ندای سبز آزادی: صحبت های ناشیانه وزیر اطلاعات، برنامه ریزی دولت کودتا برای امنیتی کردن فضای پایتخت و دستگیری نهایی سران جنبش سبز را با شکست مواجه ساخت.
حیدر مصلی، وزیر اطلاعات امشب درحالی در شکبه سوم تلویزیون دولتی حاضر شد که از بعد از ظهر، فضای پایتخت به شدت امنیتی شده بود. بنا به گزارش منابع خبری قرار بود صحبت های وزیر اطلاعات و ارائه اطلاعاتی در مورد ارتباطات خارجی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، آغاز اجرایی شدن پروژه عملی دستگیری علنی و محاکمه رهبران سبز باشد. حتی در میان صحبت های وزیر اطلاعات، میان برنامه تبلیغاتی برای محاکمه رهبران سبز که شامل چهار مصاحبه با عده ای از شهروندان بود پخش شد، اما وزیر اطلاعات به گونه ای صحبت کرد که عملاً فضا را در اختیار مخالفان قرار داد؛ ضمن آنکه برخلاف ادعاهای قبلی هیچ صحبت جدیدی جز تکرار ادعاهای گذشته در مورد رهبران سبز به میان نیاورد.
وزیر اطلاعات در عین حال اینکه مدعی سیطره دستگاه امنیتی کشور بر مخالفان و حتی سرویس های امنیتی خارجی بود ناخودآگاه در قسمتی از صحبت هایش اعتراف کرد که آنچه در مورد برنامه ریزی تبلیغاتی سبزها می داند تنها 20% آنچیزی است که سبزها انجام می دهند. هرچند بعد از پخش یک میان برنامه و توضیح مقامات مسئول نسبت به عواقب این صحبت های بیجای خود سعی کرد گفته های قبلی خود را اصلاح کند. او برخلاف صحبت های قبلی دولت و حاکمان کودتا، فتنه سبزها را یک جریان زنده برشمرد. این درحالیست که تمام تبلیغات نظام و صحبت های رهبری عالی نظام در طول یک سال گذشته بر این امر بوده است که جریان سبز را یک جریان مرده معرفی کنند.
حیدر مصلحی در عین اینکه قصد داشت ارتباطات مشاوران میرحسین موسوی و مهدی کروبی با خارج از کشور را افشا کند، عملاً با اعلام اسامی اردشیر امیرارجمند و مجتبی واحدی به تبلیغ و معرفی آنان پرداخت. او برای تخطئه مجتبی واحدی تنها توانست مدعی شود که آقای واحدی سفرهای زیادی به انگستان و آمریکا داشته است. درحالی که توضیح نداد اگر سفر به آمریکا جرم است چطور مشاور فعلی رئیس جمهور، پروفسور مولانا، فردی است که از پیش از انقلاب در آمریکا حضو داشته است و شهروند کشور آمریکا هم می باشد. وزیر اطلاعات در مورد امیرارجمند هم به دروغ مدعی شد که درحالی که امیرارجمند جزو منافقین بود، سال گذشته مورد رافت اسلامی قرار گرفت و از زندان آزاد شد. این درحالیست که در ماه های گذشته حدااقل دو نفر به جرم ارتباط با منافقین که در یک مورد این ارتباط فقط خانوادگی بود در ایران اعدام شده اند. حال چگونه وزارت اطلاعات حاضر می شود سوژه ای مانند مشاور میرحسین موسوی را که به قول وزیر اطلاعات یک منافق است آزاد کند از جمله مواردی است که تنها نادرستی و ساده لوحی وزیر اطلاعات را بیان می کند.
وزیر اطلاعات به عنوان مهمترین نهاد امنیتی کشور در تبلیغ مستقیم سازمان منافقین و سلطنت طلب ها به گونه ای برای آنها تبلیغ کرد که گویی سرنوشت کشور در اختیار آنهاست و هرگاه بخواهند می توانند نظام را با چالش مواجه سازند. به گونه ای که انگار بعد از رحلت امام و تا پیش از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، این منافقین بودند که به اشکال مختلف مدیریت کشور را در قوه های اجرایی و تقنینی برعهده داشته اند.
پیش از این خبرهایی از درون وزارت اطلاعات منتشر شده بود که افراد این وزارتخانه، وزیر را در حد ریاست مهمترین دستگاه امنیتی کشور نمی بینند و حتی در برخی موارد با ارائه گزارش هایی متناقض، سعی دارند او را امتحان کنند. صحب های دیشب وزیر اطلاعات که اولین گفت و گوی زنده تلویزیون او بود عدم تسلط وزیر به حوزه های کاری خودش را اثبات کرد. به گونه ای که او بارها به نوشته هایی که از قبل برایش تهیه کرده بودند ارجاع و آنها را روخوانی می کرد. هرچند این روخوانی هم با عدم تلفظ صحیح بعضی اصطلاحات معمولی مانند "فرافکنی" همراه بود که آقای وزیر این اصطلاح را چندین بار "فرفکنی" تلفظ کرد.
صحبت های شب گذشته وزیر اطلاعات در نهایت به تبلیغ مستقیم برای سبزها تبدیل شد. مشاوران موسوی و کروبی در خارج از کشور معرفی شدند، جریان سبز یک جریان زنده عنوان گردید که در کشور حضور فعال دارد و بر تصمیم های رهبران نظام اثر می گذارد و نهادهای اطلاعاتی هم با این همه ادعاهای گوناگون تنها 20% از این جریان را شناسایی کرده اند. سبزها چه چیزی می خواستند بهتر از اینگونه تبلیغ آقای وزیر، پرسشی است که احتمالاً رهبری عالی نظام و ریاست دولت با وزیر اطلاعات مطرح خواهند کرد.
بنا بر خبری که ندای سبز آزادی منتشر کرده بود، وزیر اطلاعات پس از راه پیمایی 25 بهمن مورد مواخذه شدید رهبری عالی نظام قرار گرفته بود که در مورد جریان فتنه به او گزارش های نادرست می دهد. به نظر می رسد این مصاحبه خبری که اولین مصاحبه مستقیم تلویزیونی وزیر اطلاعات است به منظور تاکید بر توان اطلاعاتی دستگاه های امنیتی حاکم و آماده کردن فضا برای دستگیری و محاکمه رهبران سبز برنامه ریزی شده بود که البته به ضد خود و تبلیغ برای سبزها تبدیل گردید.
ندای سبز آزادی: 5 بهمن 89 خانواده مهيمني، از خانواده های برجسته مذهبی سیاسی گلستان، با برگزاري مراسم دعاي كميل و گرامیداشت ياد و خاطرهي زندانیان سیاسی براي آزادی محمدحسین مهیمنی و حسن رضایی دو زندانی گرگانی دعا كردند.
اين مراسم با حضور باشکوه دوستان و بستگان این دو زندانی سبز، روحانیون، شخصیتهای برجسته سیاسی-مذهبی و جانبازان و رزمندگان جنگ تحمیلی استان برگزار شد. در انتهای دعا عبدالناصر مهیمنی، رئیس خانه مطبوعات گلستان که به تازگی از زندان آزاد شده در سخنانی کوتاه برخوردها و روند غیرقانونی بازداشت خود را برای حاضرین تشریح نمود.
این در حالیست كه با گذشت دو هفته از بازداشت مهیمنی، خانواده وي در بيخبري كامل از او به سر ميبرند و تا كنون امكان هيچ گونه ملاقات و تماس تلفني براي ايشان فراهم نشده است. دوستان و بستگان رضایی نیز در این برنامه حاضر بودند. مهیمنی دانشجوی حقوق و عکاس خبری و رضایی نیز سخنگوی ستاد 88 استان و رئیس شاخه جوانان جبهه مشارکت گلستان است.
برخي شنيده ها حكايت از افزايش فشارها بر خانوادهي مهميني در روزهاي گذشته دارد؛ از جملهي اين اقدامات ميتوان به فشار براي حذف واحدهاي درسي اميرعبدالسلام مهيمني(عضو جبهه مشارکت و مدیرمسوول هفته نامه اصلاح طلب سلیم) در موسسات آموزش عالي استان و نيز تلاش جعفر گرزين(فرماندار افراطی گرگان) براي پلمپ كردن دفتر آموزشی و كاری عبدالناصر مهيمني رئیس خانه مطبوعات استان گلستان ومدرس زبان انگلیسی اشاره كرد. به نظر ميرسد اين فشارها كه با نوعي برنامه ريزي و هماهنگي توسط نيروهاي انحصارطلب استان همراه است در راستاي حذف نيروهاي انقلابي از صحنه سیاسی استان صورت می گیرد.
اردشیر امیر ارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی، و مجتبی واحد سخنگو و مشاور مهدی کروبی، در گفت وگو با رادیو فردا به اظهارات حیدر مصلحی وزیر اطلاعات در برنامه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» که شامگاه پنجشبه از شبکه سوم تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی پخش شد، در خصوص اعتراضات اخیر واکنش نشان دادند.
اردشير امير ارجمند، مشاور ارشد مير حسين موسوی، در مورد سخنان وزير اطلاعات به راديو فردا گفت: «آقای مصلحی در لباس پيامبر، روی گوبلز را سفيد کرد.»
مشاور میرحسین موسوی افزود: «مدت مديدی است که نيروهای امنيتی به جای تامين امنيت کشور، به گروه های سياسی و مخالفان می پردازند و کار آنها، تهيه پرونده های دروغ برای افراد موثر است.»
وی با اشاره به اين که سخنان حيدر مصلحی تازگی ندارد و هيچ تعجبی هم ندارد، گفت: «وقتی که فرزند دکتر بهشتی را به همکاری با قاتلان پدر خودش متهم می کنند، هنگامی که مير حسين موسوی و مهدی کروبی را که سال ها برای انقلاب زحمت کشيدند، و همچنين افرادی را که هستی خود را فدای انقلاب کردند، متهم به همکاری با خارجی ها می کنند، در ارتباط با اتهاماتی که به من زده می شود، چه انتظاری وجود دارد.»
حیدر مصلحی در برنامه تلویزیونی یاد شده درباره اردشیر امیر ارجمند گفت:« این آقا کسی است که ارتباطش با نفاق روشن و بین است. این آقا سال گذشته دستگیر شده، بعد رافت اسلامی شامل حالش شده و از زندان بیرون آمده و با طراحی منافقین از کشور فرار کرده و رفته به فرانسه. در آن جا برادرش که از یکی عناصر جدی منافقین است، مدتی در خانه او را مخفی کرده است. بعد آمده بیرون و از همان جا بیانیه ها را او تهیه کرده است. »
منظور وزیر اطلاعات از «منافقین» سازمان مجاهدین خلق است .مقامات جمهوری اسلامی از به کار گیری نام این سازمان پرهیز کرده و به جای استفاده از واژه هایی چون سازمان مجاهدین، از «منافقین» استفاده می کنند.
مشاور ارشد مير حسين موسوی در بخش ديگری از سخنان خود بحث خط دهی به آقايان موسوی و کروبی را رد کرد و افزود: «آقای موسوی يک چهره و متفکر برجسته سياسی است و هرگز اجازه نخواهد داد که به او خط بدهد. البته مشاورکردن، پيرو خرد جمعی بودن و شنيدن حرف های ديگران نقطه قوت او است.»
آقای مصحلی همچنین گفته است که اردشیر امیر ارجمند، در واقع مشاور میرحسین موسوی بوده «و اصلا بیانیه های او را این (آقای ارجمند) تدوین می کرده و سپس او امضا می کرده است.»
آقای امير ارجمند همچنین در مورد اتهام هاي وزیر اطلاعات با اشاره به این که اگر پرونده يا مشکلی داشت، الان بايد در زندان می بود، افزود: «آقايان چطور من را آزاد کردند در حالی که در ايران، سر بچه ها و جوانانی که هيچ اقدامی به جز شرکت در تظاهرات انجام نداده اند، را می ترکانند يا به آنها تجاوز می کنند و يا شکنجه می دهند.»
وی اضافه کرد: «اگر حرف های وزير اطلاعات به فرض هم درست باشد که نيست، نشاندهنده ضعف و ناتوانی افرادی مثل آقای مصلحی است.»
مشاور ارشد مير حسين موسوی گفت: «افرادی مانند حيدر مصلحی دارند به کشور خيانت می کنند و اين موضوع بايد روشن شود.»
اردشیر امیر ارجمند گفت: «ايجاد سابقه برای افراد بسيار ساده است و آقايان می گويند مردم هر چه که در راديو و تلويزيون زده شود، را باور می کنند، اما مردم هم می دانند که ديگر دوره اين نوع تبليغات مربوط به کشورهای استبدادی است.»
«بيانيه موسوی و کروبی برای روز ۲۵ بهمن، جواب داد»
مجتبی واحدی، سخنگوی و مشاور مهدی کروبی، در پاسخ به اتهامات وزير اطلاعات به راديو فردا گفت: «وزير اطلاعات حرف های حکومت کودتايی را بيان می کند.»
وی با اشاره به اين که صحبت های حيدر مصلحی، خيال سرويس های اطلاعاتی کل دنيا را راحت کرد گفت:«آن ها مطمئن شدند که يکی از پوشالی ترين سيستم های اطلاعاتی، سيستم اطلاعاتی ايران است.»
سخنگوی مشاور مهدی کروبی همچنين در پاسخ به سخنان وزير اطلاعات در مورد تظاهرات روز ۲۵ بهمن در تهران و چند شهر ديگر ايران که گفته بود «مخالفان در اين روز ريزش نيرو داشته اند،» به سخنان آيت الله احمد جنتی در خطبه های نماز جمعه هفته گذشته تهران در مورد لزوم حصر خانگی مير حسين موسوی و مهدی کروبی استناد کرد و گفت: «اين نشاندهنده آن است که بيانيه آقايان موسوی و کروبی برای روز ۲۵ بهمن، جواب داد و مردم به رغم وحشی گری حکومت، به خيابان آمدند.»
وی ادامه داد: «محدوديت های بيشتر عليه آقای کروبی نشان داد که تظاهرات ۲۵ بهمن برای حکومت گران آمده است.»
آقای واحدی سپس در واکنش به اتهام های حيدر مصلحی به او در مورد ارتباطات با بيگانگان و سفرهای مکرر به آمريکا و بريتانيا گفت: «اين نخستين بار بوده که به آمريکا رفته ام و در عين حال، بودن در آمريکا اشکالی ندارد، کما اين که کسی که ۵۰ سال در آمريکا بود، اکنون مشاور محمود احمدی نژاد شده است.»
حیدر مصلحی در مورد مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی در برنامه تلویزیونی فوق گفت:«آقای کروبی که یک بحث قابل توجهی است. از تعداد رای و آدم هایی که دور و بر او هستند، مشخص است. یکی از این افراد که با این آدم (مهدی کروبی) همراه است و نقش قابل توجه برای این آدم در ارتباطاتش دارد، فردی است به نام مجتبی واحدی.»
وزیر اطلاعات دولت جمهوری اسلامی اضافه کرد: «این کسی است که مدت ها قبل از فتنه رفت و آمد قابل توجهی به انگلیس و آمریکا داشته و به انحاء مختلف دنبال این بوده که خودش را تثبیت کند. این آدم (مجتبی واحدی) هنوز با این ها در ارتباط است، خط و جهت می دهد و در ارتباط خود می گوید که چه مواضعی بگیرند و چه حرفی بزنند. چون این ها (موسوی و کروبی) مدیریتی مرکزی روی آن ها هست و این ها خودشان نیستند و این مدیریت بخش عمده اش از بیرون است.»
پس از آغاز اعتراضها به نتایج اعلام شده برای انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ایران، مقامها و رسانههای جمهوری اسلامی معمولاً از عبارت «سران فتنه» برای رهبران مخالفان و به ویژه میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری استفاده میکنند.
پس از تظاهرات ضد حکومتی روز ۲۵ بهمن در ایران که به دنبال فراخوان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالفان صورت گرفته بود، حملات رسانهها و مقامهای جمهوری اسلامی به این دو تن بسیار شدت گرفته است.
پس از این تظاهرات بارها گزارشهایی درباره تجمع هواداران دولت در مقابل خانه مهدی کروبی و میرحسین موسوی منتشر شده بود و شماری از نمایندگان مجلس نیز در روز سهشنبه گذشته در جلسه علنی مجلس با سر دادن شعارهایی خواستار اعدام مهدی کروبی و میرحسین موسوی شده بودند.
با ادامه فشارها علیه رهبران مخالفان در ایران، احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان در خطبههای نماز جمعه تهران خواستار حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و قطع تمام ارتباط آنها با مردم شده بود.
تنها یک روز پس از سخنان احمد جنتی گزارشهایی درباره نصب حصار آهنی در مقابل خانه میرحسین موسوی منتشر شد. این در حالی است که پیش از برگزاری تظاهرات روز ۲۵ بهمن ماه نیز مقامهای جمهوری اسلامی محدودیتهای زیادی را برای ارتباط رهبران مخالفان با اعضای خانواده خود در نظر گرفته بودند.
در همین حال مهدی کروبی و همسرش بیش از دو هفته است حصر کامل را سپری میکنند و هیچ یک از فرزندان و نوههای آنها در این مدت اجازه ملاقات با آنها را نیافتهاند.
همچنین به دنبال حمله افراد لباس شخصی به خانه کروبی که سحام نیوز از آنها با عنوان «اوباش حکومتی» یاد کرده است، تاکنون هیچ خبری از وضعیت جسمی و سلامت آقای کروبی و همسرش در دست نیست.
دختران مير حسين موسوی و زهرا رهنورد، دو تن از رهبران مخالفان در ايران، می گويند، از غروب ۲۵ بهمن تاکنون از پدر و مادرخود خبر ندارند و تاکنون چند بار به کوچه خانه پدری مراجعه کرده اند اما ماموران مانع از ورود آنها به کوچه شده اند و در هنگام شب چراغ های خانه خاموش بوده و اين «مفهوم خوبی ندارد.»
به گزارش وب سايت کلمه فرزندان مير حسين موسوی و زهرا رهنورد در نامه خود تصريح کرده اند چندبار به طر ف منزل پدر و مادر خود رفته اما مامورانی که در سياه فلزی بزرگی بر ورودی کوچه نصب کرده اند اجازه ندادند که به خانه پدر و مادرشان نزديک شوند و با توهين آن ها را رانده اند.
با شدت گرفتن اعتراضها و خشونتها در لیبی، برخی از کشورها تصاویر و نام معمر قذافی را از ساختمانها و خیابانهای خود حذف می کنند.
به گزارش رادیو فردا روز پنج شنبه تصویر رهبر لیبی از ساختمان شورای اتحادیه اروپا در بروکسل برداشته شد و در انبار جای گرفت.
در همین حال، مقامهای شهر سلیمانیه، نام چهارراه قذافی در این شهر را تغییر دادند و نام سابقش را جایگزین آن ساختند. به گفته مقامهای شهر سلیمانیه، به علت عدم توجه و بی احترامی "دیکتاتور لیبی" به خواست مردم کشورش، چنین تصمیمی گرفته شده است.
مازیار خسروی، دبیر سرویس بینالملل روزنامه شرق امروز از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش کلمه او که در روز ۲۲ بهمن ماه با مراجعه نیروهای امنیتی به دفتر روزنامه شرق بازداشت شده بود امروز با قرار کفالت آزاد شد.
این دومین بار طی ماههای اخیر بود، که ماموران امنیتی به روزنامه شرق مراجعه و روزنامه نگاران آن را بازداشت میکردند. کیوان مهرگان، فرزانه روستایی، ریحانه طباطبایی و احمد غلامی نیز پیش از این در روزنامه شرق بازداشت شده بودند که همگی بعد از مدتی بازداشت در بند ۲۰۹ یاد دو الف به قید کفالت و یا وثیقه آزاد شده اند.
خانواده حسین رونقی ملکی، وبلاگنویس و فعال حقوق بشر تحت فشار شدید نهادهای امنیتی هستند و برای مادر این زندان حکم جلب صادر شده است.
به گزارش «رهانا» سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران»برای زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی از طرف نهادهای امنیتی به عنوان «مطلع» حکم جلب صادر شده است. هفته گذشته نیز زلیخا موسوی و همسرش به اداره اطلاعات احضار شده بودند.
طی ۱۶ ماه زندانی بودن حسین رونقی ملکی (بابک خرمدین) خانواده وی تحت فشار شدید نهادهای امنیتی بوده و به طور مداوم از طرف اینان تحت فشار قرار داشتهاند.
طی ماههای گذشته مادر و پدر حسین رونقی بارها به اداره اطلاعات احضار و مورد بازجویی قرار گرفتهاند. این پدر و مادر حتا برای تماس تلفنی خبرنگارانی که میخواستند در مورد وضعیت فرزندشان اطلاعی کسب کنند مورد بازجویی قرار گرفته و بارها مورد تهدید واقع شدهاند.
این هفته خانواده حسین رونقی ملکی اجازه دیدار حسین رونقی ملکی را نیافته و از دیدار با او نیز محروم شدهاند. این در حالی است که که حسین رونقی از بیماری کلیه رنج میبرد و نیاز مبرم و فوری به عمل جراحی در بیمارستانی خارج از زندان دارد.
نهادهای امنیتی شرطهای بسیاری را طی هفتههای گذشته برای اعطای مرخصی به حسین رونقی اعلام کردهاند. تودیع وثیقه یک میلیارد تومانی، کسب اجازه از مقامات بالاتر، عدم مصاحبه با رسانهها از جمله این شرطها بوده است.
حسین رونقی ملکی وبلاگنویس و فعال حقوق بشر از ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و تا مهر ماه سال ۸۹ در سلولهای انفرادی بند ۲ الف زندان اوین که زیر نظر سپاه پاسداران است، تحت فشارهای روحی و فیزیکی برا اخذ اعترافهای تلویزیونی و قبول اتهامات واهی قرار گرفت. وی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۱۵ سال حبس محکوم شد که این حکم عینا در دادگاه تجدیدنظر مورد تایید قرار گرفت.
وی هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر میبرد و بابت وضعیت بحرانی جسمیاش به او مرخصی داده نمیشود.
ندای سبز آزادی: وزير اطلاعات دولت کودتا اعلام کرده است: " شرايط كشور عادي است."
وی تأکید کرد:" بحراني در كشور وجود ندارد، تكليف ضد انقلاب روشن است و نوع مبارزه با آنها هم روشن ميباشد."
حيدر مصلحي در جمع خبرنگاران درباره اعتراضات روز 25 بهمن گفت:" روز 25 بهمن نقطه عطفي در بحث فتنه بود، از آن نظر كه دقيقا ضد انقلاب و همه گروههاي ضد انقلابي كه تكليفشان روشن است به ميدان آمدند و از جمله نفاق نيز وارد عرصه شد منافقين در اين روز فعال بودند و از ابتدا هم به دنبال طراحي، شناسايي و برنامهريزي بودند."
وي ادامه داد: "البته برادران ما موفقيت خوبي در اين زمينه به دست آوردند و حركتهاي منافقان شناسايي شد و اقدامات لازم عليه آنها صورت گرفت كه البته بحثهاي قضايي نيز انجام خواهد شد كه به موقع اطلاعرساني ميشود."
مصلحي درباره شرايط كشور گفت:" شرايط كشور حالت عادي دارد و البته اتفاقاتي ميافتد ممكن است كسي تصادفي كند يا معتادي در جايي جان دهد اين اتفاقات عادي است، اما با توجه به حساسيتي كه در كشور وجود دارد اين اتفاقات بيشتر مورد توجه قرار گيرد."
در مصر هم اوضاع امن بود
اندکی پیش از سقوط مبارک در مصرنیز شبکه های تلویزیونی این کشور به شیوه های رسانه ای و روانی تلاش می کردند اینگونه نشان دهند که حسنی مبارک بر اوضاع مسلط است و به طور غیر مستقیم خبرهای برخی شبکه های تلویزیونی کشورهای دیگر را درباره اوضاع مصر تکذیب می کردند.
تاجایی که شبکه تلویزیونی ماهواره ای المصریه که بیش از نود درصد برنامه های آن غیر خبری است و از جمله به پخش سریالهای در حد ابتذال اختصاص دارد برنامه های عادی خود را قطع کرده و به اوضاع این کشور متمرکز شده بود و تلاش می کرد با پخش تصاویر گزینشی از تجمعات اینگونه القا کند که افراد اندکی در اعتراضات و تظاهرات شرکت کردهاند و فقط در چند شهر اوضاع ناآرام است و با پخش تصاویر دیگری تاکید می کرد اوضاع در شهرهای دیگر آرام است.
همچنین شبکههای المصریه و النیل این کشور با پخش تصاویری از شماری از افراد دستگیر شده تلاش می کردند القا کنند که آنهایی که در این تجمعات حضور داشتند افراد تبهکار و بزهکاری بودند.
مبارک تا آنجا پیش رفت که در برخی شبکههای تلویزیونی گفتوگوهای تلفنی او با سران کشورهای دیگر نشان داده میشد تا به مردم اینگونه القا شود که کشورهای بزرگ حامی او هستند.
اما آنچه در روزهای بعدش شاهد بودیم افزایش مقاومت و اعتراضات مردمی و فرار مبارک از کشور بود.
شهر در امن و امان است
روز بیست و پنجم بهمن نیز که حکومت با تظاهرات میلیونی مردم در اعتراض به کودتا و سرکوبهای متعدد پس ا زآن مواجه شد یکی از سایتهای نزدیک به حکومت نوشت:" با وجود تلاش مذبوحانه دشمنان ملت و شانتاژ و جنجال های رسانه ای متعددی که رسانه های وابسته به بیگانه برای راهپیمایی امروز به راه انداختند، مشکلی خاصی در تهران گزارش نشده و اوضاع تهران در وضعیت عادی و معمولی است."
همچنین در روز 25 بهمن بسیاری از سایتها و شبکههای دیگر نیز تلاش داشتند تا وضعیت شهر را آرام نشان دهند. به عنوان مثال سایت تابناک گزارشی از وضعیت تهران منتشر کرد و در آن نوشت:" بر خلاف تبلیغات سنگین رسانه های بیگانه و گروهک های ضدانقلاب، تا این لحظه از سوی عوامل فتنه تنها دو تجمع چند صد نفری در محدوده میدان امام حسین(ع) و چهار راه ولیعصر(عج) و چند تجمع پراکنده ده تا بیست نفری در برخی نقاط شهر از جمله فلکه صادقیه و... شکل گرفته که بلافاصله با تدبیر مأمورین انتظامی متفرق شدند."
در روزهای پس از آن نیز در حالی که حکومت به شدت از حضور دوباره مردم در خیابانها وحشت داشت و با ایجاد جو امنیتی در سطح شهر تهران و نیز قراردادن گارد ویژه در سر همه چهارراهها میادین اصلی شهر خود را آماده برخورد با مردم معترض نشان میداد سایتهای خبری وابسته به آن هیچ خبری از وضعیت شهر منتشر نمیکردند و حتی خبرگزاری فارس نیز از وضعیت روز یکم اسفند هیچگونه گزارشی حتی علیه مردم نیز منتشر نکرد.
اکنون نیز که وزیر اطلاعات دولت کودتا سعی دارد اوضاع را عادی نشان دهد و حوادث کشور را تنها به تصادفات و مرگ معتادان تقلیل میدهد.
این برخورد جدید حکومت نشانه جدیشدن اعتراضات تا حد نگرانیست. این واکنش را مردم ایران زمانی نیز دیگر دیده بودند.
وقتی روزها مردم به خیابانها می ریختند و شعار میدادند و شب تلویزیون برایشان موسیقی پخش میکرد. درست سی و دو سال پیش در ماههای پیش از بهمن 57
اما سوال اینجاست که حکومت تا کی و چه حد میتواند با شیوه سرکوب و انکار کار خود را پیش ببرد؟ آیا باز هم با این روش و جازدن شهدای ایران به عنوان خبرچین میتواند سرپوشی بر اعتراضاتی که روزبروز بیشتر میشود بگذارد؟
ندای سبز آزادی: محمد نوریزاد موقتا برای سپری کردن دوران نقاهت از بیمارستان مرخص شد…
به گزارش سایت شخصی محمد نوریزاد، وی که چندی پیش به دلیل ابتلا به بیماری سنگ کلیه و دیابت از بند دوالف به بیمارستان منتقل شده بود، برای سپری کردن دوران نقاهت از بیمارستان مرخص شد.
بنا بر شنیده ها، وی تصمیم دارد در اولین فرصت، به انتشار پژوهشی قرآنی -که در طول مدت زندان انفرادی در سال گذشته انجام داده بود- در سایت شخصی اش بپردازد. محمد نوری زاد همچنین در این مدت دهها اثر هنری ساخته و حدود هفتصد صفحه رمان نوشته است.
ندای سبز آزادی: رهبر جمهوری اسلامی در ديدار با مسوولان نظام؛ کلید حل مشکلات مسلمانان را جمع شدن بساط امریکا در منطقه دانسته و گفتهاست:
"حضور ملتها در صحنه، تیغ زورگویی قدرتها را کُند می کند و اگر دولتها با خواستهای ملتها همراه شوند امریکا و هیچ سلطه گر دیگری نمی تواند اهداف خود را به آنها تحمیل کند."
تأکید عالیترین مقام جمهوری اسلامی بر همراهی دولت باخواسته ملت نشان از این دارد که حتی در حکومتهای دیکتاتوری نیز سرکوبگران به خوبی از نتایج عدم توجه به خواستههای مردم آگاه هستند اما به دلایلی ناتوان از اجرای این مسأله در مورد کشور خود میشوند.
وی در این دیدار همچنین تأکید کرده است که دردهای ملتهای منطقه، تنها با کوتاه کردن دست امریکا از سرنوشت ملتها و کشورها، علاج خواهد شد.
پر واضح است که او صدای ناله و فریاد ملت ایران را از دردهایشان به خوبی شنیده است اما هرگز نه خود و نه دولت کودتا مسوولیت آن را به عهده نگرفتهاند.
همچنان که در یکسال و نیم اخیر نیز همه اعتراضات را به عوامل بیگانه نسبت دادند. سران اعتراضات و جنبش را آلت دست و مزدبگیر آمریکاییها و مردم معترض را هم مشتی فریبخورده قلمداد کردهاند.
این گفتهها و چنین واکنشهایی از سوی سران حکومتهای دیکتاتوری اصلن عجیب نیست. معمر قذافی هم که این روزها کمر به قتل عام معترضانش بسته است و از کشتههای لیبی پشته میسازد همه آنها را مشتی جوان معتاد خوانده است و در واکنش به پخش اعتراضات و کشتارها از سوی شبکههای خارجی به مردم توصیه کرده است که کانالهای تلویزیونی مربوط به سگهای ولگرد را تماشا نکنند.
خامنه ای همچنین در سخنرانی خود، بیداری اسلامی در برخی کشورهای منطقه از جمله مصر و تونس را، نشانه ای از بستوه آمدن ملتها و تلاش آنها برای نجات از تحقیر و ظلم و تاریکی برشمرده و افزوده است:" تحمیلات و دخالتهای مستکبران و در رأس آنها امریکا در زندگی اجتماعی – اقتصادی – فرهنگی و سیاسی کشورها، ملتها را بستوه آورده و به فکر چاره انداخته است."
نه انقلاب مصر و نه جنبش مردم تونس و نه آنچه امروز در لیبی میگذرد در واکنش به دخالتهای آمریکا نیست. صرفنظر از سیاستهای منفعتطلبانه دولت ایالات متحده در طول تاریخ در کشورهای خاورمیانه و عربی، آنچه مردم این کشورها را به حدی از طاقت رسانده است که مرگ برای آزادی را بر زندگی در سایه ستم ترجیح میدهند، ظلم و تحقیریست که رهبران و سردمداران کشورهایشان بر آنان روا میدارند.
دیگر نیازی به دخالت بیگانگان نیست وقتی حاکم کشوری سالها بی توجه به رأی و خواسته مردم حکومت میکند و به کسی حق اظهار نظر نمیدهد. چه تحقیری بالاتر از اینکه کسی در سرزمین خود حق حرف زدن، فعالیت کردن و تشکیل حزب و دستهای را نداشته باشد و مجبور به تحمل انچه حاکمان میگویند باشد.
این را به ایران هم به راحتی میتوان تعمیم داد. مردم ایران همواره آنقدر آزادیخواه و مستقل بودهاند که هرگز استعمار به کشورشان راه نیافتهاست. این مردم اکنون نیز خوب میشناسند دوست و دشمنشان را و دریغ و حسرتشان از این است که وقتی اجازه حضور و دخالت بیگانگان را در کشورشان نمیدهند، وقتی سالها جنگیدهاند تا خاک پاک سرزمینشان آلوده به چکمههای غریبه نشود چرا باید مردمانی از میان خودشان آنها را تحقیر کنند و انچه مردم به عنوان رأی و نظر خود در صندوقهای رأی ریختهاند را جور دیگری، به میل خود بخوانند.
فریاد اعتراض مردم ایران هم مثل مصریها و تونسیها و اهالی لیبی از ظلم و تحقیر و ستمیست که حاکمانشان و نه بیگانگان به آنان روا میدارند و روزی میرسد که جنبش ایرانیان هم در برابر خودکامگان به ثمر برسد. افسوس که حاکمان دیر آن را باور میکنند.
پنج شنبه ۵ اسفندماه
سلام یار دلنوازم!
هیچ فکر نمی کردم یک روز بعد از یک ملاقات حضوری یک ساعته اینقدر حالم بد باشد. آن هم بعد از ۴٢ روز انتظار برای رسیدن آن ساعت خوش! صبح گاه را که زدیم بیرون به کوه و کمر تا همه آن افکار بدی را که احاطه ام کرده بودند درست از زمان وداع تا آن موقع،به دست فراموشی بسپارم. اما با چند برنامه پشت سر هم باید زودتر بازمی گشتم و آماده می شدم. دیدار دوستان در این وانفسای بی مروتی و غدّاری زمانه غنیمتی است بس بزرگ که نباید به هیچ عنوان از دستش داد. دوست داشتم فاطمه سرحال باشد و میهمانی عصر را پذیرا باشد تا من هم با خیال راحت بروم سراغ یاران دبستانی و هم کلاسی های قدیم برای گذراندن چند ساعتی از عمر که انگار اصلا به حساب نمی آید از شدت خوش مشربی مصاحبان قدیم و یاران گرمابه و گلستان اما او حال خوشی نداشت و ندارد از دیشب. آن دیدار ناگهانی چه کرده با این دخترک نمی دانم! من هم با خیال ناراحت می روم و قصه های ناگفته این روزهای عسرت و رنج را با دوستان می گویم و نگرانی به خانه ام می کشاند زود. برنامه دوم را فدای بودن با دردانه می کنم و حال ناخوش او مسری است و هوای دل بارانی و ... باید به خانه ای بروم که بوی عشق را از چند فرسخ مانده به آن می توان استنشاق کرد و مراسمی ساده و بی ریا که نشان از عروج یک شهید سرافراز دارد در سال های دور. چه حسن تصادفی! امروز درست در سالروز عروج شهید حمید باکری یکی دیگر از مقالات تو منتشر شده که تقدیمی است به شهیدان سرفراز بروجردی،خرازی، همت و باکری. پیام شهدا موج می زند از نوشته هایت همسرجان! پیام درک و معرفت و آزادگی.
همسر دلبندم!
من امروز با نیت گرفتن حاجت قدم به سرای خانواده این شهید گذاشتم با وضو! و جایت خالی چه حس و حالی بود در گوشه گوشه این خانه محبت و صفا که تصویر و نام و یاد حمیدِ فاطمه در آن جلوه می کند. درست مثل دو سال پیش که دعوت بودیم به مراسم سالگرد و سخنران اصلی مجلس مهندس یود! مهندس در مجلس رزمنده شهید آرام و متین سخن می گفت و جوانان که آن روز شور و حماسه را جستجو می کردند دائم در ذهن خود کاندیداهایشان را مقایسه می کردند و به آن ها نمره می دادند. مهندس از جنس جبهه و جنگ بود از جنس شهادت و رزمندگان دیروز در کنار او همه احساسات قشنگ دیرین را با خاطرات دفاع مقدس مرور می کردند. و تصویر های روی پرده نمایش حاکی از ایثارگری هایی بود که برای بعضی جوانان غریب می نمود و مهندس انگار رفته بود به عمق جبهه ها و انگار داشت عشقبازی مجاهدان راه خدا را نظاره می کرد. در یک خلسه آشنا از شهید و شهادت می گفت و ما آرام اشک می ریختیم و انتخاب می کردیم کاندیدای موردنظرمان را که نخست وزیر مورد تأیید امام باشد و مردمی باشد و درست نیت و درست طینت باشد و راست گو باشد و راست کردار باشد و ...
محبوس جور زمانه بی عدالتی!
من امشب به نیت گرفتن حاجت پای بدان سرای گذاشتم که همه آدم های حاضر در آن آشنا بودند و یک غم پنهان در همه چهره ها دیده می شد و دعای کمیل را با حضور قلب خواندند و دل هایشان بارانی بود و چشم هایشان نمناک و لب هایشان لرزان و دوستدار حقیقت بودند و دلشان در حسرت دیدار عزیزانی تنگ بود که دین بزرگی بر گردن آنان داشتند. برای عزیزانی که عشق به مردم و آزادی و عدالت به جصارشان کشیده. دلشان برای شیخ و میرشان تنگ بود و برای یک بانوی سبز استوار که حالا زوج زوج خانه نشینشان کرده اند تا درس عبرتی بگیرند به زعم کودتاچیان و تشخیص خشونت طلبان افراطی! امشب عطر صلوات می پیچید در جمع شیفتگان ایثار که هنوز پس از سال ها یادشان نرفته که بسیجی واقعی کیست و یادشان نرفته که مدرسه عشق را چه بزرگمردانی پایه گذاری کرده اند و یادشان نرفته که در مسلخ عشق جز نکو را نکشند و یادشان نرفته که هر که در این بزم مقرب تر است دام بلا بیشترش می دهند و یادشان نرفته که ...
شب زنده دار روزه دار من!
من امشب یک دل سیر گریه کردم وقتی پرده نمایش پدر احسان و آسیه را نشان می داد: جوان، زیبا، مهربان، متواضع و رزمنده! وقتی به زبان ترکی روضه بابا خوانده می شد و چشمان آسیه اشکبار بود و من در نگاه او چشمان گریان فاطمه را می دیدم و فاطمه ها را. من چشم هایم را بسته بودم و به این روضه که به زبان ترکی خوانده می شد گوش می دادم و عجیب بود که آن را می فهمیدم از عمق جان. همه می فهمیدند و مجلس که تمام شد باز هم من بودم و شرمندگی سلام های گرم برای تو و پیام های دلنشین.
امشب هم تمام شد ماه شب سیاه من! تمام شد روزی و شبی و تقویم ورق می خورد و روزی تازه می آید و شبی و ما یک روز و یک شب به مرگ نزدیک تر می شویم و چقدر شیرین است این قربت ها. من امشب بی تو بودن را سخت به شکوه نشستم با حمید باکری و خدای او و ناگهان باز دلم خواست که پر بکشم و بیایم کنار تو و دربر تو دمی بیاسایم اما یادم آمد که تنها درب سنگین و آهنین زندان نیست که مقفول شده بلکه اتاق تو نیز با قفلی راه ورودش بروی من بسته است و زندان بان از هراس فرار تو درب را پشت سرت قفل می کند. بیچاره نمی دانم که وقتی من پیش تو باشم دیگر ورود و خروج معنا ندارد. من دلم برای ورود به سرای تو تنگ شده و امشب در خانه ای که عطرآگین بود تمنای حضور در کنار تو را کردم حالا برایم فرق نمی کند کجا با هم بودن. مهم همان با هم بودن است. همین!
مهدی یار محمدی
حق داشتن وكيل مطلع و آگاه از قوانين در دفاع از حقوق مادي و معنوي افراد در هر جامعهاي از موارد و مصاديق حقوق شهروندي است وداشتن وكيل بهمنظور ايجاد زمينه احقاق حق و در نتيجه ايجاد آرامش و امنيت میسر نمی شود مگراز طريق اجراي صحيح قوانين و مقررات جامعه.
فلسفه حضور وكيل در محاكم و در پروندههاي حقوقي و كيفري، احقاق حقوق اصحاب دعوي و قراردادن پروندهها درمجرای صحيح قانوني است، چرا که عامه مردم كه به مقررات قانوني آشنايي ندارند با طرح شكايت يا دعوي به شكل ناصحيح آن موجب اتلاف وقت دادگاه ميشوند و پرونده در مجراي صحيح سير نميكند و اينجاست كه حضور وكيل كمك شاياني به حسن جريان امور و روشن شدن نكات مجهول پرونده در نزد قاضي ميكند.
قانونگذار حق داشتن وكيل تسخيري براي دفاع از متهم در برخي جرائم و اتهامات كيفري كه مجازات قانوني آنها سنگين و مهم پيشبيني شده است را لازم و حضور وكيل را دفاع از متهم و اجباري ميداند.
.در تعريف وكيل چنين بايد گفت كه؛وكيل دادگستري يك عضو مستقل در مجموعه خدمات قضائي است
. به كار آزاد اشتغال دارد و نوع فعاليت او با فعاليت اصناف متفاوت است.
وكيل دادگستري اشتغال به مشاوره و وكالت مستقل در تمام زمينه هاي حقوقي دارد .
هر فردي در چهارچوب قانون حق دارد در هر زمينه از حقوق ، از خدمات وكيل مورد انتخاب خود بهره مند گردد . هر شخصي مي تواند چه براي دريافت مشاوره ، چه در برابر دادگاه ، چه در داوري و چه در برابر ساير ارگانها و مقامات ، وكيل دادگستري را به وكالت خود تعيين نمايد . مقررات وكالت و مشاوره حقوقي آنچه را كه ما تحت عنوان وكالت آزاد مي ناميم طي مواد 1 تا 3 مقرر كرده است .
كانون وكلاي دادگستري آلمان فدرال در مجمع موسس خود اين امر را در مادة 1 آيين نامه وكالت دادگستري تحت عنوان وكالت آزاد دادگستري تاييد و به شرح زير و به طور مشخص تر بيان نموده است :
1.وكيل دادگستري شغل خود را به صورت آزاد ، به ارادة خود و به دور از اجبار ، تا جايي كه قانون و يا مقررات شغلي تكليف خاصي مشخص نكرده باشد تعيين مي كند .
2.آزادي هاي وكيل حقوق شهروندان در قانون را تضمين مي كند . فعاليتهاي وكيل در خدمت تحقق حكومت قانون قرار دارد
3.به عنوان مشاور غير وابسته و نماينده در تمام زمينه هاي حقوقي ، وكيل موكل خود را د ر مقابل امكان تضييع حقوق او مورد حمايت قرار مي دهد و به صورت قانوني و با جلوگيري از به وجود آمدن تضاد و اختلاف و در جهت حل اختلاف و نزاع او را همراهي مي كند . در مقابل اشتباهات دادگاه و مراجع رسمي و در موارد نقض حقوق اساسي و تجاوز از حدود قانوني توسط حكومت ، او را مورد حمايت قرار مي دهد .
در قريب به اتفاق مجامع صنفيِ وكلاء همواره داد سخن داده شده كه وكيل و قاضي دو بال يك فرشته هستند كه براي دستيابي به آسمان عدالت بايد با هم يك آهنگ موزون را بنوازند : عدالت ، حاكميت قانون .
هيچكس منكر رعايت و اجراي اين تكليف اخلاقي ، شرعي و قانوني نيست اما در عين حال يك وكيل نكتهبين همواره دو نگراني در پيش روي دارد :
اول : بيم رعايت و اجراي تكليف دفاع از حقوق موكل در سايه فن و آئين دفاع ، كه ضرورتا و فينفسه ممكن است حقي را براي موكل ايجاد كند .
دوم : بيم وكيل از آينده و سرنوشت خويش در قبال ايستادگي و مقاومت در برابر قدرت حاكمه.
اما آنچه محرز و مسلم هست نقض بسیاری از حقوق وکلا در حکومت جمهوری اسلامی البته به استناد رفتارها و برخوردهای صورت گرفته با وکلاء در این کشور است برخوردها و رفتارهایی که ناقض حقوق وکلاء بوده و باعث منع فعالیت عده زیادی از وکلای برجسته این کشور شده است
با توجه به اينكه بعد از انقلاب اسلامی به موجب اصل ۱۶۴ قانون اساسی، قضات دارای نوعی مصونيت شدند. و اين مصونيت به وکلا هم تسری پيدا کرد. و مقرر شد که وکلا هم تحت تعقيب قرار نگيرند.اما با در يكسال اخير شاهد بازداشت ولغو پروانه وكالت بسياري وكلا به جرم قبول پرونده هاي حقوق بشري ومدني بوده ايم. پس از بازداشت سه وكيل در فرودگاه امام خميني، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، در دیدار با اعضای هیأت مدیره کانون وکلا، مصاحبه وکلا با رسانههای خارجی را “موجب وهن جامعه وکلا” دانست. با توجه به اينكه هیچ قانونی مبنی بر ممنوعیت مصاحبه با رسانههای خارجی وجود ندارد. «طبق قانون مجازات اسلامی که ضابط و معیار جرمانگاری رفتار افراد است، ما هیچ چیزی به عنوان جرم بودن مصاحبه با رسانه های داخلی و خارجی نداریم. با توجه به اينكه بسياري از مسئولين رسمي وغير رسمي حكومت فعلي با رسانههاي خارجي مصاحبه میکند.در اين ميان مي توان به وضعيت تمديد پروانه ها توسط دادگستري نيز اشاره نمود،چراكه اكثر وكلايي كه به خاطرداشتن پزوند هاي حقوق بشري ومدني از تمديد پروانه محروم شده اند.
اعمال حد بالایی از فشار بر وکلا، باعث شده است که بسیاری از آنان دیگر توان دفاع از متهمان سیاسی را نداشته باشند. بسیاری دیگر نیز تهدید به لغو پروانه وکالت شدهاند. رئیس قوه قضائیه در سخنان خود به این گروه نیز اشاره کرده و گفت: "قضات سلب صلاحیتشده حتی اگر مورد عفو نیز قرار گیرند باز هم نمیتوانند پروانه وکالت بگیرند و حق وکالت ندارند"
افراد بسياري چون نقي محمودي به دليل قبول پرونده فعالين ملي اذربايجان یونس سلیمانی و محمود فضلی از تدريس در دانشگاه محروم شده است ونيز پروانه وكالتش لغو شده است.با توجه به حساسيت حكومت وعكس العمل در مقابل اين وكلا مي توان فهميد كه جمهوري اسلامي به اين روش مي خواهد هرم فشاري را بر وكلا ايجاد نمايد تا از قبول وادامه چنين پروند هاي سر باز زنند.چراكه در اين مدت وكلاي مربوط وسيله افشا ء وبيان شكنجه ونيز عدم دادرسي عادلانه موكلين خود بوده اند كه خود عاملي براي فشار جامعه بين العمل بر دولت ايران به خاطر افزايش نقض حوق بشر مي باشد.بايد خاطر نشان كرد كه اينچنين برخوردهاي در سالهاي گذشته براي وكلايي كه براي مبارزه با سنگسار،برابري زنان ونيز اقليت هاي مذهبي فعاليت مي كرده انند وجود داشته است كه متاسفانه در اين يكسال اخير با توجه به افرايش پروند هاي مربوطه حكومت براي مقبله وسركوب به بازداشت وزنداني كردن خود وكلا پرداخته است.در اين ميان مي توان به محمد سیفزاده که به ۹ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شده است. محمد اولیاییفر که به یک سال حبس محکوم شده است. . محمد مصطفایی، وکیلی که مجبور به ترک ایران شده، نیز به شش سال حبس و تبعید به ایذه محکوم شده است. شادی صدر، وکیل دیگری که او نیز پس از انتخابات و بعد از آزادی از زندان مجبور به ترک ایران شد، به شش سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود.نيز حكم نسرين ستوده به 11 سال حبس و20سال محروميت از وكالت ونيز بازداشت سارا صباغيان،مريم كياني،مريم كرباسي ورزا قراچولو اشاره كرد
یک بار دیگر نکته ای را که در ابتدای یاداش آورده شده را مرور میکنیم
وكيل و قاضي دو بال يك فرشته هستند كه براي دستيابي به آسمان عدالت بايد با هم يك آهنگ موزون را بنوازند : عدالت ، حاكميت قانون
حال با اندکی تامل و تفکر بر شرایط فعلی و حاکم بر ایران میتوان دریافت که این فرشته عدالت تا چه حدی بال شکسته اش دچار آسیب شده ، و توان برقرای عدالت از او سلب شده
گرچه بحث بر سر این موضوع بسیار طولانی خواهد بود و بهتر نیز هست که برای مطالعه در رابطه با این موضوع اشخاص و محققین مرتبط این امر قلم بر نوشتن آن بنگارند و نوشته های آنان را نیزمورد مطالعه قرار داد
اما جای بسی تاسف و تعجب هست که سران جوامع قضایی ایران با وجود چنین رفتارها و برخوردهایی همچنان مدعی بر قراری حکومت عدل الهی بوده و خودر را سردمدارعدالت در دنیا می نامند
ندای سبز آزادی: سه تن از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه شریف در بازداشت به سر می برند
به گزارش خبرنگار ندای سبر آزادی، درپی بازداشت دانشجویان بعد از 25 بهمن خبرهای رسیده حکایت از در بند بودن سه تن دیگر از دانشجویان دانشگاه شریف دارد
بنا به گزارش منابع خبری ، جواد سوهانکار، عضو هیات رئیسه شورای عمومی انجمن اسلامی علی اکبر محمدزاده، دبیر انجمن اسلامی ومحمد افخمی،، عضو هیات رئیسه هر سه دانشجوی صنعتی شریف، 26 بهمن هنگام خروج از دانشگاه توسط نیروهای "امنیتی" دستگیر شده اند و تا کنون خبری از وضعیت آنها نیز در دست نمیباشد
فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، از رهبران جنبش اعتراضی سبز، در نامه ای شرح درد و رنجی را که در این دو هفته بی خبری از پدر و مادر بر آنها رفته، روایت کرده اند. آنها در نامه خود توضیح داده اند که آخرین تماس با پدر و مارشان مربوط به غروب ۲۵ بهمن ماه بوده است و از آن روز بارها و بارها به کوچه اختر که خانه پدری شان در آن واقع است رفته اند و جویای سلامت پدر و مادر خود شده اند اما جز توهین، پرخاشگری، فحاشی و یا بی اعتنایی ندیده اند.
دختران موسوی و رهنورد در رنجنامه ی خود نوشته اند که وقتی از ماموران مستقر در اطراف کوچه اختر پرسیده اند که پدر و مادرمان کجا هستند، به آنها گفته اند که به شما چه ربطی دارد؟ و وقتی می پرسند براساس کدامین حکم قانونی پدر و مادر را در حصر کرده اید باز هم پاسخ شنیده اند که به شما چه مربوط؟
آنها در نامه خود نوشته اند که به تازگی حتی پشت در بزرگ و سیاه فلزی که ابتدای کوچه اختر نصب شده، یک در بزرگ آهنین نیز نصب کرده اند و اکنون معبر ورودی خانه میرحسین با دو بزرگ فلزی محافظت می شود.همچنین توضیح داده اند که به نظر می رسد که چراغهای خانه پدری شان خاموش است.
فرزندان میرحسین و رهنورد با تاکید بر اینکه هیچ اطلاعی از شرایط زندگی، غذا و سلامت پدر و مادرشان دردست نیست و اکنون هیچ راهی برای ورود به کوچه اختر و خانه پدری ندارند، نوشته اند:
«روزی خیابان پاستور. کوچه اختر برای ما خانه اولمان بود. پر از سادگی و صفا و مهربانی و احترام ! ۱۱۰۰ متر نبود! قصر هم نبود! یک خانه دوست داشتنی قدیمی با گلها و درختهایی که پدری شاعر و نقاش کاشته بود با عطر پرده کعبه که از لای قرآن جانماز پدر می آمد و خانه ای آکنده از مهر و شور و جنبش مادر . امروز خیابان پاستور، کوچه اختر را با دیوار فلزی حصر کرده اند. حصاری غیر قانونی که هیچ از پشت آن اطلاع نداریم.»
دختران موسوی و رهنورد در بخش دیگری از نامه ی خود چند ین سوال طرح کرده اند:«آنها چه کرده اند؟ جز طلبیدن حق؟جوابش فحاشی و بی احترامی است؟ جواب هشت سال نشسته خوابیدن پدر در سالهای جنگ، مبارزه درسالهای جوانی و میانسالی و پیری دلسوزی این است؟ چه بی رحم است و فراموشکار این روزگار! که این تنها قسمت پدر و مادر ما نیست که سهم مادران و پدران دردمند بسیاری است که پاسخ حق جویی خود را چنین ناجوانمردانه دریافته اند. و گلوله ها و تازیانه ها بیش از درد ما راوی این داستان تثار برانگیزند.
به گزارش کلمه، متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به نام حق
آخرین بار که دیدیم شان دو هفته پیش بود، دور هم بودیم نه اینکه دلشاد که همهمه حزن و درد آسیب خوردگان این سالها جایی برای شادی ما باقی نگذاشته بود امامهر مادری و پدری انقدر نزدیکمان بود که باور نمی کردیم که تنها سه روز بعد از ما دریغ شود این همه لطف.
غروب ۲۵ بهمن آخرین بار صدای مادر را شنیدیم، از پشت تلفن . یک خودروی ون کوچه اختر را بسته بود. فکر کردیم موقتی است شاید…فکر کردیم مگر می شود ۱۳ روز پشت دری ایستاد و به انتظارصدایی و اشاره ای که مادر و پدر هنوز هستند، زنده هستند، سالم هستند و دری و درهایی که هیچ وقت گشوده نشوند و چراغ های خانه ای که روشن نشوند دیگر.
یک هفته پیش به سراغشان رفتیم. خودروی ون به شکلی پارک شده بود که از کنارش یک کاغذ هم رد نمی شد. مردانی که از خودرو پیاده شدند، نقاب داشتند. آدامس می جویدند و در جواب سوال ما که براساس کدام حکم فرزندانی را ازدیدن پدر و مادرشان محروم می کنید، پرخاش کردند: «به شما چه مربوط که حکم کجاست؟از کجاست؟از طرف کیست؟پرسیدیم در خودروی ون چند نفر هستید؟باز هم پرخاش که به شما چه مربوط؟ پرسیدیم شیشه های خودروی تان چرا سیاه است؟گفتند به شما چه مربوط؟»
واقعا به ما چه مربوط بود که پدر و مادرمان کجا هستند؟! به فاصله تنها ۷۲ ساعت، آنقدر غریبه شده بودیم!
تکیه زدیم به ماشین. غروب هم رسید.مردان نقاب دارمی پاییدند ما را.توی صورتمان زل می زدند و می کاویدند و جوابی هم نمی دادند. تاریکی شب که رسید چراغی روشن نشد. خانه همچنان تاریک و تاریک تر می شد.هیچ نشانی از زندگی هم نبود. نه صدایی…نه حتی کیسه زباله ای کنار در.
محافظان را هم مرخص کرده بودند. بازگشتیم. چند مرد هم دنبالمان. از بن بست اختر تا فروردین، سر پاستور پشت سر ما می آمدند. با فاصله ای آنقدر اندک که لابد صدای مان را بشنوند.
فردا شب بازگشتیم.این بار از سر کوچه ی خورشید، کوچه ی کناری هم راه مان ندادند. در جواب سوال های معمول که هر فرزند نگرانی حق پرسیدن دارد یا سکوت کردند یا پرخاش.
باران می بارید و روشنایی خیابان پاستور فقط برق های دستگاه جوشکاری بود. همان که دری به سیاهی این روزهایمان را سر کوچه اختر جوش می داد. از پیاده روی مقابل که رفتیم ببینیم چه می گذرد، دو مرد مانع شدند. توهین کردند. گفتند یک سال شما تاختید و حال نوبت ماست. بازهم مردان نقاب داشتند.علاوه بر خودروی ون، دری بزرگ و آهنی. بدتر از میله های زندان سر کوچه جوش می دادند.
می گفتند: حقشان است و ما نمی خواستیم بحث سیاسی کنیم. ما تنها فرزندانی نگران بودیم. گفتند این یک سال هم اگر کشتیم، خوب کردیم که کشتیم. ما کشتیم ، چون آنها را که کشتیم، آدم نبودند. صورت ندا و سهراب و محسن روح الامینی مقابل چشمانمان آمد. و باز صورت و صورت به خون غلتیده یاران دیگر وعلی و خانواده اش.
ناله های مادرانه در گوشمان می پیچید. و صبر دردمندانه عمه بر پیکر علی و مادران بر مزارها. این چه کسی بود که می گفت آدم نبودند، آنها را که کشتیم! گفت : «الله اکبر گفتن هایتان هم دروغ است.»گفت و گفت و گفت. اسلحه نشانمان دادند و باز هم راندند ما را.
در جواب اصرار ما برای خواستن دلیلی، گفتند «زنگ می زنیم نیروی انتظامی بیاید و همه شما را ببرد. »در آن خیابان بلند، گویی درختان بی برگ فریاد می زدند به کدامین گناه؟ فریاد می زدند که دختران آب و آتش را پدر و مادری از جنس کوه و سرو و گلهای یاس سالهاست که از ترس رهانده اند.
بچه ها بی تابی می کردند.کودک دو ساله می خواست به عادت معهود فاصله کوتاه کوچه خورشید و اختر را بدود و اسم پدربزرگش را صدا کند و آن لبخند دردمند و بیگناه و آن دستهای گرم و مهربان در آغوشش بگیرد . بهانه می گرفت.آن دیگری ،هفت ساله، گوشه ای کز کرده بود و ابراز دلتنگی می کرد و می گریست. دوربین هایشان مدام از این صحنه ها عکس می گرفت .تا حتی کودکانمان نیز بسان دشمنی در دفترشان برای تهدید و روز مبادا گنجانده شوند!
بازهم چراغی توی خانه روشن نبود.هیچ نشانی که دلگرم مان کند که پدر و مادرمان هنوز توی خانه هستند، اگرچه محصور و به ناحق … و صحبت از حق چه این روزها دشوار است!
به مامورانی که مانع ورود ما شده بودند گفتیم که می خواهیم تا سر کوچه برویم . گفتند می خواهید کوچه را ببینید که چه؟ اصلا کوچه چه مفهومی دارد ؟ گفتیم کوچه ی اختر یعنی خانه ی پدر و مادر.خانه ی ما . کوچه یعنی ردپای خسته مادری که به اندازه تمام جهان درد داشت . پدری که دلش برای فرزندان ایران می تپید . برای ما یعنی تمام لحظات امنیت.یعنی بهشت. یعنی بوی خدا، یعنی عطر یاس های کنار جانماز پدر، یعنی درد مشترک.
آن شب به تلخی و سنگینی گذشت…
آن لحظه نفرین هم نکردیم .به ما گفت بودند نفرین نکنید که این جهان آه کشیدیم. خدا ناظربود. ناظر این ظلم و بی منطقی. ناظر تپیدن دل های مضطرب ما، بی تابی بچه های کوچمکان توی سرمای شبانگاهی زمستان.
دو شب ما که دستمان از همه جا کوتاه بود و نمی دانستیم دادمان را از کدام بی داد گری بخواهیم نیمه شب عازم خیابان پاستور شدیم.
دری غول پیکر و سیاه سر کوچه گذاشته بودند. با یک محفظه کوچک که آن هم بسته بود و در از بیرون قفل شده بود . از گوشه در می دیدم . سه ماشن توی کوچه پارک شده است بعد از در زدن های طولانی مردی با نقاب از پشت در گفت چه می خواهید؟
چه می خواستیم جز خبری، نشانی، از بودن پدر و مادر در خانه، از سلامت آنها. از اینکه غذایی می رسد به آنها؟ اگر می رسد سالم است اصلا؟ ما بودیم و تجربه تلخ سالها حوادث نگران کننده.
جوابمان را ندادند. بازهم تهدید کردند که می گوییم پلیس بیاید ببرندتان، توهین، قضاوت و سکوت:
پدر و مادر خودتان هم بود، همین داستان بود؟آنها چه کرده اند؟ جز طلبیدن حق؟جوابش فحاشی و بی احترامی است؟ جواب هشت سال نشسته خوابیدن پدر در سالهای جنگ، مبارزه درسالهای جوانی و میانسالی و دلسوزی در پیری این است؟ چه بی رحم است و فراموشکار این روزگار! که این تنها قسمت پدر و مادر ما نیست که سهم مادران و پدران دردمند بسیاری است که پاسخ حق جویی خود را چنین ناجوانمردانه دریافته اند. و گلوله ها و تازیانه ها بیش از درد ما راوی این داستان تاثر برانگیزند.
باری دیگر باز برای سراغ گرفتن و خبری هرچند کوچک از سلامتی پدر و مادرمان به پاستور رفتیم. این بار حتی منفذ باریک میان دو لنگه در فلزی را هم با ورقه ای آهنین پوشانده بودند. اصلا از سر خیابان هم راهمان نمی دادند.گفتند دستور این است که خانواده موسوی حق ندارند وارد پاستور شوند! آی ی ی حق! تو چه واژه مظلومی هستی! مظلومتر از خانوادهای داغدار شهیدان و دل نگران اسیران!
بالاخره با اصرار تا سر کوچه رفتیم و از باریکه نیم سانتی که باز بود با زحمت توی کوچه را نگاه کردیم.پشت این در سیاه فلزی یک در بزرگ آهنین دیگر هم نصب کرده بودند! موازی همان یکی که قبل تر بود . این همه ترس و پنهان کاری برای چیست؟! این همه در آهنی و حفاظ و قفل برای چیست؟ این مردان نقاب پوش بدون حکم به دستور چه کسی پدر و مادری را در پس درهای آهنین پنهان کرده اند؟ آفتاب زندگی ما را ؟ مگر نه اینکه آفتاب طلوع می کند نوازشگر و مهربان تا صبح دل انگیز ظهور؟
آیا ماموران امنیتی با هویت ناشناس در دفتر کوچک کار پدرم سکنی کرده اند؟ دفترش را غصب کرده اند؟ خانه اش را غصب کرده اند؟ نوه ها و فرزندان و دامادها را محروم کرده اند از دیداری و گرفتن خبری.
بدون حکم قضایی، بدون احترام. بدون شفافیت. که مارا صد البته نیازی به احترام کسی که پدر و مادرمان را در حصر کرده است نیست. کسی که مایل است مخوف و پر از پنهان کاری باشد. حصری که در آن حتی حقوق یک شهروند متهم عادی که سلامتش تایید می شود و سلامت غذا و دارویش نیز مشخص است، در آن رعایت نشده است. شجاعت این را ندارند که بگویند از کدام مافوق دستور می گیرند؟ شجاعت این را ندارند که نقاب هایشان را بردارند و با فرزندان این دومحصور روبرو شوند.
روزی خیابان پاستور. کوچه اختر برای ما خانه اولمان بود. پر از سادگی و صفا و مهربانی و احترام ! ۱۱۰۰ متر نبود! قصر هم نبود! یک خانه دوست داشتنی قدیمی با گلها و درختهایی که پدری شاعر و نقاش کاشته بود با عطر پرده کعبه که از لای قرآن جانماز پدر می آمد و خانه ای آکنده از مهر و شور و جنبش مادر . امروز خیابان پاستور، کوچه اختر را با دیوار فلزی حصر کرده اند. حصاری غیر قانونی که هیچ از پشت آن اطلاع نداریم.
می دانیم پدر و مادرمان در هیچ محکمه صالحی محاکمه نشده اند. می دانیم پدر و مادرمان اصلا جرمی مرتکب نشده اند. می دانیم وقتی دو در بزرگ فلزی سر خانه نصب کرده اند، معنای خوبی ندارد.می دانیم وقتی چراغی روشن نمی شود مفهوم خوبی ندارد.
دو هفته می گذرد از ندیدن شان. هیچ چیز نشنیدیم جز فحاشی و توهین و نگاههای سرد و یخی. نمی دانیم این درد را کجا فریاد بزنیم.
تنها می دانیم که خداوند یاور مظلومان است
می دانیم که نور زخورشید جو بو که برآید
دختران رهنورد و موسوی
پنج شنبه پنج اسفندماه ۱۳۸۹
ندای سبز آزادی: دکتر اردشیر امیر ارجمند ضمن دعوت مردم به هشیاری و حساسیت نسبت به اخبار از مردم خواست تا هوشیاری خود را حفظ کنند.
به گزارش کلمه در پی ایجاد حکومت نظامی آرام در تهران و هیاهوی رسانه های تبلیغاتی، دکتر اردشیر امیر ارجمند ضمن دعوت مردم به هشیاری و حساسیت نسبت به اخبار گفت: جو فوق العاده امنیتی و تبدیل تهران به پادگان نظامی که از چند ساعت گذشته از طرف نیروهای امنیتی در شهر حاکم شده است و تکرار اتهامات وقیحانه از رسانه های اقتدارگرایان نسبت به رهبران جنبش سبز علاوه بر اینکه نشان از استیصال و ترس اقتدارگرایان است از برنامه های احتمالی و مشکوک آنها نیز خبر می دهد.
مشاور میرحسین موسوی همچنین ضمن هشدار به اقتدارگرایان تاکید کرد مردم رشید و شجاع ایران نسبت به سرنوشت رهبران خود کاملا حساس بوده و در مقابل هر گونه تعرض جدید نسبت به آنها خاموش نخواهد نشست. وی همچنین از مردم خواست تا هوشیاری خود را حفظ کنند.
در انتخابات دوم خرداد سال 76 وقتی خاتمی با بیست میلیون رأی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد عده ای را شاد و عده ای را عصبانی کرد و واکنش های مختلفی را برانگیخت. از جمله این واکنش ها اعلام موضع سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین بود. آنها بلادرنگ انتخاب خاتمی را "فتنه" نامیدند و در تحلیل های خود " فتنه خاتمی" را عامل بقای جمهوری اسلامی ایران که آرزوی سرنگونی آن را داشتند ذکر می کردند و می گفتند انتخاب خاتمی و اصلاحات او سقوط جمهوری اسلامی ایران را بیست سال عقب انداخت.
در انتخابات سال 88 عده ای که اساس نظام جمهوری اسلامی را بر نمی تابیدند صراحتاً دیگران را ترغیب به دادن رأی به احمدی نژاد می کردند و می گفتند انتخاب احمدی نژاد جمهوری اسلامی را زودتر به سقوط می کشاند و اگر موسوی انتخاب شود اصلاحات را ادامه خواهد داد و این نظام پا برجا خواهد ماند و سالهای سال باید آن را تحمل کرد.
حوادث پس از انتخابات، یعنی اعتراض ها و سرکوب ها فضای سیاسی کشور را بشدت دو قطبی و رادیکال کرده است. هیچ طرف نتوانسته است طرف مقابل را وادار به تمکین و تسلیم نماید. عده ای با قدرت حاکمیت و عده ای نیز با قدرت اجتماعی رو در روی یکدیگر ایستاده اند و بر موضع خویش پای می فشارند. یکی که قدرت دارد 9 دی را ملاک حقانیت خود می نامد و دیگری که حقانیت دارد 25 بهمن را نشانه قدرت خود.
بخشی از صاحبان قدرت که می پنداشتند جنبش سبز مرده است و برایش فاتحه میخواندند پس از 25 بهمن که موجب جا خوردن آنها شد به خود آمده اند و به این صرافت افتاده اند که میانه رو ها مانع یکسره شدن کار جنبش سبز بوده اند. با همه اتمام حجت کردند، بر آنها فشار آوردند و یکی یکی وادارشان کردند که به یک سو بروند و بطور شفاف اعلام موضع بکنند، و ظاهراً موفق هم شدند الا در مورد هاشمی که ترجیح داده است در جای خود بماند و به زعم خود مانع فرو افتادن نظام در سراشیبی سقوط شود. هاشمی از دید آنها فتنه است چرا که به خواست آنها تمکین نمی کند و با کسانی که آنها فتنه گر نامیده اند مرزبندی نمی کند.
از سوی دیگر که به ظاهر نقطه مقابل است، اکنون هاشمی نیز چون خاتمی تبدیل به فتنه شده است چرا که بودن او در حاکمیت به بقای نظام می انجامد. آنها همچنین می گویند هاشمی شریک همه رفتارهای نظام جمهوری اسلامی بوده و حقش است که زمین بخورد و حذف بشود. آنها می گویند حذف هاشمی از حاکمیت، جمهوری اسلامی را به سقوط نزدیک تر می کند پس چه بهتر که اینگونه شود. بی دلیل نیست که این روزها می خوانی و می شنوی که همانها که هم صدا با منافقین خاتمی را فتنه می نامیدند و خواستار حذف او بودند اکنون نیز هم
صدا با مخالفین اصل نظام، خواستار حذف هاشمی هستند. کسانی دشمن نظام بوده اند و با آن دشمنی کرده اند و در مقابل آن ایستاده اند، اما کسانی نیز هستند که دشمن نظام و مخالف تفکر امام بوده اند ولی یارای ایستادگی در مقابل آن را نداشته اند. پشت سر آن قرار گرفته اند و آن را به جلو هل می دهند تا بر زمینش بزنند. اینها منافقین واقعی هستند وبا مخالفین سنتی نظام ائتلاف کرده اند.
هاشمی بری از خطا نبوده است اما اتحاد و ائتلاف شومی که بین این دو گروه از منافقین کینه جو و مخالفین بد خواه بر سر حذف او شکل گرفته است هر انسان دل آگاهی را به تأمل وامی دارد که آیا برکناری هاشمی از ریاست مجلس خبرگان که سمبل حذف کامل او از حاکمیت است افتادن در دام منافقین رخنه کرده در حاکمیت نیست؟
مهمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از نظارت محرمانه بر محتوای رساله های مراجع خبر داد.
به گزارش کلمه از مهر، محمد یزدی امروز پنجشنبه در اجلاسیه جامعه مدرسین با علمای بلاد که در سالن قدس مدرسه عالی امام خمینی برگزار شد در پاسخ به اظهارات شبستری امام جمعه تبریز پیرامون نظارت بر رساله ها اظهار داشت: دو سال پیش کمیسیونی به منظور نظارت بر رساله ها تشکیل شد و فعالیت این کمیسیون یک سال به صورت محرمانه انجام می شد.
وی با اشاره به اینکه این کمیسیون دارای اساسنامه است تصریح کرد: جلسات این کمیسیون هر ماه برگزار می شود و شخصیت های مقبول حوزه در این کمیسیون حضور دارد.
وی خاطرنشان کرد: در گذشته اگر مسئله رساله ها از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیگیری می شد اما اکنون این وزارتخانه نظر کمیسیون مذکور را اخذ می کند.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه مصالح ایجاب می کرد که این جلسه به صورت محرمانه برگزار شود، تاکید کرد: تاکنون جلوی تعداد قابل توجهی از رساله ها که از نظر شرعی درست نبود چاپ شود گرفته شد و با چاپ رساله هایی نیز موافقت شد.
ندای سبز آزادی: دادگاه ابراهیم اسکافی یازده اسفند ماه سال جاری برگزار میشود.
به گزارش کلمه، دادگاه ابراهیم اسکافی، نویسنده و مترجم یازده اسفند ماه سال جاری برگزار می شود. با اینکه طبق گفته مسوولان دادگاه انقلاب زاهدان قرار بر این بود که وی با قرار کفالت روز ۳ اسفند ماه از زندان آزاد شود اما بار دیگر آزادی وی به تاخیر افتاد و این بار مسوولان برگزاری دادگاه او را به ۱۱ اسفند ماه تغییر دادند.
وی از ۴ بهمن ماه در پی احضار به اداره اطلاعات زاهدان بازداشت شد. ابراهیم اسکافی از اعضای ستاد ۸۸ در زاهدان بوده است.
وی دانشجوی سابق دانشگاه علم و صنعت و فارغالتحصیل دانشگاه سیستان و بلوچستان در رشته زبان و ادبیات انگلیسی است او در پی مراجعه به اداره اطلاعات زاهدان جهت «ارائه پارهای از توضیحات» بازداشت و زندانی شد.
اسکافی در مدت تحصیل در زاهدان و پس از آن همواره به دامن زدن به اختلافات قومی و عقیدتی انتقاد می کرد و آخرین نوشته او نیز که پیش از بازداشتش منتشر شد از همین دغدغه حکایت میکند.
وی هم اکنون در بازداشتگاه زاهدان با زندانیانی کاملا غیر سیاسی که بیشتر به اتهام قتل و قاچاق مواد مخدر بازداشت شده اند به سر می برد.
سرهنگ قذافی در گفتگوی تلفنی با تلویزیون لیبی باردیگر مخالفان را وابسته به القاعده و تحت تاثیر مواد مخدر توصیف کرد.
به گزارش رادیو فردا به نقل از شاهدان عینی درگیریهای شدیدی میان نیروی های دولتی در شهر زاویه در 50 کیلومتری طرابلس با مخالفان رخ داده است. گفته می شود دهها تن کشته شدهاند.
خبرگزاری ها همچنین بنقل از کارگران مصری که از شهر زواره Zuwara در غرب طرابلس گریخته و وارد تونس شده اند، می گویند که «کمیته های خلق» که مسلح به سلاح های اتوماتیکاند، کنترل شهر را بدست گرفته اند و اثری از نیروهای پلیس و نظامی دیده نمی شود. شهرهای بنغازی و طُبرُق درشرق لیبی نیز چند روز است که در دست مخالفان است.
دکتر یدالله اسلامی عضو و دبیرکل مجمع نمایندگان ادوار مجلس بعداز ظهر روز بیست و دوم بهمن ماه بازداشت شد. از زمانی که نیروی های امنیتی وی را به همراه ضبط لپ تاپ و هارد کامپیوتر شخصی با خود بردند تاکنون هیچ اطلاعی از محل نگهداری و اتهام وی در دست نیست.
همسر یدالله اسلامی در گفتگو با جرس، با ابراز نگرانی از وضعیت نامعلوم وی، گفت: «باید این موضوع را تاکید کنم که زمانی که ایشان را از منزل بردند در کمال سلامت و صحت روحی و جسمی بودند و امیدوارم سالم به خانه بازگردند. من مسئولین رده بالای کشور را مسئول سلامت جسم و روح ایشان می دانم.»
دکتر یدالله اسلامی پیش از دستگیری در یاداشتی با تاکید بر اینکه تابلوی زیبای راه سبز امید حاصل خرد گروهی است، نوشته بود:
رهبران جنبش درمیان مردم وبا رنج ها ودردهای مردم زیسته اند، با مردم گریسته وهمراه با آنها خندیده اند، هر گامی برای همدلی وهمراهی را با همدلی وهمراهی به پیشواز رفته اند، باورهای خود را صادقانه با مردم در میان گذاشته اند واز مردم نیز نخواسته اند که دست از باورهای خویش بردارند. هر روزنه ای را که گشوده شده است با خرد ورزی پاس داشته اند.
مردم نیز خردورزی را جایگزین هیجان های زود گذر کرده اند. مردم هم، میر حسین وکروبی و خاتمی را با همین ویژگی ها پذیرفته اند. جامعه امروز ایران آرمان ها و آرزوهای خود را با واقعیت ها درهم آمیخته است و معنای هر گام و هر سخن خویش را به خوبی می داند. جنبش سبز جنبش زندگی است، جنبش سبز ایران را برای ایرانیان می خواهد. باشد که همه این همدلی وهمراهی را “فریاد” کنیم و یادمان باشد آنها که خشونت را هم ترویج می کنند ایرانی هستند. جنبش سبز برای آنها نیز آزادی و زندگی سالم و آزاد و بدون تهدید را می خواهد.
گفتنی است، مجمع نمایندگان ادوار مجلس در حوادث پس از انتخابات بیانیههای شدیدی در انتقاد به نحوه برخورد با معترضان منتشر کرده بود و در بیست و دوم مرداد ماه سال گذشته نیز طی نامهای به رئیس مجلس خبرگان، خواستار بررسی عملکرد رهبر جمهوری اسلامی ایران شده بود. همچنین دو روز پیش از دستگیری دکتر یدالله اسلامی، مجمع نمایندگان ادوار بیانیه ای در ارتباط با راهپیمایی بیست و پنج بهمن داده بود. هم اکنون خانم شهربانو امانی عضو دیگر این مجمع نیز در شرایط نامعلومی در بازداشت بسر می برد.
دو ناو ایرانی پس از عبور از کانال سوئز در بندر «لاذقیه» سوریه پهلو گرفتند.
این نخستین بار است که ناوهای نظامی ایران از هنگام تاسیس جمهوری اسلامی از کانال سوئز عبور می کنند.
جمهوری اسلامی ماموریت این ناوها را دیداری دوستانه و آموزشی از سوریه توصیف کرده، اما اسرائیل، حضور ناوهای ایرانی در دریای مدیترانه را اقدامی «تحریک آمیز» خوانده است.
ناتو اعلام کرده است که تحرکات این دو ناو را به دقت زیر نظر دارد.
ندای سبز آزادی: ساعتی پس از ظهر امروز گارد ویژه و نیروهای امنیتی در چهارراه ولیعصر، خیابان ولیعصر و میدان انقلاب ، پارک وی ، خیابان شهید بهشتی، میدان هفت تیر، صادقیه و تقریبا تمامی میادین اصلی شهر حضور پیدا کردند.
به گزارش کلمه از سطح شهر، علاوه بر نیروهای رسمی امنیتی و گارد، نیروهای لباس شخصی در این اماکن تردد مردم و آمد و رفت ها را در نظر دارند و به هر فردی که مشکوک شوند او را سوار بر ماشین ون می کنند.
بر اساس این گزارش، تمامی حوالی تئاتر شهر و حوالی این منطقه نیز از ماموران امنیتی مملو شده است.
نیروهای امنیتی در این منطقه اجازه هیچ گونه ایستادن به مردم را نداده و در صورت ایستادن مردم آنها را با باتوم می زنند و فضای رعب و وحشت در شهر ایجاد کرده اند.
همچنین از تمام مغازه داران در برخی مناطق منطقه ولیعصر خواسته شده که هر چه سریعتر مغازه را تعطیل و محل کسب خود را ترک کنند. مردم دلیل این گونه رفتار ماموران امنیتی را نمی دانند و از یکدیگر سوال می کنند دلیل این گونه فضای ناامنی در شهر چیست و از این رفتارها عصبی شده اند.
تقديم به شهيدان جاويد بروجردي، همت، باكري و خرازي كه بسيج را «مدرسه عشق» ميدانستند نه «مكتب خشونتورزي»
"ژاپن اسلامی" یا "کره شمالی اسلامی" ؟
مقدمه
بازجوهای من با انتشارمقاله ای درنقد"پدر،مادر،ما بازهم متهمیم!" در "رجا نیوز" من و دوستانم را بیمار خواندند که باید به دکتر مراجعه کنیم. " تحلیل غلط از اوضاع تو و امثال تو سالهاست که تهدیدهای تو خالی آمریکا را آنقدر جدی گرفته اید که نیاز دایم به متخصص اورولوژی دارید". اگر ادبیات خس وخاشاکی آن نقد را نادیده انگاریم که جنبش سبز را به هیچ میانگارد و به اهانتها و دروغ های آن جوابیه نیز اعتنا نکنیم، در پس این پیرایش، گوهر اصلی اتهام ما رخ خواهد نمود که بدان افتخار می کنم. افتخار من و امثال من آن است که تحريمها و تهدیدهای دولت آمریکا را جدی گرفتهایم و ظرف ساله ای عصر اصلاحات با راهبرد"دموکراسی درخانه،صلح در جهان"و بهره گیری از ظرفیت های ملی تلاش کردیم سایه شوم هر تهدیدی را از آسمان آبی کشورمان دور کنیم تا امکان دستیابی ملت ایران به توسعه همه جانبه بشتر و هزینه آن به کمترین حد برسد. در مقابل حزب پادگانی که در حساس ترین شرایط منطقه ای ضمن "توخالی"خواندن تهدیدهای امریکا وکوشش درتقویت قدرت نرم کشور، ماجراجويي در سطح بينالمللي و نظامی کردن همه عرصه ها و درنتیجه ناکارامد کردن حکومت و نیز نقض گسترده حقوق شهروندان را در دستورکار خود قرارداده است و نهایت بی مسؤلیتی را در قبال استقلال کشور،یک پارچگی نظامی، امنیت ،منافع و توسعه ملی نشان می دهد. به این ترتیب ثابت کرده اند که آنان دموکراسی را "دشمن اصلی" می دانند و نه خطر دولت امریکا. درهر حال برای درک بینش سطحي نگر وغیر مسئولانه یکه سالاران،توجه کنیم که آنان ادعا ميكرد پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل نميرود ولی رفت. پیش بینی کردند قطعنامه تحريم عليه ما تصويب نميشود اما شد. اعلام كردند اين قطعنامهها كاغذ پاره است و آن قدر قطعنامه صادر كنند كه قطعنامه دانشان پاره شود لیکن قطعنامه ها کاغذپاره نبودند و آسیب و فشار قابل توجهی به میهن و مردم وبه ویژه به قشرهای کم درآمد و محروموارد آوردند.بهمین دلیل براي جلوگيري از صدور قطعنامه اخير،حاضر شدند با تركيه و برزيل پيمانی امضا کنند كه حتي بازجوها هم حاضر به دفاع از آن نيستند.(2) بگذریم از اینکه اخیراً تهدیدهای نظامی امریکا را جدی می خوانند و می گویند ظرف سه ماه آینده ارتش امریکا به دو کشور خاورمیانه حمله خواهد کرد!؟
تهدید آمریکا و افکار عمومی
آنچه تحريمهاي جهاني را موثرتر و تهدیدهای آمریکا را جدی تر می کند پشتوانه افکار عمومی جهانی است. از رهبرفقید انقلاب و از تجربه های گرانبهای انقلاب ونظام آموخته ایم که جلب همسویی و همدلی افکار عمومی جهانی با مطالبات ملی شرط مهم کاهش هزینه های نیل مطالبات ملي است.رهبری که دست خدا را در تحول روحی و انقلابی مردم می دید، همسویی افکار عمومی جهانی با مطالبات همان مردم را نیز نشانه لطف خدا می دانست و تصریح میکرد که "سر الطاف خفیه الهی" در آن جا جلوه گر شد که دستی از غیب برون آمد و مسیر ایشان را از پایتخت های اسلامی به پاریس تغییر داد. در آنجا در دیدار با نمایندگان افکار عمومی جهانی و با خبرنگاران "خصوصا از آمریکا" (به تعبیر امام) شرایطی پدید آمد که اهداف مردمی نهضت اسلامی تشریح شود. در غیر این صورت وی نمی توانست قدرت های بزرگ را منفعل کند تا انقلاب با سرعت و با هزینه جانی نسبتا اندک پیروز شود و " ضایعات سنگین به عمل نیاید"(3).
اصلاح اندیشان بر اساس شناخت رفتار دولت امریکا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و به دلیل مسؤلیت پذیری در قبال جان و مال ملت و حفظ استقلال و یکپارچگی میهن و نیز برای پیشرفت علمی ،فنی و اقتصادی میهن با کمترین مانع و هزینه،همواره تحريمهاي بينالمللي و تهدیدهای امریکا را جدی گرفته اند و برای پیشگیری و برطرف کردن آن ها کوشیده اند.به علاوه آنجا که جان و مال شهروندان و سرمایه های ملی و استقلال و تمامیت ارضی کشور مطرح است، حتی اگر یک در میلیون هم امکان جنگ و جود داشته باشد، بازهم باید آن را جدی گرفت. تجارب تلخ جهانی در نیمه دوم قرن بیستم گواه این نگرانی و دغدغه مسؤلانه است و هر سیاست مداری که چنین احتمالی را از نظر دور بدارد،بی مسئولیتی خود را در برابر ملت به نمایش می گذارد. جالب آنكه استبدادطلبان ایرانی که تحريم هاي بين المللي و تهديدهاي نظامي دولت آمريكا را «تو خالي» مي خوانند، به بهانه توهماتي از قبيل «انقلاب يا كودتاي مخملي امریکایی» افزون بر آنکه می کوشند حكومت و جامعه را نظامي وپادگانی کند، در یک سال گذشته چنان منتقدان سیاسی و معترضان انتخاباتی را سرکوب کرده که جای دفاع از عملکرد خود را حتی برای اکثریت اصول گراها باقی نگذاشته است.
شکست دیپلماسی هسته ای
نتایج آخرین نظرسنجی مؤسسه "پیو" Pew)) حاکی از آن است که رفتارهای غیرقانونی و غیر اخلاقی از نوع سربی و گلوله ای یا کهریزکی و اوینی با منتقدان و معترضان مسالمت جوی انتخاباتی، پایه های قدرت نرم نظام را دچار تزلزل کرده است که تحریم های اقتصادی و گزینه نظامی را نه فقط در دستور کار جنگ افروزان امریکایی که در منظر بخش های قابل توجهی از افکار عمومی جهان موجه کرده است.نتایج نظرسنجی آن موسسه درباره هواداری افکار عمومی جهانی از مداخله نظامی در ایران نشان می دهد موازنه ای که یکبار در 22 بهمن1357 و یکبار هم در دوم خرداد1376 به نفع ملت ایران پدید آمد، اکنون در نتیجه دیپلماسی غلط حزب پادگانی وسخن گوی آن ونیز ناکارآمدی مديريت كشور و سرانجام به علت نقض حقوق ایرانیان وسرکوب مطالباتشان به هم خورده است. نظرسنجی مذکور نشان می دهد پس از 32 سالی که از سخنان رهبر فقید انقلاب می گذرد، اکنون گروه جدیدی بر صحنه سیاسی ایران ظاهرشده اند که افکار عمومی را نه به گونه ی "بهمن" و "خرداد" که به گونه ای دیگر متوجه ایران کرده اند که نتیجه آن سست کردن مولفه های قدرت نرم کشور و بعضا تبدیل آن مولفه ها به تهدید بوده است.
نظرسنجی مؤسسه "پیو" درباره هواداری اکثریت افکار عمومی در 16 کشور جهان از مداخله نظامی آمریکا علیه ایران نشان می دهد که تحلیل ژنرال پترائوس سرفرماندهی نیروهای ایالات متحده در منطقه و تحلیل های کارشناسی موساد از فرصت سازی آقای احمدی نژاد برای جناح جنگ طلب آمریکا و اسراییل درست بوده است،زمانی که در مصاحبه با فرید ذکریا (در CNN) گفت: "احمدی نژاد بهترین مأمور جذب نیرو برای ماست".طبق نظرسنجی آن موسسه،در سایه دیپلماسی ، ماجراجویانه و شکست خورده هسته ای حزب پادگانی اکثر پرسش شوندگان در 16 کشوربه این نتیجه رسیده اند که توقف ایران از دستیابی به سلاح اتمی مهم تر از جلوگیری از مناقشه نظامی است. تنها در 6 کشور بیش از 50 درصد مردم مخالف استفاده از ابزار نظامی علیه ایران هستند. افزون بر آن گزینه تحریم ایران نیزدر اسپانیا 79 درصد، انگلیس 78 درصد، آلمان 77 درصد، فرانسه 76 درصد، روسیه 67 درصد و چین 58 درصد آرای مثبت پرسش شوندگان را به خود اختصاص داده است(4).
قدرت نرم ترکیه در ایام حکومت "جورج بوش" 82 درصد مردم ترکیه نگاه منفی به او داشتند و در نظرسنجی اخیر هم 70 درصد پرسش شوندگان "آمریکای اوباما" را نیز دشمن کشور خود محسوب کرده اند.در عین حال دولت ترکیه توانسته است ارتباط خوب خود را با امریکا و اروپا ادامه دهد وامنیت و منافع ملی خود را تأمین كند و هم جايگاه خود را در منطقه و جهان ارتقا دهد و افکار عمومی جهان عرب را نیز جلب کند به گونه ای که بسیاری از اعراب اکنون"اردوغان" را قهرمان جهان اسلام می دانند. مطابق نظرسنجی مؤسسه TESEV نیز 75 درصد اعراب نگاه مثبت به ترکیه دارند و آنرا الگوی موفق " سنتز اسلام و دموکراسی" به حساب می آورند.(5) به این ترتیب حتی آن بخشی از جهان عرب و جهان اسلام که به آقای احمدی نژاد نگرش مثبت دارند هرگز او را سرمشقی که باید از آن پیروی کرد محسوب نمی کنند (6) بلکه نگاه مثبت آن ها به او صرفا از بغض اسراییل و آمریکا و روانشناسی تحقیرشدگی توجیه می شود.(7)
آسیب دیدن کشور، تباه شدن نظامیان
آنچه من در "پدر،مادر ،مابازهم متهمیم!"درباره تفاوت دو برداشت ازاسلام و انقلاب ونظام و دو برداشت از مفهوم امنیت و منافع و توسعه ملی بیان کردم، در پرتو نظرسنجی اخیر بهتر می تواند معنا شود و نشان دهد که درک منسوخ،ناکارامد و غیر مسئولانه از مفهوم امنیت و "مولفه های اقتدار ملی" و تعریف بخش عظیمی از شهروندان به عنوان " تهدید نرم" و حتی " براندازی نرم" چه بر سر کشور و"قدرت نرم" آن می آورد.پاسخ بازجوها، هنگامی که در کنار بیانیه های نظامی- امنیتی ماههای بعد از انتخابات و سحنرانی آقای مشفق قرار گیرد، حکایت از آشفتگی و اغتشاش معنایی در درک مفاهیم نوین امنیتی و بین المللی دارد8. در حقیقت تحقیر شغل شریف نظامی گری و پاسداری واقعی از کشور ازیک سو و عشق مفرط به مداخله در امور سیاسی و انتخاباتی ازسوی دیگرمنجر به واماندن مداخله گران نظامی در انتخابات از هر دو عرصه شده است. علت این واماندگي آن است که نصایح مکرر آن پیرخردمند درباره منع ورود نظامیان به دسته بندی های سیاسی و حزبی نادیده گرفته شده است؛ مداخله نظامیان در انتخابات همچنان که امام بارها و به بیان های گوناگون اعلام کرد باعث آسیب دیدن کشور و تباهی نیروهای مسلح شده و با جلب توجه مداخله گران به امورغیرنظامی ،آنان را از ایفای شغل اصلی خود و از تخصص یابی در امر امنیت متناسب با شرایط منطقه ای و جهانی نیز باز داشته است.(9)
به باور من هنگامی که با انگیزه های سیاسی و هواداری از نامزدی خاص، اکثریت مردم و بویژه قشرهای تحصیل کرده و نسل جوان در موضوع "تهدید نرم" یا "براندازی نرم" کدبندی شوند و حزب پادگانی به خود ببالد که از طریق دخالت در انتخابات، کشور را از براندازی نرم"توسط "دشمن" (منظور نامزدهای رقیب آقای احمدی نژاد به ویژه نخست وزیر امام) نجات داده است، ما از مدل "جمهوری اسلامی" دور و به مدل "کره شمالی کنونی" و "ترکیه عصر نظامیان" نزدیک می شویم.
"اسلام " یا "مارکسیسم غیر دموکراتیک روسی"؟
بازجوهای من درنقد "پدر،مادر،مابازهم متهمیم!" از اصلی ترین مؤلفه های نظام مورد نظر خود تعریفی ارایه می دهند که اگر شعارهای مذهبی آن را (از قبیل سوگواری برای ائمه اطهار(ع))کنار بگذاریم، به کره شمالی نزدیکتر است تا به جمهوری اسلامی وعده داده شده در پاریس ،تبلور یافته در شعارهای مردم درسال های 1356و1357 وتعریف شده در قانون اساسی. به همین دلیل می پرسم اگر بدون هیچ مدرک محکمه پسندی بتوان "فعالان انتخاباتي منتقد و مخالف یکه سالاری" را "محارب"،"برانداز"،"دشمن"،"توطئه گر" ،" دوست اشغالگران صهیونیست" و " برنده مسابقه آلترناتیوسازی آمریکا" نامید و راه اندازی " سه هزار سانترفیوژ" را اصلی ترین دستاورد "جمهوری اسلامی ایران" به حساب آورد که تازه در این مورد نیز همه زیرساخت های آن به دوران اصلاحات تعلق دارد، چه می توان گفت درباره نظام کره شمالی که سال ها قبل از مراحل ابتدایی هسته ای عبور کرد و همین اواخر آزمایش هسته ای به وسعت تخریبی هیروشیما را با موفقیت پشت سر گذاشت؟(10)
سالها پيش هنگامی که اقتدارگراها ازقول آقای حداد عادل وعده تحقق "ژاپن اسلامی" را در صورت پیروزی در انتخابات مجلس هفتم دادند، پیش بینی کردم که آنان الگویی فراتر از " کره شمالی اسلامی" عرضه نخواهند کرد. اکنون که1. ناکارآمدی مدیریتی تندروان ضدآزادی آشکار و فساد همه جا گیرشده است 2.دخالت نظامیان در انتخابات و سیاست بگیر و ببند وسرکوب در جریان حوادث بعد از انتخابات، جایگاه کشور را در عرصه مناسبات بین المللی و نیز در افکار عمومی جهانی کاهش داده است 3.افزایش نارضایتی عمومی و توسعه تحریم های بین المللی کشور را در لبه پرتگاه فروافتادن به بحران های عمیق با ابعاد غير قابل پيشبيني قرار داده است به وضوح می توانم گاه شمار و گام شمار نزدیکی به الگوی کره شمالی را در چشم انداز نزدیک کشور (در صورت ادامه وضعیت فعلی) ببینم(11) ، با این یادآوری که کره شمالی نه فقط در پرتاب موشک و ماهواره به فضا و در تکنولوژی هسته ای از ایران جلوتر است بلکه در طبقه بندی شهروندان به "خودی" و " دشمن" و "نفوذی" گامهای بسیار بلندتری از اقتدارگراهای ایرانی پیموده و موفق شده است 20 تا 25 درصد مردم خود را در مقوله"طبقه دشمن" طبقه بندی و 200 هزار نفر از مخالفان را تحت استانداردهای مادون حیوانی دراردوگاههای بزرگ حبس کند.(12)
کره شمالی؛ نظام يك نفره
كره شمالي كشوري است كه استقلال کامل سیاسی و خودکفایی اقتصادی و استقلال نظامی را راهبرد اصلی سیاست خود می خواند؛ رهبران آن مستمرا تأکید می کنند "از داخل و خارج تحت محاصره دشمنان قرار دارند و به محض بروز ضعف توسط دشمنان تجزیه و متلاشی خواهد شد؛ درآن فقط یک حزب حق فعالیت دارد، "جناح بندی"بی معناست و همه باید بی چون و چرا از اوامر رهبر حزب که رهبر کشور است حمایت کنند؛ آزاد سازی نیمه جنوبی خود (کره جنوبی) را از اشغال آمریکا سرلوحه اهداف ملی خود قرار داده است، همان کشوری است که درآمد سرانه و سطح پیشرفت اقتصادی آن از همان "نیمه اشغالی" فرسنگ ها عقب تر است و صدها هزار نفر از شهروندانش در دهه نود میلادی از قحطی جان سپردند.(13)
رهبران کره شمالی ناکامی های خود را به ايادي و جاسوس های امپریالیست ها نسبت می دهند و می گویند:" مخالفان داخلی سوسیالیسم و عناصر داخلی امپریالیسم می خواهند رژیم را از درون متلاشی کنند." به همین علت نظامیان را مسؤل مواجهه با مشکلات و حل آنها شده اند و برشهروندان غیر نظامی اولویت و تقدم داده اند. اصل 59 قانون اساسی کره شمالی درباره رسالت نیروهای مسلح در حمایت از طبقه کارگر و دستاوردهای انقلاب سوسیالیستی، در عمل دفاع از " حزب حاکم" را جایگزین دفاع از "کشور" كرده است. قیمومیت نظامیان بر مردم، قانون و مصالح میهن بر این اساس توجیه می شود که جامعه به سه بخش " طبقه مرکزی" ، " طبقه متزلزل" و "طبقه دشمن" طبقه بندی شده و 20 تا 25 درصد جامعه در مقوله " دشمن" جای گرفته اند.(14) به این ترتيب کره شمالی نمونه کامل یک "ارتش -دولت"به شمار می رود که درعصر"ملت-دولت" زندگي مي كند و در آن نظامیان با "رسالتی خود خوانده" خود را حافظ استقلال،تمامیت ارضی،امنیت و منافع ملی می خوانند. استراتژی"دشمن محور" حزب کمونیست کره شمالی در مقابل راهبرد دموكراتيك و اخلاقی "آزادی از ترس ،رهایی از نیاز" قرار دارد؛روشی كه حکومت آن کشور را عملاً بر اساس "ترس" استوار و كره شمالي را به فقیرترین و نیازمندترین كشور منطقه تبدیل کرده است.
توجیه ایدئولوژی دیکتاتوری
قانون اساسی کره شمالی ایدئولوژی "جوچه" (Juche) را " اصلی انقلابی تعریف می کند که تعیین کننده استقلال خلق است". در تبلیغات رسمی نیز گفته می شود: "بدون "جوچه" انسان بی ارزش می شود. کشور بدون "جوچه" مستعمره خواهد شد."15 به این ترتیب انزوای کشور از جهان خارج به کمک همین اصل تبیین و تئوریزه می شود. مطابق اصول ایدئولوژیک و متون رسمی درکره شمالی " انسان آقای همه چیز است و تصمیم گیرنده نهایی است". در عین حال همان متون شرط تحقق " سروری" انسان را آن می داند که " انسان باید "جوچه" را خوب فهمیده و آن را درونی کند"؛ امری که تحقق آن چندان هم آسان نیست زیرا، "جوچه یعنی یک حقیقت ابدی که فهم آن بسیار دشوار است"16. به همین دلیل نیاز به "رهنمود و راهنمایی " یک دیکتاتور برای تبیین و فهم "جوچه" توجیه ایدئولوژیک می یابد.هم چنین "برای این که راهنمایی دچار گسست نشود، کشور باید از امپریالیست ها و جاسوس ها پاکسازی شود، که این هم مشروط به استقلال کامل است." 17
به نوشته پژوهشگران مذکور؛ " آنچه در متون کره شمالی آزادی نامیده می شود، آزادی فردی نیست، بلکه منظور استفلال ملی است که آنهم صرفا از طریق اتحاد همه ملت تحت لوای حزب واحد حاکم میسر خواهد شد." 18 به راستی چنین مفهومی از آزادی که آن را در استقلال منحل می کند19 و هر دو را به انقیاد حزب پادگانی در می آورد، با نظام مطلوب نظامیان مداخله گر ایرانی در انتخابات که ویژگی های آن را در جوابیه بازجوها و نیز در سخنان آقای مشفق می بینیم،چه فرقي دارد؟20
در خاتمه يادآوري اين نكته مفيد بلكه لازم است كه جامعه ايده آل كره شمالي از ابتداي تأسيس تاكنون «اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي» بوده است. با اين تفاوت كه رهبري در كره موروثي شد اما در شوروي تا به آخر حزبي باقي ماند. باوجود اين الگوي مادر كه اتفاقا در هر دو زمينه «تسخير فضا» و نيز «سلاح هسته اي» دومين كشور پيشرفته جهان، پس از آمريكا بود، به دلايلي كه از جمله در وصيتنامه رهبر فقيد انقلاب «گورباچف» آمد، فروپاشيد. به عبارت روشن پيشرفت تك بعدي در صنايع اتمي و فضايي نتوانست از سقوط رژيم و حتي تلاشي «اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي» جلوگيري كند. رهبران شوروي هرگز تصور نمي كردند نظام سوسياليستي كه آن را از نظام سرمايه داري غربي برتر مي خواندند، زودتر از رقيب نابود شود. آنان هم چنين در اين توهم به سر مي بردند كه «عدالت توزيعي» و رفع نيازهاي اوليه شهروندان شوروي جبران كننده نقض حقوق اساسي آنان است. غافل از آن كه «ابرقدرت شدن» و دست يابي به «موشك هاي قاره پيماي اتمي» و حتي «مالكيت اشتراكي» نمي تواند مانع از تحقق اراده مردمي شود كه به طور وسيع ومستمر تحقير و تبعيض را حس مي كردند و خواهان تأمين حقوق خود و حاكميت بر سرنوشت خويش بودند. آيا فروپاشي چنين ابرقدرتي براي ما درس آموز نيست؟
كشوري كه خود را «الگوي برتر جهاني» مي خواند، سرانجام «عبرت» جهانيان شد!
پانوشت ها:
1.بازجوها در جوابیه خود از جمله به "چامسکی"استناد وتاکید کرده اند با اینکه او امریکایی است حقایق را می بیند اما من و دوستانم نابیناتر از گذشته شده ایم. توجه خوانندگان محترم را به آخرین نوشته "چامسکی" در وب سایت شخصی اش درتاریخ 30 تیر سال جاری درباره"جدی بودن"و "توخالی نبودن" تهدیدهای امریکا جلب می کنم. "تهدید ایران به عنوان جدی ترین بحران در سیاست خارجی دولت اوباما شناخته می شود. کنگره امریکا اخیراً تحریم ها علیه ایران را تشدید و مجازات های بیشتری را نسبت به شرکت های خارجی اعمال کرده است. دولت اوباما به سرعت ظرفیت های تهاجمی خود را در جزیره" دیه گو گارسیا" از جزایر آفریقا گسترش داده است. این درحالی است که ساکنان این جزیره رانده شده اند تا ایالات متحده بتواند در آنجا پایگاه های خود را به منظور حمله به خاورمیانه و آسیای مرکزی بگستراند. به گزارش نیروی دریایی، یک زیردریایی به جزیره اعزام شده است تا موشک های تامهوک [با قابلیت حمل کلاهک هسته ای] را برای زیردریایی های اتمی که قابلیت پرتاب موشک های رهگیر دارند تأمین کند. براساس گزارش های به دست آمده، هر زیردریایی قابلیت نبرد یک اسکادران جنگی را داراست. طبق مانیفست بارنامه نیروی دریایی ایالات متحده که توسط روزنامه "ساندی هرالد" چاپ "گلاسکو" به دست آمده، جزئیات تجهیزات نظامی ارسال شده توسط دولت اوباما شامل ۳۸۷ "بانکر باستر" [نوعی بمب] می باشد که برای انفجار سازه های زیرزمینی بسیار سخت از آن استفاده می شود. طرح استفاده از این "مهمات نفوذکننده پرقدرت" که قدرتمندترین بمب در زرادخانه های غیراتمی است در زمان دولت بوش آغاز شد، ولی درنهایت کنار گذاشته شد. اوباما پس از ریاست بلافاصله این طرح ها را مجدداً آغاز و چندین سال زودتر از برنامه اقدام به استقرار این بمب ها کرد، به ویژه به هدف ایران. "دن پلش" رییس مرکز بین المللی مطالعات و دیپلماسی در دانشگاه لندن، در این زمینه می گوید: "آنها به طور کامل در حال تدارک اند تا تأسیسات ایران را نابود کنند. بمب افکن های امریکایی و موشک های دوربرد آماده اند تا ۱۰ هزار هدف را طی چند ساعت در ایران نابود کنند. قدرت نظامی نیروهای مسلح امریکا از سال ۲۰۰۳ تاکنون، به ویژه در زمان ریاست اوباما، چهار برابر شده است."..." عرب پرس" گزارش می دهد که یک اسکادران امریکایی [به همراه یک کشتی اسراییلی] ازطریق کانال سوئز به سمت خلیج فارس حرکت کرده است تا "به تحریم ها علیه ایران عینیت بخشند و بر کشتی هایی که به سوی ایران می روند یا از ایران می آیند نظارت داشته باشند".
2.طبق آخرین نظرسنجی ایسپا در مرداد 1389 فقط 1/22 درصد از شهروندان تهرانی معتقدند که دولت آقای احمدی نژاد درزمینه پرونده انرژی هسته ای خیلی زیاد(3/3 درصد) وزیاد(8/18 درصد) موفق بوده است که در مقایسه با نظرسنجی مرداد 1387 که 2/45 درصد پاسخ دهندگان چنین نظری داشتند ،به کمتراز نصف رسیده است. 41 درصد پاسخگویان نیز دولت را به میزان کم وخیلی کم موفق دانسته اند.درنظرسنجی قبل این میزان 1/21 درصد بود. طبق این نظرسنجی تنها 5/9 درصد تهرانی های بیانیه سه جانبه (ایران،ترکیه،برزیل)را راه حل مناسبی برای حل معضل مسائل مشکلات پرونده هسته ای می دانند.اکثریت پاسخ دهندگان ترکیه و برزیل را شریک مطمئنی برای ایران درپرونده هسته ای نمی دانند(گویا نیوز ، 16/5/1389).
3.هنگامی که رهبری فقید انقلاب به خودباوری ملی و عدم ترس از احتمال مداخله ابر قدرت ها تأکید می کرد به ملزومات و شرایط وجودی و تحقق آن مدعای بزرگ هم توجه داشت. او نشان داد علاوه بر توکل به خداوند ، جلب افکار عمومی داخل و جهانی لازم است تا دولت آمریکا نتواند راساً با ایران وارد جنگ شود؛ "آقایان! از این ابر قدرتها نترسید! اگر یک ملتی برای مصالح خود قیام کرد. یک وقتی ملتی میخواهد جنگ خارجی بکند، در جنگ خارجی ما هیچ هستیم و آنها همه چیز دارند. یک وقتی ملتی حرفی دارد که همه عالم این حرف را می پذیرند که ما ملتی هستیم و نمی خواهیم اجانب در خانهمان باشند. از خانهمان بیرون بروید! با این حرف کسی نمی تواند مبارزه کند. اگر هم مبارزه بکند یک عده خیلی کمی می توانند مبارزه کنند و گرنه با افکار عمومی دنیا مواجه خواهند شد و هیچ قدرتی نمی تواند با افکار عمومی دنیا مقابله کند. ما الان تمام افکار عمومی دنیا را به ایران متوجه کردیم" (صحیفه نور،جلد3،ص497) . براین اساس می گویم آمریکاستیزی ماجراجویانه یا شهرت طلبانه و درهر حال غیر دموکراتیک توسط کسانی که جز تنگ نظری و مقابله با حقوق هم وطنانشان و بی کفایتی در مدیریت کشور و درنتیجه مخدوش کردن تصویر " جمهوری اسلامی ایران" در اذهان عمومی داخل و خارج و تضعيف عملي آن هنری ندارند، " شجاعت" محسوب نمی شود.به باور من آنچه از جهل بر می خیزد اساسا" از جنس شجاعت نیست. از جنس عدم صداقت در ادای امانت وبی مسؤلیتی در قبال سرنوشت کشور و مردم است.
4. اکثر کسانی که در ترکیه،اردن ،مصر،اندونزی ،لبنان و پاکستان مورد پرسش قرار گرفته اند، می گویند که امریکا ممکن است روزی یک تهدید نظامی علیه کشورشان محسوب شود ."مسلمانان نسبت به امریکا بی اعتماد هستند"، لس آنجلس تایمز ،سایت جرس، 7 تیر 1389.
5. این نظرسنجی قبل از ارسال کشتی کمکهای مردمی به غزه توسط جامعه مدنی ترکیه و ائتلاف مدنی 32 کشور برگزار شد و گرنه اختلاف محبوبیت آقایان اردوغان و احمدی نژاد به مراتب بیش از این می بود که مشاهده می کنیم. اگر نظرسنجی مؤسسه "پیو" به دیده دقت نگریسته و در پرتو وقایع پس از انتخابات خوانده شود، نقش سرکوب ها را در کاهش جایگاه وقدرت نرم کشور به وضوح نشان خواهد داد.
6. نظر سنجی موسسه "پیو" فقط شکست دیپلماسی هسته ای دولت نهم و دهم را نشان نمی دهد، بلکه بیانگر آن است که آبرویی که آقای خاتمی به پشتیبانی ملت در انبان سرمایه معنوی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران به ویژه درافکار عمومی غرب انباشت، در اثر گشاده دستی ناشیانه و ماجرا جويي حزب پادگانی از بین رفته است. چگونه می توان آن همه مهارت در مقابله با حقوق شهروندان و سرکوب منتقدان ازیک سو و بی کفایتی و فساد و ناکارآمدی در اداره کشور به خرج داد و در همان حال انتظار داشت كشور پيشرفت كند و شهروندان شاد باشند و به آينده اميدوار وبتوان افکار عمومی غرب را جلب کرد.
7. یک منبع مستقل درنقد نتایج نظرسنجی اخیر موسسه "پیو"می نویسد:" دولت ایران هنوز واکنشی رسمی به نظرسنجی موسسه آمریکایی پیو نشان نداده است. اما واکنش ایران در مجموع قابل پیش بینی است.آنها احتمالا نتایج این نظرسنجی را به طور کامل رد می کنند و مدعی می شوند که دولت ایران نزد ملت های مختلف از محبوبیت بالایی برخوردار است. این در حالی است که همین چند ماه پیش وقتی موسسه پیو نتایج یک نظر سنجی درباره رشد اسلام گرایی در دنیا را منتشر کرد و از افزایش جمعیت مسلمانان در دنیا خبر داد. بسیاری از رسانه های حکومتی ایران به استقبال آن رفتند و از موسسه پیو به عنوان یکی از معتبرترین موسسه های بین المللی افکار سنجی یاد کردند.
ناظران مستقل موضع دولت ایران درباره محبوبیت میان افکار عمومی کشورهای جهان را ابدا قبول ندارند ، در عین حال درمورد آن بخش از نظر سنجی موسسه پیو که مدعی حمایت 16 کشور جهان از حمله نظامی به ایران شده نیز تردیدهای اساسی دارند. به عقیده ناظران مستقل موج اعتراضهای ضد جنگ که پس از حمله ایالات متحده به عراق و افغانستان به شکل بی سابقه ای بروز کرد هنوز فروکش نکرده و تقریبا غیرممکن است که در چنین فضایی افکارعمومی برخی کشورهای تاثیر گذار جهان دیدگاهی مثبت به یک تقابل نظامی تازه داشته باشند. اثرات غیرقابل پیش بینی درگیری نظامی با ایران برای قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه دلیلی کافی است تا افکار عمومی این کشورها نسبت به درستی حمله علیه تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی ابراز تردید کنند. حتی با این پیش فرض که نظرسنجی موسسه پیو به دور از غرض ورزی های سیاسی و بر پایه متدهای این رشته انجام شده باشد باز دلایلی برای تردید در نتایج آن وجود دارد. آنها در زمانی مردم کشورهای مختلف را به اعلام نظر مخالف یا موافق با حمله نظامی علیه ایران دعوت کرده اند که هیچ تلاش مشخصی از سوی قدرت های جهانی برای درگیری نظامی با ایران به چشم نمی خورد. در صورتی اگر خطر حمله نظامی قریب الوقوع بود و افکار عمومی نسبت به بروز یک درگیری تمام عیار نگرانی بیشتری داشتند احتمال مخالفت آنها با به کارگیری ابزار نظامی بیشتر می شد. سلسله تراژدی های انسانی جنگ عراق و افغانستان در سالهای اخیرکه وجدان جمعی گروه کثیری از مردم جهان را آزرده کرده دلیلی کلیدی برای تردید در نتایج نظرسنجی مربوط به موافقت افکار عمومی با حمله به ایران است. این نظر سنجی و نتایج شک برانگیز آن اما با هر نیتی که تدوین شده باشد گویای یک واقعیت است. سیاست خارجی تهاجمی حکومت ایران دریچه های دیپلماسی را به حدی مسدود کرده است که امکان رویارویی نظامی به مانند ماه های اول ریاست جمهوری باراک اوباما دیگر چندان دور از ذهن نیست. اگر در ماه های آینده نظرسنجی های مشابهی از سوی بنگاه های افکار سنجی بین المللی به انجام برسد و نتایج آنها نیز گویای همراهی جهانی با حمله علیه ایران باشد آن وقت می توان به یقین رسید که سناریوی پیشاپیش جنگ افغانستان و عراق در شرف تکرار است" (نظرسنجی شک برانگیز موسسه "پیو" ،شیپورهای جنگ دردست کیست؟کابل پرس،28/6/2010).
8.. چنین بی مبالاتی و بی مسئولیتی را در قبال سرنوشت ملت فقط کسانی مرتکب می شوند که برادر عزیزم حجاریان دشمن شناسی آنان را "دشمن شناسی وارونه" نامید. یعنی آن نوع دشمن شناسی که در مقام حرف و شعار آمریکا را "دشمن" می شمارد، اما در مقام عمل هر روزه از "خط امام "و از نگاه مثبت جامعه به اصلاح اندیشی آنان می ترسد و آنرا "دشمن بالفعل" و "دشمن نزدیک" می شمارد. به دلیل آنکه حزب پادگانی تهدیدهای امریکا را چنان توخالی و سست می خواند که هرکس آن را جدی تلقی کند،بیمار است و باید خود را به دکتر نشان دهد ودرعین حال با سرعت اعجاب آوری می کوشد همه عرصه های حیات جمعی (وبعضاً فردی) را فتح کند،من آن را"دشمن ستیزی کاذب" می خوانم چرا که اقتدارگراهای ایرانی "دشمن اصلی"را "دموکراسی وحقوق بشر" می داند نه "خطر نظامی آمریکا واسرائیل".
9. می توان از نتایج نظرسنجی اخیر به مناظره های تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری دهم نقب زد و دیدگاه رئیس دولت نهم را در موضوع امنیت نقد کرد. آقای محسن رضایی در این مصاحبه با انگشت گذاشتن به درک نادرست آقای احمدی نژاد از مقوله امنیت ملی، به درستی خاطر نشان کرد مسؤلان کشور باید شاکر نخبگان و روشنفکران ایرانی باشند که زمینه های تهاجم نظامی آمریکا را خنثی کردند. موضع آقای احمدی نژاد در آن مناظره همچنان که در پاسخ بازجوهای من نیز منعکس شد، بر انکار مطلق " پروژه تهاجم نظامی آمریکا " بود. حال آنکه هرگز نباید و به هیچ وجه نمی توان دولت آمریکا را از اتهام طرح افشا شده تهاجم به ایران تبرئه کرد. اگر چنین طرحی به رغم سرمایه گذاری و تمرین های نظامی تاکنون نتوانسته است اجرایی شود، در درجه اول به شعور ملی ایرانیان و مخالفت آنان با دخالت نظامی بیگانه برمی گردد که به رغم همه ناخرسندی ها و نارضایتی ها و مخالفت های بنیادین با استبداد، امید دولت آمریکا راتاکنون نا امید کرده اند.البته این روزها آقای احمدی نژاد از آنطرف بام افتاده است و از سناریوی جدید دشمنان وحمله نظامی امریکا به دوکشور منطقه ظرف سه ماه آینده خبر می دهد که تعجب بسیاری و بی اعتنایی گروه های بیشتری را موجب شده است.نمی دانم از نظر بازجوها آقای احمدی نژاد نیز نیاز به مراجعه به پزشک دارد یانه؟
10. اگر پسوندها و القاب اسلامی وشیعی را که بازجوها درجوابیه خود برای نظام مورد نظر خود ردیف می کنند، حذف و به جای آن در ماهیت دشمن شناسی و شیوه مدیریت کشور حزب پادگانی دقت کنیم، نظام مورد نظر آنان چه تفاوتی با نظام کره شمالی دارد به جز اینکه بگوییم آن " نظام" رو نوشت عقب مانده ای از کره شمالی در زمينه موشك و سلاح هسته اي است و اگر روزگاری به سطح تکنیکی هسته ای کره شمالی برسد، می توان نام " کره شمالی اسلامی" را برای آن انتخاب کرد؟
11. امیدوارم نظرسنجی موسسه "پیو " صحت پیش بینی مرا در سخنرانی های انتخاباتی اثبات نکند که گفته بودم اگر آقای احمدی نژاد دوباره بر سر کار آید، ایران "عبرت" منطقه خواهد شد و جامعه ما از دورانی که در افکار عمومی منطقه "سرمشق" محسوب می شد گذر خواهد کرد.
12. "کنگ دان اه" (Kongdan Oh) و "ریپ سی هسیگ" (Raip C.Hassig) در کتابی به نام "North Korea Through The Looking Glass" ویژگی های نظام کره شمالی را برشته تحریر درآورده اند که عبرت آموز است.
13.همان کتاب،ص27. کره شمالی همچنین به آن لحاظ عبرت آموز است که نمونه دیگری از یک جامعه باسواد و شهری در آن منطقه سراغ نداریم که شهروندانش در ایام صلح در معرض قحطی و گرسنگی قرار گیرند.
14 و15 و16.همان کتاب، ص21 تا32 .
17. در سایه چنین تعریفی از مقولات " آزادی" و " استقلال"، حق انرژی هسته ای کشور و توفیق در پرتاب ماهواره به فضا که از قضا مقدمات اصلی آن رخداد نیز در عصر اصلاحات تمهید شد، کارکرد تبلیغاتی درجهت توجیه ناکارمدی های حزب پادگانی و ناکامی های کشور می یابد.
18. آیا بازجوها می توانندتفاوت بین درک "کیم ایل سونگی" (لیدر متوفای کره شمالی در سال 1373 که ایدیولوژی "کیم ایل سونگیسم" راهنمای مشی سیاسی خلف او " کیم ایل جونگ" است) از مفاهیم " استقلال" و " آزادی" و " دشمن" و " امنیت" را با درک نظامی – امنیتی خود از همان مفاهیم ارایه کنند؟
19. نظامی که من از آن دفاع می کنم و بهترین سالهای عمر خود را صرف استقرار و شکوفایی آن کرده ام، بنیانگذارش تعریف متفاوتی از استقلال دارد، یعنی نه فقط استقلال یک واحد ملی و آزادی آن از یوق بیگانگان که استقلال شهروندان و نهادهای مدنی تا مرز استقلال آکادمیک دانشگاه و حوزه را در نظر داشت. با چنین تعریفی از مقوله استقلال و تعمیم آن به حوزه زندگی خصوصی و عمومی و استقلال حوزه و دانشگاه، حمله به بیوت مراجع و نیز تهاجم به دانشگاه نمی تواند یک "پیروزی" علیه "براندازای نرم" به حساب آید. .
20.نمیدانم چرا کیفرخواست متهمان فعالیت های انتخاباتی منتقد یکه سالاری در تعریف آنچه " کودتای مخملی" می نامد و آن را "شیوه ای برای سرنگونی نظام های مستقل یا نا هماهنگ با هژمونی و استیلا طلبی غرب" میداند ، صربستان عهد "میلوسویچ" قصاب مسلمانان بالکان را به عنوان یک نمونه بارز و "خیلی شبیه" جنبش سبز در ایران می خواندکه درآن انقلاب مخملی به پیروزی رسید ولی ما را خیلی شبیه "کره شمالی" نمی خواند که به همان اندازه رژیم میلوسویچی " مستقل یا ناهماهنگ با هژمونی و استیلا طلبی غرب" است و در عین حال انقلاب مخملی در آن رخ نداده است. آیا در تعریف دادگاهی -پادگانی از مفهوم "نظام" و" خانواده جهانی "نظام های مستقل و ضد غرب"، نظام مستقل کره شمالی شبیه ترین نظام به نظام سیاسی مطلوب حزب پادگانی نیست؟
به دنبال تصمیم سنگال مبنی بر قطع کلیه روابط سیاسی با ایران، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی این اقدام را «تحت تأثیر عوامل دیگری» و فاقد «توجیه منطقی» دانست.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، در این بیانیه آمده است که سنگال در حالی خواستار قطع روابط سیاسی با ایران شده که پیشتر مقامات سیاسی و نظامی دو کشور بر پایان یافتن «تمامی سوءتفاهمات موجود و لزوم گسترش روابط دو جانبه» تأکید کرده بودند.
وزارت امور خارجه سنگال سهشنبه شب با انتشار بیانیهای جمهوری اسلامی را به تأمین سلاح برای جداییطلبان شورشی جنوب غرب این کشور متهم کرد و ضمن تأکید بر کشته شدن سه سرباز سنگالی توسط این تسلیحات، به روابط سیاسی خود با جمهوری اسلامی پایان داد.
فرزندان مهدی کروبی در نامه ای به مقامات ارشد نظام، نسبت به عواقب اعمال محدودیتها برای پدر و مادرشان هشدار داده و خواستار مشخص شدن مبنای حقوقی حصر خانگی ایشان و مقام دستور دهنده به این اقدام، شدهاند.
آنها همچنین با یادآوری حمله ماموران ساواک به منزل کروبی در سال ۱۳۵۲ و با اشاره به اینکه آنها “بدون توهین و جسارت از پدرم خواستند ایشان (مادر) را آرام کند، آوردهاند: “حال در نظامی که خود از قدمای اصلی آن به شمار میروند، باید بشنویم که ماموران دستگاه امنیتی در اجرای فرمان مقامات، بعد از ورود به داخل منزل و در قبال اعتراض مادر نسبت به نحوه بازرسی، برخوردی غیر انسانی با ایشان داشته اند.”
این سه فرزند مهدی کروبی، اتهام نسبت داده شده به برادر بازداشتشدهشان از سوی سایتهای وابسته به دستگاه امنیتی (جاسوسی برای دول خلیج فارس) را نیز “آنقدر مسخره و مضحک” توصیف کردهاند که “فکر نمیکنیم هیچ فرد عاقلی حتی در اردوگاه حاکمیت هم حاضر به پذیرش آن باشد.”
به گزارش سحام نیوز، متن کامل این نامه بدین شرح است:
بسمه تعالی
الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم
مقامات ارشد نظام
همانطور که میدانید از ۱۴ روز پیش منزل والدین گرامی مان از سوی ماموران امنیتی محاصره و متعاقب آن امکان هرگونه تماس در جهت جویا شدن از وضعیت سلامت آن ها از همه اعضای خانواده سلب گردید. در خلال این مدت از طریق پاسداران مستقر در منزل وضعیت جسمی آنان را جویا بودیم و مطلع بودیم که خرید روزانه منزل توسط راننده مادرمان انجام و بعد از عبور از گیت امنیتی بدستشان می رسید. اما بعد از یورش و استقرار نیروهای امنیتی در منزل دیگر خبری از وضعیت آنان در دست نیست.
همه امور از جمله تهیه مواد غذایی توسط امنیتی ها صورت می گیرد. فرزندان مهدی کروبی و نوادگان مرحوم آیت الله شیخ احمد با فرهنگ مبارزه و مقابله با ظلم به خوبی آشنائی دارند و و بعد از انقلاب دوشادوش مردم بی ادعا در جبهه های جنگ برای تمامیت ارضی این کشور جنگیده اند. پدرمان در آخرین پیام با صراحت فرمودند که تا آخرین قطره خون در کنار مردم باقی خواهند ماند و از حاکمیت خواستند با برپایی یک دادگاه علنی ایشان را محاکمه کند و صرف نظر از حکم صادره، مردم این وارثان اصلی و ابدی این سرزمین به قضاوت در باب اینکه چه کسی به این کشور، نظام و انقلاب خدمت و یا خیانت کرده بپردازند. پدر در دوران مبارزه از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ نه بار زندان و تبعید را تجربه کردند و مادر این همراه مقاوم و صبور یار همیشگی او بوده و هست .
فرزند اول و دوم مهدی کروبی بخوبی یورش ماموران ساواک را در ساعت ۱۰ شب بداخل منزل در خیابان حکمت شمیران درسال ۱۳۵۲را بیاد دارند که در قبال تندی مادر به یورش برق آسا ماموران بداخل حیاط منزل، آنان بدون توهین و جسارت از پدرم خواستند ایشان را آرام کند. حال در نظامی که خود از قدمای اصلی آن به شمار می روند باید بشنویم که ماموران دستگاه امنیتی در اجرای فرمان مقامات بعد از ورود به داخل منزل و در قبال اعتراض مادر نسبت به نحوه بازرسی، برخوردی غیر انسانی با ایشان داشته اند.
حسب تقدیر الهی مبارزه با ظلم سنت دیرینه این خاندان قرار گرفته فلذا در تحمل هزینه های آن باکی نداریم اما عدم پذیرش بار آن از سوی حاکمیت قابل پذیرش نیست. کیست که در انقلاب اسلامی نقشی ایفا کرده باشد و نداند شیخ احمد و فرزندش مهدی چه مصائبی در این راه تحمل کردند. در تحمل هزینه های آتی هم باکی نیست اما لازم است مقامات ارشد کشور معین کنند که اولا مبنای حقوقی حصر خانگی بدین نحو چیست؟ ثانیا آیا حکمی قضایی در این باب صادر گردیده، اگر آری، چه مقامی آن را صادر کرده است؟ قلمرو محدودیت حکم حصر تا کجاست؟ آیا مقام ذی صلاح قانونی به انشای آن مبادرت کرده و یا مبنای آن حکم حکومتی است؟ اگر چنین است دامنه آن چه کسانی از اهل خانواده را که در بند نیستند در بر می گیرد؟
ضمن اخطار نسبت به سلامتی پدر و مادرمان از مقامات ارشد کشور می خواهیم دامنه این حکم ابداعی را اعلام نمایند.
برادرمان علی فرزند سوم خانواده سال گذشته دستگیر و در مسجد، این خانه امن الهی به شدت مورد شکنجه قرار گرفت. او این بار و همزمان با یورش ماموران به منزل پدر، بعنوان گروگانی برای تحت فشار قراردان پدرمان، مجددا دستگیر و همسر محترمه وی خانم پناهی خواهر سه شهید بسیجی واقعی، ساعاتی مورد بازجویی قرار گرفت. اتهام انتسابی که همزمان با دستگیری وی از سوی سایت های وابسته به دستگاه امنیتی ( جاسوسی برای دول خلیج فارس) مطرح شده آنقدر مسخره و مضحک است که فکر نمی کنیم هیچ فرد عاقلی حتی در اردوگاه حاکمیت هم حاضر به پذیرش آن باشد. به جای توسل به سناریوهای نخ نما شده برای ندیدن واقعیت جامعه مناسب است کمی هم به حرف و سخن مردم این وارثان اصلی کشور توجه شود.
والسلام
محمد حسین، محمد تقی و یاسر کروبی
باسمه تعالی
محضر مبارک آیات عظام، مراجع عالی قدر، علمای اعلام و فقهای گرانقدر اسلام
سلام علیکم
دومین نامه را به پیشگاه شما علمای بزرگوار به عنوان تنها مرجع تظلم و حق خواهی که برایمان در این کشور مانده است، در حالی می نگارم که نه تنها ایران عزیزمان بلکه بسیاری از کشورهای منطقه، دستخوش حوادث و جریاناتی سرنوشت ساز بوده و موجی اجتناب ناپذیر از نقاط مختلف دنیا برخاسته و طوفان هایی را رقم زده است.
در شرایط دشوار کنونی، علی رغم تأکید آیات شریفۀ قرآن و توصیه های مکرر دینی مبنی بر عبرت آموزی از تاریخ و سرنوشت پیشینیان و بر حذر داشتن انسان ها از تکرار آزموده های نامیمون و ناموفق گذشته، مع الاسف شاهد اتفاقات ناگواری هستیم که خدای ناکرده اگر استمرار یابد، نه تنها سکون و آرامش، رؤیای طولانی این مرز و بوم خواهد شد که بیم آن می رود کلام و دین خدا نیز قربانی منافع و مطامع شخصی افرادی شود که ضرباتشان را با نام دین بر پیکر اسلام وارد می آورند.
گرامیان !
پس از نامه ها و دیدارهایی که خانواده های زندانیان سیاسی با شما پدران مهربان داشته اند، خوشبختانه تفقدات و اعلام مواضع روشنگرانه تان مطلع امیدی شد تا بدانیم هنوز هستند دلسوزانی که درک می کنند رنج مادران و کودکان و همسران بی گناهی را که گویا قرار است برای دومین سال متوالی، ایام نوروز را دور از عزیزانشان بوده و هنگام تحویل سال ، کنار سفره ای که با "سین" ستم ، خالی از سبزه و سنبل است ، با چشمانی خونبار دعای "یا مقلب القلوب" بخوانند و پیام های تبریک افرادی را گوش کنند که خود در کنار عزیزانشان هستند.
آقایان !
شما خود قضاوت کنید کودکان معصومی که سهمشان از شادی میلاد پیامبر مکرم اسلام (ص) و دیگر معصومین علیهم السلام، تنها تعطیلی و محرومیت از ملاقات های کابینی بسیار کوتاه هفته ای یک بار آنهم از پشت شیشه ها است، چه احساسی باید نسبت به پیامبر آشتی و رحمت داشته باشند که خدا در موردش فرموده :
"فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظأ غلیظ القلب لانفضوا من حولک ..."
مراجع عالیقدر !
شما را به مقدسات سوگند می دهم حکم خدا را اعلام فرمائید در خصوص زوج های جوانی که با اتهامات و دلایل بی اساس و واهی، ماه های طولانی است همسران خود را ندیده اند و این در حالی است که زندانیان سیاسی، تنها به جرم اندیشۀ حق خواهی حتی از تماس تلفنی ، مرخصی ، ملاقات حضوری و دیگر حقوق اولیۀ هر زندانی نیز محرومند.
شما را به خدا مشخص فرمائید آیا شریعت مقدس اسلام می پسندد که احکام و مجازات هائی سنگین بر اساس اعترافاتی تحت فشار و انفرادی و ... برای انسان هایی تعیین نمایند که بی گناهی آنها بر همگان آشکار است؟
لطفأ مشخص فرمائید آیا کمک به خانواده های بی پناه زندانیان سیاسی نیز مانند هر امداد و کمک رسانی به هم نوع ، امری نه تنها پسندیده که فریضه است یا گناه و جرمی نابخشودنی ؟
بزرگواران !
زندانیان بی گناهی در زندان ها و بازداشتگاه های رسمی و غیر رسمی ، اعم از اوین و رجائی شهر و... هستند که با محرومیت از ابتدائی ترین حقوق مسلم یک زندانی ، روزها و شب ها را می شمارند تا احکامی که ناجوانمردانه برایشان صادر شده به پایان رسد و این تنها بخشی از ماجراست که روی دیگر سکه نیز حکایت رنج ها و مشقات خانواده های آنهاست که با انواع فشارهای اجتماعی ، اقتصادی ، شغلی و حتی روانی روبرو هستند.
خدا شاهد است حقیر که خود نیز در حال پرداخت تاوان سنگین حمایت سی و اندی ساله از این نظام هستم، از غصۀ جوان هایی که بیش از یک سال و نیم است از همسرانشان دور بوده و مادرانی که در سجاده های خود، یادگارهائی از اسیرانشان داشته و نیز کودکانی که هر شب با عکس پدر یا مادر زندانی خود بر دیدگان گریانشان به خواب می روند، به قدری پریشان و غمگینم که حاضرم به تنهائی به جای همۀ زندانیان سیاسی ، سالیان سال هجران و دوری از همسر در بندم را که از خانوادۀ شهدای جنگ تحمیلی است، تحمل کنم و در مقابل، تمامی این عزیزان را در کنار خانواده هایشان ببینم و در شگفتم که عاملین و بانیان اصلی این مظالم چگونه می توانند در کنار خانواده و دلبندانشان آرام گرفته و شب را بی دغدغه صبح کرده و نام مسلمان بر خود نهند؟
بزرگان !
حتمأ شما مردان خدا نیز شعارهای سخیف مرگ طلبی برای افراد خدوم و صدیق ملت را از تریبون های رسمی و علنی شنیده و با اطلاع از حصر خانگی و حبس غیر قانونی خدمتگزاران این مملکت، فشار این حرکات ضد اسلامی و غیر انسانی را بر قلب های خود حس کرده اید، پس آیا نباید نگران بود که دایرۀ محدودیت ها و رفتارهای ناشایست، گسترش یافته و هر روز گریبان تعداد بیشتری را بگیرد؟
آیا بیم آن نمی رود که در آینده ای نه چندان دور، شما بزرگان و عالمان دین را نیز در این دایره قرار داده و از اسلام و مسلمانی هیچ باقی نگذارند؟
پس سکوت را بشکنید و نگذارید زنگار بی خبری بیش از این دل هائی را مکدر سازد که هنوز نور خدا در آنها به خاموشی نگرائیده و رهنمودهای شما عزیزان را شنیده و می پذیرند.
شما را به خدا به داد زندانیان و خانواده های مظلومشان برسید پیش از آنکه ارادۀ صاحب اصلی اسلام بر عذابی الیم تعلق گیرد که او هر چه امر کند همان شود "إنما أمره إذا أراد شیئأ أن یقول له کن فیکون"
بار دیگر در خاتمه از جسارتی که به محضر شریفتان داشته ام پوزش طلبیده و سربلندی و عزت اسلام و مسلمین را از درگاه خدای تبارک و تعالی خواهانم.
ألاسلام یعلو ولا یعلی علیه
بندۀ کوچک خدا
مریم شربت دار قدس
ندای سبز آزادی: برپایه اخبار دریافتی صبح امروز مهدی تحققی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بازداشت و به مکان نامعلومی برده شد.
گفتنی است پیش از این نیز احمد هاشمی دیگر عضو سازمان و از مدیران کل وزارت کشور در دوران اصلاحات بازداشت شده بود. با بازداشت ایندو نفر و در پی بازداشت دو عضو دیگر شورای مرکزی سازمان دکتر عبدالله ناصری و علی باقری ، در سه هفته اخیر چهار عضو فعال این تشکل سیاسی بدون ارائه هرگونه حکم و دلیلی بازداشت و روانه زندان شده اند .
دعوت رهبران جنبش سبز به راهپیمایی در روز25 بهمن درحمایت از جنبش های مردمی تونس و مصر و حضور پرشور مردم در اینروز و روز یکم اسفند در پاسداشت دوشهید جنبش روز 25 بهمن باعث ترس و وحشت حاکمیت اقتدارگرا و حرکت های عصبی و کور از سوی آنها از قبیل حصر و حبس خانگی رهبران جنبش و بازداشت فله ای نیروهای سیاسی شده است و این در حالی است که جنبش های مردمی در کشورهای منطقه علیه رژیم های استبدادی و اقتدارگرا پس از ساقط کردن بن علی در تونس و مبارک در مصر درحال پیشروی در لیبی ، یمن ، بحرین ،الجزائر، مراکش و اردن است و زود یا دیر تاثیرات آن متوجه ایران خواهد شد.
با توجه به اینکه جنبش سبز جنبشی مدنی و اصلاح طلبانه است اینگونه برخورد حاکمیت با رهبران جنبش و نیروهای سیاسی جز اینکه به رشد افراطی گری دامن زند و گذار کم هزینه و پرسود بسوی عدالت ، آزادی و مردمسالاری را در کشورمان مسدود و پرهزینه سازد نتیجه دیگری در بر ندارد و درنهایت این حاکمیت اقتدارگرا خواهد بود که ضرر خواهد کرد چون هم تجربه های تاریخی و هم تحولات جاری در منطقه اثباتگر این موضوع است که جنبش های مردمی به رغم همه دشواری ها و سرکوبها و...راه خود را بسوی پیروزی خواهد یافت ، همانگونه که در تونس و مصر یافت و در کشورهای دیگر نیز درحال تحقق یافتن است.
ندای سبز آزادی: شورای هماهنگی راه سبز امید در سومین بیانیه ی خود، ضمن محکوم کردن اعمال غیر قانونی سیستم قضایی و امنیتی کشور و حصر خلاف اصول و قانون رهبران جنبش مردمی سبز و با اشاره به تجربه ی تاریخی ملت ما و تجربه امروز ملت های منطقه که اقتدار گرایان با تکیه بر سازمان های امنیتی و نظامی نمی توانند مانع از شکست وسقوط جباران شوند هشدار می دهد: موسوی و کروبی در هیچ دادگاهی محاکمه و محکوم نشده اند و سلب آزادی آنها نقض آشکار حقوق شهروندی ایشان است. این شورا به اقتدار گرایان هشدار می دهد که نتیجه این گونه رفتارهای غیر قانونی و غیر شرعی چیزی جز تشدید بحران حاکم بر کشور نیست.
این شورا در جدیدترین بیانیه ی خود از راهکارهایی مانند تحصن، اعتصاب، تحریم و مقاومت مدنی برای تثبیت حاکمیت قانون به معنای واقعی استقبال کرد.
هم چنین این شورا ایمیلی را به ادرس dabirkhaneh.rso@gmail.com برای ارتباط مستقیم هموطنان و بهره مندی از نظرات آنان اعلام کرده است.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد:
بیانیه شماره سوم شورای هماهنگی راه سبز امید
بنام خدا
هموطنان عزیز، شهروندان آزاده و همراهان راه سبز امید
اعتراضات روزهای 25 بهمن و اول اسفند، نشان داد جنبش سبز با اتکا به روش های مسالمت آمیز بر دستیابی به حقوق پایمال شده مصرّح در قانون اساسی اصرار دارد و ضمن پیگیری حقوق مسلّم و مطالبات قانونی خود، در مقابل خشونت طلبی اقتدارگرایان ایستادگی کرده و راه مبارزه مدنی را ادامه خواهد داد.
حوادث بیست ماهه اخیر نشان داده است اقتدارگرایان در سوق دادن فضای سیاسی کشور به سمت خشونت و ارعاب مصمّم هستند و به همین دلیل خویشتنداری و التزام راهیان جنبش سبز به ارزش های اخلاقی، مدنی و ضد خشونت را به ناتوانی و خاموشی آن تعبیرمی کنند. در این مدت حربه های زنگ زده اقتدارگرایان برای مقابله با خواسته های قانونی و مدنی مردم آنقدر رسوا و نخ نما بود که دیگر نیازی به افشای آنها نیست. اتهاماتی همچون وابسته خواندن جنبش به قدرت های خارجی و همدلی جنبش با ساکنان خانه عنکبوتی خشونت و نفاق از یک سو و انکار وقیحانه ضرب و شتم، شکنجه و کشتار معترضان بی دفاع و نسبت دادن آن به مردم، مصادره شتاب زده شهیدان جنبش، ادامه ی بازداشت های غیرقانونی و گسترده، رواج و بلکه مسابقه در هتاکی، تهمت و افترا نسبت به چهره های پیشرو در مبارزات انقلاب و بالاخره حصر خانگی رهبران جنبش از سوی دیگر نمونه هایی از سیاست های سراپا خطای اقتدارگرایان برای نشنیده گرفتن صدای مردم است. دولت کودتا و صاحبان قدرت غافل تر از آن هستند که امواج سهمگین آگاهی اقشار گوناگون مردمی که دیگر برای فهم و تجزیه و تحلیل شرایط سیاسی حاکم بر کشور، در انتظار خطابه ها، خطبه ها و دروغ پردازی های رسانه های حکومتی نمی نشینند را فهم کنند. جلوه های گوناگون دروغ دولت نامشروع کودتا چنان بر پیر و جوان، زن و مرد، روستایی و شهرنشین، کارگر و کشاورز، دانشجو و طلبه، استاد دانشگاه و عالم دینی و حتی بخش قابل توجهی از نظامیان، آشکار شده که بسیاری از افراد کم اطلاع که تا دیروز نسبت به ماهیت غیردینی و غیراخلاقی دولت در شک و تردید بودند، از همراهی و همسازی با آن سرباز می زنند.
هموطنان گرامی!
حوادث روزهای اخیر نشان داد جنبش سبز کوشا، با نشاط و سرزنده است، چیزی جز احقاق حق حاکمیت مردم نمی خواهد. بر این اساس همچنان که همراهان پایدار و مقاوم این جنبش بارها گفته اند، سرانجام محتوم راه سبز امید، پیروزی است. تجربه ی تاریخی ملت ما و تجربه امروز ملت های منطقه نشان می دهد اقتدارگرایان با تکیه برسازمان های امنیتی و نظامی نمی توانند مانع از شکست و سقوط جباران شوند. از این رو جنبش سبز با اتکا به مبانی و راهکارهای مندرج در منشور جنبش راه خود را به سوی ایران آباد و آزاد می گشاید. بر این اساس همراهان جنبش سبز علاوه بر اینکه از هر مناسبت ملی و دینی و آئینی برای نمایش حضور و طرح مطالبات خود شجاعانه و مدبرانه استفاده خواهند کرد، از راهکارهای دیگر مانند تحصن، اعتصاب، تحریم و مقاومت مدنی برای تثبیت حاکمیت قانون به معنای واقعی، شناسایی و تضمین حقوق بنیادین شهروندان نیز بهره خواهند برد. اهم این مطالبات عبارت اند از:
- رفع حصر خانگی رهبران جنبش سبز
- تضمین حق شهروندان بر تجمعات و راهپیمایی
- آزادی زندانیان سیاسی
- آزادی مطبوعات و رفع سانسور
- خاتمه دادن به شرایط امنیتی حاکم بر کشور
- برگزاری انتخابات آزاد، غیرگزینشی و سالم از طریق لغو نظارت استصوابی
به حاکمیت و دولت کودتا توصیه می گردد بجای سخن گفتن به زبان زور و زر و تزویر و سرکوب معترضان مسالمت جو، با تحقق مطالبات فوق حق حاکمیت مردم را به رسمیت شناخته و با فراهم آوردن فضای نقد، رحمت و مدار در جامعه با ملت به گفتگو بنشیند. بدیهی است که مبارزه این جنبش تا آن هنگام ادامه خواهد داشت.
شورای هماهنگی راه سبز امید همه راهیان سبز را به تقویت شبکه های اجتماعی بویژه "شبکه های محلی" برای حضور فعال در اعتراضات مدنی دعوت می کند. تشکیل و گسترش شبکه های سبز در شرائط دشوار فعلی یک فریضه ملی است.
این شورا با اعتقاد به خرد جمعی ملت رشید ایران، و به اتکای مشاوره و مشارکت شبکه های سبز برنامه راه سبز امید را ترسیم می کند.
شورای هماهنگی راه سبز امید نگرانی شدید خود را از حصر خانگی رهبران جنبش سبز و رفتار غیر قانونی و کینه توزانه با آنها ابراز می دارد. از تاریخ 25 بهمن هیچ اطلاعی از سلامتی میر حسین موسوی و زهرا رهنورد، مهدی کروبی و فاطمه کروبی در دست نیست. این اعمال خلاف قانون اساسی و موازین حقوق بشر پذیرفته شده توسط جمهوری اسلامی ایران است. موسوی و کروبی در هیچ دادگاهی محاکمه و محکوم نشده اند و سلب آزادی آنها نقض آشکار حقوق شهروندی ایشان است. این شورا به اقتدار گرایان هشدار می دهد که نتیجه این گونه رفتارهای غیر قانونی و غیر شرعی چیزی جز تشدید بحران حاکم بر کشور نیست.
شورای هماهنگی راه سبز امید، مردم شریف و پایدار را به توجه ویژه به اصول و موازین منشور جنبش (ویرایش جدید) فرا می خواند و در اطلاعیه ها و بیانیه های بعدی، گام های اتی جنبش را به اطلاع همگان خواهد رساند.
شورای هماهنگی راه سبز امید
پنج اسفند هزار و سیصد و هشتاد و نه
برای دسترسی به صفحه فیس بوک راه سبز امید اینجا کلیک کنید
ندای سبز آزادی: خانواده زندانیان سیاسی یک شنبه این هفته نیز در هم بستگی با عزیزان دربند به ویژه زندانیان سیاسی ممنوع الملاقاتی روزه دار بودند و روزه سیاسی خود را در منزل یکی از خانواده افطار کردند.
به گزارش کلمه، در ادامه ی این برنامه دعای توسل قرائت شد که حاضرین در شب ولادت مولود ۱۷ ربیع محمد مصطفی (ص) با توسل به او و دخت بزرگوارش و ائمه معصومین (ع) رهایی همه آزادگان دربند و رفع مشکلات جوامع اسلامی به ویژه ایران را که مدعیان مسلمانی به نام اسلام بر مردم ستم روا می دارند، از خداوند سبحان طلب کردند.
در پایان یکی از زندانیان سیاسی زمان طاغوت با بیان خاطرات خود از آن زمان، التجاء به پروردگار را تنها راه خلاصی دانسته با خضوع قلب برای رهایی آزادگان سرفراز از بند دعا کرد.
لازم به ذکر است روز ولادت پیامبر اکرم (ص) ملاقات زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ تعطیل بود و امکان تماس تلفنی این عزیزان نیز کماکان وجود ندارد و خانواده ها در صورت تعطیلی دو شنبه ها که روز ملاقات است، پس از ۱۵ روز می توانند از احوال عزیزانشان مطلع شوند.
ندای سبز آزادی: محمد عاشق آزادی بود، محمد عاشق زندگی بود، محمد خسته شده بود مثل خیلی از جوان های دیگر در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت کرد تا بگوید کشورش را دوست دارد. حالا نه من و نه هیچ یک از اعضای خانواده ام نمی توانیم باور کنیم که محمد دیگر بین ما نیست، این نامردی است وقتی می بینم تابوت محمد را کسانی که هیچ نسبتی با برادرم نداشتند دزدیدند.
اینها بخشی از ناگفته های یکی از اعضای خانواده ی محمد مختاری جوان ۲۲ ساله ای است که در راهپیمایی ۲۵ بهمن هدف گلوله قرار گرفت و سپس جان باخت. پس از کشته شدن محمد مختاری خانواده او به دلیل شرایط امنیتی با هیچ رسانه ای به صورت رسمی گفتگو نکرده اند اما مجید مختاری می گوید دیگر نمی تواند از برادرش سخن نگوید.
مجید مختاری در مصاحبه با جرس می گوید: انگارکسی دارد برای من قصه می گوید، قصه برادری که عاشق زندگی بود اما کشته شد و حالا کسی دارد داستان را عوض می کند و این درد آور است که بدن بی جان برادر خود را بر شانه های کسانی می بینم که چهره هایشان برای من که برادر او هستم اصلا آشنا نیست.
رسانههای وابسته به دولت، خبر داده بودند “مردم انقلابی” جنازه محمد مختاری که به دست «عوامل منافقین» کشته شده است را، با شعار دادن علیه «سران فتنه» تشییع کردهاند بدون آنکه اشاره ای به هویت واقعی این جوان و آخرین نوشته او در صفحه مجازی در فیس بوک کنند که نوشته بود: «خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام». بدین ترتیب به تعبیر معترضان حکومت، دو تن از کشته شدگان راهپیمایی ۲۵ بهمن توسط لباسشخصی ها «دزدیده» و تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد.
هوادارن دولت برای صانع ژاله اولین جوانی که هویت او پس از کشته شدن توسط خبرگزاری فارس به عنوان بسیجی معرفی شده بود نیز مراسمی مشابه و سازماندهی شده برگزار کردند که برادر وی قانع ژاله طی یک گفتگو با صدای آمریکا در مورد چگونگی صدور کارت جعلی بسیج خبررسانی کرده بود، اینک مجید مختاری برادر محمد مختاری نیز در مورد وضعیت برگزاری مراسم تشییع و روحیات برادر خود پیش از کشته شدن در راهپیمایی لب به سخن گشود.
اصلا نمی تونم چیزی بگم. درد آور است، این تهِ نامردی است که داستان را عوض کنید، هویت قاتل را عوض کنید و داستان را به نفع خودتان جلوه دهید… وقتی می بینم کارهایی که انجام می دهند، سریع تابوت را بر می دارند و دور و بر تابوت می ایستند و پرچم جمهوری اسلامی را می اندازند روی تابوت.
اصلا واقعا چندش آور است این کارها، نمی توانم باور کنم، واقعا نمی دانم بعدها چطور می خواهند جواب بدهند. این حتی دروغ، از جنسِ دروغ های احمدی نژاد هم نیست، این دروغ، یعنی شما قاتل را می دانید کی هست و دارید دروغ می گویید، شما دارید همه چیز صد و هشتاد درجه تغییر می دهید و طور دیگری نشان می دهید، جلوی چشم مردم…همه مراسم خیلی کنترل شده اند. چی بگم، محمد عاشق زندگی بود حق اش نبود کشته شود
ندای سبز آزادی: نسرین ستوده ، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر از ملاقات هفتگی با خانواده اش محروم شد .
به گزارش کلمه ، این وکیل دادگستری که بیش از شش ماه است در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می برد به ۱۱ سال حبس، ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و وکالت محکوم شده است.
او در تماس تلفنی با خانواده اش گفته است : «ماموران زندان وقتی می خواستند من را برای ملاقات هفتگی بیاورند مجبورم کردند ، مسیر بند ۲۰۹ تا سالن ملاقات را نیز با چشم بند طی کنم .موضوعی که موجب اعتراضم شد اما ماموران زندان به جای توجه به این اعتراض اعلام کردند که از ملاقات محروم شده ام و دوباره مرا به سلولم بازگرداندند .»
نسرین ستوده دو فرزند خردسال دارد که یکی از آنها سه ساله و دیگری ده ساله است اما با این وجود مقامات دادستانی در این مدت به نسرین و فرزندانش امکان ملاقات حضوری نداده اند و فرزندان او بیش از شش ماه است که از دیدن مادر خود محروم هستند .
نسرین ستوده وکیل و فعال حقوق بشر با وجود چندین بار اعتصاب غذا در اعتراض به اتهامات غیرقانونی خود و فشارهای بین المللی برای آزادیش همچنان در زندان اوین و دریکی از سلول های چند نفره بند ۲۰۹ به سر می برد. وی روز ۱۳ شهریورماه سال جاری بازداشت شد و با حکم قاضی شعبه ۲۶ قاضی پیر عباسی به ۱۱ سال حبس، ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و وکالت محکوم شده است. او هفته گذشته بار دیگر در شعبه ۲۶ دادگاهی شد
ندای سبز آزادی: مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی، عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در نامه ی دوم خود خطاب به علما و مراجع ضمن خوشحالی از واکنش های اخیر ایشان که نشان از بی تفاوت نبودنشان نسبت به همه ظلم هایی که این روزها بر اسیران جنبش سبز و خانواده هایشان می رود اظهار داشته است: خدا شاهد است حقیر که خود نیز در حال پرداخت تاوان سنگین حمایت سی و اندی ساله از این نظام هستم، از غصۀ جوان هایی که بیش از یک سال و نیم است از همسرانشان دور بوده و مادرانی که در سجاده های خود، یادگارهائی از اسیرانشان داشته و نیز کودکانی که هر شب با عکس پدر یا مادر زندانی خود بر دیدگان گریانشان به خواب می روند، به قدری پریشان و غمگینم که حاضرم به تنهائی به جای همۀ زندانیان سیاسی، سالیان سال هجران و دوری از همسر در بندم را که از خانوادۀ شهدای جنگ تحمیلی است، تحمل کنم و در مقابل، تمامی این عزیزان را در کنار خانواده هایشان ببینم و در شگفتم که عاملین و بانیان اصلی این مظالم چگونه می توانند در کنار خانواده و دلبندانشان آرام گرفته و شب را بی دغدغه صبح کرده و نام مسلمان بر خود نهند؟
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته است بدین شرح است:
محضر مبارک آیات عظام، مراجع عالی قدر، علمای اعلام و فقهای گرانقدر اسلام
سلام علیکم
دومین نامه را به پیشگاه شما علمای بزرگوار به عنوان تنها مرجع تظلم و حق خواهی که برایمان در این کشور مانده است، در حالی می نگارم که نه تنها ایران عزیزمان بلکه بسیاری از کشورهای منطقه، دستخوش حوادث و جریاناتی سرنوشت ساز بوده و موجی اجتناب ناپذیر از نقاط مختلف دنیا برخاسته و طوفان هایی را رقم زده است.
در شرایط دشوار کنونی، علی رغم تأکید آیات شریفۀ قرآن و توصیه های مکرر دینی مبنی بر عبرت آموزی از تاریخ و سرنوشت پیشینیان و بر حذر داشتن انسان ها از تکرار آزموده های نامیمون و ناموفق گذشته، مع الاسف شاهد اتفاقات ناگواری هستیم که خدای ناکرده اگر استمرار یابد، نه تنها سکون و آرامش، رؤیای طولانی این مرز و بوم خواهد شد که بیم آن می رود کلام و دین خدا نیز قربانی منافع و مطامع شخصی افرادی شود که ضرباتشان را با نام دین بر پیکر اسلام وارد می آورند.
گرامیان !
پس از نامه ها و دیدارهایی که خانواده های زندانیان سیاسی با شما پدران مهربان داشته اند، خوشبختانه تفقدات و اعلام مواضع روشنگرانه تان مطلع امیدی شد تا بدانیم هنوز هستند دلسوزانی که درک می کنند رنج مادران و کودکان و همسران بی گناهی را که گویا قرار است برای دومین سال متوالی، ایام نوروز را دور از عزیزانشان بوده و هنگام تحویل سال ، کنار سفره ای که با “سین” ستم ، خالی از سبزه و سنبل است ، با چشمانی خونبار دعای “یا مقلب القلوب” بخوانند و پیام های تبریک افرادی را گوش کنند که خود در کنار عزیزانشان هستند.
آقایان !
شما خود قضاوت کنید کودکان معصومی که سهمشان از شادی میلاد پیامبر مکرم اسلام (ص) و دیگر معصومین علیهم السلام، تنها تعطیلی و محرومیت از ملاقات های کابینی بسیار کوتاه هفته ای یک بار آنهم از پشت شیشه ها است، چه احساسی باید نسبت به پیامبر آشتی و رحمت داشته باشند که خدا در موردش فرموده :
“فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظأ غلیظ القلب لانفضوا من حولک …
مراجع عالیقدر !
شما را به مقدسات سوگند می دهم حکم خدا را اعلام فرمائید در خصوص زوج های جوانی که با اتهامات و دلایل بی اساس و واهی، ماه های طولانی است همسران خود را ندیده اند و این در حالی است که زندانیان سیاسی، تنها به جرم اندیشۀ حق خواهی حتی از تماس تلفنی، مرخصی، ملاقات حضوری و دیگر حقوق اولیۀ هر زندانی نیز محرومند.
شما را به خدا مشخص فرمائید آیا شریعت مقدس اسلام می پسندد که احکام و مجازات هائی سنگین بر اساس اعترافاتی تحت فشار و انفرادی و … برای انسان هایی تعیین نمایند که بی گناهی آنها بر همگان آشکار است؟
لطفأ مشخص فرمائید آیا کمک به خانواده های بی پناه زندانیان سیاسی نیز مانند هر امداد و کمک رسانی به هم نوع، امری نه تنها پسندیده که فریضه است یا گناه و جرمی نابخشودنی
بزرگواران !
زندانیان بی گناهی در زندان ها و بازداشتگاه های رسمی و غیر رسمی ، اعم از اوین و رجائی شهر و… هستند که با محرومیت از ابتدائی ترین حقوق مسلم یک زندانی، روزها و شب ها را می شمارند تا احکامی که ناجوانمردانه برایشان صادر شده به پایان رسد و این تنها بخشی از ماجراست که روی دیگر سکه نیز حکایت رنج ها و مشقات خانواده های آنهاست که با انواع فشارهای اجتماعی، اقتصادی، شغلی و حتی روانی روبرو هستند.
خدا شاهد است حقیر که خود نیز در حال پرداخت تاوان سنگین حمایت سی و اندی ساله از این نظام هستم، از غصۀ جوان هایی که بیش از یک سال و نیم است از همسرانشان دور بوده و مادرانی که در سجاده های خود، یادگارهائی از اسیرانشان داشته و نیز کودکانی که هر شب با عکس پدر یا مادر زندانی خود بر دیدگان گریانشان به خواب می روند، به قدری پریشان و غمگینم که حاضرم به تنهائی به جای همۀ زندانیان سیاسی، سالیان سال هجران و دوری از همسر در بندم را که از خانوادۀ شهدای جنگ تحمیلی است، تحمل کنم و در مقابل، تمامی این عزیزان را در کنار خانواده هایشان ببینم و در شگفتم که عاملین و بانیان اصلی این مظالم چگونه می توانند در کنار خانواده و دلبندانشان آرام گرفته و شب را بی دغدغه صبح کرده و نام مسلمان بر خود نهند؟
بزرگان !
حتمأ شما مردان خدا نیز شعارهای سخیف مرگ طلبی برای افراد خدوم و صدیق ملت را از تریبون های رسمی و علنی شنیده و با اطلاع از حصر خانگی و حبس غیر قانونی خدمتگزاران این مملکت، فشار این حرکات ضد اسلامی و غیر انسانی را بر قلب های خود حس کرده اید، پس آیا نباید نگران بود که دایرۀ محدودیت ها و رفتارهای ناشایست، گسترش یافته و هر روز گریبان تعداد بیشتری را بگیرد؟
آیا بیم آن نمی رود که در آینده ای نه چندان دور، شما بزرگان و عالمان دین را نیز در این دایره قرار داده و از اسلام و مسلمانی هیچ باقی نگذارند؟
پس سکوت را بشکنید و نگذارید زنگار بی خبری بیش از این دل هائی را مکدر سازد که هنوز نور خدا در آنها به خاموشی نگرائیده و رهنمودهای شما عزیزان را شنیده و می پذیرند.
شما را به خدا به داد زندانیان و خانواده های مظلومشان برسید پیش از آنکه ارادۀ صاحب اصلی اسلام بر عذابی الیم تعلق گیرد که او هر چه امر کند همان شود “إنما أمره إذا أراد شیئأ أن یقول له کن فیکون”
بار دیگر در خاتمه از جسارتی که به محضر شریفتان داشته ام پوزش طلبیده و سربلندی و عزت اسلام و مسلمین را از درگاه خدای تبارک و تعالی خواهانم.
ألاسلام یعلو ولا یعلی علیه
بندۀ کوچک خدا
مریم شربت دار قدس
ندای سبز آزادی: بهاره هدایت و مهدیه گلرو بیش از دوماه است که بدون هیچ دلیل مشخصی از ملاقات با خانواده هایشان محروم شده اند . این در حالی است که این دو فعال دانشجویی حتی حق تماس تلفنی با خانواده هایشان را نیز ندارند .
به گزارش کلمه، بهاره هدایت از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت به همراه مهدیه گلرو، دیگر فعال دانشجویی در قرطنینه بند متادون، زندان اوین نگهداری می شوند و مدت دو ماه است که ممنوع الملاقات هستند .
خانواده این دو زندانی سه شنبه هر هفته که روز ملاقات بند زنان است به زندان اوین می روند، اما هر بار مسوولان می گویند که به دستور مقامات دادستانی این دو زندانی اجازه ی ملاقات ندارند.
خانواده این دو زندانی نمی دانند که باید به چه محلی شکایت ببرند و دلیل این ظلم مضاعف بر عزیزان شان را نمی فهمند . مهدیه گلرو و بهاره هدایت بیش از یک سال و نیم است که در زندان اوین به سر می برند بدون اینکه حتی یک روز به مرخصی آمده باشند اکنون نیز این دو زندانی بدون هیچ دلیل مشخصی از ملاقات با خانواده هایشان محروم شده اند .
بهاره هدایت و مهدیه گلرو ، ماه هاست که به همراه ۱۹ زندانی سیاسی زن دیگر در شرایط قرنطینه ، بدون حق استفاده از تماس تلفنی و مرخصی، در زندان اوین نگهداری می شون
ندای سبز آزادی: جوانان اصلاح طلب در بیانیهای، با اشاره به در پیش بودن ۱۱ اسفند، زادروز میرحسین موسوی، هشدار دادند که ادامهی حصر موسوی و کروبی، به بیشتر شدن فاصله مردم از حاکمیت و نیز بحرانیتر کردن کشور منجر خواهد شد. آنها همچنین اعلام کردند که اگر تا آن روز حصر موسوی شکسته نشود، با همراهی و همفکری «شورای هماهنگی راه سبز امید» به راهپیمایی خواهند پرداخت و بار دیگر خیابانها را سبز خواهند کرد.
به گزارش کلمه، در این بیانیه جوانان اصلاح طلب آرزو کرده و از خدا خواستهاند که “در مسیر دستیابی به اهداف جنبش سبز، که سعادتمندی همه ایرانیان را طالب است، قطره خونی از دماغ کسی ریخته نشود و جانی قربانی نشود، و حاکمیت در یابد که بجای سرکوب و زور و حصر و حبس معترضان و منتقدان باید صدای آنها را بشنود و گفتگو و مصالحه و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مبنای رفتار خود قرار دهد و راه را بر اصلاحات گشوده دارد.”
متن کامل این بیانیه در ادامه آمده است:
به نام خداوندی که انسان را خلق کرد و به او نعمت بزرگ آزادی را هدیه داد
تولد من روز آشنایی با شماست.
“میرحسین موسوی”
در مسیر سبزی که آغاز به پیمودن آن کرده ایم، فراز و نشیب های بسیار را پشت سر گذاشته و روز به روز بر وحدت و همدلی مان افزوده شد، و هر روز بر آرمان و ایمانمان استوارتر شدیم و هر لحظه امیدمان به پیروزی در راهی که برگزیدیم افزون تر شد و می شود.
در کنار هم آموختیم که به قول موسوی عزیز جریان سبز و آرمان های سبزمان را زندگی کنیم و سبز بودن و تفکر سبز را در لایه لایه زندگی خود وارد کنیم و در این راه صبر و استقامت بورزیم.
آری، میرحسین عزیز این سال را سال صبر و استقامت نامید و ما نیز نشان دادیم که به راستی در سختی ها و مشقات و گردنه های دشوار و صعبی که ناامیدی را سرسختانه القا می کنند، صبوریم و استقامت و بردباری مان را به رخ کشیدیم ، استقامتی که پس از یک سال سکوت و بردباری آگاهانه، بدون هیچ تغییری در آرمان بزرگ ومرام مسالمت آمیز و به دور از خشونت مان بار دیگر ما را با همان استواری پیشین به خیابان ها آورد.
در این مدت عزیزان زیادی را بدرقه زندان ها کردیم و مادران و پدران و فرزندان و همسران بسیاری میهمان بهشت زهرا و گلزارهای شهدا شدند، اما می دانیم و دیدیم که با هر قطره خونی که بر زمین ریختند بذر آگاهی را در ضمیر ملت ایران بیشتر آبیاری کردند. هر چند رنجی فراموش نشدنی بر دلهامان نشست اما استواری و عزممان برای پیمودن راه مقدس آزادی که در آن قربانیان زیادی را نثار کردیم بیشتر و مستحکم تر شد.
۲۵ بهمن و ۱ اسفند باز هم به همگان نشان داد که جنبش سبز ریشه هایی عمیق در اندیشه مردم ایران دارد و نیز ترس کودتاگران و دیکتاتور ها را از جنبشی که بارها آن را مرده نامیدند نشان داد. جنبشی که اینک جریان های مدنی و مردمی کشورهای منطقه را به خروش آورده و همدلی را در این بین دامن زده است. همچنین پیام دیگر حضور مردم در ۱ اسفند این بود که ما از یک قطره از خون های عزیزانمان که به ناحق ریخته اند نمی گذریم و حتی به قیمت نثار جانی دیگر برای دفاع از آن ایستاده ایم. ۱ اسفند به همه نشان داد که قاتلانی که عزم دزدیدن شهدا را دارند حتی اگر از همه رسانه های خود دروغ پراکنی کنند و نعل وارونه بزنند باز هم در برابر اراده مردم به هیچ شمرده می شوند.
ما جوانان احزاب اصلاح طلب در این برهه حساس از تاریخ ایران، همچون شما مردم شریف سبزاندیش ایران دغدغه بزرگمان حمایت و حفاظت از رهبران جنبش سرفراز سبز ایران است، رهبرانی که همیشه خود را عضوی کوچک از جنبش بزرگ سبز ایران نامیدند و همواره در سخت ترین شرایط در کنارمان بوده و هستند.
آری، ما همچون شما نگران رهبران و یاوران سبزمان هستیم، نگران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی هستیم که اینک در حصار کوته اندیشی و بی خردی کودتاگران گرفتارند، ما این یاورانمان را تنها نمی گذاریم و هم اینک از آنان که این عزیزان را در حصر کرده اند و گمان باطل می کنند که با این کار جنبشی که حالا نه تنها در ایران که در جهان رسمیت و اعتبار دارد را از ادامه حرکت باز خواهند داشت، می خواهیم که این حصر را پایان دهند و هشدار می دهیم که این رفتار جز بیشتر کردن فاصله مردم از شما و نیز بحرانی تر کردن کشور چیزی در پی نخواهد داشت.
ما جوانان احزاب اصلاح طلب از هم اکنون اعلام می داریم که در صورت پایان ندادن به این حصر تا پیش از ۱۱ اسفند، روز تولد مرد اخلاق و شرف و انسانیت و استواری، میرحسین موسوی، از مردم ایران دعوت خواهیم کرد که به پاسداشت همه بزرگی هایی که این مرد بزرگ با خود به ارمغان آورده است، به خیابان بیایند، ما با همراهی و همفکری « شورای هماهنگی راه سبز امید » که اینک در شرایط حصر رهبرانمان و در همراهی با آنان عهده دار هماهنگی حرکت های مردمی جنبش سبز شده است، مسیر راه پیمایی را اعلام خواهیم کرد و از مردم می خواهیم که با حضور خود مسیر اعلام شده را سبز کنند و این روز را نیز به روزی ماندگار در تقویم پرافتخار سبز ایران بیافزایند. ما هدیه خود، که پیام همدلی و همراهی ماست را به گوش موسوی و رهنورد و کروبی عزیز خواهیم رساند و در این راه از هیچ مانعی بیم نداریم. آرزو داریم و از خدا می خواهیم که در مسیر دستیابی به اهداف جنبش سبز ، که سعادتمندی همه ایرانیان را طالب است ، قطره خونی از دماغ کسی ریخته نشود و جانی قربانی نشود ، و حاکمیت در یابد که بجای سرکوب و زور و حصر و حبس معترضان و منتقدان باید صدای آنها را بشنود و گفتگو و مصالحه و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مبنای رفتار خود قرار دهد و راه را بر اصلاحات گشوده دارد . تجربه های جاری در کشورهای منطقه بهترین شاهد براین مدعاست که پیمودن هر راهی جز این از سوی حاکمیت، با هر توجیهی، خطاست و هزینه های سهمگینی را برکشور و مردم تحمیل می کند و در نهایت سرانجامی جز پیروزی جنبش سبز مردم ایران ندارد.
جوانان احزاب اصلاح طلب
۴/۱۲/۸۹
ندای سبز آزادی: «انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران» ضمن محکومیت اقدامات خشونت طلبان علیه حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی کروبی و خانواده شان، در نامه ای سرگشاده خطاب به آقایان مراجع مستقل و غیروابسته خواهان موضعگیری آیات عظام تقلید آقایان وحید خراسانی ، یوسف صانعی ، دستغیب شیرازی ، موسوی اردبیلی و بیات زنجانی نسبت به اقدامات خشونت طلبانۀ نیروهای رادیکال درون حاکمیت علیه حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی کروبی شد.
متن نامۀ سرگشادۀ «انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران» به شرح زیر است:
مراجع عظام تقلید !
فشار ، سرکوب ، خشونت و تهدید به اعدام حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی کروبی تهدیدی علیه تمامیت روحانیت مستقل و غیروابسته در ایران بشمار میرود.
مهاجمان و عربده کشانی که در صدد بریدن سر مهدی کروبی برآمده اند ، در صدد بریدن سر روحانیت مستقل هستند.
سکوت شما نشانۀ اقدامی انتحاری علیه خود شماست ؛ حتی اگر قصد انتحار خود را دارید ، بدانید مشارکت در جنایت علیه حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی کروبی جرمش سنگین است و سنگین تر از آن اهانت به تخریب جایگاه روحانیت غیر وابسته و مستقل در تاریخ فرهنگ شیعه می باشد .
مردم ایران هرگز فریاد دادخواهی این روحانی آزاده و از جان گذشته را از یاد و خاطر نخواهند برد ، مهدی کروبی در برهه های مختلف می توانست سکوت کند امّا سکوت نکرد و با شکستن سکوت خود پرده از سالها جنایت و تزویر دستگاه حاکمه کنار زد.
شیخ مهدی کروبی سکوت نکرد و پرده از شکنجه جنسی به زن و مرد در زندانهای جمهوری به اصطلاح اسلامی برداشت و چشم مردم ایران و جهان را بر حقایق مخفیِ پنهان نگاهداشته شده باز کرد.
کروبی بارها و بارها برای دفاع از حقوق آسیب پذیرترین قشر جامعه یعنی درویشان فریاد برآورد و به پشتیبانی از آنان به میدان شتافت و روحانیت را به همگامی با خود فراخواند.
مردم ایران هرگز جوانمردی و بزرگ منشی مهدی کروبی را در دفاع از حقوق مستضعفان و درویشان فراموش نخواهند کرد و چشم بر جنایات جانیان و سکوت و بی عملی اصحاب تقیه نخواهند بست.
مردم ایران سکوت و خاموشی مراجع مستقل و غیروابسته در برابر تهدیدات وارده به حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی کروبی و تهدید به خلع جامه روحانیت از این روحانی آزاده را از یاد و خاطر نخواهند برد .
در پایان «انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران» اقدامات وحشیانه علیه حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی کروبی و خانواده محترمشان را قویاً محکوم می کند.
انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران
سه شنبه ۳ اسفندماه ۱۳۸۹ خورشیدی (مصادف با روز درویش)
برلین ، تورنتو ، واشنگتن
ندای سبز آزادی: یازدهم اسفند در راه است. روزی که میلیونها انسان ایرانی دوستش دارند. روز تولد انسانی که اینک نماد و نشانه ای از ایستادگی و استواری در برابر استبدادیان چکمه پوشی است که کارشان از مصادره آراء مان گذشته و اینک درصدد ربودن نهضت سبزمان هستند.
یازدهم اسفند در راه است. زاد روز انسانی که می شناسیمش. انسانی که دوستش داریم. انسانی که برای من و تو چشمانی آرزو می کند که چراغها و نشانه ها را در ظلمات حاکم بر سرزمین مان ببیند و گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مستبدان مست از باده قدرت بشنود. انسانی که نماد و نشانه روح سبز من و توست. انسانی که سخنانش، پیام آور صداقتی بود که ما را از خاموشی خویش بیرون کشید و یادمان داد تا از استبدادی که در بندمان کشیده است سخن بگوئیم.
یازدهم اسفند در راه است. سالروز میلاد انسانی که ما را با سرچشمه های والای آزاد بودن و آزاده ماندن و چون آزادگان زیستن آشتی داده است.انسانی که برایمان از حقیقتی می گوید که رهایی می بخشد. انسانی که جان مایه کلامش " نه توی " تمام خواسته های پاک من و توست.
یازدهم اسفند روز میلاد میرحسین موسوی است. انسانی که روح بلند ایران را با لهجه خوب کرامت و آزادگی برایمان ترانه کرده است. او که امید را نه چونان کورسوی آرزوهای به خواب رفته، که چون سپیده دمانی که همین نزدیکی است برایمان تفسیر کرده است.
یازدهم اسفند در راه است و ما فرزندان این آب و خاک نه از برای بت تراشیدن و پرستیدن بتی دیگر، که از برای قدردانی و قدرشناسی از کسی که بغضهای مانده در گلویمان را سال و ماهی است که فریاد می کند، کسی که اینک در حصاری از جهالت و استبداد، محصور خودکامگی های بداندیشان کژکردار گشته است، می خواهیم که به بهانه زاد روز میر سبز اندیش نهضت سبزمان، آنکه امید را در عمق ظلمات رخوتناک شب استبداد زده سرزمینمان، به ما هدیه کرد، انسانیت و دوستی را، همدلی صادقانه را، وفاداری و اعتمادمان را، استواری و استقامتمان را بار دیگر به طریقی صلح جویانه به جشن بنشینیم.
شاید که درخت دوستی مان بر تن پوسیده استبدادیان ریشه کند.
باشد که روح پاک شهدای سبز ایران اسلامی مان، یادشان به این بهانه بار دیگر سبز گردد.
شاید که گل به جای گلوله بنشیند در این وانفسای خشونت زدگی های استبداد.
باشد که آنان که ذهنشان دیوار است و روحشان آهن، بدانند و بفهمند که دوستی و دوست داشتن آن انسان سربلند، نه به دروازه های آهنین گرفتار می آید و نه به خفقان و استبداد.
شاید که دریابندند که راه و رسم سبزمان چنانکه از میرحسین مان آموخته ایم، امید است و شکیبیدن. امید است و تحمل کردن. امید است و آزاده بودن. امید است و استقامت. امید است و استواری. امید است و پایداری. که اندیشه نه محصور دیوارها می ماند و نه گرفتار آهن و پولاد!
و به این بهانه است که فعالان سبز اندیش رسانههای سبز، روز ۱۱ اسفند ماه که روز میلاد میرحسین موسوی است را روز "ملی دولت امید " اعلام کرده و برای گرامیداشت این روز سه راهکار زیر را پیشنهاد می نمایند. پیشاپیش باید معترف بود که این تلاش بدون همیاری شبکه های اجتماعی حامی جنبش سبز امکانپذیر نخواهد بود.
بدینوسیله دست نیاز خود را به سوی تمام هم میهنان سبز اندیشمان چه در داخل و چه در خارج از کشور، برای مشارکتی پویا و ماندگار دراز می کنیم و از آنان می خواهیم تا با یاری سبز خود پیروزی دیگری را در کارنامه درخشان جنبش سبز به ثبت برسانیم.
برنامه های پیشنهادی این مجموعه به شرح زیر است:
۱- هم میهنان سبزمان می توانند با نوشتن و ارسال نامه و یا کارت پستال و عکس از داخل کشور و خارج کشور "میرحسن موسوی" به نشانی: تهران - خیابان پاستور - کوچه اختر - پلاک ۲۶
ضمن تبریک روز میلاد او، با این حرکت نمادین شمار هواداران رئیس جمهور واقعی ایران را به استبدادیان کودتاچی یادآوری نمایند.
هم میهمنان عزیز در داخل کشور می توانند جهت رعایت نکات ایمنی از درج آدرس صحیح پستی خود خودداری نمایند.
بدیهی است که کوردلان و تنگ نظران حاکم از رسیدن این نامه ها به میر سبز خوداری خواهند کرد، اما با مشاهده سیل خروشان نامههای هموطنان برای میرحسین عزیز درخواهند یافت که یار محصور ملت تنها نیست و همراهان سبزش همچون گذشته وی را پشتیبانی میکنند. همچنین پیشنهاد میشود قبل از ارسال نامه ها و کارت پستال های خود، با تلفنهای همراه خود و یا دوربینهای دیجیتالی تصاویری از ارسال نامه ها تهیه کرده و به آدرس کمپینی که بدین منظور جهت ثبت این نامه ها و کارت پستال ها آماده گردیده است ارسال نمایند. آدرس ایمیل کمپین :mousavibirthday@gmail.com.
۲- ارسال نامه ها و کارت پستال ها از خارج کشور به سفارت های جمهوری اسلامی ایران. لطفاً نام گیرنده نامه را " رئیس جمهور منتخب تمام ایرانیان جهان، میرحسین موسوی" ذکر نمائید.
حامیان جنبش سبز مقیم در خارج از کشور نیز میتوانند با مشارکت همیشگی خود، در این طرح شرکت کنند و با ارسال نامه ها و کارت پستال های خود به سفارت های ایران با عزیزان داخل کشور همبستگی و همراهی داشته باشند. همچنین میتوانند از کارت پستال های تهیه شده قبل از ارسال عکس گرفته و یا متن نامه ارسالی را به ایمیل کمپین( mousavibirthday@gmail.com ) جهت انتشار و ثبت، ارسال نمایند.
3- هموطنان گرامی می توانند با ارسال تصاویر، طرحها، خاطرات، نوشتارها، متون، اشعار و نظریات خود به صفحه فیس بوک " دفترچه تولد میرحسین موسوی " به آدرس :
https://www.facebook.com/GreetingsForMousavi
وفاداری و پایندی خود به رئیس جمهور واقعی ایران و ایرانیان را بار دیگر اثبات کنند.
باشد که با این حرکت خودجوش مردمی که نماد و نشانه ای دیگر از برائت جستن سبزاندیشان ایرانی از هر نوع خشونتی است، چشم کوردلان بداندیش باز شود و از خواب گران برخیزند.
وب سایتهای امروز - تحول سبز - خط سبز - رای ما کجاست - روزنامه نگاران زندانی - ندای سبز آزادی - نوروز _موج زندهـ ـ ندای آزادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر