امروز: در اسارت محض ناجوانمردانه او را به سوی مرگ کشاندند. در لحظه وداع با هستی کس اش خدا بود ، همان رفیق رهگشا
خرداد، چه شتابان خانه های روز و شامت را یک به یک با رهروان بی قرار کوی یار پر می کنی. نمی دانم عاشقان را تو در دام خود می افکنی یا عشاق در گرد تو گرفتارند.
در چهارمین سحرگاهت از میان نسل آرمان خواه دهه پنجاه ،
مردانی با عیار متفاوت از دوران ، مرگ پهلوانی را برگزیدند. "حنیف "مقاوم و همیشه پیشگام در جوخه اعدام خود" فرمان آتش" را صادر کردو بی محابا و بی هیچ مکث بر سر عهد خویش مرز شهادت را شکافت.
در آنسوتر،
معلم بیدارگر نغمه پس از شهادت سر داد. همسالان ما هرگز به رخسار ندیدیم اش ، آهنگ کلام پر نفوذش چنان تکانمان داد که در پای مناره ای که در کویر برایمان ساخت به خود آمدیم.از دین محمد و علی وفاطمه و حسین برایمان گفت.نسل گریزان از دین را به دین فرا خواند و دیندارمان کرد.به راستی نمی دانم اگر "شریعتی" امروز بود با این نسل آزرده از دین و شریعت چگونه سخن می گفت ؟چه می گفت؟ نمیدانم کدامین پیام پیامبر بیداری و آزادی را نشانه می رفت؟نمی دانم به نسل های امروز ایرانمان که" زر و زور و تزویر" را نه در دور دست ها که سال سالهاست در همین نزدیکی و در تصاحب همه عرصه های قدرت به عینه می بینند، چه ها می گفت؟
او نیز در بیست و نهمین صبح ات، در جوانی شهادت طلبید و با جهان هستی خوش وداع کرد.
خرداد ، باز در نیمه های شب و سپیده دم سوم روزی که خورشید نازکنان از نخلستان های جنوب و در آتش و دود و باروت، رخ نمایان می کرد،روح های شعله وری در پی دفاع از شهر و دیار خویش و این میهن با خون خویش یادگاری در کارون بر جای نهادند و با آزادی شهر در دام تو گرفتار شدند.
خرداد ،" فاتحان فتح خرمشهر" را می گویم.خرداد، چه کردی ، چه دلدلدگانی را برگزیدی.
اما باز رحم نکردی ،
اینبار ندا را، سهراب را و دیگر جان باختگان "چنبش سبز "را در کف خیابان ها امان ندادی، به دنبالشان دویدی و در آخرین روز و در مرز با تیر آنها را ربودی و جان شیرن شان را عطر و بوی خود ساختی.
اما خرداد، خرداد، در نود نیز از پا ننشستی،
نمایشی به پا کردی که در صحنه اش سه یار دلداده در کوی عشق ،
زنجیر وار،
بی خبر ،
و به ناگاه بار سفر بستند .
در صحنه فرصتی برای وداع نبود، در آغوش کشیدن یار نبود.
خرداد تو شقایق ها را یک به یک گلچین می کردی، اینبار دشت شقایق را درو کردی .
نخست "عزت ایران" آن ژرف اندیش خستگی ناپذیر و آن سرمایه گرانسنگ ملی و مذهبی را نشانه رفتی.
دوم یار "هاله " که عزتی دیگر آفرید ، صبح بعدت با آرامش خود و خروش ملتی سر بر بالین پدر گذاشت و خفت.
سوم یار، "هدی" شرف خود را برای عزت ایران هدیه گذاشت.
او همراه با دوست همفکرش" با سلام به دو عزیز از دست داده و با احترام به مردم ایران و همبندیان از گاه غروب پنجشنبه دوازدهم در بند 350 اوین در اعتراض به فاجعه یازدهم و تهاجم منجر به پر زدن هاله دست به اعتصاب تر زد. قلم زد که شاید این اقدام به سهم خود در شرایط وانفسای وطن مصدق- سحابی مانع از تکرار این بیدادگری ها علیه انسان های بی دفاع شود."
اما در اسارت محض ناجوانمردانه اورا به سوی مرگ کشاندند. در لحظه وداع با هستی کس اش خدا بود ، همان رفیق رهگشا . به گمانم در آرزویش این بود:
کاش می شد که به هنگام دعا لب ز میان بر می خاست،
بی میانجیگری لب تو فقط بودی و من،
کاش بی واژه و مطلب تو فقط بودی و من،
کاش بی واسطه هر شب تو فقط بودی و من
خرداد با ماچه کردی،حادثه ها فراتر از باورمان بود.
زمان چه می دود.
یکسال از آن صحنه گذشت.
دوری یکباره این سه یار بس تلخ بود. نه چون فقط عزیزی و عزیزانی از دست دادیم که این سنت هستی و تقدیر الهی است ، و رفیق رهگشا چه زیبا صبرمان داد ،" فصبر جمیل ، والله المستعان" .
اما، اما گمشده ای داریم.
" منش از دست رفته"
نه آنکه هیچ نباشد. به تمام و کمال نمی یابیم.
مهندس" اسوه ای بود در اخلاق" ، دغدغه دار فردای ایران، او که در حراست در جزء جزء زیست اجتماعی مدام ذهنمان را "تلنگر" می زد. هاله مادر صلح، لبریز از مهر و پاکی و صفا، بود، او برای پیوند دوستی ها بس مایه گذار بود. هدای آرمان دار، محکم اصولی داشت و برای حفظ اش گاه " تشر" هم میزد، هر دو بس آموزه ها از مهندس در توشه داشتند. ارزش ها در آرمانشان باقی نماند ، با همه سرزنش ها آرمان ها در زیست شان به روانی جاری بود. با همه داشته های خویش از تبار خاکی ترین مردمان زمان خویش بودند.
بی نام و بی نشان،
بی ادعا،
با مردم و در میان مردم ،
اما گاه تنها ،
مهرشان حراج همگان
خرداد، دگر بار نیز گلی چیدی . اینبار از بوستان مانوس با قرآن." فریده عزیز ماشینی".نیک میدانم که تا جهان باقی است و انسان گونه ای از عشق را در دل می پروراند، عاشقی هست. پس تعارفی در کار نیست. خرداد اینبار نوبت عاشقی کیست؟
منبع: جرس
امروز: نماینده دائم ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی با تاکید بر همکاری تنگاتنگ ایران با این سازمان تصریح کرد: به فعالیتهای صلحآمیز هستهای از جمله غنی سازی بدون هیچ وقفهای ادامه میدهیم.
به گزارش خبرگزاری فارس، علی اصغر سلطانیه نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران
در آژانس بینالمللی انرژی اتمی امروز (چهارشنبه) در نشست شورای حکام سخنرانی کرده است که مشروح آن را در زیر میخوانید:
آقای رئیس
در ابتدا مایلم مراتب تسلیت خود را برای درگذشت آقای سئو بازرس بخش پادمان آژانس در سانحه اتومبیل به خانواده محترم ایشان مدیرکل آژانس، آقای ناکارتس و همکاران ایشان ابراز نمایم. دولتم از هیچ تلاشی برای تسهیل پروسه قانونی در رابطه با انجام درخواستهای خانواده وی فروگذار نکرده است.
با اطلاع از تصمیم دولت شما در خصوص ارتقاء انتصاب جنابعالی برای سمت مهمی در ایتالیا و ترک وین من باید در اینجا رضایت هیات کشورم را از انجام ریاست بیطرفانه و حرفه ای جنابعالی برای ریاست کنفرانس عمومی و شورای حکام ثبت نمایم و برای شما بهترین آرزوها را دارم.
من موظفم تشکر صمیمانه خود را برای ادامه حمایت ارزشمند کشورهای عدم تعهد بویژه برای سخنرانی که توسط سفیر محترم مصر جناب آقای شاما به نمایندگی از سوی کشورهای عدم تعهد ایراد شد ابراز دارم.
آقای رئیس، همکاران محترم
در این جلسه در نظر دارم با مرور وضعیت جاری آژانس، انتظاراتی که در اساسنامه آژانس برشمرده شده است، مقایسه نمایم. یکبار برای همیشه لازم است که بیاد آوریم مفاد اساسنامه برای اجتناب از انحراف از اصولی که بر اساس آن آژانس تاسیس گردیده و تدوین شده است. در این فرآیند مرور اساسی ما بایستی بین آژانس و دبیرخانه تمایز قائل شویم. من تصمیم گرفتم تمرکز نمایم بر مشکلات اصلی آژانس بجای پرداختن به گزارش مدیرکل در خصوص ایران تا جائیکه این مسئله یک موضوع حاشیه ای نسبت به مسائل اصلی آژانس و فرآیند تصمیم گیری محسوب میشود. اگر چه یک یادداشت توضیحی شامل نظرات مطرح در خصوص گزارش مدیرکل بعنوان سند رسمی آژانس توزیع خواهد شد.
اهداف اساسنامه ای آژانس و عملکرد آن چیست؟
1 - براساس ماده 2 اساسنامه اهداف آژانس تسریع و ارتقاء مشارکت آژانس انرژی اتمی در جهت صلح، سلامت و خوشبختی در تمامی دنیا میباشد. برای تحقق این منظور آژانس به ترغیب و کمک در انجام تحقیقات و توسعه و کاربرد عملی انرژی اتمی برای مقاصد صلح آمیز در تمامی جهان موظف شده است.
2 - براساس ماده 3 اساسنامه، آژانس برای تامین نیاز تحقیقاتی و توسعه و کاربرد عملیاتی انرژی اتمی در زمینه مواد خدمات، تجهیزات و تاسیسات برای مقاصد صلح آمیز جهان، منجمله تولید انرژی برق با لحاظ نمودن نیاز مناطق کمتر توسعه یافته در جهت تقویت تبادلات اطلاعات علمی و فنی برای آموزش دانشمندان و کارشناسان در عرصه کاربرد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای، بایستی ترتیباتی را اتخاذ نماید.
3 - تاسیس و اداره طراحی پادمان به گونه ای که مواد شکافت پذیر، دیگر مواد خدمات و تجهیزات، تاسیسات و اطلاعات بنا به درخواست کشورها توسط آژانس در دسترس قرار گیرد. در اختیار گذاشتن این اقلام تحت نظارت و کنترل آژانس به گونه ای که برای مقاصد نظامی که مورد استفاده قرار نگیرد و براساس نیاز کشورهای عضو بنا بر موافقتنامه های دوجانبه و یا چند جانبه و یا به درخواست یک کشور برای فعالیتهای هر کشوری در عرصه انرژی هسته ای.
اینجا اجازه میخواهم مروری بر وضعیت گذشته و حال انجام دهم:
موضوع حل نشده تامین بودجه همکاریهای فنی که بجای اینکه چون بودجه پادمان از بودجه جاری تامین گردد از محل پرداختهای داوطلبانه استفاده میشود که یک مشکل مبرهن در شرایط جاری بوده که شاهد بارز انحراف از اساسنامه میباشد.
من باید یادآوری نمایم که علت وجودی آژانس ارتقاء کاربرد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای در تمامی جهان میباشد.
ماهیت پادمان آژانس داوطلبانه میباشد. پادمان آژانس تنها براساس درخواست کشورهای عضو برای تسهیل موافقتنامه های دوجانبه میان کشورهای عضو و یا در پی الحاق داوطلبانه به هر معاهده ای چون NPT انجام میپذیرد. نظارتهای پادمانی بر مبنای پادمان مواد هسته ای و نه براساس پادمانی که برمبنای اطلاعات جاسوسی بنا شده میباشد که در طی ده گذشته شاهد آن بوده ایم. قرار نبوده که آژانس نقش سگ نگبهان و بازرس را ایفاء نماید که در مسائل داخلی کشورها و یا محدوه امنیت ملی کشورهای عضو مداخله نماید. بر پایه موارد عراق و کره شمالی و اخیرا موضوع هسته ای ایران برخی از کشورهای عضو که بطور دائم هم در شورای حکام حضور دارند فرآیند تصمیم گیری را مخدوش نموده اند و وظایفی را به بخش پادمان تحمیل نموده اند که در مغایرت کامل با اساسنامه میباشد. بازرسانی که قرار بوده راستی آزمائی مواد هسته ای و دیگر تاسیسات هسته ای که براساس موافقتنامه پادمانی توسط کشورهای عضو اظهار شده را انجام دهند، از سوی معدود کشورها مجبور شده اند در فعالیتهای اطلاعاتی جاسوسی درگیر شوند و اطلاعات مجعولی را از سرویسهای اطلاعاتی کشورهای مشخص در خصوص اتهامات فعالیتهائی که در حوزه مواد هسته ای نمیگردد دریافت نمایند.
نگرانی فزآینده از اینکه ارتباطات مداومی بین کارمندان آژانس با برخی هیاتهای کشورها با توجیه پیگیری اتهامات انجام میگیرد. براساس اطلاعات دریافتی از نمایندگان کشورهای عضو در خصوص آخرین فعالیتهای آژانس در کشور متهم شده، کشورهای مدعی در حال آماده سازی موارد مجعول بیشتری برای فعال نگه داشتن این فرآیند میباشند. این روند بهیچوجه قابل پذیرش نیست. انتظار می رود بازرسان آژانس در زمینه مواد و تاسیسات هسته ای متخصص باشند نه اینکه متخصص نظامی باشند. از یک دهه پیش بطور خاص تحت نظارت دو معاون مدیرکل پیشین بخش پادمان، بتدریج و به آرامی کارشناسانی که هیچ تخصص هسته ای نداشتند استخدام شدند و به آنها دسترسی به اطلاعات محرمانه داده شد که این اقدام مغایر مقررات میباشد که تنها بازرسانی را که پس از تصویب کشورهای عضو بعنوان بازرسان منصوب مورد تائید قرار گرفته اند مجاز به دسترسی به اطلاعات کشور مطرح میباشند.
حضور "کارشناسان بدون هزینه" در بخش پادمان که با اطلاعات محرمانه سر و کار دارند نقض صریح یک چنین الزاماتی میباشد. نشت اطلاعات محرمانه که تاثیر منفی بر امنیت ملی کشورهای عضو دارد مایه نگرانی جدی است. درگیر شدن بخش پادمان آژانس در بازرسی شبکه های قاچاق. براساس منابع علنی و یا دیگر منابع معاون مدیرکل قبلی و بازرسان در فعالیتهائی که اصلا ماهیت هسته ای نداشته است شامل فعالتیهای قضائی و اطلاعاتی منجمله حضور در زندان و گفتگو با اعضاء شبکه که ورای وظایف اساسنامه ای میباشد درگیر بوده اند. آژانس یک سازمان اطلاعاتی نمیباشد بلکه سازمان بین المللی تخصصی است. یک چنین فعالیتهائی منجر به تغییر دیدگاه و عملکرد کارشناسان هسته ای و افزایش نقش مداخله جویانه ای به بازرسان و بر همین اساس موجب خدشه وارد آوردن به روابط اعتماد آمیز بین دبیرخانه و کشورهای عضو میگردد.
موضوع دیگری که مایه نگرانی است تبدیل اقدامات داوطلبانه چون پروتکل الحاقی به اسناد حقوقی الزام آور میباشد.
طبق اساسنامه آژانس یک سازمان مستقل و واحد میباشد و بعنوان ارگان فرعی سازمان ملل محسوب نشده و حتی یک سازمان تخصصی سازمان ملل بشمار نمیآید. ترتیبات کاری آژانس و سازمان ملل نباید تداخل داشته باشد بگونه ای که شورای امنیت سازمان ملل به آژانس بگوید که چه باید انجام دهد. مدیرکل آژانس از سوی کشورهای عضو آژانس انتخاب شده است و در مقابل کشورهای عضو مسئولیت کامل دارد، لکن به کشور های عضو سازمان ملل متحد، شورای امنیت سازمان ملل و یا دبیرکل سازمان ملل پاسخگو نمیباشد. درگیرنمودن شورای امنیت سازمان ملل در مسائل آژانس دربردارنده ابعاد سیاسی و امنیتی بوده است و آژانس را از ادامه مسیر فعالیتهای خود باز داشته است.
موضوعات دیگری وجود دارد که مایه نگرانی است چون ضعف سیاستگذاران آژانس در برخورد با موضوع امنیت هسته ای که با رویکرد انحصاری گروگان گرفته شده است. این رویکرد منجر به محرومیت بیش از 100 کشور از حضور و مشارکت در یک چنین موضوعی که مایه نگرانی جهانی میباشد گردیده است. فقدان راستی آزمائی در خلع سلاح هسته ای و نگرانیهای عدم اشاعه ای در خصوص تهدید سلاح های هسته ای بخصوص از کشورهای اروپائی که بعنوان کشور غیر هسته ای در NPT شناسائی شده اند، قرار گرفتن سلاح های هسته ای در این کشورها آخرین ولی بعنوان کم اهمیت ترین، تهدید سلاحهای هسته ای اسرائیل برای صلح و امنیت منطقه و جهان در گستره وسیعتر که عامل نگرانی جدی میباشد.
با توجه به ضیق وقت از طرح دیگر موارد اجتناب مینمایم.
با درنظر گرفتن نگرانیهای فوق شکی نیست که معدود کشورهائی شورای حکام را تحت سلطه خود گرفته اند و از آن سود استفاده مینمایند و باید در خصوص مغایرت اینگونه اقدامات با روح اساسنامه و همچنین قصورهای صورت گرفته پاسخگو باشند. همزمان تمامی ما بعنوان کشورهای عضو آژانس بایستی مورد ملامت قرار گیریم که چرا اقدامات عاجلی انجام نداده ایم؟ در حالیکه از دبیرخانه انتظار می رود که وظایف محوله خویش را انجام دهد نه اینکه تمرکز خود را بر انجام موارد انحرافی معطوف نماید. در این چارچوب ضرورت اصلاح شورای حکام در خصوص عملکرد، ترکیب، توزیع کرسیهای انتخابی و انتصابی، افزایش تعداد کرسیها، حضور براساس مناطق جدید جغرافیائی با در نظر گرفتن عضویت آژانس مشاهده میشود.
هیات کشورم و بسیاری دیگر از دوستان کشورهای همفکر مصمم هستیم تا این موارد را در کنفرانس عمومی بعنوان عالیترین مرجع سیاستگذاری و تصمیم گیری آژانس تعقیب نمائیم.
آقای رئیس
با در نظر گرفتن اصول و نگرانیهای برشمرده شده فوق اجازه میخواهم بطور خلاصه به موضوع هسته ای ایران اشاره نمایم.
تمامی دنیا از این واقعیت مطلع است که علیرغم انجام دشوار ترین بازرسیها در تاریخ آژانس بیش از 4 هزار نفر - روز و بیش از 100 بازرسی اعلام نشده در ایران، حتی یک گرم مواد هسته ای که به مقاصد نظامی انحراف یافته باشد یافت نشده است که گزارش مدیرکل پیشین و مدیرکل حاضر تائید این اظهارت است. یک واقعیت مهم دیگری نیز وجود دارد که مکررا توسط آژانس تکرار شده است که انجام راستی آزمائی دائم بدون روبرو شدن با هرگونه مانعی میباشد. تنها دلیل که این پرونده هنوز باز است اتهاماتی با انگیزه های سیاسی معدود کشورهای غربی میباشد. اگرچه در بسیاری موارد بی اساس بودن این اتهامات ثابت شده همانطور که مدیرکل پیشین در گزارش خود به شورای حکم ارائه نمود. لکن به دلیل فقدان ساز و کار جبران خسارت به اعتبار یک کشور عضو و صدمه به منابع و وحدت آژانس داستان تکرار شده است.
من همیشه به دبیرخانه توصیه کرده ام که با احتیاط از این تقابل سیاسی که توسط چند کشوری که دستور کار پنهانی برای خارج کردن آژانس از وظایف سازمانی با پیش زمینه موضوع هسته ای ایران دارند، فاصله بگیرند.
بمنظور اینکه به جامعه بین الملل ثابت نمائیم تمامی این اتهامات مجعول و بی اساس است و فعالیتهای هسته ای ما منحصرا برای مقاصد صلح آمیز میباشد ما در بسیاری موارد همکاری تنگاتنگی با بخش پادمان داشته ایم و در بسیاری موارد گامهائی ورای تعهدات براساسNPT برداشته ایم. اجرای کامل برنامه کار ( سند شماره 711 آژانس ) در سال 2007 که توسط ایران و آژانس مذاکره و توافق شد و متعاقبا توسط شورای حکام مورد تائید قرار گرفت سندی بر عزم سیاسی و نیات مثبت دولت کشورم در این راستا میباشد.
گزارش دهی جزئیات فنی به دیپلماتها و مخاطبین عام نه تنها در مغایرت با اصول حفاظت از اسناد محرمانه میباشد بلکه موجب سردرگمی خوانندگان غیر فنی نیز میشود که در منجر به تقابل بین کشورهای عضو میشود. گزارش موقت در خصوص فعالیتهای راستی آزمائی در میانه فرآیند پیش از اینکه تحلیلهای فنی نهائی شده باشد بطور جدی اعتبار آژانس را خدشه دار نموده است.
من تبلیغات بی اساسی را که در سال 2004 بر مبنای برخی تصاویر ماهواره ای علیه کشور من پس از گزارش آژانس مطرح شده بخاطر شما می آورم. این تبلیغات پیرامون فعالیتهای اعلام نشده هسته ای در محلی در جنوب ایران که ادعا شده بود معدن اورانیوم، تبدیل اورانیوم و غنی سازی وجود دارد بوده است. در طی بازرسی آژانس که من شخصا حضور داشتم بازرسین یافتند که تمامی موارد نادرست بوده است. محل ذکر شده متعلق به یک شرکت خصوصی بود که سنگ را به بنادر حمل میکرد نه اینکه معدن اورانیوم باشد و ساختمانهائی که سرویسهای جاسوسی موساد و CIA بعنوان فعالتیهای مخفیانه گزارش نموده بودند برای دستشوئی کارگران اختصاص یافته بود. این یک مثال شرم آور است که براساس تصاویر ماهواره ای و یا اطلاعات غیر معتبر آژانس در تله ای افتاده که اعتبار آژانس را خدشه درا نموده است. من دهها از این موارد را بعنوان مثال دارم لکن با توجه به ضیق وقت از مطرح نمودن آنها خودداری مینمایم. با این وجود من آمادگی دارم تا در صورت درخواست شورای حکام در رابطه با تمامی موارد توضیحات کافی ارائه نمایم. برخی اظهارت بخصوص توسط اتحادیه اروپا در خصوص موارد فنی که در حال بررسی است قضاوتهائی نموده است که مایوس کننده میباشد. من تعجب میکنم که چرا دوستان اتحادیه اروپا و برخی دیگر از کشورها توصیه های صمیمانه من در بروکسل را مورد توجه قرار نمیدهند و از یک چنین اظهارات تحریک آمیز منجمله درخواست از ایران برای اجرای قطعنامه های شورای امنیت خودداری نمینمایند. من ثابت نمودم که فاقد مشروعیت قانونی و فنی میباشد. آیا تردیدی در این است که ایران برای تعلیق غنی سازی برای مقاصد صلح آمیز تسلیم فشار نمیشود. من توصیه میکنم به انهائی که ایده آل گرا هستند واقع گرا باشند و خود را با واقعیات موجود وفق دهند. با این وجود ما آماده هستیم که راه مناسبی برای حل این مسئله و برون رفت از بن بستی که ایشان بوجود آورده اند، بیابیم.
برخلاف سوابق ذکر شده و در پی گقتگوهای اخیر بین مقامات عالیه و مدیرکل طی بازدید اخیر از کشورم مایلم اطلاع دهم که در نظر داریم بطور تنگاتنگ با دبیرخانه بطور خاص با مدیرکل بمنظور بستن سریع موضوع پس از یک دهه خسته کننده اتهامات که منجر به سیاسی نمودن آژانس و دسته بندی اعضاء گردید همکاری داشته باشیم.
برهمین اساس من به نسبت به هرگونه اقدامی که این حرکت را به مخاطره اندازد منجمله بیان تهدید و درخواست گذر از مرزهای امنیتی که منجر به بازنگری در رهیافت جدید ما میشود هشدار میدهم. هیچ کشوری امنیت ملی خود را مصالحه نمیکند که ما این کار را انجام دهیم.
آقای رئیس
بنا بدرخواست تنی چند از دوستان اجازه میخواهم تحولات مهمی را به اطلاع برسانم از جمله مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و گروه کشورهای 5 + 1. ما امیدواریم طرفهای ذیربط نسبت به توافقات انجام شده در گفتگوهای استانبول 2 بمنظور اینکه اجلاس آتی مسکو به موفقیت برسد متعهد باشند. با یادآوری تصمیم بغداد که بر همین اساس، معاونین جناب آقای جلیلی و سرکار خانم اشتون قرار شد برای آماده سازی دستور کار اولیه و دیگر ترتیبات مقدماتی که زمینه کار موثر اجلاس را در مسیر موفقیت فراهم نماید با یکدیگر دیدار نمایند. در این چارچوب در این مقطع سیاسی و تاریخی که پس از بازدید مدیرکل فضای مثبتی فراهم آمده است و در پرتو مذاکرات مسکو اظهارات اتحادیه اروپا و آمریکا سازنده نبوده است.
آقای رئیس
در خاتمه من تاکید مینمایم که جمهوری اسلامی ایران مصمم به همکاری فشرده ای تمایم کشورهای همفکر برای تحقق این شعار انرژی هسته ای برای همه و سلاح هسته ای برای هیچکس میباشد. جمهوری اسلامی ایران بطور کامل بر وظایف بین المللی طبقNPT، متعهد میباشد و همیشه مذاکرات را بعنوان تنها مسیر متمدنانه برای برداشتن ابهامات و ارتقاء همکاری بر موضوعات جهانی و منطقه ای چون کاربرد هسته ای برای مقاصد صلح آمیز، خلع سلاح و عدم اشاعه تاکید ورزیده ایم. در این چارچوب ایران به فعالیتهای هسته ای منجمله غنی سازی برای مقاصد صلح آمیز بدون هیچگونه انقطاعی تحت نظارت آژانس و طبق موافقتنامه جامع پادمان (سند 214 آژانس) ادامه میدهد.
امروز: رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در ديدار جمعي از مديران ارشد، استادان و دانشجويان برگزيده پژوهشكده امام خميني(ره)، اين مؤسسه را از بركات وجودي مرحوم حاج سيداحمد خميني و در جهت حفظ و گسترش انديشههاي والاي فقهي، اعتقادي و سياسي امام راحل(ره) خواند و گفت: گزارشها حاكي از اين است كه مجموعه فعاليتهاي علمي و پژوهشي پژوهشكده پايه و اساس خوبي براي حفظ و گسترش انديشههاي امام خميني(ره) در ميان مسلمانان و به خصوص جوانان خواهد بود.
آيتالله هاشمي رفسنجاني با بيان ابعاد شخصيتي مرحوم حاج سيداحمد آقا و فرزند صالح ايشان حاج سيدحسن خميني، آنان را يادگاران باارزش بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران در دوران حاضر خواند و تصريح كرد: بيت حضرت امام(ره) هم به لحاظ شخصيتي و هم به لحاظ علمي و ديني از مرتبت والايي در جامعه و حوزههاي علميه برخوردارند و همين امر حفظ حرمت آنان را براي همه ما واجب و لازم ميگرداند.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با ابراز تأسف از حرمتشكني برخي افراطيون مغرض در مراسم سالگرد امام خميني در حرم مطهر نسبت به يادگار ايشان، اهانت و تعصب كور را غيرقابل قبول خواند و تصريح كرد: تضاد بسيار عجيبي است، چگونه ميشود در سالروزي كه اقشار مختلف مردم عاشق امام از سراسر كشور به اميد وحدت و همدلي در آستان مطهر امام گرد هم ميآيند، گروهي اندك ولي متشكل و البته نامشخص، در مقابل چشم ميليونها انسان و شبكههاي تلويزيوني اجازه اهانت به بيت امام و مسئولين را به خود بدهند؟ آيا ميتوان تصور كرد آنها گروهي خودسر هستند؟
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با اعلام نارضايتي رهبري معظم انقلاب از حركات تند و افراطي صورت گرفته نسبت به نوه امام آن هم در سالگرد امام راحل عظيمالشأن افزود: اين رفتارهاي افراطي نمود بارز استبداد عوام است كه اگر جلوي آن گرفته نشود به اصل نظام آسيب ميزند.
ايشان با ابراز تأسف از افراطيگري گفت: افراط و عوامفريبي در طول تاريخ و از زمان امام علي(ع) به عنوان خوارج تاكنون بودهاند و امروز هم به اشكال و شيوههاي جديد و نو وجود دارد.
آيتالله هاشمي رفسنجاني با بيان اينكه همه ما شاخ و برگي از شجره وجودي اسلام و رهبري حضرت امام(ره) هستيم، بنياد حفظ و نشر آثار امام خميني و پژوهشكده امام خميني را از ثمرات باارزش بيت آن حضرت خواند و تصريح كرد: امروز حاج سيدحسن خميني عليرغم جواني، يك عالم واقعي اسلامي و نيز شخصيتي آشنا به مسائل كشور و دنيا و داراي هوش و ذوق درخوري است كه فرصت خدمت بسياري به كشور و آينده نظام دارد.
رئيس هيأت امنا و مؤسس دانشگاه آزاد اسلامي، اسناد و ذخاير موجود در بنياد حفظ و نشر حضرت امام را منبع غني و بسيار خوبي براي پژوهشگران، دانشجويان و اساتيد مؤسسات آموزش عالي به خصوص پژوهشكده امام خميني(ره) دانست و تصريح كرد: مسئولان مؤسسه حفظ و نشر آثار امام ميتوانند با بازگشايي مخزن اسناد محرمانه آن مؤسسه بنيان تدوين تاريخ اصيل انقلاب اسلامي را بريزند تا نسل حاضر و نسلهاي آينده درك و تصور حقيقي و واقعي از تاريخ انقلاب و نظام اسلامي داشته باشند.
آيتالله هاشمي رفسنجاني با اشاره به شدت يافتن حملات به انديشه و آرمانهاي امام خميني(ره) از سوي دشمنان داخلي و خارجي، وظيفه دلسوزان و نظام در مقطع كنوني براي حفظ و نشر تاريخي حقيقي مبارزات امام خميني و يارانش را يادآور شد و گفت: متأسفانه در حق امام در داخل و به ويژه خارج جفا ميشود و هنوز ابعاد شخصيتي اين مرد بزرگ درست معرفي نشده است.
ايشان افزود: امام(ره) همواره خشم خود را از گروهي به عنوان خشكمقدسها نشان و نسبت به وجود چنين تفكري هشدار ميدادند.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، اعتدال در گفتار، كردار و تفكر را راه اساسي بازگشت به آرمانهاي اصيل حضرت امام و انقلاب اسلامي خواند و تأكيد كرد: امام هيچگاه ترور و عمليات مسلحانه را براي مبارزه با طاغوت تأييد نكردند و هموراه به حضور مردمي در مبارزه و موج آگاهي تودهها تأكيد داشتند. امروز هم اگر ميخواهيم شاهد، الگو و الهامبخش مردم دنيا باشيم بايد اعتدال و آزادمنشي را در همه ابعاد زندگي و كشور و نظام حفظ كنيم و از اين رهگذر كارآمدي اسلام و انقلاب اسلامي را به اثبات برسانيم.
در ابتداي اين ديدار حجتالاسلام والمسلمين روحاني رئيس پژوهشكده امام خميني(ره) گزارشي از نحوه تأسيس اين مؤسسه و نيز برنامهها و فعاليتهاي آن بيان و افزود: مؤسسه در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا در پنج رشته فقه و حقوق اسلامي، عرفان اسلامي، انديشه سياسي در اسلام، جامعهشناسي انقلاب اسلامي و تاريخ انقلاب اسلامي از طريق آزمون سراسري دانشجو ميپذيرد و تاكنون نزديك به 350 فارغالتحصيل با حداقل يك اثر علمي معتبر داشته است.
همچنين در ادامه دكتر عليمحمد حاضري رئيس گروه جامعهشناسي اين مؤسسه گزارشي از محورهاي مورد تدريس در اين رشته ارائه و طرحهاي پژوهشي و سؤالات موجود در اين مبحث را فهرستوار بيان كرد.
دكتر محسن بهشتي سرشت رئيس گروه تاريخ انقلاب اسلامي پژوهشكده امام خميني نيز با طرح ديدگاههاي خود در خصوص انقلاب اسلامي، نقش آيتالله هاشمي و ساير مؤثرين در انقلاب را بيان و بر لزوم تاريخنگاري صحيح و واقعي به كمك دلسوزاني چون آيتالله هاشمي رفسنجاني تأكيد كرد.
امروز: علیرضا علوی تبار در این نوشتار به بحث درباره راهبرد مناسب برای حرکت به سمت دموکراسی به شکل عقلانی و با کمترین هزینه در شرایط فعلی ایران می پردازد و تاکتیک های پیشنهادی خود برای خروج از بن بست سیاسی کنونی را تشریح می کند.
به گزارش کلمه، این تحلیلگر سیاسی در ابتدا با اشاره به دو گونه نظریات گذار به دموکراسی، شکل های این گذار را با سه معیار طبقه بندی کرده و سپس با معرفی و تشریح سه راهبرد انقلاب، بهبودخواهی حکومتی و جنبش اجتماعی؛ راهبرد مناسب برای شرایط امروز ایران را ترکیبی از "بهبودخواهی حکومتی" و "جنبش اجتماعی" دانسته که به عقیده وی می تواند در نهایت به ایجاد دگرگونی های پایدار و اساسی در نظم جامعه منجر شود.
وی این ترکیب را پاسخگوی این دو پرسش می داند که: چگونه می توان به سوی مردمسالاری حرکت کرد بدون آنکه از "خشونت" یا "نیروی خارجی" بهره گرفت؟ و چگونه می توان از عقلانیت ستیزی و تحمیل هزینه سنگین انسانی و مادی به جامعه پرهیز کرد؟
علوی تبار وضعیت فعلی جریان حاکم را به ظاهر باثبات و پایدار، اما در واقع به شدت شکننده و بحران خیز توصیف می کند. او از سویی به هماهنگی ساختاری و ارزشی در حاکمیت اشاره می کند و برخی تحلیل ها درباره رقابت های درون جناحی فعلی را با تردید مواجه می سازد، و از سوی دیگر به آشفتگی سیاسی و شکاف بین جامعه و ایدئولوپی رسمی اشاره می کند که جامعه ای توده وار اما بسیج ناپذیر پدید آورده و حاکمیت را در معرض تزلزل و بحران قرار داده است.
او سپس با تاکید بر اینکه تحول مردمسالارانه در ایران بیش از همیشه به بازاندیشی، همدلی، هماهنگی و شجاعت نیاز دارد؛ دو گام اصلی و مقدماتی و سه تاکتیک ضروری را پیشنهاد می کند که مشروح آنها را در انتهای این یادداشت می توانید بخوانید.
دکتر علوی تبار این یادداشت را برای انتشار در اختیار کلمه قرار داده است:
بازاندیشی در مورد راهبرد و اقدام
علیرضا علوی تبار
یکم. پذیره (فرض) اصلی این نوشتار این است که مساله آفرین (problematic) امروز ایران "گذار به مردمسالاری" و دست یابی به توسعه سیاسی است. اگر با این پذیره موافق باشیم، پرسش هایی که طرح می کنیم و محدوده هایی که به دنبال پاسخ می گردیم، مشخص شده و از افرادی که پذیره دیگری دارند، متمایز می شویم.
دوم. برای گفت و گوی روش مند و متکی بر تجربیات تنقیح شده بشری، بایستی چارچوب نظری و مفهومی مشخصی برای گفت و گو داشت. از این رو بهره گیری از نظریه های موجود در زمینه گذار به مردمسالاری ضروری است. نظریه های موجود در مورد عوامل، زمینه ها و شرایط گذار به مردمسالاری را می توان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد:
الف) نظریه هایی که بر عوامل و زمینه های ساختاری، کلان و بلندمدت تاکید دارند. در این نظریه ها بر روابط علت و معلولی یا همبستگی میان متغیرهایی چون توسعه اقتصادی، گسترش شهرنشینی، افزایش آموزش و ارتباطات و پیدایش و گسترش طبقه متوسط با مردمسالاری تاکید می شود.
ب) نظریه های کنشگرانه و کوتاه مدت که بر نقش آگاهانه نیروها و کارگزاران اجتماعی و سیاسی در گذار به مردمسالاری تاکید می کنند. نظریه های کنشگرانه را می توان به دو دسته : "جامعه محور" و "حکومت محور" تقسیم کرد. نظریه های جامعه محور بر نقش طبقات اجتماعی و گروههای منزلتی خارج از عرصه حکومتی تاکید می کنند، در حالی که نظریه های حکومت محور نقش و صورتبندی نیروهای سیاسی به ویژه فرادستان حاکم را مورد توجه قرار می دهند.
سوم. عوامل ساختاری و کلان زمینه ساز مردمسالاری حداقلی در ایران امروز به دلیل وجود درآمدهای حاصل از فروش نفت فراهم شده اند. از این رو نظریه های ساختاری و کلان کمک زیادی به فهم وضع موجود و چاره اندیشی در مورد آن نمی کنند.
نظریه های جامعه محور نیز در تبیین وضعیت امروز ما کارآیی محدودی دارند. طبقات اقتصادی در ایران هنور به طور کامل به طبقات اجتماعی تبدیل نشده اند و از این رو نمی توان انتظار "اقدام طبقاتی جمعی" را داشت. به علاوه اقتصاد ایران، اقتصادی رانتی- نفتی است و حکومت از طبقات اقتصادی مستقل بوده و به عنوان نماینده طبقات فرادست اقتصادی عمل نمی کند. بر این نکات باید افزود که " حکومت" در ایران طی سالهای اخیر به طور مداوم از نوعی "اندک سالاری" ( الیگارشی) به نوعی "یکه سالاری" نزدیک می شود. به همین دلیل به طور دائم شرکای قبلی حذف می شوند و تصمیم گیری به طور مداوم "فردی تر" می شود. با توجه به این تکات به نظر می رسد نظریه های "جامعه محور" نیز تنها به صورت جانبی می توانند برای توضیح وضعیت کنونی کشور مورد استفاده قرار گیرند. به ناگزیر چارچوب مفهومی- تحلیلی مورد استفاده در توضیح وضعیت ایران بیشتر بر محور نقش و شکل "فرادستان سیاسی" دور می زند و بر آن تاکید می کند.
چهارم. برای طبقه بندی شکل های گوناگون گذار به مردمسالاری می توان از سه معیار کمک گرفت: ۱- نیروی محرکه یا منشاء حرکت در گذار (بالا، پایین، بیرون)، ۲- روش آغاز گذار (مسالمت آمیز، غیر مسالمت آمیز)، ۳- گستره و ژرفای گذار (از مردمسالاری حداقلی تا مردمسالاری حداکثری). با توجه به اینکه ایران در حال حاضر در مرحله گذار به مردمسالاری حداقلی است، می توان بر مبنای دو معیار دیگر طبقه بندی زیر را ارائه کرد:
پنجم. اگر محور بحث را بر منشأ و نیروی محرکه داخلی برای گذار به مردمسالاری بگذاریم، برای حرکت از وضعیت کنونی به مردمسالاری، سه راهبرد مختلف را ( با توجه به طبقه بندی پیش گفته) می توان ارائه کرد: انقلاب، بهبودخواهی حکومتی و جنبش اجتماعی.
انقلاب راه را برای سر زندگی و پویایی سیاسی و اجتماعی توده مردم می گشاید، اما این راه گشایی را آنچنان به انجام می رساند که نه تنها زمینه ای برای عملکرد عقلانی افراد فراهم نمی شود بلکه زمینه بیش از پیش برای رویکرد و رفتار ضدعقلانی پدید می آید. انقلاب نیروهایی را که خام و پیشتر منفعل بوده اند به صحنه می آورد و به متن اصلی درگیری می کشد. آنان دانش و دغدغه چندانی در مورد پیامد اقدام های خود ندارند و تابع شور و احساس به صحنه می آیند و تابع برنامه و هدف تعریف شده ای نیستند. از سوی دیگر تراکم انتظارات و نارضایتی ها جوی را پدید می آورد که تغییر وضع موجود و سرنگونی نظام قبل هدف می شود و تصوری از جایگزین آن ارائه نمی گردد. به همین دلیل رهبران فرصت پیدا می کنند تا به گونه ای دلبخواه و بدن برخورداری از دیدی دقیق و سازمان یافته به اداره امور و اعمال حاکمیت بپردازند. از این رو انقلاب اگر چه تحولی سریع و همه جانبه را وعده می دهند اما به دوره ای از نفی عقلانیت منجر می شوند که هزینه بسیاری را بر جامعه تحمیل می کند.
بهبودخواهی حکومتی به طور معمول از بالا توسط سیاستمداران و روشنفکران مرتبط با قدرت طرح می شود و سپس نهادهای قدرت تا آنجا که این پیشنهادهای اصلاحی را عملی می بینند، آن را به اجرا در می آورند.
بهبود خواهی می کوشد تا سیر و شتاب تغییرات و بهبود اوضاع را تنظیم کند. بهبودخواهی حکومتی با هدف رفع بحران ها و رفع نارضایتی هایی که منجر به رویارویی با مردم معترض یا آماده اعتراض می شود، انجام می گیرد. بهبودخواهی حکومتی در واقع کلیت وجود نظم موجود را به طور مستقیم به چالش نمی کشد و اگر چه ممکن است به تغییرات اساسی منجر شود اما هیچ گاه این هدف (تغییر بنیادی اوضاع) را دنبال نمی کند و شعارش را نمی دهد. انقلاب از آن رو شکل می گیرد که بهبودخواهی حکومتی تحقق نمی یابد یا اجرای آن چیزی را عوض نمی کند. انقلاب به سان یک حادثه ناگهانی، بدون آنکه کسی به گونه ای سازمان یافته آن را تدارک دیده باشد، روی می دهد، در حالی که بهبود خواهی حکومتی با هدف رفع بحران و کارآتر ساختن شکل اعمال قدرت سازماندهی می شود.
جنبش های اجتماعی بیشتر به گونه ای خودجوش و خود به خودی عروج پیدا کرده و سپس به فوریت سر و سامان می گیرند. از نظر زمانی و مکانی گستردگی قابل توجهی دارند. لزوما مرکزیت و رهبری و ایدئولوژی واحدی ندارند، از پویایی برخوردارند و هم اعضای جدید و گاه سمت و سوی جدید پیدا می کنند. جنبش های اجتماعی تغییر شرایط در یک حوزه معین زندگی اجتماعی را می طلبند. جنبش های اجتماعی بر فعالیتی متکی اند که نه انقلابی حرفه ای اند و نه کارگزار حرفه ای قدرت. بلکه در کنار گذران زندگی روزمره خود، برای اهدافی که به زندگی شان مرتبط است، ستیز می کنند. نکته مهم در جنبش های اجتماعی این است که بیش از آنکه به تغییر ساخت قدرت و تحمیل خود به قدرت بیندیشند، به سازماندهی مردم و تغییر افکار و رفتار عمومی می پردازند.
چگونه می توان به سوی مردمسالاری حرکت کرد بدون آنکه از "خشونت" یا "نیروی خارجی" بهره گرفت؟
چگونه می توان از عقلانیت ستیزی و تحمیل هزینه سنگین انسانی و مادی به جامعه پرهیز کرد؟
به نظر می رسد بهترین راهبرد، ترکیبی از "بهبود خواهی حکومتی" و "جنبش اجتماعی" باشد. این ترکیب از یک سو منجر به دگرگونی "باورها، گرایش ها و رفتارهای مردم" در جریان مبارزه می شود و از سوی دیگر، با آوردن عقلانیت به درون تصمیم گیری های حکومتی و ایجاد حساسیت به خواسته ها و منافع مردم، زمینه را برای تحول در حکومت فراهم می سازد. این ترکیب می تواند در نهایت به ایجاد دگرگونی های پایدار و اساسی در نظم جامعه منجر شود. حافظان وضع موجود به سادگی تن به تغییر و تحول نمی دهند، از این رو کارگزاران بهبودخواهی حکومتی خیلی زود خلع سلاح می شوند. اما همراهی جنبش اجتماعی با به صحنه آوردن مردم و باز کردن راه برای سرزندگی و پویایی سیاسی و اجتماعی اقشار مختلف مردم، این مشکل را حل خواهد کرد.
ششم. برای بحثهای راهبردی، ارائه تصویری مشخص از وضع موجود ضروری به نظر می رسد. به برخی از ویژگی های وضع موجود عرصه سیاست در ایران اشاره می کنیم.
اگر "فرادستان حاکم" را به عنوان مجموعه تصمیم گیرندگان در بزرگ ترین و مهم ترین سازمانها و نهادهای عمومی جامعه تعریف کنیم، با توجه به تصفیه های انجام شده پس از سال ۱۳۸۴ می توان گفت که آنها کم و بیش از نظر "ساختاری" و "ارزشی" دارای هماهنگی و یکپارچگی هستند. به این معنا که شبکه ای از روابط رسمی و غیر رسمی آنها را به یکدیگر پیوند داده و کم و بیش از پایگاه اجتماعی مشابه ای برخوردارند (هماهنگی ساختاری). به علاوه در میان آنها در مورد قواعد رسمی و غیر رسمی رفتار سیاسی و ارزش و اهمیت نهادهای سیاسی موجود اتفاق نظر نسبی وجود دارد (هماهنگی ارزشی). بنابراین اگر اختلافی نیز میان آنها مشاهده می شود به طور عمده بر سر نوع خط مشی هاست. آنها رقابت میان خود را مسالمت آمیز تعریف کرده و برد و باخت در آن را نسبی و نه منازعه ای حیاتی تلقی می کنند. نکته مهم این است که در درون طبقه حاکمه موجود، یک جزء در موقعیت مسلط قرار دارد و با توجه به منابع قدرت و دستگاه ایدئولوژیکی که در اختیار دارد، سایر اجزاء را با یکدیگر هماهنگ کرده و موقعیت سرکردگی هسته اصلی قدرت را حفظ می کند. از این رو وضعیت جریان حاکم را بایستی "با ثبات" تلقی کرد. به دلیل وجود یک "جزء مسلط" نمی توان کشمکش های اجزاء "فرادستان حاکم" را نزاعی مستمر و بدون فیصله تلقی کرد.
در ارتباط حاکمیت کنونی با مردم نیز باید به این نکته توجه کرد که در حال حاضر ما با نوعی آشفتگی (آنومی) سیاسی مواجهیم. به این معنا که شکاف فزاینده ای میان ایدئولوژی رسمی و افکار و رفتار عمومی پدید آمده و هنجارها و همبستگی های جدیدی نیز جای آن را نگرفته است. از این رو اگر چه نوعی تسلط و حاکمیت ایدئولوژیک وجود دارد که بر حاکمیتی کم و بیش یکپارچه متکی است؛ اما در فقدان نهادهای مدنی و سرکوب شدن آنها جامعه توده وار موجود "منفعل " بوده و ظرفیت "بسیج " سیاسی گسترده را ندارد. بنابراین حاکمیتی هماهنگ و دارای سرکردگی در برابر جامعه ای کم و بیش توده وار اما منفعل و بسیج ناپذیر و دارای آشفتگی (آنومی) سیاسی قرار دارد. ترکیب این دو، وضعیت به ظاهر "پایدار" سیاسی را به شدت در مقابل امواج و بحران ها شکننده می کند. هر لحظه می توان با شکاف عمیق در حاکمیت و تلاش هر جناح برای ایجاد سازمان سیاسی و بسیج منابع برای حذف جناح دیگر مواجه شد. موقعیت سرکردگی هسته اصلی قدرت نیز به شدت شکننده است و می تواند با مقاومت های جدی مواجه گردد. به علاوه شرایط بین المللی و اقتصادی نیز به گونه ای است که ممکن است نظام سیاسی را با بحرانی مواجه سازد که کل اجزاء فرادستان حاکم را تهدید کرده و با خطر مواجه سازد.
هفتم . اگر راهبرد مناسب برای گذار به مردمسالاری را "بهبود خواهی حکومتی" همراه با "جنبش اجتماعی" فرض کنیم، به نظر می رسد که دو گام اصلی و مقدماتی برای آغاز چنین راهبردی باید برداشته شود.
گام اول زمینه سازی برای "کنش سیاسی جمعی" است. سیاست ورزی در ایران تعطیل نشده است. محافل گوناگونی برقرار می شوند و افراد اقدامات سیاسی گوناگونی را انجام می دهند. اما آنچه جایش خالی است "کنش سیاسی جمعی" است. روشن است که منظور در جبهه طرفداران مردمسالاری و منتقدان وضع موجود است و نه حکومتیان. اقدامی سامان یافته، سنجیده و جمعی در برخورد با یک واقعه سیاسی، می تواند فضای ناامید کننده و انفعالی کنونی را بشکند.
گام دوم ترغیب و وادار کردن حکومت برای به رسمیت شناختن وجود یک جریان مخالف و منتقد قانونی داخلی و تثبیت وجود این جریان در عرصه سیاست ورزی است.
حکومت ایران ترجیح می دهد با مخالفانی غیرقانونی، غیرمسالمت جو و فعال در خارج از ایران مواجه باشد. در مقابل، مخالفان و منتقدان هستند که نیازمند تثبیت وجود خود و به رسمیت شناخته شدن در داخل اند. تنها پس از به رسمیت شناخته شدن در داخل است که می توان به چانه زنی سیاسی، توافق و سازش و مذاکره اقدام کرد.
ممکن است پرسیده شود که این دو گام اصلی را چگونه باید برداشت؟ در این جاست که مساله "تاکتیک ها" مطرح می شود.
هشتم. راهبرد برابر با روش کلی برای رسیدن به هدف کلی است. اما برای رسیدن به هر هدف کلی باید از مراحلی گذشت. روش گذار از هریک از مرحله ها و مانع ها را "تاکتیک" می گویند.
موفقیت در زمینه تحقق راهبرد، نیازمند اتخاذ تاکتیک های مناسب است. به طور اجمالی به چند مورد از تاکتیک های ضروری اشاره می کنیم.
نخستین تاکتیک، انتخاب شعار است. شعار، روشن کننده ی جهت گیری یک جریان در زمان حال و با توجه به امکانات و محدودیت های موجود است. مردمسالاری خواهان باید شعاری را برگزینند که از یکسو نشان دهنده ویژگی های اصلی هدف و روش آنها باشد. یعنی بتواند نشان دهنده مردمسالاری خواهی، مسالمت جویی، پرهیز از تنش زایی و ستیزه جویی، جذاب برای حداکثر ممکن مردم، درمان کننده دردهای کهنه و واقع بینانه باشد. از سوی دیگر هزینه پایبندی به آن در کمترین حد ممکن باشد و نتوان آن را دستاویزی برای تشدید سرکوب و فشار قرار داد. تصور می کنم به جای شعار "اجرای بی تنازل قانون اساسی" می توان شعار "دفاع از حقوق قانونی مردم" را طرح کرد. این شعار ضمن آنکه ویژگی های پیش گفته را دارد، ما را به گرداب بحث های بی ثمر در مورد تفسیر قانون اساسی نمی کشاند.
تاکتیک دوم، حل مسئله "رهبری جمعی" در جنبش مردمسالاری خواهی است. در شرایطی که احزاب و سازمان های مردمسالاری خواه تحت فشارند و امکان فعالیت ندارند، لازم است جمعی به طور شفاف سخنگویی و رهبری جبهه مردمسالاری خواهی را بر عهده بگیرند. این جمع رهبری کننده می تواند مانع از گسترش مواضع تندروانه به نام جبهه مردمسالاری خواهی شود. به علاوه می تواند ضمن پذیرش دو گرایش (بهبودخواهی حکومتی و جنبش اجتماعی) در درون جبهه اصلاحات از خلط نقش و کارکرد این دو و تعارض میان آنها جلوگیری کند. هر یک از ما باید جایگاه خود را در این دو گرایش مشخص کنیم و الزامات نقشی را که بر عهده گرفته ایم بپذیریم. به علاوه توقعاتمان از دیگران را نیز بر این اساس تنظیم کنیم.
تاکتیک سوم به اتخاذ موضع در مورد مسائل اساسی کشور مربوط می شود. طی ماههای آینده ایران با مسایل متعددی مواجه خواهد شد؛ مسایلی چون: ادامه مذاکرات هسته ای و نتایج آن،تشدید درگیری های موجود میان جناح های حاکم، آشکار شدن پیامدهای بی تدبیری ها و عقل ستیزی ها در عرصه خط مشی گذاری اقتصادی کشور، انتخابات ریاست جمهوری و ...
طرفداران مردمسالاری در هر یک از این موارد باید بتوانند گزینه های ممکن و مطرح را مشخص و طبقه بندی کنند. پس از این بایستی با توجه به ظرفیت نیروهای مردمسالاری خواه در مورد هر کدام به اتخاذ موضع اقدام کرد. اینکه چه موضعی در مورد هر گزینه انتخاب شود، تاکتیکی است که باید در شرایط مشخص اتخاذ کرد. مهم این است که باید بتوانیم انعطاف پذیری و پویایی کافی در نیروهای منتقد و مخالف در تمامی سطوح ایجاد کنیم تا بتوانند سازگار با شرایط به تغییر تاکتیک و اقدامات متفاوت بپردازند.
در مجموع به نظر می رسد که فهرست بالا بلندی از تصمیم گیری های ضروری در مقابل طرفداران مردمسالاری قرار دارد. با پراکنده کاری و بی انسجامی کنونی نمی توان تصمیم گیری مناسب و در زمان مناسب داشت. تحول مردمسالارانه در ایران بیش از همیشه به بازاندیشی، همدلی، هماهنگی و شجاعت نیاز دارد.
راهبردهایی پیشنهادی برای خروج از انسداد سیاسی
امروز: سید حسین رونقی ملکی، وبلاگنویس زندانی که در پی اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شده بود، به اتاق دیگری در این بیمارستان جابهجا و ممنوعالملاقات شده و همزمان خانواده او نیز نسبت به هرگونه خبررسانی درباره وضعیت وی تهدید شدهاند.
به گزارش خبرنگار کلمه، ساعتی پیش ماموران اطلاعات سپاه به اتاق محل بستری حسین رونقی در بیمارستان هاشمینژاد حمله کرده و دیگر ماموران مستقر در اتاق و همچنین پدر و مادر این زندانی سیاسی را از اتاق بیرون کرده و سپس حسین رونقی را به اتاق دیگری در همین بیمارستان منتقل کردهاند.
نیروهای اطلاعات سپاه درباره علت این جابهجایی و نیز شرایط محل نگهداری حسین رونقی توضیحی ارائه ندادهاند و از ملاقات پدر و مادر این زندانی بیمار با او نیز جلوگیری کردهاند. آنها گفته اند که این پدر و مادر صرفا در روزهای تعیینشده برای ملاقات از سوی بیمارستان اجازه خواهند یافت فرزند خود را ببینند.
در همین حال حسن رونقی ملکی، برادر این زندانی سیاسی، نیز ساعتی قبل توسط نیروهای امنیتی به صورت تلفنی تهدید شده است. آنها در این تماس از وی خواستهاند درباره وضعیت برادرش سکوت کند.
حسین رونقی ملکی که یکشنبه شب در پی وخامت حالش به بیمارستان منتقل شده بود، با وجود آنکه خطر از دست رفته کلیهاش وجود دارد، حاضر به شکستن اعتصاب غذا نشده و به همین خاطر از وصل کردن سرم نیز جلوگیری کرده است.
این وبلاگنویس زندانی که از دو سال و نیم قبل بدون مرخصی در زندان به سر میبرد، معتقد است بدون پیگیری کامل درمان در خارج از زندان، امکان بهبود وضعیت او وجود ندارد. به همین خاطر او تاکید دارد که تا زمان گرفتن مرخصی درمانی، به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد.
اما خانواده این زندانی سیاسی نگران اند که ادامه شرایط فعلی به سرانجامی تلخ و ناگوار منجر شود.
جمع گستردهای از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین نیز در نامهای که دیروز در کلمه منتشر شد، هشدار داده اند که رسیدگی نگردن به وضعیت حسین رونقی، ممکن است برای او خطرات جانی در پی داشته باشد. آنها به سابقه مشابه بیتوجهی مسئولان به سلامتی هدی صابر اشاره کرده بودند که به مرگ او منجر شد.
در این نامه همچنین به نظر پزشکی قانونی که در خصوص رونقی ملکی رای به «عدم تحمل کیفر» داده است و همچنین نظر پزشکان متخصص و معالج که بر نگهداری ایشان پس از عمل در خارج از زندان تاکید کرده بودند، اشاره شده است.
سیدحسین رونقی، از روز شنبه گذشته دست به اعتصاب غذا زده است. او قصد خود برای اعتصاب غذا را هفته پیش در نامه ای سرگشاده خطاب به رهبری اعلام کرد و هدفش از این اعتصاب را در قسمتی از نامه مذکور اینگونه شرح داد: «اینجانب در اعتراض به این رویه های غیر قانونی از تاریخ ششم خرداد ۱۳۹۱ اعلام اعتصاب غذا می کنم و مسوولیت حفظ جان من بر عهده مسوولان جمهوری اسلامی است. این اعتصاب غذا در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نظیر برخورداری از مرخصی، تلفن، ملاقات و غیره است.»
دیروز کلمه گزارش داد که سیدحسین رونقی با آنکه از طرف ماموران امنیتی برای شکستن اعتصاب غذای خود تحت فشار است و تهدید شده که او را به زندان باز خواهند گرداند و علیه وی به جوسازی رسانه ای خواهند پرداخت، بر حق مرخصی و پیگیری درمان در خارج از زندان تاکید کرده و حاضر به شکستن اعتصاب خود نشده است.
از سوی دیگر، مسئولین زندان هم که پیشتر اعلام کرده بودند کلیه هزینه های درمانی را تقبل می کنند، اکنون گفتهاند که چون زندان با بیمارستان قرارداد ندارد نمی توانند هزینه ها را پرداخت کنند.
این وبلاگنویس و فعال حقوق بشر هم اکنون دو سال و نیم است که بدون مرخصی در زندان اوین به سر میبرد. وی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در شهر ملکان در نزدیکی تبریز بازداشت و بلافاصله به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد. وی مدت ۱۰ ماه را در سلولهای انفرادی این بند زندان اوین تحت فشارهای روحی و جسمی برای اخذ مصاحبه و اعترافات تلویزیونی قرار گرفت و سرانجام از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
امروز: به گزارش منابع خبری، امیر حسین علوی عضو سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت) شاخه زنجان بازداشت شد.
به گزارش منابع خبری جرس، مهندس امیرحسین علوی عضو سازمان دانش آموختگان شاخه زنجان یکشنبه هفته گذشته (هفتم خرداد ماه) به اداره اطلاعات زنجان احضار و بازداشت شد.
این فعال سابق دانشجویی، نزدیک به ده روز است که در بازداشت اداره اطلاعات زنجان به سر می برد و هنوز از علت بازداشت و وضعیت وی گزارشی منتشر نشده است.
امروز: بهمن احمدی امویی، یکی از روزنامه نگاران زندانی در ایران و از محکومین حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم است، که چند روز پس از انتخابات در منزل مسکونی اش در تهران بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در زندان اوین به سر می برد. وی هر از گاهی برای همسرش ژیلا بنی یعقوب که او نیز روزنامه نگار است و مدتی نیز در زندان بوده، نامه می نویسد و به توصیف زندگی در زندان هر بار از زاویه ای می پردازد.
به گزارش جرس، احمدی امویی، برنده جایزه جهانی هلمن-همت در سال2011 است که به اتهام «نگارش مقالات انتقادی درباره عملکرد اقتصادی دولت احمدی نژاد» در روزنامه «سرمایه» و وب سایت شخصی اش و همچنین سردبیری وب سایت «خرداد نو» در زندان به سر می برد.
این نامه نخستین بار در روزنامه نروژی «نی تید» منتشر شده است
متن کامل این نامه به این شرح است :
ژیلای عزیزم، شب گذشته که مسئولان از بچههای خدمات آن روز خواستند کیسههای زباله را به بیرون بند ببرند، به خاطرم گذشت که تو باید چهار طبقه پائین بیایی و کیسه زباله را جلوی در ساختمان بگذاری. هر روز، تازه خریدهای روزانه هم هست. یادم میآید من روزی چهار، پنج مرتبه برای خرید نمکی که یادمان رفته بود، نان و یا شیر، از این پلهها، بالا و پائین میرفتم، و تو همیشه میگفتی: «بهمن، تو، خسته نمیشوی اینقدر این پلهها را بالا و پائین میروی؟» من هم که به ندرت یکجا بند میشوم، با خوشحالی این کار را میکردم. اما یک خبر خوب برایت دارم، در این 32 ماه به اجبار یاد گرفتم در یک جا بند شوم. آنهم کنج اتاقی 35 متری که 22 نفر در آن زندگی میکنند. راستی یک سؤال هم دارم؟ ژیلا! آیا تو از این همه تنهایی زندگی کردن خسته نشدهای؟
دوشنبهها(روز ملاقات) که میبینمت، یکی از پرسشهای همیشگیام درباره همینجور موارد دست و پا گیر و معمول زندگی است و تو از دوستان و همسایههای خوب و مهربانی میگویی که در این مدت بهتر آنها را شناختی و نمیگذارند خیلی از کارهای معمول را خودت انجام دهی.همسایه هایی که به تو می گویند:« می دانیم همسرت نه به خاطر خودش که برای بهتر شدن زندگی مردم، رنج زندان را به جان خریده است، پس باید یک جوری آن را برای تو جبران کنیم.» پیش خودم میگویم چطور میتوانم از آنها قدردانی کنم.
امروز را اصلاً خوب شروع نکردم. در حقیقت خیلی بد بود. تا شش صبح بیدار بودم. بیرون هنوز تاریک بود و زمستان حکمفرما. بدون هیچ اثری از باران و برف. تنها سوز سرمای زمستان، تازه خوابم برد که نزدیک هشت صبح برای آمار صبحگاهی بیدار شدم. خیلی کوتاه خوابیدم. یادم نمیآید خواب دیده باشم. نوبت آشپزیام بود. فکر کنم قبلاً برایت گفتم. چهار نفریم که کار آشپزی برای 25 نفر را که معمولاً تعدادشان کم و زیاد میشود، انجام میدهیم. من، علی جمالی، سعید متینپور و حسن اسدی زیدآبادی.
اول صبح بعد از آمار صبحگاهی، جمال عاملی که معمولاً شبها نمیخوابد، گفت شطرنج بازی کنیم. دور اول را او برد و دور دوم را من. در حال بازی دور سوم بودیم که با یکی از بچهها سر یک موضوع پیش پا افتاده حرفم شد. نمیدانم چرا پرخاشگر شده بودم. بازی را باختم. البته دلیلش آن جر و بحث نبود، بیشتر وقتها از جمال میبازم. در حال درست کردن ناهار بودم، یکی خبر آورد که شب گذشته چند خبرنگار را دستگیر کردهاند. چهار نفر. دو نفرشان را میشناختم، پرستو دوکوهی و سهامالدین بورقانی.
ناهار چلوگوشت داشتیم. واقعاً غذا پختن برای 25 نفر کار شاقی است. از همه مهمتر بعمل آوردن آن و این که پس از خوردن، آدم فکر نکند چه مزخرفی را خورده است،انرژی زیادی از ما میگیرد. بعضیوقتها به شوخی میگوئیم: ما که کار آیندهمان را داریم. بیرون که رفتیم یک غذاخوری راه میاندازیم.
چهار روز بعد نوبت دوباره آشپزیام است. با انگشتهایم میشمارم. یکشنبه هفته بعد. میخواهم کاری مرغ درست کنم. دستور پختش را علی رشیدی داده است. وقتی در آمریکا بوده از هندیها یاد گرفته است.
دستورش را برای تو هم مینویسم: اول پیاز و سیر را خوب سرخ میکنی. هفت، هشت قاشق غذاخوری پودر کاری به همراه فلفل سیاه، برگ بو و زیره را در دو سه لیوان ماست میریزی و مخلوط میکنی. اگر ماست چکیده باشد، بهتر است. بعد آن را به سیر و پیاز سرخ شده اضافه میکنی و تکههای مرغ را در آن میگذاری. با شعله خیلی کم. یک ساعت بعد کاری مرغ آماده است. هر چند ما اینجا برگ بو و زیره نداریم، اما نوبت بعدی آشپزی، آن را درست میکنم. یادم باشد در ملاقات بعدی از تو بپرسم که آن را پختی یا نه.
مسعود پدرام، سعید جلالی و فرشاد قربانپور سرمای سختی خوردهاند. از آن طرف مسئولان زندان اعلام کردند، تا چند روز آینده گازوئیل نیست و باید با همین آب سرد کنار بیائیم. با خودم گفتم این همه بد بیاری برای یک روز کافی نیست. ساعت 10 شب یکدفعه به سرم زد سیگار بکشم. تا حالا جز یکی دو پوک، در زمان دانشجویی، سیگار نکشیدهام. یادم میآید اولین پوکی که زدم تا چند دقیقه سرفه میکردم. صورتم سرخ شده بود.
از بابک داشاب پرسیدم که کی میخواهد سیگار بکشد، گفت: «همین الآن.»
به او گفتم: من هم یک نخ میخواهم.
علی جمالی و علی ملیحی هم گفتند: حالا که تو میخواهی سیگار بکشی، ما هم یکی دود میکنیم.
بقیه بچهها هم متعجب از این کار من، با کنجکاوی دنبالم راه افتادند تا اتاق 11، اتاقی که روزها محل برگزاری کلاسهای مختلف است و شبها جایی برای سیگار کشیدن و شب بیداری چند نفری از خوابزدگان.
یک نخ سیگار "اسه" ابی را تا ته کشیدم. تند و بیوقفه. از خودم تعجب کردم. فرشاد قربانپور هم اولین سیگارش را کشید. حس خوبی نداشتم. انگار به خودم خیانت کردهام. دهانم طعم گس میداد، صدایم تا مدتی دو رگه شده بود. حالم از خودم به هم میخورد.
علی ملیحی گفت:«امروز، روز خوبی برای رونامهنگاران نبود.» احساس کردم مقداری از عصبیتی که صبح داشتم کاسته شده بود. آخر شب مسابقه فوتبال دو تیم رئال مادرید و بارسلونا بود.
ژیلا، یکهو یاد آن وقتهایی افتادم که برای سرگرم شدن باشیرینکاریهای امیر مهدی، خواهر زاده ی ده ساله ات که خیلی دوستش داریم، به بهانه فوتبال و بازی تیمهای خارجی مخصوصا برزیل و ایتالیا دور هم جمع میشدیم. من طرفدار برزیل بودم و امیر مهدی طرفدار ایتالیا. از قبل مقداری هلههوله میخریدیم و آن لحظهها شده بودند لذت بزرگ زندگیمان.
خاطرت هست آخرین باری که امیر مهدی را به ملاقات من آورده بودی. از این که دروازهبان تیم مدرسهشان شده خوشحال بود و تعریف میکرد که تا به حال چند گل به دروازه خودشان زده است.
خیلی به این حرفش خندیدیم. آن روز گفت که طرفدار تیم مادرید است. اما من برای کل کل با او گفتم من طرفدار بارسلونا هستم. مادریدی ها یک تیم دولتی ـ حکومتی هستند،تیم پولدارها . اما بارسلونا یک تیم مردمی است. او هم زود گفت: من دیگر طرفدار آنها نیستم و بارسلونایی هستم. از اون به بعد هم مرتب برای من پیغام میفرستاد که بارسلونا چه کرده و از این حرفها. آن شب بارسلونا دو بر یک برنده شد.
روز به پایان رسیده بود. اما انگاری هنوز چیزهای بد بیشتری در راه بودند. یکی خبر آورد که دلار امروز 1810 تومان و سکه 750 هزار تومان و کره جنوبی خرید نفت از ایران را به نصف کاهش داده است. به نظر روزهای سختی در پیش داریم. در کمتر از چهار ماه سکه با دو برابر شدن قیمت و دلار با 800 تومان افزایش، یکبار دیگر به مقامات ایران نشان داد که اقتصاد فرمانبردار نیست و بر اساس قوانین خودش کار میکند. اما کو آدمی که از گذشته درس بگیرد و آنها را به کار ببندد. جمهوری اسلامی دست کم چهار مرتبه این شیوه کلنجار رفتن با اقتصاد را تجربه کرده و هر بار نتایج اسفباری را مشاهده کرده است. و من متعجبم که همواره تکرار میکنند یک مسلمان دو بار از یک سوراخ گزیده نمیشود.
29 دی ماه سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان، اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی است که خیلی زود تبدیل به یکی از ناراضیان آن شد. 17 سال پیش در چنین روزی در بیمارستانی در سوئیس درگذشت.
مراسمی برای یادبودش توسط زندانیان ملی -مذهبی درنمازخانه بند 350 برگزار شد. سید امیر خرم، یکی از زندانیان علاقمند به او در 20 دقیقه به سه وجه بارز دینداری، اخلاقگرایی و سیاستورزی بازرگان اشاره کرد. موضوع جالبی بود. با خودم گفتم شاید بد نباشد خلاصهای از آن را برایت بنویسم.
ابتدا از سه نوع اخلاق گفت و سه فلسفه اخلاقی را مطرح کرد: 1ـ اخلاق وظیفهگرا که خود عمل و اقدام را مهم میداند و توجهی به این که چه نتیجهای از آن عمل به دست میاید ندارد. 2ـ اخلاق نتیجهگرا که تمرکزش روی نتیجه عمل و رفتار آدمها است و 3ـ اخلاق فضیلتگرا، بر این اساس اثری که بواسطه اقدام و نتیجه حاصل از آن بر روی فرد میگذارد دارای اهمیت است.
او در ادامه بحث به دو سیاست نتیجهگرا و فرایندگیر اشاره کرد و در انتها دو نوع اسلام فقهی و معرفتی را مورد توجه قرار داد. اسلام فقهی به گفته خرم تنها به دنبال پوسته و ظاهر دین است. در ظاهر و در یک جامعه مردم نماز بخوانند، روزه بگیرند، صدای اذان به موقع از جاهای مختلف شهر پخش شود و زنان حجاب داشته باشند، کفایت میکند.یعنی همان مشخصات جمهوری اسلامی ایران. اما این که چه نتیجهای از این ظواهرگرایی و آئینگرایی حاصل میشود چندان مورد توجه و اهمیت اسلام فقهی نیست. برای همین اگر به زیر پوست جامعه برویم و کمی با دقت بیشتری به آن توجه کنیم اثری از فلسفه نماز که باز داشتن فرد از فساد و فحشا و عمل منکر است نمیبینیم. نتایج روزه و دیگر آئینهای ظاهری اسلام هم به همچنین. در واقع از نظر ظاهری جامعه به نظر اسلامگرا است اما در عمل اثری از دستورات اسلام در آن نیست. برای همین است که در جامعهای مثل ایران بیشترین نرخهای فساد، ناهنجاریهای اجتماعی، طلاق، دزدی و عدم اطمینان و عدم امنیت روانی را شاهد هستیم.
سخنران در انتهای بحث خود اینطور نتیجه گرفت که مهندس بازرگان در تمام دورانهای زندگی اجتماعی ـ سیاسیاش اخلاقگرایی فضیلت محور، سیاستورزی فرایندگرا و دیندار معرفتی بود.
همینطور که او حرف میزد، دیگر توجهی به سخنانش نداشتم. داشتم فکر میکردم 17 سال پیش در چنین روزی کجا بودم. یادم افتاد که در بندر عباس بودم و برای یک شرکت فنی ـ مهندسی که در کار توسعه پالایشگاه آن بود، کار میکردم. یک روز بعد از ظهر، در واقع فردای روزی که مهندس بازرگان فوت کرد در صفحهای از روزنامه اطلاعات خبرش را خواندم.
بعد گفتم حدس بزنم که تو آن روز کجا بودی. در مراسم تشییع جنازه بودی. خودت برایم تعریف کردی، آن روزها یک دانشجوی جوان بودی و در کنار روزنامه همشهری در مجله ایران فردا (تحت مسوولیت مهندس عزت الله سحابی) نیز کار میکردی و قرار بود که پوشش خبری مراسم را برای ایران فردا بنویسی.
تازهگیها در جایی خواندم هیچ آدمی نمیتواند روند زندگی پنج سال بعدش را حدس بزند. نویسنده، این جمله را درباره مردم کشورهای اروپایی نوشته بود که با توجه به قابل پیشبینی بودن بسیاری از مسائل، سرانجام اتفاقاتی میافتد که به راحتی مسیر زندگی آدم را عوض میکنند. حال تصور کن یک آدم ایرانی با این جامعه بیثبات تا چند ماه آیندهاش را میتواند حدس بزند؟
آخر شب در اتاق ورزش با محمد طاهری قزوینی از زندانیان نهضت آزادی حرف میزدم. از او خواستم کمی از خودش بگوید. بارها او را در روزهای ملاقات از پشت شیشه های کابین دیدهای. خیلی آرام و متین است. تمام کارها و حتی حرفزدنهایش را به قدری با آرامش انجام میدهد که آدم فکر میکند او برای همیشه زمان در اختیار دارد، برای همین هیچ اثری از عجله در او نمیبینی. با همان آرامش همیشگیاش، کمی فکر کرد و گفت: «مهندسی سازه خواندهام. سال 73 برای یک شرکت مهندسی مشاور کار میکردم.»
بعد با لبخندی که روی لبانش نقش بسته بودف ادامه داد: «روزی که قرار بود از زندان به دادگاه برویم، دستبند به دستمان زدند و با یک مینیبوس از اتوبان نیایش و کردستان رد شدیم. شرکتی که در آن کار میکردم آن پلها و بخشی از اتوبان را ساخته بود. در دادگاه قاضی مقیسه به من گفت که تو به کشور و مملکت خیانت کردهای. به او جواب دادم، همین الان از روی پلها و اتوبانهایی که ساختهایم عبور کردیم تا به دادگاه برسیم؛ در روزهای افتتاح مرتب از ما تقدیر و تشکر کردند و با ما عکس یادگاری میگرفتند و لوح یادبود رد و بدل کردند. حالا ما شدهایم خائن به این مملکت، فقط به این دلیل که متفاوت با شما اندیشیده ایم و به حکومت انتقاد کرده ایم.»
آن شب خیلی دیروقت خوابیدم. اصلاً تمام برنامههای عادی زندگی اینجا به هم ریخته است. شبها بیداریم و روزها خواب. معمولاً وقتی بیدار میشوم، خوابهایم را به یاد ندارم. اما صبح روز شنبه کاملاً موضوع خواب کوتاهی که داشتم، در خاطرم مانده بود. هر چه میخواستم به آن فکر نکنم نمیشد. مرتب جلو چشمهایم بود. در کوبا بودم. تا چشم کار میکرد، جنگل و سبزه بود. درختهای استوایی و درختهای موز تمام اطرافمان را گرفته بود. سوار یک کشتی قدیمی و زهوار در رفته بودیم و از مسیر رودخانه از میان جنگل میگذشتیم. مرد ریشویی در کنارم ایستاده بود. انگار رابطه خوبی با هم داشتیم، مرتب اسم مرا صدا میزد. از یکی پرسیدم آن مرد کیست، انگار که تعجب کرده باشد، گفت: فیدل.
هیچ شباهتی با عکسهایی که از او دیدهام نداشت، قدش کوتاه بود و چاق به نظر میرسید. طوری رفتار کرد که انگار سوار کشتی گرانما هستیم. همان کشتیای که او و چه گوارا را از مکزیک به سواحل کوبا رسانده بود.
هنوز هم نمیدانم چرا چنین خوابی دیدم. شاید به خاطر این باشد که این روزها با امید کوکبی، زبان اسپانیولی تمرین میکنیم. نمیدانم. یادم افتاد که شب قبل، حسن زیدآبادی خبری را گفته بود که براساس آن فیدل کاسترو هم نامزد شدن فیلم "جدایی نادر از سیمین" در میان هشت فیلم دیگر برای اسکار را تبریک گفته بود. چیزی که خود مقامات ایران اصلاً برای شان مهم نیست. حتی از همین حالا شروع به تخریب آن هم کردهاند.
به هر حال هر چه بود، بعد از مدتی خوابی را دیده بودم که هم برایم جالب بود و هم فراموشش نمیکردم و از همه مهمتر خارج از محیط زندان بود. بعد از ظهر آن روز خبری آمد که یک زندانی سیاسی از کوبا پس از 50 روز اعتصاب غذا درگذشته است.شاید تعبیری برای آن خوابم بوده باشد.
یکشنبه دوم بهمن ماه را خوب شروع نکردم. شل کن، سفت کن سرماخوردگیام که حالا دیگر خیلی طولانی شده، اعصابم را به هم ریخته است. خودم هم دیگر از این وضعیت خسته شدهام. از خواب که بیدار شدم نفس کشیدن برایم سخت بود و گوشهایم گرفته بود. صداها را به زحمت تشخیص میدادم.
روز قبل از دکتر زندان کمک خواسته بودم. او هم دو آمپول 800 میلیگرمی برایم تجویز کرد که امروز اولیاش را تزریق میکنند.
با این وجود به حیاط بند رفتم. آسمان صاف بود و هیچ اثری از لکههای ابر در آن دیده نمیشد. برفی که از دو شب پیش باریده بود حالا دیگر کاملاً آب شده بود. نور خورشید هم چندان توانی برای گرم کردن نداشت. هنوز باید یک ماه دیگر بگذرد، تا بتوانی گرمایش را خوب حس کنی.
علی رشیدی، اقتصاددان منتقد دولت با کلاهی بر سر و چشمانی که نشاط و زندگی و شیطنت جوانی را در آنها میتوانی بخوانی با عبداللـه مؤمنی پینگپونگ بازی میکرد. مرد شوخطبعی است. حالا او مسنترین زندانی بند است. 73 سال دارد. عبداللـه از او شکست خورد. پشت سرش من هم از او باختم.
با خنده گفت: «شما جوانهای انقلاب اسلامی نمیتوانید حریف من شوید.»
گفتم: شما رفتید انقلاب کردید، حالا ما را درگیر مصیبتهایش کردهاید، هر چند خودتان هم نتوانستید از تبعاتش قصر در بروید.
گفت: «ببین، احمدی جان، من از آنهایی بودم که موافق تغییر رژیم شاه بودیم. اما 48 روز پس از پیروزی انقلاب، در 11 فروردین 58 فهمیدم که این آن حکومتی نیست که ما دنبالاش بودیم. همان روز به همسرم گفتم، خانم، تا خرخره کلاه سرمان گذاشتهاند.» و با دستهایش به خرخرهاش اشاره کرد.
خندید و اضافه کرد: «جالب اینجاست که هنوز خیلیها این را نفهمیدهاند. »
این حرف دکتر علی رشیدی به ذهنم انداخت که از برخی از زندانیها بپرسم که اگر بخواهند امروز و پس از 33 سال که از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، دستاورد جمهوری اسلامی را در یک جمله، خلاصه کنند، چه خواهند گفت.
ابتدا از محسن امینزاده(معاون وزارت خارجه در دولت اصلاحات) شروع کردم. نوبت شهرداریاش بود و در حال شستن ظرف، کمی فکر کرد و گفت:« استقلال، استقلال سیاسی.»
علیرضا ...،فعال سیاسی با همان حالت همیشگیاش که با آرامش حرف میزند، سرش را پائین انداخته بود و انگار به جلو پایش زل زده باشد، گفت: "نکبت و فلاکت."
جواد مظفر(نویسنده و ناشر )در حال خارج شدن از کلاس درس انقلاب اسلامیاش بود. کلاسی که در آن خاطرات خود را از انقلاب برای تعدادی از زندانیان بازگو میکند. در جوابم گفت: «اسلامگریزی مردم. چرا که آنقدر رفتارهای نامناسب از حاکمان خود به نام اسلام دیده اند که از اسلام گریزان شده اند، هرچند که بسیاری از این اعمال ارتباطی به اسلام راستین ندارد. »
فیضاللـه عرب سرخی(معاون وزارت بازرگانی دولت اصلاحات) همان حرف امینزاده را تکرار کرد؛ استقلال سیاسی. اما در ادامه گفت: «تا هفت، هشت سال پیش میشد چیزهایی از دستاوردهای مثبت انقلاب اسلامی گفت، اما حالا دیگر به زحمت میتوان به موردی اشاره کرد. غیر از همان استقلال سیاسی. »
علیرضا بهشتی شیرازی(مشاور میرحسین موسوی) "جنبش مبارکه سبز" را میوه و دستاورد انقلاب 57 دانست و افزود: «اما دلم نمیخواست در مقابل این پرسش قرار بگیرم.»
محسن .... نیز با افسوسی که میتوانستی در چهرهاش ببینی، گفت: «واقعا هیچ.» و بعد توضیحاتی درباره چرایی این "هیچ" داد.
از ... هم پرسیدم،خیلی نیاز به فکر کردن نداشت،گفت :«به نظرم جمهوری اسلامی موجب نهادینه کردن دروغ، فساد و ناکارآمدی در حل ابتداییترین مسائل و مشکلات جامعه بوده است.»
ژیلای عزیزم، اگر تو بخواهی به همین سوال جواب بدهی، چه خواهی گفت؟
تا یادم نرفته بد نیست به این موضوع اشاره کنم که در اینجا چند زندانی داریم که مسلمان بوده اند و تازه مسیحی شده اند و به همین جرم هم الان در زندان اند.
آدم را یاد این حرف جواد مظفر میاندازند: "اسلام گریزی مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی"
فعلاً تعدادشان چهار نفر است. همه جوان و زیر 40 سال. یکی- دوتایشان هم به درجات بالایی رسیدهاند و حالا مبلغ دین مسیحی هستند. کلیسای خانگی داشتند و آن را اداره میکردند.
قبلاً شنیده بودم، چنین پدیدهای در جامعه شروع شده، اما هرگز این فرصت دست نداده بود که از نزدیک با آنها برخورد کنم. حرفهای جالبی برای شنیدن دارند که شاید در نامه های بعدی برایت بنویسم.
مواظب خودت باش.
بیشتر از همیشه دوستت دارم.
بهمن احمدی امویی
یکشنبه دوم بهمن 1390/ بند 350 ـ زندان اوین
امروز: افزایش دارایی بانکهای خصوصی ناشی از خصوصی سازی چهار بانک دولتی بوده است.
به گزارش خبرآنلاین؛ خبر جهش دارایی های بانکهای خصوصی طی دو سال گذشته، بسیار جالب به نظر رسید، براساس خبر منتشر شده حجم دارایی بانکهای خصوصی در کشور طی سال 88 تا بهمن ماه سال 90 معادل 460 درصد رشد کرده و در خبر با گرد کردن این عدد عنوان شده بود که دارایی بانکهای خصوصی در کشور شش برابر شده است.
اما، اگر نگاهی دقیق تر به گزارش منتشر شده بانک مرکزی از دارایی های بانکهای خصوصی داشته باشیم؛ می بینیم که این رشد چندان هم که عنوان می شود واقعی نبوده است، یعنی بخش خصوصی در ایران نتوانسته است به خودی خود چنین جهشی را تجربه کند.
در گزارش بانک مرکزی آمارهای مربوط به بهمن سال 88 تا بهمن سال 90 منعکس است و نکته اصلی در جهش اتفاق افتاده بین بهمن و اسفند سال 88 بوده، که بنابر متن گزارش در اسفند سال 88 تراز دارایی ها و بدهیهای چهار بانک صادرات، ملت، تجارت و رفاه از جمع بانکهای تجاری دولتی خارج و در جمع تراز بانکهای خصوصی و موسسات مالی و اعتباری مجوز دار بانک مرکزی لحاظ شده است.
این جابجایی باعث شده است جمع دارایی های بانکهای خصوصی طی یک ماه از 79.6 هزار میلیارد تومان به 286 هزار میلیارد تومان افزایش یابد، بنابراین اگر بخواهیم به درستی محاسبه کنیم باید وضعیت دارایی بانکهای خصوصی را طی اسفند سال 88 تا بهمن سال 90 (تاریخ آخرین گزارش رسمی منتشر شده از سوی بانک مرکزی از تراز دارایی و بدهی بانکهای کشور) مورد مقایسه قرار گیرد.
براین اساس دارایی بانکهای خصوصی در کشور اعم از بانکهایی که از بدو تاسیس خصوصی بوده اند و بانکهایی که به تازگی از دولتی به خصوصی تغییر وضعیت پیدا کرده از حدود 286 هزار میلیارد تومان به 445 هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است یعنی رشدی معادل 55 درصد، بنابراین اگر بخواهیم خبر فوق را تصحیح کنیم باید بگوییم طی دو سال دارایی بانکهای خصوصی کشور 1.5 برابر شده است.
البته این افزایش دارایی هم قابل تامل است، زیرا در شرایط اقتصادی که در کشور شاهدش هستیم رشد 55 درصدی دارایی ها نیز جای تقدیر بسیار دارد.
اما در این تراز دارایی چند نکته قابل تامل است، بر اساس ارقام مندرج در تراز نامه میزان بدهی های دولت به بانکهای خصوصی طی اسفند سال 88 تا بهمن سال 90 حدود 5 هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده و این در حالی است که طی همین دوره میزان سپرده و وجوه دولتی در اختیار بانکهای خصوصی از حدود 4.8 هزار میلیارد تومان به رقمی معادل 1.3 هزار میلیارد تومان کاهش داشته است.
به عبارت دیگر نسبت بدهی به سپرده دولت در بانکهای خصوصی از حدود 39 درصد به 8 درصد کاهش نشان می دهد، این به معنی افزایش برداشت دولت از منابع بانکهای خصوصی است که به شدت توان این بانکها را در ارایه تسهیلات به بخش های غیر دولتی را کاهش می دهد.
این در حالی است که نسبت سپرده های قانونی بانکهای خصوصی به کل سپرده های این بانکها از حدود 7 درصد در اسفند سال 88 به 6.5 درصد در بهمن سال 90 کاهش پیدا کرده است که به معنی تلاش بانک مرکزی برای افزایش توان تسهیلات دهی بانکهای خصوصی بوده؛ ولی با توجه به افزایش حجم بدهی دولت به بانکهای خصوصی این کاهش سپرده قانونی نتوانسته است، توان تسهیلات دهی بانکها را به میزان تقاضای موجود در بازار پولی کشور افزایش دهد، نتیجه این روند که همزمان با کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی در بازار رسمی صورت، افزایش شدید قیمت پول در بازار غیر رسمی و رونق گرفتن مبادلات ربوی و شبهه ربوی در بازار سیاه پولی کشور بوده است، افزایش شدید نرخ پول در بازار سیاه در سالهای اخیر بی سابقه بوده است به طوریکه عنوان می شود قیمت پول در بازار ربوی امروز تا دو برابر سال 88 رسیده است.
البته نباید از این موضوع غافل ماند که بانکهای خصوصی با تکیه بر برخی شرکتها به طور مثال لیزینگ به صورت رسمی سهمی از بازار ربویی پول دریافت می کنند و به نوعی با استفاده از تبصره هایی به دور زدن قوانین در مورد کاهش نرخ سود بانکی مشغول هستند.
امروز: روزنامه مردم سالاری نوشت : هفدهم خرداد ماه 1385، هنوز چند هفته ای از ادعای «الهام بودن نامه احمدینژاد به بوش» در خطبههای نماز جمعه تهران نگذشته بودکه اظهارات رئیس دیوان محاسبات آن را تکمیل کرد. وی که مسوول ارائه آمار تخلفات دولتی بود، با خشنودی اعلام کرد که «مدیران دولت نهم پاکدامن هستند و بدین سبب امسال آمار تخلفات ارائه نمیدهیم» اما این سخن رحیمی در مقابل سخن دیگرش بسیار متعادل بود. شاه بیت اظهارات او این جمله بود که «یکی از مسلمانان سوریه معتقد بود اگر بنا بود بعد از پیامبر (ص)، پیامبری بیاید آن، احمدی نژاد بود»! این جمله در جلسه همایش مدیران دیوان محاسبات و در حضور شخص احمدی نژاد بیان شد اما در زمان بیان هیچ اعتراضی به آن صورت نگرفت؛ البته محمود احمدی نژاد روز بعد از انتشار خبر این سخنرانی به قزوین سفر کرد و گفت: ما مقدمه یک اتفاق بزرگ هستیم!بعد از انتشار سخنان محمدرضا رحیمی واضح بود که اعتراضات به این سخنان از هر سو به گوش برسد، چه اینکه این سخنان را کسی گفته بود که وظیفه نظارت و مقابله با تخلفات دولتی را بر عهده داشت و معلوم است که با چنین نگاهی، عملکردش چگونه خواهد بود، ضمن آن که در آنروزها هنوز این سخنان عادی نشده بود و بسیاری اعتقاد داشتند که چنین ادعاهایی ضربات جبران ناپذیری به اعتماد عمومی و اعتقادات دینی وارد میسازد.
سیدرضا اکرمی عضو جامعه روحانیت مبارز در آن زمان از اولین کسانی بود که خواستار برخورد با چنین اظهاراتی شد و گفت: باید با تعاریفی که به منظور مبالغه و غلو اظهار میشود، برخورد کرد و جلوی نشر و پخش آن را در جامعه گرفت... این مساله (اظهارات رحیمی) شبیه همان چیزی است که حتی در نماز جمعه گفت و آن هم درکشور موج درست کرد. این گونه تعابیر خالی از اغراق و مبالغه نبوده و به یقین به ضرر تشیع و اسلا م خواهد بود.
محمد خوش چهره نماینده اقتصاددانی که در آن روزها دست از حمایت احمدی نژاد برداشته و به منتقد اقتصادی رفتار دولت تبدیل شده بود نیز هشدار داد: «حمایتهای نسنجیده و غیرمتعارف دستگاههای نظارتی از بخشهای دولتی، جایگاه دستگاههای نظارتی ملی را به دستگاههای نظارتی دولتی تقلیل میدهد.»
وی همچنین خواستار آن شد که روحانیت به نقل قول رحیمی از فرد سوریه ای پاسخ بدهند. اما از سوی دیگر عبدالله کعبی نماینده دیگر مجلس گفت که خود احمدی نژاد در همان جلسه باید جلوی سخنان او را میگرفته و به وی تذکر میداده است. این نماینده مجلس هفتم با بیان اینکه مردم، رئیس دولت انتخاب کردهاند نه چیزی فراتر از آن گفت: «علت تشکیل دیوان محاسبات، نظارت بر مسائل بودجه ای و وضعیت مدیران است. اگر واقعا مدیران تخلفی نمیکنند، پس بیائیم این دیوان را جمع کنیم چون نیازی به آن نداریم.»بالاخره شش روز پس از انتشار سخنان مورد اعتراض واقع شده، محمدرضا رحیمی نامه ای خطاب به حداد عادل نوشت که در آن آمده بود: «بنده در سخنرانی کوتاه خود عرض کردم برای رعایت وقت، آمار تخلفات را ارائه نمیدهم و ابراز امیدواری کردم که میزان و ابعاد تخلفات دستگاههای دولتی از قوانین و مقررات جاری کاهش یافته یا کلا از میان برود تا به این وسیله کار دیوان نیز کاهش یابد. همچنین غرض اینجانب از بیان مطلبی از قول یک شهروند از یک کشور اسلامی دیگر که بر اغراق آمیز بودن آن تاکید کردم، صرفا جز این نبود که تاکید نمایم وقتی جهان اسلام چنین نگاهی به ما دارد، وظیفه ما در حفظ و حراست از این نظام اسلامی بسیار سنگین تر و دشوارتر خواهد بود.»بعد از این توضیحات یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس هفتم هم به تشریح جلسه اعضای کمیسیون مزبور با رحیمی پرداخت و عنوان کرد که متن پیاده شده اظهارات رحیمی در جلسه آن کمیسیون قرائت شده که نشان میدهد با متن منتشر شده در رسانهها تفاوت دارد. با این همه اینگونه توضیحات چندان قانع کننده نبود، همچنان که بلافاصله بعد از قرائت نامه رحیمی خطاب به حداد عادل، عماد افروغ رئیس وقت کمیسیون فرهنگی مجلس با اعلام اینکه توضیحات رحیمی قانع کننده نیست، گفت: «احساس میکنم آقای رحیمی از صلاحیت لازم برخوردار نیست و خواهان استعفا یا عزل ایشان از این مقام حساس و کلیدی هستم.»افروغ همچنین پاشنه آشیل دولت احمدی نژاد را تملقها و چاپلوسیها دانست و گفت: «تملق و چاپلوسی در تمام دورهها بوده است اما الان این فضا در دوره دولت نهم باهاله ای از قداست همراه شده که این خطر جدی است و باید از آن جلوگیری شود.» وی همچنین خبر داد که نمایندگان نامه ای خطاب به حداد عادل رئیس مجلس تنظیم کرده اند که در آن خواستار عزل یا استعفای رحیمی شده اند؛ نامه ای که البته هیچ فایده ای نداشت!از سوی دیگر اما نمایندگانی هم در مجلس هفتم وظیفه دفاع از محمدرضا رحیمی را بر عهده گرفتند.
احمد بزرگیان از اعضای فراکسیون اصولگرای مجلس هفتم گفت: گروهی به سوءاستفاده از اظهارنظر اخیر رحیمی درصدد تضعیف و تخریب وی هستند.محمدرضا رحیمی پس از این جریان همچنان رئیس دیوان محاسبات ماند تا سال 1387 که به عنوان معاون حقوقی پارلمانی احمدی نژاد انتخاب شد و سپس 3 ماه پس از انتخابات سال 1388 در 22 شهریور ماه توسط محمود احمدی نژاد به سمت معاون اولی منصوب شد!
امروز: سایت دبکا نزدیک به نهادهای اطلاعاتی اسرائیل ادعا کرد: اوباما رئیس جمهور امریکا مجددا نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل را متقاعد به عدم حمله به تاسیسات ایران در ماه های آینده کرده است.
به گزارش انتخاب، آمریکا با قول تحریم های جدید علیه ایران در صورت شکست مذاکرات مسکو، حمایت سران رژیم صهیونیتسی را به خود جلب کرد.
دبکا در ادامه به تحریم های جدید آمریکا در صورت شکست مذاکرات اشاره اشاره کرد.
1. در یکم ژوئیه، اروپایی ها تحریم هایی علیه صادرات نفت و بانک های ایران اعمال می کنند.
2. در پاییز، دولت امریکا مهمترین سلاح اقتصادی خود را بیرون می آورد: تحریمی که بواسطه آن هواپیماهای و کشتی ها نمی توانند به ایران بروند. هر هواپیمایی که در ایران فرود آید، از فرود در فرودگاه های اروپای غربی و امریکا منع می شود.
همچنین، ورود کشتی ها به بنادر ایران به طور اتوماتیک منجر به ممنوعیت از ورود آنها به بنادر اروپا و آمریکا می شود.
دبکا مدعی شد: این تحریم می تواند ایران را بدون اینکه گلوله ای شلیک شود، از طریق هوا و دریا محاصره کند.
برنامه های تحریم آمریکا موجب شده است که محمد علی جعفری فرمانده سپاه ایران در روز 31 می به جزایره سه گانه سفر کند.
سفر جعفری تذکری به آمریکا مبنی بر تونایی بستن تنگه هرمز در صورت محاصره هوایی و دریایی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر