيم ملي صحبت شد، گروه‌بندي ايران را چطور مي‌بيني؟ الان ديگر بازي با همه تيم‌هايي كه در اين مراحل هستند سخت است، تيمي كه در جام ملت‌ها بازي مي‌كند حتما توانايي و پتانسيل آن را داشته است اما گروه خوبي داريم و اگر تيم ايران آماده باشد مي‌تواند حرف‌هاي زيادي براي گفتن داشته باشد. جدي‌ترين حريف ما كدام تيم است؟ سه تيم خصوصيات خاص خودشان را دارند، هيچ تيمي را نبايد دست‌كم گرفت، عراق، قهرمان دوره قبل است و فوتبال خوبي دارد، امارات وضعيتش معلوم نيست، يك بار آنقدر قوي است و بار ديگر ضعيف كه نمي‌توان پيش‌بيني كرد، اما كره‌شمالي كه بسته بازي مي‌كند و روي ضدحملات برنامه‌ريزي دارد، بايد هر كدام با توجه به نقاط ضعفشان بازي كرد. حتما اميدواري كه تيم ملي را همراهي كني؟ من هميشه سعي مي‌كنم در فرم ايده‌‌آل باشم و بهترين بازي‌ها را به نمايش بگذارم، تصميم با سرمربي است و اگر باشم دوست دارم براي تيمم مفيد باشم. پيش از ذوب‌آهن در ابومسلم بازي مي‌كردي، دوران خوب ابومسلم بود، حالا اين تيم سقوط كرده، چرا تيم‌هاي فوتبال در ايران تا اين حد نوسان دارند. بزرگ‌ترين علت بي‌ثباتي و تغييرهاي مكرر است، من زماني كه در ابومسلم بودم اين تيم و اقعا شرايط خوبي داشت، آقاي فلاحي و ميثاقيان خوب كار مي‌كردند، يك سال ششم شديم و سال بعد عنوان بهترين تيم شهرستاني را كسب كرديم واقعا حيف است مشهدي‌ها خيلي به ابومسلم علاقه دارند و از تيم محبوبشان حمايت مي‌كنند، حتما الان خيلي ناراحتند بايد تدابيري انديشيده شود كه اين تيم‌ها بتوانند بزودي به ليگ برتر برگردند چون جايشان در ليگ خالي مي‌شود، مثل تراكتورسازي كه سال‌ها در ليگ نبود. ذوب‌آهن چطور، خلا تماشاگر را احساس مي‌كند؟ ذوب‌آهن تماشاگر خاص خودش را دارد، شايد تعداد هواداران تيم ما زياد نباشد، اما همان‌هايي كه هستند هميشه حامي ما بودند و حتي در تمرين‌ها بازيكنان را تشويق مي‌كنند، بايد براي جلب تماشاگر هم‌ فكرهايي كرد ولي الان طرفداران ما خيلي بيشتر از قبل شدند. به لژيونر شدن هم فكر مي‌كني؟ هر بازيكني براي پيشرفت به اين موضوع مي‌تواند فكر كند، من هم دنبال اين اتفاق هستم. از نظر كارشناسان ليگ كشورهايي مثل امارات بازيكنان ما را با افت مواجه مي‌كند، قبول داريد؟ اتفاقا من دو پيشنهاد از امارات دارم كه هنوز به آنها فكر نكردم، به نظرم ليگ امارات هم پيشرفت‌هايي داشته، اما گفتم اولويت من ذوب‌‌آهن در ايران است و اگر شرايط فراهم نباشد به فوتبال امارات هم فكر مي‌كنم. منتظر چه اتفاقي در زندگي فوتبالي خودت هستي؟ دوست دارم روزي با تيم ملي در جام جهاني به ميدان بروم. و حرف پاياني؟ آرزو مي‌كنم كه ذوب‌آهن نايب قهرمان ليگ شود و در ليگ قهرمانان آسيا نتيجه آبرومندي بگيرد.

 
(خبر آنلاین)
غیبت زانتی، کامبیاسو، گاگو و میلیتو در جام جهانی
خاویر زانتی و استفان کامبیاسو در فهرست مارادونا برای حضور در جام جهانی جایی ندارند. مارادونا فهرست اولیه سی نفره تیم ملی آرژانتین برای حضور در جام جهانی را به فیفا اعلام کرد که در این فهرست نامی از خاویر زانتی و استفان کامبیاسو مشاهده نمی‌شود. به غیر از این دو بازیکن که نقش کلیدی در صعود اینترمیلان به دیدار نهایی لیگ قهرمانان اروپا داشتند، نام فرناندو گاگو بازیکن رئال مادرید و گابریل میلیتو بازیکن بارسلونا هم در این فهرست وجود ندارد. لیست اولیه تیم ملی آرژانتین برای حضور در جام جهانی: دروازه‌بانان: سرجیو رومرو(آلکمار هلند)، ماریانو آندوخار(کاتالانیا ایتالیا) و دیه‌گو پوزو(کولون آرژانتین) مدافعان: نیکولاس بوردیسو(اینترمیلان ایتالیا)، مارتین دمیکلیس( بایرن مونیخ آلمان)، والتر ساموئل(اینترمیلان ایتالیا)، گابریل هاینزه( مارسی فرانسه)، نیکولاس اوتامندی(ولزسارسفیلد آرژانتین)، فابریسیو کولوچینی(نیوکاسل انگلیس)، خوان مانوئل اینساورالده(نیواولدبویز آرژانتین) کلمنته رودریگز(استودیانتس آرژانتین) آریل گارسه(کولون آرژانتین) بازیکنان میانی: خاویر ماسکرانو( لیورپول انگلیس)، سباستین بلانکو(لانوس آرژانتین)، خوان سباستین ورون(استودیانتس آرژانتین)، خسوس داتولو(المپیاکوس یونان)، خوسه سوسا(استودیانتس آرژانتین) ماکسیمیلیانو رودریگز(لیورپول انگلیس) ماریو بولاتی(فیورنتینا ایتالیا) خوآن مارسیه(آرژنیتنوس جونیوز)، آنخل دی‌ماریا(بنفیکا پرتغال)، خناس گوتیرز_نیوکاسل آرژانتین)، خاویر پاستوره(پالرمو ایتالیا) مهاجمان: سرخیو آگرو(آتلتیکو مادرید اسپانیا)، دیه‌گو میلیتو( اینتر میلان ایتالیا)، مارتین پالرمو(بوکاجونیورز آرژانتین)، کارلوس ته‌وس(منچستر سیتی انگلیس)، گونزالو هیگواین(رئال مادرید اسپانیا)، لیونل مسی (بارسلونا اسپانیا)، لاوزی(ناپولی ایتالیا)

 
(فرارو)
اسامی 30 بازیکن تیم ملی انگلیس در جام جهانی اعلام شد
اعلام فهرست اسامی تیم ملی فوتبال انگلیس برای رقابتهای جام جهانی سبب تعجب بسیاری از خبرنگاران ورزشی در این کشور شده است. به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه تلویزیونی سی ان ان،اعلام فهرست سی نفره اعضای تیم ملی فوتبال انگلیس از سوی فابیو کاپلو سرمربی ایتالیایی این تیم به منظور شرکت در رقابتهای جام جهانی فوتبال در آفریقای جنوبی سبب شگفتی بسیاری خبرنگاران ورزشی در انگلیس و جهان شده است. دعوت از جیمز کرگر مدافع تیم لیورپول که در حالیکه وی در آستانه بازنشستگی قرار دارد، اعلام نام اسکات هارپر بازیکن وستهام که کمتر کسی از وی به عنوان یکی از گزینه های حضور در تیم ملی انگلیس نام می برد و انتخاب جو کول هافبک چلسی و لیتون بینس مدافع اورتون از دیگر موضوعات قابل بحث لیست اعلامی کاپلو است. همچنین در این فهرست آدام جانسون از منچستر سیتی و مایکل داوسون از تیم تاتنهام از جمله بازیکنانی هستند که تا کنون در تیم ملی فوتبال انگلیس بازی نکرده اند. اسامی سی بازیکن دعوت شده به تیم ملی فوتبال انگلیس به شرح زیر است: دروازه‌بان: دیوید جیمز( پورتس موث)، رابرت گرین( وستهام) وجو هارت( منچسترسیتی) مدافعان: جیمز کرگر ( لیورپول)، اشلی کول( چلسی)، مایکل داوسون( تاتنهام)، گلن جانسون( لیورپول)، ریو فردیناند( منچستریونایتد)، استفان وارنوک( استون ویلا)،لدلی کینگ( تاتنهام)، جان تری( چلسی)، ماتیو آپسون( وستهام) و لیتون بینس( اورتون) هافبک‌ها: آرایون لننون( تاتنهام)،گرتس باری(منچسترسیتی)، مایکل کریک( منچستریونایتد)، جو کول( چلسی)، استیون جرارد( لیورپول)، تام هاجسون( تاتنهام)، آدام جانسون( منچسترسیتی)، فرانک لمپارد( چلسی)، جیمز میلر( استون ویلا)، اسکات پارکر ( وستهام)، تئو ولکات(آرسنال)، شاون رایت فیلیپس( منچسترسیتی) مهاجمان: وین رونی (منچستریونایتد)،دارن بت(ساندرلند)، پیتر کراوچ(تاتنهام)، جرمی دفو (تاتنهام)،‌ امیل هسکی ( استون ویلا)

 
(بی بی سی)
حذف استقلال از لیگ فوتبال قهرمانان آسیا
از مرحله یک هشتم نهایی لیگ فوتبال قهرمانان آسیا، سه شنبه شب تیم های استقلال تهران و الشباب عربستان در ریاض به مصاف هم رفتند. این دیدار پر افت و خیز، در پایان ۹۰ دقیقه با نتیجه ۳ بر ۲ به سود تیم میزبان خاتمه یافت. به این ترتیب، آبی های تهران از گردونه رقابت های لیگ قهرمانان آسیا خارج شدند. استقلال نیمه اول این دیدار را ۲ - ۱ به سود خود خاتمه داد. ابتدا فیصل‌ سلطان در دقیقه ۲۲ برای الشباب گلزنی کرد اما دو دقیقه بعد، با خطای مدافعین تیم عربستانی روی فرهاد مجیدی، استقلال صاحب یک ضربه پنالتی شد. سیاوش اکبرپور توپ را به گوشه سمت چپ دروازه فرستاد تا دو تیم در عدد یک مساوی شوند. حسین کاظمی هافبک شماره ۴ استقلال نیز در دقیقه ۳۱ با حرکتی تکنیکی، گل دوم تیمش را وارد دروازه الشباب کرد. در دقایق پایانی نیمه نخست، هر دو تیم چند فرصت گلزنی دیگر هم داشتند. محمد محمدی در یک صحنه مانع از به ثمر رسیدن گل دوم حریف شد. فرهاد مجیدی هم یک موقعیت گل را از دست داد. در آغاز نیمه دوم، طارق طیب موفق شد بازی را به تساوی بکشاند. در ادامه بازی، هر دو تیم موقعیت های متعددی را روی دروازه رقیب خلق کردند. تعویض فابیو جان واریو هافبک میانی پر تلاش استقلال با مجتبی جباری، از نکات مهم نیمه دوم این دیدار بود. در حالی که به نظر می رسید بازی به وقت اضافی کشیده شود، پس از آن که حسین کاظمی در گلزنی مجدد ناکام ماند، حسن بازیکن تازه وارد الشباب موقعیت خوبی را برای گیزانی مهیا کرد تا این بازیکن، گل برتری میزبان را به ثمر برساند. در لحظات باقی مانده نیز ورود دیرهنگام آرش برهانی نتیجه ای برای استقلال در بر نداشت. سیاوش اکبرپور هم یک موقعیت مناسب دیگر را از دست داد. به این ترتیب، الشباب عربستان نیز مثل الغرافه قطر، از منطقه غرب آسیا به جمع ۸ تیم برتر قاره آسیا راه یافتند. فردا چهارشنبه، تیم های ذوب آهن اصفهان و مس کرمان در اصفهان مقابل هم قرار می گیرند. به این ترتیب با حذف یک تیم ایرانی دیگر، تنها یک نماینده از فوتبال ایران به جمع هشت باشگاه برتر فوتبال آسیا خواهد رسید. امشب همچنین دو بازی هم از منطقه شرق آسیا برگزار شد. نتایج سایر بازی ها به شرح زیر است. سونگ نام ایل هوا (کره جنوبی) ۳ گامبا اوزاکا (ژاپن) ۰ سوون بلووینگز (کره جنوبی)۲ بیجینگ گوان (چین)۰ الغرافه (قطر)۱ پاختاکور (ازبکستان)۰

 
(خبرگزاری مهر)
ذوب آهن با پیروزی برابر مس کرمان به جمع 8 تیم برتر آسیا صعود کرد
تیم فوتبال ذوب آهن اصفهان با پیروزی برابر مس کرمان به مرحله یک چهارم نهایی رقابت‌های لیگ قهرمانان آسیا صعود کرد. به گزارش خبرگزاری مهر، روز دوم از مرحله یک هشتم نهایی رقابت‌های فوتبال لیگ قهرمانان آسیا عصر امروز چهارشنبه با برگزاری یک دیدار دیگر پیگیری شد که طی آن تیم فوتبال ذوب آهن اصفهان با پیروزی برابر مس کرمان به جمع 8 تیم برتر آسیا صعود کرد. در این دیدار که با قضاوت "چوی میونگ یونگ " از کره جنوبی از ژاپن در ورزشگاه فولادشهر برگزار شد، ایگور کاسترو در دقیقه 84 تک گل تیم فوتبال ذوب آهن اصفهان را به ثمر رساند. در جریان این مسابقه سینا عشوری، ایگور کاسترو و محمدرضا خلعتبری از تیم ذوب آهن و مارسون جیوانی از تیم مس از داور مسابقه کارت زرد دریافت کردند. ضمن اینکه ابوالقاسم دهنوی از تیم مس در دقیقه 2+45 با دریافت کارت زرد دوم از زمین بازی اخراج شد. با توجه به حذف تیم‌های فوتبال استقلال تهران و مس کرمان در مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا و سپاهان اصفهان در مرحله گروهی این مسابقات، ذوب آهن تنها نماینده ایران در مراحل پایانی این جام خواهد بود. مرحله یک هشتم نهایی رقابت‌های فوتبال لیگ قهرمانان آسیا امشب با برگزاری دیدارهای زیر به پایان می رسد: * الهلال عربستان - بنیادکار ازبکستان، ورزشگاه ملک فهد ریاض پیش از این تیم‌های پوهانگ استیلرز، سئونگنام ایلهوا، سوون بلووینگز و جئونبوک موتورز کره جنوبی، الشباب عربستان و الغرافه قطر جواز حضور در مرحله یک چهارم نهایی رقابت‌های لیگ قهرمانان آسیا را کسب کرده بودند. طبق برنامه اعلام شده از سوی مسئولان برگزاری مسابقات لیگ قهرمانان آسیا، قرعه کشی مرحله یک چهارم نهایی این رقابت‌ها روز سه شنبه 25 می(پنجم خردادماه) در مقر کنفدراسیون فوتبال آسیا در مالزی برگزار می شود.

 
(خبرگزاری مهر)
قطعی برق ورزشگاه و استقبال کم تماشاگران/ ابراهیم‌زاده سمت بوناچیچ نرفت!
دیدار دو تیم ایرانی ذوب آهن و مس کرمان در حالی برگزار شد که تماشاگران اصفهانی استقبال شایانی از این مسابقه به عمل نیاوردند. به گزارش خبرنگار مهر، دیدار ذوب آهن مقابل مس کرمان در مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا با استقبال نزدیک به شش هزار تماشاگر اصفهانی و کرمانی برگزار شد. در حاشیه مسابقه حوادث و اتفاقی رقم خورد که در زیر به گزیده ای از آنها اشاره می شود. * ناظران کنفدراسیون فوتبال آسیا که برای بازی در دو باشگاه سپاهان و ذوب آهن به اصفهان آمده است پس از آنکه صبح امروز از محل این دو باشگاه و امکانات آن بازدید کردند عصر امروز در ورزشگاه فولادشهر حضور یافته و مسابقه ذوب آهن - مس را از نزدیک تماشا کردند. نحوه برگزاری مسابقه، امکاناتی که در اختیار دو تیم، خبرنگاران، تماشاگران و ... قرار می گیرد از مواردی است که این ناظران آنها را بررسی کردند. * افشین قطبی و عیلرضا منصوریان سرمربی و مربی تیم ملی فوتبال کشورمان برای تماشای دیدار ذوب آهن - مس کرمان به وزشگاه فولاد شهر آمده بودند و این بازی را از جایگاه ویژه ورزشگاه دنبال کردند. * درب ورزشگاه فولاد شهر از ساعت 16 و 30 دقیقه امروز به روی تماشاگران دو تیم باز شد. در این بین با ابتکار باشگاه ذوب آهن هر کدام از تماشاگران این تیم که با پیراهن ذوب آهن به ورزشگاه آمده بودند بدون پرداخت هزینه بلیت به محل استقرار تماشاگران هدایت می شدند. * تعداد زیادی از تماشاگران وعلاقه مندان تیم فوتبال مس کرمان که برای همراهی این تیم از کرمان به اصفهان آمده بودند در قسمتی ای از ورزشگاه مستقر شده بودند. نکته جالب توجه اینکه در دقایقی از بازی صدای تشویق آنها بلندتر از هواداران تیم اصفهانی بود. * پیش از آغاز مسابقه مهدی رجب زاده ، فراز فاطمی، علی سامره، پیروز قربانی و فرزاد آشوبی از جمع بازیکنان مس کرمان به سمت نیمکت ذوب آهن آمدند و از منصور ابراهیم زاده برای حضور در میدان رخصت گرفتند. جلال امیدیان بازیکنان فصل گذشته تیم فوتبال مس کرمان نیز که در فصل جاری برای تیم ذوب آهن بازی می کند به سمت نیمکت تیم سابقش رفت و با مربیان و بازیکنان این تیم خوش و بش کرد. * برخلاف رسوم رایج در فوتبال کشورمان که مربیان پیش از آغاز مسابقه سمت نیمکت هم می روند مربیان دو تیم مس کرمان و ذوب آهن این کار را انجام ندادند و بوناچیج و ابراهیم زاده سمت یکدیگر نرفتند. * با توجه به تاکید نمایندگان کنفدراسیون فوتبال آسیا برخلاف دیدار گذشته ذوب آهن مقابل الاتحاد عربستان که در قسمت هایی از ورزشگاه بنر خلیج فارس نصب شده بود این بار پرچم هایی با این نام در ورزشگاه دیده نمی شد. * در دقایق پایانی نیمه اول محمدرضا خلعتبری در برخورد با مدافعان مس کرمان به روی زمین افتاد و انتظار اعلام خطای پنالتی داشت اما نظر داور غیر از این بود و دستور به ادامه بازی داد. در این بین لوکا بوناچیچ سرمربی مس کرمان به شدت به داور اعتراض می کرد که چرا به خلعتبری به علت تمارض کارت زرد نشان نداده است. * پیش از آنکه سوت داور نیمه پایان نیمه اول را به صدا درآورد قاسم دهنوی بازیکن تیم مس کرمان با دریافت کارت زرد دوم از زمین اخراج شد . تماشاگران ذوب آهن زمانی که داور بازیکن تیم میهمان را با کارت قرمز از زمین اخراج کرد با تشویق خود از این تصمیم داور حمایت کرد. * پیش از آغاز نیمه دوم ناگهان برق ورزشگاه قطع شد و آغاز این نیمه را برای دقایقی به تاخیر انداخت. * با ابتکار باشگاه ذوب آهن از بین تماشاگران حاضر در ورزشگاه 50 نفر به قید قرعه انتخاب خواهند شد و به سفر تفریحی به جزیره کیش اعزام می شوند.

 
(خبرگزاری مهر)
حمله یک فرد ناشناس به علی دایی در تبریز / سرمربی سرخ‌ها مجروح شد
سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس در حالی که پس از پیروزی یک بر صفر تیمش برابر گسترش فولاد تبریز مشغول گرفتن عکس و دادن امضا به هوادارانش بود از سوی یک فرد ناشناس مورد حمله قرار گرفت و مجروح شد. به گزارش خبرنگار مهر، علی دایی پس از حضور در نشست خبری دیدار عصر چهارشنبه برابر تیم گسترش فولاد تبریز قصد سوار شدن به اتوبوس مخصوص تیم پرسپولیس برای عزیمت به فرودگاه را داشت که با درخواست برخی هوادارانش برای گرفتن امضا و عکس یادگاری مواجه شد. اما زمانی که اطراف او شلوغ بود و مشغول دادن امضا و گرفتن عکس بود، فردی ناشناس از پشت شی نوک تیزی را به بدن دایی فرو کرد که باعث مجروح شدن سرمربی پرسپولیس شد. مسئولان باشگاه پرسپولیس بلافاصله به کمک علی دایی شتافتند و وی را تحت مداوای سرپایی قرار دادند. البته شدت جراحت علی دایی زیاد نیست و او پس از پانسمان کردن محل جراحت راهی فرودگاه شد. عباس علیپور مدیر روابط عمومی باشگاه پرسپولیس در پاسخ به تماس خبرنگار مهر این اتفاق را تایید و تاکید کرد که باشگاه پرسپولیس از طریق قانونی این موضوع را برای شناسایی فرد ضارب پیگیری خواهد کرد.

 
(ایسنا)
سرمربي ذوب‌آهن اصفهان:اين پتانسيل را داريم كه تا مراحل پاياني صعود كنيمسرعت دادن به بازي مهمترين حربه ما براي كسب اين پيروزي بود
سرمربي تيم فوتبال ذوب‌آهن اصفهان پس از كسب پيروزي برابر مس كرمان در ليگ قهرمانان آسيا و صعود به جمع هشت تيم پاياني، با ابراز خرسندي از كسب اين نتيجه، سرعت دادن به بازي را مهمترين حربه خود براي كسب اين پيروزي قلمداد كرد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) منطقه اصفهان، منصور ابراهيم‌زاده در نشست خبري پس از بازي با بيان اينكه اين پيروزي را به مجموعه باشگاه، بازيكنان و كاركنان كارخانه ذوب‌آهن تبريك مي‌گويم، اظهار داشت: از تمام بچه‌هايي كه در دو ماه گذشته هر چهار روز يك بار در مسابقه‌اي بازي كردند و نشان دادند براي كسب موفقيت اراده كردند تشكر مي‌كنم. وي گفت: مسابقات حذفي ايده‌هاي خاص خود را دارد. نخستين هدف ما در اين بازي گل نخوردن بود و در تلاش بوديم با نزديك شدن به لحظات پاياني بازي، برنامه‌هاي تاكتيكي مورد نظر خود را كه سرعت دادن به بازي بود در زمين پياده كنيم. وي افزود: در نيمه نخست شرايط بازي به گونه‌اي بود كه مي‌توانستيم به گل نيز دست يابيم، البته نبايد فراموش كنيم كه مسي‌ها هم موقعيت‌هاي بسيار خوبي براي باز كردن دروازه ما داشتند. بايد اذعان كنم اشتباه مدافع مس كه باعث اخراجش شد، بسيار به نفع ما بود و ما توانستيم پس از 10 نفره شدن نماينده كرمان، به بازي سرعت دهيم و دروازه اين تيم را باز كنيم و بسيار خوشحالم كه با كسب اين پيروزي به جمع هشت تيم پاياني رقابت‌هاي ليگ قهرمانان آسيا صعود كرديم. سرمربي ذوب‌آهن پيرامون اعتراض محمد قاضي، مهاجم اين تيم در هنگام تعويض بيان داشت: بازيكنان چون معتقدند مي‌توانند به تيم كمك كنند، در هنگام تعويض حركاتي از خود بروز مي‌دهند كه اين عمل آنها مي‌تواند حتي به ضرر تيم تمام شود. مطمئنا با وي برخورد خواهيم كرد، اما هدف از اين برخورد سازندگي است نه اينكه به سمتي برويم كه بازيكن قهر كند. ابراهيم‌زاده با اشاره به تفكر حاكم بر كادر فني مس ادامه داد: مي‌دانستيم تيم‌هايي كه با لوكابوناچيچ كار مي‌كنند خيلي خوب دفاع و محكم بازي مي‌كنند و بسيار عالي به توپ ضربه مي‌زنند. هدف ما اين بود كه از عمق خط دفاعي حريف به سمت دروازه آنها حركت كنيم و با استفاده از خستگي مدافعين مس، در زمان مناسب به بازي سرعت دهيم و آنها را غافلگير كنيم. ديدگاه كلي ما اين بود كه ممكن است بازي به وقت‌هاي اضافي كشيده شود، از همين رو ايگور كاسترو را از همان ابتدا وارد زمين نكرديم. سرمربي اسبق تيم ملي بيان داشت: ما براي خود نقشه‌هايي كشيده‌ايم و هدف‌هايي را براي خود تعيين كرده‌ايم و معتقديم هر چه اين اهداف بزرگتر باشد بهتر مي‌توانيم به آنها دست يابيم. هدف اصلي ما پيش از آغاز اين بازي‌ها صعود به مسابقات جام باشگاه‌هاي جهان بود و تلاش مي‌كنيم اين روحيه را نيز به بازيكنان القاء كنيم. وي افزود: پيش از آغاز اين بازي‌ها، كارشناسان شانس بسيار كمي براي ما قائل بودند و اين مهم باعث شد بازيكنان با انگيزه‌اي مضاعف وارد اين مسابقات شوند و اكنون تلاش آنها باعث شده است به جمع هشت تيم پاياني صعود كنيم؛ البته نبايد از حضور پررنگ تماشاگرانمان نيز غافل شويم. ابراهيم‌زاده ادامه داد: ما اين پتانسيل را داريم كه تا مراحل پاياني نيز صعود كنيم. البته مي‌دانيم تيم‌هاي صعود كننده به اين مرحله بسيار غني هستند، اما با توجه به اينكه ادامه اين بازي‌ها در شهريور ماه برگزار مي‌شود، اين فرصت را در اختيار داريم كه تيم خود را به خوبي بازسازي كنيم. از مسئولين كارخانه ذوب‌آهن درخواست دارم كه ذوب‌آهن را كه تاكنون براي ايران و اصفهان افتخارآفريني كرده است، براي تقويت در سال آينده به خوبي حمايت كنند. وي در پايان پيرامون احتمال جدايي محمدرضا خلعتبري مهاجم اين تيم خاطر نشان كرد: ما همواره در تلاشيم به رشد بازيكن كمك كنيم، اما سعي داريم براي موفقيت در فصل آينده مهره‌هاي خوب خود را حفظ كنيم. خلعتبري چهار سال پرتلاش را در ذوب‌آهن پشت سر گذاشت و از اين تيم به تيم ملي راه پيدا كرد. مطمئنم برنامه‌ريزي باشگاه ذوب‌آهن مي‌تواند در موفقيت ما در فصل آينده تاثيرگذار باشد.

 
(ایسنا)
لوكابوناچيچ:ذوب‌آهن فرصت‌هاي زيادي نداشتگل را به حريف تقديم كرديم
سرمربي تيم فوتبال مس كرمان پس از قبول شكست برابر ذوب آهن، اخراج دهنوي مدافع اين تيم و 10 نفره شدن را مهمترين عامل كسب اين نتيجه توصيف كرد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، منطقه اصفهان، لوكابوناچيچ در نشست خبري پس از بازي و در جمع خبرنگاران با بيان اينكه در اواخر قصد داشتيم مسابقه را به پنالتي بكشانيم، اظهار كرد: اين پيروزي را به ذوب‌آهن تبريك مي‌گويم، چرا كه صعود به جمع هشت تيم برتر آسيا افتخاري بس بزرگ قلمداد مي‌شود. وي افزود: اميدوارم منصور ابراهيم‌زاده كه روزي در سپاهان همكار من بود، در اين كار موفق عمل كند و تا ديدار پاياني اين مسابقات پيش برود. هدف اصلي ما در اين بازي كسب پيروزي بود، اما متاسفانه با اخراج دهنوي مجبور شديم دفاعي بازي كنيم و در نيمه دوم هم بر روي ضدحملات متمركز شديم، اما ظاهرا خط حمله ما آمادگي اجراي دستورات كادر فني را نداشت. بايد اذعان كنم بازي كردن با يك بازيكن كمتر مشكلات فراواني را براي ما به وجود آورده بود. وي افزود: ذوب‌آهن فرصت‌هاي زيادي در اين بازي نداشت و تنها در لحظات آخر توانست با خلق موقعيت‌هايي روي دروازه ما خطرساز شود. نيمه نخست بايد 3 بر صفر از حريف خود پيش مي‌افتاديم، اما اين از ويژگي‌هاي فوتبال است. در حقيقت ما تك گل اين ديدار را به ذوب‌آهن تقديم كرديم. ذوب‌آهن هميشه و در همه بازي‌ها 4-3-3 بازي مي‌كند و اين چيز عجيبي نيست. ما با شناخت كاملي به مصاف اين تيم رفتيم و اخراج مدافع ما مهمترين علت كسب اين شكست بود. سرمربي مس كرمان در پاسخ به اين سوال كه آيا اين پتانسيل را در ذوب‌آهن مي‌بينيد كه تا ديدار پاياني پيش برود يا خير، گفت:‌ باشگاه‌هاي غيرايراني از بودجه‌هايي 30 ميليون دلاري استفاده مي‌كنند و بازيكنان بسيار ارزشمند،‌ باكيفيت و بزرگي را در تركيب خود دارند. در سه سال پيش زماني كه در سپاهان بودم با توجه به اينكه چنين امكاناتي در اختيار نداشتيم، توانستيم تا ديدار پاياني بازي‌ها پيش برويم و اميدوارم ذوب‌آهن اصفهان نيز بتواند تا ديدار پاياني پيش برود. لوكابوناچيچ در پايان در پاسخ به اين سوال كه چرا در چهار مسابقه خارج از خانه در مسابقات ليگ قهرمانان آسيا متحمل چهار شكست شديد، گفت:‌ متاسفانه ما در بازي‌هاي خارج از خانه كيفيت لازم را نداريم البته نبايد از ياد ببريم كه تيم مس تنها سه سال است كه در ليگ برتر حضور دارد و اين نخستين تجربه بازيكنان كرماني در مسابقه‌هاي آسيايي بود. در بازيهاي خانگي همواره شجاعت بيشتري داشتيم؛ اما متاسفانه نتوانستيم نمايش خانگي خود را در بازيهاي خارج از خانه نيز به نمايش بگذاريم. هدف اصلي ما صعود از مرحله گروهي بود و خوشحالم كه به هدف از پيش تعيين شده خود دست پيدا كرديم. بار ديگر تاكيد مي‌كنم كه ما با هدف كسب پيروزي براي ذوب‌آهن قرار گرفتيم و بار ديگر اين نتيجه را به آنها تبريك مي‌گويم.

 
(خبرگزاری موج)
پرسپوليس در تبريز گسترش فولاد را شكست داد
به گزارش موج، تيم فوتبال پرسپوليس در ديدار رفت مسابقه فينال جام حذفي، موفق شد تيم گسترش فولاد را با نتيجه يك بر صفر در ورزشگاه يادگار امام (ره) تبريز شكست دهد. تك‌گل تيم پرسپوليس را شيث رضايي در دقيقه 12 به ثمر رساند. همچنين اين تيم در دقيقه 89 به دليل خطاي مدافع تيم ميزبان روي مجتبي زارعي صاحب پنالتي شد كه محسن خليلي آن را به هدر داد. قضاوت اين مسابقه كه چهارشنبه (امروز) از ساعت 16 در حضور حدود هفت هزار تماشگر برگزار شد را خداداد افشاريان بر عهده داشت. در اين بازي تيم پرسپوليس پس از به ثمر رساندن تك‌گل بازي با احتياط بيشتري كار را ادامه داد و اين تيم دسته‌اولي گسترش فولاد بود كه حملات متعددي را روي دروازه اين تيم به خصوص در نيمه دوم ترتيب داد اما بي‌نتيجه ماند؛ در مقابل تيم پرسپوليس هم روي ضدحملاتي كه بدست آورد، صاحب موقعيت‌هاي گلزني حساسي شد كه بازيكنان اين تيم هم نتوانستند از فرصت‌هايشان استفاده كنند. در نيمه نخست اين مسابقه عليرضا محمد از پرسپوليس با كمك‌داور بازي برخورد شديدي داشت كه مصدوميتي را براي آنها درپي نداشت. تيم گسترش فولاد اولين تيمي از ليگ دسته‌يك است كه موفق شده به فينال رقابت‌هاي جام حذفي راه پيدا كند. ديدار برگشت دو تيم سوم خرداد‌ماه در ورزشگاه آزادي تهران برگزار خواهد شد.

 
(تابناک)
کمک داور ذوب آهن - مس مریض شد!
کمک داور اول دیدار ذوب آهن - مس کرمان در فاصله کمتر از 24 ساعت به آغاز این بازی بیمار شد و تحت مداوا قرار گرفت. به گزارش مهر، "جونگ بوک نو" کمک داور اول دیدار ذوب آهن - مس کرمان که اهل کره جنوبی است به علت یک بیماری ویروسی دچار حالت تهوع شده که شرایط جسمانی او به حدی بود که نیاز به مراجعه به پزشک و مداوا در بیمارستان پیدا کرد. با تلاش مسئولان باشگاه ذوب آهن حال عمومی این داور کره ای رو به بهبود است و او می تواند در بازی فردا هموطنانش برای دیدار ذوب آهن - مس کرمان را همراهی کند. این بازی از ساعت 19 فردا چهارشنبه با قضاوت چونگ میونگ یونگ از کره جنوبی در ورزشگاه فولاد شهر برگزار خواهد شد.

 
(تابناک)
خط قرمز دونگا روي نام رونالدينيو و رونالدو
سرمربي تيم ملي فوتبال برزيل فهرست بازيكنان مورد نظرش را اعلام كرد كه در اين ميان اثري از رونالدينيو، آدريانو و رونالدو ديده نمي‌شود. به گزارش فارس و به نقل از ديلي‌ميل، كارلوس دونگا روز گذشته فهرست نهايي 23 بازيكن را در اختيار مطبوعات قرار داد. وي در كنفرانسي در اين‌باره اظهار داشت، اين مجموعه هم‌اكنون بهترين نفرات برزيل براي حضور در پيكارهاي جام جهاني محسوب مي شوند. اين اقدام از جانب وي در حالي بود كه رسانه‌ها انتظار داشتند با توجه به بازي هاي خوب رونالدينيو در رقابت هاي اين فصل سري آ ايتاليا براي آ.ث‌ميلان، دونگا او را در فهرست نهايي‌اش قرار دهد. همچنين با اين اعلام آرزو‌هاي بزرگاني نظير آدريانو و رونالدو براي بازگشت به تيم ملي رنگ باخت. اين فهرست به شرح زير است: دروازه‌‌بان ژوليو سزار - اينترميلان ايتاليا گومز -تاتنهام انگليس دوني- آ.اس.رم ايتاليا خط دفاع: مايكون- اينترميلان ايتاليا دني آلوس- بارسلونا اسپانيا گيلبرتو- كروزيرو ميشل باستوس- المپيك ليون فرانسه لوسيو - اينترميلان ايتاليا خوان-آ.اس.رم ايتاليا لوئيزائو- بنفيكا پرتغال تياگو سيلوا- آ.ث ميلان ايتاليا خط مياني: گيلبرتو سيلوا- پانتينايكوس يونان فيليپه ملو- يوونتوس ايتاليا كاكا- رئال مادريد اسپانيا ژوليو باپتيستا- آ.اس.رم ژوزوئه- ولفسبورگ آلمان كلبرسون- فلامينگو الانو- گالاتاسراي تركيه راميرس- بنفيكا پرتغال خط حمله: روبينيو - سانتوز لوئيس فابيانو - سويا اسپانيا نيلمار- ويارئال اسپانيا گرافيته - ولفسبورگ آلمان پيكارهاي جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي از تاريخ 21 خرداد ماه سال جاري با شركت 32 تيم در 8 گروه آغاز خواهد شد كه زردپوشان در گروه هفتم در كنار كره‌شمالي، ساحل عاج و پرتغال به رقابت خواهند پرداخت.

 
(تابناک)
هلند بی نيستلروي به جام‌ جهاني‌ ‌مي‌رود
با اعلام اسامي بازيكنان تيم ملي فوتبال هلند گلزن پرآوازه هامبورگ شانسي براي حضور در جام جهاني 2010 بدست نياورد. به گزارش فارس و به نقل از داگبلات، برت فان مارويك، سرمربي تيم نارنجي‌پوشان اقدام به معرفي 30 بازيكن براي حضور در تمرينات آماده‌سازي پيش از شروع جام جهاني كرد كه در اين ميان نامي از رودفان‌نيستلروي، گلزن چندماه اخير تيم آلماني و سال‌هاي دور و نزديك رئال‌مادريد اسپانيا و منچستريونايتد انگليس ديده نشد. اين مربي با در نظر گرفتن عدم تمايل گلزن 33 ساله براي بازگشت به تيم ملي، فهرست خويش را اينگونه اعلام كرد: دروازه‌بان: مارتن استكلن‌بورگ - آژاكس ساندربوشكر - توانت انشده ميشل ورم- اوترخت خط دفاع: ورنون آنيتا - آژاكس خالد بولاروس - اشتوتگارت آلمان ادسون براف‌هايد- سلتيك اسكاتلند جيوواني فان‌برونكهورست- فاينورد جان هيتينگا -اورتون انگليس جوريس ماتيسن- هامبورگ آلمان رون ولار - فاينورد گريگوري فان در ويل- آژاكس آن آندره اوجير- آيندهوون عثمان بكال- آيندهوون خط مياني: مارك فان بومل - بايرن‌مونيخ وت براما - توانت انشده اورلاندو انگلار- آيندهوون نيجل ديونگ- منچسترسيتي انگليس ديويد مندس- آلكمار استين شارس- آلكمار وسلي اسنايدر- اينترميلان ايتاليا رافائل فان درفارت- رئال مادريد اسپانيا دمي زيو - آژاكس ابراهيم آفلاي- آيندهوون خط حمله: ديرك كوئيت - ليورپول انگليس جرمين لنس- آلكمار الخورو اليا- آيندهوون ريان بابل- ليورپول كلاس يان هونتلار - آ.ث ميلان ايتاليا روبين فان پرسي- آرسنال انگليس آرين روبن - بايرن‌مونيخ آلمان پيكارهاي جام‌جهاني آفريقاي‌جنوبي از تاريخ 21 خرداد با شركت 32 تيم در 8 گروه آغاز خواهد شد كه در اين ميان هلندي‌ها با ژاپن، كامرون و دانمارك در گروه پنجم به رقابت مي‌پردازند.

 
(تابناک)
بازتاب حذف استقلال از ليگ قهرمانان آسيا در رسانه‏های بین المللی
سايت استراليايي - بريتانيايي ترايبال فوتبال با اشاره به بازي بزرگ بين استقلال و الشباب اين شكست را تحليل كرد. به گزارش فارس؛ در گزارش منتشر شده آمده است: صمد مرفاوي در بازي بزرگ برابر الشباب عربستان تن به شكست داد و تيمش با ليگ قهرمانان آسيا خداحافظي كرد. در ادامه آمده است: استقلال مصمم بود به جمع 8 تيم برتر آسيا صعود كند و اين اتفاق در ترفيع فوتبال ايران در رده بندي فيفا موثر بود اما اين تيم هرگز به هدفش نرسيد و با شكست زمين را ترك كرد. اندرو اسلويسن، نويسنده اين گزارش تحليلي در پايان به گل غير منتظره و بازي بسيار خوب الشباب در نيمه دوم اشاره كرده و آورده است: مديريت ميانه ميدان راز موفقيت حريف عربستاني بود. گازته: استقلال پرس نكرد و باخت بنابه نوشته يك روزنامه چاپ عربستان نماينده فوتبال ايران در ديدار با الشباب به مرور زمان از فشار پرسينگ خود كاست. روزنامه گازته عربستان در گزارش بازي خود از ديدار شب گذشته استقلال و الشباب نوشت:‌ در نيمه اول استقلال با پرسينگ و تجمع در زمين خودي و حملات سريع به قصد گلزني، به برتري 2 بر يك رسيد اما در نيمه دوم به مرور از اين فشار كاسته شد و ميزبان موفق شد با نتيجه 3 بر 2 به برتري رسيده و به جمع 8 تيم پاياني اين پيكارها صعود كند. اين روزنامه با ستايش از بازيكنان الشباب، وليد عبداله، سنگربان تيم ميزبان را بعنوان چهره شاخص حاضر در ميدان برگزيد كه چند موقعيت خطرناك را از بازيكناني همچون فرهاد مجيدي مهار كرد. اين نشريه همچنين از بازي خوب و رو به جلوي هردو تيم ياد كرد. الرياض: الشباب با اتكا به نيروي جواني صعود كرد يك روزنامه چاپ رياض نوشت: تيم فوتبال الشباب با استفاده از نيروي جواني قادر به شكست استقلال شد. روزنامه الرياض در تحليلي كوتاه در مورد بازي شب گذشته نماينده ايران و الشباب نوشت: تيم ميزبان از انرژي و توان زيادي برخوردار بود و نيروي جواني به ياري‌اش آمد تا بتواند عقب ماندگي نيمه نخست را با با زدن دو گل به تيم استقلال جبران كرده و به برتري 3 بر 2 برسد. اين روزنامه همچنين از بي دقتي بازيكنان استقلال در زدن ضربات نهايي در 45 دقيقه دوم و همچنين شانس و اقبال زياد تيم عربي به عنوان عامل ديگري براي ثبت اين نتيجه ياد كرد. عكاظ: الشباب مقابل استقلال به حق خود رسيد يك روزنامه چاپ عربستان نوشت: تيم فوتبال الشباب در جدال با استقلال به آنچه استحقاقش را داشت، رسيد. روزنامه عكاظ در تحليل كوتاهي از بازي شب گذشته نمايندگان ايران و عربستان عنوان كرد: الشباب از ابتداي بازي براي كسب نتيجه مقابل حريف آبي‌‌پوش تلاش زيادي كرد؛ ولي نيمه نخست را با عقب‌ماندگي 2 بر يك به پايان رساند. در نيمه دوم اين تيم نتيجه را تغيير داد و مجوز صعود را دريافت كرد تا نشان دهد به آنچه حقش بوده، دسترسي پيدا كرده است. اين نشريه افزود: بهترين بخش از بازي الشباب مربوط به نيمه دوم شد كه ميهمان را تحت فشار قرار داد و ثمره‌اش دو گل بود. دو گلي كه چهره تيم برنده و بازنده را تغيير داد. الوطن: ‌الشباب برتيمي پرسرعت و باقدرت پيروز شد همچنین يك روزنامه عربستاني نوشت: پيروزي مقابل استقلال براي الشباب بسيار باارزش است زيرا نماينده ما بر حريفي قدرتمند غلبه كرد. روزنامه الوطن عنوان كرد: جدال استقلال و الشباب در ورزشگاه شاه فهد رياض ديداري تماشايي بود. هر دو تيم بازي رو به جلو را در برنامه تاكتيكي خود داشتند و الشباب در نهايت 3 بر 2 برنده شد. يك پيروزي قابل تامل و باارزش بر تيمي كه هم سرعت زيادي داشت و هم از توان وقدرت بالايي بهره مي‌گرفت. اين روزنامه نوشت: اين ويژگي‌ها نزد استقلال تا لحظه آخر بازي وجود داشت و الشباب را تهديد كرد. نماينده عربستان شانس خوبي نيز داشت. الشباب در آغاز نيمه نخست سعي كرد كنترل بازي در دست گيرد؛ ولي در نهايت 2 بر يك عقب افتاد. با اين حال در نيمه دوم الشبابي‌ها درمقام جبران نتيجه برآمدند. المدينه: الشباب بليت استقلال را باطل كرد يك سايت عربستاني نیز نوشت: با برتري الشباب بليت استقلال براي حضور در جمع 8 تيم برتر آسيا باطل شد. عبدالله الخرازي در گزارشي كه براي سايت المدينه پس از اين بازي به رشته تحرير در آورد، نوشت: تعويض‌هاي الشباب به كمك اين تيم در جدال با تيم سختكوش استقلال آمد. در نيمه دوم وقتي الشباب 2 بر يك از ميهمان خود عقب بود، حسن معاذ به جاي زيد الموالد و وليد الجيزاني به جاي فلافيو، در تركيب الشباب قرار گرفتند. اين تعويض‌ها از جانب پاچكو، مربي الشباب كمك كرد قدرت تهاجمي الشباب افزايش يابد و با گل‌هايي كه طارق التايب در دقيقه 47 و وليد الجيزاني در دقيقه 88 به ثمر رساندند، ثمر دهد. درنتيجه بازي باخته به برد تبديل شد. اين نويسنده افزود: با اين نتيجه الشباب بليت استقلال را براي رسيدن به جمع 8 تيم پاياني باطل كرد. در اين ديدار كه شب گذشته در ورزشگاه شاه فهد در حضور 6853 نفر تماشاگر انجام شد، الشباب در دقايق 21، 47 و 88 توسط فيصل السلطان رياض،‌ ال طبيب و وليد الجزايني به گل رسيد. در نقطه مقابل آبي‌پوشان استقلال توسط سياوش اكبرپور 23-پنالتي و حسين كاظمي 30 به گل رسيدند.

 
(تابناک)
کاپلو و سایت آنلاین ارزش‌دهی بازیکنان
کاپلو سایتی راه اندازی کرد تا کاربران به بازیکنانش در جام جهانی امتیاز بدهند! فابیو کاپلو در اقدامی کاملا غیر منتظره سایت شخصی را راه اندازی کرده که کاربران می توانند از سرتاسر جهان عملکرد بازیکنان تیم ملی انگلستان را دو ساعت پس از هر بازی مشاهده کنند. این سایت که Capello Index نام دارد روز گذشته توسط کاپلو در بازار بورس لندن رونمایی شد و در این سیستم به هر بازیکن بر اساس سیستم آنالیزی که توسط خود کاپلو طراحی شده است از 100 نمره ای داده میشود .به این ترتیب نظر کاپلو بعد از هر بازی در مورد بازیکنانش به شکل علنی در اختیار همه خواهد بود و همه از رتبه یکدیگر مطلع خواهند بود. اما مسئولان فدراسیون فوتبال انگلستان تنها در شب راه اندازی این سایت از وجودش مطلع شدند و البته در انتظار تبعات این اقدام در کشوری هستند که هر گونه حرکت جدیدی در فوتبال ملی آن با انتقادهای فراوانی روبرو بوده است. شرکتی که این سایت را راه اندازی کرده است از سوی یکی از شرکتهای سازنده بازی کامپیوتری حمایت مالی می شود و این موضوع هم می تواند تبعات حقوقی را برای کاپلو در پی داشته باشد. در عین حال چیکو مریجی مدیر اجرایی این سایت در کنار کاپلومدیرشرکت گول ونچرز است که درزمینه شرط بندی هم فعالیتهایی داشته است .کاپلوهدف این اقدام را درامد زایی نمی داند بلکه ان را اقدامی برای اطلاع رسانی شفاف به علاقمندان معرفی کرده است. کاپلو تاکید کرده در رتبه بندی بازیکنان تنها مسئله عملکرد فیزیکی انها مورد نظر نیست بلکه شرایط روانی بازیکنان هم مد نظر قرارمی گیردو اواز همه ابزارابرای سنجش عملکرد بازیکنانش استفاده خواهد کرد. اكسپرس: لژيونرهاي بي‌شمار دست كاپلو را بست حضور بسيار زياد بازيكنان خارجي در تيم‌هاي درجه اول ليگ برتر دست كاپلو را بسته است. روزنامه اكسپرس در تحليلي از انتخاب 30 بازيكن براي حضور در تمرينات تيم ملي انگليس از سوي فابيو كاپلو نوشت: شمار زياد بازيكنان خارجي در تيم‌هاي ليگ برتر، بويژه در چلسي، منچستريونايتد و آرسنال، مشكلات فراواني نه فقط در رده باشگاهي ايجاد كرده بلكه در رده ملي نيز شخصي همچون كاپلو را براي انتخاب نفراتش جهت حضور درجام جهاني 2010 با دشواري روبرو كرد. اين نشريه نوشت: وقتي به فهرست 30 نفره مردان اين مربي ايتاليايي نگاه مي‌كنيم، متوجه خواهيم شد از چلسي، من‌يونايتد و آرسنال، تنها 8 بازيكن كه در ميان‌شان وين روني خودنمايي مي‌كند، به تيم ملي دعوت شده‌اند. اين مسئله هشدار تازه‌اي به فوتبال جزيره است تا از روند رو به افزايش استفاده از بازيكن خارجي به جاي داخلي چشم بپوشد. در ادامه مطلب اكسپرس آمده است: با توجه به اين محدوديت به نظر مي‌رسد كاپلو مي‌خواهد تيمش را براي جام جهاني براساس قالب بازيكنان تيم تاتنهام بنا نهد. او از اين تيم 6 بازيكن همچون مايكل داوسون، لدلي كينگ، تام هادلستون، ‌آرون لنون، جرمين دفو و پيتر كرواچ را دعوت كرده است. تيم تحت رهبري اين مربي در رقابت‌هاي جام جهاني 2010 كه از تاريخ 21 خرداد ماه سال جاري با 32 تيم در 8 گروه آغاز خواهد شد، در گروه سوم در كنار آمريكا، الجزاير و اسلووني به رقابت‌ خواهد پرداخت.

 
(برنا نیوز)
پرسپولیس به فتح جام نزدیک شد
به گزارش سرویس ورزشی برنا،در نیمه دوم مسابقه حملات پردامنه تیم فولادگستر تبریز روی دروازه پرسپولیس فایده ای نداشت و سرخپوشان پایتخت با همان تک گل دقیقه 11 نیمه نخست شیث رضایی میزبان خود را شکست دادند تا شاگردان علی دایی گام بلندی را برای فتح جام حذفی بردارند. ضمن این که محسن خلیلی در دقایق پایانی مسابقه یک ضربه پنالتی برای پرسپولیس از دست داد. دیدار برگشت دو تیم دوشنبه 3 خرداد ماه در ورزشگاه آزادی تهران برگزار می شود.

 
(ایسنا)
حجازي:بازگشتم به استقلال با وجود هيات مديره فعلي محال است
سرمربي اسبق تيم فوتبال استقلال تهران با انتقاد از عملكرد هيات مديره فعلي اين باشگاه، گفت: تا زماني كه اين هيات بر سر كار است، بازگشت من به استقلال محال است. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) منطقه آذربايجان شرقي، ناصر حجازي افزود: هيات مديره فعلي باشگاه استقلال زير پاي من را خالي كردند و به خاطر اين عمل زشت آنها، هرگز حاضر به همكاري با آنها نخواهم بود. وي اضافه كرد: اعضاي اين هيات مديره بايد بدانند كه كسي كه مردمي است و در دل مردم جاي گرفته است، حجازي است نه آنها، كه اين موضوع در زمان بيماري من به همگان ثابت شد. حجازي در خصوص وضعيت فوتبال كشور نيز گفت: من به جرات مي گويم كه فوتبال ايران نسبت به گذشته افت محسوسي داشته و هم اكنون ما جزو تيم هاي درجه دو آسيا به شمار مي‌رويم كه اين مورد در سيد بندي جام ملت هاي آسيا نيز به اثبات رسيد. وي افزود: تيم هاي درجه اول آسيا كره جنوبي، استراليا و ژاپن هستند كه در حال حاضر سطح فوتبال خودشان را از ما جلوتر برده و فاصله محسوسي را ايجاد كرده اند و تيم هاي ايران و عربستان و عراق هم جزو تيم هاي درجه دو هستند. حجازي با بيان اينكه مشكلات تيم ملي فوتبال ايران متعدد است، گفت: از زماني كه علي دايي از تيم ملي خداحافظي كرد تاكنون موفق نشده‌ايم يك سانتر فوروارد حرفه‌يي را در تيم ملي مشاهده كنيم كه اين مورد در خط هافبك نيز صدق مي كند. وي اضافه كرد: اين امر نشان مي دهد كه ما در تيم هاي پايه‌يي اصلا كار نكرده ايم. سرمربي اسبق تيم فوتبال ماشين سازي تبريز كه در برنامه زنده تلويزيوني تلاش از شبكه استاني سهند، صحبت مي‌كرد با اشاره به روزهاي خوش خود با اين تيم در ليگ آزادگان، از اينكه تيم سبزپوش تبريزي به وضعيت فعلي دچار شده است، اظهار تاسف كرد. حجازي گفت: وقتي كه به آن روزها فكر مي كنم فقط افسوس سراغم مي آيد چرا كه در آن زمان براي هر بازي ماشين سازي ورزشگاه باغشمال پر از تماشاگر مي شد و در دو سالي كه من در خدمت جوانان تبريزي بودم، ماشين سازي جزو تيم هايي بود كه از نظر كار گروهي در ليگ بي همتا بود. وي با بيان اين كه حضور دوباره تيم تراكتورسازي در ليگ برتر توانست دوباره فوتبال اين خطه را بر سر زبان ها بياورد، افزود: اين تيم با تماشاگران پرشور خود امسال همه را تحت تاثير قرار داد و بايد اذعان كرد كه تراكتور امسال نتايج خوبي كسب كرده است. حجازي اضافه كرد: من بازي هاي تراكتور را دنبال كرده ام و بايد بگويم كه اين تيم از نظر كار گروهي بي نقص بود ولي مشكلات اساسي در خط دفاعي داشت كه بايد براي سال آينده اين مشكلات رفع شود. وي با تاكيد بر اينكه تراكتور با ظرفيت‌هاي موجود در سكوها امسال مي توانست جزو چهار تيم اول ليگ برتر باشد، تصريح كرد: با هزينه‌هاي كنوني اين تيم مي‌توانست به مراتب بازيكنان برجسته‌اي را به خدمت بگيرد. حجازي درباره اين كه آيا مايل است در تبريز به مربيگري ادامه دهد، گفت: اين شهر زادگاهم است و افتخار مي كنم كه دوباره در اين شهر فعاليت كنم. انتهاي پيام

 
(ایرنا)
ليگ برتر واليبال ايران؛ داماش گيلان سوم شد
تهران - تيم داماش گيلان عصر امروز / چهارشنبه/ با کسب دومين پيروزي خود برابر کاله آمل به مقام سومي رقابت هاي واليبال برتر باشگاه هاي ايران دست يافت. به گزارش ايرنا،در اين ديدار که درآمل برگزار شد، تيم داماش در سه گيم متوالي و با نتايج 25 بر 23، 25 بر 18 و 25 بر 16 مقابل حريف تن به شکست داد. تيم داماش در نخستين ديدار خود که در گيلان برگزار شد،‌ با نتيجه سه بر يک کاله را شکست داده بود. دو تيم يکشنبه آينده براي انجام ديدار سوم در رشت به مصاف هم خواهند رفت . در ادامه اين رقابت ها دومين ديدار تيم هاي پيکان و سايپا عصر فردا براي کسب عنوان قهرماني ليگ برتر واليبال باشگاه هاي ايران در سالن خانه واليبال تهران برگزار خواهد شد. تيم پيکان (مدافع عنوان قهرماني) در نخستين بازي خود به سختي با نتيجه 3 بر 2 از سد حريف خود گذشت. انتهای خبر / خبرگزاری جمهوری اسلامی (ايرنا) / کد خبر 1112681

 
(ایسنا)
عباس خلقي دار فاني را وداع گفت
عباس خلقي دار فاني را وداع گفت. به گزارش خبرنگار ورزشي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عباس خلقي، رييس پيشين هيات كشتي خراسان رضوي سه شنبه شب در سن 72 سالگي به دليل بيماري از ناحيه‌ي كبد چهره در نقاب خاك كشيد و از دنيا رفت. خلقي مدت‌ها با بيماري كبد مبارزه مي‌كرد و چند بار نيز مورد عمل جراحي قرار گرفته بود. پيكر اين مرحوم كه در آمريكا بسر مي برد شنبه به تهران منتقل مي‌شود. مراسم تشييع پيكر خلقي يكشنبه در مشهد برگزار خواهد شد.

 
(ایرنا)
4 بازيکن از اردوي تيم ملي فوتسال ايران کنار رفتند
تهران - ''حسين شمس''‌ سرمربي تيم ملي فوتسال ايران، چهار بازيکن را از اردوي اين تيم کنار گذاشت. به گزارش روز چهارشنبه ايرنا، ابراهيم مسعودي، شهرام شريف زاده، احمد اسماعيل پور و عليرضا صميمي بازيکناني هستند که نامشان در فهرست جديد تيم ملي ديده نمي شود. آخرين اردوي تيم ملي فوتسال ايران از روز شنبه آينده در کمپ تيم هاي ملي با حضور 16 بازيکن آغاز مي شود. تيم ملي فوتسال ايران روز سي ام ارديبهشت ماه جاري براي حضور در رقابت هاي جام ملت هاي آسيا عازم تاشکند ازبکستان مي شود. مصطفي نظري، حميدرضا ابراري نيا، مجتبي نصيرنيا، محمد طاهري، محمد کشاورز، علي اصغر حسن زاده، مسعود دانشور، مصطفي طيبي، محمد هاشم زاده، جواد اصغري مقدم، محمدرضا زحمتکش، حسين سلطاني، علي رهنما، فرهاد فخيم، مجيد رييسي و سعيد کيايي نفراتي هستند که در آخرين اردوي تيم ملي فوتسال ايران حضور خواهند داشت. تيم ملي فوتسال ايران در مرحله مقدماتي جام ملت هاي آسيا با تيم هاي کويت، استراليا و تاجيکستان همگروه است.

 
(تابناک)
زولا از مربيگري وستهام بركنار شد
اين مربي ايتاليايي در سال 2008 هدايت تيم را قبول كرد. وي پيش‌‌تر در يك دوره كوتاه مربي تيم ملي جوانان ايتاليا بود. به گزارش فارس و به نقل از سان، دو روز پس از خاتمه مسابقات فصل 2010 -2009 ليگ برتر، باشگاه وستهام جيان‌فرانكو زولا را بركنار كرد. اين مربي ايتاليايي 44 ساله در حالي مقام خود را از دست داد كه فصل اخير را با كسب مقام هفدهم جدول بيست تيمي ليگ برتر به پايان رساند. از اين رو از مدت‌ها قبل شايعه بركناري وي از مقامش سوژه رسانه‌ها بود. مقامات وستهام پس از بركناري زولا اظهار داشتند در تلاش هستند هر چه سريع‌تر جانشين اين مربي را معرفي كنند. اين مربي ايتاليايي در سال 2008 هدايت تيم را قبول كرد. وي پيش‌‌تر در يك دوره كوتاه مربي تيم ملي جوانان ايتاليا بود. زولا در طول دوران حضورش هدايت تيم را در 80 بازي برعهده داشت كه 23 برد،‌ 21 تساوي و 36 باخت كسب كرد.

 
(ایرنا)
مورينيو: با هيچ باشگاهي تماس نداشته ام
تهران - ''خوزه مورينيو'' سرمربي تيم فوتبال اينترميلان ايتاليا اعلام کرد که ''با هيچ باشگاهي در مورد آينده کاري خود مذاکره نکرده ام.'' به گزارش روز چهارشنبه ايرنا به نقل از خبرگزاري آسوشيتدپرس، اين در حاليست که طي يک هفته گذشته خبرهايي از جدايي او از اينترميلان در پايان فصل منتشر شده و برخي او را به مربيگري رئال مادريد نسبت داده اند. اين مربي پرتغالي در بيانيه اي که روي وب سايت رسمي باشگاه اينتر قرار گرفته، اعلام کرد: با هيچ باشگاهي صحبت نکرده ام. من هم همانند تمامي هواداران اينترميلان در حال حاضر فقط به دو بازي آينده تيم مقابل سي ينا و بايرن مونيخ فکر مي کنم. اينترميلان در صورت شکست سي ينا در ديدار يکشنبه آينده، به قهرماني در رقابت هاي سري آ دست خواهد يافت. اين تيم روز 22 مه (اول خرداد) نيز در ورزشگاه سنتياگو برنابئو شهر مادريد، فينال مسابقات ليگ قهرمانان باشگاه هاي اروپا (چمپيونزليگ) را مقابل بايرن مونيخ آلمان برگزار خواهد کرد.

 
(ایسنا)
انتقاد عنايت از عملکرد داور ژاپني ديدار استقلال و الشباب
رئيس کميته داوران فدراسيون فوتبال با انتقاد از عملکرد داور ژاپني ديدار استقلال و الشباب گفت: « گل اول بازي کاملا نادرست بود و نمي بايست از سوي داور پذيرفته مي شد.» به گزارش ايسنا، عنايت در ادامه به سايت فدراسيون فوتبال گفت:« در صحنه اي که جانواريو چند دقيقه پس از گل استقلال با پنالتي در محوطه جريمه سرنگون شد بايد داور پنالتي مي گرفت که داور در کمال تعجب اين کار را نکرد.» رئيس کميته داوران ادامه داد:« اين داور اصلا در حد واندازه هاي قضاوت چنين ديدار مهمي نبود و من تعجب مي کنم که چطور اين داور را براي قضاوت چنين ديداري انتخاب کرده اند.»

 
(خبرگزاری موج)
عربستان از مسابقات فوتبال جام کشورهاي عربي خليج فارس کناره گيري کرد
به گزارش موج، روزنامه هاي عربستان روز چهارشنبه نوشتند: اين تصميم در نشست روز گذشته مجمع عمومي فدراسيون فوتبال عربستان که به رياست امير سلطان بن فهد تشکيل شد، اتخاذ شده است. به نوشته اين روزنامه ها، فدراسيون فوتبال عربستان دليل اتخاذ اين تصميم را شرکت تيم هاي اين کشور در ليگ قهرمانان آسيا و آماده سازي آنها براي فصل آتي ليگ عربستان بيان کرده است. همچنين بر اساس تصميم مجمع عمومي فدراسيون فوتبال عربستان، ليگ برتر باشگاههاي اين کشور در فصل آينده از 14 تيم به 16 تيم افزايش مي يابد. همچنين ليگ دسته يک و دسته دوم عربستان نيز به ترتيب با 16 و 20 تيم برگزار خواهد شد. در همين حال، روزنامه القبس کويت به نقل از سايت ''ايلاف'' با اشاره به تصميمات اتخاذ شده در نشست روز گذشته مجمع عمومي فدراسيون فوتبال عربستان نوشت: منع حضور تيم هاي فوتبال عربستاني در جام همکاري کشورهاي عربي خليج فارس به دليل اختلاف فدراسيون اين کشور با فدراسيون امارات است. ‌يک منبع آگاه به سايت ايلاف گفته است که اين تصميم در پي فشار روزنامه هاي محلي و مشکلاتي است که تيم هاي عربستاني با ساير تيم هاي کشورهاي عربي دارند. اين منبع اضافه کرد:‌ درگيري بوجود آمده در جريان ديدار تيم هاي النصر عربستان و الوصل امارات، اختلاف فدراسيون فوتبال عربستان با فدراسيون کشورهاي عربي حوزه خليج فارس را افزايش داد و موجب آن شد تا عربستان حضور تيم هاي خود در فصل آتي جام همکاري را ممنوع کند. خاطر نشان مي کند که در ديدار برگشت تيم هاي الوصل امارات و النصر عربستان در چارچوب بيست و پنجمين دوره مسابقات فوتبال جام همکاري کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس بازيکنان و دست اندرکاران دو تيم با يکديگر درگير شدند و اين موضوع اختلافات شديدي را بين فدراسيون‌هاي عربستان سعودي و امارات متحده عربي بوجود آورد.

 
(تابناک)
ويه‌را: فكر ‌كردم مسافر جام جهاني هستم
اين بازيكن 35 ساله كه در فصل اخير متحمل صدمه‌ديدگي‌هاي زيادي شد و به منچسترسيتي پيوست تا از بخت بيشتري براي همراهي تيم كشورش در جام جهاني برخوردار باشد، گفت: آرزوي من حضوري ديگر در جام جهاني بود كه با اين انتخاب متاسفانه از بين رفت. ازيكن فرانسوي تيم فوتبال منچسترسيتي انگليس گفت: به انتخاب دومنش احترام مي‌گذارم؛ ولي تصور مي‌كردم مسافر جام جهاني خواهم شد. به گزارش فارس و به نقل از اكيپ، پاتريك ويه را اظهار داشت: پيش از اعلام فهرست بازيكنان دعوت‌شده توسط ريمون دومنش، خيال مي‌كردم يكي از گزينه‌هاي او باشم و بتوانم به جام جهاني سفر كنم؛ ولي الان با اعلام نفرات مورد نظر او، چنين امكاني ندارم. چاره‌اي ندارم جز اينكه به نظرش احترام بگذارم و انتخابش را بپذيرم. اين بازيكن 35 ساله كه در فصل اخير متحمل صدمه‌ديدگي‌هاي زيادي شد و به منچسترسيتي پيوست تا از بخت بيشتري براي همراهي تيم كشورش در جام جهاني برخوردار باشد، گفت: آرزوي من حضوري ديگر در جام جهاني بود كه با اين انتخاب متاسفانه از بين رفت. دومنش روز گذشته پس از اعلام نفراتش، عنوان كرد در تاريخ اول ژوئن (سه‌شنبه 11 خرداد) اقدام به كاهش كادر به 23 بازيكن و معرفي فهرست نهايي به فيفا خواهد كرد. پيكارهاي جام جهاني 2010 از تاريخ 21 خردادماه سال جاري با شركت 32 تيم در 8 گروه آغاز خواهد شد كه تيم تحت رهبري اين مربي در گروه اول در كنار اروگوئه،‌ مكزيك و آفريقاي‌جنوبي به رقابت خواهد پرداخت.

 
(تابناک)
مورينيو: مذاكره با رئال مادريد سري‌ترين اتفاق زندگي‌ام بود
مورينيو در اين صحبت دوستانه كه در لابي هتل محل اقامتش با مانوئل استبان، خبرنگار مطرح روزنامه آس صورت گرفت گفت: من گاهي اخبار منتشر شده در روزنامه‌هاي اسپانيايي را از طريق وكيل خود پيگيري مي‌كنم و از اين كه شما در چاپ صبح خود از حوادث كاملا محرمانه زندگي برخي مربيان و بازيكنان با خبر هستيد واقعا تعجب مي‌كنم. جو روزنامه‌هاي ايتاليايي نيز بسيار مخوف است اما به نظر من به پاي روزنامه‌هاي اسپانيايي نمي‌رسند. سرمربي تيم فوتبال اينترميلان مذاكره با رئال مادريد را تاييد كرد و گفت: اين موضوع سري‌ترين اتفاق زندگي‌ام بود. به گزارش فارس، روزنامه آس اسپانيا در مصاحبه‌اي اختصاصي سرانجام موفق شد از قول مورينيو انتقال به رئال مادريد را تاييد شده بداند. مورينيو در اين صحبت دوستانه كه در لابي هتل محل اقامتش با مانوئل استبان، خبرنگار مطرح روزنامه آس صورت گرفت گفت: من گاهي اخبار منتشر شده در روزنامه‌هاي اسپانيايي را از طريق وكيل خود پيگيري مي‌كنم و از اين كه شما در چاپ صبح خود از حوادث كاملا محرمانه زندگي برخي مربيان و بازيكنان با خبر هستيد واقعا تعجب مي‌كنم. جو روزنامه‌هاي ايتاليايي نيز بسيار مخوف است اما به نظر من به پاي روزنامه‌هاي اسپانيايي نمي‌رسند. وي تاكيد كرد: خبر مذاكره وكيل من با رئال مادريد سري‌ترين حادثه‌اي بود كه در زندگي‌ام تجربه كرده‌ بودم. البته هنوز قراردادي با رئال مادريد نبسته‌ام اما همين ‌كه فرداي آن روز اين خبر را در آس ديدم متوجه شدم بايد مراقب همه چيز باشم. مورينيو گفت: دوست دارم در يك باشگاه بزرگ اسپانيايي مربيگري كنم و البته ابن باشگاه نمي‌‌تواند بارسلونا باشد چون محبوبيت براي موفقيت يك مربي شرط بسيار مهمي است كه من از آن در بارسلونا كاملا بي‌بهره هستم.

 
(ایرنا)
شش ماه دوري از ميادين فوتبال براي بازيکن آنگولايي الشباب
تهران - بازيکن آنگولايي تيم الشباب عربستان بر اثر مصدوميت در ديدار شب گذشته تميش با استقلال ايران، شش ماه از حضور در ميادين فوتبال دور ماند. به گزارش روز چهارشنبه ايرنا به نقل از سايت ورزشي "يالا کره"، پزشکان تيم الشباب پس از مصدوميت "آمادو فلاويو" بازيکن آنگولايي اين تيم اعلام کردند رباط صليبي اين بازيکن دچار پارگي شده که درمان کامل آن شش ماه طول مي کشد. فلاويو بازيکن آنگولايي تيم الشباب در دقيقه 75 بازي با استقلال ايران در مرحله يک شانزدهم پاياني ليگ قهرمانان آسيا از ناحيه پا مصدوم و روانه بيمارستان شد. اين ديدار که سه شنبه شب در رياض برگزار شد با نتيجه 3 بر 2 به سود الشباب پايان يافت تا اين تيم به مرحله بعدي ليگ قهرمانان باشگاههاي آسيا صعود کند. مصدوميت بازيکنان تيم فوتبال الشباب عربستان در فصل جاري مسابقات ليگ اين کشور و ليگ قهرمانان باشگاههاي آسيا ، اين تيم را دچار مشکل کرد و مصدوميت اخير فلاويو به اين مشکلات مي افزايد.

 
فرهنگي و هنري
(خبر آنلاین)
فارل و کوتیار در فیلم جدید کراننبرگ بازی می‌کنند
کالین فارل و ماریون کوتیار بازیگران اصلی فیلم «کاسموپلیس» هستند که دیوید کراننبرگ بر مبنای رمان دان دلیلو کارگردانی می‌کند. به گزارش خبرآنلاین، پروژه جدید فیلمساز سرشناس کانادایی با بودجه‌ای 5/20 میلیون دلار ساخته می‌شود و فیلمنامه را خود دیوید کراننبرگ نوشته است. تریلر «کاسموپلیس» داستان یک مولتی میلیونر را در ادیسه‌ای 24 ساعته در سراسر منهتن به تصویر می‌کشد. کالین فارل نقش مدیر را دارد که در یک روز تمام سرمایه خود را از دست می‌دهد و ماریون کوتیار بازیگر فرانسوی برنده اسکار به نقش همسر او ظاهر می‌شود. فیلمبرداری در فاصله مارس تا مه در تورنتو و نیویورک انجام می‌شود. «کاسموپلیس» دنباله‌ای بر پروژه «یک روش خطرناک» کراننبرگ خواهد بود که فیلمبرداری آن از این ماه با بازی کایرا نایتلی و ویگو مورتنسن در آلمان آغاز می‌شود. دان دلیلو نویسنده رمان «کاسموپلیس» آثار تحسین‌شده‌ای چون White Noise و «عالم ارواح» را در کارنامه دارد. شرکت کینولوژی در پاریس حق پخش بین‌المللی فیلم جدید کراننبرگ را در اختیار دارد و اولین بار این پروژه را در بازار کن امسال به خریداران عرضه می‌کند. کراننبرگ 67 ساله آخرین بار سال 2007 فیلم «قول‌های شرقی» را روی پرده سینماها داشت. او سال 1996 با فیلم «تصادف» برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم کن شد و سال 1999 برای «اگزیستنز» جایزه خرس نقره‌ای بهترین دستاورد هنری جشنواره برلین را دریافت کرد. «منطقه مرده»، «مگس»، «شباهت کامل»، «ناهار عریان»، «ام. باترفلای» و «تاریخچه خشونت» از دیگر فیلم‌های کراننبرگ است.

 
(رادیو زمانه)
علی امینی: با انگ «فیلم جشنواره‌ای» مخالفم
در آستانه‌ی جشنواره‌ی فیلم کن که امروز در مراسمی افتتاح می‌شود با علی امینی، پژوهشگر و منتقد سینمایی، مترجم و داستان‌نویس درباره‌ی چشم‌انداز کامیابی عباس کیارستمی با فیلم «رونوشت برابر اصل» به عنوان تنها فیلمی که از یک کارگردان ایران در جشنواره‌ی فیلم کن به نمایش درمی‌آید و همچنین درباره‌ی «فیلم‌های جشنواره‌ای» و مسأله‌ی جعفر پناهی که هنوز در زندان است گفت‌وگو کرده‌ایم: آقای امینی عزیز، امروز ۱۲ ماه می شصت و سومین جشنواره‌ی فیلم کن افتتاح می‌شود. امسال در این جشنواره آقای عباس کیارستمی برای چهارمین بار با فیلم رونوشت برابر اصل شرکت می‌کند. این بار اما آقای کیارستمی فیلمش را با تولیدکننده‌ی خارجی و در خارج از ایران ساخته است. آیا فکر می‌کنید سیاست‌های سلبی معاونت سینمایی وزارت ارشاد بر نظر هیئت داوران جشنواره‌ی کن نسبت به این فیلم تأثیر بگذارد؟ فکر نمی‌کنم سیاست سینمایی جمهوری اسلامی بر نظر هیئت داوران جشنواره کن تأثیر مستقیمی داشته باشد. عباس کیارستمی سینماگری شناخته شده است و سینمای او طرفداران بسیاری دارد و از او انتظار می‌رود که فیلمی شایسته به فستیوال عرضه کند. اگر فیلم او به موفقیت دست یافت، قطعاً به خاطر ارزش‌های هنری آن است. از یاد نبریم که همین فستیوال فیلم قبلی او را رد کرد چون آن را اثری کم‌ارزش دیده بود. کارگردانان سرشناسی مانند کیارستمی، مخملباف، مهرجویی، جعفر پناهی، بهمن قبادی، امیر نادری و بهرام بیضایی در جشنواره‌های جهانی شرکت کرده‌اند. کامیابی‌های پاره‌ای از این فیلم‌سازان منجر شد به پیدایش نوعی فیلم جشنواره‌ای در ایران. تا چه حد این نوع فیلم می‌تواند بیانگر تمامیت سینما و واقعیت‌های اجتماعی در ایران باشد؟ «فیلم جشنواره‌ای» نه پدیده‌ی تازه‌ایست و نه به ایران اختصاص دارد. سینماگرانی که در میهن خود، به هر دلیلی با بی‌مهری روبرو شوند به جشنواره‌های خارجی روی می آورند و اصولاً یکی از وظایف جشنواره‌ها همین است که از سینماگران مستعد اما منزوی در برابر حکومت‌های دیکتاتوری حمایت کنند. در شوروی سابق سینماگرانی مانند یوسلیانی، شنگلایا و پاراژانوف با تکیه بر حمایت بین‌المللی در برابر فشارهای داخلی مقاومت کردند. در زمان دیکتاتوری سرهنگان یونان فیلم‌سازانی مانند تئو انگلوپولوس و کوستا گاوراس فیلم‌های خود را به فستیوال‌های خارجی عرضه کردند. در دوره‌ی حکومت نظامیان در کشورهای آمریکای لاتین میگوئل لیتین و فرناندو سولاناس به فستیوال‌های خارجی پناه آوردند. شهید ثالث بدون کمک فستیوال برلین به این شهرت و اعتبار نمی‌رسید. در ترکیه ایلماز گونی به کمک همین فستیوال کن توانست کار خود را به سینمادوستان معرفی کند. بنابراین من با انگ «فیلم جشنواره‌ای» به صورت عنوانی تحقیرآمیز مخالف هستم. این فشارهای داخلی است که هنرمند را به سوی فستیوال‌های خارجی می‌راند و این حق اوست. همان طور که انسان‌های تحت تعقیب سیاسی به کشورهای آزاد پناهنده می‌شوند، فیلم‌ها هم می‌توانند به قلمروهای آزاد (فستیوال‌ها) پناه ببرند. در عین حال باید توجه داشت که موفقیت در خارج همیشه موقعیت هنرمند را در میهن خودش تقویت می‌کند، یعنی هم از فشار حاکمیت می‌کاهد و هم باعث موفقیت فیلم در بازار داخلی می شود. مثلاً در ایران فیلم‌های مهرجویی مانند گاو، پستچی و دایره مینا تنها پس از موفقیت در فستیوال‌های بین المللی بود که در داخل هم با استقبال روبرو شدند. با توجه به سیاست‌های معاونت سینمایی وزارت ارشاد در سال جدید که متن کامل آن در چهاردهم اردیبهشت ماه توسط جواد شمقدری برای اهالی سینما قرائت شد، و به سینماگران تکلیف کرده در آثارشان به موضوعات مشخصی مانند دفاع مقدس، اهل بیت، خانه و خانواده، عترت پیامبر و جز اینها بپردازند، چه چشم‌اندازی برای سینمای ایران می‌بینید. این سیاست دورنمای روشنی ندارد. مقامات جمهوری اسلامی پس از سی سال زمامداری، هنوز که هنوز است سینما را با منبر روضه‌خوانی عوضی می‌گیرند. در اوایل انقلاب ضدسلطنتی یک بار این راه را آزمودند و به جایی نرسیدند. گویا قصد دارند دوباره همان راه را بروند که جز هدر دادن امکانات و استعدادها حاصلی نخواهد داشت. آیا ممکن است توفیق فیلم آقای کیارستمی در جشنواره‌ی کن به افزایش فشارهای بین‌المللی برای آزادی جعفر پناهی منجر شود؟ ظرفیت فشارهای بین‌المللی برای رهایی جعفر پناهی به انتها رسیده است. همه محافل هنری و سینمایی به بازداشت این سینماگر اعتراض کرده‌اند و فکر نمی‌کنم توفیق آقای کیارستمی، و موضع‌گیری احتمالی او به سود پناهی، تأثیر بیشتری داشته باشد. از شما سپاسگزاریم که با وجود گرفتاری‌های زیاد وقت‌تان را در اختیار ما گذاشتید.

 
(خبر آنلاین)
کتابهای سینمایی و محرومیت از نعمت نقد شدن
کتابهای سینمایی در ایران از نعمت نقد شدن محرومند. نقد از ارکان هنر است. بدون نقد، هیچ هنری ارتقاء نمی یابد. منتقد می کوشد با تمرکز روی یک اثر هنری، زوایای گوناگون آن را به هنرمند و مخاطب نشان دهد. در این یادداشت، قصد نداریم درباره شرایط نقد و منتقد سخن بگوییم. نکته این یادداشت چنین است که اساساً نقد کتابهای سینمایی نداریم. جز چند صفحه کوتاه معرفی تازه های کتاب (و آن هم بدون استثناء در آخرین صفحات نشریات سنمایی) خبری از نقد کتابهای سینمایی نیست. در مقایسه با تعداد قابل توجه جلسات نقد شعر و داستان، کتاب های سینمایی از فواید نقد شدن بی بهره اند. نهادهای فرهنگی مرتبط با سینما، ناشران کتابهای سینمایی، انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی و . . . هیچ کدام جلسه نقد برگزار نمی کنند. بله می دانیم که چنین جلساتی در مقایسه با جلسه نمایش فیلم با حضور کارگردان و به ویژه بازیگران مشهور، مخاطب کمتری دارد. اما این مقایسه اساساً منطقی نیست و مانند مقایسه تعداد تماشاگران سینما با تعداد خوانندگان یک کتاب سینمایی است. شرکت کنندگان در جلسات نقد کتاب، بسیار اندک اند. اما این جا کیفیت آنان مهم است. چنین کسانی ترکیبی از دانشجویان سینما، منتقدان، نویسندگان، مترجمان، پژوهشگران و معدود سینماگران اهل مطالعه خواهند بود. کسانی که مخاطبان آن کتاب هستند. این جلسات که حتی می تواند با شرکت چند نفره و دور یک میز تشکیل شود؛ می تواند تأثیرات قابل توجهی بر کیفیت کتابهای سینمایی بعدی داشته باشد. روشن است که اگر این جلسات با تنوع و ابتکار همراه باشد؛ شاهد افزایش مخاطب خواهیم بود و با اطلاع رسانی صحیح؛ جنبه های تبلیغاتی برای کتاب و نویسنده را به همراه خواهد داشت. نگارنده تجربه برگزاری چنین جلسانی را با حضور یکی دو بازیگر مشهور بازی کننده در فیلمی که بر اساسش کتابی تولید شده بود، دارد. پخش قطعاتی از آن فیلم، توزیع کارت پستال جلد کتاب با امضای کارگردان و نویسنده کتاب و . . . ، خود به جذابیت جلسه (و طبیعی است فروش بیشتر کتاب) انجامیده است. بدیهی است سطح مطالب ارائه شده در جلسه نقد متناسب با مخاطب خاص یا عام باید تنظیم شود.

 
(خبر آنلاین)
تئاتر دیجیتال؛ موجی نو با فراز و نشیب​های فراوان
این روزها نمایش‌هایی روی صحنه می‌روند که در آنها تصاویر دیجیتال و ویدیویی به یکی از اجزاء صحنه تبدیل شده‌اند. پیروزه روحانیون: استفاده از تکنولوژی در تئاتر به موجی تبدیل شده که این روزها بسیار دیده می‌شود. از حدود ده سال قبل فیلم‌ها و تصاویر ویدئویی، صداها و موسیقی‌های ضبط شده، اسلایدهای پس‌زمینه و ابزاری شبیه این‌ها آرام‌آرام وارد تئاتر کشورمان شده و سبک و موجی نو در تئاتر ایجاد کرده است. البته این موج بسیار پیش از این در کشورهای اروپایی آغاز شده بود و امروزه دیگر اتفاق نویی در تئاتر جهان محسوب نمی‌شود. اما رواج استفاده از تکنولوژی در تئاتر ایران به قول امیررضا کوهستانی در مرحله کشف است؛ به همین خاطر بحث‌ها و نظرهای مختلفی درباره آن وجود دارد و کارگردانان مختلف، در برخورد با این موج واکنش‌های متفاوتی دارند. فقط یک موج تقلیدی است عده‌ای چون قطب‌الدین صادقی که در کارهایش بیش از هر چیز بر توانایی بازیگر و طراحی حرکت و میزانسن تکیه دارد و فقط در نمایش مستند «زنان صبرا و مردان شتیلا» از تصاویر ویدئویی بهره گرفته با تئاتر دیجیتال کاملا مخالف است و معتقد است: «متأسفانه این پدیده در ایران تبدیل به یک موج شده و کارکردی تقلیدی دارد. بسیاری از کارگردانان بدون آن که ضرورت ایجاب کند و به دلیل جبران ضعف‌هایشان از این تکنیک‌ها بهره می‌گیرند. من به شدت با این پدیده در تئاتر ایران مخالفم چرا که کاری را که به عهده بازیگر، کارگردان و طراح است به ویدئو و تصاویر ویدئویی و تلویزیونی واگذار می‌شود.» هنوز در مرحله کشف هستیم برخی هم چون امیررضا کوهستانی، کارگردان جوان و صاحب‌سبکی که در بعضی از آثارش از تصاویر دیجیتال و ویدئویی استفاده کرده مخالف بحث درباره این پدیده است و می‌گوید: «من اصولا با دسته‌بندی تئاتر مخالفم. این تکنولوژی‌ها هم مثل نور و صدا هستند و مانند همه جزئیات و ابزارهای مورد استفاده در تئاتر اگر کم یا زیاد از آن‌ها استفاده شود به کار لطمه می‌زند.» او می‌افزاید: «جزئیاتی مثل نور، صدا و موسیقی هم وقتی به تئاتر اضافه شدند، همین وضعیت را داشتند تا اینکه آنقدر از آن‌ها استفاده شد تا به تعادل رسید. در واقع آن‌ها هم همین فرایند را طی کردند تا حضورشان عادی شد. حضور هر ایده نویی نیاز به زمان و طی شدن فرایندش دارد تا جا بیفتد. این فن و روش هم آن‌قدر باید استفاده شود که مخاطب سیر شود از نو بودن آن و برایش عادی شود.» کوهستانی در گفتگو با خبرآنلاین حساسیت ایجاد کردن در مورد چنین مسأله‌ای را باعث منحرف شدن مسیری که این روش باید با گذشت زمان و تمرین طی کند می‌داند و می‌گوید: «این امکانات نیاز به دیدن شدن دارند، ولی همه گروه‌ها امکان استفاده از آن را ندارند. در این مسیر همه ما؛ تماشاگران، بازیگران، طراحان صحنه و کارگردانان داریم با هم آموزش می‌بینیم و فعلا در مرحله کشف هستیم.» کارگردان نمایش «17 دی کجا بودی؟» همچنین معتقد است هنوز زمان آسیب‌شناسی استفاده از این روش‌ها و ابزارها فرا نرسیده و نباید این روش‌ها را نفی کرد، بلکه همه این اتفاقات جزو روندی است که باید طی شود. او می‌گوید: «آسیب‌شناسی درباره چیزی رخ می‌دهد که نشست خودش را داشته باشد، اما این مسأله هنوز کشف هم نشده است و فقط در مرحله معرفی است. ما الان داریم این ابزار را به عنوان امکانات صوتی و تصویری و به لحاظ سخت‌افزاری می‌شناسیم و بررسی و آسیب‌شناسی در این مرحله فقط یک سد در مقابل کشف مسأله محسوب می‌شود.» او قانون‌گذاری برای این ساحت جدید در تئاتر را اشتباه می‌داند چرا که این ساحت جدید تعریف نویی از تئاتر ارائه داده است. او می‌افزاید: «وقتی که سینما و تلویزیون به مردم معرفی شدند و پیشنهادهای جدیدی در کنار برای مخاطبان محسوب شدند، تئاتر احساس کرد باید به یک تعریف جدید برسد بنابراین از شکل رئالیستی و آپارتمانی صرف خارج شد و به شکل‌های تازه‌ای دست یافت. تئاتر دیجیتال هم یکی از این شاخه‌های جدید تئاتر است که هم بخش زنده دارد و هم بخش غیرزنده. در واقع کنار هم قرار گرفتن بخش زنده و بخش از پیش تهیه‌شده ساحتی شد در هنر تئاتر که بارها استفاده شده است.» کوهستانی برخلاف عقیده عده‌ای از هنرمندان که استفاده از عناصر دیجیتال را به عنوان تزئینات صحنه به حساب می‌آورند، معتقد است: «ابزار تکنولوژی اصلا جنبه تزئینی ندارد و ما برای زیبا کردن صحنه از آن‌ها استفاده نمی‌کنیم. بلکه با به کارگیری این ابزار تقابل عناصر زنده‌ای که همان لحظه اجرا می‌شوند با عناصر غیرزنده نشان داده می‌شود. این جنبه کاملا معنایی تئاتر است نه تزئینی.» باید متخصص بود پری صابری، به عنوان کارگردانی که شناخت نسبتا کاملی از هنر تئاتر در کشورهای اروپایی دارد، استفاده از ابزار تکنولوژی را در «لیلی و مجنون»، «شمس پرنده» و «هفت‌خوان رستم» تجربه کرده است. او استفاده از ویدئو آرت را کمک قابل‌توجهی به اجرای یک نمایش می‌داند و معتقد است استفاده از ابزارهای نوین همچون ویدئو آرت و پروژکشن نقش مهمی در رساندن پیام به مخاطب دارد. صابری می‌گوید: «باید بین این ابزار و متن نمایش یک رابطه منطقی و ضروری وجود داشته باشد و این روش‌ها حتما باید توسط افراد متخصص و به درستی استفاده شود تا بتواند به دکور و نمایش معنا دهد. در غیر این صورت جز ضربه‌زدن به اثر نمایشی سودی ندارد‌.» خوب است به شرط دقت بهروز غریب‌پور از کارگردانانی نوگرایی است که همیشه در کارهایش نوعی خلاقیت و نوگرایی دیده می‌شود. شاید بتوان گفت او از اولین کسانی بود که در ایران از این شیوه استفاده کرد. به نظر غریب‌پور به همان اندازه که استفاده از پروژکتور می‌تواند به اشکال مختلف باشد، استفاده از تصاویر ویدئویی هم در صحنه تئاتر مختلف باشد و تأثیرات متفاوتی داشته باشد. او به خبرآنلاین می‌گوید: «در واقع استفاده از این تکنولوژی‌ در تئاتر تا وقتی که به نمایش تحمیل نشده باشد خوب است. اما گاهی می‌بینیم حضور تصاویر کوچکترین تأثیری بر تماشاگر ندارد و از آن‌ها آگاهانه استفاده نشده است. برای من حضور ویدئو پروجکشن و پیدا کردن راه‌حلی برای استفاده درست از آن درست به نحوی که حضورش به نمایش کمک کند نه اینکه یک جزء تحمیلی به نمایش باشد، همیشه به اندازه طراحی صحنه سخت است. اگر دیگر طراحان نمایش‌ها هم به همین اندازه دقت کنند و استفاده از این تکنولوژی همراه با سختی و کشف راه‌حل باشد فکر می‌کنم نتیجه خوبی حاصل شود.» این کارگردان که تجربه زیادی در تئاتر عروسکی دارد معقتد است استفاده از هیچ یک از این روش‌ها به تئاتر لطمه نمی‌زند به شرط اینکه در خدمت تئاتر باشد نه این که بر آن تحمیل شود. هنر عرصه تجربه‌های نوست حسن معجونی کارگردان جوانی که در آثارش نگاهی نو به نمایشنامه‌ها دارد و بیشتر تمرکزش بر نمایشنامه‌های رئالیستی و طنز، همچون آثار چخوف است ترجیح می‌دهد ارزشگذاری برای استفاده از تکنولوژی‌های تصویری در صحنه تئاتر اشتباه است و به این تکنولوژی فقط باید به عنوان ابزاری در خدمت تئاتر نگاه کرد. به عقیده او مهم نیست که این تکنولوژی‌ها از سینما یا هر جای دیگر وارد تئاتر شده، مهم نتیجه‌ایست که از آن‌ها به بار می‌آید. او درباره لطمه‌ای که این ابزار ممکن است به اصالت تئاتر وارد کند به خبرآنلاین می‌گوید: «گاهی بعضی کارگردانان مقابل تصاویر دست و پایشان بسته می‌شود و به نوعی مبهوت این امکانات می‌شوند. آن زمان است که بیشتر از اینکه این ابزار در خدمت تئاتر باشد، تئاتر در خدمت تکنولوژی قرار می‌گیرد. اما با گذر زمان و عادی شدن استفاده از این امکانات آن‌ها به اتفاقات روزمره تئاتر تبدیل خواهند شد و دیگر کسی از دیدنشان ذوق‌زده نمی‌شود.» او ذات هنر را تجربه هر چیز نو و جدید می‌داند و می‌افزاید: «هنر عرصه تجربه‌های جدید است و اصولا در هنر نمی‌توان در مقابل هیچ‌چیز ایستاد و چیزی را نفی کرد. هر روش و ابزاری که بتواند به انتقال پیام هنر کمک کند مجاز است وارد هنر شود.» اثر باید این امکان را بطلبد محمد یعقوبی، کارگردانی که فقط در یکی، دو کار از ابزار تکنولوژی‌های تصویری استفاده کرد و بعد از آن دیگر چندان تمایلی به استفاده از این ابزارها ندارد. چرا که معتقد است: «هر چه که تبدیل به مد شود، سعی می‌کنم از آن فرار کنم، من به جاده‌ای که همه می‌روند، نمی‌روم. تنها عنصری که از مولتی مدیا در کار من باقی مانده، استفاده از صدا است.» او می‌گوید :«زمانی من در آثارم از این تکنیک‌ها استفاده می‌کردم، آن موقع همه می‌گفتند اگر قرار است فیلم بسازی، فیلم بساز. امروز من دیگر از این تکنیک‌ها استفاده نمی‌کنم، اما اعتقاد دارم وقتی رسانه‌ای همچون سینما وارد تئاتر شد، دیگر سینما نیست، بلکه جزئی از تئاتر شده؛ همچنان که وقتی در یک فیلم هم صحنه‌ای از یک تئاتر وجود دارد دیگر تئاتر نیست‌، بلکه جزئی از آن فیلم است.» کارگردان «قرمز و دیگران» و «یک دقیقه سکوت» می‌افزاید: «این روزها استفاده از ویدئو آرت و مولتی‌مدیا بسیار زیاد شده و بعضی از کارگردانان بی‌ربط از آن استفاده می‌کنند، در صورتی که باید اثر، آن ابزار را بطلبد و ضرورتش ‌وجود داشته باشد.» استفاده از امکانات تئاتر دیجیتال که عنصری غیر از عناصر زنده صحنه است، از اوایل قرن بیستم در اروپا رواج یافت. حتی در آن دوره هم با مخالفان و طرفداران بسیاری در تئاتر روبه‌رو شد. اما امروز بسیاری از کارگردانان مطرح دنیا در آثارشان از این ابزار به عنوان بخشی از امکانات تئاتر که می‌تواند در انتقال پیام به مخاطب کمک کند استفاده می‌کنند. شاید گذر زمان و تجربه به ما بیاموزد که با چنین امکاناتی چطور برخورد کنیم و چطور بهترین استفاده را از آن‌ها داشته باشیم تا در خدمت تئاتر باشند.

 
(رادیو فردا)
شصت وسومين جشنواره‌ی فيلم کن امروز آغاز می‌شود
شصت و سومين جشنواره‌ی فيلم کن از امروز در اين شهر ساحلی فرانسه آغاز می‌شود. فيلم افتتاحيه‌ی جشنواره‌ی امسال، برداشت جديدی از افسانه‌ی «رابين هُود» به کارگردانی ريدلی اسکات و با بازی راسل کروُ خواهد بود. در جشنواره‌ی امسال مجموع ۱۹ فيلم از ۱۵ کشور دنيا برای تصاحب نخل طلايی بهترين فيلم با يکديگر رقابت می‌کنند. تنها فيلم‌ساز ايرانی که در جشنواره‌ی امسال شرکت دارد، عباس کيارستمی است که با فيلم «کپی برابر اصل» توليد ايران، فرانسه و ايتاليا، با بازی ژوليت بينوش و ويليام شيمل در بخش مسابقه شرکت خواهد کرد.

 
(فرارو)
سيدعلي صالحي در ccu بستري شد
سيدعلي صالحي در بخش سي‌سي‌يو (CCU) بيمارستان بستري شد. اين شاعر شامگاه گذشته (سه‌شنبه، 21 ارديبهشت‌ماه) به دليل سكته‌ي قلبي با اورژانس به بيمارستان لبافي‌نژاد منتقل شده و هم‌اكنون در بخش سي‌سي‌يو اين بيمارستان تحت مراقبت است. به گفته‌ي بستگان صالحي، حال او رو به بهبود است و بايد تا 48 ساعت تحت مراقبت‌هاي ويژه باشد. «از آوازهاي كوليان اهوازي»، «منظومه‌ها»، «ليالي‌ها»، «عاشق شدن در دي‌ماه، مردن به وقت شهريور»، «دير آمدي ري‌را»، «نامه‌ها»، «چيدن محبوبه‌هاي شب»، «دعاي زني در راه، كه تنها مي‌رفت»، «يوماآنادا»، «قمري غمخوار در شامگاه خزاني» و «انيس آخر همين هفته مي‌آيد» از جمله مجموعه‌هاي شعر منتشرشده‌ي صالحي 55ساله‌ هستند. مرجع : ایسنا

 
(رادیو زمانه)
صندلی خالی پناهی در افتتاحیه کن
افتتاحیه جشنواره کن امشب در تالار باشکوه لومیر با ادای دین به جعفر پناهی، فیلمساز ایرانی در بند افتتاح شد. تالار لومیر کن امشب با حضور صدها خبرنگار و عکاس و هزاران مهمان، مثل همیشه میزبان افتتاحیه جشنواره کن در این شهر ساحلی جنوب فرانسه بود که امسال شصت و سومین دوره اش را برگزار می کند. مجری برنامه امشب، بازیگر برجسته کریستین اسکات تامس بود که به فرانسه صحبت کرد و به معرفی داوران و مهمانان شب افتتاحیه پرداخت. اسکات تامس در حرف های کوتاهی حال و هوای جشنواره را ترسیم کرد و با اشاره به مشکلات و مسائل مربوط به خاکسترهای آتشفشانی که برخی پروازها را مختل کرده، گفت:«اما بالاخره ما اینجا هستیم!» تامس به شوخی اشاره کرد که هوا هم خوب است و گفت شهر کن شهر سینماست و این شهر هرگز نمی‌خوابد. تامس از تک تک داواران دعوت کرد که روی صحنه بیایند و بر روی صندلی‌ای که برای آنها آماده بود، بنشینند؛ اما یک صندلی خالی بود و تنها با حروف بزرگ بر روی آن نوشته شده بود: جعفر پناهی. از عدم حضور او اظهار تأسف شد. جعفر پناهی به طور رسمی به عنوان داور این دوره‌ی جشنواره کن معرفی شده است، در حالی که در ایران در زندان به سر می‌برد. تیم برتون رئیس هیات داوران در کنفرانس مطبوعاتی با اشاره به پناهی گفت:«زمانی که فیلم‌سازی در کشور خودش نتواند فیلم بسازد، در واقع در زندان است.» تیری فرمو، مدیر هنری جشنواره در مصاحبه‌ی تلویزیونی از اقدام آنها برای انتخاب پناهی دفاع و از زندانی بودن او اظهار تأسف کرد. پیش از آغاز برنامه مهمانان مختلف جشنواره در میان استقبال مردم از روی فرش‌های قرمز گذشتند که در میان آنها فیلم‌سازان و بازیگران نامداری چون مارتین اسکورسیزی، تیم برتون و ژولیت بینوش حضور داشتند. عباس کیارستمی که هم با فیلم رونوشت برابر اصل تنها نماینده‌ی ایران در جشنواره است(و البته فیلم او به عنوان محصول مشترک به نمایش در می‌آید و در اروپا ساخته شده) بر روی فرش‌های قرمز حاضر شد. ژیل ژاکوب رئیس جشنواره، باز بر روی فرش‌های قرمز حضور داشت و شخصاً از کسانی که بر روی فرش حاضر می‌شدند، عکس می گرفت! او به تازگی کتاب قطور و نفیسی از عکس‌های خود بر روی فرش‌های قرمز به چاپ رسانده است. این عکس ها از جذابیت خاصی برخوردارند چون از زاویه‌ای گرفته شده‌اند که نزدیک‌ترین وضع ممکن به ستاره هاست و هیچ عکاسی جز مدیر جشنواره حق حضور در آن را ندارد! برنامه افتتاحیه با اجرای موسیقی و نمایش فیلم رابین هود ساخته ریدلی اسکات ادامه یافت. جشنواره کن تا بیست و سوم ماه مه در این شهر دیدنی ادامه خواهد یافت و فیلم‌سازان به نامی چون مایک لی، کن لوچ،برتران تاورنیه و آلخاندرو گونزالس ایناریتو برای به دست آوردن نخل طلا با هم رقابت می‌کنند. عباس کیارستمی هم یکی از بخت‌های جایزه در جشنواره کن است و فیلم‌اش به صورت گسترده بر روی اتوبوس‌های پاریس تبلیغ شده و به زودی اکران می‌شود. اولین نمایش فیلم عباس کیارستمی روز دوشنبه در ساعت هفت برای مطبوعات خواهد بود و روز بعد برای باقی مهمانان به نمایش در خواهد آمد. نمایش فیلم کیارستمی برای مطبوعات در تالار اصلی یعنی لومیر نخواهد بود و در تالار دبوسی و بازن در دو سانس مختلف به نمایش در می‌آید. پوستر جشنواره عکسی از ژولیت بینوش است که در فیلم کیارستمی هم بازی دارد و این موضوع بحث‌انگیز شده و باعث شده که بر سر در تالار لومیر در افتتاحیه، این پوستر نصب نشود. امروز صبح، فیلم رابین هود پیش از افتتاحیه جشنواره، برای خبرنگاران و منتقدان به نمایش درآمد و فردا فیلم‌هایی از وانگ زیاشوهای، مانوئل دو الویریا، سابین گوزانتی، ماتیو آمالریک، رادو مونتین و ایم سانگسو در بخش‌های مختلف نمایش خواهند داشت. جشنواره کن بلیت فروشی ندارد و فقط ویژه‌ی منتقدان و اهالی سینماست.

 
(ایسنا)
ران هاوارد پروژه كمدي «متقلب‌ها» را كارگرداني مي‌كند
ران هاوارد كارگردان سرشناس آمريكايي، «متقلب‌ها» جديدترين پروژه سينمايي خود را كه اثري كمدي است، به زودي مقابل دوربين مي‌برد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين كمدي با نقش آفريني «وينس وائوگن»، «چانينگ تاتوم»، «جنيفر كانلي» و «كوئين لطيفه» ساخته خواهد شد. ران هاوارد اين فيلم كمدي را براي كمپاني «يونيورسال» خواهد ساخت و «آلن لئوب» فيلم‌نامه آن را خواهد نوشت. به گزارش ورايتي، در اين فيلم كه قرار است در شيكاگو آمريكا مقابل دوربين برود، «وينس وائوگن» براي اولين‌بار براي هاوارد بازي خواهد كرد. كوئين لطيفه با نام اصلي (دينا الين اونز در سال ‌١٩٧٠ در نيوارک نيوجرسي آمريکا به دنيا آمد. وي بازيگر مشهور و محبوب سينما و تلويزيون و خواننده نامدار آمريکايي دستي هم در نويسندگي دارد. لطيفه نامي است که در هشت سالگي عمو زاده مسلمانش بر او نهاد و بعدها از آن به عنوان نام هنري‌اش بهره برد. آخرين کارش بازي در نقش صداي الي، يکي از شخصيت هاي فيلم انيميشن عصر يخبندان سري سوم بود. او در سال ‌١٩٩١ براي بازي در فيلمي با عنوان «تب جنگلي» به كارگرداني اسپايك لي قرارداد بست و توانست با بازي در اين درام عاشقانه كه ماجراهاي برآمده از عشق ميان دو انسان غير هم‌رنگ را روايت مي‌كرد، سينما را هم تجربه كند. فيلم ترسناک محصول ‌٢٠٠٣ Scary Movie ‌٣، آريشگاه دو محطول Barbershop ‌٢: Back in Business ‌٢٠٠٤ تاکسي محصول Taxi ‌٢٠٠٤/I ، عجيب‌تر از قصه محصول Stranger Than Fiction ‌٢٠٠٦ ، سه سري عصر يخبندان Ice Age: The Meltdown، آخرين تعطيلات محصول Last Holiday ‌٢٠٠٦، ديوانه پول محصول Mad Money ‌٢٠٠٨ از ديگر آثار لطيفه هستند. او همچنين سال گذشته به عنوان بهترين بازيگر زن براي بازي در فيلم تلويزيوني يا ميني سريال « پشتيبان زندگي Life Support » برنده جايزه‌اي از سوي اتحاديه بازيگران سينما و تلويزيون آمريکا شد. جنيفر کانلي متولد دسامبر ‌١٩٧٠ يکي از مشهورترين و موفق‌ترين بازيگران زن سينماي هاليوود است. او در حدود ‌٣٠ فيلم از جمله مرثيه‌اي براي يک رؤيا، يک ذهن زيبا و خانه‌اي از شن و مه بازي کرده است. او يک جايزه اسکار براي بازي در فيلم يک ذهن زيبا گرفته است. جنيفر کانلي در «کتز کيل» نيويورک به دنيا آمد. در ده سالگي کارش را در تبليغات مجلات و روزنامه‌ها و بعد در برنامه‌هاي تجاري تلويزيون شروع کرد که مقدمه‌اي براي حضورش در سينما شد. او يک گياهخوار کامل است. با «پال بتاني» بازيگر انگليسي که در فيلم يک ذهن زيبا آشنا شدند، ازدواج کرد. روزي روزگاري در آمريکا (‌١٩٨٤)، شهر تاريک (‌١٩٩٨)، مرثيه‌اي براي يک رويا (‌٢٠٠٠)،‌ پولاک (‌٢٠٠٠)،‌ يک ذهن زيبا (‌٢٠٠١)،‌ هالک (‌٢٠٠٣)،‌ خانه‌اي از شن و مه (‌٢٠٠٣)، آب تيره (‌٢٠٠٥)،‌ الماس خونين (‌٢٠٠٦)،‌ روزي که زمين ايستاد (‌٢٠٠٨) از جمله معروف‌ترين آثاري هستند كه كانلي در آنها بازي كرده است. ران هاوارد خالق آثار معروف و پرفروشي چون «فراست/نيكسون»، «آپولو ‌‌١٣» و «راز داوينچي» است كه با فيلم «فرشتگان و شياطين» به موفقيت فراواني دست يافت. وي در سال ‌‌٢٠٠١ براي فيلم «ذهن زيبا» دو جايزه اسكار كسب كرد و سال گذشته براي فيلم «فراست/نيكسون» نامزد بهترين كارگرداني و تهيه‌كنندگي اسكار بود. ران هاوارد تجربه پنج دهه حضور فعال در عرصه‌ي سينما را در اختيار دارد. انتهاي پيام

 
(ایران پرس نیوز)
دولت فرانسه خواستار آزادی فوری جعفر پناهی شد
به گزارش خبرگزاری فرانسه از پاریس، دولت فرانسه امروز خواستار آزادی فوری جعفر پناهی، فیلم ساز ایرانی شد. قرار بود جعفر پناهی یکی از اعضای هیات داوران شصت و سومین جشنواره‌ فیلم کن باشد که از امروز آغاز می شود. بهمین مناسبت وزرای خارجه و فرهنگ فرانسه از رژیم تهران خواستند این فیلم ساز ایرانی دربند را فورا آزاد کند.

 
(ایسنا)
سيدعلي صالحي در سي‌سي‌يو بستري شد
سيدعلي صالحي در بخش سي‌سي‌يو (CCU) بيمارستان بستري شد. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين شاعر شامگاه گذشته (سه‌شنبه، 21 ارديبهشت‌ماه) به دليل سكته‌ي قلبي با اورژانس به بيمارستان لبافي‌نژاد منتقل شده و هم‌اكنون در بخش سي‌سي‌يو اين بيمارستان تحت مراقبت است. به گفته‌ي بستگان صالحي، حال او رو به بهبود است و بايد تا 48 ساعت تحت مراقبت‌هاي ويژه باشد. «از آوازهاي كوليان اهوازي»، «منظومه‌ها»، «ليالي‌ها»، «عاشق شدن در دي‌ماه، مردن به وقت شهريور»، «دير آمدي ري‌را»، «نامه‌ها»، «چيدن محبوبه‌هاي شب»، «دعاي زني در راه، كه تنها مي‌رفت»، «يوماآنادا»، «قمري غمخوار در شامگاه خزاني» و «انيس آخر همين هفته مي‌آيد» از جمله مجموعه‌هاي شعر منتشرشده‌ي صالحي 55ساله‌ هستند.

 
بهداشت و درمان
(سلامت نیوز)
ناز کودک بذغذای خود را نکشید
بسیاری از مادران با یک مشکل بزرگ دست و پنجه نرم می‌کنند و آن غذا نخوردن و یا بهانه‌گرفتن فرزند خود در غذاخوردن است، همشهری مثبت در مطلبی به ارائه راهکارهایی ساده و عملی برای فائق آمدن بر این مشکل پرداخته است. اگر فرزند شما همیشه از هرغذایی ایراد می‌گیرد و تمایلی به خوردن دست پختتان نشان نمی‌دهد، لازم نیست بشقاب و قاشق به‌دست دنبال او بدوید و با خواهش و التماس چند لقمه در دهانش بگذارید. یادتان باشد که کلیدی‌ترین نکته در برخورد با کودکان بد غذا این است که امیدتان را از دست ندهید، تسلیم نشوید و شکست را نپذیرید. اول از همه باید یک برنامه زمانی مشخص برای غذا خوردن ترتیب دهید و سرساعت دور میز جمع شوید. کودک شما باید در طول روز سه وعده غذای اصلی بخورد و میان وعده‌های سالمی داشته باشد. پس در طول هفته غذاهای متنوعی را جلوی او بگذارید و سعی کنید در بین وعده‌ها مواد غذایی سالمی مانند شیر و آب‌میوه را در اولویت قرار دهید. نگران نباشید، اگر چند ساعتی غذا نخورد از گرسنگی نمی‌میرد یک جور غذا را روی میز بگذارید و این‌طور وانمود کنید که همینه که هست. هیچ اصراری نداشته باشید که حتما آن را بخورد. مطمئن باشید هر وقت گرسنه شد، خودش به سراغ غذا می‌آید. غذا با بشقاب اضافه وقتی یکی از فرزندان شما به سختی از غذایی خوشش می‌آید و رفتار خوبی نشان نمی‌دهد، طرز برخورد با این بچه می‌تواند شما یا سایر اعضای خانواده تان را ناراحت و مضطرب کند. این استرس‌ها و حالت‌های تهاجمی یا عصبانیت به گونه ای‌است که میز غذای شما را به منطقه جنگی تبدیل می‌کند یا به بدترشدن اوضاع دامن می‌زند. در واقع واکنش‌های اشتباه شما می‌تواند مشکل پسندی کودک را تشدید کند و او روز به روز ایرادی‌تر شود. اشتباه ناخوشایند دیگر از سوی برخی از والدین این‌است که بشقاب فرزندشان را بیش از حد پر می‌کنند و انتظار دارند که او غذا را کاملا تمام کند. این رفتار هم استرس زاست. بنابراین وعده‌های غذایی کوچکی را برای کودکتان در نظر بگیرید تا برای خوردن چنین غذایی احساس ناتوانی نکند و از همان ابتدا کل بشقاب را پس نزند. اگر بعد از تمام شدن بشقاب باز هم گرسنه بود به‌ طور حتم بیشتر درخواست می‌کند. ماجراجویی در میان غذاها خودتان را تسلیم خواسته‌های او نکنید و هر غذای ساده و کم‌ارزشی را که در خواست می‌کند، دراختیار او قرار ندهید. این رفتار باعث می‌شود که فرزندان دیگر شما هم به‌طور خودکار هر غذایی را که به آنها پیشنهاد می‌کنید، رد کنند و ایراد بگیرند. بنابراین اگر فرزند ایرادی شما فقط چند غذای ویژه را دوست دارد برنامه غذایی خانواده را بر اساس سلیقه او تنظیم نکنید. باید در طول هفته غذاهای متنوعی بپزید و مشوق رفتارهای خوب او باشید امر و نهی‌های زیادی یکی از بدترین اشتباهات والدین این‌است که میز غذاخوری را به مرکز امر و نهی‌ها، انتقادها و جرو بحث با کودک تبدیل می‌کنند. اگر شما هم جزو این دسته از والدین هستید از بروز چنین رفتاری پرهیز کنید و غذا را به زور به حلق کودک نفرستید. این خشونت‌ها می‌تواند بسیار خطرناک باشند و حتی باعث بسته‌شدن مجاری تنفسی شوند. در این باره این نکات را به خاطر داشته باشید: ‌ سر میز غذا کودک را هر چند وقت یکبار کنترل کنید اما راجع به مسائل دیگری حرف بزنید. صحبت کردن باعث می‌شود که کودک خیال نکند دیگران او را نگاه می‌کنند. ‌ از گفتن این جملات خودداری کنید: نگاه کن برادرت این غذا را می‌خورد، پس تو هم بخور. نمی‌خواهی مثل پدرت قوی و پرزور شوی؟ این گفته‌ها یا حرف‌هایی شبیه این فقط بر استرس‌ها می‌افزاید و به بهتر شدن اوضاع فرزند شما کمکی نمی‌کند. ‌ اگر دیدید کودک شما از خوردن غذا امتناع می‌کند بشقاب غذا را از جلوی او بردارید اما اجازه ندهید تا وقتی که غذای بقیه تمام نشده، میز غذا را ترک کند. تا یک ساعت بعد هم به او اجازه ندهید غذایی بخورد و سر ساعت میان وعده را در اختیارش بگذارید. اگر خیالش راحت باشد که به جای غذا می‌تواند میان وعده یا غذاهای کم ارزش دیگری مانند چیپس و پفک بخورد، به ایراد گرفتن و غذا نخوردن همراه بابقیه ادامه می‌دهد. هرگز و هیچ‌وقت برای اینکه کودک بشقابش را تمام کند به او رشوه ندهید و از غذاهای دیگر به عنوان جایزه استفاده نکنید. بطور مثال به او نگویید که اگر این غذا را بخوری، جایزه‌ات شیرینی است. این الگوی پاداشی می‌تواند عادات غذایی ناسالم و چاقی را برای فرزند شما به دنبال داشته باشد. متن کامل این مقاله به همراه مطالب متنوع دیگری درباره تغذیه و روان را می‌توانید در همشهری مثبت نیمه اول اردیبهشت ماه بخوانید.

 
(جام جم آنلاین)
مناسب‌ترين رنگ براي عينك‌ آفتابي
يك اپتومتريست گفت: شدت نور خورشيد براي چشم آسيب‌رسان است و ورود اشعه ماوراءبنفش به چشم نيز موجب آب‌ مرواريد مي‌شود، در نتيجه استفاده از عينك آفتابي مناسب و جاذب UV در تابستان ضروري است. عبدالهادي رئيس‌زاده اظهار كرد: نور خورشيد از دو جهت مي‌تواند به چشم آسيب برساند. شدت نور خورشيد و وجود اشعه ماوراء بنفش دو پارامتر آسيب‌رسان به چشم‌ها هستند و با استفاده از عينك آفتابي مناسب مي‌توان از آسيب به چشم پيشگيري كرد. وي افزود: در فصل تابستان شدت نور خورشيد افزايش مي‌يابد و در نتيجه استفاده از عينك آفتابي در اين فصل ضروري است. رئيس‌زاده تصريح كرد: اشعه ماوراء‌بنفش با طول موج 320 تا 400 نانومتر براي چشم آسيب‌رسان است و موجب آب مرواريد مي‌شود. انتخاب و استفاده از عينك آفتابي400 UV مي‌تواند مانع ورود اشعه مضر ماوراء بنفش به‌چشم‌شود. اين اپتومتريست خاطرنشان كرد: به افرادي كه از عينك طبي استفاده مي‌كنند نيز توصيه مي‌شود شيشه عينك خود را فتوكروميك كنند. عينك‌هاي فتوكروميك در تماس با نور خورشيد تيره‌رنگ مي‌شوند و علاوه بر كاهش شدت نور وارد شده به چشم مانع ورود UV نيز مي‌شوند. رئيس‌زاده بيان كرد: استفاده از عينك آفتابي بدون قابليت جذب اشعه UV بسيار مضر است، زيرا تيره بودن عينك موجب مي‌شود مردمك چشم باز شده و اشعه بيشتري وارد چشم‌ها شود. وي درباره رنگ شيشه عينك آفتابي گفت: قهوه‌اي و دودي مناسب‌ترين رنگ براي استفاده معمول از عينك آفتابي است. اين اپتومتريست افزود: با توجه به اين‌كه نظارت خاصي بر فروشندگان دوره گرد عينك آفتابي وجود ندارد، توصيه مي‌شود تا حد امكان عينك آفتابي از مراكز معتبر تهيه شود.

 
(ایران پرس نیوز)
موارد ابتلا به سالک در ایران روبه افزایش است
رئیس اداره بیماریهای قابل انتقال بین انسان و حیوان وزارت بهداشت، از ثبت سالانه 25 هزار مورد ابتلا به سالک در کشور خبر داد. دکتر محمدرضا شیرزادی در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: سالک یک بیماری بومی در کشور است که در دو نوع شهری و روستایی دیده می شود. با توجه به اهمیت این بیماری که زخمهای آن آسیب جدی به پوست و سلامت روحی افراد وارد می‌ کند، برنامه کنترل سالک از دو سال پیش در کشور اجرا می شود. رئیس اداره بیماریهای قابل انتقال بین انسان و حیوان وزارت بهداشت با اشاره به اینکه بیشتر موارد ابتلا به سالک در روستاهای کشور اتفاق می افتد، افزود: مخزن بیماری سالک در روستاها موشهای صحرایی و پشه ها هستند و در شهرها این بیماری از طریق افراد مبتلا و سگها منتقل می شود. شیرزادی به شیوع بالای نوع جلدی سالک اشاره کرد و گفت: شیوع این بیماری در استانهای شمالی و شمال غربی کشور کمتر است ولی نوع احشایی این بیماری در این مناطق بیشتر است که به خاطر وجود سگها است.

 
(خبر آنلاین)
انفلوآنزای فصلی برای کودکان خطرناک‌تر از انفلوآنزای آ است
بر اساس اعلام محققان علوم پزشکی ، انفلوانزای نوع آ ،‌ بیشتر از انفلوانزای فصلی ، کودکان را مبتلا می سازد. به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از خبرگزاری یونایتدپرس از ونکوور ، دکتر فاطمه داود از مراکز کنترل و جلوگیری از بیماری ها در امریکا ، سی دی سی ، اعلام کرد یافته های ما نشان می دهد آنفلوآنزای نوع آ بیشتر از آنفلوآنزای فصلی ، کودکان را تهدید می کند و این خطر به خصوص برای کودکان مبتلا به بیماری های خاص بارز است. نتایج بررسی این محققان در نشست سالانه انجمن های آکادمی اطفال امریکا که در ونکوور برگزار می شود ارائه شد. سه نوع ویروس آنفلوآنزا با نامهای A, B,C شناخته شده است که نوع A بیشترین توانایی ایجاد همه گیری را دارد. آنفلوآنزای نوع A دارای زیر گونه های مختلفی است که بر اساس آنتی ژنهای سطحی H و N نامگذاری می شود مانند H2N2 یا H3N2 انتقال بیماری از راه ترشحات حلق و بینی بیماران ، آلوده به ویروس است. تب بالای 38 درجه سانتی گراد، سردرد ، خستگی ، بدن درد ، آبریزش از بینی و چشم ، ناراحتی گلو و سرفه ( آنفلوآنزا در بیماران قلبی ، ریوی ، افراد مسن و کودکان عوارض شدید و مرگ و میر بیشتری بدنبال دارد.) تشخیص آنفلوآنزا از طریق تهیه نمونه از ترشحات حلق و سپس کشت سلولی یا اندازه گیری آنتی بادیهای ضد آنفلوآنزا در نمونه خون بیماران انجام می گیرد.

 



اخبار ارسالی ما به ایمیل شما بنا به محدودیت موجود در سرویس
Gmail
بطور کامل بدست شما نمی رسد. بدین منظور ما این اخبار را به پیوست برای شما ارسال می کنیم لطفا از گزینه
View
برای مشاهده آن استفاده نمایید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته