مصریها به خانه نمی روند. سهل است که قرار را بر تظاهرات یک میلیون نفری گذاشته اند. همزمان خبرهای تازه حکایت از آغاز اعتصابات عمومی در مصر دارد. درگیریها میان معترضان و نیروهای امنیتی همچنان ادامه دارد و برخی اخبار از کشته شدن دست کم 125 نفر تا روز هفتم اعتراضات خیابانی مردم مصر، حکایت دارند. حسنی مبارک در تلخترین روزهای دیکتاتوری سی ساله خود به سر می برد. دو ماه پیش از این هرگز به ذهن دیکتاتورهای شاخ آفریقا هم خطور نمی کرد که خود سوزی سبزی فروشی گمنام، هست و نیست شان را بر باد فنا خواهد داد. و این عاقبت تمام دیکتاتورهاست که در اوج غرور و سرمستی از قدرت، فرو می پاشند و راز تاریخ همین جاست که در لحظه فرو ریختن دژهای نفوذناپذیر آنان نصیبی جز بهت و حیرت برایشان باقی نمی ماند.
خودسوزی دانشجویی بیکار و گمنام در تونس اینک چاه ویلی شده است که تمام خودکامگان جهان را به حیرت واداشته. موج اعتراضات و انقلابهای تونس و مصر و یمن و حتی عربستان درست در زمانی اوج گرفت که اعتراضات خیابانی مردم ایران علیه دولت کودتایی محمود احمدی نژاد که از پشتیبانی عالی ترین مقام کشور نیز برخوردار است، با تمسک به بی رحمانه ترین و خشن ترین وجوه ممکن فروکش کرده بود و اینک ترس، که به جان خودکامگان وطنی بازگشته است و تلاش های کورکورانه شان برای موج سواری از انقلابهای اخیر در کشورهای عربی هم بی فایده بوده است.
با این همه آن چه تحلیلگران اوضاع سیاسی منطقه را به شگفتی وا می دارد، واکنشهای مضحک کودتاگران حاکم در ایران است که تلاش دارند ضمن مصادره به مطلوب کردن قیام مردم کشورهای عربی منطقه نظیر تونس و مصر، این اعتراضات را ادامه حکومتمداری به شیوه خودشان قلمداد کنند. چنانکه خطیب این هفته نماز جمعه تهران این اعتراضات را ادامه انقلاب بهمن 57 در ایران دانسته است و محمود احمدی نژاد اخیراً آمریکایی ها را از دخالت در انقلاب مردم تونس برحذر داشته است و از همه بامزه تر درخواست دولت کودتایی ایران از عدم برخورد خشونت آمیز دولت مصر با مردم این کشور است.
خیلی دور، خیلی نزدیک
بسیاری از کارشناسان سیاسی و اجتماعی منطقه معتقدند که نقطه آغاز جنبشهای مردمی در کشورهای عربی شاخ آفریقا و خاورمیانه، جنبش سبز مردم ایران طی 19 ماه گذشته بوده است. چنانکه سال گذشته و در اوج اعتراضات مردم ایران نسبت به کودتای انتخاباتی و دزدیده شدن آرای میلیونها ایرانی طرفدار میرحسین موسوی، « راويخولی » از روشنفکران فلسطينی که این روزها در لبنان بسر می برد، این پرسش را با روشنفکران عرب مطرح ساخت که " چرا در عرض سی سال مردم ايران دو بار برخاستند وعليه استبداد و خودکامگی حاکمان خود به ميدان آمدند، در حالی که جهان عرب ساکت و صامت است و در مقابل روسای جمهور مادام العمر و انتخابات قلابی چيزی نمی گويند؟ "
ضمن آنکه در تونس، الجزایر و مصر و اردن و ... اقتصاد نا سالم توسط گروه های خاصی کنترل می شود که آنها بی اندازه ثروتمند می شوند در حالی که خود کشور نه تنها مردم فقير می مانند بلکه پيشرفت اقتصادی هم نمی کنند.
از سوی دیگر بسیاری از کارشناسان مشابهتهای تاکتیکی متعددی را میان مبارزات مردم ایران و مردم تونس و مصر رصد می کنند و معتقدند که نوع مواجهه معترضان در این کشورها با پدیده هایی نظیر رسانه ها، الگو گرفته شده از روشهای اطلاع رسانی و خبردهی جنبش سبز در ایران بوده است و در این باره کارکرد محوری توئیتر، فیس بوک و شبکه های دیگر اینترنتی، کارکردی مشابه در نهضتهای فوق الذکر با نهضت ایران داشته است.
شاید بیش از همه بتوان به واکنش دولت مصر در قطع شبکه SMS اشاره کرد که آدمی را به یاد ایام پس از انتخابات در ایران می اندازد.
البته فراموش نباید کرد که شباهتهای متعددی میان دولتهای مورد اعتراض در این کشورها و دولت کودتایی ایران وجود دارد. از این منظر می توان به عنوان مثال به عوام فریبی های مفرط و دروغگویی های متعدد سران دولتهای مذکور، فقدان آزادی بیان و آزادی برگزاری تجمعات قانونی، سرکوب هرگونه فعالیت یا صدای اعتراضی از سوی حاکمیت، فساد اداری و اقتصادی سران دولتهای فوق الذکر و ... اشاره کرد که شباهتهای فراوانی را میان دولت محمود احمدی نژاد و دولت مبارک در مصر و بن علی در تونس بوجود می آورد.
با این همه نباید فراموش کرد که علی رغم نزدیکیها و شباهت های مورد اشاره، افتراقهای بسیاری هم میان نوع، بستر و اهداف مبارزاتی مردم ایران و مردم کشورهای مذکور وجود دارد. قبل از هر چیز باید بر این نکته تاکید کرد که به رغم دولتهای مصر و تونس که به هیچ وجه آمادگی مقابله با اعتراضات مردمی را نداشتند، در ایران بنا به اعترافات سردار مشفق، دولت کودتایی با همکاری سران نظامی و امنیتی و اطلاعاتی، از مدتها قبل برای سرکوب مردم و مواجه با اعتراضات مردمی برنامه ریزی و زمینه چینی می کرده است.
در عین حال ریشه تمام اعتراضات مردمی شکل گرفته در این کشورها، معضلات گسترده اقتصادی است و مردم تونس و یا حتی مصر بیشتر از آنکه با انگیزه های سیاسی اجتماعی به خیابانها بیایند، انگیزه های اقتصادی را جستجو می کنند. حال آنکه در ایران انگیزه حضور مردم در اعتراضات انتخاباتی سال گذشته، دزدیده شدن رای آنان توسط کودتاگران استبدادی بود و هنوز که هنوز است رهبران جنبش سبز در ایران بر شعار " رای من کجاست ؟ " تاکید دارند.
همچنین فراموش نباید کرد که در ایران اعتراض ها بيشتر بر تخلفات انتخاباتی و اصلاحات بود نه برای تغيير رژيم. گرچه شعارهای دیگری هم در جریان جنبش سبز مردم ایران مطرح شده بوده.اما نگاهی مرور گر بر محور حرکتهای اعتراضی در ایران انتخابات بود و تقلبات انتخاباتی. ضمن آنکه درگيری هايی که به دنبال انتخابات در ایران اتفاق افتاد کاملاً با جنس درگيری های و مخالفت های مردم این کشورها متفاوت بود.
نکته دیگر حیات و ممات احزاب در ایران و کشورهای مصر و تونس و اردن است. مثلاً در مصر جمعيت اخوان المسلمين سالهاست که به طور جدی و ارگانيک در حال مقابله قانونی با حاکميت است و کارشان هم به جايی رسيده بود که انتخابات را تحريم می کردند و می گفتند ما در انتخابات شرکت نمی کنيم. همین احزاب و گروهها هم مردم را دعوت به مبارزه با رژيم کرده و می کنند. حال آنکه در ایران در ایام پس از انتخابات دولتیان کودتایی حتی فعالیت انجمن صنفی مطبوعات را هم بر نتافت و هنوز که هنوز است خبرها از دستگیر محافل اجتماعی در ایران آکنده است.
نکته مهم دیگر نحوه تعامل این دولتها با جامعه جهانی در مقایسه با نحوه تعامل دولت ایران با قدرتهای بزرگ و منطقه است. برای کارگزارن حکومتی مصر و تونس و الجزایر اخبار و آرائ مردم و افکار عمومی جهان نسبت به رفتارشان با مخالفان و منتقدان بسیار مهم و حیاتی بوده و هست. حال آنکه برای سردمداران جمهوری اسلامی، رسانه خوب، رسانه ای است که دروغهای آنان را از طریق شبکه های رسانه ای خود با لنگ و لعابی عوام فریبانه جار بزند.
بنابراين وقتی که مثلاً دبيرکل سازمان ملل به سران مصر و تونس و اردن هشدار می دهد که در نبردهای خيابانی که با مردم داريد رعايت حال مردم را بکنيد، آنها نمی توانند بگويند که به شما چه ربطی دارد. چون بالاخره نيازمند حمايت آنها هستند. اين امر به هیچ وجه در ايران وجود ندارد.
با این همه فراموش نباید کرد که جنبش سبز مردم ایران به رغم ادعاهای باسمه ای و نخ نما شده کودتاچیان نه تنها آرام نشده بلکه با تغییر فاز از شکل خیابانی آن به بدنه های اجتماعی تزریق شده است و بهترین گواه برای این مدعا، ترس روزافزون سران کودتا از مردم و شدت گرفتن دستگیریها و اعدامها در روزهای اخیر است که بهترین گواه برای زنده بودن جنبش سبز است، جنبشی که بدون شک فردا از آن هواداران بیشمار سبزاندیشش خواهد بود.
اینروزها جهان عرب بهپا خاسته تا خواستههای آزادی طلبانهاش را جامهی عمل بپوشاند. ایستادگی و مقاومت و مبارزهای که خاورمیانه را و نگرش دنیا را به سیاستهای خاورمیانه تغییر میدهد. در این گیر و دار کشورهایی که منافعی مشترک دارند هرکدام بهنوعی این فرایند را تفسیر به رای میکنند. یکی از این کشورها ایران است. ایرانی که در دو سال گذشته پایتختش صحنهی تظاهرات و اعتراضاتی شبیه به امروز جهان عرب بود و هست.
اما چرا تهران و سردمداران ایران تلاش دارند تصاویر اعتراضاتی مصر را پخش نکنند؟ چرا اصرار بر این دارند که این حرکت را فرایند انقلاب ۵۷ بدانند؟ و چراهایی که شاید جوابشان مشخص باشد و نانوشته. جوابهایی که شاید در تصاویر اعتراضات مصری بشود به خوبی دلیلشان را دید و همذاتپنداری کرد. حتی اگر عکسهای منتشر شده از مصر را در کنار تصاویر اعتراضات جنبش سبز کنار هم قرار دهیم، بهراحتی میشود نبض شباهتها را یافت.
شبکههای داخلی جمهوری اسلامی تصاویر اعتراضاتی مصر را در حد گذرا و گزینشی پخش میکند. تصاویری که شبکهی الجزیره بهطور بیست و چهار ساعته آنلاین نشان میدهد و باقی شبکههای مطرح خبری دنیا نیز با تحلیلهای شبانه روزی منعکس میکنند. اما در ایران؟ نه! خبری نیست...
هنگامی که در نمازجمعهی هفتهی گذشتهی مصر نیروی پلیس مصر به نمازگزاران حمله کرد، یا تصاویر مردمی که با کفش نماز میخواندند و یا تصاویر درگیری پلیس مصر با تظاهرات کنندگان، همه و همه شبیه به پلیس ضد شورش و اوباش بسیج در ایران بود و هست. جالب و یا شاید خندهدار پیغام ایران به سردمداران مصر بود که گفته بود با تظاهرات کنندگان با خشونت برخورد نکنند! این پیغام در حالی ارسال شد که در هفتهی گذشته تعداد اعدامها و دستگیریها افزایش یافت. زمانی که یک شهروند ایرانی هلندی که در روز عاشورا دستگیر شده بود اعدام شد... این رفتار ریاکارانه جز از وقاحت این حکومت نیست! شباهتهای دیکتاتورها بهم واقعن زیاد است. اما گاهی دیکتاتورها مانند دیکتاتوری حسنی مبارک بر کردهی خود آگاهند و پنهانش نمیکنند و بعضی مانند ایران از ترسشان دروغ میپردازند و دروغ میگویند و دروغ نشان میدهند. مثال این موضوع هم پوشش خبری و حضور خبرنگاران در مصر است. خبرنگاران سیانان و الجزایر و بیبیسی بهطور آنلاین و لحظه به لحظه از مصر گزارش میدهند و حضور فعال دارند. بدون اینکه دستگیر شوند و جاسوس خوانده شوند! مصر درهای خبری را نبسته و بازگذاشته، اما در ایران چه؟؟ اگر مردم و فیلمهای با موبایلشان نبود، آیا جنایات مزدوران حکومت دیده میشد؟ آیا جنایاتشان منعکس میشد؟
یا حتی برخورد ارتش با مردم معترض در خیابان را با برخورد ضدشورش در ایران بسنجیم! کشتههای مصر در شش روز زیاد است، که آن هم بهدلیل برخورد پلیس و تکتیراندازهای مستقر در بالای وزارت کشور و ساختمان ریاست جمهوری مصر است و خود وزیر بهداشت مصر تعداد کشتهها را بدون دروغ اعلام میکند! اما در ایران و در موج تظاهرات آیا تعداد کشتههای گمنام جنبش سبز تا به حال اعلام شده است؟!!
دیکتاتورها شبیه به هم هستند. بعضی باور دارند به رفتارشان و علنا به رفتارشان پافشاری میکنند و دروغ نمیگویند و پنهانکاری نمی کنند، بعضی هم مانند سردمداران ایرانی با مظلومنمایی و دروغ پردازی و ریاکاری خود را مدینهی فاضله نشان میدهند. برخورد حسنی مبارک را بعد از شنیدن صدای مردم در سخنرانیاش با آیتا... خامنهای مقایسه کنیم. او میآید و بخاطر آرام شدن فضا کابینهاش را عوض میکند و آیتا... خامنهای با اشاره به معلولیت دستش و مظلومنمایی و گریههای دروغی فرمان کشتار مردم را در ملاعام و در نماز جمعه میدهد...
دنیا اینروزها دروغ دروغپردازان را میبیند و تاریخ قضاوت خواهد کرد این دروغها و ظلمها را. مصر این روزها به گفتهی خیلی از منتقدین در جایگاه سیسال پیش ایران قرار دارد. اما هنگامی که رییس مخالفین مسلمان تونس در مصاحبهش گفت؛ من خمینی نیستم! - نشان میدهد که نه! مصر و تونس و کشورهای عربی، با درس عبرت قرار دادن سرنوشت شوم جمهوری اسلامی ِ حال حاضر ایران، و درس عبرت قرار دادن فرایند رو به ظلمت و ظلم حکومت و انقلاب ۵۷، روزهای خوشی را در پیش دارند... اما، ما کجای این تغییرات قرار داریم؟
ندای سبز آزادی: زهرا حاتمی معلم در بند با صدور قراره وثسقه آزاد شد.
به گزارش ندای سبز آزادی؛ زهرا حاتمی معلم دربند که در جریان حوادث پس از انتخابات به دلجویی از خانواده های سیاسی اقداماتی را انجام داده بود امروز و پس از گذشت 2ماه از بازداشت ایشان با صدور قرار وثیقه از سوئی مقامات قضایی وتامین آن از سوی خانواده ایشان از زندان آزاد شد
زهرا حاتمی در آبان ماه سال ۱۳۸۹ بازداشت و به سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل شد. وی در این مدت در سلول انفرادی و تحت فشار بازجویی شدید و مداوم در انفرادی بند ۲۰۹ به سر می برد
محبوبه کرمی، فعال حقوق بشر و عضو کمپین یک میلیون امضا، به سه سال زندان محکوم شد.
بر اساس گزارش خانه حقوق بشر ایران، شعبه 54 تجدید نظر دادگاه انقلاب به ریاست قاضی موحد محبوبه کرمی را به سه سال حبس تعزیری محکوم کرد.
ندای سبز آزادی: عباس جعفر دولت آبادی در نشست خبری امروز خود و در پاسخ به سئوال خبرنگاران در خصوص وضعیت پرونده مهران فرجی خبر از آزادی این خبرنگار ظرف روزهای آتی داد.
مهران فرجی روزنامه نگاری که عضو هیئت تحریریه چندین روزنامه سراسری اصلاح طلب بود در روز 18 آذر دستگیر شد
و بر خلاف برخی اخبار منتشر شده در طی این بیش از 50 روز در انفرادی به سر برده است
به گزارش خبرگزاری مهر، جعفری دولتآبادی در مورد پرونده مهران فرجی گفت: چون خبرنگار بوده و پرونده هنوز تکمیل نشده است به محض تکمیل آزاد میشود همانند پرونده خانم حاتمی که چند روز پیش آزاد شد.
درآستانه سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم . هرچند آرزوی امثال من این بود که با پشت سر گذاشتن این انقلاب عصر جدیدی برپایه « استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی » در ایران رقم می خورد و هرسال در سایه جشن انقلاب همه توان فکری و مادی خود شهروندان صرف مباحث علمی و کارشناسی برای پیشبرد هرچه بیشتر توسعه وآبادانی و پیشترفت کشور و رفاه مردم و ارائه الگویی موفق از حکومت دینی می شد اما و صد اما که در سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب ما بجای آنکه رو به آینده و افق های تازه داشته باشیم همچنان در میراث گذشته تاریخی مان یعنی استبداد مطلقه و مباحث مرتبط با آن گرفتار مانده ایم و هنوز دستیابی به آرمان « آزادی » ممتنع و تحقق « جمهوری اسلامی » ناممکن می نماید چراکه کارنامه حاکمیت کنونی هیچگونه چشم انداز روشنی را در این باره به نمایش نمی گذارد ، و از اینروست که اینروزها بیشتر ازپیش و به ویژه از سوی نسلی که تجربه زندگی در رژیم پهلوی و دوران انقلاب را ندارند این سئوال مطرح می شود که « چرا انقلاب شد؟» و...و سوگمندانه بجای پرداختن به مباحث علمی و کارشناسی برای رشد و توسعه کشور ناچار از پاسخگویی به اینگونه سئوالات هستیم و من دراین مقال تلاش می کنم از دیدگاه خود به این سئوال پاسخ دهم به امید آنکه به درد و درمان وضعیت امروز جامعه ما بخورد و راهی بروی کشور ما برای برون رفت از بحران های دامنگیرش فراهم آورد .
برای اینکه یک « انقلاب » در جامعه ای رخ دهد باید مجموعه ای از عوامل ( که در یک تحلیل دقیق شمارش آنها ممکن نیست) فراهم شده و همزمان درکنارهم قرار گیرند تا زمینه ساز « انقلاب » شوند ، به عبارتی ابر و باد و مه و خورشید و فلک و... باید دست بدست هم دهند تا جامعه ای آبستن انقلاب شود و انقلابی رخ دهد ، و از اینروست که بهیچوجه رخداد « انقلاب » برای هیچکس قابل پیش بینی نیست و بگونه ای همه را غافلگیر می کند ، چه حاکمیت استبدادی و دیکتاتوری حاکم را و چه افرادی را که در پی براندازی این حاکمیت و انجام انقلاب بوده اند! نمونه آخرش هم انقلاب تونس ، و هم اکنون در مصر ، همانند انقلاب اسلامی درایران . پس از انجام انقلاب است که اهل نظر و تحلیگران در پی شناخت و بررسی علل و دلائل این رخداد برمی آیند اما باید توجه داشت که همه این تحلیل ها پسینی است و از زاویه و دیدگاهی خاص به موضوع ورود دارند و بواقع از دیدگاهی پسینی در پی دریافت چرایی رخدادی پیشینی هستند در حالیکه بدلیل گذر زمان و فاصله گرفتن از جغرافیای رخداد هرگز قادر به برشماری همه علل و دلائل آن رخداد و در کنارهم قرار گرفتن همزمان آنها و این قران میمون که انقلاب را زائیده است ، نیستند و تنها می توانند حداکثر پنجره ای بروی این رخداد باز نمایند که می تواند عبرت آموز باشد اگر حاکمیت و نسل های بعدی بخواهند از این رخداد عبرت بگیرند!
حال اگر این فرضیه بنیادی علم اقتصاد را که " رفتار اقتصادی انسانها عقلایی است " بر همه عرصه های حیات و رفتارهای آدمی حاکم بدانیم باید دریابیم که مجموعه شرایط و علل و دلائل رخداد یک انقلاب هرچه باشد این مجموعه رفتاری عقلایی را دراکثریتی از افراد جامعه دامن زده است که به میدان خطر و انقلاب بیایند و همه هزینه های مترتب بر آن از قبیل زندان و شکنجه و کشته شدن و...را بپردازند تا اوضاع را تغییر دهند . به عبارت دیگر مردم دیوانه نیستند که انقلاب کنند بلکه اوضاع و احوال حاکم آنگونه می شود که جانشان به لب رسیده واکثریتی از افراد جامعه به این نتیجه می رسند تغییر اوضاع فائده اش از هزینه هایی که برای این تغییر پرداخته می شود حتی اگر بذل جانشان باشد برای جامعه بیشتر و بهتر است و از اینروست که به جریان انقلاب می پیوندند ، و به همین دلیل است که حاکمیت های مستبد و دیکتاتور برای جلوگیری از رخداد انقلاب تا آنجا که در توان و امکانشان هست هزینه های انقلاب را بالا می برند تا بدینوسیله بتوانند به تداوم حکومت بپردازند اما با همه این احوال شاهدیم که در اغلب مواقع سد این هزینه ها در جایی شکسته می شود و انقلاب رخ می دهد! بنابراین هرچند رخداد یک انقلاب قابل پیش بینی نیست و حتی پس از رخداد نمی توان شرائط و همه علل و دلائل این رخداد و همزمانی آنها را شمارش و تعلیل و تحلیل کرد و این به ماهیت پیچیده رفتار فردی و جمعی انسانها و شرایط زمانی و مکانی مربوط می شود اما در نهایت « انقلاب » را باید نتیجه یک رفتار عقلایی مبتنی بر محاسبه فائده – هزینه و ناشی از اراده اکثریتی از مردم یک جامعه دانست و از اینرو پاسخ من به این سئوال که در سی و دو پیش در کشور ما « چرا انقلاب شد؟» این است که اکثریت قاطع مردم ما – که منهم یکی از آنها بودم – تشخیص دادند که براندازی رژیم سلطنتی پهلوی و تاسیس نظامی بر پایه شعار « استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی » به نفع آنهاست و با همین محاسبه در میدان مبارزه و انقلاب حاضر شدند وایستادند و هزینه هایی فراتر از آنچه رژیم استبدادی و ظالم پیش بینی می کرد پرداختند و سرانجام رژیم را به تسلیم و سقوط وا داشتند .
این قاعده رفتار عقلایی همانگونه که در برابر آن رژیم عمل کرده طبعا در برابر نظام برآمده از انقلاب نیز عمل کرده و می کند . اگر روزگاری اکثریت قاطع مردم ما در همراهی با حاکمیت برای حفظ نظام به میدان آمدند و در دفاع از کشور صحنه هایی بس حماسی و بی نظیرو شورانگیزآفریدند و سختی ها و هزینه های فراوان را بجان خریدند بر پایه همین قاعده و محاسبه بوده است ، و اگر در انتخابات ریاست جمهوری دهم با شعار « تغییر » به پای صندوق های رای آمدند و پس از اعلام نتیجه انتخابات میلیونها نفر با شعار « رای من کو؟» و دراعتراض به تقلب انجام شده و رفتار حاکمیت به خیابانها آمدند نیز بر پایه همین قاعده و رفتار بود . به نظرم این طنز تلخ تاریخ ماست حاکمیتی که میراث بر یک انقلاب بزرگ مردمی است و برخی مقاماتش خود از بازیگران موثر این انقلاب بوده اند و باید به قاعده رفتاری انسانها و تجربه انقلاب متفطن باشند و بیاد آورند چه خطرهایی را برای تغییر اوضاع بجان خریدند چون به این نتیجه رسیده بودند که تغییر اوضاع به دادن این هزینه ها می ارزد امروز از درک و دریافت این رفتار از سوی منتقدان و معترضان به عملکردشان فرو مانده اند؟ و به تکرار همان رفتاری در برابر منتقدان و معترضان وضع موجود روی آورده اند یعنی افزایش هزینه اعتراض از طریق سرکوب و زندان و فضای امنیتی و...که رژیم گذشته انجام داد و فرو شکست!
جنبش سبز مردم ایران حاصل یک رفتار عقلایی نشسته بر مجموعه ای از شرائط و علل و دلائل است که قطعا عملکرد حاکمیت اقتدارگرا در شش سال اخیرثقل آنرا تشکیل می دهد . به خیابان آمدن یا به خانه رفتن افراد این جنبش هم ذیل همین رفتار عقلایی قابل فهم است وقطعا اگر علل و دلائل محدثه این جنبش برجا باشد و یا تشدید شود این جنبش با توان و شدت بیشتری در فرصت مناسب آتی ظهور و بروز خواهد یافت و کار خود را خواهد کرد اما اگر حاکمیت با عبرت آموزی از گذشته و تجربه انقلاب راه برون رفت از این وضعیت را درپیش گیرد و به رفع علل و دلائل محدثه این رخداد همت کند می تواند انتظار حل آنرا داشته باشد . شانس و بخت بزرگی که حاکمیت کنونی دارد این است که تا اینجای کارمنتقدان و معترضان وضع موجود با تجربه آموزی از گذشته و انقلاب و تجربیات جهانی در پی براندازی و انقلاب نیستند و به اصلاح امورمی اندیشند و این نشانه نهایت عقلانیت در کر جنبش سبز را می رساند و باید امیدوار بود که حاکمیت این شانس و بخت را به فرصتی برای اصلاحات تبدیل نماید و نه آنکه جنبش سبز را تهدید بداند ، در غیر اینصورت بعید نیست که در گذر زمان رفتار عقلایی و محاسبه هزینه – فائده گزینه دیگری را پیش روی منتقدان و معترضان گذارد و در نهایت هرکدام از طرفین در این میدان تاریخی پیروز شوند ، که قاعده تاریخی و سنت الهی بر پیروزی مردم عدالتخواه وشکست حاکمیت مستبد و ظالم حکم می کند ، پیامد ناگزیرش جز سربار کردن هزینه های سنگین بر کشور و مردم و عقب افتادگی بازهم بیشتر کشورمان از قافله رشد و توسعه جهانی نخواهد بود .
اینترنت قطع شد، اس ام اس ها غیر فعال شدند، معترضان خشونت گر و اعتراض غیر قانونی و ساختارشکن عنوان گردید. حتی پای کشورهای خارجی هم به میان آمد. پول گرفته اند که مخالفت کنند.
نحوه برخورد تمام دیکتاتورها با اعتراضات داخلی یکسان است و به طرز شگفت انگیزی مبتنی بر یک مدل سرکوب و برچسب زنی تبلیغاتی. چیزی شبیه به همان فرمولی که برادر حسین شریعتمداری معتقد است جنبش سبز مطابق آن رفتار می کند، در سوی حاکمیتی خودش از مصر تا ایران، از انقلاب 57 تا اعتراضات خیابانی 88 و جنبش آزادیخواهان مصر و تونس در سال 89 همه و همه به یک نام و شیوه از سوی دیکتاتورها مورد انتقاد قرار می گیرد و جالب تر آنکه اسم رمز هم همه یکسان است: "فتنه"
طنز قضیه هم آنجاست که دیکتاتورها درحالی که مخالفت های مردم خودشان را به شدیدترین وجه ممکن سرکوب می کنند، در قضیه های مشابه آن سوی مرزها دعوت به آرامش می نمایند. دولت فعلی ایران که به شدیدترین وجه ممکن با اعتراضات خیابانی سال 88 برخورد کرد از حاکمان مصری می خواهد که حقوق تظاهرات کنندگان را رعایت کند؛ غافل از آنکه دیکتاتوری مصر هم با تظاهرکنندگان همان گونه برخورد می کند که دولت کودتا در ایران برخورد کرد. شبکه خبری سی ان ان به نقل از تلویزیون دولتی مصر تصاویری از یک موزه که در ظاهر به دست مخالفان دولت مصر به تاراج رفته بود پخش می کند. تلویزیون دولتی مصر البته معتقد است تظاهرات خشونت طلبانه باعث و بانی اینگونه برخوردهاست. تلویزیون دولتی ایران هم در اوج اعتراضات درحالیکه فجایع کهریزک و کوی دانشگاه تهران را هیچ گاه به تصویر نمی کشید، شیشه های شکسته بانکی دولتی را بارها در بوق و کرنا می کرد که جنبش سبزی ها اینها هستند. دیکتاتورها همیشه مشابه هم عمل می کنند.
اعتراضات سال 88 در ایران پس از یک سال به مدل ایده آل اعتراضات در تمام منطقه خاورمیانه و کشورهای همجوار تبدیل شده است. اینجا هم شهروند روزنامه نگاران با موبایل فیلم می گیرند و اخبار جنبش را به دنیا می رسانند. شبکه های اجتماعی و ارتباطات موبایل اگرچه با اخلال مواجه شده است اما کار خودش را هم کرده است. تمرین اعتراض در روزهای اول با حضور در خیابان آغاز شد و بعد از آن خود به خود دیگر تکرار می شد. اگر هم اس ام اسی یا فیس بوکی نباشد دیگر نمی توان آن کسی را که تا دیروز به خیابان می آمد در خانه نگه داشت.
مدل اعتراض در ایران اما تنها و تنها در یک وجه با اعتراضات علیه دولت های حاکم از مصر و یمن تا تونس و اردن تفاوت دارد و آن هم اینکه اپوزسیون در ایران یک اپوزسیون نجیب بود. اپوزسیون ایران انقلاب 57 را که توسط نودولتیان به تاراج رفته دید آهنگ مخالفت زد و هنگامیه رای مردم دزدیده شد به خیابان آمد. اعتراض اپوزسیون در ایران اعتراض به حاکمیت نبود، اعتراض علیه دولت بود. انقلاب را نشانه نمی رفت، میراث خواران انقلاب را به هماوردی می طلبید و از آن رو که این اپوزسیون با انقلاب رشد کرده و به بالندگی رسیده بود نه در شکل و نه در محتوی نمی توانست علیه انقلاب باشد و نبود. برخلاف مخالفان دیکتاتوری کشورهای منطقه که از حاکمیت یکسویه خسته و درمانده شده بودند در ایران حاکمیت لااقل تا سال 88 هنوز بر مبنای همان تز حاکمیت دوگانه بود. زمزمه یک دست کردن حاکمیت همیشه وجود داشت، شورای نگهبان و بخشی از نیروهای سپاه به همراه گروه اندکی از روحانیون بی ریشه به همراهی دولت نوکیسه خیلی تلاش کردند که این حاکمیت را کاملا یکدست کنند و در این تلاش اندکی هم موفق بودند اما هنوز هم ناراضی اند و اتفاقاً علت اینکه تا امروز هنوز تلنگر سرکوب شده را حس نکرده اند به همین دلیل است که هنوز حاکمیت را یک دست نکرده اند. اگر حاکمیت یک دست می شد دیگر دلیلی نداشت پس از راه پیمایی 25 خرداد 88 مردم به خانه های خود بروند و امیدوار به قضاوت عقلاتی حاکمیت برای تن دادن بعه خواسته های مشروع خودشان شوند. این اوج نجابت جنبش سبز و رهبران آن بود.
اما گویا همین حد از دوگانگی برای گروهی از تمامیت خواهان کفایت نمی کند و به دنبال پاک کردن صورت مسئله به صورت تمام و کمال هستند. امری که به نظر می رسد هنوز رهبری عالی نظام به آن تن نداده است و هوشمندانه از عاقبت آن هراس دارد. اما شتری سواری دولا دولا نمی شود. این آخرین پیام میرحسین موسوی که می گوید: "فراعنه زمانی صدای ملت را می شوند که دیر شده است" هرچند در شکل اشاره به مصر و تونس دارد اما در محتوا هشداری به داخل است. میرحسین به درستی می گوید که شعار "رای من کجاست" در ایران به شعار "الشعب یرید اسقاط النظام در قاهره و سوئز و اسکندریه رسیده است." این تصمیم امروز مقامات عالی نظام در داخل ایران است که نگذارند حد شعار "رای من کجاست" از آنچه که تا عاشورای خونین 88 گذشت فراتر رود. فعلاً که فرعون مصر و دیکتاتور تونس که حتی تا سه ماه پیش کسی در قدرقدرتی شان شکی نداشت و پایه های حکومتشان را لرزان تلقی نمی کرد درحال سقوط، صدای انقلاب مردمشان را می شنوند، همانگونه که شاه پیشین ایران هم در آخرین روزهای سلطنتش آن را شنید. مبادا که در ایران هم زمانی این صدا شنیده شود که کار از کار گذشته باشد که به قول میرحسین:
"اگرحکومت به حاکمیت مردم بر سرنوشت خود احترام می گذاشت و در انتخابات چند ماه پیش مصر آرای مردم را نمی دزدید، کار به شعار “اسقاط نظام” از سوی شعب عزیز مصر نمی رسید. و شاید هم متوجه نیستند که ادامه ی سیاست غلبه به وسیله ی ایجاد خوف، نهایتا در نقطه ای به ضد خود تبدیل و آنگاه آمدن “روز خشم” و روزهای غضب ملی اجتناب ناپذیر می شود. فراعنه معمولا زمانی صدای ملت را می شنوند که بسیار دیر شده است."
ندای سبز آزادی: فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی چندی پیش به دیدار خانواده شهید شیخ فضل ا.. محلاتی رفت.
به گزارش خبرنگار ندای سبز آزادی، فاطمه کروبی در این دیدار ضمن دلجویی از خانواده شهید محلاتی نسبت به تهدیدات و رفتارهای نا متناسب با این خانواده گرامی در جریان حوادث پس از انتخابات وضمن یاد آوری وتجلیل از مبارزات شهید محلاتی ، یار باوفای امام در طول حیات ایشان و ادامه دادن راه آن شهید والا مقام از سوی خانواده آن بزرگوار آن را سندی دانست بر مبارزات حق طلبانه بیت شهید محلاتی و تعرض به این خانواده ایشان را که در حوادث پس از انتخابات که در چندین مرحله صورت گرفته بود نشان از بی خردی عاملین این حوادث دانست
در این دیدار همسر مهدی کروبی از مبارزات این خانواده در آگاه سازی مردم ایران قدر دانی نمود
این گزارش حاکیست؛ شیخ مهدی کروبی که بنا به مصلحت به جهت جلوگیری ازبروز فشارها وتهدیدات مجدد از دیدار با این خانواده معزز خوداری نموده بود با ارسال پیامی از این خانواده انقلابی ومبارز دلجوئی به عمل آورد
یاد آور می شود در جریان حوادث پس از انتخابات در چند نوبت تعرضاتی به بیت محترم خانواده شهید محلاتی صورت گرفته بود که می توان به ضرب وشتم عروس آن شهید بزرگوار در روز عاشورا اشاره نمود
اردشیر امیر ارجمند، مشاور حقوقی میرحسین موسوی، پیشنهاد داد که اگر حاکمیت واقعا مخالف دیکتاتوری است، در آستانهی ۲۲ بهمن بگذارند مردم ایران و جنبش سبز دست به راهپیمایی و تظاهرات مسالمتآمیز بزنند تا معلوم شود وضعیت حاکمیت در ایران بهتر است یا وضعیت مبارک و بن علی در مصر و تونس.
دکتر امیر ارجمند در گفتوگو با کلمه، تاکید کرد: حرکت دموکراسیخواهی و عدالتجویانه که از ایران و با جنبش سبز آغاز شده بود، امروز سراسر منطقه از تونس تا مصر را فرا گرفته است. قطعا حرکتهای اعتراضی در کشورهای مختلف، ویژگیهای خاص خود را دارند، ولی وجه اشتراک آنها، مبارزه با دیکتاتوری و فساد است.
این استاد ممتاز حقوق دانشگاههای تهران افزود: مردم منطقه نشان دادند که خواستار حق تعیین سرنوشت از طریق ایجاد حکومتهای دموکراتیک هستند. مسلمانان در ایران، تونس، مصر و جاهای دیگر نشان دادند که مخالف دیکتاتوری هستند و خود را ناگزیر از تحمل خودکامگان نمیدانند؛ چه به نام دین، چه به نام سکولاریزم و چه در لباس نظامیان.
مشاور موسوی معتقد است که مردم ایران در تظاهرات میلیونی ۲۵ خرداد که تاکنون در هیچیک از دیگر کشورهای منطقه تظاهراتی به مانند آن برگزار نشده است، بلوغ سیاسی خود را برای اصلاحات مسالمتآمیز نشان دادند.
وی ادامه داد: جای آن دارد که اکنون خودکامگان تهران، حتی در کسوت دیکتاتوری، از خود هوش و شعور بیشتری نشان داده و قبل از آنکه کشور را دچار خشونتهای کور نمایند، به رای مردم گردن بنهند. دیکتاتوری فراعنه ایران و لشکریان امنیتی و نظامی آنها، قطعا از دیکتاتوری بنعلی و مبارک مخوفتر و غیراخلاقیتر است، زیرا این دو حداقل برای استیلای دیکتاتوری خود از دین استفاده ابزاری نکردهاند.
وی خاطر نشان کرد: این آقایان که مدتها به دنبال ارتقای سطح مناسبات خود با مبارک و بنعلی بودند و توفیق چندانی نداشتند، مزورانه و مانند دزدی که خود فریاد “آی دزد آی دزد” سر میدهد، سرکوب مردم مصر و تونس را محکوم میکنند. در حالی که دیکتاتوری، سرکوب و قتل و جنایت است؛ چه در قاهره باشد چه در تهران.
دکتر امیر ارجمند سپس با ارائه پیشنهادی برای راستیآزمایی صداقت حاکمیت در مخالفت با استبداد و دیکتاتوری، گفت: اگر این آقایان راست میگویند و مخالف دیکتاتوری هستنند، به مردم ایران و جنبش سبز در آستانهی انقلاب شکوهمند ۲۲ بهمن اجازه راهپیمایی و تظاهرات مسالمتآمیز بدهند تا معلوم شود آیا وضعیت آنها در ایران بهتر از مبارک و بنعلی در مصر و تونس است یا خیر.
وی تاکید کرد: ما از همهی فعالان و همراهان جنبش سبز در سراسر جهان خواستاریم با حمایت از جنبشهای دمکراتیک مردم مصر و تونس، پیام همبستگی مردم ایران را به آن برسانند.
حکم دو سال حبس قطعی هاله سحابی اجرا شد.
به گزارش کلمه از میزان خبر، فرزند مهندس سحابی در شعبهٔ ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به دو سال حبس تعزیری و پرداخت جریمه نقدی محکوم و این حکم در دادگاه تجدید نظر تایید شده بود.
هاله سحابی سال گذشته و زمانی که برای اعتراض به تحلیف محمود احمدینژاد در مجلس شورا در میدان بهارستان حاضر شده بود، توسط نیروهای امنیتی و با ضرب و شتم بازداشت شد و مدتی را در بازداشت به سر برد.
هاله سحابی فرزند مهندس عزت الله سحابی از چهرههای مبارز در نیم قرن اخیر و رییس شورای فعالان ملی مذهبی است. او یک قرآن پژوه و عضو شورای مادران صلح است.
همچنین دو تن از فرزندان مهندس محمد توسلی نیز سال گذشته در شعبهٔ ۲۶ دادگاه انقلاب محکوم به دو و شش سال زندان شدند که حکم دو سال حبس مهندس لیلا توسلی به اجرا گذاشته شد و او در حال سپری کردن حبس خود در زندان اوین به سر میبرد.
همچنین حکم شش سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق دکتر سارا توسلی هم اکنون در مرحلهٔ تجدید نظر است.
ندای سبز آزادی: ساجده کیانوش راد، از بازداشت شدگان جنبش سبز که از هفتم آذر ماه در بازداشتگاه ۲۰۹ متعلق به وزارت اطلاعات به سر می برد، امروز با قید وثیقه آزاد شد.
به گزارش ندای سبز آزادی، وی که ۴۵ روز از مدت بازداشت خود را در انفرادی و بدون ملاقات بوده، تنها یک بار موفق به ملاقات با اعضای خانواده اش شد.
خاطرنشان می شود که پدر و همسر ساجده کیانوش راد نیز سابقه بازداشت در روزهای پس از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد را دارند. پدر وی، دکتر محمد کیانوش راد، نماینده دور ششم مجلس شورای اسلامی از شهر اهواز و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت بوده است.
این گزارش حاکی است، برای نازنین خسروانی، روزنامه نگار بازداشتی که از ۱۱ آبان در بند ۲۰۹ زندان اوین بوده، نیز امروز وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی تعیین شده که امید است با تودیع آن، به زودی به آغوش خانواده اش باز گردد.
آیت الله ابوالحسن الله بداشتی به دیدار دکتر علی شکوری راد عضو تازه آزاد شدۀ جبهه مشارکت ایران اسلامی رفت.
به گزارش سایت نوروز، آیت الله ابوالحسن الله بداشتی، از فقهای نواندیش قم، ضمن ابراز خرسندی از آزادی این فعال سیاسی اظهار داشت: امیدوارم رضایت خدا سرلوحۀ فعالیت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی همه ی دلسوزان و مصلحان در ایران قرار گیرد که در این راه، تحمل رنج ها و گرفتاری ها بخشی از مسیر اصلاح طلبی و حق گویی است.
عضو شورای مرکزی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیۀ قم در این دیدار ضمن دلجویی از دکتر شکوری راد تاکید کرد: گفتگو و انتقاد بین نخبگان و حاکمیت که از اصول رشد و تعالی جامعه است، باید هر چه بیشتر در فضای سیاسی، اجتماعی کشورمان نهادینه شود.
مجمع روحانیون مبارز ضمن حمایت از حرکت مردمی و آزادی خواهانه مردم مصر و تونس به نظامیان و پس مانده های حاکمیت مصر و تونس هشدار می دهد که در برابر خواست مردم تسلیم شوند و به روی مردم سلاح نکشند و اجازه دهند تا این ملت ها مظلوم سرنوشت آینده کشورهای خویش را به دست خود تعیین کنند.
در بیانیه ای که در حمایت از حرکتهای آزادیخواهانه کشورهای مصر و تونس نگاشته شده است مجمع روحانیون مبارز از عالمان دینی و دانشمندان اسلامی در این کشورها متواضعانه می خواهد که مردم را بیش از همیشه یاری رسانند و آنان را برای نجات از حاکمیت زور و سلطه جبّاران هدایت و همراهی کنند و مردم را برای رسیدن به هدف نهائی که حاکمیت به دور از ظلم و ستم و دیکتاتوری و استبداد است امیدوار به رحمت و یاری خداوند سازند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی این نهاد، متن کامل بیانیه به شرح زیر است:
حرکت ستایش برانگیز ملت دیرپای مصر که جرقه اولیه آن توسط مردم مسلمان تونس زنده شد امروز ها توجه ویژه جهانیان بویژه دنیای اسلام را برانگیخته است، ملت بجان آمده تونس در برابر دیکتاتوری و استبداد بپا خاسته اند و شور و نشاط تحسین برانگیز آنان چنان طوفانی در این کشور بپا کرده است که حاکم مستبد در برابر آن تاب مقاومت نیاورد و در اندک زمانی فرار را بر قرار ترجیح داد.
حاکم سرکوبگر تونس که بیش از دو دهه با تمام قساوت مردم را سرکوب کرده و با تغییر قانون اساسی این کشور به خیال خام خود قدرت را برای خویش مادام العمر کرده بود در برابر اراده پولادین و خشم مقدس مردم این کشور چند روز بیشتر دوام نیاورد و ملت تونس علیرغم عقب نشینی حاکمان این کشور همچنان خواستار اصلاحات اساسی در ساختار سیاسی این کشور و بهبود وضع معیشت خود هستند که از خداوند می خواهیم با درایت و هوشیاری تمام به همه خواسته های خود دست یابند.
در پی حوادث تونس مردم مصر که صاحب تمدن کهن و جایگاه والایی در دنیای عرب و اسلام هستند نیز بپا خاستند و خواستار سرگونی حاکم دیکتاتور خود شدند مردم مسلمان مصر در نهضت خود خواستار حقوق انسانی خود هستند که دهها سال است از آنان دریغ شده است، مردم مصر در زیر سلطه حاکمی زندگی کرده اند که نه تنها نتواسته است معیشت مردم را در حداقل مناسب با کرامت انسانی آنان تأمین کند که در طول سه دهه آنان را از تمامی مواهب آزادی های یک ملت مسلمان و با سابقه درخشان تمدنی و اسلامی محروم ساخته است، خشم مقدس مردم مصر نیز چیزی جز نتیجه غیر قابل گریز حاکمیت زور و خفقان نیست، مردم مصر نه تنها در امور داخلی خود را در این سه دهه بازنده می دیدند که در سیاست خارجی نیز خود را تحقیر شده می دانند وابستگی روز افزون حاکمیت مصر به غرب بویژه آمریکا و ارتباطات صمیمانه آن با اسرائیل غاصب و تسلیم در برابر خواسته های رژیم صهیونیستی در ایجاد محدودیت هر چه بیشتر برای مردم مظلوم و بی پناه سرزمین های اشغالی بویژه مردم غزه بخشی از رفتار ذلت بار حاکم مصر بود امروز بسیاری از مردم جهان شاید از خود بپرسند که چرا مردم تونس و ملت مصر اینچنین ناگهان به خشم آمده اند؟ و چه شده است که حاکمان این کشورها به یکباره در برابر طوفان خشم مردم مجبور به عقب نشینی و تن دادن به سقوط شده اند ولی تنها پاسخ این سوال بجای جهانیان تنها و تنها در شیوه حکمرانی دیکتاتورهای این کشورها نهفته است و طبق وعده خداوند این عاقبت همه ستمگران است که حقوق مردم را به رسمیت نمی شناسند و کرامت آنان را ارج نمی نهند و با تکیه بر زور و سر نیزه می خواهند بر مردم حکومت کنند و آنان نیز برای همیشه تسلیم باشند، زهی خیال باطل
مجمع روحانیون مبارز ضمن حمایت از حرکت مردمی و آزادی خواهانه مردم مسلمان مصر و تونس به نظامیان و پس مانده های حاکمیت مصر و تونس هشدار می دهد که در برابر خواست مردم تسلیم شوند و به روی مردم سلاح نکشند و اجازه دهند تا این ملت ها مظلوم سرنوشت آینده کشورهای خویش را به دست خود تعیین کنند.
مجمع روحانیون مبارز از عالمان دینی و دانشمندان اسلامی در این کشورها متواضعانه می خواهد که در این نهضت مقدس که مورد رضای خداوند است مردم را بیش از همیشه یاری رسانند و آنان را برای نجات از حاکمیت زور و سلطه جبّاران که خواست اسلام عزیز است هدایت و همراهی کنند و با تأسی به پیامبر بزرگ اسلام و بزرگان دین مردم را برای رسیدن به هدف نهائی که حاکمیت به دور از ظلم و ستم و دیکتاتوری و استبداد است امیدوار به رحمت و یاری خداوند سازند.
در خاتمه به ملت های بپا خاسته مصر و تونس نیز یاد آوری می کنیم که در مراحل ادامه نهضت هشیاری خود را حفظ کنند تا مبادا از خارج مصر دولت ها بویژه غربی ها و بخصوص آمریکا در امور آنان دخالت کنند و مسیر حوادث را به سوئی بکشانند که بار دیگر آب رفته را به جوی باز گردانند و دست آوردهای نهضت مقدس آنان را به نفع خود و به زیان مردم مصادره کنند و بر خداوند بزرگ توکل کنند و از او یاری بخواهند. انّه علی نصرهم لقدیر
مجمع روحانیون مبارز
10 بهمن ماه 1389
شماری از سران دولتهای اروپایی خواستار انجام اصلاحات دموکراتیک و پایان دادن به خشونت علیه معترضان در مصر شدند.
آنگلا مرکل و نیکلا سرکوزی، روسای جمهوری آلمان و فرانسه، روز یکشنبه در اظهاراتی جداگانه از دولت مصر خواستند از اعمال خشونت علیه معترضان پرهیز کند و حق آزادی انتشار اطلاعات در این کشور را پاس بدارد.
همچنین به گزارش آسوشیتد پرس، دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، روز یکشنبه در گفتوگوی تلفنی با باراک اوباما، خواستار واکنش صلحآمیز دولت مصر در برخورد با اعتراضات فعلی در این کشور شد.
هاشمی رفسنجانی با انتشار یادداشتی ضمن بیان تاریخچه ای از روند انقلاب اسلامی به رهبری آیت الله خمینی، سالروز ورود تاریخی ایشان را در ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ گرامی داشت و گفت که نگذاریم تاریخ مشروطه در این سرزمین تکرار شود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ؛ در بخشی از یادداشت رئیس مجلس خبرگان رهبری در توصیف بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی آمده است : " امام در واقع، بینظیرترین رهبر جامعه اسلامی پس از صدر اسلام، شجاعترین فقیه شیعه در تاریخ فقه اسلامی، نوآورترین مرجع تقلید در اجتهاد، بانفوذترین استاد حوزههای فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق، ادیبترین سیاستمدار، سیاستمدارترین مؤمن، جامعترین انسانها در همه ابعاد شخصی و شخصیتی و مهمتر از همه بهترین هدیه خداوند در بهترین شرایط زمانی و مکانی هستند که انقلاب اسلامی را به عنوان ارزندهترین میراث خویش برای جوامع اسلامی و همه ملتهای آزاده به یادگار گذاشتند".
متن کامل یادداشت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به مناسبت آغاز دهه فجر انقلاب و سالروز ورود تاریخی امام به وطن اسلامی بدین شرح است :
* معنی واژه تبعید با تبعید امام دگرگون شد!
واژه «تبعید» در فرهنگ زبان فارسی و عربی به معنای «دور کردن» است، اما اگر براساس اتفاقات تاریخ معاصر ایران، بخواهیم امام خمینی(ره) را بارزترین مصداق عینی و کاربردی این کلمه در ادبیات سیاسی بدانیم، این اصطلاح معنایی کاملاً معکوس مییابد. چون تا قبل از ۱۳ آبان ۱۳۴۳ که رژیم پهلوی از ترس مرگ، خودکشی کرد! و آیتالله روحالله را به تبعید فرستاد و ایشان را از مردم و مردم را از ایشان دور کرد، نامش شهره آفاق وانفس شد و نزدیکی و قرابتش با مردم چنان فزونی گرفت که رساله علمیهاش به همه خانهها و خانوادهها رفت و محبوبیتش در دل خاص و عام و شهری و روستایی، حتی تا دورافتادهترین نقاط جغرافیایی این سرزمین پهناور نشست. سئطلب بعد الدار منکم لتقربوا
* رژیم پهلوی خیال خام کرده بود که از دل برود هر آنکه از دیده رود ؟
رژیم پهلوی که تار و پود ساختار قدرت نامشروعش را با حمایتهای استکباری و حماقتهای استبدادی تنیده بود و تمام تصمیمسازیها و تصمیمگیریهایش بر پایه شعور سیاسی به بلوغ نرسیده و براساس اندیشههای متروک و فرتوت سلطنتطلبی بود، مانند همه برنامههایش که نتایج وارونه میگرفت، درباره امام(ره) نیز فکر میکرد» از دل برود، هر آنکه از دیده برفت.»
* تابش انوار وجودی امام متاثر از تعالیم مکتب اهل بیت(ع) تبعید را تقریب کرد
اما تابش انوار وجودی امام که پیش از آن حتی در مقطعی در حوزههای علمیه و در وطن خویش نیز غریب بود، در قالب بیانیهها و نوارهای سخنرانیها، ابرهای فاصله را درمینوردید و «تبعید» را «تقریب» میکرد تا جایی که آن حکیم دینی و آن طبیب اجتماعی که قبل از آن برای حاکمان نسخه نصیحت و اصلاح میپیچد، در کلاسهای حوزه نجف، جلسه به جلسه اصل ولایت فقیه را درس میداد تا کتابی برای چگونگی ترسیم ساختاری سیاسی و حاکمیتی جامعهای باشد که میخواست تمام برنامههای فردی و اجتماعیاش بعد از ۱۴۰۰ سال، به عنوان اولین حکومت اسلام واقعی براساس تشیّع و بر پایه تعالیم متعالی مکتب اهل بیت علیهمالسلام باشد که پیش از بعد حکومتی مهجور و محدود به حسبیّات و عبادات و احوال شخصیه بود.
* شاگردان امام بسان زبر الحدیدهای مبارزه از این به آن زندان ییلاق و قشلاق می کردند!
سالهای متمادی گذشت، امام که علاوه بر مرجعیت عام، سنگینترین مسئولیتها را به عنوان رهبر مطالبات به حق مردم بر دوش میکشیدند، براساس توافقات باج مانند سردمداران حزب بعث و رژیم پهلوی در عراق و ایران، در تبعید نیز تهدید و تحدید میشد. شاگردان امام که زبرالحدیدهای مبارزه بودند، به جرم نابخشودنی تلاش برای رشد آگاهی مردم!! چوبه دار خویش را به دوش گرفته و از این زندان به آن زندان ییلاق و قشلاق میکردند! و اگر پس از پایان محکومیتهای خویش اعتراض میکردند که چرا رهایمان نمیکنید، صراحتاً طعنه میشنیدند که «آنقدر باید بمانید تا موهای سرتان نیز مانند دندانهایتان سفید شود.»
* شهادت نوابها، واحدیها، بخاراییها، ذوالقدرها، سعیدیها و غفاریها
۱۵ سال طول کشید و در این مدت کارنامه استعمار چون تبار نامه استبداد که مانند لبههای قیچی با همه تضادهای صوری، برای انقطاع منابع و منافع ایران و ایرانی به هم میرسیدند، سیاه سیاه بود و در آن دوران ظلمانی بینظیر، از یک سو ادعاهای گشودن دروازدههای تمدن بزرگ جهانی و از سوی دیگر شعار فضای باز سیاسی غرب، گوشها را کر میکرد. نوابها، واحدیها، بخاراییها، ذوالقدرها، سعیدیها و غفاریها تیرباران میشدند و یا در شکنجهگاهها به شهادت می رسیدند و بسیار هم در صحنههای درگیری شربت شهادت مینوشیدند و مبارزین زیر سبعانهترین شکنجهها در زندانها و کمیته ضد خرابکاری ساواک بودند و دریغ از انعکاس کمترین خبرهای اختناق در رسانههای جهان که در کلاسهای دانشگاهی و اجتماعات سیاسی آنها، رکن چهارم دمکراسی بود.
*تطمیع رژیم پهلوی و تعمد حامیان بینالمللیاش برای کتمان اخبار مبارزاتی مردم ایران
تطمیع رژیم پهلوی و تعمد حامیان بینالمللیاش برای کتمان اخبار مبارزاتی مردم ایران در تمام این سالها مشهود بود، بهگونهای که در بررسیهای پس از پیروزی دیدیم که به اندازه عدد سالهای مبارزه هم اخبار پیش لرزههای زلزله سیاسی ایران را پوشش ندادند.
* سرچشمه شاید گرفتن به بیل»، اما «چو پر شد نشاید گذشتن به پیل» و این تحقق آن وعده الهی است که میفرماید: «ان تنصروالله ینصرکم»
خدای بزرگ را شکر که دشمنان داخلی و خارجی ایران را چنان مست صهبای قدرت و غرور کرده بود که تا سالهای پایانی بر بستر تغافل و تجاهل خویش غوطه میخوردند و قطره، قطره را نمیدیدند تا روزی که سیلابی عظیم شد و آب در خوابگاه مورچگان افکند.
آری، سرچشمه شاید گرفتن به بیل»، اما «چو پر شد نشاید گذشتن به پیل» و این تحقق آن وعده الهی است که میفرماید: «ان تنصروالله ینصرکم»
* بستن فرودگاهها هم مانع از طلوع خورشید انقلاب از غرب نشد
مردم ایران که در سالهای مبارزه به تدریج رشد سیاسی یافتند، در نیمه دوم سال ۵۶ به چنان مرحلهای از بلوغ مبارزاتی رسیدند که خیابانها به ندرت خالی از مشتهای گره کرده و گامهای استوار آحاد آنان میشد. رژیم پهلوی که پس از ۱۵ خرداد ۴۲ تسمه از گرده مردم کشیده بود، دستهای دسیسههایش را در زنجیر آگاهی مردم دید و به جای شعارهای مردم فریب، چمدانهای سقوط خویش را بست و در سایه خیانتهای مکرر دولتهای مستعجل منتهی به بهمن ۵۷، به ویژه دولت دست پرورده بختیار، گریز را تنها راه نجات دید.
وقتی نوای خشمآگین «ذهق الباطل» در ۲۶ دی در کشور پیچید، صدای پای بهار، آن هم در زمستانیترین فصل سال به گوش نشست و بستن فرودگاهها هم مانع از طلوع خورشید انقلاب از غرب نشد.
* شورای انقلاب کمیته استقبال از امام تشکیل داد تا برنامه ریزی محور نظام گردد
همان جایی که پیرمردی صبور در اوج تلاطم روحی رژیم پهلوی و محاسبات غلط کارشناسان و مستشاران غربی، متین و صبور از زیر درخت سیب به مردم نوید روزهایی را میداد که بعدها در بهشت زهرا فریاد برآورد که «من به کمک این ملت مشت به دهن این دولت میزنم» شبها با همه سیاهی خویش یکی پس از دیگری گذشتند و شورای انقلابی که پیش از این، امام در آذرماه هسته مرکزی اش را انتخاب کرده بود، با انتخاب اعضایی دیگر، کمیتههای گوناگون، از جمله کمیته استقبال از امام تشکیل داد تا بیبرنامگیهای متأثر از شور انقلابی بر برنامهها سایه نیندازد.
* تصمیم شجاعانه و انقلابی علما و روحانیون و بزرگان مبارزه در تحصن دانشگاه تهران
تحصن علما و روحانیون و بزرگان مبارزه در مسجد دانشگاه تهران، تصمیم شجاعانه و انقلابی بود که پیوستن آشکار استادان و دانشجویان به طلبههای مبارز و در ادامه پیوستن این دو قشر به صفوف مردم در خیابانهای اطراف، علاوه بر تأثیرات فراوان سیاسی و اجتماعی در داخل، هشداری به بلندگو به دستهای امپریالیسم بود که دست از دروغهای خبری بردارند و واقعیتها را بگویند.
* و سرانجام پروازی که بر قلوب مردم نشست
و سرانجام روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ که مردم تهران به آسمان و مردم ایران به تهران خیره شده بودند که کی هواپیمای حامل امام بر خاک وطن و قلوب مردم مینشیند.
* مراسم ورود امام به وطن مصداق تحقق وعده خداوندی در «انا له لحافظون» بود
یاد همرزمان شهید آیتالله دکتر بهشتی و آیتالله دکتر باهنر و بزرگانی چون آیتالله طالقانی را گرامی میدارم که در آن لحظات به همراه آیتالله موسوی اردبیلی گوشهای در امواج مردمی به اتفاقاتی مینگریستم که اگر وعده خداوندی در «انا له لحافظون» نبود، هر حادثهای پیش میآمد.
* دلهره آور ترین ساعات زندگی هاشمی با شنیدن خبر گم شدن امام
اعتراف میکنم که با همه برنامهریزیهایی که در شورای انقلاب داشتیم، روند امور در اختیار ما نبود و وقتی از کاروان مردمی که به همراه قافلهسالار خویش به بهشت زهرا میرفتند، جا ماندیم به منزل آیتالله موسوی اردبیلی در حوالی میدان توحید رفتیم و دلهرهترین ساعات زندگی را به خصوص بعد از خبر گم شدن امام در مسیر برگشت. گذراندیم تا اینکه اواخر شب خبر آوردند ایشان در سلامت کامل مهمان برادر خویش میباشند.
*شیرینی کلام امام که هنوز در قلب هاشمی است : «کجایی؟! دو روزه اینجاییم و شما را نمیبینیم؟»
و فردای آن روز، وقتی پس از فراق طولانی، در مدرسه رفاه به خدمت ایشان رسیدیم، هنوز شیرینی آن کلام همراه با عتاب و عطوفتشان را در دل دارم که «کجایی؟! دو روزه اینجاییم و شما را نمیبینیم؟» و من مؤدبانه جواب دادم کارهای زیاد و خطیر است و مسئولیتها سنگین.
* هنوز پس از ۲۱ سال از رحلت جانسوزامام خاطرات مدیریت شبه آسمانیشان گرهگشا در تنگناهاست
اینگونه بود که امام آمد و پس از سالها بی پناهی در مبارزات نفسگیر، پناهگاه مردم و مبارزان شد. آثار وجودی ۱۰ سال رهبری مستقیم یشان در ایران چنان تا عمق جان جامعه نفوذ کرد که پس از ۲۱ سال از رحلت جانسوزشان، هنوز و تا همیشه خاطرات، سخنان و مهمتر از همه مدیریت شبه آسمانیشان گرهگشا در تنگناهاست.
* امام بینظیرترین رهبر جامعه اسلامی پس از صدر اسلام، شجاعترین فقیه شیعه در تاریخ فقه اسلامی، نوآورترین مرجع تقلید در اجتهاد، بانفوذترین استاد حوزههای فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق، ادیبترین سیاستمدار، سیاستمدارترین مؤمن، جامعترین انسانها در همه ابعاد شخصی و شخصیتی و مهمتر از همه بهترین هدیه خداوند
امام در واقع، بینظیرترین رهبر جامعه اسلامی پس از صدر اسلام، شجاعترین فقیه شیعه در تاریخ فقه اسلامی، نوآورترین مرجع تقلید در اجتهاد، بانفوذترین استاد حوزههای فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق، ادیبترین سیاستمدار، سیاستمدارترین مؤمن، جامعترین انسانها در همه ابعاد شخصی و شخصیتی و مهمتر از همه بهترین هدیه خداوند در بهترین شرایط زمانی و مکانی هستند که انقلاب اسلامی را به عنوان ارزندهترین میراث خویش برای جوامع اسلامی و همه ملتهای آزاده به یادگار گذاشتند.
*نگذاریم تاریخ مشروطه در این سرزمین تکرار شود که «من جرّب المجرّب حلت به الندامه»
یادگاری که همه ما باید آبرو و هستی خویش را برای حفظ و نگهداری آن فدا کنیم و نگذاریم تاریخ مشروطه در این سرزمین تکرار شود که «من جرّب المجرّب حلت به الندامه»
والسلام
پیشتر، طی مقالهای به بررسی مبادی معرفتی خشونت علیه سبزها از سوی نیروهای نظامی و انتظامی پرداختیم. این مقاله یکی دیگر از وجوه خاستگاههای خشونتورزی علیه سبزها را مورد بررسی قرار میدهد و به بررسی رفتار اجتماعی کسانی میپردازد که دست به خشونت علیه مخالفان خود میزنند. مبدا بحث خود را اینجا قرار میدهیم که فارغ از تمامی منافع مادی و سازمانی که میتوان برای خشونتورزان قائل بود و همچنین فارغ از تمامی مبادی معرفتی که در شکل ساختاری پنهان، خشونتورزان را به انجام اعمال خود وامیدارد، این افراد، در بدو امر انسانهایی هستند که از روز آغازین حیات خود افراد خشونتورز یا جنایتکاری نبودهاند. چه بسیار افرادی را در بین نیروهای انتظامی، نظامی یا شبهنظامی که به کار سرکوب سبزها مشغولند، میتوان یافت که برای نخستین بار در حیات خود دست به چنین اعمال خشن و غیرانسانیای میزنند. اکنون سوال این است که این افراد چگونه خود را برای دست زدن به چنین اقداماتی توجیه مینمایند و بر احساس انسانی خود که آنها را از دست زدن به خشونت بازمیدارد، غلبه میکنند؟ هر اندازه که این نیروها به منافع مادی یا سازمانی خود وابسته بوده یا دربند آموزههای تکلیفی دینی خود باشند، باز هم وقتی با یک انسان بیگناه نظیر یک پسر نوجوان یا دختر جوان یا یک زن مویسپید مواجه میشوند، ممکن است در درون خود و در اعماق وجود خود متزلزل شوند و لحظهای هرچند کوتاه به ندای فطری درون خود گوش سپارند که آنها را از دست زدن به اعمال غیرانسانی نظیر کشتن یا ضرب و جرح یا حتی توهین و تحقیر همنوع خود بازمیدارد. اگر پدیدههایی نوظهوری نظیر به کار گرفتن بزهکاران حرفهای در بازداشتگاه کهریزک (که مقامات قضایی و مجلس از آنها با عنوان اراذل و اوباش یاد کرده و استفاده از آنها برای شکنجهی مردم در کهریزک را تایید کردند) را کنار بنهیم، در خصوص افرادی که سابقه و ممارستی در برخوردهای خشونتآمیز نداشته و سرکوب سبزها، نخستین تجربههای خشونتورزی آنها بوده، چه میتوان گفت؟ این افراد چگونه قادر میشوند بر ندای وجدانی و فطری خود سرپوش نهاده و آن را مسکوت بنهند و دست به خشونتهای غیرانسانی بزنند؟
محققی به نام دیوید ماتزا طی بررسیای که بر روی افراد بزهکار که ارزشهای انسانی و هنجارهای جامعه را زیرپا گذاشتهاند، انجام داد، به این نتیجه رسید که این افراد قبل یا همزمان با ارتکاب بزه، از مجموعهای از فنون برای توجیه عمل خود در نزد خود بهره میجویند تا بدینطریق اقدام خود را نزد وجدانشان موجه و مشروع جلوه دهند؛ وی از این فنون با عنوان «فنون خنثیسازی» (یا فنون سترونسازی) نام میبرد. نتایج تحقیق ماتزا را در خصوص افرادی که ارزشهای بدیهی انسانی نظیر عدم تعرض به سالمندان یا نوجوانان یا افراد بیدفاع و غیرمسلح را زیرپا میگذارند و به ضرب وجرح آنها میپردازند، میتوان با تقریب مناسبی به کار برد. به نظر میرسد، نیروهای سرکوبگری که در پوشش نیروهای انتظامی، نظامی و لباسشخصی گوناگون به طور مستقیم دست به خشونت علیه سبزها زدند، درست در بزنگاه و در لحظهای که اقدام به خشونتورزی مینمایند، یا فرمان حمله به مردم را صادر میکنند، از فنون مشابهی بهره میجویند. آنها ذاتا افراد جنایتکار و پلیدی نیستند؛ بلکه با توسل جستن به این قبیل توجیهها و مشروعسازیهاست که میتوانند بر ندای فطری خود مبنی بر عدم خشونت علیه همنوع سرپوش نهند و دست به خشونت زنند. معرفی شماری از این فنون در اینجا خالی از فایده نیست:
1ـ فن انکار مسئولیت: اگر نیروی سرکوبگر بتواند مسئولیت خود را در اقدامات خود تکذیب کند، میتواند مانع از آن شود که دیگران (یا ندای فطری درونی) او را سرزنش کنند. نیروی سرکوبگر اثبات میکند که عمل او نتیجه نیروهایی است که خارج از اراده اوست مانند وجود دستور مافوق یا مصالح عالیه نظیر تامین امنیت مردم؛ در نتیجه در ضرب و شتم مردم، وی مقصر نیست. مامور است و معذور و یا ناچار است برای حفظ مصالح عالیه که فراتر از جان انسانهاست، دست به این اقدامات بزند.
2- فن انکار صدمه و زیان: نیروی سرکوبگر با این فن از شدت نادرستی عمل خود میکاهد. مانند اینکه گفته میشود که خسارت بر کسی وارد شده است که به راحتی قادر به جبران آن است. فرد خشونتورز نشان میدهد که عمل او مخالفت کامل با ارزشهای انسانی نیست، بلکه عملی است که در موارد خاص قابل اغماض است. فردی که در بازداشتگاه اقسامی از توهینها و تحقیرها که شکنجه های روانی وحشتناکی هستند را روانهی بازداشتشدگان میکند، با خود این گونه میاندیشد که وضعیتی به مراتب وحشتناکتر برای قربانیان خود میتوانسته پدید اورد؛ برای مثال شکنجهی جسمی آنها؛ حال آنکه توهین و تحقیر، صدمهای بر قربانیان وارد نمیکند. در حالی که روشن است زیانهای روحی به مراتب غیرانسانیتر از شکنجهی جسمی هستند.
3- فن انکار قربانی بودنِ قربانی: تخریب شیشههای خودروی رانندهای که بوق ممتد زده، و ضرب و جرح فردی که شعاری نامطبوع سر داده، یا حتی خشونت علیه فردی که دست به اقدام تحریکآمیزی نظیر استفاده از نماد سبز زده، از جمله مواردی است که از نظر نیروی سرکوبگر، دفاع از امنیت جامعه و حقوق مردم و تنبیه متجاوز به شمار میآید. سرکوبگر در واقع خود را در قالب فردی میبیند که کارش احقاق حقوق مردم است و در این راه به اجرای قانون علیه متجاوزان به حقوق مردم میپردازد.
4- محکوم کردنِ محکومکنندگان: نیروی سرکوبگر با استفاده از این فن توجه جامعه را از عمل خود دور میکند و متوجه انگیزه و عمل کسانی میسازد که او را محکوم میکنند. برای مثال، محکومکننده را فردی ریاکار و ظاهرالصلاح و عمل او را منبعث از کینههای شخصی میخواند. مثلاً رهبران جنبش سبز را به سبب دعوت مردم به اعتراض، عامل ریختن خون مردم معرفی میکند؛ عزاداران روز عاشورا را به اقدامات هنجارشکنانه و توهینآمیز متهم مینماید؛ سبزها را به عنوان کسانی که امنیت و آرامش مردم و جامعه را مختل کرده و کسب و کار صاحبان پیشه را بر هم زندهاند، مستحق برخورد تلقی مینماید. معترضان را رقاصه و مطرب فراری نام مینهد و آنها را به ارتباط با بیگانه و خیانت به کشور متهم می نماید.
5 ـ فن فدا کردن ارزشهای جامعه به سود ارزشهای گروه کوچک: با این فن، نیروی سرکوبگر توقعات جامعه بزرگ را به نفع توقعات گروه کوچکی که در آن عضو است نظیر هیات حاکم، اعضای باند، گروههای دوستی و محیط، فدا میکند. به عنوان مثال، تیراندازی به مردم بیدفاع به عنوان اقدامی ضروری برای فرونشاندن آتش فتنه و حفظ انتظام جامعه تلقی میگردد. عدم پایبندی به ارزشهای انسانی بدیهی نظیر عدم تهاجم به همنوعان، با توسل جستن به ارزشهای گروهی نظیر حفظ نظام و دفاع از حریم ولایت توجیه میگردد و گاه مصون ماندن مجموعهی مافوق خود از اختلال و تعرض را به چنان ارزشی بدل میسازد که ورای تمامی ارزشهای انسانی حتی حفظ حیات دیگران مینشیند.
+++
آنچه گفته شد شماری از راهکارهایی است که متعدیان به حقوق مردم برای توجیه افعال خود و خاموش کردن ندای وجدان درونی خود یا اعتراض جامعه به عملکرد ضدانسانی خود، به آنها توسل میجویند. اکنون ممکن است سوال مطرح گردد که در مواجهه با این توجیهتراشی و دلیلسازی چه باید کرد؟ بیشک پاسخ خشونت سرکوبگران را نباید با خشونتی متقابل داد. بر آفتاب افکندن انگیزههای اصلی خشونتورزی از پوشش توجیههای فوق و آگاه کردن مهاجمان به فنونی که چه بسا ناخودآگاه برای توجیه رفتارهایشان به کار میبندند، میتواند از کارآمدی این فنون کاسته و نیروهای خشونتورز را به تامل در اعمال خود وادارد. گفتگو و بازنمایی این مبادی دست زدن به خشونت، در مواجهه با سرکوبگران، به مراتب کارآمدتر از متوسل شدن به خشونت متقابل است.
منبع: سایت موج سبز ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
سلام علیکم
اینجانب فخرالسادات محتشمی پور همسر سید مصطفی تاجزاده در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هفتمین نامه سرگشاده ام را خدمت شما ارسال می دارم با این فرض که از بعضی حوادث جدید و مظالم مستحدثه بر ما بی خبرید!
لازم است یادآور شوم که اصل بازداشت همسرم غیرقانونی با حکمی از پیش امضا شده و تمام مدت بازداشت موقت و تا هنگام تشکیل دادگاه و تا مرخصی، در شرایطی کاملا غیرقانونی و غیرحقوقی بوده است. احیانا حضرتعالی از دادگاه نمایشی و حکم فرمایشی ایشان اطلاع دارید و از احضار مجدد به دلیل شکایت از سردار مشفق و دیگر کودتاگران و از فرستادن ایشان به جایی دور از دیگر زندانیان سیاسی و جدای از آن ها که آقایان اطلاق لفظ قرنطینه را برای آن محل نمی پسندند و ما نیز نمی دانیم چه باید بنامیمش؟! ممنوع التماس و ممنوع الملاقات شدن ایشان را هم قبلا خدمت شما عارض شده بودم و از این اقدامات غیرقانونی خدمت شما و دادستان تهران مکرر شکایت کرده ام. انتظار می رفت با توجه به فرمایش شما در ملاقاتی که در ماه رمضان سال گذشته که تنها چند ماهی از انتصابتان به مقام قاضی القضاتی می گذشت، و در آن تصریح به عمل به مرّ قانون کردید در زمان مسئولیت شما شاهد قانون گرایی بیشتر و رفع بی قانونی ها و اقدامات سلیقه ای در حوزه قضا باشیم. اما متأسفانه عدم امکان ملاقات با همسرم از روز ششم آذرماه تا کنون که طی این مدت تنها من یک ملاقات با ایشان داشته ام که از اعلام خبرش منع شدم تا ارگان های کودتا بتواند با آب و تاب از آن سخن بگویند. اینک من در ماه هفتم از نگهداری همسرم در شرایط قرنطینه و در ماه سوم از ممنوع الملاقاتی او از شما در مقام رئیس قوه قضائیه پرسش می کنم که آیا سزای سی و دو سال خدمت صادقانه به مردم و خلق خدا و سزای پاسداری از آراء مردم، سلب حقوق اولیه او و این همه جفا به فرزندی از سلاله سادات است؟
پرسش دوم من این است که گیریم سرپرست سابق وزارت کشور و رئیس ستاد انتخابات کشور در دوره اصلاحات و شاکی از آقای جنتی و کودتاگران نظامی و انتخاباتی مجرم و خطاکار، خانواده او از همسر و فرزندان و پدر و مادر و خواهر و برادر چرا باید تنبیه و از حق بدیهی تماس و ملاقات او محروم شوند؟!
و اما پرسش سوم: اگر قرار است به هر دلیلی مشاور رئیس جمهور سابق و عضو سابق شورای امنیت کشور تنبیه شود، همسر او به چه جرمی عصر عاشورا مورد هجوم و حمله و بازداشت غیرقانونی قرار می گیرد و از این ها اعجاب برانگیزتر این سوال است که چرا باید پاسخ پیگیری های مستمر ما منجر به حمله شبانه به منزلمان و تفتیش با حکم دادستانی و ضبط اموالمان شود و در کمال گستاخی بازداشت فرزندمان و دوستانش را که طی این مدت دوری پدر سنگ صبور و مرهم آلامش بوده اند، در پی داشته باشد؟
جناب آقای لاریجانی!
از شما پرسش دارم که آیا مطالبه حقوق قانونی در کشور اسلامی ما که می رود تا برای سی ودومین بار پیروزی انقلابش را جشن بگیرد، چنان جرم بزرگی است که تاوان آن این قسم اعمال غیرانسانی است؟ شما در مقام قاضی القضات و با تکیه بر کرسی قضاوت علوی بفرمایید ما از این همه بی عدالتی باید به کجا شکایت بریم و دادخواهی کنیم؟ بفرمایید که اگر دختر گرامی شما به تاوان حق طلبی و عدالت جویی پدر و حفاظتش از آرمان های مقدس انقلاب در شب سالگرد ازدواج والدین پایبند به ارزش های انقلابی شان به بهانه ای واهی بازداشت و به اداره منکرات منتقل می شد و شب و روزی را با طبقه ای پست از نسوان که البته حاصل سوء مدیریت مسئولین در سامان دهی اوضاع اجتماعی کشورمان هستند، به سر می برد، چه احساسی داشتید؟ ما تاکنون نهایت خویشتنداری را با وجود همه این مظالم داشته ایم تا شاید به زودی مدبرانی که منطق و قانون را بر سلیقه و جاه خواهی رجحان دهند، بر امر قضا مسلط شوند اما گویی نقش دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی در پرونده های سیاسی هم چنان پررنگ است و خانواده تاجزاده و تاجزاده ها باید تحت فشار مضاعف قرار گیرند تا خشونت طلبان کینه توز راضی شوند و خشنود بمانند.
آقای رئیس قوه قضائیه!
فراموش نکنید که عمر آدمی به سان برق و باد سپری می شود و در محکمه عدل الهی و در بارگاه حضرت حق ذره ذره اعمال مورد پرسش و سنجش قرار می گیرند. آیا شما و دست اندرکاران امر قضا برای همه این بی عدالتی ها که بر ما می رود، پاسخ های خویش را آماده کرده اید؟ اگر این پاسخ ها امروز نزد بندگان صالح خدا پذیرفتنی باشد خالق هستی نیز آن ها را خواهد پذیرفت اما افسوس که این بی اعتنایی ها و بی جواب گذاشتن های پرسش های مکرر ما و مطالبه حقوقمان نشان از روزهای سختی دارد که خطاکاران در روز جزا خواهند داشت. و ما مظلومانه باز هم مرتکبین ظلم ها و منکرات اخیر را به خدای مظلومان وامی گذاریم چرا که در این دنیا دستمان از دادخواهی در دادگاهی صالح کوتاه است.
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
فخرالسادات محتشمی پور
11/11/1389
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر