-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 06/05/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ستاره فرمانفرماییان، دختر شاهزاده ای ایرانی که از اقتدار خانوادگی اش جنبش پیشگام رفاه اجتماعی به سود زنان، کودکان، زندانیان و دیگر ایرانیان محروم در سال های قبل از انقلاب اسلامی را بنیان گذاشت، ۲۱ ماه مه در خانه اش در لس آنجلس درگذشت.

وی نود ساله بود و دخترش میترا جردن گفت که از سرطان لنف رنج می بُرد.

از زمانی که هواداران آیت اله روح اله خمینی در سال ۱۳۵۷ حکومت محمد رضا شاهِ مورد پشتیبانی غرب را برانداختند خانم فرمانفرماییان در لوس آنجلس زندگی می کرد. وی در کتاب خاطرات خود،«دختر پارس» که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد و از سوی خواننده گان مورد توجه قرار گرفت نوشته است که چگونه با فاصله کمی توانست از حکم اعدام بگریزد. حکم اتهامی که در پاسخ به کارهای پیشرفت طلبانه اش برای اجتماع صادر شده بود. برای اولین بار درمانگاه های تنظیم خانواده در سرتاسر ایران به دست وی راه اندازی شدند و مدرسه مددکاری اجتماعی که در پایتخت تاسیس شد.

احمد کریمی حکاک، رییس مرکز روشن، بخش مطالعات ایرانیان در دانشگاه مریلند می گوید: بسیاری، در خلال دوری اش از وطن، او را «مادر مددکاری اجتماعی ایران» نامیدند.

خانم فرمانفرماییان زنی قدرتمند و از جهاتی قهرمان بانوی شگفتی آور طبقات مختلف جامعه ایران بود. وی یکی از ۳۶ فرزند شاهزاده سرشناس سلسله قاجار بود، خاندانی که بیش از یک سده بر ایران حکومت کردند. با کودتای ۱۹۲۱ (برابر ۱۲۹۹) به دست رضاخان که بعدها پادشاه شد زنجیره قاجار به انتها رسید. این، همان سال تولد خانم فرمانفرماییان بود.

هر چند این تغییر و تحول ها به معنای پایان اقتدار رسمی خانواده فرمانفرماییان بود ولی تاثیر این خانواده بر طبقه بالای جامعه همچنان باقی بود. خانم فرمانفرماییان در حرمسرای پدرش در تهران بزرگ شد: محیطی با ۱۰۰۰ مستخدم، باغ های فراوان و نهرهای جاری.

بر خلاف بیشتر شاهزادگان آن دوران، پدر وی فرزندان خود را به فراگیری دانش تشویق می کرد و دخترش نیز از این قاعده مستثنی نبود. ستاره در مدرسه پروتستان های امریکایی ثبت نام شد، جایی که در لباس پیشاهنگی اش در گرمای ایران عرق می ریخت. (به نظر می رسد نویسنده ایران را گرم تر و کوچک تر از آن چه که واقعا هست تصور کرده که شرح نامه نگاری مربوط به این موضوع در وبلاگ ایران درجهان خواهد آمد-م)

با وجود این که خانم فرمانفرماییان در رفاه بزرگ شد ولی پیوسته با تنگدستان و محرومان در ارتباط بود. روزی در گردش علمی مدرسه احساس کرد که به وی الهام شده است.

در خاطراتش نوشت: «ناگهان تمام آن چه را که باید برای همیشه در می یافتم پیدا کردم.» وی نوشت: «فهمیدم که باید تحصیل کنم. و فهمیدم که هر چه برایم در مسیر خدمت به ایران و مردمش پیش آید سرنوشتم بوده است.»

در سال ۱۹۵۸ (برابر ۱۱۳۷) به ایران بازگشت و مدیریت اولین مدرسه عالی مددکاری اجتماعی را در تهران به عهده گرفت. وی در خاطرات خود می نویسد: می باید واژه ای در فارسی معادل «کارگر اجتماع» می ساخت، زیرا تا آن زمان چنین اصطلاحی در فارسی وجود نداشت. علاوه بر آموزش دانشجویانش مددکاری، مدرسه وی درمانگاه رفاهی ساخت که هزینه اش صرف سواد آموزی، مهد کودک و بهداشت زنان می شد.

خانم فرمانفرماییان خانواده اش را متقاعد می کند که به وی اجازه دهند در خلال جنگ دوم جهانی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ثبت نام کند، حرکتی بی سابقه که از زنان جوان همنسل او بعید بود. وی در ۱۹۴۶ لیسانس خود را در رشته جامعه شناسی دریافت کرد و چهار سال بعد موفق به دریافت کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی شد.

در سال ۱۹۵۸ (برابر ۱۱۳۷) به ایران بازگشت و مدیریت اولین مدرسه عالی مددکاری اجتماعی را در تهران به عهده گرفت. وی در خاطرات خود می نویسد: می باید واژه ای در فارسی معادل «کارگر اجتماع» می ساخت، زیرا تا آن زمان چنین اصطلاحی در فارسی وجود نداشت. علاوه بر آموزش دانشجویانش مددکاری، مدرسه وی درمانگاه رفاهی ساخت که هزینه اش صرف سواد آموزی، مهد کودک و بهداشت زنان می شد.

خانم فرمانفرماییان به تاسیس انجمن خانواده در ایران کمک کرد. سازمان هایی که او تاسیس و اداره کرد به طیف گسترده ای از مردم ایران خدمت کرده اند: به کودکان بی سرپرست، بیماران و زنان تن فروش.

بخش بزرگی از این کار به خاطر سرشناس بودن وی و ارتباطش با سران ایران امکان پذیر شد. کسانی چون شاه و همسرش، شهبانو فرح، که برای وی و درمانگاه خدمات اجتماعی که به هزینه مدرسه مددکاری ساخته شده بود پشتیبانی مالی فراهم می کردند.

دونا مانکِر در مروری که بر خاطرات وی نوشته است، کتاب وی را «استوار» و «زیبا» می داند. ولی نسرین رحیمیه، فرهنگ پژوه، در مروری که بر کتاب وی در واشگنتن پست نوشت، اعلام کرد که خانم فرمانفرماییان «هیچ آمادگی برای انقلاب ۱۳۵۷ و سرنگونی شاه نداشت، جریان هایی که وی را به سرعت وادار به برگشت به امریکا کرد.»

با این که نهادهایی که خانم فرمانفرماییان بنیان گذاشت پس از انقلاب در شکل نخستین خود باقی نماندند ولی کریمی حکاک می گوید که بسیاری از این نهادها به همان شیوه پس از انقلاب اسلامی به کار خود ادامه دادند.

ستاره فرمانفرماییان می گوید که در شهر معطر شیراز در روز ۲۳ دسامبر ۱۹۲۱ (برابر دوم بهمن ۱۳۰۰) دیده به جهان گشوده بود. نخستین تلاشش برای تحصیل در خارج از کشور در خلال جنگ دوم جهانی، سر از تجربه ای جنگی در آورد: کشتی امریکایی شان مورد هدف اژدرهای نیروی دریایی ژاپن قرار گرفت. تلاش دوباره وی ماه ها پس از آن، وی را در روز استقلال امریکا، در سال ۱۹۴۴ به لوس آنجلس رساند.

پیش از بازگشت به ایران در سال ۱۹۵۸، نزدیک به یک دهه به عنوان یک مددکار اجتماعی در لوس آنجلس کار کرد و پس از آن کارمند سازمان ملل در عراق شد، جایی که قرار بود به کوچ نشین ها کمک کند تا اسکان بگیرند. پس از انقلاب نیز وی کار خود را با کمک به محرومان جامعه لوس آنجلس ادامه داد.

ازدواجش با آرون شادهوری، دانشجوی فیلمسازی دانشگاه کالیفرنیای شمالی به جدایی انجامید. دخترش میترا بلوو در واشنگتن، دو نوه و شمار زیادی خواهر و برادر بازماندگان وی هستند.

«خیلی وقت پیش با دست های باز شروع به کار در این دنیا کردم.» ستاره فرمانفرماییان در خاطرات خود در وصف تاریخ پر فراز و نشیب کشورش می نویسد: «اطمینان دارم که اگر دوباره می باید تمام آن کارها را انجام می دادم با روی باز می پذیرفتم.»

* از: املی لانگر / در:واشینگتن پست


 


دکتر علی اکبر صالحی- وزیر امور خارجه ایران- روز جمعه در کاخ ریاست جمهوری (بیلاوال هاوس) کراچی با رئیس جمهور پاکستان- علی آصف زرداری- دیدار کرد و از او برای شرکت در شانزدهمین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد که ماه آگوست در تهران برگزار می شود، دعوت کرد.

علیرضا حقیقیان- سفیر ایران در پاکستان- احمد سبحانی، عباسعلی عبداللهی و دیگر مقامات رسمی، علی اکبر صالحی را در این دیدار همراهی می کردند.

پیر مظهر الحق- وزیر آموزش سند، جلیل عباس جیلانی- قائم مقام وزیر خارجه- و آصف دورانی- دیگر قائم مقام وزارت امور خارجه- در طول این دیدار حضور داشتند.

علاوه بر اجلاس جنبش غیرمتعدها در مورد روابط دوجانبه ایران-پاکستان، همکاری های دوطرفه و نگرانی ها و دغدغه های متقابل بحث شد.

رئیس جمهور پاکستان از محمود احمدی نژاد-رئیس جمهور ایران برای دعوتش به این اجلاس تشکر کرد و گفت: جنبش غیرمتعهدها یک پلتفرم (خط مشی) مهم برای تبادل دیدگاه ها در مورد مسائل مهم مربوط به دغدغه های متقابل بود. او ابراز امیدواری کرد که این اجلاس در کنکاش و بررسی چالش ها و مسائل منطقه ای و بین المللی مفید و مثمر و راهی رو به جلو برای تعامل با آنها باشد.

او همچنین به رهبری ایران برای کسب ریاست جنبش غیرمتعهدها تبریک گفت.

رئیس جمهور پاکستان با بحث بر سر روابط دوجانبه از مسیر رو به گسترشی که در رابطه ایران-پاکستان پیگیری می شود، ابراز خشنودی و رضایت کرد. او گفت پاکستان تمایل داشت تا انگیزه جدیدی به روابط برادارنه با ایران بدهد که ریشه در مشابهت های تاریخی، فرهنگی و پیوستگی مذهبی دارد.

رئیس جمهور زرداری گفت که ملاقات رئیس جمهور احمدی نژاد در دیدار سه جانبه، انگیزه ای برای روابط موجود و گسترش همکاری های متقابل بعدی در عرصه های اقتصادی، انرژی، بازرگانی و سرمایه گذاری در راه ها و ارتباطات ریلی فراهم کرده است.

رئیس جمهور بر نیاز دو کشور برای اخذ اقدامات موثر برای تحقق هدف تجارت ۱۰ بیلیون دلاری در موعد مقرر تاکید کرد.

او گفت که تعرفه گمرگی ویژه و قراردادهای تجارت آزاد، تشویق تجارت پایاپای با ارز داخلی، تسهیل صادرات گوشت، میوه، گندم و برنج از پاکستان از جمله اقدامات مهم برای افزایش تجارت و استحکام بیشتر مبادلات اقتصادی است.

رئیس جمهور زرداری همچنین گفت که پاکستان آماده است تا با ویزای چندبار ورود تجار ایرانی در ازای ویزای چندبار ورود تجار پاکستانی موافقت کند.

رئیس جمهور در مورد مگا پروژه ها گفت که پاکستان در زمینه اجرای فوری مگا پروژه ها وارد عمل شده که این پروژه ها شامل پروژه های خط لوله گاز پاکستان-ایران، پروژه های الکتریکی، ساخت جاده نوشکی- دالبندین و بهبود مسیر راه آهن کویته-تفتان می شود.

رئیس جمهور همچنین گفت که این نیاز وجود دارد تا دو کشور تمهیدات موثری را برای پیشگیری از حوادث ناخوشایند در مرزها به اجرا بگذارند. او خواستار همکاری بیشتر مقامات کنترل مرزها از سوی هر دو کشور شد.

رئیس جمهور با بحث در مورد وضعیت منطقه و چالش های مشترک گفت که تروریسم و افراط گرایی یک تهدید مشترک است و برای مواجهه با آن باید تلاش های مشترک صورت گیرد.

او گفت که چون دو کشور همسایه بلاواسطه افغانستان هستند، نقش مهمی در افزایش ثبات، صلح و پیشرفت در این کشور ایفا می کنند.

رئیس جمهور این خواسته اش را تکرار کرد که مسائل منطقه ای به راه حل های منطقه ای نیاز دارند. او گفت پاکستان اعتقاد دارد که باید به اقتدار، استقلال، اتحاد و تمامیت ارضی کشورها احترام گذاشته شود.

وزیر امور خارجه ایران- دکتر علی اکبر صالحی- از رئیس جمهور برای این دیدار تشکر کرد و گفت از آنجا که پاکستان یک بازیگر منطقه ای مهم است و نقش مهمی در شکل دهی و تنظیم سیاست های جنبش غیرمتعهدها در تعدادی از مسائل جهانی داشته است، ایران منتظر مشارکت وی در اجلاس کشورهای غیرمتعهد است.

* در: فایننشال دیلی پاکستان


 


میشائِل لودِرس بحران ایران را تحلیل می کند و در کتابش از غرب انتقاد که برای متوقف ساختن برنامۀ اتمی این کشور راه زور را در پیش گرفته است.

دوازده سال پیش میشائل لودرس در مقاله ای برای هفته نامۀ دی تسایت نوشت: «خیال خام نکنیم: اوضاع خاورمیانه بیش از حد بحرانی است. خشونت فعلی اگر که کار به جای باریک بکشد و منطقه دچار آتشی مهارناپذیر شود تنها پیش درآمدی خواهد بود. (...) خاورمیانه به سوی خشونتی ماندگار پیش می رود.»

لودرس آن زمان بر آن بود – با تأسف امروز معلوم شده به درستی- که اسرائیلی ها و فلسطینی ها به این زودی ها گفتگوهای صلح را از سر نخواهند گرفت. اکنون، در کتاب درخشانش دربارۀ بحران ایران، چون گذشته با تردید غرب را می بیند که برای متوقف کردن برنامۀ اتمی ایران راه زور را برگزیده است. به نوشتۀ او طرفداران جنگ براین گمانند که ظرف چند هفته کار تمام است. بعد از این مدت برنامۀ اتمی نابود شده و حکومت سقوط کرده و جنبش دمکراسی قدرت را به دست گرفته است. لودرس معتقد است: «عکس این صادق است.» می گوید جنگ فاجعه است و می تواند «تأثیری بر این قرن بگذارد که جنگ جهانی اول» بر قرن بیستم گذاشت.

کسی که این ارزیابی را در مقدمه می خواند این برداشت را می کند که لودرس در تشریح پیامدهای احتمالی حملۀ هوایی علیه ایران تا حدودی گزافه گویی می کند. اینان می گویند هرچه باشد حکومت بر اثر تحریم های غرب ضعیف شده و از نظر سیاسی به میزان زیادی منزوی گشته است.

اما هرچه بیشتر استدلال های او را بخوانیم به همان میزان آنچه را لودرس تشریح می کند قانع کننده تر می یابیم و آنگونه واقعی که ترس ایجاد می کند. وی در کتابش به مسئله از چند جنبه می پردازد: با ریزه کاری تحلیل می کند چگونه ایالات متحده در دهۀ گذشته به بحران بر سر برنامۀ اتمی ایران آهسته آهسته دامن زده است، چه پیچیده مناسبات قدرت از ده ها سال پیش در ایران است – و چه زیاد سیاست تحریم غرب به مخالفان سیاسی در ایران آسیب می زند. از این گذشته منافع کشورهای اسلامی را در منطقه مورد بررسی قرار می دهد و به رقابت بین شیعیان و سنی ها نگاه می کند و به تحلیل تأثیرملی گرایان افراطی اسرائیل هم می پردازد.

از همۀ اینها آشکار می شود: در این بحران موضوعِ مهم بیشتر میزان نفوذ ایران در خاورمینه است تا برنامۀ اتمی این کشور. هم کشورهای عربی با اکثریت سنی و هم اسرائیل و آمریکا می خواهند ایران را به عنوان قدرت منطقه ای محدود کنند. برای دولت اسرائیل این نکته هم مهم است که با مطرح کردن ایران به عنوان دشمن می تواند توجه ها را هم از بحران تاکنون حل نشده با فلسطینی ها و هم از اختلاف های داخلی بین صهیونیست ها و افراطی ها و مهاجران از روسیه منحرف کند. به گفتۀ لودرس درست است که ایران هم با برنامۀ اتمی خود کاملاٌ دنبال منافع سیاسی است. اما چرا نباشد. چرا نباید برای ایران روا باشد آنچه دیگر قدرت ها – به ویژه غربی ها – کاملاٌ طبیعی انجام می دهند؟

لودرس تصویری پیچیده از بحران به دست می دهد که در اینجا تنها به کوتاهی می توان به آن اشاره کرد. وی در کتابش از سیاست آلمان هم انتقاد می کند. می گوید که «مسئولیت ویژه در مقابل اسرائیل» نباید به معنای حمایت بی چون و چرا از دولت اسرائیل باشد بلکه می باید به اسرائیلی ها و فلسطینی ها کمک کند تا در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند.

*از: دانیل هاوفلِر / در: فرنکفورتر روند شاو

نام کتاب: جنگِ غلط. چگونه غرب با آیندۀ خود بازی می کند.


 


در حالیکه مطبوعات جهان در مورد ایران همچنان به موضوع گفتگوها در بغداد بر سر برنامۀ اتمی این کشور خواهند پرداخت وکیلِ ایرانیِ حقوق بشر نسرین ستوده در ۳۰ مه چهل و نهمین زادروز خود را جشن می گیرد. می توانست رخداد شادی آوری باشد. اما نسرین ستوده باید این روزِ ویژه را برای سومین بار در زندان بگذراند.

نسرین ستوده یکی از شخصیت های پیشرو در جنبش حقوق بشر ایران است که به ویژه به عنوان وکیل حقوق کودکان و زنان چهره نشان داده است. از زمان بازداشتش در ژانویۀ ۲۰۱۰ در عرصۀ بین المللی نیز یکی از نامدارترین مدافعان جنبش حقوق بشر ایران است.

نسرین ستوده هیچگاه غم شهرت نداشته است. فعالیتش نه خودنمایی که کار پیگیرانه و هر روزه با ابزار عدالت و کلام است. برایش تک تک مورد ها مهم است زیرا می داند در هر یک مورد کشور مبتنی بر نظام قانونی انسانی باید از امتحان سربلند بیرون بیاید. ستوده بر این عقیده حتی با توجه به قوانین عمدتاٌ تبعیض آمیز ایران پای بند است. به قاضیان کشورش خطاب می کند که بر مبنای حق حکم دهند یعنی زندگی و سلامت بدنیِ به ویژه زنان و کودکان را قربانی نظام عقیدتی غیرانسانی نکنند.

مجازات مرگ برای کودکان

از این رو منطقی است که وی از اکثریت انسان هایی دفاع می کند که حقوقشان در ایران بیش از دیگران آسیب پذیر است: کودکان و زنان. از موضوع های مهم اینان اعدام انسان هایی است که در زمان ارتکاب به قتل به سن قانونی نرسیده بودند – و با تأسف هنوز هم در ایران موضوع روز است گرچه این کشور قطعنامۀ حقوق کودکان را امضا کرده که این کار را ممنوع اعلام داشته است. فقط از سال ۲۰۰۴ به بعد ده ها کودک اعدام شده اند و حتی قانون جدید مصوب ابتدای سال ۲۰۱۲ مجازات مرگ را برای کودکان کاملاٌ منتفی نمی کند. مبارزه علیه کودک آزاری نیز یکی از فعالیت های محوری نسرین ستوده است. هنوز تقریباٌ ناممکن است حق حضانت را از پدری بگیرند که حتی به فرزندان خود آزار جنسی داده است.

وضعیت زنان نیز به همین صورت نامناسب است. نبود برابری و حق تعیین سرنوشت و آزادی عقیده و مشارکت در زندگی اجتماعی برای زنان دلیل مهمی برای بی عدالتی سیاسی در ایران است. نسرین ستوده فقط در دادگاه نیست که این نکته را مطرح می کرد بلکه – تا جایی که جوّ سیاسی موجود اجازه می داد – در روزنامه ها و مجله های اصلاح طلب نیز به این موضوع می پرداخت.

وضعیت زنان نیز به همین صورت نامناسب است. نبود برابری و حق تعیین سرنوشت و آزادی عقیده و مشارکت در زندگی اجتماعی برای زنان دلیل مهمی برای بی عدالتی سیاسی در ایران است. نسرین ستوده فقط در دادگاه نیست که این نکته را مطرح می کرد بلکه – تا جایی که جوّ سیاسی موجود اجازه می داد – در روزنامه ها و مجله های اصلاح طلب نیز به این موضوع می پرداخت.

در نتیجه منطقی بود که ستوده قبل از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹، از فضای در حال تحول اجتماعی و گفتگوی آزاد سود بَرَد تا مسائل زنان و کودکان را به گوش همه برساند. اینجا هم اعتقاد راسخ او به اصول و مبانی کشور مبتنی بر قانون و دمکراسی خود را نشان داد: تغییرات تنها از راه گفتگوهای اجتماعی انجام می پذیرد و گامی مهم در این راه این شنیدن صدای همه است. نقش مهم زنان بر این باور نسرین ستوده صحه گذاشت که جنبس دمکراسی در ایران – نیز در بسیاری از کشورهای دیگر- بدون جنبش زنان ممکن نیست.

نسرین ستوده در راستای این جنبش گستردۀ دمکراسی خواهی، در کنار فعالیتش در زمینۀ حقوق زنان و کودکان مواردی چند از پرونده های فعالان زن و مرد جنبش حقوق بشر ایران را هم پذیرفته است.

استیصال

نسرین ستوده را در ژانویۀ۲۰۱۰ بازداشت کردند و به حبس انفرادی در زندان اوین انداختند که یکی از مخوف ترین زندان های دنیاست. وی یکی از نمونه های وحشتناک بی قانونی هرچه روزافزون حکومت ایران است. اوضاع زندان دو بار او را واداشت دست به اعتصاب غذا بزند. پرستوفروهرِ هنرمند که چندین بار نسرین ستوده را دیده نکتۀ دقیقی را گفته مبنی بر اینکه به کار زدن تن برای آدمی که اهل سخن است نشان از استیصال دارد.

وی با مسالمت مبارزه می کند، با کلام اما در عین حال باکی ندارد که امنیت خود را قربانی کند – سرنوشتی که همواره او را تهدید کرده و هزاران همکار زن و مرد او را هم در سراسر جهان همچنان تهدید می کند. فقط ستوده نیست که اینگونه گرفتار آمده بلکه همسر باوفایش هم دچار این سرنوشت شده است. وی نیز همواره به نیروی انتظامی احضار و برای مدت کوتاهی بازداشت می شود. بویژه دو کودک خردسال این زوج سخت می گذرانند.

اتفاقاٌ با توجه به حساسیت مسئلۀ اتمی اهمیت بیشتری دارد که جامعۀ بین المللی به وضعیت فاجعه بار حقوق بشر در ایران توجه کند. توجه و فشار افکار عمومی مردم جهان وسیلۀ مناسبی است که بتوان به انسان های با شهامتی مانند نسرین ستوده در ایران کمک کرد و دولت ایران را زیرفشار گذاشت. تا بلکه وی بتواند پنجاهمین زادروز خود را دوباره همراه خانواده اش جشن بگیرد.

* از: امید نوری پور / در: دِر فرایتاگ


 


در اقدامی که غیر قابل پیش بینی هم نبود، دولت ایران ۲۱ ماه می‌ گذشته، محمدباقر بهرامی سفیر خود را از باکو پایتخت جمهوری آذربایجان در اعتراض «توهین به مقدسات اسلامی» در این کشور فراخواند. بدین ترتیب بخشی که سال‌ها در روابط غیر قابل حسادت تهران-باکو پوشیده مانده بود، هویدا شد. این بخش‌‌ همان چیزی است که تهران آن را فعالیت‌های صورت گرفته علیه منافع جمهوری اسلامی در خاک آذربایجان می‌نامد. نقطه تحول، تظاهراتی بود که اوایل ماه می ‌در مقابل سفارتخانه ایران در باکو برگزار شد و در آن با «دیکتاتور» توصیف شدن حکومت ایران، مسئول خون‌های ریخته شده در سوریه به دلیل حمایت از نظام سیاسی این کشور شناخته شد.

سفارت ایران در باکو «برخی از طیف‌های سیاسی در جمهوری آذربایجان را که با جریان‌های غربی دشمن اسلام و محافل صهیونیستی در منطقه هماهنگ هستند» را مسئول این تظاهرات دانست. این سفارت در بیانیه خود از دولت جمهوری آذربایجان خواست تا موضع خود را در خصوص تظاهرات صورت گرفته آشکارا اعلام کرده و عاملان برگزاری آن را مجازات کند. دولت آذربایجان اما اجازه برگزاری تظاهرات جدیدی در مقابل سفارت ایران را صادر کرد. این ماجرا نیز وزارت امور خارجه ایران را بر آن داشت تا سفیر خود را از باکو فرا بخواند. البته پیش از آن سفیر آذربایجان در تهران در عرض یک ماه، چهار بار به وزارت امور خارجه ایران فراخوانده شد.

آذربایجان بزرگ؟

دولت آذربایجان با اعلام میزبانی از شماری از اعضای سازمان مجاهدین خلق و طرح اضافه کردن واژه «شمالی» به نام جمهوری آذربایجان، در به جریان انداختن پرونده ایران تعمد داشت. اضافه کردن واژه «شمالی» خود اشاره‌ای آشکار به استان‌های آذربایجان دارد که در داخل مرز ایران و تقسیمات اداری این کشور قرار دارند مبنی بر اینکه «آذربایجان جنوبی» هستند. تهران این اقدام را در راستای تحریک و تشویق آذری‌های ایران برای جدایی طلبی و تشکیل جمهوری آذربایجان بزرگ بنا بر خواسته جدایی طلبان در دو طرف قلمداد کرد.

پی گیری کنندگان این پرونده می‌گویند که فتحعلی شاه قاجار هنگامی که معاهده گلستان را با روسیه در سال ۱۸۲۸ امضا کرد و طی آن بخش شمالی آذربایجان را به روسیه بخشید، نمی‌دانست که روزی روابط به آنچه که امروز است خواهد رسید.

همکاری آذربایجان-اسرائیل

تهران معتقد است که دولت کنونی جمهوری آذربایجان در تلاش برای نزدیکی به اسرائیل، کشور خود را برای فعالیت‌های مختلف، در اختیار اسرائیلی‌ها قرار داد. تهران همچنین بر این باور است که بحرانی شدن روابطش با آذربایجان به دلیل نزدیکی این کشور با اسرائیل است.

هنگامی که سفیر جمهوری آذربایجان چندین بار به سفارت ایران فراخوانده شد، ایران بهانه‌های لازم را برای این اقدام دیپلماتیک در اختیار داشت. تهران با دقت، سیر پیشرفت روابط آذربایجان-اسرائیل را که با امضای معاهده خرید اسلحه اسرائیلی از سوی آذربایجان به قیمت یک و نیم میلیارد دلار به اوج رسید، از نزدیک رصد می‌کرد. آذربایجان همچنین هواپیماهای بدون سرنشین از اسرائیل خریداری کرده است.

دولت آذربایجان با اعلام میزبانی از شماری از اعضای سازمان مجاهدین خلق و طرح اضافه کردن واژه «شمالی» به نام جمهوری آذربایجان، در به جریان انداختن پرونده ایران تعمد داشت. اضافه کردن واژه «شمالی» خود اشاره‌ای آشکار به استان‌های آذربایجان دارد که در داخل مرز ایران و تقسیمات اداری این کشور قرار دارند مبنی بر اینکه «آذربایجان جنوبی» هستند. تهران این اقدام را در راستای تحریک و تشویق آذری‌های ایران برای جدایی طلبی و تشکیل جمهوری آذربایجان بزرگ بنا بر خواسته جدایی طلبان در دو طرف قلمداد کرد.

اسرائیل همچنین در اختلاف آذربایجان با ایران که در استان قره باغ ریشه دارد، وارد شد. آذربایجان بر سر مالکیت این استان با ارمنستان اختلاف دارد. آذربایجان ایران را متهم می‌کند که از ارمنستان که این استان آذربایجان را به اشغال خود در آورده، پشتیبانی می‌کند. از سوی دیگر آذربایجان ایران را به پشتیبانی از ترکمنستان در اختلاف‌های ارضی خود با این کشور که از سال ۲۰۰۱ آغاز شد، متهم می‌کند.

اسرائیل موفق شد که از این اختلاف‌ها، به سود منافع ملی خود بهره برداری کند؛ ماجرایی که ایران را نگران کرد و بر روابط ایران-آذربایجان، تاثیر مستقیم گذاشت.

جمهوری آذربایجان هرگونه همکاری اطلاعاتی با اسرائیل را رد می‌کند. اما منابع مطلع می‌گویند که همکاری آذربایجان با اسرئیل به مسائل اطلاعاتی منحصر نبوده بلکه تمام زمینه‌هایی که ایران آن را بر منافع ملی خود تاثیر گذار می‌داند، دربر گرفته است.

یک شرکت مشترک اسرائیلی-آذربایجانی، مسئولیت راه اندازی شبکه تماس‌های بی‌سیم از جمله شبکه تلفن همراه را در آذربایجان بر عهده دارد. اسرائیل هم به در اختیار داشتن پایگاه‌های نظامی در کشور آذربایجان و استفاده از چهار پایگاه هوایی در نزدیکی مرز ایران اعتراف کرده است؛ پایگاه‌هایی که اسرائیل را بدون مخالفت باکو، برای حمله به ایران، توانا می‌سازد.

اسناد ویکیلکس نشان داد که اسرائیل از آذربایجان به عنوان مقری برای جاسوسی علیه ایران از راه یک پایگاه پیشرفته وابسته به موساد (سازمان اطلاعات خارجی اسرائیل) استفاده می‌کند. در این پایگاه ده‌ها مامور در فضایی آرام و با استفاده از دستگاه‌های پیشرفته شنود، فعالیت می‌کنند. ایران همچنین جمهوری آذربایجان را متهم می‌کند که به موساد برای ترور دانشمندان اتمی ایرانی در دو سال اخیر، تسهیلات ارائه کرده است. بر پایه این اتهام شماری از مجریان ترور‌ها به جمهوری آذربایجان رفتند و سپس به اسرائیل منتقل شدند.

منابع مطلع اما از تلاش دولت آذربایجان برای ایجاد چالش در مسیر فعالیت ایرانی‌های مقیم این کشور سخن می‌گویند؛ چه این ایرانی‌ها از اعضای هیات‌های دیپلماتیک باشند چه نمایندگان شرکت‌های تجاری و موسسه‌های فرهنگی ایرانی. هدف این چالش‌ها هم جلوگیری از فعالیت‌های سیاسی و امنیتی ایران قلمداد شده است. جمهوری آذربایجان دستگیری اعضای شبکه‌ای ایرانی که برای ترور مسئولان اسرائیلی در خاک آذربایجان برنامه ریزی می‌کردند را اعلام کرده است؛ مساله‌ای که ایران آن را در نتیجه «تحریک مسئولان اسرائیلی به منطور تاثیر بر روابط دو ملت برادر آذربایجان و ایران» قلمداد کرده است.

افشار سلیمانی سفیر پیشین ایران در باکو معتقد است که دولت آذربایجان، رفتاری غیر دوستانه با اعضای هیات دیپلماتیک ایرانی دارد. او می‌گوید که دولت آذربایجان از فعالیت‌های ضد ایرانی در خاک خود حمایت می‌کند و با ایران در زمینه‌های تجاری و گمرکی، همکاری نمی‌کند. سلیمانی در عین حال معتقد است که این اختلاف‌ها را می‌توان از راه گفت‌و‌گوی سازنده دوجانبه حل و فصل کرد تا مشکلات را بر طرف کرد و به طرف سوم اجازه سوء استفاده از این روابط را نداد.

چالش در مسیر همکاری‌های دوجانبه

منابع مطلع اما از تلاش دولت آذربایجان برای ایجاد چالش در مسیر فعالیت ایرانی‌های مقیم این کشور سخن می‌گویند؛ چه این ایرانی‌ها از اعضای هیات‌های دیپلماتیک باشند چه نمایندگان شرکت‌های تجاری و موسسه‌های فرهنگی ایرانی. هدف این چالش‌ها هم جلوگیری از فعالیت‌های سیاسی و امنیتی ایران قلمداد شده است. جمهوری آذربایجان دستگیری اعضای شبکه‌ای ایرانی که برای ترور مسئولان اسرائیلی در خاک آذربایجان برنامه ریزی می‌کردند را اعلام کرده است؛ مساله‌ای که ایران آن را در نتیجه «تحریک مسئولان اسرائیلی به منطور تاثیر بر روابط دو ملت برادر آذربایجان و ایران» قلمداد کرده است.

جمهوری آذربایجان، ۹ میلیون و ۵۰۰ هزار شهروند دارد که بیش از ۹۳درصد آن‌ها مسلمان هستند. اکثر آن‌ها هم شیعه دوازده امامی هستند که به نحوی با مراجع دینی در آذربایجان ایران یا در قم، ارتباط دارند؛ مساله‌ای که باعث شد این مراجع، میزبانی جشنواره «یوروویژن» از سوی آذربایجان را محکوم کنند و از اعتراض‌های دولت ایران به سیاست‌های دولت آذربایجان در دو سطح سیاسی و فرهنگی، حمایت کنند.

باوری وجود دارد بر اینکه تهران نمی‌خواهد بیش از این اختلاف‌ها با جمهوری آذربایجان را افزایش دهد. این کشور حیاط خلوت روسیه به شمار می‌آید و دارای موقیت ممتاز ژئو-سیاسی در منطقه قفقاز است. دولت روسیه که ایران تلاش می‌کند از سیاست مستقلش در مقابله با غرب در خصوص بحران اتمی خود استفاده کند نیز، حساسیت ویژه‌ای نسبت به جمهوری آذربایجان دارد.

روابط دوجانبه میان ایران و آذربایجان در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، شاهد دو دور تنش بود. یکی در دوره نخست ریاست جمهوری احمدی‌نژاد میان سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ روی داد و دیگری همچنان ادامه دارد. این در حالی است که پیش از آن دولت محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران موفق شده بود اختلاف‌های دو طرف بر سر بحران استان قره باغ یا حضور آمریکایی-اسرائیلی در آذربایجان را به حد اقل برساند؛ آن هم از راه سفر حیدر علی اف رئیس جمهور پیشین آذربایجان به تهران در سال ۲۰۰۲ و سفر محمد خاتمی به باکو در تابسان ۲۰۰۴. پس از آن هم علی شمخانی وزیر دفاع ایران در‌‌ همان سال از جمهوری آذربایجان بازدید کرد.

البته امیداواری‌هایی برای بازگشت روابط دو کشور به مسیر عادی خود در سایه اتهام‌های امنیتی دو طرفه و میل اسرائیل برای تثبیت پنجه‌های خود در طول مرزهای ایران-آذربایجان که به ۶۱۰ کیلومتر می‌رسد، وجود دارد.

* از: محمد صالح صدقیان، در: الحیات (لندن)٬ ترجمه از عربی: ایلیا جزایری


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته