-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

Latest News from 30Mail for 04/03/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/1/14
  •  

    امیر
    پیپ، قهوه، شکلات

    امید هر کاسب خرده پا به فروش قبل از عید است تا جایی که تاریخ تصفیه چک های خود را برای همین موقع از سال تنظیم می کند. دقیقا بخاطر نمی آورم اما احتمالا از وقتی که پشت لبم سبز شد، قبل از عید هر سال برای کمک به پدرم به دکانش در بازارچه سرپوشیده ی شهرمان می رفتم. بچه تر که بودم، از خانه مان تا مغازه را، یکسر می دویدم. حالا برای همین کار مجبورم ۶۰۰ کیلومتر را طی کنم.

    پدرم می گوید قیمت پارچه ها نسبت به سال قبل همین موقع ۸۰ درصد گران تر شده است. برای هر مشتری تازه ای مجبور است همین را توضیح دهد. مشتریانی که یکسال قبل از روستا برای خرید دمِ عید آمده بودند، حالا همه حسرت روزهای خوب می خورند. پارچه ها گران تر شده اند با اینحال پدرم سر ظهر که دفترش را نگاه می کند، تاسف می خورد از فروشی که حتی یک سوم پارسال هم نیست. مقایسه به متراژ پارچه ی فروخته شده نیست، مقایسه به معیار ساده ی پول است.
     
    تاریخ واریز یارانه های نقدی مردم گمانم ۱۷ اسفند بوده است. زمان واریز یارانه ها یک شوک صعودی برای بازار است. کسادی بازار به چشم من هم بیش از حد می آید. می پرسم مگر یارانه ها را نریخته اند؟ می خندد و می گوید: "حالا واریز یارانه ها بازار را یک بعد از ظهر بیشتر شلوغ نمی کند". پول نقدی که دو سال پیش سه چهار روزی خرید مردم را افزایش می داد حالا کفاف یک بعد از ظهر را بیشتر نمی دهد.
     
    ۲۶ اسفند، صندوق جاویدان خیلی خلوت بود. من مدتهاست پیش از عید هر روز ظهر، دخل مغازه را در این صندوق و آن بانک خالی می کنم. تحویل دار در حال شمردن پولها می گوید: "پارسال از ۱۰ صبح به بعد وقت سر خاراندن هم نداشتیم. همین جور پول بود که بازاری ها می آوردند. امسال خبری نیست". همین دو سه سال پیش، هر وقت به بانک ملی می رفتم، واریز کردن پول، بی برو برگرد یک ساعت طول می کشید. نهایتا اگر امسال ۵ دقیقه ای معطل شده باشم.
     
    دخل پدر را هم من مرتب می کنم. "تراول" ۵۰ تومانی دیگر یک جوک حسابی است. یک زمانی که اصلا هم دور نیست، همین واژه ی "تراول" برای خودش ابهتی داشت. دست هر کسی و به هر مقصودی پیدا نمی شد. حالا وفورش عین یک اسکناس ۵ تومانی است. در مقابلش و برای پس دادن باقی پول، ۱۰۰۰ تومنی و دو تومنی چه نایاب شده اند!
     

    بازارچه های سنتی معمولا یک دالان سرپوشیده اند با دکان هایی در دو طرف. سیل جمعیت هیچ تفاوتی با سالهای قبل نکرده است. تورم و گرانی و یارانه های نقدی! و ... تاثیری بر مردم نداشته است. مردم همانند که همیشه بودند، عادت دارند قبل از عید به بازار بیایند. احتمالا هیچوقت هم دست خالی برنمی گشتند. حالا اوضاع فرق کرده است. مردم واقعا نمی توانند بخرند. فقط نگاه می کنند. بازاری ها هم همین طورند. آنها هم تنها نگاه می کنند. برای چیزی که به آن خیره اند یک اسم گذاشته اند. راهپیمایی!

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/1/14

    معاون اول محمود احمدی‌نژاد می‌گوید که دولت ایران، سعید مرتضوی را برای سمت ریاست صندوق تامین اجتماعی «مناسب تشخیص داده و از انتخاب وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای انتخاب وی تشکر می‌کنیم.»

    به گزارش ایلنا، محمدرضا رحیمی ادامه داده که حمایت‌های دولت از صندوق تامین اجتماعی بیش از گذشته خواهد بود.

    صحبت‌های اقای رحیمی در حالی مطرح شده است که سمت جدید سعید مرتضوی با انتقاد گسترده نمایندگان مجلس ایران مواجه شده و برخی از آن‌ها می‌گویند به دنبال استیضاح وزیر تعاون هستند.

    در تازه‌ترین انتقاد‌ها به این انتصاب، محمد دهقان، عضو هیئات رئیسه مجلس ایران، گفته که «سعید مرتضوی شایستگی هیچ مسئولیتی را ندارد و نباید در پست‌های کلیدی و مهم قرار گیرد.»

    سعید مرتضوی یکی از افراد مرتبط با پرونده فاجعه کهریزک است و پس از انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری سال ۸۸ از سمت خود برکنار شده و از قوه قضاییه به دولت رفت.

    او پیش از انتصاب به عنوان ریاست صندوق تامین اجتماعی، از سوی دولت ایران به ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا منصوب شده بود.

    منابع: ایلنا و مهر


     
     

    1391/1/14

    رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی استان قم می‌گوید که حدود ۹۰ درصد از تماس‌های تلفنی با اورژانس این استان، «مزاحمت تلفنی» ست.

    به گزارش خبرگزاری مهر، محمدجواد باقری افزوده که بیشتر مزاحمان تلفنی در سنین نوجوانی هستند و برخی از این افراد که به صورت پیاپی اقدام به مزاحمت می‌کردند شناسایی شده و توسط مقامات قضایی دستگیر شدند.

    به گفته آقای باقری، تعدادی از این مزاحمان تلفنی حتی در حال سپری کردن دوران محکومیت خود به سر می‌برند 

    آقای باقری سال گذشته اعلام کرده بود که ۴۰ درصد از تماس های تلفنی با اورژانس قم، مزاحمت تلفنی ست و این نسبت تماس‌های مزاحم، یک رکورد در مزاحمت تلفنی برای اورژانس‌های کشور به شمار می‌آید.

    منبع: مهر


     
     

    1391/1/14

    رئیس اتحادیه طلا و سکه تهران نسبت به خروج سکه‌های پیش فروش شده بانک مرکزی از ایران هشدار داد.

    به گزارش ایلنا، احمد وفادار گفته با توجه به اینکه سکه‌های پیش فروش شده بانک مرکزی پایین‌تر از قیمت سطح جهانی سکه به متقاضیان عرضه شده، «دلالان و سود جویان مترصد قاچاق این فلز زرد با ارائه اولین سکه‌های پیش فروش شده از سوی بانک مرکزی هستند.»

    آقای وفادار پیش بینی کرد که قیمت سکه در دو ماه نخست سال جاری افزایش پیدا نکند.

    پس از افزایش قیمت طلا و ارز در بازارهای ایران، بانک مرکزی این کشور اعلام کرده بود که اقدام به پیش فروش سکه‌های طلا خواهد کرد.

    در نخستین مرحله پیش فروش سکه‌های طلا توسط بانک مرکزی، هر سکه طلا به نرخ ۵۴۶ هزار تومان فروخته شده بود و این در حالیست که هر سکه طلا در بازار ایران اکنون ۷۸۰ هزار تومان ارزش دارد. 

    منبع: ایلنا


     
     

    1391/1/14

     

     
    مدیرکل بازرسی ویژه سازمان حمایت مصرف کنندگان و تولیدکنندگان گفت که نزدیک به ۳۰۰ تن انواع گوشت گوسفندی وارداتی و داخلی تاریخ مصرف گذشته در یکی از سردخانه‌های بدون مجوز تهران پیدا شده است.
    محمد حسین مولاخواه در گفتگو با ایرنا گفت که  «ارزش این کشفیات سه میلیارد و ۷۹۰ میلیون تومان است و ضمن پلمپ مکان پیدا شدن این گوشت‌های از تاریخ گذشته، پرونده مدیر سردخانه و صاحب کالا به اتهام اعلام نکردن موجودی و احتکار به دادگاه فرستاده می‌شود.»
     
    به گزارش خبرگزاری ایرنا  صاحب کالاهای یاد شده، گوشت را برای توزیع در بازار عرضه مستقیم دریافت کرده ولی آن را در سردخانه مخفی کرده به همین دلیل از تاریخ مصرف آن گذشته بوده است.
     
    این گزارش می‌افزاید: در این پرونده فقط صاحب کالا و سردخانه متهم نیست و این پرونده متهمان دیگری هم دارد. از جمله یکی دیگر از شرکت‌های واردکننده که متعهد به واردات و توزیع گوشت قرمز به شبکه‌های منتخب وزارت صنعت معدن و تجارت بوده، تعهد خود را اجرا نکرده و خارج از شبکه کالا به عرضه اقدام کرده است.
     
    گوشت و مرغ در ایران از کالاهای مصرفی گران محسوب می‌شود که دولت سعی می‌کند با وارد کردن گوشت منجمدی به قمیت ارزان‌تر، بازار را تعدیل کند.
     
    چندی‌ پیش یک نماینده مجلس با انتقاد از گرانی گفته بود که درحال حاضر ۸۰ درصد مردم با درآمد ناچیز خود توانائی خریداری گوشت و مرغ را ندارند و این موضوع باعث شده روز به روزکمر آنان زیر بار گرانی بیش ازحد خم بشود.
     
     

     
     

    1391/1/14
  •  

    سرزمین رویایی

    خیلی وقت‌ها ننگم می‌کند که ایرانی‌ام. مثل امروز. روزهای ننگین خیلی ساده و راحت وارد زندگی آدم می‌شوند طوری که فکرش را هم نمی‌توانی بکنی. حتا ننگم می‌کند خبرش را اینجا بنویسم. فکر می‌کنم افکار کثیف را نباید منتشر کرد. اما همین ایرانی‌هایی که ملت‌های دیگر را تا فرصت گیرشان بیاید تحقیر می‌کنند، از برخورد نژاد‌پرستانه کانادایی‌ها و انگلیسی‌ها و آلمانی‌ها و بقیه‌ی جهان اولی‌ها همیشه شاکی‌اند. اینجور وقت‌ها این‌ها ادعای حقوق بشرشان می‌شود و بنی‌آدم اعضای یکدیگر‌اند را زمزمه می‌کنند سری تکان می‌دهند و برای شهروندان جهان اولی که این‌ ایرانی‌ها از امکانات رفاهی و آموزشی‌شان استفاده می‌کنند و فرصت‌های شغلی‌شان را با رزومه‌های دروغین پر کرده‌اند تأسف می‌خورند. کلن ما یک گروه آدم داریم که کارشان هنر نزد ایرانیان است و بس است. همین. فکر می‌کنند ایرانی‌ها خیلی تحفه‌اند. راستش را بخواهید از این آدمهایی که صحبت از فرهنگ دو هزار و پانصد ساله و رأی به نوروز برای ثبت در سازمان ملل و خلیج فارس و غیره می‌کنند حالم بهم می‌خورد.

    امیدوارم سال جدید روزهای ننگین کمتری داشته باشد. امیدوارم انسان‌های آدم‌تری تصمیم بگیرند. امیدوارم عقل و خرد و فرهیختگی جای غرور و تعصب و خرافه را در این سرزمین گربه شکل بدبخت بگیرد. نود و هشت هزار کیلومتر مربع جهان سوم، دروغ، چشم و هم‌چشمی، ایرانی بازی، دو رویی، استبداد، هنر نزد ما هست و بس، فقر فرهنگی، دیگران را کوبیدن تا خود را بالا کشیدن، اعتیاد و …. جایش را به خونسری، تدبیر و فرهنگ آشتی و گذشت بدهد. به امید روزهای سبز در راه.

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/1/14

     

    حامد اسماعیلیون
    گم‌شده در بزرگ‌راه

    خواندم که در روز "سیزده به در" که این‌جا بارانی بود و ابری و برای ما به در نشد مقرر شد از حضور افغانیان به کوه صفه‌ی اصفهان جلوگیری شود. صرف‌نظر از این‌که تا چه اندازه این قانونِ خلق‌الساعه توهین‌آمیز است یا نیست و تا چه حد این ماجرا، برآیندِ افکار عمومی است مباحثی هم دوباره در گرفت درباره‌ی نژادپرستیِ ایرانیان. فقط تصمیم دارم ماجرایی کوتاه را بازگو کنم که چند روز پیش در کلاس آماده‌گی برای امتحان آیلتس برای ما رخ داد و بس.

    کلاسِ آیلتس در محله‌ای دور از آپارتمان ما و دو روز در هفته تشکیل می‌شود. بیست روز دیگر هم تاریخ تقریبیِ امتحان ماست. استاد، خانمی کانادایی است به نام "جوآنا" و هر جلسه قریب به پانزده نفر در کلاسِ او حاضر می‌شوند.

    در سومین یا چهارمین جلسه متوجه شدیم آن‌چه از اطراف می‌شنویم مبنی بر "انفجار جمعیت ایرانی در کانادا" چقدر حقیقت دارد چون اغلب نیمی از کلاس از آنِ ایرانیان است. یکی از آن‌ها پسری جوان است در پیِ پذیرش گرفتن برای پی‌اچ‌دی و دیگری دختری جوان‌تر احتمالن در پیِ رفتن به دانشگاه یا یافتنِ همسر (به عنوان شغلی نیمه‌وقت).

    حاشیه نمی‌روم. جلسه‌ی گذشته "جوآنا" از یکی از حاضرانِ عربِ کلاس که سه چهار نفری هم می‌شوند پرسید "زبانِ عربی چند حرف دارد؟" مرد میانسالِ عرب مکثی کرد و گفت ۲۶ تا. این‌گونه بود که دو ایرانیِ ذکر شده در بالا به لحنِ تمسخرآمیز به فغان آمدند که نخیر ۲۸ تاست و اشتباهه و چرا ماشین لباسشویی رو خودت روشن می‌کنی و فلان است و بهمان. "جوآنا" در واقع می‌خواست بداند در زبانِ عربی یا فارسی "ج" به چند صورت نوشته و تلفظ می‌شود اما با شنیدن هیاهوی ۲۸ تایی که نشان از ناخرسندی از خواندن زبانِ عربی در مدارس ایران داشت و ناخرسندی از نیاموختن انگلیسی و فرانسه، مشتاق شد بداند فرقِ زبانِ عربی و فارسی در چیست.

    از بدِ حادثه من و پریسا در کنار این دو جوانِ مشتاق نشسته بودیم و این دوستان به شوقِ یافتنِ پشتیبان و همراه در آن جلسه در بذله‌گویی و مزه‌پرانی شلتاق می‌کردند. هنوز "جوآنا" نپرسیده بود که فرقِ دو زبان در چیست که پسرِ جوانِ ایرانی در فضا به خنده فریاد کشید: They can not say gapchagh (این‌ها نمی توانند بگویند گپ‌چژ).

    "جوآنا" متوجه نشده بود اما صدای خنده و هلهله‌ی دو ایرانی کلاس را پر کرده بود از آن طرف دو سه مردِ عرب ما را تماشا می‌کردند و آن یکی که جواب را نمی‌دانست و مصری بود بیش از همه خجالت‌زده می‌نمود. من می‌خواستم با ماله‌کشی قضیه را راست و ریس کنم. "جوآنا" که نفهمیده بود دوباره پرسید و کار را خراب‌تر کرد.

    جوانِ نمی‌دانمِ چه‌ی ایرانی دوباره افاضات کرد و به انگشت عرب‌ها را نشان داد و گفت :گپ‌چژ. گپ‌چژ. هه هه هه. این‌ها نمی‌توانند بگویند...


     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته