ادامه از قسمت پنجم:
...از اين طرف هم واقعا به لحاظ منطق غيرمنطقي بود كه جريان رسانهاي دنيا در حال تكثير بود و جريان رسانهاي ما متوقف شود.
خوب ما دنبال افزايش شبكههاي راديو و تلويزيوني بوديم.
در سازمانهاي جهاني، آنجايي كه در رابطه مستقيم با سازمان صدا و سيما بود، خوب ما عضويت داشتيم، ولي در بعضي سازمانهاي جهاني وزارت پست و تلگراف نماينده کشورمحسوب ميشود. در سازمانهاي جهاني هم از ما حمايت نميكردند. آخر آنجا كه بايد تبديل بشود به منافع ملي كشور! يك وقتي هست ما در داخل با هم مشكل داريم!
وقتي تصميم گرفته شد يك شبكه جام جمي براي مردم اروپا راهاندازي بشود، ما پيگيريهاي فراواني كرديم و آقاي خاتمي هم موافق جدي بود، دستورش را هم به بانك مركزي داده بود كه شما ارز لازم براي اجازه ترانس پندر را تامين بكنيد، در آن ايام ما به شدت در تحريم بوديم و به ما اجازه نميدادند ترانس پندر هم آن زمان به وفور فعلي نبود، امروز ترانس پندر به وفور در جهان وجود دارد، ولي آن زمان خيلي كم بود.
خوب ما يك تيمي بلند شديم و نماينده بانك مركزي را هم با خودمان برديم كه همراه ما باشد كه هر عددي شد آن را تاييد كند كه پولش را به ما بدهند. ما اول رفتيم آلمان - رفتيم آلمان گفتوگو كرديم. يكي از نمايندگان مجلس كه ادعاي ضدصهيونيستي ميكرد، اعلام آمادگي و همكاري با ما كرده بود كه ما اين ترانسپندر را تهيه بكنيم.
آنجا حرف زديم كه به ما گفتند نه ما به شما نميدهيم، بايد بياييد يك شركت اتريشي يا آلماني اينجا تاسيس بكنيد كه ما به آن بدهيم.
بررسي كرديم ديديم شركت اتريشي تاسيسكردن سادهتر است. همزمان متوجه شديم كه راه بهتري هم براي تهيهكردن ترانس پندر وجود دارد. آمديم در اتريش يك كيس ديگري را پيدا كرديم كه هم شركت را تاسيس نكرديم و هم ماهواره را اجاره كرديم «از يوتلست» و هم آن رقم بالايي كه آنها ميخواستند از ما بگيرند را ندهيم. يادم ميآيد رقمي حدود 12 ميليون دلار يا بيشتر براي پنج سال بود.
بالاخره موفق شديم شبكه جام جم را تاسيس كنيم. تاسيس اين شبكه به شدت مورد استقبال ايرانيان خارج از كشور و فارسزبانان قرار گرفت و درخواستهاي فراواني انجام شد كه ما مجبور شديم آن را گسترش بدهيم و شبكه جام جم 2 كه شبكه آمريكا هست را راهاندازي كنيم.
اين بار با مطالعاتي كه كرديم، رفتيم به فرانسه براي عقد قرارداد كه شبكه جام جم 2 كه شبكه آمريكايي هست را راه بيندازيم.
اينهايي كه ميگويم داخل كشور جنگ و جدلهايي ميشد، درگيريهايي ميشد، فحش و فحشكاريهايي ميشد، ميگفتند اگر شما پول نداريد، چرا توسعه ميدهيد. ما ميگفتيم آقا اين كشور هر جايي نباشد، ديگري كه هست حرف خودش را ميزند و حرف او جا ميافتد، شما بايد حرف انقلاب اسلامي را بزنيد. بعد هم نسل دوم و سوم خارج از كشور ايراني، الان دارد بيهويت ميشود و دنبال هويت خودش ميگردد. يك مسئله ديگري هم كه حالا هم وجود دارد، بخش اندكي از جوانان ما گرايشاتشان به سوي غرب بسيار زياد است، اما بخش اعظمي از جوانان ايراني كه در خارج از كشور زندگي ميكنند، گرايشاتشان به سمت ايران خيلي زياد است. اين رامن به وضوح در كشورهاي ديگر ديدم. يعني آن پدر شايد ضدانقلاب بوده، اين بچه ميگويد من ايرانيام و با پدر و مادرش درگير است، ميگويد من اينجا هويت ندارم و دنبال هويت ايراني اسلامي خودش است.
اين شبكه ميتوانست آن هويت ايراني اسلامي را تقويت بكند، ضمن اينكه ما بيشترين جمعيت ايراني خارج از كشور را در آمريكا داريم، يعني تمام كشورهاي دنيا جمعيت ايرانياش اندازه ايرانيان آمريكا شايد نشود، البته در كانادا هم زيادند. خوب بهطور طبيعي ما وظيفه داشتيم نسبت به آن ها هم بيتوجه نباشيم.
خوب ما رفتيم آنجا هم ماهواره را اجاره كرديم. از جايي كه قرارداد اجاره رابستیم، سوار تاكسي شديم كه برويم هتل با آقاي دكتر آقامحمدي معاون طرح و توسعه صدا و سيما بوديم، من به ايشان گفتم خوب خدا را شكر حالا برای ايرانيان مقيم آمريكا هم يك کاری صورت می پذیرد، راننده تاکسی ايراني بود،گفت خوب تكليف ما چه ميشود؟ گفتم براي شما كه قبلا انجام گرفته، پرسيد چي انجام شده؟ گفتم شبكه جام جم ايرانيان، او براي من تعريف ميكرد که در پاریس راننده تاكسي اگر نخواهد بيرون بيايد و كار بكند، بايد اجازه بگيرد، گفت: وقتي شبكه جام جم راهاندازي شد، من رفتم اجازه گرفتم و يك ماه سر کار نيامدمو در منزل تلويزيون جام جم را نگاه می كردم چون سال ه براي مردم اروپا است براي مردم اروپا براي مردم اروپا براي مردم اروپا که براي مردم اروپا به براي مردم اروپا ایران نرفتم و خیلی برایم جذابیت و اهمیت داشت و از ما تشكر كرد و گفت خدا پدر و مادرتان را بيامرزد كه این كار را کردید و داريد براي ايرانيان مقيم آمريكا هم انجام می دید.
براي مرحله توسعه سازمان هم فراوان دچار بحران و دردسر بوديم، يا به ما ارز نميدادند يا ميگذاشتند آخر سال ميدادند، يعني مثلا شبهاي 26، 27 و 28 اسفندماه اين بچههاي بخش بودجه اداره كل كالا و تامين ارز ما بالاي ميلههاي بانك مركزي بودند كه بپرند تو و بروند كارشان را انجام بدهند. اين بچهها هم زندهاند. مدير كل بودجه آقاي اسماعيل بيكي بود و مدير كل كالا آقاي مهندس مفتح فرزند شهید مفتح بود كه الان معاون وزير بازرگاني است.
خوب حالا شما يك رسانهاي كه بعضي از تجهيزاتت رو 24 ساعته بايد سفارش بدهي تا اين بيايد و رسانه شما اداره بشود و شما ارز نداري، جايي كه 30-20 سال حساب ارزي وجود داشت و پول واريز ميشد. اين خريدهاي ابتدايي مثلا 1000 دلاري بالاي 2500-2000 دلاري تا سقف 10 هزار دلار كه تجهيزاتش به شدت مورد نياز بود، گفتند نه شما حق نداريد در خارج از كشور حساب داشته باشيد.
آقا اين دفتر لندن 30 سال سابقه حساب ارزي دارد، چرا ما حق نداريم؟! حساب ارزي رسمي زير نظر دولت ما، حق نداريم داشته باشيم؟ ميگفتند نه. شش ماه بايد ميرفتيم پيگيري ميكرديم و اينور و آنور تا ميگفتند عيب ندارد حسابتان را داشته باشيد و ارز بريزيد.
اخویی آقاي كمالي وزير سابق كار كارمند بخش تداركات دفتر لندن ما بود، گاهي ايشان زنگ ميزد به خاطر 2000 دلار كه بهش سفارش داده بودند براي يك قطعهی کوچک از فرستنده ای كه اگر نبود يك منطقهاي امكان دريافت نداشت. اين براي 2000 دلارلنگ ميشد كه بتواند يك قطعه بفرستد كه كارش را انجام بدهد.
باز مثلا دو تا سه تا مصوبه ديگر دولت گذراند كه با زور دگنك هم شما ميخواستم صدا و سيما را بهش وصل كني نميشد. با 50-40 تن چسب هم ميچسبوندي، اين نمی چسبيد، ولي صدا و سيما رو هم داخلش ميگذاشتند.
مثلا طبق قانون صدا و سيما در آن مقطع صدا و سيما براي ساختمانسازي خودش نبايد عوارض ميپرداخت. آمدند چون آن موقع شوراي شهر تعيين نشده بود و بايد جانشين شورا را هم ولي فقيه بايد ميگذاشتند، حضرت امام آقاي موسوي اردبيلي را تعیین كرده بودند و وزارت كشور آن كارهايي كه در حيطه اختيارات خودش نبود را ، بايد ميرفت پيش آقاي اردبيلي از ايشان اجازه ميگرفت تا انجام بدهد. در زمان مقام معظم رهبري هم اين كار به حضرت آيتا... يزدي رئيس قوه قضائيه محول شده بود تا این که قانون شوراها تصويب شد و شوراها شكل گرفت. بدون اينكه اذن نماينده ولي فقيه در مورد اين امر گرفته بشود، وزارت كشور يك بخشنامهاي را ابلاغ كرد كه از سازمان عوارض بگيرند. ما ميگفتيم خوب عيبي ندارد، شما اين عوارض را در بودجه ما بگذاريد تا ما بتوانيم بپردازيم. ميگفتند نه. ما ميگفتيم ما حتي داعیه اين را نداريم كه معاف باشيم، اما وقتي شما يك هزينهاي براي ما خلق ميكنيد، لازمهاش اين است كه در در برابرش براي ما منابع بگذاريد. هرچه تلاش كرديم، آن منابع اضافه نشد و اين هزينه تحميل شد.
يكي از كارهايي كه در دولت 2 خرداد انجام ميشد، سعي ميكردند این بود که در تصميمشان بهگونهاي رفتار كنند كه هزينههاي صدا و سيما افزايش پيدا بكند.
خوب حالا ما بايد تلاش ميكرديم يا اين هزينهها را تقليل بدهيم يا پول در بياوريم ديگر!
يك وقت من شوخي ميكردم با اين آقاي خجسته كه معاون صداي ما بود، وقتي ميآمد گله ميكرد كه پول نداريم و اينها ميگفتم بيا خودت هم مردانگي كن برويم نقاشي ساختمان ياد بگيريم، روزهاي تعطيل خانه مردم را رنگ كنيم، پول را بياوريم براي اداره سازمان .
از آنور در اين اقليت محدود ی كه در مجلس ششم (مجلس پنجم بعد از اينكه آقاي ناطق راي نياورد، اهالي مجلس آنها كه بنياد فكريشان قوي نبود، چرخيدند - من نمونه دارم، آدمي كه زنگ زد به ما گفت فلاني تو كه با آقاي ناطق رفيقي بيا به ايشان بگو چون ايشان شكست خوردهاند، ديگر صلاح نيست رئيس قوه باشند، بيايد كنار بگذارند كس ديگري رئيس باشد و ايشان هم كه آن پايين مينشيند، مورد احترام شديد باشند، كه البته من همان موقع اين طرح را به كساني كه بايد منتقل ميشد، انتقال دادم كه چنين توطئهاي در حال شكلگرفتن است.
اما نفس مجلس برای اینكه اكثريت مجلس با آقاي ناطق بودند، روحيهشان را باخته بودند و ديگر اين مجلس نميتوانست قانون درست حسابي بنويسد،البته يك عده هم از اين وسط جيم شدند و پريدند آنور جوب، در مجلس ششم هم دوستان ما يك اقليتي بودند كه اين اقليت كلا در دستگاههاي دولتي بايكوت بودند. )تنها جايي كه از اينها حمايت ميكرد، صدا و سيما بود و علي كردان يك سريشان هنوز هستند در مجلس. شما برويد اقليت مجلس ششم را ببينيد. حتي اينها براي دفترشان فشار آوردند به مجلس، آقاي كروبي يك ساختمان بهشان داد. اينها نداشتند كه دفترشان را تاسيس كنند.
اين آقاي حداد رئيس محترم مجلس هفتم و رئيس كميسيون فرهنگي مجلس هشتم و آقاي علاءالدين بروجردي تشريف آوردند كه به هر حال ما جلسه ميخواهيم بگذاريم، ميز ميخواهيم، صندلي ميخواهيم و... بايد پولش را بدهيد و من می گفتم چشم تامين ميكنيم، كه تامين كرديم برايشان.
يعني ساختمان را که اينها دو، سه ماه گرفته بودند، قدرت تجهيز شش تا اتاق را نداشتند تا ما برايشان تجهيز كرديم.
اقليت مجلس ششم هم به لحاظ رسانهاي هم به لحاظ تجهيزاتي هم به لحاظ امكاناتي براي حوزه انتخابيشان - ضعیف بود، دولت كه مطلقا به اينها توجهي نداشت. مانده بود يك سري نهادهاي ديگر و سازمان صدا و سيما.
جالب است براي شما بگويم يكي از نهادهاي خوب كشورمان و يكي از شخصيتها بسيار عزيز كشور ما وقتي باهاش حرف ميزدم وميگفتم، بابا يك سري از اين نيروهاي حزب اللهی بیرون رانده شده را شما هم جذب كنيد، در جواب به من گفت دستگاه ما يك دستگاه تخصصي است و ما نميتوانيم اينها را جذب كنيم، حال آن که اگر بگویم کجا را می گفت بیشتر شبیه لطیفه می ماند حرفشان.
توطئهها يكي پس از ديگري کلید می خورد، اول آمدند يك طرحي دادند كه سه درصد از درآمدهاي تبليغاتي صدا و سيما برود براي ورزش، آن هم فوتبال آن هم باشگاه استقلال و پیروزی ،به خاطر اينكه آقاي صفايي فراهاني رئيس فدراسيون فوتبال بود و در آن كميته پنج نفرهاي كه در رياست جمهوري بود، نشستند جمعبندي كردند، ديدند كه...
خوب طرح را كه بررسي كردند، ما رفتيم به كميسيون، توضيح داديم كه اشكالي ندارد از نظر ما ما منتها سه درصد از كدام درآمد و چرا فقط فوتبال؟ آيا ورزش ايران فقط فوتبال است؟ اگر واقعا شما دنبال گسترش ورزش هستيد، خيلي از ورزشها ارزش نشاندادن را ندارد. فوتبال را هم ما خودمان دلمان ميخواهد كمك بكنيم، شما بياييد سه درصد عدد بودجه ما هرچه هست را بگذاريد در بودجه تربيت بدني كه اين جنگ بيخود را بين اين دو تا سازمان راه نيندازيد، گفتند نه شما بايد بپردازيد.
هرچه ما گفتيم اين سه درصد نامشخص است و ما اين پول با ید يك بار از حسابداري ما برود در حسابداري تربيت بدني، يك بار از حسابداري تربيت بدني برود در حسابداري فدراسيون فوتبال يك بار هم از حسابداري فدراسيون فوتبال بايد برود در حساب باشگاههاي ورزشي كشور و نميشود. زير بار نميرفتند كه يك وقت عظيمي از ما اين گرفت، تا اينكه شوراي محترم نگهبان به دليل مغايرت با قانون اساسي جلوي اين طرح را گرفت و رفت به مجمع تشخيص مصلحت نظام و ما كميسيونهاي مختلف مجمع رفتيم توضيح داديم. فدراسيون فوتبال هم عمده حرفش اين بود كه ما ميخواهيم براي اين دو باشگاه بزرگ كشور (استقلال و پيروزي) منابع درست كنيم. ما هم هيچ حرفي نداشتيم كه براي آن ها تبليغ بكنيم، كار بكنيم و غيره... اما اين روش روش درستي نبود.
اولا بقيه باشگاههاي كشور بر عليه آنها شوريده ميشدند، در ثاني ما و فوتبال رابطهمان خراب شد. آمدم در كميسيونهاي مختلف مجمع توضيح دادم .
آخرش هم جلسه گذاشتيم، آقاي غمخوار رئيس پيروزي بود و توضيح دادم برايش و توجیه اش كردم و گفتم شما برويد اسپانسر بگيرید، ما اسپانسر شما را تبليغ ميكنيم، شما هم پولتان را بگيريد از ايشان.
آقاي فتحا...زاده هم رئيس استقلال بود، اين دو تا وقتي توجیه شدند، نامه نوشتند گفتند ما نميخواهيم.
جلسه در صحن علني مجمع مطرح شد و ما هم رفتيم براي دفاع. آقاي صفايي فراهاني تا مادامي كه فكر ميكرد حتما موفق ميشود، هيچ توجهي به صدا و سيما نداشت، اين 15-10 روز آخر كه نزديك تشكيل مجمع بود، احساس كرد كه استدلالهاي ما مورد قبولتر است.
زنگ زد به من و شروع كرد به هندوانه زير بغل من گذاشتن كه تو يكي از مديران لايق و لوطي و فلان و بهماني و... گفتم خوب بيا جلسه بگذاريم. جلسه را گذاشتيم و ديديم، نه! به هرحال با اين لوطيگري نميشود اين مسئله را حل كرد. رفتيم در مجمع توضيح دادم. ضمنا يادداشت باشگاهها را هم آن موقع من روي ميز اعضا گذاشتم. آن لحظهاي كه آقاي صفايي فراهاني رفت حرف بزند و استدلال كند و شروع حرفهايش را هم زوم كرد روي اين دو تا باشگاه كه ما پول را براي آنها ميخواهيم كه آقاي هاشمي بهش گفت صبر كن، شما ميگويي براي اين دو تا باشگاه ميخواهيم، اينها كه خودشان نامه دادهاند گفتهاند نميخواهيم، شما چه ميگوييد ديگر؟
خوب مجمع اصلا اين را ساقط كرد، اما اين وقت ما را گرفت این در حالی بود در حین مدیریت بحران های مذکور باید به توسعه سازمان می رسیدم و به یاری خدا يكي پس از ديگري شبكههاي داخلي و خارجي راه ميافتاد.خوب اين راهاندازي پشتيباني ميخواست، ارز ميخواست، ريال ميخواست تجهيزاتي ميخواست كه خريداري بشود و بيايد در داخل كشور تا اينها خريداري بشود.
ديگر اين بساط ها كه جواب نميگفت، ميآمدند در بحثهاي محتوايي گیر ميدادند كه آقا مدير كل فلان بخش فلان استان شما فلان كار را كرد. ما چك ميكرديم، حتي از استاندار خودشان چك ميكرديم. او هم ميگفت نه اينطور نيست. خود اين 10 روز وقت ما را ميگرفت و ما بعدش به استاندار ميگفتيم خوب آقا تو زنگ بزن اين را بگو به آقایان.
يعني بسياري از استانداران 2 خردادي، اطلاعات غلطي كه در تهران توليد ميكردند كه ذهن آقاي خاتمي را مشوش كنند را تکذیب می کردند، وقتي ما چك ميكرديم، ميديديم كه...
خوب نزديكهاي 18 تير اينها هدفشان را گذاشتند روي صدا و سيما. در آن ايام مرحوم آقاي فردين هم فوت كرده بودند، اما جماعت مسجد بلال اشتباهي مرتكب شده بود آنها آمده بودند پيشاش و اجازه خواسته بودند كه مجلس ختم فردین را آنجا بگيرند و ايشان هم موافقت كرده بودند كه مجلس ختم را آنجا بگيرند.
جريان برانداز آمده بود كه از اين كار استفاده ابزاري بكند و در مجلس هفتم آقاي فردين از فراوانی جمعیت استفاده کرده يك نمادي از برخورد با صدا و سيما را به نمايش بگذارد. ما وقتي متوجه شديممن 48ساعت نخوابيدم تا يك سيستمي را طراحي بكنم كه هم اين مجلس برگزار شود و هم جريان برانداز استفاده خودش را نبرد.
سخنران برايشان درست كردم، قاري برايشان درست كردم، آدم ريختم آنجا را پر كرديم و......
ماجرای دیگر این که به تحريك يكي از دوستان مجاهدين انقلاب، تصميم گرفتند چند روز قبل از 18 تير اغتششاشگران که آن روزها در میدان محسنی دست به تحرکاتی می زدند،بريزند و صدا و سيما را تصرف كنند.
اما صدا و سيما مملو از بچه حزبالهيها بود. پنج هزار تا بچه حزبالهي آنجا بود كه اينها ميتوانستند تهران را حفظ كنند، چه برسد به صدا و سيما.
به من خبر دادند ميآيند ساختمان رادیو در میدان ارك را بگيرند. من فقط به بسيج صدا و سيما گفتم كه ارك را مراقبت كنند، دو ساعت بعد خبر دادند 2 هزار تا از بچههاي بسيج صدا و سيما آنجا هستند و هيچ كس نيست كه اينها باهاش طرف بشوند.
خوب بعد آمدند اين «سيماي لاريجاني خاموش بايد گردد» و تبديل كردند به شعار. در آن ايام ما هم به توسعه ميرسيديم، هم به تامين منابع قطع شده ی مالي صدا و سيما ميرسيديم و هم به پرسنل كه آنها قصدشان اين بود كه اغتشاش ايجاد كنند درشان و هم من حداقل بيش از هزار سخنراني بهعنوان تبیین مواضع واقعي جمهوري اسلامي در سراسر كشور انجام دادم، بيش از 100 تا 150 سخنراني در مراکز گوناگون سپاه كشور انجام ميدادم، بهويژه در مراکز حفاظت اطلاعات سپاه كه بهعنوان هادي سياسي ميرفتم صحبت ميكردم و شرايط كشور و چگونگي وضعيتي كه بهش دچار بوديم را توضيح ميدادم كه دوستان ما بدانند.
اين وسط حوادث ديگري هم خود به خود رخ ميداد كه بعضيهايشان دست خود ما نبود. واقعا يك بخش زيادي از برنامهسازي اصلا در اختيار مديران اصلي صدا و سيما نيست، الان هم نيست. يعني اگر كسي در این جور موارد يقه آقاي ضرغامي را بگيرد، بيخود گرفته. مديران صدا و سيما خيلي خيلي گردن كلفت باشند يك طبقهبندي بكنيد، يك بخشي از برنامههاي جهتده اثرگذار را تحت کنترل داشته باشند.
منتها چون يك بدبيني شديدي تبليغ كرده بودند، بين صدا و سيما و دولت دوم خرداد، اگر يك برنامه به نفع دولت هم ساخته ميشد، آنها ميگفتند نه! اين برنامه را هم به یک دوز و کلکی ساخته اند.
خود آقای خاتمی بیش ترین دوستانشان در حوزه فرهنگ بودند و این ها دور و اطراف آقای خاتمی را گرفتند و برای ایشان کار کردند، نمونه اش آقاي محمد علی ابطحي، خوب آقای ابطحی کارمند صدا و سیما بود. این آقای ابطحی حدود یک سال قبل از انتخابات آمد پیش من، گفت فلانی: شما که انتخابات را می برید. آقای ناطق هم که رئیس جمهور است ولی من یک پیشنهاد برای شما دارم. گفتم بگو: گفت در لبنان یک رسمی است هر کس دولت را می برد، روسای جمهور سابق و احزاب مختلف را برای تشکیل کابینه دعوت می کند و از آنها نظرخواهی می کند و درآخر هر که را خودشخواست را می گذارد در کابینه، من پیشنهاد می کنم شما این کار را بکنید. که بعداً البته خودشان این پیشنهاد را عملی کردند. رفقای ما را یکی یکی دعوت کردند، از این ها ليست گرفتند، بعد همه اسامی را تحریم کردند. این برنامه را یک سال قبل از انتخابات آقای ابطحی به من گفت. خیلی از همکاران صدا و سیمایی ما از دوستان نزدیک آقای خاتمی بودند، از دوستان نزدیک آقای ابطحی بودند، از دوستان نزدیک آقای انوار، آقای بهشتی، آقای حیدریان و .... بودند.
بهر حال جریان سیمای لاریجانی طرح شد و شروع کردند در مجامع دانشگاهی علیه صدا و سیما جو ساختن که صدا و سیما فلان است و بهمان.
تا این که بحث کنفرانس برلین پیش آمد. تقریباً نقطه پاشیدن 2 خرداد را من از زمان پخش کنفرانس برلین می دانم. 2 خرداد آن جا آسیب دید و دیگر نتوانست خودش را جمع بکند.
این آقای قرقی که الان در نیویورک است آن موقع در برلین بود. جالب است در آن زمان هر دستگاهی یک نفر را به عنوان نمونه ملی به دولت معرفی می کرد. ما این آقای قرقی را معرفی کردیم سازمان امور اداری و استخدامی وقت و آنها اصلاً اسم ایشان را در آن لیست نگذاشتند. چرا؟ چون فکر می کردند آقای قرقی گزارش برلین را تهیه کرده و فرستاده .
و یا همین قصه آقای حسینیان و مرکز اسنادمرکز اسناد جای خیلی خوبی است و تولیدات خوبی هم دارد ولی به شدت مظلوم و غیر آشنا بود در مردم، ایشان مشرف شدند پیش بنده ، ایشون به ما گفت یک قدری ما را تبلیغ کنید، که ما این کار را کردیم و تمام کتاب هایشان فروش رفت و تا اين حد كه ایشان بعدا به ما گفت یک قدری با کنترل ما را تبلیغ کنید کتاب کم می آوریم. البته ایشان هم بزرگواری کردند و محبت من رو پاسخ دادند. یعنی در دوران وزارت کشور، محبت من را ایشان با کرامت پاسخ دادند که من لازم می دانم ازایشان تشکر کنم.
یا خیلی ازدستگاه های دیگر مملکت، نیازهایشان را دولت تامین نمی کرد و ما با رعایت قوانین و مقررات شرعی و قانونی به آن ها کمک می کردیم.
به خاطر اینکه دولت می دانست اگر به آن ها کمک بکند و نیازهای آن ها رفع بکند این ها کار خودشان را بهتر انجام می دهند،برای همین تلاش می کرد از همان امکانات محدودی که قبلاً داشتند هم کم کنند.
کار آنتنی صدا و سیما یک بخش بود،کار پشت صحنه صدا وسیما یک بخش دیگر.
مثلاً یکی از این روزنامه ها که در این ایام خیلی به من محبت کرد، خوب قرار بر این شده بود که ما یک کمکی به این روزنامه بکنیم، اما مدیر مسئول این روزنامه حاضر نشد در برابر پولی که می گیرد چک بدهد. با آقای دکتر لاریجانی صحبت کردیم، من گفتم من این کار رو نمی کنم، کسی که حاضر نیست پول نقد بگیرد و یک چک امضا کند بدهد، من این کار را نمی کنم. خلاصه به من زنگ زد و با زبون مازندرانی گفت که ما با هم همشهری هستیم و فلان و بهمان، گفتم داداش ؟ قربون شکلت، هم شهری بودن و رفیق بودن همه این ها به کنار، پوست بزغاله 7 سناره . من حاضر نیستم خلاف قانون، خلاف شرع بکنم. چون این طور که من میدونم دارم می جنگم اگر یک دانه گاف توی سیستمم باشد، این را از کوه هیمالیا هم بالاتر می برند و پرچمش را می زنند بالای آن.ایشون هم این ایام هر چه گیرش می آمد توی روزنامه اش می زد، راست، دروغ .... هر چه.
یا بعضی از خبرگزاری ها که می خواستند از اسلام و انقلاب دفاع کنند ولی منابعش را نداشتند خوب ما می توانستیم به این ها از یک جایی وام بدهیم. خوب می دادیم.
کار پشت صحنه صدا و سیما در جمع کردن سیستم مدیریت برای دفاع از انقلاب، بیش تر از کار روی آنتن بود.
آن شبی هم که آقای حسینیان آمده بودند در برنامه چراغ، اولاً قرار نبود ایشان بیایند، بعد هم آن چیزی که آقای پورمحمدی صدا و سیما بارها برای من نقل کرد از آن داستان این بود که ایشان قول داده بودند اصلاً راجع به موضوع قتل های زنجیره ای حرف نزنند. خوب ایشان رفتند و شروع کردند؛ اول و دوم و سوم و حرف های خودشان را زدند. آقای پورمحمدی می گفت من بیرون کادر ایستاده بودم و عبای ایشان را می کشیدم که بیایند بیرون اما شیخ مقاومت می کرد و حرف می زد و من که دیدم زورم نمی رسد، برنامه را قطع کردم و برنامه دیگری رفتم.
مهمان اصلی ما هم ایشان نبودند، گمانم مسیح مهاجری بود که چون نیامد و ایشان دم دست بودند آمدند. آقای پورمحمدی می گوید به ایشان گفتم چون این ور و آن ور راجع به این موضوع صحبت کرده اید، دلیل نمی شود که این جا هم راجع به آن حرف بزنید که او هم قبول کرد که حرفی در این باره نزند که آن قضیه موجب شد که دولت هم آن موضع را گرفت و گفت رئیس سازمان صدا و سیما دیگر حق ندارد در جلسات هیئت دولت شرکت بکند.
از آن طرف هم دولت آقای شریعت مدار و شمع خانی را تعیین کرده بود که مثلاً بیایند میانجیگری و حکمیت بکنند.
من در اتاق آقای لاریجانی نشسته بودم دیدم این ها آمدند و انگار منتظرند که من بروم بیرون و حرف نمی زنند من هم پرروگری کردم و نشستم.
بعد شروع کردند، دیدم دنبال این اند که مثلاً یک عذرخواهی از ما بگیرند،آقای شریعت مدار، می گفت این، آقای شمع خانی هم همین طور. خلاصه ما هم پروگی کردیم و نشستیم و گفتیم، این نه! این نه!
خود این هم یک دعوایی شد و قرار شد من بروم با اعضای کابینه حرف بزنم و برایشان توضیح بدهم. مثل آقای جهانگیری وزیر صنایع، آقای عبدالعی زاده وزیر مسکن، رفتم برایشان توضیح بدهم که بابا قضیه اینجوری است، اصلاً ما در کار نبودیم، آخر چرا هر موضوعی پیش می آید، فکر می کنید که ما در قصه ایم! در رسانه این اتفاق خیلی راحت می افتد.
شبکه 4 داشت یک مستند حیات وحش پخش می کرد ظاهراً لابه لای نوار یک تکه از نوار آقای خاتمی بوده است. هم زمان که مستند راجع به ببراست، شیراست (نمی دانم) دارد پخش می شود دفتر رئیس جمهور را می شورانند که آقا صدا و سیما باید انحلال پیدا کند.
من رفته بودم منزل، دیدم آقای لاریجانی زنگ زد گفت آقا بیا سازمان، گفتم برای چه؟ من تازه آمدم، کار دارم. موضوع را تعریف کرد و گفتم خوب معاون محترم سیما را بفرست برود دیگر. گفت نه! اون ها نمی توانند، تو باید بیایی. من رفتم آن جا، دیدم مرحوم آقای هنردوست که روابط عمومی، زیر نظرش بود دارد می لرزد. آقای پورحسینی مدیر شبکه 4 که هنوز هم مدیر است گرفته و منقلب ایستاده است.
من دیدم یک وضعی شده، همه حال ها گرفته و هیچ کس نیست اوضاع را مدیریت کند، تدبیر کند، انگار که دنیا به آخر رسیده و همه باید دراز بکشیم و بمیریم.
ما دیدیم سیستم تلفن گویای سازمان که مردم زنگ می زنند اعتراض می کنند به صدا و سیما که مثلاً شما چرا این کار را کردید، با یک سری عبارات سخیف و تندی پر شده و به مردم پاسخ می دهد و طبق معمول به جای اینکه بگوید پیغام شما دریافت شد، توهین های تندی به رئیس جمهور مملکت و همه می کند!
من تا این پیام را شنیدم ، اولا حق را دادم به دفتر رئیس جمهور که اینقدر ناراحت شده بودند. به خاطر اینکه به حدی عبارات سخیف بود که من فکر نکنم هیچ ایرانی وطن پرست، مسلمان حاضر باشد چنین حرف هایی را بزند. من فوری معاون فنی را صدا زدم 4-3 تا کارشناش فنی بفرستد و از ایشان پرسیدم آیا امکان این وجود دارد که کسی از بیرون بتواند وارد سیستم بشود، پیام قبلی را حذف بکند و پیام خودش را بگذارد؟ بررسی کردند گفتند بله! به نظر من آن را منافقین گذاشته بودند.
تهیه کننده آن فیلم یک برادر یزدی بود که صیغه ی عقد او با همسرش را آقای خاتمی خوانده بود. یعنی تهیه کننده ما به قدری به آقای خاتمی معتقد بود که تلاش کرد از رئیس جمهور وقت بگیرد که صیغه عقدش را ایشون بخوانند.
من گفتم خوب، اگر ایشون این کار رو علیه شما کرده پس یقه اش را بگیرید. اگر ما بهش دستور دادیم، خوب ازش بپرسید،خلاصه یک هفته دو هفته ای این داستان پیش آمده بود.
خوب ما با توطئه های فراوانی که این ها می کردند تلاش می کردیم از این طرف بچه های حزب اللهی سراسر کشور را تر و خشک کنیم و تقویتشان بکنیم،شاید من برای تمام استان ها، 10 جلسه، 20 جلسه، 30 جلسه رفته باشم که برای بچه حزب اللهی ها صحبت بکنم تحلیل بکنم و این ها رو آماده بکنم تا از بین این ها اون کسی که شرایط رای آوردن دارد را برای مجلس هفتم انتخاب کنیم. همین کار را هم کردیم و هر کار دیگری که از دستمان بر می آمد.
این ها یک گوشه کوچکی از کارهایی بود که آن جا در آن هشت سال انجام گرفت و من فکر می کنیم، کمترین کاری است که برای انقلاب می توانستم انجام بدهم و انجام دادم و حتی بدهکار انقلاب اسلامی هستم،منتها خیلی از دوستان در آن روز ها حیا می کردند.آقای لاریجانی صراحتاً می گفت آقای ضرغامی بی عرضه است، لیبرال است، و اگر مقابل کمیته تحقیق و تفحص باشد می رود با آن ها می سازد و ما دچار مشکل می شویم و صدا و سیما آسیب می بیند و آقای ضرغامی نباید این کار را بکند، شما باید خودت باشی.
خوب هر کاری در سازمان پیش می آمد من باید انجام می دادیم.
دعوا با دولت، من باید می رفتم سراغش. تامین منابع، من باید می رفتم سراغش. کمک به حزب اللهی ها، من باید می رفتم سراغش. جذب نیروی انسانی حزب اللهی، من باید می رفتم سراغش. مدیران شکست خورده و دایناسورهای نسل قدیم حزب اللهی،من باید می رفتیم سراغش.پس طبیعی بود که میزان دشمنی جریان 2 خرداد نسبت به من شدت و حدت اش به وفور بالا بود.
ادامه دارد...
منبع: نظام آباد
از لحن و مطالب آقای صدیقی در نماز جمعه اخیرتهران و لحن آقای جنتی در نماز جمعه هفته پیش و نیز برخی گفتارهای دیگر که بر خلاف یک سال گذشته فاقد رجزخوانی برای سبزها، بخصوص بزرگان جنبش سبز، و تهدید آنها بود می توان پی برد که دستورالعمل جدیدی تدوین و به ائمه جمعه داده شده است و آن اینکه باید در صفوف متحد جنبش سبز که به رغم همه فشارها و تهدید ها روز به روز مستحکم تر شده است رسوخ کرد و فاصله انداخت. حقیقت این است که گستردگی و انسجام جنبش سبز حاصل برخورد رادیکال حاکمان با معترضان به نتیجه انتخابات از یک سو و پایداری و ایستادگی سران جنبش بر مواضع حق طلبانه و پیوستگی وثیق آنان با مردم بوده است. آنها همه گونه فشاری را بر رهبران جنبش وارد آورده اند ولی نتیجه ای نگرفته اند. همه گونه رفتار خشنی را با مردم انجام داده اند ولی نتیجه نگرفته اند. جنبش سبز روز به روز عمیق تر و منسجم تر شده و امیدش به پیروزی بیشتر. سخنرانی سردار مشفق را گوش بدهید. انگار دارد به تعدادی از نیروها گزارش پیروزی داده و به آنها برای ادامه حرکت بصیرت می دهد. آن سخنان مربوط به پائیز گذشته است. زمانی که آنها کار را تمام شده می دانستند. ولی اکنون می بینند نه تنها کار جنبش سبز تمام نشده است بلکه بنظرشان می آید که کار خودشان ساخته است. طرح بحث مکتب ایران و مکتب اسلام که مهندس موسوی هشیارانه آن را جنگ زرگری نامید و افشا کرد نیز این هشدار را به ما می دهد که با ترفند جدیدی روبرو هستیم و باید مراقب باشیم. آنها صفوف متحد ما را هدف قرار داده اند.
جنبش سبز یک سازمان، حزب یا تشکیلات نیست که عضوگیری کند و یا کسی برای عضویت دیگری در آن تصمیم گیری کند. هر کس که بخواهد، هر آن می تواند عضوی از جنبش سبز باشد کافیست باور داشته باشد نتایج اعلام شده برای انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری واقعی نبوده است و فرد اعلام شده به عنوان رئیس جمهور، منتخب مردم نیست، و بر این اساس با سایر مردم در اعتراض قانونی و مسالمت جویانه به آن نتیجه و تبعات آن همراه و یا حد اقل همدل بوده باشد و یا بشود و یا اینکه اکنون حقوق شهروندی و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مطالبه کند. بنابراین عضویت و همراهی با جنبش سبز به دیدگاه و خواست خود هر فرد بستگی دارد و نه دیگری ، و نیز کسی نمی تواند دیگری را از همراهی با جنبش منع کند و یا حضورش را در جنبش نفی نماید.
جنبش سبز بیشمار است. این جنبش در عین حالی که متنوع و متکثر است باید از هر گونه انقسام در حرکت بپرهیزد. چه بسا آنها بخواهند با نرمش خود ما را قسمت کنند. باید مراقب آن باشیم و از آن بپرهیزیم. این کار جز با هماهنگی امکان پذیر نیست. شاخص هماهنگی نیز جز رهبران جنبش بخصوص مهندس میر حسین موسوی نمی تواند باشد.
محمود احمدی نژاد که هفته گذشته در مصاحبه فرمایشی با شبکه خبری بین المللی متعلق به نظام، پرس تی وی، مدعی شده بود فتنه 88 با کمترین هزینه جمع شده است و منتقدان دولت او چندان محبوبیتی ندارند در آخرین درخواستی که به شورای امنیت ملی ارائه می دهد از این شورا می خواهد مصوبه ای مبنی بر عدم انعکاس اخبار میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خاتمی در مطبوعات به تصویب برسانند. امری که هرچند با مخالفت اکثریت اعضای شورا مواجه می شود اما این امر مانع از این نیست که وزارت ارشاد دولت احمدی نژاد نامه ای در ابتدا خطاب به روزنامه های کشور و سپس خبرگزاری های ایسنا و ایلنا صادر نماید و از آنها بخواهد که از آوردن خبر یا تصویر آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی خودداری کنند.
از آنجا که وزارت ارشاد راساً و به صورت سرخود طق قانون اجازه ندارد مطبوعات را به چاپ یا عدم چاپ مطلبی مجبور کند وقتی مستند قانونی این درخواست مورد سئوال قرار می گیرد وزارت ارشاد شفاهاً و به دروغ این مطلب را به مصوبه شورای عالی امنیت ملی ارجاع می دهد. هرچند در نامه هم از ملاحظه "مراجع ذی صلاح امنیتی" گفته می شود و اینکه بازتاب خبر این افراد دارای آثار منفی می باشد.
یک سال پس از برگزاری انتخابات 88 و کودتای انتخاباتی سپاه و دولت احمدی نژاد که به فراگیرشدن جنبش سبز منجر شد دولت احمدی نژاد در هر مناسبتی که قرار بود معیار فراگیری جنبش سبز مورد سنجش قرار گیرد از قرار گرفتن در معرض امتحان خودداری کرد. آخرین آن هم تقاضای برگزاری مجوز راه پیمایی سالگرد انتخابات بود که هرچند در ابتدا وزارت کشور کودتاگران ژست ارائه مجوز را داد اما در نهایت جرات آن را پیدا نکرد که با ارائه مجوز در رقابت با سبزها قرار گیرد.
احمدی نژاد و دولت او در عین حال هرچند در هر مناسبتی از خاموشی فتنه 88 می گویند اما هنوز در هر مناسبتی شهر را در اختیار سپاه و بسیج قرار می دهند و ابایی ندارند که چماقداران خود را در گوشه و کنار شهر به حالت آماده باش نگاه دارند. از این رو اگرچه دولت کودتا و حامیان وی از شکست سبزها می گویند اما با اینحال و یک سال پس از اتفاقات سال 88، از آوردن نام رهبران سبز هم هراسان هستند و از هر مناسبتی استفاده می کنند تا به نوعی سبزها و رهبران آنها را در مضیقه قرار دهند. توگویی آنها خودشان هم در باطن خود و مطابق نظرسنجی های گسترده مسئولان امنیتی از محبوبیت رهبران سبزها آگاه هستند و آنچه که به نام خاموشی فتنه سبز می گویند توهمی است که برای روحیه خود و طرفداران معدودشان به آن محتاج هستند.
از این رو احمدی نژاد هرچند مدعی دولت 25 میلیونی است و از سویی تظاهرات 3 میلیونی سبزها در روز دوشنبه 25 خرداد ماه را با مقایسه رای 14 میلیونی میرحسین موسوی مورد طعنه قرار می دهد اما فراموش می کند تا به یاد آورد در هر دیداری که به مناسبت سفرهای استانی مخصوصاً پس از انتخابات 88 انجام می دهد با استقبالی خجالت آور مواجه می شود. عکس های سفرهای استانی احمدی نژاد و خبرهایی که به خصوص عکاسان و گزارشگران سفرهای استانی رئیس دولت به خصوص در رسانه های نسبتاً مستقل منعکس می کنند به خوبی صحت این امر را نشان می دهد. از این رو عجیب نیست که احمدی نژاد و دولت کودتایی او از هر بهانه ای برای به فراموشی سپردن جنبش سبز و رهبران آن استفاده می کنند. امری که هرچند در کوتاه مدت و به ظاهر مفید است اما کودتاگران را در خوابی خرگوشی فرو خواهد برد تا زمانیکه موسم امتحان فرا رسد که البته چندان دیر هم نخواهد بود.
منبع:
ندای سبز آزادی
بگمانم علت اصلي غلبهً سنت در ايران را نه در ضعف مدرنيتهً ما، بلکه درقدرت سنت ما بايد جست. سنت ما بيشک از سنت اروپا بسا جان سخت تر و و ريشه دار تراست. سه دليل محکم که سنت ما را جان سخت تر و ريشه دار تر از سنت اروپا مي کند عبارتند از شکوفايي تمدنهاي قوم محور بعد از انقلاب کشاورزي در خاورميانه (در زمانيکه آب و هواي خاورميانه هنوز گرم و خشک نشده بود و اروپا هنوز سرد بود). دوم شکوفايي تمدن و فرهنگ ايراني از ايلامي ها، مادها و هخامنشيان تا ساسانيان، و سوم دوران پس از اسلام ( بويژه دوران کوتاه شکوفايي علمي و فلسفي دوران اسلامي در اوايل دوران عباسي). بنابراين چالش اصلي پيش روي ايرانيان اينست که از يک بعدي نگري، چسبيدن يکجانبه به يک بعد از سنت ( مثل پان ايرانيسم و پان ترکي و پان عربي و غيره، که در زمان شاه به پان ايراني روي خوش نشان داده مي شد و اين مسئله به عکس العمل هاي متقابل دامن زد، در جمهوري اسلامي به سنت اسلامي پر بهاداده شده و دو وجه ديگر سنت، يعني سنت و فرهنگ قومي و نيز ميراث تمدن ايراني مورد ظلم و بي مهري قرار گرفته و به حاشيه رانده شده است). براي آشتي دادن بين سنت و مدرنيته در ايران، تلاش و سرمايه گذاري عظيم، بويژه دولتي، لازم است (که متأسفانه نه در دوران پهلوي و نه در دوران کنوني همت و هميت آن پيدا نشد و عمدهً کار تحقيقي مربوط به ايران شناسي، اسلام شناسي و مردم شناسي معتبر در رابطه با ايران، در خارج از کشور به همت متخصصين انگشت شمار دلسوز، آنهم با کمترين امکانات و حمايت ها انجام گرفته است.) با پيروزي انقلاب ضد سلطنتي که شعار نه شرقي و نه غربي داشت، جاي آن داشت که دست اندر کاران با گرد هم آوردن ايران شناسان، اسلام شناسان، متخصصين مسائل قومي و جمعيتي ايران، راز بقاي اين کهن ديار را از زواياي گوناگون مورد وارسي و موشکافي قرار داده، و از اين طريق، راه درست و موفقيت آميز آشتي با مدنيته را باز مي يافتند. فقدان چنين تلاش و هميت همه جانبه اي باعث شده و مي شود که ايران و ايراني در بحران هويت فرو رود، نه گذشتهً خود را بدرستي بنشاسد و نه راه جلو و رو به آينده براي خود متصور ببيند. در چنين فضايي از بحران هويت است که انواع خود باختگي ها و افراط و تفريط هاي قومي، فرهنگي، مذهبي و ايدئولوژيک بستر و زمينهً رشد پيدا کرده و مجال بروز و رشد پيدا کرده آيندهً مردم و مملکت را تيره و تار مي سازند. اجانب و بدخواهان ايران نيز از همين وضعيت بيشترين سوء استفاده را کرده و مي کنند و به قصد ماهي گرفتن از آب گل آلود بر آتش اختلافات قومي، مذهبي و ايدئولوژيک در درون جامعه دامن ميزنند. تازمانيکه چنين سرمايه گذاري و مطالعهً ريشه اي در ايران صورت نگيرد، علوم انساني ايران مذهب گزيده و ايدئولوژي زده باقي خواهد ماند.
در همين رابطه است که وضعيت رابطهً حوزه و دانشگاه در ايران اهميت ويژه اي پيدا مي کند. حوزه نمايندهً سنت اسلامي-ايرانيست و درواقع ميراث مدرسه هاي نظميه خواجه نظام الملک است که به اولين دانشگاههاي جهان معروفند و سنت عبا و عمامه گذاشتن آن در دانشگاههاي مدرن اروپا و آمريکا تقليد شده و به شکل يونيفرم مراسم فارغ التحصيلي امروز درآمده است. منتها همانطور که لابد مي دانيد مدارس نظميهً خواجه نظام الملک يک اشکال عمده داشتند که در دعواي اشعري - معتزله، به تبعيت از سلاجقه و خلفاي عباسي که به جانب اشعري گرويدند، در اين مدارس معتزله را محروم کردند و در دروس آن نه تنها اسلام معتزله بلکه فرقه هاي ديگر سني و نيز شيعيان جايي نيافتند. ضمناً از همين مدارس اسلامي بروايت اشعري بود که درب علم و فلسفه در جهان اسلام تخته شد و دوران انحطاط و قرون وسطاي اسلامي شروع شد. بعداً، در دوران صفوي، همان روايت اشعري از تشيع، در ايران تبليغ و به دين رسمي تبديل شد. روايت اشعري توجيهات لارم براي تحميق و کنترل توده ها را در اختيار حاکمان قرار داده و مي دهد. اگر مدرنيتهً ايران براي مدت طولاني به تعويق نيافتاده بود،اي بسا امکان داشت که با معرفي علوم مدرن در حوزه ها، چالش سنت و مدرنيته زودتر، سازنده ترو با هزينهً کمتر حل شود، فکر مي کنم در هر حال و شرايطي گريزي نيست جز اينکه که تلاش شود که دانشگاهها را با سنت و حوزه ها را با مدرنيته آشتي داد. ضمناً منظور از سنت تنها همان گرايش متحجرين مذهبي (ادامه اشعري) نيست، سنت ايران سه بخش اصلي (گذشتهً قومي، گذشتهً تمدني، و گذشتهً علمي، فلسفي و فرهنگي قبل از آريايي ها، از آريايي ها تا دوران اسلامي، و از دوران اسلامي تا کنون را شامل مي شود.
اولويت دموکراسي
در موردعلل به تعويق افتادن پروسهً گذار به دموکراسي در ايران، عدم همدلي و همفکري روشنفکران، عدم همگرايي و همکاري نيروهاي سياسي و خلاصه مشکلات موجود بر سر راه همبستگي ملي بسيار گفته شده است. شک نيست که گفتمان دموکراسي تنها پارادايمي است که مي تواند بيشترين ميزان همدلي، همگرايي و همبستگي را بين روشنفکران، نيروهاي سياسي و بنابراين مردم ايران ايجاد کند. بحث دموکراسي اين روزها مورد توافق هم بسياري در درون حاکميت، تا رأس نظام است، هم مخالفين و اپوزيسيون آن، منتها هرکس شرط خاص خودش را دارد. رويکردهاي موجود به دموکراسي در ايران بدليل شرط و شروط سياسي و ايدئولوژيک از هم متمايز مي شوند. اهم آنها عبارتند از: دموکراسي ولايي، اسلاميون (مذهبيون)، جمهوريخواهان، سکولارها، سوسياليست ها، ليبرال ها، ملي گراها، مشروطه خواهان، و سلطنت طلب ها. تحفه اينکه هرکدام از اين گرايشات از سايرين مي خواهد که زير چتر او، و با پذيرش شرط و شروط سياسي و ايدئولوژيکش، به وحدت و همبستگي دست يابد! مشکل اين رويکرد اينست که ما ايرانيان اول به ايدئولوژي هاي خود چسبيده و بعد شعار دموکراسي مي دهيم وبعبارتي دم خروس اين دموکراسي خواهي قلابي و ايدئولوژيک در مواضع و نوشته هاي باورمندان آنها بوفور يافت مي شود. آقاي خامنه اي مي گويد دموکراسي به شرط ولايت فقيه، مجاهدين خلق مي گويند دموکراسي به شرط رهبري ايدئولوژيک و راه و رسم آنها، سلطنت طلب ها مي گويند، دموکراسي با سلطنت، متقابلاً جمهوري خواهان مي گويند دموکراسي با جمهوري، سکولارها مي گويند دموکراسي بشرط سکولاريسم (نو)، قوم گرايان مي گويند دموکراسي با تجزيهً ايران و استقلال قومي و ... بيچاره دموکراسي که در اين ميان بي دفاع مانده است. اگر قرار بر تحميل راه حلي بر راه حلهاي ديگر است چرا شعار دموکراسي مي دهيم؟ مگر نه اينکه دموکراسي کم هزينه ترين شيوهً حل همين اختلافات در عرصهً اداره و حيات سياسي و اجتماعي است؟ معتقدم دموکراسي و حقوق بشر را بايد در صدر نشاند، اول دموکراسي بعد هر تعلق خاطر قومي، مذهبي و ايدئولوژيک؛ بنظر اين قلم، دموکراسي بده و بستان فکري و سياسي بين نيروهاي مختلف را قاعده مند مي کند. بدون تن دادن به اين رسم شناخته شده و تجربه شدهً بازي، هرکس ساز خودش را مي زند و نتيجه آن نه سمفوني و هارموني، بلکه صداهاي ناخوشايند و گوشخراش است. فقط و فقط با اولويت دادن به دموکراسيست که امکان ديالوگ و تصميم و انتخاب دموکراتيک بين جمهوري و يا سلطنت ، سکولار و يا مذهبي، فدرال و يا تمرکز گرا، مدرن و يا سنتي، توسعه يافته و يا عقب ماندگي، نه با گلوله و جنگ بلکه در ديالوگ و رقابت و انتخابات سازنده، براي کشور فراهم مي شود.
جنبش سبز و شرايط کنوني
راه اندازي نيروگاه اتمي بوشهر، پروژه که بدليل صرف ميلياردها دلار سرمايهً مردم ايران، هيچ دولتي در ايران، نمي توانست از آن رويگردان باشد، جاي خوشحالي دارد. مشکل اصلي زمانيست که برنامهً هسته اي اولاً، سمت و سوي نظامي پيدا کند و دوماً، مثل نفت، بجاي خدمت به رشد و پيشرفت، به اهرمي در خدمت استبداد و جلوگيري از دموکراسي در ايران بدل شود. اين بازگشايي مي تواند به دامي براي رفتن بسوي جنگ تبديل شود چنانچه سياست هاي سرکوب در داخل و تنش و بحران سازي در خارج احمدي نژاد ادامه يابد. متقابلاً مي تواند به نقطه عطفي به نفع مردم و دموکراسي در ايران، و د ر نتيجه به صلح و ثبات و پيشرفت منطقه کمک کند، چنانچه حاکميت بتواند سخن مخالفانش را بشنود و در درون با جنبش سبز و در بيرون با آمريکا و اروپا بطور مستقيم مذاکره و اعتماد سازي کند.
در نوشتهً قبلي به چهار رويکرد متفاوت در مقابل رژيم پرداخته شد که عبارت بودند از اصلاح طلبان دروني نظام که به مبارزات مسالمت آميز قانوني، پارلماني و انتخاباتي متکي اند، دوم، رفرميست هاي بيروني نظام که به مقاومت مدني مسالمت آميز متکي اند، سوم، سرنگوني طلبان؛ و چهارم، افراطيون تجزيه طلب قومي و تماميت خواه ايدئولوژيک. با بالاگرفتن شايعات مربوط به امکان حمله به ايران، برخي بر اين عقيده اند که باند احمدي نژاد با گفتمان مهدويت دارد شرايط ظهور امام زمان را فراهم مي کند تا ايران را در پيشواز از او به آتش بکشند. قوم گرايان افراطي و بازماندگان شيخ خزعل و سيد جعفر پيشه وري هم بوي کباب شنيده و براي تکه پاره کردن ايران دم گرفته اند. در اين ميان، بخشي از سران نظام و امامان جمعه به دلجويي و وحدت با رهبران جنبش سبز توصيه کرده اند. بهترين تغييرات به نفع مردم و مملکت نيز هميشه زماني رخ مي دهد که حاکمان (به جبر و يا باختيار) بجاي منطق نظامي صرف (افراطيون متحجر) که فقط به سرکوب و حذف فيزيکي و سياسي و اجتماعي غير خودي متوسل مي شود، راه و رسم موفق تر و کم هزينه تر و علمي تر ادارهً يک کشور در دنياي امروز را بيشتر ياد بگيرند و به قواعد آن تن دهند، يعني که با منتقدين و مخالفين خود نه بعنوان دشمن، بلکه رقيبي باحق و حقوق و شانس مساوي وارد ديالوگ و رقابت سازنده شوند و قضاوت را هم به راي مردم بسپارند. فکر مي کنم که جنبش سبز بايد بيشترين استفاده را از شرايط کوتاه آمدن احتمالي حاکمان، در مقابل فشارهاي داخلي و بين المللي برده و شرط و شروط خود (مانند تضمين انتخابات آزاد، آزادي زندانيان سياسي، آزادي مطبوعات و نهادهاي مدني، محاکمهً قاتلان و شکنجه گران، و دلجويي و حمايت از آسيب ديدگان) را در صدر درخواست ها و شروط خود قرار دهند. در همينجا اشاره کنم که مشکل اصلي حاکميت هنوز بلد نبودن بکارگيري راه و روشها و قاعده مند کردن سازو کارهاي مدرن و پيشرفته بمنظور مديريت امور در عرصه هاي مختلف است. در کشورهاي پيشرفته مطبوعات و نهادها و نيز انتخابات آزادند و از قواعد عام و يا خاص خود پيروي مي کنند. در ايران چون حاکميت اين قاعده مند سازي را بلد نيست، خصوصي سازيش تبديل به اختصاصي سازي مي شود، انتخاباتش تبديل به انتصابات مي شود، نهادهاي مدني اش هيات سينه زني مي شوند و اهالي مطبوعاتش يا زندانيند و يا زندانبان.
منبع: بلاگ نویسنده
جلسه ی رسیدگی به اتهامات مهدی خدایی، فعال حقوق بشر صبح امروز یکشنبه در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در این جلسه که نماینده ی دادستان و آرش کیخسروی، وکیل این زندانی سیاسی نیز حضور داشتند اتهاماتی از جمله اخلال در امنیت کشور از طریق عضویت در گروه غیر قانونی و فعالیت تبلیغی علیه نظام از سوی ریاست دادگاه عنوان شد.
مهدی خدایی در این جلسه علاوه بر رد کردن تمامی اتهامات، از جمله عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در زمان بازداشت، فعالیت خود را صرفا در راستای دفاع از حقوق بشر دانست.
آرش کیخسروی با اشاره به اصل 26 قانون اساسی ضمن رد اتهام اخلال در امنیت کشور از طریق عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران اعلام داشت این گروه حقوق بشری غیرقانونی نیست، زیرا که از سوی هیچ دادگاهی تا کنون مورد محاکمه قرار نگرفته و غیر قانونی اعلام نشده است.
هم چنین در این دادگاه برخی از ایمیل های شخصی آقای خدایی از سوی قاضی مصداق جرم شناخته شد.
آرش کیخسروی در پایان جلسه برای موکل خود به صورت شفاهی درخواست صدور قرار وثیقه نمود که با توجه به پرونده ی قبلی مهدی خدایی در شعبه 15 دادگاه انقلاب که بر اساس آن به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده بود، این درخواست از سوی قاضی مقیسه رد شد.
مهدی خدایی که یازدهم اسفندماه سال گذشته همزمان با سناریو سازی بر علیه فعالین حقوق بشر عموما و اعضا و مسئولین مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران خصوصا، بازداشت شده است، هم اکنون در بند 2 الف سپاه پاسداران در یک سلول دو نفره به همراه حسین رونقی ملکی نگهداری می شود.
مهدی خدایی که دبیر اسبق انجمن اسلامی شهر ری نیز می باشد، با توجه به قریب به شش ماه بلاتکلیفی در بند دو الف از وضعیت روحی مساعدی برخوردار بوده است.
کانون صنفی معلمان (طیف صنفی) با ارسال بیانیه به خبرگزاری هرانا، نسبت به افزایش حقوق شش درصدی انتقاد کرده و آنرا از نرخ تورم هم پائین تر دانستند.
متن این بیانیه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به قرار زیر است: به نام خداوند جان و خرد
بیانیه کانون صنفی معلمان (طیف صنفی )
در مورد افزایش شش درصدی حقوق
افزایش شش درصدی حقوق یا یک مویز و چهل قلندر
سالها معلمان و فعالان صنفی آنان با تحمل هزینه های مادی و معنوی خواهان تصویب و اجرای قانون پرداخت هماهنگ بودند . سرانجام در سال 1386 قانون مدیریت خدمات کشوری توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید اما اجرای آن نیزبه تعویق افتاد . با وجود مغایرت این قانون با خواسته های معلمان ( استثناهای زیادی در این قانون وجود دارد ) تعدادی فعالان صنفی و معلمان خواهان اجرای آن شدند تا بالاخره قانون مذکور هر چند به شکلی ناقص به اجرا در آمد .
طبق نص صریح ماده 125 قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب 8/7/86 چنین مقدر شد که : "حداقل افزایش سالیانه ی [ حقوق کارکنان دولت ] به اندازه ی نرخ تورمی است که از طرف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام گردد. " همچنین ماده 150 قانون برنامه چهارم اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مقرر داشته که دولت موظف است حقوق کارکنان و بازنشستگان دولت را طی برنامه چهارم و در ابتدای هر سال برای تمامی رشته های شغلی ، متناسب با نرخ تورم افزایش دهد .
امسال متاسفانه علیرغم افزایش سرسام آور قیمت خدمات مختلف اعم از کرایه تاکسی، مترو، ویزیت پزشک ها، قیمت دارو، در مان در بیمارستان های عمومی و خصوصی و نیز ارزاق عمومی نظیر گوشت، مرغ ، مواد لبنی تا میوه و سبزی جات که در بازارهای میوه و تره بار عرضه می شوند و در روزنامه ها نیز بارها در مورد افزایش و گرانی قیمتها نوشته و گفته می شود فقط 6 % به حقوق شاغلان و بازنشستگان دولت افزوده شد و خانواده هایشان بدون این که ( دکترای اقتصاد ) داشته باشند تورم و گرانی به مراتب بیش از افزایش حقوقشان را با تمام پوست و گوشت خود احساس کردند ! به قول شاعربزرگوار و استاد پیش کسوت جامعه شناسی زنده یاد سعدی :
این شکم بی هنر پیچ پیچ صبر ندارد که سازد به هیچ
افزایش شش درصدی حقوق که حتی از نرخ تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی ( 9 / 9 % ) نیزکمتر است ضرب المثل " یک مویز و چهل قلندر " را تداعی می کند. آیا می توان این تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی را قبول کرد؟ درصورتی که تجربه ثابت کرده که هر سال حد اقل سه بار: در ماه های رمضان، محرم، و قبل از عید نوروزمواد خوراکی و به دنبال آن قیمت بقیه ی اجناس و خدمات بیش از ده درصد گران می شود و دود این گرانی ها به چشم کارکنان و حقوق بگیران رده پایین دولت می رود. آیا این افزایش شش درصدی حقوق با نص صریح قانون مصوب مجلس مغایرت ندارد ؟ اساسا این عدم تناسب بین افزایش حقوق کارمندان دولت و نرخ واقعی تورم در جامعه چه پیامد ها و اثرات ناگواری بر جامعه، زندگی مردم و خصوصاً کارمندان دولت به دنبال خواهد داشت ؟ استرس ناشی از تورم و گرانی بر کارکنان دولت که حقوقشان پاسخگوی خدمات صادقانه شان نیست آنها را نسبت به کار خود بی انگیزه نمی کند؟ امکان لغزش در مقابل نفسانیات و تمناهای غیر انسانی را دربرخی از آنها افزایش نمی دهد؟ بعضی ازافراد را برای رسیدن به اهداف فردی و اجتماعی به ارتکاب جرم نمی کشاند؟
اگر تاثیر عدم تناسب حقوق با نرخ تورم واقعی در کیفیت فعالیت معلمان و میزان بازدهی آموزش و پرورش که مهمترین و زیر بنائی ترین نهاد در تربیت نسل فردای جامعه است مورد بررسی قرار گیرد روشن می شود که فرایند آموزش و کیفیت آن به طور کامل به شرایط روحی و روانی کادر آموزشی و مخاطبین آنها و شرایط جامعه وابسته است . معلمان که نقش مهمی در زمینه بقاء و توسعه اجتماعی دارند به دلیل عدم امکان دستیابی به زندگی حداقلی به ناچار چند شغله می شوند ، آنگاه سطح کیفیت آموزش کاهش می یابد . دانش آموزان و خانواده های آنها که باید به دور از دغدغه های روانی و تنش های محیطی و اجتماعی در فرایند آموزش با تمرکز حواس کامل به صورت فعال شرکت نمایند تا کیفیت آموزش مطلوب تر گردد به شدت و سختی گرفتار فراهم آوردن معاش خود هستند. هم اکنون چهره های نزار دانش آموزان که ناشی از سوء تغذیه آنان و ناراحتی ها و استرس های خانوادگی و اجتماعی است در کلاس ها با نمود رفتاری افسرده یا پرخاشگر بازدهی کلاس درس را کاهش می دهند و دردناک تر از این هم زمانی است که برخی دانش آموزان یکی یکی مدرسه را ترک می کنند تا با کار کردن به اقتصاد خانواده شان کمک کنند . متاسفانه این مشکلات هر سال از سال قبل بیشتر و پیچیده تر می گردد. در نتیجه افت کیفیت آموزشی و افت تحصیلی قابل توجهی در مراکز آموزشی اعم از آموزش و پرورش و آموزش عالی را شاهد هستیم که بخش اعظم آن متوجه فشارهای اقتصادی ناشی از عدم تناسب افزایش حقوق با افزایش نرخ تورم واقعی در جامعه می باشد. البته این مشکل امسال نیست بلکه سالیان درازی است که ما گرفتار تورم های فزاینده در قیمتها ی اجناس و مایحتاج عمومی و عدم تناسب حقوق و دریافتی کارکنان دولت و بخصوص فرهنگیان با تورم هستیم.
برنمایندگان مجلس است که دولت را به اجرای قانون، یعنی افزایش حقوق کارکنان دولت ((به میزان تورم واقعی سالانه )) ملزم نماید و با نظارت مؤثر خود مانع افزایش مشکلات معلمان و سایر کارکنان دولت گردد .
کانون صنفی معلمان ( طیف صنفی )
برادر امیر جوادی فر، یکی از قربانیان کهریزک با تاکید بر اینکه پیش تر شکایت خود را از عاملین کهریزک عموما و قاضی مرتضوی خصوصا اعلام کرده اند خواستار محاکمه ی قضات خاطی، شد.
بابک جوادی فر، در گفتگو با گزارشگر هرانا اعلام کرد که این حکم به طور رسمی به ایشان ابلاغ نشده است و وی نیز ار طریق خبرگزاری ها آن را شنیده و دنبال کرده است.
وی در رابطه با نقش موثر قاضی مرتضوی در مورد فجایع رخ داده با اشاره به گزارش منتشر شده از سوی مجلس شورای اسلامی و پرونده ی سه هزار صفحه ای که در دادگاه انتظامی بررسی شد، گفت: "نقش قاضی مرتضوی در رابطه با انتقال بازداشت شدگان به کهریزک محرز شده و ما نیز شکایت خود را از وی به صورت رسمی اعلام کرده ایم. بر همین اساس قاعدتا بایستی یکی از سه نفری که حکم تعلیق گرفته است دادستان وقت تهران باشد."
برادر امیر جوادی فر در ادامه و طبق قانون خواستار محاکمه و مجازات تمام کسانی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم در این مسئله مشارکت داشته و دخیل بودند شد.
آقای جوادی فر در پاسخ سوال گزارشگر هرانا مبنی بر اینکه آیا ایشان تمایلی به پیگیری این مسئله از طریق دادگاه های بین المللی دارند اظهار امیدواری کرد که باتوجه به افشاگری های صورت گرفته و علنی شدن شهادت سه تن از بهترین فرزندان این سرزمین، عاملین مجازات شوند تا هیچ گاه نیاز به پیگیری از طریق دادگاه های بین المللی وجود نداشته باشد.
بابک جوادی فر با تاکید بر عمل پیشگیرانه در رابطه با جنایات صورت گرفته در بازداشتگاه(سوله) کهریزک گفت: "امیدواریم مجازات های در نظر گرفته برای مسببین این جنایات باعث جلوگیری از تکرار موارد مشابه شود و به توجه به اینکه بنده اولیای دم نیز نیستم اما به شخصه معتقد هستم که حتی اعدام یک یا دو نفر نیز قابلیت جلوگیری را ندارد."
وی در پایان نیز تاکید کرد: " ما هم چنان نیز امیدوار هستیم که در چهارچوب قانون به کلیه ی اتهامات ریز و درشت کسانی که به هر نحو در مسئله ی کهریزک نقش داشتند رسیدگی شود"
لازم به ذکر است که صالح نیک بخت، وکیل خانواده امیر جوادیفر، با بیان این خبر گفته است: پس از تعلیق این قضات، تمامی شاکیان این افراد می توانند با مراجعه به داسرای کارکنان دولت، شکایت خود را از این قضات، مطرح و پیگیری کنند.
وی هم چنین اعلام کرد که پرونده کهریزک با پایان مدت اعتراض متهمان، به دیوان عالی کشور ارجاع شده است.
"مردم صدای انقلاب شما را شنیدم."
این جمله ای است تاریخی که شاه در آغاز سقوط و پایان حکومتش به زبان آورد و چقدر دیر. سؤال این است که آیا واقعا شاه از ماهیت واقعی حوادثی که در جامعه در حال روی دادن بود، ناآگاه بود؟ پاسخ را می توان در توضیح زیر دستان به شاه در باره اوضاع جامعه یافت: گروهی اندک و اغتشاش گر می خواهند جامعه را به آشوب بکشند اما ما بر اوضاع مسلتیم. این روند ادامه یافت تا پس از رسیدن به شرایط بازگشت ناپذیر، شاه آن جمله تاریخی را گفت و دیری نپایید که حکومتش سقوط کرد و انقلاب به پیروزی رسید. همین توصیف (اغتشاش) را مسئولان جمهوری اسلامی هم درباره اعتراضات مردمی بکار می برند.
واقعیت آنست که در حاکمیتهای دمکراتیک و مردمی کانالهایی به نام رسانه های آزاد، احزاب منتقد و نهادهای مدنی(صنفی) وجود دارند که مسئولان را از نداها و اعتراضات مردمی آگاه می کنند. اما در حکومتهای استبدادی در نبود این کانالهای ارتباطی، سران حکومت تنها با گزارش نهادهای امنیتی و رسانه ها و مسئولان حکومتی از اوضاع جامعه خبر می گیرند. و البته طبیعی است که آنان چون خود مجری سیاستها هستند، در نبود منتقدان، ضعفها و ناکارامدیها و ستمهای خود به مردم را بازتاب نمی دهند.
متاسفانه در کشور ما نیز اوضاع چنین است. گروهی چسبیده گرد شیرینی قدرت و بهره مند از مواهب آن منتقدان و دلسوزان را با همدستی و دستور قدرت مطلقه از صحنه حاکمیت کنار زده اند. و بازار چاپلوسی، ریا ودروغ داغ است. و بیش از پیش سران حکومت را از واقعیات جامعه دور می کنند. البته این ناآگاهی هرگز از بار مسئولیت حاکمان کم نمی کند زیرا که آنان خود در پدید آمدن چنین شرایط خطرناکی دست داشته اند و بدان فرمان داده اند. این چرخه باطل ناکارآمدی، دوری از واقعیتها و نارضایتی مردم آنقدر ادامه می یابد تا کارد به استخوان برسد و سرانجامی جز سقوط نخواهد داشت.
نامه آقای نوریزاد به رهبری هم از از جمله انزارها وهشدارهای صادقانه و شجاعانه بود که انصافا حرف دل ملت است. البته امیدی نیست که از راههای معمول بدست رهبری برسد. زیرا وی تنها شنونده گزارشهای امنیتی و سخنان نزدیکان خود است. در دیدارهای عمومی هم شنونده موافقان و دستچین شدگان است و در موارد معدود مانند انتقاد یک دانشجوی شجاع به اوضاع کشور، نوع پاسخ رهبری متاسفانه اما نشان از ناآمادگی و بی میلی او در شنیدن انتقادات است. واز همه بدتر در راستای توجیه ناموفق وضع موجود بود. البته خوشبختانه هنوز هم در حکومت هستند معدود کسانی مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی که در جریان واقعیات جامعه و نارضایتی عمیق مردم است. همچنان که وی نامه تکان دهنده سردار حمزه کرمی را به رهبری رساند، می تواند و باید که از او بخواهیم آخرین نامه آقای نوریزاد را و آخرین هشدارهای مردم را به مخاطبش برساند.
امروز: در هشتمین روز بازگشت تاج زاده به زندان و تداوم بی خبری مطلق از وضعیت نگهداری و سلامت وی، فخرالسادات محتشمی پور با ارسال هفتمین عریضه خود به دادستان تهران، به وی التیماتوم داد که اگر تا شامگاه امروز خبری رسمی از وی دریافت نکند، فریاد مظلومیت وی را از هر طریق ممکن به گوش جهانیان خواهد رساند.
متن کامل این نامه در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم حبّب الی فیه الاحسان و کرّه الی فیه الفسوق و العصین و حرّم علی فیه السخز و النیران. بعونک یا غیاث المستغیثین
هفته نامه - اولتیماتوم
عریضه هفتم در یازدهم رمضان المبارک
از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی
به : دادستان تهران
سلام آقای دادستان
امروز درست یک هفته از بازداشت مجدد همسرم، یکی از شاکیان کودتاگران نظامی می گذرد و تا این لحظه من هیچ گونه خبر موثق و رسمی از وضعیت او ندارم. آن چه مرا بیشتر نگران می کند، کذب بودن اخباری است که جسته گریخته لابد برای آرامش دادن به ما، مبنی به حضور ایشان در بند 350 می رسید و من تماس نگرفتن او را جزئی از تنبیه همه اهالی بند که بیش از یک ماه است که ظالمانه دارد اعمال میشود، فرض می کردم اما دیشب یکی از عزیزان سبز استواری که چهارشنبه شب از آن عزتکده بیرون آمده به من گفت که همسرم را در بند 350 ندیده است!
آقای دادستان فورا دستور بدهید به من محل نگهداری همسرم را اطلاع دهند. همین امروز. همین حالا. راستش طاقت نیاوردم و حین نوشتن همین کلمات با دفتر معاونتان صحبت کردم. گفتم لطفا به آقای کامکار بفرمایید ما نگرانی داریم از این که ایشان بار دیگر به دست کودتاگران افتاده باشند و همان کثافت کاری های بعد از کودتا در انفرادی در موردشان اعمال شود. شما که مثل بعضی های دیگر مثل آن نماینده مقام پرست که رفت و شنید و آمد و گزارش کذب داد، قصد انکار ندارید آقای دادستان؟؟؟ شما که حتما همه چیز را از زبان خودشان شنیده اید و به زودی شکایت نامه های مربوطه را هم دریافت خواهید کرد.
آقای دادستان
من الان در شرایط روحی خوبی نیستم دوباره همان حالاتی که برخی آقایان بازجو و حتی خود شما کاملا با آن آشنا هستید به سراغم آمده و دارم سعی می کنم خودم را کنترل کنم تا اقدامی نسنجیده انجام ندهم. دیشب خواب عجیبی دیدم. در به در دنبال یک گوشی تلفن بودم برای تماس با همسرم و عده ای مرا تعقیب می کردند و مانع می شدند. در میان همین تعقیب و گریزها همسرم را در محلی دیدم که دسترسی به ما نداشت اما به من اشاره ای کرد و من به سویش رفتم و او آرام در گوشم گفت: چه کردی؟ نمی خواهی پیگیر کارها باشی و من سراسیمه از خواب پریدم و عرق شرم بر جبینم نشست که او در اسارت و عسرت و صعوبت به سر می برد و من به سفارش خودش قبل از بازگشت به زندان دارم سعی می کنم عادی سازی کنم برای آرامش خانواده!!!
نه آقای دادستان نه
این کار از عهده من بر نمی آید. زندگی ما هرگز عادی نبوده و نیست. درست مثل شما و قضات دیگری که هر شب خواب پرونده های روز را می بینید و چهره های مظلومین تا صبح جلوی چشمتان رژه می رود. اینک این منم. فخرالسادات محتشمی پور همسر قهرمان دلاور سید مصطفی تاجزاده، فرزند ملت، فرزند امام، خدمتگزار انقلاب و وطن عزیز که شرافتش را به دو روز زندگی خوش نفروخت و دینش را در گروی خوش آمد قدرت طلبان هواپرست نپسندید. اینک منم فخرالسادات همان پیرو زینب که شما نپسندیدید و مرا از آن منع کردید که مبادا منجر به جستجوی یزید شود و من در مقابل شما از ته دل اعلام کردم زینبی خواهم ماند تا دم مرگ. حالا باز هم هوای فریاد دارم بر سر هرچه ظلم و ظالم. فورا به من بگویید همسرم کجاست و دست پلید کدام نامحرمی بر او دراز است؟؟؟ این بار هر ضربه ای که بر تن بیمار او فرود آید پژواکش را تا بی کرانه ها خواهم رساند. بشکند دستی که بر روی سادات بلند شده و می شود و بر روی هر مظلوم گمنام بی پناهی در آن دهلیزهای مرگ. به از خدا بی خبران شکنجه گر بگویید امروز، فردای کودتای انتخاباتی نیست که قصد جان عزیزان ما کرده بودید و حضور میلیونی مردم در خیابان ها دستتان را میان زمین و هوا خشک کرد. و کینه آنان را به دل گرفتید و کردید آن چه نباید می کردید. امروز دیگر شکایت نامه از کودتاگران توسط 7 دلاور سرزمین اهورایی امضا شده و اگر مویی از سر عزیزان ما کم شود، مسئولیتش با آنان است که به بندشان کشیده اند و آنان که نقشه های شومشان را خود افشا کرده اند.
آقای دادستان می دانید که همسرم به تازگی جراحی دیسک کمر داشته و باید در شرایط و محیطی کاملا بهداشتی و استاندارد زندگی کند. گرفتاری گردن هم باقی است و نگران کننده چرا که پزشکان معالجش بنا به وظیفه انسانی در این مورد هشدارها داده اند. مسئولیت سلامتش با شما و همکارانتان است. و مسئولیت از نگرانی درآوردن خانواده اش نیز. شما اکنون گوهر گرانبهایی را در اختیار گرفته اید که اگر مراقبتش نکنید مدعیان زیادی را باید پاسخگو باشید. فرزندان تاجزاده فقط دو دختر مظلومش نیستند ما امروز فرزندانی به وسعت همه ایران داریم که باید پاسخگویشان باشید.
و کلام آخر این که گفته بودم اگر از همسرم بی خبر بمانم همه غیرمجازها از نظر شما، برایم مجاز خواهد شد و اگر بیم جان او را داشته باشم فریادم را از هر راه ممکن به گوش آزادگان جهان می رسانم آنان که اگر دین ندارند ولی آزادگی و شرف و انسانیت دارند و حرمت ماه های حرام مسلمانان را نگه می دارند. ما با هر رسانه ای که نگرانی های خانواده تاجزاده را از سلامت او انعکاس دهد، مصاحبه می کنیم مگر این که شرایط اطلاع رسانی سالم در درون این نظام عدل و برابری که متأسفانه حقد و کینه و نفرت جایی برای هم نوع دوستی و مهربانی و انصاف در دل برخی مسئولانش حتی در این ماه مبارک باقی نگذاشته، برایمان فراهم شود. حتی همان رسانه های دروغ پردازی که به مصلحت حرف تاجزاده برایشان حجت است تنها وقتی که حرف آنان را بزند و تأییدشان کند.
من تا شامگاه روز یازدهم برابر با هشتمین روز بازگرداندن همسرم به بند اسارت منتظر می مانم و مسئولیت عواقب بعدی با شماست.
بعونک یا غیاث المسغیثین
امروز: فخر السادات محتشمی پور، در هفتمین روز بازداشت مصطفی تاجزاده با نگارش هفتمین عریضه خطاب به دادستان تهران، هشدار داده است که تا فردا منتظر خبری از همسرش می ماند، اما در صورت عدم اطلاع مسئولیت عواقب بعدی با دادستان و قوه قضا ست.
همسر تاجزاده در این عریضه آورده است: این بار هر ضربه ای که بر تن بیمار او فرود آید پژواکش را تا بی کرانه ها خواهم رساند. بشکند دستی که بر روی سادات بلند شده و می شود و بر روی هر مظلوم گمنام بی پناهی در آن دهلیزهای مرگ. به از خدا بی خبران شکنجه گر بگویید امروز، فردای کودتای انتخاباتی نیست که قصد جان عزیزان ما کرده بودید و حضور میلیونی مردم در خیابان ها دستتان را میان زمین و هوا خشک کرد. و کینه آنان را به دل گرفتید و کردید آن چه نباید می کردید. امروز دیگر شکایت نامه از کودتاگران توسط 7 دلاور سرزمین اهورایی امضا شده و اگر مویی از سر عزیزان ما کم شود، مسئولیتش با آنان است که به بندشان کشیده اند و آنان که نقشه های شومشان را خود افشا کرده اند.
متن کامل این عریضه که در وبلاگ محتشمی پور منتشر شده، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم حبّب الیّ فیه الاحسان و کرّه الیّ فیه الفسوق و العصیان و حرّم علیّ فیه السخط و النیران. بعونک یا غیاث المستغیثین
هفته نامه
عریضه هفتم در یازدهم رمضان المبارک
از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی
به : دادستان تهران
سلام آقای دادستان
امروز درست یک هفته از بازداشت مجدد همسرم، یکی از شاکیان کودتاگران نظامی می گذرد و تا این لحظه من هیچ گونه خبر موثق و رسمی از وضعیت او ندارم. آن چه مرا بیشتر نگران می کند، کذب بودن اخباری است که جسته گریخته لابد برای آرامش دادن به ما، مبنی به حضور ایشان در بند 350 می رسید و من تماس نگرفتن او را جزئی از تنبیه همه اهالی بند که بیش از یک ماه است که ظالمانه دارد اعمال میشود، فرض می کردم اما دیشب یکی از عزیزان سبز استواری که چهارشنبه شب از آن عزتکده بیرون آمده به من گفت که همسرم را در بند 350 ندیده است!
آقای دادستان فورا دستور بدهید به من محل نگهداری همسرم را اطلاع دهند. همین امروز. همین حالا. راستش طاقت نیاوردم و حین نوشتن همین کلمات با دفتر معاونتان صحبت کردم. گفتم لطفا به آقای کامکار بفرمایید ما نگرانی داریم از این که ایشان بار دیگر به دست کودتاگران افتاده باشند و همان کثافت کاری های بعد از کودتا در انفرادی در موردشان اعمال شود. شما که مثل بعضی های دیگر مثل آن نماینده مقام پرست که رفت و شنید و آمد و گزارش کذب داد، قصد انکار ندارید آقای دادستان؟؟؟ شما که حتما همه چیز را از زبان خودشان شنیده اید و به زودی شکایت نامه های مربوطه را هم دریافت خواهید کرد.
آقای دادستان
من الان در شرایط روحی خوبی نیستم دوباره همان حالاتی که برخی آقایان بازجو و حتی خود شما کاملا با آن آشنا هستید به سراغم آمده و دارم سعی می کنم خودم را کنترل کنم تا اقدامی نسنجیده انجام ندهم. دیشب خواب عجیبی دیدم. در به در دنبال یک گوشی تلفن بودم برای تماس با همسرم و عده ای مرا تعقیب می کردند و مانع می شدند. در میان همین تعقیب و گریزها همسرم را در محلی دیدم که دسترسی به ما نداشت اما به من اشاره ای کرد و من به سویش رفتم و او آرام در گوشم گفت: چه کردی؟ نمی خواهی پیگیر کارها باشی و من سراسیمه از خواب پریدم و عرق شرم بر جبینم نشست که او در اسارت و عسرت و صعوبت به سر می برد و من به سفارش خودش قبل از بازگشت به زندان دارم سعی می کنم عادی سازی کنم برای آرامش خانواده!!!
نه آقای دادستان نه
این کار از عهده من بر نمی آید. زندگی ما هرگز عادی نبوده و نیست. درست مثل شما و قضات دیگری که هر شب خواب پرونده های روز را می بینید و چهره های مظلومین تا صبح جلوی چشمتان رژه می رود. اینک این منم. فخرالسادات محتشمی پور همسر قهرمان دلاور سید مصطفی تاجزاده، فرزند ملت، فرزند امام، خدمتگزار انقلاب و وطن عزیز که شرافتش را به دو روز زندگی خوش نفروخت و دینش را در گروی خوش آمد قدرت طلبان هواپرست نپسندید.
اینک منم فخرالسادات همان پیرو زینب که شما نپسندیدید و مرا از آن منع کردید که مبادا منجر به جستجوی یزید شود و من در مقابل شما از ته دل اعلام کردم زینبی خواهم ماند تا دم مرگ. حالا باز هم هوای فریاد دارم بر سر هرچه ظلم و ظالم. فورا به من بگویید همسرم کجاست و دست پلید کدام نامحرمی بر او دراز است؟؟؟ این بار هر ضربه ای که بر تن بیمار او فرود آید پژواکش را تا بی کرانه ها خواهم رساند. بشکند دستی که بر روی سادات بلند شده و می شود و بر روی هر مظلوم گمنام بی پناهی در آن دهلیزهای مرگ. به از خدا بی خبران شکنجه گر بگویید امروز، فردای کودتای انتخاباتی نیست که قصد جان عزیزان ما کرده بودید و حضور میلیونی مردم در خیابان ها دستتان را میان زمین و هوا خشک کرد. و کینه آنان را به دل گرفتید و کردید آن چه نباید می کردید. امروز دیگر شکایت نامه از کودتاگران توسط 7 دلاور سرزمین اهورایی امضا شده و اگر مویی از سر عزیزان ما کم شود، مسئولیتش با آنان است که به بندشان کشیده اند و آنان که نقشه های شومشان را خود افشا کرده اند.
آقای دادستان می دانید که همسرم به تازگی جراحی دیسک کمر داشته و باید در شرایط و محیطی کاملا بهداشتی و استاندارد زندگی کند. گرفتاری گردن هم باقی است و نگران کننده چرا که پزشکان معالجش بنا به وظیفه انسانی در این مورد هشدارها داده اند. مسئولیت سلامتش با شما و همکارانتان است. و مسئولیت از نگرانی درآوردن خانواده اش نیز. شما اکنون گوهر گرانبهایی را در اختیار گرفته اید که اگر مراقبتش نکنید مدعیان زیادی را باید پاسخگو باشید. فرزندان تاجزاده فقط دو دختر مظلومش نیستند ما امروز فرزندانی به وسعت همه ایران داریم که باید پاسخگویشان باشید.
و کلام آخر این که گفته بودم اگر از همسرم بی خبر بمانم همه غیرمجازها از نظر شما، برایم مجاز خواهد شد و اگر بیم جان او را داشته باشم فریادم را از هر راه ممکن به گوش آزادگان جهان می رسانم آنان که اگر دین ندارند ولی آزادگی و شرف و انسانیت دارند و حرمت ماه های حرام مسلمانان را نگه می دارند. ما با هر رسانه ای که نگرانی های خانواده تاجزاده را از سلامت او انعکاس دهد، مصاحبه می کنیم مگر این که شرایط اطلاع رسانی سالم در درون این نظام عدل و برابری که متأسفانه حقد و کینه و نفرت جایی برای هم نوع دوستی و مهربانی و انصاف در دل برخی مسئولانش حتی در این ماه مبارک باقی نگذاشته، برایمان فراهم شود. حتی همان رسانه های دروغ پردازی که به مصلحت حرف تاجزاده برایشان حجت است تنها وقتی که حرف آنان را بزند و تأییدشان کند.
من تا شامگاه روز یازدهم برابر با هشتمین روز بازگرداندن همسرم به بند اسارت منتظر می مانم و مسئولیت عواقب بعدی با شماست.
بعونک یا غیاث المسغیثین
امروز:دکتر حسام الدین ارفعی استاد دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف است. چند روز پیش دکتر سهراب پور بعد از سالها از ریاست دانشگاه شریف کنار رفت و دکتر روستا ازاد از طرف وزیر علوم به سرپرستی دانشگاه منصوب شد.ارفعی نامه زیر را برای روستاآزاد نوشت: همکار گرامی جناب آقای دکتر روستا آزاد این نامه را به عنوان عضوی از خانواده بزرگ دانشگاه صنعتی شریف می نویسم. دانشگاهی که از روز نخست تاسیس اثرش در کشور آشکار بوده است و سنتهای عمیقی را پایه گذاری کرده که بسیاری از آنها مورد بذیرش سایر دانشگاههای کشور قرار گرفته اند. این سنتهای عمیق و ریشه دار که با همت اساتید این دانشگاه شکل گرفته اند عامل اساسی درموفقیت ویژه ای است که دانشگاه ما بدان نایل آمده است. آنها ستونهای اصلی موفقیتهای علمی و اجتماعی خانواده ما هستند. فرو ریختن آنها به معنای از هم پاشاندن چهل سال کار و زحمت کسانی است که با دل بستن به ارتقاء علمی فنی واجتماعی کشور آجر به آجر بنای عظیم دانشگاه صنعتی شریف را بر پا کرده اند. ازاین رو از شما به عنوان عضوی از این خانواده انتظار می رود با احترام به این سنتها ریشه های آن را محکمتر سازید. به ویژه از شما انتظار می رود باز هم به عنوان عضوی از این خانواده بزرگ سنت انتخاب ریاست دانشگاه را محترم شمارید و تنها پس از اخذ رای همکاران دانشگاهی خود آنهم در صورت مثبت بودن نظرشان) که من به حصول آن اطمینان دارم( به قبول ریاست یا سرپرستی دانشگاه اقدام نمایید. مطمینا پشتوانه تایید و حمایت همکاران دانشگاهی شما بیش از هر حکم و حمایت دیگر اثرات سازنده در مدیریت سالم و روان دانشگاه خواهد داشت. اینجانب و بسیاری دیگر از آن می ترسیم که آغاز فروپاشی سنتهایی که نقش مثبت خود را در سالیان گذشته به خوبی نشان داده اند آغاز در غلطیدن این دانشگاه به سطح دانشگاه های متوسط کشور و منطقه باشدو آن را از جایگاه والا و منحصر به فرد خود به زیر آورد. اینجانب مطمین هستم که جنابعالی به عنوان عضوی دلسوزو توانا , در دانشگاه صنعتی شریف که در سمت معاونت پژوهشی منشاء اثرات مثبت بسیاری بوده اید هیچ تمایل و علاقه ای به این اتفاق ناگوار ندارید و اجازه نخواهید داد که این امر به دست شما صورت گیرد. لذا پیشنهاد میکنم مراسم تودیع آقای دکتر سهراب پور و معارفه شما تا بعد ازنظرخواهی از جمع همکاران دانشگاهی به تعویق افتد
امروز:جمعی از معلمان و آموزشیاران شاغل در آموزش و پرورش در اعتراض به عدم استخدام خود، در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند. تعدادی از معلمان و آموزشیاران دارای قرارداد کاری با آموزش و پرورش به دلیل قطع همکاری آنان پس از پایان یافتن مهلت قراردادهایشان در مقابل مجلس تجمع کردند. تجمع کنندگان می گویند که پس از پایان قراردادشان با آموزش و پرورش به آنها اعلام شده که دیگر نیازی به آنها ندارند. این درحالی است که آنها سابقه ۲ تا ۳ سال خرید خدمت دارند.
امروز:روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:تصریحات اخیر رئیس دفتر حفاظت منافع کشورمان در قاهره تحت عنوان دیپلماسی گندم برگرفته از دیپلماسی پینگ پنگ و یا فوتبال برای ایجاد جو و فضای حل مشکلات بین ایران و مصر بی تردید بیانگر عدم اطلاع و یا پافشاری بر چشم پوشی از تحولات جاری است. آیا خجالت آور نیست درحالیکه فرعون مصر کشورش را جولانگاه صهیونیستها و دلالی برای فروختن حقوق ملت مظلوم فلسطین و کشاندن آن به مسلخ مذاکرات مستقیم نموده این مقام سیاسی به این راحتی از نیاز مصر به گندم برای بیان نیاز کشورش به عادی سازی روابط دوجانبه صحبت میکند؟ در اینکه ملت ایران به ملت مصر در رفع نیازهایش کمک کند مسئله و مشکلی نیست اما اینکه چرا باید نیاز تبدیل به موضعی سیاسی آن هم در این مقطع شود باید از دستگاه دیپلماسی کشور که هنوز همان روال سابق بی خیالی را طی میکند سوال کرد؟
امروز:ماهنامه مدیریت ارتباطات در شماره چهارم خود گفتوگویی با کمال خرازی در مورد ستاد تبلیغات جنگ و قطعنامه ۵۹۸ انجام داده است.
نسل دوم و سوم انقلاب اگر پیگیر سیاست باشند، با شنیدن نام او یاد نیویورک، نمایندگی ایران در سازمان ملل و سمتش در دولت سید محمد خاتمی به عنوان وزیر امورخارجه میافتند و اگر هنوز هم پیگیر باشند، حتماً مطلع هستند که خرازی پس از پایان دولت دوم خاتمی با حکم مقام معظم رهبری عهدهدار ریاست شورایعالی راهبری روابط خارجی شد؛ شورایی که کهنهکاران دیگری نظیر علیاکبر ولایتی، علی شمخانی، محمد شریعتمداری و محمد حسین طارمی هم عضوش هستند. خرازی اما سالیان دورتر و در زمانه جنگ ۸ ساله در قالب مسئولیت مهم دیگری هم برای نظام جمهوری اسلامی ایفای نقش کرده است؛ مسئولیت ستاد تبلیغات جنگ؛ ستادی که به گفته خرازی و راویان دیگر قرار بود تبلیغات منفی خارجی را خنثی کرده و برای اذهان داخلی به منظور «دفاع مقدس» خوراک تبلیغاتی تهیه کند.
مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات با خرازی در فضایی دوستانه و مطبوع انجام شد و بدون تعارف گفت اگر پای جنگ و ستاد در میان نبود، گفتوگو نمیکرد.
خرازی در این مصاحبه درباره چرایی تعامل ستاد تبلیغات با رسانههای خارجی که از اهرمهای اصلی تبلیغات منفی علیه ایران در فضای بینالملل بودند، گفت که رمز موفقیت در سیاستخارجی و تبلیغات خارجی چگونه نفوذ کردن در سیستمهای موجود رقبا و دشمنان است.
ماهنامه مدیریت ارتباطات از او دلایل عدم حضورش در فضای رسانهای را جویا شد.... خرازی هم مثل بسیاری از همنسلان و همصنفانش دچار نوستالژی جنگ است و دلش نه برای جنگ که برای حال و هوای آن تنگ شده است.
خرازی در این مصاحبه در خصوص مدیریت اخبار رسانهها در زمان جنگ گفت: بیشتر وزارت ارشاد روزنامهها را کنترل و هدایت میکرد. طبیعتاً کار خبر در دروان جنگ باید سامان میداشت. البته این به معنای اعمال سانسور نبود، بلکه هدایت در کار بود تا مصلحتها رعایت شوند و در یک راستا کار انجام گیرد و تأثیر مثبت خود را بر افکار عمومی بگذارد. بنابراین تذکراتی به مطبوعات داده میشد که چرا ناهماهنگ خبری را منتشر کردهاند.
وی ادامه داد: البته آنها موظف بودند خبر را از خبرگزاری جمهوری اسلامی بگیرند که اخبارش زیر نظر ستاد تولید میشد، در غیر این صورت ممکن بود به جبههها آسیب برسد. به همین دلیل روزنامهها معمولاً از خودشان در زمینه جنگ تولید خبر نمیکردند. اگر خبر نادرستی میدادند، دشمن امکان سوء استفاده را داشت و میتوانست ضربه بزند.
خرازی در خصوص حضور خبرنگاران خارجی در ایران در دوران دفاع مقدس نیز گفت: طبعاً ما در داخل مشکلات زیادی نداشتیم و مردم به عنوان اعضای جبهه حضور داشتند و برای انعکاس اخبار جنگ در خارج و دفاع از حقوق مردم بود که تلاش زیادی میشد و از خبرنگاران خارجی حداکثر استفاده میشد. ما فضا را باز گذاشته بودیم که هر خبرنگار خارجی که آمادگی دارد در جبهه حضور پیدا کند. آنها نیز میآمدند و حتی برخی از آنها نیز کشته شدند. فکر کنم اولین خبرنگاری که کشته شد از رویترز بود که در غرب کشور کشته شد.
رئیس ستاد تبلیغات جنگ در پاسخ به این پرسش که ستاد درباره خبر پذیرش قطعنامه چگونه عمل کرد؟، گفت: در تنظیم خبر قطعنامه فضا خیلی سنگین بود و کسی باور نمیکرد که قطعنامه را پذیرفته باشیم، ولی به هر صورت خبر تنظیم شد، زیرا یکی از کارهای ستاد تنظیم خبرهای مهم بود.
خرازی در بخش دیگری از گفتو گوی خود با ماهنامه مدیریت ارتباطات در خصوص قطعنامه ۵۹۸ نیز توضیح داد: شورای امنیت سازمان ملل عملاً از صدام حمایت میکرد. اولین قطعنامهای که این شورا صادر کرد و درخواست آتشبس کرد، زمانی بود که دشمن هنوز در سرزمین ما بود و لذا ما قبول نکردیم و گفتیم دشمن باید از سرزمین ما بیرون برود و متجاوز مشخص و تنبیه شود ولی آنها از همان اول در صدد این نبودند که ببینند حق با کیست، بلکه میخواستند شرایط جبهه را به نفع صدام تثبیت کنند. همان قطعنامه ۵۹۸ را هم که دادند، در نهایت صدام را نجات میداد و هیچوقت در آن قطعنامه پیشبینی نکردند متجاوز موظف است حقوق کشوری که به آن تجاوز کرده است، بپردازد.
وی ادامه داد: در بند ۶ این قطعنامه آمده است که دبیرکل هیأتی را موظف میکند که بررسی کنند چه کسی متجاوز بوده و چگونه جنگ شروع شد و بند ۷ نیز میگفت دبیرکل باید هیأتی را به دو کشور بفرستد تا میزان خسارات دو طرف را معین کند و سپس قطعنامه میخواست که صندوقی بین المللی تأسیس شده و از وجوه آن خسارات طرفین جبران شود. شورای امنیت نمیخواست مشخص شود چه کسی متجاوز بوده و چه کسی باید غرامت بدهد، بلکه میخواست خسارات طرفین جبران گردد، آن هم از صندوقی که هیچ وقت تشکیل نشد و قرار بود کشورها در آن پول بریزند تا به طرفین داده شود. روح حاکم بر این قطعنامه این بود که جنگ را تمام کنند و صدام را نجات دهند.
وی تصریح کرد: این هنر دیپلماسی ایران بود که پس از جنگ از همین فضای نامطلوب، براساس شرایط پیش آمده پس از حمله عراق به کویت استفاده و کاری کند که صدام توسط دبیرکل سازمان ملل به عنوان متجاوز معرفی شود. در زمانی که من نماینده ایران در سازمان ملل بودم، تلاش زیادی انجام گرفت تا آقای «دکوئیار» دبیرکل وقت سازمان ملل هیأتی برای بررسی علل وقوع جنگ تشکیل داد و در نهایت هیأت مزبور اعلام کرد که رژیم عراق جنگ را آغاز کرده است و بنابراین عراق کشور متجاوز است.
خرازی با بیان اینکه با قطعنامه ۵۹۸ نمیتوان از عراق غرامت گرفت، افزود: شورای امنیت که تحت سلطه آمریکا و سایر کشورهایی بود که در دوران جنگ به صدام کمک میکردند، اقدامی در برابر گزارش دبیرکل انجام نداد، در حالی که گرفتن غرامت نیاز به صدور قطعنامه دیگری داشت که با اشاره به گزارش دبیرکل، عراق را موظف به پرداخت غرامت کند.
امروز:مدیر عامل اتحادیه زنبورداران با اعلام کاهش ۸۰درصدی تولید عسل در سال جاری از عدم حمایت دولت از این صنعت انتقاد کرد و گفت: البته هیچ نیازی به واردات عسل نداریم زیرا از سالهای گذشته موجودی کافی وجود دارد. به گزارش فارس، عفت رئیسی اظهار داشت: امسال ۸۰ درصد کاهش تولید عسل داریم در حالی که در سالهای گذشته حتی صادرات نیز داشتیم. وی افزود: مصرف سرانه در کشور ۴۵۰ گرم و تولید کل کشور در سالهای گذشته ۴۶ هزار تن بود اما برای امسال هیچ پیشبینی نمیتوان کرد. رئیسی گفت: با اینکه تولید در کشور به شدت کاهش یافته اما هیچ نیازی به واردات نداریم زیرا از سالهای گذشته موجودی کافی وجود دارد. رئیسی، دلیل کاهش تولید عسل امسال را ریزگردها و گرمای بیشتر هوا عنوان کرد و گفت: عمر گلها کوتاه است و گرمای هوا آنها را از بین میبرد، مراتع هم به شدت تخریب میشود و مزارع هم مرتب سمپاشی میشود از سوی دیگر ریزگردها هم امسال مانع بزرگی برای این صنعت بود. رئیس اتحادیه زنبورداران گفت: میانگین تولید عسل از کندو ۱۴-۱۳٫۵ کیلوگرم است، این رقم امسال به ۲ تا ۵ کیلوگرم کاهش یافته است در حالی که حداقل ۸-۷ کیلوگرم برای بقای زنبور در کندو عسل نیاز است. وی با انتقاد از سیاست دولت در عدم تخصیص بودجه گفت: برای ماهیان زینتی بودجه اختصاص میدهند اما برای این صنعت که ۶۰ هزار زنبوددار دارد و ۳۰۰ هزار فرصت شغلی بدون آلودگی ایجاد میکند، بودجهای در نظر گرفته نشده است. وی افزود: ارزش افزوده این شغل ۱۴۳ برابر کشاورزی است. رئیسی گفت: در کشورهای دیگر به خاطر جابجایی کندوها برای هر کندو ۴۵۰-۱۵۰ دلار یارانه در نظر میگیرند زیرا نقش موثری در گردهافشانی دارد در حالی که در کشور ما از تولید عسل هم حمایتی نمیشود. وی افزود: بعد از سال ۸۶ وضعیت اسفناکی به واسطه خشکسالی و سرمازدگی برای صنعت زنبورداری به وجود آمد. رئیس اتحادیه زنبورداران گفت: بهرغم تغییرهای مکرری که از همان سال برای در نظر گرفتن اعتبار و نجات این صنعت انجام شده اما تاکنون حمایتی صورت نگرفته است. این در حالی است که هیچ ردیف اعتباری برای این صنعت وجود ندارد. رئیسی با بیان اینکه این صنعت نیازمند ردیف اعتبار است گفت: همه مشکلات صنعت زنبورداری امروز مربوط به نبودن حمایت و ردیف اعتباری است.
امروز:وزیر امور اقتصادی و دارایی با درخواست بازنشستگی غلامرضا حیدری کردزنگنه مدیرعامل سازمان خصوصی سازی موافقت کرد. به گزارش مهر، با پذیرش درخواست بازنشستگی غلامرضا کردزنگنه از مدیرعاملی سازمان خصوصی سازی توسط وزیر امور اقتصادی و دارایی، پیمان نوری مدیرعامل بانک رفاه کارگران جایگزین وی در این سازمان خواهد شد. گفته می شود وزیر امور اقتصادی و دارایی قصد دارد در حکمی، کردزنگنه را به عنوان مشاور خود منصوب کند. مراسم تودیع و معارفه مدیرعامل سازمان خصوصی نیز در روزهای آینده برگزار میشود. سازمان خصوصی سازی به عنوان سازمانی نو پا با مسائل و مشکلات عدیده ای مواجه است، در عین حال به شدت نیز زیر ذره بین مجلس قرار دارد، ضمن اینکه اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی به عنوان یکی از مهمترین برنامه های اقتصادی در دستور کار این سازمان است. غلامرضا حیدری کردزنگنه از اوایل شروع به کار احمدی نژاد در دولت تاکنون ریاست سازمان خصوصی سازی را برعهده داشته است. وی پیش از این سمت، رئیس کل سازمان امور مالیاتی کل کشور بود.
امروز: مسوولان دولت نهم در توضیح چرایی فوریت اجرای طرح بنگاههای زودبازده به این موضوع اشاره میکردند که در سالهای بعد (منظور همان سالهای 1386 تا 1389)، کشور با ورود وسیع نیروی کار به بازار مواجه خواهد شد که ضروری است طرحهایی برای اشتغال این نیروها تنظیم شود. جهرمی، وزیر وقت کار از ورود سالانه یک میلیون و 200 هزار نیروی کار جدید به بازار کار خبر میداد و مدعی بود که با ایجاد سالانه حداقل یک میلیون و 200 هزار شغل میتوان به کاهش نرخ بیکاری در کشور دست یافت.
امروز دیگر جهرمی در مسند کار ننشسته است، اما آمار نشان میدهد که طی 4 سال گذشته که قرار بود 4 میلیون و 800 هزار شغل جدید در کشور ایجاد شود، بلكه تعدادی شغل از مشاغل موجود کشور كاسته شده است.
بنا به آمار رسمی کشور، جمعیت فعال ایران در سال 1385 برابر با 23 میلیون و 466 هزار نفر اعلام و نرخ بیکاری، 11.3 درصد اعلام شد. مطابق این آمار در سال 1385 حدود 20 میلیون و 814 هزار شاغل در کشور وجود داشت. طبق آمار اعلامی از سوی مرکز آمار ایران، نرخ بيكاري سال 1386 با 0.7 درصد كاهش نسبت به سال 85 به 10.6 درصد رسيد. اين نرخ در بهار سال 86 برابر 10.7 درصد، تابستان 9.9 درصد، پائيز 9.8 درصد و زمستان 11.9 درصد بود. با توجه به جداول بانک مرکزی که جمعیت فعال سال 1386 را 23 میلیون و 579 هزار نفر اعلام میکرد، مشخص است که 21میلیون و 103هزار نفر در این سال شاغل بودهاند.
سال 87؛ اشتغال عقبنشینی میکند
اوایل سال 1388، مركز آمار ايران نرخ بيكاري سال 87 كل كشور را 10.4 درصد اعلام كرد كه نسبت به سال 86 كاهش نشان ميداد. در این گزارش با اعلام نتايج طرح آمارگيري از نيروي كار در زمستان 1387 تصريح شده بود که بررسي نرخ بيكاري افراد 10ساله و بيشتر نشان ميدهد 12.5 درصد از جمعيت فعال (شاغل و بيكار)، بيكار بودهاند. بررسي روند تغييرات اين نرخ حاكي از آن است كه اين شاخص، نسبت به زمستان 1386 معادل 0.6 درصد و نسبت به پاييز 1387 حدود 3 درصد افزايش داشت. با احتساب جمعیت فعال در این سال؛ یعنی 22 میلیون و 892 هزار نفر معلوم میشود که 20 میلیون و 511 هزار شغل در روزهای پایانی سال 1387 وجود داشته است.
سال 1388؛ عقبنشینی دولت در برابر نرخ بیکاری
گزارش مرکز آمار ایران درباره طرح آمارگیری نیروی کار در سال 1388 نشان میداد که از جمعیت فعال 23 میلیون و 840 هزار و 676 نفری کشور، 11.9 درصد برابر 2 میلیون و 839 هزار و 973 نفر بیکار بودند که نشان میداد 21 میلیون و 703 شغل در کشور وجود داشته است. به عبارتی در این سال تنها حدود 490 هزار شغل به مشاغل کشور افزوده شده و لذا نرخ بیکاری در کشور 1.5 درصد افزایش داشته است.
در تازهترین گزارش مرکز آمار درباره نرخ بیکاری در فصل بهار سال 1389 عنوان شده است که از جمعیت فعال 24 میلیون و 204 هزار و 201 نفری در ایران، 3 میلیون و 525 هزار و 640 نفر بیکار و 20 میلیون و 678 هزار و 551 نفر دارای حداقل یک ساعت کار در هفته بودهاند. این به این معناست که در 3 ماه نخست سال 1389 که قرار است طبق دستور شورای عالی اشتغال در این سال یک میلیون و 100 هزار فرصت شغلی ایجاد شود، نه فقط شغلی ایجاد نشده است بلکه 322 هزار و 152 شغل نیز از بین رفته است؛ یعنی برای دستیابی به اهداف دولت، باید در 9ماه باقیمانده، یک میلیون و 422 هزار شغل در کشور ایجاد شود که امری بسیار دشوار به نظر میرسد.
مقایسه آمار فوق در محدوده سالهای 1385 تا پایان بهار سال 1389 نشان میدهد که در سال 1386، تعداد 289 هزار شغل و در سال 1388، حدود 490 هزار شغل به مشاغل قبلی کشور افزوده شده و در سال 1387، 592 هزار شغل از مشاغل موجود از بین رفته و در 3 ماه نخست سال 1389 نیز 322 هزار شغل دیگر از دست رفته است. به عبارت دیگر از ابتدای سال 1386 تا ابتدای تابستان 1389، نه فقط شغلی افزوده نشده است، بلکه بیش از 135 هزار شغل نیز از دست رفته است. البته شکی نیست که تعدادی شغل طی این سالها ایجاد شده است، ولی از بین رفتن برخی مشاغل و تفاضل مشاغل ایجاد شده به مشاغل از بین رفته عدد 135 هزار شغل را نشان میدهد که فاجعهای برای کشور محسوب میشود.
صنعتی که زمینگیر است
مطابق آمار مرکز آمار ایران در پایان سال 1385، صنعت کشور با در اختیار داشتن 6 میلیون و 604 هزار و 909 فرصت شغلی سهم 31.7 درصدی در اشتغال کشور داشت. در پایان بهار سال 1389، بخش صنعت با در اختیار داشتن 6 میلیون و 446 هزار و 217 فرصت شغلی برابر با 31.2 درصد اشتغال کشور، نشان میدهد که نه فقط در این مدت شغلی در صنعت مازاد بر مشاغل از بین رفته ایجاد نشده است، بلکه تفاضل مرگ و میر مشاغل و مشاغل ایجاد شده تراز منفی 158 هزار و 692 را نشان میدهد که بیانگر بیماری مزمن کشور در بخش صنعت است. این آمار در حالی است که طی این سالها همواره بر رشدهای بالا در صنعت کشور تاکید شده است.
طرحی نو در اندازیم
آمار فوق متعلق به یک بازه زمانی 39 ماهه است. به عبارتی طرحهای اشتغالزایی دولت نهم مجموعاً در 39 ماه مورد اشاره، تعدادی شغل ایجاد کرده و تعدادی از مشاغل را از بین برده است که البته کفه ترازو به سمت مرگ و میر مشاغل بوده است، بهطوریکه ماهانه حدود 3 هزار و 500 فرصت شغلی در تفاضل مشاغل ایجاد شده و از بین رفته از کف کشور رفته است. این در حالی است که هنوز هم دولت دهم از عزم جدی خود برای ایجاد یک میلیون و 100 هزار شغل در سال جاری خبر میدهد. اگر روند حرکتی ایجاد اشتغال در برنامههای دولت دهم مشابه دولت نهم باشد، قطعاً روند مذکور ادامه خواهد یافت، مگر اینکه طرحهایی پختهتر و با نظارت دقیقتری در راه باشند، طرحهایی که با بررسیهای کارشناسی، علاوه بر ایجاد شغل، قادر باشند تا مشاغلی ایجاد کنند که ضمن پایداری، از حداقل استانداردهای لازمه چون بیمه و حداقل حقوق برای شاغلان آنها برخوردار باشند.
امروز:سردبير روزنامه رسالت معتقد است : در بين اصولگراين درك مشتركي از سياستهاي فرهنگي وجود ندارد. امير محبيان در گفتوگو با خبرنگار ايلنا ، در تحليل خود از ميزان انطباق سياستهاي فرهنگي دولت با مباني اصولگرايي است، تصريح كرد: ظاهرا سياست فرهنگي دولت با توجه به تمام تحليلها از آن ، منطبق با رويكردهايي است كه اصولگرايان پيش گرفتهاند. وي در ادامه افزود: واقعيت آن است كه اصولگرايان هيچ گاه به صورت شفاف و مكتوب سياستهاي مجزايي از سياستهاي كلي نظام در حوزه سياست فرهنگي منتشر نكردهاند، لذا نميتوان قضاوت خاصي در اين گونه موارد ارائه كرد. محبيان اضافه كرد: اما اخيرا مواردي وجود دارد كه باعث بروز شكافهايي ميان دولت و لايههاي مهمي از اصولگرايان مثل روحانيون شده است و اين اختلافات به خاطر آن است كه درك مشتركي در خصوص اين سياستها وجود ندارد. وي اظهار داشت: ترديدي نيست كه هم در دولت و هم در اصولگرايان در حوزه گسترش پندارهاي نيك و هم چنين رفتارهاي مناسب تحت عنوان امر به معروف و بازداشتن از اقدامات ناپسند با عنوان نهي از منكر توافق وجود دارد ، اما پيرامون چگونگي اجراي آن هنوز به وفاق كامل نرسيدهاند و شاهد بروز اختلافاتي در اين حوزه هستيم. محبيان با بيان اينكه ممكن است اين اختلافات برخواسته از مشكلاتي باشد كه اجراي آرمانها در عمل پديد آورده است، اذعان داشت: به نظر ميرسد بهتر است اصولگرايان واقعيتهاي اجرايي براي پيشبرد سياستهاي فرهنگي را در نظر بگيرند. وي افزود: دولت نيز بايد همواره آن آرمانها را در نظر داشته باشد و با واقع بيني آنها را وادار نكند كه در برخي موارد واقعيتهاي ناپسند را چون حقيقت بنگرند. محبيان با بيان اينكه در اين راستا اصولگرايان ميتوانند با كمك تجربيات اجرايي دولت، زمينه اجرايي شدن بيشتر آرمانها را فراهم كنند ، اضافه كرد: در عين حال آرمانگرايي اصولگرايان ميتواند به دولت كمك كند تا واقعيتها را ببيند و اشكالات را اصلاح كند. محبيان در پايان با اشاره به اينكه مجموعا تجربيات و آرمانهاي دولت و اصولگرايان ميتواند در اين راستا راهگشا باشد، خاطرنشان كرد: در اين راستا هيچ كدام به تنهايي نميتوانند به گونهاي عمل كنند كه مثلاً اصولگرايان به آرمانهاي قابل اجرا و يا دولتيان به واقعيتهاي غير آرماني اتكا كرده و عملا در هر دو حالت از اصول فاصله بگيرند.
امروز:معصومه ابتکار معاون رییس جمهوردر زمان دولت خاتمی و عضو شورای شهر تهران در وبلاگ جدیدش نوشت: امروز بعد از ۴۳۱ یادداشت در وبلاگ ابتکار سبز که به مناسبت انتخابات شوراها در ۱۳ آذر ۸۵ ایجاد شد، آن را مسدود شده یافتم. ابتکار سبز اما حضور صمیمی خوانندگان، چه همفکران و چه منتقدان را تجربه کرد و طی این مدت حدود ۱۱۰۰۰۰۰ بازدید و بیش از ۱۰۰۰۰ کامنت داشت. باید از همراهی همه این یاران تشکر کنم. به خصوص در این مدت پرشین بلاگ را میزبانی خوب یافتم و لازم می دانم از مدیران دلسوز آن به خصوص آقای مهدی بوترابی که برای تقویت شهر ایرانی مجازی و حفظ حقوق شهروندان آن از هیچ کوشش و فداکاری دریغ نکرده است، قدردانی کنم . وبلاگ ابتکار سبز دو بار در سال ۸۸ و ۸۹ فیلتر و به رغم پیگیری های صورت گرفته بالاخره در تاریخ ۲۹ مرداد ۸۹ به دستور مقامات قضایی مسدود شد. طی این سال ها بسیاری به من پیشنهاد ایجاد سایتی مستقل یا تغییر میزبان را دادند، اما من مایل به کار کردن با میزبانی ایرانی و آرمان گرا بودم و حاضر به ترک منزل نشدم، تا اینکه امروز به اجبار از آن شهر مجازی اسباب کشی کردم و این هم آدرس وبلاگ جدیدم البته با همان نام قبلی: greenebtekar2.blogspot.com همچنان که هنوز بر مردمسالاری دینی و آرمان های اصیل انقلاب پای می فشارم به نوشتن ادامه خواهم داد. اینک ار اگر به هیچ کس سودی نبخشد، تسلای دل خودم است. اما در عین حال معتقدم که برای پاسداشت قانون اساسی و حقوق مصرح شهروندی آن به ویژه آزادی و آزادی بیان که حاصل خون شهدای انقلاب و دفاع مقدس است، تداوم این راه ضروریست. رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَینَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا / پروردگارا بر [دلهاى] ما صبر فرو ریز و گامهاى ما را استوار دار
امروز:خانواده مسعود باباپور، فعال دانشجویی که بیش از ۹ ماه است که در زندان به سر می برد، به دلیل شرایط روحی بسیار بد وی، از دادگاه برای فرزندشان درخواست مرخصی کرده اند که این درخواست تاکنون بی پاسخ مانده است. به گزارش جرس، مسعود بابا پور دانشجوی مهندسی صنایع و از فعالان دانشجویی دانشگاه گرمسار است که ششم آذر ماه سال گذشته دستگیر شد. باباپور پس از طی چندین ماه بازداشت موقت و سپری کردن بازجویی، در نهایت در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه با وجود عدم مدارک مستدل و کافی به دو سال حبس محکوم شد. به رغم اعتراض مسعود باباپور به رای صادره و عدم صدور قرار و نگهداری وی در زندان حکم وی در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر تایید شد و او باید دوران محکومیت خود را سپری کند.
امروز:مجمع روحانیون مبارز در پی در گذشت عالم وارسته حاج سید تقی درچهای، عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، فردا مراسم بزرگداشتی را برگزار میکند. به گزارش «پارلماننیوز»، در این اطلاعیه آمده است: بسمه تعالی به منظور بزرگداشت عالم وارسته، روحانی مبارز و خستگی ناپذیر و یار دیرین حضرت امام خمینی(س) حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید تقی موسوی درچه ای عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، مجلس یادبودی روز یکشنبه مورخ ۸۹/۵/۳۱ از ساعت ۴ الی ۵/۳۰ بعدازظهر در مسجد الجواد واقع در میدان ۷ تیر تهران منعقد میگردد. شرکت عموم طبقات به ویژه علماء و روحانیون محترم موجب تجلیل از آن روحانی عالی مقام و تسلیت خاطر بازماندگان خواهد بود. مجمع روحانیون مبارز
امروز:"زهرا رهنورد خواستار خروج لایحه حمایت از خانواده از دستور کار مجلس شد. این استاد دانشگاه در یادداشتی از نمایندگان خواست بررسی این لایحه را به کارگروهی از زنان و مردان کارشناس و پیشرو بسپارند تا موارد اضطرار ی را تشخیص دهند. به گزارش کلمه متن یادداشت زهرا رهنورد به شرح زیر است: هم اکنون زنان نه تنها از تبعیض و از قوانین قیم مآبانه رنج می برند، که لایحه تخریب خانواده نیز بر مشکلات مالی و به طور خاص بر مشکلات زنان افزوده شده است. عشق، محبت، وفاداری بین دونفر، یک مرد،سرچشمه آرامش در خانواده و موجب پرورش فرزندانی سلیم النفس می شود.نکته فوق نه تنها توصیه روانشناسی خانواده بلکه علت وجودی خانواده است.با این تعبیر اگر انگلس مالکیت را منشا خانواده می دانست ما عشق و محبت بین یک زن و یک مرد را منشا خانواده می دانیم.حال سوال اینست که:در شرایط فعلی یعنی در روند دولت نهم و دهم که خانواده ها در چند سال اخیر به دلایل فقر اقتصادی و مسائل طبقاتی یا نابسامانی های سیاسی و اجتماعی و ضربات هولناک رفتار دیکتاتوری منشانه و تمامیت خواه در عرصه عمومی و با تهاجمات این شرایط بر عرصه خصوصی روبروست چرا دولت نهم لایحه به اصطلاح حمایت از خانواده و به زعم من و سایر معترضان لایحه انهدام خانواده را به مجلس داده است و متاسفانه به آن برچسب اسلامی نیز می زند تا این شبهه را در اذهان ایجاد کند که نهایت توصیه و سلیقه دین چند همسری است. و چرا مجلس در وضعیت بحرانی فعلی کشور لایحه مذکور را در دستور کار قرار داده است؟ آیات مربوط به خانواده در قرآن حاکی از آن است که اصطلاحاتی مشخص در ترمینولوژی خانواده ایده آل وجود دارد که طیف واژگان مهم آن عبارتند از "یک زن،یک مرد،مودت، رحمت، آرامش و فرزندان نمونه و در ضمن روند قرآن مجید از خانواده به عنوان آیه الهی یاد می کند".سوال اینست در دولت نهم و دهم با چه استنادی مواد ۲۲،۲۴،۲۵ و بند ۶ماده ۵۵در لایحه حمایت از خانواده گنجانده شده است که تمامی آن ترمینولوژی والا و طیف اصطلاحات و واژگان را وارونه فهمیده و خانواده را با ویژگیهای یک مرد،چند زن، خشونت ،رقابت،حسادت و حتی جنایت،نگرانی وفرزندان پراسترس و نگران را به طور نانوشته اما موجود و قابل پیش بینی تعریف کرده است؟ حال آنکه هم روح آیات و هم شواهد تاریخی حاکی از آنست که آیات مربوط به چند همسری ناظر به زمانه ایست که حرمسراهای شهوترانها،حاکمان و طبقات مرفه بیداد می کرد و آیات فوق برای مهار چند همسری است نه توصیه و حکم چند همسری و سایر خوش گذرانی های مرتبط ضمن اینکه همانجا ایده ال خانواده تک همسری ذکر شده است. از سوی دیگر چه اصراریست که با این لایحه به عهد قاجار برگردیم و نگرش قاجاری به خانواده را زنده کنند و فراموش کنند که در عصر مدرن وانسان های فرهیخته و پیشرفته به سر می بریم نه در جنگل توحش شهوترانان و مرفهان که اصولا این گونه اقشارنیاز به قانون ندارند. لهذا از مجلس انتظار می رود برای سعادت موکلین خود که نه تنها نیمی از جمعیت بلکه به عنوان موکل هفتاد و پنج میلیون ملت شریف ایران لایحه مذکور را از دستور کار خارج نمایند و بررسی آن را به کارگروهی از زنان و مردان کارشناس و پیشرو بسپارند تا موارد اضطرار را تشخیص دهند. خارج کردن لایحه به اصطلاح حمایت از خانواده نه یک درخواست زنانه بلکه نماد درخواستی ملی و با هدف سعادت ملت ایران و دوام خانواده های ایرانی است.
امروز:در آستانه ورود به فاز عملی هدفمند کردن یارانه ها، و در حالیکه دولت از "حذف تدریجی یارانه ها" خبر داده بود، وزیر بازرگانی اعلام کرد "یارانه آرد امسال در یک مرحله هدفمند و به یک قیمت واحد عرضه میشود. به گزارش فارس، مهدی غضنفری در خصوص چگونگی هدفمند شدن یارانه نان و کالاهای اساسی در سال جاری اظهار داشت: همزمان با اجرای قانون هدفمند شدن یارانهها یارانه آرد و نان در یک مرحله هدفمند میشود. وی افزود: تاکنون آرد یارانهای به قیمت ۷۵ ریال و آرد آزاد به قیمت ۴۵۰ تومان عرضه میشد که با اجرای این قانون قیمت آرد به قیمت جهانی و بین این دو قیمت عرضه میشود. وی در حاشیه دومین همایش صادرات و تأثیر هدفمندکردن یارانهها در خصوص ستاد تأمین کالا و نظارت بر بازار که روز گذشته در کارگروه تحول اقتصادی تصویب شد، اظهار داشت: این ستاد همان ستاد تنظیم بازار است که با حضور معاون اول رئیس جمهور هفتهای یکبار تشکیل میشود و سازمان حمایت به وظایف نظارتی خود و وزارت بازرگانی به وظایف تنظیم بازار خود در این مدت میپردازد. غضنفری تصریح کرد: مصوبه روز گذشته کارگروه تحول اقتصادی بیانگر آن است که تمام پیشنهادات در خصوص قیمتگذاریها به ستاد طرح تحول اقتصادی داده شود تا از آن طریق تصمیم مناسب اخذ شده و اجرا شود. لازم به ذکر است، با اینکه در اظهارات وزیر بازرگانی دولت دهم، سخن چندانی از نان به میان نیامده و صرفا حول محور آرد بحث شده است، اما برای تبدیل آرد به نان، هزینه های حمل آرد به نانوایی، خدمات جانبی، پخت و فروش نان به صورت عددی و نه به صورت کیلویی، باعث خواهد شد که یک کیلوگرم نان به قیمت گزافی که فعلا قابل پیش بینی نیست، به دست مصرف کننده برسد. فشار این افزایش قیمت بر دوش قشر کم درآمد و زحمت کش کشور خواهد آمد که نان جزء لاینفک غذای روزانه آنان است. همچنین آثار تورمی شدیدی بر دیگر اقلام خواهد داشت و این یک سونامی اقتصادی است که آثار مخرب آن تا چند ماه دیگر مشخص خواهد شد. کارشناسان و صاحبنظران، نسبت به روند و تحقق طرح هدفمند کردن یارانه ها، و نتایج اقتصادی و اجتماعی آن هشدار داده اند.
امروز:علی کامرانی پدر یکی از شهدای حادثه کهریزک گفت: می توانستیم شاهد روند بهتری در رسیدگی به پرونده کهریزک باشیم و احکامی که در دادگاه صادر شده می توانست شامل حال آمرین اصلی این ماجرا باشد. پدرشهیدمحمد کامرانی که در جریان حوادث پس از انتخابات در گذشت در گفت و گو با پنجره با بیان اینکه دادگاه رسیدگی به پرونده کهریزک بسیاری از خواسته های ما را برآورده کرد، افزود:اما به طور قطع می توانستیم شاهد روند بهتری در رسیدگی به این پرونده باشیم. به گفته کامرانی، احکامی که در دادگاه صادر شده می توانست شامل حال دیگران و در حقیقت آمرین اصلی این ماجرا باشد. وی با اشاره به حمایت رهبر انقلاب از پیگیری این موضوع، خاطر نشان کرد: در دیدار هایی که همراه با سایر اولیای دم با مسئولان کشور و به خصوص مقام معظم رهبری داشتیم، به شکل خاص ،شخص معظم له بر حمایت خویش و پیگیری موضوع تاکید فرموده اند و به همین جهت شایسته است، سایر مسئولین و به ویژه قوه قضائیه با قاطعیت، موضوع را دنبال کنند. از نظر ما نیز به حول و قوه الهی این تیری است که رها شده و دیر یا زود بر سینه جنایتکارو جانیان اصلی خواهد خورد.
ساعت ۱۰ و ۳۵ دقیقه صبح روز پنجشنبه دو پیک موتوری که خیلی هم عجله داشتند، در خط ویژه اتوبوس خیابان جمهوری حدفاصل چهارراه مخبرالدوله و بهارستان، شاخبهشاخ به هم خوردند و پیشانی این یکی و زانوی آن یکی خراش برداشت.
حالا با هم روایتهای گوناگون برخی رسانههای چپ و راست و میانه و معاند و موافق و مخالف و مخافق و اینور آبی و آنور آبی و رسمی و غیررسمی را بررسی میکنیم.
رجانیوز: بار دیگر دست پلید فتنه که از حلقوم فریبخوردگان بیرون آمده بود، خون پاک دو برادر موتورسوار را بر خاک ریخت.
الف: دعوتکنندگان خوانندگان لسآنجلسی برای انحراف اذهان عمومی از مراحل بررسی صحت مدارک دانشگاهیشان، دو نفر از بررسیکنندگان را با سبعیت به خاک و خون کشیدند.
کلمه: تاوان خون دو دانشجوی معترض کشته شده با کیست؟ این دو جوان مگر چه مطالبهای داشتند که باید اینچنین داستان زندگیشان با مرگ پایان یابد؟
خبرآنلاین: گویا دو جوان یا کمتر یا بیشتر در حادثهای طبیعی یا ساختگی در یکی از کوچهها یا خیابانهای تهران با موتور یا بیموتور تصادف کردهاند یا نکردهاند و در این جریان کشته شدهاند یا نشدهاند.
U313 : یکی دیگر از علائم ظهور شکل گرفت. با توجه به اینکه فتنه خیابان جمهوری صورت پذیرفت و به زودی زلزله هم میآید، لذا سفیانی آمده، نفس زکیه اول شهید شده، شعیب بنصالح کار خود را آغاز کرده، عنقریب دجال یک چشم با خرش هم از راه میرسد.
هاآرتص: رژیم ایران دو نفر از یهودیان را در وسط خیابان زنده زنده سوزاند.
VOA: دو زن بیگناه متهم به زنای محصنه در تهران دیروز به جای سنگسار با شیوهای جدید توسط دو موتورسوار که از روی سر آنها رد میشدند، جلوی چشم مردم کشته شدند.
جرس: تجمع اعتراضآمیز سبزها در خیابان جمهوری با حمله موتورسواران به صحنهای خونبار تبدیل شد.
فارس نیوز: همانطور که در فایل تصویری فوق مشاهده میکنید، میرحسین موسوی و مهدی کروبی شخصاً با چوب توی سر موتورسواران حزبالله زدهاند تا بار دیگر خاتمی فتنه نماید.
BBC: همکار گزارشگر ما از فرانسه گزارش میدهد که در خیابان آزادی تهران دو تریلی حامل مواد سوختی غیرمجاز با دو موتورسوار تصادف کردهاند.
***
... و همه اینها در زمانی اتفاق افتاد که گوشت کیلویی ۱۹۰۰۰ تومان و نان دانهای ۲۵۰ تومان بود. موتورسوارها عجله داشتند تا بیشتر کار کنند شاید بعد از ماهها سفرهشان رنگ آبگوشت را هم ببیند.
منبع: خبر انلاین
امروز: اتوبان بسیج، خروجی ائمه اطهار،... این منطقه از تهران پر است از ساختمانها و پادگانهای مربوط به سپاه پاسداران. وارد قسمت مربوط به نمایندگی ولی فقیه كه شدیم با خوشرویی ما را پذیرفتند اما تا آوردن چادر باید در آنجا منتظر میماندیم. هنوز 10 دقیقه نگذشته بود كه جناب سرهنگی برایم چادری آورد. درست اندازهام بود. از پادگان كه رد میشدیم، پرسید از كدام خبرگزاری هستید؟ گفتم شرق. پرسید حاجآقا حاضر شد با شرق مصاحبه كند؟ خندیدم و گفتم چرا نباید بپذیرد؟ صدای بوی پیراهن یوسف در دو طبقهای كه بالا میرفتیم از آسانسور پخش میشد. 15 دقیقه از وقت مصاحبه گذشته بود.. حاجآقا سعیدی خیلی زود آمدند. هنوز ننشسته فضا را با یك مزاح تلطیف كردند: «كلی آیهالكرسی خواندهام و فوت كردهام قبل از اینكه با شما مصاحبه كنم.» گفتم من به موقع رسیدهام، حالا چقدر وقت دارم؟ گفتند 45 دقیقه دیگر جلسه دارم اما 20 دقیقه بیشتر هم طول بكشد اشكالی ندارد. همانطور كه از ایشان خواستم با صبر و حوصله به همه سوالات من جواب دادند. برخلاف آنچه فكر میكردم در برابر تمام سوالاتی كه كاملاً مخالف با نظر او بود عصبانی نشد. در پایان مصاحبه خواست حتماً پیش از انتشار مصاحبه را ببیند. بعد از آنكه دید تقریباً تغییری در آن نداده بود. تلخترین روزش در سال گذشته 25 خرداد بوده و معتقد است امروز دیگر ذهن مردم شفافتر شده و خیلی از پرسشهایشان جواب گرفته است. حاضر نمیشود درباره سردار مشفق چیزی بگوید. اختلافات جریان اصولگرایی را طبیعی میداند و آنها را مثل اعضای یك خانواده. ولی وقتی پرسیدم چرا با اصلاحطلبها اینچنین مهربان نیستید و آنها را عضو این خانواده نمیدانید، گفت به آنها همان زمانی كه انقلابی بودند عشق میورزیده حالا خودشان خواستهاند كه اخراج شوند. وقتی از اصولگرایان نقل كردم كه فتنه جدیدی از میان خود اصولگرایان در حال تكوین است، گفت ذهن شما دچار بدبینی شده است. اول گفتوگو از امام نقل كردم كه سپاه نباید وارد جریان و احزاب سیاسی باشد، انتهای گفتوگو كه پرسیدم حاجآقا شما اصولگرایید؟، پاسخ دادند بنا دارم كه باشم... گفتوگوی ما را با نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران بخوانید. *همانطور كه میدانید خبرنگارها بازگوكننده سوالات و مسائلی هستند كه در افكار عمومی جامعه وجود دارد. بنابراین من امیدوارم شما با صبر و شكیبایی به سوالات من جواب دهید. سخنرانیهای یك سال اخیر شما را هم كه مطالعه كردم متوجه شدم خیلی به نسل سوم انقلاب اهمیت میدهید بنابراین قانع كردن این نسل هم حتماً برای شما مهم است. لذا من بیمقدمه اولین سوالم را مطرح میكنم: در ایران امروز ما، سپاه چقدر در سیاست دخالت و تاثیر دارد؟ بسمالله الرحمن الرحیم. با تشكر از جنابعالی و امید اینكه روزنامه شرق در این مرحله نوین فعالیتش بتواند یك چهره ضابطهمند نسبت به انقلاب و اصول و مبانی نظام از خودش ارائه دهد. در پاسخ به جنابعالی عرض میكنم كه وجه تمایز سپاه با دیگر نیروهای مسلح میتواند مبین جایگاه، جهتگیری و نقش این نهاد در مسائل مختلف باشد. اصولاً نیروهای مسلح برای استقلال و تمامیت ارضی كشورها شكل میگیرد. در تعریف ارتش خود ما هم چنین وظیفهای ذكر شده است. در مورد سپاه، قانون اساسی در اصل 150 یك ویژگی در نظر گرفته - كه میتواند وجه تمایز آن باشد - كه آن پاسداری از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن است. این وظیفه میتواند پایهگذار بسیاری از تفاوتها باشد. این نهاد در حقیقت برای این انقلاب و پاسداری از آن به وجود آمده، طبیعی است كه نسبت به انقلاب، چرخش جریانات و فعل و انفعالات كاملاً باید حساس و مراقب باشد. لذا وظیفه سپاه صرفاً سختافزاری و نظامی نیست یعنی در بخش اطلاعات، معین وزارت اطلاعات است. مجموعه بسیج در جای جای كشور به اطلاعات زیادی دسترسی دارند كه در این زمینه معین وزارت اطلاعات هستند. در بخش نیمه سخت،سپاه معین نیروی انتظامی است و در بخش تهدید سخت معین ارتش است. در بخش سازندگی معین دستگاههای مربوطه است. بالاخره یك نهادی است كه انعطاف بسیار زیادی دارد. هم نهاد است، هم منعطف است و متناسب با تهدیداتی كه متوجه انقلاب است، میتواند خودش را بازسازی كند و در آن تهدید وارد شود. چنین نهادی اقتضائاتی دارد و كاركنان آن نسبت به آنچه در نظام و انقلاب میگذرد نمیتوانند بیتفاوت باشند، یعنی باید در اوج درك قوی سیاسی جریاناتی كه در كشور و منطقه و جهان میگذرد، باشند. *این تعریفی كه شما فرمودید آفاتی هم میتواند داشته باشد و آن خلاف اساسنامه سپاه (اصول 47 و 48) و وصیتنامه امام مبنی بر اینكه سپاه نباید وارد هیچ حزب و بازی سیاسی شود، عمل كردن است. بله، جمله امام را باید با كلمات دیگر ایشان مقایسه كرد كه منظور ایشان از جریانات سیاسی چیست. در واقع ما یك چارچوبی داریم كه مناطق ممنوعه و تكلیفی در آن تعریف شده است. سپاه نباید جولانگاه احزاب شود. نه سپاه باید وارد حوزه احزاب و جریانات سیاسی شود و نه جریانات سیاسی باید از سپاه بهرهبرداری حزبی بكنند. سپاه متعلق به نظام و انقلاب است و شأن و جایگاه این نهاد بالاتر از آن است كه اهرمی شود برای فلان حزب یا فلان گروه یا فلان شخص. لذا سپاه باید به روند جاری در كشور حساس باشد و به آن آشنا و فعل و انفعالات را بشناسد. همانطور كه اطلاعات نظامی او میگوید شما باید تحركات دشمن و تهدیدات خارجی و جریانات خارجی را بشناسید و كشورهای دوست و دشمن و معارض و بیتفاوت را بشناسید و فرق بگذارید، در مورد جریانات داخلی هم همینطور است. سپاه باید احزاب و جریانات، خودیها و غیرخودیها را بشناسد. ما از محارب داریم تا مخالف، تا معارض، تا منتقد، تا جریانهایی كه همسو با نظامند. این شناخت مستلزم سیاسی بودن است. ما موظفیم آموزش دهیم، توصیه كنیم و مواضع را بشناسیم. ملاك ما هم آن چیزی است كه اسلام برای یك نظام دینی در نظر میگیرد. سپاه باید با آن چارچوب و معیار، خودش را تراز كند. *شما از ضرورت داشتن دانش درباره مسائل داخلی صحبت میكنید، اما سوال من درباره وارد جریانات سیاسی شدن و تاثیرگذاری در آن است. شما از اینكه سپاه باید معین وزارت اطلاعات باشد، صحبت كردید. آیا سپاه باید معین باشد یا نه، بر اساس آن دانش كه كسب كرده صحنه سیاسی را تغییر دهد، و بر اساس آن دانش گروهی را حذف یا تثبیت كند؟ اصلاً سپاه وارد حذف گروهی نشده است. این ادعایی است كه توسط كسانی كه میخواهند سپاه را یك نیروی مسلح كلاسیك معرفی كنند، مطرح میشود. سپاه نه یك نیروی مسلح ذاتی است و نه كلاسیك است. بلكه یك نهاد انقلابی وابسته به نظام و انقلاب است. دنبال حذف و تثبیت هیچ گروهی هم نیست. عرض كردم سپاه را نمیتوانیم بیتفاوت بدانیم. سپاه نسبت به مبانی و اصول انقلاب و آنچه امام پایهگذاری كرده و رهبری معظم انقلاب بر آن تاكید دارند، نمیتواند بیتفاوت باشد. همانطوری كه یاران امیرالمومنین نسبت به مسائل جاری آن زمان بیتفاوت نبودند. سپاه هیچ گروهی را حذف نكرده و با هیچ حزبی هم قرار و مدار نگذاشته كه آن را به حكومت برساند. چنین چیزی ما نداریم. سند و مدركی هم دال بر این مساله نیست. *اخیراً صحبتهای فردی به اسم سردار مشفق كه به گفته خودشان «یك مقام امنیتی این كشور» است در ابعاد وسیعی منتشر شده و مورد توجه قرار گرفته، شما حتماً فایل صوتی صحبتهای ایشان را شنیدهاید. این سرداری كه نباید دخالت مستقیم در سیاست داشته باشد به صراحت میگوید: اساماسها را روز انتخابات قطع كردند، از طریق شنود فهمیدیم آقای خوئینیها با بهزاد نبوی چه میگویند، این گفتهها را در اختیار دیگران قرار دادیم، لاریجانی میخواست كاندیدا شود كار اطلاعاتی كردیم كه نشود. ایشان به صراحت میگوید «ما اصولگراها». الان جامعه ما در معرض این صحبتهاست. موضع شما نسبت به این صحبتها چیست؟ من چون هنوز فرصت نكردم این سیدی را ببینم نمیتوانم اظهارنظری بكنم. مدافع فردی هم نیستم. ممكن است فردی در جایی سخنرانی كرده باشد و بتوان آن را نقد كرد. من مدافع فلان صحبت فردی نیستم. ما به تمامی از نهاد سپاه حمایت میكنیم. حالا فلان فرد مطلبی گفته و من چون اطلاع دقیقی از این صحبتها ندارم نمیتوانم موضعگیری خاصی نفیاً یا اثباتاً راجع به فرمایشات این آقا داشته باشم. *آن چیزی كه تضمین میكند سپاه وارد جریانات سیاسی نشود، چیست؟ به هر حال این سردار مشفق جزء معدود افرادی است كه میتواند اساماسها را در یك كشور قطع كند . من وارد این موضوع نمیشوم كه از زبان من نفی یا اثباتی راجع به ایشان نقل شود. سپاه اهرمهایی دارد. سپاه تحت نظارت است. صاحب و متولی دارد. قویترین نظارت را رهبر معظم انقلاب درباره سپاه دارند. ایشان كوچكترین حركتها را رصد میكنند كه مبادا سپاه از آن مداری كه تعیین شده خارج شود. بله تذكراتی هم میدهند به برخی از افرادی كه صحبتی میكنند اما اولین ناظر و كسی كه نقش مدیریت سپاه را دارند مقام معظم رهبری است. خود فرماندهی سپاه آنقدر اشراف بر مسائل دارد كه بر رعایت چارچوب دقت میكنند. نمایندگی ولی فقیه برای همین به وجود آمده است. نقش ما این است كه طوری عمل كنیم كه سپاه در آن مدار تعیینشده حركت كند و از مدار خارج نشود و خطوط قرمز را رد نكند. در همان آییننامه سپاه هم وظایف سلبی آمده و هم ایجابی. مناطق ممنوعه تعیین شده. سپاه شأنش بالاتر از آن است كه اهرمی برای یك فرد یا حزب یا گروه شود. سپاه بازوی ولایت فقیه است برای حفظ استقرار نظام و انقلاب. *بعد از انتخابات، سپاه از این خط قرمزها عبور نكرد و كاملاً نقش بیطرفانه داشت، و این نكته را كه متعلق به نظام است نه یك جریان و گروه خاص رعایت كرد؟ كاملاً. سپاه وظایفش را انجام داد. برای سپاه وظایفی تعریف شده و در مرحلهای به آن وظایف عمل كرد. یك فتنهای در این كشور اتفاق افتاد. اتفاقی افتاد كه به اصل انقلاب لطمه وارد میكرد. *چه چیزی تعیین میكند كه یك اتفاق یا اعتراض سیاسی قرار است به اصل نظام لطمه وارد كند؟ مثلاً در همین مورد، صلاحیت فردی توسط شورای نگهبان در حد رئیسجمهور شدن تایید شده، انتخابات برگزار شده و عدهای از مردم به نتیجه آن معترض بودند - همانطور كه در زمان امام و در مجلس سوم نیز چنین اتفاقی افتاد- بر چه مبنایی این اعتراض به اصل نظام لطمه وارد میكرد؟ مكانیسمی دارد. جمعیتی میخواهد تظاهرات كند، اول باید از وزارت كشور اجازه بگیرد، اگر اجازه نگرفت نیروی انتظامی موظف است كه برخورد كند. مسوول امنیت در درجه اول نیروی انتظامی است. این كار انجام گرفته. مكانیسمی پیشبینی شده كه اگر نیروی انتظامی نتوانست امنیت را برقرار كند از شورای عالی امنیت ملی درخواست میكند كه من چون نمیتوانم به دلیل حجم زیاد وظیفهام را انجام دهم سپاه وارد عرصه شود. شورای عالی امنیت ملی تصویب میكند كه سپاه وارد شود و سپاه طبق قانون وارد میشود. تمام این مكانیسمها انجام گرفته. بنده روز سوم بعد از انتخابات خودم اعتراض كردم به دوستان كه این چه بساطی است شما راه انداختهاید؟ نمیشود یك انقلابی را این گونه در اختیار عدهای قرار داد كه از سلطنتطلب در آن هست تا بهایی و ماركسیست. انقلاب را نمیتوان دست این افراد داد. گفتند كه ما موظف نبودیم، بعد از آنكه شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفت كار را سپاه انجام دهد، لذا از آن روز قرار شد همه تحت امر سپاه قرار بگیرند و سپاه مدیریت بحران كند. نظام شوخیبردار نیست كه با یك حركتی وجهالمصالحه قرار بگیرد. *شما در مقدمه مكانیسمی كه شرح دادید به موظف بودن نیروی انتظامی به برخورد با تجمعات بیمجوز اشاره كردید در حالی كه طبق قانون اساسی هرگونه تجمعی اگر با حمل سلاح نباشد مجاز است. جمعیتی حركت كردند اما به كجا كشیده شد؟ حمل سلاح یعنی چه؟ حمله به یك حوزه مقاومتی كه بیش از 200 قبضه سلاح در آن بود اسمش چیست؟ این تظاهرات آرام است؟ تظاهرات و تجمع نبود. وقتی به آتش زدن اتوبوس و ماشین تبدیل شد و امنیت مردم را با سلاح گرم و سرد به خطر انداختند و به زدن و كشتن منجر شد دیگر مسالمتآمیز نیست. 40 بار به یك حوزه مقاومت حمله كردند تا در را بشكنند و سلاح بردارند، شما میگویید باید دست روی دست گذاشت چون قانون اساسی میگوید تظاهرات آزاد است؟ تظاهرات آزاد است ولی نه این طوری، این ناامنی است. *این كشور و این انقلاب دشمنانی دارد كه هر لحظه بخواهند از شرایط سوءاستفاده كنند ولی آیا به صرف اینكه این گروهها مترصد خرابكاریاند باید هرگونه اعتراض و انتقادی را تعطیل كرد و اگر رخ داد آن را آشوب بنامیم؟ حركت ادامه پیدا كرده، منجر به آشوب شده، یك بار، دو بار، سه بار، چهار بار تا روز عاشورا. چند بار باید تجربه كرد؟ وقتی من میدانم دیگران دارند از من سوءاستفاده میكنند چرا دست به این كار بزنم؟ آقایان نمیتوانند كنترل كنند. كسانی كه به نظر خودشان میخواستند یك اعتراضی را انجام دهند، نمیتوانستند كنترل كنند و منجر به این آشوب شد. وقتی من میدانم دشمن دارد مستقیماً اوضاع را كنترل میكند، رسانههای بیگانه مرتب آشوبها را مدیریت میكنند، شما به این میگویید فقط یك تظاهرات اعتراضآمیز؟ هیچ كشوری به این مساله اجازه بروز نمیدهد. واقعاً جمهوری اسلامی در این گونه مسائل خیلی مظلوم است. در هیچ كشوری، امریكا و اروپا مستقیماً آشوبهای درونی آن را هدایت نمیكنند. * شما از ضرورت دانش سپاه نسبت به سیاست سخن گفتید. بر اساس همان دانش به من بگویید وقتی طبق آمار وزارت كشور 14 میلیون به یك كاندیدا رای دادند و برخی از آنها نسبت به نتیجه انتخابات معترض بودند حالا از طرف شخصیتهای برجسته اغتشاشگر و آشوبطلب معرفی میشوند، آیا بینماینده كردن این تعداد و این برخورد با آنها آسیب سیاسی و اجتماعی برای جامعه ما نخواهد داشت؟ هیچ كس به 14 میلیون اتهامی وارد نكرده. آنها شهروندان جمهوری اسلامی هستند، حق داشتند به هر كسی رای دهند اما بسیاری از كسانی كه آن روز رای دادند این آقا را نمیشناختند. واقعیت فرد را نمیشناسند. همان طور كه در گذشته هم در مورد بنیصدر اتفاق افتاد. آیا همان 11 میلیون رای تا روز آخر بود یا نه؟ آقای اوباما در روزی كه رای آورد درصد محبوبیتش با امروز كاملاً متفاوت بود. امروز سیر نزولی كرده. طرف به یك امیدی رای داده. بر اساس اینكه فردی زمان امام نخستوزیر بوده، رای دادند البته نخستوزیر امام هم نبوده. یك زمانی در آن دولت همكاری میكرده چون اسناد و مدارك نشان میدهد ایشان نخستوزیر امام نبوده. نخستوزیر وقت جمهوری اسلامی بوده مثل بنیصدر كه زمانی رئیسجمهور جمهوری اسلامی بوده. *دفاعیات صریح امام از ایشان به چه دلیل بوده؟ امام از بنیصدر هم دفاع كرده. امام تا آخرین لحظه از بنیصدر دفاع كرد تا آن شاكله را حفظ كند تا متزلزل نشود. همان طور كه رهبر معظم انقلاب از هر دولتی حمایت میكرد تا آن استوانههای نظام استقرار پیدا كند. بنابراین كسی 14 میلیون را متهم نكرده، همه محترمند اما خیلی افراد توجه نداشتند. ماهیت فرد را نمیدانستند. بعد از انتخابات متوجه شدند كه او دنبال خواستههای دیگری بوده است. اكثریت مردم ما به اسلام رای دادهاند. آنها اسلام را قبول دارند. اسلام صرف اعتقاد نیست. اسلام سیستم حكومت دارد. نمیتوانیم بگوییم مردم ما مسلمانند اما میخواهیم حكومت لائیك باشد. *الان این سوال نباید در ذهن من و امثال من به وجود بیاید كه چه شده كه بعد از 30 سال نخستوزیر امام تبدیل شده به فردی كه مردم از روی ناآگاهی به او رای دادهاند؟ در همین صحبت سردار مشفق هم آمده كه تمام كسانی كه ما آنها را خط امامی میدانستیم، سالهاست به توطئه علیه نظام مشغولند. این فضای پر از توطئه را چگونه میتوان درك كرد؟ اولاً 20 سال ایشان در محاق و زاویه بودند یعنی در آبنمك قرار داشتند، هیچ بروز و ظهوری نداشتند، موضعی نمیگرفتند، حرفی نمیزدند. چنین آدمی كه 20 سال مسوولیتی ندارد كه اعتقاداتش را بروز دهد، میتواند كاملاً ناشناخته باشد. صرفاً به دلیل یكسری امتیازاتی كه مربوط به اوایل انقلاب است، چنین مشكلاتی را هم به وجود میآورد. این نكته اول. نكته دیگر اینكه آدمها در مسیر تحول قرار دارند. كسانی بودند كه از دیوار لانه جاسوسی بالا رفتند و جاسوسان را گروگان گرفتند. بعد رفتند با همان جاسوسان فالوده خوردند و گفتند اشتباه كردیم. جبهه واحدی پشت سر پیامبر نماز میخواندند اما بعد از پیامبر به چهار دسته تقسیم شدند. اگر ملاك پشت سر پیامبر بودن بود، نباید چهار دسته میشدند. یك دسته در كنار امیرالمومنین به عنوان ولی منصوب ایستادند (سلمان، مقداد، ابوذر و...) یك دسته مخالف او شدند مثل طلحه و زبیر، یك روز طلحهالخیر بودند و سیفالاسلام. و دسته سوم كسانی بودند كه سكوت كردند مثل عبدالرحمن عوف، عبدالله عمر و ابوموسی اشعری و گفتند عصر پیامبر و عصر علی یكی است. چرا علی با اهل بدعت میجنگد؟ سوالی كه الان هم وجود دارد كه چرا حكومت با اینها میجنگد؟ اینها اگر یار امام بودند نباید مقابل ولیفقیه بایستند. آنجا هم كه آنها خطا كردند، مقابل امیرالمومنین ایستادند، حضرت با آنها جنگید. دسته چهارم هم دوبل بازی كردند. مغازه دونبش داشتند؛ یكی نماز را با علی میخواند، غذا را با معاویه میخورد. از او پرسیدند این چه سلكی است گفت آدم باید نان را به نرخ روز بخورد. نمازی از نماز علی بهتر نیست. ناهاری هم از ناهار معاویه بهتر نیست. ما میگوییم قانون اساسی چارچوبی دارد. خبرگانی هستند. همان طور كه امام را حجت خدا میدانستیم، دارای اعتبار و ارزش الهی میدانستیم. بعد از امام هم باید همین شرایط باشد. عصر خمینی با عصر خامنهای تفاوتی ندارد (از نظر اعتبار رهبر) * الان چرا شما درباره رهبری و نظام صحبت میكنید مگر صحبت سر ایشان بوده است؟ حرف بر سر انتخابات ریاستجمهوری است. حالا یك كاندیدا سابقه پشت سر امام بودن دارد. یكی آن را هم ندارد. محل نزاع، انتخابات و ریاستجمهوری است. چرا باید مساله را به رهبری بكشانیم و اثبات جایگاه ایشان؟ ما هم همین را میگوییم. مگر انتخابات اول بود؟ بنیصدر هم انتخاب شد و رای آورد. نفرات بعدی تبریك گفتند. اینكه كاندیدایی بیاید به هر قیمتی شده بخواهد كافه را به هم بریزد با كدام منطق و با كدام دستور امام سازگاری دارد؟ بحث ما همین است. اینكه طرف كاندیدا شده، حقش هم بوده شورای نگهبان تاییدش كرده و مردم هم رای دادهاند. طبیعت كار این بود كه بعد از انتخابات ایشان میگفتند قانون این را میگوید من میپذیرم و تبریك میگویم. با نظام همراهی میكردند و دور بعد وارد عرصه میشدند. بعد از گذشت چند ماه وزیر اطلاعات وقت نقل میكرد كه خودم شب ساعت 11 به خانهشان رفتم. به آقای موسوی گفتم این بطلان انتخابات یعنی چه؟ گفت انتخابات باید باطل شود. گفتم اگر نظام انتخابات را باطل كرد و مجدداً شما رای نیاوردید چه؟ گفت: باز هم باید باطل شود. هیچ آدمی در دنیا تا به حال چنین ادعایی نكرده حتی در كشورهای لائیك و در كشور امریكا كه آقای بوش با رای هیات قانون اساسی انتخاب شدند، رقیبش جان كری پذیرفت و به او تبریك گفت. *در انتخابات مجلس سوم هم چنین اتفاقی افتاد و عدهای شائبه تقلب را مطرح كردند. امام چگونه برخورد كرد؟ آیا مدتها این مساله بررسی نشد؟ آیا امكان تشكیل یك هیات پنج نفره معتمد كاندیداها و بررسی شكایات آنها نبود؟ هیات هم بوده ولی آقایان قبول نكردند. اصلاً نیازی به هیات نبود. این دكان و دستگاههاست كه پدر ما را درآورده مثل 1+5 یعنی نهادهای رسمی را از كار انداختهاند؛ شورای امنیت و سازمان ملل و دیوان لاهه، هرچه 1+5 بگوید. ما نهادهای رسمی داشتیم. ما نهادهای مختلفی برای حل مسائل نظام داریم. اینكه ما بگوییم آنها را كنار بگذاریم یك هیاتی درست كنیم كه آدمی كه ما میخواهیم را برنده اعلام كند چنین چیزی نیست. تركیب هفتنفره مشخص كردند، آقایان نپذیرفتند. نمیشود كه نظام تسلیم یك آدم ماجراجو شود كه اهل منطق نیست. این هنر نظام است كه تسلیم نشد. *شما از نهاد رسمی به اسم شورای نگهبان نام بردید كه باید نتیجه تاییدشده توسط آن پذیرفته شود. حال این نهاد به گفته شما یك فرد ماجراجو را در حد رئیسجمهور بودن تایید صلاحیت كرده. برخی از منتقدان هم به عملكرد جانبدارانه آن نسبت به یك كاندیدا معترضند و شما میدانید اگر داور یك بازی بیطرف نباشد، نتیجه هر چه باشد تماشاچیان اعتراض خواهند كرد. اولاً افتخار نظام است كه شورای نگهبان این كاندیدا را تایید كرده. این بیطرفی آن را میرساند. آقای كروبی كه ناشناخته نبودهاند. در مجلس ششم مواضع ایشان روشن بود اما او را تایید كردند. بحث صالح و اصلح است. ممكن است یك آدمی صالح باشد ولی اصلح نباشد. *پس صالح بودنشان مورد تایید شماست؟ صالح بودن نسبی است در چارچوب مقررات. تا آن روز صالح بودند لذا شورای نگهبان در چارچوب مقرراتی كه داشت كاندیداها را تایید كرد. *اینكه برخی معتقدند نباید از یك كاندیدا حمایت میكرده هم از نظر شما پذیرفتنی است؟ یك فردی اگر جایی چیزی را گفت كه به معنای موضع نهاد نیست. در میان سپاه ممكن است فرماندهای جملهای بگوید، فردا اعتراض میكنیم كه خوب بود این كار را نمیكردی. فردی اگر جملهای گفته به این معنا نیست كه نهاد شورای نگهبان از فردی طرفداری كرده است. اینها را باید از هم تفكیك كرد. * حاجآقا، انتقاد اگر چگونه باشد براندازی نیست؟ همین انتقادهایی كه الان میشود. *توسط چه كسانی؟ الان سرتاپای سخنرانیها و نشریات چیزی باقی نمانده برای نظام. از رادیوهای بیگانه آدم مصاحبههایی میشنود كه چیزی باقی نمیگذارند. خودیها زنگ میزنند و تماس میگیرند و صحبت میكنند. امروز تلویزیون بیبیسی تریبون نقد زیربنایی نظام شده است. *منظورم داخل كشور بود كه اگر نقد چه ویژگیای داشته باشد براندازی شمرده نمیشود؟ اینجا هم روزنامهها مینویسند، نقد میكنند. برای دولت چیزی باقی نمانده حریمی برای آن قائل نیستند. كدام كشور این طوری است؟ *نقد دولت، براندازی است یا نه؟ خیر. دارد انجام میگیرد. چه كسی گفته براندازی است؟ من میگویم ما فضای باز داریم. سخنرانها، مداحها، گویندهها و شنوندهها نقد میكنند. یكی از مشكلات ما همین است. الان كه نقد در قالب آزادی بیان حد و مرزی ندارد. * حاج آقا، در پنج سال اخیر میدانید چند روزنامه و مجله توقیف شده؟ در گذشته هم همینطوری بوده. من تعدادشان را نمیدانم ولی اگر زمانی هرج و مرج بود دلیلی ندارد آن را خوب بدانیم. هرج و مرج با نقد منصفانه خیلی متفاوت است. ما متاسفانه هنوز نیازمند این هستیم كه دو طرف دموكراسی را تمرین كنند. * از ابتدای انقلاب دو جناح بوده كه همیشه با هم رقابت كردهاند. در حال حاضر یكی از این گروهها (اصلاحطلبان) به وفاداری به نظام معترف است و منتقد وضع موجود است. در انتخاباتها هم شركت میكند به این معنا كه چارچوب فعلی را قبول دارند و میخواهند در این چارچوب فعالیت سیاسی كنند. از طرفی به آنها میگویند شما دیگر در نظام جایی ندارید چراكه قصد براندازی داشتی و این یعنی یك گروه با حداقل 14 میلیون پایه اجتماعی را حذف كردن. به نظر شما این كار آسیبی در پی نخواهد داشت؟ اخراج دو نوع است؛ خوداخراجی و سیستماخراجی. اگر سیستم اخراج كند یك بحث است و اگر طرف خودش را خارج كند بحث دیگر. الان بحث خوداخراجی است. برگردید به اول انقلاب. حزب توده میگفت من در خط امامم. منافقین خود را در خط امام میدانستند و میگفتند «پدر طالقانی». امام با اینها مدارا كرد. امام اینها را اخراج نكرد. خودشان، خودشان را اخراج كردند. مقابل اصول و مبانی ایستادند. یا جبهه ملی كه با قصاص مخالفت كرد. این خوداخراجی است. اگر گروهی هنجارشكنی كرد ادعای خودش برای ما حجت نیست. ما یك ملاكهایی داریم. با این ملاكها میسنجیم و میگوییم این گروه داخل نظام است یا خارج. یك روزی جبهه ملی و نهضت آزادی و بنیصدر با 11 میلیون رای مدعی بودند ولی وقتی مقابل ولی فقیه ایستادند امام حذفشان كردند امام بنیصدر را حذف كرد اما خیلی از گروهها خودشان، خودشان را حذف كردند. ما باید به اصول و مبانی اسلام برگردیم. ما یك جهانبینی داریم؛ جهانبینی وحیانی. این نظام از صفر تا 100 را با خود دارد و هیچ پیچ و مهرهای را از جایی نمیپذیرد. اگر بخواهیم پیچ و مهره را عوض كنیم، سیستم نمیپذیرد. ما باید افتخار كنیم كه هنوز سیستم، قدرت دفع عنصر بیگانه را دارد یعنی فرد نااهل را حذف میكند. یكی از عوامل سالم نگه داشتن سیستم قدرت رهبری است. هیچ كسی آنها را حذف نكرده، آنها خودشان، خودشان را حذف كردهاند. وقتی بیانیه مجمع روحانیون رسماً میگوید مشروعیت برگرفته از رای مردم است این برخلاف اصل اساسی مشروعیت الهی است. این خودحذفی است. نظام خیلی با اینها مدارا كرده كه قبلاً موافقت كرده كه داخل سیستم قرار بگیرند. امام به آقای بازرگان میگوید «بنا به ولایت شرعیای كه دارم شما را منصوب میكنم»، نمیگوید چون مردم به من رای دادند یا من را قبول دارند شما را منصوب میكنم. در تنفیذ هم میگویند «شما را به عنوان رئیسجمهور منصوب میكنم.» حرف این آقایان كه منشاء مشروعیت نظام، قانون و مدیریت، مردم هستند، همان حرف ژان ژاك روسو است. ما سه نظریه داریم؛ یك نظریه میگوید «الحق لمن غلب»، هر كه به قدرت رسید مشروعیت دارد. این مربوط به خلفای بنیعباس و بنیامیه است. یك نظریه میگوید اگر قدرت از رای مردم منشعب شد مشروعیت دارد. این حرف ژان ژاك روسو است. یك نظریه میگوید «الحق من ربك». حق از صاحب حق باید منشأ بگیرد. *اگر اسم نظام ما حكومت اسلامی بود به جای جمهوری اسلامی چه توفیری داشت. این كلمه «جمهور» قاعدتاً معطوف به نقش مردم است. مردم نقش فعلیت دارند. *فعلیت به چه معنا؟ یعنی تحقق بخشیدن. مردم منشاء قدرت هستند، منتها در كنار مشروعیت الهی در جایگاه خودش قرار میگیرند. مردم حق دارند به كس دیگری رای بدهند ولی مشروعیت الهی ندارد، همان طور كه هارون حاكم است ولی مشروعیت ندارد. *با این تعریف حرف مجمع روحانیون هم حرفی بیراه نیست. بحث بر سر مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی است. پیامبر را خداوند انتخاب كرده. اگر مردم بر محور پیغمبر جمع شدند قدرت را به حق دادهاند. مردم تولید قدرت میكنند اما تولید حق نمیكنند. اگر تولید قدرت بر محور حق بود حكومت دین است، اگر بر محور باطل بود طاغوت است. این نظریه ژان ژاك روسو است كه آقایان میگویند. این خودحذفی است، كسی آنها را حذف نكرده. *اینكه خودشان اعلام كنند این نظام متعلق به ما هم هست تاثیری ندارد؟ باید خودشان را اصلاح كنند. آغوش نظام برای پذیرش همه باز است. اگر خیلی از مسوولان دنیا طالب هم باشند باید از بازگشت استقبال كنند چون 100 تا دوست كم است و یك مخالف زیاد. اینكه عقلانی است كه طالب بازگشت آنها باشیم. اما آنها میخواهند برگردند با ایدههای خودشان حكومت را اداره كنند، این نمیشود؛ تفكری كه با تفكر امام قطعاً سازگاری ندارد. مدلی در ذهن آقایان هست؛ همان مدلی كه تكنوكراتها در دوره سازندگی دنبال میكردند یعنی مدل مالزی مدیریتی كه به تعبیر ژاپنیها در مقابل قدرت نایستد و از كنارش بگذرد. *در این مدل فاكتورهای آزادیهای سیاسی و اجتماعی چگونه است؟ همان اسلامی كه آقای عطاءالله مهاجرانی میگوید و با اسلام امام متفاوت است. *در حال حاضر اگر اصلاحطلبها در انتخابات مجلس ثبت نام كنند ردصلاحیت میشوند یا نمیشوند؟ من وكیل شورای نگهبان نیستم اما توصیهام به شورای نگهبان این است كه در خیلی جاها اغماض كرده است، اگر درست خطكش میگذاشت كار ما به اینجا نمیرسید. باید دقت بیشتری را اعمال میكرد. *یعنی توصیه میكنید آنها را رد صلاحیت كنند؟ عرض من این است كه كسانی كه هنجارشكنی كردند و اصول و مبانی را نقض كردند، نمیتوانند به قوه مجریه بیایند. قوه مجریهای كه در خدمت نظام اسلامی باشد باید مدیرانش اصول و مبانی را با همه اعتقاد پذیرفته باشند. معنا ندارد رئیسجمهور كسی باشد كه اصول دینی را قبول ندارد. *الان دولتی مستقر شده كه قاعدتاً هیچ كدام از ویژگیهایی كه شما برای اصلاحطلبان برشمردید، ندارند. این دولت چرا نسبت به موضوع حجاب تسامح نشان میدهد، چرا به تعبیر كیهان نفر دوم این دولت نه در خفا كه از تریبون رسمی اعلام میكند «دوران اسلامگرایی به پایان رسید» و به جای مكتب اسلام باید مكتب ایران را به دنیا معرفی كنیم؟ این صحبتها به گمانم از مدل مالزی یك مقداری حادتر است. باز من اینجا نه مدافع فلان فردم و نه از جانب شخصی وكیلم. من شاكله دولت احمدینژاد را كاملاً در مسیر اصول و مبانیای میدانم كه با عصر اصلاحطلبان و حتی كارگزاران تفاوت ماهوی دارد. حالا یك فردی مطلبی گفته كه در روند اصول و مبانی تغییری به وجود نمیآورد. مسائل اصلی نظام ما اینها نیست. *چرا باید آنچه شاید اصلاحطلبان در خفا گفتهاند مورد استناد قرار گیرد اما با آنچه این دولت در تریبون رسمی میگوید با اغماض برخورد كرد؟ ما یك روندی در شاكله نظام میبینیم. یك وقتی یك نفر صحبتی میكند، روند الان با صحبت فردی تغییر نكرده. الان خطمشی دولت این نیست. میبینید كه دنیا الان با ما چه برخوردی میكند. همه راهها را رفتهاند كه این دولت نباشد. بوش میگوید ما رفته بودیم مساله هستهای را حل كنیم، احمدینژاد بساط ما را به هم ریخت. تفاوت این مجلس را با مجلس ششم ببینید. در مجلس ششم طرح سهفوریتی برای تعطیلی چرخه سوخت ارائه كردند یا نامه به رهبری نوشتند كه جام زهر را بنوش و تعلیق را بپذیر. این كجا و آن كجا؟ نایبرئیس آن مجلس میگفت من از فرق سر تا نوك پا از امریكا میترسم. این با یك مجلس انقلاب خیلی فرق دارد. دولت فعلی با آن دولت متزلزل در برابر فشارها خیلی فرق دارد. *در مورد بیاعتنایی دولت به مجلس انقلابی نظری دارید؟ اینكه در نظامی كه هدف عمده بنیانگذارش دخالت مردم در سیاست و نقش مجلس بوده رئیس دولتی بگوید من مصوبه مجلس را قانون نمیدانم به نظر شما یعنی چه؟ بالاخره یكسری اختلافات همیشه بین مجلس و دولت بوده. اصلاً در نظامهای دموكراسی همیشه همین طور بوده. الان در امریكا گروكشی است. بخشی از سنا در اختیار جمهوریخواهان است بخشی در دست دموكراتها. اما در اصول با هم توافق دارند. مجلس هشتم با دولت نهم در مبانی و اصول هیچ توافقی ندارد. * البته هر دو اینها اصولگرا هستند ولی آقای توكلی میگوید... اختلاف هست اما در شیوهها و راهكارها نمایندگان اختیار دارند كه دیدگاه خاصشان را داشته باشند. دولت هم مسوول اجرایی است. دو طرف را باید مد نظر داشت. مجلس باید یك مقداری به دولت حق دهد كه مسوول اجراست. تعبیر مقام معظم رهبری هم به این مضمون بود كه مجلس اساس و قواره را به هم نریزد. اگر بناست بحث كنند، از قبل بحث كنند. اگر چیزی تولید شد كه دولت قبول ندارد، میگوید من كه قبول نداشتم شما به من تحمیل كردید. ببینید یك اختلاف طبیعی وجود دارد. همانطور كه بین یك خانواده هم تفاهم وجود ندارد در یك نظام كه قوه مقننه و مجریه و... مستقلاند هم اختلاف حتی به این شكل وجود دارد. *حاجآقا، چرا همین طور كه مخالفت مجلس و دولت را با اختلافات اعضای یك خانواده مقایسه میكنید و با مهربانی میگویید اختلافات طبیعی است و عیبی ندارد در مورد اصلاحطلبها هم همین را نمیگویید؟ چرا آنها را عضو این خانواده نمیدانید و به شورای نگهبان توصیه میكنید كه آنها را حذف كنند؟ خدا میداند به آنها هم وقتی حرفهای ارزشی و اصولی میزدند عشق میورزیدم. اصلاً ما مرید فرد خاصی نیستیم. ما آدم آدمی نیستیم. ما تابع حقیم. وقتی قاتل زبیر شمشیر او را به امیرالمومنین داد ایشان خیلی متاثر شدند و فرمودند این چقدر گرد و غبار از چهره پیامبر پاك كرده بود اما شیطان وارد جلدش شد و او را به اینجا كشید ولی از اینكه كشته شد متاثر شدند. یك خانواده هم بچهاش را دوست دارد. مادامی كه در چارچوب خانواده است خارج كه شد میگوید به جهنم چه كارش كنم. نظام نمیخواهد فردی را طرد كند. *در یك سال اخیر تلخترین حادثه برای شما چه بود؟ تلخترین روز همان روز حركت این مجموعه بود در برابر قانون و رهبری. دقیقاً چه روزی؟ همان روز دوم و سوم كه منجر شد به همان ماجرایی كه ادامه پیدا كرد. *25 خرداد؟ بلی. *آن روزی كه نگذاشتند سیدحسن در مرقد امام سخنرانی كنند و ایشان گفت هنوز 20 سال از مرگ امام نگذشته و شما اجازه نمیدهید من حرف بزنم، برای شما ناراحتكننده نبود؟ من از عملكرد آسیدحسن آقا متاسف شدم. احترام امامزاده را متولی نگه میدارد. ایشان بهتر از این میتوانست عمل كند. توصیه و عملكرد پدرشان چه بود. برای آقای احمدآقا خیلی دام گذاشتند حتی میخواستند او را وارد انتخابات خبرگان كنند. امام جملهای برای ایشان فرستادند: «پسرم احمد، اگرچه جوانی اقتضائاتی دارد ولی به خاطر پدر پیرت حتی از امور حلال هم بگذر» و ایشان به این نكته توجه كرد و بعد از رحلت امام عملكرد بسیار قشنگی داشت. و توصیهاش به فرزندانش این بود كه بر محور ولی فقیه حركت كنید. مستنداتی وجود دارد كه نشان میدهد آن روز یك حركت جمعی بوده و مردم گفتهاند «نوه روحالله، سیدحسن نصرالله» یعنی نصرالله دارد دقیقاً به آنچه حضرت روحالله گفته عمل میكند. *خطای سیدحسن چه بوده؟ یك جریانی تا زمانی حركتش درست بود و از یك زمانی مقابل ولی فقیه قرار گرفته پس دیگر نباید با این جریان خوش و بش و از آن حمایت كرد. این نقض است. این آقایان در برابر ولی فقیه ایستادند و ایشان با آنها (موسوی و كروبی) عكس گرفت. مردم وقتی آن را دیدند آن عكس را در كنار هشت ماه بیانیه گذاشتند، گفتند باید در كنار رهبری قرار گیری. *شما وضعیت امروز را چگونه میبینید، دیگر انتقادی نیست، همه قانع شدند؟ جامعه ما یك جامعه انقلابی است. سوال در جامعه هست اما همه چیز شفاف شده و جنس سوالات با 9 ماه پیش فرق كرده. میزان بصیرت مردم بسیار بالا رفته. *در چند هفته گذشته بحثی میان اصولگرایان شكل گرفت مبنی بر اینكه فتنهای در خود جریان اصولگرایی در حال تكوین است مثلاً در جلسه هفتگی انصار حزبالله گفته شده جریانی میخواهد اطراف مقام معظم رهبری را از نیروی اصولگرا خالی كند یا بحث شكلگیری اصولگرایی منهای روحانیت یا همین صحبتهای اخیر آقای مشایی. آیا شما هم به شكلگیری این جریان قائلید؟ نه، اینطور نیست. شما بدبینی خاصی دارید. *من به صحبتهای خود اصولگرایان را ارجاع دادم. بله ممكن است در دایرههای تنگنظرانه خیلیها را خارج از دایره اصولگرایی بدانند اما ما یك منطقی داریم. رهبر معظم انقلاب منطقی را بیان فرمودند كه كسانی كه چهار اصل انقلاب اسلامی، رهبری حضرت امام، ولایت فقیه و حكومت دینی را قبول و به آن التزام داشته باشند اصولگرا هستند. اینها الزاماتی دارد. صرف ادعا نیست باید در عمل هم آن را اثبات كرد. لذا برخی دایره اصولگرایی را محدود میكنند اما این طور نیست. این اختلاف سلیقهها در انتخابات به وجود میآید اما در مواقع دیگر خیلی از افراد این اصول را كاملاً قبول دارند و اگر خدشهای به نظام وارد شود اینها همان رزمندگان خط مقدمی هستند كه از نظام دفاع خواهند كرد. همه ما در قدرت كه قرار میگیریم به نوعی تمركزگرا هستیم چون احساس میكنیم دیگران دارند دایره قدرت ما را محدود میكنند. تلاش میكنیم آنها را حذف كنیم. این حذف از اصولگرایی نیست. توسعه قدرت مدیریت من است. *حاجآقا شما اصولگرایید؟ بنا دارم باشم. منبع:امروز
امروز: دبیر جمعیت آبادگران جوان گفت: توسعه فرهنگ صداقت در گفتار و سلامت در عمل میتواند ریشه بسیاری از بداخلاقیهای اجتماعی را بسوزاند و باعث ایجاد نشاط سیاسی شود. حسن بیادی در گفتگو با ایسنا با بیان اینكه « نشاط سیاسی همراه با امید به آینده و هماهنگ با شرایط موجود جهت تحقق اهداف احزاب یا گروهها در یك جامعه آرمانگرا و با برنامه شكل میگیرد» تاكید كرد: نشاط سیاسی در یك جامعه تك حزبی و بیتوجه به قانون و بیبرنامه به وجود نخواهد آمد. در جامعهای كه توجهی به قانون نباشد و در آن برنامهریزی وجود نداشته باشد، روحیه رخوت و سستی سیاسی و ناامیدی به آینده در بین سیاسیون مستقل حاكم میشود. وی وجود آرامش سیاسی را یكی از لوازم سیاسی در یك جامعه عنوان و اظهار كرد: در جوامع مبتنی بر احكام الهی مانند جمهوری اسلامی ایران كه همیشه مورد تهدید دشمنان و مستكبرین بوده است، وحدت و همدلی بین مسوولین ، رعایت قانون و حقوق دیگران از عوامل ایجادكننده آرامش و نشاط سیاسی بین مردم خواهد بود. وی وجود رضایتمندی عمومی و اتحاد ملی را نیز از دیگر عوامل ایجادكننده نشاط سیاسی در یك جامعه عنوان و در ادامه خاطرنشان كرد: همچنین وجود امنیت اجتماعی میتواند نشاط سیاسی در جامعه را بالا ببرد. به طور مثال یكی از عوامل مهم و موثر كه باید در جوامع و مجامع عمومی وجود داشته باشد، توسعه فرهنگ صداقت در گفتار و سلامت در عمل است كه میتواند ریشه بسیاری از بداخلاقی های اجتماعی را بسوزاند و در این راستا ائمه معصومین(ع) در روایات متعدد این دو پارامتر یعنی صدق الحدیث و اداءالامانه را از شاخصهای مهم مومنین برشمردهاند. دبیر جمعیت آبادگران جوان همچنین گفت: اختلاف نظرها در اهداف و آرمانهای سیاسی و اجتماعی میان احزاب و گروههای سیاسی با در نظر گرفتن حقوق جامعه و قانون اساسی حاكم در آن میتواند در جهت ایجاد نشاط سیاسی به یك فرصت تبدیل شود؛ چنانچه كه اگر بحث و مناظرهها و مجادلهها با نیت خالصانه و برای رشد و توسعه كشور انجام شوند خیرات و بركات زیادی را به همراه خواهد داشت كه نمونههای مصداقی این امر را میتوان در حوزههای پرافتخارعلوم دینی و در دانشگاهها و مجامع علمی مشاهده كرد. وی با انتقاد از رعایت نكردن اخلاق در زمینههای مختلف در عرصه سیاست از سوی برخی را از معضلات كنونی فضای سیاسی كشورمان عنوان و اظهار كرد: به طور مثال نمامی و سخنچینی، دروغپردازی، شایعهپراكنی و جوسازی همچنین بزرگنمایی ایرادات و كوچك كردن خدمات به خصوص در مورد گذشتگان و حفظ نكردن آبرو و شان دیگران همراه با بیتوجهی به قانون و برنامههای مدون و خودسری از عواملی است كه نشاط سیاسی كشور را خدشهدار میكند. وی گفت: در این مسیربا توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری و تاكیدات ایشان بر تقوای سیاسی و بحث وحدت، شكلگیری وحدت برای رفع تمام مشكلات میتواند راهگشا باشد ضمن اینكه گذشت و چشمپوشی از خطای دیگران را میتوان از لوازم شكلگیری وحدت در فضای سیاسی كنونی عنوان كرد.
امروز:در تازهترين واکنش مقامات تهران به احتمال حمله نظامی به خاک ايران از سوی اسرائيل يا ايالات متحده، محمود احمدینژاد، رئيس دولت دهم، میگويد در صورت حمله به ايران، پاسخ تهران «کره زمين را شامل میشود». وی در مصاحبهای با روزنامه قطری الشرق که روز شنبه منتشر شد در مورد واکنش تهران به چنين حملهای گفت: «گزينههای ما حد و حدودی نخواهد داشت و همه کره زمين را در بر میگيرد.» ايالات متحده و اسرائيل که از برنامه هستهای ايران ابراز نگرانی میکنند تاکنون موضوع استفاده از گزينه نظامی برای متوقف ساختن اين برنامه را منتفی اعلام نکردهاند. محمود احمدینژاد در ادامه مصاحبه تازه خود اظهار داشت: «فکر میکنم بعضی در فکر حمله به ايران هستند، به خصوص آنهايی که داخل رژيم صهيونيستی هستند. اما آنها میدانند که ايران يک قلعه استوار است و فکر نمیکنم اربابان آمريکايیشان اجازه اين کار را به آنها بدهند.» وی افزود: «آنها همچنين میدانند که پاسخ ايران سخت و دردناک خواهد بود.» اظهارات محمود احمدینژاد در مورد واکنش «بیحد و حدود» ايران به يک حمله احتمالی بازتابدهنده سخنان آيتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، است که چهارشنبه هفته گذشته در واکنش به خطر حمله به ايران گفت در صورت هرگونه اقدام احتمالی نظامی عليه ايران، «عرصه مقابله با چنين اقدامی محدود به مرزهای ايران نخواهد بود و ميدان گستردهتری را در بر خواهد گرفت». در ادامه واکنشهای مقامهای ايرانی به احتمال حمله خارجی به تاسيسات اتمی ايران، سپاه پاسداران ايران نيز روز پنجشنبه در بيانيهای اعلام کرد در صورت حمله احتمالی، میتواند «با بهرهگيری از ظرفيت بسيج جهان اسلام، منافع آنان را در هر نقطه دلخواه مورد هدف قرار دهد و در نبردی سرنوشتساز شکست قطعی را به دشمنان تحميل کند». درياسالار مايک مالن، رئيس ستاد مشترک ارتش آمريکا، در روز دهم مرداد گفته بود آمريکا طرحی احتياطی برای حمله به ايران دارد، اظهاراتی که باعث واکنش مقامات جمهوری اسلامی شد. در همين زمينه، اسحاق آلحبيب، معاون نماينده ايران در سازمان ملل، روز چهارشنبه در نامهای به دبيرکل سازمان ملل و رؤسای شورای امنيت و مجمع عمومی گفت که درياسالار مايک مالن و ديگر مقامهای آمريکايی ايران را به استفاده از نيروی نظامی «تهديد» کردهاند. سوختگيری نيروگاه هستهای بوشهر که روز جمعه آغاز شد نيز بار ديگر مسئله يک حمله احتمالی از سوی اسرائيل به اين تأسيسات را مطرح کرده است. جان بولتون، نماينده پيشين ايالات متحده آمريکا در سازمان ملل، روز چهارشنبه گذشته به اسرائيل گوشزد کرد که وقت زيادی برای حمله به اين نيروگاه ندارد و انتشار اين خبر باعث شد تا رامين مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ايران، روز سهشنبه هشدار دهد که هرگونه تعرض اسرائيل به نيروگاه بوشهر «واکنش جدی» ايران را به دنبال خواهد داشت. شدت گرفتن گمانهزنیها در مورد احتمال چنين حملهای موجب شد تا مقامهای کاخ سفيد روز جمعه به اسرائيل «اطمينان» دهند که بر پايه ارزيابیهای آنان دستيابی ايران به جنگافزار هستهای «دستکم يک سال به طول خواهد انجاميد».
امروز: رئيس کميته آب کميسيون کشاورزی مجلس گفت: ستاد بحران به منظور کنترل آتشسوزیها در جنگلهای کردستان با هدف جلب همکاری تمام دستگاههای اجرايی و نيروهای نظامی و انتظامی و نيروهای مردمی در مرکز استان و شهرستانهای مريوان و سرو آباد فعال شده است. "اقبال محمدی" نماينده مريوان و سروآباد در مجلس در گفتوگو با خبرنگاران با اشاره به آتشسوزی در جنگلها و مراتع استان کردستان و با بيان اينکه نابودی جنگلها برابر با مرگ انسانها است، گفت: باتوجه به وضعيت بارندگی بهار ۸۹ و بهبود وضعيت پوشش گياهی زير اشکوب جنگلها و روند افزايشی دمای استان کردستان در تابستان جاری، تاکنون بالغ بر ۲۱۴ فقره آتشسوزی عمدی و غيرعمدی در جنگلهای کردستان بهخصوص شهرستانهای مريوان و سروآباد رخ داده است. تبليغات خبرنامه گويا advertisement@gooya.com وی افزود: اين آتشسوزیها منجر به سوختن حدود شش هزار هکتار از جنگل و مرتعی حوزه انتخابيهام شده که خسارتی جبرانناپذير به بار آورده است. همچنين منجر به نابودی محيط زيست منطقه شده که زنگ خطری برای مسئولان است. رئيس کميته آب کميسيون کشاورزی مجلس تصريح کرد: براساس پيگيریهای بهعمل آمده در نشستهای حضوری و پيگيریهای تلفنی و همچنين مکاتبات انجام شده، تشکيل ستاد بحران و جلب همکاری تمام دستگاههای اجرايی و نيروهای نظامی و انتظامی و نيروهای مردمی پيشنهاد گرديد که خوشبختانه اين ستاد با پيگيریهای اينجانب و استاندار در مرکز استان و شهرستانهای مريوان و سروآباد زير نظر فرمانداران فعال شده است. محمدی تصريح کرد: از سلاجقه معاون وزير جهاد کشاورزی و رئيس جديد سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداری کشور درخواست گرديد تا ۲ فروند هلیکوپتر مجهز به سيستم اطفای حريق به استان اختصاص داده شود تا همراه با مشارکت مردمی آتشسوزی جنگلها و مراتع استان کنترل شود که در حال حاضر اين ۲ هلیکوپتر اخصاص داده شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر