-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

Posts from Khodnevis for 02/25/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



خارج کشور، پايگاه اصلی سکولارها است

برای آن کسی که به شتاب پی مقصودی می رود «رسيدن به بن بست» سخت دردآور است. به ايران مان که بنگريم گرفتاری در چنين بن بست دلشکنی را می بينيم. حکومت مذهبی و مخالفان اش در برابر هم صف کشيده اند و بهم دندان نشان می دهند اما هر دو حس می کنند که رابطه شان در تعليق بن بست خانهء محصور مهندس موسوی يخ بسته است.

 

جانيان اکنون پا به درون خلوت خصوصی خانه های موسوی و کروبی نهاده اند، به اين سودا که با اين عمل جنبش سبز را از نفس می اندازند. غافل از اينکه جنبش سبز در آن خانه ها نيست. آن خانه ها انبارهای باروتی هستند که جرقهء سيگاری می تواند آتشفشانی از خشم را در جنبش سبز جاری در خيابان های ايران جاری سازد؛ انبارهای باروتی نشسته در بن بستی که فقط تيک تاک ساعت انتظار سکوت اش را می شکند. و همين تجربهء بن بست است که بر هر فعال سياسی خارج کشور واجب می کند تا صدا بلند کرده و به حکومت اوباش اخطار کند که هرگونه سوء قصدی به جان آن دو تنی که يک سال پيش صراحتاً به نجات همين حکومت برخاسته بودند تنها تير خلاصی است که به پيشانی خويش شليک می کند.

 

رفتار حکومت با اينان، بيش از هر عمل ديگری، ماهيت جنايتکارانهء خود حکومت را افشا کرده و درهای هر نوع آشتی را مابين حاکمان و دلسوزان شان بسته است. در اينجا بکار بردن صفت «دلسوز» از جانب من امری عامدانه است. سايت «کلمه» ويراست دوم اعلاميهء هجدهم آقای مهندس موسوی را، که گويا بر اساس اظهار نظرهای بيش از صد تن منقح شده و به امضای آقای مهدی کروبی هم رسيده و در نزذ گردانندگان اين سايت به امانت نهاده شده بوده، در پی حصر خانگی ِ اين دو تن رهبران «راه سبز اميد» منتشر ساخته است؛ يادگاری که در آن آشکارا می توان حرکت صعودی مواضع اين دو تن را ديد، حتی اگر، ديگرباره، اهداف جنبش سبز را با ادبياتی اين چنين توصيف کند:

 

«جنبش سبز با پای بندی به اصول و ارزش های بنیادین انسانی، اخلاقی، دینی و ایرانی که در فرهنگ این سرزمین ریشه تنیده اند، خود را منتقد و پالایشگر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال های پس از انقلاب می داند و بر این اساس، حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رأی مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد».

 

اما من انتشار نسخهء دوم «منشور جنبش سبز» را (با همهء پيشرفت ها و نوآوری های هيچان انگيزش) نوش داروی پس از مرگ سهراب (و البته «ندا») می دانم و اعتقاد دارم که اگر اين منشور (در شکل کنونی خود) در همان تابستان و خزان ۸۸ منتشر شده بود می توانست به جريان مبارزاتی مردم ايران کمکی بسزا کند؛ حال آنکه اکنون داستان مردم و حکومت ديگر از حد و حدود «انتقاد و پالايشگری» و «حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی» گذشته است و اين سند تنها به درد کسانی می خورد که شتابان به خارج کشور آمده اند تا با موازی سازی های معمول خود «جايگزين اسلامی» ديگری را برای حکومت اسلامی کنونی بوجود آورند.

 

و، پس، برای کسانی که در يک سال و نيمهء اخير مجدانه کوشيده اند تا نشان دهند که جنبش سبز زنده و سيال است اما جنبشی مذهبی نيست (حتی اگر که دو رهبر مذهبی داشته باشد) و برای بازگرداندن ناممکن ايران به دوران طلائی امام خونريز اسلاميست ها بوجود نيامده، و لازم است که ماهيت واقعی آن هرچه بيشتر آشکار شود تا در زير دست و پای محافظه کاری های طبيعی خواستاران اصلاح طلب حفظ حکومت اسلامی له نشود، نبايد جای تعجبی وجود داشته باشد که ببينند، در همين منشور منقح، متهم به «اعلام مرگ جنبش سبز» و «وابستگی به بیگانگان» شده اند.

 

«منشور» جديد الانتشار ـ که معلوم نيست پس از حصر خانگی موسوی و کروبی و کوتاه شدن دست های ارتباطی شان با جهان بيرون، دستی هم در آن رفته است و يا می توان آن را سندی معتبر دانست ـ بر مشفقان جنبش سبز سکولار ايران چنين می تازد تا شايد ماهيت آن را منکر و سبزی اش را در تصرف سبزی مذهبی خود درآورد:

 

«[تظاهرات 5 بهمن و پس از آن] بر بطلان این ادعا گواهی داد که نه تنها جنبش نمرده یا بی اثر نشده، بلکه از پیش زنده تر است و می تواند اصول، اهداف، هویت، چشم اندازها و راهکارهای خود را برای مخاطبین و همراهانش روشن کند. همان کلمات ساده و صمیمی کافی بود تا نشان دهد که میزان صحت و سقم ادعاهایی که با برنامه ای حساب شده و با مضمون واحد مرگ یا خاموشی جنبش سبز، از جانب دو جبههء مشخص کودتاگران انتخاباتی و وابستگان به سلطه جویان بیگانه از منافع ملی مردم ایران مطرح می شود، تا چه میزان است».

 

و، در ظل اين سخنان، پادوهای نان به نرخ روز خور اصلاح طلبان مذهبی، جنبش سبز سکولار ها را همرديف با جنايتکاران صدر و ذيل حکومت اسلامی، اعلام کنندهء «مرگ جنبش سبز» می دانند! که اکنون بايد قلم در کشند و زبان ببندند چون جاهل های محلهء اصلاح طلبی فرياد برآورده اند که «خفه شويد!».

 

بدين سان، به حکم قرائنی که توضيح خواهم داد، سکولارهای خارج کشور متهم به اعلام مرگ جنبشی شده اند که يک سال تمام است کوشيده اند زنده بودن و جاری بودن اش را در رودهای گستردهء انديشهء سکولاری به همه گوشزد کنند؛ جنبشی که هنوز خنجر طرح اسب تروای اصلاح طلبان را بر گرده دارد و، عليرغم همهء سرکوب ها، ديگرباره به ميدان در آمده است تا با دهان خونين شعار مرگ بر ديکتاتور را ـ که هم نماد ولی فقيه و هم نمودار کل رژيم اسلامی ست ـ فرياد زند.

 

باری، هنگامی که جملات منشور مذکور را کنار این عربده کشی های جاهلان می گذاریم، می بينيم که منظور از «وابستگان به سلطه جویان بیگانه از منافع ملی مردم ایران» همان نيروهای سکولار ـ دموکرات خارج کشورند که، مطابق کليشه های نفرت انگيز و دائی جان ناپلئونی اسلاميست ها، چون در خارج کشور به سر می برند و حاصل رهبری موسوی ـ کروبی را باعث به بن بست کشيده شدن مبارزات می دانند حتماً «به سلطه جویان بیگانه از منافع ملی مردم ایران» وابسته اند.

 

در واقع، اصلاح طلبان، با اين موضع گيری، نشان داده اند که در بنياد هيچگونه تفاوتی با از خامنه ای گرفته تا حسين شريعتمداری ندارند و، در مبارزات عقيدتی ـ سياسی نيروها، کاملاً آماده اند تا، با دروغ گفتن و برچسب زدن، رقبای احتمالی خود را از ميدان به در کنند و در اين راستا گلوی سکولارهای انحلال طلب را گرفته اند که مسلماً چشم شان به بيگانگانی نيست که برای يک پيت نفت می توانند ملتی را به آتش بکشند.

 

با اين همه، به نظر من، آرزوی هر سکولار ـ دموکراتی بايد آن باشد که آقايان موسوی و کروبی صدمه ای نبينند و در فضائی بی قيد و شرط بتوانند آزادانه آنچه را که می خواهند بگويند و مردم نيز آزادی گزينش داشته باشند تا معلوم شود که وزن سياسی واقعی نيروهای در گير در معرکه چيست و چه نسبتی با هم دارند.

 

اما آن تعرض بی پايه و اين ادعای دروغ در مورد سکولارهای خارج کشور، همراه با انتقال فعاليت های سياسی اصلاح طلبان مذهبی وابسته به «راه سبز اميد» به سرزمين های فرا مرز، مهمترين معنائی که می تواند داشته باشد پی بردن آنان به صحت اين سخن سکولارهای سبز خارج کشور است که «با انسداد کامل فضای سياسی داخل کشور وظيفهء سخنگوئی جنبش به خارج منتقل شده است». اين اصلاح طلبان، در واقع، هوشيارانه آمده اند تا به اجرائی کردن تئوری هائی بپردازند که در دو سه سال اخير از جانب سکولارهای خارج کشور مطرح شده اند و، طبيعی است که، در مقابله با صاحبان اصلی فکر، هدف کوشش شان هم آن باشد که اول آنها را بی اعتبار سازند تا سپس خود به «آلترناتيو سازی مذهبی» مطلوب خويش دست بزنند.

 

بدينسان، صرفنظر از اينکه چه کسانی برای نخستين بار فکر ايجاد يک آلترناتيو سکولار در خارج کشور را مطرح کرده و در مورد تحقق آن اقدام نموده اند، همهء شواهد حاکی از آن است که خانهء در حصار قرار گرفتهء مهندس موسوی در انتهای آن کوچهء بن بست اکنون به نماد پايان مرحلهء مبارزات داخل کشور و پيروی خارج کشور از آنها، و آغاز اقدامات خارج کشوری ها و تکيه کردن داخلی ها بر حمايت های آنان تبديل شده است.

 

اقدامات حکومت در تحديد ارتباطات آقايان موسوی و کروبی چنان شديد است که در حال حاضر، اگر حصر خانگی آنها به محاکمه و مجازات هم نيانجامد، نمی توان راه خروجی برای آن يافت جز اينکه مبارزات داخل کشور چنان گسترده و عميق شوند که حکومت، در آخرين لحظات سقوط خود، به اين آخرين پناه بيانديشد و غريقانه فکر کند که راز و رمز نجات کشتی حکومت اسلامی از توفانی که مردم بپا کرده اند در انجام کاری نظير همانی است که در افريقای جنوبی رخ داد: رفتن ملتمسانه به سراغ اين دو تن محصور و سپردن دولت، و نه حکومت، به دست آنان. اقدامی که در آخرين لحظه، بنا به تجربه ای که در همين دو ماهه در خاورميانه و شمال آفريقا داشته ايم، تمهيدی است که نمی تواند چاره سازی جدی برای حاکمان مذهبی باشد. حکومت هرچه آنان را بيشتر در حصر خود نگاهدارد مفيديت شان را برای خود بيشتر کاهش داده است. تکرار سناريوی 22 خرداد ۸۸، با اين تفاوت که برندهء انتخابات مهندس موسوی باشد، به حکم قوانين جامعه شناسی و علوم اجتماعی، امری نه حتماً محال اما حتماً ناکارآمد و بی نتيجه است؛ چرا که حکومت مذهبی کنونی، با نشان دادن عملی ِ ماهيت اصلی خود، همهء پل های پشت سرش را خراب کرده است و هر چقدر هم که بماند حکم مريض دم مرگی را خواهد داشت که طبيبان اش می کوشند با انواع داروها و پمپ ها و عمل ها مرگش را به تأخير بياندازند؛ همانگونه که در مرگ خمينی پيش آمد و ده ها طبيب داخلی و فرنگی تنها توانستند چند روزی به عمر نکبت بار او بيافزايند.

 

در اين ميانه بايد به ياد داشته باشيم که ترکيب جمعيتی خارج کشور همواره و به صورتی دم افزون دارای ماهيتی سکولار بوده است؛ درست به اين خاطر که آحاد اين جمعيت، هر يک به دليلی، از چنگ حکومت مذهبی گريخته اند ـ چه بهائی و يهودی و مسيحی و زرتشتی، چه بی خدا و دهری، و چه نوانديش مذهبی. و اين آخری ها همان هايند که رفته رفته در خاک خارج کشور به اهميت و فوايد داشتن حکومتی سکولار پی می برند و اگر نگرانی از بابت از دست دادن موقعيت هاشان بعنوان «مذهبيون نوانديش خواستار حفظ حکومت اسلامی» در نزد ميزبانان خارجی نبود خيلی راحت تر لنگ می انداختند و دو اصل سکولاريسم و انحلال حکومت مذهبی را می پذيرفتند. اما چه بايد کرد که اين هم واقعيتی است که اين «نوانديشان اسلاميست» اگر در دانشگاه ها و مؤسسات تحقيقاتی فرنگی جا و مقامی دارند علت اش وجود حکومت اسلامی در ايران است و وقتی آن حکومت نباشد اين دستک و دنبک های دانشگاهی هم باد هوا خواهند شد.

 

در طی سه دههء بلند و صعب، خارج کشور همچون پناهگاهی عمل کرده که سکولارهای گريخته از حکومت اسلامی را در خود جای داده است، بی آنکه اين سکولارها هرگز فرصت آن را يافته باشند تا تشکيلات منسجم سياسی خود را بوجود آورند و بخود همچون يک نيروی سوم سياسی بنگرند که حکومت اسلامی را معاند، و اصلاح طلبی مذهبی را رقيب مخالف، خود می داند.

 

همين بی اطمينانی از پايگاه و وزن سياسی خويش، موجب آن بوده است که بسياری از نيروهای با ارزش سکولار خارج کشور به اين اعتقاد برسند که آيندهء ايران فقط در داخل کشور روشن می شود و خارج کشوری ها نه حق و نه چاره ای دارند جز اينکه پيرو رهبری داخل باشد. اما اکنون، با حصر بدون پايان آن رهبری، و جداسازی اش از توده های مردم، سکولارهائی که آفريندهء اين نظريه های شکست خورده اند ناگزيرند نخست به وجود بن بستی که در آن گرفتار آمده اند اذعان کنند و سپس برای خروج از آن به چاره جوئی بپردازند.

 

و به‌راستی اين چاره جوئی چه می تواند باشد جز تلاش برای برپا ساختن بديلی سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی در خارج کشور؟ ـ بديلی که اگر هم به خاموش شدن تدريجی چراغی گواهی دهد آن چراغ نه از آن جنبش سبز سکولار مردم ايران که در دست رهبری مذهبی مردد آن است.


 


خاتمی‌جان کجایی؟

خیلی خلاصه میگم!

آقای خاتمی، شما خیلی کم پیدا شدید، با خودم فکر کردم شما هم شاید در حبس خانگی هستید و یا به خاطر حمایت خود از مردم در دو هفته گذشته یا شاید به خاطر اینکه کشتن مردم را در تظاهرات گذشته را محکوم کرده‌اید در خانه شما را با آهن جوش داده‌اند .

به خدا خانواده کشته شدگان شهید ژاله و مختاری و  امیر حسین تهرانچی نمی‌دونند چه‌جوری از شما قدردانی کنند که به آنها سر زدید .

آقای خاتمی شاید دارید شرایط جدید برای شرکت در انتخابات را تحلیل میکنید و می‌نویسید.

در کل خیلی متاسفم برای جوانانی که گول شما را خوردند، اولیش خودم 

ضمیمه: این نوشته توسط من ( ندا با آی دی neda_irani در بالاترین و آزادگی و دنباله) نوشته شده و ربطی به آقای نیک آهنگ کوثر ندارد و کسانی که چشمشان را به حقایق و سیاه بازی‌های شخص خاتمی بسته‌اند و نمی خواهند حقایق را ببینند، لطفا به نیک آهنگ برای آزادی بر فضای خودنویس بر قرار کرده خورده نگیرند و سعی کنند با حقایق کنار بیایند

 

 

 

 

 


 


تبدیل تهران به پادگان



گزارش‌های شاهدان عينى از تهران حاکی از استقرار ماموران امنيتى و انتظامى امروز پنج شنبه از حوالى بعد از ظهر در ميادين اصلى و مناطق مركزى شهر تهران است. به گزارش یک شاهد عينى، جمعيت ماموران و پليس هاى ضدشورش حتى بيشتر از تعداد ماموران حاضر در دو تجمع اخير معترضان بوده است.

اين گزارش مى‌افزايد، نيروهاى امنيتى از مغازه‌داران اين محدوده خواسته‌اند كه هر چه زودتر نسبت به تعطيلى واحدهاى صنفى خود اقدام كنند. بنا به اين گزارش ميدان‌هاى ونك، انقلاب، فردوسى و ولي‌عصر در اختيار كامل نيروهاى امنيتى-نظامى قرار دارد و شهر عملا چهره‌اى نظامى-پادگانى به خود گرفته است.

همچنين از منطقه ى پارك وى خبر مى‌رسد پليس ضدشورش در مقابل سازمان صدا و سيما مستقر شده و عبور و مرور عابران را در پياده روى آن محدوده را هم مختل كرده است.


 


نزدیک شدن به پایان تاریخ مصرف خاندان هاشمی؟

یک فرزند رئیس مجلس خبرگان به خاطر پرونده‌های مالی و سیاسی، تحت تعقیب است. یک فرزند دیگر او را در روزی که هزاران نفر برای راهپیمایی به خیابان آمده‌اند، دستگیر می‌کنند و البته به نحوی متفاوت با بقیه، آزاد می‌شود. روزنامه جمهوری اسلامی گزارش داد، پیش از ظهر سه شنبه درحالی که دو تن از فرزندان و تعدادی از اعضای خانواده هاشمی برای برگزاری مراسم درگذشت یکی از بستگان خود در حرم  عبدالعظیم حضور یافته بودند، پس از گذشت حدود ۲ ساعت از آغاز مراسم و قرائت قرآن، دو نفر از نیروهای لباس شخصی هنگام خروج خانواده هاشمی با «منافق» خواندن آنها، به یکی از دختران او حمله کردند که با نزدیک شدن لباس شخصی‌ها به وی برادرزاده و خواهرزاده وی که او را همراهی می‌کردند درحالی که قصد داشتند مانع شوند، حمله کنندگان با شوکر آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

این در حالی است که محسن هاشمی، فرزند دیگر هاشمی رفسنجانی نیز که در حرم عبدالعظیم حاضر بود از به لباس شخصی‌ها معترض می‌شود. محسن هاشمی بنا به گفته همکارانش، نسبت به دیگر افراد خانواده، موضعی «ولایت‌مدار» دارد و به همین دلیل تا این لحظه در پست خود در «مترو» باقی مانده است، اما با واکنش نیروهی متعرض به خانواده هاشمی روبرو شده است.

«هتک حرمت» و برخوردهای اینچنینی در طول سال‌های اخیر برای بسیاری دیگر اتفاق افتاده و شاید هیچگاه با مخالفت هاشمی رفسنجانی هم روبرو نشده باشد. اما فشار یک‌جانبه طرفداران احمدی‌نژاد و آیت‌الله مصباح یزدی، یکی از رقبای هاشمی برای کسب ریاست مجلس خبرگان شاید کار را از این هم فراتر ببرد.

هفته گذشته نیز صدا وسیما شعار بر مرگ بر هاشمی را بارها پخش کرد. اتفاقی که در تاریخ انقلاب سابقه نداشته است.

با اعلام شرکت هاشمی رفسنجانی در انتخابات آتی هیات رئیسه مجلس خبرگان، به نظر می‌رسد دیرپاترین سیاست‌مدار جمهوری اسلامی که از او به عنوان «استوانه نظام» یاد می‌کنند، که شاید بزرگ‌ترین «لابی»گر حاکمیت باشد، با مشکلات بزرگی برای کسب رضایت اعضای مجلس خبرگان روبرو شود. با این همه، به دلیل مطیع بودن بخش عمده‌ای از اعضای این مجلس، انتخاب مجدد هاشمی می‌تواند نشانه خواست رهبری نظام برای حفظ یک هاشمی ضعیف شده باشد تا بعضا برای ایجاد تعادل، گروه احمدی‌نژاد را با مسائل جدیدی روبرو کند.


 


جو امنیتی بسیار شدید درتهران و گسترش شایعه دستگیری موسوی و کروبی

 این درحالی بود که گروهی از معترضان منتظر فراخوان شورای هماهنگی راه سبز امید ننشستند و برای ۳ سه شنبه آخر سال فراخوان تظاهرات صادرکرده‌اند. از سوی منابع مختلف، جو امنیتی درتهران تایید شده است. این ویدیو نیز در یوتیوب از روز پنجشنبه ۵ اسفند ۸۹  منتشر شده است.


 


حرکت رو به جلو؟!

آقا دستور داده بودند همه به جلو بروند،
گروهی سریعا اجابت کردند،
آقا خوشحال شد.


آقا دستور داده بودند همه به جلو بروند،
گروهی ایستادند وکمی فکرکردند،
آقا نگاه کرد.


آقا دستور داده بودند همه به جلو بروند،
گروهی به اطراف پراکنده شدند،
آقا کپ کرد.


در همین هنگام؛گروه پراکنده به سمت هم رفتند و راهی مقصدی نو شدند،
آقا ع
صبانی شد.

آقایی که دستور داده بود همه به جلو بروند؛گروه جلو روند را احضارکردند.
پس گروهی که رفته بودند برای مقابله با آنان که نرفته بودند باز گشتند.


انگار ا
صلا كسی از جایش تکانی نخورده بود.


 


حمایت آمریکا از معترضان ایرانی

رویترز گزارش داد، عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران و سردار محمدرضا نقدی،‌فرمانده نیروی مقاومت بسیج به دلیل نقض حقوق بشر پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته تا کنون در فهرست سیاه آمریکا قرار گرفته‌اند و اموال‌شان ضبط خواهد شد. افراد حقوقی و حقیقی که با این افراد معامله کنند نیز مورد تحریم قرار می‌گیرند.

این گزارش به میزان دارایی‌های دو مقام تحریم شده از سوی ایالات متحده را در این کشور اشاره‌ای نکرده است.


از سوی دیگر، هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در ضمن تحسین «شجاعت مردم ایران» حکومت اسلامی را به دلیل سرکوب‌های سازمان یافته مورد انتقاد و سرزنش جدی قرار داد.


وی ضمن اشاره به حوادث بعد از ۲۵ بهمن ماه گفت: «در طول ۱۰ روز گذشته شاهد شجاعت هزاران ایرانی بودیم که علی‌رغم وحشی‌گری حکومت برای احقاق حقوق اولیه خود از جمله راهپیمایی مسالمت‌آمیز و حق آزادی بیان راهی خیابان‌ها شده‌اند.»


وزیر خارجه آمریکا افزود: «حکومت ایران بطور شفاف به تمام دنیا نشان داد حقوقی را از شهروندانش دریغ می‌کند، که در دیگر کشورهای خاورمیانه، خواستار رعایت آنها است.»

کلینتون، پیش از این و در جریان وقایع ۲۵ بهمن ماه نیز گفته بود: «ما مخالف اعمال خشونت هستيم و حکومت ايران را که يک بار ديگر برای جلوگيری از حق آزادی بيان شهروندانش به خشونت و نيروهای امنيتی متوسل شده، در اين رابطه مسئول می‌دانيم.»

پیشتر ایالات متحده آمریکا هشت تن از مسولان نظام اسلامی را در فهرست سیاه قرار داده بود این افراد عبارتند از محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، صادق محصولی، وزير رفاه دولت دهم و وزير کشور دولت نهم، غلامحسين محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاييه فعلی و وزير اطلاعات در دولت نهم، سعيد مرتضوی، دادستان سابق تهران، حيدر مصلحی، وزير اطلاعات دولت دهم، مصطفی محمد نجار، وزير دفاع دولت نهم و وزير کشور دولت دهم، احمدرضا رادان، فرمانده نيروی انتظامی تهران بزرگ، حسين طائب معاون اطلاعات سپاه پاسداران و فرمانده نيروی مقاومت بسيج.


 


سه‌شنبه‌های اعتراض

گفته می‌شود طرح سه‌شنبه‌های اعتراض پیشنهاد مجتبی واحدی مشاور و سخنگوی مهدی کروبی بوده است تا از این طریق از شدت اعمال خشونت حاکمیت اندکی کاسته شود. این طرح را هنوز شورای هماهنگی راه سبز امید تایید نکرده است اما موجی که در فضای مجازی اینترنت به راه افتاده نشانه‌ای از جدی بودن پیشنهاد دهندگان برای اجرایی شدن این طرح است.

از سوی دیگر سایت کلمه، رسانه نزدیک به میرحسین موسوی نیز بیانیه‌ای تحت عنوان «هشدار جوانان اصلاح‌طلب در مورد تداوم حصر رهبران جنبش» منتشر کرده و به حاکمیت اعلام کرده است که تا زمان ۱۱ اسفند روز تولد میرحسین موسوی باید حصر این رهبر مخالفان شکسته شود. در غیر این صورت « با همراهی و همفکری شورای هماهنگی راه سبز امید به راهپیمایی خواهند پرداخت و بار دیگر خیابان‌ها را سبز خواهند کرد.»

همچنین در این بیانیه آمده است: «تجربه‌های جاری در کشورهای منطقه بهترین شاهد براین مدعاست که پیمودن هر راهی جز شنیدن صدای مخالفان از سوی حاکمیت، با هر توجیهی، خطاست و هزینه‌های سهمگینی را برکشور و مردم تحمیل می‌کند و در نهایت سرانجامی جز پیروزی جنبش سبز مردم ایران ندارد.»

سه‌شنبه‌های اعتراض روزهای ۱۰، ۱۷ و ۲۴ اسفند ماه را در برمی‌گیرد که مناسبت‌های آن به ترتیب شب تولد میرحسین موسوی، روز جهانی زن (مطابق با هشتم مارس) و تولد رضا شاه و نیز چهارشنبه‌سوری است.

بر اساس آنچه طرفداران این حرکت اعتراضی منتشر کرده‌اند : «راهپیمایی روز اول (سه‌شنبه ۱۰ اسفند ماه) در تهران از میدان انقلاب تا میدان آزادی از ساعت ۵ بعد از ظهر آغاز خواهد شد. گروه‌های دانشجویی و صنفی می‌توانند اعتراضات‌شان را در مکان‌های دیگر مانند مقابل اداره کار یا دانشگاه برگزار کنند.»

همچنین  محسن‌ سازگارا، از فعالان سیاسی ساکن آمریکا نیز طرح سه‌شنبه‌های اعتراض را تایید کرده است. وی که تدوین بیانیه ۱۰ ماده‌ای خلع سلاح نیروهای مردمی در اول انقلاب، تئوری راه‌اندازی سپاه پاسداران، ریاست رادیو، معاونت محمد علی رجایی، ریاست سازمان صنایع گسترش و پشتیبانی مالی روزنامه جامعه و توس را در کارنامه خود دارد، پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به شکلی فعال در رسانه‌های مختلف ظاهر می‌شود و روش‌های مبارزه و نافرمانی مدنی را توصیه می‌کند.


 


اندر باب دیپلماسی دولت مهرورز!

آقا ما موندیم که این دیگه چه نوعشه این رئیس چمهور منتخب «ایران اسلامی» چرا هرچی گوله نخ و کاموا پرورده دست رؤسای سابق جمهور که منتخب مردم بودند رو پنبه می‌کنه!؟

 

هرچی قرارداد نجومی ما با گامبیا و گوآتمالا و جیبوتی و سنگال داشتیم ایشون دارن این‌جوری باطل می‌کنند. ماه پیش که گامبیا روابطش رو با ایران قطع کرد و امروز هم بنا به خبری که کلاغه رسونده شما بخونید « بی بی سی»، سنگال رسما روابط خودش رو با ایران اسلامی قطع کرد. البته من فکر می‌کنم که اینا برمی‌گرده به مهرورزی شدید دولت که خوب گاها این رفتار مهرورزانه از طرف این خارجیا که اصلا جنبه مهرورزی رو ندارن بد برداشت می‌شه، مثلا اگه تو بلاد کفر با یه خارجی همجنس بعد از دور اول آشنایی به رسم ما ایرانیان مهرورز روبوسی کنی طرف سریع فکر می‌کنه که شما مشکلی دارید و از شما فاصله می‌گیره! البته بعضی هام خُب می‌پرسن که مثلا شما آره و اینا؟

احتمالا مهرورزی دولت مهرورز هم یه کم به رسم ما ایرانیان با این کشورهای سابقاً دوست زیادی گرم و خودمونی بوده که از توان درک و قوه استدلال و نتیجه‌گیری ایشان خارج بوده و تصمیم گرفتن که تا دست رئیس جمهور منتخب «ایران اسلامی» به زیرپوش ایشان نرسیده و نقاط حساس ایشان رو لمس نکرده عطای این دوستی رو به لقاش ببخشند!

 


جملاتی قصار از جیب خودمان

امروز ۲۰۰ تومان بابت کاندوم شب جمعه دو ماه آینده به حسابتان واریز شد. (دولت خدمتگزار)

 

معظم له: هراس من، مردن در سرزمینی است که ساندیس‌هایش شیرین‌تر از آزادی باشد

 

سه روز پس از واقعه‌ی ننگین ۲۵ بهمن ، برداران عرزشمند ملت ایران در حالی که هنوز از بی حرمتی که در۱۶ آذر به آرمان‌های امام مهربان و گوگولی‌شان شده بود حیرت زده بودند پس از دیدن آشوب های روز عاشورا و شنیدن کف و سوت برای اولین بار در زندگی‌شان فک‌شان جر خورد و نعره زنان به خیابان‌ها آمدند و چنان حماسه‌ای خلق کردند که سران کشور‌های غرب از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و دیگر ۳۲ تیم حاضر در جام جهانی تا ۳ روز اسهال بودند.

معظم له در استراحت‌گاه خود نشسته بودند که ناگهان یکی از اصحاب نعره‌ای بزد و پرسید‌:

معظم له آیا هشت پا تواند که حکومت و زمام در دست گیرد؟

عظمای ولایت نعره‌ای بزد و گفت این از چغز و صعوه و کوسه‌ای از رفسنجان و تمساحی یزدی نیز بر می‌آید


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته