-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 08/23/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



علی شکوری‌راد: از لحن و مطالب آقای صدیقی در نماز جمعه اخیرتهران و لحن آقای جنتی در نماز جمعه هفته پیش و نیز برخی گفتارهای دیگر که بر خلاف یک سال گذشته فاقد رجزخوانی برای سبزها، بخصوص بزرگان جنبش سبز، و تهدید آنها بود می توان پی برد که دستورالعمل جدیدی تدوین و به ائمه جمعه داده شده است و آن اینکه باید در صفوف متحد جنبش سبز که به رغم همه فشارها و تهدید ها روز به روز مستحکم تر شده است رسوخ کرد و فاصله انداخت. حقیقت این است که گستردگی و انسجام جنبش سبز حاصل برخورد رادیکال حاکمان با معترضان به نتیجه انتخابات از یک سو و پایداری و ایستادگی سران جنبش بر مواضع حق طلبانه و پیوستگی وثیق آنان با مردم بوده است. آنها همه گونه فشاری را بر رهبران جنبش وارد آورده اند ولی نتیجه ای نگرفته اند. همه گونه رفتار خشنی را با مردم انجام داده اند ولی نتیجه نگرفته اند. جنبش سبز روز به روز عمیق تر و منسجم تر شده و امیدش به پیروزی بیشتر. سخنرانی سردار مشفق را گوش بدهید. انگار دارد به تعدادی از نیروها گزارش پیروزی داده و به آنها برای ادامه حرکت بصیرت می دهد. آن سخنان مربوط به پائیز گذشته است. زمانی که آنها کار را تمام شده می دانستند. ولی اکنون می بینند نه تنها کار جنبش سبز تمام نشده است بلکه بنظرشان می آید که کار خودشان ساخته است. طرح بحث مکتب ایران و مکتب اسلام که مهندس موسوی هشیارانه آن را جنگ زرگری نامید و افشا کرد نیز این هشدار را به ما می دهد که با ترفند جدیدی روبرو هستیم و باید مراقب باشیم. آنها صفوف متحد ما را هدف قرار داده اند.

جنبش سبز یک سازمان، حزب یا تشکیلات نیست که عضوگیری کند و یا کسی برای عضویت دیگری در آن تصمیم گیری کند. هر کس که بخواهد، هر آن می تواند عضوی از جنبش سبز باشد کافیست باور داشته باشد نتایج اعلام شده برای انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری واقعی نبوده است و فرد اعلام شده به عنوان رئیس جمهور، منتخب مردم نیست، و بر این اساس با سایر مردم در اعتراض قانونی و مسالمت جویانه به آن نتیجه و تبعات آن همراه و یا حد اقل همدل بوده باشد و یا بشود و یا اینکه اکنون حقوق شهروندی و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مطالبه کند. بنابراین عضویت و همراهی با جنبش سبز به دیدگاه و خواست خود هر فرد بستگی دارد و نه دیگری ، و نیز کسی نمی تواند دیگری را از همراهی با جنبش منع کند و یا حضورش را در جنبش نفی نماید.

جنبش سبز بیشمار است. این جنبش در عین حالی که متنوع و متکثر است باید از هر گونه انقسام در حرکت بپرهیزد. چه بسا آنها بخواهند با نرمش خود ما را قسمت کنند. باید مراقب آن باشیم و از آن بپرهیزیم. این کار جز با هماهنگی امکان پذیر نیست. شاخص هماهنگی نیز جز رهبران جنبش بخصوص مهندس میر حسین موسوی نمی تواند باشد.

منبع: نوروز


 


آرش حسینی پژوه: رهبر جمهوری اسلامی در تازه ترین اظهارات خود از اتحاد نیروهای وفادار نظام سخن گفته است.
متعاقب این اظهارات، نمایندگان مجلس هم با امضا نامه ای خواستار ایجاد فضایی شدند تا بر مبنای صحبت های رهبری کسانی که از نظام خارج شده اند به نظام بازگردند. البته این مجلس همان مجلسیست که خواستار محاکمه رهبران مردمی جنبش سبز شده بود، و با وجود آنکه بسیاری از تحلیلگران با توجه به مشکلات اقتصادی ، فقدان توان اداره کشور ، بحران مشروعیت داخلی و فشار های بین الملی؛ چرخش حاکمیت و تلاش برای به رسمیت شناختن اعتراضات موجود را شروع مناسبی برای کاهش بحران ارزیابی می کنند، اما این اظهارات همچنان نمی تواند نشانه ای از چرخش حاکمیت به سمت رفتارهای عقلانی تلقی شود.
تاکید رهبر جمهوری اسلامی بر لزوم ایجاد اتحاد میان نیروهای وفادار به نظام ، چند سوال ایجاد می کند.
نخست آنکه اگرچه علی خامنه ای اتحاد را بر پای اصول دانسته است، اما اشاره ای به این که مبنای او از اصول چیست به میان نیاورده است. اصولی که رهبر جمهوری اسلامی از ان سخن میگوید آیا اصول به محاق رفته قانون اساسی و منافع ملی است و یا همان اصولیست که وی پیش از این در باره التزام به ولی فقیه اعلام کرده بود ؟ و به بیان دیگر آیا مقصود رهبر جمهوری اسلامی از اتحاد، اتحاد حول محور او و روش های وی در اداره امور کشور بدون وجود حق اعتراض و انتقاد است؟!
رهبر جمهوری اسلامی ، پیش تر و در اظهارات 27 مرداد خود از لزوم "به راه بازگرداندن " کسانی سخن گفت که بر اثر " اشتباه با غفلت " از نظام خارج شده اند ، اما پرسش اینجاست که آیا سید علی خامنه ای اگر چه با تغییر لحن اما با همان خواست ها در پی تکرار حرف های گذشته خود است؟ یا در پی گشودن راهی برای رسیدن به تعامل واقعی ؟
این نگاه خودپرستانه و از بالا به مخالفین نمیتواند روزنه ای برای اتحاد باشد. میر حسین موسوی یکی از رهبران جنبش سبز پیش از این هم گفته بود که برای ایجاد تغییر نیازی نیست تا حاکمیت آن را به زبان بیاورد بلکه کافیست در عمل به آن بپردازد.
نکته ای که نمیتوان در واکنش های جدید حاکمیت یافت ، مشخصا رسیدن به اتحاد برای اصلاح طلبان نیز میتواند مفید باشد اما اتحاد با چه کسانی ؟ تعامل با اصولگرایان در چارچوب منافع ملی و بر اساس حقوق مردم البته خواستی ست انکار نا پذیر و اصلاحات همانطور که برای تعامل با دیگر نمایندگان جامعه ایرانی وارد گفت و گو می شود مشخصا با اصولگرایان هم میتواند به جمع بندی هایی برای اداره کشور و تغییر در نوع نگرش به حاکمیت برسد.
اما نا دیده گرفتن جنایاتی که از سوی حاکمیت رخ داد ، برای اصلاح طلبان امکان پذیر نیست ، اصلاح طلبان پیش تر هم اعلام کرده بودند که اگر در حاکمیت خواستی برای تغییر وجود دارد باید آن را در عمل نشان دهد ، آزادی زندانیان سیاسی ، رسیدگی به پرونده خاطیان و رسیدگی به شکایت هفت اصلاح طلب میتواند نشانه های عملی خواست حاکمیت برای ایجاد اتحاد باشد ، در غیر این صورت به نظر نمیرسد تنها با کلام و تغییر لحن مشکلات حل شود ، مخالفین دولت خواست های مشخصی دارند که با شروع رسیدگی به خواست های آنان از سوی حاکمیت میتوان به ایجاد فضای گفت و گو و اتحاد امید بست.
در غیر این صورت به نظر نمی آید رهبران اصلاح طلب جنبش سبز پاسخ مثبتی به خواست حاکمیت بدهند.

 


 


ندای سبز آزادی: حسن اسدی‌ زیدآبادی و علی جمالی، دو عضو شورای مرکزی سازمان دانش‌آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) بعد از ظهر امروز، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده‌اند.

به گزارش "ادوارنیوز"، حسن اسدی زیدآبادی، مسوول کمیته حقوق‌بشر سازمان، پس از مراجعه ماموران امنیتی به منزل وی و "علی جمالی"، مسوول کمیته سیاسی سازمان نیز، در محل کار خود، به وسیله نیروهای امنیتی بازداشت شده‌اند.هنوز از دلایل بازداشت و اتهامات این افراد، اطلاعی در دست نیست.

گفتنی است حسن اسدی‌زیدآبادی آبان ماه سال گذشته نیز بازداشت و پس از 40 روز با قید ضمانت از زندان آزاد شده بود. دادگاه رسیدگی به اتهامات وی، به تازگی در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، برگزار شد. علی جمالی نیز در طی هفته های اخیر، به نهادهای امنیتی احضار و مورد تهدید قرار گرفته بود.

هم اکنون احمد زیدآبادی (دبیرکل)، عبدالله مومنی (سخنگو) و علی ملیحی(مسوول روابط‌عمومی) سازمان دانش‌آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) در زندان به سر ‌می‌برند.


 


ندای سبز آزادی: متن زیر نامه یکی از رزمندگان جنگ تحميلی و عضو سابق سپاه پاسداران خطاب به محمد نوریزاد است. وی در اين نامه نوشته است: اقدام شما در جهت اعتراض به روند کنونی جامعه و مورد خطاب قرار دادن مسببین اصلی این گرفتاری ها و جنایات مانند مینیاتوری از زیبایی ها بر گونه تاریخ ایران زمین نقش خواهد بست.
متن کامل این نامه بدین شرح است:

با عرض سلام ، ادب و احترام محضر انسانی ستودنی،دوست داشتنی و قابل احترام به نام محمد نوری زاد

در پی مقدمه ای برای آغاز دلنوشته ام و یا شاید نامی برای آن بودم که خاطرم آمد شما در برهه ای با گروه فیلم سازی جهاد و گروهی که دلاوری ها و از خودگذشتگی ها را به تصویر میکشیدند هم قدم بودید و خود روایتگر آن دلاوری ها بودید. گفتم شاید بنویسم " نسل تو استاد من " زیاد بیراه ننوشته باشم. شاید خود این نامه نیز مقدمه ای برای شروع یک نامه باشد.نامه ای از نسل ما به نسل شما، آری! به نسلی که شاید بیشتر از ما درگیر دغدغه های ایران بودند به نسلی که بحبوحه های انقلاب و جنگ اجازه نداد جوانیشان را جوانی و پیریشان را پیری کنند.
پیش از هر چیز به عنوان عضو سابقی از سپاه باید بگویم نامه های اعتراضیتان به آقای خامنه ای انقلابی در میان طیف مذهبی جامعه و به نوعی هم فکرهای شما به عنوان فردی که روزگاری موافق جریانی به نام ولی فقیه و منتقد عملکرد جریان اصلاح طلب در جامعه بود و امروز به عملکرد اشتباه آنان انتقاد دارد کرده است.این یک جمله تان " بقاي اين نظام اگر با كشتن بي‌گناهان ميسر است،‌ من شخصا اين بقا را نمي‌خواهم " تحولی شگرف در دل هم فکران سابق شما ایجاد نموده است که در گفتگو با آنها این را به نیکی میشود دریافت.میخواهم از جملات همرزمان قدیمیتان در نوشتن این نامه به شما وام بگیرم زیرا زیباتر از آنها نتوانستم بیابم و احساس نمودم میتواند باعث سکینه قلبی شما در این شرایط گردد که بیشک اگر آقا مرتضی و هم قافله ای های شما که روزگاری بنا به فرمایش خودتان " برای برپایی آرمان‌های بسیار زیبا و شریف و عزیزی قیام کردید، جنگیدید، زحمت کشیدید، عمرتان را صرف کردید " امروز زنده بودند و این شرایط را می دیدند به غیر از راهی که شما انتخاب نمودید ، انتخاب نمیکردند.
شما به حق جزء دسته سومی قرار گرفتید که شهید بزگوار حمید باکری در وصیت نامه اش نوشت « دعا كنيد كه خداوند شهادت را نصيب شما كند، در غير اين صورت زماني فرا مي‌رسد كه جنگ تمام مي‌شود و رزمندگان امروز سه دسته مي‌شوند: یک: دسته‌اي كه به مخالفت با گذشته خود برمي‌خيزند و از گذشته خود پشيمان مي‌شوند. دو: دسته‌اي كه راه بي‌تفاوت را بر مي‌گزينند و در زندگي مادي غرق مي‌شوند. سوم: دسته‌اي كه به گذشته خود وفادار مي‌مانند و احساس مسئوليت مي‌كنند كه از شدت مصایب و غصه‌ها دق خواهند كرد. پس از خداوند بخواهيد با رسیدن به شهادت از عواقب زندگي پس از جنگ در امان بمانيد، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خير نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن هم بسيار سخت و دشوار خواهد بود» شما شرمنده آنانی که روزگاری روایتگر دلاوری هایشان بودید نشدید و کاش ما نیز در زمان حیات شما بتوانیم دلاوری های شما را روایت کنیم . روایت کنیم که از خود چگونه عبور نمودید ،روایت کنیم که میتوانستید همچون کسانی که برای ادای دستبوسی به بیت رهبری رفتند بمانید و از سر زبان هم شده مجیزگوی آنان باشید.اما شما هجرت کردید شما از خودتان هجرت کردید ، شما از پشت دیوارها و باورهای فیزیکی هجرت نمودید و آیه شریفۀ « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا » را معنا نمودید ، هجرت نمودید چون ایمان راسخ و قلبی به خدمت بی چون چرا به مردم داشتید .
بی شک اقدام شما در جهت اعتراض به روند کنونی جامعه و مورد خطاب قرار دادن مسببین اصلی این گرفتاری ها و جنایات مانند مینیاتوری از زیبایی ها بر گونه تاریخ ایران زمین نقش خواهد بست. نامه های شما در آینده تبدیل به کتابی خواهد شد که روایتگر بپاخواستن مردان دلیر بر علیه استبداد خواهد بود مردانی که برای احقاق حق وعمل به سخن حکیمانۀ « راست بگو اگرچه در حال حاضر به ضرر تو باشد » از جان و مال و آبرویشان گذشتند. اجازه میخواهم جملات همسنگرتان را بازخوانی کنم و بگویم چه زیبا آنها را معنا نمودید چه زیبا با خود گفتید " ای دل ! تو چه میکنی؟ می مانی یا میروی؟ داد از آن اختیار که تو را از راه حقیقت و مبارزه با ظلم جدا کند.این چه اختیاری است که برای رو آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد؟ ای دل ! نیک بنگر تا قلاده دنیا برگردنشان ببینی و سر رشتۀ قلاده را که در دست شیطان است " و چه نیک به آن عمل نمودید .چه زیبا بر گمگشتگان برهوتِ وهم و خيال پرستاني كه در جوار بهشت لايتناهاي رضوان حق(خدمت به مردم) ،‌سر به آخور غرايز حيواني و دل به مرغزارهاي حيات دنيا خوش داشته اند تاختید و آنها را مورد خطاب قرار دادید و چه زیباتر حیرت میان عقل و عشق را معنا کردید و فاصلۀ آنان را به صفر رساندید گویی شما قدم هایتان را میزان بر خط به خط نوشته های آنان که روزگاری روایتشان کردید قرار میدهید که اینچنین صدایتان با ساز آنان کوک شده است گمگشتگان برهوت وهم می دیدند که چگونه آنگاه که قدم هایت را پس از افطار به سوی دیوارهای بلند و سیم خاردارها برمیداشتی حیرت میان عقل و عشق معنا میشد آنگاه که مینگریستند حيرت عقل و جرأت عشق را ! و تو چه زیبا گفتی «راحلان طريق عشق مي دانند كه ماندن نيز در رفتن است . جاودانه ماندن در رفتن است ، و اين است كه ما را كشكشانه به سوی خويش مي خواند». آنروز که به سوی زندان حرکت میکردی این جملات برایم معنا می شد‌ «عقل مي گويد بمان و عشق مي گويد برو ؛ و اين هر دو ، عقل و عشق را ، خداوند آفريده است تا وجود انسان در حيرت ميان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نيز اگر پيوند خويش را با چشمه خورشيد نَبُرد ، عشق را در راهي كه مي رود ، تصديق خواهد كرد ؛ آنجا ديگر ميان عقل و عشق فاصله اي نيست » و تو حیرت میان عقل و عشق را معنا کردی.تو اینبار با صدایت دلاوری های هم نسلانت را روایت نمیکنی ، بلکه عملت امروز صدای گروه روایتی را که دلاوری ها و از خودگذشتگی ها را به تصویر میکشید دوباره زنده کرده است و رفتارت، خود روایتیست از آنهمه شور و عشق به میهن. آری استاد! ما از شما می آموزیم ،می آموزیم که تنها یاد نگریم و از آنچه آموخته ایم استفاده نماییم و بیشک عملکرد امثال شما نیز مانند فانوس راهی برای ما خواهد بود.
از درگاه حضرت دوست برایتان صبر و شکیبایی و استقامت در راه خدمت به خلقش را خواستارم
ارادتمند و دعاگوی شما
احسان سلطانی


 


ندای سبز آزادی: محمود احمدی‌نژاد مشایی، بقایی، آخوندزاده و ظهره‌وند را با احکام جداگانه به عنوان نمایندگان ویژه رئیس جمهوری در امور خاورمیانه، آسیا، دریای خزر و افغانستان منصوب کرد.
به گزارش مهر، در این احکام اسفندیار رحیم‌مشایی به عنوان نماینده ویژه احمدی نژاد در امور خاورمیانه، حمید بقایی به عنوان نماینده ویژه رئیس‌جمهوری در امور آسیا، محمدمهدی آخوندزاده به عنوان نماینده ویژه رئیس‌جمهوری در امور دریای خزر و ابوالفضل ظهره‌وند به عنوان نماینده ویژه رئیس‌جمهوری در امور افغانستان منصوب شدند.
احمدی نژاد در حکم مربوط به رحیم مشایی نوشته است: جناب آقای اسفندیار رحیم‌مشایی، با استناد به اصل ۱۲۷ قانون اساسی، نظر به تعهد، دانش، شایستگی‌ها و تجارب مفید جناب عالی، به موجب این حکم به عنوان نماینده ویژه رییس‌جمهوری در امور خاورمیانه منصوب می‌شوید.
او همچنین در این حکم نوشته است: اهمیت و حساسیت منطقه راهبردی خاورمیانه به جهات فرهنگی، سیاسی، جغرافیایی و اقتصادی، قدرت‌های سلطه‌گر را به فکر تسلط مستقیم و غیرمستقیم بر این منطقه از طریق ترفندهای به ظاهر پیچیده تبلیغاتی و تحرکات نظامی انداخته است که تلاش گسترده برای حفظ موقعیت و موجودیت رژیم صهیونیستی در همین راستا می‌باشد. از این رو اتخاذ تدابیر هدفمند و هوشمندانه به منظور تعمیق روابط و گسترش همکاری‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی با کشورهای منطقه و ایجاد یا تقویت تشکل‌های منطقه‌ای، سلطه‌گران را در نابودی استعدادها و چپاول ثروت‌های مادی و معنوی خاورمیانه ناکام خواهد کرد. بدیهی است همه دستگاه‌ها و نهادهای مربوطه موظف خواهند بود در فرآیند طراحی و اجرای سیاست‌های راهبردی در خصوص منطقه خاورمیانه در هماهنگی کامل با جناب عالی اقدام نمایند. از خداوند متعال توفیقات شما را در سایه عنایات خاصه حضرت ولی‌عصر(عج) مسألت می‌نمایم.


 


ندای سبز آزادی: عبدالله نوری شامگاه دوشنبه گذشته میزبان تعداد کثیری از رهبران و فعالان سیاسی جنبش سبز، اصلاح طلبان، فعالان سیاسی و روشنفکران صاحب نام کشوربود مراسمی بدون سخنرانی، با حضور طیف های مختلف فکری و آن گونه که یکی از میهمانان گفت نشانگر "یک همصدایی و اتحاد".
عبدالله نوری، دوشنبه میزبان خیلی ها بود؛ از مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز، تا نوادگان آیت الله خمینی؛ فرزندان مرحوم آیت الله منتظری، در کنار جمع کثیری از اعضای سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم)، دفتر تحکیم وحدت، مجمع روحانیون مبارز، جبهه مشارکت، کارگزاران سازندگی، حزب اعتماد ملی، نهضت آزادی ایران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع محققین ومدرسین حوزه علمیه، فعالان ملی مذهبی، روشنفکران دینی، فعالان مطبوعاتی ودانشگاهی جنبش.
یکی از حاضران در این مراسم گفت: "برنامه بسیار خوبی بود. البته هیچ سخنرانی در کار نبود، اما تعداد زیادی از چهره‌های سیاسی پس از مدت‌ها دور هم جمع شده بودند و با یکدیگر بحث و تبادل نظر می کردند. واقعا تکثر چهره ها در این مراسم، بی سابقه بود. بسیاری از حاضرین نیز از برگزاری چنین مراسمی اظهار رضایت می کردند."
وی همچنین اضافه کرد: "بسیاری از میهمانان بر این عقیده بودند که با توجه به تبلیغات رسانه‌های اقتدارگرا درباره وجود اختلاف میان رهبران جنبش سبز و همچنین احزاب مختلف با یکدیگر، برگزاری چنین نشستی کمک زیادی به خنثی کردن چنین تفرقه افکنی هایی کرد."
وی درباره شایعاتی که در سایت‌های اصول‌گرا در ارتباط با حواشی این میهمانی و همچنین ترک جلسه از سوی سیدحسن خمینی منتشر شده است، گفت: "دروغ می گویند. این رسانه ها گویا اگر روزی چند دروغ منتشر نکنند، کارشان ناتمام می ماند. سیدحسن خمینی به دلیل قراری که از قبل داشت، جلسه را زودتر ترک کرد، و با خوش رویی از همه هم خداحافظی کرد."
وی همچنین درباره شایعه اختلاف میان خاتمی و کروبی گفت: "اتفاقا خاتمی و کروبی تقریبا در تمام مدت برنامه در کنار هم نشسته بودند و حتی عکس های یادگاری هم با هم گرفتند که حتما به زودی منتشر می شود. به هیچ وجه بحث دلخوری یا بی محلی در کار نبود."
او درباره دلایل عدم حضور میرحسین موسوی در این جلسه هم چنین گفت: "موسوی، از قبل اعلام کرده بود به دلیل حضور در یک میهمانی خصوصی، نمی تواند در چنین روزی، به این میهمانی بیاید و از همه میهمانان عذرخواهی کرده بود."
وی در ادامه اظهار داشت: "اتفاقاهمه افراد به صفت سیاسی شان دعوت شده بودند و مراسم فقط یک افطاری دوستانه نبود. این میهمانی از نظر بسیاری از میهمانان، دستاورد بزرگی برای همه بود و همچنین حکایت از اعتبار عبدالله نوری در میان فعالان سیاسی داشت."
وی همچنین از حضور محمد نوری‍‌زاد، روزنامه نگار و کارگردان، که اخیرا ششمین نامه‌اش به رهبر جمهوری اسلامی منتشر شده است، خبر داد که موردتوجه خاص جمع بود.
گفتنی است در این میهمانی چهره هایی چون مهدی کروبی، سیدمحمد خاتمی، سید حسن، سید یاسر و سیدعلی خمینی، احمد منتظری، سعید حجاریان، محمد نوری زاد، محمد موسوی خوئینی ها، حسن اسدی زیدآبادی، صفدرحسینی، محسن آرمین، علیرضا رجائی، علی حکمت، موسوی لاری، محمود حجتی، فیض الله عرب سرخی، محمد عطریانفر، احمد خرم، هاشم آقاجری، محمدرضا خاتمی، عباس عبدی، فریبرزرئیس دانا، سازگارنژاد، احمد قابل، رضا تهرانی، بیژن زنگنه، سید سراج الدین موسوی، جواد اطاعت، بهزاد نبوی، حبیب الله پیمان، حمیدرضاجلائی پور، غلامحسین کرباسچی، احمد صدرحاج سید جوادی، هاشم صباغیان، محمد مجتهد شبستری، محمدجواد مظفر، سید محمد موسوی بجنوردی، عبدالله رمضان زاده، ابوالقاسم سرحدی زاده، علی خاتمی، قدرت الله علیخانی، محمدعلی ابطحی، محمد نعیمی پور، مرتضی کاظمیان، علی شکوری راد، علیرضا علوی تبار، هادی قابل، اسحاق جهانگیری، مصطفی ملکیان، غلامعباس توسلی، مجیدانصاری، محمد ملکی، حسین انصاری راد، هرمیداس باوند حضور داشتند.

تنظیم گزارش: آرش بهمنی

 


 


جمعی از فعالان سیاسی که در زمان جنگ حضور سطح بالایی در دفاع مقدس و دولت مهندس موسوی داشتند و پس از آن نیز در مناصب حساس امنیتی و سیاسی به خدمت پرداختند، خرداد ماه گذشته اقدام به انتشار متنی با عنوان "دهه چهارم انقلاب اسلامی و گفتمان تعالیِ حکومت کودتا" کردند.


این متن حاوی اطلاعات پر اهمیتی درباره مراودات پشت پرده سیاسی در ایران، نقش برجسته اطرافیان رهبر جمهوری اسلامی در به انحراف کشاندن کشور، و تحلیل "روندی" که در نهایت منجر به وقوع کودتای سال گذشته در کشور شد، است.


با وجود اهمیت زیاد و تحلیل جامعی که در متن ارایه شده است، به دلیل التهابات سیاسی و خبری خرداد ماه، این متن در زمان انتشار به خوبی دیده نشد و تعداد محدودی از کارشناسان و شاید شهروندان عادی در جریان آن قرار گرفتند. لذا "ندای سبز آزادی" به انتشار متن کامل آن در قسمت های مختلف می پردازد. اولین و دومین قسمت آن در روزهای گذشته منتشر شد و اینک قسمت سوم آن پیش روی مخاطبان است.


امید است انتشار این متن تحلیلی – خبری، همانگونه که در مقدمه آن نیز آمده، گفت و گو هایی را در عرصه عمومی به وجود آورد

برای مشاهده قسمت اول اینحا و برای مشاهده قسمت دوم اینجا را کلیک کنید

قسمت سوم:


ب- تشکيل سازمان بسيج مستضعفين: بسيج در طول تحول سپاه ابتدا از فرماندهی يک نيرو در سپاه به معاونت کل سپاه ارتقا يافت (۱۳۸۶) و در مرحله بعد (۱۳۸۸) به يک سازمان مستقل تبديل شد. اولين فرمانده بسيج در طرح تحول حسين طائب عضو برجسته حلقه ذی نفوذ بود. همزمان سردار ذوالقدر ديگر عضو آن جمع به معاونت ستاد کل نيروهای مسلح در امور بسيج منصوب شد. بنا به دستور مستقيم رهبری نيمی از توان و امکانات و بودجه سپاه به بسيج منتقل شد و امنيت داخلی به بسيج سپرده شد. جعفری فرمانده سپاه رسما" اعلام کرد که "بسيج به دستور رهبری مامور مقابله به نهديدات نرم شده است".

اين در حالی است که بدنه کارشناسی امنيتی در وزارت اطلاعات با سالها سابقه دارای پژوهشگاه، مرکز تحقيقات، کارشناسان خبره و حتی دانشگاه بوده است. به اين ترتيب بسيج برای مقابله با تهديدات نرم به طور تخصصی سازماندهی شد. جعفری بسيج غيرنظامی را مسوول مبارزه با تهديدات نرم (تهديدهای سياسی-اقتصادی داخلی و خارجی)، بسيج نظامی را مسوول مبارزه با تهديدهای نيمه سخت (شورشهای مردمی بدون سلاح گرم) و بسيج نظامی و نيروی زمينی سپاه را مسوول مبارزه با تهديدهای سخت (شورش مسلحانه و جنگ داخلی و خارجی) ميداند. طائب درباره طرح تحول سپاه می گويد: "قرار است مجموعه را جمع و جور کنيم و توان و امکانات را بر تقويت سطوح بالاتر و سرانگشتان اختصاص دهيم". بدين ترتيب رويکرد توسعه سازمانی بسيج "پايگاه محوری" می شود، يعنی گسترش پايگاههای مقاومت بسيج در تمام سازمانها، عرصه ها و مناطق کشور. بدين ترتيب بيش از ۳۰۰۰ گردان ضد شورش (۲۵۰۰ گردان عاشورا، ۶۰۰ گردان الزهرا و دهها گردان امام حسين) تشکيل و به ادوات و تجهيرات ضد شورش و سرکوب اعتراضات شهری تجهيز گرديد. از ديگر سو با رويکردی عجيب که به نظر می رسد ترکيبی از نگرش کلاسيک پنتاگون و پليس امنيت و ضد شورش کشورهای بلوک شرق است، اعلام می شود که بسيج بايد در زمينه های علم و تکنولوژی محور و پيشقراول پيشرفت باشد (چون ارتش آمريکا که درزمينه های علم، تکنولوژی، تحقيقات و ... بسيار پيشرفته است و برخی از پيشرفت های علوم و فنون در دهه های اخير ريشه در آنجا دارد) و ازديگر سو با نگاهی به الگوهای پليس – ميليشيای کشورهای بلوک شرق از برنامه بسيج برای کنترل همه حوزه بهره برداری می شود:

برنامه بسيج چند ده ميليونی به عنوان سرمشق اصلی توسعه بسيج، افزايش بودجه بسيج، اختصاص نيمی از بودجه و امکانات سپاه، صدور کارت ملی بسيج

تشکيل بسيج مداحان: اگر چه مداحان حکومتی پايتخت با يک واسطه به حلقه ذی نفوذ متصل بودند و در موارد لازم وارد عمل می شدند (مانند ۲۳ تير)، اين شبکه به ويژه در جنوب شهر تهران پاره ای از لات ها و قداره کش ها را نيز با خود هماهنگ کرده بود. اما تشکيل بسيج مداحان اين هدف را در سطح گسترده تر (سراسر کشور) و با سازمانی بسيار بزرگتر دنبال می کرد. در اين چارچوب در هر حوزه پايگاه، گردان عاشورا، گردان الزهرا و گردان امام حسين يک مداح به استخدام در می آيد، و اين خود يعنی تشکيل يک ساختار موازی بزرگ در برابر مبلغين روحانی و وعاظ در سراسر کشور

تشکيل طلاب بسيجی که در حوزه های علميه و مدارس خاص (موسسه امام خمينی، تيپ امام صادق و ...) پرورش می يابند و در ساختار بدنه بسيج هر پايگاه و هرگردان (عاشورا، الزهرا، امام حسين) يک روحانی بسيجی استخدام شده است و يک شبکه سراسری از روحانيون به موازات سازمان های سنتی تبليغات و مبلغين تشکيل شده است. اين پروژه در حقيقت ساختاری برای "بازسازی" بافت روحانيت در سراسر کشور و پرورش نسل جديدی از طلاب و روحانيون نظامی-امنيتی جوان و هماهنگ با راس قدرت است. ساير شاخه های بسيج عبارتند از:

• بسيج هنرمندان
• بسيج دانش آموزی
• بسيج معلمان
• بسيج اصناف
• بسيج عشاير
• بسيج دانشجويی
• بسيج کارگری
• بسيج جامعه پزشکی
• بسيج خواهران
• بسيج ادارات (در تمام اداره ها و سازمانهای سراسر کشور، بسيج پايگاه مقاومت و دفتر و بودجه و نيروی سازمانی دارد)
• بسيج جامعه مهندسی
• بسيج اساتيد
• گسترش بسيج در سايرواحدهای نظامی؛ مثلا" در نيروهای انتظامی و ارتش هم بسيج پايگاههای مقاومت دارد.
• سازمان بسيج سازندگی و طرح صالحان بسيج و آيه های تمدن
• سازمان تحقيقات و مطالعات بسيج
• سازمان علمی و فناوری بسيج
• مرکز حمايت از مخترعين و مبتکرين بسيج
• سازمان بسيج علمی
• سازمان اردويی راهيان نور و گردشگری بسيج
• موسسه تامين درمان بسيج
• بسيج محلات و حلقه های معرفتی بسيج در محله ها
• بسيج ورزشکاران و سازمان ورزش بسيج
• بسيج طلاب
• بسيج کارگری
• بسيج مهندسی
• بسيج فرهنگيان، طرح هجرت و ...

علاوه بر موارد فوق بسيج به طور رسمی دارای معاونت سياسی و معاونت اطلاعات است که پروژه های گسترده سياسی، اطلاعاتی و امنيتی را نيز اجرا می کنند.

علاوه براين سازمانهای متنوع، انواع طرحهای سراسری و پر هزينه به هدف استخدام نيروهای جديد و يا تجهيز مالی و فکری اعضا اجرا می شود مانند طرح بصيرت که با حضور ۱۲۰۰۰ نفر از هاديان سپاه (۸۰۰۰ سپاهی و ۴۰۰۰ بسيجی) در سراسر کشور اجرا می شود، طرح صدرا، طرح کوثر ولايت، طرح صالحان، طرح اخوت کارکنان ستاد بسيج، طرح هجرت و .... به اين ترتيب بسيج که در دوره جنگ عراق و ايران سازمان داوطلبان ايثار و شهادت بود، بر اساس طرح يکپارچه سازی حکومت و تبديل آن به ديکتاتوری کامل فرماندهان نظامی-امنيتی و روحانيون امنيتی-نظامی به نوعی سازماندهی شبه فاشيستی برای کنترل جامعه و سرکوب اقشار مختلف اجتماعی تبديل می شود. به جای کسانی که داوطلب می شدند برای دفاع از استقلال کشور و آرمان های انقلاب جان و مال خود را بدهند، کسانی استخدام می شوند که در ازای جاسوسی، ضرب و شتم و قتل مردم معترض، حقوق و مزايا، زمين و مسکن، سهميه تحصيل و زيارت، وام ارزان قيمت و دلار های نفتی بگيرند. مرحله بعد تشکيل سازمان بسيج بود که به صورت سازمانی مستقل با بودجه و امکانات وسيع در ماموريت و سازمان تعريف شد:

۱. بخش نظامی: اين بخش شامل گردانهای ضد شورش و سرکوب است که با نيروی زمينی سپاه ادغام شده و تحت فرماندهی واحد سپاه استانی هر منطقه ايفای نقش می کند. اين گردانها گردان های عاشورا، الزهرا، امام حسين ( گردانهای مشترک بسيج و نيروی زمينی سپاه) و کربلا نام دارند. اين بخش تا کنون نيروی مقاومت بسيج مانده است.

۲. بخش غير نظامی: بخش غير نظامی در حقيقت پلاتفرم "طرح دهه چهارم" برای دگرگونی و تحول کل ساختار اداری حکومت است. بسيج چون دولتی بزرگ در تمام حوزه ها مداخله می کند تا نيروها و سازمان خود را آماده مديريت اداری کشور کند. همچنين در فضای فرهنگی – اجتماعی کشور نيز با سرمايه گذاری در ورزش، هنر، ادبيات، سازمانهای غير دولتی و ... رويکردهای کنترلی عملياتی می شود. اين بخش هم اکنون سازمان بسيج ناميده می شود. يعنی بخش نظامی در شرايط فعلی تحت عنوان نيروی مقاومت بسيج تحت فرماندهی سپاه خواهد ماند اما بخش غير نظامی تحت عنوان سازمان بسيج مستقل خواهد شد. در اين مرحله رياست سازمان بسيج به يکی ديگر از اعضای قديمی ساختارهای امنيتی موازی واگذار شد: سردار نقدی. نکته ديگر آنکه با توجه به اوضاع اقتصادی جامعه ايرانی، يارگيری بسيج با ارائه امکانات مادی و امتيازات تسهيل شده است. هم اکنون بسيج به راحتی در سه سطح طولی نيرو می گيرد: بسيجی عادی، بسيجی فعال و بسيجی ويژه (پاسدار افتخاری که در سازمان سپاه استخدام می شود). اين استخدام و ارتقاء به راحتی و با کمترين سختگيری انجام می شود. از اين روست که "بسيج دهها ميليونی" به عنوان بيانيه ماموريت بسيج در سالهای اخير مطرح شده است.

ج) تشکيل ارتش سايبری: با ارزيابی امکانات مخالفان و منتقدان داخلی حکومت در فضای مجازی جهت کنترل اين فضا در سال ۱۳۸۶ مرکز بررسی جرائم سازمان يافته فرماندهی پدافند سايبری سپاه تشکيل شد. اين مرکز فعاليت خود را با فيلترينگ سايتهای غير اخلاقی آغاز کرد و با دستگيری تعدادی از عوامل سايتهای غير اخلاقی در بهمن ماه ۸۷ رسانه ای شد. البته خيلی سريع با پرونده سازی برای منتقدان سياسی فعال در فضای مجازی ماموريت اصلی خود را نمايان ساخت. اختلال در پخش برنامه های شبکه های ماهواره ای در ايران نيز از پروژه های مشترک اين بخش با چند نهاد اجرايی ديگر است (وزارت مخابرات، صدا و سيما و ...) . اين نهاد در جربان اعتراضات پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ با نام "ارتش سايبری ايران" در اينترنت به فيلترينگ سايتهای معترضان، شناسايی فعالان اينترنتی و نفوذ در شبکه های اجتماعی پرداخت.

0- بخش اقتصادی: طرح تحول و تعالی در بخش اقتصادی شامل توسعه قرارگاه خاتم الانبياء و "قرب" ها به عنوان پيمانکاران عمده به ويژه در بخش نفت و گاز است که با توجه به شرايط جهانی و عدم همکاری شرکتهای توانمند بين المللی با ايران اهميت استراتژيک فوق العاده ای دارد. در اين بخش افزايش توان تخصصی جهت مقابله با تحريمهای فنی و توسعه در تمام حوزه های فنی اجرايی جهت مديريت شرکتهای زيردستی (که در انتخاب آنها اصل وفاداری هميشه مد نظر است) به عنوان اهداف درون بخشی کوتاه مدت مد نظر بوده است. تشکيل نهادهای مالی – اقتصادی توانمند جهت تامين منابع پروژه های استراتژيک کشور و حمايت از گروههای حامی بخشی ديگر از اين طرح است.

تشکيل و تقويت موسسه های مالی – اعتباری وابسته يا ظاهرا" مستقل، تشکيل بانک، خريد سهام بانکهای گمنام در خارج از کشور و ... همه در اين چارچوب است. در اين مدت موسسات مالی –اعتباری مهر، انصار، ثامن که علنا" به سپاه تعلق دارند بسيار گسترده و بزرگ شدند، سپاه مستقيما" يا غير مستقيما" سهام چند بانک و موسسه مالی ظاهرا" خصوصی را نيز در اختيار دارد و در روند خصوصی سازی بانکهای دولتی خريدار اصلی تمام آنها خواهد بود.

- تشکيل هلدينگهای بزرگ سرمايه گذاری در حوزه های IT، تجارت عمومی و ..

اين هلدينگ ها با استفاده از منابع مالی گسترده سپاه در حوزه های مختلف اقتصادی فعال شده اند و در جريان خصوصی سازی، مديريت و کنترل شرکتهای بزرگ دولتی در حوزه های مخابرات ، راه، نيرو، پتروشيمی، و ... را بر عهده خواهند گرفت.

- تشکيل فروشگاههای زنجيره ای گسترده خرده فروشی: اين پروژه ماهيتی اقتصادی – سياسی دارد و می تواند در سراسر کشور نيروهای وفادار غير متخصص را حول "دکانهای" زنجيره ای انسجام دهد و ضمنا" در ارتباط مستقيم با مصرف کنندگان به عنوان ماشين ايدئولوژيک محلی نيز عمل کند. اين پروژه بخشی از راهکار "پايگاه محوری" بسيج در حوزه اقتصاد است.

- تقويت بخش اقتصادی بسيج جهت تشکيل "سازمان توزيع يارانه ها": پروژه ای که با استفاده از تمام امکانات بسيج، آن را به عنوان نيروی توزيع کننده پول در سطح محلات منزلتی محلی خواهد داد.

- تقويت و تشکيل گروههای صنعتی مانند گروه بهمن و ...
از آنجا که يکی از اهداف اصلی "طرح چهارم ..." انتقال کليه منابع ايران (از طريق خصوصی سازی، حذف يارانه ها و ...) به گروههای حامی نظام ديکتاتوری مطلقه ولايی-نظامی است، ساختار و سازمان سپاه به سرعت در حال تغيير و نوسازی برای پذيرش مالکيت و مديريت اين منابع می باشد. بنابراين در تمامی حوزه های اقتصادی (با اولويت نفت و گاز و منابع مالی) چون خدمات، صنايع، معادن، کشاورزی، ... سپاه در حال تاسيس و تقويت شرکت های بزرگ است.

۲- اصلاح ساختار و سازمان اجرايی کشور: دومين پروژه طرح "دهه چهارم انقلاب ..." پروژه اصلاح ساختار و سازمان اجرايی کشور است. هدف، کنترل (حذف) بخش خصوصی فعال در حوزه اقتصاد و تضعيف طبقه متوسط منتقد و ايجاد يک طبقه حامی نظام با حمايت مالی از وفاداران است. درچارچوب اين گفتمان "نظام برای گام های درخشان بعدی بايد مديران ارزشی و وفادار را جايگزين مديران و متخصصان غربگرا، مرعوب و يا اشرافيت زده نمايد". همچنين منابع اصلی کشور بايد در مديريت "نيروهای انقلاب" در آيد. در اين چارچوب نيروهای وفادار نظام (چه گروهها يا اقشار حامی) به صورت گروه های طولی از منافع نظام متنفع شوند. اين پروژه در مرحله اول، شرکت های بزرگ دولتی را که طبق اصل ۴۴ بايد به بخش خصوصی واگذار گردد، هدف گرفت. همزمان بخش های امنيتی رقبای احتمالی بخش خصوصی را به هر شکل از ميدان به در کردند. اين درگيری ها حتی گاه به خشونت هم کشيده شد. (مانند اشغال فرودگاه امام توسط سپاه برای از رقابت به در کردن شرکت ترکيه ای) و برخی از آنها هم رسانه ای شد مانند ترک سل، اپراتور همراه دوم، معدن انگوران و ... بدين ترتيب شرکتهای بزرگ دولتی مستقيم و غيرمستقيم در اختيار بخش اقتصادی سپاه قرار خواهند گرفت. علاوه بر سپاه، نهاد ديگری که در اين زمينه بسيار فعال خواهد بود ستاد اجرايی فرمان امام است که مستقيماً زير نظر حلقه ذی نفوذ در بيت رهبری اداره می شود. اين نهاد نسبت به نهادهای مشابهی چون بنياد مستضعفان اين مزيت را دارد که اولاً ساختار و سازمان آن همه از نيروهای وفادار به رهبری تشکيل شده اند، برعکس بنياد که بدنه آن در طول سال های اخير تخصص گرا شده اند. همچنين در بخش های مختلف مديريتی و کارشناسی افرادی با گرايش های سياسی متفاوت و نسبتاً با غلظت وفاداری ناکافی، يافت می شود. همچنين ستاد اجرايی بر خلاف بنياد در ميان توده مردم ايران و به ويژه در فضای بين المللی ناشناخته تر است، حال آنکه در اذهان عمومی ايران و در سطح بين المللی بنياد مستضعفان بسيار بدنام است و با سياست های تنبيهی و محدوديت های فراوانی روبرو است. بنابراين همزمان با واگذاری شرکت های بزرگ و منابع عظيم به سپاه و ساير نهادهای نظامی، بخش عمده ای از دارايی ها و تملکات نيز به ستاد اجرايی واگذار می شود.

از سوی ديگر، ستاد اجرايی به عنوان يک کارتل اقتصادی بزرگ خود در بازار سهام و بازار مالی و... وارد شده است. ستاد اجرايی مجموعه وسيعی از کارخانه های توليد لبنيات تا بانک ها، املاک و مستغلات و شرکت های ساختمانی، سرمايه گذاری و کارگزاری بورس را در اختيار دارد و يکی از مکانيسم های اصلی ايجاد يک طبقه سرمايه دار دولتی است که حيات و ممات خود را به طور مستقيم مديون "عنايات رهبری" است. اخيرا بخشی از مديران اصلی اين ستاد کنار گذاشته شدند و کنترل برخی موسسات اقتصادی جانبی که مسئولان اطلاعاتی دهۀ ۱۳۶۰ بر آن مسلط بودند نيز از آن ها گرفته شد و به افرد وفادارتر به حلقه فرماندهان دستگاههای نظامی-امنيتی و اطلاعاتی واگذار شد. راهکار استراتژيکی که مکمل اين برنامه است کنترل (و حذف) بخش خصوصی غير وابسته به حکومت در حوزه اقتصاد است توسط انواع قوانين محدود کننده و يا پرونده سازی های قضايی و امنيتی. برنامه ديگر در اين چارچوب، حذف (هدفمند سازی) يارانه هاست. با حذف يارانه ها حجم انبوهی از منابع در اختيار دولت (که کاملاً هماهنگ و گوش به فرمان است) قرار می گيرد.

اين تمرکز اولاً به سازمان توزيع کننده يارانه ها (بسيج) اقتدار محلی و منطقه ای می بخشد، ثانياً به زعم طراحان اين برنامه با گسترش فقر و تورم، توده های مردم به شدت درگير مسائل روزمره اقتصادی شده و باجگيران رام و آرام دولت می شوند. در اين تحليل بحران های کوتاه مدت (بحران های کارگری، شورشهای کور حاشيه شهری و ...) توسط نيروهای کنترل کننده (در رأس همه بسيج) و رسانه ها (به ويژه تلويزون) قابل کنترل است، و حتی مفيد؛ زيرا فرآيند جابجايی منابع و ديگر بخش های طرح "دهه چهارم" پشت پرده بحران های محدود و در فضايی ناشفاف دنبال خواهد شد و حساسيت عمومی توده های مردم و نخبگان را بر نخواهد انگيخت. از اينرو حلقه فرماندهان دستگاههای نظامی-امنيتی و اطلاعاتی و دولت برساخته آن از بحران های قابل کنترل که هر ازچند گاهی اذهان را به خود مشغول کند، استقبال می کند به شرط آنکه امکان سازمان يابی و شکل گيری تشکيلات برخوردار از ارتباط منظم با نيروهای اجتماعی (معلمان، کارگران، کارمندان، اصناف ... ) به نيروهای فعال سياسی داده نشود. به هر صورت، حذف يارانه ها موجب قدرتمند تر شدن دولت و تضعيف جامعه (حذف طبقه متسط و گسترش فقر) و برآمدن طبقه سرمايه دار جديدی می شود که خود يک سرمشق استراتژيک در "طرح دهه چهارم انقلاب ..." است. به طور کلی اين پروژه شباهت حيرت انگيزی با برنامه خصوصی سازی در روسيه بعد از فروپاشی شوروی دارد، به ويژه در بخش ايجاد کارتل های بزرگ و نظارت ناپذير شبه نظامی-امنيتی در حوزه اقتصاد. آخرين تحولی که در اين راستا از اهميتی فوق العاده برخوردار است، تمهيد مقدمات مالکيت حوزه های نفتی توسط قرارگاه خاتم الانبياست، که درحال تهيه مقدمات قانونی آن هستند.

مديريت پايدار و با اقتدار تحولات در دهه چهارم انقلاب: همانگونه که پيشتر ذکر شد، محيط اجرای طرح تحول دارای چند سطح است: مديريت ارشد(حلقه)، محور اجرايی(سپاه و بسيج)، گروههای حامی و توده.

طرح تحول وتعالی سپاه سطح دوم اين محيط، و طرح اصلاح ساختار و سازمان اجرايی کشور، سطح سوم گروهها و طبقات حامی را هدف قرارداده بود. راهکارهای طرح تحول در مورد بخش پايينی اين محيط مجموعه ای از سياستهای کنترلی و پوپوليستی را در نظر گرفته است که در انتهای اين مقاله به پاره ای از آنها اشاره می کنيم. اما مهمترين بخش راهکارهای طرح تعالی مربوط به سطح اول، يعنی مديريت ارشد اين طرح يا همان حلقه ذی نفوذ است. اين بخش از "گفتمان تعالی" متکی به فهمی ساده انديشانه از اصلاحات اقتصادی در چين است و مشکلات اصلی اقتصادی و فرهنگی ايران را ناشی از تزلزل، فقدان خلوص مکتبی و ناکارآمدی قشر مديران دولتی و تکنوکرات های جمهوری اسلامی در سی سال گذشته می داند. اما آنچه مهم است، راهکارهايی است که سرفصل پروژه های عملياتی از آن استخراج می شود. اين راهکارها عبارتند از:

الف) کارآمدی - حلقه فرماندهان دستگاههای نظامی-امنيتی و اطلاعاتی کارآمدی مديريت ارشد طرح تحول دهه چهارم انقلاب را يکی از راهکارهای مهم توفيق طرح می داند. لازمه اين کارآمدی استقلال مالی و تجهيز به ابزار پيشرفته ارزيابی، کنترل و تنظيم است. ابزار پيشرفته و کارآمد کنترل و تنظيم نيز يک دولت دست نشانده هماهنگ و يک سپاه متحول شده است که توسط اعضای اصلی حلقه مديريت می شوند. استقلال امنيتی – اطلاعاتی حلقه هم با تشکيل سازمان اطلاعات حاصل شده است. اما استقلال مالی حلقه، پروژه ای فوق سری است به نام خزانه بحران. اينجا همان محلی است که مقدار هنگفتی از درآمد نفتی در سال های دولت احمدی نژاد به آن واريز شده است. از مکانيزم نگهداری اين منبع مالی اطلاعات مستندی در دست نيست، اما پاسخ سؤال مکرر منتقدان احمدی نژاد مبنی بر محل هزينه کرد ۳۰۰ ميليارد دلار درآمد نفت در دوران چهار ساله اول، اينجاست: "خزانه بحران". از ميزان دقيق آن هم اطلاع دقيقی در دست نيست ولی ظاهراً رقمی بيش از ۸۰ ميليارد دلار است (لا اقل تا پايان سال ۸۷). اين منابع از نوع مبالغی است که در حساب های بانکی متعلق به بيت رهبری در لندن توقيف شد يا به ترکيه (و نيزمالزی، ماکائو، سنگاپور و ... ) منتقل شده است.

بايد درنظر داشت که ورودی اين خزانه هنوز باز است و بخشی از درآمد نفت مستقيم به آن واريز می شود. ما به دلايل حفاظتی از ذکر پاره ای نشانه های آن در اين مقاله خودداری ميکنيم. همچنين بايد دقت نمود که محور اجرايی طرح، يعنی سپاه، کل هزينه های خود را از محل بودجه عمومی می گيرد. همچنين کل هزينه های گروه های حامی و ... نيز از محل بودجه عمومی مطرح می شود. اين خزانه نوعی خزانه اختصاصی است که محل هزينه کرد آن نيز حساب شخصی برخی افراد و ... نيست. بلکه اين هزينه "روز مبادای" حلقه ذی نفوذ است. طبيعی است که در شرايط حاکميت يکدست فعلی، اين حلقه برای انجام امور جاری براحتی می تواند از بودجه عمومی استفاده کند زيرا تمام نهادهای نظارت ناپذير آن ها دارای سهميه کلان بودجه هستند و حتی پروژه های محرمانه نظامی و امنيتی نيز از بودجه عمومی استفاده می کنند.

ب- پايداری - در طرح دهه چهارم پايداری مديريت تحول در حقيقت به معنای کنترل تهديد های بيرونی است. از آن جا که آرايش نيروهای بين المللی بويژه زمينگيری آمريکا در عراق و افغانستان تهديدات سخت بيرونی را منتفی می داند تهديدات نيمه سخت (حمايت از اپوزيسيون مسلحانه ايران در کردستان، بلوچستان و خوزستان) را در مجموع قابل مهار و کنترل می داند. اما در بخش تهديدات نرم بر لزوم بسيج منابع جهت مقابله با اين تهديد ها تاکيد دارد. جنگ نرم همان "تهاجم فرهنگی" است که دستورالعمل های عملياتی برای تغييرات سياسی نيز به آن اضافه شده است. در اين چهارچوب تهديدات نرم خارجی و داخلی از يک جنس و در يک جبهه ارزيابی شده اند و براندازی نرم (که جايگزين "براندازی قانونی" شده است) ايجاب ميکند که استرتژی پيچيده ای برای مقابله با آن طراحی شود.

ج‌- نوسازی فضای سياسی - نوسازی فضای سياسی کشور در اين طرح به معنای ورود نسل جوان پرورش يافته در مکتب رهبری و بازنشستگی نسل اول انقلاب جهت حفظ "کارآمدی و طراوت نظام" است. حسين طائب در سخنانی علنی، بازنشستگی نسل اول انقلاب را لازمه تحقق کامل اهداف انقلاب عنوان می کند. اين طرح به دنبال حذف حتی المکان محترمانه چهره های روحانی و غيرروحانی باسابقه است. اين شرايط مدعيان کنونی قدرت را برای مديريت طبيعی امور امور آماده می کند، زيرا طبقه روحانيون و انقلابيون قديمی، رهبری طبيعی حلقه ای بدون سابقه را بر کشور برنمی تابند. بنابراين نسلی از روحانيون تحصيل کرده در مدرسه حقانی، مدرسه امام خمينی (مصباح يزدی) و تيپ امام صادق، همراه با تحصيلکردگان وفادار دانشگاه های سپاه و امام صادق برکشيده شدند و در مناصب مهم خاص روحانيت مانند مديريت حوزه های علميه، ائمه جمعه و جماعات، نمايندگی های ولی فقيه در ادارات و سازمانها، خبرگان رهبری، و مناصب مهم دستگاه های اداری دولتی و سياست خارجی، رسانه ها و دستگاه های اطلاعاتی گمارده شدند. در عرصه سياسی نيز چهره با سابقه در انقلاب منفعل شدند تا ميدان برای جوان های کاملاً هماهنگ باز شود. اين رويکرد در مورد رزمندگان جنگ تحميلی نيز دنبال شد به گونه ای که نداشتن سابقه و هويت عامل بر کشيده شدن در نهادهای مختلف بود. البته اين پروژه در حال انجام است و هنوز تکميل نشده. نگاهی به اين اشخاص بياندازيد تا شرط "عدم سابقه و هويت سياسی" محرز گردد:

احمدی نژاد و اکثر وزرا و مديران دولتی، حداد عادل، احمد خاتمی و صديقی امامان جمعه جديد تهران، اکثر فرماندهان نظامی و انتظامی چند سال اخير، جليلی دبير شورای امنيت ملی، لاريجانی رئيس قوه قضاييه، ، سعيدی امام جمعه جديد قم، علم الهدی امام جمعه جديد مشهد و ...

جالب آنکه پروژه جوان گرايی آقايان جنتی – يزدی – مصباح – نوری همدانی، خزعلی، فيروز آبادی و را شامل نمی شود.

راهکار دوم برای نوسازی فضای سياسی کشور، ريزش های انقلاب است. فرض تدوين کنندگان گفتمان تعالی اين است که "استراژی دشمن در دهه چهارم مهار انقلاب توسط نيروهای انقلاب و از طريق جنگ نرم است". روايتی از پيامبر(ص) در ميان نيروهای نظامی رواج يافته است که "فتنه گران افراد با سابقه ای هستند که در حرف مشکلی ندارند اما در عمل کار ديگری می کنند و اين موجب لغزش، سردرگمی و اشتباه ناظران می شود" (نقل به مضمون). بنا بر اين منتقدان با سابقه "نقاط طمع دشمن" هستند. لذا در مثابل لغزش های آنها نبايد مماشات کرد. آنها بايد از "کشتی نظام" پياده شوند و اين "ريزش های انقلاب" طبيعی است.

بخش ديگری از نوسازی سياسی کشور معطوف به حذف و انفعال افراد، گروه ها و رسانه های منتقد با رويکردهای امنيتی-اطلاعاتی-قضايی است. برنامه ميان مدت اين حلقه ايجاد يک فضای سياسی کنترل شده با حضور افراد وفادار به نظام است و معنای آن حذف اصلاح طلبان و منتقدان و برخورد کاملاً انقباضی با فضای رسانه ای کشور است و پس از اين مرحله تولد دو گروه با دوسليقه مختلف اما هر دو وفادار به نظام يعنی حلقه فرماندهان دستگاههای نظامی-امنيتی و اطلاعاتی، تابع مطلق رهبری و دارای مرز مشخص و عداوت مشخص با منتقدان و اصلاح طلبان. دلايل اظهارات خصمانه برخی اعضای برجسته مؤتلفه نسبت به اصلاح طلبان و رهبران جنبش سبز و تعريف و تمجيدهای عجيبشان از رهبری درک اين احساسی است که آنها نيز در خطر حذف (بازنشستگی محترمانه) قرار گرفته اند. لذا در خيال خود با افراط در دريوزگی شروط لازم برای بقا را به طور کامل ايفا می کنند، حال آنکه حلقه ذی نفوذ به چيزی جز "مهره" های مطلق راضی نمی شود. در مجموع احساس می شود احزاب فعال و مؤثر اصلاح طلب، تشکل های صنفی و مطالبه محور مؤثر و رسانه های منتقد مؤثر همه در معرض تعطيلی قرار گرفته اند، و فعالان و مؤثران سياسی- فرهنگی، صنفی، رسانه ای همه بايد منفعل شوند (زندان يا بيرون زندان ولی متعهد به سکوت). وقتی مؤخران وچهره های هويت دار محافظه کار و اصولگرا نيز مشمول جوان گرايی شده و بازنشسته يا بی اثر گردند بساط دوگانه سازی احزاب تشريفاتی "تهران امروز – وطن امروز" بروز خواهد کرد.

- هم افزايی و هماهنگی اجزای حکومت

هماهنگی (يکدستی) اجزای حکومت از عوامل پايداری و توفيق طرح تعالی فرض می شود. با درکی سطحی از توفيقات توسعه به مدل چينی که در سايه هماهنگی تمام حاکميت شکل گرفته است مشکلات ناشی از عدم يکدستی حاکميت در سال های گذشته به عدم هماهنگی افراد "مذ بذ ب، متزلزل، اهل شيطنت يا وابسته" با رهبر فرو کاسته شده است. در اين چارچوب بر لزوم همگرايی و هماهنگی دولت و مجلس با رهبری و "گفتمان تعالی" تاکيد شده است. فرض طراحان اين جراحی بزرگ اين است که با توجه به هماهنگی و وفاداری مجريان و ناظران انتخابات و نوسازی سياسی کشور (تسويه منتقدان و مخالفان)، و بازخوانی تجربه نفوذ عوامل دشمن به اين قوا، احتمال انحراف انتخابات در جمهوری اسلامی در سال های آينده ناچيز است. به بيان ديگر کارگزاران حلقه ذی نفوذ، خيال رؤسای خود را از مجلس، رياست جمهوری و شوراهای شهر و روستا آسوده کرده اند. البته برای حفظ "نشاط سياسی" جامعه و عدم شکاف ميان نخبگان و حکومت بر لزوم فعاليت احزاب وفادار با "سليقه های متفاوت" تأکيد می شود.


تداوم سياست های رهبری

لزوم توفيق طرح در بلند مدت، ادامه "سياست های مدبرانه رهبری" در رهبری سوم جمهوری اسلامی ايران است. به بيان ديگر حلقه ذی نفوذ پيش از آنکه با پايان يافتن رهبری دوم، محترمانه يا نامحترمانه کنار گذاشته شود، در پی تدارک شرايط کشف و نصب رهبری سوم است تا با انتخاب فردی که بيشترين قرابت را با رهبری فعلی داشته باشد "تحولات عظيم" جمهوری اسلامی به دست او ادامه يابد (بخوانيد جايگاه حلقه ذی نفوذ حفظ شود). در اين پروژه فهرستی از تهديد ها مهم فرض شده است که هاشمی رفسنجانی يکی از آنهاست. در حقيقت او به عنوان فردی که قدرت هماهنگ کردن گروه های مختلف برآمده از جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته را دارد و خود نيز از جايگاهی در ميان روحانيون برخوردار است، مانع اصلی در برابر "پروژه رهبر سوم" خواهد بود، به ويژه آنکه رهبری دوم نيز به نوعی دست پخت او به حساب می آيد. تهديدهای ديگر شامل افراد و گروه های سياسی، روحانيون با سابقه و روحانيون سنتی مستقل، بيت آيت الله خمينی و نوه او سيد حسن خمينی است. از اينروست که پروژه تخريب و حذف هاشمی از انتخابات رياست جمهوری ۱۳۸۴ به طور جدی آغاز شد، در انتخابات خبرگان ۸۵ با ناکامی موردی روبه رو شد و در انتخابات رياست جمهوری خرداد ۸۸ و حوادث پس از آن به اوج خود رسيد.

از اينرو بود که موج حمله به سيد حسن خمينی در ابتدای سال ۸۷ به جايی رسيد که گفته شد رئيس دفتر آيت الله خمينی در اثر ناراحتی از اين موضوع درگذشته است و از اين روست که حسين طائب بلافاصله پس از کودتای خرداد ۸۸ گفت "موسسه نشر آثار امام فقط حافظ کاغذها بوده" و محافل نزديک به حلقه اخيراً نام خمينی را از نام فاميل او حذف کرده اند.


دهمين انتخابات رياست جمهوری خرداد۱۳۸۸

حلقه ذی نفوذ در چارچوب طرح "دهه چهارم انقلاب، ..." به انتخابات رياست جمهوری وارد شد. اين حلقه سه پروژه اصلی را در اين انتخابات دنبال می کرد: ۱- تشکيل يک دولت هماهنگ با نظام جهت ادامه طرح " دهه چهارم انقلاب ..." به نحوی که پروژه ساختن و تحکيم مکانيسم ها و ساختارهای بازدارندگی دوگانه (منتفی کردن تغيير رژيم از طريق حمله خارجی ومنتفی کردن تغيير سياسی دمکراتيک بر اثر فشار جنبش های اجتماعی ) دچار وقفه نشود؛ ۲- حذف اصلاح طلبان و يکدست سازی کامل حکومت به عنوان بخشی از پروژه "نوسازی سياسی" مورد نظر رهبر و حلقه فرماندهان دستگاههای نظامی-امنيتی و اطلاعاتی؛ ۳- تصعيف هرچه تمام تر و در صورت امکان حذف هاشمی رفسنجانی به عنوان مهمترين مانع رهبری سوم وهمراه با او مجموعه ای ازمديران و بوروکرات های دوره سی ساله جمهوری اسلامی.

به نظر می رسد تفسير تمام اتفاقات سال ۱۳۸۸ ايران در چارچوب "طرح دهه چهارم انقلاب ..." و اهداف سه گانه فوق قابل فهم است. لزوم تداوم سياست های هماهنگ با اين طرح در دولت بعد يک اصل قطعی بود اما اين به معنای تثبيت بی قيد و شرط احمدی نژاد نبوده ونيست. احمدی نژاد خود نيز به خوبی می داند مهم پيش رفت خطوط اصلی سياست های "طرح دهه چهارم ..." و منويات گروه اصلی صاحب قدرت است و او مهره ای بيش نيست. او به خوبی اين درس را در سومين دوره انتخابات شوراها گرفت، آنجا که حاميان او بدون حمايت اقتصادی حزب پادگانی بازی را به شکل فاحشی واگذار کردند. بعد از انتخابات پرمسئله خرداد ۱۳۸۸ نيز که حکومت تصميم گرفت در نهم دی ماه در نمايشی خيابانی شرکت کند، در بين تمام راهپيمايی کنندگان يک تصوير احمدی نژاد و يا يک شعار هم به نفع او ديده نمی شد و پس از آن بود که "سالک" روحانی امنيتی نزديک به حلقه ذی نفوذ اعلام کرد اين راهپيمايی پانويسپيامی هم برای برخی نيروهای خودی (احمدی نژاد) داشت. (نقل به مضمون) ۸

احمدی نژاد به خوبی از پايگاه سياسی-اجتماعی واقعی خويش نيز با خبر است. بنابراين شروط متوليان قدرت را با همان چموشی های کودکانه و دلقک بازی های خاص خودمی پذيرد. احمدی نژاد ازآن گونه موجوداتی است که در محفل آيت-اسرافيليان در دانشگاه علم و صنعت در ضديت با چپ و هر چه بوی عدالت اجتماعی و مشارکت سياسی دمکراتيک می داد پرورش يافت، و در مقابل دانشجويانی که راديکاليسم سياسی شان آن ها را به اشغال سفارت آمريکا برای يکی دو روز کشاند اما ۴۴۴ روز گرفتار جنگ قدرت داخلی در جمهوری اسلامی شدند معتقد به اشغال سفارت شوروی بود. در دوره رياست آيت الله مهدوی کنی بر وزارت کشور در استان های شمال غربی کشور به کار گرفته شد تا "التقاطی ها و امتی ها و چپ ها" در دستگاه های دولتی نفوذ نکنند، در دوره جنگ و در چارچوب روابط استانداری های شمال غرب با گروه های مخالف صدام، راه و رسم معاملات پنهان و توزيع پول در شمال عراق را آموخت. در دوره استانداری در اردبيل معاملات پر سود مبادله نفت با جمهوری آذربايجان را به رفقايش می سپرد تا انقلاب و منافع آن به دست نا اهلان و نامحرمان نيفتد. و در زمان رياست جمهوری هاشمی که آماج انتقادات گروه های راستگرا و ديگران به دليل رواج اشرافی گری و فساد بود، در کسوت استاندار هاشمی برای او مديحه سرايی می کرد. وقتی بعدها هاشمی زير بمباران انتقادات اصلاح طلبان بود، عهده دار مسئوليتی در ستاد انتخاباتی اش در انتخابات مجلس ششم بود. ولی بعدا تغيير مسير عجيبی داد و بعد از چند سال که هاشمی ديگر در مقام اجرايی نبود چنان هجمه ای عليه او ترتيب داد که در کل تاريخ سی ساله جمهوری اسلامی سابقه نداشت! در دوره اول رياست جمهوری اش چنان چپ وعدالتگرا شد که دانشجويان طرفدارش برای چه گوارا سمينار و بزرگداشت ترتيب دادند و بعضی تجار موتلفه ای طرفدارش در بازار تهران که ذکر امام زمان ساعتی ترکشان نمی شود ناگهان کشف کرده بودند که "اين پوتين واقعا مسلمان است".

احمدی نژد شباهت عجيبی به لويی بناپارت دارد و محلل انتقال از يک دوره به دوره ای ديگر است: پايان وجه جمهوريت جمهوری اسلامی در همان محدوده های تنگ تا امروز شناخته شده اش و جايگزينی طبقه جديدی از حاکمان در جمهوری اسلامی به جای نخبگان دولتی اين سی سال گذشته اش. احمدی نژاد چنان که صاحب قلمی گفته است عصاره همه رذائل مردمانی است که زيرسايه ديکتاتوری و ترس زندگی می کنند، مجبورند دروغ بگويند تا زنده بمانند، مجبورند ريا کنند و مارمولک بازی درآورند تا امورشان بگذرد، مجبورند حجابشان را به خاطر نمره و اخراج نشدن از دانشگاه رعايت کنند، و....

پروژه حذف اصلاح طلبان نيز توسط بخش های امنيتی و قضايی حلقه ذی نفوذ از چند روز قبل از انتخابات آغاز شد، فهرست دستگيری ها توسط حلقه ذی نفوذ تهيه شده و به تأييد رهبری رسيده بود و حکم قضايی دستگيری آنها نيز در تاريخ هجدهم و نوزدهم خرداد (چهار روز قبل از انتخابات) صادر شده بود و اين به معنای بازداشت، احضار و دادگاهی کردن فعالان و در مرحله بعد لغو مجوز احزاب بود. در تمام اين پروژه رئيس وقت قوه قضاييه رسماً هيچ کاره بود.

بنابراين با نگاه فايده – هزينه ای، هزينه های پرداخت شده برای انجام يک پروژه ۳ گانه بود نه انتخاب احمدی نژاد به تنهايی. مهره احمدی نژاد به راحتی با مهره ديگری قابل تعويض بود، اما الزامات و برنامه های "طرح دهه چهارم انقلاب ..."و ترجيح احمدی نژاد تا پايان تاريخ مصرفش پرداخت هزينه را توجيه می کرد. هر وقت لازم شد می توانند فرد ديگری را به عنوان "چهره ای متفاوت" برای آشتی با نخبگان، طبقه متوسط و جهان خارج (در سال ۹۲ ؟ )مطرح کنند:

 رئيس جمهوری با "اطوار جديد". بدين ترتيب ترکيبی از تقلب و انواع دست کاری به کار رفت تا بر خلاف گزارش بسياری از منابع درون حکومت، نتيجه تقلبی ۲۴.۵ – ۱۳ را اعلام کنند تا رکورد رأی ۲۱.۵ ميليونی خاتمی را هم بشکنند.( اگر چه هنوز در مجموع دو دوره رياست جمهوری، آرای خاتمی (۴۱.۷۹۷.۸۳۷) از احمدی نژاد (۴۱.۷۷۶.۲۹۸) بيشتر است و هنوز محبوب ترين رئيس جمهور ايران است (به رغم تقلب های احمدی نژاد در هر دو دوره و افزايش حائزين شرايط در زمان احمدی نژاد).


کودتا

اتفاقات پس از انتخابات ۱۳۸۸، دقيقاً يک کودتا بود. حلقه فرماندهان (روحانی و غير روحانی) دستگاههای نظامی-امنيتی و اطلاعاتی از مدت ها پيش زير ساخت ها و به قول خودشان "لوازم" اين عمليات را تدارک ديده بودند. اين لوازم برای "تقلب سنگين"، "سرکوب سنگين"، "تصفيه سنگين اصلاح طلبان"، زير چتری از "تبليغات سنگين"، در زير مجموعه های حلقه : در دولت دست نشانده، شورای نگهبان، بسيج و سپاه و ناجا، قوه قضاييه و صدا و سيما آماده بود. قبل از آنکه حوادث کودتا را از منظر ستاد کودتا مرور کنيم، نکته بسيار مهمی را بايد ياد آور شويم:

طرحی مشابه اين کودتا در خرداد ۱۳۷۶ نيز توسط همين عناصر و با مديريت عملياتی سعيد امامی دنبال می شد:

۱- پروژه تقلب در محل شمارش و محل تجميع از قبل پيش بينی شده بود، اين پروژه (بنويسيم خاتمی بخوانيم ناطق) با مخالفت شديد هاشمی رفسنجانی رو به رو شد و وقتی او فهميد که وزير کشورش هم با تابعيت از آن حلقه خاص سر به نافرمانی گذاشته و در خدمت پروژه تقلب در آمده به نماز جمعه آمد و آن "خطبه معروف قبل از انتخابات" را خواند و نسبت به هرگونه جا به جايی آرا و تقلب علناً هشداری صريح داد.

۲- وزير کشور هاشمی عملاً در هفته های مانده به انتخابات وزير "جايی ديگر" بود به گونه ای که حتی "بازرسان ويژه رئيس جمهور" نيز نفوذ و اقتداری نداشتند. البته ساختار اجرايی وزارت کشور (استانداران، فرمانداران و ...) مجموعاً در چارچوب سياست های دولت و رئيس آن عمل می کردند. به جز استاندارانی که با هماهنگی وزير در خدمت حلقه بودند: احمدی نژاد استاندار اردبيل، رحيمی استاندار کردستان، محمد زاده استاندار لرستان که در حوزه های آنها تخلفات و تقلب های گسترده گزارش شد. اما به دليل حضور گسترده تکنوکرات های نزديک به چپ در ساختار مجريان انتخابات در سطح ملی، پروژه تقلب ممکن نشد. اما راستگرايان افراطی هنوز نااميد نبود: در ساعات اوليه روز سوم خرداد، وزير کشور وقت در ديداری محرمانه با ارائه آخرين گزارش شمارش آرا به رهبری اعلام کرد نتيجه احتمالاً ۲۰ – ۷ به نفع چپ هاست، می توانيم تا ۱۰ تا را جا به جا اعلام کنيم که بشود ۱۷ – ۱۰. می گويند رهبری پس از تأملی گفت "صلاح نيست". بنابراين پروژه تقلب در خوانش آرا هم نتيجه نداد. ريشه صلاح نبودن اما آگاهی طيف گسترده مردم از نتايج انتخابات توسط مجريان آن و يکدست نبودن اين مجريان بود.

۳- طرح دستگيری تعداد گسترده ای از فعالان ستاد خاتمی از پيش تهيه شده بود. اين طرح نيز به دليل عدم يکدستی وزارت اطلاعات در سراسر کشور لو رفت. در اين طرح حتی تبعيد برخی از فعالان به يکی از جزاير خليج فارس ديده شده بود. پس طراحی برای تقلب ۱۰ ميليونی و سرکوب و دستگيری فعالان انتخاباتی سابقه ای چند ساله در راس هدايت کنندۀ دولت موازی دو دهۀ اخير دارد. دوازده سال بعد ياران سعيد امامی طرح ناکامش را با موفقيت اجرا کردند.


ادامه دارد

برای مشاهده قسمت اول اینجا و برای مشاهده قسمت دوم اینجا را کلیک کنید


 


ندای سبز آزادی: مادر ارسلان ابدی از بازداشت شدگان اعتراضات روز عاشورا با گلایه از دادستان تهران مبنی بر عدم عمل به قولش گفت: دادستان تهران به بنده قول داده بود که فرزندم را بعد از ماه ها اسارت از زندان مرخص کند و من به حرف دادستان تهران مبنی بر مرخصی فرزندم اطمینان کردم و همچنان منتظر هستم که وی به وعده هایش عمل کند.
به گزارش جرس، وی همچنین از عدم مصاحبه خود با رسانه های مختلف در خصوص وضعیت فرزندش سخن گفت و افزود: دادستان تهران قول مکرر داده که در صورت سکوت در مورد ارسلان و جلوگیری کردن از رسانه ای شدنش وی را از زندان مرخص کند.
قابل ذکر است که در این مدت تماس های مکرری از رسانه های مختلف با خانم ابدی صورت گرفته که ایشان تاکنون از مصاحبه و رسانه ای کردن پرونده ارسلان خودداری کرده بود.
ارسلان ابدی که از بازداشت شدگان حوادث روز عاشورا است در ابتدا توسط دادگاه بدوی در شعبه‌ ۱۵ دادگاه انقلاب، به ۹ سال و نیم حبس محکوم شده و پس از درخواست تجدیدنظر خواهی، این حکم توسط شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب به ۶ سال حبس تعزیری تقلیل یافت.
کیفرخواست ارسلان ابدی ابتدا “محاربه” و “فساد فی‌ الارض” عنوان شده بود که پس از چندی با توجه به فشار افکار عمومی و برخی از مسئولین، این کیفرخواست تغییر کرد.
این دانشجو از روز عاشورای سال گذشته تاکنون در بند ٣۵٠ زندان اوین به سر می برد و از مرخصی استفاده نکرده است.
خانواده ابدی بعد از درخواست مرخصی با مخالفت وزارت اطلاعات در این خصوص مواجه شده اند با این وجود اعضای خانواده ابدی بسیار امیدوارند که با آغاز ماه مبارک رمضان با مرخصی فرزندشان موافقت شود.
همچنین اخبار مختلف از داخل زندان اوین حاکیست که شرایط روحی و جسمی ارسلان ابدی در بند ۳۵۰ بسیار نامناسب بوده و وی که در آستانه نهمین ماه دستگیری و بازداشت خود به سر می برد در شرایط روحی و جسمی بدی به سر می برد. پیش از این نیز اخباری مبنی بر فشار بر خانواده ابدی با دستگیری همسر و دو خواهر وی منتشر شده بود.


 


ندای سبز آزادی: محمد نوری زاد که هم اکنون سه روز از بازگشت و باز داشت غیر قانونی اش به زندان اوین میگذرد ، در وبسایت شخصی خود با انتشار متنی از سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در خواست ملاقات کرد ، در بخشی از متن منتشر شده آمده است « ما فتنه گران ، به همراه سران خویش ، از شما تقاضای دیداری دوستانه و صمیمانه داریم . و پیش از آن ، برای اعتماد و اطمینان شما ، دست روی قرآن می گذاریم و سوگند می خوریم که ما جملگی از سلاح تهی هستیم و جز برای برون رفت از این مخمصه ی نا مبارک ، اندیشه و نگرانی و اهتمامی نداریم . ما ، اعلام می داریم که نه از اجنبی خط گرفته ایم و نه بنای فروپاشی نظام خویش را در سرداشته و داریم …»
 

متن کامل این نامه به دین شرح است»

پیش از آغاز سخن :
در زندان که بودم ، تعدادی از نوشته های خود را (پنج مطلب) به دوستی که نمی شناختمش سپردم تا آنها را در بیرون زندان به من برساند . این نوشته ها ، یکی همین تقاضا از رهبرگرامی مان بود ، و چهار نوشته با عنوان کلی ” گلها و سیم خاردارها “.
از زندان که بیرون آمدم ، تلاش من برای دستیابی به آن نوشته ها به جایی نرسید ، تا این که دیروز (۸۹/۵/۲۲) همه ی آن پنج مطلب به دستم رسید . با نگاهی به نوشته ی : تقاضا از رهبر ، دیدم گرچه طعم این نوشته از داخل زندان ، مطلوب ترمی بوده است اما اکنون که بیش ازدوماه از زمان نگارش آن می گذرد ، هنوز ظرافت های بطئی آن خواستنی و در خور اعتناست.

این نوشته ، درراستای نامه های پیشین من به رهبری نیست . بلکه برای خود خواستگاه مستقلی دارد که تقدیم حضرت ایشان می گردد :


به نام خالق حق

رهبرگرامی ، سلام.
سپاس خدای خوب را که سالروز کوچ امام عزیز ، آنگونه که حضرت شما انتظار داشت ، با شکوه تمام برگزارگردید و با شایستگی نیز به سرانجام رسید و سپاس دیگر این که فتنه گران را فرصت و مجال فتنه گری به هیچ افتاد و جملگی از صفحه ی روزگار محو و ناپیدا شدند و به یمن زحمت و درایت مردان کاردان ما ، مفتضحانه به دور دست ها رانده شدند و به تاریخ و خاطره پیوستند .
اگر اجازه فرمایید من تقاضای ساده و دوستانه و انسانی و خیرخواهانه و خدا پسندانه ی خود را از زاویه ای دیگر به پیشگاهتان معروض دارم و همزمان امید این نیز داشته باشم که اگر ثواب و خیری در تقاضای ساده ی من مشاهده فرمودید ، در اجابت آن دستور به شتاب دهید و در این امر خیر، به سخن هیچ نابکار و مکاری که در لباس دوست بنای دشمنی دارد ، اعتنا نفرمایید .
رهبرگرامی ،
من در پیش فرض تقاضای خویش ، فتنه گران و سرانشان را در کنار منافقین و سران از خدا بی خبر آنان می گذارم و در این فرض گستاخانه ، شرم و حیا را به آستان بخشایندگی حضرت خدای متعال احاله می دهم . پس ، فرض من براین است که فتنه گران ، همان منافقین اند و جناب شما ، همان امام خمینی عزیز .
یادتان هست یک روز، پیش از آن که منافقین به ستیز مسلحانه و ترورهای کور و ناجوانمردانه روی برند ، از امام خمینی ، تقاضای ملاقات و دیدارحضوری کردند؟ می دانم که تقاضای آنان را نیک به یاد دارید . و باز می دانم که هنوز زنگ پاسخ امام خمینی در گوش مبارکتان هست . آنگاه که فرمود : شما (مجاهدین) اسلحه های خود را زمین بگذارید ، من خمینی ، خود به دیدار شما خواهم آمد !
رهبرعزیز، نورچشم ما ،
ما فتنه گران ، به همراه سران خویش ، از شما تقاضای دیداری دوستانه و صمیمانه داریم . و پیش از آن ، برای اعتماد و اطمینان شما ، دست روی قرآن می گذاریم و سوگند می خوریم که ما جملگی از سلاح تهی هستیم و جز برای برون رفت از این مخمصه ی نا مبارک ، اندیشه و نگرانی و اهتمامی نداریم . ما ، اعلام می داریم که نه از اجنبی خط گرفته ایم و نه بنای فروپاشی نظام خویش را در سرداشته و داریم . اشتباه ما شاید این بود که از آموزه های مکرر حضرت شما آموخته بودیم که در اسلام ناب ، مردمان ، از آزادی فراوان تر و عمیق تری نسبت به جوامع غربی بهره مندند . و از خود شما آموخته بودیم که برای نشاط سیاسی و اجتماعی جامعه باید هزینه های بدیهی آن را تحمل کرد . بنا براین ، فارغ از فتنه گری هایی که به ما منتسب کرده اند ، و با دستانی تهی از فتنه ، تقاضای دیدار شما را داریم . دوست داریم در این دیدار تاریخی ، که حتما در دایره ی فهم مطلق خدا ، از خیر و خوبی سرشار است ، حضرت شما درجایگاه شریف رهبری بنشینید و ما – فتنه گران دیروز و بخشی از مردمان انکار ناپذیرامروز- با فرزندان و همسران و پدران و مادران خویش ، در مقابل شما بنشینیم و با هم سخن از درستی و پاکی ومهر و خدا و پیغمبرو ایران و آینده و عدل و انصاف بگوییم . شما با آن سینه ی گشاده ی خود ، صبوری اختیار کنید و مثل همیشه ، سخن چند نفر از حاضرین را بشنوید ، و در پایان ، همان حاضرین ، گوش دل به سخنان شما بسپارند .
محصول نهایی این ملاقات ، هرچه که باشد، جز خیرنخواهد بود. چرا که تایید حتمی خدای متعال با هر نشست منتهی به خیر است . بدخواهان ما و شما چه بسا شما را به مجرایی از افق نامطلوب این نشست دراندازند . که : با این ملاقات ، فتنه گران معدوم شده و به تاریخ پیوسته ، حیات و روحیه و فرصت تنفس خواهند یافت . اما فراتراز این افق تیره و نادرست ، من می گویم : پس از این نشست ، چه بسا اعتماد گسسته و انشقاق حتمی مردم ، فرصت ترمیم یابد . برکات این دیدار از شماره بیرون است اما من به ” برکت رضای خدای خوب ” اشاره می کنم و در می گذرم .اگر صدای تقاضای ما از اعماق زندان به شما رسید و پاسخی هرچند مختصر در حد یک ” نه ” حتی دریافت کردیم ، معلوم می شود که رهبر فرزانه ی ما در جریان چندو چون جامعه ی خویش است . وگرنه ، به ما ، و به همان فتنه گرانی که خود را “مردم” می دانند ، حق بدهید که شما را و دیدار شما را دور از دسترس خویش ببینند وباور کنند . که : مباد آن روز !
با احترام و ادب


 


ندای سبز آزادی: وزارت اطلاعات اعلام كرد؛ اقدام حسين موسويان مصداق روشن و كامل جاسوسي است.

به گزارش ايلنا، در واکنش به اظهارات رییس سازمان انرژی اتمی کشور مبنی بر عدم وجود جاسوسی هسته ای در دولت خاتمی، وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه ای اعلام كرد: با توجه به خبر منتشره در برخي رسانه‌ها و مطبوعات پنج‌شنبه مورخ ‌٢٨/٥/٨٩ به نقل از آقاي علي صالحي رييس سازمان انرژي اتمي كشور مبني بر عدم وجود جاسوس در تيم مذاكره كننده هسته‌اي دولت اصلاحات، وزارت اطلاعات قويا اعلام مي‌دارد با عنايت به راي صادره از سوي شعبه ‌١٥ دادگاه انقلاب اسلامي تهران كه قطعي گرديده است، به استناد ماده ‌٥٠٥ قانون مجازات اسلامي، آقاي حسين موسويان به جرم «جمع‌آوري اطلاعات طبقه‌بندي شده با پوشش مسوولين نظام و مامورين دولت و در اختيار قرار دادن اطلاعات مزبور به ديگران (افراد فاقد صلاحيت و بيگانگان)» به دو سال حبس تعزيري و پنج سال محروميت از مشاغل ديپلماتيك در وزارت امور خارجه و اشتغال در امور بين‌الملل ساير نهادها و ارگان‌هاي كشور محكوم گرديده است. لذا اقدام نامبرده مصداق روشن و كامل جاسوسي مي‌باشد.

گفتنیست موسویان در زمان حسن روحانی مسوولیت پرونده هسته‌ای ایران را بر عهده داشت. وی عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته‌ای بود و سخنگوی هیئت ایرانی به شمار می‌رفت. با شروع کار دولت محمود احمدی‌نژاد و پس از پایان کار تیم قبلی مذاکره‌کنندگان، مسوولیت موسویان نیز به پایان رسید.

وی بعدها به جاسوسی برای بیگانگان متهم شد. وی در تاریخ ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۸۶ بازداشت شد و پس از ۸ روز بازداشت، در تاریخ نوزدهم همان ماه با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. بعدها سخنگوی قوه قضائیه از بی‌گناهی وی در خصوص اتهامات جاسوسی و ارائه اسناد نظام به بیگانگان توسط قاضی خبر داد. اما در پی اعتراضات محمود احمدی‌نژاد و غلامحسین محسنی اژه‌ای (وزیر اطلاعات وقت)، دادستان تهران، حکم قاضی را نقض کرد.


 


ندای سبز آزادی : ژیلا بنی یعقوب ، روزنامه نگار و همسر بهمن احمدی امویی در وبسایت شخصی خود در باره آخرین خبرهای مربوط به اعتصاب کنندگان غذا نوشته است. او به نقل از یکی از زندانیان تازه آزاده شده از اوین نوشته است که کیوان صمیمی از همه دیرتر اعتصاب خود را شکسته است.
به گزارش کلمه نوشته ژیلا بنی یعقوب به نقل از وبلاگ شخصی اش بدین شرح است:
«بالاخره توانستم بعد از یک ماه بی خبری از بهمن ، از طریق یکی از دوستان که تازگی ها از زندان آزاد شده است خبرهای مربوط به بهمن و سایر اعتصاب کنندگان را از منبعی بی واسطه تر و کاملا موثق بشنوم.
این زندانی تازه آزاد شده ،به من گفته است :«همه اعتصاب کنندگان وقتی به بند ۳۵۰ بازگشتند روحیه شان فوق العاده خوب بوده گرچه از نظر جسمی ضعیف شده بودند .در میان اعتصاب کنندگان بهمن (احمدی امویی ) ،عبدالله مومنی و کیوان صمیمی که دیرتر از بقیه به بند عمومی بازگردانده شدند ، از بقیه بیشتر لاغر و ضعیف شده بودند اما به همان نسبت هم روحیه شان قوی تر بوده است.کیوان صمیمی تا لحظه ورود به بند عمومی اعتصاب غذایش را نشکسته بوده و دوستانش در بند ۳۵۰ برایش یک لیوان شیر اوردند تا لبی تر کند و اعتصابش را بشکند .وقتی اعتصاب کننده ها وارد بند عمومی شده اند ،هم بندی هایشان در ۳۵۰ می خواهند خبرهای این مدت را به آنها بدهند از جمله خبر بازتاب اعتصابشان در جامعه و پیام های رهبران و دیگر همراهان جنبش سبز را که زندانی های تازه از انفرادی بازگشته به آنها می گویند که بابا !کجای کارید ،همه خبرها را داریم و به خاطر همین پیام ها هم بود که اعتصاب را شکسته ایم.»
یکی از حاضران که گفته های این عزیز تازه آزاده شده را می شنید ،از او پرسید :«اولا شما در بند عمومی چطور خبرها را می گرفتید ،ثانیا آنها در بند انفرادی چطور از خبرها مطلع شده بودند؟»
که ایشان با خنده ای گفت :« یعنی انتظار دارید که چگونگی اش را به شما بگویم؟!بهتر است امنیت این راهها را برای زندانی ها حفظ کنیم .»
از نارسایی ها بند ۳۵۰ که پرسیدم ،گفت :
اینها مهم نیست ،مهم این است که همه زندانی ها روحیه شان خوب است ،آن هم خیلی خوب .
دو باره پرسیدم :واقعا همه زندانی های سیاسی با روحیه هستند؟
گفت :روحیه ها عالی است ،عالی
و چون به صداقت این دوست عزیز ایمان دارم حالا من هم شکی ندارم که همه زندانی های عزیز ما روحیه شان خوب و قوی است و به این خاطر امروز خیلی خوشحالم .»
*
گفتنی است که اخبار مربوط به اعتصاب غذای زندانیان سیاسی از طریق یاران گمنام جنبش سبز در اختیار کلمه قرار گرفته بود.


 


حامد مفیدی

از 25 خرداد ماه سال 88 که میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی تقاضای تجمع دادند و میلیونها نفر در ایران در بزرگترین تجمع سیاسی-اعتراضی تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی، شرکت کردند، نظام عملیات گسترده روانی-اطلاعاتی-رسانه‌ای برای کوبیدن میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی آغاز کرد. همزمان نگاه اپوزیسیون متفرق خارج از کشور به این جریان آمیخته‌ای از تردید،‌ تحسین و گاهی حسادت بود گرچه هر چه جنبش پیش‌تر رفت، کسانی که در جایگاه اپوزیسیون جز به ایران نمی‌‌اندیشیدند و به دنبال سهم‌خواهی نبودند خیلی زود همراه جنبش شدند و همچنان نیز با صداقت آن را پشتیبانی می‌کنند.

به هر حال، دیدن میرحسین در میان میلیونها نفر که فریاد یا «حسین میرحسین» سرداده بودند چندان به مذاق برخی از اپوزیسیون خارج کشور که در طول 30 سال و صرف هزینه‌های فراوان نتوانسته بودند هیچ حرکت اعتراضی موثری را سامان دهند خوش نمی‌آمد. این خوش نیامدن ابتدا آمیخته بود با تئوری توطئه که جنبش سبز را هم یکی از ترفندهای نظام معرفی می‌کرد. (البته گروهی هم که شعار «یاحسین، میرحسین» را نمی‌پسندیدند و هنوز هم نمی‌پسندند سوی نگاهشان سکولاریسم است و الزاما به اپوزیسیون خارج کشور مرتبط نیستند.) گروه دیگر کسانی‌‌اند که اعدام‌های سال 67 را زیربنای مخالفتشان قرار داده‌اند. سئوال آنها این است: موسوی آن سال چه می‌کرد و نقش او در این اعدام‌ها چه بود؟ بی‌شک عده‌ای از این سئوال کنندگان دغدغه‌های پاک انسانی دارند ولی همچنین می‌توان دید که گروه دیگری نیز هستند که تنها به دنبال ایجاد جنگ روانی بر علیه میرحسین و شکستن جنبش سبز هستند و هدفشان حقیقت یابی نیست.

در این میان باید به چند نکته توجه کرد:‌

ارتباط با اعدام‌ها: وقایع 67 در دستگاه قضایی وقت کشور و به دستور مستقیم رهبری صورت گرفت. تنها ارتباط این وقایع با دستگاه اجرایی، مرتبط بودن ری شهری وزیر اطلاعات وقت است اما چنانکه از استعفانامه موسوی بر می‌آید احتمال اینکه وی همچون مذاکرات پنهانی با آمریکا از این جریان نیز بی‌خبر نگاه داشته شده باشد هست.

آگاهی از وقایع: وقایع 67 و اعدامها در شرایطی صورت گرفت که افراد معدودی در داخل رژیم از این مسأله آگاه بودند. در خاطرات آیت‌الله منتظری حتی آقای خامنه‌ای از این وقایع اظهار بی اطلاعی کرده است و همچنین تاکنون سندی مبنی بر اطلاع میرحسین موسوی از این روند وجود نداشته است که اگر وجود می‌داشت احتمالا تاکنون توسط نظام و برای ترور شخصیت او بار‌ها افشاء شده بود. نمونه آن، نامه او در مورد عکس‌های آیت‌الله منتظری است که فوراً بر روی خروجی رجانیوز قرار گرفت. شاید اظهار موسوی که این قضیه در اختیار قوه قضاییه بود نیز در همین راستا قابل تامل باشد.

خاموشی خبری: اول اینکه مردم از این اعدام‌ها بی‌خبر ماندند و اگر هم خبردار شدند با توجه به مبارزه مسلحانه مجاهدین اعتقاد داشتند که افراد بمب‌گذار و مسلح در میان بسیاری از افراد دستگیر شده و زندانی وجود دارد و در نتیجه به اعدام این افراد واکنش مناسبی نشان ندادند و تقریباً هیچ اعتراض مردمی در داخل کشور به موضوع انجام نشد. کلا این اعدام‌ها با چراغ خاموش صورت گرفت؛ آیت الله منتظری در خاطرات خود می‌نویسد که برای او کسی در این زمینه خبر آورده است. به هر حال این احتمال هست که اعتراضهای پشت پرده و محرمانه یکی از دلایل استعفای موسوی بوده است.

شرایط اجتماعی: جامعه جنگ زده آن زمان، که در آن دار و دسته رجوی متهم به خیانت و کمک به بزرگترین دشمن جنگی کشور یعنی صدام حسین بوده است و بسیاری از خویشاوندان مردم در این جنگ کشته شده‌اند ( نزدیک به یک میلیون کشته) از نظر ذهنی و جامعه شناسی شاید به آسانی قادر به پذیرش عدالت برای متهمان مجاهد نبوده است. مهمتر اینکه آن زمان مردم در باره جنبه‌های عدالت و حقوق بشر و حقوق مجرمین و متهمین همچون امروز آگاه و حساس نبودند. آگاهی امروز در طی سالیان و با پرداختن بهای سنگینی همچون همان اعدام‌ها بدست آمده و نمی‌شود توقع داشت مردم آن زمان حتی اگر از اعدام‌ها با خبر بودند واکنشی را نشان بدهند که امروز ممکن است رخ دهد.

ترور مسئولان:‌ چون هدف مستقیم ترور و کشتار مجاهدین بیشتر مسئولین ج.ا. در آن زمان بودند و اینکه آن‌ها نیز علاوه بر وسوسه‌های قدرت به هر حال انسانی ایرانی بودند و از لحاظ حقوق بشری شرایط مشابهی داشتند شاید بشود از این دریچه نیز به قضایا نگاه کرد بدون آنکه این نگاه بخواهد آنها را تطهیر کند و یا کارشان را درست بنمایاند. به طور کلی، جامعه آن زمان و شرایط فکری آن جامعه (از جمله مسئولان) به هیچ عنوان با معیارهای فعلی قابل سنجش نیست.

مسلما امروز همه ما از نظر ملاحظات حقوق بشری رشد کرده‌ایم و سنجش قضاوت و واکنش افراد در آن زمان با معیارهای این زمان نه معقول است و نه عادلانه؛ البته به عنوان آگاهی‌بخشی و درس‌آموزی حتما مفید است. واقعیت این است که نشان ندادن واکنش مناسب به آن اعدام‌ها یک شرمندگی تاریخی-ملی برای تک‌تک ایرانیان است و هیچ کس به راحتی نمی‌تواند انگشت سرزنش را به سوی دیگران نشانه رود و خود را بری از این سرزنش نشان دهد؛ بویژه که گروهی از این هم پیشتر می‌روند و آن را اسباب تسویه‌ حساب‌های سیاسی-شخصی قرار می‌دهند و منافع امروز مردم ایران را قربانی این بازی‌ها می‌کنند.

شرایط رسانه‌ای: مرحوم آیت الله منتظری اعتراض خود را به صورت نامه محرمانه به دفتر آیت الله خمینی فرستاد. این نامه طبق روایاتی توسط دفتر خود آقای خمینی و برای ترور شخصیت آقای منتظری به بی‌بی‌سی فرستاده شد و خود آیت الله منتظری چنین کاری را انجام نداد. (مرجع: خاطرات مرحوم آیت الله منتظری.) کلا در نبود اینترنت، ماهواره و روزنامه‌های مستقل جریان خبررسانی و آگاهی رسانی در دهه امنیتی شصت هیچگاه قابل مقایسه با بزرگ‌راه‌های اطلاع رسانی امروز نبود. به همان نسبت حتی حساسیت منطقه‌ای و جهانی نسبت به مسایل حقوق بشری و سطح آگاهی جهانی از وقایع نیز کمتر بود و توجه‌های حقوق بشری بیشتر متوجه بلوک شرق و کشورهای دوست با شوروی سابق بود. به عبارتی، در ایران در جنگ دهه‌ شصت نه تنها این اعدام‌ها با چراغ خاموش صورت گرفت که کلا چراغ حقوق بشر ایران و منطقه نیز چندان روشن نبود و باید تمام قضاوت‌ها با توجه به آن فضا و آن شرایط صورت بگیرد.

شرایط روز: بی‌شک حقوق بشر باید برای همه باشد و حقوق‌ بشر ایجاب می‌کند که افراد را در شرایط عادلانه بازخواست کرد. به نظر می‌رسد با توجه به اینکه نظام اکنون در مخالفت و دشمنی با میرحسین موسوی قرار دارد و وی دسترسی به مدارک محرمانه دوران نخست‌ وزیری‌اش ندارد (اگر آن‌ها را از بین نبرده باشند) موسوی شاید نتواند کلا با دلیل و مدرک سخن بگوید و این تبعات حقوقی هم برای او و هم برای نزدیکان او خواهد داشت. از سویی نیز به دلیل ملاحظاتی (گاهی اخلاقی و گاهی سیاسی) وی اگاهانه از برملا کردن همه چیز در زمانه‌ای که تمام قدرت تحریف و دروغ و جنگ روانی در اختیار نظام و کودتاگران است پرهیز می‌کند.

امنیت جانی: نکته‌ای که اخیرا نخستین رییس جمهور ایرانی در باره امنیت جانی افراد حقیقت‌گو نیز بیان داشته در این باره باید جدا مورد توجه قرار بگیرد. وی می‌گوید: «گمان نکنید آسان است در درون ایران در چنین رژیمی حقیت را گفتن. حالا اگر بخواهد عین حقیقت را بگوید اگر بگذارند که بگوید، اگر ایشان را نکشند. شما ببینید اون ماجرای ایران گیت که فاش شد چند نفر را کشتند. اعدام کردند. هیچ تقصیری هم نداشتند جز افشای اون ماجرا؛ قبلش هم در مورد اکتیر سوراپرایز هم همینطور شد عده ای را اعدام کردند اونها هم هیچ گناهی نداشتند.» آیا نمی‌باید این ملاحظات حقوق بشری را نیز در نظر داشت؟ آیا امکان ندارد که اگر در شرایطی که سرکوب و ترور و کودتا بر کشور حاکم است باز کردن زوایای این جنایت جان عده‌ای دیگر که قادر به دفاع از خود نخواهند بود و اسیر بیدادگری و استبداد دستگاه قضایی و یا سرویس‌های امنیتی به خطر بیافتد. آیا ممکن نیست در میانه‌ نبود عدالت و شفقت و در مجنونی قدرت نظام حاکم چنین افشاگری‌یی تبدیل به تسویه‌حساب های خونین دیگری بشود؟ همه کس (از جمله میرحسین موسوی) باید بتوانند در شرایط امن و عادلانه به پرسش گرفته شوند و بتوانند از خود دفاع کنند، ولی آیا این شرایط اکنون فراهم است؟ آیا شهادت ده‌ها کنش‌گر سبز و ترور آشکار خواهر زاده میرحسین موسوی فقط به جرم خواهر زاده او بودن و اعدام‌ها و شکنجه‌ها و تجاوزها نشانه‌ای از نبود امنیت و عدالت نیست؟

منبع: خبرنگاران سبز


 


ندای سبز آزادی: محمود احمدی نژاد که هفته گذشته در مصاحبه فرمایشی با شبکه خبری بین المللی متعلق به نظام، پرس تی وی، مدعی شده بود فتنه 88 با کمترین هزینه جمع شده است و منتقدان دولت او چندان محبوبیتی ندارند در آخرین درخواستی که به شورای امنیت ملی ارائه می دهد از این شورا می خواهد مصوبه ای مبنی بر عدم انعکاس اخبار میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خاتمی در مطبوعات به تصویب برسانند. امری که هرچند با مخالفت اکثریت اعضای شورا مواجه می شود اما این امر مانع از این نیست که وزارت ارشاد دولت احمدی نژاد نامه ای در ابتدا خطاب به روزنامه های کشور و سپس خبرگزاری های ایسنا و ایلنا صادر نماید و از آنها بخواهد که از آوردن خبر یا تصویر آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی خودداری کنند.

از آنجا که وزارت ارشاد راساً و به صورت سرخود طق قانون اجازه ندارد مطبوعات را به چاپ یا عدم چاپ مطلبی مجبور کند وقتی مستند قانونی این درخواست مورد سئوال قرار می گیرد وزارت ارشاد شفاهاً و به دروغ این مطلب را به مصوبه شورای عالی امنیت ملی ارجاع می دهد. هرچند در نامه هم از ملاحظه "مراجع ذی صلاح امنیتی" گفته می شود و اینکه بازتاب خبر این افراد دارای آثار منفی می باشد.
یک سال پس از برگزاری انتخابات 88 و کودتای انتخاباتی سپاه و دولت احمدی نژاد که به فراگیرشدن جنبش سبز منجر شد دولت احمدی نژاد در هر مناسبتی که قرار بود معیار فراگیری جنبش سبز مورد سنجش قرار گیرد از قرار گرفتن در معرض امتحان خودداری کرد. آخرین آن هم تقاضای برگزاری مجوز راه پیمایی سالگرد انتخابات بود که هرچند در ابتدا وزارت کشور کودتاگران ژست ارائه مجوز را داد اما در نهایت جرات آن را پیدا نکرد که با ارائه مجوز در رقابت با سبزها قرار گیرد.

احمدی نژاد و دولت او در عین حال هرچند در هر مناسبتی از خاموشی فتنه 88 می گویند اما هنوز در هر مناسبتی شهر را در اختیار سپاه و بسیج قرار می دهند و ابایی ندارند که چماقداران خود را در گوشه و کنار شهر به حالت آماده باش نگاه دارند. از این رو اگرچه دولت کودتا و حامیان وی از شکست سبزها می گویند اما با اینحال و یک سال پس از اتفاقات سال 88، از آوردن نام رهبران سبز هم هراسان هستند و از هر مناسبتی استفاده می کنند تا به نوعی سبزها و رهبران آنها را در مضیقه قرار دهند. توگویی آنها خودشان هم در باطن خود و مطابق نظرسنجی های گسترده مسئولان امنیتی از محبوبیت رهبران سبزها آگاه هستند و آنچه که به نام خاموشی فتنه سبز می گویند توهمی است که برای روحیه خود و طرفداران معدودشان به آن محتاج هستند.

از این رو احمدی نژاد هرچند مدعی دولت 25 میلیونی است و از سویی تظاهرات 3 میلیونی سبزها در روز دوشنبه 25 خرداد ماه را با مقایسه رای 14 میلیونی میرحسین موسوی مورد طعنه قرار می دهد اما فراموش می کند تا به یاد آورد در هر دیداری که به مناسبت سفرهای استانی مخصوصاً پس از انتخابات 88 انجام می دهد با استقبالی خجالت آور مواجه می شود. عکس های سفرهای استانی احمدی نژاد و خبرهایی که به خصوص عکاسان و گزارشگران سفرهای استانی رئیس دولت به خصوص در رسانه های نسبتاً مستقل منعکس می کنند به خوبی صحت این امر را نشان می دهد. از این رو عجیب نیست که احمدی نژاد و دولت کودتایی او از هر بهانه ای برای به فراموشی سپردن جنبش سبز و رهبران آن استفاده می کنند. امری که هرچند در کوتاه مدت و به ظاهر مفید است اما کودتاگران را در خوابی خرگوشی فرو خواهد برد تا زمانیکه موسم امتحان فرا رسد که البته چندان دیر هم نخواهد بود.
 


 


ندای سبز آزادی: یارانه نقدی براساس تعهدنامه کتبی که در سامانه وزارت رفاه آمده و دارای ابهامات بسیاری است تنها به کسانی تعلق می‌گیرد که گزینه "قبول دارم" را انتخاب کنند وگرنه اسامی آنان از فهرست دریافت یارانه نقدی حذف می‌شود، در حالیکه به نظر می‌رسد این "تعهدنامه" مغایر قانون هدفمندی یارانه‌ها ، سایر قوانین و حتی حقوق شهروندی است.
به گزارش خبرنگار مهر، این روزها هر کجا می‌روی، حرف از پرداخت یارانه نقدی است، در تاکسی می‌نشینی، وارد مترو می‌شوی، به بانکها مراجعه می‌کنی، سوار اتوبوس می‌شوی، به محل کار می‌روی، همه از یکدیگر می‌پرسند در سامانه وزارت رفاه ثبت نام کرده اید؟

بله ، با مراجعه به سامانه اعلام حساب خانوار برای دریافت یارانه پس از وارد کردن کد ملی، تعهد نامه‌ای در مقابل شما قرار می گیرد که یا باید آن را قبول کنید و منتظر دریافت یارانه نقدی باشد یا قید دریافت یارانه نقدی را بزنید.

در این تعهد نامه آمده است: " به سازمان هدفمندی یارانه ها اجازه می دهم: در صورت احراز عدم صحت اطلاعات ارائه شده در فرم اطلاعات اقتصادی خانوار یا به هر دلیل دیگر یا اشتباه واریزی به حسابم ، معادل کلیه وجوهی که به ناحق و بر خلاف مفاد قانون هدفمند کردن یارانه ها و مقررات و ضوابط اجرایی آن واریز شده است از حسابهای اینجانب برداشت نماید و بانک های مربوطه با اعلام سازمان ، مکلف به انجام آن می باشند."

 

در واقع ، با قبول این تعهد نامه شما علاوه بر اینکه به دستگاههای ذیربط اجازه داده اید با چک کردن حسابهایتان از آن برداشت کنند، تا حدودی نیز باید از دریافت یارانه نقدی ناامید شوید چرا که ممکن است سازمان هدفمندی یارانه ها به این نتیجه برسد که اطلاعات ارائه شده شما با هر ضریب اهمیت صحت ندارد و شما را از دریافت این یارانه که براساس قانون، حق تمام شهروندان ایرانی است، محروم کند.

این در حالی است که اطلاعات خانوار ثابت نبوده و این امکان وجود دارد فردای ارائه این اطلاعات ، اطلاعات خانواده تغییر کند و بسیاری موردهای دیگر که می تواند دلیلی برای تغییر اطلاعات خانوار باشد و شما با امضای این تعهد نامه عملا حق اصلاح اطلاعات را نیز از خود سلب خواهید کرد؛ هر چند چاره ای ندارید و در صورت قبول نکردن آن به کل از دریافت یارانه محروم خواهید شد.

بر خلاف آنچه در این تعهد آمده است، بر اساس بند الف ماده 7 قانون هدفمندی یارانه ها دولت موظف به پرداخت این یارانه در قالب پرداخت نقدی و غیر نقدی با لحاظ میزان درآمد خانوار نسبت به کلیه خانوارهای کشور به سرپرست خانوار است.

از طرفی، تبصره 2 این قانون می گوید دولت می تواند حساب هدفمندسازی یارانه ها را بنام سرپرست خانواده های مشمول یا فرد واجد شرایط دیگری که توسط دولت تعیین می شود افتتاح نماید. اعمال مدیریت دولت در نحوه هزینه کرد وجوه موضوع این حساب از جمله زمان مجاز، نوع برداشت هزینه ها و برگشت وجوهی که به اشتباه واریز شده اند مجاز است.

بر اساس این تبصره قانونی دولت تنها مجاز به برگشت وجوهی است که به اشتباه واریز شده اند نه برداشت از حسابهای فرد به هر دلیلی.

گفته می شود این موضوع قرار است توسط نمایندگان مجلس بررسی شده و تذکرهای لازم به دولت داده شود تا نسبت به اصلاح این تعهد کتبی که دارای ایرادات اساسی است، اقدام شود.

به گزارش مهر، براساس قانون هدفمندکردن یارانه‌ها، قرار است از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی در سالجاری 20 هزار میلیارد تومان درآمد حاصل شود که 50 درصد از این رقم به مردم (به صورت یارانه نقدی و غیر نقدی)، 30 درصد به تولیدکنندگان و 20 درصد به دولت به منظور جبران آثار آن بر اعتبارات هزینه ای و تملک دارایی های سرمایه ای اختصاص خواهد یافت.

همچنین براساس اعلام مرکز آمار ایران، 61 میلیون و 107 هزار و 796 نفر در طرح جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار در سال 87 شرکت کردند که 41 میلیون نفر از این تعداد، شهری و 19 میلیون و 700 هزار نفر روستایی هستند.

هم اکنون بیش از 80 درصد مردم براساس محاسبات سیستم بانکی دارای حساب بانکی هستند، همچنین برآوردها نشان می دهد که 19 میلیون نفر نیز سرپرست خانوار برای دریافت یارانه نقدی وجود دارد که 12 تا 13 میلیون نفر آنها دارای حساب بانکی هستند.


 


ندای سبز آزادی: حکم تعلیق سه مقام قضایی مرتبط با تخلفات و جنایات سال گذشته بازداشتگاه کهریزک صادر و به آنان ابلاغ شد.

گفتنیست بر اساس کیفرخواستی که پیش از این توسط دادسرای انتظامی قضات صادر شده بود ، شعبه یک دادگاه انتظامی قضات پس از طی مراحل رسیدگی قانونی در خصوص بررسی مسئولیت سه نفر از مسئولین ارشد دادستانی تهران در پرونده حوادث سال گذشته بازداشتگاه کهریزک ، حکم تعلیق قضایی افراد فوق را صادر و به نامبردگان ابلاغ کرد.
به گزارش مهر، بر اساس این حکم، افراد یاد شده باید از سمت هایشان عزل شده و در خصوص اتهامات مطروحه در پرونده مسئولیت خویش را پذیرفته و خارج از مصونیت قضایی مانند شهروندان عادی پاسخگو باشند.
این حکم تعلیق قضایی بر اساس پرونده های مشروح جداگانه و در تاریخ 24 مرداد ماه 1389 صادر گردیده است.
سازمان قضایی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، روز چهارشنبه ۹ تیرماه ١٣۸۹ (۳۰ ژوئن) با صدور اطلاعیه ای، دو تن از متهمان پرونده بازداشتگاه کهریزک را بدون ذکر نام و مشخصات و به اتهام "ضرب و جرح عمدی منجر به قتل"، به "قصاص نفس" (اعدام) محکوم کرد. این دو تن، متهم به قتل امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی شناخته شده و علاوه بر "اعدام"، به تحمل حبس، انفصال موقت از خدمت، پرداخت جزای نقدی، تحمل شلاق تعزیری و پرداخت دیه هم محکوم شده اند. و بر اساس این اطلاعیه، ۹ متهم دیگر پرونده نیز، به تحمل حبس، پرداخت دیه و جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و تحمل شلاق محکوم شدند.

دادگاهی که برای بررسی پرونده این بازداشتگاه زیر نظر قاضی مصدق در سازمان قضایی نیروهای مسلح و با جلساتی غیر علنی تشکیل شد و با برگزاری هشت جلسه در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۸۹ به کار خود پایان داد.

دو افسر نگهبان وقت، ابراهیم محمدیان و محمد خمیس آبادی، دو متهمی هستند که در این دادگاه به اعدام محکوم شده اند و درجه آنان استوار دوم نیروی انتظامی می باشد. سرهنگ دوم فرج الله کمیجانی (رئیس بازداشتگاه کهریزک)، بعنوان متهم ردیف اول پرونده به "بی احتیاطی، بی مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدمتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی، جمعا به ٣۵ ماه حبس و ۷میلیون ریال جزای نقدی بدل از حبس و شش ماه محرومیت از خدمت محکوم شد.
وکیل مدافع خانواده امیر جوادی فر، یکی از شهدای کهریزک، در مورد این پرونده گفته بود "درخواست وکلا و اولیای دم براینکه اگر دادگاه از نظر صلاحیت ذاتی نمی تواند مرتضوی (دادستان وقت تهران) را محاکمه کند، حداقل او را به عنوان مطلع در این دادگاه احضار کند، مورد توجه و موافقت قرار نگرفته است."

به گزارش جرس پیش از این مقامات ارشد انتظامي در ديدارهايي جداگانه با خانواده شهداي فاجعه كهريزك، بر اين نكته تأكيد كرده بودند كه اعزام بازداشت‌شدگان رخدادهای پس از انتخابات 88 به كهريزك با وجود مخالفت آنها صورت گرفته و سعید مرتضوی مسئول مستقیم این ماجرا بوده است.

این در حالی است که سعید مرتضوی دادستان وقت تهران، در جوابيه‌اي كه به دنبال قرائت گزارش نمايندگان مجلس در مورد كهريزك 26 دي سال گذشته منتشر كرده بود، تلاش کرد تا از این اتهام تبرئه شود. وی نوشته بود: ‌"قبل از اعزام ‌١٤٧ نفر متهم مورد اشاره به بازداشتگاه كهريزك، اينجانب پس از شركت در جلسه صبح روز جمعه مورخ ‌١٩/٤/٨٨ كميته سياسي و امنيتي شوراي‌عالي امنيت ملي و طرح موضوع در جلسه مذكور با معاونت امنيت دادسراي تهران و قاضي رسيدگي كننده تماس گرفته و تأكيد نمودم با بررسي دقيق پروند‌ه‌ها تنها افرادي كه با چاقو و قمه در اغتشاشات شركت داشته و اموال خصوصي و عمومي مردم را به آتش كشيدند و در زمره اراذل و اوباش هستند تا زمان تدارك جا در اوين به صورت موقت مي‌توانند به بازداشتگاه كهريزك اعزام نمايند و تأكيد مضاعف نمودم چنانچه افراد تحصيل كرده يا دانشجو در بين بازداشت شدگان باشد، به هيچ وجه به بازداشتگاه كهريزك اعزام نشوند..."

با این همه اما دستگاه قضایی دفاعیات مرتضوی را نپذیرفته و به عقیده ناظران حقوقی، صدور حکم تعلیق وی به این معناست که او "نخستین متهم جنایت کهریزک" شناخته شده است.


 


ندای سبز آزادی: حسین نورانی نژاد به مناسب سالگرد تولد همسرش نامه ای را خطاب به وی منتشر نمود.

گفتنی است حسین نورانی‌نژاد، رئیس کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران، در تاریخ ۲۶ شهریور ماه ۱۳۸۸ به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ علیه نظام” و “اجتماع و تبانی به قصد برهم‌زدن نظم عمومی” در منزل یکی از نزدیکانش بازداشت شد.

نورانی نژاد در ۲۵ بهمن ماه با تاخیر در ابلاغ حکم، به سه سال زندان محکوم شد. در تاریخ ۳۰ بهمن ماه وی از بند ۲۰۹زندان اوین به بند ۳۵۰ منتقل شد و در تاریخ ۲۵ اسفند ماه سال گذشته، دادگاه تجدید نظر حکم یک سال حبس او را تایید کرد.

در تاریخ ۲۵ اسفند ماه بر مبنای حکم صادره از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران میزان محکومیت او از سه سال به یک سال کاهش یافت. در تاریخ ۲۵ تیرماه دادستانی تهران در جریان استعلام از وزارت اطلاعات از صدور مجوز مرخصی نورانی نژاد مخالفت کرد.

 

متن کامل نامه حسین نورانی نژاد که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح زیر میباشد:

به نام خدا

به عزیزترینم، پرستوی نازنین

برای خودش حکایتی شده این فصل عاشقی ما، رمضان. شش رمضان پیش از خدا بهترین ها را خواستم، آن رمضان دلم لرزید تا با چشم های تو افطار کردم. آن ماه را پیچیده در پوششی فیروزه ای رویت کردم و دانستم که سهم من از آن ضیات، محبتی است که سرنوشتم را به دست خود می گیرد.

راستی چه خوب که هنوز آن روسری فیروزه ای را نگه داشته ای. آن شب تلخ پارسال که به خانه مان ریختند و مرا پیش چشم های نگران تو و رضا و مادر بردند، نمی دانستند که چه مدرکی است آن شال فیروزه ای وگرنه آن را هم می بردند. مدرک بزرگترین جرم من و ما. عاشقی، دوست داشتن زندگی، نفی سیاهی، پرستش زیبایی و تمنای آزادی. آه که چه حرف ها دارد آن شال فیروزه ای و آن حلقه حلقه های موی سیاهت که آراسته بود آن قرص ماه را اگر زبانش را می فهمیدند.

تا رمضانی بعد ایمان ما به معجزه، بدل به یقین شد و دیگران را نیز دعوت به ایمان به عشقمان کردیم و باز تا رمضانی بعدتر توانستیم پیام این ایمان را به دیگران هم برسانیم، کانون توحید را که یادت هست.

چهارمین رمضان نشانه ای یافتم که برای خودم حجتی قاطع و برهانی گویا بود از درستی راهی که می رویم. من از سالها پیش آرزو می کردم و به خودت هم گفته بودم که دلم می خواست ازدواجم در ماه رمضان و با زبان روزه باشد. از سوی دیگر تو می خواستی عاقدمان خاتمی باشد و دفتر آن بزرگوار هم خواهش ما را که وقتی در ماه رمضان به ما اختصاص دهید، رد کرده بود که وقت ایشان کاملا پر است. پذیرفته بودم که آرزویم را به سود میل تو وانهم که ناگهان تماسی از دفتر خاتمی شوکه مان کرد، « پس فردا پنج شنبه مصادف با ۱۵ رمضان و تولد امام مجتبی ع ، حاج آقا برای خواندن خطبه عقدمان وقت دارند، آماده اید؟». آماده نبودیم اما به هر تلاشی که بود همه مقدمات قانونی را در آن فرصت کوتاه فراهم کردیم و چه شیرین بود آن دو روز سخت.

با تمام وجود احساس می کردم که در رسیدن به آرزویم که محال می نمود، نشانه ای نهفته است.

ظهر ۱۵ رمضان، ۵ مهر ۷۶، زیبا تر از همیشه بودی، با مهریه یک جلد کلام الله مجید، یک جلد دیوان حافظ، یک شاخه نبات و یک شاخه گل رز و البته در قامت همسری برابر و مستقل آن چنان که شایسته شخصت چون تویی بود، پیوندمان را به رسمیت رساندیم.

رمضان ها یکی پس از دیگری پیامی خوش را برایمان می آورد، نوای ربنای شجریان، فراتر از عبادت و افطار ، برای ما نجوایی عاشقانه تر یافته بود. دل انگیز ترین لحظات زندگی ام را هنگامی که بر سر سفره ی افطار کنارم می نشستی تجربه می کردم. با آن لبخند ملیح ات، لطافت حرکاتت، گیرایی چشمانت، عطر موهای ات و لطف حضورت، در کنارم بودی و با شیطنت پنهان ات می دانستی که در آن لحظات بیش از هر وقتی دوستت دارم. آخ

پرستو که این روزها وقت افطار، چقدر دلم برای قبول باشد گفتن هایت تنگ شده.

دیگر رمضان ها را زیر سقف آشیانه خودمان بودیم تا رمضان پارسال. اوضاع کشور آشفته بود، تعداد زیادی از دوستان خوبمان در بند بودند و یکی پس از دیگری خبر بازداشت دوستی دیگر می رسید، افطاری های مان آن حلاوت سابق را نداشت. درگیر ماجراهای خاص آن روزها بودم و آشکارا نوبت خودمان را انتظار می کشیدیم.

تقدیر این بود که باز حادثه ویژه در زندگی مان با رمضان گره بخورد، تازه از افطار فارغ شده بودیم که ماموران سر رسیدند و ما را از هم جدا کردند تا واپسین روزهای رمضان را در تنهایی انفرادی سر کنم

.

آن ماجرا به انتظاری تا رمضان امسال ادامه یافت. این بار آغازین روزهای رمضان در انفرادی گذشت در حالی که هفتمین رمضان را با حضور محبت تو می گذراندم. اگر این حضور در این روزها نبود نمی دانستم آن شرایط را چگونه بگذرانم. من که عادت داشتم رمضان ها را آرام تر و پر حوصله تر از سایر ماه ها باشم ، این بار پر از ناراحتی بودم . حسی که دوست نداشتم همراه لحظه های روزه و سحر و افطارم باشد ولی بود و دست خودم هم نبود. تنها راهی که برای خلاصی از این احساس داشتم، فکر کردن به تو و روزهای خوش رمضان های گذشته مان بود.

به خودم می گفتم تو که تا حالا از رمضان جز خوبی ندیدی در این ماجرای به ظاهر نامبارک هم خیری نهفته است. به مایه خشم ات فکر نکن و با خدای خودت و عشقی که از او شش رمضان پیش هدیه گرفتی مشغول باش

.

از انفرادی که بعد از ۲۰ روز به بند عمومی بازگشتم، بودن کنار هم بندی ها و آرامشی که بهم منتقل کردند آرام ترم کرد اما فکر کردن به رنجی که تو و پدر و مادرم و دیگران در این روزها بردید هنوز آزارم می داد و می دهد. در آن ۲۰ روزتنها امیدمان این بود که صدای تظلم خواهی زندانیان سیاسی به گوش هایی که هنوز می شنوند و و جدان هایی که هنوز بیدارند برسد. بیش از این کاری از ما ساخته نبود، هر چند شما و سایر خانواده ها کارهای

بزرگی کردید که اگر نبود، معلوم نبود چه پیش آید.

در آن اوضاع یک نگرانی دیگر هم داشتم، اینکه ۳۱ مرداد نزدیک است و شاید نتوانم به تو شاد باش بگویم. امسال تولدت با ماه عاشقی ما، رمضان گره خورده و تا نیمه آن هم چیزی نمانده، دوشنبه گذشته که به بند ۳۵۰ برگشتیم بزرگترین خوشحال ام این بود که شاید برای این دو مناسبت فرخنده به نوعی تبریکم را بهت برسانم.

شاید بپرسی میان این همه دردسر این هم شد دلخوشی؟ راستش بله، زندگی با همه سختی ها و نامردمی هایش برای دلپذیر شدن در اختیار بهانه های ساده و در عین حال پر شکوه خوشبختی ماست.

می شود سخت ترین دوره حیات را با مرور خاطره ای شیرین دگرگون کرد. مناسبت ها بهترین بهانه برای یاد آوری این خاطره ها هستند. زاد روزت، یاد آور وجود توست، رمضان یاد آور عاشقی ماست و نیمه آن یاد آور یکی از بهترین روزهای زندگی ام

.

زندانی در زندان بر خلاف آدم های بیرون که معمولا سعی می کنند از لحظه لذت ببرند، بیشتر با خاطره های گذشته وفکر آزادی در آینده دلخوش است. حتا آن کس که حکم اعدام دارد کلی قول و قرار با دیگر زندانی ها دارد که بعد که بیرون می روند چه کنند و کجا بروند و….همین امشب با یک اعدامی قرار گذاشتیم بیرون که میرویم با هم یک قلیان پرتقال نعناع بکشیم و کلی از این قرار سر کیف آمدیم. ابلهانه است؟! از بودن ما در اینجا که ابلهانه تر نیست.

زندان فرصتی است برای درک قدرت برخی پدیده ها . زمان اعتصاب تر، وقتی که تحلیل می روی، یک حبه قند را که در آب حل می کنی، می فهمی چه انرژی زیادی دارد. اصلا به قد و قواره اش نمی آید ولی جدا برای خودش زوری دارد که البته وقتی در حالت عادی هستی و یک پرس غذای کامل خورده ای آن قدر انرژی داری که خوردن یک حبه قند را احساس نمی کنی.

زمانی هم که دلتنگی و رنج بر ما مستولی می شود، قدرت ایمان و عشق و بهانه های ساده به یاد آوردن این دو سرمایه بزرگ، انرژی ویژه اش را نشان می دهند. زندان جای خوبی است برای تماشای معجزه قدرت ایمان و عشق.

زندان فرصتی بود برای درک بهتر این نیروها و قدر دانستن شان، به ایمانم و به عشقم می بالم. به وجود تو می بالم، به داشتن کسانی که دوستشان دارم و دوستم دارند، به داشتن بهانه هایی خوب برای نشانی های بزرگ، به زادروز تو به رمضان و افطارهایش و به نیمه آن سالروز ازدواجمان.

تولدت مبارک و پیشاپیش سالروز ازدواجمان را هم شاد پاش می گویم. بابت رنجی که این بیست و چند روز دیدید مثل یک سال گذشته شرمنده ام هر چند که بی گناه هستم.

یا حق و به امید دیدارت

حسین نورانی نژاد

سحر ۳۰ مرداد ۸۹

بند ۳۵۰ اوین


 


ندای سبز آزادی: حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خامنه ای با حضور در منزل محمد رضا جلائی پور که اخیرا از بند اسارت رها شده است با وی دیدار و گفتگو کرد.
به گزارش خبرنگار کلمه در این دیدار سید هادی خامنه ای با آرزوی توفیقات روز افزون علمی و اعتقادی برای محمدرضا جلایی پور از خداوند متعال رفع ظلم و گرفتاری از همه آسیب دیدگان حوادث اخیر را مسئلت کرد.
دبیر کل مجمع نیروهای خط امام (ره) در این دیدار گفت آنچه امروز اندیشه امام و رهروان راستین انقلاب را بارور و تنومند تر می کند ایمان ، نشاط وامید به فردایی است که بر تارک اندیشه و عمل جوانان و آیند سازان این مرز و بوم نقش بسته است.
همچنین در این دیدار که جمعی از جوانان مجمع نیرو های خط امام (ره) نیز حضور داشتند برای جلایی پور آرزوی سلامتی و توفیق کردند.


 


ندای سبز آزادی: در پی تحرکات غیر عادی معدودی افراد سازماندهی شده بر ضد آیت الله دستغیب که با دادن شعار در روز جمعه و رنگ پاشی بر روی تابلو دفتر این مرجع تقلید و تجمع مقابل مسجد قبای شیراز همراه بود، ایشان نسبت به تداوم این رفتارها به مسئولین برخی نهاد ها و لباس شخصی ها هشدار دادند.
آیت الله دستغیب در این باره گفتند: به آقایانی که به نظر خودشان می خواهند با حمله مجدد به مسجد وضع را اصلاح کنند ولی درصدد فساد هستند سفارش می کنم که مبادا در آن جلسات مخفیانه ای که می گیرید، در صدد حمله کردن به مسجد باشید و بخواهید دواره آن وضع را تکرار کنید که این به صلاحتان نمی باشد و امتحان خوبی در آن قضایا از جانب شما داده نشد.
به گزارش کلمه متن بیانات آیت الله دستغیب به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
هدف اینجانب از گفتن تفسیر قرآن این است که آن مطالبی را که به نظرم می رسد از قرآن و سنت برای مردم بیان کنم و اگر در جامعه خلاف شرعی صورت می گیرد متذکر شوم و قصدی بجز خیر خواهی و نصیحت نداشته ام و این تذکرات مختص به جمهوری اسلامی نبوده بلکه در زمان شاه هم بر حسب وظیفه خود امر بمعروف و نهی از منکر می کردم.
در زمان ریاست جمهوری حجة الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی هم در مجلس خبر گان رهبری صحبت کردم و فقط حدود ۴ سال بنده چیزی نگفتم تا ببینم وضع به چه ترتیب می شود. در این نصایحی هم که گفته شد بنای اینجانب بر این بود که به کسی توهین نشود و اسم کسی برده نشود و اگر اشخاصی به نظر خودشان این صحبت های بنده را منطبق می کنند بر یک شخص خاص خوب بنده کاری ندارم و تکلیف خود را انجام می دهم.
به آقایانی که به نظر خودشان می خواهند با حمله مجدد به مسجد وضع را اصلاح کنند ولی درصدد فساد هستند سفارش می کنم که مبادا در آن جلسات مخفیانه ای که دارید در صدد حمله به مسجد باشید و بخواهید دوباره آن وضع را تکرار کنید که این به صلاحشان نمی باشد و امتحان خوبی در آن قضایا از جانب شما داده نشد. البته دوستان ما بحمدالله با صبر واستقامتشان امتحان خوبی دادند و خدا را شکر که فتنه ای پیش نیامد و بنده از آنها متشکر هستم. هدف بنده و دوستانمان از جمع شدن در این مسجد، شنیدن قرآن وروایات و عمل کردن به آنهاست و الحمدلله از برکت امام زمان عج واقعا ایمانشان خوب است و بنایی هم بر براندازی ندارند. آنها می خواهند عدالت برپا و به قانون اساسی عمل شود واین خواست ما و همه دوستانمان است.


 


ندای سبز آزادی: فخر السادات محتشمی پور، در هفتمین روز بازداشت مصطفی تاجزاده با نگارش هفتمین عریضه خطاب به دادستان تهران، هشدار داد که تا فردا منتظر خبری از همسرش می ماند، اما در صورت عدم اطلاع مسئولیت عواقب بعدی با دادستان و قوه قضا ست.

متن کامل این نامه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است ، بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم حبّب الیّ فیه الاحسان و کرّه الیّ فیه الفسوق و العصیان و حرّم علیّ فیه السخط و النیران. بعونک یا غیاث المستغیثین

هفته نامه

عریضه هفتم در یازدهم رمضان المبارک

از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی

به : دادستان تهران

سلام آقای دادستان

امروز درست یک هفته از بازداشت مجدد همسرم، یکی از شاکیان کودتاگران نظامی می گذرد و تا این لحظه من هیچ گونه خبر موثق و رسمی از وضعیت او ندارم. آن چه مرا بیشتر نگران می کند، کذب بودن اخباری است که جسته گریخته لابد برای آرامش دادن به ما، مبنی به حضور ایشان در بند ۳۵۰ می رسید و من تماس نگرفتن او را جزئی از تنبیه همه اهالی بند که بیش از یک ماه است که ظالمانه دارد اعمال میشود، فرض می کردم اما دیشب یکی از عزیزان سبز استواری که چهارشنبه شب از آن عزتکده بیرون آمده به من گفت که همسرم را در بند ۳۵۰ ندیده است!

آقای دادستان فورا دستور بدهید به من محل نگهداری همسرم را اطلاع دهند. همین امروز. همین حالا. راستش طاقت نیاوردم و حین نوشتن همین کلمات با دفتر معاونتان صحبت کردم. گفتم لطفا به آقای کامکار بفرمایید ما نگرانی داریم از این که ایشان بار دیگر به دست کودتاگران افتاده باشند و همان کثافت کاری های بعد از کودتا در انفرادی در موردشان اعمال شود. شما که مثل بعضی های دیگر مثل آن نماینده مقام پرست که رفت و شنید و آمد و گزارش کذب داد، قصد انکار ندارید آقای دادستان؟؟؟ شما که حتما همه چیز را از زبان خودشان شنیده اید و به زودی شکایت نامه های مربوطه را هم دریافت خواهید کرد.

آقای دادستان

من الان در شرایط روحی خوبی نیستم دوباره همان حالاتی که برخی آقایان بازجو و حتی خود شما کاملا با آن آشنا هستید به سراغم آمده و دارم سعی می کنم خودم را کنترل کنم تا اقدامی نسنجیده انجام ندهم. دیشب خواب عجیبی دیدم. در به در دنبال یک گوشی تلفن بودم برای تماس با همسرم و عده ای مرا تعقیب می کردند و مانع می شدند. در میان همین تعقیب و گریزها همسرم را در محلی دیدم که دسترسی به ما نداشت اما به من اشاره ای کرد و من به سویش رفتم و او آرام در گوشم گفت: چه کردی؟ نمی خواهی پیگیر کارها باشی و من سراسیمه از خواب پریدم و عرق شرم بر جبینم نشست که او در اسارت و عسرت و صعوبت به سر می برد و من به سفارش خودش قبل از بازگشت به زندان دارم سعی می کنم عادی سازی کنم برای آرامش خانواده!!!

نه آقای دادستان نه

این کار از عهده من بر نمی آید. زندگی ما هرگز عادی نبوده و نیست. درست مثل شما و قضات دیگری که هر شب خواب پرونده های روز را می بینید و چهره های مظلومین تا صبح جلوی چشمتان رژه می رود. اینک این منم. فخرالسادات محتشمی پور همسر قهرمان دلاور سید مصطفی تاجزاده، فرزند ملت، فرزند امام، خدمتگزار انقلاب و وطن عزیز که شرافتش را به دو روز زندگی خوش نفروخت و دینش را در گروی خوش آمد قدرت طلبان هواپرست نپسندید. اینک منم فخرالسادات همان پیرو زینب که شما نپسندیدید و مرا از آن منع کردید که مبادا منجر به جستجوی یزید شود و من در مقابل شما از ته دل اعلام کردم زینبی خواهم ماند تا دم مرگ. حالا باز هم هوای فریاد دارم بر سر هرچه ظلم و ظالم. فورا به من بگویید همسرم کجاست و دست پلید کدام نامحرمی بر او دراز است؟؟؟ این بار هر ضربه ای که بر تن بیمار او فرود آید پژواکش را تا بی کرانه ها خواهم رساند. بشکند دستی که بر روی سادات بلند شده و می شود و بر روی هر مظلوم گمنام بی پناهی در آن دهلیزهای مرگ. به از خدا بی خبران شکنجه گر بگویید امروز، فردای کودتای انتخاباتی نیست که قصد جان عزیزان ما کرده بودید و حضور میلیونی مردم در خیابان ها دستتان را میان زمین و هوا خشک کرد. و کینه آنان را به دل گرفتید و کردید آن چه نباید می کردید. امروز دیگر شکایت نامه از کودتاگران توسط ۷ دلاور سرزمین اهورایی امضا شده و اگر مویی از سر عزیزان ما کم شود، مسئولیتش با آنان است که به بندشان کشیده اند و آنان که نقشه های شومشان را خود افشا کرده اند.

آقای دادستان می دانید که همسرم به تازگی جراحی دیسک کمر داشته و باید در شرایط و محیطی کاملا بهداشتی و استاندارد زندگی کند. گرفتاری گردن هم باقی است و نگران کننده چرا که پزشکان معالجش بنا به وظیفه انسانی در این مورد هشدارها داده اند. مسئولیت سلامتش با شما و همکارانتان است. و مسئولیت از نگرانی درآوردن خانواده اش نیز. شما اکنون گوهر گرانبهایی را در اختیار گرفته اید که اگر مراقبتش نکنید مدعیان زیادی را باید پاسخگو باشید. فرزندان تاجزاده فقط دو دختر مظلومش نیستند ما امروز فرزندانی به وسعت همه ایران داریم که باید پاسخگویشان باشید.

و کلام آخر این که گفته بودم اگر از همسرم بی خبر بمانم همه غیرمجازها از نظر شما، برایم مجاز خواهد شد و اگر بیم جان او را داشته باشم فریادم را از هر راه ممکن به گوش آزادگان جهان می رسانم آنان که اگر دین ندارند ولی آزادگی و شرف و انسانیت دارند و حرمت ماه های حرام مسلمانان را نگه می دارند. ما با هر رسانه ای که نگرانی های خانواده تاجزاده را از سلامت او انعکاس دهد، مصاحبه می کنیم مگر این که شرایط اطلاع رسانی سالم در درون این نظام عدل و برابری که متأسفانه حقد و کینه و نفرت جایی برای هم نوع دوستی و مهربانی و انصاف در دل برخی مسئولانش حتی در این ماه مبارک باقی نگذاشته، برایمان فراهم شود. حتی همان رسانه های دروغ پردازی که به مصلحت حرف تاجزاده برایشان حجت است تنها وقتی که حرف آنان را بزند و تأییدشان کند.

من تا شامگاه روز یازدهم برابر با هشتمین روز بازگرداندن همسرم به بند اسارت منتظر می مانم و مسئولیت عواقب بعدی با شماست.

بعونک یا غیاث المسغیثین


 


ندای سبز آزادی: قانون انتخابات شوراها برای دومین بار در سال جاری از سوی نمایندگان مجلس اصلاح شد.

گفتنیست در اصلاحیه این قانون آمده است « وزارت کشور موظف است انتخابات میاندوره‌ای شورای اسلامی آنها را همزمان با اولین انتخابات سراسری سایر انتخابات مشروط به آنکه حداقل یکسال به پایان دوره شورا باقی مانده باشد برگزار کند
به گزارش خبرآنلاین، نخستین اصلاحیه این قانون مربوط به تجمیع انتخابات شوراها با انتخابات ریاست جمهوری بود و امروز اصلاحیه دیگری درباره برگزاری انتخابات میان دوره‌ای شوراها از سوی نمایندگان مصوب شد.
براساس مصوبه نمایندگان در صورتی که هر یک از شوراها به علت فوت، استعفا یا صلب عضویت اعضا اصلی و علی‌البدل، فاقد حدنصاب لازم برای تشکیل جلسه گردد و همچنین در حوزه‌هایی که انتخابات آنها باطل یا متوقف شده و یا شورای آن‌ها منحل شده است؛ وزارت کشور موظف است انتخابات میاندوره‌ای شورای اسلامی آنها را همزمان با اولین انتخابات سراسری سایر انتخابات مشروط به آنکه حداقل یکسال به پایان دوره شورا باقی مانده باشد برگزار کند.
همچنین در برگزاری انتخابات میاندوره‌ای نیازی به تشکیل هیات‌های اجرایی بخش و شهرستان نیست و همان هیات‌هایی که براساس قوانین نوع انتخابات سراسری تشکیل شده است وظایف و اختیارات هیات‌های مذکور را برعهده خواهند داشت.
این لایحه در حالی با ۱۵۱ رای موافق، ۱۹ رای مخالف و ۱۳ رای ممتنع به تصویب رسید که مخالفینی هم در مجلس داشت. از جمله مصطفی کواکبیان کهع معتقد بود این لایحه انتخابات زدایی را تایید می‌کند و دست دولت را باز می‌گذارد تا انتخابات شوراها را هر زمان که خواست برگزار کند.
وی در واکنش به دفاعیه طراحان این لایحه مبنی بر اینکه با اجرای این قانون، هزینه‌ها کاهش خواهد یافت، پرسید: مگر برگزاری یک انتخابات چه اندازه هزینه دارد؟ وی خواستار منتظر ماندن مجلس برای ارائه لایحه جامع انتخابات از سوی دولت شد.
اما اقبال محمدی نماینده مریوان نیز از موافقان این لایحه اظهار داشت که بسیاری از مشکلات و مسائل انتخابات با تصویب این لایحه حل می‌شود چراکه برگزاری انتخابات ملزم به پرداخت هزینه، وقت و نیرو است.
سیدصولت مرتضوی معاون سیاسی وزیر کشور نیز با اعلام موافقت دولت با این لایحه اظهار داشت: در صورتی که شورای نگهبان این لایحه را تایید کند اسفند سال آینده که انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار می‌شود انتخابات میاندوره‌ای شوراها نیز برگزار خواهد شد.


 


ندای سبز آزادی: عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس گفت: همه باید به قانون پایبند باشند بر این اساس اگر تمام افراد این مسئله را رعایت کنند وحدت در کشور بیش از گذشته تقویت خواهد شد.
به گزارش فارس، مسعود پزشکیان نماینده تبریز در مجلس ضمن تاکید بر لزوم تقویت هر چه بیشتر وحدت میان قوای کشور اظهار داشت: همانطوری که قبلا اعلام کرده‌ایم مسئله وحدت اصلی‌ترین مسئله در کشور است که به این مسئله در وصیت حضرت علی (ع)، اصول امام خمینی (ره) و آموزه‌های قرآن هم اشاره شده است.
وی با بیان اینکه تقویت وحدت در شرایط کنونی واجب‌تر از نماز و روزه است، افزود: اگر ما نتوانیم وحدت را در کشور ایجاد کنیم هر چقدر هم که دارای قدرت باشیم به جایی نخواهیم رسید چرا که اختلاف قدرت را ضایع می‌کند.
پزشکیان ادامه داد: اگر قصد داریم که انقلاب و مملکت خود را حفظ کنیم اول باید وحدت را حفظ کنیم، ولی اگر قرار باشد که هر کسی حرف خود را بزند و بعد هم انتظار داشته باشیم که دیگران هم آن سخنان را تکرار کنند هیچ وقت وحدت ایجاد نخواهد شد.
نماینده تبریز تاکید کرد: وحدت زمانی به وجود می‌آید که هر یک از طرفین مقداری کوتاه بیایند تا در نهایت بتوان به وحدت مورد نظر دست یافت، در غیر این صورت اگر هر کس تنها حرف خود را تکرار کند، هیچ گاه به وحدت دست نخواهیم یافت.
پزشکیان ادامه داد: سیاستمداران بزرگ کشور و چرخانندگان اصلی کشور و کسانی که در راس امور قرار دارند باید شروع کننده ایجاد هر چه بیشتر وحدت در کشور باشند.
وی افزود: ما حاضریم اعلام کنیم که آماده‌ایم تا در هر جای این کشور به هر شکل ممکن خدمت کنیم بدون اینکه بخواهیم به مسائل حاشیه‌ای توجه داشته باشیم.
عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس گفت: اگر قصد داریم مشکلات مردم را حل کنیم نباید سلیقه‌ای عمل کنیم چرا که رسیدگی به مشکلات مردم اصل است، بر این اساس نباید سلیقه افراد مختلف مبنا قرار گیرد.
پزشکیان با بیان اینکه متاسفانه برخی مسئولان در حال حاضر سلیقه‌ای عمل می‌کنند، اظهار داشت: مهمترین بحث این است که همه باید به قانون پایبند باشند بر این اساس اگر تمام افراد این مسئله را رعایت کنند وحدت در کشور بیش از گذشته تقویت خواهد شد.


 


كارتون پسر شجاع اسلامي - ايراني براي آموزش روابط صحيح به كودكان در بخش ترويج عفاف و حجاب هجدهمين نمايشگاه بين المللي قران كريم عرضه مي شود.

به گزارش جهان نیوز كارتون پسر شجاع ايراني با هدف ارائه الگوي مناسب عفاف و حجاب و نحوه ارتباط صحيح بين دختر و پسر بر اساس شرع و قوانين اسلامي و آموزش آن به كودكان و نوجوانان طراحي شده ودر نمايشگاه قران عرضه شده است.

بنا بر اين گزارش پسر شجاع ايراني كه برگرفته از كارتون پسر شجاع تهيه شده است با موضوع عفاف و حجاب و نحوه ارتباط مناسب با جنس مخالف، توسط سازمان تبليغات اسلامي استان اصفهان ويژه كودكان و نوجوانان طراحي و ساخته شده است.

شخصيت اصلي كارتون پسر شجاع اسلامي - ايراني پسر بچه اي روستايي است كه براي رضاي خدا به همسايگان خود كمك كرده و ياري رسان نيازمندان است.

اين پسر در فعاليت هاي فرهنگي و مذهبي روستا به طور فعال شركت دارد و بسيار زيرك، با ايمان و موفق است.

در اين تصاوير مسائلي چون ازدواج، روابط دختر و پسر، اعتياد و ديگر آسيب هاي اجتماعي در قالب شخصيت هاي كاريكاتوري و به شكل سريالي و داستاني مطرح شده است.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته