از صبح امروز ۴۸ کارگر شرکت ریسندگی خاور رشت در اعتراض به عدم دریافت ۱۱ ماه حقوق و مزایای خود، مقابل استانداری گیلان تجمع کردند.
به گزارش ایلنا، از صبح امروز کارگران شرکت ریسندگی خاور رشت که تعدادشان به ۴۸ تن میرسید در اعتراض به عدم دریافت ۱۱ ماه حقوق و مزایای خود، مقابل استانداری گیلان تجمع کردند.
تجمع کارگران این واحد صنعتی تا ساعت ۱۳بعدازظهر همچنان ادامه داشت و آنان با اشاره به دعوت از سه کارگراین کارخانه برای حضور در استانداری وگفتگو بامقامات آن تاکید کرند: «جلوی خانوادههای خود شرمنده هستیم.»
یکی از کارگران کارخانه ریسندگی خاور رشت در حاشیه این تجمع اظهارداشت: «این واحد صنعتی روزی از بهترین کارخانجات استان و کشور که آوازه کیفیت ومحصول ان حتی به اروپا نیز رسیده بود.»
وی خاطر نشان کرد: «متاسفانه چندین سال است که این شرکت دچار بحران شده و کارگران بلاتکلیف و سرگردان هستند در حالیکه بسیار از کارگران که بیش از ۲۰سال و بعضآ حتی حدود ۳۰سال سابقه خدمت دارند طبق قانون تاکنون باید بازنشسته میشدند.»
وی تصریح کرد: «متاسفانه سازمان تامین اجتماعی به علت بدهیهای شرکت از تمدید اعتبار دفترچههای بیمه امتناع ورزیده و حتی از تمدید اعتبار دفترچههای بیمه نیز خودداری مینماید.»
وی تصریح کرد: «اکنون ما کارگران بالغ بر ۱۱ماه حقوق معوقه طلب داشته و از نظر معیشتی در وضعیت بسیار بدی قرار گرفتهایم که از شرح جزئیات آن شرمساریم.»
این کارگر تاکید کرد: «ما کارگران رسمی این شرکت که تعدادمان به ۴۸نفر میرسد، مورد ظلم وشکنجه روحی و روانی قرار داریم و به هرجایی که مراجعه میکنیم هیچگونه جواب مثبت و قانع کنندهای دریافت نمیکنیم وهم چنان بلاتکلیف مانداهایم.»
مهدی محمودیان، روزنامه نگار زندانی، صبح امروز جهت پیگیری و درمان بیماری های خود به بیمارستان منتقل شد.
به گزارش کلمه، مهدی محمودیان، روزنامه نگار محبوس در زندان رجایی شهر کرج، صبح امروز جهت پیگیری و درمان بیماری های خود که در زندان به آن دچار شده است، به بیمارستان منتقل شد.
مهدی محمودیان که در خصوص وقایع بازداشتگاه کهریزک اطلاع رسانی کرد، ۲۵ شهریور ماه در منزل شخصی اش بازداشت و به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
مهدی محمودیان به علت شرایط نامساعد زندان بخشی از ریه خود را از دست داد. سرانجام چندی پیش با انتقال وی به بیمارستان موافقت شد.
طی دو سال گذشته بارها مادر محمودیان از طریق دادستانی پیگیر مرخصی استعلاجی برای فرزندش بود. پس از عمل نیز، خانواده این زندانی سیاسی در خواست داشتند که به محمودیان مرخصی استعلاجی داده شود تا او بتواند سلامت خود را باز یابد. اما مسئولان زندان به این درخواست پاسخی ندادند.
وی در ایام حبس در زندان رجایی شهر کرج نیز نامه ای درباره وضعیت اسفناک این زندان خطاب به رهبری نوشت که موجب فشارهای بیشتر بر وی شد. محمودیان نوروز امسال پس از دو سال نیم حبس بی وقفه، به مرخصی آمد تا مشکل ریه خود را که در ایام زندان ایجاد شده بود، درمان کند. او همچنین به مشکلات قلبی، فشار خون و روده دچار است که به این خاطر چند بار در بیمارستان بستری شده است.
یک کارشناس ارشد بخش کشاورزی اعلام کرد: در پی واردات ۶۰۰ درصدی شکر به داخل کشور ۸۰ درصد از چغندر کاران در آستانه بیکاری قرار گرفتند.
به گزارش ایلنا، بهزاد قریاضی ضمن بیان مطلب فوق یاد آور شد: واردات بیرویه شکر موجب خواهد شد که چغندرکاران به مشاغلی از قبیل هندوانه کاری روی بیاورند.
به گفته قریاضی صنعت قند و شکر کشور که در سال ۸۵ با زیرکشت بردن ۱۸۰ هزار هکتار و تولید ۶ میلیون و ۵۹۲ هزار تن چغندرقند در طول عمر ۱۱۲ ساله خود تجربه بیسابقهای را پشت سر میگذاشت و خودکفایی شکر را در چند قدمی میدید با واردات شکر در سال گذشته و امسال که در مجموع به بیش از ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار تن رسیده است با بحران کمبود نقدینگی و ورشکستگی روبهرو شده است.
وی با بیان اینکه بیش از ۷۵ درصد از واردات شکر ایران از طریق دو کشور امارات و سوئیس انجام شد یاد آور شد: براساس آمار گمرک ایران، در دو ماه نخست امسال بیش از ۱۱۸. ۷ هزار تن قند و شکر از نیشکر تصفیه نشده بدون مواد خوشبو کننده یا رنگ کننده به ارزش بیش از ۹۹. ۱ میلیون دلار وارد کشور شد. این میزان واردات نسبت به مدت مشابه سال قبل از نظر وزنی و ارزشی به ترتیب رشد ۴۰۱ و ۶۸۰ درصدی را نشان میدهد.
افزایش واردات شکر به حدی بوده که این کالا به نهمین کالای عمده وارداتی کشور طی دو ماه نخست امسال تبدیل شده است. همچنین در این مدت تنها حدود ۱۳ هزار تن شکر در کشور تولید شد. سال گذشته یک میلیون و ۲۳۴ هزار تن شکر وارد کشور شده بود و تولید داخلی شکر نیز بالغ بر یک میلیون و ۱۵۰ هزار تن شد.
بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار تبعیدی به زندان رجایی شهر کرج، عصر امروز به سلول های انفرادی این زندان منتقل شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار دربند که صبح امروز به دادسرای اوین احضار شده بود، پس از بازگشت به زندان رجایی شهر به جای انتقال به بند عمومی به سلول انفرادی این زندان منتقل شد.
این روزنامه نگار زندانی شب گذشته مطلع شده بود که صبح امروز بر اساس دستور مراجع قضایی به دادسرای اوین احضار شده است و پس از بازگشت به زندان رجایی شهر به تشخیص قاضی و به دستور قضایی تا اطلاع ثانوی به سلول انفرادی منتقل شده است.
بر اساس این گزارش مسئولان زندان از این تصمیم و دلایل آن اظهار بی اطلاعی کرده اند و تنها گفته اند که این انتقال به تشخیص قاضی بوده است.
بهمن احمدی امویی از ۲۲ خرداد و پس از درگیری در برنامه ی گرامیداشت یاد شهید هدی صابر در زندان اوین به سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج که محل نگهداری زندانیان است تبعید شد.
این روزنامه نگار زندانی که نیمه شب همان شب با دمپایی، زیر پیراهنی و پیژامه و دستنبد و پابند منتقل شده بود به هنگام ورود توسط ماموران با توهین و بی احترامی، برهنه و تفتیش شده بود.
کلمه پیش از این گزارش داده بود که عصر روز دوشنبه ٢٢خرداد، زندانیان بند ٣۵٠ در حین برگزاری مراسم سالگرد شهادت هدی صابر بودند با دخالت گارد ویژه برای ادامه مراسم با مشکل مواجه شده بودند.
این مراسم که از سوی زندانیانی که در اعتراض به کشته شدن همبندی شان روزه سیاسی گرفته بودند تدارک دیده شده بود در حین برگزاری با قطع برق توسط ماموران امنیتی ناتمام ماند و سپس گارد ویژه وارد بند شد.
در نتیجه این درگیری بهمن احمدی امویی، سعید جلالی فر، فرشاد قربان پور، آرش سقر، سعید متین پور و جواد علیخانی بوسیله گارد ویژه به سلول انفرادی منتقل شدند.
زندانیان در پاسخ به این برخورد شعار "یا حسین میرحسین" و "مرگ بر دیکتاتور" سر می دادند.
بهمن احمدی امویی، روزنامهنگار حوزه اقتصاد در تاریخ ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۶ به خاطر حضور در تجمعی در میدان هفت تیر تهران برای دفاع از حقوق زنان بازداشت و مدت یک هفته را در زندان اوین سپری کرد. بهمن چند ماه پس از آن و در تاریخ پنجم مهر ماه ۱۳۸۶ بدین خاطر به ۶ ماه زندان تعلیقی به مدت دو سال محکوم شد. بعد از اتفاقات انتخابات ۸۸ او نیز چون بسیاری دیگر از روزنامه نگاران کشورمان بازداشت و در دادگاه به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد.
مدیر شرکت آب و فاضلاب شهری سیستان و بلوچستان گفت: آب سد پیشین در جنوب این استان با حجم ۱۷۵ میلیون مترمکعب به طور کامل خشک شد که در نتیجه اهالی ۷۰ روستای شهرستانهای چابهار و سرباز بهزودی با کمبود آب آشامیدنی مواجه خواهند شد.
به گزارش ایرنا، محمدرضا کرمینژاد افزود: از آنجا که میزان بارندگی در جنوب شرق کشور طی ماههای گذشته ۴۵ درصد زیر حد نرمال بوده است، بیشتر سدهای نواحی مرکزی و جنوبی سیستان و بلوچستان بویژه پیشین و زیردان با بحران کمآبی مواجه شدند.
وی گفت: خط انتقال آب از سد پیشین ۶۰ روستا با ۱۲ هزار نفر در شهرستان چابهار و ۱۰ روستا در شهرستان سرباز با ۳۰۰۰ نفر را زیر پوشش دارد.
وی افزود: طی نشستهایی که با مسئولان مرتبط با حوزه آبرسانی به روستاهای سیستان و بلوچستان برگزار شد، مقرر شد روستاهایی که منبع تغذیه آب آنها از سد پیشین است، نیازشان از طریق آبرسانی سیار برطرف شود.
مدیر شرکت آب و فاضلاب شهری سیستان و بلوچستان با بیان این که احتمال جیرهبندی آب در بخش شهری استان در تابستان امسال ضعیف است، گفت: در عین حال اگر طرح جیرهبندی آب در استان اجرایی شود ناگزیر روستاها را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
وی با اشاره به رفع مشکل آب شهری در شمال سیستان و بلوچستان افزود: طی روزهای آینده پروژه آبرسانی به شهرهای سیستان به بهرهبرداری میرسد و دیگر مشکلی در زمینه کمبود آب آشامیدنی این منطقه وجود نخواهد داشت.
به گفته وی، پروژه آبرسانی به شهرهای سیستان شامل آبگیر، تصفیه خانه آب با ظرفیت تصفیه ۲۰۵۰ لیتر آب در ثانیه، ایستگاه پمپاژ و هفت مخزن ذخیره به حجم کل ۵۰ هزار مترمکعب با اعتبار هزار میلیارد ریال در دست انجام است.
کریمینژاد گفت: با بهرهبرداری از این پروژه مشکل تأمین آب شهرهای زابل، زهک، دوست محمد، بنجار، ادیمی و محمدآباد در یک مقطع زمانی ۲۵ ساله برطرف میشود.
مدیر آبفای شهری سیستان و بلوچستان به مردم استان توصیه کرد در مصرف آب بیشتر صرفهجویی کنند، زیرا تامین آن در این استان با توجه به شرایط اقلیمی گرم و خشک، کمی باران و افت سطح سفره های زیرزمینی دشوار شده است.
کریمینژاد افزود: پروژه آبرسانی به شهرهای چابهار و کنارک با ۲۴۰ کیلومتر خط انتقال از سدهای پیشین و زیردان با اعتبار ۲۶۰ میلیون یورو در دست اجراست که امید است آب سدهای مذکور از وضعیت بحرانی خارج شود.
روند تعدیل و اخراج کارگران واحدهای صنعتی، این بار مشمول کارخانه صنعتی «منابع تغذیه الکترونیک» تهران شد.
به گزارش ایلنا، قرارداد ۲۵ نفر از کارگران کارخانه منابع تغذیه الکترونیک، از ابتدای تیرماه سال جاری تمدید نشده است و این کارگران با دریافت نامه از مسئولان کارخانه، برای دریافت بیمه بیکاری به مراجع ذیصلاح معرفی شدند.
اسماعیل حق پرستی، دبیراجرایی خانه کارگر تهران، در این زمینه گفت: تعدیل ۲۵ نفر از کارگران کارخانه منابع تغذیه الکترونیک برای دومین بار است که در سال جاری انجام میشود که بنابراطلاعات دریافتی، این روند، تا تعطیلی کامل این کارخانه ادامه پیدا میکند.
وی خاطرنشان کرد: این کارخانه بیش از ۳۰ سال، سابقه فعالیت درعرصه تولید قطعات الکترونیکی دارد که به دلیل واردات بیرویه در این زمینه، توان تولید خود را از دست داده است و نمیتواند به صورت عادلانه با قطعاتی که به کشور وارد میشود رقابت کند، لذا به دلیل کاهش فروش و افزایش هزینهها، به اخراج و تعدیل کارگران کارخانه روی آورده است.
کارگرانی که از کار در این کارخانه محروم شدند، دارای سوابقی از ۴ تا ۱۷ سال هستند که به دلیل مشکلات کارخانه نمیتوانند به فعالیت خود ادامه دهند، این درحالی است که تعدادی از کارگران این کارخانه، به دلیل اشتغال در این شرکت، در حال اقدام برای آغاز زندگی مشترک بودند.
گفتنی است کارخانه منابع تغذیه الکترونیک، یکی از پرسابقهترین کارخانجات تولید قطعات الکترونیکی محسوب میشود که از چند سال پیش بسیاری از قراردادهای رسمی را به قراردادهای موقت و ۳ ماهه تبدیل کرده است.
ارتباط اینترنتی کاربران استان البرز از روز گذشته قطع است و این در حالی است که شرکت های اینترنتی قطع ارتباط شبکه انتقال مخابرات تهران و البرز را دلیل این قطعی می دانند و مخابرات استان البرز نیز پاسخ شفافی به این مشکل به وجودآمده نمی دهد.
به گزارش مهر، پیگیری های انجام شده از کاربران شرکت های PAP در استان البرز نشان می دهد که ارتباط اینترنت این مشترکان بالغ بر ۲۴ ساعت است که قطع شده و تماس این مشترکان با مراکز تماس شرکتهای ارائه دهنده از قطعی ارتباط کانال شرکتهای PAP و مخابرات حکایت دارد اما مسئولان شرکت مخابرات اعلام کرده اند که در این زمینه قطعی وجود ندارد.
احمدرضا نخجوانی – مدیرعامل یکی از شرکتهای PAP با تائید قطعی به وجود آمده در ارتباط مشترکان استان البرز به مهر گفت: حدود ۲۷ ساعت است که تمامی سرویس های کاربران اینترنت که از طریق بستر انتقال مخابرات از کرج به تهران دریافت می شده اختلال پیدا کرده و در این راستا ارتباط ۲۰ هزار مشترک ما به طور کامل قطع شده است.
وی با بیان اینکه پیگیری های انجام شده از مخابرات استان البرز و اداره دیتای مخابرات تهران حاکی از آن است که بروز مشکل در فیبر تهران و کرج عامل این اختلال است، ادامه داد: مخابرات این مشکل را برای مشترکان خود برطرف کرده اما مشترکان شرکتهای PAP همچنان با این قطعی مواجه هستند و هیچکس پاسخگو نیست.
مدیرعامل شاتل با تاکید براینکه تمامی شرکتهای PAP که از بستر انتقال مخابرات سرویس دریافت میکنند هم اکنون در ارتباط مشترکان خود با قطعی روبرو هستند ادامه داد: ما این مشکل را حتی به سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی نیز اعلام کرده و در حال پیگیری هستیم.
در این راستا مهمان نواز مدیر مخابرات البرز در پاسخ به قطعی به وجود آمده برای اینترنت کاربران کرجی به مهر گفت: ارتباط مشترکان قطع نیست و مشکلی از این بابت وجود ندارد.
وی توضیح بیشتری دراین زمینه رائه نداد.
عیسی سحرخیز، روزنامهنگار دربند که مدتی است در بیمارستان به سر می برد، در اعتراض به «باج خواهی» و «گروگانگیری» دستگاه قضایی در نامهای سرگشاده به دادستان تهران نوشته است: «حصر بیمارستانی موجب شده است تا ماهیانه حدود سی میلیون ریال، تنها بابت هزینههای اقامت٬ استراحت و تغذیه ماموران مراقب، مشتمل بر روزانه یک پاسیار رسمی و دو سرباز وظیفه، بپردازم… از این پس به هیچ وجه حاضر به پرداخت پول زور نیستم، حتی در شرایط به خطر افتادن جانم به دلیل “ایست قلبی” یا “مرگ قلبی”… در شرایطی که حقوق بازنشستگیام تنها تکاپوی پرداخت یک پنجم هزینههای بیمارستان ماموران مراقب را میکند.»
مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سید محمد خاتمی تیرماه ۸۸ و در پی بازداشت های گسترده پس از انتخابات ریاست جمهوری دستگیر، و به اتهام "توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام" به سه سال حبس محکوم شد.
متن کامل نامه سرگشاده عیسی سحرخیز به دادستان تهران به گزارش وب سایت خودنویس به شرح زیر است:
بنام خداوند جان و خرد
«محال است که جامعه از فساد و ستم پاکسازی شود، مگر اینکه ناتوان بتواند حق خود را از قدرتمند با صراحت و بدون لکنت باز پس بگیرد»
از نامه ۵۳ نهج البلاغه امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر
جناب آقای جعفری دولت آبادی
دادستان محترم تهران
با اهدای سلام و احترام ؛
نظر به اینکه برخلاف روزهای اول تصدی این پست خطیر، اکنون ماههاست که در دفتر جنابعالی بر روی خانواده زندانیان سیاسی – عقیدتی بسته شده و حتی از مکالمه تلفنی با آنان ابا دارید و حتی نامههای آنان را بی پاسخ میگذارید، مجبور شدم در جهت احقاق حق، جلوگیری از ستم، پرهیز از حیف و میل بیت المال و ضایع کردن اموال و داراییهای مردم نکاتی چند را متذکر شوم.
اکنون بیش از چهار ماه است که به دلیل بیماریهای گوناگون ناشی از نگاهداری بلند مدت در سلولهای انفرادی و زندانهای غیر استاندارد که نه فضای کافی و مناسب دارد، نه تغذیه و بهداشت لازم، نه حتی امکان هواخوری و دسترسی به فضای آزاد، در «مرکز قلب تهران» بستری شده و تحت مداوای شبانه روزی و مراقبت شدید قراردارم.
همانگونه که از روز اول «حصر بیمارستانی» عنوان شد تحمیل هزینههای درمانی به زندانی٬ به ویژه اجبار وی به تامین مالی محل اقامت و غذای ماموران حفاظت به نرخ آزاد، در شرایطی که بودجه کل کشور برای چنین مخارجی ردیف مشخص تعیین شده، خلاف عرف و قانون است.
اما متاسفانه در این مدت شدت بیماری و خطرهای جانی احتمالی موجب شد که به اکراه بپذیرم تا روشن شدن نظر کمیسیون پزشکی اداره پزشک قانونی، و صدور حکم قضایی و دستور دادستان تهران «متقبل هزینههای ماموران مراقب در کنار هزینههای بیمارستانی شخصی شوم» اکنون حدود دو ماه است که با شگفتی عنوان میشود که نامه ارسالی پزشک قانونی به دفتر جنابعالی نرسیده است آنهم در شرایطی که سالهاست شعار دولت الکترونیک جامعه ایران را در نوردیده و ابزاری برای مدیریت جهانی است!
به هر حال، اتخاذ این روش غیر انسانی موجب شده است ظلمی مضاعف در جهت ممانعت از اجرای حکم «عدم تحمل کیفر» یا دست کم «اعطای مرخصی درمانی» براساس نظر پزشکان معالج و متخصصان، برمن خانوادهام روا گردد.
«حصر بیمارستانی» موجب شده است تا ماهیانه حدود سی میلیون ریال، تنها بابت هزینههای اقامت٬ استراحت و تغذیه ماموران مراقب، مشتمل بر روزانه یک پاسیار رسمی و دو سرباز وظیفه، بپردازم.
علاوه براین استحضار دارید که از تاریخ ۹۱/۳/۲۷(دیروز) دوران حبس سه ساله من ناشی از حکم ظالمانه فرمایشی به پایان رسیده و از امروز بابت حکم قضایی دیگری که به علت گذشتن ده سال از تشکیل پرونده شامل مرور زمان شده مرا به گروگان گرفته و بابت هزینههای بیمارستانی در عمل باج خواهی میشود. این درشرایطی است که قوهی قضاییه هیچگاه حاضر نشده است به شکایتهای قانونی، از مقامهای حکومتی، از جمله از قاضی سابق سعید مرتضوی و محسنی اژهای وزیر سابق اطلاعات و دادستان کنونی کل کشور رسیدگی کرده و متخلفان را مجازات نماید.
در این شرایط اعلام میدارم در جهت احقاق حق خویش، از این پس به هیچ وجه حاضر به پرداخت پول زور نیستم، حتی در شرایط به خطر افتادن جانم به دلیل «ایست قلبی» یا «مرگ قلبی». از این رو در شرایطی که حقوق بازنشستگیام تنها تکاپوی پرداخت یک پنجم هزینههای بیمارستان ماموران مراقب را میکند، از این به بعد فقط متقبل و متعهد پرداخت مخارج درمانی خود در بیمارستان خواهم بود.
لازم به تذکر نیست که در شرایط توقف درمان و مراقبتهای پزشکی لازم، حکومت به ویژه شخص اول مملکت باید پاسخگوی پیامدهای ناشی از اقدامهای احتمالی مقامهای سیاسی٬ امنیتی و قضایی باشد و اینجانب نیز در چنین شرایطی حق شکایت در مراجع قضایی داخلی و محاکم بین المللی را برای خود و خانواده ام محفوظ میدارم.
عیسی سحرخیز
۹۱/۳/۲۸
کلمه – بیتا موحد:
در هشت قسمت پیشین این سلسله مطالب، روندی که جنبش سبز از فردای انتخابات ۸۸ تا زمان حصر مهندس موسوی طی کرده، از نگاه میرحسین موسوی و بر اساس بیانیه های او مرور شد و اکنون آخرین بخش از این مجموعه، به طور کامل به منشور جنبش سبز اختصاص یافته که چکیده ای از آنچه میرحسین و همفکران و همراهان سبزش درباره خود، جامعه و آینده بدان می اندیشند، در آن دیده می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
در اولین سال انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با قامتی سرافراز، گرچه شلاق خورده، مجروح و حبس کشیده ایستاده ایم. با مطالباتی برای نیل به آزادی، عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی و مطمئن از پیروزی به یاری حضرت حق، چرا که جز احقاق حق ملت چیزی نخواسته ایم.
"فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض"
اما کف به کناری رود و از بین رود، اما آنچه به مردم سود مىرساند در زمین مىمانَد.
از دروغ، تخلف و تقلب به کار گرفته شده در انتخابات، سوال "رای من کجاست؟" زاده شد و شما مردم، روشن و بی ابهام به شیوه ای مسالمت آمیز در راهپیمایی تاریخی و بی نظیر ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ این سوال را پرقدرت و بلند فریاد زدید و جز کسانی که جهل و خرافه و منفعت پرستی و دروغ چشم و گوش آنها را بسته بود، در سطح ملی و جهان همه آن را شنیدند و دیدند. ولی پاسخ چه بود؟ جز داغ و درفش و کشتن و به حبس کردن و زنجیر به تن برهنه زندانیان زدن و حمله به خوابگاههای دانشجویی؟
به یقین فجایع کهریزک و آدم کشی های روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد و عاشورای حسینی از خاطره جمعی ملت پاک نخواهد شد و نباید هم پاک شود که خیانت به خون شهدا و بی گناهان است. ما چگونه می توانیم تیرهای مستقیم به مردم و زیر کردن آنها توسط ماشین پلیس را از یاد ببریم.
خونها و رنجها اما پرده های فریب و ریای تمامیت خواهان را دریدند و فساد نهادینه شده پشت پرده های قدیس نمایی را نمایان کردند و این رویدادهای تلخ و نحوه تعامل دولتیان با مردم به همه اقشار ملت ما از کارگران، معلمان، دانشجویان، روزنامه نگاران، استادان، روحانیون، کارآفرینان، بازاریان، زنان، مردان، جوانان و پیران و همه فعالین جنبشهای اجتماعی و اقشار مستضعف و میانه نشان داد که ریشه مشکلات آنها در کجاست.
اینکه کشور ما بیشترین اعدام ها را نسبت به جمعیتش در جهان دارد، ناشی از بزهکاری گناهکاران نیست، ناشی از رخت بر بستن عدالت و مدیریت و حکومت خوب در جامعه ماست. و اینکه حتی مصلحت های روزمره و عاجل حکومت باعث نشده است که تمامیت خواهان و دولتیان دست از دروغ و فساد و خرافه و زیر پا نهادن قانون اساسی و سایر قوانین بردارند، نشان از نفوذ عمیق این زشتی ها در لایه های درونی نظام دارد، گویا در این لایه ها ساختی محکم برای دفاع از منافعی شکل گرفته است که از عایدی صدها میلیارد دلار درآمد نفتی و واردات سالانه ۷۰ میلیارد دلار کالا و سلطه بر نهادهای پولی و مالی بدون نظارت های موثر نشات می گیرد.
امروز بیت المال در معرض یغمای یغماگران قدیس مآب است و هنوز ملت علیرغم ادعاها و دستورهای شدید از شناسایی و معرفی و محاکمه این مفسدان چیزی ندیده است. کجا رفت آن پرونده بزرگی که در مجلس باز شد و یک شبه در یک معامله پایاپای بسته شد؟
چه کسی جرات دارد پرونده واگذاری های بزرگ را به بهانه اجرای اصل ۴۴ به مراکز قدرت و نفوذ باز کند و پرده از این غارت بزرگ ملی که منجر به ایجاد انحصارهای بزرگ اقتصادی شده است، برکشد؟ چه کسی آن شجاعت را دارد که از فاجعه نبود کمترین نظارت مالی بر دستگاههای نظامی و امنیتی و نهادهای شبه دولتی که سراسر فضای اقتصادی کشور را تحت تاثیر خود قرار داده اند دم برآورد؟ و باز ملت ما سوال می کند که آیا این بود آن نظام اسلامی و عادلانه که در پی آن بودیم. شفافیت در مقابل ملت چه مشکلی ایجاد می کرد که به پنهانکاری از ملت پناه بردیم؟ آیا آن اصل طلایی شفافیت حکومت در مقابل ملت را از زبان پیر جماران یادمان رفته است که میگفت: "کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح دهید."
یاران عزیز راه سبز امید
یک سال از پیدایش جنبش بی نظیر سبز گذشته است و در این مدت سبزها مسافت بسیاری را در این مسیر امید طی کرده اند. به برکت دل بریدن از مساعدت دولتیان و روی آوردن به خانه های خود و قبله قراردادن آنها و توسعه شبکه های اجتماعی روابط پایدار قابل اتکایی بین آحاد ملت ایجاد شده است و شبکه های پایدار اجتماعی در حیطه آگاهی های سیاسی -اجتماعی و فرهنگی معجزه کرده اند. کافی است تنها به تولیدات هنری این شبکه و میزان تبادل اخبار و اطلاعات و نظر و تحلیل که به صورت کاملا دموکراتیک جریان دارد نگاهی انداخته شود.جنبش سبز موجی از گفتگو درباره مسائل مهم و سرنوشت ساز در حوزه عمومی بین مردم ایجاد کرده که در تاریخ معاصر ما بینظیر بوده است.
امروز بیش از همیشه تاریخ، مردم متجاوزان به حقوق اساسی ملت را می شناسند و به نقض مکرر حقوق بشر و کرامت انسانی در نظام امنیتی –قضایی کشور آگاهی دارند و می دانند تا چه اندازه تمامیت خواهان در پایمال کردن میثاق مشترک ملی بهویژه در زمینه حقوق اساسی مردم پیش رفته اند. و در عین حال علیرغم حوادث تلخ و گزنده و خونبار، به برکت همین تعامل و گفتگوی جمعی، عقلانیت مردم همواره بر احساسات آنان غلبه کرده است و از اینرو بدخواهان با تمام تلاش هایی که کردند نتوانستند مردم آسیب دیده و کشته داده و حبس دیده را به خشونت وا دارند. مبارزه و ایستادگی از طریق مسالمت آمیز کارآمدترین اسلحه ما درمقابل گلوله ها و باتومهای برقی و چماقداران و قداره کشان بیفرهنگ و بد دهان بوده است.
توده های میلیونی ملت بزرگ امروز می بینند که چه کسانی دشنه در دست به دنبال زنان، مردان، پیران و جوانان می دوند و چه کسانی با برخورداری از فرهنگی نازل، در تظاهرات و جمعهای عمومی رکیک ترین کلمات و جملات را بر زبان می آورند و مردم به جای اینها، نماهنگ های زیبا ساخته اند و پوسترهای پرمعنا به یکدیگر هدیه کرده اند و فیلم ها و عکس های بی شماری از زندگی و مبارزه مردم تهیه و پخش کرده اند و غصه ها و درد های خود را این چنین جاودانی کرده اند:
طفلی به نام شادی دیریست گم شده ست
با چشم های روشن براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هرکس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
[ استاد شفیعی کدکنی، ۲۵ خرداد ۸۹]
یاران سبز راه امید
در آغاز سال جدید صبر و استقامت، به توصیه دوستان منشوری برای هماهنگی و همدلی بیشتر و تقویت هویت مشترک جنبش سبز تهیه شده که در ادامه این مقدمه تقدیم می شود.
طبیعی است که متن پیشنهادی نتواند پاسخگوی همه سلیقه ها و مطالبات باشد. دلگرمی این همراه کوچک برای این معضل، راه حلی بود که تعدادی از رای دهندگان در آستانه انتخابات سال گذشته پیدا کردند. در زنجیره سبز میدان تجریش تا میدان راه آهن بودند کسانی که می گفتند میان بد و بدتر، بد را انتخاب می کنند و این انتخاب پیوستگی آن زنجیره محکم بهیاد ماندنی را ممکن ساخت. اصلاح واقعی از همین تمیز و مسئولیت پذیری برای انتخاب این و یا آن شروع می شود.
این متن قدم اولین است و جنبش سبز در سیر تکاملی خود انشاءالله متن کاملتر و زیباتری خواهد آفرید.
"تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین"
و آن سرای آخرت را برای کسانی قرار دادیم که خواهان برتریجویی و فساد در زمین نیستند، و فرجام نیکو از آن پرهیزگاران است.
ریشه ها و اهداف
۱- بروز انحرافات گوناگون و موانع بتدریج سازمان یافته در مسیر تحقق اهداف و آرمان هایی چون عدالت، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که مردم به خاطر آنها انقلاب شکوهمند اسلامی را به پا کردند، ظهور گرایشات تمامیت خواهانه در میان برخی از مسوولین حکومتی، نقض حقوق بنیادین شهروندان، بی حرمتی به کرامت انسانی، سوءمدیریت دولتی، افزایش فاصله طبقاتی و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی، قانون گریزی بل قانون ستیزی برخی مجریان قانون، نادیده گرفتن منافع ملی و ماجراجویی های عوامفریبانه در تعاملات بین المللی، فراموشی تدریجی و دردناک اخلاق و معنویت برای قدرت عواملی است که به نضج گیری نگرش های اعتراضی در میان دلسوختگان، دردمندان و قاطبه مردم ایران در سال های اخیر انجامید که بروز بارز و نیرومند آن در جنبش سبز مردم ایران پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ جلوه کرد.
۲- جنبش سبز با پایبندی به اصول و ارزشهای بنیادین انسانی، اخلاقی و دینی و ایرانی، خود را پالایشگر و اصلاحگر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سالهای پس از انقلاب می داند و بر این اساس حرکت در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رای مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.
۳- جنبش سبز حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی است که پیش از این در برهه هایی چون انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی خود را جلوه گر ساخته است.
۴- بازخوانی تجربه معاصر در تلاش برای تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان میدهد که تنها از طریق تقویت جامعه مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاءسطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، مشارکت موثر احزاب و تشکل ها وهمچنین زمینه پردازی برای فعالیت آزاد روشنفکران و فعالان اجتماعی- سیاسی وفادار به منافع ملی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد و این امر مستلزم توافق و تاکید بر اصول حداقلی و مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همه نیروهایی است که علی رغم داشتن هویت مستقل با پذیرش تکثر در درون جنبش، زیر چتر فراگیر جنبش درکنار یکدیگر قرار می گیرند.
راهکارهای بنیادین
۱- جنبش سبز، یک حرکت اجتماعی فراگیر است که هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد و با نفی هرگونه مطلق نگری شرک آلود، بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش تاکید دارد. دیده بانی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همه فعالان و به خصوص صاحبان اندیشه و عمل امری حیاتی است که می تواند جنبش را از لغزش به ورطه تمامیت خواهی و فساد بر حذر دارد.
۲- در نگاه فعالان جنبش سبز، مردم ایران همه خواهان ایرانی آباد سرفراز و سربلند هستند. جنبش سبز موافق تکثر ومخالف انحصارطلبی است. در نتیجه، دشمنی و کینه توزی با بدنه اجتماعی هیچ بخشی از جامعه جایی در جنبش ندارد. تلاش برای گفتگو و تعامل با رقبا و مخالفان در فضایی سالم و آگاهی بخشی درباره اهداف و اصول جنبش وظیفه همه افرادی است که خود را آگاهانه در زمره فعالان جنبش سبز می انگارند. ما همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همه ماست
۳- گسترش و فعال سازی شبکه های اجتماعی –واقعی و مجازی- و تعمیق فضای گفتگو بر سر اهداف و بنیان های هویتی جنبش از جمله راهکارهای محوری است که مستلزم توجه ویژه کلیه فعالان سبز است.
۴- جنبش سبز در عین تاکید مصرانه بر حفظ استقلال و مرزبندی با نیروهای غیرملی وخارجی، در جستجوی راهی منزوی همراه با دگر ستیزی نبوده و اسیر گرایشات تعصب آلود نمیشود. عدالت، آزادی، استقلال، کرامت انسانی و معنویت ارزشهای جهانی هستند و تجربه آموزی از ملتهایی که برای دستیابی به این ارزشها تلاش کرده اند و همچنین استقبال از نقد و نظر مشفقانه همه آزدیخواهان و صلح طلبانی که برای رهایی نوع بشر و کرامت انسانها تلاش می کنند از دیگر راه کارهای جنبش است.
هویت سبز
گنجینه ایرانی- اسلامی:
۱- جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش بر استمرار حضور دین رحمانی سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تاکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی در جامعه را تحکیم وجه اخلاقی و رحمانی دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران می داند. ایجاد پیوند میان میراث ایرانی-اسلامی و شوق به توسعه و پیشرفت در جامعه، پرهیز از اکراه مردم به تقید به مرام، مسلک و رویه خاص و همچنین مبارزه با استفاده ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی و روحانی از حکومت تنها راه حفظ جایگاه والای دین و تداوم نقش برجسته آن در جامعه ایران است که به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحه امور جای می گیرند.
۲- رمز بقای تمدن ایرانی- اسلامی همانا همزیستی و همگرایی ارزش های دینی و ملی در طول تاریخ این سرزمین است. در این راستا، جنبش سبز بر حفظ و تقویت ارزش های والای فرهنگ ایرانی و سرمایه های غنی انباشته شده در رسوم و مناسبتهای ملی تاکید می ورزد و در این راه تقدسزدایی از تعصبات نابجا و آگاهیبخشی درباره ویژگی های هویت آفرین آیین های ملی و مذهبی را وجه همت خویش قرار می دهد.
۳- ملت ایران در تاریخ مبارزات خویش برای کسب آزادی و استقلال، بارها خودباوری و اتحاد بر سر اصول را به نمایش گذاشته است. جنبش سبز ملت ایران با اتکا به این میراث گرانبها و با تکیه بر خرد جمعی و نفی هرگونه خودمداری و خودخواهی در تلاش برای تحقق اهداف خویش، دستیابی به اجماع آگاهانه بر خصیصه های هویت آفرین و کنار گذاشتن عناصر تشتت زا را مورد نظر دارد و این امر را تنها با تکا به عقلانیتی میسر می داند که حاصل جمع خردهای مختلف و مبتنی بر نظام عقلانیت توحیدی باشد.
۴- جنبش سبز جنبشی ایرانی- اسلامی است که در جستجوی دستیابی به ایرانی آباد، آزاد و پیشرفته است. بر این اساس، هر فرد ایرانی که توسل به خرد جمعی توحیدی را به عنوان مبنای تلاش برای ایجاد فردای بهتر برای میهن خویش بپذیرد در زمره فعالان جنبش سبز به شمار می آید. جنبش "ایران را متعلق به همه ایرانیان می داند".
حق حاکمیت مردم
۱- حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشه ناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات به عنوان مناسب ترین شیوه تحقق این اصل مدنظر این جنبش قرار می گیرد. براین اساس، جنبش سبز تلاش های خود برای صیانت از آرای مردم را تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت و سلامت آن کاملاقابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد.
رای و خواست مردم منشا مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز اعمال هر گونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم وحقوق بنیادین آنها دانسته و با آن مبارزه میکند.
۲- دستیابی به اهدافی چون آزادی و عدالت تنها بر پایه توجه به منافع ملی و حفظ استقلال میسر است. جنبش سبز با آگاهی از این امر، نسبت به هر اقدامی که برخلاف منافع ملی و ناقض اصل استقلال باشد مبارزه می کند و این مسئله را در زمره موازین محوری خویش می داند.
ارزش های جنبش سبز
کرامت انسان ها و پرهیز از خشونت
۱- نخستین ارزش اجتماعی مدنظر جنبش سبز دفاع از کرامت انسانی وحقوق بنیادین بشر فارغ از ایدئولوژی، مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی است. استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای بشری و حاصل خرد جمعی همه انسانها مورد تایید و تاکید جنبش سبز است. این حقوق خدادادی است و هیج فرمانروا، دولت، مجلس یا قدرتی نمی تواند آنها را لغو یا به صورت ناموجه و خودسرانه محدود کند. تحقق این امر مستلزم احترام به اصولی چون برابری، مدارا، گفتگو، حل مسالمت آمیز مناقشات و صلح طلبی است که خود در پرتو ایجاد زمینه های لازم برای فعالیت آزاد رسانه های مستقل، جلوگیری از سانسور، دسترسی آزاد به اطلاعات، گسترش و تعمیق جامعه مدنی، احترام به حریم خصوصی افراد، فعالیت آزادانه شبکه های اجتماعی غیر دولتی و اصلاح قواعد و مقررات در جهت حذف هرگونه تبعیض میان شهروندان امکان پذیر است.
۲- جنبش سبز یک جنبش مدنی است که پرهیز از خشونت و حرکت در چارچوب موازین مبارزه مدنی را سرلوحه خویش قرار می دهد. این جنبش با اعتقاد به اینکه "مردم" تنها قربانی خشونت در هر زمینه ای خواهند بود، گفتگو، مبارزه مسالمت آمیز و توسل به راهکارهای غیر خشونت آمیز را ارزشی خدشه ناپذیر می داند. جنبش سبز با توجه به شرایط و مقتضیات، از کلیه ظرفیتهای مبارزه مسالمت آمیز استفاده خواهد کرد.
عدالت، آزادی و برابری
۳- عدالت جایگاه والایی در میان ارزش ها و آرمان های جنبش سبز به خود اختصاص می دهد. توزیع عادلانه امکانات، چه در بعد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و چه در ابعاد دیگر حیات انسانی از جمله اهداف خدشه ناپذیر جنبش سبز است که لازم است برای دستیابی به آن، تمامی تلاش های ممکن انجام شود.
گسترش عدالت در جامعه تنها در صورتی امکان پذیر است که نظام حاکم بر کشور – در عرصه داخلی و خارجی- کاملا مستقل و فارغ از وابستگی به نهادها و قدرت های سیاسی، طبقاتی و اقتصادی عمل کند و بتواند توسعه اقتصادی و ترقی کشور را به نحوی که رفاه و عدالت اجتماعی برای همه مردم ایران فراهم شود، تضمین کند.
۴- جنبش سبز با عنایت به لزوم تامین خواست ها و مطالبات به حق تمامی اقشار و طبقات اجتماع، بر پیوند با اقشار متوسط و کم درآمد اجتماع -که در برابر فشارهای اجتماعی/سیاسی ضعیفتر هستند- تاکید دارد. این جنبش با الهام از اصل نهم قانون اساسی، با سلب حقوق اساسی مردم به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور مخالف است و با تاکید بر استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، یگانه راه حفظ منافع ملی و دفاع از مرزهای میهن را "حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش" در تمامی ابعاد می داند.
۵- برقراری آزادی و برابری از اهداف انکارناپذیر انقلاب اسلامی است که جنبش سبز نیز بر ضرورت دستیابی به آن تاکید دارد. نفی هرگونه انحصار فکری، رسانه ای و سیاسی و همچنین مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحه اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطه سیاسی (استبداد و انحصار طلبی)، اجتماعی (تبعیض و نابرابری های اجتماعی) و فرهنگی (وابستگی و تقید فکری) تلاش شود. جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هر گونه تبعیض جنسیتی و حمایت از حقوق اقلیتها و اقوام تاکید ویژه دارد.
۶- جنبش سبز بر این باور است که امنیت تنها امنیت دولت نیست، امنیت انسانی تک تک شهروندان ایرانی است. امنیت برای آحاد مردم باید برقرار شود تا آزاد از ترس و رها از نیاز تحت حمایت قانون زندگی کنند. مداخله نیروهای نظامی و انتظامی در امور سیاسی، هر گونه دخالت افراد غیر مسول در امور انتظامی و سلطه نیروهای امنیتی و انتظامی بر مقامات قضایی مخل امنیت دولت و ملت است. استقلال قوه قضاییه، عدم مداخله نیروهای نظامی در امور سیاسی و اقتصادی و برخورد با سازمان دهندگان و اعضاء گروههای موسوم به لباس شخصی از خواستهای جدی جنبش سبز است.
۷- اجرای تمامی اصول قانون اساسی و به ویژه اصول ناظر بر حقوق ملت (فصل سوم) هدف و خواست تجدیدناپذیر و حتمی جنبش سبز است.
۸- آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت های غیر قانونی و نگاه امنیتی علیه فعالیت احزاب و گروهها و جنبش های اجتماعی چون جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش های کارگری، جنبش های اجتماعی و امثال آن، و همچنین محاکمه عادلانه آمران و عاملان تقلب در انتخابات، شکنجه و کشتن معترضان به نتیجه انتخابات، و افشاء و محاکمه نظریه پردازان و حامیان خشونت در لایه های مختلف حکومت از راهکارهای روشنی است که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد.
اخلاق مداری و احترام به خلاقیت های فردی و اجتماعی
۱- با کمال تاسف باید اذعان کرد که اتخاذ سیاست های نادرست سیاسی، اجتماعی، اقتصادی از سوی حاکمان به افول اخلاق و تنزل سطح سرمایه اجتماعی در جامعه منجر شده است. جنبش سبز با تاکید بر ضرورت احیای اخلاق به مثابه فصل مشترک و پیوند دهنده حیات اجتماعی مردم ایران، در مبارزات خود برای اجرای حقوق ملت، کاملا نسبت به اصول اخلاقی پایبند خواهد بود.
۲- جنبش سبز را نه می توان یک حزب متمرکز دانست و نه مجموعه ای از افراد سازمان نایافته و بی هدف. مرور تجربه تاریخی مردم ایران نشان می دهد که آنها همواره و در بزنگاههای تاریخی، هوشیاری، توانایی و درک والای خویش را به منصه ظهور رسانده اند و با تکیه بر قوای خلاقه خویش، راه را برای دستیابی به اهداف خود هموار ساخته اند.
جنبش سبز بر پایه اصول و مبادی بنیادین خود، با تکیه بر شبکه های اجتماعی بر فهم، اندیشه و نوآوری های مدنی ملت ایران تکیه دارد و دستیابی به آرمان هایی چون عدالت و آزادی را به شکوفایی این خلاقیت ها منوط می داند. شعار "هر ایرانی، یک ستاد" اینک می تواند به شعار "هر ایرانی، یک جنبش" تبدیل شود.
قانون گرایی و مذاکره
۱- جنبش سبز با پیگیری اهداف و آرمان های همیشگی انقلاب اسلامی و با اتکا به بازخوانی انتقادی تحولات صورت گرفته پس از انقلاب – به خصوص در عرصه روابط ملت و دولت- برپایه میثاق مشترک مردم ایران یعنی قانون اساسی، در پی دستیابی به آینده ای روشن برای ملت ایران است.
۲- در این راستا، "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" راهکار اصلی و بنیادین جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که تنها با بازگشت به قانون و الزام نهادهای مختلف به رعایت آن و برخورد با متخلفان از قانون در هر موقعیت و جایگاه، می توان از بحران های مختلفی که دامنگیر شده است رهایی یافت و در راه ترقی و توسعه میهن گام برداشت. جنبش سبز در عین حال کاملا توجه دارد که قانونگرایی به معنای استفاده ابزاری از قانون توسط حاکمان نیست. باید شرایطی فراهم آورد تا قانون وسیله اعمال خشونت های ناروا و موهن، نقض حقوق بنیادین شهروندان قرار نگیرد و خشونت، بی عدالتی و تبعیض قانونی نشود.
۳- قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی متونی همیشگی و تغییر ناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را داراست که با تصحیح سیر حرکتی خویش، به اصلاح در قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی مورد پذیرش است که در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همه اقشار و گروههای اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.
۴- گسترش جامعه مدنی و تقویت حوزه عمومی در زمره اصول اساسی جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که حفظ منافع ملی و دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی و همچنین کاستن از تبعات ناخوشایند بحران موجود مستلزم مذاکره و گفتگو میان نمایندگان گروههای مختلف فکری و سیاسی است و در این راستا از هرگونه دعوت به مذاکره و گفتگوی شفاف به منظور دفاع از حقوق مردم و حل منازعات اجتماعی استقبال می کند.
۵- این جنبش خواهان قدرت بخشی به اقتصاد کشور در صحنه بینالمللی و سرمایه گذاری و افزایش قدرت خرید مردم ایران است. جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزتمند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شان ملت بزرگ و تاریخی ایران در جهان است.
همراه کوچک جنبش سبز
میرحسین موسوی
قسمتهای پیشین سلسله مطالب «جنبش سبز به روایت میرحسین موسوی»:
قسمت اول؛ تسلیم این صحنهآرایی خطرناک نمیشوم
قسمت دوم؛ تجمع ۲۵ خرداد، صیانت از رأی و دفاع از جمهوریت و اسلامیت
قسمت سوم؛ پیگیری تقلب انتخاباتی، وظیفه ملی و دینی
قسمت چهارم؛ امید بذر هویت ماست
قسمت پنجم؛ شبکه های اجتماعی؛ راه سبز امید
قسمت ششم؛ راه سبز امید را زندگی کنیم
قسمت هفتم؛ اجرای بیتنازل قانون اساسی، راهبرد کلیدی
قسمت هشتم؛ روان کردن نهرهای پاکیزه و روان برای حل بحران
روز گذشته صدها تن ازکارگران شهر داری ارومیه در اعتراض به حذف پیمانکار در مقابل ساختمان شهرداری ارومیه تجمع کردند.
به گزارش ایلنا، اسماعیل صادقی با اشاره به مصوبه هیئت وزیران در خصوص حذف شرکتهای قراردادی اظهار داشت: کارگران خدماتی و فضای سبز شهرداری ارومیه پس از اتمام قرداد با پیمانکار قبلی به مدت دو ماه به طور مستقیم با شهرداری همکاری کردهاند که در حال حاضر با روی کار آمدن پیمانکار جدید، حاضر به همکاری مجدد به صورت قرار داد شرکتی نشدند و با تجمع در مقابل ساختمان شهرداری ارومیه نسبت به این موضوع معترض شدند.
او افزود: متاسفانه مشکل این کارگران هنوز برطرف نشده است و عده کثیری از این کارگران حاضر به همکاری مجدد با شرکتهای واسطهای نیستند.
او با بیان اینکه اکثر ارگانهای دولتی از جمله اداره برق دراستان به مصوبه هیئت دولت در ارنباط با حذف پیمانکاران خود توجهای نکردهاند اذعان داشت: بیشتر کارگرانی که در ادارات دولتی تماما به صورت شرکتی مشغول خدمت رسانی هستند هیچگونه امنیت شغلی ندارند و در صورت حذف پیمانکار و بستن قرارداد مستقیم با نهاد دولتی که در آن شاغل هستند بسیاری از مشکلات شغلیشان برطرف خواهد شد.
مجموعه اشعار صدیقه وسمقی برای جنبش سبز که با دکلمه شاعر در یک سیدی صوتی (Audio CD) آماده شده، برای استفاده و توزیع در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
این سیدی که با عنوان «دیدهام من که ماه میروید» و به مناسبت «سومین سالگرد ۲۵ خرداد، روز مردم» تهیه شده، شامل ۱۱ شعر از صدیقه وسمقی، شاعر انقلابی و سبزاندیش است که با صدای خود او دکلمه شده و به همراه موسیقی که به همت یک هنرمند سبز نواخته شده، در یک آلبوم شامل یازده قطعه صوتی برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته است.
خانم وسمقی اولین شعر این مجموعه را با عنوان «میهراسند از شما در حصر هم خفاشها» به دوست دیرینش زهرا رهنورد و نیز میرحسین موسوی و مهدی کروبی، سه مظهر پایداری جنبش سبز ایران، تقدیم کرده است. دومین شعر با عنوان «سکوت سبز» به یاد راهپیمایی باشکوه ۲۵ خرداد ۸۸ در تهران سروده شده و اشعار سوم و چهارم به ترتیب «وقتی ستارهها میمیرند» و «بهاران گفت» نام گرفتهاند.
پنجمین شعر این آلبوم، «پاسبان و واعظ» نام دارد که پس از ابراز خشنودی جنتی از اعدام معترضان در نمازجمعه تهران سروده شده، و اشعار بعدی به ترتیب «به یاد چلچلههایی که برنمیگردند«، «دیدهام من که ماه میروید»، «ما گذر خواهیم کرد از این بیابان غم مخور» و «ببین آفتاب لب بام را» نام گرفتهاند. دهمین شعر با عنوان “آرام نمیگیرد این شور اهورائی” به یاد شهید هاله سحابی سروده شده و آخرین شعر نیز اینگونه عنوان گرفته است: «آیا اینهمه آزادی برای من بس نیست؟!»
دکتر صدیقه وسمقی، شاعر، نویسنده و از نواندیشان دینی اصلاحطلب است که سابقه تدریس در دانشگاه، عضویت در اولین دوره شورای شهر تهران و انتشار کتابها و مقالات متعدد را در کارنامه خود دارد. از وی تاکنون سه مجموعه شعر با نامهای «نماز باران»، «دردهای مذاب»، «گزیده ادبیات معاصر شماره۲۹» و چند کتاب ترجمهی شعر و پژوهش در زمینهی ادبیات با عنوانهای «شاخههای شکسته»، ترجمه و شرح دو قصیده از دعبل،«گنجینههای قدس»، دربارهی آثار تاریخی و معماری قدس، «مدینه منوره»، ترجمه و تحقیق دربارهی مدینه، ترجمهی چند غزل از حافظ و سعدی به عربی، «پرسه در دیار خدایان» سفرنامهی هند، و مقالات متعدد اجتماعی و سیاسی در نشریات و مطبوعات کشور به چاپ رسیده است.
اکنون مجموعه ۱۱ شعر ایشان در آلبومی با عنوان «دیدهام من که ماه میروید» در اختیار هواداران جنبش سبز قرار میگیرد تا گامی دیگر در مسیر گسترش آگاهیها و توزیع آثار هنری ماندگار سبزاندیشان بردارند.
فایلهای این مجموعه برای سهولت در دریافت، به فرمت MP3 تبدیل شده و علاقهمندان علاوه بر استفاده از همین فایلها، میتوانند در صورت تمایل به انتشار آن به صورت CD صوتی، پس از دریافت فایلها با استفاده از نرمافزار Windows Media Player آنها را بر روی سیدی کپی کنند.
مجموعه این فایلها را در یک فایل فشرده به حجم تقریبی ۳۷ مگابایت (با فرمت zip) از اینجا می توانید دریافت کنید. (بر روی لینک، کلیک راست کنید، از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگرهای فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.)
برای دریافت همین فایلها به صورت جداگانه (با فرمت mp3) نیز می توانید روی لینکهای زیر کلیک کنید:
۱ . میهراسند از شما در حصر هم خفاشها
۲ . سکوت سبز
۳ . وقتی ستارهها میمیرند
۴ . بهاران گفت
۵ . پاسبان و واعظ
۶ . به یاد چلچلههایی که برنمیگردند
۷ . دیدهام من که ماه میروید
۸ . ما گذر خواهیم کرد از این بیابان غم مخور
۹ . ببین آفتاب لب بام را
۱۰ . آرام نمیگیرد این شور اهورائی
۱۱ . آیا اینهمه آزادی برای من بس نیست؟!
تصویر طرح روی سیدی و طرح قاب سیدی را نیز میتوانید از اینجا دریافت کنید. همین تصویرها را در زیر هم میبینید.
نقاشی مجید صادقی از محمدحسین نعیمیپور، اسماعیل صحابه و احمدرضا یوسفی در کتابخانهی بند ۳۵۰ زندان اوین، خرداد ۹۱
از چپ به راست: ۱ و ۲- محمدحسین نعیمیپور و اسماعیل صحابه که دورهی محکومیت چهارسالهشان را میگذرانند و ۳- احمدرضا یوسفی که یک ماه پیش پس از اتمام دو سال حبسش آزاد شد
با گذشت ده روز از حمله نیروهای امنیتی به محل گردهمایی شماری از فعالان کارگری و انتقال شش نفر از فعالان کارگری دستگیرشده به بازداشتگاه اطلاعات رشت، همچنان اطلاعی از وضعیت آنها در دست نیست و اتهامات وارده به آنها اعلام نشده است.
ماموران امنیتی روز جمعه، ۲۶خرداد ماه ۱۳۹۱، دهها نفر از فعالان کارگری را که اغلب آنها اعضای “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری” بودند، در شهر کرج بازداشت کردند.
به گزارش «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری»، پس از انتقال تمامی دستگیرشدگان به زندان رجاییشهر کرج، شمار زیادی از آنها آزاد شدند و ۹نفر به نامهای سیروس فتحی، علیرضا عسگری، جلیل محمدی، سعید مرزبان، مسعود سلیمپور، مازیار مهرپور، ریحانه انصاری، فرامرز فطرتنژاد و میترا همایونی همچنان بازداشت هستند.
در پی تجمع روز سهشنبه ۳۰ خرداد خانوادههای دستگیرشدگان در برابر دادسرای شهر کرج، به خانوادهها اعلام شد که چند تن از فعالان بازداشت شده به شهر رشت منتقل شدهاند، چند تن از آنها نیز در اداره اطلاعات کرج بازداشت هستند.
همسر یکی از بازداشتشدگان که مایل به ذکر نامش نیست، روز جمعه در گفتوگو با رادیو زمانه، در پیوند با چگونگی بازداشت این افراد و وضعیت فعلی آنها توضیح داده است:
چه خبری از آخرین وضعیت فعالان کارگری بازداشت شده دارید؟ چند نفر آزاد شدهاند و چه کسانی هنوز در بازداشت هستند؟
روز جمعه۲۶خرداد ۵۷ نفر از فعالان کارگری بازداشت شدند که ۴۸ نفر آنها آزاد شده و ۹ نفر همچنان در زندان به سر میبرند. از این ۹نفر، شش نفر اهل شهر رشت هستند و یک نفر از کردستان و دو نفر نیز از فعالان شهر تهران هستند.
بهانه بازداشت این افراد چه بوده و چه اتهامی به آنها وارد شده است؟
فعالان کارگری که اغلب آنها اعضای، “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری” بودند، در حالی بازداشت شدند که در پی برنامهریزی برای برگزاری مجمع عمومی سالانه خود بودند. تمامی این افراد بدون ارائه حکم رسمی بازداشت شدهاند و هنوز عنوان اتهامی آنها به خانوادهها ابلاغ نشده است و اطلاعی از اتهامات وارده در دست نیست، اما از آنجا که این افراد فعالان کارگری هستند و حکومت علی رغم شعارهای عوامفریبانه هرگز سیاستهایی در جهت رفاه حال کارگران نداشته است، طبیعتاً نظام جمهوری اسلامی نگران ارتقای آگاهی کارگران و فراگیر شدن اعتراضهای صنفی آنان است. یکی از تمهیداتی که برای ممانعت از اعتراضهای کارگران به کار بسته میشود نیز برخورد با فعالان کارگری و پیشگامان مبارزههای کارگری است
در خبرها آمده است که ماموران امنیتی، هنگام بازداشت فعالان کارگری، با آنها به خشونت برخورد کردهاند. آیا شما اطلاعی از شیوه بازداشت آنها و رفتار ماموران امنیتی دارید؟
ظهر روز جمعه، نیروهای امنیتی خانهای که محل برگزاری این جلسه بود را محاصره کرده و با شلیک گلوله به آن هجوم آورده بودند. آنها با برخوردی که حتی در دهه شصت نیز به ندرت دیده میشد همسایهها را از خانههایشان بیرون کشیده و دستور داده بودند تا روی کف حیاط و پارکینگ دراز بکشند. در واقع واحد به واحد از طبقه اول آپارتمان تا طبقه سوم آن که مجمع عمومی در آن برگزار شده بود، افراد عادی را از خانههایشان بیرون کشیده و مرعوب کرده بودند.
علاوه بر این برخوردها با افراد عادی که ساکنان آن مجتمع مسکونی بودند، اعضای کمیته هماهنگی نیز به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و استثنائی هم برای زن و مرد و پیر و جوان نبوده است. یکی از فعالان کارگری در اثر ضرب و شتم ماموران پرده گوشش پاره شده و زن جوانی نیز گردنش به خاطر ضربههای که با پوتین به آن وارد شده، صدمه دیده است به گونهای که پس از انتقال به بازداشتگاه برای اینکه بتواند به بازجوییها پاسخ دهد برای چند ساعت به درمانگاه اعزام شده است.
بر اساس خبرهایی که رسیده پس از بازداشت فعالان کارگری شرکتکننده در این جلسه، تمامی آنها با دستبند به بازداشتگاه منتقل شدهاند.
آیا بازداشتشدگان دسترسی به وکیل دارند و اجازه ملاقات با وکیل به آنها داده شده است؟ آیا اصلاً وکیل دارند و از سوی خودشان یا خانوادهها وکیل برایشان تعیین شده است؟
به جز مازیار مهرپور سایر بازداشتشدگان پیش از بازداشت وکیل نداشتهاند و البته از آنجایی که در اغلب اوقات سیستم قضایی ایران اجازه دسترسی متهمان به وکیل را در زمان تحقیقات نمیدهد، هیچکدام از متهمان تاکنون موفق به دیدار با وکیل نشدهاند.
در چند روزی که از بازداشت این افراد میگذرد با خانوادههایشان در تماس بودهاند و اطلاعی از وضعیت و محل نگهداری آنها در دسترس است؟
در چند روز گذشته هشت تن از اعضای بازداشتشده این تشکل با خانوادههای خود تماس کوتاهی داشتهاند، اما یک نفرتا کنون با خانوادههای خود تماسی نداشته است. شش نفر از زندانیان نیز تا کنون به بازداشتگاه اطلاعات رشت تحویل داده شدهاند. علاوه بر این ماموران امنیتی خانه سیروس فتحی را تفتیش کردهاند و کامپیوتری را که متعلق به همسر این فعال کارگری بوده است، با خود بردهاند.
آیا جلسات کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری پیش از این با برخوردهای نیروهای امنیتی مواجه شده بود یا این نخستینبار است که شرکتکنندگان در جلسات مجمع عمومی این تشکل بازداشت میشوند؟
این برای بار اول است که جلسه کمیته هماهنگی با هجوم ماموران مواجه میشود، اما تعداد بسیاری از اعضای این تشکل پیش از این نیز تجربه بازداشت از سوی نهادهای امنیتی را داشتهاند.
شیعه آنلاین در گزارشی به سرایت گرانی ها به برخی اقلام مورد نیاز روحانیان پرداخت و نوشت:
سخن گفتن از گرانیها به کاری همه روزه تبدیل شده است؛ روزنامهها درباره آن مینویسند، سایتها به بازتاب آن میپردازند، مراجع تقلید اعتراض میکنند، نمایندگان مجلس سخنرانی میکنند، دولتیها میگویند وضع خوب است و سرانجام این «عدد» است که در بازار، ساعت به ساعت تغییر میکند.
گرانی هایی که رسانه های مختلف از آن سخن می گویند، به یک کالا یا محصول محدود نمی شود. یک روز سخن از گرانی شیر، ماست، پنیر و دیگر محصولات لبنیاتی است و روزی دیگر انواع نان ها گران می شوند. گران شدن زمین، مسکن، اجاره بها و غیره نیز که جای خود دارند.
اما در همین راستا خبرنگار ما نیز در فروشگاه ها و خیاطی های تولید کننده لباس روحانیت چرخی زد تا وضعیت و نوسانات لباس روحانیون را بررسی کند. بر اساس آمار و اطلاعاتی که وی بدست آورده، می توان گفت که لباس روحانیت نیز در سه ماه گذشته حدود ۱۵ درصد گران تر شده است.
گفته می شود هر متر پارچه مخصوص عمامه حدود سه ماه پیش ۳۰۰۰ تومان بوده یعنی برای تهیه یک عمامه که تقریبا هفت متر پارچه نیاز است، حدود ۲۱ هزار تومان بودجه نیاز بود اما اکنون هر متر پارچه مخصوص عمامه ۳۵۰۰ تومان شده است.
به گفته خبرنگار ما، اجرت دوخت “قبا” در حال حاضر حدود ۳۰ هزار تا ۳۵ هزار تومان است در حالی که حدود سه ماه پیش حدود ۲۵ هزار تومان بوده و دستمزد دوخت “لباده” که اکنون ۶۵ تا ۷۰ هزار تومان است، حدود سه ماه پیش ۵۵ تا ۶۰ هزار تومان بود.
یک ماه پس از منع فروش کراوات، جانشین فرمانده نیروی انتظامی از اولتیماتوم کتبی به بیمارستان ها برای جمع آوری کراوات پرسنل خبر داد.
به گزارش خبرآنلاین؛ سردار احمدرضا رادان امروز در حاشیه حضور در مرکز نظارت همگانی ۱۹۷ در پاسخ به سئوالی مبنی بر استفاده برخی از کارمندان سازمانها و بیمارستانهای خصوصی از کراوات و آرایشهای غلیظ گفت: رسما اعلام میکنم که پلیس حتما با بخشی از سازمان یا بیمارستان خصوصی که از آرایش و کراوات به صورت سازمان یافته استفاده میکند، برخورد میکند.
او استفاده از کراوات را ترویج نماد غرب دانست و گفت: اگرچه پیش از این نیز به صورت مکتوب اعلام کردهایم اما بار دیگر و همینجا به روسای بیمارستانها اعلام میکنم که آن بخشی که به صورت سازمان یافته افراد از آرایش غلیظ یا کراوات استفاده میکنند، برخورد خواهد شد.
رادان گفت: گاهی برخی از کارمندان مجبور به استفاده از کراوات در آن سازمان یا بیمارستان میشوند، اگر این افراد از زدن کراوات اجتناب کنند یا از دریافت حقوق یا استخدام بهرهمند نمیشوند.
روز گذشته نیز رادان در یک برنامه تلویزیونی گفته بود: “بررسیها نشان داده که برخی شرکتها با دادن حقوق کم و استعمارگونه که نه با قانون انصاف، عدل و کار متناسب است دختران را به کار میگیرند به گونهای که افراد احساس کنند که شغلی دارند و در کنار آن آمدهاند گفتهاند مبلغی برای آرایش و فلان لباس به شما داده میشود به گونهای که اگر شما آرایش کنید یا فلان لباس را بپوشید مبلغی به حقوقتان اضافه میشود و ما اجازه نمیدهد با دختران و زنان به مانند کالا رفتار شود.”
جانشین فرمانده نیروی انتظامی اما اکنون به روسای بیمارستان ها چنین هشدار داده است: “روسای بیمارستانها و سازمانها چند روزی فرصت دارند تا نسبت به جمعآوری این پدیده اقدام کنند. در برخی از سازمانها آرایش جزو ابلاغات مسئولان است، برای بیمارستانها نظام ارزشیابی وجود دارد، چطور میشود مسئولان در این نظام ارزشیابی به همه چیز توجه کنند به غیر از این موضوعات اساسی؟”
او همچنین درباره تمایل برخی افراد به استفاده از کراوات هم گفت: “گاها نیز دیده شده که خود فرد مایل به استفاده از کراوات است، که این سازمانی نیست و انشاءالله خود فرد کلاه خود را قاضی کند که استفاده از این نمادغربی خوب یا بد است.”
سردار رادان همچنین دوباره مصادیق بدحجابی و برخورد پلیس با آنها را تشریح کرد و گفت: در خصوص بانوان مصادیقی که از نظر نیروی انتظامی بدپوششی محسوب میشود، پوشیدن مانتوهای تنگ و چسبان، مانتوهای کوتاه که از نظر ما در صورت تنگ نبودن تا روی زانو مناسب است، لباس و مانتوهای آستین کوتاه و همچنین شال و روسری که موی سر از دو طرف آن پیدا باشد، است.
او همچنین گفت: متاسفانه برخی افراد از موضوع شال و روسری این گونه تعبیر میکنند که اگر از یک طرف موی آنها بیرون باشد اشکالی ندارد که این به منزله رفع مصادیق ما نیست. ماموران به افراد بدپوشش تذکر میدهند و اگر اصلاحی در محل صورت نگیرد این افراد به پلیس امنیت معرفی و برای آنها سابقه انتظامی در نظر گرفته میشود.
کلمه: در حالی که اظهارات یک معاون سپاه درباره اخراج برخی از اعضای این نهاد به علت تخلف در سال ۸۸ نوعی اعتراف صریح و دوباره به دخالت نظامیان در انتخابات تلقی می شود، مسئول روابط عمومی سپاه از همراهی نکردن برخی فرماندهان این نیرو در دفاع و توجیه فعالیتهای اقتصادی و سیاسی سپاه انتقاد کرده و همزمان، در دو روز اخیر خبرهایی از سوی سپاه منتشر شده که حاکی از خواسته های مالی بیش از پیش این نهاد نظامی است.
سپاه همچنان پول می خواهد. این ترجمه سلیس خبرهایی است که در دو روز اخیر از سوی سپاه منتشر شده است. اما اینکه چرا کفگیر این نیروی نظامی که آشکارا از حوزه فعالیت خود خارج و به حوزه های امنیتی، اقتصادی و سیاسی وارد شده، به ته دیگ خورده و سپاه و مهمترین بازوی اقتصادی آن یعنی قرارگاه خاتم الانبیاء همچنان خواستار نقدینگی بیشتر و بیشتر است، هنوز مشخص نیست.
شب گذشته، فرمانده قرارگاه خاتم در دیدار با استاندار گلستان از مشکل تامین اعتبار پروژه های سپاه صحبت کرده و آنطور که ایلنا گزارش داده، خواستار نقدینگی بیشتر شده است.
مظفری به حدود ۳۰ طرح مهم زیربنایی در کشور اشاره کرده که قرار است امسال توسط این قرارگاه به اتمام برسد، و گفته است: از جمله مسائلی که در چند سال اخیر با آن مواجه هستیم تامین اعتبار پروژهها است که امیدواریم با اتخاذ تدابیر لازم، این مسئله حل و اعتبار مورد نیاز سایر پروژهها تامین شود.
احمد امانی٬ معاون مالی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران، نیز روز قبل از آن در گفت و گو با هفته نامه صبح صادق که به سپاه تعلق دارد، از تعویق در پرداخت حقوق کارکنان سپاه خبر داده و از تعلل دولت در تامین بودجه برای این منظور سخن گفته است.
سردار رمضان شریف، مسئول روابط عمومی سپاه، هم در مصاحبه با روزنامه ملت ما، از ورود سپاه به پروژه های کلان و فعالیت های اقتصادی سپاه دفاع کرده و همراهی نکردن فرماندهان این نیرو در دفاع و توجیه فعالیتهای سپاه در عرصههای سیاست و اقتصاد را مورد انتقاد قرار داده است.
اینها همه معنایی جز این ندارد که فعالیت های اقتصادی سپاه، بیش از گذشته مسالهساز شده و با این حال فرماندهان راه حل مشکل را در تزریق پول بیشتر می بینند و خواستار بودجه و اعتبار بیشتر هستند.
پس از سه سال؛ اعتراف به دخالت سازمانیافته سپاه در انتخابات
با گذشت بیش از سه سال از جنبش اعتراضی مردم، معاون حقوقی و پارلمانی سپاه پاسداران با اعتراف به دخالت این نهاد در انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری، از اخراج گروهی از اعضای این نیرو که به گفته وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ مرتکب “تخلف” شدهاند٬ خبر داده است.
وی نگفته که این تخلفات شامل چه مواردی بوده است، اما به این نکته اعتراف می کند که در انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری ۱۳۸۸ عده ای از سپاهیان در روند انتخابات دخالت و تخلف کرده اند: “در انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل افرادی بودند که با آنها برخورد کردیم و آنها را از سپاه اخراج کردیم.”
محمدرضا یزدی که حفاظت از انقلاب اسلامی را تکلیف شرعی سپاهیان می داند، اما معتقد است که برخلاف انتقاد علی مطهری، سپاه در انتخابات مداخله نکرده و لیستی ارائه نداده است.
اما اعترافی که اینک معاون حقوقی سپاه دارد، همان مساله ای است که بارها از سوی دلسوزان و علاقه مندان نظام مطرح شده است. آنان که نسبت به دخالت سپاه در انتخابات بارها هشدار داده و بر این باور بوده و هستند که حضور و مداخله فرماندهان نظامی روند انتخابات را مختل کرده است.
مساله مداخله سپاه پاسداران در انتخابات طی سال های گذشته یکی از چالش های اساسی دلسوزان انقلاب اسلامی بوده است. اولین بار اصلاح طلبانی که با رد صلاحیت از عرصه انتخابات مجلس هفتم حذف شدند، نسبت به شکل گیری یک حزب پادگانی در کشور هشدار دادند.
کمی پس از آن هم مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری نهم از مساله دخالت سپاه در آن انتخابات به شدت انتقاد کرد و از سمت های خود استعفا داد. مهدی کروبی پیش از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ گفته بود: "با آمدن این دولت (احمدینژاد) سپاه، تمام منابع اقتصادی کشور را در دست گرفته و حاضر نیست تن به انتخابات بدهد و از آنهمه ثروت بگذرد. اینکه مردم کسی را انتخاب کنند و او بخواهد بر سپاه نظارت کند که جلوی دخالت او در سیاست را بگیرد و بر آنچه که دست سپاه است نظارت داشته باشد و یا حسابرسی کند؟ اینها نمیگذارند؛ واقعا کار خیلی سخت شده است و نمیبایست میگذاشتند کار به اینجا برسد.”
پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری و مداخله سپاه در فراهم کردن بستری برای پیروزی احمدی نژاد و به دنبال آن انتشار سخنان سردار مشفق، مسلم شد که سپاه پاسداران به صورت سیستماتیک در انتخابات مداخله کرده است، هرچند این دخالت از سوی مسئولان امنیتی و نهادهای ناظر بر انتخابات تکذیب شد.
محسن امینزاده، مصطفی تاجزاده، عبدالله رمضانزاده، فیضالله عربسرخی، محسن صفایی فراهانی، محسن میردامادی و بهزاد نبوی از فعالان سیاسی و اعضای جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در نامه ای به رئیس قوه قضاییه و رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح از مداخله غیرقانونی سپاه در انتخابات و پیامدهای این دخالت شکایت کردند.
این هفت فعال اصلاح طلب زندانی سیاسی پس از انتشار سخنان مشفق، با طرح شکایتی از وی خود را قربانی “پروندهسازیها و خلافکاریهای گروهی استبدادطلب از جمله عدهای از نظامیان قانونشکن، در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم و پس از آن” معرفی کرده و نسبت به روند مداخله سپاه در انتخابات و برگزاری دادگاه های فرمایشی تذکر دادند.
در این شکایتنامه که هیچگاه پاسخ داده نشد، از قرارگاه ثارالله سپاه به عنوان “مرکز برنامهریزی” برای دستگیری فعالان سیاسی و اجتماعی، در چارچوب “عملیاتی سازمانیافته برای دخالت در انتخابات ریاست جمهوری” یاد شد.
هر چند در سخنان فرماندهان سپاه بارها نسبت به تضادهای موجود در این نهاد اعتراف شده است ولی شاید اولین بار باشد که یک مقام حقوقی سپاه با این صراحت از ” تخلفات انتخاباتی” تعدادی از اعضای سپاه نام می برد.
مدیرعامل آب و فاضلاب هرمزگان اعلام کرد که سیزده شهر استان هرمزگان شامل بندرعباس، بندرلنگه، بندرخمیر، بستک، جناح، سیریک، روئیدر، قلعه قاضی، تخت، سردشت، گوهران، سندرک و فارغان با مشکل کم آبی مواجهاند.
حسین خادمی اظهار داشت: در حالیکه آب شرب مورد نیاز شهرها و جزایر استان ۵/۳ مترمکعب در ثانیه است، میزان تولید آب در وضعیت فعلی ۱/۳ مترمکعب است که حدود ۴۰۰ لیتر در ثانیه کمبود آب داریم.
وی در گفت و گو با ایلنا افزود: هم اکنون ۸۰ درصد چاههای آب شرب شهرهای این استان خشک، کم آب و یا شور شدهاند که نشان دهنده بحران خشکسالی در استان است. همچنین دشتهای استان با افت کمی و کیفی زیادی مواجه شدهاند بطوریکه این افت در برخی از دشتها نظیر هشتبندی، گوهران و زیارتعلی به ۵۰ درصد نیز رسیده است.
رییس هیئت مدیره آب و فاضلاب استان در ادامه تصریح کرد: اگرچه اقدامات موثری به منظور تامین آبشرب شهرها انجام شده است اما نبود طرح جامع مقابله با خشکسالی؛ حلقه گمشده برنامه ریزی مدیریت منابع آب در استان بر ادامه این بحران دامن زده است.
وی یادآورشد: ستاد مقابله با خشکسالی در این شرکت با انجام طرحهای ضربتی و فوری، همه توان خود را به منظور کاهش این بحران بسیج کرده است. همچنین این شرکت برای جبران بخشی از کم آبی، برنامه ریزیهای در جهت استفاده از منابع تحت الارضی و تکنولوژی شیرین سازی آب دریا انجام داده که ازجمله آن؛ تامین آب جزایر استان و شهرهای بندرلنگه، کنگ و فین است.
قهرمان بوکس وقتی فرشته نجات دو جوان در دریای شمال شد مرگ فداکارانه را در آغوش کشید.
این مرد ورزشکار در حال کار با بیل مکانیکی بود که درخواست کمک ۳ تن را شنید و شجاعانه به آب توفانی زد. علی لطفینژاد قهرمان بوکس استان گیلان پس از نجات دو تن از غرقشدگان، وقتی برای نجات سومین مرد به داخل آب زد، خودش هم اسیر امواج شد و مرگ را در آغوش کشید.
در رودسر همه وی را میشناسند. جوانمرد بود و پیر و جوان برایش احترام میگذاشتند. علی به جز مربیگری، روی خودروی سنگین هم کار میکرد و آخرین بار و در کنار دریا مشغول عملیات عمرانی بود. شب آخر دیرتر از همیشه سر کار رفت. نیم ساعتی از کارش نگذشته بود که صداهای نامفهومی را ازداخل آب شنید. هوا گرگ و میش بود اما با این وجود نور خورشید که در حال غروب کردن بود، صحنه غرق شدن سه مرد را در دریا به نمایش میگذاشت که در حال دست و پا زدن و کمک خواستن بودند. نباید وقت را تلف میکرد سریع خودش را به آب زد. ورزشکار بود و همه میدانستند که وی نفسش در آب نمیگیرد.خیلی زود نخستین مرد را نجات داد و آن را به ساحل رساند و دوباره برای نجات دومین مرد باز به آب زد و وی را هم با سختی به ساحل رساند. وقتی برای نجات سومین مرد به دریا رفت، شاید هیچ کس تصور نمیکرد این قهرمان بوکس مرگ فداکارانهای داشته باشد.
دریا توفانی شده بود. این بار قهرمان بوکس که خسته شده بود قربانی امواج بیرحم شد و به زیر آب کشیده شد. همه چشم در دریا دوخته بودند تا «علی» از زیر آب بیرون بیاید اما اثری نبود، هیچ کس باور نمیکرد تا اینکه جسدش پیدا شد و همه دیدند پایش زیر تخته سنگی گیر افتاده و وی نتوانسته خود را نجات دهد و تسلیم سرنوشت شده است.
علیرضا پسر این قهرمان بوکس گیلان گفت: چند وقت بود که اخلاق پدرم عوض شده بود. از همسایهها حلالیت میخواست و سفارش خانواده را به فامیل میکرد، اصلاً باور نمیکردم پدرم عروسی من را نبیند. خواهرم که دو سال پیش ازدواج کرده و قرار بود عروسی من ۸ تیر ماه باشد.وی افزود: جمعه صبح همه کارها را کرد. حیاط را آماده کرد و سنگها و وسایلی که داخل حیاط بود را به بیرون برد تا حیاط برای مراسم عروسی آماده شود. تا ساعت ۴ بعدازظهر مشغول تمیز کردن حیاط بود. پس از آن به داخل خانه برگشت و پس از استراحت کوتاهی خودش را برای رفتن به سر کار آماده کرد. پدرم راننده بیل مکانیکی شرکت عمران صنعت بود که در کنار دریا راهسازی و ساخت مکانهای تفریحی می سازند.
ساعت ۸ شب پدرم سر کارش حاضر بود. وقتی وی مشغول انجام کارش بود متوجه میشود که ۳ مرد در آب دریا در حال غرق شدن هستند. پدرم شناگر ماهری بود که برای نجات جان آنها به دریا رفت. دو تن را به زحمت از آب بیرون میکشد و به کنار ساحل میرساند. با کمک کسانی که نظارهگر بودند آن دو جوان را به قایقی در کنار ساحل رساند.اما وقتی برای نجات سومین نفر وارد آب شد، موجی آمد که پدرم را به داخل آب کشاند. پدرم مردی نبود که در داخل دریا نفس کم بیاورد. وقتی خبر مرگ وی را شنیدم، نمیتوانستم باور کنم. پدرم اگر دو ساعت هم داخل آب میماند برایش مشکلی پیش نمیآمد. برای پیدا کردن جسد چند متری از دریا را تور ماهیگیری انداختند تا جسد به سمت عمق آب نرود. پس از ۳ ساعت غواصانی که به داخل آب رفته بودند توانستند جنازه پدرم را از داخل آب خارج کنند. پای پدرم زیر یک تخته سنگ گیر کرده بود و همین مسئله علت مرگ پدرم بود وگرنه امکان نداشت که پدر نتواند در برابر موج آب دوام بیاورد.
رضایی رئیس هیأت ورزشی رودسر نیز گفت: علی لطفینژاد از قهرمانان بنام استان گیلان بود که بیش از ۱۵ سال در رشته بوکس فعالیت داشت. وی قهرمان بوکس در مسابقات استانی و رئیس هیأت بوکس رودسر بخش کلاچای و شهر واجارگا بود و چندین سال در سمت مربی، قهرمانهای بوکس را پرورش میداد. وی قهرمانان زیادی را شناسایی و به هیأت بوکس استان گیلان معرفی کرده بود. وی افزود: این قهرمان مقبولیت بالایی در میان ورزشکاران استان داشت و بارها با هزینه شخصی تیمهایی را به مسابقات استانی فرستاده بود. وی ورزشکاری بیحاشیه بود و تنها به فکر خدمت و توسعه ورزش بوکس شهر و استان بود.
رضایی در ادامه گفت: به گفته پسرش همان روز غروب پیش از این ماجرا اساماسی را برای اعضای خانوادهاش فرستاد که این شعر بود: بیخبر از همدیگر خوابیدن چه سود/ بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود /زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید /ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود/
و همان را هم روی سنگ قبرش به نگارش درآوردند. وی در پایان از هیأت ورزش استان گیلان خواست تا نگاه ویژهای به خانواده این پهلوان و قهرمان گیلانی داشته باشند.
منبع: روزنامه ایران
مخالفان دولت در کویت از مردم این کشور خواسته اند فردا ـ سهشنبه – در اعتراض به حکم دادگاه قانون اساسی مبنی بر انحلال پارلمان سال ۲۰۱۲ و بازگشت پارلمان سابق به خیابانها بیایند.
به گزارش الجزیره، فراکسیون اکثریت پارلمان منحل شده در بیانیهای اعلام کردند که حکم دادگاه قانون اساسی برای انحلال پارلمان ۲۰۱۲ و بازگشت پارلمان سابق غیرقانونی است.
در این بیانیه، مخالفان از نهاد قضایی خواستند که همه چیز را به حال خود برگرداند. آنها تصریح کردند که حکم دادگاه قانون اساسی، زیر پا گذاشتن اراده و خواست مردم به بهانه اشتباه اجرایی است.
مخالفان همچنین در این بیانیه از مردم کویت خواستند که فردا در میدان «الاراده» در مقابل ساختمان پارلمان حضور گسترده پیدا کنند.
به گزارش ایلنا، چهارشنبه هفته گذشته دادگاه قانون اساسی کویت طی حکمی دستور «صباح الاحمد الصباح» امیر این کشور برای برگزاری انتخابات زودهنگام در سال ۲۰۱۲ میلادی و انحلال پارلمان را نقض کرد و حکم به بازگشت پارلمان سابق صادر کرد.
امیر کویت ماه دسامبر گذشته با انحلال پارلمان خواستار برگزاری انتخابات جدید شد که این انتخابات ماه فوریه گذشته برگزار شد. در انتخابات جدید کویت نیز اسلامگرایان مخالف پیروز شدند.
حجتالله جودکی *
در این نکته شکی نیست که نهادهای اجتماعی با اهداف معینی ایجاد میشوند. مردم از دیر زمان برای حمایت از جامعه، شهر و کشور خود اقدام به تشکیل ارتش کردند و هزینه آنها و تامین سلاح ایشان را بر دوش گرفتند تا از شهر و کشور در برابر هجوم بیگانگان مواظبت کنند. این نظامیان متعلق به فرد یا گروه خاصی حتی رییس مملکت نیستند، زیرا رییس مملکت را مردم برای نظم دادن به امور و خدمت به مردم انتخاب کردهاند. در نتیجه نظامیان گوش به فرمان او در مقابله با دشمن خارجی هستند، یعنی هدفی که برای رسیدن به آن استخدام شدهاند.
در رژیم گذشته، متاسفانه ارتش ایران را «ارتش شاهنشاهی ایران» خطاب میکردند. در حالی که این ارتش را شاه برای حمایت از خودش ایجاد نکرده بود. اساسا کسی که زمام حکومت را به دست میگیرد از جانب مردم برای انجام امور مشخصی «ماموریت» مییابد. لذا ارتش برای دفاع از کشور گوش به فرمان اوست، نه برای سرکوب مردم.
هزینه خرید سلاح مورد نیاز ارتش را مردم میپردازند. تانک را مردم برای مبارزه با تجاوز خارجی خریدهاند و نه برای مانور دادن در خیابان و ترساندن مردم. از اینرو میان وظیفه یک نظامی و اشرار مسلح و قطاعالطرق تفاوت وجود دارد. درست است که هردوی ایشان مسلح هستند و لذا قدرت دارند و این نیز معلوم است که انسان غیرمسلح از فرد مسلح میهراسد، چراکه قدرت آنها برابر نیست. اما فرد نظامی که در جبههها برای دفاع از کشور خدمت میکند، عمل او باعث تحسین مردم میشود و اشرار مسلح و قطاعالطرق دستگیر و با ذلت و خواری اعدام میشوند. ارزش سلاحی که در دست ایشان است منوط به نوع کاربرد آن در دفاع از کشور و مردم یا دزدی از ایشان است.
طبیعی است اگر کسی با استفاده از سلاح بخواهد منویات خود را عملی ساخته و به خواستههایش برسد، عمل ناصوابی انجام داده و باید پاسخگوی اقدام خود باشد. اگر فرد مسلحی وارد فروشگاهی شده و چون سلاح دارد، انتظار داشته باشد مسوولان فروشگاه به خواسته او گردن نهند، سنگ روی سنگ در جامعه استوار نمیشود و بشریت به دوران ماقبل تاریخ باز میگردد.
تقسیم وظایف یکی از دستاوردهای انسان است که به سختی و تلاش فراوان به دست آمده و مردم طعم نیکوی آن را چشیده و حاضر نیستند به سادگی از آن دست بردارند. تقسیم وظایف به معنای عهدی است که هرکس به هنگام استخدام با جامعه میبندد و از اینرو باید به عهد خود وفادار باشد. خداوند نیز با این قول «اوفوا بعهد» وفای به عهد را توصیه کرده است. در مصر نظامیان بر خلاف عهدی که با مردم بستهاند، قدرت و سیاست را در اختیار گرفته و حاضر نیستند از عمل خلاف خود دست بردارند و از اینرو ملت بار دیگر به خیابانها آمده و به مخالفت با آنها پرداختهاند. خواسته فعلی مردم مصر این است:
- سپردن قدرت به غیرنظامیان و بازگشتن به پادگانها و انجام وظایفی که به آن منظور استخدام شدهاند.
- لغو قانون مکمل انتخابات که نظامیان برای حفظ قدرت خود آن را اعلان داشتهاند.
- برقراری پارلمان منتخب مردم که به دستور نظامیان منحل شد.
نظامیان برای اینکه قدرت خود را حفظ کرده و این مسیر غیرقانونی را به سهولت طی کنند، تلاش دارند تا به این اقدامات ناصواب شکل قانونی بدهند. طبیعی است که آنها اعلام میکنند برای نجات کشور از بحران و ایجاد امنیت و رفاه مردم چنین میکنند. شعارهای نخنمایی که زمان آنها گذشته و کسی آنها را باور ندارد. مخالفت ایشان با خواسته مردم قطعا هزینههای زیادی خواهد داشت.
شکی نیست که در نهایت همه دیکتاتورها و سوءاستفادهکنندگان از قدرت مردم ناکام میشوند، همانگونه که طی چند سال اخیر سرانجام تعدادی از آنها را دیدهایم. شگفت این است که آنها هم این مسائل را دیدهاند، اما معلوم نیست چرا عبرت نمیگیرند. شاید این سخن خداوند درباره ایشان صحیح باشد: و لاتکونوا کالذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون، ان شر الدواب عندالله الصم البکم الذین لایعقلون، و لو علمالله فیهم خیرا لاسمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون. مانند کسانی نباشید که گفتند شنیدیم در حالی که نمیشنیدند، بدترین جنبندگان از نظر خداوند جنبندگان گنگی هستند که درنمییابند، اگر خداوند در آنان خیری سراغ داشت به آنان گوش شنوا میداد و اگر به آنان گوش شنوا داده بود باز پشت میکردند و رویگردان میشدند. (سوره انفال، آیات ۲۲-۲۰)
کمیته انتخابات مصر سرانجام بعد از چند روز تاخیر نتایج دور دوم انتخابات ریاستجمهوری مصر را اعلام کرد. بر اساس اعلان این کمیته آقای احمد شفیق ۱۲۳۴۷۳۸۰ و آقای محمد مرسی ۱۳۲۳۰۱۳۱ میزان رای را به خود اختصاص دادهاند و در نتیجه آقای محمد مرسی نخستین رییسجمهور بعد از سقوط نظام دیکتاتوری در مصر به حساب میآید.
طی چند روز تاخیر در اعلان نتایج انتخابات، مذاکرات فشردهیی میان گروههای سیاسی مصر و نظامیان صورت گرفت. اخبار غیرموثق حاکی از این است که نظامیان قبول کردند به شرطی آقای مرسی رییسجمهور خواهد شد که قانون مکمل انتخابات و نیز انحلال پارلمان را بپذیرد! هنوز صحت و سقم این مسائل معلوم نیست و در روزهای آینده و بعد از فروکش کردن تب و تاب انتخابات حقیقت ظهور خواهد کرد.
* پژوهشگر تاریخ و کارشناس مسائل خاورمیانه
منبع: روزنامه اعتماد
در جامعهای که انسانها را به جرم حقگویى و حقپویى از هستى ساقط کنند، در چنین جامعهای امکان سالم رشد استعدادهاى حقجویى و حقپرستى بالا میرود یا پایین میآید؟ براى زبدهها ممکن است بالا برود )چون زبدهها هر چه آبدیدهتر شوند پرارجتر میشوند(؛ ولى براى تودهها چطور؟ براى تودهها عامل لغزش نیست؟ »اَضَرَّت بالعامّة.« اینجا خطرى است بر سر راه تودهها؛ بر سر راه عموم؛ آنها در معرض لغزش قرار میگیرند.
براى اینکه نوع مردم در معرض تازیانههاى انتخابگرى بر جاده ستم، فساد، تباهى، هوس و شهوت قرار نگیرند باید محیط علنى اجتماع از این گونه انحرافها پاک باشد. نظام اجتماعى اسلام محیط را براى رشد فضیلتها پاک میکند؛ اما راه فاسد شدن را به طور صد درصد بر روى فرد نمیبندد. این است آن فرمول اجتماعى اسلام.
شهید دکتر بهشتی به جد معتقد بود راه زندگی سالم با حفظ حقوق و آزادیهای فردی و حفظ حق نقد و پرسش از صاحبان قدرت و رهبران حکومت میسر است. از نظر او جامعه اسلامی جامعه بره ها نیست که کسی را با کسی در آن کاری نباشد. همه در قبال هم مسئولیت متقابل دارند و نسبت به آنچه در جامعه می-گذرد بی تفاوت نیستند.
بهشتی در فرازی از سخنان خود در این باره میگوید: « آقایى کار خلافى میکند و فردى عامى به او میگوید آقا، این کار شما خلاف است؛ چرا کردى؟ پاسخ میشنود: »برو! عالم را با جاهل بحثى نیست.« بنده خدا هم سرش را زیر میاندازد و میرود. امیر مرتکب خلافى میشود؛ یک فرد عادى به او میگوید آقا، چرا این خلاف را کردى؟ پاسخ میشنود: »پس انضباط اجتماعى کجا رفته! به من میگویند مافوق و به تو میگویند مادون. مادون را با مافوق بحثى نیست!« برو بابا با آن علمت اى عالم! برو بابا اى رئیس و مافوق با آن انضباط تشکیلاتىات! برو کشکت را بساب! اینها به درد اسلام نمیخورد. به تو میگویند عالم، نمیگویند معصوم؛ به تو میگویند مافوق، نمیگویند معصوم. در نظام اسلامی فقط یک مقام غیر مسئول است که آن هم خداست.»
بر اساس خوانش بهشتی از متن تعالیم اسلامی، مسؤلیت انتقادی مردم در قبال «زبدگان» جامعه و حاکمان و عالمان، یکی از راههای اساسی ساختن جامعهای سالم و آزاد و برخوردار از حق نقد و پرسش است و جامعهای که حق اعتراض نسبت به انحرافات نداشته باشد نه سالم است نه اسلامی.
بخش هایی از این سخنرانی شهید بهشتی در مورد اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی که در پایگاه بنیاد نشر آثار شهید بهشتی منتشر شده، به شرح زیر است:
انسان از دیدگاه اسلام
انسان اسلام موجودى است که باید انتخابگر به دنیا بیاید، انتخابگر بزرگ شود، انتخابگر زندگى کند، انتخابگر به راه فساد برود، انتخابگر به راه صلاح برود، و تا لحظه مرگ هرگز زمینه انتخاب از دستش گرفته نشود. نظام اجتماعى و اقتصادى اسلام را، نظام تربیتى اسلام را، نظام کیفر و مجازات و حقوق جزایى اسلام را، نظام مدنى و حقوق مدنى و ادارى اسلام را، همه را باید پس از توجه به این اصل شناخت. هر جا انسان از انتخابگرى بیفتد دیگر انسان نیست؛ دیگر ارج انسانیت او رعایت نشده است. در این حال یا حیوان بارکش و باربرى است که به او خوب میدهند بخورد، بپوشد، بنوشد، عیش و نوش کند، هرزگى کند، اما خوب بار بکشد و خوب بار بدهد. او دیگر انسان نیست. حتى اگر بتوانند این را هم به او نمیدهند، بلکه فقط به اندازه رمق داشتن به او میدهند و با تازیانه از او کار میگیرند. این بدتر از او، او بدتر از این. هیچ کدام از اینها انسان اسلام نیست. عدالت اجتماعى اسلام این نیست. انسان اسلام نه زیر ضربات تازیانه تبلیغات شهوتبرانگیز انتخابگرىاش را از دست میدهد، (نظام اجتماعى اسلام نمیگذارد چنین ضرباتى بر روح او وارد شود تا انتخابگرى از دستش گرفته شود)، و نه زیر ضربات کشنده فقر و نادارى و ضربات مهلک اقتصادى – که: کاد الفقر ان یکون کفراً. او انسانى است در یک مدار جالب. انسانى است که آواى حق درست به گوشش میرسد. انسانى است که مناظر برانگیزنده فطرت حقجویى و حقپرستى در برابر دیدگانش فراوان به وجود میآید. انسانى است که در عین حال راه فاسد شدن به روى او صد درصد بسته نمیشود، بلکه میتواند فاسد شود چون ارزش انسان در این است که بتواند فاسد شود، ولى نشود؛ والا اگر نتواند فاسد بشود چه هنرى است!
خوب، چه کنیم که این طور شود؟ این روایت میگوید امر به معروف و نهى از منکر جامع میتواند این مسائل را با هم تغییر بدهد. میگوید جلو علنى شدن فسق و فساد را بگیر. میگوید همان راه فساد فردى که باز است باید بسته شود. اگر خواستى زمینه را براى انتشار و علنى شدن و تجاهر به فسق و فجور باز بگذارى، عملاً آمدهای عامه مردم و تودهها را در معرض یک فشار سنگین قرار دادهای که چه بسا راه انتخاب را به روى آنها ببندد. مگر یک جوان معمولى تا چه حد میتواند در برابر عوامل گمراه کننده جنسى، اجتماعى، اقتصادى مقاومت کند؟ در جامعهای که انسانها را به جرم حقگویى و حقپویى از هستى ساقط کنند، در چنین جامعهای امکان سالم رشد استعدادهاى حقجویى و حقپرستى بالا میرود یا پایین میآید؟ براى زبدهها ممکن است بالا برود (چون زبدهها هر چه آبدیدهتر شوند پرارجتر میشوند)؛ ولى براى تودهها چطور؟ براى تودهها عامل لغزش نیست؟ »اَضَرَّت بالعامّة.« اینجا خطرى است بر سر راه تودهها؛ بر سر راه عموم؛ آنها در معرض لغزش قرار میگیرند. براى اینکه نوع مردم در معرض تازیانههاى انتخابگرى بر جاده ستم، فساد، تباهى، هوس و شهوت قرار نگیرند باید محیط علنى اجتماع از این گونه انحرافها پاک باشد. نظام اجتماعى اسلام محیط را براى رشد فضیلتها پاک میکند؛ اما راه فاسد شدن را به طور صد درصد بر روى فرد نمیبندد. این است آن فرمول اجتماعى اسلام.
ما در زمانى زندگى میکنیم که عدهای یک بعدى به مطلب نگاه میکنند و میگویند اى آقا، مردم را آزاد بگذارید: آزادى، آزادى، آزادى! پدران ما یا پدربزرگها در دورهای در این آب و خاک زندگى میکردند که از آن طرف غلتیده بودند. اگر کسى خبر میشد که در خانه فلان کس یک تنبک درست کردند و میزنند از دیوار بالا میرفت تا آن را بگیرد و پاره کند و به این ترتیب نهى از منکر کند! آن از آن سو غلتیده بود؛ نه به این حدیث توجه کرده بود و نه امروز به این حدیث توجه میشود. آن روز از این حدیث غفلت کرده بود که اى کسى که به عنوان حمایت از سنت رسول خدا، صلوات الله و سلامه علیه، از دیوار مردم بالا میروى براى اینکه ببینى اگر تنبک میزنند آن را بگیرى و پاره کنى، »ان المعصیة اذا عمل بها العبد سراً لم تضرّ الا عاملها«، و امروز که از هر کوى و گذرى میگذرى آواهاى فساد بر گوش پیر و جوان، زن و مرد، زمزمه میکند و آنها را به سوى تباهى میخواند. به او باید گفت، «و اذا عمل بها علانیةً و لم یغیر علیه اَضَرّت بالعامة». چرا؟ «و ذلک انه یذل بعمله دین اللّه.» حریم حرام و حلال باید در جامعه محفوظ باشد. حریم حق و باطل باید در جامعه محترم بماند. این احترام سدى است در برابر سیلى هولناک. آن شب سد را در برابر رودخانه طغیانگر مثال زدم… «و یقتدى به اهل عداوة الله.» خیلیها در جامعه مزاجشان آماده است که ببینند راه براى الدنگى باز میشود تا آنها از همه الدنگتر شوند. خیلیها مزاجشان آماده است که ببیند راه براى زورگویى و قلدرى باز است تا آنها یک درجه و یک پله قلدرتر شوند. باید راه را بر روى آنها بست. باطلگرایان منتظر چنین فرصتهاى بیبند و بارمآبانه هستند.- این یک طرف.
حدیث بعد در کتاب نهجالبلاغه است. این حدیث و این مطلب هم در این زمینه است. «و قال علیه السلام: فَرَضَ اللّه الایمانَ تطهیراً من الشرک، و الصَّلاةَ تَنْزیهاً عن الکِبر، و الزکاه تَسبیباً لِلرّزق، و الصیام ابتلاءً لاخلاصِ الخَلق، و الحجَّ تقربةً للدّین، و الجهادَ عزاً للاسلام، و الامرَ بالمعروف مصلحةً للعوام، و النهىَ عن المنکر رَدعاً للسفهاء.»(۳۷) خدا بر ما لازم کرده است به آفریدگار یکتا و آورندگان وحى او و روز پاداش و کیفرش ایمان آوریم تا از شرک و بتپرستى و غیر خداپرستى پاک و پاکیزه شویم. نماز را مقرر کرده تا از کبر و خودپسندى و خودپرستى درآییم و خداپرست باشیم. زکات را مقرر کرده تا وسیلهای براى فراوانى رزق و روزى همگان باشد. روزه را مقرر کرده تا وسیلهای براى آزمایش اخلاص مردم باشد. حج را مقرر کرده تا وسیلهای براى نزدیک کردن و به هم پیوستگى دین و دینداران باشد. جهاد را مقرر کرده تا مایه عزت و شکوهمندى اسلام باشد. امر به معروف را مقرر کرده در جهت مصلحت تودهها. نهى از منکر را مقرر کرده براى اینکه بند و سدى باشد در برابر مردم نابخردى که از حقشکنى و تجاوز به حق و قانون خوششان میآید؛ – بیمارى روانى و اخلاقى آنها این است.
روایت بعد، روایتى است که صاحب وسائل از على علیهالسلام نقل میکند، (در جلد یازده صفحه ۴۰۷). در این روایت به یک گوشه دیگر مطلب پرداخته شده است. عالمان این روایت را گوش کنند! مسئولان امور این روایت را گوش دهند! مسلمانان عادى متعهد این روایت را گوش دهند! مردان و زنان باایمان وظیفهشناس مسئولیتشناس این روایت را گوش دهند! ولى بیش از همه همان دو گروه علما و امرا باید به این روایت گوش دهند. از صدوق در کتاب علل [الشرائع] از امام صادق، علیه السلام. «قال: قال امیرالمومنین علیه السلام: ان اللّه لا یعذب العامة بذنب الخاصة الا اذا عملت الخاصة بالمنکر سرّاً من غیر ان تعلم العامة، فاذا عملت الخاصة بالمنکر جهاراً فلم تغیر ذلک العامة استوجب الفریقان العقوبة من اللّه عزوجل.» خدا تودهها را به کیفر گناه زبدهها مشمول عقاب و کیفر خویش نمیکند. اما چه وقت؟ وقتى که زبدهها فقط گناهان شخصى سرّى داشته باشند؛ گناهانى داشته باشند سرّى، که آثارش به خارج سرایت نمیکند، بلکه فقط یک تخلف شخصى سرّى است. اما وقتى زبدهها آشکارا مرتکب کارهاى ناپسند شوند و توده در صدد جلوگیرى از این زبدهها برنیاید، هر دو مستحق کیفر خداى عزوجل خواهند بود.
این حدیث ناظر به مسئولیت تودهها براى نگهدارى زبدهها در راه خیر و صلاح است و از آن حدیثهاست که باید زمینه اصلى یک بخش عمده از مسائل مربوط به نظام ادارى و اجتماعى و اصلاح کار قرار میگیرد… آقایى کار خلافى میکند و فردى عامی به او میگوید آقا، این کار شما خلاف است؛ چرا کردى؟ پاسخ میشنود: «برو! عالم را با جاهل بحثى نیست.» بنده خدا هم سرش را زیر میاندازد و میرود. امیر مرتکب خلافى میشود؛ یک فرد عادى به او میگوید آقا، چرا این خلاف را کردى؟ پاسخ میشنود: «پس انضباط اجتماعى کجا رفته! به من میگویند مافوق و به تو میگویند مادون. مادون را با مافوق بحثى نیست!» برو بابا با آن علمت اى عالم! برو بابا اى رئیس و مافوق با آن انضباط تشکیلاتىات! برو کشکت را بساب! اینها به درد اسلام نمیخورد. به تو میگویند عالم، نمیگویند معصوم؛ به تو میگویند مافوق، نمیگویند معصوم. در نظام اسلامی فقط یک مقام غیر مسئول است که آن هم خداست. اوست که: «لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون»(۳۸)؛ بقیه همه مسئولاند. پیغمبر و امام هم در آن درجاتى که غیر مسئولاند به دلیل اعتقاد به عصمت آنهاست؛ اما این چه ربطى دارد به دیگران؟ بقیه همه مسئولاند. هیچ زیربناى اجتماعى از آن زیربناى شوم خطرناکتر نیست که انسانى، یا انسانهایى، بتوانند هر چه میخواهند بکند بیآنکه بشود بر آنها خرده گرفت و بیآنکه بشود از آنها بازخواست کرد. مسئولیت در جامعه اسلامى مسئولیت متقابل است. همه نسبت به یکدیگر مسئولاند. «کُلّکُم راع و کلّکم مسئولٌ عَن رعیة»
بنابراین، آن عامى که به عالم خرده میگیرد و میگوید این کار شما خلاف به نظر میرسد، اگر در پاسخ انتقادش شنید که «برو، عالم را با جاهل بحثى نیست»، یک وظیفه بیشتر ندارد؛ به نظر من وظیفه اش این است که دیگر به دیده عالم به آن فرد ننگرد، چون او جاهلى است اصطلاح دان، نه عالمى رهشناس. آن فرد مادون که از زبان مافوقش در برابر هر انتقاد میشنود که «من رئیس تو هستم، پس انضباط ادارى و تشکیلاتى یا حزبى کجا رفته؟» باید به او به دیده مافوق ننگرد. این طاغوتى است که بر مسند کبریایى تکیه زده و شایسته اطاعت و فرمانبرى نیست. جامعه اسلامى جامعه هوشیارها و زباندارهاست. جامعه اسلامى جامعه مردم فضول است؛ نه از آن فضولهایى بیجا و نه زباندار به این معنا که بره نیست. جامعه برهها نیست؛ جامعه آدمهاست. آدمی که انتقاد میکند و در کار همه دقت میکند. اما به خاطر چى؟ به خاطر پاسدارى از محترمترین چیزها: حق و عدل. حق و عدل از همه کس محترمتر است؛ پاسدارى از آیین حق و آیین عدل، فضیلت و عدالت و حقپرستى و خداپرستى، نورانیت و روشنى، مبارزه با ظلمت و حمایت از نور. البته یک شرط اصلى در امر به معروف و نهى از منکر شناخت معروف و منکر است. کسى که اصلاً خودش نمیداند معروف و منکر چیست، به چه چیز دعوت کند؟ چه چیز را امر کند و نهى کند؟ یک وقت است که اختلاف شما با آن عالم یا با آن مافوق بر سر این است که آیا این کار منکر هست یا منکر نیست. احراز این امر راه دیگرى دارد. براى اینکه اگر آدم شک کرد در اینکه شناخت خودش درست است یا شناخت این عالم، میتواند بگوید عالم که منحصر به این آقا نیست. آدم عالم زیاد پیدا میشود؛ آدم سراغ ده عالم دیگر میرود و از آنها میپرسد. ولى بعد از اینکه معلوم شد این کار منکر است، آن وقت دیگر بهانه «عالم را با جاهل بحثى نیست» را پیش کشیدن و یکهتاز میدان زندگى بودن و بیمدعى آنچنان عمل کردن که دل میخواهد، در جامعه اسلامی نیست. در جامعه اسلامی آن بهشتى که آزارى در آن نباشد و کسى را با کسى کارى نباشد وجود ندارد. جامعه اسلامی جامعهای است که همه با همدیگر کار دارند، چون سرنوشتشان به هم بسته و پیوسته است و همه داراى سرنوشت مشترکاند. عرض کردم این حدیث را اول به گوش کسانى بخوانید که انتظار دارند آنچه میکنند کسى بر آنها خرده نگیرد. بعد به گوش مردم عوام، یعنى تودهها که خیال میکنند فقط براى اطاعت و بارکشى و باربرى و فرمانبرى آفریده شدهاند، بخوانید. انسانها فرمان میبرند اما از فرماندهای که براى دیگران حق انتقاد نسبت به خود را محفوظ میداند. فرمان میبرند، ولى با حفظ حق انتقاد؛ با حفظ حق رسیدگى و پرسش.
یک حدیث دیگر هم میخوانیم و بخش احادیث را به پایان میرسانیم. ولى خیال نکنید که همین چند حدیث بوده. اینقدر روایت هست و اینقدر در آنها مطلب هست! اینک جلسه چهاردهم است و ما در این بحث هستیم. نمیخواهیم از روال کارمان دور شویم. روایتى است که بالمآل نشان میدهد چگونه امر به معروف و نهى از منکر برپادارنده نظام صحیح است. صاحب وسائل روایت را از على، علیه السلام، نقل میکند که فرمود: «اعتبروا ایها الناس بما وعظ الله به أولیائه من سوء ثنائه على الأحبار، اذ یقول لو لا ینهاهم الربانیون و الأحبار عن قولهم الاثم و قال: لعن الذین کفروا من بنى اسرائیل الى قوله: لبئس ما کانوا یفعلون و انما عاب الله ذلک علیهم لأنهم کانوا یرون من الظلمة المنکر و الفساد فلا ینهونهم عن ذلک رغبة فیما کانوا ینالون منهم، و رهبةً مما یحذرون، واللّه یقول: فلا تخشوا الناس واخشونى و قال: المؤمنون بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر فبدا الله بالأمر بالمعروف والنهى عن المنکر فریضة منه لعلمه بانها اذ اُدّیت و اُقیمت استقامت الفرائض کلّها هنها و صعبها، و ذلک أنّ الامر بالمعروف و النهى عن المنکر دعاء الى الاسلام مع ردّ المظالم، و مخالفة الظالم و قسمة الفىء و الغنائم، و أخذ الصدقات من مواضعها و وضعا فى حقها.«
آى مردم! عبرت گیرید از اندرزى که خدا به اولیائش میدهد. این اندرز چیست؟ نکوهشى که خدا از ملاهاى جامعه یهود میکند. میگوید، چرا ملاها و دانشمندان و روحانیون جامعه یهود آنها را از گفتار ناروایى که داشتند و کارهاى ناپسندشان باز نداشتند؟ در آیه دیگر میفرماید کافران بنیاسرائیل و… همه ملعون شدند و محروم از رحمت خدا. میدانید چرا خدا این مطلب را بر آنها خرده گرفت؟ براى اینکه آنها از ستمگران تجاوزگر کارهاى ناپسند و منکر و فساد و تباهى میدیدند اما جلو آنها را نمیگرفتند. چرا؟ براى اینکه نمیتوانستند از هدایا و از پولها و از احترامهایى که همین ظالمان به این ملایان مینهادند و میدادند صرفنظر کنند، و براى اینکه میترسیدند از جانب این ستمگران قدرتمند به آنها آسیبى برسد، – با اینکه خدا میگوید از مردم نترسید، از من بترسید. خدا در قرآن به شما راه را نشان داده است؛ فرموده: «المؤمنون بعضهم اولیاء بعض»، مردم با ایمان همسرنوشت هستند، به یکدیگر پیوسته هستند و چون پیوستهاند و سرنوشت آنها به هم بسته، لذا امر به معروف و نهى از منکر میکنند. در این آیه اولین چیزى که خدا به عنوان اثر ولایت اجتماعى ذکر کرده عبارت است از امر به معروف و نهى از منکر، که واجبى است بزرگ از جانب خدا. چرا؟ چون خدا میداند که وقتى این واجب عمل شد همه واجبات دیگر، از آسان و سخت، رو به راه میشود. چرا؟ چون دایره امر به معروف و نهى از منکر وسیع است: دعوت به اسلام است، رد مظالم است، مخالفت با ظالم و تجاوزگر است، تقسیم کردن اموال عمومى در میان مستحقان است، گرفتن صدقات و مازادها و مالیاتها از کسانى است که باید بدهند، و پرداختنش در موارد و مصارفى است که باید به مصرف آنها برسد. این هم ترجمه این حدیث. به همین مقدار اکتفا میکنم و وارد شرح و توضیح حدیث نمیشوم. ان شاء الله جلسه آینده دو کار داریم: بخش اول جمعبندى مطالب است که سعى میکنم در مدتى خیلى کوتاه انجام بگیرد؛ و بخش دوم پاسخ به بقیه سؤالات رسیده از آقایان و خانمهاست.
مردم چیزى را میخواهند اما براى رسیدن به آن تکان حسابى نمیخورند؛ بعد داد و بیداد راه میاندازند و براى محرومیت از حق و عدل روضهخوانى میکنند. با این هم یک جور روضهخوانى است: روضهخوانى و مرثیهخوانى براى اینکه از زندگى زیر سایه فرمانروایى حق و عدل محروماند. این روضه را در مقالاتشان، در اشعارشان، در کتابهایشان، در جلساتشان، در سخنرانیهایشان، در گفتگوهاى دو نفرى و سه نفرى میخوانند؛ در حالى که چه بسا همانها که این روضه را میخوانند عملاً خودشان در انحراف زندگى اجتماعى از مسیر حق و عدل سهیماند. اینها باید بدانند از یک چنین روضهخوانى و روضه خواندنها و بعد به دنبال آن دست را تا عالیترین درجه به سوى آسمان بلند کردنها، مطابق نظام عقیده و عمل اسلامی، کارى ساخته نیست.
وی می افزاید: وقتى میگویند آقا، چرا امر به معروف و نهى از منکر نمیکنید، براى خودشان عذرها، بهانهها و مجوزهایى میتراشند. اینها مردمی هستند که اگر روزى نماز هم به منافع مالى یا شخصى و آسایش بدنیشان ضررى برساند و مزاحم منافعشان شود، آن را هم رها میکنند؛ همان طور که شریفترین، پرارجترین و برترین واجبات، یعنى امر به معروف و نهى از منکر را رها کردند. معلوم میشود که برترین تکالیف و واجبات امر به معروف و نهى از منکر است. آگاه باشید! امر به معروف و نهى از منکر واجبى بزرگ است که واجبات دیگر در پرتو آن انجام میشود و نگهبانى میشود. نتیجه اینکه وقتى این کار را کردند، وقتى این وضع پیش آمد، آن وقت در چنین شرایطى خشم خداى عزّ و جلّ بر چنین مردمی تمام و کمال به حد اعلا میرسد و همه را در برمیگیرد؛ در نتیجه، نیکان در سراى بدان نابود میشوند و حتى اگر چند آدم خوب هم هستند مشمول این عقاب میگردند و کودکان بیگناه، در سرزمین بزرگان بیتعهد و بیتفاوت نابود میشوند.
در جلسه قبل روایتى را خواندم. این روایت در صفحه ۳۹۸ از جلد ۱۱ وسائل [الشیعة] چاپ جدید آمده است. روایت هجده از شیخ طوسى رحمة الله علیه است »قال، رُوىَ عن النبى، صلى اللّه علیه و آله و سلم، انّه قال لا تزال امتى بخیر ما امروا بالمعروف، و نهوا عن المنکر، و تعاونوا على البرّ، فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات، و سلّط بعضهم على بعض، و لم یکن لهم ناصر فىالارض و لا فى السماء.» از پیامبر، صلوات اللّه و سلامه علیه، روایت شده است که فرمود: امت من (امت اسلام) همواره تا وقتى که امر به معروف و نهى از منکر کند و در راه برّ و نیکى یار و یاور یکدیگر باشد در خیر و نیکى و خوبى به سر خواهد برد. اما به محض آنکه این کارها را رها کردند برکتهاى الهى از آنها برداشته میشود و گروهى از آنها بر گروه دیگر مسلط و چیره میشوند. آنگاه نه در زمین و نه در آسمان یار و یاورى برایشان نمیماند.
از نهجالبلاغه نیز مطلبى هست که در ضمن سفارش و وصیت مولى على، علیه السلام، به دو فرزندش حسن و حسین، سلام اللّه علیهما، آمده است. پس از آنکه ضربت مرگبار ابن ملجم بر فرق مبارک وارد آمد، ایشان خطاب به دو فرزندش، و بلکه خطاب به همگان میگوید: «لا تترُکوا الامرَ بالمعروف و النهىَ عن المنکر فَیُوَلّى علیکم شِرارُکم ثُمّ تَدعونَ فلا یُستَجابُ لَکُم.»(۳۱) امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید! اگر امر به معروف و نهى از منکر را ترک کردید، حکومت در میان شما به دست مردم پلید بد خواهد افتاد. آنها زمام قدرت و حکومت را در جامعه شما به دست خواهند گرفت؛ آن وقت شما دائماً دعا میکنید که اى خدا، ما را از شر دنیا و آخرت خلاص کن. اما این از آن دعاهایى است که اجابت ندارد؛ براى اینکه آن مردمی از شر دنیا و آخرت خلاص میشوند که بجنبند. مردمی که نجنبند، مردمی که بار مسئولیت را تحمل نکنند، مردمی که وظیفه بزرگ پاسدارى از حق و قانون را رها کنند، باید در انتظار قدرتهاى خودکامه بیمبالات نسبت به هر نوع قانون خدایى و خلقى باشند. «لا تترکوا الامر بالمعروف و النهى عن المنکر فیولّى علیکم شرارکم ثمّ تَدعونَ فلا یُستَجابُ لکم.«
گاهى اوقات تعبیرهاى قرآن و تعبیرهاى حدیث از نظر سبک بیان مطلب قابل ملاحظه و توجه است. به این معنا که گاهى طرز تنظیم عبارت در بیان یک مطلب بیشتر در صدد بیان یکى از سنتهاى خدا و قانونمندیهاى ثابت اجتماع است. در آیات قرآن و در احادیث این موضوع زیاد به چشم میخورد. این عبارت نهجالبلاغه با همان شیوه بیان یک قانون اجتماعى و قانونمندى از این مطلب یاد میکند. امر به معروف و نهى از منکر را رها نکنید، چون در این حالت نتیجه اجتنابناپذیر این خواهد بود که شرار شما والى و زمامدار و فرمانروا و داراى قدرت در میان شما میشوند. این یک قانونمندى است. برخوردارى از حکومت حق و عدل مشروط است به رعایت کامل امر به معروف و نهى از منکر. هر نوع قدرتى را که شما در جامعه فرض کنید در معرض خطر انحراف از حق است. این شما و جامعه هستید که باید با توجه به اهمیت و نقش بسیار مؤثر صاحبان قدرت و کسانى که بر منصبهاى گوناگون اجتماعى تکیه زدهاند در سعادت خود بکوشید. فرد فرد شما باید بدانید راه رسیدن به سعادت و راه رسیدن به حکومت حق و عدل این است که شما از طریق امر به معروف و نهى از منکر به چنین هدفى برسید.
قانونمندى بعدى مربوط به وقتى است که مردم چیزى را میخواهند اما براى رسیدن به آن تکان حسابى نمیخورند؛ بعد داد و بیداد راه میاندازند و براى محرومیت از حق و عدل روضهخوانى میکنند. این هم یک جور روضهخوانى است: روضهخوانى و مرثیهخوانى براى اینکه از زندگى زیر سایه فرمانروایى حق و عدل محروماند. این روضه را در مقالاتشان، در اشعارشان، در کتابهایشان، در جلساتشان، در سخنرانیهایشان، در گفتگوهاى دو نفرى و سه نفرى میخوانند؛ در حالى که چه بسا همانها که این روضه را میخوانند عملاً خودشان در انحراف زندگى اجتماعى از مسیر حق و عدل سهیماند. اینها باید بدانند از یک چنین روضهخوانى و روضه خواندنها و بعد به دنبال آن دست را تا عالیترین درجه به سوى آسمان بلند کردنها، مطابق نظام عقیده و عمل اسلامی، کارى ساخته نیست.
«تدعون» قانونمندى بعدى است. میافتید به دعا کردن؛ خواه این دعا به سوى خدا باشد، خواه خواهش و التماس از قدرتهاى دیگر؛ نتیجه یکى است: «لا یستجاب لکم». چقدر این مطلب شبیه و نزدیک است به یکى از قانونمندیهاى اجتماعى جامعهشناسى علمی پیشرفته امروز که میگوید اصلاحات و انقلابها قابل صادر کردن و وارد کردن از خارج نیست. هیچ گاه هیچ کس نمیتواند دگرگونیهاى آرام و اصلاحاتى و رفرمی، یا دگرگونیهاى تند و ریشهدار و سریع و انقلابى را از جاى دیگر به جامعهای صادر کند یا از جامعهای آن را وارد کند. این خود آن جامعه است که باید دگرگون شود تا نظامش دگرگون شود – : »انّ اللّه لا یغیر ما بقوم حتى یغیّروا ما بانفسهم«(۳۲).
حدیث دیگر حدیثى است که آن هم در وسایل، در جلد یازده صفحه ۳۹۴، از امام هشتم على بن موسى الرضا، سلام اللّه علیهما. در این حدیث هم همین مضمون از امام رضا آمده است: «لتأمرنَّ بالمعروف و لتنهنّ عن المنکر، او لَیُستعمَلَنَّ علیکم شرارُکم فیدعوا خیارُکم فلا یُستجابُ لهم.» امر به معروف خواهید کرد و نهى از منکر، وگرنه عُمّال (کارگزاران) اجتماع شما به شرار و بَدان اجتماع تبدیل میشوند و آن وقت اگر در گوشههاى اجتماع هم آدم خوبى پیدا بشود و همیشه دعا کند، یا همواره به خیر و نیکى دعوت کند، گوش کسى به دعوت آنها بدهکار نیست. چون آن قدر که عمال و کارگزاران جامعه به فکر و عمل جامعه جهت میدهند، خطبا و داعیان جامعه نمیتوانند آن اندازه به فکر و عمل جامعه جهت بدهند. در این احادیث دقت کنید. احادیث مختلفى نقل کردم. از پیغمبر نقل شد، از على علیه السلام نقل شد، از على بن موسى الرضا علیه السلام نقل شد یعنى در تمام ادوار یک مطلب و یک تعلیم است؛ هم در دوران پیغمبر، هم در دوران على علیه السلام، هم در دوران امام رضا علیه السلام مسأله یکى است. یک قانون ثابت وجود دارد، و عجب قانون ثابتى است! در مطالعاتى که در این زمینه داشتیم حتى یک جا هم نتوانستم پیدا کنم که بگویم در آنجا بر این قانونمندى استثنا میخورد. «لتأمرنَّ بالمعروف و لتنهنَّ عن المنکر او لَیُستعمَلَنَّ علیکم شرارکم فیدعوا خیارکم فلا یُستجاب لهم.« احساس میکنم که توضیح بیشترى در این زمینه مفید است؛ چون این مسأله از مسائل ظریفِ علمی اجتماعى است.
کمی دقت بفرمایید! دور و بر زندگى خود را نگاه کنید؛ ببینید چطور میشود که اگر در جامعهای امر به معروف و نهى از منکر و پاسدارى عمومى از حق و عدل کساد و راکد شد و عملى نشد، نتیجه اجتنابناپذیرش این است که همه مسئولان و کارگزاران جامعه، آرام آرام به افراد بد آن جامعه تبدیل میشوند. چرا و چطور؟ وقتى حکومت، حکومت حق و عدل است، وقتى کارهاى اجتماعى و سیاست داخلى و خارجى یک جامعه بر محور حق و عدل میچرخد، وقتى خصلت و سرشت حکومت یک جامعه خصلت و سرشت الهى، خصلت و سرشت عدل و انصاف و حمایت از حقوق عامه و حق خدا و خلق خداست، در چنین حالتى عناصر خوب و پایبند، عناصرى که خدا را میشناسند، عناصرى که خداترساند، رغبت میکنند تا کارى را در این حکومت بپذیرند. طبیعى است که در چنین نظامی وقتى براى هر کارى آگهى کنند اول آدمهاى با پدر و مادر، آدمهایى با پرنسیپ اصولى، آدمهاى خداترس باایمان، آدمهایى که دلشان در عشق خدمت به خدا و خلق میتپد پیشقدم میشوند.
نوریان مر نوریان را جاذباند. اما میپرسم، اگر حکومت حکومتى باشد که سرشتش، سرشت عدل، حق، خدانگرى، خداخواهى، خدمت به خالق و خلق نباشد، در چنین نظامی وقتى آگهى استخدام پخش میشود اول چه کسانى به آن سمت میروند؟ چه کسانى با رغبت بیشتر و با آزادى عمل بیشتر سراغ نامنویسى براى قبول یک پست و سمت و منصب میروند؟ آنها که با ایمانترند؟ آنها که اصولیترند؟ آنها که مقیدترند؟ آنها که وظیفهشناسترند؟ نه! در چنین نظامى از همان اول عناصر پاک و سالم اصلاً رغبت نمیکنند سراغ کار دولتى بروند. حالا اگر آنها را تشویق کردیم، گفتیم اى آقا بالاخره کار مربوط به این جامعه است، بالاخره گوشت خودت، پسرت، پدرت، دخترت، مادرت، زیر دندان این پست، این سمت، این مسئول، این رئیس، این کارمند است؛ باید بروى و اقلاً در حد خودت در آنجا خدمت کنى؛ لااقل به چهار نفر مراجعه کننده توجه کنى و حق او را رعایت کنى. اگر او را با این تشویقها آماده کردیم و به سمت کار هل دادیم و او هم رفت و مشغول کار شد، و تحت تأثیر این تشویق قرار گرفت و خواست خدمتى کند؛ اما مگر میتواند؟! میبیند از همان اول که میرود تا پستى را بگیرد میگویند این پست سرقفلى دارد؛ چند میدهى؟! خوب، بالاخره پول را یک کارى میکنیم. بالاخره مسأله دادن پول را از یک رهبرى، راهنمایى، حاکمى میپرسد و تحت شرایط خاصى هم ممکن است یک نفر رهبر و حاکم به او بگوید برو پول بده و کار را بگیر. بالاخره به خاطر رسیدن به هدف خدمت به مردم یک لقمه چرب و نرمى هم جلو یک حیوان درندهای که بالاى سرت ایستاده بینداز. اما فردا میبیند که مسأله به اینجا ختم نمیشود. توقعات دیگر هم هست. میبیند این مقام بالا از او میخواهد حق و ناحق کند؛ از او پورسانت میخواهد؛ درصد میخواهد؛ از او میخواهد به ناحق رأى بدهد؛ از او میخواهد ضعیفکشى و قوىپایى کند. آن جناب هم دیگر در میآید. بعد میآید فریادش را بر سر آن آقایى میزند که تشویقش کرد و گفت برو. » آقا، چرا گفتى من بروم؟ به من گفتى جهنم برو! من جهنم همین جا پیش چشمم حاضر شده!« چه باید به او گفت؟ گاهى اوقات کار از این هم بالاتر میرود. مقام مافوق از او یک نوع پذیراییهایى هم میخواهد که براى او غیر قابل تحمل و فسادبار است. » هان فلانى! دیشب در فلان شبنشینى نبودى؛ در فلان پارتى شرکت نداشتى؛ به اتاقت که آمدیم چرا ویسکى نبود؟ چرا تو این قدر امّلى؟ چرا ادب کارمندى ندارى؟ چرا پذیرایى سرت نمیشود؟ «کفر آقا در میآید! اگر سایه شوم ناموس شر بر زمامدارى جامعه افتاد یک قانونمندى است. هر قدر هم تلاش بکند این کارها آرام آرام به دست شرار میافتد: آدمهاى بد، بیبند و بار، بیقید و بند، بیتقوا، غیر اصولى. کارها به صورت اتوماتیک به دست این قبیل افراد میافتد و آدمهایى که داراى نوعى فضیلت و کمالاند خود به خود از گردونه خارج میشوند و با تشویق و تبلیغ و ترغیب هم نمیشود آنها را به آن سمت برد.
رفقایى که اهل تحلیل بیشتر باشند میتوانند مطلب را از این سرنخ شروع کنند. روایت از امام باقر علیهالسلام است. خیلى جالب است. – آرام آرام که جلو میرویم میبینیم که از بیشتر ائمه در این زمینه روایات هست و دیگر کسى خیال نمیکند که این مطلب مخصوص شرایط زمان یکى از پیشوایان است.
از ابى عصمت که قاضى مرو بوده، این روایت از امام باقر، علیهالسلام نقل شده است. میفرماید: «قال یکون فى آخر الزمان قومٌ یُتَّبع فیهم قوم مراؤن )الى اَن قال) ولو أضرت الصلوة بسایر ما یعملون باموالهم و ابدانهم لرفضوها کما رفضوا أسمی الفرائض و اَشرفها. انّ الامر بالمعروف و النهى عن المنکر فریضة عظیمة بها تقام الفرائض. هنالک یتم غضب اللّه عز و جل علیهم، فیعُمّهم بعقابه، فیهلک الابرار فى دار الاشرار، و الصغار فى دار الکبار. انّ الامرَ بالمعروف والنهى عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة، بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و تُرَدُّ المظالم و تعمَّر الارض، و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر.» این روایت از طریق جابر از امام باقر، علیه السلام، روایت شده است. در آن دورههاى آخر، در آن دورههاى انحطاط، مردمی پیدا میشوند مرید و دنبالهرو یک دسته دیگر؛ یک دسته مرید و یک دسته مراد. یک دسته دنبالهرو یک مشت آقا و پیشوا. این مرادها و آقاها، این پیشواها، کسانى هستند که در میدان قرائت و عبادت خیلى خوب میدرخشند. مردم آنها را افراد خوبى میدانند. مراسم مذهبى خیلى اهمیت پیدا میکند. قرآنخوانها و برگزارکنندگان مراسم هم خوب میدرخشند. اما این عناصر درخشنده که کارگزاران برگزارى هر چه جالبتر مراسم ظاهرى دین و خوانندگان درونتهى جالب قرآن کریماند، مردمی هستند خام و بی مخ. چرا؟ چون اینها امر به معروف و نهى از منکر را لازم و واجب نمیدانند، مگر آنجا که در هر ضررى بر رویشان بسته باشد. اگر گردى به دامنشان نشیند و اگر از گل بالاتر به ایشان نگویند، آن وقت امر به معروف و نهى از منکر را لازم میدانند.
وقتى میگویند آقا، چرا امر به معروف و نهى از منکر نمیکنید، براى خودشان عذرها، بهانهها و مجوزهایى میتراشند. اینها مردمی هستند که اگر روزى نماز هم به منافع مالى یا شخصى و آسایش بدنیشان ضررى برساند و مزاحم منافعشان شود، آن را هم رها میکنند؛ همان طور که شریفترین، پرارجترین و برترین واجبات، یعنى امر به معروف و نهى از منکر را رها کردند. معلوم میشود که برترین تکالیف و واجبات امر به معروف و نهى از منکر است. آگاه باشید! امر به معروف و نهى از منکر واجبى بزرگ است که واجبات دیگر در پرتو آن انجام میشود و نگهبانى میشود. نتیجه اینکه وقتى این کار را کردند، وقتى این وضع پیش آمد، آن وقت در چنین شرایطى خشم خداى عزّ و جلّ بر چنین مردمی تمام و کمال به حد اعلا میرسد و همه را در برمیگیرد؛ در نتیجه، نیکان در سراى بدان نابود میشوند و حتى اگر چند آدم خوب هم هستند مشمول این عقاب میگردند و کودکان بیگناه، در سرزمین بزرگان بیتعهد و بیتفاوت نابود میشوند.
امر به معروف و نهى از منکر راه و روش انبیاست. روش نیکان و شایستگان و صلحاست. واجبى بس بزرگ است که واجبات دیگر به برکت آن انجام شدنى است. امنیت راهها، (ببیند امر به معروف و نهى از منکر تا کجا میرود!) امنیت راهها، رو به راه بودن و حلال بودن کسب و کارها، بیغل و غش بودن کسب و کارها در پرتو آن به دست میآید؛ ستمها و تجاوزها در پرتو آن برطرف میشود؛ حقوق از دست رفته در پرتو آن به صاحبانش باز میگردد؛ آبادى و عمران زمین در پرتو آن به دست میآید؛ انتقام از دشمنان در پرتو آن گرفته میشود؛ کار اجتماع، امر اجتماع و زمامدارى اجتماع در پرتو آن سرراست میشود. میبینید شعاع عمل و اثر امر به معروف و نهى از منکر تا کجا میرود! مسائل معنوى، حیات روحى جامعه، مسائل اخلاقى، فضیلت، عدالت اجتماعى و عدالت اقتصادى، امنیت و سلامت و روال زندگى در گرو چیست؟ در گرو جنبیدن و احساس تعهد کردن و امر به معروف و نهى از منکر را کوچک و ساده نشمردن.
روایتى دیگرى هست که هم در نهجالبلاغه آمده و هم در کتاب وسائل. «و اِنَّ الامرَ بالمعروفِ و النهىَ عن المنکر لخُلقان من خُلق اللّه سبحانه و انهما لا یُقَرّبان مِن اجل و لا یَنقُصان مِن رزقٍ.(۳۴)» امر به معروف و نهى از مکر از کتاب خداى عز و جل است. »ان اللّه یأمر بالعدل و الاحسان و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى.(۳۵)»
بدانید امر به معروف و نهى از منکر نه اجل و مرگ را نزدیک میکند نه رزق و روزى را میکاهد! اى انسان، این قدر در دایره زندگى ات تنگنظر مباش! وظیفهگزار باش! خدا از بنده بیچاره زبون خوار که به خوارى تن در میدهد خوشش نمیآید؛ بندهای که از مرگ یا تنگى زندگى و معیشت میترسد.
روایتى است از پیغمبر اکرم، صلوات اللّه و سلامه علیه، در جلد یازدهم وسائل صفحه ۳۹۷ آمده است: «قال النبى، صلى اللّه علیه و اله و سلّم، انّ اللّه عَزّ و جلّ، لیبغض المؤمن الضعیف الذى لا دین له. فقیل: و ما المؤمن الضعیف الذى لا دین له؟ قال: الذى لا ینهى عن المنکر.» خدا از بنده مؤمنى که ضعیف و زبون و خوار است و دین ندارد بدش میآید. مؤمنى که دین ندارد! شنوندهها تعجب کردند؛ عرض کردند یا رسول اللّه، کیست آن مؤمنى که دین ندارد؟ فرمود آن انسانى که در صف مؤمنان است اما مؤمنى است بیتفاوت و بیرگ؛ نهى از منکر نمیکند؛ هر چیز بد و زشتى در برابر دیدگانش بود بیتفاوت از کنار آن رد میشود.
در روایت دیگرى از امام صادق علیه السلام… ببینید امام صادق در عصر خودش امر به معروف و نهى از منکر را مسئول چه وظیفه بزرگ و عهدهدار کدام نقش حساس معرفى میکند. روایت از امام صادق است – لابد اگر نمیگفتم از امام صادق است شما فکر میکردید از امام على در زمانى است که شمشیر به دست دارد. على و فرزندان على و پیغمبر پیشواى همه، و قرآن، کتابى که همه آنها براى تبلیغ و ابلاغ و تبیین آن آمدند، همه در این زمینه همصدا هستند.
روایت امام صادق، علیهالسلام در صفحه ۳۹۵ از جلد یازده وسائل، روایت شماره ۹ مذکور است. روایت این است: «ما قُدِّست امةٌ لم یُؤخَذ لضعیفها من قویها غیر متعتع.» جامعه و امتى که در آن حق ضعیف از قوى چنان با قدرت گرفته نشود که قوى با تواضع و خضوع حق ضعیف را به او بپردازد، جامعهای که چنین شیوهای در آن جارى و سارى نباشد، جامعه مقدس و منزه و پیراستهای نیست، بلکه جامعهای است آلوده. آنها که فکر میکنند فقط یکى دو نفر از ائمه ما ائمه شیعه- هستند که راستى راستى امامتشان چشمگیر است، (امام على و امام حسین) و بقیه انگار همه صلح کلى شده بودند، خوب است که این روایات را ببینند. اگر امام صادق در زمان خود رهبر شمشیر به دست یک نهضت سازنده چنین نظامی نبود، نه براى آن بود که به چنین نظامی توجه نداشت و نه اینکه میترسید جانش را بر سر این کار بگذارد؛ براى آن بود که میدانست نهضتها گاهى راهى بس دور و دراز دارند تا به ثمر رسند.
کلمه: موضوع رفتارهای تند دهه اول انقلاب، به خصوص اقدامات موسوم به «اعدام های انقلابی» که در چند سال اول پس از سقوط رژیم شاه صورت گرفت، از جمله نقاط مبهم تاریخ معاصر ایران بوده و هست. برای فهم همه جانبه ابعاد هر رویداد تاریخی، از جمله این اعدام ها، شنیدن اظهارات طرف های مختلف ماجرا، رجوع به اسناد دست اول و تحریف نشده و همچنین مرور خاطرات افراد حاضر در آن روزگار و بررسی نقش و دیدگاه شخصیتهای بانفوذ آن دوره، به فهم دقیق تر واقعیت ها کمک می کند.
خاطره ای که چند سال پیش سرحدیزاده از یاران نزدیک شهید آیت الله بهشتی درباره او گفته و از تنها باری که عصبانیت او را دیده سخن به میان آورده، شاید یکی از صدها ناگفته تاریخ معاصر ماست که بازخوانی و بازنشر آن خالی از لطف نیست. به خصوص در این روزها که گاهی شخصیت شهید بهشتی نیز به جرم بدکرداری دیگران مورد حمله قرار می گیرد و دیدگاه های واقعی او زیر غبار تحریف هایی که میراث خوارانش صورت داده اند، پنهان می ماند.
برای آشنایی بیشتر با دیدگاههای بهشتی، این سلسله مطالب را بخوانید:
با میراث شهید بهشتی چه کردهایم؟!
آیا ولایت فقیه مورد نظر شهید بهشتی، این بود؟
شهید بهشتی با توسعه اختیارات رهبری مخالف بود
شهید بهشتی با دخالت رهبر در کار دستگاه قضایی مخالف بود
چه شد که صداوسیما به تریبون اختصاصی رهبر تبدیل شد
شهید بهشتی با تحمیل «جمهوری اسلامی» بر نسلهای آینده مخالف بود
سرحدیزاده، وزیر کار دولت دوم میرحسین موسوی بود. بسیاری از نیروهای سیاسی کشور، از مخالف و موافق و چپ و راست، او را به صداقت و سلامت می شناسند. او که از ۱۹ سالگی زندانی سیاسی رژیم پهلوی بوده است، پس از انقلاب به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی درآمد.
این خاطرات را او پنج سال پیش در یک سخنرانی در موسسه مطالعات دین و اقتصاد به مناسبت بیست و ششمین سالگرد شهادت آیت الله دکتر بهشتی بیان کرده است:
کمتر کسی است که عصبانیت شهید بهشتی را به یاد داشته باشد و یا اینکه دیده باشد که ایشان از اعتدال خودشان خارج شوند. من واقعهای را نقل میکنم که بدانید چنین شخصیتی را چه حوادث تلخ و ناگواری برافروخته میکرد.
ایشان رئیس دیوان عالی کشور بودند و طبیعی بود که حوادثی که در دستگاه قضائی و جامعه رخ میداد به ایشان منتقل میشد. روزی بنده را به دفتر خودشان احضار کردند و من دیدم که این شهید بزرگوار که هیچگاه دیده نمیشد از متانت خودشان خارج شوند. با همه محبتی که به من داشتند با عصبانیت و صدای لرزان نامهای را که در دست داشتند به طرف من پرتاب کردند و گفتند این نامه را بخوان. من واقعاً تعجب کردم که چه اتفاقی میتواند ایشان را آنقدر عصبانی کند.
ماجرای نامه به این ترتیب بود که یکی از نگهبانهای پزشکی قانونی برای شهید بهشتی نامه نوشته بود که در یک شب که من در اینجا نگهبان بودم از دادگاهی که مسئولیت آن با مرحوم آقای خلخالی بود چهار نفر اعدامی را برای ما فرستادند که آنجا بماند تا صبح ببرند و دفن کنند. این چهار جنازه را در سردخانه گذاشتیم نیمههای شب از محل نگهداری جنازهها سر و صدایی آمد دیدم یکی از این اعدامیها هنوز نیمهجان است و من به سرعت با آقای خلخالی تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم و آنها هم شبانه دو سه نفر را فرستادند، فرد نیمهجان را با تیر زدند و رفتند ما هم که در ترس و واهمه از آن مأمورین بودیم هیچ عکسالعملی نشان ندادیم. من بهت زده به آن نامه نگاه کردم و فهمیدم که حتی یک اعدام غیراسلامی چگونه ایشان را خشمگین ساخته است.
بعد از مدتی که از عصبانیت ایشان کاسته شد و من دیدم که میتوانند آرامتر صحبت کنند به من گفتند فلانی من باید به این اوضاع خاتمه دهم من بساط اینگونه دادگاهها را جمع خواهم کرد و تو هم به سهم خود مسئولی و هرگز نباید اجازه رخداد چنین اتفاقاتی را بدهی. البته اختیارات من در آن زمان طوری نبود که بتوانم نفوذی در دستگاه آقای خلخالی داشته باشم. نکته بسیار جالبی که باید در تاریخ کشورمان بماند این است که حکمی هم که به ایشان داده شده بود از ناحیه بنیصدر داده شده بود و به هر حال شهید بهشتی به کرات نسبت به وضع این دادگاه و نحوه عملکرد آن اظهار ناراحتی میکردند و این بار که چنین اتفاقی افتاده بود با ناراحتی و عصبانیت گفتند من بساط این دادگاه را برخواهم چید. کافی است که خداوند شاهد اصل نیت و دلیل حساسیت من باشد و دیگران هر فکری میخواهند بکنند.
غرض از بیان این ماجرا این بود که بدانید این شهید عزیز ما چقدر از این مسئله که حتی چنین برخوردی با آدمی که مجرم بوده انجام شود حساسیت نشان میدادند و ببینید در آن دوران چنین موجود لطیفی با چه مسائلی مواجه بوده و چه اتفاقاتی که در دستگاههای موجود میافتاد و غالباً طوری بود که من بسیار تحت تأثیر قرار میگرفتم. ایشان یک لحظاتی را برای فکر کردن جستجو میکردند و در جمیع این مسئولیتها لحظاتی را که فکر میکردند به این مسئله توجه معطوف میداشتند که اگر هر اشتباهی توسط ایشان صورت گیرد. چون از شخصیتهای حساس انقلاب بودند و ملت روی همه برخوردها و رفتارهای ایشان حساسیت نشان میدهند و تمام تلاششان متوجه این مسئله بود که کوچکترین بیتقوایی حتی در برخورد با مخالفانشان نداشته باشند و اتفاقاً انصاف و اخلاق را در این میدانستند که نسبت به حقوق مخالفان بیشتر توجه کنند.
حتی وقتی بنیصدر با ایشان برخورد میکرد، ایشان بنیصدر را دعوت به آرامش میکردند و فضایی ایجاد کرده بودند که حتی طرفداران و علاقمندان ایشان اجازه بیاحترامی به بنیصدر نداشتند هرچند بنیصدر درست برعکس عمل میکرد.
فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی، در نامه ای خطاب به فرزند جانباز خویش، ضمن تقدیر از وی، از برخوردهای صورت گرفته با وی ابراز تاسف کرد.
به گزارش سحام نیوز، خانم کروبی در بخشی از این پیام کوتاه با ذکر خاطره ای از روزهای نخستین تولد فرزندش، آورده است: "به خوبی به یاد دارم و هرگز فراموش نخواهم کرد هنگامی را که متولد شد، در حالی که پدرش مدتی بود که درسال ۴۶ در زندان انفرادی قزل قلعه زندانی بود. ایشان بعد از ماه ها که به زندان قصر انتقال یافت، برای اولین بار و پشت میله ها فرزندش را رویت کرد."
آقای کروبی، چه قبل از انقلاب و چه اکنون، بارها در مبارزات خود علیه حکومت های استبدادی، طعم زندان و شکنجه را چشیده است. خانم فاطمه کروبی نیز طی آن دوران، نه تنها وظیفه تربیت و بزرگ نمودن فرزندان را به عهده داشت؛ بلکه دوشادوش همسر خویش، پس از انقلاب به عنوان یکی از مدیران برجسته، مشغول به فعالیت بود. ایشان معاونت وزارت کار و نیز نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و دبیرکلی مجمع اسلامی بانوان را در کارنامه کاری خود دارد.
همسر مهدی کروبی، در بخش پایانی نامه خود خطاب به فرزند دوم خود چنین آورده است: "از اینکه در جنگ تحمیلی هشت ساله در عملیات های متعدد حضور داشتی و در عملیات کربلای ۵ بیش از ۶۰% از سلامتی ات را از دست دادی، موجب افتخار وسرافرازی ماست. اگرچه متاسفم که اکنون و در جمهوری اسلامی که ثمره رشادت های شهدا، جانبازان و ایثارگران می باشد، مورد بی مهری مسئولان دانشگاه قرار گرفتی، تا آنجا که از تدریس محرومت نمودند. "
محمد تقی کروبی یک پا و یک گوش خود را در جریان این عملیات از دست داد. وی تحصیل کرده حقوق قضایی در دانشگاه تهران و نیز دکترای حقوق بین الملل از کشور انگلستان است.
وی در بخشی از خاطرات خود که در سایت شخصی اش منتشر نموده، گفته است: "دو هفته پیش از تولدم، پدرم را دستگیر کردند. اولین ملاقات پدر با فرزند نوزادش پس از شش ماه از پشت میل های زندان قصر صورت گرفت. ظاهرا زندگی من از ابتدا بنایش بر تنش و عدم آرامش بوده است. با شروع جنگ برای اولین بار در سن ۱۳ سالگی به همراه یکی از پاسداران پدر مرحوم سید محمد عباسی اهل دزاشیب شمیران به جبهه رفتم. در آن موقع نیروی عملیاتی نبودم و تنها با ماشین این عزیز از دست رفته برای ارسال تدارکات به مناطق مختلف می رفتم. یادم هست که عملیات والفجر مقدماتی آغاز شده بود و برای اولین بار صحنه هایی دلخراش از جنگ را دیدم. بعد از قریب دو ماه به تهران برگشتم و به محض رسیدن به سن ۱۵ سالگی برای حضور در جبهه و گذراندن دوره آموزشی ثبت نام کردم. در پادگان امام حسین دوره ای ۴۵ روزه را گذراندم. دوران آموزش همراه با شب های سرد زمستان بود و برای خودسازی، خروج از رفاه و بدست آورد آمادگی بسیار لازم و ضروری بود. بعد از آموزش از سال ۱۳۶۳ مکررا از پشت میز تحصیل به جبهه (کردستان و جنوب) رفتم و در عملیات هایی در کنار سایر فرزندان این کشور به ادای تکلیفم در قبال سرزمین، مردمم و باورهای دینی ام پرداختم و حتی پس از مجروحیت و هنگامیکه در اندک زمانی شاهد از دست رفتن تمامی دستاورهای چند ساله جنگ که با بهای از دست دادن بهترین فرزندان این کشور بدست آمده بود بودم، مجددا به جبهه بازگشتم و با وجود آنکه توان عملیاتی نداشتم تا قبول قطعنامه ۵۹۸ و برقرای آتش بس در منطقه ماندم."
متن کامل نامه فاطمه کروبی به فرزند جانبازش، بدین شرح است:
ولادت پرچمدار کربلا و روز جانباز را به تمامی عزیزان جان برکف، بویژه فرزند عزیزم دکتر محمد تقی کروبی تبریک عرض می نمایم. به خوبی به یاد دارم و هرگز فراموش نخواهم کرد هنگامی را که متولد شد، در حالی که پدرش مدتی بود که درسال ۴۶ در زندان انفرادی قزل قلعه زندانی بود. آقای کروبی بعد از ماه ها که به زندان قصر انتقال یافت، برای اولین بار و پشت میله ها فرزندش را رویت کرد.
درهمان زمانی که در قم بودیم همین عکس را به همراه وسایل داخل بند، برای پدرش به زندان فرستادم.
حال، فرزندم!
از اینکه در جنگ تحمیلی هشت ساله در عملیات های متعدد حضور داشتی و در عملیات کربلای ۵ بیش از ۶۰% از سلامتی ات را از دست دادی، موجب افتخار وسرافرازی ماست. اگرچه متاسفم که اکنون و در جمهوری اسلامی که ثمره رشادت های شهدا، جانبازان و ایثارگران می باشد، مورد بی مهری مسئولان دانشگاه قرار گرفتی، تا آنجا که از تدریس محرومت نمودند.
سلامتی و سعادت را از خداوند متعال برای تو و همه ایثارگران و جانبازان عزیز، خواستارم.
فاطمه کروبی
۴تیرماه ۱۳۹۱
عکسی از محمد تقی، که خانم کروبی برای همسرش در زندان فرستاد
رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات از فعالیت اصلاح طلبان برای بررسی مشکلات فعلی جامعه و ارائه راهکار برای بهبود این وضعیت خبر داد.
سید رضا رئیس کرمی در گفتوگو با ایلنا، با اشاره به برگزاری جلسه این شورا افزود: در این جلسه درباره چند محور میان اعضا بحث و تبادل نظر صورت گرفت و اصلیترین بحث پیرامون تقویت مجموعههای مرتبط با شورای هماهنگی بود تا بتوان مسایل را به صورت کارشناسی بررسی کرد.
وی با اشاره به اینکه مسایل مربوط به انتخابات ریاست جمهوری آینده نیز مورد بررسی قرار گرفت، گفت: فضای انتخابات فضایی برای حضور همه گروههای سیاسی فعال در جامعه است و میتوان از این فضا برای نقد سیاست دولتهای گذشته و ارایه راهکار برای دولت آینده استفاده کرد.
رئیس کرمی تصریح کرد: شورای هماهنگی جبهه اصلاحات تاکید دارد که مسایل پیرامون انتخابات را بررسی کند و با ارایه راهکار از سوی کارشناسان برنامه ریزیها و راهکارهایی را در مسایل سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی ، ارایه کند.
وی با اشاره به مشکلات اقتصادی مردم، موضعگیری مراجع در این باره و نامناسب بودن نحوه اجرای طرح هدفمندی یارانهها گفت: تلاش بر این است که همه گروههای اصلاح طلب به صورت اجماع وارد این عرصه شوند.
رئیس کرمی در خصوص واگذاری ریاست دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات خاطر نشان کرد: به دلیل اینکه جلسه بعدی شورا در مرداد ماه برگزار میشود قرار بر این شد اواخر تیر ماه درباره جایگزینی رییس دورهای شورا بحث و تبادل نظر شود.
اشرف منتظری
به نام خداوند قادر
در آستانه سالگرد حادثه اسفناک هفت تیر می باشیم. سالگرد این حادثه یادآور ظلم بزرگی است که توسط گروهی خشن و غیرمنطقی در حق عده ای از نیروهای انقلابی و خدمتگذار از جمله شهید دکتر بهشتی وحجت الاسلام محمد منتظری به وضع فجیعی انجام گرفت. اهمیت این حادثه علاوه بر این که عزیزانی را از ملت ما گرفت از آن جهت است که باب خشونت و ترور و تضییع حقوق وکشتن افراد بی گناه را مفتوح نمود و این بهانه ای برای جناحی تندرو در حاکمیت شد تا خشونت را نهادینه کرده و به آن تداوم و مشروعیت بخشد و پس از آن حادثه، در فرصتهای دیگر، عزیزان دیگری را به خاک و خون کشد و به زندان اندازد و یا خانه نشین و متواری و محروم از حقوق خود گرداند.
به یقین یکی از اهداف شهدای عزیز هفتم تیر، مبارزه با خشونت و تضییع حقوق و استبداد و نیز تحقق حاکمیت مردم بر مردم و تبلور دموکراسی و مردم سالاری درکشور بود. بدیهی است تحقق چنین اهداف بزرگی که آرزوی تمام افراد و اقشار مردم ایران می باشد جزیی از اهداف اصولی انقلاب بود و نیل به آنها توسط افرادی مقدور است که به حقوق مردم و آزادی بیان و قلم و نقد ناقدین و ناصحین دلسوز ارج نهند و به ندای آنان گوش فرا دهند؛ و نه این که زندانها را از آنان پرنمایند و هر صدای منتقدی در سینه خفه و زبانهای حق گو بریده و قلم های روشنگر شکسته شود. این شیوه بر خورد با ناصحان و منتقدان تفاوت چندانی با شیوه و مرام حادثه آفرینان هفتم تیر ندارد و همان ظلم بزرگ را در شکل و قالب و زمان دیگر تداعی می کند؛ زیرا که در ماهیت ظلم، شکل و قالب و زمان تفاوتی نخواهد داشت. ظلم، ظلم است، توسط هرکس و هر گروه و هر حاکمیتی در هر زمان و مکانی که باشد.
شهدای عزیز هفتم تیر جان خود را در راه تحقق اهداف ذکر شده فدا نمودند. آن عزیزان اگر امروز در بین ما بودند به یقین وضعیت موجود را تحمل نمی کردند، زیرا از طرفی آنرا در مسیر انحرافی و تحریف شده از ارزشهایی می دیدند که برای آن انقلاب کردند و از طرف دیگر مشاهده می کردند که بسیاری از همفکران و همرزمان و دوستان آنان یا در زندان رسمی و یا در زندان خانگی و یا در گوشه ای از دنیا متواری می باشند. اگر آن عزیزان در بین ما بودند و می دیدند مردم ما در اثر سوء مدیریت کشور به چه سختی ها و ناملایماتی از نظر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مبتلا شده اند به یقین از عمق جان فریاد می کشیدند و آرزوی مرگ می کردند.
آنچه موجب تأسف بیشتر می باشد این است که عملکرد مدیریت کنونی کشور و عوارض سوء آن همگی به نام اسلام عزیز و حاکمیت دینی می باشد و برای تمام خلافها و مظالم و تضییع حقوق مردم از کیسه اسلام خرج می شود و روز به روز جوانان ما به دین و دستورات آن بدبین می شوند. در چنین شرایطی وظیفه همگان مخصوصاً عالمان دینی و مراجع تقلید که باید حافظ دین و عقاید دینی مردم باشند بسیار سنگین است. عمل به وظیفه نهی از منکر توسط آن حضرات اگر به طور قاطع و موثر باشد به یقین پناهگاهی عقیدتی و فکری برای جوانان ما خواهد بود و تا حد زیادی از دین گریزی و حتی دین ستیزی جاری جلوگیری می نماید و از طرفی در اصلاح امور و تغییر وضعیت موجود تاثیر قطعی خواهد داشت. امید است دلسوزان نظام هر چه زودتر چاره ای اندیشیده و ملت ما را از وضع موجود نجات دهند.
از خداوند توفیق عمل به وظایف شرعی و ملی را مسألت دارم.
منبع: جرس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر