-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
یکی بود، یکی نبود. جز یک گنبد کبود، چیزی نبود. آن هم تا قبل از حوادث انتخابات، کبود نبود. سبز بود… زیر گنبد کبود، توی یه جنگل قشنگ و زیبا، حیوانات مختلفی به خوبی و خوشی با هم زندگی میکردند. در این جنگل، شیر که احساس میکرد دیگر پیر شده و نمیتواند همچنان سلطان جنگل باشد و مثل علی دایی و علی پروین و هاشمی رفسنجانی نیست که تا ابد بخواهد در راس باشد، تصمیم گرفت بازنشسته شود و یک جانشین برای خودش انتخاب کند.
برای همین دستور داد یک دوره انتخابات آزاد برگزار شود تا حیوانات جنگل نخستوزیر را خودشان انتخاب کنند. انتخابات به خوبی برگزار شد و حیوانات نخستوزیر را برگزیندند و مراسم تحلیف او هم بسیار با شکوه برگزار شد.
در این انتخابات پرشور، سنجاب و روباه به عنوان کاندیدا شرکت کرده بودند، اما اتفاقی رخ داد که همه را شوکه کرد.
«غلامحسین درویش» معروف به « درویش خان» در سال ۱۲۵۱ خورشیدی در تهـران مـتولد شد. پـدرش حاجی «بشیر» اهل طالقان و مادرش از ترکمانان تکه بود.
علت شهرت وی به درویشخان هم به این نکته باز میگشت که پدرش هـنگـام صـدا زدن فـرزندش همیشه از لفظ «درویش» استـفاده میکرد و هـمین نام بعـدها به عـنوان نام خانوادگی غـلامحسین برگزیده و او به درویشخان یا غـلامحسینخان درویش معـروف شد. درویش خان دوران کودکی را در خانواده دولتـشاهی گذراند و در هـمین خانه مادر خود را از دست داد. پـدرش که کمی با موسیقی آشنا بود و سه تار مینواخت، غلامحسین را در ده سالگی به شعـبه موسیقی مدرسه نظام، وابسته به دارالفنون، سپرد که به سرپرستی «موسیو لومر» فرانسوی ایجاد شده بود.
بخش اول
غلامحسین در آنجا خط موسیقی و نواختـن شیـپـور و طبل کوچک را فرا گرفت. پس از مدرسه، ابـتدا نـزد داود کلیمی تارزن رفت تا مشق تار کند. پس از مدت کمی آموزش از استاد خود گوی سـبقـت را ربود و به مرتبه عالی نوازندگی دست یافـت؛ اما حضور در جلسات درس استاد بیبدیل تار آن زمان، یعنی «آقا میرزا حسیـنقـلی» او را به دنیای دیگری کشاند. هـمچنین آشنایی با برادر بزرگتر آقا میرزا حسینقلی، «میرزا عبداله» نوازنده تار و سه تار، به کار او غنای بـیشتری بخشید.
درویش چندی در دسته موسیقی «عزیزالسلطان» و سپس در دسته موسیقی «کامران میرزا نایب السلطنه»، نوازندگی طبل را بر عهده داشت. کار درویش در آن سن و سال نوجوانی چنان مورد استقبال «ناصرالدین شاه» قرار گرفته بود که او را تارچی خطاب میکرد. مهـارت درویش در نوازندگی موجب شد تا او پس از مرگ ناصرالدین شاه (۱۳۱۳ قـمری) به دستگـاه «شعـاع السلطنه» پسر «مظفرالدین شاه»، والی فارس، دعوت شود.
در سفر اول به شیراز، به اصرار شعـاع السلطنه، با دخـتر «مستـشار نظام» که در فارس اقامت داشت، ازدواج کرد. حاصل این پـیوند دو دخـتر بود، که اولی در سن ۱۶ سالگی دیده از جهـان فـروبست، و دخـتر دوم با نام «فـخـر» تـنهـا فرزند درویش شد.
چندی بعد رابطه صمیمی میان درویش و شعاعالسلطنه به هم خورد. چرا که از سویی درویش از اینکه، هـمواره در پـناه دستگـاه شعاع السلطنه باشد ناراحت بود و طبع آزادهاش رهایی از این بند را آرزو داشت و از دیگر سو شعاعالسلطنه، برآشفته میشد از اینکه نوازنده خاص او در مجالس اشخاص دیگـر، حضور می یافت.
در نتیجه چنین نگاه بود که هنگام بازگشت شعاعالسلطنه به فارس، درویش از رفـتن با او سرباز زد. این سرپیچی سبب شد تا از سوی شاهزاده دستور قطع انگشتان این نوازنده نامی صادر شود. اما درویش خان به مدد یکی از دوستانش از این مصیبت رهایی یافت.
پس از این اتفاقات درویش به برگزاری کلاسهای درس برای علاقهمندان به موسیقی و تار و سه تارنوازی همت گماشت. وی دراین دوره به گروه «اخوانالصفا» و دیدگاههای آنها نزدیک شد و منش و روش آنها را برگزید و به ظهـیرالدوله «تـنهـا مرکز صوفیگری موسیقی پـرور» آن زمان سرسپرد. درویش با تشکیل ارکستر موسیقی «انجمن اخوت» و اجرای کنسـرتهای عمومی که سرپرستی آنها را خود به عهده داشت، در جـهـت هـر چه مردمیتر کردن موسیقی ایران و کمک و یاری به مستـمندان و بلادیدگـان گـام برداشت.
کـنسرت برای جمع آوری اعانه به نـفع قحطی زدگـان روسیه، کـنسرت برای ایجاد مدرسه فرهنگ، کنسرت به نفع حریق زدگـان آمل، کـنسرت برای بازسازی خرابـیهای آتـش سوزی بازار و نیز کـنسرت برای غـارت شدگـان ارومیه، از جـمله تلاشهای او به شمار میرفت.
»یا پـیر جان» تـکـیه کـلام درویش بود، او به هـمه از روی صفا «یا پـیر جان» میگفت. بعدها همین سه کلمه یکی از القاب درویش خان شد.
درویش خان در نوازندگی دستی چیره و تکنیکی منحصر به فرد و در نواختن تار و سه تار به یک اندازه مهارت و توانایی داشت. از مضرابی قـوی و در عـین حال شفاف برخوردار بود وزیرهایش پی در پی، شمرده و پـخـته بود و پـنجهاش روی ساز نرم و لطیف حرکت میکرد. قدرت او در نوازندگی چنان بود که شنوندگان سازش از تعـجب، غالبن ساکت و خاموش میشدند. استحکام و زیـبایی آثـارش، نشان از نبوغ سرشار و پـشـتوانه صحیح موسیقی کلاسیک در ذهن او داشت.
درویش از نبوغی خاص نیز بهره میبرد و همین نبوغ سبب شد تا برخی از فرمهای موسیقی ایرانی را ابداع کند که از جمله آنها میتوان به تـثـبـیت رنگ و ابداع درآمد و افـزودن سیم ششم به تار اشاره کرد.
صفحات به جا مانده از این استاد فقـید به خوبی میزان مهـارت و تـواناییهای او را نشان میدهد. صفحاتی که با هنرنمایی استادان نامور موسیقی ایرانی مانـند «سید احـمدخان»، «سید حسین طاهرزاده»، «اقـبال السلطان»، «عـبداله دوامی»، «رضاقـلی خان تـجـریشی»، «باقـرخان رامشگـر»، «مشیر همایون شهـردار»، «حسینخان هنگ آفـرین»، «اکبر خان رشـتی» و «میرزا اسداله خان» پر شده است.
بخش دوم
صفحه «بـیداد همایون » که با پـیانو مشیر همایون شهـردار همراه است از نمونههای برجستهای است که پـنجه شیرین و مضراب روان آن استاد فـقـید را بیان میکند.
درویش در اواخر عـمر کـنسرتـهـای دیگری نیز با حضور هنرمندانی چـون، «عـارف قـزوینی»، «حاجی خان ضرب گـیر»، «حسین خان اسماعیلزاده»، «ابـراهیم منصوری»، «رضا محجوبی» و «رکنالدین خان مختاری» در گراند هتل اجرا کرد.
شمار شاگردان درویشخان بسیار بود، ولی تنها چـند تن از آنها به پـیشرفت و شهرت رسیدند. او به شاگردانی که موفق به طی دوره مخـتلف درسش میشدند، نشانی به شکـل تـبرزین هدیه میکرد، که از مس و نـقره یا برای شاگردان سطوح عالی، طلا بود.
از شاگردان او که موفـق به دریافـت تـبرزین طـلا شدند، میتوان از «مرتضا نی داوود»، «ابوالحسن صبا»، «موسا معـروفی» و «سعـید هـرمزی» نام برد. شاگردان دیگـر او که مسـتـقـیـم یا غـیرمسـتـقـیم از او کسب فـیض کردند، عبارتـنداز: «حسیـنعلی غـفاری»، «شکری» (ادیب السلطنه)، «علی محمد صفایی» (سازنده سه تار)، «عبداله دادور» (قـوام السلطان)، «حسین سنجری»، «ارسلان درگاهی» و «نورعلی برومند».
درویش خان شیـفته گل و گیاه بود و در حیاط خانهاش گلهای رنگارنگ بـسیاری داشت، که هـمه را به دست خود پـرورش داده بود. مرگ درویش خان شب چهـارشنبه ۲ آذر ۱۳۰۵ بر اثـر تصادف رخ داد. زمانی که وی درگذشت روزنامهها نوشتند تار مرد. پیکر درویش در ظهیر الدوله نزدیک امامزاده قاسم دفن شد و بر سر مزار وی این ابیات نوشته شده است.
درویش اگر از این جهان رفتمشنو که فـقیر و ناتوان رفت
«محمد داوری» مدیر سایت سحام نیوز بود. سایتی که در دوران انتخابات ارتباط نزدیکتری با آقای کروبی داشت. چند روز پیش هم آقای کروبی تاکید کرد که آقای داوری هیچ نقشی در مسایل نداشته و تنها مسوول سایت بوده و کار پابلیش مطالب را انجام میداده است.
ماهها است که محمد داوری بدون اینکه هیچ حکم روشنی داشته باشد در زندان بهسر میبرد. او معلمی از خطهی شمال خراسان و نانآور تنها مادرش است.
اردوان روزبه در خصوص دستگیری آقای داوری با مادر او گفتوگویی داشته که از سختی دیدار فرزندش در تهران خواهد گفت.
یکصد و هفتاد و پنج نماینده مجلس شورای اسلامی با امضای نامهای سرگشاده خطاب به آیتاله لاریجانی رییس قوه قضاییه خواستار محاکمه رهبران مخالف دولت ایران در آستانه سالگرد انتخابات ریاستجمهوری که آنرا «سالگرد کودتاى انقلاب تقلب» خواندهاند، شدند.
امضاکنندگان این نامه با انتقاد از برگزاری دادگاه علیه حسین شریعتمداری مدیرمسوول روزنامه کیهان که به گفتهی آنها بر اساس شکایت «یک عنصر مدافع فرقه ضاله بهائیت و همکار صهیونیستها» صورت گرفته بود از رییس قوه قضاییه خواستند تا نسبت به دستگیری «سران فتنه» اقدام نماید.
در بخشی از این نامه آمده است: «رسیدگی به این درخواستهای قانونی بنابه مصالحی و آگاهی بیشتر مردم از عمق وابستگی و انحراف سران کودتا امروز و فردا میشود، تسریع در رسیدگی به شکایات سران فتنه و کشاندن حامیان ولایت و مسوولان روزنامههای انقلابی به دادگاه جای تاسف است. بهیقین اگر این افراد و رسانههای انقلابی در ایام فتنه و کودتای پس از انتخابات به وظیفه انقلابی خود عمل نمیکردند باید مورد مواخذه و بازخواست قرار میگرفتند.»
به ادعای این نمایندگان بیش از یک میلیون تن از مردم، هزاران تن از استادان حوزه علمیه و دانشگاه، جمع کثیری از حقوقدانان و وکلا و بیش از ۱۴۰ تن از نمایندگان ملت از سال گذشته با ارایه شکواییههای مستند و حقوقی درخواست محاکمه «سران فتنه و کودتا» را کردهاند، اما قوه قضاییه رسیدگی به این درخواستها را بنا به مصالحی و آگاهی بیشتر مردم از عمق وابستگی و انحراف سران کودتا امروز و فردا میکند.
نامه ۱۷۵ نماینده مجلس خطاب به رییس قوه قضاییه در حالی منتشر میشود که یک روز قبل عباس جعفری دولتآبادی -دادستان تهران- از برخورد با «سران فتنه» در روزهای آتی خبر داده بود.
در ادامه دور جدید بازداشتهای مخالفین دولت ایران صبح امروز (یکشنبه) مدیرعامل سابق خبرگزاری ایلنا، توسط نیروهای انتظامی بازداشت شد.
بر اساس گزارشهای دریافتی «مسعود حیدری» که پیش از این به عنوان مدیر عامل در خبرگزاری کار ایران -ایلنا- فعالیت میکرد با شکایت وزارت کار و وزارت علوم در مورد مسایل کارگری و دانشجویان ستارهدار محاکمه و به ۹۱ روز حبس و یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان جزای نقدی محکوم شد.
گفته میشود که پیش از این آقای حیدری به رای صادر شده از سوی دادگاه بدوی اعتراض کرده بود اما دادگاه تجدید نظر استان تهران این رای را عینن تایید کرد.
نیروهای انتظامی آقای حیدری را برای انتقال به زندان به کلانتری بازار معرفی نمودند.
خیلی چیزها توی این دنیا، دو نفرش رو دیده بودیم، خونه دو نفره، ماشین دو نفره، مبل دو نفره و حتا کلاس دو نفره اما مدرسه دو نفره در نوع خودش خیلی جالبه.
با وجود معلمی دلسوز و امکانات آموزشی مناسب، به دلیل مهاجرت بیرویه به شهرهای اطراف، مدرسه سلمان فارسی روستای حسن آباد خوانسار فقط دو دانشآموز دارد.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرد: «کسانی که در سانسور اخبار و جعل حقایق میکوشند، آب در هاون میکوبند.»
به گزارش ایلنا، آیتاله هاشمی رفسنجانی روز یکشنبه طی سخنانی به مناسبت روز جهانی ارتباطات با بیان اینکه عدهای برای تداوم رونق کاذب خویش سعی در کتمان حقایق از یک سو و القای اکاذیب از سوی دیگر دارند، تصریح کرد: «توجه به ارتباطات، تنها راه منحصر به فرد رشد آگاهی ملتهاست».
وی افزود: «طی سالیان اخیر ثابت شده که به مصداق مثل معروف «ماه همیشه پشت ابر نمیماند» اخبار اتفاقات مهم جهان در کوتاه زمان ممکن، از هر گوشه زمین به اقصا نقاط گیتی مخابره میشود و کسانی که در سانسور اخبار و جعل حقایق میکوشند، آب در هاون میکوبند.»
به گفتهی رییس مجلس خبرگان دنیای امروزی دنیای مخابره اخبار بر بال علوم ارتباطات است و چه خوب است که به جای تلاش بیهوده توقیف مطبوعات، انسداد اخبار و فیلتر روزنههای خبررسانی، اولن تمام عملکرد خویش را با معیارهای انسانی تطبیق دهیم و ثانین با ایجاد فضای باز، با جامعه جهانی در این مسیر همگام شویم.
وی در پایان با تاکید بر دانش و تکنولوژی و گسترش امکانات فنی مردم ایران از آنها خواست تا در دنیایی که به گفتهی وی از آن تعبیر به «دهکده جهانی» میکنند، بر اساس واقعیتها خبررسانی درست و صحیح انجام دهند.
محسن آرمین از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی صبح روز یکشنبه در محل منزلش توسط عوامل امنیتی بازداشت شد.
بنابر اخبار و گزارشهای رسیده از نزدیکان به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی صبح روز بیست و ششم اردیبهشت ماه – امروز یک شنبه- برابر با شانزدهم ماه می محسن آرمین نماینده دور ششم مجلس شورای اسلامی و سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بازداشت شده است.
تاکنون از نحوه دستگیری او و یا این که پیش از این وی در خصوص این دستگیری اخطاری دریافت کرده است یا خیر خبری در دست نیست.
آقای آرمین عضو و یکی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سخنگوی این سازمان و هم چنین سردبیر نشریه «عصر ما» ارگان رسمی این حزب بود. وی در مجلس ششم نماینده مردم تهران بود که گزارش افشاگرانهاش در خصوص تخلفهای قاضی مرتضوی از سوی وی در صحن علنی مجلس خوانده شده بود و در اعتراضهای پس از انتخابات نیز از منتقدان دولت دهم بود.
پیش از این فعالیتهای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از سوی برخی افراد در وزارت کشور غیرقانونی اعلام شده بود.
گفتنه میشود بازداشت این عضو سازمان مجاهدین یک روز پس از اظهارات عباس جعفری دولتآبادی دادستان تهران در خصوص برخورد با مخالفان دولت و «سران فتنه» صورت گرفته است.
خبرهای بعدی در خصوص دستگیری این عضو برجسته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در پی اعلام خواهد شد.
۱۶ ماه می – روز نیروهای مسلح در ایالات متحده، روز معلم در مالزی و روز بینالمللی مبارزه با ترس از همجنسگرایی.
۳۳۰ پیش از میلاد – «کالیس تنیس» تاریخنگار رسمی اسکندر که در حمله به آسیا با او بود شرح جنگ شهرری را که بهصورت خانه به خانه صورت گرفت، برنگاشته است که با تطبیق تقویمها ۱۶ یا ۱۷ ماه می آغاز شده بود و مورخان نظامی از آن بهعنوان نخستین جنگ خیابانی بشر به مفهوم امروز، نام بردهاند. طبق گزارش کالیس تنیس در آن روز در داخل شهرری میان نیروهای اسکندر و واحدهای نظامی در حال عقبنشینی ایران نبردی خونین و کوچه به کوچه آغاز شد که سه روز طول کشید. نیروهای اسکندر پس از پیروزی در جنگ «گائوگاملا» به تعقیب سربازان ایران ادامه داده و پس از چند برخورد کوتاه از جمله نبرد همدان، به ری رسیده بودند.
۱۹۷۵ میلادی – نخستین زن کوهنورد خود را به قله «اورست» در کشور نپال رساند و نامش در «تاریخ» ثبت شد که برای همیشه باقی خواهد بود. وی «جونکو تابی» و یک ژاپنی بوده است.
۱۹۶۶ میلادی – با انتشار اطلاعیه مورخ ۱۶ ماه می حزب کمونیست چین، انقلاب فرهنگی این کشور آغاز شد که «مائو» رهبر وقت چین آنرا برای دو سال پیشبینی کرده بود. هدف از این انقلاب، پاکسازی چین از بوروکراسی بد، فساد اداری و همچنین تصفیه حزب کمونیست این کشور از کسانی بود که بدون وفاداری به این عقیده صرف داشتن سهم و برخورداری از قدرت، خود را در آن، جا زده بودند. هدف دیگر انقلاب، زدودن باقیمانده رسوم و علایق و تفکر (فرهنگ) بورژوازی از جامعه چین بود.
۱۹۸۸ میلادی – دکتر «چارلز اورت کوپ» رییس وقت نظام پزشکی آمریکا اعلام کرد که مواد متشکله نیکوتین (دخانیات) از لحاظ اعتیاد، مشابه هرویین و کوکایین هستند و سیگار باید در ردیف مواد مخدر قرار گیرد و ممنوع شود. وی از ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۹ رییس نظام پزشکی آمریکا بود. رییس نظام پزشکی قبلی آمریکا، سه دهه پیش از دکتر کوپ، دخانیات را عامل بسیاری از بیمارییها و از جمله سرطان اعلام کرده بود که با اعلامیه او، مبارزه با سیگار به تدریج جهانی شد و در بسیاری از کشورها، دود کردن آن در محل کار و اماکن عمومی و در اطاقیکه اطفال باشند ممنوع شد و با وضع مالیات سنگین، خرید آن برای بسیاری از مردم و بهویژه جوانان دشوار گردید. بهعلاوه برخی از پارلمانها از جمله دستگاه مقننه آمریکا فروش دخانیات بهجوانان زیر ۱۸ سال تمام را ممنوع و تخلف از آن را جرم قرار دادند. در ادامه این مبارزه نیز سازمان جهانی بهداشت «دود سیگار» را قاتل شماره یک بشر اعلام داشت.
۱۷۷۰ میلادی – «ماری آنتوانت» شاهزاده خانم ۱۴ ساله اتریشی به عقد ازدواج «لویی» شاهزاده ۱۵ ساله فرانسه درآمد که هر دو پس از بهدست آوردن عنوان پادشاه و ملکه، درجریان انقلاب فرانسه گردن زده شدند.
۱۸۷۵ میلادی – در پی وقوع زمینلرزه شدیدی در «ونزوئلا و کلمبیا» ۱۶ هزار تن جان باختند.
این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه فرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمیکند.
گزارشها حاکی از آن است که جمهوری اسلامی به «کلوتید ریس»، معلم ۲۴ ساله فرانسوی اجازه داده است به کشورش بازگردد.
به گفته محمدعلی مهدویثابت، وکیل کلوتید ریس، دادگاه، مجوز خروج موکلش را صادر کرده، بدون آنکه حکم برائت یا گناهکار بودن او اعلام شود. او گفته است که روز یکشنبه برای دریافت گذرنامه موکلش و شنیدن توضیح دادگاه درباره این مجوز، به دادگاه انقلاب خواهد رفت.
کلوتید ریس در جریان اعتراضها به انتخابات ریاست جمهوری خردادماه گذشته، بازداشت شد. پس از اعتراض شدید دولت فرانسه، او به قید وثیقه از زندان آزاد شد و مدتهاست که در سفارت فرانسه در تهران بهسر میبرد.
مسوولان جمهوری اسلامی بارها بهطور تلویحی آزادی این زن فرانسوی را با عدم استرداد مجید کاکاوند، از فرانسه به آمریکا ارتباط داده بودند. آمریکا این مهندس ایرانی را به نقض مقررات تحریمهای ایران متهم کرده و خواستار استرداد او شده بود. دادگاهی در فرانسه اخیرن با استرداد مجیدکاکاوند مخالفت کرد و او هفته گذشته به ایران بازگشت.
هیت تطبیق مصوبات دولت با قوانین کشور، یکصد و ده مصوبه دولت محود احمدینژاد را مغایر با قانون اعلام کرد.
به گزارش خبرگزاری مجلس، علیرضا اسلامی مدیر کل هیت تطبیق مصوبات دولت با قوانین کشور با اعلام این خبر افزود: «از ابتدای فعالیت مجلس هشتم ۱۴۰۰ مصوبه دولت مورد بررسی قرار گرفته که حدود ۱۱۰ مصوبه مغایر با قوانین شناخته شده و به دولت هم اعلام شده است.»
وی افزود: «بر اساس قوانین، دولت موظف است از نظرات این هیات تبعیت کند و دیوان عدالت اداری هم حق رسیدگی ندارد.»
آقای اسلامی در ادامه تصریح کرد: «مصوبات دولت، در جلسات هیات بررسی میشود و اگر مغایر قوانین باشد، به دولت اطلاع داده میشود و دولت ظرف ده روز فرصت دارد به مجلس پاسخ دهد. اما اگر دولت پاسخی ندهد یا پاسخ قانع کننده نباشد، با اطلاع و امضای رییس مجلس، رای قطعی صادر میشود.»
وی با اشاره به انتشار رای قطعی در «روزنامه رسمی» تاکید کرد که دولت باید ظرف یک هفته مصوبه مغایر قانون یا بخشی که مغایرت قانونی دارد را متوقف کرده و جلوی اجرای آن را بگیرد.
به گفتهی آقای اسلامی «این هیت ابزار مناسبی برای کنترل دولت و مصوبات آن است چرا که از ۲۸ نماینده مجلس، حقوقدان و کارشناس تشکیل شده و زیر نظر مستقیم رییس مجلس فعالیت میکند.»
گفتنی است هیت تطبیق مصوبات دولت با قوانین کشور متشکل از ۲۸ نماینده مجلس، حقوقدان و کارشناس است که زیر نظر مستقیم رییس مجلس فعالیت میکند.
تیم فوتبال چلسی با برتری برابر تیم پورتسموث به مقام قهرمانی رقابتهای جام حذفی فوتبال انگلستان دست یافت.
در دیدار نهایی صد و بیست و نهمین دوره رقابتهای جام حذفی انگلستان شامگاه شنبه تیمهای چلسی قهرمان لیگ برتر و پورتسموث تیم سقوط کرده به دسته اول به مصاف هم رفتند که در پایان تیم فوتبال چلسی با یک گل به برتری رسید و عنوان قهرمانی این دوره از رقابتها را از آن خود کرد.
تک گل این دیدار را دیدیه دروگبا در دقیقه ۵۹ به ثمر رساند.
چلسی پیش از این موفق شده بود با مربیگری کارلو آنچلوتی به عنوان قهرمانی رقابتهای جام اتحادیه و لیگ برتر فوتبال انگلستان دست پیدا کند.
این ششمین قهرمانی چلسی در رقابتهای جام حذفی فوتبال انگلستان به شمار میرود.
محققان در پی یک تحقیق به این نتیجه دست یافتند که شنیدن صدای مادر اضطراب کودکان را از بین میبرد.
به نوشته سلامتنیوز محققان دانشکده پزشکی «ویسکانسین» در ایالات متحده آمریکا اعلام کردند که شنیدن صدای مادر به ویژه برای دختران بین هفت تا ۱۲ سال آرامبخش و تسکینکننده است.
به گفتهی این پژوهشگران میتوان با استفاده از این روش اضطراب و استرس و تنشهای روحی و روانی را در کودکان کاهش داد و از بین برد.
با این حال، دستیابی به درون کامل نیازمند انجام تحقیقات و بررسیهای فراوان است.
بر اساس این تحقیق، این موضوع مشخص شد که به هنگام شنیدن صدای مادر یک نوع هورمون آرامبخش در بدن کودک ترشح میکند و اضطراب و استرس را از بین میبرد.
وزارت دفاع افغانستان روز شنبه در بیانیهای با رد گزارش گروه نظارت بر بحران بینالمللی مبنی بر از هم پاشیدن ارتش این کشور، آن را دور از واقعیت خواند.
به گزارش ایرنا، در گزارش یاد شده گفته شده است که اختلافات موجود قومی منجر به از هم پاشیدن ارتش افغانستان خواهد شد.
بر اساس مطالعات تاریخی ۱۶قوم بزرگ از جمله پشتون، تاجیک، ازبک، هزاره، قیرقیز، عرب، بلوچ و غیره در آن زندگی میکنند.
در بیانیه انتشار یافته از سوی وزارت دفاع افغانستان آمده است: «بدون شک ارتش افغانستان امروز یکی از نهادهایی است که در پیشرفت و توسعه دیگر نهادهای کشور قرار دارد و این واقعیتی است که بارها در نظرسنجیهای منابع بینالمللی ثابت شده است.»
وزارت دفاع افغانستان خواستار نگرش واقعی و به دور از گرایشهای موسسات بینالمللی در مورد ارتش نوپای این کشور شد و افزود: «ارتشهای کشورهای پیشرفته هنوز هم با مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رو بهرو هستند که با مشکلات ارتش این کشور قابل مقایسه نیست.»
همچنین در پایان این بیانیه گفته شده است که تلاش ارتش، امیدواری مردم را برای آینده با ثبات بیشتر کرده است.
بیست و سومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران روز گذشته (شنبه) با معرفی ناشران برگزیده سال ۱۳۸۸ به کار خود پایان داد.
این نمایشگاه که در محل مصلای تهران برپا شده بود با حضور بیش از ۲ هزار ناشر داخلی و ۱۷۰۰ ناشر خارجی و بازدید بیش از ۵ میلیون نفر در ده روز سرانجام روز شنبه طی مراسمی پایان یافت.
گفته میشود که در این نمایشگاه بیش از یکصد میلیارد ریال کتاب فروخته شد.
همچنین ستاد خبری نمایشگاه، بر اساس بیانیه هیات داوران، پس از بررسی و ارزیابی آثار اسامی ناشران خصوصی تهران، شهرستان، وابسته به نهادهای دولتی و عمومی، در بخش کودک و نوجوان، بزرگسال و بخش ویژه را اعلام کرد.
بیستوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران از روز ۱۴ اردیبهشت لغایت ۲۴ اردیبهشتماه سال جاری برگزار شد.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه شورای شهر تهران گفت: «باید در راستای طرح حجاب و عفاف با افراد لجوج و معاند در امر حجاب برخورد شدید شود».
پروین احمدینژاد خواهر محمود احمدینژاد در گفتوگو با خبرگزاری کار ایران – ایلنا- میگوید با افرادی که از روی «عناد»، به دنبال حریم شکنی هستند باید به شدت برخورد شود.
وی در ادامه سخنان خود افزود: «گروهی با لجاجت و عنادورزیدن و گروهی به طور ساماندهی شده موظفاند ضمن دریافت پول و با برنامهریزیهای از پیش تعیینشده، مسیرهایی را درطول روز در شهر طی کنند تا معضل بدحجابی را در جامعه نهادینه کنند».
خانم احمدینژاد تصریح کرد: «باید لباسهایی که در شان یک جامعه مذهبی است، با قیمتهای ارزان و طرحهای مناسب در بازار وجود داشته باشد که غیر از آن دسته لجوج، مابقی افراد که از روی غفلت از این گونه لباسها استفاده میکنند، در مسیر اصلی قرار گیرند.»
پروین احمدینژاد با بیان اینکه طرح حجاب و عفاف مربوط به مردان نیز هست خاطرنشان کرد: «مرد و زن وقتی وارد اجتماع میشوند باید جنبههای انسانی، روحی و معنوی خود را به جامعه عرضه کنند، نه بعد جسمانیشان را، چرا که عرضه شدن جسم در جامعه ،برای کشور خطرناک است.»
به گفتهی خانم احمدینژاد برای کسانی که به دنبال حریمشکنی هستند ملاحظات فرهنگی بیاثر است و باید به شدت با آنها برخورد شود.
اظهارات این عضو شورای شهر تهران در حالی بیان میشود که بر اساس اعلام پلیس انتظامی ایران طرح حجاب و عفاف پس از سالها دوباره در کشور اجرا میشود.
شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران «محمدامین ولیان» را به سهسالونیم حبس تعریزی و پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی محکوم کرد.
به گزارش دانشجونیوز، محمدامین ولیان عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علوم پایه دامغان، که در ظهر روز سهشنبه مورخ ۲۲/۱۰/۸۸ توسط نیروهای امنیتی روبهروی درب دانشگاه بازداشت شده بود، به ۳ سال و نیم حبس تعزیری و پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی محکوم شد.
گفتنی است محمدامین ولیان پیش از این به اتهام محاربه به اعدام و تحمل شش ماه حبس تعزیری و پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی محکوم شده بود.
دادگاه تجدیدنظر استان تهران حکم محکومیت میثاق یزداننژاد فعال دانشجویی را به ۱۳ سال حبس تایید کرد.
قاضی بابایی ریاست شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر تهران حکم محکومیت ۱۳ سال حبس تعزیری میثاق یزداننژاد ۲۳ ساله را به اتهام «حضور در تجمع غیرقانونی» و «تبلیغ علیه نظام» تایید کرد.
میثاق یزذاننژاد دانشجوی رشته مترجمی دانشگاه پیامنور است که در تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۳۸۶ به دلیل شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد زندانیان سیاسی سال ۱۳۶۷ در منزل پدری خود دستگیر شد.
گفتنی است آقای یزداننژاد از یک بیماری حاد رنج میبرد و سال گذشته نیز هنگامی که برای عمل جراحی به بیمارستان منتقل شده بود در آخرین لحظات به دستور نیروهای امنیتی از تخت بیمارستان خارج شد و به زندان گوهردشت کرج تبعید شد و در حال حاضر در بند ۴ زندان گوهردشت کرج زندانی است.
درپی انفجار معدن ذغالسنگ در جنوبغربی چین ۲۱ نفر جان خود را از دست دادند. به نقل از خبرگزاری رسمی چین (شینهوا)، تیم تجات همچنان به جستوجوی خود ادامه میدهد و اعلام کرد که این احتمال جود دارد که افراد بیشتری در هنگام انفجار در معدن وجود داشتهاند. علت این حادثه در دست بررسی است.
گفتنی است این قبیل حوادث سالانه باعث از دست دادن جان افراد زیادی در چین میشود به طوری که در سال گذشته بیش از ۲ هزار و ۶۰۰ نفر در این قبیل حوادث در این کشور جان خود را از دست دادند.
«کنگ سوئی» معاون نخستوزیر پیشین سنگاپور روز شنبه در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
به نقل ازخبرگزاری رسمی مالزی (برناما)، «کنگ سوئی» که در سال ۱۹۱۸ در «ملاکا» متولد شد در سال ۱۹۸۴ زمانی که معاون نخستوزیر وقت سنگاپور بود به دلایل شخصی بازنشسته شد.
وی که به عنوان معمار اقتصادی سنگاپور شناخته میشود همچنین در استقلال این کشور نقش برجستهای ایفا کرد.
«کنگ سوئی» در سال ۱۹۵۹ به عنوان اولین وزیر اقتصاد و متعاقبن در سال ۱۹۶۵ به عنوان وزیر دفاع سنگاپور انتخاب شد.
وی همچنین در پستهای کلیدی این کشور از جمله وزیر آموزش و پرورش، رییس مرکز مالی سنگاپور و نیز مدیر چندین شرکت دولتی در این کشور فعالیت داشته است.
«فرشته هاشمی» همسر «مهدی هاشمی» در جوابیه خطاب به سایت جهاننیوز نسبت به دروغپردازیهای سایتهای حامی دولت نسبت به خود و خانوادهاش پاسخ گفت.
عروس رییس مجلس خبرگان رهبری در این جوابیه شرح مختصری از جریان دستگیریاش در حوادث پس از انتخابات داده است و گفتن جزییات آن فایدهای نخواهد داشت.
متن کامل پاسخ فرشته هاشمی به شرح زیر است:
«تمام پلیدیها و زشتیها در خانهای نهاده شده که کلید آن دروغگویی است.» (امام حسن عسگری(ع)
مدیر مسوول سایت جهاننیوز
باز قلم دروغ به کار افتاد و قلم به دستی دیگر، اتهامی ناروا به خانواده هاشمی رفسنجانی روا داشت. کم نبود هر چه درباره همسرم، مهدی هاشمی نوشتید و نوشتند،که اینک خبر از خروج من و دو فرزندم نیز از ایران میدهید، داستان را هم خود ساخته و پرداختهاید. نوشتهاید: «همسر و دو فرزندش مهدی هاشمی با هدف دور شدن از فضای سیاسی جامعه از کشور خارج شدند.»
محل اقامت ما شد «لندن» و « اطرافیان ما» هم به شما خبر دادند که: «خانم فرشته هاشمی، همسر مهدی هاشمی به همراه دو فرزندش به لندن رفته و قبل از پیوستن به همسر، به برخی اطرافیان خود اعلام کرده است که قصد بازگشت به ایران را ندارد.»
اینک به موجب قانون مطبوعات ـ که میدانم شما و یارانتان الزامی به رعایت نداریدـ از شما میخواهم متن زیر را درج کنید و به خاطر داشته باشید که جهان اگر قرار بود همواره بر یک مدار بگردد، نه امروز، شما آنجا بودید و نه فردا، کسی دیگر به جای شما.
از پاسخگویی به تهمتهایی که به همسرم زدهاید، می گذرم و جواب را به خود او وا میگذارم که میدانید و بالاتریهایتان نیز میدانند که پاسخهای بسیار برایتان دارد و روزی آنها را، نه تنها با شما، که با همگان، مطرح خواهد کرد. اما در باره خروج من، خبری نوشتهاید که از سطر، سطر آن دروغ میبارد و همه هم بیتوجه به آنکه «برخورداری کمی است در دنیا دروغگویان را و برای ایشان عذابی دردناک است در آخرت.» (سوره نحل آیه ۱۱۶)
نوشتهاید من در لندن هستم، این دروغ اول. نوشتهاید قصد بازگشت به ایران را ندارم، این دروغ دوم. نوشتهاید «عروس آقای هاشمی رفسنجانی در جریان ناآرامیهای روز ۱۲ مرداد سال ۸۸، در اطراف میدان ونک دستگیر شده بود.» این نیز تحریفی دیگر.
در جواب این همه دروغ، آن هم در شرایطی که شما و دوستان نزدیکتان در نظام امنیتی ـ اطلاعاتی کشور، قاعدتن باید اطلاعات دقیقتری داشته باشند، اول به حرف امام صادق(ع) استناد میکنم که فرمودند: «کسی که با آگاهی قسم دروغ بخورد با خدا به مبارزه و جنگ برخاسته است.» و دوم برایتان روشن میدارم که بدانید و بدانند بالاتریهایتان که:
۱٫ من در لندن نیستم.
۲٫ من هرگز به کسی نگفتهام «قصد بازگشت به ایران را ندارم». و اصولن چرا گفته باشم؟ ایران، خانه ماست، و ما خانهمان را به دروغگویان واگذار نمیکنیم.
۳٫ خبر از دستگیری من در جریان به گفته شما «ناآرامیهای» اخیر دادهاید. من، از باب احترام به انقلاب و آرمانهای آن، داستان دستگیری خود را آنگونه که روی داد، اعلام عمومی نکردهام، اما اینک که قلم در دست دروغگویان است، و «اصولگرایی» نامی شده است برای پایگذاری برهمه اصول دینی و اخلاقی، از فرصتی که شما فراهم کردهاید، استفاده میکنم تا ماجرای دستگیری خود را «اعلام عمومی» کرده باشم و همانگونه که روی داد، نه آن طور که شما نوشتهاید.
در روز مورد نظر، برای خرید به خیابان رفته بودم که ناگهان، چند نفری برسرم ریختند و به تحکم گفتند: «به آن طرف خیابان نرو، به آنان مودبانه گفتم: ماشین من در آن سوی خیابان است. اما هنوز کلام منعقد نشده، آقایان با مشت و لگد برسر من ریختند، چادر از سرعروس رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام کشیدند، بر موهای عروس رییس مجلس خبرگان نظام، چنگ زدند، او را بر زمین کشیدند و عاقبت نیزبردند. داستانی که بازگوییاش، انداختن تف سربالا بود. در کشوری اسلامی که در آن حجاب، نشانه عفت است و تقوی، با زنان چنین میکنند و برآنان چنین روا میدارند.
آقای…
من از کودکی آموختهام که اصولگرایی و رهپویی راه دین واسلام، قواعدی دارد و آدابی. حفظ حجاب، از جمله این اصول بوده است. شما را اما چه شده است که نام اصولگرا و رهپوی انقلاب با خود به این سو و آن سو میبرید، اما به خاطر منافع زودگذر مادی، در برابرکشیدن چادر از سرزنی، سکوت میکنید و به دروغ آن را وارونه جلوه میدهید؟ چه شده است که در خانه بنا شده بر دروغ، سخن از اصولگرایی میگویید؟ فراموش کردهاید که به گفته مولایمان علی (ع) «دروغگویی مایه ننگ و عار در دنیا و موجب عذاب آتش در آخرت» است؟ نشنیدهاید سخن امام اول شیعیان را که «دروغگو و مرده هر دو یکسانند، زیرا برتری زنده بر مرده این است که به او اعتماد میشود، پس وقتی در اثر دروغگویی به سخن او اعتماد نشود، زندهبودن او بیفایده گشته، همانند مرده میشود.»
آقایان، منتظر «اخبار تکمیلی» باشید. آن روز دور نیست.
شانزدهم می برابر با سیصد و هفتمین سال درگذشت «شارل پرو»، شاعر و داستانسرای فرانسوی است که سبک جدیدی را در ادبیات، به نام «قصههای پریان» بنیان نهاد. او تنها یازده قصهی پریان نوشته است که همهی آنها از آثار کلاسیک و محبوب کودکان است. داستانهای مشهور او تا به امروز بارها چاپ گشته و به صورت اپرا، باله، نمایشنامههای موزیکال و فیلم بازگویی شدهاند. پرو در سال ۱۶۲۸ زاده و در سال ۱۷۰۳ درگذشت.
«شارل پرو» در سال ۱۶۲۸ میلادی در خانوادهای مرفه و شناخته شده در پاریس زاده شد. تحصیلاتش را در کالجی در نزدیکی سوربن در سال ۱۶۳۷ آغاز کرد. در پانزده سالگی مدرسه را نیمه رها کرد و یادگیری را به شیوهی خودآموز ادامه داد و توانست با موفقیت رشتهی حقوق دانشگاه را بگذراند. اما او پس از سه سال وکالت، کار خود را رها کرد و به عنوان منشی نزد برادرش که مامور مالیات پاریس بود، به کار پرداخت. در این مدت چند شعر منتشر کرد و کم کم به ادبیات گرایش یافت.
در سال ۱۶۶۳ به مسوول دفتری «جین باتیست کلبرت»، با نفوذترین وزیر لویی چهاردهم، منصوب شد. به سبب قدرت و نفوذ جین کلبرت توانست فرهنگستان علوم را پایهگذاری و فرهنگستان نقاشی را در فرانسه بازگشایی کند.
پرو سال۱۶۸۷ با سرودن شعر«قرن لویی کبیر» به نزاع مدرنها و قدما دامن زد. او مدافع نویسندگان مدرن بود. اندیشههای مدرنیستی پرو در سرودهها، نوشتهها و قصههای پریانش آشکار است.
پرو در سال ۱۶۹۷ نخستین داستانهای کوتاهش را منتشر کرد .مهارت او در نوشتن داستانهای کوتاه تخیلی بود. از بهترین آثارش میتوان «شنل قرمز»، «زیبای خفته»، «گربه چکمهپوش»، «سیندرلا»، «مرد ریش آبی»، «بند انگشتی»، «غوکها و الماسها» و را نام برد.
او این قصهها را برای بزرگسالان نوشت زیرا در آن دوران در فرانسه ادبیات کودک وجود نداشت. قصههای پرو پس از ترجمه به زبانهای اروپایی درسدهی هجدهم به ادبیات کودکان راه یافت و در سدهی نوزدهم به صورت کتابهای تصویری برای کودکان منتشر شدند و بخشی از میراث ماندگار کودکان فرانسه و جهان شدند.
قصههای او راه را برای قصههای برادران «گریم» که آثار آنها نیز از آثار کلاسیک و ماندگاراست، هموار کرد. تاکنون هزاران نسخهی گوناگون از قصههای پرو برای کودکان و بزرگسالان چاپ شده است که اغلب با قصههای برادران گریم اشتباه گرفته میشوند و یا با آنها آمیخته شدهاند. نسخههای مدرن قصههایش در زبان انگلیسی به برادران گریم نسبت داده میشوند، با این حال قصههای او آشکارا از قصههای برادران گریم متفاوت و پیچیدهتر است.
سرانجام شارل پرو در شانزدهم سال ۱۷۰۳ میلادی در سن ۷۵ سالگی درگذشت.
نمایشگاه کتاب تهران که از سال ۸۶ در مصلای تهران برگزار میشود همیشه با بحثهای پیرامون خود آمده است. نمایشگاهی که با وجود سانسورهایی که در مورد کتاب در ایران وجود دارد بیشباهت به نوعی تظاهر فرهنگی نیست. جمعآوری کتابها و ممنوعیت آثار نویسندگان ایرانی امسال نیز بیشتر از هر چیز دیگری در نمایشگاه کتاب به چشم میآید. سال گذشته نیز آثار نویسندگانی مثل «صادق هدایت» و «فروغ فرخزاد» از نمایشگاه جمعآوری شده بود.
امسال نیز ممنوعیت عرضه کتاب شامل کتابهای «هوشنگ گلشیری» و «فروغ فرخزاد» و کتابهایی از «محمود دولتآبادی» شد. کانون نویسندگان ایران در بیانیهای، تحت فشار قرار دادن ناشران مستقل را محکوم و به محرومیت برخی از ناشران ایرانی از شرکت دراین نمایشگاه اعتراض کرد. براساس گزارشهای رسیده کتابهای تاییدکننده هولوکاست، کتابها درباره شک، بهاییت و بابیت در این نمایشگاه جمع آوری شدند.
این درحالی است که ۱۵ اردیبهشت بعد از تعطیلی نمایشگاه کتاب و بستهشدن درهای آن، عدهای به غرفه ققنوس آمده و بیخبر و بدون اجازه مسوولان غرفه، حدود صد نسخه از رمان «سال بلوا» را از غرفه این ناشر بردند. بنا بر گزارش ایلنا، به مسوول غرفهی ققنوس گفته شد؛ که کتابهای عباس معروفی را جمع کرده و از فروش آنها در نمایشگاه کتاب خودداری کنند. این کتابها شامل «سال بلوا»، «آونگ خاطرههای ما»، «دریاروندگان»، «جزیره آبیتر» و «سمفونی مردگان» میشود.
این درحالی است که فروش رمان «ذوب شده» عباس معروفی نیز که اواخر سال پیش بعداز ۲۶ سال منتشر شده بود، پیش از تعطیلات نوروز امسال متوقف شد. در همین رابطه با عباس معروفی گفتوگویی داشتهایم که در پی میآید.
آقای معروفی دیدیم که در نمایشگاه کتابی که امسال برگزار شد، مثل سالهای قبل خیلی از کتابها ممنوع شدند و از نمایشگاه جمعآوری شدند، کتابهای شما نیز مثل سمفونی مردگان و سال بلوا امسال از نمایشگاه کتاب جمع شدند. فکر میکنید با وجود این سانسور شدیدی که برای کتاب در ایران وجود دارد و کتابها در مراحل مختلف فیلتر میشوند، اصولن نمایشگاه کتاب و خود کتاب در جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارد؟
نمایشگاه کتاب در واقع نقض غرض است. یعنی حالتی دوگانه دارد اینکه نمایشگاهی بگذاری و در آن شروع به سانسور و اهانت کردن به کتاب کنی. یعنی مناسک . مراسمی را آدم به جا بیاورد و بعد در آن مناسک کل هستی آن مراسم را آدم به آتش بکشد و از بین ببرد.
این در واقع نگاه کلی جمهوری اسلامی و این نظام که ۳۰ سال است بر مملکت ما حاکم است به کتاب، فرهنگ، هنر و.. و میبینیم به موازات این کارهایی که میشود. مثلن در شهر تهران مجسمهها را میدزدند. مجسمه دزدی کیفزنی نیست که کسی بیاید کیف شخصی دیگر را بزند. مجسمه چیزی است که چند تن وزن دارد و اینها نیاز به جرثقیل و بیل مکانیکی دارد، نیاز به ابزار سنگین دارد.
این نشان میدهد که درکل نگاه این نظام به مجسمه به هنر، کتاب همهاش یکسان است و فرقی نمیکند. همان کاری را که در نمایشگاه کتاب امسال اینها کردند و به کتابهایی که خودشان مجوز دادند و بعد خودشان آمدند مجوز خودشان را باطل کردند، دقیقن همان دزدیدن مجسمهها بود.
با توجه به اینکه امسال کتابهای آقای هوشنگ گلشیری، فروغ فرخزاد همچنین کتابهایی از آقای دولتآبادی و شما جمعآوری شد و این کتابها مجوز داشتند، فکر میکنید دلیل این کار چیست؟ زیرا به نوعی ناهماهنگی است. آیا از دادن مجوز پشیمان شده بودند یا دور جدیدی از سانسور فرهنگی را آغاز کردهاند؟
خیر، این کلن حالت این دولت است. یعنی علاوه بر آن نظام جمهوری اسلامی، این بیقانونی و هرج و مرج در فضای دولت را نشان میدهد. بهطور مثال اینها اعلام کرده بودند که هفتهی آینده شنبه و یکشنبه همهجا تعطیل است و بعد دهبار حرفشان را عوض کردند. در واقع هرج و مرجی در دولت وجود دارد که نشان میدهد اینها ثبات اقتدار ندارند.
کتابهایی که مجوز دادهاند و خودشان بخشنامه کردند کتابهایی که از این تاریخ به نمایشگاه میآید بدون اشکال است. مثلن سمفونی مردگان درست دو ماه پیش مجوز چاپ بیستم را گرفته بود و کتابی است که ۲۵ سال است در آن کشور خرید و فروش میشود و مردم میخوانند.
تازه این کتاب رمانی راجع به هابیل و قابیل است و با قرآن شروع میشود. اصلن چیزی ندارد که بیایند به این شکل به آن حملهور شوند و جمعآوری کنند. این نشان از سردرگمی و پریشانی دولت دارد درحالی که اصلن کار دست آدمهای ندانمکار افتاده است. همه از یکدیگر میترسند و من فکر میکردم به دلیل اینکه همزمان نمایشگاه گل و گیاه نیز هست و اینها اگر به آنجا بروند امکان دارد با هر پدیدهی سبزی احساس وحشت کنند و بخواهند هر چیز سبزی را از ریشه بکنند.
شما با بسیاری از نویسندگان جوان نیز کار کردهاید، فکر میکنید این جنایت فرهنگی، توقیف و سانسور کتاب که شامل حال بسیاری از نویسندگان جوان نیز میشود چه تاثیری بر انگیزه و آیندهی نویسندگی آنها میگذارد؟
من یک جایی هم به خاطر اندیشهی خودم و هم به خاطر سن و سالم و یا شرایطی که در آن قرار داشتم از آن آغازی که شروع کردم، بین دو نسل قرار گرفتم. یعنی یک نسل نویسندگاه قدیمی از قبیل شاملو، سیمین دانشور، سیمین بهبهانی، حمید مصدق، محمود دولتآبادی، هوشنگ گلشیری، یداله رویایی و اسماعیل خویی و نویسندگان بزرگ نسل گذشته در ارتباط بودم.
از طرفی دیگر با نسل دیگری کار کردم که دیدن آنها برای من به همان اندازهی دیدن بزرگان ادبیات اهمیت داشت. من همین چند روز پیش یک داستان کوتاه در برنامههایی که در رادیو زمانه اجرا میکنم و کارگاه داستانی که آنجا دارم، یک داستان اروتیک کوچک از خانمی به نام «فریال» بود که میدانم این خانم ۲۳ ساله است ولی این کار واقعن زیبا بود.
یعنی من فکر میکنم باید به اینها توجه کرد، اگر امکانی برای انتشار آن است باید هر کاری کرد. میبینید من در این وضعیت میانهای که قرار گرفتهام هم آن نسل و هم این نسل را دیدهام. آن نسل چیزهایی در زمانهی قبل از انقلاب داشته است، مطبوعات ادبی، مطبوعاتی که نقد و فضاسازی میکرده است.
نسل امروز آن فضا را ندارد. به هر حال هر چیزی نیاز به مطبوعات زرد نیز دارد که بخشی از جامعه را جذب کند. متاسفانه اینها از همه چیز محروم هستند. تنها چیزی که وجود دارد وبلاگها هستند و اینقدر تعدادشان زیاداست که به ندرت شما چیزهای ادبی لابهلای وبلاگها پیدا میکنید. گر چه من خیلی برای آن اهمیت قایلم و همین را نیز غنیمت بزرگی میدانم ولی این را فراموش نکنید که نسل تازهی ما در این سرکوب فرهنگی که کتابهایشان اجازهی انتشار ندارد، مطبوعات ادبی وجود ندارد و اینها جایی برای بالیدن پیدا نمیکنند.
به نوعی احساس میکنم ادبیات نسل بعد زیرزمینی خواهد شد یا ادبیاتی است که دست به خود سانسوری میزند و با سانسور پیش میرود و چیز نصف و نیمهای از خلاقیت منتشر میشود یا خیر، بخشی از ادبیات منتشر نمیشود و در کشوها قایم میشود تا روزگاری بیرون بیاید، همچنان که من ۲۶ سال پیش رمانی نوشتم که هیچوقت امکان انتشارش نبود.
یعنی همیشه به دلیل اینکه این رمان داستان نویسندهای است که در زندان اوین در سالهای بعد از انقلاب است. از این میپرسند تو فلانی را میشناسی؟ او میگوید بله میشناسم و شروع میکند از کودکیاش داستانی گفتن. اینها میگویند مادر فلان تو دروغ میگویی و زیر شکنجه میبرندش، وقتی زیر شکنجههای اولیه و فشار میگذارندش این به دلیل اینکه داستان نویس است شروع به قصه ساختن میکند. اینها باز میگویند تو دروغ میگویی راست بگو. دوباره شکنجهها عوض میشود و بعد این به همان شیوهی داستان گفتن شروع میکند قصهی بعدی را میگوید. این آنقدر قصه میگوید تا اخر در قصههای خودش گم میشود.
این داستان را من وقتی که ۲۶ ساله بودم نوشتم و آن موقع ناشر من گفت این را چاپ نکن زیرا برایت مشکل ایجاد میکنند و میکشندت. حالا من ۵۲ سالهام و ۲۶ سال از این ماجرا گذشته است. به هر حال در ایران ۴،۵ ماه پیش مجوز گرفت با ۳۵ مورد سانسور این کتاب منتشر شد ولی یکماه بعد ریختند و کتاب را جمع کردند.
من کتاب خودم یا کتاب دیگری نمیبینم. اینها سرنوشت جامعهی ما است. وقتی میریزند در دفتر نشریهی گردون من باید به همکار مطبوعاتیام بگویم این حمله به گردون نبود. این حمله به همهی نشریات بود. وقتی میریزند در عروسی و جوانان را میبرند، الآن به آن اصلاحطلبهای عزیز باید گفت این حمله به عروسی نبود، به دعای ندبهی شما حمله شد. یعنی باید جلوی حمله را گرفت، فرقی نمیکند حمله به عروسی یا حمله به مراسم دعای کمیل.
متاسفانه مثلن ما میگوییم آتش زدن قبر کافرها اشکالی ندارد ولی باید منتظر باشیم که بیایند و قبر ما را آتش بزنند. زیرا مرده برای هر گروه و دین و عقیدهای مقدس است، وقتی بیایی و مردهی کسی را با لودر زیر و رو کنی و این کار را پسندیده بدانی مطمئن باش میآیند و مردهی تو را با لودر زیر و رو میکنند.
شما به رمان ذوبشده اشاره کردید که جلوی انتشار آن در فروردینماه گرفته شد، آیا قصد انتشار این رمان در خارج از کشور را دارید یا صبر میکنید که شاید ۲۶ سال دیگر در ایران اجازهی نشر پیدا کند؟
من کتاب را در نشر «گردون» برلین منتشر کردم، کتاب را بدون سانسور منتشر کردم و رمان جدیدتری دارم که ۷ سال روی آن کار کردهام که آن را نیز ناشرم برد و وزارت ارشاد آن را به کلی رد کرد، یعنی کتاب را غیرقابل چاپ اعلام کردند. من آن را نیز منتشر کردم. کتاب منتشر شده و چاپ اول آن نیز تمام شده است که با استقبال خوبی مواجه شد. زمانی در حدود ۴۰۰ صفحه است که من ۷ سال روی آن کار کردهام. چکیدهی عمر من و هفت سال زندگی در غربت است. رمانی راجع به تنهایی و عشق و سفر است.
من فکر میکنم هیچوقت نباید متوقف شویم، هر جا جلوی چیزی را گرفتند ما باید از جای دیگری جوانه بزنیم و سبز شویم.
فکر میکنید این سانسوری که در ایران وجود دارد باعث بروز خلاقیت در میان نویسندگان میشود یا فکر میکنید در جوامع آزاد رشد و بالندگی بیشتر وجود دارد؟
ببینید سانسور خلاقیت نمیآورد، سانسور خلاقیت را میخشکاند. سانسور دشمن خلاقیت است. ممکن است در فشارهای سانسور ذهن گریزگاههایی خلق کند ولی بهطور کلی سانسور خلاقیت را میخشکاند. به همین دلیل است که شما میبینید در جوامع آزاد مثل آمریکا، فرانسه، آلمان یا کل اروپا ادبیات به استانداردهایی جهانی رسیده است و شاهکارهای بزرگ آفریده شده است.
در کشور ما این محدودیت هیچوقت نگذاشته است که اندیشه به کاغذ بنشیند و همیشه هراسی وجود داشته است. بسیاری از آدمها بودهاند که میخواستند موضوعی را بنویسند و فکر کردهاند اگر بنویسند ممکن است زندگی آنها کنفیکون شود به همین دلیل اصلن سراغ آن نرفتهاند.
این هراسی که پیش از نوشتن در ذهنها وجود دارد و موجب خودسانسوری میشود، ریشهی خلاقیت و آفریدگاری را میخشکاند. من به هر حال با هر نوع سانسوری مخالفم و فکر میکنم خیلی از نویسندگان و شاعران حتا گفتهاند که سانسور گاهی خلاقیت ایجاد میکند اما به نظر من این جملهها مزخرف است. سانسور با خلاقیت سر سازگاری ندارد و موجب مرگ خلاقیت میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر