خبر / رادیو کوچه
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه و تیموتی گایتنر، وزیر خزانهداری آمریکا روز دوشنبه، 23 ژانویه، در بیانهای مشترک از اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران که امروز در نشست بروکسل از سوی اتحادیه اروپا صورت گرفت، استقبال کردهاند.
در این بیانیه آمده است که آمریکا و شرکای بینالمللی آن متعهدند تا مانع دستیابی ایران به تسلیحات هستهای شوند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، کاترین اشتون اظهار داشت که تا زمانی که ایران به پای میز مذاکره بازنگردد، تحریمها به قوت خود باقی خواهد ماند
این در حالی است که قرار است بهزودی مذاکرات ایران و گروه 1+5 در ترکیه در مورد برنامه هستهای ایران به میزبانی ترکیه از سر گرفته شود.
به گزارش رسانههای داخلی ایران، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی تاکید کرد: «نیاز بلندمدت و پایدار کشورهای مختلف جهان به انرژی به نحوی است که نمیتوان جمهوری اسلامی ایران را که دارای دومین ذخایر بزرگ گاز و چهارمین ذخایر بزرگ نفت دنیاست تحریم کرد.»
Click here to view the embedded video.
همزمان با افزایش نگرانیها در بازار انرژی در صورت حذف نفت ایران از بازارها، امارات متحده عربی اعلام کرده 98 میلیارد دلار در صنعت نفتش- از جمله برای افزایش تولید نفت خام – سرمایهگذاری خواهد کرد.
پیشتر نیز عربستان اعلام کرده بود در صورت تحریم نفت ایران، میتواند طی چند روز کمبود نفت در دنیا را حل کند و جایگزین این کشور برای صادرات نفت خواهد بود.
لازم به اشاره است وزیران خارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا، روز دوشنبه بر سر ممنوعیت هرگونه قرارداد جدید برای خرید یا انتقال نفت خام ایران به توافق رسیدند.
وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا همچنین موافقت کردند که همه داراییهای بانک مرکزی جمهوری اسلامی را مسدود کنند و هرگونه تجارت الماس، طلا و دیگر فلزهای گرانبها با بانک مرکزی این کشور و دیگر ارگانهای دولتی ایران نیز بر اساس این توافق ممنوع شد.
بیشتر بخوانید:
«توافق اروپا برای تحریم واردات نفت از ایران»
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای مخالف دولت جمهوری اسلامی، پرستو دوکوهکی و مرضیه رسولی، دو روزنامهنگار و وبلاگنویس ایرانی، که در روزهای اخیر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بودند در بند دو الف زندان اوین بهسر میبرند.
به گزارش کلمه، این دو روزنامهنگار زندانی، در این بند که زیر نظر اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اداره میشود در سلول انفرادی هستند.
بنا به این گزارش اتهام این دو روزنامهنگار «تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی» اعلام شده است.
گفتنی است که پس از گذشت چند روز از زمان بازداشت از داشتن وکیل محروم بودهاند. همچنین تاکنون موفق به ملاقات با خانوادههای خود نشدهاند.
لازم به اشاره است وبلاگ پرستو دو کوهکی بهنام «زننوشت» در سال ۱۳۸۴ برنده جایزه بهترین وبلاگ ژورنالیستی «دویچهوله» شد.
بهجز این دو روزنامهنگار در ماه اخیر چندین روزنامهنگار و نویسنده دیگر از جمله فاطمه خردمند، احسان هوشمند، حسن فتحی، شهرام منوچهری، پیمان پاکمهر و سهامالدین بورقانی و همچنین محمد سلیمانینیا، مترجم رمان «عطر سنبل، عطر کاج» و مدیر سایت اجتماعی متخصصان ایرانی نیز در ایران بازداشت شدهاند.
بیشتر بخوانید:
«بازداشت مرضیه رسولی، روزنامهنگار ایرانی»
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، 23 ژانویه، گزارشها از شهر بنی ولید در لیبی حاکی از آن است که هواداران معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی با شبه نظامیان وفادار به شورای انتقالی حاکم بر این کشور درگیر شده و قسمتهای بیشتر این شهر را به کنترل خود درآوردند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه ، دستکم چهار تن در این درگیریها کشته شدهاند.
یک مقام محلی گفته است که هواداران سرهنگ قذافی، کنترل این شهر را در دست گرفتهاند.
ساکنان شهر میگویند درگیریها زمانی آغاز شد که به دنبال بازداشت یکی از هواداران معمر قذافی، یاران او به یکی از ساختمانهای دولتی حمله کردند.
سخنگوی شورای محلی بنیولید هم گفته است که نزدیک به ۱۰۰ تا ۱۵۰ فرد مسلح به سلاحهای سنگین دست به این حمله زدند.
نیروهای کمکی شورای انتقالی از پایتخت به شهر بنیولید اعزام شدهاند.
شهر بنیولید یکی از آخرین پایگاههای هواداران سرهنگ معمر قذافی بود که سقوط کرد.
تنشها اخیرن در لیبی افزایش یافته و طی هفتههای اخیر درگیریهایی میان گروههایی که مشترکن علیه حکومت سرهنگ قذافی جنگیده بودند، روی داده است.
بیشتر بخوانید:
«درگیریهای داخلی در چنین وضعیتی به نفع لیبی نیست»
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
همانگونه که بنیصدر وعده داده بود، مسیر درگیریها را به سوی مردم هدایت کرد. او در این پروسه بخت را یار خود میدید و گمان داشت که به پشتوانه نظرسنجیهای نهادهای تحت نظارتاش، رایدهندگان در قامت طرفداراناش، خواهند توانست او را همراهی کنند. همزمان با انعقاد جلسه 17 شهریور در مجلس و مباحث نمایندگان، رخدادی بسیار مهم، همه مسایل را تحتالشعاع قرار داد. حتا هاشمی رفسنجانی که سعی چشمگیری در تنشزدایی به خرج میداد نتوانست در برابر این واقعه، واکنش نشان ندهد.
بنیصدر در مراسمی که به مناسبت سالگرد 17 شهریور، در میدان شهدای تهران برگزار شد، سخنرانی بسیار تند و بیپردهای پیرامون مسایل جاری مملکت، وضع کابینه، رقابتهای سیاسی موجود و بالاخره اهداف و امیال سیاسی خود ایراد کرد. شدت سخنان وی در این مراسم به حدی بود که همه ناظران سیاسی را متحیر و شگفتزده ساخت. بنیصدر پس از مقدمهچینی، یکباره از اقلیتی سخن گفت که قصد تسخیر همه امکانات سیاسی و نظامی کشور را دارند و اولین هدف آنها رویارویی با رییس جمهوری و از میان بردن قدرت اوست. او گفت که آنان مترسک میتراشند، القای شبهه میکنند و دایم این گروه و آن گروه را پیش میکشند تا مردم بترسند. سپس صریحتر به ابراز نظر پرداخت: «یک نظریهای وجود دارد که باید یک اقلیت منسجم در خطی حاکمیت کامل برقرار کند. این اقلیت برای استقرار حاکمیت خویش کوشیده است و میکوشد رهبری نهادهای انقلابی را به دست بگیرد. کوشیده است و میکوشد رادیو و تلویزیون و روزنامه را به دست بگیرد و نگذارد هیچ نشریهای که مخالف باشد امکان حیات داشته باشد. میخواهد سپاه انقلاب، کمیتههای انقلاب، انجمن اسلامی و هر گروه و حزب اسلامی را در قبضه بیاورد و از طریق حاکمیت برنامهای را به اجرا بگذارد. این اقلیت میخواهد حکومت را قبضه کند و مخالفان حکومت را از راه همان روشهایی که گفتم منکوب کند و از سر راه بردارد و در نتیجه بدون مزاحم و مانعی برنامه خود را به اجرا بگذارد.»
بنیصدر چنین وضعی را به سود آمریکا خواند و گفت که آمریکا به دنبال تحقق چنین هدفی است. او عدم موافقت با برخی از وزیران را در جهت جلوگیری از حاکمیت همین گروه اقلیت بر کشور خواند و گفت: «… به این گروه که دلخوش کرده است به قبضه حکومت، هشدار میدهم که من نظریه تو را افشا کردم. ضابطههای خود را گفتم. دفعه دیگر در صورتی که اصلاح نشدی و اصلاح نشوی، نوبت افشای با اسم و رسم میرسد.»
هاشمی رفسنجانی و جمعی از شورای انقلاب که در منزل «بهشتی» گرد هم آمده بودند، به سرعت از سخنرانی تند بنیصدر با خبر شدند. نخستین عکسالعمل آنها تماس با آقای «خمینی» بود. هاشمی رفسنجانی خاطره این واقعه را اینگونه بیان کرده است: «…سخنرانی بنیصدر در 17 شهریور را، ما که در منزل شهید بهشتی جمع بودیم از رادیو شنیدیم و همانجا به پیشنهاد جمع، من تلفنی از حاج احمد آقا خواستم که از امام درباره جواب گفتن ما به آن اظهارات نظر بدهند و جواب رسید که امام فرمودهاند با توجه به تخلف بنیصدر از دستور حفظ حرمت دیگران، در جواب گفتن آزادیم.»
این اظهارات سخت به زیان گوینده آن تمام شد. بنیصدر با عمومیکردن پیچیدگیها و معضلات سیاسی، امکان تفاهم با رقبا را به حداقل رساند. او پیروزی حزب جمهوری اسلامی را در انتخابات مجلس نادیده میگرفت، اما پیروزی خود را در انتخابات ریاستجمهوری، دال بر حمایت مردم میدید. بنیصدر در کنار همه این مسایل و در چهارچوب روابط و نهادها و مقامات سیاسی حاکم در ایران، در آن مقطع کاملن تنها بود. این تنهایی را میتوانست با استفاده از اهرمهای سیاسی پراکنده کاهش دهد، اما با خروج از قواعد بازی، بهشتی و هاشمی رفسنجانی نیز پاسخهای تندی به وی دادند. حتا رجایی نیز که به شدت از این گونه جنجالها احتراز میکرد و لااقل در ملاعام تظاهر به وحدت و تفاهم با رییس جمهوری میکرد علنن به وی معترض شد.
بهشتی در پاسخ به ادعای بنیصدر نسبت به آرای مردم گفت: «مردم در مورد دو نهاد یا شخصیت رای میدهند، یکی در انتخابات رییس جمهوری و یکی در انتخابات نمایندگان مجلس شورای اسلامی. بنابراین باید گفت که مردم به برنامههایشان رای ندادهاند. مردم رای دادهاند و رییس جمهوری انتخاب کردهاند. چگونگی اداره کشور را هم قانون مشخص کرده است نه اینکه هر چه که رییسجمهور گفت باید اجرا شود. طبق قانون، کشور دولت دارد، مجلس دارد و برای اجرای هر برنامهای دولت و مجلس وظایفی دارند و برنامه دارند. بنابراین این برنامه و وظایف هر نهاد قانونی مشخص است.» وی در آغاز همین سخنان درباره اشاره بنیصدر به حاکمیت گروه اقلیت، گفت: «اگر منظورشان حزب جمهوری اسلامی بود… مواضع حزب در قبال رییس جمهوری، دولت، مجلس و انقلاب روشن است… .»
هاشمی رفسنجانی نیز حمله تلویحی بنیصدر به حزبجمهوری را اینگونه نقد کرد: «من دلام میخواست که ایشان آنقدر صداقت به خرج میدادند که صریح نام آن اقلیت را میبردند، آیا این اقلیت حزب جمهوری اسلامی است؟ آیا…؟ این در شان رییس جمهوری نبود.»
هاشمی همچنین به مسایل اساسی اشاره کرد و گفت: «من آمادهام تا دلایل خود را مبنی بر عدم توافق صددرصد با بنیصدر اعلام کنم و بگویم که چرا ما نمیتوانیم به طور همه جانبه با ایشان مثل آقای رجایی موافق باشیم. خلاصه همانقدر که ایشان از حکومت مکتبیها وحشت میکنند ما هم به همان اندازه از حکومت لیبرالها وحشت داریم.»
این مسئله سبب شد تا کابینه رجایی به سرعت رای اعتماد بگیرد. مجلس بدین وسیله موضع خود در برابر رییسجمهوری، به وی تفهیم کرد. دولت نیز بلافاصله در روز 19 شهریور 1359 اولین جلسه رسمی خود را تشکیل داد.
با شروع جنگ در 31 شهریور 1359، نیروهای سیاسی و نظامی کشور و رهبران حزب جمهوری اسلامی، تصمیم گرفتند از شدت حملات به بنیصدر بکاهند. آیتاله خامنهای که حکم مشاور نظامی آیتاله خمینی را داشت و اوضاع بحرانی مرزهای غربی را از نزدیک زیر نظر گرفته بود، در این زمینه گفت: «توضیح تفصیلی نسبت به اظهارات رییس جمهوری را در شرایط کنونی به مصلحت انقلاب نمیدانم و البته اگر روزی این کار به صلاح مملکت باشد از گفتن حقایق دریغ نخواهم داشت.»
اما حوادث بعدی نشان داد که اختلافات اساسی بین دو خط و جریان عمده سیاسی کشور در این زمان، یعنی خط آیتاله خمینی و بنیصدر به این سادگی حلشدنی نبود و این تقابل تا عزل بنیصدر از ریاستجمهوری ادامه یافت. پس از چالشهایی که بر سر انتخاب نخستوزیر و سپس وزرای کابینه روی داد و اختلافات نظری که پس از شروع جنگ تحمیلی بین بنیصدر و نیروهای انقلابی بروز کرد.
بنیصدر بعد از سخنرانی 17 شهریور و اعتراضات شدیدی که به سخنان وی شد، سخنرانی رسمی دیگری نکرد ولی در گوشه و کنار «از طریق بازدیدها و مصاحبهها» همچنان مشغول اظهار نظر بود، تا اینکه مجددن در روز عاشورا 28/8/1359 در میدان آزادی با علم به اینکه جمعیت زیادی به عنوان عزاداری در آنجا جمع میشوند برنامه سخنرانی گذاشت و با پیش کشیدن مسئله شکنجه و تعدد زندانها جو موجود را به نفع خود به حرکت درآورد.
سیاوش بریرانی
……………………………………
«دورویی و تظاهر در جامعهی ایران»
وقتی ظاهر و باطن کسی با هم نخواند میگویند او دورو یا متظاهر است. دورویی آسیبی اجتماعیست، درهمه جای دنیا پیدا میشود و مختص ایران نیست اما اینطور به نظر میرسد که تظاهر و دورویی در بین ایرانیها بیشتر از قبل شده است. نخست، مثالهای روشنتر دورویی در جامعه ایران را مرور میکنیم:
……………………………………
فرامرز دادرس / پژوهشگر و کارشناس اطلاعاتی / رادیو کوچه
………………………………………….
«بحران امنیت ملی در جمهوری اسلامی»
امنیت ملی ساختاری زیر بنایی، با اهمیت، پیچیده و در بسیاری از موارد مبهم میباشد و زمان و هزینه گزافی را بخود اختصاص میدهد. فرایند فروپاشی نظام دوقطبی در پایان سده بیستم میلادی، برآمدن قدرتهای جدید سیاسی- اقتصادی و ایدئولوژیکی را در جهان بهدنبال داشت، شتاب دگرگونیها در جهان امروز و باز تاب آن در زمینههای اقتصادی، سیاسی، نظامی، علمی و فرهنگی، پیشرفتهای شگفتانگیز در زمینه تکنولوژی و ابزار نوین ارتباطی، کشورها را وادار به بازبینی در ساختار دفاع از امنیت ملی خود نموده است.
………………………………………….
«رمزگشایی ترور فیزیکدان ایرانی، مسعود علیمحمدی»
مسعود علیمحمدی، ایرانی، پنجاه ساله، دکتر در فیزیک، استاد دانشگاه تهران، در ساعت هفت و پنج دقیقه بامداد روز سهشنبه، بیست و دوم دی ماه 1388 خورشیدی، برابر با دوازدهم ژانویه 2010 میلادی، در برابر خانهاش در خیابان قیطریه خیابان سهیل کوچه مهر سوم غربی، بر اثر انفجار بمب کشته شد.
………………………………………….
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، 23 ژانویه، گزارش کمیسیون حقوق بشر دفتر تحکیم وحدت در رابطه با بیش از ٢٠٠٠ مورد نقض حقوق دانشجویان به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل برای ایران، تحویل داده شده است.
این گزارش از بیش از ٢٠٠٠ مورد نقض حقوق دانشجویان، از فروردین ١٣٨٨ تا شهریور ١٣٩٠، تهیه و به دفتر احمد شهید، تحویل داده است.
در بخش نخست این گزارش مقدمهای از تعرض دانشجویان توسط نهادهای منسوب به نظام جمهوری اسلامی و آمار جامع موارد نقض حقوق دانشجویان که به ثبت رسیده، منتشر شده است. در بخش دوم این گزارش نیز، جداول تفکیکی هشتگانه برای طبقهبندی اطلاعات جمع آوری شده، آمده است.
در بخشی از گزارش دفتر تحکیم وحدت آمده است: «گزارش مطول و مفصلی که در پیش رو دارید حاصل جمعآوری تنها بخشی از نقض حقوق دانشجویان و دانشگاهیان در ایران است که در رسانهها و وبسایتهای خبری منتشر شده و جمعی از فعالان دانشجویی موفق شدهاند تا حد امکان این اخبار و اطلاعات را در این مجموعه جمعآوری کنند. این گزارش همچنین مربوط به اتفاقات رخ داده از مارچ ٢٠٠٩ تاکنون است. امید است این گزارش بتواند شما را با گوشهای از مصائب، دشواری و نقض گسترده حقوق دانشگاهیان در ایران آشنا سازد و امیدواریم تلاش ما و شما در این زمینه بتواند در نهایت به رعایت بیشتر حقوق دانشجویان و اساتید و سایر اقشار و گروههای اجتماعی در ایران منجر شود.»
جدولهای تفکیکی موارد نقض حقوق دانش جویان را از اینجا دانلود کنید.
گزارش تفصیلی موارد نقض حقوق دانشجویان را از اینجا دانلود کنید.
بیشتر بخوانید:
«پذیرش گزارش اصل نود برابر است با پذیرش گزارش احمد شهید»
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
با وجود شرایط دشواری کنونی که برای روند گسترش آزادیهای سیاسی و اجتماعی در ایران پیش آمده و راه رسیدن به دموکراسی را برای کنشگران سیاسی، اجتماعی، فعالان حقوقبشر و از همه مهمتر هموطنانمان دشوار کرده است اما به گمان من آینده امیدوار کننده است. این نگاه البته نگاهی مقطعی و کوتاه مدت نیست و به هیچ عنوان به معنای رسیدن به یک شرایط به نسبت آزاد و مطلوب در کوتاه مدت نمیباشد. این خوشبینی از نوع نگاهی به تاریخ و وقایع رخ داده در آن برمیخیزد که آن پیشآمدها را به صورت اتفاقاتی گذرا و پایان یافته نمیبیند بلکه آنها را ادامهدار و دارای تاثیراتی ماندگار در اجتماع مییابد. در این نگرش به جوامع انسانی همچون یک فرد نگریسته میشود که در طول حیات خود اتفاقات تلخ و شیرین و خوشایند و ناخوشایندی را پشت سر میگذراد که جدای از واکنشهای مقطعیاش به آنها، آن پیشآمدها تاثیرات طولانی مدتش را بر شخصیتش باقی خواهند گذاشت به طوری که به جرات میتوان گفت که فرد پس از گذر از هر مرحله دیگر آن انسان پیشین نخواهد بود. اگر با این نگاه به تاریخ و وقایع تاریخی هم نگاه شود بدون شک میزان خوشبینی ما به آینده نیز بیشتر خواهد شد.
برای باز کردن بیشتر این بحث بهتر است تا به چند نمونهی عینی تاریخی بپردازیم. پس از انقراض سلسلهی قاجاریه روشنفکران و سیاسیون امید فراوانی داشتند تا بتوانند یک جمهوری مدرن را در ایران پایهگذاری کنند اما در نهایت با یک وقفهی کوتاه مدت ما دوباره شاهد ایجاد یک حکومت پادشاهی در کشور بودیم. اما این بار شرایط کشور برای شاه تازه و همچنین مردم تفاوت عمدهای با دوران قاجار داشت و آن همانا پشت سرگذاردن تجربهی نهضت مشروطیت در ایران بود. «رضا شاه» اگر هم میخواست دیگر نمیتوانست به شیوهای حکومت کند که شاهان قاجار میکردند و به قول معروف تجربه «السلطان ظلاله» بودن قابل تکرار نبود. اکنون ساختاری هر چند ظاهری و ضعیف به نام مجلس شورایملی در کشور وجود داشت که با حضور آن دست هر حاکمی برای اجرای بیچون و چرای فرامینش به میزان زیادی بسته بود. برخورد با این نهاد انتخابی برای مردم مساوی با یادآوری دیکتاتوری دوران قاجار بود و برای نخستین پادشاه سلسلهی پهلوی حتا تصور اینکه با شاهان آن دوره مقایسه شود سنگین میآمد. همین است که در دوران پادشاهی پهلوی پدر و پسر هر دستوری حتا در استبدادیترین شکل ماجرا باید شکل و صورت قانونی به خود میگرفت تا کوچکترین شائبهای از دیکتاتوری، استبداد و خودرایی حاکمان در ذهن مردم به وجود نیاید.
بسیاری از تحلیلگران مخالف جمهوری اسلامی با تعصب و تندروی، این دورهی 33 ساله را نوعی بازگشت از آرمانهای مردمسالاری و گسترش آزادیهای اجتماعی و سیاسی در ایران میبینند. گرچه که میتوان فهمید که از دسترفتن بخش فراوانی از آرزوها و اهداف بلندپروازانهی این جمع در به ثمر رسیدن انقلاباسلامی سبب این نوع نگاه یک طرفه به وقایع تاریخی شده است اما اگر با همان نگاهی که در سطور بالا به آن اشاره شد به انقلاباسلامی نیز نگاه کنیم ماجرا را تا به آن میزان منفی نخواهیم دید. با یک نگاه بیطرفانه و غیرجانبدارانه میشود دید که شمار نهادهای غیرانتصابی در پس از انقلاب به نسبت پیش از وقوع آن افزایش چشمگیری داشته است. تردیدی نیست که شکل حکومتی مطلوب برای روحانیون حاکم بر ایران و در راس آنها «روحاله خمینی» نمونهای از حکومت اسلامی در صدر اسلام بوده و هست که همه چیز را در رای و نظر یک نفر به عنوان امیرالمومنین خلاصه نماید، اما از آنجایی که ماشین تاریخ دکمهی بازگشت ندارد این حاکمان بر خلاف میل باطنیشان هیچ گاه نتوانستند باورهایشان را عملی کنند. به یاد داشته باشیم که در اوج اختناق و شرایط بستهی فعلی نظام جمهوریاسلامی هم فقط یک ابراز نظر و پیشنهاد شخص «علی خامنهای» برای تغییر ساختار حکومت حتا از سوی حامیان اصولگرای نظام هم با نقدها و اظهار نظرهای تندی روبهرو شد.
نمونهی دیگر ماجرا تفاوت و تغییر در رفتار و شیوهی گفتوگوی شخص «رضا پهلوی» پس از اعتراضهای خیابانی موسوم به «جنبش سبز» با منتقدین و یا حتا حامیانش است. اگر به چرخش ادبیات «رضا پهلوی» در پیش و پس از انتخابات و میزان مصاحبههایی که با ایشان از سویی رسانههای منتقد این شیوهی حکومتی انجام شده است نگاهی گذرا بیاندازیم تا اندازهی زیادی موضوع دستگیرمان خواهد شد. «رضا پهلوی» که اکنون حامیانش نیز از «سلطنتطلب» خواندن خود شرمسار بوده و با تاکید فراوان دوست دارند تا خود را «مشروطهخواه» بنامند از انزوای خودخواسته خارج شد و در دسترس بیشتر رسانهها و خبرنگارانی قرار گرفت که تا دو سال پیش برای گرفتن یک مصاحبهی ساده از ایشان باید از هفتخوان رستم میگذشتند. این موضوع به روشنی نشان میدهد که جنبشهای اجتماعی حتا اگر بخواهند به عمد از سوی جمعی نادیده گرفته شوند، خواه و ناخواه تاثیر خود را در روند تغییرات اجتماعی و سیاسی خواهد گذاشت. شکی نیست که اگر به فرض محال روزی «رضا پهلوی» و طرفدارانشان موفق به تشکیل مجدد نظام پادشاهی در ایران بشوند، نوع و شکل این حکومت تفاوتهای عمده و چشمگیری با نظامی خواهد داشت که اجدادش آن را اداره میکردند. این نگاه به تاریخ و وقایع رخ داده در آن است که میتواند انسان را نسبت به آیندهی کشور امیدوار کند، چرا که تمام تجربیاتی که این سرزمین و مردمانش پشت سر گذاشتهاند در ضمیر ناخودآگاه این کشور محفوظ است و هیچ کسی نخواهد توانست تا آنها را از حافظهاش پاک کند. پیشآمدهای گذشته چراغ راه آیندگانی خواهد بود که دیگر سرشان به آسانی کلاه نخواهد رفت.
نعیمه دوستدار/ رادیو کوچه
من بسیاری از رمانهای کلاسیک را نخواندهام. هرچه از این کتابها خوانده باشم، مربوط به 10- 12 سالگیام است. آن موقع هم چند تا رمان از «ویکتور هوگو» خواندم و خیلی از کارهای «بالزاک» را؛ اما «جین آستین» را هرگز نخواندم. جذابیت رمانهای مدرن باعث شد باقی کلاسیکها را بگذارم برای وقتهای اضافهای که هنوز نیامدهاند.
دیشب، فیلم «غرور و تعصب» را دیدم که بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده است و بعد از مدتها، دوباره فضاهایی که در رمانهای کلاسیک وجود دارند، برایم زنده شد. اول فکر کردم که این چه زندگی قالبی و کلیشهای است که اینها دارند؛ ادا و اصول در روابط انسانی و خم و راست شدنهای بیپایان و انگلیسیبازی الکی. اما بعد ماجرا برایم از بعد دیگری جالب شد.
داستان این فیلم خیلی ساده است. خانوادهی بنت، پنج دختر دارند و چندان پولدار نیستند، حتا میشود گفت فقیرند. همهی فکر و ذکر مادر خانواده این است که این دخترها را چهطور شوهر بدهد و دخترها هم همهاش به این فکرند که کجا مردی پیدا میشود که زود بدوند و خودشان را به او برسانند و حالا با انداختن دستمال شده یا هر فلاکتی، نظرش را جلب کنند. مادر هم آنقدر بدبختی کشیده که دیگر هیچ اصول و ابایی ندارد. دخترها باید شوهر کنند و خودشان هم این را میدانند.
خب، میشود گفت این روایت یعنی نهایت صداقت نویسنده و شخصیتهایش. هرکدام که به سلامتی عاقبت به خیر شوند، لبخند رضایت بر لبان همه مینشیند و پدر خانواده هم مستثنا نیست. یکجا «شارلوت»، یکی از شخصیتهای فیلم میگوید: «وای، نمیدونی اداره کردن خونهی خودت چه کیفی داره.» دوشیزه «الیزابت» هم که بین همه استثنایی و متفاوت است، ته نگاهش حسرتی هست برای لمس این نوع خوشبختی و البته، او هم غرورش را حفظ میکند و هم حرفش را میزند.
غرض از گفتن این حرفها اینکه، این همهی ماجراست. خوب که فکر کنی، میبینی نهایت آرمان و آرزوی خیلی از آدمهای دور و بر و معاصر ما هم همین است؛ دانشگاه و تحصیل و پول و همهچیز، برای رسیدن به همین هدف است: یک شوهر خوب.
آقایان هم همین را میخواهند؛ یک زندگی خانوادگی با این تفاوت که آدمهای روزگار ما، هی به ناف هم میس و مستر نمیبندند و تعظیم نمیکنند. اما هر طرف که نگاه میکنی، فرآیند شکارچیگری در جریان است. یک دختر خوب خوشگل خانهدار تحصیلکرده و یک پسر پولدار خوشتیپ مهربان و با مرام و غیره
آقایان هم همین را میخواهند؛ یک زندگی خانوادگی با این تفاوت که آدمهای روزگار ما، هی به ناف هم میس و مستر نمیبندند و تعظیم نمیکنند. اما هر طرف که نگاه میکنی، فرآیند شکارچیگری در جریان است. یک دختر خوب خوشگل خانهدار تحصیلکرده و یک پسر پولدار خوشتیپ مهربان و با مرام و غیره.
این داستان غریزی «میل» و «فیمیل» ادامه دارد، با این تفاوت که مردمان رمان جین آستین، تکلیفشان با خودشان روشن است و میدانند که دنبال جفت میگردند. عشق و این حرفها هم برایشان بهانه است، انگار همین که مرد باشی یا زن، برای جفتگیری کافی است. تعریفشان از زندگی روشن است، خواستشان از زندگی هم روشن است؛ اما در روزگار ما، با وجود همهی ادعاهای روشنفکرانه و روشنگرانه، خیلی از زنها، با اینکه نهایت آمال و آرزویشان همین است و مثلن، از خانه بیرون میآیند به همین نیت و درس میخوانند به همین نیت و مهمانی میروند به همین نیت، اما ادعایشان در پشت شعارهای دلفریب و آرمانخواه امروزی گم شده است.
قصدم این نیست که بگویم ازدواج منفور است و مخالف آرمانهای ضد تبعیض، اما اینکه زنی غایت هستی خودش را رسیدن به این هدف تعریف کند و پای این آرزو، هویت و شخصیت انسانیاش را ببازد، چندان محترمانه نیست.
یک راز زنانه این است که زنها از خودشان سوال کنند چه ضعف و خلایی هست در دلشان که فکر میکنند به بار ننشستن این شاخهی زندگی، به معنی خشکی همهی ریشههای وجود آنهاست؟ چرا فکر میکنند اگر در این رقابت غریزی شکست خوردند، بودنشان راه به جایی نمیبرد؟ چرا رابطه را به شکل یک شکار درمیآورند و برای این کار حاضرند هر بهایی بپردازند؟ ساختن چنین تصویری از یک زن امروزی، قبل از هر چیز به خودش لطمه میزند و او را در پوششی از باورهای از پیش ساخته شده قرار میدهد، باورهایی که شاید خیلی هم ذاتی نیستند و باز، محصول جامعهی مردسالارند.
کیومرث/ دفتر تاجیکستان/ رادیو کوچه
بر خلاف نسل بزرگسال تاجیکستان که بیشتر موسیقی سنتی این کشور را دوست دارند، جوانان تاجیک، موسیقی رپ یا «زیرزمینی» را میپسندند.
این نوع موسیقی همگی ده سال قبل در صحنه موسیقی تاجیک پیدا شد و موضوع اصلی آن رنج غربت، بیکاری و عاشقی جوانان است. طرفداران این نوع ترانهسرایی که بیشتر با زبان ساده کوچگی و یا زبان روسی صدا میدهد، جوانان تا بیستساله تاجیک میباشند.
رپسرایان تاجیک این موسیقی را با شیوههای مختلف اجرا میکنند و هر کدامی دعوا دارند که رپ آنها برگزیده است. در این میان آنهایی نیز کم نیستند که میگویند رپ را آنها به تاجیکستان آورده و تاکنون حفظ کردهاند.
اما در چند سال اخیر، رپ به میدان بیان تحقیر گروهها و ساکنان مناطق مختلف تاجیکستان تبدیل شده است. مثلن، گروه رپسرایان از جنوب تاجیکستان، مردم شمال این کشور را تحقیر میکنند و یا برعکس. این است که مقامات وزارت فرهنگ تاجیکستان برگزاری کنسرت گروههای رپسرای تاجیک را در تالارهای بزرگ اجازه نمیدهند. تعداد کم این گروهها که در صحنه هنر تاجیک شناخته هستند، اجازه برگزاری همچنین برنامههای کنسرتی را دارند. به جز از رادیوهای روسزبان تاجیکستان، در رادیوهای دیگر تاجیکی نیز موسیقی رپ کم صدا میدهد.
دیسکوها تنها جای هنرنمایی رپسرایان تاجیک است. بیشتر طرفداران رپ هم برای شنیدن موسیقی پسندیده خود نه به تالارهای کنسرتی، بلکه بیشتر به دیسکوها میروند.
علاوه بر این نه همه از کار رپسرایان تاجیک راضی است. مخصوصن آنهایی که در شوروی زیستهاند و یا روشنفکرانی که در فکر بالا بردن سطح زبان تاجیکیدانی شهروندان هستند. این گروه مخالفان رپ تاجیکی میگویند، موسیقی نامفهوم با متنهای خراب که رپسرایان آن را به مردم پیشنهاد میکنند، نمیتواند به دل شنوندهها راه یابد.
ولی رپسرایان تاجیک به آیندهی خوب خود باور دارند. آنها میگویند نسل جوان تاجیک که با شنیدن رپ به وایه میرسد، به این نوع موسیقی ارج خواهد گذاشت. گروه رپسرایان برای نزدیکی جستن با مردم تاجیکستان از محبوبیت آوازخوانهای دیگر هم استفاده میکنند. یعنی با آنها یکجایه ترانه اجرا میکنند.
نخستین گروه رپسرای تاجیک با ترانههای مهاجرت روی کار آمده بودند. بعدن موضوع رپ تاجیکی هم تغییر کرد و حالا جایی برای بیان عشق و عاشقی و جدایی دلداران است.
فرامرز دادرس / پژوهشگر و کارشناس اطلاعاتی / رادیو کوچه
پیشگفتار
امنیت ملی ساختاری زیر بنایی، با اهمیت، پیچیده و در بسیاری از موارد مبهم میباشد و زمان و هزینه گزافی را بخود اختصاص میدهد. فرایند فروپاشی نظام دوقطبی در پایان سده بیستم میلادی، برآمدن قدرتهای جدید سیاسی- اقتصادی و ایدئولوژیکی را در جهان بهدنبال داشت، شتاب دگرگونیها در جهان امروز و باز تاب آن در زمینههای اقتصادی، سیاسی، نظامی، علمی و فرهنگی، پیشرفتهای شگفتانگیز در زمینه تکنولوژی و ابزار نوین ارتباطی، کشورها را وادار به بازبینی در ساختار دفاع از امنیت ملی خود نموده است.
راهبردها و راهکارها درزمینه امنیت ملی در کشورها نمیتواند یکسان باشد و بنا بر شرایط زمانی و مکانی همواره در حال دگرگونی است. این تغییرات بهویژه در کشورهای جهان سوم که فاقد ثبات، مشروعیت سیاسی و حکومت مردمسالاری میباشند، به مشکل اصلی و روزمره حکومتها و در نتیجه مردمان کشور تبدیل شده است. دیدگاههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک چنین دولتهایی همواره در حال دگرگونی است.
در دو دهه گذشته فشار و تهدیدات اقتصادی و نظامی از سوی قدرتهای بزرگ و در مواردی با تایید سازمان ملل متحد، به هدف پیشگیری از خطر بالقوه یک کشور جهان سومی، مشکلات امنیتی تازهای را برای چنین کشورهایی بهوجود آورده است.
پس از روی کار آمدن حکومت دینی در ایران ساختار امنیت ملی کشور دستخوش دگرگونیهای بنیادین شد، دوستان دیروز در جایگاه دشمن قرار گرفتند و دوستان کنونی حکومت اسلامی بیشک با تغییر آن به صف دشمنان آینده خواهند پیوست.
پرسش این است که آیا حکومت اسلامی از هنگام به قدرت رسیدن در کشور تاکنون توانسته است با سیاستهای انقلابی- اسلامی خود امنیت ملی کشور را تامین نماید؟ آیا حکومت اسلامی توانمندی تامین امنیت ملی و ارزشهای بنیادین کشور را درهر شرایطی، در جنگ و صلح دارا میباشد؟.
سردمداران حکومت اسلامی همواره ثبات، قدرت، صلابت و اقتدارحکومت خود را برخ مردم ایران و جهانیان میکشند ولی تامین امنیت ملی را تنها در گرو چند موشک، قایقهای تندرو، تهدیدهای تروریستی، غنیسازی اورانیوم و دستیابی به سلاح اتمی میپندارند. نشانههایی که دیده میشود وارونه ادعاهای مسوولین حکومت در برقرای امنیت ملی است و بیش از هر زمان یاد آور دوران حکومت قاجارها میباشد.
ژنرال شارل دوگل، رهبر نهضت مقاومت ملی فرانسه در جنگ دوم جهانی، رییس دولت و رییس جمهوری فرانسه پس از جنگ، در یک سخنرانی در سال 1952 گفت: «دفاع دلیل وجودی یک دولت است، سهلانگاری دراین زمینه به نابودی خود دولت میانجامد.»
تعریف امنیت
امنیت به معنی؛ ایمن شدن، بیبیمی ودر امان بودن است. در فرهنگ لاروس: «امنیت وضعیتی است که در آن کسی یا چیزی از هر نوع خطر در امان و آسوده باشد.»
امنیت ملی چیست؟
درفرهنگ روابط بینالملل: «امنیت ملی؛ حالتی است که ملتی آسوده از تهدید از دست دادن تمام یا بخشی از جمعیت، دارایی و یا خاک خود بهسر میبرد.»
تعریف سازمان ملل متحد از امنیت ملی: «این که کشورها به هیچ روی احساس خطر از حمله نظامی، فشار سیاسی یا اقتصادی نکنند و بتوانند آزادانه پیشرفت و توسعه خویش را دنبال نمایند.»
امنیت ملی بر دو ستون امنیت ودفاع استوار است، دولت در هر شرایط، هر جا و هر زمان مسوول حفظ امنیت ملی میباشد. امنیت ملی تنها به دوش نیرویهای امنیتی، انتظامی و ارتش نمیباشد، همه نهادها، ادارات وهمه مسوولین کشور بار سنگین این وظیفه ملی را بر دوش دارند.
ژنرال شارل دوگل، رهبر نهضت مقاومت ملی فرانسه در جنگ دوم جهانی، رییس دولت و رییس جمهوری فرانسه پس از جنگ، در یک سخنرانی در سال 1952 گفت: «دفاع دلیل وجودی یک دولت است، سهلانگاری دراین زمینه به نابودی خود دولت میانجامد.»
بنابراین اگر دولتی نتواند امنیت ملی را در کشور حفظ کند دلیل وجودی ندارد! دولت باید دارای سیاستی کارآمد در زمینه امنیت ملی باشد و با بالا بردن تواناییهای کشور با همکاری مردم بتواند در برابر تهدیدهای خارجی و داخلی ایستادگی نموده و از منافع ملی کشور دفاع نماید.
نظم عمومی، امنیت شخصی، حفاظت از مردم علیه هر نوع تهدید و تجاوز خارجی و داخلی، یکپارچگی کشور، ارزشهای بنیادی و فرهنگی، روابط خارجی و سیاسی، حفظ منافع ملی و منابع اصلی زندگی در کشور، اقتصاد، مواد اولیه، مواد صنعتی، انرژی، خوراک، بهداشت عمومی، ساختارهای کشور، حمل ونقل، مخابرات، ارتباطات و امنیت سیستمهای اطلاعاتی، در چارچوب امنیت ملی قرار دارند.
دنباله دارد….
علی فرحبخش/ رادیو کوچه
در پروندهی گذشته به دین ایزدی یا یزیدی پرداختیم. دینی که پیروان آن، «ملک طاووس» را برترین فرشتهی خدا و حاکم بر جهان میدانند، هر چند این فرشته در ادیان ابراهیمی نظیر مسیحیت و اسلام، نمادیست از گمراهی و همواره در برابر خداوند قرار میگیرد و «شیطان»، واژهایست که با لقبهای منفی آمده بعد از آن، و با تصویر سیاه و دیوگونهاش در باور پیروان ادیان الهی، هیچ شباهتی به موجود زیبایی مانند طاووس ندارد.
تاریخ شیطانپرستی به وضوح مشخص نیست. عدهای از پژوهشگران بر این باورند که از آغاز پیدایش ادیان، گرایش یه شیطانپرستی وجود داشته است. در ادیان ابراهیمی که به پشتوانهی کتابهای مذهبی خود و روایتها و آیههایی که آنها را منسوب به خدا میدانند، شیطان، موجودیست که آدم و حوا را در بهشت فریب داد و باعث اخراج آنها شد.
بعضی پژوهشگران بر این باورند که شیطان، زادهی کلیسا بوده است، به این معنی که در حقیقت، شیطانی که به این عظمت در سدههای اخیر وجود دارد، پیشتر وجود نداشته، بلکه کلیسا در دورههای اولیهی خود، به آن پر و بال داده و به عنوان سمبلی از مخالفت با خدا، آن را مطرح کرده تا بتواند رقبای خود را به شیطان منتسب کند و طرح براندازی مخالفان خود را از این طریق پیش ببرد. در این راستا بد نیست به اظهارات «پاپ بندیکت شانزدهم» در ماه اکتبر سال میلادی گذشته هم نیمنگاهی انداخت که وی نسبت به استفاده از زور و جنگ برای ترویج مسیحیت در سدههای گذشته، انتقاد و اظهار ندامت کرد. او با اشاره به خشونتهایی که در تاریخ، برای ترویج مسیحیت رخ داده است گفت: «ما این را با شرم بزرگی تایید میکنیم. ولی کاملن واضح است که این سواستفاده از ایمان مسیحی بوده است، چیزی که به وضوح با ذات واقعی آن در تضاد است.»
در ادیان ابراهیمی، به خصوص در اسلام و مسیحیت، باور به شیطان، در کنار باور به خدا وجود دارد. شیطان در این ادیان، سمبلیست از نافرمانی در برابر امر خداوند و فرشتهایست ترد شده که انسانها را فریب میدهد. شیطان، باعث و بانی تمام انحرافهای آدمیست و هر فرد خطاکاری را، بندهی او لقب میدهند. بعضی مفسران مذهبی، به خصوص در دورههای معاصر، شیطان را نه یک موجود ماورایی، که نفس سرکش خود انسان تفسیر میکنند که با سرپیچی از فرمان خداوند، انسان را در موقعیتی غیر خدایی (یا شیطانی) قرار میدهد.
شیطانپرستی در جهان، به انواع و اقسام گوناگون وجود دارد. گروهی آن را به عنوان یک دین، باور دارند و بعضی صرفن آن را یک رویه میدانند. در بعضی گرایشها، شیطانپرستی به عنوان فلسفهای مطرح میشود که در آن، مرکز و محوریت عالم هستی، خود انسان است
شیطانپرستی در جهان، به انواع و اقسام گوناگون وجود دارد. گروهی آن را به عنوان یک دین، باور دارند و بعضی صرفن آن را یک رویه میدانند. در بعضی گرایشها، شیطانپرستی به عنوان فلسفهای مطرح میشود که در آن، مرکز و محوریت عالم هستی، خود انسان است. گروهی دیگر از شیطانپرستان، بر این باورند که شیطان، موجودی ماورایی و دارای قدرت است و میتوان به قدرتهای او تمسک جست.
پیشتر ذکر شد که شیطانپرستی، به باور بعضی پژوهشگران، فرقهای بود که خود کلیسا به آن پرداخت تا رفتارهای نامطلوب مسیحیت را تحت لوای آن، از میان بردارد، اما عکس این نظر هم وجود دارد. گروهی نیز بر این باور هستند که جماعت مخالف کلیسا، برای ضدیتطلبی با آن، شیطانپرستی را به عنوان ابزاری برای مبارزه و مخالفت خود برگزیدند تا فقط بتوانند تقدس کلیسا در قرون وسطا را از میان بردارند. شیطان در مسیحیت، بسیار قدرتمند است، تا آنجا که قدرت او، گاهی با قدرت خدا همسانی دارد.
اما در دین اسلام، شیطان یا ابلیس، آنقدرها که در مسیحیت به آن پرداختهاند، موجود قدرتمندی نیست. او یک مخلوق دست خداست، فرشتهای (یا به تفسیر گروهی از پژوهشگران؛ جنای) ترد شده که خدا به او فرصتی داده تا بتواند به هستیاش ادامه دهد. او میتواند از راههای محدودی، انسان را فریب دهد، همانگونه که آدم و حوا را در بهشت فریب داد. در جواب این پرسش مذهبی که چرا خدا، شیطان را پس از نافرمانیاش نابود نکرد، بعضی مفسرهای اسلامی، براین باورند که خدا تا پایان جهان به شیطان فرصت بودن داد تا بتواند از طریق این ابلیس، دوباره انسان را مانند آدم و حوا، مورد آزمایش قرار دهد و ببیند که تا چه اندازه انسان میتواند خوب و بد را تشخیص داده و به راه خدا (یا در اصطلاح اسلامی آن؛ صراط مستقیم) برود. مفسران اسلامی بر این باورند که خدا، برای مقابله با شیطان، به انسان ابزارهایی نظیر ایمان، عقل، معرفت، عبادت و غیره هم داده است تا وی بتواند به مسیر خود در راه رسیدن به خدا از اینگونه هدیههای الهی، مدد گیرد.
شیطانپرستی، گونههای بسیار متفاوتی دارد، و البته مخالفان بسیاری. در دهههای اخیر، گروهی از جوانها در کشورهای غربی، به انواع و اقسام شیطانپرستی گرایش یافتهاند. نیاز به تذکر نیست که تعداد این افراد اندک است، اما موجودیتشان غیر قابل انکار است. گروهی از شیطانپرستان، در انجمنهای زیرزمینی به فعالیت مشغولاند و گروهی نیز، آن را فقط در نوع مدل مو و آرایش مخصوص خودشان نمایان میکنند. گروهی از آنها بیآزار هستند و گروهی نیز در کارهای شر، حضور پیدا میکنند. گوناگونی گرایشهای شیطانپرستی و اعمال و رفتارهای مختلف از سوی پیروانش، سبب میشود تا نتوان یک جمعبندی مناسب و کامل از این پدیده به دست آورد.
در ایران، به خصوص در سالهای اخیر، زمزمههایی به گوش میرسد از نشر عقاید شیطانپرستی در میان جوانهای ایرانی. نگاه دولت جمهوری اسلامی و نیز اکثریت مسلمان ایران به این نوع باور و عقیده، به هیچ عنوان دارای انعطاف نبوده و به شدیدترین شکل ممکن، با آن برخورد میشود.
به گفتهی خبرگزاریها و رسانههای ایران، جوانهایی که به شیطانپرستی روی آوردهاند، همه در کارهای غیرقانونی، فساد جنسی و اخلاقی، قتل و امثال این اعمال حضور دارند و باید ریشهی آنها را از میان برد. در این میان، سمینارها و برنامههای رسانهای بسیاری هم برگزار و تولید شدهاند. در مقابل، افراد گرایش یافته به شیطانپرستی، به فعالیتهای خود، به خصوص در اینترنت ادامه میدهند. در این میان نمیتوان به صراحت گفت که گرایش به شیطانپرستی در ایران، فقط یک مد و ژست است یا دارای زیرساختهای فکری عمیقیست، و یا ابراز مخالفتیست با اسلام و دستاویزی برای دینستیزی و ضدیت با حکومت دینی مستقر در ایران.
شیطانپرستان بر این اعتقادند که هر کس میتواند و آزاد است که باورهای خود را داشته باشد. این در حالیست که دولت و جامعهی مذهبی ایران، به هیچ عنوان، این امر را نمیپذیرد. این فرقه، نه فقط در ایران، که در بسیاری از کشورها و فرهنگها، قابل قبول نیست، حتا فرهنگها و سرزمینهایی که اکثریت مذهبی ندارند.
همانطور که آزادی باور و عقیده را نمیتوان انکار کرد، بعضی اعمال و رفتار گروههای مخرب اجتماعی که خود را منسوب به شیطانپرستی میدانند هم نمیتوان منکر شد. البته با توجه به تاریخ شیطانپرستی و بنمایههای اعتقادی پیچیدهاش، آنچه قابل توجه مینماید این است که شیطانپرستی، فقط در مدل مو، آرایش سیاه و خاص صورت و زدن پوستر به دیوارهای سیاه و گوش کردن موسیقی خاص، خلاصه نمیشود و ممکن است در برههای از زمان، برای عدهای، یک هیجان زودگذر باشد. این در حالیست که نمیتوان باورهای عمیق بعضی افراد و گرایش آنها با علم و آگاهی به آنچه را میطلبند، انکار کرد.
در پایان این یادداشت، نگاهی میاندازیم به نمادهای شیطانپرستی. نمادهای شیطانپرستی بسیار زیاد و مختلفاند که به ذکر چند نمونه از آنها اکتفا میکنیم. برجستهترین نماد شیطانپرستی، ستارهی پنجپر است. ستارهی پنجپر نمادیست بسیار باستانی که پیرامون آن تفسیرهای گوناگونی مطرح شده است. آنچه مسلم مینماید این است که این نماد، توسط شیطانپرستان ابداع نشده. این نماد در شیطانپرستی، گاهی به صورت وارونه میآید و گاهی همراه با تصویر یک بز با ریشهایی بلند و صورتی خاص در وسط آن.
یکی دیگر از نمادهای مشهور شیطانپرستی، صلیب وارونه است. همان نماد مسیحیت که شیطانپرستان، آن را به صورت معکوس به گردن میآویزند و یا به تصویر میکشند.
صلیب شکسته نیز گاه با کمی تغییر و گاه به همان شکل خودش، از نمادهای شیطانپرستیست. بیشتر مردم، با دیدن این نماد، به یاد پرچم نازیهای آلمان میافتند که هیتلر آن را به عنوان یک سمبل، وسط پرچم کشورش قرار داد و جنگ جهانی، سبب شد تا این نماد، مورد نفرت قرار گیرد. اما حقیقت امر این است که این نماد باستانی، در حقیقت ریشهای ایرانی دارد و نام آن «گردونهی مهر» یا «گردونهی خورشید» است. این نماد، به احتمال بسیار زیاد، یادگاریست از «آیین مهر» یا میتراییسم در ایران پیش از عصر زرتشت و طرحیست بسیار مقدس که حتا در فرهنگهای گوناگون و مکانهای مذهبی ادیانی چون آیین بودا و مذهب هندو نیز به چشم میخورد.
خبر / رادیو کوچه
کشورهای عضو اتحادیه اروپا، صبح روز دوشنبه، 23 ژانویه، در نشستی که در بروکسل، پایتخت بلژیک، برگزار شد، بر سر تحریم نفت ایران برای توقف برنامههای هستهای این کشور به توافق نهایی رسیدهاند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، یکی از دیپلماتهای اروپایی، که از اعلام نامش خودداری کرده، اظهار داشت: «اعضای اتحادیه که بر این باورند که رویکرد برنامههای هستهای ایران، تسلیحاتی است در نشست امروز به توافق نهایی برای اجرای تحریم نفت ایران رسیدهاند.»
وی در ادامه عنوان کرد: «این اعضا که تعدادشان 27 کشور بوده، برای اینکه ایران را از ادامه فعالیتهای مشکوک هستهای باز دارند به یک توافق سیاسی برای تحریم واردات نفتی از این کشور رسیدهاند.»
بر اساس این توافقنامه، دولتهای اتحادیه اروپا از بستن قراردادهای جدید با تهران از هفته جاری منع شده اما قراردادهای پیشین تا 1 جولای اجرا خواهد شد.
وزرای اتحادیه اروپا همچنین از اعمال اقدامات تحریمی دیگری علیه بانک مرکزی جمهوری اسلامی نیز خبر داده که تاکنون جزییاتی از آن منتشر نشده است.
این در حالی است که پیشتر مقامهای جمهوری اسلامی اعلام کرده بودند در صورت تحریم نفتی از سوی اتحادیه اروپا چین و هند جایگزین اعضای این اتحادیه برای خرید نفت از این کشور خواهند شد.
بیشتر بخوانید:
«نشست اتحادیه اروپا برای اجرای تحریم نفت ایران»
خبر / رادیو کوچه
سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی، شامگاه یکشنبه، در افتتاحیه جلسه شورای وزیران اتحادیه عرب، اعلام کرد ناظران عربستان را که به همراه دیگر اعضای نمایندگی اتحادیه عرب در سوریه به سر میبرند به ریاض فرا خواهد خواند.
سعود الفیصل در نشست بررسی بحران سوریه در قاهره با اشاره به ادامه کشتار در سوریه گفت: «سعودی به دلیل عدم اجرای هیچ کدام از بندهای طرح عربی برای جلوگیری از خونریزیها ناظران خود را فرا خواهد خواند.»
سعود الفیصل تاکید کرد: «خون مردم سوریه برای همه ما عزیز است» و از اتحادیه عرب خواست برای مجبور کردن حکومت سوریه به پایبندی به طرح صلح با تمام توان فشار بیاورند.
وی همچنین از کشورهای اسلامی و قدرتهای جهانی خواست در مورد مسایل سوریه مسوولیتپذیر باشند.
بیشتر بخوانید:
«کنارهگیری بشار اسد برخلاف میل ملت سوریه است»
خبر ویژه / رادیو کوچه
پس از گذشت یک سال از ورود رامین عسگرد به صدای آمریکا، این مدیر رسانه پارسیزبان وزارت امورخارجه ایالات متحده پست خود را ترک کرد.
آقای عسگرد که پیشتر مشاور ژنرال پترایوس و جیمز ماتیس در ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده و هم چنین مدیر دفتر حضور منطقهای ایران در دبی بود نزدیک به یک سال قبل پای به صدای آمریکا گذاشته بود.
فوریه سال ۲۰۱۱ پس از یک دوره بلند مدت درگیری بین دو گروه موافق و مخالف حضور آقای سجادی سردبیر وقت، آقای عسگرد به سمت مدیر شبکه صدای آمریکا منصوب شد. در همان زمان بین چند نفر رقابتی تنگانگ وجود داشت که علارغم آن که به نظر میرسید شهریار آهی مدیر صدای آمریکا شود. رامین عسگرد در ماه فوریه همان سال در اتاق مدیریت این رسانه نشست.
اگرچه بسیاری از کسانی که با این رسانه ارتباط داشتند باورشان بر این بود که کسی که تسلط به زبان فارسی ندارد و صرف از خانوادهای است که پدر آن ایرانی بوده و بزرگ شده آمریکا است، ممکن است نتواند بر یک رسانه فارسیزبان مسلط باشد، اما در پس یک تنش طولانی در این رسانه امیدوار بودند با حضور مشاوران و گروههای تازه برنامه ساز این رسانه تغییر رویه داشته باشد.
باید اشاره کرد در دوران یک ساله حضور آقای عسگرد، صدای آمریکا شاهد اخراج و حذف تعدادی از روزنامهنگاران و هم کاران این رسانه بود که تعدادی با فشار گروههای بیرون بر سر کار خود بازگشتند اما به طور کلی به نظر صاحبنظران صدای آمریکا نتوانست از بحران هویتی خود گذر کند و در همان بلاتکلیفی که در زمان ورود این مدیر تازه دست به گریبان بود باقی ماند.
برخی نیز اشاره میکنند آقای عسگرد خود میدانسته است که برای مدتی کوتاه در این رسانه خواهد بود، اما روشن نیست که به طور کلی روند کار آقای عسگرد تابعی از سیاست وزارت خارجه آمریکا بوده یا به صورت مشخص تصمیم فردی وی در خصوص تعطیلی تعدادی از برنامه ها و یا حذف افرادی بوده است.
اینک پس از آقای عسگرد در حال حاضر به طور مستقیم و موقت این رسانه وزارت خارجه توسط یکی از مدیران ارشد غیر ایرانی اداره میشود.
لازم به اشاره است در این مدت علاوه بر برنامههای مختلفی که دستخوش تغییر قرار گرفته پر مخاطبترین برنامه صدای آمریکا یعنی «پارازیت» نیز درگیر تغییر و بلاتکلیفی شده است.
کامبیز حسینی به عنوان مجری و نویسنده و سامان اربابی به عنوان تدوین و فنی پارازیت را در صدای آمریکا بنیاد نهاده بودند. با این شرایط هنوز مدیر جدید و با روش اداره صدای آمریکا از این پس روشن نشده است.
رامین عسگرد دارای دکترای حقوق از دانشگاه تولن است. هم چنین بخش فارسی صدای آمریکا در سال ۱۹۴۲ با هدف ارتباط با ایرانیان تاسیس شده است.
بیشتر بخوانید:
«تلاشها در وقت اضافه در صدای آمریکا»
«بازگشت مجدد محسن سازگارا، روزنامهنگار به صدای آمریکا»
دوشنبه 3 بهمن 90/ 23 ژانویه 2012
اجرا: اعظم
استودیو: ماندانا و دامون
تقویم تاریخ
پروندهای برای دین- «شناختی بر شیطانپرستی»- علی فرحبخش
بخش اول خبرها
رازهای زنانه- «رابطه، شکار نیست»- نعیمه دوستدار
مجله جاماندگان- «عمومی کردن پیچیدگیها»- شراره سعیدی
بخش دوم خبرها
گزارش روز تاجیکستان- «رپ تاجیکی از رنج غربت تا بیکاری و عشق»- کیومرث
پسنشینی تند- «ضمیر ناخودآگاه یک سرزمین»- اکبر ترشیزاد
دریا پر از کروکودیل است- (قسمت پانزدهم)- مازیار مهدویفر
بخش سوم خبرها
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارش رسانههای داخلی ایران، روز دوشنبه، 23 ژانویه، بهای سکه طرح قدیم و جدید و همچنین ارز به رشد هفتههای اخیر خود ادامه داده است. بر اساس این گزارش بهای سکه به یک میلیون و 50 هزار تومان و نرخ دلار 2050 تومان رسید.
به گزارش مهر، نرخ هر قطعه سکه طرح قدیم و جدید از مرز 1000000 میلیون تومان عبور کردند و به یک میلیون و 50 هزار تومان رسیدند.
قیمت نیم سکه 520 هزار تومام، ربع سکه 265 هزار تومان و گرمی 125 هزار تومان شد. نرخ سکه طرح قدیم و جدید روز شنبه گذشته در پایان معاملات 900 هزار تومان، نیم سکه 450 هزار تومان، ربع سکه 230 هزار تومان و گرمی 115 هزار تومان بود.
علاوه بر افزایش نرخ سکه، قیمت طلا در بازار داخلی هم افزایش یافت به طوریکه نرخ هر گرم طلای زرد 18 عیار در مرز 80 هزار تومان ایستاد. نرخ هر اونس طلا در بازارهای جهانی هم 1669 دلار شد.
فعالان بازار ارز نرخ آزاد هر دلار را امروز 2050 تومان و هر یورو را 2600 تومان برای فروش اعلام کردند.
بیشتر بخوانید:
«افزایش بهای دلار و سکه در تهران»
خبر / رادیو کوچه
گروه شبهنظامی طالبان پاکستان روز دوشنبه، 23 ژانویه، ویدئویی که ظاهرن اعدام ۱۵ سرباز پاکستان را نشان میدهد، منتشر کرده است.
این سربازان ماه گذشته و در جریان حمله به یک پست بازرسی در نزدیکی شهر تانک در شمال غرب پاکستان ربوده شدند.
اجساد این سربازان چند روز بعد کشف شد.
این ویدوئوی دو و نیم دقیقهای حاوی تصاویری از سربازانی است که چشمبند به چشم دارند، دستهایشان از پشت بسته شده و به سویشان تیراندازی میشود.
صحت این تصاویر هنوز توسط منابع مستقل تایید نشده است اما یک مقام ارتش پاکستان که این نوار ویدوئویی را دریافت کرده گفته است که این افراد سربازان او بودند.
این در حالی است که چندی پیش نیز، پلیس پاکستان گفته بود، گروه طالبان روز دوشنبه، 18 ژوئیه، یک نوار ویدیویی را منتشر کرده که در آن، اعدام دستهجمعی 16 تن از ماموران پلیس پاکستان نشان داده میشود.
بیشتر بخوانید:
«ویدیویی کشتهشدن ۱۶ پلیس پاکستانی واقعی است»
الف- ماهان
هرسه لخت بودند
برگ انجیر
از روی خشم خداوند
که پایین لغزید.
بار شرم را اما
حوا و آدم
باید که میکشیدند
تا همین روزها.
آه ای فرشته، ای بیآینه
بین دو دیوار
دیدی که بالهای ماست
عریانی ما؟
صدای سنگها را میشنوی؟
آیا بلند است
بخت پرنده
بین دو دیوار؟
دگمههای نگاهت را باز کن
تا ناف هستی
ترا میخواهم ای حقیقت
ترا میخواهم ای حق عریان.
مازیار مهدویفر/ رادیو کوچه
- چطور میشود اینقدر سریع راه را عوض کرد عنایت؟ با یک خداحافظی، به همین راحتی؟
- وقتی مجبور باشی انجامش میدهی فابیو.
- من جایی خواندهام که تصمیم به مهاجرت نتیجه نیاز انسان به نفس کشیدن است.
- درست است فابیو. و امید به زندگی، از هر چیز دیگری قویتر است. مثلن مادرم تصمیم گرفت تا من از او دور باشم و با وجود خطرهای بسیار، شانس بهتری برای آیندهای بهتر داشته باشم تا اینکه کنارش باشم با همان ترسهای کهنه و همان آینده محتوم قابل پیشبینی.
سوار اتوبوس شدم و رفتم عقب نشستم. تنها و در حالیکه ساکم را محکم بین دو پایم گذاشته بودم. من با هیچ قاچاقچیای قرار و مداری نگذاشته بودم، چون نمیخواستم بابت رفتن به جایی که به نظرم مشکل خاصی نداشت پول اضافه بدهم. ضمن اینکه من قبلن هم رفته بودم قم، پیش صوفی و هیچ مشکلی برایم پیش نیامده بود.
روز زیبایی بود و من توی صندلیم فرو رفته بودم. سرم را چسبانده بودم به شیشه پنجره و آماده چرت زدن بودم. قبل از سوار شدن، یک روزنامه ایرانی خریده بودم. فکر کردم اگر پلیس اتوبوس را نگه دارد و من را ببیند در حالیکه با آرامش خوابیدهام و یک روزنامه ایرانی هم روی پاهایم است، به من شک نخواهد کرد. کنار من دختری نشست که چادر سرش بود و ادکلن خوشبویی زده بود. چند دقیقهای طول کشید تا راه افتادیم. تقریبن میانههای راه بودیم. دو خانم روبهروی من داشتند با دختر بغل دستم راجع به مراسم عروسی که به آن میرفتند صحبت میکردند. مردی هم داشت کتابی میخواند و پسر کوچکی کنارش نشسته بود که بهنظر میرسید پسرش باشد. پسر داشت بهآرامی ترانهای را با سوت برای خودش زمزمه میکرد که اتوبوس آرام آرام سرعتش را کم کرد و با سروصدا متوقف شد. فکر کردم لابد باز هم گوسفندها راه را بند آوردهاند، پرسیدم: «موضوع چیست؟» از پنجره سمت من چیزی دیده نمیشد. دختر بغل دستم جواب داد: «ایست بازرسی.»
-تلیسیا، سنگ سفید.
راننده دکمهای را فشار داد و درها باز شد. انگار قرنها گذشت، هیچکس حرفی نمیزد حتا ایرانیها که هیچ دلیلی برای ترسیدن نداشتند. تا اینکه اولین پلیس آمد بالا. به نظر نمیرسید عجلهای داشته باشد، یک دسته عینک آفتابیش توی دستش و دسته دیگر، توی دهنش بود. پلیسها وقتی وارد اتوبوس میشوند از کسی اوراق شناساییش را نمیخواهند، آنها دقیقن میفهمند چه کسی ایرانی هست و چه کسی خارجی. آنها آموزش دیدهاند تا افغانیها و غیرقانونیهای دیگر را از ایرانیها تشخیص دهند. بهمحض اینکه یک فرد غیرقانونی را تشخیص دادند میروند سراغش و از او اوراق شناساییش را میخواهند. هرچند خودشان میدانند که آن شخص، کارت شناسایی ندارد. باید خودم را نامریی میکردم. اما تواناییش را نداشتم. خودم را به خواب زدم، چون وقتی که خواب هستی انگار وجود نداری و خواب بودن معنایش اینست که همهچیز روبهراه است.
اما آن پلیس آدم باهوشی بود و مرا توی خواب هم گیر انداخت. اولش آستینهایم را کشید، اما من خودم را زدم به خواب و هیچ تکانی نخوردم. اما او محکم با پایش کوبید به ساق پایم. آن موقع بود که مجبور شدم از خواب بیدار شوم.
«دنبالم بیا.» حتا از من سوالی نپرسید. پرسیدم: «کجا؟» اما جوابی نداد. نگاهی به من انداخت و عینکش را گذاشت روی چشمش با اینکه توی اتوبوس تاریک بود. ساکم را برداشتم. از دختر بغل دستم عذرخواهی کردم و از او خواستم راه بدهد تا رد شوم. وقتی از کنارش رد میشدم یک نفس عمیق از بوی مطبوع ادکلنش دادم توی حلقم. همه داشتند من را در حال عبور از راهروی اتوبوس تماشا میکردند. نگاهشان پشت گردنم سنگینی میکرد، به محض اینکه از اتوبوس پیاده شدم درها بسته شد و اتوبوس بدون من راه افتاد. ایستگاه پلیس کوچکی بود که یک ماشین پلیس هم جلویش پارک شده بود.
- تلیسیا، سنگسفید. صدای طبلها توی شب. تلیسیا، سنگسفید.
فورن گفتم: «من میتوانم پولش را بپردازم. میتوانم پول برگشتم به افغانستان را بپردازم.»
واقعیت همین بود. پولی که پسانداز کرده بودم همراهم بود، اما به دلیلی که بعدن فهمیدم کسی به حرفم توجهی نکرد. یک پلیس ایرانی قویهیکل من را هل داد توی اتاقی.
برای یک لحظه احساس کردم وارد یک شکنجهگاه قرون وسطایی شدهام. همه جا پر از خون بود و بوی استخوان توی هوا پراکنده بود، حشرات سیاه کوچکی از در و دیوار بالا میرفتند و لکههای اسید روی سقف پخش شده بود.
«آن تو چه خبر بود؟»
آشپزخانه. آنجا یک آشپزخانه بود. یک کوه عظیم از ظرفها و قابلمههای کثیف منتظر بودند تا شسته شوند. مرد چاق گفت: «شروع کن به شستن، اسفنج آن طرف است.»
ساعتها طول کشید تا توانستم حریف سسها و برنجهای چسبیده به ظرفها شوم. نمیدانم چند سال بود که آن قابلمهها آنجا منتظر من بودند. زمانی که مشغول شستن ظرفها بودم چهار پسر افغانی دیگر هم از راه رسیدند. وقتی شستن تمام شد، ما را بردند بیرون و کار جدیدی برایمان تراشیدند، پرکردن و خالیکردن ماشینها. هر وقت لازم میشد تریلی یا وانت یا ماشین دیگری بازرسی شود، پلیسها ما را فوری صدا میزدند، و شروع میکردیم به خالی کردن ماشین. به محض تمام شدن بازرسی دوباره ما را صدا میزدند تا چمدانها و وسایل دیگر را بار بزنیم. سه روز آنجا بودیم. وقتی خیلی خسته میشدم پشت به دیوار چمباتمه میزدم و سرم را میگرفتم توی دستهایم. اگر ماشینی از راه میرسید و دوباره باید پر و خالی میشد یکی از پلیسها میآمد و لگدی میزد و میگفت بیدار شو. من هم پا میشدم و دنبالش میرفتم. غروب روز سوم بود که من را آزاد کردند. درست نفهمیدم چرا. چهار پسر دیگر را نگه داشتند و من دیگر هرگز آنها را ندیدم. پای پیاده راه افتادم سمت قم.
قم، حداقل یک میلیون نفر جمعیت دارد، اما اگر همه کارگران غیرقانونی که توی کارگاهها و کارخانههای سنگبری کار میکنند را اضافه کنی فکر میکنم جمعیتش دو برابر شود. کارخانههای سنگبری، همه جای شهر هستند. به لطف صوفی من هم همان جایی که او کار میکرد مشغول کار شدم. ما چهل، پنجاه نفر بودیم. من را گذاشتند توی آشپزخانه. غذا درست میکردم و خریدها را انجام میدادم. برخلاف اصفهان، اینجا تنها کسی که باید کارخانه را برای خرید ترک میکرد من بودم که کار بسیار خطرناکی بود، ولی چارهای جز انجام دادنش نداشتم.
غیر از پختوپز، شستن و تمیز کردن اتاق مدیر هم به عهده من بود. اگر کار دیگری هم پیش میآمد مثلن مواظبت از کارگری که مریض شده بود یا جابهجا کردن بعضی وسایل، من را صدا میزدند. خیلی وقتها به محض اینکه صدایم میزدند جلویشان ظاهر میشدم. شده بودم آچار فرانسه کارخانه. قطعهسنگهای بزرگ میآمد و با ماشینهای غولپیکر آنها را به قطعات کوچکتر تبدیل میکردند. بعضی از سنگها حتا از خانه ما در نوا هم بزرگتر بودند. سرو صدا وحشتناک بود و همه جا پر از آب بود. باید چکمه میپوشیدیم و تمام بدنمان را با پلاستیک میپوشاندیم. بعضیها برای جلوگیری از تاثیر بد سروصدا، توی گوششان هدفون میگذاشتند اما با وجود آن همه آب روی زمین و آن همه خاک توی هوا سالم ماندن کار خیلی سختی بود. نه تنها سالم ماندن بلکه زنده ماندن هم کار خیلی سختی بود.
هر چند وقت یکبار یکی از کارگرهایی که روی ماشینهای عظیم سنگبری کار میکرد یک تکه از بدنش را از دست میداد. بازو، دست یا پا. ما ساعتهای طولانی آنجا کار میکردیم، گاهی چهارده ساعت در روز و آدم که خسته باشد خیلی راحت تمرکزش را از دست میدهد.
یک روز یک پسر افغان که کمی از من بزرگتر بود آمد سراغم و پرسید:
- اسمت چیست؟
- عنایت
- فوتبال بلدی بازی کنی عنایت؟
- بله بلدم.
البته بوزولبازی را بهتر از فوتبال بلد بودم که آن را هم از وقتی از نوا خارج شده بودم بازی نکرده بودم.
- واقعن؟ فردا بعدازظهر ساعت پنج جلوی دروازه باش. ما مسابقه داریم و برای تیممان بازیکن کم داریم.
- مسابقه؟
- بله، مسابقه بین کارخانههای سنگبری هست. میخواهی بیایی؟
- البته که میآیم.
- عالی شد.
روز بعد جمعه بود. این موضوع خیلی مهم بود. چون با اینکه زندگی توی کارخانه چیزی جز کار کردن، خوردن و خوابیدن نبود اما یک نصفهروز برای استراحت داشتیم و آن هم جمعه بعدازظهر بود. بعضیها از این فرصت برای شستوشو استفاده میکردند و بعضیها هم میرفتند به دیدن دوستانشان. اما من از آن جمعه به بعد، کارم شد بازی توی تیم فوتبال کارخانه. همه ما افغانی بودیم، تصور کن، کارگرهای سه یا چهار کارخانه همسایه. بیشتر از دوهزار افغانی توی آن کارخانهها کار میکردند.
از بازی خودم احساس غرور میکردم اگرچه یک وقتهایی کمی خسته میشدم، چون تا ساعت ده شب کار میکردم.
بعد از چند ماه کار، یک روز غروب داشتم قطعه سنگ خیلی بزرگی را میکشیدم که تعادلم بههم خورد. سنگ افتاد روی زمین و تکهتکه شد. صدایش آنقدر بلند بود که تمام کارخانه آن را شنیدند. یکی از قطعات تیز خرد شده هم یکراست آمد سراغ پای من.
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
رناد منشو / باکو
منبع: رادیو فردا
تنش میان ایران و آذربایجان طی یک سال اخیر به دنبال خبرهایی از جمله «ممنوعیت» حجاب در مدارس، توقف فعالیت کمیته امداد امام خمینی، بازداشت اعضای حزب اسلام، کشته شدن رفیق تقی، نویسنده منقد اسلام آذربایجانی، و اخراج مدیر نمایندگی صداوسیمای ایران از باکو افزایش یافته و هماکنون با حملات متقابل سایبری به سایتهای اینترنتی یکدیگر وارد مرحله جدیدی شده است.
در پی حمله سایبری به ۲۰ وبسایت در جمهوری آذربایجان منجمله سایت رسمی حزب حاکم «آذربایجان نوین»، وزارت داخله (کشور)، دیوان دادگاه عالی، وزارت ارتباطات و تکنولوژی اطلاعات، کمیته گمرک، وزارت آموزش، کنسول حمایت از تشکلات غیردولتی، این سایتها روز دوشنبه به مدت نیم ساعت هک شد.
هکرها با اسم «ارتش سایبری آذربایجانیها» متنها و عکسهای مختلفی، از حجاب در آذربایجان گرفته تا پیامهای ضد اسراییلی و رابطه آذربایجان با اسراییل در پورتال سایتهای هکشده آذربایجانی قرار داده بودند.
ظاهرن در مقابل هکرهای آذربایجانی هم بیکار ننشستهاند. شبکه تلویزیونی «ANS» یک روز بعد از حمله سایبری به سایتهای آذربایجانی در خبری ادعا کرد که یک گروه هکر با اسم «خدمه دزدان دریایی» ۲۰ سایت ارگانهای رسمی ایران را برای مدتی هک کرده و عکس پرچم آذربایجان را در پورتال آنها قرار دادهاند، موضوعی که هنوز از طرف ایران تایید نشده است.
این شبکه تلویزیونی آذربایجان اشارهای به نام سایتهای هکشده ایرانی نکرده است.
در همین زمینه روزنامه «یئنی مساوات» آذربایجان روز چهارشنبه طی خبری با عنوان «جنگ سایبری میان ایران و آذربایجان» نوشته است که «خدمه دزدان دریایی» اعلام کرده که حمله روز سهشنبه «اولین قدم» است و ایران باید منتظر قدمهای بعدی آنها نیز باشد.
هنوز دولت آذربایجان رسمن اعلام نکرده است که آیا ایران در هک کردن وبسایتهای دولتی آذربایجان دست داشته یا نه، اما عثمان گوندوز، رییس «مجمع اینترنت آذربایجان»، در گفتوگو با خبرگزاری ترند این کشور گفته است که حمله سایبری به سایتهای آذربایجانی کار یک گروه عادی نیست و اقدام گسترده آنها را میتوان «جنگ سایبری» نامید.
المیر ولیزاده، معاون وزیر ارتباطات و تکنولوژی اطلاعات آذربایجان، نیز بدون نام بردن از کشور خاصی اعلام داشته است که هجوم هکرها از چند «منطقه جغرافیایی» مختلف انجام شده است.
با این همه ۲۰ روز قبل در پی حمله هکرها به روزنامه «آذربایجان نوین»، ارگان رسمی حزب حاکم آذربایجان، این روزنامه طی یادداشتی اعلام کرد که حملات از طریق کاربری با پروتکل اینترنتی متعلق به ایران انجام گرفته است.
هماکنون گروه هکر «خدمه دزدان دریایی» سایتی با عنوان Pirates Crew راهاندازی کرده و هشدار داده است که حملات سایبری به سایتهای ایرانی «با شدت تمام» ادامه خواهد داشت.
در وبسایت رسمی این گروه، پیامی با این عنوان درج شده است: «ما علیه هیچ کس نمیجنگیم، فقط جواب ضربهای که میخوریم را میدهیم».
این گروه هکر در ادامه میگوید که از سال ۲۰۰۶ فعالیت خود را شروع کرده و هیچ ارتباطی با دولت آذربایجان ندارد. گفته میشود که شخصی با اسم مستعار الس مکگرگور این گروه را تشکیل داده و رهبری میکند.
در همین حال در بحبوحه اخبار حملات سایبری هکرها به سایتهای ایرانی و آذربایجانی، دیدار وزاری خارجه آذربایجان، ترکیه و ایران که برای روز سهشنبه در جمهوری خودمختار نخجوان برنامهریزی شده بود به طور ناگهانی لغو شد. علت لغو این دیدار بنا به گزارشات، لزوم شرکت احمد داووداوغلو در مراسم دفن رئوف دنکداش، رهبر بخش ترکنشین قبرس، عنوان شده است.
خبر / رادیو کوچه
مقامهای ارشد سوریه، روز دوشنبه، 23 ژانویه، طرح اتحادیه عرب مبنی بر کنارهگیری بشار اسد، رییس جمهوری سوریه از قدرت و برگزاری انتخابات زودهنگام و همچنین ایجاد دولت وحدت ملی را رد کردهاند.
تلویزیون سوریه گزارش داد، یک منبع دولت سوریه که از اعلام نامش خودداری کرده، اظهار داشت: «طرح اتحادیه عرب شب گذشته، یکشنبه، به بحث گذاشته شد و پس از بررسی آن کلیه موارد از سوی دولت رد شده است.»
وی در ادامه افزود: «این طرح برخلاف میل ملت سوریه و همچنین باعث ضربه زدن به وحدت کشور است.»
در طرح پیشنهادی اتحادیه عرب آمده بود که بشار اسد قدرت را به معاون خود منتقل و از سمت ریاست جمهوری کنارهگیری کند. پس از کنارهگیری اسد، سوریه جهت برگزاری انتخابات زودهنگام با نظارت دولت وحدت ملی، اقدام کند تا به خشونت و درگیریهای دهماهه در این کشور پایان داده شود.
این طرحی بود که روز یکشنبه و پس از نشست 22 نماینده کشورهای عضور اتحادیه عرب توسط نخست وزیر قطر به مقامهای سوری پیشنهاد داده شده بود.
این اتحادیه اعلام کرد که در مدت دو هفته، مجدد مذاکرات را برای برون رفت سوریه از بحران ادامه خواهند داد.
همزمان منابع مخالفان در سوریه اعلام کردند 101 نفر در تظاهرات اعتراضی و درگیریها 24 ساعت گذشته در شهرهای مختلف سوریه به دست نیروهای امنیتی کشته شدند.
مخالفان تاکید کردند اجساد 60 نفر را در یک بیمارستان دولتی کشف کردند که آثار شکنجه بر همه این اجساد به شکل آشکار پیدا بود.
از سوی دیگر نیروهای امنیتی حکومت بشار اسد با هدف قرار دادن 2 اتوبوس در شهر ادلب دستکم 30 تن از سرنشینان آن را به قتل رساندند.
بیشتر بخوانید:
«کشتهشدن ۱۵ زندانی سوری در یک اتوبوس»
منبع: فارس
اظهارات تاجاعظم بهادری یکی از پنج سرنشین نجات یافته سانحه دریایی روز شنبه در آبهای بندرعباس، در نوع خود حاوی نکاتی قابل تامل است که به نوعی تفاوتهای فاحشی با بیانات دیگر در ارتباط با علل غرق شناور مذکور و مرگ 16 نفر دارد که طی ساعتهای گذشته تاکنون از طرف مراجع مربوطه عنوان شده است.
تاجاعظم بهادری بانوی 65 سالهای است که به نحوی با کمک تیم ناجی حاضر در محل سانحه و قبل از بحرانی شدن وضعیت شناور از مهلکه نجات داده شده است.
گفتههای وی در بیمارستان شهید محمدی بندرعباس در نوع خود قابل توجه و تامل است.
وی با بیان اینکه از مشهد و در قالب یک تور گردشگری به آبهای هرمزگان و جزیره هرمز آمده است، گفت: «حدود ساعت 16 روز شنبه از هرمز سوار اتوبوس دریایی شدیم و پس از حدود نیم و یا ربع ساعت کمتر و یا بیشتر ناخدا گفت که بنزین تمام کرده و دستپاچه شد و نمیدانست که باید به کجا زنگ بزند.»
بهادری با بیان اینکه افراد گروه اغلب تحصیلکرده بودند از ناخدا خواستند تا با گارد ساحلی (نیروهای امدادی) تماس بگیرد و موضوع را اطلاع دهد.
وی ادامه داد: «ناخدا به نیروهای ناجی و گارد ساحلی زنگ زد و تا نیروهای امدادی رسیدند زمان زیادی طول کشید.»
بهادری افزود: «زمانی که شناور ناجی به قایق ما رسید قایق سالم و استوار بود، اما احساس میشد که این گارد کارآزموده نبود و یا نیروهای آن کارشان را درست بلد نبودند، نتوانستند طوری در کنار ما پهلو بگیرند که ما بتوانیم سوار شناور ناجی شویم.»
بهادری عنوان کرد: «پس از این شناور ناجی اقدام به ترک قایق ما کرد که ما فکر کردیم میخواهد نیروی کمکی اضافی بیاورد.»
وی ابراز داشت: «در این حال مسافران فریاد زدند که قایق را آب گرفته، بعد ناخدا نیز فریاد زد که شناور ناجی برگردد که شناور ناجی دوباره به سراغ ما آمد، اما نزدیک نشد و طناب انداخت.»
بهادری با بیان اینکه در این لحظات حال سرنشینان بد شده بود، گفت: «از من خواسته شد تا در آب بپرم و طناب را بگیرم که بنده دقایقی طولانی در حالی که در آب بودم طناب را چسبیده بودم.»
این نجات یافته ادامه داد: «سپس برای من حلقه نجات انداختند در این حال یک قایق بادی در کنار من آمد و از من خواسته شد تا خود را به این قایق برسانم.»
بهادری گفت: «شناور ناجی هر چه خواست در کنار ما قرار بگیرد نتوانست و چند بار با شناور برخورد کرد، در این حال مسافران فریاد زدند که قایق در حال پر شدن از آب است.»
وی با بیان اینکه در موقع سوار شدن در اسکله جزیره هرمز، گردشگران زیادی در آن محل وجود داشتند و منتظر شناور بودند، ادامه داد: «زمانی که گارد ساحلی (شناور ناجی) به ما رسید هوا آفتابی بود و ببینید که زمانی که من را از آب بیرون کشیدند کی بود، این همه زمان کلنجار رفتند تا توانستند من را از آب بیرون بکشند.»
لازم به ذکر است مرکز تجسس و نجات اداره کل بنادر و دریانوردی استان هرمزگان ساعاتی پس از وقوع این حادثه، علت بروز آن را عدم توجه ناخدای اتوبوس دریایی به هشدارها و همچنین اصرار مسافران برای جدا شدن این شناور از اسکله هرمز در شرایط نامساعد دریا، ذکر کرده است.
این در حالی است که هر چهار بازمانده این حادثه طی شب گذشته در حضور استاندار هرمزگان، مسوولان شورای تامین و خبرنگاران بارها گفتهای که مبنی بر اصرار آنها برای جدا شدن قایق از اسکله هرمز باشد را تکذیب و رد کردند.
عصر روز شنبه در پی بروز سانحهای دریایی تعداد 16 نفر از 22 سرنشین یک شناور اتوبوس دریایی که در بین بندرعباس و جزیره هرمز غرق شد، جان خود را از دست دادند.
ناخدای شناور مذکور از نخستین نفراتی است که در این سانحه نجات داده شده است.
سرنوشت یک نفر کماکان نامعلوم است.
روزانه حدود 400 نفر از مسیر دریایی بندرعباس به هرمز برای تردد استفاده میکنند.
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، 23 ژانویه، یک پزشک ایرانى برنده جایزه «برترین محقق جهان در زمینه سرطان و بیمارىهاى خونى» از کمیته مطالعات بینالمللى مرکز تحقیق بینالمللى خون و پیوند مغز استخوان آمریکا شده است.
به گزارش ایسنا، دکتر اردشیر قوامزاده، نخستین دانشمندى است که در ایران، پیوند سلولهاى بنیادى خونساز از راه پیوند مغز استخوان و پیوند از طریق خون محیطى را به انجام رسانده است.
دکتر قوامزاده استاد دانشگاه علوم پزشکى تهران، در حال حاضر رییس پژوهشکده خون، سرطان و سلولهاى بنیادى خونساز این دانشگاه بوده و در بیمارستان دکتر شریعتى تهران به کار مشغول است.
این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمیکند.
اسراییل اعلام کرد در صورتی که تصمیم حمله به ایران از سوی رهبران آن قطعی شود تنها 12 ساعت پیش از عملی کردن آن آمریکا را در جریان خواهد گذاشت.
روزنامه «ساندی تایمز» بریتانیا روز یکشنبه 22 ژانویه، نوشت «تل آویو با رد درخواست آمریکا درباره آگاه کردن زود هنگام حمله به ایران گفته است چنین حملهای بدون هماهنگی با آمریکا صورت میگیرد.»
بر اساس گزارش روزنامه «ساندی تایمز» اسراییل این تصمیم را به یک جنرال بلند پایه آمریکا اطلاع داده است.
ناظران سیاسی بر این باورند که میان آمریکا و اسراییل در مورد اینکه ایران تا چه اندازه به ساختن سلاح هستهای نزدیک شده است، تفاوت نظر وجود دارد.
روزنامه بریتانیایی در گزارش خود آورده است بنیامین نتنیاهو نخست وزیر اسراییل نیز پیشتر به درخواست باراک اوباما برای اطلاع به واشینگتن در مورد اقدام نظامی علیه ایران جواب رد داده است.
گفتنی است اسراییل تاکنون دوبار بدون هماهنگی با آمریکا دست به اقدام نظامی علیه کشورهای منطقه زده بود.
تلآویو در جریان حمله به تاسیسات هستهای عراق در سال 1981 و نیز حمله به یک راکتور اتمی در سوریه در سال 2007 به آمریکا اطلاع نداده بود.
ژنرال مارتین دمپسی رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا روز پنجشنبه گذشته با مقامات اسراییل از جمله وزیر دفاع در تل آویو دیدار و گفتوگو کرد.
رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا پس از پایان این دیدار با انشار بیانیهای بدون اشاره به مسئله هستهای ایران علت به تاخیر انداختن مانور مشترک با اسراییل را مهار تنش اخیر با ایران دانسته است.
در همین حال روزنامه هاآرتص اسراییل پس از دیدار مقام نظامی آمریکا از اسراییل در گزارشی با اشاره به اختلافنظر واشینگتن و تل آویو نسبت به مسئله هستهای ایران آورده است که آمریکا نگران حمله غافلگیرکننده اسراییل و افزایش قیمت نفت در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است.
رادیو کوچه
1849 میلادی- «الیزابت بلکول» (Elizabeth Blackwell) اولین زنی بود که در چنین روزی در آمریکا دکترای پزشکی دریافت کرد. او زادهی سوم فوریهی 1821 در انگستان بود و در سیویکم ماه مه 1910 درگذشت. وی همچنین مبارز راه حقوق زنان و مخالف بردهداری بود.
1950 میلادی- بیتالمقدس یا اورشلیم، از سوی دولت اسراییل به عنوان پایتخت این کشور معرفی شد، هرچند که این رویداد، حرف و حدیثهای بینالمللی بسیاری به همراه داشت، و البته سالهاست که این شهر، مورد مناقشهی اسراییل و فلسطین است.
1973 میلادی- در چنین روزی «ریچارد نیکسون» رییس جمهوری آمریکا، خواستار پایان جنگ میان دو کشور آمریکا و ویتنام شد. این درخواست به دلیل تلفات زیاد انسانی ارتش آمریکا در ویتنام بود که مخالفتهای گستردهای را در این کشور برانگیخته بود و مردم آمریکا خواستار پایان جنگ و خروج سربازان آمریکایی از ویتنام شدند.
جنگ ویتنام، در حقیقت نام مجموعه عملیات و درگیریهای نظامیای بود که از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۵ بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی معروف به «ویتکنگ» (Viet Cong) از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد.
هدف ویتنام شمالی و ویتکنگها، بیرون راندن نیروهای ایالات متحده آمریکا و متحدانش از ویتنام و سرنگون کردن حکومت ویتنام جنوبی و ایجاد یک کشور واحد بود. تمام این هدفها در پایان جنگ ویتنام تامین شد و کشوری که امروز «جمهوری سوسیالیستی ویتنام» نام دارد به وجود آمد.
1989 میلادی- «سالوادور دالی» در چنین روزی درگذشت.
«سالوادور فلیپه ژاسینتو دالی دومنک» (Salvador Felipe Jacinto Dalí Domènech) معروف به سالوادور دالی، در یازدهم مه 1904 زاده شد. دالی، طراحی ماهر بود که بیشتر به خاطر خلق تصاویری گیرا و خیالی در آثار فراواقعگرایش به شهرت رسید. مهارت وی در نقاشی اغلب به تاثیر نقاشهای رنسانس نسبت داده میشود. معروفترین اثر او بهنام «تداوم حافظه» در سال ۱۹۳۱ خلق شد. وی همچنین در عکاسی، مجسمهسازی و فیلمسازی نیز فعالیت داشت. وی با «والت دیسنی»، تهیهکننده و کارگردان شهیر آمریکایی در ساخت کارتن کوتاه و برنده جایزه اسکار «دستینو» که در سال ۲۰۰۳ و پس از مرگ وی منتشر شد، همکاری داشت. دالی همچنین با «آلفرد هیچکاک» در ساخت فیلم «طلسم شده» (۱۹۴۵ میلادی) همکاری کرد.
دالی که به شدت فردی خیالپرداز بود، علاقهی وافری به انجام کارهایی عجیب برای جلب توجه دیگران داشت. این قبیل کارها اغلب برای کسانی که به هنر وی علاقه داشتند خستهکننده بود و به همان اندازه برای منتقدین وی، آزاردهنده به شمار میرفت.
در نوامبر ۱۹۸۸، دالی به علت عارضه قلبی در بیمارستان بستری شد و در تاریخ ۵ دسامبر ۱۹۸۸ «خوان کارلوس اول» پادشاه اسپانیا که خود را همیشه از مریدان سرسخت دالی میدانست، از وی عیادت کرد. در ۲۳ ژانویه سال ۱۹۸۹، هنگامی که قطعهی محبوبش از اپرای «تریستن و ایزولده» اجرا میشد، سالوادور دالی به علت عارضه قلبی در سن ۸۴ سالگی از دنیا رفت. وی در سرداب موزهی تاتر خود به خاک سپرده شد.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1294 خورشیدی– در جریان جنگ جهانی اول، چند ایرانی در آلمان نشریه «کاوه» را به زبان فارسی منتشر کردند که نخستین شمارهی آن، تاریخ انتشارش را سوم بهمن ماه 1294 (ژانویه 1915) نشان میدهد.
1265 میلادی– پارلمان انگلستان آغاز به کار کرد و به تدریج حکومت این کشور پارلمانی شد که برای پارهای از کشورها الگو شده است. در یک حکومت پارلمانی، گزینش رییس دولت به جای انتخابات عمومی، در دست پارلمان است. چنین دولتی با رای عدم اعتماد پارلمان برکنار میشود.
1556 میلادی- یکی از مرگبارترین زلزله تاریخ بشر در ایالت «شانسی» چین روی داد و 800 هزار تا یک میلیون نفر را کشت. این زلزله در قسمت کوهستانی این ایالت که شمال آن را صحرای شن فرا گرفته است روی داده بود. جاده ابریشم از شهر «شیان» در همین ایالت آغاز میشود. همین زلزله سبب شد مسلمانها که در آن ایالت چین به «هونی»ها معروف بودند، از آنجا مهاجرت کنند.
1783 میلادی- «ماری هانری بیل» (Marie-Henri Beyle) نویسندهی سبک رومانتیسم در فرانسه قرن نوزدهم میلادی، در چنین روزی در شهر «گرونوبل» (Grenoble) زاده شد. وی بیشتر با نام «استاندال» (Stendhal) مشهور است. او نویسندهی شاهکار جاویدان «سرخ و سیاه» است.
1945 میلادی- جنگ معروف به «اوکیناوا» در جریان پیکارهای خونین میان ایالات متحده آمریکا و سپاهیان ژاپنی در جزیرهای به همین نام با پیروزی آمریکاییها پایان یافت و این پیروزی یکی از پایههای اصلی شکست قطعی ژاپن در جنگ دوم محسوب میشود. عامل اصلی پیروزی در اوکیناوا، هواپیماهای غولپیکر آمریکایی معروف به «دژ پرنده» بودند که وظیفه اصلی آنها، بمباران کشتیهای ژاپنی بود.
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
راسخون
نیویورک تایمز
بیبیسی
خبر / رادیو کوچه
در آستانه اعلام تحریم نفتی ایران از سوی اتحادیه اروپا، ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن آمریکا، همراه با پنج کشتی جنگی دیگر از جمله یک ناوچه بریتانیایی و شناوری فرانسوی بدون مواجهه با هشداری از تنگه هرمز گذشتند و وارد خلیج پارس شدهاند.
سخنگوی وزارت دفاع آمریکا روز یکشنبه، 22 ژانویه، اعلام کرد که ناو آبراهام لینکن عبور «منظم و عادی» خود از تنگه هرمز را تکمیل کرد.
این سخنگو افزود که این عبور مطابق برنامه قبلی و بدون حادثه صورت گرفته است.
ناو لینکلن اولین ناو هواپیمابر آمریکاست که از اواخر ماه دسامبر به خلیج پارس وارد و جایگزین ناو یو.اس.اس.جان استنیس میشود.
لازم به یادآوری است سرلشکر عطااله صالحی، فرمانده ارتش جمهوری اسلامی به آمریکا اخطار داده بود که دیگر این ناو را به خلیج پارس بازنگرداند.
اما روز شنبه حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران اعلام کرد که بازگشت ناوهای آمریکایی به خلیج پارس امری عادی است.
همچنین یک ناو هواپیمابر دیگر به نام یو اس.اس.کارل وینسون نیز در منطقه حضور دارد.
بنا به گزارش رسانههای بریتانیا، یک فروند ناوچه این کشور همراه کشتیهای جنگی آمریکا و فرانسه هم وارد خلیج پارس شده است.
در مجموع پنج شناور از جمله ناو موشکانداز کیپ سنت جورج آمریکا و دو فروند ناوشکن همراه ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن وارد خلیج پارس شدهاند. ناو لینکلن دستکم ۹۰ فروند هواپیما و هلی کوپتر را حمل میکند.
این تحرکات همزمان با نشست وزرای خارجه اتحادیه اروپا در روز دوشنبه ۲۳ ژانویه در بروکسل است که در آن به زمان اجرای تحریم نفتی جمهوری اسلامی پرداخته میشود.
بیشتر بخوانید:
«یک ناو هواپیمابر دیگر آمریکا از تنگه هرمز عبور خواهد کرد»
خبر / رادیو کوچه
مصطفی عبدالجلیل، رییس شورای ملی انتقالی لیبی، در پی حمله گروهی معترض به یک دفتر دولتی در شهر بنغازی در یک کنفرانس خبری، شامگاه یکشنبه، 22 ژانویه، هشدار داده که ادامه چنین اقداماتی به نفع کشور نیست.
به گزارش الجزیره، به هنگام حمله روز شنبه گروهی از معترضان به دفتر وابسته به شورای ملی انتقالی، آقای عبدالجلیل در داخل ساختمان بود.
آقای عبدالجلیل گفته است که به دنبال حمله شنبه شب معترضان، او استعفای شهردار بنغازی را پذیرفته و قرار است انتخاب شهردار جدید به همهپرسی گذاشته شود.
رییس شورای ملی انتقالی با اشاره به درخواست معترضان که عملکرد دولت جدید را کافی ندانستهاند، گفت که دولت به زمان بیشتری نیاز دارد.
بیشتر بخوانید:
«حمله معترضان به مقر دولت انتقالی در بنغازی»
خبر / رادیو کوچه
دادگاه کیفری بینالمللی تا بعد از ظهر روز دوشنبه، 23 ژانویه، به دولت انتقالی لیبی مهلت داده است تا به سوالاتی که دادگاه در مورد سلامت و وضعیت حقوقی سیفالاسلام قذافی، فرزند رهبر پیشین لیبی مطرح کرده است، پاسخ دهد.
پیش از سقوط حکومت سرهنگ قذافی، دادگاه کیفری بینالمللی حکمی را برای بازداشت سیفالاسلام، همراه با پدرش و یکی دیگر از مقامات ارشد حکومت پیشین ، به اتهام جرایم جنگی صادر کرد اما دولت انتقالی لیبی گفته است که در نظر دارد او را در دادگاهی در داخل لیبی محاکمه کند.
دادگاه کیفری هشدار داده است که اگر دولت لیبی به درخواست این دادگاه جواب ندهد، پرونده را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع میدهد.
سیفالاسلام قذافی در ماه نوامبر سال گذشته توسط شبه نظامیان وابسته به دولت انتقالی بازداشت شد اما هنوز گزارشی از طرح رسمی اتهام و دسترسی او به وکیل مدافع منتشر نشده است.
بیشتر بخوانید:
«تمدید مهلت برای اطلاعرسانی از وضعیت فرزند قذافی»
خبر / رادیو کوچه
علی عبداله صالح رییس جمهوری یمن پس از ایراد یک سخنرانی که در آن از مردم خواست بابت «اشتباههای دوران ۳۳ ساله حکومتش او را ببخشند»، این کشور را ترک کرده است. مقامهای یمن میگویند آقای صالح پس از ترک این کشور به عمان رفته است.
به گزارش الجزیره، آقای صالح در سخنانش پیش از ترک کشور گفت که برای ادامه معالجاتش به آمریکا خواهد رفت اما مجدد به یمن باز میگردد.
سخنان آقای صالح یک روز پس از آن ایراد شد که پارلمان یمن، منع کامل پیگرد قضایی او را تصویب کرد و به نزدیکانش را نیز مشمول مصونیت قضایی موقت نمود.
این در حالی است که دهها هزار نفر از مردم یمن مجدد با حضور در خیابانها خواستار محاکمه رییس جمهوری پیشین کشورشان شدند.
بیشتر بخوانید:
«تصویب مصونیت قضایی رییس جمهوری یمن»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر