-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

Posts from Khodnevis for 01/24/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



مراسم یادبود علیرضا پهلوی در حضور خانواده سلطنتی

 

چهاردهم دی ماه جاری برابر با چهارم ژانویه، شاهزاده جوان پهلوی که در حال به پایان رساندن دکترای خود در رشته مطالعات ایرانشناسی بود، با شلیک گلوله به سر خویش به عمر خویش پایان داد. این خبر بهت و حیرت بسیاری از ایرانیان را به همراه داشت کسانی که تا دیروز روی خوشی به این خانواده نشان نمی‌دادند با  خانواده پهلوی همدلی و همراهی نشان دادند. درست یک روز پس از این خودکشی، رضا پهلوی در سایت رسمی خود از همه خواست تا خانواده وی را در این شرایط درک کنند و فشار مضاعفی به خانواده وی وارد نکنند.

 

این مراسم تحت تدابیر شدید امنیتی از سوی نهادهای امنیتی و انتظامی آمریکا و بعد از ورود خانواده سلطنتی با یک ساعت تاخیر برگزارشد. سالن برگزاری مراسم مملو از افرادی بود که برای ادای تسلیت به خاندان پهلوی حاضر شده‌بودند. حاضران ابتدا به احترام علیرضا پهلوی یک دقیقه سکوت کردند. سپس نما آهنگی با تصاویری از زندگی علیرضا پهلوی، ساخته شهاب هاشمی به نمایش در آمد. تعدادی از شرکت کنندگان در حین پخش فیلم می‌گریستند.

در ادامه این مراسم تارا کمانگر، پیانیست،  قطعات پیانو را اجرا کرد.

سپس فرزاد فروزان از دوستی بیست و هشت ساله با علیرضا پهلوی حرف زد. او در حالیکه بسیار اندوهگین بود در این مراسم به بیان خاطراتی از دوران دوستی خود با شاهزاده  پهلوی پرداخت. مراسم با اجرای مشترک پیانوی تارا کمانگر و ویالون سیروس بروخیم  دنبال شد.

«ستار» خواننده با سابقه و نزدیک به خاندان پهلوی، قطعاتی در مایه افشاری خواند.

پروفسور رحیم شایگان استاد ایران‌شناسی دانشگاه یو‌سی‌ال‌ای در امریکا گوشه‌ای از سوابق علمی علیرضا پهلوی را برای جمع بازگو کرد.

رضا پهلوی از خاطرات خود با برادرش گفت و روزهای بعد از مرگ علیرضا را سخت‌ترین روزهای عمر ۵۰ ساله‌اش خواند.

اما حضور فرح پهلوی پشت تریبون اتفاقی بود که کسی انتظارش را نداشت.

آخرین ملکه ایران از همه کسانی که از نقاط مختلف ایران او را تسلی داده بودند قدردانی کرد. او با اشاره به غمش به عنوان مادر غم او با غم هیچ مادر عزیز از دست داده ای فرق نمی کند. فرح پهلوی گفت: «من مادری هستم که دو شاهزاده از دست داده‌ام، اما غم من با غم هیچ مادر عزیز از دست داده‌ای فرق نمی‌کند. هر مادری شازده پسر و شازده خانمی برای خود دارد.»


 


هاشمی: مواضع خود را در نمازجمعه گفتم و هنوز به آن معتقدم


به گزارش آفتاب، وی در این دیدار که به صورت پرسش و پاسخ برگزار شد، در جواب سؤال یکی از حاضران گفت:«تفرقه را در شرایط فعلی کشور به صلاح نمی‌دانم و به همین دلیل تلاش می‌کنم تا به دور از جنجال‌های سیاسی، پیگیر مواضع خود باشم.»


رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به پرسش دیگری در خصوص نحوه مواجهه با حملات علیه خانواده خود گفت: «این فضا برای من موضوع تازه‌ای نیست و همواره به دلایل مختلف با آن روبه‌رو بوده‌ام. در ابتدای انقلاب از سوی سازمان منافقین، سپس از سوی دشمنان خارجی، در دوران ریاست جمهوری از سوی جناح راست افراطی و پس از آن از سوی جناح چپ افراطی و امروز نیز از سوی گروهی که اهداف‌شان برای من مشخص است.»


وی افزود: «گروه اخیر که در پوشش دفاع از اصول اخلاقی و اسلامی اتهامات کذب خود را مطرح می‌کند، عملا شاهدیم حتی حاضر به تمکین در مقابل قانون نیز نیستند و نخواهند بود.»


هاشمی در پاسخ به سوال یکی از حاضران، مهمترین عنصر در حفاظت از انقلاب اسلامی را رضایت مردم عنوان کرد و گفت: «اگر همراه مردم که صاحبان اصلی این انقلاب هستند، حرکت کنیم، دشمنان داخلی و خارجی نخواهند توانست گزندی به نظام جمهوری اسلامی وارد کنند.»


رییس مجلس خبرگان در این دیدار همچنین درباره  وضعیت رسانه‌ها تأکید کرد: «فضای سانسور، امنیت پایدار به همراه ندارد به ویژه آنکه در فضای فعلی ابزارهای اطلاع‌رسانی وسیعی را شاهد هستیم و مردم روزبه‌روز آگاه‌تر می‌شوند.جامعه آگاه، دیر یا زود وضعیت خود را اصلاح می‌کند.»



 


قوه مجریه با دستگاه قضا هماهنگ نیست

 

به گزارش خبر آنلاین، رییس قوه قضاییه ایران، در جلسه امروز مسئولان عالی قضایی، با تاکید بر «جدیت» قوه قضاییه در «دفاع از ارزشهای اسلامی و برقراری امنیت فرهنگی» افزود: «قابل قبول نیست که در پایتخت کشور اسلامی ما، برخی با شعار هنر، ارزشهای دینی را مورد هجمه قرار دهند. هجوم فرهنگی کم از هجوم فیزیکی ندارد. صحنه‌هایی خلق کنند که هر مسلمان متعهدی را بیازارد.»

 

لاریجانی در بخش دیگری از صحبت‌های خود، قوه قضاییه ایران را در امر مبارزه با مفاسد اقتصادی «پیشگام و قاطع» دانست و تاکید کرد که «بنای این دستگاه بر تبلیغات نیست» چرا که «مردم منتظر عمل‌اند و دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» وی خاطرنشان کرد که قوه قضاییه «از متهم ساختن افراد در رسانه‌ها قبل از قطعیت حکم» اجتناب می‌کند، اما «این بدان معنا نیست که دستگاه قضایی پیگیر تخلفات اشخاص حقیقی و حقوقی نباشد».

 

این سخنان لاریجانی در حالی اعلام می‌شود که مجمود احمدی‌نژاد نیز در سفر خود به زنجان و در جمع مردم این شهر وعده داده بود که اسامی مفسدان اقتصادی به زودی افضا خواهد شد.

 

به گزارش خبرآنلاین، رییس قوه قضاییه ایران در بخش دیگری از سخنان خود به « جنبشهای اخیر کشورهای عربی در مبارزه با حکام دیکتاتور جهان عرب» پرداخت و افزود: «امروز در جای جای جهان اسلام، تحولات مهمی در جریان ا ست. در تونس حرکت‌های مردمی و دینی، بساط یک عمر استعمار را در هم پیچید و بن علی دیکتاتور دست‌نشانده کشورهای غربی را مجبور به فرار کرد. نزدیک به یک قرن اسلام ستیزی و ظلم و فساد، مردم مسلمان را به قیام واداشته است. این قیام زنگ خطری است برای همه خودکامگان جهان اسلام . کشورهای اسلامی و عربی باید بدانند که استعمارگران در وقت حرکت‌های مردمی، کمکی به آنها نخواهد کرد و در مقابل جریان‌های توفنده اسلامی، پناهگاهی برای آنان وجود ندارد.»

 


 


آقای رفسنجانی! حنای شما دیگر رنگی ندارد

آقای رفسنجانی !اگر فکر می‌کنید با این صحبت‌ها می‌توانید اعتبار خودتان را بازیابید و نظام را حفظ کنید سخت دراشتباهید.

ممکن است مردم ساکت نشسته باشند ولی خاطره شما و تلاش‌تان درهمه این سال‌ها برای حفظ نظام را فراموش نمی‌کنند.

درجریان جنبش سبز و پس از آن نمازجمعه که شما امامت کردید عده‌ای فریب شما را خوردند ولی خیلی زود فهمیدند که دغدغه اصلی شما «حفظ نظام» است و بس! چون اگر جمهوری اسلامی برود شما هم با آن خواهید رفت.

شما که الحمد الله تمکن مالی دارید. خودتان و فرزندان‌تان با این پول‌هایی که از ملت بالا کشیده‌اید خوش باشید و بگذارید ملت هم به راه خودش برود، که دیگر حنای شما رنگی ندارد.


 


رکورد قوه‌قضاییه: نود و هفت اعدام در سی روز

تعداد اعدام‌های ياد شده همگی از منابع رسمی‌استخراج شده است. در ۲۹ آذرماه به تنهايی ۲۲ اعدام صورت گرفته است. اعدام ۱۰ نفر در زندان وکيل آباد مشهد در آمارها مطرح شده توسط قوه قضاييه مطرح نشده است اما کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران با نقل از منابع معتبر محلی آن را منتشر کرد. آمارهای اعلام شده توسط قوه قضاييه درحالی افزايش چشمگيری نشان می‌دهد که کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران معتقد است تعداداعدام‌های انجام شده در زندان‌های مختلف کشور به تمامی‌گزارش نمی‌شود.


طی ماه‌های گذشته کمپين به گزارش اعدام‌های گسترده صورت گرفته در زندان وکيل آباد مشهد پرداخت. موضوعی که مقامات جمهوری اسلامی‌از اينکه درموردآن توضيحی بدهند خودداری می‌کنند. همچنين برخی منابع نيز در خصوص انجام اعدام‌های مرتبط با اتهامهای مواد مخدری در برخی ديگر زندان‌ها همچون زندان بيرجند خبر داده اند که کمپين همچنان با يافتن جزييات اطلاعاتی که دريافت کرده انها را منتشر خواهد کرد.


از مجموعه اعدام‌های انجام شده عمده آنها متهمان مرتبط با حمل و خريد وفروش مواد بوده که به تفصيل ده نفر زندان رجايی شهر کرج ( ۲۹ دی)، يک نفر زندان زرند کرمان (۲۸ دی ماه)، پنج نفر در خرم آباد‌ (۲۳ دی ماه) هفت نفر تهران (۲۲ دی ماه)، چهار نفر زندان اصفهان (۱۸ دی ماه)، دو نفر زندان بروجرد (۱۷ دی ماه)، يک نفر اسفراين (۱۸ دی ماه)، شانزده نفر زندان اهواز (۱۵ دی ماه) ، هشت نفرزندان قم (۱۱ دی ماه)، هفت نفرزندان کرمانشاه (۱۳ دی ماه)، يک نفر زندان ساری (۴ دی ماه) و دونفر در شهر ساوه (۴ دی ماه) اعدام شده اند. يک نفر نيز در تاريخ ۳۰ دی در زندان بجنورد به دار آويخته شد.


دو زندانی سياسی به نام‌های علی صارمی‌و علی اکبر سيادت نيز درتاريخ (۷ دی ماه) در زندان اوين تهران شدند.در در روز ۲۵ دی ماه واحد مرکزی از اعدام يک زندانی سياسی در زندان اروميه خبر داد ولی هويت وی را ذکر نکرد. طبق اخبار منتشر شده از داخل زندان اروميه مبنی بر انتقال حسين خضری به مکان نامعلوم در روزهای قبل از اجرای اين اعدام، گفته می‌شود که فرد اعدام شده حسين خضری زندانی سياسی کرد ميباشد.


پيش از آغاز ماه دی، در ۲۹ آذرماه ماه قوه قضاييه يکی از پراعدام ترين روزهای سال را با ۲۲ اعدام پشت سر گذاشت. در اين روز ده نفر در زندان وکيل آباد مشهد (۲۹ آذرماه) اعدام شدند و ۱۱ نفر نيز از اعضای گروه جندالله در زندان زاهدان در تاريخ (۲۹ آذر)، اعدام شدند. (البته به ادعای مقامات رسمی‌اين افراد به گروه جند الله وابسته بوده اند و تا کنون هيچ اطلاعی در مورد اسامی‌و يا نحوه همکاری آنها با جند الله از سوی مقامات رسمی‌منتشر نشده است.) يک قاتل زنجيره‌ای نيز در (۲۹ آذر) در زندان قزوين اعدام شد.


از اعدام‌های غير موادمخدری و غير سياسی نيز چهار نفر به جرم آدم‌ربايی در زندان زاهدان (۱۱ دی ماه ) اعدام شدند. همچنين يک نفر به نام بهمن ريگی به جرم قتل چهار نفر در زندان زاهدان (۱۳ دی ماه) اعدام شد. يک نفر ديگر هم در تاريخ (۲۲ دی ماه) به جرم تجاوز اعدام شد. به اين موارد اعدامی‌ می‌توان اعدام‌هايی همچون اعدام يعقوب علی جعفری (معروف به قاتل ميدان کاج) را در تاريخ(۱۵ دی ماه) اضافه کرد.


 


یک پرونده: کشتار خاتون آباد در دوران اصلاحات

در دی ماه سال ۸۲ حدود ۲۰۰ نفر از کارگران مجتمع ذوب مس نیروک در روستای خاتون آباد شهر بابک کرمان، با پایان گرفتن کار ساختمانی و اجرایی این مجتمع از کار اخراج می‌شوند. کارگران در اعتراض به این اقدام، همراه خانواده‌های‌شان دست به تحصن زدند و در روز شنبه ۴ بهمن ۱۳۸۲ پس از نه روز تحصن و نتیجه نگرفتن مذاکرات‌شان با مسئولین، اقدام به بستن جاده خاتون آباد - شهر بابک نمودند.

 

نیروی انتظامی در این هنگام وارد عمل شد و با اعمال خشونت، کارگران و خانواده‌های‌شان را پراکنده کرد و در نتیجه آنها در مقابل فرمانداری شهر بابک تجمع کردند اما اینبار علاوه بر نیروی انتظامی، با استفاده از هلی‌کوپتر به سرکوب کارگران پرداخته و تجمع آنها به گلوله بسته می‌شود که در نتیجه، به دستگیری و زخمی شدن تعداد زیادی از کارگران و نیز کشته شدن چهار نفر به نام‌های ریاحی، جاویدی، مهدوی و مومنی به همراه دانش آموزی بنام پورامینی منجر می‌شود.

 

این اتفاق زمانی روی می‌دهد که دولت اصلاحات در حال اجرای طنز گفتگوی تمدن‌ها بود و هیچ گونه حمایتی از کارگران تحت پوشش پیمانکار تابعه دولتی نمی‌نماید. همچنین، اخبارسرکوب خونین کارگران خاتون آباد، در میان سر و صدای تحصن نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس در حاشیه ماند.

 

در پی شکایت بازماندگان کشته شده‌ها،  پرونده‌ای در دادگستری شهر بابک تشکیل شد که با گذشت چند سال، از نتیجه دادگاه هنوز خبری نشده است. از طرف دیگر در پی نامه اعتراضی کنفدراسیون بین المللی اتحادیه‌های آزاد کارگری به محمد خاتمی رییس جمهور وقت جمهوری اسلامی ایران، در مورد کشتار کارگران اعتصابی در استان کرمان مورخ ۶ فوریه ۲۰۰۴ میلادی، نگرانی این کنفدراسیون که ۱۵۱ میلیون کارگر را نمایندگی می‌کند از کشتار حداقل ۴ نفر و زخمی شدن ۴۰ نفر در روز شنبه ۲۴ ژانویه اعلام می‌کند.

 

جالب اینکه در این نامه که توسط یک نهاد کارگری خارجی ارسال شد، جزییات واقعه بسیار کامل‌تر از سایر خبرگزاری‌های داخلی و سایت‌های مستقل شرح داده شده است. در این نامه آزادی کارگران دستگیر شده و رسیدگی به پرونده مسببین حادثه درخواست گردیده شد و خواستار حق آزادی اعتصاب برای کارگران گردید. این کنفدراسیون در پایان این نامه اعلام کرد چاره‌ای جز شکایت به کمیته آزادی تشکل سازمانی جهانی کار ندارد که در پی این شکایات پرونده‌ای در دادگاه تشکیل شد ولی همچون پرونده شکایت بازماندگان کارگران کشته شده، نتیجه‌ای عاید نگردید.


 


 


چرا توقع دارید که نباید ببازیم؟! قسمت اول

 

یکی دو سال قبل، مراسم جشن تولد خواهرزاده‌ام در حالی انجام می‌شد که بچه ها همگی دور دستگاه پلی استیشن و تلویزیون جمع شده بودند و مسابقه‌ی فوتبال بین او و نوه‌ی یکی از مطرح‌ترین مربیان و مدرسان فوتبال ایران را تماشا می‌کردند. برایم خیلی عجیب بود، چون در زمانی که هم سن و سال آنها بودم، من و پدرهمان نوه‌ی معروف بارها با هم در حیاط مدرسه برای مسابقات «جام دهه‌ی فجر» دبیرستانمان فوتبال واقعی بازی کرده بودیم. همان جایی که یکی از بهترین گزارشگرهای کنونی فوتبال ایران هم فقط کنار زمین می‌ایستاد و بازی‌ها را تماشا می‌کرد. باز به خاطرم آمد (البته با عرض شرمندگی!) که یکی از تفریحات ما پس از مدرسه، زنگ زدن در خانه ها و فرار کردن بود. اگرچه کار خوبی نبود و نیست و مردم آزاری است، اما تخلیه شدن هیجان‌مان هم با دویدن و فعالیت فیزیکی همراه بود و برای گیر نیافتادن یا باید دونده‌ی خوبی می‌بودی و یا اینکه سیاست خوبی برای مخفی شدن می‌داشتی. اما حالا که بچه‌ها در یک قوطی بسته‌بندی شده از جلوی در خانه به مدرسه‌ای می‌روند که حیاطی برای بالا و پایین پریدن ندارد و اتوکشیده شده به خانه بر می‌گردند، چندبار طعم چالش با راننده‌ی تاکسی و اتوبوس و ندادن بلیط و فشار و ازدحام را می‌چشند؟ راستی جدیدا چرا دیگر زنگ خانه‌های‌مان جهت مردم آزاری به صدا در نمی‌آید؟ چه عاملی باعث می‌شود که تیم‌های طراز اول فوتبال کشور تبدیل به درمانگاه متحرک شوند؟ در مورد اینکه هدف از رفتن مدرسه و دانشگاه فقط درس خواندن نیست، بعداً در نزدیکی کنکور مطلب خواهم نوشت. هدف من از این نوشته، نه آنالیز بازی‌هایی است که به زور تکنیک بازیکنان‌مان بردیم و در روزی که تاکتیک تیم مقابل از ما قوی تر بود، باختیم و نه محکوم کردن عوامل فنی تیم ملی. البته ادعایی هم برای توانایی آنالیز بازی فوتبال ندارم. من معتقدم که فقط ۴-۴-۲، ۴-۵-۱ و سایر سیستم ها در کنار بازیکنان برجسته عامل برد و باخت نیستند و باید عوامل دیگری را نیزدرنظر داشت. تیم ملی فوتبال یک کشور، از رئیس جمهور یک کشور و رئیس سازمان ورزش آن شروع می‌شود و به توپ جمع‌کن خاتمه می‌یابد. این تیم ملی ایران، دیروز شکست خورد.

 

اصولاً ورزش در کشورهای پیشرفته و یا در حال توسعه از حد سرگرمی و اوقات فراغت، پای خود را به عرصه‌های دیگر نیز باز می‌کند بویژه اگر این ورزش، همه گیر، جهانی و محبوب هم باشد مثل فوتبال. نمونه‌ی کامل فوتبال سیاسی را بارها دیده‌اید. بازی ایران و آمریکا با داوری یک سوئیسی، بازی آلمان و انگلیس، بازی انگلستان و آرژانتین بعد از جنگ جزایر فالکلند، بازی‌های ایران و عراق، بازی‌های دو کره و یا حتی ژاپن در برابر چین و بسیاری دیگر. نمونه‌ی بارز بحث‌های اقتصادی در فوتبال را هم می‌توان به صدور بازیکن توسط برزیل، صدور مربی توسط هلند و یوگسلاوی سابق و بقایای آن (تا چندی پیش بازار مربیگری در دنیا در اختیار «ایچ»ها و «ویچ»ها بود)، درآمدزایی و هزینه کردهای باشگاهی در ایتالیا، اسپانیا و انگلیس دید. حتی می‌توان به اینکه چرا فوتبال (ازنوع اروپایی آن) در امریکا، علیرغم هزینه‌های دولت و باشگاه‌های خصوصی و وارد کردن بازیکنانی مانند پله، بکهام و جدیدا هانری تبدیل به ورزش شماره یک نشده است هم نیم نظری داشت که البته موضوع بحث ما نیست.

 

اما، به دور از این موضوعات، دو پدیده‌ی مهم ورزش حداقل در ایران علیرغم مشاهده‌ی عوارض فقدان آنها، از نظرها مغفول مانده است. اول اینکه سرمایه‌گذاری در ورزش و بویژه ورزش عمومی، حکم قطع یارانه ی درمان را دارد. استاندارد تعریف شده برای فضای ورزشی در ایران یک مترمربع است، در حالیکه درحال حاضر حدود ۲۰ سانتی مترمربع فضای باز و فقط ۱۰ سانتی مترمربع فضای مسقف در اختیار داریم. وقتی که مدارس غیرانتفاعی بدون حیاط و یا با حیاط کوچکی که حتی کفاف ایستادن خود بچه ها را هم به راحتی نمی‌کند ساخته می‌شود و یا مجوز می‌گیرند، چگونه باید انتظار داشت که بچه ها هیجان خود را پیش از شروع کلاس و یا بازگشت به خیابان و خانه، خالی کرده باشند؟ از یاد نبریم که مشکلات اقتصادی و البته رشد نسبی بهداشت نیز باعث کاهش تعداد فرزندان شده و در نتیجه از یک طرف بچه‌ها در منزل همبازی برای تخلیه هیجان و همچنین فرصتی برای به کار بردن خلاقیت های فردی و اجتماعی ندارند و از طرف دیگر فضای خانه آنقدر کوچک است که محلی برای فعالیت فیزیکی هم نیست. به همین دلیل نیز، کامپیوترها از حدود ۷-۸ سال پیش در خانه های ایرانی، ابتدا در حکم یک اسباب بازی برای فرزند خانه درآمد و به تدریج با ظهور اینترنت تبدیل به وسیله‌ی شیطانی شد! در مورد بازی های کامپیوتری و استرس‌ها و عواقب نه چندان خوشایند آنها هم باندازه‌ی کافی مطلب نوشته شده است.

 

نکته‌ی مهم دیگر که در تمام کشورهای دنیا به جز ایران رعایت می‌شود، هزینه شدن شور، اضطراب، فریاد و در یک کلام تخلیه‌ی روانی در هنگام تماشای فوتبال است. تمام مسابقه‌های فوتبال در دنیا، در روزهای تعطیلی برگزار می‌شود، تا هم جمعیت بیشتری فرصت تخلیه شدن داشته باشند و هم اینکه درآمدزایی بیشتری نیز وجود داشته باشد. همچنین در ورزشگاه‌ها به اندازه‌ی کافی محیط رفاهی و امنیتی نیز فراهم می‌شود که تنها دغدغه‌ی تماشاچیان پس از بازی، نحوه‌ی رسیدن به خودروهای خود یا مبادی خروجی استادیوم باشد و نه شکستن در و دیوار که البته در تمام کشورهای دنیا برای بازی‌های حساس چنین اتفاقاتی معمول است. بارها در مورد بازی پرسپولیس و استقلال و تماشاچیانی که گاهی روزها در مقابل استادیوم آزادی می‌خوابند تا وارد استادیومی که نه آبخوری و نه دستشویی درست و حسابی دارد، وارد شوند و شاهد باخت تیم محبوب خود می‌شوند، فیلم و مقاله و گزارش تهیه شده است. اما کدام روش برای جلوگیری از این مشکل ارائه شد؟ چرا باید بازی تیم‌های پرطرفدار کشور در روزهای غیر از پنجشنبه و جمعه برگزار شود؟ چرا ازدحام ۱۰۰ هزار نفر می‌تواند مشکل ساز باشد؟

 

تا چندی پیش من بیشترین تعداد خبر و مقاله در مورد فوتبال را در خودنویس می‌نوشتم، اما با روندی که در فوتبال کشور دیدم، به این نتیجه رسیدم که باید عطای این کار را به لقایش بخشید. بازی‌های بی نفس، مشکلات وحشتناک داوری و از همه بدتر نبود سازمان و سیستم در فوتبال و به کل در ورزش، تمام انگیزه‌هایم را برای پیگیری بازی‌های باشگاهی ایران از بین برد و در عوض بعد از برد ۵ بر یک بارسلون در برابر رئال مادرید، حاضرم ده‌ها بار همان بازی را تماشا کنم. این موضوع را به دلیل باخت ایران از کره جنوبی ننوشتم، چرا که پیش‌بینی من از حذف شدن ایران در این دوره مربوط به الان نیست و ۱۵ آبان ماه این را نوشته بودم. بنابراین بیائیم از ۴ منظر متفاوت به این موضوع  نگاه کنیم، بازیکنان، مربی، باشگاه‌ها و فدراسیون فوتبال. در قسمت بعدی به نقش هریک خواهم پرداخت.

 


 


تونس تونس، چون ایران تونس!

موجی از تحلیل‌ها و ده فرمان‌های عالم آدم‌های خیلی اهل سیاست و دمکراسی به راه افتاده که تونس تونس چون مثلا رهبری نداشت که بیانیه بدهد. چون اول رهبر انتخاب نکردند. الله اکبر نگفتند و امثالهم. خواندن و تعقيب کردن همه اينها و شريک شدن در مشغله‌ها و دنياهاى ذهنى نويسندگان آنها هم عبث و هم بسيار دشوار است. داستان تلخی است. به زور یک ملت را زیر سایه سنگین افرادی بردند که زیر بغل حکومت ... اسلامی را گرفته‌اند و نقش مستقیمی در سرکوب مردم و جوانان داشتند و امروز می‌گویند چون مردم اینها را انتخاب کردند پس مبارزشان شکست خورد! دنیای خیلی با شکوه ژورنالیسم دمکراسی خواهی برای این مردم چیزی کم نگذاشته است.

 

داستان مردم ایران و مبارزشان بر سر آزادی، به نظر من، داستان یکی از مظلوم ترین جنبش‌های تاریخ است. فکر نمی‌‌کنم در حافظه تاریخ، جنبشی اینچنین مورد غضب و لعن و نفرین قرار گرفته باشد. اینچنین از هر طرف، به اسم مدافع آزادی، بر سرش کوبیده باشند. داستان مردم ایران در نوع خود واقعا تلخ است.

 

قیام ۸۸ مردم ایران حرکتى براى آزادى و عدالت و حرمت انسانى بود. جنبش موهوم سبز با شعارهای الله‌اکبر و میر حسین‌اش نه فقط محصول اين قیام نبود، بلکه سلاحى بود که آگاهانه براى سرکوب اين قیام، هنگامى که ناتوانى و بن‌بست جناحی حکومت اسلامی ديگر مسجل شده بود، به ميدان آورده شد. برخلاف نظرات رايج، ناتوانی مردم ایران برای فایق آمدن به شرایط به غایت ضد انسانی‌شان در درجه اول به خاطر رهبری نالایق اصلاح‌طلبان یا شعارهای مهندسی شده میرغضب‌ها نبود. منشا عقب نشینی مردم، مسخ شدن‌شان در قدرت مذهب نبود، کمبود تمرین دمکراسی خواهی نبود. نگاه‌شان به گذشته‌ای طلای نبود. اين خزعبلات ممکن است بدرد ژورنالیست‌های سبزالهی نيم‌بند و مفسرين رسانه‌هایی چون بی‌بی‌سی و صدای امریکا و پارازیتش بخورد، اما سرسوزنى به حقيقت ربط ندارد. مردم را فقط توحش افسارگسیخته حکومت اسلامی از خیابان دور نکرد. فقط گلوله و باتوم و کهریزک مردم را خانه نشین نکرده. فقط اینها نبود. مردم را آنهایی هم به خانه فرستادند که یک متهم را که به قول دانشجویان زنجان به خاطر قتل عام ۶۷ در دادگاه مردم محکوم بود رهبر این جنبش کردند. همان‌ها که در مقابل فراخوان‌های تظاهرات و مبارزه در خیابان حکم به مبارزه بی‌خشونت و کمتر از گل نگفتن به مشتی اوباش قمه کش و تروریست دادند.

 

اما يک واقعيت بسيار ساده پشت تمام اين کشمکش‌ها و مضحکه پاسدار ولترها و حامیان اسلام زن ستیز امروز مدافع حقوق بشر شده وجود دارد: مردم ايران حکم به رفتن رژيم اسلامى داده‌اند. محتوا و مبناى جنگ داخلى امروز در حکومت ارتجاع اسلامى، اختلافات نگرشى جناح‌هاى چند گانه رژيم بر سر اقتصاد دولتى يا بازار، برقرارى يا عدم برقرارى مناسبات با غرب، يا حتى اختلافات عقيدتى بر سر اسلام و اسلاميت و ولايت فقيه نيست. اين داستان ۱۰ سال قبل نيست. جدال‌هاى امروز، نتيجه تکاپوى مذبوحانه جناح‌هاى حاکميت براى حفظ نظام منحوس اسلامى در برابر حکم تاريخى مردم است. همه، در داخل و خارج ايران، در داخل و خارج حکومت، چهره خشمگين مردمى را که عزم کردند کار رژيم را تمام کنند، از پس نمایش انتخابات ديدند. ايران ديگر براى ضد انقلاب اسلامى به شيوه‌هاى تاکنونى‌اش قابل حکومت کردن نبود. جدال امروز جناح‌هاى حاکميت جدالى بر سر حفظ نظام شان است. جدالى بر سر يافتن و حاکم کردن آن سياست و آن چهارچوبى براى رژيم اسلامى است که به زعم هريک مي‌تواند بساط ديکتاتورى و لفت و ليس‌شان را محفوظ بدارد. آنها که حکم به رهبری یکی از این جناح‌ها داشتند، کارشان حفظ همین قوائد و چارچوب بود.

 

اما تونس چرا توانست؟ برای اینکه ایران توانست. جوانان ایرانی دست خالی در مقابل حکومتی تا دندان مسلح ایستادند برای اینکه بعد از ۳۰ سال بگویند حکومتی فاسد با فرهنگ عقب و مانده و کپک زده اسلامی ربطی به خواسته‌ها و ذهنیات‌شان از دنیای مدرن ندارد. این بود که حکومت‌های مستبد و عقب مانده از کویت و بحرین گرفته تا پادشاه آل‌سعود و همان تونس از اوضاع ایران ابراز نگرانی کردند و گفتند و این به نفع ثبات منطقه نیست. تونس توانست، چوان ایران توانست.

 

اما اوضاع ایران با همه این کشورها متفاوت است. از انقلاب مشروطه تا امروز مردم ایران دارند سرکوب می‌شوند. هر چقدر مردم مبارزشان را مدرن کردند. تغییر دادند و به قول مارکس مانند موشی کور نقب زدند و پیش رفتند، از ان طرف هم حکومت‌ها یاد گرفتند چطور این مردم را سرکوب کنند. فریب دهند و انقلاب‌شان را به خاک و خون بکشند و دیکتاتوری شاهنشاهی و اسلامی را سر کار بیاورند. مردم هم سال پیش حکم‌شان را دادند. اینها بايد بروند، مردم براى تعويض خامنه‌اى‌ها با موسوی‌ها و منتظرى‌ها و گرفتن چماق انصار حزب‌الله و پس دادنش به بهزاد نبوى‌ها و چاقوکش‌هاى «خط امام» به ميدان نيامدند. مردم حکمشان را داده اند.

 

به قول یکی از دوستان فیس‌بوکی، این ما بودیم که دنیا را بیدار کردیم! حالا هم داریم تجدید قوا می‌کنیم. آماده می‌شویم برای نبرد نهایی. برای به زیر کشیدن حکومت اسلامی و جمع کردن بساط لفت و لیس دزدان...


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته