-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۱۸, پنجشنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 06/07/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



«ایران هیچ زحمتی به خود نمی دهد که جاه طلبی های اتمی اش را پنهان دارد. یکی از سیاستمداران بلند مرتبه در ایران، آیت الله مهاجرانی، (در متن همینگونه آمده است. آیا منظور عطاالله مهاجرانی است که زمانی دردولت بود؟ - م) تازگی گفت:«مسلمانان باید به همکاریشان ادامه دهند و بمب اتمی خود را تولید کنند، زیرا دشمن سلاح هسته ای دارد.»

این مطلب از یکی از گزارش های روزنامۀ دِر استاندارد در ژانویه است – البته نه سال ۲۰۱۲ بلکه ۱۹۹۳. البته همان موقع نویسندۀ متن خاطرنشان ساخت: «اما کارشناسان بر این باورند که ایران هنوز ده سالی برای رسیدن به این هدف نیاز دارد.»

برنامۀ هسته ای ایران این روزها دوباره سر زبانهاست. اما هشدارها مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی ممکن است سلاح هسته ای تولید کند به قدمت خود جمهوری اسلامی است. گاهی حتی قدیمی تر. «نیویورک تایمز» در سال ۱۹۷۵ یعنی در زمانی که محمدرضا شاه پهلوی بر ایران حکم می راند می پرسد: «ایرانِ هسته ای؟» پرسشی که شاه – متحد غرب – پیوسته به آن پاسخ منفی می داد.

روزنامۀ دِر اشتاندارد در ۲۸ فوریۀ ۱۹۹۲ می پرسد: «ایران به مثابه قدرت اتمی؟» اشتاندارد در ادامه می نویسد: «با فروپاشی اتحاد شوروی ایران دست به تهاجمی دیپلماتیک برای جلب همسایگان اسلامی خود زده است که بسیاری را از تصور ایجاد قدرت بزرگ جدیدی در خاورمیانه دچار کابوس می کند. شبح یک حکومت آخوندی پیدا می شود که با کمک فن آوری شوروی سابق به زودی سلاح اتمی در اختیار خواهد گرفت.»

با این وجود گزارش های مربوط به جاه طلبی های اتمی ایران در رسانه ها ایجاد ناآرامی می کند، سقوط شاه و ایجاد جمهوری اسلامی٬غرب را به وحشت می اندازد. آلمان قراردادهای ساخت دو رآکتور هسته ای را لغو می کند. بعد از گروگان گیریِ کارکنان سفارت آمریکا در تهران، فرانسه نیز به تحریم های غرب علیه ایران می پیوندد. با وجود سقوط خشونت بار حکومت شاه و ایجاد جمهوری اسلامی وحمله به سفارت، درسنجه با سال های بعد در رسانه ها هشدارهای کمتری نسبت به جاه طلبی های هسته ای ایران وجود دارد. به جای آن جنگ با عراق حکومت ایران و رسانه ها را مشغول می کند.

دهۀ نود – ایران به عنوان «بزرگ ترین تهدید» برای اسرائیل

در دهۀ نود وضع فرق می کند. «نیویورک تایمز» بعد از ارائۀ یک گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی در اکتبر ۱۹۹۱ می نویسد که برخی از اعضای حکومت ایران «قصد ساخت سلاح هسته ای دارند.» به ویژه چین که دانشمندانی را به ایران فرستاده تا به مهندسان ایرانی آموزش دهند باعث نگرانی دولتمردان آمریکایی می شود.

روزنامۀ دِر اشتاندارد در ۲۸ فوریۀ ۱۹۹۲ می پرسد: «ایران به مثابه قدرت اتمی؟» اشتاندارد در ادامه می نویسد: «با فروپاشی اتحاد شوروی ایران دست به تهاجمی دیپلماتیک برای جلب همسایگان اسلامی خود زده است که بسیاری را از تصور ایجاد قدرت بزرگ جدیدی در خاورمیانه دچار کابوس می کند. شبح یک حکومت آخوندی پیدا می شود که با کمک فن آوری شوروی سابق به زودی سلاح اتمی در اختیار خواهد گرفت.» رئیس وقت سازمان سیا و وزیر دفاع آینده رابرت گیس در کمیسیونی در کنگره، برنامۀ اتمی ایران را «مشکلی جدی» می نامد، اما اشتاندارد در اوت ۱۹۹۲ گزارش می دهد که طبق تحقیقات سیا «ایران مطمئناٌ تاکنون تأسیساتی برای ساخت بمب اتمی» ندارد.

برای اسرائیل که در سال های دهۀ هشتاد هنوز عراق را مشکل بزرگی می دید و به رآکتور هسته ای در شرق این کشور حمله کرد جمهوری اسلامی در این مقطع آنگونه که مأمور سابق موساد یوسف آلفر به «نیویورک تایمز» می گوید «دشمن شمارۀ یک» است.

۱۹۹۵ – افزایش هشدارها

در سال ۱۹۹۵ صادرات فن آوری اتمی روسیه به ایران موضوعِ قالب است. ایالات متحده ابراز نگرانی می کند که تأسیسات اتمی ایران این کشور را قادر می سازد اورانیوم غنی سازی کند و بمب اتمی بسازد. رئیس جمهور وقت روسیه بوریس یلتسین دست به آرام سازی می سازد: «در ایران فقط یک نیروگاه اتمی با رآکتورهای آب سبک برای استفادۀ صلح آمیز ساخته می شود.» وی در ادامه می گوید سانتریفیوژگازی و تأسیسات مربوط به ایران داده نخواهد شد.

رئیس جمهور آمریکا کلینتون از این راه حل راضی است – علنی. زیرا پشت پرده بر نگرانی افزوده می شود. در مقاله ای در «نیویورک تایمز» در سال ۱۹۹۵ نمایندگان دولت های آمریکا و اسرائیل هشدار می دهند که ایران به تولید سلاح هسته ای نزدیک تر از آن است «که تاکنون تصور می شده است.» به باور این عده ایران در کمتر از ده سال به سلاح اتمی دست خواهد یافت. نمایندگان اسرائیلی هشدار می دهند در صورتیکه برنامۀ اتمی متوقف نشود باید امکان حمله را در نظر گرفت.

در سال ۱۹۹۵ صادرات فن آوری اتمی روسیه به ایران موضوعِ قالب است. ایالات متحده ابراز نگرانی می کند که تأسیسات اتمی ایران این کشور را قادر می سازد اورانیوم غنی سازی کند و بمب اتمی بسازد. رئیس جمهور وقت روسیه بوریس یلتسین دست به آرام سازی می سازد: «در ایران فقط یک نیروگاه اتمی با رآکتورهای آب سبک برای استفادۀ صلح آمیز ساخته می شود.» وی در ادامه می گوید سانتریفیوژگازی و تأسیسات مربوط به ایران داده نخواهد شد.

وقتی ایران می کوشد به مواد و فن آوری لازم برای تولید موشک های میان برد و دوربرد دست یابد مقاله های مطبوعات دربارۀ برنامۀ اتمی و تسلیحاتی ایران چندین برابر می شود. در سال ۱۹۹۸ «نیویورک تایمز» برای اولین باراز تولید شهاب ۳، یعنی موشک دوربردی خبر می دهد که از قرار بردی برابر ۱۳۰۰ کیلومتر دارد. به ویژه صادرات مواد ضروری از روسیه است که آمریکایی ها را نگران می کند: از جمله مقام های اتریش هم جلوی تحویل موادی را می گیرند که می توان از آن برای تولید کلاهک های رزمی استفاده کرد.

وزیر دفاع سابق آمریکا دانالد رامسفلد در گزارشی به کنگرۀ این کشور در سال ۱۹۹۸ هشدار می دهد ایران ممکن است فن آوری و مواد ضروری را برای موشک های قاره پیما تولید کند که ظرف پنج سال آمادۀ به کارگیری است و می تواند آمریکا را تهدید کند.

۲۰۰۲ – «محور شرارت»

بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ – ایالات متحده به افغانستان و بعد عراق لشکرکشی می کند – رئیس جمهور سابق جورج بوش ایران را جزو «محور شرارت» می خواند و بدین ترتیب شروع ادبیات تهاجمی تری را در مقابل جمهوری اسلامی و برنامۀ اتمی اش اعلام می کند. مخالفان ایرانی در سال ۲۰۰۲ از ساخت تأسیسات غنی سازی اورانیوم در نطنز خبر می دهند.

در سال ۲۰۰۴ وزیرخارجۀ وقت آمریکا کالین پاول بر این باور است که ایران «بی تردید» سلاح اتمی می سازد. یکسال بعد ایالات متحده اسنادی ارائه می کند که از قرار از کامپیوتری از ایران به دست آمده اند و جزئیاتی دربارۀ کلاهک های هسته ای در بردارند. همچون مورد عراق، این بار نیز از پاور پوینت برای نمایش استفاده می شود. ایران اسناد را جعلی اعلام می کند.

۲۰۰۶ – تردید

نقطۀ عطفی در ادبیات جنگ طلبانه در سال ۲۰۰۶ حاصل می شود. روزنامه نگار صاحب نام سیمورهرش در مجلۀ «نیویورکر» از برنامه های دقیق جنگی آمریکایی ها گزارش می دهد. در این راستا برنامۀ هسته ای تنها بخشی از دکترین است. برای نمونه یک مشاور پنتاگون در گفتگو با هرش می گوید: «کاخ سفید بر این باور است که مسئله تنها از راه تغییر ساختار قدرت در ایران می تواند حل شود، و این به معنای جنگ است.»

اما با بلندتر شدن صدای طبل جنگ، تردید نیز در صحت مدارک مربوط به برنامۀ هسته ای ایران افزایش می یابد. در داخل پنتاگون مخالفت با برنامه هایی حملۀ جورج بوش شدت می گیرد. از قول یکی از مقام های یکی از سازمان های اطلاعاتی در «نیویورکر» نقل می شود که: «کو مدارک؟» در این فاصله ایران با اعلام اینکه می خواهد جهانگرادن را به تأسیسات اتمی ببرد دست به تلاشی عجیب برای کاهش تنش می زند.

نقطۀ عطفی در ادبیات جنگ طلبانه در سال ۲۰۰۶ حاصل می شود. روزنامه نگار صاحب نام سیمورهرش در مجلۀ «نیویورکر» از برنامه های دقیق جنگی آمریکایی ها گزارش می دهد. در این راستا برنامۀ هسته ای تنها بخشی از دکترین است. برای نمونه یک مشاور پنتاگون در گفتگو با هرش می گوید: «کاخ سفید بر این باور است که مسئله تنها از راه تغییر ساختار قدرت در ایران می تواند حل شود، و این به معنای جنگ است.»

طرفداران جنگ بار دیگر در سال ۲۰۰۷ وقتی سازمان اطلاعات ملی آمریکا که یافته های اطلاعاتی ۱۶ سازمان مخفی در آن جمع می شود اعلام کرد «با اطمینان زیاد» ایران برنامۀ اتمی خود را در سال ۲۰۰۳ متوقف کرده دچار دلسردی شدند. جوّ ضد جنگ در آمریکا که پیوسته قدرت می یابد با این اعلام بیشتر تقویت می شود. چنین می نماید که به این زودی برای جنگ در آمریکا اکثریتی به دست نیاید. – همینطور برای رئیس جمهورِ جمهوری خواه.

۲۰۰۹ – اوباما وگفتگوها

در سال ۲۰۰۹ با باراک اوباما لحنی دیگر در سیاست خارجی وارد کاخ سفید می شود. بعد از شروع کارش دولت آمریکا تلاش زیادی برای گفتگو با ایران می کند. یک کمیتۀ سنای آمریکا گزارش خود را با این جمله شروع می کند: «نشانه هایی در دست نیست که رهبران ایران تصمیم به ساخت بمب گرفته اند.» اما ایران به نشانه های مبتنی بر تشنج زدایی پاسخ نمی دهد. وزیر خارجۀ آمریکا هیلاری کلینتون سیاست آشتی جویانه را یک سال بعد «تصمیمی غلط» می خواند. تحریم های ایالات متحده و اتحادیۀ اروپا در پی می آیند.

گرچه ادبیات تهاجمی آمریکا درسنجه با دوران جورج بوش آشکارا کمتر شده است اما به برنامۀ اتمی همچنان با انتقاد نگاه می شود. در پشت پرده با این برنامه مقابله هم می شود. اینگونه است که ویروس استاکس نت آسیب های زیادی به سانتریفوژهای ایران وارد می کند. در نوامبر ۲۰۱۱ آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام خطر می کند. به گفتۀ آژانس برای اولین بار شواهد «باورپذیری» در مورد قصد ایران برای ساخت بمب اتمی وجود دارد. حمله به سفارت انگلستان در تهران و کوتاه نیامدن ایران در گفتگوها منجر به انزوا و تحریم های بیشتر می شود. گفتگوها تا این تاریخ بی نتیجه می مانند. دور بعدی گفتگو بین آژانس و نمایندگان ایران روزجمعه است.

* از: اشتفان بندِر / در: دِراشتاندارد


 


ستاره یهودیان آهنگ های قدیمی فارسی را در تل آویو دوباره خوانی می کند ولی طرفدارانش در تهران به او دسترسی ندارند

موسیقی دوستان ایرانی، دلتنگ ترانه های فارسی دوران گذشته، یا ضرباهنگ های رقصی شادمانه که در حکومت اسلامی ممنوع است، امروز محبوب دیگری یافته اند: ریتا، خواننده ای اسراییلی که بر دل ها قدم نهاده.

ریتا فروزنده ، ۵۰ ساله، معروف ترین خواننده زن اسرائیلی ناگهان در ایران به شهرت بزرگی دست یافت. وی ایرانی تباراست و زبان فارسی را خوب می داند. ریتا، که در همه جهان دنیا به این نام شناخته می شود، هنگامی که کودک بود به اسرائیل رفت و از آن وقت تاکنون در آن جا زندگی کرده است. آخرین آلبوم او «همه شادی های من»، یاد ترانه های قدیمی را زنده کرد که زمانی سر و صدای زیادی در دنیا به پا می کردند. اکنون این ترانه ها با ضرباهنگ هایی که به آن ها افزوده شده، به ​​گوش اسرائیلی ها طعم شادمان مدیترانه ای دارد.

هنوز سه هفته از انتشار این آلبوم نگذشته بود که با وجود این که کاملا به زبان فارسی خوانده شده در صدر جدول فروش آهنگ های اسراییل جای گرفت و در صحنه موسیقی ایران نیز جایگاه خود را پیدا کرد. با وجود این که پیش از آن به غیر از اقلیت کوچک یهودیان ایران در هیچ کجای جهان شناخته شده نبود. اکنون وقتی ترانه بی قرار وی در باشگاه های شبانه تل آویو یا مهمانی های مخفی زیرزمینی تهران نواخته می شود اسرائیلی ها و ایرانی ها به یک اندازه قرار از کف می دهند.

طرفداران ریتا در داخل ایران، جایی که اینترنت به شدت در کنترل دولت است برای دانلود آهنگ های وی به شیوه های مخفیانه استفاده از نرم افزارهای فیلتر شکن روی می آورند. رضا، سی دی فروش ایرانی که سی دی های غیر مجاز و دی وی دی فیلم های هالیوود را می فروشد می گوید: «فروشندگان CD های غیر مجاز در کوچه پشت بازار قدیمی تهران آلبوم وی را در بسته های بی نام و نشان می پیچند و اگر کسی از موسیقی وی بپرسد به وی علامت می دهند که آرام تر بپرسد: «هیسس.. اسم اسراییل را نیاور. فقط بگو موسیقی ریتا خانوم.»

ریتا در خلال گفتگویی در تل آویو می گوید: «این روزها، مردم تنها زبان جنگ و خشونت و نفرت را درک می کنند.» وی به برداشت اسراییلی ها از زبان فارسی اشاره دارد. وی پس از آن که از طرفداران ایرانی اش ایمیل دریافت کرد فهمید که موسیقی می تواند در دیوار تنش رسوخ کند و روزنه ای بگشاید.

دولت های ایران و اسرائیل دشمنان قسم خورده یکدیگرند. و در ایران هر چه که به اسرائیل مربوط باشد نهی می شود. رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد گفته است که اسرائیل باید از نقشه روزگار محو شود. اسرائیل نیز گفته است که برای پیشگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای ایران را بمباران می کند.

ریتا، با این حال، با زیبایی قابل توجه و رفتار پر جوش و خروش خود، ناگهانی میان مردم ایران و اسراییل پلی ساخته و نقشی چون سفیر فرهنگی و سخنگوی صلح اسراییل پذیرفته است. در فیس بوک وی عکسی است از ریتا با نوشته ای در دستش: «مردم ایران، ما هرگز شما را بمباران نمی کنیم.»

ریتا در خلال گفتگویی در تل آویو می گوید: «این روزها، مردم تنها زبان جنگ و خشونت و نفرت را درک می کنند.» وی به برداشت اسراییلی ها از زبان فارسی اشاره دارد. وی پس از آن که از طرفداران ایرانی اش ایمیل دریافت کرد فهمید که موسیقی می تواند در دیوار تنش رسوخ کند و روزنه ای بگشاید.

خانواده ریتا در سال ۱۹۷۰ به اسرائیل مهاجرت کردند. ریتا در حومه شهر در نزدیکی تل آویو بزرگ شد، و به مادرش گوش می داد که در آشپزخانه، هنگام پخت و پز ترانه های سرزمینشان را می خواند.

ریتا وقتی حرفه خوانندگی اش رسما کلید خورد که در دهه ۸۰ میلادی (دهه ۶۰ خورشیدی) به ارتش اسرائیل پیوست. وی به سرعت بر نردبان پیشرفت گام نهاد تا ستاره شود. ترانه هایی را بیشتر به زبان عبری یا انگلیسی تکخوانی می کرد و برنامه هایی را به روی صحنه می برد. وی همچنین برای مقامات اسرائیلی و نمایندگان خارجی ترانه اجرا می کرد.

در ماه سپتامبر وقتی ریتا از رادیو فارسی زبان «ران» در تل آویو دیدار کرد، استودیو غرق تماس های بی شمار ایرانیانی از سراسر دنیا شده بود. وی در یک مصاحبه تلویزیونی در اسراییل خطاب به طرفداران ایرانی اش به شوخی گفت : «اگر به ایران سفر کنم شاید ترانه دو صدایی با آقای احمدی نژاد اجرا کنیم. شاید توانستم با افسون زنانه ام آقای احمدی نژاد را کمی نرم کنم.»

تا این که یک سال پیش تصمیم گرفت درباره آن چه که به مخاطبان خود «موسیقی دوران کودکی» اش معرفی کرده مرور دوباره ای داشته باشد. برای همین منظور ترانه های کلاسیک فارسی را که بیشتر ایرانیان از حفظ می دانند، تنظیم و دوباره اجرا کرد.

آهنگ «شانه» که سال پیش خوانده ترانه ای است که مادربزرگ های ایرانی هنگام شانه کردن موهای نوه هایشان زمزمه می کنند که داستان گفتگوی عاشقانه ای با معشوق است: «بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه، چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه...» ریتا در اجراهای خود به متن آهنگ وفادار مانده و تنها ضرباهنگ مدرن تری به آن داده، که نتیجه کار، صدایی در مایه پاپ کولی ها است که با مذاق و طعم آهنگ های یهودی سازگاری دارد.

در واکنش، طرفداران ایرانی اش وی را با هزاران ایمیل، پیام باران کردند. یکی ایرانی در یوتیوب زیر یکی از ویدیوهایش نوشته بود: «ریتا، ما چنین کنسرتی در ایران می خواهیم. شما با صدای شگفت انگیز خود افتخار دیگری برای ایران هستید.»

در ماه سپتامبر وقتی ریتا از رادیو فارسی زبان «ران» در تل آویو دیدار کرد، استودیو غرق تماس های بی شمار ایرانیانی از سراسر دنیا شده بود.

وی در یک مصاحبه تلویزیونی در اسراییل خطاب به طرفداران ایرانی اش به شوخی گفت : «اگر به ایران سفر کنم شاید ترانه دو صدایی با آقای احمدی نژاد اجرا کنیم. شاید توانستم با افسون زنانه ام آقای احمدی نژاد را کمی نرم کنم.»

به هر صورت دولت ایران از چنین ماجرایی اعلام هشدار دریافت کرد. پس از آن خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ماه جولای اعلام کرد که «ریتا آخرین نقشه اسراییل در جنگ نرم عیله ایران است تا به قلب و مغز ایرانی ها دست یابد.»

وب سایت ها و وبلاگ های تندروی ایران از پیام نوروزی ریتا که در ماه مارس در وب سایت فارسی وزارت خارجه اسراییل گذاشته بود ابراز ناخشنودی کردند. پیام های نوروزی معمولا حامل مواضعی هایی بسیار سیاسی اند و رییس جمهور اوباما و سران مخالفان دولت ایران از چنین پیام هایی چون موقعیت اعلام مواضع سیاسی بهره می برند.

ریتا در پیام نوروزی خود گفت: «امیدوارم که همه ما در کنار یکدیگر به خوبی و شادی زندگی کنیم زیرا این همان چیزی است که باقی می ماند.»

در تهران، به تازگی در یک مهمانی نامزدی هنگامی که صدای ریتا از بلندگو پخش شد میهمانان از جای خود پریدند و شانه را و کمر خود را به ضرباهنگ های رقصی سپردند که از تلفیق ترانه ای قدیمی از جنوب ایران با تکانه های تکنو نواخته شده بود. حتا زوج های میانسال هم نتوانستند سر جای خود ساکت بنشینند.

ریتا در ماه مه در ساحل مدیترانه ای شهر اشکلون اسراییل کنسرتی با ترانه های فارسی اجرا کرد که تمام بلیت هایش به سرعت به فروش رفت. تماشاگران به روی صحنه ریختند و حتا در کناره ها رقصیدند.

پس از نمایش، تماشاگران کنسرت اعلام کردند که از خود بی خود شده اند: «ببین، من اصلا ایرانی نیستم.» این را کشاورزی ۷۲ ساله به نام مِیر کانتو می گوید و ادامه می دهد: «ولی این فرهنگ از دید من چنان رنگارنگ و زیباست که بگذارید فتحمان کند. آسیبی به کسی نمی زند.»

در تهران، به تازگی در یک مهمانی نامزدی هنگامی که صدای ریتا از بلندگو پخش شد میهمانان از جای خود پریدند و شانه را و کمر خود را به ضرباهنگ های رقصی سپردند که از تلفیق ترانه ای قدیمی از جنوب ایران با تکانه های تکنو نواخته شده بود. حتا زوج های میانسال هم نتوانستند سر جای خود ساکت بنشینند.

منیژه ۴۳ ساله، از بستگان عروس که نخواست نام خانوادگی اش فاش شود، گفت: «وی از صمیم دل خود می خواند. چه فرقی دارد که اسراییلی باشد یا اهل هر کجای دیگر؟» و ادامه داد: «ما او را دوست داریم.»

* از: فرناز فصیحی // در: وال استریت جورنال


 


آیا تا به حال چنین اتفاقی افتاده بود که اعدام آدمی در آلمان از قبل اعلام شود و به قاتل نیز قول گرفتن هدیه ۱۰۰ هزار دلاری داده شود؟ از تقریبا چهار هفته پیش شاهین نجفی، شاعر و خواننده ۳۱ ساله، در لیست مرگ رژیم ایران قرار گرفته است. صدها هزار نفر در ایران آهنگ ها و شعرهای او را که در مورد حقوق زنان، مذهب و آزادی است دوست دارند. شاهین برای یکی از این آهنگ ها در ایران به ۱۰۰ ضربه شلاق و سه سال زندان محکوم شد. البته او توانست به موقع از کشور فرار کند و از سال ۲۰۰۵ در آلمان زندگی می کند و به پیشرفت هنری خود ادامه می دهد.

آهنگ جدید او را می شود از روز ۷ ماه مه در اینترنت شنید. در این آهنگ او از یک قدیس شیعه، امام دهم، خواهش می کند که به زمین برگردد و به اوضاع اسفبار در ایران امروز پایان دهد. چند ساعت بعد رسانه های تحت کنترل دولت ایران به تبلیغ دستور اعدام شاهین می پردازند. آنها برای این کار از فتوای یک آیت الله استفاده می کنند که هر نوع «توهین» به امام دهم را به عنوان توهین به مذهب و ارتداد تعریف می کند از این به بعد رسانه های طرفدار رژیم عکس هایی از خواننده را در اینترنت منتشر می کنند که سر او با تیرهایی که از هر طرف به آن اصابت کرده، سوراخ شده است.

همزمان برای تبلیغ قتل او یک تظاهرات سازمان دهی می شود. گویا مقام های ایرانی در آلمان نیز دستور اعدام او را به صورت هدفمند به بعضی از ایرانیان مقیم آلمان فرستاده اند. اسلام گراهای شهر کلن نیز در فیس بوک به خود می بالند که شاهین را به زودی پیدا کرده و با چاقو ذبح خواهند کرد.

با این شیوه شکار انسان که بدترین نوع افراطی گری خشونت بار تفتیش عقاید در قرون وسطا را به یاد می آورد، زمامداران جمهوری اسلامی چهره خود را نشان می دهد. آنها مدعی اند که از دین حراست می کنند ولی در واقع متوسل به ترور می شوند و آزادی خواهان ایران را سرکوب می کنند. تازگی ماجرا در این است که تهران در برابر چشم همه اعلام می کند که قصد یک قتل سیاسی در آلمان دارد! فقط به همین دلیل هم که شده دولت آلمان باید واکنش محکمی نشان بدهد.

در عین حال، این نوع شکار انسان توسط رژیم ایران ماهیت آن را نیز نشان می دهد: نفرتش از آزادی. اولین دلیل برای اینکه رژیم ایران آرزو دارد نخست اسراییل را که تنها دموکراسی در منطقه است نابود کند و بعد سیستم لیبرالی غرب را به نابودی بکشاند، همانا نفرتش از آزادی است. دستور قتل شاهین نجفی نشان دهنده نیت غیر قابل قبولی است که اساسا نابودی آزادی را هدف قرار داده است. پس در مقابل، دفاع از شاهین به معنی دفاع از آزادی در همه جاست.

به نظر من شرم آور است که کمیسیون پارلمانی آلمان دعوت یک گروه اپوزیسیون حقوق بشری را با وجود اینکه قرار بود درباره وضعیت حقوق بشر در ایران صحبت شود، در دقایق آخر و بدون ارائه دلیل پس گرفت. و شاعران و متفکران این کشور؟ به غیر از گونتر والراف صحنه هنری آلمان نیز به صورت چشمگیری ساکت ماند!

دست کم به نظر من این ننگ است که دولت آلمان هجوم ملاها را با سکوت قبول کرده، بدون اینکه سفیر جمهوری اسلامی احضار شود و یا خواننده ای را که در خطر بسر می برد علنا به دفتر صدراعظم دعوت کنند. به نظر من شرم آور است که کمیسیون پارلمانی آلمان دعوت یک گروه اپوزیسیون حقوق بشری را با وجود اینکه قرار بود درباره وضعیت حقوق بشر در ایران صحبت شود، در دقایق آخر و بدون ارائه دلیل پس گرفت. و شاعران و متفکران این کشور؟ به غیر از گونتر والراف صحنه هنری آلمان نیز به صورت چشمگیری ساکت ماند! در سوئد قرار است یک کنسرت همبستگی با شاهین نجفی سازمان دهی شود. چرا در آلمان چنین کاری انجام نمی شود؟ آیا فکر می کنند اعلام قتل از تهران نیز اشتباهی ترجمه شده* و یا اینکه با این نوع جنایت نیز می خواهند کنار بیایند؟!

برای اولین بار رژیم ایران اعلام کرده که می خواهد فردی را در آلمان در ملاء عام به قتل برساند. ۲۰ سال پیش قاتلان ایرانی موفق شدند محبوب ترین شومن ایران، فریدون فرخزاد را در منزلش در شهر بن با ۴۰ ضربه چاقو به قتل برسانند. سال پیش در باکو شخص ناشناسی روزنامه نویس رافق تقی را به قتل رساند. رژیم ایران شش سال قبل از آن فتوای قتل وی را صادر کرده بود. آیا حالا نوبت شاهین نجفی است؟

حالا دیگر نوبت دولت آلمان است که بالاخره عمل کند و ترتیب لغو دستور قتل را بدهد.

پسگفتار: موارد غریب

وقتی مشغول نوشتن تفسیر بالا بودم با مطرح کردن دو سئوال به سفارت خارجه آلمان رجوع کردم:

۱- وزارت خارجه آلمان اعلام قتل نجفی را چگونه ارزیابی می کند؟

۲- وزارت خارجه چه اقداماتی برای توقف کمپین مرگ جمهوری اسلامی کرده است؟

بعلاوه خواهش کردم که اگر «وزیر خارجه آلمان و یا مقام دیگری در وزارت خارجه یک بیانیه در خصوص نجفی صادر کرده باشند» آن را برایم بفرستند.

آیا واقعا سیستم اداری عظیم وزارت خارجه آلمان با بخش های بی شماری که دارد واقعا به این فکر بچگانه اعتقاد دارد که با تماس های آرام با نمایندگان رژیم می توان فتوا را لغو کرد؟ فتوایی که با اجازه رژیم صادر می شود؟ آیا دولت آلمان هنوز هم نفهمیده که تهران این نوع سیاست های نرم را بزدلی و ضعف تلقی می کند و آن را حتا به حساب مشوق برای ادامه اقدامات تحریک آمیز خود می گذارد؟ آلمان دولت کوچکی نیست و می تواند تاثیرات مهمی بر سیاست های رژیم ایران بگذارد. چرا در موردی که مساله مرگ و زندگی مطرح است این همه غفلت می شود؟

بخش کارشناسی مطبوعات نامه ای مورخ ۲۴ مه ۲۰۱۲ نوشت که از آن نقل قول می آورم: «بر اساس نظراتی که از سوی وزارت خارجه اظهار شده تهدیدها علیه نجفی خیلی جدی دنبال می شوند. ادارات امنیتی مربوطه مشغول پیگیری این جریان هستند. در این مورد با سفارت ایران در برلین نیز تماس گرفته شده است.»

این حرفها یعنی چی؟ از یک سو وزارت خارجه تهدیدها علیه نجفی را «خیلی جدی» می گیرد. از سوی دیگر دولت آلمان در سه هفته گذشته یعنی از شروع کمپین مرگ علنا هیچ اظهار نظری نکرده است. ولی بخش کارشناسی مطبوعات اطمینان داد که با سفیر جمهوری اسلامی در «تماس» است!

آیا واقعا سیستم اداری عظیم وزارت خارجه آلمان با بخش های بی شماری که دارد واقعا به این فکر بچگانه اعتقاد دارد که با تماس های آرام با نمایندگان رژیم می توان فتوا را لغو کرد؟ فتوایی که با اجازه رژیم صادر می شود؟ آیا دولت آلمان هنوز هم نفهمیده که تهران این نوع سیاست های نرم را بزدلی و ضعف تلقی می کند و آن را حتا به حساب مشوق برای ادامه اقدامات تحریک آمیز خود می گذارد؟ آلمان دولت کوچکی نیست و می تواند تاثیرات مهمی بر سیاست های رژیم ایران بگذارد. چرا در موردی که مساله مرگ و زندگی مطرح است این همه غفلت می شود؟

البته مسأله فقط مربوط به شاهین نمی شود: این هنرمند در میان ایرانی ها بسیار محبوب است. او تبلور حرکت و اراده تغییرجویانه جوانان ایرانی است. جوانانی که خود را از قید ملاها رها کرده اند. چطور دولت آلمان می تواند شیفته بهار عربی باشد ولی از طرف دیگر وقتی یک مورد مشخص پیش می آید، به اراده آزادی خواهانه ایرانیان به شکل ننگینی خیانت کند؟

و پارلمان که وظیفه اش کنترل دولت و در صورت لزوم، حتا به حرکت در آوردن آن است، چه کاری انجام داد؟ فعالیت پارلمان در خصوص شاهین فقط رویدادی بود که روزنامه برلینر تسایتونگ در موردش نوشت.

هفته پیش در روز ۲۴ مه ۲۰۱۲ قرار بود جلسه ای در کمیسیون حقوق بشر پارلمان برگزار شود. موضوع مهم این جلسه وضعیت حقوق بشر در ایران بود. در واقع می بایست موضوع حاد فتوای قتل نجفی، در چهاردهمین روز صدورش، برای هر کدام از نمایندگان پارلمان که عضو این کمیسیون هستند کاملا روشن باشد. به گزارش منابع ایرانی، برای اجرای این نشست، یک هیئت ده نفره اپوزیسیون ایران به پارلمان دعوت شده بودند از جمله شاهزاده رضا پهلوی، پسر ۵۱ ساله آخرین شاه ایران، که مدافع جایگزینی دولت مذهبی ایران با یک دموکراسی سکولار است. چند ساعت قبل از شروع جلسه، ظهر روز ۲۳ مه ۲۰۱۲, کمیسیون حقوق بشر به ریاست توم کونیگز از حزب سبزها، دعوت این گروه اپوزیسیون را پس گرفت.

رضا پهلوی در گفتگویش با روزنامه ب-ست شکایت کرده و گفت: «برایم خیلی تعجب آور بود که این کمیسیون حتا هیچ دلیلی ارائه نکرد.» بعد از اینکه روزنامه ب- ست از پارلمان در این مورد سئوال می کند, سخنگوی پارلمان می گوید: «این گفتگو به خاطر کمبود وقت اجرا نشد. برگزاری این جلسه در آینده فعلا نامعلوم است» [«اپوزیسیون ایران به کمک غرب احتیاج دارد» در روزنامه برلینر سایتونگ, ۲۵ مه ۲۰۱۲]

اگر بگوییم که این اتفاق فقط «رنجاندن» اپوزیسیون است کم گفتیم. این رویداد در واقع ابراز نظر و ارزیابی پارلمان آلمان در مورد جنبش دموکراسی درون و خارج ایران است. آیا قوه مجریه آلمان، مثلا وزیر خارجه، در کار نماینگان پارلمان دخالت کرده و به دلیل مذاکرات اتمی در بغداد دعوت را پس گرفتند؟ و یا آیا حتا «تماس های مستقیم با سفارت ایران در برلین» موجب این مخالفت در دقیقه آخر شد؟

نماینگان پارلمان می بایست به سند چاپی پارلمان به شماره ۱۱/۴۰۵۷ به تاریخ ۲۲ فوریه ۱۹۸۹ رجوع کنند. در آن موقع فتوای قتل سلمان رشدی مطرح بود. این سند بیانیه ای است که توسط همه احزاب پارلمان، حزب دمکرات مسیحی، سوسیال دموکرات و لیبرال دموکرات تصویب شد. در آن بیانیه فتوای قتل رشدی به مثابه «اعلام جنگ ضد سیستم حقوقی و ارزشی ما، ضد قوانین بین المللی و ضد مبانی جهانی منشور سازمان ملل» نامیده می شود. در آن سند آمده که خمینی باید فتوای خود را «کاملا نفی کند.»

بعلاوه در آنجا آمده: «روح آزادی خواهانه قانون اساسی ما اجازه هیچ نوع کوتاهی در مقابل این نوع تهدیدات را نمی دهد.» اینها واژه های بجایی هستند که اگر ما امروز آنها را جدی نگیریم فقط دو امکان باقی می ماند: یا دیگر «روح آزادی خواهانه» قانون اساسی ما از بین رفته یا پارلمان آلمان در مقابل ملاها «عقب نشینی» می کند.

من در حال حاضر فقط سه نماینده را می شناسم که شخصا در مورد فتوای قتل شاهین نجفی اظهار نظر کرده اند: فولکر بک، امید نوری پور و روپرشت پولنس. در مقابل آنها تمام کمیسیون های پارلمان و تمام احزاب پارلمان سکوت کردند. در سامانه های اینترنتی آنها هیچ حرفی در مورد شاهین نجفی پیدا نمی شود. و آیا آهنگسازان، شاعران، روشنفکران و فعالان صلح همگی با همدیگر، شاهین را به دست سرنوشت خود سپرده اند؟ خواننده هنرمند به خاطر ادبی که دارد در مورد این افراد سکوت می کند.

پی نوشت: *اشاره نویسنده به این نکته است که پس از آنکه احمدی نژاد در اغاز نخستین دور ریاست جمهوری اش اعلام کرد اسراییل باید از نقشه جهان محو شود، برخی روزنامه نگاران (ایرانی تبار) در روزنامه های آلمان مدعی شدند که حرف او اشتباه «ترجمه» شده و منظور او این نبوده است.

* از:ماتیاس کونتسل /در: «سخن سیاسی» رادیو فرهنگ المان / ترجمه: وحید وحدت حق


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته