جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه آزاد اسلامی در بیانیه ای نسبت به صدور حکم چهار سال زندان برای علی ملیحی، زندانی سیاسی اعتراض کردند.
به گزارش ندای سبزآزادی، این بیانیه به شرح ذیل است:قریب به ۲۰۰ روز از بازداشت علی ملیحی روزنامه نگار و فعال سیاسی می گذرد. بازداشت این دانشآموخته دانشگاه ازاد همراه با ضرب و شتم خود و برخی اعضای خانواده اش بوده است همچنین وی در طول مدت بازداشت از حق دسترسی مستمر و موثر با وکیلش محروم و برای اعتراف به اتهامات واهی از سوی بازجویانش به شدت تحت فشار و شکنجه بوده است به طوری که این زندانی سیاسی در اعتراض به روند ضرب و شتم خویش در طول مدت بازجویی به مدت ۴ روز اقدام به اعتصاب غذا نمود.
علی ملیحی قریب به ۴۰ روز از مدت بازداشتش را در سلول انفرادی -که خود مصداق بارز شکنجه می باشد -به سر برد و مدتها در انتظار صدور حکم خویش، به طور غیرقانونی بازداشت و از حقوق انسانی اولیه خود محروم بوده است. سرانجام پس از ماهها بازداشت غیرقانونی به حکم بازجویانش به ۴ سال حبس تعزیری محکوم و این حکم سنگین و غیرعادلانه به امضای قاضی مربوطه مزین شد.
امروز ۹ روز از اعتصاب غذای علی ملیحی و جمعی دیگر از همبندانش در بند ۳۵۰ زندان اوین (مجید دری، مجید توکلی، عبدالله مومنی، ضیاالدین نبوی، کیوان صمیمی، نادر(ابراهیم) بابایی، حمیدرضا محمدی، پیمان کریمی آزاد، بهمن احمدی امویی، بابک بردبار، جعفر اقدامی، علی پرویز، غلامحسین عرشی، حسین نورانینژاد و کوهیار گودرزی) در اعتراض به هتک حرمت انسانی، اعمال محدودیتهای فراقانونی بر زندانیان این بند میگذرد. در پی این اعتراض علی ملیحی به همراه چند تن دیگر به دلیل ضعف وخامت وضعیت سلامتیشان به بهداری زندان اوین منتقل شده اما از شکستن اعتصاب خود تا تحقق خواستههایشان امتناع نمودند.
ما جمعی از دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاه آزاد، ضمن اعلام اعتراض شدید به حکم سنگین و غیرقانونی چهار سال حبس تعزیری و نگهداری این روزنامهنگار و زندانی عقیدتی در سلول انفرادی، نسبت به وضعیت سلامت روحی و جسمی ایشان هشدار و خواستار دلجویی و آزادی بی قید وشرط وی و تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه آزاد
دوازدهم مرداد یک هزار و سیصد و هشتاد و نه
با افزودن نام ۲۱ شرکت جدید به فهرست تحریم ها، ایالات متحده تحریم های جدیدی را علیه ایران به اجرا گذاشته است.
وزارت دارایی آمریکایی روز سه شنبه از قرار گرفتن نام مقام های ارشد سه سازمان ایرانی در فهرست تحریم های ایالات متحده خبر داد.
به گزارش بی بی سی، این افراد به همکاری با “سازمان های تروریستی” از جمله طالبان متهم شده اند.
نام ۲۱ شرکت نیز که به فعالیت برای دولت ایران و همکاری با برنامه اتمی و نظامی این کشور متهم شده اند، در فهرست تحریم ها قرار گرفته است.
تحریم های جدید در راستای سیاست دولت باراک اوباما برای افزایش فشار بر ایران برای توقف غنی سازی هسته ای اعمال شده اند.
دولت آمریکا همچنان خواستار تغییر رفتار منطقه ای ایران است.
پی جی کراولی، سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا گفت تحریم های بین المللی باعث شده دولت ایران تغییراتی در تفکر استراتژیک خود به وجود بیاورد.
آقای کراولی گفت: “تجارت با ایران به تدریج مشکل تر شده است.هزینه معاملات برای ایران بالاتر رفته است. آن چه می بینیم باعث دلگرمی است.”
دو نفر از تحریم شدگان از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران هستند که به حمایت مالی و تسلیحاتی از گروه های حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین متهم شده اند.
دو فرمانده دیگر نیز به اتهام حمایت از طالبان در افغانستان تحریم شده اند. ایالات متحده نیروی قدس را به پشتیبانی از بعضی از اعضای طالبان متهم کرده است.
تحریم های جدید آمریکا همچنین شامل رئیس کمیته ایرانی بازسازی لبنان است که به همکاری با حزب الله متهم است.
دفتر کمیته امداد امام خمینی در لبنان و رضی موسوی از کارکنان دولت ایران در لبنان نیز از دیگر تحریم شدگان هستند.
رابرت آینهورن، از دیپلمات های ارشد آمریکا که مسوول نظارت بر تحریم های ایران و کره شمالی در وزارت امورخارجه این کشور است، گفت واشنگتن چاره ای جز افزایش فشار بر تهران ندارد زیرا پیشنهادهای ارائه شده برای گفتگو با شکست مواجه شده اند.
آقای آینهورن گفت: “هدف از اعمال تحریم ها این است که رهبران ایران را به این نتیجه برساند که به جای عمل نکردن به تعهدات بین المللی، به نفع کشورشان است که پاسخگوی نگرانی های جدی درباره اهداف هسته ای خود باشند.”
استوارت لوی، معاون وزارت دارایی آمریکا در امور مبارزه با تروریسم و اطلاعات مالی نیز هدف از اعمال تحریم بر بعضی از شخصیت های حقیقی و حقوقی ایرانی را مشکل تر کردن فعالیت های این کشور برای حمایت از گروه های تندرو در خاورمیانه عنوان کرده است.
بر اساس قوانین ایالات متحده، تحریم شدگان نمی توانند با شهروندان و سازمان های آمریکایی معامله کنند و دارایی های آنها نیز در آمریکا مسدود می شود.
امیر صادقی، به پرداخت جریمه نقدی محکوم شد. به گزارش «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» امیر صادقی، عکاس خبری ،در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به پرداخت جریمه نقدی محکوم شد.
صادقی خبرنگار عکاس روزنامه فرهنگ آشتی است که به اتهام انتشار عکس های روز عاشورا بازداشت شده بود و بهمن ماه سال پیش با قید کفالت آزاد شده بود.
مراسم یادبود استاد محمد نوری ساعت ۱۴ چهارشنبه ۱۳ مردادماه با حضور اهالی فرهنگ، هنر و موسیقی در مسجد قدس شهرک غرب برگزار میشود. مرحوم نوری شنبه ۹ مرداد در ۸۱ سالگی در بیمارستان جم تهران درگذشت.
به گزارش شهر، نوری در ابتدای دیماه ۱۳۰۸ متولد شد. در کنار تحصیل در رشته ادبیات زبان انگلیسی و رشته نمایش، آواز ایرانی را نزد اسماعیل مهرتاش آموخت. بعد از آن نزد اساتید هنرستان عالی موسیقی سیروس شهردار و فریدون فرزانه ومصطفی پورتراب رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت.
وی آواز کلاسیک را نزد باغچهبان و فاخره صبا آموخته و شیوه آوازی خود را با تاثیر از استادانی چون حسین اصلانی و ناصر حسینی پیدا کرد و رفته رفته به شیوه منحصر به فرد خود دست یافت.
اجرای ترانه های مختلف محلی آذری، گیلکی و شیرازی وی همچون «جان مریم»، «شالیزار»، «واسونک» و «جمعه بازار» از مهمترین فعالیتهای موسیقی معاصر به شمار میآید.
مسجد جامع قدس در شهرک غرب، ابتدای خیابان فرحزادی، روبروی مرکز خرید میلاد نور واقع است.
شعبهی پانزدهم دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، رسول بداقی، عضو هیات مدیرهی کانون صنفی معلمان ایران را به ۶ سال زندان و ۵ سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم کرد.
به گزارش بامدادخبر، یک سال از این حکم به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و ۵ سال دیگر به اتهام “تبانی و تجمع به قصد برهم زدن امنیت ملی” صادر شده است.
مسعود شفیعی، وکیل رسول بداقی، در گفتگویی کوتاه ضمن نامتناسب دانستن این حکم با اتهامات موکلش، اعلام کرد که در زمان قانونی نسبت به حکم صادره اعتراض خواهد کرد.
دادگاه این عضو دربند کانون صنفی معلمان ایران، روز چهاردهم تیرماه برگزار شده بود.
رسول بداقی از دهم شهریورماه سال گذشته در بازداشت به سر میبرد و از اردی بهشتماه سال جاری به زندان رجاییشهر در کرج تبعید شده است.
روز سه شنبه ۱۲ مرداد هشتاد ونه حجت الاسلام مهدی کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی و نامزد معترض به انتخابات ریاست جمهوری با خانواده حجت الاسلام احمد رضا احمد پور زندانی سیاسی در قم تماس تلفنی داشت.
به گزارش جرس، مهدی کروبی در این تماس سلامتی و آزادی احمد پور و همه زندانیان سیاسی را آرزو کرد . همچنین همسر حجت الاسلام احمد پور ضمن سپاسگزاری از کروبی بخاطر توجه خاص به زندانیان سیاسی و حمایت از وی را باعث افتخار دانست .
احمد پور حدود ۴ ماه از محکومیت یک ساله خویش به اتهام تبلیغ علیه نظام ، اقدام علیه امنیت ملی کشور ، نشر اکاذیب و هتک حیثیت روحانیت را گذرانده و هم اینک در زندان مرکزی قم بند ویژه روحانیت بسر می برد .
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در اعتراض به ظلم های وارده به عزیزانشان در بازداشتگاهها و زندان ها نامه ای سرگشاده به مراجع عظام تقلید نوشتند. در این نامه خانواده های زندانیان سیاسی تاکید کرده اند که بیش از این نمی توانیم صحت و سلامت جسم و روح عزیزانمان را در بند ظلم تاب بیاوریم و سکوت کنیم.
این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح ذیل است:
محضر مبارک علمای اعلام و مراجع عظام
با سلام و تبریک ایام مبارک شعبانیه
همان گونه که مستحضرید بیش از یک سال از انتخابات ریاست جمهوری دهم می گذرد. انتخاباتی که با حضور پرشور مردم آگاه ایران می توانست نقطه عطفی در تاریخ کشورمان باشد. اما متاسفانه نه فقط با بی تدبیری مسئولان بلکه بر اساس شواهد و قرائن که روز به روز آشکارتر می شود، با طراحی توطئه بزرگ علیه مردم حقیقت جو و آزادی طلب کشورمان، هیچ شیرینی بر کام ها ننشست و سروری لب ها را به خنده نگشود. ضربات باتوم در همان شب انتخابات بر سر و روی مردم معترض کوبیده شد و درد جسم و روح انسان هایی که رایشان را جستجو می کردند، در هم پیچید. خون ها به ناحق بر زمین ریخت و دستگاه تبلیغاتی همه تلاشش را برای نگاه داشتن ماه حقیقت بر پست ابرهای دسیسه و نیرنگ و فریب به کار برد.
بهترین و خدوم ترین و پاک ترین فرزندان این ملت به زندان های هول انگیز گرفتار آمدند و تنها پایمردی آنها، خانواده های رنج کشیده شان و مردم حاضر در صحنه توانست موجب روشنگری و افشای حقایق شود و جریان اقتدارگرا و خشونت طلب را تا حدی از شتاب فزاینده به سوی نابودی ایران و اسلام عزیز بازدارد.
اینک ما خانواده های زندانیان سیاسی با وقوف به شرایط بحرانی کشور که بر اثر بی تدبیری آنان که صالح نیستند و صلاح ملک و ملت را به اطاعت از هوای نفس برای لختی بیشتر ماندن بر مسند قدرت فروخته اند، به وجود آمده است، بیش از این نمی توانیم صحت و سلامت جسم و روح عزیزانمان را در بند ظلم تاب بیاوریم و سکوت کنیم.
ما معتقدیم جای فرزندان و عزیزان مان که شعور بالا و درک عمیق و نبوغشان حتی بر دشمنان شان پوشیده نیست و اتفاقا همین مسئله جرمشان را سنگین تر کرده است، زندان نیست اما متاسفانه فریادهایمان در این یک سال و اندی به جایی نرسیده و مراجع قضایی و قضاوتی که به اذعان خودشان مطیع اوامر مقامات امنیتی هستند، بنای شنیدن ندای حق ما و زندانیان بی گناه را ندارند.
ما طی این مدت طولانی، صبر و انتظار را برای به سامان آمدن اوضاع پیشه کردیم اما متاسفانه هم زمان با مناسبت میلاد فرخنده صاحب الامر و الزمان حضرت بقیه الله که انتظار مهر و عطوفت بیشتری وجود داشت؛ در عوض مصائبی بر زندانیان سیاسی رفت که نه تنها روح آنان و ما خانواده های مضطربشان را آزرد، بلکه به زعم ما قلب مبارک آن حضرت را که غایبی حاضر و ناظر است به درد آورد.
رعایت نکردن حقوق اولیه انسان هایی مومن که به اقتضای جور زمان و زمامداران به بند کشیده شده اند، آن هم در شب میلاد مسعود دردانه زهرا(س) را چگونه می توان تاب آورد و چنین شد که فریاد اعتراض مظلومین دربند به ما رسید و صدای ضجه های ما را نیز در روز میلاد مهدی عدالت گستر به عرش اعلی رسانید.
حضرات علما و مراجع عالی قدر
اینک ما در نهایت استیصال از ظلمی که به عزیزانمان می رود، مطلع شده ایم که آنان پس از بدرفتاری های مضاعف و تنبیه های غیرمنصفانه از جمله بازافکنده شدن به انفرادی، تصمیم به اعتصاب غذا گرفته اند. قطعا ایشان این تصمیم را با علم به به ضررش برای سلامتی خود گرفته اند و نیز با توجه به “شرایط مستحدثه” معتقدیم که اعتصاب غذای عزیزانمان از باب “اکل میته” برای گرسنگی در حال مرگ است و آنان این اقدام را برای جلوگیری از گناه بزرگ جری شدن ظلم و ادامه ظلم مرتکب شده اند. با این همه نگرانی های عمیق از سرنوشت فرزندانمان که فرزندان اسلام و فرزندان شما بزرگواران عالم دین و پاسدار حریم مسلمانی هستند، ما را بر آن داشت تا بار دیگر مصدع اوقات شریف شده و بر اساس وظیفه نسبت به خطراتی که جان و روح این پاکان دربند را تهدید می کند، هشدار دهیم و از محضر مبارکتان در این ماه معظم و در آستانه ماه مبارک رمضان تمنا کنیم، حالا که مسئولان و مراجع ذی ربط صدای اعتراض ما را نمی شنوند و اگر هم بشنوند به جای رسیدگی تهدید به شرایط و اوضاع بدتر می کنند، به داد ما برسید و به وضعیت زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که در انفرادی و اعتصاب غذا به سر می برند و نیز بند نسوان که طبق آخرین اخبار واصله شرایطی بس نامطلوب دارند، از طریق اعزام نماینده و یا هر طریقی که مصلحت می دانید، رسیدگی فرمایید.
چشم امید ما بعد از خدا به شماست که در طول تاریخ پشتیبان ایران و مردم بی پناه بوده اید.
والسلام علی من اتبع الهدی
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی
۱۲ مرداد ۱۳۸۹
برابر با ۲۲ شعبان المعظم ۱۴۳۱
وکیل مدافع محمد رسولاف از تجدید اولین جلسه دادگاه موکلش در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب خبر داد و گفت: ششم مهرماه برای رسیدگی به پرونده موکلم تعیین شده است.
به گزارش ایسنا، ایمان میرزازاده با بیان این مطلب اظهار کرد: یازدهم مردادماه برای رسیدگی به پرونده محمد رسولاف به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به منظور اقدام علیه امنیت کشور از سوی شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب تعیین وقت شده بود که دادرس شعبه مذکور به دلیل مهیا نبودن شرایط رسیدگی (حاضر نبودن نماینده دادستان) جلسه رسیدگی را به وقت دیگری موکول کرد.
وی یادآور شد: بر این اساس ششم مهرماه برای رسیدگی به پرونده موکلم تعیین وقت شده است.
کلمه :غلامحسین عرشی ۳۰ ساله که در میان هفده اعتصاب کننده غذای زندان اوین اسمش به چشم می خورد، تاکنون از وضعیتش هیچ خبری در دست نبوده است و کسی نمی دانست او کی و کجا و به چه دلیلی بازداشت شده است.
به گزارش کلمه، خانواده وی می گویند که او به اتهام شرکت در تجمع روز عاشورا بازداشت شده است .ماموران با در دست داشتن عکس وی در تجمع روز عاشورا او را در منزل شان بازداشت کردند .عکسی که نشان می داد او نیز در جمع مردم معترض حضور داشته است .
او چند روز قبل هم به دلیل وخامت حالش به بهداری زندان اوین منتقل شد و پس از بازگشت دوباره به اعتصاب غذا در سلول انفرادی ادامه داد. خانواده این زندانی گمنام که روز گذشته به همراه دیگر خانواده ها در مقابل زندان اوین حاضر شده بودند نسبت به سلامتی او اظهار نگرانی می کنند و از دادستان تهران می خواهند که امکان ملاقات با وی را فراهم کنند .
پنج زندانی دیگر از هفده زندانی سیاسی بند ۳۵۰که از روز دوشنبه گذشته دست به اعتصاب غذا زده اند ،امروز (سه شنبه ) به بهداری اوین منتقل شدند .
آنها پس از دریافت خدمات اولیه پزشکی دوباره به سلول های انفرادی منتقل شدند و به اعتصاب غذای خود ادامه دادند.
طبق اخبار رسیده از زندان اوین به کلمه عبدالله مومنی ،فعال دانشجویی ،بهمن احمدی امویی ، روزنامه نگار ، جعفراقدامی فعال مدنی، ابراهیم (نادر) بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق و کیوان صمیمی ، روزنامه نگار از جمله این زندانیان بوده اند .
پیش از این نیز چهار زندانی دیگر به دلیل وخامت حال شان به بهداری اوین منتقل شده بودند .
خانواده این هفده زندانی از شنیدن این اخبار بسیار نگران شده اند و خواهان رسیدگی هر چه سریع تر مسولان زندان به خواسته های عزیزان شان شده اند آنها همچنین از دادستان تهران می خواهند که امکان ملاقات باآنها را برای شان فراهم آورد .
فاطمه آیینه وند همسر عبدالله مومنی که از شنیدن این خبرها نگران شده است گفت :« نمی دانم شوهرم در چه وضعی است و به شدت نگران هستم . اما با وجود وعده معاون دادستان آنها حتی تماس تلفنی هم با ما نداشته اند و این مرا به شدت نگران کرده است .»
بهرام احمدی ،برادر بهمن احمدی امویی هم گفت « از برادرم که از زمان آخرین ملاقاتش با همسرش بیش از دوهفته گذشته ، تاکنون خبری نداریم چرا که ملاقات هفتگی اش هم لغو شده است . هشت – نه روز اعتصاب غذا می تواند به اعضای داخلی بدن انسان از جمله کلیه و کبد آسیبهای جدی وارد کند . چرا مسوولان زندان پنج خواسته زندانیان را که کاملا معقول و قانونی است بر آورده نمی کنند تا هفده خانواده هر چه زودتر از این تشویش و نگرانی نجات یابند . شنیدن این اخبار واقعا ما را نگران و مضطرب کرده است .»
علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت، حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت، ، علی پرویز فعال دانشجویی، حمیدرضا محمدی فعال سیاسی، جعفراقدامی فعال مدنی، بابک بردبار عکاس خبری، ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل، کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار، مجید دری فعال دانشجویی، مجید توکلی فعال دانشجویی، کیوان صمیمی روزنامه نگار، غلامحسین عرشی و محمد حسین سهرابی راد از دیگر زندانیان منتقل شده به سلول انفرادی هستند که از نه روز گذشته در اعتصاب غذا به سر می برند.
همچنین پیمان کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث عاشورا که به بیماری دیابت مبتلا است پس از دو روز اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شده و از حال وی تاکنون خبری در دست نیست.
ماموران امنیتی استان کرمانشاه، از سخنرانی رسول منتجب نیا و اشرفی اصفهانی در جریان مراسم ختم اسماعیل ططری، نماینده متوفی سابق مجلس، جلوگیری بعمل آوردند و همزمان تجمع لباس شخصی ها در مقابل مسجد محل ختم، سبب لغو مراسم در مسجد شد.
به گزارش سحام نیوز، بدنبال تشییع جنازه اسماعیل ططری-نماینده سابق مردم کرمانشاه در مجلس شورای اسلامی- در زادگاهش؛ قرار بود مراسم ختمی در مسجد آیت الله بروجردی برگزار شود.
بنا به درخواست مهدی کروبی، مقرر شده بود رسول منتجب نیا، قائم مقام حزب اعتماد ملی، به عنوان سخنران در این مراسم شرکت کند، که بدنبال این درخواست، وزارت اطلاعات طی تماسی، منتجب نیا را از سخنرانی در این مراسم منع کرده بود.
در همین زمینه نیز تماس مشابهی با آیت الله اشرفی اصفهانی-فرزند شهید اشرفی اصفهانی- گرفته شد و از سخنرانی ایشان نیز ممانعت بعمل آمد.
این گزارش می افزاید: پس از این اقدامات و همزمان با آغاز مراسم، گروهی از لباس شخصی ها و نیز برخی نیروهای امنیتی مانع ورود مردم به مسجد آیت الله بروجردی شدند که این اقدام با اعتراض مردم و متولیان مراسم روبرو گردید. و در نهایت برگزار کنندگان مراسم، به ناچار مراسم ختم مردانه و زنانه در منزل آن مرحوم برگزار کردند.
در این مراسم تعدادی از چهرههای سیاسی، مسئولان ستادهای انتخاباتی کروبی و موسوی و نمایندگان سابق و فعلی مجلس حضور داشتند.
گفتنی است مراسم ختمی که قرار بود در تهران و در مسجد فاطمی برگزار گردد، علی رغم پرداخت هزینه های مربوطه از سوی خانواده مرحوم ططری، با ممانعت مسجد به بهانه کسب مجوز از وزارت کشور روبرو گردید.
بدنبال این حوادث خانواده مرحوم ططری اعلام کردند که مراسم ختمی را در تهران برگزار خواهند کرد که زمان و مکان آن متعاقباً جهت اطلاع عموم اعلام خواهد شد.
مرحوم ططری -عضو سابق حزب اعتماد ملی و از اعضای ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در دوره های نهم و دهم ریاست جمهوری- پس از سپری کردن یک دوره بیماری دار فانی را وداع گفت.
زهرا رهنورد، استاد دانشگاه در آستانه سالروز بزرگداشت سالروزمشروطه و روز خبرنگار از حاکمیت خواست تا به رفتارهای پلیسی خود پایان دهد و با آزادی زندانیان سیاسی ، آزادی مطبوعات و رسانه ها ، اجرای بی تنازل قانون اساسی و برگزاری انتخاباتی آزاد آرامش را به کشور بازگرداند .
به گزارش خبرنگار کلمه، وی روز گذشته (سه شنبه ) در دیدار با روزنامه نگاران ضمن تبریک روز خبرنگار گفت :«جای تاسف است که در این ایام و در حالی که به سالروز بزرگداشت مشروطه نزدیک می شویم مشروطه ای که با شعار آزادی ، عدالت و قانون ،تقسیم قوا و مطبوعات به عنوان رکن چهارم مشروطه تحقق یافت زندانها پر از روزنامه نگاران و سایر افراد نخبه این کشور است . زندانیانی که همه افرادی فرهیخته ، آزادی خواه و عدالت طلبند. »
او با اشاره به اعتصاب غذای هفده زندانی سیاسی در زندان اوین اضافه کرد :«در میان این هفده زندانی که به دلیل اهانتها و نابسامانیهای بند ۳۵۰ اعتصاب غذا کرده اند هشت خبرنگار هم هست و حاکمیت به جای دلجویی از آنها در چنین ایامی آنها را در سلول انفرادی و در اعتصاب غذا رها کرده است .»
این نویسنده همچنین با تقسیم زندانیان بر اساس تفکیک جنسیت گفت :« اکنون حداقل ۲۳ زن هم به عنوان زندانی سیاسی در زندان در شرایط بسیار سخت و غیر انسانی محبوس هستند که قطعا این رفتارها چه با این زندانیان و چه زندانیان مرد شایسته جمهوری اسلامی نیست و آزادی آنها مبین اعتماد و اعتقاد به ارزش های اخلاقی و انسانی است .»
وی همچنین زندانیان را براساس موقعیت های اجتماعی به زندانیان گمنام ، زندانیان وابسته به گروه ها و زندانیان سرشناس و … تقسیم کرد و ادامه داد :«در میان این جمع زندانیان گمنام انسانهای شریف و آزادیخواهی هستند که بدون هیچ گونه گرایش گروهی، حزبی به بهانه حضور در مراسمی یا نوشتن در وبلاگی یا فرستادن پیام کوتاهی دستگیر و به عنوان طعمه یا گروگان نگه داری و مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند . آزادی زنان و زندانیان گمنام می تواند مقدمه آزادی ها و اقدامات دیگر باشد و مطمئنا قلب خانواده های شهدا نیز تا حدودی با این اقدام ها تسکین می پذیرد .»
رهنورد با بیان اینکه در شرایط بحرانی کشور که سیاست های غلط داخلی و جنگ طلبی ها و فرصت سوزی های بخشی از حاکمیت سایه شوم تهاجم و جنگ را بر منطقه افکنده است تاکید کرد:« با چنین شرایطی و تحریم های جهانی که حکایت از آغاز دوران سختی برای توده های فقیر و ملت زجر کشیده ایران است کسب مشروعیت داخلی ، اکسیر حیات بخشی است که برخی از مشکلات را از سر راه ایران عزیزمان دور می کند. رفع محیط خفقان ، پلیسی و آزادی مطبوعات قدم مهمی در این زمینه است .»
به گفته این استاد دانشگاه در زمان مظفر الدین شاه و محمد علیشاه با وجود بگیر و ببندها و تعطیل کردن ها و بازگشایی ها در روند مشروطیت تعداد روزنامه ها از شش عدد به نزدیک صد عدد رسید و ملت حرف خود را می گفت و آنها هم آن را می شنیدند آیا حاکمیت فعلی از دولت قاجار هم کمتر و تنگ نظر تر است که این چنین به بستن دهانها ادامه می دهد؟
او با اشاره به رفتارهای عجیب حاکمیت در این روزها گفت :« گروکان گیری خانواده آقای مصطفایی وکیل شجاع که آنها نتوانسته اند در این روزها به او دسترسی پیدا کنند، یکی از روشهایی است که به هیچ وجه در یک حاکمیت عاقل و عادل مشاهده نشده است . کدام حکومتی با گروگانگیری و انتقام جویی و انداختن زندانیان در خفای سلولهای انفرادی و تهدید فرزندان ، دختران و زنانشان می تواند به خواسته اش برسد. البته می دانم که این رفتار مورد توافق همه ارکان حاکمیت فعلی نیست و انتظار می رود به میمنت این ایام مبارک حاکمیت با تغییر این روش ها به فضای تمامیت خواه خود خاتمه و به اخلاق و انسانیت نزدیک شود .»
این استاد دانشگاه بار دیگر در پایان سخنانش تاکید کرد:« مناسبتهای زیادی در پیش است و فرصتی دست داده تا حاکمیت مردم را از خود راضی کند آخرهای ماه شعبان است و ماه مبارک رمضان را نیز در پیش داریم . روز خبرنگار و سالگرد انقلاب مشروطه و روز قدس هم می تواند فرصتی باشد تا حاکمیت اصلاحات و مطالبات مردم را پاسخ گوید . هر یک از این ایام در سرنوشت تاریخی و عدالت خواهی و مذهبی کشور ما برکت خاصی داشته است. چرا آن را قدر نمی دانیم و با تکیه بر این گنجینه اسطوره ای که در قلب ملت فرهنگی و دینی ما جای دارد همه زندانیان را آزاد نمی کنیم ؟حاکمیت مطمئن باشد که با این حرکت کوچک نشده و از دید هیچ کس هم به جا زدن محکوم نخواهد شد .بلکه شجاع ، قابل انعطاف ، موقعیت شناس و مردم دوست محسوب می شود .»
رابط پارلمانی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: به نظر میرسد که به ژاپن اسلامی نخواهیم رسید مگر اینکه همه عزم خود را برای حذف افراد افراطی و پیشبرد اهداف نظام و سند چشم انداز جزم کنیم.
به گزارش مهر، حجت الاسلام تیمور علی عسگری افزود: در هر مقطعی ضرورتها و اولویتهای همان مقطع را باید بررسی کرد. امروز کشور به نوعی دچار گفتمانی شده است که از سوی برخی دستاندرکاران و افراد پیروز در عرصه سیاسی بهوجود آمده است.
وی با بیان اینکه در مقطعی از زمان ما شاهد گفتمان انقلابی، گفتمان جهاد و دفاع مقدس و گفتمان دوره سازندگی بودیم افزود: در مقطعی میطلبید که کشور در میدان رزم و جهاد از این گفتمان استفاده کند و در شرایط سازندگی نیز برای آبادانی و سازندگی زیرساختها و خرابیهای ناشی از جنگ از گفتمان سازندگی استفاده کردیم. بعدها نیز حقوق اساسی مردم و اولویت اجتماعی آنان در گفتمان کشور قرار گرفت و امروز با استقرار دولت اصولگرا بحث عدالت و پیشرفت گفتمان کشور است.
وی ادامه داد: روزی که مجلس هفتم فعالیت خود را آغاز کرد حداد عادل به عنوان رئیس مجلس تاکید کرد که جریان اصولگرا به دنبال ساختن ایرانی پیشرفته است و از ایران به عنوان “ژاپن اسلامی” یاد کرد.
عسگری گفت: بر این اساس مقرر شد ایران به عنوان قدرت اول منطقه در تمامی جنبهها بهویژه اقتصاد، تولید علمو فناوری شود و الگویی برای جهان اسلام باشد. این در حالی است که امروز شاهدیم با وجود دعواهای سیاسی و التهابآفرینیها در جامعه که عمدتا از سوی جریانهای افراطی بهوجود آمده است بیشترین التهابات را شاهد هستیم.
عسگری گفت: به نظر میرسد که به آن ژاپن اسلامی نخواهیم رسید مگر اینکه همه عزم خود را برای حذف افراد افراطی و پیشبرد اهداف نظام جزم کنیم.
وی با بیان اینکه برخی از این افراد افراطی در دستگاهها نفوذ کردهاند و فضای کشور را از فضای پیشرفت و توسعه و توجه به اهداف بلند که در آغاز فعالیت جریان اصولگرایی مطرح شد دور کردهاند، اظهار داشت: بهترین راه برای مقابله با این عوامل افراطی حذف آنها و بازگشت به جریان اعتدال است.
وی با بیان اینکه دولت نیز باید در ارتباط با وظایف خود و برنامه چهارم، پنجم و چشم انداز سیاستهای ابلاغی و اصل ۴۴ پاسخگو باشد، افزود: این در حالی است که دولت نهم و دهم در شرایطی قرار داشته که بیش از همیشه تمامی مواهب شامل مواهب الهی، گرانی نفت که پول هنگفتی را در اختیار دولت گذاشت، همراهی مجلس اصولگرا و تعامل ۳ قوه که در چارچوب اصولگرایی حرکت می کردند را با خود داشته است.
عسگری گفت: شرایط کنونی اقتصاد زیبنده نظام نیست چرا که اقتصاد امروز ایران اقتصادی همراه با رکود، ضعف در قدرت خرید مردم و دست و پنجه نرم کردن تولیدگران با مشکلات و واردات بیرویه است. این در حالی است که اصل ۴۴ قانون اساسی به انقلاب اقتصادی باید منجر میشد.
وی ادامه داد: در شرایط بینالمللی و سیاست خارجی نیز فضای نامناسب سیاسی در داخل کشور و رویه افراطی که گروهها مقابل یکدیگر در پیش گرفته اند از جمله تلاش برای تضعیف مجلس و بعد رفتارهای ناپسند دیگر که در هفتههای گذشته شاهد آن بودیم، موجب شد تا فضای بینالمللی نیز به سمت تصویب قطعنامه علیه ایران پیش برود.
رابط پارلمانی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر اینکه باید به گونه ای فضای عقلانیت در کشور حاکم شود، افزود: قوه قضائیه به عنوان مرکز اصلی تظلم خواهی در کشور به تخلفات افرادی که نسبت به چهرههای خدوم نظام انجام شده است رسیدگی کند.
نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره هفتم با اشاره به اینکه برخی افراد در کشور خود را کاتولیک تر از پاپ میدانند و به همین دلیل به خود اجازه میدهند که رفتارهای ناپسندی در قبال چهرههای نظام داشته باشند ادامه داد: حرکتهایی که در هفتههای گذشته جلوی مجلس انجام شد و شعارهایی که علیه رئیس مجلس داده شد همه اینها تلاشهایی برای تضعیف مجلس بود اما فراموش نکنیم تضعیف مجلس دیکتاتوری را بهدنبال دارد.
عسگری تاکید کرد: امروز عوامل افراط بسیار شفاف و شناخته شده و مشخص هستند و همه میدانند که در کجا نفوذ کردهاند و چه اهدافی را دنبال میکنند و قوه قضائیه باید در مسیر رسیدگی به تخلفات با این عوامل برخورد کند.
معاون وزیر بازرگانی وضعیت فعلی روابط تجاری ایران با عراق را شرم آور خواند و هشدار داد اگر این روند ادامه یابد به طور قطع در آیندهای نزدیک حجم روابط تجاری ایران با این کشور کاهش خواهد یافت.
به گزارش مهر، بابک افقهی در جلسه هیات نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران با بیان اینکه اگر روند تجارت ایران با عراق به شیوه فعلی ادامه یابد، به طور قطع در آینده ای نزدیک حجم روابط تجاری ایران با این کشور کاهش خواهد یافت.
معاون وزیر بازرگانی افزود: زمانی عراق اولین شریک صادراتی ایران بوده است؛ اما در ۴ ماهه ابتدای امسال، تنها ۱٫۲ میلیارد دلار به این کشور صادرات داشته ایم که این رقم، سهم قابل توجهی در بازار این کشور نیست.
وی تصریح کرد: در دیدار محرمانه ای که با برخی مسئولان عراقی صورت گرفت، عدم توجه به توسعه روابط توسط ایرانی ها مورد اشاره قرار گرفت و آنها معتقد به تجارت پیله وری از سوی ایران با کشور عراق بودند.
به گفته افقهی، ترکیه به عنوان شریک اول تجاری عراق و رقیب جمهوری اسلامی ایران در این کشور، سرمایه گذاری هنگفتی در استانهای مختلف عراق صورت داده است، از سوی دیگر در حالی که ایران در تب و تاب راه اندازی یک مرکز تجاری در این کشور است، ترکیه به تنهایی ۱۲ مرکز تجاری در این کشور دارد.
معاون وزیر بازرگانی گفت: ترکیه با عراق تجارت مدرن دارد و علیرغم فروش کالاهای خود، خریدار کالاهای عراقی هم هست اما ایران فقط فروشنده صرف است.
افقهی از آمادگی مسئولان عراقی برای واگذاری پروژههای فنی مهندسی تاسیسات زیربنایی و مسکن خبرداد و گفت: این درحالی است که ایران هنوز هم یک دفتر جذب پروژه و بازاریابی در عراق ندارد.
وی اظهار داشت: مشکلات ما در عراق پیچیده نیست و نیازمند آن است که تا بخش خصوصی این مشکلات را حل کند.
افقهی گفت: نقصان یک شرکت مدیریت صادرات برای از دست ندادن فضای کشورهای بازار خزر کاملا مشهود است و ایران حتی یک شرکت هلدینگ یا مدیریت صادرات در این کشور ندارد.
صادرات رسمی ایران به عراق هم اکنون در حدود ۴٫۲ میلیارد دلار است که به نظر می رسد این رقم ۷ میلیارد دلار به صورت واقعی باشد.
دکتر مهدی خزعلی در یادداشتی که در وبسایت خود منتشر کرده است با اشاره به ادعای آقای جنتی درمورد پرداخت یک میلیارد دلار به آنجه که سران فتنه می نامد نوشت: (آقای جنتی) می خواستم از آن یک میلیارد مرحمتی حضرت اوباما، که با دست مبارک خادم الحرمین الشریفین الملک عبدالله به سران فتنه داده اند، سهمی هم برای ما در نظر بگیرید، ما که سر فتنه نیستیم، اما بقدر ته کیسه ای هم برای تهان فتنه ما را بس است، باور بفرمایید، پیامبر و اصحاب فقط سه سال در شعب ابیطالب بسر بردند، ما پنج سال است که در شعب ابیطالبیم، بسیار تحقیق کرده ام، فقط شما این اسناد را دیده اید و احتمالاً ملک فهد – اشتباه نکرده ام، ملک فهد بود یا ملک عبد العزیز که هم سن و سال حضرتعالی بود – حتی از شخص ملک عبدالله هم جویا شدم، اظهار بی اطلاعی می کرد. به حرمت همسایگی – که پیامبر آنقدر سفارش فرمود که اصحاب گمان کردند همسایه ارث می برد – یا به آن نان و نمکی که مرغ های ما با هم خوردند، ما را بی خبر نگذارید.
رییس ستاد موج سوم در استان فارس، که پس از انتخابات ، دوبار و مجموعا سه ماه را در بازداشت گذرانده بود، صبح امروز پس از برگزاری دادگاهش در شعبه ی دهم دادگاه انقلاب شیراز بلافاصله به زندان عادل آباد جهت گذراندن دوره ی محکومیتش، اعزام شد.
به گزارش خبرنگار کلمه اتهامات وی مواردی چون؛ اقدام علیه امنیت ملی و توهین به رهبری بوده است که به بهانه ی آنها، به ۱۲ ماه حبس تعزیری محکوم شده است. این فعال دانشجویی به رقم کسب رتبه ی خوب در کنکور کارشناسی ارشد، از ورود به مرحله کارشناسی ارشد بازمانده است.
کلمه: پس از بیان اتهامات جدید از سوی احمد جنتی نسبت به بعضی از فعالان سیاسی که آنها را با نام سران فتنه نام برده است برخی چهره ها و گروه های سیاسی در صدد پاسخگویی و اعتراض نسبت به سخنان دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران بر آمدند. جنتی در مراسم جشن میلاد حضرت ولی عصر(عج) در مسجد مقام جمکران،گفت: “من سندهایی بدست آورده ام که آمریکاییها یک میلیارد دلار از طریق افراد سعودی که هم اکنون عامل آمریکا در کشورهای منطقه هستند، به سران فتنه دادند و همین سعودیها که به نمایندگی آمریکا صحبت میکردند،گفتند، اگر توانستید نظام را منقرض کنید، تا ۵۰ میلیارد دلار دیگر را هم میدهیم، اما خداوند این فتنه را به دست بندگان صالحش خاموش کرد.”
در همین راستا حجت الاسلام رسول منتجب نیا قائم مقام حزب اعتماد ملی در یادداشتی نسبت به دروغ گویی ها و تهمت زنی ها واکنش نشان داده است. متن این یادداشت که در اختیار “کلمه” قرار گرفته است به شرح زیر است:
از آنجا که بعضی از بزرگان کشور با بحران شدید اجتماعی و عدم همراهی مردم مواجه شده اند هرروز تلاش می کنند تا با دست زدن به اقداماتی خاص برای خود آبرو و حیثیت کسب کنند و رقبا و مخالفین خود را بی حیثیت و آبرو کنند. اما این چه فکر بچه گانه و اشتباه بزرگی است که انسان بخواهد مشکلات بوجود آمده به دست خود را با مشکل و معضلات دیگران حل کند. آیت الله جنتی ادعا می کند که سندی در اختیار دارد که آمریکایی ها به سران فتنه ۱میلیارد دلار داده اند و مرحله بعدی نیز می خواهند ۵۰ میلیارد دیگر از طریق سعودی ها به آنها بدهد. ایشان به عنوان دبیر شورای نگهبان این موضع را اعلام کرده او تا کنون نیز آن را تکذیب نکرده اند.
اکنون دوحالت متصور است، نخست آنکه این اسناد و مدارک باید ارائه شود و در اختیار دادگاه قرار گیرد تا مقامات جمهوری اسلامی بتوانند به این اتهامات رسیدگی کنند و دست فتنه گران برای همیشه برای مردم رو شود تا بفهمند آنها جیره خوار و حقوق بگیر کدام کشور خارجی هستند و همچنین همه متوجه شوند که این موج مردمی که پس از انتخابات بوجود آمد با دلارهای آمریکایی بوده است. به این ترتیب دست اصلاح طلبان برای همیشه برای مردم رو خواهد شد اما اگر اسناد و مدارک ایشان جعلی و دروغین باشد باید برای نخستین بار با دبیر شورای نگهبان باید برخورد کرد چرا که ایشان در جایگاه مهمی قرار گرفته اند، تطبیق قوانین مجلس با شرع و قانون اساسی توسط ایشان صورت می گیرد، رد یا تایید صلاحیت داوطلبین انتخابات به عهده ایشان است و مهمتر آنکه هر از چند هفته عده ای بسیاری از مردم پشت سر ایشان نماز می خوانند و ایشان در خطبه های نماز جمعه از رعایت تقوی و عدل سخن می گویند، پس چنین فردی نمی تواند به راحتی به هرکس هر اتهامی را خواست وارد کند.
از این رو باید مشخص شود که ادعاهای ایشان بر چه اساس و مبنایی است.” قائم مقام حزب اعتماد ملی در ادامه با اشاره به اینکه اگر آیت الله جنتی خود دروغ گفته باشد گناهی بزرگ مرتکب شده و باید به عنوان یک جعال بزرگ در تاریخ شناسانده شود و اگر هم کسی این اسناد قلابی را در اختیارشان قرار داده باشد باید پیگیری شود که چه کسی و به چه نیتی این کار را کرده نوشت:” تکیه زدن بر اسناد قلابی و دروغین و آبروی افراد را در جامعه بردن تفاوتی با اینکه کسی خود جعل دروغ کند ندارد و هر در دوحالت باید با چنین فرد جعال و کذابی برخورد قانونی صورت گیرد. هم کسی که شایعه می سازد و هم کسی که پخش می کند هر دو به یک میزان گناه کار هستند.
من به عنوان یک شهروند و کسی که ۵۰ سال در انقلاب نقش داشته و همیشه در کنار امام (ره) بوده است از شخص مقام معظم رهبری می خواهم که با صراحت، شفافیت و قاطعیت موضوع را روشن کنند تا همه متوجه شوند که آیا چنین اتهامی راست است یا دروغ؟ مطمئنا محاکمه پیرمردی ۸۳ ساله در دادگاه جمهوری اسلامی به عنوان کذاب و یا جعال می تواند آزمایش بزرگی برای نظام باشد چرا که اینجا بحث بر سر اقایان موسوی، کروبی و خاتمی نیست بلکه بحث بر سر حیثیت نظام است. مطمئنا رسیدگی به این مساله می تواند یک نوع آزمایش برای نظام جمهوری اسلامی باشد و آبرو حیثیت نظام را بیش ازگذشته بالا برد از این رو در حال حاضر نظام و حتی شخص مقام معظم رهبری در معرض یک آزمایش بزرگ قرار گرفته اند. این پرونده جای هیچ گونه اغماض و لاپوشانی نیست و باید مشخص شود که چرا یک فرد به راحتی تهمت میزند و حیثیت و آبروی افراد را زیر سوال می برد. اکنون مساله حیثیت نظام و افرادی که سال ها نخست وزیر، رییس مجلس و رییس جمهور بوده اند و در انقلاب سابقه خدمت طولانی دارند مطرح است. البته این موضوع فقط یک مساله داخلی نیست و کشوری چون عربستان سعودی نیز که مورد اتهام قرار گرفته است می تواند از ما شکایت کرده و اعاده حیثیت کند. مشخص است که آقایان از عربستان نیز دل خوشی ندارند که البته می تواند به دلیل احترام فوق العاده عربستان به آیت الله هاشمی نیز باشد که باعث شده کینه این کشور را نیز به دل بگیرند و به این ترتیب با آیت الله هاشمی نیز تصفیه حساب کنند. در حال حاضر نه تنها اصلاح طلبان و سران اصلاح طلب که تک تک مردم ایران می توانند از آیت الله جنتی شکایت کرده و اعلام جرم کنند.
اگر بپذیریم روشنفکران نقش تعیینکننده اصلی را در آگاهیبخشی و مطالبات انقلاب مشروطه داشتهاند، باید باور کنیم که اشتباهات و قصورهای آنها نیز میتوانست اثرات مهلکی برای این جنبش در پی داشته باشد.
به گزارش ایلنا، احسان شریعتی با بیان این مطلب که مفاهیم روشنفکرانه همواره محدود و نقدپذیرند و نمیتوان آنها را بدل به اصول جزمی و مطلق ساخت، از نبود عمق کافی در درک رخدادهای مدرنیتهی غربی انتقاد میکند. بهگونهای که از دید او متفکران بزرگی در قد و قامت متفکران اروپایی بنیانگذار حتی در فلسفه سیاسی، همتراز مارسیل، بدن، ماکیاولی، مور، هابز، لاک، روسو، تا گروسیوس، پوفندرف و .. نداشتهایم تا باتوجه به دستآوردهای مدرن به استخراج و تصفیه منابع فرهنگی خودمان بنشینند و طرحی نو دراندازند.
احسان شریعتی در سال ۱۳۸۶ و به مناسبت سیامین سالگرد هجرت دکتر علی شریعتی رسما به ایران سفر کرد. در سال ۱۳۸۷ با تقاضای اقامت دائم و تدریس وی در دانشگاه موافقت شد تا در کرسی استادی فلسفه در دانشگاه تهران مشغول به کار شود. از آثار مکتوب او «دین و دولت» (پیرامون مناسبات دین و ایدئولوژی با دمکراسی و لائیسیته)، «فلسفه خودی در اندیشه اقبال لاهوری»، «نظریه نفس» (پیرامون اندیشه ابن سینا)، «فلسفه سیاسی فارابی» (شرح رساله سیاسة المدنیه و ترجمه آن به فرانسه)، «مبانی مردمسالاری در فلسفه سیاسی اسلام»، «در پی حریفی درست پیمان» (ملاحظاتی پیرامون جزوه مارکسیسم اسلامی و اسلام مارکسیستی نوشته بیژن جزنی)، «نیندیشیده ماندههای فلسفی اندیشه معلم شریعتی»، «فانون ایرانی: قرائتِ شریعتی، توابع سیاسی فلسفه هستی هایدگر و سنجش قرائت ایرانی آن نزد احمد فردید»، «در هویت ملی»، «وزنِ عشق و زمانِ اعتراف و پیش درآمدی بر فلسفه دین هگل» و «در موازنه منفی و مثبتِ دین و ایدئولوژی» را میتوان نام برد.
نقش روشنفکران در جریان شکلگیری انقلاب مشروطه و پیروزی آن ازجمله مواردی است که همواره محل مناقشه بسیاری از صاحبنظران علوم سیاسی و اجتماعی بوده است. برخی روشنفکران را نخستین گروهی دیدهاند که مفاهیمی چون «قانون و عدالتخانه» را در ایران جا انداختند و برخی دیگر غربزدگی این گروه مرجع را علت بنبست راه مشروطه خواندهاند. حتی برخی از مورخان عقیده دارند که گروهی از روشنفکران برای کسب حمایت تودههای مردم مفاهیم مشروطهخواهی را قلب کردند و همین موضوع را سبب ناکامیهای پیشروی مشروطه عنوان کردهاند. شما نقش روشنفکران را در پیشبرد نهضت چگونه ارزیابی میکنید و در ناکامیهایی که نهایتا منجر به ظهور دیکتاتوری رضاخانی شد، چه قصورهایی را از جانب جریان روشنفکری ارزیابی میکنید؟
نخست، باید دید که منظور از «روشنفکران» چه کسانیاند و صفت «روشنفکر» را بر چه طیفی از فعالان عرصه اجتماعی میتوان اطلاق کرد؟ در نگاه رایج، روشنفکران آن دسته از نیروهای فکری جدید و شخصیتهای تحصیلکرده غرب، به معنای کلی دانشآموختگان، معرّفان یا مبلّغان و مفسّران یا سخنگویان مکاتب و مفاهیم و دستآوردهای عصر جدید غرب، هستند. چهرههایی چون میرزافتحعلی آخوندزاده، میرزاعبدالرحیم طالبوف، میرزا ملکمخان، میرزا آقاخان کرمانی و..، که مرحوم آدمیت کوشید آنها را در یک طبقهبندی ایدئولوژیک قرار دهد (نگا. ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران: ا. پیام، ١٣۵۵). معیار این طرز تلقی محدود و ناقص، تعریف عامیانه روشنفکر یا «منوّرالفکر»، تشبّه به تجدّد غربی از سوی اهل فکر و فرهنگ است. ادوارد سعید روشنفکر بزرگ معاصر اما در مقایسه دو تعریف آرمانی و واقعبینانه روشنفکر بیشتر جانب دومی را میگیرد: ژولین بندا (روشنفکر چونان وجدان بیدار بشریت در خیانت ملایان) و آنتونیو گرامشی (هر طبقه روشنفکر خاص خود را میپرورد، اما به خلاف روشنفکر سنتی، طلایهدار مبارزه طبقاتی روشنفکران ارگانیکاند، در نامههای زندان). اما اگر از تعریف دکتر شریعتی از روشنفکر عزیمت کنیم که تلفیقی سومی است از آن دو نظریه (نوعی آگاهی جهتیاب، بهویژه در نزد روشنفکران همچون وارثین انبیاء در عصر مدرن)، در بازنگری به روشنفکران صدر مشروطه، چارچوب موسعتری رسم میشود که میتواند از مجتهدانی چون خراسانی و نائینی تا مجاهدانی چون ستار و باقر را در بر گیرد (با حذف صفت روشنفکر برای روشنفکران سنتی بهمعنای گرامشی).
نکته دوم، این که در صد و چهارمین سالگرد انقلاب مشروطه باید تحلیلی عام از ماهیت و سرنوشت آن داشته باشیم تا در آن میان و میدان بتوانیم نقش روشنفکران را بررسی کنیم: اهمیت مشروطه در تاریخ ایران چه بود؟ و آیا پیروزی و دستآوردهای بازگشتناپذیری داشت یا سرنوشتش یکسره ناکامی و شکست بود؟ بهطور کلی، عموم ما ایرانیان مشروطه را رخدادی بزرگ و سرآغاز تاریخ جدید ایران میدانیم که میهن ما با این واقعه پای به عرصه عصر جدید(مدرن) گذارده است. پیروزی این انقلاب را باید همین ورود و آشنایی با دوران جدید و معیارها و دستاوردهای او دانست. یعنی بهرغم همه فراز و نشیبها و پیش و پسرفتهای جنبش، این دگردیسی تاریخی و گسست معرفتشناختی حاصل شد و پس از مشروطه دیگر بازگشتناپذیر مینمود. با اینهمه، مشروطه همچون هر دوران آغازینی، در تأسیس مفاهیم و مؤسسات نوین ایرانزمین، زمینه و محل فهم بسا سوءتفاهمات و بدفهمیها و کژاندیشیها و .. خلاصه، ناکامی «تفهّم» (و مفاهمه) در مواجهه با تجدّد برآمده از اروپا هم بوده است. مهمترین کلید واژههای قاموس سیاست (و جامعه) در انتقال و برگردان و ترجمه دچار تحریفهایی میشدند، امری که در میان خود زبانهای اروپایی هم پیش میآید چه رسد میان دو زبان غربی و شرقی با دو فرهنگ مذهبی-ملی به شدت متفاوت. واژههایی چون خود «مشروطه» برای کنستیتوسیون، «ملت» برای ناسیون، حکومت/دولت برای استیت/گاورنمنت، و قس علی هذا، قیاس کن بر این..
مهمتر اما، مشکل ناهمزمانی تجدد نوجوان ایرانی با مدرنیته سالخورده اروپایی بود. مدرنیته «در حال تولد» و زیرسلطه سنت و قیمومت و استبداد و جزمیت قرون وسطایی، روحیهای انقلابی و آرمانخواه و مردمی و انسانگرا دارد. حال آن مدرنیته سالخورده مسلط قدرتهای استعمارگر و استثمارکننده طبعا محافظهکار و مصالحهگر و فرصتجو و منفعتطلب و به تعبیر نیچهای نماد تحققیافته «نیهیلیسم فعال» است (در هنگامی که باورهای دیروز در حال فروپاشیاند). موقعیت اعتقادی و سیاسی اروپا و غرب در آستانه دو جنگ بزرگ جهانی و پس از آن را نمیتوان با اروپای عصر رنسانس و رفرماسیون یکی انگاشت. آنچه روشنفکران را به ستایش و تخیل وامیداشت، در اصل، همان عصر و آرمانهای «مدرنیته در حال تولد» بود. بنابراین وقتی گفته میشود روشنفکران غربگرا بودند، انصاف حکم میکند که بلافاصله بیافزاییم «کدام غرب؟»
در نسل اول روشنفکران، البته نوعی شیفتگی ابتدایی نسبت به پیشرفتها و «پروگره» غربی مشهود است. مفاهیمی چون قانون(مداری) و عدالتخانه (که منظور اصلی نظام یا حکومت قانون بنیاد)، و ..، کمابیش و صحیح و سقیم توسط همین روشنفکران، به معنای عام، به جامعه معرفی شدند.
این شیفتگی و توهم اولیه هم به تدریج رخت بربست. پس از چرخش دول غربی و قطع حمایتشان از جنبش مشروطه در آستانه جنگ جهانی اول و اتحادشان با روسیه (علیه آلمان و عثمانی). به نحوی که چند سبک ادبیات انتقادی علیه استعمار غربی در نسل دوم روشنفکری پس از مشروطه به تدریج شکل میگیرد: یکی از موضع ناسیونالیستی و دیگر سوسیالیستی (برای نمونه در آثار چهرههایی چون کسروی و ارانی) و پیش از همه، روحانیون سنتگرا (مشروعهخوانی چون شیخ فضلالله از مکتب سامرا).
در یک جمعبندی کلی باید پذیرفت که روشنفکران (بهمعنای جامع کلمه) نقش تعیینکننده اصلی را در آگاهیبخشی، تبیین مطالبات اساسی راهبردی و ترسیم چشماندازهای انقلاب داشتهاند. بهدلیل همین نقش شبهات، اشتباهات و قصورهای آنها میتوانست اثرات نجاتبخش یا مهلکی داشته باشد. در واقع، کوشندگان سیاسی مجریان طرحها و ارزشها و مفهومها و ..، گفتار (یا گفتمان) روشنفکری دوران خود بودهاند. با این تفاوت که مسوولیت اهل اندیشه همیشه فلسفی و اخلاقی بوده است، حال آنکه مسوولیت اهل عمل، سیاسی و حقوقی است. مفاهیم روشنفکرانه همواره محدود و نقدپذیرند و نمیتوان و نباید آنها را بدل به اصول جزمی و مطلق ساخت. توماس هابس میگفت: «کلمات برای فرزانگان سکههایی اند که تنها به کار محاسبه میآیند، اما برای ابلهان حکم پول معتبر را دارند!»
در حوزه گفتمانی غلبه دو قطب تجددطلب و سنتگرای افراط و تفریطی و انزوای تدریجی محور تجدد بومی را میتوان زمینهساز آن بنبست عقیدتی دانست که ترجمانش در صحنه سیاسی به بحرانهای صدر مشروطه و توهم «استبداد منوّر» و برآمدن دیکتاتوری رضاخانی انجامید.
اگر وظیفه اصلی روشنفکر پرسشگری یا نقّادی باشد، کوتاهی یا قصور آنها در دوران اولیه این بوده است که نه نسبت به رخداد مدرنیته غربی و نه نسبت به سنت و فرهنگ دینی و ملی خود، به اندازه کافی عمیق و انتقادی یا سنجشگرانه نیاندیشیدهاند. به بیانی دیگر، از زمان ابنخلدون تا سیدجمال اسدآبادی و مشروطه (و حتی پس از آن)، متفکران بزرگی در قد و قامت متفکران اروپایی بنیانگذار حتی در فلسفه سیاسی، همتراز مارسیل، بدن، ماکیاولی، مور، هابز، لاک، روسو، تا گروسیوس، پوفندرف و .. نداشتهایم، تا با توجه به دستآوردهای مدرن، اما از درون به استخراج و تصفیه منابع فرهنگی خودمان بنشینند و طرحی نو دراندازند. اشتباهات تاکتیکی و افراط و تفریطهای سیاسی را باید فرع بر این ضعف ساختاری دانست.
با وجود آنکه آشنایی گروهی از روشنفکران و سیاستمداران با غرب موجب شد تا نهضت بیداری ایرانیان شکل گیرد، اما در ادامه همین ترویج اندیشههای غربی، اتهامی به روشنفکران در قالب غربزدگی را سبب شده که به نظر میرسد تا امروز هم بسیاری از روشنفکران ایرانی با این چوب رانده شدهاند. برخی عقیده دارند که این اتهام یعنی «از فرق سر تا نوک پا غربی شدن» به دلیل سیاستزدگی و حضور محسوس روشنفکر ایرانی در قدرت است که باعث شده تا گروههای رقیب برای حذف این جریان به انگزنی و ایراد اتهام علیه آن بپردازند. شما تا چه حد ورود روشنفکر ایرانی به عرصه سیاست را مثمر ثمر و تا چه حد زیانبار در ساحت اندیشهورزی ارزیابی میکنید؟
واژه و مفهوم «غربزدگی» هم که از انتقاد از خودهای خود روشنفکران محسوب میشود (خواه به معنای فردید و خواه آلاحمد و شریعتی)، در همه جا ناظر به یک موقعیت تاریخی است و نه ناشی از قصور این یا آن متفکر و روشنفکر. غربزدگی مثلا در نزد فردید، معادل نیهیلیسم نیچه و فراموشی هستی هایدگر، نوعی نسبت غرب با عالم و آدم است که در ادوار تاریخی صورتهای نوعی گوناگون به خود گرفته و «صدر تاریخ ما، مشروطیت را ذیل تاریخ غرب» قرار داده است. البته آلاحمد از موضع یک روشنفکر (و سرآمد روشنفکران) به بیماری غربزدگی و روشنفکران مقلّد میتازد و شریعتی بهرغم پذیرش دستآوردهای مثبت تجدد و غرب، «تشبّه» (آسیمیلاسیون) را مطرود میداند. پس از نقدهای روشنفکران به خودشان نمیتوان سلاحی علیه کلیّت روشنفکری ساخت، زیرا همه این نقدها، و بویژه نقد «غربزدگی»، نشانگر خودآگاهی و مقد و اصلاحپذیری این جریان است و نه «اتهام» معتبری برای حذف آنها! در فاز اول روشنفکری طبیعی بود که با مشاهده پیشرفتهای چندجانبه و چند سدهای غرب حالت خیرگی و شیفتگی بیمارگونهای بر بسیاری از روشنفکران مستولی شود.
اگر تقیزاده بهدنبال شعار «اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی» ملکمخان، زمانی فراخوان داده بود که: «ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس.»، در جمله پیش نوشته بود «با حفظ مزایای اخلاقی ذاتی ایران»، و بعدها هم حرف خود را پس گرفت، همانطور که ملکم قایل به حکومت روحانیون شد و اگر شریعتی بهصورتی بهظاهر غلوآمیز میگفت: «از دو «ت» متنفرم یکی تاریخ، و دیگر تقی زاده!» بههیچوجه جهت تخفیف تقیزاده نبود که بهعکس، در چهره او تاریخ همه ناکامیهای مشروطه (و سرنوشت تراژیک تمامی انقلابیونی که از چپروی به راستروی در غلتیدند) را میدید.
ایرانیان البته پیش از آشنایی با غرب نیز زمینههای بیداری و مبارزه علیه سلطه را مسلح به فکر بومی و فرهنگ ملی و مذهبی خود پرورانده بودند. وجود جنبشهای مردمی شیعی-عرفانی از عصر سربداران و حروفیه و ..صفویه تا انشعابات شیخیه و بابیه و ..، همگی نشان از دغدغه فکری و تلاطم سیاسی جامعه تحولخواه ایرانی داشت. مواجهه با غرب از زمان سیدجمالها به بعد، ساحت و بُعد معرفتی تازهای به لحاظ فلسفی و فنّی به جنبش عدالتخواهی بخشید؛ به این معنا که این بار دیگر به بازگویی آرمانهای کلی اخلاقی و امر و نهی به معروف و از منکر دینی بسنده نمیکردند، بلکه سخن از روشهای عملی و نظامات علمی-فنی و مؤسسات حقوقی-سیاسی مشخصی چون دمکراسی و موازین آن از تقسیم قوا و تناوب قدرت و تنوع احزاب و تساهل نسبت به اپوزیسیون و ..، «حقوق بشر و شهروند» به میان آمد.
و اما در باب «سیاستزدگی» یا عملگرایی مبارزاتی میتوان این نقد را کاملاً وارد دانست و دلیل آن هم حضور پر قدرت استبداد، بهعنوان مانع فعالیتهای حتی فرهنگی صرف، بوده است. منظور شما از «حضور محسوس روشنفکر ایرانی در قدرت» روشن نیست که کدام روشنفکراناند؟ و در کدام قدرت؟ در زمان مشروطه همچون زمان انقلاب بهمن طبیعی بود که روشنفکران که در مبارزات سیاسی-انقلابی نقش اساسی داشتند، دعوی استقرار قدرت مطلوب خویش را داشته باشند، اما به میزان قدرتگیری نیروهای مدافع سیادتهای سنتی بهتدریج کنار گذاشته شده یا کناره گرفتهاند. حتی در دوره و دهه دوم رضاخان وزرای فرهیخته (یا روشنفکران سنتی بهمعنای گرامشی) همچون فروغی، داور و تیمورتاش و ..، حذف و سرکوب شدند.
ورود روشنفکر به سپهر سیاست، به معنای عرصه امر سیاسی-مدنی (یا به تعبیر کلود لوفور، شکلهای سمبولیک تأسیسکننده جامعه le politique/the political و نه سیاستِ روز politics/la politique)، ذاتی تعهد روشنگرانه روشنفکر در اجتماع، بهعنوان عرصه اصلی کار اوست. اما ورود به سیاسیات روز، سیاستپیشگی و سیاسیکاری، و بهویژه حضور در قدرت، میتواند مانعی غفلتآور در راه انجام وظیفه اصلی وی باشد.
سیدجواد طباطبایی در بررسی دلایل امتناع اندیشه در ایران و ناکامی نهضت اصلاحی مشروطه عنوان میکند که «رویکرد ایدئولوژیک به تاریخ باعث شده که جلوی حرکت ترقیخواهانه مشروطیت گرفته شود، تاریخ به سمت دموکراسی پیش میرفته و شریعتی و نگاه ایدئولوژیکاش به تاریخ مانع از آن شده است». این اتهام را تا چه حد درست و مبتنی بر واقعیتها ارزیابی میکنید و اساسا آیا روشنفکرانی که خود بانی مشروطه بودند، در ادامه راه و با ظهور «روشنفکری دینی» در ایران به سد دموکراسیخواهی مردم بدل شدند.
اولا، معنای «رویکرد ایدئولوژیک» (به تعریف مارکس در ایدئولوژی آلمانی) همین اصل گرفتن «ایده»ها (و ایدئولوژیها و ایدئولوگها) به جای بررسی شرایط زیست و تولید و تلاش و تغییر تحولات اجتماعی، بهعنوان عوامل سازنده تاریخ است. چگونه یک نگاه ایدئولوژیک میتواند سمت حرکت تاریخ را عوض کند؟ انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی به دلیل پیدایش روشنفکران منتقد رخ نداد بلکه به عکس، توجه به اندیشههای متفکران و دعوت منتقدان ناشی از عواملی عینی همچون بیداد استعمار و استبداد و استثمار است و نقش متفکران همپای رشد اجتماعی-اقنصادی ارتقای فرهنگ و آگاهی بود. اما میتوان تاریخ را معکوس خواند که مارکس همین را کار «تاریکخانه ایدئولوژی» میخواند (برای یادآوری به مترجمان سابق آلتوسر!). ثانیاً، از زمان شکست مشروطه تا مطرح شدن نظریات شریعتی بیش از نیم قرن سلسله پهلویها را داشتهایم که باید نشان دهند چگونه «به سمت دموکراسی پیش میرفته» است؟ (برای یادآوری، در واپسین سالهای آن رژیم تازه به فکر برپایی نظام تک حزبی رستاخیز فراگیر افتادند!) ثالثاً، مگر روشنفکران مسلمان و علما و مجاهدان روشنفکر صدر مشروطه راهبران فکری و سیاسی آن انقلاب دموکراتیک نبودند؟ پس چرا همین نیروها را با همان مطالبات و آرمانهایی چون آزادی، استقلال و جمهوری متناسب با شروط و شرایط اسلام و ایران در انقلاب بهمن ۵۷، مانع ترقی و آزادیخواهی قلمداد میکنند؟ مگر آیةالله طالقانی شارح و معرف “تنبیه الامة و تنزیه الملة” نائینی نبود؟ مگر شریعتی تداومگر راه سید جمال و ستایشگر ستارها و ملکالمتکلمینها و آخوند خراسانیها و ..، همه مجاهدان و مجتهدان و روشنفکران اصیل عصر مشروطه نبود؟ و مگر نهضت ملیشدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق تداوم راستین مشروطه نبود و نیروهای آن در انقلاب اسلامی شرکت نکردند؟
رابعاً، آمدهاند و فرمودهاند که شریعتی درباره مشروطه چیزی نگفته و ننوشته! تا آنجا که بنده به یاد دارم او درباره تک تک چهرهها و رخدادهای تاریخ ایران از مشروطه تا نهصت ملی، یادداشتنویسی منظم داشت؛ و مجموعه این یادداشتها را هم همسر او به دکتر حاجسیدجوادی داده بود تا مقدمهای بر آن بنویسد و منتشر شود که متاسفانه در حمله ارتش به منزل ایشان در آستانه انقلاب مصادره و مفقود شد. اما از همین اشارات و تحلیلهایی که در جایجای آثار او درباره مشروطه میخوانیم میتوانیم تحلیل جامعی از این سرفصل تاریخی و از منظر او ترسیم کنیم.
ماهیت آنچه ملت ایران در سده گذشته از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی (با گذر از نهضتهای منطقهای و ملی شدن صنعت نفت و ..) مطالبه میکردهاند و در راه آن رنج و شکنجها کشیدهاند، یک چیز بیش نیست: سعادت و بهروزی یا رشد و توسعهای آزاد و عادلانه و مستقل یعنی تجددی درونزا و بومی. رقابت عقاید و مکاتب و برخورد فرهنگهای دینی و ملی و جهانی، جملگی در راه تحقق همین دعوی بوده است. منتهای مراتب، سرنوشت بعدی انقلابها و نظامهای پساانقلابی الزاماَ ربط مستقیمی به آرمانها، خواستها و بازیگران اولیه آنها ندارد. به قول اقبال لاهوری: «ملتها در قلب شاعران زاده میشوند؛ شکوفا میشوند و آنگاه در دست سیاستمداران میمیرند!»
برخی اعتقاد دارند که باید جنبههای مادی پیشرفت جوامع غربی از قبیل وسایل ارتباط جمعی، تکنولوژی و ..، را از غرب اقتباس کرد ولی مانع حضور روح مدرنیزاسیون غربی در ایران شد؛ ولی عدهای در مقابل باور دارند که اقتباس جنبههای مادی جریان مدرنیزاسیون، با خود روح غربی را نیز به ایران وارد میکند. این مباحث با نگاهی به اسناد تاریخی در دوران مشروطه و در منازعات بین روشنفکران و صاحبان قدرت نیز دیده میشد. به نظر شما اساسا میتوان تفکیکی بین ساحتهای متفاوت مدرنیزاسیون قائل شد به گونهای که برخی از آنها را اقتباس کرده، برخی را بومیسازی کرده و عدهای را هم طرد کرد؟
از آنجا که تجدد امری انتزاعی نیست و هر سنتی تجدد خود را دارد، مدرنیته غربی هم بهلحاظ فرهنگی حامل باری از میراث فرهنگی-تمدنی اروپایی است که این فرهنگ نیز ساحتی فلسفی یا نگاهی هستیشناختی دارد. مدرنیته و فرهنگ اروپایی اما خود شامل روندهای متفاوت و گاه متناقضیاند که در یک مجموعه مجرد و انتزاعی بنام تجدد و غرب جمع نمیشوند مگر در تقابل با «دیگرانی» چون سنّت یا شرق و امثالهم، که بهنوبه خود مجموعهها و هویتهایی کلی و ذهنیاند.
مدرنیته در غرب به خلاف فراروایت «پیشرفت» که ترقی علوم و فنون و مدنیت و مدیریت را همهجانبه میدانست (برای نمونه در نگاه هگلی به تاریخ)، امروزه پس از جنگهای جهانی و نسلکشیهای پیشرفتهترین کشورها و قدرتها، دیگر چنین توهمی در میان متفکران یافت نمیشود. تجدد همزمان موجب پیشرفت و پسرفتها، راهحلها و بحرانها، در ابعاد جهانشمول و محیطزیستی و انسانی و اخلاقی و معنوی و معنایی شده است. پس نه تنها میشود که باید میان ساحتهای سازنده و مخرّب مدرنیته و مدرنیزاسیون در غرب و تبعات آن تفکیک قایل شد.
رویکرد ماست که میتواند از نوع طردی-تخریبی، تقلیدی-انطباقی، و یا بهصورتی متوازن تطبیقی-انتقادی باشد. راهسوم روشنفکران ایرانی و مسلمان جدید که حافظین منتقدِ سنت بومی و دینی خود و دستآوردهای جهانی بودهاند، از این مسیر میگذرد.
آیا دکتر شریعتی در ایدئولوژیک کردن دین، اقتباسی از عملکرد ایدئولوژیهای سیاسی جدید به خصوص مارکسیستها داشته است؟
پروژه نقد ایدئولوژیک سنت نزد شریعتی، چنانکه پیش از او توسط مهندس بازرگان در بعثت و ایدئولوژی و اسلام مکتب مبارز، در ادامه طرح نوسازی و احیاء، رنسانس و رفرماسیون (نوزایش و دینپپِرایش) باید تعریف و فهمیده شود. اگر در آغاز، ایدئولوگهای فرانسوی پدران فکری لیبرایسم پس از انقلاب کبیر فرانسه بودند، مارکسیستها، به خلاف مارکس که درکی منفی از مفهوم ایدئولوژی در ایدئولوژی آلمانی ارائه داده بود (اما به دلیل تأخیر در انتشار کتاب توسط بزرگان مارکسیسم دیر خوانده شده بود)، کوشیدند از اندیشه وی یک ایدئولوژی بسازند. شریعتی همواره با چنین رویکرد جزمی و نظامهای عقیدتی بسته و کمیسیونسازیهای تفیتیش عقایدی مخالف بود.
به دلیل همه چرخشهای معنایی مفهوم ایدئولوژی امروزه این واژه کاربرد درست علمی خود را، بهعنوان علم تکوین ایدهها یا علم مادر و گرامر علوم انسانی، از دست داده و مترادف نظام عقاید توجیهگر جبهه خودی در مبارزه سیاسی-طبقاتی فهمیده شده است. اما ایدئولوژیزاسیون در نزد شریعتی معادل نظریه انتقادی بود و حاوی روح تخیلی-انقلابی اتوپیایی در برابر ایدئولوژیهای طبقات حاکم. همچنانکه مذهب علیه مذهب داریم، ایدئولوژی علیه ایدئولوژی(ها) را داریم (برای نمونه نگا.: انسان، اسلام و مکتبهای مغربزمین).
برخی دکتر شریعتی و جلال آلآحمد را در زمینه نگرش ایدئولوژیک به دین در یک نحله قرار میدهند. ریشه ارتباط فکری آلاحمد و شریعتی از کجاست و از سوی دیگر این نحوه تفکر از کجا نشات میگیرد و اندیشه این دو را از حیث ایدئولوژیک کردن دین چگونه ارزیابی میکنید؟
رویکرد زندهیاد جلال ربطی به راهکار دکتر ندارد، زیرا جلال اصلاً روشنفکری مذهبی نبود. آلاحمد بیشتر جلال آل قلم و بنیانگذار و سخنگوی کانون نویسندگان و سمبل و گل سرسبد روشنفکری غیرمذهبی ایران بود که در واپسین دوران حیات فکریاش به دلیل رویکرد مثبت به روشنفکران مسلمانی چون شریعتی و علمای مبارز و سفرش به حج (نگا. خسی در میقات) و نیز نقدش از سنت روشنفکری وطنی در آثار معروفی چون غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران، و از همانزمان، از سوی بسیاری از روشنفکران غیرمذهبی دیگر متهم به مماشات با مذهبیها شد. حالآنکه پیشتر کوچکترین انتقادی را به وی برنمیتابیدند. یادم هست که زمانی به دکتر شریعتی در مجله فردوسی حمله شده بود که چرا با جلال شوخی کردهای! و دکتر پاسخی نوشته بود زیر عنوان: «سنگی از فلاخن دوست».
و اما تنها ارتباط جدی فکری بین این دو، به مبارزات دوران نهضت ملی برمیگردد که در نحله فکری خلیل ملکی و سوسیالیستهای ملی، اندیشه تجدد درونزای بومی مطرح بود و برخی از چهرههایی چون شهید شعائیان و ..، به روشنفکران و نیروهای انقلابی و نواندیش مسلمان رویکرد مثبتی داشتند. بنابراین عناصر مشترکی از ملیت و استقلال و عدالتطلبی و آزادیخواهی و ..، روش تازهای در برخورد با سنّت دینی و ملی را نزد هر دو نحله شاهدیم.
جواد طباطبایی عدم نگرش مبنایی به دین را عامل شکست مشروطهخواهی میداند. آبشخور شکست تجددطلبی در مشروطه و شکستهای پیاپی در پی آن کجاست؟ آیا مبنای آن را در آموزههای مبنایی دین مسیحیت و اسلام میتوان یافت؟
«آموزههای مبنایی دین مسیحیت و اسلام» را که متکلمان و متفکران جدید این ادیان در تاریخ نشان دادهاند نه تنها تباین و تنافری با فکر و آرمان مشروطه و جمهوری ندارد، که بهعکس، نزدیکترین نظام به ایدهآل قرآنی اسلام در عصر حاضر نوعی دموکراسی است که تفاوتش با دموکراسیهای رایج غربی لااقل در نگاه نواندیشان مسلمان از سنخ شریعتی و ..، اول اینکه دموکراتتر است و آخر آنکه معناگراست. از همان آغاز بنیانگذاری فلسفه در سرزمین اسلام هم فارابی دموکراسی را بهرغم همه انتقاداتش صالحترین نظام جاهلی و لذا، نزدیکترین به مدینه فاضله میدانست زیرا در او امکان یافت اشخاص و نیروهای سالم به دلیل آزادی فردی محتملتر مینمود تا سایر نظامات جهل و جور و جوع.
شکست تجددطلبی مشروطه نه ناشی از ناتوانی اسلام برای بروز شدن بود (آنهم در قیاس با مسیحیت که از اساس با دنیا و مافیها و بهویژه دولت سازگاری نداشت)، بلکه اول، ناشی از کمکاری فکری یا فقد عمق فلسفی روشنفکران مسلمان و مجتهدان نواندیش بود، و آخر، به دلیل مخاطب قرار ندادن تودههای مردم و اراده معطوف به تغییر قدرت از بالا بود، که موجب شد پیام نیروهای نوگرای ترقیخواه مسلمان در میان مردم شنیده نشود و در میدان به جز پژواک هیاهوی سنتگرایان محافظهکار و نوگرایان بیگانه با سنت انعکاس نیابد. دو نیرویی که بهرغم تضاد ماهویشان در این اصل توافق داشتند: اسلام و ایران ذوق و ذائقه تحول و تجدد ندارند!
عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، ضمن بیان این نکته که “بانک مرکزی نمیتواند نسبت به همه بانکهای کشور مدیریت شایسته داشته باشد”، از شیوه مدیریت بانک مرکزی در ارائه اعداد و ارقام و محرومیت افرادی که پرداختهای معوقه بانکی دارند، انتقاد کرد.
به گزارش ایلنا، عزتالله یوسفیانملا عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی، در مورد جلسه شب گذشته ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی با یادآوری مصوبه دوماه پیش این ستاد برای محرومیت کسانی که معوقات بانکی کلان دارند و میلیاردها تومان از داراییهای مردم در دست آنهاست، گفت: “نظر ما این بود که به سرعت به این مصوبه عمل شود. اما هیچ اتفاقی نیفتاده است و بانکها در این زمینه اقدامی نکردند. لذا این تصور در میان اکثر اعضای ستاد وجود دارد که بدنه بانکها دغدغه چندانی برای حفظ بیت المال ندارد.”
سه گروه مدیر بانکی داریم
این عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، اعضای هیات مدیرههای بانکها را – به زعم خود- به سه دسته تقسیم کرده و خاطرنشان کرد “دسته اول عدهای هستند که علاقهمند به وصول معوقات هستند اما تعداد آنها کم است. تعداد دیگر مستقیما در خدمت افرادی هستند که این معوقات کلان را دارند و این دسته مسوول تمام اتفاقات هستند. دسته سوم هم افراد عافیتطلب هستند که فقط به فکر منافع شخصی و حقوق مزایای خودشان هستند. ”
سلب مسئولیت از افراد در شُرُف بازنشستگی
این نماینده اصولگرای مجلس ادامه داد: به طور مثال یکی از مسوولان بانکی قبل از بازنشستگی، وام کلانی به فردی داد و بر همین اساس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی تاکید کرد کسانی که در شرف بازنشستگی هستند، تصمیمگیری در پروندههای مهم به آنها واگذار نشود. زیرا عمده پرونده معوقات پرداختهای بانکی مربوط به این افراد است.
یوسفیان ملا با بیان اینکه در قوه قضائیه نیز موردی وجود دارد که قاضی در آستانه بازنشستگی رای به ضرر دولت داده است، تصریح کرد: روسای قوا مصمم به استیفای حقوق ملت در این زمینه هستند، اما اگر قضات رای مناسبی ندهند این دغدغه فایدهای ندارد.
بخش عمده ای از مشکلات مربوط به بانک مرکزی است
عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی تاکید کرد: برای این ستاد محرز شد که بخشی عمدهای از مشکلات در این زمینه مربوط به بانک مرکزی است. زیرا قاطعیت کافی نسبت به زیر مجموعه خود ندارد و ستاد بعید است با این شرایط موفقیتی داشته باشد. در حالی که افراد دلسوزی باید وارد کار شوند که به بانک مرکزی مرکزیت دهند.
یوسفیان ملا همچنین گفت: در این جلسه در مورد نظارت بر بانک مرکزی بحثهایی صورت گرفت و از مدیریت این بانک ابراز گله مندی شد. زیرا اعداد و ارقام را نمیتوان با مصالح سیاست مخلوط کرد که در برخی از گزارشات بانک مرکزی شائبه وقوع این مساله پیدا شده است.
گزارش بانک مرکزی قابل قبول نیست
وی افزود: گزارش شب گذشته رئیس بانک مرکزی در مورد محرومیت افرادی که پرداختهای معوقه بانکی دارند نیز اصلا قابل قبول نبود و قرار شد در جلسه آینده نقاط ضعف و قوت نظارت بر بانک مرکزی بررسی شود.
وی در پایان گفت: همچنین این بانک نمیتواند نسبت به همه بانکها مدیریت شایسته داشته باشد.
عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در ادامه در مورد پس گرفتن برخی اراضی توسط وزارت مسکن و شهرسازی، گفت: همه اعضا ستاد اتفاق نظر داشتند که وی با شجاعت به سراغ اراضی دولتی که در دست اشخاص است رفته است. زیرا به طور مثال برخی افراد به اسم عام المنفعه بودن زمین از بخش زیادی از آن استفاده شخصی میکنند.
باید مشخص شود
عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی افزود: همچنین قرار شد در مورد کمکهای کمیسیون اصل ۹۰ و قوه قضاییه در این مورد اقداماتی صورت گیرد .در این راستا وزیر مسکن موضوع را شفاف کرده و اسامی افراد زمین خوار را اعلام کند تا مشخص شود این افراد با حمایت چه کسانی زمینهای مردم را تصرف کردند تا مردم عادی مجبور شوند از طریق مسکن مهر و … زمین به دست آورند.
این نماینده، سال گذشته با انتقاد از نپرداختن به بحث مفسدان کلان اقتصادی و دانه درشت ها گفته بود: “۸۴ نفر معادل ۸۵۰۰ میلیارد تومان به بانک های کشور بدهکارند. ۴٣ نفر، شش هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان به یکی از بانک های دولتی و ۴١ نفر نیز دو هزار میلیارد تومان به بانک های دیگر بدهکارند.”
یوسفیان ملا از بی توجهی بانک ها در دادن تسهیلات به مردم نیز انتقاد کرده و افزوده بود “در چند سال اخیر تغییر در روسای بانک مرکزی تحول اقتصادی زیادی ایجاد نکرد. از طرف دیگر در سیستم بانکی افرادی وجود دارند که بار مالی خود را بسته اند. بانک ها در مورد این ۸۴ نفر سخت نگرفتند ولی برای ارائه دو میلیون تومان وام جهیزیه، اشک مردم را درمی آورند.”
این همه درحالیست که دبیر ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، خود بعنوان یکی از متهمان پرونده های فساد اقتصادی، جعل و زد و بند، مورد ظن می باشد؛ اما بدلیل دستور نهادها و مقامات فراقانونی کشور، علیرغم وعده های رئیس قوه قضاییه و تاکید نمایندگان مجلس، اَحَدی پرونده وی را مورد رسیدگی قرار نداده است.
در آستانه ۱۷مرداد ، روز خبرنگار جمعی از اصحاب رسانه و روزنامه نگاران کشور به همراه تعدادی از خانواده های روزنامه نگاران زندانی در دیداری صمیمانه با مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد به گفتگو پرداختند.
به گزارش خبرنگار کلمه، در ابتدای این دیدار تعدادی از مدیران مسئول روزنامه ها و همچنین روزنامه نگاران و خانواده های روزنامه نگاران دربند به بیان دیدگاه های خود پیرامون برنامه های جنبش سبز، وضعیت آزادی مطبوعات در ایران و همچنین خطراتی که با حرکت های نسنجیده بعضی از مسئولین اجرایی امنیت ملی کشور را به خطر می اندازد ،پرداختند.
سپس میر حسین موسوی که خود سابقه فعالیت در روزنامه جمهوری اسلامی و همچنین صاحب امتیازی روزنامه کلمه سبز را به همراه دارد به بیان دیدگاه های خود پیرامون نقش مطبوعات و روزنامه نگاران در نهضت آگاهی بخشی به اقشار جامعه پرداخت و یکی از دلایل فشار به روزنامه نگاران و دربند کشیدن آنها را جلوگیری از همین نقش آگاهی رسانی آنان دانست.
وی ضمن همدردی با تمامی زندانیان جنبش سبز و روزنامه نگاران دربند سخنان مهمی پیرامون اهداف نهضت مشروطیت وحاکمیت قانون و لزوم مبارزه مسالمت آمیز و به دور از خشونت ارائه داد.
دکتر رهنورد نیز ضمن بیان دیدگاه های خود از دربند بودن قلم ها و روزنامه نگاران اظهار تاسف کرد.
در پایان این نشست صمیمانه ،روزنامه نگاران لوح های یادبود جداگانه ای به رهنورد و موسوی اهدا کردند.ضمنا لوح ویژه ای نیز به میرحسین موسوی به پاسداشت فعالیت های مطبوعاتی وی از روزنامه های جمهوری اسلامی تا کلمه سبز اهدا شد.
در این لوح یادبود که با طراحی زیبایی همراه می باشد آمده است:
به یاد دیروز که در میان برگ های سپید و سیاه روزنامه،جمهوری اسلامی را به تصویر می کردی و به پاسداشت این روزها که با قلمت کلمه سبز را معنا می بخشی و چه ناجوانمردانه جایت در میان برگ های رنگی این روزها خالی ست.
در لوح تقدیر زهرا رهنورد که با طراحی زیبایی همراه می باشد آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سرکار خانم دکتر زهرا رهنورد
تو مادر ما باش ای بانو! این روزها کودک شده ایم، کودکانی که قلب های بزرگ خود را به نشانه پیروزی انسان روی سرگرفته اند وتند تند در کوچه های مهر پرسه می زنند.برای همین تو مادر ما باش ای بانو و اشک های گرممان را دانه دانه تسبیح کن و استخاره ای بگیر که به ما بگوید فردا خیلی دور نیست، فردایی که حتی دریا نیز در عشق قلم هایی که ستایش گر آزادی هستند سبز خواهد شد.
تو مادر ما باش ای بانو! این روزها زیاد کودک شده ایم و از بس که بزرگان چشم در ابرو گره زده اند و فریاد و تهمت و ناسزا و مشت و جرم های ناکرده میان ما تقسیم کرده اند، می خواهیم کنار تو بایستیم،تویی که یاور سید سبز ما هستی و بگوئیم از همه تبرهایی که سوی قلم ها پرتاب کرده اند. جرم ما این است، دل به سبزی سرزمین مادری داده ایم و می خواهیم برای بالندگی اش هوا را هم نثار کنیم. برای همین تو مادر ما باش. زانوهای ما خسته شده اند اما تو خوب می دانی که باید دل دل بی قرای را روی شانه خدای اسمان و زمین پهن کنیم. مادرانه دستمان را بگیر.
جنبش سبز روزنامه نگاران ایران
مشروح سخنان میرحسین موسوی و دکتر رهنورد به در آستانه روز خبرنگار به زودی منتشر خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر