-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

Posts from Khodnevis for 01/25/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



شورش در تونس

در سال ۱۳۵۷ در ایران انقلابی رخ داد که «امام» خمینی رهبر آن انقلاب در تشریحش گفت: «مردم ما برای نان انقلاب نکردند، برای اسلام انقلاب کردند.»

 

اما این تفسیری عجیب از واقعیتی بود که بسیار مهم بود وبیان‌گر مسئله‌ای بود که شاید امروز هم دامن‌گیر تونس شده است. 

 

بعد از چند سال وقتی مردم ایران متوجه شدند که به بیراه رفته‌اند، همه در یک نکته متفق القول بودند، «اگر شاه آزادی‌های سیاسی را گسترش می‌داد، هرگز این بلا بر سرمان نمی‌آمد» 

 

سخت‌گیری شاید در دوره ای لازم باشد‌، در بعضی کشورها سخت گیری باعث شد که اقتصاد رقابت آزاد، اقتصاد مردمی، رشد کند و کشور از فقر نجات یابد، در تونس هم این اتفاق افتاد، اما رهبران باید بدانند که چه موقع باید سخت‌گیری را کاهش داده، مردم را در رهبری کشور مشارکت دهند و این چیزی بود که پادشاه میهن پرست ایران متوجه نشد، و این چیزی بود که بن علی هم متوجه نشد. 

 

در دهه پنجاه ایران دوران طلائی رشد و شکوفائی را طی می‌کرد، پاشده دستور داده بود که به متخصصین وام‌های کلانی بدهند، کشور ثروتمند بود و مردم در رفاه نسبی بسر می‌بردند، همه چیز خوب و زیبا بود و زندگی لذت بخش و شاد، اما یک اتفاق که بسیار هم خوب بود و پادشاه هم با آن موافق بود داشت به سرعت گسترش می‌یافت، رشد طبقه متوسط و در نتیجه کاهش فقر و کاهش فاصله بین فقرا و ثروتمندان‌. 

 

اما وقتی طبقه متوسط رشد میکند ، همپای رشد آن ، آزادی‌های سیاسی هم باید رشد کند، و این همان نقطه بحران در جامعه ایران آن زمان بود. 

 

متاسفانه پادشاه ایران بجای گسترش آزادی بیان و عقیده، آزادی سیاسی و احزاب، به کاهش این آزادی‌ها مبادرت ورزید. 

 

در ایران آن زمان آزادی‌های اجتماعی تا حدود مناسبی وجود داشت، مردم از این نظر مشکلی نداشتند، حق رای زنان، آزادی پوشش، آزادی روابط اجتماعی و غیره بود، و زندگی هم شیرین می‌نمود ، آنچه باعث نگرانی پادشاه بود، آزادی‌های بیشتر بود، آزادی بیان نبود، آزادی احزاب نبود و پادشاه راه برعکسی را در پیش گرفته بود، بجای آزاد کردن احزاب، به محدودیت هرچه بیشتر سیاسی روی آورد. 

 

کار به جائی رسید که پادشاه اعلام کرد هرکس این وضع را بر نمی‌تابد از ایران برود. 

 

حتی دو حزب وابسته به دولت، یعنی حزب «ایران نوین» و «حزب مردم» را درهم ادغام کرد و حزب رستاخیز را بوجود آورد که در واقع پاسخ اشتباه پادشاه به مسئله ایجاد فضای باز سیاسی بود و همین امر اختلاف بین پادشاه و مردم را به اوج خود رساند، و زمینه ساز انقلاب ۵۷ شد، که شاید بهتر باشد آنرا به‌مانند آنچه در تونس اتفاق افتاد، یک شورش بنامیم. 

 

در این‌گونه مواقع از آنجا که احزاب ممنوع هستند، فقط افراطیون مذهبی امکان عمل دارند و همین خلاء وجود احزاب باعث می‌شود که افراطیون مذهبی یکه‌تاز میدان باشند، اگر احزاب دیگری هم فرصت بیان عقایدشان را می‌یافتند، قطعا قبل از هر چیز به یاوه‌گوئی‌های مذهبی‌ها پاسخ می‌دادند و درگیری بین این دو گروه باعث می‌شد که مردم واقعیت زشت پنهان مذهبی‌ها را بشناسند که هم به نفع مردم بود و هم به نفع پادشاه. 

 

متاسفانه پادشاه نپذیرفت و همین امر یعنی ممنوعیت فعالیت احزاب باعث شد تا همه در یک جبهه بر علیه دولت قرار بگیرند و این بدترین اتفاقی بود که افتاد و مذهبی‌ها که گروهی طرفدار شریعتی بودند (چون او امکان سخن گفتن بافته بود و آنهم یک طرفه و مخالفانش  این امکان را نداشتند) و گروهی هم طرفدار ملایان رنگ وارنگ که همه در زیر چتر امام خمینی گرد آمده بودند، از این فرصت طلائی حداکثر سوء استفاده را کردند. 

 

این همان چیزی است که در تونس هم این روزها باعث نگرانی طبقه متوسط شده است. در تونس هم افراطیون مذهبی این روزها راه افتاده‌اند و به سرعت دارند خود را گسترش می‌دهند. 

 

 اگر احزاب تونس اجازه فعالیت بیابند و اگر دولت کنونی تونس موفق شود که با ایجاد دولت وحدت ملی، جلوی نفوذ مذهبی‌ها را بگیرد، شاید آینده تونس بهتر باشد. 

 

نگته قابل توجه این است که مذهبی‌ها به سراغ عقب‌مانده‌ترین اقشار جامعه می‌روند، کسانی که به دلایل گوناگون هم بی‌سواد‌تر هستند و هم کم درآمدتر و دنبال راهی برای کسب درآمد شاید حتی نامشروع می‌گردند، همواره هدف مذهبی‌ها هستند و همین گروه‌ها هستند که در شرایط بحرانی، به نیروی ویران‌گر تبدیل شده و راه رسیدن مذهبی‌ها به حکومت را هموار می‌کنند.

 

طبقه متوسط اگر هشیارانه و باقدرت عمل کند، می‌تواند این گروه از مردم را با خود همراه کرده راه قدرت‌گیری مذهبی‌ها را مسدود کند و اگر نتواند، آنگاه یک حکومت مذهبی مانند ایران را باید تحمل کند. 

 

در ایران بعد از انقلاب مردم می‌گفتند که انقلاب زود به نتیجه رسید، ولی تونس شاید نشان دهد که اتفاقا انقلاب ایران چون دیر به نتیجه رسید، به حکومت ملایان ختم شد، شاید اگر پادشاه ایران هم در همان اوایل تظاهرات، صدای انقلاب مردم را می‌شنید، کار به اینجا ختم نمی‌شد. شاید هم شب‌های شعری که توسط انستیتو گوته در سال ۵۶ برگزار شده بود، صدای واقعی مردم و در خواست واقعی برای آزادی بیان بود که پادشاه نشنید و آنرا هم سرکوب کرد. 

 

در تونس مردم بعد از یک‌ماه به نتیجه رسیدند و این شاید بسیار هم خوب باشد و فرصت قدرت‌گیری به ملایان تونسی را نمی‌دهد، البته اگر خردمندان تونس راه درستی بیابند که امیدوارم بیابند. 

 

نکته پایانی سوء استفاده‌ای است که این روزها اصلاح‌طلبان از این مسئله می‌کنند. شاید طبقه متوسط ایران هم در حمایت از اصلاح‌طلبان راه اشتباهی را پیمودند، شاید اگر طبقه متوسط ایران هم بتواند طبقات فرودست‌تر جامعه را با خود همراه کند و رهبری  رابه کسانی بسپارد که به‌راستی لیاقتش را دارند و از گذشته درس گرفته‌اند و می‌دانند که امروز و در آینده چه باید کرد، کار مملکت هم به سامان برسد.

 

 


 


اعدام‌های اخیر مقدمه تحولات بزرگ‌تری است

آیا می توان دلایلی برای افزایش اعدام ها در هفته های اخیر متصور بود؟

چرا به رغم افزایش فشار نهاد های بین المللی مقامات ایران  به اعدام زندانیان سیاسی اصرار دارند؟

در روزهای اخیر در واکنش به خبر تایید نشده اعدام حسین خضری زندانی سیاسی کرد تظاهرات گسترده‌ای در شهر سلیمانیه در کردستان بر پاشد. گروهی از فعالان و مقامات محلی ضمن محکوم کردن اقدم مقامت دولتی ایران خواستار تحریم کالاهای ایرانی در اقلیم کردستان عراق شدند. همچنین شهروندان ایرانی ساکن سوئد تظاهرات گسترده‌ای را در شهر استکهلم بر پا کردند. پیش از این در پی اعدام علی صارمی از با سابقه‌ترین زندانیان سیاسی تظاهر کنندگان خشمگین به سفارت جمهوری اسلامی در پاریس حمله برده بودند. شورای حقوق بشر سازمان ملل به طور متناوب در نشست‌های سالیانه خود ازمقامات ایران می‌خواهد تا زندانیان سیاسی را آزاد کند. سازمان عفو بین الملل به طور متناوب اقدامات دولت ایران و اعدام ها را محکوم کرده است.

 

چرا مقام‌های ایران حاضر به پرداخت چنین بهای سنگینی هستند؟

 

زمانی که اجرای طرح مناقشه بر انگیز و ضد مردمی «مبارزه با اراذل و اوباش» با تبلیغات گسترده شروع شده بود، کمتر کسی تصور می‌کرد حاکمیت قصد دارد تا با دست بردن در نتایج انتخابات نظر رهبر را بر مردم تحمیل کند. من از انتشار عکس‌های خشونت پلیس در کوچه‌ها و خیابان های تهران وحشت زده شده بودم. در این عکس‌ها شهروندان منفعل نمی‌دانستند باید چه کنند. مامور پلیس نقش قاضی، دادستان و شکنجه‌گر را همزمان در خیاابان اجرا می کرد. متهمان حق دفاع نداشتند. آنها انگار از پیش محکوم شده بودند و وکیل از پرونده آنها دفاع نمی‌کرد. مامور پلیس به هیچ بندی از قانون ارجاع نمی‌کرد و متهمان نه بر اساس جرمی که مرتکب شده بودند بلکه بر حسب اراده ماموران کتک می‌خوردند. و در خیابان‌ها بر روی زمین کشیده می‌شدند. 

 

 خبرگزاری‌های دولتی در انتشار عکس «اراذل و اوباش» در زیر چکمه نیروهای پلیس قطعا هدفی داشتند. این نمایش «اقتدار» تنها با ایجاد وحشت در میان شهروندان صورت گرفته بود تا مانع از بروز اعتراضات خیابانی علیه حاکمیت شود.

 

مقام‌های دولتی ایران تدبیر خود را دارند و از «استراتژیست‌»ها و «متخصصان» متعددی بهره می‌برند.

 

مقام‌های ایران از اعتراض‌ها با تعبیر «آتش زیر خاکستر» یاد می‌کنند. نارضایتی از اوضاع اقتصادی و گرانی می‌تواند یک عامل شتاب دهنده در شعله ور شدن این «آتش» باشد.  

 

اقدام دولت در«هدفمند سازی یارانه‌ها» تبعات بسیاری دارد. دکتر فریبرز رییس دانا در این رابطه در مصاحبه با صدای آمریکا گفته بود: «دولت جمهوری اسلامی به دلیل افتادن در تنگنای شدید اقتصادی به سمت حذف یارانه‌ها حرکت می‌کند. در واقع آن‌چه از آن به عنوان پرداخت نقدی یارانه‌ها به دهک‌های پایین درآمدی یاد می‌شود تنها راهی است برای فرار از پرداخت یارانه‌ها. تا زمانی که درآمدهای نفتی در اختیار دولت بود دولت، طرح حذف یارانه‌ها را اجرا نمی کرد، ولی از زمانی که درآمدهای نفتی فروکش کرده دولت در جهت حذف یارانه‌ها حرکت می‌کند. در عین حال دولت تلاش نمی‌کند تا هزینه‌های غیر ضروری خود همچون هزینه‌های نظامی را کاهش دهد بلکه هزینه‌های اقشار محروم را بالا می‌برد و فشار مضاعفی را به اقشار آسیب‌پذیر وارد می‌کند.»

 

بر اساس گفته‌های رییس دانا، اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها به‌طور حتم تورم، بیکاری و رکود تورمی را افزایش می‌دهد و و به کاهش کیفی سطح زندگی شهروندان منجر می‌شود.  

 

افزایش فشار بر فعالان جامعه مدنی و اصرار بر اعدام زندانیان سیاسی بخشی از راه حل سیستم برای برقراری وحشت و جلوگیری از شکل گرفتن اعتراضات گسترده است.

 

از سوی دیگر مذاکرات هسته‌ای دو روزه ایران و گروه 1+5 در استانبول ترکیه  بدون توافق و نتیجه خاصی روز شنبه دوم بهمن به پایان رسید. بنظر می‌رسد مقام‌های ایران علاقه‌ای به یافتن راه حل دیپلماتیک برای پرونده هسته‌ای ندارند. این در شرایطی است تحریم‌های بین‌المللی موجب رکود صنایع بزرگ و خروج سرمایه‌گذاران کلان نفتی از بازار ایران شده.

 

شواهد موجود نشان از وارد آمدن فشارهای هر چه بیشتر بر شهروندان عادی دارد. سرکوب مخالفت‌ها و اعتراضات ظاهرا مقبول‌ترین راه حل رهبران جمهوری اسلامی برای برخورد با مشکلات پیش رو است.


 


نه حسین... نه میر حسین!

یکبار دیگر اربعین حسینی از راه رسید. مانندهمه سالهای دیگر. ۴۰ روز از عاشورای خاموش ۸۹ گذشت تا یکبار دیگر به ما گوشزد کند چقدردرراهی که پیمودیم اشتباه کرده‌ایم. ما فریاد یاحسین میرحسین سردادیم. غافل از اینکه نه حسین به دادمان رسید نه میرحسین. بدون اینکه قصد بی‌احترامی به این دو داشته باشم شاید بهتر باشد این دو را به حال خود بگذاریم.

امام حسین را بگذاریم به حال خودش تا ۱۴۰۰ سال دیگرهم درصحرای کربلا با یارانش کشته شود و میرحسین هم بیانیه بدهد و برای دوران طلایی امام راحل دلتنگی کند.

امام حسین و میرحسین برای ما هیچ چیز نداشتند اولی ما را ۱۴۰۰ سال عقب برد و دومی هم خودش نمی‌دانست ما را به کدام سو می برد.

آقای  موسوی هم مهندس است و هم  هنرمندی ارزنده است. شاید بهتر باشد از این به بعد فقط تابلو بکشد و بگذارد ملت هم به راه خودش برود.

شاید بهتر باشد دراین بزنگاه تاریخی ما ایرانیان به راه خود برویم و از خیر حسین و میرحسین بگذریم. بگذاریم مذهبی‌ها عبادتشان را بکنند و حکومت آینده ایران را برپایه سکولاریسم و قانون و دموکراسی غیر دینی بنا کنیم.

شاید روزی برسد که همه با هم یک‌صدا فریاد بزنیم: نه حسین، نه میرحسین!


 


برای لبنان ایران با اسرائیل  فرقی ندارد

 

منابع نزدیک به گروه تحقیق به نیوز مکس گفته اند که دادگاه ویژه سازمان ملل در باره لبنان، آیت الله خامنه ای رهبر حکومت اسلامی را متهم به صدور دستور قتل رفیق حریری می کند، مدارک نشان میدهند که این قتل توسط سپاه قدس، نیروی برون مرزی سپاه پاسداران و با همکاری متحدش حزب الله لبنان انجام شده است. منابع نزدیک به گروه تحقیق می گویند؛ عماد مغنیه رهبر نظامی حزب الله لبنان دستور قتل حریری را از قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در یافت کرده است، مغنیه و برادرش مصطفی بدرالدین، گروه ترور را سازمان دادند

«شک نیست که اگر ایران دخالت مستقیم در  ترور رفیق حریری نداشته، از آن مطلع بوده و به دوستان سوری‌اش برای انجام این کار کمک کرده‌است»  جواد که اینک برای مدت دو سال است در حزب ولید جنبلاط ، حزب سوسیالیستی ترقی خواه کار می‌کند نمی‌تواند خشم خود را از مواضع ایران نشان دهد .Kبه نظرم ایران مدام در حال ایجا بحران است   و از لبنان آرام  می‌ترسد زیرا امکان  آرامش لبنان  در مرزهایش با اسرائبل یعنی بسته شدن یک در امید دیگر به روی لبنان. رفیق حریری در حال آبادانی و اصلاح جامعه لبنان بود و حاضر نبود دخالت‌های سوریه را تحمل کند و برای همین نیز ایران او را از سر راه برداشت.»

او دلیل دیگر این دخالت‌ها را ترس ایران از قدرت گرفتن سنی‌ها،  می‌داند« خامنه‌ای خود را رهبر مسلمین جهان خطاب می‌کند در حالیکه ما او را به این  رهبری قبول نداریم و این روزها فکر میکنیم او کسی است که دستور قتل رئیس جمهور محبوب   لبنان را داده‌است»

ثمانه که از شیعیان جنوب بیروت است   نظر مخالفی دارد « چرا ایران باید دست به چنین کاری بزند؟ این از اقدامات اسرائیلی‌ها برای تضعیف لبنان و ایجاد تفرقه میان مردم لبنان است. شیعه و سنی در کنار هم باید بایستیم و از هویت خود در برابر دشمنان  آنها   دفاع کنیم.»

مروان بن حمید از دانشجویان پیرو سعد حریری است. او تجمع گروه‌های ضد جنگ و ضد تروریسم شرکت کرده و رفیق حریری را پدر کشور لبنان می‌داند. او شیطنت‌های ایرانیان در امور لبنان را به شدت مذموم دانسته می‌گوید:« ایرانیان با این عملکرد وجهه ایرانیان با فرهنگ را در جهان خراب کرده‌اند و در لبنان کسی دل خوشی از ایرانیان ندارد. حتی حزب الله هم فهمیده که باید تا حدی به ایران میدان بدهد و  بیش از آن  خود ایران نیز او را ویران خواهد ساخت. » مروان معتقد است با این عملکرد دیگر ایران  نمی‌تواند  جایگاه  یک کشور بی طرف را در امور لبنان ایفا کند و باید از خشم ایران بترسد.

مروان می‌گوید:« ایران و اسرائیل هیچ فرقی برای من ندارد . هر دو در امور داخلی ما دخالت می‌کنند، هر دو در پی تفرقه‌اند، هر دو دنبال منافع خود هستند و هر دو تنها به مردم لبنان فکر نمی‌کنند.» 

« این روزها در میان جمع‌های سیاسی و دانشجویی گروه‌هایی در ضدیت با ایران ایجاد شده، البته ما لبنانی ها باید هشیارانه به  این موضوع فکر کنیم و جلو برویم چون اگر فقط یک دشمن را ضعیف کنیم دشمن دیگر که اسرائیل است قوی می‌شود.»

به گفته شاهدان عینی در کشور لبنان این روزها جوانان لبنانی طرفداران رفیق حریری از این ماجرا بسیار  خشمگینند و منتظر اعلام نظر نهایی سازمان مللل در این باره هستند این در حالی است که حزب الله و دولت ایران به طور ضمنی اعلام کرده‌اند که  نظر نهایی این جریان    با عکس العمل شدید از سوی  آنها روبرو خواهد بود.و لبنان وارد مرحله جدیدی از برخورد با جهان خواهد شد

با این وجود سعد حریری اعلام کرده‌است که اگر دادگاه بین المللی حزب الله را مقصر در این ترور بداند از حمایت این دادگاه دست خواده کشید و در کنار حزب الله خواهد ایستاد. 

 


 


چرا توقع دارید که نباید ببازیم؟! – بخش دوم

 

 بخش اول مقاله

 

۱- بازیکنان؛ اگرچه ما تا چند وقت پیش یکی از بزرگترین صادرکنندگان بازیکن در آسیا بودیم، اما به تدریج تعداد صادراتمان کاهش یافت و آخرین نسل قدیمی این بازیکنان نیز وحید هاشمیان بود که با بالارفتن سن، ترجیح داد به فوتبال ایران بازگردد. تنها بازیکنان خارج از ایران ، نکونام و شجاعی هستند که موقعیت مستحکمی در اسپانیا ندارند و حتی در مسابقات اخیر چند نماینده‌ی عرب دور و بر آنها می‌چرخیدند. بازیکنان داخلی در ابتدای این فصل با قانونی مواجه شدند که همه را به یاد فوتبال افغانستان در دوران طالبان انداخت و آن هم حداکثر سقف برای قراردادها بود. این موضوع عاملی شد تا بسیاری از بازیکنان، قرادادهای زیرمیزی که البته وجاهت قانونی ندارد هم داشته باشند. برخی از باشگاه‌ها به دلیل بی‌پولی، حتی امکان پرداخت به بازیکنان را نداشته‌اند و مثلا بازیکنی مثل پژمان نوری همواره با مسئولان باشگاه ملوان در حال گفتگو برای دریافت حق الزحمه‌اش بود.

 

در همان هفته های اول مسابقات، صدا و سیما که مشغول کشف هرگونه مفسده در کشور است، هر روز یکی از این بازیکنان و قراردادهای‌شان را موضوع بحث کردند، سریال برای آنها ساختند و کار به مجلس کشید. شاید از سر حسودی، حق و ناحق بازیکنان فوتبال انگشت نما شدند، کسی مانند نیکبخت عملا بدبخت شد (جدا از اینکه حقش بود و یا خیر) و برای همیشه از فوتبال حذف شد. فشارهای کمیته‌ی «من درآوردی» منشور اخلاقی خود شاهکار بود. یکی دو برنامه‌ی تلویزیونی هم بازیکنان دهه‌های قبل را وارد برنامه‌های‌شان کردند، تعداد زیادی از انها معتاد و حتی یکی محکوم به اعدام. این عزیزان هم که پس از دوران فوتبال خود، برای ابد کنار گذاشته شده بودند از موضوع قراردادهای بالای بازیکنان فعلی قطعا شکایت داشتند، چرا که خودشان با ده هزار تومان قراداد یک فصل را می‌بستند و الان با نیمی از توانایی های آنها ۸۰۰ میلیون تومان می‌گیرد. اما همه فراموش کردند که ببینند که این ۸۰۰ میلیون، چند هزارنفر و شاید میلیون نفر را در هر بازی تخلیه روحی می‌کند و هزینه‌ی درمان این تعداد و یا خسارت‌هایی که این تعداد در صورت بروز ناآرامی و اغتشاش اجتماعی وارد می‌کنند، چقدر است و بالاخره اینکه اگر در همان دوساعت بازی چند نفر معتاد در عوض مصرف مواد مخدر به تلویزیون خیره شوند، چقدر در مصرف مواد مخدر کشور و هزینه‌های اجتماعی، امنیتی و بهداشتی کشور مفید است.

 

بازیکنان بی انگیزه شدند، باید هم می‌شدند چون دائم زیر ذره بین هستند. همین چند روز پیش بود که صداوسیما بار دیگر کشف مفسده کرد و به بازیکنان پرسپولیس و استقلال که به اردوی آنتالیای ترکیه رفته بودند، «گیر» داد. تا حدی که یکی از روزنامه‌های رنگی ورزشی، عکسی از بازیکنان پرسپولیس در هنگام خرید از یک مغازه با «مارک معروف» را دقیقا مثل عکس خرید مواد مخدر چاپ کرده بود. نکته‌ی بسیار مهم دیگر، نبود اتحادیه و یا انجمن بازیکنان فوتبال است. در حد شایعه این موضوع را علی کریمی و مهدوی کیا دنبال می‌کردند که لطف آجرلو به علی کریمی، پنبه‌ی ماجرا را زد.

 

دلال‌های فروش و نقل و انتقال بازیکنان هم مانند واسطه‌های میدان تر و بار، بیشترین سود را دارند. برخی از دلالان بازیکن های خارجی که اتفاقاً اقوام بعضی دیگر از مدیران فوتبال کشور هستند، در ازای بازیکنانی که حتی یک بازی هم نمی‌کنند، درآمدهای میلیونی کسب کردند. مثال‌های قدیمی در این مورد بسیارند، اما  فقط ماجرای هوار ملا محمد و عمادرضا برای استقلال و شاهین بوشهر و بالاخره بازیکن آفریقایی پرسپولیس که حتی در تمرینات تیم هم نمی‌تواند شرکت کند جایگزین بازیکنی شد که به کل هپاتیت شد و از تهران به کشور خودش بازگشت.

 

۲- مربی؛ در همین جا باید اعلام کرد که قطبی و امثال قطبی کوچک‌ترین تقصیری در باخت تیم ملی و یا تیم‌های باشگاهی ندارند و یا حداقل نمی‌توان به این راحتی انگشت اشاره را به طرف آنها دراز کرد. تاریخ نشان داده است که هیچ مربی نام آور و یا گمنامی در ایران موفق نیست و این موضوع هم به سیستم ورزش در کشور باز می‌گردد. نمونه‌ی کاملا بارز آن، برانکو و ایویچ بودند که پس از شکست‌های خود در تیم ایران به چین و کره جنوبی رفتند و درحال حاضر هردو موفق ترین مربیان این دو کشور هستند. مربی سابق پرسپولیس که شاهکار ایران در به هدر دادن بود. کرانچار صرب پس از آمدن علی دایی به پرسپولیس، عذرش خواسته شد و سرمربیگری تیم ملی کشور مونته نگرو را پذیرفت. این کشور برای اولین بار در مسابقات انتخابی جام ملت های اروپا شرکت کرده است و فعلا در گروه جی تیم اول و بالاتر از انگلستان امید به حضور در دور نهایی مسابقات دارد. در حال حاضر نیز او یکی از ده مربی برتر جهان معرفی شده است. اما همین مربی در ایران همیشه منتقدانی داشت که در رده بندی مربیان جهان حتی رتبه‌ی سه رقمی هم نداشتند. از طرف دیگر هنوز دو ماه به بازی های آسیایی باقی مانده بود که فدراسیون فوتبال به دنبال جایگزین قطبی می‌گشت! این هم یعنی آخرِ  روحیه به مربی. قطبی هم که مشخصاً به همه ثابت کرده است که آدم صادقی است ولی ابله نیست، بلافاصله با یک تیم باشگاهی ژاپنی قرارداد بست.


در زمانی که تیم ملی در اردوی تدارکاتی با افشین قطبی کار می‌کرد، اسم پشت اسم بود که برای رهبری تیم ملی ردیف می‌شد. جالب اینجاست که هیچ انتخابی هم انجام نشد و پس از دوبرد ایران، مسئولان ورزش اعلام کردند که قطبی گزینه ی اول مربی‌گری ماست و برای احساسی کردن موضوع اعلام کردند که پدر قطبی هم دوست دارد که فرزندش در ایران به مربی‌گری بپردازد!! در حال حاضر هم اعضای فدراسیون در به در به دنبال مربی‌ای می‌گردند که هم اصول مملکت را رعایت کند، هم هرچه فدراسیون می‌گوید را گوش کند، قیمت پایینی هم داشته باشد! در این بین از مارادونایی که به ماری‌جوانا معتاد بوده و گوشواره‌ی الماس دارد تا زیکویی که قطره قطره برای خود در مربیگری آسیا آبرو جمع کرده است، وجود دارند. مربیان موفق داخلی هم اگر از دست کمیته‌ی منشور انضباطی در بروند، به دلیل قیمت پایین قرارداد و رفتاری که به خصوص با علی دایی شد و افشاگری علی دایی، بعید است که به این راحتی به تله بیافتند. در بهترین حالت ممکن هم چرا نباید مانند فیروز کریمی سرمربیگری یک تیم خارجی را بپذیرند و از فوتبال خنده دار ایران برای همیشه دست بکشند؟

 


 


زمزمه تحریم جشنواره فیلم فجر از سوی هنرمندان نامدار، در همدلی با جعفر پناهی و محمد رسول‌اف

سپیده فارسی، فیلم‌ساز ایرانی ساکن فرانسه با اشاره به آنچه بر فیلم‌سازهایی همچون پناهی، رسول‌اف ونوری‌زاد و وکیل‌های ایرانی مانند نسرین ستوده می‌رود، خواستار تحریم جشنواره و هرگونه ارتباطی با دولت اسلامی ایران از سوی اینان شده است.

جشنواره فیلم فجر سال پیش به خاطر به خطر نیافتادن اعتبارش، از اعلام اسامی داوران خودداری کرده بود تا مبادا تماس‌های بین‌المللی باعث کنار کشیدن این افراد شود.

گفته می‌شود هنرمندان ایرانی بسیاری از شرکت در جشنواره خودداری خواهند کرد، اما به خاطر محدودیت‌های امنیتی از اعلام رسمی نام خود و امضای نامه‌های سرگشاده خودداری کرده‌اند.

 

 


 


اکبر آقا بر موضع قدیمی‌اش است
 


آیا بلایی که سر بن‌علی آمد، در فاز دوم حذف یارانه‌ها در ایران، سر سیدعلی هم می‌آید؟

 

 طرح موسوم به هدفمند سازی یارانه ها که در واقع حذف یارانه های پرداختی به ایرانیان است، هر روز گسترده‌تر می‌شود. در شیوه پلکانی قطع یارانه‌ها  در ایران , در هر مرحله یارانه های بیشتری حذف می‌شوند وبه عبارتی به جای حذف یکباره یارانه‌ها، در فاز نخست با واریز مبلغی پول و حذف تدریجی یارانه انرژی و نان  آغاز می‌شود و سپس در فاز دوم  بجای واریز نقدی به حساب ایرانیان کارت‌های پرداخت قبوض جایگزین می‌شود و بهای بنزین، انرژی و نان  آزاد می‌شود و سیاست‌های حمایتی دولت از اقشار مردم قطع می‌شود.

 

درامدهای ملی  به جای حمایت از مردم، در آمدهای ناشی از حذف یارانه‌ها، صرف کمبود بودجه دولت در امور اداری و هزینه های جاری و فساد مالی سپاه  و پرداخت وام به کشورهای آفریقای و امریکای لاتین و صرف هزینه‌های هنگفت طرح‌های تروریستی سپاه، حزب‌الله و حماس و شورشیان افغانستان و بمب‌گذاری در عراق و ساختن جنگ افزارها و موشک‌ها و توسعه ساخت بمب اتم  و در نهایت در جیب آخوند‌زاده‌ها و مکلا زاده‌ها در شهرهای اروپایی و امریکایی و حساب‌های مخفی جمهوری اسلامی می‌شود. 

 

پیامدهای حذف یارانه‌های انرژی  و آزاد سازی قیمت نان و مایحتاج غذایی، تورم شدید را بدنبال خواهد داشت و صف بیکاران و فقدان درامد برای بخشی از جمعیت می‌تواند محرک شورش‌های  نظیر شورش‌های مردم تونس و بولیوی  شود و سرنوشتی که بن علی دچار شد همان سرنوشتی است که سید علی در برابر خود خواهد دید.

 

 در این میان، موسوی و کروبی نمی‌توانند با بیانیه‌های‌شان خشم و نارضایتی عمومی  از فساد و حذف سوبسیدها را با بیانیه های‌شان گمراه و منحرف کنند. اصلاح‌طلبان حکومتی اگر می‌خواهند موج سوار خوبی باشند به جای طناب پوسیده انتخابات  روی سرنگونی سید علی خامنه‌ای  هم برنامه ریزی کنند.

 

 احتمال دیگر ان است که سید علی خامنه‌ای با خفت و سرافکندی  قبل از انکه رشته کار از دستش خارج شود و بحران بزرگی بوجود آید، یارانه‌ها را جای خرج فساد بیت رهبری و اراذل و اوباش اسلامی کند به مردم باز پس دهد. 


 


سند دیگری از دوران «طلائی» خمینی


دهه ۶۰ یکی‌ از تاریک‌ترین و خونین‌ترین دوران تاریخ ایران تحت حکومت اسلامی خمینی و یارانش ( اصلاح طلبان امروزی ) می‌باشد که تاریخ ایران چنین سبعیت و وحشیگری توسط یک دولت به اصطلاح ایرانی‌ را به یاد نداشته است، و این دوران ترور و وحشت  توسط موسوی، کروبی، رهنورد و.....جهت گمراه کردن جوانان زیر ۳۵ سال که حدود ۶۰ در صد ملت ایران را تشکیل می‌دهند و اطلاع چندانی از آن دوران ندارند، مرتب به عنوان دوران طلائی خوانده می‌شود و وعده برگشت به آن دوران را در صورت به دست گرفتن دوباره حکومت به جوانان می‌دهند و این بر عهده ماست که اسناد آن زمان را یک به یک برای ثبت در تاریخ و آگاهی‌ ایرانیان در  معرض دید هم میهنان گرامی‌ بگذاریم، باشد که شرمساری و ننگ ابدی برای بانیان و مسئولین آن دوران و اصلاح طلبان امروزی باقی‌ به ماند.

این سند نامه دادستان کّل انقلاب اسلامی به کلیه شعب آن در تهران و شهرستان‌ها می‌باشد که در تاریخ ۱۳۶۰/۷/۱۰به شماره ثبت ۳۲۵۰ با مهر و امضا دادستان کّل انقلاب وقت صادر شده است:


دادستانی کل

انقلاب جمهوری اسلامی ایران

از دادستانی کّل انقلاب جمهوری اسلامی ایران

به

کلیه دادستان‌های انقلاب استان و شهرستان ها

برابر اعلام و درخواست سپاه پاسداران در مواقعی که برادران پاسدار در جریان درگیری‌های خیابانی و جبهه جنگ زخمی و به بیمارستان‌ها اعزام می‌شوند و نیاز فوری به تزریق خون دارند به علل نداشتن خون و عدم امکان فوری به تهیه خون منتهی‌ به فوت مجروح می‌گردد. لذا برای رفع این مشکل دستور فرمایید به طور محرمانه افرادیکه محکوم به اعدام شده اند و اجرای حکم در مورد آنان بلا درنگ باید اجرا  گردد، قبل از اجرای حکم صادره توسط مأمورین پزشکی‌  مورد اعتماد خون محکومین بوسیله سرنگ به ظروف مخصوص منتقل و به نزدیک‌ترین بهداری و یا بانک خون محل تحویل دارند تا در اولین فرصت ضروری مورد استفاده برادران پاسدار که زخمی میشوند قرار گیرد

یاد آوری میشود از جهت اینکه نسبت به این اقدام اشکال شرعی بر آن تصور نگردد،چگونگی‌ از محضر مبارک ولایت فقیه امام خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی مدّ ظلل العالی استفتا گردید و اعلام فرمودند اشکال شرعی ندارد.

دادستان کّل انقلاب جمهوری اسلامی ایران

لینک اصل سند


 



 


اعدام به اتهام «تبلیغ» و «فیلم‌برداری» برای «منافقین»

بر اساس گزارش خبرگزاری ایسنا، محمد علی حاج‌آقایی  به تردد به پايگاه گروهک نفاق (مجاهدین خلق) در خاک عراق موسوم به اشرف اعتراف کرده است.

بر پایه همین خبر که عینا در رسانه‌های رسمی و نیمه رسمی دولتی منتشر شده،، حاج‌آقایی در اعترافات خود فعاليت‌هايي در کمک به «منافقين» شامل الصاق پيام ‌های رهبر سازمان مجاهدین خلق در تابلو اعلانات يکي از مساجد و فيلمبرداري از شعارها روي ديوارها در تبليغ منافقين را پذيرفته بود.

بنا به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، جعفر کاظمی به عضویت در سازمان مجاهدین خلق متهم بود اما او هیچگاه این اتهام را نپذیرفت. او گفته بود سال‌ها قبل برای دیدار با پسرش به قرارگاه اشرف رفته است. او درسال‌های گذشته یکی از افرادی بود که در در مراسم سالگردکشتار زندانیان سیاسی در خاوران شرکت می‌کرد ودر آنجا سخنرانی هم می‌کرد. به گفته همسر و وکیل وی شاهدی در پرونده وی مبنی براینکه وی حکم اعدام دریافت کند وجود ندارد.  طبق قوانین جمهوری اسلامی باید پیش از اعدام افراد خانواده ها و وکلای آنها را از انجام چنین حکمی مطلع کنند

همسر جعفر کاظمی دقایقی پیش به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت هنگامی که چندساعت پیش برای ملاقات همسرش به زندان اوین مراجعه کرد به او گفتند صبح امروز او اعدام شده است. او به کمپین گفت: «همسرم را بدون اینکه به ما و وکیلش اعلام کنند اعدام کردند. سه شنبه هفته گذشته همسرم را بر می‌دارند می برند و از ایشان می خواهند که مصاحبه بدهد. بازجو به او می گوید که مصاحبه بکنی یا نکنی کمتر از یک هفته اعدامت می‌کنی. همسرم با مصاحبه موافقت نمی‌کند و از آنجا می‌برند او را به اجرای احکام و طناب دار را گردنش می‌اندازند اما بعد منصرف می‌شوند و برمی‌گردانند او. ظاهرا یک معجزه محسوب می شده است.

همسر این زندانی سیاسی به کمپین گفت: «امروز صبح برای ملاقات رفتیم کارت هم پر کردیم برگشتنداما به ما گفتند که اعدامش کردند. به شما زنگ می زنیم اگر خواهیم جنازه تحویل بدهیم. بروید راحت باشید دیگر کار تمام شده است. البته اگر بخواهند جنازه را تحویل بدهند. چون در مورد آقای صارمی هم جنازه را برده بودند دفن کرده بودند. احتمال خیلی زیاد دارد که در مورد همسرم هم بخواهند همین رفتار را بکنند»


همسر این زندانی سیاسی افزود: «چهار صبح اعدامش کردند. چون صبح زود این کار را انجام می‌دهند. هیچ مدرکی نداشتند و فقط به خاطر چند تا عکس و یا ویدیویی که از تجمعات بعد از انتخابات گرفتند و فرستادند. آیا این حکمش اعدام است؟ طبق خود قانون اساسی ... خودشان کسی که تبلیغ علیه نظامی می کند حکمش شش تا یک سال زندان است. حالا ببینید اینها چه احکامی را صادر می کنند. ولی خدا بزرگ است و آن بالای سر است و تقاص من وبچه هایم را از اینها خواهد گرفت»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته