-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

Latest news from Jaras for 05/18/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



فراخوان تجمع اعتراضی جمعی از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی

روزهای تلخی بر میهن و فرزندانش می گذرد -

جــرس: در ادامه واکنش ها به اجرای ناگهانی احکام اعدام پنج تن از زندانیان سیاسی، جمعی از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی _ مدنی که طی ماه های پس از انتخابات ریاست جمهوری مجبور به ترک ایران شده اند، قصد دارند طی روزهای ۱۹، ۲۰ و ۲۱ ماه مه (۲۹ تا ۳۱ اردیبهشت ماه)، تجمعی سه روزه در میدان حقوق بشر(Trocado) پاریس برگزار کنند.

 

بنا بر این گزارش، برگزار کنندگان تجمع فوق الذکر، هدف از این تجمع اعتراضی را، "ارسال ندای همدردی، همدلی و همراهی، به هموطنانمان داخل ایران" ذکر کرده و خاطرنشان ساخته اند: "روزهای تلخی بر میهن و فرزندانش می گذرد، خبر تلخ و ناباورانه اعدام فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان در ایران که به گفته آگاهان و فعالان دلسوز، بدور از انصاف و در عدم رعایت استاندارد های حقوق بشر، در داخل و خارج کشور موج تازه ای از نارضایتی را در بین مردم رقم زد.


امروز ما جمعی از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی _ مدنی از طیف های مختلف فکری که در ماه های اخیر و پس از رویدادهای انتخابات مجبور به جلای وطن شده ایم، ضمن حمایت قاطع از مبارزات حق طلبانه و آزادی خواهانه مردم ایران و محکومیت رفتارهای نسنجیده و ضد حقوق بشری حاکمیت ، بار دیگر در همدری با خانواده های زندانیان سیاسی و جانباختگان اعدام های اخیر و همراهی با جنبش سبز مردم ایران، قصد داریم در حرکتی مدنی، اعتراض خود را نسبت به ادامه روند ناعادلانه قضایی در داخل کشور اعلام کرده و همگان را نسبت به شرایط حاکم بر میهنمان ، آگاه سازیم. "

 

این فعالان و روزنامه نگاران همچنین از آزادیخواهان و ایرانیان مقیم فرانسه دعوت کرده اند تا با حضور در این تجمع اعتراضی، "حمایت خود را از هموطنان درون کشور به ویژه زندانیان سیاسی محکوم به اعدام، اعلام دارند و بار دیگر همبستگی خود را با آرمانهای جنبش سبز ایران در عمل نشان دهند. "



طی هفته ای که گذشت، ایرانیان و فعالان حقوق بشری در کشورهای مختلف جهان، نسبت به اعدام زندانیان سیاسی در ایران، از خود واکنش های زیادی نشان داده و افکار عمومی جهان را نسبت به وقایع ایران آگاه نموده اند.


 




جرس: چند روزی مانده به خردادماه، صدا و سیمای جمهوری اسلامی برنامه‌های بیشتری را علیه جنبش سبز تهیه و پخش می‌کند.

 

در جدیدترین اقدام «سیمای ملی»، برنامه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» با حضور حجت الاسلام سید محمود نبویان، مدرس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (به مدیریت مصباح یزدی) و مجتبی شاکری، عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران در یکی از بهترین زمان‌های پخش (دوشنبه شب، بجای برنامه‌ پرمخاطب «نود» در شبکه سوم سیما) به عرصه حملات تند و اتهامات یک ‌طرفه علیه جنبش سبز و روشنفکران دینی تبدیل شد.


در این برنامه که با عنوان «دینداری سکولار؛ دینداری انقلابی» و حدود دو ساعت پخش شد، رهبران جنبش سبز و نیز احزاب و شخصیت‌های اصلاح‌طلب (نهضت آزادی ایران، جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب کارگزاران سازندگی و...) و روشنفکران دینی (بویژه دکتر عبدالکریم سروش، و همچنین دیگر صاحبان اندیشه چون دکتر محسن کدیور، استاد محمد مجتهد شبستری، مهندس عبدالعلی بازرگان، دکتر عطاالله مهاجرانی و...) هدف اتهامات و نقدهای یک‌سویه و سخنان پرمغلطه‌ مدعوین برنامه و مجری آن قرار گرفتند.


سیمای جمهوری اسلامی در آستانه‌ خردادماه، آشکارا عزم خود را برای حمله به جنبش سبز و رهبران سیاسی و صاحب ‌نظران آن، جزم کرده است و برنامه‌ شب گذشته، یکی از بهترین مصادیق دور جدید تهاجمات صدا و سیما محسوب می‌شود. ضمن اینکه پخش چنین برنامه‌هایی می‌تواند به‌عنوان زمینه‌سازی و توجیه افکار عمومی برای برخورد قضایی و بازداشت رهبران جنبش سبز، تحلیل شود.


شاکری یکی از مدعوین برنامه، در سخنان خود ضمن تشبیه وضع جنبش سبز، به «مار افسرده» تاکید کرد که «هرچند در ظاهر فتنه سبز به حاشیه رفته است، اما منتظر فرصت است و باید چشم فتنه را درآورد.» وی به قوه قضاییه توصیه کرد که«شجاعانه در برابر فتنه سبز اقدام کند.»


 




جرس: رضا خندان نویسنده و فعال حقوق کودکان پس از بیش از ۳ ماه بازداشت آزاد شد.

 

 

روز چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ماه، رضا خندان نویسنده، فعال حقوق کودکان و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران به همراه ۴ زندانی سیاسی دیگر از زندان آزاد شد.

به گزارش فعالان حقوق بشر و دموکراسی، رضا خندان مهابادی روز ۷ بهمن ماه با مراجعه‌ی مامورین وزارت اطلاعات هنگامی که از منزل خواهرش خارج می شد دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او بیش از ۴۰ روز را در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ بدون داشتن هیچ ارتباطی با خانواده اش بسر برد و در طی این مدت تحت بازجویی های طولانی قرار داشت. پس از آن او را از بند ۲۰۹ به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند.

همچنین مهرداد اصلانی، از زندانیان گمنام حوادث پس از انتخابات سال گذشته در ایران، از زندان آزاد شد.

اصلانی که از تاریخ ۳۱ خرداد ماه سال گذشته در زندان به سر می‌برد، پس از تحمل ۱۱ ماه حبس، از زندان اوین آزاد شد.

به گزارش رهانا، وی دارای حکم ۱۸ ماه حبس تعزیری است که با استفاده از آزادی مشروط، هم‌اکنون از زندان آزاد شده است.

در خبری دیگر آمده است که حافظ عبدالرشید، امام جمعه اهل سنت شهرستان زابل، پس از شش روز بازداشت، با قید وثیقه آزاد شد.

به گزارش سنی آنلاین، امام جمعه اهل سنت زابل که سه‏شنبه هفته گذشته به دادگاه ویژه روحانیت احضار و متعاقب آن، بازداشت شده بود، با قید وثیقه ۷۰ میلیونی آزاد شد.

به نظر می‌رسد، علت بازداشت او، سخنرانی‏ پس از حادثه تخریب حوزه علمیه امام ابوحنیفه عظیم آباد زابل، بوده است.

 

محمد یوسفی دانشجوی دانشگاه امیرکبیر از زندان آزاد شد

 

محمد یوسفی، دانشجوی دانشکده مهندسی کشتی سازی پلی تکنیک پس از ۱۶۱ روز زندان، یکشنبه شب، آزاد شد.

به گزارش دانشجونیوز، شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر چهار سال حبس این دانشجو را به مدت پنج سال به حالت تعلیق درآورد تا وی پس از ۱۶۱ روز از زندان آزاد شود.

محمد یوسفی ۱۶ آذر سال گذشته، هنگام ورود به دانشگاه امیرکبیر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. این دانشجو در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام "اجماع و تبانی علیه امنیت ملی" به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده بود.

گفتنی است نیما لطیف تجار و مجید توکلی دو دانشجوی دیگر پلی تکنیک همچنان در زندان به سر می‌برند.

 

بی‌خبری از سه دانشجوی کرد

 

در پی بازداشت 15 نفر از دانشجويان كرد شهر مريوان از سوی نيروهای امنيتی، بعد از چند روز، 12 نفر از آنها با قيد کفالت و یا تعهد كتبی آزاد شدند و سه نفر ديگر به نام‌های توفيق پرتوی، دانا لنج آبادی و آرام ويسی همچنان در بند بوده و خانواده هایشان در بی‌خبری كامل به سر می‌برند.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، پس از مراجعه خانواده‌های اين سه دانشجوی به اطلاعات شهر مريوان، والدين اين سه نفر با تهديد مسئولين اطلاعات روبه رو و به آنها گفته شده كه حق ندارند تا 15 روز ديگر سراغی از فرزندانشان بگيرند.

گفتنی است این دانشجویان هم‌زمان با اعتراضات مردمی در مناطق کردنشین ایران به اعدام‌های سیاسی یکشنبه گذشته احضار و بازداشت شده‌اند.

 

ارجاع پرونده پیمان عارف به شعبه ۵۴ تجدیدنظر استان تهران

 

پرونده جدید پیمان عارف، روزنامه نگار و فعال دانشجویی که حدود سه هفته پیش به صورت مشروط از زندان اوین آزاد شد، به شعبه ۵۴ تجدیدنظر استان تهران، مستقر در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی موحد ارجاع شد.

در این پرونده که مربوط است به بازداشت عارف در ۲۸ خرداد سال گذشته در جریان دستگیری فعالان سیاسی اصلاح طلب و روزنامه نگاران منتقد در هفته نخست پس از انتخابات، این دانشجوی ستاره دار دانشکده حقوق دانشگاه تهران توسط قاضی پیر عباسی رئیس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران در مرحله بدوی به تحمل یک سال حبس تعزیری و ۷۴ صربه شلاق به اتهام تبلیغ علیه نظام و اهانت به رئیس جمهور و نیز محرومیت مادام العمر از هرگونه فعالیت مطبوعاتی و حضور در تشکل‌های سیاسی، محکوم شده است.

به گزارش رهانا، رای بدوی در ۱۲ اسفند سال گذشته به رویت عارف رسیده و لایحه تجدیدنظرخواهی و اعتراض به رای نیز در هفته دوم فروردین به شعبه ۲۶ ارائه شده بود.

 


 


اعلام اسامی ۴۷۰ زندانی سیاسی شناسایی شده در کشور

این فهرست کامل نبوده و زندانیان تمام کشور را در بر نمی گیرد -

 

به گزارش پایگاه اینترنتی خبرگزاری رهانا، دفتر پیگیری زندانیان سیاسی "که به صورت روزانه به روز رسانی می‌شود به طور مداوم و مستمر اخبار زندانیان سیاسی در ایران را رصد کرده و و با جمع‌آوری اطلاعات مربوط به آنان، وضعیت‌شان را پیگیری می‌کند.

 

این گزارش خاطرنشان می سازد "هم‌اکنون در قسمت «دفتر پیگری زندانیان سیاسی» خبرگزاری رهانا، اسامی ۴۷۰ زندانی سیاسی که در ۲۵ زندان مختلف کشور زندانی هستند آمده است. از این تعداد ۲۶۸ زندان در حال حاضر با محکومیت روبه‌رو بوده و بقیه در زندان در بلاتکلیفی به سر می‌برند."

 

گزارشگران و فعالان حقوق بشر ایران همچنین تصریح می کنند زندانیان کرد با داشتن ۱۲۰ زندانی در زندان‌های مختلف کشور، بیش‌ترین آمار را دارا هستند. ۱۰۱ فعال سیاسی، ۵۹ فعال دانشجویی، ۴۹ روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس، ۴۲ تن از اقلیت‌های مذهبی که عمدتا بهاییان هستند، در رتبه‌های بعدی از این آمار نقض حقوق بشر قرار می‌گیرند.

 

زندان اوین با داشتن ۱۶۸ زندانی سیاسی که آمار واقعی آن به مراتب بیش‌تر از این است، در مقام اول داشتن زندانی سیاسی در میان دیگر زندان‌های ایران قرار می‌گیرد. زندان مرکزی ارومیه با ۳۴ زندانی، زندان مرکزی سنندج با ۳۳ زندانی و زندان رجایی‌شهر با ۲۸ زندانی،‌ دیگر زندان‌هایی هستند که بیش‌تر آمار زندانیان سیاسی را دارا بوده و شناسایی شده‌اند.


در بین زندانیان ۳۹ زندانی سیاسی زن دیده می‌شود که عمدتا در شرایط بسیار سختی به سر می‌برند. هم‌چنین در بین زندانیان ۲۸ فعال سیاسی و مدنی با حکم اعدام روبه‌رو بوده که آمار بسیار بالایی است و با توجه به عملکرد دستگاه قضایی در طی ماه‌های گذشته بیم اعدام آنان هر لحظه می‌رود.

 

تنظیم کنندگان این گزارش متذکر شده اند "از بین این ۴۷۰ زندانی از ۱۳۴ زندانی اطلاعات کافی و جامع در اختیار نداریم و در موارد بسیاری اطلاعاتی کمی از آنان در حد اسم و نام و زندان‌شان می‌دانیم و در واقع «نیازمند اطلاعات بیش‌تر» از آن‌ها هستیم که از این بابت روی کمک تمامی فعالان حقوق بشر و گروه‌ها و روزنامه‌نگاران و شهروندان حساب می‌کنیم."

 

آنها همچنین خاطرنشان کرده اند که "این لیست کامل نبوده و به خاطر نداشتن اطلاعات در مورد زندانیان، تمامی آنان را در سراسر ایران دربرنمی‌گیرد.

 

 اسامی و اطلاعات بیشتر  به بخش دفتر پیگیری زندانیان سیاسی مراجعه کنید.



 




محسن آرمین -

محسن آرمین، سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، صبح روز یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه در منزل خود بازداشت شد. به منظور یادآوری دغدغه های سیاسی این عزیز دربند که منجر به استعفای وی از نمایندگی مجلس ششم شد، متن کامل استعفانامه او از نمایندگی مردم را در پی می آید.

 

"ايام سوگواری شهادت امام آزادی و آزادگی حسين بن علی (ع) آموزگار بزرگ حق نخواستن و نه گفتن را به ملت شريف ايران، همکاران محترم و تمامی عاشقان عدالت، آزادی و کرامت انسانی تسليت عرض می کنم.

 

در ياد حسين و قيام او حقيقتی هست که آن بزرگ را از محدوده زمان و مکان و از انحصار شيعيان و پيروان عاشقش فراتر می‌برد و جاودانه می‌سازد. چيزی که پيروان اديان ديگر و حتی آنان را که اعتقادی به مبدا و معاد ندارند به احترام و حضوع و نوعی عشق و احساس يگانگی وامی‌دارد و آن تعارض بنيادين و تضاد جوهری، توحيد و پرستش خداوند با ستم و ستمگری و تحقير انسان است. چيزی که تجلی روح شيعی و اصل عدالت است.

 

از قضا اين حقيقت جاويدان بی‌ارتباط با موضوع استعفای بنده و جمعی از نمايندگان مجلس ششم نيست. شايد از خويشتن گفتن اخلاقاً‌ ناپسند باشد ، اما مقام ، مقامی است که از خويشتن نگفتن شبهه‌آفرين و ابهام‌انگيز است. اين را نيز از امامان بزرگوار آموخته‌ام که در هنگام بارش تيرهای شبهه و شايعه و تهمت بی‌دينی و خارجی‌گری در علن و آشکار از گذشته درخشان و تبار سرافراز خود می‌گفتند.

 

من محسن آرمين مسلمانم. اسلامی که می‌شناسم متلازم با تيغ و طلا و تسبيح نيست. عين خضوع در برابر حق و عشق به انسان و مدارا و مروت با مردمان است.

 

بدان سان که آن رسول رحمت و رهايی با خلق عظيم خود عرب وحشی بيابانگرد باديه‌نشين را به مدنيت معرفت آورد. و جاهليت خشن تيغ محور را به بلوغ کلمه و گفتار و فروغ انديشه و نوشتار رهنمون شد.

 

من محسن آرمين افتخار اعتقاد به تشيع علوی و پيروی آگاهانه و بی دريغ از امامان حکمت آموز و جهل ستيز و آزادی نواز و ستم برانداز شيعه را دارم و بر اين اعتقاد خدای را شاکرم و به شکرانه اش سر به زمين می سايم.

 

پنجاه سال دارم، مهندس الکترونيک، ‌دانشجوی دکترای علوم قرآن و حديث، عضو هيئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی، روزنامه‌نگار و دارای آثار تأليفی و ترجمه‌ای و مقالات تخصصی و سياسی هستم.

 

در دوران تحصيل در دبيرستان دارالفنون با شرکت در اعتصابات عليه گران شدن بليت اتوبوس‌های شرکت واحد، اولين فعاليت سياسی را تجربه کردم.

 

آشنايی با آثار و شرکت در مجالس درس و سخنرانی مرحومان علی شريعتی، مرتضی مطهری و سيد مرتضی شبستری دنيای ساده و بی‌مسئله نوجوانی و سپس جوانی را دگرگون ساخت و بر شيفتگی‌ جان و نياز عقل افزود. تا آنجا که بنياد و هويت فکری خود را برای هميشه وامدار اين سه شخصيت بزرگ شدم. با شريعتی جنبه‌های اجتماعی، عدالت‌خواهانه و آزادی طلبانه اسلام را شناختم، با مطهری توانايی و عمق انديشه نوين دينی و ابعاد عقلانی دين را دريافتم و سيدمرتضی شبستری شاکله فکری مرا توازن بخشيد. و نهايتا مشاهده عصاره تمامی آن آموزه ها در امام خمينی (ره) عشق و ارادت مرا به آن يگانه قوت بخشيد.

 

پس از دوره‌ای از مبارزات دانشجويی با عضويت در گروه توحيدی صف، مرحله جديدی از مبارزه عليه رژيم شاه را آغاز کردم. پس از پيروزی انقلاب با تشکيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی به عضويت آن سازمان درآمدم و در شورای مرکزی و ارگان عقيدتی اين سازمان فعاليت خود را آغاز کردم. در طول جنگ تحميلی بارها در جبهه‌های جنوب و غرب کشور حضور يافتم. در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران وزارت آقای خاتمی در مسئوليت‌های مختلف انجام وظيفه کردم. پس از استعفای ايشان از مسئوليت کناره گرفتم و در انجمن حکمت و فلسفه به تحقيق و پژوهش پرداختم.

 

در سال ۱۳۷۰ با آغاز دور دوم فعاليت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران به عضويت شورای مرکزی و شورای سياسی سازمان درآمدم و به عنوان سردبير نشريه عصرما فعاليت سياسی خود را ادامه دادم.

 

من محسن آرمين نه تنها از ديروز خود در ياری و ياريگيری انقلاب اسلامی پشيمان و شرمگين نيستم بلکه بر آنم که؛

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت

باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

 

البته اوقات خوش ما نه تعقيب و گريز شحنگان شاهی و گزمه‌گان ستم شاهی بلکه اميد جمعی ياران مبارز و دوستان آزاديخواه به فردايی روشن و تابان و بی حضور گزمگان شب و شحنگان آزادی‌کش بود. بدين سودا من و يارانم در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی چون بی‌شمار آزادگان ديگر که در چشم‌اندازه آينده، جامعه‌ای انسانی و اسلامی و سرشار از کرامت و مکانت انسان می نگريستيم سر را تا آستانه‌ی‌ دار، شوقمندانه به پيش می‌برديم تا تقديم حضرت جانان نمائيم و البته هرگز در باور ما و همگنانمان تصور چنين تفسر و صورت ناموجهی از دين و انقلاب و اسلام نداشتيم.

 

در جنبش اصلاحی و اراده‌ای که ملت در دوم خرداد ظاهر ساخت آرمانهای راستين انقلاب و مطالبات تحقق نايافته مردم را مشاهده کردم. پس از يک دوره هشت ساله بازسازی و سازندگی، جامعه و نخبگان و متفکران به اين نتيجه رسيده بودند راه برون رفت از بحرانها و ساماندهی بنيادين امور، اصلاحات سياسی و تصحيح مناسبات موجود در عرصه قدرت، مشارکت و نظارت بيشتر مردم بر امر قدرت و در يک کلام ضابطه‌مند کردن رابطه حاکميت و مردم به نفع آزادی‌های سياسی اجتماعی است که قانون اساسی آنرا به رسميت شناخته است. تحقق اين اهداف شريف و تضمين فردايی بهتر برای ملت با فرهنگ و متمدنی که لياقت وضعيتی بسيار مناسبتر از وضع موجود دارد، تنها با وضع قوانين جديد، اجرايی کردن اصول قانون اساسی و اصلاح قوانين گذشته امکانپذير است و اين انگيزه‌ای شد برای حضور در مجلس.

 

جنبش اصلاحی و مجلس برآمده از آن فرصتی طلايی و کم نظير برای نظام و کشور به شمار می‌آمد. فرصتی که اگر دست دهد نظامهای خردگرا بهترين بهره‌برداری را از آن می‌کنند. به راستی چقدر بايد بخت با نظامی يار باشد که در قبال انحرافات و رويه‌های غلط و مناسبات ناسالم، روند افزايش شکاف و واگرايی ملی در داخل و افول منزلت بين‌المللی؛ به جای واکنش‌های کور و خسارت بار، خود را با جنبش اجتماعی مسالمت‌جو، معتقد به مبانی و اصول نظام با هدف اصلاح امور و تضمين اقتدار و عزت کشور مواجه ببيند. جنبشی که با پيدايش خود و بدون هيچ هزينه‌ای تحسين و احترام جهانيان را در برابر نظام برانگيزد، وحدت و انسجام ملی را افزايش و بی‌اعتمادی و شکاف ميان جامعه و حاکميت را کاهش دهد.

 

مجلس ششم نماد و محصول چنين جنبشی بود. و به همين دليل با هيچ يک از دوره‌های مجلس در سالهای قبل و بعداز انقلاب قابل مقايسه نبود. می‌توان با تمامی شاخص‌‌های متعارف و مورد قبول اين ادعا را محک زد.

 

هيچ يک از مجالس گذشته از نظر تعداد نمايندگان جانباز، رزمنده و وابسته به خانواده شهدا با مجلس ششم قابل مقايسه نيست.

 

هيچ يک از مجالس گذشته از نظر سطح تحصيلات، تجربه اجرايی و صلاحيت علمی نمايندگان با مجلس ششم قابل مقايسه نيست.

 

هيچ يک از مجالس گذشته از نظر تعداد مصوبات طرحهای زير بنايی در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی و سياسی با مجلس ششم قابل مقايسه نيست.

 

هيچ يک از مجالس گذشته پس از انقلاب عليرغم مردمی بودن و ارجمندی خدماتشان، از نظر پايبندی به حقوق ملت با مجلس ششم قابل مقايسه نيست.

 

هر چند شعار اصلی مجلس ششم و جنبش اصلاحی، توسعه سياسی فرهنگی، حاکميت قانون و مشارکت بيشتر مردم در کنترل و نظارت بر امر قدرت بود، مهمترين قوانين اصلاح ساختار اقتصادی در مجلس ششم به تصويب رسيد. اصلاح قانون حمايت و جلب سرمايه‌گذاری خارجی که بيش از ۴۰ سال و عليرغم دگرگونی بنيادين روابط و مناسبات اقتصاد بين الملل و تغيير ماهيت بازار پول و سرمايه جهانی بدون تغيير مانده بود تنها از مجلسی برمی‌آمد که خلاقيت، تحرک، شادابی و انگيزه و جسارت اصلاح‌گری داشته باشد.

 

تصويب اصلاح قانون مالياتها، قانون تجميع عوارض، قانون نظام جامع تأمين اجتماعی، قانون نظام صنفی، تک نرخی کردن ارز، تنظيم بخشی از مقررات مالی دولت، اصلاح ساختار بودجه دولت، تنها از مجلسی ساخته بود که فارغ از محافظه‌کاريها و نگرانی از تغيير وضع موجود به ضرورت اصلاح و تحول اعتقادی عميق دارد.

 

تصويب قانون اصلاح نظام وظيفه، قانون نحوه تشکيل هيئت منصفه، اصلاح قانون انتخابات، تصويب قانون نحوه رسيدگی به جرايم سياسی موضوع اصل ۱۶۸ قانون اساسی، قانون منع شکنجه، قانون پيوستن به پروتکل منع شکنجه تنها از مجلسی ساخته بود که بنيانش بر دفاع از حقوق ملت استوار است.

 

به کسانی که توصيه می کنند مجلس ششم را دو سه ماه ديگر تحمل کنيد حق می دهم، زيرا اينان در تمام عمر خود حتی يک قدم برای آزادی ملت برنداشته‌اند، برای رهايی ملت از ستم استبداد و حتی يک سيلی نخورده‌اند.

 

از کسانی که کشته شدن يک انسان در زندان بر اثر ضرب و شتم را امری فاقد اهميت اعلام و از دستگيری و بازداشت اهل فکر و انديشه و تحديد آزادی مطبوعات و توقيف نشريات همواره حمايت کرده‌اند، انتظاری جز اين نيست و روی سخن بنده با ايشان نيست. مخاطب من آنانی هستند که به جای عافيت‌طلبی در دوران قبل از انقلاب و فرصت‌‌طلبی در دوران پس از انقلاب، برای اعتلای اين کشور و حفظ اين آب و خاک و عزت اين ملت خطر کردند و از عمر خود هزينه کرده‌اند. مخاطب من ملت آگاهی است که با رأی خود و رفتار انتخاباتی خويش بلوغ فکری و رشد خود را نشان داده است.

 

اينان کسانی هستند که امروز و فردا درباره مجلس ششم قضاوتی منصفانه خواهند داشت. امروز به همان وضوح که استعفا از نمايندگی مجلس را اقدامی صحيح و به صواب می بينيم، عضويت در اين مجلس شجاع، خلاق، شاداب و پرتحرک را افتخاری برای خود و ذخيره‌ای برای آخرت خويش احساس می‌کنم.

 

اما چرا استعفا.

 

مجلس ششم عليرغم تمام ويژگی‌ها و برجستگی‌هايش و عليرغم اينکه بهترين فرصت را در اختيار نظام قرار داد تا با کمترين هزينه ممکن به اصلاح خود بپردازد، مورد جفا و بی‌مهری قرار گرفت. رفتار بخشی از حاکميت در قبال مجلس ششم، رفتار آن کودک بيماری بود که ناتوان از عاقبت انديشی، به هر وسيله و بهانه ای متوسل می شود تا از خوردن داروی تلخ اما شفابخش رهايی يابد. به راستی ايجاد نهادهای موازی مجلس، حاکم کردن مصوبات نهادهای غيرقانونی و اظهارات مراجع فاقد صلاحيت قانونگذاری بر مصوبات مجلس، سلب اختيار مجلس در تغيير و اصلاح بودجه برخی از نهادها و يا سلب اختيار مجلس در ضابطه مند کردن و شفاف کردن نحوه هزينه شدن بودجه برخی نهادهای غيردولتی نظير کميته امداد، در ازای کمک هنگفت دولت، به بهانه مغايرت با شرع، رد مصوبات مجلس حتی درباره نحوه فروش لوازم اسقاطی نيروی انتظامی به بهانه مغايرت با شرع و مخالفت با موازين اسلام، رد تمامی مصوبات ناظر بر حقوق ملت و قوانين ناظر بر اصول معطل مانده قانون اساسی نظير جرم سياسی، هيئت منصفه و... به چه صحنه‌ای جز صحنه رفتار آن کودک با داروی تلخ شباهت دارد؟

 

پيش از اين نيز گفته‌ام اراده فائقه‌ای در نهادهای انتصابی در کار بود تا هيچ يک از برنامه‌ها و طرحهای اصلاح طلبان در تضمين حقوق و آزادی های ملت و نيز طرحها و برنامه‌هايی که می‌توانست در کوتاه مدت آثار محسوس و مثبتی بر زندگی مردم داشته باشد و از مجلس ششم چهر‌ه‌ای موفق و کارآمد ترسيم کند به تصويب نرسد. در اينجا تنها به يک نمونه آشکار اشاره می‌کنم. در ماههای گذشته با تلاش و ابتکار مجلس طرح اصلاح قانون سربازی به تصويب رسيد. مطابق برخی از مواد اين مصوبه مشمولانی که در آستانه کنکور هستند از يکسال معافيت برخوردار می‌شد. مدت سربازی به ۱۸ ماه کاهش پيدا می کرد.

 

بلافاصله پس از طرح اين موضوع در مجلس برخی فرماندهان سپاه پاسداران و مسئولان ستاد کل نيروهای مسلح با ارسال نامه‌ها و يا از طريق سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها تقليل سربازی به ۱۸ ماه و معافيت موقت داوطلبان کنکور را موجب تضعيف قوای مسلح و امنيت دفاعی کشور و در واقع نوعی خيانت اعلام کردند. آقايی که عنوان سرلشکر بسيجی بر خود نهاده است طی نامه‌ای به رييس مجلس درباره اين مصوبه می‌نويسد: "کاهش مدت خدمت به ۱۸ ماه موجب افزايش نياز به سرباز تا سالانه ۷۴۸۸۰۰ نفر خواهد شد که با توجه به آمار و بررسی‌های ستاد کل در هيچ زمانی در آينده اين تعداد مشمول به خدمت اعزام نخواهد شد.... (و ادامه می‌دهد) ملاحظه می‌فرماييد که نيروهای مسلح با کمبود سرباز در انجام مأموريت‌ها مواجه خواهند شد". اما پس از رد مصوبه مذکور در شورای نگهبان و برگزاری انتخابات مجلس هفتم، با درخواست نيروهای مسلح و موافقت رهبری هم مدت سربازی به ۲۰ ماه کاهش داده شد و هم مشمولان داوطلب کنکور از يکسال معافی برخوردار شدند. نه نيروهای مسلح تضعيف شدند و نه امنيت ملی کشور به خطر افتاد. ظاهراً‌ تنها مشکل اين بود که دهها هزار جوان و هزاران خانواده درگيری مسئله سربازی نبايد احساس کنند مجلس به فکر مشکلات آنان و توانا در حل آن است.

 

نمونه ديگر مخالفت شورای نگهبان با مصوبه اخير مجلس در اختصاص ۵/۶ ميليارد دلار از صندوق ذخيره ارزی برای اجرای طرحهای عمرانی و توليدی نيمه تمام و پرداخت مطالبات کارکنان دولت است که نه سياسی بود نه تنش زا اما بايد رد شود.

 

بگذريم. اينها هيچ يک دلايل استعفای بنده نيست. از تجربه حدود ۳۴ سال فعاليت ومبارزه سياسی اين اندازه آموخته‌ام که آنجا که اراده هست ناگزير راهی هر چند صعب العبور نيز هست. اگر قرار بود با اين سنگ اندازيها و لجبازيهای کودکانه ميدان را خالی کنيم می‌بايست در برابر استبداد بی‌رحم پهلوی چنين می‌کرديم. عليرغم برخی تحليل‌های احساسی معتقد بودم نه خداوند متعال و نه آنان که خون پاکشان در راه انقلاب و عزت و سربلندی کشور بر زمين ريخته شد و نه ملتی که به ما رأی داده‌اند رضايت نمی‌دهند در برابر چپاولگران سيری ناپذير و عافيت طلبان قبل از انقلاب که شرايط موجود را مرتع مناسبی برای اشباع نفس استبداد پرست خود يافته اند صحنه را خالی کنيم. می‌دانستم که مشکل اصلی آنست که عده‌ای نمی‌خواهند مناسبات عرصه قدرت شفاف شود. نبايد با تقويت نظارتهای مردمی و از طريق نهادهای انتخابی رانت های قدرت و ثروت محدود و ريشه کن شود. طبق برآوردهای موجود در اين مملکت ساليانه ۴ تا ۶ ميليارد دلار و طبق برآورد ديگری ۱۲ ميليارد دلار کالای قاچاق وارد کشور می‌شود. قاچاق اين حجم از کالا با قاطر و بار همراه مسافر ممکن نيست. اين حجم از کالا با کانتينرها و از طريق شبکه‌های غيرقانونی و غيررسمی توسط و يا با نظارت گردن کلفت‌های قدرت و ثروت و از طريق اسکله‌های پنهان وارد می‌شود. دعوای اصلی اينجاست نه ارزشها و ايمانيات مردم.

 

لذا اگر حضور ما در مجلس ششم خار در چشم آزادی ستيزان واعضای مافيای قدرت - ثروت است و اگر تحمل ما در مجلس ششم برای فرصت طلبانی که نامه اعمال پيش از انقلاب خود را در دست چپ دارند تا اين حد عذاب آور است، بايد باور کرد که منشاء اثريم. پس چه بهتر که اين خار در چشمان دشمنان آزادی و حاکميت مردم همچنان باقی بماند. اصرار و پايداری ما بر اهداف حق طلبانه و عدالت خواهانه نبايد کمتر از پايداری آنان در حمايت از استبداد و چپاول ثروت ملی باشد.

 

معتقد بودم اصلاحات در ايران با توجه به ساخت قدرت واقعاً موجود از نوع سخت است و انتظار تحقق اهداف اصلاحی ظرف چند سال به غايت ساده انديشی است. و اصولا خصلت حرکت اصلاحی به ويژه در ساخت قدرتی که بندهای منافع اقتصادی و جاه طلبی آنرا محکم ساخته است و به آسانی تن به تحول نمی دهد، حرکتی مسالمت آميز،‌قانونی و تدريجی است. باور داشته و دارم که عالم سياست عالم نسبيات است ونبايد در سودای مطلق بود. در سرزمينی که فرجام حرکتهای اصلاحی آن يا رگ زدن در حمام فين کاشان بوده است و يا تبعيد و مرگ در احمد آباد, تداوم هفت سال حرکت اصلاحی در نهادهای انتخابی مهمی چون مجلس و دولت فی‌نفسه يک پيروزی است. لذا اگر امروز قانون مطبوعات از وحی و شرع مقدس‌تر می‌شود به طوری که حتی تغيير روش توزيع نشريات نيز خلاف شرع می شود ،‌می توان به فردا اميدوار بود. و اگر معتقديم حرکت اصلاحی حرکتی رو به آينده است بايد باور کنيم که نهايتا مقاومت در برابر پذيرش منع شکنجه، رعايت حقوق زندانيان، گسترش کنترل ونظارت نهادهای مردمی بر امر قدرت روزی درهم خواهد شکست. جامعه را نيز می توان و بايد قانع کرد که صبر بيشتری پيشه کند و از ما تاکيد و اصرار بر وعده ها و عهدها را بخواهد و نه تحقق سريع آنها را.

 

لذا مادام که حداقل تضمين‌های قانونی و عملی لازم برای تداوم حرکت اصلاحی در عرصه قدرت و اعمال رأی ملت در نهادهای انتخابی و جود دارد، رها کردن اين امکان شرط عقل نيست.

 

آنچه ماندن من و دوستانم را در مجلس توجيه می کرد، محفوظ ماندن و سلامت نسبی اصولی بود که ضمن تضمين ماهيت جمهوريت نظام، افقی هر چند دور دست اما اميدبخش از امکان تحقق اصلی‌ترين آرمانها و آرزوهای اين ملت زجرکشيده اما سربلند ترسيم می‌نمود.

 

حق انتخاب کردن و انتخاب شدن عليرغم برخی قانون‌شکنی‌ها در برخی از مقاطع طی سالهای پس از انقلاب همواره ضامن جمهوريت نظام و حضور مجلس مردمی بود. حتی بدعتی به نام نظارت استصوابی، از انتخابات مجلس چهارم به بعد نيز عليرغم تحديد حق ملت در انتخاب آزاد نمايندگان خود نتوانسته بود خصلت مردمی و دموکراتيک مجلس را محو کند.

 

اما در بيست و پنجمين سالگرد انقلاب و در آستانه برگزاری انتخابات مجلس هفتم شاهد اعمال نظارت استصوابی در غيرقانونی‌ترين، بی‌ضابطه‌ترين و خودسرانه‌ترين شکل آن بوديم. نظارتی که ديگر بايد نام آنرا نظارت استسلاخی گذاشت. نظارتی که انتخابات آزاد و اراده ملت در تعيين سرنوشت خويش را در مسلخ قدرت سلاخی کرد.

 

ردصلاحيت گسترده، بی‌سابقه و غيرقانونی که انتخابات را به نمايشی طنزآميز از رقابت تبديل می‌کرد، هدفی جز خالی کردن صحنه سياسی از اصلاح‌طلبان به نفع اقتدارگرايان و تشکيل مجلس فرمايشی با ترکيبی عمدتا از پيش تعيين شده و معنايی جز بلاموضع کردن رأی ملت، نفی جمهوريت نظام و در يک کلام آغاز عمليات کودتای پارلمانی نداشته و ندارد.

 

هدف از تحصن نمايندگان شجاع ملت در مجلس که بنده نيز افتخار شرکت در آن را داشتم تنها و تنها دفاع از اصالت مردمی نظام در برابر کودتای پارلمانی بود. ما معتقد بوده و هستيم که اسلاميت نظام از جمهوريت آن تفکيک‌ناپذير است. اسلاميت و جمهوريت در نظام جمهوری اسلامی دو حقيقت مستقل و مجزای از يکديگر که در صورت امکان بتوان يکی را به نفع ديگری مصادره يا تحريف و تضعيف کرد، نيست. رابطه اين دو مفهوم رابطه تابع و متبوع و مطلق و مقيد نيست. جمهوری اسلامی يک حقيقت واحد است. اسلاميت در اين عبارت نه اسلام فقاهتی، نه اسلام فلسفی، نه اسلام عرفانی بلکه اسلام حکومت است.

 

اسلامی که می خواهد با اتکای به رأی مردم نظام و کشوری را اداره کند. اسلامی متعلق به يک واحد سياسی است که سه عنصر سرزمين، ملت و دولت آنرا تشکيل می دهد. هم از اين روست که رهبر در اين نظام حتما بايد ايرانی باشد. منتخب ملت باشد. مسئوليت‌ها و اختيارات معينی برعهده داشته باشد.

 

اسلامی است که بيش و پيش از هر مسلمان ديگری به عزت، سربلندی و سعادت ملت ايران متعهد است. يعنی اسلام جمهور ملت ايران. در حالی که هيچ اسلام ديگری مقيد و متعهد به ملت يا سرزمينی خاص نيست.

 

لذا اگر جمهوريت اين نظام نفی شود اسلاميت آن نيز منتفی می‌گردد. همان‌گونه که اگر اسلاميت نظام نفی‌شود،‌ جمهوريت آن نيز منتفی می‌گردد و با نفی هر يک، نظام، نظام ديگری خواهد شد جز جمهوری اسلای ايران. بنابراين به عنوان نمايندگان ملت و با انگيزه تعهد و التزام به سوگندی که برای حفظ نظام و قانون اساسی آن ياد کرديم، خود را ملزم به مقابله با اين کودتا يافتيم.

 

من برای حفظ اين نظام در جبهه‌ها جنگيده‌ام ،‌قلم زده‌ام، در مقابل معاندان و بدخواهان آن ايستاده‌ام و عزيزترين سرمايه يعنی عمر خود را صرف اين هدف کرده‌ام. و اکنون به صراحت می‌گويم تحصن ۲۶ روزه در مجلس برای حفظ اصالت و سلامت نظام و مقابله با تحريف آنرا همسنگ آن مجاهدتها و تلاشها می دانم. خداوند را به شهادت می‌گيرم که در اين جهاد قصد قربت داشتم و اندکی به منافع شخصی خود نينديشيدم. آن ۲۶ روز را برتر از تمامی فعاليت‌هايم طی سه سال و نيم حضور در مجلس می‌دانم. زيرا اگر در طول اين مدت برای اصلاح ناراستی‌ها در نظام فعاليت کردم، در آن ۲۶ روز برای حفظ هويت و اصالت آن کوشيدم.

 

آن تحصن پرافتخار هر چند مانع برگزاری انتخاباتی نمايشی و مجلسی فرمايشی نشد، اما هنوز راه و راههايی برای عدم تثبيت و نهادينه شدن اين سنت سيئه و بازگرداندن امور به مسير اصلی باقی است.

 

عدم سکوت و نظاره اين روند حداقل کاری است که می توان و بايد کرد. معتقدم در اين صندلی‌های قرمز فی نفسه هيچ فخر و شرافتی نيست، تنها زمانی تکيه زدن بر آنها را می‌توان موجب افتخار و شرافت دانست که بتوان از حقوق ملت دفاع و مطالبات مردم را تأمين کرد. و آنجا که تحقق اين مهم برخاستن از اين صندلی‌ها را ايجاب کند لحظه‌ای نبايد ترديد به خود راه داد. خرده گيران بر ما خرده نگيرند که دو سه ماه بيشتر به پايان عمر مجلس نمانده و استعفای شما واجد پيام مفيدی نيست. اين خرده‌گيری زمانی رواست که استعفا به انگيزه بازارگرمی و مانور تبليغاتی - سياسی و يا نوعی تنزه‌طلبی صورت پذيرد. حال آنکه اين استعفا حرکتی است اعتراضی و اقدامی بازدارنده عليه روند خطرناکی که در صورت تداوم، هدم اساس جمهوريت نظام و در نتيجه اسلاميت نظام فرجام آن خواهد بود. لذا اگر يک روز هم از عمر مجلس باقی باشد چنين اقدامی موضوعيت خواهد داشت.

 

استعفا در اين مقطع برخلاف شرايط گذشته نه خالی کردن صحنه بلکه خود بخشی از مبارزه برای دفاع از حقوق ملت بزرگی است که انقلاب آن را در جمهوريت و اسلاميت نظام تضمين کرده است. و اين مبارزه تا حصول نتيجه مطلوب ادامه خواهد داشت و بايد ادامه داشته باشد.

 

بدفرجامی و آثار زيانبار و بدعت‌های بی‌سابقه‌ای که در انتخابات مجلس هفتم شاهد آن بوديم صرفاً يک فرض محتمل الوقوع نيست. بلکه هر روز می‌توان آثار آن را به وضوح مشاهده کرد. امروز که انتخابات مجلس هفتم برگزار شده است می‌توان درباره آن به سادگی قضاوت کرد و به اين سؤال پاسخ گفت که انتخابات دوم خرداد ۷۶ و ۲۹ بهمن ۷۸ تضمين کننده عزت جامعه و سربلندی نظام و تقويت روح همبستگی ملی و اميد به آينده بهتر و ضامن مصالح کشور بود يا انتخابات اول اسفند ۸۲ ؟

 

انتخابات رياست جمهوری دوم خرداد و مجلس ششم از ميزان واگرايی‌های قومی و طايفی و مذهبی در سطح کشور کاست و اقليت‌های مذهبی و قومی را به زيست رضايتمدانه در چارچوب نظام جمهوری اسلامی اميدوارتر کرد يا انتخابات مجلس هفتم؟

 

انتخابات رياست جمهوری در دوم خرداد و مجلس ششم موجب افزايش اعتماد جامعه به نظام و کاهش شکاف ميان حاکميت و مردم و تضعيف بدبينی‌ها و سوء ظن‌ها و افزايش اميد جوانان به آينده‌ای بهتر شد يا انتخابات اول اسفند ۸۲ ؟

 

انتخابات رياست جمهوری دوم خرداد و مجلس ششم احساس مشارکت مؤثر جامعه در تعيين سرنوشت خويش را افزايش داد يا انتخابات اول اسفند ۸۲ ؟

 

انتخابات رياست جمهوری دوم خرداد و مجلس ششم تهديدها و خطرهای بالفعل عليه کشور ونظام را خنثی و مخالفان ايران را خلع سلاح کرد واحترام و تحسين جهانيان را برانگيخت يا انتخابات اول اسفند ۸۲ ؟

 

می توان ساده سازی کرد. هر اعتراض و قضاوت منفی بيگانگان را نسبت به انتخابات ناعادلانه و نمايشی مجلس هفتم،‌دخالت بيگانگان در امور داخلی و نشانه دشمنی تلقی و تبليغ کرد. و دائماً شعار داد و همگان را از دخالت‌های موهوم خارجی بيم و انذار داد. اما مطمئن باشيد جامعه‌ای که ۷۰% مردم شهرهای بزرگ آن در انتخابات شرکت نکرد و حدود ۱۰% شرکت کنندگان آن نيز رای سفيد و مخدوش به صندوقها ريختند واکنش مثبتی به اين شعارها و انذارها نشان نمی‌دهند. انتخاباتی که نتيجه آن حاکم شدن اقليتی با پشتوانه حداکثر ۱۵% آرا بر مجلس به عنوان مهمترين قوه و مظهر مردمسالاری نظام باشد، چه افتخاری برای اين ملت و چه عزتی برای نظام به ارمغان آورده است؟

 

آقای جنتی می‌تواند اين انتخابات را با آن ردصلاحيت‌های غيرقانونی و با اين نتايج فضاحت بار آزادترين انتخابات پس از پيروزی انقلاب اسلامی بنامد. آقای مشکينی می‌تواند۵۰% شرکت کننده را ۶۰% اعلام کند و بگويد انتخابات باعث تقويت و تضمين انقلاب شد و جای شکرگزاری دارد.

 

سيمای آقای لاريجانی می تواند آنرا حماسه سبز اعلام کند و بر صفحه تلويزيون عبارت فتبارک الله ثبت کند. اما اين ادعاهای فاقدمحتوا و خلاف واقع، واقعيت را تغيير می‌دهد؟

 

آيا با اين ادعاها می‌توان بر مشارکت ۲۵% مردم سنندج، ۲۷% مردم کامياران و ۲۵% مردم سقز و بانه و ۱۸% مهاباد که به وضوح بيانگر تشديد واگرايی و تضعيف وحدت ملی در حساس‌ترين استانهای مرزی کشور است سرپوش گذاشت و آيا می‌توان ۵/۲۴ % آرای سفيد و باطله در سنندج، ۸/۱۰ % کامياران و ۸/۱۵% سقز و بانه را حماسه سبز و موجب تضمين انقلاب و تقويت نظام خواند و برای آن شکرگزاری کرد؟ و آيا می‌توان مشارکت بيش از تعداد واجدان شرايط در تعداد زيادی از شهرها و ۶/۹۹ درصد واجدان شرايط در استان کهکيلويه را انتخابات آزاد خواند؟

 

آمار نااميد کننده و اسفباری که بدان اشاره شد (البته با فرض صحت نتايج اعلام شده و چشم‌پوشی از تقلبات و تخلفات گسترده و مستند به نتايج اعلام شده رسمی) آمار انتخاباتی است که تمامی امکانات و ابزارهای مشروع ونامشروع، تحريص‌ها و تشويق‌های تصنعی که حتی مشاهده کنندگان برنامه کودک نيز از آن بی نصيب نبودند و همچنين دروغ‌پردازی‌ها برای مشارکت هر چه بيشتر مردم در آن بکار گرفته شد.

 

چهره هيجان زده گزارش گران تلويزيون را در روز انتخابات به خاطر آوريد که از هجوم سيل‌آسای مردم به پای صندوق‌های رای و تمام شدن تعرفه‌های رای در اکثر شعبه‌های اخذ رای در تهران و شهرهای ديگر خبر می‌دادند. مصاحبه گزارشگران تلويزيون را با مردم کوچه و بازار به ياد آوريد که بدون استثناء از تصميم خود بر شرکت در انتخابات و زدن مشت به دهان بيگانگان می گفتند. تبليغات غيرقانونی وجانبدارانه رسانه رسمی کشور را به خاطر آوريد که چگونه ساعتها برنامه خود را در روزهای انتخابات به تبليغ شهردار تهران که عضو آبادگران است اختصاص می‌داد. به ياد آوريد که زمان مصاحبه تلويزيونی با مسئولان شورای نگهبان و هيئت‌های نظارت طبق محاسبات به عمل آمده بيش از ۱۰۰ برابر مصاحبه با وزير کشور و مسئولان اجرايی انتخابات بود.

 

اعلام ۲۵ هزار تومان بن به فرهنگيان ، ۱۵۰ هزار تومان کمک به هيئات مذهبی، بليت اتوبوس به دانش آموزان و دانشجويان و يک ميليون وام ازدواج به زوجهای جوان را که همگی در آستانه انتخابات و از سوی شهردار عضو آبادگران مطرح شد و صداوسيما نيز آن را در بوق و کرنا کرد به ياد آوريد و درکنار اين همه تبليغ و هزينه نتايج انتخابات، عدم مشارکت ۷۰% شهروندان شهرهای بزرگ و رای ۱۰ تا ۱۵ درصدی محافظه‌کاران را قرار دهيد تا به شعور و آگاهی اين ملت فهيم پی ببريد. در پاسخ به آنان که از اين تريبون و در مخالفت با استعفای نمايندگان معترض، ما را متهم کردند وقتی شکست می‌خوريم به مردم توهين می کنيم و آنان را نادان فرض می‌کنيم،‌ می‌گويم ما که همواره به ويژه در اين انتخابات خاضعانه در برابر آگاهی و دانايی اين ملت سر تعظيم فرود آورده و می‌آوريم.

 

کسانی مردم را نادان و ساده‌لوح فرض می‌کنند که شعور آنان را به بازی گرفته و معتقد بودند به زور تبليغات گوبلزی می توان کاری کرد که جامعه به اراده ايشان به صندوق‌های رای هجوم آورند. کسانی مردم را ناآگاه می دانند که از پيش نتيجه انتخابات را تعيين و رای مردم را بلاموضوع کرده اند.

 

صادقانه و دردمندانه بايد گفت نتيجه آن تبليغات سنگين و اقدامات خلاف قانون و اخلاق و آن همه هزينه نه افزايش مشارکت بلکه اعتماد سوزی ملت به رسانه رسمی و افزايش بی اعتمادی به نظام بود.

 

مردمی که همگی در مصاحبه باگزارشگران صداوسيما بر عزم خود برای شرکت در انتخابات تاکيد می کردند روز انتخابات کجا رفتند؟

 

جامعه ای که در آستانه انتخابات دائما خبر اختصاص ۵/۲ ميليارد تومان کمک شهرداری به فرهنگيان و ميلياردها تومان بودجه برای کمک به هيئات مذهبی و وام ازدواج به زوجهای جوان و بليت اتوبوس به دانش آموزان را شنيده است و اکنون قبض‌هايی عوارض نوسازی با جهش ۲ تا ۱۰ برابر گذشته را دريافت می‌کند چه احساسی نسبت به حاکميت، جز فريب و تزوير خواهد داشت؟

 

مسئولان نظام پاسخ دهند. آنان که اين انتخابات را حماسه دانستند پاسخ دهند معنای صداقت و راستی با مردم، ‌شعار مردمسالاری دينی، اعتماد به مردم اين است؟ آيا ارزش و اخلاقی که قرار بود نظام ما به دليل برخورداری از آن از ساير نظامهای جهان متمايز باشد اين بود؟

 

مسئول اين اعتماد سوزی که هزينه آن از کيسه نظام رفت کيست؟ اين همان نتيجه‌ای است که شايستگی شکرگزاری و ثبت آرم فتبارک‌الله را بر صفحات تلويزيون داشت؟

 

آنچه گفته شد تنها آثار سوء و نتايج کوتاه مدت بخش تبليغاتی اين حادثه بدعت‌آميز و نامبارک بود. هرگاه ساير جنبه‌های اين انحراف بررسی شود حتی تصور نتايج نيز وحشتناک خواهد بود. يکی از آثار مبارک دوم خرداد تقويت ضريب همبستگی و وحدت ملی بود. تلاش فراوانی صورت گرفت تا احساس واگرايی ميان قوميت ها و رقابت‌های قومی و مذهبی به ويژه ميان اهل سنت و شيعه به احساس همبستگی ملی و رقابت حزبی تبديل شود. انتخابات مجلس هفتم در کردستان به اين دستاوردها آسيب جدی زد.

 

من مطمئنم که آقايان اصلاً چنين نتيجه‌ای را تضعيف نظام وموجب افزايش تهديدها و آسيب‌پذيری‌ها نمی‌دانند. آنان خود را عين نظام می دانند لذا هر انتقادی عليه ايشان از جمله همين سخنان را تضعيف نظام و قابل پيگرد قانونی می‌دانند و عدم شرکت ۷۵% مردم در بسياری از حوزه‌های انتخابيه کردستان را اصلا مهم نمی‌دانند زيرا مهم رای آوردن نماينده مطلوب ايشان در حوزه‌های انتخابيه ‌است که موجب تقويت قدرت ايشان در مجلس خواهد شد و اين از نظر آقايان يعنی تقويت نظام و پديده‌ای که بايد آنرا حماسه خواند و برای آن شکرگزاری کرد و فتبارک الله گفت.

 

من به کسانی که بدون استفاده از رانت های پيدا و پنهان و حذف غيرقانونی رقيب در انتخابات پيروز شدند تبريک می‌گويم و آنها را دارای هر گرايش سياسی و فکری که باشند نماينده واقعی ملت می دانم. اما ملاک قضاوت درباره سلامت انتخابات، بيش از ۱۶۰ نماينده‌ای است که از پيش، پيروزی آن تضمين شده بود و نمايندگان متحصن اسامی حوزه‌های آنها را پيش از برگزاری انتخابات به ملت اعلام کرده بودند.

 

مدافعان سلامت انتخابات کافی است رازاين تردستی را بازگويند که چگونه اقليتی با ۱۰ الی ۱۵ درصد آرا در انتخاباتی پرشکوه که حماسه سبز نام گرفته دو سوم کرسی‌های مجلس را بدست آورده است؟ به اين تناقض نيز پاسخ دهند چگونه انتخاباتی را که نتيجه آن تصرف دو سوم کرسی‌های مجلس به دست اقليت ۱۰ الی ۱۵ درصدی است می‌توان آزاد، قانونی و عادلانه و عاری از تقلب و تزوير خواند؟

 

می‌گويند اگر شما شرکت می کرديد شکست می خورديد. پاسخ بنده اين است اولاً نتايج نظرسنجی‌ها غير از اين می‌گويد. ثانياً‌ اگر چنين اطمينانی داريد چرا با توسل به نظارت استصوابی - سليقه‌ای و دلايل مضحک و بی‌اساس از حضور کانديداهای اصلاح‌طلب جلوگيری کرديد تا هم آبروی خودتان را ببريد و هم ‌آبروی نظام و کشور را؟ چرا با برگزاری انتخابات غيرقانونی اين فضاحت را بر نظام و کشور تحميل کرديد در حالی که مطمئن بوديد با حضور رقيب نيز پيروزيد؟ آيا اين خود دليل عدم حداقل التزام شما به مصالح کشور نيست؟

 

گفتنی ها بسيار است و مجال اندک

 

در اين انتخابات بديهی‌ترين حق شهروندی يعنی حق سرنوشت، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن مخدوش شد. و اينجانب به عنوان نماينده ملت که سوگند ياد کرده‌ام مدافع حقوق آنان باشم در شرايط کنونی نه قادر به استيفای اين حقوق هستم و نه مجاز به سکوت در برابر آن، تنها کاری که می‌توانم انجام دهم آنست که با استعفای خود تضييع اين حقوق را فرياد بزنم.

 

طراحان و عاملان کودتای پارلمانی بدانند هيچ نور رستگاری در ناصيه اين روند نيست. آنان تصورمی‌کنند با بستن فضای سياسی و بسط نسبی آزادی‌های اجتماعی مشکلات داخلی را مرتفع و تنش با آمريکا و اروپا را حل می‌کنند.

 

خدای را به می‌ام شست‌ و شوی خرقه کنيد

که من نمی شنوم بوی خير از اين اوضاع

 

نتيجه اين روند از دست رفتن سرمايه مردمی نظام، تفرق و واگرايی در داخل و تاراج منافع ملی در خارج است. اعمال روش‌های استبدادی در کشوری که اکثر مردمش شهرنشين، باسواد و جوان هستند، بخش وسيعی از جمعيت آن تحصيلات عالی دارند، دسترسی آنها به شبکه اطلاع رسانی جهانی آسان است، جز به تضعيف بنيه ملی و کاهش ضريب امنيت ملی نخواهد انجاميد.

 

نتيجه چنين وضعيتی کاهش اعتبار نظام در عرصه بين المللی، ناگزيری از دادن امتياز و تمکين در برابر قدرتمندان و تنازل از مصالح و منافع ملی خواهد بود.

 

آيا نتايج اخير مذاکرات درباره انرژی هسته‌ای که همزمان با انتخابات مجلس هفتم صورت پذيرفت و صدور قطعنامه روز گذشته نشان صدق اين پيش بينی نيست؟

 

عزت و سربلندی کشور در تکيه بر آرا رضايتمندانه ملت است. دستاورد و پيام ايران پس از انقلاب برای جهانيان به ويژه مسلمانان جهان الگويی موفق از حکومت دموکراتيک دينی است نه حکومتی استبدادی که نام دين بر خود نهاده است.

 

تفسيرهای متحجرانه و تلقی های خشک و بی روح از دين و روش های متصلب در اداره حکومت و شعارهای کهنه و تکراری و کلی گويی های مبهم چيزی نيست که قابليت الهام بخشی برای مسلمانان جهان داشته باشد.

 

به مردم عراق بنگريد. آنچه از جمهوری اسلامی الهام گرفته اند نه وجود نهادی است به نام شورای نگهبان، نه نظارت استصوابی و نه ضديت با اين يا آن ابرقدرت، بلکه شعار اصلاح‌طلبانه ايران برای همه ايرانيان است که آنرا به شعار عراق برای همه عراقيان ترجمه کرده‌اند.

 

در شرايطی که اکثر کشورهای منطقه از افغانستان گرفته تا بحرين و عربستان در حال اصلاحات و دموکراتيزه کردن نظام خويش هستند روا نيست جمهوری اسلامی که خود مهد اصلاحات آنهم در سالم‌ترين و اصيل ‌ترين صورت بوده است اين گونه عقب گرد کند. آيا باز بايد تجربه مشروطيت تکرار شود؟ پس از مشروطه ملتی که در منطقه پيشتاز قيام ضد استبدادی و دارای اولين قانون اساسی در منطقه بود نزديک به يک قرن اسير چنگال ديکتاتوری ماند وکشورهای ديگر با الهام از قيام مشروطة او طريق آزادی و پيشرفت را پيمودند. آيا قرار است فرجام جنبش اصلاحی ملت ايران نيز چنين تلخ و اندوهبار باشد؟ هرگز؛ نه اين ملت سزاوار چنين فرجامی است و نه فرزندان واقعی امام انقلاب به چنين فرجامی رضايت خواهند داد.

 

براساس آنچه گفته شد ضمن احترام به همکاران عزيزم در مجلس به ويژه نمايندگان اصلاح‌طلب، در اعتراض به روند انحرافی موجود و به انگيزه مقابله با آن استعفای خود را تقديم مجلس محترم می کنم. از همکارانم تقاضا می کنم با رای مثتب خود اين خواسته را اجابت کنند. بی شک سه وسال و نه ماه همکاری و فعاليت مشترک با فرهيختگان و عصاره فضايل ملت در مجلس پر افتخار ششم موهبت و نعمت بزرگی است که همواره گراميش خواهم داشت و شکرگزار آن به درگاه ايزد منان خواهم بود.

 

در پايان از ملت بزرگوار و کريم ايران به خاطر همه قصورها و تقصيرها در انجام نمايندگی ملت طلب عفو دارم و خطاب به ملت شريف عرض می‌کنم: اگر در ايفای مسئوليت سنگينی که به عهده اين بنده ضعيف خداوند نهاد ناتوان بودم و اگر نتوانستم در کسوت نمايندگی شما آن‌گونه که شايسته نمايندگی شماست انجام وظيفه کنم نزد خدای خود رو سفيدم که غش در معامله و خيانت در امانت نکردم.

 

کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد

محقق است او حاصل بصر دارد

چو خامه بر خط فرمان او سر طاعت

نهاده‌ايم مگر او به تيغ بردارد

 

به آقای جنتی دبير شورای نگهبان که در نماز جمعه اخير درباره شناعت و زشتی تهمت و نسبت سوء به ديگران داد سخن دادند عرض می‌کنم: زشت‌تر و شنيع‌تر از نسبت بی‌عفتی به زنان پاکدامن اتهام بی دينی و بی اعتقادی بر مسلمانان است. اگر آن نسبت با چهار شاهد عادل فيصله می‌يابد، نسبت بی‌دينی مادام که شخص اقرار به مسلمانی کند با هزار شاهد هم ثابت نمی‌شود.

 

لذا واعظ غير متعظ نباشند و لطف فرموده اسناد و دلايل ردصلاحيت‌ و عدم اعتقاد بنده به اسلام را منتشر فرمايند تا مردم خود قضاوت کنند.

 

 

منبع: امروز


 


سناریو جدید خشونت طلبان علیه جنبش سبز

علی قلی زاده -

 

در هفته های پیش رو یکی از مهمترین فصل های تاریخ معاصر ایران رقم خواهد خورد. فصلی از ایستادگی ، عقلانیت سیاسی ، حق طلبی و صلح جویی عاری از هر نوع خشونت.

 

لازمه موفقیت در راه سبز امید حفظ تومان صبرو شکیبایی ، عقلانیت سیاسی ، پرهیز از هرگونه خشونت وخصوصا امری که برخی تحت عنوان خودساخته  « حق دفاع از خود  » در برابر خشونت دولتی ، خواسته یا ناخواسته به خشونت دامن میزنند . و البته حفظ هوشیاری در برابر توطئه های جریان خشونت طلب حاکم از یک سو و جریان های خشونت طلب و سواستفاده گر منفور ملت مانند فرقه رجوی. جریان هایی که به عقیده نگارنده مانند دو لبه قیچی ، در جهت مخالف یکدیگر اما در خدمت دیگری و با هدفی یکسان به دنبال نابودی همه طیف های جنبش سبز و جایگزین کردن خودشان میباشند.

 

در روزهای گذشته شاهد بودیم که جریان تندرو حاکم با اعدام 5 تن که به گفته وکلایشان از حق دادرسی عادلانه محروم بوده اند ، چگونه به دنبال اختلاف افکنی در بین جنبش سبز بود. امری که بزرگترین تهدید و آفت جنبش فراگیر و متنوع دموکراسی خواهی ملت ایران محسوب میگردد.

 

جریان تندرو حاکم که به هر قیمتی به دنبال حفظ احمدی نژاد و اطرافیانش در قدرت میباشد ، به دنبال این بود که با اعدام این 5 تن به اتهام همکاری با گروه تروریستی پژاک، از طرفی با تاکتیک پمپاژ وحشت ، خشم و خشونت در جامعه ( تاکتیکی که احمدی نژاد در مناظره های پیش از انتخابات به وضوح از آن استفاده میکرد ) به گسترده شدن خشونت در جامعه دامن بزند و از طرف دیگر با اختلاف افکنی بین برخی طیف های جنبش سبز ، آقایان موسوی و کروبی را در حالت آچمز قرار داده و به تضعیف جایگاه رهبران جنبش در بدنه آن و جامعه بپردازد.

 

دو هدفی که البته با افشاگری های شجاعانه وکلای مدافع این 5 قربانی که از بیگناهی یا دست کم سختگیری غیرقانونی درقبال آنان خبر دادند  و همچنین مواضع هوشمندانه آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد در دفاع از حقوق انسانی و شهروندی همه افراد با هر نوع گرایش فکری و سیاسی ، خنثی شد.

 

توطئه پیش روی جنبش

 

اما آنچه بنده را به نگارش این سطور ترغیب کرد ، توطئه ای است که با هماهنگی خواسته یا ناخواسته ( البته تفاوت چندانی نمیکند که چگونه این هماهنگی اتفاق افتاده باشد) دو جریان خشونت طلب رجوی و احمدی نژاد احتمالا طرح ریزی شده و نگران آن هستم  که کیفیت برنامه های پیش رو جنبش سبز را تهدید کند.

 

در ماه ها و هفته های گذشته و خصوصا پس از اعتراضات روز عاشورا مکررا خبرهایی منتشر میشد که برخی از شهروندان داخل کشور به جرم دیدار با بستگانشان در پادگان اشرف بازداشت و به اتهام محاربه با احکام سنگین اعدام روبه رو شده اند. دست کم و تا آنجا که در اخبار دنبال کرده ام ، برای آقایان عبدالرضا قنبری ، محمد حاج آقایی ، کاظمی ، صارمی ، خانم معصومه یاوری ، 5 عضو خانواده دانشپور و ... به این اتهام حکم اعدام صادر شده است. حال آنکه گر نه همه که لااقل اکثر این افراد و وکلایشان بارها هرگونه ارتباط این افراد با گروه تروریستی رجوی را تکذیب کرده اند و نهایتا جرمی که از نظر مقامات قضایی ایران مرتکب شده اند ، رفتن به عراق و اشرف برای دیدن بستگانشان بوده است ، عملی که حتی اگر در قانون جرم محسوب شود مجازاتش اعدام نیست.

 

همچنین در اظهارات تامل برنگیز دادستان تهران نیز دیدم که به این احکام و احتمال اجرای قریب الوقوع دست کم 3 اعدام دیگر اشاره شده است. حتی گفته شده که این افراد در حوادث پس از انتخابات بازداشت شده اند ، حال آنکه به گزارش خبرگزاری های داخلی لااقل یکی از این 3 نفر مورد اشاره دادستان تهران از چندین سال پیش در زندان به سر میبرد.

 

از شواهد و قراین پیداست که خشونت طلبان دولتی به دنبال تکمیل پروژه ناکام مانده شان با اعدام های احتمالی بیشتر در روزهای پیش از 22 خرداد میباشند. بیانیه اخیر 175 راهیافته مجلس هشتم که رهبران جنبش را منافقان جدید خوانده ، نیز در همین راستا ارزیابی میشود.

 

از طرفی شاهدیم گروه منفور رجوی که با رفتارهای ضد میهنی و تروریستی اش ، خصوصا ترور مردم بیگناه در روزهای پس از 30 خرداد 60  و قرار گرفتن در کنار صدام ، بزرگترین دشمن مردم ایران ، در جنگ هشت ساله ، دیگر هیچ جایگاهی در جامعه ایران ندارد و به یک گروه مرده و تنها یک برگ سوخته بازی های سیاسی بین دولت ها بدل شده است ، در یکسال گذشته به دنبال سو استفاده از شرایط داخل کشور و مطرح کردن خود میباشد.

 

در روزهای اخیر شاهدیم که رسانه های اقماری وابسته به این گروه تروریستی و خشونت طلب با ترویج خشونت و گل آلود کردن آب دنبال گرفتن ماهی به کام خودش است. همچنین شاهدیم که گروه مذکور با هماهنگی عجیب با خشونت طلبان حاکم به دنبال آن است که محکومان به اعدام فوق الذکر را به صورت غیرمستقیم به این گروه بچسباند تا هم زمینه اعدام این چند نفر را برای خشونت طلبان حکومتی مهیا سازد و هم به زعم خودش بتواند اندک جایگاه اجتماعی برای خودش پس از اعدام این افراد به دست بیاورد. همه این اقدامات غیراخلاقی گروه رجوی در حالی است که محکومان به اعدام و وکلایشان مانند آقای دکتر سیف زاده بارها هرگونه وابستگی این افراد با گروه رجوی و یا انجام هرگونه ترور یا خرابکاری را تکذیب کرده اند. و حتی مقامات دادستانی و قضایی هیچ گونه اتهام خرابکاری ، خشونت آمیز و یا تروریستی را به این متهمان محکوم به اعدام نسبت نداده اند.

 

اهداف جریان حاکم از اعدام های مورد اشاره دادستان تهران

 

به عقیده نگارنده سناریو احتمالی خشونت طالبان حاکم با اعدام احتمالی چند قربانی دیگر ، به زعم خودشان دامی خواهد بود برای جنبش سبز که با اهداف زیر اجرا خواهد شد :                                   

 

1.       در راستای استراتژی شکست خورده « النصر بالرعب» گام بردارند و جامعه را در آستانه روزهای حساس خرداد مرعوب و وحشت زده کنند . سیاستی که به نظر میرسد هرچه به سالگرد انتخابات نزدیک تر شویم ، بیشتر از طرف جریان حاکم پیگیری میشود.

 

2.       باز هم مانند روزهای پس از انتخابات و این بار بیشتر، اعتراضات و پرسش های مردمی صلح جو و حق جو را به یک گروه مرده و منفور ملت نسبت دهد.

 

3.       با قرار دادن رهبران جنبش در وضعیت به زعم حاکمان باخت - باخت شرایطی را به وجود آورد که در صورتی که اعدام های احتمالی آینده را محکوم کنند ، با تبلیغات شدید رسانه های دولتی و حکومتی روبرو خواهند شد که از چند منافق تروریست دفاع کرده اند ، و اگر آن را به صورت رسمی محکوم نکنند با اختلاف افکنی درون جنبش به آرزوی یکساله شان که ایجاد فاصله بین رهبران و بخش هایی از بدنه جنبش است ، دست خواهند یافت و سعی خواهند کرد با دلسرد کردن مردم برنامه های پیش رو جنبش را تحت تاثیر قرار دهند.

 

 

چه باید کرد؟

 

اما در برابر این سناریو کثیف خشونت طلبان چه باید بکنیم که هم از قربانی شدن چند نفر دیگر جلوگیری بکنیم و همانطور که مهندس موسوی نیز اخیرا اشاره کردند ، بدون توجه به علایق سیاسی و بدون دفاع از کنش سیاسی آنها از حقوق انسانی شان دفاع کنیم و هم از دستیابی جریان حاکم به اهداف فوق جلوگیری کنیم.

 

ضمن دعوت از همه اعضای جنبش سبز به فکر و اندیشه در این مورد چند راه حل ابتدایی که به ذهن بنده میرسد اشاره میکنم:

 

1.       نخست آنکه با راه انداختن کمپینی در دفاع از حقوق شهروندی محکومان به اعدام مورد اشاره داستان تهران، بدون توجه به علایق سیاسی آنها از قربانی شدنشان جلوگیری کنیم و با تاکید بر حق دادرسی عادلانه ، خواهان رسیدگی مجدد پرونده این افراد در شرایط عادی و بدور از مصلحت اندیشی های سیاسی و فضاسازی های رسانه ای حاکمان شویم. خصوصا آنکه بسیاری از این افراد دست کم در مراحل بازجویی ، بازپرسی و دادگاه بدوی از حق داشتن وکیل و دیگر حقوق قانونی یک متهم محروم بوده اند. به عنوان مثال روند رسیدگی به پرونده اقای عبدالرضا قنبری شاهد خوبی برای این مدعاست.

 

2.       باید مراقب باشیم که در صورت اجرای سناریو جریان حاکم، بر رهبران جنبش برای موضعگیری سریع فشار نیاوریم.

 

3.       با توجه و تاکید بر اصل مهم « پرهیز از هرگونه خشونت » و حتی خشونتی که برای دفاع از خود باشد ، تلاش های جریانهایی که تداوم حیاتشان در شرایط خشونت آمیز و غیرمسالمت آمیز میباشد ، را به شکست منجر کنیم. جریانهای خشونت طلب در هر دو سوی این سناریو مشتاقانه و هوشمندانه بر طبل خشونت میزنند و آشکارا و پنهان تبلیغ و ترویج خشونت میکنند.

 

4.       جهت افزایش همبستگی  و همراستا  و هم جهت شدن بردار فعالیت های همه طیف های جنبش سبز در داخل و خارج از کشور، با هوشیاری و درایت بر مطالبات مشترک و حداقلی جنبش تاکید کنیم و شعارهایی منطبق با همین فصل مشترک خواسته های جریانات جنبش سبز طرح کنیم. فراموش نکنیم که جنبش سبز رنگین کمانی است که یک طرف آن بخش هایی از راست های داخل مجموعه جمهوری اسلامی است و طرف دیگر آن احزاب اپوزسیون داخل و خارج از کشور، طیف گسترده ای از عماد افروغ تا عبدالله مهتدی ، از مسیح مهاجری تا محسن سازگارا. از حسن روحانی تا عزت الله سحابی. و مهمتر از اینها همه مردمی که با گرایشات مختلف و در اعتراض به سیاست های دولت احمدی نژاد از پیش از انتخابات ریاست جمهوری تا کنون در کنار هم قرار گرفته اند. پس برای آنکه متفرق نشویم و به پیروزی برسیم به جای آنکه بر خواسته های خودمان اصرار کنیم ، باید بر فصل مشترک مطالبات همه ی سبزها تاکید کنیم. مطلباتی که تا کنون در بیانیه ها و اظهارات آقایان موسوی و کروبی نمود پیدا کرده است.

 

5.       باید هوشیار باشیم و در مصاحبه ها ، نوشته ها ، اظهارات و خصوصا در فضای مجازی اتحادمان را حفظ کنیم و به جای تاکید بر موارد اختلافمان بر مشترکاتمان تاکید کنیم و فراموش نکنیم که «همه با هم » هستیم .

 

 در پایان باید اشاره کنم که همه آنچه در مقاله به آن اشاره کردم ، سناریو احتمالی است که از رفتارها و اظهارات مسئولان دولتی استنباط میشود. در عین حال امیدوارم همان جریان عاقل ولی در اقلیت درون حکومت که پس از 5 اعدام اخیر هرگونه اعدام بدون تایید دیوان عالی کشور را ممنوع کرد ، از اعدام های سیاسی بیشتر و گسترش خشونت جلوگیری نماید.

 

دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 




حسین جعفری ملت آبادی -

 

 

بشوی اوراق اگرهمدرس مایی           که حرف عشق در دفتر نباشد

 

اول این توضیح را بدهم که خوشبختانه هیچ نسبت سببی و نسبی و اخلاقی و فامیلی و انسانی بین من و آقای عباس جعفری دولت آبادی وجود ندارد و با کمال تاسف تنها یک واژه "جعفری" ازمشترکات بین ماست و ازنظر اعتقادات، به ویژه اعتقاد واحترام به حقوق انسان ها، فاصله هاست بین این جعفری تا آن جعفری یا به قول مدرس بین این حسن تا آن حسن.

 

ایشان درسخنان غلاظ و شداد و تهدیدآمیز خود نسبت به سران جنبش سبز، یا به گفته ایشان، سران فتنه، محاکمه آنان را به هنگامی که مصلحت اقتضا کند حوالت داده اند.  به عبارت دیگر رسما و با داشتن یک مقام کاملا رسمی قضایی تصدیق واعلام کرده اند محاکماتی که ازپس حوداث خرداد ماه سال گذشته شروع شده وهمچنان ادامه دارد، مصلحتی بوده وهست و افراد را اگرمصلحت اقتصا کند دستگیرومحاکمه می کنند.  درضمن ایشان با زبان بی زبانی میفرمایند که رژیم با"اقتدار" فعلا از دستگیری و محاکمه موسوی و کروبی وحشت دارد یعنی بیم دارد که با این کار تیشه آخرین را به ریشه لق خود زده ومصداق شعر معروفی باشد که میفرماید:

 

چنان زد بربساطش پشت پایی       که هرخاشاک آن افتاد جایی

 

کاراصلی و عمده دادستان، ستاندن داد است، نه تهدید کردن این و آن.  اگر درمملکت ما حکومت قانون برقراربود، بلافاصله پس از سخنان دررباری که فرمودید و گز نکرده پاره کردید، باید علیه شما وبه اتهام تهدید و هتک حرمت اعلام جرم میشد وسراغتان می آمدند و مدتی از بازداشتگاههای اسلامی از شما پذیرایی میکردند تا ازسمت خود اینگونه سوء استفاده نکنید.  اما افسوس که بفرموده شما مملکت ما بصورت مصلحتی اداره میشود و حتی قوه قضاییه آن نیز روی مصلحت عمل می کند. مگر وظیفه دادستان آنست که با مطبوعات مصاحبه کرده و این وآن را تهدید کند؟  جای شما در صحنه دادگاه است و اعلام جرم علیه کسی که برجایگاه متهم نشسته است.  شما می بایستی در دادگاه، جایگاه اصلی خود باشید و با ارائه اسناد ومدارک وقرائن و امارات و بینات، متهم را محکوم و دادگاه وقضات را اقناع کنید که متهم، دیگر متهم نیست ومجرم است. شما به موجب کدام قانون اسلامی و غیراسلامی وکدام ضوابط حقوقی و انسانی دررسانه ها این و آن را تهدید می کنید وازآن بدتر رژیمی را که ادعای خدمتگزاری آنرا دارید رژیمی معرفی می کنید که به "مصلحت" این وآن را محاکمه می کند یا مانند معاون اول رئیس جمهور باوجود انواع و اقسام سوء استفاده ها با یک شهادت اسلامی، ازهرگونه محاکمه ای معاف میدارد واقعا که باید گفت "بیله دیگ بیله چغندر".  

هنگامی که رهبر مملکتی با یک لب تکان دادن ویا شاه عباس واربا گوشه سبلتی جنباندن سردسته باندی را از هرگونه محاکمه ای معاف میسازد و طبعا محاکمه او را مصلحت نمیداند، البته دادستان قوه قضاییه آن مملکت نیز به جای ایستادن پشت تریبون دادگاه و شمردن جرایم متهم، می بایستی مانند هنرپیشگان تشنه شهرت سینما ها و تاترها روی صحنه آمده و با دادن شعار دربرابر "ارباب سابق جراید" که اکنون ازبیم جان وزندانهای طولانی و وثیقه های سنگین یا پناهنده شدن به این یا آن کشور، تبدیل به خدمتگزاران دست بسته وگوش به فرمان حاکمیت شده اند، ندا در دهد و آشکارا و رسما اعلام کند که "اگرمصلحت اقتضا کند" ما سران فتنه را محاکمه خواهیم کرد.  چه بلایی برسر آن فرشته ای آمد که چشمانش بسته بود و ترازوی عدلی دردست داشت و متهمان را بدون آنکه بشناسد یا مصلحتی را در نظر آرد، محاکمه می کرد وحکم برای آنان صادر می کرد.  اگرشما خود را پیرو مولای متقیان علی بن ابیطالب میدانید ومیخوانید آیا مولا علی نیز مصلحتی به جنگ معاویه میرفت و به مصلحت، دشمنانش را به مجازات میرساند؟ وآیا به همین جهت بود که درعین ضعف قوه نظامی به جنگ نهروان دست زد وخوارج را به آن صورت برجای خود نشاند.  آیا علی هم مصلحت گرا بود؟

 

میزان برای قضاوت، سند و مدرک و قرائن و امارات است نه زد و بند و  روابط و دوستی یا دشمنی و سلیقه شخصی یا مصلحت این و آن.

 

باردیگر با صدای رسا اعلام میکنم بین این حسن تا آن حسن فرسنگ ها فاصله است و من و آقای عباس جعفری دولت آبادی تنها دریک واژه وجه اشتراک داریم که اگر چرخ براین گونه بگردد، شاید بزودی برای گریز از بدنامی، شهرت خود را نیزتغییر داده وخویش تن را از این وجه مشترک هم نجات دهم.

 

دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 


دادستان تهران: اعدامها هیچ ربطی به سالگرد انتخابات نداشت

رافت اسلامی مشمول شهروند فرانسوی شده است -


زودتر نمی توانستیم اجرا کنیم
عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران، در گفتگو با شبکه انگلیسی زبان سیمای جمهوری اسلامی(Press TV)، با انتقاد از معترضین به اجرای ناگهانی حکم اعدام زندانیان سیاسی فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامی، گفت: "امروزه عده‎ای این قضیه را به سالگرد انتخابات منتصب کرده‌اند، بین این دو مسئله هیچ ربطی وجود ندارد."
وی در این مورد تصریح کرد: "سه نفر از اعدام شدگان سال ۸۵ و دو نفر سال گذشته دستگیر شده‌ بودند و حکم این افراد نیز در سال ۸۹ اجرا شده و به هر حال ما نمی‌توانستیم حکم این افراد را زودتر اجرا کنیم. درباره اینکه حکم این افراد با هم اجرا شده، مسئله اشتراک در نوع اتهامشان بوده است."


تروریست بودند
دادستان تهران بدون اشاره به اینکه فرزاد کمانگر - بنا به اظهارات وکیلش- هنوز جرمش اثبات نشده و در مرحله بازنگری بود، ادعا کرد "از خانه فرزاد کمانگر و دو نفر دیگر حدود ۱۷ کیلو مواد منفجره، تجهیزات مربوط به بمب‎گذاری، گلوله‎های آر پی‎جی، گلوله‎های جنگی و اسلحه به دست می‌آید...آنها در تهران یک خانه تیمی تهیه کرده بودند که بعد از آن که در کرمانشاه موفق شدند دو مقر بازرگانی و فرمانداری کرمانشاه را منفجر کنند، ماموریت بعدی آنان در تهران بوده اما به طور اتفاقی در تهران توسط پلیس گرفتار می‌شوند و سرنخ این دستگیری باعث می‎شود تا خانه تیمی آنها لو برود. این افراد، اوراق هویتی جعلی داشتند و افرادی در ترکیه آنها را هدایت می‎کردند به داخل ایران بیایند و مترصد بودند تا در تهران اقدامات انفجاری انجام بدهند که دستگیری اتفاقی آنها در تهران برنامه‌هایشان را بر هم زد."


عضو پژاک نیز بودند
جعفری دولت‌آبادی در ادامه سخنان خود افزود: "این افراد هر سه عضو پژاک بودند، گروه مسلحی که علیه جمهوری اسلامی اقدام مسلحانه را رسما اعلام کرده، تمام اعضای شان اعتراف کردند که عضو این گروهک هستند. بعد از اعدام آنها هم رئیسشان در یکی از کشورهای خارجی در مصاحبه با بی‎بی‎سی یا یکی از رسانه‎های غربی قبول کرد که این افراد با پژاک ارتباط داشتند و عضویت داشتند."

لازم به ذکر است شیرین علم هولی عضویت در پژاک را نپذیرفته بود و پرونده وی نیز در مرحله بازنگری قرار داشت.


محارب نیز بودند
دادستان تهران در ادامه خاطرنشان کرد: "طبق ماده ۱۸۶ قانون مجازات اسلامی هر کس عضو گروه‌های مسلح ضد نظام جمهوری اسلامی یا هوادار آنان باشد و در فعالیت‎های موثر به نفع این گروه شرکت کند و مرکز این گروه هم باقی باشد، محارب است و طبق این قانون یکی از مجازات‎های متصور برای محارب اعدام است."

وی ادامه داد: امروزه مرکز پژاک باقی است. گروه مسلحی است که علیه جمهوری اسلامی قیام مسلحانه اعلام کرده و رسما اقدامات انفجاری را به رسمیت شناختند و معتقدند که باید برای مبارزه با جمهوری اسلامی با اسلحه اقدام کرد.البته این سه نفر هم مرتکب اقدامات انفجاری بوده‌اند، هم سلاح جنگی داشتند، هم مواد منفجره نگهداری می‎کردند، هم گلوله داشتند، هم اوراق هویتی جعلی داشتند و هم انفجار در شهرها انجام دادند و هم برنامه انفجار بعدی داشتند."

دادستان تهران افزود: علم هولی که البته در این سال‎ها با آنها همکاری نداشته و از اعضای گروهک پژاک بوده، در میدان آزادی تهران توسط پلیس دستگیر می‎شود. وی قصد انفجار در مقر سپاه را داشته اما در این قضیه ناموفق بوده است. وی اقدامات انفجاری را در برنامه کاری‎اش داشته و وقتی که پلیس وی را بازداشت می‎کند حتی از افشای نامش خودداری می‌کرده و پس از مدتی نامش را افشا می‌کند. علم هولی هم عضویتش را در پژاک و هم دست داشتن در اقدامات انفجاری را پذیرفته و از سوی دیگر گروهک پژاک نیز در اطلاعیه‎ای رسمی عضویت وی را در این گروه قبول کرده است. بنابراین نه علم هولی به خاطر زن بودنش که بعضی‌ها ادعا کردند و نه آن سه نفر دیگر به خاطر کرد بودنشان اعدام شده‌اند.


افتخار می کنیم که ضدیت با کسی یا گروهی نداریم
جعفری دولت‌آبادی تصریح کرد: "اساسا ما افتخار داریم که ضدیت با کسی یا گروهی نداریم و کرد بودن، زن بودن، لر بودن، عرب بودن و فارس بودن امتیازی د‎ر نظام قضایی ایران محسوب نمی‎شود. بنابراین اینکه در تبلیغات برخی از رسانه‎ها ادعا شده است که این افراد به خاطر کرد بودنشان محاکمه شدند و آن خانم به علت زن بودن و کرد بودنش محاکمه شده است، ادعایی بی‎اساس محسوب می‎شود."


چهار سال طول کشید
این مقام عالی رتبه قضایی با بیان این‌که حدود چهار سال طول کشید تا درباره این افراد تحقیقات کامل شود، محاکمه شوند و اعتراض کنند، گفت: حکم به وکلای آنان ابلاغ شده و دقیقا ۱۸ ماه بعد از ابلاغ حکم به دیوان عالی کشور، این حکم اجرا شده است. یعنی این افراد برای هر گونه اقدام، اعتراض‎های مجدد از جمله اعمال ماده ۱۸ که در برخی تبلیغات اعلام شده است، فرصت کافی داشته‌اند. این افراد می‌توانستند درخواست عفو کنند و سال‎های سال در زندان بودند و همه جور امکاناتی برای این افراد فراهم بوده است.

دادستان تهران تصریح کرد: اینکه چرا این احکام در دوره فعلی اجرا شده است به نظر ما این احکامی نبود که مربوط به اغتشاشات باشد. نه من در آن زمان دادستان تهران بودم و نه کسی علم غیب داشته که بداند این افراد در سال ۸۹ اعدام می‌شوند. اینها تروریست‎هایی بودند که در آن سال دستگیر شدند و شاید می‎خواستند به اینها میدانی بدهند تا تقاضای عفو کنند.اگر خود محکوم عفو نخواهد طبیعتا دستگاه قضایی و دادستان باید احکام قطعی را اجرا کند.

جعفری دولت آبادی یادآور شد: من در تبلیغات مشاهده کردم که روی کرد بودن و سرعت محاکمه اینها تاکید شده است، در حالی که من می‎گویم محاکمه این افراد ‎ چهارسال و اجرای حکم این افراد ۱۸ ماه طول کشیده است. بنابراین تبلیغات رسانه‎ها کاملا دروغین بوده است. پرونده این افراد موجود و حرف‎های ما مستند به پرونده‌هاست.


کسی به خاطر ۲۰۰ هزار تومان اعدام نشد
دادستان تهران درباره یکی دیگر از محکومان اعدام شده، گفت: برادر مهدی اسلامیان پارسال در انفجار حسنیه وصال شیراز که تعدادی از هم وطنان ما در این انفجار کشته شدند، نقش داشت و ایشان نقش بسیار موثری در فرار برادرش داشت. من در برخی سایت‎های خبری خواندم که وی به خاطر ۲۰۰ هزار تومان اعدام شده است، من پیشتر توضیح دادم الان هم توضیح می‎دهم که عضویت در گروه‌های مسلح غیر قانونی که قیام مسلحانه کرده باشند، عضو یا هوادار، اگر فعالیت موثر داشته باشد حکم شان اعدام خواهد بود. بنابراین کسانی که فکر می‌کنند وی به خاطر ۲۰۰ هزار تومان اعدام شده است، حرفشان باطل است.

جعفری دولت‌آبادی خاطرنشان کرد: بر اساس قانون مجازات اسلامی ایران، کسانی که عضو یا هوادار این گروه‌ها هستند و تلاش موثر کنند، حکم شان اعدام است. برادر همین محکوم همه تلاشش را می‎کند تا وی را از راه کیش از کشور خارج کند که موفق به این کار نمی‌شود، اینها هم از جمله تلاش‎های موثر محسوب می‎شود، کمک مالی به گروه غیر قانونی مسلح نیز تلاش موثر محسوب می‌شود.


اعدامی ها گزینشی نبودند
دادستان تهران مجددا ادعا کرد: "ما این افراد را گزینشی انتخاب نکردیم . این طور نبوده که چهار تا کرد را انتخاب کنیم و یک فارس را هم کنارش اعدام کنیم. اینها کسانی هستند که احکامشان قطعی بوده و چون هر‎دو پرونده به لحاظ اقدامات تروریستی و انفجاری بوده، حکم این افراد را با هم اجرا کردیم. لذا کسانی که سعی کردند با اقدامات تبلیغاتی چنین وانمود کنند که دستگاه قضایی ایران افرادی را که گناهکار نیستند محاکمه کرده است، این ادعا کاملا از سوی ما رد می‌شود.


اگر وکیلشان راست می گوید...
جعفری دولت‌آبادی در ادامه گفتگو با شبکه خبری پرس تی وی، به اظهارات خلیل بهرامیان وکیل مدافع سه تن از اعدام شدگان اخیر اشاره کرد و گفت: "ایشان می‌تواند اگر واقعا ادعایی دارند بازهم پرونده را مطالعه کند. از نظر ما این سه نفر مصداق اعلای ماده ۱۸۶ هستند و عضویت در گروه‌های مسلح محارب داشتند. پژاک رسما جهاد مسلحانه داشته و این افراد عضو پژاک یا هوادارانی بودند که تلاش موثر در این گروه داشتند.این پرونده موجود است و ما نمی‌توانیم پس از اعدام در پرونده‌ها دخل و تصرف کنیم.
جعفری دولت‌آبادی تصریح کرد: "آنها صرفا به جهت فضاسازی این مطالب را بیان می‌کنند. ما امیدواریم که ایشان اگر نتواند ثابت کند حتما حکمش را پاره کند و مطمئن باشد که حرف ما محکم و مستدل است و ایشان می‌توانند اگر تعهد بدهند که در صورت اثبات این ادله، به تعهدشان عمل کنند، می‌توانند یک بار دیگر گزارش‎های پرونده را مطالعه و بررسی کنند."

وکیل مدافع اعدام شدگان چند روز پیش در اعتراض به اجرای ناگهانی احکام اعدام گفته بود "اگر بتوانند ثابت کنند موکلانم تروریست بوده اند، من حکم وکالت خودم را پاره می کنم."


تبعه فرانسوی مشمول رأفت اسلامی شد
به گزارش خبرگزاری مهر، عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران پیرامون اخبار برخی رسانه ها مبنی بر مبادله یا تبرئۀ شهروند فرانسوی بازداشت شده در حوادث بعد از انتخابات گفت: "کلوتید ریس متهم تبعه فرانسه تبرئه نشده بلکه طبق قوانین محکومیت یافته و با توجه به پرداخت جزای نقدی، با حکم دادگاه به او اجازه خروج از ایران داده شده است."


دولت آبادی درباره چگونگی آزادی وی گفت: "وی خانم بیست و چهار ساله‎یی است که دو بار به ایران آمده؛ یک بار درسال ۸۶ که دوره کوتاهی بود و بار دوم در بهمن ۸۷ که به عنوان لیسانس ادبیات فارسی وارد کشور شده است. او فوق لیسانس روابط بین‎الملل داشته و از طرف یکی از دانشگاه‎های ایران دعوت شده بوده؛ البته این دعوت کوتاه مدت بوده و بعد بدون مجوز به حضور خود ادامه می‌دهد و از طریق رایزنی فرهنگی خود در ایران مرتبط بوده و بعدها مجوز حضور خود را تمدید نمی‎کند و به حضور خود بدون مجوز ادامه می‎دهد و کم کم شروع به گرفتن تماس‎هایی با برخی از حقوقدان‎ها و اساتید علوم سیاسی می‎کند، در تظاهرات‎های غیرقانونی شرکت می‎کند، از این تظاهرات‎ها فیلمبرداری و این فیلم‎ها را ارسال می‎کند...و به نظر ما مطالعات بسیار دقیقی هم درباره مسائل ایران داشته و اوضاع ایران را رصد می‌کرده و وقتی که به ایران می‎آید و به اصفهان می‎رود گزارشی از وضع دانشگاه، بازار، آخرین وضعیت گروه‎ها و روابط اجتماعی، سیاسی، پارلمانی، قضایی و سپاه می‎دهد و نشان می‎داده که کاملا درصدد جمع آوری اطلاعات بسیار دقیقی از سیستم اجتماعی ایران و نهادهای مسئول و موثر بوده؛ این باعث شده عک‎سهایی که از ایران تهیه کرده بسیار حرفه ا‌یی باشد."

دادستان تهران با بیان این‌که "این خانم شخصا در تظاهراتها شرکت می‌کرده و همین ارتباط باعث شده که او چهره‎ای فراتر از یک مدرس زبان فرانسه داشته باشد، خاطرنشان کرد: ماموران ایران به او مظنون می‌شوند و در تیرماه ۸۸ او را در فرودگاه امام دستگیر می‎کنند. بعدها به دو اتهام اقدام علیه امنیت ملی و جمع آوری اطلاعات از مراکز ایرانی برای او کیفرخواست صادر می‌شود.

لازم به ذکر است دادگاه انقلاب تهران این شهروند فرانسوی را را بدوا به ده سال حبس (پنج سال برای اقدام علیه امنیت ملی و پنج سال هم برای جمع آوری اطلاعات) محکوم کرده بود که بنا به اظهارات امروز دادستان تهران "رافت اسلامی مقرر در احکام دادگاه‎ها، متوجه ایشان شد و دادگاه تصمیم گرفت که حبس را به سیصد میلیون تومان جزای نقدی تبدیل کند."


آنچه رئیس جمهور سنگال می گوید
یک روز پس از بازگشت کلوتیلد ریس به کشورش، خبرگزاری‌ها گزارش دادند که قرار است روز سه شنبه (۲۸ اردیبهشت) یک دادگاه عالی فرانسه، درباره آزادی علی وکیلی راد متهم به شرکت در قتل شاپور بختیار (آخرین نخست وزیر رژیم گذشته) تصمیم بگیرد. قضات این دادگاه، صدور حکم آزادی وکیلی راد را مشروط به اخراج او از خاک فرانسه کرده‌اند. وزیر کشور فرانسه نیز، روز دوشنبه (۲۷ اردیبهشت) حکم اخراج وکیلی راد را صادر کرد.

به گزارش خبرگزاری آلمان، همزمان با آزادی و خروج ریس از ایران و قطعیت اخراج وکیلی‌‌راد از فرانسه، عبدالله واد رئیس‌جمهور سنگال در تماس با روزنامه له پاریسین از موافقت شش‌ماه پیش احمدی‌نژاد برای خروج کلوتیلد ریس از ایران خبرداد.

همزمان نیکلا سارکوزی رئیس‌جمهور فرانسه، پس از بازگشت ریس، از روسای جمهور سنگال، برزیل و سوریه، به‌خاطر میانجی‌گری‌های آن‌ها تشکر کرد. اما نگفت که میانجی‌گری رئیس‌جمهور برزیل به سپتامبر سال گذشته باز می‌گردد.

قابل ذکر است بنا به گزارش همین خبرگزاری، عبدالله واد که جزو میهمانان نشست گروه ۱۶ تهران بوده، رئیس‌جمهور فرانسه را متهم کرد که با رد پیشنهاد احمدی‌نژاد، سبب شد که دانشیار جوان فرانسوی ۶ ماه بیهوده در ایران نگهداری شود. وی درباره شرایط احمدی‌نژاد برای آزاد ساختن ریس توضیحی نداد. اما در فرانسه این گمان تشدید شده که این شرط، آزاد ساختن کاکاوند و علی وکیلی راد بوده، که اکنون تحقق یافته یا در حال انجام شدن است. اما کاخ الیزه این موضوع را رد می‌کند.

رئیس جمهور سنگال به روزنامه له پاریسین گفت: "در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۹ محمود احمدی‌نژاد موافقت خود را با خروج ریس از ایران اعلام کرده بود؛ اما کاخ الیزه از من خواست که موضوع را مسکوت بگذارم، زیرا واسطه‌های دیگری مشغول کار هستند. ما می‌توانستیم ۶ ماه زودتر به نتیجه برسیم."

هنوز ابعاد دیگر این پرونده و معاملات صورت گرفته در این زمینه اعلام نشده است.



 


محافظ ارشد میر حسین موسوی بازداشت شد

جرس: احمد یزدانفر سر تیم محافظان میر حسین موسوی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

 

احمد یزدانفر با بیست و هفت سال سابقه، از زمان نخست وزیری میر حسین موسوی از محافظان وی بوده و کاملا مورد اعتماد میرحسین می باشد.

به رغم اینکه وی دو روز پیش  توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود، خبر دستگیری اش ساعاتی پیش توسط سایت کلمه منتشر شد.

بدنبال اظهارنظرهای اخیر دادستان و نامه نمایندگان مجلس از روز گذشته فشارها و محدودیتها بر اطرافیان و دفتر موسوی افزایش یافته است.

آگاهان سیاسی این اقدامات را در جهت اعمال فشار بیشتر بر موسوی ارزیابی می کنند.

در حال حاضر مشاوران ارشد میر حسین موسوی در زندان بسر می برند.

در همین حال اخباررسیده از شهرستانها نشان از محدودیت، احضار و بازداشت فعالان ستاد میرحسین موسوی است.

اخبار تکمیلی متعاقبا ارسال می شود.


 


روزشمار بیست و هفتم اردیبهشت

سید ابراهیم نبوی -

 

احمدی نژاد ما را به صفر خواهد رساند

 

در حالی که بسیاری از نیروها و سازمان های اصلاح طلب در کنار موسوی و خاتمی قرار گرفته بودند، برخی نیروها که مدتها بود با جبهه اصلاحات فاصله گرفته بودند، در کنار آیت الله کروبی قرار گرفتند. احمد زیدآبادی که تا یک ماه قبل از انتخابات معتقد به حضور عبدالله نوری در انتخابات بود و میرحسین موسوی را نامزد انتخاباتی آیت الله خامنه ای می دانست، به عنوان سخنگوی سازمان ادوار تحکیم وحدت، از مهدی کروبی حمایت کرد. از سوی دیگر نیروهای حامی میرحسین موسوی در سطح وسیع در خیابانهای کلیه شهرهای ایران از یک سو و رسانه های مجازی مانند فیس بوک و بالاترین از سوی دیگر حضور پیدا کردند. حمایت هنرمندان و روشنفکران از میرحسین موسوی و فعالیت های انتخاباتی، جریان موج سبز را بصورتی جدی و بسیار گسترده مطرح کرد.

 

از سوی دیگر دولت با استفاده از صدا و سیما و وزارت ارشاد هم تلاش کرد دامنه تبلیغ به نفع احمدی نژاد  را وسعت ببخشد و هم مانع فعالیت نشریات کشور به نفع موسوی و کروبی شود. شورای نگهبان نیز اگرچه تلاش می کرد که به نظر بی طرف برسد، اما موضع گیری علنی و روشن سخنگوی این شورا علیه " تشکیلات پیشنهادی کروبی و موسوی برای صیانت از آرای مردم" نشانه حمایت حکومت از احمدی نژاد بود. همه اینها در شرایطی رخ می داد که حکومت و رهبری آن هنوز گمان می کرد که ممکن است احمدی نژاد از سوی حامیان حکومت رای بیاورد. در این میان کروبی در تلاش بود تا به سوی گروههای نخبه اجتماعی برود، موسوی در تلاش بود تا توجه طبقه متوسط و نیروهای مذهبی طرفدار اصلاحات و مخالف دیکتاتوری و بی عدالتی را جلب کند و احمدی نژاد تلاش می کرد تا با کمک های مالی به گروههای مختلف رای آنها را خریداری کند.

 

احمدی نژاد ما را به صفر خواهد رساند

 

سرمقاله امروز روزنامه سرمایه با عنوان "بقای ایران در گرو مشارکت انتخاباتی ایرانیان"، را عزت‌الله سحابی نوشت. وی در این سرمقاله در جستجوی ارائه دلایل لزوم مشارکت حداکثری مردم در انتخابات ریاست جمهوری است. در این سرمقاله آمده است: " انحلال سازمان برنامه از اشتباهات فاحش دوره ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد محسوب می‌شود. سازمان برنامه و بودجه براساس قانون و فشار شورای نگهبان در سال ۱۳۶۱ به وزارت برنامه و بودجه تبدیل شد. از این رو زمانی که موسسه یا نهادی براساس قانون شکل می‌گیرد، براساس قانون نیز باید منحل شود. عملکرد ایشان در انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی که نام تغییر یافته سازمان برنامه و بودجه است، خلاف قانون می‌باشد."


 

سحابی افزوده است: " آقای احمدی‌نژاد نه تنها سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی را منحل کرد، که سازمان آمار ایران را نیز در ضعیف‌ترین موقعیت خود قرار داده است، البته سازمان آمار منحل نشده، ولی کارشناسان به کلی از آمار درست که مهم‌ترین ابزار آنان برای برنامه‌ریزی است محروم شده‌اند و این امر منجر به سلب اطمینان و اعتماد به آمار این سازمان نزد برنامه‌ریزان شده است." در این سرمقاله آمده است: " سیاست خارجی منطقه ایرانی در برابر اعراب نیز به شدت ضعیف و متزلزل شده است، تا جایی که رئیس جمهوری ایران در زیر پرچمی می‌نشینند که بر آن نوشته شده خلیج عربی. بنابراین استقرار چنین دولتی برای یک دوره چهارساله دیگر موجودیت ایران را به لحاظ مادی، انسانی، مالی و اقتصادی و همچنین از حیث بین‌المللی اگر تاکنون به درجه ۴۰ تقلیل داده، بعدها به صفر خواهد رساند."

 

حامیان شیخ اول، هواداران شیخ دوم

سرمقاله روزنامه اعتمادملی با عنوان " چرا حامیان نوری" به بررسی چگونگی حمایت هواداران عبدالله نوری از مهدی کروبی پرداخته است. در ابتدای این سرمقاله آمده است: " برخی چهره‌ها و گروه‌ها که تا دیروز بالاتر از میدان تجریش در خانه شیخ عبدالله نوری گرد او حلقه زده بودند، مستقیم و بی‌هیچ سرگردانی، به طرفه‌العینی سر از خانه شیخ مهدی کروبی درآوردند و به این چرخش، خلقی را غافلگیر ساختند. به راستی اما حامیان شیخ اول چگونه حامیان شیخ دوم شدند و این "طی طریق" چگونه ممکن شد؟"

 

سرمقاله‌نویس اعتمادملی می‌افزاید: " یک راه کنار نشستن و تحریم انتخابات است و راه دیگر شرکت در انتخابات. چه بسا برخی نیروهای پیشرو تصمیم نداشته باشند که سطح توقعات خود را از کاندیدایی همچون عبدالله نوری پایین‌تر بیاورند. اما اگر بخواهیم نوری را بگذاریم و بگذریم، گزینه بعدی پس از او چه کسی خواهد بود و با خروج از اردوگاه عبدالله نوری در کدام اردوگاه فرود می‌توان آمد؟" این روزنامه افزود: " هر گفتمانی اما که بخواهد در میانه دو گفتمان اصلاحات از پایین و اصلاحات از بالا قرار بگیرد، نه‌تنها منافع این دو مدل را کسب نخواهد کرد که مضرات هر دو مدل را نیز در خود خواهد داشت. از حکومت مانده و از مردم رانده، حدیث اصلاح‌طلبانی است که می‌خواهند در میانه دو مدل اول و دوم حرکت کنند."

 

حمایت ادوار تحکیم وحدت از نامزدی کروبی

 

سازمان دانش آموختگان (اداور تحکیم وحدت) از نامزدی مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کرد. به گزارش امروز یکشنبه روزنامه اعتماد ملی، احمد زیدآبادی دبیرکل سازمان ادوار تحکیم گفت که اعضای این سازمان با برگزاری نشست‌های متعدد در نهایت به این نتیجه رسیدند که از آقای کروبی در انتخابات حمایت کنند. آقای زید‌آبادی، علت حمایت اداور تحکیم از این نامزد ریاست جمهوری را، قول مساعد آقای کروبی به منظور " تشکیل کابینه‌ای توانمند با حضور تکنوکرات‌های برجسته و پایان دادن به روند شبه آپارتاید محرومیت دانشجویان" عنوان کرده است. " ایجاد امنیت لازم برای فعالیت احزاب، مطبوعات و اهل قلم و رفع تبعیض علیه اقلیت‌های قومی و دینی و مشارکت دادن آن در مدیریت‌های ملی و بومی" از دیگر دلایل سازمان دانش‌آموختگان در اعلام حمایت از نامزدی آقای کروبی است.

 

آقای زید‌آبادی همچنین اظهار داشت که دولت محمود احمدی‌نژاد در چهار سال گذشته " تهدیدها و نیز فرصت‌های ناخواسته‌ای" برای ایران پدید آورده است. وی افزود که در این مدت، دولت آقای احمدی‌نژاد با " بی‌اعتنایی" به تجربه‌های علمی بشری، پایه‌های اقتصاد کشور را " سست" کرده است. به اعتقاد این روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی، " برنامه‌ها و منش سیاسی مهدی کروبی برای تغییر وضعیت کنونی مناسب‌‌تر" از سایر نامزد‌ها است.

 

ایران انتخابات آزاد را تضمین کند

 

سازمان عفو بین‌الملل از مقام‌های ایران خواست که برگزاری انتخابات سالم و عادلانه را تضمین کنند. عفو بین‌الملل پیش از انتشار نتایج این بررسی‌ها از علی جنتی دبیر شورای نگهبان خواسته است تضمین دهد که در این دوره از انتخابات هیچ «تبعیضی» قائل نخواهد شد. این سازمان همچنین از آقای جنتی و سایر مسئولان برگزاری انتخابات درخواست کرده است که از " کاندیداها و رای دهندگان در اجرای موثر حق خود مبنی بر آزادی بیان و آزادی اجتماعات در طول مبارزات انتخاباتی" حمایت کنند. عفو بین‌الملل در عین حال به شورای نگهبان گفته است که تضمین کند " هیچ کس از حق کاندیدا شدن، با دلایلی چون نژاد، مذهب، رنگ، جنس، زبان، دین، عقاید سیاسی و اجتماعی محروم نمی‌شود."

 

عفو بین‌الملل در بخش دیگری از اطلاعیه خود از "سرکوب" فزاینده فعالان سیاسی و مدنی در ایران ابراز نگرانی کرده است. این سازمان اعلام کرده است " نگران این مسئله است که ایرانیانی که خواهان بیان آزادانه نظرات و عقاید خود و یا خواهان آزادی تجمعات هستند، در طول رقابت‌ها و مبارزات انتخاباتی با محدودیت‌هائی مانند ارعاب، بازداشت خودسرانه و یا محاکمه غیرعادلانه و غیرمنصفانه روبرو شوند." آن‌طور که سازمان عفو بین‌الملل  اعلام کرده است در ایران بسیاری از بازداشت شدگان " در معرض سوء رفتار و شکنجه و رفتارهای اهانت‌آمیز" قرار دارند.

 

درخواست وزارت ارشاد از رسانه‌ها

 

وزارت ارشاد از رسانه‌ها خواست از واژه " کاندیدای احتمالی" در اخبار و گزارش‌های مربوط به داوطلبان استفاده کنند. این درخواست براساس بند‌های مربوط به فصل تبلیغات قانون انتخابات ریاست جمهوری در قالب اطلاعیه‌ای امروز یکشنبه از سوی معاونت امور مطبوعاتی وزارت ارشاد منتشر شده است. در این اطلاعیه، فعالیت له یا علیه نامزد‌های ریاست جمهوری از " میز خطابه نماز جمعه و یا هر وسیله دیگری که جنبه رسمی و دولتی دارد"، جرم شناخته شده است. " استفاده از وسایل و سایر امکانات وزارتخانه‏ها و ادارات، شرکت‌های دولتی و مؤسسات وابسته به دولت و نهادها و مؤسساتی" به نفع نامزد‌های ریاست جمهوری از دیگر موارد تخلف‌های انتخاباتی اعلام شده است. این در حالی است که وزارت ارشاد و صدا و سیما بخش وسیعی از امکانات خود را برای تبلیغات محمود احمدی نژاد مصرف کرد.

 

انتخابات مثل عملیات بیت‌المقدس است

 

حسین همدانی، جانشین فرمانده نیروی مقاومت بسیج می‌گوید که " انتخابات، یک مانور و عملیات بیت‌المقدس" است. اظهارات این فرمانده نظامی یک روز پس از آنکه عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان بر ممنوعیت دخالت نیرو‌های نظامی در انتخابات تاکید کرد، ایراد ‌شد. به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، سردار همدانی اظهار داشت که " حوزه دفاع مقدس را جدا از سیاست" نمی‌داند. به گفته وی، بسیج " انتخابات را یک مانور و عملیات بیت‌المقدس" می‌داند.

 

انکار هولوکاست و تبلیغات انتخاباتی

 

لس آنجلس تایمز نوشت: " به نوشته یکی از روزنامه های ایران نامزد انتخاباتی و رقیب اصلاح طلبِ محمود احمدی نژاد با انتقاد از وی به دلیل انکار هولوکاست، اعلام کرد وی به اسرائیل خدمت کرده و ایران را در انزوای بیشتر گرفتار کرده است." بر اساس گزارش لس آنجلس تایمز " مهدی کروبی، روحانی میانه رو و یکی از دو نامزد اصلاح طلب و امیدوار به کنار زدن آقای احمدی نژاد در انتخابات 22 خرداد ماه است. رئیس سابق مجلس  ایران از تلاش برای بهبود روابط با غرب سخن گفته است؛ وی مشکلی در دیدار با آقای اوباما ندارد، به شرط آنکه این اقدام به منافع ملی کشور کمک کند." به نوشته این نشریه آمریکایی " روزنامه اعتماد ملی که ارگان رسانه ای کروبی است، به نقل از وی نوشت: احمدی نژاد با طرح موضوع هولوکاست، بزرگترین خدمت را به اسرائیل کرد زیرا تمام دنیا به پشتیبانی از اسرائیل برخاست."

 

مجلس، در مصاف با دولت

 

با قطعی شدن تصمیم علی لاریجانی برای حمایت نکردن از احمدی‌نژاد در انتخابات دهم، اختلافات بین رئیس مجلس و حامیان احمدی نژاد بالا گرفته است؛ موضوعی که در جلسه دیروز مجلس نیز مشهود بود: از یک سو لاریجانی به دولت تذکر بودجه‌ای داد و تصمیمات اخیر دولت را غیرقانونی خواند و از سوی دیگر حامیان احمدی نژاد در مجلس به صراحت از لزوم تغییر رئیس مجلس سخن گفتند.  همفکران دولت در مجلس دیروز از "احساس تکلیف" برخی نمایندگان پس از سخنان اخیر رهبر در کردستان خبر دادند که موجب تشکیل "ستاد مجمع نمایندگان اصولگرای حامی احمدی‌نژاد" شده است.

 

همزمان سردار کوثری، از نمایندگان حامی احمدی‌نژاد در مجلس نیز  با اشاره به بیانیه جامعه مدرسین و حمایت‌های ضمنی رهبر، برای چندمین از لاریجانی خواست از احمدی‌نژاد به عنوان کاندیدای جناح راست حمایت کند و حمایت فراکسیون اکثریت را نیز پشت سر احمدی‌نژاد قرار دهد. نمایندگان وابسته به جناح دولتی پیش از این هم بارها از لاریجانی خواسته بودند به عنوان رئیس مجلس و رئیس فراکسیون اصولگرایان در این مجلس، از احمدی‌نژاد حمایت کند؛ اما او نه تنها از موضع‌گیری انتخاباتی طفره رفته بود، بلکه به طور علنی با اعلام موضوع فراکسیون اکثریت نیز مخالفت کرد تا برنامه‌های نمایندگان جناح دولتی را به هم بریزد.

 

در مقابل، نمایندگان حامی احمدی‌نژاد هم بیکار ننشستند و با طرح موضوع تغییر رئیس مجلس و هیات رئیسه، جبهه جدیدی را برای اعمال فشار بر لاریجانی باز کردند؛ فشارهایی که ظاهرا همچنان بی‌نتیجه مانده و رئیس دولت را از حمایت اکثریت نمایندگان این جناح بی‌بهره گذاشته است. در همین راستا دیروز دفتر لاریجانی خبر روزنامه "اعتماد ملی" در خصوص جلسه حسینیان با رئیس مجلس و وعده‌های لاریجانی به این نماینده حامی احمدی‌نژاد، در ازای رای گیری دوباره به عنوان رئیس مجلس را تکذیب و با انکار هرگونه زد و بند، تصریح کرد که: "رئیس و نمایندگان مجلس در مساله انتخابات با تدبیر و استقلال رای تصمیم‌گیری می‌كنند."

 

علاوه بر موضع‌گیری‌های رئیس مجلس هشتم در صحن علنی در مخالفت با دولت، او دیروز یک مصوبه مهم دولت احمدی‌نژاد را نیز با استفاده از اختیاراتی که به تازگی در قانون به او داده شده، لغو کرد. این مصاف بر سر تصمیم دولت نهم درباره انفکاک همه صندوق‌های بیمه‌ای (خدمات درمانی، بازنشستگی، روستاییان و عشایر) از وزارت رفاه و قرار دادن آنها در زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی بروز کرد که با وجود همراهی دیوان عدالت اداری با دولت، لاریجانی در برابر آن ایستاد و چالش خود با دولت نهم و رئیس آن را افزون تر کرد.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته