-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

Posts from Khodnevis for 08/02/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



آیا موسوی از خمینی عبور خواهد کرد؟
 


صف iPhone 4 در تورنتو
 


تهاجم نظامی آمریکا: چالش‌های پیش روی مردم و اپوزیسیون


این روزها با داغ شدن دوباره بحث حمله به ایران توسط ایالات متحده یا اسراییل بر سر برنامه هسته‌ای بحث برانگیز آن، مواضع متناقض، احساسی و نیاندیشیده‌ای از جانب مخالفان دولت و حکومت بیان می‌شود. گوهر بسیاری این مواضع بر مقابله تا آخرین قطره خون در مقابل به اصطلاح متجاوزین خارجی است. این امر نه تنها منحصر به قشر جوان است (مانند برخی کامنت گذاران این لینک در سایت بالاترین ) که گه‌گاه توسط برخی چهره‌های شناخته شده اپوزیسیون در نحله‌های سیاسی مختلف از برنده جایزه صلح نوبل خانم شیرین عبادی گرفته تا آقای داریوش همایون تکرار می‌شود. صرف نظر از یادآوری برخی فعالان حقوق بشر و فعالان سیاسی از جمله آقای ایرج مصداقی برای این چهره‌های شناخته شده که: «هرچند بعید می‌دانم در شرایط جدید ایشان و دیگرانی چون داریوش همایون که در هیئت یک بسیجی، آمادگی خود را برای جنگیدن در رکاب نظام در صورت حمله نظامی اعلام کرده بودند، آمادگی چنین کاری را داشته باشند چرا که با این پرسش روبرو می‌شوند شما که اینقدر جان بر کف هستید چرا سال گذشته به کشور بازنگشتید تا در کنار مردم ایران از حقوق‌شان در مقابله با کودتاچیان دفاع کنید؟»[۱]. سوال اصلی مبنی بر نحوه پاسخ مردم و اپوزیسیون به حمله نظامی خارجی بر سر برنامه اتمی، همچنان بی‌پاسخ باقی مانده است. مخاطب این نوشته، دوستانی هستند که هنوز تصمیم روشنی برای مواجهه با این واقعه که هر روز احتمال آن بیشتر می‌شود و از نظر نگارنده در صورت عدم وقوع معجزه اجتناب ناپذیر است، نگرفته‌اند.


اهداف جامعه بین الملل و دنیای غرب در مواجهه با جمهوری اسلامی


نگارنده پنج سال پیش در مقاله‌ای در ارتباط با برنامه هسته‌ای به نبود هیچ توجیه اقتصادی و جنبه‌های نهان و آشکار نظامی آن که دیدگاه دنیای غرب را در این مساله منطقی جلوه می‌دهد، اشاره داشته است[۲]. هدف دنیای غرب و متحدان منطقه‌ای آن در مقابله با جمهوری اسلامی در اولویت اول متوقف ساختن مسیر دستیابی ایران به دانش فنی و امکانات ساخت سلاح هسته‌ای به هر قیمت، دوم کاهش توانایی‌های فناوری پرتاب سلاح‌های هسته‌ای و تهدید متعارف از طریق موشک‌های بالستیک و سوم محدود کردن توانایی جمهوری اسلامی در سازماندهی، آموزش و تجهیز گروه‌های تروریستی است. به عبارت دیگر در هر تهاجم نظامی بر علیه ایران اهداف مرتبط با سه مورد فوق یکی پس از دیگری نابود خواهند شد و مهاجمان از حل کج‌دار و مریز مشکلات دراز مدت خود با جمهوری اسلامی با استفاده از فرصت پیش آمده خودداری نخواهند کرد. گسترش نبرد به سایر جبهه‌ها از قبیل دیگر بخش‌های نیروهای مسلح، تاسیسات حیاتی شهری و ... صرفا وابسته به پاسخ جمهوری اسلامی است.


سیاست در پیش گرفته شده توسط جهان غرب تحریم اقتصادی و منزوی ساختن جمهوری اسلامی و در صورت تاخیر زمانی در نتایج آن برای توقف برنامه هسته‌ای، استفاده از راه حل نظامی است. این سیاست با نابخردی‌های حاکمیت ایران در حال یافتن متحدانی بسیار قدرتمند همچون روسیه در همسایگی ایران می‌باشد که می‌توانند صرفا با سکوت یا بی‌طرفی در مقابل رویه اعمالی از سوی کشورهای غربی مانند آنچه بر یوگوسلاوی در سال ۱۹۹۸ گذشت تحقق بی دردسر هدف را ممکن سازند. با توجه به تهدید صلح و امنیت بین المللی توسط جمهوری اسلامی با تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای موضوعاتی مانند دموکراسی و حقوق بشر در حاشیه محسوب می‌شوند و تاکنون نیز این قبیل مسایل تا به مرحله تصفیه نژادی ( مانند جنگ بالکان) یا جنگ‌های فرقه‌ای خونبار در مناطقی که می‌تواند موج گسترده‌ای از خشونت به راه بیافتد (مانند تیمور شرقی) نرسیده، اقدامات جدی جامعه بین‌الملل را با عذر نسبتا موجه عدم دخالت در امور داخلی کشورها به دنبال نداشته است.


نقش کنونی اپوزیسیون در حل بحران


احتمال استفاده از فرصت برد-برد همراهی منافع ملی ایران با دنیای غرب توسط اپوزیسیون در زمینه حل مساله جمهوری اسلامی که خود به خود می‌توانست به حل مساله امنیت جامعه بین الملل و برنامه هسته‌ای ایران نیز منتهی شود، علیرغم ظهور جنبش سبز به دلایل متعدد بعد از یکسال دور از دسترس به نظر می‌رسد. ساده‌ترین دلایل در این زمینه ناتوانی اپوزیسیون خارجی از تشکل و عمل یکپارچه برای تعدیل یا براندازی جمهوری اسلامی و سردرگمی و عدم تفاوت اصولی سیاست خارجی و هسته‌ای رهبران پرنفوذ اپوزیسیون داخلی از جمله آقایان خاتمی و موسوی با سیاست‌های جاری جمهوری اسلامی است. در حقیقت اپوزیسیون داخلی هم اکنون حتی در جلب اعتماد بخش‌هایی از مخالفان مبنی بر داشتن قصد تغییرات عمده در زمینه‌های حقوق اجتماعی و ساختار سیاسی که زمینه‌های اصلی بوجود آورنده آن به شمار می‌روند با دشواری‌هایی مواجه است که خود می‌تواند قیاسی برای اعتماد جامعه بین الملل بر دولت برخاسته از چنین اپوزیسیونی باشد.

این موضوع خود به پارادوکسی دیگر دامن می‌زند: در نبود نیروی قدرتمندی که بتواند جایگزین جمهوری اسلامی و مسوول اداره کشور وسیع ایران به نحوی که قادر به تعامل سازنده با جامعه بین المللی باشد، برای جلوگیری از ایجاد یک کانون عظیم هرج مرج با ابعادی بسیار بزرگتر از سومالی یا عراق در سال‌های اول اشغال توسط نیروهای ائتلاف، سقوط جمهوری اسلامی با فشار خارجی از اهداف دولت‌های غربی و متحدان آنها نیست. برای جلوگیری از بروز چنین بحرانی که ممکن است خسارات آن برای مردم ایران هم قابل جبران نباشد احتمالا حتی در حین یک حمله نظامی گسترده دولت‌های غربی و متحدان آن‌ها تلاش خود را برای حفظ یک جمهوری اسلامی ضعیف شده (به مانند عراق در فاصله ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۳) به کار خواهند بست. این امر ناشی از استانداردهای دوگانه دنیای غرب یا ماکیاولیستی بودن سیاست آنها نیست، بلکه برخاسته از ضعف مخالفان برای پر کردن خلا ایجاد شده است. در نبود یک نیروی قدرتمند داخلی، پروسه اشغال و با ثبات سازی ایران با توجه به تجربه عراق نیازمند نزدیک به یک میلیون سرباز است که در زرادخانه هیچ کشوری یافت نمی‌شود.


حقایق درباره حمله نظامی احتمالی

در اینجا تعمدا از بررسی جزییات دو موضوع مرتبط دیگر خودداری می‌کنم؛ اولی مبتنی بر زیانبار بودن دستیابی به سلاح هسته‌ای برای یک ایران دموکراتیک از دیدگاه امنیت ملی است، آنهم با توجه به محدود کردن توان استفاده از قوای نظامی متعارف (به مانند از دست رفتن برتری استراتژیک هند دارای نزدیک به ۱۳۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص ملی و یک میلیارد و دویست میلیون جمعیت بر پاکستان دارای ۱۶۶ میلیارد دلار تولید ناخالص ملی و یکصد و هفتاد میلیون جمعیت در نتیجه آزمایشات اتمی ۱۹۹۸ هند، تجربه‌ای که به سادگی می‌تواند میان ایران و شیخ نشین‌های کوچک جنوب خلیج فارس یا عربستان تکرار شود) و دیگری سناریوهای مختلف درگیری‌ست، چرا که هر یک می‌توانند موضوع سلسله مقالات متعددی باشند. اما ضروری است خواننده با صراحت آگاه باشد که گزاره‌های زیر به عنوان پیش فرض در استنتاجات پایانی این یادداشت که بر اساس نتایج حمله احتمالی نظامی است بکار گرفته شده‌اند:

۱- هر نوع حمله موفقیت‌آمیز انحصاری از جانب اسراییل به عنوان نماینده در خط مقدم غرب در مقابل تهدید جمهوری اسلامی، علیرغم ادعاهای فرماندهان نظامی و شخصیت‌های سیاسی آن کشور بدون همکاری مستقیم ایالات متحده آمریکا ناممکن است زیرا:

الف- انهدام اهداف کلیدی مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران از قبیل راکتور ۴۰ مگاواتی در دست ساخت اراک، مرکز غنی سازی نطنز، کارخانه تولید هگزافلورید اورانیوم اصفهان، معدن اورانیوم ساغند یزد و کارخانجات پراکنده سازنده اجزای دستگاه‌های سانتریفوژ احتیاح به عملیاتی بسیار گسترده‌تر از آنچه به اصطلاح شعبده بازی مهمانی خوانده می‌شود و در عملیات "اپرا" در سال ۱۹۸۱ بر علیه نیروگاه اوسیراک عراق و عملیات "باغ میوه" در سال ۲۰۰۷ بر علیه سایت مظنون به نیروگاه پلوتونیومی سوریه (که بسیاری از تحلیلگران آن را بخشی از برنامه اتمی ایران می‌دانند) به کار گرفته شد، دارد.

ب‌- از سوی دیگر با توجه به بعد مسافت، وزن مهمات قابل پرتاب توسط بمب افکن‌های اف-۱۵ آی نیروی هوایی اسراییل حتی در صورت عبور از حریم هوایی عراق یا عربستان برای انهدام اهداف مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران در یک نوبت پروازی ناکافی است و چنین عملیاتی بخت موفقیت بسیار پایینی دارد.

ت‌- در نتیجه، عملیات مستقل توسط نیروی هوایی اسراییل نیازمند چندین روز بمباران هوایی و مسوول شناخته شدن دیگر بازیگران از جمله ایالات متحده و عربستان توسط جمهوری اسلامی و در نهایت دخالت آنها یا ناکامی با توقف سریع عملیات خواهد بود.

ث‌- تنها گزینه دیگر اسراییل برای خلاصی از نقض حریم هوایی عراق و عربستان محدود به استفاده از موشک‌های بالستیک جریکو-دو و جریکو-سه است که با توجه به دقت محدود موشک‌های بالستیک و نبود هیچ نوع تجربه تاریخی در منهدم کردن دقیق اهداف سطحی توسط کلاهک‌های غیر اتمی بالستیک احتمال موفقیت آن پایین است. از سوی دیگر استفاده پیش دستانه از کلاهک‌های اتمی در شرایط بین المللی فعلی حتی برای قدرت‌های بزرگ مانند دولت فدراتیو روسیه و ایالات متحده آمریکا با توجه به تبعات آن ناممکن است. استفاده از تکنیک‌های افزایش دقت بمباران موشکی با بکارگیری نیروهای ویژه یا هواپیماهای بدون سرنشین برای به اصطلاح روشن کردن اهداف برای موشک‌های بالستیک با کلاهک‌های متعارف با توجه به عمق هدف‌ها در خاک ایران، انتحاری، جسورانه و با اقبال موفقیت اندک ارزیابی می‌شوند.

با این همه نمی‌توان قاطعانه این گزینه‌ها را حداقل به عنوان تاکتیکی برای آغاز درگیری و سپس وارد شدن سایر کشورها به درگیری رد کرد.

۲- با توجه به موارد ذکر شده در بند اول، هر عملیات نظامی بر علیه اهداف هسته‌ای ایران با دخالت ایالت متحده همراه خواهد بود، هر چند که ممکن است پیوستن ایالات متحده به نیروی مهاجم با تاخیر صورت پذیرد. در این رابطه ذکر موارد زیر ضروری است:

الف- توان نظامی ایالات متحده در مقایسه با جمهوری اسلامی بی‌نهایت (عدد هشت لاتین به صورت افقی) است، این امر نه تنها در حوزه کمیت تسلیحات و کیفیت فناوری تجهیزات بلکه در حوزه‌های کنترل-فرماندهی، آموزش-سازماندهی و پشتیبانی-تدارکات آنچنان کوبنده و مرگبار است که تصور هر نوع مقاومت کلاسیک در مقابل آن نه تنها برای ایران بلکه برای بسیاری از قدرت‌های منطقه‌ای واقعی دنیا نیز متصور نیست. این واقعیتی است که بهتر است همه ما بدون سرگشتگی احساسی با نگاهی به سرنوشت عراق، یوگوسلاوی و افغانستان آن را به خوبی آویزه گوش خود نماییم.

ب‌- بر مبنای تحلیلی مشابه با بند بالا، فرماندهان سپاه فارغ از رجزخوانی‌های مضحک رسانه ای(از قبیل ۱۰۰ شناور برای هر ناو آمریکایی و ...[۳]) همچون سعید الصحاف و سایر همتایان عراقی خود در وزارت اطلاع رسانی دولت بعث که مشخص نیست دقیقا برای کدام مخاطب ارائه می‌شوند، از سال ۱۳۸۴ استراتژی مقابله با حمله احتمالی آمریکا را بر نبرد نامتقارن پایه‌گذاری کرده‌اند. چنین استراتژی‌ای با توجه احتمال بسیار ناچیز ورود نیروهای آمریکایی به قصد ماندن در حتی بخش‌هایی کوچک از خاک ایران (به استثنای جزایر خلیج فارس) قابلیت پیاده سازی را ندارد و در صورت بکارگیری علیه اهداف آمریکایی در خارج از ایران (همچون سکوهای نفتی کشورهای عربی) می‌تواند به گسترش درگیری بیانجامد که در هیچ شرایطی به نفع مردم ایران (نه الزاما جمهوری اسلامی) نیست. بر خلاف تصور نادرست فرماندهان سپاه و برخی از تحلیلگران مستقل داخلی بکارگیری این استراتژی توسط یک دولت مسلط نمی‌تواند موفق باشد. ظاهرا این تحلیل اشتباه بر مبنای فرض نادرست پیروزی حزب الله در جنگ ۳۳ روزه و پیروزی حماس در نبرد غزه بنا شده است که از بیخ و بن نسبتی با واقعیت ندارد،

هرچند که حتی با فرض پیروزی آن دو سازمان تروریستی در نبردهای بسیار محدود فوق هم، جمهوری اسلامی نمی‌تواند چنین روش‌هایی را در حالی که ناگزیر از کنترل و اداره یک جمعیت ۷۰ میلیونی است، بکارگیرد.

ت‌- با گسترش درگیری توسط ایران با هر انگیزه‌ای، ایالات متحده برای وادار نمودن حاکمان جمهوری اسلامی به توقف عملیات ایذایی در خارج از خاک ایران، ناگزیر از بکارگیری توانایی نابود کننده خود بر علیه اهداف با کاربرد دوگانه مانند نیروگاه‌های برق، فرودگاه‌های غیر نظامی، پالایشگاه‌ها تلمبه خانه‌ها و شبکه‌های انتقال و توزیع سوخت، تمامی تاسیسات مخابراتی نظامی و غیرنظامی از مراکز تلفن تا برج‌های «مایکرو ویو» خواهد بود و دستآورد کلی آن برای مردم ایران بازگشت به عصر سنگ یا در حالت خوشبینانه عصر برنز است.

۳- توان مقابله ایران حتی برای آسیب واردکرن به موج اول نیروهای مهاجم ناچیز و قابل چشم پوشی است زیرا:

الف- ایران فاقد نیروی هوایی با توانایی هر نوع عملیات دفاعی یا تهاجمی عقلانی در مقابله با کشورهای دارای تکنولوژی بعد از دهه هفتاد میلادی است. در منطقه کشورهای عربستان، اسراییل، ترکیه، امارات متحده عربی، مصر و تا حدودی پاکستان و قزاقستان توانایی کسب سریع برتری مطلق هوایی و نابودی کامل نیروی هوایی ابران را دارا می‌باشند. با فرسودگی سی ساله تجهیزات، تحلیل رفتن آموزش و استانداردها تکرار شبحی از پیروزی‌های چشمگیر و قهرمانانه خلبانان نیروی هوایی ارتش در طول جنگ ایران و عراق نه در برابر ایالات متحده بلکه حتی در مقابله با میراژ ۲۰۰۰ های کشور کوچکی مانند قطر رویایی دست نیافتنی است.

ب‌- اتکا بر توانایی پدافندی ثابت و هشدار زودهنگام زمین پایه با توجه به عوارض جغرافیای مرتفع متعدد در ایران راهکاری است که در هنگام مطالعات مدرن سازی نیروی هوایی در دهه هفتاد میلادی رد شد. علیرغم پذیرفتن این روش به عنوان سیاست دفاعی توسط جمهوری اسلامی، نیروی تازه تشکیل پدافند هوایی فاقد سامانه‌های مدرن راداری- موشکی و مراکز کنترل ضروری مرتبط با آن‌ها برای به اجرا درآوردن چنین استراتژی‌ای است. تلاش تاکنون ناکام جمهوری اسلامی برای دستیابی به سامانه موشکی اس-۳۰۰ بخشی از کوشش‌ها برای کاهش خلا در این زمینه می‌باشد. همچنین تاکید جمهوری اسلامی بر دفاع هوایی ارتفاع پایین با استفاده از موشک‌های شانه پرتاب با توجه به گسترش تاکتیک‌های بمباران از ارتفاع بالا با بمب‌های هدایت شونده فاقد موضوعیت است.



نتایج


با اتکا به موارد سه گانه فوق به سادگی می‌توان نتیجه گرفت که هیچ برد نظامی‌ای برای جمهوری اسلامی چه با پسوند ایران چه بدون آن، چه با حضور ۵۰ هزار نفر بسیجی باتوم زن و چه با حضور ۱۰ میلیون بسیجی اکثرا میهن پرست در چنین نبردی متصور نیست. تجربه سی سال گذشته نشان داده است جمهوری اسلامی حفظ خود را به هر قیمت با هر روشی بر هر چیز دیگر منجمله منافع ملی، رفاه و آینده کشور و حقوق بشر ترجیح می‌دهد و از این رو قربانی کردن مجدد گروهی از مردم در جنگی بی فایده پارامتر مهمی در محاسبات تصمیم گیرندگان آن به شمار نمی‌آید. جمهوری اسلامی نیازمند سلاح هسته‌ای برای اطمینان از جلوگیری هر نوع براندازی توسط نیروی خارجی و ارضای جاه طلبی‌های منطقه‌ای خود است و از هزینه کردن هر چیز به غیر از واگذاری قدرت برای کسب این خواسته خودداری نخواهد کرد. در بعد داخلی نیز سرکوب بی‌رحمانه و تصفیه مداوم برای اطمینان از حفظ قدرت راه‌کاری است که اگر در دوره اصلاحات اثبات آن با دشواری مواجه بود با وقایع یکسال اخیر هیچ تردیدی در این امر در میان واقع بینان وجود ندارد.

با توجه به نامحدود بودن توان پاسخگویی ایالات متحده، میزان خسارات و تبعات نظامی، اقتصادی و آسیب به تاسیسات حیاتی در چنین جنگی با در نظر گرفتن آنکه اشغال ایران در دستور کار قرار ندارد، کاملا وابسته به پاسخ جمهوری اسلامی و عکس العمل آن است. هر چه پاسخ جمهوری اسلامی شدیدتر یا غیر متعارف تر باشد، نیروهای مهاجم برای کنترل و به زانو در آوردن آن ناگزیر شدت ویرانی را تا اطمینان از ناتوانی جمهوری اسلامی برای تکرار پاسخ، خواهند افزود.

صورت مساله بسیار ساده است؛ دنیا بر سر موضوعی با نمایندگان مالکیت این خانه دچار اختلاف جدی است و خود را در معرض تهدید حس می‌کند، حال در صورتی که ساکنان آن نتوانند خود این موضوع فیصله دهند، جامعه بین‌الملل از توانایی خود برای حل مشکل تا جایی که احساس امنیت کند صرف نظر از آنکه چه بر سر ساکنان آن بیاید استفاده خواهد کرد.

مسلما حمایت اپوزیسیون یا مردم از جمهوری اسلامی در صورت حمله نظامی چه در داخل و چه در خارج با توجه به ناتوانی اپوزیسیون و مردم در حل مشکل امنیت منطقه در تصمیم گیری‌های جامعه جهانی عامل قابل ملاحظه ای به شمار نمی‌آید و حتی با تلقی بی مسوولیتی در قبال وظایف جهانی خود می‌تواند بی‌اعتباری بین‌المللی را به همراه داشته باشد. در روی دیگر سکه این حمایت به سادگی جمهوری اسلامی را تشویق می‌کند که با دامن زدن بیش از پیش به سیاست‌های جنگ افروزانه خود علاوه بر تلاش موهوم برای دستیابی به امنیت در مقابل براندازی خارجی جایزه دیگری را که همان بسیج کردن بخشی از مخالفان به نفع خود باشد نیز برباید. به عبارت ساده‌تر با موضع گیری‌هایی از این دست، بیان کنندگان آنها در کمال میهن پرستی به بخشی از بنزین آتشی تبدیل می‌شوند که می‌خواهند کشور را از سوختن به وسیله آن محافظت کنند.

با فرض درستی نتایج بالا پاسخ سوال «پس اپوزیسیون و مردم در مقابل جنگ چه باید بکنند؟» گزینه‌های محدودی دارد. اولین گزینه تلاش برای استفاده از همه وسایل موجود بدون استثنا برای متوقف کردن سیاست جنگ افروزانه جمهوری اسلامی یا براندازی آن است. دوم آمادگی و نمایش آمادگی برای استفاده از فرصت احتمالی جنگ برای به زیر کشیدن حاکمیت بی بند و بار جمهوری اسلامی است و در این امر نباید از مذاکره علنی با جامعه بین الملل خودداری کرد چه بهتر که نمایندگان ایران در پای میز مذاکره رهبران سیاسی میهن پرست به صورت دیپلمات‌های در تبعید باشند تا حقوق‌بگیرانی همچون احمد چلبی که این خود می‌تواند بصورت عامل موثری بر رفتار جمهوری اسلامی عمل کند. سوم آنکه در صورت ناممکن بودن پیش گرفتن دو سیاست قبلی تک تک مردم باید رسما در این مورد سیاست بی‌طرفی پیشه و از هر نوع همراهی و کمک به جمهوری اسلامی خودداری کرده و حتی از اختلال در توانایی پاسخگویی جمهوری اسلامی خودداری نکرده تا به آن یادآوری کنند که در پرداخت بهای سیاسی اشتباهاتش تنها است، هر چند که بهای اصلی اشتباهات را ناگزیر مردم می‌پردازند. شاید یادآوری واقعه‌ای تاریخی چندان در این مورد خالی از لطف نباشد:

در صبح روز اول سپتامبر ۱۹۳۹ آدمیرال کاناریس رییس سرویس اطلاعاتی ارتش آلمان (آب وئر) که از رهبران نهضت مقاومت پنهانی افسران ارتش آلمان برای سرنگونی نازیسم به شمار می‌رفت بعد از دریافت کلمه رمز "تبرزین" از شنود مخابرات سرویس اطلاعات بریتانیا که بیانگر برقراری شرایط جنگی میان آلمان نازی و انگلستان و فرانسه بود پیامی به سه هزار نفر کارکنان آب وئر ارسال کرد که اعلان حالت جنگی میان انگلستان – فرانسه و آلمان نازی بود، سپس او در جمع کارکنان ستاد مرکزی آب وئر سخنرانی کوتاهی کرد و نسبت به خیانت و جاسوسی آنها برای بریتانیا-فرانسه شدیدا هشدار داد. با این وجود پس از آن سخنرانی در جمع انگشت شمار افسران وفادار به خود گفت:«ممکن است شکست در این جنگ برای آلمان یک فاجعه باشد، اما شکست نخوردن هیتلر نیز هم برای جهان و هم برای آلمان فاجعه است و از این رو ما نباید هیچ کاری که منجر به طولانی‌تر شدن جنگ حتی برای مدت یک روز می‌شود، انجام دهیم.»

[۱] ایرج مصداقی، نامه سرگشاده به میرحسین موسوی

[۲]مقاله فوق تحت عنوان " آیا برنامه هسته ای ایران اقتصادی است در تاریخ ۲۳/۱۱/۱۳۸۴ در سایت روزآنلاین منتشر شد ولی به دلیل از دست رفتن آرشیو این سایت ظاهرا در اختلافات میات گردانندگان آن و آقای حسین درخشان (ثبت کننده سایت) اکنون در آنجا قابل دسترس نیست. می‌توانید آن مقاله را در آدرس ذیل مطالعه کنید:

[۳]صفاری فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه پاسدارن ۲/۵/۱۳۸۹


 


آدمیرال مولن: آمریکا برای حمله به ایران برنامه دارد

به گزارش فاکس نیوز آدمیرال مایک مولن رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا روز یکشنبه گفت: «ایالات متحده به منظور جلوگیری از دست یابی ایران به سلاح هسته ای طرحی برای حمله نظامی به این کشور دردست دارد». به گفته آدمیرال مولن حمله نظامی به ایران عواقب وخیمی دربر خواهد داشت ولی اجازه دادن به این کشور برای ساخت سلاح هسته‌ای نیز همین طور است.

مولن شدیدا نگران هردواحتمال است. به گفته مولن گزینه نظامی بر روی میز بوده و هنوز هم هست. رییس جمهوری آمریکا هم آن را به خوبی درنظر دارد. مولن گفت:  «امیدوارم از ان استفاده نکنیم و یک گزینه مهم بوده و این قضیه به خوبی درک شده است».البته آدمیرال مولن امیدوار است تحریم‌های اعمال شده علیه ایران به حل این بحران کمک نماید. ولی به هرصورت آمریکا برای حمله به ایران برنامه دارد. وی توضیح بیشتری در این باره نداد.


 


یک سال بلاتکلیفی سه کوهنورد آمریکایی

 


این در حالی است که پیش از این حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، اعلام کرده بود که «جاسوس بودن این سه فرد برای وزارت اطلاعات محرز شده است.»


مسعود شفیعی، وکیل ایرانی این سه شهروند آمریکایی، نیز اعلام کرده است که آنها هنوز رسما تفهیم اتهام نشده‌اند. خانواده‌های آنها هم می‌گویند که این سه جوان برای گردش به کردستان عراق رفته بودند و قصد ورود به خاک ایران را نداشتند.


از سوی دیگر مادران شين باور، سارا شورد و جاش فتال روز گذشته مصادف با سالگرد دستگيری فرزندان‌شان است طی بيانيه مطبوعاتی مشترک از جمهوری اسلامی خواستند که فرزندان آنها را فورا آزاد کنند و از آنها بعنوان «وسيله مذاکره» استفاده نکنند.


مادران سه آمريکائی دستگير شده در بيانيه‌ای مشترک اظهار داشتند  «بعد از يک سال که از وعده‌های عمل نشده در مورد رسيدگی فوری و شفقت آميز راجع به سرنوشت فرزندان ما مي‌گذرد ديگر کسی باور ندارد که رسيدگی به کار آنها در دست قوه قضائيه باشد. فرزندان ما وسيله مذاکره هستند و ايران با نقض قوانين خود آزادی آنها را سلب کرده است.»


باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا نیز، طی بیانیه‌ای خواهان آزادی سه آمریکایی زندانی در ایران شد و گفت این سه آمریکایی هرگز برای دولت ایالات متحده کار نکرده‌اند. اوباما گفت: «آنها هرگز دعوایی با دولت ایران نداشته‌اند و احترام زیادی برای مردم ایران قائل هستند.»


اوباما از ایران خواست که فورا سه آمریکایی را بر اساس موازین بین المللی حقوق بشر و اصول بشردوستانه آزاد کند و گفت که «حبس ناعادلانه» آنها هیچ ارتباطی با موضوع‌های مورد اختلاف ایران و آمریکا ندارد.


سخنگوی وزارت خارجه ایران به خبرنگاران گفت: «آمریکایی های بازداشت شده، در دوران بازداشت، بر اساس معیارهای اسلامی و ملاحظات انسانی از تسهیلات گسترده ای برخوردار بوده‌اند.»


شین بائر، جاش فتال و سارا شورد ۳۱ جولای سال ۲۰۰۹ میلادی در مرز کردستان ایران و عراق به اتهام ورود به خاک ایران دستگیر شدند.


پیش از این هفته‌نامه «نیشن» با انتشار گزارشی خبر از آن داده بود که این سه کوهنورد آمریکایی، در واقع در خاک عراق دستگیر شده‌اند.


هفته‌نامه «نیشن» نوشته بود که پس از «بررسی‌های پنج ماهه و گفت‌وگو با دو شاهد عینی» به این نتیجه رسیده است. این هفته‌نامه می‌نویسد که نظامیان ایران پس از مشاهده سه کوهنورد آمریکایی در نزدیکی نوار مرزی، وارد خاک عراق شده و آن‌ها را به اسارت گرفتند.


«نیشن» به نقل از دو شاهد عینی نوشته بود نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با مشاهده این سه کوهنورد که ظاهری غربی داشتند، پس از تهدید و شلیک تیرهوایی وارد خاک عراق شده و آنان را بازداشت کرده است.


این منابع گفته‌اند سرهنگ «هیوا تاب» فرمانده اطلاعات سپاه کردستان، که احتمالا دستور بازداشت این سه نفر را صادر کرده و سپس دستور انتقال این سه کوهنورد به مریوان و سپس تهران را داد، خود در پاییز سال گذشته به اتهام قتل پسر مصطفی شیرزادی امام جمعه مریوان دستگیر شد. دیگر اتهامات این فرد، بنابر اعلام هفته‌نامه «نیشن»، قاچاق و آدم‌ربایی ذکر شده است.


بستگان این سه کوهنورد از تحقیقات نشریه «نیشن» تشکر کرده و گفته‌اند شین، سارا و جاش همواره گفته‌اند که به هیچ وجه قصد ورود به خاک ایران را نداشته‌اند.

 

 


 


نفی استبداد، اصلاح و انقلاب

سر دبیر محترم با عرض معذرت لطفا حضرتعالی زحمت لینک مطلب به آدرس وب را که در متن مقاله آمده بکشید. از این سو مشکل فنی داریم!!!


مدت ها در پی کشف انگیزه دوستانی بودم که به نظر من فارغ از الزامات انسجام تشکیلاتی با طرح مسائلی نابجا جبهه مبارزات بی‌خشونت جنبش سبز را با خطر پراکندگی مواجه می‌کردند.

امروز در موقعیت جدیدی هستم.

از یک سو در یافته‌ام که ایشان اساسا با مشی جنبش سبز قرابتی ندارند و به نوعی خود را انقلابی می‌دانند. به هر تعریف حقوقی ایشان برانداز خوانده می‌شوند و نمی‌توان به مدد مقررات حقوقی از اینان دفاع نمود اما به هر حال چون در غایت‌نگر ورزی‌شان می‌توان رویای ایران آزاد را دید حداقل مورد تقابل بنده نمی‌باشند.

البته ایشان نیز محقند که کنش یک سال پیش ملت را به سود خود تحلیل کنند و این سهم‌خواهی را به داوری عموم بگذارند.

معتقدم که اگر صرفا هجمه تبلیغات (که البته چیزی جز این نیز در دسترس دوستان انقلابی نیست) می‌توانست اذهان عمومی را جهت دهی کند اینک اساسا جنبش سبزی نبود که خصوصیت بارزش تقابل با رژیمی است که بیش از سه دهه سرمایه های عظیم در پیروسازی هزینه کرده است.

اما از سوی دیگر گویا ایشان چندان پشتوانه نظری محکمی برای قوام بخشی به موضع انقلابی خود در دسترس ندارند.

به نظر می‌رسد ایشان هویت خویش را از موضعی سلبی که همان «اصلاح خواه نبودن» است پی گرفته‌اند و از تعریف ایجابات موضع انقلابی خود ناتوانند.

ادبیات پرخاش گرانه نسبت به حاکمان و سران رژیم گاها دامنه‌ای گسترده یافته که حتی مسئولین سابق و بعضا مرده را از یک کران و اساس مذهب را در کران دیگر شامل می‌شود. در سراسر گستره این دامنه نفی و ایراد رصد می‌شود و در این فرار از هر آنچه گذشته، هیچ ارتباطی میان واقعیت اکنون با آرمان ایشان تعریف نمی‌شود.

صرف مناسب دانستن توسل به یک دگرگونی کلی برای نیل به اهداف عالیه راضی کننده منطق نیست و ایشان در این داعیه موظفند راهکار‌های خویش را حداقل تا رسیدن به زمان موعود دگرگونی و انقلاب طرح و ترسیم نمایند.

این جبهه دگرگونی‌خواه که پیگیر ساختارشکنی آنی هستند بسا بیشتر از جنبش سبز اصلاح خواهان از رنگ و تکثر آرا برخوردار است.

از سازمان مجاهدین خلق تا سکولارهای باصطلاح نو و از پاره‌ای سلطنت طلبان تا عده‌ای از روزنامه نگاران سابق و همچنین دیگرانی که متاثر از فضای وهم آلود تبلیغات انقلابی در این جبهه می‌گنجند همگی ساختارشکن برشمرده می‌شوند. حلقه ارتباط این جمعیت‌ها با یکدیگر ادبیات مشترک مورد استفاده ایشان است.  همگی در هجمه به اصلاح‌خواهی مشترکند. استعمال اصطلاحاتی چون سبز‌اللهی در میانشان عمومیت دارد. خود را قائل به هیچ آداب کلامی نمی‌دانند و به آسانی اصطلاحات پوپولیستی را برای پیشبرد مباحث شان بکار می‌برند.
و در نهایت همگی بر واشکافی حوادث رخ داده در دهه شصت اتفاق نظر دارند اما جالب است که تمرکزشان نه بر رژیم مرتکب بلکه متوجه شخصیت هاییست که سابقا در این رژیم مسئولیت داشته و اینک در جبهه اصلاح خواهان هستند.

جالب است که مقاله اخیر محمد رضا روحانی از سران شورای عالی مقاومت سازمان مجاهدین خلق را با عنوان «سرنوشت سبزاللهی‌ها» خوانده و مفاد و ادبیات آن را با برخی مطالب منتشره در همین پایگاه خودنویس از سوی برخی طالبان انقلاب قیاس کنید.

به هر صورت لازم است در مواضع و جبهه گیری‌ها تجدید نظر کرد.

اساسا اصلاح‌خواهان و انقلاب‌طلبان هر دو در تقابل با دشمن مشترکی مشغولند. بدیهی است که اصلاح و انقلاب در تئوری با یکدیگر متعارضند اما با نظر به واقعیت این دو جبهه در برابر یک جبهه قدرتمند مالدار صف آرایی کرده‌اند و اکنون مجال مشغولیت به مباحث نظری میان این دو نیست بلکه باید هر مشی و منشی خود را با استدلالات مسلح کرده و راهکارهای تقابل با استبداد را پی بگیرد.

به جای صرف انرژی جهت نفی و تقابل میان اصلاح و انقلاب که حتما هر دو را تا حدودی فارغ از ضدیت با استبداد می‌کند لازم است که بر روی فشار بر دیکتاتور متمرکز شده و با پیگیری اصول و راهکارها آکسیون‌های مستهلک کردن دیکتاتوری را عملی کرد. البته اگر انقلابیون اساسا اعتقادی به مستهلک کردن استبداد دارند چون به نظر یک حرکت آنی و ساختارشکن را در سر می‌پرورانند!


 


سازمان ادوار: محکومان، قهرمانان ملی‌اند

 

در این بیانیه با اشاره به وضعیت کشور پس از انتخابات و تداوم اعتراض های مردمی، و هراس جناح حاکم از این اعتراضات آمده است:" بهترین شاهد مثال برای اثبات هراس اقتدارگرایان و گروهک نظامی – امنیتی حاکم، صدور احکام سنگین و بی سابقه برای فعالان سیاسی، دانشجویی، مدنی و روزنامه نگاران و تداوم حبس غیرقانونی برخی چهره‌های سیاسی است. صدور حکم چهار سال حبس برای «علی ملیحی»، عضو شورای سیاستگذاری سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) نمونه ای از کینه ورزی قانون شکنان مستقر در نهادهای امنیتی و قضایی است که علیه فرزندان آزاده و دلسوزان سرافراز میهن صورت می گیرد."

 

این بیانیه در ادامه خود آورده است: «علی ملیحی، به عنوان مسوول روابط عمومی سازمان ادوار تحکیم وحدت و روزنامه‌نگاری آزاد، تنها به جرم اطلاع‌رسانی درباره آن چه که بر ملتی تحت ستم رفته، به حبس افتاده است، در ابتدای دوره بازداشت در بهمن ماه ۸۸ مورد ضرب و شتم و آزار و اذیت قرار گرفته و پس از تحمل ماه‌ها زندان در دادگاه بدوی به چهارسال حبس محکوم شده است ... عرصه اطلاع رسانی و انتشار اخبار و وقایع، نقطه حساسی برای تهدید امنیت کسانی است که در سایه قدرت پوشالی شان هر آنچه که در قاموس جنایت پیشگان است انجام داده و زشتی کردار خویش را به اقتضای «امنیت ملی» نسبت می دهند.»

 

این بیانیه همچنین با اشاره به احکامی که برای برخی از فعالان دانشجویی، چون بهاره هدایت و میلاد اسدی صادر شده است، آورده است: «احکام ننگین دادگاه علیه علی ملیحی، بهاره هدایت، میلاد اسدی و دیگر زندانیان سیاسی، بی هیچ دلیل موجه حقوقی و قانونی با توسل به کلیشه های مشمئز کننده‌ای چون اقدام علیه امنیت ملی و تبانی علیه نظام و … تنها برای انجام تسویه حساب‌های قبلی و فضاسازی برای جلوگیری از هرگونه اعتراض و انتقاد صادر می‌گردد.»

 

این بیانیه می‌افزاید: «اعلام تایید احکامی سنگین و البته بی سابقه در تاریخ جنبش دانشجویی از سوی دادگاه تجدیدنظر موجی از خشم و نفرت را در جامعه دانشجویی ایران به وجود آورده و مسبب هر چه بیشتر نمایان شدن ماهیت بی منطق و خشونت طلب استبداد شده است ... احکام سنگین، ناعادلانه و مغرضانه برای دانشجویان و فرزندان ملت تنها نشان از واهمه سرکوب گران از دگراندیشان و منتقدین دانشگاهی و اساسا نهاد دانشگاه است.»

 

در بیانیه سازمان ادوار همچنین با اشاره به اعتصاب غعذای زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ زندان اونی، آمده است: «اعتراض زندانیان به محدودیت های اعمال شده پاسخی جز ضرب و شتم و انتقال زندانیان معترض به سلول‌های انفرادی نداشته است و همانگونه که در خبرها آمده تعدادی از این اسیران مظلوم از جمله آقایان عبدالله مومنی، علی ملیحی، کیوان صمیمی، بهمن احمدی امویی، علی پرویز و... در روزهای گذشته پس از انتقال به انفرادی دست به اعتصاب غذا زده اند. جای تاسف است در حکومتی که خود را "اسلامی" می‌داند و حکومت خود را به حکومت امام اول شیعیان منتسب می‌کند، اوضاع به گونه‌ای شده است که بهترین فرزندان این مملکت ناچارند برای احقاق حقوق خود، راهی را در پیش گیرند که پیش و بیش از همه به خود آن‌ها آسیب می‌زند و در واقع جان برکف به مقابله با دیکتاتوری حاکم و نمایندگانش در زندان ها بروند.»


در بیانیه سازمان ادوار با اشاره به فشارهایی که در زندان بر برخی از بازداشت شدگان وجودداشته، آمده است: «بسیاری از فعالان سیاسی، با خشوع تمام، تاکنون از نقل رفتارهای غیرانسانی بازجویان در رسانه ها خودداری کرده‌اند و آنچه تاکنون منتشر شده است تنها بخش‌های کوچکی از این فشارها و نحوه رفتار بازجویان بوده که البته همین هم باعث خشم و حیرت جهانیان شده است اما ادامه چنین روندی در محیط زندان، آگاهان را وا می‌دارد که دست به افشای آن چه بزنند که در زندان‌ها به ویژه در تابستان گذشته اتفاق افتاده است. مساله‌ای که بیش و پیش از همه، می ‌واند برای خود دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی گران آید.»

 


 


نماینده ایران در سازمان ملل: تل آویو را به آتش می‌کشیم


 

وی در مراسمی در کاشمر، گفت با اشاره به وضعیت پرونده هسته‌ای ایران، گفت: «بسیاری عقیده دارند باید در موضوع هسته‌ای کشور کوتاه آمد تا آمریکا و انگلیس دست از سر این قضیه بردارند. این نظر در حالی ارائه می‌شود که در خاورمیانه و کشورهای همسایه ما هر کدام به نوعی قدرت اتمی و نظامی دارند، حتی رژیم صهیونیستی مجهز به کلاهک هسته‌ای است و با تحریم‌ها و تهدیدها قصد عوض کردن تلاش ایران برای به‌دست آوردن انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای هستند.»


خزاعی با اشاره به بی فایده بودن عقب‌نشینی در پرونده هسته‌ای، گفت: «اگر در این موضوع کوتاه بیاییم دشمن دست بردار نیست و به بهانه‌های مختلف به سراغ‌مان می‌آید تا بالاخره انقلاب و نظام را تهدید کند، اما ما به فضل الهی و در سایه رهبری و با وحدت و همدلی از مواضع قدرتمندی برخورداریم و در مقابل دشمن با گرفتاری‌های فراوانی که در منطقه دارد منسجم و یکپارچه هستیم.»


وی اضافه کرد: «اگر اعلام کنیم که دست از انرژی هسته‌ای و غنی سازی اورانیوم برمی‌داریم باز هم فعالیت‌ها و برنامه‌ریزی‌ها علیه ایران پایان نمی‌یابد و برای مقابله با ایران هر روز بهانه دیگری را پیش می‌کشند.»

 


 


آیا من همجنس‌گرا هستم؟ تست خود شناسی

اگر با خواندن مطالب علمی و دیدن فیلم‌های خارجی به خود مشکوک شده‌اید و می‌خواهید مطمئن شوید که همجنس گرا هستید یا نه به تست زیر پاسخ دهید:

۱- آیا خود را چشم پاک می‌دانید؟

۲- آیا ادعا می‌کنید که اگر با جنس مخالف خود تنها باشید حتی نگاه هم بهش نمی‌اندازید؟

۳- آیا دوستی با دختر را تا همین چند وقت پیش بد می‌دانستید؟

۴- آیا از بوسیدن دوست دختر خود شرم دارید؟

۵- آیا موقع دیدن یک دوست قدیمی او را بغل می‌کنید و می‌بوسید؟ آن هم سه بار؟


اگر جواب همه یا اکثر این سوالات مثبت است بدانید که شما فقط یک دهه شصتی هستید، پس نگران نباشید هم جنس‌گرا نیستید ولی سعی کنید دیگر اشتباهات بالا را مرتکب نشوید.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته