-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

Latest News from Norooz for 02/03/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه در پیامی خطاب به زنان مبارز مصری و تونسی، ضمن ستایش از مبارزه آنها بر ضد دیکتاتوری،گفته است : «امروز زنان ایرانی در مبارزه علیه استبداد در کنار آنها قرار دارند و همه اقشار ملت از زنان و مردان قهرمان در سرزمینهای تحت سلطه دیکتاتوری چون مصر و تونس و… در یک صف قرار گرفته ایم تا هر چه زودتر همگی شاهد تحقق آزادی و دموکراسی باشیم.»

 

به گزارش کلمه، متن کامل پیام زهرا رهنورد به شرح زیر است:
 

انقلابها، جنبش ها و مبارزات ملتهای تحت ستم، امروز بیش از پیش علیه دیکتاتوری و فاصله های طبقاتی و دروغ و فساد و ناکارآمدی حکومتهاست و طبیعی است که در این میان اهداف کانونی ملتها کسب آزادی و دموکراسی، حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، حذف سیستم امنیتی و نظامهای توتالیتر و عدم دخالت حکومت در زندگی شخصی مردم باشد.

شما زنان سلحشور مصر و تونس و سایر کشورهای تحت ستم در کنار ملت خود با جانفشانی و مقاومت در برابر ظلم و استبداد و سرکوب صفحات جدیدی در تاریخ مبارزات مردمی گشوده اید.

جنبش سبز ایران نیز که با شعار کلیدی “رای من کجاست” در یک انتخابات کودتائی آغاز شد به دلیل خشونت و سرکوب به سرعت در قالب خواست آزادی ودموکراسی و انتخابات آزاد کانون خواسته ها و مطالبات متنوع مردم شد .
 

در این نبرد نابرابر، زنان در کنارصفوف ملت وگاه درصف مقدم مال و جان و فرزند و همسر خود را تقدیم این راه مقدس کردند.

جوانان عزیزی چون نداها، سهراب ها، اشکانها ، شبنم ها، علی ها و روح الامینی ها و بسیاری دیگر جوانهای به خون خفته نمونه هایی از شهدای راه آزادی و پشتیبانی از حقوق مردمند و در این راه زندانهای ایران لبریز از جوانان آزادی خواه شد.زندان هایی که نسبت به آنها شکنجه جسمی و روحی روا کرده است. و در این میان بدون مراعات ضوابط و قوانین و رعایت حقوق دستگیر شدگان احکام سنگین از اعدام و حبس و تبعید صادر شد، با این تصور واهی که ملت را از پیگیری حقوق حقه خود باز دارد.

اینک ما زنان ایران سرافرازانه بر خود می بالیم که با خواهرانمان از ملتهای سلحشور مبارز در کنارهمه اقشار ملت از زنان و مردان قهرمان در سرزمینهای تحت سلطه دیکتاتوری چون مصر و تونس و… در یک صف قرار گرفته ایم تا هر چه زودتر همگی شاهد تحقق ازادی و دموکراسی باشیم.
 


 


چهارشنبه سیزده بهمن

سلام عزیزم

خیلی دیروقت دارم روزانه پنجمین را می نویسم. همین الان به خانه رسیده ام در پایان برنامه روزانه ای پر و پیمان. برای ما روز تعطیل و غیرتعطیل فرقی ندارد. خانواده زندانی سیاسی بودن یعنی داشتن یک شغل تمام وقت و چه بسا چند شیفته. دلم نمی خواهد نوشتن روزانه ها با وقفه روبرو شود. گویی تو تا آخرین دقایق شب نشسته ای منتظر تا نوشته هایم را بخوانی. کاش می توانستی بخوانی کاش می توانستم تو را از همه مکنونات قلبی خویش باخبر کنم!

امروز روز عزای عظمی بود. سالروز رحلت پیامبر رحمة للعالمین و شهادت دومین امام شیعیان. امروز در خانه خواهرجان خیمه عزا و ماتم به پا بود و ما هم راهی شدیم شکوه کنان به جدمان رسول الله (ص) از اوضاع زمانه. پایان زیارت عاشورا رسیدیم و روضه که شروع شد همه ناله های این چند روز از عمق جان به بیرون تراویدن گرفت و جالتی رفت که خویشان را به فغان آورد. من سفره دل گشودم و مصائبی که بر ما رفته بود به زبان آوردم و موجب آزردگی شنوندگان شدم از جور مسلّم و آشکار در لباس دین و آنان را به شهادت گرفتم به بی حیایی اصحاب قدرت. فاطمه نگران از احوال من بی تابی می کرد تا عاقبت مرغ دل آرام گرفت و چشمه اشک از فوران افتاد و شکوه ها به پیامبر رحمت فروکش کرد. نماز جماعت تسکینی بود برایمان با اعتماد به همبستگی. یکی گفت: این چین و چروک بر چهره ات چه می کند؟ گفتمش رفتنی هستیم دیگر. گفت: به کوری چشم دشمنان و بدخواهان کینه توز باید زندگی کرد. گفتم: مرگ و زندگی به دست اوست هرچه مقدرمان باشد رضایت داریم به رضایت دوست.

باید یکی دو تن از آزادگان رها شده از بند را می دیدم و انجام وظیفه می کردم. با دیدن خودشان و شادی خانواده هایشان شاد شدم. پوریای جوان حالا مرد بزرگی شده برای خودش و حسین بابای آوا، مثل همیشه ثابت قدم و استوار. و خنده های شیرین آوا امید بخش و آرامش مادر و مادربزرگش موجب آرامش ما شد. در مسیر بازگشت سری هم به خانواده نسرین ستوده زدم عصر یک روز پرماتم. روز وفات مهربان ترین مهربانان بر امت اسلامی و دلم به رحم آمد با دیدن این خانه خالی از وجود پرمهر مادر. نیما زمین خورده بود و فریاد می کشید و مهراوه مثل همیشه آرام و باوقار آمد و نشست کنار من. پدر کارنامه او را نشانم داد همه نمره ها ٢٠ و من تحسینش کردم. دخترک خوش استعداد که با اخلاق مدنی به مبارزه ستم رفته است و حالا پیروز سرش را با افتخار بالا گرفته با انضباط ٢٠. آفرین به این تربیت آفرین به این پرورش!

شب روضه امام حسن (ع) در منزل مرحوم عموجان برقرار است که دوستش داشتی زیاد و گفته بودی که در انفرادی زیاد برای آمرزش روحش دعا کرده بودی. یاد روزهایی که عموجان در قید حیات بود در روضه های خودشان و روضه های دارالزهرا حالم را دگرگون کرد و ناگهان دلم تنگ شد برای آن چهره نورانی که دلش می خواست ببیند دنیا دست کیست و تو برایش توضیح می دادی دست های نامرئی را گاهی!

بک خبر خوش اندوه روز را از جانمان زدود و قول دادیم که مسکوت بماند. نمی دانم چرا این خبرهای خوب باید پوشیده بماند وقتی اعلامش دل های زیادی را شاد می کند شاید الهه بانو جوابی برای این سوال داشته باشد و بدهد به زودی! و بالاخره در مسیر بازگشت به خانه سری به خانواده نوری زاد زدم. کارهای هنری ایشان در خانه نمایشگاه کوچکی را پدید آورده که حیات و جوشش زندگی در زندان را به یاد می آورد. یک هفته است که هم اتاق و مصاحب سابق تو در انفرادی دو الف تنهای تنهاست مهربانم! به حال خودش گذاشته اند و رفته اند پی زندگیشان. آخر زندگی فقط متعلق به بازجوها و قاضی ها و دیکتاتورهاست. ما حق زندگی نداریم. اگر داشتیم همسرمان دربند نبود،‌در شرایط قرنطینه نبود،‌ممنوع التماس و ممنوع الملاقات نبود و خودمان این گونه در معرض فشار نبودیم. هنوز خاطره تلخ بعدازظهر عاشورا از یادمان نرفته در آستانه عزایی دیگر تیر بلا را بر سرمان می بارند تا حق حیات و آرامش در زندگی را از ما سلب کنند. از ما خانواده های زندانیان سیاسی که جرممان با هم بودن است و مطالبه حقوقمان و چشم انتظاری آزادی!

روز و شبی تمام شده و باید به استقبال روز نو برویم در پایان ماه صفر. روزی که برف سراسر سپیدش کرده و یاد شیرین آزادگان رها شده. این بار شاید نازنین!

دلم را سعی می کنم بخوابانم تا بیش از این بهانه تو را نگیرد. زیباترین لالایی ها را برایش می خوانم. دلم بدقلقی می کند و نمی خوابد. آخر شب زنده داری تو را می داند و حیفش می آید وقتی تو بیداری او بخوابد. دلم گاه و بیگاه مرا به سمت و سوی تو ترک می کند. این دل سودایی مدت هاست که افسارگسیخته سربه هوایی می کند. دلم را به حال خودش می گذارم تا خوب ببارد. دلم رنگین کمان می خواهد...

همسرت فخری
 


 


حسین گوهری و پوریا موسوی آزاد شدند

حسین گوهری و پوریا موسوی، از بازداشت‌شدگان سیاسی اخیر، از زندان آزاد شدند.
به گزارش وب‌سایت کلمه، پوریا موسوی، عضو جبهه مشارکت و از فعالان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی و دبیر اجرایی مجلهٔ آیین، ۲۷ دی‌ماه در منزل پدری‌اش بازداشت شده بود.
حسین جمشیدی‌گوهری، عضو کمپین موج سوم و ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، نیز شامگاه ۲۸ دی‌ماه دستگیر شده بود.
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته