-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

Latest news from Jaras for 05/19/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.





سعید مژده -

 
روزگاري در مغرب زمين، قدرت در دست فئودالها و اختيارات شاه متكي به حمايتي بود كه فئودالها از وي مي‌كردند. توليد كشاورزي مشخصه اصلي اين دوران است و صنعتگران بخش فرعي در قلمرو هر فئودال بودند و گرچه، تجارت هميشه وجود داشته است و بخصوص اهل ونيز در كار دادوستد بودند لكن شروع دوران اقتصاد تجاري، در انگلستان بود و به انقلاب صنعتي انجاميد و جامعه فئودال تحليل رفت. 

در مشرق زمين بخصوص در ايران بزرگ، از فرات تا سيحون و جيحون و رودخانه سند، از آغاز چنين نبوده است و قدرت شاه، محصور در سنت، بر بخش‌هاي كشاورزي و گله‌داري و صنعتي و تجاري برقرار بود. هر طبقه، سنت و آداب خود را هماهنگ با ديگر گروه‌ها داشت و در نتيجه طبقه متوسط و خدمات هميشه وجود داشته است. بيشترين قدرت اقتصادي از آن بازرگانان (جابجاكنندگان كالا ـ‌ فروشندگان محلي و پيله‌وران) بود و درآمد شاه از محل توليد كشاورزي ـ گله‌داري و صنعتي و تجارت تأمين مي‌شد و روحانيون نيز درآمد خود را بطور مستقيم از همين طبقه‌هاي اقتصادي مي گرفتند و بخصوص در شيعه قدرت مستقلي از حكومت بودند. اينكه مالك زمين‌هاي كشاورزي در واقع تيولداراني بودند كه با فرمان شاه (و گاه شمشير و خنجر خودشان) منصوب مي‌شدند در آن تركيب تغييري نمي‌داد. بررسي‌ها نشان مي‌دهد كه همواره بيش از سي درصد زمين هاي كشاورزي خورده مالك و ماليات آن بوسيله مستوفيان بطور مستقيم دريافت مي‌شده است. 

در اجراي عدالت قضائي، هم شاه و هم روحانيت بطور مستقل نقش داشتند و اختلاف‌ها را حل و فصل مي‌كردند اما شمشير عدالت همچنين يكي از ابزارهاي استبداد بود. هر كس به راه نبود مدعي و شاكي براي او مي‌تراشيدن و دودمانش به باد مي‌دادند و حاكمان عرب، ترك، مغول بتدريج اين شرايط را ‌پذيرفتند.
از آغاز دوران پهلوي واقعه‌اي رخ داد كه به تدريج اين نظم اقتصادي ـ اجتماعي را برهم زد واينك مي‌رود درهم‌ريزي را به اوج خود برساند و قدرت اقتصادي و سياسي دولت مطلق شود و آن ورود مستقيم درآمد نفت به صندوق دولت بود و سپس در دوران جمهوري اسلامي درآمدهاي كلان مس ـ روي ـ فولاد و صنايع وابسته به آن در دست دولت قرار گرفت. دولت، ديگر نه تنها نياز به ماليات و درآمد از محل توليد و تجارت ندارد بلكه به وارونه مردم جيره‌خوار حكومت و دولت شدند. و چون پول و قدرت در تهران است مردم از همه‌ جاي كشور راهي تهران شدند. راه‌حل مشكل بيرون راندن مردم يا تغيير پايتخت نيست، بايد نظام حكومتي و اقتصادي كنوني منحل شود. جدا كردن پول از قدرت و تقسيم آن در شهرستان‌ها هم راه‌حل نيست اين دو بهم چسبيده‌اند. 

پس از انقلاب 57 ـ قدرت ديني و سياسي كه اينك مالك مطلق اقتصاد هم مي‌باشد درهم آميخت از آنجا كه قدرت فساد مي‌آورد و قدرت مطلق فساد مطلق است در نتيجه، نه تنها سنت‌هاي اجتماعي بلكه قيود مذهبي هم، درهم شكسته شد و شرايط براي ايجاد حكومت تك‌صدا و توتاليتر ـ چيزي برتر از آنچه در آلمان هيتلري و روسيه استاليني و چين‌ ماتوئسه‌تنگ وجود داشت فراهم آمد. آن عاليجنابان نيازمند توليد و كار مردم و رشد صنعت بودند اما در شرايط جمهوي اسلامي رابطه عملي و ذهني حكومت و مردم با توليد بريده شده است و اقتصاد در واقع كار خر است و حكومت مردم را جيره‌خوار و نان‌خور و مطيع خود مي‌بيند. اما چنين زندگي در شأن و استعداد انسان متفكر و آرمان‌گرا نيست و در ايران خيلي زود شاهد فروپاشي اين قدرت هستيم همانطور كه در روسيه اتفاق افتاد و در چين بتدريج در حال وقوع است. در مجله گفتگو در مورد شرايط ظهور فردي مانند گورباچف به بحث و تحليل پرداخته است. اين در توان جامعه انساني است كه با كم شدن فشار، هزاران چنين افرادي ظاهر شوند در جامعه ايران پس از سي سال اختناق ناگهان ميليون‌ها نفر نهضت سبزي را به وجود مي‌آورند. 

در روسيه هم با وجود حضور پرقدرت حكومت در آموزش و تعليم تربيت، در حاليكه بچه‌ها زبان روسي را نه از حزب و حكومت، بلكه از پدر و مادر مي‌آموختند، بسياري خاطره‌ها و ارزش‌ها را هم در زير ابر سياه آموزش حكومتي از پدر و مادر و اجتماع محل مي‌آموختند نه استالين ـ نه هيتلر و نه مائوتسه‌تنگ نتوانستند و نخواهند توانست ذهن و خاطره اجتماعي مردم را از آن خود كنند اين سخني است كه بايد موجب عبرت حاكمان اسلامي براي به اصطلاح ديني كردن آموزش و پرورش باشد.
اينك شكافي عميق و عريض ميان مردم و حكومت وجود دارد و مانند همه‌جاي ديگر، پس از درگذشت رهبر بزرگ، بازماندگان، آن حدت ايده‌اولوژي را ندارند بلكه ايده‌اولوژي دست و پاي آنان را مي‌بندد. ما بحث را در دو فصل «سياسي و اجتماعي» و «اقتصادي» پي مي‌گيريم. 

اول ـ شرايط اجتماعي سياسي 

الف ـ به كمك درآمد معادن و مصرف پيشرفته‌ترين كالاها در جهان، شهرهاي بزرگ و جامعه‌اي به وجود آمده است كه مديريت آن از توان رهبران با تفكرات كهنه، خارج است و چون صنعتي هم نداريم، تمريني براي مديريت جامعه صنعتي نداريم ـ در ايران دانش عمومي بطور كيفي و كمي گسترش يافته است و ملتي كه در قرن اخير سه مبارزه شكست خورده بر عليه استبداد را در تجربه و خاطره خود دارد نمي‌تواند شرايط استبداد كهنه را بپذيرد. 

ب ـ استالين و هيتلر و مائوتسه‌تنگ كوشيدند تا ارتباط مردم خود را با جهان ببرند ـ در حالي كه كشور خود را به شدت صنعتي كردند به شرايط جامعه نوين آشنائي داشته توان مديريت جامعه خود را داشتند.
روسيه و چين بطور كامل و آلمان تا حدود زياد با توليد داخلي و صنايعي كه خود به وجود آورده بودند زندگي مي‌كردند ـ در ايران با اينكه فاقد توليد داخلي هستيم پيشرفته‌ترين كالاها را وارد مي‌كنيم زندگي ما  مخلوط با جهان و وابسته به آن است چگونه مي‌خواهيم جداي از آنها باشيم. 

ج ـ گوبلز رئيس تبليغات آلمان نازي، افسوس استالين را مي‌خورد. استالين هنگامي روي كار آمد كه رسانه‌هاي جمعي گسترش نيافته بود. استالين مانع گسترش آن در روسيه شد و مردم را از فساد ليبراليسم مصون نگه داشت. اما، گوبلز مي‌گويد هنگامي ما روي كار آمديم كه گسترش رسانه‌ها بيش از آن بود كه مردم را از گزند ليبراليسم و خرمگس‌هاي آن مصون داريم. استالين ـ مائوتسه‌تنگ و كره شمالي، همه آمد و شدهاي به خارج را بريدند و فقط با توليد داخلي زندگي مي‌كردند ما دروازه باز داريم.
بدون توجه به خطري كه براي بهداشت همگاني دارد ـ روي تلويزيون‌ها پارازيت مي‌اندازيم ـ بيشتر در پي حق دلالي هستيم كه خريد اين دستگاه‌هاي پارازيت‌انداز دارد پارازيت‌ها نمي‌توانند پوشش كامل داشته باشند. 

سايت‌هاي اينترنتي را بسته‌ايم و روزنامه‌ها را با نكته‌اي ناموافق تعطيل مي‌كنيم اما هزاران راه براي تبادل گفتار وجود دارد ـ هزاران مردمي كه به كشورهاي همسايه مي‌روند و نوشته‌ها را با خود وارد مي‌كنند. كامپيوترهايي كه مستقيم به تلفن خارج مرتبط‌اند تسهيل‌گرند. 
حتي مذهبي‌هاي در حكومت اعتقاد خود را به سنت‌ها از دست داده‌اند. قبل از انقلاب 57 ، مذهبي‌ها براي عناوين خود احترام قائل بودند و عناوين ليسانس و دكترا را به مسخره مي‌گرفتند و اعتقاد داشتند بايد حوزه‌ها گسترش يابند. امروز همه آنها به عناوين جديد غربي خود مي‌نازند و براي دريافت اين عناوين در قشم و كيش و  غيره دانشكده‌هاي بي‌محتوائي باز كرده‌اند. حزب اللهي‌ها بچه‌هاي اهل درس خود را به جاي حوزه به امريكا و انگليس و غرب مي‌فرستند حتي دانشگاه‌هاي ارمنستان ـ اوكراين ـ هند و مالزي ، تايوان و تركيه و باكو پر از ايراني است. ما بازترين جامعه بسوي غرب هستيم اما چون درها را بسته و پنجره‌ها را گشوده‌ايم ـ آب لرزه‌هاي غرب منحط‌ترين بخش تفكر خود را به ايران سرازير كرده است و تحصيل‌كرده‌ها در بيان دانش اجتماعي خود محدود شده‌اند. 
در دوران شاه چنين شد. نوشته‌هاي بازرگان جمع‌آوري مي‌شد و جزوه‌هاي آموزشي كمونيستي در زيرزمين همه جا بود، آن عقايد، فجايع اول انقلاب را بوجود آورد.
رفتار حكومت در محدود كردن روزنامه‌ها و تلويزيون‌ها مانند رفتار  زنان اعراب بدوي كوهستان‌هاي يمن است كه با ديدن مردم نامحرم ـ دامن خود را بالا مي‌كشند در حدي كه صورت خود را بپوشانند. 

به سر مناره اشتر رود  و فغان برآرد       كه نهان شدستم اينجا نكنيدم آشكارا 

فصل دوم ـ بحث اقتصادي و مساله يارانه‌ها 

از سال 1334 توليد نفت بالا رفت و به تدريج بر درآمد كشور افزوده شد و ابتهاج كه پيش از آن مدتها رئيس بانك ملي ناشر اسكناس بود با اختيارات گسترده رئيس برنامه‌ريزي و مسئول اقتصاد كشور شد. او بر صنعت كم التفات بود و فقط به كارهاي عمراني ميانديشيد و اقتصاد «ساختمان ـ واردات» به كشور مسلط شد و دكتر نوربخش رئيس بانك مركزي پس از انقلاب دنباله‌روي او بود. 

در آن هنگام يك روش يا مي‌شود گفت قرارداد نانوشته ميان حكومت و مردم منعقد گرديد كه سرمايه‌گذاري در كارهاي عمراني بطور مستقيم از درآمد نفت و به وسيله سازمان برنامه پرداخت گردد. اما هزينه‌ جاري و نگه‌داري تاسيسات ايجاد شده را مردم از سهم درآمد نفت خود بپردازند. وقتي توليد وجود ندارد و صنعت پرورده نشود مردم پولي ندارند و مملكت با پول نفت مي‌گردد. 

دولت ارز در اختيار بازرگانان قرار مي‌داد و اينان با وارد كردن كالا و فروش آن به مردم پول ارز را به ريال به دولت بازمي‌گرداندند و اين پول براي پرداخت هزينه‌هاي ريالي طرح‌هاي عمراني و حقوق كارمندان مصرف مي‌شد و مردم از اين پول هزينه‌هاي جاري خدمات آب و برق و غيره را هم مي‌پرداختند.
اما، شرايط اقتصادي جهان تغيير كرد و صنايع كثيف و مونتاژي و ديگرفعاليت‌هاي با (ارزش افزوده كم) براي كشورهاي صنعتي كم بهره بود بنابراين پس از ابتهاج نوعي فعاليت صنعتي تيولدارانه برقرار شد اما، جو را براي صنعتي شدن مساعد نكرده بودند و هر صنعتي بايست جداگانه حمايت مي‌شد. زيرا دولت به غلط نرخ ارز را پائين نگه داشته بود و فقط توليد كالاهائي كه دولت بر واردات آن سود بازرگاني و عوارض سنگين تحميل مي‌كرد، سودده  بود. همچنين معادن مس، آهن، روي و غيره هم مي‌بايست استخراج و تصفيه مي‌شد كه نيازمند صنايع جنبي بود. 

در اين شرايط نه چندان مطلوب، افراد زيركي پيدا شدند كه با مهارت، صنعت بخش خصوصي را توسعه دادند كه تمام آنها پس از انقلاب زير فشار تفكرات چپ‌گرايانه آن دوران، درهم كوبيده شدند و اقتصاد بطور عمده عمومي شد. 

با اين همه و با استفاده از شرايط آزاد پس از انقلاب، مردم صنايعي را پي‌ريزي كردند اما، پس از پايان جنگ اين صنايع زير عنوان عدالت و با قانون كار ـ عوارض بر فروش ـ حق بيمه‌هاي سنگين و اضافه حقوق‌‌هاي غيراقتصادي و قيمت‌گذاري‌هاي غيرمنطقي و تصميمات ديگر از جمله داستاني بنام مابه‌التفاوتها كه فرصت بيان آن نيست و صنعتگران از آن آگاه هستند مضمحل شدند. 

با نبود صنعت و افزايش جمعيت جوان ـ بيكاري مشكل روزانه شد و دولت شروع به استخدام بي‌رويه كارگر و كارمند زير عناوين مختلف از جمله جذب نيرو و غيره كرد و اين بر هزينه‌هاي برق، آب، تلفن، گاز و غيره افزود. دولت ناچار به بودجه اين موسسات كمك كرد اما اينك نام اين كمك را كه از پول نفت است يارانه گذاشته‌اند. 


يارانه چيست؟
 

در كشورهاي صنعتي، دولت توليدكننده نيست و درآمد ندارد و هزينه‌هاي عمومي از محل درآمد مالياتي مي‌گردد. در بيشتر موارد اين ماليات را نه از توليد كننده بلكه در محل مصرف و از مصرف‌كننده مي‌گيرند اما اگر بخش هايي از اقتصاد سودده نباشد، يا گرفتار بحران شود دولت از محل اين ماليات‌ها به آن كمك مي‌كند بطور مثال فرانسه مي‌خواست مصرف مواد كشاورزي خود را از توليد داخلي تامين كند كه با صرفه نبود. دولت از محل درآمد مالياتي بخش‌هاي پررونق، به بخش‌هاي زيان‌ده كمك مي‌كرد و اين يارانه بود.
در اروپا، پس از ايجاد بازار مشترك چنين گفته شد كه فرانسه بخش‌هاي ضررده كشاورزي را مورد حمايت قرار ندهد و ذرت و ديگر اين قبيل مواد را از بلغارستان يا اوكراين وارد كند در مقابل ماليات هواپيما را كاهش دهد تا در عرصه رقابت بين‌المللي در فروش هواپيما موفق‌ترباشد. 

آنچه دولت در ايران مي‌دهد، يارانه نيست سهميه نفت است. 

1 ـ در مورد هزينه‌هاي جاري دولت مي‌تواند با تقويت بخش صنعتي خصوصي (سخني كه شعار مي‌دهند و نمي‌دانند چگونه) كارگران را جذب بخش صنعت خصوصي كند. در عدم افزايش توليد و حتي كاهش آن ـ اضافه حقوق از كجا تامين مي‌گردد ـ در كارخانه‌هاي دولتي و ادارات از محل پول نفت و در بخش خصوصي از جيب خود كارگر مي‌باشد. اضافه حقوق‌ها مانند فواره حوض‌هاي ميادين شهرداري ـ از خود كارگر مي‌گيرند و به خودش مي‌دهند و كلاه گشادي بر سر كارگر است.
و در مورد كارمندان دولت مجبور است از پول نفت و معادن حقوق بيشتري به آنان بدهد. براي اينكار دولت، خلوت كردن تهران و اعزام دويست هزار كارمند از تهران به شهرهاي كوچك با 25 درصد اضافه حقوق را بهانه قرار داده است در حاليكه آنجا هم كارمند متراكم است و اين نشان مي‌دهد كه بود و نبود اين كارمندان در تهران، در گردش كارها، اثري ندارد. در شهرستانها هم تورم كارمند است ـ اينها بروند چه كنند ـ كدام كار خوابيده كه اينها انجام دهند ـ بديهي است اينان پس از خوابيدن سر و صداها بتدريج به تهران باز خواهند گشت. 

متأسفانه هم مردم و هم دولت به دليل سالها زندگي با پول نفت و فولاد، مس، حساسيت خود را نسبت به توليد از دست داده‌اند. امسال در ايران خشكسالي غريبي است. اگر شصت سال پيش بود مردم در پشت‌بام‌ها به دعا و نماز مي‌پرداختند ولي حالا مي‌دانند كه در نبود گندم و ميوه، با پول معادن كمبودها جبران مي‌شود و  نقش باران را در زندگي خود فراموش كرده‌اند. همچنين مردم، دولت و نقش صنعت و توليد صنعتي و كارخانه را درزندگي خود درك نكرده‌اند.
جالب آنكه دولت مي‌خواهد حتي هزينه‌هاي سرمايه‌اي كارهاي عمراني را هم بر دوش مردم بگذارد و قرارداد نانوشته پنجاه ساله را لغو كند. اسم آن را هم يارانه گذاشته‌اند تصميمي كه قابل اجرا نيست و به فروپاشي مي‌انجامد.

براي اينكار همه دستگاه‌هاي خدماتي، اوراق قرضه با بهره 17 درصد منتشر كرده‌اند تا هزينه‌هاي عمراني را از محل آن انجام دهند و مردم با پول آب و برق و گاز و تلفن آن را بازپرداخت كنند. 
البته خريداران عمده اين اوراق دارندگان پول‌هاي نامشروع و دلار و يوروهاي پورسانت و حق حسابها است و از اين راه پول‌شويي مي‌كنند.
يك مجله ماهانه در تهران نوشته بود كه هزينه‌هاي عمراني را با بهره 17 درصد بر دوش مردم گذاشته‌اند اين سخن كامل نيست زيرا دستگاههاي خدماتي به اعتبار اين اوراق از بانك مركزي وام با بهره 7 درصد گرفته‌اند (5/3 درصد بهره و 5/3 درصد هزينه بانكي) بنابراين بازپرداخت اين سرمايه‌گذاري بر دوش مردم با بهره 24 درصد است. دولت مي‌خواست به موجب لايحه حذف يارانه‌ها، همه اين پول را بدون نظارت تصاحب كند يعني در اختيار صندوق رهبري قرار دهد. قضيه چنان بود كه مجلس به ظاهر نپذيرفت اما بودجه بدون در و دروازه و نظارت سال 89 اين هدف را تامين كرده است.* 

اما آنچه دولتيان نمي‌توانند درك كنند اين است كه عواقب اين كار به دولت برمي‌گردد زيرا مملكت توليد ندارد و سرچشمه‌ همه پول‌ها درآمد معادن است كه در دست دولت است و اگر دولت صنعت را به راه نياندازد مملكت «هنگ» خواهد كرد. 

در اين ميان سردمداران اقتصادي مملكت و اطاق بازرگاني كه بهره‌مندان اين شرايط‌اند با همراهي اقتصادداناني كه درس خوانده‌اند با بحث و گفتگوئي از اقتصاد كه مربوط به كشورهاي «صنعتي با بخش خصوصي» هستند و در جامعه نفت موضوعيت ندارد ـ خاطرات بحث‌هاي هزارساله مدرسي قرون‌وسطي را زنده مي‌كند.
بطور مثال مي‌گويند نرخ ارز را بالا ببريم. افزايش نرخ ارز، راه حل مشكل‌ صنايع نيست بلكه بر پيچيدگي خواهد افزود. رونق صنايع نيازمند برنامه‌ريزي دقيق و تغيير بنياني ديدگاه‌ها و حل صدها مشكل است و هزار نكته باريك‌تر از مو بايد رعايت گردد. 

يا گروهي مي‌گويند نقدينگي زياد است و با افزودن ماليات‌ها و بالا بردن سود بانكي آن را جمع‌آوري مي‌كنند و گروهي ديگر با اضافه حقوق نقدينگي بيشتري به بازار خرده‌فروشي تزريق مي‌كنند. دريائي از اين حرف‌ها و كارهاي بي‌برنامه غيرمرتب با هم و دستوري خداد به داد ما برسد.
آقاي احمدي‌نژاد براي آنكه انحلال سازمان برنامه و برهم زدن نظام بودجه نويني را توجيه كند، در بازديد از وزارت بهداشت و هنگاميكه خانم وزير مي‌گويد ما 23 هزار پرستار كم داريم مي‌گويد با دستور من فوري استخدام كنيد. اين قاطعيت ممكن است افراد ساده و معتقد را گول بزند. هنوز فراوان هستند كساني كه آرزوي رهبر ـ آن هم قاطع و جسور را دارند و به عقلانيت تصميمات و عمل به آئين‌هاي قانوني را نتوانسته‌اند بپذيرند و كم حوصله‌اند بطور معمول مستبد در آغاز كار خود،‌اموري را برمي‌گزيند كه مردم‌پسند باشد و در ديد مردم انجام مي‌دهد و عمل خلاف او سابقه وسنت براي كارهاي و دستورهاي در خلوت مي‌شود استخدام فوري پرستار البته جاذب است اما بيائيم اين واقعه را تحليل كنيم. 
  

پي‌نوشت: 

* خانم وزير از كجا دانسته است كه 23 هزار پرستار كم دارد. 

بطور معمول از تمام بيمارستان‌ها و درمانگاه‌ها گزارش خواسته‌اند و پرستار لازم براي نقاطي كه درمانگاهي نيست ولي تأسيس آن لازم و اعتبار آن تامين است و در پنج سال آينده ساخته خواهد شد و لوازم موردنياز كار آنها نيز منظور شده است. اين فعاليت و آوردن آن بر روي كاغذ را برنامه‌ريزي مي‌گويند و كار گروهي خبره طي مدت چند ماه است و سپس اين گزارش طي دو سه روز توسط يك گروه ديگر كه در سازمان برنامه مستقر هستند بررسي و اصلاح مي‌گردد. مجموعه اينها براي صدها فعاليت كشور و با توجه به امكانات و درآمد كشور، سازمان برنامه و بودجه را شكل مي‌دهد نمي‌شود پرستار استخدام كرد، وسائل و امكانات نداشته باشد همه آنها بايد ديده شود و سپس، سازماني در وزارت دارائي نتيجه عملكرد و صدها فعاليت از اين قبيل را رسيدگي مي‌كند و خوب و بد آن را به مجلس گزارش مي‌دهد. در نبود اين آئين‌ها مملكت هرج و مرج و فساد صدها برابر بيشتر مي‌شود. 

اما در اجراي دستور فوق بايد پرسيد كه اين 23 هزار پرستار در گوني در انبارند يا بيكار در خيابان پرسه مي‌زنند. آيا مي‌شود اين تعداد پرستار را به چين سفارش داد و يكماهه وارد كرد شايد عملي باشد. هنوز چند هفته نمي‌گذرد كه تلويزيون ايران در گزارشي از ميدان نقش جهان اصفهان گفت 75 درصد صنايع دستي ساخت چين است اما توضيح نداد كه چگونه حتي صنايع دستي هزار ساله را در هم كوبيده‌اند. 

تربيت هر پرستار دست‌كم سه سال طول مي‌كشد. چه مقدار معلم، مدرسه و چه اندازه لوازم لازم است. چقدر اعتبار مي‌خواهد. آيا اينها در حافظه خانم وزير و رئيس او كافي است يا بايد از قبل روي كاغذ بيايد. در مملكت از اين قبيل هزار نوع فعاليت لازم وجود دارد. همه اينها شفاهي با يك گزارش غيرمستند و يك دستور شفاهي هرج و مرج نيست.
تدوين اين مجموعه ـ رسيدگي به آن و بعد بازرسي نتايج آن به وسيله افراد خبره و متخصص كه مجموعه اين فعاليت‌ها،‌ قانون بودجه را تشكيل مي‌دهد اما همه اينها لغو شده است.

دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست


 


باهنر: با هر مجرمی باید برخورد شود

محمدرضا باهنر، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی، در گفتگو با پایگاه اینترنتی «خبرآنلاین»، با بیان اینکه "هر کدام از سران فتنه، اگر دست از فتنه‌گری بردارند و به آغوش جامعه برگردند، می‌توانند به کارشان ادامه دهند"، خاطرنشان کرد "بسیار دیر شده و من در این زمینه ناامیدم ...و بحث این است که عده‌ای در مواضع ناحق خودشان، اصرار در حد براندازی دارند. هیچ نظامی اجازه نمی‌دهد که عده‌ای تحت پوشش حزب و جریان سیاسی بخواهند نوع حکومت را تغییر دهند. برخی فکر می‌کنند با راهپیمایی و این آشوب‌ها، می‌توانند نوع حکومت را تغییر دهند."


این افراد مدت کوتاهی رهبری جریانی را داشتند
نایب رئیس مجلس همچنین ادعا نمود "این افراد اگرچه رهبری یک جریان را در یک مقطع کوتاه برعهده داشتند، اما آنها خود جریان نیستند. مصداق حرف من هم این است که رهبری بارها درباره انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته گفتند که چهل میلیون نفر از جمعیت کشور حماسه آفریدند. هیچگاه نشنیدم که آقا بگویند ۲۴ میلیون نفر حماسه آفریدند. از میان این چهل میلیون نفر، کاندیدای مورد نظر عده‌ای برنده شد و کاندیدای دیگری نبرد. کسی که نبرده است اگر تصور کند که ۱۳ میلیون رای مردم را به هرجا که دلش خواست می‌تواند بکشاند، در تحلیل سیاسی‌اش دچار اشتباه شده است."


از کی ایشان رئیس جریان اصلاحات شد؟
باهنر با حمله به رهبران جنبش سبز مدعی شد "من با یکی از سران فتنه یک هفته بعد از انتخابات ملاقات مفصل داشتم و فکر می‌کردم که ایشان سر عقل می‌آیند و «سر فتنه» نمی‌شوند. اما آیا ایشان فکر کردند که قبل از حضورشان در عرصه جریان اصلاحات وجود نداشته و یا هیچ رهبر و رئیسی نداشته است؟ از کی ایشان رئیس جریان اصلاحات شد؟ یک نفر نمی‌تواند ظرف چهار ماه رئیس اصلاحات شود و بعد هم فکر کند که شش دانگ این جریان از آن اوست! او تا چهار ماه قبلش کجا بود؟ این یک خودباختگی بیخودی است. من به همین آقا گفتم که همه ما اهل نظام هستیم. اگر شما می‌خواهیم اپوزیسیون بیرون از نظام باشید، ما نمی‌گذاریم. اما اگر داخل نظام بیایید، درست است که من در حزب شما عضو نمی‌شوم اما با تمام توان از تشکیل حزب شما دفاع می‌کنم و از داشتن سایت و روزنامه‌ات دفاع می‌کنم. "


فکر می‌کند که هنوز رئیس است
محمدرضا باهنر با استناد به آمار اعلام شده توسط ستاد انتخاباتی دولت احمدی نژاد ادامه داد: "چطور یک آقایی ظرف سه ماه رئیس جریانی با ۱۳ میلیون رای می‌شود و بعد هم ول کن نیست و فکر می‌کند که هنوز رئیس است... جریان اصلاحات در میان ۱۳ میلیون نفر پایگاه اجتماعی‌ای که دارد، افراد انقلابی، اسلامی نظام دوست، مرید رهبر و... را در خود جای داده است که خیلی خوب می‌توانند این جریان را مدیریت کنند."


من معتقد نیستم که نظام نباید با مسوولین یک جریان و یا یک حزب برخورد کند
باهنر سپس با بیان اینکه "هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا تلاش کنند تا کار به دست رادیکال‌ها نیفتد و رادیکال‌ها را به حاشیه برانند"، گفت: "اگر به اصطلاح کار از دست عقلا در رفت و رهبران یک جناح اعمال غیرقانونی یا خلاف مصالح عمومی انجام دادند و نظام حکومتی را زیر سوال بردند، نظام باید با آنها برخورد کند. من معتقد نیستم که نظام نباید با مسوولین یک جریان و یا یک حزب برخورد کند. هرکس مجرم بود باید با او برخورد شود."


مجلس در نظارت ضعیف بوده، راضی نیستم
نماینده هفت دوره مجلس شورای اسلامی، همچنین خاطرنشان کرد "ظرف سی سالی که از دوران قانونگذاری می گذرد باید بگویم که مجلس، آن مقدار که باید به نظارت نپرداخته و بیشتر متوجه وظیفه قانونگزاری خود بوده است. حجم قانونگزاری در مجلس در مجموع خیلی زیاد است و شاید ضرورتی وجود نداشته که اینقدر در مجلس به قانون نویسی پرداخته و اصلاحات متعدد بر آنها اعمال شود. شاید به همین دلیل، مجلس از نظارت بایسته بر اجرایی شدن قوانین، کم گذاشته است.


پولهای گم شده
این نماینده اصولگرای مجلس پیرامون تخلف یک میلیارد دلاری دولت در بودجه سال ۸۵ گفت:
"... آن چیزی که در رسانه‌ها مبنی بر یک سوء استفاده کلان منعکس شد، درست نبوده و در حقیقت یک تخلف صورت گرفته است. باید با این تخلف مجازات مناسب با خودش صورت بگیرد. مثلا اگرچه لازم است که همه درآمدهای دولت به خزانه برود و از آنجا طبق قانون هزینه شود اما در برخی موارد دولت این پولها را به خزانه نفرستاده و مستقیما بر اساس قانون هزینه کرده است...در این مساله هیچ اختلاس یا سوء استفاده و هزینه غیرقانونی اتفاق نیفتاده و نیاز به ارجاع به دستگاه قضایی نداشت. چون فقط یک تخلف اداری بوده، هرچند که همین تخلفات هم نباید رخ می‌داده و فرد متخلف اگر عالما و عاملا چنین تخلفی کرده حتما باید نقره داغ شود تا دیگر این کار را تکرار نکند."


مبارزه با مفاسد اقتصادی کار ساده‎ای نیست
باهنر در ادامه به فعالیت کمیته مبارزه با مفاسد اقتصادی اشاره کرد و با بیان اینکه "رهبری در پیامی به این کمیته یادآور شده بود که مبارزه با مفاسد اقتصادی کار ساده‎ای نیست. بعضی‌ها داد و بیداد می‎کنند، برخی فشار می‏آورند، برخی عربده و نعره می‎کشند و مزاحمت ایجاد می‎کنند. این موارد نباید مسئولین را از پیگیری باز بدارد...
ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در حال حاضر بحث مهم معوقات بانک‎ها را دنبال می‎کند که تا ۴۸هزار میلیارد تومان می‎شود تا حتی‎المقدور این پول‌ها را به سیستم بانکی برگرداند. "


معوقات بانکی با اظهارات برخی مسئولان درست شد
نایب رئیس مجلس، معوقات بانکی موجود را، "عمدتا ایجاد شده طی یکی دو سال اخیر" ذکر کرد و خاطرنشان کرد:
"برخی از این معوقات متاسفانه به دلیل بیانات برخی مسئولان بوجود آمده بود که مثلا گفته بودند بانک‌ها جرایمشان را نگیرند یا در سخنرانی‌ای گفته می‎شد که بانک‎ها فلان کارمزد را نگیرند. این سخنان سبب می‎شد که برخی بدهکاران تصور کنند که ممکن است مشمول بخشودگی شوند."


دولت رانتی و دولت نفتی همواره دچار چنین معضلاتی است
باهنر پیرامون "حضور دستانی از دولت در تخلفات اقتصادی (در بحث معوقات بانکی و زمین‎خواری) گفت:
"دولت سالانه صد هزار میلیارد تومان پول در دست دارد که در گردش است. علاوه بر این دولت به عنوان قوه مجریه بر تسهیلات بانکی که حدود صدهزار میلیارد تومان است نیز نظارت دارد. بنابراین دولتی که مدیریت بیش از دویست هزار میلیارد تومان را دارد، طبیعی است که در بدنه‌اش بعضی سوء استفاده‎ها اگرچه کم، اما اتفاق بیفتد. دولت رانتی و دولت نفتی همواره دچار چنین معضلاتی است ."


اتهام‎زنی‎ها هم خلاف شرع است
باهنر همچنین تاکید کرد اتهام‎زنی‎ها هم خلاف شرع است، و خلاف اخلاق و خلاف قوانین موضوعه کشور است که یک نفر در سخنرانی‎ای یک آدرس مبهمی بدهد و عده زیادی را متهم کند. آن هم اتهامی که هنوز در دادگاه به اثبات نرسیده است. این کار برای افراد معمولی جرم است، در مورد اشخاصی که مسئولیت بالای کشوری دارند هم جرم بزرگتری است. مثلا همین اواخر یکی از همکاران ما که از برادران خوب ما هم بود، متاسفانه در مصاحبه‎هایش فرد خاصی را متهم ‎کرده و می‎گوید رسیدگی شود. اگر رسیدگی کردند و انشاءالله مشخص شد که ان فرد خاص جرمی را مرتکب نشده است، این همکار ما باید پاسخگوی جرائمی که مرتکب شده، باشد."


پیرامون فرزندان هاشمی و ناطق نوری
وی پیرامون اینکه "اگر اتهاماتی که احمدی‎نژاد در مناظره‏های انتخاباتیش به فرزندان هاشمی و ناطق نوری وارد کرد، در صورت اثبات بی‎گناهی آنها، پاسخگوی سخنانشان خواهند بود؟"، گفت:
"هیچ فرقی نمی‎کند. چه اتهام زننده و چه متهم اگر افراد مهم صاحب قدرت و مقام باشند، حتما جرمشان بزرگتر است و در ان تردیدی نیست. وقتی کسی اتهامی را وارد می‎کند باید بتواند آن را اثبات کند. تازه حتی اگر چنین اتهاماتی اثبات شود، افشای نام مجرم نیاز یه اذن قانون دارد. همین طوری که نمی‎شود هرکس هر حرفی دلش خواست بگوید...بنده شخصا معتقدم که باید هرچه سریعتر به اتهامات دانه درشت‎ها رسیدگی شود تا خصومت پایان یابد و تکلیف مشخص شود. معطل شدن رسیدگی به اتهامات افراد مشهور، برای متهم و اتهام زننده زیان بخش است و کل افکار عمومی هم اسیب می‎بیند. این یک هنجار مطلوب ارزشی نیست که هر کس، کس دیگری را متهم کند و رسیدگی به این اتهام هم سالها طول بکشد. این کار ممدوحی نیست و معتقدم که باید سریعتر به این اتهامات رسیدگی شود."


اتهاماتی که مورد رسیدگی واقع نشد
نایب رئیس مجلس در پاسخ به اینکه "از انتخابات ریاست جمهوری نهم که اتهاماتی از سوی احمدی‌نژاد مطرح شده و تا کنون به آنها رسیدگی نشده و شش سال از آن زمان می‎گذرد"، گفت:
"علاوه بر تعلل دستگاه قضایی، مسائل دیگری هم مطرح است. در برخی موارد، متهمین می‎گویند که دستهایی نمی‎گذارد دادگاه تشکیل شود. همان‎ها که اتهام می‎زنند در ضمن علاقمندند که دادگاه تشکیل نشود. چون اتهامشان پایه و اساس حقوقی ندارد و فقط در صحنه تبلیغات می‌توان استفاده کرد و این برایشان مطلوب‎تر است تا اینکه به یک نتیجه نهایی برسد. به نفع متهم و اتهام زننده و کل مردم است که به این موارد رسیدگی شود و قال قضیه کنده شود."


در بابِ دفاع رهبری از احمدی نژاد
باهنر پیرامون اینکه "اساسا به نظر شما حمایت رهبری از دولت احمدی‎نژاد در حد حمایت از دولت‎های پیشین است یا علاقه ویژه‎ای نسبت به این دولت وجود دارد؟"، گفت:
"... پیام‎های ایشان یا از موضع ولایت فقیه است که حکم محسوب می‎شود و ما قطعا آن را اجرا می‎کنیم و یا مصلحت اندیشی و توصیه است که از ما می‎خواهند نهایتا خودمان تصمیم بگیریم...این برداشت درستی نیست که بگوییم رهبری در مورد دولت نهم و دهم خدای نکرده دخالت‎های فراقانونی داشته‎اند.

وی سپس با طفره رفتن از صحبت پیرامون اینکه "رهبری در خطبه‎های نماز جمعه اعلام کرد که از نظر فکری به احمدی‎نژاد نزدیکتراست"، در مورد توصیه های رهبر جمهوری اسلامی مِن باب رای اعتماد به کابینه دهم که وی قبلا آنرا ذکر کرده بود نیز، توضیحی نداد و فقط خاطرنشان کرد:
"...اگر قرار بود بنده اعضای کابینه را بچینم، برخی از این افراد را در حد مسئولیتی که پذیرفته‎اند، نمی‎دانم..."

محمدرضا باهنر وضعیت اردوگاه اصولگرایان را نیز بسیار "دارای اختلاف سلیقه‌" ذکر کرد و گفت: "در حال تلاش هستیم و امیدواریم که مقدار زیادی از این اختلاف سلیقه‌ها حل شود."



 




جرس:پیش نویس چهارمین قطعنامه تحریمی شورای امنیت علیه ایران که توسط پنج عضو دائم این شورا و آلمان تدوین شده، به ده عضو غیردائم این نهاد ارائه شده است و آمريکا بر سر پيش نويس قطعنامه ای سخت برای دور چهارم تحريم های شورای امنيت عليه ايران با روسیه و چين به توافق رسيده است.

سوزان رایس، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد این پیش نویس را سه شنبه، ۲۸ اردیبهشت (۱۸ مه) در مقر اصلی این نهاد در نیویورک، بین نمایندگان ده کشور عضو غیردائم شورا توزیع کرد.

او در جمع خبرنگاران هدف این قطعنامه را "افزایش هزینه ای که مقام های ارشد ایران به دلیل ادامه سرپیچی از جامعه بین المللی می پردازند" و "تشویق ایران به حل و فصل صلح آمیز نگرانی ها درباره برنامه اتمی اش" اعلام کرد.

ایران برنامه اتمی خود را صلح آمیز می داند و تحریم های آمریکا و شورای امنیت را بی فایده توصیف می کند.

به نوشته بی بی سی، این مقام آمریکا تاکید کرد که راه مذاکره هنوز بروی ایران باز است. دیپلمات ها انتظار دارند که شورای امنیت در اوایل ماه آینده (ژوئن) این قطعنامه را تصویب کند.

ماریو لوئیزا ریبریو، سفیر برزیل در سازمان ملل متحد، اعلام کرده است که برزیل، عضو غیردائم شورای امنیت، در مذاکرات بررسی این قطعنامه شرکت نخواهد کرد.

برزیل، ترکیه و لبنان در حال حاضر سه عضو غیردائم شورای امنیت هستند که با تحریم ایران مخالفتند، اما آن ها توانایی جلوگیری از تصویب این قطعنامه را ندارند.

سفیر آمریکا گفته است قطعنامه جدید ارتباطی با طرح تبادل سوخت اتمی اخیر که با تلاش ترکیه و برزیل، ایران با آن موافقت کرد ندارد، بلکه به گفته او، به دلیل ادامه غنی سازی اورانیوم توسط ایران تدوین شده است.

سفیر چین در سازمان ملل متحد نیز پیش بینی کرد که تصویب این قطعنامه به روابط تجاری کشورش با ایران لطمه نزند.

 

مجازات ها

بر اساس گزارش ها، پیش نویس قطعنامه درباره ادامه غنی سازی اورانیوم در ایران ابراز "نگرانی جدی" می کند.

متن قعطنامه هنوز رسما منتشر نشده، اما اخبار بخش هایی از آن به رسانه های گروهی رسیده است.

این پیش نویس تحریم های مندرج در قطعنامه های قبلی شورای امنیت علیه ایران را تشدید می کند و مجازات های جدیدی علیه این کشور در نظر می گیرد.

بر اساس گزارش ها، این پیش نویس ممنوعیت فعالیت های اتمی حساس ایران در خارج را پیشنهاد کرد است، ولی گفته می شود که تحریم صنایع نفت و گاز ایران و نیز تحریم مستقیم و لازم الاجرای بانک مرکزی ایران که مورد نظر آمریکا بود در آن گنجانده نشده است.

خبرگزاری رویتر گزارش داده است که پیش نویس از کشورها می خواهد "مراقب" مبادلات مالی بانک های ایرانی از جمله بانک مرکزی این کشور باشند تا از مبادلاتی که مربوط به فعالیت های اتمی حساس ایران یا سیستم های پرتاب کلاهک های هسته ای این کشور می شود، جلوگیری کنند.

به گزارش رویتر، این پیش نویس همچنین از کشورها می خواهد که با اتخاذ تدابیر لازم از افتتاح شعبه ها و نمایندگی های بانک های ایران در قلمروی خود در صورتی که معتقدند چنین شعبی با فعالیت های اتمی ایران ارتباط دارند، جلوگیری کنند.

خبرگزاری فرانسه گزارش داده است پیش نویس قطعنامه فروش هشت نوع سلاح سنگین از جمله تانک، خودروهای زره ای، سیستم های موشکی، هواپیماها و هلیکوپترهای جنگی و نیز کشتی های نظامی به ایران را ممنوع می کند.


هم چنین گفته می شود که این پیش نویش تدابیر سخت تری برای بازرسی از کشتی های ایرانی یا محموله های ایران در کشتی های خارجی پیشنهاد کرده و در نظر دارد نام تعداد دیگری از مقام ها و شرکت های دولتی و سپاه پاسداران را به فهرست تحریم های بین المللی اضافه کند.

هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، سه شنبه اعلام کرد با وجود توافق اتمی بین ایران، ترکیه و برزیل، پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان درباره پیش نویس این قطعنامه به توافق رسیده اند.

یک مقام ارشد کنگره نیز پیش بینی کرده است که این نهاد تا پیش از پایان ماه میلادی جاری (مه) مصوبه تشدید تحریم های خود علیه ایران را تصویب کند. این مصوبه بانک مرکزی، صنعت نفت و شرکت های خارجی تامین کننده بنزین ایران را تحریم خواهد کرد.

وزیر امور خارجه آمریکا سه شنبه از طریق تلفن با سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، درباره "نهایی کردن" پیش نویس قطعنامه ایران گفتگو کرد.

ترکیه و برزیل، دو عضو غیردائم این شورا، دوشنبه با ایران به توافق رسیدند تا حدود ۱۲۰۰ کیلوگرم از اورانیوم غنی شده با غلظت کم ایران، برای غنی سازی بیشتر و تبدیل به سوخت راکتور تحقیقاتی تهران، به ترکیه فرستاده شود.

هیلاری کلینتون گفت موافقت ایران با طرح تبادل سوخت در حالیکه شورای امنیت به سمت تحریم این کشور پیش می رود، "اتفاقی" نبود.

او گفت، هنوز سئوال های زیادی در مورد چگونگی تبادل سوخت هسته ای با ایران وجود دارد.

ایران برنامه اتمی خود را شفاف و صلح آمیز می داند.


خانم کلینتون گفت اعلام خبر تدوین پیش نویس تحریم ها "قانع کننده ترین پاسخی است که می توانیم به تلاش هایی که در چند روز گذشته در تهران صورت گرفته بدهیم".

وزیر امور خارجه آمریکا گفت: "قدرت های جهان به تلاش های خود برای همراه کردن جامعه جهانی در مورد وضع قطعنامه های تحریمی قوی علیه ایران ادامه می دهند تا به این ترتیب پیامی روشن در مورد انتظارات خود به ایران بدهیم".

آمریکا ادامه غنی سازی اورانیوم تا سطح ۲۰ درصد در ایران را "ناقض" قطعنامه های شورای امنیت می داند.

سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفته است کشورش به غنی سازی اورانیوم تا حد ۲۰ درصد ادامه می دهد، ولی معلوم نیست ایران این کار را در مقیاس آزمایشگاهی یا صنعتی انجام خواهد داد.

 

تحریم های کنگره

از سوی دیگر، استنی هویر، رهبر اکثریت دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا، پیش بینی کرده است که مصوبه تحریمی کنگره علیه ایران این هفته آماده و تا هفته دیگر برای تصویب نهایی به صحن کنگره فرستاده شود.

او گفت می خواهد مصوبه یاد شده را پیش از روز دوشنبه (۳۱ مه) که تعطیل فدرال در آمریکاست و اعضای کنگره قبل از آن واشنگتن را ترک خواهند کرد، در مجلس نمایندگان به تصویب برساند.

سنا هنوز جدول زمانی تصویب نهایی این تحریم ها را اعلام نکرده است.

اما سناتور کریستوفر داد، از مقام های ارشد دموکرات، سه شنبه تاکید کرد: "ما تلاش برای تحریم یکجانبه (علیه ایران) را کاهش نخواهیم داد یا از آن عقب نشینی نخواهیم کرد."

یک کمیته ویژه در کنگره متشکل از سیاستمداران دموکرات و جمهوریخواه روند ادغام و تطبیق طرح های تحریمی مجالس سنا و نمایندگان علیه ایران را آغاز کرده است.

این مصوبه شرکت های خارجی تامین کننده بنزین ایران را تحریم خواهد کرد یعنی آن ها را از فعالیت در آمریکا منع خواهد کرد و محدودیت های مالی گسترده علیه آن ها در نظر خواهد گرفت.

کنگره همچنین در نظر دارد شرکت هایی که با صنعت پتروشیمی و پالایشگاه های ایران رابطه دارند و از آن حمایت های مالی یا فنی می کنند را هدف تحریم ها قرار دهد.

چنین شرکت هایی از حضور در بازارهای بورس آمریکا یا اخذ وام از بانک صادرات - واردات این کشور و نیز دریافت قراردهای کلان از دولت فدرال منع خواهند شد.

کنگره در نظر دارد دولت آمریکا را موظف کند که اسامی مقام های جمهوری اسلامی که به باور آمریکا "ناقض حقوق بشر" تشخیص داده شوند را منتشر کند.

 

 


 




گفتگو با تقی رحمانی -

 

دویچه‌وله: آقای رحمانی، جمعی از فعالین سیاسی ملی‌ـ مذهبی، ازجمله شما، در بیانیه‌ای از توافق تهران برای مبادله‌ی سوخت هسته‌ای استقبال کردند. به نظر شما این توافق به واقع می‌تواند در راستای تأمین منافع ملی ایران ارزیابی شود؟

تقی رحمانی: اولا نگاه جامعه محور و نگاهی که به منافع ملی معتقد است، سعی می‌کند که هرکاری را که درست باشد انجام بگیرد، تشویق کند. ما در آن بیانیه اشاره کردیم و گفتیم، این تبادل سوخت، گام اول باید باشد. دوم اینکه فرصت سوزی نشود و بعد هم سعی نکنیم زمان بخریم و بی‌اعتمادی جامعه جهانی را به خودمان بیشتر کنیم. 

به همین خاطر یک نوع حمایت مشروط است و این موضع هم موضع جدیدی نیست. ولی به طور کلی ما معتقدیم که این‌ها دو معضل را خیلی عمده می‌کنند و روی آن خیلی افراطی تأکید می‌کنند. روی حجاب خانم‌ها و یکی هم مثلا شعار ضد آمریکایی. هم در آمریکا و هم در ایران عده‌ای هستند که هیچ گونه مصالحه‌ای به نفع‌شان نیست. ولی آنچه که زندگی مردم ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد، همین تحریم‌ها و شرایط سخت بین‌المللی است. ما معتقد نیستیم تحریم‌ها به سازندگی ایران به شکل اصولی کمک کرده است. 

حتی ما معتقدیم که ایران زمانی می‌تواند به شکل واقعی از انرژی هسته‌ای برخوردار شود، که بتواند با جامعه جهانی تعامل کند. ببینید ما با چه هزینه‌ی سنگینی ۱۲۰۰ کیلو سوخت ۳درصدی را آماده‌کردیم؟ شاید اگر روابط منطقی با جهان داشتیم، با هزینه‌ی بسیار کمتری می‌توانستیم این کار را بکنیم. 

ولی از جهت دیگر دو دیدگاه در مورد این توافق‌نامه به طور مشخص وجود دارد. برخی معتقدند که این توافق برای افزایش فشار به جنبش اعتراضی که در یکسال اخیر در ایران بوده، صورت گرفته است. و گروهی می‌گویند نه این گونه نیست و در درازمدت کاهش تنش میان ایران و غرب به سود جنبش اعتراضی خواهد بود. شما نظرتان در این باره چیست؟ 

ببینید، یک مسأله را باید روشن کنیم. جنبش سبز جنبشی نیست که امروز و فردا بخواهد جواب بدهد. جنبش سبز همان طور که من بارها گفتم، مثل پختن سمنو است. یک جنبش جامعه محور است. از طرف دیگر نگاههای تند یا خیلی ساده انگارانه روی این که اگر مثلا رابطه با غرب خراب شود، جمهوری اسلامی دچار مشکل می‌شود، درست نیست.

ما در منطقه‌ای داریم زندگی می کنیم که بسیاری حتی علت وجودی‌شان مخالفت با غرب است. شما سوریه را نگاه کنید. نفت ما را هم ندارند. شما با حاکمیتی مواجه هستید که نفتی است. در چهارماه اول سال میلادی دولت جدید ۲۴ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است. اگر شما در آلمان می‌خواستید این درآمد را داشته باشید، باید ۲۴۰ میلیارد دلار کار می‌کردید، ۲۴ میلیارد دلار سود  می‌بردید.  ولی دولت اینجا مستقیم به این سود رسیده است. 

از طرف دیگر به نظر من بخشی از غرب و حکومت‌های غربی چون به این نفت و انرژی نیاز دارند، دنبال این نیستند که حتی فشار جدی به حکومت‌ایران بیاورند. باید قبول کنیم مسأله‌ی هسته‌ای ایران تبدیل به یک بازی شده که به طور مشخص حقوق بشر را در ایران به فراموشی سپرده است. 

بخشی از نگاههای قدرتمند لابی اسراییلی در آمریکا و بخشی هم در حاکمیت ایران از این شرایط استقبال می کنند. این‌ها باعث شده است که ما مدام عقب بمانیم. یعنی صورت مسأله‌یک چیز دیگری شده است. من حتی می‌خواهم بگویم در مورد توان هسته‌ای ایران هم مبالغه می‌شود، ولی این مبالغه دقیقا و در نهایت به نفع یک جناح از حاکمیت تمام می‌شود. ما با آمدن نئوکان‌ها (در زمان جورج بوش) بسیار عقب افتاد. به خاطر این که هرگاه نئومحافظه‌کارانه (در آمریکا) قدرت بگیرند، در کشورهای جهان سوم نظامیان قدرت می‌گیرند. این موضوع چندین و چندبار تجربه شده است. 
 

به نظر من اگر مسأله‌ی تبادل سوخت هسته‌ای برای دفع‌الوقت  نباشد و راه را برای گفت‌وگو هموار کنیم، به نفع جنبش دموکراسی‌خواهی در ایران تمام خواهد شد. اما اگر به تنش با غرب ادامه دهیم، (حکومت) ، جنبش‌های دموکراتیک را به بهانه‌ی این که الان شرایط حساس است و تحت فشار خارجی هستیم، سرکوب می‌کند. 

باید این موضوع هم اشاره کنم که جنبش دموکراسی خواهی در ایران جنبشی است که ریشه‌ی داخلی دارد. نباید این جنبش را با اوکراین و این‌ها نباید مقایسه کرد، باید با یوگسلاوی (صربستان) مقایسه‌اش کنید که دولت‌های بعد از میلوسویچ هم دولت‌های بسیار ملی هستند که به منافع ملی فکر می‌کنند. جنبش‌اصیل در ایران که از پشتیبانی مردم برخوردارند، جنبش‌هایی هستند که ریشه‌ی ملی دارند و به خارج به آن شکل نگاه نمی‌کنند. 

جدا از این اتفاقات الان  شرایط جنبش را به چه صورت ارزیابی می‌کنید؟ آیا همچنان اراده‌ی جمعی برای پیگیری خواسته‌های طرح شده در میان عموم مردم وجود دارد، یا جنبش اعتراضی ایران دچار یک نوع روزمرگی شده است؟ 

جنبش وارد مرحله‌ای شده است. نگاههای زود و سریع جواب نداده است. جنبش ایران یک تیزهوشی داشته، یک سری کارهایی که نباید بکند را نکرده است. این خیلی مهم است. مثال می‌زنم، به مرزبندی قاطع، سریع و تند با حاکمیت نرسیده. به مقابله مثل تن نداده یا مثلا یکباره خواستار سرنگونی و امثالهم نشده است.
البته این که اصلا به آن اعتقاد داشته باشد یا نداشته باشد، بحث دیگری است. این‌ها همه باعث شده که جنبش ایران سرنوشت دهه‌ی ۶۰ را پیدا نکند که سرنوشت مبارک برای آزادی و دموکراسی در ایران نیست.

این جنبش ویژ‌گی‌های مدنی از خودش نشان داده  که در حقیقت ویژگی زمان‌بری است. الان دو طرف (حکومت و جنبش اعتراضی) هم نتوانستند همدیگر را حذف کنند. این یک پیروزی است. در ۲۲ بهمن ۱۳۶۰ حکومت تمام مخالفین را حذف کرده بود. من خودم آن دهه‌در زندان بودم و تجربه‌ی تلخی از آن دوران دارم. امروز این جنبش سلامت خودش را حفظ کرده است.

ولی (در عین حال) به مشکل افتاده است. که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها. منتهی یکسری کارهایی که از طریق یکسری دیدگاههای کلاسیک، توصیه هم می‌شود که بکند را نکرده است. مثلا جبهه تشکیل نداده. چون جبهه در ایران عملی نیست، به خاطر همان خصیصه‌های فردگرایانه روشنفکران و رهبران سیاسی. حزب تشکیل نداده، چون آینده‌ی مشخصی نداشت. احزاب به جان هم می‌افتادند و مشکل ایجاد می‌کردند.

از طرف دیگر تشکیلات متمرکز در ایران پاسخگو نیست. اگر می‌شد در ایران تشکیلات متمرکز ایجاد کرد، عملا جامعه‌ی ما خیلی جلو بود. باید دقت کنیم جنبش ایران گسترده است، ولی همه‌گیر نیست. بخشی از اقشار جامعه به آن نپیوستند. حالا یا آگاهی ندارند، یا قبول ندارند، یا در موقعیت‌اش قرار ندارند.
 این جنبش در شرایطی بوجود آمده که آن جناح حاکم بزرگترین ثروت ممکنه را داشته و شما دقت کنید، فقط وقتی با برزیل یک میلیارد یورو قرارداد مواد غذایی می‌بندد، وقتی انگور ما از شیلی وارد می‌شود و در بازار روز توزیع می‌شود، همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد این جنبش در اوج قدرت مالی حاکمیت آمده و خواست‌های مدنی‌اش را مطرح می‌کند. 

با توجه به همه اینها به جنبش چند ایراد وارد است. نداشتن افق، نداشتن چشم‌انداز مناسب و نداشتن منشور. این‌ها مشکلات جنبش است. ولی این که جنبش زمان‌بر است، نباید شک کرد و مطمئن هم باشید اگر جنبش می‌خواست به آن راه‌حل‌های کلاسیکی که به او توصیه شده بود عمل می‌کرد، الان اصلا وجود نداشت. یعنی به قول معروف تمام شده قلمداد می‌شد. ولی جنبش به نظر من توانسته خودش را تحمیل کند و دو طرف نتوانسته‌اند همدیگر را نبینند. 

ببینید، الان جنبش سبز (به حاکمیت) می‌گوید من شما را می‌بینم. جناح مقابل هم می‌خواهد نبیند، ولی تمام برنامه‌ریزی‌هایش در ارتباط با جنبش سبز است. به نظر من ماندگاری چنین جنبشی یک‌نوع پیروزی است، منتهی این پیروزی با گذر زمان مناسب به دست می‌آید و این پیروزی حذف طرف مقابل به شکل کامل نیست. این خیلی به نظرم مهم است.

منبع: دویچه وله

 


 




بهرام رفیعی -


تیرماه امسال بیاید 14 سال است که روزنامه نگاری می کنم، هیچ وقت فعال سیاسی نبوده ام، تنها برای شرف و شرافت کلمه و در جانب داری از مردم نوشته ام، اسیر قدرت هیچ قدرت مداری نشده ام، نان خالی ام را سق زده ام اما زیر بیرق هیچ دسته و گروهی نرفته ام. به اندازه کافی کتاب خوانده ام، تاریخ را ورق زده ام و در سرنوشت تاریخی ملل مختلف سیر کرده ام. احساساتی هم نیستم، تا به چیزی یا عقیده ای معتقد نباشم درباره اش نمی نویسم و حرف نمی زنم. 

همیشه سعی کرده ام در زندگی جانب حقیقت و مردم را بگیرم، جناح بازی های جمهوری اسلامی و بازی سیاست در کشورم را می فهمم. همه چیز را می بینم ، می خوانم و در حد خودم درک می کنم، خیلی بچه مسلمان نیستم و در مسایل مذهبی ممکن است هزار اختلاف داشته باشم با دیگر هواداران جنبش سبز، اما بی تعارف می نویسم ، مهندس موسوی برای من چیزی فرای سیاست و کار است، میرحسین موسوی برایم آینده ایران است و مردمش، موسوی برایم مفهوم وطن و هموطن را دارد.
 
پس از سی سال اوست که به عنوان یک سیاستمدار برخلاف تمام کسانی که آمده اند و رفته اند همه مسایل ریز و درشت کشورم را رصد می کند و حتا به جزییات گرفتاری های مردم حساس است و با ادبیاتی به غایت متفاوت با تمام سیاستمداران با مردم سخن می گوید. ممکن است هزاران اختلاف عقیده داشته باشم با آقای موسوی اما برای حفظ او هرکاری می کنم.

سی و پنج سال از خدا عمر گرفته ام، هزاران آرزو دارم برای زندگی ام، برای آینده ام ، اما با این حال حاضرم بمیرم اما او باشد و حرف دل مردم را بزند، حاضرم تا آخرین قطره خونم را بدهم اما او سلامت باشد و پای آرمان های مردم بایستد. مهندس موسوی را یکی از فرصت های تکرار نشدنی در تاریخ ایران می دانم، باید او را حفظ کنم و کنیم. می دانم هزاران رفیق و دوست دیگر هم مثل من فکر می کنند و همچنین بی شمار هستند کسانی که بتوانند جای ما باشند و بنویسند برای مردم ، همانطور که تا امروز جای تمام بچه هایی که کشته شدند یا زندان رفته اند را بی شماران گرفته اند. 

جای نگرانی از این بابت ندارم. من جانم را فدای مهندس موسوی خواهم کرد.بازداشت احمد یزدانفر سرتیم محافظان میرحسین موسوی از نگاه ام آزمایش افراطیون در جناح حاکم و نهادهای امنیتی است برای برخورد با مهندس موسوی. اما شک ندارم که این آرزو را به گور خواهند برد. از مدتی پیش با برخی از دوستان حرفش بود که حلقه ای را برای محافظت مجازی از رهبران جنبش سبز تشکیل بدهیم با نام "فداییان سبز" ، حالا وقتش رسیده که این حلقه را در فضای حقیقی تشکیل بدهیم. 

معتقدم که باید فرصتی با نام موسوی را به هر شکل ممکن حفظ کنیم. حفظ او برای آزادی و زنده نگه داشتن آزادی خواهی در ایران عزیز بر هر چیزی ترجیح دارد از نگاه ام. تندروهای جناح حاکم و سران دستگاه های امنیتی را در این باره دچار افسردگی مزمن خواهیم کرد. معتقدم باید یک بار برای همیشه پای آن چیزی که می خواهم و می خواهیم استوار بایستیم.

من از همین حالا تا خیالم از بابت حفاظت از مهندس موسوی راحت نشود ، تمام تلاشم را می کنم و دنبال مقدمات این کار خواهم بود.

 


 

دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست


 




جرس: در خبرهای فوری آمده است که  حاج احمد یزدانفر سرتیم حفاظتی میر حسین موسوی بازداشت شده است . حاج احمد را خیلی ها می شناسند و بچه های قدیمی لشکر بیست و هفت از همان زمانها که لشکر هنوز لشکر نشده بود و تیپ محمد رسول الله بود بیشتر می شناسند ، او الان مدت بیش از سی سال است که در کنار میر حسین موسوی است ، پاسدار جوانی که از قدیمی های سپاه جماران هست اگر عکسهای قدیمی و یا فیلمهای آرشیوی سخنرانی آیه الله خمینی در جماران را ببینید در آن جلو ردیفی از پاسدارهای جوان را می بینید که ایستاده اند در بسیاری از آنها عکس دوران جوانی حاج احمد یزدانفر را هم می بینید که دست بر پشت ایستاده است .

اینها بخشهایی از توصیفات امیر فرشاد ابراهیمی وبلاگ نویس و فعال سیاسی در خصوص محافظ ارشد میر حسین موسوی است که روز گذشته در وبسایت تحول سبزمنتشر شد.

وی آورده است: حاج احمد از سال ۱۳۶۲ که اوج سالهای بمب گذاری و ترور بوده است به عنوان محافظ مهندس موسوی برگزیده می شود و از همان سالها او یک نفس در کنار وی مانده است . او خودش علت این همراهی و وفاداری به مهندس را اینگونه گفته است :

« مهندس از معدود کسانی است که حرفش با عملش یکی است و به خاطر صداقتی که در مهندس دیدم ۳۰ سال درکنار او مانده ام …. »

خیلی ها حاج احمد را سردار جانبازان تهران می شناسند او تا کنون دهها بار مورد حملات تروریستی گروههای مسلح مخالف قرار گرفته است و شاید هم بدانید که تیم حفاظت موسوی از بدو تشکیل تا بحال بالاترین حملات وآمار شهدا را دارد در تعدادی از همین حملات حاج احمد هم مجروح شده است .

حالا دیگر او فقط یک محافظ نیست ،در طی این یکسال ما همه جا او را دیده ایم که در کنار موسوی ایستاده است و همه جا بوده است ، خندیده است ، شعار داده است ، بلندگو به دست گرفت، دویده است و ایستاده است ، همه جا بوده ، با موسوی دشنام شنیده ، بیداری کشیده ، بغض کرده است و اشک ریخته و حتا امید هم بخشیده است !

در همه‌ این روزها که موسوی و او را دیده ایم دیگر فهمیده ایم که جنس حاج احمد از جنس دیگر همکارانش نیست ! او حالا عضوی از خانواده‌ سبز اوست عضوی که فرقش با دیگر سبزها و شباهتش با « آنها » فقط آن گوشی بی‌سیمش است که گاه و بی گاه در عکسها هم معلوم هست !

شاید زیباترین کسی که در این یکساله از احمد یزدانفر دیدیم عکس مراسم اربعین همسر خواهر میرحسین بود که او نیز سیاه پوشیده و داغدار دیگران را در بغل می فشرد و گریه میکند . به حاج احمد که فکر می کنم می بینم او در این یکسال دانای کل همه قصه های این جنبش است !


 




سید ایراهیم نبوی -

 

 

به نظر می رسد که حکومت بعد از اعدام پنج مخالف و تهدید میرحسین موسوی توسط دادستان تهران، قصد دارد تا قدم دیگری به سوی سرکوب مردم بردارد. 

وقایعی که از پانزده روز قبل آغاز شده، برای جلوگیری از برگزاری مراسم سالگرد جنبش و کابوس حکومت ازخیابانی شدن دوباره جنبش است. به همین دلیل هم حکومت آن پنج نفر را اعدام کرد تا آزمایش کند که آیا واکنشی از جانب مردم و رهبران جنبش خواهند دید یا نه. واکنش این بود که افکار عمومی حرف حکومت را مبنی بر تروریست بودن مخالفان نپذیرفت و موسوی هم بیانیه شدیداللحنی علیه اعدام ها داد. همین دادستانی سه روز قبل موسوی را تهدید کرد، مجلس دو روز قبل خواستار دستگیری وی شد، سپس آرمین دستگیر شد و سرانجام یزدانفر محافظ موسوی دستگیر شد.به نظر می رسد حکومت سرکوب گسترده جنبش آزادیخواهی مردم ایران را شدت بخشیده است.

اول، حکومت با توافق سه جانبه تهران، تلاش می کند به جامعه جهانی نشان دهد که با آنان کنار می آید، به این شرط که آنان در مقابل عقب نشینی هسته ای ایران، از نقض دائمی حقوق بشردر ایران چشم بپوشند.

دوم، حکومت در فاصله پاسخ گرفتن از وین، سرکوب را جدی خواهد کرد. اگر جامعه جهانی با تشدید سرکوب برخورد کند، توافق سه جانبه را نقض می کند و اگر آنها ساکت بمانند، مخالفان را حذف می کند و به جامعه جهانی باج می دهد؛ به عبارت دیگر حکومت با دولت های جهان کنار می آید تا ملت خودش را سرکوب کند.


سوم، حاکمیت عزم جدی برای سرکوب جنبش دارد. ادامه این وضع که دولت هر روز واهمه داشته باشد که با کوچکترین روزنه باز سه میلیون نفر در تهران به خیابان بیایند، کابوس دائمی حکومت است. 

چهارم، مهم ترین مانع برای سرکوب جنبش سبز، آگاهی مردم ازخبرهاست، حکومت به شدت تلاش می کند تا با برجسته کردن اخبار اجلاس تهران، مانع خبررسانی سرکوب جنبش شود. مهم ترین کاری که می توان کرد خبررسانی به مردم است. مهم تر از خبررسانی هیچ کار دیگری نیست. خبررسانی به مردم کار اصلی کسانی است که در فضای مجازی حضور دارند. " ما" به معنای همسایگان مجازی همدیگر، اینجا هستیم تا خبر و آگاهی بگیریم و بدهیم. 

خبررسانی را بسرعت جدی بگیریم. خبررسانی کنیم در اینترنت، در همه فضاهای مجازی وب 2 و از طریق لیست ای میل و در سایت ها و از طریق کامنت گذاشتن برای مخاطبان. خبررسانی کنیم در رسانه هایی مثل رادیو و تلویزیون های فارسی از طریق تماس گرفتن با آنها و ایجاد فشار برای دادن خبر سریع و کامل و مکرر. خبررسانی کنیم در فضاهای ارتباطی مستقیم مثل تلفن، خبررسانی در محل کار و هر جا که می توانیم.


حکومت می خواهد از طریق تحت الشعاع قرار دادن این دستگیری و دستگیری های بعدی زیر پوشش اجلاس تهران، جنبش را سرکوب کند. خطر جدی است. همه را در جریان خطر سرکوب کامل جنبش بگذارید و مطلع کنید.


ابراهیم نبوی
بیست و هفتم اردیبهشت 89


 

دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست


 




 

 
 
رامین جباری، مصطفی جمشیدی روزنامه‌نگار و مهناز کریمی، نادر عزیزی، مهدی زینالی و حافظ سردارپور از فعالان فرهنگی آذربایجانی بازداشت شدند.
نزدیکان خانواده های جباری، عزیزی و سردارپور می گویند ماموران امنیتی روز دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۸۹ این فعالین را در یکی از خیابانهای اصلی این شهر آنها را بازداشت کرده اند.
 
 
به گزارش ساوالان سسی،  خانواده‌های بازداشت شدگان ‌گفته‌اند، ماموران امنیتی ساعتی پیش از بازداشت این فعالین ضمن تماس تلفنی با آنها و معرفی خود به عنوان کارمند فرمانداری، آنها را برای جلسه ای با فرماندار پارس آباد(مغان) به محل فرمانداری این شهر دعوت کرده بودند.
آن‌ها می افزایند ماموران پس از بازداشت این افراد به منازل آنها رفته و بدون در دست داشتن حکم قاضی اقدام به تفتیش منزل و تهدید خانواده بازداشت شدگان کرده اند و کیس‌های کامپیوتر، کتابها و سایر وسایل شخصی آنها را با خود برده‌اند.
 
 
ماموران امنیتی همچنین رور سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۸۹ مهناز کریمی شاعر  و مهدی زینالی را بازداشت و با مراجعه به منازل داود مقامی و حسن بالایی از فعالین مدنی آذربایجانی اقدام به تفتیش منازل این افراد کرده اند اما به دلیل عدم حضور این فعالین در منزل موفق به بازداشت آنها نشدند.
 
 
از سویی دیگر مصطفی جمشیدی روزنامه نگار و دبیر هنرستان فنی حرفه ای امیرکبیر گرمی ظهر روز سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۸۹ در یکی از خیابانهای شهر گرمی توسط مامورین امنیتی بازداشت شده است. ماموران پس از بازداشت جمشیدی با مراجعه به خانه پدری این روزنامه نگار  ضمن تفتیش منزل اتومبیل این فعال، کیس کامپیوتر، کتابها و سایر وسایل شخصی وی را با خود برده‌اند.
 
 
رامین جباری وبلاگ نویس و عضو هیات تحریریه نشریات بایرام، یاشیل مغان، ندای مغان، پارپاق، سردبیر ویژه نامه نشریه دانشجویی لاچین دانشگاه تهران و منتقد ادبی، مصطفی جمشیدی عضو هیات تحریریه هفته نامه های یاشیل مغان و ندای مغان و مدیر مسئول سابق نشریه دانشجویی اینام دانشگاه شهید رجایی تهران و دبیر هنرستان فنی حرفه ای امیرکبیر گرمی و حافظ سردارپور شاعر آذربایجانی و مدیر مسئول سابق نشریه دانشجویی کیملیک دانشگاه کردستان و نادر عزیزی دانشجوی علوم تربیتی دانشگاه پیام نور گرمی و شاعر است.
 
 
اعلام روزه سیاسی دانشجویان دانشگاه آزاد برای آزادی دانشجویان دربند
 
 
در صدمین روز از بازداشت علی ملیحی، دانشجوی دربند دانشگاه آزاد و مسوول روابط عمومی سازمان دانش‌آموختگان ایران اسلامی و نیز در هشتادمین روز بازداشت مهدی خدایی، دیگر دانشجوی دربند این دانشگاه، جمعی از دانشجویان دانشگاه آزاد در سراسر کشور با صدور بیانیه‌ای اعلام كردند كه برای آزادی دانشجویان دربند روزه می‌گیرند.
در این بیانیه آمده است: "دانشجویان دانشگاه آزاد ضمن محكوم کردن تداوم بازداشت غیرقانونی دانشجویان و دانش‌آموختگان این دانشگاه، علی ملیحی، مهدی خدایی، میلاد فدایی اصل، شیوا نظرآهاری، سینا گلچین، محمدعلی الهی، شهاب اکبرزاده، حمید پیروزفام، سعید ملکی، امین کشاورز، پویا قربانی، فرامرز عبدالله نژاد، مهران صفری و آرش قاسمی، اعلام می‌دارند كه تمام‌قد در كنار یاران دربند خویش ایستاده‌اند و یقین دارند كه این عزم مشتركی كه آنها را به حبس كشانده با صبر و امیدواری و تلاش مداوم دیگر دانشجویان، به نصری قریب تبدیل خواهد شد.
 
 
از این رو، ما جمعی از دانشجویان دانشگاه آزاد در سراسر کشور، اعلام می داریم كه روز چهارشنبه مورخ 29/2/1389 در صدمین روز بازداشت علی ملیحی برای آزادی تمامی دانشجویان دربند روزه می گیریم تا همراه با سایر زندانیان این سرزمین به تمرین صبر و استقامت و طلب یاری از خدای خویش بپردازیم."
 
 
وخامت وضعیت جسمی کاوه کرد مقدم، زندانی سیاسی کرد
 
 
وضعیت جسمی کاوه کرد مقدم، زندانی سیاسی محبوس در زندان ارومیه بسیار وخیم است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، کاوه کرد مقدم که در سال 87 توسط شعبه ی یک دادگاه انقلاب ارومیه به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" به تحمل 3 سال حبس تعزیری محکوم شده است، در زندان به بیماری "سرطان معده و ریه" مبتلا شده است.
مقامات قضایی و مسئولان زندان علی رغم مشاهده ی وضعیت جسمی نامطلوب و توصیه های پزشک مبنی بر نیاز مبرم به شیمی درمانی، با درخواست وی برای تحت مداوا قرار گرفتن در خارج از زندان موافقت نمی کنند.
 
 
اجرای حکم یک فعال سیاسی با وجود شرایط حاد جسمی
 
 
هادی عابد با خدا از زندانیان سیاسی سابق که در حین بازداشت در دهه 60 فلج شده است و اخیرا از سوی دادگاه انقلاب به 2 سال حبس تعزیری محکوم شده، به زندان مرکزی رشت جهت اجرای حکم منتقل شد.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، هادی عابد با خدا 50 ساله در روز 13 اردیبهشت ماه بازداشت و جهت اجرای حکم 2 سال حبس تعزیری در شرایط جسمی حاد به زندان مرکزی رشت منتقل شده است.
 
 
این زندانی که سابقه بازداشت در دهه 60 و تحمل زندان را نیز در پرونده خود دارد در بازداشت اولیه از ناحیه نخاع مورد اصابت گلوله قرار گرفته و فلج شده و قادر به انجام کارهای شخصی خود نیست و نگهداری این زندانی در زندان مورد مخالفت پزشکان و رئیس زندان شده است.
شایان ذکر است، هادی(همایون) عابد با خدا در شعبۀ 2 دادگاه انقلاب به 2 سال زندان محکوم شده است و در تاریخ 17 آبان ماه دستگیر و به زندان مرکزی رشت منتقل شد. او همچنین در دهۀ 1360 به دلیل هواداری از یک سازمان سیاسی چند سال در زندانهای اوین و قزل الحصار تحت شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی بسر برد.
این زندانی از بیماری قلبی عروقی و گوارشی در رنج است و هم چنین جهت دفع ادار نیز از ابزار پزشکی استفاده می کند.
همچنین وضعیت جسمانی یک زندانی بوکانی به نام علی بایزیدزاده در زندان تبریز وخیم گزارش شده است.
 
 
به گزارش آژانس خبری موکریان، مقامات مسئول با انتقال وی از زندان تبریز به زندان شهر محل اقامت خانواده اش (بوکان ) موافقت نکرده اند.
شایان ذکر است که این زندانی به اتهام همکاری با یکی از احزاب مخالف نظام از طرف دادگاه انقلاب شهر مهاباد به ۲ سال زندان و تبعید به زندان تبریز محکوم شده است.
 
 
اظهارات غیر واقعی دادستان تهران درمورد اعدام زندانیان سیاسی
 
 
حكم اعدام كه براي زنداني سياسي علي صارمي تاييد و اعلام شده است، حتي  چارچوب  قضايي کشور را هم طي نكرده است.
بنا به گزارش‌ فعالان حقوق بشر و دمکراسی در ایران، حق اعتراض به حکم اعدام در دادگاه بدوی که در شعبه 15 دادگاه انقلاب توسط فردی بنام صلواتی علیه علي صارمي صادر شده است در دیوان عالی کشور از او سلب شد.
 حکم اعدام زندانی سیاسی علی صارمی در تاريخ 8 دی ماه 1388 در زندان گوهردشت کرج به وي ابلاغ شد. صارمی از امضای حکم اعدام امتناع کرد و خواستار ابلاغ این حکم به وکیل‌اش شد.
 
 
حسینی وكيل وی در انتظار دریافت حکم رسمی ازدادگاه بدوی است تا بر علیه آن در دیوان عالی کشور اعتراض کند ولي بعد از گذشت بیش از 4 ماه هنوز این حکم به او ابلاغ نشده است.
 
 
با این حال روز 25 اردیبهشت 1389 عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران طی مصاحبه ای اعلام کرد حکم اعدام علی صارمی همراه با 5 زندانی سیاسی دیگر قطعی شده است.
این خبر در حالی اعلام شد كه وکیل او هنوز حکم رسمی اعدام را از دادگاه بدوی دریافت نکرده است و نتوانسته عليه اين حكم به دیوان عالی کشور اعتراض كند.
از طرفی دیگر جعفری دولت آبادی دادستان تهران در مصاحبه خود دستگیری آقای صارمی را 27 شهریور 1388 اعلام کرده، در صورتی‌که او در تاریخ 13 شهریو 1386 بعد از شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی 1367 با یورش مامورین وزارت اطلاعات  به محل کارش دستگیر شده بود. همچنین جعفری دولت آبادی دادستان تهران در مصاحبۀ خود نام آقای علی صارمی را محمد علی صارمی نام می برد.
 
 
بی خبری از وضعیت نگهداری یک دانشجو
 
 
از وضعیت و محل نگهداری بهمن خدادادی، از دانشجویان طیف چپ اصفهان، هیچ اطلاعی در دست نیست.
به گزارش دانشجونیوز، این فعال دانشجویی دانشگاه اصفهان که از دانشجویان "آزادی‌خواه و برابری طلب" به حساب می آید، هفته گذشته مورخ 18 اردی بهشت ماه به ستاد خبری اداره کل اطلاعات استان اصفهان احضار و در همان جا بازداشت شد، اما تاکنون هیچ گونه توضیحی درباره علت بازداشت وی و اتهامات وارده به وی منتشر نشده است.
آنچه باعث نگرانی خانواده این فعال دانشجویی شده، بی خبری مطلق از وضعیت وی است، به گونه ای که حتی دادگاه انقلاب استان اصفهان نیز از بازداشت وی اظهار بی اطلاعی می کند.
 
 
آزادی یک نویسنده بعد از پنج ماه حبس
 
 
عباس خلیلی درمنه (خلیل درمنکی) از منتقدان ادبیات نسل نو در تاریخ ششم دی‌ماه و در پی حوادث مرتبط با عاشورا بازداشت شده بود.
به گزارش خبرنگار رهانا، پیش از این نیز، جمعی از شاعران، نویسندگان، روزنامه نگاران و فعالان عرصه‌ی هنر و ادبیات با انتشار بیانیه‌ای اعتراض خود را نسبت به تداوم بازداشت این نویسنده برجسته اعلام کرده بودند.

 


 


گردهمایی تعدادی از شاعران حامی جنبش سبـــز در دانشگاه کرمان

جــرس: به همت گروهی از دانشجویان سبز دانشگاه شهید باهنر کرمان، روز سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ماه، آن دانشگاه میزبان تعدادی از چهره های نام آشنای شعر پارسی و شعرای حامی جنبش سبز بود.

 

به گزارش منابع خبری جرس، میهمان ویژه این برنامه استاد محمد علی بهمنی بود که با «اشعار سبز» خود که برای اولین بار آن را قرائت می کرد، دانشجویان و مخاطبان را به وجد آورد. همچنین استادانی چون نیاز کرمانی، شعله کرمانی و حسین سبزه صادقی نیز، از مهمانان و شاعرانِ دعوت شده به این گردهمایی بودند.

این گزارش خاطرنشان ساخت از نکات جالب توجه در این مراسم، شعرخوانی شاعران حامی جنبش سبز بود که مورد تشویق ممتد حاضرین واقع شد و مضامین مرتبط با جنبش سبز، باعث ابراز احساسات دانشجویان گردید.

در این مراسم شاعران سبزی چون مهرداد نصرتی، محمد علی جوشایی، حامد حسینخانی و مسعود سلاجقه نیز، اشعاری بر ضد ستم و مطابق با شرایط کشور قرائت کردند.



 




بهانه -

فوکویاما پرنده شیعه با بال سرخ و سبز ندیده است!اگر عبارت “فوکویاما شیعه پرنده” را در گوگل جستجو کنید، می بینید که بیش از 200 سایت ایرانی مطلب زیر را از فرانسیس فوکویاما نقل قول کرده اند:

فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان “بازشناسی هویت شیعه” می گوید:”شیعه پرنده ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست.پرنده ای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ.” او بال سبز این پرنده را مهدویت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادت طلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است معرفی می کند. فوکویاما معتقد است شیعه بعد سومی هم دارد که اهمیتش بسیار است.او می گوید: “این پرنده زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان می شود.شیعه عنصری است که هرچه او را از بین می برند بیشتر می شود.”

علاقمند بودم که بیشتر در این مورد بدانم ولی چون نتوانستم بر روی اینترنت به غیر از سایتهای ایرانی جای دیگری در این مورد چیزی پیدا کنم، تصمیم گرفتم با فوکویاما که هنوز زنده است تماس گرفته و موضوع را بررسی کنم.

یوشی‌هیرو فرنسیس فوکویاما (Yoshihiro Francis Fukuyama)، فیلسوف آمریکایی، متخصص اقتصاد سیاسی، رییس گروه توسعهٔ اقتصادی بین‌المللی دانشگاه معروف جانز هاپکینز و نویسندهٔ کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» می‌باشد که به خاطر نظریه پردازی «پایان تاریخ» مشهور است.

همانگونه که تصور می کردم، فوکویاما هرگز در چنین کنفرانسی نبوده است و چنین حرفی را نزده است! و در حقیقت این پرنده رنگین بال زره پوش که می گویند ساخته و پرداخته تخیل فردی یا افرادی غیر از فوکویاما است. در انتهای متن میتوانید ایمیل که من برای او فرستاده ام و جواب او را ببینید. اگر کسی هم شک دارد میتواند با فوکویاما مستقیما مکاتبه کند و از او سوال کند! در اینجا صفحه شخصی او و آدرس ایمیلش را میتوانید بیابید.

به نظر می رسد که رایج شده است تا بعضی حرفها اگر از زبان یک اروپایی یا آمریکایی رانده شده باشد، اعتبار و کیفیت آن گفته مثل کالاهای خارجی خیلی بالا است. شخصا موارد زیادی از این قبیل شنیده و دیده ام که در اکثر موارد این نسبت دادن گفته ها به خارجی ها دروغین بوده و تنها از نام و اعتبار این افراد سواستفاده شده است تا برای حرفهایشان اعتباری بخرند. بطور مثال گفته شده است:

چگونه یک حدیث، اینشتین را شگفت‌زده کرد؟ این یک داستان دروغین و ساختگی است که از انیشتن برای اعتبار داستان استفاده شده است. علت دروغین بودن هم اینست که انیشتن یهودی زاده بوده است و در نامه ای در جواب به یک فیلسوف مسیحی می نویسد که : کلمه خدا از دید من چیزی نیست بیش از بیان و ساخته ضعف انسانها. انجیل مجمو عه ای قابل احترام ولی مجموعه ای از داستانهای بدوی و بچه گانه است. انیشتن در قالب هیچ یک از ادیان موجود فکر نمی کرده است. گفته شده است که انیشتن و آیت الله بروجردی 40 نامه مبادله کرده اند و ابراز علاقه به اسلام و تشیع کرده ولی هیچ کس حتی 1 نامه از این 40 نامه را ندیده است!!! کاش انیشتن هم الان زنده بود و به او ایمیل می زدیم و از او می پرسیدیم.

آیا شما هم موارد مشابهی دیده اید؟ نظر بدهید و نظر دیگران را هم بخوانید.

ایمیل نخست من به فوکویاما:


Dear Prof. Fukuyama,
Recently I was discussing Shiite ideology with my friend and he quoted from you that you have discussed regarding the Shiite ideology in a conference in Jerusalem in 1986.
he quoted from you: the Shiite has two wings, one is red and one is green. red one is martyrdom and green one is the last man concept.
I would like to know more about your discussion. please refer me to a document or a book that I can find and read more about this phrase from you.
I look forward to hearing from you soon.
Best regards,



پاسخ فوکویاما:


On Mon, Aug 25, 2008 at 9:15 PM, Francis Fukuyama <f.fukuyama@jhu.edu> wrote:
I’m sorry but I don’t remember participating in such a discussion or making such a statement.
Sincerely,
Francis Fukuyama


برای اطمینان و واضح بودن موضوع برای من و فوکویاما من مجددا این ایمیل را فرستادم:

Dear Prof. Fukuyama,
Thank you very much for your reply. I doubted the statement is from you and that’s why I contacted you.
I guess this website is the main or one of the first sources that others copied from :
http://mouood.org/content/view/6481/3/
This is my translation of the content on the above address:
at the end of the page, it says:
“Francis Fukuyama, an American writer and theorist, who is one of the neoconservatives governing this country, presented his book titled ‘the end of history’ in 3 conferences in Toronto, Washington and Jerusalem. this book is exposing new idea different from the book “Clash of Civilizations” by Samuel Huntington. Fukuyama believes that small civilizations and cultures will be swallowed by big cultures, and media will push the world towards a small village and unavoidably world will involve in a disastrous war. to prevent this war from happening, we should accept to have a master(who has merit and authority in a community to solve the problems of that community) and Fukuyama later declares that master can be the USA. he says this war is unavoidable but the winner will not be the west and he proves with evidences and facts that the winner would be Shia.
Fukuyama in Jerusalem conference titled “reinvestigation of Shia Identity” says: Shia is a bird that flies beyond the reach of our arrows. a bird that has two wings: a red wing and a green one. green wing is the beleif in the last Imam who will come(Messiah for shia) and red wing is martyrdom which originated from Karbala (story of 3rd Imam of shia). these wings make shia immortal. Fukuyama believes that Shia has a 3rd aspect which is more important. he says: this bird has a shield. this shield is acceptance of jurist’s guardianship(velayat). Shia believes in a way that they are increased when they are killed. he gives the example of Iraq-Iran war and says: Iranians captured Fav(a city in the south of Iraq) and they were going to capture Karbala and if they could capture Karbala, they could capture Jerusalem definitely”

I would be very thankful again if you tell me whether you have said the above translated paragraph or if you have said something else similar and there is a misunderstanding. I look forward to hearing from you soon.


و مجددا او پاسخ میدهد:

Thank you for this clarification. I never said anything remotely like the quotation you translated, so I’m not sure where they are getting this.
Sincerely,


Francis Fukuyama





http://braintrigger.wordpress.com منبع


منبع: بهانه


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته