میزان: فعالین مدنی وسیاسی ایران در نامهای به رییس قوه قضاییه با «ابراز تاسف از برخوردهای غیرموجه و خلاف قانون با دکتر یزدی و استمرار بیدلیل دستگیری و زندانی نمودن ایشان بدون رسیدگی در دادگاه صالحه» خواستار آزادی فوری کهنسالترین زندانی سیاسی ایران شدند.
متن این نامه که به امضای ۱۶۵ فعال سیاسی و مدنی رسیده به شرح زیر است:
ریاست محترم قوه قضائیه
همانطور که میدانید، دکتر ابراهیم یزدی یکی از دیرپاترین و پرسابقهترین مبارزان سیاسی ایران، ماههاست که به دلایل نامعلومی در زندان بهسر میبرد. سوابق درخشان ایشان در دهههای متوالی در مبارزه با نظام سلطنتی، در چارچوب اعتقادات دینی و ملی آن چنان روشن و غیرقابل کتمان است که سرسختترین مخالفان وی نیز بر آن صحه میگذارند. نکتهی قابل تأسفتر آن که فشارهای ناموجه نظیر محبوس ساختن بیدلیل یا انتقال ایشان به مکان نامعلوم، معنایی جز ادامه و استمرار نامحدود دوران برای دکتر ابراهیم یزدی به عنوان دبیرکل نهضت آزادی ایران، ندارد.
جای تأسف است که 32 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمنماه 57 که با حداقل خشونت به نتیجه رسید، و تحقق آزادیهای اساسی، از جمله آزادی احزاب و آزادی بیان را در سرفصل مطالبات خود قرار داد، یک حزب سیاسی که برپایهی اعتقادات دینی و ملی تشکیل شده و در پیروزی انقلاب سهم غیرقابل انکاری داشته است، این گونه تحت فشار قرار گیرد و دبیر کل بیگناه آن در سن 80 سالگی محبوس باشد.
امضا کنندگان زیر ضمن ابراز تأسف خود از برخوردهای غیرموجه و خلاف قانون با دکتر یزدی و استمرار بیدلیل دستگیری، و زندانی نمودن ایشان بدون رسیدگی در دادگاه صالحه، قویاً از جنابعالی درخواست دارند که برحسب وظایف و تکالیف شرعی و قانونی خود، در جهت آزادی دکتر یزدی، اقدام عاجل بهعمل آورید و اجازه ندهید، اصول مصرح قانون اساسی جمهوری اسلامی در زمینهی حقوق اساسی ملت، بیش از این نادیده گرفته شود.
حميد آصفي، اعظم اکبرزاده، علی اکرمی، حسن افتخار اردبيلي، هادي احتظاظي، مصطفي اخلاقي، عبدالحميد الهامي، طاهر احمدزاده ، سامر آقايي، محسن احمدي، حسن احمدي، حميد احراري، غلامرضا اربابی ، مهدي امينيزاده، منوچهر احتشامي، حجت انصاری، مصطفی اخلاقی، محمد بستهنگار، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، کمالالدين بازرگاني، پروين بختيارنژاد، رحمتالله برهاني، محمدحسین بنیاسدی، محمد بهزادي، ناصر بهبهانی، محمد بهفروزي، ايرج باقرزاده، مختار باطولي، روحالله باقرآبادي، مسعود پدرام، عباس پوراظهري، حبيبالله پيمان، مجيد پيمان، عزيز پورمحمد، عباس تاجالديني، رحيم ترابينژاد، مصطفی تنها، محمد توسلی، غلامعباس توسلی ،مجيد تولايي، هادي تفنگچي، علياکبر جلالي، مجتبي جهاني، حميد حديثي، طه حجازي، محمدعلی حسننژاد، محمد حيدري، بهزاد حقپناه، حسين حريري، هوشنگ خيرانديش، ابراهيم خوشسيرت، مهدي خدادادي، محمد خطيبي، محمدعلی دادخواه، رسول دادمهر، رسول دادفر، محمود دلآسايي، ابراهيم دينوي، سعيد درودي، محمد داديزاده، محمدجواد رجائيان، محمدصادق ربّاني، عليرضا رجايي، بهمن رضاخاني، احد رضایی، محسن رأفتيان، حسين رفيعي، رضا رئيسي طوسي، علي زرّين، رقيه زارع پورحيدري، عزتالله سحابي، فریدون سحابی، عبدالفتاح سلطانی، مرتضي سلطانيه، سيدمحمد سجادي، تقي شامخي، علي شاملو، حسين شاهحسيني، ابراهيم شاکري، محمود شاددل بصير، جواد شرفالدين، پوران شريعت رضوي، احسان شريعتي، سارا شريعتي، سوسن شريعتي، هاشم صباغیان، احمد صدر حاجسیدجوادی، مهدي صرّاف، فضلالله صلواتي، رضا صدر، محمد صاحبمحمدي، مظفر صفري، سعيد صاحبمحمدي، علي اشرف ضرغامي، فريدون ضرغامي، اعظم طالقاني، طاهره طالقاني، امير طيراني، کيان ظهرابي،روئين عطوفت، محمود عمراني، هما عابدي، علي علوي، رضا عليجاني، سيدجعفر عباسزادگان، مهدي غني، علیاصغر غروی، مرتضي فلاح، ناصر فخر سلطاني، مصطفي فاضلي، غفار فرزدی، محمد حسين غفارزاده، ارسلان فلاح، حسن فرهودينيا، عباس قائمالصباحي، نظامالدين قهاري، عبدالحسين قميزاده، رحمان کارگشا، اسدالله کارشناس، مرتضي کاظميان، محسن کدیور، پروين کهزادي، هادي کحالزاده، بهناز کياني، ناصر کميليان، فاطمه گوارايي، مسعود لدني، محمد محمدي اردهالي، سعيد مدني، ماشاءالله مديحي، مرضيه مرتاضي لنگرودي، صادق مسرت، فهيمه ملتي، ضياء مصباح، احمد معصومي، احمد محمدي اردهالي، احمد منتظري، سعيد منتظري، مهديه محمدي، قدرت منصوري، فريد مرجائي، وحيد ميرزاده، مرتضي مقدم، حسين مدني، هرمز مميزي، محمدجواد مظفر، حمید معتمدیمهر، محمد ملکي، مهدی ممكن، قدسي میرمعز، نوشين محمدي، محمود نکوروح، سيدحميد نوحي، علياکبر نجفي، سيدمجيد نوحي، رضا نخشب، مهدي ناطقي، منوچهر نوربخش، پرويز همايوني، خليل هراتي، احسان هوشمند، ناصر هاشمي، محمود يگانلي، علي يحيايي، حسن يوسفي اشکوري.
درحالیکه گزارش خبرگزاری ها و شاهدان عینی از لیبی، حاکی از تسلط مردم بر شهرهای بنغازی و بیضا توسط مخالفین حکومت بوده و در پایتخت نیز ساختمان مجلس و وزارت کشور توسط معترضینی که طی هفته های اخیر مورد سرکوب قرار گرفته بودند، تسخیر و طعمهحریق شده و ساختمان رادیو - تلویزیون نیز ویران گردیده و به غارت رفته، فرزند معمر قذافی دوشنبه ٢۱ فوریه، مردم را تهدید به کشتار کرد و گفت اگر لازم باشد حکومت تا آخرین نفر میجنگد.
همزمان منابع خبری گزارش می دهند که طرابلس، پايتخت ليبى که ازشامگاه یکشنبه تا کنون شاهد درگيرى هايى شدید ميان مردم معترض و هواداران لباس شخصی معمر قذافى بود، که طی هفته های اخیر تحت حمایت نیروهای امنیتی و انتظامی به سرکوب معترضین پرداخته بودند، از غروب دوشنبه شاهد برتری مردم بر قوای حامی حکومتی و تصرف بیشتر مراکز مهم اداری – سیاسی توسط مردم بوده و معترضین، میدان «سبز» را بعنوان مرکز تجمعات خود انتخاب کرده اند.
شامگاه دوشنبه شبکه خبری بی بی سی از آن کشور گزارش داد که گزارش های تائید نشده ای از طرابلس، حاکی از آن است که معمر قذافی، رهبر لیبی پایتخت را ترک کرده و یک فعال مخالف دولت به خبرگزاری های بین المللی گفته است مقر حزب حاکم غروب دوشنبه در تصرف و کنترل مخالفان قرار دارد.
بر اساس این گزارش، روزنامه پرتیراژ «قورینا» چاپ لیبی، عصر دوشنبه در یک شماره ویژه اعلام کرد مصطفی عبدالجلیل، وزیر دادگستری لیبی در اعتراض به خشونت به کار گرفته شده علیه معترضان، از سمت خود کناره گیری کرده است.
همزمان هیات نمایندگی لیبی در سازمان ملل نیز خواهان اقدام جامعه جهانی و دفاع از شهروندان این کشور شده و چند دیپلمات ارشد لیبیایی هم در اعتراض به نحوه برخورد دولت معمر قذافی، رهبر لیبی با معترضان ناآرامی های چند روز گذشته، از سمت خود کناره گیری کرده اند.
على عيسوى، سفير ليبى در هند با اعلام استعفاى خود، به خبرگزاری ها گفته است مزدوران خارجى براى مقابله با مردم ليبى به كار گرفته شده اند.
در قاهره، سفير ليبى در اتحاديه عرب به خبرنگاران گفت كه از سمت خود كناره گيرى كرده و به انقلاب پيوسته و همزمان سفير ليبى در چين نيز استعفا داده است.
این گزارش خاطرنشان کرد "معمر قذافی، رهبر لیبی به دلیل واکنش شدید هواداران خود در قبال معترضان، از داخل و خارج این کشور تحت فشارهای شدیدی قرار گرفته و انتقاد از نحوه برخورد وی با مخالفان به حدی افزايش يافته است، که سخنگوى سابق دولت نيز گفته است دولت با تهديد استفاده از خشونت، رويكرد غلطى را به كار گرفته است.
لازم به ذکر است سيف الاسلام قذافى، پسر معمر قذافى نسبت به بروز جنگ داخلى در اين كشور هشدار داده و گفته است كه هواداران سرهنگ قذافى، تا آخرين نفر و آخرين گلوله به مبارزه ادامه خواهند داد.
پسر سرهنگ قذافى تائيد كرد كه در برخى از شهرهاى شرقى مانند بنغازى و بيضا، مخالفان كنترل شهرها را در دست گرفته اند.
به گزارش منابع غربی، نيروهاى امنيتى که از یکشنبه به سوى معترضان گاز اشك آور پرتاب می كردند، از ظهر دوشنبه به مردم شلیک مستقیم داشته اند. در همین زمینه شاهدان عینی كه در اعتراض هاى ميدان سبز طرابلس شركت دارند، می گویند تك تيراندازان كه در پشت بام ها مستقر شده اند، به سمت مردم شليك مى کنند و یکی از آنان نیز به بى بى سى گفته است: "نیروهای حکومتی به سر و پشت سر مردم شليك مى كردند."
گزارش های دیگری از منابع موثق حاکی از آن است که "مردان مسلح سوار بر خودروهايى كه تصاوير سرهنگ قذافى بر روى آنها بود، در خيابان هاى پايتخت در حال عبور و مرور بودند و به مردم شليك مى كردند و گاهى از روى آنها رد مى شدند."
احتمال فرار رهبری از کشور
به گزارش خبرگزاری فرانسه، ويليام هيگ، وزير خارجه بريتانيا عصر دوشنبه (٢۱ فوریه) در بروکسل (مقر اتحادیه اروپا) گفت اطلاعاتی در دست است که نشان می دهد معمر قذافی رهبر ليبی در حال گريختن به سمت ونزوئلا است.
همزمان خبرگزاری رويترز در گزارشی و به نقل از يک مقام دولتی ونزوئلا اين خبر را تکذيب کرده و گفت قرار نيست قذافی راهی ونزوئلا شود.
ديدبان حقوق بشر می گويد در پنج روز گذشته و در جريان ناآرامی ها در ليبی، ۲۲۳ تن کشته شده اند. بيشتر کشته ها در شهر بنغازی بوده است. منطقه ای که نارضايتی ها نسبت به قذافی بالاترين درصد را هميشه داشته است.
حبيب العبيدی، پزشک و جراح در بيمارستان الجلاله می گويد روز يکشنبه جسد ۵۰ تن که در پی اصابت گلوله کشته شده بودند، به اين بيمارستان منتقل شده و بيش از ۲۰۰ زخمی هم به اين مرکز درمانی آورده شده است. اين پزشک به شبکه تلويزيونی الجزيره گفته است: "يکی از قربانيان در پی اصابت مستقيم گلوله آر پی جی (سلاح ضدتانک) نيم تنه بالا را کاملا از دست داده است."
الجزيره به نقل از شاهدان عينی نوشته که هرچند در چهار روز گذشته بيشتر ناآرامی ها در شهر بنغازی بوده اما از روز دوشنبه، ناآرامی ها در طرابلس گسترش يافته و در ميدان خضرا (ميدان سبز) لباس شخصی های حامی حکومت با مردم درگير شده اند.
معترضان در ليبی در پايتخت اين کشور در تماس با الجزيره گفته اند شعارها به سمت قذافی هدف گرفته شده و مردم خواهان حضور و پاسخگويی او هستند.
طی ساعات اخیر، کشورهای مختلف شروع به خارج کردن اتباع خود از لیبی کرده و وضعیت کشور کاملا در بحران به سر می برد.
تداوم اعترضات و موج کناره گیری مقامات حکومتی
در پی انتشار گزارش هایی از نحوه برخورد خشونت بارِ آخرین یگان های باقی مانده از نیروهای نظامی و شبه نظامیِ وفادار به رهبر لیبی، همچنین شلیک هواپیماهای جنگی در طرابلس (پایتخت) به سوی تظاهرکنندگان و متحصنین در میدان خضراء (سبز) و همزمان با استعفای اعتراض آمیز جمعی از دیپلماتها و مقامات حکومتی از سِمَت های خود، معاون سفير ليبی در سازمان ملل متحد ضمن درخواست برکناری معمر قذافی، رهبر ليبی، او را به نسل کشی متهم و اعلام کرد بايد در دادگاه جنايات جنگی محاکمه شود.
به گزارش خبرگزاری آلمان، عصر روز دوشنبه (٢۱ فوریه) و درحالیکه گزارش های لحظه به لحظه حاکی از پیشروی مردم لیبی در نقاط حساس پایتخت بود و چندین شهر بزرگ نیز در تسلط معترضین قرار داشت، تشدید برخوردهای خشونت آمیز حکومت با مردم و هشدارهای تند و همچنین اتمام حجت پسر رهبری با مردم، سبب ریزش نیروهای حکومتی در آن کشور شد تا جاییکه ابتدا مصطفی عبدالجلیل، وزیر دادگستری در اعتراض به خشونت علیه معترضان، از سمت خود کناره گیری کرد و بلافاصله خبرگزاری ها گزارش دادند که هیات نمایندگی لیبی در سازمان ملل نیز خواهان اقدام جامعه جهانی و دفاع از شهروندان این کشور شده و چند دیپلمات ارشد لیبیایی در اعتراض به نحوه برخورد حامیان رهبری با معترضان، از سمت خود کناره گیری کرده اند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، در همین راستا معاون دفتر نمایندگی لیبی در سازمان ملل نیز گفته است که سرهنگ قذافی باید کناره گیری کند زیرا دولتش مرتکب "نسل کشی" شده و همچنین باید مورد محاکمه قرار گیرد. ابراهیم دباشی گفت که اگر رهبری قدرت را واگذار نکند، "مردم او را کنار خواهند گذاشت."
معاون سفير ليبی در سازمان ملل در گفت و گو با شبکه تلويزيونی سی ان ان و ديگر رسانه های خارجی در نيويورک افزود "بايد او (قذافی) در اولين فرصت از قدرت کنار برود و بايد کشتار مردم ليبی را متوقف کند. مردم ليبی به اندازه کافی و برای ۴۲ سال صبوری نشان داده اند و قذافی نه تنها بايد از قدرت کنار رود که بايد در نخستين فرصت ممکن کشور را ترک کند."
معاون سفير ليبی در سازمان ملل در گفت وگو با شبکه تلويزيونی بی بی سی گفت: "سرهنگ قذافی به پايان راه رسيده و در همين چند روز آينده يا خود از قدرت کنار می رود و يا مردم از شر او خلاص خواهند شد."
وی افزود: "بهترين سناريو اين است که او به دادگاه کشانده شده و به دليل جرائمی که ظرف ۴۲ سال گذشته مرتکب شده، محاکمه شود. نسل کشی های زندان ابوسليم و ديگر ناپديد شدن ها و کشتارها و مسائلی که او (قذافی) مرتکب شده بايد در دادگاه مشخص شود."
دباشی به نيويورک تايمز گفت که دفتر نمايندگی ليبی در سازمان ملل، در نامه ای رسمی خطاب به معمر قذافی از او خواسته که از قدرت کنار رود.
خبرگزاری فرانسه نوشته هنوز مشخص نيست عبدالرحمان شلغم، سفير ليبی در سازمان ملل هم جزو ناراضيان باشد. ابراهيم دباشی گفته که از ديدگاه سفير مطلع نيست و از روز جمعه گذشته به بعد از او خبر ندارد.
وی همچنين از ديگر کشورهای جهان خواسته اجازه ورود به معمر قذافی ندهند و مراقب پول هايی که به همراه خواهد داشت، باشند.
ابراهيم دباشی گفت: "پس از اعلام جنگی که پسر قذافی عليه شهروندان ليبی نشان داده، امکان هرگونه سکوت از دست ما گرفته شده و بايد به مردم پيوسته و صدای اعتراض خود را به گوش جهانيان برسانيم."
آدم تربح، معاون سوم نمايندگی ليبی در سازمان ملل هم در گفت وگو با روزنامه لس آنجلس تايمز گفته که تمامی ديپلمات های دفتر نمايندگی اين تصميم را به طور اجماعی گرفتند چرا که نظام به شکل وحشيانه ای به جان شهروندان کشورش افتاده است.
وی گفته است: "ما می دانيم که اين اقدام ما، خانواده و همسران و فرزندان ما که در ليبی هستند را به خطر می اندازد ولی آن ها همين الان هم در خطر به سر می برند."
همزمان، على عيسوى، سفير ليبى در هند نیز با اعلام استعفاى خود به خبرگزاری ها گفته است مزدوران خارجى براى مقابله با مردم و معترضین ليبى توسط حکومت به كار گرفته شده اند. وی اشاره ای به کشورها یا نیروهای حامی رهبری نکرد.
در قاهره پایتخت مصر نیز، سفير ليبى در اتحاديه عرب به خبرنگاران گفت كه از سمت خود كناره گيرى كرده و به انقلاب پيوسته و همزمان سفير ليبى در چين نيز استعفا داده است.
گزارش ها نشان می دهد معمر قذافی، رهبر لیبی به دلیل واکنش شدید هواداران و ماموران خود در قبال معترضان، از داخل و خارج تحت فشارهای شدیدی قرار گرفته و انتقاد از نحوه برخورد وی با مخالفان به حدی افزايش يافته است که سخنگوى سابق دولت نيز گفته "دولت با تهديد استفاده از خشونت، رويكرد غلطى را به كار گرفته است."
گفتنی است موج سرکوب ها از آنجا شروع شد که سيف الاسلام، پسر معمر قذافى، با "تروریست" خواندن مردم معترض، گفته بود كه هواداران رهبری (قذافی)، تا آخرين نفر و آخرين گلوله به مبارزه ادامه خواهند داد.
طبق آخرین گزارش های منابع خبری مستقل، نيروهای نظامی ليبی شامگاه دوشنبه حمله های سنگينی عليه شهروندان اين کشور انجام دادند. پزشک يکی از بيمارستان ها گفته که يکی از معترضان هدف شليک مستقيم گلوله آر پی جی (سلاح ضد تانک) قرار گرفته و از بالا تنه نابود شده است.
همچنين روز دوشنبه به هواپيماهای جنگنده نظامی دستور داده شد مردم غيرنظامی را هدف حمله قرار دهند. الجزيره به نقل از شاهدان عينی گزارش داد که چند نقطه از حومه شهر طرابلس مورد حمله قرار گرفته است و مردم غيرنظامی کشته و زخمی شده اند.
دو سرهنگ نيروی هوايی ارتش ليبی، هواپيمای جنگنده خود را به مالت انتقال داده و اعلام کردند به دليل اين که حاضر نيستند عليه مردم کشور خود شليک کنند، از کشور خارج شده و تقاضای پناهندگی کرده اند.
تلويزيون دولتی ليبی شامگاه دوشنبه گزارش هايی از درگيری ها پخش کرده و با "تروريست" خواندن معترضان، اعلام کرد که "نبرد با تروريست ها" ادامه دارد.
خبرگزارهای غربی و عربی هنوز آمار دقيق تلفات جانی در ليبی اعلام نکرده اند، اما برخی منابع آنرا بالغ بر چهارصد تن اعلام کرده اند.
در همین حال بی بی سی گزارش داد که معمر قذافی رهبر لیبی دوشنبه شب با ظاهر شدن در تلویزیون دولتی این کشور گزارش های منتشر شده درباره فرار به ونزوئلا را تکذیب کرده و رسانه های خارجی را 'سگ' خوانده است.
شورای فعالان ملی – مذهبی به بازداشت تقی رحمانی با انتشار بیانیه ای اعتراض کرد.
به گزارش جرس در این بیاینه آمده است:"شورای فعالان ملی – مذهبی ضمن اظهار تأسف از زیر پا گذاشتن اصول و آموزههای اخلاقی و مذهبی در هنگام ورود به حریم خصوصی منزل، این بازداشت غیرقانونی را محکوم میکند و آن را ادامه سیاستهای ایرانبرانداز سالیان اخیر میداند که سرمایههای انسانی کشور رابه همانند سرمایههای ملیاش مورد حمله قرار داده است."
متن کامل این بیانیه بشرح زیرست:
به نام خدا
به سیاستهای ایرانبرانداز پایان دهید
تقی رحمانی یکی از اعضای شورای فعالان ملی – مذهبی و از فعالان پرسابقه در راه تأمین آزادی، عدالت و منافع ملی چند روزی است که بازداشت شده است. بازداشت او بدون ارائه هیچ حکم رسمی با ورود مأموران ناشناسی که در خانه را با دیلم باز کرده بودند، صورت گرفت. همسر وی (خانم نرگس محمدی) در پی این حمله، در حالی که لباس درون منزل بر تن داشت، دچار شوک شده و به زمین افتاد. منزل ایشان به مدت دو ساعت در حضور دو کودک خردسال بهتزده که شاهد حال و وضع مادر و برخورد توهینآمیز مأموران با پدر بودند، مورد بازرسی و تفتیش قرار گرفت.
شورای فعالان ملی – مذهبی ضمن اظهار تأسف از زیر پا گذاشتن اصول و آموزههای اخلاقی و مذهبی در هنگام ورود به حریم خصوصی منزل، این بازداشت غیرقانونی را محکوم میکند و آن را ادامه سیاستهای ایرانبرانداز سالیان اخیر میداند که سرمایههای انسانی کشور را همانند سرمایههای ملیاش مورد حمله قرار داده است.
هرچند متأسفانه رویکردهای در پیش گرفته سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و...، بیانگر آن است که جناح غالب گوش شنوایی برای شنیدن صدای مصلحان جامعه ندارد، اما باید یک بار دیگر متذکر شویم اینک که موج حقوق بشر و دموکراسیخواهی در منطقه به راه افتاده و صدای ناراضیان به گوش حاکمیتها میرسد، در ایران نیز میبایست صدای انتقاد و اعتراض بسیاری از نخبگان جامعه و بویژه نسل جوان سرزنده و سرشار از حیات و حرکت و خواهان بهبود زندگی خود و ملتشان نیز شنیده شود. این امر در راستای حفظ منافع ملی، مصالح کشور و به نفع همگان است.
هر که نامُخت از گذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شورای فعالان ملی – مذهبی
2/12/1389
دکتر عبدالکریم سروش در نامه ای با شرح ماجرای بازداشت دادماد خود و شکنجه ی او برای اعتراف علیه شخص علیه این اندیشمند دینی به انتقاد از جمهوری اسلامی پرداخته است.
گفتنی است به جهت فشارهای وارده بر خانواده عبدالکریم سروش طی ماههای اخیر، فرزندان او مجبور به ترک کشور شده و دیگر خویشاوندان در هراس از تعقیب به سر می برند. تحلیل گران بر این باورند که علت اصلی اعمال فشارهای بی سابقه بر خانواده آین روشنفکر دینی، انتشار نامه های انتقادی و سرگشاده وی به آقای خامنه ای پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ٨٨ بوده است.
چندی پیش نیز ماموران امنیتی به موسسه صراط، دفتر چاپ و نشر آثار دکتر عبدالکریم سروش و همچنین موسسه معرفت و پژوهش حمله کرده، ضمن ضبط و انتقال اسناد و مدارک آن، دانشجویان حاضر در آن محل را ساعت ها مورد بازداشت و فشار و بازجویی قرار دادند.
متن نامه سروش که توسط سایت «جرس» منتشر شده است؛ به این شرح زیر است:
«خدا نیست، بخدا قسم خدا نیست، نیست...»
اینها کلماتی بود که با صدایی دردآلود از دهان حامد بیرون می آمد و آب در چشم من می نشاند. با جسمی ویران و روحی پریشان از ایران گریخته و در گوشه یی از دنیا پناهی جسته و اینک در تلفن خشم و درد خود را پیش من بیرون می ریخت. حامد گناهی نداشت جز اینکه چند سال پیش به خاندان ما پیوسته بود و با دخترم کیمیا پیوند همسری بسته بود. جوانی آرام و سر براه، قانع و متواضع، اهل سلامت و عافیت که نه سودای سیاست داشت و نه صفرای ریاست. پیاده میرفت و زیاده نمی خواست و در دریای پرتلاطم زندگی چندان دور از ساحل شنا نمی کرد. از پدری و مادری هر دو نیکوکار و آموزگار. ده ماه پیش بود که توفانی وحشی ناگهان تومار آرامش وی را در هم پیچید. باغ وحش ولایت، طعمه میخواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشت ها به جانش افکندند و دست آخر دو راهه یی پیش پای او نهادند که :یا دست از جان بشوی ویا به صدا و سیما بیا و هر چه ما میخواهیم بگوی. از او دو چیز ناقابل(!) میخواستند: یکی اینکه فاش بگوید همسرش هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق. دیگر اینکه پدر همسرش (عبدالکریم سروش) «مردکی» است به اصناف رذایل آراسته و وابستگی ها به اجانب دارد و حرام خوار و ناپاک و دشمن شریعت و طریقت و حقیقت است و....
وحوش ولایت گمان می برند که «حلقه ضعیف زنجیر» را یافته اند و آنرا زود می شکنند و به صاحب دیوان گزارش پیروزی نمایان میدهندوپاداش فراوان میبرند، و چون مناعت و مقاومت حامد، پنجه قساوت شان را شکست، برای شکستن کامل او دست به کار شدند، روحش را رنجه و جسمش را شکنجه کردند (کمترینش آنکه یک شب تا صبح، برهنه در سردخانه یی، او را لرزاندند و ترساندند و...)
و عاقبت باحالی نزار و بدنی بیمار او را به خانه فرستادند. در خانه، گاه از قوت رنج و شدت اضطراب چنان بی تابانه سر را بدیوار می کوفت که نزدیک بود سر و دیوار با هم بشکنند. حالا هم که بگوشه یی در خارج خزیده است، هنوز کابوس داغ و درفش می بیند و دیوان درنده را همه جا در تعقیب خود می پندارد.
قصه پر غصه خود را که با من گفت از سر شرم و دلداری گفتم «خدا از آنان نگذرد». سخنم تمام نشده بود که عقده خشمش شکافت و بر من آشوفت که «آقای دکتر اسم خدا را نبرید، خدا نیست، نیست، نیست...». خدا در آن تاریکخانه کجا بود که من بی گناه و بی پناه زجر می بردم و ضجه میزدم و از او پناه می جستم و آن درندگان بی شرم با تمسخرشان مرا بیشتر می گزیدند و می دریدند؟
خدای واحد قهار چه میکرد آن وقت که آن سه دیو تبهکار، به نام خدا، در من افتادند و مرا بی جان کردند؟... می گفت و می گریست. حالا دیگر از هیچ کس شکوه نمی کرد. از خدا هم شکوه نمی کرد، خدایی که عجالتاً خفته یا مرده بود.
گویی مرا به چالش می کشید، مرا که عمری الهیات و فلسفه و عرفان تدریس کرده بودم. پیدا بود که نه تنها راحت و سلامتش را ستانده اند، وجدان و ایمانش را هم لرزانده اند، آشکارا چیزی در او تکان خورده و فروریخته بود. حادثه کوچکی نبود: خدا را جسته بود و نیافته بود! خسوف الوهیت را، مرگ را، بی پناهی را، شکنجه را، تزویر دینی را، قساوت بی امان را، شر عریان را، سبعیت بی مرز انسان را، همه را یکجا چشیده و آزموده بود. حقاً تجربه مهیبی بود.
او بدریا رفت و مرغابی نبود- گشت غرقه، دستگیرش ای ودود.
من گرچه خود از سبکباران ساحل نبودم، چنین گرداب هائلی را نیازموده بودم. دستم از همه جا کوتاه بود. دیدم کار از تئولوژی نمیرود. دلیری و دلداری دادمش که «بسا کسا که به روز تو آرزومند است». خرم باش که از دست ظالمان رهیده ای. «نجوت من القوم الظالمین». از جهنم گذشته بدرآی. مگذار تو را شکسته ببینند. برخیز. بلا و شکست را نخواسته بودی، حالا پیروزی و بهبودی را بخواه. الگوی دیگران شو. یوسف وار از چاه گرگان برآی و سلطانی کن. «جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش». از بی ادبان ادب بیاموز. سرهنگی کردن با عاجزان را دیدی، خود با عاجزان سرهنگی مکن. به آینده یی بیندیش که در دیار ما هیچ کس خفت و ذلت نبیند، هیچ کس شکنجه نشود، هیچ کس شکنجه گر نشود، هیچ حصار و حریمی بدست متجاوزان نشکند، هیچ کس بی پناهی و بی خدایی را چنین عریان تجربه نکند، هیچ حیوانی دین دار نشود و سبعیت و حیوانیت را زیور دینی ندهد و در پوستین خلایق نیفتد. گفتمش دین همچو شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوانها را حیوان تر و انسان ها را انسان تر می کند. آن حیوانات، آن وحوش ولایت، که با تو در افتادند البته دیندار بودند و منافق نبودند و درست همین دینداری، درندگی شان را افزون تر کرده بود. چون به نام خدا می دریدند. چون دریدن را نه بازیچه، نه حق بلکه تکلیف خود میدانستند. خواجگان مسند ولایت هم چنین اند. آنها هم قتل و غضب و تجاوز را تکلیف خود میدانند و برای آن «حجت شرعی» دارند و همین آنانرا خطرناک تر می کند. گفتمش اگر مشفقانه بنگری آن وحوش هم بیمارند، بیماران روانی حقارت دیده و طعم کرامت ناچشیده. آرزو کن که هوای دیار ما دیگر بیمار پرور نباشد، شهید پرور نباشد، نفاق پرور نباشد، ولایت پرور هم نباشد. به جای آن، عاقل پرور و خنده پرور و شفقت پرور باشد. آرزو هم کافی نیست، تکاپو کن.
گفتمش مصییت تو عظیم است. یک از صد را با من گفتی و من هم یک از صد آن بی شرمی ها را با خلق می گویم. بی هیچ گناهی خودت را بریان و کیمیایت را گریان کردند، زندگی تان را سوختند، کارتان را گرفتند به مصیبت تان نشاندند. به غربت تان کشاندند و بسوی آینده یی تاریک فرستادند. حالا جامه صبر بپوش که خود کیمیایی دیگرست.
صد هزاران کیمیا حق آفرید کیمیایی همچو صبر آدم ندید
فراموش مکن که حجم ستم در آن دیار مصیبت دیده چندان عظیم است که قصه تو و حصّه تو «چو خشخاشی بود بر روی دریا».
سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست کز خون دل و دیده بر او رنگی نیست
چشم نمناک و دل غمناک و جان سوخته خود را در کنار جان آن سوختگان بگذار و یاد آن مجروحان را مرهمی بر جراحات خویش کن. این حاکمان حجاج صفت مگر کم قتل وتجاوز و تطاول وچپاول وغارت وجنایت ومصادره و اعدام و رای دزدی وشهید دزدی و........کرده اند؟مگر مادران داغداروپدران سوگواروفرزندان یتیم وهمسران بی جفت وزندانیان زخم دیده وخاندانهای فروپاشیده کم بوده اند؟به آنان بیندیش وبر آنان رحمت آور. و با رسول علیه السلام بخوان که: خدایا ظالمان را بر ما چیره مکن و چون یونس در شکم نهنگ از حامدان و مسیحان باش.
از حامد خدا که پرداختم به خدای حامد پرداختم. گفتم:
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی
از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست ور متفق شوند جهانی به دشمنی
بارخدایا!
عاشقان از تو توقعی ندارند. عیسا و حسین و حلاج را در کوره عشق خود بگداز و خون بریز و باک مدار. «منت پذیر غمزه خنجر گذار» تواند. اما عاقلان چطور؟ با ناخرسندی آنان چه می کنی؟ مگر خود به آنان حق احتجاج نداده یی؟ استغنای معشوقانه را برای عاشقان بگذار. عاقلان از تو حکمت و حجت و رحمت ومحبت می خواهند.
میدانم که بلاها و شکنجه ها، گاه صلابت زا و طهارت آفرین اند «که بلای دوست تطهیر شماست». گاهی حتی عشق پرورند و رندان بلاکش را عاشق تر می کنند، اما خرد سوز و ایمان فرسا هم هستند. اگر عاشق را شاکرتر می کنند، عاقل را ستیزنده تر می کنند. میدانم که
گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریات ننشیند گرد
چون
کفر و دین هر دو در رهت پویان وحده لاشریک له گویان
و گمان ندارم که کفر کافران تو را غمناک یا ایمان مومنان تو را طربناک کند که برتر از شادی و غمی.
حالا که چنین است و تو چون ماه بر آسمان چنان ارتفاع گرفته ای و «دیدار می نمایی و پرهیز می کنی» که عارفان هم از جدائیت شکوه می کنند، و چنان در خسوف الوهیت و سحاب احتجاب رفته یی که پروای کفر و ایمان و غم و شادی خلایق را نداری، و چون گذشته دست تصرف در تاریخ دراز نمی کنی و عقاب و کیفری بر ظالمان فرو نمیزیزی... و حالا که گویی آدمیان را بخود وانهاده یی و آنان را به سر تازیانه یی نمی نوازی و عاقلان را ایماء و الهام داده یی که از تو انتظار دخالت و عنایتی نبرند، پس بر این بلاکشان باری فزون از طاقت منه و از عاقلان ناخشنود و شاکیان بی ایمان روی در هم مکش و کفرشان را کیفر مده. ظالمان خدافروش را که نمی گیری، مظلومان بی خدا را هم مگیر.
می بینی که از «منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد» و حکم اندر کف رندان است و داعیان دین تو «بر هم افتاده چو ماران ز بر ماران» کفرپروری و ایمان سوزی می کنند و یوسفان را بگرگان میدهند و خلقی را به اسارت گرفته اند و شرارت می ورزند، انصاف ده که «حافظ» قران هم اگر زنده بود، به شکایتی خالص بسنده می کرد و از آن یار دلنواز «شکری را با شکایت» نمی آمیخت. بی چونی و استغنایی که در کار توست و حکمت و غایت و مصلحت را پس میزند چرا خرد را حیران نکند و زبان را به شکوه نگشاید و دل را به کفران نکشد؟
بلی ما تیره چشمان، به حکم بشریت، درازنای تاریخ و فراخنای هستی را نمی بینیم و از غایت امور بی خبریم اما با همین نفس که تو دادی دم از محاجه با تو میزنیم و وام خرد میگزاریم و نه خائف بل واثقیم که از حلقه بندگان تو بیرون نمیرویم.
بار خدایا
از غزالی آموختهام که هیچکس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.
خداوندا به احسانت به حق نور تابانت مگیر .آشفته می گویم که جان بی تو پریشان است
تو مستان را نمی گیری پریشان را نمی گیری خنک آن را که میگیری که جانم مست ایشان است
وگر گیری ور اندازی چه غم داری؟ چه کم داری؟ که عاشق هر طرف این جا بیابان در بیابان است
عبدالکریم سروش
اسفند 1389
ربیع الاول 1433
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر