-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ آذر ۲۳, چهارشنبه

Latest News from AzadCyber for 12/14/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



لیلی نیکونظر

او به تازگی نامه‌ای را به همراه محمد نوری‌زاد و رخشان بنی‌اعتماد امضا کرده. آنها در این نامه خواستار آزادی مجتبی میرطهماسب شدند؛ یکی از شش مستندسازی که به جرم همکاری با بخش مستند شبکه بی‌بی‌سی فارسی دستگیر شد و به‌رغم آن‌که پنج فیلم‌ساز دیگر آزاد شده‌ بودند، او در زمان نگارش نامه همچنان در زندان  به سر می‌بُرد.

اویی که در جمله اول آوردیم جعفر پناهی است که همچنان در میدان اعتراض و فعالیت سیاسی و اجتماعی حاضر است و مکافات سنگین مخالفت‌هایش او را از ادامه اعتراضش ظاهرا منصرف نمی‌کند.  پناهی همیشه و همواره اعتراض کرده، اعتراض و مخالفت او با گفتمان سرکوبگر افراطی، نه تنها در شکل اثر سینمایی٬ که در قالب حضور فیزیکی در تظاهرات و نامه‌نگاری هم ثبت شده است.

کمتر فیلم‌سازی شبیه پناهی، جرات و آمادگی او را در نوشتن یادداشت‌های اعتراضی در روزنامه‌ها و نشریات اصلاح‌طلب داشته، و شاید از این رو نویسندگان جراید مخالف با جریان حاکم، می‌توانستند روی یادداشتی از او، یا حضور چند خطی صریح و بی‌تعارف او در اعتراض به جریان‌های تحدیدکننده سینما و آزادی بیان حساب جداگانه‌ای باز کنند.

اما کنار هم قرار گرفتن نام «جعفر پناهی» و «مجتبی میرطهماسب» یادآور یک اتحاد دیگر هم هست. در جشنواره کن ۲۰۱۱ فیلم‌های کوتاهی از جعفر پناهی و مجتبی میرطهماسب به نمایش درآمد و مورد توجه قرار گرفت. فیلمی که از جعفر پناهی در کن به نمایش درآمد، «این یک فیلم نیست»،  به عمد یا به سهو، در یک فرم آماتوریستی تجربی اما موثر، معنی‌کننده و تصویرگر تناقض محدودیت در عصر ارتباطات فراگیر آزاد در دنیای امروز است؛ معنایی که در فشرده‌ترین حالت ممکن، با یک بیان طعنه‌آمیز کنایی از سانسور و محدودیت آزادی بیان در دنیای رسانه‌ها می‌گوید.

جعفر پناهی به‌گونه‌ای به سینمای کیارستمی تعلق دارد؛ فیلم‌سازی که به صریح‌ترین بیان ممکن اعلام کرده سانسور در دنیای مدرن جایی ندارد و شاید به اتکای همین اعتقاد است که کیارستمی همیشه و همچنان لبخند زده و فیلم ساخته و  در جامعه جهانی اکران کرده است.

“پناهی به وضوح تعلیق در زندگی روزمره‌اش را به تصویر می‌کشد و همین که چگونه روزمرگی او در یک حرکت آونگی میان ترس و ناامیدی و امیدواری‌های اندک متاثرکننده جریان دارد؛ فیلم‌ساز در خانه نشسته و ظاهرا نمی‌تواند به فعالیت حرفه‌ایش بپردازد”

جعفر پناهی هم در تمامی این سال‌ها، نه به اندازه عباس کیارستمی اما، همچنان حضورش را در جشنواره‌های خارجی حفظ کرده، به چشم آمده و درخشیده است. و لابد ادامه همین نگاه است که پناهی نام فیلمش را می‌گذارد: این یک فیلم نیست. و این ترکیب متناقض کنایی، به‌گونه‌ای، هر چند قرار است به ظاهر نمایشگر عجز فیلم‌ساز و زندانی‌شدنش در چارچوب محدودیت‌های ایجاد شده از سوی حکومت باشد، توانایی او در ادامه انتشار پیامش در ابعاد جهانی را هم به چالش می‌کشد.

پناهی فیلمی ساخته که نامش هست: این یک فیلم نیست. شبیه کودکی که شانه بالا می‌اندازد و تقصیرش را به عهده نمی‌گیرد. نام فیلم هر چند به شکلی فروتنانه هویت و ماهیت خود را زیر سوال می‌برد، هر چند کارگردان به دلیل حکم ممنوعیت ۲۰ ساله از فیلم‌سازی و فیلم‌نامه‌نویسی، به شکلی غیرمستقیم و استعاری جرمش را نفی و حکم دادگاه را رد می‌کند، اما از سوی دیگر، این نام، پیام مهم‌تری هم دارد.

کارگردان جایی در این فیلم یا غیرفیلم به ادعای خود، دوربین گوشی تلفن همراهش را به کار می‌اندازد تا از ولوله بیرون و آن آتشی که پشت دیوارها شعله می‌کشد، فیلم بگیرد. در اینجا ابزار او برای فیلم‌سازی، یک دستگاه متعارف دوربین فیلمبرداری نیست، که یک گوشی تلفن همراه است و قرار است در کنار باقی قابلیت‌های موبایل، به کاربرش اجازه دهد فیلم بگیرد و ادیت کند. و سوال این است که کدام جریان حاکم و مسلطی قادر است روبه‌روی چنین تکنولوژی‌ای بایستد؛ همان فن‌آوری که به هر عابر و شهروندی امکان می‌دهد تا از آتش‌بار بیرون پنجره‌ها فیلم بگیرد، ادیت کند و از طریق مجراهای رسمی و غیررسمی در جهان منتشر کند.

پناهی در ابتدای «این یک فیلم نیست» در مکالمه تلفنی‌اش با وکیل پرونده خود، آشکارا عاجز و مستاصل است، اما این نگاه مستاصل، زمانی که از دوربین تلفن همراهش جهان تاریک پرهمهمه بیرون را به تصویر می‌کشد، دیگر مستاصل نیست. به همین خاطر است که این ادعا چندان سنگین به نظر نمی‌رسد، همین که او در همین چند دقیقه، مفهوم سانسور در دنیای مدرن را به بهترین و موجزترین شکل ممکن به تصویر کشیده است.

“«این یک فیلم نیست» در یک فرم آماتوریستی تجربی اما موثر، معنی‌کننده و تصویرگر تناقض محدودیت در عصر ارتباطات فراگیر آزاد در دنیای امروز است؛ معنایی که در فشرده‌ترین حالت ممکن، با یک بیان طعنه‌آمیز کنایی از سانسور و محدودیت آزادی بیان در دنیای رسانه‌ها می‌گوید”

در پس‌زمینه کارگردان، اخبار تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی در حال پخش شدن است و ظاهرا قرار است گفته شود کسی نمی‌تواند مجراهای مختلف انتشار پیام را سد کند، همچنان که صدور حکم ممنوعیت از فیلم‌نامه‌نویسی خنده‌آور به نظر می‌رسد. پناهی به وضوح تعلیق در زندگی روزمره‌اش را به تصویر می‌کشد و همین که چگونه روزمرگی او در یک حرکت آونگی میان ترس و ناامیدی و امیدواری‌های اندک متاثرکننده جریان دارد؛ فیلم‌ساز در خانه نشسته و ظاهرا نمی‌تواند به فعالیت حرفه‌ایش بپردازد. تمرکز ندارد و فکر می‌کند نمی‌تواند به این شکل ادامه دهد. بیرون دیوارهای سیاه‌ خانه، هیاهوی یک آتش‌بازی است و فیلم‌ساز در اضطراب خبرهای بد زندانی است.

او با یک ارجاع به فیلم «بادکنک سفید» ناتوانایی‌اش در نگه داشتن نبض امور را تصویر می‌کند، سوژه دارد به قهر از اتوبوس خارج می‌شود و کارگردان نتوانسته جلوی او را بگیرد و شاکله کار در معرض فرو ریختن است. با این همه، کارگردان این فیلم، جعفر پناهی که به گفته مقاله تازه‌ای در گاردین، با فیلم خود ثابت کرده سینما می‌تواند در به تصویر کشیدن «بهار عربی» هم حرف‌هایی داشته باشد، به کمک دنیایی که بی‌توجه به خواست‌های سرکوبگرانه مستبدانه، کار هنری را با به بازار آوردن مدیوم‌های مختلف دموکراتیزه کرده، غیرفیلمی ساخته که از هر فیلم دیگری، در بیان لخت و عریان پیامش حاذق‌تر است. پناهی، این‌طور مفهوم سانسور را در عصر مدرن به بازی گرفته است. او همان کارگردان فیلم «دایره» است.


 


ترمه ماندگار

قرارگرفتن در هویت و جایگاه واقعی در مقاطعی برای رسانه‌ها چنان پیچیده می‌شود که انگار چاره‌ای جز این نیست که سکان را به دست سیاست‌مداران بسپارند. علاوه بر آن که حیات‌شان در گرو این واسپاری است، آتیه کشور نیز به آن بسته است. گاهی نیز سیاستمداران واکنش‌های رسمی ‌و شفاف خود را در قالب‌های رسانه‌ای و نه از زبان خود اعلام می‌کنند.

موضع گیری در قبال حمله به سفارت بریتانیا از آن موقعیت‌های پیچیده‌ای است که حتی نام‌گذاری حرکت و گروهی که در آن رویداد حیرت‌‌انگیز شرکت داشتند نیز می‌تواند محل مناقشه باشد. استفاده از الفاظی مانند هجوم، حمله یا گروه‌های خودسر٬ آن بخش از جامعه را متاثر می‌کند که خود را بسیجی پیرو خط امام و رهبری معرفی می‌کند و در شرایطی در کنار نیروهای دولتی به سرکوب نیروهای معترض پرداخته.

گروهی که اگر نام و شناسنامه بسیجی داشته باشند، در بودجه سالانه کشور اعتبار دریافت می‌کنند و در همین روزها نیز افزایش اعتبار برای‌شان تصویب شده است. از این روی پس زدن این افراد، به معنای خودزنی و کوبیدن جمعیتی است که برای افزایش آنها از انواع ابزارهای تشویقی استفاده می‌شود.

در این مقطع اخبار و اطلاعات در سطح وسیعی منتشر می‌شوند و با انتساب هریک به یک گروه خاص از حکومت تا دولت، مستقل و اپوزوسیون، می‌تواند واکنش خاصی، نه فقط در سطح رسانه‌ای جهانی که در روابط دیپلماتیک داشته باشد٬ یا حتی موضع‌گیری دولت یا حکومت تلقی شود.این دیگر بحث اعتراض به نتایج انتخابات نیست که با یک «فصل‌الخطاب» تکلیف‌اش حداقل مقطعی مشخص شود و رفتارهای رسانه‌ای با حذف یک سری نام‌ها و یک عنوان کلی «فتنه و اغتشاش» تنظیم شود و با سانسور گسترده رسانه‌های مخالفان و بی‌اعتنایی مطلق به ادبیات آنها٬ خاتمه‌یافته تلقی شود بی هیچ توجیه منطقی. موضع‌گیری‌ها باید با درنظر گرفتن حوزه گسترده‌ای در مقیاس جهانی صورت گیرد.

پیش از این اختلافاتی خطوط کلی حکومت و دولت را مشخص و تعیین کرده بود. بحث «جریان انحرافی» باب جدیدی شد برای آن که میان اتحاد اصول‌گرایان انشقاق ایجاد کند. همین اختلاف را می‌توان در رسانه‌های این دو طیف در حمایت و نوع نقد از دولت و افراد آن نیز به وضوح دید.

“هر قدر رفتارهای جمعی توده‌وار منفک از تعقل و دوراندیشی باشد، رفتارهای رسانه‌ای حتی در شرایط بحرانی و اضطراری توام با اندیشه و دورنگری است”

در شرایط بحرانی و غیرمترقبه٬ رسانه‌های داخلی و فعال در ایران معمولا تا جایی اجازه ورود و جبهه‌گیری‌ بر اساس مواضع خود را دارند٬ اما نمی‌توانند از خطوط قرمزی عبور کنند که شورای امنیت ملی برای‌شان ترسیم می‌کند. بعد از آن تکلیف مشخص است؛ به‌خصوص برای بخش مستقل و منتقد که تکلیغ همواره ممانعت از ورود به آن حوزه‌ها است.

نمونه آن در سهمیه بندی بنزین – که با اعتراضاتی همراه بود – و نیز اعلام نتایج انتخابات کاملا مشهود بود. اما بحث حمله به سفارت انگلیس در تهران موضوع کوچکی نیست و اخباری که متعاقب آن منعکس شد را می‌توان نمودی از موضع گروه‌های مختلف ایران و به‌خصوص دولت و حکومت دانست. چنان که حمایت از این حرکت که نام «خودجوش» را برخی رسانه‌ها برای آن انتخاب کردند را می‌توان در تلویزیون ملی ایران به وضوح دید. این رسانه را به هیچ عنوان نمی‌توان منتسب به دولت دانست؛ اگرچه حمایت‌های کامل و بی‌نظیری از دولت دارد٬ اما کاملا وابسته به حاکمیت است و سیاست‌های آن نیز در سطوح بالاتری تعیین می‌شود.

اعلام انزجار از دولت انگلیس و واکنش مثبت برخی سیاسیون و در خلال آن پخش مصاحبه‌های مردمی ‌بدون آن که این رفتار تهاجمی ‌نقد و بررسی شود و عواقب منفی که گریبان‌گیر ایران و مهم‌تر از آن مردم می‌شود بیان شود را می‌توان حتی موضع‌گیری مطلوب حاکمیت و در مسیر تایید این رفتار گام زدن دانست. این جدا از واکنش دولت است که در آن بخش تلویحا ضمن تایید این رفتار، آن را خارج از دست خود معرفی کرد.

اصل اعلام و گزارش خبر، هرچند خوشایند نبود، واقعیت و اصالت کار رسانه‌ای بود. اما آن چه به عنوان تحلیل و تفسیر واقعه در برخی رسانه‌های داخلی در حال انتشار است، دیگر جبهه‌گیری است که رسانه‌ها در حال نمایش آن هستند. خشونتی که رسانه‌ای با قدرت و گستره نفوذ تلویزیون در حال دامن زدن به آن است.

هر قدر رفتارهای جمعی توده‌وار منفک از تعقل و دوراندیشی باشد، رفتارهای رسانه‌ای حتی در شرایط بحرانی و اضطراری توام با اندیشه و دورنگری است. در اصل باید چنین باشد، اما آنچه در این چند روز مشهود بود موضع‌گیری مثبت بخشی است که بیشتر منتسب و حامی‌ حکومت بوده و در مقاطعی نسبت به دولت نیز موضع‌گیری‌هایی داشته.

“در شرایط بحرانی و غیرمترقبه٬ رسانه‌های داخلی و فعال در ایران معمولا تا جایی اجازه ورود و جبهه‌گیری‌ بر اساس مواضع خود را دارند٬ اما نمی‌توانند از خطوط قرمزی عبور کنند که شورای امنیت ملی برای‌شان ترسیم می‌کند”

رفتارهای تایید کننده این حمله که علاوه بر به حداقل رساندن ارتباطات دو کشور، بر روی روابط ایران با دیگر کشورها نیز موثر است، نشان می‌دهد که برخلاف آن چه سعی می‌شد خود جوش نمایانده شود، هماهنگ شده بوده و علاوه برآن، این تیرگی روابط خواست عمومی‌ است. رسانه‌ها بیش از آن که انصاف و بی‌طرفی را در پیش گرفته باشند، حکم آتش‌بیار معرکه را پیدا کرده‌اند؛ به‌گونه‌ای که واکنشی غیر از موافقت با حمله و تندی و تیزی اجازه بیان پیدا نکند. نقدها در چنین شرایطی حتی اگر از سوی دوستان تایید شده پیشین باشد، در بهترین شرایط محکوم به انزوا است.

هر چقدر عنوان مستقل و منتقد بر روی رسانه‌هایی وجود داشته باشد؛ اما آنها هیچ‌یک چنان فراگیر ‌و دارای نفوذی در حد «صدا و سیما» نبوده‌اد و در مواردی مشابه سایت و روزنامه چنان اختیاردار نبوده‌اند که بتوانند حرف‌شان را به صراحت بیان کنند.

در مقابل، بخش وابسته به حاکمیت و دولت، زبان گویای آنان است با شیوه بیانی دیگر. موضع‌گیری‌های مسئولان رسمی ‌را می‌توان از جهت‌گیری‌های آنان برداشت کرد. کمی ‌ساده‌انگارانه است که بتوان در این مقطع این تهییج برای نشان دادن رفتار ستیزه‌جویانه به بریتانیا و دنیای غرب را تنها موضع‌گیری رسانه‌ای و جدا از تصمیم‌گیری جدی مسئولان دانست و آن را تنها کار حرفه‌ای رسانه‌ای متناسب با جهت فکری‌شان خواند.

این بخش که اتفاقاً موضع گیری‌ها و نحوه انعکاس اخبارشان رصد می‌شود و به عنوان یکی از منابع خبری نزدیک به دولت از آن نام برده می‌شود، در کنار موضع گیری‌های رسمی‌مسئولان قرار دارد و این شبهه را ایجاد کرده است که «علی‌رغم اعلام رسمی ‌دولت مبنی بر عدم دخالت با این رفتار و نفی آن؛ اما زبان رسانه‌ای دولت و حاکمیت این رفتار را تایید می‌کند و شدت بیشتری نیز مطالبه می‌کند.»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به azadcyber-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به azadcyber@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته