خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای مخالف دولت جمهوری اسلامی، پرستو دوکوهکی، وبلاگنویس و پژوهشگر اجتماعی شامگاه یکشنبه، 15 ژانویه، در محل سکونتش دستگیر شد.
بنا بر این گزارشها نیروهای امنیتی با ورود به منزل خانم دوکوهکی اقدام به بازداشت او و ضبط و توقیف وسایل شخصی او و خانوادهاش کردهاند.
خانم دوکوهکی به بازداشتگاه اوین منتقل شده و اتهام «تبلیغ علیه نظام» در آنجا به او تفهیم شده است.
به گفته یکی از نزدیکان خانم دوکوهکی، او که سابقن روزنامهنگار بوده، در سالهای اخیر با «بنیاد شریعتی» در زمینه ترجمه و ویراستاری همکاری میکرده و هیچگونه فعالیت سیاسی یا رسانهای نداشته است.
مقامهای قضایی جمهوری اسلامی تاکنون درباره بازداشت خانم دوکوهکی اظهار نظر نکردهاند.
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای خارجی، کشور دانمارک، رییس دورهای اتحادیه اروپا پیشنهاد داده است که ممنوعیت کامل خرید نفت ایران از سوی اعضای این اتحادیه از تاریخ یکم ژوئیه 2012 اجرا شود.
چارچوب زمانی این طرح پیشنهادی طوری تنظیم شده که یک مهلت ششماهه برای پایان دادن به قراردادهای موجود شرکتهای نفتی اروپایی با ایران در نظر گرفته شود.
این مهلت با هدف جلب رضایت اعضایی مطرح شده که نگران تاثیر منفی تحریم خرید نفت ایران بر اقتصاد کشورشان هستند.
به گزارش رویترز، بر اساس این طرح پیشنهادی که پیش از اجرا باید به تایید اعضای اتحادیه اروپا برسد، شرکتهای نفتی طرف قرارداد ایران تا آخر ماه ژوئن ۲۰۱۲ فرصت دارند تا قراردادهای موجود خود را با ایران به پایان برسانند و از اول ژوئیه حق وارد کردن نفت از ایران را نخواهند داشت.
به گفته دیپلماتهای اروپایی قرار است این طرح هفته آینده در اجلاس وزرای خارجه اتحادیه اروپا به بحث گذاشته شود.
شرکتهای ایتالیایی، اسپانیایی و یونانی قراردادهای خرید نفت از ایران در سال ۲۰۱۲ را تمدید کردهاند و به همین دلیل این درخواست را مطرح کرده بودند که پس از تصویب تحریم نفتی ایران، برای ۱۲ ماه معاف شوند تا گرانی احتمالی نفت هزینه سنگینی روی دستشان نگذارد.
طرح ممنوعیت خرید نفت خام ایران به عنوان اقدامی تنبیهی در ارتباط با برنامه هستهای ایران از سوی اتحادیه اروپا مطرح شده است.
در همین راستا، روز سهشنبه کره جنوبی گفت که جایگزین کردن نفت خام ایران مشکل خواهد بود.
کره جنوبی همچنین هشدار داد که تحریم نفتی ایران ممکن است به افزایش بیشتر قیمت نفت منجر شود.
در ۱۱ ماه ابتدایی سال ۲۰۱۱، کره جنوبی حدود ۱۰ درصد از نفت مورد نیاز خود را از ایران وارد کرد.
بیشتر بخوانید:
«برای جبران نفت ایران، چند روز فرصت میخواهیم»
«سفر بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران»
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
رفتار سیاسی آقای بنیصدر به عنوان اولین ریاستجمهوری اسلامی و یکی از پایهگذاران نظام کنونی وقتی مورد بررسی قرار میگیرد، به غیر از تاریخچه عملکرد سیاسیاش، یکی از موارد چشمگیر اعمالش، کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» است.
کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» آنگونه که از عنوان آن برمیآید، برای زمینهسازی ایجاد یک حکومت اسلامی در سراسر دنیا تحریر شده است. کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی»، که بر مبنای یک سخنرانی در سال 52 نوشته شده است، دو سال بعد در سال 54 چاپ و منتشر شد.
کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» درباره شرح کلی دو موضوع اصلی است: موضوع اول این کتاب نحوه بیان و کاربرد پنج مورد در جهت ایجاد حکومت اسلامی است:
«توحید، بعثت، امامت، عدالت و معاد.» موضوع دوم کتاب طبقهبندی میان کفر و اسلام است.
کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی»، مطابق با عنوان آن، درباره مبانی و رویههای اجرایی برای به پا داشتن یک حکومت اسلامی در سطح جهان است. ایجاد حکومت اسلامی مستلزم ادغام حکومت و اسلام بود. انقلاب بهمن 57 این امکان تاریخی را در اختیار قرار داد و به این ترتیب ساختار سیاسی ایران بر پایه ادغام دو نهاد دولت و دین به صورت جمهوری اسلامی درآمد.
سحاب سپهری «تاریخنگار» مینویسد: کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» در عمل ادامه کتاب «حکومت اسلامی» نوشته آیتاله خمینی است، که برای اولینبار در سال 49 منتشر شده بود. کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» در صفحه 47 خود، در بخشی در رابطه با نقش امام، به طور مشخص به کتاب حکومت اسلامی «تقریرات آیتاله خمینی» مراجعه میدهد. عین متن به صورت زیر است: «در این زمینه نقش امام، به کتاب حکومت اسلامی، تقریرات آقای خمینی مراجعه کنید.» به این ترتیب همین جمله کوتاه و پرمعنی اتصال بین دو کتاب را به وجود میآورد. تمامی کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» به صورت تلگرافی نوشته شده است و آشنایی با موضوعها و روابط در آن کتاب به دقت و ممارست احتیاج دارد.
مراجعه دادن به کتاب «حکومت اسلامی» نوشته آقای خمینی از سه نظر اهمیت دارد. اول نشانه آن بوده که نویسنده کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» به خوبی با متن کتاب «حکومت اسلامی» و نیز موضوع محوری «ولایت فقیه» به عنوان امامت جامعه در آن کتاب آشنا بوده است. اهمیت مراجعه دادن به کتاب حکومت اسلامی نوشته آیتاله خمینی از دو جهت دیگر هم هست. موضوع امامت که یکی از عنوانهای پنجگانه را تشکیل میدهد، یک موضوع کلیدی در کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» است. پس مراجعه دادن به کتاب «حکومت اسلامی» نکتهای حاشیهای یا خارج از مطلب اصلی نیست. در ضمن موضوع مراجعه دادن به کتاب آیتاله خمینی تنها مورد مراجعه به یک کتاب نوشته شخص دیگر در تمامی کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» است.
از سویی با بررسی متن هر دو کتاب، و با توجه به تقدم زمان انتشار کتاب «حکومت اسلامی» نوشته آیتاله خمینی در سال 49، دیده میشود که کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» منتشر شده در سال 54 به واقع در ادامه کتاب آیتاله خمینی و در جهت ارایه روشهای اجرایی کردن حکومت اسلامی در سطح جهان است.
در مورد تاریخچه ارتباط بین این دو کتاب، آقای بنیصدر دو خاطره متفاوت نوشته است که نقل هر دو مورد به دنبال هم در اینجا مناسب است. هر دو خاطره در رابطه با ملاقاتی است که در سال 52 بین آن دو نفر در شهر نجف در عراق صورت گرفت. توجه کنید که این یادآوریها و دو خاطره متفاوت از همان واقعه 22 سال با هم فاصله دارند.
بنیصدر در مصاحبهای که در روزنامه کیهان به تاریخ اول بهمن 57 منتشر شد اظهار داشت: «طرح تئوریک مسئله حکومت اسلامی را من شخصن طرح کردم و مبانی و اصولش را هم منتشر کردیم. البته در سال 47 که مسئله برای اولینبار طرح شد، آقای خمینی ابتکار کردند و آن را به صورت درس عنوان کردند و گفتند این اساس را مطرح میکنم تا اهل فکر بنشینند و درباره اصول و فروعش بحث کنند…»
در این مصاحبه روشن است که اشاره به کتاب «حکومت اسلامی» است که بر مبنی تقریرات سال 47 آیتاله خمینی درباره موضوع ولایت فقیه به طور محدود در سال 49 منتشر شده بود. این مصاحبه منطبق است با همان مراجعه در پانویس صفحه 47 و تایید این ادعا که کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» در ادامه کتاب «حکومت اسلامی» نوشته شده است. این مصاحبه و لحن محترمانه آن نسبت به آیتاله خمینی مربوط به پاییز 57 است، زمانی که آیتاله خمینی و گروه کارگزاران او هنوز در پاریس بودند. در آن زمان بین این دو نفر روابط بسیار نزدیک وجود داشته است. در ضمن در همان زمان یعنی بهمن 57، که موضوع تشکیل جمهوری اسلامی در سطح جامعه ایرانی مطرح شده بود، توجیه شد که تشکیل «جمهوری اسلامی» در ایران فقط مقدمهای است برای رسیدن به «حکومت اسلامی» در جهان.
بنیصدر، 22 سال بعد، در مورد کتاب «انقلاب اسلامی» روایت دیگری هم بیان کرده است. در مصاحبهای دومی که در صفحه 57 کتاب «درس تجربه»، که در سال 80 توسط انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شده، او در مورد یک ملاقات در نجف و همان کتاب حکومت اسلامی نوشته آیتاله خمینی روایتی با لحنی و موضوعی بسیار متفاوت دیگری دارد. او در این مصاحبه دوم گفت: «(قبل از) سفر دوم من به نجف (در سال 52) کتاب ولایت فقیه آمده بود بیرون و توزیع شده بود. من و حبیبی در پاریس آن را خواندیم و گفتیم این دیگه چیه؟ ما گفتیم نظام، اما این دیگه چیه؟ با یکی دو تا روایت تو میگویی ولایت داری بر مردم…. چپیها آن را دستشان میگرفتند و میگفتند: مانیفست اسلام و دست میانداختند.»… «در سفر دوم که به نجف رفتم، راجع به آن کتاب (حکومت اسلامی با آقای خمینی) صحبت کردم و گفتم: آقا، شما یک شهر را نمیتوانید اداره بکنید، توی کوچههای نجف از زیادت کثافت و مدفوع نمیشود راه رفت. شما این کتاب را نوشتید که رژیم شاه تا قیامت بماند توی ایران؟ او گفت: من این را نوشتم تا فتح بابی بشود که امثال شما و مطهری بنشینید و یک مبنایی و پایهای بریزید برای این کار.»
در مصاحبهای روزنامه کیهان به تاریخ اول بهمن 57 در جهت توضیح بیشتر مبانی این کتاب و موضوع حکومت اسلامی، نوشته است: «به اعتقاد ما ماتریالیست همان ایدالیسم است، زیرا واقعیت ندارد و میخواهد چیزی را که واقعیت ندارد به مردم تحمیل کند. دلیلاش هم این است که ماده هنوز مشخص نشده و مبارزه اضداد نه در جامعه نه در طبیعت و نه در هیچ جای دیگر وجود ندارد. تکامل با سازندگی همراه است و با اصل تخریب که همان مبارزه اضداد باشد در تضاد است.»
صفحه 12 کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی»، زیر عنوان «اصول حکومت اسلامی»، هدف نهایی این کتاب را به روشنی تمام مشخص میکند: «کار من آن است که توحید را به عنوان یک اصل و به عنوان پایه چهار اصل دیگر که با آن چهار اصل دیگر، یک نظام را میسازد و دستگاهی را درست میکند که در حل هر مسئله، در شناخت جامع و در جستوجوی راه حل راهنما است و البته انسان را از خطا حفظ میکند.» قضاوت در این مورد را به شما واگذار میکنم.
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، 17 ژانویه، علیاصغر سلطانیه، نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی از سفر نمایندگانی از این آژانس به ایران خبر داده است. این دیدار در چارچوب تلاشهای انجام شده برای روشن شدن برنامه هستهای ایران صورت میگیرد.
به گزارش ایرنا، به گفته آقای سلطانیه قرار است سفر این هیت به تهران از تاریخ 29 تا 31 ماه جاری میلادی انجام شود.
سفر این هیت همزمان با افزایش فشارهای غرب بر ایران در مورد برنامه هستهای این کشور است. جامعه بینالملل همواره از ایران خواسته است تا با اقدامات جدی در جهت کسب اعتماد جهانیان نسبت به صلحآمیز بودن برنامههای اتمی خود تلاش کند.
این در حالی است که ایران همواره بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای این کشور تاکید کرده است.
آقای سلطانیه افزوده است: «ما آمادهایم درباره هر موضوعی که آژانس میخواهد در چارچوب اختیارات این سازمان با آنها بحث و گفتوگو کنیم.»
نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی با اشاره به جنجالهای جهانی در مورد برنامه هستهای این کشور گفت: «هدف ما رفع ابهامات موجود در این مورد است.»
همچنین وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی امروز اعلام کرد که ترکیه میزبان مذاکرات ایران و گروه 1+5 خواهد بود تا در زمینه برنامه هستهای کشور گفتوگو کنند.
بیشتر بخوانید:
«برای جبران نفت ایران، چند روز فرصت میخواهیم»
اکبر ترشیزاد/رادیو کوچه
بخت فیلم «جدایی نادر از سیمین» آخرین ساختهی «اصغر فرهادی» برای دریافت جایزهی «اسکار» به عنوان بهترین فیلم خارجی بسیار بالاست. دلایل فراوانی برای این شانس وجود دارد که برخی به خود اثر بازمیگردد و شماری به مسایل حاشیهای آن. به باور بسیاری از منتقدین با وجود آنکه «جدایی» نسبت به سطح آثار سینمایی تولید داخل یک سر و گردن بالاتر است اما برای کارنامهی هنری «فرهادی» اگر پسرفت نباشد یک حرکت رو به جلو نیست. «جدایی» به شدت تحت تاثیر ساخته شاهکار پیشین او «دربارهی الی» است. هم از نظر محتوایی و هم به لحاظ فرمی و تکنیکی این دو فیلم شباهتهای فراوانی به یکدیگر دارند. اما دلایلی وجود داشت که «دربارهی الی» موفقیتهای «جدایی» را به دست نیاورد از جمله آنکه زمان حضور این فیلم در جشنوارههای خارجی «فرهادی» هنوز یک شاهکار سینمایی را در کارنامهاش نداشت اما امروز دارد. مهمترین دلیل موفقیتهای جهانی این فیلم اما به حساسیت جهان دربارهی وضعیت درونی جامعهی ایران باز میگردد.
سالها بود که رابطهی مردم ساکن درون ایران با فیلمهایی که از آنها به عنوان آثار جشنوارهپسند یاد میشود رابطهی خوبی نبود. بخش فراوانی از اتفاقات درون این فیلمها و همچنین شخصیتهای حاضر در آنها ربطی به واقعیات روزمرهی زندگی مردم نداشت. این کاراکترها یا به طبقات بسیار محروم و دورافتاده مربوط میشدند و یا زندگی و دغدغههای طبقهی مرفه الکی خوش. دو نمونه از کارگردانانی که آثارشان در دو سر ابتدایی و انتهایی این ریسمان قرار میگیرند، «بهمن قبادی» و «داریوش مهرجویی» هستند. در بیشتر فیلمهای این دو کارگردان یا صحبت از فقر و بدبختی و زندگی اسفبار روستایی در ایران است و یا عرفانهای روشنفکرنمایانهی طبقات بسیار مرفه. جشنوارههای جهانی نیز کمکم اقبالشان به اینگونه فیلمها کاهش یافته بود و موضوعات و تکنیکهای استفاده شده در اینگونه فیلمها را نخنما شده و تکراری مییافتند.
«فرهادی» و فیلمهایش خیلی زودتر از بیرون ایران در داخل مورد توجه مخاطبان و منتقدان سینما قرار گرفتند. او که از زمان کار در تاتر و تلویزیون نگاه خود را به طبقات میانهی شهری دوخته بود با ادامهی این رویکرد و پختگی در آن وارد سینما شده بود و کمکم جایگاه خود را در سینمای ایران پیدا میکرد. در این حرکت البته «فرهادی» تنها نبود و کارگردانانی چون «حمید نعمتاله» با «بوتیک» و «پرویز شهبازی» با «نفس عمیق» او را در شروع این کار همکاری کرده بودند اما موفقیتهای آنها به دلایل گوناگونی تداوم پیدا نکرد.
پس از جریانات انتخابات ریاست جمهوری و اعتراضات گستردهی خیابانی به نتایج آن، تصاویری از ایران به جهان بیرون مخابره شد که برای بینندگان غیرایرانی تازگی غریبی داشت. آنها ناگهان با میلیونها میلیون مردمی روبهرو شده بودند که بخش عمدهای از آنها را جوانانی زیبا، امروزی و خوش لباس تشکیل میدادند و این برای شهروندان عادی غرب که شناخت آنان از ایران با تصاویر فیلمهای جشنوارهای شکل گرفته بود باور کردنی نبود. نسلی تحصیلکرده، روشنفکر و خوش بر و رو که اطلاعات کاملی از جهان خارج از ایران داشتند، چیزی که از آن به عنوان طبقهی متوسط شهری در ایران یاد میشود. این پیشآمدهای سیاسی دو سال اخیر شیفتگی جهان را برای شناخت و ارتباط با طبقهای بیشتر کرد که تا پیش از آن برایش ناشناخته باقی مانده بود. فیلمهای «فرهادی» دریچهای بود برای دیده شدن و شناخت بهتر این بخش از جامعهی ایرانی که تاکنون جهان با آن بیگانه بود.
فیلم «جدایی نادر از سیمین» اقبال درونی و بیرونی را با هم دارد. تماشاگران ایرانی استقبال بینظیری از این فیلم کردهاند که برای یک فیلم که از ژانر سرگرمکننده نیست در تاریخ سینمای ایران کمسابقه بوده است. در عرصهی بینالمللی پس از موفقیتهایی چشمگیری که در اروپا داشته است، اکنون در آمریکا نیز این اثر در جشنوارهی «گلدن گلوب» جایزهی بهترین فیلم غیرانگلیسی را از آن خود کرده است. جشنوارهای که چون نظر و نگاه منتقدین سینما را در خود دارد بعید است که فیلمی در آن موفق باشد و در «اسکار» نه. از آن مهمتر رقبای «فرهادی» هستند که به نظر نمیرسد شانس زیادی در کسب این جایزه داشته باشند. «آنجلینا جولی» و فیلمش زیاد جدی گرفته نخواهد شد چرا که نه موضوعش که به تقابل عشق و وظیفه میپردازد تازه و نو است و بارها دستمایه ساخت آثار مشابهی شده است و نه جغرافیای تاریخی که اثر در آن اتفاق میافتد یعنی جنگ در منطقهی «بالکان»، که آن هم چندین و چند بار دستمایه خلق آثار سینمایی مشابه خود بوده است. از آنجایی که «آلمودوار» و فیلمش نیز با روزهای اوج این کارگردان بزرگ فاصلهی بسیاری دارند، در «اسکار» هم باز این «فرهادی» و فیلمش است که شانس فراوانی را برای بدست آوردن این جایزه خواهد داشت.
خبر / رادیو کوچه
نشست شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز سهشنبه، 17 ژانویه، به ریاست محمود احمدینژاد، رییس جمهوری اسلامی، برگزار شده و این شورا فرهاد دانشجو را به عنوان رییس جدید دانشگاه آزاد انتخاب کرده است.
به گزارش مهر، محمدرضا مخبر دزفولی، دبیر شورای عالی انقلای فرهنگی،گفته است: «پس از مباحث گوناگون در جلسه امروز شورای عالی انقلاب فرهنگی، با رای اکثریت اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرهاد دانشجو به ریاست دانشگاه آزاد انتخاب شد و از این شورا رای اعتماد گرفت.»
طبق این گزارش، محمود احمدینژاد حکم ریاست فرهاد دانشجو بر دانشگاه آزاد را امضا کرده است و به زودی این حکم به وی ابلاغ خواهد شد.
فرهاد دانشجو، برادر کامران دانشجو وزیر علوم و تحقیقات در دولت محمود احمدینژاد است و برای یک دوره چهارساله ریاست دانشگاه آزاد را برعهده خواهد داشت.
در جلسه روز سهشنبه شورای عالی انقلاب فرهنگی گزارشی از نحوه انتخاب فرهاد دانشجو از جانب هیت امنای دانشگاه آزاد اسلامی ارایه شده است.
لازم به اشاره است که پیشتر آیتاله هاشمی رفسنجانی، رییس هیت امنای دانشگاه آزاد اسلامی، گفته بود، نحوه انتخاب فرهاد دانشجو «غیرقانونی» بوده است.
بیشتر بخوانید:
«انتخاب رییس جدید دانشگاه آزاد غیرقانونی بود»
مهشبتاجیک/رادیو کوچه
انسان امروزی و مدرن چنان به استفاده از الکتریسیته، اتومبیل شخصی، دوربین عکاسی و فیلمبرداری، تلفن، آرایش در خیابانها و مکانهای عمومی، آموزشهای مدرسهای، ابزارها و روشهای ضدبارداری، موسیقی پاپ، ساندویچ و غذاهای سرد و آماده، فنآوریهای خانگی مانند ماشینلباسشویی، جاروبرقی، اجاقگاز، ماشینظرفشویی و وسایل آشپزی، چرخخیاطی، یخچال و فریزر، فنآوریهای بازی و سرگرمی کودکان و بزرگسالان و دیگر محصولات، کالاها و روشهای مدرن خو کرده و در آنها مستغرق شده است که فراموش کرده است این سبک زندگی پدیدهای نوظهور است وکمتر از نیمقرن از عمر آن نمیگذرد و دیگر اینکه ورود هر یک از فنآوریهای فوق و این نوع سبک زندگی، تغییرات بنیادینی در احساس، تفکر، شیوهی زیست و فرهنگ انسان امروزی به وجود آورده و میآورد.
سبک زندگی، در جایگاهی است که این مفهوم حتا در فرهنگ و زبان و شیوه خاص زیست افرادی که نوعی از آن را برای خود برمیگزینند، تعریف و نمود دارد. این شیوه نوعی از زندگی است که اصطلاح رایج آن سبک زندگی است. سبک زندگی اصطلاحی است که از 1939 به بعد در زبان انگلیسی رواج یافته است و به نظر میرسد تا پیش از آن، جامعه و فرهنگ به خصوص غربی به طور عمومی نیازی به این مفهوم نداشتهاند و شیوهی زیستی گروههای مختلف تفاوت چندانی نداشته است. این اصطلاح برای توصیف و بیان فرد از زندگی یا زندگی ایدهآل که به طور معمول در فعالیتها، علاقهها و نگرشهایش منعکس میشود به کار میرود. اما در تعریفی ساده و کلیتر میتوان سبک زندگی را شیوهی زندگی یا به نحو دقیقتر، الگوها و شیوههای زندگی روزمره تعریف کرد که نه تنها شامل الگوهای فردی مطلوب از زندگی، بلکه شامل تمام عادات و روشهایی میشود که فرد یا اعضای یک گروه به آنها خو کردهاند یا در عمل با آنها سروکار دارند. بنابراین، سبک زندگی به خانه و اثاثیه محدود نمیشود و الگوهای روابط اجتماعی، سرگرمی، کار، مصرف و حتا لباس را در بر میگیرد و نگرشها، ارزشها و جهانبینی فرد و گروهی که عضو آن است را منعکس میکند.
همگام شدن تغییرات تکنولوژیکی یا جهانیسازی منجر به بروز دگرگونیهای بنیادین در رابطه با اینکه چه کسی، چهکاری را، کجا، کی و چگونه انجام میدهد، شده است و سبک زندگیها را تغییر داده است. این وضعیت مستلزم شرایط جدیدی است که به طور عمیق طبیعت زیستی را انسانها تغییر داده و به همین نسبت مناسبات بین فردی و اجتماعی نیز دارای تعاریفی جدید شدهاند. بنابراین بهطور کلی ماهیت زندگی امروزی مغایر با زندگی است که شاید تا صد سال پیش بشر داشته است. به طور مثال،کاری که از قبل بهگونهای جغرافیایی به محل خاصی مرتبط بود، بهطور بیسابقهای از این تقید مکانی آزاد شده است و با تکنولوژی در هر کجای جهان امکانپذیر است. از سوی دیگر مهاجرتهای گسترده مردم در جستوجوی کار و شکل تازهای از زندگی باعث جابهجایی بیسابقهی فرهنگها شده است که همین رویه باعث ترکیبی شدن شیوههای زندگی امروزهی بشر شده است و دیگر نمیتوان با این سهم از ترکیب و تاثیر فرهنگها و بودن تکنولوژی یک شیوهی زیست را برای منطقهی خاصی از دنیا تعریف کرد، هر چند که ممکن است اولین پدید آورندهی چنین روندی یک مکان یا فرهنگ خاص بوده باشد. این رفتار به سرعت فراگیر میشود و با کمی بومی شده تعاریفی واحد با شکلهای گوناگونی از آن زیست ارایه میشود.
تجربههای زندگیهای جدید در گسستگی هویتهای افراد نیز گاهی منعکس میشود. گرچه بسیاری از زندگیهای امروزی، ترکیبی از اجزای مستقر ثابت و سیال است، اما بهطور فزایندهای فرار و غیرقابل پیشبینی هستند. از سوی دیگر تجزیه واحدهای قدیمی زمانها و مکانها با طراحیهای مجدد با فرآیندهای نو توام شده است که شامل برخی تغییرات مکانی به هدف پاسخگویی به وظایف خاص موجود در اکثر شیوههای زندگی مردم هم میشود. برای مثال در زندگی امروز شغلی که از قبل از این برای حضور همزمان در جلسه نیاز به حضور تمامی افراد داشت به تمامی رایانه محور میشود که جابهجایی مکانی را بسیار آسان میسازد. امروزه شیوهی زندگی باعث تجربه کردنهای زیادی نیز شده است. با توجه به همان فرهنگ ترکیبی گفته شده این نوع تجربهها برای افراد بسیار بوجود میآید. تجربهکردن امروز پدیدهای واحد است که از قبل شاید کمتر وجود داشت. اما با تمام تعاریف فرهنگهای ترکیبی و شیوههای زیستی نو، فرهنگهای محلی، ملی یا قومی به سادگی هم حذف نمیشوند، فرهنگهای ملی و محلی دستنخورده و ایستا نیز باقی نمیمانند و با شکلهای فرهنگی تازهای که از درون آنها ظهور کردهاند و همچنان ظهور خواهند کرد ترکیب شده و زندگیهای جدیدی را برای افراد تعریف خواهند کرد.
آویده مطمئنفر/ رادیو کوچه
امروز میخواهم هنرمند پارسی زبان ایرانی با صدایی استثنایی را به شما معرفی کنم. «حسام فریاد»، خوانندهای جوان که با این که از سن پانزده سالگی تا به امروز که ۳۱ سال دارد را به قول خودش در غربت به سر برده، دانش او از زبان مادری قابل تقدیر است. او خوانندگی حرفهای را در سال ۱۹۹۹ با انتشار آلبوم «نهنگ» در بلژیک آغاز کرد و سپس از او کارنامهای با حدود۱۰۰ اثر در دسترس مشتاقان وجود دارد. حسام با نامداران و آموزگاران برجستهای هم چون «آندرانیک»، «اسفندیار منفردزاده»، «اریک»، «محمد شمس»، و «سروژ» در پهنه موسیقی و دکتر «اسماعیل خویی»، دکتر «ژاله اصفهانی»، «مینا اسدی»، «شهریار دادور»، «زری مینویی»، «محمدعلی اصفهانی»، و «محمدعلی شکیبایی» در زمینه سرایش همکاری داشته است. و همچنین در جایگاه یک تک خوان آروینهایی در زمینه خواندن و یا ضبط استودیویی را نیز با ارکسترهایی چون ارکستر سمفونیک بروکسل، ارکستر فیلارمونیک پاریس، کر رادیو فرانسه و فیلارمونیک صوفیه بلغارستان در کارنامه خود دارد. حسام در واقع خوانندگی را از پنج سالگی، نوازندگی تومبک را از هشت سالگی و سرایندگی را از نه سالگی آغاز کرده است و «غبار چشمهات» نام نخستین سروده زندگیاش بوده است.
حسام در روز جمعه ۲۰ ژانویه ۲۰۱۲، در تورنتو در سالن سیتی پلی هاوس تیاتر از ساعت هشت شب، کنسرت سالانه خواهد داشت. من شدیدن به دوستداران هنر خوانندگی مقیم تورنتو و حومه توصیه میکنم که به هیچ عنوان فرصت شنیدن این هنرمند بزرگ را از دست ندهند.
حسام عزیز، با سپاس از اینکه دعوت من را پذیرفتید و در برنامه روبرو با من و شنوندگان عزیز رادیو کوچه همراه هستید.
اگر اجازه بدهید، از اکتوالیته شروع کنیم. کمی در مورد کنسرت سالیانه شما که به زودی در شهر تورنتو خواهید داشت توضیح دهید.
جان مهربان، آویده بانو، درود بر شما و همه هممیهنان شنونده برنامه خوب روبهرو در رادیو کوچه. پیگرد تلاشهای پیشین کمپانی اچ اف میوزیک پرداکشن که نهادش را در سال دو هزار و ده بنیاد گذاشتیم و یک کنسرت و یک آلبوم به نام «تکدرخت» نیز در کارنامه خود در تورنتو دارد امسال کنسرت دوم و سالیانه همین کمپانی و یا خود من در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۲ برابر با آدینه آینده برگزار میشود که ساعت هشت شب در سالن باز میشود و برنامه ساعت هشت و نیم آغاز خواهد شد. کنسرت در دو بخش است با یک استراحت ۲۰ دقیقهای در میانه دو بخش. ۱۸ ترانه برگزیده از ترانههای پنج آلبوم پیشینم و همچنین چند ترانه برگزیده از تک آهنگهایم را من و دوستان نوازنده برای ایرانیان نازنین تورنتونشین آنشب به روی صحنه خواهیم برد. ارکستر شش نفرهای من را همراهی میکنند. شامل این یاران «ریچارد یوگلو»، نوازنده و تنظیم کننده کانادایی و رهبر ارکستر، «امیر رهبر»، پیشکسوت تنظیم کننده ایرانی که نوازنده کیبورد و پیانو هستند، بانو «مهسا قاسمی»، نوازنده تکنواز ویولنسل که لطف کردند با من مینوازد و از بهترین نوازندگان ویولنسل ایرانی در تورنتو هستند، «شاهین فیاض» دوست مهربان و خوش فننواز دیگرم که سازهای تار، سهتار و رباب را مینوازد، «کلوین بیل» دوست کانادایی و مهربانم که گیتارباس را مینوازد، و پرکاشن را نیز دوست کوبایی تبار و خاکی و مهربانمان «یوردانیز اریلی» مینوازد. و این چکیدهای است از کنسرت امسال تا ببینیم به یاری و پشتیبانی هممیهنانمان چگونه پیش خواهد رفت.
شما اولین بار چه زمانی آواز خواندن را شروع کردید؟ و اصولن زندگی حرفهای شما به عنوان آرتیست خواننده از چه زمانی آغاز شد؟
من از پنج سالگی، خوانندگی را به گونه آروینمند و یا تجربی به تشویق پدرم آغاز کردم و آن زمان ترانههای کلاسیک ایرانی با آوای زندهیادان «مرضیه»، «پروین»، «دلکش»، «قوامی» و «کورس سرهنگ زاده» را گوش میدادم و نخستین ترانهخوانی جدی خویش را با ترانه «تو ای پری کجایی» از ساختههای استاد «همایون خرم» با سرودهای از استاد هوشنگ ابتهاج آغاز نمودم ولی چرخهای چندین ساله گذشت تا من سالها پس از آن در برون از میهن در کمتر از ۱۸ سالگی نخستین آلبوم حرفهای خودم را به بازار ارایه دهم و به نیکی در جرگه آوازخوانان حرفهای که پیشه آنها ترانهخوانی است کارور گردم، در سال ۱۹۹۹ با آلبومی به نام «نهنگ».
میدانم که شما سراینده اغلب اشعار آهنگهاتون هستید، چه درصدی از اشعاری که در آهنگهای شما شنیده میشود را خودتون میسرایید؟ و اصولن سرایندهگی را از چه زمانی آغاز کردید؟
چه جالب گفتید، این اولین بار است کسی که با من سخن میگوید به من میگوید «سرآینده» چون در زبان ما کسی که آوایی را سر میدهد را سراینده مینامیم، واژهای از اندیشهای چون شهابی میگذرد و سر میآید و سراینده آن را سر میدهد و این میتواند اینگونه باورپذیر شود که کسی که سرآینده هست میشود کسی که سر به آواز میدهد و میگذارد و یا سر به سرایش مینهد. من سرودههای بیشتر کارهایم را خود سرودهام، در حدود ۶۰ درصد آنها سرودههای خودم هستند و ۴۰ درصد دیگر آمیزشی از سرودههای دکتر «اسماعیل خویی»، زنده یاد بانو دکتر «ژاله اصفهانی»، بانو «زری مینویی»، بانو «مینا اسدی»، «محمدعلی شکیبایی»، «م.آزرم»، «ح.اختر»، «فرهام»، «ایرج فاطمی»، «رضا پرهیزکاری»، «شهریار دادور»، «محمد مهدی مرادی»، «شیدا شفیعی» و چندین تن دیگر از سرایندهگان جوان و یا میان سال معاصر ما هستند. پوزش میخواهم اگر نام کسی از اندیشه من باز میماند، و این سروده ها همراه با ملودی و تنظیمهای آموزگاران سه گانه من «ایرج هیت»، «محمد شمس» و «نیماد» در کارنامه من جای دارند.
دشوار است که ما امروز با داشتن فراتر از هفت میلیون ایرانیتبار پارسیزبان در برون از میهن هنوزه خیلی از خوانندههایمان بسان من مهجور هستند و هم نامهای مهجور دارند و هم هوادارانشان دستکم هستند و میتوانستند بیشتر از اینها باشند
چه موقعی در زندگی تصمیم گرفتید که این کاری است که در زندگی میخواهید انجام دهید؟
باید بگویم که پیش از اینکه از میهن برون شوم از کودکی به این پیشه میاندیشیدم و دوست میداشتم که این کار نهادین من باشد و کاری که از روش و کنش آن زندگی کنم. بیشتر از خواستنها کمکم مثل یک دانه میآیند و چون نهالی پای میگیرند و یک روزی غنچه میدهند و دیرترکش هم روزی گل خواهند داد. من بر این باورم که آمال، آرزوها و آرمانهای هنری من هنوز گل نداده و من هم هنوز در این راستا شاگرد کی هستم رو به پیش، ولی خوب سالها پیشتر گاه که از میهن بیرون آمدم به نیکی بر این شدم و بر این باور بودم که این کار را پیشه نمادین و یگانه خود کنم و این کار را هم کردم و به خویی چه در کارنامه آماتورم که سه سال و اندی پیش از اینکه کارنامه حرفهایام شکل بگیرد و چه در پس از آن یگانهترین کار که به آن پرداختم این پیشه بود در همه این فراتر از 16 سال غربت پیاپیام.
حسام جان، لطفن برای شنوندگان رادیو کوچه توضیح بدهید که موسیقی شما در چه سبکی است؟ و تا به حال چند آلبوم، آهنگ و اجرا در کارنامه خودتون دارید؟
من با کلاسیک پاپ ایرانی آغاز کردم و نخستین آلبوم من نهنگ بیشتر کارهای کلاسیک بود و با پس زمینهای از موسیقی خودمان، موسیقی مادری و ایرانی و همچنین پاپ دهه هفتاد میلادی که برگرفته بود از پاپ میهنی و در آن زمان تنظیمها از آقای زندهیاد «اریک» و استاد «محمد شمس» بودند، ولی کمکم از پاپ کلاسیک به سبکهای مدرن، الکترو آکوستیک، کمی سافت راک و دیگر گونههای موسیقی نیز روی آوردم. باید بیافزایم گذشته از همه این نامها و گونهها، حسام فریاد خود را یک خواننده سبک پاپ کلاسیک ایرانی میشناسد. خوب چند جایی در گفتوگوها پیشتر گفتهام که من خواننده مولتی کانتیننتال موزیک هم هستم که گفتهام پر بیراه نبوده. به بینش من چون رد پای هارمونیک و ملودیک که در کارهای من موج میزند از موسیقی است که از مرزهای چندگانه گذر میکند.
در کارنامه من هم پنج آلبوم رسمی است به نامهای نهنگ، اسپیس، مبارزه، غزل و تکدرخت و یک سری تک آهنگ و یا آلبومهایی که با سرایندگان پیش کسوت، من چند آهنگ از آنها خواندم و آنها دکلمه کردهاند و استادان موسیقی ساختهاند و یا اینکه کارهایی را همخوان شدم و یا به گونه آمیزشی چند کار از من بوده، چند کار از آوازخوانان دیگر و در چند جمله کارنامه من فراتر از ۱۰۰ اثر دارد که پنج تا آلبوم است که رسمن منتشر شده است، یک دی وی دی تک آهنگ و یک سری تک آهنگ که در ورطه نت یافت میشود.
ما تا به حال آهنگهای زیادی از شما برای ایران و در حمایت از جنبش مردمی در ایران شنیدهایم. ممکن است توضیح بدهید که این همه علاقه به ایران و این دانش قابل تقدیر شما از زبان پارسی از کجا سرچشمه میگیرد برای شخصی که بیش از نیم عمر خود را در غربت به سر برده؟
این پرسشی بود که سه دریچه را به روی من گشود. نخست اینکه بینش و نگرش من و دلشورههای من برای مردمانی که در میهن من هستند، میهنی که من به دنبال پدر و مادر در یک مهاجرت خانوادگی، و به راستی غیرسیاسی ولی سیاسی شده در برون از میهن به آن تن دادم چون زیر سن و سال اندیشمند بودم و همچنین از خانوادهای معترض نیز نمیآمدم ولی به دنبال آنها ناخواسته آمدم و مجبور به ترک ایران شدم، مردمانی که من مهر و مهربانی که به آنها میورزم را از خود آنها دارم و یاد نشانهایی که با خود آنان در همان سرزمین تا پیش از پانزده سالگی ساختهام، همواره در اندرون من به یادگار هست و بوده و امیدوارم که باشد. دلشوره من برای رهایی آنها و آن چیزی که برازنده آنهاست ولی آنها سالهای سال است که ندارند هم وظیفه و تعهد آواز خوانی است که بیش از نیمی از کارهای او ترانه درد آن مردمان بوده و گلوی هم خوانی بوده از پژواک درد آنها، به گوش ایرانیان سرتاسر جهان و به گونهای آینه فوژان آنها بوده، حرفهایی که نمیتوانند بزنند و فریادی که در زنجیر است و ۵۰ درصد دیگر را هم کارهای عاشقانه تشکیل میداده. ولی آن چیزی که من از زبان پارسی با خودم به دوش کشیدم و پاسش داشتم درگذر این سالها در غربت برهان یگانهاش این بوده که چونگاه که از میهن مادری پای بیرون نهادم یافتم که حسام فریادی که به پانزده سالگی نرسیده زبانی که سخن میگوید یک زبان ساده و خیابانی است و زبان یک کارورز سرایش نیست و کسی که در کارزار چامه در حال جانفرسایی و آروینمند است، به همین روی من تلاش ورزیدم تا آنجایی که امکان دارد زبانم را زبان پارسی پاکیزه کنم و دشواریهایی هم داشته و دارم، به هر روی من امسال به سال ۲۰۱۲ در ماه سپتامبر و یا شهریور ۱۳۹۱، ۱۷ سال از عمر غربتم میگذرد، غربتی پیاپی که در میان آن هیچگاه به میهن نرفتهام و میهن را از دورادور، و زبان را از دورادور و هنر ایرانی را از دل سرزمین مادری و یا موطن مادری به گونه دورادور از اینجا دنبال کرده و پیگیر شدهام. امیدوارم که پاسخی داده باشم که از دلشورههای انسانی و مهری که به آن خاک و مردمانش و آن فرهنگ دارم سخن گفته باشد و پاسخ گوی پرسش سه دریچهای و سه ایستگاهی شما نیز بوده باشم.
مشکلترین قسمت زندگی شغلی یک خواننده مثل شما اصولن و مخصوصن در غربت چیست؟
دشوارترین گوشه زندگی یک کارورز ترانهای مثل من که دلشورههای انسانی دارد و وسواسی در گزینش سروده ملودی و تنظیم کارها نیز به فراخور توانایی و دانش خود نیز دارد، به آن اندازهای که هم کارهایش را در وادی آهنگسازی، تنظیم و سرایش نیز خود برمیگزیند برای کارکردن با آنها این است که مردمان ما در چهار گوشه گیتی و برون از میهن به دلیل دشواریهای بسیار چون مردمان سوگزده و اندوهگینی بوده و هستند به ویژه در سه دهه واپسین که این ناروا بر آنها جاری شده و این سترونگونگی را تجربه میکنند، بیشتر به موسیقیهای پایکوبانه و شادروی میبرند که بد هم نیست ولی از گونه دونمایه و پایین بنمایهاش و این میتوانست بهتر باشد ولی یک کارورز ترانه دگرگون به دشواری میتواند مخاطب خود را در سالیان سال در برون از میهن بیابد و آدیینس خود را هر چه گستردهتر با خود از بین بیروننشینان میهن به دوش بکشد.
دشوار است که ما امروز با داشتن فراتر از هفت میلیون ایرانیتبار پارسیزبان در برون از میهن هنوزه خیلی از خوانندههایمان بسان من مهجور هستند و هم نامهای مهجور دارند و هم هوادارانشان دستکم هستند و میتوانستند بیشتر از اینها باشند. و دلیلش هزار و یک واچرخ و چرخ ضد فرهنگی و فرهنگی است که در این سه دهه در برون و در میهن روی داده و خوی گزینشگر مردمان ما را کمی به بیراهه برده است. من در واقع نمیخواهم یورش ببرم به سوی سلیقه و یا نگرشی ویژه از موسیقی و یا ادبیات ولی خوب میدانیم که تعداد کسانی که دلسوزانه برای آن فرهنگ و سرودن به آن زبان و ملودی سازی بر روال آن سرودهها و ایجاد آمیزش بهجا و درست موسیقی از فرهنگ شرق و غرب کارورز هستند و یا دشواری دارند برای این که آوای خود را به گوش هممیهنشان برسانند و این دشواری دلیلش فکر میکنم برای یک کمی بیمهری واسطهها است و عمده رسانهها، امیدوارم که این بیمهریها کمتر و کمرنگتر شود و امروزه با حضور رسانههایی که از راه کار اینترنتی گسترش شنونده و یا بیننده را پیدا میکنند آوای ما به گوش هم میهنانمان بیشتر برسد. این دشوارترین بخش بوده و رسالتمند بودن در اینکه شما در جایگاه خود پافشاری کنید و بمانید حتا وقتی یک کار عاشقانه را با یک زبان تازه میخواهید ارایه کنید، چهارچوب و سازههایی برای خودتان در نظر بگیرید. این دشوارترین چیزی است که گهگاه زندگی را از هر نظر سختودشوار میسازد و آدم مجبور است که با وسواس با آنچیزی که در پیرامون ما در یک جامعه روزمره مصرفی روی میدهد کنار نیاید، آدم را متفاوت میکند. این دشوارترین گوشه زندگی آرتیستیک من نوعی بوده به عنوان یک تیل کوچک زاد بر این صفحه و یا قطرهای که رو سوی اقیانوس هنر است.
اطلاعات در مورد حسام فریاد و فعالیتهای گذشته و آیندهی او را میتوان در تارنمای او به آدرس www.hesamfaryad.com
یا از طریق صفحه فیسبوک او به نام حسام فریاد پیدا و دنبال کرد. کنسرت جدید او نیز جمعه ۲۰ ژانویه در تورنتو در سالن سیتی پلی هاوس تیاتر اجرا خواهد شد.
حسام عزیز با سپاس از محبت شما که امشب در این برنامه با ما بودید و با آرزوی موفقیت هر چه بیشتر شما در فعالیتهاتون.
آویده بانو، ممنون از شما و برنامه روبهرو و رادیو کوچه که تلاش میورزد بسط گستردهای به تمامی تلاشهای اجتماعی، فرهنگی و هنری ایرانیان در چهار گوشه گیتی و به ویژه در میهن بدهد، سپاسگزاری میکنم برای این گفتوگوی مهربانانه و دوستداشتنی با شنوندگان شما که همانا هممیهنان ما هستند.
پیمان عابدی/ رادیو کوچه
در قسمت پیشین دربارهی نخستین اقوام و تمدنهای ساکن در ایران مطالبی مختصر بیان شد. از میان این اقوام باید به عیلامیان توجه ویژهای نشان داد. در اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد قومی با نام عیلامیان، «تمدن عیلام» (Elamite civilization) را در جنوب غربی ایران شامل خوزستان، فارس و قسمتی از کرمان امروزی بنا نهادند. امروزه فرهنگ عیلام در سدههای 12 و 13 پیش از میلاد، «عیلام میانه» نامیده میشود و از نیمه ابتدای هزاره اول پیش از میلاد با نام دوره «عیلام نو» شناخته میشود.
اوج تمدن این دوره به حدود 1250 پیش از میلاد و به دوره حکومت «اونتاش گال» باز میگردد. مرکز حکومت اونتاش گال، «دوراونتاش» نام داشته و زیگورات عظیم «چغازنبیل» (Chogha Zanbil) در آنجا قرار دارد.
دربارهی مذهب عیلامی به سختی میتوان قاطعانه سخن گفت. چیزی از ادبیات عیلامی در دست نیست و فهم زبان عیلامی نیز هنوز دشواریها و ابهامهای فراوانی دارد. منبع اصلی اطلاعات ما کتیبههای شاهان در بناها و نیز وقفنامهها هستند. این منابع نشان میدهند که کدامیک از ایزدان برای برخی از پادشاهان و سیاستهای آنها اهمیت داشتهاند. از روی نامهای خاص بر جای مانده، میتوان به عقاید مردم آن دوران پی برد از آنجا که نام اشخاص اغلب در برگیرندهی نام ایزدان است.
باید توجه داشت که عیلامیها بیش از صدها سال با ساکنان بینالنهرین ارتباطی نزدیک داشتند و مدتها تحت فرمان اقوام اکدی بودهاند. پادشاهان عیلامی مجسمههای ایزدان را به منزلهی غنیمت جنگی از بینالنهرین به عیلام میآورند و شاهزادگان اکدی و بابلی نیز در نتیجهی ازدواج های سیاسی به دربار شاهان عیلام راه پیدا میکردند. به همین دلیل عیلامیها برخی از ایزدان اقوام سومری و اکدی را نیز میپرستیدند.
در اواسط هزارهی سوم پیش از میلاد برای نخستین بار، با نامهای ایزدان عیلامی به صورت جزیی از نامهای مرکب پادشاهان روبهرو میشویم. در زمان حکومت «لوخخیشان» (Lukh Khisshan)پادشاه عیلامی معاصر با «سارگن» اکدی درحدود سالهای 2279-2234 پیش از میلاد، از نایب السلطنهای عیلامی به نام «سنم-سیموت» (Sanam-Simut) ذکری به میان آمده است. بنابراین «سیموت» (Simut) اولین ایزد عیلامی است که در تاریخ ظاهر شده است.
البته قابل توجه است که بعدها «شیلهاک اینشوشیناک اول» (Shilkhak- Inshushinak I) در حدود سالهای 1120-1150 پیش از میلاد سیموت را «ایزد عیلام» خوانده است. در جایی دیگر، از او با عنوان «پیک نیرومند ایزدان» یاد شده است. سیموت در طی قرنها، به خصوص در اسامی دوران عیلام قدیم (تا حدود قرن 15 پیش از میلاد همواره ظاهر میشود، اما او هرگز دارای مقام شامخی نبوده است. ایزد-بانوی همسر او، «منزت» (Manzat) بوده است. این نام که از زبان اکدی گرفته شده به معنای «رنگینکمان» است. نام منزت هم مانند نام شوهرش در چند نام خاص عیلام قدیم دیده میشود که تعدادی از آنها اسامی زنان هستند. پس از سال 1050 پیش از میلاد این ایزد بانو را به جای «منزت»، «نین آلی» (NIN-ali) یا «بلت آلی» (Belet-ali) یعنی «بانوی شهر» نامیدند. به احتمال یکی از وظایف این ایزد-بانو مراقبت از زنان باردار بوده است، زیرا هدایای نذری پیدا شده در معبد او در «دور اونتاش» (چغازنبیل امروزی) زنانی را نشان میدهد که سینههای خود را بالا گرفتهاند. در این صورت رقیب اصلی این ایزد بانو، «لاماشتوی» (Lamasshtu) ترسناک بوده است. لاماشتو عامل تب و لرز و مرگ و میر نوزادان بوده و در یک متن جادویی که از «اوروک» (یکی از شهرهای سومر) به دست آمده، این ایزدبانو به عنوان «یک عیلامی» نامیده شده است.
در عیلام وظیفهی او نگهبانی معابد بوده است. جانشین لوخ خیشان، «خیشپ راتپ» (Khihep-ratep) بوده که نامش به معنای «روزیدهنده مشهور» است. در اصل این نام باید قسمتی از یک نام بلندتر بوده باشد که در آن «خیشپ-راتپ» به منزلهی نام ایزد در اسامی ترکیبی دیده میشود. به طور معمول این اسامی خاص به صورت ترکیبی در یک جمله به کار میرفته برای مثال: «ایزد فلان مرا دوست دارد» یا «ایزد بهمان حامی من یا حامی او است». هنگامی که این جملهها طولانی میشدند آنها را مختصر میکردند، به طوری که فقط نام ایزد باقی میماند. حرف «پ» در آخر نامها برای جمع بستن بوده و دلالت بر یک گروه از ایزدان داشته است. در واقع گروهی از ایزدان وجود داشتند که حدود بیش از هزار سال بعد، «اونتاش ناپیریشا» در شهر مقدسش دوراونتاش، معبدی برای ایشان ساخت. این ایزدان «نپ-راتپ» (Nap-ratep) یا «ایزدان روزیدهنده» خوانده میشوند.
عمدهی مطالب این بخش برگرفته از مقالهی «خداشناسی و پرستش در عیلام و ایران هخامنشی» نوشتهی «هاید ماری کخ» و ترجمهی «نگین میری» است که در مجلهی «باستان پژوهی» شماره 11، پاییز 1382 به چاپ رسیده است.
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
منبع: بیبیسی
روزنامه اطلاعات با انتشار اطلاعیهای، از چاپ مقالهای در این روزنامه که محتوای آن به انتقاد از برخورد حکومت با منتقدان تعبیر شده عذرخواهی کرده است.
در توضیح روزنامه اطلاعات که در صفحه داخلی شماره سهشنبه، ۲۷ دی (۱۷ ژانویه) این روزنامه با عنوان «توضیح ضروری در باره مقاله قیام ۱۹ دی» چاپ شده، با یادآوری چاپ مقالهای به قلم سردار حسین علایی در شماره ۱۹ دی این نشریه، آمده است که «نظر به اینکه این مقاله بازتابهای متفاوتی در جامعه به همراه داشت و احساسات برخی دوستان را جریحه دار کرد، توضیح نکات زیر را ضروری میدانیم.»
اشاره این روزنامه به انتشار مقالهای با عنوان «قیام ۱۹ دی از نگاهی دیگر» به قلم حسین علایی، رییس پیشین ستاد مشترک سپاه پاسداران است که به مناسبت سالگرد تظاهرات ۱۹ دی ۱۳۵۶ علیه چاپ مقالهای علیه آیتاله خمینی در همین روزنامه منتشر شد.
آقای علایی با یادآوری اینکه انتشار مقاله «ارتجاع سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات سی و چهار سال پیش زمینهساز بروز انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران شد، به بررسی اشتباهات سیاسی شاه پرداخت که، به نظر او، باعث سقوط حکومت او شد.
اگرچه در این مقاله اشارهای به شرایط کنونی جمهوری اسلامی نمیشود، اما فهرست سوالاتی که، به گفته آقای علایی، احتمالن برای شاه در دوران تبعید مطرح شده بود، هم از نظر برخی از منتقدان حکومت جمهوری اسلامی و هم شماری از هواداران آن، به اشارهای تلویحی به سیاستهای فعلی رهبر جمهوری اسلامی تعبیر شد.
انتشار این مقاله واکنشهای متعددی را از سوی هر دو گروه به دنبال آورد و در حالیکه مخالفان حکومت کنونی، آن را نشانه انتقاد یکی از شخصیتهای مهم نظامی از آیتاله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی دانستند، اشخاص و رسانههای حکومتی این مقاله را مورد انتقاد شدید قرار دادند.
به گفته آنان، مقایسه رویکرد آیتاله خامنهای در قبال مخالفان با برخورد شاه با حرکت اعتراضی مردم در سال ۱۳۵۷، نادرست و اقدامی در راستای حمایت از مخالفان جمهوری اسلامی بوده است.
در روزهای اخیر، تظاهراتی نیز علیه آقای علایی برگزار شده و از جمله گروهی از معترضان به این مقاله، با تجمع در محل اقامت وی، شعارهایی علیه او سر دادند.
با ادامه جنجال بر سر انتشار این مقاله، سردار علایی خود نیز با انتشار مطلبی در شماره روز یکشنبه روزنامه اطلاعات، مقایسه سیاست رهبر جمهوری اسلامی با برخورد شاه با مخالفان در سال ۱۳۵۶ را تکذیب کرد.
روزنامه اطلاعات، در توضیح روز سهشنبه خود، چاپ این مقاله را ناشی از قصور مسوولان روزنامه در بررسی آن قلمداد کرده است.
به نوشته اطلاعات، «مقاله سردار حسین علایی، مانند دفعات گذشته و مقالات قبل ایشان، به صورت ایمیل به روزنامه ارسال شده بود و نظر به سوابق درخشان نامبرده در انقلاب و دفاع مقدس و حضور در پستها و مصادر رده بالای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز عنوان مقاله و موضوع آن (قیام مردم قم در روز ۱۹ دی)، در ذهن مسوولان روزنامه، مثل همیشه، کمترین تردیدی در محتوای مقالات ایشان .. برانگیخته نشد.»
در توضیح روزنامه اطلاعات آمده است که با توجه به اینکه در مطالبی که سردار علایی پیشتر منتشر کرده بود «سابقه سوئی نبود» و از آنجا که این روزنامه در نظر داشت تا به مناسبت سالگرد ۱۹ دی، مطلبی منتشر کرده باشد، «مقاله مزبور بدون مطالعه مطالبش و به تصور اینکه تمام جملاتش در تجلیل از قیام ۱۹ دی است، مستقیمن به چاپ سپرده شد.»
اطلاعات گفته است که انتشار مقاله باعث شد تا «رسانههای بیگانه و گروههای ضد انقلاب» این موضوع را مطرح کنند که بعضی از بخشهای مقاله، «معنای منفی و ابهام آمیز یا دوپهلویی» داشته و باعث گلایه و اعتراض برخی از طرفداران حکومت شد.
این روزنامه با یادآوری اینکه نویسنده مقاله با انتشار بیانیهای در شماره روز یکشنبه روزنامه اطلاعات، توضیحاتی ارایه داد «تا هرگونه شبهه و سواستفاده از مقاله مزبور را برطرف کند» انتشار این مقاله را ناشی از اشتباه مسوولان روزنامه دانسته است.
اطلاعات نوشته است: «طبیعی است که روزنامه اطلاعات هم مثل روزنامهها و رسانههای دیگر عاری از خطا نبوده و نیست ولی به نظر ما، سوابق روزنامه اطلاعات نشان داده است که آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی و منافع ملی را که رهبر معظم انقلاب اسلامی منادی و مدافع قاطع آنند، بر هر چیز دیگر مقدم میداند و هرگز با جریانهای معاند داخلی و خارجی همراهی نداشته و ندارد.»
روزنامه اطلاعات گفته است که برداشتهای «ضد نظام» از این مقاله مورد قبول این روزنامه نیست و از طرفداران حکومت که با مطالعه این مقاله «حقیقتن دچار رنجش و نگرانی و شبهه شدهاند» پوزش خواسته است.
این روزنامه تاکید کرده است که براساس این تجربه، از این پس صرفن به دلیل اینکه نویسنده مقالهای از مقامات و طرفداران شناخته شده حکومت و موضوع مطلب، در دفاع از نظام حکومتی است، «در چاپ مطلب ارسال شده شتابزده و خطاکارانه عمل نکند.»
روز گذشته، گزارش شد که هیت نظارت بر مطبوعات به دلیل انتشار مقاله «۱۹ دی از نگاه دیگر» به روزنامه اطلاعات و همچنین سایت خبر آنلاین، که این مقاله را بازچاپ کرده بود، تذکر داده است.
روزنامه اطلاعات از نشریات قدیمی ایران است که حدود هشتاد و پنج سال پیش تاسیس شد و پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، همراه با روزنامه کیهان در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت.
موسسه اطلاعات، که روزنامه اطلاعات یکی از انتشارات آن است، مستقیمن زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی قرار دارد و محمود دعایی به عنوان نماینده ولی فقیه، سرپرست آن است.
سهشنبه 27 دی 90/ 17 ژانویه 2012
اجرا: اعظم
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات سهشنبه ایران
پسنشینی تند- «چرا جدایی؟»- اکبر ترشیزاد
بخش اول خبرها
زن ایرانی- «آزاده زنی، همتراز نظامی و بایزید»- سایه کوثری
روبهرو- «دلشورههای من برای مردمان»- آویده مطمئنفر
بخش دوم خبرها
مجله جاماندگان- «شما یک شهر را نمیتوانید اداره بکنید»- شراره سعیدی
گردونه مهر- «اسطورههای عیلامی»- پیمان عابدی
بخش سوم خبرها
تکنو کوچه- «آیا تراوین محبوبیت خود را از دست داده است؟»- کیومرث سجادی
دایره شکسته- «چگونه زیستن از دیروز تا امروز»- مهشب تاجیک
بخش چهارم خبرها
کیومرث سجادی/ رادیو کوچه
برای اولین بار در سال 2008 با بازی «تراوین» آشنا شدم. در نگاه اول آنچنان جذاب آمد که چند ماه، بهصورت شبانهروزی، مشغول خودش کرده بودم. تنها یک اسبابکشی و عدم دسترسی به اینترنت و از دست دادن دهکدهها در این چند روز بود که از این بازی جدا کردم.
دیروز با دیدن این بازی بر روی صفحه لپتاپ یکی از دوستان بود که دوباره این آتش زیر خاکستر روشن شد. سرور 5 اینبازی با تغییرات کوچکی در ظاهر و استراتژی بازی با 28500 بازیکن در حالیکه تنها بیست روز از شروع فعالیتش میگذشت، نشان از این داشت که این بازی همچنان محبوبیتش را که از دست نداده که هیچ، در حال جذب مخاطبان جدید هم هست.
این بازی آلمانی که در سال 2004 پا به عرصه بازیهای اینترنتی گذاشته است، بر روی سرورهای فراوانی در کشورهای مختلف نصب و راهاندازی شده است. سرور ایران این بازی محبوب با دامین travian.ir بر روی وب قابل دسترس است. با انتخاب یکی از نژادهای توتن، گول و یا رومن میتوانید وارد بازی شده و دهکده(های) خود را گسترش دهید. توتنها نیروهای تهاجمیتری از بقیه بوده و میتوانند به سرعت سربازهایی با قدرت تخریبی زیاد تولید کرده و به دهکدههای دیگر حمله کنند. گولها میتوانند بهتر از نژادهای دیگر از دهکدهی خود دفاع کنند و رومنها نیز نیروهایی میانه هستند که از قدرت دفاعی و حمله متوسطی برخوردارند.
چوب، خشت، آهن و گندم منابع اصلی هستند که با آنها میتوانید به ساخت و توسعه دهکده خود بپردازید. در این بازی با تولید انواع سربازها و ادوات جنگی میتوانید به دهکدههای دیگر حمله کرده و منابع آنها را به غنیمت ببرید. در این بازی میتوانید منابع خود را از طریق تجار با دیگر بازیکنها معامله کرده و یا عضو یک اتحاد شوید تا از پشتیبانیهای آنها در برابر دشمنان برخوردار شوید و در نهایت از یک بازی استراتژیک آنلاین تمام عیار لذت ببرید.
امکان تسخیر دهکدههای دیگران، آبادیهای تسخیر نشده و کتیبهها نیز بر جذابیت بازی میافزاید.
اینبازی حدود 300 روز پس از آغاز بازی و با بهوجود آمدن ناتارها قبیلهای که توسط خود تراوین مدیریت میشوند رو به پایان میرود. ناتارها در تمامی بخشهای نقشه با 13 دهکده و یک دهکده اصلی پخش میشوند و اتحادی که بتوانند در حملات ناتارها جان سالم بدر برد و یک دهکدهی آنها را تسخیر کند و در آن عمارت جادو بسازد، در صورتی که عمارت را به «لول» (Level ) 100 برساند برنده بازی خواهد بود.
برای علاقهمندان این بازی و افرادی که مثل من پس از سالها به این بازی مراجعه کردند باید بگویم که ثبت نام در سرور جدید این بازی روز چهارشنبه همین هفته آغاز خواهد شد و شما می توانید به مراجعه به http://www.travian.ir در این سرور ثبتنام کنید.
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای مخالف دولت جمهوری اسلامی، حکم حبس امیر خرم، عضو زندانی شورای مرکزی نهضت آزادی از شش سال زندان به ۸ سال افزایش یافته است.
به گزارش کلمه، امیر خرم فعال ملی- مذهبی که از ۴ ماه پیش در بند زندان٣۵٠ اوین مشغول گذراندن محکومیت ۶ سال خود بود، پس از احضار به دادسرای اوین مطلع شده است که به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در شورای مرکزی نهضت آزادی» به دو سال زندان دیگر محکوم شده است.
لازم به اشاره است هماکنون تعدادی از اعضای نهضت آزادی ایران، از جمله محمد توسلی، عماد بهاور، فرید طاهری، لیلا توسلی، مهدی معتمدیمهر نیز در حبس و ادامه بازداشت به سر میبرند.
بیشتر بخوانید:
«تایید ششسال حبس امیر خرم، فعال سیاسی»
سایه کوثری/ رادیو کوچه
در فغانم از دل دیر آشنای خویشتن
خو گرفتم همچو نی با نالههای خویشتن
جز غم و دردی که دارد دوستیها با دلم
یار دلسوزی ندیدم در سرای خویشتن
من کیام؟ دیوانهای کز جان خریدار غم است
راحتی را مرگ میداند برای خویشتن
شمع بزم دوستانم، زندهام از سوختن
در ورای روشنی بینم فنای خویشتن
آن حبابم کز حیات خویش دل برکندهام
زانکه خود بر آب میبینم بنای خویشتن
غنچه پژمردهای هستم که از کف دادهام
در بهار زندگی عطر و صفای خویشتن
آرزوهای جوانی همچو گل بر باد رفت
آرزوی مرگ دارم از خدای خویش تن
همدمی دلسوز نبود (مهستی) را همچو شمع
خود بباید اشک ریزد در عزای خویشتن
«عبدالرحمن فرامرزی» مینویسد: «در ایران هم کسانی یافت شدهاند که حلقههای زنجیر عادات را شکسته و آزادانه و تا حدی مطابق میل طبیعت خود رفتار کردهاند و یکی از اینان «مهستی گنجوی» است که هنوز داستانهای شوخ طبعی او زبانزد مردم است. این بانوی دانشمند شیرین طبع خوش قریحه، با اینکه زن بوده و زن در هر جای دنیا مقید به قیود بیشتری است، معذالک بسیاری از عادات را زیر پا گذاشته و آزادوار زیست کرده و سخن سروده است.»
«مهستی گنجوی» شاعر قرن ششم است. نام او به آذری ترکیبی از ماه و ستی یا مخفف سیدتی به معنای بانوی من است.
تاریخ مردنگار ایران سبب شده که از زندگی این شاعر و عارف اطلاعات چندانی در دست نباشد و اکنون نیز کمتر کسی در دوران معاصر او را میشناسد.
«ادوارد براون»، ایرانشناس شهیر دربارهاش مینویسد: «راجع به مهستی معلومات اندک داریم؛ حتا تلفظ و وجه اشتقاق درست نامش نامحقق است.»
«علیاکبر مشیر سلیمی» در کتاب زنان سخنور، با تکیه بر یکی از منابع قدیمی، درباره دوران کودکی مهستی مینویسد: «پدر از چهارسالگی او را به استادان گرانمایه در مکتب خانه سپرده و از آنجایی که هوش و استعداد بیاندازهای داشته در ده سالگی با آموختههای سرشاری از دانش و ادب زن دانشمندی از چنان آموزشگاهی بیرون میآید. پدرش در این هنگام مهستی را برانگیخته و موسیقی دانانی بر او میگمارد و مهستی در این فن چنان پیشرفت کرد که درنوزده سالگی استادی بیمانند و سرآمد همگان شد. چنگ و عود و تار را استادانه مینواخت».
آنچه از مهستی میدانیم تقریبن به همین محدود میشود که پدرش از روحانیون بزرگ شهر گنجه بوده است. بهخاطر استعداد زیاد طفل، پدر دخترش را در چهار سالگی به مکتب فرستاده و تا ده سالگی او را به آموختن علم تشویق کرده است. علاوه بر این «مهستی گنجوی» به امر پدر در نزد اساتید موسیقی به آموختن هنر نوازندگی پرداخته و در همان سنین کودکی در نواختن عود و چنگ شهره شهر گنجه بود و نیز دستگاههای موسیقی ایرانی را به بهترین شکل میدانست. علاوه بر اینها از همان سنین نوجوانی به خاطر چهره زیبا و صدای دلنشین، وصف حالش زینت مجالس مردم بود تا جایی که سلطان گنجه خواهان هم صحبتی با وی شد، اما مهستی در برابر او از ظلم و ستم درباریان به مردم شکوه کرد و بر علیه سلطان خطابه خواند و مردم را علیه ستم سلطان به شورش فراخواند. سرانجام او مجبور شد از گنجه مهاجرت کند و در خراسان اقامت کند. بعد از مدتی شهرت وی در شعر و نوازندگی تا به آنجا رسید که مورد توجه سلطان سنجر قرار گرفت و در حلقه ادبا و علمای دربار راه یافت. در همین دوران است که این زن ایرانی با برخی از عرفای صاحب نام مانند بایزید بسطامی همصحبت بوده و در جمع عرفا جا داشته و بیآنچه در قید و بند شریعت باشد با مردان دربار و علمای خراسان در ارتباط بوده است. این زن آزاده ایرانی در سالهای پایانی عمر نظامی گنجوی با وی همصحبت بوده و سرانجام چند سال بعد از مرگ نظامی، او را در کنار قبر وی به خاک سپردند.
از منزل کفر تا به دین یک نفس است
وز عالم شک تا به یقین یک نفس است
این یک نفس عزیز را خوش میدار
کز حاصل عمر ما همین یک نفس است
رابطه و تعامل زنی به مانند مهستی گنجوی با مردان هم عصرش قابل توجه است وی به راحتی با دیگر بزرگان اهل ادب همکلام میشود در مجالس شعر و بزم در کنار دیگر مردان مینشیند، در جواب نامههای آنها پیام میفرستد. در حلقه اهل دل بدون پوشش حاضر میشود و با بزرگانی همچون بایزید به گشت و گذار میپردازد و در حضور درباریان چنگ به دست میگیرد و به آواز خوش ترانه میخواند حتا در اشعار خود از بیان عشق خود به مردان ابایی ندارد. چنانکه در شعری خطاب به محبوب خود می نویسد :
من مهستیم از همه خوبان شده طاق
مشهور به حسن در خراسان و عراق
ای (پور خطیب گنجه) از بهر خدا
مگذار چنین بسوزم از درد فراق
در شعر دیگر خطاب به محبوب خود مینویسد:
برخیز و بیا که حجره پرداختهام
وز بهرتو پردهای خوش انداختهام
با من به شرابی و کبابی در ساز
کاین هر دو ز دیده و ز دل ساختهام
شرایط اجتماعی ایران در قرن ششم بیشک بهتر از اکنون نبوده است. با این حال به نظر میرسد شاید در دوران معاصر عرصه بر زنان هنرمند تنگتر شده باشد. اگر مهستی گنجوی در قرن ششم هجری بدون هراس عشق خود را در اشعارش بیان میکند و در میان جمع مردان به ترانهخوانی میپردازد و بدون حجاب در میان ادبا و علما حاضر میشود، اما در دوران معاصر شاعری مانند «فروغ فرخزاد» به خاطر سرودن شعر عاشقانه از سوی خانواده طرد و در جامعه به عنوان زنی بیقید و بند معرفی میشود.
مهستی خود درباره لزوم آزاد گذاشتن زنان میگوید:
ما را به دم تیر نگه نتوان داشت
در حجره دلگیر نگه نتوان داشت
آن را که سر زلف چو زنجیر بود
در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای حقوق بشری، در روزهای اخیر، هاشم خواستار، معلم بازنشسته و فعال فرهنگی به همراه همسرش به دادگاه انقلاب شهر مشهد احضار شدهاند.
به گزارش هرانا، هاشم خواستار معلم بازنشسته آموزش پرورش به همراه همسرش صدیقه مالکیفرد به شعبه ۵ دادگاه انقلاب مشهد فراخوانده شدند.
این دو در دادگاه انقلاب به اتهام تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب در ساعت ۹ صبح دهم بهمن ماه محاکمه خواهند شد.
هاشم خواستار، فعال فرهنگی زندانی، شامگاه پنجشنبه هفدهم شهریور ماه ۱۳۹۰، با گذشت بیش از دو سال حبس، با قرار وثیقه صد میلیون تومانی آزاد شد.
این معلم ۵۵ ساله مشهدی پیشتر در تیر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به دو سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
بیشتر بخوانید:
«ممانعت از آزادی هاشم خواستار و بازداشت مجدد وی»
رادیو کوچه
1995 میلادی- شانزده سال پیش در بامداد 17 ژانویه سال 1995 میلادی زمین لرزه شدیدی بندر کوبه در ساحل غربی ژاپن را به لرزه درآورد. این زلزله موجب مرگ بیش از 6400 نفر شد، اموال و داراییهای مردم را نابود کرد و از همه مهمتر احساس آسیبناپذیر بودن ژاپن پس از جنگ جهانی دوم را به یک رویا مبدل ساخت.
1773 میلادی- «جیمز کوک» (James Cook) دریانورد و پویندهای بریتانیایی بود که همراه افرادش در چنین روزی به عنوان نخستین گروه دریانوردان اروپایی مدار جنوبگان را پشت سر گذاشتند. او سه سفر اکتشافی مهم را رهبری کرد که در آنها، بسیاری از جزایر اصلی اقیانوس آرام مانند استرالیا، زلاندنو و هاوایی- توسط وی شناسایی و نقشهبرداری شدند. شجاعت او در پوییدن مناطق پرخطر، توانایی در رهبری کردن افراد در شرایط دشوار و مهارت فراوان در فنون دریانوردی، نقشهبرداری او را در شمار موفقترین کاشفان زمان خود قرار میدهد.
1899 میلادی- «آل کاپون» (Al Capone) با نام کامل «آلفونزو گابریل کاپون« ( (Alphonse Gabriel Capone از جمله معروفترین خلافکارهای آمریکایی و بزرگترین گانگستر آمریکا در چنین روزی به دنیا آمد او که نماد فرو ریختن قانون آمریکا بود در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ سردمدار مافیای آمریکایی به شمار میرفت.
1373 خورشیدی- در چنین روزی «مرتضی عبدالرسولی» استاد دانشگاه و خوشنویس بزرگ ایرانی درگذشت. استاد عبدالرسولی عارفی وارسته بود و با وجود فعالیتهای فراوان در دانشگاه، خطاطی و خوشنویسی را نزد استادان هنرمند آموخت و سرانجام پس از سالها تمرین در زمینه استادی ممتاز شد. از آثارخوشنویسی استاد عبدالرسولی کتیبه مزار حکیم «عمر خیام نیشابوری»، کتابت «گلستان سعدی» و کتابت «دیوان حافظ» را میتوان نام برد.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1961 میلادی- سالروز درگذشت «پاتریس لومومبا» (Patrice Lumumba) سیاستمدار و اولین نخستوزیر کشور جمهوری دموکراتیک «کنگو» است. وی با مبارزاتی که از جوانی آغاز کرد، راه را برای استقلال کنگو از بلژیک فراهم کرد و اولین نخستوزیر این کشور شد.
1332 خورشیدی- روزی که دکتر «مهدی آذر»، مهندس «معظمی» و سرتیپ «مدبر» از زندان رها شدند. دو روز پس از انتخابات عمومی و در جریان محاکمه دکتر «محمد مصدق» در محکمه نظامی تجدیدنظر که خشم مردم را برانگیخته بود و آماده انفجار بودند، دولت وقت مصلحت را در آن دید که شماری از همکاران برجسته او را آزاد کند.
1961 میلادی- ژنرال «آیزنهاور» رییسجمهوری وقت آمریکا که از دوران حکومت وی تنها سه روز باقی مانده بود در مراسم تودیع با افسران ارتش این کشور، نگرانی خود را از گسترش نفوذ سیاسی و قدرت گرفتن اصحاب صنایع نظامی آمریکا، که عمدتن غیردولتی هستند، اعلام داشت.
1334 خورشیدی- سید «مجتبی نواب صفوی» که بعد از تحصیلات ابتدایی به مدت چهار سال در نجف اقامت داشت جهت مبارزه با کجرویهای کسروی به ایران آمد و با تشکیل «جمعیت فداییان اسلام» به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت. نواب صفوی با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری «مصدق»، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود. و سرانجام در صبحگاه 27 دی 1334 خورشیدی تیرباران شد.
1323 میلادی- تاریخنویسان اروپایی آغاز کار دودمان «آل مظفر» را از 17 ژانویه سال 1323 میلادی نوشتهاند. «امیر مبارزالدین مظفر» پس از استیلا بر مناطق جنوبی ایران در این روز عملن تاسیس این سلسله را پابرجا ساخت. در آن زمان حکومت مرکزی ایران در دست «ایلخانان مغول» بود. مظفریان 93 سال بر مناطقی از جمله کرمان، فارس، اصفهان و خوزستان حکومت کردند.
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
ریسمون
نیویورک تایمز
جام جم
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
طبیب بینوا
منبع: طبیبستان
معلم دهکده دنبالم آمد و به جاده زدیم. کوهستان بود و سرما و جادهای پر از دره و پرتگاه. سر پیچها فرمان ماشین را دیر میپیچاند. شاید عمدی در کار داشت و میخواست ترس از مرگ را در چشم من ببیند. چون قبلن پیش او ادعای نترسیدن از مرگ را کرده بودم. جاده، جادهی کلات بود. قلعهی کوهستانی نادرشاه با ارتفاعی حدود سه هزار متر از سطح دریا. قبلن چندین بار در این جادهی زیبا و خطرناک رانندگی کرده بودم. آنجایی را دوست داشتم که رشته کوه هزار مسجد تمام میشود و کنگرههای دژ نادرشاه جلوی چشمان رژه میروند. به معلم دهکده گفتم: خسته شدی من رانندگی کنم؟ قبول کرد ولی کنایهاش را زد: «اگر شما مردها بودید آیا به همین راحتی ماشینتان را میدادید یک زن در این جاده رانندگی کند؟» بدون فکر گفتم: «بله، رانندگی شما خوب بود.»
به ورودی کلات رسیدیم. شهری که در دل کوههای بلند محصور است و فقط با واسطهی یک تونل تنگ و باریک و یک رودخانهی صعبالعبور به بیرون راه دارد. شهری با بیش از 50 هزار نفر جمعیت در 150 کیلومتری شمال مشهد، نزدیک مرز ترکمنستان. وارد شهر شدیم تا یک نفر از اهالی روستایی را که مقصد نهاییمان بود سوار کنیم. بنابر مقتضیات عرفی و غیر عرفی، همسفر جدید نباید مرا بهعنوان راننده ماشین میدید، پس دوباره فرمان در دست معلم دهکده افتاد. از کلات خارج شدیم و در حاشیهی جنوبی کوههایی که مرز ایران با ترکمنستان است به سمت شهر درگز حرکت کردیم. 27 کیلومتر بعد، به دوراهی روستا رسیدیم و دوباره به سمت مخالف نقطه مرزی و به طرف دامنههای رشته کوه هزار مسجد، به طرف روستای ایدلیک حرکت کردیم. ایدلیک یعنی آب فراوان. روستایی در دل کوه با رودخانهای پرآب. در اطراف جاده، شالیزارهای برنج خودنمایی میکرد و یاد جملهی معروف بومیهای آن منطقه افتادم که میگفتند: اینجا در بهار از شمال ایران هم زیباتر میشود. برنج کلات هم جزو مرغوبترین برنجهای کشور است. شاید به این دلیل که در جای غیر معمولی رشد میکند. تا چشم کار میکرد شالیزار بود و رود و کوه. جادهی روستایی هنوز ادامه داشت. از دو روستای کوچک قاباخ و سلطانآباد گذشتیم. درست در پای کوهی بلند، جایی که شکاف بزرگی در رشته کوه نمایانگر خروج رودخانه بود، روستای ایدلیک ظاهر شد.
ما میهمان رییس شورای روستا بودیم. جوانی انرژیک و خوش برخورد که همه دوستش داشتند. هم خوش برخورد بود و هم فعال و کاری. تازه از رنگ زدن کلاسهای مدرسه برگشته بود. خودش هم یکی از معلمهای مدرسه روستا بود. معلم دهکده گفت: «تک و تنها کلاسها را رنگ میزند! شما کمی نصیحتشان کنید آقای دکتر! نمیخواهد از کسی کمک بگیرد.»
لبخند خستهای بر لبان رییس جوان ظاهر شد و مشغول پذیرایی اولیه از ما شد. خانهای نوساز و بسیار تمیز و مرتب داشت با 2 فرزند 3 و نه ساله و همسری که در کلات دانشجوی روانشناسی دانشگاه پیام نور بود. محیط خانهی بسیار گرمی داشتند. معلم دهکده هم با ما در آنجا ماند. نسبت فامیلی نزدیکی با همسر رییس شورای روستا داشت. دختری 30 و چند ساله که تازه فوق لیسانس فلسفه علم از تهران گرفته بود و چون همیشه که بهدنبال تجربههای نو بود، از ابتدای سال تحصیلی امسال به این روستا آمده بود تا معلم بچههای راهنمایی باشد. لیسانس فیزیک داشت و در مدرسهی روستا علاوه بر علوم، درسهای دیگر را هم تدریس میکرد. میگفت معلم بهداشت هم هست ولی من باور نکردم. ماموریت این بود که تمام 150 دانشآموز دبستان و راهنمایی روستا را معاینه کنم. بهانهی این کار پر کردن فرم گواهی سلامت برای انجام فعالیتهای ورزشی بود که مسوولان آموزش و پرورش پیشرفتهی ما، برای آن، یک فرم واحد برای مدرسهای در شمال تهران و مدرسهی روستای ایدلیک تهیه کرده بودند. پر کردن این فرم بهانهای بود تا همهی دانشآموزان که از شناسنامهی سلامتی فقط یک دفترچهی سفید بلااستفاده در پروندهشان بود را دوباره ببینم و از نظر بیماریهایی مثل کمخونی، عفونتهای انگلی، بیماریهای پوستی و سو تغذیه بررسی کنم.
زبان محاورهی مردم روستا ترکی بود که خوشبختانه عمدتن فارسی را خوب صحبت میکردند. پس در ارتباط برقرار کردن با آنها مشکلی نداشتم. البته مدل ترکی صحبت کردنشان هم با ترکهای آذربایجان متفاوت بود. قبل از شروع معاینه، گشتی در روستا زدم و اطلاعاتی از یکی از بزرگان روستا گرفتم. شبیه خیلی از روستاهای دورافتاده و دور نیافتاده در کشور، اعتیاد و بیکاری معضل اصلی بود. تمام کوچههای روستا پر از گل بود ولی آنها همه چکمهپوش بودند و تنها من که با کفش کالج به آن روستا رفته بودم، مثل بوقلمون قدم بر میداشتم. کوههای پربرف کنار روستا خیلی تحریککننده بود و اگر کفشهای کوه همراهم بود، حتمن حداقل یکی از آنها را صعود میکردم.
از بلندگوی مخابرات روستا آمدن من را اطلاع داده بودند و از نیم ساعت بعد، کار شروع شد. خودم را برای دیدن بیماریها و شرایط بد بچهها آماده کرده بودم ولی به قول معروف هرچه که از قبل هم خودت را ساخته باشی، با رسیدن فاجعه ویران خواهی شد. هنوز به نفر بیستم نرسیده بود که احساس کردم اکسیژن فضا کم شده است. قلبم توی دهنم میزد و حالت تهوع گرفته بود. در 20 نفر اول یک نفر سالم و نرمال ندیدم. اول از معاینهی دخترها شروع کرده بودیم. همه پوستهایشان افتضاح و خراب بود. عمدتن علایم کمخونی شدید داشتند. انواع انگلهای گوارشی و …. بیشتر مادرها وقتی تعداد بچههایشان را میپرسیدم، اول چند ثانیهای مکث میکردند و آنها را میشمردند و گاهی، تعداد را هم اشتباه میگفتند. مادرها هم وضع بهتری از بچهها نداشتند. چندتا از آنها را هم همینطوری معاینه کردم. شب شده بود. هنوز 60 نفر را بیشتر ندیده بودم ولی احساس میکردم که 200 بیمار دیدهام. گفتم دیگر بس است. برویم کمی هوا بخوریم. با معلم دهکده بیرون رفتیم و فضا را به نفع شعر و مولانا عوض کردیم. بخشی از اپرای عروسکی مولانای بهروز غریب پور را با موبایل گذاشته بودم. جاییکه همایون شجریان در نقش شمس تبریز به مولوی میگوید:
هر زمان نو میشود دنیا و ما بیخبر از نو شدن اندر بقا
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی است مصطفی فرمود دنیا ساعتی است
آزمودم مرگ من در زندگیست چون رهی زین زندگی پایندگیست…
جذبهی شعر مولونا و صدای مسحور کنندهی همایون، نیم ساعت بیشتر دوام نداشت و دوباره همهی دنیا غصهدار شد. چهرهی معصوم بچههای بیگناهی که از جبر جغرافیایی در آن محیط درس میخواندند، از جلوی چشمم دور نمیشد. تصور ادامه یافتن این تصویرها در صبح روز بعد هم خود مزید بر علت شده بود و افسردهترم میساخت. مرتب به معلم دهکده سفارش میکردم. فلان کار را حداقل میتوانید برایشان بکنید. میتوانید بهمان توصیه را برایشان انجام دهید. شب، زیر لحاف گرم خانهی رییس شورا، دلم برای همهی آدمها سوخت.
صبح روز بعد دوباره کار شروع شد. اتفاق جالب اینکه یکی از بچهها دوباره برای معاینه آمده بود و وقتی من گفتم که دیروز یادم هست تو را معاینه کردم، گفت: «نه! من یادم نمیآید.» فرمش را در آوردیم و دیدیم دیروز هم معاینه شده است. نمیدانم راست میگفت یا دروغ ولی هر چه بود معصوم بود. تا بعدازظهر که معاینهی همهی بچهها تمام شد، با معلم دهکده هماهنگیهایی برای خرید داروهای مورد نیاز و کارهایی که به سلامت بچهها کمک بیشتری میکرد را کرده بودیم و تا شب نشده، دوباره به جاده زدیم. جادهای که این بار علاوه بر سرما و دره و پرتگاه، یک عالمه غصه هم داشت. آنتن موبایل برگشته بود و اساماسهای عاشقانه، فاتحهی فضای دلم را میخواند.
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای مخالف دولت جمهوری اسلامی، روز دوشنبه، 16 ژانویه، خانواده سعید ملکپور از تایید حکم اعدام او در دیوان عالی جمهوری اسلامی خبر داده و اعلام کردند «جان این زندانی در خطر» است.
به گزارش روز آنلاین، مریم ملکپور، خواهر سعید ملکپور، ضمن ابراز نگرانی نسبت به خطر اعدام برادرش میگوید که «در پی مراجعهی وکلای پرونده به شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور به آنها گفته شده حکم اعدام تایید شده است.»
خانم ملک پور میافزاید: «هیچ یک از نقایص پرونده سعید که پیش از این دیوان عالی کشور بر مبنای آنها حکم اعدام را نقض کرده بود برطرف نشده و قاضی مقیسه بدون برطرف کردن این نقصها مجدد حکم اعدام صادر کرده بود. دیوان عالی کشور هم بدون توجه به عدم رفع نواقص این حکم را تایید کرده و اکنون سعید در خطر اجرای حکم اعدام قرار دارد. حکم هم چند روز دیگر ابلاغ میشود و به شعبه اجرای احکام میرود و ما واقعا نگرانیم و نمیدانیم واقعن چه باید بکنیم.»
وی از بیخبری برادرش از این حکم خبر داد و اظهار داشت: «سعید اکنون در سلولهای چند نفرهی بند ۲ الف سپاه است در یک سلول با دو نفر دیگر. یکشنبه شب هم که تماس گرفته از حکم خبر نداشته؛ یعنی هنوز به خود او هم ابلاغ نشده برای همین روحیه خوبی داشته و به نقض حکم امیدوار بوده است.»
لازم به یادآوری است حکم اعدام آقای ملکپور پیش از این از سوی دیوان عالی کشور به دلیل نقص در تحقیقات، نقض و برای تکمیل تحقیقات به دادگاه بدوی بازگردانده شده بود. اکرم اسماعیلپور، مادر آقای ملکپور چهارم آبان ماه از صدور مجدد حکم اعدام برای فرزندش از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب خبر داده و گفته بود که این شعبه هیچ یک از نقایص پرونده را رفع نکرده و بدون اینکه تحقیقات را کامل و نقائص را رفع کند، مجدد حکم اعدام صادر کرده و حکم بار دیگر به دیوان عالی کشور ارجاع شده است.
سعید ملکپور فارغ التحصیل رشته مهندسی متالورژی دانشگاه صنعتیشریف و ساکن کشور کانادا، مهرماه ۸۷ پس از ورود به ایران و در ارتباط با پرونده موسوم به مضلین ۲ مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت و به اعدام محکوم شد.
بیشتر بخوانید:
«ابلاغ مجدد حکم اعدام ملکپور، زندانی ایرانی-کانادایی»
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
خراسان
1) ابهامها درباره افزایش نرخ سود سپردههای بانکی
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=10&day=27&id=1373244
درحالی که چند روز پیش اعضای شورای پول و اعتبار و رییس کل بانک مرکزی از مصوبه این شورا مبنی بر افزایش نرخ سود سپردههای بانکی متناسب با نرخ تورم خبر دادند، دیروز معاون اقتصادی معاون اول رییس جمهوری برداشت رسانهها از مصوبه شورای پول و اعتبار درباره افزایش نرخ سودبانکی را اشتباه خواند و گفت: «فعلن چارچوب مصوبه شورای پول و اعتبار مشخص نیست، اصلن موضوع افزایش نرخ سود سپرده در این شورا مطرح نشده بلکه مصوبه در مورد نرخ سود عقود مشارکتی بوده است.» با این حال هادی قوامی، عضو شورای پول و اعتبار در گفتوگو با خراسان با رد اظهارات آقا محمدی گفت: «معاون اقتصادی معاون اول رییس جمهوری در جلسه شورای پول و اعتبار نبوده است و در جلسه امشب شورای پول و اعتبار به طور قطعی بحث نرخ سود سپردههای بانکی مشخص میشود.»
2) رییس مجلس: نیروهای اطلاعاتی سرنخهایی درباره ترور شهید احمدیروشن به دست آوردهاند
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=10&day=27&id=1373132
رییس مجلس بر لزوم پاسخگویی مجامع بینالمللی به رفتار شنیع رژیم صهیونیستی تاکید کرد و گفت: «به طور قطع پاسخ ایران به ترورها از آن جنسی که آمریکا و رژیم اشغالگر قدس انجام میدهند، نخواهد بود، چون روش آنها ترور و تخریب است.» دکتر علی لاریجانی در گفتوگو با العالم، با اعلام این خبر که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی سرنخهایی را درباره ترور شهید احمدیروشن پیدا کردهاند گفت: «بعضی از موارد و شواهد اطلاعاتی داریم و البته اعترافاتی که برخی از افرادی که در ترورهای قبلی دستگیر شدند، نشان میدهد که در چه نقاطی از جمله در سرزمینهای اشغالی آموزش دیدهاند.»
ابرار
1) کاهش احتمال تحریم ایران از سوى اروپا قیمت نفت را کاهش داد
http://www.abrarnews.com/politic/1390/901027/html/eghtesad.htm#s188316
کاهش احتمال تحریم نفت ایران از سوى اتحادیه اروپا موجب کاهش قیمت نفت طى امروز در بازارهاى جهانى شد.
2) مقامهاى اطلاعاتى: رهبر طالبان پاکستان کشته شد
http://www.abrarnews.com/politic/1390/901027/html/akhar.htm#s188478
چهار مقام اطلاعاتى پاکستان اعلام کردند، گفته مىشود رهبر طالبان پاکستان در یک حمله هواپیماهاى بدون سرنشین آمریکا کشته شده است. به گزارش ایسنا، این مقامات اعلام کردند که ارتباطات رادیویى بىسیم شبه نظامیان طالبان را رهگیرى کردهاند که در آن عنوان شده چگونه حکیماله محسود زمانى که در یک خودرو براى شرکت در نشستى در منطقه وزیرستان شمالى در حال حرکت بود، کشته شد.
کیهان
1) هراس از تحرکات ایران رزمایش آمریکا و اسراییل را به تعویق انداخت
http://www.kayhannews.ir/901027/14.htm#other1403
رسانههای رژیم صهیونیستی در گزارشهای جداگانهای از لغو برگزاری رزمایش مشترک نظامی آمریکا و اسراییل و تعویق آن تا حداقل 6 ماه آینده با هدف جلوگیری از افزایش تنشها در منطقه و هراس از تحرکات ایران به ویژه تهدید اخیر تهران به بستن تنگه هرمز خبر دادند.
2) 100 کارشناس مامور رسیدگی به دارایی گروه آریا شدند
http://www.kayhannews.ir/901027/4.htm#other402
رییس سازمان حسابرسی از حضور 100 کارشناس رسمی دادگستری در ارزیابی داراییهای گروه امیر منصور آریا خبر داد.
این مقام مسوول ادامه داد: «علاوه بر کمیته نظارت، نماینده قوه قضاییه هم کنترلهای قویی را اعمال میکند تا واقعیتها منعکس شده و در فروش داراییها لحاظ شود. از طرف دیگر تمهیدی اندیشیده شده تا فروش داراییها در اولین فرصت و به قیمتهای واقعی و روز انجام شود.»
دنیای اقتصاد
1) جلسه فرماندهان سابق نیروی دریایی سپاه با حسین علایی
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=286492
در پی انتشار مقاله 19 دیماه حسین علایی و واکنشها و انتقادات گسترده پس از آن روز گذشته جمعی از فرماندهان و مسوولان سابق نیروی دریایی سپاه و قرارگاه نوح با وی دیدار و گفتوگو کردند.
2) تخلف 100 میلیارد تومانی یکی از نمایندگان مجلس
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=286496
یک مقام مسوول در تامین اجتماعی از تخلف حدودن 100 میلیارد تومانی یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مجموعه تامین اجتماعی خبر داد.
این منبع آگاه در سازمان تامین اجتماعی در گفتوگو با «فارس» درباره تخلفات یکی از نمایندگان مجلس اظهار کرد: «تخلفات این نماینده گسترده است. در این دوره اقداماتی که از سوی این نماینده مجلس صورت گرفته موجب شد پرونده وی سنگینتر شود.»
مردمسالاری
1) تعطیلی تعدادی کارخانه تولید قطعات خودرو درپی نوسان شدید نرخ ارز
http://www.mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=125101
عضو هیت مدیره انجمن سازندگان قطعات و مجموعه خودروی ایران گفت: «نوسان شدید نرخ ارز اثر منفی در تولید قطعات خودرو گذاشته و برخی از کارخانهها را به تعطیلی کشانده است.»
محمدرضا نجفی منش در گفتوگو با فارس در مورد اثر نوسان نرخ ارز بر تولید خودرو و قطعات آن گفت: «واقعیت این است که نرخ ارز در کشور به صورت تصنعی پایین بود و باید افزایش مییافت، اما نباید یکباره نرخ رها شده و افزایش پیدا کند.»
2) آزادی دو صیاد ایرانی در قطر
http://www.mardomsalari.com/Template1/Article.aspx?AID=19567#125091
دو صیاد ایرانی از اهالی استانهای جنوبی کشورمان که به دلیل حضور غیرقانونی در آبهای قطر بازداشت شده بودند با تلاشهای مستمر بخش کنسولی سفارت کشورمان در قطر آزاد و به کشور بازگشتند.
جامجم
1) پاسخ علنی مقامات ایرانی به نامه محرمانه اوباما
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100801702098
به دنبال تایید ارسال نامه باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا به ایران، مقامات و مسوولان کشورمان نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند و تاکید کردند که ایران با استفاده از ابزارهای مختلف قادر به دفاع از منافع ملی خویش است.
چندی پیش نیویورک تایمز در مقالهای مدعی شد دولت آمریکا در پیامی به ایران اعلام کرده، بستن تنگه هرمز «خط قرمز» واشینگتن محسوب میشود.
مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل نیز در حاشیه اولین همایش زنان اصولگرای جبهه متحد اصولگرایان در مورد محتوای نامه اخیر باراک اوباما گفت: «این نامه حرف تازهای ندارد.»
در همین حال نایبرییس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه نامه اوباما نشان داد قدرت نظامی ایران اثرگذار است، گفت: «اگر تحریمها عملی شود و از ایران نفت صادر نشود، قطعن و یقینن ایران هم نمیگذارد از طریق تنگه هرمز نفتی عبور کند.»
2) رییس جمهوری: مشایی نگاه فرهنگی بالایی دارد
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100801701973
احمدینژاد دیروز در مراسم تودیع روحاله احمدزاده کرمانی و معارفه سیدحسن موسوی، روسای قدیم و جدید سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری اظهار کرد: «حجم کارهای انجام شده در این سازمان طی سالهای اخیر بیش از 10 برابر گذشته است. از زمانی که آقای مشایی به این سازمان آمد، این سازمان متحول شد و حتا در بعضی از بخشها به اندازه 50 ـ60 سال قبل کار انجام شده است.»
به گزارش فارس، احمدینژاد در این مراسم افزود: «مشایی با آن نگاه فرهنگی بالایی که دارد، در سازمان میراث کار کرد؛ البته برخی از نگاه فرهنگی وی خوششان نمیآید که اشکالی ندارد، ولی باید منطقی برخورد شود.»
عماد افروغ استاد دانشگاه و رییس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم و از سرشناسترین منتقدان دولت جمهوری اسلامی، دیشب در برنامه پارک ملت از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به حکومت فعلی ایران اعلام خطر کرد و گفت شکاف بین مردم و حاکمیت هر روز ژرفتر میشود .
وی همچنین گفت هر فردی از افراد جامعه این حق را دارد که رهبر را استیضاح کند و اگر رهبری نتواند پاسخ مناسب بدهد، خود بخود معزول است.
Click here to view the embedded video.
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، 16 ژانویه، آسیه امینی روزنامهنگار، نویسنده و شاعر ایرانی مقیم نروژ برنده جایزهای شد که انجمن جهانی قلم و بنیاد آکسفام نوویب به منظور کمک به نویسندگان کشورهای در حال توسعه در نظر گرفتهاند.
به گزارش دویچهوله، این جایزه از پنج سال پیش به طور سالانه به نویسندگانی تعلق میگیرد که تحت فشار و آزار و اذیت هستند.
سال گذشته فیلمساز روس «آندره نکراسوف» این جایزه را برنده شد. نویسندگانی از ویتنام، ترکیه و روسیه برندگان قبلی این جایزه بودهاند.
آسیه امینی روزنامهنگار، شاعر و فعال حقوق زنان است که از سال ۲۰۰۷ در نروژ به سر میبرد. وی همچنین یکی از بنیانگذاران کمپین علیه سنگسار است. بسیاری از احکام اجرا شدهی سنگسار در ایران توسط این روزنامهنگار فاش و خبر آن منتشر شد.
بنیاد آکسفام نوویب یک سازمان غیردولتی است که هدف آن کمک به مردم کشورهای در حال توسعه به منظور رسیدن به استقلال مالی و تامین معاش است. انجمن جهانی قلم بهعنوان مدافع حقوق نویسندگان تحت فشار نیز با این بنیاد همکاری میکند. این دو نهاد همه ساله مبلغی را به عنوان جایزه به نویسندگان کشورهای در حال توسعه اهدا میکنند.
جایزه امسال روز پنجشنبه ۱۹ ژانویه، ۲۹ دی ماه در شهر لاهه هلند توسط سفیر حقوق بشر هلند و با حضور فرح کریمی نماینده ایرانی تبار پارلمان هلند به آسیه امینی اهدا میشود.
خبر / رادیو کوچه
مجموعه اطلاعاتی آزاد و اینترنتى ویکىپدیا اعلام کرد در اعتراض به لایحه ضد هک مجلس نمایندگان آمریکا بخش انگلیسى خود را روز چهارشنبه به مدت ۲۴ ساعت تعطیل مىکند.
ویکی پدیا که روزانه دهها میلیون بازدید کننده دارد گفت اگر این لایحه تبدیل به قانون شود اینترنت از آزادی کمتری برخودار خواهد بود.
لایحهای که قرار است در مجلس نمایندگان آمریکا دربارهاش تبادل نظر شود به قصد توقف سرقت آثار هنری در آمریکا بدون اجازه صاحب اثر و بدون پرداخت حقوق مادی تهیه شده است.
حامیان این لایحه و از جمله صاحبان صنایع فیلم و موسیقی میگویند میلیونها دلار در پخش غیرقانونی آثارشان از دست دادهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر