ندای سبز آزادی _ ریحانه موسوی: اکبر هاشمی بهرمانی، سالهاست به نام هاشمی رفسنجانی شناخته می شود. روحانی هفتاد و هفت ساله ای که حتی ورود به دهه هشتم زندگیش هم نتوانست او را به بازنشستگی وادارد، اما گویی این روزها طرح "بازنشستگی اجباری" می خواهد شامل حال این سیاستمدار ایرانی شود که می خواست امیرکبیر ایران باشد.
برای کسی که از چهارده سالگی زندگی مستقل در قم را شروع کرده شاید خیلی عجیب نباشد که در طول دوران جوانی هفت بار بازداشت شود و سالها در زندان بماند و بعدتر برای حدود سه دهه در مناصب سیاسی و کلیدی کشور در روزهای بحرانی سکاندار باشد. همان کسی که رهبر فقید جمهوری اسلامی در وصفش گفته بود تا "هاشمی زنده است، نهضت زنده است."
هاشمی رفسنجانی از همان روز پیروزی انقلاب یکی از اعضای شورای انقلاب اسلامی بود وقتی به اتفاق دوستان و همراهان قدیمی اش در کنار افرادی قرار گرفت که آیت الله خمینی را از پاریس به تهران همراهی کرده بودند. افرادی که تقریبا همه یا دار فانی را وداع گفتتند و یا از دایره قدرت کنار گذاشته شدند.
در این میان شاید فقط هاشمی رفسنجانی باشد که توانسته از میان تمام مناصب و کرسی هایی که داشت از ریاست جمهوری ، مجلس، خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی امنیت ملی و جانشین فرمانده کل قوا تنها ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را حفظ کند، کرسی که کمتر از یک ماه بیشتر به پایانش نمانده است.
اسفند ماه سال گذشته شاید کسی باور نمی کرد هاشمی رفسنجانی همان که نقش مهم و منحصر به فردی در رهبری حجت الاسلام خامنه ای داشت، از صدر مجلس خبرگان رهبری به زیر کشیده شود . مهدوی کنی با صندلی چرخدار از بیمارستان در جلسه افتتاحیه خبرگان شرکت کرد که نکند این کرسی باز در اختیار کسی باشد که بنیانگذار جمهوری اسلامی "ستون نظام"اش خوانده بود.
هم بندی هایش در زندان همه کسانی بودند که نقش برجسته ای در انقلاب اسلامی داشتند. آیت الله منتظری، قائم مقام رهبری بخاطر انتقاداتش به وضع زندان ها و سرکوب مخالفان، از سمتش برکنار شد. آیت الله سیدمحمود طالقانی، پس از انقلاب اسلامی عمرش کفاف نداد و به مرگی که برخی هنوز مشکوک می دانند فوت کرد. و آیت الله مهدوی کنی که سال گذشته کرسی ریاست خبرگان را این هم بندی دوران مبارزه علیه استبداد خود ربود.
هاشمی رفسنجانی پس از پیروزی انقلاب از اعضای شورای عالی انقلاب بود. با منحل شدن این شورا مدتی سرپرستی وزارت کشور را داشت تا اینکه بعنوان اولین رییس مجلس سکان مجلسی را به عهده گرفت که می خواست نماد دمکراسی در کشور باشد. او نزدیک به ده سال ریاست مجلس را بعهده داشت تا اینکه بعد از رحلت رهبر نظام، به ریاست جمهوری برگزیده شد.
اگر هاشمی نبود، رهبر نبود
تقریبا اتفاق نظر وجود دارد که اگر هاشمی نبود، اینک آیت الله خامنه ای رهبری را به عهده نداشت. شورای رهبری که قرار بود شکل بگیرد بعد از تنفس نماز ظهر و عصر نگاهش به سمت رییس جمهور وقت رفت. همو که وقتی به پشت تریبون رفت، متواضعانه گفت که این "مسئولیت خطیر "را برای " دوش کوچک و حقیر" خود سنگین می داند. او که " متوقع" چنین سمتی نبود و از خدا استمداد جسته بود که اگر چنین رسالتی آخرت او را تباه می کند، هیچگاه همای ولایت بر شانه اش ننشیند. "طلبه معمولی و بدون برجستگی" را هاشمی با تلاشش و یادآوری به موقع خاطره ای جانشین امام کرد وقتی همه مردم هنوز متحیر از رجعت رهبری هنوز از بهشت زهرا بازنگشته بودند.
شاید تا پیش از آن هیچ گاه بین دو دوست سابق که در همه جا آنان هم دیده می شدند، اختلاف بروز نکرد. هنوز شعارها و عکس های آن روزهای اولیه انقلاب از یادها نرفته است " درود بر سه یاور خمینی، هاشمی و دو سید حسینی". سیدمحمد حسینی بهشتی در انفجار هفت تیر به شهادت رسید و یاوران دوگانه خمینی ماندند و حتی توطئه ترور و سوقصد هم نتوانست این دو را از هم جدا کند.
اینک کسی که جانشین فرمانده کل قوا بود در همه دوران جنگ و با هماهنگی میرحسین موسوی در عدم همراهی آقای خامنه ای رییس جمهور وقت، رتق و فتق امور را داشت، خودش کرسی ریاست جمهوری را بعهده گرفته و کمی آن سوترش در خیابان پاستور آیت الله خامنه ای بیتوته کرده، کسی که حکمش لازم الاجراست حتی برای دوست چندین ساله و ولی نعمتش.
رییس جمهور اصلاحات به جای سردار سازندگی
سردار سازندگی با افتخار جای خود را به رییس جمهور اصلاحات داد و نتیجه هشت سال تلاشش برگزاری انتخاباتی بود که همه بیم آن داشتند، از صندوق بیرون نتراود آنچه در اوست، اما هاشمی سلامت این انتخابات را تضمین کرد و سیدمحمد خاتمی با بیش از بیست میلیون رفت که چالش جدیدی را با رهبری آغاز کند. چالشی که نامش را حاکمیت دوگانه گذاشته بودند.
هر چند هنوز افراطیون و حامیان احمدی نژاد، منتقد جدی سیاست های اقتصادی و فرهنگی هاشمی رفسنجانی هستند و منتقدان سیاست های اقتصادی نئولیبرالی او نیز کم نیستند؛ اما به عقیده ی برخی دیگر از ناظران، خصوصیسازی، راهاندازی موسسات مالی و اعتباری، توسعه و بازگشایی بازار بورس تهران و باز شدن فضای فرهنگی از دستاوردهای محسوس ریاست جمهوری هشت ساله او محسوب می شود؛ آن که مدیران کارگزارش را هم برنتافتند و به زندان فرستادند.
افول ستاره بخت هاشمی
ستاره بخت هاشمی بعد از این افول کرد. وقتی «عالیجناب سرخ پوش» توصیف شد و برای ثروت خود و فرزندانش، و نیز باغ های پسته اش افسانه ها سراییدند. هرچه ثروت هاشمی در افواه اوج می گرفت از تعداد آرا او در مجلس کاسته می شد، تا جایی که او را بعنوان نماینده سی ام تهران اعلام کردند! همان مجلسی که روزی فائزه اش نفر اول مردم تهران بود. هاشمی چنین حضوری را در مجلس برنتافت و استعفا داد.
"سردار سازندگی" برای تکمیل کتاب خاطراتش وقت بیشتری یافت. ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان از آن او بود. رویدادهای پس از انتخابات 1388 که ترکشش از مناظرات انتخاباتی پرتاب شد، آنقدر فشار را بر این هم بند آیت الله مهدوی کنی افزایش داد که این کرسی را نیز از به رفیق دوران جوانی واگذار کرد.
هاشمی و خانواده اش در این سه سال همه تجربه سبزها را داشته اند، از بازداشت و اخراج تا توقیف پاسپورت و مهاجرت اجباری، از فحش و ناسزا شنیدن تا به دادگاه رفتن. از بی بصیرتی تا .....
هاشمی دلخوری های قبل از انتخابات را ضمیمه نکرده است. اما در همین سه سال گذشته آنقدر بی بصیرتی و همراهی با اصحاب " فتنه" از خود نشان داده که جرمش رو به روز سنگین تر از پیش می شود. کسی که با بغض در گلو در آن تیرماه آتشین خواست که با آسیب دیدگان همدردی شود و جبران خسارت.
همو که سالها برای برپایی این نظام تلاش کرده بود، اما وقتی می دید فرزندان این مردم در خیابان ها بدست کسانی که خود را پاسدار انقلاب می نامند، کشته می شوند تاکید کرد که اگر مردم ما را بخواهند حکومت میکنیم و اگر نخواهند میرویم. همو که از پول و نیروی حکومت گفت و طرف مقابل را مردمی دانست ازتبار دانشجو استاد و صنعتگر.
هاشمی که سالها سکان داری سیاست این کشور را برعهده دارد خودش هم پرسشگر است، "چطور میشود میلیونها نفر در خیابان بیانند و بگویند در انتخابات تقلب شدهاست و به انتخابات تردید نکرد."
همه تجربه پنجاه ساله اش را به مدد گرفت و خواست که به تردیدها پاسخی در خور داده شود و زندانی ها را آزاد کنند و با رسانه ها مطابق قانون رفتار شود. اظهار تاسف کرد که قشر آگاه و متفکر جامعه در حال جدا شدن از نظام نوپای اسلامی هستند. واقعیت را دیده بود که سه میلیون دانشجوی فرهیخته با نظام همراه نیستند.
او را هم برنتافتند. کسی که خود را "مادر" نظام می داند و بخاطر "دایه" های مدعی ظاهرساز، سکوت کرده است. بارها فرزندانش را به دادگاه فراخواندند. در هر تریبوبی به او و خانواده اش ناسزاها گفتند. دوست قدیمی اش حتی یک بار هم اعتراض نکرد.
اینک از همه آنچه هاشمی طی این سالها داشت فقط ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام مانده است. ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام برای کسی که در حال حاضر سایتش به علت داشتن مطالبی "خلاف مصالح نظام" مسدود است! رهبری تنها کسی است که اعضای این مجمع را برمی گزیند و ریاست را تعیین می کند. باید دید در این آستانه سی و چهارمین سالگرد انقلاب اسلامی با این "همراه" دیرین نظام چگونه رفتار می شود، آیا هاشمی می تواند در آغوش نظام، کشتی شکسته را با همیاری ساکنانش باز ترمیم کند و بادبان ها را برای عبور از گردبادها بکشد؟
عبدالله ناصری و همسرش در نامه مشترکی به پیام تسلیت سید مصطفی تاج زاده و فخرالسادات محتشمی پور پاسخ دادند.
در پیام خانواده ناصری، تاج زاده و محتشمی پور، زوج اسوه ای نام گرفته اند که «کمال» فهم سیاسی و دینی با «جمال» شهامت را در هم آمیخته و در اینسالهای سپری شده و خصوصا سی ماه اخیر نشان داده اند که کدام شعور و اگاهی مدافع صادق شعارهای انقلاب اسلامی است.
عبدالله ناصری ناصری، رییس خبرگزاری جموری اسلامی در دولت اصلاحات و از فعالان سیاسی نزدیک به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است.
متن کامل این پیام بدین شرح است:
برادر عزیز و مجاهد جناب سید مصطفی تاج زاده
خواهر مجاهد و صبور خانم فخرالسادات محتشمی پور
درود خدا و فرشتگان او بر شما زوج نستوه ، صبور ، خدا جو، آزادی خواه
ما تصدیق می کنیم و به این گواهی افتخار که آشنایی سی و چند ساله با شما دو عزیز مجاهد و آ موختن های کم نظیر و بی شمار از شما سرمایه ارزشمندی است که به آن می بالیم و می نازیم . شما زوجی هستید که در کنار همراهی ها و محبت ها و دستگیری ها و دلسوزیها ی صادقانه ، در هم آمیختگی « کمال »و « جمال » را در زندگی مشترک به نمایش گذاشتید. اسوه های شفاف و خالص و بی ریای زندگی ساده عاشقانه شدید. « کمال » فهم سیاسی و دینی با « جمال » شهامت در هم آمیخت و در اینسالهای سپری شده و خصوصا سی ماه اخیر نشان داد که کدام شعور و اگاهی مدافع صادق شعارهای سال 57 است.
زوج اسوه !
ما به شما که معلم ماندگارمان هستید افتخار می کنیم و به محضر همه شهیدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس – امثال همت و باکری –بیان اعتذار برده و اظهار شرمساری کرده از این که نامشان گاهی بر زبان هایی جاری است که به جاه و جلال ارزانی چشم دوخته و « کمال »دین مداری و « جمال » خرد ورزی را لگد زده اند.متانت و ایستادگی شما دو بزرگوار تسلای دل ما و همه داغداران است . ما دعا گویتان هستیم و بی تردید امید وارم روشنای مسیر تان چراغ راه هر خانه و کاشانه حق طلب است.
پروین غضنفری
عبد الله ناصری
پیام خانواده ناصری، در پاسخ به نامه سوم دی خانواده تاج زاده به مناسبت درگذشت یکی از نزدیکان عبدالله ناصری صادر شده است.
در آن تاریخ، مصطفی تاج زاده و فخرالسادات محتشمی پور در پیام تسلیت مشترکی مصیبت وارده به خانواده ناصری را به وی و همسرش تسلیت گفتند.
این پیام تسلیت به شرح ذیل است:
دوست آن است که در غم و شادی انسان شریک باشد
خواهر داغدارمان بانو پروین غضنفری
دوست ارجمند و وفادار آقای دکتر عبدالله ناصری
درود و سلام خداوند بر شما باد
درد جانکاه فقدان پدر را کدام مرهم تسکین می بخشد؟ آن هم پدری که خود درد و داغ از دست دادن جگرگوشه را سال های سال بر دل خویش تنها به عشق پیوستن به او در روضه رضوان مرهم نهاده بود.
روزهای خوب رفاقت را دور از گزند روزگار سپری کردیم در حالی که رسیدن روزهای سخت بلا و ابتلا را باور نمی کردیم اما شد آن چه نباید می شد و آن گاه که نااهلان و نامحرمان برای بزرگترین دستاورد سیاسی این مردم شریف دندان تیز کردند، زندگی هایی در معرض مخاطره قرار گرفت که وقف پاسداری از آرمان های انقلاب شده بود.
سابقه آشنایی تان از عضویت در نهادی بود که در مقدس بودن و پاک بودنش تردیدی نبود و یونیفرم سبزرنگش به قدر لباس روحانیت ارج و قرب داشت و افسوس که مردانی با همان لباس با تخطی ار فرمان امام راحل با مداخله در همه امور کشور و بویژه با دخالت در امر سیاست و انتخابات ، بدنامی آن نهاد پاک را رقم زدند.
ما اما دختر این پدر شهید و دامادش را هنوز پاک و رهرو راه حقیفت می دانیم. و مادر شهید را برای داشتن چنین فرزندانی تبریک می گوییم.
دوستان روزهای شادی و غم م! این رورهای سخت را بر شما تسلیت می گوییم و اطمینان می دهیم که شریک این اندوه بزرگتان هستیم و دوستی و رفاقتمان را چون سرمایه ای گرانسنگ برای همه روزهای مبادا ذخیره می کنیم.
از آن مرد سفر کرده به سوی شهیدش تمنای دعا داریم برای صبوری شما و برای صبوری خودمان که سخت محتاج دعاییم
سید مصطفی تاجزاده از قرنطینه اوین
فخرالسادات محتشمی پور از خانه ای که چراغش را به سرقت برده اند
۳/۱۰/۱۳۹۰
پس از غرق شدن یک شناور دریایی در هرمزگان ۴عضو یک خانواده ۷نفره در خلیج فارس در بندر کنگان بر اثر غرق شدن در دریا جان خود را از دست دادند.
براساس خبر خبرگزاری فارس ۷نفر از اعضای یک خانواده اهل قزوین در دریای خلیج فارس در بندر کنگان غرق شدند که در دقایق ابتدایی حادثه تعداد ۴نفر که شامل سه خواهر و عروس آنها بودهاند جان خود را از دست دادند.
براساس این گزارش تعداد سه نفر شامل پدر و مادر خانواده و یک دختر این خانواده نیز با تلاش نیروهای امدادی به بیمارستان امام خمینی(ره) کنگان منتقل شدند و هماکنون در این بیمارستان بستری هستند.
این سانحه دلخراش در ساحل شهرک پریشانی در کنگان رخ داد و ۴نفر از اعضای این خانواده که برای شنا کردن در ساحل تا قسمتهای جلویی ساحل پیش رفته بودند به دلیل مد دریا برای برگشت با مشکل مواجه میشوند.در ادامه سه نفر از همراهان خانواده نیز برای نجات جان فرزندان خود به دریا میزنند که موفق به نجات آنها نشدند.
نیروهای امدادی نیز در ادامه وارد دریا شدند و فقط توانستند جان ۳نفر از آنها را نجات دهند و ۴فرزند این خانواده شامل سه خواهر و عروس خانواده دچار خفگی شدند و جان باختند.
ندای سبز آزادی کسب اطلاع کرد که مهدی سادات شریف، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در شرایط وخیم جسمی به بیمارستان طالقانی منتقل شده است.
به گزارش ندای سبز آزادی، وضعیت جسمانی مهدی سادات شريف بسیار وخیم است. آقای سادات شریف نزدیک به یک ماه است که در اعتراض به کارشکنی دادستان تهران برای ابلاغ حکم تجدید نظر ، در اعتصاب غذا به سر می برد.
حكم شش سال حبس مهدی سادات شریف در دادگاه تجدید نظر کاهش یافته و او باید هم اکنون آزاد شود اما دولت آبادی دادستان تهران و قاضی صلواتی که او را در دادگاه بدوی محاکمه کرده بود، به شکل غیر قانونی مانع از ابلاغ حکم تازه شده اند زیرا در صورت اعلام بی گناهی او، گفته های قبلی مسوولان قضایی درباره منافق بودن دستگير شدگان زیر سوال می رود.
بر اساس اخبار رسیده به ندای سبز آزادی، پس از آنکه حال این زندانی سیاسی وخیم شده است، به صورت اورژانسی به بیمارستان طالقانی منتقل شده است.
مسوولان زندان پیش از این با مرخصی این زندانی سیاسی که در اعتصاب غذا نیز به سر می برد مخالفت کردند و اجازه حضور وی در مراسم تدفین پدرش را ندادند.
این زندانی سیاسی در خرداد ماه به اتهام هواداری از یک سازمان سیاسی مخالف نظام از سوی دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شد و در همان زمان نیز در اعتراض به این حکم دست به اعتصاب غذای چند روزه زد. حکم وی در دادگاه تجدید نظر به یک سال ونیم تقلیل پیدا کرد و با احتساب مدت زمانی که وی در زندان گذرانده است می بایست آزاد شود ولی این حکم تا کنون ابلاغ نشده است.
مرکز هدایت عملیات بحران اورژانس کشور (EOC) اعلام کرد در هفته گذشته ۱۷۰ حادثه ویژه ترافیکی، ۳۵۲ مجروح و ۶۹ کشته برجای گذاشت.
به گزارش ایلنا، مهم ترین حوادث ویژه ترافیکی هفته ای که گذشت برخورد دو دستگاه پراید و کامیون در اتوبان تهران – ساوه، تصادف پراید با تریلر در محور هندیجان به دیلم، واژگونی اتوبوس در جاده سلماس به ارومیه و تصادف دو دستگاه پژو ۲۰۶ و پراید در محور سراوان – فومن – پونل بود که در مجموع منجر به مجروح شدن ۲۱ نفر و فوت ۸ نفر از هموطنانمان شد.
علی عبد الله صالح رئیس جمهوری یمن پس از سی و سه سال حکومت مطلقه، از مردم کشورش تقاضای عفو بخشش کرد و همزمان صنعا را نیز ترک کرد.
آقای صالح کشورش را به مقصد آمریکا ترک می کند. او در نطقی تلویزیونی از یمنی ها خواست او را ببخشند.
در اجرای یکی از شرطهای علی عبدالله صالح برای واگذاری قدرت، پارلمان یمن روز گذشته برای او مصونیت قضایی تصویب کرد اما هزاران معترض امروز با تجمع در صنعا، پایتخت این کشور، خواستار محاکمه و رسیدگی به «تخلفهای» او در طول حکومت ۳۳ سالهاش شدند.
با این حال آقای صالح ضمن تقاضای عفو و بخشش از مردم، امروز اعلام کرده قصد دارد برای درمان بیماریاش به آمریکا برود اما برای رهبری حزبش به یمن بازخواهد گشت.
غلامعلی رجایی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و پژوهشگر تاریخ که از اعضای سپاه پاسداران بوده است، به حملات حامیان رهبری علیه سردار حسین علایی واکنش نشان داد و گفت که علایی و علایی ها یک فرصت استثنایی برای برون رفت از بحران هستند آنها را نباید تهدید دانست.
آقای رجایی با نگارش یادداشتی در سایت خود دراین باره خاطرنشان کرد: بالاخره نوبت تنگ بینی ها وتنگ نظریها و یکسویه نگریها و... به آقاحسین علایی هم رسید و شاید هم چه دیر!
رجایی دریادداشت خود خاطرنشان کرده است: افسوس که جان پیام کلام علایی در میان لابلای اتهامات وایراداتی از جنس حرفهای حسین شریعتمداری که مثلا چرا به جای شهید از تعبیر کشته استفاده کرده و...! و نامه ۱۲ سردارشنیده نشد.
وی خاطرنشان کرده است:بجای اینکه قلم را از دست امثال علایی و.. بگیریم باید رفتار خودمان را درست کنیم تا این نقدها نوشته نشود.گیرم که تمام نقد ونتیجه گیری دکترعلایی درآن نوشته متوجه بعضی مواضع و رفتارهای اخیر رهبری باشد ،کجای این کار اشکال دارد؟ کجای این کار خلاف قانون است؟
وی با طرح این سئوالی درباره خود جوش بودن تجمع درمقابل منزل علایی افزوده است:عکسهای متحدالشکل رهبری و گاه امام را چه کسی با خود به محل تجمع می آورد و به دست افراد می دهد؟اسپری های غالبا به رنگ مشکی ! - که در واقعه مسخره مثلا تصرف چندساعته سفارت انگلیس هم نمونه اش را دیدیم- چه کسانی تهیه و بدست افراد می دهند؟ حالا یکباراز اسپری قرمزهم استفاده کنند بد نیست!آیا زمان آن فرا نرسیده است که دیگربه این بازیها خاتمه داده شود؟این آقایان تقریبا پشت پرده! بهتر است اینقدر شعورمردم را دست کم نگیرند
متن کامل یادداشت
بازجاری دردریای عشق شدم و نیمه گمشده ای که درسرزمین علی و فرزندانش دارم با نزدیک شدن اربعین حسین، حسینی که همه چیزمن، وحجت حریتم در برابرهرچه ستم است نیمه دیگرمرا به سمت خود کشید ومن درعراق مهمان دو برادری شدم که تا دنیا دنیاست، صحنه زیبا و بی نظیربا هم بودن این دو برادر درکنارهم در یک زمان تکرار نخواهد شد.
با چشمانی پراشک و دستهایی خالی ولبانی مترنم به دعا برای رهایی دوستانی که به جرم حریت درحبس وحصرند وجرمشان چون دیگران عافیت ننشینی و زندگی را کاسبی نکردن است،همانها که از دوست ملامت می کشند وخوشند، باده رنج می نوشند و سرحالند، در بهترین نقاط عالم به دعا ایستادم و شرمنده از بودنی این چنین.
دیروزجمعه که آخرین ساعاتم را درنجف اشرف که با حضور میلیونها زائرکه با پای پیاده خود را به این شهر می رساندند مهیای برگزاری ایام ارتحال رسولخدا بود می گذراندم، فرزندم به من تلفن زد وازجوی که علیه برادرآزاده ام مبارز بی نظیر دورانهای قبل از انقلاب و جنگ واین سالهای سخت ترازجنگ،جناب دکترحسین علایی ایجاد شده ،سخن گفت.
امروز شنبه اول بهمن که پس از ۷ ساعت تاخیر در پرواز نجف به تهران شرکت هواپیمایی تابان که با یک عذر خواهی خشک و سرد خلبان ماست مالی شد خسته وبی خواب به تهران رسیدم بدون استراحتی هرچند کوتاه یکراست به سراغ خبرها رفتم، با دیدن نامه ۱۲ سردار سپاه و تصاویر تجمع خود جوش! لباس شخصیها مقابل درب منزل ایشان درمنطقه حفاظت شده سرداران ارشد سپاه در شهرک شهید کلاهدوز درانتهای خیابان پیروزی ،آه از نهادم برآمد که بالاخره نوبت تنگ بینی ها وتنگ نظریها و یکسویه نگریها و... به آقاحسین علایی هم رسید و شاید هم چه دیر!
خود ایشان مقاله ای را که بمناسبت قیام ۱۹ دی در روزنامه اطلاعات نوشته بود قبل از سفربه من داد .ازاین ناصحانه تر نمی شد نوشت. از سیاق مطلب بر می آمد نیم نگاهی در نقد دلسوزانه رفتارحاکمیت موجود داشته است.
تاریخ را برای تاریخ نوشتن، و نه عبرت گرفتن، از آن خیانت است و دکترعلایی درآن نوشته همچنانکه بعدها نوشت با اعتقاد به نظام و ولایت فقیه، نسبت به برخی رفتارها هشدارهای بجایی داده بود.
افسوس که جان پیام کلام علایی در میان لابلای اتهامات وایراداتی از جنس حرفهای حسین شریعتمداری که مثلا چرا به جای شهید از تعبیر کشته استفاده کرده و...! و نامه ۱۲ سردارشنیده نشد.
جامعه و به تبع آن حاکمیتی که نتواند امثال حسین علایی- با آن همه سوابق روشنی که خیلی ها که برمساند و مسولیت های نظام نشسته اند وسخن در خطبه ها وغیر خطبه ها به وعظ ونصیحت مردم می رانند، حتی غبطه داشتن یک دقیقه آن را می خورند- را تحمل کند یا به تاریخ پیوسته اند و یا خواهد پیوست وازآنها جز نامی غیر نیک باقی نخواهد ماند.
باید دید اشکال در کجاست که وقتی بعضی در تخطئه رفتار و حاکمیت مطلقانه و مستبدانه قذافی معدوم ایراد می گیرند بعضی آن را کنایه ای متوجه داخل می دانند؟
بجای اینکه قلم را از دست امثال علایی نوری زاد خزعلی و.. بگیریم باید رفتار خودمان را درست کنیم تا این نقدها نوشته نشود.
گیرم که تمام نقد ونتیجه گیری دکترعلایی درآن نوشته متوجه بعضی مواضع و رفتارهای اخیر رهبری باشد ،کجای این کار اشکال دارد؟ کجای این کار خلاف قانون است؟
مگر رهبری خود را فارغ از نقد می داند و باید بداند و یا دانسته است؟
اگر اینگونه باشد معلوم می شود دایره خط قرمزها درجمهوری بعد ازامام، چنان تنگ شده که حتی امثال علایی که از بانیان این نظام مقدسند هم نمی توانند زبان به سخنی ناصحانه بگشایند.
چرا به این سمت نرویم که بجای اتهام وتهمت وطعنه و..به علایی اگر در نقد او ازحاکمیت اشکالی می بینیم، همانند خود او دستی به قلم ببریم وجواب بدهیم.
بردن عده ای جوان احساسی وکم اطلاع - که مطمئنم بسیاریشان حتی مقاله علایی را نخوانده اند- به در خانه این سردار افتخارآفرین اسلام وایران درشهرک شهید کلاهدوز ونگران کردن اهل وعیال او،که دور از رسم جوانمردی است، دردی را دوا نمی کند وعلایی وامثال او را از راهی که برگزیده اند باز نمی دارد.
دکترعلایی یک مبارز نخبه انقلابی و یک استاد فرهیخته دانشگاه است که بدلیل شایستگیهای اخلاقی وعلمی ومدیریتی فراوانش حتی از نظر من شایستگی ریاست جمهوری این کشور را دارد. مگرمی شود او را نادیده گرفت؟
اینکه دکترعلایی با اینکه در کسوت نظامی گری است، دست به قلم می برد و با دانستن همه تبعات آن شجاعانه نقد ناصحانه حاکمیت می کند بهترین گواه سلامت وآزادگی ودانایی و وظیفه شناسی اوست.
تا آنجا که من او را می شناسم با اینکه می توانست ومی تواند در ساحل امن بی خیالی وبا دیده بربستن برحقایق تلخ جامعه مانند دیگر سرداران وعلما واندشمندان واستادان ساکت وصامت درسش را بدهد وعزیز باشد! اما این راه را به رغم همه منافعش درپیش نگرفت و نخواهد گرفت.
هیهات که بزرگ زاده ای همچون علایی اهل عافیت باشد وخود را به عافیت بفروشد.
علایی ها اگراهل عافیت بودند دردوران طاغوت وجنگ و..عافیت را برمی گزیدند ومثل بعضی ها درس و ترس ! کار و بار و..را بهانه می کردند.
عجیب است که برای بعضی هنوز این حقیقت مسلم درک نمی شودکه باید اندیشه را با اندیشه پاسخ داد نه با لشکر کشی.
بنظرمی رسد با اینکه زمان زیادی از تاریخ مصرف این لشکر کشیهای گاه و بیگاه بعنوان تجمعات خودجوش گذشته است اما بعضی این را درنمی یابند.
حالا چرا دست اندرکاران این حوادث متوجه این حقیقت نیستند،خدا میداند!
بنظر می رسید هوش آقایان بیشتراز این باشد.
اگر این تجمعات خود جوش است
- زمان آغاز تجمع را چه کسی به اطلاع شرکت کنندگان می رساند؟
-دوربینهای فیلمبرداری را چه کسی از زمان ومکان تجمع خبردار می کند؟
- عکسهای متحدالشکل رهبری و گاه امام را چه کسی با خود به محل تجمع می آورد و به دست افراد می دهد؟
- شعارهای از پیش آماده شده را چه کسانی سفارش می دهند ،تهیه می کنند ،به دهان افراد می گذارند؟
اسپری های غالبا به رنگ مشکی ! - که درواقعه مسخره مثلا تصرف چندساعته سفارت انگلیس هم نمونه اش را دیدیم- چه کسانی تهیه و بدست افراد می دهند؟ حالا یکباراز اسپری قرمزهم استفاده کنند بد نیست!
آیا زمان آن فرا نرسیده است که دیگربه این بازیها خاتمه داده شود؟
در سال ۸۸ که اوج این تجمعات خودجوش بود! دوستی می گفت در یکی ازتجمعات خود جوش مردم تهران در محکوم کردن سران فتنه که از سر کنجکاوی، گشتی به خیابانهای اطراف زدم،مشاهده کردم اتوبوسهایی با پلاکهای شهرهای مختلف پارک شده اند تا جمعیت حاضر را پس ازادای تکلیف شرعیشان! به شهرهایشان باز گردانند!
این آقایان تقریبا پشت پرده! بهتر است اینقدر شعورمردم را دست کم نگیرند.
در اینکه انتقاد از رهبری وحتی از بعضی رفتارهای حضرت امام درسطح بعضی از اقشار جامعه وجود دارد تردیدی نیست. از قضا طبیعی هم هست .خود رهبری هم این مطلب را تایید کرده است.
اتفاقا از برکات این نقدها این است که مسولیت وجایگاه رهبری فقیه را که یک امر انتخابی توسط خبرگان مردم است از حالت قدسی آن خارج می کند.
مگرنه اینکه از نظر شرع هرکس دارد دیگری از جمله رهبری را نقد کند، او را به معروف دعوت کند از کاری که به زعم خود ناصواب می داند باز دارد و..؟
چرا بعضیها حکم خدا را نسبت به حقوق مردم در قبال حاکم در این عرصه تعطیل می بینند؟
در ایام محرم که در روضه ای در اهواز شرکت کرده بودم طلبه جوان وکم دانی با اشاره به نامه آیت الله هاشمی رفسنجانی به رهبری در سال ۱۳۸۸ بدون اینکه از ایشان نامی ببرد با عتاب به ایشان می گفت:آقا جرئت پیدا کرده است به رهبری نامه بنویسد!بعد گفت: توچطور بخودت جرئت دادی به رهبری نامه بنویسی؟
از نظراین طلبه،نوشتن نامه به رهبری حتی برای شخصیت بزرگی همانند هاشمی که بدلیل سن وموقعیتش درامرمبارزه بربسیاری از علما ومراجع ازجمله بر رهبری سبقت داشته است، جرم است.جرمی نابخشودنی.
آقایانی که درد دین دارند خوب نگاه کنند و ببینند جامعه آزاداندیش ما را به کجا رسانده اند.
مهم وجود انتقاد از رهبری نیست .انتقاد، وارد یا ناوارد در ذهنها پدید می آید و نمی شود جلوی آن را گرفت. مهم این است که با این انتقادها که هرگزبا اتهام به منتقدین وحبس وحصرآنها از بین رفتنی نیستند، چگونه برخورد شود.
راه چاره و تنها راه چاره این است که بگذاریم انتقاد ازهرکس مطرح شود و فضای گفت وگو باز شود درغیراینصورت به دست خودمان اندیشه ها ونقدها را زیر زمینی خواهیم کرد .کما اینکه کرده ایم.
اتفاقا کارامثال دکترعلایی از این جهت ستودنی است که حرفهای درگوشی را به سطح رسانه ها کشید تا جامعه احساس کند بر خلاف آنچه می گویند فضای گفتن ونوشتن بسته است،هنوزهم می شود حرف زد.
ما نباید اشتباهات گذشته را تکرار کنیم.یادم می آید در دهه پنجاه و درگرما گرم برخورد با حسینیه ارشاد وسخنرانیهای دکترشریعتی که با استقبال خیره کننده نسل جوان دانشگاهی و حتی غیر دانشگاهی روبروشده بود که برخی این گرایشها را به او تاب نمی آوردند بعضی اهل علم بجای فرصت دانستن این پدیده به دکتر شریعتی می گفتند برود آمپولش را بزند و درس دین ندهد وکاری به کاردین نداشته باشد!
درسالهایی نه چندان دور،منتقدانی امثال دکترسید عطاء الله مهاجرانی- که درغیرت دینی اش همین بس که اولین کسی بود که در رد کتاب موهن آیات شیطانی ،که هنوز بعضی از بزرگان آن را نخوانده اند ولی محکوم کرده اند دست به قلم برد و برآن ردیه نگاشت- را با هدف دور کردن از شانس ریاست جمهوری بعد از خاتمی ببهانه طرح پیشنهاد مذاکره مستقیم با امریکا و گرفتن زن دوم و طرح مساله تعدد زوجات که حکم خدا وسنت رسول وائمه وبعضی مراجع و.. است به آنطرف آب فرستادیم تا سایت جرس را راه بیندازد و دستش در بیان حرفهایش بازترباشد!
به محل سخنرانی چند صد نفره دکترسروش که روزی در این مملکت از تهران به قم می رفت وبه طلاب درس می داد و استاد حوزه علمیه قم بود چنان نابخردانه حمله کردیم که ترجیح داد بدور ازتجمعات خودجوش لباس شخصیها ترک وطن کند و درخارج بماند و درسش را بدهد وحرفش را بزند.
تنگ نظرانه عذر طلبه فاضلی همچون کدیور را ببهانه اینکه مثل بعضی از ما فدایی ولایت فقیه نیست ازتدریس دردانشگاه خواستیم .بخاطر حرفهایش او را زندان کردیم و با تصورخام اینکه او را ساکت کنیم از کشور راندیم.
آنقدرفضا را بستیم و یکطرفه کردیم تا بیت مرجع بزرگی همچون آیت الله العظمی منتظری از گرفتن مجلس سالگرد ترحیم وفاتحه آن مرحوم صرف نظر کرد.
این ننگ را باید به کجا ببریم که بعضی با اعمال سلایق خود درعمل به دنیا اعلام می کنند این نظام از برپایی یک مجلس ختم و ترحیم که احیانا ممکن است بعضی در آن حرفهای مخالف حاکمیت بزنند واهمه دارد؟
چرا به رغم اعلام نظر رهبری درمحکوم کردن و تخطئه رفتار کسانی که دررفتاری زننده سفارت انگلیس را درتهران اشغال کردند وآن همه در سطح مجامع بین المللی وافکارعمومی جهان از ایران آبرو بردند در تلویزیون محاکمه نشدند؟جرم اینها که میلیونها دلار خسارت به بودجه بیت المال تحمیل کردند ازکسانی که در قضایای پس از انتخابات فقط دوسطل زباله آتش زدند نه بیشتر! ومحاکمه آنهاعلنا از تلویزیون این مملکت پخش شد کمتر بوده وهست؟ یا نه اینها خودی اند؟
چرا اگر با حمله عده ای اوباش بعنوان بسیجی به مجلس روضه شب عاشورا درحسینیه جماران موافق نیستیند مجرمان ومهاجمان به روضه مظلوم کربلا را محاکمه نکردند و با پخش تصاویرشان به بقیه درس عبرت ندهند تا بدانند اگر روزی روزگاری چنین غلطی را تکرار بکنند با چنین عکس العملی روبرو خواهند شد؟
علایی وعلایی ها آسان بدست نیامده اند وعلایی ها دراین جامعه بحران زده ،که بعضی سعی می کنند مساله ش را برهنه شدن فلان هنرپیشه نابخرد در خارج بدانند،یک فرصت استثنایی برای برون رفت از بحران هستند آنها را تهدید ندانیم.
گردهمایی حامیان مادران صلح در شهر دورتموند آلمان، و برای حمایت از مادران پارک لاله و حامیان آنان در زندان ها برگزار شد.
در این مراسم که شنبه ۲۱ ژانویه برگزار شد، حاضران ضمن پافشاری برسه خواسته اصلی تشکل "مادران پارک لاله" مبنی بر آزادی تمامی زندانیان سیاسی – عقیدتی، لغو مجازات اعدام و محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان کشتارهای سی و سه سال گذشته؛ از مردم آزادیخواه و نهادهای حقوق بشری خواستند برای آزادی پروین مخترع و ژیلا کرم زاده مکوندی و توقف فشار بر مادران دادخواه و حامیانشان در ایران، آنان را همراهی کنند و طنین صدای حامیان مادران پارک لاله را رساتر کنند.
این تشکل و حامیان آنها، از دو سال پیش و پس از جانباختن تعدادی از جوانان در حوادث خونین بعد از انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفت. در جریان این تجمعات که شنبه ها عصر مقابل میدان مرکزی پارک لاله تهران برگزار می شد، مادرانی که فرزندان خود را از دست داده یا ناپدید شده و همچنین گروهی از فعالان مدنی و حقوق زنان – به خصوص مادرانی که در سال های پیشتر فرزندانشان اعدام یا ناپدید شده اند- نیز شرکت داشتند. بعد از آن، مادرانی که فرزندانشان در بازداشت قرار گرفتند، به این جمع پیوستند. آنها خواستار حقیقت یابی در مورد کشته، ناپدید و بازداشت شدن فرزندان خود و پاسخگویی مقامات در برابر این موارد بودند.
به گزارش وبسایت این تشکل، ژیلاکرم زاده مکوندی با حکم قاضی مقیسه به جرم حمایت از مادران داغدار به دو سال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی محکوم و در روز ششم دی ماه دستگیر و به زندان اوین منتقل شده است.
منصوره بهکیش، یکی دیگر از حامیان مادران عزادار، در روز ۴ دی ۱۳۹۰ به اتهام «تبلیغ علیه نظام و ایجاد اجتماع و تبانی برای بر هم زدن امنیت ملی از طریق تشکیل گروه مادران عزادار» در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه شد. او در دادگاه تمام اتهام ها را رد کرد. دادگاه هنوز حکم خود را صادر نکرده است.
۱۰۱ نفر در تظاهرات اعتراضی و درگیری ها ۲۴ ساعت گذشته در شهرهای مختلف سوریه به دست نیروهای امنیتی کشته شدند.
همچنین تلویزیون العربیه نیز گزارش داد، مخالفان، اجساد ۶۰ نفر را در یک بیمارستان دولتی کشف کردند که آثار شکنجه بر همه این اجساد به شکل آشکار پیدا بود.
بر اساس گزارش ها این قربانیان از بازداشت شدگان و افراد زخمی شده تجمع های اعتراضی هستند که به دست نیروهای امنیتی به قتل رسیدند.
از سوی دیگر نیروهای امنیتی رژیم بشار اسد با هدف قرار دادن ۲ اتوبوس در شهر ادلب دست کم ۳۰ تن از سرنشینان آن را به قتل رساندند.
در همین حال یک خودروی نظامی حامل بازداشت شدگان در شمال غرب سوریه به وسیله یک بمب کناره جاده ای منفجر شد و ۱۵ تن از این بازداشت شدگان کشته شدند.
یکی از فعالان سیاسی سوریه در تماس با العربیه از کشته شدن دو افسر عالی رتبه ارتش در روستای بابوبلین خبر داد.
این فعال حقوق بشر همچنین افزود شب گذشته درگیری شدیدی میان ارتش آزاد و نیروهای امنیتی و ارتش در مناطق احسم و البارده در جبل الزاویه به وقوع پیوسته است.
به گزارش العربیه، از ۲۳ دسامبر یعنی از زمان ورود ناظران اتحادیه عرب به سوریه تاکنون ۸۳۱ نفر کشته شدند.
بر اساس این گزارس ۵۴ تن از این کشته شدگان کودک و۴۳ تن زن بودند. همچنین ۶۵ تن پس از بازداشت وشکنجه توسط نیروهای امنیتی جان خود را از دست دادند.
از سوی دیگر دولت سوریه در بخشنامه ای از وزارتخانه ها و سازمان های دولتی خواست پروژه های جاری در کشور را متوقف کنند.
بر اساس این سند که نسخه ای از آن توسط مخالفان در اختیار " العربیه " قرار گرفت و توسط عدل سفر نخست وزیر سوریه امضا شده است خطاب به دستگاه های دولتی آمده است " برای برخورد با تحولات جاری از شما می خواهیم هیچ پروژه ای و یا سرمایه گذاری جدید انجام ندهید."
گزارش های دریافتی حاکی است تا لحظه تنظیم این خبر، قیمت سکه طلا به یک میلیون تومان و هر دلار آمریکا به ۲ هزار تومان رسیده است.
به گزارش ایسنا، سکه طرح قدیم یک میلیون تومان، سکه طرح جدید ۹۵۰ هزار تومان، نیم سکه ۴۷۰ هزار تومان، ربع سکه ۲۵۰ هزار تومان و سکه گرمی ۱۱۲ تا ۱۱۵ هزار تومان معامله می شود.
همچنین هر دلار آمریکا دو هزار تومان و یورو دو هزار و۴۰۰ تومان عرضه می شود.
هر گرم طلای ۱۸ عیار نیز از ۸۳ هزار و۵۰۰ تومان تا ۸۵ هزار تومان معامله شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر