
میزان: جعفر گنجی و آرش نجبایی، طی روزهای گذشته در تهران بازداشت شدند.
به گزارش «میزان خبر»، این علاقه مندان نهضت آزادی ایران طی یک هفته گذشته، توسط وزارت اطلاعات بازداشت شدند.
بنا گزارشات رسیده جعفر گنجی شامگاه ۲۵ بهمن در منزل خود بازداشت شد. همچنین آرش نجبایی روز یکم اسفند در پی احضار به دفتر پیگیریهای وزارت اطلاعات بازداشت شده است.
تا کنون هیچ خبری از محل نگهداری و علل بازداشت این دو به دست نیامده است.

مهدی کروبی در نامه ای به قوه قضائیه خواستار رسیدگی به وضعیت اسفناک اسلام نماها شد.
به گزارش سحام نیوز متن این نامه بدین شرح است:
بسمه تعالی
جناب آیت الله آملی لاریجانی
با سلام و عرض تحیت
متاسفانه مجدداً فجایع شب های قدر، البته با شدتی بیشتر؛ در حال رقم خوردن است. شب های متوالیست که تعداد صدنفر موتور سوار به همراه چند روحانی نما هر آنچه از دستشان برآمده و در توانشان بوده در جهت فحاشی، حتاکی و برهم زدن آسایش و آرامش مردم مشنطقه انجام داده اند. این افراد مراسم شان را با به کار بردن زشت ترین کلمات در رابطه با "به اصطلاح سران فتنه" و نیز برخی سران و مقامات حکومتی و خانواده آنان آغاز؛ و با دعا و طلب طول عمر برای "مقام رهبری" به پایان می رسانند! خلاصه اینکه با کف و صوت و فحاشی و سینه زنی و دعای فرج؛ به خیال خامشان در حال خدمت به اسلام و مسلمین هستند! جالب است این افراد با لحظه شماری برای پایان بردن کار فرهنگی شان به دنبال ورود به ساختمان و قتل ساکنین آن هستند!
ریاست قوه قضائیه
آسایش و آرامش از مردم منطقه گرفته شده و استرس و نگرانی برای ساکنین به صورت وحشتناکی بوجود آمده است. من برای آبروی حکومت به شما می گویم که این نوع رفتار از اسلام و جمهوری اسلامی و روحانیت عبور کرده و نگران این جریان بوده و هستم.
بنده درخواستی دارم از جنابعالی که به زودی و از طریق قانونی، وعده هایی را که در سخنرانی ها داده اند، عملی گردد و دادگاهی علنی تشکیل گردد تا کیفرخواست و دفاعیات مطرح گردد. باشد که در دادگاهی عادل و علنی، مردم به حقیقت آگاهی یابند.
در پایان به عوامل اصلی این محرکات مذبوحانه، اعلام می کنم که به یاری خداوند هیچ گونه تزلزلی در استواری مهدی کروبی در دفاع از حقوق برحق مردم ایران بوجود نخواهد آمد و تا آخرین لحظه در کنار مردم خواهم ماند.
والسلام
مهدی کروبی
۱اسفند ماه
آنچه میخوانید ترجمهای از گفتوگوی شبکهی تلویزیونی الجزیره با طارق رمضان، اسلامشناس دانشگاه آکسفورد و نوهی بنیانگذار اخوانالمسلمین مصر است.او متولد سوییس و دانشآموختهی دانشگاههای ژنو سوییس و الازهر مصر در رشتههای ادبیات فرانسه، عربی و علوم اسلامی است.
از جنجالیترین موارد زندگی این پژوهشگر که در دانشگاههای مختلف جهان غرب به تدریس پرداخته است، مسئلهی عدم صدور ویزای آمریکا برای او بود که با وساطت وزیر امور خارجهی آمریکا پایان یافت.آقای رمضان یکی از مهمترین تئوریسینها در بین روشنفکران عرب است. او با دفاعی جانانه از فرهنگ غرب در برابر مسلمانان از یکسو و نقد هراس رادیکال از اسلام در برابر غربیان از سویی دیگر امروزه جایگاهی ویژه یافته است.
در این گفتوگو او بر جایگزینی دموکراسی به جای دیکتاتوری مبارک تاکید میکند و ترس غرب از اسلامگرایی را بیشتر مبتنی بر ایدئولوژی میبیند تا واقعیت جاری در مصر. این استاد دانشگاه از تغییرات اخوانالمسلمین در 80 سال گذشته میگوید و شباهت میان حزب و اسلامگراییای که بعد از انقلاب اسلامی در ایران دیده شد را رد میکند.به عقیدهی او، نگاه اخوانالمسلمین بیشتر به ترکیه است تا به ایران.در سوی دیگر این گفتوگو، اسلاوی ژیژک، منتقد اجتماعی و فیلسوف جنجالی و رادیکال از اسلوونی نشسته است.
این فلیسوف حتی لیبرال دموکراسی غربی را راه خروج از بحران نمیداند و به دنبال راه جدیدی است.
او در دانشگاههایی چون پرینستون، نیویورک، میشیگان، کلمبیا، شیکاگو و کالیفرنیا درس داده، اما در عین حال لحظهای در انتقاد از آمریکا و سیاستهای آن تردید نکرده است. آقای ژیژک خود را یک کمونیست میداند، اما با تعریفی که خود از کمونیسم دارد.
او در بخش پایانی صحبتهایش به ناآرامیهای بعد از انتخابات ایران و جنبش سبز اشاره میکند، از موسوی نام میبرد و مقایسهی انقلاب اسلامی و انقلاب مردم مصر را از پایه بیاساس میداند.
این گفتوگو چندروز پیش از کنارهگیری مبارک انجام شده، اما امروز که مبارک در قدرت نیست خواندنیتر است. چون حال که نتیجه را میدانیم موضع غرب و نگاه روشنفکران، در آن زمان را به خوبی آشکار میسازد. همچنین نگرانیهای غرب و راهکار مردم مصر برای بعد از کنارهگیری مبارک ملموستر از پیش است.
الجزیره: در شرایطی که بحران در مصر همچنان ادامه دارد پرسش این است: آیا این روح انقلابی به حاصلی قابل لمس بدل خواهد شد یا مردم مجبور خواهند شد به شرایط قبل از ناآرامیها- رژیم مبارک- بازگردند؟ در حالی که معترضین به کمتر از برکناری مبارک رضایت نمیدهند دولتهای غربی بهطرز آشکاری در موضعگیریهاشان تردید کردهاند. آیا عبور از یک رژیم خودکامهی سکولار، به سرکار آمدن یک حکومت مذهبی تندروی درتعارض با غرب و دشمن با اسراییل میانجامد؟ مصر به دنبال تعیین سرنوشت و ساختن آیندهای جدید است. آیا جایگزین دیگری هم فراتر از این غالبهای قدیمی وجود دارد؟ آیا ناآرامی در مصر میتواند به جایگزینهای سیاسی جدیدی منجر شود یا خیر؟ آیا یک انقلاب در مصر در حال رخ دادن است؟
طارق رمضان: بله به عقیدهی من همینطور است. آنچه در تونس اتفاق افتاد و اکنون در مصر در حال وقوع است باورنکردنی و البته همچنان غیر قابل پیشبینی است. هرچه هست یک انقلاب است و ما باید به مردمی که میگویند: «دیکتاتوری کافی است، کار مبارک و رژیمش تمام است» گوش کنیم. آنچه ما به دنبال آن هستیم، دموکراسی و شان و منزلتی است که لیاقت آن را داریم. این آن موضوعی است که باید فهمیده شود. هر تصوری که بر این باور استوار باشد که یا رژیم فرد مطلقه و یا اسلامگراهای رادیکال بیشتر بر مبنای پیشفرضهای ایدئولوژیک است تا واقعیتی که در مصر در حال وقوع است. انقلاب مصر در شرایطی اتفاق میافتد که مردم فریاد میزنند ما به دنبال تغییر و آزادی هستیم.
آقای ژیژک شما دربارهی نخستوزیر بریتانیا، تونیبلر، نوشتهاید. او ترسها و تردیدهایی را دربارهی این فرآیند جابهجایی قدرت در مصر مطرح کرده و گفته بود که غرب باید وضعیت مصر و گذار حکومت را مدیریت کند. در مجموع به نظر میرسد غرب وحشت زیادی دارد از آنچه در جهان عرب می گذرد. تعبیر شما چیست؟ آیا به نظر شما تونی بلر معتقد است که مصریان و جهان عرب هنوز آمادگی دموکراسی را ندارند؟
اسلاوی ژیژک: البته آقای بلر چنین حرفی را به وضوح نمیزند، اما به نظر من اگر به بطن پیام او توجه کنیم ابهامی در آن دیده نمی شود. یک مثل فرانسوی میگوید: «هرچه بیشتر تغییر کند، بیشتر مثل قبل است.» بهنظر من کل جهان غرب- که اینجا میتوانیم بلر را نمایندهی آن بدانیم- میخواهد وضعیت جهان به همان شکلی که هست باقی بماند. میخواهم تاکید کنم که با آنچه طارق گفت موافقم. شما میدانید در این برهه از زمان، که جهان چندفرهنگیشدهی ما که نسبت به عمومیتبخشی اصولی مانند دموکراسی غربی، تردید دارد ما به دنبال فهم متقابل از فرهنگهای مختلف هستیم. زمانی که به تصویر کلی قاهره نگاه میکنم و به مصاحبههای شرکتکنندگان در تظاهرات و معترضان گوش میکنم، میبینم ما تا چه اندازه به هم نزدیک هستیم و این تاثیر شگرفی در من داشته است. ما همه به دنبال عمومیتبخشی به اصولمان هستیم.
با یکدیگر احساس همبستگی میکنیم و اینهمانی که همبستگی جهانی خوانده می شود. این از طریق کارهای یونسکو و احترام به فرهنگها پیش نمیرود. این تلاش برای آزادی است که همبستگی جهانی را شکل میدهد. اینجا ما یک اصل روشن داریم: آزادی. آزادی یک اصل جهانی و عمومی است. آنچه در تونس اتفاق افتاد و آنچه در مصر در حال شکلگیری است حرکت به سوی یک بنیادگرایی مذهبی نیست، بلکه دقیقا انقلاب به سوی یک اصل اخلاقی جهانی، به سوی آزادی، عدالت اقتصادی، جهانیسازی و عمومیت سازی است که امروز حرف میزند. این آن چیزی است که ما در مصر میبینیم. یک تظاهرکنندهی مصری گفت که افتخار میکند که مصری است . من هم افتخار میکنم. به آنها افتخار میکنم. آنها به ما درسی بزرگی دادند. یک اصل به غلط مورد احترام اما در واقع مبتنی بر تعصب و نژادپرستی که عربها فرهنگ مخصوص به خود را دارند و نمیتوانند به سمت دموکراسی بروند اما آنها نشان دادند که به این رسیدند. آنها دموکراسی را میفهمند و میدانند که چه میکنند. خیلی بهتر از آنچه ما در غرب سرگرم آن هستیم. پس من به آنها افتخار میکنم. این بهترین مناظره علیه برخورد با تمدنها و نظایر آن است که میتوانید در تلویزیون ببینید. ما در همبستگی کامل هستیم و هیچ برخورد تمدنی هم وجود ندارد. هیچ سوءتفاهمی در میان نیست.
الجزیره: با توجه به جایگزینها، آیا اسلامگرایی یا هر رابطهای با اسلام سیاسی میتواند با لیبرالدموکراسی غربی در آیندهی مصر یا هر کشوری در منطقه کنار بیاید؟
طارق رمضان: آنچه آقای ژیژک گفت بسیار با اهمیت است. زمانی که ما از غرب یا کشورهای غربی به وضعیت کشورهای عرب نگاه میکنیم، میگوییم اگر این رژیمهای خودکامه بر سر کار نباشند حتماً بدتر از آنها مانند اسلامگراهای تندرو بر سر کار خواهند آمد. غرب هم از این نگرش حمایت میکند. درست به همین دلیل است که این رژیمها سالهای سال توسط غرب حمایت میشدند. حمایت غرب از مردم تونس بعد از گردهماییهای بزرگ و در واقع بعد از انقلاب آنها اتفاق افتاد. به عبارت دیگر ما- در غرب- زمانی از ارزشهای دموکراتیک و مدلهای دموکراسی حمایت میکنیم که به نفعمان باشد و به ذات از این ارزشها پشتیبانی نمیکنیم. اگر ما از عمومیت و جهانی بودن ارزشهای دموکراتیکمان- مانند مساوات و آزادی- مطمئن هستیم باید الان از مردم مصر حمایت کنیم نه این که سکوت کنیم و بگوییم صبر کنیم تا ببینیم چه میشود فقط به این دلیل که امنیت و حفاظت از اسراییل برای ما مهم است. دولت اسراییل هم میگوید ما از مبارک حمایت میکنیم چون اگر او نباشد اسلامگراها خواهند بود. این چه منطقی است؟ اسراییل تصور میکند امنیت اسراییل فقط با حضور دیکتاتورهای اطرافش اتفاق میافتد، اما این تصور درستی نیست.
می خواهم از شما دربارهی ترس از اسلام رادیکال که این روزها در رسانهها زیاد دیده میشود، بپرسم. آیا اگر این ترس یک ترس واقعی بود، کشورهایی نظیرعربستان سعودی که در آن حقوق زنان به شدت مورد نقض واقع میشود و حتی حق رانندگی ندارند بیشتر مورد اشاره قرار نمیگرفتند؟ عربستان سعودی اما با این قرائت از اسلام همچنان یک قرارداد ۶۰ میلیارد دلاری اسلحه با آمریکا دارد. آیا اگر این ترس از قرائت رادیکال از اسلام صحت داشت، عربستان سعودی به جای کشورهایی مانند مصر و تونس در مرکزیت بحث قرار نداشت؟
دقیقا، اگر ما دربارهی این نگرانیها جدی هستیم، چطور دربارهی حقوق بشر و حقوق زنان صحبت میکنیم و در عین حال حمایت کاملی از رژیم حاکم در عربستان سعودی میکنیم؟ این که کلمهای دربارهی نقض حقوق بشر در این کشور نمیگوییم یک ریاکاری تمام عیار است. آنچه در حال حاضر در مصر اتفاق می افتد، منظورم تظاهرات عظیم چند میلیونی است، توسط اخوانالمسلمین هدایت نمیشود. این ترس از اخوانالمسلمین در منطقه مبنای ایدئولوژیک دارد و از اهداف استراتژیک اسراییل است. نتیجهی جنگ روانیای که اسراییل دنبال میکند همین است که باید از مبارک حمایت کنیم.
دونکته هست که باید دربارهی آن دقت کنیم. اول این که این حرکت توسط اخوان المسلمین هدایت نمیشود. دوم این که در اخوانالمسلمین طیف وسیعی از اعضا و فعالین حضور دارند. از آدمهایی که بسیار به نگرش عربستان سعودی نزدیک هستند تا بسیاری از آنسو که به قرائتی که ترکیه از اسلام دارد نزدیک هستند. این افراد در ۶۰ سال گذشته به هیچ عنوان تندرو نبودهاند. انسانهایی قانونگرا و بیخشونت و ضد استعمار هستند که تنها به دنبال آزادی بودهاند. نکتهی این بحث این است که ما در حال حاضر دربارهی دموکراسی و حقوق زنان، صحبت میکنیم و اگر جریان دموکراسیخواهی را در مصر دنبال کنیم به دنبال حقوق مساوی هستیم و دسترسی به منابع اقتصادی و استقلال از آمریکا و همینطور درخواست از اسراییل برای رعایت حقوق فلسطینیها و این که به دنبال صلح با دیکتاتورها و فراموش کردن فلسطینیها نباشد.
آقای ژیژک! اگر بخواهیم این صحنههایی را که در میدان تحریر دیدهایم و حدود میلیون نفری را که برای حقوقشان صفآرایی کردهاند با زمانی مقایسه کنیم که مجسمهی صدام در میدان فردوس بغداد به زیر کشیده شد، میبینیم تعداد جمعیت امروز در میدان تحریر بسیار بیش از آن روز است. به نظر شما این تصاویر کنایهی جالبی ندارند؟ به این معنی که آن تصویر با این برداشت قاطع همراه بود که مردم عراق از صدام حسین خسته شده بودند اما امروز با این که این جمعیت در مصر گرد هم آمدهاند، هنوز تردیدهایی در رفتن مبارک وجود دارد.
ژیژک: صددرصد با شما موافقم. روزنامهنگاری برای من تعریف کرد که ۲۰ دقیقه قبل آمریکاییها کسانی را فرستادند تا این کار را بکنند و به تعبیر من این یک اتفاق دولتی بود [به تصویر نیاز داشتند]. آمریکا همهی اشتباهاتی را که میتوانست، در عراق مرتکب شد و البته الان هم هزینهی آن را میپردازد. آنچه میخواهم بگویم این است که اولاً به همه اجازه دهید حرف بزنند. جایی خواندم بیش از ۳۰ درصد مردم در آمریکا به شیطان و روح و مفاهیمی از این دست معتقدند. بنابراین آمریکاییها اجازه ندارند باورهای دینی مصریان را مسخره کنند. من میتوانم تضمین کنم در برخی از نقاط آمریکا باورهای مذهبی از دهکدههای افغانستان شدیدتر است.
دوماً این که انتخابهای ما به لیبرال دموکراسی و اسلام محدود نمیشود. هرچند نکات جالبی هم در اسلام وجود دارد. چند هفته پیش در قطر بودم و از موزهی هنرهای اسلامی بازدید میکردم. یک بشقاب ساده پیدا کردم که روی آن به نقل از یک فیلسوف ایرانی نوشته بود: آن که شکست میخورد و آن را از چشم ایمانش میبیند سادهلوح است. منظور آنهایی است که شکست میخورند و برای توجیه آن و پیدا کردن مقصر به دنبال دین و مفاهیم انتزاعی نظیر سرنوشت هستند. اینجا ما فلسفهی عمیقتری از برداشت غرب از اسلام میبینیم و آن این است که شما مختارید که انتخاب کنید. برای من مشکل جای دیگری است و منشا دیگری دارد. اگر انتخاب بین حکومت دینی بنیادگرای اسلامی و لیبرال دموکراسی غربی باشد ما بازندهایم. به نظر من تراژدی جهان عرب فقدان سکولاریسم است. سکولاریسم نه به مفهوم بیدینی که به مفهوم جستوجوی عدالت و آزادی خارج از قرائت دینی؛ و این یک شکل از اندیشهی چپ است.
نتیجهگیری رادیکال من این است که این پدیده فقط منحصر به کشورهای اسلامگرا نیست. ما این جریان را در کشورهای دیگر نیز به وفور دیدهایم؛ مثلاً در افغانستان. آنچه در رسانههای غربی دربارهی این کشور منعکس شده یک کشور عقبمانده با بنیادگرایی افراطی است. به اندازهی کافی پیرهستم که ۴۰ سال پیش را به یاد آورم. افغانستان یک کشور باز و سکولار بود با تکنوکراتهای طرفدار غرب، یک نظام سلطنتی، یک حزب کمونیست قوی و ما داستان آن را میدانیم. کمونیستها کودتا کردند، شوروی و آمریکا مداخله کردند و و این آغاز فرآیندی شد که در آن افغانستان به سوی بنیادگرایی رفت.
خلاصه کنم: ما نباید فقط به دنبال لیبرال دموکراسی غربی و یا بنیادگرایی اسلامی باشیم. یک چپ قوی برای همهی ما ضروری است. این تنها راهی است که میتواند ما را در غرب و جهان عرب نجات دهد.
الجزیره: با در نظر گرفتن حوادث این روزهای مصر، بسیاری بیم آن را دارند که آنچه در سال ۱۹۷۹ در ایران اتفاق افتاد [انقلاب اسلامی ۵۷] در مصر نیز تکرار شود. بسیاری در محافل روشنفکری معتقدند که در آن موقع چپها، مارکسیستها و غیره در برانداختن حکومت شاه سهیم بودند، اما وقتی اسلامگرا ها به قدرت رسیدند سایر گروهها را از صحنه حذف کردند و این احتمال در مصر هم هست. این نوع نگاه تا چه اندازه مبتنی بر واقعیت است؟
طارق رمضان: نه. این همانی است که برخی از غربی ها و جنگ روانی اسراییل بر آن پا فشاری میکند. این نوع نگاه تلاش میکند با مقایسهی این دو رویداد، نتیجهگیری کند که آنچه در ایران اتفاق افتاد در مصر هم به وقوع میپیوندد، اما در واقع اینطور نیست و وضعیت بهطور کلی متفاوت است. آنچه در مصر میگذرد در ادامهی انقلاب تونس است و در تونس هم جوانان از هر جایی سر برآوردهاند و میگویند ادامه دیکتاتوری ۳۰ سالهای که آمده است تا پسراش را جایگزین خود کند جایی ندارد. رهبری این انقلاب برعهدهی یک رهبر اسلامگرا نیست. نگاه کنید چند روز پیش چه اتفاقی افتاد، آنها البرادعی را پیدا کردند تا خود را پشت او مخفی کنند.
کسانی که در این انقلاب نقش دارند به دنبال جواب این پرسش هستند که پس از مبارک چه میشود؟ ما باید آنها را تشویق کنیم که به توافقی برسند. در پنج سال گذشته اخوانالمسلمین تلاش کرده است که خود را در ائتلاف الکفایه قرار دهد [این نام غیر رسمی جمعیتی است که به جنبش تغییر معروف شدند و خواهان تغییر حسنی مبارک بودند. این جنبش هم مردم عادی را در بر میگرفت و هم تلاش میکرد تا نظر فعالین سیاسی مصر را جلب کند. این جمعیت برای اولینبار در سال ۲۰۰۴ اعلام موجودیت کرد]. در تاریخچهی حیات اخوانالمسلمین، آنها هرگز به دنبال رفتن به سوی انقلاب ایران و اهداف آن نبودهاند. علاوه بر آن از ۳۰ سال پیش تاکنون خیلی تغییر کردهاند.
جالب است. شما اشاره کردید که آنها بسیار تغییر کردهاند. من یک پرسش شخصی از شما دارم. پدر بزرگ شما، حسن البنا، اخوانالمسلمین را بنیانگذاری کرد. شما تصور میکنید که اخوانالمسلمین امروز نمایندهی آن گروهی است که پدربزرگ شما تشکیل داد و دنبال همان آرمانهاست؟
به نظر من نه. تغییرات زیادی کرده است. او متعلق به دوران قبل از استبداد است. او علیه استعمار انگلیس فعالیت میکرد و جنبش او یک جنبش ضد استعماری بود و دنبال آموزش و جذب افراد سطح پایین جامعه بود. دورهی سرکوبی ناصر و رژیم او آمد که بسیاری از آنان را کشت. بسیاری اخوان را ترک کردند و بسیاری تندرو شدند. بسیار از آنان به خارج از مصر آمدند و در واقع تبعید شدند. از اندونزی و ترکیه گرفته تا کشورهای غربی و حاصل این تنوعی شده است که شما در عقاید اعضای اخوانالمسلمین میبینید. آنها همراه با تاریخ هم متحول شدهاند. زمانی دموکراسی و حقوق زنان را رد میکردند، اما حالا تغییر کردهاند و همچنان در حال تغییراند. اگر به دنبال مصداقی هستید نباید به سراغ ایران بروید بلکه باید به ترکیه نگاه کنید. تغییر از اربکان تا اردغان را میتوانید ببینید. نمیتوان آنها را ضد دموکراسی دانست. این که اسلامگراها جایگزین دیکتاتورهای نظامیاند همان شعاری است که حاصل آن حمایت از دیکتاتوری در جهان عرب برای حفظ پایداری و امنیت میشود. بر ماست که این نگرش را به چالش بکشیم. نکتهی من این است که من هم با بسیاری از آنان از جمله رهبرانشان مخالفم؛ به ویژه با نگاه برخی آنان به شریعت و حقوق زنان، اما تنها راه برای ادامهی فرایند دموکراسی به چالش کشیدن [در برابر حذف] این افراد است. بسیاری از آنان به حاکمیت قانون و انتخابات آزاد ایمان دارند و ما باید قبل و بعد از انتخابات آنها را به چالش بکشیم و با آنها بحث کنیم. این که از غرب برویم و به آنها درس بدهیم دردی را دوا نمیکند. من از آنچه بلر گفته متاسفم و نمیتوانم بپذیریم کسی که برای محو صدام به جنگ عراق رفته به ما بگوید که باید از مبارک حمایت کنیم.
نکتهی جالبی بود. آقای ژیژک! من ایمیلی از یکی از بینندگانمان، آرش حکیمنیا را برای شما میخوانم: شما در آخرین مقالهتان در پیوند با حوادث مصر از مائو نقل کردهاید که «آشوب بزرگی در زیر آسمان برپاست. همه چیز خوب است.» آیا امکان دارد که در این زمینه توضیح دهید؟
اسلاوی ژیژک: من آدمی نیستم که از هرج و مرج دفاع کنم. من خودم بارها در چنین وضعیتی بودهام و از خطرات آن آگاهم، اما اجازه دهید روراست باشم. وقتی چنین موقعیتی پیش میآید که نمیدانید چه کسی بر سر قدرت است جز هرج و مرج نمیتوانم برای توصیف آن کلمهای به کار ببرم. منظورم از هرج و مرج این است. یعنی کسانی که در قدرتند نمیدانند قدرتی ندارند. عذرخواهی میکنم بابت این تمثیل کودکانه، اما من خیلی دوستش دارم: در کارتون «تام و جری»، صحنههای زیادی هست که گربه میرود و از پرتگاهی میگذرد و به جایی میرسد که چیزی زیر پایش نیست، اما نمیافتد. وقتی به پایین نگاه میکند و متوجه میشود که چیزی زیر پایش نیست سقوطش آغاز میشود. آنهایی که در قدرتاند باید خود را در چنین موقعیتی ببینند تا بیفتند و این جایی است که باید مبارک را به سمت آن سوق دهیم. منظور من از هرج و مرج این است.
آنچه در ایران دیدهاید، یک اعتراض فراگیر بود و اتفاقی که در این آخرین دردسر افتاد، انتخابات و ماجرای میرحسین موسوی بعد از دزدیده شدن رایها بود. میبینید که تندروها به راحتی برنده نشدند و مردم به دنبال آزادیاند. به عبارت دیگر حتی در انقلاب خمینی اسلامگراها صددرصد صاحب قدرت نشدند و در آن پتانسیلی برای دموکراسی وجود داشت. یک تفاوت عظیم در میان است. من با طارق کاملا موافقم که بین ایران و مصر تفاوت بزرگی وجود دارد. در ایران چارچوبی برای انقلاب وجود داشت که خمینی، رهبر بلامنازع آن بود و چپها و دیگر گروهها تلاش کردند خود را در این چارچوب بگنجانند. در مصر دقیقاً برعکس است. من مصاحبهای را با یکی از اعضای اخوانالمسلمین دیدم که او زبان دموکراسی و حقوق بشر را میفهمید.
اسراییل به جای ترس از این که مبادا اخوانالمسلمین به قدرت برسند، باید نگران چیز دیگری باشد. آنچه درمورد توسعهی دولت اسراییل، که البته آمریکا بر آنها فشار گذاشته است، بسیار نگران کننده است موضوع دیگری است. ده سال پیش من در اسراییل بودم و همهی دوستان لیبرال من میگفتند که بله ما برابری و توسعه را در کرانهی باختری رود اردن هم میخواهیم، اما بمب و موشک و حمله اجازه نمیدهد ما مذاکره کنیم. اول فلسطینیها باید حملههایشان را متوقف کنند تا صلح آغاز شود. از پنج سال پیش تاکنون، حداقل در کرانهی باختری از آنچه به نام تروریسم میشناختیم خبری نیست. چه اتفاقی افتاده؟ زمینهای فلسطینیها حتی سریعتر از قبل دزیده میشوند. میدانید اسراییل چه پیام ناامیدکنندهای به جهان میفرستد؟ پیام اسراییل این است که ترور بهتر از صلح کار میکند.
آقای طارق رمضان، لطفاً در این فرصت انتهایی برنامه، نظر خود را دربارهی حرفهای آقای ژیژک بگویید؟
رمضان: ما در غرب نشستهایم و صحبت میکنیم. ما باید به اصولمان وفادار باشیم و به سمت دموکراسی حرکت کنیم. این به معنی حمایت از کسانی است که آنجا جمع شدهاند. این مسئولیت همهی ببیندگان ماست که ما نمیتوانیم به نام امنیت از یک دیکتاتور حمایت کنیم. در مخالفت با این سیاست احساسی که اگر دیکتاتور نباشد اسلامگراها خواهند بود باید بگویم اسلام گرایی یک واقعیت است که نماهای متفاوتی دارد. ما باید اجازه دهیم که خود مردم یکدیگر را به چالش بکشند، به هم گوش کنند و با آموختن از مثالهایی مانند ترکیه، مردم مصر برای خود تصمیم بگیرند.
ترجمه: علی تهرانی
منبع: رادیو زمانه

حبیب الله پیمان: تا پیش از جنگ جهانی اول بسیاری از کشورهای آسیا و شمال آفریقا زیر سلطه مستقیم یا غیرمستقیم استعمارگران اروپایی قرار داشتند و یا توسط حکام خودکامه به شیوه استبدادی یا طایفه گری اداره می شدند. این در حالی بود که تا چند قرن پیش از آن، در سراسر این مناطق از چین و هندوچین و هندوستان گرفته تا ایران و ممالک عربی خاورمیانه و شمال آفریقا و ترکیه، تمدن ها و فرهنگ های پیشرفته ا ی وجود داشتند که در عصر خود کم نظیر بودند. به دلائل شناخته شده ای چون غلبه عنصر طایفه گری بر تعامل های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و روابط درونی و بیرونی آنها و غلبه عصبیت های قومی و مذهبی عرصه تولید و مبادله آزاد اندیشه و علم محدود و بسته شد. در نتیجه این تحولات، امنیت و ثبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که در سایه توسعه تولیدات کشاورزی و پیشه وری و تجارت و رونق بازار علم و فرهنگ و فضای نسبتا آزاد برای طرح همه نوع عقاید مذهبی و فلسفی و عرفانی پدید آمده بود، ازبین رفت و نیروهای مولد زیر فشار غارت و باج گیری و ناامنی و بی ثباتی رو به ضعف و افول گذاشتند و جامعه های مزبور یکی بعد از دیگری در سراشیبی انحطاط قرار گرفتند.
افول منحنی تمدن و فرهنگ این جوامع با آغاز جنبش های بیداری و تجدید حیات علمی و فرهنگی اروپاکه بخش عمده آن حاصل تماس انها با تمدن ها و فرهنگ شرق ویونان باستان بود، هم زمان بود. تماس و مراوده میان جوامع شرقی و اروپایی در حالی که منحنی های مدنی و فرهنگی شان در دو جهت معکوس سیر می کرد برای حدود یک قرن به حد اقل سطح مراودات رسید. تلاقی بعدی زمانی رخ داد که "اروپائیان" نهضت های بیداری و تجدید حیات علمی و فرهنگی، اصلاح دینی و روشنگری را پشت سر نهاده دست در کار انقلاب صنعتی بودند و " شرقیان" در مرحله رکود فکری و گرفتار استبداد و خودکامگی سیاسی و تحجر و نزاع های خونین و ویرانگر قبیله ای و مذهبی بودند. تلاقی مجدد اروپائیان با ممالک شرق به خاطر روحیه استیلا جوی آنها بر این کشورها با آفت استعمارزدگی و استبداد زدگی همراه بود و مصائب ساکنان این سرزمین ها را ده چندان کرد. اما این مواجهه و سلطه، و تحقیر ناشی از آن، بطور تناقض آمیزی اثرات مثبت برانگیزاننده هم برای این ملتها دربرداشت. این اثرات در درجه اول خودآگاهی و اشراف بر وضعیت خویشتن فردی و ملی خویش بود. آگاهی از سابقه تمدن و فرهنگ چندهزار ساله و مقایسه آن با ضعف و حقارت کنونی ، انگیزه رهایی از آن وضعیت را پدید آورد. درگیر شدن کشورهای استعمارگر اروپایی با یکدیگر در جنگی با ابعادی جهانی فرصتی برای شکل گیری جنبش های استقلال طلبی و آزادی و دموکراسی خواهی در کشورهای زیرسلطه استعمار پدید آورد که منجر به رهایی واستقلال بسیاری از کشورهای تحت سلطه استعمار شد و حکومتهای ملی و برخاسته از اراده مردم ونهادهای قانون اساسی جایگزین حکومتهای مستبد و خودکامه و روسای قبایل شدند . ترکیه، ایران و مصر ، زودتر و دیگر کشورهای آسیای غربی و شمال آفریقا یکی بعد از دیگری به صف کشورهای دارای قانون اساسی ومشروطیت پیوستند. اما بهار آزادی و حاکمیت ملی کوتاه بود بسیار کوتاه بودند زیرا مناسبات و فرهنگ کهن طایفه گری و استبدادی در برابر ضرورت و خواست تغییر سخت جانی می کردند. نیروهای مرتجع و حامیان دیکتاتوری و بازمانده های حکومتهای فاسد و استبدادی با همراه کردن اغراض خود با منافع دولتهای استعماری پیشین که هنوز از قدرت مادی، نظامی و سیاسی و علمی و فرهنگی کافی برای اعمال نفوذ و مداخله غیرمستقیم و بعضا مستقیم در این کشورها بهره مند بودند، توانستند قدرت سیاسی را در اختیار گیرند و قوانین اساسی و نهاد های مشروطیت و حاکمیت ملی را دور بزنند و مناسبات دیکتاتوری و مشی خودکامگی را دوباره برقرار سازند.
تعلیق قوانین اساسی و تعطیل مشروطیت را نباید صرفا معلول توطئه مشترک گروههای مرتجع اشرافی حامی استبداد ، اعمال نفوذ قدرتهای بیگانه و عناصر وابسته به آنها و صعود اتفاقی شخصیت های اقتدارگرا به مرکز قدرت دانست. وجود عوامل مبنایی دیگری مثل فقدان یا ضعف فرهنگ و نهادهای دموکراتیک در درون جامعه را نیز باید به آن اضافه کرد. در بسیاری از جوامع شرقی نظام مشروطه و نهاد قانون اساسی پیش از آنکه فرایند دموکرانیزاسیون در درون جامعه و در مناسبات میان نیروهای اجتماعی به رشد قابل قبولی رسیده باشد، در حوزه قدرت سیاسی تاسیس شدند و به همین جهت در برابر مخالفان دموکراسی و دیکتاتوران بدون دفاع ماندند. بسیاری از جنبش های اجتماعی تحت تاثیر عوامل مبنایی یاد شده ، در نیمه راه متوقف گردیدند. در ایران نیز هنوز چند سالی از انقلاب مشروطه نگذشته بود که با کودتای 1299 و روی کار آمدن دیکتاتوری رضاشاه دوران خودکامگی جدید آغاز شد و مبارزه آزادیخواهان و نیروهای دموکراسی خواه نیز برای احیای دوباره دموکراسی بی وقفه ادامه یافت. با روی کار آمدن دولت ملی ، مبارزه برای احیای قانون اساسی و اجرای اصول مربوطه به حق حاکمیت ملی ادامه یافت هرچند مقاومت از سوی نهادها و گروههای حامی دیکتاتوری و حامیان خارجی آنها شدید بود. اما نیروهای مدافع آزادی و خواستار حاکمیت ملی، از انسجام لازم برخوردار نبوده از فرهنگ دموکراسی و قانون گرایی بهره کافی نداشتند. در نتیجه به جای حفظ یکپارچگی و وحدت در مبارزه برای آزادی و حاکمیت ملی، به نزاعها و تضادهای ایدئولوژیک و رقابتهای حزبی و فرقه ای مشغول شدند و در انسجام درونی جنبش ملی شکاف ایجاد کردند . دولت ملی مستعجل بود و با کودتای نظامی سرنگون شد و بار دیگر قانون اساسی بطور کامل به حالت تعلیق درآمد. اما مبارزه برای تجدید حاکمیت مردم بیست و پنج سال دیگر ادامه یافت و سرانجام با یک انقلاب نهاد سلطنت که مانعی مهم در برابر تحقق حاکمیت مردم محسوب می شد ، حذف گردید و قانون اساسی جدیدی تدوین شد تا به مثابه میثاق میان مردم وملت وحکومت به رای گذاشته شود . درآن میثاق ، بر اساس خواست و اراده جنبش انقلابی مردم ، همه حقوق حاکمیت یکسره از آن مردم شناخته شد و به طور قطع اگر همان پیش نویس مستقیما به همه پرسی گذاشته می شد ، با رای اکثریت نزدیک به اتفاق مردم به تصویب می رسید؛ اما با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی، با تغییراتی متناقض با حقوق اساسی ملت به تصویب رسید . در آن فضای غبارآلود و پر تنش بعد از انقلاب که تقابل و ستیز جای تعامل و گفت وگو میان گروهها و گرایش های مختلف را گرفته بود ، تغییرات صورت گرفته در پیش نویس قانون اساسی در مجلس خبرگان دور از انتظار نبود . از میان عواملی که پیش برد این پروژه را درهمان روزهای انقلاب وبه رغم حضورفعال انبوهی از نیروهای مترقی درصحنه های حیات سیاسی واجتماعی کشور امکان پذیر ساخت از این واقعیت تلخ و دردناک ناشی می شد که اکثریت مردم به رهبران مذهبی خود به صورت یک کلیت انتزاعی تمایز نیافته اعتماد داشتند. ذهنیتی که اجازه نمی داد نمودهای عینی آن کلیت را جداجدا وبه شیوه ای عقلانی مورد نقد وارزیابی قراردهند . رای اعتمادی که به صورت ورقه سفید امضاءشده از مردم گرفته شد ، دستها را درنوشتن هر آنچه می خواستند باز می گذاشت .دادن این نوع وکالت تام و بی قیدوشرط ونامتناهی همراه با اعتماد مطلق به موجوداتی متناهی وگرفتار تناقض های درونی ، درهیچ آیین دینی ویا نظام حقوقی اصیلی معقول شمرده نمی شود . تجربه انقلاب و وقایع بعد از آن باز هم نشان داد که برغم این که در قانون اساسی به تصویب رسیده موارد مهمی از حقوق اساسی ملت و ازجمله حق حاکیت و آزادی بیان و انتخابات به رسمیت شناخته شد؛ اما به خاطر استبداد دیر پا و وقفه طولانی در تولید اندیشه و نظریه پردازی های اجتماعی -سیاسی ، فرهنگ و نهادهای دموکراتیک دربطن حیات سیاسی و کنش های اجتماعی مردم تثبیت نشده و پیوسته به تاخیر افتاده است به همین خاطر این بار هم قانون اساسی نتوانست بر پایه های مستحکمی از فرهنگ و نهادهای اجتماعی مردم سالار استقرار یابد.
یکی از موانع عمده بر سر راه نیروهای اجتماعی دموکراسی خواه، فقدان خودآگاهی تاریخی ، درک انتزاعی وکلی از مفاهیم حقیقت، عدالت و آزادی و دین و ملیت و دموکراسی و نداشتن درکی عینی از مصادیق و نمودهای واقعی مفاهیم فوق است که به مردم اجازه نمی دهد تا متوجه تناقض میان گفتار و کردار و سیاست های عملی رهبران که آشکارا ناقض آزادی ها واصول قوانین اساسی وعدالت وحقیقت است ، شوند. ناخودآگاهی بخش هائی ازمردم جامعه از وضعیت "انسانی" خود در درون مناسبات استبدادی و طبقاتی موجود، به حاکمان فرصت می دهد تا با بهره گیری از این ضعف و با القاء آگاهی های کاذب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی (دینی و ایدئولوژیک) توده های سازمان نایافته را علیه یکدیگر بسیج و بر ضد منافع حقیقی شان بکار گیرند.
اما به مرور و در پرتو روشنگری ها ومبارزات پی گیر نیروهای آزادی خواه وتشدید مشکلات اجتماعی واقتصادی ، تعداد بیشتری از مردم به حقایق تلخی که در پشت ظاهرسازی ها و تبلیغات و ادعاهای دروغ حاکمان خودکامه نهفته است، پی بردند. افزون براین ، به موازات توسعه اجتماعی و رشد طبقه متوسط و گسترش سواد و تحصیلات در میان توده های به حاشیه رانده شده و تشدید نابسامانیها و محرومیت ها ی اجتماعی و آشکارتر شدن ناکارآمدی مدیران و رواج فساد مالی و اخلاقی در میان طبقه حاکم، مشروعیت نظامات دیکتاتوری با سرعت بیشتری افول پیدا کرده تا سرانجام روزی رسید که مردم به تنگ آمده از زیستن درازمدت در رنج و محرومیت و تحقیر، به برکت گفت و گوها و تعاملهای روشنگرانه در عرصه های مختلف حیات مادی و معیشتی ، فکری و فرهنگی و اجتماعی به این نتیجه واحد رسیدند که "دیگر بس است" باید کاری کرد! در این خیزش تازه آنها خواستار احیاء و اجرای اصولی هستند که ثمره جنبش ها و انقلابات اجتماعی آنان در اوائل قرن گذشته است. آنها بپاخاسته اند تا اجازه ندهند پیش از این زمامداران تحت لوای اصول آزادی و حاکمیت ملی ، دین و عدالت و دموکراسی، همه این ارزش ها را به بهانه حراست ازامنیت ملی، مصالح نظام سیاسی و یا شریعت و مذهب ، به مسلخ ببرند .
نیروهای فعال درجنبش های نوین دموکراسی خواهی فعلی، کار خودرا با اخذ درسهای گرانقدری ازتجربیات پیشین آغاز کردند و با تجدید نظر اساسی در روشها ومشی مبارزاتی نسل های پیشین درجنبشهای قبلی مرحله ی نوینی درحیات سیاسی واجتماعی ملتهای مسلمان منطقه را آغاز کرده اند. حیاتی که ازگسترش رویکرد عقلانی واخلاقی _ انسانی درمیان نیروهای فعال درجنبش های اجتماعی گواهی می دهد . مهمترین ویژگیهای جنبش های اجتماعی جدید در منطقه عبارتند از
1- اصرار برراهبرد مقاومت مدنی ومشی عدم خشونت؛ پرهیز از انتقام جوئی و تخریب اماکن وموسسات عمومی ؛ پی گیری تغییرات تدریجی وبعضا ریشه ای درراستای دموکراتیزه کردن جامعه ، به جای فروپاشاندن تمامی سیستم .
2- پذیرش واقعیت تکثر فرهنگی وقومی جامعه در کنار باور به برابری همه گروهها ،اقوام وپیروان همه مذاهب وایدئولوژیها درهویت وحقوق انسانی ( نفی غیریت وتمایز میان ما وغیرما ) وپرهیز ازرفتارغیردوستانه ،خودمحورانه وتبعیض آمیز بایکدیگر .
3- بلوغ فکری و اعتدال در گفتار و عمل و واقع بینی در طرح مطالبات، جنبش های این مرحله تاریخی را از مراحل پیشین متمایز می کند. نحوه رویکرد گروهها و احزاب با یکدیگر و تعامل میان نیروهای اجتماعی به نحو چشمگیری از رشد و عقلانیت کم سابقه ای برخوردارست. به خوبی پیداست که صدمات و رنجهای ناشی ازشکست ها و پایداریهای دهه های گذشته در برابر سلطه نظامات دیکتاتوری ، بی ثمر نبوده و به توسعه ظرفیت های وجودی انسانهای گرفتار دیکتاتوری و رساندن ملت های منطقه به بلوغ عقلی و اجتماعی اثربخش بوده است.
ظهور وگسترش پی درپی این جنبش ها درکشورها ی مسلمان شمال افریقا و خاور میانه معلول تداوم قانون شکنی و خودکامگی حکومت ها و بی اعتنایی تحقیرآمیزشان به حقوق و خواسته های مردم و ناکارآمدی و فساد آنها در اداره کشور و بی اعتنایی به انتقادات ونارضایتی مردم است. فراموش نکنیم که در همه این کشورها بیش از نیم قرن است که قانون اساسی، نظام پارلمانی و مجالس مقننه و اصول تفکیک قوا وجود دارد و به رسمیت شناخته شده است اما حاکمان با اعمال تغییرات دلخواه به نفع تمرکز قدرت نزد خود آنها را از اثر انداخته اند و در عمل به شیوه فردی و دیکتاتوری بر ملتهای خود حکومت می کنند. به دیگر سخن تمامی کشور های این منطقه به لحاظ توسعه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در مرحله تاریخی مشابهی قرار دارند، و بنابه نشانه های غیرقابل انکاری که بر شمردیم برای حاکمان ملتهای منطقه هیچ راهی جز راه عبور از دمکراسی نمایشی و حاکمیت دروغین صوری وپذیرش و گام نهادن در مسیر دموکراسی به معنای حاکمیت حقیقی مردم بر خود نمانده است.

مردم ایران روز گذشته در هفتمین روز جان باختن صانع ژاله و محمد مختاری به خیابان ها آمدند وبا دادن شعار مرگ بر دیکتاتور، خواستار سرنگونی سیدعلی خامنه ای شدند. آنها شعار میدادند: "اسفند دونه دونه، سیدعلی سرنگونه".
معترضان به انتخابات مخدوش 22 خرداد دیروز در حالی در تهران به خیابان ها آمدند که براساس گزارش خبرنگاران "روز" تهران به شهری نظامی تبدیل شده بود و به گفته خبرنگاران و شاهدان عینی، نیروهای سپاه پاسداران، گارد ویژه ، بسیج و لباس شخصی ها با آرایش جنگی در سطح شهر حضور داشتند و از شکل گیری هسته اصلی تجمع جلوگیری میکردند.
دو فیلمی که از وضعیت دیروز تهران در سطح اینترنت منتشر شده، نیروهای لباس شخصی را نشان میدهد که در خیابان ها و پیاده روها حضور دارند.
اما با این حال مردم تهران که شب قبل "پیامک هایی" مشکوک مبنی بر لغو تجمع دریافت کرده بودند به خیابان ها آمدند تا هم حمایت خود را از رهبران جنبش سبز که در حصر خانگی به سر می برند اعلام کنند هم یاد دو جان باخته تجمعات 25 بهمن را گرامی دارند.پیامک هایی که با نام "شورای هماهنگی راه سبز امید" برای مردم ارسال شده اما اردشیر امیر ارجمند، مشاور میرحسین موسوی با تکذیب آنها اعلام کرده بود تجمع در هر شرایطی برگزار می شود.
درگیری با نیروهای نظامی
براساس گزارش خبرنگاران "روز" تهران دیروز شاهد درگیری های مردم معترض و نیروهای نظامی بود.
یک شاهد عینی به "روز" می گوید: من ساعت 4 در پارک وی بودم. بسیجی ها با باتوم فلزی در پیاده روها در حرکت بودند و موتور سوارها در خیابان مانور می دادند. مردم که به سمت ونک در حرکت بودند، مدام از سوی نیروهای بسیج و لباس شخصی متفرق و به خیابان ها و کوچه های فرعی اطراف رانده می شدند اما باز جمع می شدند و به مسیر خود ادامه میدادند.
این شاهد عینی می افزاید: پایین باشگاه وزارت کار که نرده های صدا و سیما شروع می شود، دیگر نمی شد جلو برویم. گویا از اینکه به سمت صدا و سیما برویم می ترسیدند و تمام تلاششان این بود که مردم به آن سمت نروند. اما نتوانستند جمعیت را کنترل و متفرق کنند. مردم هم شعار میدادند "اسفند دونه دونه سید علی سرنگونه" نیروهای یگان ویژه دور تا دور مقابل نرده های صدا و سیما ایستاده بودند و یکباره لباس شخصی ها به جمعیت حمله کردند و گاز اشک آور زدند. همان جا چند نفر را دیدم که بازداشت شدند.
به گفته این شاهد عینی برای پراکنده کردن مردم از گاز فلفل نیز استفاده شده است. او میگوید: روبروی باشگاه خبرنگاران جوان به شدت مردم را با باتوم های فلزی مورد ضرب و شتم قرار دادند؛ خیلی وحشیانه می زدند. زن و مرد را می زدند. باور کنید صحنه های ضرب و شتم فلسطینی ها توسط اسرائیلی ها برایمان زنده شد؛ از ان هم بدتر می زدند. من دیگر گریه ام گرفته بود. خیلی صحنه بدی بود اما مردم فرار نمی کردند و تلاش میکردند راهی برای ادامه راهپیمایی پیدا کنند.
یک شاهد عینی دیگر که در میرداماد حضور داشته به "روز" می گوید: از داخل دانشگاه خواجه نصیر از مردم فیلم می گرفتند. ما هم تا دیدیم فیلم می گیرند محکم تر شعار میدادیم "یا حسین، میرحسین" و "مبارک ، بن علی، نوبتته سید علی". تا اینکه صدای تیراندازی آمد؛ با بوی خیلی بد، مثل ماهی مانده وگندیده. نمیدانم بوی چه بود. اما یکباره دیدیم مردم از بالای ونک به سمت ما می دوند و بعد همه داد میزدند یکی را کشتند، یکی را کشتند، نمیدانم قضیه چی بود؛ فرصتی هم برای سئوال کردن از کسی نبود چون همه را می زدند. خیلی ها را بازداشت کردند. من به زحمت توانستم جدا شوم و به خانه برگردم.
تمام طول مسیر خیابان ولیعصر دیروز پر از نیروهای نظامی بود. پیش از این مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی مسیر راهیپیمایی روز یک اسفند را خیابان ولیعصر اعلام کرده بود.
اما خبرنگاران "روز" گزارش داده اند که میادین اصلی شهر از جمله صادقیه، میدان انقلاب، آزادی، تهران پارس، هفت حوض و 7 تیر مملو از نیروهای نظامی بوده است.
برخی وب سایت ها از کشته شدن یک نفر در میدان 7 تیر خبر داده اند. یک شاهد عینی در تهران به "روز" می گوید: سمت خیابان نجات الهی بودیم که صدای تیراندازی آمد؛ مردمی که از سمت میدان می امدند گفتند یک نفر را با تیر زده اند اما کسی نمیدانست آن فرد چه شده است.
با اینحال صفرعلي براتلو، سرپرست معاونت امنيتي انتظامي استانداري تهران در مصاحبه با خبرگزاری فارس کشته شدن یک شهروند در تهران را تکذیب کرده است.
آرامش مردم و عصبانیت نیروهای نظامی
مردمی که دیروز در خیابان های تهران حضور یافتند و شعار سرنگونی رهبر جمهوری اسلامی را سر دادند به گفته خبرنگاران و شاهدان عینی از اقشار مختلف جامعه بودند.
یک شاهد عینی به "روز" می گوید: مردم به هم می گفتند گویا 30 خرداد باز تکرار شده بعد از 25 خرداد و اکنون بعد از 25 اسفند. دقیقا هم مثل همان 30 خرداد سال گذشته و حتی بیشتر از آن روز نیرو آورده بودند. نگذاشتند هسته اصلی شکل بگیرد اما مردم بودند؛ حضور داشتند، شعار دادند. کتک خوردند ولی بودند و این خیلی به همه ما روحیه میداد که باز در کنار هم بودیم. با اینکه نگذاشتند مردم به هم بپیوندند اما مردم حتی روحیه طنز خود را داشتند و با خنده می گفتند می بینید مرده ایم این همه نیرو آورده اند؟ زنده بودیم چه میکردند؟
یک روزنامه نگار در تهران می گوید: با آن حجم نیروی حکومتی، خیلی برای من جالب بود که مردم آرامش خوبی داشتند انگار میدانند چه میکنند. خیلی آرام بودند.
او می افزاید: از همه قشری بودند. مردم خود من یک قاضی دادگستری را دیدم که کارت شناسایی اش را هم نشان ما داد و رو به مردم گفت ما همه با هم هستیم. یک سرهنگ ارتشی و دو نفر سپاهی را هم دیدم. یکی از این سپاهی ها را می شناختم؛ در دفتر دایی ام دیده بودم. رفتم جلو و گفتم شما اینجا چه میکنید؟ گفت تنها نیستیم با یکی دیگر از همکاران با مردم هستیم.
بازداشت فائزه هاشمی
فائزه هاشمی، نماینده سابق مجلس و دختر هاشمی رفسنجانی از بازداشت شدگان روز گذشته بود. یک شاهد عینی که شاهد بازداشت خانم هاشمی بوده به "روز" می گوید: خانم هاشمی را در خیابان ولیعصر نرسیده به مطهری بازداشت کردند. حدود 20 تا 30 نفر لباس شخصی بودند. خیلی خشن بودند و سریع خانم هاشمی را سوار ون کردند. حدود سه ساعتی این ون همان جا بود. فریاد می زدند که تو لیدر منافقان هستی و آشوب را رهبری می کنی و ....
خبرگزاری دولتی ایرنا عکس هایی از فائزه هاشمی در درون ون را منتشر کرده و خبرگزاری فارس مدعی شده است که« فائزه هاشمی در حال ليدري، شعار دادن و تحريك مردم» دستگير شده بود.
خانم هاشمی پس از سه ساعت آزاد شد.
آرایش جنگی سپاه در خیابان های تهران
خبرنگاران "روز" گزارش داده اند: نيروي انتظاي و يگان ويژه در خيابان هاي اصلي مثل وليعصر و انقلاب و آزادي بودند. در ميادين اصلي هم شهر كاملا تقسيم شده بود. سپاه با لباسهاي لجني روشن آمده بودند با جليقه فسفري رنگ كه آرم سپاه پاسداران به قدري بزرگ بر روي آنها دوخته شده بود كه كامل به مردم نشان دهد كه از سپاه هستند.
به گفته خبرنگاران "روز" نیروهای سپاه بيشتر در خيابان هاي فرعي و كوچه ها طوری ارايش گرفته بودند كه در صورت بروز تظاهرات و درگيري از پشت سر مردم را غافلگير كنند و همچنين مانع جمع شدن مردم در خيابان ها و كوچه هاي اطراف شوند. لباس شخصي ها هم سوار بر موتور مدام در خيابان ها مانور مي دادند و تعدادی از آنها با پرچم در خيابان حركت مي كردند و شعارهايي به نفع حزب الله مي دادند.
بیشتر موتورها بيشتر پلاك نداشتند و هر ماشيني بوق ميزد پلاكش را مي كندند و مي بردند.
یک روزنامه نگار در تهران که در تجمعات دیروز حضور داشت به "روز" می گوید: تحرك ماموران يگان ويژه خيلي تحریك آميز بود. با موتورهای پرشی و غول پيكر با تجهيزات كامل وارد پياده رو مي شدند و مردم را بي جهت مي زدند. انگار جوري كه از سكوتي كه حاكم شده بود ناراضي بودند و دنبال بهانه براي سركوب بودند. بعد سر چهارراه ها لباس شخصي ها موتورهايشان را نگاه مي داشتند و مردم داخل پياده رو را زير نظر داشتند و هر جوانی مي ديدند جلويش را مي گرفتند و موبايلش را چك مي كردند و كارت شناسايي مي خواستند.
این روزنامه نگار می افزاید: من در تمام تجمعات و درگيري ها بوده ام اما تا كنون تركيب اينچنيني نديده بودم. سپاه ارايش جنگي گرفته بود، كاملا جنگي. خودش را براي يك نبرد خياباني تمام عيار آماده كرده بود. جوري استقرار پيدا كرده بودند كه واقعا خلائي براي ايجاد هسته هاي اعتراضي نگذاشته بودند.
فرهاد رجبعلی، خبرنگار عکاس در تهران در این زمینه در صفحه فیس بوک خود نوشته است: امروز سپاه به تمام معني كلمه قدرت نمايي كرد و از صبح حدود ساعت 11 هر چه نيرو داشت، به همراه نيروهاي بسيج در خيابان هاي تهران مستقر كرد. آرايش نيروهاي سپاه و بسيج فوق العاده حساب شده بود. تمام راه هاي فرار و تجمع را بسته بودند. كاملا از قبل برنامه ريزي و طراحي شده بود.
به گفته او "بيشتر نيروهاي سپاه و بسيج در خيابان هاي فرعي و كوچه ها مستقر بودند و منتظر سركوب مردم بودند. تمام خيابان هاي اصلي و ميادين در دست نيروهاي يگان ويژه بود و خيابان هاي اطراف كاملا در كنترل نيروهاي سپاه و بسيج بود كه همگي لباس فرم و متحدالشكل داشتند. اما نيروهاي لباس شخصي به صورت بسيار چشمگير سوار بر موتورسيكلت در سطح شهر تهران در حال گشت زني بودند".
گزارشات حاکیست در دیگر نقاط کشور از جمله اصفهان نیز تجمعات اعتراضی بر پاو با برخورد شدید نیروهای نظامی رو به رو شده است.
منبع:روزآنلاین/فرشته قاضی

اعتصاب در پالایشگاه آبادان بسیار پرمعنا است.این بزرگترین پالایشگاه تولید بنزین کشور که قدیمی ترین پالایشگاه خاورمیانه نیز هست و اعتصاب کارکنانش در انقلاب ۵۷ سر وص دای زیادی کرد، این بار و در دهه سوم همین انقلاب، شاهد اعتصاب کارگران فاز سوم خود است که از روز ۲۵ بهمن دست از کار کشیده اند؛این کارگران شش ماه است حقوقی دریافت نکرده اند.
بنا به گزارش های خبری حراست ومسئولین امنیتی با اعتصاب کنندگان برخورد کرده اندولی تحصن واعتصاب هنوز نشکسته است .گفته می شود ای اعتصاب در روزهای اینده نیز ادامه خواهد یافت زیرا پرداخت حقوق معوقه کارگران فعلا عملی نیست.
این در حالی است که از اول سال 88 وعده راه اندازی فاز سوم این پالایشگاه داده میشود ولی هنوز به بهره برداری نرسیده است.
راه اندازی فاز سوم پالایشگاه آبادان از سال 82 در دستور کار قرار گرفت ولی در میانه سال 86 بود که مدیرعامل وقت شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفتی گفت: "با اجرای فاز سوم طرح بهینه سازی پالایشگاه آبادان، حدود 20 درصد از بنزین مورد نیاز کشور تولید و به همین مقدار از واردات این فرآورده استراتژیک کاسته خواهد شد."
در قالب طرح توسعه پالایشگاه آبادان، سه فاز در سال های گذشته تعریف شده بود که عملیات فاز یک شامل واحد تقطیر در خلأ، با ارزش 100 میلیون دلار از سال 1382 آغاز شد. این واحد دو سال بعد به پایان رسید. فاز دوم این طرح مسئول جمع آوری واحدهای قدیمی پالایشگاه و ساخت واحدهای جدید بود که 5/1 میلیارد دلار هزینه داشت. طبق برنامه های فاز دو، تولید گازوئیل و بنزین این پالایشگاه افزایش و نفت کوره کاهش پیدا می کند.
ابهجی،مدیر عامل وقت در این مورد گفته بود: "با راه اندازی این واحد، بنزین تولیدی مجتمع کت کراکر با بنزین های معمولی واحد تقطیر پالایشگاه آبادان مخلوط و بنزین با اکتان 87 برای مصرف داخلی کشور تولید می شود."
در آن دوره مقرر شده بود برای تامین بخشی از منابع مالی پروژه بنزین سازی پالایشگاه آبادان، اوراق مشارکت میان مردم توزیع شودتا به گفته ابهجی با توجه به سودآوری بالای پروژه سود سرمایه گذاری آن در حداقل زمان به سهامداران بازگشت داده شود.
نورالدین شهنازی زاده، مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفت ایران هم پیشتر از توزیع 250 میلیون دلار اوراق مشارکت عمومی برای پالایشگاه آبادان خبر داده و سود این اوراق مشارکت را 15 درصد اعلام کرده بود.
فاز سوم قرار بود در سال 88 به پایان برسد و در فروردین همان سال مدیرعامل وقت این مجتمع، علیرضا ابهجی هم اعلام کرد: "با راهاندازی یک واحد کتکراکر جدید با ظرفیت روزانه 45 هزار بشکه و واحدهای دیگری مانند گاز بوتان، ایزومریزاسیون، الکیلاسیون، اسید پلانت و واحدهای جانبی میزان تولید بنزین در این پالایشگاه به 16میلیون لیتر در روز خواهد رسید."
وی در جمع خبرنگاران گفت: "در حال حاضر توسعه فاز سوم پالایشگاه آبادان با شتاب هرچه بیشتری در حال انجام است و پیشبینی میشود این طرح تا پایان سال جاری به اتمام برسد".
ولی سال 88 هم به پایان رسید ولی فازسوم این پالایشگاه به اتمام نرسید. این در حالی بود که کشور به خاطرتهیه بنزین در تنگنای شدید بود؛ بی جهت نبود که طرح خارج ازعرف تولید بنزین از مجتمع های پتروشیمی با وجود آلودگی های شدید در دستور کار قرار گرفت.
اما نمایندگان مجلس به جای طرح پرسش در مورد تاخیر دربهره برداری از این فاز، به تمجید و تعریف از طرح تازه پرداختند وعبدالله کعبی، نماینده آبادان وعضو کمیسیون انرژی مجلس در آبان 89 بیان داشت: "به حمد خدا برای مقابله با تحریم بنزین ومقابله با دشمنان در دهه فجر پالایشگاه آبادان به بهره برداری میرسد وقدم نهایی در خودکفایی بنزین برداشته میشود. با سرمایهگذاریهای خوبی که در این زمینه انجام گرفته امیدواریم این پالایشگاه 22 بهمن ماه آماده افتتاح و بهرهبرداری شود".
طرح توسعه این پالایشگاه وشازند اراک بود که مسئولین نفتی را به این نتیجه رساندکه در تولید بنزین به نوع تازه ای از خودکفایی خارج از نوع اول (تولید بنزین در مجتمع های پتروشیمی) میرسند.
ضیغمی، مدیر عامل فعلی پالایش پخش کشور در این مورد گفت: "فاز 3 پالایشگاه آبادان با ظرفیت تولید روزانه 6 میلیون لیتر بنزین سوپر با 89 درصد پیشرفت، بهمن ماه امسال به بهره برداری می رسد."
معاون وزیر نفت هزینه اجرای این پروژه را 432 میلیون یورو معادل 183 میلیارد ریال عنوان کرد و افزود: تولید روزانه 250 تن پروپیلن- 330 تن خوراک پتروشیمی و یکصد تن گوگرد و همچنین بهبود شرایط محیط زیست از دیگر اهداف این پروژه است.
اینگونه بود که اقای خامنه ای در 15 بهمن ماه در نماز جمعه تهران با اشاره به آنچه "تلاشهاي دشمنان براي اعمال تحريم بنزين عليه ايران" خواند و تأكيد بر اينكه تحريمهاي دشمن همواره به نفع ملت ايران تمام شده است ابراز داشت: "در همين زمينه تحليلگران آنها پيشبيني كردند كه با اين تحريمها، در ايران آشوب خواهد شد، اما با اين وجود در حال حاضر بر اساس گزارشاتي كه بنده دارم، تا 22 بهمن كشور در توليد بنزين به طور كامل خودكفا خواهد شد."
اما نه تاکید نفتی ها ونه وعده رهبر حمهوری اسلامی در این مورد به واقعیت نپیوست وپالایشگاه ابادان در22بهمن به بهره برداری نرسید. بر اساس گزارش ها مراحل نهایی راه اندازی دچار مشکلات حساسی شده که اینده راه اندازی این فاز را در ابهام فرو برده است.
این در حالی است که شرکت نفت باادعای اینکه اینها مشکلات پیمانکار است وربطی به شرکت نفت ندارد، حمایت خود را از این فاز دریغ کرده و سرنوشت این فاز که میرفت به قول نفتی ها ایران رادرتولید بنزین خودکفا سازد همانند بزرگترین پالایشگاه خاورمیانه یعنی ستاره خلیج فارس شده که در مرحله 40 درصد متوقف مانده است.
یکی از کارگران اعتصابی فاز سوم پالایشگاه به روز میگوید: "بيش از 500 كارگر شركت ساختماني نصب پالايشگاه آبادان، اكنون 6 ماه است كه حقوقي دريافت نكرده اند.آن هم در حالیکه اين كارگران به لحاظ دستمزد يك سوم و حتي يك ششم كارگران قديمي تر پول دريافت مي كنند. برای همین كارگران اعتصاب کرده اند اما مسئول پالايشگاه آبادان نه تنها در مقابل اعتراض كارگران از پاسخ طفره رفته بلکه خطاب به كارگراني كه در فاز سوم اين پالايشگاه مشغول به كار هستند گفته آنها زيرنظر پيمانكار بخش خصوصي فعاليت مي كنند و حقوق آنها ربطي به پالايشگاه ندارد."
يكي دیگر از كارگران اين پالايشگاه هم به روز گفت: "معلوم نيست ما بايد به كجا شكايت كنيم كه گوش شنوايي وجود داشته باشد."
این درحالی است که یکی از مدیران پیمانکاری این پروژه به روز میگوید: "شرکت نفت درسال 89 هیچ پرداختی به ما نداشته که بتوانیم مطالبات کارگران را پاسخ دهیم."
منبع:روزآنلاین/اردلان صیامی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر