از هر اتفاق بزرگ تاریخی آنچه بیش از همه در خاطرهها باقی میماند، تصاویر هستند. تصاویری از آنچه گذشتهاند، از آنچه هستند و یا از آنچه میبایست باشند. بزرگترین انقلابهای دوران مدرن، از انقلاب کبیر فرانسه گرفته تا انقلاب اسلامی ایران سرشار از تصاویر و نشانههایی هستند که هرکدام بیش از صدها کلمه بار تاریخی و عاطفی در خود انباشتهاند. این مجموعه بزرگ تصویری، کلکسیونی از نقاشیها، عکسها و تصویر سازیهاییست که برخی راوی و برخی محرک اتفاقات بودهاند.
در میان تمامی تکنیکهای تصویرگری، از عکاسی و نقاشی گرفته تا تصویرسازی و کارتون، آنچه بیش از همه در جریان کنش یک امر انقلابی به کار گرفته شده و همراه جریان اعتراضی میشود، پوستر و یا عناصر هم خانواده گرافیکی دیگر آن است. عناصری مانند تراکت، فلایر و مانند آن.
پوستر یا دیوار کوب و یا آنطور که پیش از این نامیده میشد: آفیش، را شاید بتوان از اولین عناصر هنر گرافیک دانست. عنصری که سابقهای بیش از ۲۰۰۰ سال دارد. هرچند که تنها پس از همهگیر شدن صنعت چاپ و حرکت جوامع به سمت مدنیت و نیاز به اطلاع رسانی، پوستر توانست نقشی مهم در گسترش اطلاعات ایفا کند. نخستین کاربرد پوستر در جوامع مدرن باز میگردد به تکثیر اطلاعیههای حکومتی و دولتی. سالها طول کشید تا با گسترش فعالیتهای مالی و رقابت بنگاههای اقتصادی، پوستر جنبه تبلیغاتی بیابد. در این دوران علاوه بر اینکه پوستر در خدمت تبلیغ نمایش، اپرا و کنسرت به کار میرفت توانست نقش چشمگیری در رونق فعالیتهای اقتصادی و تبلیغ انواع کالا از کفش و کلاه گرفته تا ابزار صنعتی داشته باشد. با روشن شدن آتش جنگ جهانی اول و دوم، پوستر به عنوان مهمترین وسیله تبلیغاتی زمان خود وارد عرصه سیاست و جنگ شد. در هر دو جناح درگیر از این ابزار برای سربازگیری، کوچک کردن دشمن، شعلهور ساختن حس میهنپرستی و القای سیاستهای دولتها استفاده میشد.
پوستر «من تو ر ابرای ارتش ایالات متحده میخواهم» از مشهورترین پوسترهای طراحی شده با اهداف سیاسی در خلال جنگ جهانی
با وجود اینکه سالها از دوران سیطره پوستر و عناصر گرافیکی مشابه آن در تبلیغات میگذرد و با وجود پا گذاشتن تکنولوژیهای جدید به عرصه تبلیغات، پوستر همچنان کارکرد خود را به عنوان یک ابزار مهم تبلیغاتی حفظ کرده است. بیشترین نمایشگاههای گرافیک هنوز هم با محوریت پوستر برگزار میشوند و به صورت عادی هر پروژه تبلیغاتی پس از طراحی نشانه بر مبنای پوستر شکل میگیرد، حتی اگر پوستر در جهان دیجیتال امروز به دست چاپ سپرده نشود. یکی از دلایل این گرایش عمومی برای استفاده از پوستر را شاید بتوان نمایش سهل و سریع آن دانست. میتوان پوستر را روی دست گرفت، بر زمین پهن کرد، با ابزار ابتدائی بر روی دیوار، درخت، شیشه و هر چیز دیگری نصب کرد یا آن را بین جمع کثیری با حداقل هزینه پخش کرد. دیده شدن پوستر نیازی به ابزارهای جانبی مثل پرده نمایش، کامپیوتر، یا ویدئو پروجکشن ندارد. در طراحی آن به شرطی که حرفهای باشد به راحتی میتوان به مفهوم و هدف پیبرد، بدون آنکه نیاز به سواد بصری خاصی باشد. مجموعهی این عوامل موجب شده تا اولین جزو هر حرکت جمعی تبلیغی و اعتراضی تهیه تعدادی پوستر باشد. پوسترهایی که میتوان بر دست گرفت یا بر پایه استوار کرد.
یادگارهای بصری
بسیاری از پدیدههای اجتماعی و سیاسی همواره از خود نشانههایی بصری به یادگار گذاشتهاند و جنبش سبز ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. برای نخستین بار در تاریخ مبارزات انتخاباتی در ایران، تیم مشاور ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی اقدام به طراحی یک رنگ نمادین برای کاندیدای خود کرد. انتخاب رنگ سبز برای ستاد موسوی بیشک به دو دلیل، یکی تاکید بر سیادت وی و دیگری حضور رنگ سبز در پرچم ایران بوده است. اما آنچه مهم است این است که این رنگ پس از وقایع انتخابات از ستاد تبلیغاتی خارج شده و به رنگ بخش بزرگی از مخالفان نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد.
جدا از رنگ سبز به عنوان اصلیترین نماد بصری جنبش اعتراضی مردم ایران، از همان اولین لحظات به راه افتادن جنبش، پوستر نقش کلیدی خود را در آن یافت. در تمامی عکسهای منتشر شده از تظاهرات خیابانی، پوسترهای زیادی در دست مردم دیده میشود که هر کدام شرایط زمانی و مکانی خاص خود را داشتهاند. بسیاری از این پوسترها، اقلام تبلیغاتی کاندیداهای انتخابات بودند که پیش از ۲۲ خرداد طراحی، چاپ و تکثیر شده بودند.
جدا از این اقلام تبلیغاتی از همان روز اول اعتراضات در ۲۳ خرداد، پوستری پا به عرصه گذاشت که به یکی از نشانههای بین المللی جنبش سبز بدل گشت. در این پوستر ترجمه انگلیسی شعار اصلی روزهای اول جنبش «رای من کجاست؟» نقش بسته بود. ساختار آن ساده بود و هر کس با کمترین اطلاعات از نرم افزارهای گرافیک میتوانست به سادگی آن را طراحی و تکثیر کند. یک نوشته ساده با فونت سفید Where is my voteبر زمینه سبز رنگ به نشانه جنبش سبز. این المان ساده با یک اجرای ساده و دم دستی، در کوتاه زمانی به یکی از نشانههای اصلی جنبش بدل گشت. هر کسی بنا به امکانات خود از فونتی برای آن استفاده میکرد و بنا به سلیقه خود گاهی نوشتهای فارسی مثل «رای من کو؟» بر آن میافزود. این المان گرافیکی در شبکه اینترنت که صحنه اصلی اطلاع رسانی بود نیز گسترش عجیبی یافت. به طوری که در شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک بسیاری از کاربران از این طرح به عنوان عکس پروفایل خود استفاده میکردند. شاید از نظر علم گرافیک این پوستر حائز اهمیت خاصی نباشد، اما از بعد تاثیر گذاری بیشک نقش مهمی در پیشبرد اهداف و شعارهای مردمی داشته است.
پس از گذشت چند روز از جنبش و به مرور زمان، موجی از طرحهای گرافیکی به فضای مجازی سرریز شد که هر کدام اهداف و کارکردهای خود را داشتند. همزمان با فشارهای حکومت و بر چیده شدن تظاهرات خیابانی و گاهبهگاه شدن تجمعات، پوسترها نیز از کارکرد اصلی خود، یعنی وسیلهای برای نمایش در منظر عموم به وسیلهای تبدیل شدند برای اطلاعرسانی در فضای وب. به طور خلاصه این پوسترها را میتوان به چند بخش تقسیم کرد:
• اطلاعرسانی تجمعات، الله اکبرهای شبانه و روزهای خاص مانند ۱۳ آبان، روز قدس و …
• معرفی شهدای جنبش
• معرفی زندانیان سیاسی و کمپینهای آزادی آنان
• حمله به احمدینژاد، خامنهای و دیگر مقامات حکومتی
• تحریم کالاهای حامی جمهوری اسلامی
• چهرههای افراد شاخص جنبش مانند موسوی، کروبی، آیت الله منتظری و …
• و پوسترهایی با المانهای عمومی جنبش
تمامی این پوسترها لزوما اثر گرافیکی شاخصی نبودند و حتی بسیاری از آنها توسط افرادی با کمترین دانش گرافیک طراحی شده بودند. از دید یک ناقد گرافیک بیشتر این آثار، شعار زده، فاقد خلاقیت، تقلیدی و با ایرادات بسیار بدیهی در ترکیب بندی و استفاده نامناسب از عکس و فونت ارزیابی میشوند. در این میان بودند آثاری که مشخصا توسط طراحان حرفهایتر لیآوت شده بودند، اما بیشتر آثار ایرادات گرافیکی آشکاری داشتند و حتی بدیهیترین اصول گرافیک و طراحی نیز در آنها رعایت نشده بود. از این نظر تعداد بسیار کمی از این پوسترها در تاریخ گرافیک ایران به یادگار خواهند ماند و میتوانند نماد این دوره تاریخی باشند.
نکته دیگر عدم ورود طراحان حرفهای به این جریان است. اگر پیش از انتخابات اکثر پوسترهای نامزدان انتخابات توسط تیمی از طراحان حرفهای طراحی میشد، پس از انتخابات کار به دست جوانان عموما دانشجو و کم تجربهتری سپرده شد که سر نترستری داشتند و از عاقبت انتشار آثارشان نمیترسیدند. حتی بسیاری از طراحان ایرانی خارج از کشور نیز از مشارکت فعال در این زمینه شانه خالی کردند.
در این میان جمعی از هنرمندان خارجی دست به کار شدند و مجموعهای پوستر در حمایت از جنبش سبز طراحی کردند. این مجموعه که سرشار از آثار خلاقانه و حرفهای بود به سرعت در فضای مجازی گسترش یافت و در اکثر سایتهای گرافیکی بازتاب یافت. تفاوت نگاه هنرمندان خارجی با هنرمندان ایرانی در کلیبینی این طراحان بود. اکثر این آثار بر اساس المانهای اصلی جنبش شکل گرفته بودند. از جمله علامت وی، رنگ سبز، صورت ندا، خون و از این دست نشانهها.
جنبشی بدون نشانههای بصری
پوسترها، ویدئوها و نشانههایی که برای جنبش سبز توسط طراحان ایرانی طراحی شدند اصولا فاقد نوآوری بودند. در بیشتر این نشانهها ردپایی از کلیشههای مرسوم گرافیک انقلابی به چشم میخورد که از سالهای انقلاب ۵۷ در فرهنگ بصری باقی ماندهاند. بزرگترین مشکل جنبش در بعد بصری و گرافیکی نداشتن نشانههای قابل اتکا و همهگیر بصری بود. به جز رنگ سبز و نشانههایی مانند علامت وی (که عنصری بسیار کلیشهای است) تقریبا جنبش سبز هیچ «نشانه» گرافیکی دیگری ندارد. به عنوان مثال نگاه کنید به انقلاب سال ۵۷. در آن انقلاب طراحان با هوشیاری عناصری را وارد فضای جامعه کردند که پیش از آنجایی در فرهنگ بصری عمومی نداشتند. عناصری مانند گل لاله، کبوتر، لکه خون و امثال آنها. آن موج گرافیکی چنان قوی و تاثیرگذار بود که تا سالها جریان اصلی تصویرگری را در اختیار گرفته بود. اما ضعفهای تاکتیکی و عدم اطلاع صحیح از روشهای مبارزه سیاسی، جنبش سبز را از داشتن عناصر یکتای تصویری محروم کرد. اتفاقی که دقیقا در شکل رهبری حرکات اعتراضی نیز تکرار شد. اگر ستاد میرحسین موسوی در انتخاب نشانه (لوگو) ستاد خود کمی دقت به خرج میداد و به جای آن لوگوی پیچیدهی غیر اجرایی، طرحی مناسب حال و هوای آن روزهای جامعه طراحی میکردند و یا اگر پس از راه افتادن جنبش اعتراضی به جای استفاده از عناصر کلیشهای تصویری انقلاب ۵۷، طرحی نو توسط اداره کنندگان سایتهای سبز و دیگر فعالان سیاسی اجرا میشد، شاید امکانی جدید، هرچند محدود به پروسه بسیج کردن تودهها افزوده میشد. اتفاقی که هرگز در جنبش سبز رخ نداد. به عنوان نمونهی ضعفهای آشکار طراحی نگاه کنید به پوسترهایی که به مناسبتهای مختلف پس از انتخابات طراحی شدهاند. تقریبا تمام این طرحها ساختار یکسانی دارند که به سرعت از خاطرهها پاک خواهند شد. یا نگاه کنید به نشانه «شورای هماهنگی راه سبز امید» مهمترین تشکل اجرایی مدعی رهبری جنبش سبز. این گروه که قرار است تشکلی انقلابی باشد، نشانهای برای خود طراحی کرده که هرگز قابلیت استفاده در یک فضای اعتراضی را نخواهد داشت و به کل فاقد وجوه طراحی نشانه یک تشکل سیاسی است.
نشانه ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی
نشانه شورای هماهنگی راه سبز امید، نشانهای فاقد هرگونه خلاقیت بصری
از دلایل این آشفتگی بصری میتوان به نداشتن استراتژی مشخص تبلیغاتی تشکلهای هماهنگ کننده اعتراضات و وب سایتهای حامی جنبش و از آن مهمتر عدم همراهی چهرههای شاخص گرافیک ایران اشاره کرد. اینکه در ایران اکثریت هنرمندان خود را از جریانات سیاسی کنار بکشند پدیده جدیدی نیست، اما در میان شاخههای فراوان هنری، شاید بتوان گفت گرافیک به خاطر ذات تبلیغاتی خود هیچگاه در برابر پدیدههای اجتماعی ساکت ننشسته و احتمالا اساتید این هنر در ایران این را بیش از همه میدانند. اما وابستگی بسیاری از هنرمندان شاخص گرافیک به سفارشات دولتی مانع از جهت گیری آشکار ایشان به سمت جنبش مردمی شد. در میان اقشار هنری تقریبا تمامی اصناف به روشهای مختلف از عدم شرکت در دوسالانهها و جشنوارهها گرفته تا حضور با نمادهای سبز در مجامع عمومی و انتشار بیانیه، به حمایت از جنبش سبز پرداختند. در میان سینماگران، اصحاب موسیقی، هنرمندان تئاتر، کاریکاتوریستها، نقاشان و شاخههای دیگر هنری، تنها قشری که هیچ صدای رسمی جمعی از خود انتشار نداد البته طراحان گرافیک بودند و انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران که در زمان اعتراضات پس از انتخابات با مدیریت یکی از نزدیکترین طراحان به سیستم دولتی یعنی ابراهیم حقیقی اداره میشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر