-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 02/03/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



همچنان که امید و ترس برای تسلط و غلبه بر خیابان های مصر به یکدیگر تنه می زنند، تاریکی بر فراز کاخ سفید گسترده می شود. دولت اوباما در انظار عمومی، در جستجوی حرکت صلح آمیز به سمت انتخابات آزاد و بی طرفانه است اما در خلوت، از این هراس دارد که انتخاب های خوبی وجود ندارد- و بعضی هایشان هم خیلی بد هستند.

نتیجه این کابوس از هم اکنون برای اوباما نوشته شده است: ایران دوم. در این سناریو، پرزیدنت مبارک فرار می کند؛ اما- با نگاه آمریکا به قاهره به عنوان مدافع آمریکا تا انتهای خط - به سمت و سوی اشتباهی از تاریخ فرار می کند. با آشفتگی ها و هرج و مرج هایی که بلافاصله اتفاق می افتد، اخوان المسلمین به عنوان قدرتمندترین بلوک در مصر ظاهر می شود. اخوان المسلمین، دولتی را تشکیل می دهد که قرارداد صلح ۱۹۷۹ مصر با اسرائیل را پس می گیرد، روند صلح در خاورمیانه را تضعیف می کند و آقای اوباما به عنوان جیمی کارتر جدید، رئیس جمهوری می شود که «مصر» را از دست داد.

آلترناتیوهای منتج شده از بحث های صورت گرفته در دیدارهای اضطراری روز گذشته، خوش بینانه تر از توضیح هیلاری کلینتون در روز یکشنبه مبنی بر گذار هموار به دمکراسی است. اما واشنگتن، محمد البرادعی را به عنوان جانشین معتبری برای مردی که به مدت ۳۰ سال از منافع آمریکا در منطقه حمایت و پشتیانی کرد، نمی بیند. یک دمکرات حرف های مطرح شده در این دیدار را چنین خلاصه کرد «اسبی وجود ندارد که بشود روی آن شرط بست.»«رهبر اپوزیسیون وجود ندارد تا بتوان پشت سرش لِک و لِک کرد.»

این درست است، و آقای اوباما و تیمش شاید باید بار انتقادها و سرزنش های بیشتری را به دوش بگیرند. از آنجا که واشنگتن برای ارائه جواب واضح و منسجم در حال دست و پا زدن است، انتقادها مبنی بر این که کاخ سفید چاپلوسانه در جستجوی دوستی آقای مبارک بوده است و فقط یک حمایت خشک و خالی برای پرورش دمکراسی مصری انجام داده، آغاز می شوند. از آنجایی که آقای مبارک، اولین خط دفاعی در برابر افراط گراها در پرجمعیت ترین کشور عرب است، آقای اوباما همچنان به وی تکیه و اعتماد دارد. در عوض، رژیم مبارک یک و نیم بیلیون دلار در سال حمایت و کمک دریافت کرده است به انضمام گازهای اشک آور که علیه تظاهرات کنندگان از آنها استفاده شد و جنگنده های اف ۱۶ که برای ترساندن تظاهرات کنندگان در خیابانها مستقر شده است.

اینجا به اندازه کافی صداهایی وجود دارد که به دولت اصرار می کند تا بر ایده آل های آمریکا پابرجا بماند و اعتقاد به این ایده آل ها را برای مردم عادی مصر ثابت کند. جاد گرگ، سناتور جمهوریخواه، گفت: «مصر، ایران نیست.» مروان معاشر، وزیر خارجه سابق اردن که اکنون در موسسه «کارنگی برای صلح بین المللی» است، گفت: «من آرزو می کنم که ایالات متحده، اسرائیل را از این مساله جدا بداند. مردم از فساد دولتی خسته شده اند و دولت بهتری می خواهند.»

شاید زمان به نفع آمریکا نباشد. اندرو البرستون از پروژه امنیت ملی ترومان گفت: «مبارک بیشتر از این نیرویی برای حفظ ثبات نیست.»«برعکس، او اکنون همانند نفت چراغ است.» در حال حاضر، این صداها یک چیز مشترک دارند: کاخ سفید به آنها اعتنایی نمی کند.

* از: جیلز ویتل کمنتاری / در: تایمز


 


وقتی در سال 1972 (برابر 1350) با خانواده ام از ایران به ایالات متحده رفتیم، اولین امریکایی هایی که دیدم، خانواده برِیدی و پارتریج بودند. ساعت ها وقت خود را صرف تماشای تلویزیون کردم تا فهمیدم دو برادر امریکایی چیزی شبیه دو برادر ایرانی اند و این که خانم برِیدی درست مثل مادرم نگران بچه هایش بود. و با این که هیچ کس، حتا در جزیره گیلیگان هم توی تلویزیون کباب نمی خورد و از سور و سات مفصل کباب مطلقاً بی بهره بود با این حال فهمیدم امریکایی ها هم درست مثل ایرانی ها شام را دور هم نوش جان می کنند.

نیازی به توضیح نیست که بی صبرانه منتظر دیدن یک خانواده واقعی امریکایی بودم. به ویژه اگر پسری به خوش تیپی دیوید کاسیدی داشتند.

می شود اسمش را گذاشت: «کمدی موقعیتِ» سیاست. ماه پیش کیتی کوریک (خبرنگار سی بی اس) گفت که پیش از این ها از چنین جادویی باید برای مسلمانان امریکا بهره می بردیم. وی سریال تلویزیونی «کازبی شو» را مثال زد. کازبی شو سریالی بود درباره یک خانواده سیاه پوست و همان تعریف و تصویری را به سفید پوستانِ «سیاه پوست ندیده» می داد که سریال بریدی بانچ، برایِ منِ مهاجرِ 7 ساله، درباره مردم امریکا. کیتی کوریک در ویدیویی در وبسایت خود گفت: «مردم از چیزی که نمی شناسند می ترسند» و «شبیه سازی داستان های خانواده کازبی درباره مثلا یک خانواده مسلمان، مردم را از این نفرت نجات می دهد.»

موافق تر از این نمی توانستم باشم. من درباره چگونگی رشد بچه های ایرانی- امریکایی کتاب نوشته ام و سخنرانی کرده ام. از اُلیوِت در میشیگان، شمال امریکا تا آرکادلفیای آرکانزانس در جنوب، از گوشه شمال شرقی، یعنی هبرون مِین تا گوشه جنوب غربی، بَکسترفیلد کالیفورنیا، خلاصه در اقصی نقاط ایالات متحده، در روبرو شدن با کتاب ها و سخنرانی هایم، تنها دو جور واکنش دیدم: ترس، تعجب. ترس از مهاجران خاورمیانه ای، و تعجب از این این که هیچ شباهتی به خاورمیانه ای مورد انتظار آن ها نداشتم.

البته سیاستمداران ایران، اسباب خنده ایرانیان مقیم امریکا، «ایرانی- امریکایی» ها را فراهم کردند و از این بابت باید از آن ها سپاسگزاری کنم. ولی آن ها جنگ تن به تن فرسایشی را در سیاست خود به راه انداخته اند همسنگ محکومیت ابدی سیزیف. (وی به قهر خدایان دچار شد و مجبور بود تخته سنگی را تا بالای کوه بکشد و هر بار که نزدیک قله می رسید سنگ به پایین می غلطید و مجبور بود برای همیشه این فعل بیهوده را تا نهایت عمر جاودان خود تکرار کند-م). ولی هر چه هم که با سیاست های تهران بشود خندید، من شخصا در توان خود نمی بینم که چنین سنگ احمقانه ای را درست هل بدهم و به اندازه کافی، تُر و فرز هم باشم: مردم کشورم به «نمایش تلویزیونی» نیاز دارند.

ولی موضوع این سریال از کجا باید تامین شود؟ خانواده من به تنهایی کافی است تا شعف کافی برای تغذیه یک سریال را تا سالیان دراز فراهم کند. اساسا دهه 70 میلادی در اورنج کانتی، منحصرا به ابداع موقعیت هایی اشتغال داشتیم که به آن ها می گویند کمدی موقعیت.

مثلا پدر این جانب را در نظر بگیرید: مهم ترین هدف او در امریکا این بود که فرزندانش را تحصیل کرده بار بیاورد و ثروتمند شود. وی تنها در یکی از این اهداف موفق شد. من و برادرهایم از دانشگاه فارغ التحصیل شدیم و مشاغل خوبی پیدا کردیم. ولی تلاش وی برای بردن جایزه «بولینگ برای دلار» با بخت برگشتگی پیوندی ناگسستنی داشت. امروز چنین حماسه ای را می توان باخت اسطوره ای نامید. چیک هارن، گزارشگر بزرگ تیم بسکتبال لِیکرز و برگزار کننده شو های ورزشی، نمی توانست نام خودش را درست تلفظ کند. از آن جا به دانهیل رفت. پرتاب توپشان بی رد خور گل می شد. ولی ما هنوز در این باره چیزی نمی گوییم.

مادرم با انگلیسی مشکل داشت. از مغازه عطاری پرسیده بود که «عرق جبین» دارند یا نه. (در نسخه اصلی آمده است که می خواست از مغازه ابزار فروشی، «روغن آرنج» بخرد. نیاز به روغن آرنج داشتن کنایه از کار زیاد است-م) مادر به اعضای سالن گلوریا مارشال پیوست؛ با دکور صورتی اش و خانم هایی که دست از غیبت بر نمی داشتند. و ذوق خودش را در استفاده از انواع و اقسام غذاهای نیمه آماده آزمود. البته ما خورش های ایرانی را بیشتر دوست داشتیم ولی او از این که مثل خانم شادمان توی آگهی تلویزیونی، تکه های مرغ را توی پلاستیک آرد آماده سوخاری چیلیک چیلیک تکان بدهد ذوق می کرد.

عاشق امریکا و زندگی جدیدم شده بودم: مدرسه فقط 5 روز در هفته باز بود، نه مثل ایران شش روز. تازه، می توانستم هر روز سیب خودم را با 6 تا مینی پیراشکی «کانی ماسگراو» تاخت بزنم. خانم سندبرگ در سال دوم برایمان بلند بلند قصه می خواند و در ازای تکالیفی که به هر حال به باید انجام می دادیم به ما عکس برگردان می داد. تعجبی نداشت که به خاطر مشارکت فوق العاده ام سر کلاس درس، آخر سال برنده جایزه شدم. آخر چه کسی می توانست برای یک روز حتا، از کلاس خانم سندبرگ چشم بپوشد؟

عمویم نعمت اله، مهمان همیشگی مان، هر غذای تازه امریکایی که به بازار می آمد را بی رد خور باید می چشید؛ از کنسرو فلفل گرفته تا سس پنیرِ مارک چیز ویز. او موفق شد 31 طعم مختلف بستنی را شناسایی کند. پس از خوردن تمام این ها حالا نوبت این بود که محصولات کاهش وزن امریکایی را بیازماید: اسباب بازی های فرم دهنده بدن مثل بادی شیپر، شلوارک های لاغری مخصوص مردان و دست آخر سونای زیپی «سیلور سوت» که با پوشیدنش لیتر لیتر وزن از دست می دادی. این جا امریکاست، دیگر درباره مارک های کش تنبان چیزی نمی گویم.

البته از مهم ترین نکته تا این لحظه هنوز چیزی نگفته ام. خانواده من و بیشتر مهاجران خاورمیانه ای هایی که می شناسم بیشتر وقت خود را صرف کار، تحصیل، و بله- کم کردن وزن می کنند. ما تروریست نیستیم. خیلی هم مسلمان نیستیم. منظورم این است که من دو دسته دوست مسیحی دارم: مسیحی هایی که هر روز می روند کلیسا و دسته دوم که فقط روز عید پاک شکلات خرگوشی می خورند. در میان مسلمان، خانواده من از دسته دوم، -شکلات خرگوشی خور ها- هستند.

وجود یک نمایش تلویزیونی این نکته روشن را روشن تر می کند که: خاورمیانه ای ها شکل و شمایل، اندازه، و باورهای مختلفی دارند، درست مثل گونه های مختلف امریکایی ها.

کتمان نمی کنم، تلاش کرده ام که این ایده را به تلویزیون هم بفروشم. حتا یک تکه هم به نام «خنده دار به فارسی» ضبط شد. من به جای روایتگر داستان را تعریف کردم: صدای فیروزه دوما..... در تست صدا رد شدم. درست است. صدایم به آن اندازه که باید شبیه خودم نبود. و مهم تر از همه این که «خنده دار به فارسی» به عرش اعلی نرسید.

دوست دارم امریکایی ها، هرکجا که هستند با خانواده من آشنا شوند. همان طور که من با خانواده «بریدی» در سریال تلویزیونی نمونه خانواده امریکایی- آشنا شدم. و بسیاری از دیگر خانواده های عادی و دوست داشتنی امریکایی که گمان می کنند با خاورمیانه تضاد فرهنگی دارند، می توانند ساکن سرزمین این خانواده باشند، در تلویزیون و باور کنند که: شبیه آن چه که شما گمان می کنید نیستیم. کمتر یا بیشتر، شبیه خود شما هستیم. شبیه شما، شما و شما.

راستی، به شما گفتم که شخصیت های «خنده دار به فارسی» خوش تیپ اند؟ آخر هیچ کدام ما شبیه رییس جمهور محمود احمدی نژاد نیستیم. ولی امروز، این تنها چهره ایرانی است که بیشتر امریکایی ها در تلویزیون می بینند. و واقعا خجالت آور است.


فیروزه دوما (جزایری) نویسنده دو کتابِ خاطره است: «خنده دار، به فارسی»- که به نام «عطر سنبل، عطر کاج» به فارسی ترجمه شد-م) و «خنده بدون لهجه» وی اکنون بر روی یک رمان نوجوان کار می کند.

از: فیروزه جزایری دوما

در: لوس آنجلس تایمز


 


ایران تنها کشور خاورمیانه است که هیچ رابطه دیپلماتیکی با مصر ندارد اما دلیل هم نمی شود اعتراض های گسترده مردمی و داخلی در مصر تاثیری بر تهران نگذارد. نظام جمهوری اسلامی با نگرانی تحولات مصر را نگاه می کند و وارونه نشان دادن اخبار قاهره، نشان از نگرانی تهران است. احمد خاتمی در نماز جمعه تهران گفت: «خاورمیانه ای بر اساس اسلام و دین و دموکراسی دینی در حال شکل گرفتن است.» محافظه کاران از زمان شروع ناآرامی ها در مصر، آن را به انقلاب اسلامی در ایران و شکل گیری آن تشبیه می کنند. علی لاریجانی گفت که «دولت های دست نشانده به سوی دولت اسلامی حرکت می کنند.» رسانه های حامی دولت در ایران از انقلاب اسلامی در مصر حرف می زنند و می گویند «مهره دست صهیونیست ها» کنار زده خواهد شد. حتی نظراتی که زیر این گزارش ها منشتر شده، نشان از این است که نوعی جمهوری اسلامی دیگر در حال شکل گیری است.

ایران دو سال پیش و در جریان اعتراض ها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری شاهد این بود که ملت به این نتایج اعتراض کردند و دولت با خشونت تمام مردم را سرکوب کرد. فریده فرهی، کارشناس امور ایران می گوید «این گونه چرخش اخبار تنها کاری است که از دست دولت برمی آید چرا که اگر آن را حرکت مردم برای سرنگونی دیکتاتوری نخوانند، چاره ای ندارند که آن را شکلی دیگر از انقلاب اسلامی ایران فرض کنند و این طور نشان دهند.»

عجله تهران برای شکل دادن به اعتراض مردمی مصر و انقلاب اسلامی خواندن آن، بازتاب دو مسئله است. ایران می خواهد حتی به شکل مصنوعی هم که شده، محبوبیت خود را در کشورهای عربی حفظ کند چرا که احمدی نژاد به نظر برخی کشورهای عربی محبوب است و برای ادامه قدرت ایران در منطقه، این گونه نگاه به احمدی نژاد می تواند مفید باشد. کریم سجادپور از مرکز صلح کارنگی می گوید: «اگر دولت های عربی به دلیل فساد مالی و اداری و فقری که بر سر مردم آورده اند از کار برکنار شوند، احمدی نژاد به یک سوپر استار و فوق ستاره تبدیل خواهد شد.»

دولت ایران همچنین از امکان به پا خاستن دوباره مردم همانند آن چه بعد از انتخابات ریاست جمهوری روی داد و به شکل گیری جنبش ناموفق سبز انجامید، هراس دارد و نگران آن است. از این رو رسانه های دولتی و داخلی به دقت سعی می کنند جریان جنبش مصر را یک انقلاب اسلامی دیگر نشان دهند هرچند دیگر شبکه های غیرفارسی زبان دولت جمهوری اسلامی، هیچ گونه ادعای این چنینی مطرح نمی کنند و این طور حرف نمی زنند.

هرچند هنوز مشخص نیست شرایط و آینده در مصر چگونه خواهد بود ولی به گفته سجاد پور، اگر شرایط درست پیاده شود، شاید دیگر این اعراب نباشند که نگران خطر افراط گرایی از سوی ایران باشند، که این ایران خواهد بود که از دموکراسی کشورهای عربی هراس خواهد داشت.

میرحسین موسوی از رهبران مخالفان دولت در بیانیه ای گفت که شرایطی که این روزها در دیگر کشورها دیده می شود، نتیجه اعتراض مردمی است که می گفتند رای من کجاست و به حقوقی که از آن ها گرفته شده بود، اعتراض می کردند. همان شعار رای من کجاست به جایی رسید که مردم خواهان سرنگونی دیکتاتوری شدند.

به رغم نگرانی ایران از اوضاع مصر هنوز مشخص نیست اگر تغییری در کار باشد، تاثیر و نتایج استراتژیک، سیاسی و اقتصادی آن چه خواهد بود. به گفته خانم فرهی، سخت است بتوان انتظار داشت نظام حاکم در ایران از این تغییر در مصر نفعی ببرد.

سجادپور می گوید که حتی ممکن است در یک انتقال قدرت کوتاه مدت در مصر، ایران تلاش کند نفعی برای خود کسب کند و اگر خلاء قدرت در مصر ایجاد شود، ایران در حاشیه نخواهد نشست و از عوامل خود استفاده می کند. ایران این کار را قبلا در عراق و لبنان تمرین کرده و نشان داده است.

وی می افزاید «ایران از قبل پل هایی با اخوان المسلمین تاسیس کرده و از رابطه نزدیک خود با حماس در این راه بهره برده است» و اخوان المسلمین گروهی است که ایران سعی می کند در آن راه یابد. گری سیک اما می گوید این کار شاید سخت یا غیرممکن باشد چرا که در عراق و لبنان، ایران روی شیعیان سرمایه گذاری کرد در حالی که در مصر اکثر سنی هستند و شاید حتی در عمرشان یک شیعه ندیده باشند. حتی ایران اگر بخواهد کاری بکند، شاید زمینه ای برای این کار در مصر پیدا نکند.

اما دست آخر آن چه ایران را از هرگونه تاثیر مصون نمی کند، کاملا مشخص است: این که نظام بعدی در مصر قرارداد صلح با اسراییل را به رسمیت می شناسد یا نه. به گفته گری سیک، اگر نظامی در مصر سرکار بیاید که به قرارداد صلح با اسراییل پایبند نباشد، اوضاع پیش از سال های ۱۹۷۸ روی می دهد. از همین روست که شرایط در حال حاضر، بسیار حساس است.

* از: آزاده معاونی / در: هفته نامه تایم

عکس از: AFP


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته