-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

Posts from Khodnevis for 02/08/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ادامه  نکات مهم مربوط به روز ۲۵ بهمن


معمولاً هسته‌های ویژه اطلاعات، عملیات نامحسوس جهت شناسایی و کنترل رهبران و لیدرهای تجمعات اعتراضی وارد عمل می‌شوند و یگان ویژه موتوری در جهت ایجاد رعب و وحشت بصورت آشکار در درگیری‌هایی مانند اعتراضات به انتخابات ۸۸، در گیری‌های ۱۸ تیر کوی دانشگاه و... جهت سرکوب وارد عمل می‌شوند.


 تقدم و تاخر دخالت نیروها در راستای سرکوب این درگیری ها به این شرح است که ابتدا نیروی انتظامی وارد عمل می‌شود در صورت عدم موفقیت این نیرو در خاموش کردن قائله، گردان‌های عاشورا وارد عمل می‌شوند در کنترل اعتراضات و در صورت ناموفق بودن این نیرو و کلیه نیروهای بسیج و سپاه وارد درگیری می‌شوند ادامه درگیری، پاسدارهای  تیپ  که نیروهای آن آموزش جنگ شهری دیده‌اند تماماً از نیروهای روستایی و شهرستانی‌اند تشکیل شده است وارد کارزار می‌شوند و درصورت عدم موفقیت این نیرو دولت سقوط خواهد کرد.

این اتفاق در اعتراضات به انتخابات ۸۸ افتاد و نیروهای تیپ امام حسن سرکوب مردم را به همراه سایر نیروهای ذکر شده (با تمام قوا) بر عهده داشت و در صورتی که مردم چند روز دیگر مقاومت می‌کردند قطعاً پیروزی از آن مردم بود زیرا نظام با تمام قوا ایستاده بود و با گذشت زمان در حال تحلیل رفتن بود.












 


جنگ فضاها -۲ (راه‌هایی برای مبارزه مدنی)


در حقیقت در فضاهاست که اتفاقات رخ می‌دهند و در این جاست که افراد و نهاد ها بر هم اثر می‌گذارند  در مطلب قبلی اشاره شد که تنها جایی که مردم می‌توانند مطالبات سیاسی و اجتماعی‌شان را با امنیت دنبال کنند میدان جنگ فضاهاست. در قسمت قبل فضاهای اساسی و ساختارهای فضایی همچون فضای کمپلکس، فضای پیشینی، فضای بسته حاکمیتی، فضای کارناوالی و محافظت از فضاها مطرح شد، اکنون به بررسی ترکیبات داخلی فضاها می‌پردازیم:

 

ترکیبات اتمسفری:

یک فضا با مجموعه مولفه‌هایش تعریف می‌شود و از دیگر فضاها متمایز می‌شود. این مولفه‌ها، ترکیبات اتمسفری هر فضا هستند. ترکیبات کمی و کیفی  اتمسفرها باعث پدید آمدن فضاهای متفاوت می‌شود.

در حقیقت جامعه هوشمند برای ایجاد عدم تعادل در فضاهای اساسی حاکمیت به سراغ این ترکیبات اتمسفری می‌رود و آن‌ها را با بازتولید یا حذف، مدیریت می‌کند.

این ترکیبات اتمسفری، اهداف مشخص و قابل حصولی هستند که خیلی ایده‌آل و دور از دسترس نیستند و همه در فضای هوشمند به صورت واضح خواهند دانست که چه چیزی را و چگونه و تا کجا تغییر دهند.

تقسیم اهداف اصلی به این اهداف کوچکترو عملی‌تر (اتمسفر) باعث می‌شود نقشه راه سبز بتواند به صورت اجرایی رهبران، نخبگان، جامعه هوشمند و حتی بدنه جامعه را راهبری و هماهنگ کند.

آن‌چه همه رهبران و گروه‌ها می‌خواهند عمل جمعی مردم همراه با آگاهی در جهت تغییرات اساسی است.

آموزش و شناساندن ترکیبات اتمسفری و کنش‌ها و واکنش‌های لازم  برای فضاسازی یا حفاظت فضاها، به جامعه هوشمند و حتی بدنه مردم باعث امکان‌پذیری فرآیند عقل جمعی در سطح وسیع جامعه می‌شود.

شاید هریک از مردم ایران که مخالف جمهوری‌اسلامی است، می‌خواهد به سهم خود کنشی در جهت این تغییرات انجام بدهد، اما هم نمی‌داند که چه چیزهایی را تغییر دهد و هم نمی‌خواهد امنیت‌اش تهدید شود.

در اینجا ترکیبات اتمسفری هم به مردم می‌آموزد و نشان می‌دهد که چه چیزهای و به چه سمتی باید تغییر کنند و هم بدون آن‌که هرفرد هزینه‌ای بپردازد و امنیت‌اش تهدید شود، اثر خود را در کنار دیگران و با دیگران بر فضای عمومی جامعه بگذارد.

اینجا دیگر لازم نیست مردم به خیابان‌ها بیایند و یا دست به مبارزات خشن مسلحانه بزنند و یا جامعه دچار یاس عمومی شود، در این‌جا هر کسی در خانه‌اش یا در میان دوستان‌اش و یا حتی فضاهای عمومی امن مانند تاکسی‌ها، با کمترین هزینه اقدام به آگاهی‌بخشی و انهدام مشروعیت حاکمیت و ایجاد تغییرات اساسی به صورت غیر مستقیم می‌کند.


۱-  احساسات

احساسات، هم خود بر ساخته رویدادهای بزرگ هستند و هم سازنده آن‌ها. احساسات را می‌توان در تهران ۸۸ دید، در بین پیرمردها، بین زنان، بین جوانان. احساسات مردم را تشجیع می‌کند و بسیج آن‌ها را تسهیل می‌کند. احساسات اثر اخبار  و واکنش مردم را چندین برابر می‌کند.

احساسات، حساسیت مردم و مسوولیت‌پذیری آن‌ها را فعال می‌کند. احساسات تمامی فضاها را زنده می‌کند و به آن‌ها روح و جهت می‌بخشد.

احساسات و انفجار احساسات می‌تواند مولفه‌های فضای بسته حاکمیت را نابود کند، چون فضای امنیتی و ترس عمومی را از بین می‌برد و به جامعه هوشمند، فضای امنی می‌دهد که می‌تواند وسعت و شدت عمل‌شان را به فضاهای تسخیری جامعه توسط حاکمیت، گسترش دهند. احساسات، کنترل فضاهای عمومی را از حاکمیت می‌گیرد  چون در انفجار احساسات، حامیان حاکمیت جرات نمی‌کنند در فضای عمومی و حتی عوام از حاکمیت دفاع کنند، یعنی هزینه دفاع از حاکمیت افزایش می‌یابد و این جوی خواهد ساخت که دیگر در آن لازم نیست بدنه و عوام را با زمان و هزینه فراوان با جنبش همراه ساخت.

احساسات، سپری انسانی برای فعالیت کنش‌گران فعال جامعه هوشمند به وجود می‌آورد، چون احساسات، جمعیت‌های انسانی را در تمامی فضاها افزایش می‌دهد. افزایش جمعیت به دو صورت عمل می‌کند:

الف -  حمایت مردم از فعالان  و ترس حاکمیت از تحریک مردم.

ب -  گم شدن کنش‌گران فعال در جمعیت

توجه شود که دنیا، حاکمیت و خود مردم  نمی‌توانند افکارشان را ببینند، ولی انفجار احساسات دیدنی است و با هزاران پیامد. احساسات و تحریک احساسات جان انقلاب ۵۷ و جنبش سبز ۸۸ بود.


۲- شادی عمومی

شادی عمومی مولفه اصلی سازنده فضای بسیار مهمی برای جنبش است، فضای کارناوالی.

آن‌چه فضای شادی عمومی در این میان انجام می‌دهد، آماده کردن فضای عمومی برای ظهور فضای کارناوالی است. شادی عمومی این تصور را در مردم ایجاد می‌کند که می‌توانند به خیابان‌ها بریزند و با ایجاد امنیت ذهنی این فضا را آماده می‌کند، مانند آن‌چه در روزهای قبل از انتخابات در میادین اصلی تهران صورت داد: در آن روزها مردم با شور و حرارت و بدون ممانعت وبا امنیت و مشروعیت در خیابان‌ها به حمایت از موسوی و کروبی می‌پرداختند، در روز 25 خرداد آن‌ها باز همان حال و هوا را داشتند وبه خیابان‌ها ریختند، وگرنه امکان نداشت این جمعیت ابتدا به ساکن و بدون سابقه به خیابان‌ها بریزند.

در حقیقت آن‌چه شادی عمومی می‌کند، از میان برداشتن فاصله بین فضاهای عمومی و فضای کارناوالی است، بدین معنی که شادی‌های عمومی از خود مردم و حاکمیت نسبت به حضور انبوه جمعیت در خیابان‌ها و فضاها حساسیت‌زدایی می‌کند و حاکمیت نمی‌تواند هر لحظه بین شادی عمومی و اعتراضات خیابانی تمایزی قایل شود و از طرفی هم مشروعیت و بهانه‌ای برای سرکوب شادی عمومی را ندارد.

همچنین در سایر فضاها شادی عمومی باعث افزایش همبستگی عمومی و حساسیت عمومی مردم نسبت به همدیگر می‌شود.

همچنین شادی عمومی ترس جامعه را از بین می‌برد و خود به نوعی نیرو محرکه کنش‌هاست و به عبارت دیگر خود به تنهایی یک عنصر فضا ساز قوی است که می‌تواند در غیاب سایر عناصر فضاساز، نقش آن‌ها را بازی کند.


۳- حساسیت

حساسیت عنصر اساسی سازنده فضای جامعه هوشمند است. حساسیت به رعایت نشدن حقوق مردم، حساسیت به جنایات انجام شده، حساسیت به سرنوشت مشترک، از طبقه متوسط نیروی برتر و کنش‌گران فعالی به نام جامعه هوشمند می‌سازد. حساسیت چه به لحاظ کمی، تعداد کنش‌گران جامعه هوشمند را افزایش می‌دهد و چه به لحاظ کیفی، رفتار آن‌ها را قوام می‌بخشد.

توجه شود مولفه حساسیت برای تمام فضاها قابل افزایش نیست، بلکه توجه اصلی به حساسیت، بازتولید فضای جامعه هوشمند از جامعه متوسط است، نمی‌توان از عوام و بدنه جامعه انتظار داشت در یک بازه زمانی طولانی مبارزه، حساسیت مناسب داشته باشند و آن را حفظ کنند.


۴- شوق سیاسی

شوق سیاسی از زیر مجموعه‌های احساسات است. شوق سیاسی یکی از عوامل اساسی ساخت دوم خرداد ۷۶ و ۲۲ خرداد ۸۸ و حتی فضای بعد از انتخابات بود. این شوق تمامی اقشار جامعه را به مساله حاکمیت و تغییرات حساس کرده بود. این فضاها، ایده آل‌ترین فضا برای مخالفین و بدترین فضا برای نفس کشیدن حاکمیت بود.

شوق سیاسی، حساسیت عمومی، مشارکت عمومی و امنیت مخالفان را افزایش می‌دهد. شوق سیاسی امید و جرات تغییرات را ایجاد می‌کند. مولفه شوق سیاسی اساسی‌ترین عنصر سازنده فضاهای آماده‌باش جنبش است. شوق سیاسی بسیاری از سایر عناصر لازم را برای ساخت فضاهای دیگر به صورت سریع و پیش‌ساخته در اختیار جامعه هوشمند قرار می‌دهد.

در جامعه ایرانی که همه چیز نمی‌تواند کاملا عقلانی باشد، نقش شوق سیاسی لازم و انکار پذیر خواهد بود.


۵- مولفه‌های دینی

مولفه‌های دینی علاوه بر ساخت فضای دینی، در سایر فضاهای ایرانی نیز تنیده شده است. حاکمیت دینی امروز، تمام ستون‌های خودش در جامعه را بر روی پایه‌های دینی بنا کرده است.

مولفه‌های دینی‌ای وجود دارد که ضامن فضای بسته هستند. این مولفه‌ها که به عنوان امر خدا به صورت مرجع ذهنی مردم در زمینه‌های مختلف قرار گرفته‌اند، مانع تغییرات اساسی و خارج از این چارچوب‌ها می‌شوند.

در حقیقت برای ایجاد تغییرات اساسی در جامعه و حاکمیت ایرانی، مهم‌ترین هدف سست کردن این معانی مرجع در ذهن مردم است. این معانی در جاهای دیگر با چهره دیگری خود را می‌نمایانند: نه سست کردن دین

الف - ولایت:

قرائت دینی: ولایت از آن خداست و پس از او مخصوص پیامبر و اولی‌الامر.

در فضای سیاسی: حکومت از آن خداست و نه مردم. پس مردم خود حق تعقل و ساخت قوانین برای اداره

 جامعه‌شان را در مقابل قوانین شرعی خدا ندارند.

این حکومت الهی که ضامن خوشبختی (غالبا اخروی) مردم است، فقط توسط فرد خاصی (ولی) اعمال می‌شود و او هر کاری که می‌کند، حتی کارهایی که به ظاهر جنایت و تجاوز باشد، به صلاح مردم است و مثل داستان خضر و موسی، مصلحت آن را نمی‌دانند، ولی باید به او اطمینان کنند.

جامعه هوشمند باید مفهوم ولایت را در دو حوزه دینی و فضاهای امروزی به صورت جدا از هم در جامعه متوسط به چالش بکشد و این مفهوم را در هردو فضا سست کند.


ب - عدم تساوی:

قرائت دینی: مسلمانان بر غیر مسلمانان برتری دارند و مردان بر زنان حاکم‌اند.

در فضای اجتماعی: مسلمانان با همه عقب ماندگی‌های‌شان زندگی بهتری نسبت به مسیحیان  و یهودی‌ها دارند و لازم نیست از آنان در زندگی اجتماعی‌شان و رعایت حقوق انسانی  تقلید کنند.

شیعیان بر سنی‌ها و بهاییان گمراه برتری دارند و بالطبع مردم فارسی زبان بر اقوام ترک و کرد و لر و بلوچ برتری دارند و نباید با آن‌ها به صورت مساوی رفتار کرد و امتیاز داد. و هر عملی در راستای برداشتن این تمایزات، غیر ضروری و تجملی و حتی مضر برای جامعه اسلامی و شیعی است.

زنان نیز نباید زیاد رشد کنند، چون آن‌گاه دیگر فرمان‌بردار نخواهند بود و جامعه اسلامی را به سمت تباهی و  بی‌اخلاقی می‌کشانند. پس زنان نباید در خانواده، در تحصیلات و محیط‌های اجتماعی و کار، رشد کنند.

این معانی در فضاهای اجتماعی باعث شکاف قومیتی و عئم همبستگی برای کنش های جمعی می‌شود و جامعه زنان را تحقیر و جامعه را از نیروهای فعال و حساس محروم می‌کند.

جامعه هوشمند باید در فضاهای خانوادگی و دوستان به این معانی منفی حمله کنند و آن‌ها را از اعتبار بیاندازند و در جامعه ارزش‌های انسانی اقوام و مذاهب و زنان را بازسازی کنند تا زمینه برای فضاهای هوشمند ایجاد کنند.


ج - تقیه:

قرائت دینی: اولیای دین در مواقع خطر می‌توانند تقیه کنند و از گفتن حق اجتناب کنند.

در فضای دینی و بالطبع فضای سیاسی: مراجع تقلید در آشکارا از حاکمیت حمایت می‌کنند، ولی از جنایات آن‌ها انتقادی نمی‌کنند. مشکل در این‌جاست که بدنه و عوام حمایت‌ها را می‌بینند و می‌پذیرند، این مردم خود توانایی تشخیص و تحلیل و داوری را در مسایل روز ندارند و حمایت‌های مراجع را به عنوان حرف نهایی می‌پذیرند.

جامعه هوشمند باید مراجع را از این حوزه خاکستری بیرون بکشند و آن‌ها را یا به سمت سفید جنبش بکشانند یا به سمت سیاه حاکمیت برانند. اگر به سمت جنبش بیایند، نزد جامعه بدنه و عوام به جنبش مشروعیت می‌دهند و از حاکمیت مشروعیت‌زدایی می‌کنند و اگر به سمت حاکمیت بروند، جامعه هوشمند می‌توانند نزد جامعه متوسط آن‌ها را و جایگاه‌شان را (که در خدمت حاکمیت است) تخریب کند و شکافی عمیق و مفید بین آن‌ها و جامعه متوسط ایجاد کند.

 به جز این موارد مولفه‌های دیگری نیز در فضای دینی، که کژکاردهایی در فضاهای دیگر ایرانی دارند، قابلیت طرح دارند.


۶ - ناسیونالیسم

جنبش اصلاح اخلاقی، ایدئولوژی جامعه هوشمند است و ناسیونالیسم ایرانی، هویتی است که بدنه جامعه و جامعه متوسط حول آن و در غیاب ایدئولوژی، می‌تواند جمع شود و دست به کنش جمعی بزند.

ناسیونالیسم ، فضایی ایجاد می‌کند که تمامی گروه‌های مخالف با هر خط مشی‌ای می‌توانند در آن زیست و کنش کنند. در حقیقت ناسیونالیسم چسب بین فضاهاست. ناسیونالیسم ایرانی ضامن عدم از هم‌گسیختگی ساختارهای اصلی کشور پس از پیروزی است.

با تغلیظ ناسیونالیسم، قدرت ایران باستان با حقارت ایران و ایرانی امروز، ایرانی پاک‌نژاد با دروغ امروزی ایران، ارزش های والای انسانی و جنسی در فرهنگ ایران باستان با تضییع حقوق انسانی در حاکمیت دینی امروز مقایسه می‌شود و عناصر فضاساز حاکمیت را به عقب می‌راند.

ناسیونالیسم مولفه‌ای است که در فضای عمومی کشور وجود داشته و اتفاقا اخیرا در فضای پس‌آمدی انتخابات به عنوان عنصر اساسی مورد توجه و تاکید بیشتری قرار گرفته است. همین تاکید بیشتر ضمیر ناخودآگاه جامعه بر رگه‌های ناسیونالیسم ایرانی به ما نوید ظرفیت‌های بیشتری از این عنصر را می‌دهد.

ناسیونالیسم ایرانی عنصر پیوند دهنده بین فضای عمومی کشور و فضای ایرانیان خارج از کشور است و در عین حال عنصر اصلی ساخت و حفاظت این فضای مهم است.


۷- تاریخ

تاریخ مولفه‌ای است که فضاهای عمومی، سیاسی، دینی، حاکمیتی و حتی بین‌المللی، ستونی از آن را در ساختارشان دارند. بدون خوانش تاریخ ایران معاصر و مولفه‌های تاریخی نمی‌توان فضاهای ایرانی را تحلیل و سپس به صورت دلخواه بازتولید کرد. عناصر فضاساز جامعه ایرانی با همه تحولات تاریخی‌شان، معمولا عناصر مشترکی با فضای فعلی دارند و بدون دست‌کاری باز فضاهایی مثل فضاهای گذشته ایجاد می‌کنند. با آگاه‌سازی تاریخی جامعه ایرانی توسط جامعه هوشمند می‌تواند این عناصر فضاساز را در جهت مناسب مدیریت کند تا نتایج منفی‌ای که گذشته پیش آمده، در آینده تکرار نشود. تمامی این فضاها از گذشته متاثرند و تا به کنون کشیده شده‌اند.

در فضای عمومی‌، روابط بین اقشار مختلف و نقش‌های کارکردی آن‌ها سابقه تاریخی دارد. در فضای سیاسی بین حاکمیت و مردم در ایران شکافی پرنشدنی وجود داشته و گروه‌های مخالف کنونی در حافظه تاریخی مردم عموما تصویری منفی دارند.

در فضای دینی، نقش تاریخی دین بین مردم به عنوان یک عامل ایدئولوژیک و همچنین نقش تاریخی روحانیت (صرف‌نظر از داوری) قابل چشم‌پوشی نیست. این نقش خوش‌بختانه در تاریخ سال‌های اخیردر حافظه تاریخی مردم اغلب تاریک است، این ذهنیت تاریخی می‌تواند در ساختن فضاهای جدید از کژکارکردهای غالب این گروه ممانعت کند.

در فضای بین‌المللی، تاریخ دول غربی غالبا تاریخ سودجویی، نادیده گرفتن مردم و معاملات بین آن‌هاست. تاریخی که نه مردم و نه حاکمان نتوانسته‌اند به آن‌ها تکیه کنند. جامعه هوشمند در بازساخت تعاملات با فضای بین‌المللی باید این سوابق تاریخی را در برنامه‌های‌شان با احتیاط لحاظ کنند، اما از طرف دیگر سعی کنند تا ذهنیت تاریخی مردم مانع تعاملات کاربردی جنبش با غرب نشود.


۸- اقتصاد

اقتصاد یکی از اساسی‌ترین مولفه‌های فضاساز است، این مولفه هم برای ساخت فضای بسته مورد مهندسی حاکمیت قرار می‌گیرد و هم برای ساخت فضای کمپلکس برای جامعه هوشمند.

حاکمیت با کنترل و مدیریت اقتصاد سعی در سازماندهی دهک‌های ضعیف جامعه به نفع خود به صورت توده حامی می‌کند و آن‌ها را به عنوان کل جمعیت ایران نمایش می‌دهد.

از طرف دیگر با راندن جامعه متوسط به پایین با حربه اقتصادی، سعی می‌کند تا مردم از تجمل آزادی به سوی ضرورت معیشت بروند.

اما نارضایتی اقتصادی با مدیریت هوشمند می‌تواند تبدیل به نارضایتی در تمامی حوزه‌ها از حاکمیت شود. اگر جامعه متوسط و بدنه دایما با این تحلیل تامین شوند که منشا تمامی مشکلات‌شان حاکمیت است، آن‌گاه این حربه حاکمیت دقیقا ضد خودش عمل می‌کند.

باید توجه کرد که مولفه اقتصادی ونوع اقتصاد امروزی فضای ایرانی، اقتصاد دهه شصت نیست که  ارزش‌هایی همچون قناعت و ساده‌زیستی و مقام مستضعفین آن‌را تشدید می‌کردند، امروز شاید دیگر حتی مسوولین و مومنین به نظام در چنین فضای اقتصادی سیر نمی‌کنند، امروز تحریم اقتصادی، بحران‌های اشتغال و مسکن و فساد مالی مسوولین  می‌تواند به صورت هوشمندانه بسیاری از فضاهای مختلف را به نفع جنبش بازساخت کند.

مولفه اقتصاد در بازساخت فضاهای عمومی، شفاهی، سیاسی، دینی، بین‌المللی می‌تواند نقش اساسی را ایفا کند. 


 


زنان مصر دیگر در پستوها نیستند

 

میدان التحریر این روزها از در قاهره قلب تپنده مصر لقب گرفته‌است. از هر کوچه و خیابانی راهی به این میدان وجود دارد و با وجود حمله شترسواران به مردم هنوز جمعیت در آن ایستاده و جا خالی نکرده‌است، اما سوالی که این روزها مطرح است نقش زنان مصری در این مبارزات و حضورشان در تظاهرات است. «نادیا » یکی از زنانی است که از روز اول در این تجمع‌ها شرکت کرده‌است. او برای یک سازمان غیر دولتی کار می‌کند و کارش توانمند سازی زنان مصری در مشارکت اجتماعی است. او می‌گوید:« شاید وقتی فیلم‌ها و تصاویر را در مصر ببینید بیشتر جمعیت  را مردها تشکیل بدهند اما توجه داشته‌باشید بیشتر تصاویر نقاطی است که درگیری‌ها و زدو خوردها شکل گرفته‌است. زنان نقش پررنگی در جنبش اخیر داشته‌اند، چه در سازماندهی برنامه روز بیست و پنجم ژانویه و چه در ساماندهی شبکه‌های اجتماعی.»

«باید بپذیریم مصر بافتی سنتی دارد و زنان حرکت‌های مدنی کمی را تا پیش از این تجربه کرده‌اند اما با این حال حضورشان و مقاومتشان در میادین شهر و در ایستادگی جلوی حکومت قابل تقدیر است. ما نمی‌توانیم یک شبه از دل جامعه‌ای که اعتراض کردن را در نطفه خفه کرده‌است بخواهیم زنانش را به خیابان‌ها بیاورد و جانشان را به خطر بیاندازد.»

مریم که خود یک مسیحی است این را می‌گوید و ادامه می‌دهد:«مرد عرب غیرتی است و در مواردی حاضر نیست زنش در تظاهراتی شرکت کند که لطمه‌ای ببیند و یا توهینی به او بشود. اما همین مرد عرب دست در دست زنش این روزها به خیابان ریخته‌است و این خود آغاز خوبی برای ادامه مسیر است.»

فتوح این روزها در صف اول مبارزه در میدان التحریر مصر است. او از اینکه عده‌ای زنان مصری را غیرفعال‌تر از مردان مصری می‌بیند خشمگین می‌شود و می‌گوید:« کم در تصاویر دیده‌اید مادری دست در دست دختر یا پسرکش در میدانی که از آسمان و زمین سنگ و گلوله می‌بارد حضور یافته؟»

هدی دختر سوری که برادرش در مصر درس می‌خواند از جنبش مصر و حضور زنان  در آن بسیار خوشحال است و آن را حرکتی می‌داند که جهان عرب را به لرزه خواهد انداخت.« ما نگاهمان به چشمان زنان مصری است، به شجاعت  و غیرتشان. فرق نمی‌کند روسری به سر دارند یا ندارند. فرق نمی‌کند مسلمان هستند یا مسیحی. فریاد آنها را ما می‌شنویم.»

 تصاویر بسیاری در دوازده روز جنبش مردم مصر  به نمایش درآمده‌است که نشان می‌دهد زنان چگونه در آن شرکت کرده‌اند و  حضور دارند، زنانی که  فریاد خشم سر می‌دهند، دست در دست مردان صف کشیده‌اند و گاه جلوتر از آنان حرکت می‌کنند اما در مقایسه با جنبش سبز در ایران میزان زنان بسیار کمتر است. فاطمه این مساله را این‌گونه توضیح می‌دهد:«حرکت شما در ایران یک حرکت مسالمت‌جویانه بود. شما دنبال رای تان بودید. ما دنبال تغییر حکومت. اگرچه ما نیز صلح‌جویانه دست به تظاهرات زدیم اما فضای حاکم نشان می‌داد که ماجرا به خشونت خواهد کشید. شما سازماندهی زنان داشتید و اجحاف در حق زنان در ایران بسیار بیشتر از مصر بود. در مصر ما کمپین‌های گسترده برای احقاق حقوق زنان نداشتیم و اتحاد زنان از درجه پایین‌تری برخوردار بود، در ثانی در مصر طبقه پایین هم به ما پیوستند که در این طبقه زنان غالبا کمتر مشارکت اجتماعی می‌کنند در حالیکه در جنبش سبز طبقه متوسط گردانندگان جنبش بودند.»

 

باوجود فشارها و تبعیض‌های بسیاری که بر زنان عرب می‌رود و با توجه به نوع نگاه حاکم، تعداد زنانی که در تظاهرات و تجمعات اخیر شرکت کرده‌اند بسیار چشمگیر بوده و نمی‌توان تنها با نگاهی آماری به این نتیجه رسید که آنها در این جنبش انقلابی حضوری کمرنگ تر داشته‌اند.


 


برای ۲۵ بهمن: نترسیم، نترسیم، ما همه با هم هستیم

 

وقتی میرحسین موسوی و مهدی کروبی از وزارت کشور درخواست مجوز راه‌پیمایی کردند، خوشحال شدم، چرا که نترسیدند. اما چیزی که برای من مهم‌تر است، نترسیدن مردم است.

امیدواری من زمانی بیشتر می‌شود که هزاران هزار نفر در در روز ۲۵ بهمن به خیابان‌ها بیایند و به جای اینکه بترسند، حاکمیت را بترسانند.

حاکمیت ما برخلاف آنچه می‌بینیم، بسیار ترسو است، و قلدربازی رهبری تنها به‌واسطه ترسی است که از مردم دارد. سربازان رهبری، مثل سگ‌های نگهبان «ناپلئون» قلعه حیوانات هستند. این سیستم، نابسامان است و دوامی نخواهد داشت.

ما تا ۲۵ بهمن می‌توانیم قدرت و شجاعت خود را زمانی نشان دهیم که باور کنیم می‌توانیم به حاکمیت فشار بیاوریم، بدون آنکه از خیابان کنار کشیم، بدون آنکه قبض‌های دولتی را پرداخت کنیم، بدون آنکه تا ابد خودمان را رعیت دولت بدانیم.

دولت تا وقتی ما را به پول  خود وابسته نگه داشته، حاکم ماست. نوبت ماست که حاکم باشیم. نافرمانی مدنی گسترده را باید جا بیاندازیم تا به حقوق خودمان برسیم.

ما می‌توانیم. نترسیم، نترسیم، ما همه با هم هستیم.

 

 


 


دولت هلند، سفیر خود را از تهران فراخواند

 

به گزارش رادیو زمانه، و به نقل از روزنامه dutch news (اخبار هلند)، این اقدام دولت هلند را بر اساس گفته‌های خانواده زهرا بهرامی مبنی بر «اتهام نادرست مواد مخدر» به وی، اتخاذ کرده است. این روزنامه هم‌چنین به دفن مخفیانه جسد زهرا بهرامی در ۴۰۰ کيلومتری تهران و بدون حضور خانواده در مراسم خاک‌سپاری وی اشاره کرده است.

 

زهرا بهرامی، روز عاشورای سال ۱۳۸۸ در ایران به اتهام «جرایم امنیتی» بازداشت و متهم و در تاریخ نهم بهمن ماه امسال به اتهام «نگهداری و فروش مواد مخدر» اعدام شد.

 

تلویزون هلند در گزارشی که پس از اعدام خانم بهرامی درباره وی پخش کرد خبر داد که وی پرونده‌ای در زمینه قاچاق مواد مخدر در سال 2003 داشته است. با این حال به گفته دخترش وی در جلسه رسیدگی به اتهاماتش در تهران موضوع نگهداری و فروش مواد مخدر را رد کرده است.

 

پس از اعدام زهرا بهرامی، اوری روزنتال، وزیر خارجه هلند در واکنشی جدید، ضمن اعتراض به شکل دادرسی و رسیدگی به پرونده خانم بهرامی در ایران، این اقدام را «وحشيانه» و «شوک‌آور» خواند و روابط دیپلماتیک خود را با جمهوری اسلامی ايران به حالت تعلیق درآورد.

 

پس از آن دولت هلند، از کاظم غريب‌آبادی، سفير ايران در هلند خواهان توضيح ايران درباره اعدام بهرامی شد و به دنبال آن، وزارت امور خارجه ايران، سفير هلند در تهران را احضار کرد. دولت ایران در واکنش به اقدام دولت هلند در تعلیق روابط دیپلماتیک با تهران، به دولت هلند نسبت به حمایت از افراد مجرم و دخالت در امور داخلی ايران،هشدار داد: «اجازه داده نخواهد شد تا قاچاقچيان مواد مخدر در زير چتر حمايتی کشورهای خارجی به اقدامات خلاف قانون و ناشايست در کشور دست بزنند.»

 

از سوی دیگر رامين مهمان‌پرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ايران، اطلاق تبعه ايرانی ـ هلندی به خانم بهرامی را تلاش برای ایجاد «واژه جعلی» عنوان کرد: «ما بر اساس قانون اساسی‌مان تابعيت مضاعف را به رسميت نمی‌شناسيم.»

 

پس از اعدام زهرا بهرامی و پیش از دفن مخفیانه جسد وی دولت هلند اعلام کرده بود که تلاش می‌کند جسد زهرا بهرامی به خانواده‌اش در هلند بازگردانده شود: «ما در هر سطحی از خانواده بهرامی برای به دست آوردن پیکر زهرا بهرامی حمایت می‌کنیم، چه تصمیم آنها خاکسپاری او در همان جا باشد، چه بخواهند پیکر او را به هلند بیاورند.»

 

گفتنی است اعضای خانواده و وکيل مدافع زهرا بهرامی از زمان اعدام و چگونگی دفن وی اطلاعی نداشتند.

 

 

 

 


 


KFC خوران ضد مبارک در میدان التحریر

 

تلویزیون ملی مصر امروز در گزارشی از میدان التحریر مصر اعلام کرد تمامی معترضین در این میدان نمایندگان اسرایئل و ایران هستند و برای برهم زدن نظم موجود در مصر تلاش می‌کنند.این شبکه در ادامه اعلام کرد معترضین از این دو کشور دلار دریافت کرده و برای هم وعده غذای خودKFCتناول می‌کنند.

حسین القرنیه که خود یکی از فعالین در این تظاهرات است می‌گوید:« جالب این است که KFCواقع در میدان التحریر بسته است و  نمایندگی این رستوران امریکایی در مصر برعهده یکی از اعضای حزب  دولت است ولی آنها با استفاده از جهل بسیاری از مردم در روستاها و مناطق دور افتاده و با توجه به ترس‌هایشان  دست به  این داستان پردازی‌ها می‌زنند تا وجهه جنبش اعتراضی در مصر را لکه دار کنند.»

 

«نعیم » که بیست و پنج سال بیشتر ندارد با لحنی طنزآمیز می‌گوید:«اسرائیل و ایران باید  دست به یک دزدی بزرگ زده باشند که بتوانند حقوق این جمعیت عظیم در میدان تحریر را هر روز بپردازند و غذا هم به آنها بدهند.» او این سیاست‌ها را نخ نما شده داستان جنبش سبز در ایران می‌داند و می‌گوید:« در ایران هم شنیده‌ام تصاویر«موسوی» را در ستاره داوود پرچم اسرائیل  طرح زده‌اند که خنده‌دار است.حکومت‌هایی مثل ایران و مصر دنبال یک دست ماورایی برای دخالت در امور کشورشان می‌گردند تا از آنجا خود کرده‌اند سلب مسئولیت کنند.»

امیلی کارپر یکی از اعضای گروه we are all Khaled Said می‌گوید:«چقدر از شنیدن اینکه ایران و اسرائیل بار دیگر با هم شروع به توطئه و فعالیت می‌کنند خوشحالم! این یک اتفاق بسیار مهم در بررسی مسائل سیاسی جهان جدای از مساله مصر است.» 

او حاکمان خاورمیانه را در عین ذکاوت ظاهری که برای خود قائلند موجوداتی احمق می‌داند که به شعور جمعی با این اظهار نظرها توهین می‌کنند. «ابوالفضل ستوده» یکی از ایرانیانی که مسائل مصر را دنبال می‌کند پرداخت پول از سوی دولت ایران به شترسوارانی که به مردم حمله می‌کنند را بعید نمی‌داند و معتقد است دولت‌های ایران، مصر و اسرائیل با هم برای سرکوب مردم برنامه‌های آموزشی گسترده‌ای داشته‌اند.

جیلی الیاس با نمایش گذاشتن صفحه انگلیسی  فیس‌بوک جنبش سبز برای تظاهرات ضد دولتی روز«بیست و پنجم بهمن ماه» از جوانان مصری تقدیر می‌کند که با تمام شجاعت خود توانسته‌اند مردم دیگر در اقصی نقاط دنیا را به  صحنه بیاورند.و امیدوارست این روند باعث انقلابی در منطقه خاورمیانه باشد.

 

---------------

KFC - Kentucky Fried Chicken

 


 


وخامت حال حسین رونقی ملکی

 

به گزارش «هرانا»، وزارت اطلاعات ایران دستور عمل جراحی جهت خارج کردن کلیه از بدن این زندانی را داده است. این در حالی است که پزشکان مستقر در بهداری معتقدند، کلیه این زندانی با عمل لیزری قابل برگشت است و نیازی به خارج کردن کلیه نیست.

 

حسین رونقی ملکی با نام مستعار بابک خرمدین، درتاریخ ۲۲ آذر ماه  ۱۳۸۸ و در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در منزل پدری‌اش در شهر ملکان در نزدیک شهر تبریز بازداشت شد. این وبلاگ نویس زندانی در تاریخ سه خرداد سال گذشته در اعتراض به فشارهای وارده به وی در زندان اوین برای اخذ اعترافات تلویزیونی دست به اعتصاب غذا زد. وی پس از گذشت دو هفته به اعتصاب غذای خود پایان داد. پرونده اقای ملکی در هفتمین ماه از بازداشت وی و در تیرماه  ۱۳۸۸ به شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی ارجاع شد. حسین رونقی بار دیگر در مرداد ماه ۱۳۸۸ برای نزدیک به ۱۰ روز دست به اعتصاب غذا زد. این امر موجب قطع تماس‌های تلفنی وی از سوی بازجویان با خانواده‌اش شد.

 

درتاریخ هفتم شهریور۱۳۸۹،  قرار بازداشت موقت حسین رونقی  بعد از نزدیک به ١٠ ماه بازداشت برای یک ماه دیگر تمدید شد، این در حالی بود که برای وی وثیقه‌ای معادل ۳۰۰ میلیون تومان نیز به دادگاه ارائه شده بود، اما قاضی پیر عباسی ریاست شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب از آزادی وی جلوگیری کرد.

 

در تاریخ ۱۳ مهر  ماه ۱۳۸۹ و پس از گذشت ۱۰ ماه از بازداشت حسین رونقی ملکی در بند ۲ الف زندان اوین، حکم ۱۵ سال حبس تعزیری برایش از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب صادر و به وی ابلاغ شد. چس از ابلاغ حکم وی در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۸۹ برای سومین بار در طول دوره‌ی زندان در اعتراض به حکم خود دست به اعتصاب غذا زد که وضعیت وخیم جسمی‌اش را به دنبال داشت. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به  تایید رسید. اتهامات وی در دادگاه «عضویت در شبکه ایران پروکسی،‌ توهین به رهبری و توهین به رئیس جمهوری» عنوان شد.

 

 


 


کار جدید میکل‌آنژ در باب گفتگو با سید علی

خدا-خامنه ای


 


آغاز به کار «کمپين بين المللی لغو مجازات مرگ در ايران»


این کمپین که اعضای تشکیل دهنده آن ، جمعی از مدافعان حقوق بشر و روزنامه نگاران ایرانی می‌باشند با تاکيد بر غيرسياسی بودن، هدف خود را بر لغو کليه اشکال مرگ، اعم از سياسی و غيرسياسی متمرکز ساخته است.


در بخشی از اطلاعیه این کمپین با اشاره به عدم وجود آمار رسمی از تعداد احکام صادره‌ی اعدام و اجرای آن، به آمار ارایه شده در رسانه‌ها از اعدام‌ها در ایران، در سال ۲۰۰۹ استناد شده است: دست کم ۴۰۰ اعدام. این آمار هم‌چنین حاکی از اعدام ۱۱۷ نفر در ایران در فاصله‌ی ۲۹ آذر تا ۷ بهمن ۸۹ می‌باشد.


در بخش دیگری از اطلاعیه این کمپین به گزارش رسانه‌های حقوق بشری در خصوص «اعدام‌های گسترده و پنهانی در شهرهای ديگر به خصوص زندان‌های وکيل آباد مشهد، بيرجند، کارون و سپيدار و اهواز و عمدتاً‌ استانهای مرزی» اشاره شده است. اعدام‌هایی که :«هنوز از سوی منابع رسمی دستگاه قضايی و يا رسانه‌های دولتی تاييد نشده‌اند.»


آخرين مطالب اين کمپين در وبگاه رسمی به آدرس http://stopexecution.info قابل دسترس خواهد بود.


متن کامل اطلاعيه آغاز به کار «کمپين بين المللی لغو مجازات مرگ در ايران»:




حق بنیادین حیات، متقدم ترین حق انسانها است


سال‌ها تلاش برای لغو مرگ در ايران، نه تنها کورسوی اميدی در تغيير رويه نهادهای قضايی امنيتی ايجاد نکرده، بلکه ماشين اعدام، مهارگسيخته‌تر از پيش قربانی می‌گيرد. در ساليان اخير ايران به تناسب جمعيت، در رتبه‌ی اول بزرگترين مجری حکم اعدام در دنيا ايستاده است و يکی از معدودترين کشورهايی است که نوجوانان را اعدام می‌کند.


سيستم قضايی جمهوری اسلامی ايران ثابت کرده که غير مستقل و فاقد معيارهای دادرسی عادلانه است و به طور آشکار در تناقض با اصول بنيادين حقوق بشر و حتی قوانين داخلی جمهوری اسلامی عمل می کند. شکايات قربانيان سيستم قضايی، برای دادخواهی، به‌هيچ نتيجه‌ای نمی‌رسد و در بسياری از موارد حتی پروسه دادرسی به علت اعمال نفوذ نيروهای امنيتی حاکميت، ناتمام باقی مانده و حکم اعدام به اجرا در می آيد. وکلای دادگستری، مدافعين حقوق زندانيان و فعالين حقوق بشر نيز از تهديد نهادهای امنيتی و قضايی مصون نمانده‌ و خانواده‌های قربانيان نيز به شدت تحت فشار قرار گرفته‌اند.


هيچ آمار رسمی از تعداد احکام صادره‌ی اعدام و اجرای آن وجود ندارد و حکومت هرگز به صورت شفاف در اين زمينه اطلاع رسانی نکرده است. بر اساس آماری که از اخبار رسانه‌ها استخراج ميشود در سال ۲۰۰۹ دست کم ۴۰۰ نفر اعدام شده اند. با اين همه، صدور و اجرای حکم اعدام به طور مستمر و مکرر از سوی دستگاه قضايی صورت می گيرد و اين روند در ۳۲ سال گذشته بی‌وقفه ادامه داشته و جامعه ايران را متأثر کرده است.


اصرار و اراده‌ی دستگاه قضايی در صدور و اجرای احکام اعدام در يک سال گذشته و افزايش تعداد قربانيان اين روند در يک ماه اخير نيز نگرانی‌های جدی را در ميان فعالان و خانواده‌های محکومين به اعدام ايجاد کرده است. تنها از ۲۹ آذر تا ۷ بهمن ۸۹، ۱۱۷ نفر در ايران به چوبه دار سپرده شده و بسياری ديگر، در نوبت اجرای حکم هستند. در عين حال گزارش های رسانه های حقوق بشری نيز حاکی از اعدام‌های گسترده و پنهانی در شهرهای ديگر به خصوص زندان‌های وکيل آباد مشهد، بيرجند، کارون و سپيدار و اهواز و عمدتاً‌ استانهای مرزی است که هنوز از سوی منابع رسمی دستگاه قضايی و يا رسانه‌های دولتی تاييد نشده‌اند.


اعدام پنج زندانی سياسی در ارديبهشت سال جاری که به‌صورت ناگهانی، در بی‌خبری مطلق خانواده و بدون ابلاغ اجرای حکم به وکلای مدافع انجام گرفت، افکار عمومی ايران و جهان را تحت تاثير قرار داد و شوک عظيمی به جامعه مدنی وارد کرد و موج همدردی با قربانيان و اعتراض عليه احکام ياد شده را موجب گرديد. اعدامهای سريع و تلافی جويانه درکردستان و بلوچستان و اجرای گسترده احکام اعدام در يک ماهه اخير، ادامه همان روند است که گمان می رود سر باز ايستادن ندارد.


حجم فزاينده‌ی اعدام‌ها که روند رو به تزايد و آشکار نقض حق حيات است، جمعی از روزنامه‌نگاران و حاميان حقوق بشر را گرد هم آورد تا کمپينی بين المللی با هدف «لغو مجازات مرگ در ايران» را شکل دهند.


«کمپين بين المللی لغو مجازات مرگ در ايران»، با تاکيد بر اين که دفاع از حق حيات و مخالفت با کليه اشکال نقض آن، در جامع ترين رويکرد خود و بنا بر ارزشی جهان شمول و غيرقابل سلب صورت می پذيرد؛ شأن و منزلت انسانی را کانونی ترين فضيلت در پاسداشت حقوق بشر می داند و از آنجا که کرامت انسانی و مهم تر از آن کرامت جامعه بشری با حق بنيادين حيات وی در ارتباط تنگاتنگ است، خود را ملزم به دفاع از حق حيات انسان، فارغ از افعال و عقايد وی دانسته و بر حفظ آن تاکيد می ورزد. اعدام يک اقدام بازگشت ناپذير بوده و حق زنده بودن انسانی را برای هميشه سلب خواهد کرد.


«کمپين بين المللی لغو مجازات مرگ در ايران»، تلاش خواهد کرد تا با بهره گرفتن از ابزارهای رسانه‌ای و ارتباطی و با تاکيد بر شيوه‌های صلح آميز و مدنی و بر اساس اصول بنيادين حقوق بشر، جامعه مدنی و افکار عمومی ايران و جهان را نسبت به سرنوشت محکومين به اعدام، آگاه نموده و در نشر و نقل خبر، با اتکا به امنيت، صحت، دقت و سرعت اطلاع رسانی، در راستای حساس سازی و بر عليه مجازات اعدام فعاليت کند.


«کمپين بين المللی لغو مجازات مرگ در ايران»، از جامعه جهانی و حاميان حقوق بشر درخواست می‌کند که در مقابل اعدام‌های گسترده به اشکال مختلف اعم از اعدام های سياسی، اعدام های تحت عنوان قاچاق مواد مخدر، اعدام نوجوانان و مجازات های غيرانسانی همچون سنگسار، سکوت نکنند.


«کمپين بين المللی لغو مجازات مرگ در ايران»، حرکتی است مستقل و به هيچ حزب و سازمان سياسی وابستگی ندارد. فعاليت اين کمپين بر لغو کليه اشکال اعدام اعم از سياسی و غيرسياسی متمرکز خواهد بود.


ما به هرگونه اعدام «نه» ميگوييم و برای لغو کامل آن در ايران تلاش می کنيم و بر همين اساس از هم گرايی و تلاش تمامی نهادها وحاميان حقوق بشر استقبال کرده و به منظور ظرفيت سازی برای لغو مجازات اعدام در ايران، گروه ها، شبکه های اجتماعی و فعالان مدنی را به همکاری دعوت می‌کنيم.




 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته