: در پی ادامه حصر خانگی رهبران جنبش سبز و بی خبری کامل از وضعیت و سرنوشت آنان، فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد ، طی نامه ای سرگشاده، شرح درد و رنجی را که در این دو هفته بی خبری از پدر و مادر بر آنها رفته، روایت کرده اند.
به گزارش کلمه، آنها در نامه خود توضیح داده اند که آخرین تماس با پدر و مارشان مربوط به غروب ۲۵ بهمن ماه بوده است و از آن روز بارها و بارها به کوچه اختر که خانه پدری شان در آن واقع است رفته اند و جویای سلامت پدر و مادر خود شده اند اما جز توهین، پرخاشگری، فحاشی و یا بی اعتنایی ندیده اند.
دختران موسوی و رهنورد در رنجنامه خود نوشته اند که وقتی از ماموران مستقر در اطراف کوچه اختر پرسیده اند که پدر و مادرمان کجا هستند، به آنها گفته اند که به شما چه ربطی دارد؟ و وقتی می پرسند براساس کدامین حکم قانونی پدر و مادر را در حصر کرده اید باز هم پاسخ شنیده اند که به شما چه مربوط؟
آنها در نامه خود نوشته اند که به تازگی حتی پشت در بزرگ و سیاه فلزی که ابتدای کوچه اختر نصب شده، یک در بزرگ آهنین نیز نصب کرده اند و اکنون معبر ورودی خانه میرحسین با دو بزرگ فلزی محافظت می شود.همچنین توضیح داده اند که به نظر می رسد که چراغهای خانه پدری شان خاموش است.
فرزندان میرحسین و رهنورد با تاکید بر اینکه هیچ اطلاعی از شرایط زندگی، غذا و سلامت پدر و مادرشان دردست نیست و اکنون هیچ راهی برای ورود به کوچه اختر و خانه پدری ندارند، نوشته اند:
"روزی خیابان پاستور. کوچه اختر برای ما خانه اولمان بود. پر از سادگی و صفا و مهربانی و احترام ! ۱۱۰۰ متر نبود! قصر هم نبود! یک خانه دوست داشتنی قدیمی با گلها و درختهایی که پدری شاعر و نقاش کاشته بود با عطر پرده کعبه که از لای قرآن جانماز پدر می آمد و خانه ای آکنده از مهر و شور و جنبش مادر . امروز خیابان پاستور، کوچه اختر را با دیوار فلزی حصر کرده اند. حصاری غیر قانونی که هیچ از پشت آن اطلاع نداریم."
دختران موسوی و رهنورد در بخش دیگری از نامه خود چند ین سوال طرح کرده اند: "آنها چه کرده اند؟ جز طلبیدن حق؟جوابش فحاشی و بی احترامی است؟ جواب هشت سال نشسته خوابیدن پدر در سالهای جنگ، مبارزه درسالهای جوانی و میانسالی و پیری دلسوزی این است؟ چه بی رحم است و فراموشکار این روزگار! که این تنها قسمت پدر و مادر ما نیست که سهم مادران و پدران دردمند بسیاری است که پاسخ حق جویی خود را چنین ناجوانمردانه دریافته اند. و گلوله ها و تازیانه ها بیش از درد ما راوی این داستان تاثر برانگیزند."
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به نام حق
آخرین بار که دیدیم شان دو هفته پیش بود، دور هم بودیم نه اینکه دلشاد که همهمه حزن و درد آسیب خوردگان این سالها جایی برای شادی ما باقی نگذاشته بود امامهر مادری و پدری انقدر نزدیکمان بود که باور نمی کردیم که تنها سه روز بعد از ما دریغ شود این همه لطف.
غروب ۲۵ بهمن آخرین بار صدای مادر را شنیدیم، از پشت تلفن . یک خودروی ون کوچه اختر را بسته بود. فکر کردیم موقتی است شاید...فکر کردیم مگر می شود ۱۳ روز پشت دری ایستاد و به انتظارصدایی و اشاره ای که مادر و پدر هنوز هستند، زنده هستند، سالم هستند و دری و درهایی که هیچ وقت گشوده نشوند و چراغ های خانه ای که روشن نشوند دیگر.
یک هفته پیش به سراغشان رفتیم. خودروی ون به شکلی پارک شده بود که از کنارش یک کاغذ هم رد نمی شد. مردانی که از خودرو پیاده شدند، نقاب داشتند. آدامس می جویدند و در جواب سوال ما که براساس کدام حکم فرزندانی را ازدیدن پدر و مادرشان محروم می کنید، پرخاش کردند: «به شما چه مربوط که حکم کجاست؟از کجاست؟از طرف کیست؟پرسیدیم در خودروی ون چند نفر هستید؟باز هم پرخاش که به شما چه مربوط؟ پرسیدیم شیشه های خودروی تان چرا سیاه است؟گفتند به شما چه مربوط؟»
واقعا به ما چه مربوط بود که پدر و مادرمان کجا هستند؟! به فاصله تنها ۷۲ ساعت، آنقدر غریبه شده بودیم!
تکیه زدیم به ماشین. غروب هم رسید.مردان نقاب دارمی پاییدند ما را.توی صورتمان زل می زدند و می کاویدند و جوابی هم نمی دادند. تاریکی شب که رسید چراغی روشن نشد. خانه همچنان تاریک و تاریک تر می شد.هیچ نشانی از زندگی هم نبود. نه صدایی...نه حتی کیسه زباله ای کنار در.
محافظان را هم مرخص کرده بودند. بازگشتیم. چند مرد هم دنبالمان. از بن بست اختر تا فروردین، سر پاستور پشت سر ما می آمدند. با فاصله ای آنقدر اندک که لابد صدای مان را بشنوند.
فردا شب بازگشتیم.این بار از سر کوچه ی خورشید، کوچه ی کناری هم راه مان ندادند. در جواب سوال های معمول که هر فرزند نگرانی حق پرسیدن دارد یا سکوت کردند یا پرخاش.
باران می بارید و روشنایی خیابان پاستور فقط برق های دستگاه جوشکاری بود. همان که دری به سیاهی این روزهایمان را سر کوچه اختر جوش می داد. از پیاده روی مقابل که رفتیم ببینیم چه می گذرد، دو مرد مانع شدند. توهین کردند. گفتند یک سال شما تاختید و حال نوبت ماست. بازهم مردان نقاب داشتند.علاوه بر خودروی ون، دری بزرگ و آهنی. بدتر از میله های زندان سر کوچه جوش می دادند.
می گفتند: حقشان است و ما نمی خواستیم بحث سیاسی کنیم. ما تنها فرزندانی نگران بودیم. گفتند این یک سال هم اگر کشتیم، خوب کردیم که کشتیم. ما کشتیم ، چون آنها را که کشتیم، آدم نبودند. صورت ندا و سهراب و محسن روح الامینی مقابل چشمانمان آمد. و باز صورت و صورت به خون غلتیده یاران دیگر وعلی و خانواده اش.
ناله های مادرانه در گوشمان می پیچید. و صبر دردمندانه عمه بر پیکر علی و مادران بر مزارها. این چه کسی بود که می گفت آدم نبودند، آنها را که کشتیم! گفت : «الله اکبر گفتن هایتان هم دروغ است.»گفت و گفت و گفت. اسلحه نشانمان دادند و باز هم راندند ما را.
در جواب اصرار ما برای خواستن دلیلی، گفتند «زنگ می زنیم نیروی انتظامی بیاید و همه شما را ببرد. »در آن خیابان بلند، گویی درختان بی برگ فریاد می زدند به کدامین گناه؟ فریاد می زدند که دختران آب و آتش را پدر و مادری از جنس کوه و سرو و گلهای یاس سالهاست که از ترس رهانده اند.
بچه ها بی تابی می کردند.کودک دو ساله می خواست به عادت معهود فاصله کوتاه کوچه خورشید و اختر را بدود و اسم پدربزرگش را صدا کند و آن لبخند دردمند و بیگناه و آن دستهای گرم و مهربان در آغوشش بگیرد . بهانه می گرفت.آن دیگری ،هفت ساله، گوشه ای کز کرده بود و ابراز دلتنگی می کرد و می گریست. دوربین هایشان مدام از این صحنه ها عکس می گرفت .تا حتی کودکانمان نیز بسان دشمنی در دفترشان برای تهدید و روز مبادا گنجانده شوند!
بازهم چراغی توی خانه روشن نبود.هیچ نشانی که دلگرم مان کند که پدر و مادرمان هنوز توی خانه هستند، اگرچه محصور و به ناحق ... و صحبت از حق چه این روزها دشوار است!
به مامورانی که مانع ورود ما شده بودند گفتیم که می خواهیم تا سر کوچه برویم . گفتند می خواهید کوچه را ببینید که چه؟ اصلا کوچه چه مفهومی دارد ؟ گفتیم کوچه ی اختر یعنی خانه ی پدر و مادر.خانه ی ما . کوچه یعنی ردپای خسته مادری که به اندازه تمام جهان درد داشت . پدری که دلش برای فرزندان ایران می تپید . برای ما یعنی تمام لحظات امنیت.یعنی بهشت. یعنی بوی خدا، یعنی عطر یاس های کنار جانماز پدر، یعنی درد مشترک.
آن شب به تلخی و سنگینی گذشت...
آن لحظه نفرین هم نکردیم .به ما گفت بودند نفرین نکنید که این جهان آه کشیدیم. خدا ناظربود. ناظر این ظلم و بی منطقی. ناظر تپیدن دل های مضطرب ما، بی تابی بچه های کوچمکان توی سرمای شبانگاهی زمستان.
دو شب ما که دستمان از همه جا کوتاه بود و نمی دانستیم دادمان را از کدام بی داد گری بخواهیم نیمه شب عازم خیابان پاستور شدیم.
دری غول پیکر و سیاه سر کوچه گذاشته بودند. با یک محفظه کوچک که آن هم بسته بود و در از بیرون قفل شده بود . از گوشه در می دیدم . سه ماشن توی کوچه پارک شده است بعد از در زدن های طولانی مردی با نقاب از پشت در گفت چه می خواهید؟
چه می خواستیم جز خبری، نشانی، از بودن پدر و مادر در خانه، از سلامت آنها. از اینکه غذایی می رسد به آنها؟ اگر می رسد سالم است اصلا؟ ما بودیم و تجربه تلخ سالها حوادث نگران کننده.
جوابمان را ندادند. بازهم تهدید کردند که می گوییم پلیس بیاید ببرندتان، توهین، قضاوت و سکوت:
پدر و مادر خودتان هم بود، همین داستان بود؟آنها چه کرده اند؟ جز طلبیدن حق؟جوابش فحاشی و بی احترامی است؟ جواب هشت سال نشسته خوابیدن پدر در سالهای جنگ، مبارزه درسالهای جوانی و میانسالی و دلسوزی در پیری این است؟ چه بی رحم است و فراموشکار این روزگار! که این تنها قسمت پدر و مادر ما نیست که سهم مادران و پدران دردمند بسیاری است که پاسخ حق جویی خود را چنین ناجوانمردانه دریافته اند. و گلوله ها و تازیانه ها بیش از درد ما راوی این داستان تاثر برانگیزند.
باری دیگر باز برای سراغ گرفتن و خبری هرچند کوچک از سلامتی پدر و مادرمان به پاستور رفتیم. این بار حتی منفذ باریک میان دو لنگه در فلزی را هم با ورقه ای آهنین پوشانده بودند. اصلا از سر خیابان هم راهمان نمی دادند.گفتند دستور این است که خانواده موسوی حق ندارند وارد پاستور شوند! آی ی ی حق! تو چه واژه مظلومی هستی! مظلومتر از خانوادهای داغدار شهیدان و دل نگران اسیران!
بالاخره با اصرار تا سر کوچه رفتیم و از باریکه نیم سانتی که باز بود با زحمت توی کوچه را نگاه کردیم.پشت این در سیاه فلزی یک در بزرگ آهنین دیگر هم نصب کرده بودند! موازی همان یکی که قبل تر بود . این همه ترس و پنهان کاری برای چیست؟! این همه در آهنی و حفاظ و قفل برای چیست؟ این مردان نقاب پوش بدون حکم به دستور چه کسی پدر و مادری را در پس درهای آهنین پنهان کرده اند؟ آفتاب زندگی ما را ؟ مگر نه اینکه آفتاب طلوع می کند نوازشگر و مهربان تا صبح دل انگیز ظهور؟
آیا ماموران امنیتی با هویت ناشناس در دفتر کوچک کار پدرم سکنی کرده اند؟ دفترش را غصب کرده اند؟ خانه اش را غصب کرده اند؟ نوه ها و فرزندان و دامادها را محروم کرده اند از دیداری و گرفتن خبری.
بدون حکم قضایی، بدون احترام. بدون شفافیت. که ما را صد البته نیازی به احترام کسی که پدر و مادرمان را در حصر کرده است نیست. کسی که مایل است مخوف و پر از پنهان کاری باشد. حصری که در آن حتی حقوق یک شهروند متهم عادی که سلامتش تایید می شود و سلامت غذا و دارویش نیز مشخص است، در آن رعایت نشده است. شجاعت این را ندارند که بگویند از کدام مافوق دستور می گیرند؟ شجاعت این را ندارند که نقاب هایشان را بردارند و با فرزندان این دو محصور روبرو شوند.
روزی خیابان پاستور. کوچه اختر برای ما خانه اولمان بود. پر از سادگی و صفا و مهربانی و احترام ! ۱۱۰۰ متر نبود! قصر هم نبود! یک خانه دوست داشتنی قدیمی با گلها و درختهایی که پدری شاعر و نقاش کاشته بود با عطر پرده کعبه که از لای قرآن جانماز پدر می آمد و خانه ای آکنده از مهر و شور و جنبش مادر . امروز خیابان پاستور، کوچه اختر را با دیوار فلزی حصر کرده اند. حصاری غیر قانونی که هیچ از پشت آن اطلاع نداریم.
می دانیم پدر و مادرمان در هیچ محکمه صالحی محاکمه نشده اند. می دانیم پدر و مادرمان اصلا جرمی مرتکب نشده اند. می دانیم وقتی دو در بزرگ فلزی سر خانه نصب کرده اند، معنای خوبی ندارد.می دانیم وقتی چراغی روشن نمی شود مفهوم خوبی ندارد.
دو هفته می گذرد از ندیدن شان. هیچ چیز نشنیدیم جز فحاشی و توهین و نگاههای سرد و یخی. نمی دانیم این درد را کجا فریاد بزنیم.
تنها می دانیم که خداوند یاور مظلومان است
می دانیم که نور زخورشید جو بو که برآید
دختران رهنورد و موسوی
پنج شنبه پنج اسفندماه ٨٩
رنجنامه سرگشاده فرزندان موسوی و رهنورد:
به دنبال اعتراضات مردمی که بعد از انتخابات شروع شده در یکم اسفندماه بار دیگر شاهد حضور مردمان دلیر ایرانی بودیم.
فراخوان این تجمع از روزهای قبل توسط دنیای مجازی و اس ام اس به مردم ایران داده شده بود.
از ساعات سه بعد از ظهر مردم رفته رفته به خیابان تهران آمدند.بیشترین تجمعات حوالی میدان انقلاب بود.
مردم در آنجا گردهم آمده بودند.حضور نیروهای بسیج که به انواع سلاح های سرد و گرم مجهز بودند چشمگیر بود.با کوچکترین حرکت مردمی، نیروهای بسیج به سرعت به سمت آن ها حمله ور می شدند. ترافیک بیشتر از روزهای عادی بود.خودروها با بوق زدن اعتراض خود را به نیروهای بسیج نشان می دادند اما جمعیت رفته رفته رو به افزایش بود.
در شهرهای دیگر هم نظیر شیراز، اصفهان، مهاباد و رشت خبرهای تجمع به گوش می رسید.
با تاریک شدن هوا تعداد افراد رو به افزایش بود و جمعیت به شعار دادن مشغول شدند.
با شروع شعار دادن مردم درگیری هم بین مردم و نیروی بسیج شروع شد.مردم فریاد مرگ بر دیکتاتور سر می دادند و نیروهای بسیج با قصاوت هرچه تمام تر به مردم حمله می کردند و آن ها را با سلاح های خود مورد ضرب و شتم قرار می دادند.در یکی از مناطق تهران صدای تیر اندازی به گوش رسید.
اما از شیراز خبر می رسید، در دانشگاه شیراز یک دانشجو به شهادت رسیده است. جو دانشگاه بر اثر شهادت این دانشجو به شدت متشنج شده و نیروهای بسیج با گرفتن دانشجویان سعی در ترساندن آن ها داشتند ولی دانشجویان محکم تر از آن بودند که با دستگیری و شهید شدن دیگر اعضا از خواسته خود انصراف بدهند.
رشت - در رشت هم مردم دست به تجمع زده بودند و شعارهایی علیه حاکمیت سر دادند.نیروهای بسیج با آن ها برخورد می کرد ولی مردم اعتراضات خود را کماکان ادامه دادند.
در ساعات اولیه شب درگیری های مردم تهران با نیروهای بسیج به اوج خود رسید تا جایی که دولت برق مناطق را قطع کرد و مردم با آتش زدن لاستیک آن مناطق را روشن کردند و به شعار دادن خود ادامه دادند.
در این روز همه اقشار از کودک، جوان، دانشجو، کارگر و سالخورده در این تجمع شرکت کرده و خواستار حق مسلم خود که دولت آن را با بی رحمی تمام از مردم گرفته بود شدند.
اواخر شب مردم خیابان ها را ترک و به سوی خانه های خود راه افتاده تا برای شرکت در تجمعات روزهای بعد آماده شوند و ترافیک تا پاسی از شب ادامه داشت.
شورای هماهنگی راه سبز امید در سومین بیانیه ی خود، ضمن محکوم کردن اعمال غیر قانونی سیستم قضایی و امنیتی کشور و حصر خلاف اصول و قانون رهبران جنبش مردمی سبز و با اشاره به تجربه ی تاریخی ملت ما و تجربه امروز ملت های منطقه که اقتدار گرایان با تکیه بر سازمان های امنیتی و نظامی نمی توانند مانع از شکست وسقوط جباران شوند هشدار می دهد: موسوی و کروبی در هیچ دادگاهی محاکمه و محکوم نشده اند و سلب آزادی آنها نقض آشکار حقوق شهروندی ایشان است. این شورا به اقتدار گرایان هشدار می دهد که نتیجه این گونه رفتارهای غیر قانونی و غیر شرعی چیزی جز تشدید بحران حاکم بر کشور نیست.
این شورا در جدیدترین بیانیه ی خود از راهکارهایی مانند تحصن، اعتصاب، تحریم و مقاومت مدنی برای تثبیت حاکمیت قانون به معنای واقعی استقبال کرد.
هم چنین این شورا ایمیلی را به ادرس dabirkhaneh.rso@gmail.com برای ارتباط مستقیم هموطنان و بهره مندی از نظرات آنان اعلام کرده است.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد:
بیانیه شماره سوم شورای هماهنگی راه سبز امید
بنام خدا
هموطنان عزیز، شهروندان آزاده و همراهان راه سبز امید
اعتراضات روزهای 25 بهمن و اول اسفند، نشان داد جنبش سبز با اتکا به روش های مسالمت آمیز بر دستیابی به حقوق پایمال شده مصرّح در قانون اساسی اصرار دارد و ضمن پیگیری حقوق مسلّم و مطالبات قانونی خود، در مقابل خشونت طلبی اقتدارگرایان ایستادگی کرده و راه مبارزه مدنی را ادامه خواهد داد.
حوادث بیست ماهه اخیر نشان داده است اقتدارگرایان در سوق دادن فضای سیاسی کشور به سمت خشونت و ارعاب مصمّم هستند و به همین دلیل خویشتنداری و التزام راهیان جنبش سبز به ارزش های اخلاقی، مدنی و ضد خشونت را به ناتوانی و خاموشی آن تعبیرمی کنند. در این مدت حربه های زنگ زده اقتدارگرایان برای مقابله با خواسته های قانونی و مدنی مردم آنقدر رسوا و نخ نما بود که دیگر نیازی به افشای آنها نیست. اتهاماتی همچون وابسته خواندن جنبش به قدرت های خارجی و همدلی جنبش با ساکنان خانه عنکبوتی خشونت و نفاق از یک سو و انکار وقیحانه ضرب و شتم، شکنجه و کشتار معترضان بی دفاع و نسبت دادن آن به مردم، مصادره شتاب زده شهیدان جنبش، ادامه ی بازداشت های غیرقانونی و گسترده، رواج و بلکه مسابقه در هتاکی، تهمت و افترا نسبت به چهره های پیشرو در مبارزات انقلاب و بالاخره حصر خانگی رهبران جنبش از سوی دیگر نمونه هایی از سیاست های سراپا خطای اقتدارگرایان برای نشنیده گرفتن صدای مردم است. دولت کودتا و صاحبان قدرت غافل تر از آن هستند که امواج سهمگین آگاهی اقشار گوناگون مردمی که دیگر برای فهم و تجزیه و تحلیل شرایط سیاسی حاکم بر کشور، در انتظار خطابه ها، خطبه ها و دروغ پردازی های رسانه های حکومتی نمی نشینند را فهم کنند. جلوه های گوناگون دروغ دولت نامشروع کودتا چنان بر پیر و جوان، زن و مرد، روستایی و شهرنشین، کارگر و کشاورز، دانشجو و طلبه، استاد دانشگاه و عالم دینی و حتی بخش قابل توجهی از نظامیان، آشکار شده که بسیاری از افراد کم اطلاع که تا دیروز نسبت به ماهیت غیردینی و غیراخلاقی دولت در شک و تردید بودند، از همراهی و همسازی با آن سرباز می زنند.
هموطنان گرامی!
حوادث روزهای اخیر نشان داد جنبش سبز کوشا، با نشاط و سرزنده است، چیزی جز احقاق حق حاکمیت مردم نمی خواهد. بر این اساس همچنان که همراهان پایدار و مقاوم این جنبش بارها گفته اند، سرانجام محتوم راه سبز امید، پیروزی است. تجربه ی تاریخی ملت ما و تجربه امروز ملت های منطقه نشان می دهد اقتدارگرایان با تکیه برسازمان های امنیتی و نظامی نمی توانند مانع از شکست و سقوط جباران شوند. از این رو جنبش سبز با اتکا به مبانی و راهکارهای مندرج در منشور جنبش راه خود را به سوی ایران آباد و آزاد می گشاید. بر این اساس همراهان جنبش سبز علاوه بر اینکه از هر مناسبت ملی و دینی و آئینی برای نمایش حضور و طرح مطالبات خود شجاعانه و مدبرانه استفاده خواهند کرد، از راهکارهای دیگر مانند تحصن، اعتصاب، تحریم و مقاومت مدنی برای تثبیت حاکمیت قانون به معنای واقعی، شناسایی و تضمین حقوق بنیادین شهروندان نیز بهره خواهند برد. اهم این مطالبات عبارت اند از:
- رفع حصر خانگی رهبران جنبش سبز
- تضمین حق شهروندان بر تجمعات و راهپیمایی
- آزادی زندانیان سیاسی
- آزادی مطبوعات و رفع سانسور
- خاتمه دادن به شرایط امنیتی حاکم بر کشور
- برگزاری انتخابات آزاد، غیرگزینشی و سالم از طریق لغو نظارت استصوابی
به حاکمیت و دولت کودتا توصیه می گردد بجای سخن گفتن به زبان زور و زر و تزویر و سرکوب معترضان مسالمت جو، با تحقق مطالبات فوق حق حاکمیت مردم را به رسمیت شناخته و با فراهم آوردن فضای نقد، رحمت و مدار در جامعه با ملت به گفتگو بنشیند. بدیهی است که مبارزه این جنبش تا آن هنگام ادامه خواهد داشت.
شورای هماهنگی راه سبز امید همه راهیان سبز را به تقویت شبکه های اجتماعی بویژه "شبکه های محلی" برای حضور فعال در اعتراضات مدنی دعوت می کند. تشکیل و گسترش شبکه های سبز در شرائط دشوار فعلی یک فریضه ملی است.
این شورا با اعتقاد به خرد جمعی ملت رشید ایران، و به اتکای مشاوره و مشارکت شبکه های سبز برنامه راه سبز امید را ترسیم می کند.
شورای هماهنگی راه سبز امید نگرانی شدید خود را از حصر خانگی رهبران جنبش سبز و رفتار غیر قانونی و کینه توزانه با آنها ابراز می دارد. از تاریخ 25 بهمن هیچ اطلاعی از سلامتی میر حسین موسوی و زهرا رهنورد، مهدی کروبی و فاطمه کروبی در دست نیست. این اعمال خلاف قانون اساسی و موازین حقوق بشر پذیرفته شده توسط جمهوری اسلامی ایران است. موسوی و کروبی در هیچ دادگاهی محاکمه و محکوم نشده اند و سلب آزادی آنها نقض آشکار حقوق شهروندی ایشان است. این شورا به اقتدار گرایان هشدار می دهد که نتیجه این گونه رفتارهای غیر قانونی و غیر شرعی چیزی جز تشدید بحران حاکم بر کشور نیست.
شورای هماهنگی راه سبز امید، مردم شریف و پایدار را به توجه ویژه به اصول و موازین منشور جنبش (ویرایش جدید) فرا می خواند و در اطلاعیه ها و بیانیه های بعدی، گام های اتی جنبش را به اطلاع همگان خواهد رساند.
شورای هماهنگی راه سبز امید
پنج اسفند هزار و سیصد و هشتاد و نه
اعلام مطالبات جنبش سبز در بیانیه جدید راه سبز امید
امروز: جوانان اصلاح طلب در قالب بیانیهای، با اشاره به در پیش بودن زادروز میرحسین موسوی، روز تولد مرد اخلاق و شرف و انسانیت و استواری،اعلام کردند که اگر تا آن روز به حصر موسوی پایان داده نشود ، با همراهی و همفکری «شورای هماهنگی راه سبز امید» به راهپیمایی خواهند پرداخت و بار دیگر خیابانها را سبز خواهند کرد. آنها همچنین هشدار دادند که ادامهی حصر موسوی و کروبی، به بیشتر شدن فاصله مردم از حاکمیت و نیز بحرانیتر کردن کشور منجر خواهد.
به گزارش کلمه، در این بیانیه جوانان اصلاح طلب آرزو کرده و از خدا خواستهاند که "در مسیر دستیابی به اهداف جنبش سبز، که سعادتمندی همه ایرانیان را طالب است، قطره خونی از دماغ کسی ریخته نشود و جانی قربانی نشود، و حاکمیت در یابد که بجای سرکوب و زور و حصر و حبس معترضان و منتقدان باید صدای آنها را بشنود و گفتگو و مصالحه و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مبنای رفتار خود قرار دهد و راه را بر اصلاحات گشوده دارد."
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به نام خداوندی که انسان را خلق کرد و به او نعمت بزرگ آزادی را هدیه داد
تولد من روز آشنایی با شماست.
"میرحسین موسوی"
در مسیر سبزی که آغاز به پیمودن آن کرده ایم، فراز و نشیب های بسیار را پشت سر گذاشته و روز به روز بر وحدت و همدلی مان افزوده شد، و هر روز بر آرمان و ایمانمان استوارتر شدیم و هر لحظه امیدمان به پیروزی در راهی که برگزیدیم افزون تر شد و می شود.
در کنار هم آموختیم که به قول موسوی عزیز جریان سبز و آرمان های سبزمان را زندگی کنیم و سبز بودن و تفکر سبز را در لایه لایه زندگی خود وارد کنیم و در این راه صبر و استقامت بورزیم.
آری، میرحسین عزیز این سال را سال صبر و استقامت نامید و ما نیز نشان دادیم که به راستی در سختی ها و مشقات و گردنه های دشوار و صعبی که ناامیدی را سرسختانه القا می کنند، صبوریم و استقامت و بردباری مان را به رخ کشیدیم ، استقامتی که پس از یک سال سکوت و بردباری آگاهانه، بدون هیچ تغییری در آرمان بزرگ ومرام مسالمت آمیز و به دور از خشونت مان بار دیگر ما را با همان استواری پیشین به خیابان ها آورد.
در این مدت عزیزان زیادی را بدرقه زندان ها کردیم و مادران و پدران و فرزندان و همسران بسیاری میهمان بهشت زهرا و گلزارهای شهدا شدند، اما می دانیم و دیدیم که با هر قطره خونی که بر زمین ریختند بذر آگاهی را در ضمیر ملت ایران بیشتر آبیاری کردند. هر چند رنجی فراموش نشدنی بر دلهامان نشست اما استواری و عزممان برای پیمودن راه مقدس آزادی که در آن قربانیان زیادی را نثار کردیم بیشتر و مستحکم تر شد.
۲۵ بهمن و ۱ اسفند باز هم به همگان نشان داد که جنبش سبز ریشه هایی عمیق در اندیشه مردم ایران دارد و نیز ترس کودتاگران و دیکتاتور ها را از جنبشی که بارها آن را مرده نامیدند نشان داد. جنبشی که اینک جریان های مدنی و مردمی کشورهای منطقه را به خروش آورده و همدلی را در این بین دامن زده است. همچنین پیام دیگر حضور مردم در ۱ اسفند این بود که ما از یک قطره از خون های عزیزانمان که به ناحق ریخته اند نمی گذریم و حتی به قیمت نثار جانی دیگر برای دفاع از آن ایستاده ایم. ۱ اسفند به همه نشان داد که قاتلانی که عزم دزدیدن شهدا را دارند حتی اگر از همه رسانه های خود دروغ پراکنی کنند و نعل وارونه بزنند باز هم در برابر اراده مردم به هیچ شمرده می شوند.
ما جوانان احزاب اصلاح طلب در این برهه حساس از تاریخ ایران، همچون شما مردم شریف سبزاندیش ایران دغدغه بزرگمان حمایت و حفاظت از رهبران جنبش سرفراز سبز ایران است، رهبرانی که همیشه خود را عضوی کوچک از جنبش بزرگ سبز ایران نامیدند و همواره در سخت ترین شرایط در کنارمان بوده و هستند.
آری، ما همچون شما نگران رهبران و یاوران سبزمان هستیم، نگران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی هستیم که اینک در حصار کوته اندیشی و بی خردی کودتاگران گرفتارند، ما این یاورانمان را تنها نمی گذاریم و هم اینک از آنان که این عزیزان را در حصر کرده اند و گمان باطل می کنند که با این کار جنبشی که حالا نه تنها در ایران که در جهان رسمیت و اعتبار دارد را از ادامه حرکت باز خواهند داشت، می خواهیم که این حصر را پایان دهند و هشدار می دهیم که این رفتار جز بیشتر کردن فاصله مردم از شما و نیز بحرانی تر کردن کشور چیزی در پی نخواهد داشت.
ما جوانان احزاب اصلاح طلب از هم اکنون اعلام می داریم که در صورت پایان ندادن به این حصر تا پیش از ۱۱ اسفند، روز تولد مرد اخلاق و شرف و انسانیت و استواری، میرحسین موسوی، از مردم ایران دعوت خواهیم کرد که به پاسداشت همه بزرگی هایی که این مرد بزرگ با خود به ارمغان آورده است، به خیابان بیایند، ما با همراهی و همفکری « شورای هماهنگی راه سبز امید » که اینک در شرایط حصر رهبرانمان و در همراهی با آنان عهده دار هماهنگی حرکت های مردمی جنبش سبز شده است، مسیر راه پیمایی را اعلام خواهیم کرد و از مردم می خواهیم که با حضور خود مسیر اعلام شده را سبز کنند و این روز را نیز به روزی ماندگار در تقویم پرافتخار سبز ایران بیافزایند. ما هدیه خود، که پیام همدلی و همراهی ماست را به گوش موسوی و رهنورد و کروبی عزیز خواهیم رساند و در این راه از هیچ مانعی بیم نداریم. آرزو داریم و از خدا می خواهیم که در مسیر دستیابی به اهداف جنبش سبز ، که سعادتمندی همه ایرانیان را طالب است ، قطره خونی از دماغ کسی ریخته نشود و جانی قربانی نشود ، و حاکمیت در یابد که بجای سرکوب و زور و حصر و حبس معترضان و منتقدان باید صدای آنها را بشنود و گفتگو و مصالحه و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مبنای رفتار خود قرار دهد و راه را بر اصلاحات گشوده دارد . تجربه های جاری در کشورهای منطقه بهترین شاهد براین مدعاست که پیمودن هر راهی جز این از سوی حاکمیت، با هر توجیهی، خطاست و هزینه های سهمگینی را برکشور و مردم تحمیل می کند و در نهایت سرانجامی جز پیروزی جنبش سبز مردم ایران ندارد.
جوانان احزاب اصلاح طلب
۴/۱۲/۸۹
بیانیه هشدار آمیز جوانان اصلاح طلب به حاکمیت:
برپایه اخبار دریافتی صبح امروز مهدی تحققی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بازداشت و به مکان نامعلومی برده شد . پیش از این نیز احمد هاشمی دیگر عضو سازمان و از مدیران کل وزارت کشور در دوران اصلاحات را بازداشت شده بود . با بازداشت ایندو نفر و در پی بازداشت دو عضو دیگر شورای مرکزی سازمان دکتر عبدالله ناصری و علی باقری ، در سه هفته اخیر چهار عضو فعال این تشکل سیاسی بدون ارائه هرگونه حکم و دلیلی بازداشت و روانه زندان شده اند .
دعوت رهبران جنبش سبز به راهپیمایی در روز25 بهمن درحمایت از جنبش های مردمی تونس و مصر و حضور پرشور مردم در اینروز و روز یکم اسفند در پاسداشت دوشهید جنبش روز 25 بهمن باعث ترس و وحشت حاکمیت اقتدارگرا و حرکت های عصبی و کور از سوی آنها از قبیل حصر و حبس خانگی رهبران جنبش و بازداشت فله ای نیروهای سیاسی شده است و این در حالی است که جنبش های مردمی در کشورهای منطقه علیه رژیم های استبدادی و اقتدارگرا پس از ساقط کردن بن علی در تونس و مبارک در مصر درحال پیشروی در لیبی ، یمن ، بحرین ،الجزائر، مراکش و اردن است و زود یا دیر تاثیرات آن متوجه ایران خواهد شد . با توجه به اینکه جنبش سبز جنبشی مدنی و اصلاح طلبانه است اینگونه برخورد حاکمیت با رهبران جنبش و نیروهای سیاسی جز اینکه به رشد افراطی گری دامن زند و گذار کم هزینه و پرسود بسوی عدالت ، آزادی و مردمسالاری را در کشورمان مسدود و پرهزینه سازد نتیجه دیگری در بر ندارد و درنهایت این حاکمیت اقتدارگرا خواهد بود که ضرر خواهد کرد چون هم تجربه های تاریخی و هم تحولات جاری در منطقه اثباتگر این موضوع است که جنبش های مردمی به رغم همه دشواری ها و سرکوبها و...راه خود را بسوی پیروزی خواهد یافت ، همانگونه که در تونس و مصر یافت و در کشورهای دیگر نیز درحال تحقق یافتن است .
امروز: سید حسین جاودانی عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم خراسان و از فعالان سیاسی مشهد از تدریس در دانشگاه پیام نور مشهد محروم شد.
وی که دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ از دانشگاه تهران است در چند سال اخیر در این دانشگاه مشغول به تدریس بوده است و نکته جالب اینکه در ترم اول سال تحصیلی جاری نیز چندین واحد درسی را تدریس می نموده است.
این اقدام غیر قانونی بنابر دستور حراست دانشگاه و با فشار نهادهای امنیتی رخ داده است.
حراست دانشگاه علت این اقدام را درخواست اداره اطلاعات مشهد دانسته و علت آن را انتشار مقالات این فعال سیاسی اعلام نموده است.
این اقدام در حالی رخ داده است که هیچ حکم قضایی برای این فعال سیاسی و جود نداشته است و مسئولان وزارت علوم همواره فشار سیاسی بر دانشجویان و اساتید دانشگاه را رد کرده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر