۰. من یک شیعهی دوازده امامی هستم.
۱. جمعه ۹ مهر ۸۹ سوال زیر برای ۱۱ نفر از مراجع فرستاده شد:
با سلام خدمت مرجع گرانقدر
سوال در باب شأن رهبر انتخاب شده بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. به طور مشخص آیا رهبر انتخاب شده توسط خبرگان رهبری:
اولاً، نماینده و نایب امام زمان (ع) در میان مردم است؟
ثانیاً، بر جان، مال و ناموس آحاد امت اسلام و شهروندان کشور ولایت دارد؟
و ثالثاً چنانچه محتوای پاسخ به دو سوال قبل وجود شئونات ذکرشده را ممکن میداند، ملاک تحقق و مهمتر از آن تشخیص و اِعمال آن به عهدهی چه مرجعی است؟
استدعا دارم پاسخ به دو سوال اول را، به هر مقدار که تفصیلی است، با یکی از سه عبارت «بله»، «نه» و «ممکن است» آغاز یا انجام دهید تا برای عموم خوانندگان، فارغ از قسمتهای تخصصی و فنی، نتیجه بحث آشکار و روشن باشد. البته واضح است که جنابعالی در انتخاب صورت و محتوای پاسخ اختیار تام دارید و مطلب ذکرشده تنها به عنوان پیشنهاد مطرح میگردد.
اجازه میخواهم به اطلاع جنابعالی برسانم که این سوال برای جمعی از جنابان مراجع فرستاده خواهد شد و پاسخ و عدمپاسخ هر یک از حضرات از طریق رسانهها به اطلاع عموم علاقمندان به مباحث مربوطه، بالاخص نظریه سیاسی مبتنی بر تفکر امامیه، رسانده خواهد شد.
با آرزوی توفیق و سعادت
جاوید فرداد
شهروندنگار شیعه
۲. اسامی مراجعی که مورد سوال قرار گرفتند به شرح زیر است:
۱. آیتالله محمد ابراهیم جناتی، ۲. آیتالله سید صادق حسینی شیرازی، ۳. آیتالله بطحائی گلپایگانی، ۴. آیتالله سید محمد صادق روحانی، ۵. آیتالله صافی گلپایگانی، ۶. آیتالله وحید خراسانی، ۷. آیتالله حسینی شاهرودی، ۸. آیتالله هادوی تهرانی، ۹. آیتالله مکارم شیرازی، ۱۰. آیتالله جوادی آملی، ۱۱. آیتالله هاشمی شاهرودی
( نشانی پایگاه مراجع فوق در انتهای متن آمده است)
۳. این سوال برای تعدادی از مراجع که به تشخیص نگارنده پرسش از آنها حاوی اطلاعات جدیدی نبود فرستاده نشد. این مراجع خود به دو دسته تقسیم میشوند. دسته اول آنها که نسبت به وضع موجود موضع انتقادی دارند و با صراحت قابلقبولی این انتقاد را اعلام کردهاند. شاخصترین آنها حضرات موسویاردبیلی، صانعی، بیاتزنجانی، و دستغیب هستند. در واقع در مورد این دسته دلیل دیگری هم برای عدمارسال بود؛ این که گمان میرود ایشان در صورت پاسخ مورد مزاحمتهای مضاعف از طرف حکومت قرار گیرند. دسته دوم آنها که دربست ساختار و رهبر برآمده از آن را تائید میکنند. از دستهی دوم آیتاله مصباحیزدی و نوریهمدانی را میتوان نام برد.
۴. در طول حدود ۵ ماه گذشته فقط ۲ پاسخ دریافت شد که در زیر میآیند:
• آیتاله مکارم شیرازی:
بسم الله الرحمن الرحيم
:: با اهداء سلام و تحيت؛
جواب : بر همه لازم است که به تشخیص مجلس خبرگان عمل کنند و در مورد ولایت فقیه به جلد 10 کتاب ما، «پیام قرآن» مراجعه نمایید. این کتاب بر روی سایت موجود است.
همیشه موفق باشید.
• آیتاله هادوی تهرانی:
سوال شما خدمت آیت الله مهدی هادوی تهرانی ارایه شد. جواب ایشان بدین صورت میباشد:
در پاسخ به هر دو سوال اول: هر فقیه، عادل با کفایت در زمان غیبت کبری دارای ولایت بر جان، مال و ناموس امت اسلام است و خبرگان رهبری مصداق بهترین فرد دارای صلاحیتهای رهبری را تعیین می کند. برای پاسخ تفصیلی به کتاب «ولایت و دیانت» مراجعه شود.
با تشکر
ابراهیم زرگر
مسئول استفتائات دفتر آیت الله مهدی هادوی تهرانی
۵. پاسخ اول به نظر نگارنده اصولاً پاسخ به سوالات پرسیده شده نیست. ثانیاً آیا اگر «تشخیص مجلس خبرگان» بر این قرار گرفت که رهبری انتخاب بشود که دستور به
اذیت و آزار مقلدین پاسخدهنده محترم را میدهد، باز هم همه باید قبول و اجراء کنند. [...].
۶. در مورد هر دو پاسخ رسیده این نکتهی مشترک وجود دارد که پاسخدهندگان این عقیده را نداشتند، و یا حداقل صلاح نمیدانستند اینطور اعلام کنند که رهبر برآمده از
خبرگان «نایب و نمایندهی امام (ع)» در میان مردم است.
۷. در مورد این که چرا ۹ مرجع دیگر در طول ۴ هفته پاسخ ندادهاند احتمالات و توضیحات زیر به ذهن نگارنده میرسد، با یادآوری این که اندازهی این احتمالات با هم برابر نیستند:
• نزدیک به ۵ ماه زمان، با توجه به دیگر مشغلهها، کافی نبوده است: در این صورت تنها چیزی که میتوان گفت این است که کاش روزی برسد که در عصر ارتباطات ۵ ماه برای مراجع کافی باشد. البته شخصاً این احتمال را زیاد نمیدانم.
• سوالکننده را در حد و شانی نمیدانند که سوالاتی با این درجه از اهمیت بپرسد: در اینصورت کاش مراجع محترم اعلام کنند که برای پرسیدن چه سوالاتی باید چه شان و منزلتی داشت تا از این پس هم وقت ایشان و هم وقت سوالکنندگان به هدر نرود.
• نیت سوالکننده شکبرانگیز است: شخصاً سعی کردم نیت خود را به طور شفاف در متن سوال اعلام کنم - لطفاً بار دبگر متن سوال را بخوانید. بیشتر از این نمیتوانم شفاف بپرسم.
• پاسخ به سوالهای ۱ و ۲ را «بله» میدانند، ولی فکر میکنند با اعلام این پاسخ به ساختار فعلی و رهبر برآمده از آن اعتباری را میدهند که لایقش نیستند: این یعنی با اینکه مراجع میدانند پاسخ «بله» به مذاق حکومت خوش میآید، و احتمالاً باعث بازشدن در خزانهی حکومت به روی آنها میشود، باز هم آن «بله» را دریغ میکنند. در اینصورت باید گفت ظاهراً برای «علی» حتا «حوزهاش» هم نمانده است.
• پاسخ به سوالهای ۱ و ۲ را «نه» میدانند، ولی به دلیل نگرانی از مزاحمتهای مضاعف حکومت، فعلاً امان را در این میبینند که این جواب را اعلام نکنند. به علاوه، فکر میکنند که این پاسخ مورد بهرهبرداری دشمنان مشترک مراجع و نظام قرار میگیرد: در اینصورت این انتقاد به مراجع بزرگوار باقی میماند که چطور میتوانند در برابر این انحراف که هر روز در کوی و برزن رهبر را نایب امام (ع) میخوانند سکوت کنند.
۸. در یک گزارش قبلی نکتهای را به روحانیت یادآوری کردم که مایلم تکرار کنم. گفتن و سکوت همواره معنادار بوده است، ولی چیزی که دوران ما را متفاوت میکند رسانهها هستند. در این دوران هر گفتن یا نگفتنی به سرعت و وسعت به اطلاع رسانده میشود. سکوت روحانیتی که در ۳۰ سال اخیر گویا بوده است نه قابلقبول است، نه مفید.
نشانی پایگاههای اینترنتی مراجع:
http://www.jannaati.com/far/index.php
http://www.shirazi.ir/php
http://bathaie.com/farsi
http://www.rohani.ir/home
http://www.saafi.org
http://www.vahid-khorasani.ir
http://www.shahroudi.com
http://farsi-isteftaat.islamquest.net
http://persian.makarem.ir
http://www.esraco.org/Pages
http://www.hashemishahroudi.org/fr/?p=question
متن کامل ویراست دوم منشور جنبش سبز، که به امضای میرحسین موسوی و مهدی کروبی رسیده است، منتشر شد.
نسخه ی اولیه ی این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود. اکنون این شورا، متن کامل منشور را برای انتشار در اختیار کلمه و سحام نیوز قرار داده است.
به گزارش کلمه این منشور که متن اولیه و پیشنهادی آن در ۲۵ خرداد ۱۳۸۹ و به همراه بیانیه شماره ۱۸ منتشر شد، حاوی ریشهها و اهداف، راهکارهای بنیادین، تعریف هویت سبز و معرفی ارزشهای جنبش است.
موسوی در همان زمان، تدوین نسخهی اولیهی منشور جنبش سبز را قدم اول دانسته و ابراز امیدواری کرده بود که جنبش سبز در مسیر تکاملی خود، متن کاملتر و زیباتری بیافریند. منشور جنبش سبز، آنطور که تاکید میکند، قرار است به هماهنگی و همدلی بیشتر و تقویت هویت مشترک جنبش سبز بینجامد.
از آن زمان تاکنون، این متن علاوه بر نقد در عرصهی عمومی، از سوی دهها تن از چهرههای شاخص سیاسی، فرهنگی و فکری نیز مورد بررسی و اظهارنظر قرار گرفته و در نهایت، با اصلاحات و ویرایش چند مرحلهای، به شکلگیری متن جدیدی برای منشور جنبش سبز انجامیده است متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
منشور جنبش سبز (ویراست جدید)
بسم الله الرحمن الرحیم
آغاز سخن
با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، جرقه ای در قلب مردم ایران زده شد که به جنبشی فراگیر و بی سابقه و عظیم انجامید. جنبشی برای احیای مفهوم ملت و احقاق حقوق از دست رفته ملت. جنبش راه سبز امید اینگونه شکل گرفت. از آن زمان، ضرورت تدوین و انتشار میثاقی ملی که آرمان های عمومی جنبش را تعریف کند و فعالان جنبش سبز بر محور آن به فعالیت بپردازند، احساس می شد. انتقاداتی که دربارة روشن نبودن اهداف، ارزش ها، مبانی و راهکارهای جنبش سبز به عنوان جنبش اعتراضی مسالمت آمیزی که خواستار اصلاح وضعیت کنونی و برون رفت از بحران های جامعة ایران از طریق سازوکارهای مدنی است، بیان می شد، گویای صحت و اهمیت آن احساس بود. نیز عدم شفافیت و صراحت مرزهای جنبش با حرکت های انتقام گیرنده و براندازانه ای که برای رسیدن به اهداف خود، استفاده از هر وسیله و روش را، حتی به قیمت مغایرت با معیارهای صریح اخلاقی، مجاز می شمرند، خود برهان قاطعی بر ضرورت تدوین و تنویر چارچوب و اسکلت معرفتی و اخلاقی جنبش سبز شمرده می شد. از بخت خوش، پس از چندی و با همت جمعی از فعالان جنبش و شور و تامل چهره های شاخص آن، منشور جنبش سبز انتشار یافت. مهمترین ثمرات انتشار منشور این بود که حدود و چارچوب مطالبات مردم را مشخص کرد، به گسترش و عمق جنبش سبز یاری رساند و بر بطلان این ادعا گواهی داد که نه تنها جنبش نمرده یا بی اثر نشده، بلکه از پیش زنده تر است و می تواند اصول، اهداف، هویت، چشم اندازها و راهکارهای خود را برای مخاطبین و همراهانش روشن کند. همان کلمات ساده و صمیمی کافی بود تا نشان دهد که میزان صحت و سقم ادعاهایی که با برنامه ای حساب شده و با مضمون واحد مرگ یا خاموشی جنبش سبز، از جانب دو جبهه مشخص کودتاگران انتخاباتی و وابستگان به سلطه جویان بیگانه از منافع ملی مردم ایران مطرح می شود، تا چه میزان است. حتی دامنه اظهار نظرها درباره منشور نشان داد که جنبش سبز تا کجا ریشه دوانده و با گذشت زمان، گستره آن به مناطق جغرافیایی متنوع تر و اقشار اجتماعی بیشتری کشیده شده است. تلاش عاشقانه، خالصانه و داوطلبانه نوجوانان و جوانانی که در فقدان امنیت، آسایش، آزادی بیان، توقیف مکرر مطبوعات و سانسور شدید اخبار و تحلیل های واقعی کشور، پیام جنبش را در سراسر ایران به آحاد مردم می رسانند و باز با اعلام هر از گاه مرگ آن حرکت ملی در طول سال گذشته مواجه بوده اند، شاهدی گویا و مانا بر سرسبزی، سرزندگی و بالندگی فزایندة جنبش سبز ملت ایران است.
همانگونه که در اولین منشور جنبش راه سبز امید مطرح شد، گفتگوی مستمر درباره این متن و نقد و اصلاح آن، ضرورتی انکارناپذیر است. به همین منظور، پس از انتشار متن و در پاسخ به نیاز مذکور، پرسشنامه ای برای تعداد کثیری از صاحبنظران، فعالان سیاسی، هنری، اجتماعی و حقوقی، اساتید حوزه و دانشگاه و شخصیت های فرهنگی و مذهبی ارسال و نظرات آنان گردآوری و دسته بندی شد. البته بدیهی است که اگر شرایط مطلوب و مناسب برای این گفتگوها در فضایی مدنی و آزاد فراهم می شد، دائرة این نظرخواهی گسترش می یافت و غنای آن را فراتر می برد. اما متأسفانه به علت امنیتی بودن فضای اجتماعی و عدم امکان تشکیل جلسات بحث و گفتگو، تلاش در این مرحله به انجام نظرخواهی محدود ماند. آنچه در پی می آید، ویراست دوم منشور جنبش سبز است که با لحاظ کردن نظرات ارسالی تهیه شده است. امید آن که نسخه های پسین، نظرات طیفی وسیعتر را در بر گیرد و با بهره گیری از خرد جمعی و خواست ملی، اصول منشور کامل تر بیان شده و نقایص آن مرتفع شود و سرانجام، همه ما بتوانیم سازنده تر و سرزنده تر در راه نیل به آزادی و عدالت و احقاق حقوق ملت گام برداریم.
الف) تولد جنبش سبز
جنبش سبز مردم ایران، نهضتی است که اهداف خود را در بستر میلاد خود تعریف کرده است. این جنبش در اعتراض به ظهور و تداوم کژروی ها و انحرافاتی شکل گرفت و در دل خود اهدافی را پرورد که اینک به نمادهای معنادار آن تبدیل شده است. انحرافاتی که به تدریج پدید آمد و از اتفاق به استمرار رسید. از آن جمله:
وجود و بروز اختلافات سیاسی و تلقی های گوناگون از اهداف و پیدایش موانع سازمان یافته تدریجی در مسیر تحقق اهداف و آرمان هایی چون عدالت، استقلال، آزادی و پیشرفت که مردم ایران برای دستیابی به آنها، جان بر سر انقلاب اسلامی خود نهادند و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی را با رأی خود تأیید کردند.
ظهور گرایش های تمامیت خواهانه واستبدادی و انحصارطلبانه در میان برخی از مسئولین حکومتی.
نقض حقوق بنیادین و قانونی شهروندان و بی حرمتی به کرامت انسانی متجلی در اصول مسلم حقوق بشر.
سوء مدیریت وکاهش شدید کارآمدی نظام، ترویج دروغ سالاری و کاهش چشمگیر اعتماد ملت به مسئولان.
افزایش فاصلة طبقاتی و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی.
سوءاستفاده و قانون گریزی برخی مجریان قانون وفسادگسترده اقتصادی ودست اندازی بی مهابا و قانون ستیزانه به بیت المال و ثروتهای ملی ونابودی دستگاههای برنامه ریزی و نظارتی
نادیده گرفتن منافع ملی و ماجراجویی های عوام فریبانه در تعاملات بین المللی همراه با سوءاستفاده از اعتقادات استقلال طلبانه و ضدسلطة جهانی در میان اقشار گوناگون.
فراموشی تدریجی و دردناک اخلاق و معنویت وتحریف دیانت با بکارگیری تهمت و دروغ و خرافه درراه رسیدن به قدرت و حفظ آن.
افزایش سرکوب، انسداد و اختناق در فضای مدنی وغصب رسانه ملی وسایر امکانات ارتباطاتی و فضای مجازی
اینهمه از جمله عواملی است که بویژه در سالیان اخیر، به شکل گیری نگرش های اعتراضی در میان دل سوختگان و قاطبة مردم ایران انجامید که جنبش سبز مردم ایران، بروز بارز قدرتمند آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و رخدادهای پس از آن بود.
ب) اهداف جنبش
جنبش سبز با پای بندی به اصول و ارزش های بنیادین انسانی، اخلاقی، دینی و ایرانی که در فرهنگ این سرزمین ریشه تنیده اند، خود را منتقد و پالایشگر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال های پس از انقلاب می داند و بر این اساس، حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رأی مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.
جنبش سبز برآمده از مردم و مولود یک نهضت ملی است. حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی، عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی است که پیش از این در برهه هایی چون انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی، خود را جلوه گر ساخته است.
بازخوانی تجربة معاصر در جهت تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان می دهد که تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعة مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاء سطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، زمینه سازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی - سیاسی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود و مواجهه صادقانه با مردم و محرم دانستن ملت و پای فشاری بر تحقق آرمان های ملی، می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد. این امر مستلزم توافق و تأکید بر مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همة نیروهایی است که به رغم داشن هویت مستقل، با پذیرش تعدد و تنوع درون جنبش، زیر چتر ملی فراگیر جنبش سبز ایران در کنار یکدیگر قرار می گیرند.
پ) چشم اندازهای بنیادین
۱٫ جنبش سبز، یک حرکت اجتماعی است که هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد و با نفی صادقانه هرگونه مطلق نگری، بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش، پای می فشرد. دیده بانی حقوق ملت و طرح راهکار برای نظارت و هدایت عملی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همة فعالان و بویژه صاحبان اندیشه و تجربه، امری حیاتی است که می تواند مانع از لغزش جنبش به ورطة تمامیت خواهی و فساد شود.
۲٫ در نگاه فعالان جنبش سبز، مردم ایران خواهان ایرانی آزاد، آباد و سرافراز هستند. جنبش سبز موافق به رسمیت شناختن تعدد و تنوع و مخالف انحصارطلبی است. در نتیجه، دشمنی و کینه ورزی با بدنة اجتماعی هیچ بخشی از جامعه، جایی در جنبش ندارد. تلاش برای گفتگو و تعامل با رقیبان و مخالفان در فضایی سالم، و آگاهی بخشی دربارة اهداف و اصول جنبش، وظیفة همة افرادی است که خود را در زمرة مشارکت کنندگان جنبش سبز می دانند. ما، با هر باور و ایمان دینی که بدان معتقدیم، به هر قوم و قبیله و تیره و مرامی که تعلق داریم و با هر سلیقه و سبکی که با آن زندگی می کنیم، همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همة ماست.
۳٫ گسترش و فعال سازی شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی و تعمیق فضای گفتگو و تعامل از طریق اتخاذ روش های مداراجویانه و احترام آمیز متقابل بین طرف های گفتگو بر سر اهداف و بنیان های هویتی جنبش از جمله راهکارهای محوری است که مستلزم توجه کلیة فعالان سبز است.
۴٫ جنبش سبز در عین تأکید مصرانه بر حفظ استقلال و مرزبندی با نیروهای وابسته به قدرت های بیگانة سلطه جو، نه انزواطلب و نه دیگرستیز است. برعکس، جنبش سبز با صراحت و شجاعت و نه در خفا و خلوت، به دنبال توسعة رابطه با تمام کشورهای جهان از طریق اعتمادسازی متقابل ملت هاست.
۵٫ عدالت، آزادی، صداقت، استقلال، کرامت انسانی و معنویت، ارزش هایی جهانی هستند و تجربه آموزی از ملت هایی که برای دستیابی به این ارزش ها تلاش کرده اند و نیز استقبال و استفاده از نقد و نظر مشفقانة همة آزادیخواهان و صلح طلبانی که برای رهایی نوع بشر و ارتقای کرامت انسان ها تلاش می کنند، از دیگر راهکارهای جنبش است.
ت) هویت سبز
گنجینة اسلامی،ایرانی
۱٫ جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش، بر استمرار حضور ایمان سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تأکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همة ادیان توحیدی کشور می داند.
۲٫ تحکیم پیوند میراث دینی،ملی و پرهیز از اجبار مردم به پای بندی به مرام، مسلک، رویه و سلیقه ای خاص، مبارزه با استفادة ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت، از جمله مهمترین راه های حفظ جایگاه والای دین و تداوم نقش برجستة آن در جامعة ایران است که به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحة هویت آن جای می گیرد.
۳. رمز بقای تمدن اسلامی،ایرانی ما، همانا همزیستی و همگرایی ارزش های اسلامی و ملی در طول تاریخ این سرزمین است. در این راستا، جنبش سبز بر حفظ و تقویت ارزش های والای فرهنگ ایرانی و سرمایه های غنی انباشته شده در رسوم و مناسبت های ملی و آئین های مردمی تأکید می ورزد و در این راه، تقدس زدایی از تعصبات نابجا و آگاهی بخشی دربارة ویژگی های هویت آفرین آئین های مذهبی و ملی را وجه همت خویش قرار می دهد.
۴. ملت ایران در تاریخ مبارزات خود برای کسب آزادی، عدالت و استقلال، بارها خودباوری و همبستگی بر سر اصول را به رخ مستبدان و دشمنان آزادی کشیده است. جنبش سبز مردم ایران با اتکاء به این میراث مشترک گرانبها و با تکیه بر خرد جمعی و نفی هرگونه خودمداری و خودخواهی، دستیابی به اجماعی آگاهانه، مبتنی بر خصیصه های هویت آفرین و مصالح عمومی و کنار گذاشتن عناصر تشتت زا را مد نظر دارد.
حق حاکمیت مردم
احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشه ناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات، به عنوان یکی از عمده ترین راه های تحقق آن، اهمیت می یابد. بر این اساس، جنبش سبز تلاش های خود را برای صیانت از آرای مردم تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت آن کاملا قابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد. رأی و خواست مردم منشأ مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز، اعمال هرگونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با حق الهی کرامت و آزادی انسان، قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم توسط خود و حقوق بنیادین آنها می داند.
دستیابی به آزادی و عدالت بدون توجه به منافع ملی و استقلال میسر نیست. جنبش سبز با آگاهی به این امر، با هر اقدامی که برخلاف منافع ملی و ناقض اصل استقلال باشد مخالف است.
ث) ارزش های جنبش سبز
احترام به کرامت انسان ها و پرهیز از خشونت
دفاع از کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر، فارغ از مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی و استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهم ترین دستاوردهای تاریخ و حاصل خرد جمعی همة انسان ها، مورد تأیید و تأکید جنبش سبز است. این حقوق خدادادی است و هیچ فرمانروا، دولت، مجلس، محکمه یا قدرتی نمی تواند تحت هیچ شرایطی یا بهانه ای آن را لغو یا به صورت ناموجه و خودسرانه محدود کند. تحقق این امر مستلزم احترام به اصولی چون برابری همگان در برابر قانون، مدارا با مخالفان، گفتگوی همگانی و منصفانه، حل مسالمت آمیز مناقشات ملی، منطقه ای و صلح طلبی جهانی و مقاومت جدی در برابر تبعیضات قومی، جنسیتی، طبقاتی و مذهبی است که خود در پرتو ایجاد زمینه های لازم برای فعالیت آزاد احزاب، رسانه های مستقل، جلوگیری از سانسور، دسترسی آزاد به اطلاعات، گسترش و تعمیق فضای مدنی، احترام به حریم خصوصی افراد، فعالیت آزادانة تشکل ها و شبکه های اجتماعی غیردولتی و اصلاح قواعد و مقررات در جهت حذف هرگونه تبعیض میان شهروندان امکان پذیر است.
جنبش سبز یک جنبش مدنی است که پرهیز از خشونت و حرکت در چارچوب موازین فعالیت مدنی را سرلوحة خویش قرار داده است. این جنبش با اعتقاد به این که کرامت انسانی مردم اصلی ترین قربانی خشونت در فضای تقابل های نابرابر اجتماعی خواهد بود، ضمن تأکید ورزیدن بر گفتگوی احترام آمیز متقابل، فعالیت مسالمت آمیز و توسل به راه های غیرخشونت آمیز را ارزشی خدشه ناپذیر می داند. توسل به روش های غیرخشونت آمیز به معنای تسلیم یا کرنش در برابر ظلم و یا سکوت در برابر آن نیست بلکه به معنای توانایی مبارزه و اعتراض بر مبنای حرمت انسان و شخصیت والای اوست. جنبش سبز با در نظر گرفتن شرایط و مقتضیات، از کلیة ظرفیت های فعالیت مسالمت آمیز استفاده خواهد کرد.
عدالت، آزادی و برابری
شان عدالت در میان ارزش ها و آرمان های جنبش سبز مرتبه اولی و اصیلی است. توزیع عادلانة امکانات و فرصت ها، چه در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، و چه در ابعاد دیگر حیات انسانی، از جمله اهداف خدشه ناپذیر جنبش سبز است که لازم است برای دستیابی به آن، تمامی تلاش های ممکن انجام پذیرد. گسترش عدالت در جامعه در صورتی امکان پذیر است که نظام حاکم با پرهیز از انحصارطلبی و قیم مآبی و با اتکاء بر خواست ملت و منافع ملی، در عرصة داخلی و بین المللی، کاملا مستقل و فارغ از وابستگی به نهادهای غیرمردمی و قدرت های اقتصادی و سیاسی و طبقاتی عمل کند و مقید باشد که به اصل برابری انسان ها در بهره مندی از کلیة حقوق انسانی، مواهب طبیعی و تولیدات اجتماعی احترام بگذارد.
جنبش سبز با عنایت به لزوم تأمین خواست ها و مطالبات به حق تمامی اقشار اجتماع، بر پیوند، حمایت و جلب پشتیبانی همة نیروهای مولد جسمی و فکری جامعه و صیانت از آنان در برابر رانت خواران، دلالان، مافیای قدرت و ثروت و مداخلات مخرب حکومت تأکید دارد. این جنبش با الهام از اصل نهم قانون اساسی، با سلب آزادی های اساسی مردم به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور مخالف است و با تأکید بر استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، اصلی ترین راه حفظ منافع ملی و دفاع از مرزهای میهن را حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در تمامی ابعاد می داند.
برقراری آزادی و برابری از اهداف انکارناپذیر انقلاب اسلامی مردم ایران در سال ۱۳۵۷ است. پوشیده نیست که جنبش سبز نیز بر ضرورت دستیابی به آن اهداف والا تأکید دارد. نفی هرگونه انحصارطلبی فکری، رسانه ای و سیاسی و نیز مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحة اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطة سیاسی (استبداد، یکه سالاری و انحصارطلبی)، سلطة اجتماعی (تبعیض و نابرابری های اجتماعی) و سلطة فرهنگی (وابستگی و انقیاد فکری) تلاش شود. بر همین اساس جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هرگونه تبعیض جنسیتی و احترام به حقوق اقوام و مذاهب مختلف ایرانی تأکید ویژه دارد.
جنبش سبز بر این باور است که امنیت حکومت تنها از طریق حفظ امنیت یکایک شهروندان دست یافتنی است بگونه ای که مردم رها از ترس و تسلیم و تحت حمایت قانون زندگی کنند. مداخلة نیروهای نظامی و انتظامی در امور سیاسی و اقتصادی، هرگونه دخالت افراد غیرمسئول در امور انتظامی، و سلطة نیروهای امنیتی و انتظامی بر مقامات قضایی و سلب استقلال قضات، مخل امنیت دولت و ملت و در مخالفت بین و صریح با اهداف عالیه اسلام، آرمان های انقلاب اسلامی و قانون اساسی است.
اجرای بدون تنازل تمامی اصول قانون اساسی و بویژه اصول ناظر بر حقوق ملت (فصل سوم)، هدف و خواست تجدیدناپذیر و حتمی جنبش است.
آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت های غیرقانونی و نگاه امنیتی علیه فعالیت احزاب و گروه ها، و جنبش های اجتماعی چون جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، و مانند آن، و نیز محاکمة عادلانة آمران و عاملان تقلب و تخلف در انتخابات، شکنجه و قتل معترضان به نتیجة انتخابات، نقد آزادانة نظریه پردازان، و افشاء و محاکمة حامیان خشونت در لایه های مختلف فکری و نظری حکومت، از جمله واضحاتی است که در جهت اجرای عدالت باید مورد توجه قرار گیرد.
ج) راهکارها
۱- جنبش سبز را نه می توان یک حزب متمرکز دانست و نه مجموعه ای از افراد سازمان نایافته و بی هدف. جنبش سبز، قطرات به هم پیوسته مردم معترضی است که برای احقاق حق خود به دریا بدل شده اند. مرور تجربة تاریخی مردم ایران نشان می دهد که آنها در پرتگاه های تاریخی، هوشیاری، توانایی و درک بالای خود را نشان داده و با تکیه بر قوای خلاقة خویش، صعب العبور ترین راه ها را برای دستیابی به اهداف خود هموار ساخته و زیر پا نهاده اند. جنبش سبز بر پایة اصول و مبادی بنیادین خود، با استفاده از سازماندهی افقی و همسو در قالب شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی، بر فهم، اندیشه و نوآوری های ملت ایران تکیه دارد و دستیابی به آرمان هایی چون آزادی و عدالت را منوط به شکوفایی این خلاقیت ها می داند. این توانایی می تواند شعار «هر ایرانی یک ستاد» را به شعار «هر ایرانی یک جنبش» تبدیل کند. جنبشی که برخلاف پندار مخالفان آن، در قلب ایرانیان جای گرفته و چون جان، در تن می تپد و راه خود می جوید.
۲- جنبش سبز با پیگیری اهداف و آرمان های همیشگی مردم ایران و با اتکاء به بازخوانی انتقادی تحولات صورت گرفتة پس از انقلاب اسلامی، بویژه در عرصة روابط ملت و دولت، بر پایة میثاق مشترک مردم ایران، یعنی قانون اساسی، در پی دستیابی به آینده ای روشن برای ملت ایران است.
۳- در این راستا، تلاش برای ایجاد زمینة اجرای بدون تنازل قانون اساسی برخاسته از رأی مردم، از راهکارهای اصلی جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که تنها با بازگشت به قانون، الزام نهادهای مختلف به رعایت آن و برخورد با متخلفان از قانون در هر موقعیت و جایگاه، می توان از بحران های مختلفی که دامنگیر کشور شده و فشار خود را بر گردة مردم محروم ایران تحمیل می کند، رهایی یافت و در راه ترقی و توسعة میهن گام برداشت.
۴- جنبش سبز در عین حال از این مسئله مهم آگاه است که قانونگرایی به معنای استفادة ابزاری از قانون توسط حاکمان نیست. باید شرایطی فراهم آورد تا قانون وسیلة اعمال خشونت های ناروا و موهن، نقض حقوق بنیادین شهروندان که مغایر با اعلامیة جهانی حقوق بشر نیز هست نشود و خشونت، بی عدالتی و تبعیض صورت قانونی به خود نگیرد.
۵- قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی، متونی همیشگی و تغییرناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را دارد که با بازخوانی تجربه خود و تصحیح سیر حرکت خویش، به اصلاح قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی واقعی و مورد پذیرش است که در فضایی امن و آزاد و در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همة اقشار و گروه های اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.
۶- تلاش برای گسترش جامعة مدنی و تقویت حوزة عمومی از طریق تشویق مردم به مشارکت در تعیین سرنوشت خود با حضور در تشکل های صنفی و غیردولتی و احزاب و ... در زمرة راهکارهای اساسی جنبش سبز است.
۷- این جنبش بر این باور است که حفظ منافع ملی و دستیابی به اهداف جنبش و کاهش بی اعتمادی بحران زای کنونی بین ملت و حکومت، مستلزم گفتگو میان نمایندگان گروه های مختلف فکری و سیاسی با یکدیگر و نیز با حاکمیت و با مردم است و در این راستا، از هرگونه دعوت به مذاکره و گفتگوی شفاف به منظور دفاع از حقوق مردم و حل منازعات اجتماعی استقبال می کند.
۸- جنبش سبز به منظور قدرت بخشی به اقتصاد کشور از راه تأمین حقوق مادی کارگران، کشاورزان و کارکنان خدماتی از روش های مبتنی بر عدالت اجتماعی در چارچوب قانون، افزایش بهره وری انسانی، کاهش هزینه های تولید کالا و خدمات، و ترمیم حداقل دستمزد با نظارت واقعی نمایندگان نیروی کار در عرصه های مختلف، بهره می گیرد.
۹- توجه به اقشار محروم از طریق تقوبت اقتصاد ملی از اصول تعطیل ناپذیر جنبش سبز است. از همین رو، دستگیری از نیازمندان از طریق ایجاد شبکه های همیاری و تکفل و توانمندسازی آنان و نیز حمایت از فعالان عرصة اقتصاد ملی در مقابل واردات بی رویة کالاهای خارجی، از برنامه های عملی جنیش سبز خواهد بود.
۱۰- حضور مؤثر زنان در جنبش سبز را باید فرصتی برای برداشتن گام هایی بلندتر در جهت رفع تبعیض های جنسیتی و تحقق مطالبات برحق آنان شمرد. جنبش سبز حمایت همه جانبه و همراهی با جنبش زنان را در زمره اولویت های بنیادین خویش می داند و معتقد به این ضرورت تاریخ اجتماع ایران است که زنان علاوه بر ایفای نقش مهم خود در خانواده، بعنوان هویتی مستقل، جایگاه بایستة خویش را در جامعه بازیابند.
۱۱- تلاش برای تحقق حقوق قانونی و احترام اخلاقی اقلیت های دینی و مذهبی و قومی از طریق زمینه سازی برای مشارکت فعال و نهادمند آنان در فرایندهای تصمیم گیری سیاسی در کشور، با تکیه بر هویت مشترک ایرانی و به رسمیت شناختن تنوع و تعدد فرهنگی، یکی از فعالیت های عمدة جنبش سبز است.
۱۲- و سرانجام، جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شأن ملت بزرگ و تاریخی ایران در جهان است. ملتی که بسیار بیش از این شایسته احترام و تکریم در تمام جهان است. طرد خشونت، ترور، مداخلة سلطه جویانه در امور داخلی کشورها و احترام به حق تعیین سرنوشت برای همة ملت ها، نیازمند تغییر بنیادین نگرش ها در رابطه با امنیت ملی، منطقه ای و جهانی است که راه را بروی گسترش همکاری و تعامل بین ملت ها باز کند. جنبش سبز از اقدامی که در این جهت انجام شود استقبال می کند.
باور داریم که اینهمه جز با باور به حقانیت ملت و التزام به کسب مشروعیت از او و در نظرگیری مصالح ملی و منافع ملت، میسر نخواهد بود.
میرحسین موسوی مهدی کروبی
شورای هماهنگی راه سبز امید:
امروز: جمعی از فعالین سیاسی و مدنی طی نامهای سرگشاده به ریاست قوه قضاییه ضمن تاسف از روند غیر قانونی دستگیری دکتر یزدی و استمرار بی مورد و بدون رسیدگی آن توسط دادگاهی صالحه، خواهان اقدام عاجل آن مقام براساس وظیفه شرعی و قانونی ایشان شدند. این نامه که به امضای ۱۶۵ فعال سیاسی و مدنی رسیده ضمن اشاره به سابقه سیاسی و انقلابی دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی، فشارهای ناموجه بر علیه ایشان نظیر محبوس ساختن و انتقال به مکانی نامعلوم که معنایی جز ادامه و استمرار نامحدود دوران برای ایشان ندارد را مایه تاسف دانسته اند.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به نام خدا
ریاست محترم قوه قضائیه
همانطور که میدانید، دکتر ابراهیم یزدی یکی از دیرپاترین و پرسابقهترین مبارزان سیاسی ایران، ماههاست که به دلایل نامعلومی در زندان بهسر میبرد. سوابق درخشان ایشان در دهههای متوالی در مبارزه با نظام سلطنتی، در چارچوب اعتقادات دینی و ملی آن چنان روشن و غیرقابل کتمان است که سرسختترین مخالفان وی نیز بر آن صحه میگذارند. نکتهی قابل تأسفتر آن که فشارهای ناموجه نظیر محبوس ساختن بیدلیل یا انتقال ایشان به مکان نامعلوم، معنایی جز ادامه و استمرار نامحدود دوران برای دکتر ابراهیم یزدی به عنوان دبیرکل نهضت آزادی ایران، ندارد.
جای تأسف است که ٣٢ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمنماه ۵٧ که با حداقل خشونت به نتیجه رسید، و تحقق آزادیهای اساسی، از جمله آزادی احزاب و آزادی بیان را در سرفصل مطالبات خود قرار داد، یک حزب سیاسی که برپایهی اعتقادات دینی و ملی تشکیل شده و در پیروزی انقلاب سهم غیرقابل انکاری داشته است، این گونه تحت فشار قرار گیرد و دبیر کل بیگناه آن در سن ٨٠ سالگی محبوس باشد.
امضا کنندگان زیر ضمن ابراز تأسف خود از برخوردهای غیرموجه و خلاف قانون با دکتر یزدی و استمرار بیدلیل دستگیری، و زندانی نمودن ایشان بدون رسیدگی در دادگاه صالحه، قویاً از جنابعالی درخواست دارند که برحسب وظایف و تکالیف شرعی و قانونی خود، در جهت آزادی دکتر یزدی، اقدام عاجل بهعمل آورید و اجازه ندهید، اصول مصرح قانون اساسی جمهوری اسلامی در زمینهی حقوق اساسی ملت، بیش از این نادیده گرفته شود.
حمید آصفی، اعظم اکبرزاده، علی اکرمی، حسن افتخار اردبیلی، هادی احتظاظی، مصطفی اخلاقی، عبدالحمید الهامی، طاهر احمدزاده ، سامر آقایی، محسن احمدی، حسن احمدی، حمید احراری، غلامرضا اربابی ، مهدی امینیزاده، منوچهر احتشامی، حجت انصاری، مصطفی اخلاقی، محمد بستهنگار، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، کمالالدین بازرگانی، پروین بختیارنژاد، رحمتالله برهانی، محمدحسین بنیاسدی، محمد بهزادی، ناصر بهبهانی، محمد بهفروزی، ایرج باقرزاده، مختار باطولی، روحالله باقرآبادی، مسعود پدرام، عباس پوراظهری، حبیبالله پیمان، مجید پیمان، عزیز پورمحمد، عباس تاجالدینی، رحیم ترابینژاد، مصطفی تنها، محمد توسلی، غلامعباس توسلی ،مجید تولایی، هادی تفنگچی، علیاکبر جلالی، مجتبی جهانی، حمید حدیثی، طه حجازی، محمدعلی حسننژاد، محمد حیدری، بهزاد حقپناه، حسین حریری، هوشنگ خیراندیش، ابراهیم خوشسیرت، مهدی خدادادی، محمد خطیبی، محمدعلی دادخواه، رسول دادمهر، رسول دادفر، محمود دلآسایی، ابراهیم دینوی، سعید درودی، محمد دادیزاده، محمدجواد رجائیان، محمدصادق ربّانی، علیرضا رجایی، بهمن رضاخانی، احد رضایی، محسن رأفتیان، حسین رفیعی، رضا رئیسی طوسی، علی زرّین، رقیه زارع پورحیدری، عزتالله سحابی، فریدون سحابی، عبدالفتاح سلطانی، مرتضی سلطانیه، سیدمحمد سجادی، تقی شامخی، علی شاملو، حسین شاهحسینی، ابراهیم شاکری، محمود شاددل بصیر، جواد شرفالدین، پوران شریعت رضوی، احسان شریعتی، سارا شریعتی، سوسن شریعتی، هاشم صباغیان، احمد صدر حاجسیدجوادی، مهدی صرّاف، فضلالله صلواتی، رضا صدر، محمد صاحبمحمدی، مظفر صفری، سعید صاحبمحمدی، علی اشرف ضرغامی، فریدون ضرغامی، اعظم طالقانی، طاهره طالقانی، امیر طیرانی، کیان ظهرابی،روئین عطوفت، محمود عمرانی، هما عابدی، علی علوی، رضا علیجانی، سیدجعفر عباسزادگان، مهدی غنی، علیاصغر غروی، مرتضی فلاح، ناصر فخر سلطانی، مصطفی فاضلی، غفار فرزدی، محمد حسین غفارزاده، ارسلان فلاح، حسن فرهودینیا، عباس قائمالصباحی، نظامالدین قهاری، عبدالحسین قمیزاده، رحمان کارگشا، اسدالله کارشناس، مرتضی کاظمیان، محسن کدیور، پروین کهزادی، هادی کحالزاده، بهناز کیانی، ناصر کمیلیان، فاطمه گوارایی، مسعود لدنی، محمد محمدی اردهالی، سعید مدنی، ماشاءالله مدیحی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، صادق مسرت، فهیمه ملتی، ضیاء مصباح، احمد معصومی، احمد محمدی اردهالی، احمد منتظری، سعید منتظری، مهدیه محمدی، قدرت منصوری، فرید مرجائی، وحید میرزاده، مرتضی مقدم، حسین مدنی، هرمز ممیزی، محمدجواد مظفر، حمید معتمدیمهر، محمد ملکی، مهدی ممكن، قدسی میرمعز، نوشین محمدی، محمود نکوروح، سیدحمید نوحی، علیاکبر نجفی، سیدمجید نوحی، رضا نخشب، مهدی ناطقی، منوچهر نوربخش، پرویز همایونی، خلیل هراتی، احسان هوشمند، ناصر هاشمی، محمود یگانلی، علی یحیایی، حسن یوسفی اشکوری.
دانشجو کابوس شباو روز بسیجی
صبح برای رفتن به میدان فاطمی از خانه خارج شدم.حال و هویی شهر برایم غریبه بود.بسیجیهای متر سوار با صورت زیادی گاز میدادند و با حالت خشم مردم را نگاه میکردند.
سات ۸.۳۰ بود که به میدان فاطمی رسیدم.آنجا مملو از بسیجیهای لباس شخصی بود که با دقت مردم را زیر نظر گرفته بودند.
ماشین نیروی انتزاعمی در میدان ولیعصر مستقر شده بود.
تعدادی از دانشجویان برای آمدن به خیابان بزگمهر و دانشگاه هنر ترجیح داده بودن که از خط ویژهٔ اتوبوس استفاد کنند زیرا احتمال آنکه نتوانند پیاده به آن سمت بیایند زیاد بود.
آن مسیر تا طالقانی را پیاده طی کردم.نیروهای بیسیجی زیادی را در آنجا مشاهده کردم.
آنها حجلهٔ بزرگی را در وانتی گذشته بودند و با آن در خیابان راه افتاده بودند.
چشمام به خانومی افتاد که برای شهید فرزیشون به شدت گریه میکرد.با خودم فکر کردم آیا واقعاً از جریان بیخبرند یا به قول معروف اشک تمساح میریزند.؟
آنها خیابان را بسته بودند و به هیچ خودرویی اجازهٔ حرکت به سمت پایین را نمیدادند به همین دلیل دوستم نتوانست با اتوبوس خود را به محل برساند.
در جلوی دانشگاه آثاری از دانشجویان به جز تعدادی از دانشجویانی که مشخص نبود متعلق به کدام دانشگاه هستند نبود.
از برنامه اطلاعی نداشتم و فکر میکردم مراسم تشیع جنازه شهید صانع از جلوی دانشگاه هنر به مقصد دانشگاه تهران میباشد.
در همان لحظه دوستم تماس گرفت و گفت دانشجویان در تالار فارابی هستند به داخل دانشگاه بیا.
نزدیک ساعت۹ بود.بر تعداد بسیجیان افزوده میشد و من نمیتوانستم آنجا بمانم.
بسیجیان با حراست دانشگاه از طریقه بلندگو تماس برقرار کردند و خواستار باز شدن در اصلی دانشگاه برای وارد شدن جمعیت عزادار شدند.به زحمت خودم را به داخل دانشگاه رساندم و با بی اعتنایی از خواستهٔ انتظامات دانشگاه که کارت دانشجوییم را طلب میکرد از بین بسیجیان وارد محوطه شدم.
دانشگاه هنر برایم غریب شده بود و بیشتر به پایگاه مقاومت بسیج شباهت داشت تا یک محیط آموزشی.
یک عده لباس شخصی در میدان ورزشی مستقر شده بودند.
به سمت تالار فارابی به حرکت افتادم.در بین راه با متلکهای بسیجیان مواجه شدم.متلکهایی از نظیر توالت فرنگی در پشت قرار دارد(اشاره به تالار فارابی) و یا سوسولان در آن طرف تجمع کرده اند.
عدهای از دانشجویان را به داخل تالار برده بودند و با تجمع دایره شکلی در جلوی ووردی تالار از ورود دانشجویان دیگر ممانعت میکردند.
به سمت دیگر دانشجویان که در آن سمت تالار بودند حرکت کردم.بسیجیان سعی میکردند با کوبیدن پا بر زمین و گفتن شعارهایی عالیه رهبران جنبش سبز دانشجویان عزادار را به نوع تحریک کنند.
از آنجا مرا به سمت درهای عقب تالار بردند تعداد دانشجویان در آنجا به ۵۰ نفر میرسید.
از رفتار بسیجیان همه در بهت بودیم.صدای سنج و دما به گوشمان رسید.نگران افرادی بودیم که در تالار فارابی بودند و بسیجیان برای تحریک آنها با قدرت هرچه تمام به در میزدند.
دانشجویان بد از متوجه شدن فیلم و عکس گرفتن بسیجیان سعی کردند با شال و عینک صورت خود را از آنها پنهان کنند.یکی از دانشجویان را که به صورت ناشیانه مشغول گرفتن عکس بود را به عقب آوردیم و از وی خواستیم دوربین خود را پنهان کند زیرا در صورت متوجه شدن بسیجیان به وی هم رحم نمیکردند.
هم اتاقی شهید به گفتههای بسیجیان که اظهار داشتند صانع یک بسیجی بود است اعتراض کرد.تعدادی از دانشجویان سعی در آرام کردن وی میکردند.
با دوستم در تالار در حال تماس بودم که ناگهان متوجه یک گروه عکسی در بالای ساختمان دانشکده کاربردی شدم که مشغول عکس گرفتن از دانشجویان بودند.
همه با هم میمانیم و از هم جدا نمیشویم این سخنان دانشجویان در جواب بسیجیان که به ظاهر برای بعضی از دختران دانشگاه دلسوزی میکردند و از آنان میخواستند دانشگاه را به مقصد خانه ترک کنند آنان را بسیار عصبانی کرد و ما را به سمت هیات پشت دانشگاه روبروی در آقبی تالار فارابی کشاندند.
از اینکه بد از ۶ سال دیدارم با دانشگاه اینگونه تازه شده بود بسیار ناراحت بودم و با حیرت محیط دانشگاه را تماشا میکردم.
ما هیچ گونه خبری از مراسم تشیع جنازه شهید صانع نداشتیم.
اساتید و دانشجویان نگران دیگر دانشجویانی بودند که بسیجیان آنان را در تالار فارابی اسیر کرد بودند.
در این موقعیت حراست دانشگاه هم که در سالهای تحصیل باعث آزار و اذیت ما بودند نگران دانشجویان بودند و دنبال راه هلی که بتوانند دانشجویان را از آن سالن بیرون بیاورند.
تعدادی از بسیجیان دانشگاه را به مقصد دانشگاه تهران برای مراسم تشیع جنازه ترک کردند و تعداد زیادی از آنها در دانشگاه باقی ماندند.
مسئولین دانشگاه سعی میکردند دانشجویان را به نحوی به آرامش دعوت کنند و آنها را برای باز کردن در اقبی تالار به قسمت انتهایی هیات راهنمایی کردند.
با دوستم تماس گرفتم و موضوع را به وی گفتم.
سکوت کردیم تا بسیجیان متوجه نشوند.
با آن شیوه توانستیم ۵ یا ۶ نفر از دانشجویان را از تالار خارج کنیم.
پس از آن بسیجیان متوجه گروهی دیگر از دانشجویان که قصد خارج شدن از تالار را داشتند شدند و به سمت آنها هجوم بردند.
اساتید و حراست سعی در آرام کردن فضا میکردند.بسیجیان با گاز فلفل و اشک آور به سمت دانشجویان یورش بردند و با باتوم و شکر دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و تعدادی از دانشجویان را دستگیر کردند.
بسیجیان دانشجویان را در یک مربع کوچک در انتهای هیات محاصره کردند.
نیروهای بسیج به سمت یکی از دانشجویانی که مشغول فیلمبرداری بود هجوم بردند و وی را تهدید به دستگیری کردند و خواستار چک کردن دوربین و گوشی دیگر دانشجویان شدند.
در حالیکه تعداد زیادی از دانشجویان در تالار فارابی بودند و نیروهای بسیج اجازهٔ ورود به فرد دیگری را نمیداد دستم با من تماس گرفت و گفت دانشجویان قصد بیرون آمدن از تالار را ندارند زیرا حس میکنند محیط تالار امن شده است.
مسئولین دانشگاه حدود ساعت ۱۲ درهای سلف را باز کردند و تعدادی از دانشجویان بعد از ساعتها تشنج وارد شدند و تعداد دیگری از دانشجویان که معتقد بودند محوطهٔ بیرون امن تر از سلف است در محوطه ماندند.
گروهی از بسیجیان و مسئولین حراست دانشگاه از دانشجویان خواستند که گروه گروه از در بلور دانشگاه را ترک کنند.
هیچ یک از دانشجویان حاضر به انجام چنین کاری نشدند زیرا میدانستند که کوچه های بال آور مملو از نیروهای بسیج و انتزاعمی است.
پس از مدتی تعدادی از اساتید و مسئولین دانشگاه از دانشجویان خواستند که به آنها اعتماد کنند و با اسکورت خود نیروهای دانشگا از آنجا خارج بشوند.
گروهی از دانشجویان به صورت داوطلبانه خواستار بیرون رفتن از آنجا شدند و در حین رفتن به دیگر دانشجویان تاکید کردند که بدون اطلاع دادن آنها از آنجا خارج نشوند و در صورت دستگیری آنها آنجا را ترک نکنند.
در طول مسیر خیابان انقلاب یک بسیجی با شکستن چوب پرچم ایران سعی در ترساندن دانشجویان کرد.
از تجمع دانشجویان در بیرون محوطهٔ دانشگاه جلوگیری میکردند و خواستار ترک کردن سریی آنجا شده بودند.
با دستم تماس گرفتم و خبر خارج شدن دانشجویان را از محوطه دادم و از وی خواستم با دیگر دانشجویان از تالار خارج شده و به همراه اساتید محوطه دانشگاه را ترک کنند.
تمام چهار راهی منتهی به ولیعصر و محوطهٔ بیرون دانشگاه مملو از نیروهای بسیجی بود و این جمله با مغزم خطور کرد که آنها از تجمع دانشجویان در یک محیط بسته هم ترس دارند و دانشجویان کابوس شب و روز آنهاست.
*پروردگارم مرا بهمدارا و نرمی با مردم فرمان داده است، همچنان که بهانجام واجبات، امر فرموده است.
* از کسی که بر تو ستم ورزید، بگذر.
* همدیگر را ببخشید تا کینههایتان از میان برخیزد.
* کسی که مهربانی نکند رحمت خدا شامل حالش نمیشود.
* مبادا یکی از شما سلاح خود را بهسوی برادر خود بگیرد؛ زیرا ممکن است که شیطان بدون علم و اراده او دستش را بهحرکت درآورد و او بهگودالی از دوزخ درافتد.
* هر آنکس که با آهنپارهای بهسوی برادر خود اشاره و [او را تهدید] کند، فرشتگان همواره او را لعنت میکنند تا از آن کار باز آید.
غربت ارزشها و فضایل و رواج برخی از رذایل اخلاقی
امروزه همگان از غربت ارزشها و رواج برخی از رذایل اخلاقی در جامعه اسلامی ما نگرانند و حتی برخی از بزرگان و علمای اخلاق نسبت بهوضعیت موجود هشدار داده و اعلام خطر کردهاند. از آنجایی که در آستانه ۱۷ ربیع الاول، میلاد مسعود پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع) بهسر میبریم، از اینرو شایسته است که با تأمل در ابعاد مختلف شخصیت رسول اکرم(ص) و تأسی بهسیره حضرت ختمیمرتبت از یک سو بهدرمان دردهای فردی و اجتماعی خویش بپردازیم که خداوند متعال رمز رستگاری بشریت را اسوه قرار دادن پیامبر اکرم(ص) معرفی کرده است و از سوی دیگر با معرفی درست این پیامبر بزرگ الهی و آخرین واسطه آسمان و زمین بهجهانیان بر تبلیغات سوء دشمنان بشریت خط بطلان بکشیم.
امروز دو عامل خطرناک یعنی معرفی نادرست برخی از پیروان رسول اکرم(ص) و تبلیغات سوء دشمنان بهمانند دو تیغه یک قیچی موجب مجهول ماندن شخصیت آن حضرت بر بشریت است که باید با مبارزه با این دو عامل و معرفی صحیح شخصیت این آخرین پیامآور الهی، زمینه گرایش بشریت بهتعالیم آن حضرت را فراهم آورد.
آراستگی پیامبر اکرم(ص) بهتمامی فضایل و پیراستگی او از کافه رذائل
اخلاق پیامبر، قرآن بود
یکی از مهمترین ابعاد شخصیت پیامبر اکرم(ص) بعد اخلاقی و آراستگی آن حضرت بهفضایل و پیراستگی او از کافه رذائل در حد طاقت بشری است. اخلاق پیامبر اکرم(ص) تجسم عینی قرآن کریم بود و از این روست که خداوند متعال او را در قرآن کریم با عنوان «خلق عظیم» ستوده و خود آن حضرت نیز هدف بعثت خویش را «اتمام مکارم اخلاقی» معرفی کرده است.
سعد هشام گوید: «از عایشه پرسیدم که اخلاق پیامبر چگونه بود؟» گفت: «آیا قرآن میخوانی؟»، گفتم: «آری»، گفت: «اخلاق پیامبر، قرآن بود.» خداوند متعال، رسول گرامیش را با عالیترین فضائل و مکارم اخلاقی تأدیب کرد و بیاراست و این فضائل از سوی او بهجامعه اسلامی سرازیر شد و دنیایی از معنویت و ارزش های اخلاقی را پدید آورد.
محمد(ص) پیامبر رحمت
برخلاف تبلیغات دشمنان اسلام و رسول خدا(ص) که میکوشند از آن حضرت چهرهای خشن معرفی کنند و از او با عنوان «پیامبر شمشیر» نام میبرند، یکی از مهمترین فضایل آن حضرت، اتصاف او به«رحمت» است و در این مجال سعی بر این است که بهتشریح گوشهای از اقیانوس بیکران رحمت محمدی پرداخته شود.
مفهوم «رحمت» در لغت
«رحمت» در لغت بهمعنای رقّت و مهربانی است. «ابنمنظور» در «لسانالعرب»،«رحمت» را اینگونه معنا میکند: «الرحمه: الرقّه و التعطف و المرحمه مثله؛ رحمت بهمعنای رقت و مهربانی کردن است و بههمین معناست، مرحمت.» «ابنمنظور» در بیان تفاوت معنای «رحمت»، زمانی که بهعنوان صفت آدمیان بهکار رود با زمانی که که صفت خداوند قرار بگیرد، میگوید: «و الرحمه فی بنی آدم عند العرب، رقه القلب و عطفه و رحمه الله، عطفه و احسانه و رزقه؛ و «رحمت» در نزد عرب، آنگاه که برای انسانها بهکار رود بهمعنای رقت و مهربانی قلب است، اما رحمت خداوند بهمعنای مهربانی، احسان و رزق دادن است.
مفهوم «رحمت» در قرآن
«رحمت»، در کاربرد قرآنی نیز بههمین معناست. «راغب اصفهانی» زباندان و قرآنشناس بزرگ، میگوید: «رحمت»، مهربانی و رقّتی است که مقتضی احسان نسبت بهشخصی است که مورد رحمت قرار گرفته است، از این سبب گاه تنها در مهربانی [ملزوم] و گاه تنها در احسان [لازم] بهکار میرود؛ مانند: «رحم الله فلاناً» و چون خداوند با «رحمت»، وصف شود، مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب، از اینروی روایت شده است که: رحمت از خدا، انعام و تفضل و از آدمیان، رقّت قلب و عاطفه است.»
مؤلف تفسیر گرانسنگ «کشاف»، «جارالله زمخشری» با پذیرش این مطلب که رحمت در اصل معنا و مفهوم خویش بهمعنای عاطفه و مهربانی است، بر این باور است که کاربرد آن برای خداوند، مجازی و بهمفهوم انعام خداوند بر بندگان میباشد، بدانسان که فرمانروا آن گاه که بهمردم مهربان باشد به آنان احسان و انعام میکند.
«علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(ره)» در تفسیر قیّم «المیزان» توضیح بیشتری در باره مفهوم «رحمت» داده و گفته است: «رحمت، تأثر و انفعال مخصوصی است که در وقت دیدن محتاج، عارض قلب میشود و شخص را بهرفع احتیاج و نقیصه محتاج و نیازمند وادار میکند، این معنا بهحسب تحلیل، بهعطا و فیض بر میگردد و بههمین معنا خداوند سبحان بهصفت «رحمت»، توصیف میشود، یعنی، رحمت در خداوند بهمعنای عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب؛ زیرا در ذات باری، انفعال نیست.» آنچه در توضیح «علامه طباطبایی» شایان توجه است، افزون بر این که منشأ رحمت(احتیاج و نیاز شخص مرحوم) را در تعریف و مفهوم رحمت گنجانده و در نتیجه، مهربانی و رقّت قلب ویژهای را که بهمنظور رفع نیاز نیازمند بر شخص عارض میگردد، «رحمت» نامیده، این نکته است که کاربرد «رحمت» در باره خداوند متعال براساس تعریف و توضیح ایشان ـ آنگونه که از زمخشری نقل شد ـ مجاز نیست بهویژه اینکه در کاربرد قرآن کریم، بیشترین استعمال «رحمت»، در خصوص ذات باری تعالی است، که اگر توصیف خداوند را بهاین صفت مجاز بشمریم، بیشترین موارد استعمال این صفت در قرآن مجاز خواهد بود و این گذشته از هر چیز دیگر با بلاغت قرآن سازگار نیست.
نتیجه: «رحمت» بهمعنای مهربانی و رقت قلب است که از دیدن فرد نیازمند، عارض میشود و شخص را بهاحسان وا میدارد؛ ولی در خداوند، «رحمت»، بهمعنای احسان و انعام است؛ زیرا او، بهرقّت و انفعال ستوده نمیشود. در کلامی از علی(ع) نیز همین خصوصیت در توصیف خداوند به«رحمت»، لحاظ شده؛ آنجا که حضرت فرموده است: «رحیم لایوصف بالرقّة، صاحب رحمتی که بهرقت قلب توصیف نمیگردد.» در آن آیات قرآن که خداوند بهاین صفت ستایش شده است نیز همین خصوصیت دیده میشود. با بررسی واژگان هممفهوم با «رحمت» میتوان از دو واژه «لینت» و «مداراة» یاد کرد که معنایی نزدیک به«رحمت» را میرسانند.
جایگاه رحمت در متون دینی
صفت«رحمت» و مهربانی(چه بهمفهوم الهی و چه بهمعنای بشری آن) در اندیشه اسلامی از جایگاهی رفیع برخوردار است، بهطوری که خداوند متعال، ذات بیبدیل خویش و نیز قرآن، پیامبر(ص) و مؤمنان را مکرراً بهاین صفت توصیف میکنند و میستایند و آن را از نمودهای اخلاق نیک الهی در بشر و آرایههای مشترک میان خدا و انسان برمیشمرند و اینکه بههر اندازه، فرد بتواند، خویشتن را بدان بیاراید، بههمان میزان، بهخدایگونه شدن و تقرب بهذات اقدس الهی نزدیک میگردد.
خداوند متعال، افزون بر اینکه کلید گشایش سورههای کتاب وحیانی خویش را - جز در یک سوره آن هم بهدلایل ویژه- صفت «رحمت»(رحمن و رحیم) قرار داده، در آیات بسیاری نیز، خود را بهاین صفت، ستوده که برخی از آن آیات بهشرح ذیل است:
۱. «... و انا التواب الرحیم؛ و من توبهپذیر و مهربانم.» (۱)
۲. «وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ، لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ؛ و خداوند شما، خداوند یگانهای است که غیر از او معبودی نیست. اوست بخشنده و مهربان(و دارای رحمت عام و خاص.)(۲)
۳. «... وَ اسْتَغْفِرُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ و از خداوند آمرزش بطلبید که خداوند آمرزنده و مهربان است.»(۳)
۴. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ، أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَهَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت و در راه خدا جهاد کردهاند، آنها امید بهرحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.»(۴)
۵. «هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ؛ و او مهربانترین مهربانان است.»(۵)
قرآن کتاب «رحمت» و محمد(ص) «پیامبر رحمت» و مسلمانان «صاحبان رحمت»
بر همین سیاق، خداوند متعال کتاب خویش؛ قرآن را «کتاب رحمت» و پیامبر خویش را «پیامبر رحمت»، و مؤمنان و گروندگان راستین بهاسلام را «مهربانان» و «صاحبان رحمت» در تعامل با یکدیگر معرفی میکند: ۱. «وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ؛ و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.»(۶)
۲. «فَقَدْ جَاءَکُم بَیِّنَهٌ مِن رَبِّکُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَهٌ؛ اینک، آیات و دلایل روشن از جانب پروردگارتان و هدایت و رحمت برای شما آمد.»(۷)
۳. «و انه لهدی و رحمهٌ للمؤمنین؛ این قرآن، مایهی هدایت و رحمت برای مؤمنان است.»(۸) ۴٫«تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ، هدی و رحمه للمحسنین؛ این آیات کتاب حکیم است(کتابی پر محتوا و استوار) مایه هدایت و رحمت برای نیکوکاران است.»(۹) آیات و نصوص دینی که پیامبر اکرم(ص) را «رسول رحمت» و مهربانی معرفی میکنند، در بخشهای بعدی، ذکر میکنیم.
رحمت نبوی تجلی رحمت الهی
خداوند متعال خود را بهعنوان رحمان و رحیمی که رحمتش برغضبش سبقت گرفته و رحمت را بر نفس خویش نوشته و واجب کرده است، معرفی میکند. «پیامبر رحمت»(ص) نیز وقتی بهتصویر رحم و رحمت در خداوند متعال می پردازد، او را مهربانتر از مادر نسبت بهکودک معرفی میکند.
پیامبر اکرم(ص) در تصویر رحمت الهی میفرماید: «خداوند رحمت را به ۱۰۰جزء تقسیم کرد، پس ۹۹جزء آن را نزد خود نگاه داشت و یک جزء آن را بهزمین فرو فرستاد و از برکت همین یکجزء است که خلایق در باره هم رحمت میآورند؛ چنانکه چهارپایان سم خود را از بچه خود دور میدارند تا مبادا بهآن اصابت کند و صدمهای بهآن وارد سازد.» آنگاه با بیان شدت علاقه مادر بهکودک خود که آن را بهسینه فشرده است میگوید: «آیا باور میدارید که این مادر کودک خود را بهآتش در افکند؟» و چون یاران میگویند: «نه بهخدا قسم یا رسولالله»، میگوید: «بهتحقیق، خداوند نسبت بهبندگان خود از این مادر نسبت بهکودکش مهربان تر است!» در بیانی دیگر میگوید: «خداوند شبهنگام دست لطف خود را میگشاید تا توبه گناهکار روز را بپذیرد و بههنگام روز دست لطف خود را میگشاید تا دست گناهکار شب را بگیرد.»
مهربانی و رحمت، بارزترین صفت رسول خدا(ص) در بیان خداوند
خداوند متعال در قرآن کریم، مهربانی و رحمت را بهعنوان بارزترین صفت رسول خویش معرفی میکند و میگوید:«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَه لِلْعَالَمِینَ؛ ما تو را نفرستادیم مگر اینکه رحمتی باشی برای همه جهانیان.»(۱۰)
در صحیح مُسْلِم آورده است: «قِیلَ یَا رَسُول اللَّه اُدْعُ عَلَى الْمُشْرِکِینَ قَالَ: «إِنِّی لَمْ أُبْعَث لَعَّانًا وَ إِنَّمَا بُعِثْت رَحْمَة؛ گفته شد ای رسول خدا، مشرکان را نفرین کن، فرمود: من برای لعنت مبعوث نشدهام، و لیکن فقط برای رحمت مبعوث شدهام.» مفسران در تفسیرآیه شریفه «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رؤوفٌ رَحِیمٌ؛ پیامبری برای شما آمده است که از مصیبتها و گرفتاریهای شما رنج میبرد و از هر کس بهشما علاقهمندتر و دلسوزتر است. او مهربان و رؤوف و رحمدل است.»(۱۱) گفتهاند: خداوند بر مؤمنان منت گذاشته است که رسولی از جنس خودشان برای آنان فرستاده است که سنگین است بر او آنچه که امتش را بهزحمت و مشقت میاندازد و از اینرو است که فرمود: من بر شریعت سهل و آسان، مبعوث شدهام و در حدیث آمده است: «إِنَّ الدِّین یُسْر؛ دین آسان است» در تفسیر «حَرِیص عَلَیْکُمْ» هم گفتهاند: «پیامبر حریص بر هدایت و رسیدن نفع دنیوی و اخروی بهشما و ورود شما بهبهشت و نسبت بهمؤمنان، رؤوف و رحیم است.»
خداوند پیامبرخویش را با عنوان «پیامبر رحمت» معرفی میکند
قرآن کریم، در ترسیم سیمای پیامبراکرم(ص) میگوید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ، إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به [برکت] رحمت الهی، در برابر آنان [مردم] نرم و [مهربان] شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند، پس آنها را ببخش و برای آنها طلب آمرزش کن و در کارها با آنان مشورت کن، اما هنگامی که تصمیم گرفتی [قاطع باش] و بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»(۱۲)
فخررازی در تفسیر این آیه مبارکه میگوید: «غرض از بعثت، آن است که پیامبر(ص)، تکالیف الهی را بهمردم ابلاغ کند و برساند و این هدف محقق نمیشود مگر زمانی که دلها بهسوی پیامبر متمایل شوند و جانها در نزد وی آرام گیرند، برآورده شدن چنین مقصدی در گرو آن است که رسول دارای «رحمت» و «کرامت» باشد و از خطاهای مردم بگذرد و برخوردهای ناخوشایند آنان را نادیده بگیرد و با آنان با انواع نیکی، مکرمت و شفقت برخورد کند. بهدلیل آنچه آمد، پیامبر(ص) باید پیراسته از بدخلقی باشد، همچنین باید که سختدل نباشد، بلکه تمایل افزون بهکمک ضعیفان و دستگیری فقیران داشته باشد و لغزشها و رفتارهای ناپسند آنان را نادیده بیانگارد.»
خداوند پیامبر خویش را بهرحمت و مهربانی سفارش کرده است
خداوند متعال همواره پیامبر خویش را بهرحمت و مهربانی سفارش کرده است. پیامبر اسلام(ص) نیز تجلی رحمت الهی است و از این رو است که همانند ذات اقدس الهی رحمت برای جهانیان است. خود آن حضرت فرمود: «اِنّما أَنَا رَحْمَهٌ مُهْداهٌ؛ همانا من هدیه رحمتی از آسمان بهسوی جهان و انسانم.» مأموریت پیامبر اسلام(ص) بهمشورت با مسلمانان و دعا کردن و طلب مغفرت و آمرزش برای آنان نیز تأکیدی است بر هم ضرورت نرمخویی، مهربانی و ملاطفت پیامبر و هم بر بیان واقعیت داشتن اتصاف آن حضرت بهاین اوصاف در تعامل با مردم و پیروان خویش.
در قرآن کریم آمده است: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ؛ عفو را پیشه کن و بهنیکی فرمان ده و از جاهلان اعراض کن.»(۱۳)
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه شریفه میگوید: «اخذ چیزی» بدین معناست که گیرنده، آن را هماره با خود داشته باشد و ترک نکند، از اینرو «اخذ عفو» یعنی این که پیامبر(ص) بدرفتاریهای نسبت بهخویشتن را هماره بپوشاند و از انتقامگیری ـ که عقل اجتماعی آن را در روابط و تعامل با یکدیگر روا میشمارد ـ چشم بپوشد.
البته این منش، نسبت بهرفتار ناپسند دیگران در باره شخص پیامبر و ضایع کردن حقوق فردی وی است، اما زمانی که رفتار ناپسند با پیامبر(ص) سبب از میان رفتن حقوق دیگران شود، گذشت و بخشش، هرگز روا نیست؛ زیرا، این عمل، مایه فریب و گمراهی شخص بدرفتار و ضایعشدن حق غیر و ابطال قوانین نگهدارنده جامعه میشود که تمامی آیات قرآنی که از ستم و فساد و یاری رساندن و تکیه کردن بهستمگران منع میکند، چنین عفو و گذشتی را روا نمیشمارد.»
علامه در ذیل فراز آخر آیه شریفه «وَ أعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» میگوید: «این جمله، فرمان دیگری از خداوند برای مدارا با کسانی است که بهآن حضرت، ستم شخصی میکردند و این نزدیکترین و زیباترین روش برای خنثی کردن آثار عمل جاهلانه و کاستن از فساد کردار آنان است؛ زیرا واکنش همسان در برابر عمل جاهلانه، سبب اغرای جاهلان و تداوم رفتار جاهلانه میشود.» آیات ذیل نیز بخشی دیگر از نصوص تصویرکننده رحمت و مهربانی پیامبر بزرگوار اسلام است. «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ، حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ؛ بهیقین، رسولی از خود شما بهسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت بهمؤمنان رؤف و مهربان است.»(۱۴)
از نکات در خور تأمل در این آیه شریفه، این است که ترکیب دو صفت «رأفت» و «رحمت»، از اوصاف ویژه الهی است و پیامبراکرم(ص) تنها انسانی است که این دو صفت، توأمان در توصیف و ستایش از وی آمده است. «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَه لِلْعَالَمِینَ؛ ما تو را جز «رحمت» برای جهانیان نفرستادیم.»(۱۵)
«مُحَمَّدٌ رَّسُولُاللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ...؛ مـحـمـد پـیـامـبـر خداست و کسانی که با او هستند، با کافران سختگیر و با یـکدیگر مهربانند.»(۱۶) روح مهربانی، عطوفت، رحمت و دگردوستی پیامبراکرم(ص) را در مجموعهای دیگر از آیات قرآنی میشود دید که دو نمونه از آنها بهشرح ذیل است:
۱. «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّایَکُونُوا مُؤْمِنِینَ؛ گویی میخواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی، بهخاطر اینکه آنان ایمان نمیآورند!»(۱۷)
۲. «فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ؛ پس جانت بهخاطر شدت تأسف بر آنان از دست نرود، خداوند بهآنچه انجام میدهند داناست.»(۱۸)
متون روایی و سیره نبوی در باره رحمت نبوی
متون روایی و سیره نبوی، سرشار از رأفت و رحمت و مهربانی رسول اکرم(ص) است که ذکر بخشی از آنها مثنوی هفتاد من کاغذ میشود و در این مجال تنها بهنمونههایی از هریک(روایت و سیره) بسنده میکنم:
۱. از خود پیامبر(ص) روایت شده است که آن حضرت فرمود: «امرنی ربی بمداراه الناس کما امرنی باداء الفرائض؛ پروردگارم مرا بهمدارا و نرمی با مردم فرمان داده است، همچنان که بهانجام واجبات، امر فرموده است.»
۲. انس بنمالک میگوید: «خدمت النبی(ص) تسع سنین فما اعلمه قال لی قط: هلا فعلت کذا و کذا و لاعاب علیّ شیئاً قطّ؛ مدت ۹ سال در محضر و خدمت پیامبر(ص) بودم و بهیاد ندارم که هرگز بهمن گفته باشد، چرا فلان و فلان کار را انجام ندادی و هرگز مرا بر کاری سرزنش نکرد!» وقتی پیامبر(ص) در مکه دعوت خویش را علنی کرد، قریش از هیچگونه آزار و شکنجه، افترا و اهانت نسبت بهاو دریغ نورزید. مشرکان، او را فردی دروغگو، جادوگر و دیوانه معرفی کردند و حال اینکه واکنش پیامبر(ص) در برابر اینهمه آزار و اذیت، اینگونه بود: «اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون؛ بـار خـدایـا، قـوم مـرا مـورد رحـمـت و مـغـفـرت خـویـش قـرار ده؛ زیـرا آنـان حقیقت را نمیدانند»!
عفو و گذشت پیامبر اکرم(ص)
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود:«از کسی که بر تو ستم ورزید، بگذر.» هم خود آراسته بهعفو بود و هم دیگران را بهگذشت سفارش میکرد: «گذشت کنید، همانا عفو ، جز بر ارج بنده نمیافزاید، پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند.» سیرهنویسان نوشتهاند: در هر مجلسی بهعفو دیگران فرمان میداد. هرگز بهخاطر خویش، از کسی انتقام نگرفت، بلکه گذشت میکرد. فرمود: «مردی بهخاطر خدا از ستمی که بر او رفته نمیگذرد، جز آن که در روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندیاش میافزاید.» بههمه سفارش میکرد: «همدیگر را ببخشید تا کینههایتان از میان برخیزد.»
لطف و مدارای پیامبر اکرم(ص) با مردم بههنگام فتح مکه
رفتار کریمانه پیامبر(ص) با مردم در زمان قدرت بلامنازع خویش در روز فتح مکه، در تاریخ بشریت بینظیر است. آنروز که پس از سالها دوری و آوارگی از وطن و با خاطرههای تلخ از برخورد مشرکان قریش در آغازین روزهای بعثت، همراه با سپاهی عظیم پیروزمندانه وارد مکه شد، میتوانست انتقام خویش را چند برابر از مشرکان قریش و مکیان بگیرد و بهسپاه خویش فرمان قتل و غارت صادر کند، اما پیامبر(ص) نه تنها چنین نکرد، بلکه فرمان عفو عمومی صادر کرد و از تقصیر همگان ـ جز چند نفر معدود که از فرط پلیدی و سیاهی، شایستگی بخشش را از دست داده بودند و در شمار پیشاهنگان کفر و لجاجت بهحساب میآمدند ـ گذشت.
عزل سعد بن معاذ از فرماندهی به خاطر شعار خشونتآمیز در فتح مکه
سعد بنمعاذ که یکی از فرماندهان سپاه اسلام بود در آن روز رجزهایی بدین مضمون خواند: «امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده میشود.» پیامبر(ص) از شنیدن سخنان سعد، بسیار اندوهناک و غمگین شد و سعد بنمعاذ را از مقام فرماندهی عزل کرد و پرچم را بهپسر وی، قلیل بنسعد سپرد! این عفو و گذشت، عظمت اندیشه، عطوفت و نسیم ملایم مهربانی، جانهای مکیان را نوازش داد و دلهای آنان را بهسوی اسلام و پذیرش دین پیامبر(ص)، متمایل ساخت.
اعلان عفو عمومی مکه و بخشش و مدارا با سران کفر و شرک و دشمنان دیرین خود، پس از فتح مکّه یکی از مهربانانهترین، عالیترین و بزرگمنشانهترین برخوردهای پیامبر اکرم(ص) بود. با فتح مکه و تسلط پیامبر(ص) بر آنها سکوت وحشتآفرینی بر آنها حکمفرما و نفسها در سینه حبس شده بود و افکار مختلفی بهاذهانشان خطور میکرد. آنان با یادآوری ظلمهایی که بر رسول خدا(ص) روا داشته بودند، مجازات سنگینی را انتظار میکشیدند. در چنین وضعیتی پیامبر اکرم(ص) سکوت آنان را شکست و فرمود: «ماذا تقولون و ماذا تظنون؟؛ چه میگویید و چه گمان می برید؟» مردم بهتزده و نگران، با صدای لرزان گفتند: «ما چیزی جز نیکی و خوبی در باره تو نمیاندیشیم...» پیامبر(ص) خطاب بهآنان فرمود: «من نیز همان جملهای را که برادرم یوسف بهبرادران ستمگر خود گفت، امروز بهشما میگویم: «لاتثریب علیکم الیوم یغفرالله لکم و هو ارحم الراحمین؛ امروز برشما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را میآمرزد و او ارحمالراحمین است.» «پیامبر مهر و رحمت» با این جملات امیدوارکننده، پیام عفو عمومی خود را اعلان کرد و ادامه داد:«شما مردم هموطنان بسیارنامناسبی بودید. رسالت مرا انکار کردید، مرا از خانهام بیرون ساختید و در دورترین نقطه که پناهنده شده بودم، با من بهنبرد برخاستید، ولی من با این همه جرائم، همه شما را میبخشم و بند بندگی را از پای شما باز و اعلان میکنم که: «اِذهبوا فانتم الطُّلقاء...؛ بروید، همه شما آزادید.» در آن روز جز موارد اندکی، همه مورد عفو و بخشش پیامبر اکرم(ص) قرار گرفتند. حتی کسانی که جرم مرتکب شده بودند؛ همانند وحشی قاتل حمزه سیدالشهدا، نیز بخشوده شدند. شعار پیامبر(ص) این بود: «الاسلام یجبُّ ما قبله؛ اسلام ما قبل خود را مى پوشاند.» کسی که اسلام را پذیرفت از گذشتهاش چشمپوشی میشود. «صفوان بنامیه» از جمله سران مشرکان مکه و آتشافروزان علیه پیامبر(ص) در جنگهای متعدد بود و یکنفر از مسلمانان را بهجرم مسلمانی در مکه بهدار آویخته بود، از اینروی در شمار کسانی قرار گرفت که پیامبر از آنها نگذشته و خون آنان را حلال اعلام کرده بود. او با شنیدن این خبر از مکه بهجده گریخت، لیکن «عمرو بنوهب» پسر عموی او، نزد پیامبر(ص) شفاعت کرد و خواهان عفو او شد. رسول خدا(ص) نیز او را بخشید. زمانی که خبر بهخود او رسید، باور نکرد تا اینکه پیامبر(ص) عمامه یا پیراهن خود را بهنشانه بخشش برای او فرستاد، او باور کرد و بهمکه بازگشت و از حضرت خواست تا بهوی دو ماه مهلت دهد تا در باره اسلام تحقیق کند و اگر بهنتیجه رسید، اسلام بیاورد. پیامبر(ص) بهاو چهار ماه مهلت داد تا تحقیق کند و اسلام بیاورد! «صفوان» بعدها میگفت: «هیچکس بهاین نیکنفسی نمیتواند باشد مگر اینکه فرستاده خدا باشد، گواهی میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و او رسول خداست.» آنچه آمد، گوشهای از رأفت و رحمت پیامبر(ص) بود، اما یادآوری این مطلب بایسته است که در زندگی انسان بهویژه پیشوایان و رهبران اجتماعی و سیاسی، گاه صلابت و قاطعیت نه تنها شایسته و نیک، که ضروری است؛ زیرا اگر سختگیری و صلابت در برخورد با بزهکاران، قانونشکنان و مجرمان نباشد، بزهکاران احساس امنیت میکنند و فضای عمومی جامعه دچار ترس، ناامنی و وحشت و سلب آسایش میگردد و هرج و مرج فراگیر میشود، همانطورکه اگر قاطعیت در برابر دشمنان بیرونی نباشد، سلطهطلبان و تجاوزگران، استقلال و حاکمیت ملی را زیر پا میگذارند. از اینرو است که هم خرد و عقل انسانی و هم شریعت اسلامی، صلابت و قاطعیت را در مواردی بایسته و روا برشمرده و برای رهبران اجتماعی از بایدها و صلاحیتهای لازم در عهدهداری مقام و منصب زعامت دانسته است و پیامبر اسلام(ص) هم در عین کمال رأفت و مهربانی که بر مردم داشت، از صلابت، قاطعیت و برخورد سخت با حقستیزان نیز بیبهره نبود؛ افراد و گروههایی که رسول خدا(ص) در برابر آنان، نرمش و ملایمت نشان نمیداد عبارت بودند از؛ مشرکان و کافران معاند و لجوج که حق را نه از سر ناآگاهی و پی نبردن بهحقیقت که از سر ستیز و دشمنی نمیپذیرفتند و منافقان، مجرمان و بزهکاران، هرچند که در جمع مسلمانان و با ظاهر اسلامی میزیستند.
ترحم و دلسوزى محمد(ص)
۱. رسول خدا(ص) لشکرى براى سرکوبى قبیله طىّ فرستاد. فرماندهى آن را على بنابیطالب(ع) بر عهده داشت، عدى بنحاتم طائى که از دشمنان سرسخت رسول خدا(ص) بود، بهشام فرار کرد. على(ع) بامدادان بر آن قبیله حمله کرد، آنها را شکست داد و مردان و زنان و اسباب و چهارپایان آنها را بهمدینه آورد. وقتى که اسیران را بهحضرت رسول(ص) نشان دادند، «سفانه» دختر حاتم طائى برخاست و گفت: «یا محمد، پدرم از دنیا رفت، برادرم از قبیلهام ناپدید شد، اگر مصلحت بدانى مرا آزاد کن، مرا بهشماتت قبائل عرب مگذار. پدر من پیشواى قبیله بود، اسیران را آزاد مىکرد، جانیان را مىکشت، بههر که پناه مىداد حمایتش مىکرد، از حریم دفاع مىنمود، از مبتلایان دستگیرى مىکرد، مردم را طعام مىداد، سلام را آشکار مىساخت، یتیم و فقیر را بىنیاز مىکرد، در پیشامدها مددکار مردم بود، کسى نبود که حاجت پیش او آورد و ناامید برگردد، من دختر حاتم طائى هستم.» رسول خدا(ص) از سخن او در عجب شد و فرمود: «اى دختر، اینها که گفتى، صفات مؤمنان است، اگر پدرت مسلمان بود، از خدا برایش رحمت مىخواستم.» آنگاه فرمود: «این دختر را آزاد کنید که پدرش اخلاق خوب را دوست مىداشته است.» سپس فرمود: «ارحموا عزیزاً ذلّ و غنیا افتقر و عالماً ضاع بین جهّال؛ رحم کنید عزیزى را که ذلیل گشته و توانگرى را که فقیر شده و عالمى را که میان نادانان ضایع گردیده است.» و نیز در اثر گفتار آن زن فرمود: «همه اسیران را آزاد کنند.» دختر حاتم که چنین دید، گفت: «اجازه بدهید شما را دعا کنم»، حضرت اجازه فرمود و بهیاران خود گفت که بهدعاى او گوش فرا دهند. دختر گفت: «خدا احسان تو را در جاى خود قرار دهد، تو را بههیچ آدم لئیمی محتاج نکند، نعمت هیچ بزرگ قومى را از دستش نگیرد، مگر آنکه تو را وسیله برگرداندن آن قرار دهد.» دختر چون آزاد شد، بهنزد برادرش عدى بنحاتم که در «دومه الجندل» بود، رفت و گفت: «برادرم، پیش از آنکه نیروهاى این مرد تو را گرفتار کنند، پیش او برو، من در او هدایت و دقت رأى دیدم، حتما بر دیگران پیروز خواهد شد، در او خصلتهایى دیدم که بهتعجبم وا داشت، او فقیر را دوست مىدارد، اسیر را آزاد مىکند، بهصغیر رحم مىکند، قدر آدم بزرگ را مىداند، من سخىتر و بزرگوارتر از او ندیدهام، اگر پیامبر باشد، تو پیش از دیگران، ایمان آورده و برترى یافتهاى و اگر پادشاه باشد در حکومت او پیوسته با عزت زندگى مىکنى.» این سخنان در عدى بنحاتم مؤثر واقع شد، لذا بهمدینه آمد و بهدست رسول خدا(ص) اسلام آورد و خواهرش سفانه نیز مسلمان شد. عدى بنحاتم مىگوید: «بهمدینه آمدم، داخل مسجد رسول الله(ص) شدم، سلام کردم»، فرمود: «تو کیستى؟»، گفتم: «عدى بنحاتم»، فورا برخاست و مرا به خانهاش برد. او متوجه من بود، ناگاه پیرزنى ضعیف پیش آمد و گفت: «حاجتى دارم»، حضرت مفصل ایستاد و در باره نیاز آن زن صحبت کرد. من در دلم گفتم: «بهخدا این شخص پادشاه نیست وگر نه با ضعفا چنین نمىکرد، اینقدر اهمیت دادن بهیک پیرزن کار شاهان نیست» چون بهخانهاش رسیدیم، وسادهاى که از لیف خرما داشت بهطرف من انداخت و فرمود: «روى آن بنشین» گفتم: «نه، شما روى آن بنشینید» فرمود: «نه، تو بنشین» من روى وساده نشستم و او بر زمین نشست. باز در دلم گفتم: «والله این پادشاه نیست» آنگاه فرمود: «اى عدى، آیا تو رئیس نبودى؟» گفتم: «آرى» فرمود: «آیا از قوم خویش مالیات مرباع نمىگرفتى؟» گفتم: «آرى» فرمود: «آن در دین تو جایز نبود» گفتم: «آرى، بهخدا حرام بود» دانستم که او پیامبر است که غیب را مىداند. بر این اساس مىبینیم که اخلاق نیکو کار خود را مىکند تا جایى که انسانها در مقابل آن از اعتقادات خود دست بر مىدارند.
۲ . در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر(ص) در سال هفتم هجرت، رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان بهاسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، «صفیه» دختر حى بناخطب(دانشمند سرشناس یهود) بود. بلال حبشى، «صفیه» را به همراه زنى دیگر بهاسارت گرفت و آنها را بهحضور پیامبر(ص) آورد، ولى هنگام آوردن آنها اصول اخلاقى را رعایت نکرد و آنها را از کنار جنازههاى کشتهشدگان یهود حرکت داد. صفیه وقتى پیکرهاى پارهپاره یهودیان را دید، بسیار ناراحت شد و صورتش را خراشید و خاک بر سر خود ریخت و سخت گریه کرد. هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر(ص) آورد، پیامبر(ص) از «صفیه» پرسید: «چرا صورتت را خراشیدهاى و اینگونه خاکآلود و افسرده هستى؟!» «صفیه»، ماجراى عبورش از کنار جنازهها را بیان کرد، رسول اکرم(ص) از رفتار غیرانسانى و خلاف اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت شد و بلال را سرزنش کرد و فرمود: «انُزعت مِنکَ الرَحمه یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلى رجالهما؛ اى بلال، آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت بربسته است که دو زن را از کنار کشتهشدگانشان عبور مىدهى؟!» جالب این که پیامبر اکرم(ص) براى جبران رنجها و ناراحتىهاى «صفیه» با او ازدواج و سپس او را آزاد و بار دیگر با پیشنهاد صفیه با او ازدواج کرد و بهاین ترتیب، ناراحتىهاى او را بهطور کلى از قلبش زدود.
۳. در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، «شیماء» دختر «حلیمه» که خواهر رضاعى(شیری) پیامبر(ص) بود با جمعى از دودمانش بهاسارت سپاه اسلام درآمدند. پیامبر(ص) هنگامى که «شیماء» را در میان اسیران دید، بهیاد محبتهاى او و مادرش در دوران شیرخوارگى، احترام و محبت شایانى به«شیماء» کرد. پیش روى او برخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و «شیماء» را روى آن نشاند و با مهربانى مخصوصى از او احوالپرسى کرد، و بهاو فرمود: «تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى بهمن محبتکردى» و این در حالی بود که از آن زمان، حدود ۶۰ سال گذشته بود. «شیماء» از پیامبر(ص) تقاضا کرد که اسیران طایفهاش را آزاد سازد. پیامبر(ص) بهاو فرمود: «من سهم خودم را بخشیدم، و در مورد سهم سایر مسلمانان، بهتو پیشنهاد مىکنم که بعد از نماز ظهر برخیزی و در حضور مسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بدهی تا آنها نیز سهم خود را ببخشند.» «شیماء» همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز بهپیروى از پیامبر(ص) سهم خود را بخشیدیم.» سیرهنویس معروف «ابنهشام» مىنویسد: پیامبر(ص) به «شیماء» فرمود: «اگر بخواهى با کمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوستدارى تو را از نعمتها بهرهمند مىسازم و بهسلامتى بهسوى قوم خود بازگرد؟» «شیماء» گفت: «مىخواهم بهسوى قوم خود بازگردم.» پیامبر(ص) یک غلام و یک کنیز بهاو بخشید و این دو با هم ازدواج کردند، و بهعنوان خدمتکار خانه «شیماء» بهزندگى خود ادامه دادند.»
۴. ترحم و دلسوزى پیامبر(ص) در حدى بود که امام صادق(ع) فرمود: «روزى رسول خدا(ص) نماز ظهر را با جماعت خواند، مردم بسیارى بهاو اقتدا کردند، ولى آنها ناگاه دیدند آن حضرت برخلاف معمول دو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد. مردم از خود مىپرسیدند، بهراستى چه حادثه مهمى رخ داده است که پیامبر(ص) نمازش را با شتاب تمام کرد؟! پس از نماز از پیامبر(ص) پرسیدند: «مگر چه شده است که شما اینگونه نماز را[با حذف مستحبات] بهپایان بردى؟» پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «اما سمعتم صراخ الصبى؛ آیا شما صداى گریه کودک را نشنیدید؟»! معلوم شد که کودکى در چند قدمى محل نمازگزاران گریه مىکرده و کسى نبوده است که او را آرام کند، صداى گریه او دل مهربان پیامبر(ص) را بهدرد آورده و از این رو نماز را با شتاب تمام کرده است تا کودک را از آن وضع بیرون آورد و نوازش کند! رقت قلب و شدت رحم پیامبر اکرم(ص) از جزئیترین مسائل و امور روزمره زندگی داخلی آغاز و سراسر زندگی اجتماعی و سیاسی او را فرا میگیرد. او خود میفرماید: «من بهنماز میایستم و میخواهم که آن را طولانی سازم، پس بانگ گریه کودکی را میشنوم و چون خوش نمیدارم که بر مادر او سختگیری کنم، نماز را سبک برگزار میکنم.»
مهربانی پیامبر اکرم(ص)
۱. پیامبر اکرم(ص) روزی در حضور یکی از اشراف، یکی از فرزندزادگان خویش -امام حسن مجتبی(ع)- را میبوسید؛ آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتی یکبار هیچکدام از آنها را نبوسیدهام»! فرمود: «من لایرحم لایرحم؛ کسی که مهربانی نکند رحمت خدا شامل حالش نمیشود.» نسبت بهفرزندان مسلمین نیز مهربانی میکرد، آنها را روی زانوی خویش مینشاند، دست محبت بر سر آنها میکشید، گاه مادران، کودکان خردسال خویش را بهاو میدادند که برای آنها دعا کند، اتفاق میافتاد که احیانا آن کودکان روی جامهاش ادرار میکردند، مادران ناراحت و شرمنده میشدند و میخواستند مانع ادامه ادرار بچه شوند، او آنها را از این کار بهشدت منع میکرد و میگفت: «مانع ادامه ادرار کودک نشوید، اینکه جامه من نجس بشود، اهمیت ندارد، تطهیر میکنم.»
۲. مردی شتابان بهسوی رسول خدا(ص) آمد تا آمادگی خود را برای جهاد در رکاب آن حضرت اعلام کند که گفتوگویی بین او و آن حضرت روی داد: «آیا هیچیک از والدینت زنده هستند؟» «آری، هر دو زندهاند.» «اکنون بهجستوجوی مزد از سوی خدا آمدهای؟» «آری یا رسولالله» «پس هماکنون بهسوی والدینت برگرد و در مصاحبتشان شرط احسان را بهجای آر»!
در ماجرایی دیگر مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: «یا رسولالله، من بهاینجا آمدهام تا بهمنظور هجرت با تو بیعت کنم و پدر و مادرم را گریان پشت سر نهادهام.» پیامبر(ص) فرمود: «هماکنون بهسوی آنان بازگرد و همانگونه که آنان را گریان ساخته بودی، خندانشان ساز»! مرد دیگری بهسوی پیامبر آمد و گفت: «من مردی جوان و پرتوانم و جهاد را دوست میدارم، ولی مادری دارم که آن را خوش نمیدارد.» پیامبر(ص) فرمود: «برگرد و در صحبت مادر بمان؛ زیرا سوگند بهآنکه مرا مبعوث کرده، هر آینه آرامش یکشب او در کنار تو از یکسال جهاد در راه خدا بهتر است.»! مردی دیگر نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: «یا رسولالله، من شوق جهاد دارم، ولی قدرت آن را نمییابم.» پیامبر(ص) پرسید: «آیا هیچیک از والدینت بهجای ماندهاند؟»، مرد گفت: «آری». پیامبر(ص) فرمود: «خدای را در حال احسان در باره آنان دیدار کن... که هرگاه چنین کنی هم بهجاآورنده حج و هم انجامدهنده عمره و هم مجاهد خواهی بود.»
تحذیر رسول خدا(ص) از خشم، غضب و خشونت
رسول خدا(ص) از مردم میخواهد که رحمت و مهربانی را در درون خویش نهادینه و بدینوسیله جا را برای تندی، تنگ کنند: «بدترین شما کسی است که زود خشم گیرد و دیر از خشم باز آید و بهترین شما کسی است که دیر خشم گیرد و زود از خشم باز آید.» در پاسخ بهیکی از یاران که او را از عملی میپرسد که بهبهشتش درآورد، میگوید: «خشم مگیر و بهشت تو را.»
در تشویق بهنرمخویی و سازگاری میگوید: «آیا با شما باز نگویم از آنکس که دوزخ بر او حرام است؟ دوزخ بر هر فرد سازگار نرمخوی آسانگیرنده حرام است.»
تحذیر رسول خدا(ص) از لعن و دشنام
پیامبر اکرم(ص) از لعن و دشنام بهیکدیگر نهی میکند و میفرماید: «دو کس که در کار سبّ و لعن یکدیگرند، دو شیطانند که سخنان زشت و دروغ را مبادله میکنند.» و میفرماید: «همانا از بزرگترین گناهان کبیره این است که کسی پدر و مادر خود را لعنت کند.»، گفتند: «یا رسولالله چگونه شخص پدر و مادر خود را لعنت میکند؟!»، فرمود: «پدر دیگری را لعنت میکند، پس آن دیگر نیز پدر او را لعنت میکند و مادر آن دیگری را مورد لعنت قرار میدهد، پس او نیز بهمادر او لعنت میفرستد»!
تحذیر رسول خدا(ص) از تهدید برادران دینی
همچنین پیامبر اکرم(ص) از اینکه کسی برادر دینی خویش را تهدید کند بهشدّت نهی میکند و میفرماید: «مبادا یکی از شما سلاح خود را بهسوی برادر خود بگیرد؛ زیرا ممکن است که شیطان بدون علم و اراده او دستش را بهحرکت درآورد و او بهگودالی از دوزخ درافتد»!
و میفرماید: «هر آنکس که با آهنپارهای بهسوی برادر خود اشاره کند، فرشتگان همواره او را لعنت میکنند تا از آن کار باز آید.» پیامبر اکرم(ص) بهمنظور جلوگیری از بروز کینه و دشمنی در میان مسلمانان از تمامی عوامل آن نهی میکند و ما را از سخنچینی، غیبت و بهتان که از مهمترین عوامل این رذیله بزرگ اخلاقی است باز میدارد و میفرماید:
*«بدترین بندگان خدا، پویندگان راه سخنچینی و تفرقهافکنان میان دوستان و عیبجویان برای پاکدامنانند.»
*«غیبت و سخنچینی، ایمان را فرو میریزند، همانگونه که چوپان، برگ درختان را برای گوسفندانش فرو میریزد.»
*«آیا میدانید که مفلس کیست؟» گفتند: «مفلس در عرف ما کسی است که درهمی و کالایی ندارد»، پیامبر(ص) فرمود: «مفلس از امت من کسی است که بهروز قیامت، نماز و روزه و زکات را با خود میآورد، ولی در حالتی میآید که این یک را دشنام داده و آن یک را تهمت بر بسته و مال این را خورده و خون آن را ریخته و آن دیگری را زده است؛ از اینرو سرمایه اعمال خیرش را میان این و آن قسمت میکنند، پس اگر پیش از آنکه دیون خود را ادا کند، سرمایهاش پایان پذیرد، از گناهان آنان بگیرند و بهحساب او بگذارند»!
*پیامبر اکرم(ص) در خطبه حجهالوداع خویش در حضور جمع با صدای بلند فرمود: «همانا خونها، اموال و آبروهای شما بر شما حرام است، بهمانند حرمت این روزتان و در این ماهتان و در این سرزمینتان، الا ای مردمان، آیا این حکم خدا را بهشما ابلاغ کردم؟.»
دایره رحم و عطوفت پیامبر(ص) تمامی موجودات را در بر میگیرد
دایره رحم و شفقت و عطوفت پیامبر اکرم(ص) از آدمیان فراتر میرود و تمامی موجودات و از جمله حیوانات را در بر میگیرد که از نظر محمد(ص) حیوانات نه تنها مستحق رحمتند، بلکه شاید استحقاقشان بهآن افزونتر باشد؛ زیرا آنان قدرت شکایت و اعتراض و عرض حاجت را ندارند. از اینرو پیامبر اکرم(ص) قرنها پیش فرمود: «چهارپا را بر صاحبش حقوقی است؛ هنگامی که از پشت آن فرود آید، در تأمین آب و علفش شتاب کند و هیچگاه بهصورتش ضربه نزند؛ زیرا در مقام تسبیح و تحمید پروردگار، حیوان با صورت بهسوی او رو میکند و دیگر آنکه جز بهمنظور انجام کاری در راه خدا بر پشت آن نایستد و افزون از طاقتش بار بر آن ننهد و بیش از توانش بهراهرفتن وا ندارد.» از اینکه عدهای صورت چهارپایان را با تازیانه زدن و داغگذاری تغییر دهند، نهی کرد و فرمود: «چهره حیوانات را زشت نسازید.» از اینکه سهپشته بر چهارپایی سوار شوند نهی کرد و فرمود: «مبادا سهپشته بر چهارپایی سوار شوید؛ زیرا یکی از آنان ملعون است.» رسول خدا(ص) با بیان داستانی شدت احساس خویش را نسبت بهحیوانات بیان کرده است: «زنی را عذاب کردند بهخاطر گربهای که آن را محبوس کرد تا بمرد؛ نه آن را طعام و آب داد و نه بگذاشت که از حشرات زمین بخورد.»
ارجاعات:
۱. (بقره/۱۶۰) ۲. .(بقره/۱۶۳) ۳. (بقره/۱۹۹) ۴. (بقره/۲۱۸) ۵. (یوسف/۹۲) ۶. (نـحـل/۸۹) ۷. (انعام/۱۵۷) ۸. (نمل/۷۷) ۹. (لقمان/۲) ۱۰. (سوره ۲۱، آیة ۷۰) ۱۱. (سوره ی ۹، آیة ۱۲۸) ۱۲. (آل عمران/۱۵۹) ۱۳. (اعراف / ۱۹۹) ۱۴. (توبه/۱۲۹) ۱۵. (انبیاء/۱۰۷) ۱۶. (فتح/۲۹) ۱۷. (شعراء/۳) ۱۸. (فاطر/۸)
منابع:
۱. قرآن کریم ۲. امام محمد غزالی، احیاء علومالدین ۳. ملامحسن فیضکاشانی، محجه البیضاء فیاحیاء الاحیاء ۴. علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان ۵. علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، سننالنبی ۶. مازندرانی، شرح اصول کافی ۷. علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار ۸. شهیدثانی، منیه المرید ۹. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل ۱۰. الواقدی، المغازی ۱۱. ابنهشام، السیره النبویه ۱۲. محمد بنیعقوب کلینی، اصول کافی ۱۳. بخاری، صحیح بخاری ۱۴. مسلم، صحیح مسلم ۱۵. زمخشری، کشاف ۱۶. صدرالدین بلاغی، پیامبر رحمت(ص) ۱۷. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت ۱۸. ابنمنظور، لسانالعرب ۱۹. راغب اصفهانی، المفردات ۲۰. سیره نبوی، مصطفی دلشاد تهرانی
منبع:
فیس بوک:
http://www.facebook.com/photo.php?fbid=130870026981371&set=a.107236376011403.10220.100001751240761&ref=nf
مسولان ارشد نظام مقدس جمهوری اسلامی، سلام علیکم،
با تبریک فرارسیدن میلاد نبی اکرم و تسلیت فرارسیدن هفتمین روز شهادت دو جوان بیگناه ایرانی خدمت شما، خواستم به جای نوشتن مقاله در نامه ای کوتاه و سرگشاده درددلی با شما بزرگواران کرده باشم. شهادت شهدای آزاده ۲۵ بهمن را از این جهت خدمات شما بزرگواران تسلیت میگویم، که هرچند در ظاهر دعواهای سیاسی روز حامیان شما پی در پی تاکید بر مدعای بسیجی بودن ایشان میکنند و معترضان بر افشای حقیقت سبز بودن ایشان همت میکنند حقیقت این است که بسیجی یا سبز، اینها ایرانی بودند، جوان ایرانی بودند، با همه زندگی و امید به فردا پیش رویشان، جوانانی بودند که باید فردای ایران را میساختند و امروز به دست دژخیمان ظلم بزیر خاک رفته اند و شما که انقدر انسان دوست و مهربانید که از غم کشته شدن جوانان در مصر و تونس و لیبی و بحرین و..خواب ندارید، نمیدانم با غم این جنایات در همین تهران چگونه میسازید. این دژخیمان ظلم و آدم کش چه آن منافقی باشد که شما ادعا میکنید چه همان ماموری باشد که سبزها افشایشان میکنند در آدم خوار بودن و ظلمتشان هم عقیده ایم. همین که هفته پیش هم دو جوان در خیابانهای تهران با آن همه پلیس و نیروی امنیتی به شهادت رسیدند، قاتل هر که باشد فرقی ندارد، شهیدان هم بسیجی یا سبز هم فرقی ندارد، نشانگر این است که کشور هنوز هم بحران زده است.
جوانان سبز که فریب خورده اند بقول شما، رهبرانشان هم که در حصر و حبس، اینان که نمیتوانند حتی اگر بخواهند کشور را از این بحران نجات دهند. کلید حل این بحران در دست شما است آقایان. شمایید که مامورانتان در مجلس و دستگاه قضا و صدا و سیما و نیروهای انتظامی و سپاه تاکید موکد میکنند که در راس امور هستید و کنترل کشور را در دست دارید. چند ماه است، میدانم که باخلوص نیت خواسته اید کشور را از این بحران نجات دهید اما ۲۵ بهمن و باز ۱ اسفند نشان داد نتوانسته اید. نمیدانم شاید چون از ما جوانان کمک نگرفته اید. شاید هم مشاورانتان ندانم کاری کرده اند و به شما گفتند به اشتباه که بحران حل شده. شاید هم مخالفان لجوجند. شاید هم مسیر و شیوه حل بحران را اشتباه برگزیده اید. شاید شکنجه و سرکوب و حذف نه فقط حل بحران نمیکند بلکه بحران میآفریند، شاید...نمیدانم شما بهتر میدانید.
اما نظرتان را جلب میکنم به آنچه میدانم. به آنچه ۲۵ خرداد ۸۸ رخ داد دوباره بی اندیشیم. آنها که آمده بودند رایشان را میخواستند و آزادی و آبادی ایران را میخواستند. اگر صدای حق خواهی و صلح طلبی و وطن دوستیشان را در سکوت نجیبانه شان شنیده بودید، اگر در خیابانها و در کهریزک نمیکشتیدشان، اگر در زندانها شکنجه شان نمیکردید، اگر در آن ۲۹ خرداد کذایی میامدید و میگفتید ای ملت صدایتان را شنیدیم، اگر رهبر اصلاحات میشدید، اگر پدر ملت میماندید، امروز قدرتتان بر شاخه شکسته ای به ممد همت باتوم و چاقو و پنجه بوکس و گلوله بسیجیان جان بر کف آویزان نبود و با این حق شنوی قدرتتان ریشه در عشق و احترام و رابطه پدری و فرزندی رهبری و ملتش میافت و محبوب میشدید در دلهای ملتی محجوب! ظاهرا امنیت برای شما اهم امور است. خوب، از ماموران امنیتی بپرسید که امنیت کشور چگونه میبود، بپرسید اگر مجبور نبودند تهران را وجب کنند و هموطن بزنند امنیت ملی قوی تر بود یا امروز که بقول خودتان فتنه گران دائم ترور میکنند و نه قاتل ندا را گرفته اید و نه قاتل صانع را هرگز خواهید گرفت نه وقت دارید دنبال قتل سهراب بگردید!
امروز که ملت بزرگ مصر، بزگترین دشمن ایران را در جهان عرب به کما فرستاده، امروز که بحرین غالب شیعه در آتش غضب ملتش است، امروز که لیبی در پی رهبر دیوانه اش افتاده و دیری نیست راز امام موسی گشوده شود، بپرسید ایرانی که رهبرانش صدای حق خواهی ملتشان را با لطف و نوازش شنیده بودند چه قدرتی در منطقه میافت. ایرانی که رهبرانش رای ملتشان را شمردند چه محبوبیتی میداشت. دیگر چه کسی جرات میکرد ایرانیوم بسازد و ایران را تهدید کنند که تک تک سبز هایش برای امنیتش جان میدادند و رهبرش محبوبترین رهبر جهان بود؟ ایرانی تهدید شدنیست که هر روز باید رهبرانش ملت خود را تهدید کنند و آنان را خس و خاشاک و بزغاله و گوساله و فتنه گر و میکروب بنامند. امروز اما آقایان حتی اخوان مسلمین علنا به شما میگویند خاموش!
خوب اتفاقی بود که افتاد. کاری بود که نباید میکردید. خونهایی بود که نباید ریخته میشد. امروز اما اسفند ۸۹ است نه خرداد ۸۸ و چاره باید برای امروز کرد. آیا میخواهید همین راه را ادامه دهید؟ چرا؟ آخر چرا ای بزرگان؟ چه سودی در این راه بوده؟ چه سنگری فتح شده؟ چه چشم فنته ای کور شده که این راه باطل را ادامه دهید؟ آری شعار های ۲۵ بهمن و ۱ اسفند شعار های ۲۵ خرداد نبود، هم شما و هم ما میدانیم اما چرا. این شعار ها اما نمیشود دلیل راهی بشوند که ۳۰ خرداد ۸۸ برگزیدید. آقایان پشت این شعارها صدای مادران شهیدان را هم بشنوید. صدای مادر سهراب را بشنوید که اگر زندانیان را آزاد کنید و راه اخوت با ملت را بر گزینید از خون جوانشان میگذرند. امروز این همه لطف و انسانیت هنوز اینجاست تا بجای خشم و نفرت برگزینید. نگران شعار های مرگ بر این آن هم نباشید، نترسید! اگر راهتان را اصلاح کنید، همه سبز ها پشت مادر سهراب خواهند بود و منش او را انتخاب خواهند کرد.
از میان خودتان، در بزرگترین نماز جمعه تاریخ کسی راه برون رفت از این بحران خود ساخته را ارائه کرده. تا دیر نشده به این بحران خود ساخته خاتمه دهید و ایران را آرام کنید، قدم اول را بردارید تا صفای دل سبزملتتان را ببینید.
والسلام و علیکم و رحمت الله و برکاته
علی رادفر
۲ اسفند ۸۹
آیت الله وحید خراسانی، دیروز در درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم در جمع هزاران تن از فضلا، به انتقاد از کسانی پرداخت که حبس و زندانی کردن را برخوردی عادی و پیش پاافتاده تلقی می کنند و ظرفیت تشخیص الزام حبس را تنها در توان فقیهی که به عمق فقه شیعه رسیده، تلقی کرد.
به گزارش آینده، این مرجع تقلید که برخورد خلیفه وقت در زندانی کردن ابن مسعود را مورد انتقاد شدید قرار می داد، پس از بیان شأن والای ابن مسعود در فهم دین و تفسیر قرآن، اظهار داشت: «حبس و زندانی کردن وی، فقط به جرم نقل روایت و سنت پیامبر بوده است.»
آیت الله وحید خراسانی به این مناسبت، اشاره ای به موضوع زندان از نظر فقه نموده و از آن به عنوان موضوعی شدید یاد کرد که فقط فقیهی که به «مُخّ فقاهت» رسیده، می داند که حبس در چه مواقعی جایز است.
ایشان محرومیت از خانواده و از جامعه را برخوردی سنگین دانسته که پس از رسیدن به عمق فقاهت می توان موارد آن را فهمید.
این مرجع عالیقدر شیعه تاکید کرد که اساس دین بر حریت است: «فقیهی که به مُخّ فقاهت رسیده، میداند حبس در چه مواردی است و چقدر امر حبس شدید است و اساس دین بر حریت بشر است و حبس و زندانی کردن او و حرمان او از جامعه و از خانواده در چه حد از شدت است و موارد حبس در شریعت در چه مواردی و با چه دقتی مطرح شده است»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر