تقدیم به شهیدان جاوید بروجردی، همت، باکری و خرازی
که بسیج را «مدرسه عشق» میدانستند، نه «مکتب خشونتورزی»
مقدمه
بازجوهای من با انتشار مقاله ای درنقد”پدر،مادر،ما بازهم متهمیم!” در “رجا نیوز” من و دوستانم را بیمار خواندند که باید به دکتر مراجعه کنیم. ” تحلیل غلط از اوضاع تو و امثال تو سالهاست که تهدیدهای تو خالی آمریکا را آنقدر جدی گرفته اید که نیاز دایم به متخصص اورولوژی دارید”. اگر ادبیات خس وخاشاکی آن نقد را نادیده انگاریم که جنبش سبز را به هیچ میانگارد و به اهانتها و دروغهای آن جوابیه نیز اعتنا نکنیم، در پس این پیرایش، گوهر اصلی اتهام ما رخ خواهد نمود که بدان افتخار می کنم. افتخار من و امثال من آن است که تحریمها و تهدیدهای دولت آمریکا را جدی گرفتهایم و ظرف سالهای عصر اصلاحات با راهبرد”دموکراسی درخانه،صلح در جهان”و بهره گیری از ظرفیت های ملی تلاش کردیم سایه شوم هر تهدیدی را از آسمان آبی کشورمان دور کنیم تا امکان دستیابی ملت ایران به توسعه همه جانبه بشتر و هزینه آن به کمترین حد برسد. در مقابل حزبپادگانی که در حساس-ترین شرایط منطقه ای ضمن “توخالی”خواندن تهدیدهای امریکا وکوشش درتقویت قدرت نرم کشور، ماجراجویی در سطح بینالمللی و نظامی کردن همه عرصه ها و درنتیجه ناکارامد کردن حکومت و نیز نقض گسترده حقوق شهروندان را در دستورکار خود قرارداده است و نهایت بی مسؤلیتی را در قبال استقلال کشور،یکپارچگی نظامی، امنیت ،منافع و توسعه ملی نشان میدهد. به این ترتیب ثابت کرده اند که آنان دموکراسی را “دشمن اصلی” می دانند و نه خطر دولت امریکا. درهر حال برای درک بینش سطحی نگر وغیر مسئولانه یکه سالاران،توجه کنیم که آنان ادعا میکردند پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل نمیرود ولی رفت. پیش بینی کردند قطعنامه تحریم علیه ما تصویب نمیشود اما شد. اعلام کردند این قطعنامهها کاغذ پاره است و آن قدر قطعنامه صادر کنند که قطعنامهدانشان پاره شود لیکن قطعنامهها کاغذپاره نبودند و آسیب و فشار قابل توجهی به میهن و مردم وبهویژه به قشرهای کمدرآمد و محروم وارد آوردند.بهمین دلیل برای جلوگیری از صدور قطعنامه اخیر،حاضر شدند با ترکیه و برزیل پیمانی امضا کنند که حتی بازجوها هم حاضر به دفاع از آن نیستند.(۲) بگذریم از اینکه اخیراً تهدیدهای نظامی امریکا را جدی میخوانند و می گویند ظرف سه ماه آینده ارتش امریکا به دو کشور خاورمیانه حمله خواهد کرد!؟
تهدید امریکا و افکار عمومی
آنچه تحریمهای جهانی را موثرتر و تهدیدهای آمریکا را جدیتر می کند پشتوانه افکار عمومی جهانی است. از رهبرفقید انقلاب و از تجربههای گرانبهای انقلاب ونظام آموخته ایم که جلب همسویی و همدلی افکار عمومی جهانی با مطالبات ملی شرط مهم کاهش هزینه های نیل مطالبات ملی است.رهبری که دست خدا را در تحول روحی و انقلابی مردم میدید، همسویی افکار عمومی جهانی با مطالبات همان مردم را نیز نشانه لطف خدا میدانست و تصریح میکرد که “سر الطاف خفیه الهی” در آن جا جلوه گر شد که دستی از غیب برون آمد و مسیر ایشان را از پایتختهای اسلامی به پاریس تغییر داد. در آنجا در دیدار با نمایندگان افکار عمومی جهانی و با خبرنگاران “خصوصا از آمریکا” (به تعبیر امام) شرایطی پدید آمد که اهداف مردمی نهضت اسلامی تشریح شود. در غیر این صورت وی نمیتوانست قدرتهای بزرگ را منفعل کند تا انقلاب با سرعت و با هزینه جانی نسبتا اندک پیروز شود و ” ضایعات سنگین به عمل نیاید”(۳).
اصلاح اندیشان بر اساس شناخت رفتار دولت امریکا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و به دلیل مسؤلیت پذیری در قبال جان و مال ملت و حفظ استقلال و یکپارچگی میهن و نیز برای پیشرفت علمی ،فنی و اقتصادی میهن با کمترین مانع و هزینه،همواره تحریمهای بینالمللی و تهدیدهای امریکا را جدی گرفته اند و برای پیشگیری و برطرف کردن آن ها کوشیده اند.بهعلاوه آنجا که جان و مال شهروندان و سرمایه های ملی و استقلال و تمامیت ارضی کشور مطرح است، حتی اگر یک در میلیون هم امکان جنگ و جود داشته باشد، بازهم باید آنرا جدی گرفت. تجارب تلخ جهانی در نیمه دوم قرن بیستم گواه این نگرانی و دغدغه مسؤلانه است و هر سیاستمداری که چنین احتمالی را از نظر دور بدارد،بیمسئولیتی خود را در برابر ملت به نمایش میگذارد. جالب آنکه استبدادطلبان ایرانی که تحریم های بین المللی و تهدیدهای نظامی دولت آمریکا را «تو خالی» می خوانند، به بهانه توهماتی از قبیل «انقلاب یا کودتای مخملی امریکایی» افزونبر آنکه می کوشند حکومت و جامعه را نظامی وپادگانی کند، در یکسال گذشته چنان منتقدان سیاسی و معترضان انتخاباتی را سرکوب کرده که جای دفاع از عملکرد خود را حتی برای اکثریت اصولگراها باقی نگذاشته است.
شکست دیپلماسی هستهای
نتایج آخرین نظرسنجی مؤسسه “پیو”(pew) حاکی از آن است که رفتارهای غیرقانونی و غیر اخلاقی از نوع سربی و گلوله ای یا کهریزکی و اوینی با منتقدان و معترضان مسالمت جوی انتخاباتی، پایه های قدرتنرم نظام را دچار تزلزل کرده است که تحریمهای اقتصادی و گزینه نظامی را نه فقط در دستور کار جنگ افروزان امریکایی که در منظر بخشهای قابل توجهی از افکار عمومی جهان موجه کرده است.نتایج نظرسنجی آن موسسه درباره هواداری افکار عمومی جهانی از مداخله نظامی در ایران نشان میدهد موازنهای که یکبار در ۲۲ بهمن۱۳۵۷ و یکبار هم در دوم خرداد۱۳۷۶ به نفع ملت ایران پدید آمد، اکنون در نتیجه دیپلماسی غلط حزبپادگانی وسخن-گوی آن ونیز ناکارآمدی مدیریت کشور و سرانجام به علت نقض حقوق ایرانیان وسرکوب مطالباتشان به هم خورده است. نظرسنجی مذکور نشان می دهد پس از ۳۲ سالی که از سخنان رهبر فقید انقلاب میگذرد، اکنون گروه جدیدی بر صحنه سیاسی ایران ظاهرشدهاند که افکار عمومی را نه به گونهی “بهمن” و “خرداد” که به گونه ای دیگر متوجه ایران کرده اند که نتیجه آن سست کردن مولفه های قدرتنرم کشور و بعضا تبدیل آن مولفه ها به تهدید بوده است.
نظرسنجی مؤسسه “پیو” درباره هواداری اکثریت افکار عمومی در ۱۶ کشور جهان از مداخله نظامی آمریکا علیه ایران نشان میدهد که تحلیل ژنرال پترائوس سرفرماندهی نیروهای ایالات متحده در منطقه و تحلیلهای کارشناسی موساد از فرصتسازی آقای احمدی نژاد برای جناح جنگطلب آمریکا و اسراییل درست بوده است،زمانی که در مصاحبه با فرید ذکریا (در CNN) گفت: “احمدینژاد بهترین مأمور جذب نیرو برای ماست”.طبق نظرسنجی آن موسسه،در سایه دیپلماسی ، ماجراجویانه و شکست خورده هسته ای حزبپادگانی اکثر پرسش شوندگان در ۱۶ کشوربه این نتیجه رسیده اند که توقف ایران از دستیابی به سلاح اتمی مهمتر از جلوگیری از مناقشه نظامی است. تنها در ۶ کشور بیش از ۵۰ درصد مردم مخالف استفاده از ابزار نظامی علیه ایران هستند. افزون بر آن گزینه تحریم ایران نیزدر اسپانیا ۷۹ درصد، انگلیس ۷۸ درصد، آلمان ۷۷ درصد، فرانسه ۷۶ درصد، روسیه ۶۷ درصد و چین ۵۸ درصد آرای مثبت پرسش شوندگان را به خود اختصاص داده است(۴).
قدرت نرم ترکیه در ایام حکومت “جورج بوش” ۸۲ درصد مردم ترکیه نگاه منفی به او داشتند و در نظرسنجی اخیر هم ۷۰ درصد پرسش شوندگان “آمریکای اوباما” را نیز دشمن کشور خود محسوب کرده اند.در عین حال دولت ترکیه توانسته است ارتباط خوب خود را با امریکا و اروپا ادامه دهد وامنیت و منافع ملی خود را تأمین کند و هم جایگاه خود را در منطقه و جهان ارتقا دهد و افکار عمومی جهان عرب را نیز جلب کند به گونهای که بسیاری از اعراب اکنون”اردوغان” را قهرمان جهان اسلام می دانند. مطابق نظرسنجی مؤسسه TESEV نیز ۷۵ درصد اعراب نگاه مثبت به ترکیه دارند و آنرا الگوی موفق ” سنتز اسلام و دموکراسی” به حساب می آورند.(۵) به این ترتیب حتی آن بخشی از جهان عرب و جهان اسلام که به آقای احمدی نژاد نگرش مثبت دارند هرگز او را سرمشقی که باید از آن پیروی کرد محسوب نمیکنند (۶) بلکه نگاه مثبت آن ها به او صرفا از بغض اسراییل و آمریکا و روانشناسی تحقیرشدگی توجیه میشود.(۷)
آسیب دیدن کشور، تباه شدن نظامیان
آنچه من در “پدر،مادر ،مابازهم متهمیم!”درباره تفاوت دو برداشت ازاسلام و انقلاب ونظام و دو برداشت از مفهوم امنیت و منافع و توسعه ملی بیان کردم، در پرتو نظرسنجی اخیر بهتر می تواند معنا شود و نشان دهد که درک منسوخ،ناکارامد و غیر مسئولانه از مفهوم امنیت و “مولفه های اقتدار ملی” و تعریف بخش عظیمی از شهروندان به عنوان ” تهدید نرم” و حتی ” براندازی نرم” چه بر سر کشور و”قدرت نرم” آن می آورد.پاسخ بازجوها، هنگامی که در کنار بیانیه های نظامی- امنیتی ماههای بعد از انتخابات و سحنرانی آقای مشفق قرار گیرد، حکایت از آشفتگی و اغتشاش معنایی در درک مفاهیم نوین امنیتی و بین المللی دارد۸٫ در حقیقت تحقیر شغل شریف نظامیگری و پاسداری واقعی از کشور ازیک سو و عشق مفرط به مداخله در امور سیاسی و انتخاباتی ازسوی دیگرمنجر به واماندن مداخله گران نظامی در انتخابات از هر دو عرصه شده است. علت این واماندگی آن است که نصایح مکرر آن پیرخردمند درباره منع ورود نظامیان به دسته بندیهای سیاسی و حزبی نادیده گرفته شده است؛ مداخله نظامیان در انتخابات همچنان که امام بارها و به بیانهای گوناگون اعلام کرد باعث آسیب دیدن کشور و تباهی نیروهای مسلح شده و با جلب توجه مداخلهگران به امورغیرنظامی ،آنان را از ایفای شغل اصلی خود و از تخصصیابی در امر امنیت متناسب با شرایط منطقهای و جهانی نیز باز داشته است.(۹)
به باور من هنگامی که با انگیزه های سیاسی و هواداری از نامزدی خاص، اکثریت مردم و بویژه قشرهای تحصیلکرده و نسل جوان در موضوع “تهدید نرم” یا “براندازی نرم” کدبندی شوند و حزب پادگانی به خود ببالد که از طریق دخالت در انتخابات، کشور را از براندازی نرم”توسط “دشمن” (منظور نامزدهای رقیب آقای احمدینژاد بهویژه نخستوزیر امام) نجات داده است، ما از مدل “جمهوری اسلامی” دور و به مدل “کره شمالی کنونی” و “ترکیه عصر نظامیان” نزدیک می شویم.
“اسلام ” یا “مارکسیسم غیر دموکراتیک روسی”؟
بازجوهای من درنقد “پدر،مادر،مابازهم متهمیم!” از اصلیترین مؤلفههای نظام مورد نظر خود تعریفی ارایه میدهند که اگر شعارهای مذهبی آن را (از قبیل سوگواری برای ائمه اطهار(ع))کنار بگذاریم، به کره شمالی نزدیکتر است تا به جمهوری اسلامی وعده داده شده در پاریس ،تبلور یافته در شعارهای مردم درسالهای ۱۳۵۶و۱۳۵۷ وتعریفشده در قانون اساسی. به همین دلیل میپرسم اگر بدون هیچ مدرک محکمه پسندی بتوان “فعالان انتخاباتی منتقد و مخالف یکه سالاری” را “محارب”،”برانداز”،”دشمن”،”توطئهگر” ،” دوست اشغالگران صهیونیست” و ” برنده مسابقه آلترناتیوسازی آمریکا” نامید و راه-اندازی ” سه هزار سانترفیوژ” را اصلی ترین دستاورد “جمهوری اسلامی ایران” به حساب آورد که تازه در این مورد نیز همه زیرساختهای آن به دوران اصلاحات تعلق دارد، چه میتوان گفت درباره نظام کره شمالی که سالها قبل از مراحل ابتدایی هسته ای عبور کرد و همین اواخر آزمایش هسته ای به وسعت تخریبی هیروشیما را با موفقیت پشت سر گذاشت؟(۱۰)
سالها پیش هنگامی که اقتدارگراها ازقول آقای حداد عادل وعده تحقق “ژاپن اسلامی” را در صورت پیروزی در انتخابات مجلس هفتم دادند، پیشبینی کردم که آنان الگویی فراتر از ” کره شمالی اسلامی” عرضه نخواهند کرد. اکنون که۱٫ ناکارآمدی مدیریتی تندروان ضدآزادی آشکار و فساد همهجا گیرشده است ۲٫دخالت نظامیان در انتخابات و سیاست بگیر و ببند وسرکوب در جریان حوادث بعد از انتخابات، جایگاه کشور را در عرصه مناسبات بین المللی و نیز در افکار عمومی جهانی کاهش داده است ۳٫افزایشنارضایتی عمومی و توسعه تحریمهای بین المللی کشور را در لبه پرتگاه فروافتادن به بحرانهای عمیق با ابعاد غیر قابل پیشبینی قرار داده است به وضوح میتوانم گاهشمار و گامشمار نزدیکی به الگوی کره شمالی را در چشم انداز نزدیک کشور (در صورت ادامه وضعیت فعلی) ببینم(۱۱) ، با این یادآوری که کره شمالی نه فقط در پرتاب موشک و ماهواره به فضا و در تکنولوژی هسته ای از ایران جلوتر است بلکه در طبقه بندی شهروندان به “خودی” و ” دشمن” و “نفوذی” گامهای بسیار بلندتری از اقتدارگراهای ایرانی پیموده و موفق شده است ۲۰ تا ۲۵ درصد مردم خود را در مقوله”طبقه دشمن” طبقه بندی و ۲۰۰ هزار نفر از مخالفان را تحت استانداردهای مادون حیوانی دراردوگاههای بزرگ حبس کند.(۱۲)
کره شمالی ؛ نظام یک نفره
کره شمالی کشوری است که استقلال کامل سیاسی و خودکفایی اقتصادی و استقلال نظامی را راهبرد اصلی سیاست خود میخواند؛ رهبران آن مستمرا تأکید میکنند “از داخل و خارج تحت محاصره دشمنان قرار دارند و به محض بروز ضعف توسط دشمنان تجزیه و متلاشی خواهد شد؛ درآن فقط یک حزب حق فعالیت دارد، “جناح بندی”بیمعناست و همه باید بیچون و چرا از اوامر رهبر حزب که رهبر کشور است حمایت کنند؛ آزادسازی نیمه جنوبی خود (کره جنوبی) را از اشغال آمریکا سرلوحه اهداف ملی خود قرار داده است، همان کشوری است که درآمد سرانه و سطح پیشرفت اقتصادی آن از همان “نیمه اشغالی” فرسنگ ها عقب تر است و صدها هزار نفر از شهروندانش در دهه نود میلادی از قحطی جان سپردند.(۱۳)
رهبران کره شمالی ناکامیهای خود را به ایادی و جاسوس های امپریالیستها نسبت می دهند و می گویند:” مخالفان داخلی سوسیالیسم و عناصر داخلی امپریالیسم می خواهند رژیم را از درون متلاشی کنند.” به همین علت نظامیان را مسؤل مواجهه با مشکلات و حل آنها شده اند و برشهروندان غیر نظامی اولویت و تقدم دادهاند. اصل ۵۹ قانون اساسی کره شمالی درباره رسالت نیروهای مسلح در حمایت از طبقه کارگر و دستاوردهای انقلاب سوسیالیستی، در عمل دفاع از ” حزب حاکم” را جایگزین دفاع از “کشور” کرده است. قیمومیت نظامیان بر مردم، قانون و مصالح میهن بر این اساس توجیه میشود که جامعه به سه بخش ” طبقه مرکزی” ، ” طبقه متزلزل” و “طبقه دشمن” طبقه بندی شده و ۲۰ تا ۲۵ درصد جامعه در مقوله ” دشمن” جای گرفتهاند.(۱۴) به این ترتیب کره شمالی نمونه کامل یک “ارتش -دولت”به شمار میرود که درعصر”ملت-دولت” زندگی می کند و در آن نظامیان با “رسالتی خود خوانده” خود را حافظ استقلال،تمامیت ارضی،امنیت و منافع ملی میخوانند. استراتژی”دشمن-محور” حزب کمونیست کره شمالی در مقابل راهبرد دموکراتیک و اخلاقی “آزادی از ترس ،رهایی از نیاز” قرار دارد؛روشی که حکومت آن کشور را عملاً بر اساس “ترس” استوار و کره شمالی را به فقیرترین و نیازمندترین کشور منطقه تبدیل کرده است.
توجیه ایدئولوژی دیکتاتوری
قانون اساسی کره شمالی ایدئولوژی “جوچه” (Juche) را ” اصلی انقلابی تعریف می کند که تعیین کننده استقلال خلق است”. در تبلیغات رسمی نیز گفته می شود: “بدون “جوچه” انسان بی ارزش می شود. کشور بدون “جوچه” مستعمره خواهد شد.”۱۵ به این ترتیب انزوای کشور از جهان خارج به کمک همین اصل تبیین و تئوریزه می-شود. مطابق اصول ایدئولوژیک و متون رسمی درکره شمالی ” انسان آقای همه چیز است و تصمیم گیرنده نهایی است”. در عین حال همان متون شرط تحقق ” سروری” انسان را آن میداند که ” انسان باید “جوچه” را خوب فهمیده و آن را درونی کند”؛ امری که تحقق آن چندان هم آسان نیست زیرا، “جوچه یعنی یک حقیقت ابدی که فهم آن بسیار دشوار است”۱۶٫ به همین دلیل نیاز به “رهنمود و راهنمایی ” یک دیکتاتور برای تبیین و فهم “جوچه” توجیه ایدئولوژیک می یابد.همچنین “برای اینکه راهنمایی دچار گسست نشود، کشور باید از امپریالیست ها و جاسوس ها پاکسازی شود، که این هم مشروط به استقلال کامل است.” ۱۷
به نوشته پژوهشگران مذکور؛ ” آنچه در متون کره شمالی آزادی نامیده می شود، آزادی فردی نیست، بلکه منظور استفلال ملی است که آنهم صرفا از طریق اتحاد همه ملت تحت لوای حزب واحد حاکم میسر خواهد شد.” ۱۸ به راستی چنین مفهومی از آزادی که آنرا در استقلال منحل میکند۱۹ و هر دو را به انقیاد حزبپادگانی در می آورد، با نظام مطلوب نظامیان مداخله گر ایرانی در انتخابات که ویژگی های آن را در جوابیه بازجوها و نیز در سخنان آقای مشفق می بینیم،چه فرقی دارد؟۲۰
در خاتمه یادآوری این نکته مفید بلکه لازم است که جامعه ایده آل کره شمالی از ابتدای تأسیس تاکنون «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» بوده است. با این تفاوت که رهبری در کره موروثی شد اما در شوروی تا به آخر حزبی باقی ماند. باوجود این الگوی مادر که اتفاقا در هر دو زمینه «تسخیر فضا» و نیز «سلاح هسته ای» دومین کشور پیشرفته جهان، پس از آمریکا بود، به دلایلی که از جمله در نامه رهبر فقید انقلاب به «گورباچف» آمد، فروپاشید. به عبارت روشن پیشرفت تک بعدی در صنایع اتمی و فضایی نتوانست از سقوط رژیم و حتی تلاشی «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» جلوگیری کند. رهبران شوروی هرگز تصور نمی کردند نظام سوسیالیستی که آن را از نظام سرمایه داری غربی برتر می خواندند، زودتر از رقیب نابود شود. آنان هم چنین در این توهم به سر می بردند که «عدالت توزیعی» و رفع نیازهای اولیه شهروندان شوروی جبران کننده نقض حقوق اساسی آنان است. غافل از آن که «ابرقدرت شدن» و دست یابی به «موشک های قاره پیمای اتمی» و حتی «مالکیت اشتراکی» نمی تواند مانع از تحقق اراده مردمی شود که به طور وسیع ومستمر تحقیر و تبعیض را حس می کردند و خواهان تأمین حقوق خود و حاکمیت بر سرنوشت خویش بودند. آیا فروپاشی چنین ابرقدرتی برای ما درس آموز نیست؟
کشوری که خود را «الگوی برتر جهانی» می خواند، سرانجام «عبرت» جهانیان شد!
پانوشت ها:
۱٫بازجوها در جوابیه خود از جمله به “چامسکی”استناد وتاکید کردهاند با اینکه او امریکایی است حقایق را میبیند اما من و دوستانم نابیناتر از گذشته شده ایم. توجه خوانندگان محترم را به آخرین نوشته “چامسکی” در وبسایت شخصیاش درتاریخ ۳۰ تیر سال جاری درباره”جدی بودن”و “توخالی نبودن” تهدیدهای امریکا جلب میکنم. “تهدید ایران به عنوان جدی ترین بحران در سیاست خارجی دولت اوباما شناخته می شود. کنگره امریکا اخیراً تحریم ها علیه ایران را تشدید و مجازات های بیشتری را نسبت به شرکت های خارجی اعمال کرده است. دولت اوباما به سرعت ظرفیت های تهاجمی خود را در جزیره” دیه گو گارسیا” از جزایر آفریقا گسترش داده است. این درحالی است که ساکنان این جزیره رانده شدهاند تا ایالات متحده بتواند در آنجا پایگاه های خود را به منظور حمله به خاورمیانه و آسیای مرکزی بگستراند. به گزارش نیروی دریایی، یک زیردریایی به جزیره اعزام شده است تا موشک های تامهوک [با قابلیت حمل کلاهک هسته ای] را برای زیردریایی های اتمی که قابلیت پرتاب موشک های رهگیر دارند تأمین کند. براساس گزارشهای به دست آمده، هر زیردریایی قابلیت نبرد یک اسکادران جنگی را داراست. طبق مانیفست بارنامه نیروی دریایی ایالات متحده که توسط روزنامه “ساندی هرالد” چاپ “گلاسکو” به دست آمده، جزئیات تجهیزات نظامی ارسال شده توسط دولت اوباما شامل ۳۸۷ “بانکر باستر” [نوعی بمب] می باشد که برای انفجار سازه های زیرزمینی بسیار سخت از آن استفاده می شود. طرح استفاده از این “مهمات نفوذکننده پرقدرت” که قدرتمندترین بمب در زرادخانه های غیراتمی است در زمان دولت بوش آغاز شد، ولی درنهایت کنار گذاشته شد. اوباما پس از ریاست بلافاصله این طرح ها را مجدداً آغاز و چندین سال زودتر از برنامه اقدام به استقرار این بمب ها کرد، به ویژه به هدف ایران. “دن پلش” رییس مرکز بین المللی مطالعات و دیپلماسی در دانشگاه لندن، در این زمینه می گوید: “آنها به طور کامل در حال تدارک اند تا تأسیسات ایران را نابود کنند. بمب افکن های امریکایی و موشک های دوربرد آماده اند تا ۱۰ هزار هدف را طی چند ساعت در ایران نابود کنند. قدرت نظامی نیروهای مسلح امریکا از سال ۲۰۰۳ تاکنون، به ویژه در زمان ریاست اوباما، چهار برابر شده است.”…” عرب پرس” گزارش می دهد که یک اسکادران امریکایی [به همراه یک کشتی اسراییلی] ازطریق کانال سوئز به سمت خلیج فارس حرکت کرده است تا “به تحریم ها علیه ایران عینیت بخشند و بر کشتی هایی که به سوی ایران می روند یا از ایران می آیند نظارت داشته باشند”.
۲٫طبق آخرین نظرسنجی ایسپا در مرداد ۱۳۸۹ فقط ۱/۲۲ درصد از شهروندان تهرانی معتقدند که دولت آقای احمدی نژاد درزمینه پرونده انرژی هسته ای خیلی زیاد(۳/۳ درصد) وزیاد(۸/۱۸ درصد) موفق بوده است که در مقایسه با نظرسنجی مرداد ۱۳۸۷ که ۲/۴۵ درصد پاسخ دهندگان چنین نظری داشتند ،به کمتراز نصف رسیده است. ۴۱ درصد پاسخگویان نیز دولت را به میزان کم وخیلی کم موفق دانسته-اند.درنظرسنجی قبل این میزان ۱/۲۱ درصد بود. طبق این نظرسنجی تنها ۵/۹ درصد تهرانی های بیانیه سه جانبه (ایران،ترکیه،برزیل)را راه حل مناسبی برای حل معضل مسائل مشکلات پرونده هستهای میدانند.اکثریت پاسخ دهندگان ترکیه و برزیل را شریک مطمئنی برای ایران درپرونده هستهای نمیدانند(گویا نیوز ، ۱۶/۵/۱۳۸۹).
۳٫هنگامی که رهبری فقید انقلاب به خودباوری ملی و عدم ترس از احتمال مداخله ابر قدرت ها تأکید می کرد به ملزومات و شرایط وجودی و تحقق آن مدعای بزرگ هم توجه داشت. او نشان داد علاوه بر توکل به خداوند ، جلب افکار عمومی داخل و جهانی لازم است تا دولت آمریکا نتواند راساً با ایران وارد جنگ شود؛ “آقایان! از این ابر قدرتها نترسید! اگر یک ملتی برای مصالح خود قیام کرد. یک وقتی ملتی میخواهد جنگ خارجی بکند، در جنگ خارجی ما هیچ هستیم و آنها همه چیز دارند. یک وقتی ملتی حرفی دارد که همه عالم این حرف را می پذیرند که ما ملتی هستیم و نمی خواهیم اجانب در خانهمان باشند. از خانهمان بیرون بروید! با این حرف کسی نمی تواند مبارزه کند. اگر هم مبارزه بکند یک عده خیلی کمی می توانند مبارزه کنند و گرنه با افکار عمومی دنیا مواجه خواهند شد و هیچ قدرتی نمی تواند با افکار عمومی دنیا مقابله کند. ما الان تمام افکار عمومی دنیا را به ایران متوجه کردیم” (صحیفه نور،جلد۳،ص۴۹۷) . براین اساس میگویم آمریکاستیزی ماجراجویانه یا شهرتطلبانه و درهر حال غیر دموکراتیک توسط کسانی که جز تنگ نظری و مقابله با حقوق هم وطنانشان و بی کفایتی در مدیریت کشور و درنتیجه مخدوش کردن تصویر ” جمهوری اسلامی ایران” در اذهان عمومی داخل و خارج و تضعیف عملی آن هنری ندارند، ” شجاعت” محسوب نمیشود.به باور من آنچه از جهل بر می خیزد اساسا” از جنس شجاعت نیست. از جنس عدم صداقت در ادای امانت وبی مسؤلیتی در قبال سرنوشت کشور و مردم است.
۴٫ اکثر کسانی که در ترکیه،اردن ،مصر،اندونزی ،لبنان و پاکستان مورد پرسش قرار گرفتهاند، میگویند که امریکا ممکن است روزی یک تهدید نظامی علیه کشورشان محسوب شود .”مسلمانان نسبت به امریکا بیاعتماد هستند”، لس آنجلس تایمز ،سایت جرس، ۷ تیر ۱۳۸۹٫
۵٫ این نظرسنجی قبل از ارسال کشتی کمکهای مردمی به غزه توسط جامعه مدنی ترکیه و ائتلاف مدنی ۳۲ کشور برگزار شد و گرنه اختلاف محبوبیت آقایان اردوغان و احمدی نژاد به مراتب بیش از این می بود که مشاهده می کنیم. اگر نظرسنجی مؤسسه “پیو” به دیده دقت نگریسته و در پرتو وقایع پس از انتخابات خوانده شود، نقش سرکوب ها را در کاهش جایگاه وقدرت نرم کشور به وضوح نشان خواهد داد.
۶٫ نظر سنجی موسسه “پیو” فقط شکست دیپلماسی هسته ای دولت نهم و دهم را نشان نمی دهد، بلکه بیانگر آن است که آبرویی که آقای خاتمی به پشتیبانی ملت در انبان سرمایه معنوی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران بهویژه درافکار عمومی غرب انباشت، در اثر گشاده دستی ناشیانه و ماجرا جویی حزب پادگانی از بین رفته است. چگونه می توان آن همه مهارت در مقابله با حقوق شهروندان و سرکوب منتقدان ازیک سو و بیکفایتی و فساد و ناکارآمدی در اداره کشور به خرج داد و در همان حال انتظار داشت کشور پیشرفت کند و شهروندان شاد باشند و به آینده امیدوار وبتوان افکار عمومی غرب را جلب کرد.
۷٫ یک منبع مستقل درنقد نتایج نظرسنجی اخیر موسسه “پیو”می-نویسد:” دولت ایران هنوز واکنشی رسمی به نظرسنجی موسسه آمریکایی پیو نشان نداده است. اما واکنش ایران در مجموع قابل پیش بینی است.آنها احتمالا نتایج این نظرسنجی را به طور کامل رد می کنند و مدعی می شوند که دولت ایران نزد ملت های مختلف از محبوبیت بالایی برخوردار است. این در حالی است که همین چند ماه پیش وقتی موسسه پیو نتایج یک نظر سنجی درباره رشد اسلام گرایی در دنیا را منتشر کرد و از افزایش جمعیت مسلمانان در دنیا خبر داد. بسیاری از رسانه های حکومتی ایران به استقبال آن رفتند و از موسسه پیو به عنوان یکی از معتبرترین موسسه های بین المللی افکار سنجی یاد کردند.
ناظران مستقل موضع دولت ایران درباره محبوبیت میان افکار عمومی کشورهای جهان را ابدا قبول ندارند ، در عین حال درمورد آن بخش از نظر سنجی موسسه پیو که مدعی حمایت ۱۶ کشور جهان از حمله نظامی به ایران شده نیز تردیدهای اساسی دارند. به عقیده ناظران مستقل موج اعتراضهای ضد جنگ که پس از حمله ایالات متحده به عراق و افغانستان به شکل بی سابقه ای بروز کرد هنوز فروکش نکرده و تقریبا غیرممکن است که در چنین فضایی افکارعمومی برخی کشورهای تاثیر گذار جهان دیدگاهی مثبت به یک تقابل نظامی تازه داشته باشند. اثرات غیرقابل پیش بینی درگیری نظامی با ایران برای قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه دلیلی کافی است تا افکار عمومی این کشورها نسبت به درستی حمله علیه تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی ابراز تردید کنند. حتی با این پیش فرض که نظرسنجی موسسه پیو به دور از غرض ورزی های سیاسی و بر پایه متدهای این رشته انجام شده باشد باز دلایلی برای تردید در نتایج آن وجود دارد. آنها در زمانی مردم کشورهای مختلف را به اعلام نظر مخالف یا موافق با حمله نظامی علیه ایران دعوت کرده اند که هیچ تلاش مشخصی از سوی قدرت های جهانی برای درگیری نظامی با ایران به چشم نمی خورد. در صورتی اگر خطر حمله نظامی قریب الوقوع بود و افکار عمومی نسبت به بروز یک درگیری تمام عیار نگرانی بیشتری داشتند احتمال مخالفت آنها با به کارگیری ابزار نظامی بیشتر می شد. سلسله تراژدی های انسانی جنگ عراق و افغانستان در سالهای اخیرکه وجدان جمعی گروه کثیری از مردم جهان را آزرده کرده دلیلی کلیدی برای تردید در نتایج نظرسنجی مربوط به موافقت افکار عمومی با حمله به ایران است. این نظر سنجی و نتایج شک برانگیز آن اما با هر نیتی که تدوین شده باشد گویای یک واقعیت است. سیاست خارجی تهاجمی حکومت ایران دریچه های دیپلماسی را به حدی مسدود کرده است که امکان رویارویی نظامی به مانند ماه های اول ریاست جمهوری باراک اوباما دیگر چندان دور از ذهن نیست. اگر در ماه های آینده نظرسنجی های مشابهی از سوی بنگاه های افکار سنجی بین المللی به انجام برسد و نتایج آنها نیز گویای همراهی جهانی با حمله علیه ایران باشد آن وقت می توان به یقین رسید که سناریوی پیشاپیش جنگ افغانستان و عراق در شرف تکرار است” (نظرسنجی شکبرانگیز موسسه “پیو” ،شیپورهای جنگ دردست کیست؟کابل پرس،۲۸/۶/۲۰۱۰).
۸٫٫ چنین بی مبالاتی و بی مسئولیتی را در قبال سرنوشت ملت فقط کسانی مرتکب میشوند که برادر عزیزم حجاریان دشمن شناسی آنان را “دشمن شناسی وارونه” نامید. یعنی آن نوع دشمن شناسی که در مقام حرف و شعار آمریکا را “دشمن” می شمارد، اما در مقام عمل هر روزه از “خط امام “و از نگاه مثبت جامعه به اصلاح اندیشی آنان می ترسد و آنرا “دشمن بالفعل” و “دشمن نزدیک” می شمارد. به دلیل آنکه حزب پادگانی تهدیدهای امریکا را چنان توخالی و سست می خواند که هرکس آن را جدی تلقی کند،بیمار است و باید خود را به دکتر نشان دهد ودرعین حال با سرعت اعجاب آوری می کوشد همه عرصه های حیات جمعی (وبعضاً فردی) را فتح کند،من آن را”دشمن ستیزی کاذب” می خوانم چرا که اقتدارگراهای ایرانی “دشمن اصلی”را “دموکراسی وحقوق بشر” میداند نه “خطر نظامی آمریکا واسرائیل”.
۹٫ می توان از نتایج نظرسنجی اخیر به مناظره های تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری دهم نقب زد و دیدگاه رئیس دولت نهم را در موضوع امنیت نقد کرد. آقای محسن رضایی در این مصاحبه با انگشت گذاشتن به درک نادرست آقای احمدی نژاد از مقوله امنیت ملی، به درستی خاطر نشان کرد مسؤلان کشور باید شاکر نخبگان و روشنفکران ایرانی باشند که زمینه های تهاجم نظامی آمریکا را خنثی کردند. موضع آقای احمدی نژاد در آن مناظره همچنان که در پاسخ بازجوهای من نیز منعکس شد، بر انکار مطلق ” پروژه تهاجم نظامی آمریکا ” بود. حال آنکه هرگز نباید و به هیچ وجه نمی توان دولت آمریکا را از اتهام طرح افشا شده تهاجم به ایران تبرئه کرد. اگر چنین طرحی به رغم سرمایه گذاری و تمرین های نظامی تاکنون نتوانسته است اجرایی شود، در درجه اول به شعور ملی ایرانیان و مخالفت آنان با دخالت نظامی بیگانه برمیگردد که به رغم همه ناخرسندی ها و نارضایتی ها و مخالفت های بنیادین با استبداد، امید دولت آمریکا راتاکنون نا امید کرده اند.البته این روزها آقای احمدی-نژاد از آنطرف بام افتاده است و از سناریوی جدید دشمنان وحمله نظامی امریکا به دوکشور منطقه ظرف سه ماه آینده خبر می دهد که تعجب بسیاری و بی اعتنایی گروههای بیشتری را موجب شده است.نمیدانم از نظر بازجوها آقای احمدینژاد نیز نیاز به مراجعه به پزشک دارد یانه؟
۱۰٫ اگر پسوندها و القاب اسلامی وشیعی را که بازجوها درجوابیه خود برای نظام مورد نظر خود ردیف می کنند، حذف و به جای آن در ماهیت دشمن شناسی و شیوه مدیریت کشور حزب پادگانی دقت کنیم، نظام مورد نظر آنان چه تفاوتی با نظام کره شمالی دارد به جز اینکه بگوییم آن ” نظام” رو نوشت عقب مانده ای از کره شمالی در زمینه موشک و سلاح هسته ای است و اگر روزگاری به سطح تکنیکی هسته ای کره شمالی برسد، می توان نام ” کره شمالی اسلامی” را برای آن انتخاب کرد؟
۱۱٫ امیدوارم نظرسنجی موسسه “پیو ” صحت پیش بینی مرا در سخنرانی های انتخاباتی اثبات نکند که گفته بودم اگر آقای احمدی نژاد دوباره بر سر کار آید، ایران “عبرت” منطقه خواهد شد و جامعه ما از دورانی که در افکار عمومی منطقه “سرمشق” محسوب می شد گذر خواهد کرد.
۱۲٫ “کنگ دان اه” (Kongdan Oh) و “ریپ سی هسیگ” (Raip C.Hassig) در کتابی به نام “North Korea Through The Looking Glass” ویژگیهای نظام کره شمالی را برشته تحریر درآوردهاند که عبرتآموز است.
۱۳٫همان کتاب،ص۲۷٫ کره شمالی همچنین به آن لحاظ عبرت آموز است که نمونه دیگری از یک جامعه باسواد و شهری در آن منطقه سراغ نداریم که شهروندانش در ایام صلح در معرض قحطی و گرسنگی قرار گیرند.
۱۴ و۱۵ و۱۶٫همان کتاب، ص۲۱ تا۳۲ .
۱۷٫ در سایه چنین تعریفی از مقولات ” آزادی” و ” استقلال”، حق انرژی هسته ای کشور و توفیق در پرتاب ماهواره به فضا که از قضا مقدمات اصلی آن رخداد نیز در عصر اصلاحات تمهید شد، کارکرد تبلیغاتی درجهت توجیه ناکارمدی های حزب پادگانی و ناکامی های کشور می یابد.
۱۸٫ آیا بازجوها می توانندتفاوت بین درک “کیم ایل سونگی” (لیدر متوفای کره شمالی در سال ۱۳۷۳ که ایدیولوژی “کیم ایل سونگیسم” راهنمای مشی سیاسی خلف او ” کیم ایل جونگ” است) از مفاهیم ” استقلال” و ” آزادی” و ” دشمن” و ” امنیت” را با درک نظامی – امنیتی خود از همان مفاهیم ارایه کنند؟
۱۹٫ نظامی که من از آن دفاع می کنم و بهترین سالهای عمر خود را صرف استقرار و شکوفایی آن کرده ام، بنیانگذارش تعریف متفاوتی از استقلال دارد، یعنی نه فقط استقلال یک واحد ملی و آزادی آن از یوق بیگانگان که استقلال شهروندان و نهادهای مدنی تا مرز استقلال آکادمیک دانشگاه و حوزه را در نظر داشت. با چنین تعریفی از مقوله استقلال و تعمیم آن به حوزه زندگی خصوصی و عمومی و استقلال حوزه و دانشگاه، حمله به بیوت مراجع و نیز تهاجم به دانشگاه نمی تواند یک “پیروزی” علیه “براندازای نرم” به حساب آید. .
۲۰٫نمیدانم چرا کیفرخواست متهمان فعالیت های انتخاباتی منتقد یکه سالاری در تعریف آنچه ” کودتای مخملی” می نامد و آن را “شیوه ای برای سرنگونی نظام های مستقل یا نا هماهنگ با هژمونی و استیلا طلبی غرب” میداند ، صربستان عهد “میلوسویچ” قصاب مسلمانان بالکان را به عنوان یک نمونه بارز و “خیلی شبیه” جنبش سبز در ایران می خواندکه درآن انقلاب مخملی به پیروزی رسید ولی ما را خیلی شبیه “کره شمالی” نمی خواند که به همان اندازه رژیم میلوسویچی ” مستقل یا ناهماهنگ با هژمونی و استیلا طلبی غرب” است و در عین حال انقلاب مخملی در آن رخ نداده است. آیا در تعریف دادگاهی -پادگانی از مفهوم “نظام” و” خانواده جهانی “نظام های مستقل و ضد غرب”، نظام مستقل کره شمالی شبیهترین نظام به نظام سیاسی مطلوب حزب پادگانی نیست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر