نرگس محمدی، همسر تقی رحمانی عضو دربند ملی و مذهبی که چندی پیش شیوه ی تلخ و عجیب بازداشتش را در نامه ی همسر به دادستان خواندیم این بار نیز در نامه ای در سالگرد ازدواجش به روزهای سخت گذشته و روشن آینده می پردازد و می گوید: شکنجه و اذیت و آزار میشوی، اما میبخشی و باز مهمتر از آن با خود تکرار میکنم تا بیاموزم. هر وقت از زندان رها میشوی نه ترک راه آزای و عدالت و رسیدن به کرامت انسان میکنی و به گوشهای میکشی تا نفس تازه کنی. نه خشمگین و افراطی و خشونتطلب میشوی و نه حس انتقام در تو برانگیخته میشود. تو هر بار آزادیخواهتر و عدالتجوتر و باگذشتتر، مصممتر راه باقی مانده را میپیمایی.
نرگس محمدی که خود نیز امسال دوره ای را در اوین و در شرایط بد بازجویی دچار بیماری های عصبی و جسمی متعدد شده است می گوید: ۱۴ اسفند سالگرد ازدواج من و توست. ۱۴ اسفند روز تولد دکتر محمد مصدق است. ۱۴ اسفندهای طولانی تو در زندان بودی و باز ۱۴ اسفندی دیگر، تو در زندانی. به یاد این روز لبخندی بر لب دارم و خدای را سپاسگزارم اما چشمهایم در این شادی همراهیام نمیکنند و اشکها دلنوشتهام را بیرنگ میکنند. از این که باز در حصارها به بند کشیده شدی، دلم میسوزد. سهم تو در پرداخت بهای آزادی در این سرزمین چقدر خواهد بود؟ ۱۵ سال زندان و باز هم زندان؟ زندان در دوران دهه ۶۰٫ هنوز کف پاهایت حس کامل ندارد.
به گزارش کلمه، متن کامل این نامه بدین شرح است:
به نام خدایی که رحمت او وسیع و دائم است بر همه بندگان
تقی!
۱۴ اسفند سالگرد ازدواج من و توست. ۱۴ اسفند روز تولد دکتر محمد مصدق است. ۱۴ اسفندهای طولانی تو در زندان بودی و باز ۱۴ اسفندی دیگر، تو در زندانی. به یاد این روز لبخندی بر لب دارم و خدای را سپاسگزارم اما چشمهایم در این شادی همراهیام نمیکنند و اشکها دلنوشتهام را بیرنگ میکنند. از این که باز در حصارها به بند کشیده شدی، دلم میسوزد. سهم تو در پرداخت بهای آزادی در این سرزمین چقدر خواهد بود؟ ۱۵ سال زندان و باز هم زندان؟ زندان در دوران دهه ۶۰٫ هنوز کف پاهایت حس کامل ندارد. به یاد میآورم خاطرهای را که برایم بازگفتی. آنقدر شلاق خورده بودی که کف پاهایت چند برابر شده بود. در سلول، رها شدی. زندانبان در را گشود و شام را کنار داخل سلول گذاشت و رفت. بعد از زمانی طولانی قدری که توانستی برخیزی، برخاستی و کاسه را نزدیک کشیدی و غذا را خوردی. فردا صبح ناباورانه دیدی که پاهای خونینات به کاسه چسبیده بود و خون داخل کاسه و غذایی که شب خورده بودی ریخته بود و تو شام و خون را با هم خورده بودی و بهتر و دقیقتر و مهمتر از آن را به یاد میآورم تا بیاموزم. صمیمانه میگفتی «من هیچ کینهای از بازجو و شکنجهگرهایم ندارم حتی کسی که کابل را بر تنم میکوفت. هیچ حس انتقامی نسبت به آنها ندارم و خداوند از گناهانشان بگذرد. ما باید بتوانیم با هم زندگی کنیم. زندگی کنیم.»
ماهها در سلول انفرادی تنهای تنها بودهای. دهه ۶۰ و ۷۰٫ به یاد دارم سال ۷۹ که با دوستان ملی –مذهبیات بازداشت شدی ۷ ماه متوالی در انفرادی بودی. سه ماه از هفت ماه را حتی کتاب مقدس قرآن را هم نداشتی که در هر سلولی میگذارند. تنهایی مطلق در سلولی به اندازه قامتت و دو دست گشودهات. سال ۸۲ باز به زندان افکنده شدی. ۳ ماه متوالی در سلولی به اندازه قامتت و دو دستی که گشوده نگه داری. شنیدم اکنون باز در انفرادی هستی. تنهای تنها. ۱۴ اسفند سال ۱۳۸۹، در کنج سلولی سرد و تاریک در زندان.
شکنجه و اذیت و آزار میشوی، اما میبخشی و باز مهمتر از آن با خود تکرار میکنم تا بیاموزم. هر وقت از زندان رها میشوی نه ترک راه آزای و عدالت و رسیدن به کرامت انسان میکنی و به گوشهای میکشی تا نفس تازه کنی. نه خشمگین و افراطی و خشونتطلب میشوی و نه حس انتقام در تو برانگیخته میشود. تو هر بار آزادیخواهتر و عدالتجوتر و باگذشتتر، مصممتر راه باقی مانده را میپیمایی. تو تنها نیستی اما چون تو کم هستند. و این طریق حیات را عیسی چه زیبا میگوید: از در تنگ داخل شوید. زیرا تنگ است آن در و دشوار است آن طریقی که مؤدی به حیات است و یابندگان آن کماند.
سهل نیست آن کس که رنج بسیار از نااهلان تحمل میکند و نااهلان را میبخشد. دشوار است همواره مورد کینه و خشونت بیاخلاقان باشی و برایشان آمرزش طلب کنی و این را در تو دیدهام. این یک ادعا نیست. ۳۵ سال مبارزه، ۱۵ سال زندان و تمام عمر محرومیت. محرومیت از ادامه تحصیل، محرومیت از نداشتن شغل، آن هم نه پست حکومتی بلکه یک شغل برای کسب درآمد، محرومیت از داشتن محلی برای انجام کارهایت، نه دفتری، نه نشریهای، نه انتشاراتی و نه حتی زیرپلهای. فقط کیفی داشتی که بر دوش مینهادی و از این سو به آن سو میرفتی، مینوشتی، میگفتی و تنها داراییات قلم بود.
تا ۴۷ سالگی فرصت فرزنددار شدن نیافتی. و اکنون ۵۰ سال داری و امکان با خانواده بودن نداری. چه میگویم در هیچ دورانی برخوردار نبودی بلکه در هر زمانی محروم بودی و محروم. محرومیت همواره همراه زندگی تو بوده است. سهم تو زندان بود در هر دورهای حتی در بهترین دورانها. این یک ادعا نیست. این یک واقعیت است، زندگی ۵۰ ساله یک انسان. کینه را در خود کشتن و دوست داشتن را پروراندن. باز کردارت را گواه میگیرم تا گفته نشود این یک ادعاست. زمان اصلاحات، تشنهتر از هر اصلاحطلبی، به دنبال اصلاح شتافتی. حتی مکث هم نکردی. برخی از بزرگواران اصلاحطلب، مسندنشینان دوران سختیهای تو در دهه ۶۰ بودند، اما برایت مهم نبود. چون نیت و قصد انتقام و گروکشی نداشتی. برای تو ایران و رسیدن به آزادی مهمتر از مسائل فردی بود. زمان انتخاباتها بسیاری شاهدند که برای داشتن انتخاباتی سالم و عادلانه و پرشور ملی از این شهر، به آن شهر شبانه و روزانه میرفتی و مردم را به حضور در تعیین سرنوشت خود تشویق میکردی و لحظهای آرام نبودی. تو مرد مبارزه هستی. اما بر اساس اخلاق، و نیکوترین راه شیوه مدنی و مسالمتآمیز است. راه رسیدن به دموکراسی نمیتواند راهی مبتنی بر خشونت و خونریزی و خشم و کینه باشد چون به یقین محصولش آزادی و عدالت نخواهد بود.
راهی که مردان و زنان مصلحی چون تو برگزیدهاند پرهزینهتر و سختتر از راههای دیگر است. شیوهای مدنی و مسالمتآمیز و مصلحانه. مصلحان هر سرزمینی رنجدیدهترین انسانهای آن سرزمیناند. به ویژه اگر در آن سرزمین قدرت، زبان خشونت را بر زبان مهرورزی و قانونمداری ارجح دارد. چنین انسانهایی هم خشونت عریان میچشند و هم خشونت پنهان میبینند و چه سخت است در این سرزمین، همواره مسالمتجو و مصلح باقی ماندن. اکنون در این سرزمین و وطن زخمخورده و در این دوران مردان و زنانی چون تو تنها رنج کشیدگان این راه نیستند. در طول تاریخ نیز چنین بوده، ماندلا، گاندی، طالقانی، سحابی، مارتین لوتر، کینگ و … گامها جلوتر از همه ایستادهاند و چراغ بر دست گرفتهاند تا به بیراهه نرویم. نیایش زیبای امام سجاد یکی از انسانهایی که روحی والا و کلامی آرامشبخش دارد گویای این طریق است: خدایا مرا توفیق ده تا با آن کسی که مرا محروم سازد، به بخشش عوض دهم.
تقی!
همسر من، فرزند زهرا و پدر علی و کیانا
ای همراه ملت ایران و ای تشنه آزادی و عدالت
اکنون ما نیز از بودن با تو محرومیم. اما میخواهیم مثل تو، نگذاریم تا محرومیتها و خشونتها و بیمهریهایی که ناجوانمردانه و بیامان علیه ما یعنی حتی دو طفل ۴ سالهام به کار گرفته میشود، لحظهای ما را به خشم و کینه نزدیک سازد. اگر رنج را بر ما تحمیل میکنند نباید هیچ رنجی را بر دیگری روا دانست. چنین رنجی، انسان میآفریند. بسیار با آن فاصله دارم اما در این راه تلاش میکنم. به یاد سخنی از مرد و انسانی بزرگوار، دکتر علی شریعتی میافتم: روحی که هم معنی «دوست داشتن» را میفهمد، و هم زیبایی «اشک» را؛ هم میجنگد، هم میداند که سر بر زانوی مهربان «او» نهادن و در زیر دستهای نوازشگرش– که دو مسیح خاموشاند – به لذت تسلیم، رام بودن، از شکوه آدمی نمیکاهد.
اکنون شما، عزیزان و نور چشمان ملت در زندان هستید. اما همه نیک میدانند و باور دارند که یقیندارندگان به حق و صلح و کرامت انسان قویتر از مسلطان به خشونت و کینه و بیرحمی هستند حتی اگر به ظاهر آنها پیروز و ما شکست خورده باشیم.
مردم انقلابی قم یکصدا حمایت خود را از سید حسن خمینی ابراز داشتند : نواده خمینی، سید حسن خمینی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، در پایان مراسم هفتم مرحوم دکتر محمود بروجردی (در مسجد اعظم قم) گروهی اندک که از ابتدای جلسه به طور هماهنگ شده در کنار هم نشسته بودند با فریاد “نواده روح الله، سید حسن نصر الله ” خواستند که نظم جلسه را بهم بریزند که با اقدام انقلابی مردمی مواجه شدند که وفاداری خود را به امام و خاندان ایشان با شعار “نواده خمینی، سید حسن خمینی” نشان دادند.
این همه در شرایطی بود که آیات اعظام جوادی آملی و شبیری زنجانی در جلسه جاضر بودند و به یادگار امام تسلیت می گفتند.
مردم انقلابی قم در پایان مراسم علاوه بر عصبانیت از اقدام آن گروه اندک از ناکامی آنها ابراز خوشحالی می کردند.
بنابراین گزارش ، محافظان سید حسن خمینی و برخی از شاگردان ایشان به محافظت از آن گروه اندک پرداختند تا توسط مردم مورد تعرض قرار نگیرند.
فریدون صیدی راد، یکی دیگر از بازداشت شدگان تجمع دهم اسفند در تهران است که در تجمع اعتراضی مردم تهران در حمایت از رهیران جنبش سبز، دستگیر و روانه زندان شد.
براساس گزارش های رسیده به کلمه، وی در این روز به همراه مهسا امرآبادی، فخرالسادات محتشمی پور و شهین جهادی بازداشت و به بند دو الف سپاه پاسداران در زندان اوین منتقل شده است.
صیدی راد از اعضای ستاد مهدی کروبی در اراک بوده است.
غلامحسین عرشی، از بازداشت شده های حوادث عاشورای سال ۸۸ در تهران، روز گذشته با پایان یافتن دوران حبس اش از زندان اوین آزاد شد .
به گزارش کلمه،عرشی ۳۱ ساله بیش از یک ماه بعد از درگیری های روز عاشورای سال ۱۳۸۸ توسط عکس هایی که نیروی انتظامی از معترضان در آن روز منتشر کرده بود، شناسایی و بازداشت شد.
وی در دادگاه بدوی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب و عمومی تهران به ریاست قاضی صلواتی به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد و این حکم در دادگاه تجدیدنظر به یک سال حبس تعزیری کاهش یافت.که اکنون با پایان یافتن این دوره او از زندان آزاد شده است .
او چند ماه پیش و در نامه ای به دادستان تهران از شکنجه هایی که در طول دوران بازجویی در مورد او اعمال شده، از جمله ضرب و شتم با کابل و سیم و ضربه زدن به بیضه ها یش در طو ل دوران بازجویی خود خبر داده بود.
سید مصطفی تاج زاده عضو ارشد و دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مقاله ای به تحلیل اوضاع منطقه و جنبش سبز ایران پرداخته و گفته است: هدف من در نوشتار حاضر این است که نشان دهم خیزش های مردمی در کشورهای مسلمان فرصت مغتنمی را فراهم آورده تا صحت و سقم ادعاهای اصول گرایان مبنی بر محبوبیت حاکمان کنونی ایران و الهام بخشی نظام سیاسی واقعاً موجود ایران در میان ملت های مسلمان روشن شود.
وی در این مقاله تاکید می کند: البته تاکنون هیچ کشوری حاضر به قبول مدلی نشده است که اصول گرایان حاکم به نمایش گذاشته و آن را تبلیغ می کنند. حتی هم فکرترین و نزدیک ترین اشخاص و احزاب و حکومت ها به ما از عراق و افغانستان گرفته تا لبنان و فلسطین و تونس حاضر نشده اند مدل سیاسی حاکم بر ایران به تفسیر اقتدارگراها را برگزینند و خواهان اجرای آن باشند.
متن کامل این مقاله ی تحلیلی که از طریق یاران گمنام جنبش سبز از درون زندان در اختیار کلمه قرار گرفته است را با هم می خوانیم:
بسمه الله الرحمن الرحیم
مقدمه
«امواج انقلاب ایران پس از سی سال به کشورهای منطقه رسیده است» این جمله مضمون مشترک تبلیغات رسمی کشور طی هفته های اخیر درباره تحولات منطقه خاورمیانه و عربی است. نظیر این جمله را تقریباً هرروز از این یا آن مسئول و به ویژه در تحلیل های سیاسی صدا و سیما می شنویم. این اظهارات تبلیغاتی و سیاسی صورت دیگر ادعایی است که طی سال های اخیر از اصول گرایان حاکم زیاد شینده شده است. آنان که با اتخاذ راهبرد و مواضع تنش آفرین خود کشور را در عرصه سیاست خارجی گرفتار بحران های سخت کرده و در سطح بین الملل به انزوا کشانده اند، در توجیه عملکرد خود همواره بر این نکته تأکید دارند که اگر روابط دیپلماتیک ما با بسیاری از دولت ها تیره شده است، چه باک، در عوض در میان ملت ها محبوبیت بسیاری داریم و ملت ها با ما هستند. بنابراین اصول گرایان می کوشند اوج گیری حرکت های اعتراضی مردمی در کشورهای عربی، را شاهد و دلیلی بر صحت رویکردها و جهت گیری های خود در سطح مدیریت کشور و نیز عرصه سیاست خارجی و معرفی می کنند. آنان پارا فراتر نهاده سیاست ها و مواضع خود را الهام بخش مردم تونس و مصر و یمین و… در خیزش های اخیر معرفی می کنند. این احساس الهام بخشی چنان است که یکی از ایشان گفته بود مشکل مردم به پاخاسته این کشوره رهبری است و اگر بخواهند ایران می تواند این خلاء را برطرف کند. در تبلیغات اصول گرایان این جنبش ها، اسلامی معرفی می شوند. آنان در تبلیغات رسمی از نظام های مقابل این جنبش ها با عنوان نظام ضد اسلامی یاد می کنند و عامدانه از به کار بردن اوصافی نظیر استبدادی و دیکتاتوری برای این نظام ها خودداری می کنند تا به مخاطبان خود القا کنند که ملت های منطقه نه از فقدان آزادی و محرومیت از حقوق اساسی خود بلکه از عدم اجرای احکام شریعت در کشور خود به ستوه آمده اند. هدف من در نوشتار حاضر این است که نشان دهم خیزش های مردمی در کشورهای مسلمان فرصت مغتنمی را فراهم آورده تا صحت و سقم ادعاهای اصول گرایان مبنی بر محبوبیت حاکمان کنونی ایران و الهام بخشی نظام سیاسی واقعاً موجود ایران در میان ملت های مسلمان روشن شود.
الف- حرکتی که از انقلاب اسلامی از سی و دو سال پیش در ایران آغاز شد، تا کنون مراحل و نقاط عطف مهمی را پشت سر گذاشته است. حرکت اصلاحی و جنبش سبز از جمله مهمترین این نقاط عطف بوده اند. به رغم این که تحولات سیاسی اجتماعی منطقه یکسال و نیم پس از آغاز جنبش سبز در ایران رخ می دهند و در مطالبات آزادی خواهانه بسیار شبیه به این جنبش هستند، اما تبلیغات رسمی کشور هیچ اشاره ای به این واقعیت ندارند و اساساً هرگونه رابطه ای را میان این جنبش سبز ایران و تحولات مذکور به شدت تکذیب می کنند. تنها اشاره به رابطه میان این دو را می توان در صحبت های اخیر وزیر اطلاعات کشور در برنامه دیروز امروز فردا مشاهده کرد. آقای مصلحی در پاسخ به سؤال مجری برنامه در باره رابطه حوادث اخیر ایران با جنبش های منطقه گفت: حوادث اخیر ایران و برخورد موفق ما با آن، موجب شد آمریکا و غرب از کشورهای منطقه غافل شوند و فرصت کافی برای آغاز نهضت در این کشورها فراهم شود!!!(نقل به مضمون) پاسخ وزیر اطلاعات به این پرسش اگر چه بسیار سطحی و سست می نماید اما در بطن خود اعتراف به این حقیقت دارد که فی الجمله میان جنبش سبز و حرکت های اعتراضی در کشورهای منطقه رابطه ای وجود دارد.
طبیعی است طرفداران جنبش سبز برخلاف جریان حاکم جنبش های منطقه را ضد استبدادی تحلیل می کنند و معتقدند همین ویژگی مضمون مشترک این جنبش ها و جنبش سبز ایران را تشکیل می دهد. آن ها التزم ملت های منطقه را به اسلام انکار نمی کنند اما در عین حال مطالبه این ملت ها را نه نظامی سیاسی شبیه ایران بلکه نفی استبداد و ستم و تحقیر و برپایی نظامی دموکراتیک ارزیابی می کنند که ضمن پایبندی به هویت و فرهنگ اسلامی ، حقوق اساسی و آزادی های ملت را به رسمیت بشناسد و برای ایشان عدالت و رفاه به ارمغان آورد.
ب- طبیعتاً فقدان سازوکار دموکراتیک در عرصه عمومی ایران و نابرابری فاحش و آشکار در برخورداری از وسائل ارتباط جمعی و نیز وجود سانسور و محدودیت های جدی برای تضارب آزاد آراء و اندیشه ها امکان هرگونه بحث و مناظره آزاد را برای تبیین حقایق و ازجمله در موضوع مورد بحث منتفی ساخته است. در عین حال می توان برای فهم ماهیت جنبش های کنونی در کشورهای منطقه خاور میانه و کشورهای عرب آفریقایی ملاک ها و شاخص های عینی بدست داد.برای این منظور ابتدا ذکر یکی دو نکته را ضروری می دانیم:
۱- تحقیقات نظریه پردازان انقلاب و جنبش های اجتماعی سیاسی، به ما می گوید این تحولات اجتماعی و سیاسی طیف گسترده و متنوعی را تشکیل می دهند به گونه ای که نمی توان همه آن ها را در یک مقوله گرد آورد. هرگاه جنبش های دهه اخیر را به فهرست انقلاب ها و نهضت های سیاسی اجتماعی جوامع مختلف بیفزاییم آن گاه با طیفی گسترده از جنبش ها و انقلاب ها با ایدئولوژی ها، شعارها، روش های اعتراض و مبارزه و رهبری های متفاوت روبرو خواهیم بود. به رغم چنین تکثر و تنوعی می توان گفت همه آن ها در یک امر مشترکند و آن این که مردمی ستم دیده، تحقیر شده تصمیم می گیرند به استبداد، فساد، فقر و فریب و تحقیر پایان دهند.
۲- در این حقیقت نیز نمی توان تردید کرد که انقلاب ها و جنبش های اجتماعی مانند دیگر پدیده های اجتماعی بر یکدیگر تأثیر می گذارند و از یکدیگر الهام می گیرند. بدون تردید انقلاب اسلامی مردم ایران، هم چون جنبش اصلاحی و سبز آن در ایجاد خود باوری ملت های منطقه و آگاهی آن ها به قدرت خویش، تأثیر داشته است. کما این که این جنبش ها تأثیر محتوم خود را بر تحولات اجتماعی و سیاسی ایران برجای خواهند گذاشت.
۳- نکته دیگری نیز که باید بدان توجه داشت این است که کشورهای عربی گرفتار بحران، طیفی از کشورهای فقیر (مصر و یمن و اردن) که بعضاً دریافت کننده کمکهای مالی از دیگر کشوها هستند، تا کشورهای ثروتمند و نفت خیز(لیبی و بحرین) را شامل می شوند. این کشورها همچنین طیفی از کشورهای غیر وابسته (لیبی) تا کشورهایی که مشکل بتوان عدم وابستگی آن ها را پذیرفت(بحرین) تا کشورهایی که غرب در آن ها نفوذی غیر قابل انکار دارد(مصر) را شامل می شوند. اما به رغم این اختلاف، همه این کشورها در یک چیز مشترکند و آن برخورداری از نظام های دیکتاتوری و خودکامه است.
ج- با این توضیحات برای این که معلوم شود مطلوب مردم این کشورها چیست و تحلیل های دستگاه تبلیغات رسمی کشور تا چه میزان به حقیقت نزدیک است، باید دید مردم معترض وخشمگینی که در مصر و تونس و یمن و بحرین… به خیابان ها آمده اند و خواهان تعیین حق سرنوشت خود شده اند، چه مدلی از نظام سیاسی را انتخاب کرده اند یا انتخاب خواهند کرد؟
چنان چه آنان کشور را نه همچون مِلکی مشاء و متعلق به همه ساکنان بلکه همچون اتوبوسی بخواهند که فقط یک نفر آن را می راند و مسافران تنها باید برای سلامتی او صلوات بفرستند، و در نتیجه طالب ولایت مطلقه انتصابی شوند و رهبری سیاسی را در یک فقیه متمرکز بخواهند و هم زمان خواهان اجرای احکام اسلامی با توسل به زور شوند و دیگر اندیشان و غیر خودی ها را از ورود به عرصه سیاست و قدرت و رقابت انتخاباتی محروم کنند یا مانع تشکیل احزاب قانونی و انتشار روزنامه های سراسری توسط آنان شوند و اقوام و اقلیت های مذهبی را از مشارکت در ساختار قدرت محروم کنند، معلوم می شود که حاکمیت کنونی کشورمان آن گونه که ادعا می کند توانسته است در سطح جهان اسلام و ملت های مسلمان، خود را به عنوان الگوی مطلوب و ایده آل مطرح سازد. اما اگر مردم معترض و به فریاد در آمده از ظلم و ستم در این کشورها، اعم از مسلمان و غیرمسلمان چنین مدلی را نپذیرفتند و بر دموکراسی، انتخابات آزاد و تأمین حقوق همه مردم و حضور تمام جناح ها و گرایش های دینی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی تأکید کنند و تنها شرط فعالیت و حیات سیاسی را مخالفت با خشونت و التزام به قانون بدانند، باید گفت مدل حکومتی مورد نظر اصولگراهای ایرانی نه فقط الگوی مردم منطقه نیست بلکه برعکس مایه عبرت آنان شده است. بدین معنا که از تجربه ایران و اشتباهات ما درس گرفته و حاضر نیستند آن دسته از تجارب شکست خورده ما را تکرار کنند.
البته تاکنون هیچ کشوری حاضر به قبول مدلی نشده است که اصول گرایان حاکم به نمایش گذاشته و آن را تبلیغ می کنند. حتی هم فکرترین و نزدیک ترین اشخاص و احزاب و حکومت ها به ما از عراق و افغانستان گرفته تا لبنان و فلسطین و تونس حاضر نشده اند مدل سیاسی حاکم بر ایران به تفسیر اقتدارگراها را برگزینند و خواهان اجرای آن باشند.
در عراق مسلمانان اعم از شیعه و سنی که اکثریت قاطع جمعیت این کشور را تشکیل می دهند، همواره بر توزیع قدرت ، تکثر و رقابت سیاسی، انتخابات آزاد و حضور مشارکت اقوام و مذاهب و جریان های مختلف در ساختار قدرت و اداره کشور تأکید کرده اند. در تونس راشد الغنوشی رهبر اسلام گرایان این کشور که روابط بسیار نزدیکی با ایران دارد، از همان آغاز جنبش تونس، با صدای بلند اعلام کرد به هیچ وجه خواهان عملی شدن الگوی ایران در این کشور نیست. در تونس اخوان المسلمین بزرگترین حزب اسلامی این کشور که رهبران آن عموماً نسبت به انقلاب اسلامی ایران موضع مثبتی داشته اند، درجریان خیزش اخیر مردمی این کشور بارها اعلام کرده اند که به هیچ وجه خواهان ایجاد نظامی شبیه نظام ایران نیست. دلیل این همه تأکید ها و اعلان های مکرر روشناست. آنان به خوبی از حساسیت منفی جامعه خود نسبت به اجرای مدلی شبیه به ایران در کشور خود آگاه هستند. بنابرین ایران به رغم جاذبه اولیه انقلاب اسلامی در ترویج حرکت های ضد استعماری در منطقه، متأسفانه قادر به صدور الگوی سیاسی و حکومتی خویش، حتی به نزدیکترین جریان های سیاسی به خود نیوده است و جوامع دیگر در تلاشند تا برای مقابله با استبداد و توسعه طلبی اسرائیل و دخالت های دولت آمریکا مرتکب خطاها و اشتباهات ما نشوند.
د- اکنون تا آن جا که به جنبش سبز مربوط می شود ، این جنبش باید بر ضرورت حمایت از حرکت های ضد استبدادی و ضد استعماری و در جهت تثبیت حق حاکمیت ملت ها بر سرنوشت خود از طرق دموکراتیک و برخورداری آن ها از حقوق و آزادی های مدنی و سیاسی و فرهنگی تأکید کند و همچون شعار «ایران برای همه ایرانیان»، «مصر را برای همه مصریان» و «تونس را برای همه تونسی ها» بخواهد. به باور من اقتدار گرایان حاکم نخواهند توانست به تظاهر خود در حمایت از جنبش های کنونی جوامع مسلمان منطقه ادامه دهند.تحقق مطالبات آزادی خواهانه و برقراری مناسبات دموکراتیک در این کشورها به ضرر اقتدار گرایان وطنی خواهد بود و آنان دیر یا زود به میزان عملی شدن مطالبات مردم به پاخاسته منطقه مدعی انحراف این جنبش ها از مسیر اسلامی (البته به زعم خود) خواهند شد. متقابلاً فاصله گرفتن کشورهای منطقه از استبداد و برقراری نظام های دموکراتیک و ملتزم به حقوق بشر و استقرار «آزادی» به جای «بندگی و بردگی» در این کشورها به سود همه از جمله ملت ایران خواهد بود. مهم آن است که کشورهای منطقه به چنان رشدی برسند که با هر دیکتاتوری به هرنام، اسلام یا سکولاریزم، مخالفت کنند. تحقق این مطالبات در کشورهای منطقه و همسایگی بدون شک دستاوردهای مبارکی برای ملت ما خواهد داشت. بنابراین حمایت جنبش ملی سبز ایران از خیزش های دمکراسی خواهی در کشورهای اسلامی علاوه بر دفاع از حقوق ملت های به پاخاسته مطقه با این انگیزه صورت می گیرد که از نظر این جنبش، ثبات و منافع بلند مدت کشور عزیز ما ایران در گرو استقرار دموکراسی در منطقه و در همسایگی ماست.
جمعی از خانواده های زنان سیاسی که همسرانشان این روزها در بندند در نامه ای خطاب به علمای اسلام با یاد آوری وظیفه ای که فاطمه ی زهرا (س)، الگوی بانوان مسلمان مبارز در اختیار آنان گذارده است بازداشت غیرقانونی زهرا رهنورد و فاطمه ی کروبی را به همراه همسرانشان ظلمی مضاعف خوانده و تاکیده کرده اند: امروز گویا دوباره باید خطبه های فاطمه زهرا علیهما السلام را فریاد کرد. دو همنامش فاطمه کروبی و زهرا رهنورد، به همراه دلاورانی که نخواستند به بازی مکاره روزگار و غداران، دست آلوده کنند به زندان نشسته اند، زنان شکیبایی که خم بر ابرو نیاوردند و سنگری ساختند برای مقاومت مردانشان.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته است به دین شرح است:
بسمه الله الرحمن الرحیم
صدای زهرا که درود خداوند بر او باد در مسجد رسول خدا، هنوز در گوش زمان پیچیده است که از حق امیر المومنین می گفت و فدک. خطبه های گوهرِ پیامبر اسلام را شما علمای دین به ما آموختید و ما به چشم جان دیدیم که فاطمه آنگاه که حق در میانه بود چه جانانه به میان می آمد و چه رسا و متین و آتشین، پرده از خورشید پنهان مانده حقیقت بر می انداخت.
امروز همان روز است، آتش بیداد و ستم بر کاشانه ما افتاده است و عده ای نا پاک که ادب نمی شناسند و زبانشان به تهمت و توهین عادت کرده است. در شهر و کوی و برزن جولان می دهند و مرد و زن را حقیر می کنند و در میان قهقهه ظلم از اسلام و علی و فاطمه هم دم می زنند.
ما زنان در صف اول انقلاب بودیم، وقتی میدان ژاله به خون نشست و شهدا به آسمان رفتند، معراج از دامان ما بود. سوزن ما دوخت و آتش ما سوخت، پسران ما در جبهه های جنگ برایمان هدیه شهادت آوردند، اما سوگ بزرگ ما، آن همه رنج نبود، این همه ستم است که درختش به بار نشسته و حالا السابقون انقلاب در زندان هوس و تکبر، زعمای حکومت اسیرند و همسران وفادار شان در کنار مردان با صلابت به زنجیر کشیده شدند.
امروز گویا دوباره باید خطبه های فاطمه زهرا علیهما السلام را فریاد کرد. دو همنامش فاطمه کروبی و زهرا رهنورد، به همراه دلاورانی که نخواستند به بازی مکاره روزگار و غداران، دست آلوده کنند به زندان نشسته اند، زنان شکیبایی که خم بر ابرو نیاوردند و سنگری ساختند برای مقاومت مردانشان.
این دو شیر زن به راستی شیعه فاطمه (س) بودند استوار در دفاع از دین و حقیقت و تکیه گاهی استوار برای همسرانشان، نجابت را در عرصه اجتماع به دختران جوان می آموختند و درایت را عرصه تدبیر خانه، هم بسیار بیش از هر مردی تاثیر گذار بودند بر آنچه بر مملکتشان می گذرد و هم پایبند سنتها و ارزشهای ملی و اسلامی.
یکی ده ها کتاب و مقاله در تبیین شخصت “زن مسلمان” دارد و دیگری سالهاست محرم و غمخوار همسران و خانواده شهداست.
و امروز این دو نیز معلوم نیست در کنج کدام محبس و سجن به اسارت درآمده اند.
اکنون چه باید کرد با این همه ناروایی و نا مردمی و نامردی که هر روز اسلام را ملکوک و ایران را مجروح می کند.
آیا وقت آن نرسیده است که علمای دین بر این تیرگی بشورند و با شعله ایمان که حاصل خرمن فقه جواهری و مذهب جعفری است به این جماعت زمان انذار دهند که شیعیان و نسل بنی فاطمه زنده و زنده ترند.
هیهات تا مبادا داستان ظلمی که بر همسر فداکار علی (ع) رفت سرنوشت این دو شیر زن باشد و علمای اسلام با پای برهنه در کوچه نیایند.
ما زنان نشانه های روشن ایثاریم، در این دوسال در صف مقدم ایستادیم تا دست خشونت ظلم با باتوم بی رحمی بر ما فرود آید نه بر مردان و فرزندانمان ، مادران و دختران ایرانی در قبال این ناحقی، سنت شکیبایی را رها نکردند ، اما بر شماست که شیوه شجاعت پیشه کنید و داد دین بستانید .
کارل تئودور تسو گوتنبرگ حدود دو هفته پس از آغاز جنجال بر سر رونویسی بخشهایی از رساله دکترایش سرانجام از وزارت دفاع کنار رفت. استعفای گوتنبرگ پس از آن اتفاق افتاد که “خودیها” نیز در اعتراض به او با اپوزیسیون همصدا شدند.
به گزارش دویچه وله، کنارهگیری کارل تئودور تسو گوتنبرگ از سمت وزارت دفاع آلمان باید گامی بسیار دشوار برای او بوده باشد. گوتنبرگ به رغم جنجالی که از مدتی پیش بهخاطر رونویسی بخشهای فراوانی از رسالهی دکترایش به پا شده بود، همچنان در ردهی نخست سیاستمداران محبوب آلمان قرار داشت.
دشوارترین گام زندگی
هفتههای گذشته دشوارترین دوران زندگی سیاسی گوتنبرگ به شمار میرود؛ سیاستمداری که حزب سوسیال مسیحی آیندهی درخشانی برای او پیش بینی میکرد. مردی که درس حضور در رسانهها را به خوبی آموخته بود، سرانجام سپر انداخت و تسلیم فشارهای احزاب اپوزیسیون و رسانههای منتقد شد. او این تصمیم را “دردناکترین گام زندگی خود” توصیف کرده است.
آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، تا آخرین لحظه دست از حمایت گوتنبرگ بر نداشت، اما ظاهرا فشارها بر وزیر دفاع از اعتماد رئیس دولت بیشتر بوده است. گوتنبرگ همزمان با بالاگرفتن بحث در مورد عدم اصالت رسالهی دکترایش، با انتقادهای دیگری نیز روبرو بوده است. نحوهی خبررسانی در مورد کشته شدن یکی از سربازان آلمانی در افغانستان و کشته شدن یک دانشجوی دانشکده افسری نیروی دریایی، از دیگر موضوعاتی بود که “وزیر محبوب” را بیش از پیش تحت فشار گذاشتند.
اتهام رونویسی رساله دکترا
در روز چهارشنبه (۱۶ فوریه / ۲۷ بهمن) “زوددویچه تسایتونگ” گزارش داد که برخی از بخشهای متن پایاننامه دکترای حقوق وزیر دفاع آلمان رونویسی کار دیگر نویسندگان است، بیآنکه آنگونه که مقرر است، منبعی برای آن ذکر شده باشد.
این روزنامه آلمانی قول آندرئاس فیشر لسکانو، استاد رشته حقوق دانشگاه برمن، را نقل کرده که معتقد است، پایاننامه وزیر دفاع در چند جا «سرقت ادبی گستاخانه» و «تقلب» است. این استاد حقوق میگوید که با بهکارگیری ماشین جستجوگر گوگل متوجه تکرار عین متون دیگران در کار وزیر دفاع شده و این تکرار در تمامی فصلهای پایاننامه به چشم میخورد.
از جمله بخشهای کپیشدهی بدون ذکر منبع، قسمتهایی از مقالههای چاپ شده در روزنامه “نویه تسورشه تسایتونگ ام زونتاگ” و “فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ” بوده است.
وزیر دفاع آلمان که پایاننامه خود را در سال ۲۰۰۶ تمام کرده و در سال ۲۰۰۷ با نمره عالی از دانشگاه بایروت فارغالتحصیل شده، پیش از این در پاسخ به این اتهام گفته بود که حساب و وجدانش پاک است و پایاننامه خود را با صداقت نوشته است.
امید بر باد رفته محافظهکاران
روزنامه آلمانی “بیلد” از تصمیم گوتنبرگ خبر داده بود. به رغم این، کنارهگیری وزیر دفاع از کابینه برای بسیاری دور از انتظار بود. او در روزهای گذشته بارها بر ادامهی حضور خود در این سمت تاکید کرده بود. گوتنبرگ ۳۹ ساله امروز اعلام کرد که تمام مسئولیتهای سیاسی خود را کنار گذاشته است. کنارهگیری این سیاستمدار ضربهی بزرگی به دولت ائتلافی، به ویژه به حزب سوسیال مسیحی آلمان تلقی میشود. در خلاء چهرههای محبوب سیاسی، محافظهکاران امیدهای فراوانی به آیندهی گونتبرگ بسته بودند.
توقف پشت مانع خودساخته
«هیچ کس از سمتی که قلبا به آن وابسته است به دلخواه جدا نمیشود.» این استدلال گوتنبرگ در پاسخ به منتقدانی است که از دو هفته پیش خواهان استعفای او بودند و اکنون میپرسند چرا حالا؟ او همچنین گفته، شایسته است که آدم خانهای تقریبا مرتب به نفر بعدی واگذار کند.
وزیر سابق دفاع آلمان در بیانیهای که پیش از ظهر امروز از طریق تلفن در اختیار شبکه خبری n-tv قرار داد گفته است، کنارهگیری او فقط به خاطر بحثهایی نیست که در مورد رسالهی دکترایش درگرفت. او میگوید، این تصمیم در ضمن پاسخی به این پرسش است که آیا او انتظاراتی را که از خودش داشته برآورده میکند یا نه؟ یکی از ویژگیهای گوتنبرگ که در محبوبیت او نقش فراوانی داشته، اهمیتی است که برای صراحت، درستکاری و پاکدامنی در عالم سیاست قائل بود. او حد مطلوب صداقت در کار سیاستمداران را چنان بالا گرفته بود که خودش نیز در رعایت آن ناکام ماند.
جمعی از فعالان و حامیان حقوق زنان در نامه ای به بان کی-مون، دبیرکل سازمان ملل به حبس و حصر زهرا رهنورد، فاطمه کروبی و همسران آنها مهدی کروبی و میر حسین موسوی اعتراض کردند.
به گزارش کلمه، در بخشی از این نامه که به امضای جمعی از فعالان سرشناس جنبش زنان ایران رسیده، آمده است:
«حکومتی که در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، تلاش مسالمت جویانه و اصلاح طلبانه میلیون ها مردم ایران را که به امید گشایش پنجره ای به سوی آزادی، به امید بهبود در وضعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و به امید کاهش فساد، فقر و زور گویی به پای صندوق های رای رفته بودند در سراشیبی یاس و نا امیدی افکند واعتراض برحق و مدنی میلیون ها تن از مردم معترض را با باطوم، گاز اشک آور و گلوله، زندان، شکنجه وتجاوز پاسخ داد.حکومتی که فریاد خشونت پرهیز جوانانش را با خشونت سبعانه و در خون غلتیدن نداها و سهراب ها، کیانوش ها و محسن ها وشیرین ها و به زندان کشیدن بهاره ها، نسرین ها، مجید ها و احمد ها و رسول ها و سعیدها پاسخ داده است و برای خاموش کردن فریاد و ضجه های جانسوزمادران عزادار جز تهدید، ضرب و شتم و دستگیری، راه دیگری نیافته است. حق طلبی وبرابری خواهی زنانی را که دفترچه های حقوقی و امضاء های جمع آوری شده برای اصلاح قوانین تبعیض آمیز تنها سلاح مبارزاتی اشان بود و چیز دیگری در دست نداشته اند را نیز برنتابیدند و برای آنان ارمغانی جز چند همسری و صیغه و قوانین تبعیض آمیز و خشونت افزا نیاورده اند. حکومتی که تنها در میدان ضرب و شتم، زندان و شکنجه، تجاوز و اعدام و سنگسار برابری میان زنان و مردان را رعایت کرده است. لیکن، به رغم تمامی فشارها، سرکوب و تهدیدها، جنبش حق طلبانه زنان همچنان محکم و استوار به راه خود ادامه می دهد.»
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است :
«درجمهوری اسلامی ایران که “نماینده”اش در شورای حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرده است: “ایران آزادترین کشور جهان است”. نه تنها دانشجویان، فعالان حقوق زنان، روزنامه نگاران، معلمان، فعالین کارگری و وکلای مدافع حقوق بشر به بند و زندان افکنده می شوند، بلکه از روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، خانم ها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی و آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی را که از چهره های شاخص جنبش سبز دموکراسی خواهی هستند، در حبس خانگی قرارداده اند. اما هیچ کس ازاعضاء خانواده، مشاوران و دوستان آنها از محل نگاهداری، وضعیت جسمی، روحی، و سلامتی آنها اطلاعی ندارد.و این وضعیت موجب نگرانی همه است.»
آنها در پایان این بیانیه از دبیرکل سازمان ملل درخواست کرده که نسبت به ضمانت سلامت زهرا رهنورد، فاطمه کروبی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی و آزادی آنان اقدام فوری بعمل آورد و افزوده اند :«ما امضاء کنندگان این بیانیه هم چنین خواهان رفع فوری هرگونه فشار بر تمامی آزادیخواهان ایران هستیم و تا آزادی همه زندانیان سیاسی، عقیدتی، قومی و مذهبی، دوش بدوش با مبارزه مدنی و دمکراسی خواهانه مردم همراهی خواهیم کرد.»
در آستانه فرارسیدن عید نوروز نه تنها هیچ نشانی از آزادی زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات دیده نمی شود . که حتی ماموران وزارت اطلاعات و بازجویان با مرخصی زندانیان بی گناه نیز مخالفت می کنند . مسعود باستانی، روزنامه نگار زندانی یکی از روزنامه نگارانی است که بیش از هیجده ماه حبس را در زندان های اوین و رجایی شهر بدون یک روز مرخصی سپری کرده است، اما همچنان مسوولان قضایی بدون ارایه هیچ دلیل مشخصی با مرخصی او مخالفت می کنند .
به گزارش خبرنگار کلمه ، این روزنامه نگار زندانی که برای درمان نیز بارها درخواست مرخصی کرده است اما همچنان در زندان نگهداری می شود و حتی یک روز نیز برای مرخصی درمانی از زندان خارج نشده است .او نوروز سال گذشته را نیز در میان زندانیان عادی در زندان رجایی شهر سپری کرد .
وی در تیرماه سال ۸۸ دستگیر شد. ماموران امنیتی وقتی در نخستین روزهای پس از انتخابات این روزنامهنگار را در خانه خود نیافتند، همسر و دو میهمان او را با خود به اوین بردند. وی پس از تماس دادستانی برای ارائه مدارک مورد نیاز برای آزادی همسرش، راهی دادگاه انقلاب شد و ازآن زمان تاکنون دیگربه منزل بازنگشته است . مهسا امرآبادی، همسر وی دو ماه بعد با قرار وثیقه از زندان آزاد شد و دوستان او نیز پس از مدتی اززندان رهایی یافتند .امرآبادی بار دیگر، در تجمع اعتراضی دهم اسفندماه بازداشت شد و هم اکنون در بند دو الف سپاه به سر می برد.
مسعود باستانی متولد سال ۱۳۵۷ در شهر اراک است و با نشریات شرق، کارگزاران و وبسایت “جمهوریت” همکاری داشته است . او از جمله کسانی است که به نخستین دادگاه دستهجمعی متهمان انتخاباتی آورده شدند.وی هم اکنون با زندانیان سیاسی دیگر در زندان رجایی شهر به سر می برد .زندانیانی چون عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، داوود سلیمانی، منصور اسانلو، رسول بداقی، مهدی محمودیان و حشمتالله طبرزدی..
مسعود باستانی در زندان گوهر دشت کرج ماهی دو مرتبه می تواند با خانواده خود ملاقات کند، همچنین از مدتها پیش امکان تماس تلفنی این افراد با خانواده هایشان قطع شده است .او توسط قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم شده است .
عبدالله مومنی، زندانی سیاسی و سخنگوی سازمان ادوار تحکیم وحدت نه ماه از ملافات حضوری با فرزندانش محروم بوده است چرا که دادستان تهران اجازه ملاقات حضوری با فرزندان و همسر این فعال سیاسی را صادر نمی کند، این در حالی است که طبق آیین نامه سازمان زندانها هر زندانی یک بار در ماه می تواند با خانواده اش به صورت حضوری دیدار کند .
به گزارش کلمه، فرزندان و همسر عبدالله نه ماه است که از دیدن وی به صورت حضوری محروم شده اند و تنها هفته ای یک بار می توانند به ملاقات کابینی با او بروند، که فرزندان عبدالله هم به خاطر رفتن به مدرسه نمی توانند هر هفته به زندان اوین بروند . زندانیان بند ۳۵۰ از هر گونه تماس تلفنی هم محرومند .
همسر عبدالله مومنی با اینکه بارها برای ملاقات حضوری با همسرش در خواست نوشته اما هر بار درخواست وی رد شده است .
او می گوید :« وقتی به دادستانی و یا هرجای دیگری برای پیگیری می رویم به جز سرباز جلوی در شخص دیگری را نمی بینیم یعنی به ما اجازه دیدن و حرف زدن داده نمی شود، فقط می توانیم درخواست های خود را به صورت کتبی بنویسیم و تحویل سرباز دهیم که حالا نمی دانیم خوانده می شود و یا نه. ؟من در آخرین نامه ام از دادستانی پرسیدم که علت ندادن ملاقات حضوری به من و بچه هایم پس از نه ماه چیست که جوابم را نداده اند.»
همچنین با وجود اینکه عبدالله مومنی به بیماری پوستی در زندان مبتلاشده است و بارها درخواست مرخصی درمانی داده اما باز هم مسوولان با این درخواست مخالفت می کنند .
عبدالله مومنی شب ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران در ساختمان ستاد شهروند آزاد در میدان ونک تهران که ریاست ستاد شهروند آزاد (حامیان کروبی) را بر عهده داشت بازداشت شد.او و سازمان ادوار تحکیم در این انتخابات از حامیان کاندیداتوری مهدی کروبی بودند. او چندین ماه پس از دوران بازجویی خود نامه های افشاگرانه ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی ایران درباره شکنجه شدن های خود توسط بازجویانش نوشت . نامه هایی که تاکنون هیچ پاسخی به آنها داده نشده و آن طور که همسر مومنی می گوید به جای رسیدگی به آنها تنها باعث محدودیتهای بیشتر برای او و فرزندانش در دیدار با همسرش شده است
عبدالله مومنی به همراه جمعی ۱۵۰ نفره از زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می شود .
زهرا ربانی املشی، فرزند مرحوم آیت الله ربانی املشی و عروس مرحوم آیت الله منتظری در نامه ای خطاب به فرزندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی با اشاره به اینکه در تنگنا قرار دادن و حصر غیر قانونی خانواده شما، خاطره حصر ظالمانه آیتالله منتظری را که بیش از پنج سال طول کشید تازه کرد، تاکید می کند: این دوران نیز خواهد گذشت و عزت و سربلندی برای شما خانوادههای محترم، و خواری و پشیمانی برای عاملان باقی خواهد ماند. در این میان، شاید کمی شکسته شویم اما مهم این است که نشکنیم و مقاوم بایستیم.
متن کامل این نامه بدین شرح است:
بسمه تعالی
فرزندان عزیز و محترم آقایان موسوی و کروبی
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ (سوره فصلت آیه ۳۰)
“در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود مىآیند [و مىگویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید”.
با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت؛
خبر حصر و سپس دستگیری بدون محکمه اولیاء گرام و محترمتان موجب آزردگی خاطر همه انسانهای آزاده متدین و با وجدان گردیده است.
عاملان این گونه حصر و حبسها چه اهدافی را دنبال میکنند؟ آیا می خواهند جلوی اعتراض های مردم را بگیرند؟ در حالی که حاکمیت خوب می داند که درشرایط کنونی، که مردم خود راه اعتراض را یافته اند و نیز با توجه به پیشرفت رسانهها، چنین امری امکان پذیر نیست. یا شاید تصور کردهاند که از دل برود هر آن که از دیده رود! و لذا میخواهند با غایب کردنشان از انظار، آنان را برای مردم غریبه کنند و از چشم مردم بیندازند. این نیز با توجه به بالا بودن شعور اجتماعی مردم و آگاهی نسبی عامه از وضعیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی حاصل نخواهد شد.
گرامیان، در تنگنا قرار دادن و حصر غیر قانونی خانواده شما، خاطره حصر ظالمانه آیتالله منتظری را که بیش از پنج سال طول کشید تازه کرد.
در سال ۱۳۷۶ زمانی که ایشان را در خانه زندانی کردند برای اینکه تحت فشار و آزار بیشتر قرار دهند، ابتدا دفتر را پلمب کردند، سپس بعضی اعضای دفتر و نیز فرزند و دو تن از دامادهایشان را محبوس کردند و منزل شخصی فرزند دیگرشان را به بهانه اینکه افراد معاند و مسئلهدار در آنجا رفت و آمد میکنند، با درهای آهنی جوش داده و بستند. آنان نه تنها از هیچ کوششی در راه بایکوت نمودن تفکر ایشان کوتاهی نکردند بلکه از هر طریق ممکن اعم از روزنامه و رسانه و مسجد و منبری سعی در ترور شخصیتی ایشان نمودند، غافل از اینکه درب خانه ایمان و عقیده را نمیتوان مسدود نمود، و اندیشه ها خود در جامعه تسری مییابد هر چند که صاحب اندیشه در بند و حصر و فشار باشد.
خوشبختانه به لطف الهی هیچکدام از این تضییقات، در اراده آن پیر فرزانه و خانوادهاش تأثیری نگذاشت، و پس از پنج سال و دو ماه موانع حصر برداشته شد و ایشان آزاد گردید. البته با محبوبیت بیشتر و با عزمی راسختر، و ثابت شدکه عزت امری خدادادی است (تعزّ من تشاء).
عزیزان؛ این دوران نیز خواهد گذشت و عزت و سربلندی برای شما خانوادههای محترم، و خواری و پشیمانی برای عاملان باقی خواهد ماند. در این میان، شاید کمی شکسته شویم اما مهم این است که نشکنیم و مقاوم بایستیم. صاحبان وجدان بیدار، به این مطلب واقفند که نه تنها افرادی چون حضرات آقایان موسوی و کروبی قصد براندازی ندارند، بلکه با جرأت میتوانم بگویم که هیچ شخص وطندوست و دلسوزی که انقلاب و مشکلات آن را درک کرده باشد، چنین قصدی ندارد و خواسته ها همگی پیرامون اصلاح امور آن هم بر حسب وظیفه شرعی و ملّی است. البته در صورتیکه روند سرکوب به همین صورت پیش رود و دوستداران انقلاب را زندان و حبس و حصر کنند، دیگر تضمینی وجود ندارد که نسل جدید که زمان انقلاب را درک نکردهاند چنین رفتاری را داشته باشند.
امید است که مسئولین تا قدرت و فرصت ابتکار عمل دارند حق قانونی اعتراض را به ملت باز پس داده، و با آزادی تمامی زندانیان سیاسی به ویژه والدین گرامی شما،که یار و همراه و مورد اعتماد مردمند، آرامش نسبی را به ملت باز گردانند .
صبر و پایداری شما عزیزان و پیروزی ملت شریف ایران را از خداوند کریم خواهانم. انشاالله موفق و سربلند باشید.
۱۲/۱۲/۱۳۸۹ زهرا ربانی املشی
خانواده نازنین خسروانی، روزنامه نگار دربند اوین، امروز موفق به دیدار با وی شدند.
به گزارش منابع خبری، نازنین خسروانی در این دیدار که به صورت کابینی انجام شد، به خانواده خود اعلام کرده که شرایط زندان را با روحیه ای مناسب تحمل می کند و زندان خللی به روحیه وی وارد نکرده است.
این در حالی است که نازنین خسروانی از بیماری قلبی رنج می برد و نگرانی هایی در مورد وضعیت جسمی وی و شرایط کنترل این بیماری او در زندان مطرح است.
نازنین خسروانی ۱۲ آبان ماه سال جاری در منزل پدری خود بازداشت شد و بخش عمده دوران بازداشت خود را در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ اوین گذرانده است. وی چند روزی است که به یکی از سلول های دونفره همین بند منتقل شده است.
این در حالیست که چندی پیش و با برگزاری دادگاه این زندانی سیاسی، دادگاه برای وی قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی صادر کرد که علیرغم افزایش این وثیقه به ۶۰۰ میلیون تومان و تودیع آن از سوی خانواده وی، این قرار به دلایلی نامعلوم لغو، و آزادی وی منتفی شد.
نازنین خسروانی با بسیاری از روزنامه های اصلاح طلب همکاری داشته و دادستان تهران چندی قبل در گفتگویی مطبوعاتی، اتهامات وی را “امنیتی” عنوان کرد.
وزیرآموزش و پرورش در این مراسم، از سخنان “دکتر غلامرضا افروز” رئیس سازمان نظام روانشناسی کشور که عنوان کرده بود”بیش از ۵۰ درصد بزهکاران کانونهای اصلاح و تربیت شهرهای تهران، شیراز، اهواز، مشهد و زاهدان بازماندگان از تحصیل دوره راهنمایی و اخراج شدگان این دوره هستند” انتقاد و به شدت آن را تکذیب کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، موضوع سخنرانی دو ساعته ی وزیر آموزش و پرورش در مراسم روز امور تربیتی، تکذیب آمار معلمان دیپلم و زیر دیپلم، تکذیب وجود دانش آموزان بزهکار، تصویب تعطیلی مدارس ابتدایی در روز پنجشنبه و… بخشی از عناوین مهم اخبار آموزش و پرورش در این هفته بود.
وزیرآموزش و پرورش در این مراسم، از سخنان “دکتر غلامرضا افروز” رئیس سازمان نظام روانشناسی کشور که عنوان کرده بود”بیش از ۵۰ درصد بزهکاران کانونهای اصلاح و تربیت شهرهای تهران، شیراز، اهواز، مشهد و زاهدان بازماندگان از تحصیل دوره راهنمایی و اخراج شدگان این دوره هستند” انتقاد و به شدت آن را تکذیب کرد.
حاجی بابایی با اعلام اینکه باید یک هفته مدارس را تعطیل کنیم تا همه جامعه قدر آموزش و پرورش را بدانند، گفت: چنین آماری دروغ است و اشاعه آن توسط رسانه ها آن هم در آستانه هفته امور تربیتی اشتباه است.
تکذیبیه های آقای وزیر به سخنان دکتر افروز در هفته جاری ختم نشد و وی رسمی ترین آمار وزارتخانه خود را که به گفته اسدی گرمارودی رئیس مرکز آمار و فناوری آموزش و پرورش دقیق ترین آمار در طول تاریخ آموزش و پرورش است، نیز تکذیب کرد.
در حالی که هفته گذشته مرکز آمار و فناوری وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده بود که ۱۰۰ هزار نفر از فرهنگیان این وزارتخانه دارای مدرک دیپلم و زیر دیپلم هستند، حاجی بابایی با صراحت آن را تکذیب کرده و گفته است:” این آمار غیرواقعی است.”
حاجیبابایی همچنین گفت: «آنقدر در آموزش و پرورش میمانم تا به زور مرا بیرون بیندازند و به هیچ چیز جز آموزش و پرورش فکر نمیکنم بنابراین همه به آموزش و پرورش کمک کنند تا به اهدافش برسد».
در مراسم روز امور تربیتی که در سالن حجاب برگزار شد، وزیر آموزش و پرورش پس از قرار گرفتن پشت تریبون، نزدیک به دو ساعت سخنرانی کرد که در نوع خود جالب بود. این سخنرانی آنقدر طولانی شد که برخی از مدعوین صندلی های خود را ترک کردند.
پس از بازداشت فخرالسادات محتشمی پور و تعداد دیگری از زنان فعال بعد از جلسه ی قرآن خانواده های زندانیان سیاسی، شب گذشته نیروهای امنیتی با هجوم به خانه ی خالی محتشمی پور و تاج زاده به تفتیش پرداخته و باز هم بخشی از وسایل ایشان را با خود برده اند.
محتشمی پور که بر اساس منابع خبری کلمه در بند دو الف سپاه نگهداری می شود فعلا در جلسات بازجویی به سر می برد و تا به حال امکان تماس با خانواده ی خود را نداشته است.
مسئولیت این حمله شبانه ی مخفیانه به خانه ی تاج زاده در شرایطی که دختر این دو اسیر سبز هم در منزل نبوده است تا کنون از طرف هیچ ارگانی پذیرفته نشده است.
پس از گذشت ۱۸ روز که از ناپدید شدن نخست وزیر محبوب امام و زهرا رهنورد، همسر و همراهش می گذرد و همچنان رسانه های امپراتوری دروغ ضمن زیر سوال بردن خبر بازداشت آنها، اعلام می کنند که خانواده میرحسین موسوی و مهدی کروبی با بستگان درجه نخست خود اجازه دیدار دارند و تنها محدودیت هایی بر ارتباط آنان اعمال شده است،دختران وی شب گذشته نیز موفق به دیدار آنها نشدند.
به گزارش کلمه، دختران وی که دیشب برای چندمین بار به خانه پدری مراجعه کردند، با درهای بسته و سخنان نامناسب ماموران مواجه شدند.
پس از این، دختران رهنورد و موسوی در بیانیه ای خطاب به مردم آن ها را در جریان آنچه گذشت قرار داده اند و اتفاقات اخیر را بهای کینه به پدر به خاطر ایستادن بر سر آرمانها دانستند.
.
.
به گزارش کلمه متن کامل بیانیه دختران میرحسین و رهنورد به شرح زیر است:
دوستان و یاران مهربان ما
این روزها
ما نگرانیم، مانند هر فرزند دیگری که به ناگهان همه ی ارتباطاتش با خانواده ی خود قطع شده و در بی خبری مطلق از عزیزترین های زندگیش به سر می برد.
عزیزترین هایی که بر همه روشن است در بند کسانی هستند که جز تنفر و کینه به خاطر آرمانهایشان از ایشان به دل ندارند.
ما نگرانیم که در روزنامه ها می خوانیم: پدر و مادر ما زندانی نیستند، در حصر هم نیستند. در خبر ها می خوانیم آنان اسکورت هم می شوند! و ما یعنی فرزندان می توانیم آنها را ببینیم.
اما هرگز چنین نبوده است. ما پدر و مادرمان را ندیده ایم، صدایشان را نشنیده ایم. و آنچه هر لحظه بر نگرانی هایمان می افزاید همین تناقض گویی هاست.
برایتان بگوییم که ما برای اتمام حجت و روشن شدن واقعیت، که این روزها کمیاب شده، پس از این همه خبر بی اساس، همگی در شب پنجشنبه بازهم به در خانه مراجعه کردیم و از نیروهای درون کوچه، از پشت آن در آهنی که از پس آن کوچه و خانه و پدر و مادر باهم گم شده اند، پرسیدیم اگر پدر و مادر ما اینجا هستند، آیا می توانیم آنها را ببینیم؟ گفتند چه کسی گفته؟ گفتیم کیهان، دادستان، وزیر امور خارجه. و ما فکر می کردیم برخی از این مراجع خبر، قاعدتا باید آنقدر محکم باشند که بشود باورشان کرد که دیدار میسر گردد و این نگرانی ها رفع گردد.
گفتیم شاید واقعا می شود ببینیمشان و ما نمی دانستیم. بی خبر بودیم!
جواب سوال ما باز هم نه بود. نه! نمی توانید. خبرها اشتباه بوده است ! هرکسی گفته اشتباه گفته است. بروید دادگاه انقلاب. بروید پیش قاضی.
اما پدر و مادر ما که مجرم نیستند و آنها گم شده اند. ما پیش قاضی خواهیم رفت. اما قاضی واقعی، قاضی عادل دنیای این روزهای ما خداست. ما از او می خواهیم حکم کند.
ما فرزندان پدر و مادری که بیش از دوهفته است که چنان در اسارت اند و ربوده شده اند، که گویی نیستند و نبوده اند، به حکم فرزندی نگرانیم. اما صبر می کنیم که خودش گفته است: وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ
ما صبر می کنیم هم چون دو عزیز گم شده مان که تا کنون بر این همه جفا، راست قامت، صبر کرده اند و خدا را خوانده اند و به او پناه آورده اند و ایمان داریم اکنون نیز به یقین صبر می کنند.
ما هم یارشانیم و یاورشان در این راه حق که سختی آن از ابتدا بر همه روشن بود.
برای شما که در این روزهای تلخ بی خبری از والدین و دل نگرانی از گم شدن عجیبشان و حصر و زندان و هرچه که هست یا بگویند، از سر محبت مرهم دردهای جانمان بودید و هستید، می نویسیم که با اطمینان به استقامت و همت و مهرورزی مردم بود که والدینمان خرداد ۸۸ دل و جان به راهی دادند که ناهمواری و تلخیش از پیش حدس زدنی بود آنها چنان که می بایست و سزاوار راستگویان بود بر عهد دیرین خود با خدای خود و شما باقی مانده اند .
اگر از آن روزها می گوییم تنها درددلی است دوستانه با شما درد آشنایان. به همین دلیل بود که در تمام این روزها نه شکوه ای از آنها شنیدیم و نه واگویه ی دردی و نه حدیث ستم ها و تلخی هایی که بر آنان رفت و شما خود بیش از ما می دانید.
به یاد می آوریم شب ۲۲ خرداد پس از آن حمله هایی که مدام تکرار می شد، دل نگران از پدر پرسیدیم که فردا چه خواهد شد؟ او با همان آرامش و شرافت و صلابت دوست داشتنی پاسخمان داد که آنچه بیش از نتیجه مهم است سربلندی نزد خدا و مردم و تاریخ است. فردا آمد، روزهای سخت و سخت تر هم از پس آمدند. باران رنج و تهمت و افترا بر جانشان نشست. اما آن دو، هم چون شما یارانشان، ایستادند تا سربلند نزد خدا، مردم و تاریخ خود باشند. و این امید و آرزوی ماست.
کمیته حقوق بشر لیبی در گزارشی اعلام کرد: تعداد کشته شدگان قیام مردم لیبی علیه قذافی به بیش از ۶ هزار نفر رسیده است.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از شبکه خبری الجزیره، کمیته حقوق بشر لیبی که مقر آن در شهر فرانکفورت آلمان قرار دارد در گزارشی اعلام کرد: تعداد قربانیان حملات رژیم قذافی علیه مردم لیبی از ۶ هزار نفر گذشته است.
بر این اساس، در ۱۴ روز گذشته از آغاز قیام مردم لیبی علیه قذافی به طور میانگین هر روز ۴۵۰ نفر کشته شده اند. قربانیانی که بیشتر آنها در پی بمباران جنگنده ها و شلیک گلوله های توپ جان خود را از دست داده اند.
در همین حال منابع خبری از تبدیل شهر البیضاء لیبی به مقر جمع آوری و تقسیم کمک های انسان دوستانه برای شهرهای مختلف لیبی خبر می دهند. براین اساس، اکثر کمک های داخلی و خارجی به شهر البیضاء رسیده و از آنجا میان مردم لیبی که در این روزها از لحاظ معیشتی مشکلات بسیاری دارند توزیع می شود.
از سوی دیگر، پایگاه خبری محیط از درگیری های متعدد در شهرهای مختلف لیبی و تعقیب و گریز میان مردم و مزدوران قذافی در این شهرها خبر می دهند. بنابر اخبار واصله پس از تسلط مجدد مردم بر شهر البریقه (در ۶۰۰ کیلومتری شرق طرابلس) درگیریهایی در شهر “غریان” (غرب لیبی) وجود داشته است.
کلمه- آل طاها: انتشار گزارشی با عنوان «گزارش بررسی غائله اسرائیلی آمریکایی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹» در مجلس اگرچه ۲ هفته پس از ۲۵ بهمن اتفاق افتاد، اما روح الله حسینیان خیلی زودتر «محتوای و هدف و تهیه کنندگان» اصلی آن را لو داده بود. بعید است هیچ کدام از گزارشها و تحقیقهای مجلس- اگر از اساس بشود بر آن نام گزارش و بررسی نهاد- به این سرعت تهیه، تکمیل و منتشر شده باشند. «متن مشفقانه و کیهانی» این گزارش اظهر من الشمس است و اگر کسی تنها به استناد همین گزارش مجلس هشتم را یک مجلس برکشیده و فرمایشی بخواند پر بیراه نگفته است. فارغ از اسامی تهیه کنندگان و جدا از رفتارهای معنادار مجلسیان در دو هفتهٔ اخیر، تصریح چند نکته در متن گزارش، این موضوع را به آشکارتر میکند.
۱. گزارش مجلس به کرات از از «اسناد اطلاعاتی» و «منابع و مستندات دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی» میگوید. اسنادی که ظاهراً دخالت کشورهایی چون آمریکا، اسرائیل و انگلیس را در تجمع ۲۵ بهمن و سازمان دهی جنبش سبز نشان میدهد. اما متن گزارش حاوی هیچ سندی نیست و در عوض در یکبند از آن به نمونههایی از مقالهها و مصاحبههای منتشره در رسانههای عمومی اشاره شده است. به نظر میرسد منظور تهیه کنندگان از اسناد اطلاعاتی همین تحلیلهای مطبوعاتی و مصاحبههای عمومی باشد که در این صورت نشان میدهد تهیه کنندگان نه تنها سندی برای مدعای خود نداشتهاند بلکه از فرط اضطرار و از سر ناچاری به این نوشتهها متوسل شدهاند. نوشتههایی که معلوم نیست اگر از «منابع و مستندات اطلاعاتی و امنیتی» سازمانهای جاسوسی محسوب میشوند چرا این گونه در عرصهٔ عمومی انتشار یافتهاند. این رویکرد مجلس برای مستند سازی مدعیات و به کرسی نشاندن اتهامات پیش از هر چیز یادآور روش پرونده سازی حسین شریعتمداری در کیهان و دستان خالی حیدر مصلحی در مقام وزارت اطلاعات و سخنان سردار مشفق در سخنرانی مشهور است. بیدلیل نیست که گزارش مجلس روز بعد، تیتر یک کیهان شده است و شریعتمداری نتوانسته است شعف خود را در تاثیر مستقیم و غیر مستقیم بر تهیه این گزارش پنهان کند.
۲. هیات ویژه مجلس اگرچه به منظور بررسی وقایع ۲۵ بهمن تشکیل شده و وظیفه خود را «بررسی غائله اسرائیلی آمریکایی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹» دانسته است اما در تهیه سریع السیر گزارش، پا را از موضوع ۲۵ بهمن بسیار فراتر گذاشته است تا جایی که سران سه قوه را به وحدت فرا میخواند و خواص را توصیه میکند که مواضع دو پهلوی خود را اصلاح کنند و سکوت خود را بشکنند. گزارش آنجا که انتظار خود را به «مسئولان نظام جمهوری اسلامی خصوصاً سران سه قوه» ابلاغ میکند فراتر از قوا و در جایگاه تنظیم کننده روابط بین قوا قرار گرفته است. جایگاهی که در قانون اساسی تنها به مقام رهبری اختصاص دارد.
۳. گزارش مجلس ذیل یک بند با عنوان «اعمال مجرمانه و منحرفانه خائنین» به فهرست مبهمی اشاره کرده است که ظاهراً باید نمونههای از اعمال و رفتار انجام شده درتجمع ۲۵ بهمن باشند و یا به آن منتهی شوند. مواردی که از «اعلام حمایتها و مصاحبههای سردمداران کشورهای استکباری» تا «انفجار خط لولهٔ گاز قم!!!» و «استفاده از سلاح گرم برای شهادت صانع ژاله و محمد مختاری» را شامل میشود. گزارش تاکید کرده است که این موارد بر اساس همان «منابع و مستندات دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی!» بدست آمدهاند. اگرچه معلوم نیست اظهار نظر و حتی حمایت ظاهری یک مقام در یک کشور خارجی چگونه میتواند برای یک فرد یا افراد در داخل کشور عمل مجرمانه محسوب شود اما معلوم است که مجلسیان شایعات خود ساخته را در خصوص شهادت صانع ژاله باور کردهاند و لولههای گاز شهر قم و انفجار آنها در چند روز پیش و چند صد کیلومتر دورتر از میدان آزادی، تنها دستاویز آنها شده است. تهیه کنندگان متن بیخبر بودهاند که دست کم انتشار همین سه مولفهٔ پوچ در یک سند رسمی، میتواند شاخصی برای پوچ بودن اصل گزارش و بیگناهی شرکت کنندگان در تجمع ۲۵ بهمن در پیشگاه افکار عمومی و آیندگان و تاریخ باشد.
۴. ترس نشانهای از جهل است و مواجههٔ تهیه کنندگان گزارش مجلس با اینترنت و شبکههای اطلاع رسانی و فضای مجازی به نوعی است که از یک طرف «عدم شناخت» و از طرفی دیگر «میزان هراس» تهیه کنندگان در آن موج میزند. مجلسیها وقتی از «دهها شبکه اینترنتی، دهها هزار ایمیل و بیش از یک میلیون و دویست هزار پیامک» گفتهاند، معلوم است که نه از حجم ایمیلها و کمپینهای مجازی (شبکه اینترنتی!) و اسام اسها خبر دارند و نه به ساختار این گونه مبادلات الکترونیکی توجه کردهاند. ارسال دهها هزار ایمیل و تاسیس دهها کمپین مجازی کمتر از آن است که آقایان بخواهند از آن بهراسند. در دنیایی که روزانه ۲۹۴ میلیارد ایمیل جابجا میشود، هراس آقایان از دهها هزار ایمیل تنها نشان بیخبری و دوری از جهان واقعی و زندگی در فضای کوچکی است که هر روز به کرهٔ شمالی شبیهتر میشود.
۵. در متن گزارش بیش از ۱۵ بار از واژهٔ «ضد انقلاب» استفاده شده است و تهیه کنندگان با تاکید خاص بر این واژه کوشیدهاند با تنفیذ این واژه مصدایق و تعاریف جدیدی برای آن معرفی کنند؛ مصادیق و تعاریف جدیدی که بتواند انقلابیترین یاران امام و انقلاب و نظام را هم پوشش دهد!. پیشتر محسنی اژهای هم در نخستین واکنش خود به تجمع ۲۵ بهمن از این واژه کمک گرفته بود و شریعتمداری و حسینیان هم آن را به کار گرفته بودند تا ناخواسته و ندانسته با معرفی ضد انقلابهای جدید، حاملان یک انقلاب علیه انقلاب اسلامی باشند. ظاهراً قرار و فرمان بر این است که «ضد انقلاب» کلید واژهٔ هجوم هماهنگ و سراسیمهٔ ارکان حکومت به جنبش سبز باشد. کلید واژهای که ماهیت اتفاق ۲۲ خرداد را به تمامی آشکار میکند. کلید واژهای که «گزارش سفارشی» مجلسیان را بدجوری لو میدهد.
در حالی که در روزهای اخیر مقامات قضایی و سایر مقامات حکومتی درباره آخرین وضعیت میرحسین موسوی و زهرا رهنورد اقدام به دروغگویی و ابهام گویی های سازمان یافته ای کرده اند، آخرین خبرهای رسیده همچنان حکایت از بی خبری مطلق خانواده میرحسین موسوی از پدر و مادر خود دارد.
به گزارش کلمه، شب گذشته نیز دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد پس از بارها مراجعه، بار دیگر به خیابان پاستور، کوچه اختر رفتند تا شاید طبق آنچه دادستان تهران و سایر مقامات حکومتی اعلام کرده بودند که موسوی و رهنورد در منزل هستند با خانواده خود بعد از هفده روز بی خبری مطلق همراه با نگرانی دیدار کنند اما بدون هیچ نتیجه ای بازگشتند.
به گفته فرزندان موسوی آنها شب گذشته با رفتار ناشایست ماموران امنیتی در مقابل کوچه ی خانه ی پدر و مادرشان روبرو شدند.مامورانی که سعی داشتند با انواع ترفندها بگویند که پدر و مادرشان در خانه هستند اما برخورد های عجیب و توام با تمسخر شان اکنون ابهام ها را بیشتر کرده است.
خانواده موسوی و کروبی بارها اعلام کرده اند که هیچ خبری از پدر و مادرشان ندارند و شواهد قطعی نشان می دهد که آنها در منزل نیستند. همچنین با اظهار بی اطلاعی از پدران و مادران خود درخواست کمک از علما و مراجع کرده اند.
علیرغم اینکه کیهان روز گذشته اعلام کرده بود که خانواده میرحسین موسوی و مهدی کروبی اجازه دیدار با بستگان درجه نخست خود را دارند اما تاکنون این اتفاق نیافتاده است و همین موضوع ابهام ها و نگرانی ها را در مورد بازداشت خانگی و یا انتقال به زندانی خارج از خانه بیشتر می کند.
در دو روز گذشته برخی از مسوولان، خبر کلمه را مبنی بر انتقال رهبران جنبش سبز به بازداشتگاه ، به صورت سراسیمه تکذیب کردند اما هیچ اطلاع مشخصی از وضعیت آنها ندادند و یا به تناقض گویی و کلی گویی اکتفا کردند. اکنون در خوشبینانه ترین حالت می توان گفت که میرحسین موسوی و زهرا رهنورد ناپدید شده اند. همین وضعیت درباره مهدی کروبی و همسرش نیز مصداق دارد.
روز گذشته ۶ نفر از خانواده های زندانیان سیاسی، به نمایندگی از خانواده ی بزرگ زندانیان سیاسی با مسئولان قوه قضاییه دیدار و گفتگو داشتند.
به گزارش کلمه، صبح دیروز ۶ نفر از خانواده های زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات به نمایندگی از خانواده ی بزرگ زندانیان سیاسی با یکی از مسئولان قوه ی قضاییه دیدار کرده و در ارتباط با مشکلات خانواده ها و عدم رعایت ابتدایی ترین حقوق زندانیان گفتگو کردند.
خانواده های زندانیان در این جلسه، ضمن یاد آوری مشکلاتی که از سر اختلافات شخصی نیروهای امنیتی با زندانیان و همچنین مواضع سیاسی و نه حقوقی و قانونی آنان وجود دارد تاکید کردند که بسیاری از زندانیان از بهار و تابستان سال گذشته در زندان هستند و حتی یک روز هم به مرخصی نیامده اند، تلفن ها قطع است امکاناتی نظیر استفاده از کتاب و روزنامه وجود ندارد.
مشکلات جدیدی که زندانیان رجایی شهر با آن رو به رو شدند یکی دیگر از محورهای این جلسه بوده است که با اظهار تاسف مسئول مربوطه همراه بوده و ایشان اظهار امیدواری کردند که بتوانند با انتقال صحیح آن به مسئولانی که در جریان هستند اوضاع را برای این زندانیان قابل تحمل تر کنند.
همیشه در آستانه سال نو، بازار چاپخانهها سکه است، اما بازار کاغذ ایران در سالی که گذشت، با سیاستهایی که از سوی دولت اعمال شد، حال چندان خوشی نداشت و این موضوع تأثیر بسیار بدی بر فعالیت صنف کاغذ و چاپخانهداران ایران گذاشته است.
به گزارش ندای سبز آزادی، به اعتقاد کارشناسان، مشکلات بازار کاغذ در ایران دلایل متعددی دارد؛ از هدفمند کردن یارانهها و ۳ درصد مالیات ارزش افزوده گرفته تا کمبود نقدینگی در بازار ایران.
رکود در بازار کاغذ و چاپ، در سال آتی ممکن است به تعدیل نیرو برای چاپخانهدارها و بیکاری کارگران صنعت چاپ منجر شود.
یدالله محرمی مدیر دهکده چاپ در اینباره به اخبار چاپ گفت: در سالی که گذشت مصرف ناشرها پایین آمده و قیمتها نیز نسبت به سال گذشته بالاتر رفتهاند. به عنوان مثال کاغذی که ۲۲ یا ۳۰ تومان بود؛ امسال قیمت آن به ۳۵ تومان افزایش پیدا کرده است. در مجموع فروش کاغذ نسبت به سال گذشته ۵۰ درصد کاهش یافته است.
همچنین حسین غفاری مدیر چاپخانه «حضور» نیز با تایید اظهارات مدیر دهکده چاپ وضعیت نابسامان بازار را عامل اصلی این مسئله میداند.
وی که همزمان مدیریت دو موسسه نشر «حکمت» و «بصیرت» را بر عهده دارد در این زمینه اظهار داشت: ناشران ترجیح میدهند دوبار پول چاپ بدهند اما کاغذ را نخوابانند!
وی با اشاره به این مطلب که ادامه چنین وضعیتی بستگی به سیاستهای حمایتی دولت دارد افزود: متاسفانه دیگر تیراژهای بالای سابق وجود ندارد ضمن آنکه تعداد کاغذ فروشان نیز افزایش یافته است. تقاضا برای کاغذ کاهش چشم گیری داشته است.
مدیر چاپ «چشمه» نیز دو اظهار نظر پیشین را تأیید میکند و معتقد است طی سال گذشته سقف مشتریان کاهش پیدا کرده است. اشرفی که مشتریان خود را فعالین بخش صنعتی و تجاری معرفی میکند میگوید: در بخش صنعتی و تجاری تا ۶۰ درصد کاهش تقاضا داشتهایم که به نظر میرسد با توجه به ادامه دار بودن این روند سال آینده به سمت تعدیل نیرو پیش برویم.
به گفته چاپخانهداران، سفارش کاغذ نسبت به سال گذشته تا ۴۵ درصد کاهش داشته است. نقدینگی کم بازار و اینکه بانک ها از پرداخت هرگونه وام خودداری میکنند از دلایل کمبود تقاضا محسوب میشود.
روند تولید کاغذ در ایران خطاست.
در حال حاضر کاغذ ایرانی در بازار وجود دارد اما به دلیل کیفیت نامطلوب آن اکثر چاپخانه دارها از آن استفاده نمیکنند.
کارشناسان معتقدند که کارخانههای تولید کاغذ در ایران سالها است روی سعی و خطا کار انجام میدهند و با وجود اینکه تمام کارها در این کارخانهها به صورت علمی انجام میگیرد، اما باز به مشکلاتی برمیخورند که برای چاپخانهها معضل بزرگی محسوب میشود.
کاغذ نامرغوب باعث نوسان قیمتها خواهد شد زیرا تولید کنندگان به دلیل کاهش تولید که علت آن عدم خرید مشتری است مواجه میشوند. مثل خرید میوه ارزان و بی کیفیت که اگر کیفیت میوه از یک حدی پایین تر باشد دیگر آنرا کسی نمیخرد.
عدهای معتقدند که بهترین راهکار این است که کارخانههای ایرانی تحت لیسانس کارخانههای خارجی که کاغذ مرغوب تولید میکنند قرار بگیرند، تا کیفیت به طور واقعی در وجود آن کارخانه پایهگذاری شودو بعد از مدتی هم این کارخانهها به ایران تعلق خواهد گرفت. تنها با این روش آن شرکت ها کیفیت در تولید کاغذ را وارد ایران میکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر