صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
مثل همیشه هر شهروند سبز یک رسانه هستیم برای انتشار روزنامه تک برگی کلمه
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
مراسم افتتاح یادمان شهدای هفتم تیر ۱۳۶۰ در غیاب خانواده شهید بهشتی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، روز گذشته در حالی مراسم افتتاح یادمان آیت الله بهشتی و دیگر یاران شهیدش در سرچشمه تهران برگزار شد که خانواده بسیاری از این شهدا در مراسم شرکت نداشتند.
یکی از حاضران در مراسم که پیش از حضور، از شرکت نکردن خانواده شهید بهشتی در این مراسم مطلع نبود، طی تماس با خبرنگار کلمه با اعلام اینکه از شرکت نداشتن خانواده شهدای هفتم تیر در این مراسم متعجب شده، گفت: گویی مظلومیت آن شهید گرانفدر پایانی ندارد.
به گفته وی، بنای این یادمان، که بودجه آن عمدتا از سوی شهرداری تهران تأمین شده، در حالی افتتاح شد که خانواده شهید بهشتی در آن شرکت نداشتند. این مراسم با حضور رئیس مجلس خبرگان، وزیر ارشاد، شهردار تهران و برخی دیگر از چهره های جناح حاکم برگزار شد.
در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ در سرچشمه تهران، شهید آیت الله دکتر بهشتی به همراه بیش از ۷۲ تن از یاران دلسوز انقلاب به شهادت رسیدند؛ شهادتی که پایان بخش امواج پیاپی تهمت و افترا و ترور شخصیتی کسی بود که بعد از امام خمینی به عنوان مرد شماره دو نظام جمهوری اسلامی شناخته شده بود.
به گزارش کلمه، محل انفجار پس از پاکسازی، تا چند سال پیش صرفا برای مراسم رسمی که از سوی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در شب های پنجم، ششم و هفتم تیرماه هر سال برگزار می شد، مورد استفاده قرار می گرفت.
بیش از ده سال پیش، بنیاد فرهنگی هفتم تیر توسط هیئت موسس آن سید علیرضا حسینی بهشتی، فرزند شهید بهشتی و مدیر بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی، نیز در آن عضویت داشت، شکل گرفت و یکی از اهداف آن، بنای یادبودی در محل قتلگاه بود.
اما با گذشت زمان معلوم شد که اداره کنندگان بنیاد شهدای هفتم تیر، که غالبا از حزب مؤتلفه اسلامی هستند، بیش از آن که به دنبال بزرگداشت نام و راه آن شهیدان باشند، در پی اهداف و اغراض سیاسی و تبلیغاتی حزب خود هستند. حاج احمد قدیریان و اسدالله بادامچیان در این راه تا آنجا پیش رفتند که با پیشنهاد خانواده شهید یهشتی برای مشارکت دادن اعضا یا نمایندگان دیگر خانواده های شهیدان هفتم تیر در ارکان بنیاد مذکور هم مخالفت کردند که این موضوع باعث پایان همکاری خانواده شهید بهشتی با آن بنیاد و عدم شرکت در جلسات آن شد.
دعوت نکردن از خانواده شهید بهشتی برای حضور در مراسم افتتاح یادمان شهدای هفتم تیر، تنها نماد مظلومیت این خانواده و شهید بزرگوارشان پس از ۳۱ سال از شهادت ایشان نیست و این خانواده امسال، برای سومین سال متوالی، حتی از برگزاری مراسم سالگرد برای شهید بهشتی هم محروم اند.
در بیانیه امسال خانواده شهید بهشتی آمده است: با کمال تأسف به اطلاع دوستان، آشنایان و علاقمندان به شهید آیت الله دکتر بهشتی می رساند که امسال نیز مانند دو سال گذشته به علت فراهم نبودن شرایط لازم، از برگزاری مرسوم سالگرد ایشان توسط خانواده معذور هستیم.
در بیانیه سال قبل خانواده شهید بهشتی هم آمده بود: امسال نیز به همان دلایلی که سال گذشته از برگزاری مراسم معذور بودیم، مراسمی از سوی خانواده برگزار نخواهد شد. از همه دوستان و دوستداران آن شهید بزرگوار عذرخواهی نموده و آرزو می کنیم در سال های بعد شرایط برپایی مجلس بزرگداشت فراهم شود.
در بیانیه دو سال قبل این خانواده هم آمده بود: در پی تماس های مکرر بسیاری از عزیزان، دوستداران و بستگانی که همه ساله در مجلس خانوادهی شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی به مناسبت واقعهی هفتم تیر به منظور بزرگداشت و ارج گذاری به فضایل، اندیشه ها و آرمان های آن شهید گرانقدر و هفتاد و دو تن از یاران صدیق انقلاب و خدمتگزاران راستین به مردم شرکت می کردند، به آگاهی می رسانیم که با توجه به جوانب گوناگون، بویژه ضرورت پاسداشت حریم این شهیدان، این مجلس در سال جاری برگزار نخواهد شد.
سه سال قبل، مراسم سالگرد این شهید مظلوم در مسجد قبای تهران با حضور گسترده مردم و حمله نیروهای امنیتی و پلیس رو به رو شد و به دستگیری شرکت کنندگان و بی حرمتی به شهدای هفتم تیر انجامید که باعث شد خانواده در سه سال اخیر، با توجه به ادامه فضای امنیتی موجود، امکان برگزاری مراسم برای آیت الله دکتر بهشتی را نداشته باشند.
علی کسمایی پدر دوبله سینمای ایران، عصر روز سه شنبه ششم تیرماه بعد از سه سال بیماری در سن ۹۷ سالگی درگذشت.
به گزارش ایلنا، مراسم تشییع پیکر این هنرمند فقید، روز پنجشنبه هشتم تیرماه ساعت ۹ صبح از مقابل تالار وحدت برگزار میشود.
علی کسمایی از مدتها قبل به دلیل کهولت سن و شکستگی از ناحیه لگن، در منزل بستری بود و اخیرا قدرت تکلمش را نیز از دست داده بود.
به گزارش بی بی سی فارسی، آقای کسمایی که متولد سال ۱۲۹۴ بود در دارالفنون نزد استادانی چون جلال همایی، احمد بهمنیار، بدیع الزمان فروزانفر و ملک الشعرای بهار تعلیم دید، سپس به دانشگاه تهران رفت و در رشته علوم سیاسی فارغ التحصیل شد. او از سال ۱۳۲۹ فعالیتش را در زمینه دوبله آغاز کرد و برای نخستین بار در سال ۱۳۳۳ بهعنوان سرپرست گویندگان(مدیر دوبلاژ)، فیلم “شاهزاده روباهان” را دوبله کرد.
سیمین سرکوب، دوبلور ایرانی با سابقه ساکن لندن که در سال های گذشته با آقای کسمایی همکاری داشته است درباره این همکاری به بی بی سی فارسی گفت که اهالی دوبله در ایران برای آقای کسمایی احترام ویژهای قائل بودند و غالبا به او “عمو کسمایی” می گفتند، به ویژه اینکه او عموی مهین کسمایی، دوبلور هم بود.
خانم سرکوب گفت، به خاطر مهارت او در مدیریت دوبلاژ، فیلم های مهم و آثار ماندگار سینمایی و تلویزیونی را به او می سپردند و حاصل کارش نیز غالبا با بقیه متفاوت بود. به گفته خانم سرکوب که در دوبله بیش از ۱۰ فیلم با آقای کسمایی همکاری داشته است، علی کسمایی در “لیپ سینک” یا هماهنگ کردن دیالوگ های فیلم به زبان فارسی با حرکات لب بازیگران توانایی فوق العاده ای داشت.
سیمین سرکوب همچنین گفت، او به قدری با توجه کار می کرد و در آثارش، به قدری دیالوگ ها با حرکات لب و صورت هنرپیشه ها هماهنگ می شد که بیننده فیلم، هنرپیشه فیلم را فارغ از ملیتش، ایرانی فرض می کرد. به گفته خانم سرکوب، آقای کسمایی کارهایش را دست چین میکرد: “اینگونه نبود که هر روز یک فیلم را دوبله کند، به همین دلیل حاصل کارش همیشه تمیز و خوب بود.” سیمین سرکوب در دوبله فیلم هایی مانند “زد” و “اعتراف” که در زمان پخش توجه بسیاری را جلب کرد، با آقای کسمایی همکاری داشت.
علی کسمایی، سرپرستی دوبلاژ آثاری چون “شازده احتجاب”، “شطرنج باد”، “ملکوت”، “هجرت”، “پرواز در شب”، “هزاردستان”، “سربداران”، “آخرین پرواز”، “این خانه دور است”، “سالهای جوانی”، “کمیته مجازات” و “هور در آتش” و فیلمهای خارجی مانند “دکتر ژیواگو”، “بانوی زیبای من”، “آوای موسیقی” و “هملت” را در کارنامه هنری خود دارد.
خانواده شهید بهشتی در بیانیه کوتاهی به مناسبت سی و یکمین سالگرد شهادت آیتالله دکتر بهشتی، از اینکه امسال نیز مانند دو سال گذشته امکان برگزاری مراسم برای ایشان فراهم نیست، ابراز تأسف کردند.
به گزارش کلمه، در این بیانیه، خانواده شهید بهشتی تاکید کرده اند که آن شهید و یارانش، جان پاک خود را برای تحقق آرمان های بزرگ ملت ایران، استقلال، آزادی، عدالت و پیشرفت و تعالی جامعه و حفظ کرامت انسان تقدیم کردند.
متن بیانیه خانواده این شهید مظلوم انقلاب که در وبسایت بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی نیز منتشر شده، به شرح زیر است:
با کمال تأسف به اطلاع دوستان، آشنایان و علاقمندان به شهید آیت الله دکتر بهشتی می رساند که امسال نیز مانند دو سال گذشته به علت فراهم نبودن شرایط لازم، از برگزاری مرسوم سالگرد ایشان توسط خانواده معذور هستیم. از خداوند بزرگ می خواهیم که ما را در معرفی و بزرگداشت شخصیت و اندیشه او و یاران گرانقدرش که جان پاک خود را برای تحقق آرمان های بزرگ ملت ایران، استقلال، آزادی، عدالت و پیشرفت و تعالی جامعه و حفظ کرامت انسان تقدیم کردند، بیش از پیش موفق بدارد.
خانواده شهید آیت الله دکتر بهشتی
میرحسین موسوی: این حق مردم است که ماهیت قطعنامه ها و تحریم های دیگری را که در حال افزوده شدن است، بشناسند. باید آنها بدانند این تحریم ها چه اثری بر سفره آنها و روی نرخ بیکاری و تورم و تولید و پیشرفت کشور و امنیت می گذارد.
کلمه – گروه اقتصادی: پنج روز مانده به موعد آغاز تحریم های نفتی اتحادیه اروپا علیه ایران، سقوط آزاد قیمت نفت به نگرانی ها در ایران دامن زده و احتمال کاهش شدید درآمدهای نفتی کشور در آینده نزدیک را پررنگ ساخته است. در همین حال رسانه های حکومتی با انتشار اخبار بیهوده امیدوارکننده، سعی می کنند در این شرایط بحرانی، اعتماد به نفس خود را حفظ کنند و برخی مسئولان نیز با متهم کردن عربستان به دشمنی، تلاش می کنند که تا نادرست از آب در آمدن پیش بینی های قبلی خود مبنی بر افزایش شدید قیمت نفت با آغاز تحریم های اروپا را تحت الشعاع قرار دهند.
حال باید به حاکمان فعلی یادآوری کرد که وقتی دو سال قبل، میرحسین موسوی به دنبال تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران هشدار داد که این می توانست با تدبیر و عقلانیت بر کشور ما تحمیل نشود و حالا هم اطلاع رسانی صادقانه به ملت، ضروری ترین و فوری ترین راه حل است، چه آینده ای را در پیش رو می دید. یادداشت میرحسین درباره قطعنامه شورای امنیت و تحریم ها در ۱۶ تیر ۸۹، امروز بیش از هر زمان دیگری خواندنی است.
به گزارش کلمه، در حالی که مسئولان دولتی ایران همچنان امیدوارند که اتحادیه اروپا تحریم های نفتی خود علیه ایران را تعلیق کند یا لااقل به تعویق بیندازد، این اتحادیه تاکید کرده که این تحریم ها را در موعد مقرر، یعنی از اول ژوئیه مصادف با یازدهم تیرماه (یکشنبه آینده) آغاز خواهد کرد؛ تحریم هایی که به معنای توقف مطلق واردات نفت از ایران به ۲۷ کشور اروپایی و همچنین توقف کامل پوشش های بیمه ای اروپا برای محموله های نفتی ایران خواهد بود.
این در حالی است که این روزها آخرین پالس های خواهش گونه از سوی مسئولان دولتی برای اروپا ارسال می شود و در آخرین مورد، امروز رستم قاسمی وزیر نفت در مصاحبه با روزنامه شرق، ابراز امیدواری کرد که «اروپاییها عاقلی کنند و این اتفاق نیفتد.» صالحی وزیر امور خارجه هم که در قبرس است، به گزارش آسوپیتدپرس، امروز آغاز تحریم ها را «مسیری اشتباه» دانسته و خواستار «عقلانیت» و «تجدید نظر» اروپا به عنوان «شریک تجاری قابل اتکا برای ایران» شده است.
با این حال ظاهرا اروپاییان پس از تجربه بی نتیجه ماندن مذاکرات در استانبول، بغداد و مسکو، قصد ندارد «عاقلی کنند» و بدین ترتیب طبق بیانیه ای که دیروز از سوی وزیران امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا صادر شده،این تحریم ها از چند روز بعد آغاز خواهد شد تا دولت ایران بیش از پیش تحت فشار قرار گیرد؛ هرچند این فشارها به بهای زندگی دشوارتر از قبل برای مردم ایران نیز تمام شود.
آمریکا نیز اعلام کرده که قصد دارد از روز پنجشنبه ۲۸ ژوئن (۸ تیر) دور جدیدی از تحریم های نفتی را که شامل مجازات خریداران نفت از ایران می شود، به اجرا بگذارد. هیلاری کلینتون حتی اخیرا ادعا کرده که چین هم قصد دارد واردات نفت از ایران را کاهش دهد تا با تحریم های آمریکا مواجه نشود.
همزمان با اروپا و آمریکا، کره جنوبی هم اعلام کرده که از هفته آینده واردات نفت خود از ایران را به طور کامل تعلیق می کند. بر اساس گزارش رویترز، در بیانیه مشترک وزرای اقتصاد و خارجه کره جنوبی تاکید شده که زمان این تعلیق، همزمان با آغاز تحریم های اتحادیه اروپا و علت آن، خودداری بیمه های اروپایی از پوشش نفتکش های حامل نفت ایران است.
کره جنوبی در حالی از قطع واردات نفت از ایران خبر داده که به تازگی قراردادی برای خرید روزانه دویست هزار بشکه نفت برای دو پالایشگاه نفتی این کشور با ایران امضا شده بود. کره جنوبی ۹ درصد از نفت مورد نیاز خود را ایران دریافت می کرده که اکنون به دنبال گزینه جایگزین برای آن است. این کشور، پیش از هم واردات نفت خود از ایران را ۴۰ درصد کاهش داده بود.
کره جنوبی، چین، ژاپن، و هند؛ عمده ترین واردکنندگان نفت ایران هستند و تاکنون بیش از ۷۵ درصد صادرات نفت ایران به این چهار کشور انجام می گرفت. غیر از کره جنوبی که گفته واردات نفت ایران را متوقف می کند، این احتمال کمرنگ وجود دارد که ژاپن هم به زودی چنین تصمیمی بگیرد؛ هرچند آمریکا این کشور را از شمول تحریم های خود مستثنا کرده است.
اما در خصوص چین و هند، هر دو کشور گفته اند کم و بیش به واردات نفت از ایران ادامه خواهند داد و پوشش بیمه ای آن را نیز خود به عهده خواهند گرفت، اما می خواهند هزینه آن را به گردن ایران بیندازند! بر اساس گزارش رویترز، شرکت سینوپک چین از ایران خواسته است حتی هزینه های انتقال نفت خام به چین را در ماه آینده میلادی (ژوئیه) هم برعهده بگیرد.
همچنین چین و هند قصد دارند پول نفت ایران را نه به دلار، بلکه به پول های داخلی خود – یوآن و روپیه – بپردازند که نوعی مجبور کردن ایران به هزینه کردن بخش عمده ای از درآمد ارزی خود از محل فروش نفت، در مراودات اقتصادی با این دو کشور و واردات از آنهاست. همانند ترکیه که وزیر انرژی آن هم از کاهش واردات نفت خود از ایران خبر داده و در عین حال می خواهد پول مقدار واردات باقی مانده را هم با لیره پرداخت کند. هند از این هم فراتر رفته و پیشنهاد کرده که ایران به جای دریافت پول نفت، سه میلیون تنگندم تحویل بگیرد. وزیر مواد غذایی هند خبر داده که هیات اعزامی ایران حتی نمونه گندم هند را هم برای بررسی این پیشنهاد تحویل گرفته است.
با این حال، صادرات نفت ایران در ماههای اخیر کاهش چشمگیری یافته و بر اساس گزارش آژانس بین المللی انرژی، ۴۰ درصد کم شده است. این موضوع تاکنون از سوی مسئولان دولتی تکذیب می شد، اما امروز وزیر نفت به این واقعیت هم اعتراف کرد و با این حال گفت که این رقم زیاد نیست!
مسئولان حکومتی ایران تاکنون پیش بینی می کردند که اگر اروپا به طور جدی به تحریم نفت ایران بپردازد، قیمت نفت به شدت بالا می رود. اما اکنون خبرها حاکی از آن است که این پیش بینی به صورت معکوس محقق شده و بر اساس آخرین گزارش ها، قیمت نفت ایران در سه ماه اخیر بیش از ۳۰ دلار کاهش یافته است.
بر اساس اعلام رسمی مدیر امور بین الملل شرکت ملی نفت، هم اکنون هر بشکه نفت خام سبک ایران برای عرضه به کشورهای آسیایی در محدوده ۹۵ تا ۹۶ دلار معامله می شود و نفت خام سبک ایران برای عرضه در بازارهای شمال غرب اروپا، حوزه مدیترانه و آفریقای جنوبی نیز به ترتیب به ۹۳ دلار و ۷۵ سنت، ۹۲ دلار و یک سنت و ۹۳ دلار و ۶۱ سنت به مشتریان خارجی تحویل داده شده است.
این اتفاق که خلاف پیش بینی دولتمردان بوده، آنها را واداشته که تقصیر عدم تحقق پیش بینی ها را به گردن عربستان بیندازند و از اوجگیری دشمنی این کشور با ایران صحبت کنند. محمد علی خطیبی نماینده ایران در اوپک امروز به ایلنا گفت که علت پایین آمدن شدید قیمت نفت، پایبند نبودن برخی کشورها به سهمیه تعیین شده در اوپک است. وی در گفت و گو با مهر همچنین به صراحت از عربستان نام برده که «رسما خواستار کاهش قیمت جهانی نفت بهبهانه بهبود وضعیت اقتصاد جهانی شده» و خواستار تشکیل جلسه اضطراری اوپک شده است.
در گزارش های خبرگزاری ها و مطبوعات حکومتی هم از این اقدام عربستان با عناوینی همچون «خیانت» و «دشمنی» یاد شده است، اما اشاره ای به این نشده که همزمان با عربستان، روسیه هم تولید نفت خود را افزایش داده و در کاهش شدید قیمت نفت ایفای نقش کرده است. در این حال، وال استریت ژورنال پیش بینی کرده که با ادامه روند فعلی تولید نفت، قیمت هر بشکه تا ۷۰ دلار کاهش یابد و برخی منابع دیگر همچون خبرگزاری کویت تا ۵۰ دلار را هم ذکر کرده اند.
در این شرایط بحرانی، خبرگزاری فارس تلاش کرد با انتشار اخباری، اعتماد به نفس را در هواداران سیاستهای بحران زای حاکمیت همچنان حفظ کند و همچنان بر طبل بی نتیجه بودن تحریم ها و پیروزی نهایی سیاست فعلی ایران، بکوبد.
این رسانه وابسته به سپاه که چند روز گذشته را با انتشار چند دروغ بزرگ سپری کرد که ابعاد بین المللی هم یافت – از جمله مصاحبه جعلی با محمد مرسی رئیس جمهور منتخب مصر و همچنین خبر مانور مشترک در سوریه که روسیه، چین، روسیه و حتی مسئولان نظامی کشورمان هم تکذیبش کردند – امروز در حالی که همه رسانه ها از کاهش شدید قیمت نفت خبر می دادند و مسئولان دولتی هم این وضعیت را نگران کننده می خواندند، تیتر زد: «نشست اتحادیه اروپا درباره تحریم نفت ایران قیمت نفت را بالا برد»!!
در متن خبر فارس اما بدون اشاره به کاهش ۳۰ دلاری قیمت نفت در سه ماه اخیر و کاهش ۱۵ دلاری در دو هفته اخیر، به افزایش ۷۳ سنتی هر بشکه نفت در پی اعلام قطعی بودن تحریم های اتحادیه اروپا اشاره شده است!
فارس همچنین در خبرسازی دیگرش به معاف شدن ۱۸ کشور از تحریم های نفتی غرب علیه ایران به عنوان نشانه شکست تحریم ها یاد کرد، اما فراموش کرد که دقیقا دو هفته قبل، در ۲۴ خردادماه در خبر شماره ۱۳۹۱۰۳۲۳۰۰۱۳۴۲ همین خبرگزاری ادعا شده بود که «معافیت از تحریم نفت ایران، فریب جدید آمریکا برای کاهش قیمت نفت» بوده و حتی اعتراف شده بود: «شرایط و رفتار آمریکا نشان میدهد که استراتژی آنها در قبال مسئله تحریم، کاهش قیمت نفت است و تاکنون نیز به خوبی در اجرای این استراتژی موفق بودهاند.»
اعتماد به نفس خبرگزاری سپاه به اینجا هم ختم نشد، به طوری که این خبرگزاری برای تقویت هرچه بیشتر اعتماد به نفس مخاطبان خود، در خبری دیگر به نقل از اداره اطلاعات انرژی آمریکا وعده داد که قیمت جهانی نفت تا ۲۳ سال بعد به ۲۰۰ دلار در هر بشکه خواهد رسید!
اکنون جا دارد بار دیگر یادداشت دو سال قبل میرحسین را یادآوری کنیم که نوشته بود: «اولین وضروری ترین راه حل و حتی فوری ترین آن اطلاع رسانی صادقانه به ملت است. این حق مردم است که ماهیت قطعنامه و تحریم های دیگری که در حال افزوده شدن به آن است بشناسند. باید آنها بدانند این تحریمها چه اثری بر سفره آنها و روی نرخ بیکاری و تورم وتولید و پیشرفت کشور و امنیت می گذارد. صرفا گفتن اینکه این قطعنامه یک ورق پاره است مشکل مردم و کشور را حل نمی کند… بسیاری از ملت ما نمی دانند مسیری که با ندانم کاری و گزافه گوئی های بی مورد درآن افتاده ایم تاچه حد خطرناک است. اینکه کسانی بخواهند با بذله گوئی و رجزخوانی خیال خود ومردم را راحت کنند خیانت به مردم است.»
کلمه – مسیح علی نژاد:
برادر بهمن احمدی امویی در اعتراض به انتقال این روزنامه نگار منتقد به سلول انفرادی و زندان رجایی شهر کرج می گوید: حالا که در کشور خودمان ایران کسی صدای ما را نمی شنود امیدوارم که مجامع بین المللی به داد ما برسند، امیدوارم آقای شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل صدای ما را بشنود که جان بهمن در انفرادی زندان رجایی شهر واقعا در خطر است.
بهرام احمدی امویی شرایط بهمن احمدی امویی را پس از انتقال به انفرادی دشوار توصیف می کند و می گوید: «کسانی که آدم هایی مثل برادر من که فقط کار روزنامه نگاری کرده است را می فرستند توی این انفرادی های وحشتناکی که پر از چرک و خون و کثافت است، یا می خواهند روانی شان کنند یا مایل هستند این روزنامه نگار به شدت از نظر جسمی بیمار شود و بشکند.»
بهمن احمدی امویی روزنامه نگار منتقد ایرانی است که از ۳۰ خرداد ۸۸ تا کنون، به دلیل نوشتن مقالات و گزارش هایی در نقد عملکرد اقتصادی دولت محمود احمدی نژاد و همچنین سردبیری سایت خرداد نو در ایام انتخابات، در زندان به سر می برد. او حالا به پنج سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم است و از دو سال قبل بدون مرخصی در زندان است. بهمن را این روزها بنا به دلایلی که همچنان برای خانواده اش نامعلوم است ابتدا به زندان رجایی شهر کرج و سپس به سلول انفرادی منتقل کرده اند.
این امر نگرانی خانواده بهمن را به دنبال داشت و آنها می گویند که هیچ کسی در داخل ایران پاسخگو نیست. برادر بهمن احمدی امویی از همکاران این روزنامه نگار درخواست می کند که بهمن را تنها نگذارند. او می گوید: «شرایط روزنامه نگاران در داخل ایران را درک می کنم اما کاش همکاران بهمن کاری بکنند، این دفاع از بهمن نیست بلکه دفاع از روزنامه نگاری مستقل و پرسشگری آزاد است که جرمش شده است زندان و انفرادی دوری…»
گفت و گوی کلمه با بهرام احمدی امویی، برادر بهمن احمدی امویی را در زیر بخوانید:
آقای امویی، با خبر شدیم برادر شما بهمن احمدی امویی اخیرا به انفرادی منتقل شده است. پیش تر هم که ایشان به زندان رجایی شهر منتقل شده بودند. ظاهرا خانواده نگرانی هایی دارند، ممکن است بفرمایید دقیقا چه اتفاقی افتاده؟
نخستین خبری که ما شنیدیم این بود که روز ۲۲ خرداد زندانیان بند ۳۵۰ اوین که برادرم بهمن هم در آنجا زندانی بود به مناسبت سالگرد مرگ هدی صابر، هم بندی سابق شان که بر اثر اعتصاب غذا سال پیش به شهادت رسیده بود، مراسم یادبودی را برای وی در حیاط زندان برگزار کردند که در اواسط این مراسم گارد ویژه زندان به زندانیان سیاسی یورش برده و تعدادی از جمله بهمن را به انفرادی بردند، همان شب، ساعت یک بعد از نیمه شب بهمن را در سلول انفرادی از خواب بیدار کردند و با پیژامه و زیرپوش و دمپایی و چشم بند به زندان رجایی شهر منتقل کردند.
آیا حکمی هم برای این انتقال به او نشان داده بودند؟
بر اساس آنچه من از خانواده پیگیر شده ام خیر. آنها حتی به برادرم نگفتند که او را آن وقت شب به کجا می برند و حتی اجازه ندادند وسایلش را جمع کند و خدا می داند آن شب بهمن چه فشار روانی را تحمل کرده است. شما خودتان تصور کنید که نیمه شب کسی بیاید بالای سر یک زندانی و بدون اینکه وظیفه خودش بداند که حتی یک توضیح مختصری بدهد او را با خودش روانه یک زندان دیگری کند.
بعد از آن دوباره خبری منتشر شد که بهمن را به انفرادی منتقل کرده اند. دلیل این تنبیه چیست؟ آیا اتفاق جدیدی در رجایی شهر رخ داده بود؟
نه. وقتی او را به رجایی شهر منتقل کردند آنجا بهمن هیچ کاری نکرده بود یا اتفاق دیگری رخ نداده بود که بخواهند برادرم را به انفرادی منتقل کنند. خانواده ام و همین طور از همسر برادرم یعنی ژیلا پرسیدم هیچ کس نمی داند چرا او را به انفرادی آن هم انفرادی هایی که محل نگهداری مجرمانی با جرایم سنگین و خطرناک است منتقل کرده اند.
آیا برادر شما وکیلی دارد که پیگیر وضعیت بهمن در انفرادی بشود؟
بله برادرم وکیل دارد، خانم فریده غیرت، اما متاسفانه در دادگاههای انقلاب و دادستانی گوش شنوایی وجود ندارد و وکیل امکان هیچ گونه پیگیری ندارد. یعنی آنها حتی به وکیل هم پاسخ نمی دهند.
با این توصیف آخرین خبری که به شما در مورد وضعیت بهمن در داخل انفرادی رسیده است چیست؟
دوستان بهمن و افراد مطلع می گویند که او را به انفرادی بند یک رجایی شهر فرستاده اند. آنها می گویند بند یک، در واقع بند زندانیان محکوم به اعدام است و انفرادی بسیار آزار دهنده ای دارد. روزهای طولانی زندانی را می اندازند آنجا و چند روزی به سراغش نمی روند. هرکس تا به حال رفته آنجا، با انواع بیماری های جسمی و روانی بیرون آمده…
آیا در این بند افراد سیاسی را هم نگهداری می کنند؟
باور کنید اصلا نمی دانم و برای من هم سوال است چرا باید یک روزنامه نگار که تنها اتهامش نوشتن مقالات انتقادی در باره عملکرد دولت بوده را به چنین جایی بفرستند. مگر در قوانین این کشور قانون تفکیک جرائم وجود ندارد که یک روزنامه نگار را به محل نگهداری زندانی هایی با جرائم خطرناک می فرستند؟
به شما در مورد وضیعیت این انفرادی چه اطلاعاتی دقیقا داده اند؟
هم بندی ها و زندانیان سابق رجایی شهر به خانواده ام می گویند کسی نمی تواند انفرادی رجایی شهر را بیشتر از چند روز تاب بیاورد… خصوصا که این انفرادی ها پر از چرک و خون و کثافت است ….از سوی دیگر می دانم باید از حقوق انسانی همه زندانیان دفاع کرد اما تفکیک جرایم تنها حق خانواده یک زندانی است. وقتی کسی را به جرم انتقاد می گیرند حداقل خواسته ما این است که او را با روزنامه نگاران دیگر نگهداری کنند نه با کسانی که مرتکب قتل شده و محکوم به اعدام هستند. این مجرمین بسیار عصبی هستند و هرکاری می کنند…به نظرم آدم هایی مثل برادر من که فقط کار روزنامه نگاری کرده است را می فرستند توی این انفرادی ها که یا روانی شان کنند یا به شدت از نظر جسمی بیمار شوند و بشکنند.
آیا در حکم بهمن تبعید به زندان رجایی شهر وجود داشت؟
خیر. در حکم بهمن تبعید به زندان رجایی شهر وجود نداشته و بر خلاف قانون او را به رجایی شهر که در استان دیگری است و با محل سکونت خود و خانواده اش فاصله زیادی دارد فرستاده اند. آنقدر در مورد بهمن ظلم پشت ظلم صورت گرفت که خانواده ما فرصت اعتراض پیدا نکرد. یعنی وقتی به مدت دو سال به او مرخصی نداده بودند، خانواده فقط خواستار یک مرخصی ساده بودند، بعد دیدیم او را به رجایی شهر کرج منتقل کردند و خانواده درخواست بازگشت او به اوین را داشتند که حالا می بینیم او را به انفرادی منتقل کرده اند. حالا خانواده نمی داند چه باید بکند. یعنی باید درخواست کنیم که بهمن را برگردانید به جای اولش؟
آیا می دانید دقیقا با دستور و حکم چه ارگانی بهمن را به رجایی شهر و سپس انفرادی منتقل کردند؟
راستش به گفته دوستان و خانواده ام در ایران این دستور از دادسرای امنیت اوین صادر شده و نمی دانم چرا چنین برخوردهای وحشتناکی را با برادرم که تنها یک روزنامه نگار است صورت می دهند.
بهمن احمدی امویی معمولا روزنامه نگار آرام و صبوری بود. علت این برخوردها را چه می دانید؟
بله، بهمن واقعا به عنوان یک روزنامه نگار برجسته که در میان همه دوستان، خانواده و همکارانش به مهربانی، انسان دوستی، دلسوزی و وطن پرستی و مردم دوستی معروف است، جایش در زندان نیست، چه برسد در چنین زندان غیربهداشتی و خطرناکی. من می دانم که مسوولان قصد دارند که بهمن را بشکنند و او را ویران کنند. از انسان های ویران شده و درهم ریخته چه کاری برای کشور بر می آید که آنها اصرار دارند روح و روان انسان ها را در هم بشکنند؟
خود شما به عنوان یک شهروند ایرانی که سالها دور از ایران و خانواده تان زندگی می کنید چه فکر می کنید در مورد اینکه بهمن و سایر همکاران روزنامه نگارش را به جرم نوشتن چند مقاله انتقادی و یا حضور در تجمع های اعتراضی به حبس های طولانی محکوم کنند؟
راستش من بیش از پانزده سال است که در خارج از ایران زندگی می کنم و وقتی آزادی عمل روزنامه نگاران را در این سوی مرزهای کشورم می بینم و در همان حال می بینم به برادر من و سایر روزنامه نگاران وطنم این همه ظلم می شود واقعا تاسف می خورم. چون در کشوری که من زندکی می کنم حتی برای شهروندان معمولی شان هم ارزش قایل می شوند. اینجا به راحتی خبرنگاران در روزنامه ها و رادیو – تلویزیون ها به بالاترین مقامات کشور خود تندترین انتقادها را می کنند و هرگز فعالیت های شان به عنوان سیاه نمایی و تبلیغ علیه نظام شناخته نمی شود. البته من اعتقاد دارم بسیاری از مفاهیم فقط در حاکمیت اقتدارگرایان معنا دارد و پایتان را که از ایران بیرون بگذارید چیزی تحت عنوان سیاه نمایی و تبلیغ علیه نظام نمی شنوید و چنین مفاهیمی در اینجا بیشتر طنز تلقی خواهد شد.
وقتی با خانواده تان در ایران صحبت می کنید این تفاوت های بزرگ زندگی و خصوصا فعالیت رسانه ای در داخل و خارج ایران برای شما و خانواده تان چگونه است؟ مثلا همسر بهمن که او هم روزنامه نگار است سی سال از روزنامه نگاری محکوم شده است.
بله همسر برادرم، ژیلا، بعد از آزادی از زندان برایم تعریف می کرد که بازجو به او می گفته که همه تلاش اش را می کند که هرجور شده برایش یک حکم سنگین بگیرد و چقدر هم زحمت می کشیده تا از او یک مجرم بزرگ بسازد. به قول ژیلا کاش این همه زحمت را نثار شایسته ساختن انسان ها می کرد، انسان هایی که هم باعث افتخار خودش می شدند، هم باعث افتحار وطن و حتی جهان . قابل فهم نیست که چرا اگر تعداد مردودی ها و غیرخودی های یک نظام بیشتر بشود، باید متولیانش خوشحال بشوند؟ چرا باید دست اندرکاران اطلاعاتی یک کشور خوشحال بشوند اگر یکی از فرزندان وطن مجرم بشود و حکمی سنگین بگیرد و به قول خودش سالها در زندان بماند؟ مگر این چیزها افتخار دارد؟ مگر افتخار دارد که تعداد روزنامه نگاران زندانی ایران در جهان رتبه نخست را کسب کند. من فقط متاثر می شوم و تعجب می کنم که چرا یک دولت باید اصرار داشته باشد که تعداد مخالفانش را بیشتر و بیشتر نشان بدهد و وانمود کند همه ی اقشار از روزنامه نگار تا دانشجو و معلم و کارگر قصد براندازی نظام را دارند و چرا عوامل امنیتی سعی می کنند برای همه پرونده های سنگین تشکیل بدهند.
آیا فکر می کنید از طریق نامه به مسولان می شود کاری کرد در شرایطی که هنوز هیچ دلیلی به خانواده برای این تنبیه ها اعلام نکرده اند، چه راهی برای پیگیری باقی مانده و خواسته ای از مسولان دارید؟
از مسوولان کشور خودم انتظار دارم که با یک روزنامه نگار مستقل چنین کاری نکنند… مگر بهمن چه خطری برای جامعه دارد که آنها حاضر نمی شوند حالا که او نصف زندان خود را گذرانده است مثل تمام دنیا و یا حتی مطابق با قانون خود جمهوری اسلامی او را آزاد کنند.
برادر من کمتر از هفت-هشت سال داشته که انقلاب اسلامی پیروز شده، او فرزند همین کشور و همین انقلاب است… در دامان خود شما پرورش یافته، با فرزندان این کشور چنین نکنید. می خواهم به مسوولان کشور بگویم این روشهایی که انتخاب کرده اند جواب نمی دهد، این تنبیه ها آدم ها را وادار به سکوت نمی کند، بلکه آنها را جری و پر از کینه می کند، نگذارید فرزندان این ممکلت مثل بهمن که عاشق وطن شان هستند و از روی دلسوزی مقالات انتقادی نوشته اند پر از کینه و نفرت بشوند
به عنوان کسی که برادر روزنامه نگار شما تنها به جرم انتقاد سه سال زندانی است، دو سال بدون مرخصی است و حالا به زندان رجایی شهر و سپس به انفرادی منتقل شده، آیا هیچ گاه شده است که توقعی از همکاران بهمن و یا روزنامه نگاران دیگری که آزاد هستند داشته باشید؟
شرایط همکاران بهمن را در داخل ایران کاملا درک می کنم اما طبیعی است که دلم برای مظلومیت امثال بهمن می گیرد. گاهی با خودم فکر می کنم اگر در تمام دنیا چنین اتفاقی رخ می داد که یک روزنامه نگار چنین بلایی سرش می آمد همکارانش بلایی به سر آن سیستم می آوردند که دیگر جرات نکنند یک روزنامه نگار را فقط به خاطر انتقاد تا این اندازه تحقیر و زمین گیر کند، چرا در ایران چنین می شود و ما کم کم ساکت و صبور نگاه می کنیم در حالی که آن خانواده واقعا دارند از درد آب می شوند ولی ما چرا کاری از ما بر نمی آید؟ نمی دانم چه بگویم شاید بهمن راضی نباشد که از دردها بگویم. از همکارانش صمیمانه می خواهم بهمن را تنها نگذارند، بهمن آدم پرتوقعی نبود، آدم محکمی هم هست اما زندان، زندان است و آدم را دلتنگ و داغون می کند. از همکارانش می خواهم حالا که بهمن را به انفرادی منتقل کرده اند کاری بکنند. شرایط روزنامه نگاران در داخل ایران را درک می کنم اما کاش همکاران بهمن کاری بکنند، این دفاع از بهمن نیست بلکه دفاع از روزنامه نگاری مستقل و پرسشگری آزاد است که جرمش شده است زندان و انفرادی …
کلمه – سیدکاظم قمی:
شادمانی امروز میلیون ها مصری، حاصل سال ها رنج، تلاش و استقامت زنان و مردانی است که سعادت دنیوی و اخروی خود را در آزادی از خودکامگی جستجو کرده اند. تلاش برای رسیدن به جامعه ای که انسان ها بتوانند در آن بدون هراس از نظامیان و سیاستمداران خودکامه، راه خویش برگزینند و سعادت خویش بجویند، بیش از هشتاد سال است که در سرزمینی که در دنیا با هیبت اهرام فراعنه اش شناخته می شود در جریان است.
اخوان المسلمین، به عنوان یکی از باسابقه ترین و پایدارترین تشکل های مبارز در دنیای اسلام، در تاریخ خود فراز و نشیب های زیادی تجربه کرده است که از همه مهم تر، بازبینی مستمر و تصحیح خط مشی خود است. زمانی که معلوم شد شیوه مبارزه مسلحانه راه به جایی نمی برد، گروه های تندرو و خشونت طلبی همچون «التکفیر و الهجره» و «جهاد» را از خود راند و با توسعه شبکه های تعاونی و خیریه، شیوه مبارزه مسالمت آمیز را در پبش گرفت؛ الگویی که بعدها در ترکیه سرمشق اسلام گرایان جدید شد.
امروزه، الگوهای مبارزه مدنی که همراه با به رسمیت شناختن تنوع و تعدد در جوامع، ضدیت با خشونت، تکیه بر خرده توان ها و شبکه های اجتماعی و بهره مندی از دستاوردهای انقلاب اطلاعاتی عصر حاضر است، در سراسر دنیای اسلام به عنوان تنها راه نجات و سعادت ملت ها شناخته شده است.
مصر می رود که به نوبه خود راه های جدیدی برای دستیابی به جامعه ای آزاد و آباد به مردم تحت ستم منطقه نشان دهد؛ راهی که صد البته با شیوه حکمرانی خودکامگان در ایران که این روزها شاهد تلاش های سخیف شان در جهت مصادره جنبش های مدنی منطقه هستیم متفاوت و بلکه متضاد است.
نظامیان مصر، همچنان که پبش از آنها نظامیان ترکیه، دریافته اند که حفظ جایگاهشان منوط به درجه همراهی آنها با تحولات و میزان انطباق پذیری شان با مطالبات مردم سالارانه کشورشان است. درسی که نظامیان ایران باید با جدیت در آموختن آن تلاش کنند تا بیش از این پیام های تبری جویی رهبران تونس، لیبی، بحرین و مصر از شیوه حکمرانی در ایران را دریافت نکنند؛ تا جایی که قائم مقام حزب الله لبنان را هم در مصاحبه با بی بی سی عربی بر استقلال حزب الله از قدرت ها و دولت های منطقه و اولویت منافع ملی لبنان تأکید ورزد.
مهسا امر آبادی روزنامه نگار دربند کماکان از ملاقات با همسر خود محروم است. این روزنامه نگار در حالی ۲۰ اردیبهشت ماه برای گذراندن حکم دوساله خود به زندان اوین رفت که تنها خواسته اش انتقال همسر دربندش مسعود باستانی از رجایی شهر به اوین بود تا بتوانند با یکدیگر ملاقات های هفتگی داشته باشند.
به گزارش کلمه، مسعود باستانی پس از انتقال همسرش به اوین درخواست تماس تلفنی داده است که در نهایت مسوولین زندان رجایی شهر اعلام کردند که مسوولان امنیتی زندان اوین با چنین در خواستی موافقت نکرده اند.
همچنین مادر مسعود باستانی نیز پس از آنکه عروسش ساکن اوین شد به دادستانی رفت و برای پسر و عروس خود تقاضای ملاقات حضوری داد اما دادستانی به مادر این روزنامه نگار دربند پاسخ داده است که وظیفه ایی برای انتقال مسعود باستانی به اوین و یا حتی دادن اجازه ملاقات ندارند. همچنین دادستانی اعلام داشته که بهتر است این زوج مدتی از هم دور باشند و سختی بکشند تا شاید متنبه شوند و فعلا پاسخ روشنی درباره ی ملاقات و نحوه آن داده نشده است.
دادستانی دادن مرخصی به مهسا امر آبادی را منوط به این دانسته که خانواده امرآبادی یا باستانی تعهد دهند که فرزندشان کاملا متنبه شده و بسیاری از معاشرت هایش خصوصا با خانواده های زندانیان سیاسی را قطع و فعالیت های حرفه ای خود را متوقف خواهد کرد.
این درحالی است بنا بر برخی شنیده ها که چند روز پس از اجرای حکم مهسا امر آبادی دو مامور امنیتی به زندان رجایی شهر رفتند و به مسعود باستانی گفتند که اگر تعهد دهد هیچ فعالیتی نخواهد داشت به او مرخصی خواهند داد، درخواستی که از سوی باستانی رد شد.
مسعود باستانی در حالیکه در طول سه سال بازداشت خود حتی یک روز نیز به مرخصی نیامده و حاضر نشده با سپردن تعهدی مبنی بر هماهنگی با بازجویان در دوران مرخصی به خواست غیر قانونی آنان تن دهد و تاکید کرده است که مرخصی را حق خود می داند اما بایستی در چارچوب سازو کارهای قانونی بتواند از آن استفاده کند و هیچ گونه تعهدی مازاد بر انچه که در قانون و آیین نامه سازمان زندان ها صراحت دارد را نخواهد پذیرفت. او همواره اظهار داشته که در چهارچوب قانون اساسی فعالیت کرده و خواهد کرد. در پایان نیز ماموران امنیتی مسعود را کماکان بر سر موضع دانسته و پس از آن پیگیری ها برای مرخصی یا ملاقات این دو بی نتیجه ماند.
مهسا امر آبادی که سابقه کار در روزنامه های اعتماد ملی، بهار و اعتماد را در کارنامه خود دارد نخستین بار در خرداد سال ۸۸ بازداشت و حدود سه ماه را در بند انفرادی ۲۰۹ سپری کرد. پس از حضور مسعود باستانی در دادگاه های نمایشی و فرمایشی، مهسا از زندان آزاد شد اما در نهایت توسط شعبه ۲۸ داداگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به یک سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر نیز تایید گردید.
امرآبادی دومین بار در اسفند ۸۹ به بهانه حضور در تجمعات اعتراضی به حصر مهندس موسوی و مهدی کروبی توسط حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازداشت شد در حالیکه او در خودروی شخصی اش و دور از محل تجمعات بود. امر آبادی این بار حدود یک ماه را در بند دو الف زندانی بود و سپس توسط قاضی پیر عباسی محاکمه و به یک سال حبس تعزیری و ۴ سال حبس تعلیقی محکوم گشت. همان طور که در متن حکم این روزنامه نگار آمده است دلیل بازداشت و محاکمه او شرکت در جلسات هفتگی قرآن که توسط خانواده های زندانیان سیاسی برگزار می شود، دیدار با مراجع منتقد در شهر قم و دفاع از همسرش است. او در واقع در تمام این مدت در تلاش بود تا بتواند حقوق از دست رفته همسر خویش را دنبال کند و برای همین نیز مجددا محاکمه و روانه زندان شد.
در طی این سه سال امر آبادی نه تنها به دنبال احقاق کمترین حق همسر خود یعنی داشتن مرخصی بود که از طرفی دیگر با انواع تهدیدها و فشارهای امنیتی نیز مواجه بود. مهسا امر ابادی نزدیک به دوسال فقط می توانست دو هفته یک بار همسر خود را ملاقات کند، او برای این ملاقات های دو هفته یک بار آنهم از پشت شیشه های کثیف سالن ملاقات باید این راه طولانی تا رجایی شهر کرج راه به تنهایی طی می کرد.
این درحالی است که بنا به گفته ی مادر مسعود باستانی اعطای مرخصی در شرایطی که همسر وی در زندان اوین است شبیه نوعی شکنجه است زیرا در طول این سال ها و حتی در شرایطی که او به بیمارستان منتقل شده بود مسوولین اجازه ندادند او حتی از مرخصی استعلاجی استفاده کند و در حال حاضر هم ابراز نظر و انتشار اخبار این زوج روزنامه نگار در رسانه های خبری را به عنوان مهم ترین مانع برای ایجاد گشایش در پرونده این دو نفر قلمداد کرده و تاکید دارند که هرگونه اقدامی بایستی با ابراز ندامت یا سکوت کامل انها و خانواده هایشان همراه باشد.
در حال حاضر هم مهسا امر آبادی و هم مسعود باستانی در دو زندان جداگانه هستند بی آنکه اجازه داشته باشند یکدیگر را ملاقات کنند در صورتیکه به رغم آنچه که در آیین نامه سازمان زندان ها ذکر شده است داشتن ملاقات برای اعضای درجه یک خانواده حق هر زندانی است و مطابق آنچه که به صورت مستمر و عرفی در زندان ها شاهد بوده ایم حتی برای جرایم سنگین اجتماعی مانند جنایت و دزدی به مجرمان اجازده داده می شود که با اعضای درجه یک خانواده خود که در زندان هستند به صورت مستمر و دوره ایی ملاقات داشته باشند درحالیکه این زوج جوان روزنامه نگار اکنون نه تنها امکان دیدار یکدیگر را ندارند بلکه حتی نمی توانند بوسیله تلفن از حال و روز هم مطلع شوند. و باز هم امروز مانند بارها و بارها در طول این چند سال این سوال پیش می آید که آیا چنین برخوردی با این زوج زندانی که گناهی جز قلم به دست گرفتن برای آگاهی مردم نداشته اند، انسانی و اسلامی است و آیا هیچ مرام و مسلک انسانی و ایمانی اجازه می دهد در حاکمیت مدعی اسلام، زن و شوهر جوانی با این شرایط از هم دور و حتی بی اطلاع از هم نگهداری شوند؟
جلسات ستاد دولتی مبارزه با مفاسد اقتصادی، همچنان به ریاست محمدرضا رحیمی برگزار می شود.
به گزارش کلمه، معاون اول احمدی نژاد که خود در پرونده اختلاس بیمه ایران متهم به دریافت یک و نیم میلیارد تومان رشوه شده، در حالی همچنان به برگزاری جلسات موسوم به «ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی» ادامه می دهد که قوه قضاییه از احضار و پیگیری تخلفات او خودداری کرده و گفته می شود که تاکید رهبری مانع از محاکمه وی بوده است.
در همین حال، امروز رحیمی در جلسه ستاد مذکور، نقشه راه این ستاد در مبارزه با فساد را فرمان هشت ماده ای رهبری در این زمینه دانست و گفت: «ستاد می تواند با تبعیت از آن با تمام ظرفیت در مقابل سوء استفاده گران و دست اندازان به بیت المال ایستادگی کند.»
وی همچنین مدعی شد: «عده ای از متخلفین اقتصادی تلاش می کنند با استفاده از نفوذهایی که دارند کار خود را پیش ببرند که لازم است با قدرت و جدیت هرچه بیشتر از فعالیت آنان جلوگیری شود.»
رحیمی همچنین امروز در مراسم سالروز جهانی مبارزه با مواد مخدر که در مرکز همایشهای بین المللی صداوسیما برگزار شد، بر اساس گزارش انتخاب، گفته است که «تبلیغات صهیونیستی اخیرا در کشور ما هم باب شده و دزدان در این مملکت آی دزد آی دزد راه انداختهاند.»
وی در عین حال آمریکا و صهیونیست ها را عامل قاچاق مواد مخدر به ایران معرفی کرد و گفت که آنها وقتی یک سردسته مواد مخدر اعدام می شود، سر و صدا می کنند. او همچنین ادعا کرد که یک سناتور آمریکایی گفته است ما ایرانیان را از طریق مسموم کردن سیگار از پا در میآوریم!
رحیمی در این سخنرانی همچنین بدون اشاره به شکست سیاستهای اشتغالزایی دولت، ادعا کرد که اگر سه میلیون مهاجر افغانی از ایران خارج شوند، آمار بیکاری کشور به صفر میرسد.
سه میلیون میهمان افغانی را بر ما تحمیل کردهاند، اگر این تعداد افغانی نباشند آمار بیکاری کشور به صفر میرسد.
کلمه – گروه اقتصادی: در آستانه آغاز تحریم های نفتی اتحادیه اروپا، قیمت دلار در یک رکورد تازه به ۱۹۲۴ تومان رسید و روند کاهشی شاخص بورس تهران نیز ادامه یافت. این در حالی است که صداوسیما و رسانه های رسمی از اعلام اخبار صحیح در این باره خودداری می کنند و ارقام کمتری را برای قیمت دلار و سکه اعلام می کنند.
به گزارش کلمه، عصر امروز – سه شنبه ششم تیرماه – قیمت هر دلار آمریکا بر اساس اعلام فعالان بازار ارز در تهران به ۱۹۲۴ تومان رسید و پوند انگلیس نیز در مرز سه هزار تومان و به قیمت ۲۹۹۵ تومان فروش رفت.
با این حال منابع خبری رسمی در بعدازظهر امروز، قیمت های صبح و حتی قدری کمتر از آن را اعلام کردند تا واقعیت افزایش قیمت ها در ساعات اخیر را سانسور کنند. ایسنا از دلار آزاد ۱۹۱۰ تومانی خبر داد و مهر ادعا کرد که قیمت امروز دلار ۱۹۱۱ تومان بوده است.
به نظر می رسد رسانه های حکومتی عمدا در حال دروغگویی درباره بازار آزاد معاملات ارز و سکه در کشور هستند و در این باره به شیوه ای که چند ماه قبل در پیش گرفته بودند، بازگشته اند. بازتاب هم در این باره از منعکس نشدن خبر افزایش قیمت ها در «هیچ یک از بخش های خبری رادیو و تلویزیون» انتقاد کرد و این احتمال را مطرح ساخت که «دستورالعملی در این زمینه به گویندگان و برنامه سازان داده شده است» و خبر داد که «بر اساس دستور مقامات سازمان صدا و سیما، شبکه های رادیویی و تلویزیونی مجاز به اعلام خبر افزایش قیمتهای طلا و ارز نیستند.»
بر اساس این گزارش، امروز صبح در یکی از شبکه های تلویزیون، گوینده صدا وسیما با چنان شور و حالی خبر از کاهش قیمت های طلا و ارز به بینندگان داد که دهان مخاطبان از تعجب باز ماند. این در حالی است که پس از افزایش چند هزار تومانی قیمت سکه، دیروز تنها دو هزارتومان از فیمت سکه کم شد و در نهایت هم به پایین تر از ۷۰۰ هزار تومان نرسید، اما چند ساعت قبل بار دیگر قیمت طلا و ارز اوج گرفت.
آخرین خبرها حاکی از قیمت ۷۱۸ هزار تومانی برای سکه طرح جدید است و قیمت سکه طرح قدیم، نیم بهار و ربع بهار نیز به ترتیب به ۷۲۲، ۳۵۸ و ۱۸۴ هزار تومان رسیده است. هر دلار آمریکا هم در این ساعت به قیمت ۱۹۲۴ تومان به فروش می رسد که نسبت به روز قبل ۳۲ تومان، نسبت به هفته قبل ۱۲۵ تومان و نسبت به یک ماه قبل ۲۱۰ تومان گران شده است.
در همین حال از بورس تهران هم خبر میرسد که سقوط آرام بورس امروز هم ادامه داشت و شاخص بورس در روز سه شنبه نسبت به دیروز ۲۳۳ واحد کاهش یافت. فارس هم گزارش داده که برای فروش سهام برخی شرکت ها صف فروش طولانی تشکیل شده و حتی در مورد سهام پالایشگاه بندرعباس، قیمت نسبت به روز عرضه هم کمتر شود.
با این حال مدیرعامل بورس تهران ادعا کرد که وضعیت سودآوری صنایع بورسی مناسب است، و جو روانی بازار را بیشتر تحت تاثیر مسائل بین المللی دانست.
صبح امروز بعد از یک ساعت و نیم جلسه غیرعلنی و بیش از یک ساعت جلسه علنی، نهایتا با پافشاری ابوترابی نایب رئیس مجلس و رای نمایندگان مجلس نهم، اعتبار نمایندگان متهم به قتل، سرقت و جعل مورد تایید قرار گرفت.
به گزارش بازتاب، در جلسه امروز که در غیبت لاریجانی، ابوترابی فرد ریاست مجلس را بر عهده داشت، بعد از جلسه غیرعلنی تعداد زیادی تذکر آیین نامه ای و اخطار قانون اساسی داده شد، اما نهایتا ابوترابی با اشاره به تفسیر خود، تنها اجازه بیان اعتراض به اعتبارنامه یکی از ۶ نفر را داد و تصریح کرد در صحن به اعتبار کسانی که هم شعبه و هم کمیسیون تحقیق آنها را تایید کرده اند، نمی توان اعتراض کرد.
اما بعد از بیان مستندات علیه این نماینده هم، نمایندگان با ۱۵۱ رای به این نماینده محکوم به سرقت و جعل اعتبار بخشیدند تا مجلس نهم مفتخر به در برگرفتن نمایندگانی با محکومیت قتل، سرقت و جعل عنوان باشد!
تا صبح امروز، اعتبارنامه شش منتخب شامل موسوی نژاد، فتح الله حسینی، احمد توکلی، برومند، علی ایرانپور و الیاس نادران تایید نشده بود و از این تعداد اعتبارنامه ۵ منتخب، به غیراز ایرانپور هم در شعبه و هم در کمیسیون تحقیق تصویب شده است.
ابوترابی با اصرار بر برداشت خود اجازه بیان اعتراضات علیه ۵ نفر دیگر را نداد که باعث شد توکلی نسبت به اصرار نایب رئیس مجلس در اعمال برداشت خود از آیین نامه داخلی مجلس انتقاد و تاکید کند: رئیس جلسه نمی تواند حق اعتراض را نسبت به اعتبارنامه ها از معترضان بنا به برداشت خود سلب کند.
توکلی گفت: وقتی اعتراض من به اعتبارنامه برخی همکاران تثبیت شد سلب حق سخن گفتن تصریح می خواهد اما این در حالیست که شما اصرار دارید به اعتبارنامه کسی اعتراض نشود. هر چند نیت شما خیر خواهانه باشد اما این قانونی نیست و ما محق هستیم درباره اعتبارنامه هایی که اعتراض داریم صحبت کنیم.
وی یادآور شد: ۳ نامه از سوی آقای فرهنگی به من رسیده است. از جمله آن نامه دیروز است که در آن قید شده در جلسه علنی روز سه شنبه گزارش کمیسیون تحقیق درباره اعتبارنامه آقای ایرانپور مطرح است بنابراین در جلسه علنی حضور به هم رسانید.
وی گفت: برداشت هیات رئیسه درباره ماده ۷۰ روز گذشته یک جور بود اما امروز جور دیگری شده است و امروز به این نتیجه رسیده اید که معترضان نباید حرف بزنند در حالیکه من نسبت به اعتبارنامه آقایان ایرانپور، بورمند، موسوی نژاد اعتراض کرده ام و باید در این باره صحبت کنم.
به گزاش مهر، ابوترابی در پاسخ به توکلی گفت: بر اساس تصریح آیین نامه این مدیر جلسه است که بر اساس برداشت خود عمل کند. اینکه می گویید از معترض دعوت شده است درست است حتما باید از معترض دعوت شود زیرا حداقل می توانید بگویید که بر اعتراض خود باقی هستم!
وی ادامه داد: من دیروز برداشت خود از آیین نامه را در حضور روسای کمیسیون های تخصصی مجلس بیان کردم و آنها هم تایید کردند. امروز هم اگر استدلال قوی بشنوم از نظر خود بر می گردم. حقیر برداشتم از ماده ۶۵ و ۷۰ آیین نامه داخلی است که در مورد رسیدگی به اعتبارنامه ها آنچه شورای نگهبان مورد رسیدگی قرار داده دیگر نباید بررسی شود. آیین نامه داخلی صریحا می گوید ما در مجلس به مدارکی که شورای نگهبان رسیدگی نشده یا پس از رسیدگی شورای نگهبان رسیده است باید تصمیم بگیریم. درباره چند همکار گرامی مجلس نیز که اعتبارنامه شان مورد بحث است شورای نگهبان صریحا ابراز کرده است که تمام ادله معترضان در شورای نگهبان مطرح شده و مورد بررسی قرار گرفته و نگاه هم نگاه احراز صلاحیت بوده است بنابراین دیگر جایی برای طرح اعتراض نمی بینم.
نایب رئیس مجلس گفت: اگر شعبه یا نماینده ای اعتراض داشتند و کمیسیون تحقیق اعتراض را وارد ندانست ابتدا سخنگوی شعبه معترض ادله رد اعتبارنامه را توضیح می دهد و نماینده معترض حداکثر ۳۰ دقیقه صحبت می کند. اما اگر شعبه معترض نبود و کمیسیون تحقیق هم عدله را وارد ندانست دیگر جایی برای طرح اعتراض نماینده معترض باقی نمی ماند.
تنها کسی که به وی اعتراض شد
در جلسه امروز، سخنگوی شعبه ۱۳ بررسی کننده اعتبارنامه ایرانپور گفت: در جریان بررسی اعتبارنامه آقای ایرانپور دو سری ادله به شعبه رسید که یکسری از آن مربوط به اسنادی بود که شورای نگهبان بررسی کرده بود و به ما مربوط نمی شد.
وی ادامه داد: اما آنچه در شعبه ۱۳ مورد بررسی قرار گرفت و منجر به رد اعتبارنامه منتخب مبارکه با اکثریت آرا شد این بود که دادگاه شهرستان مبارکه در تاریخ ۱۱/۲/۹۱ محکومیت جزایی برای وی در نظر گرفته بود و آخرین مستندات این است که در ۲۷/۳/۹۱ این حکم در دادگاه تجدید نظر مجددا تایید شده و طبق آن اعتبار ایرانپور رد شده است.
با این وصف بعد از مجادلات مذکور، نادران به عنوان معترض به اعتبارنامه ایرانپور پشت تریبون رفت.
نماینده متهم به سرقت و جعل چهار عنوان علمی
وی ابتدا از مردم مبارکه به خاطر احتمال ناراحتی از سخنانش عذر خواست و سپس با اشاره به مدارکی که نشان داد، اظهار کرد علی ایرانپور، منتخب این شهر محکوم به سرقت و جعل عناوین علمی است.
نماینده تهران به قرائت حکم صادره علیه ایرانپور به دلیل سرقت چک پرداخت و گفت: وی به رد مال و مجازات محکوم شده، اما بعدا شاکی رضایت داده که البته این رضایت تفاوتی در جرم مرتکب شده که محکومیت کیفری است، ایجاد نمی کند.
نادران همچنین گفت: ایرانپور در انتخابات موارد زیر را به عنوان سوابق تحصیلی خود ذکر کرده است:
- دکترای پیراپزشکی
- کارشناسی ارشد علوم سیاسی
- کارشناسی حقوق
- مهندسی شهرسازی
وی سپس با اشاره به استعلام از دانشگاه علوم پزشکی گفت: ما اساسا دکترای پیراپزشکی نداریم و صرفا کاردانی یا کارشناسی مواردی چون علوم آزمایشگاهی پیراپزشکی تلقی می شود.
وی همچنین به نامه دانشگاه آزاد شهرضا، دانشگاه پیام نور و یک دانشگاه دیگر اشاره کرد و به نقل از آنها گفت: از کارشناسی ارشد این نماینده در علوم سیاسی چند واحد باقی مانده و وی در آستانه اخراج است، در حقوق به رغم پاس کردن اکثر واحدها، چند واحد مانده و مدرک را نگرفته و در مهندسی شهرسازی هم تنها ۵ واحد گذرانده است.
ظاهرا بعد از انتخابات رقبای ایرانپور به دلیل جعل مدرک از وی شکایت کرده اند و دادگاه ابتدا وی را به ۶ ماه حبس محکوم و سپس در تجدید نظر ، این حکم به جریمه نقدی تبدیل شده که به گفته نادران تغییری در جرم نمی کند.
وی به توجیه ایرانپور پرداخت و گفت: ایشان گفته مقصود من تحصیل در این رشته ها بوده و در سخنرانی هایم هم به این اشاره کرده ام، اما در سخنرانی ها هم به غیراز شهرسازی، مدعی داشتن این مدارک شده است.
نادران در این مقطع از اتاق فرمان و هیئت رئیسه خواست فیلم سخنان انتخاباتی ایرانپور را پخش کنند که این امکان میسر نشد و وی سخنرانی او را خواند و اظهار کرد که سی دی آن موجود است.
وی همچنین با اشاره به گناه کبیره بودن سرقت، شرط التزام عملی به اسلام را در این نماینده زیر سوال برد و گفت: فکر نمی کنم شما به کسی که سرقت کرده ، نه تنها ۴ سال بلکه چند ساعت اموالتان را امانت بدهید.
پس از این سخنان درباره اعتبار ایرانپور رای گیری شد و این امر با ۱۵۱ رای تصویب شد. این در حالی بود که تعداد زیادی از نمایندگان تذکر دادند و با اشاره به این که مستندات را ندیده اند، خواستار غیرعلنی شدن جلسه شدند که مورد قبول ابوترابی قرار نگرفت. جالب آن که برخی نیز در تذکر گفتند نماینده کمیسیون تحقیق به آنها گفته رای بدهید!
دبیر انجمن صنایع فرآوردههای لبنی خبر داده که شیر پس از این به صورت دونرخی عرضه خواهد شد و اقشار کم درآمد و مرفه جامعه، شیر را با قیمت های متفاوتی دریافت خواهند کرد. وی البته مشخص نکرده که چگونه این دو قشر از هم تفکیک می شوند و قیمت های متفاوت از آنها دریافت می شود، و آیا کیفیت های شیر تحویلی به این دو قشر، متفاوت خواهد بود یا حجم آنها. مصاحبه خبرگزاری فارس نیز هیچ پاسخی به این سؤالات نمی دهد:
دبیر انجمن صنایع فرآوردههای لبنی گفت: از ۱۷ تیرماه شیر، پنیر و ماست برای قشر کم درآمد ۳۰ درصد ارزانتر عرضه میشود.
رضا باکری اظهار داشت: طبق توافق با وزارت صنعت، معدن و تجارت، قرار است شیر، پنیر و ماست در دو نرخ متفاوت برای اقشار کم درآمد و اقشار مرفه جامعه توزیع شود.
دبیر انجمن صنایع فرآوردههای لبنی افزود: قیمت برای افراد کم درآمد جامعه پایینتر بوده و ۵۰ درصد تولید کارخانجات لبنی با قیمت پایینتر به این بخش از جامعه اختصاص داده شود.
وی قیمت حدودی شیر برای افراد کم درآمد جامعه را ۱۲۰۰ تومان و پنیر را ۲۴۰۰ تومان اعلام کرد.
با محاسبه قیمت شیر ۱۶۰۰ تومانی در بازار و پنیر ۲۷۰۰ تومان این کاهش قیمت تا ۳۳ درصد خواهد بود.
باکری گفت: ضرر کارخانهها از محل توزیع محصول لبنی با قیمت پایین را قرار است افراد مرفه جامعه تأمین کنند و برای این اقشار تا حدودی با قیمت بالاتر عرضه خواهد شد.
باکری گفت: نظر وزارت صنعت این بود که از شنبه این هفته(۱۰ تیرماه) لبنیات با قیمت پایین عرضه شود اما به جهت نبودن فرصت برای انطباق کارخانهها با وضع موجود به نظر میرسد این موضوع از ۱۷ تیرماه محقق خواهد شد.
باکری گفت: کارخانجات لبنی باید ضمن آماده سازی برچسبهایی با دو نرخ متفاوت عرضه کنند که مستلزم زمان خواهد بود.
باکری تصریح کرد: کارشناسان انجمن صنایع لبنی مشغول مطالعه و بررسی قیمتها هستند که احتمالا فردا تعیین و در هیئت مدیره مصوب خواهد شود.
وی در پاسخ به اینکه سیستم توزیع برای جامعه هدف کمدرآمد و مرفه چگونه خواهد بود، گفت: سیستم توزیع را وزارت صنعت، معدن و تجارت تعیین میکند و کارخانهها مسئول تولید هستند.
دبیر انجمن صنایع فرآوردههای لبنی همچنین گفت: زمانی که شیر و لبنیات دو نرخی عرضه میشود و ۵۰ درصد آن کمتر از قیمت تمام شده است یا باید دولت همانند سالهای قبل یارانه پرداخت میکرد و یا گروه دومی که وضعیت اقتصادی مناسبی دارند این ضرر کارخانهها را جبران میکردند که نظر دوم تایید شد.
باکری گفت: این موضوع در تمام دنیا وجود دارد و اتومبیلهای ارزانقیمت و تا ۲۵۰ هزار دلار وجود دارد که زیان کارخانجات را کسانی متقبل میشوند که از محصولات لوکس و گرانقیمت استفاده میکنند.
یک فعال سیاسی کرهشمالی اظهار داشت: کرهشمالی چهار پناهنده را که چین آنها را بازگردانده بود، در ملاءعام اعدام کرد و ۴۰ پناهنده دیگر را به زندان فرستاد.
به گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، چین طی ماههای اخیر ۴۴ پناهنده کرهشمالی را که به این کشور فرار کرده بودند، به کرهشمالی بازگرداند.
رئیس انجمن روشنفکران کرهشمالی مستقر در سئول اظهار داشت: چهار تن از این پناهندگان اعدام شدند و ۴۰ تن دیگر به اردوگاه زندانیان سیاسی فرستاده شدند.
به گفته وی هماکنون شش اردوگاه زندانیان سیاسی در کرهشمالی وجود دارد که در آنها ۲۰۰ هزار زندانی در حبس به سر می برند. اطلاعات در خصوص پناهندگان کرهشمالی توسط یک منبع در این کشور به دست آمده است.
دهها هزار تن از مردم کرهشمالی طی سالهای اخیر از این کشور فرار کردهاند. برخی از این پناهندگان وارد چین میشوند اما دولت چین آنها را به کرهشمالی بازنمیگرداند. پکن اعلام کرده آنها مهاجران اقتصادی هستند و نه پناهنده؛ سیاستی که از سوی گروههای حقوق بشر بینالمللی مورد انتقاد قرار گرفته است.
انتقاد دلسوزانه معصومه ابتکار از برخورد نیروی انتظامی با دختران به خاطر حجاب و پیشنهاد وی برای تشکیل جلسه ای کارشناسی در این باره، با واکنش تند مهدی چمران و حبیب کاشانی رو به رو شد و بی نتیجه ماند. چمران گفت نیروی انتظامی سال هاست این طرح را اجرا میکند، و کاشانی هم گفت: قطعا نیروی انتظامی در راستای فعالیتش در زمینه حجاب اقدامات کارشناسی انجام داده است!
به گزارش ایلنا، معصومه ابتکار در آغاز جلسه علنی امروز شورای شهر با بیان اینکه همزمان با گرم شدن فصل گرما نگرانیهایی در بخش فرهنگی، اجتماعی و انتظامی در معقوله حجاب مطرح میشود اظهار کرد: دراین راستا طرحهای امنیت اجتماعی، اخلاقی و مبارزه با بد پوششی مطرح میشود که بیانگر دغدغه سالم سازی جامعه است چرا که همه میخواهیم جامعهای سالم و با نشاط داشته باشیم.
وی با بیان اینکه به دنبال داشتن پوشش ظاهری مناسب جوانان برای زندگی سالم و اخلاق مدار هستیم تاکید کرد: همه ما دوست داریم جوانان زندگی سالم داشته باشند که در آن معنویت واخلاق در کنار حفظ ظاهر مناسب دیده شود اما چگونه باید به این مهم دست یابیم.
رییس کمیته محیط زیست شورای شهر تهران گفت: خوشبختانه فرمانده نیروی انتظامی خواسته است تا پیشنهاداتی در ارتباط با پوشش مناسب و طرحهای جایگزین ارایه شود.
ابتکار در ادامه با بیان اینکه برخوردهایی در جامعه صورت میگیرد برای اقلیت خاصی از جامعه است و بیشتر مخاطبان اصلی آن دختران است تصریح کرد: این برخورد انعکاس روانی در جامعه و رسانه دارد که متاسفانه عوارض آن را در جامعه میتوان دید البته ناگفته نماند که رفتار و پوشش این اقلیت زیبنده جامعه نیست اما رفتار و برخورد نیروی انتظامی نیز با این اقلیت نیز زیبنده جامعه نیست.
وی ادامه داد: حال که نه پوشش و رفتار زیبنده جامعه نیست باید به دنبال آن باشیم که راهکار مناسبی با آن ایجاد شود قطعا مقوله فرهنگی و اجتماعی، حجاب به صورت قهرآمیز همانند برخورد با جرم قابل حل نیست و نیروی انتظامی میبایست در این بخش از روانشناسان و جامعهشناسان در رسیدن به راهکار مناسب استفاده کند.
عضو شورای شهر تهران در راستای پیشنهاد فرمانده نیروی انتظامی و اهمیت داشتن موضوع حجاب از اعضای شورای شهر به ویژه کمیسیون فرهنگی خواست نسبت به این مساله بیتفاوت نباشد و حال که نیروی انتظامی خواستار ارایه پیشنهاد است در این راستا پیش قدم شده و در جلسه کارشناسی با حضور جوانان، جامعهشناسان، روانشناسان و کارشناسان طرحهایی که قابلیت اجرایی کامل دارد را پیشنهاد و بررسی کند.
در ادامه جلسه مهدی چمران رییس شورای شهر در پاسخ به اظهار نظر ابتکار گفت: نیروی انتظامی سال هاست این طرح را اجرا میکند و به نتیجه نرسیده است چگونه انتظار داریم که در یک جلسه و با گفتن چهار کلمه موضعی که نیازمند مطالعات عمیق است مطرح و به نتیجه رسید.
حبیب کاشانی دیگر عضو شورای شهر نیز در پاسخ به اظهار نظر ابتکار و چمران گفت: قطعا نیروی انتظامی در راستای فعالیتش در زمینه حجاب اقدامات کارشناسی انجام داده است و از پژوهشهای جامعهشناسان و روانشناسان در چگونگی برخورد با این مساله استفاده کرده است.
چمران پس از مطرح کردن چنین اظهارنظری دیگر اجازه صحبت به سایر اعضای شورای شهر نداد و گفت: در جلسهای که قرار است نیروی انتظامی در این بخش برگزار کند حتما از شورای شهر دعوت میشود تا توضیحات خود را ارایه دهد این انتقادات که در جلسه امروز مطرح شد ۳۰ سال است که از هر دو طرف مطرح میشود همیشه فصل گرم برنامهها و طرحهایی در بخشهای اجتماعی، فرهنگی و انتظامی در مقوله پوشش در جامعه مطرح کرده که جای نگرانی داشته است.
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
جامعه ملتهب بود و بازار دروغ و تهمت رونق داشت و آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، که بالاترین مقام قضایی کشور را داشت، بیش از هر کس دیگر در معرض تهمت و بهتان های گوناگون بود. اما نکته عجیب این بود که این شخصیت هرگز از خود دفاع نمی کرد و به مبارزه و یا حتی نقد مخالفان خود نمی پرداخت. من که جوانی حدود بیست ساله بودم شبی در تهران در یک سخنرانی ایشان شرکت کردم. شب تابستانی بود و سخنرانی در مکانی روباز و شیب دار که پر از صندلی بود برگزار می شد. انتظار من این بود که از این شخصیت دفاعی از خود و ردی بر مخالفان را بشنوم. اما برخلاف انتظار من، ایشان یک سخنرانی کاملا علمی و متین ارائه داد که نه در آن دفاعی از خود بود و نه نقدی بر مخالفان. سخنرانی تمام شد و نوبت به پاسخ به سوالات رسید. برخلاف سخنرانی ایشان، پرسش ها تند و احیانا پرخاش گرانه بود. کسی پرسیده بود: چرا آقای بنی صدر همیشه آیه یأس می خواند و … تا این پرسش را مجری خواند توجه من جلب شد تا آنچه را که در متن سخنرانی نشنیده بودم در حاشیه آن بشنوم. اما جواب ایشان به گونه ای دیگر بود: «من نشنیده ام که برادرمان جناب آقای رئیس جمهور آیه یأس بخواند و …».
ایشان هم سخن پرسش کننده را رد کرد و هم بر خلاف لحن پرسش کننده با نهایت احترام از قدرتمندترین مخالف خود یاد کرد. سخن او و طرز برخورد او بزرگ ترین درس انصاف و متانت برای من بود. با مخالف نیز باید محترمانه و منصفانه برخورد کرد.
یکی از مقامات عالی رتبه آن سالها خاطره ای را نقل کرد: در روز پر حادثه ۳۰ خرداد سال ۶۰، هنگامی که آقای بنی صدر پس از عزل از ریاست جمهوری مخفی شده بود و گفته می شد با آنان که اعلام ورود به فاز نظامی در برخورد با جمهوری اسلامی کرده بودند همراه شده است، همسر او بازداشت شد. وقتی آیت الله بهشتی از این امر مطلع شد با این کار شدیدا مخالفت کرد و تلاش پیگیرانه ای را برای آزادی او انجام داد. وقتی به او گفته شد که حداقل یک بررسی صورت گیرد تا وضعیت او مشخص شود، ایشان پاسخ داد که به فرض که همسر او اتهامی داشته باشد، این هیچ ارتباطی با این خانم ندارد. ما هیچ مجوز شرعی نداریم که حتی یک شب این خانم را در بازداشت نگه داریم. سرانجام در اثر پیگیری مداوم ایشان و با اصرار او و با مسئولیت او همان روز این خانم آزاد گردید.
اینها نمونه هایی از انصاف عملی این شخصیت بزرگوار بود که بسیار درس آموز است. اما این انصاف از نگاه دینی این شخصیت و برداشت او از اسلام ناشی می شود. ایشان می گوید:
«این ضرب المثل عامیانه گاهی بین مشتری و کاسب رد و بدل می شود که: مسلمانی یک کلمه است و بس، آن هم انصاف است. این ضرب المثل ریشه داری است، چون اسلام از انصاف جدا نیست» (حق و باطل از دیدگاه قرآن، ص۱۲۷).
آری! پیامبر خدا(ص) می فرماید: «برترین مردم کسی است که در حال رفعت، فروتنی کند و در حال بی نیازی زهد ورزد و در حال توانگری انصاف به خرج دهد و به وقت قدرت شکیبا باشد» و می فرماید: «ایمان بنده خدا کامل نیست مگر اینکه سه صفت در او باشد: «در تنگدستی انفاق کند و درباره خود انصاف به خرج دهد و به دیگران سلام کند» و می فرماید: «فروتنی کن برای کسی که به تو نیکی می کند هر چند غلامی حبشی باشد و با انصاف رفتار کن نسبت به کسی که با تو بدی کند هرچند آزاد قریشی باشد» و می فرماید: از خصلت هایی که باعث می شود که من بهشت را برایتان تضمین کنم رعایت انصاف با مردم است (هاشم صالحی، نهج الفصاحه، ص۶۷-۶۸). امام علی(ع) می فرماید: «مومن حتی با کسی که نسبت به او انصاف به خرج نمی دهد، با انصاف رفتار می کند» و می فرماید: «عادلترین مردم کسی است که در حق ستم کننده اش با انصاف عمل کند» (غررالحکم، ح۱۴۱۰ و ۳۱۸۶).
انصاف تعریف یا ملاک و معیار و نشانه هایی دارد که شهید بهشتی(ره) آن را اینگونه بیان می کند: «انصاف یعنی چه؟ یعنی در هر موضوعی و در هر جریانی خود را جای دیگری بگذار و دیگری را جای خود؛ آن وقت ببین چه داوری می کنی و چه بینشی داری. اگر باز هم همان بینش را داشتی این می شود انصاف. معنی انصاف این است: آنچه بر خود می پسندی برای دیگران هم همان را بپسند و آنچه را بر خود نمی پسندی بر دیگران هم مپسند. اینها متن انصاف و انصاف متن اسلام است. یعنی هرگز از آن جدایی نمی پذیرد» (حق و باطل از دیدگاه قرآن، ص۱۲۷).
این ملاک و معیار همان چیزی است که پیامبر خدا(ص) بیان کرده است: « هرکس با مردم چنان رفتار کند که دوست دارد آنان با او رفتار کنند، عادل است» (کنز الفوائد، ج۲، ص۱۶۲). امام صادق(ع) همین نکته را به این صورت بیان می فرماید: «کم ترین حقوق مومن بر مومن آن است که برای او همان چیزی را دوست داشته باشد که برای خود دوست دارد و برای او نپسندد آنچه را که برای خود نمی پسندد» (الکافی، ج۲، ص۱۶۹).
این همان قانون زرین اخلاق است که در ادیان و مکاتب مختلف بیان شده و در متون دینی ما مکرر مورد تاکید قرار گرفته است: «برای برادرت آن چیزی را دوست داشته باش که برای خود دوست داری» (بحار الانوار، ج۷۳، ص۱۲۸ و ج۷۴، ص۲۳۰).
امام علی(ع) در وصیت به فرزندش، امام حسن(ع) می فرماید:
پسرم! نفس خود را ما بین خویشتن و مردم میزان قرار بده، پس دوست بدار بر دیگری آنچه را که برای خود دوست داری و آنچه را برای تو ناملایم و ناگوار است، برای دیگران دوست نداشته باش. ظلم مکن چنان که نمی خواهی ظلمی به تو برسد و نیکویی کن همان گونه که دوست داری که به تو نیکویی شود. و زشت بشمار از خویشتن آنچه را که از دیگران زشت می شماری. آنچه را که نمی دانی مگو اگر چه آنچه می دانی اندک باشد و آنچه را که نمی خواهی درباره تو گفته شود، درباره دیگری مگو» (نهج البلاغه، نامه ۳۱).
مرحوم شهید بهشتی انصاف را به معنای تسلیم شدن بی چون و چرا در برابر حق می داند. ایشان می گوید: «این می شود انصاف؛ قرآن و آیین قرآن این را می خواهد و آدمی این چنین را می خواهد بسازد؛ و اسلام این است، یعنی دشمنی نورزیدن با حق؛ در برابر حق، سلم و صلح [بودن و سرِ] تسلیم داشتن. موضع گیری مسلمان در برابر حق این است و لو این حق به ضرر او باشد … آنجا که پای کوشش برای شناخت و پذیرش حق در میان می آید دیگر باید خود را، من را، گذشته را، وابستگی های قوم و خویشی و اجتماعی را در برابر حق فراموش کنی. دوستان عزیز، برادران و خواهران عزیز که این سخن را می شنوید، اگر بدانید این حالت در امت اسلامی –با کمال تاسف- چقدر ضعیف است. اگر بدانید ما چه طور از این سنگ زیر بنا دورمانده ایم و سنگ ترازویمان برای خوبیهای خودمان و دیگران چه قدر فرق دارد، و باز همان سنگ ترازو برای بدیها و نقطه های ضعف خودمان و کسانی که طرفدارشان هستیم با دیگران چه قدر فرق دارد؟» (حق و باطل از دیدگاه قرآن، ص۱۲۸).
و باز سخن ایشان همان چیزی است که در متون دینی ما مکرر آمده است. پیامبر خدا(ص) می فرماید: «با تقواترین مردم کسی است که حق را بگوید، چه به سودش باشد و چه به زیانش» (امالی الصدوق، ص۲۷) و می فرماید: «حق را از هرکس که برایت آورد، کوچک باشد یا بزرگ، بپذیر هرچند دشمنت باشد و باطل را، کوچک باشد یا بزرگ، هر که گوید به خودش برگردان هرچند دوستت باشد» (کنز العمال، ح۴۳۱۵۲).
امام علی(ع) می فرماید: «در خردمندی انسان همین بس که از خود دادخواهی کند و انصاف به خرج دهد … و در انصاف داری او همین بس که هر گاه حقیقت برایش روشن شد آن را بپذیرد» (کشف الغمه، ج۳، ص۱۳۷).
شهید بهشتی از دور شدن امت اسلامی از مهم ترین تعلیم اسلام، که انصاف است، می نالد و می گوید: «اگر بدانید ما چگونه هستیم که از دیدن زشتیهای خودمان کوه را مو می بینیم و در دیدن زشتی های دیگران، که دوستشان نداشته باشیم، مو را کوه می بینیم. در دیدن خوبی ها و نقطه های مثبت خودمان مو را کوه می بینیم و در دیدن و ارزش نهادن به خوبیها و نقاط مثبت آنهایی که دوستان نداریم کوه را مو هم نمی بینیم. می گوییم فلانی را ول کنید، ساقط است، اسقاط است، اصلا در او کمال پیدا نمی شود. و با کمال تاسف، به همین دلیل و جهت است که فاصله ما با اسلام واقعی خیلی زیاد است» (حق و باطل از دیدگاه قرآن، ص۱۲۸-۱۲۹).
اینها سخنان و اندیشه هایی است که برای جامعه امروزی ما بسیار عجیب و غریب است. جامعه ای که مخالف سیاسی را می توان به هر چیزی متهم کرد. می توان در خطبه نماز جمعه شخصیت های شناخته شده و محترم را متهم به این کرد که از خارج پول گرفته اند. می توان به آنان نسبت فتنه گر، منافق، مرتد، محارب و … داد و … به هر حال باید افسوس بخوریم که شخصیتی مثل ایشان را از دست داده ایم و شاید هم نباید افسوس بخوریم چرا که شاید اگر زنده بود خود متهم به اموری می شد که در زمان حیات نشده بود!
ایشان مشکل اصلی جامعه را در دوری از انصاف و به همین معنا جامعه را از اسلام واقعی دور می دید. نقل چند حدیث برای نشان دادن برکات وجود انصاف در جامعه مفید است. امام علی(ع) می فرماید: «انصاف، دل را الفت می بخشد» و می فرماید: «با رعایت انصاف است که پیوند ها دوام می یابد» (غررالحکم، ح۱۱۳۰ و ۴۱۹۰) و می فرماید: «انصاف داشتن، باعث افزایش دوستان می گردد» (نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱) و می فرماید: «زکات قدرت انصاف است» (غرر الحکم، ح۵۴۴۸) و می فرماید: «بدانید که هر کس نسبت به مردم از خود انصاف به خرج دهد، خداوند جز بر عزت او نمی افزاید» (الکافی، ح۲، ص۱۴۴).
سومین سالگرد راهپیمایی های اعتراضی پس از انتخابات خرداد سال ۱۳۸۸ در حالی سپری شد که خانواده های برخی از مجروحان این انتخابات هیچ نتیجه ای از پیگیری های خود در دستگاه قضایی ایران نگرفته اند اما برخی از این زخمی ها و یا خانواده های این زخمی ها که به ناگزیر ایران را ترک کرده اند، خواستار دیدار با احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل شده اند.
فرهاد یگانه یکی از زخمی های راهپیمایی اعتراضی عاشورای ۸۸، مسعود علیزاده یکی از زخمی هایی بازداشتگاه کهریزک و نازآفرین صبوری، خواهر علیرضا یکی از زخمی هایی راهپیمایی ۲۵ خرداد ۸۸ که پس از جراحت جانش را از دست داد، از جمله کسانی هستند که ضمن درخواست دیدار از احمد شهید خواستار شناسایی عاملان و آمران پرونده های زخمی شدگان حوادث پس از انتخابات هستند.
به دنبال راهپیمایی های اعتراضی که از خرداد ۱۳۸۸ در ایران آغاز شد، تعداد زیادی از شرکت کنندگان با شلیک مستقیم گلوله، ضرب و جرح، استنشاق گاز اشک آور، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده، پرتاب شدن از ساختمان، یا رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدن آنان کشته و زخمی شده شدند.
پس از گذشت سه سال، مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران نه تنها آمار دقیقی از کشته شدگان پس از انتخابات اعلام نکرده اند بلکه در مورد آمار زخمی ها و مجروحان درگیری های مربوط به راهپیمایی های پس از انتخابات نیز اطلاع رسانی صورت نگرفته است.
این در حالی است که به دنبال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در مصر، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی و سایت باشگاه خبرنگاران جوان که متعلق به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است آمار کشته شدگان مصر در جریان درگیری های این انتخابات را منتشر کردند و در مواردی جزئیات آن را طرح کردند.
اما در میان سکوت خبری رسانه های رسمی جمهوری اسلامی ایران پیرامون اخبار مربوط به زخمی های انتخابات ریاست جمهوری، برخی از سایت های منتقد و مخالفت حکومت خبرهایی را به صورت جداگانه منتشر کرده اند که طی آن خانواده برخی از مجروحان انتخاباتی به صورت رسمی در مورد وضعیت این زخمی ها اطلاع رسانی کردند.
ترک ایران و جان باختن در غربت
علیرضا صبوری جوان ۲۲ ساله ایرانی یکی از زخمی های حوادث پس از انتخابات بود که اگر چه چند ماهی پس از انجام عمل جراحی در ایران، کشور را ترک کرد اما سرانجام آبان ماه سال ۱۳۹۰ در شهر بوستون آمریکا در حالی که همچنان زیر نظر پزشکان به سر می برد، درگذشت.
علیرضا صبوری پس از حضور در راهپیمایی ۲۵ خرداد، در حالی که به گفته خانواده اش به زخمی های دیگری که روی زمین افتاده بودند کمک می کرد، از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد.
مادر علیرضا در یک گفتگویی از زندگی نا امن خانواده خود سخن گفته و از سختی هایی که آنها پس از زخمی شدن با آن مواجه بودند به عنوان «زندگی در آب و آتش» یاد کرد.
او گفت که آنها علیرضا را پس از زخمی شدن به مدت ۴۵ روز «گم کرده بودند» اما سرانجام وقتی موفق به پیدا کردن او در یکی از بیمارستان های تهران شدند، همیشه این احساس نا امنی در خانواده آنها وجود داشت که “مبادا ماموران امنیتی علیرضا را به دلیل حضور در یک راهپیمایی اعتراضی احضار و زندانی کنند.”
مادر علیرضا ، وضعیت جسمی فرزندش را «غم انگیر» توصیف کرد و با بیان این که پسرش برای ادامه زندگی نیاز به آرامش داشت گفت: «به همین دلیل خانواده مجبور شد وقتی که عمل جراحی او در داخل انجام شد برای رسیدن به سلامتی کامل و بازگشت آرامش به زندگی او، او را از ایران خارج کند.»
اما علیرضا یک سال و هشت ماه پس از آنکه از ایران خارج شد و پناهندگی او نیز مورد قبول آمریکا قرار گرفت جانش را در شهر بوستون این کشور از دست داد.
نازآفرین صبوری خواهر علیرضا می گوید برادرش «با تیری که به پیشانی اش شلیک شده بود، انگار از مرگ برگشته بود» اما این تیر در وضعیت بغرنجی که او داشت را دشوارتر کرده بود.
«یک ماه در کما بود که بعد از آن هم مدتی فراموشی داشت و فلج بود و قدرت تکلم اش را هم از دست داده بود، در چنین شرایطی خانواده ام خانه شان را جابجا کرده و به صورت مخفیانه زندگی می کردند تا مبادا نهادهای امنیتی بیایند علیرضا را بازداشت کنند.»
خواهر علیرضا می گوید «علیرضا بعد از مجروح شدن و انجام عمل جراحی، دست و پاهایش بی حس می شد و حتما نیاز داشت کسی کنارش باشد و از او پرستاری کند ولی وقتی با پناهندگی او به آمریکا موافقت شد، اجازه ندادند که هیچ یک از اعضای خانواده به عنوان پرستار کنارش باشند، یعنی علیرضا هم در ایران مظلوم واقع شد و هم وقتی پناهنده شد، در غربت و تنهایی شهید شد.»
خانواده علیرضا صبوری می گویند در ایران کسی پاسخگوی مجروح کردن علیرضا و شلیک کردن گلوله به پیشانی او نیست. خواهر او اخیرا از نامه خود به احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل خبر داده و گفته که اگر خانواده های زخمی های پس از انتخابات «به دلیل زندگی نا امن خود در ایران سکوت می کنند»، مجامع بین المللی نباید در مورد وضعیت و زندگی تلخ مجروحان یک انتخابات سکوت کنند.
جان باختن زخمی ها در خانه یا بیمارستان
برخی دیگر از زخمی های انتخاباتی در داخل ایران ماندند و جان شان را نیز در خانه خود و یا در بیمارستان های داخل ایران از دست دادند. از جمله آنها می توان به محمود رییسی نجفی و لطفعلی یوسفیان اشاره کرد.
محمود رئیسی نجفی در راهپیمایی ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸ در میدان آزادی تهران هدف گلوله قرار گرفت. بر اساس گزارش خانواده وی به کمیته پیگیری وضعیت آسیب دیدگان پس از انتخابات، آقای رییسی پیش از اصابت گلوله مورد ضرب و جرح نیز قرار گرفته بود.
سحام نیوز وب سایت خبری حزب اعتماد ملی در مرداد ماه ۸۸ گزارشی از دیدار خانواده محمود رییسی با مهدی کروبی یکی از افرادی که کمیته ای برای پیگری وضعیت آسیب دیدگان انتخابات تشکیل داده بود منتشر کرد که بر اساس این گزارش خانواده محمود رییسی پرده از زندگی نا امن خود پس از مجروح شدن فرزنداشان – تا روزی که در خانه جانش را از دست داد – برداشتند.
خدیجه حیدری همسر محمود رییسی ماجرای جان او را چنین شرح داده است: «آقای نجفی حدود ۱۳ روز زنده بود، بدنش زخمی و پاهای او به شدت باد کرده و دستش هم فلج شده بود. شکمش هم به شدت ورم کرده بود. ما به شدت میترسیدیم که او را به بیمارستان ببریم و بستری کنیم . . . تا این که روز به روز حال همسرم بدتر شد. روز ششم تیرماه پدر شوهرم آمد و تصمیم گرفتیم که با کمک او همسرم را به بیمارستان طرفه ببریم. در بیمارستان پزشک مربوطه گفت با توجه به این که الان امکان بستری کردن وی وجود ندارد، او را ببرید و فردا صبح بیاورید تا او را بستری کنیم . . . صبح که میخواستیم او را به بیمارستان ببریم، هرچه او را صدا کردیم دیدیم جواب نمیدهد.»
بر اساس گفته های خانواده آقای رییسی، ترس از انتقال این مجروح انتخاباتی به بیمارستان، موجب شد تا در روزهای نخستِ زخمی شدن او به دلیل نگرانی و نا امنی در منزل نگهداری شود و همین امر موجب وخامت حال و در نهایت جان باختن او شد.
لطفعلی یوسفیان یک کارمند ۵۶ ساله ایرانی بود که خانواده وی پس از یک سال و نیم سکوت به جرس از وب سایت های نزدیک به مخالفان دولت ایران گفتند که در جریان درگیری های تیر ماه سال ۸۸ وقتی که او از محل کارش در خیابان انقلاب به خانه بر می گشت بر اثر استنشاقِ گاز اشک آورِ پرتاب شده در درگیری های خیابانی، دچار مشکلات تنفسی شدید شدکه درنهایت پس از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد.
آرش، فرزند لطفعلی یوسفیان در این گفتگو دلیل سکوت خانواده خود را وضیعت حاکم بر فضای کشور در روزهای اعتراض به نتایجِ انتخابات اعلام کرده و گفت که حتی مسوولان بیمارستان ابن سینا هم برای اینکه خانواده دچار مشکل نشود، همان زمان به آنها گفته بودند بهتر است علت مرگ را «ایست قلبی» اعلام کنند.
زخمی هایی که بازجویی شدند
در راهپیمایی اعتراضی عاشورای ۸۸ که با خشونت بیشتری در مقایسه با سایر راهپیمایی های اعتراضی مواجه شده بود، شماری از شهروندان مورد اصابت گلوله قرار گرفته و پس از مجروح شدن نیز دستگیر و بازجویی شدند.
فرهاد (محمد) یگانه یکی از شهروندان معترض است که در راهپیمایی اعتراضی عاشورا، در تاریخ ششم دی ماه ۸۸ از ناحیه سر هدف قرار گرفت.
وی در مورد نحوه زخمی شدن خود در روز عاشورا به کلمه وب سایت نزدیک به میرحسین موسوی از رهبران مخالف دولت گفته است: «ما سه نفر بودیم که توسط اسلحه شاتگان یگان ویژه نیروی انتظامی از ناحیه سر هدف قرار گرفتیم. البته یکی از لباس شخصی ها هم با کلت به مردم تیراندازی مستقیم می کرد . . . تا من تیرانداز ضد شورش را دیدم، صورت نفر کناری ام متلاشی شد و نفر دیگر را آن طرف سر خیابان خارک زده بود. من که می خواستم به نفر کناری ام کمک کنم، پشت به تیرانداز بودم که به سر من شلیک شد و نزدیک به ۱۵۰ ساچمه آتشین به سر و بدنم اصابت کرد.شاید مرگ راحت تر از این زندگی باشد.»
او گفته است که نتوانسته به صورت کامل در داخل ایران مورد مداوا قرار بگیرد و در عین حال «پزشکان بیمارستان ارتش بر حسب تجربه جانبازان جنگی، دست به اجسام داخل مغز نزدند تا ضایعات بیشتر نشود.»
او از پیگیری های خود در دستگاه قضایی ایران برای شناسایی کسانی که به او شلیک کرده بودند نا امید شده و پس از ترک ایران از طریق نامه ای تمامی مدارک مربوط به زخمی شدن و سپس بازجویی شدن خود را برای احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل ارسال کرده است.
او در مورد وضعیت خود در داخل ایران چنین توضیح داده است: «وقتی ایران بودم، بر روی ویلچر با نیمه بدن فلج تحویل پلیس امنیت در خیابان معلم شدم و پس از بازپرسی با آن حال و روز با نگهبان به دادگاه انقلاب منتقل شدم. در آنجا من به بازپرس گفتم می خواهم از نیروی انتظامی به علت تیراندازی بی دلیل شکایت کنم، که نماینده پلیس امنیت با مشت ولگد به جان من افتاد و در حضور بازپرس و منشی دادگاه من از روی ویلچر به زمین افتادم. او گفت تو مجرم هستی چون در روز عاشورا در خیابان انقلاب بودی و جرم تو ثابت شده است.» او دوبار توسط پلیس بازجویی شده بود.
شهرام خرم کاریکاتوریست ایرانی نیز یکی دیگر از کسانی بود که در راهپیمایی روز عاشورا در خیابان آزادی هدف گلوله ای ساچمه ای قرار گرفت که به پیشانی اش اصابت کرد. او پس از زخمی شدن دستگیر و روانه زندان شد.
آقای خرم در تشریح چگونگی زخمی و بازداشت شدن خود به کلمه گفته بود که با شروع تیراندازی همه معترضان به خانه های اطراف پناه بردند بر همین اساس او نیز پس از زخمی شدن به کمک چند نفر به پشت بام خانه ای پناه برده بود که به گفته او ماموران امنیتی به آن خانه نیز حمله کرده و او را در حالی که خونریزی داشت، بازداشت کردند.
شهرام خرم پس از آنکه چند بار مورد بازجویی قرار گرفت در نهایت آزاد شد، سرانجام ایران را ترک کرد.
زخم هایی که همیشه تازه است
خانواده های چند تن از جان باختگان، در گفتگوهایی اختصاصی یادآورشدند که با گذشت سه سال نه تنها شکایات آنها بی پاسخ مانده، بلکه مقامات قضایی به آنها گفته اند که پس از دریافت دیه پرونده قضایی شان بسته خواهد شد.
محمد آبادی یکی دیگر از شهروندان معترض بود که در راهپیمایی ۳۰ خرداد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و اینک پس از عمل جراحی در فرانسه زندگی می کند.
وی در مورد روزی که به سمت او شلیک شده بود به کلمه گفته است «در خیابان آزادی . . . ما خیلی به نیروهای ضد شورش نزدیک شدیم و ناگهان دیدیم دارند به سمت ما شلیک می کنند ما شروع کردیم به سنگ پرتاب کردن که یک لحظه دیدم بدنم لرزید، صدای عجیبی توی سرم پیچید و افتادم که بعد جمعیت مرا به یک آرایشگاه زنانه منتقل کردند و همانجا کمکم کردند. بچه ها همانجا شروع کردند با موبایل از من و وضعیتی که به آن گرفتار شده بودم فیلم گرفتند.»
این شهروند ۲۶ ساله در مورد هراس خود برای مراجعه به بیمارستان پس از مجروح شدن، می گوید «ماموران اطلاعاتی آن روزها دنبال زخمی ها هم می رفتند و همکارانم و دوستانم هم نگران بودند که مبادا برای آنها هم مشکلی پیش بیاید.» او سرانجام مجبور به خروج از ایران شد.
محمد داوودی آبادی از زمانی که وارد فرانسه شد توسط یک پزشک ایرانی مورد جراحی قرار گرفت. این پزشک طی چندین عمل جداگانه یکی از ساچمه ها که در شانه چپ او و همچنین دو ساچمه که بالای زانو و دست راست او قرار داشت را از بدنش خارج کرد.
وی که این روزها سلامت خود را تا اندازه ای به دست آورده، معتقد است که خود زخمی ها همیشه نگران خانواده خود نیز هستند و فکر می کنند مبادا خطری آنها را تهدید کند برای همین گاهی به خاطر خانواده ناگزیر به ترک ایران می شوند. «اگرچه من شانس آورده ام و گلوله ای که به من شلیک شد گلوله های اصلی نبود و زنده ماندم ولی امیدوارم مردم یادشان نرود که چه انسان های بیگناهی همان روز کنار ما کشته و یا زخمی شدند و خانواده های شان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند.»
مسعود علیزاده یکی دیگر از بازداشت شدگان در گیری های اعتراضی تیرماه ۸۸ بود که پس از ضرب و جرح در بازداشتگاه کهریزک، زخمی شد. بر اساس گزارش کلمه او برای مداوای زخمهای عفونت کرده سر و صورت و دستها و پاهایش به بهداری اوین فرستاده شده بود.
آقای علیزاده پس از آزادی از سعید مرتضوی شکایت کرده و با خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز درباره شکنجه در کهریزک مصاحبه ای انجام داد اما به گفته خود او «پس از دریافت تهدیداتی از سوی سعید مرتضوی» ایران را ترک کرد.
آقای علیزاده نیز از طریق مکاتبه با احمد شهید خواستار پیگیری پرونده خود و شناسایی عاملانی شد که در کهریزک باعث شکنجه و زخمی شدن او شدند.
آقای علیزاده می گوید «اگر حکومت ایران می گوید شناسایی کسانی که در خیابان به مردم شلیک کرده و باعث کشته و یا زخمی شدن معترضان شدند، سخت است، شناسایی کسانی که در کهریزک باعث کشته و زخمی شدن معترضان شده اند نباید سخت باشد.»
زخمی هایی که هنوز در ایران مانده اند
خانواده برخی از زخمی ها و مجروحان انتخاباتی همچنان در ایران باقی مانده اند و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند.
به عنوان نمونه امید عزیزی جوان ۳۵ ساله ای که در راهپیمایی روز ۲۵ خرداد مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود به گفته خانواده اش به دلیل قطع نخاع نزدیک به سه سال است که روی صندلی چرخدار می نشیند و فقط قادر به حرکت دادن سر خود است.
بر اساس گزارش سایت کلمه، پدر امید عزیزی از نیروی انتظامی به دادگاه شکایت کرده است. او می گوید «چرا این جوان را با باتوم زده اید که گوشه خیابان مثل مرده افتاده بود؟ اگر می خواستید فرار نکند لااقل تیر به پایش می زدید چرا به سر او شلیک کردید.»
بر اساس گزارش وب سایت های منتقدان و مخالفان حکومت در ایران، همچنان شماری از مجروحان انتخاباتی که در ایران زندگی می کنند در سکوت به سر می برند و نگران اند که مبادا پس از شکستن سکوت خود در مورد وضعیت زخمی های، زندگی آنها ناامن شود.
منبع: بیبیسی فارسی
گزارش از: مسیح علینژاد
محمد باقر باقریان نژادیان فرد، نماینده مجلس ششم که دخترش (فاطمه) را مرداد ماه سال ۱۳۹۰ از دست داده، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت دخترش توسط نیروهای امنیتی کشته شده است. او در طول یکسال اخیر برای پیگیری قتل دخترش نامه های فراوانی به مسولان کشوری و حتی رهبری نوشته است که به جای آن توسط ماموران اطلاعات تهدید شده است که اگر سکوت نکند جان بچه های دیگرش نیز به خطر می افتد. پرونده این قتل در دادگاه عمومی شهر ری پس از گذشته یکسال هنوز مفتوح است.
فاطمه باقر باقریان نژادیان فرد، ۲۸ ساله، دانشجوی سال آخر مهندسی دانشگاه علم و صنعت از هواداران کاندیداتوری میرحسین موسوی برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بوده است. او در غروب پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰ از منزل بیرون رفت و جنازه اش یک روز بعد در اطراف کوه های شهر ری ، معروف به کوه بی بی شهربانو پیدا شد. خانواده اش برای برگزاری مراسم ختم و پیگیری پرونده بارها تهدید و وادار به سکوت شده اند. با این حال محمد باقریان گفت تا روشن شدن قضیه پیگیری هایش را دنبال می کند.
محمد باقر باقریان نژادیان نیز نماینده مجلس سوم و ششم مجلس شورای اسلامی بوده و یکی از طرفداران میرحسین موسوی و کروبی است.
پدر فاطمه در خصوص علت کشته شدن دخترش گفت:« فاطمه در اعتراضات مردمی پس از انتخابات شرکت می کرد اما آنقدر فعال نبود که بخواهد کشته شود. به ما اول گفتند که علت مرگ طبیعی بوده، بعد گفتند به خاطر خوردن قرص برنج بوده است اما من یقین دارم که او توسط نیروهای امنیتی کشته شده اما اینکه چرا و چگونه، نمی دانم. شاید به دلیل نگرش های اصلاح طلبانه من و یا به دلیل اینکه خود دخترم در جریانات پس از انتخابات شرکت می کرد. من بارها برای پیگیری پرونده دخترم تهدید به سکوت شدم آیا این یک نشانه نیست؟»
محمد باقر باقریان، در خصوص چگونگی این اتفاق گفت: «غروب پنجشنبه ۶ مرداد ماه سال گذشته دخترم از خانه بیرون رفت، قرار بود که به خرید برود. اما تا ساعت ۱۲ شب برنگشت. او هر وقت از خانه بیرون می رفت تا ساعت ۱۰ دیگر به منزل بر می گشت و یا با خانه تماس می گرفت اما آنشب هیچ خبری از او نشد. ما فکر کردیم که شاید او به مراسم خاکسپاری دکتر سحابی رفته و در جریان مراسم دستگیر شده است چون او که از طرفداران میر حسین موسوی بود معمولا در مراسم های پس از انتخابات شرکت می کرد. صبح روز بعد برادرش به محل دفن دکتر سحابی رفت اما نتوانست خبری بگیرد. عصر همان روز به کلانتری محله مان در خیابان دولت رفتیم و گزارش دادیم.»
پدر فاطمه باقریان ادامه داد:« چند ساعت بعد کلانتری شهر ری با ما تماس گرفت و مشخصات دخترمان را داد. جنازه او همان روز (۷ مردادماه) در دامنه کوه های اطراف شهر ری پیدا شده و بعد به پزشکی قانونی کهریزک منتقل شده بود. من ده ها دلیل روشن برای کشته شدن دخترم دارم و به همین دلیل از همان لحظه اول خواستم تا جنازه دخترم کالبد شکافی و علت مرگ گفته شود.»
محمد باقر باقریان نژاد درباره نتایج تشریح جنازه و علت مرگ گفت:« در ابتدا پزشکی قانونی اعلام کرد که مرگ طبیعی بوده است. اما ما نمی توانستیم با این جواب قانع شویم و من نامه های زیادی به مقامات نوشتم. خانه ما در شمال تهران است و فاطمه در کوهی در جنوب تهران پیدا شده است، کوه بی بی شهربانو بسیار دور و اطرافش متروک است، محال است کسی بتواند بدون ماشین از شمال تهران به آنجا برود. اصلا فاطمه اصلا اهل کوه نوردی نبود و حتی در آن روز کفش کتانی هم پایش نبود. بعد از یکی، دو ماه که از اتفاق گذشت و من مرتب نامه می نوشتم و به دادسرا می رفتم، اعلام کردند که بعد از تحقیقات جدید متوجه شدند که دخترم قرص برنج خورده و مرده است. اما ما معتقدیم دروغ محض است. اگر قرص برنجی هم در کار بوده، به او خورانده اند. »
پدر فاطمه با اشاره به آثار ضرب و شتم بر بدن دخترش گفت:« دو پایش از زانو به پایین، بازوهایش و روی صورتش آثار کبودی وجود داشت. یعنی فاطمه قبل از اینکه قرص برنج بخورد خودش را کتک زده است ؟ فاطمه ۴۰ کیلو وزن داشت و قدش ۱۵۵ متر بود، لابد بچه را اینقدر تحت فشار قرار داده اند تا قلبش گرفته یا نتوانسته طاقت بیاورد و مرده است یا کشتنش! نمی دانم واقعا. تنها می دانم که دخترم آنقدر شاد و سرحال بود که امکان خودکشی با قرص برنج را نمی توانیم باور کنیم.»
محمد باقریان که برای پرونده دخترش وکیلی نگرفته است، گفت:« چطور می توانم در مملکتی که وکلا کاری نمی توانند از پیش ببرند، وکیل بگیرم؟ وکیل گرفتن در این سیستم بی فایده است بنابراین همه پیگیری ها را خودم انجام داده ام. ۲۲ نماینده مجلس نیز سال گذشته طی نامه ای به قوه قضاییه خواستند تا به مرگ دختر من رسیدگی شود. من تا به حال به رهبر جمهوری اسلامی ایران، رییس مجلس شورای اسلامی، رییس قوه قضاییه، دادستان تهران و وزیر اطلاعات نامه نوشتم اما هیچ جوابی نگرفتم. من اگر یقین نداشتم هرگز به این جدیت پیگیری نمی کردم.»
پدر فاطمه در توضیح اینکه چگونه تهدید شده است گفت:« ماموران امنیتی از روز تشیع جنازه فاطمه پیدایشان شد، بعد در مراسم های هفتم و چهلم نیز بودند و در مراسم چهلم به من گفتند که اگر حرف هایت را ادامه بدهی جان بچه های دیگرت هم در خطر می افتد. به سخنران مراسم چهلم هم اجازه حرف زدن ندادند. بعد پلیس امنیت منطقه به خانه تماس گرفت و گفت که چرا سکوت نمی کنم و می گویم که حکومت دخترم را کشته است. به سراغ امام جماعت مسجد محله که مراسم ختم دخترم را برگزار کرد نیز رفتند و او را تخریب کردند که چون این مراسم ختم را اجرا کرده ضد ولایت فقیه است. حتی دوستانم نیز در مراسم های ختم تهدید شدند طوریکه دیگر کمتر کسی جرات تماس با تلفن خانه یا رفت و آمد با ما را دارد. آیا همه اینها نشانه های این نیست که دخترم را آنها کشته اند و حالا ما تهدید به سکوت می شویم!»
محمد باقریان در توضیح دلایلش گفت:« من در سال های اخیر در جلسات هفتگی کانون دفاع از زندانیان سیاسی شرکت می کنم و نظراتم را آزادانه ابراز می کنم. من پس از جنایات کهریزک در یکی از جلسات هفتگی کانون گفتم که اگر مسولان نظام به دلیل این جنایات خودشان را بکشند نباید آنها را مورد سرزنش قرار داد پس از آن فردی از وزارت اطلاعات به من ، دختر و همسرم فحاشی کرد، آنقدر حرف های زشتی زد که من نمی توانم با صدای بلند بگویم، حرف های زشتی که تا به حال نشنیده بودم. یکماه قبل از ماجرا هم ماموران امنیتی به سراغ دوستان سیاسی من در فارس رفته بودند و در مورد من از آنها سوال کرده بودند. همه اینها را که کنار هم می گذارم به این نتیجه می رسم که سیستم اطلاعاتی کشور مسول قتل دخترم است.»
محمد باقریان با درخواست کمک از فعالان حقوق بشری گفت:« من به مسولان اعلام کردم اگر نمی توانند خودشان پیگیر این پرونده باشند اعلام کنند تا سازمان های بین المللی حقوق بشری این کار را انجام دهند. من از احمد شهید، گزارشگر ویژه می خواهم که به پرونده قتل دخترم رسیدگی کند. من که مادر و دو برادرم را در جریان مباززات قبل انقلاب اسلامی از دست داده ام نمی توانم حالا درباره از دست رفتن دخترم سکوت کنم. من دلیل روشن مرگ دخترم را می خواهم. اینها تا به حال فقط تهدید کرده اند، مبهم حرف زده اند. شفاف که با ما حرف نمی زنند. اما من تا آخر حقیقت ایستاده ام و سکوت نمی کنم، بیایند من را هم بگیرند و بکشند.»
محمد باقریان در آستانه سالگرد قتل دخترش گفت:« نیروی های اطلاعاتی ایران و یا مجموعه ای خودسر که به این عنوان معروف هستند روی همه جنایتکاران تاریخ را سفید کرده اند، من هیچ ترسی ندارم، همه این حرف ها را در نامه هایم به مقامات هم نوشته ام. »
مطالعات اولیه خط شرقی ـ غربی متروی اصفهان هنوز آغاز نشده است. اما ارتعاشات راهاندازی مترو و لرزشهای آن به قلب نقشجهان رسیده است. از یک سو کارشناسان شورای عالی ترافیک اصفهان اعلام میکنند که هیچگونه مطالعات و اعتباری برای راهاندازی مترو اصفهان صورت نگرفته و از طرف دیگر متولیان میراثفرهنگی با اعلام اینکه مترو از زیر نقش جهان میگذرد مرتب هشدار خطر خروج نقشجهان را از فهرست آثار جهانی میدهند.
بهگزارش CHN، میدان تاریخی نقش جهان از جمله بناهای تاریخی دارای ثبت جهانی است که مورد هجمههای فراوانی قرار گرفته است. هنوز جهاننما سر فرود نیاورده که قلب نقش جهان بهواسطه عبور مترو به لرزه افتاده است.
«عباس حاجرسولیها»، رییس شورای اسلامی شهر اصفهان، پیش از این اعلام کرده بود که مصوبه شورای شهر برای عبور مترو از میدان نقش جهان، زمانی عملیاتی میشود که همراه با موافقت یونسکو و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری باشد؛ در غیر اینصورت مترو از زیر میدان نقش جهان عبور نمیکند. اما در این میان متولیان میراثفرهنگی مرتب تاکید دارند که عبور قطار شهری از محور شرقی ـ غربی منجر به حذف میدان نقشجهان از فهرست میراثجهانی میشود.
«فتحالله معین»، عضو شورای شهر اصفهان در اینباره گفت: «حفاری خط شمالی ـ جنوبی اصفهان درحالی تا ۳ ماه دیگر ادامه دارد که هنوز بحث مطالعات اولیه و نقشهبرداری قطار محور شرقی ـ غربی به قطعیت نرسیده است.»
وی بیان کرد: «مسیر محور شرقی ـ غربی مترو اصفهان برای اجرایی شدن نیاز به تایید میراثفرهنگی دارد بنابراین حساسیتی نباید وجود داشته باشد مگر اینکه متولیان میراثفرهنگی با این اقدام موافقت کنند.»
این درحالی است که به گفته معین، براساس ضوابط یونسکو عبور مترو در گوشه آزاد میدان ، با عمق زیاد بدون آنکه ایستگاه مترو جانمایی شود بلامانع است اما حتی برای عبور از این محور هم شهرداری و شورای شهر نیاز به مجوز کارشناسان میراثفرهنگی دارند.
هماکنون مبحث عبور مترو در اصفهان در محور متقاطع شمالی ـ جنوبی و شرقی ـ غربی نظر و دیدگاههای متفاوتی را بهدنبال دارد اما مسئلهای که ضرورت دارد همکاریهای دو سویه میراثفرهنگی و مسئولان شهری است. بهطوری که کارشناسان شورای عالی ترافیک معتقدند میراثفرهنگی به جای جنجالسازی مسیر جایگزین پیشنهاد کند تا مانع از این اتفاق شود.
دبیرکل خانه کارگر گفت: هر یک ساعتی که اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها به تعویق بیفتد برای سفرههای مردم و قدرت خرید کارگران غنیمت است
علیرضا محجوب در گفتوگو با ایلنا، درباره تشکیل کمیسیون حمایت از تولید ملی در جلسه روز یکشنبه مجلس شورای اسلامی اظهار کرد: این کمیسیون در واقع همان کمیسیون اصل ۴۴ است که با رویکرد حمایت از بخش خصوصی بوجود آمده است تا طبق قانون فرصت مذاکرات برابر میان کارگران و کارفرمایان را فراهم کند.
دبیرکل خانه کارگر تصریح کرد: کمیسیون یک مشی عمومی درباره اصل ۴۴ در پیش گرفته است و امیدورایم با رویکرد حمایت از تولید ملی این موضوع را مد نظر قرار دهد که مهمترین مشکل ما در حال حاضر اجرای فاز دوم هدفمند سازی یارانهها است که علت عمده تعطیلی واحدهایی است که قدرت پرداخت حقوق کارگران خود را ندارند.
نماینده تهران در مجلس متذکر شد: قانون هدفمند سازی اگر به همین شکلی که در حال حاضر اجرایی میشود ادامه پیدا کند ابتدا به واحدهای تولیدی ضرر میزند و زندگی تک تک کارگران را تحت تاثیر خود قرار میدهد. ضمن اینکه چرخه واردات هرگز اجازه نمیدهد که قیمتهای داخلی به نفع تولید افزایش پیدا کند و به همین دلیل است که واحدهای ما یکی پس از دیگری در حال تعطیل شدن هستند.
وی تاکید کرد: رویکرد این کمیسیون ایجاد فرصتهای برابر میان نمایندگان کارفرمایان و تعاونیها و نمایندگان بخش خصوصی است.
دبیرکل خانه کارگر درباره تاخیر اجرای فاز دوم قانون هدفمند یارانهها از سوی دولت خاطرنشان کرد: از این حیث که فاز دوم را فاز جدید افزایش قیمتها میدانیم هر یک ساعتی که اجرای آن به تعویق بیفتد را برای سفرههای مردم و قدرت خرید کارگران غنیمت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر