در حقیقت در فضاهاست که اتفاقات رخ میدهند و در این جاست که افراد و نهاد ها بر هم اثر میگذارند در مطلب قبلی اشاره شد که تنها جایی که مردم میتوانند مطالبات سیاسی و اجتماعیشان را با امنیت دنبال کنند میدان جنگ فضاهاست. در قسمت قبل فضاهای اساسی و ساختارهای فضایی همچون فضای کمپلکس، فضای پیشینی، فضای بسته حاکمیتی، فضای کارناوالی و محافظت از فضاها مطرح شد، اکنون به بررسی ترکیبات داخلی فضاها میپردازیم:
ترکیبات اتمسفری:
یک فضا با مجموعه مولفههایش تعریف میشود و از دیگر فضاها متمایز میشود. این مولفهها، ترکیبات اتمسفری هر فضا هستند. ترکیبات کمی و کیفی اتمسفرها باعث پدید آمدن فضاهای متفاوت میشود.
در حقیقت جامعه هوشمند برای ایجاد عدم تعادل در فضاهای اساسی حاکمیت به سراغ این ترکیبات اتمسفری میرود و آنها را با بازتولید یا حذف، مدیریت میکند.
این ترکیبات اتمسفری، اهداف مشخص و قابل حصولی هستند که خیلی ایدهآل و دور از دسترس نیستند و همه در فضای هوشمند به صورت واضح خواهند دانست که چه چیزی را و چگونه و تا کجا تغییر دهند.
تقسیم اهداف اصلی به این اهداف کوچکترو عملیتر (اتمسفر) باعث میشود نقشه راه سبز بتواند به صورت اجرایی رهبران، نخبگان، جامعه هوشمند و حتی بدنه جامعه را راهبری و هماهنگ کند.
آنچه همه رهبران و گروهها میخواهند عمل جمعی مردم همراه با آگاهی در جهت تغییرات اساسی است.
آموزش و شناساندن ترکیبات اتمسفری و کنشها و واکنشهای لازم برای فضاسازی یا حفاظت فضاها، به جامعه هوشمند و حتی بدنه مردم باعث امکانپذیری فرآیند عقل جمعی در سطح وسیع جامعه میشود.
شاید هریک از مردم ایران که مخالف جمهوریاسلامی است، میخواهد به سهم خود کنشی در جهت این تغییرات انجام بدهد، اما هم نمیداند که چه چیزهایی را تغییر دهد و هم نمیخواهد امنیتاش تهدید شود.
در اینجا ترکیبات اتمسفری هم به مردم میآموزد و نشان میدهد که چه چیزهای و به چه سمتی باید تغییر کنند و هم بدون آنکه هرفرد هزینهای بپردازد و امنیتاش تهدید شود، اثر خود را در کنار دیگران و با دیگران بر فضای عمومی جامعه بگذارد.
اینجا دیگر لازم نیست مردم به خیابانها بیایند و یا دست به مبارزات خشن مسلحانه بزنند و یا جامعه دچار یاس عمومی شود، در اینجا هر کسی در خانهاش یا در میان دوستاناش و یا حتی فضاهای عمومی امن مانند تاکسیها، با کمترین هزینه اقدام به آگاهیبخشی و انهدام مشروعیت حاکمیت و ایجاد تغییرات اساسی به صورت غیر مستقیم میکند.
۱- احساسات
احساسات، هم خود بر ساخته رویدادهای بزرگ هستند و هم سازنده آنها. احساسات را میتوان در تهران ۸۸ دید، در بین پیرمردها، بین زنان، بین جوانان. احساسات مردم را تشجیع میکند و بسیج آنها را تسهیل میکند. احساسات اثر اخبار و واکنش مردم را چندین برابر میکند.
احساسات، حساسیت مردم و مسوولیتپذیری آنها را فعال میکند. احساسات تمامی فضاها را زنده میکند و به آنها روح و جهت میبخشد.
احساسات و انفجار احساسات میتواند مولفههای فضای بسته حاکمیت را نابود کند، چون فضای امنیتی و ترس عمومی را از بین میبرد و به جامعه هوشمند، فضای امنی میدهد که میتواند وسعت و شدت عملشان را به فضاهای تسخیری جامعه توسط حاکمیت، گسترش دهند. احساسات، کنترل فضاهای عمومی را از حاکمیت میگیرد چون در انفجار احساسات، حامیان حاکمیت جرات نمیکنند در فضای عمومی و حتی عوام از حاکمیت دفاع کنند، یعنی هزینه دفاع از حاکمیت افزایش مییابد و این جوی خواهد ساخت که دیگر در آن لازم نیست بدنه و عوام را با زمان و هزینه فراوان با جنبش همراه ساخت.
احساسات، سپری انسانی برای فعالیت کنشگران فعال جامعه هوشمند به وجود میآورد، چون احساسات، جمعیتهای انسانی را در تمامی فضاها افزایش میدهد. افزایش جمعیت به دو صورت عمل میکند:
الف - حمایت مردم از فعالان و ترس حاکمیت از تحریک مردم.
ب - گم شدن کنشگران فعال در جمعیت
توجه شود که دنیا، حاکمیت و خود مردم نمیتوانند افکارشان را ببینند، ولی انفجار احساسات دیدنی است و با هزاران پیامد. احساسات و تحریک احساسات جان انقلاب ۵۷ و جنبش سبز ۸۸ بود.
۲- شادی عمومی
شادی عمومی مولفه اصلی سازنده فضای بسیار مهمی برای جنبش است، فضای کارناوالی.
آنچه فضای شادی عمومی در این میان انجام میدهد، آماده کردن فضای عمومی برای ظهور فضای کارناوالی است. شادی عمومی این تصور را در مردم ایجاد میکند که میتوانند به خیابانها بریزند و با ایجاد امنیت ذهنی این فضا را آماده میکند، مانند آنچه در روزهای قبل از انتخابات در میادین اصلی تهران صورت داد: در آن روزها مردم با شور و حرارت و بدون ممانعت وبا امنیت و مشروعیت در خیابانها به حمایت از موسوی و کروبی میپرداختند، در روز 25 خرداد آنها باز همان حال و هوا را داشتند وبه خیابانها ریختند، وگرنه امکان نداشت این جمعیت ابتدا به ساکن و بدون سابقه به خیابانها بریزند.
در حقیقت آنچه شادی عمومی میکند، از میان برداشتن فاصله بین فضاهای عمومی و فضای کارناوالی است، بدین معنی که شادیهای عمومی از خود مردم و حاکمیت نسبت به حضور انبوه جمعیت در خیابانها و فضاها حساسیتزدایی میکند و حاکمیت نمیتواند هر لحظه بین شادی عمومی و اعتراضات خیابانی تمایزی قایل شود و از طرفی هم مشروعیت و بهانهای برای سرکوب شادی عمومی را ندارد.
همچنین در سایر فضاها شادی عمومی باعث افزایش همبستگی عمومی و حساسیت عمومی مردم نسبت به همدیگر میشود.
همچنین شادی عمومی ترس جامعه را از بین میبرد و خود به نوعی نیرو محرکه کنشهاست و به عبارت دیگر خود به تنهایی یک عنصر فضا ساز قوی است که میتواند در غیاب سایر عناصر فضاساز، نقش آنها را بازی کند.
۳- حساسیت
حساسیت عنصر اساسی سازنده فضای جامعه هوشمند است. حساسیت به رعایت نشدن حقوق مردم، حساسیت به جنایات انجام شده، حساسیت به سرنوشت مشترک، از طبقه متوسط نیروی برتر و کنشگران فعالی به نام جامعه هوشمند میسازد. حساسیت چه به لحاظ کمی، تعداد کنشگران جامعه هوشمند را افزایش میدهد و چه به لحاظ کیفی، رفتار آنها را قوام میبخشد.
توجه شود مولفه حساسیت برای تمام فضاها قابل افزایش نیست، بلکه توجه اصلی به حساسیت، بازتولید فضای جامعه هوشمند از جامعه متوسط است، نمیتوان از عوام و بدنه جامعه انتظار داشت در یک بازه زمانی طولانی مبارزه، حساسیت مناسب داشته باشند و آن را حفظ کنند.
۴- شوق سیاسی
شوق سیاسی از زیر مجموعههای احساسات است. شوق سیاسی یکی از عوامل اساسی ساخت دوم خرداد ۷۶ و ۲۲ خرداد ۸۸ و حتی فضای بعد از انتخابات بود. این شوق تمامی اقشار جامعه را به مساله حاکمیت و تغییرات حساس کرده بود. این فضاها، ایده آلترین فضا برای مخالفین و بدترین فضا برای نفس کشیدن حاکمیت بود.
شوق سیاسی، حساسیت عمومی، مشارکت عمومی و امنیت مخالفان را افزایش میدهد. شوق سیاسی امید و جرات تغییرات را ایجاد میکند. مولفه شوق سیاسی اساسیترین عنصر سازنده فضاهای آمادهباش جنبش است. شوق سیاسی بسیاری از سایر عناصر لازم را برای ساخت فضاهای دیگر به صورت سریع و پیشساخته در اختیار جامعه هوشمند قرار میدهد.
در جامعه ایرانی که همه چیز نمیتواند کاملا عقلانی باشد، نقش شوق سیاسی لازم و انکار پذیر خواهد بود.
۵- مولفههای دینی
مولفههای دینی علاوه بر ساخت فضای دینی، در سایر فضاهای ایرانی نیز تنیده شده است. حاکمیت دینی امروز، تمام ستونهای خودش در جامعه را بر روی پایههای دینی بنا کرده است.
مولفههای دینیای وجود دارد که ضامن فضای بسته هستند. این مولفهها که به عنوان امر خدا به صورت مرجع ذهنی مردم در زمینههای مختلف قرار گرفتهاند، مانع تغییرات اساسی و خارج از این چارچوبها میشوند.
در حقیقت برای ایجاد تغییرات اساسی در جامعه و حاکمیت ایرانی، مهمترین هدف سست کردن این معانی مرجع در ذهن مردم است. این معانی در جاهای دیگر با چهره دیگری خود را مینمایانند: نه سست کردن دین
الف - ولایت:
قرائت دینی: ولایت از آن خداست و پس از او مخصوص پیامبر و اولیالامر.
در فضای سیاسی: حکومت از آن خداست و نه مردم. پس مردم خود حق تعقل و ساخت قوانین برای اداره
جامعهشان را در مقابل قوانین شرعی خدا ندارند.
این حکومت الهی که ضامن خوشبختی (غالبا اخروی) مردم است، فقط توسط فرد خاصی (ولی) اعمال میشود و او هر کاری که میکند، حتی کارهایی که به ظاهر جنایت و تجاوز باشد، به صلاح مردم است و مثل داستان خضر و موسی، مصلحت آن را نمیدانند، ولی باید به او اطمینان کنند.
جامعه هوشمند باید مفهوم ولایت را در دو حوزه دینی و فضاهای امروزی به صورت جدا از هم در جامعه متوسط به چالش بکشد و این مفهوم را در هردو فضا سست کند.
ب - عدم تساوی:
قرائت دینی: مسلمانان بر غیر مسلمانان برتری دارند و مردان بر زنان حاکماند.
در فضای اجتماعی: مسلمانان با همه عقب ماندگیهایشان زندگی بهتری نسبت به مسیحیان و یهودیها دارند و لازم نیست از آنان در زندگی اجتماعیشان و رعایت حقوق انسانی تقلید کنند.
شیعیان بر سنیها و بهاییان گمراه برتری دارند و بالطبع مردم فارسی زبان بر اقوام ترک و کرد و لر و بلوچ برتری دارند و نباید با آنها به صورت مساوی رفتار کرد و امتیاز داد. و هر عملی در راستای برداشتن این تمایزات، غیر ضروری و تجملی و حتی مضر برای جامعه اسلامی و شیعی است.
زنان نیز نباید زیاد رشد کنند، چون آنگاه دیگر فرمانبردار نخواهند بود و جامعه اسلامی را به سمت تباهی و بیاخلاقی میکشانند. پس زنان نباید در خانواده، در تحصیلات و محیطهای اجتماعی و کار، رشد کنند.
این معانی در فضاهای اجتماعی باعث شکاف قومیتی و عئم همبستگی برای کنش های جمعی میشود و جامعه زنان را تحقیر و جامعه را از نیروهای فعال و حساس محروم میکند.
جامعه هوشمند باید در فضاهای خانوادگی و دوستان به این معانی منفی حمله کنند و آنها را از اعتبار بیاندازند و در جامعه ارزشهای انسانی اقوام و مذاهب و زنان را بازسازی کنند تا زمینه برای فضاهای هوشمند ایجاد کنند.
ج - تقیه:
قرائت دینی: اولیای دین در مواقع خطر میتوانند تقیه کنند و از گفتن حق اجتناب کنند.
در فضای دینی و بالطبع فضای سیاسی: مراجع تقلید در آشکارا از حاکمیت حمایت میکنند، ولی از جنایات آنها انتقادی نمیکنند. مشکل در اینجاست که بدنه و عوام حمایتها را میبینند و میپذیرند، این مردم خود توانایی تشخیص و تحلیل و داوری را در مسایل روز ندارند و حمایتهای مراجع را به عنوان حرف نهایی میپذیرند.
جامعه هوشمند باید مراجع را از این حوزه خاکستری بیرون بکشند و آنها را یا به سمت سفید جنبش بکشانند یا به سمت سیاه حاکمیت برانند. اگر به سمت جنبش بیایند، نزد جامعه بدنه و عوام به جنبش مشروعیت میدهند و از حاکمیت مشروعیتزدایی میکنند و اگر به سمت حاکمیت بروند، جامعه هوشمند میتوانند نزد جامعه متوسط آنها را و جایگاهشان را (که در خدمت حاکمیت است) تخریب کند و شکافی عمیق و مفید بین آنها و جامعه متوسط ایجاد کند.
به جز این موارد مولفههای دیگری نیز در فضای دینی، که کژکاردهایی در فضاهای دیگر ایرانی دارند، قابلیت طرح دارند.
۶ - ناسیونالیسم
جنبش اصلاح اخلاقی، ایدئولوژی جامعه هوشمند است و ناسیونالیسم ایرانی، هویتی است که بدنه جامعه و جامعه متوسط حول آن و در غیاب ایدئولوژی، میتواند جمع شود و دست به کنش جمعی بزند.
ناسیونالیسم ، فضایی ایجاد میکند که تمامی گروههای مخالف با هر خط مشیای میتوانند در آن زیست و کنش کنند. در حقیقت ناسیونالیسم چسب بین فضاهاست. ناسیونالیسم ایرانی ضامن عدم از همگسیختگی ساختارهای اصلی کشور پس از پیروزی است.
با تغلیظ ناسیونالیسم، قدرت ایران باستان با حقارت ایران و ایرانی امروز، ایرانی پاکنژاد با دروغ امروزی ایران، ارزش های والای انسانی و جنسی در فرهنگ ایران باستان با تضییع حقوق انسانی در حاکمیت دینی امروز مقایسه میشود و عناصر فضاساز حاکمیت را به عقب میراند.
ناسیونالیسم مولفهای است که در فضای عمومی کشور وجود داشته و اتفاقا اخیرا در فضای پسآمدی انتخابات به عنوان عنصر اساسی مورد توجه و تاکید بیشتری قرار گرفته است. همین تاکید بیشتر ضمیر ناخودآگاه جامعه بر رگههای ناسیونالیسم ایرانی به ما نوید ظرفیتهای بیشتری از این عنصر را میدهد.
ناسیونالیسم ایرانی عنصر پیوند دهنده بین فضای عمومی کشور و فضای ایرانیان خارج از کشور است و در عین حال عنصر اصلی ساخت و حفاظت این فضای مهم است.
۷- تاریخ
تاریخ مولفهای است که فضاهای عمومی، سیاسی، دینی، حاکمیتی و حتی بینالمللی، ستونی از آن را در ساختارشان دارند. بدون خوانش تاریخ ایران معاصر و مولفههای تاریخی نمیتوان فضاهای ایرانی را تحلیل و سپس به صورت دلخواه بازتولید کرد. عناصر فضاساز جامعه ایرانی با همه تحولات تاریخیشان، معمولا عناصر مشترکی با فضای فعلی دارند و بدون دستکاری باز فضاهایی مثل فضاهای گذشته ایجاد میکنند. با آگاهسازی تاریخی جامعه ایرانی توسط جامعه هوشمند میتواند این عناصر فضاساز را در جهت مناسب مدیریت کند تا نتایج منفیای که گذشته پیش آمده، در آینده تکرار نشود. تمامی این فضاها از گذشته متاثرند و تا به کنون کشیده شدهاند.
در فضای عمومی، روابط بین اقشار مختلف و نقشهای کارکردی آنها سابقه تاریخی دارد. در فضای سیاسی بین حاکمیت و مردم در ایران شکافی پرنشدنی وجود داشته و گروههای مخالف کنونی در حافظه تاریخی مردم عموما تصویری منفی دارند.
در فضای دینی، نقش تاریخی دین بین مردم به عنوان یک عامل ایدئولوژیک و همچنین نقش تاریخی روحانیت (صرفنظر از داوری) قابل چشمپوشی نیست. این نقش خوشبختانه در تاریخ سالهای اخیردر حافظه تاریخی مردم اغلب تاریک است، این ذهنیت تاریخی میتواند در ساختن فضاهای جدید از کژکارکردهای غالب این گروه ممانعت کند.
در فضای بینالمللی، تاریخ دول غربی غالبا تاریخ سودجویی، نادیده گرفتن مردم و معاملات بین آنهاست. تاریخی که نه مردم و نه حاکمان نتوانستهاند به آنها تکیه کنند. جامعه هوشمند در بازساخت تعاملات با فضای بینالمللی باید این سوابق تاریخی را در برنامههایشان با احتیاط لحاظ کنند، اما از طرف دیگر سعی کنند تا ذهنیت تاریخی مردم مانع تعاملات کاربردی جنبش با غرب نشود.
۸- اقتصاد
اقتصاد یکی از اساسیترین مولفههای فضاساز است، این مولفه هم برای ساخت فضای بسته مورد مهندسی حاکمیت قرار میگیرد و هم برای ساخت فضای کمپلکس برای جامعه هوشمند.
حاکمیت با کنترل و مدیریت اقتصاد سعی در سازماندهی دهکهای ضعیف جامعه به نفع خود به صورت توده حامی میکند و آنها را به عنوان کل جمعیت ایران نمایش میدهد.
از طرف دیگر با راندن جامعه متوسط به پایین با حربه اقتصادی، سعی میکند تا مردم از تجمل آزادی به سوی ضرورت معیشت بروند.
اما نارضایتی اقتصادی با مدیریت هوشمند میتواند تبدیل به نارضایتی در تمامی حوزهها از حاکمیت شود. اگر جامعه متوسط و بدنه دایما با این تحلیل تامین شوند که منشا تمامی مشکلاتشان حاکمیت است، آنگاه این حربه حاکمیت دقیقا ضد خودش عمل میکند.
باید توجه کرد که مولفه اقتصادی ونوع اقتصاد امروزی فضای ایرانی، اقتصاد دهه شصت نیست که ارزشهایی همچون قناعت و سادهزیستی و مقام مستضعفین آنرا تشدید میکردند، امروز شاید دیگر حتی مسوولین و مومنین به نظام در چنین فضای اقتصادی سیر نمیکنند، امروز تحریم اقتصادی، بحرانهای اشتغال و مسکن و فساد مالی مسوولین میتواند به صورت هوشمندانه بسیاری از فضاهای مختلف را به نفع جنبش بازساخت کند.
مولفه اقتصاد در بازساخت فضاهای عمومی، شفاهی، سیاسی، دینی، بینالمللی میتواند نقش اساسی را ایفا کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر