زندانیانی که اتهام آن ها اقدام علیه امنیت ملی باشد که همان زندانیان سیاسی هستند عید نوروز به مرخصی نخواهند آمد.
به گزارش ایسنا، رییس قوه قضاییه در بخشنامهای به واحدهای قضایی و دادسراهای سراسر کشور اعلام کرد: به زندانیان محکوم با رعایت شرایط و گرفتن تامین مناسب، ۱۵ روز مرخصی نوروزی اعطا میشود.
در بخشنامه آیت الله آملی لاریجانی آمده است:
به مناسبت فرا رسیدن سال نو هجری شمسی و با توجه به آثار مثبت و سازنده حضور زندانیان در کنار خانواده و به منظور نیل به اهداف عالی در بازسازی اجتماعی و اخلاقی زندانیان و نیز برقراری روابط عاطفی بین زندانیان و اعضای خانواده آنها به ویژه در ایام نوروز مقتضی است به زندانیان محکوم با رعایت شرایط ذیل و اخذ تامین مناسب ۱۵ روز مرخصی داده شود.
الف) زندانیان محکوم به حبس:
۱ ـ محکومان به حبس ابد به شرط تحمل حداقل ۵ سال حبس
۲ ـ محکومان به حبس بیش از ۱۰ سال به شرط تحمل حداقل دو سال حبس
۳ ـ محکومان به حبس از ۵ تا ۱۰ سال به شرط تحمل حداقل یک سال حبس
۴ ـ محکومان به حبس از یک سال تا ۵ سال به شرط تحمل حداقل سه ماه حبس
۵ ـ محکومان به حبس کمتر از یک سال به شرط تحمل حداقل یک ماه حبس
تبصره: محکومان به حبس که باقیمانده حبس آنها کمتر از یک ماه باشد مرخصی منتهی به آزادی اعطا میشود.
ب) زندانیانی که صرفاً به دلیل عجز از پرداخت جزای نقدی در حبس به سر میبرند:
۱ ـ محکومان به جزای نقدی که مقدار باقیمانده آن بیش از سی میلیون ریال باشد به شرط تحمل حداقل سه ماه حبس
۲ ـ محکومان به جزای نقدی که مقدار باقیمانده آن ده تا سی میلیون ریال باشد به شرط تحمل حداقل یک ماه حبس
تبصره: محکومان به جزای نقدی که مقدار باقیمانده آن کمتر از ده میلیون ریال باشد به شرط تحمل حداقل دو ماه حبس، مرخصی منتهی به آزادی اعطا میشود.
ج) محکومان جرایم غیرعمدی و محکومان مالی
زندانیانی که به لحاظ عجز از پرداخت دیه در جرایم غیرعمد، بازداشت هستند و همچنین دارندگان محکومیتهای مالی، صرف نظر از مدت اقامت در زندان از مرخصی موضوع این بخشنامه برخودار خواهند بود.
د) مرتکبین جرایم ذیل از شمول این بخشنامه مستنثنی خواهند بود.
محکومین جرایم سرقت (اعم از مسلحانه، عادی و یا کیف قاپی)، جاسوسی، اقدام علیه امنیت کشور، آدمربایی، جرایم باندی و سازمان یافته، تجاوز به عنف، دایر کردن مراکز فساد و فحشاء، اسیدپاشی، اخلال در نظام اقتصادی، ورود، تولید، توزیع و فروش مشروبات الکلی، محکومان به قصاص و اعدام و حدود شرعی، محکومان دارای سه سابقه محکومیت به ارتکاب همان جرم، محکومانی که به شرارت مشهورند، قاچاق مسلحانه و یا عمده مواد مخدر و روانگردانها و سایر محکومانی که اخلاق و رفتار آنها در زندان به گونهای بوده که بنا به نظر دادستان یا قاضی ناظر زندان یا رییس زندان یا شورای طبقهبندی شایستگی برخورداری از مرخصی را ندارند.
تبصره یک: سارقین عادی فاقد سابقه که حداکثر محکومیت آنها یک سال حبس باشد پس از تعطیلات نوروزی از این مرخصی بهرهمند میشوند.
تبصره دو: منظور از قاچاق عمده موادمخدر و روانگردانها عبارت است از:
۱ ـ خرید، فروش و توزیع بیش از ۲۰ کیلوگرم تریاک و ملحقات آن
۲ ـ حمل و نگهداری بیش از ۱۰۰ کیلوگرم تریاک و ملحقات
۳ ـ خرید و فروش و توزیع بیش از ۱۰۰ گرم هرویین و روانگردانها و ملحقات آنها
۴ ـ حمل و نگهداری بیش از یک کیلوگرم هرویین و روانگردانها و ملحقات آنها
در پی درخواست فرزندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی از مراجع عظام تقلید مبنی بر شکستن سکوت خود در برابر مظالم موجود، آیت الله سید علی محمد دستغیب، مرجع تقلید حامی جنبش، تاکید کرد “هیچ عقلی تصدیق نمی کند ظلمهای آشکار صورت گیرد و انسان از کنار آن بی توجّه ردّ شود. در این زمان که عده ای مظلوم می آیند و طلب کمک می کنند وظیفه علما ست که دادخواهی کنند نه اینکه سکوت نمایند.” این مرجع مردمی همچنین خاطرنشان کرد “بیش از ٢٢ ماه است که کشور تحت سلطه نظامی است، نه مردم راضی هستند و نه نیروهای نظامی و انتظامی. هر لحظه آنها را به خیابان می آورند برای در دست داشتن نظام که روش عاقلانه نمی باشد.”
به گزارش جرس به نقل از تارنمای «حدیث سرو»، آیت الله دستغیب طی گفتگویی اختصاصی با این رسانه، مواضع خود پیرامون شرایط موجود در کشور و ظلم و خفقان حاکم را جهت تنویر افکار عمومی اعلام کرده و در تبیین مواضع خود پس از انتخابات بیست و دوم خرداد تا آخرین بیانیه اش که در پنجم اسفندماه هشتادونه منتشر شده، گفت “شورای نگهبان هیچگونه دخالتی از جهت رد صلاحیت افراد نباید داشته باشد، و وظیفه او فقط دفاع از آراء مقبول بین مردم و وزارت کشور و رسیدگی به شکایات کاندیدهای رد صلاحیت شده است. صدا و سیما نیز یکطرفه و فقط در پی اجرای دستور مافوق است، نه رضایت مردم؛ تهمت را منتشر می کند در حالی که متهم قدرت بر دفاع از خود ندارد. در کشور سپاه دفاع از نظر گروه خاصی می کند که به خوبی برای مردم واضح گردیده. و برای نظامیان هم واضح شده که دخالت آنها در مسائل سیاسی بی رغبتی مردم را نسبت به آنها در پی خواهد داشت.”
وی در خاتمه ایشان برای برون رفت از وضعیت موجود، پیشنهاد دادند که از آقایان موسوی و کروبی دعوت شود تا به صداوسیما بیایند و مطالب خود را بیان کنند؛ آن وقت مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی با حفظ قانون نظر دهند.
متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است:
جنابعالی در تمام بیانیه هایی که داده اید تقاضای اجرای دقیق قانون اساسی نموده اید، امّا اعضای مجلس خبرگان رهبری آن را نادیده گرفته و راضی به خواندن آن نیستند، در صورتی که ملت ایران اعضای مجلس خبرگان را چشم و گوش نظام و اهل منطق و علم می دانند، چرا چنین برخورد می شود؟
بعضی از نمایندگان محترم خود را تابع اعضای شورای نگهبان می دانند، در صورتی که خود اعضای شورای نگهبان به وظیفه ی قانونی خویش که حفظ آراء مردم و پایبندی به قانون اساسی است عمل نکرده اند. چندبار عرض شده که انتخابات یک معامله بین مردم و وزارت کشور است که وظیفه دارد به نحو احسن افراد صالح کاندید شده یعنی کسانی که شرایط قانونی را داشته باشند که در آیین نامه انتخابات معلوم است. و شورای نگهبان هیچگونه دخالتی از جهت رد صلاحیت افراد نباید داشته باشد، و وظیفه او فقط دفاع از آراء مقبول بین مردم و وزارت کشور و رسیدگی به شکایات کاندیدهای رد صلاحیت شده است.
اما در بیست سال گذشته، شورای نگهبان نظر خود را بر نظر مردم مقدّم داشته و مانع تحقّق جمهوری اسلامی و آزادی در انتخابات شده، یعنی تمام امور باید از طرف شورای نگهبان تعیین شود و الا شورای نگهبان انتخابات مردم را تأیید نمی کند. مردم نسبت به اینگونه نظارت شورای نگهبان اعتراض دارند، و کارهای او را تأیید نمی کنند چون فراتر از وظیفه قانونی خود در امور دخالت کرده است. نظارت استصوابی را مطرح نموده و مردم را بی اختیار و فاقد شعور سیاسی می داند، و حال آنکه امام می فرمود: “مردم ولی نعمت ما هستند.”
البته در زمان آقای خاتمی مسأله آنچنان روشن بود که به هیچ عنوان نتوانستند اِعمال نظر کنند. و در زمان جناب موسوی این مسئله بیشتر واضح شد، اما شورای نگهبان قرائن موجود بر معلوم را نادیده گرفت و نگذاشت که مردم از مسائلی که اتفاق افتاده آگاه شوند، لذا اولین خواسته مردم “رأی ما کجاست؟” بوده که اگر شورای نگهبان این معنا را متوجه می شد این همه آبروریزی و مخالفت در پی نداشت. شرع و عقل حکم می کند که مردم را از آنچه اتفاق افتاده آگاه و صادقانه بیان کنند، و آرامش با زور و سرنیزه رجوع به گذشته و نفی آزادی و جمهوری اسلامی می باشد. ملاحظه کنید که بیش از ٢٢ ماه است که کشور تحت سلطه نظامی است، نه مردم راضی هستند و نه نیروهای نظامی و انتظامی. هر لحظه آنها را به خیابان می آورند برای در دست داشتن نظام که روش عاقلانه نمی باشد. لذا باید نظارت استصوابی برداشته شود.
شما در این بیانیه مورخ ۵/۱۱/۸۹ فرموده اید که اکثر مراجع تخلفات صورت گرفته در نظام جمهوری اسلامی ایران را قبول ندارند. پس وضع موجود نظام مورد تأیید آنها نمی باشد؟
بله چنین است، مثلاً صدا و سیما یکطرفه و فقط در پی اجرای دستور مافوق است، نه رضایت مردم؛ تهمت را منتشر می کند در حالی که متهم قدرت بر دفاع از خود ندارد. ضایع کردن آبروی اشخاص بدون اثبات جرم در محکمه عدل، بر خلاف احکام اسلام و حتی جوامع بین المللی است. اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و سایر معصومین (علیهم السلام) و در این اواخر امام بودند، به این وضع راضی نبودند. آیا می شود آبروی اشخاص متهم را برد بدون اثبات جرم در نزد مجتهد جامع الشرایط؟ مراجع و آیات عظام در مسائل جزئی وارد نمی¬شوند، اما در این وضع موجود نمی شود در برابر چنین خلاف شرعهای روشنی ساکت بود. البته یقیناً این خلاف شرعها را تأیید نمی کنند.
جنابعالی تأکید دارید که نیروی نظامی و انتظامی نباید وارد مسائل سیاسی شوند. این به چه دلیل می باشد؟
وظیفه نیروهای نظامی و انتظامی حفاظت از خاک کشور و مال و جان و ناموس مردم است و اگر وارد مسائل سیاسی شوند باید نظر حزبی یا گروهی را تأیید نمایند، و وظیفه اصلیش فراموش می شود. شما این مسئله را (بنابر آنچه از خبرگزاریها نقل شده) در ارتش مصر ملاحظه می فرمایید که مورد احترام مردم است چون حافظ جان مردم است. البته مسائل سیاسی باید مطرح شود اما با عقل و منطق و درایت، و نمی شود با زور و سرنیزه آنچه خواست یک حزب یا گروه است تحمیل شود.
در ایران اسلامی ما سپاه وارد شده و دفاع از نظر گروه خاصی می کند که به خوبی برای مردم واضح گردیده. و برای نظامیان هم واضح شده که دخالت آنها در مسائل سیاسی بی رغبتی مردم را نسبت به آنها در پی خواهد داشت. تکرار می کنم مسائل سیاسی باید مطرح شود اما نیروهای نظامی و انتظامی مأمن و ملجأ همه گروه ها هستند و نباید مدافع حزب یا گروه خاصی شوند. اینکه امام فرمودند “نیروهای نظامی و انتظامی وارد مسائل سیاسی نشوند” ، مسئله شخصی نیست بلکه حفظ آبروی آنها است. اگر محکمه عدلی تشکیل شود و عادلانه برای جریانات ۲۲ ماه گذشته به قضاوت بنشیند آنگاه معلوم خوهد شد که چقدر تخلّف از شرع و قانون حاصل شده. نادیده گرفتن دستور امام موجب شده سپاه که در دل مردم جاداشت از مردم دور شود. مگر مردم چه کسانی هستند، پدر و مادر و وابستگان همین نیروهای نظامی و انتظامی هستند. آنها هرگز راضی نیستند که این نیروها اینقدر افول کنند، و عزت و سربلندیشان را می خواهند. این معنا در زمان جنگ و دفاع مقدس ظاهر شد که اگر نبود حمایت مردم از سپاه و نیروهای دیگر، این محبوبیت هرگز نصیبش نمی شد.
با وجودی که حضرتعالی وسائل تبلیغی در اختیارتان نیست، اما مسائل را به هر نحوی ابلاغ می فرمایید؛ آیا این روند نتیجه دارد؟
بیان مطالب حق، وظیفه هر شخصی است که تکلیف دارد، اگر عالم نسبت به مسائل خلاف شرع علنی در جامعه ساکت باشد، در عدالت و حتی علمش باید تردید کرد. در این زمان سکوت در حکم موافقت با خلاف شرع است. هیچ عقلی تصدیق نمی کند ظلمهای آشکار صورت گیرد و انسان از کنار آن بی توجّه ردّ شود. در این زمان که عده ای مظلوم می آیند و طلب کمک می کنند وظیفه علما است که دادخواهی کنند نه اینکه سکوت نمایند. چطور می توان گفت تکلیف نیست؟ کشور ما اسلامی است یعنی پایه آن باید بر قرآن و سنت باشد، اگر خلاف قرآن و سنّت عمل شود، مسئولین هیچگونه تسلّط و حقّی بر کشور ندارند.
حضرتعالی برای برون رفت از وضع موجود چه پیشنهادی دارید؟
اینجانب چندین بار این مطلب را بیان کرده ام که باید دو بزرگوار آقایان موسوی و کروبی که سالها مورد تأیید امام امّت بوده اند و محبوب قلوب صاحبان عقل در ایران و سایر کشورها می باشند، در صدا و سیما حاضر شوند و مطالب خود را بیان کنند و مردم که صاحب اصلی انقلاب هستند و مجلس خبرگان و شورای اسلامی با انصاف و حفظ قانون نظر دهند، و یا در نزد هیأتی که طرفین قبول دارند بطور علنی که همه بفهمند مطالب خود را بیان کنند. آنگاه معلوم شود مسئولین چقدر از شرع و قانون و مردم دور شده اند. ضمناً آنچه بخواهد در مجلس خبرگان اتفاق بیفتد باید حتما به نظر و سمع مراجع معظم رسانده شود، و رضایت ایشان کسب شود وگرنه از محتوای اسلامی و فقاهتی خارج می شود.
مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در بیانیه ای خطاب به مردم ایران درباره ی کودتاگران هشدار داده اند: همان طوری که آرا مردم را جابجا و به سرکوب اعتراضات مردمی ادامه داده اند، با زندانی کردن دکتر زهرا رهنورد، فاطمه کروبی، مهدی کروبی و میر حسین موسوی گام دیگری درتکمیل نقض اصول قانون اساسی و قوانین آیین دادرسی ای که تمکین به آنها را ملت از حاکمیت مطالبه میکند، برداشتند.
همچنین در این بیانیه تاکید شده است: ما این بیانیه را در حالی خطاب به شما می نویسیم که دبیرکل مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی آقای دکتر یدا… اسلامی نماینده بافت در مجلس سوم، آقای احمد حکیمی پور نماینده زنجان در مجلس چهارم و خانم امانی نماینده ارومیه در مجالس پنجم و ششم بازداشت و زندانی شده اند و به جمع تعداد دیگری از نمایندگان سابق زندانی آقایان دکتر سلیمانی ، مهندس محسن صفایی فراهانی، و دکتر محسن میردامادی پیوسته اند.
متن کامل این یانیه به شرح زیر می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم شریف ایران
جنبش سبز، بعنوان جنبشی مدنی و حقوق محور، پس از کودتای انتخاباتی خردادماه سال گذشته با اراده شما کلید خورد. عاملان کودتا، در پاسخ به اعتراض مسالمت آمیز میلیونها نفر که با شعار”رای من کجاست”؟ به خیابان آمده بودند آنها را به گلوله بستند، و دهها نفر را به شهادت رساندند. هزاران نفر از معترضین را بازداشت و زندانی کردند، هزاران نفر را از کار اخراج و باعث مهاجرت ناخواسته بسیاری از کشور شدند. با تمام این جنایات، باز به دلیل سوء مدیریت و سیاست های غلط داخلی و ماجراجویی های بین المللی شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور را در بحران بی سابقه ای قرار دادند، بحران هایی که زمینه ساز بیکاری گسترده کارگران زحمتکش کشور را فراهم آورده و بسیاری از آنها را از دریافت حقوق ناچیزشان برای ماه ها محروم کرده است. اعمال محدودیت های گسترده علیه همه اقوام ایرانی و به ویژه اقلیت های قومی و مذهبی ماحصل دیگر دولت کودتایی بوده است که می تواند ضربات جبران ناپذیری بر تمامیت ارضی و امنیت ملی کشور وارد کند.
در چنین شرایطی، آقایان میر حسین موسوی، و مهدی کروبی روسای سابق دولت و مجلس که هر دو از نامزدهای ریاست جمهوری سال گذشته بودند، به رغم تحمل فشارهای بسیار زیاد هیچ گاه نسبت به این همه ظلمی که توسط حاکمیت بر مردم انجام شد، سکوت اختیار نکرده و همراه با مردم به ویژه جوانان و زنان دلاور به اعتراض خود ادامه دادند. در طول یکسال گذشته محدودیت های شدیدی بر آنها اعمال شد، از جمله قطع ارتباط آنها با مشاوران و دوستانشان، ممانعت از حضور انها در مراسم عمومی و اهانت و تبلیغ غیر واقع از صدا و سیما و منابر مساجد و نماز جمعه ها و در این اواخر عربده کشی نمایندگان مجلس فرمایشی و نهایتا زندانی نمودن این عزیزان ، بگونه ای که حتی فرزندان ایشان نیز اطلاعی از محل نگهداری و وضعیت سلامتی انها ندارند و شکایت خود را از ظلم روا رفته بر والدین خود به خدا و مراجع دینی برده اند.
کودتاگران، همانطوری که آرا مردم را جابجا و به سرکوب اعتراضات مردمی ادامه داده اند ، با زندانی کردن دکتر زهرا رهنورد ، فاطمه کروبی، مهدی کروبی و میر حسین موسوی گام دیگری درتکمیل نقض اصول قانون اساسی و قوانین آیین دادرسی ای که تمکین به آنها را ملت از حاکمیت مطالبه میکند ، برداشتند.
مردم عزیز ایران!
از آنجاکه نقض قانون اساسی توسط کودتاگران انجام شده، که هم اکنون حاکمیت را نیز غصب کرده اند، ما نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی، نقطه اتکایی، جز شما ملت بزرگ نداریم ، و یکبار دیگر شکایت به شما می آوریم و از شما عزیزان می خواهیم که در قبال بازداشت رهبران شجاع، صادق و دلسوز جنبش سبزساکت ننشینید و در این راه پرتلاطم فرزندان خود را تنها نگذارید.
ما این بیانیه رادر حالی خطاب به شما می نویسیم که دبیرکل مجمع نمایندگان ادوارمجلس شورای اسلامی آقای دکتر یدا… اسلامی نماینده بافت در مجلس سوم ، آقای احمد حکیمی پور نماینده زنجان در مجلس چهارم و خانم امانی نماینده ارومیه در مجالس پنجم و ششم بازداشت و زندانی شده اند و به جمع تعداد دیگری از نمایندگان سابق زندانی آقایان دکتر سلیمانی ، مهندس محسن صفایی فراهانی، و دکتر محسن میردامادی پیوسته اند.
ما خواستار اعمال حاکمیت قانون و آزادی تمامی زندانیان سیاسی از جمله رهبران جنبش سبز هستیم که گناهی جز اعتراض به ظلم روا رفته بر رای مردم ندارند. تنها اعتراض این عزیزان که بهترین لحظات عمرشان را در زندان تحت شرایط بسیار سخت و گاهی همراه با شکنجه می گذرانند، چیزی نیست جز اعتراض به سیاستهای ویرانگر حاکمیت. لذا از شما مردم عزیز ایران دعوت می کنیم در این روزهای منتهی به سال نو، به هر شیوه ای که می توانید اعتراض خود را به حاکمیت نشان دهید و اجازه ندهید حکومت در تعدی به حقوق شما و رهبران جنبش سبز و نمایندگانتان بیش از این جسارت به خرج دهد.
مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی
۱۲/۱۲/۱۳۸۹
در ادامه واکنش های اعتراضی به اقدامات اخیر حاکمیت در برخورد با معترضان و تشدید فضای امنیتی و خفقان در کشور، مجمع مدرسین و محققین حوزه ی علمیه قم نیز با صدور بیانیه ای اعلام کرد: در کدام باور می گنجد که در جمهوری مزیّن به نام مبارک اسلام و در مجلسی که تحت نام اسلام برای شورا گرد آمده اند، نمایندگانی که مشروعیت خود را از رأی ملت می گیرند و سوگند خورده اند تا حافظ قانون باشند،در مقابل چشم جهانیان در مقام قاضی نشسته و بدون هیچ توجهی به شرع و اخلاق و قانون حکم مرگ صادر کنند؟!آن هم نه در مذاکره ای روشمند بلکه در ضمن هیاهو در صحن علنی مجلس.
به گزارش سایت این تشکل اصلاح طلب، در بیانیه فوق الذکر همچنین خاطرنشان شده است کدام تحلیلگر هوشمند سیاسی کشف کرده است که همه ی مسئولان طراز اول انقلاب، اکثر اعضای شورای انقلاب، سران دولت های سه دهه نخست انقلاب، یاران نزدیک بنیانگذار انقلاب و… همه خائن وطن فروش، خود باخته و یا فاسد بوده اند؟
متن بیانیه هشدار آمیز مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به شرح زیر است:
بسم اله الرحمن الرحیم
یا ایها الذین آمنوا کونوا قوّامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین
ملت مسلمان و آزاده ی ایران در حالی که چهارمین دهه از حیات سیاسی خود در دوران نظام جمهوری اسلامی را تجربه می کند،که ندای استقلال طلبی و آزادی خواهی و استبداد ستیزی و اسلام گرایی سراسر منطقه را فراگرفته است.
خوشبختانه ملت بزرگ ایران چه در جریان مقابله با قراردادهای استعماری دوره ی قاجار و به رهبری زعمای عالیقدر شیعه و چه در جریان انقلاب مشروطه، با همراهی اقشار مختلف و پیشتازی روحانیت و چه در نهضت ملی شدن نفت با همراهی نیروهای مذهبی و ملیّون و چه در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی با خیزش همه جانبه همۀ اقشار و طبقات ملت و راهبری هوشمندانه امام، پیشتاز و الگوی ملت های مسلمان بوده است و ثمره ی این پیشتازی این بوده است که ایران از اولین کشورهای منطقه است که حکومت مشروطه و قانونمدار در آن اعلام شده و از اولین کشورهای منطقه است که با سلطه و نفوذ استثمارگران مقابله نموده است.مستقل ترین کشور منطقه است که توانسته با ترکیب مبارک مردم سالاری با ارزش ها و اصول دین راهی برای زیست امروز انسان مسلمان ارائه دهد.
امید این بوده و هست که جمهوری اسلامی بزرگ راه رهایی همه ی کشورهای اسلامی از استعمار و استبداد و عقب ماندگی تلقی شده و الگوی حکومتی پیشرو،مردمی،مستقل،با ثبات و مقتدر در جهان اسلام باشد؛ و معنی صدور انقلاب از طریق ارائه ی فرهنگی متعالی که مورد اشاره ی بنیانگذار فقید انقلاب بود همین است.
آنچه این آرمان را تهدید و سینه های مشتاقان به آزادی و کرامت انسانی در فضای حکومت مردم سالار اسلامی را تنگ و تلاشگران و دلسوختگان سال ها مبارزه با حکومت طاغوت و مقابله با تجاوز خارجی را با غمی مضاعف مواجه می کند،رفتارها و رویه ها و حوادثی است که متأسفانه این روزها در کشور ما در حال وقوع است.
در کدام باور می گنجد که در جمهوری مزیّن به نام مبارک اسلام و در مجلسی که تحت نام اسلام برای شورا گرد آمده اند،نمایندگانی که مشروعیت خود را از رأی ملت می گیرند و سوگند خورده اند تا حافظ قانون باشند،در مقابل چشم جهانیان در مقام قاضی نشسته و بدون هیچ توجهی به شرع و اخلاق و قانون حکم مرگ صادر کنند؟!آن هم نه در مذاکره ای روشمند بلکه در ضمن هیاهو در صحن علنی مجلس.
در کدام باور می گنجد که خطیبانی که لباس روحانیت بر تن و شعار اسلام بر لب دارند،در مقامی که باید دعوت به تقوا و نزاهت و خدا ترسی باشد،تهمت و بهتان و ناسزاگویی را درآمیزند و حکم غیر حق دهند و رفتار غیر مرضی خداوند مرتکب شوند؟
چگونه است که همه ی اموال عمومی که از آن همه ی ملت است در اختیار یک فکر و یک جناح است؟رسانه ای که باید صادقانه و خیرخواهانه افکار و اخبار ملتی را منعکس کند، برنامه هایش را روی اتهام و تهدید و توبیخ کسانی متمرکز کرده است که نه تنها امکان دفاع از خود را ندارند بلکه همواره برای دفاع از آرمان های انقلاب کوشیده اند؟چگونه تربیتی در جامعه و فضای سیاسی ما رواج دارد که بانویی محترم را در جوار حرمی مقدس با زشت ترین و وقیحانه ترین ناسزاها دوره می کنند و هیچ دادرسی داد او را نمی ستاند؟
کدام تحلیلگر هوشمند سیاسی کشف کرده است که همه ی مسئولان طراز اول انقلاب، اکثر اعضای شورای انقلاب، سران دولت های سه دهه نخست انقلاب، یاران نزدیک بنیانگذار انقلاب و… همه خائن وطن فروش، خود باخته و یا فاسد بوده اند؟
شخصیت های گرانقدری چون مهندس میر حسین موسوی،نخست وزیر سال های پر درد و رنج جنگ تحمیلی و مؤیّد به حمایت های مکرر امام و مشاور عالی مسئولان عالی رتبه نظام که از سوی رهبر نظام در موارد مختلف منصوب و مورد تأیید بوده است؛ و حجة الاسلام کروبی که یار وفادار و مورد اعتماد امام راحل و منصوب آن حضرت در امور مختلف و هشت سال رئیس قوه ی مقننه بوده است و سال های متمادی از عمر شریف خویش را در خدمت ایثارگران و خانواده های شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی سپری نموده است؛ و سرکار خانم رهنورد دانشمند قرآن پژوه و هنرمند معنوی و اندیشمند تعالی جویی که از مفاخر جامعه ی اسلامی ماست؛ و سرکار خانم کروبی، مدیر لایق و فداکار و خدومی که مرهم گذار زخم های دردمندان و ایثارگران بوده است،چرا و به چه جرمی محدود و محصور و از همه ی حقوق شرعی و قانونی خود محروم و از دسترس علاقه مندان و خویشان و فرزندان خود دور شده اند و هر کس از قدرتمندان به هر زبان که می تواند با طعن و توهین به آنان به اقطاب قدرت تقرب می جوید. نکند نامحرمان و نااهلان به حریم انقلاب راه یافته اند! و همانگونه که امام راحلمان فرمودند انتقام او را از یاران و اطرافیان او می گیرند.
برادرانه و خاضعانه از همه اولیاء امور در هر مرتبه و حدی که بسط ید دارند می خواهیم تا دیر نشده است به راه نورانی آرمان های انقلاب باز گردند، حقوق شرعی و قانونی ملت را به رسمیت بشناسند، قانون اساسی را به عنوان عالی ترین مرجع داوری ملی به موقع عمل درآورند، با آزادی زندانیان سیاسی و شخصیت های دلسوز و با سابقه نظام روح برادری و رأفت را در جامعه زنده کنند و راه را بر طعنه زنی دشمنان این دین و ملت و کشور و نفوذ ایادی استعمار ببندند و عرصه ی رسانه ای را از رفتار های خلاف اخلاق پاک سازی کنند. به همه ی ملت و خصوصاً منتقدان مسالمت جوی، اجازه ابراز عقیده دهند. پویش مسالمت آمیز در مسیر حرکت سیاسی را تأمین و تضمین کنند، متجاوزان به حقوق و حریم مردم را تأدیب کنند و رضایت خدای قادر مهربان را بجویند و از هیچ چیز و هیچ کس جز خداوند نترسند که والله یعصمک من الناس.
امید است بار دیگر غبار ها از چهره ی نورانی جمهوری اسلامی زدوده شود تا مردم منطقه هم دلگرم تر الگوی آرمانی خود را در حکومت مردم سالاری پیدا کنند که بر محور اسلام استوار است.
جمهوری اسلامی میراث مبارک همه این ملت است.مردم حق خواه ایران آن را به مشتی انحصارگر وا نخواهند گذاشت و همواره از اسلامیت و جمهوریت نظام دفاع خواهند کرد.
مباد که فردا در برابر تاریخ و در روز فرجام در پیشگاه عدل الهی با این خطاب مواجه شویم :
الم تر الی الذّین بدّلوا نعمت الله کفراً و احلّوا قومهم دار البوار
۱۱/۱۲/۸۹
مجمع مدرسین و محققین حوزه ی علمیه قم
مانی، یکی از مخاطبان محترم در یادداشتی، روایتی از حال و هوای دهم اسفند تهران ارائه کرده است که خواندنی است. وی در این یادداشت که به کلمه ارسال کرده به نوجوانان کم سن و سالی اشاره کرده که در زنجیره ای متراکم در کنار هم باتوم به دست ایستاده بودند و افسوس خورده است که چرا آنها به جای قلموی رنگ آمیزی، باتوم و به جای توپ فوتبال، دست بند در دست دارند. او می نویسد چقدر ظلم شده بود در حق ِ کودکی آنها در حق ِ زندگیشان. برای لحظاتی تمام ظلمهایی که به زندانیان شده است، به خانوادهها، به مردم ایران، به رهبران جنبش از خاطرم کنار رفت و فقط اشک بود که برای این جفا بر صورتم جاری بود. داشتند چه میکردند با اینان؟ چه ذهنیتی قرار است رشد کند در ساقههای نازکشان؟ این چه کودی ست برای روییدنشان؟ تمام شادیام به یک باره خشکید.
متن کامل یادداشت مخاطب خوش ذوق کلمه پیش روی شماست:
همه چیز از آن روزی شروع شد که میر حسین گفت من میرحسین موسوی فرزند کوچک انقلاب آمدهام برای پاسداشت کرامت انسان..
همه چیز از آن روزی شروع شد که رایهای سبز را سیاه خواندند و آسمان روزهای آخر تابستان ایران را سرخ کردند تا ۲۳ خرداد بسازند و ۲۵ خرداد و ۳۰ خرداد.. و روزهایی که میدان آزادی را وعدهگاه اشک و خاطرهها ساخت و یادگار روزهایی که هنوز میشد فریاد کرد «با ما چه میکنید؟»
دور گردون چرخید و مردم تونس و مصر پیروز شدند و دوباره شور تغییر و آزادی در دلها افتاد و هر روز تماشای صحنههای اعتراضات پرتابمان میکرد به تابستان و پاییز پارسال.
و دوباره روزهایی شروع شد که محک بزنیم شایستگیمان را برای آزادی و بهار.
۲۵ بهمن آمد و ما دوباره سبز شدیم و روییدیم و قد کشیدیم. در خیابانها حرکت کردیم و باز هم سبزها را دیدیم. و باز هم باتومها را و دستبندها و ونها را و باز هم خونها در آسفالتهای خیابان رد گذاشت.. رد آزادگی.. رد مقاومت.
هنوز غرق در شادی دیدن یکدیگر بودیم که واژهٔ حصر دهان به دهان گذشت. زمزمهها بلندتر شد تا خبر آمد خبری در راه است.. حصر رهبران سبزمان خبر تلخی بود که یکم اسفند را رقم زد.
روزها در گوشی وعدهٔ دهم اسفند را به یکدیگر خبر میدادیم و شبها با الله اکبر و شعار نویسی اعلام میکردیم این پرنده مردنی نیست…
دیگر مادرها نمیگفتند نرو، فقط میگفتند مواظب باشید. دیگر پدرها نمیگفتند سرتان به کار خودتان باشد، میگفتند اگر خودت تصمیم نگیری برایت تصمیم میگیرند.
و درست شبی که کفشهای راحتیمان را آماده و جیبها را خالی و سبک میکردیم برای راهپیمایی سبز، خبر آمد زندان حشمتیه این روزها میهمانانی دارد. همهٔ دل خوشیم این بود که میر و بانوی سبز لحظهٔ حرکت دلشان نلرزید. تمام شب فکر میکردم دیوارها چقدر بلندند وقی حصار میشوند دور شاخههای سبزشان و چقدر فرو ریختیاند دیوارهای نبودنشان.
و فردا رسید و همه یواشکی به یکدیگر گوشزد کردند:
«یادتونه شب انتخابات میگفتیم؛ موسوی سکوت کنی خائنی؟
او سکوت نکرد و الان در زندانه؛
حالا ما اگه سکوت کنیم؛ خائنیم؛
بیاید خائن نباشیم.»
تمام خیابانهای مسیر، زنجیرهٔ انسانی شکل گرفته بود. زنجیرهای از سبزهای مختلف، سبز پلنگی، سبز نیروی انتظامی، سبزی که گاردیها میپوشند..
هر چه کردیم این زنجیره یاد آور ۱۸ خرداد ۸۸ نبود. همان زنجیرهای که به جای یک ردیف در دهها ردیف تمام ولیعصر را سبز کرده بودیم. پر بودیم از شادی و هیجان و تحرک. پر بودیم از خواستن و اختیار و رهایی. همهٔ سبزها تکثیر شدهٔ درختان سبز خیابان ولیعصر بودند و اکسیژنی که در هوا میدمیدند تا تازه کنند هوای تنفس را.
اما این زنجیرهٔ بیروح فقط ترس بود و خشونت. پر بود از نگاههایی که تا مغز وجودت را میکاوید مگر تکهای سبز در تو پیدا کند و هجوم بیاورد سمتت. پر بود از باتومهایی که بالای سرشان میچرخاندن تا این گونه فریاد کنند که ما هستیم ما را نگاه کنید. همهشان یاد آور میلههایی بودند که جلوی کوچهٔ خانهٔ میر سبزمان کاشته بودند. همان میلههایی که از سر وظیفه میایستند و حتی در نگاهشان زندگی مرده است.
پشت سرشان مردم در پیاده روها راه میرفتند. آمده بودند خرید کنند. قرار همین بود. همه میخواستیم خرید کنیم. اما اگر دو نفر به سه نفر تبدیل میشدیم یکی از باتومها به نشانهٔ تهدید بالا میرفت و تو از حجم باتومها ترسشان را لمس میکردی. هر چه چشم انداختم هیچ کس نتوانست موبایل یا دوربین در بیاورد. همهٔ حواسشان جمع بود که فیلم یا عکس نگیری از زنجیرهشان.
چهرهٔ شهر عوض شده بود. مگر ما چه میخواستیم؟ همین حضور. همین که باور داشتند ما هستیم و میاییم. ما نمردیم و هنوز زندهایم. حتی اگر فریاد کنند جنبش سبز تمام شده است. اما وقتی این همه نیرو میآورند و مسلحشان میکنند تا مبادا جمعیتی شکل بگیرد پس ما را مثل خودمان باور دارند. میدانند ریشههایمان در زمین و شاخههایمان در آسمان همه جا رو پر کرده است. هر چه بیشتر شخم بزنند زمین آمادهتر برای رویش است بگذار تمام انرژیشان را بگذارند. چه باک. سرمست بودم از این همه ترسشان و قدم میزدم.
زیر پل کریمخان که رسیدم وحشتی وجودم را گرفت که تا آن لحظه حتی با دیدن آن همه مرد درشت هیکل تجربهاش نکرده بودم. نواری از نوجوانان ۱۰ تا ۱۲ ساله با لباسهای فرم بسیجی با باتوم ایستاده بودند. اینها تنها بخشی از زنجیره بودند که میخندیدند که هنوز حس زندگی داشتند. حس قدرت.
تمام تنم لرزید. تصور اینکه که در این سن باتوم به دستشان داده بودند به جای قلموی رنگ آمیزی، و دستبند به جای توپ فوتبال حالم را بد میکرد. چقدر ظلم شده بود در حق ِ کودکیشان در حق ِ زندگیشان. برای لحظاتی تمام ظلمهایی که به زندانیان شده است، به خانوادهها، به مردم ایران، به رهبران جنبش از خاطرم کنار رفت و فقط اشک بود که برای این جفا بر صورتم جاری بود. داشتند چه میکردند با اینان؟ چه ذهنیتی قرار است رشد کند در ساقههای نازکشان؟ این چه کودی ست برای روییدنشان؟ تمام شادیام به یک باره خشکید.
چقدر دنیا دچار نفس تنگی است. چقدر رسم روزگار ناجوانمرد گشته است. چقدر مردانگی حقیر و کوچک و ناچیز گشته است. چقدر بزرگی همه بزرگی و مردانگی و سر بلندی خویش را در حقارت و نامردانگی و سر افکندگی جستجو میکند که به بچهها برای جنگیدن متوسل شدهاند.. چقدر همه چیز تلخ است در این روزهای لعنتی سرد..
یکی از مخاطبان کلمه در نامه ای خطاب به میرحسین موسوی نوشته است:
سلام آقای رییس جمهور
یادت می آید جنگ بود و ما در زیرزمین ها خانه کرده بودیم، به یاد می آوری کودکان جنوب را حتی در زیر زمین هم خانه نداشتند، به یاد می آوری کودکانی که زود بزرگ شدند و سینه سپر کردند در مقابل دشمن، به یاد می آوری مردمی که سختی ها را به جان می خریدند و سر خم نکردند در مقابل آن همه سختی و نداری…
به یاد می آوری می دانم که به یاد می آوری همان طور که ما با تمام کودکی مان روزهایی را به یاد داریم که تو نخست وزیر بودی و مردم چقدر دوستت داشتند و امام چقدر دوستت داشت و چقدر در کنارشان بودی …
آن روزها گذشت، چرخ زمان چرخید و چرخید و تو ماندی و تمام خاطراتت، همه آن چیزهایی که فراموش نکرده بودی و ما فراموش نکرده بودیم، اما آرام بودی، می دانستی هستند کسانیکه آن روزها همراه و همپای تو بودند و این روزها بازهم هستند و می دانند آن روزهای سخت مردم چه کشیده اند و حال هرکدام در قالبی سعی می کردند روزهای سخت مردم را آسان کنند…
آن روزها هم گذشت، چرخ زمان چرخید و چرخید و تو دیدی دیگر نمی توانی با خاطراتت آسوده سر کنی که کسانی آمده اند که هیچ آشنا نسیتند، شب را روز می گویند و روز را شب، کسانیکه نه درد مردم داشتند و نه درد انقلاب کشیده بودند. از دروغگویی بیزار بودی و یک دروغگو آمده بود که دو دو تا را میگفت شش تا و تمام حریم ها را شکسته بود و پرده دری ها می کرد…
شب های مناظره، شب های پیروزی اخلاق و شرف بر بی اخلاقی و بی شرفی، شب هایی که ایران به یک باره سبز شد و ما و تو یکبار دیگر متولد شدیم، به یاد می آوری آن شب ها را؟ ما که به یاد می آوریم ، مگر می شود فراموش کرد شب های ما شدن را، شب های سبز شدن را، شب های روییدن را و قد کشیدن را..شب هایی که با تو عهد بستیم بر طی کردن این مسیر سبز….
سبزی ما را تحمل نکردند، خواستند سیاهش کنند با سیاهی قلب هایشان اما مگر می شد جلوی رویش جوانه ها راگرفت؟ نمی شد و از ۲۳ خرداد ۸۸ شدی میر مردم، همان نخست وزیری سال های دور، مرد روزهای سخت، مرد روزهای جنگ و آتش….
یک سال و نیم گذشت، تمامی این روزها را با هم آمدیم، قدم به قدم، دست در دست، همان طور که خود گفتی صبور ومقاوم….یک سال نیم گذشت اینک تو نیستی، نه اینکه نباشی که همه جا حضور داری، همان طور که یک بار گفتی هر ایرانی یک رسانه، اکنون هر ایرانی شده یک میر حسین موسوی و حضور سبز تو حتی اگر در شهر هم نباشی باز احساس میشود.
کودکان دیروز، بچه های جنگ بزرگ شده اند، با خاطرات روزهای با تو بودن، آن روزها را فراموش نکرده اند و این روزها را نیز فراموش نمی کنند و پیمان شکنی نمی کنند و در روز میلادت سبز تر از همیشه به ادامه این راه می اندیشند انقدر صبور هستند تا چراغ خانه ات دوباره روشن شود.
کلمه: در حالی که منابع موثق خبری و شواهد متعدد از انتقال میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی به زندان خبر میدهند و فرزندان آنها از بیخبری مطلق و خانهٔ خالی و چراغهای خاموش میگویند، دستهای از سایتهای رسمی و نیمه رسمی، مقامات امنیتی و قضایی، بانام و بینام، مواضع مبهم و متنوعی تحت عنوان تکذیبیه در این باره اتخاذ کردهاند.
نخستین مقام رسمی که در خصوص موضوع بازداشت سران سبز وادار به واکنش شد رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس بود. بروجردی در مصاحبه با یک روزنامه ایتالیایی با انکار موضوع حبس خانگی میگوید «اینطور نیست، این افراد دارای اسکورت هستند». اما دو روز بعد سخنگوی قوهٔ قضائیه از «مسدود شدن رفت و آمد و ارتباطات تلفنی و غیرتلفنی» خبر داد و روز بعد در پاسخ به سوال خبرنگار ایسنا صرفاً «انتقال به زندان حشمتیه» را تکذیب کرد و دو روز بعد هم گفت «آنها در منازلشان هستند ولی محدودیتهایی در ارتباطات آنها ایجاد شده است». سایت تابناک به نقل از یک مقام امنیتی خبر بازداشت را «فضاسازی و شیطنت برای دستیابی به اهداف پلید» و سایت فارس به نقل از یک مقام قضایی ضمن تکذیب خبر بازداشت آقایان موسوی و کروبی اعلام کرد «این دو در حال حاضر در منازل خود به سر میبرند و تنها محدودیتهایی در تماسهای آنان با عناصر مشکوک اعمال شده است.». روزنامه دولتی کیهان هم که مسئولیت آن با نماینده ولی فقیه است پا را از تکذیب بازداشت فراتر گذاشته و به نقل از منابع امنیتی خود نوشته است «موسوی و کروبی در خانههایشان قرار دارند و اجازه دیدار با بستگان درجه اول خود را… نیز دارند». وزیر امور خارجه نیز موضوع را اساس انکار کرده است. علی اکبر صالحی که گویا ادبیات دولت احمدینژاد را به سرعت آموخته است در پاسخی شگفت انگیز به خبرنگار یورونیوز میگوید «آقایان موسوی و کروبی آزاد هستند!». و سرانجام دادستان تهران هم در اولین واکنش خود به موضوع بازداشت با اشاره به اینکه «دروغگویی حد و حساب دارد» گفته است «شایعات انتقال کروبی و موسوی به زندان کاملا کذب است. البته استفاده از واژه حصر خانگی صحیح نیست. آقایان موسوی و کروبی همراه با همسرانشان درخانه هستند حال اینکه شما مطرح کنید چراغ خانهشان روشن است یا خاموش با خودشان است».
مروری بر واکنشها این واقعیت را آشکار میکند که مسئولان از افشای اصل خبر بیم داشته است و قوه قضائیه درصدد است خبر دستگیری و انتقال به زندان حشمتیه را از افکار عمومی پنهان کند و به زعم خود از پاسخگویی در خصوص نحوه دستگیری آقایان موسوی و کروبی به همراه همسرانشان طفره برود . استفاده محسنی اژهای از عبارتهای مبهمی چون «اعمال محدودیتها و قطع ارتباطات تلفنی و غیر تلفنی»، توجیه نادر و جواب کودکانهٔ دادستان تهران که روزی به وی امید بود در «خصوص خاموش بودن چراغهای خانه»، انکار شگفت انگیز علی اکبر صالحی و دروغ بزرگ کیهان در خصوص «ارتباط با بستگان» همه و همه نشان میدهد که متولیان این عمل غیر قانونی، نه تنها از حضور رهبران سبز در میان مردم هراساناند بلکه از ارائهٔ هر گونه خبر صحیح در خصوص موقعیت و وضعیت آنان نیز عاجراند.
این گونه تکذیبیههای متناقض و مبهم نه تنها خبر بازداشت را تائید میکند بلکه نشان دهندهٔ ترس حاکمان از رسانهای شدن این موضوع و یادآور تکذیبیه دولت مبارک در خصوص حصر البرادعی و خبر رسانی قذافی دربارهٔ ناپدید شدن امام موسی صدر است.
در وضعیتی که مدعی اصلی رهبران سبز مقامات امنیتی و قضایی هستند، انتشار هرگونه تکذیبیه تنها پنهانکاری حاکمیت را درباره ی اعمال غیر قانونی میرساند و در این حال افکار عمومی خواهند پرسید در کشوری که قانون اساسی دارد و مسئولین موظف به تبعیت از قانون هستند، دلیل این همه پنهانکاری چیست؟ مردم نامحرماند یا حاکمیت از آشکار شدن رفتار خود در پیشگاه مردم شرم دارد؟
تکذیب بازداشت رهبران جنبش اگر واقعی باشد، سادهتر از این حرف هاست و راههای روشنی دارد. مگر آقای موسوی و کروبی خدای ناکرده قدرت تکلم خود را از دست دادهاند و یا فرزندان و بستگانی ندارند که بخواهند به آنها وضعیت خود را خبر دهند؟ راستی چرا دو هفته است از آنان خبری نیست؟ راستی مگر حق داشتن وکیل در تمام قوانین مدنی به رسمیت شناخته نشده است؟ مگر دختران موسوی نگفتهاند «تنها هنگامی عدم صحت خبر بازداشت پدر و مادرمان برای ما مشخص و قابل باور خواهد شد که فورا آنها را در خانه پدری خود و بدون تهدید یا حضور نیروهای امنیتی یا نظامی در صحت و سلامت کامل فیزیکی و روحی همانگونه که تا پیش از ناپدید شدن بودهاند، دیدار کنیم.» مگر پسر کروبی ننوشته است «از وضعیت آنان هیچ خبری در دست نیست و خدا میداند در چه وضعیتی هستند»؟
در این وضعیت سوال بنیادی این است: حاکمیت «چه چیزی» را تکذیب میکند؟ اصل بازداشت را یا محل بازداشت را؟ و مهمتر از آن حاکمیت برای «چه کسی» تکذیب میکند برای فرزندان موسوی و کروبی و کسانی که دل نگران وضعیت آنها هستند یا برای فریب افکار عمومی؟ معلوم است که اصل بازداشت مقدم بر مکان بازداشت است و معلوم است که تا فرد بازداشت شده و یا بستگان درجه اول او وضعیتش را باور نبینند و صدایش را نشوند مدعای متناقض صاحب اسیران و خانه خدیان را باورنخواهند کرد.
ربایندگان به جای آنکه همکاران دست چندم و همیاران نام آشنای خود را به عرصه بفرستد بهتر است پیش از هر چیز شهامتی نداشته به خرج دهد و حقوق اولیهٔ گمشدگان سبز را به آنها بازگرداند، اگرنه به صراحت اعلام کند که به هیچ آئین و مرام و مسلکی پای بند نیست و قانون و اسلام و اخلاق را ابزاری برای چند روز حکومت بیشتر میخواهد.
دکتر علی مطهری در نامهاش به آیتالله صادق آملی لاریجانی از هتاکی به دختر و نوه آیتالله هاشمی انتقاد کرده و خواستار برخورد از سوی مراجع صالحه قضایی شد.
به گزارش خبرآنلاین، متن کامل این نامه به قرار زیر است:
ریاست محترم قوه قضائیه
آیت الله صادق لاریجانی دامت برکاته
با اهداء سلام و آرزوی توفیق، حادثه هتاکی و دشنامهای ناموسی به خانم فائزه هاشمی فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی چیزی نیست که بتوان از کنار آن گذشت. به تعبیر امیرالمومنین علی علیه السلام اگر مسلمان از غم این حادثه دق کند و بمیرد مورد ملامت نیست بلکه سزاوار است.
حادثه از این قرار است که در حالی که خانم فائزه هاشمی و پسر خواهرشان پس از تشییع جنازه یکی از اقوام نزدیک خود در شهر ری به سوی خودروی خود در حال حرکت بودند، چند تن از اراذل سیاسی بی بصیرت به وی نزدیک شده و دشنامهایی به ایشان و پدر بزرگوارشان میدهند که قابل ذکر نیست و بی تردید مصداق حد قذف یعنی هشتاد ضربه شلاق است.
گذشته از اینکه باید بررسی شود که چرا انقلاب اسلامی ما به این انحطاط کشیده شده است و بنده ریشه این پرده دریها را در مناظرات انتخاباتی میدانم، با توجه به اینکه فیلم این حادثه منتشر شده و افراد هتاک شناسایی شدهاند، مستدعی است دستور اقدام عاجل در خصوص اجرای حکم در ملا عام پس از اثبات جرم در دادگاه صالح، صادر فرمایید.
اگر امروز کوتاهی شود، این پدیده شوم دامن همه را خواهد گرفت و این لکه ننگ بر دامان انقلاب اسلامی باقی خواهد ماند. قبلا از حسن توجه جناب عالی سپاسگزارم.
با تقدیم احترام
علی مطهری
سایت سحام نیوز در مصاحبه با مجتبی واحدی، از مشاورین مهدی کروبی؛ موضوع اظهارات صبح امروز جعفری دولت آبادی در خصوص حصر آقایان کروبی و موسوی را مورد بررسی قرار داد.
متن کامل این مصاحبه در ادامه آمده است:
سوال: جناب آقای واحدی؛ متاسفانه امروز آقای دولت آبادی، دادستان تهران در اظهار نظری اعلام نمود: "شایعات انتقال کروبی و موسوی به زندان کاملا کذب است. البته استفاده از واژه حصر خانگی صحیح نیست. آقایان موسوی و کروبی همراه با همسرانشان درخانه هستند حال اینکه شما مطرح کنید چراغ خانه شان روشن است یا خاموش با خودشان است" . شما این اظهارات را چگونه تحلیل می کنید:
پاسخ: چند سال قبل حدیثی از امام معصوم (ع ) دیدم که « بیچاره ترین فرد کسی است که آخرت خود را به خاطر دنیای دیگران ، نابود می کند». روایت دیگری نیز وجود دارد که خطاب به مؤمنان می گوید« در موضوعی که زیان و ضرر آن برای تو از منفعت آن برای دوست تو بیشتراست از دوست خود پیروی نکن». امروز که مصاحبه دادستان تهران در مورد وضعیت آقایان کروبی و موسوی را خواندم احساس کردم آقای جعفری دولت آبادی، بهترین مصداق برای این دو روایت است. روزی که جعفری دولت آبادی به عنوان دادستان تهران منصوب شد با خود فکر کردم کسی که در زمان جنگ، جان خود را بر کف دست گرفته و از مرزهای عقیدتی و جغرافیایی مورد علاقه خویش دفاع کرده است قطعاً تفاوت زیادی با دادستان سابق تهران دارد که بزرگترین افتخار او، دستور شکنجه و تجاوز در کهریزک است و بابت همین جنایات، به شخصیت محبوب برای احمدی نژاد تبدیل شده است. اما ظاهراً حُب جاه و مقام ، بسیار قوی تر از آنست که حتی سابقه جانبازی و ایثار بتواند پیامد های منفی آن را خنثی کند . دادستان تهران که تاکنون فقط به خاطر بی ارادگی و تبدیل به ماشین امضاء ، او را سرزنش می کردم امروز با تکذیب دستگیری آقایان کروبی و موسوی ، اعلام کرده که آقای کروبی در خانه خودش است ولابد خودش دلش نمی خواهد چراغ های خانه را روشن کند . برای من که هنوز به ایثار گران دوران جنگ – ونه میراث خواران جنگ – احترام می گذارم اصرار آقای دولت ابادی به این حد از دروغگویی ، خیلی عجیب است . نمی توانم باور کنم که او ، برای نجات احتمالی دنیای کودتاگران ، به صورت قطعی آخرت خود را خراب می کند؛ به خصوص آن که یقین دارم این گونه دروغ پردازی ها نه تها کمکی به سردمداران دروغگوی ایران نمی کند بلکه با رسوا کردن آنها در میان مردم ،سرعت سقوط این حاکمیت را افزایش می دهد . این نکته ، همان است که در روایت های فوق مورد اشاره قرار گرفته و البته آقای دولت آبادی ، ضرری را به جان می خرد که دنیای کودتاگران ایرانی را آباد نمی کند آما آخرت دادستان بی اراده تهران را به آتش می کشد ! لذا با خود فکر کردم که دو فرضیه می تواند اظهارات مشمئز کننده دولت ابادی را توجیه نماید . فرضیه نخست آنست که بپذیریم تمام آنچه از دادسرای تهران خارج می شود هنوز زیر نظر دادستان سابق است که پاداش آدم کشی های خود را با انتصاب به عنوان معاون احمدی نژاد دریافت کرده است . به موجب این فرضیه ، همانگونه که قضات دادسرای تهران و رئیس تشریفاتی آن در صدور احکام بازداشت و شکنجه ، هیچ اراده ای از خود ندارند و احکام صادره در مقر فرماندهی سپاه و دفتر احمدی نژاد را امضا می کنند در اظهار نظر ها و مصاحبه ها هم مطالبی را بیان می نمایند که متن آن از مراکز دیگر دراختیار آنها قرار کرفته است . اما فرض دیگر آنست که دادستان تهران به فکر نجات خود افتاده و در حال ارسال پیام برای مقامات اروپایی و امریکایی است که اخیرا نام او را در کنار نام جلاد بزرگ – سردار نقدی – قرار داده و محدودیت هایی در سراسر دنیا برای او ایجاد نموده اند . به موجب این فرضیه ، دادستان تهران با اظهارات مسخره اخیر ، این پیام را برای امریکا و اروپا می فرستد که از طریق دادسرای تهران ، هیچ محدودیتی برای آقای کروبی ایجاد نکرده است . اما ظاهرا اقای دولت ابادی فراموش کرده که اغلب مخاطبان او در داخل و خارج از کشور ، اگر مؤمن هم نباشند لااقل « آزاده » هستند و از عقل و تدبیر برخوردارند. پس او، اگرچه دنیا و آخرت خود را خراب می کند اما اظهارات او هیچ سودی برای سران مستأصل حکومت کودتایی ایران ندارد. آیا به راستی، چنین افرادی را نباید « بیچاره ترین ها » نامید؟
به دلیل کمبود جا در بازداشتگاه های تهران، بازداشتی های روز گذشته را به مکان های متفرقه، از جمله پادگان ها برده اند.
به گزارش کلمه، به علت پر شدن بیش از حد ظرفیت زندان ها و بازداشتگاه های تحت نظر سازمان زندان ها و نیروی انتظامی، تعداد زیادی از بازداشت شدگان را به پادگان هایی مثل پادگان جی و دیگر اماکن دولتی و حکومتی برده اند.
بر اساس گزارش ها و حضور مردم در خیابان ها در روز دهم اسفند به دعوت شورای هماهنگی راه سبز امید، و به دنبال آن بسیج نیروهای انتظامی، سپاهی و لباس شخصی در مناطق تعیین شده توسط مردم و باقی میادین و خیابان های اصلی جمعیت عظیمی بازداشت شدند.
بر اساس منابع کلمه، یک شاهد عینی که برادرش شب گذشته در پادگان جی بوده است به خبرنگار کلمه می گوید: من دیشب دنبال کارهای برادرم بودم یک سر رفتم آگاهی. خیلی از بازداشتی های دیروز آنجا بودند. ولی آنها را سوار اتوبوس هایی می کردند می گفتند ببریدشان مسگرآباد.
“واقعیت این است که پوشش و تامین اجتماعی کارمندان و کارگران را نباید از رویههایی دنبال کنیم که پایدار نیستند. یکی از مشکلاتی که در اقتصاد ایران مزمن شده، این است که ما برای این که کارمندان را حمایت کنیم، به بهانه تورم، نرخ مزدها و حقوق را افزایش میدهیم، اما طولی نمیکشد که این موج، به موج افزایش قیمت تبدیل میشود و در واقع اثر مثبت افزایش حقوق مستهلک میشود. در این روش اگر چه نیت خیر است، ولی نتیجه راضیکننده نیست، پس باید رویهها و رویکردها در این بخش اصلاح شود. آنچه من میگویم این است که با اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها و توزیع نقدی یارانهها، ما هزینه خانوارها را جبران کردیم و به گواه آمار و ارقام، این جبران بالاتر از آثار افزایش و اصلاح قیمتها بود. با این توضیح باید بیاییم به جای اینکه به سراغ افزایش دستمزدها برویم، به سراغ توسعه نظام تامین اجتماعی برویم که در قانون هدفمند کردن یارانهها هم پیشبینی شده است. باید حمایتهای هدفمند را جایگزین دستکاری نرخها کنیم که این روش قطعا موفقیتآمیزتر خواهد بود”.
شمسالدین حسینی اینگونه نیات خیر دولت در تلاش برای جلوگیری از افزایش دستمزد کارگران را برای سال آینده ترسیم میکند، البته وزیر فعلی و کشتیگیر سالهای قبل تنها فردی در هیات دولت نیست که تلاش میکند از افزایش دستمزد به بهانه افزایش تورم جلوگیری کند، بلکه در همان زمان که طرح تحول اقتصادی نگاشته شد و در ماده ۱۳ آن، انجماد دستمزدها طی زمان اجرای این طرح پیشبینی شده بود که به دلیل اعتراضات مکرر نهادهای صنفی کارگری، این ماده از قانون حذف شد.
حذف این ماده در آن روزها البته با اعتراض چندانی از سوی دولت مواجه نشد، اما معلوم بود که دولت از این موضوع چندان راضی نیست. تلاش برای جا انداختن این موضوع که دادن یارانه نقدی برابر همان افزایش دستمزدهاست، از همان روزهای ابتدایی پرداخت یارانهها آغاز شد اما با رسیدن روزهای پایانی سال و نزدیک شدن به تاریخ تشکیل جلسات شورای عالی کار، این شتاب بیشتر شد. با این حال بازخوردهای جامعه نشان میداد که گروههای حقوقبگیر چندان با این استدلال همدل نبودهاند و از همین رو فاز دوم تحرکات دولتیها برای جلوگیری از افزایش مزد آغاز شد.
حرکت شورای عالی کار به سمت شورایی تشریفاتی
تغییر آییننامه تشکیل جلسات شورای عالی کار به نحوی که سهم دولت افزایش یافته و نیز الزام حضور نمایندگان کارگری و کارفرمایی برداشته شود، موجب شد تا دولت بتواند با حضور تنها یک ضلع از دو گروه کارگری و کارفرمایی، قادر باشد تا منویات خود را در شورا به سایر گروهها دیکته کند، امری که نمایندگان کارگری و کارفرمایی از آن به تشریفاتی شدن شورای عالی کار تعبیر کنند. با این حال استدلال نمایندگان کارفرمایی مبنی بر اینکه کاهش قدرت خرید حقوقبگیران، به کاهش خرید و نهایتا زیان کارفرمایان منجر خواهد شد، سبب شد تا دولتیها به این حربه نیز به عنوان راهکاری مطمئن برای جلوگیری از افزایش دستمزد کارگران نگاه نکنند و از همین رو، فاز سومی از تحرکات دولتی آغاز شد.
وزیر کار به عنوان کسی که از وی به عنوان نماینده کارگران در هیات دولت یاد میشد، اما امروز به عنوان نماینده و حافظ منافع دولت بین کارگران حضور فعالی دارد، آغازگر این فاز بود. وی با این استدلال که افزایش دستمزد، آثار تورمی در جامعه به وجود میآورد؛ بنابراین باید بتوانیم قدرت خرید کارگران را افزایش و نرخ دستمزد را ثابت نگه داریم، از نیت اصلی دولت که همان انجماد دستمزدها طی زمان اجرای طرح تحول اقتصادی است، پرده برداشت. عبدالرضا شیخالاسلامی درباره دستمزد سال آینده کارگران میگوید: معمولا دستمزد در هفته پایانی سال تعیین میشود و شورای عالی کار پس از بحثهای کارشناسی و جلساتی که در هفته پایانی برگزار میکنند نظر قطعی خود را اعلام میکند. وی میافزاید: ما باید قدرت خرید کارگران را افزایش دهیم، نه اینکه پول بیشتری به آنها بدهیم؛ چون الزاما افزایش حقوق به معنی افزایش قدرت خرید نیست. چه بسا که با افزایش حقوق آثار تورمی نیز در جامعه به وجود میآید. وی با بیان اینکه اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها یک گام بلند در جهت افزایش قدرت خرید و درآمد کارگران بود، خاطرنشان میکند: همه اقشار از جمله کارگران و دهکهای پایین جامعه با دریافت حمایتهایی نظیر توزیع سهام عدالت و بیمه کارگران ساختمانی میتوانند قدرت خرید خود را افزایش دهند.
معاون وزیر و رییس ستاد تحول صنایع و معادن نیز به عنوان سخنگوی دیگری از بدنه دولت میگوید: با توجه به اینکه در راستای اجرای قانون هدفمند سازی یارانهها، پرداختهای مستقیم به خانوارها انجام میشود، دیگر ضرورت ندارد مبلغ دیگری بابت تورم برای افزایش دستمزدها در نظر گرفته شود. سیدرضا فاطمی امین تاکید میکند: منطق بازپرداخت یارانهها، جبران هزینههای اقشار مختلف جامعه است و با توجه به بازپرداخت یارانهها که بیش از تورم فعلی است، دیگر ضرورتی برای افزایش دستمزدها وجود ندارد و امسال نباید مانند سالهای گذشته شاهد افزایش دستمزدها باشیم. رئیس ستاد تحول صنایع و معادن با بیان اینکه افزایش دستمزدها یک تیغ دو لبه است که معمولا در جهت منفی عمل میکند، میافزاید: افزایش دستمزدها از یک سو سبب افزایش تقاضا و از سوی دیگر باعث افزایش هزینه تولید میشود و این دو عامل به افزایش تورم میانجامد که در نهایت تولید و کارکنان واحدهای تولیدی آسیب میبینند. وی خاطر نشان میکند: با توجه به موارد مطرح شده، منطقی نیست که همچون سالهای گذشته دستمزدها افزایش یابد، چرا که این امر برای تولید چالش مستقیم و برای دستمزد بگیران تاثیرات منفی غیرمستقیم خواهد داشت.
افزایش قیمت انرژی تورمزا نیست، اما دستمزد چرا
عضو هیئت مدیره کانون شوراهای اسلامی کار استان تهران در پاسخ به اظهارات این چنینی میگوید: اینکه از سوی مقامات دولتی بر تقویت کمکهای غیردولتی به جای افزایش سالیانه دستمزدها تاکید میکنند و عنوان میشود که دستمزد اصلیترین دلیل افزایش نرخ تورم است، این سئوال را پیش میآورد که مگر دستمزد کارگران چند درصد از هزینههای هر بنگاه اقتصادی است؟
وی تاکید میکند: بررسیها نشان میدهد که تاثیر دستمزدها بر قیمت تمامشده کالاها و خدمات بین ۸ تا ۱۲ درصد و بهصورت متوسط ۱۰ درصد است و مابقی هزینههای یک بنگاه و واحد تولیدی مربوط به خرید مواد اولیه، بازاریابی، حمل و نقل و مسائل دیگر است. این مقام مسئول کارگری کشور، تصریح میکند: حال فرض کنیم حداقل دستمزد امسال کارگران رقمی بین ۱۰ تا ۲۰ درصد افزایش یابد که اگر ۲۰ درصد باشد فقط ۲ درصد در هزینههای بخش صنعت تورم نشان میدهد که این میزان در مقابل افزایش ۶ برابری هزینههای گاز و ۳ تا ۴ برابری هزینههای برق بنگاهها در اثر هدفمندی یارانهها بسیار ناچیز است.
به گفته دهقان کیا، چگونه است که وقتی هزینههای قیمت تمام شده کالاها و خدمات در اثر آزادسازی قیمتها در بنگاهها بالا میرود تورمزا نیست، ولی افزایش دستمزد کارگران تورمزا میشود؟ وی خاطر نشان میکند: قبول ندارم که افزایش دستمزد باعث تورم میشود و تاثیر آن در نوک پیکان افزایش تورم خود را نشان میدهد؛ بنابراین دولت بدون اینکه بخواهد اقدامات خود را توجیه کند میتواند کنترل واردات بیرویه کالاها و خدمات را در دستور کار خود قرار دهد.
البته مقامات دولتی لزومی نمیبینند که نحوه عدم تاثیر افزایش قیمت سوخت بر تورم و در مقابل تاثیر شدید افزایش دستمزدها بر تورم را برای جامعه تبیین کنند و همین سوالی برای فعالان جامعه کارگری و کارگران پیش آورده است که چگونه دولتی که قادر است افزایش چند صد درصدی قیمت سوخت را در تورم جامعه کنترل کند، قادر نیست که تاثیر افزایش مزد بر تورم را مهار کند؟
منبع: خبرگزاری کار (ایلنا)
صدها تن از کارگران کارخانه کیان تایر ( البرز تایر سابق) در روز دهم اسفند دست به تحصن زدند.به گزارش خبرنگار سحام نیوز از تهران صدها تن از کارگران کاخانه کیان تایر همراه خانواده هایشان مقابل کارخانه در حاشیه آزادراه آیت الله سعیدی متحصن شدند.
کاگران کیان تایر که ماههاست حقوق خود را دریافت نکرده اند با دردست داشتن پلاکاردهایی در حاشیه آزادراه ایت الله سعیدی نشسته بودند و نیروهای یگان ویژه نیز در نزدیکی این تحصن حضور داشتند.
به علت جمعیت زیاد متحصنان نیروهای پلیس و یگان ویژه از حمله به متحصنان و درگیری با آنها خودداری کردند و تنها با محاصره کامل متحصنان از پیوستن مردم به آنها جلوگیری میکردند.
غلامعلی رجایی
روز دفن داماد امام –یک شنبه – به دلیل حرفهایی که از جناب سیدحسن خمینی درباره اهانتهای رکیک عده ای اوباش که خود راتا درب منزل هاشمی در جماران رسانده بودند و از آقامجیدانصاری در همین مورد ودرموردبیانات منتشرنشده آیت الله هاشمی درصحن مجمع خبرگان شنیدم که نمی توانم نقل کنم برای من روز تکاندهنده ای بود.
جناب سیدحسن می گفت وقتی عده ای از- مثلا – لباس شخصیها به جماران آمدند من درمنزل ایستاده بودم و.فحشهای بسیار رکیکشان رابه آقای هاشمی می شنیدم. به گوش خود شنیدم آنها درکمال..به آقای هاشمی خطاب می کردند که میدانی همسرت…است.
آقای مجیدانصاری هم می گفت پس ازختم جلسه مجمع دو برادرلاریجانی- علی وصادق را – به کناری کشیده و با ذکر صحنه هایی که خود شاهد آنهابودم گفتم من شاهد فححشهایی که آن روز درجلوی منزل هاشمی به خانواده اش می دادند بودم. بعدمثالی زدم وگفتم اگر شما شنیده باشید درهمسایگی شما رفتگری زندگی میکند وعده ای بیایند وبدترین فحشهای ناموسی را جلوی چشم همه به اوبدهند چه عکس العملی از خودنشان می دهید؟ وچه اقدامی می کنید؟ حالا فرض کنید این فرد که آنهمه به اوفحش رکیک جلوی همه داده اندهاشمی رییس مجمع ورییس مجلس خبرگان ومعتمدامام نیست.
کس دیگری برایم تعریف می کرد که درجلسه ای درمسجد ارک که دوستان حزب الله! درآنجا تشکیل جلسه می دهد وقتی بحث درباره عکسهای دخترمتاهل جناب مهندس موسوی مطرح شد ومن از یکی از این برادران! حزب الله پرسیدم ماجرای این عکسهاچیه؟ با صدای بلند وبدون توجه به حرمت خانه خدا داد زد (با پوزش از خانواده مظلوم موسوی) فلانی، عکسهای این فا..شه رابیاور بهش بده بره باهاشون ح. ال کنه.
من نمی دانم اینهایی که این همه ادعای دینداری و ولایتمداری د ارند چرا به تعبیرسیدالشهداء(ع) لااقل آزاده نیستند.
گیرم اینها با هاشمی دشمن خونی اند، به همسر محترمه او چکار دارند؟ به شهادت تمام مقاتل، اهل کوفه که فاجعه کربلا را آفریدند تا امام زنده بود اهانتی به خانواده وحرم او نکردند اینها دیگر تولیدات کدام مذهب ومکتب هستند که از سپاه کوفه بدترمی کنند؟
سپاه کوفه در جماران چه می کند؟!
آیا کسی که ذره ای مردانگی وغیرت دینی داشته باشد نباید ازشنیدن این گونه خبرها ازغصه دق کند وبمیرد؟
خوشا به حال شهدا که رفتند تا این روزهای سخت تر از مرگ را برای دوستداران انقلاب ندیدند.
این روزها به بعضی که از سر دلسوزی یا ..مرا نصیحت می کنند که تند نروم می گویم احساس می کنم قلمی که دردست من است امانتی است که شهدا و بویژه دانشجوی شهید عظیم اسدی مشکال که درکنارمن درصبح سرد ۹ فروردین سال ۱۳۵۷ در شهربانی دزفول در اثر شکنجه هایی که به ما دادند – وبه اوبیشترازما – به شهادت رسید به من سپرده اند.براین اساس، این نوشتنها حداقل کاری است که از من وامثال من برمی آید تا جلوی اتفاقی را که دارد می افتد – ومتاسفانه مثل اینکه از آن گریزی نیست -بگیریم والا من نیز رسم عافیت می دانم.
راست گفت آنکه گفت اگر خدا را از جامعه وطبیعت وهستی برداری دیگر انجام هرکاری جایز است.
آیا ایمان بخدا به این زودی از بعضیها که داعیه اصولگرایی وولایتمداری دارند رخت بربسته است؟
خدایا جرم ما چیست که دشمن همدیگر شده ایم ؟ گناه ما چیست که ما را بحال خودمان رها نموده ای؟
خدایاُ ما همدیگر رانمی بخشیم اما از تو می خواهیم بر ما ببخشی و…
منبع : وبلاگ شخصی نویسنده
در حالی که حصر و حبس رهبران جنبش سبز وارد وارد هفدهمین روز خود شده است بار دیگر دادستان تهران در تکرار ادعای دیگر مسوولان رسمی اخبار مبنی بر حصر خانگی و یا انتقال موسوی و کروبی به زندان حشمتیه را رد کرد و گفت: تمامی این اظهارات دروغ بوده و آنها در خانه های خود هستند.
در همین حال فرزندان کروبی و موسوی بر عدم حضور پدر و مادرشان در منزل تاکید کرده اند و منابع مستقل نیز از بازداشت آنها خبر می دهند. این اظهارات مبهم و متناقض در حالی تکرار می شود که دیروز هم دادستان کل کشور انتقال این دو همراه جنبش سبز را به زندان حشمتیه تکذیب کرد ولی نگفت پس آنها به کجا منتقل شده اند؟ و اگر به جایی منتقل نشده اند چرا اثری از آنها در خانه هایشان نیست ؟
به نظر می رسد ابهام وتناقض گویی و دروغ در کلام مسوولان به این گمانه زنی ها و اخبار دامن زده است. به عنوان مثال روزنامه کیهان نیز نوشته است که ارتباط موسوی و کروبی با اعضای خانواده اشان کاملا بر قرار است که همین دروغ خود نشان می دهد که تا چه میزان می توان به اخبار رسمی در مورد کروبی و موسوی اعتماد کرد.
خانواده موسوی و کروبی بارها اعلام کرده اند که هیچ خبری از پدر و مادرشان ندارند و شواهد قطعی نشان می دهد که آنها در منزل نیستند. همچنین با اظهار بی اطلاعی از پدران و مادران خود درخواست کمک از علما و مراجع کرده اند.
کلمه نیز پس از چند روز تحقیق و بررسی و با توجه به اطلاعات دقیق دریافتی از بازداشت کروبی و موسوی به همراه خانواده هایشان خبر داد که منجر به تکذیب مبهم اژه ای و خبر گزاری فارس شد.
پس از این، خانواده کروبی با انتشار مستنداتی بر بازداشت آنها تاکید دوباره کردند و دختران موسوی نیز ضمن تایید بازداشت پدر و مادرشان، گفتند که تنها در صورتی اخبار منتشره مربوط به بازداشت پدر و مادرشان را نادرست تلقی خواهند کرد که آنها را به صورت حضوری در منزل پدری و بدون حضور نیروهای امنیتی ملاقات کنند.
اگر چه نحوه تکذیب مسوولان بیشتر به مساله بازداشت دامن زد و به تلاش برای کمرنگ کردن تبعات بازداشت تعبیر شد اما مسوولان به راحتی می توانند با توضیح شفاف، افکار عمومی را از وضعیت موسوی وکروبی مطلع کنند اما این سوال پابرجاست که اگر مسوولان در ادعای خود صادقند چرا امکان ملاقات آنها با فرزندانشان را فراهم نمی کنند. آیا این حق بدیهی نیز از سوی مقامات عالیرتبه برای فرزندان این عزیزان منع شده است؟
کلمه- یسنا مهرآسا
گفته بود: وقت بسیار است و دوباره نزد هنر باز خواهم گشت. و انگار دیگر جنگی نبود و رخصتی دوباره برای تکلم تصویر و سهم نور.
چراغ ها روشن بود.
رنگ ها هم کمر خم کرده بودند. او هنوز اما دست در آغوش قلم، روی بوم می رقصید. از میان سال های دور آمده بود؛ آنقدر دور که به پیری رسیده بود و رنگِ مو در جوانی جا نهاده بود. دست از سیاست شسته در عالم نقاشی و معماری، دل به استعلای فرهنگ سپرده بود. سال ها بود در سکوت و نجابت، با نگاه، آفریننده ی تصویر بود؛ تصاویری که هم دلداده ی سنت است و هم امروز. ذات هنر، او را گل آفتاب گردانی پرورانده بود که هر لحظه اش را به سوی حقیقت نور می کشید؛ تا جایی که در تمام نقاشی ها و طرح های معماری اش مصداق یافت؛ ساختمان هایی آفرید آجری، با تزئیناتی از گلهای با منفذ، تا نور خورشید را از خود عبور دهند (کانون توحید)
طرح بقعه ی شهدای هفتاد و دو تن را به خط گریه کشید. چنان این بنا را با الهام از چهل ستون و مقبره ی شیخ صفی، رقم زد که نور مجال آن یافت در تمام ساعات روز، چرخنده بر مقبره ی شهدا به رقص بنشیند.
روح او اندیشه ی میان سنت و مدرنیسم را در پیکره ی ساختمان سترگ صبا، روبروی درخت های ایستاده ی خیابان ولیعصر، به گفتگو نشاند. تا که ایستاده ای این بنا نموداری است ساده از سنت؛ همین که حرکت می کنی و پا به داخل می نهی، مدرنیسم به پیشوازت می آید اما باز نه به تنهایی که بی پروا دست در دست سنت است. اینجا دوباره نور طبیعی در گالری های موزه تو را به امان روشنی می سپارد. با مصالح عریان بنا، حرکت به سوی حقیقت هنری صلابت بیشتری می یابد. دل بی قرار معمار اما، در میان گالری های مدرن طبقات بالا، در گالری «خیال» تنها دل به تزئینات محض سنتی سپرده و مدرنیسم را برای دقایقی پشت در نهاده که خبر از بی قراری های روح شرقی ندارد. آدمی اینجا بی دغدغه به آغوش آرام گذشته و سهمی از هویت امروز می رود. چشم هوس میکند پلک ها را به سویی نهد و ساعت ها زیر دست های مهربان خورشید، عمیق به نظاره بنشیند.
تمام این بنای سترگ اما به لباسی از شیشه، بی هراس، تمام حقیقت خود را به نظاره نهاده است. رنگ قرمزِ سازه های ساده فلزی به این اندام شیشه ای توازن بیشتری بخشیده است.
این میانه روی و سعی در پیوند سنت و مدرنیسم در نقاشی هایش هم دیده می شود. رنگ ها و حرکت ها، هم حکایت از رمز و شهوداند و هم عناصر مدرن. خط ها و رنگ ها از جهان ذهن در قالب آبستره به بوم آمده و قوه ی بصر مخاطب را به ورز گرفته تا در دل سادگی ها و پیچیدگی ها حقیقت را بیابد و همواره به سوی آن در حرکت باشد.
در این میان
هنوز چراغ ها روشن بود؛
هنوز چراغ ها روشن بود؛
رنگ ها نقش میزدند به آبی آسمان، به پروانه های بنفش و سفیدی نور که ناگهان روح هنرمند پیر، طرح شکافی دید عمیق، میان راستی و دروغ؛ دید که آسمان بوم سیاه است و نور منفذی نمی یابد؛ نفس راستی در میان آوارهای دروغ به شماره افتاده بود. در رویای خبط خیال، دست هایی دید که او را به یاری می طلبیدند. بلندای نور از منفذهای گل های آجری و پاره های نقاشی، تمام کجی ها و ناراستی ها را برجسته کرده بود. طرح بوم خبر از آشفتگی برون می داد. کار از سخن بی صدای تصاویر گذشته بود. غرش الله اکبر دست از کمر قلم رها کرد، بوم را به رنج فراق نشاند که آغوش آدمیان به او محتاج بود. تنها هر چه سبزینه داشت برداشت؛ رنج سیاست را برای تابش دوباره راستی بر خانه های تاریک به جان خرید و در رویای نسیم و ستاره طرح سبزی بر شهر نشاند. سیاهی، دست به دشنه برد. میر، تنها سراغ از راستی گرفت. اقلیم شقایق، بر پا شد.
اکنون شب است؛ معمار خورشید در چنگال سیاهی است. چراغ های خانه اش خاموش است؛ شب را سهم گریه است تا صیقل صبح، تا عطر اقاقی، تا «غصه هایی در گنجه ای بی کلید». اما کیست که نداند تا روز و طلوع دوباره ی خورشید راهی نیست.
عید همین فرداست.
دکتر مهدی خزعلی، پزشک و تحلیلگر سیاسی در زمانی که مشاهدات خود از ناآرامیهای تهران در روز ۱۰ اسفند ۱۳۸۹، را برای دویچه وله شرح میداد (ساعت ده و نیم شب به وقت تهران)، به گفتهی خودش هنوز ناآرامیها و درگیریهای پراکنده به ویژه در میدان آزادی تهران ادامه داشت.
آقای خزعلی ادامه داد: «ظاهرا از صبح امروز، نیروهای ضدشورش آمادهباش بودند. این نیروها از صبح در تقاطعهای اصلی و خیابانهای حساس مستقر بودند. از ساعت ۵ به بعد نیروهای یگان ویژه و نیروهای بسیجی، خیابان آزادی، انقلاب، محور بلوار کشاورز و میدان هفت تیر را کاملا پوشش دادند و مانع هرگونه تجمعی شدند. منتهی از ساعت ۶ بعد از ظهر به بعد که هوا رو به تاریک شدن رفت، جمعیت بهصورت راهپیمایی آرام و ساکت بهسمت میدان آزادی حرکت کرد. پیادهروها کاملا پر بود. در ساعت ۷ شب هیچ مغازهای در مسیر منتهی به میدان آزادی باز نبود. مردم با هم شوخی میکردند که همه برای خرید عید بیرون آمدهایم. در تقاطعهای مختلف مثل تقاطع جمالزاده یا تقاطع اسکندری درگیری شد که با فشار باتوم و زدن مردم، راهپیمایان را به داخل فرعیها هدایت میکردند.»
دکتر مهدی خزعلی از شنیدن صدای تیراندازی در ناآرامیها ۱۰ اسفند خبر داد گفت: «چندینبار صدای تیراندازی شنیدیم. در چهارراه ولیعصر، در جمالزاده و هم در میدان ولیعصر، صدای تیراندازی شنیدیم. هنوز هم درگیری بهصورت پراکنده ادامه دارد. الان هم که با هم صحبت میکنیم (ساعت ۱۰:۳۰ شب به وقت تهران) طرف میدان آزادی و بالای میدان درگیریها ادامه دارد. امروز دستگیری هم خیلی زیاد بود. بعضیجاها یکدفعه حمله میکردند و ۲۰ تا ۳۰ نفر را میریختند در مینیبوس. اینها چیزهایی است که در خیابان آزادی و خیابان انقلاب دیدم. البته دور کاملی هم تا میدان هفتتیر زدم.»
دکتر خزعلی از «صحنههای جالبی» که امروز در راهپیمایی شاهدش بود برای دویچه وله تعیف کرد. او گفت: «در خیابان آزادی صحنه جالبی بهوجود آمد. یک پیرزن چادری با قدی کوتاه که شاید ۷۰ سال سن داشت در خیابان آزادی حرکت میکرد و مرتب رو به نیروهای ضدشورش میگفت، «خجالت بکشید، حیا کنید و…». سر تقاطع اسکندری این پیرزن را زدند. مردم اعتراض کردند. دور این پیرزن را گرفتند. پیرزن پوست و استخوان بود. من هم برای اینکه به این پیرزن لطمه نخورد جلو رفتم. به یکی از این بسیجیها که سنی از او گذشته بود گفتم این رفتار درست نیست، این پیرزن جای مادربزرگ شماست. بسیجی جلو آمد و من را شناخت. بعد از این که یک ساعت با هم صحبت کردیم به من گفت، «تو سوژه خیلی خوبی برای بازداشت بودی. تو را میگرفتیم و میگفتیم فلانی را هم در اغتشاشات گرفتیم». گفتم فکر نمیکنید به اندازه کافی سوژه دارید و این سوژه به ضررتان خواهد بود. گفتم تا کی میخواهید دنبال چنین سوژههایی بگردید که، فلانی و فلانی را گرفتیم. گفتم، حالا فرض کنید که من را بگیرید، بعد آیا من نخواهم گفت چه دیدم؟ چرا متعرض من شدید؟ معترض من شدهاید برای دفاع از یک پیرزن چادری محجبه».
این نویسنده منتقد دولت از ویژگی راهپیمایی ۱۰ اسفند و فرق آن با راهپیمایی ۱ اسفند و ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ میگوید: «امروز آرامش کامل بود. هیچ کس شعار نمیداد. فقط حرکت بود. حرکت امروز، حرکتی آرام و بدون شعار. مردم باتوم میخوردند ولی عکسالعملی نشان نمیدادند. مردم فقط برای کتکخوردن آمده بودند. امروز روز صدای پای ساکت مردم بود. میخواهم بگویم که، ای مردم، صدای پای ساکت شما به گوش همه، حتی به گوش بسیجیها هم خواهد رسید. بزرگترین فریاد ما، جسم کبود ما و سر شکسته ماست. بدن گلوله خورده کشتهشدگان ماست، افرادی که در زندانها داریم، فریاد ماست. اینها بزرگترین فریاد ماست و همین کافی است.»
آقای خزعلی معتقد است راهپیمایی ۱۰ اسفند برای حکومت ایران «پیامی» دارد. او میگوید «راهپیمایی امروز این پیام را به آقایان داشت که مسیر را اشتباه میروید. همان آقایانی که به لیبی و مصر و تونس نصیحت میکنند که “حرف مردمتان را بشنوید”، قبل از این که کنترل از دست همه خارج شود، صدای پای ساکت مردم را بشنوید. از جایی به بعد از دست همه منتقدین معتقد به نظام هم خارج میشود. آنموقع کار دست کسانی میافتد که کف خواستههایشان بسیار بالاتر است.»
نرخ کرایه خطوط اتوبوسرانی و مینی بوسرانی در شهر تهران در سال ۹۰ به تصویب رسید که براساس آن قیمت بلیتهای اتوبوس از ۲۵ تومان به ۴۲ تومان افزایش یافته در بخش اتوبوسهای خصوص نیز قیمت کرایهها ۲۵ تا ۵۰ تومان بسته به میزان مسافت افزایش یافت.
به گزارش خبرنگار ایلنا در جلسه دیروز شورای شهر تهران براساس مصوبه شورا، قیمت بلیت اتوبوس ۱۷ تومان افزایش یافت و مدیریت شهری قیمت بلیت را ۴۲ تومان تعیین کرده و در مقابل رند کردن مقاومت کرد تا مردم به استفاده از کارت بلیتهای اعتباری تشویق شوند.
براین اساس نرخ کرایه اتوبوسهای بلیتی تا هفت کیلومتر معادل یک بلیت بیش از ۷ کیلومتر تا ۱۲ کیلومتر معادل در بلیت بیش از ۱۲ تا ۱۶ کیلومتر معادل سه بلیت و بیش از ۱۶ کیلومتر معادل چهار بلیت تعیین شده بدین ترتیب قیمت اتوبوسهای بلیتی حداقل ۱۷ تومان و حداکثر ۶۸ تومان افزایش مییابد.
از سوی دیگر شورای شهر تهران با افزایش نرخ کرایه جابجایی مسافر در شهر تهران بخش خصوصی موافقت کرد که بدین ترتیب قیمتها در این بخش ۲۵ تا ۵۰ تومان افزایش یافت.
شورا مصوب کرد که اتوبوسهای بخش خصوصی تا هفت کیلومتر ۱۷۵ تومان بیش از هفت تا ۱۲ کیلومنتر ۲۲۵ تومان، بیش از ۱۲ کیلومتر تا ۱۶ کیلومتر ۳۰۰ تومان و بیش از ۱۶ کیلومتر ۳۲۵ تومان افزایش یابد.
نرخ کرایه مینی بوسها نیز در سال ۹۰ بدین ترتیب تعیین شد؛ مینی بوسها تا ۷ کیلومتر ۲۰۰ تومان، بیش از ۷ کیلومتر تا ۱۲ کیلومتر ۲۵۰ تومان، بیش از ۱۲ کیلومتر تا ۱۶ کیلومتر ۳۰۰ تومان و بیش از ۱۶ کیلومتر ۳۵۰ تومان.
براساس مصوبه شورای شهر تهران نیز نرخ کرایه میدلباسها در سال ۹۰ مراکز ۲۵ تومان افزایش یافته و بدین ترتیب در سال آینده برای مسیرهای تا هفت کیلومتر ۲۲۵ تومان، بیش از ۷ کیلومتر تا ۱۲ کیلومتر ۲۷۵ تومان، بیش از ۱۲ کیلومتر تا ۱۶ کیلومتر ۳۲۵ تومان و بیش از ۱۶ کیلومتر ۳۵۰ تومان دریافت میشود.
شورا همچنین مصوب کرد تا در صورتی که به دلیل آثارناشی از اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها قیمت تمام شده جابجایی هر مسافر در سال ۱۳۹۰ نسبت به مبالغ مورد محاسبه افزایش یابد و شهرداری تهران مجاز است نسبت به ارائه لایحه به شورای اسلامی شهر تهران برای اصلاح نرخ کرایهها اقدام کند.
همچنین براساس تبصره ۷ این مصوبه شرکت اتوبوسرانی تهران در حومه مکلف است که در ازای انجام هرگونه خدمات مورد نیاز به سازمانها و ارگانها نسبت به انعقاد قرارداد مورد نیاز و اخذ بهای خدمات ارائه شده اقدام کند آییننامه اجرایی این موضوع پس از تدوین در شهرداری و تایید کمیسیون عمران طی یک ماه ابلاغ خواهد شد.
حمزه شکیب رئیس کمیسیون توسعه و عمران شورای شهر تهران با تاکید بر اینکه قیمت تمام شده بلیت اتوبوسرانی ۴۸۰ تومان است باید ۱۸۰ تومان از این هزینه توسط مردم و ۳۰۰ تومان نیز توسط دولت و شهرداری تامین شود که حتی مردم ۱۸۰ تومان هزینه خودشان را نیز نمیآورند.
وی تاکید کرد: سالانه ۲۳۰ میلیارد تومان برای اتوبوسهای بلیتی و جابجایی مردم با این اتوبوسها هزینه میشود.
دبیر و عضو هیات مدیره انجمن صنایع نساجی ایران گفت: در پی ادعای مسوولان وزارت جهاد کشاورزی در خصوص تولید ۱۶۰ هزارتن پنبه در کشور، آنان باید پاسخ دهند که با مشکلات پیش روی کارخانههای ریسندگی، این میزان پنبه تولید شده در کجا مصرف شده است.
به گزارش ایسنا، علیرضا حائری اظهار کرد: به دنبال ممنوعیت ثبت سفارش پنبه در اوایل مهرماه امسال و درست در آغاز فصل خرید آن توسط کارخانههای ریسندگی به وسیله وزارت جهاد کشاورزی و اعتراض گسترده واحدهای نساجی و به تبع آن هیات مدیره انجمن صنایع نساجی ایران به این تصمیم، معاون وزیر جهاد کشاورزی اعلام کرده بود در سال جاری ۱۶۰ هزار تن عرضه پنبه خواهیم داشت.
وی خاطر نشان کرد: نیاز صنایع داخلی به پنبه در سالجاری بالغ بر ۱۳۰ هزار تن است و در نتیجه با استدلال مسولان وزارت جهاد کشاورزی، امسال ۳۰ هزار تن پنبه مازاد هم خواهیم داشت.
وی گفت: به اعتقاد مسولان وزارت جهاد کشاورزی از ابتدای امسال تا زمان محدودیت واردات، ۳۱ هزار تن پنبه وارد کشور شده است و ۳۰ هزار تن نیز در حال ترخیص از گمرکهای کشور است و ۶۰ هزار تن نیز تولید داخلی داریم و در نهایت به عدد ۱۶۰ هزار تن عرضه پنبه در سال جاری رسید.
وی افزود: در حال حاضر پنج ماه از آن تاریخ و آن اظهار نظر میگذرد و مشخص شده است که تولید پنبه داخل بیش از ۴۰ هزار تن نبوده است که در حدود ۳۵ هزار تن آن به فروش رسیده و در حال حاضر و برای بقیه مدت تا فصل جدید برداشت یعنی برای هفت ماه باقی مانده سال زراعی فقط ۵ هزار تن پنبه در کشور موجود است و این مقدار تا پایان اسفند ماه نیز کافی نخواهد بود؛ البته اگر صادرات به خارج از کشور انجام نشود.
او ادامه داد: از آن ۱۰۰ هزار تنی هم که ادعا شده بود در گمرکهای کشور موجود است یا ثبت سفارش شده و در حال ورود به کشور است نیز خبری نیست و در حال حاضر کارخانههای ریسندگی با معضل تامین پنبه برای ادامه فعالیتهای خود روبهرو هستند.
حائری افزود: پیشبینی میشود نیمه نخست سال آینده، سالی بسیار سخت و بحرانی برای واحدهای ریسندگی و بافندگی سیستم پنبهای است و موضوع پنبه تمامی فعالیتهای صنایع نساجی را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
دبیر انجمن صنایع نساجی ایران خاطر نشان کرد: این در حالی است که بسیاری از واحدهای ریسندگی به علت کمبود و گرانی پنبه، مصرف پنبه خود را کاهش داده و از سایر الیاف جایگزین مانند پلیاستر استفاده کردهاند یا اصولا تولید خود را کاهش داده و به سمت تولید نخهای ظریفتر که پنبه کمتری نیاز دارد رو آوردهاند.
وی گفت: مسوولان وزارت جهاد کشاورزی در همان مقطع قیمت پنبه خارجی را ۲۸ هزار ریال و پنبه داخلی را ۲۵ هزار ریال برای هر کیلو در آن زمان اعلام کرده بودند که البته در حال حاضر قیمت جهانی پنبه به حدود ۴٫۸ دلار برای هر کیلو و قیمت پنبه داخلی نیز به حدود ۵۰ هزار ریال رسیده که البته به سختی نیز پیدا میشود.
او تصریح کرد: انتظار میرود مسولان وزارت جهاد کشاورزی اعلام کنند عرضه ۱۶۰ هزار تن پنبه در سال جاری به کجا رسید و ادعای خود مبنی بر وجود ۳۰ هزار تن پنبه بیش از نیاز صنایع نساجی را اثبات کنند.
وی افزود: از آنجا که انجمن صنایع نساجی ایران به علت مخالفت با این تصمیم وزارت جهاد کشاورزی و از طرف امور حقوقی آن وزارتخانه به اتهام نشر اکاذیب به منظور تشویش اذهان عمومی به دادگاه فرا خوانده شد، بهتر است مسولان آن وزارتخانه نیز به نشر حقایق به منظور تنویر افکار عمومی پرداخته و مستندات، دلایل و گزارشهای کارشناسی خود را که منجر به تصمیم جلوگیری از واردات پنبه در بهترین زمان تهیه آن بود را منتشر کنند.
عضو هیات مدیره انجمن صنایع نساجی ایران گفت: در غیر این صورت باید به دنبال راهی باشند برای تامین پنبه مورد نیاز برای نیمه نخست سال آینده که بالغ بر حداقل ۴۰ هزار تن پیش بینی میشود و سرانجام این که درصدد تدابیری جهت جبران خسارات وارده به صنایع نساجی از بابت تصمیم اتخاذ شده، باشند.
فخرالسادات محتشمی پور، عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی و همسر مصطفی تاجزاده عضو دربند سازمان مجاهدین ایران اسلامی بازداشت شد.
به گزارش کلمه، فخرالسادات محتشمی پور، مدیرکل امور بانوان وزارت کشور در دولت اصلاحات سید محمد خاتمی، شب گذشته در یکی از خیابان های تهران بازداشت شده است. مهسا امیرآبادی، روزنامه نگار و همسر مسعود باستانی روزنامه نگار دربند و شهین جهادی نیز از جمله بازداشتشدگان هستند.
محتشمی پور شب گذشته که پس از شرکت در جلسه ی قرآن هفتگی خانواده های زندانیان سیاسی به همراه چند تن دیگر برای شرکت در تجمع اعتراضی راهی خیابان های مرکزی شهر شده بود که توسط ماموران دستگیر می شود.
وی با موبایل خود با خانواده تماس گرفته و موبایل را روشن گذاشته تا آنها مکالمه ی او و مأموران را بشنوند که صدای خانم محتشمی پور شنیده می شد که می گفته: “مگر من چکار کرده ام؟ من هم مثل بقیه مردم به خیابان آمده ام و دارم راه می روم. اگر مرا می برید باید با به دخترم خبر بدهم”.
مأموران در پاسخ تأکید کرده اند که باید او را با خود ببرند و بعدا اجازه ی تماس به وی خواهند داد.
داماد خانم محتشمی پور به بی بی سی فارسی گفت که علت دستگیری او، شرکت در تجمع اعتراضی امروز بوده است که در واکنش به حصر یا بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسران آنها برگزار شد.
مهسا امرآبادی شب گذشته در تماسی از زندان با خانواده ی خود اعلام کرده که به اوین منتقل شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر