-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 02/09/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



دیکتاتورها از هیچ چیز به اندازه تجمعات خیابانی نمی‌هراسند


از زمانی انسان‌ها توانستند بر دیگران حکمرانی کنند، بزرگترین ترس حاکمان هم در قالب تشکیل اجتماعات اعتراضی از سوی مردم زیر دست شکل گرفت و تشکیل اجتماعات خیابانی کابوسی برای حکمرانان شد.

اجتماعات و راهپیمایی اعتراضی  نسبت به عملکرد حاکم و وضعیت موجود  زمانی به نتیجه نرسد به شکل شورشها و ناآرامی  در می‌آید و تا تغییر و اصلاحات مدنظر صورت نگیرد از پای نمی‌شنید و  در نهایت  به انقلاب و تغییرات دگرگونی  ختم می‌شود.

نمونه های تاریخی فراوانی جنبش‌های اعتراضی مانند مزدک، اسپارتاکوس، گاندی، ماریتن لوتر کینک  و... برای اعتراض به وضعیت موجود شکل گرفت و در نهایت  یا سرکوب شدند و چنانچه  خواسته‌ای داشتند (نظیر برابری سیاه‌پوستان با سفیدپوستان در امریکا) رسیدند.

طبق اعلامیه حقوق بشر تشکل اجتماعات حق  طبیعی انسانهاست و حق تعیین سرنوشت برای انسانها محترم شمرده شده است .و  جمهوری اسلامی ایران  نیز متن اعلامیه حقوق بشر را به رسمیت شناخته و موظف به اجرای اعلامیه حقوق بشر است.

ماده ی ۲۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر

۱ ) هر شخصی حق دارد از آزادی تشکيل اجتماعات ، مجامع و انجمن های مسالمت آميز بهره مند گردد.
۲ ) هيچ کس را نبايد به شرکت در هيچ اجتماعی مجبور کرد.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل ۲۷ درباره اجتماعت و راهپیمایی چنین امده است:

«تشكيل‏ اجتماعات‏ و راه‏ پيمايي‏‌ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏ كه‏ مخل‏ به‏ مباني‏ اسلام‏ نباشد آزاد است‏.»

در جمهوری اسلامی تنها این حق در صورتی به رسمیت شناخته شده است که  اجتماعات و راهپمایی  در راستای  اهداف حاکمان جمهوری اسلامی تشکیل شود. چندین روز در سال به صورت رسمی از سوی جمهوری اسلامی  برای تقویت جمهوری اسلامی نظیر ۱۳ ابان - ۱۶ اذر - روز قدس - ۲۲ بهمن  راهپیمایی صورت می‌گیرد و یا تجمعاتی که دانشجویان و حزب‌الهی‌ها و بسیجیان بعد از نماز جمعه  برگزار می‌کنند و در پاره‌ای از موارد به تجمع در برابر سفارت خانه‌ها می‌انجامد.

در حاکمیت جمهوری اسلامی بعد از دهه ۶۰ و سرکوب تجمعات خیابانی احزاب و گروههای سیاسی و سرکوب تجمعات دانشجویی در تیرماه ۱۳۷۸، بزرگترین تشکیل اجتماعات خیابانی در ستاد‌های انتخاباتی سال ۱۳۸۸ شکل گرفت. بعد از انتخابات شبهه برانگیز و عدم توجه به درخواست معترضین راهپیمایی‌های میلیونی در تهران شکل گرفت که نهایتا سرکوب و به راهپیمایی های دولتی نظیر روز قدس و ۱۶ اذر  و روز عاشورای سال ۱۳۸۸  ختم شد.

بیشترین هراس سران جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته ترس از شکل گیری تجمعات خیابانی و راهپیمایی مسالمت آمیز بوده است وحتی سید روح الله خمینی جنگ هشت ساله با عراق را جنگ با دیوانه‌ای توصیف می‌کرد که سنگی انداخته است و فرار کرده است.

دیکتاتورها تحریم‌های اقتصادی وسیاسی و جنگ با همسایگان و کشورهای هم‌رتبه نظامی خود در منطقه را می‌پذیرند ولی به شدت از تشکل اجتماعات و راهپیمایی‌های مسالمت امیز از سوی مردم کشورشان  در وحشت به سر می‌برند و با خشونت سرکوب می‌کنند.

 اجتماعات مردمی  به دلایل  مختلفی نظیر بحران اقتصادی، صنفی، نارضایتی از وضعیت موجود، نبود فضای باز سیاسی و...  تشکیل می‌شود.

در جمهوری اسلامی ایران هیچ تشکلی قانونی نیست مگر انکه از سوی حاکمیت شکل گرفته شده باشد و حتی تجمعات کارگری و صتفی نیز  به شدت سرکوب می‌شوند. تجمعات سال پیش به قول  سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی  نظام‌اش را واکسینه کرد و بیشترین بخش سخنرانی‌های وی از سال پیش به فتنه اختصاص یافته است. رهبر جمهوری اسلامی  هرگونه  حرکت و تجمعی از سوی مردم معترض  فتنه‌ای ازسوی بیگانگان وفتنه برانگیز توصیف می‌کند ولی درعین حال از تقویت و حمایت از تجمعات خیابانی مردم کشورهای مسلمان دیگر حمایت می‌شود.

کوتاه سخن که حاکمیت جمهوری اسلامی از تحریم و جنگ هراسی ندارد ولی از تجمعات و راهپیمایی ها در وحشت به سر می‌برد.

فراخوانهای تجمعی همیشه در ایران  با واکنش شدید از سوی جمهوری اسلامی مواجه شده است و حتی بی اهمیت‌ترین فراخوانی‌های اینترنتی، موجب امادگی نیروهای سرکوبگر واعزام نیرو به میادین و خیابان‌ها می‌شود.

چندی پیش در ۱۴ بهمن چندین فراخوانی برای تجمعات از سوی چند وبلاگ‌نویس صورت گرفت  هرچند تجمعی صورت نگرفت ولی  حضور نیروهای امنیتی در سطح شهر تشدید شد.

 به احتمال زیاد مجوزی برای تجمع ۲۵ بهمن  از سوی وزارت کشور صادر نمی‌شود ولی  بسیاری از وبلاگ‌نویسان و کاربران اینترنتی از برپایی راهپیمایی  در روز ۲۵ بهمن با مجوز یا بی مجوز داده‌اند و حتی اطلاع رسانی را به خارج از اینترنت کشانده‌اند واسکناس‌نویسی وشعار نویسی برای حضور در ۲۵ بهمن در سطح شهر تهران به چشم می‌خورد.

حال کابوسی دیگر برای جمهوری اسلامی در روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹  شکل گرفته است و می‌تواند چالشی برای جمهوری اسلامی در برخورد با مردم معترض باشد.



 


معترضان مصری جا نمی‌زنند؛ مردم هنوز در میدان تحریر مانده‌اند

به گزارش رسانه‌های بین‌المللی، امروز هزاران نفر به میدان تحریر در قاهره رفته‌اند و خروج مبارک از قدرت را مجددا خواستار شده‌اند.

شب گذشته، سی‌ان‌ان با گزارش خشونت‌های اعمال شده توسط نیروهای امنیتی و پلیس و نیز «حیله ارتش» اشاره کرد. به گزارش خبرنگار این شبکه، در بسیاری از نقاط نزدیک به میدان تحریر، نیروهای نظامی چشمان خود را بر ضرب و شتم مخالفان توسط نیروهای امنیتی و طرفداران مبارک بسته‌اند و اجازه داده‌اند لباس شخصی‌ها با سلاح سرد به میدان بیایند.

آخرین گزارش‌ها هم حاکی از ایجاد مانع بر سر راه خبرنگاران خارجی از سوی ارتش برای ورود به میدان تحریر است. اسوشیتد پرس نیز گزارش داد که پلیس مصر در طول روزهای اخیر مشکلات زیادی برای خبرنگاران بومی و بین‌المللی ایجاد کرده است.

در حالیکه بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران معتقد بودند که آرامش ایجاد شده در روز دوشنبه می‌توانست به معنای کاهش شدت مخالف با رژیم مبارک باشد، تجمع بزرگ مخالفان در روز سه‌شنبه، تشدید مبارزه با رئیس جمهوری مصر دیده می‌شود.

یک منبع آکادمیک در بحرین که مسائل مصر را از نزدیک دنبال می‌کند گفت که قرار است در روزهای آینده، اتحادیه‌های کارگری هم به میدان بیایند و دانش‌آموزان و دانشجویان نیز در حمایت از مخالفان به میدان بیاییند. پیوستن گروه‌های صنفی مختلف می‌تواند ضربه بزرگی به اقصاد مصر محسوب شود و اگر کار به اعتصاب بکشد، رژیم مبارک با مشکلات جدیدی روبرو خواهد شد.

 


 


تظاهرات با هدف انقلاب

آقایان موسوی و کروبی برای حمایت از انقلاب‌های در حال انجام تونس و مصر از رژیم مافیای نظامی – مالی تقاضای کسب اجازه برای تظاهرات کرده‌اند.  این عمل که در رابطه مستقیم با فشار نسل جوان از بی عملی، صادر شده است چه هدفی را دنبال می‌کند؟ نفس اجازه تظاهرات گرفتن از رژیم نشان از آن دارد که آقایان محترم هنوز سر در بند اصلاح  رژیم خیانت، جنایت و فساد دارند و گرنه تظاهراتی که سر رژیم و خود رژیم را هدف می گیرد نمی‌تواند از همان رژیمی که قصد سرنگونی‌اش را دارد، برای انجام اینکار اجازه بگیرد. و اگر هنوز اصلاح‌طلبی روش و هدف مبارزه این آقایان است لازم است توضیح دهند که از چه زمان به این نتیجه رسیده‌اند که انقلاب در مصر و تونس خوب است ولی برای ایران بد است؟ شتر سواری دولا دولا نمی‌شود.

  اگر انقلاب به قول «لشکر روشنفکران و سیاست بازان»  که بیش از بیست سال است حقنه نسل جوان کرده‌اند، ذاتا بد است و درخت تلخی می‌باشد که از آن جز خشونت و استبداد به بار نمی‌نشیند، پس چرا برای حمایت از انقلاب‌های  تونس و مصر مردم را به تظاهرات می‌خوانند؟ و اگر اینگونه نیست و انقلاب، ذاتا درختی نیست که میوه زهری ایجاد کند، پس به چه علت زمانی که جنبش سبز، ماهیت انقلابی خود را با شعارهایی مانند مرگ بر اصل ولایت فقیه و استقلال آزادی جمهوری ایرانی،  سر دادند در دهانش کوفتند و از آن تبری جستند و با شگردهای گوناگون و مختلف مردم را به خانه ها برگرداندند؟ صداقت داشتن و یک‌رنگ بودن با مردم حکم می‌کند که به توضیح این تناقض بنشینند.

دیگر اینکه، وقتی چنین تقاضایی می‌شود و اگر رژیم اجازه بر پایی چنین تظاهراتی را ندهد، این آقایان سه نوع می‌توانند عمل کنند:

۱.  مانند قبل با آه و ناله کردن و به خدا پناه بردن تسلیم تصمیم دولت می‌شوند و از مردم می‌خواهند که از خانه‌ها بیرون نیایند. در این صورت باید توضیح دهند که به چه علت متوسل به روشی شدند که تجربه به آنها گفته بود که به این نتیجه خواهند رسید و با چنین کاری سبب ضعف بیشتر روحیه هواداران خود شدند؟

۲. در مقابل مخالفت رژیم با تظاهرات سکوت کنند. سکوت به این معنی می‌باشد که انتخاب را بر عهده مردم می‌گذارند و در صورت بیرون آمدن مردم هیچ مسئولیتی را در مورد عواقب آن نمی‌پذیرند.  به بیان دیگر، مردم را جلو می‌رانند و خود را عقب می‌کشند.

۳.  بر تصمیم دولت عصیان می‌کنند و این نپذیرفتن را علناً  بیان می‌کنند. معنی این عمل هیچ نیست جز خروج بر نظام  تبهکار، جبار و ددمنش و این یعنی انقلاب.  تا به حال علامتی در این جهت دیده نشده است.  ولی اگر چنین تصمیم تاریخی  شجاعانه‌ای را بگیرند آیا لازم نمی‌بینند که از قبل به مردم بگویند که به هدف انقلاب کردن به خیابان‌ها بیایند و نه اصلاح که به این نتیجه رسیده‌اند که اصلاح نظام ولایت مطلقه فقیه در نبود کردن آن می‌باشد؟ آیا این حق مردم نیست که بدانند که مبارزه و ریسک کردن را به چه هدفی انجام می‌دهند؟

البته یک احتمال دیگر نیز وجود دارد و آن اینکه رژیم نه تنها این در خواست را بپذیرد بلکه آنرا برای خود مصادره کند و آنگاه تظاهرات مخالفان را مانند سالگرد انقلاب در سال قبل، از هواداران خود جا بزند.  سال قبل دیدیم که طرح «اسب تروا» که در نهایت بی تدبیری مطرح شده بود، چگونه بسیاری از سبزها را در محاصره هوادارن رژیم قرار داد و رژیم همه را به حساب خود گذاشت؟

تظاهرات با چه هدفی؟

حال فرض بگیریم که رژیم اجازه تظاهرات را می‌دهد و میلیون‌ها نفر نیز در حمایت از انقلابیون تونس و مصر به خیابان‌ها می‌ریزند.  هدف واقعی این تظاهرات چه خواهد بود؟ آیا این تظاهرات نیز با هدف اصلاح رژیم بر گذار می‌شود؟ و بنا بر این قصد این تظاهرات استفاده ابزاری از مردم است به قصد ایجاد فشار از پایین و معامله از بالا می‌باشد که انجام می‌گیرد؟
اگر هدف این است که از الان نتیجه آن روشن است.  این رژیم بنا بر ماهیتش توانایی ذره‌ای انعطاف ندارد.  پس به چه علت می خواهید از مردم مایه بگذارید؟ چرا با مشت بر پتک می‌خواهید بکوبید؟


سخنی با مردم

جوانان وطن، تجربه در حال انجام انقلابهای تونس و مصر در عمل به شما نشان داد که بیش از بیست سال، چگونه «روشنفکران و سیاستمداران اصلاح گرا»  در داخل و خارج از کشور شما را فریب دادند.  به شما گفتند که انقلاب یعنی خشونت و استبداد.  به شما گفتند که انقلاب بهمن اشتباه بود و حتی بعضی آن را خودکشی جمعی یک ملت قلمداد کردند.  به شما گفتند که کاش به کم راضی شده بودیم و با سلطنت استبدادی پهلوی می ساختیم و خود را گرفتار استبدای بدتر و خشن تر نمی کردیم.  به شما گفتند که بهر حال این غلطی بوده است که کرده ایم و حال باید اشتباه را تکرار نکرد و اینکه برای نجات دادن خود از این گرداب تنها یک راه وجود دارد و آن اصلاح است.

ولی حال امور واقع در جلوی چشم شما در حال انجام شدن است.  تجربه تونس و مصر به شما می گوید که انجام انقلاب امری می باشد که از جانب رژیم استبدادی، بر مردم و خصوص نسل جوان تحمیل می شود.  وقتی رژیم کوچکترین انعطافی برای رفرم از خود بروز ندهد، نسل جوان را که نگاه به آینده دارد، به این نتیجه می رساند که هیچ راهی جز سرنگونی استبداد حاکم ندارد و بنا بر این به حرکت در می آید.  شما در تجربه دو انقلاب تونس و مصر، بهتر می توانید ببینید که چرا نسل ما دست به انقلاب زد.  شاهنشاه آریامهری که  در سالهای آخر حکومت استبدادی اش به چنان استبدادی روی آورده بود که حتی تحمل احزاب قلابی خود ساخته را نیز نتوانست بیاورد و آنها را منحل و  کشور را تک حزبی  کرد و عضویت در حزب را اجباری  نمود و برای مخالفان تنها دو انتخاب زندان و خروج از کشور را بیشتر نگذاشت، راهی جز انقلاب برای ما نگذاشت.  بی علت نبود که مرحوم بازرگان از شاه به عنوان رهبر منفی انقلاب نام می برد.  و البته زمانی که اراده ملی بنا را  بر سرنگونی رژیم ولایت  فقیه  بگذارد، دیگر رفرم کار به جایی نخواهد برد.  مستبدها همیشه آخرین  کسانی هستند که صدای انقلاب را می شنوند. انقلاب  بهمن ۵۷ با هدف استقرار آزادی‌ها، مردمسالاری و عدالت اجتماعی بود که انجام گرفت و این کودتا در انقلاب در خرداد شصت بود که ضد انقلاب را بر دولت و جامعه حاکم کرد و رژیم، در ابعاد سیاسی و اقتصادی تبدیل شد به همان نظامی که انقلاب بر ضد آن انجام گرفته بود، منتهی با درجه بسیار بالاتری از تخریب.

و حال شما در چنین موقعیتی قرار گرفته اید.  حال اگر خود را از این فریبی  که شما را «روشنفکران اصلاح‌طلب»  داده‌اند، رها کنید و گفتمان اصلاح‌طلبی را رها و گفتمان انقلاب را بر گزینید، آنگاه خواهید دید که چگونه نقطه قوت رژیم که همان انعطاف ناپذیری‌اش می‌باشد، به نقطه ضعفش تبدیل می‌شود و پاشنه آشیل آن.  این رژیم از درون بسیار بیشتر از رژیم شاه فرو پاشیده است که در مقابل اراده جمعی و ملی شما برای به‌رسمیت شناختن حقوق انسانی و شهروندی شما، توان مقابله‌ای جدی را پیدا کند. روز بیست و پنج خرداد با گفتمان انقلاب به خیابان‌ها بیایید.  با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، با شعار «سید علی برو دنبال بن علی» و با شعار «استقلال، آزادی جمهوری ایرانی» به خیابان‌ها بیایید.  و این را بدانید که زمانی که به خیابان می آیید با در خیابانها بمانید.  خیابانها را خالی نکنید و با موج های مستمر تظاهرات بر صخره های تو خالی شده استبداد بکوبید تا در فرو ریختن چنین استبداد تبهکاری شاهد تولد آزادی‌ها و عدالت اجتماعی در وطنی مستقل شوید.  تکرار را تکرار کنم که تنها در مرگ امید، به اصلاح‌پذیری این رژیم است که گل سرخ انقلاب برای به نتیجه رساندن انقلابی که ما توانستیم در آن یکی از پایه‌های استبداد تاریخی ایران  یعنی  نظام سلطنتی را در هم بپاشیم، با دومین  ستون پایه‌های  استبداد  یعنی بنیاد دینی  در شکل حکومتی آن را برچینیم،  متولد  خواهد شد.  به بیان دیگر،  تمامی ساختارهای تاریخی که سبب استمرار استبداد در وطن شده‌اند در صد سال اخیر از هم فرو پاشیده شده اند و تنها ساختار اعتبار باخته روحانیت قدرت‌طلب دولتی با ذهنیت  تاریخی متحجرش باقی مانده است که با جنبشی عمومی  و همگانی از هم فرو خواهد پاشید. روز بیست و پنج خرداد را روز تولد گفتمان انقلاب کنید.


 


موسوی و کروبی: حفظ نظام یعنی حفظ ارزش‌هایی که نظام برای آن بوجود آمده، نه حفظ اشخاص

این دو در بیانیه خود ضمن توصیف انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ به عنوان «جلوه درخشان تعیین سرنوشت مردم به دست خودشان»، به بررسی گفتمان حاکم بر ساختار قبل از انقلاب و مقایسه آن با گفتمان نو انقلاب اسلامی‌پرداخته  و سپس این مقایسه را به گفتمان جنبش سبز پیوند داده اند.


به گزارش کلمه، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در بیانیه‌ی خود ویژگی‌های گفتمان رژیم پهلوی را «بستن همه راه‌ها به روی اصلاح تدریجی حکومت و جامعه، کودتایی متکی بر بیگانگان سلطه جو و غفلت دلسوختگان، در بند کردن آزادی خوهان، اعمال سانسور بر مطبوعات، مسلح شدن به سلاح‌های ریز و درشت، به کارگیری ماشین تبلیغاتی پر سر و صدا، توهم ایفای نقشی بزرگ در تحولات منطقه وجهان، هیچ خواندن مخالفان و منتقدان و همه خواندن خود و هم سفرگان» ذکر کرده‌اند.


موسوی و کروبی در این بیانیه از گفتمان نوینی سخن به میان آورده‌اند که از فردای کودتای ۲۸ مرداد متولد شد و بارزترین و غیرقابل‌انکارترین ویژگی آن، جهت گیری در مقابل باز تولید مناسبات استبدادی و شاهنشاهی بود. مناسباتی که به گفته ی این دو همراه جنبش سبز دوباره بازتولید شده است، اما این بار به نام دین رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته است، تآ انجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.


آنها انتخابات  ۸۸  را جلوه ای از احساس مسئولیت همگانی و ظهور گفتمان تازه ای در مقابل این خطرات دانسته و گفته اند که هیچ چیز نمی‌تواند مانع رشد این گفتمان شود، گفتمانی  که فساد را تحمل نمی‌کند، خودی را ناخودی نمی‌کند، خطاهای گذشته را نقد می‌کند اما دستاوردهای روشن آن را نفی نمی‌کند. عزت کارگر و کار آفرین را می‌خواهد نه ذلت آنها را، اعتیاد و دزدی و طلاق را نتیجه سی درصد بیکاری جوانان می‌داند و در نتیجه اجازه نمی‌دهد مشکل جرم و جنایت با بر پا کردن چوبه‌های دار و قساوتی تاریخی حل شود و به بهانه جنایت و خیانت گروهی اندک، دور جدید تواب سازی و اعتراف گیری و شکنجه در محبس‌ها راه بیفتد.


موسوی و کروبی همچنین در تشریح تحولات دوسال گذشته، از آن دسته از افراد ارگان‌های نظامی‌و انتظامی‌و امنیتی یاد کرده اند که نتوانستند سوابق جبهه و فداکاری‌هایشان برای حفظ مرزها و امنیت کشور را به سرکوب و ضرب و شتم مردم بی گناه بفروشند و اطمینان داده‌اند که «در نهایت، بسیج و سپاه و نیروهای نظامی، ملت خود را تنها نخواهند گذاشت.»


متن کامل این بیانیه به نقل از وب سایت کلمه به شرح زیر است:


در آستانه سی و دومین سالگرد انقلاب اسلامی‌ایران هستیم، انقلابی که جلوه درخشان تعیین سرنوشت مردم ما به دست خودشان بود و برای یکایک ما ایرانیان، شناخت و بازشناخت این حادثه بزرگ و مهم تاریخی، اهمیت بسیار دارد. شاید از آن رو که شناخت هویت تاریخی هر ملت، در تعیین راه آیندة آن مؤثر است، شاید از آن رو که این روزها از خود می‌پرسند که راه طی شده تا چه اندازه صحیح بوده، و شاید هم از آن رو که بیش از هر زمان دیگر، شاهد تلاش برای تحریف این تاریخ هستیم.


آنچه در آن روزها شاهد بودیم، نه یک جابجایی قدرت سیاسی صرف، که ورود یک گفتمان نو و خروج یک گفتمان کهنه بود: گفتمان کهنه ای که می‌انگاشت که با بستن همه راه‌ها به روی اصلاح تدریجی حکومت و جامعه، با کودتایی متکی بر بیگانگان سلطه جو و غفلت دلسوختگان این مرز و بوم، با در بند کردن فوج فوج آزادیخوهان، با اعمال سانسور بر مطبوعات، با سرازیر کردن درآمد نفتی سرشار به جیب منفعت جویان شریک در قدرت، با تا دندان مسلح شدن به سلاح‌های ریز و درشت، با به کارگیری ماشین تبلیغاتی پر سر و صدا، با توهم ایفای نقشی بزرگ در تحولات منطقه وجهان، با هیچ خواندن مخالفان و منتقدان و همه خواندن خود و هم سفرگان، با نماد فره ایزدی انگاشتن قدرت فاقد اقتدار ناشی از رضایت مردم، ماندنی است.


اما گفتمان نوین پس از کودتای شوم ۲۸ مرداد از همان فردای سال ۴۱ متولد شد ،بازنگری به کارنامه گذشته و به دنبال آن، جستجو برای یافتن راه رهایی از استبدادی که با پشتوانه استعمار بر کشور یکه تازی می‌کرد، آغاز شد. در کنار آنانی که از هر گونه تغییر مأیوس و نا امید بودند، در کنار آنانی که مصلحت اندیشی را به گونه ای تفسیر کردند که عافیت طلبی شخصی آنان را توجیه کند، در کنار آنانی که رعب پوشالی حکومت کودتا هر گونه حرکت را از آنان سلب کرده بود، چه بسیار کسانی هم بودند که دست از تلاش برنداشتند، چرا که باور داشتند زندگی کردن، صرفا به معنای زنده ماندن نیست. می‌دانستند که ملت‌های دیگر برای رسیدن به آزادی، عدالت ، استقلال و پبشرفت، راهی بس دراز پیموده اند و تلاش برای دستیابی به جامعه ای که از چنین نعمت‌هایی برخوردار باشد، خود، عین زندگی است. چنین بود که هنگامی‌که خواسته‌های خود را در گفتار رهبری استوار چون امام خمینی (ره) یافتند که در این راه مصمم گام نهاده بود، با او همراه شدند و بساط ظلم و جور را برچیدند. با تجربه ای که از گذشته به دست آمده بود، از همان فردای پیروزی، دغدغه حراست و مراقبت از این دستاورد بزرگ در دل زن و مرد و پیر و جوان به جنبش درآمد تا مبادا کودتایی دیگر، تجاوز نظامی، و مهم تر از همه، انحراف از آرمان‌های انقلاب اسلامی، این نهال تازه رسته را در هم شکند.


درس‌هایی که از آن واقعه و سالیان پس از آن فراگرفته شد، موجب شد که مردم ما بارها عزم خود را برای جلوگیری از انحراف از راهی که می‌توانست آنها را به سرمنزل مقصود برساند به نمایش بگذارند. مشارکت گسترده در دفاع از میهن در مقابل دشمن متجاوز، تلاش‌های ستایش برانگیز در رونق اقتصاد ملی، کوشش برای انجام اصلاحات گسترده در عرصه‌های گوناگون و حضور آگاهانه در عرصة انتخابات، تبلور این احساس مسئولیت ملی است که مردم ما را اینگونه در صف مقدم تحولات فکری و اجتماعی چند دهة اخیر منطقه قرار داده است.


گفتمان نو باید با دیده بانی مستمر، خود را با نیازهای نو سازگار می‌کرد و نوشوندگی خود را پاس می‌داشت که بارزترین و غیرقابل‌انکارترین ویژگی آن، جهت گیری در مقابل باز تولید مناسبات استبدادی و شاهنشاهی بود.یادمان هست که بزرگترین دغدغه خبرگان قانون اساسی جستن راه‌هایی بود که جلوی ظهور استبداد و خود رایی و دیکتاتوری را به هر شکل و شمایل بگیرد و قانون اساسی در شرایطی نوشته شد که بیرون از مجلس خبرگان، مردم در خیابانها شعار میدادند «برابری، برادری، حکومت عدل علی.»


درکتاب« پیکار صفین، نصرابن مزاحم» که شاید قدیمی‌ترین کتاب روایی– تاریخی در مورد جنگ صفین باشد، آمده است که بعد از استقرارحضرت امیر (ع) در کوفه، ایشان مسافرتی به مناطق فارس نشین و ایرانی در نزدیکی کوفه می‌کنند و در یک آبادی از مردم در مورد شاهان ایرانی سوال می‌کنند. بزرگ روستا می‌گوید:« در سنت شاهان ایرانی چیزهایی بود به نفع رعیت و چیزهایی بود به نفع پادشاه، تا این که خسروپرویز آمد و هرچه به نفع رعیت بود منسوخ کرد و هرچه به نفع پادشاه بود نگاه داشت و این موجب اضمحلال پادشاهی آنان شد.»


این روایت، دقیقا فضای روحی و سیاسی کشور در دهه اول انقلاب فارغ از ضعف‌ها و خودسری‌هایی که دامنگیر هر انقلابی در آغاز آن می‌شد را تشکیل می‌داد: مردمی‌که انقلاب کردند قصدشان این بود که آن مناسبات رابا الگو گرفتن از حکومت عدل علی از بین ببرند.


آیا دردناک نیست که بعد از گذشت بیش از سی سال از انقلاب، دوباره دغدغه مردم مواجهه با باز تولید همان مناسبات پادشاهی و این بار به نام دین باشد؟ در شرایطی هستیم که هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمان‌های انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است به صورت اغراق‌آمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بی چون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته و عدم سوال از قدرت فضیلت شده وهر صدای منتقد و متعارض با شبیه سازی‌های مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تآ انجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.


آری انتخابات سال ۸۸ جلوه ای از این احساس مسئولیت همگانی در مقابل خطرات بود. مردمی‌که احساس خطر می‌کردند، مردمی‌که از مدیریت ناتوان دستگاه اداره کشور ناامید شده بودند، مردمی‌که از دروغ به تنگ آمده بودند، مردمی‌که احساس می‌کردند برای پیشرفت کشور به دگرگونی‌های فراگیرتر و بنیادی تر نیازمندند، به میدان آمدند و چه بسیار کسانی که سال‌ها بود در انتخابات شرکت نمی‌کردند و این بار قفل سکوت خود را شکستند و چه بسیار کسانی که پا را از رقابت‌های سیاسی رایج فراتر نهادند و برای ایجاد تحولی بزرگ همنوا گشتند.


دریغا که آنچه بر سر نتایج انتخابات آمد و آنچه در پی شبه کودتای اقتدارگرایان رخ داد، حق اساسی تعیین سرنوشت ملت به دست خویش را خدشه دار کرد. اما دستگیری معترضان، ضرب و شتم آنان در خیابان‌ها، کشته شدن عده زیادی از جوانان و زنان و مردان در خیابان‌ها و بازداشتگاه‌ها، فجایع کوی دانشگاه و کهریزک،حمله به بیوت و دفاتر مراجع تقلید، به راه انداختن تجمعات اتوبوسی و نمایشی، هجمه تبلیغاتی یک سویه مملو از دروغ و افترا، سرکوب کارگران و معلمان و جنبش زنان و دانشجویان و استادان، راه اندازی کارناوال‌های شرم آور و مانورهای امنیتی با هدف ایجاد رعب، تلاش مستمر برای انحراف افکار عمومی‌به سمت مسائل فرعی و انحرافی، برخورد غیراخلاقی با خانواده‌های شهدا و زندانیان، واعلام مرگ جنبش سبز در مناسبت‌های متوالی، هیچ یک نتوانسته است اقتدارگرایان را از چالش بزرگ حاصل از بی اعتمادی مردم به دولت نجات دهد، همچنان که نتوانسته خواسته‌های برحق مردم برای برخورداری از حقوق شهروندی مصرح در قانون اساسی را به دست فراموشی بسپارد.


در طول این ماه‌ها، تحولات مهمی‌رخ داده است که توجه هر ناظر آگاهی را جلب می‌کند. بسیاری از کسانی که در ارگان‌های نظامی‌و انتظامی‌و امنیتی شاغل بودند نتوانستند سوابق جبهه و فداکاری‌هایشان برای حفظ مرزها و امنیت کشور را به سرکوب و ضرب و شتم مردم بی گناه بفروشند . برخی از روی تقیه ویا اطلاعات ناکافی و برخی از افراد ساده که بر اثر تبلیغات دولتی گمان می‌کردند که معترضان، ایمان دینی شان را نشانه رفته اند به تدریج متوجه شدند که چنین نیست. بسیاری از کسانی که فکر می‌کردند جنبش اعتزاضی مردم از توطئه‌های قدرت‌های سلطه جوی بیگانه یا خشونت ورزانی که در بحبوحه جنگ به دامان دشمن پناه آورده و به خدمتش کمر بسته بودند سرچشمه می‌گیرد، فهمیدند که این ترفندی برای بدنام ساختن منتقدان و موجه ساختن اعمال غیرانسانی اقتدارگرایان بیش نیست.


وما دور نمی‌بینیم آنانی که بصورت واقعاً اصولی دغدغة منافع ملی و ارزشهای اسلامی‌را دارند در کنار همه ملت (یا به تعبیر مستبدین «خس و خاشاک») قرار گیرند و صف خود را از زیاده خواهان ودست اندازان به حقوق و بیت المال ملت جدا سازند. ما بویژه اعتقاد داریم که در نهایت، بسیج و سپاه و نیروهای نظامی، ملت خود را تنها نخواهند گذاشت.


در طول سال‌های اخیر و بویژه دو سال گذشته، گفتمانی نو متولد شده و هیچ چیز نمی‌تواند مانع رشد آن شود. گفتمانی که فساد را تحمل نمی‌کند و با وعدۀ آوردن نفت بر سر سفره مردم، یکشبه قیمت نان وسوخت و برق و گاز را چند برابر نمی‌سازد. گفتمانی که به حفظ نیروی کار کشور ایمان دارد و منابع و تولیدملی را با تحویل بازار ملی به واردات خارجی ویران نمی‌سازد .گفتمانی که عزت کارگر و کار آفرین را میخواهد نه ذلت آنها را. گفتمانی که اعتیاد و دزدی و طلاق را نتیجه سی در صد بیکاری جوانان می‌داند و در نتیجه اجازه نمی‌دهد مشکل جرم و جنایت با بر پا کردن چوبه‌های دار و قساوتی تاریخی حل شود و به بهانه جنایت و خیانت گروهی اندک، دور جدید تواب سازی و اعتراف گیری و شکنجه در محبس‌ها راه بیفتد. (به راستی شمایانی که هر روز و ساعت سنگ اسلام و معنویت را بر سینه میزنید، چند زن را میتوانید نشان دهید که در صدر اسلام اعدام شده باشند؟!) گفتمانی که از رأی مردم نمی‌ترسد واز رجوع به قانون اساسی نمی‌هراسد. گفتمانی که نه در شعار وهیئت ماکیاولیستی بلکه در عمل بدنبال وحدت اسلامی‌ونزدیکی مذاهب اسلامی‌به یکدیگر است و میلیونها شهروند ایرانی را تحت عنوان سنی و درویش و اهل حق و نام‌های دیگر ازخودنمی‌راند.


آری امروز گفتمانی تازه متولد شده است. گفتمانی که شهدای آن، پیشقراولان و دربندشدگانش پرچم داران آن هستند. گفتمانی که خشونت را طرد می‌کند و راه تغییر را از طرق مسالمت آمیز جستجو می‌کند. گفتمانی که پاسخ دروغ و نهمت و ناسزا را با راستی و حقیقت و ادب می‌دهد. گفتمانی که چشم امیدی به بازی‌های پنهانی قدرت‌های جهانی ندارد و راه حل شفاف ملی را تنها راه تحول به سوی اصلاح امور می‌داند. گفتمانی که خودی را ناخودی نمی‌کند بلکه سعی در خودی کردن ناخودی‌ها دارد. گفتمانی که چندصدایی را به رسمیت می‌شناسد و اتحاد ملی را نه در سکوت گورستانی که در تمسک به عقلانیت جمعی می‌جوید. گفتمانی که مردم را نسبت به آنچه در کشور می‌گذرد نامحرم نمی‌شناسد و گسترش آگاهی‌ها به میان همة اقشار و گوشه کنار این مرز بوم را وجه همت خویش قرار داده است. گفتمانی که با گسترش و تقویت شبکه‌های اجتماعی، افراد را گرد هم می‌آورد و فضای مدنی را توسعه می‌دهد. گفتمانی که سرمشق بسیاری از حرکت‌های آزادیخواهانة دیگر شده است. گفتمانی که خطاهای گذشته را نقد می‌کند اما دستاوردهای روشن آن را نفی نمی‌کند. گفتمانی که عدالت را نه در اقتصاد صدقه ای، بلکه در ایجاد فرصت‌های برابر و توانمندسازی محرومان می‌داند. گفتمانی که بجای انتشار کینه و انتقامجویی در میان فقیر و غنی، روستایی و شهری، اقوام، ادیان و مذاهب، به نهادینه کردن مدارا و مفاهمه و گذشت می‌پردازد. گفتمانی که درصدد پایان دادن به اوباش سالاری و حاکمیت نهادینة شایسته سالاری است تا در پرتو آن، شکوفایی و رشد استعدادها در میان ایرانیان، زمینه ساز ارتقای این سرزمین به جایگاهی که شایستة آن است، شود.


گفتمانی که بدنبال یافتن منجیان قهرمان نیست بلکه می‌خواهد هر ایرانی در نجات کشورش سهیم باشد. گفتمانی که به تعداد معتقدانش رهبر دارد. گفتمانی که می‌داند حفظ نظام یعنی حفظ ارزش‌هایی که نظام برای آن بوجود آمده، نه حفظ اشخاص در مناصب قدرت. گفتمانی که چرخش قدرت و پاسخگویی به مردم و برابری همه در قبال قانون را ضامن سلامت و زمینه ساز پیشرفت می‌شمرد. گفتمانی که اسلامیت و جمهوریت نظام و حاکمیت مردم سالاری بر همه شئونات کشور را تنها راه سعادت مردم می‌داند.


گفتمانی که در آن، تصمیمات و مصلحت بینی‌های شخصی جای خود را به عقلانیت جمعی می‌دهد. گفتمانی که با ایمان به خدایی که تعالی انسان را می‌خواهد، حق خواهی، و با استعانت از کردار نیکو، صبر و استقامت، راه امید را می‌پیماید و به پایندگی حق و زوال باطل یقین دارد.


امروز حاکمیت در ورای ایجاد این نگرانی که اگر او نباشد دین از بین می‌رود سنگر گرفته است و مرتبا با این اعلام خطر سعی می‌کند اقشار مذهبی را در پشت سر خود بسیج و منسجم کند، حال آن که در واقعیت، آن چیزی که بیشترین لطمه را به فضای دینی جامعه زده است رفتارهای ستمکارانه و ضددینی خود حاکمیت است. پایه‌های همه ادیان الهی در فطرت انسان‌ها قرار دارد و اگر اسلام پس از چهارده قرن باقی مانده است علتش مستحکم بودن پایه‌های فطری آن است، تا جایی که حتی ورود مغول واقدامات پهلوی اول نتوانست آن را از بین ببرد.


و این دین از ما خواسته است که به افراد ستمکار متمایل نشویم که در این صورت از کمک خداوند محروم خواهیم شد: «و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله اولیاء ثم لا تنصرون»، و به کسانی که ستم کرده‌اند میل نکنید که آتش شما را لمس خواهد کرد، و شما را سرپرستی جز خداوند نیست، سپس دیگر به شما یاری نخواهد شد.


در آستانه سی و دومین سال پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان دو همراه کوچک به شما حاملان بی شمار گفتمان جدید درود می‌فرستیم و از خداوند متعال میخواهیم همه ما را از یاران مظلومان و دشمنان ظالمان قرار دهد.


 


۲۵ بهمن؛ والنتاین سبز

نمی‌توانم کتمان کنم که یکی از شادترین روزهای چند ساله اخیر برای من، ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ بود، وقتی دیدم بر خلاف انتظارم، هزاران هزار نفر برای دفاع از رای‌شان در میدان آزادی جمع شده‌اند. چون در محل حاضر نبوده و نیستم و حضور فیزیکی ندارم، نمی‌توانم قضاوت کنم که آیا گرفتن میدان آزادی هدف بود یا به‌دست آوردن خود «آزادی»، اما حرکتی بود که نظم فکری حاکمیت را به هم ریخت.

بسیاری از دوستان «سبز» من از این واقعیت می‌گریزند که وقتی کاندیدایی، ادعایی را طرح می‌کند و بعد از اعتراض به خورده شدن آرای مردم، می‌گوید می‌خواهد رای مردم را پس بگیرد، پس خواسته یا ناخواسته «رهبری» یک جمع را پذیرفته، یا به عبارت دیگر، کسانی که پشت سرش حرکت کرده‌اند، او را «رهبر» خود خوانده‌اند. من این بازی «همراه» جنبش خواندن میرحسین موسوی و حتی مهدی کروبی را نمی‌خواهم درک کنم! حداقل جزو اختیاراتم که هست!

اما به هر ترتیب، خروج از حالت خیابانی جنبش بعد از عاشورای ۸۸، اندک اندک برتری نسبی را از «سبز»ها گرفت و هر آنچه بعدش دیدیم، به نظر من توجیه یک شکست در برنامه‌ریزی و هماهنگی و عدم قدرتمندسازی شبکه‌های اجتماعی غیرآنلاین بود. چیزی که ما در مصر دیدیم، آن هم بعد از قطع ارتباط‌های اینترنتی، هماهنگی اجتماعی وسیعی بود که در تهران و بسیاری از شهرستان‌ها مشاهده نمی‌شد. حضور گسترده طبقات فرودست و متوسط در کنار هم. و مهم‌تر اینکه کسانی در راس شبکه‌های کوچک‌تر بودند که حرف‌شان با خواسته‌های اعضای شبکه‌ها هم‌خوانی داشت. کارگران و تهی‌دستان زیادی در قاهره جمع شده بودند که عملا چیزی برای از دست دادن نداشتند. هر ایرادی به اخوان‌المسلمین داشته باشیم، یک نکته را نمی‌توانیم نادیده بگیریم که این گروه، شبکه بسیار بزرگی دارد. شبکه‌ای که گروه‌های اصلاح‌طلب ایرانی از درست کردنش عاجز بودند.

انقلاب یا ایجاد تحول فقط با اینترنت میسر نمی‌شود. شبکه اجتماعی مجازی تنها چاره کار نیست.

اگر مطالعات انجام شده در باب میزان نفوذ اینترنت در میان طبقه متوسط ایرانی منتشر شود و خوانندگان بتوانند آمار میزان بازدیدکنندگان سایت‌های سیاسی را ببینند، شاید سر همه‌شان سوت بکشد از قلیلی این عده. سر خودمان را شیره نمالیم که فقط با همین اینترنت می‌توان کاری کرد. مگر دوم خرداد اینترنت داشتیم؟ نقش دانشجوهایی که به شهرستان‌ها می‌رفتند و رودر رو با مردم حرف می‌زدند چه بود؟ ارتباط مستقیم همین شبکه‌های اجتماعی واقعی چه اثری داشت؟ در روزگاری که شاید تیراژ روزانه مطبوعات ایرانی کمتر از ۲ میلیون نسخه بود.

جنبش سبز وقتی تقویت می‌شود که طبقات مختلف به شکلی گسترده در آن حاضر باشند. وقتی طبقات مختلف باور کنند رهبران جنبش، سخنگویان آنها هم هستند. وقتی کارگران باور کنند که رهبران و گروه‌های اطراف رهبران جنبش، با آنان همدل و هم‌داستانند...اگر چنین باشد، شبکه‌های اجتماعی طبقات مختلف چنان فعال می‌شود که قطع اینترنت و شبکه تلفنی موبایل هم کارساز نخواهد شد.

۲۵ بهمن می‌تواند یک والنتاین سبز باشد. منتهی رهبران هم باید هدفی را معلوم کنند، و مردم هم بدانند بعد از والنتاین به کجا قرار است بروند.

دو نفر عاشق در روز والنتاین می‌دانند که بعدش چه کاری می‌خواهند بکنند. آیا رهبران جنبش می‌دانند که بعد والنتاین چه قرار باید گذاشت؟

 


 


پس لرزه انقلاب اسلامی
 


خاتمی و «اصلاح» اصلاحات

سید محمد خاتمی در این دیدار ضمن تاکید مجدد بر پایبندی به آرمان‌ها و اهداف «امام» و «انقلاب» در باره اصلاحات گفت: «آن چیزی که ما می گوییم اصلاحات؛خدا و پیغمبر و همه اینها هم قبول و نظامی را می خواهیم که ارزش های الهی در آن حاکم باشد احکام الهی در آن اجرا شود البته باز هم اینجا تاکید می کنم؛ امام هم فرمودند احکام باید با توجه به زمان و مکان که دو عنصرتعیین کننده در اجتهاد اسلامی هستند باشد و به گونه ای که بتواند مشکلات انسان امروز را حل کند ؛ همچنان که امام مواضع بسیار شجاعانه ای در مورد زنان؛فرهنگ و هنر و مسائل اقتصادی گرفتند و گره گشایی کردند و رفتند اینها ارزش هایی است که ما به آنها اعتقاد داشتیم و اعتقاد داریم در عین حال به عنوان دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی ما که آزاد شدن مردم بود چه از قید سلطه خارجی چه از قید استبداد درونی و دستیابی حاکمیت بر سرنوشت که در قانون اساسی ما به عنوان حق الهی شناخته شده است.اگر دنیا امروز حاکمیت بر سرنوشت را به عنوان حق انسان یک دستاورد بزرگ دنیای مدرن می داند که به جای اینکه افراد خاص، سران قبیله و طبقه ویژه ای حاکمیتشان را بر جامعه تحمیل کنند مردم باید تعیین سرنوشت کنند و این را حق طبیعی می داند ما بالاتر در قانون اساسی مان این را حق الهی دانسته‌ایم.»

خاتمی همچنین گفت: «امام اینها را از موضع اسلام بیان کردند ومردم دیدند؛ اسلامی که امام می‌گوید اسلامی است که می‌تواند همه خواست‌های مادی و معنوی آنها را برآورده سازد بدون آنکه جا را برای دیگران تنگ کند.»

رئیس سابق جمهوری در باره لزوم  «اصلاح»  اصلاحات گفت: «شما عزیزانی که عنوان پاک اصلاحات را بر خود دارید با تکیه بر محکمات اصلاحات ؛باید حضور فعال داشته باشید.گفتم محکمات اصلاحات تا اشاره باشد به اینکه ممکن است کسانی ،چیزی درباره اصلاحات بگویند که با اصول و معیارها در تناقض باشد البته هر کس هر چه خواست بگوید آزاد است ما هم از ازادی بیان دفاع می کنیم ولی نظر خود را هم می گوئیم. تلاشی شد که اصول اصلاحات تدوین شود وشد و در اختیار همگان است شما باید اینها را به بحث بگذارید و با توجه به زمان و مکان ممکن است اصلاحات نیاز به اصلاح داشته باشد و اینها در سطح مردم تبلیغ شود به خصوص با این وضع ناگوار تبلیغات سوء یک طرفه وسیعی که علیه هر انسان خردمند خیر خواهی ولواینکه وابستگی به این انقلاب دارد؛وجود دارد. متاسفانه فضایی شده آنهایی که دلبستگی و وابستگی شان به انقلاب بیشتر است بیشتر مورد تهاجم هستند.»


 


برنامه جدید خاتمی و شرکا
 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته