-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
کلمه-مهستی شیرازی: «امشب حیدر مصلحی برای جنبش سبز سنگ تمام گذاشت. او دو ساعت تمام از دست خالی حاکمیت و بردوام بودن اعتراضها و بیگناهی رهبران جنبش گفت، فقط فراموش کرد نوبت بعدی تظاهرات را اعلام کند…» این نوشته ی یکی از کاربران سبز در شبکههای اجتماعی است و البته او تنها یکی از آنهاست.
هنوز دقایقی از آغاز مصاحبهٔ حیدر مصلحی با برنامهٔ دیروز، امروز، فردا در شبکهٔ سوم نگذشته است که سیلی از نکتههای ریز و درشت در شبکههای اجتماعی جاری میشوند. بعضیها منتظر پایان مصاحبهٔ وزیر نمیمانند و همزمان کوته نوشته های خود را در شبکه های اجتماعی به اشتراک میگذارند.
مصلحی مصاحبه را با یادآوری سناریوی دستگیری ریگی شروع میکند و کاربری مینویسد «با دستگیری ریگی شروع کرد، معلوم است ریگی به کفش دارد..»
وقتی مصلحی ادعاهای تکراری و بدون سند خود را در بارهٔ جزوه ی «زیست مسلمانی» تکرار میکند و باز هم بیمدرک و سند، آن را سند براندازی دین میخواند و از مشابهت پاراگرافهای آن آن با ادبیات حزب توده میگوید، فرصت را برای شیطنت کاربری مهیا میکند تا بگوید «! من عاشق این جزوه شدم و پاراگراف هاش!» و دیگری به شوخی مینویسد «حزب توده هم زنده شد! هورا…».
مجری درصدد است واژهٔ ضد انقلاب را به جنبش سبز بچسباند و بر استفاده از آن اصرار دارد و معلوم نیست وزیر اطلاعات چرا مقاومت میکند. شاید هماهنگیها کافی نبوده است و شاید هم وزیر بیخبرتر از این حرف هاست! اما بیننده به موضوع پی برده است و بر صفحهٔ خود مینویسد «خب به سلامتی شدند دیگه ضد انقلاب! سران فتنه دِمـُـده شده!»
مصلحی ادعا میکند که وزارت اطلاعات در دستگیریها اشتباه نمیکند و برای آنکه حرفش را به کرسی بنشاند میگوید دستگیریهای ما هدفمنداند و کاربران مینویسند «هدفمندسازی دستگیریها. بعد از هدفمندسازی یارانهها!» «دستگیری هدفمند؟!!! مگه یارانه است؟»
سوتیهای صدا و سیما هم که گویا تمامی ندارد. درخواست مجری برای پخش قطعهای کوتاه جهت رفع خستگی آقای وزیر، سوال و جوابهای هماهنگ شده را لو میدهد که هنوز دوربین نرفته مصلحی خودمانی شده و یواشکی از مجری موضوع سوال بعدی را میپرسد و مگر بینندگان هوشیار و کاربران شبکههای اجتماعی میگذارند لحظهای اقتدارگریان آسوده باشند بابت این سوال و جوابهای دزدکی. «۱۰ ورق کاغذ همراه خودش آورده.. باز هم میپرسه سؤال بعدی؟»… «سوال بعدیتون چیه؟! حتی از مصاحبه هماهنگ هم میترسه».
آقای وزیر به درستی نام مشاوران میرحسن و کروبی را نمیداند و آن وقت توقع دارد که رفت و آمد مجتبی واحدی برای تحصیل در انگلیس را به پای جاسوسی او بگذارند و از او بپذیرند که اردشیر امیرارجمند در پاریس مخفیانه زندگی میکند و غافل است از نوشته ی کاربران که که مینویسند: «اسم مجتبی رو بلد نیست میگه مصطفی.. توقع داره دانشجوی انگلیس باشه و به سنگال رفت و آمد کنه!»… «مخفی شدن!!!! دکتر اردشیر امیر ارجمند!!!! اونم در فرانسه!»
در جایی از مصاحبه، مجری! هم در اعتراف به حضور جنبش و زنده بودن فتنه! به یاری وزیر میآید و میگوید: «آقای مصلحی میدانید که قطعاً فتنه نمرده است. «تا دیروز که مرده بود چی شد پس؟ همه چیز از همون خرید عیدی ۲۵ بهمن زنده شد نه؟» اینجاست که موجی از شادی در میان کاربران ایجاد میشود و پیام سرشار از شوخ طبعی و امید خواندنیتر از همیشه میشوند: «خلاصه: فتنه مردنی نیست و فتنه گرها نفس گیر، متحد و پیچیدهاند»… «قبلا میگفتن: فتنه مرده. الان داره میگه: فتنه نمیمیره»… «خدا را شکر که دشمنان مارا از نادانان آفریده است.»… «فتنهای برای تمامی فصول»… «کلام آخر: فتنههایی پیش رو داریم، همیشه داریم، فتنهها به هم سرویس میدن!»… «آقا اگر معلوم شد کلا انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی خودش اصل فتنه است، کسی تعجب نکنهها!!»
مصلحی به پایان مصاحبه نزدیک میشود. شوخیهای کاربران هم کمتر شده و رنگ جدی به خود گرفتهاند… «ولی گذشته از شوخی صحبت هاش رنگ وبوی قدرت نداشت.»
کوته نوشته های کاربران شبکه های اجتماعی عمیقتر و قابل تامل شدهاند: «حیدر مصلحی باز منو یاد سعید الصحاف انداخت». اگر یادتان باشد وزیر اطلاعات صدام حسین، در حالی که نیروهای آمریکایی وارد بغداد شده بودند و رژیم بعث دقایقی با سقوط فاصله نداشت، هر از چند گاهی بر آنتن صدا و سیمای عراق ظاهر می شد و خبر پیروزی های عظیم و شکست نیروهای چند ملیتی را فریاد می زد. بیچاره سعید الصحاف نمی دانست که غیر از او و چند نفری که صدا و تصویر او را مخابره می کنند ، کسی باقی نمانده است و ادعاهای او مضحکه ی مردم شده است. سعید الصحاف را همه می شناسند و بلوف ها و دروغ های او را کسی فراموش نکرده است. اما واقعیت این بود که مصلحی به اندازه سعید الصحاف هم کارش را بلد نبود. «خداییش تلویزیون منافقین کل نیرویش رو جمع میکرد همچین تیزر تبلیغاتی نمیتوانست واسه خودش بسازه!»… «حیدر مصلحی: ما بعنوان دستگاه قضاییییی!!!! آقای وزارت خوبه خودتم اعتراف کردی دستگاه قضایی هم هستی»… . دیگری می نویسد : «دولت کودتا در شبکه سه مشغول پوشاندن هراس خود است… هیچ چیز حکومت دروغ را نجات نخواهد داد… خوب به آنها بنگریم، در چشمانی که دیگر از بیشرمی و ترس کم سو شده چشم بدوزیم… به دروغهایشان گوش دهیم و به یاد بسپاریم… آنها هیچ نبودند، آنها هیچ نیستند.»
مصاحبه حیدر مصلحی وزیر اطلاعات با صدا و سیمابه پایان رسیده است. خیلیها از اینکه دوساعت از وقتشان را برای شنیدن حرفها و واژههای تکراری گذاشتهاند، کلافهاند و کاربری مینویسد: «مصلحی دستش از همیشه خالی تر بود، حتی ریگی هم به کفش نداشت…»
پنجم بهمن ماه ۸۹، خانواده مهیمنی، از خانواده های برجسته مذهبی سیاسی گلستان، با برگزاری مراسم دعای کمیل و گرامیداشت یاد و خاطرهی زندانیان سیاسی برای آزادی محمدحسین مهیمنی و حسن رضایی دو زندانی گرگانی دعا کردند.
به گزارش ندای سبز آزادی، این مراسم با حضور باشکوه دوستان و بستگان این دو زندانی سبز، روحانیون، شخصیت های برجسته سیاسی-مذهبی و جانبازان و رزمندگان جنگ تحمیلی استان برگزار شد. در انتهای دعا عبدالناصر مهیمنی، رئیس خانه مطبوعات گلستان که به تازگی از زندان آزاد شده در سخنانی کوتاه برخوردها و روند غیرقانونی بازداشت خود را برای حاضرین تشریح نمود.
این در حالیست که با گذشت دو هفته از بازداشت مهیمنی، خانواده وی در بیخبری کامل از او به سر میبرند و تا کنون امکان هیچ گونه ملاقات و تماس تلفنی برای ایشان فراهم نشده است.
مهیمنی دانشجوی حقوق و عکاس خبری و رضایی نیز سخنگوی ستاد ۸۸ استان و رئیس شاخه جوانان جبهه مشارکت گلستان است.
برخی شنیده ها حکایت از افزایش فشارها بر خانوادهی مهمینی در روزهای گذشته دارد؛ از جملهی این اقدامات میتوان به فشار برای حذف واحدهای درسی امیرعبدالسلام مهیمنی(عضو جبهه مشارکت و مدیرمسوول هفته نامه اصلاح طلب سلیم) در موسسات آموزش عالی استان و نیز تلاش جعفر گرزین(فرماندار افراطی گرگان) برای پلمپ کردن دفتر آموزشی و کاری عبدالناصر مهیمنی رئیس خانه مطبوعات استان گلستان ومدرس زبان انگلیسی اشاره کرد. به نظر میرسد این فشارها که با نوعی برنامه ریزی و هماهنگی توسط نیروهای انحصارطلب استان همراه است در راستای حذف نیروهای انقلابی از صحنه سیاسی استان صورت می گیرد.
اردشیر امیر ارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی، و مجتبی واحد سخنگو و مشاور مهدی کروبی، در گفت وگو با رادیو فردا به اظهارات حیدر مصلحی وزیر اطلاعات در برنامه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» که شامگاه پنجشبه از شبکه سوم تلویزیون دولتی پخش شد، در خصوص اعتراضات اخیر واکنش نشان دادند.
به گزارش ندای سبز آزادی، اردشیر امیر ارجمند، مشاور ارشد میر حسین موسوی، در مورد سخنان وزیر اطلاعات گفت: «آقای مصلحی در لباس پیامبر، روی گوبلز را سفید کرد.»
مشاور میرحسین موسوی افزود: «مدت مدیدی است که نیروهای امنیتی به جای تامین امنیت کشور، به گروه های سیاسی و مخالفان می پردازند و کار آنها، تهیه پرونده های دروغ برای افراد موثر است.»
وی با اشاره به این که سخنان حیدر مصلحی تازگی نداشته و جای هیچ تعجبی هم ندارد، گفت: «وقتی که فرزند دکتر بهشتی را به همکاری با قاتلان پدر خودش متهم می کنند، هنگامی که میر حسین موسوی و مهدی کروبی را که سال ها برای انقلاب زحمت کشیدند، و همچنین افرادی را که هستی خود را فدای انقلاب کردند، متهم به همکاری با خارجی ها می کنند، در ارتباط با اتهاماتی که به من زده می شود، چه انتظاری وجود دارد.»
حیدر مصلحی در برنامه تلویزیونی یاد شده درباره اردشیر امیر ارجمند گفت:« این آقا کسی است که ارتباطش با نفاق روشن و بین است. این آقا سال گذشته دستگیر شده، بعد رافت اسلامی شامل حالش شده و از زندان بیرون آمده و با طراحی منافقین از کشور فرار کرده و رفته به فرانسه. در آن جا برادرش که از یکی عناصر جدی منافقین است، مدتی در خانه او را مخفی کرده است. بعد آمده بیرون و از همان جا بیانیه ها را او تهیه کرده است. »
مشاور ارشد میر حسین موسوی در بخش دیگری از سخنان خود بحث خط دهی به آقایان موسوی و کروبی را رد کرد و افزود: «آقای موسوی یک چهره و متفکر برجسته سیاسی است و هرگز اجازه نخواهد داد که به او خط بدهد. البته مشاوره کردن، پیرو خرد جمعی بودن و شنیدن حرف های دیگران نقطه قوت او است.»
آقای مصحلی همچنین گفته است که اردشیر امیر ارجمند، در واقع مشاور میرحسین موسوی بوده «و اصلا بیانیه های او را این (آقای ارجمند) تدوین می کرده و سپس او امضا می کرده است.»
آقای امیر ارجمند همچنین در مورد اتهام های وزیر اطلاعات با اشاره به این که اگر پرونده یا مشکلی داشت، الان باید در زندان می بود، افزود: «آقایان چطور من را آزاد کردند در حالی که در ایران، سر بچه ها و جوانانی که هیچ اقدامی به جز شرکت در تظاهرات انجام نداده اند، را می ترکانند یا به آنها تجاوز می کنند و یا شکنجه می دهند.»
وی اضافه کرد: «اگر حرف های وزیر اطلاعات به فرض هم درست باشد که نیست، نشان دهنده ضعف و ناتوانی افرادی مثل آقای مصلحی است.»
مشاور ارشد میر حسین موسوی گفت: «افرادی مانند حیدر مصلحی دارند به کشور خیانت می کنند و این موضوع باید روشن شود.»
اردشیر امیر ارجمند گفت: «ایجاد سابقه برای افراد بسیار ساده است و آقایان می گویند مردم هر چه که در رادیو و تلویزیون زده شود، را باور می کنند، اما مردم هم می دانند که دیگر دوره این نوع تبلیغات مربوط به کشورهای استبدادی است.»
مجتبی واحدی، سخنگوی و مشاور مهدی کروبی، با اشاره به این که صحبت های حیدر مصلحی، خیال سرویس های اطلاعاتی کل دنیا را راحت کرد گفت:«آن ها مطمئن شدند که یکی از پوشالی ترین سیستم های اطلاعاتی، سیستم اطلاعاتی ایران است.»
سخنگوی مشاور مهدی کروبی همچنین در پاسخ به سخنان وزیر اطلاعات در مورد تظاهرات روز ۲۵ بهمن در تهران و چند شهر دیگر ایران که گفته بود «مخالفان در این روز ریزش نیرو داشته اند،» به سخنان آیت الله احمد جنتی در خطبه های نماز جمعه هفته گذشته تهران در مورد لزوم حصر خانگی میر حسین موسوی و مهدی کروبی استناد کرد و گفت: «این نشان دهنده آن است که بیانیه آقایان موسوی و کروبی برای روز ۲۵ بهمن، جواب داد و مردم به رغم وحشی گری حکومت، به خیابان آمدند.»
وی ادامه داد: «محدودیت های بیشتر علیه آقای کروبی نشان داد که تظاهرات ۲۵ بهمن برای حکومت گران آمده است.»
آقای واحدی سپس در واکنش به اتهام های حیدر مصلحی به او در مورد ارتباطات با بیگانگان و سفرهای مکرر به آمریکا و بریتانیا گفت: «این نخستین بار بوده که به آمریکا رفته ام و در عین حال، بودن در آمریکا اشکالی ندارد، کما این که کسی که ۵۰ سال در آمریکا بود، اکنون مشاور محمود احمدی نژاد شده است.»
حیدر مصلحی در مورد مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی در برنامه تلویزیونی فوق گفت:«آقای کروبی که یک بحث قابل توجهی است. از تعداد رای و آدم هایی که دور و بر او هستند، مشخص است. یکی از این افراد که با این آدم (مهدی کروبی) همراه است و نقش قابل توجه برای این آدم در ارتباطاتش دارد، فردی است به نام مجتبی واحدی.»
وزیر اطلاعات اضافه کرد: «این کسی است که مدت ها قبل از فتنه رفت و آمد قابل توجهی به انگلیس و آمریکا داشته و به انحاء مختلف دنبال این بوده که خودش را تثبیت کند. این آدم (مجتبی واحدی) هنوز با این ها در ارتباط است، خط و جهت می دهد و در ارتباط خود می گوید که چه مواضعی بگیرند و چه حرفی بزنند. چون این ها (موسوی و کروبی) مدیریتی مرکزی روی آن ها هست و این ها خودشان نیستند و این مدیریت بخش عمده اش از بیرون است.»
محمد نوری زاد موقتا برای سپری کردن دوران نقاهت از بیمارستان مرخص شد.
محمد نوری زاد که چندی پیش به دلیل ابتلا به بیماری سنگ کلیه و دیابت از بند دوالف به بیمارستان منتقل شده بود، برای سپری کردن دوران نقاهت از بیمارستان مرخص شد. بنا بر شنیده ها، وی تصمیم دارد در اولین فرصت، به انتشار پژوهشی قرآنی -که در طول مدت زندان انفرادی در سال گذشته انجام داده بود- در سایت شخصی اش بپردازد. محمد نوری زاد همچنین در این مدت دهها اثر هنری ساخته و حدود هفتصد صفحه رمان نوشته است.
خانواده حسین رونقی ملکی، وبلاگنویس و فعال حقوق بشر تحت فشار شدید نهادهای امنیتی هستند و برای مادر این زندان حکم جلب صادر شده است.
طی ۱۶ ماه زندانی بودن حسین رونقی ملکی (بابک خرمدین) خانواده وی تحت فشار شدید نهادهای امنیتی بوده و به طور مداوم از طرف اینان تحت فشار قرار داشتهاند.
به گزارش سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران»برای زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی از طرف نهادهای امنیتی به عنوان «مطلع» حکم جلب صادر شده است. هفته گذشته نیز زلیخا موسوی و همسرش به اداره اطلاعات احضار شده بودند.
طی ماههای گذشته مادر و پدر حسین رونقی بارها به اداره اطلاعات احضار و مورد بازجویی قرار گرفتهاند. این پدر و مادر حتا برای تماس تلفنی خبرنگارانی که میخواستند در مورد وضعیت فرزندشان اطلاعی کسب کنند مورد بازجویی قرار گرفته و بارها مورد تهدید واقع شدهاند.
این هفته خانواده حسین رونقی ملکی اجازه دیدار حسین رونقی ملکی را نیافته و از دیدار با او نیز محروم شدهاند. این در حالی است که که حسین رونقی از بیماری کلیه رنج میبرد و نیاز مبرم و فوری به عمل جراحی در بیمارستانی خارج از زندان دارد.
نهادهای امنیتی شرطهای بسیاری را طی هفتههای گذشته برای اعطای مرخصی به حسین رونقی اعلام کردهاند. تودیع وثیقه یک میلیارد تومانی، کسب اجازه از مقامات بالاتر، عدم مصاحبه با رسانهها از جمله این شرطها بوده است.
حسین رونقی ملکی وبلاگنویس و فعال حقوق بشر از ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و تا مهر ماه سال ۸۹ در سلولهای انفرادی بند ۲ الف زندان اوین که زیر نظر سپاه پاسداران است، تحت فشارهای روحی و فیزیکی برا اخذ اعترافهای تلویزیونی و قبول اتهامات واهی قرار گرفت. وی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۱۵ سال حبس محکوم شد که این حکم عینا در دادگاه تجدیدنظر مورد تایید قرار گرفت.
وی هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر میبرد و بابت وضعیت بحرانی جسمیاش به او مرخصی داده نمیشود.
مازیار خسروی ، دبیر بین الملل روزنامه شرق امروز از زندان اوین آزاد شد .
به گزارش خبرنگار کلمه او که در روز ۲۲ بهمن ماه با مراجعه نیروهای امنیتی به دفتر روزنامه شرق بازداشت شده بود امروز با قرار کفالت آزاد شد .
این دومین بار طی ماه های اخیربود ، که ماموران امنیتی به روزنامه شرق مراجعه و روزنامه نگاران آن را بازداشت می کردند .کیوان مهرگان، فرزانه روستایی، ریحانه طباطبایی و احمد غلامی نیز پیش از این در روزنامه شرق بازداشت شده بودند که همگی بعد از مدتی بازداشت در بند ۲۰۹ یاد دو الف به قید کفالت و یا وثیقه آزاد شده اند .
این فیلم به کمک حاجیه خانم کروبی هفته گذشته و پیش از رورود ماموران امنیتی به داخل منزل آقای کروبی و بازرسی منزل و حصر کامل تهیه و به بیرون از منزل انتقال یافته است
فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، از رهبران جنبش اعتراضی سبز، در نامه ای شرح درد و رنجی را که در این دو هفته بی خبری از پدر و مادر بر آنها رفته، روایت کرده اند. آنها در نامه خود توضیح داده اند که آخرین تماس با پدر و مارشان مربوط به غروب ۲۵ بهمن ماه بوده است و از آن روز بارها و بارها به کوچه اختر که خانه پدری شان در آن واقع است رفته اند و جویای سلامت پدر و مادر خود شده اند اما جز توهین، پرخاشگری، فحاشی و یا بی اعتنایی ندیده اند.
دختران موسوی و رهنورد در رنجنامه ی خود نوشته اند که وقتی از ماموران مستقر در اطراف کوچه اختر پرسیده اند که پدر و مادرمان کجا هستند، به آنها گفته اند که به شما چه ربطی دارد؟ و وقتی می پرسند براساس کدامین حکم قانونی پدر و مادر را در حصر کرده اید باز هم پاسخ شنیده اند که به شما چه مربوط؟
آنها در نامه خود نوشته اند که به تازگی حتی پشت در بزرگ و سیاه فلزی که ابتدای کوچه اختر نصب شده، یک در بزرگ آهنین نیز نصب کرده اند و اکنون معبر ورودی خانه میرحسین با دو بزرگ فلزی محافظت می شود.همچنین توضیح داده اند که به نظر می رسد که چراغهای خانه پدری شان خاموش است.
فرزندان میرحسین و رهنورد با تاکید بر اینکه هیچ اطلاعی از شرایط زندگی، غذا و سلامت پدر و مادرشان دردست نیست و اکنون هیچ راهی برای ورود به کوچه اختر و خانه پدری ندارند، نوشته اند:
«روزی خیابان پاستور. کوچه اختر برای ما خانه اولمان بود. پر از سادگی و صفا و مهربانی و احترام ! ۱۱۰۰ متر نبود! قصر هم نبود! یک خانه دوست داشتنی قدیمی با گلها و درختهایی که پدری شاعر و نقاش کاشته بود با عطر پرده کعبه که از لای قرآن جانماز پدر می آمد و خانه ای آکنده از مهر و شور و جنبش مادر . امروز خیابان پاستور، کوچه اختر را با دیوار فلزی حصر کرده اند. حصاری غیر قانونی که هیچ از پشت آن اطلاع نداریم.»
دختران موسوی و رهنورد در بخش دیگری از نامه ی خود چند ین سوال طرح کرده اند:«آنها چه کرده اند؟ جز طلبیدن حق؟جوابش فحاشی و بی احترامی است؟ جواب هشت سال نشسته خوابیدن پدر در سالهای جنگ، مبارزه درسالهای جوانی و میانسالی و پیری دلسوزی این است؟ چه بی رحم است و فراموشکار این روزگار! که این تنها قسمت پدر و مادر ما نیست که سهم مادران و پدران دردمند بسیاری است که پاسخ حق جویی خود را چنین ناجوانمردانه دریافته اند. و گلوله ها و تازیانه ها بیش از درد ما راوی این داستان تاثر برانگیزند.
به گزارش کلمه، متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به نام حق
آخرین بار که دیدیم شان دو هفته پیش بود، دور هم بودیم نه اینکه دلشاد که همهمه حزن و درد آسیب خوردگان این سالها جایی برای شادی ما باقی نگذاشته بود امامهر مادری و پدری انقدر نزدیکمان بود که باور نمی کردیم که تنها سه روز بعد از ما دریغ شود این همه لطف.
غروب ۲۵ بهمن آخرین بار صدای مادر را شنیدیم، از پشت تلفن . یک خودروی ون کوچه اختر را بسته بود. فکر کردیم موقتی است شاید…فکر کردیم مگر می شود ۱۳ روز پشت دری ایستاد و به انتظارصدایی و اشاره ای که مادر و پدر هنوز هستند، زنده هستند، سالم هستند و دری و درهایی که هیچ وقت گشوده نشوند و چراغ های خانه ای که روشن نشوند دیگر.
یک هفته پیش به سراغشان رفتیم. خودروی ون به شکلی پارک شده بود که از کنارش یک کاغذ هم رد نمی شد. مردانی که از خودرو پیاده شدند، نقاب داشتند. آدامس می جویدند و در جواب سوال ما که براساس کدام حکم فرزندانی را ازدیدن پدر و مادرشان محروم می کنید، پرخاش کردند: «به شما چه مربوط که حکم کجاست؟از کجاست؟از طرف کیست؟پرسیدیم در خودروی ون چند نفر هستید؟باز هم پرخاش که به شما چه مربوط؟ پرسیدیم شیشه های خودروی تان چرا سیاه است؟گفتند به شما چه مربوط؟»
واقعا به ما چه مربوط بود که پدر و مادرمان کجا هستند؟! به فاصله تنها ۷۲ ساعت، آنقدر غریبه شده بودیم!
تکیه زدیم به ماشین. غروب هم رسید.مردان نقاب دارمی پاییدند ما را.توی صورتمان زل می زدند و می کاویدند و جوابی هم نمی دادند. تاریکی شب که رسید چراغی روشن نشد. خانه همچنان تاریک و تاریک تر می شد.هیچ نشانی از زندگی هم نبود. نه صدایی…نه حتی کیسه زباله ای کنار در.
محافظان را هم مرخص کرده بودند. بازگشتیم. چند مرد هم دنبالمان. از بن بست اختر تا فروردین، سر پاستور پشت سر ما می آمدند. با فاصله ای آنقدر اندک که لابد صدای مان را بشنوند.
فردا شب بازگشتیم.این بار از سر کوچه ی خورشید، کوچه ی کناری هم راه مان ندادند. در جواب سوال های معمول که هر فرزند نگرانی حق پرسیدن دارد یا سکوت کردند یا پرخاش.
باران می بارید و روشنایی خیابان پاستور فقط برق های دستگاه جوشکاری بود. همان که دری به سیاهی این روزهایمان را سر کوچه اختر جوش می داد. از پیاده روی مقابل که رفتیم ببینیم چه می گذرد، دو مرد مانع شدند. توهین کردند. گفتند یک سال شما تاختید و حال نوبت ماست. بازهم مردان نقاب داشتند.علاوه بر خودروی ون، دری بزرگ و آهنی. بدتر از میله های زندان سر کوچه جوش می دادند. می گفتند: حقشان است و ما نمی خواستیم بحث سیاسی کنیم. ما تنها فرزندانی نگران بودیم. گفتند این یک سال هم اگر کشتیم، خوب کردیم که کشتیم. ما کشتیم ، چون آنها را که کشتیم، آدم نبودند. صورت ندا و سهراب و محسن روح الامینی مقابل چشمانمان آمد. و باز صورت و صورت به خون غلتیده یاران دیگر وعلی و خانواده اش.
ناله های مادرانه در گوشمان می پیچید. و صبر دردمندانه عمه بر پیکر علی و مادران بر مزارها. این چه کسی بود که می گفت آدم نبودند، آنها را که کشتیم! گفت : «الله اکبر گفتن هایتان هم دروغ است.»گفت و گفت و گفت. اسلحه نشانمان دادند و باز هم راندند ما را.
در جواب اصرار ما برای خواستن دلیلی، گفتند «زنگ می زنیم نیروی انتظامی بیاید و همه شما را ببرد. »در آن خیابان بلند، گویی درختان بی برگ فریاد می زدند به کدامین گناه؟ فریاد می زدند که دختران آب و آتش را پدر و مادری از جنس کوه و سرو و گلهای یاس سالهاست که از ترس رهانده اند.
بچه ها بی تابی می کردند.کودک دو ساله می خواست به عادت معهود فاصله کوتاه کوچه خورشید و اختر را بدود و اسم پدربزرگش را صدا کند و آن لبخند دردمند و بیگناه و آن دستهای گرم و مهربان در آغوشش بگیرد . بهانه می گرفت.آن دیگری ،هفت ساله، گوشه ای کز کرده بود و ابراز دلتنگی می کرد و می گریست. دوربین هایشان مدام از این صحنه ها عکس می گرفت .تا حتی کودکانمان نیز بسان دشمنی در دفترشان برای تهدید و روز مبادا گنجانده شوند!
بازهم چراغی توی خانه روشن نبود.هیچ نشانی که دلگرم مان کند که پدر و مادرمان هنوز توی خانه هستند، اگرچه محصور و به ناحق … و صحبت از حق چه این روزها دشوار است!
به مامورانی که مانع ورود ما شده بودند گفتیم که می خواهیم تا سر کوچه برویم . گفتند می خواهید کوچه را ببینید که چه؟ اصلا کوچه چه مفهومی دارد ؟ گفتیم کوچه ی اختر یعنی خانه ی پدر و مادر.خانه ی ما . کوچه یعنی ردپای خسته مادری که به اندازه تمام جهان درد داشت . پدری که دلش برای فرزندان ایران می تپید . برای ما یعنی تمام لحظات امنیت.یعنی بهشت. یعنی بوی خدا، یعنی عطر یاس های کنار جانماز پدر، یعنی درد مشترک.
آن شب به تلخی و سنگینی گذشت…
آن لحظه نفرین هم نکردیم .به ما گفت بودند نفرین نکنید که این جهان آه کشیدیم. خدا ناظربود. ناظر این ظلم و بی منطقی. ناظر تپیدن دل های مضطرب ما، بی تابی بچه های کوچمکان توی سرمای شبانگاهی زمستان.
دو شب ما که دستمان از همه جا کوتاه بود و نمی دانستیم دادمان را از کدام بی داد گری بخواهیم نیمه شب عازم خیابان پاستور شدیم. دری غول پیکر و سیاه سر کوچه گذاشته بودند. با یک محفظه کوچک که آن هم بسته بود و در از بیرون قفل شده بود . از گوشه در می دیدم . سه ماشن توی کوچه پارک شده است بعد از در زدن های طولانی مردی با نقاب از پشت در گفت چه می خواهید؟
چه می خواستیم جز خبری، نشانی، از بودن پدر و مادر در خانه، از سلامت آنها. از اینکه غذایی می رسد به آنها؟ اگر می رسد سالم است اصلا؟ ما بودیم و تجربه تلخ سالها حوادث نگران کننده.
جوابمان را ندادند. بازهم تهدید کردند که می گوییم پلیس بیاید ببرندتان، توهین، قضاوت و سکوت:
پدر و مادر خودتان هم بود، همین داستان بود؟آنها چه کرده اند؟ جز طلبیدن حق؟جوابش فحاشی و بی احترامی است؟ جواب هشت سال نشسته خوابیدن پدر در سالهای جنگ، مبارزه درسالهای جوانی و میانسالی و دلسوزی در پیری این است؟ چه بی رحم است و فراموشکار این روزگار! که این تنها قسمت پدر و مادر ما نیست که سهم مادران و پدران دردمند بسیاری است که پاسخ حق جویی خود را چنین ناجوانمردانه دریافته اند. و گلوله ها و تازیانه ها بیش از درد ما راوی این داستان تاثر برانگیزند.
باری دیگر باز برای سراغ گرفتن و خبری هرچند کوچک از سلامتی پدر و مادرمان به پاستور رفتیم. این بار حتی منفذ باریک میان دو لنگه در فلزی را هم با ورقه ای آهنین پوشانده بودند. اصلا از سر خیابان هم راهمان نمی دادند.گفتند دستور این است که خانواده موسوی حق ندارند وارد پاستور شوند! آی ی ی حق! تو چه واژه مظلومی هستی! مظلومتر از خانوادهای داغدار شهیدان و دل نگران اسیران!
بالاخره با اصرار تا سر کوچه رفتیم و از باریکه نیم سانتی که باز بود با زحمت توی کوچه را نگاه کردیم.پشت این در سیاه فلزی یک در بزرگ آهنین دیگر هم نصب کرده بودند! موازی همان یکی که قبل تر بود . این همه ترس و پنهان کاری برای چیست؟! این همه در آهنی و حفاظ و قفل برای چیست؟ این مردان نقاب پوش بدون حکم به دستور چه کسی پدر و مادری را در پس درهای آهنین پنهان کرده اند؟ آفتاب زندگی ما را ؟ مگر نه اینکه آفتاب طلوع می کند نوازشگر و مهربان تا صبح دل انگیز ظهور؟
آیا ماموران امنیتی با هویت ناشناس در دفتر کوچک کار پدرم سکنی کرده اند؟ دفترش را غصب کرده اند؟ خانه اش را غصب کرده اند؟ نوه ها و فرزندان و دامادها را محروم کرده اند از دیداری و گرفتن خبری.
بدون حکم قضایی، بدون احترام. بدون شفافیت. که مارا صد البته نیازی به احترام کسی که پدر و مادرمان را در حصر کرده است نیست. کسی که مایل است مخوف و پر از پنهان کاری باشد. حصری که در آن حتی حقوق یک شهروند متهم عادی که سلامتش تایید می شود و سلامت غذا و دارویش نیز مشخص است، در آن رعایت نشده است. شجاعت این را ندارند که بگویند از کدام مافوق دستور می گیرند؟ شجاعت این را ندارند که نقاب هایشان را بردارند و با فرزندان این دومحصور روبرو شوند.
روزی خیابان پاستور. کوچه اختر برای ما خانه اولمان بود. پر از سادگی و صفا و مهربانی و احترام ! ۱۱۰۰ متر نبود! قصر هم نبود! یک خانه دوست داشتنی قدیمی با گلها و درختهایی که پدری شاعر و نقاش کاشته بود با عطر پرده کعبه که از لای قرآن جانماز پدر می آمد و خانه ای آکنده از مهر و شور و جنبش مادر . امروز خیابان پاستور، کوچه اختر را با دیوار فلزی حصر کرده اند. حصاری غیر قانونی که هیچ از پشت آن اطلاع نداریم.
می دانیم پدر و مادرمان در هیچ محکمه صالحی محاکمه نشده اند. می دانیم پدر و مادرمان اصلا جرمی مرتکب نشده اند. می دانیم وقتی دو در بزرگ فلزی سر خانه نصب کرده اند، معنای خوبی ندارد.می دانیم وقتی چراغی روشن نمی شود مفهوم خوبی ندارد.
دو هفته می گذرد از ندیدن شان. هیچ چیز نشنیدیم جز فحاشی و توهین و نگاههای سرد و یخی. نمی دانیم این درد را کجا فریاد بزنیم.
در پی ایجاد حکومت نظامی آرام در پایتخت کشورمان و هیاهوی رسانه های تبلیغاتی دکتر اردشیر امیر ارجمند ضمن دعوت مردم به هشیاری و حساسیت نسبت به اخبار گفت: جو فوق العاده امنیتی و تبدیل تهران به پادگان نظامی که از چند ساعت گذشته از طرف نیروهای امنیتی در شهر حاکم شده است و تکرار اتهامات وقیحانه از رسانه های اقتدارگرایان نسبت به رهبران جنبش سبز علاوه بر اینکه نشان از استیصال و ترس اقتدارگرایان است از برنامه های احتمالی و مشکوک آنها نیز خبر می دهد.
مشاور میرحسین موسوی همچنین ضمن هشدار به اقتدارگرایان تاکید کرد مردم رشید و شجاع ایران نسبت به سرنوشت رهبران خود کاملا حساس بوده و در مقابل هر گونه تعرض جدید نسبت به آنها خاموش نخواهد نشست. وی همچنین از مردم خواست تا هوشیاری خود را حفظ کنند.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از نظارت محرمانه بر محتوای رساله های مراجع خبر داد.
به گزارش مهر، محمد یزدی امروز پنجشنبه در اجلاسیه جامعه مدرسین با علمای بلاد که در سالن قدس مدرسه عالی امام خمینی برگزار شد در پاسخ به اظهارات شبستری امام جمعه تبریز پیرامون نظارت بر رساله ها اظهار داشت: دو سال پیش کمیسیونی به منظور نظارت بر رساله ها تشکیل شد و فعالیت این کمیسیون یک سال به صورت محرمانه انجام می شد.
وی با اشاره به اینکه این کمیسیون دارای اساسنامه است تصریح کرد: جلسات این کمیسیون هر ماه برگزار می شود و شخصیت های مقبول حوزه در این کمیسیون حضور دارد.
وی خاطرنشان کرد: در گذشته اگر مسئله رساله ها از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیگیری می شد اما اکنون این وزارتخانه نظر کمیسیون مذکور را اخذ می کند.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه مصالح ایجاب می کرد که این جلسه به صورت محرمانه برگزار شود، تاکید کرد: تاکنون جلوی تعداد قابل توجهی از رساله ها که از نظر شرعی درست نبود چاپ شود گرفته شد و با چاپ رساله هایی نیز موافقت شد.
علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری یمن، در بیانیه ای که امروز از تلویزیون این کشور خوانده شد، تظاهرات مخالفان خود را به رسمیت شناخت و به پلیس دستور داد که امنیت تحمعات مسالمتآمیز را تامین کند.
به گزارش منابع خبری، وی در حالی از نیروهای امنیتی خواسته است از درگیری بین طرفداران و مخالفان دولت جلوگیری کنند، که در اعتراضات اخیر یمن، دستکم ۱۵ نفر کشته شدهاند.
خشونتهای به کار گرفته شده علیه معترضان، باعث شد که دیروز هفت تن از نمایندگان مجلس این کشور به عنوان اعتراض، استعفا دهند.
مخالفان، حامیان علی عبدالله صالح را متهم میکنند که روز چهارشنبه در درگیری با معترضان مخالف دولت، به آنها شلیک کرده و باعث کشته شدن دو تن و زخمی شدن ۱۱ نفر دیگر شدهاند.
علی عبدالله صالح در نشستی با لسلی کمپبل ، رییس ناحیهای موسسه ملی دموکراسی برای خاورمیانه و شمال آفریقا، همچنین ابراز امیدواری کرده که توقف تظاهرات، زمینه را برای گفتوگوی ملی و اجرای انتخابات پارلمانی آزاد و عادلانه تحت نظارت نهادهای داخلی و خارجی فراهم کند.
وی به مقامات دولتی گفته است که از تظاهرکنندگان حفاظت کنند و اجازه دهند هر دو طرف این کشمکشها با آرامش سخنان خود را بیان کنند. او همچنین به هر دو دسته توصیه کرد که راه خود را از کسانی که به دنبال تحریک و انجام خشونت هستند، جدا کنند.
رئیسجمهور یمن همچنین بار دیگر از قصد خود برای کاندید نشدن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۳ خبر داده و گفته است که در عین حال به مسئولیتهایش برای حفظ امنیت و ثبات در یمن متعهد میماند.
دادگاه ابراهیم اسکافی، نویسنده و مترجم یازده اسفند ماه سال جاری برگزار می شود .
به گزارش خبرنگار کلمه، وی از ۴ بهمن ماه در پی احضار به اداره اطلاعات زاهدان بازداشت شد. ابراهیم اسکافی از اعضای ستاد ۸۸ در زاهدان بوده است.
با اینکه طبق گفته مسوولان دادگاه انقلاب زاهدان قرار بر این بود که وی با قرار کفالت روز ۳ اسفند ماه از زندان آزاد شود اما بار دیگر ازادی وی به تاخیر افتاد و این بار مسوولان برگزاری دادگاه او را به ۱۱ اسفند ماه تغییر دادند .
وی دانشجوی سابق دانشگاه علم و صنعت و فارغالتحصیل دانشگاه سیستان و بلوچستان در رشته زبان و ادبیات انگلیسی است او در پی مراجعه به اداره اطلاعات زاهدان جهت «ارائه پارهای از توضیحات» بازداشت و زندانی شد .
اسکافی در مدت تحصیل در زاهدان و پس از آن همواره به دامن زدن به اختلافات قومی و عقیدتی انتقاد می کرد و آخرین نوشته او نیز که پیش از بازداشتش منتشر شد از همین دغدغه حکایت میکند.
وی هم اکنون در بازداشتگاه زاهدان با زندانیانی کاملا غیر سیاسی که بیشتر به اتهام قتل و قاچاق مواد مخدر بازداشت شده اند به سر می برد .
تقدیم به شهیدان جاوید بروجردی، همت، باکری و خرازی که بسیج را «مدرسه عشق» میدانستند، نه «مکتب خشونتورزی»
مقدمه
بازجوهای من با انتشار مقاله ای درنقد"پدر،مادر،ما بازهم متهمیم!" در "رجا نیوز" من و دوستانم را بیمار خواندند که باید به دکتر مراجعه کنیم. " تحلیل غلط از اوضاع تو و امثال تو سالهاست که تهدیدهای تو خالی آمریکا را آنقدر جدی گرفته اید که نیاز دایم به متخصص اورولوژی دارید". اگر ادبیات خس وخاشاکی آن نقد را نادیده انگاریم که جنبش سبز را به هیچ میانگارد و به اهانتها و دروغهای آن جوابیه نیز اعتنا نکنیم، در پس این پیرایش، گوهر اصلی اتهام ما رخ خواهد نمود که بدان افتخار می کنم. افتخار من و امثال من آن است که تحریمها و تهدیدهای دولت آمریکا را جدی گرفتهایم و ظرف سالهای عصر اصلاحات با راهبرد"دموکراسی درخانه،صلح در جهان"و بهره گیری از ظرفیت های ملی تلاش کردیم سایه شوم هر تهدیدی را از آسمان آبی کشورمان دور کنیم تا امکان دستیابی ملت ایران به توسعه همه جانبه بشتر و هزینه آن به کمترین حد برسد. در مقابل حزبپادگانی که در حساس-ترین شرایط منطقه ای ضمن "توخالی"خواندن تهدیدهای امریکا وکوشش درتقویت قدرت نرم کشور، ماجراجویی در سطح بینالمللی و نظامی کردن همه عرصه ها و درنتیجه ناکارامد کردن حکومت و نیز نقض گسترده حقوق شهروندان را در دستورکار خود قرارداده است و نهایت بی مسؤلیتی را در قبال استقلال کشور،یکپارچگی نظامی، امنیت ،منافع و توسعه ملی نشان میدهد. به این ترتیب ثابت کرده اند که آنان دموکراسی را "دشمن اصلی" می دانند و نه خطر دولت امریکا. درهر حال برای درک بینش سطحی نگر وغیر مسئولانه یکه سالاران،توجه کنیم که آنان ادعا میکرد پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل نمیرود ولی رفت. پیش بینی کردند قطعنامه تحریم علیه ما تصویب نمیشود اما شد. اعلام کردند این قطعنامهها کاغذ پاره است و آن قدر قطعنامه صادر کنند که قطعنامهدانشان پاره شود لیکن قطعنامهها کاغذپاره نبودند و آسیب و فشار قابل توجهی به میهن و مردم وبهویژه به قشرهای کمدرآمد و محروموارد آوردند.بهمین دلیل برای جلوگیری از صدور قطعنامه اخیر،حاضر شدند با ترکیه و برزیل پیمانی امضا کنند که حتی بازجوها هم حاضر به دفاع از آن نیستند.(۲) بگذریم از اینکه اخیراً تهدیدهای نظامی امریکا را جدی میخوانند و می گویند ظرف سه ماه آینده ارتش امریکا به دو کشور خاورمیانه حمله خواهد کرد!؟
تهدید امریکا و افکار عمومی
آنچه تحریمهای جهانی را موثرتر و تهدیدهای آمریکا را جدیتر می کند پشتوانه افکار عمومی جهانی است. از رهبرفقید انقلاب و از تجربههای گرانبهای انقلاب ونظام آموخته ایم که جلب همسویی و همدلی افکار عمومی جهانی با مطالبات ملی شرط مهم کاهش هزینه های نیل مطالبات ملی است.رهبری که دست خدا را در تحول روحی و انقلابی مردم میدید، همسویی افکار عمومی جهانی با مطالبات همان مردم را نیز نشانه لطف خدا میدانست و تصریح میکرد که "سر الطاف خفیه الهی" در آن جا جلوه گر شد که دستی از غیب برون آمد و مسیر ایشان را از پایتختهای اسلامی به پاریس تغییر داد. در آنجا در دیدار با نمایندگان افکار عمومی جهانی و با خبرنگاران "خصوصا از آمریکا" (به تعبیر امام) شرایطی پدید آمد که اهداف مردمی نهضت اسلامی تشریح شود. در غیر این صورت وی نمیتوانست قدرتهای بزرگ را منفعل کند تا انقلاب با سرعت و با هزینه جانی نسبتا اندک پیروز شود و " ضایعات سنگین به عمل نیاید"(۳).
اصلاح اندیشان بر اساس شناخت رفتار دولت امریکا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و به دلیل مسؤلیت پذیری در قبال جان و مال ملت و حفظ استقلال و یکپارچگی میهن و نیز برای پیشرفت علمی ،فنی و اقتصادی میهن با کمترین مانع و هزینه،همواره تحریمهای بینالمللی و تهدیدهای امریکا را جدی گرفته اند و برای پیشگیری و برطرف کردن آن ها کوشیده اند.بهعلاوه آنجا که جان و مال شهروندان و سرمایه های ملی و استقلال و تمامیت ارضی کشور مطرح است، حتی اگر یک در میلیون هم امکان جنگ و جود داشته باشد، بازهم باید آنرا جدی گرفت. تجارب تلخ جهانی در نیمه دوم قرن بیستم گواه این نگرانی و دغدغه مسؤلانه است و هر سیاستمداری که چنین احتمالی را از نظر دور بدارد،بیمسئولیتی خود را در برابر ملت به نمایش میگذارد. جالب آنکه استبدادطلبان ایرانی که تحریم های بین المللی و تهدیدهای نظامی دولت آمریکا را «تو خالی» می خوانند، به بهانه توهماتی از قبیل «انقلاب یا کودتای مخملی امریکایی» افزونبر آنکه می کوشند حکومت و جامعه را نظامی وپادگانی کند، در یکسال گذشته چنان منتقدان سیاسی و معترضان انتخاباتی را سرکوب کرده که جای دفاع از عملکرد خود را حتی برای اکثریت اصولگراها باقی نگذاشته است.
شکست دیپلماسی هستهای
نتایج آخرین نظرسنجی مؤسسه "پیو" Pew)) حاکی از آن است که رفتارهای غیرقانونی و غیر اخلاقی از نوع سربی و گلوله ای یا کهریزکی و اوینی با منتقدان و معترضان مسالمت جوی انتخاباتی، پایه های قدرتنرم نظام را دچار تزلزل کرده است که تحریمهای اقتصادی و گزینه نظامی را نه فقط در دستور کار جنگ افروزان امریکایی که در منظر بخشهای قابل توجهی از افکار عمومی جهان موجه کرده است.نتایج نظرسنجی آن موسسه درباره هواداری افکار عمومی جهانی از مداخله نظامی در ایران نشان میدهد موازنهای که یکبار در ۲۲ بهمن۱۳۵۷ و یکبار هم در دوم خرداد۱۳۷۶ به نفع ملت ایران پدید آمد، اکنون در نتیجه دیپلماسی غلط حزبپادگانی وسخن-گوی آن ونیز ناکارآمدی مدیریت کشور و سرانجام به علت نقض حقوق ایرانیان وسرکوب مطالباتشان به هم خورده است. نظرسنجی مذکور نشان می دهد پس از ۳۲ سالی که از سخنان رهبر فقید انقلاب میگذرد، اکنون گروه جدیدی بر صحنه سیاسی ایران ظاهرشدهاند که افکار عمومی را نه به گونهی "بهمن" و "خرداد" که به گونه ای دیگر متوجه ایران کرده اند که نتیجه آن سست کردن مولفه های قدرتنرم کشور و بعضا تبدیل آن مولفه ها به تهدید بوده است.
نظرسنجی مؤسسه "پیو" درباره هواداری اکثریت افکار عمومی در ۱۶ کشور جهان از مداخله نظامی آمریکا علیه ایران نشان میدهد که تحلیل ژنرال پترائوس سرفرماندهی نیروهای ایالات متحده در منطقه و تحلیلهای کارشناسی موساد از فرصتسازی آقای احمدی نژاد برای جناح جنگطلب آمریکا و اسراییل درست بوده است،زمانی که در مصاحبه با فرید ذکریا (در CNN) گفت: "احمدینژاد بهترین مأمور جذب نیرو برای ماست".طبق نظرسنجی آن موسسه،در سایه دیپلماسی ، ماجراجویانه و شکست خورده هسته ای حزبپادگانی اکثر پرسش شوندگان در ۱۶ کشوربه این نتیجه رسیده اند که توقف ایران از دستیابی به سلاح اتمی مهمتر از جلوگیری از مناقشه نظامی است. تنها در ۶ کشور بیش از ۵۰ درصد مردم مخالف استفاده از ابزار نظامی علیه ایران هستند. افزون بر آن گزینه تحریم ایران نیزدر اسپانیا ۷۹ درصد، انگلیس ۷۸ درصد، آلمان ۷۷ درصد، فرانسه ۷۶ درصد، روسیه ۶۷ درصد و چین ۵۸ درصد آرای مثبت پرسش شوندگان را به خود اختصاص داده است(۴).
قدرت نرم ترکیه در ایام حکومت "جورج بوش" ۸۲ درصد مردم ترکیه نگاه منفی به او داشتند و در نظرسنجی اخیر هم ۷۰ درصد پرسش شوندگان "آمریکای اوباما" را نیز دشمن کشور خود محسوب کرده اند.در عین حال دولت ترکیه توانسته است ارتباط خوب خود را با امریکا و اروپا ادامه دهد وامنیت و منافع ملی خود را تأمین کند و هم جایگاه خود را در منطقه و جهان ارتقا دهد و افکار عمومی جهان عرب را نیز جلب کند به گونهای که بسیاری از اعراب اکنون"اردوغان" را قهرمان جهان اسلام می دانند. مطابق نظرسنجی مؤسسه TESEV نیز ۷۵ درصد اعراب نگاه مثبت به ترکیه دارند و آنرا الگوی موفق " سنتز اسلام و دموکراسی" به حساب می آورند.(۵) به این ترتیب حتی آن بخشی از جهان عرب و جهان اسلام که به آقای احمدی نژاد نگرش مثبت دارند هرگز او را سرمشقی که باید از آن پیروی کرد محسوب نمیکنند (۶) بلکه نگاه مثبت آن ها به او صرفا از بغض اسراییل و آمریکا و روانشناسی تحقیرشدگی توجیه میشود.(۷)
آسیب دیدن کشور، تباه شدن نظامیان
آنچه من در "پدر،مادر ،مابازهم متهمیم!"درباره تفاوت دو برداشت ازاسلام و انقلاب ونظام و دو برداشت از مفهوم امنیت و منافع و توسعه ملی بیان کردم، در پرتو نظرسنجی اخیر بهتر می تواند معنا شود و نشان دهد که درک منسوخ،ناکارامد و غیر مسئولانه از مفهوم امنیت و "مولفه های اقتدار ملی" و تعریف بخش عظیمی از شهروندان به عنوان " تهدید نرم" و حتی " براندازی نرم" چه بر سر کشور و"قدرت نرم" آن می آورد.پاسخ بازجوها، هنگامی که در کنار بیانیه های نظامی- امنیتی ماههای بعد از انتخابات و سحنرانی آقای مشفق قرار گیرد، حکایت از آشفتگی و اغتشاش معنایی در درک مفاهیم نوین امنیتی و بین المللی دارد۸٫ در حقیقت تحقیر شغل شریف نظامیگری و پاسداری واقعی از کشور ازیک سو و عشق مفرط به مداخله در امور سیاسی و انتخاباتی ازسوی دیگرمنجر به واماندن مداخله گران نظامی در انتخابات از هر دو عرصه شده است. علت این واماندگی آن است که نصایح مکرر آن پیرخردمند درباره منع ورود نظامیان به دسته بندیهای سیاسی و حزبی نادیده گرفته شده است؛ مداخله نظامیان در انتخابات همچنان که امام بارها و به بیانهای گوناگون اعلام کرد باعث آسیب دیدن کشور و تباهی نیروهای مسلح شده و با جلب توجه مداخلهگران به امورغیرنظامی ،آنان را از ایفای شغل اصلی خود و از تخصصیابی در امر امنیت متناسب با شرایط منطقهای و جهانی نیز باز داشته است.(۹)
به باور من هنگامی که با انگیزه های سیاسی و هواداری از نامزدی خاص، اکثریت مردم و بویژه قشرهای تحصیلکرده و نسل جوان در موضوع "تهدید نرم" یا "براندازی نرم" کدبندی شوند و حزب پادگانی به خود ببالد که از طریق دخالت در انتخابات، کشور را از براندازی نرم"توسط "دشمن" (منظور نامزدهای رقیب آقای احمدینژاد بهویژه نخستوزیر امام) نجات داده است، ما از مدل "جمهوری اسلامی" دور و به مدل "کره شمالی کنونی" و "ترکیه عصر نظامیان" نزدیک می شویم.
"اسلام " یا "مارکسیسم غیر دموکراتیک روسی"؟
بازجوهای من درنقد "پدر،مادر،مابازهم متهمیم!" از اصلیترین مؤلفههای نظام مورد نظر خود تعریفی ارایه میدهند که اگر شعارهای مذهبی آن را (از قبیل سوگواری برای ائمه اطهار(ع))کنار بگذاریم، به کره شمالی نزدیکتر است تا به جمهوری اسلامی وعده داده شده در پاریس ،تبلور یافته در شعارهای مردم درسالهای ۱۳۵۶و۱۳۵۷ وتعریفشده در قانون اساسی. به همین دلیل میپرسم اگر بدون هیچ مدرک محکمه پسندی بتوان "فعالان انتخاباتی منتقد و مخالف یکه سالاری" را "محارب"،"برانداز"،"دشمن"،"توطئهگر" ،" دوست اشغالگران صهیونیست" و " برنده مسابقه آلترناتیوسازی آمریکا" نامید و راه-اندازی " سه هزار سانترفیوژ" را اصلی ترین دستاورد "جمهوری اسلامی ایران" به حساب آورد که تازه در این مورد نیز همه زیرساختهای آن به دوران اصلاحات تعلق دارد، چه میتوان گفت درباره نظام کره شمالی که سالها قبل از مراحل ابتدایی هسته ای عبور کرد و همین اواخر آزمایش هسته ای به وسعت تخریبی هیروشیما را با موفقیت پشت سر گذاشت؟(۱۰)
سالها پیش هنگامی که اقتدارگراها ازقول آقای حداد عادل وعده تحقق "ژاپن اسلامی" را در صورت پیروزی در انتخابات مجلس هفتم دادند، پیشبینی کردم که آنان الگویی فراتر از " کره شمالی اسلامی" عرضه نخواهند کرد. اکنون که۱٫ ناکارآمدی مدیریتی تندروان ضدآزادی آشکار و فساد همهجا گیرشده است ۲٫دخالت نظامیان در انتخابات و سیاست بگیر و ببند وسرکوب در جریان حوادث بعد از انتخابات، جایگاه کشور را در عرصه مناسبات بین المللی و نیز در افکار عمومی جهانی کاهش داده است ۳٫افزایشنارضایتی عمومی و توسعه تحریمهای بین المللی کشور را در لبه پرتگاه فروافتادن به بحرانهای عمیق با ابعاد غیر قابل پیشبینی قرار داده است به وضوح میتوانم گاهشمار و گامشمار نزدیکی به الگوی کره شمالی را در چشم انداز نزدیک کشور (در صورت ادامه وضعیت فعلی) ببینم(۱۱) ، با این یادآوری که کره شمالی نه فقط در پرتاب موشک و ماهواره به فضا و در تکنولوژی هسته ای از ایران جلوتر است بلکه در طبقه بندی شهروندان به "خودی" و " دشمن" و "نفوذی" گامهای بسیار بلندتری از اقتدارگراهای ایرانی پیموده و موفق شده است ۲۰ تا ۲۵ درصد مردم خود را در مقوله"طبقه دشمن" طبقه بندی و ۲۰۰ هزار نفر از مخالفان را تحت استانداردهای مادون حیوانی دراردوگاههای بزرگ حبس کند.(۱۲)
کره شمالی ؛ نظام یک نفره
کره شمالی کشوری است که استقلال کامل سیاسی و خودکفایی اقتصادی و استقلال نظامی را راهبرد اصلی سیاست خود میخواند؛ رهبران آن مستمرا تأکید میکنند "از داخل و خارج تحت محاصره دشمنان قرار دارند و به محض بروز ضعف توسط دشمنان تجزیه و متلاشی خواهد شد؛ درآن فقط یک حزب حق فعالیت دارد، "جناح بندی"بیمعناست و همه باید بیچون و چرا از اوامر رهبر حزب که رهبر کشور است حمایت کنند؛ آزادسازی نیمه جنوبی خود (کره جنوبی) را از اشغال آمریکا سرلوحه اهداف ملی خود قرار داده است، همان کشوری است که درآمد سرانه و سطح پیشرفت اقتصادی آن از همان "نیمه اشغالی" فرسنگ ها عقب تر است و صدها هزار نفر از شهروندانش در دهه نود میلادی از قحطی جان سپردند.(۱۳)
رهبران کره شمالی ناکامیهای خود را به ایادی و جاسوس های امپریالیستها نسبت می دهند و می گویند:" مخالفان داخلی سوسیالیسم و عناصر داخلی امپریالیسم می خواهند رژیم را از درون متلاشی کنند." به همین علت نظامیان را مسؤل مواجهه با مشکلات و حل آنها شده اند و برشهروندان غیر نظامی اولویت و تقدم دادهاند. اصل ۵۹ قانون اساسی کره شمالی درباره رسالت نیروهای مسلح در حمایت از طبقه کارگر و دستاوردهای انقلاب سوسیالیستی، در عمل دفاع از " حزب حاکم" را جایگزین دفاع از "کشور" کرده است. قیمومیت نظامیان بر مردم، قانون و مصالح میهن بر این اساس توجیه میشود که جامعه به سه بخش " طبقه مرکزی" ، " طبقه متزلزل" و "طبقه دشمن" طبقه بندی شده و ۲۰ تا ۲۵ درصد جامعه در مقوله " دشمن" جای گرفتهاند.(۱۴) به این ترتیب کره شمالی نمونه کامل یک "ارتش -دولت"به شمار میرود که درعصر"ملت-دولت" زندگی می کند و در آن نظامیان با "رسالتی خود خوانده" خود را حافظ استقلال،تمامیت ارضی،امنیت و منافع ملی میخوانند. استراتژی"دشمن-محور" حزب کمونیست کره شمالی در مقابل راهبرد دموکراتیک و اخلاقی "آزادی از ترس ،رهایی از نیاز" قرار دارد؛روشی که حکومت آن کشور را عملاً بر اساس "ترس" استوار و کره شمالی را به فقیرترین و نیازمندترین کشور منطقه تبدیل کرده است.
توجیه ایدئولوژی دیکتاتوری
قانون اساسی کره شمالی ایدئولوژی "جوچه" (Juche) را " اصلی انقلابی تعریف می کند که تعیین کننده استقلال خلق است". در تبلیغات رسمی نیز گفته می شود: "بدون "جوچه" انسان بی ارزش می شود. کشور بدون "جوچه" مستعمره خواهد شد."۱۵ به این ترتیب انزوای کشور از جهان خارج به کمک همین اصل تبیین و تئوریزه می-شود. مطابق اصول ایدئولوژیک و متون رسمی درکره شمالی " انسان آقای همه چیز است و تصمیم گیرنده نهایی است". در عین حال همان متون شرط تحقق " سروری" انسان را آن میداند که " انسان باید "جوچه" را خوب فهمیده و آن را درونی کند"؛ امری که تحقق آن چندان هم آسان نیست زیرا، "جوچه یعنی یک حقیقت ابدی که فهم آن بسیار دشوار است"۱۶٫ به همین دلیل نیاز به "رهنمود و راهنمایی " یک دیکتاتور برای تبیین و فهم "جوچه" توجیه ایدئولوژیک می یابد.همچنین "برای اینکه راهنمایی دچار گسست نشود، کشور باید از امپریالیست ها و جاسوس ها پاکسازی شود، که این هم مشروط به استقلال کامل است." ۱۷
به نوشته پژوهشگران مذکور؛ " آنچه در متون کره شمالی آزادی نامیده می شود، آزادی فردی نیست، بلکه منظور استفلال ملی است که آنهم صرفا از طریق اتحاد همه ملت تحت لوای حزب واحد حاکم میسر خواهد شد." ۱۸ به راستی چنین مفهومی از آزادی که آنرا در استقلال منحل میکند۱۹ و هر دو را به انقیاد حزبپادگانی در می آورد، با نظام مطلوب نظامیان مداخله گر ایرانی در انتخابات که ویژگی های آن را در جوابیه بازجوها و نیز در سخنان آقای مشفق می بینیم،چه فرقی دارد؟۲۰
در خاتمه یادآوری این نکته مفید بلکه لازم است که جامعه ایده آل کره شمالی از ابتدای تأسیس تاکنون «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» بوده است. با این تفاوت که رهبری در کره موروثی شد اما در شوروی تا به آخر حزبی باقی ماند. باوجود این الگوی مادر که اتفاقا در هر دو زمینه «تسخیر فضا» و نیز «سلاح هسته ای» دومین کشور پیشرفته جهان، پس از آمریکا بود، به دلایلی که از جمله در وصیتنامه رهبر فقید انقلاب «گورباچف» آمد، فروپاشید. به عبارت روشن پیشرفت تک بعدی در صنایع اتمی و فضایی نتوانست از سقوط رژیم و حتی تلاشی «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» جلوگیری کند. رهبران شوروی هرگز تصور نمی کردند نظام سوسیالیستی که آن را از نظام سرمایه داری غربی برتر می خواندند، زودتر از رقیب نابود شود. آنان هم چنین در این توهم به سر می بردند که «عدالت توزیعی» و رفع نیازهای اولیه شهروندان شوروی جبران کننده نقض حقوق اساسی آنان است. غافل از آن که «ابرقدرت شدن» و دست یابی به «موشک های قاره پیمای اتمی» و حتی «مالکیت اشتراکی» نمی تواند مانع از تحقق اراده مردمی شود که به طور وسیع ومستمر تحقیر و تبعیض را حس می کردند و خواهان تأمین حقوق خود و حاکمیت بر سرنوشت خویش بودند. آیا فروپاشی چنین ابرقدرتی برای ما درس آموز نیست؟
کشوری که خود را «الگوی برتر جهانی» می خواند، سرانجام «عبرت» جهانیان شد!
پانوشت ها:
۱٫بازجوها در جوابیه خود از جمله به "چامسکی"استناد وتاکید کردهاند با اینکه او امریکایی است حقایق را میبیند اما من و دوستانم نابیناتر از گذشته شده ایم. توجه خوانندگان محترم را به آخرین نوشته "چامسکی" در وبسایت شخصیاش درتاریخ ۳۰ تیر سال جاری درباره"جدی بودن"و "توخالی نبودن" تهدیدهای امریکا جلب میکنم. "تهدید ایران به عنوان جدی ترین بحران در سیاست خارجی دولت اوباما شناخته می شود. کنگره امریکا اخیراً تحریم ها علیه ایران را تشدید و مجازات های بیشتری را نسبت به شرکت های خارجی اعمال کرده است. دولت اوباما به سرعت ظرفیت های تهاجمی خود را در جزیره" دیه گو گارسیا" از جزایر آفریقا گسترش داده است. این درحالی است که ساکنان این جزیره رانده شدهاند تا ایالات متحده بتواند در آنجا پایگاه های خود را به منظور حمله به خاورمیانه و آسیای مرکزی بگستراند. به گزارش نیروی دریایی، یک زیردریایی به جزیره اعزام شده است تا موشک های تامهوک [با قابلیت حمل کلاهک هسته ای] را برای زیردریایی های اتمی که قابلیت پرتاب موشک های رهگیر دارند تأمین کند. براساس گزارشهای به دست آمده، هر زیردریایی قابلیت نبرد یک اسکادران جنگی را داراست. طبق مانیفست بارنامه نیروی دریایی ایالات متحده که توسط روزنامه "ساندی هرالد" چاپ "گلاسکو" به دست آمده، جزئیات تجهیزات نظامی ارسال شده توسط دولت اوباما شامل ۳۸۷ "بانکر باستر" [نوعی بمب] می باشد که برای انفجار سازه های زیرزمینی بسیار سخت از آن استفاده می شود. طرح استفاده از این "مهمات نفوذکننده پرقدرت" که قدرتمندترین بمب در زرادخانه های غیراتمی است در زمان دولت بوش آغاز شد، ولی درنهایت کنار گذاشته شد. اوباما پس از ریاست بلافاصله این طرح ها را مجدداً آغاز و چندین سال زودتر از برنامه اقدام به استقرار این بمب ها کرد، به ویژه به هدف ایران. "دن پلش" رییس مرکز بین المللی مطالعات و دیپلماسی در دانشگاه لندن، در این زمینه می گوید: "آنها به طور کامل در حال تدارک اند تا تأسیسات ایران را نابود کنند. بمب افکن های امریکایی و موشک های دوربرد آماده اند تا ۱۰ هزار هدف را طی چند ساعت در ایران نابود کنند. قدرت نظامی نیروهای مسلح امریکا از سال ۲۰۰۳ تاکنون، به ویژه در زمان ریاست اوباما، چهار برابر شده است."…" عرب پرس" گزارش می دهد که یک اسکادران امریکایی [به همراه یک کشتی اسراییلی] ازطریق کانال سوئز به سمت خلیج فارس حرکت کرده است تا "به تحریم ها علیه ایران عینیت بخشند و بر کشتی هایی که به سوی ایران می روند یا از ایران می آیند نظارت داشته باشند".
۲٫طبق آخرین نظرسنجی ایسپا در مرداد ۱۳۸۹ فقط ۱/۲۲ درصد از شهروندان تهرانی معتقدند که دولت آقای احمدی نژاد درزمینه پرونده انرژی هسته ای خیلی زیاد(۳/۳ درصد) وزیاد(۸/۱۸ درصد) موفق بوده است که در مقایسه با نظرسنجی مرداد ۱۳۸۷ که ۲/۴۵ درصد پاسخ دهندگان چنین نظری داشتند ،به کمتراز نصف رسیده است. ۴۱ درصد پاسخگویان نیز دولت را به میزان کم وخیلی کم موفق دانسته-اند.درنظرسنجی قبل این میزان ۱/۲۱ درصد بود. طبق این نظرسنجی تنها ۵/۹ درصد تهرانی های بیانیه سه جانبه (ایران،ترکیه،برزیل)را راه حل مناسبی برای حل معضل مسائل مشکلات پرونده هستهای میدانند.اکثریت پاسخ دهندگان ترکیه و برزیل را شریک مطمئنی برای ایران درپرونده هستهای نمیدانند(گویا نیوز ، ۱۶/۵/۱۳۸۹).
۳٫هنگامی که رهبری فقید انقلاب به خودباوری ملی و عدم ترس از احتمال مداخله ابر قدرت ها تأکید می کرد به ملزومات و شرایط وجودی و تحقق آن مدعای بزرگ هم توجه داشت. او نشان داد علاوه بر توکل به خداوند ، جلب افکار عمومی داخل و جهانی لازم است تا دولت آمریکا نتواند راساً با ایران وارد جنگ شود؛ "آقایان! از این ابر قدرتها نترسید! اگر یک ملتی برای مصالح خود قیام کرد. یک وقتی ملتی میخواهد جنگ خارجی بکند، در جنگ خارجی ما هیچ هستیم و آنها همه چیز دارند. یک وقتی ملتی حرفی دارد که همه عالم این حرف را می پذیرند که ما ملتی هستیم و نمی خواهیم اجانب در خانهمان باشند. از خانهمان بیرون بروید! با این حرف کسی نمی تواند مبارزه کند. اگر هم مبارزه بکند یک عده خیلی کمی می توانند مبارزه کنند و گرنه با افکار عمومی دنیا مواجه خواهند شد و هیچ قدرتی نمی تواند با افکار عمومی دنیا مقابله کند. ما الان تمام افکار عمومی دنیا را به ایران متوجه کردیم" (صحیفه نور،جلد۳،ص۴۹۷) . براین اساس میگویم آمریکاستیزی ماجراجویانه یا شهرتطلبانه و درهر حال غیر دموکراتیک توسط کسانی که جز تنگ نظری و مقابله با حقوق هم وطنانشان و بی کفایتی در مدیریت کشور و درنتیجه مخدوش کردن تصویر " جمهوری اسلامی ایران" در اذهان عمومی داخل و خارج و تضعیف عملی آن هنری ندارند، " شجاعت" محسوب نمیشود.به باور من آنچه از جهل بر می خیزد اساسا" از جنس شجاعت نیست. از جنس عدم صداقت در ادای امانت وبی مسؤلیتی در قبال سرنوشت کشور و مردم است.
۴٫ اکثر کسانی که در ترکیه،اردن ،مصر،اندونزی ،لبنان و پاکستان مورد پرسش قرار گرفتهاند، میگویند که امریکا ممکن است روزی یک تهدید نظامی علیه کشورشان محسوب شود ."مسلمانان نسبت به امریکا بیاعتماد هستند"، لس آنجلس تایمز ،سایت جرس، ۷ تیر ۱۳۸۹٫
۵٫ این نظرسنجی قبل از ارسال کشتی کمکهای مردمی به غزه توسط جامعه مدنی ترکیه و ائتلاف مدنی ۳۲ کشور برگزار شد و گرنه اختلاف محبوبیت آقایان اردوغان و احمدی نژاد به مراتب بیش از این می بود که مشاهده می کنیم. اگر نظرسنجی مؤسسه "پیو" به دیده دقت نگریسته و در پرتو وقایع پس از انتخابات خوانده شود، نقش سرکوب ها را در کاهش جایگاه وقدرت نرم کشور به وضوح نشان خواهد داد.
۶٫ نظر سنجی موسسه "پیو" فقط شکست دیپلماسی هسته ای دولت نهم و دهم را نشان نمی دهد، بلکه بیانگر آن است که آبرویی که آقای خاتمی به پشتیبانی ملت در انبان سرمایه معنوی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران بهویژه درافکار عمومی غرب انباشت، در اثر گشاده دستی ناشیانه و ماجرا جویی حزب پادگانی از بین رفته است. چگونه می توان آن همه مهارت در مقابله با حقوق شهروندان و سرکوب منتقدان ازیک سو و بیکفایتی و فساد و ناکارآمدی در اداره کشور به خرج داد و در همان حال انتظار داشت کشور پیشرفت کند و شهروندان شاد باشند و به آینده امیدوار وبتوان افکار عمومی غرب را جلب کرد.
۷٫ یک منبع مستقل درنقد نتایج نظرسنجی اخیر موسسه "پیو"می-نویسد:" دولت ایران هنوز واکنشی رسمی به نظرسنجی موسسه آمریکایی پیو نشان نداده است. اما واکنش ایران در مجموع قابل پیش بینی است.آنها احتمالا نتایج این نظرسنجی را به طور کامل رد می کنند و مدعی می شوند که دولت ایران نزد ملت های مختلف از محبوبیت بالایی برخوردار است. این در حالی است که همین چند ماه پیش وقتی موسسه پیو نتایج یک نظر سنجی درباره رشد اسلام گرایی در دنیا را منتشر کرد و از افزایش جمعیت مسلمانان در دنیا خبر داد. بسیاری از رسانه های حکومتی ایران به استقبال آن رفتند و از موسسه پیو به عنوان یکی از معتبرترین موسسه های بین المللی افکار سنجی یاد کردند.
ناظران مستقل موضع دولت ایران درباره محبوبیت میان افکار عمومی کشورهای جهان را ابدا قبول ندارند ، در عین حال درمورد آن بخش از نظر سنجی موسسه پیو که مدعی حمایت ۱۶ کشور جهان از حمله نظامی به ایران شده نیز تردیدهای اساسی دارند. به عقیده ناظران مستقل موج اعتراضهای ضد جنگ که پس از حمله ایالات متحده به عراق و افغانستان به شکل بی سابقه ای بروز کرد هنوز فروکش نکرده و تقریبا غیرممکن است که در چنین فضایی افکارعمومی برخی کشورهای تاثیر گذار جهان دیدگاهی مثبت به یک تقابل نظامی تازه داشته باشند. اثرات غیرقابل پیش بینی درگیری نظامی با ایران برای قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه دلیلی کافی است تا افکار عمومی این کشورها نسبت به درستی حمله علیه تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی ابراز تردید کنند. حتی با این پیش فرض که نظرسنجی موسسه پیو به دور از غرض ورزی های سیاسی و بر پایه متدهای این رشته انجام شده باشد باز دلایلی برای تردید در نتایج آن وجود دارد. آنها در زمانی مردم کشورهای مختلف را به اعلام نظر مخالف یا موافق با حمله نظامی علیه ایران دعوت کرده اند که هیچ تلاش مشخصی از سوی قدرت های جهانی برای درگیری نظامی با ایران به چشم نمی خورد. در صورتی اگر خطر حمله نظامی قریب الوقوع بود و افکار عمومی نسبت به بروز یک درگیری تمام عیار نگرانی بیشتری داشتند احتمال مخالفت آنها با به کارگیری ابزار نظامی بیشتر می شد. سلسله تراژدی های انسانی جنگ عراق و افغانستان در سالهای اخیرکه وجدان جمعی گروه کثیری از مردم جهان را آزرده کرده دلیلی کلیدی برای تردید در نتایج نظرسنجی مربوط به موافقت افکار عمومی با حمله به ایران است. این نظر سنجی و نتایج شک برانگیز آن اما با هر نیتی که تدوین شده باشد گویای یک واقعیت است. سیاست خارجی تهاجمی حکومت ایران دریچه های دیپلماسی را به حدی مسدود کرده است که امکان رویارویی نظامی به مانند ماه های اول ریاست جمهوری باراک اوباما دیگر چندان دور از ذهن نیست. اگر در ماه های آینده نظرسنجی های مشابهی از سوی بنگاه های افکار سنجی بین المللی به انجام برسد و نتایج آنها نیز گویای همراهی جهانی با حمله علیه ایران باشد آن وقت می توان به یقین رسید که سناریوی پیشاپیش جنگ افغانستان و عراق در شرف تکرار است" (نظرسنجی شکبرانگیز موسسه "پیو" ،شیپورهای جنگ دردست کیست؟کابل پرس،۲۸/۶/۲۰۱۰).
۸٫٫ چنین بی مبالاتی و بی مسئولیتی را در قبال سرنوشت ملت فقط کسانی مرتکب میشوند که برادر عزیزم حجاریان دشمن شناسی آنان را "دشمن شناسی وارونه" نامید. یعنی آن نوع دشمن شناسی که در مقام حرف و شعار آمریکا را "دشمن" می شمارد، اما در مقام عمل هر روزه از "خط امام "و از نگاه مثبت جامعه به اصلاح اندیشی آنان می ترسد و آنرا "دشمن بالفعل" و "دشمن نزدیک" می شمارد. به دلیل آنکه حزب پادگانی تهدیدهای امریکا را چنان توخالی و سست می خواند که هرکس آن را جدی تلقی کند،بیمار است و باید خود را به دکتر نشان دهد ودرعین حال با سرعت اعجاب آوری می کوشد همه عرصه های حیات جمعی (وبعضاً فردی) را فتح کند،من آن را"دشمن ستیزی کاذب" می خوانم چرا که اقتدارگراهای ایرانی "دشمن اصلی"را "دموکراسی وحقوق بشر" میداند نه "خطر نظامی آمریکا واسرائیل".
۹٫ می توان از نتایج نظرسنجی اخیر به مناظره های تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری دهم نقب زد و دیدگاه رئیس دولت نهم را در موضوع امنیت نقد کرد. آقای محسن رضایی در این مصاحبه با انگشت گذاشتن به درک نادرست آقای احمدی نژاد از مقوله امنیت ملی، به درستی خاطر نشان کرد مسؤلان کشور باید شاکر نخبگان و روشنفکران ایرانی باشند که زمینه های تهاجم نظامی آمریکا را خنثی کردند. موضع آقای احمدی نژاد در آن مناظره همچنان که در پاسخ بازجوهای من نیز منعکس شد، بر انکار مطلق " پروژه تهاجم نظامی آمریکا " بود. حال آنکه هرگز نباید و به هیچ وجه نمی توان دولت آمریکا را از اتهام طرح افشا شده تهاجم به ایران تبرئه کرد. اگر چنین طرحی به رغم سرمایه گذاری و تمرین های نظامی تاکنون نتوانسته است اجرایی شود، در درجه اول به شعور ملی ایرانیان و مخالفت آنان با دخالت نظامی بیگانه برمیگردد که به رغم همه ناخرسندی ها و نارضایتی ها و مخالفت های بنیادین با استبداد، امید دولت آمریکا راتاکنون نا امید کرده اند.البته این روزها آقای احمدی-نژاد از آنطرف بام افتاده است و از سناریوی جدید دشمنان وحمله نظامی امریکا به دوکشور منطقه ظرف سه ماه آینده خبر می دهد که تعجب بسیاری و بی اعتنایی گروههای بیشتری را موجب شده است.نمیدانم از نظر بازجوها آقای احمدینژاد نیز نیاز به مراجعه به پزشک دارد یانه؟
۱۰٫ اگر پسوندها و القاب اسلامی وشیعی را که بازجوها درجوابیه خود برای نظام مورد نظر خود ردیف می کنند، حذف و به جای آن در ماهیت دشمن شناسی و شیوه مدیریت کشور حزب پادگانی دقت کنیم، نظام مورد نظر آنان چه تفاوتی با نظام کره شمالی دارد به جز اینکه بگوییم آن " نظام" رو نوشت عقب مانده ای از کره شمالی در زمینه موشک و سلاح هسته ای است و اگر روزگاری به سطح تکنیکی هسته ای کره شمالی برسد، می توان نام " کره شمالی اسلامی" را برای آن انتخاب کرد؟
۱۱٫ امیدوارم نظرسنجی موسسه "پیو " صحت پیش بینی مرا در سخنرانی های انتخاباتی اثبات نکند که گفته بودم اگر آقای احمدی نژاد دوباره بر سر کار آید، ایران "عبرت" منطقه خواهد شد و جامعه ما از دورانی که در افکار عمومی منطقه "سرمشق" محسوب می شد گذر خواهد کرد.
۱۲٫ "کنگ دان اه" (Kongdan Oh) و "ریپ سی هسیگ" (Raip C.Hassig) در کتابی به نام "North Korea Through The Looking Glass" ویژگیهای نظام کره شمالی را برشته تحریر درآوردهاند که عبرتآموز است.
۱۳٫همان کتاب،ص۲۷٫ کره شمالی همچنین به آن لحاظ عبرت آموز است که نمونه دیگری از یک جامعه باسواد و شهری در آن منطقه سراغ نداریم که شهروندانش در ایام صلح در معرض قحطی و گرسنگی قرار گیرند.
۱۴ و۱۵ و۱۶٫همان کتاب، ص۲۱ تا۳۲ .
۱۷٫ در سایه چنین تعریفی از مقولات " آزادی" و " استقلال"، حق انرژی هسته ای کشور و توفیق در پرتاب ماهواره به فضا که از قضا مقدمات اصلی آن رخداد نیز در عصر اصلاحات تمهید شد، کارکرد تبلیغاتی درجهت توجیه ناکارمدی های حزب پادگانی و ناکامی های کشور می یابد.
۱۸٫ آیا بازجوها می توانندتفاوت بین درک "کیم ایل سونگی" (لیدر متوفای کره شمالی در سال ۱۳۷۳ که ایدیولوژی "کیم ایل سونگیسم" راهنمای مشی سیاسی خلف او " کیم ایل جونگ" است) از مفاهیم " استقلال" و " آزادی" و " دشمن" و " امنیت" را با درک نظامی – امنیتی خود از همان مفاهیم ارایه کنند؟
۱۹٫ نظامی که من از آن دفاع می کنم و بهترین سالهای عمر خود را صرف استقرار و شکوفایی آن کرده ام، بنیانگذارش تعریف متفاوتی از استقلال دارد، یعنی نه فقط استقلال یک واحد ملی و آزادی آن از یوق بیگانگان که استقلال شهروندان و نهادهای مدنی تا مرز استقلال آکادمیک دانشگاه و حوزه را در نظر داشت. با چنین تعریفی از مقوله استقلال و تعمیم آن به حوزه زندگی خصوصی و عمومی و استقلال حوزه و دانشگاه، حمله به بیوت مراجع و نیز تهاجم به دانشگاه نمی تواند یک "پیروزی" علیه "براندازای نرم" به حساب آید. .
۲۰٫نمیدانم چرا کیفرخواست متهمان فعالیت های انتخاباتی منتقد یکه سالاری در تعریف آنچه " کودتای مخملی" می نامد و آن را "شیوه ای برای سرنگونی نظام های مستقل یا نا هماهنگ با هژمونی و استیلا طلبی غرب" میداند ، صربستان عهد "میلوسویچ" قصاب مسلمانان بالکان را به عنوان یک نمونه بارز و "خیلی شبیه" جنبش سبز در ایران می خواندکه درآن انقلاب مخملی به پیروزی رسید ولی ما را خیلی شبیه "کره شمالی" نمی خواند که به همان اندازه رژیم میلوسویچی " مستقل یا ناهماهنگ با هژمونی و استیلا طلبی غرب" است و در عین حال انقلاب مخملی در آن رخ نداده است. آیا در تعریف دادگاهی -پادگانی از مفهوم "نظام" و" خانواده جهانی "نظام های مستقل و ضد غرب"، نظام مستقل کره شمالی شبیهترین نظام به نظام سیاسی مطلوب حزب پادگانی نیست؟
شبکه رسا از پخش برنامه بر روی ماهواره جدید خبر داده است.
بنا به اعلام شبکه رسا، با توجه به حجم بالای پارازیت بر روی ماهواره دابلیو تری ای و نیز پخش رادیویی رسا بر روی این ماهواره، این شبکه اقدام به پخش صدای رسا بر روی ماهواره دیگری کرده است.
فرکانس و مشخصات جدید این شبکه بدین شرح است:
Eurobird 3 at 33 deg east 12.733 GHz V SR 22,000 FEC 3/4
فرمانده نیروی انتظامی با تشریح اقدامات پلیس در آستانه سال جدید، از حضور گشتهای اطلاعاتی و انتظامی در مراکز خرید و اعلام هشدارهای لازم به جیببرها خبر داد.
به گزارش ایسنا، سردار اسماعیل احمدیمقدم درباره اقدامات پلیس در آستانه فرا رسیدن سال جدید و آغاز خریدهای نوروزی اظهار کرد: پیشبینیهای لازم انجام شده است که از جمله آن تسهیل ترافیک به منظور تردد مردم و ایجاد امنیت مراکز خرید با حضور گشتهای انتظامی است که هر قدر به نوروز نزدیک شویم حضور ماموران بیشتر خواهد شد.
وی ادامه داد: گشتهای اطلاعاتی و انتظامی در این ایام در مراکز خرید حضور دارند.
فرمانده ناجا از مردم خواست تا مراقبتهای لازم را از کارتهای الکترونیکی خود در زمان استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی داشته باشند.
احمدیمقدم خاطر نشان کرد: هشدارهای لازم به جیببرها هم داده شده است و با همکاری دستگاههای قضایی با این افراد به شدت برخورد میشود.
ساعتی پس از ظهر امروز گارد ویژه و نیروهای امنیتی در چهارراه ولیعصر، خیابان ولیعصر و میدان انقلاب ، پارک وی ، خیابان شهید بهشتی، میدان هفت تیر، صادقیه و تقریبا تمامی میادین اصلی شهر حضور پیدا کردند.
به گزارش خبرنگار کلمه از سطح شهر، علاوه بر نیروهای رسمی امنیتی و گارد، نیروهای لباس شخصی در این اماکن تردد مردم و آمد و رفت ها را در نظر دارند و به هر فردی که مشکوک شوند او را سوار بر ماشین ون می کنند.
بر اساس این گزارش، تمامی حوالی تئاتر شهر و حوالی این منطقه نیز از ماموران امنیتی مملو شده است.
نیروهای امنیتی در این منطقه اجازه هیچ گونه ایستادن به مردم را نداده و در صورت ایستادن مردم آنها را با باتوم می زنند و فضای رعب و وحشت در شهر ایجاد کرده اند.
همچنین از تمام مغازه داران در برخی مناطق منطقه ولیعصر خواسته شده که هر چه سریعتر مغازه را تعطیل و محل کسب خود را ترک کنند. مردم دلیل این گونه رفتار ماموران امنیتی را نمی دانند و از یکدیگر سوال می کنند دلیل این گونه فضای ناامنی در شهر چیست و از این رفتارها عصبی شده اند.
دکتر یدالله اسلامی عضو و دبیرکل مجمع نمایندگان ادوار مجلس بعداز ظهر روز بیست و دوم بهمن ماه بازداشت شد. از زمانی که نیروی های امنیتی وی را به همراه ضبط لپ تاپ و هارد کامپیوتر شخصی با خود بردند تاکنون هیچ اطلاعی از محل نگهداری و اتهام وی در دست نیست.
همسر یدالله اسلامی در گفتگو با خبرنگار جرس، با ابراز نگرانی از وضعیت نامعلوم وی، می گوید: ” باید این موضوع را تاکید کنم که زمانی که ایشان را از منزل بردند در کمال سلامت و صحت روحی و جسمی بودند و امیدوارم سالم به خانه بازگردند. من مسئولین رده بالای کشور را مسئول سلامت جسم و روح ایشان می دانم.”
دکتر یدالله اسلامی پیش از دستگیری در یاداشتی با تاکید بر اینکه تابلوی زیبای راه سبز امید حاصل خرد گروهی است، نوشته بود:
رهبران جنبش درمیان مردم وبا رنج ها ودردهای مردم زیسته اند، با مردم گریسته وهمراه با آنها خندیده اند، هر گامی برای همدلی وهمراهی را با همدلی وهمراهی به پیشواز رفته اند، باورهای خود را صادقانه با مردم در میان گذاشته اند واز مردم نیز نخواسته اند که دست از باورهای خویش بردارند. هر روزنه ای را که گشوده شده است با خرد ورزی پاس داشته اند. مردم نیز خردورزی را جایگزین هیجان ها ی زود گذر کرده اند. مردم هم، میر حسین وکروبی و خاتمی را با همین ویژگی ها پذیرفته اند. جامعه امروز ایران آرمان ها و آرزوهای خود را با واقعیت ها درهم آمیخته است و معنای هر گام و هر سخن خویش را به خوبی می داند. جنبش سبز جنبش زندگی است، جنبش سبز ایران را برای ایرانیان می خواهد. باشد که همه این همدلی وهمراهی را “فریاد” کنیم و یادمان باشد آنها که خشونت را هم ترویج می کنند ایرانی هستند. جنبش سبز برای آنها نیز آزادی و زندگی سالم و آزاد و بدون تهدید را می خواهد.
گفتنی است، مجمع نمایندگان ادوار مجلس در حوادث پس از انتخابات بیانیههای شدیدی در انتقاد به نحوه برخورد با معترضان منتشر کرده بود و در بیست و دوم مرداد ماه سال گذشته نیز طی نامهای به رئیس مجلس خبرگان، خواستار بررسی عملکرد رهبر جمهوری اسلامی ایران شده بود. همچنین دو روز پیش از دستگیری دکتر یدالله اسلامی، مجمع نمایندگان ادوار بیانیه ای در ارتباط با راهپیمایی بیست و پنج بهمن داده بود. هم اکنون خانم شهربانو امانی عضو دیگر این مجمع نیز در شرایط نامعلومی در بازداشت بسر می برد.
فرزندان مهدی کروبی در نامه ای به مقامات ارشد نظام، نسبت به عواقب اعمال محدودیتها برای پدر و مادرشان هشدار داده و خواستار مشخص شدن مبنای حقوقی حصر خانگی ایشان و مقام دستور دهنده به این اقدام، شدهاند.
آنها همچنین با یادآوری حمله ماموران ساواک به منزل کروبی در سال ۱۳۵۲ و با اشاره به اینکه آنها “بدون توهین و جسارت از پدرم خواستند ایشان (مادر) را آرام کند، آوردهاند: “حال در نظامی که خود از قدمای اصلی آن به شمار میروند، باید بشنویم که ماموران دستگاه امنیتی در اجرای فرمان مقامات، بعد از ورود به داخل منزل و در قبال اعتراض مادر نسبت به نحوه بازرسی، برخوردی غیر انسانی با ایشان داشته اند.”
این سه فرزند مهدی کروبی، اتهام نسبت داده شده به برادر بازداشتشدهشان از سوی سایتهای وابسته به دستگاه امنیتی (جاسوسی برای دول خلیج فارس) را نیز “آنقدر مسخره و مضحک” توصیف کردهاند که “فکر نمیکنیم هیچ فرد عاقلی حتی در اردوگاه حاکمیت هم حاضر به پذیرش آن باشد.”
به گزارش سحام نیوز، متن کامل این نامه بدین شرح است:
بسمه تعالی الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم
مقامات ارشد نظام
همانطور که میدانید از ۱۴ روز پیش منزل والدین گرامی مان از سوی ماموران امنیتی محاصره و متعاقب آن امکان هرگونه تماس در جهت جویا شدن از وضعیت سلامت آن ها از همه اعضای خانواده سلب گردید. در خلال این مدت از طریق پاسداران مستقر در منزل وضعیت جسمی آنان را جویا بودیم و مطلع بودیم که خرید روزانه منزل توسط راننده مادرمان انجام و بعد از عبور از گیت امنیتی بدستشان می رسید. اما بعد از یورش و استقرار نیروهای امنیتی در منزل دیگر خبری از وضعیت آنان در دست نیست.
همه امور از جمله تهیه مواد غذایی توسط امنیتی ها صورت می گیرد. فرزندان مهدی کروبی و نوادگان مرحوم آیت الله شیخ احمد با فرهنگ مبارزه و مقابله با ظلم به خوبی آشنائی دارند و و بعد از انقلاب دوشادوش مردم بی ادعا در جبهه های جنگ برای تمامیت ارضی این کشور جنگیده اند. پدرمان در آخرین پیام با صراحت فرمودند که تا آخرین قطره خون در کنار مردم باقی خواهند ماند و از حاکمیت خواستند با برپایی یک دادگاه علنی ایشان را محاکمه کند و صرف نظر از حکم صادره، مردم این وارثان اصلی و ابدی این سرزمین به قضاوت در باب اینکه چه کسی به این کشور، نظام و انقلاب خدمت و یا خیانت کرده بپردازند. پدر در دوران مبارزه از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ نه بار زندان و تبعید را تجربه کردند و مادر این همراه مقاوم و صبور یار همیشگی او بوده و هست .
فرزند اول و دوم مهدی کروبی بخوبی یورش ماموران ساواک را در ساعت ۱۰ شب بداخل منزل در خیابان حکمت شمیران درسال ۱۳۵۲را بیاد دارند که در قبال تندی مادر به یورش برق آسا ماموران بداخل حیاط منزل، آنان بدون توهین و جسارت از پدرم خواستند ایشان را آرام کند. حال در نظامی که خود از قدمای اصلی آن به شمار می روند باید بشنویم که ماموران دستگاه امنیتی در اجرای فرمان مقامات بعد از ورود به داخل منزل و در قبال اعتراض مادر نسبت به نحوه بازرسی، برخوردی غیر انسانی با ایشان داشته اند.
حسب تقدیر الهی مبارزه با ظلم سنت دیرینه این خاندان قرار گرفته فلذا در تحمل هزینه های آن باکی نداریم اما عدم پذیرش بار آن از سوی حاکمیت قابل پذیرش نیست. کیست که در انقلاب اسلامی نقشی ایفا کرده باشد و نداند شیخ احمد و فرزندش مهدی چه مصائبی در این راه تحمل کردند. در تحمل هزینه های آتی هم باکی نیست اما لازم است مقامات ارشد کشور معین کنند که اولا مبنای حقوقی حصر خانگی بدین نحو چیست؟ ثانیا آیا حکمی قضایی در این باب صادر گردیده، اگر آری، چه مقامی آن را صادر کرده است؟ قلمرو محدودیت حکم حصر تا کجاست؟ آیا مقام ذی صلاح قانونی به انشای آن مبادرت کرده و یا مبنای آن حکم حکومتی است؟ اگر چنین است دامنه آن چه کسانی از اهل خانواده را که در بند نیستند در بر می گیرد؟
ضمن اخطار نسبت به سلامتی پدر و مادرمان از مقامات ارشد کشور می خواهیم دامنه این حکم ابداعی را اعلام نمایند.
برادرمان علی فرزند سوم خانواده سال گذشته دستگیر و در مسجد، این خانه امن الهی به شدت مورد شکنجه قرار گرفت. او این بار و همزمان با یورش ماموران به منزل پدر، بعنوان گروگانی برای تحت فشار قراردان پدرمان، مجددا دستگیر و همسر محترمه وی خانم پناهی خواهر سه شهید بسیجی واقعی، ساعاتی مورد بازجویی قرار گرفت. اتهام انتسابی که همزمان با دستگیری وی از سوی سایت های وابسته به دستگاه امنیتی ( جاسوسی برای دول خلیج فارس) مطرح شده آنقدر مسخره و مضحک است که فکر نمی کنیم هیچ فرد عاقلی حتی در اردوگاه حاکمیت هم حاضر به پذیرش آن باشد. به جای توسل به سناریوهای نخ نما شده برای ندیدن واقعیت جامعه مناسب است کمی هم به حرف و سخن مردم این وارثان اصلی کشور توجه شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر