-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
رییس جمهوری سابق ایران با بیان این که «اعلام سیاستهای کلی نظام در مورد انتخابات سبب کاهش کدورتها میشود» خواستار برگزاری انتخابات آزاد شد.
محمد خاتمی روز سهشنبه در دیدار با جمعی از نمایندگان ادوار مجلس با بیان اینکه «انتخابات مظهر حاکمیت مردم بر سرنوشت خود است»، تصریح کرد: «اگر امروز کسانی میگویند خواست ما انتخابات آزاد و سالم است، یقینن در مسیر این اصول و معیارها حرکت میکنند.»
وی افزود: «وقتی میگوییم انتخابات آزاد و سالم و فراگیر باشد، مراد نفی نظارت نیست. نظارت لازم است، نهاد نظارتکننده هم معلوم است ولی نظارت اولن باید برای دفاع از حقوق مردم در برابر کسانی باشد که ممکن است این حقوق را نادیده بگیرند و بهخصوص در مقابل آنهایی باشد که قدرت دارند و میتوانند دخالت کنند به حقوق مردم لطمه بزنند و در اینجاست که ناظر باید مانع شود.»
به گفتهی آقای خاتمی «شرط نظارت سالم این است که نهاد نظارتکننده و ناظران وابسته به یک جریان و تحت تاثیر جریان خاص نباشند و بیطرفانه بتوانند کار کنند».
رییس بنیاد باران در ادامه با بیان اینکه «شرط انتخابات آزاد این است که فعالیت احزاب و گروهها در چارچوب قانون اساسی آزاد باشد»، اظهار داشت:«اگر کسانی پایبند به قانون اساسی که اساس نظم است باشند، نه تنها آزاد هستند که کار بکنند بلکه جامعه و حکومت موظف است از حقوق آنان دفاع کند وآنها را تشویق کند.»
وی با تاکید بر اینکه «حذف جریانات به معنی آن است که در کشور مشکل وجود دارد»، گفت: «عدهای با ایجاد جنگ روانی در تلاش برای ایجاد اختلاف توهمی میان شخصیتها، گروهها و جریانات هستند.»
آقای خاتمی تصریح کرد: «برای من تعجبآور است که نه تنها فعالیت گروهها و احزاب تایید نمیشود بلکه برایشان تنگنا ایجاد میشود و اخیرن از انحلال احزاب و تشکلهایی سخن به میان میآید و یا مطبوعات سالم تعطیل میشوند؛ این رفتارها و برخوردها با کدام معیار قانون اساسی و مصلحت جامعه سازگار است؟»
وی همچنین خاطرنشان کرد: «ما خواستار انتخابات آزاد و سالم هستیم تا با امیدواری به آینده و دلگرمی بیشتر همه بتوانند دین خود را به کشور و مردم ادا کنند و مطلوب این است سیاستهای کلی نظام در این زمینه تدوین و اعلام شود تا هم پشتوانه قویتر داشته باشد و هم سبب دلگرمی و کاهش کدورتها گردد.»
رییس جمهوری سابق ایران در پایان سخنان خود گام مهم را «آزادی زندانیان، پرهیز از برخوردهای ناروا؛ بازشدن فضا، آزادی فعالیت سیاسی و اجتماعی و تامین آزادی اندیشه و دفاع از حرمت و کرامت و آزادی و حقوق اساسی جامعه و مردم» دانست.
آغاز زندگی این حزب به دوران پس از دوم خرداد ۷۶ برمیگردد. در آن دوران دیگر احزابی مثل مجمع روحانیون مبارز نمیتوانستند پاسخگوی نشاط اجتماعی فراگیری باشند که به دنبال پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری ایجاد شده بود. احزاب دیگر مثل کارگزاران سازندگی هم عمدتن از افرادی متشکل از دولتیهای سابق بودند و بدین ترتیب نمیتوانستند سنخیت چندانی با دولت پیروز داشته باشند. به همین دلیل زمینه برای بروز و ظهور تشکلی جدید فراهم بود تا افرادی که عمدتن از دانشجویان پیرو خط امام بودند گرد هم بیایند و هسته اصلی جبهه مشارکت ایران اسلامی را تشکیل دهند.
از نگاه «جبهه مشارکت ایران اسلامی»، نام این حزب در واقع نماد شاخصهای اصلی این حزب است.
واژهی «جبهه» نشانه روند شکلگیری آن از سوی سه مولفهی گوناگون در مرداد ماه سال ۷۹ است. اما رویکرد این «جبهه» تمامن در چهارچوب مفهوم حزب میگنجد. هسته اصلی جبهه مشارکت را دانشجویان پیرو خط امام تشکیل دادهاند. آنها جوانان انقلابی از طبقه متوسط شهری با گرایش چپ اسلامی بودند که «آرمانگرایی» و «عملگرایی» وجه مشخصه اصلیشان بود.
یک مولفهی دیگر بنیانگذاری این جبهه، نواندیشان دینی بودند که قرائت انسانگرایانه و مشارکتجویانهای از اسلام سیاسی داشتند. شعارهای اصلی جبهه مشارکت که خطوط فکری این مجموعه را نیز مشخص میکند عبارتند از «ایران برای همهی ایرانیان» و «معنویت، عدالت، آزادی» که با توجه به شعارهای مطرح شده توسط روشنفکران دینی آرمانگرا در گذشته مانند دکتر علی شریعتی همان «عرفان، برابری،آزادی» است که از آرمانهای شیعه سخن میگوید.
مولفه سوم سیاستمداران و تکنوکراتهای معتقد به رشد و سربلندی ایران بودند که در دولت هاشمی رفسنجانی به کار دستگاههای اجرایی کشور جلب شدند، و به لیبرالیسم و اقتصاد باز معتقد بودند. این سه مولفه در همسویی نانوشتهای سازمانگر اصلی جنبش دوم خرداد سال ۷۶ بودند.
تعدادی از افرادی که خاتمی را در انتخابات دوم خرداد ۷۶ همراهی کرده و به آرا، اندیشه و اهداف وی اعتقاد داشتند، گرد هم آمده و با برگزاری بیش از ۷۰ نشست مشترک به تدوین مرامنامه و اساسنامه حزب پرداختند و در آذر ماه سال بعد موفق به اخذ مجوز برای فعالیت حزب «جبهه مشارکت ایران اسلامی» شدند. از موسسان این حزب میتوان به «مرتضا حاجی»، «مصطفا تاج زاده»، «محسن امینزاده»، «حبیباله بیطرف» (وزیر وقت نیرو)، «علی و محمدرضا خاتمی» (برادران رییس جمهوری وقت) «سید محمد صدر»(معاون وقت وزارت خارجه)، «رحمان دادمان» (وزیر وقت راه)، «محمدرضا عارف» (وزیر وقت پست و تلگراف)، «هادی خانیکی»(معاون وقت وزیر علوم)، «عبداله رمضانزاده»، «محسن میردامادی»، «عباس عبدی»، «سعید حجاریان» و بسیاری از کسانی که به عنوان معاون وزیر نام آنها برده شد در محافل اصلاحطلبان با عنوان وزیر در سایه شناخته میشدند و برخی دیگر که به ظاهر سمتی نداشتند دارای نفوذ بسیار بالایی در دولت بودند. صاحبین ۲۰ کرسی استادی دانشگاههای سراسر کشور که فاقد هر گونه مسوولیت و پست اجرایی بودهاند نیز از جمله موسسان جبهه مشارکت بودهاند. همین مساله سبب شد که بسیاری از منتقدان، آن را حزبی دولت ساخته بنامند و آنها را به انحصارطلبی در به دست آوردن منصبهای حکومتی و قدرت متهم کنند.
موسسان، امیدوار بودند که بتوانند با عمل به آموزههای دینی و رعایت معیارهای قانونی، بر اساس موازین شناخته شده اجتماعی و سیاسی، در حد توان، در تحقق سه اصل «آزادی در بیان اندیشه»، «منطق در گفتوگو» و «قانون در رفتار اجتماعی»_سه شعار انتخاباتی خاتمی _بکوشند.
ترور و نخستین ضربه
ترور ناموفق «سعید حجاریان» که آن زمان نایبرییسی اولین شورای شهر تهران را بر عهده داشت، نخستین ضربه سنگینی بود که به جبهه مشارکت وارد شد. در اسفند ۱۳۷۸ «سعید عسگر» در جلوی شهرداری تهران و هنگام ورود حجاریان به ساختمان شورای شهر او را ترور کرد. سعید عسگر پس از این ترور محاکمه شد و به ۱۵ سال زندان محکوم شد. همدست او که راننده موتورسیکلت حامل سعید عسگر بود به ده سال زندان محکوم شد. سعید عسگر پس از گذشت یک سال از زندان آزاد شد. گرچه پدر سعید عسگر در طی جریان رسیدگی اعلام کرد که آن شب فرزندش تا صبح در خانه بوده است و این امر این ظن را ایجاد کرد که مسوول حادثه غیر از وی باشد و نیروهای اطلاعات دست به این کار زدهاند که با زنده ماندن سعید حجاریان مجبور به پیدا کردن افرادی شدهاند که مسوولیت ترور را بپذیرند.
سعید عسگر، ضارب سعید حجاریان، به تازگی رییس امور ایثارگران بسیج، واقع در خیابان سمیه تهران شده است. این گزارشی بود که در سایت جرس منتشر شد. سعید حجاریان در جریان حوادث پس از انتخابات به جرم انقلاب مخملی دستگیر شد و در اعترافات تلویزیونی از این حزب استعفا کرد. بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند سعید حجاریان تئوریسین اصلی اصلاحات است و ترور او ضربهای سنگین بر جریان اصلاحطلبی و حزب مشارکت در ایران بود.
مجلس ششم در تسخیر مشارکت
حزب مشارکت توانست اکثر کرسیهای مجلس را در انتخابات مجلس ششم به دست آورد. مجلسی که در تاریخ حیات سیاسی ایران بیسابقه بود. در همین مجلس بود که قانون جنجالبرانگیز اصلاح قانون مطبوعات در دستور کار قرار گرفت و سرانجام با حکم حکومتی رهبر ایران که حواشی زیادی پیدا کرد منتفی شد. به اعتراف خود اصولگرایان پرکارترین مجلس مجلس ششم بوده است. در این مجلس که بارها مصوبههایش از سوی شورای نگهبان رد شد و گاه خود این موضوع عامل چالش عمدهای میان این دو نهاد میشد. تا جایی که برخی از اصلاحطلبان رادیکال سخن از رفراندوم قانون اساسی گفتند. هر حال با نزدیک شدن به پایان عمر مجلس ششم، اتفاقی رخ داد که برای چند هفته فضای سیاسی را غبارآلود کرد.
ماجرا از رد صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس ششم که برای انتخابات بعدی نامزد شده بودند شروع شد. شورای نگهبان بسیاری از اصلاحطلبان را به دلیل عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه رد صلاحیت کرد تا اعتراضات گستردهای در نمایندگان مجلس ششم را موجب شود. بسیاری از نمایندگان در مجلس تحصن کردند. بحران سیاسی به اوج خود رسیده بود و بسیاری از استانداران دولت خاتمی شورای نگهبان را تهدید به عدم برگزاری انتخابات کردند. چالش از آنجایی عمیقتر میشد که اصلاح طلبان معتقد بودند که شورای نگهبان فراتر از قانون اساسی عمل کرده و حتا به نامه رهبری هم در مورد رد صلاحیتها وقعی ننهاده است. به هر روی پا درمیانی سید محمد خاتمی رییس جمهوری وقت، تحصن نمایندگان را بینتیجه گذاشت و دولت انتخابات مجلس هفتم را علیرغم رد صلاحیت گسترده اصلاحطلبان، برگزار کرد. عدهای از حامیان خاتمی از این سازش دلخور شده و سخن از «عبور از خاتمی» سر دادند.
از سکوت تا انحلال
حزب مشارکت پس از شکست در انتخابات مجلس هفتم و پس از آن عدم موفقیت نامزدشان، «مصطفا معین»، در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، سیاست سکوت را در پیش گرفت تا به بازسازی توان خود بپردازد. این تشکل که قبل از انتخابات نهم ریاست جمهوری به «حزب» تغییر نام داده بود در این مدت تغییرات سازمانی را نیز در خود شاهد بود و دبیرکلی این حزب از محمدرضا خاتمی به «محسن میردامادی» از اعضای هسته مرکزی دانشجویان پیرو خط امام واگذار شد. حزب مشارکت قصد داشت در این مدت با رصد کردن فعالیتهای دولت نهم و مجلس هفتم، باب انتقاد از دولت و مجلس را بگشاید. بعد از به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد عرصه برای احزاب اصلاحطلب به ویژه مشارکت تنگتر شد.
عدهای از تحلیلگران محمود احمدینژاد را فرزند جناح رادیکالی در درون حکومت ایران میدانند. جریانی که در شورای نگهبان به رهبری «علی جنتی«، هم فاصله خود را با علی خامنهای حفظ کرده است و در پشت پرده از سوی آیتاله «مصباح یزدی» هدایت میشوند. محمود احمدینژاد با به قدرت رسیدن عرصه را هر چه بیشتر بر اصلاحطلبان تنگ کرده بود. البته اصلاحطلبان و مشارکت این مسئله را به خوبی میدانستند. حزب مشارکت و بسیاری از احزاب اصلاحطلب در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری برای به قدرت نرسیدن احمدینژاد در برابر هاشمی رفسنجانی، از هاشمی حمایت کرده بودند. هاشمی که زمانی از سوی اصلاحطلبان رادیکال مانند «اکبر گنجی» به «عالیجناب سرخپوش» لقب گرفته بود و جار و جنجال اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس ششم او را به انصراف از نمایندگی واداشت، برای اصلاحطلبان تنها گزینه برای مبارزه با محمود احمدینژاد بود.
در همین دوره بود که هاشمی به طور رسمی وارد جریان اصلاح طلبی در ایران شد. اما محمود احمدینژاد با اعمال فشار هر چه بیشتر مشارکت و اصلاحطلبان را به حاشیه رانده بود. سر انجام در دوره چهار ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد، مشارکت سکوت کرد و به بازسازی توان خود پرداخت تا در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری موقعیت رقابت پیدا کند.
رو به انحلال
انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن مقدمهای برای درخواست انحلال این حزب از سوی کمیسیون ماده ۱۰ احزاب شد. دستگیری تعدادی از اعضای رده بالای حزب مشارکت به اتهام دست داشتن در اغتشاشات پس از انتخابات موجب شد تا حزب مشارکت از شدت فعالیتهایش بکاهد. همین ضعف در فعالیتها و اتهاماتی که به حزب وارد شد، زمینهای را فراهم کرد تا اصولگرایانی که در سالهای گذشته فعالیتهای حزب مشارکت را بر هم زننده فضای سیاسی کشور تصور میکردند، علیه این حزب و سرانش شکایت کنند و بدین ترتیب جبهه مشارکت که روزی در اوج معادلات سیاسی ایران قرار داشت، انحلال را به خود ببیند.
«مشفق سمندری» از شهروندان بهایی ساکن بابل، به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد. به گزارش هرانا، مشفق سمندری شهروند بهایی ساکن بابل، که پیش از این و در اردیبهشتماه سال گذشته به اتهام «تبلیغ بهاییت» توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود؛ از سوی دادگاه تجدید نظر استان مازندران به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده است. نامبرده صبح روز شنبه ۱۱ اردی بهشت ماه برای اجرای حکم، خود را به دایره اجرای احکام شهرستان بابل معرفی و در همان مکان بازداشت و به زندان بابل منتقل گردید. شایان ذکر است که مشفق سمندری در اردیبهشت ماه سال گذشته به مدت ۷۵ روز در بازداشت بوده است.
شما شنونده قسمت دوم ریلکسیشن رادیو کوچه هستید. در قسمت قبلی، یاد گرفتید که چطور خودتان را به آرامش برسانید. اما با توجه به رخدادهای اخیر در ایران و اینکه قرار است زلزله بیاید، بهتر است خودتان را برای مرگ آماده کنید. مرگ، حق است و این تنها حقی است که ما ایرانیها به آن میرسیم. آیا شما برای مردن آماده هستید؟
حالا فرض میکنیم که مردهاید.
حالا ۲۹ گرم از وزنتان کم میشود. مقدار استاندارد وزن روح در دنیا، ۲۱ گرم است اما در ایران کمی بیشتر است. علت این است که از اون ۸ گرم اضافه، یک گرم را اداره مالیات، یک گرم را بنیاد مستضعفان، یک گرم را سازمان مبارزه با دخانیات، یک گرم را کمیته امداد و ۴ گرم مابقی را هم دفتر شخص خاتم میستانند.
حالا فرض کنید ۳۰ گرم از وزنتان کم شد… چیه؟ الان گفتیم ۲۹ گرم؟… خب شد ۳۰ گرم. از این به بعد ۲ گرم به دفتر شخص خاتم بدهید. اعتراضی دارید؟ بیخیال، سرتان را بذارید زمین و بمیرد. به این چیزها کاری نداشته باشید…
«جمعه شب گذشته، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۹ برابر با ۳۰ آوریل ۲۰۱۰ «حسنیوسفیاشکوری»، روحانی سرشناس مقیم ایتالیا در یکی از کلاسهای درس دانشکده شیمی دانشگاه فنی شهر وین به ایراد سخنرانی پرداخت. اشکوری که پس از شرکت در کنفرانس برلین در سال ۱۳۷۹ و در پی اظهاراتش در خصوص اجباری نبودن حجاب در اسلام به جرم ارتداد محکوم به اعدام شده بود، در مراحل بعدی و توسط دادگاه ویژه روحانیت به هفت سال حبس و خلع لباس روحانیت محکوم شد. او پس از گذراندن پنج سال از دوران محکومیت و در پی آزادی از زندان در سال ۱۳۸۳ ایران را به مقصد اروپا ترک کرد و همچنان بر مواضع انتقادی خود علیه شرایط حاکم بر ایران اصرار میورزد.»
آقای «اشکوری» که به همت «انجمن فرهنگی ایرانیان اتریش» به وین دعوت شده بود در آغاز سخنان خود در بحثی با عنوان «جنبش سبز و نقش روحانیت» بر لزوم شناخت نهاد روحانیت تاکید کرد و در مورد تاریخچه شکلگیری نهاد روحانیت گفت:
«سابقه روحانیت شیعه را از نظر تاریخی ما میتوانیم تا قرن چهارم – پنجم به عقب ببریم. به این معنا که بعد از پایان غیبت صغرا و آغاز غیبت کبرای امام دوازدهم شیعه که سال ۳۲۹ هجری است، گروهی پیدا شدند که آن موقع در میان علما و فقها نامشان همین بود، ولی اینها ادعای نیابت از جانب امام غایب را داشتند. چون وقتی غیبت کبرا اعلام شد، یک خلا رهبری در جهان شیعه به وجود آمد. ولی یک عدهای هم پیدا شدند که گفتند نه. اما غایب شده و روزی ظهور خواهد کرد و این هم در تفکر شیعه سابقه دارد، یعنی هر امام شیعه که از دنیا رفته، یک عدهای به مهدویت او اعتقاد پیدا کرده بودند.»
«یوسفی اشکوری» با طرح این مسئله که نیابت این افراد در آغاز تنها در مورد مسایل دینی بود و کمکم با گذشت زمان هم بر گسترهی نظری و هم عملی آنها افزوده شد ادامه داد:
« از قرن چهارم – پنجم تا دوران صوفیه این نیابت خیلی گسترش پیدا نکرده بود، ولی از دوران صفویه که روحانیت آمد در کنار حکومت قرار گرفت و با حکومت همپیمان شد و مشروعیت سلطنت صفوی را کسی مثل «محققکرکی» تایید کرد، حکومتها هم به حمایت پرداختند. یعنی یک رابطه دو طرفه بین قدرت سیاسی و قدرت روحانی پیدا شد. نهاد روحانیت در ایران شکل گرفت. تا آن زمان نهاد روحانیت به مفهومی که امروز میشناسیم، تقریبن وجود نداشت. ولی به هر حال بر حوزه قدرت و ادعاهای روحانیت افزوده شد.
در دوران صفویه یک رابطه دو طرفه بین قدرت سیاسی و قدرت روحانی پیدا شد
آقای «اشکوری» با تشریح روند گسترش نفوذ روحانیت از جنگهای ایران و روس و جنبش مشروطه تا زمامداری مستقیم، پس از انقلاب اسلامی ایران و با اشاره به فراز و نشیبهای سی سال گذشته، نهاد روحانیت پس از انقلاب را چنین معرفی و طبقهبندی میکند:
«با انقلاب اسلامی و استقرار نظام ولایت فقیه – آن هم از نوع مطلقهاش – روحانیت شیعه وارد یک مرحلهی تازهای شده و در حال تجربه یک تحول تازه است. در درون روحانیت جریانهای مختلفی شکل گرفته و در حال شکل گرفتن است که در یک تقسیمبندی کلی، روحانیت بعد از انقلاب را در سه گروه میتوان طبقهبندی کرد: گروه اول روحانیونی که سنتی هستند و ما نامشان را میگذاریم سنتی سیاسیبنیادگرا و اساسن وارد دنیای مدرن نشدهاند و مدرنیته را نمیفهمند و اگر هم فهمیده باشند غالبن آن را قبول ندارند، اما در عین حال سیاسی هم شدهاند.
مشخصه اصلی این دسته در حوزه اندیشه سیاسی، اعتقاد به تشکیل نظام دینی و مذهبی در عصر غیبت است. گروه دوم روحانیتی که از قبل وجود داشته و هنوز هم وجود دارد، روحانیون سنتی هستند. این روحانیون سنتی یا اساسن سیاسی نیستند یا سیاست برای آنها در حاشیه است؛ یعنی گاهی ممکن است در امور حکومتی و سیاسی اظهار نظر کنند. این روحانیون سنتی که از عصر گذشته وجود داشتند، به خصوص از صفویه به بعد، معتقد به حکومت اسلامی و شرعی نیستند؛ دلیلشان هم خیلی روشن است. به خاطر این که طبق تئوری عقیدتی و کلامی شیعه، حکومت شرعی فقط با رهبری معصوم امکانپذیر است. گروه سوم روحانیونی هستند که ما نام اینها را روحانیون سنتی متمایل به نوگرایی میگذاریم. این گروه با گروه اول و دوم متفاوت است. هر سه گروه وابسته به عالم سنت هستند. گروه سوم هم در مجموع در همان چهارچوب قرار میگیرد، اما به دنیای مدرن نزدیکتر شدند و سعی میکنند بین دین و دمکراسی سازگاری ایجاد کنند.»
«یوسفی اشکوری» در تببین این که چرا روحانیون سنتی گروه دوم در برابر رویدادها و حوادث چند ماه گذشته و برخوردهای قهری حکومت با جنبش سبز سکوت میکنند میگوید:
«یک نکته این است که اینها در طول این سی سال درسته که حکومتی نیستند و به لحاظ تئوریک خیلی فاصله و انتقادات زیادی دارند و گاهی هم مطرح میکنند؛ به خصوص خصوصی، خیلی مطرح میکنند، اما اینکه حاضر نیستند موضع علنی بگیرند، مسئله حفظ منافع است و ارتباطات و منزلتهایی که از حکومت میگیرند.»
بزرگانی همانند «سعدی» را باید فراتر از یک شاعر دانست و باید در شمار خردمندان یک جامعه فرض کرد. آنها اندیشمندانی هستند که کوشیدهاند با ارایه راه و رسمها، تعالیمی را به ما عرضه کنند تا بهتر زندگی کنیم. علم مدیریت نیز تلاش میکند تا راه و رسم تحول را بیاموزاند. سخنان سعدی، علم به معنای متداول آن نیست. حکمتهای عام بشری است که وسعت گرفتهاند. این حکمتها به ما کمک میکند تا به یک حوزه خودباوری دست پیدا کنیم. این خودباوری برای مغرور شدن نیست بلکه سرآغازی برای تفکر و اندیشه است. آن چه بازگو شد بخشی از سخنان دکتر «غلامرضا خاکی» استاد دانشگاه رشته مدیریت بود که عنوان آن «بازتاب اندیشههای مدیریتی در آثار سعدی» است.
دکتر خاکی در ادامه این چنین بیان میکند که اگر همهی پیام سعدی را در حوزهی مدیریت بخواهیم کوتاه کنیم چنین خواهد بود که عدالت باید در خدمت رفاه خلق باشد. آن چه که ما از مدیرانمان انتظار داریم نیز جز توسعه یافتگی جامعه نیست. باید نیازهای اولیه برطرف شود تا بتوان به شاخصهای بالاتری رسید. سعدی حکایتی در گلستان دارد به این صورت «یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید ظلمش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند. چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزینه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.»
سعدی در این جا سخن از جابهجایی نیروها بر اثر سو مدیریت میگوید. بر اثر این سو مدیریت کشاورزی نقصان میپذیرد. این مساله از نظر پویایی سیستمها مهم است. در ادامه، بزرگان به آن پادشاه میگویند: «ای ملک … تو مر خلق را پریشان برای چه میکنی؟ مگر سر پادشاهی کردن نداری؟» سعدی استراتژی راهبردی آن پادشاه را نادرست میداند. ما میدانیم که در مدیریت از ۵ منبع قدرت نام برده شده است، قدرت قانونی، قدرت تنبیه، قدرت بر پایه پاداش دادن، قدرت بر اساس تخصص و سرانجام قدرت ناشی از مقبولیت در نزد دیگران. چنین قدرتی امکان تحول را میدهد و سعدی به نوع پنجم قدرت نظر دارد.
وقتی سعدی میگوید: «مراعات دهقان کن از بهر خویش/ که مزدور خوشدل کند کار بیش»، به یک اصل مدیریتی اشاره میکند. اصولن عملکرد هر انسانی را حاصل ضرب توان او ضرب در تمایل او میدانند. به زبان دیگر، شایستگی ما ضرب در انگیزش ما. سعدی ما را از یک غفلت برحذر میدارد و میگوید چنانچه سیستم و مقرراتی برای کارکنان بسازید، ضرورتن به عملکرد عالی نخواهید رسید.
«مجید توکلی» دانشجوی دربند و عضو انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر در بهمن ماه گذشته و هنگامی که در سلول انفرادی نگهداری میشد، در اعتراض به رای صادر شده در دادگاه اولیه، دفاعیهای خطاب به قاضی دادگاه نوشته است.
به گزارش دانشجونیوز، این لایحه دفاعیه پس از صدور حکم ۸٫۵ سال حبس برای مجید توکلی توسط این دانشجو در ۵ بهمن ماه و در دوران اوج فشارها در سلول انفرادی زندان اوین نوشته شده است.
مجید توکلی، دانشجوی کشتیسازی دانشگاه امیرکبیر، در این متن که چندی پس از تشکیل دادگاه اولیه نوشته شده توضیحاتی نسبت به اتهامات وارد شده به خویش ارایه داده است. توکلی در زمان نگارش این دفاعیه خواستار پایان دادن به حبس در سلول انفرادی و پایان دادن به فشارهای وارده و دیدار با وکلایش شده بوده است. کما آنکه در بخشی از لایحه دفاعیه به محرومیت خویش از ابتداییترین حق متهم که همانا داشتن وکیل است، اشاره میکند.
متن زیر در بهمن ماه به دست دوستان نزدیک مجید توکلی رسیده بود، اما به دلایل برخی مسایل، این نوشته منتشر نشد. هماینک دانشجونیوز به درخواست دوستان و نزدیکان مجید توکلی اقدام به انتشار این دفاعیه میکند. شرح کامل این دفاعیه به همراه تصاویری از دست خط مجید توکلی در زیر میآید:
متن کامل لایحه دفاعیه مجید توکلی
ارسال شده از زندان اوین
ریاست محترم دادگاههای تجدیدنظر استان تهران
احترامان، پیرو حکم شماره ۸۸/۱۶۱۹۳/ط د که در تاریخ ۲۹/۱۰/۸۸ به اینجانب (مجید توکلی فرزند فیضاله به شماره شناسنامه ۳۶۱۷ صادره از شیراز که از تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۸۸ به قرار بازداشت موقت در زندان میباشم) در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی «صلواتی» ابلاغ گردیده توضیحات زیر را جهت پیوست در اعتراض به حکم آن شعبه و در دفاع از خویش به عرض میرسانم.
در حکم صادره شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب که در روندی بسیار سریع در کمتر از یک ماه به تشکیل دادگاه و دو هفته پس از آن به ابلاغ حکم رسیده، آمده است که به استناد ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال حبس تعزیری و به استناد ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به تحمل ۱ سال حبس تعزیری و به استناد ماده ۵۱۴ قانون مجازات اسلامی به اتهام توهین به رهبری به ۲ سال حبس تعزیری و به استناد ماده ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی به اتهام توهین به رییسجمهور به تحمل ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شدهام و به استناد ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی ۵ سال محروم از فعالیتهای سیاسی و ۵ سال ممنوعالخروج از کشور گردیدهام.
آنچه که در ابلاغ حکم آن هم در شرایطی غیرعادی و در حالی که من اصرار به ابلاغ رای به وکلایم داشتم و از آن خودداری شده است، این بود که اقاریر اینجانب و شواهد و مدارک و گزارشات موجود دلیل صدور رای بوده است. بنابراین توضیحاتی که در ادامه میآید و علیرغم بیان در مراحل مختلف از بازجویی و بازپرسی و دادگاه انقلاب نیز بیان شده و از سوی مقام ذیصلاح قضایی به آن توجه لازم صورت نگرفته است را بیان کرده و امید که معروض مقام رسیدگیکننده گردد.
پیرامون ۵ سال حبس تعزیری به اتهام اجتماع و تبانی ذیل ماده ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی؛ الف) آنچه مورد استناد در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب بود؛ به حضور در تجمع دانشجویی ۱۶ آذر در دانشگاه امیرکبیر مربوط میشود که این تجمع به روال هر ساله از سال ۳۲ به بعد (به مدت ۵۶ سال) همیشه در دانشگاههای کشور در اعتراض به تلخیهای موجود در جامعه و با تاکیداتی بر استبدادستیزی و آزادیخواهی برقرار و پابرجا بوده است. سالهای گذشته نیز آنچه دیدههای خود من بوده است، انتقادات جدی دانشجویان در تجمعات و تریبونهای آزاد و دیگر مراسمهای روز دانشجو بوده است که از جنبش انتقادی دانشجویی نیز چنین انتظار میرفته است.
آنچه اثبات آن به آسانی محقق خواهد گشت نیز حضور چندین ساله اینجانب در جنبش دانشجویی و شناخته شدن من به عنوان فعال دانشجویی است که بهترین حجت بر تنقیح حضورم در این تجمع میباشد که اگر حجتی بر حضور عدهای بتوان نشاند در اولویت نخست حق به جانب فعالین دانشجویی خواهد بود و حضور من در پلیتکنیک که دانشجوی این دانشگاه هستم در روز دانشجو (که روز حضور فعالین دانشجویی در تریبونهای انتقادی هر ساله دانشگاه امیرکبیر است) موجه و عادی است.
ب) دادگاه انقلاب در روند بررسی، صرف حضور من در دانشگاهی که دانشجوی آن هستم را مصداقی بر برنامهریزی قبلی و اجتماع و تبانی دانست و به حضور چندهفتگی قبل از آن در واحد بندرعباس دانشگاه امیرکبیر که برای گذراندن واحدهایی خاص از رشته تحصیلیام (مهندسی کشتیسازی) بودهام، اشاره داشته و بر این اساس حضور من در واحد مرکزی دانشگاه در تهران را غیرمعمول دانسته است، در حالی که حضور من در بندرعباس موقت بوده و من دانشجوی واحد تهران بودهام و حتا برای کارهای اداری در طول همان چند هفته حضور در بندرعباس هم میبایست به تهران مراجعه میکردم که میتوانم به مراجعه روز ۹ آذر به اداره آموزش کل که موید این مطلب است اشاره کنم (نامه درخواست من برای صدور گواهی اشتغال به تحصیل هم باید در دانشگاه موجود باشد) و سرانجام کلام اینکه حضور من در دانشگاه امیرکبیر در روز ۱۶ آذر امری عادی بوده است چراکه دانشگاه امیرکبیر دانشگاه محل تحصیل من است و حضور چند هفتهای در بندرعباس برای گذراندن واحدهایی خاص و مرتبط با رشتهام نمیتواند استنادی صحیح برای ادعاهای دادستان و رای دادگاه انقلاب مبنی بر اجتماع و تبانی باشد.
ج) مدرکی دیگر که دادستانی در کیفرخواست به آن اشاره داشت و قاضی صلواتی نیز مورد سوال قرار دادند، اشاره به فردی به نام (…) بود، که گویا مدعی شده است پوسترهایی را برای توزیع در برنامه ۱۶ آذر تهیه و تدارک دیده و این مسئله را چندروز قبل از ۱۶ آذر به اطلاع من رسانده است. دادستانی حضور ایشان در دانشگاه را به دعوت من و حجتی بر اجتماع و تبانی ذکر کردهاند. در این رابطه چند نکته را میتوان بیان کرد. ۱) ایشان در تجمع ۱۶ آذر حضور نداشتهاند و به دانشگاه امیرکبیر وارد نشده بودند. ۲) در تجمع روز دانشجو حضور دانشجویان آن دانشگاه امری عادی است و -در صورت حضور هم- حضورش در دانشگاه اساسن نمیتوانسته محل سوال باشد. بسا اینکه در دانشگاه حضور هم نیافته است. ۳) شنیدن دعوت از سوی من برای حضور در تجمع در طول بازجوییها و بازپرسی و دادگاه حتا مورد سوال نبوده است تا من که اساسن وجود چنین دعوتی را کذب میدانم، بر آن اطلاع یافته و دفاع نمایم. و باز هم در اینجا این مطلب را میافزایم که دعوتی از ایشان نداشتهام و حضور و عدم حضور ایشان – بهطور خاص- برای من اهمیتی نداشته است. هرچند (شاید) سالهای قبل در مقالات و مطالب و یا نشست و تریبونی از دانشجویان برای ادامه مشی انتقادی، -حفظ- روحیه آزادیخواهانه و استبدادستیزانه درخواست و شعف بر تحقق نیز داشتهام.
۴)در مورد پوسترهای مورد ادعای دادستانی نیز چنانکه در مرحله بازجویی پاسخ دادم و (آنگونه که از برخورد ایشان برمیآمد) مورد پذیرش کارشناسان وزارت اطلاعات نیز قرار گرفت، هیچگونه اطلاعی از وجود چنین پوسترهایی نداشتهام.
بنابراین استناد به اعترافات مجهول یک دانشجوی دانشگاه امیرکبیر که در تجمع ۱۶ آذر حضور نداشته و به صرف دوستی با من چندباری سخنانی از من شنیده و سرهم کردن داستان پوسترهایی که وجود نداشته است، نمیتواند حجتی بر اجتماع و تبانی باشد. جالب آنکه این دانشجو هیچ سابقه فعالیت و حضوری در جنبش دانشجویی ندارد. سابقه آشناییاش با من به چندهفته میرسد که آنهم آشنایی به دلیل تحصیلی و علمی بوده و نه فعالیت دانشجویی. حال اگر دادستانی همچنان بر این مصداق دانی اجتماع و تبانی اصرار دارد، انصاف این است که این شاهد به دادگاه احضار شود تا صحت ادعاهای دادستانی و وزارت اطلاعات و حتا خود این فرد نزد قاضی سنجیده شود. (که ملاک اقرار عندالقاضی است)
د) نکتهای دیگر که قابل ذکر است، اینکه شروع تجمع نیم ساعت قبل از حضور من در جمع دانشجویان بوده است و جمعی ۲۰۰۰ نفره شعارها و سرودهایی که پس از حضور من نیز بیان کردهاند، از همان ابتدای تجمع سرمیدادند و دانشجویان پلیتکنیک از حضور من در دانشگاه مطلع نبودهاند و این مسئله را در گزارشهای وزارت نیز میتوان یافت. بنابراین انتساب شکلگیری تجمع به اینجانب که حتا مورد ادعای کارشناسان وزارت اطلاعات نبوده، در دادگاه انقلاب جای تعجب دارد. این تجمع به روال همیشه در دانشگاه شکل گرفته بود و بدون حضور من نیز چنین تجمعی برقرار میشده است. گزارش صادقانه حضور اعتراضی و پرجمعیت دانشجویان در برابر اندک حامیان وضع موجود در آن روز و شناختی از نگرش فعلی دانشجویان، بیتردید یارای تصمیم و داوری صحیح خواهد بود.
هـ) مسئله دیگر به اشارات موردی پیرامون تحریک و خطدهی من در آن تجمع مربوط است. ابتدا نباید فراموش کرد که سالها فعالیت دانشجویی در پلیتکنیک و مسایل دیگر موجب شده است که «مجید توکلی» اعتباری چنان داشته باشد که جمعی ۲۰۰۰ نفره نیز سکوت در هنگام سخن وی را بر خود واجب بدانند و ادعای فعال دانشجویی بودن نیز، سخنرانی را از سوی من موجب میگردد. حال این دو در کنار هم (سخنرانی من و گوش فرا دادن دانشجویان) و درک مناسب از مطالبات دانشجویان یک همراهی و پیروی را حاصل میآورد که در ادعای دادستانی خطدهی و تحریک و تهییج اعلام شده است. حال آنکه حضور شناخته شدههای جنبش دانشجویی در کنترل و مدیریت جمعهای دانشجویی و جلوگیری از هر گونه انحراف و تحرکات هیجانی و احساسی که میتواند آثار سویی داشته باشد، موثر است. در تجمع ۱۶ آذر دانشگاه امیرکبیر نیز همانگونه که پیشتر هم در بازجوییها گفته شد حضور من در تلاش عدهای برای درگیری در مقابل ساختمان ابوریحان دانشگاه امیرکبیر مانع از درگیری و آرامکننده جمع بوده است. همچنین هنگام خروج دانشجویان پس از شکسته شدن درب ولیعصر مانع خروج دانشجویان شدم و دانشجویان را به داخل دانشگاه فراخواندم و از ایشان خواستم که با نگهداشتن تجمع در داخل دانشگاه و حفظ ماهیت و هویت دانشجویی تجمع مانع از بروز اتفاقات تلخ شوند. بنابراین اساس ادعای تحریک و تهییج مردود میباشد و حضور من راه در مسیری مقابل میپیموده است و عاملی بر کنترل و مانع از هرگونه اتفاق غیرمنطقی در فضای دانشجویی دانشگاه امیرکبیر بوده است.
در پایان دفاع از اتهام اجتماع و تبانی تکرار مینمایم که آنچه در دادگاه به عنوان مصادیق و استناداتی برای اثبات اجتماع و تبانی بیان شد نمیتوانست دلیلی برای اثبات عنوان اتهامی ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی باشد آنهم بر اساس حضور در یک برنامه اعتراضی و تجمع خودجوش دانشجویی که به روال سالانه خویش برگزار گردیده است.
پیرامون اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام نیز به سخنرانی در جمع دانشجویان در همان تجمع دانشجویی و خودجوش ۱۶ آذر در دانشگاه امیرکبیر استناد شده است در حالی که کلیه صحبتهای بیان شده در آن تجمع دانشجویی انتقادات عادی و همیشگی جنبش دانشجویی به علاوه انتقادات جدی به فضای ایجاد شده پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ و تلخیها و سختیهای فراوان رفته بر مردم در این چندماه بوده است. باید در نظر داشت که برگزاری تجمع در روز دانشجو و سخنرانی یک فعال دانشجویی امری عادی و حتا الزامی منطقی است که اگر کسی بخواهد در تجمعی دانشجویی سخن بگوید، آن فرد باید یکی از فعالین دانشجویی آن دانشگاه باشد. حال اگر بر خود سخنرانی کردن ایراد باشد که اساسن ردیهای بر فضای مورد تایید نقادی دانشجویی است که خود قضاوتی غلط است و حتا طرحش در دادگاه ره خطا پوییدن است. اما اگر بر متن سخنرانی ایراد است و گفتهای را ملاک فعالیت تبلیغی قرار دادهاید، مطالعه دوباره سخنان گفته شده را به محضر دادگاه توصیه میکنم و اگر در انفرادی نبودم و حداقل دسترسی به وکیل داشتم و یا امکانی برای تماس و دسترسی به بیرون داشتم تلاشی میکردم تا فیلم سخنرانی را به عنوان مدرکی ارایه دهم. با این وجود از آنجا که «البینه علی المدعی» و این دادستانی است که باید بر ادعای آمده از کیفرخواست مبنی بر انتساب اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام، مدرکی بیاورد، ایشان فیلم سخنرانیها را ارایه نماید و مصداقی از آنچه تبلیع علیه نظام دانسته را بیان کند تا من به دفاع از آن بپردازم و نه اینکه اتهامی باشد که من حتا مصداق آن را نمیدانم. آنچه که در صحبتهای من بوده، اعتراض و انتقاد به رویه فعلی برخورد با مردم و اتفاقات تلخ بازداشتگاههایی چون کهریزک و بازداشت دانشجویان و روزنامهنگاران و فعالان سیاسی و توقیف روزنامهها و سانسور اخبار و برخوردهای خشن پلیسی در سطح شهرها به ویژه تهران بود که منجر به قتل چندین نفر از هموطنانمان و مجروح شدن عدهای دیگر هم شده است (که مدارک آنچنان مستند و واقعی است که در آن تردیدی نیست) و انتقاد از این تلخیها که خاطر همه ایرانیان و همچنین سایر انسانهای آزاده جهان را آزرده است، که نه ناپسند بلکه بسیار نیکو انتقادی انسانی و اخلاقی است و نمیتواند ملاکی برای انتساب اتهام باشد. بیان این انتقادات پس از ماهها اصرار مردم بر تردیدهای جدی بر پایمال شدن حقشان و ایستادگی آرام و پرصلابتشان به نظر من بسیار حقمدارانه است و برخوردهای امنیتی با چنین انتقاداتی ستم بر حق و حقیقت و جفای بر آیندهی ملتی است که درپی برگزیدن نمایندگانی نیک برای نمایشی مجدد از عزت ایرانی در سراسر جهان بودهاند. بنابراین با تاکید فراوان بر این نکته که هیچ فعالیت تبلیغی در تجمع ۱۶ آذر توسط من وجود نداشته است این اتهام را وارد نمیدانم و خواهان تبرئه از این اتهام میباشم.
پیرامون توهین به رهبری به چند جمله از صحبتهای من در جمع دانشجویان در تجمع ۱۶ آذر دانشگاه امیرکبیر اشاره شده است. اما اساسن آنچه مربوط به رهبری بوده است در بازجوییها و بازپرسی و دادرسی در دادگاه انقلاب هم به صراحت بیان شد؛ یکی شعار دانشجویان در خلال و ساعتی پس از سخنرانی من بوده است و دیگر چند عبارت روشن با ذکر نام آقای خامنهای. در مورد شعارها باید گفت که هیچ یک از شعارهای توهین به رهبری، ارتباط و پیوستگی مستقیم با صحبتهای من نداشته است و نمیتواند شعار جمعی دیگر که من هیچ مشارکتی در آن نداشتهام ملاکی برای انتساب این اتهام باشد. اما در مورد سخنرانی من آنچه که در سخنان من وجود داشته تنها جملهای بوده است که «بافراخواندن دیکتاتورها و مستبدان به شنیدن صدای دانشجویان (به نمایندگی از مردم ایران) از آقای خامنهای خواستهام که این صدای آزادیخواهی دانشگاه را بشنود.» جمله مورد استناد دادستانی عبارت بود از اینکه «همه دیکتاتورها و مستبدین به خصوص آقای خامنهای بشنوند» و اما آنچه که من در دفاع از خود برای تبرئه از اتهام مورد اشاره دادستانی و رای دادگاه انقلاب ذیل ماده ۵۱۴ قانون مجازات اسلامی به اتهام توهین به رهبری بیان میکنم این است که اساسن لفظ «دیکتاتور» لفظی توهینآمیز نیست. بسا اینکه بسیاری از نحلهها و جریانهای سیاسی و فلسفی به ستایش از اقسامی از دیکتاتوری پرداختهاند. چنانکه در آثار افلاطون (و افلاطونیها) به ستایش از حکومتهای دیکتاتوری (استبدادی) فلاسفه و طبقه کارگر (دیکتاتوری پرولتاریا) برمیخوریم و حتا در اندیشه اسلامی با اندیشه فارابی درباره رییس اول در مدینه فاضله مواجه میشویم که همه این جریانها شخصی دیکتاتور صالح را بهترین حاکم و حاکم واقعی خیر جامعه و جمعیت آن جامعه میدانند که این اندیشه در حکومتهای دیگر نیز یافت میشود و مخلص کلام اینکه دیکتاتوری لفظی خالی از توهین است. اما در مورد انتساب دیکتاتوری که در واقع همتراز کردن رهبری با دیکتاتوری در سخنرانیام بوده است این مطلب را باید گفت که آنچه دیکتاتوری است جمع انحصارطلبی (مطلق بودن) و اقتدارگرایی است که نمیتوان هردو را نیک دانست و دیکتاتوری را بد. نمیتوان فصلالخطاب بودن به این معنا که دیگر پس از آن سخنی نباشد و هرچه گفته شد، فقط پاسخ چشم آید، را پذیرفت و دیکتاتوری را نه. که خود کلمه «فصلالخطاب» معنایی از دیکتاتوری است و اساسن نمیشود کسی اوامر را دیکته و دیگران تقریر نمایند و گفت دیکتاتوری نیست که در واقع پذیرش امر دیکتاتوری در ساختار فعلی محقق است و نمیتوان ذکر کلامی را ناپسند دانست و وصف حالش را نه. اگر به زعم ضابطین قضایی تحت امر حاکمیت و مدعیالعموم (دادستانی) و دستگاه قضا (که به امر قانون اساسی منفک از سایر قوا و – تنها و تنها – حافظ و مجری عدالت است) دیکتاتوری بد و توهین است، باید اوصاف دیکتاتوری و اعمال دیکتاتورمآبانه نیز بد و توهینآمیز تلقی شود که چنین به نظر نمیآید. پس آنچه که در مقام دفاع در برابر اتهام توهین به رهبری لازم به ذکر میدانم این است که توهینی صورت نگرفته است که این بند را وارد بدانید و آنچه که من نیز در سخنانم بیان کردهام مدخلی تخصصی در باب شناخت از اوصاف دیکتاتوری و فارغ از ارزشگذاری و داوری بلکه فقط مشابهتی در حیطه معرفتشناسی زبانی و عرصه تحققی عمل مخاطب بوده است. و دیگر سخن مدعیالعموم نیز مخاطب بودن رهبری در سخنرانی بوده است که دیگر سخنانی را نیز متوجه ایشان مینماید که من در دفاع در برابر این ادعای دادستانی اضافه مینمایم که آنجا که رهبری در سخنرانی من مخاطب بودهاند از ایشان نام بردهام و در جاهای دیگر نامی نرفته است و اگر ایراد بر خطاب کردن است باید گفت؛ اگر ایشان را به عنوان شخص اول حاکمیت ایران فرض بدانیم و مشکلات عدیدهای در عرصه کلان مملکت به وضوح دیده شود، نگفتن و انتقاد نکردن جنایت و خیانت است که گفتن نه تنها اتهام و جرم نیست بلکه خدمتی بزرگ، اخلاقی و انسانی به مردم و آیندهی کشور میباشد. حال آنکه در ادامه سخن اینجانب فقط مخاطب بودن ایشان مدنظر بوده است و نه پاسخگویی؛ هرچند پسندیده است ایشان در مقام رهبر و شخص اول حاکمیت ایران پاسخگو، مدیر و مدبری نیک نیز باشند.
بنابراین در جمعبندی ادعاهای دادستانی و شرح دفاع و پرسش در روند دادرسی، اتهام توهین به رهبری را نمیپذیرم و خواهان نگاهی خالی از احساس و قضاوت پیشینی بر اساس متن دقیق سخنرانی من و دفاعیات و ادله ارایه شده میباشم.
پیرامون توهین به رییسجمهوری، من در تمام طول روند بازجویی و بازپرسی تا دادرسی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب بارها تکرار کردهام که من در روز ۱۶ آذر در طول سخنرانی هیچ مطلبی در مورد آقای احمدینژاد به زبان نیاوردهام. در بازجوییها سوالی از سوی بازجو مطرح شد که در عبارتی من آقای احمدینژاد را «خیرهسر» خطاب کردهام که باز از محضر دادگاه میخواهم که اگر چنین خطابی بوده است بگوید در کجای سخنرانی بوده است و چرا وزارت اطلاعات و دادستانی سندی در این رابطه به دادگاه ارایه ندادهاند و از سوی دیگر اینکه شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب بر چه اساسی رای به وقوع چنین اتهامی داده است. در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب هم گفتم که من اساسن به آقای احمدینژاد فکر نمیکنم چه رسد به اینکه صحبتی و توهینی کرده باشم که آقای صلواتی ریاست شعبه ۱۵ از این جمله چنان برافروختند که من را دچار اشتباهی ساخت که مبادا ایشان مدعیالعموم هستند و نه قاضی و داوری بیطرف در دادگاه. اما باز تکرار سخن میکنم که من در مورد آقای احمدینژاد صحبتی در برنامه ۱۶ آذر نداشتهام. با وجود اینکه بیان هر سخنی در مودر آقای احمدینژاد را مردود میدانم، با توجه به ادعای وزارت اطلاعات در مورد کلمه «خیرهسر» توضیح زیر را میافزایم که اساسن عباراتی مثل «خیرهسر» و حتا «ماجراجو» که بیشتر معطوف به سیاست خارجی دولت نهم بود، صفت و اوصافی فارغ از داوری است. خیرهسر و ماجراجو صفت معطوف به عمل است و در فرهنگ عامه نیز توهین دانسته نمیشود. بنابراین توهین به رییسجمهوری بر اساس چنین مصداقی (اگر باشد که نیست) کاملن مردود میباشد و بنابراین خواهان بررسی دقیق و اعلام برائت از این رای صادره بر اساس ماده ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی میباشم.
توضیحی دیگر اینکه مقام قضایی باید توجه داشته باشد همه اتهامات وارده و حکم ۸٫۵ سال حبس تعزیری همه بر اساس حضور در یک تجمع دانشجویی و سخنرانی کوتاهی بوده و واقعن جای سوال است که چگونه حضوری چندساعته میتواند به ۸٫۵ سال حبس تعزیری منجر شود و نهتنها این مدت حبس که درخواست ماده ۱۹ (تشدید مجازات) از سوی مدعیالعموم و اعمال آن در حکم اصداری شعبه ۱۵ و محکومیت به ۵ سال محرومیت از کلیه فعالیتهای سیاسی و ۵ سال ممنوعالخروج شدن از کشور، مسئله را بسیار سختتر نموده است.
استناد به محکومیتهای پیشین در جای جای روند امنیتی-قضایی از بازجویی تا صدور حکم در حالی صورت میگرفت که باید در نظر داشت که ۲ بازداشت قبلی من یکی مربوط به پروندهای میشد که روند قضایی آن بسیار پرحاشیه بوده است و در گیر و داری قضایی حتا تقابلهای مجموعههای قضایی و امنیتی را موجب شد و در مرحلهای و در حالی که شعبه ۶ دادگاه انقلاب رای به محکومیت داده بود، شعبه ۱۰۴۳ دادگاه عمومی بر اساس نقصان مدارک و عجز دادستانی در ارایه برخی مدارک و شواهد و بر اساس اقاریر در دادگاه که اقرار عندالقاضی است و نه اعترافات در شرایط مورد سوال اتاق بازجویی که در آن پرونده با فشار و شکنجههای فراوان بوده است. رای به برائت از اصل اتهام و دلیل بازداشت دادند و اگر فشارهای دادستانی (و معاونت امنیت دادستانی) و وزارت اطلاعات نبود، بیتردید آن پرونده در مرحله تجدیدنظر هم به برائت میرسید که باز برای اطلاع دقیق، شما را به مطالعه کامل آن پرونده و یا حداقل رای چندین صفحهای شعبه ۱۰۴۳ دعوت مینمایم. در مورد بازداشت دوم هم که حتا پرونده به دفاع آخر در مرحله بازپرسی نیز نرسیده است و من با قرار آزاد میباشم و قضاوت را باید به پس از صدور رای موکول کرد. نگاه به سوابق من از سوی مقام قضایی و یا حداقل مشورت با مقامات قضایی دادگستری استان تهران میتواند نقطه مقابل آنچه در اینجا مورد استفاده قرار گرفته و سندی بر اجحافهای
امنیتی قضایی صورت گرفته و مویدی بر وقوع ظلم مورد انتقاد و اعتراض اینجانب باشد و خود شاهدی است بر مظلومیت متهمانی که گاه (چنان که اینجا و در این پرونده نیز بوده است) به یکباره ربایش امنیتی و قضایی میشوند و تا ماهها اجازه تماس و ملاقات با هیچ فردی را ندارند و نمیتوانند چند دقیقهای با خانواده خود نیز سخن بگویند و از حق داشتن وکیل محروم هستند و در دادگاه نیز بدون اینکه دسترسی به اسناد و مدارکی داشته باشند، – در جایگاه متهم – قرار میگیرند و نهتنها تا قبل از دادگاه که تا روزهای پس از آن نیز همچنان در انفرادی خواهند بود. حال همهی این شرایط نامطلوب را اضافه نمایید به این روند بسیار پرعجله و شتابان رسیدگی به این پرونده که تامل و تحقیق قضایی را بسیار مورد تردید قرار داده است.
این برخوردهای چکشی، غیرمعمول و غیرمعقول چنان است که مرا وامیدارد که محکمه قضا را به تاملی درخور دعوت نمایم که شاهد را از این لایحه دفاع (از سوی متهمی که همچنان در انفرادی است و دسترسی به وکیل ندارد) بیابند که بیتردید اگر لایحه دفاع را وکلای اینجانب پس از مشورت و صحبت با من ارایه میدادند با ادبیاتی مصالحهجویانه و استنادات حقوقی (حقوق قضا و حقوق شهروندی) و به دور از تندیها و تلخیهای این متن تنظیم میشد که وصف حال دیگر و حتا شاید سرانجامی دیگر مییافت. حال با توجه به اندک آشنایی خویش همچنان خواهان رسیدگی دقیقتر و توجه به اقاریر اینجانب ( و توجه به اصل «اقرار عندالقاضی») و همه مدارک و شواهد و حجتخواهی و صحت طلبی از ادعاها و گزارشات وزارت اطلاعات میباشم و در حالی که اعمال ماده ۱۹ را ناعادلانه میدانم، خواهان در نظر گرفتن مواد ۲۲ و حتا ۱۸ قانون مجازات اسلامی میباشم و همچنان خواهان خروج از وضعیت فعلی (انفرادی و محرومیت از تلفن و ملاقات) و ملاقات با وکلایم میباشم.
امید است که رفتار این جایگاه در ادامه روند شتابان و نمایشی چندهفته قبل مویدی بر شائبه فرمایشی و نمایشی بودن و نشاندن «بی» بر مقام داد و دادگاه نباشد که گذر زمان نیک دادستانی است که به قضاوتی سخت در دادگاهی بزرگ همهی قضاوت و عمل را به داوری دقیق خواهد نشست.
احمد معتمدی وزیر ارتباطات دولت محمد خاتمی و از اساتید دانشگاه پلی تکنیک تهران (صنعتی امیرکبیر)، صبح روز دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ماه، توسط فرد ناشناسی مورد حمله با قمه قرار گرفت و مجروح شد.
این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و صحت و سقم آن را تایید نمیکند.
رجا نیوز وبسایت حامی دولت گزارش داد: «منابع رسانهای از امارات خبر میدهند تعدادی از قاچاقچیان حرفهای لوازم بهداشتی- آرایشی در جریان انتخابات ریاست جمهوری اخیر با برقراری ارتباط با حلقه نزدیک به مهدی کروبی و میرحسین موسوی کمکهای مالی کلانی را به آنها ارسال نمودهاند.»
این گزارش میافزاید: «تعدادی از این افراد که سابقه انتقال میلیاردها تومان کالای قاچاق به کشور در دوره حاکمیت اصلاحطلبان را دارند، در دو مرحله به مهدی کروبی مجموعن ۱۵۰ میلیون تومان و در پی حوادث پس از انتخابات نیز بیش از ۳۸۰ میلیون تومان به جریان آشوبگر و حلقهی مرتبط با میرحسین موسوی کمک کردهاند.»
از دیگر کشورهای همسایه همچون قطر و کویت نیز کمکهای مالی قابل توجهی به حلقه نزدیکان سران فتنه ارسال شده است که یک تاجر یزدی در کویت عامل اصلی انتقال این مبالغ بوده است.
گفتنی است این خبر در شرایطی منتشر میشود که رسانههای کویتی چند روز پیش از شناسایی و دستگیری ۱۴ عضو یک شبکه جاسوسی وابسته به سپاه در این کشور خبر دادهاند.
«نوید خانجانی»، شهروند بهایی و فعال حقوق بشر عصر امروز از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش هرانا، نوید خانجانی که در پی دستگیریهای گسترده فعالان حقوق بشر، روز ۱۱ اسفندماه سال گذشته در منزل شخصی خود در اصفهان بازداشت شده بود عصر روز گذشته (دوشنبه) با تودیع وثیقه به طور موقت از زندان آزاد شد.
به گفته نزدیکان آقای خانجانی وی در این مدت دو ماه بازداشت خود در بند ۲ الف، زندان اوین متعلق به سپاه پاسداران نگهداری میشد.
گفتنی است که نوید خانجانی پیشتر به دلیل اعتقاد به آیین بهایی از تحصیل در دانشگاه نیز محروم شده بود.
در پی اعتراض برخی از دانشجویان به دلیل حضور محمود احمدینژاد در دانشگاه تهران شامگاه دوشنبه مریم عباسینژاد دبیر سابق انجمن اسلامی این دانشگاه بازداشت شد.
خانم عباسینژاد که از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی است شامگاه دوشنبه از سوی نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
از اتهام و محل نگهداری این فعال دانشجویی اطلاعی در دست نیست.
گفتنی است روز شنبه ۱۱ اردیبهشت (برابر با اول ماه مه و روز جهانی کارگر) محمود احمدینژاد برای شرکت در همایشی با عنوان «حکمت مطهر» به دانشگاه تهران رفته بود تا در سالن ابن سینای دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران سخنرانی کند که به دنبال آن دانشجویان در تجمعی نسبت به این حضور از پیش اعلام نشده اعتراض کردند.
علی وفقی، مسوول کمیته دانشجویان استان تهران از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش سال حبس محکوم شد.
به گزارش کلمه اتهام آقای وفقی «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی و اخلال در نظم عمومی،» عنوان شده است.
بر اساس رای صادر شده از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران یک سال از شش سال محکومیت آقای وفقی تعزیری بوده و پنج سال آن تعلیقی است و در حکم وی این تعلیق مشروط به ممنوعیت هرگونه فعالیت سیاسی در هر زمینهای ذکر شده است.
گفتنی است این حکم از سوی آقای علیزاده وکیل علی وفقی مورد اعتراض قرار گرفته و به دادگاه تجدید نظر ارسال شده است.
علی وفقی عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت هفته پس از انتخابات به همراه چند تن دیگر از جوانان و دانشجویان ستاد میرحسین موسوی بازداشت شده و نزدیک به دو ماه نیز در بند امنیتی ۲ الف زندان اوین بوده است.
مهدی کروبی از رهبران مخالفان دولت میگوید که نسبت به افزایش نفوذ جنبش مخالف حکومت در ایران ابراز اطمینان کرده است.
به گزارش تارنمای سحام نیوز – ارگان رسمی حزب اعتماد ملی- مهدی کروبی روز سهشنبه در دیدار با جمعی از دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشکده خبر با انتقاد از موضعگیریهای مقامات و نهادهای دولتی تصریح کرد: «متاسفانه خودمحوری و قانونگریزی، کشور را به مرحله خطرناکی سوق داده که نتیجه آن وقایع تلخ اخیر و وضعیت تاسفآور کنونی است.»
وی افزود: «به نظر بنده جنبش قطعن رویش کیفی داشته است و این امر به سرعت در میان لایههای مختلف اجتماعی رو به افزایش است.»
به گفتهی آقای کروبی گروه حاکم در پی القای شکست جنبش است اما آن بد رفتاریها، سرکوبها، شکنجهها و تجاوزها توسط افراطیون محال است از اذهان مردم محو شود.
وی با بیان اینکه جنبش در همه جا نفوذ کرده، اظهار داشت: «مهمترین شاهد بر این مدعا تداوم و افزایش خشونت با مردم است والا چه دلیلی برای ادامه این رویه وجود دارد؟»
دبیرکل حزب اعتماد ملی آنچه را که خشونت حکومت علیه مردم میخواند دلیل گسترش جنبش مخالف دانست و افزود: «جنبش نباید دچار احساسات و امور ساختارشکنانه شود. ما زنده به ادامهی حرکت هستیم. اما حرکتی معقول و باتدبیر. حرکتی مبتنی بر اجرای قانون اساسی. این بدان معنا نیست که قانون اساسی کامل و وحی منزل است. قانون اساسی، حاصل تجربیات یک انقلاب کاملن مردمی است و از ظرفیتهای بسیار مناسبی برخوردار است که در صورت رعایت آن، تمامیت خواهان را به زانو در خواهد آورد.»
این رهبر اصلاحطلب در پایان خاطر نشان کرد: «باید ضمن حرکت رو به جلو به آسیبشناسی درونی خود نیز بپردازیم تا در صورت کسب پیروزی آنرا قدر دانسته و به سادگی از دستش ندهیم. همه ما باید با هم و در کنار هم با محوریت و پافشاری بر انتخابات آزاد و اجرای بیچون و چرای قانون اساسی جنبش را به پیش ببریم. و در این راه باید از تمامی ظرفیتهای خود استفاده کنیم.
بیستوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران از فردا چهارشنبه، چهاردهم اردیبهشتماه، با حضور محمود احمدینژاد در مصلای امام خمینی افتتاح خواهد شد.
به گزارش ایسنا، حمید قبادی – معاون اجرایی بیستوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران – با اعلام این خبر، گفت: «در این مراسم برخی از اعضای هیئت دولت، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و جمعی از ناشران و نویسندگان حضور دارند.»
در بیستوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، حدود سههزار ناشر داخلی و خارجی شرکت میکنند.
گفتنی است نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران پانزدهم تا بیستوچهارم اردیبهشتماه در مصلای امام خمینی برگزار خواهد شد.
کنفدراسیون فوتبال آسیا ساعت و زمان برگزاری دیدارهای مرحله یک هشتم نهایی مسابقات لیگ قهرمانان آسیا را اعلام کرد.
دیدارهای مرحله یک هشتم نهایی مسابقات لیگ قهرمانان آسیا طی روزهای سهشنبه و چهارشنبه هفته آینده برگزار خواهد شد و بر اساس برنامه سه نماینده ایران برای رسیدن به مرحله یک چهارم پایانی این رقابتها تلاش خواهند کرد.
روز سهشنبه ۲۱ اردیبهشتماه الشباب عربستان میزبان استقلال تهران است. این دیدار از ساعت ۲۰:۴۵ به وقت محلی در ورزشگاه ملک فهد ریاض برگزار خواهد شد.
روز چهارشنبه نیز یک دیدار بین نمایندگان ایران برگزار میشود و طی آن ذوب آهن اصفهان از ساعت ۱۹ در ورزشگاه فولادشهر اصفهان میزبان مس کرمان، است.
از این مرحله ۸ تیم برنده به مرحله یک چهارم پایانی راه خواهند یافت.
دانشمندان در یک تحقیق جدید دریافتهاند که زیاد پلکزدن نشانهای از ذهن پریشان و افکار سرگردان است.
به گزارش ایسنا، محققان دریافتهاند که با توجه به تعداد دفعاتی که مخاطب شما پلک میزند میتوانید دریابید که آیا به صحبتهای شما گوش میدهد یا به دلیل پریشانی ذهن توجهی به سخنان شما ندارد.
این دانشمندان دریافتهاند وقتی فردی زیاد پلک میزند به این معنی است که افکارش جای دیگری است و حضور ذهن ندارد.
دکتر دانیل اسمیلک، متخصص اعصاب ادراکی از دانشگاه واترلو در اونتاریوی کانادا در این زمینه گفت: «ما معتقدیم وقتی پریشانی ذهنی شما آغاز میشود، مغزتان شروع به فیلتر کردن اطلاعات حتا در پایانههای حسی میکند و اساسن پلکهایتان بسته می شود تا اطلاعات کمتری به درون مغز وارد شود.»
وی تصریح کرد: «وقتی شما به این قبیل فرایندهای ذهنی مثل توجه کردن فکر میکنید نمیتوانید این واقعیت را نادیده بگیرید که مغز هر فرد درون یک بدن است و بدن در یک جهان بزرگتر عمل میکند.»
روزنامه تلگراف چاپ انگلیس به نقل از این محقق مینویسد: «ذهن به خودی خود جهان را نادیده نمیگیرد و پلکها در این فرآیند به مغز کمک می کنند.»
جزییات این تحقیق در مجله علم روانشناسی منتشر شده است.
۴۵۴ پیش از میلاد – فرماندار ایرانی مصر با صدور دستوری ورود یونانیان را به مصر ممنوع اعلام کرد. طبق محاسبه تقویمنویسان، این دستور که به سه زبان و سه خط نوشته شده بود، چهارم ماه می آن سال صادر شده بود. علت صدور این دستور این بود که یونانیان به تحریک مصریها بر ضد دولت ایران ادامه میدادند. یونانیان پیشتر هم مصریان را برضد دولت ایران به شورش وادار کرده بودند که شورش آنان سرکوب شده بود و یونانیان محرک پس از مصادره کشتیهایشان توسط ساتراپ ایرانی مصر، اخراج شده بودند. در قرون قدیم، مصر بهمدت ۱۲۱ سال یک ایالت ایران بود.
۱۰۰۶ میلادی – «خواجه عبداله انصاری» ادیب، عارف و اندیشمند ایرانی، چهارم می چشم به جهان گشود و ۸۳ سال عمر کرد و در شهر هرات درگذشت. وی معاصر خواجه نظامالملک و ابوسعید ابوالخیر بود. کتاب «اسرار، جزوه دل و جان و رسالههای قلندرنامه، هفتحصار و محبت نامه» از جمله تالیفات اوست.
۱۸۸۹ خورشیدی – کارخانه «بایر» آلمان چهارم ماه می «آسپرین» را که هر چند وقت یکبار برایش یک خاصیت تازه کشف میکنند بهعنوان داروی جدید بهصورت پودر به بازار فرستاد. بهاین ترتیب آسپرین یکی از قدیمیترین داروهای دوران جدید است که در هر نقطه از جهان به دست میآید و بدون نسخه دکتر بهفروش میرسد. در دهههای اخیر انواع مشتقات آسپرین با نامهای مختلف به بازار آمده است. از نظر شیمیایی، آسپرین یک نوع اسید است.
۱۷۹۹ میلادی – «تیپو صاحب» یکی از حاکمان محلی هند که در برابر استعمار انگلستان ایستادگی کرد چهارم ماه می در چهارمین جنگ با نیروهای انگلیسی کشته شد. وی پسر حیدرعلی بود که پس از فوت پدرش حکمران میسور هندوستان شده بود. تیپو که یک مسلمان بود مردی شجاع و در عین حال ادیب بود و شعر میگفت. وی به زبان پارسی و نیز زبان محلی خود اشعار فراوان گفته است.
۱۹۵۳ میلادی – «ارنست همینگوی» برای کتاب پیرمرد و دریا، به دریافت جایزه نوبل نائل آمد.
۱۹۷۰ میلادی – در جریان تظاهراتی در مخالفت با جنگ آمریکا در ویتنام، چهار دانشجو در دانشگاه کِنت در ایالت اوهایو بر اثر تیراندازی گارد ملی آمریکا کشته شدند.
۵۷۰ میلادی – واقعه «عامالفیل» از مهمترین حادثههای تاریخی عرب و یکی از مبداهای تاریخ آن قوم است که بهمناسبت لشکرکشی ابرهه با سپاه فیل بهقصد ویرانکردن خانه کعبه بدین نام خوانده میشود. بهقول مورخین اسلامی، این حادثه در سال چهلم حکومت انوشیروان، برابر با چهارم ماه می سال ۵۷۰ میلادی و مطابق با سال ۲۱۶ تاریخ عرب جاهلی بوده است.
۱۳۰۴ خورشیدی – تاسیس «بانک سپه» اولین بانک ایرانی.
۱۳۸۷ خورشیدی – درگذشت «اسماعیل داورفر» بازیگر ایرانی.
۱۹۰۴: عملیات ساختن آبراه پاناما میان دو اقیانوس اطلس و آرام آغاز شد.
۱۳۴۰ خورشیدی – ادامه اعتصاب فرهنگیان که از روزهای قبل در اعتراض به کمی حقوق خود آغاز شده بود، باعث شد که در مجلس شورای ملی، دو تن از نمایندگان، دولت «شریفامامی» را بهعلت عدم رسیدگیی به کار فرهنگیان و قتل یکی از آنان در جریانات اخیر استیضاح کرده و دولت را مسوول حوادث پیشآمده بدانند. شریفامامی، نخستوزیر نیز یکی از وکلای مجلس که قبلن وزیر فرهنگ بوده را مورد حمله قرار داده و او را توبیخ کرد. ولی رییس مجلس از ادامه سخنان شریفامامی جلوگیری کرد و شریفامامی نیز با اعتراض جلسه مجلس را ترک نمود. وی که در حقیقت از مجلس اخراج شده بود، از مجلس به دربار رفت و استعفای خود را تسلیم نمود. او کشور را با مشکلاتی که ظرف هشتماه از نخستوزیری خود حل نکرده بود و شاید بر بار آن نیز افزوده بود تنها گذاشت و سکان کشتی را بهدست دیگری سپرد و بهطور موقت از صحنه سیاسی کنار رفت.
مقامهای محلی در شرق افغانستان روز دوشنبه اعلام کردند که در برخورد یک خودروی مسافربری با مین کارگذاری شده در حاشیه جادهای در ولایت «پکتیا»، هشت نفر کشته و ۱۴نفر زخمی شدند.
به گزارش ایرنا، پلیس افغانستان بمبگذاری را به دشمنان مردم و دولت افغانستان نسبت دادهاند که منظور آنان شبه نظامیان مسلح مخالف دولت است.
همچنین در بیانیه دفتر سخنگوی دولت افغانستان به نقل از «حامد کرزی» آمده است؛ «کسانی که مبادرت به بمبگذاری در کنار جاده میکنند، افرادی هستند که افغانها از آنان و این قبیل اعمال ضدانسانیشان به شدت منتفر هستند.»
گفته میشود شورشیان مسلح مخالف دولت افغانستان، مینهای کنار جاده را برای هدف قرار دادن نیروهای امنیتی افغان و نظامیان خارجی کارگذاری میکنند که اغلب قربانیان این قبیل حوادث، غیرنظامیان هستد.
آیتاله خامنهای فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی روز دوشنبه طی حکمی دریادار پاسدار علی فدوی را به سمت فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب کرد.
در این حکم آمده است: «به پیشنهاد فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شما را با توجه به تجارب و خدمات ارزنده و شایستگیهای لازم به عنوان فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب می کنم.»
در حکم صادر شده از سوی رهبر جمهوری اسلامی به آقای فدوی همچنین «بهرهگیری از کارکنان متدین و کارآمد» و «دستیابی به تجهیزات مناسب» سفارش شده است.
پیش از این مرتضا صفاری به عنوان فرمانده نیروی دریایی بود که ماه گذشته به سمت فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری سپاه منصوب شد.
رییس پلیس آگاهی تهران میگوید که سرقت مجسمههای سطح شهر تهران از سوی گروهی سازمان یافته صورت میگیرد.
به گزارش ایلنا سرهنگ «عباسعلی محمدیان» با بیان اینکه «سرقت مجسمههای ربوده شده احتیاج به ابزار و وسایلی همچون، جرثقیل و دستگاه پرس دارد»، اظهار داشت: «این سرقتها از سوی فرد یا افراد عادی صورت نگرفته است و تاکنون مظنونهایی در این رابطه شناسایی شدند.»
وی با تاکید بر اینکه سرقت مجسمهها به صورت سازمان یافته صورت میگیرد، تصریح کرد: «در رابطه به این پرونده مظنونهایی شناسایی شدند و امیدورایم که بهزودی به نتیجه برسد.»
گفتنی است، در هفته گذشته چندین مجسمه هنری در سطح شهر تهران مفقود شد که ارزش ریالی آنها زیر ۱۰۰ میلیون است اما از نظر اثر هنری با ارزش هستند.
روز شنبه یازدهم اردیبهشت ماه نیز شهرداری تهران شکایت خود را در این ارتباط ثبت کرد.
نماینده آیتاله خامنهای در سپاه پاسداران میگوید که آیتاله خمینی نگفته است که نیروهای سپاه فعالیت سیاسی نداشته باشند.
به گزارش فارس «علی سعیدی» روز شنبه در نشستی خبری به مناسبت فرارسیدن هفته عقیدتی سیاسی در سپاه با بیان اینکه «سپاه میخواهد استراتژی رهبری را عملی کند و کاری به اشخاص ندارد» تصریح کرد: «امام نفرموده سپاه وارد مسایل سیاسی نشود، بلکه گفته وارد احزاب نشود، سپاه پایبند به هیچ حزب و گروهی نیست و برای هیچ حزب و گروهی هم کار نمیکند.»
وی افزود: «برای سپاه پاسداران، ملاک جهتگیری رهبری است که حکم او حکم امام زمان است و مدیریت و سیاستگذاری عالی نظام به عهده رهبری است.»
به گفتهی آقای سعیدی هر فردی که رابطهاش با سخنان رهبری بیشتر باشد، ارزشش بیشتر است و اگر فاصله گرفت سپاه هم به همین میزان با او فاصله میگیرد.
اظهارات این نماینده سپاه در حالی بیان میشود که در جریان حوادث پس از انتخابات ژوئن گذشته ایران برخی جریانهای سیاسی اعتقاد داشتند که نیروهای مقاومت بسیج و سپاه پاسداران، برخلاف دستور آیتاله خمینی در انتخابات و مسایل سیاسی دخالت میکنند، اما فرماندهان سپاه این اظهارات را رد میکنند.
۵ کشاورز کامبوجی در حالی که در مزرعه خود مشغول بهکار بودند با رفتن به روی یک مین جان خود را از دست دادند و ۹ نفر نیز زخمی شدند.
به نقل از خبرگزاری رسمی مالزی (برناما)،«لنگ سوچه آ» معاون دبیرکل عملیات جنگی مربوط به مین در کامبوج گفت سه نفر جان خود را در محل حادثه از دست دادند و دو نفر دیگر نیز در بیمارستان جان باختند.
«هائوت ساتا» از مدیران ارشد دولت در زمینه مسایل نظامی در استان «پایلین» اعلام کرد که ۱۴ کارگر مزرعه در حالی که با وسیله کشاورزی خود مشغول به کار بودند با رفتن به روی مین ضد تانک کشته و زخمی شدند که تنها یکی از آنها به دلیل دور بودن از محل حادثه، از این انفجار جان سالم به در برد.
گفتنی است که دولت کامبوج در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ به ترتیب ۲۷۱و ۲۴۳ مین بازمانده از دوران جنگ را کشف کرد.
دولت تایلند اعلام کرد که قصد دارد با ارسال «اس.ام.اس» به معترضان اعلام کند که تجمعات آنان غیرقانونی میباشد.
به نقل از شبکه خبری آسیا، «پانیتان واتانایاکورن» سخنگوی دولت تایلند گفت: «دولت معتقد است با استفاده از این روش میتواند عواقب تجمعات غیرقانونی را به معترضان هشدار دهد و با این اقدام به تظاهرات ضد دولتی پایان دهد.»
سخنگوی دولت تایلند در ادامه خاطر نشان کرد ارسال «اس.ام.اس» دولتی تجاوز به قلمرو شخصی افراد محسوب نمیشود.
گفتنی است طبقه کارگری شهری و فقیر روستایی موسوم به «سرخپوش» به منظور برگزاری انتخابات جدید از اواسط ماه مارچ بانکوک را دچار بحران کردهاند که بر اساس گزارشها تاکنون ۲۷ نفر جان خود را از دست دادهاند و بیش از هزار نفر نیز در این بحرانها مجروح شدهاند.
چهارم می برابر با چهاردهم اردیبهشت مصادف با زادروز «خواجه عبداله انصاری» ادیب، عارف و اندیشمند ایرانی است که در سال ۱۰۰۶ میلادی زاده شده است، وی معاصر با «خواجه نظام الملک» و «ابوسعید ابیالخیر» بود. کتاب «اسرار»، رسالههای «دل و جان»، «قلندرنامه»، «هفتحصار» و «محبتنامه» از جمله تالیفات اوست. رباعیات او بسیار معروف است، و همچنین «مناجاتنامه» خواجهعبداله از لحاظ سادگی گفتار و شیرینی بیان، کمنظیر توصیف شده است. وی ۸۳ سال عمر کرد و در شهر هرات درگذشت.
پنج چیز نشانه سختی است، بیشکری در وقت نعمت،
بیصبری در وقت محنت، بیرضایی در وقت قسمت،
کاهلی در وقت خدمت، و بیحرمتی در وقت صحبت.
«ابو اسماعیل عبداله» که معروف به «پیر هرات»، «پیر انصار»، «خواجه عبداله انصاری»، «انصاری هروی»، است، و در غروب روز جمعه دوم شعبان سال ۳۹۶ هـجریقمری برابر با چهارم می ۱۰۰۶ میلادی در هرات از مادری که اهل بلخ بود تولد یافت. پدرش «ابومنصور محمد انصاری هروی» که درزمان خود یکی از عالمان و پزهیزگاران و حافظ قرآن وقت بود از راه کار دکانداری امرار معاش میکرد.
خواجه در چهار سالگی به مکتب رفت. در نه سالگی خوب شعر میگفت او زبانی گویا و طبعی توانا داشت چنانکه شعر پارسی و تازی را نیکو میسرود و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب مشهور بود و در حدود هفتاد هزار بیت شعر فارسی و صد بیت شعر عربی از معاصران و متقدمان خود را حفظ کرده بود، و به خصوص در حدیث قوی بود و امالی بسیار داشت.
هر چند استادان خواجه «شافعی» مذهب بودند اما دیری نگذشت که او مذهب «حنبلی» اختیار کرد. در ۲۱ سالگی برای تکمیل تحصیلات به «نیشابور» رفت. سپس به طوس و بسطام سفر کرد و به سماع و ضبط حدیث همت گماشت. بعد از چندی عازم سفر حج شد و بر سر راه مکه در بغداد توقف کرد تا مجلس درس «ابومحمد خلال بغدادی» را درک کند. در بازگشت از سفر حج به دیدار «ابوالحسن خرقانی» صوفی نامور رفت. این ملاقات در وی سخت موثر افتاد و ذوق عرفانی او را که به برکت تلقین پدر در وجودش جوانه زده بود به بار آورد. خواجه همچنین از دیگر مشایخ صوفیه عصر خود مانند «شیخ ابوسعید ابوخیر» نیز درک فیض کرد.
سرانجام به زادگاه خود بازگشت و در آنجا مقیم شد و به تعلیم مریدان مشغول شد. در روزگاری که «امامالحرمین»، فقیه شافعی مشهور، در نظامیه نیشابور فقه شافعی و کلام اشعری درس میداد خواجه عبداله با علم کلام او مخالفت ورزید و درذم آن، کتاب نوشت. به همین سبب چند بار تهدید به قتل شد و حتا به فرمان «خواجه نظام الملک» از آن شهر تبعید شد.
وی در تصوف از «شیخ ابوالحسن خرقانی» تعلیم گرفت و جانشین او بود. انصاری شعر میسرود ولیکن بیشتر شهرت وی به جهت رسالهها و کتابهای مشهوری است که تالیف کرده است و از آن جمله ترجمه «املا طبقاتالصوفیه سلمی» به لهجه هروی و تفسیر قرآن که اساس کار میبدی در تالیف «کشفالاسرار» قرار گرفتهاست.
از خواجه عبداله آثار زیادی به جا مانده است که اغلب آنها نثر مسجع میباشد او شعر هم میسرود ولی بیشتر شهرتش به سبب رسالههای متعدد اوست.
آثار او عبارتند از:
«ترجمهطبقاتصوفیه»، تفسیر«کشفالاسرار»، رساله«مناجاتنامه»، «زادالعارفین»، «کنزالسالکین»، «قلندرنامه»، «هفت حصار»، رساله «دل و جان»، «الهی نامه» و «محبت نامه»
از معاصران معروف او از لحاظ سیاسی و اجتماعی میتوان «ارسلان سلجوقی» و «خواجه نظام الملک طوسی» و از عرفا «شیخ ابوسعید ابوالخیر» را نام برد.
خواجه عبداله که «شیخ الاسلام» لقب گرفته بود و مریدان بسیاری در هرات داشت در پایان عمر نابینا شد. سرانجام در صبح روز جمعه ۲۲ ذی الحجه سال ۴۸۱ هـجری قمری در سن ۸۳ سالگی درگذشت و در «گازرگاه» شهر هرات به خاک سپرده شد. آرامگاه او زیارتگاهی برای سوختگان وادی معرفت الهی میباشد.
روزنامهی ایران مهمترین موضوع خود را به اجلاس سران در نیویورک اختصاص داد و نوشت :«رییس جمهور در اجلاس سران نیویورک خواستار اضافه شدن سلاح هستهای به پیمان (ان-پی-تی) و ضربالاجل خلع سلاح اتمی قدرتها شد».
دیگر عنوان مهم این روزنامه دربارهی رتبه بندی اقتصادی بود و با موضوع «ایران هجدهمین قدرت اقتصادی جهان شد»مطرح شد.
روززنامهی همشهری از افتتاح نمایشگاه کتاب خبر داد و نوشت: «نمایشگاه کتاب امروز افتتاح میشود».
از دیگر عنوانهای مهم این روزنامه هم میتوان به «آغاز کار کنفرانس بازنگری (ان-پی-تی) در نیویورک» اشاره کرد.
روزنامهی کیهان در صدر اخبار خود این تیتر را نوشت «نیروی انتظامی عملیات گستردهی مقابله با اشرار را آغاز کرد: «بازداشت توزیعکنندگان مواد مخدر، گام اول برای تلهگذاری».
عنوان بعدی این روزنامه به نقل از رییس اتحادیهی املاک بود: «فروشندگان مسکن به دنبال خریدار میگردند».
روزنامهی اطلاعات «انتقاد رییس مجلس در نحوهی اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی» را به عنوان تیتر اول برگزید.
و خبر دیگر این روزنامه انتصاب فرماندهی جدید نیروی دریایی سپاه از سوی رهبر جمهوری اسلامی بود.
روزنامهی شرق از ترور وزیر ارتباطات دولت خاتمی خبر داد و نوشت: «وزیر اسبق ارتباطات با ضربات چاقو به شدت مجروح شد».
در میان تمایل حامیان دولت به تغییر ریاست مجلس صورت گرفت: «لبخند لاریجانی به موتلفه» از دیگر عنوانهای مهم این روزنامه بود.
روزنامهی جام جم از «بازگشت تعرفهی خودرو به همان ۹۰ درصد» خبر داد.
و «سزارین در ایران دوبرابر استاندارد جهانی» عنوان دیگری است که این روزنامه به آن اشاره کرده است.
دنیای اقتصاد هم که از پیشبینی ارز در آینده خبر میداد تیتر اول خود را اینگونه نوشت «ارز بینالمللی آینده از کجا میآید: پول چینی در کمین دلار».
و در پایان روزنامهی آفتاب هم تیتر اول خود را با اشاره به زمان هدفمندی یارانهها نوشت: «نایب رییس مجلس خبر داد: خرداد زمان اجرای قانون هدفمندی یارانهها».
صبح امروز مقامات امنیتی نیویورک از دستگیری یکی از مظنونین حادثه بمبگذاری ناموفق شنبه شب در میدان تایمز این شهر خبر دادند.
به گزارش سی ان ان صبح امروز (سهشنبه) یکی از مظنونی که در این بمبگذاری شرکت داشته است در حال خروج از طریق فرودگاه «جانافکندی» در شهر نیویورک توسط پلیس فرودگاه شناسایی و قبل از پرواز بازداشت شد.
«فیصل شهزاد» خریدار خودروی نیسانی است که در این بمبگذاری مورد استفاده قرار گرفته است. بازرسان تیم تحقیق بر این باورند که فیصل یکی از عاملان این بمبگذاری در میدان تایمز واقع در مرکز شهر نیویورک است.
به نقل از همان منبع، نیروهای امنیتی این بمبگذاری را یک حرکت تروریستی دانستهاند. لازم به یادآوری است تحقیقات پلیس همچنان بر روی خودروی کشف شده برای یافتن موارد دیگر مانند اثر انگشت جهت شناسایی عامل یا عاملان این اتفاق ادامه دارد.
پیش از این در شنبه شب گذشته با شناسایی دوربینهای مدار بسته در میدان تایمز نیویورک اتومبیلی مورد شک قرار گرفته بود که با بررسی ماموران امنیتی و پلیس مواد انفجاری از داخل آن کشف شد. کارشناسان اشاره دارند که این بمب به دلیل اشکال فنی در زمان مقرر منفجر نشده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر