-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

Latest News from Norooz for 02/25/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



تقدیم به شهیدان جاوید بروجردی، همت، باکری و خرازی
که بسیج را «مدرسه عشق» می‌دانستند، نه «مکتب خشونت‌ورزی»

مقدمه

بازجوهای‌ من‌ با انتشار مقاله ای درنقد”پدر،مادر،ما بازهم متهمیم!” در “رجا نیوز” من و دوستانم را بیمار خواندند که باید به دکتر مراجعه کنیم. ” تحلیل غلط از اوضاع تو و امثال تو سالهاست که تهدیدهای تو خالی آمریکا را آنقدر جدی گرفته اید که نیاز دایم به متخصص اورولوژی دارید”. اگر ادبیات خس وخاشاکی آن نقد را نادیده انگاریم که جنبش سبز را به هیچ می‌انگارد و به اهانت‌ها و دروغ‌های آن جوابیه نیز اعتنا نکنیم، در پس این پیرایش، گوهر اصلی اتهام ما رخ خواهد نمود که بدان افتخار می کنم. افتخار من و امثال من آن است که تحریم‌ها و تهدیدهای دولت آمریکا را جدی گرفته‌ایم و ظرف ساله‌ای عصر اصلاحات با راهبرد”دموکراسی درخانه،صلح در جهان”و بهره گیری از ظرفیت های ملی تلاش کردیم سایه شوم هر تهدیدی را از آسمان آبی کشورمان دور کنیم تا امکان دستیابی ملت ایران به توسعه همه جانبه بشتر و هزینه آن به کمترین حد برسد. در مقابل حزب‌پادگانی که در حساس-ترین شرایط منطقه ای ضمن “توخالی”خواندن تهدیدهای امریکا وکوشش درتقویت قدرت نرم کشور، ماجراجویی در سطح بین‌المللی و نظامی کردن همه عرصه ها و درنتیجه ناکارامد کردن حکومت و نیز نقض گسترده حقوق شهروندان را در دستورکار خود قرارداده است و نهایت بی مسؤلیتی را در قبال استقلال کشور،یک‌پارچگی نظامی، امنیت ،منافع و توسعه ملی نشان می‌دهد. به این ترتیب ثابت کرده اند که آنان دموکراسی را “دشمن اصلی” می دانند و نه خطر دولت امریکا. درهر حال برای درک بینش سطحی نگر وغیر مسئولانه یکه سالاران،توجه کنیم که آنان ادعا می‌کردند پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل نمی‌رود ولی رفت. پیش بینی کردند قطعنامه تحریم علیه ما تصویب نمی‌شود اما شد. اعلام کردند این قطعنامه‌ها کاغذ پاره است و آن قدر قطعنامه صادر کنند که قطعنامه‌دانشان پاره شود لیکن قطعنامه‌ها کاغذپاره نبودند و آسیب و فشار قابل توجهی به میهن و مردم وبه‌ویژه به قشرهای کم‌درآمد و محروم وارد آوردند.بهمین دلیل برای جلوگیری از صدور قطعنامه اخیر،حاضر شدند با ترکیه و برزیل پیمانی امضا کنند که حتی بازجوها هم حاضر به دفاع از آن نیستند.(۲) بگذریم از اینکه اخیراً تهدیدهای نظامی امریکا را جدی می‌خوانند و می گویند ظرف سه ماه آینده ارتش امریکا به دو کشور خاورمیانه حمله خواهد کرد!؟

تهدید امریکا و افکار عمومی

آنچه تحریم‌های جهانی را موثرتر و تهدیدهای آمریکا را جدی‌تر می کند پشتوانه افکار عمومی جهانی است. از رهبرفقید انقلاب و از تجربه‌های گرانبهای انقلاب ونظام آموخته ایم که جلب همسویی و همدلی افکار عمومی جهانی با مطالبات ملی شرط مهم کاهش هزینه های نیل مطالبات ملی است.رهبری که دست خدا را در تحول روحی و انقلابی مردم می‌دید، همسویی افکار عمومی جهانی با مطالبات همان مردم را نیز نشانه لطف خدا می‌دانست و تصریح می‌کرد که “سر الطاف خفیه الهی” در آن جا جلوه گر شد که دستی از غیب برون آمد و مسیر ایشان را از پایتخت‌های اسلامی به پاریس تغییر داد. در آنجا در دیدار با نمایندگان افکار عمومی جهانی و با خبرنگاران “خصوصا از آمریکا” (به تعبیر امام) شرایطی پدید آمد که اهداف مردمی نهضت اسلامی تشریح شود. در غیر این صورت وی نمی‌توانست قدرت‌های بزرگ را منفعل کند تا انقلاب با سرعت و با هزینه جانی نسبتا اندک پیروز شود و ” ضایعات سنگین به عمل نیاید”(۳).

اصلاح اندیشان بر اساس شناخت رفتار دولت امریکا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و به دلیل مسؤلیت پذیری در قبال جان و مال ملت و حفظ استقلال و یکپارچگی میهن و نیز برای پیشرفت علمی ،فنی و اقتصادی میهن با کمترین مانع و هزینه،همواره تحریم‌های بین‌المللی و تهدیدهای امریکا را جدی گرفته اند و برای پیشگیری و برطرف کردن آن ها کوشیده اند.به‌علاوه آنجا که جان و مال شهروندان و سرمایه های ملی و استقلال و تمامیت ارضی کشور مطرح است، حتی اگر یک در میلیون هم امکان جنگ و جود داشته باشد، بازهم باید آن‌را جدی گرفت. تجارب تلخ جهانی در نیمه دوم قرن بیستم گواه این نگرانی و دغدغه مسؤلانه است و هر سیاست‌مداری که چنین احتمالی را از نظر دور بدارد،بی‌مسئولیتی خود را در برابر ملت به نمایش می‌‌گذارد. جالب آنکه استبدادطلبان ایرانی که تحریم های بین المللی و تهدیدهای نظامی دولت آمریکا را «تو خالی» می خوانند، به بهانه توهماتی از قبیل «انقلاب یا کودتای مخملی امریکایی» افزون‌بر آنکه می کوشند حکومت و جامعه را نظامی وپادگانی کند، در یک‌سال گذشته چنان منتقدان سیاسی و معترضان انتخاباتی را سرکوب کرده که جای دفاع از عملکرد خود را حتی برای اکثریت اصول‌گراها باقی نگذاشته است.

شکست دیپلماسی هسته‌ای

نتایج آخرین نظرسنجی مؤسسه “پیو”(pew) حاکی از آن است که رفتارهای غیرقانونی و غیر اخلاقی از نوع سربی و گلوله ای یا کهریزکی و اوینی با منتقدان و معترضان مسالمت جوی انتخاباتی، پایه های قدرت‌نرم نظام را دچار تزلزل کرده است که تحریم‌های اقتصادی و گزینه نظامی را نه فقط در دستور کار جنگ افروزان امریکایی که در منظر بخش‌های قابل توجهی از افکار عمومی جهان موجه کرده است.نتایج نظرسنجی آن موسسه درباره هواداری افکار عمومی جهانی از مداخله نظامی در ایران نشان می‌دهد موازنه‌ای که یکبار در ۲۲ بهمن۱۳۵۷ و یکبار هم در دوم خرداد۱۳۷۶ به نفع ملت ایران پدید آمد، اکنون در نتیجه دیپلماسی غلط حزب‌پادگانی وسخن-گوی آن ونیز ناکارآمدی مدیریت کشور و سرانجام به علت نقض حقوق ایرانیان وسرکوب مطالباتشان به هم خورده است. نظرسنجی مذکور نشان می دهد پس از ۳۲ سالی که از سخنان رهبر فقید انقلاب می‌گذرد، اکنون گروه جدیدی بر صحنه سیاسی ایران ظاهرشده‌اند که افکار عمومی را نه به گونه‌ی “بهمن” و “خرداد” که به گونه ای دیگر متوجه ایران کرده اند که نتیجه آن سست کردن مولفه ‌های قدرت‌نرم کشور و بعضا تبدیل آن مولفه ها به تهدید بوده است.

نظرسنجی مؤسسه “پیو” درباره هواداری اکثریت افکار عمومی در ۱۶ کشور جهان از مداخله نظامی آمریکا علیه ایران نشان می‌دهد که تحلیل ژنرال پترائوس سرفرماندهی نیروهای ایالات متحده در منطقه و تحلیل‌های کارشناسی موساد از فرصت‌سازی آقای احمدی نژاد برای جناح جنگ‌طلب آمریکا و اسراییل درست بوده است،زمانی که در مصاحبه با فرید ذکریا (در CNN) گفت: “احمدی‌نژاد بهترین مأمور جذب نیرو برای ماست”.طبق نظرسنجی آن موسسه،در سایه دیپلماسی ، ماجراجویانه و شکست خورده هسته ای حزب‌پادگانی اکثر پرسش شوندگان در ۱۶ کشوربه این نتیجه رسیده اند که توقف ایران از دستیابی به سلاح اتمی مهم‌تر از جلوگیری از مناقشه نظامی است. تنها در ۶ کشور بیش از ۵۰ درصد مردم مخالف استفاده از ابزار نظامی علیه ایران هستند. افزون بر آن گزینه تحریم ایران نیزدر اسپانیا ۷۹ درصد، انگلیس ۷۸ درصد، آلمان ۷۷ درصد، فرانسه ۷۶ درصد، روسیه ۶۷ درصد و چین ۵۸ درصد آرای مثبت پرسش شوندگان را به خود اختصاص داده است(۴).

قدرت نرم ترکیه در ایام حکومت “جورج بوش” ۸۲ درصد مردم ترکیه نگاه منفی به او داشتند و در نظرسنجی اخیر هم ۷۰ درصد پرسش شوندگان “آمریکای اوباما” را نیز دشمن کشور خود محسوب کرده اند.در عین حال دولت ترکیه توانسته است ارتباط خوب خود را با امریکا و اروپا ادامه دهد وامنیت و منافع ملی خود را تأمین کند و هم جایگاه خود را در منطقه و جهان ارتقا دهد و افکار عمومی جهان عرب را نیز جلب کند به گونه‌ای که بسیاری از اعراب اکنون”اردوغان” را قهرمان جهان اسلام می دانند. مطابق نظرسنجی مؤسسه TESEV نیز ۷۵ درصد اعراب نگاه مثبت به ترکیه دارند و آنرا الگوی موفق ” سنتز اسلام و دموکراسی” به حساب می آورند.(۵) به این ترتیب حتی آن بخشی از جهان عرب و جهان اسلام که به آقای احمدی نژاد نگرش مثبت دارند هرگز او را سرمشقی که باید از آن پیروی کرد محسوب نمی‌کنند (۶) بلکه نگاه مثبت آن ها به او صرفا از بغض اسراییل و آمریکا و روانشناسی تحقیرشدگی توجیه می‌شود.(۷)

آسیب دیدن کشور، تباه شدن نظامیان

آنچه من در “پدر،مادر ،مابازهم متهمیم!”درباره تفاوت دو برداشت ازاسلام و انقلاب ونظام و دو برداشت از مفهوم امنیت و منافع و توسعه ملی بیان کردم، در پرتو نظرسنجی اخیر بهتر می تواند معنا شود و نشان دهد که درک منسوخ،ناکارامد و غیر مسئولانه از مفهوم امنیت و “مولفه های اقتدار ملی” و تعریف بخش عظیمی از شهروندان به عنوان ” تهدید نرم” و حتی ” براندازی نرم” چه بر سر کشور و”قدرت نرم” آن می آورد.پاسخ بازجوها، هنگامی که در کنار بیانیه های نظامی- امنیتی ماههای بعد از انتخابات و سحنرانی آقای مشفق قرار گیرد، حکایت از آشفتگی و اغتشاش معنایی در درک مفاهیم نوین امنیتی و بین المللی دارد۸٫ در حقیقت تحقیر شغل شریف نظامی‌گری و پاسداری واقعی از کشور ازیک سو و عشق مفرط به مداخله در امور سیاسی و انتخاباتی ازسوی دیگرمنجر به واماندن مداخله گران نظامی در انتخابات از هر دو عرصه شده است. علت این واماندگی آن است که نصایح مکرر آن پیرخردمند درباره منع ورود نظامیان به دسته بندی‌های سیاسی و حزبی نادیده گرفته شده است؛ مداخله نظامیان در انتخابات همچنان که امام بارها و به بیان‌های گوناگون اعلام کرد باعث آسیب دیدن کشور و تباهی نیروهای مسلح شده و با جلب توجه مداخله‌گران به امورغیرنظامی ،آنان را از ایفای شغل اصلی خود و از تخصص‌یابی در امر امنیت متناسب با شرایط منطقه‌ای و جهانی نیز باز داشته است.(۹)

به باور من هنگامی که با انگیزه های سیاسی و هواداری از نامزدی خاص، اکثریت مردم و بویژه قشرهای تحصیل‌کرده و نسل جوان در موضوع “تهدید نرم” یا “براندازی نرم” کدبندی شوند و حزب پادگانی به خود ببالد که از طریق دخالت در انتخابات، کشور را از براندازی نرم”توسط “دشمن” (منظور نامزدهای رقیب آقای احمدی‌نژاد به‌ویژه نخست‌وزیر امام) نجات داده است، ما از مدل “جمهوری اسلامی” دور و به مدل “کره شمالی کنونی” و “ترکیه عصر نظامیان” نزدیک می شویم.

“اسلام ” یا “مارکسیسم غیر دموکراتیک روسی”؟

بازجوهای من درنقد “پدر،مادر،مابازهم متهمیم!” از اصلی‌ترین مؤلفه‌های نظام مورد نظر خود تعریفی ارایه می‌دهند که اگر شعارهای مذهبی آن را (از قبیل سوگواری برای ائمه اطهار(ع))کنار بگذاریم، به کره شمالی نزدیکتر است تا به جمهوری اسلامی وعده داده شده در پاریس ،تبلور یافته در شعارهای مردم درسال‌های ۱۳۵۶و۱۳۵۷ وتعریف‌شده در قانون اساسی. به همین دلیل می‌پرسم اگر بدون هیچ مدرک محکمه پسندی بتوان “فعالان انتخاباتی منتقد و مخالف یکه سالاری” را “محارب”،”برانداز”،”دشمن”،”توطئه‌گر” ،” دوست اشغالگران صهیونیست” و ” برنده مسابقه آلترناتیوسازی آمریکا” نامید و راه-اندازی ” سه هزار سانترفیوژ” را اصلی ترین دستاورد “جمهوری اسلامی ایران” به حساب آورد که تازه در این مورد نیز همه زیرساخت‌های آن به دوران اصلاحات تعلق دارد، چه می‌توان گفت درباره نظام کره شمالی که سال‌ها قبل از مراحل ابتدایی هسته ای عبور کرد و همین اواخر آزمایش هسته ای به وسعت تخریبی هیروشیما را با موفقیت پشت سر گذاشت؟(۱۰)

سالها پیش هنگامی که اقتدارگراها ازقول آقای حداد عادل وعده تحقق “ژاپن اسلامی” را در صورت پیروزی در انتخابات مجلس هفتم دادند، پیش‌بینی کردم که آنان الگویی فراتر از ” کره شمالی اسلامی” عرضه نخواهند کرد. اکنون که۱٫ ناکارآمدی مدیریتی تندروان ضدآزادی آشکار و فساد همه‌جا گیرشده است ۲٫دخالت نظامیان در انتخابات و سیاست بگیر و ببند وسرکوب در جریان حوادث بعد از انتخابات، جایگاه کشور را در عرصه مناسبات بین المللی و نیز در افکار عمومی جهانی کاهش داده است ۳٫افزایش‌نارضایتی عمومی و توسعه تحریم‌های بین المللی کشور را در لبه پرتگاه فروافتادن به بحران‌های عمیق با ابعاد غیر قابل پیش‌بینی قرار داده است به وضوح می‌توانم گاه‌شمار و گام‌شمار نزدیکی به الگوی کره شمالی را در چشم انداز نزدیک کشور (در صورت ادامه وضعیت فعلی) ببینم(۱۱) ، با این یادآوری که کره شمالی نه فقط در پرتاب موشک و ماهواره به فضا و در تکنولوژی هسته ای از ایران جلوتر است بلکه در طبقه بندی شهروندان به “خودی” و ” دشمن” و “نفوذی” گامهای بسیار بلندتری از اقتدارگراهای ایرانی پیموده و موفق شده است ۲۰ تا ۲۵ درصد مردم خود را در مقوله”طبقه دشمن” طبقه بندی و ۲۰۰ هزار نفر از مخالفان را تحت استانداردهای مادون حیوانی دراردوگاههای بزرگ حبس کند.(۱۲)

کره شمالی ؛ نظام یک نفره

کره شمالی کشوری است که استقلال کامل سیاسی و خودکفایی اقتصادی و استقلال نظامی را راهبرد اصلی سیاست خود می‌خواند؛ رهبران آن مستمرا تأکید می‌کنند “از داخل و خارج تحت محاصره دشمنان قرار دارند و به محض بروز ضعف توسط دشمنان تجزیه و متلاشی خواهد شد؛ درآن فقط یک حزب حق فعالیت دارد، “جناح بندی”بی‌معناست و همه باید بی‌چون و چرا از اوامر رهبر حزب که رهبر کشور است حمایت ‌کنند؛ آزاد‌سازی نیمه جنوبی خود (کره جنوبی) را از اشغال آمریکا سرلوحه اهداف ملی خود قرار داده است، همان کشوری است که درآمد سرانه و سطح پیشرفت اقتصادی آن از همان “نیمه اشغالی” فرسنگ ها عقب تر است و صدها هزار نفر از شهروندانش در دهه نود میلادی از قحطی جان سپردند.(۱۳)

رهبران کره شمالی ناکامی‌های خود را به ایادی و جاسوس های امپریالیست‌ها نسبت می دهند و می گویند:” مخالفان داخلی سوسیالیسم و عناصر داخلی امپریالیسم می خواهند رژیم را از درون متلاشی کنند.” به همین علت نظامیان را مسؤل مواجهه با مشکلات و حل آنها شده اند و برشهروندان غیر نظامی اولویت و تقدم داده‌اند. اصل ۵۹ قانون اساسی کره شمالی درباره رسالت نیروهای مسلح در حمایت از طبقه کارگر و دستاوردهای انقلاب سوسیالیستی، در عمل دفاع از ” حزب حاکم” را جایگزین دفاع از “کشور” کرده است. قیمومیت نظامیان بر مردم، قانون و مصالح میهن بر این اساس توجیه می‌شود که جامعه به سه بخش ” طبقه مرکزی” ، ” طبقه متزلزل” و “طبقه دشمن” طبقه بندی شده و ۲۰ تا ۲۵ درصد جامعه در مقوله ” دشمن” جای گرفته‌اند.(۱۴) به این ترتیب کره شمالی نمونه کامل یک “ارتش -دولت”به شمار می‌رود که درعصر”ملت-دولت” زندگی می کند و در آن نظامیان با “رسالتی خود خوانده” خود را حافظ استقلال،تمامیت ارضی،امنیت و منافع ملی می‌خوانند. استراتژی”دشمن-محور” حزب کمونیست کره شمالی در مقابل راهبرد دموکراتیک و اخلاقی “آزادی از ترس ،رهایی از نیاز” قرار دارد؛روشی که حکومت آن کشور را عملاً بر اساس “ترس” استوار و کره شمالی را به فقیرترین و نیازمندترین کشور منطقه تبدیل کرده‌ است.

توجیه ایدئولوژی دیکتاتوری

قانون اساسی کره شمالی ایدئولوژی “جوچه” (Juche) را ” اصلی انقلابی تعریف می کند که تعیین کننده استقلال خلق است”. در تبلیغات رسمی نیز گفته می شود: “بدون “جوچه” انسان بی ارزش می شود. کشور بدون “جوچه” مستعمره خواهد شد.”۱۵ به این ترتیب انزوای کشور از جهان خارج به کمک همین اصل تبیین و تئوریزه می-شود. مطابق اصول ایدئولوژیک و متون رسمی درکره شمالی ” انسان آقای همه چیز است و تصمیم گیرنده نهایی است”. در عین حال همان متون شرط تحقق ” سروری” انسان را آن می‌داند که ” انسان باید “جوچه” را خوب فهمیده و آن را درونی کند”؛ امری که تحقق آن چندان هم آسان نیست زیرا، “جوچه یعنی یک حقیقت ابدی که فهم آن بسیار دشوار است”۱۶٫ به همین دلیل نیاز به “رهنمود و راهنمایی ” یک دیکتاتور برای تبیین و فهم “جوچه” توجیه ایدئولوژیک می یابد.هم‌چنین “برای این‌که راهنمایی دچار گسست نشود، کشور باید از امپریالیست ها و جاسوس ها پاکسازی شود، که این هم مشروط به استقلال کامل است.” ۱۷

به نوشته پژوهشگران مذکور؛ ” آنچه در متون کره شمالی آزادی نامیده می شود، آزادی فردی نیست، بلکه منظور استفلال ملی است که آنهم صرفا از طریق اتحاد همه ملت تحت لوای حزب واحد حاکم میسر خواهد شد.” ۱۸ به راستی چنین مفهومی از آزادی که آن‌را در استقلال منحل می‌کند۱۹ و هر دو را به انقیاد حزب‌پادگانی در می آورد، با نظام مطلوب نظامیان مداخله گر ایرانی در انتخابات که ویژگی های آن را در جوابیه بازجوها و نیز در سخنان آقای مشفق می بینیم،چه فرقی دارد؟۲۰

در خاتمه یادآوری این نکته مفید بلکه لازم است که جامعه ایده آل کره شمالی از ابتدای تأسیس تاکنون «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» بوده است. با این تفاوت که رهبری در کره موروثی شد اما در شوروی تا به آخر حزبی باقی ماند. باوجود این الگوی مادر که اتفاقا در هر دو زمینه «تسخیر فضا» و نیز «سلاح هسته ای» دومین کشور پیشرفته جهان، پس از آمریکا بود، به دلایلی که از جمله در نامه رهبر فقید انقلاب به «گورباچف» آمد، فروپاشید. به عبارت روشن پیشرفت تک بعدی در صنایع اتمی و فضایی نتوانست از سقوط رژیم و حتی تلاشی «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» جلوگیری کند. رهبران شوروی هرگز تصور نمی کردند نظام سوسیالیستی که آن را از نظام سرمایه داری غربی برتر می خواندند، زودتر از رقیب نابود شود. آنان هم چنین در این توهم به سر می بردند که «عدالت توزیعی» و رفع نیازهای اولیه شهروندان شوروی جبران کننده نقض حقوق اساسی آنان است. غافل از آن که «ابرقدرت شدن» و دست یابی به «موشک های قاره پیمای اتمی» و حتی «مالکیت اشتراکی» نمی تواند مانع از تحقق اراده مردمی شود که به طور وسیع ومستمر تحقیر و تبعیض را حس می کردند و خواهان تأمین حقوق خود و حاکمیت بر سرنوشت خویش بودند. آیا فروپاشی چنین ابرقدرتی برای ما درس آموز نیست؟

کشوری که خود را «الگوی برتر جهانی» می خواند، سرانجام «عبرت» جهانیان شد!

پانوشت ها:

۱٫بازجوها در جوابیه خود از جمله به “چامسکی”استناد وتاکید کرده‌اند با اینکه او امریکایی است حقایق را می‌بیند اما من و دوستانم نابیناتر از گذشته شده ایم. توجه خوانندگان محترم را به آخرین نوشته “چامسکی” در وب‌سایت شخصی‌اش درتاریخ ۳۰ تیر سال جاری درباره”جدی بودن”و “توخالی نبودن” تهدیدهای امریکا جلب می‌کنم. “تهدید ایران به عنوان جدی ترین بحران در سیاست خارجی دولت اوباما شناخته می شود. کنگره امریکا اخیراً تحریم ها علیه ایران را تشدید و مجازات های بیشتری را نسبت به شرکت های خارجی اعمال کرده است. دولت اوباما به سرعت ظرفیت های تهاجمی خود را در جزیره” دیه گو گارسیا” از جزایر آفریقا گسترش داده است. این درحالی است که ساکنان این جزیره رانده شده‌اند تا ایالات متحده بتواند در آنجا پایگاه های خود را به منظور حمله به خاورمیانه و آسیای مرکزی بگستراند. به گزارش نیروی دریایی، یک زیردریایی به جزیره اعزام شده است تا موشک های تامهوک [با قابلیت حمل کلاهک هسته ای] را برای زیردریایی های اتمی که قابلیت پرتاب موشک های رهگیر دارند تأمین کند. براساس گزارش‌های به دست آمده، هر زیردریایی قابلیت نبرد یک اسکادران جنگی را داراست. طبق مانیفست بارنامه نیروی دریایی ایالات متحده که توسط روزنامه “ساندی هرالد” چاپ “گلاسکو” به دست آمده، جزئیات تجهیزات نظامی ارسال شده توسط دولت اوباما شامل ۳۸۷ “بانکر باستر” [نوعی بمب] می باشد که برای انفجار سازه های زیرزمینی بسیار سخت از آن استفاده می شود. طرح استفاده از این “مهمات نفوذکننده پرقدرت” که قدرتمندترین بمب در زرادخانه های غیراتمی است در زمان دولت بوش آغاز شد، ولی درنهایت کنار گذاشته شد. اوباما پس از ریاست بلافاصله این طرح ها را مجدداً آغاز و چندین سال زودتر از برنامه اقدام به استقرار این بمب ها کرد، به ویژه به هدف ایران. “دن پلش” رییس مرکز بین المللی مطالعات و دیپلماسی در دانشگاه لندن، در این زمینه می گوید: “آنها به طور کامل در حال تدارک اند تا تأسیسات ایران را نابود کنند. بمب افکن های امریکایی و موشک های دوربرد آماده اند تا ۱۰ هزار هدف را طی چند ساعت در ایران نابود کنند. قدرت نظامی نیروهای مسلح امریکا از سال ۲۰۰۳ تاکنون، به ویژه در زمان ریاست اوباما، چهار برابر شده است.”…” عرب پرس” گزارش می دهد که یک اسکادران امریکایی [به همراه یک کشتی اسراییلی] ازطریق کانال سوئز به سمت خلیج فارس حرکت کرده است تا “به تحریم ها علیه ایران عینیت بخشند و بر کشتی هایی که به سوی ایران می روند یا از ایران می آیند نظارت داشته باشند”.

۲٫طبق آخرین نظرسنجی ایسپا در مرداد ۱۳۸۹ فقط ۱/۲۲ درصد از شهروندان تهرانی معتقدند که دولت آقای احمدی نژاد درزمینه پرونده انرژی هسته ای خیلی زیاد(۳/۳ درصد) وزیاد(۸/۱۸ درصد) موفق بوده است که در مقایسه با نظرسنجی مرداد ۱۳۸۷ که ۲/۴۵ درصد پاسخ دهندگان چنین نظری داشتند ،به کمتراز نصف رسیده است. ۴۱ درصد پاسخگویان نیز دولت را به میزان کم وخیلی کم موفق دانسته-اند.درنظرسنجی قبل این میزان ۱/۲۱ درصد بود. طبق این نظرسنجی تنها ۵/۹ درصد تهرانی های بیانیه سه جانبه (ایران،ترکیه،برزیل)را راه حل مناسبی برای حل معضل مسائل مشکلات پرونده هسته‌ای می‌دانند.اکثریت پاسخ دهندگان ترکیه و برزیل را شریک مطمئنی برای ایران درپرونده هسته‌ای نمی‌دانند(گویا نیوز ، ۱۶/۵/۱۳۸۹).

۳٫هنگامی که رهبری فقید انقلاب به خودباوری ملی و عدم ترس از احتمال مداخله ابر قدرت ها تأکید می کرد به ملزومات و شرایط وجودی و تحقق آن مدعای بزرگ هم توجه داشت. او نشان داد علاوه بر توکل به خداوند ، جلب افکار عمومی داخل و جهانی لازم است تا دولت آمریکا نتواند راساً با ایران وارد جنگ شود؛ “آقایان! از این ابر قدرتها نترسید! اگر یک ملتی برای مصالح خود قیام کرد. یک وقتی ملتی میخواهد جنگ خارجی بکند، در جنگ خارجی ما هیچ هستیم و آنها همه چیز دارند. یک وقتی ملتی حرفی دارد که همه عالم این حرف را می پذیرند که ما ملتی هستیم و نمی خواهیم اجانب در خانه‌مان باشند. از خانه‌مان بیرون بروید! با این حرف کسی نمی تواند مبارزه کند. اگر هم مبارزه بکند یک عده خیلی کمی می توانند مبارزه کنند و گرنه با افکار عمومی دنیا مواجه خواهند شد و هیچ قدرتی نمی تواند با افکار عمومی دنیا مقابله کند. ما الان تمام افکار عمومی دنیا را به ایران متوجه کردیم” (صحیفه نور،جلد۳،ص۴۹۷) . براین اساس می‌گویم آمریکاستیزی ماجراجویانه یا شهرت‌طلبانه و درهر حال غیر دموکراتیک توسط کسانی که جز تنگ نظری و مقابله با حقوق هم وطنانشان و بی کفایتی در مدیریت کشور و درنتیجه مخدوش کردن تصویر ” جمهوری اسلامی ایران” در اذهان عمومی داخل و خارج و تضعیف عملی آن هنری ندارند، ” شجاعت” محسوب نمی‌شود.به باور من آنچه از جهل بر می خیزد اساسا” از جنس شجاعت نیست. از جنس عدم صداقت در ادای امانت وبی مسؤلیتی در قبال سرنوشت کشور و مردم است.

۴٫ اکثر کسانی که در ترکیه،اردن ،مصر،اندونزی ،لبنان و پاکستان مورد پرسش قرار گرفته‌اند، می‌گویند که امریکا ممکن است روزی یک تهدید نظامی علیه کشورشان محسوب شود .”مسلمانان نسبت به امریکا بی‌اعتماد هستند”، لس آنجلس تایمز ،سایت جرس، ۷ تیر ۱۳۸۹٫

۵٫ این نظرسنجی قبل از ارسال کشتی کمکهای مردمی به غزه توسط جامعه مدنی ترکیه و ائتلاف مدنی ۳۲ کشور برگزار شد و گرنه اختلاف محبوبیت آقایان اردوغان و احمدی نژاد به مراتب بیش از این می بود که مشاهده می کنیم. اگر نظرسنجی مؤسسه “پیو” به دیده دقت نگریسته و در پرتو وقایع پس از انتخابات خوانده شود، نقش سرکوب ها را در کاهش جایگاه وقدرت نرم کشور به وضوح نشان خواهد داد.

۶٫ نظر سنجی موسسه “پیو” فقط شکست دیپلماسی هسته ای دولت نهم و دهم را نشان نمی دهد، بلکه بیانگر آن است که آبرویی که آقای خاتمی به پشتیبانی ملت در انبان سرمایه معنوی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران به‌ویژه درافکار عمومی غرب انباشت، در اثر گشاده دستی ناشیانه و ماجرا جویی حزب پادگانی از بین رفته است. چگونه می توان آن همه مهارت در مقابله با حقوق شهروندان و سرکوب منتقدان ازیک سو و بی‌کفایتی و فساد و ناکارآمدی در اداره کشور به خرج داد و در همان حال انتظار داشت کشور پیشرفت کند و شهروندان شاد باشند و به آینده امیدوار وبتوان افکار عمومی غرب را جلب کرد.

۷٫ یک منبع مستقل درنقد نتایج نظرسنجی اخیر موسسه “پیو”می-نویسد:” دولت ایران هنوز واکنشی رسمی به نظرسنجی موسسه آمریکایی پیو نشان نداده است. اما واکنش ایران در مجموع قابل پیش بینی است.آنها احتمالا نتایج این نظرسنجی را به طور کامل رد می کنند و مدعی می شوند که دولت ایران نزد ملت های مختلف از محبوبیت بالایی برخوردار است. این در حالی است که همین چند ماه پیش وقتی موسسه پیو نتایج یک نظر سنجی درباره رشد اسلام گرایی در دنیا را منتشر کرد و از افزایش جمعیت مسلمانان در دنیا خبر داد. بسیاری از رسانه های حکومتی ایران به استقبال آن رفتند و از موسسه پیو به عنوان یکی از معتبرترین موسسه های بین المللی افکار سنجی یاد کردند.

ناظران مستقل موضع دولت ایران درباره محبوبیت میان افکار عمومی کشورهای جهان را ابدا قبول ندارند ، در عین حال درمورد آن بخش از نظر سنجی موسسه پیو که مدعی حمایت ۱۶ کشور جهان از حمله نظامی به ایران شده نیز تردیدهای اساسی دارند. به عقیده ناظران مستقل موج اعتراضهای ضد جنگ که پس از حمله ایالات متحده به عراق و افغانستان به شکل بی سابقه ای بروز کرد هنوز فروکش نکرده و تقریبا غیرممکن است که در چنین فضایی افکارعمومی برخی کشورهای تاثیر گذار جهان دیدگاهی مثبت به یک تقابل نظامی تازه داشته باشند. اثرات غیرقابل پیش بینی درگیری نظامی با ایران برای قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه دلیلی کافی است تا افکار عمومی این کشورها نسبت به درستی حمله علیه تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی ابراز تردید کنند. حتی با این پیش فرض که نظرسنجی موسسه پیو به دور از غرض ورزی های سیاسی و بر پایه متدهای این رشته انجام شده باشد باز دلایلی برای تردید در نتایج آن وجود دارد. آنها در زمانی مردم کشورهای مختلف را به اعلام نظر مخالف یا موافق با حمله نظامی علیه ایران دعوت کرده اند که هیچ تلاش مشخصی از سوی قدرت های جهانی برای درگیری نظامی با ایران به چشم نمی خورد. در صورتی اگر خطر حمله نظامی قریب الوقوع بود و افکار عمومی نسبت به بروز یک درگیری تمام عیار نگرانی بیشتری داشتند احتمال مخالفت آنها با به کارگیری ابزار نظامی بیشتر می شد. سلسله تراژدی های انسانی جنگ عراق و افغانستان در سالهای اخیرکه وجدان جمعی گروه کثیری از مردم جهان را آزرده کرده دلیلی کلیدی برای تردید در نتایج نظرسنجی مربوط به موافقت افکار عمومی با حمله به ایران است. این نظر سنجی و نتایج شک برانگیز آن اما با هر نیتی که تدوین شده باشد گویای یک واقعیت است. سیاست خارجی تهاجمی حکومت ایران دریچه های دیپلماسی را به حدی مسدود کرده است که امکان رویارویی نظامی به مانند ماه های اول ریاست جمهوری باراک اوباما دیگر چندان دور از ذهن نیست. اگر در ماه های آینده نظرسنجی های مشابهی از سوی بنگاه های افکار سنجی بین المللی به انجام برسد و نتایج آنها نیز گویای همراهی جهانی با حمله علیه ایران باشد آن وقت می توان به یقین رسید که سناریوی پیشاپیش جنگ افغانستان و عراق در شرف تکرار است” (نظرسنجی شک‌برانگیز موسسه “پیو” ،شیپورهای جنگ دردست کیست؟کابل پرس،۲۸/۶/۲۰۱۰).

۸٫٫ چنین بی مبالاتی و بی مسئولیتی را در قبال سرنوشت ملت فقط کسانی مرتکب می‌شوند که برادر عزیزم حجاریان دشمن شناسی آنان را “دشمن شناسی وارونه” نامید. یعنی آن نوع دشمن شناسی که در مقام حرف و شعار آمریکا را “دشمن” می شمارد، اما در مقام عمل هر روزه از “خط امام “و از نگاه مثبت جامعه به اصلاح اندیشی آنان می ترسد و آنرا “دشمن بالفعل” و “دشمن نزدیک” می شمارد. به دلیل آنکه حزب پادگانی تهدیدهای امریکا را چنان توخالی و سست می خواند که هرکس آن را جدی تلقی کند،بیمار است و باید خود را به دکتر نشان دهد ودرعین حال با سرعت اعجاب آوری می کوشد همه عرصه های حیات جمعی (وبعضاً فردی) را فتح کند،من آن را”دشمن ستیزی کاذب” می خوانم چرا که اقتدارگراهای ایرانی “دشمن اصلی”را “دموکراسی وحقوق بشر” می‌داند نه “خطر نظامی آمریکا واسرائیل”.

۹٫ می توان از نتایج نظرسنجی اخیر به مناظره های تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری دهم نقب زد و دیدگاه رئیس دولت نهم را در موضوع امنیت نقد کرد. آقای محسن رضایی در این مصاحبه با انگشت گذاشتن به درک نادرست آقای احمدی نژاد از مقوله امنیت ملی، به درستی خاطر نشان کرد مسؤلان کشور باید شاکر نخبگان و روشنفکران ایرانی باشند که زمینه های تهاجم نظامی آمریکا را خنثی کردند. موضع آقای احمدی نژاد در آن مناظره همچنان که در پاسخ بازجوهای من نیز منعکس شد، بر انکار مطلق ” پروژه تهاجم نظامی آمریکا ” بود. حال آنکه هرگز نباید و به هیچ وجه نمی توان دولت آمریکا را از اتهام طرح افشا شده تهاجم به ایران تبرئه کرد. اگر چنین طرحی به رغم سرمایه گذاری و تمرین های نظامی تاکنون نتوانسته است اجرایی شود، در درجه اول به شعور ملی ایرانیان و مخالفت آنان با دخالت نظامی بیگانه برمی‌گردد که به رغم همه ناخرسندی ها و نارضایتی ها و مخالفت های بنیادین با استبداد، امید دولت آمریکا راتاکنون نا امید کرده اند.البته این روزها آقای احمدی-نژاد از آنطرف بام افتاده است و از سناریوی جدید دشمنان وحمله نظامی امریکا به دوکشور منطقه ظرف سه ماه آینده خبر می دهد که تعجب بسیاری و بی اعتنایی گروه‌های بیشتری را موجب شده است.نمی‌دانم از نظر بازجوها آقای احمدی‌نژاد نیز نیاز به مراجعه به پزشک دارد یانه؟

۱۰٫ اگر پسوندها و القاب اسلامی وشیعی را که بازجوها درجوابیه خود برای نظام مورد نظر خود ردیف می کنند، حذف و به جای آن در ماهیت دشمن شناسی و شیوه مدیریت کشور حزب پادگانی دقت کنیم، نظام مورد نظر آنان چه تفاوتی با نظام کره شمالی دارد به جز اینکه بگوییم آن ” نظام” رو نوشت عقب مانده ای از کره شمالی در زمینه موشک و سلاح هسته ای است و اگر روزگاری به سطح تکنیکی هسته ای کره شمالی برسد، می توان نام ” کره شمالی اسلامی” را برای آن انتخاب کرد؟

۱۱٫ امیدوارم نظرسنجی موسسه “پیو ” صحت پیش بینی مرا در سخنرانی های انتخاباتی اثبات نکند که گفته بودم اگر آقای احمدی نژاد دوباره بر سر کار آید، ایران “عبرت” منطقه خواهد شد و جامعه ما از دورانی که در افکار عمومی منطقه “سرمشق” محسوب می شد گذر خواهد کرد.

۱۲٫ “کنگ دان اه” (Kongdan Oh) و “ریپ سی هسیگ” (Raip C.Hassig) در کتابی به نام “North Korea Through The Looking Glass” ویژگی‌های نظام کره شمالی را برشته تحریر درآورده‌اند که عبرت‌آموز است.

۱۳٫همان کتاب،ص۲۷٫ کره شمالی همچنین به آن لحاظ عبرت آموز است که نمونه دیگری از یک جامعه باسواد و شهری در آن منطقه سراغ نداریم که شهروندانش در ایام صلح در معرض قحطی و گرسنگی قرار گیرند.

۱۴ و۱۵ و۱۶٫همان کتاب، ص۲۱ تا۳۲ .

۱۷٫ در سایه چنین تعریفی از مقولات ” آزادی” و ” استقلال”، حق انرژی هسته ای کشور و توفیق در پرتاب ماهواره به فضا که از قضا مقدمات اصلی آن رخداد نیز در عصر اصلاحات تمهید شد، کارکرد تبلیغاتی درجهت توجیه ناکارمدی های حزب پادگانی و ناکامی های کشور می یابد.

۱۸٫ آیا بازجوها می توانندتفاوت بین درک “کیم ایل سونگی” (لیدر متوفای کره شمالی در سال ۱۳۷۳ که ایدیولوژی “کیم ایل سونگیسم” راهنمای مشی سیاسی خلف او ” کیم ایل جونگ” است) از مفاهیم ” استقلال” و ” آزادی” و ” دشمن” و ” امنیت” را با درک نظامی – امنیتی خود از همان مفاهیم ارایه کنند؟

۱۹٫ نظامی که من از آن دفاع می کنم و بهترین سالهای عمر خود را صرف استقرار و شکوفایی آن کرده ام، بنیانگذارش تعریف متفاوتی از استقلال دارد، یعنی نه فقط استقلال یک واحد ملی و آزادی آن از یوق بیگانگان که استقلال شهروندان و نهادهای مدنی تا مرز استقلال آکادمیک دانشگاه و حوزه را در نظر داشت. با چنین تعریفی از مقوله استقلال و تعمیم آن به حوزه زندگی خصوصی و عمومی و استقلال حوزه و دانشگاه، حمله به بیوت مراجع و نیز تهاجم به دانشگاه نمی تواند یک “پیروزی” علیه “براندازای نرم” به حساب آید. .

۲۰٫نمیدانم چرا کیفرخواست متهمان فعالیت های انتخاباتی منتقد یکه سالاری در تعریف آنچه ” کودتای مخملی” می نامد و آن را “شیوه ای برای سرنگونی نظام های مستقل یا نا هماهنگ با هژمونی و استیلا طلبی غرب” می‌داند ، صربستان عهد “میلوسویچ” قصاب مسلمانان بالکان را به عنوان یک نمونه بارز و “خیلی شبیه” جنبش سبز در ایران می خواندکه درآن انقلاب مخملی به پیروزی رسید ولی ما را خیلی شبیه “کره شمالی” نمی خواند که به همان اندازه رژیم میلوسویچی ” مستقل یا ناهماهنگ با هژمونی و استیلا طلبی غرب” است و در عین حال انقلاب مخملی در آن رخ نداده است. آیا در تعریف دادگاهی -پادگانی از مفهوم “نظام” و” خانواده جهانی “نظام های مستقل و ضد غرب”، نظام مستقل کره شمالی شبیه‌ترین نظام به نظام سیاسی مطلوب حزب پادگانی نیست؟


 


پنج شنبه ۵ اسفندماه

سلام یار دلنوازم!

هیچ فکر نمی کردم یک روز بعد از یک ملاقات حضوری یک ساعته اینقدر حالم بد باشد. آن هم بعد از ۴٢ روز انتظار برای رسیدن آن ساعت خوش! صبح گاه را که زدیم بیرون به کوه و کمر تا همه آن افکار بدی را که احاطه ام کرده بودند درست از زمان وداع تا آن موقع،به دست فراموشی بسپارم. اما با چند برنامه پشت سر هم باید زودتر بازمی گشتم و آماده می شدم. دیدار دوستان در این وانفسای بی مروتی و غدّاری زمانه غنیمتی است بس بزرگ که نباید به هیچ عنوان از دستش داد. دوست داشتم فاطمه سرحال باشد و میهمانی عصر را پذیرا باشد تا من هم با خیال راحت بروم سراغ یاران دبستانی و هم کلاسی های قدیم برای گذراندن چند ساعتی از عمر که انگار اصلا به حساب نمی آید از شدت خوش مشربی مصاحبان قدیم و یاران گرمابه و گلستان اما او حال خوشی نداشت و ندارد از دیشب. آن دیدار ناگهانی چه کرده با این دخترک نمی دانم! من هم با خیال ناراحت می روم و قصه های ناگفته این روزهای عسرت و رنج را با دوستان می گویم و نگرانی به خانه ام می کشاند زود. برنامه دوم را فدای بودن با دردانه می کنم و حال ناخوش او مسری است و هوای دل بارانی و ... باید به خانه ای بروم که بوی عشق را از چند فرسخ مانده به آن می توان استنشاق کرد و مراسمی ساده و بی ریا که نشان از عروج یک شهید سرافراز دارد در سال های دور. چه حسن تصادفی! امروز درست در سالروز عروج شهید حمید باکری یکی دیگر از مقالات تو منتشر شده که تقدیمی است به شهیدان سرفراز بروجردی،‌خرازی، همت و باکری. پیام شهدا موج می زند از نوشته هایت همسرجان! پیام درک و معرفت و آزادگی.

همسر دلبندم!

من امروز با نیت گرفتن حاجت قدم به سرای خانواده این شهید گذاشتم با وضو! و جایت خالی چه حس و حالی بود در گوشه گوشه این خانه محبت و صفا که تصویر و نام و یاد حمیدِ فاطمه در آن جلوه می کند. درست مثل دو سال پیش که دعوت بودیم به مراسم سالگرد و سخنران اصلی مجلس مهندس یود! مهندس در مجلس رزمنده شهید آرام و متین سخن می گفت و جوانان که آن روز شور و حماسه را جستجو می کردند دائم در ذهن خود کاندیداهایشان را مقایسه می کردند و به آن ها نمره می دادند. مهندس از جنس جبهه و جنگ بود از جنس شهادت و رزمندگان دیروز در کنار او همه احساسات قشنگ دیرین را با خاطرات دفاع مقدس مرور می کردند. و تصویر های روی پرده نمایش حاکی از ایثارگری هایی بود که برای بعضی جوانان غریب می نمود و مهندس انگار رفته بود به عمق جبهه ها و انگار داشت عشقبازی مجاهدان راه خدا را نظاره می کرد. در یک خلسه آشنا از شهید و شهادت می گفت و ما آرام اشک می ریختیم و انتخاب می کردیم کاندیدای موردنظرمان را که نخست وزیر مورد تأیید امام باشد و مردمی باشد و درست نیت و درست طینت باشد و راست گو باشد و راست کردار باشد و ...

محبوس جور زمانه بی عدالتی!

من امشب به نیت گرفتن حاجت پای بدان سرای گذاشتم که همه آدم های حاضر در آن آشنا بودند و یک غم پنهان در همه چهره ها دیده می شد و دعای کمیل را با حضور قلب خواندند و دل هایشان بارانی بود و چشم هایشان نمناک و لب هایشان لرزان و دوستدار حقیقت بودند و دلشان در حسرت دیدار عزیزانی تنگ بود که دین بزرگی بر گردن آنان داشتند. برای عزیزانی که عشق به مردم و آزادی و عدالت به جصارشان کشیده. دلشان برای شیخ و میرشان تنگ بود و برای یک بانوی سبز استوار که حالا زوج زوج خانه نشینشان کرده اند تا درس عبرتی بگیرند به زعم کودتاچیان و تشخیص خشونت طلبان افراطی! امشب عطر صلوات می پیچید در جمع شیفتگان ایثار که هنوز پس از سال ها یادشان نرفته که بسیجی واقعی کیست و یادشان نرفته که مدرسه عشق را چه بزرگمردانی پایه گذاری کرده اند و یادشان نرفته که در مسلخ عشق جز نکو را نکشند و یادشان نرفته که هر که در این بزم مقرب تر است دام بلا بیشترش می دهند و یادشان نرفته که ...

شب زنده دار روزه دار من!

من امشب یک دل سیر گریه کردم وقتی پرده نمایش پدر احسان و آسیه را نشان می داد: جوان، زیبا، مهربان، متواضع و رزمنده! وقتی به زبان ترکی روضه بابا خوانده می شد و چشمان آسیه اشکبار بود و من در نگاه او چشمان گریان فاطمه را می دیدم و فاطمه ها را. من چشم هایم را بسته بودم و به این روضه که به زبان ترکی خوانده می شد گوش می دادم و عجیب بود که آن را می فهمیدم از عمق جان. همه می فهمیدند و مجلس که تمام شد باز هم من بودم و شرمندگی سلام های گرم برای تو و پیام های دلنشین.

امشب هم تمام شد ماه شب سیاه من! تمام شد روزی و شبی و تقویم ورق می خورد و روزی تازه می آید و شبی و ما یک روز و یک شب به مرگ نزدیک تر می شویم و چقدر شیرین است این قربت ها. من امشب بی تو بودن را سخت به شکوه نشستم با حمید باکری و خدای او و ناگهان باز دلم خواست که پر بکشم و بیایم کنار تو و دربر تو دمی بیاسایم اما یادم آمد که تنها درب سنگین و آهنین زندان نیست که مقفول شده بلکه اتاق تو نیز با قفلی راه ورودش بروی من بسته است و زندان بان از هراس فرار تو درب را پشت سرت قفل می کند. بیچاره نمی دانم که وقتی من پیش تو باشم دیگر ورود و خروج معنا ندارد. من دلم برای ورود به سرای تو تنگ شده و امشب در خانه ای که عطرآگین بود تمنای حضور در کنار تو را کردم حالا برایم فرق نمی کند کجا با هم بودن. مهم همان با هم بودن است. همین


 


در انتخابات دوم خرداد سال 76 وقتی خاتمی با بیست میلیون رأی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد عده ای را شاد و عده ای را عصبانی کرد و واکنش های مختلفی را برانگیخت. از جمله این واکنش ها اعلام موضع سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین بود. آنها بلادرنگ انتخاب خاتمی را "فتنه" نامیدند و در تحلیل های خود " فتنه خاتمی" را عامل بقای جمهوری اسلامی ایران که آرزوی سرنگونی آن را داشتند ذکر می کردند و می گفتند انتخاب خاتمی و اصلاحات او سقوط جمهوری اسلامی ایران را بیست سال عقب انداخت.
در انتخابات سال 88 عده ای که اساس نظام جمهوری اسلامی را بر نمی تابیدند صراحتاً دیگران را ترغیب به دادن رأی به احمدی نژاد می کردند و می گفتند انتخاب احمدی نژاد جمهوری اسلامی را زودتر به سقوط می کشاند و اگر موسوی انتخاب شود اصلاحات را ادامه خواهد داد و این نظام پا برجا خواهد ماند و سالهای سال باید آن را تحمل کرد.
حوادث پس از انتخابات، یعنی اعتراض ها و سرکوب ها فضای سیاسی کشور را بشدت دو قطبی و رادیکال کرده است. هیچ طرف نتوانسته است طرف مقابل را وادار به تمکین و تسلیم نماید. عده ای با قدرت حاکمیت و عده ای نیز با قدرت اجتماعی رو در روی یکدیگر ایستاده اند و بر موضع خویش پای می فشارند. یکی که قدرت دارد 9 دی را ملاک حقانیت خود می نامد و دیگری که حقانیت دارد 25 بهمن را نشانه قدرت خود.
بخشی از صاحبان قدرت که می پنداشتند جنبش سبز مرده است و برایش فاتحه می‌خواندند پس از 25 بهمن که موجب جا خوردن آنها شد به خود آمده اند و به این صرافت افتاده اند که میانه رو ها مانع یکسره شدن کار جنبش سبز بوده اند. با همه اتمام حجت کردند، بر آنها فشار آوردند و یکی یکی وادارشان کردند که به یک سو بروند و بطور شفاف اعلام موضع بکنند، و ظاهراً موفق هم شدند الا در مورد هاشمی که ترجیح داده است در جای خود بماند و به زعم خود مانع فرو افتادن نظام در سراشیبی سقوط شود. هاشمی از دید آنها فتنه است چرا که به خواست آنها تمکین نمی کند و با کسانی که آنها فتنه گر نامیده اند مرزبندی نمی کند.
از سوی دیگر که به ظاهر نقطه مقابل است، اکنون هاشمی نیز چون خاتمی تبدیل به فتنه شده است چرا که بودن او در حاکمیت به بقای نظام می انجامد. آنها همچنین می گویند هاشمی شریک همه رفتارهای نظام جمهوری اسلامی بوده و حقش است که زمین بخورد و حذف بشود. آنها می گویند حذف هاشمی از حاکمیت، جمهوری اسلامی را به سقوط نزدیک تر می کند پس چه بهتر که اینگونه شود. بی دلیل نیست که این روزها می خوانی و می شنوی که همانها که هم صدا با منافقین خاتمی را فتنه می نامیدند و خواستار حذف او بودند اکنون نیز هم
صدا با مخالفین اصل نظام، خواستار حذف هاشمی هستند. کسانی دشمن نظام بوده اند و با آن دشمنی کرده اند و در مقابل آن ایستاده اند، اما کسانی نیز هستند که دشمن نظام و مخالف تفکر امام بوده اند ولی یارای ایستادگی در مقابل آن را نداشته اند. پشت سر آن قرار گرفته اند و آن را به جلو هل می دهند تا بر زمینش بزنند. اینها منافقین واقعی هستند وبا مخالفین سنتی نظام ائتلاف کرده اند.
هاشمی بری از خطا نبوده است اما اتحاد و ائتلاف شومی که بین این دو گروه از منافقین کینه جو و مخالفین بد خواه بر سر حذف او شکل گرفته است هر انسان دل آگاهی را به تأمل وامی دارد که آیا برکناری هاشمی از ریاست مجلس خبرگان که سمبل حذف کامل او از حاکمیت است افتادن در دام منافقین رخنه کرده در حاکمیت نیست؟


 


“شورای هماهنگی راه سبز امید” در سومین بیانیه ی خود، ضمن محکوم کردن اعمال غیر قانونی سیستم قضایی و امنیتی کشور و حصر خلاف اصول و قانون رهبران جنبش مردمی سبز و با اشاره به تجربه ی تاریخی ملت ما و تجربه امروز ملت های منطقه که اقتدار گرایان با تکیه بر سازمان های امنیتی و نظامی نمی توانند مانع از شکست وسقوط جباران شوند هشدار می دهد: موسوی و کروبی در هیچ دادگاهی محاکمه و محکوم نشده اند و سلب آزادی آنها نقض آشکار حقوق شهروندی ایشان است. این شورا به اقتدار گرایان هشدار می دهد که نتیجه این گونه رفتارهای غیر قانونی و غیر شرعی چیزی جز تشدید بحران حاکم بر کشور نیست.

این شورا در جدیدترین بیانیه ی خود که امروز در اختیار رسانه ها قرار گرفت، از راهکارهایی مانند تحصن، اعتصاب، تحریم و مقاومت مدنی برای تثبیت حاکمیت قانون به معنای واقعی استقبال کرد.

هم چنین این شورا ایمیلی را به ادرس dabirkhaneh.rso@gmail.com برای ارتباط مستقیم هموطنان و بهره مندی از نظرات آنان اعلام کرده است.

متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد:

متن کامل بیانیه شماره سوم شورای هماهنگی راه سبز امید به شرح زیر است :

بنام خدا

هموطنان عزیز، شهروندان آزاده و همراهان راه سبز امید

اعتراضات روزهای ۲۵ بهمن و اول اسفند، نشان داد جنبش سبز با اتکا به روش های مسالمت آمیز بر دستیابی به حقوق پایمال شده مصرّح در قانون اساسی اصرار دارد و ضمن پیگیری حقوق مسلّم و مطالبات قانونی خود، در مقابل خشونت طلبی اقتدارگرایان ایستادگی کرده و راه مبارزه مدنی را ادامه خواهد داد.

حوادث بیست ماهه اخیر نشان داده است اقتدارگرایان در سوق دادن فضای سیاسی کشور به سمت خشونت و ارعاب مصمّم هستند و به همین دلیل خویشتنداری و التزام راهیان جنبش سبز به ارزش های اخلاقی، مدنی و ضد خشونت را به ناتوانی و خاموشی آن تعبیرمی کنند. در این مدت حربه های زنگ زده اقتدارگرایان برای مقابله با خواسته های قانونی و مدنی مردم آنقدر رسوا و نخ نما بود که دیگر نیازی به افشای آنها نیست. اتهاماتی همچون وابسته خواندن جنبش به قدرت های خارجی و همدلی جنبش با ساکنان خانه عنکبوتی خشونت و نفاق از یک سو و انکار وقیحانه ضرب و شتم، شکنجه و کشتار معترضان بی دفاع و نسبت دادن آن به مردم، مصادره شتاب زده شهیدان جنبش، ادامه ی بازداشت های غیرقانونی و گسترده، رواج و بلکه مسابقه در هتاکی، تهمت و افترا نسبت به چهره های پیشرو در مبارزات انقلاب و بالاخره حصر خانگی رهبران جنبش از سوی دیگر نمونه هایی از سیاست های سراپا خطای اقتدارگرایان برای نشنیده گرفتن صدای مردم است. دولت کودتا و صاحبان قدرت غافل تر از آن هستند که امواج سهمگین آگاهی اقشار گوناگون مردمی که دیگر برای فهم و تجزیه و تحلیل شرایط سیاسی حاکم بر کشور، در انتظار خطابه ها، خطبه ها و دروغ پردازی های رسانه های حکومتی نمی نشینند را فهم کنند. جلوه های گوناگون دروغ دولت نامشروع کودتا چنان بر پیر و جوان، زن و مرد، روستایی و شهرنشین، کارگر و کشاورز، دانشجو و طلبه، استاد دانشگاه و عالم دینی و حتی بخش قابل توجهی از نظامیان، آشکار شده که بسیاری از افراد کم اطلاع که تا دیروز نسبت به ماهیت غیردینی و غیراخلاقی دولت در شک و تردید بودند، از همراهی و همسازی با آن سرباز می زنند.

هموطنان گرامی!

حوادث روزهای اخیر نشان داد جنبش سبز کوشا، با نشاط و سرزنده است، چیزی جز احقاق حق حاکمیت مردم نمی خواهد. بر این اساس همچنان که همراهان پایدار و مقاوم این جنبش بارها گفته اند، سرانجام محتوم راه سبز امید، پیروزی است. تجربه ی تاریخی ملت ما و تجربه امروز ملت های منطقه نشان می دهد اقتدارگرایان با تکیه برسازمان های امنیتی و نظامی نمی توانند مانع از شکست و سقوط جباران شوند. از این رو جنبش سبز با اتکا به مبانی و راهکارهای مندرج در منشور جنبش راه خود را به سوی ایران آباد و آزاد می گشاید. بر این اساس همراهان جنبش سبز علاوه بر اینکه از هر مناسبت ملی و دینی و آئینی برای نمایش حضور و طرح مطالبات خود شجاعانه و مدبرانه استفاده خواهند کرد، از راهکارهای دیگر مانند تحصن، اعتصاب، تحریم و مقاومت مدنی برای تثبیت حاکمیت قانون به معنای واقعی، شناسایی و تضمین حقوق بنیادین شهروندان نیز بهره خواهند برد. اهم این مطالبات عبارت اند از:

- رفع حصر خانگی رهبران جنبش سبز

- تضمین حق شهروندان بر تجمعات و راهپیمایی

- آزادی زندانیان سیاسی

- آزادی مطبوعات و رفع سانسور

- خاتمه دادن به شرایط امنیتی حاکم بر کشور

- برگزاری انتخابات آزاد، غیرگزینشی و سالم از طریق لغو نظارت استصوابی

به حاکمیت و دولت کودتا توصیه می گردد بجای سخن گفتن به زبان زور و زر و تزویر و سرکوب معترضان مسالمت جو، با تحقق مطالبات فوق حق حاکمیت مردم را به رسمیت شناخته و با فراهم آوردن فضای نقد، رحمت و مدارا در جامعه با ملت به گفتگو بنشیند. بدیهی است که مبارزه این جنبش تا آن هنگام ادامه خواهد داشت.

شورای هماهنگی راه سبز امید همه راهیان سبز را به تقویت شبکه های اجتماعی بویژه “شبکه های محلی” برای حضور فعال در اعتراضات مدنی دعوت می کند. تشکیل و گسترش شبکه های سبز در شرائط دشوار فعلی یک فریضه ملی است.

این شورا با اعتقاد به خرد جمعی ملت رشید ایران، و به اتکای مشاوره و مشارکت شبکه های سبز برنامه راه سبز امید را ترسیم می کند.

شورای هماهنگی راه سبز امید نگرانی شدید خود را از حصر خانگی رهبران جنبش سبز و رفتار غیر قانونی و کینه توزانه با آنها ابراز می دارد. از تاریخ ۲۵ بهمن هیچ اطلاعی از سلامتی میر حسین موسوی و زهرا رهنورد، مهدی کروبی و فاطمه کروبی در دست نیست. این اعمال خلاف قانون اساسی و موازین حقوق بشر پذیرفته شده توسط جمهوری اسلامی ایران است. موسوی و کروبی در هیچ دادگاهی محاکمه و محکوم نشده اند و سلب آزادی آنها نقض آشکار حقوق شهروندی ایشان است. این شورا به اقتدار گرایان هشدار می دهد که نتیجه این گونه رفتارهای غیر قانونی و غیر شرعی چیزی جز تشدید بحران حاکم بر کشور نیست.

شورای هماهنگی راه سبز امید، مردم شریف و پایدار را به توجه ویژه به اصول و موازین منشور جنبش (ویرایش جدید) فرا می خواند و در اطلاعیه ها و بیانیه های بعدی، گام های اتی جنبش را به اطلاع همگان خواهد رساند.

شورای هماهنگی راه سبز امید

پنج اسفند هزار و سیصد و هشتاد و نه


 


برپایه اخبار دریافتی صبح امروز مهدی تحققی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بازداشت و به مکان نامعلومی برده شد . پیش از این نیز احمد هاشمی دیگر عضو سازمان و از مدیران کل وزارت کشور در دوران اصلاحات را بازداشت شده بود . با بازداشت ایندو نفر و در پی بازداشت دو عضو دیگر شورای مرکزی سازمان دکتر عبدالله ناصری و علی باقری ، در سه هفته اخیر چهار عضو فعال این تشکل سیاسی بدون ارائه هرگونه حکم و دلیلی بازداشت و روانه زندان شده اند .
دعوت رهبران جنبش سبز به راهپیمایی در روز25 بهمن درحمایت از جنبش های مردمی تونس و مصر و حضور پرشور مردم در اینروز و روز یکم اسفند در پاسداشت دوشهید جنبش روز 25 بهمن باعث ترس و وحشت حاکمیت اقتدارگرا و حرکت های عصبی و کور از سوی آنها از قبیل حصر و حبس خانگی رهبران جنبش و بازداشت فله ای نیروهای سیاسی شده است و این در حالی است که جنبش های مردمی در کشورهای منطقه علیه رژیم های استبدادی و اقتدارگرا پس از ساقط کردن بن علی در تونس و مبارک در مصر درحال پیشروی در لیبی ، یمن ، بحرین ،الجزائر، مراکش و اردن است و زود یا دیر تاثیرات آن متوجه ایران خواهد شد . با توجه به اینکه جنبش سبز جنبشی مدنی و اصلاح طلبانه است اینگونه برخورد حاکمیت با رهبران جنبش و نیروهای سیاسی جز اینکه به رشد افراطی گری دامن زند و گذار کم هزینه و پرسود بسوی عدالت ، آزادی و مردمسالاری را در کشورمان مسدود و پرهزینه سازد نتیجه دیگری در بر ندارد و درنهایت این حاکمیت اقتدارگرا خواهد بود که ضرر خواهد کرد چون هم تجربه های تاریخی و هم تحولات جاری در منطقه اثباتگر این موضوع است که جنبش های مردمی به رغم همه دشواری ها و سرکوبها و...راه خود را بسوی پیروزی خواهد یافت ، همانگونه که در تونس و مصر یافت و در کشورهای دیگر نیز درحال تحقق یافتن است .
 


 


جوانان اصلاح طلب در بیانیه‌ای، با اشاره به در پیش بودن ۱۱ اسفند، زادروز میرحسین موسوی، هشدار دادند که ادامه‌ی حصر موسوی و کروبی، به بیشتر شدن فاصله مردم از حاکمیت و نیز بحرانی‌تر شدن اوضاع کشور منجر خواهد شد. آنها همچنین اعلام کردند که اگر تا آن روز حصر موسوی شکسته نشود، با همراهی و همفکری «شورای هماهنگی راه سبز امید» به راهپیمایی خواهند پرداخت و بار دیگر خیابان‌ها را سبز خواهند کرد.

در این بیانیه جوانان اصلاح طلب آرزو کرده و از خدا خواسته‌اند که “در مسیر دستیابی به اهداف جنبش سبز، که سعادتمندی همه ایرانیان را طالب است، قطره خونی از دماغ کسی ریخته نشود و جانی قربانی نشود، و حاکمیت در یابد که بجای سرکوب و زور و حصر و حبس معترضان و منتقدان باید صدای آنها را بشنود و گفتگو و مصالحه و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مبنای رفتار خود قرار دهد و راه را بر اصلاحات گشوده دارد.”

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

به نام خداوندی که انسان را خلق کرد و به او نعمت بزرگ آزادی را هدیه داد

تولد من روز آشنایی با شماست.
“میرحسین موسوی”

در مسیر سبزی که آغاز به پیمودن آن کرده ایم، فراز و نشیب های بسیار را پشت سر گذاشته و روز به روز بر وحدت و همدلی مان افزوده شد، و هر روز بر آرمان و ایمانمان استوارتر شدیم و هر لحظه امیدمان به پیروزی در راهی که برگزیدیم افزون تر شد و می شود.

در کنار هم آموختیم که به قول موسوی عزیز جریان سبز و آرمان های سبزمان را زندگی کنیم و سبز بودن و تفکر سبز را در لایه لایه زندگی خود وارد کنیم و در این راه صبر و استقامت بورزیم.

آری، میرحسین عزیز این سال را سال صبر و استقامت نامید و ما نیز نشان دادیم که به راستی در سختی ها و مشقات و گردنه های دشوار و صعبی که ناامیدی را سرسختانه القا می کنند، صبوریم و استقامت و بردباری مان را به رخ کشیدیم ، استقامتی که پس از یک سال سکوت و بردباری آگاهانه، بدون هیچ تغییری در آرمان بزرگ ومرام مسالمت آمیز و به دور از خشونت مان بار دیگر ما را با همان استواری پیشین به خیابان ها آورد.

در این مدت عزیزان زیادی را بدرقه زندان ها کردیم و مادران و پدران و فرزندان و همسران بسیاری میهمان بهشت زهرا و گلزارهای شهدا شدند، اما می دانیم و دیدیم که با هر قطره خونی که بر زمین ریختند بذر آگاهی را در ضمیر ملت ایران بیشتر آبیاری کردند. هر چند رنجی فراموش نشدنی بر دلهامان نشست اما استواری و عزممان برای پیمودن راه مقدس آزادی که در آن قربانیان زیادی را نثار کردیم بیشتر و مستحکم تر شد.

۲۵ بهمن و ۱ اسفند باز هم به همگان نشان داد که جنبش سبز ریشه هایی عمیق در اندیشه مردم ایران دارد و نیز ترس کودتاگران و دیکتاتور ها را از جنبشی که بارها آن را مرده نامیدند نشان داد. جنبشی که اینک جریان های مدنی و مردمی کشورهای منطقه را به خروش آورده و همدلی را در این بین دامن زده است. همچنین پیام دیگر حضور مردم در ۱ اسفند این بود که ما از یک قطره از خون های عزیزانمان که به ناحق ریخته اند نمی گذریم و حتی به قیمت نثار جانی دیگر برای دفاع از آن ایستاده ایم. ۱ اسفند به همه نشان داد که قاتلانی که عزم دزدیدن شهدا را دارند حتی اگر از همه رسانه های خود دروغ پراکنی کنند و نعل وارونه بزنند باز هم در برابر اراده مردم به هیچ شمرده می شوند.

ما جوانان احزاب اصلاح طلب در این برهه حساس از تاریخ ایران، همچون شما مردم شریف سبزاندیش ایران دغدغه بزرگمان حمایت و حفاظت از رهبران جنبش سرفراز سبز ایران است، رهبرانی که همیشه خود را عضوی کوچک از جنبش بزرگ سبز ایران نامیدند و همواره در سخت ترین شرایط در کنارمان بوده و هستند.

آری، ما همچون شما نگران رهبران و یاوران سبزمان هستیم، نگران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی هستیم که اینک در حصار کوته اندیشی و بی خردی کودتاگران گرفتارند، ما این یاورانمان را تنها نمی گذاریم و هم اینک از آنان که این عزیزان را در حصر کرده اند و گمان باطل می کنند که با این کار جنبشی که حالا نه تنها در ایران که در جهان رسمیت و اعتبار دارد را از ادامه حرکت باز خواهند داشت، می خواهیم که این حصر را پایان دهند و هشدار می دهیم که این رفتار جز بیشتر کردن فاصله مردم از شما و نیز بحرانی تر کردن کشور چیزی در پی نخواهد داشت.

ما جوانان احزاب اصلاح طلب از هم اکنون اعلام می داریم که در صورت پایان ندادن به این حصر تا پیش از ۱۱ اسفند، روز تولد مرد اخلاق و شرف و انسانیت و استواری، میرحسین موسوی، از مردم ایران دعوت خواهیم کرد که به پاسداشت همه بزرگی هایی که این مرد بزرگ با خود به ارمغان آورده است، به خیابان بیایند، ما با همراهی و همفکری « شورای هماهنگی راه سبز امید » که اینک در شرایط حصر رهبرانمان و در همراهی با آنان عهده دار هماهنگی حرکت های مردمی جنبش سبز شده است، مسیر راه پیمایی را اعلام خواهیم کرد و از مردم می خواهیم که با حضور خود مسیر اعلام شده را سبز کنند و این روز را نیز به روزی ماندگار در تقویم پرافتخار سبز ایران بیافزایند. ما هدیه خود، که پیام همدلی و همراهی ماست را به گوش موسوی و رهنورد و کروبی عزیز خواهیم رساند و در این راه از هیچ مانعی بیم نداریم. آرزو داریم و از خدا می خواهیم که در مسیر دستیابی به اهداف جنبش سبز ، که سعادتمندی همه ایرانیان را طالب است ، قطره خونی از دماغ کسی ریخته نشود و جانی قربانی نشود ، و حاکمیت در یابد که بجای سرکوب و زور و حصر و حبس معترضان و منتقدان باید صدای آنها را بشنود و گفتگو و مصالحه و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مبنای رفتار خود قرار دهد و راه را بر اصلاحات گشوده دارد . تجربه های جاری در کشورهای منطقه بهترین شاهد براین مدعاست که پیمودن هر راهی جز این از سوی حاکمیت، با هر توجیهی، خطاست و هزینه های سهمگینی را برکشور و مردم تحمیل می کند و در نهایت سرانجامی جز پیروزی جنبش سبز مردم ایران ندارد.

جوانان احزاب اصلاح طلب
1389/12/04


 


یازدهم اسفند در راه است. روزی که میلیونها انسان ایرانی دوستش دارند. روز تولد انسانی که اینک نماد و نشانه ای از ایستادگی و استواری در برابر استبدادیان چکمه پوشی است که کارشان از مصادره آراء مان گذشته و اینک درصدد ربودن نهضت سبزمان هستند.

 

یازدهم اسفند در راه است. زاد روز انسانی که می شناسیمش. انسانی که دوستش داریم. انسانی که برای من و تو چشمانی آرزو می کند که چراغها و نشانه ها را در ظلمات حاکم بر سرزمین مان ببیند و گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مستبدان مست از باده قدرت بشنود. انسانی که نماد و نشانه روح سبز من و توست. انسانی که سخنانش، پیام آور صداقتی بود که ما را از خاموشی خویش بیرون کشید و یادمان داد تا از استبدادی که در بندمان کشیده است سخن بگوئیم.

یازدهم اسفند در راه است. سالروز میلاد انسانی که ما را با سرچشمه های والای آزاد بودن و آزاده ماندن و چون آزادگان زیستن آشتی داده است.انسانی که برایمان از حقیقتی می گوید که رهایی می بخشد. انسانی که جان مایه کلامش " نه توی " تمام خواسته های پاک من و توست.

یازدهم اسفند روز میلاد میرحسین موسوی است. انسانی که روح بلند ایران را با لهجه خوب کرامت و آزادگی برایمان ترانه کرده است. او که امید را نه چونان کورسوی آرزوهای به خواب رفته، که چون سپیده دمانی که همین نزدیکی است برایمان تفسیر کرده است.

یازدهم اسفند در راه است و ما فرزندان این آب و خاک نه از برای بت تراشیدن و پرستیدن بتی دیگر، که از برای قدردانی و قدرشناسی از کسی که بغضهای مانده در گلویمان را سال و ماهی است که فریاد می کند، کسی که اینک در حصاری از جهالت و استبداد، محصور خودکامگی های بداندیشان کژکردار گشته است، می خواهیم که به بهانه زاد روز میر سبز اندیش نهضت سبزمان، آنکه امید را در عمق ظلمات رخوتناک شب استبداد زده سرزمینمان، به ما هدیه کرد، انسانیت و دوستی را، همدلی صادقانه را، وفاداری و اعتمادمان را، استواری و استقامتمان را بار دیگر به طریقی صلح جویانه به جشن بنشینیم.

شاید که درخت دوستی مان بر تن پوسیده استبدادیان ریشه کند.

باشد که روح پاک شهدای سبز ایران اسلامی مان، یادشان به این بهانه بار دیگر سبز گردد.

شاید که گل به جای گلوله بنشیند در این وانفسای خشونت زدگی های استبداد.

باشد که آنان که ذهنشان دیوار است و روحشان آهن، بدانند و بفهمند که دوستی و دوست داشتن آن انسان سربلند، نه به دروازه های آهنین گرفتار می آید و نه به خفقان و استبداد.

شاید که دریابندند که راه و رسم سبزمان چنانکه از میرحسین مان آموخته ایم، امید است و شکیبیدن. امید است و تحمل کردن. امید است و آزاده بودن. امید است و استقامت. امید است و استواری. امید است و پایداری. که اندیشه نه محصور دیوارها می ماند و نه گرفتار آهن و پولاد!

و به این بهانه است که فعالان سبز اندیش رسانه‌های سبز، روز ۱۱ اسفند ماه که روز میلاد میرحسین موسوی است را روز "ملی دولت امید " اعلام کرده و برای گرامیداشت این روز سه راهکار زیر را پیشنهاد می نمایند. پیشاپیش باید معترف بود که این تلاش بدون همیاری شبکه های اجتماعی حامی جنبش سبز امکانپذیر نخواهد بود.

بدینوسیله دست نیاز خود را به سوی تمام هم میهنان سبز اندیشمان چه در داخل و چه در خارج از کشور، برای مشارکتی پویا و ماندگار دراز می کنیم و از آنان می خواهیم تا با یاری سبز خود پیروزی دیگری را در کارنامه درخشان جنبش سبز به ثبت برسانیم.

برنامه های پیشنهادی این مجموعه به شرح زیر است:

۱- هم میهنان سبزمان می توانند با نوشتن و ارسال نامه و یا کارت پستال و عکس از داخل کشور و خارج کشور "میرحسن موسوی" به نشانی: تهران - خیابان پاستور - کوچه اختر - پلاک ۲۶

ضمن تبریک روز میلاد او، با این حرکت نمادین شمار هواداران رئیس جمهور واقعی ایران را به استبدادیان کودتاچی یادآوری نمایند.

هم میهمنان عزیز در داخل کشور می توانند جهت رعایت نکات ایمنی از درج آدرس صحیح پستی خود خودداری نمایند.

بدیهی است که کوردلان و تنگ نظران حاکم از رسیدن این نامه ها به میر سبز خوداری خواهند کرد، اما با مشاهده سیل خروشان نامه‌های هموطنان برای میرحسین عزیز درخواهند یافت که یار محصور ملت تنها نیست و همراهان سبزش همچون گذشته وی را پشتیبانی می‌کنند. همچنین پیشنهاد میشود قبل از ارسال نامه ها و کارت پستال های خود، با تلفنهای همراه خود و یا دوربینهای دیجیتالی تصاویری از ارسال نامه ها تهیه کرده و به آدرس کمپینی که بدین منظور جهت ثبت این نامه ها و کارت پستال ها آماده گردیده است ارسال نمایند. آدرس ایمیل کمپین :mousavibirthday@gmail.com.

 

۲- ارسال نامه ها و کارت پستال ها از خارج کشور به سفارت های جمهوری اسلامی ایران. لطفاً نام گیرنده نامه را " رئیس جمهور منتخب تمام ایرانیان جهان، میرحسین موسوی" ذکر نمائید.

حامیان جنبش سبز مقیم در خارج از کشور نیز میتوانند با مشارکت همیشگی خود، در این طرح شرکت کنند و با ارسال نامه ها و کارت پستال های خود به سفارت های ایران با عزیزان داخل کشور همبستگی و همراهی داشته باشند. همچنین میتوانند از کارت پستال های تهیه شده قبل از ارسال عکس گرفته و یا متن نامه ارسالی را به ایمیل کمپین( mousavibirthday@gmail.com ) جهت انتشار و ثبت، ارسال نمایند.

3- هموطنان گرامی می توانند با ارسال تصاویر، طرحها، خاطرات، نوشتارها، متون، اشعار و نظریات خود به صفحه فیس بوک " دفترچه تولد میرحسین موسوی " به آدرس :

‏https://www.facebook.com/GreetingsForMousavi

وفاداری و پایندی خود به رئیس جمهور واقعی ایران و ایرانیان را بار دیگر اثبات کنند.

باشد که با این حرکت خودجوش مردمی که نماد و نشانه ای دیگر از برائت جستن سبزاندیشان ایرانی از هر نوع خشونتی است، چشم کوردلان بداندیش باز شود و از خواب گران برخیزند.

 

 

سایت‌های امروز - تحول سبز - خط سبز - رای ما کجاست - روزنامه نگاران زندانی - موج زنده - ندای سبز آزادی - نوروز


 


چهارشنبه ٤ اسفند

سلام گل باغ آرزوهای من!

می دانم که این نوشتار با نوشته های روزهای پیشین فرق دارد. فرقش در این است که این بار اگر چه حسرت دیدار ندارم اما به جایش بی منتها عطش دیدار دارم. مانند تشنه ای که می رود سرِ چشمه و دهان بر آب زلال می نهد و می نوشد و می نوشد اما سیراب نمی شود. عزیزم امروز خیلی با خود کلنجار رفتم که دیگر پیگیری ملاقات نکنم از هراس وابستگی. قدرناشناس نیستم و می دانم بالاخره این خواست و اراده الهی با مساعدت یک واسطه محقق شده که می توان و باید سپاسش گفت اما دلم نمی خواهد برای گرفتن حقم،‌حقمان اسیر و گرفتار و وابسته آدم ها باشم. دوست دارم بلاواسطه از کسی که ما را برای هم آفرید تشکر کنم و سر به آستان بی منتهایش بسایم و بگویم:‌ خدایا تو که عشق را این گونه باشکوه آفریدی دیگر هجرانش چه بود؟! وصل را این چنین دلنشین و روح افزا آفریدی دیگر فراقش چه بود؟! چه لذتی است در این کشاکش میان تضادها. می خواهم به خدا بگویم: گیریم ما را به معجزه عشق روئین تن کردی و آهنین عزم، این دخترکان ترد تن و لطیف روح چه کنند با این تندبادهای سهمگین که نهال نازک زندگیشان را در پیچ و تاب های مهیب آن به آن به مخاطره می اندازد؟ می خواهم به خدا بگویم: درد را می دهی می پذیریم به امید آن که درمانش را نیز خواهی داد اما توان تحملش را ندهی بی بروبرگرد ما قافیه را باخته ایم! بیا و رسوایمان مکن در این مکاره ای که صاحبان عشق های خیالی و قلب های پوشالی و سرهای توخالی در حال معرکه گیری اند لحظه به لحظه با سرافرازی و ایستادگی بندگان تو چه رسد به فروافتادن آنان و عریان شدنشان ای پوشاننده عیب ها. من آنقدر با خدا حرف دارم که در قالب کلمات نمی گنجند و آنقدر نقل دارم که صفحات را توان دریافتنشان نیست. بماند بماند مانند همیشه بماند در لوح سینه که انباشته از ناگفته هاست!

مهربانم!

غافلگیرمان کردند امروز عصر وقتی گفتند آماده اید برای ملاقات؟ من می توانم آماده نباشم برای دیدار تو؟ این سوال نابجاست اما فاطمه را باید خبر می کردم و خواستم که به هنگام افطار پیش تو باشیم تا نظاره کنیم یکی از افطارهایت را که اوین ماه هاست شاهد آن است و ما محروم مانده ایم از مشاهده این لحظات ناب بندگی تو روزها و شب ها. غافلگیر شدم چنان که نتوانستم حواسم را جمع کنم برای این که یادم بیاید چگونه می شود تو را غافلگیر کرد با کدام کتاب با کدام مقاله با کدام نوشته اما چه فرق می کند وقتی آن چه می خواهی و به کارت می آید از تو دریغ می کنند حتی از پاسخی که بزرگی در جواب تو می نگارد اما من امروز باز هم پاسخ دکتر علی مطهری به نامه ات را آوردم و خواستم که بدهندش به تو تا بدانی زحماتی که برای بازشدن فضای تعامل و گفتگو می کشی بی نتیجه نیست و کسانی هستند که قدر این زحمت ها را می دانند هرچند کسان دیگری دوست نداشته باشند باب «بحث» به جای «قتل» باز شود در کشوری که در اسطوره هایش رنگی از خشونت نیست و در آئین مسلمانی اش از سلم و سلام سخن می رود و استماع اقوال برای دریافت احسن و پیروی از آن.

نازنینم!

چشمان ما به جمال تو روشن شد وقتی از آن اتاقک کوچک ملاقات دو الف تا نزدیک درب منتهی به آن راهرو کوتاه باریک آمدی استقبال ما. فاطمه که وارد شد شتابزده پرسیدی مامان هم آمده؟ شاید از هراس دوباره پشت در ماندن من مانند آن سه شنیه کذایی! و چه خطری از سرمان گذشت وقتی گفتند فقط همسرش بیاید داخل و من داشتم بین تنها آمدن و نیامدن انتخاب می کردم که باز آن واسطه خیر قضیه را ختم به خیر کرد خدایش خیر دهد. می شد امروز تو دردانه ات را پس از شش ماه نبینی و من دست دسیسه سازان را پشت آن نبینم بعد از آن هجوم عجیب و قصه های بعدش تا سناریویی که به راهپیمایی روز ٢٢ بهمن و قصه پردازی های منتشره در نمازجمعه همان روز رسید؟!!! باری ما آمدیم و تو هم که میان هواخوری روزانه ات در آستانه افطار غافلگیر شده بودی آمدی و شکوه وصل هرچند کوتاه برای ساعتی کاممان را شیرین کرد و تو با خرمای افطارت شیرینی را به عمق جان فرستادی و من خیره در چشمان تو می نگریستم که به قول مادرت دو دو می زد و من نمی دانم چرا و مادرت نیز نمی داند چرا و من از تو از سلامتت پرسیدم و تو گفتی که خوبی و من پرسیدم پزشک متخصص مغز و اعصاب چه گفت بالاخره و تو گفتی که توصیه به ام آی آر و مخالفت دادستان یا بی توجهی او و من متحیر از معنای انسانیت که در دستان کثیف قدرت له شده و زیرچکمه اقتدارگرایان لگدمال می شود و تو بی هیچ ادعایی و انتظاری در شگفتی از هراسی که از اندیشه ات و نوشته هایت و گفته هایت دارند وقتی به قول خودشان مخاطب ندارد! و من حیران بی مروتی ها و بی انصافی ها و قدرناشناسی ها و دخترت که یک ساعت تمام تو را و عطر وجودت را حریصانه می بلعید و می خواست محبوس کند تو را در دلش تا شاید یواشکی بتواند بیاوردت بیرون پیش خودمان به خانه کوچک خودمان و زنگ تلفن که وقت تمام است و باید وداع گفت و حرمانی که ته ملاقات ها داشته و هنوز داریم و این ملاقات که معلوم نیست بعدی اش کی است و کجا؟

همسرعزیزم!

فاطمه می پرسد: بابا خوب بود به نظر شما؟ چه می گوید این دختر چرا بی دلیل اندرون مرا می کاود؟ می گویم: خوب بود الحمدلله و او خیره نگاهم می کند. چه دیده در نگاه پدر وقتی من در هراس پایان یافتن وقت ملاقات لاینقطع بمباران می کردم تو را با کلمات؟ چه می خواسته دخترک از این ملاقات که نیافته؟ آغوش گرم تو را که نگاه نامحرمان از او دریغ داشته و نوازش هایت را که تسکینی بر آلام روزهای هجوم و تنهایی و حسرت و فراق باشد پشت این دیوار که آن مردک نشسته روی صندلی پشت در. راستی قرار بود او کدام واژگان را بشنود در یک ملاقات خصوصی میان یک خانواده سه نفره پس از ماه ها انتظار دیدار! دخترک راضی نبود از این ملاقات و تو نیز. ما هر سه ماندیم در حسرت یک دیدار واقعی بدون مزاحم بدون چشمان نامحرم و فال گوش های مرئی و مسلم.

یار دربندم!

من چشمان اشکبار دخترمان را ندیده می گیرم و او را تسلا می دهم و نیز برای دردانه دور از وطنت تکرار می کنم همه لحظه های خوب با تو بودن را و سلام های گرمت را به او می رسانم به او و به پسرمان که آن به آن اخبار تو را و ما را پیگیری می کند. پسرمان حق فرزندی را خوب ادا کرده شیر مادر حلالش. خداوند شفای خیر بدهد مادر نازنینش را. حالا این کسالتی که با دیدار تو فراموشش کرده بودم دوباره جاری می شود در تن و جانم و من دلم نمی خواهد جز تو به هیچ چیز دیگر فکر کنم حتی به آن آدم هایی که پایین پله ها مقابل اوین منتظر عزیزان خود بودند و از ما کنجکاوانه می پرسیدند: شما آزاد شدید و ما جواب می دادیم نه! هنوز نه!

شریک زندگیت هم سفرت

فخری تو
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته